نوشته اصلی از سوی
Mehrbod
بی هیچ گمانی, دومی!
شما اگر همین امروز به من بگوییم تا پایان زندگی بهمان کارِ خوشی آور را
نکنم (بگوئیم, خوردن بهمان خوراک), ولی ١ سال به زندگی ام افزوده شود, باز هم همین کار را میکنم.
در فرهود[2] من بسادگی از خوشی سیگار چشممیپوشم یا الکل بسیار بسیار جسته گریخته
مینوشم (هنگامیکه دوستانم هم سیگاری هستند هم مِیگُسار[3]), برای همین است.
اینها هم برای اینه که کنش فرازیستن[4] برای من خودش خوشیآور است, یعنی اینکه
میدانم راهی را گزیدهام که به فرازیست[5] من میافزاید خودبهخود درد و رنج آن را میپوشاند.