ولی من سن و سالی نداشتم اونموقع. دبستان میرفتم. :e414:
نمایش نسخه قابل چاپ
بعضی وقتا هست که مخاطب خاص باید فقط و فقط تو بغلت باشه.چشماشو بوس کنی و تخت بخوابی
الان دقیقا همون وقته
تف تو فاصله و زمان و مکان(البته تا وقتی که این حسو دارم)
تجربه ی خوبی نیست ، چندان مفید هم نیست ! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/10/9.png
اون ضربه ی عاطفی رو که من چند سال قبل خوردم ! ولی الان دیگه درد اون نیست .دردهای بسیار بزرگ تری جاش رو گرفتند
به قول صادق هدایت بعضی دردها هست که مثل خوره آدم رو می خورند و نمیشه با کسی درمیان گذاشت.
حال و روزم یه چیزی تو مایه های همون شعر هست که میگه"خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است ، کارم از گریه گذشته به آن می خندم !" http://www.daftarche.com/images/imported/2012/11/63.jpg
شبنشینهای اینجا من و راسل بودیم که از راسل گذرانه خبری نیست!
گمشده ی این نسل اعتماد است...
نه اعتقاد...
افسوس که نه بر اعتماد اعتقادیست
و نه بر اعتقاد اعتمادی.......!!
سلام دوستان
شب همگیتون بخیر
همچنان نوای شجریان و کد نویسی احوال منه
ردیفید؟