نوشته اصلی از سوی
Mehrbod
بهترین برتری پارسی این است که برای واژههای آهنجیده (انتزاعی, abstract) برابرهای گویا یا هست یا برمیسازید.
نمونه همین «فلسفه», زمانیکه میگویید فلسفه یک واژهی آهنجیده در ذهن میاید و نمیتوانید بخوبی دریابید دربارهی چه سخن میگویید,
ولی اگر بکوشید برابری پارسی برای آن بیابیید به چیزی مانند «کلاننگری» یا «کلانبرنگری» میرسید. ازینرو میتوان دید که داروینگرایی
بتنهایی بسنده نیست و نمیتواند پاسخگوی بسیاری پرسمانها باشد. فرگشت تنها یک سازوکار فیزیکیست که بخوبی توضیح میدهد
چگونه جاندار از بیجان میتواند بفرگردد, ولی پاسخی برای هیچ چرایی ندارد و هتّا نمیتواند آن اندازه در اینکه چه چیزی خوب یا بد است
کارآمد باشد. نمونهوار, در ارزشهای فرگشتین فرازیست (survival) همیشه برتری دارد به بهزیستی (well-being), ولی در ارزشهای
جاندارها که خود فرآوردهی فرگشت اند همیشه اینجور نیست.
کلانبرنگری یک ابزار ترازبالاتر است که پاسخگوی پرسشهای دیگریست, و بزرگترین پرسش شاید همان که «ما چرا از بیخ زندهایم».