یعنی میفرمایید زنها ابزار هستند؟
مثلا کودکان هم اگر شما را سرگرم نکنند میاندزیدشان دور و ارزشی ندارند ؟!!!!!!!!!
نمایش نسخه قابل چاپ
در اینکه زن و مرد باید برابری حقوق داشته باشند که سخنی نمیرود، نیاز به گفتمان ندارد.
ولی روی آروین شخصی من هم دخترها خستهکننده و moody هستند، اینکه چرا اینریختی هستند
میتواند هزار و یک فرنود داشته باشد، همان فرایند پریود شدن برای نیمی از آنها شاید بسنده میکند!
ولی به چیزی بنام «سلطهطلبی مردان» را هم نمیباورم و آن را باوری بس پوچ و بیخود میدانم، چنانکه پیشتر اینجا نوشتهام:
در زندگی شخصی نیز با دختران زیاد و از کشورهای گوناگونی بودهام، ایرانی، کانادایی، انگلیسی، روس، هلندی، آلمانی، لهستانی و ..
و تا آنجاییکه میتوانم بگویم همگی مانند هم هستند و فرهنگ آنچنان نقشی در نمای کلی بازی نمیکند.
نکتهای که شاید درخور گفتن باشد، نزدیکترین دوستان من کمابیش همگی دختر هستند و با آنها
بسیار بهتر از پسرها کنار میایم، ولی این در اینکه بگویم احترام ویژهای برای دخترها قائل بشوم یا نه ندارد.
این زابها را نیز کمابیش همه دخترهایی که من دیدهام داشتهاند:
moody بودن، چنانکه بالا گفتم.
خودبرتربینی: این باید فرگشتیک باشد و همان حس شرم و دوری جستن از سکس و ناز کردن
پرسخنی: بیشترین چیزی که دخترها دوست دارند، بازگویی رویدادهای روزانه و گرفتن همدردی است.
بیمنطقی: نگرش منطقی روی هم رفته کالای نایابیست، ولی در دخترها چندین بار کمتر یافت میشود.
کمهوشی: این یکی راست نیست آنچنان؛ بدید من دخترها هوش یکسان و برابری دارند، ولی از روی گرایشهای گوناگون زن و مرد، در چیزهایی این هوش هزینه میشود که من کمترین ارزش و بهایی نمیدم.
روی هم رفته، زن و مرد بدید من جنسهایی سراسر همایستار (متضاد) هستند که هیچگاه قرار نبوده مانند همبودهای امروزین در کنار یکدیگر اینچنین زندگی کنند.