در اینجا پاسخ گسترده ای نمیتوانم بدهم، تنها میدانم که ما درآنزمان بسیار
ارج به پدر و مادر نهاده و خواست انها در تراز نخست بود. کسی نمیتوانست
در برابر پدر و مادرش کم ارجی نماید و در آموزشگاه ها هم گاه چوب و لت
میخوردیم ( مرا کمتر میزدند چون آموزگاران مرا دوست داشتند) امروزه چنین
بنگر میاید که خواست کودکان در تراز نخست باشد و پدر و مادر چاره ای جز
واگذاری میدان به آنها نداشته باشند و خود من گاه بازیچه ی دست نوه هایم
هستم . من اگر آن زمان یک بازیچه ( اسباب بازی) میگرفتم، دیرگاهی با ان
خوش و سرگرم بودم ولی بچه های امروز پس از یک تسو (ساعت) آنرا به نزد
پشته ی انبوه دیگر بازیچه هایشان میاندازند و به انبوه "آشغال" ها میافزایند!
هتّا اگر بازیچه هایی مانند این تلفن های مدرن ( اسمارت) باشد، چون هر
سال مدل های نوینی میاید، آن بیچاره های پیشین از چشم میافتند و اینها از
این نو ها میخواهند ، با اینکه کارکردشان هیچ دگرسانی بزرگی با یگدیگر ندارند.
این فرهنگ گسارشی سرمایه داری بدجوری در ویر مردم تراویده و رخنه کرده و
زیستن درست و خردمندانه را از یادشان برده است!
•
پارسیگر