من متریالیست هستم و متریالیست ها را دوست دارم:)))
نمایش نسخه قابل چاپ
من متریالیست هستم و متریالیست ها را دوست دارم:)))
خدایی هی میخوام نخندم سوژه با پای خودش میاد جلو چشام:))))
اخه اواتارشو ای کیو سان میذاره امضاش یه جمله از چگوارا با عکسش :e409::e409::e409:
من نظرش رو قبول دارم با این تفاوت که بازهم اون رو نوعی خودخواهی میبینم،اصولا دیگر خواهی هم نوعی خودخواهی هست چون هر عملی حتی ناخوشایند با انگیزه ای انجام میشه که رضایت بخش هست.
دیدگاه من رادیکال تر هست،من میگم ما فقط خودمون رو دوست داریم و اگر از کسی خوشمون میاد به این خاطره که فقط این دوست داشتن خود با دوست داشتن اون شخص تقویت میشه :)
این طنز نبوی رو هر وقت میبینم فقط قهقهه میزنم :)))گفتآورد:
لنین( 1920): آمریکا در حال نابودی است.
استالین( 1940): امپریالیسم زیر گامهای آهنین پرولتاریا خرد خواهد شد.
مائو( 1960): سقوط امپریالیسم آمریکا بزودی رخ می دهد.
فیدل کاسترو(1980): امپراطوری آمریکا بزودی فرومی پاشد.
آیت الله خمینی( 1985): لکن آمریکا در حال از بین رفتن است.
هوگو چاوز(2000): آمریکا در حال نابودی است.
آیت الله خامنهای(2001): آمریکا و دشمنان در حال نابودی هستند
احمدی نژاد( 2005): آمریکا و اسرائیل در حال فروپاشی است.
احمدی نژاد( 2006): آمریکا بزودی نابود می شود.
احمدی نژاد( 2007): آمریکا تا همین پس فردا نابود می شود.
احمدی نژاد( چند روز پیش): مناسبات فعلی جهان دوام نمی یابد و آمریکا نابود می شود.
نتیجه گیری اخلاقی:
فعلا که بقیه نابود شدهاند و بقایایشان به آمریکا مهاجرت کردهاند تا محکم نگهش دارند.
اساسا دوست داشتن زوری که نداریم،بنابراین استفاده از فعل برای آن یمعنیست.بعد هم من حرفی بر خلاف دوست داشتن خودمان نزدم،من تا خدی موافقم که کسی که خودش را دوست ندارد دیگران را هم نمیتواند دوست داشته باشد.
بگمانم اگر دیگر خواهی هم نوعی خودخواهی باشد اساسا خودخواهی بیمعنی خواهد بود.از نظر فرگشتی هم یادمان نرود (حالا خودخواهی هر معنی داشته باشد) واحد رپلکیتورها ژن است نه فرد و ارگانیسم.اساسا این مفهوم خودخواهی در مورد ژن هم یک نوع تشبیه و متافور است و درباره چند مولکول بیمعنیست.چیزی که مسلم است در بعد روانی در انسانها چنین چیزهایی داریم.اینطور نیست که خودخواهی افراد یک قانون باشد و ما بخواهیم مشاهدات را با آنها توجیه کنیم،بلکه ما دنبال توضیح یکسری پدیده های پیچیده هستیم و خودخواهی و دگرخواهی و اینها هم تشبیهات هستند.
من در پی گفتمانهای آن جستار من به این برخوردم که یک دگرسانی دگرسانی میان سودِ ژن و یا حامل ژن (آدم) داریم، که میاندیشم
در این کتاب Robert Trivers بنام Deceit and self-deception در اینباره بیشتر آمده باشد. اگر شد دیرتر در این باره جستارش را وا میکنم.
روی هم رفته ولی سخن میتواند این باشد که از دیدگاه ژن ما، آنچه سودمند است از دید ما میتواند نباشد و وارونه،
پس proxy کردن خودمان در دیگران نیز از دیدگاه ژن میتواند دریافتنی باشد، چرا که کد ژنتیکی همسانی داریم، ولی از دید ما نه.
اتفاقا من هم این چند روزه یک کتاب جالب میخوندم در همینباره.که نظرات فرانس دوال هست از محققان برجسته روی میمونها و انتقادات و نظرات یکسری از فیلسوفهای مهم اخلاق دراینباره.
Primates and Philosophers: How Morality Evolved (Princeton Science Library): Frans de Waal, Stephen Macedo, Josiah Ober: 9780691141299: Amazon.com: Books
بنظرم کل اون بحثهای جدا شده از تاپیک دوستی و اینها را باید در تاپیک اخلاق و فرگشت(بگمونم همچین تاپیکی داشتیم به این اسم) ادغام کنیم.