Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2962 طنز و جوک امام نقی
و از آسمان ندا آمد : " و ما از افکار تو آگاهیم نقی , برای باور معاد , شوشول عسگری را ببر و بر کوهی نِه و حودش را بر کوه دیگری , و به اراده ما شوشول به صاحبش پیوند خواهد خورد "
و نقی چنین کرد
سپس باز از آسمان ندا آمد " ها ها ها و تو چقدر داغون هستی , همانا بر سر کار رفتی , و این سزای کسیست که به ما شک کند و خداوند اُسگل کننده ترینِ اُسگل کنندگان است "
نقل است که نقی تا مدتها به دوربین زل زده بود
10-02-2015, 06:47 PM
Agnostic
از پفک نقکی
امامنا پس از مرگ و ورود به جهان باقی با صحنه عجیبی رو برو شدند و دیدیند که در صحرایی بزرگ همگان مشغول جماع با یکدیگرند !
از نقرائیل پرسید , در اینجا چه خبر است , اینان را چه می شود ؟
نقرائیل پاسخ داد : در اینجا با هر که در زمان حیات جماع کرده باشی در این زمانِ ممات او با تو جماع میکند .
از نقرائیل نقل است که امام سراسیمه به این سو و آن سو میدوید و فریاد می زد "ای واااااای , شمقدر و عفیر نَمُرده باشند "
10-02-2015, 06:47 PM
Agnostic
روایت است امام نقى هر كه را كه قصد سفر به عربستان داشت، خود زیر دست و پا له میكرد، پولش را به جیب میزد و به تایلند سفر میكرد.
"لكن مستحب تر است بیت المال خرج بیت الحال شود." : قال نقى (ع)
10-02-2015, 06:48 PM
Agnostic
خوبه حالا فقط به ما دست داده اگر كون داده بود چه میكردید!
سخنرانی امام نقى در جمع دلواپسان
10-15-2015, 09:16 AM
Agnostic
حضرت گاهی راست میکردن که با جمعی از اصحاب به صورت ناشناس برن محله های فقیر نشین و زنگ در خونه ها رو بزنند و فرار کنند . یکبار یکی از اصحاب سوال کرد که عمام ! چرا اینکارو میکنید ؟ فرمودند دوس دارم
10-15-2015, 09:17 AM
Agnostic
صرفا جهت خنده و بولیدن
طنز وایبر با کمی تغییرات
روزی انیشتین و امام نقی تو یه کشتی کنار هم نشسته بودن.
انیشتین میگه :تو با این همه علم لدنی که دارى بیولوژی و اکولوژی و جیولوژی و پرتولوژی و سیاژولوژی بلدی؟
امام نقی:نه
انیشتین یه نیشخند میزنه و میگه: نصف عمرت بر باد است و به مسیر ادامه میدن که یهو طوفان میگیره...
امام نقی :داداش تو شنالوژی بلدی؟
انیشتین نه چطور؟
-خب کل عمرت بر باد است الان طوفانولوژی غرقولوژیت میکنه ،بعد نهنگولوژی تیکه تیکولوژیت میکنه تا دیگه گهولوژی نخوری.
نتیجه اخلاقی:همانا به فرزندان خود شنا و شتر سواری با مانع بیاموزید.
10-15-2015, 09:17 AM
Agnostic
امام نقی در بازار مکه قدم میزد که سروصدایی بلند شد. حضرت جلو رفت و دید که حاجیان ایرانی به کسبه عرب فحش میدهند و بر هیکل آنان میرینند و آنها را سوسمارخور مینامند. امام پا پیش گذاشت که ناگهان زوار ایرانی با دیدن حضرت به پای وی افتاده و خود را سگ اهل بیت نامیده و پول خمس و زکات را تقدیم کرده و در آخر هم از بول و غائط مطهر حضرت برای تبرک با خود به سرزمینشان بردند.
منبع: چند چندی با خودت قرمساق؟ ص 69
10-15-2015, 09:18 AM
Agnostic
اکبر عبدی پیش امام آمد و مقداری خمس داد.
امام فرمود : اگه دخترت رو به من بدی , به اندازه وزنت بهت طلا میدم.
اکبر گفت : من هم به اندازه شما و پدران محترمتان میرینم.
امام فرمود : " مومن تمام عمر خود میرند. من به اندازه تمام هیکلت می بولم. خاک بر سرت با این حرف زدنت."