??
نمایش نسخه قابل چاپ
در یک روز تابستانی، در اتاقی که در و پنجره های آن، از تو قفل
هستند و هیچ روزنه و راه دیگری به بیرون ندارد، و در آن هیچ
چارپایه و مبلمانی نیز دیده نمیشود، مردی خود را با ریسمانی بس
کوتاه، از چراغ سقف که سه متر با کف اتاق دورا دارد، دار زده است.
چگونه این؟
Wie das?
•
پارسیگر
سدها زامبی به دنبال میردی میروند و او دارد با کلیدی در دست
به سوی اتاقی میگریزد. هنگامی که میخواهد در را ببندد با زامبی ای
درگیر میشود. در خانه ریسمانی می یابد و با آن زامبی را خفه میکند
ولی زامبی میگریزد و دست او را گاز میگیرد و سپس میگریزد.
مرد که میبیند دارد زامبی میشود و زامبی های دیگر به سوی او میآیند
به درون اتاق میرود و در را از تو میبندد و خود را دار میزند که زامبی نشود!
پارسیگر
این یخ در آب چند بتواند بود
وین برف در آفتاب تا کی باشد.
خوب ریسمان را به لوستر میبنند سپس میپرد!
بیازمایید باور کنید میشود!
یه گمان دیگر اینکه ریسمان را به لوستر میزند و خود را بالا میکشد . سپس ریسمان را به جایی
بالاتر میبندد و سپس به دور گردن خود میاویزد و هنگامی که بپرد زیر پایش پوچ است او آویخته میشود
و میمیرد!
پارسیگر
چینشی که هر درازکاب با پنج درازکاب دیگر مُماس است:
http://www.daftarche.com/images/imported/2014/01/78.jpg
کاب = مکعب
درازکاب = مکعب مستطیل
http://www.daftarche.com/images/imported/2014/01/79.jpg
پارسیگر
چراغ کجا بوده ؟ اگر نزدیک در بوده خیلی راحت میشده از چارچوب در بالا رفت این طوری :
فایل پیوست 3428