از من چیزی بیرون نمیاید، به آوند پاسداری از دادههای شخصی :e402:
نمایش نسخه قابل چاپ
حالا دقیقا همینی که نوشتم نبوده...یه تاپیک داریم در مورد تفریحات که خودم باز کردم،بیشتر همین نت بوده شاید... اما خب درست هم میگی !! شادمانی خاصی یادم نمیاد داشته باشم...یعنی بهتره بگم چیزی نیست که شادم کنه:e417:
مهربدجان عاشق هم که شدی...حالا کسی داده شخصی ازت نخواست که !!!
روی هم رفته نادرست است، ولی روی پاسداری از دادههای شخصی چیزی نمیشود گفت :e402:
بازگویی خاطرات مدرسه و دانشگاه = داده شخصی
بازگویی کارهایی به یاد سپردنیای که با دوستانمان انجام دادهایم = داده شخصی
بازگویی اینکه بهمان روز با بهمان دوستمان حشیش زدیم = داده شخصی
اینهایی که پراکنده اینجا و آنجا میگویید در گذر زمان روی هم انباشته میشوند و با یک واکافت داده یا data analysis میشود تک تکتان را شناسایی کرد.
اندک اندک جمع مستان میرسند
اندک اندک می پرستان میرسند
این شعر از کیه؟
فکر کنم از مولاناس
به خاطر سبک شعرش میگم
یک ترانه از استاد ناظری گوش میدم همینو میخونه
یک حالت شور و انرژی خاصی به آدم میده
بدرد کد نویسی میخوره
اولین نفری که شیشه نوشابه بهش استعمال میشه احتمالا منم:e409:
ای شیشه نوشابه ها مرا دریابید اما من باز مبارزه میکنم
احتمالا بازجوم موقع شکنجه برای مسخره کردنم میگه همچین شیشه ها دریابنت که جیگرت حال بیاد
الان ترس وجودمو براشت
اقا من دیگه داده شخصی نمیدم:e415:
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/11/55.jpg
قدرت کتاب ها رو دست کم نگیرید! :)
امشب خیلی احساس بیچارگی کردم.
اونقد تو نت میمونم که وقتی خواستم بخوابم، وقت فکر کردن پیدا نکنم و مستقیم خوابم ببره.