معاون ادمین محترم ، قبلا چنین جستاری گشوده شده است. لطفا این را پاک کنید.
http://www.daftarche.com/showthread....=2899#post2899
نمایش نسخه قابل چاپ
معاون ادمین محترم ، قبلا چنین جستاری گشوده شده است. لطفا این را پاک کنید.
http://www.daftarche.com/showthread....=2899#post2899
خداناباوران باهوش تر از دین باوران هستند
ترجمه :
بر اساس مقاله منتشر شده در فصل نامه مجله "سوشال سایکولوجی" (روانشناسی اجتماعی)، افراد باهوش تمایل بیشتری به گرایشات و پدیده های تکاملی بدیع و نوظهور دارند و متعاقباً تمایل آنان به گرایشات و پدیده های تکاملی قدیمی کمتر است. منظور از "پدیده های تکاملی بدیع و نوظهور"، تمایلاتی است که احتمالاً در ساختار بیولوژیکی انسان های اولیه تعریف نشده است و در مقابل منظور از "پدیده های تکاملی قدیمی" تمایلاتی است که در ساختار بیولوژیکی انسان اولیه تعریف شده است. به اعتقاد ساتوشی کانازاوا روانشناس تکاملی در دانشگاه علوم اقتصاد و سیاسی لندن، "منظور از هوش همان قابلیت تفکر و برهان است که اجداد ما با استفاده از آن موفق به حل مشکلات و معماهای جدید می شدند. منظور از مشکلات جدید، معماهایی است که برای حلشان هیچ سرنخی در ساختار بیولوژیکی انسان وجود ندارد. بدین ترتیب افراد باهوش تر توانایی بیشتری از افراد کم هوش تر در درک پدیده ها و موقعیت های جدید دارند که متعاقبا به برخی از این پدیده ها و موقعیت های جدید علاقمند می شوند و آن ها را در سبک زندگی خود می گنجانند." ساتوشی کانازاوا پیش تر در مطالعه ای مجزا پی برد که افراد باهوش تر زمان بیشتری را در شب بیدار می مانند.
وی تصریح کرد "از آنجا که اجداد ما دسترسی به نور مصنوعی نداشتند، صبح ها بسیار زود از خواب برمی خواستند و عصرها اندکی پس از غروب آفتاب می خوابیدند. پدیده شب بیداری، در واقع، پدیده تکاملی جدیدی بشمار می رود.
این روانشناس در مطالعه جدید خود ادعا دارد که بر اساس ساختار تکاملی بیولوژیک، انسان موجودی محتاط و محافظه کار است و تمایل به زندگی اجتماعی دارد. از سویی دیگر، حس لیبرال بودن, یا به عبارتی توانایی بالای تحمل تفکرات و رفتارهای دیگران و همزیستی عاطفی با تعداد زیادی از غربیه ها که ارتباط ژنیتیکی با ما ندارند، پدیده تکاملی جدیدی بشمار می رود. به همین دلیل، کودکانی که امروزه به دنیا می آیند احتمال لیبرال شدنشان بیشتر است.
یافته های بدست آمده از "موسسه ملی مطالعات طولی بزرگسالان" بر ادعاهای کانازوا صحه می گذارد. بر این اساس، میانگین ضریب هوشی افراد بزرگسالی که خود را "خیلی لبیرال" می دانند، بالای 106 واحد است؛ در مقابل میانگین ضریب هوشی افراد بزرگسالی خود را "خیلی محافظه کار" می دانند، 95 واحد است. در رابطه با میزان گرایش افراد به دین نیز نتیجه ای مشابه بدست آمده است. دین در واقع نشات گرفته از گرایش افراد به درک عوامل و علت های دخیل در پدیده های پیش روست، گرایشی که فرد علاقه دارد "اراده خداوند" را در پس پدیده های طبیعی بگنجاند. به اعتقاد کانازاوا "بر اساس ساختار ژنتیکی، انسان اساساً موجودی بدبین است. همین حس بدبینی دورنی بود که به انسان های اولیه در موقعیت هایی که محافظت ازخود، خانواده و قبایلشان در برابر انواع اقسام مخاطرات نیازمند هوشیاری بسیار زیادی بوده کمک شایانی کرده است. این هوشیاری و آگاهی بسیار زیاد را آنان در تمسک به نیروی ماورای طبیعه می جستند. بدین ترتیب، کودکان باهوش به پیروی از این گرایش تکاملی قدیمی، یا به عبارتی اعتقاد به خدا، تمایل کمتری از خود نشان می دهند و متعاقباً خداناباور می شوند."
بر اساس این مطالعه، میانگین ضریب هوشی جوانانی که خود را "کاملاً بی دین" می دانند، بالای 103 واحد است؛ در مقابل میانگین ضریب هوشی جوانانی که خود را "دیندار" می دانند، 97 واحد است.
متن انگلیسی :
More intelligent people are statistically significantly more likely to exhibit social values and religious and political preferences that are novel to the human species in evolutionary history. Specifically, liberalism and atheism, and for men (but not women), preference for sexual exclusivity correlate with higher intelligence, a new study finds.
The study, published in the March 2010 issue of the peer-reviewed scientific journal Social Psychology Quarterly, advances a new theory to explain why people form particular preferences and values. The theory suggests that more intelligent people are more likely than less intelligent people to adopt evolutionarily novel preferences and values, but intelligence does not correlate with preferences and values that are old enough to have been shaped by evolution over millions of years."
"Evolutionarily novel" preferences and values are those that humans are not biologically designed to have and our ancestors probably did not possess. In contrast, those that our ancestors had for millions of years are "evolutionarily familiar."
"General intelligence, the ability to think and reason, endowed our ancestors with advantages in solving evolutionarily novel problems for which they did not have innate solutions," says Satoshi Kanazawa, an evolutionary psychologist at the London School of Economics and Political Science. "As a result, more intelligent people are more likely to recognize and understand such novel entities and situations than less intelligent people, and some of these entities and situations are preferences, values, and lifestyles."
An earlier study by Kanazawa found that more intelligent individuals were more nocturnal, waking up and staying up later than less intelligent individuals. Because our ancestors lacked artificial light, they tended to wake up shortly before dawn and go to sleep shortly after dusk. Being nocturnal is evolutionarily novel.
In the current study, Kanazawa argues that humans are evolutionarily designed to be conservative, caring mostly about their family and friends, and being liberal, caring about an indefinite number of genetically unrelated strangers they never meet or interact with, is evolutionarily novel. So more intelligent children may be more likely to grow up to be liberals.
Data from the National Longitudinal Study of Adolescent Health (Add Health) support Kanazawa's hypothesis. Young adults who subjectively identify themselves as "very liberal" have an average IQ of 106 during adolescence while those who identify themselves as "very conservative" have an average IQ of 95 during adolescence.
Similarly, religion is a byproduct of humans' tendency to perceive agency and intention as causes of events, to see "the hands of God" at work behind otherwise natural phenomena. "Humans are evolutionarily designed to be paranoid, and they believe in God because they are paranoid," says Kanazawa. This innate bias toward paranoia served humans well when self-preservation and protection of their families and clans depended on extreme vigilance to all potential dangers. "So, more intelligent children are more likely to grow up to go against their natural evolutionary tendency to believe in God, and they become atheists."
Young adults who identify themselves as "not at all religious" have an average IQ of 103 during adolescence, while those who identify themselves as "very religious" have an average IQ of 97 during adolescence.
In addition, humans have always been mildly polygynous in evolutionary history. Men in polygynous marriages were not expected to be sexually exclusive to one mate, whereas men in monogamous marriages were. In sharp contrast, whether they are in a monogamous or polygynous marriage, women were always expected to be sexually exclusive to one mate. So being sexually exclusive is evolutionarily novel for men, but not for women. And the theory predicts that more intelligent men are more likely to value sexual exclusivity than less intelligent men, but general intelligence makes no difference for women's value on sexual exclusivity. Kanazawa's analysis of Add Health data supports these sex-specific predictions as well.
One intriguing but theoretically predicted finding of the study is that more intelligent people are no more or no less likely to value such evolutionarily familiar entities as marriage, family, children, and friends.
در آخر هم لیست خداناباوران سرشناس قرن بیستم:
پاول دیراک (پدر فیزیک کوانتوم)، برتراند راسل (فلسفه دان برجسته)، ریچارد فاینمن (فیزیدکدان سرشناس)، نوام چامسگی (زبانشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی)، ایزاک آسیموف (نویسنده و مدیر سابق سازمان تیزهوشان منسا)، وینبرگ (برنده جایزه نوبل فیزیک)، استفان هاکینگ (اخترفیزیک دان برجسته و به قول بعضی ها باهوش ترین انسان زنده روی زمین)، ریچارد داکنیز (زیست شناس برجسته و ارنست همینگوی (نویسنده)، توماس ادیسون (آگناستیگ)، چارلی چاپلین (طنزپرداز)
تلاش دانشمند ژاپنی برای بازآفرینی ماموت ها
گفتآورد:
دانشمندان هميشه روياهايی در سر می پروانند. معمول ترين و عالی ترين آنها يافتن درمان سرطان يا ايدز است.
اما بازآفرينی يا کلون يک ماموت پشم آلود، موجودی که ده هزار سالی است نابود شده است، کاری است پيچيده و دارای موافقان و مخالفان که دانشمندان ژاپنی با همکاری دانشنمدان روسی آن را دنبال می کنند.
به نوشته راديو اروپای آزاد/ راديو آزادی، پروفسور آکيرا ايريتانی، رئيس موسسه فنآوری پيشرفته در دانشگاه کينکی ژاپن رهبری اين طرح را بر عهده گرفته است. طرحی با پيشينه ای نزديک به ۱۳ سال با نام طرح باز آفرينی ماموت.
ايريتانی می گويد مردم اين دوره وظيفه و مسئوليت دارند جانوران نابود شده را دوباره زنده کنند زيرا بخش هايی از فرهنگ کنونی و پيشرفته ما سبب از ميان بردن محيط زيست اين جانوران شده است.
پارک پلايستوسن، واقع در دهانه رود کوليما، در شمال شرقی سيبری يک منطقه خصوصی حفاظت شده طبيعی است که در ۱۵۰ کيلومتری جنوب اقيانوس منجمد شمالی قرار دارد. اين جانداران پشم آلود زمانی در اين منطقه ساکن بودند که اکنون به عنوان منطقه زيستی بالقوه برای ماموت های آينده در نظر گرفته شده است.
سرگئی زيموف، يکی از متخصصان اين مجموعه محيط زيستی که اداره پارک را بر عهده دارد، هم اکنون با آوردن جانورانی چون گوزن قطبی، اسب وحشی و گاوميش کوهان دار، که روزگاری ساکنان اصلی اين منطقه بودند، سرگرم بازسازی زيستگاه ماموت ها است.
وی می گويد: وظيفه من آماده کردن سامانه اکوسيستم ماموتها و فراهم کردن يک زيستگاه نمونه برای آنها است و تا اينجا موفق شده ام. بنابراين اگر کسانی پيدا شوند که ديوانه وار در پی بازآفرينی ماموتها باشند، ما آمادگی داريم.
بفرماييد اين هم يک بچه ماموت!
ايريتانی در آزمايشگاه خود در ژاپن می گويد نسبت به کاميابی خود در بازآفرينی ماموت در ۵ سال آينده خوشبين است. نقشه او اينست که با درآوردن يک "تخم-ياخته" از يک فيل و جايگزين کردن «دی ان ای» يک ماموت يخ زده اين کار را پيش ببرد. از نظر تئوری به اين صورت جنينی به وجود خواهد آمد که می توان آن را در رحم يک فيل کاشت و پس از ۲۲ ماه منتظر زاده شدن نخستين ماموت بود.
فکر اين که يک نمونه از چنين جانوری پيچيده و اجتماعی را بازآفرينی کنيم و در محيطی تنها و مجزا آن را رها کنيم تا بزرگ شود، عجيب است. اين جانور چه نوع زندگی خواهد داشت و تا چه اندازه با محيط خود نامتجانس خواهد بود؟ از سوی ديگر ديرين شناسان و متخصصان محيط زيست نگرانی های اساسی نسبت به منطق اين کار و مسائل اخلاقی پشت اين طرح ابراز داشته اند. آنها همچنين اين پرسش را مطرح کرده اند که آيا بهتر نيست چنين بودجه ای را به مصرف بهبود شرايط زيستی جانوران در حال انقراض برسانيم؟ به گفته ايريتانی اين طرح توسط دانشگاه کينکی و موسسه های پژوهشی روسی و ژاپنی سرمايه گذاری شده است.
دانيل فيشر، از بخش موزه ديرين شناسی دانشگاه ميشيگان که تاکنون سه ماموت يافته شده در منطقه پيش از يخبندان سيبری را تشريح کرده است، می گويد برای يافتن يک تخم-يافته ای با شرايط خوب و مناسب که به درد کلون کردن بخورد، هنوز بايد در جستجو بود.
دی ان ای به هم ريخته
آدريان ليستر، استاد بخش ديرين شناسی موزه تاريخ طبيعی لندن همين ديدگاه را بازتاب می دهد. او می گويد دی ان ای ماموت به هم ريخته است و در عين حال نگرانی خود را از محيطی که اين جانور پشم آلود خانه خود خواهد خواند ابراز می دارد. وی می افزايد: «زيستگاه ماموت کمابيش نابود شده است واصلاً برای همين هم هست که نسل آن چندين هزار سال پيش منقرض شد. زيرا آن گونه چمنزاری که زيستگاه اين جانور در شمال بود، ديگر وجود خارجی ندارد. بنابراين ناگزير هستيم آن را در محيطی مانند قفس نگاه داريم.»
او گفت در اين صورت ماموتی خواهيم داشت پشم آلود اما با هيکلی استخوانی. وی افزود که ماموت ها مانند فيل ها جانورانی بسيار اجتماعی و با رفتارها و الگوهای ارتباطی پيچيده هستند.
«تصور کنيد چنين جانداری با اين روحيه اجتماعی را بخواهيم تک و تنها بزرگ کنيم. اساساً غيرقابل تصور است. اين جانور چه زندگی نامتجانسی خواهد داشت.»
بازنگری
ناديا لوسکوتوف، رئيس بخش دانشهای بازآفرينی در باغ وحش هنری دورلی اوماها در نبراسکا پيش تر توسط ايريتانی و گروهش استخدام شده بود. پروفسور ايريتانی از او دعوت کرد دستياری او را در دانشگاه کينکی بر عهده گيرد و در سال ۲۰۰۹ سخنرانی هايی درباره زيست شناسی محيط های حفاظت شده ارائه دهد. در اين هنگام بود که وی متوجه شد که ايريتانی می خواهد او تخم-ياخته های فيل را برای پژوهش و آبستنی مصنوعی رحم ماموت جمع آوری کند. ناديا لوسکوتوف احساس کرد نمی خواهد بخشی از اين طرح باشد.
او می گويد: به نظر من هزينه ها و منابع لازم برای چنين طرحی تضمين نشده بود. من بيشتر ترجيح می دادم هر چه سرمايه و منابع و تخصص در اين زمينه هست به مصرف حفاظت جانوران در حال انقراض برسد تا در راه بازآفرينی گونه هايی که از ميان رفته اند.
با وجود بحث و جدل در اطراف اين طرح، ايريتانی قصد دارد تابستان آينده و به سيبری برود تا شايد بتواند بافت های ماموت با کيفيت بهتر پيدا کند.
ژول ورن و پیش بینی هایی که به واقعیت پیوست
گفتآورد:
سه شنبه يکصد و هشتاد و سومين زادروز ژول ورن بود. اگر اين نويسنده امروز زنده بود می ديد که کمابيش بسياری از اختراعات خيالی او جامه عمل پوشيده است. سایت «نشنال جیوگرافیک» مقاله ای در مورد این اختراعات دارد.
در رمان بيست هزار فرسنگ زير دريا، کاپيتان نمو با زيردريايی غول پيکر ناتيلوس اقيانوس های جهان را می پيمايد.
توصيف ژول ورن از ناتيلوس تفاوت زيادی با زيردريايی های امروزی ندارد.
روزاليند ويليامز، تاريخ شناس فنآوری در آم آی تی ماساچوست می گويد ناتيلوس هم مانند زيردريايی های امروز، با برق کار می کرد.
*
در مقاله ای با نام «در سال ۲۸۸۹» که در سال ۱۸۸۹ به چاپ رسيده، ژول ورن می نويسد: « روزنامه وقايع اتفاقيه زمين به جای اين که چاپ شود، هر روز صبح به سمع مشترکان می رسد و مردم در جريان رويدادهای روز قرار می گيرند.»
به گزارش آسوشيتد پرس نخستين خبر پراکنی به اين صورت نزديک به سی سال پس از مقاله ژول ورن در سال ۱۹۲۰ روی داد. نخستين خبر پراکنی تلويزيونی ۲۸ سال بعد از اين تاريخ يعنی در سال ۱۹۴۸. در سال ۱۹۷۴ نيز ميليونها نفر توانستند استعفای ريچارد نيکسون را از تلويزيون تماشا کنند.
*
ژول ورن در «سفر به کره ماه» پيش بينی يک فضاپيمای مجهز به انرژی نوری را کرده است. در فنآوری امروز نام اين وسيله "بادبادنهای خورشيدی" است.
ويليامز می گويد «او بسياری از رويدادها را پيش بينی کرده بود. زيرا کسی بود که بسيار می خواند و با مردم درباره جهان اطراف خود صحبت می کرد. اين تعجبی ندارد. معجزه نبود. ژول ورن دقت داشت.»
*
ورن همچنين درباره سفينه هايی صحبت کرده که امروزه آنها را سفينه های ماه پيما می ناميم، مانند کپسول های مخروطی سوار شده روی موشک های ناسا. او در «سفر به کره ماه» آنها را «پرتابه» می نامد که مسافران را به کره ماه می برد.
ويليامز می گويد ورن توپ نيرومندی را به تصور می آورد که در شليک آن آنقدر قدرت وجود دارد که آدم را از نيروی جاذبه زمين رها سازد.
ويليامز می گويد ايده های ژول ورن همواره بر پايه واقعيت های ملموس بنا شده بود.
*
ورن مشاهده گر خوبی بود و يکی از نکاتی که به آن توجه کرده بود آگهی تبليغاتی بود. او در «در سال ۲۸۸۹» از آگهی های جوی سخن می گويد. چيزی شبيه نوشته های تبليغاتی روی آسمان.
می نويسد: همه آگهی های عظيم را از فراسوی ابرها ديده اند. چنان بزرگ اند که جمعيت يک شهر يا حتی يک کشور می توانند آنها را ببينند.
روزاليند ويليامز می گويد ژول ورن در زمينه علوم و فنآوری دانشی کسب نکرده بود. بلکه زمينه کار او حقوق بود و در نمايش و تئآتر هم کار کرده بود.
*
در «در سال ۲۸۸۹» ژول ورن از Phonotelephote سخن می راند که چيزی مانند کنفرانس ويدئويی امروز است.
به گزارش سايت Technovelgy.com که يک سايت جمع آوری اطلاعات درباره اختراعات مندرج در داستانهای تخيلی علمی است سخن ژول ورن در اين باره يکی از نخستين ارجاع ها در مورد تلفن های تصويری در ادبيات است.
ويليامز می گويد ژول ورن به باشگاه هايی می رفت که مجله های علمی در دسترس بودند و يادداشت هايی از آنها بر می داشت. به همين دليل برای نمونه می دانست که در دريای شمال يک زيردريايی در دست آزمايش است.
*
موضوع مورد علاقه ژول ورن وسايل نقليه بود. اما وی همچنين به جنگ افزارها نيز توجه داشت و از سلاح هايی سخن می گويد که در آن زمان وجود نداشت. در بيست هزار فرسنگ زير دريا، از تفنگی سخن می گويد که يک شوک الکتريکی قوی می دهد چيزی بسيار شبيه تيزر امروز.
ژول ورن درباره اين وسيله می نويسد:
«گلوله های شليک شده توسط اين توپ گلوله های معمولی نيستند بلکه از شيشه های ريز فولاد اندود ساخته شده اند که ساچمه هايی سربی دارند. آنها بسيار شبيه بطری های ليدن اند– (سلولهای ذخيره الکتريسته ساکن که در سده هجدهم معمول بود) – که الکتريسته با قدرت بسيار بالا در آنها ذخيره شده است. اين گلوله ها با کمترين خرج شليک می شوند و هدف خود را هرچقدر هم نيرومند باشد به زمين می اندازد.»
به گفته ويليامز، ژول ورن با اينهمه به خوبی از ماهيت نظامی و پليسی اين اختراعات آگاه است و درباره استفاده بهينه و خردمندانه آنها توسط جوامع معاصر خود هم شک داشت.
*
ژول ورن در سفر به کره ماه فضاپيمايی را در خيال مجسم می سازد که مانند کپسول های مرکوری ناسا در اقيانوس فرود می آيد.
ويليامز می گويد در سده نوزدهم نويسندگان ديگری هم بودند که تکنولوژی امروز را در نوشته های خود به کار گرفته اند اما امروز ما ژول ورن را فراموش نمی کنيم زيرا او داستان پرداز خوبی هم هست. او بيست سالی در تئآتر کار کرد و شخصيت هايی خلق کرد که ساده و نيکوکار اند. نبوغ ژول ورن، در اينست که داستانهای عميق را با چيزهای مدرن و روز می آميزد و اشتياق بزرگی به دانش و اختراعات از خود نشان می دهد.
دگرگونی فعالیت مغز هنگام خواب
گفتآورد:
هنگام خواب ریتم فعالیت مغز کاملا دگرگون میشود. دانشمندان به تازگی دریافتهاند که به چه دلیل انسان هشیاری خود را در خواب از دست میهد. آنها نیز متوجه شدهاند که کمبود خواب هماهنگی بین بخشهای مغز را دچار اختلال میکند.
هشیاری انسان و به ویژه خودهوشیاری او، هر روز صبح از نو شکل میگیرد. هنگام خواب از بین میرود و صبح روز بعد دوباره بین بخشهای مغز ارتباط برقرار میشود. این نتیجهی پژوهشی است در زمینه فعالیتهای مغزی، که پیتر دالبیانکو و پیتر وایا، دو متخصص اعصاب در جدیدترین کتاب خود منتشر کردهاند.
در حالت خواب و بیداری، یعنی در حقیقت در مرحله آخر خواب، ما به تدریج هوشیاری خود را دوباره به دست میآوریم و به وجود خود آگاه میشویم. حال دانشمندان آلمانی در مونیخ رمز چگونگی این روند و اینکه چرا هوشیاری هنگام خواب محو میشود را کشف کردهاند.
به قول یک ضربالمثل قدیمی، خواب مرگ کوچک است. حتما بسیاری تا به حال این موقعیت را تجربه کردهاند که در هوشیاری کامل کتاب میخواندهاند، اما دقایقی بعد به خواب رفته و دیگر متوجه اتفاقاتی که در اطراف رخ میدهد، نبودهاند. تیم پژوهشی موسسه ماکس پلانک در زمینه روانپزشکی به سرپرستی فیلیپ زمان، Phlipp Sämann دریافته که دلیل این اتفاق این است که سیستم فعالیت مغز هنگام خواب و بیداری کاملا با هم متفاوت است.
این دانشمندان با کمک دستگاه امآرآی (رزونانس مغناطیسی) فعالیت مغز ۲۵ داوطلب جوان را هنگام خواب مورد بررسی قرر دادهاند. آنها در مد ت ۲۶ دقیقه خواب ۴ مرحله متفاوت را در خواب مشاهده کردهاند. دانشمندان در جریان پژوهش، بیشتر تمرکز خود را روی دو شبکه عصبی مغز قرار دادند که فعالیتشان به طور فشردهای با هم گره خورده و بخشهای مختلف مغز را با هم مرتبط میکند. این دو شبکه عصبی همچنین مسئول کنترل روند تمرکز در مغز هستند.
کاهش ارتباط دو شبکه عصبی هنگام خواب
یکی از این شبکهها به نام DMN (Defult Mode Network) روند تمرکز روی عکسالعمل بدن به محرکهای خارجی را هدایت میکند و دیگری ACN (Anti correlated Network) مسئول دریافت این محرکها و پیامها از محیط اطراف انسان است. این دو شبکه همکاری تنگاتنگی با هم دارند و میزان فعالیتشان به هم وابسته است، به این معنی که وقتی یک شبکه در حال فعالیت زیاد است، فعالیت دیگری کاهش مییابد و بر عکس. اندازهگیری فعالیت این دو شبکه هنگام خواب نشان داده که همکاری تناوبی بین آن دو در مراحل مختلف خواب کاملا تغییر میکند و به طور چشمگیری کاهش مییابد.
اما ارتباط بین این دو شبکه به طور کامل قطع نمیشود، به همین دلیل مغز هنگام خواب همچنان توانایی دریافت پیامهای هشداردهنده را دارد. در حقیقت فعالیت مغز هنگام خواب متوقف نمیشود، بلکه تنها سبک فعالیتش تغییر میکند.
دانشمندان همچنین احتمال میدهند که تنها در صورت برقراری ارتباط فشرده و هماهنگی بالا بین دو شبکهی عصبی مغز، فعالیتهای پیچیدهی بخشهای مختلف مغز شکل میگیرند. اما دریافت پیامهای مهم و سادهتر که منجر به بیداری میشوند، همیشه امکانپذیر است. به گفته این دانشمندان کاهش فعالیت و تغییر نوع ارتباط بخشهای مغزی باهم، عدم هوشیاری هنگام خواب را توضیح میدهد.
تأثیر کمبود خواب روی فعالیتهای مغزی
اما فیلیپ زمان، سرپرست تیم پژوهشی موسسه ماکس پلانک به این نکته مهم اشاره میکند که پژوهش انجام شده تنها محدود به بررسی فعالیت دو شبکه عصبی DMN و ACN بوده است. در صورتی که بخشهای دیگری نیز در مغز وجود دارند که روی فعالیت مغز هنگام خواب و بیداری تأثیرگذار هستند. او تأکید میکند که به طور نمونه برای کشف اینکه حافظه بلند مدت چگونه هنگام خواب کار میکند، بایستی پژوهشهای دیگری انجام شود.
سال گذشته نیز همکاران تیم پژوهشی فیلیپ زمان در مونیخ در جریان پژوهشی دیگر متوجه شدند که ارتباط فشرده دو شبکه عصبی DMN و ACN در صورت کمبود خواب دچار اختلال میشود. بخشهایی از شبکه DMN هستند که با ۳ ساعت کمبود خواب به طور واضح کمتر از حالت عادی هماهنگ عمل میکنند.
این که خواب دقیقا چه تأثیری روی ارگانیسم بدن انسان دارد، سالها است که موضوع پژوهشهای مختلف است. اما نتایج به دست آمده در مورد تأثیر خواب روی تنظیم فعالیتهای بدنی همچنان ناقص است.
وبلاگ مهبانگ
http://mehbang.wordpress.com/
کشف تازه: مورچهها قایق نجات میسازند
گفتآورد:
اینکه دنیای مورچهها دنیایی شگفتانگیز است موضوع تازهای نیست اما دانشمندان، شگفتی دیگری از زندگی و رفتار این جانداران را کشف کردهاند: گونهای از مورچهها قادرند در صورت خطر غرق شدن، به صورت گروهی، یک قایق نجات بسازند.
گونهای از مورچهها به نام «مورچه آتشی سرخ» با نام علمی Solenopsis invicta، که بومی آمریکای جنوبی است، با احساس خطر بر روی آب، دست به دست هم داده و از گروه خود، قایقی درست میکنند که میتواند وزنهای سنگینی را حمل کند.
آنها قادرند آرایش صفوف خود به صورت قایق نجات را هفتهها ادامه دهند به این امید که طی این مدت دوباره به ساحل نجات برسند.
http://www.youtube.com/watch?v=2bdry7_5qck
مورچههای آتشی سرخ، برای این کار، پاها و آروارههای یکدیگر را محکم نگه میدارند و هوایی که بر سطح زبر اسکلت بیرونی بدنشان ذخیره شده، باعث میشود تا بر اساس یک قانون فیزیکی به نام «قانون کاسی-بَکستِر» خیس نشوند. با استفاده از این قانون، حتی مورچههایی که در کف قایق جا میگیرند هم خیس نمیشوند.
بر اساس این قانون، هر اندازه که سطحی زبرتر باشد، آب، سختتر به سطوح آن برخورد میکند و حبابهایی از هوا در لابلای این زبریها باقی میماند. پرهای اردک نیز به خاطر پستیبلندیهای ریزش، از همین طریق همیشه خشک باقی میماند.
«نِیتان مْلات»، مهندس مکانیک در مؤسسه فناوری جورجیای آمریکا که سرگروه تیم کشفکننده این رفتار مورچهها است میگوید که بر اثر فشار جمع، حبابهای هوای پیرامون هر مورچه به مورچه کناری فشرده میشود و از این طریق همه مجموعه آببندی میشود.
این تیم از پژوهشگران، گزارش آزمایش خود را این هفته در نشریه «گزارشهای آکادمیهای ملی» (Proceedings of the National Academies) منتشر کردند.
آنها در آزمایشهای خود، گروههایی ۵۰۰ تایی تا ۸ هزار تایی از مورچهها را به روی آب ریختند و هر بار آب را به آرامی هم زدند. پس از گذشت زمان کمی، هر گروه به طور خودجوش، دایرههایی قایقمانند را تشکیل داد.
به گفته «نیتان ملات» از این کشف میتوان در دنیای روباتیک استفادههایی کرد. با برنامهریزی برای صدها یا هزارها ربات کوچک که هر کدام قانون مشابه و سادهای از فیزیکی را دنبال کنند میتوان کاری کرد که این رباتها دست در دست هم، به اهداف بزرگتری برسند.
همچنین از شیوه استفاده مورچههای آتشی سرخ از خاصیت حبابهای بدنشان میشود در ساخت پارچهها و اجسام عایق کاملاً آببند نیز استفاده کرد.
کشف تازه ای که قوانین شناخته شده فیزیک را نقض می کند
گروهی از محققان از کشفی خبر داده اند که قوانین شناخته شده فیزیک را نقض می کند.
روز جمعه، ۱ مهرماه (۲۳ سپتامبر)، پژوهشگران موسسه اروپایی تحقیقات هسته ای - سرن - در ژنو، سوئیس، که از پیشرفته ترین مراکز تحقیقات فیزیک ذرات بنیادی در جهان است، گفتند که در جریان آزمایش هایی که در این مرکز صورت گرفته کشف شده است که ذرات بنیادی "نوترینو" با سرعتی بیش از سرعت نور حرکت کرده اند.
براساس قوانین رایج فیزیک، سرعت نور یعنی سرعت حرکت ذرات نور در خلاء، که حدود سیصد هزار کیلومتر در ثانیه است، حد سرعت ممکن محسوب می شود و هیچ شکلی از ماده، انرژی و اطلاعات نمی تواند با سرعتی بیش از این حرکت کند.
به این ترتیب، اگر یافته جدید محققان سرن تایید شود، فرضیه نسبیت اینشتین و در نتیجه، نگرش بشر امروز نسبت به جهان هستی و رفتار پدیده های کیهانی به گونه ای اساسی دگرگون خواهد شد.
در حال حاضر، تنها دو آزمایشگاه دیگر در جهان، یکی آزمایشگاه فرمیلب (Fermilab) در نزدیکی شیکاگو در آمریکا و دیگری آزمایشگاهی در ژاپن، امکان آن را دارند تا آزمایشی مشابه آنچه را که در سرن اجرا شد تکرار کنند هر چند فعالیت آزمایشگاه ژاپنی از زمان وقوع زمین لرزه و سونامی در ماه مارس موقتا متوقف شده است.
در مورد کشف جدید، پژوهشگران سرن گفته اند که در این آزمایش، شعاعی از ذرات بنیادی نوترینوس از شتاب دهنده ای در ژنو به سوی آزمایشگاهی در ایتالیا پرتاب شد و اندازه گیری ها نشان داد که سرعت حرکت این ذرات اندکی بیش ار سرعت نور بوده است.
نوترینو ذره ای بنیادی و دارای جرمی اندک اما غیر صفر، فاقد بار الکتریکی و قادر به عبور از تقریبا تمامی اشکال ماده است و در آزمایش مرکز سرن، پرتویی از این ذرات با حرکت در زیر سطح زمین، به آزمایشگاه "گران ساسو" در فاصله بیش از هفتصد کیلومتری رسید.
به گفته پژوهشگران، حتی با منظور کردن ضریب خطا در این آزمایش، فزونی سرعت حرکت این ذرات از سرعت نور قابل قبول بوده است.
آنان گفته اند که با توجه به اهمیتی که چنین کشفی داشته، مدتی را به بررسی آن پرداختند تا اطمینان حاصل کنند در جریان انجام آزمایش و اندازه گیری نتیجه آن، اشتباهی روی نداده است.
چند سال پیش، آزمایشگاه فرمیلب در شیکاگو نیز به کشف مشابهی دست یافت اما به دلیل خطای قابل ملاحظه ای که در اندازه گیری وجود داشت، آن را معتبر ندانست.
در صورتی که این آزمایشگاه در صدد تکرار آزمایش انجام شده در سرن برآید، بی تردید آن را با دقت بیشتری اجرا خواهد کرد.
همچنین، انتظار می رود که فیزیکدانان ژاپنی نیز با استفاده از امکاناتی که در اختیار دارند، در صدد تکرار این آزمایش برآیند.
یژوهشگران سرن، ضمن ابراز تعجب از چنین کشفی، وعده داده اند که به زودی جزئیات بیشتری را در این زمینه منتشر کنند تا سایر فیزیکدانان نیز بتوانند به تکرار آزمایش و بررسی مستقل این پدیده بپردازند.
یکی از دست اندرکاران این آزمایش گفته است که چنین کشفی چنان غیرمنتظره و نامحتمل است که بدون بررسی های بعدی و تایید نتیجه آن توسط کسان دیگر هرگز نمی توان آن را نهایی تلقی کرد.
بسی حالمان گرفته شد :2:
چرا؟ به یاد ندارم استیو جابز حتی در یک کار هم سود شخصی خود را در نگر نگرفته و برای کسی و بشریت کاری انجام داده باشد.
---------- ارسال جدید اضافه شده در 03:26 PM ---------- ارسال قبلی در 03:21 PM ----------
March 5 2008: 1:03 PM EST
Last year the founder of the Stanford Social Innovation Review called Apple one of "America's Least Philanthropic Companies." Jobs had terminated all of Apple's long-standing corporate philanthropy programs within weeks after returning to Apple in 1997, citing the need to cut costs until profitability rebounded. But the programs have never been restored.
http://money.cnn.com/2008/03/02/news...une/index4.htm