نوشته اصلی از سوی
Mehrbod
اینها مشتی سخن بی سر و ته نبودند و درونمایهیِ سخن اتان رویهم از این فراتر نمیرود:
١- قدرت بد است.
٢- لازمهیِ قدرت سرکوب است.
٣- کمونیسم انحصار قدرت است.
٤- سرکوب هم به کشت و کشتار میرسد.
اکنون برای اینکه به سفستههایِ گوناگونی که باز گویا ندانسته — یا شاید هم دانسته, چون انگار[7] سفسته برایتان شیرینی بیشتر نبوده و در یک گفتمان "راستین" کاربرد اشان اشکال ندارند — به کار بُردید, پی ببرید:
١- قدرت بد است: سفستهیِ پنداشت پرسش (مصادره به مطلوب), برای ما بفرمایید چرا قدرت بد است؟ برای نمونه یک مرد زور بیشتری (= قدرت) از یک زن دارد, آیا این قدرت بیشتر مرد را بَد میکند؟
٢- لازمهیِ قدرت سرکوب است: برای ما بفرمایید, هماکنون که در جهان ٥% مردم بیشتر از ٩٠% بنمایهها[8] را در دست دارند و پس قدرتی "انحصاری و متمرکز" و بس فراتر از دیگران دارند, چگونه این قدرت را بی سرکوب نکردن بدست آوردهاند؟ اگر سرکوب کردهاند, پس چرا این سرکوب از سوی دولت — که برساخته[9] از مردم است — باشد زمین و زمان به هم دوخته میشود و واولیا, اگر از سوی ٥% مردم باشد, هیچ اشکالی ندارد؟ اگر هم سرکوب نکردهاند, پس چگونه لازمهیِ قدرت سرکوب است؟
٣- کمونیسم انحصار قدرت است: فرجامیابی نادرست (unsound + invalid), در کمونیسم مالکیت بر ابزار فرآورش[10] از مردم گرفته میشود
و قدرت (= پول) به همگونیِ بیشتری میان مردم پخش[11] میشود و در فرهود[12] تنها چیزیکه ندارد, همان انحصار و تمرکز قدرت (= پول)! است که هماکنون ٥% در جهان, بروشنی دارند.