اینها را ما نگفته ایم :
نمایش نسخه قابل چاپ
این ایکس و شعرها ارزش عملی ندارند. در ناجای ایران یک طرحی هست که اسمش رو نمیدونم ولی مفهومش اینه که حقوق سرهنگ و گروهبان زیاد با هم تفاوتی نمیکنه. در واقع کمابیش همه به یک میزان حقوق ثابت و پایه بگیرند. همین مر باعث میشه درجه های ارشد ناراضی باشند و به روش های غیرمعمول کسب درآمد کنند.
از کجا معلوم؟ شاید هم تبدیل به کره شمالی میشدیم.
احمد کسروی در جایی گفته بود که ما یک حکومت به آخوندها بدهکاریم تا اینها رو هم خوب بشناسیم. شاید بعد از سوسیالیسم تازه باید راه انقلاب 57 رو میرفتیم و روز از نو روزی از نو. تازه به قول شما جمهوری اسلامی خیلی اسلام دموکرات تری داره! تصور کنید اگر اسلام اصلی رو برامون می آورد دیگه الان من پای آخوندارم میبوسیدم.
آری اگر امریکا به ما میتاخت و بمب و ناپالم میانداخت، میشدیم ،
ولی بازهم دستکم در برابری و برادری و آموزش و پرورش رایگان و
بهداشت و ... بسر برده و روزگار بازهم بهتری از کره داشتیم، چون
آن بیچاره ها هتّا نفت هم ندارند، زمین کشاورزی بزرگی هم ندارند
و یکی از کشورهای کم بنمایه بودند که سالها از سوی امپراتوری
ژاپن چاپیده شده بود و آمریکایی ها هم که به مانند کره ی جنوبی
میلیارد ها پول در آن نریخته بودند !
•
فایل پیوست 2889فایل پیوست 2890
فایل پیوست 2891پارسیگر
:e415::e415::e415:
داستان بر سر همین "اگر" است دیگر، اگر خاله من چیز داشت میشد دایی من!
واژگشت و شورش هم که از روی بیکاری و سرگرمی که روی نمیدهد، چون همه ی
درها بسته است که دادخواه به سزایش برسد و چون این اگر ها نیست و چون
دمکراسی ها نیم بند و نمایشی است و بدست رسانه های زورداران کنترل میشود
و ...، این است که راه دیگری برای بی بهرگان تا کنون جز شورش و نبرد و واژگشت
نبوده است وگرنه کسی بیمار نیست که خود را جلوی تفنگ های دولت سرگوبگر
و نوکر سرمایه بیندازد!یا اینکه بهتر است به دید شما، ما دندان روی جگر نهاده و
شکیبا باشیم که دوستان سرمایه دار شما کی یک دمکراسی راستین را درست
خواهند کرد و سود های خود را دو دستی پس خواهند داد؟
:e105:
•
پارسیگر
:e415:
اینهم باز یکی دیگر از آموزه های تازه ای هست که شما از شکم برساخته اید!
روشن است که کمینگان هم میتوانند بر بیشینگان پیروز شوند و چه بسا
در تاریخ دیده شده که سپاهی اندک، سپاهی بارها بیشتر را شکست داده
است ( مانند جنگ اسکندر بزرگ و داریوش سوم، جنگ بهرام چوبینه
که ١٢۰۰۰ سوار داشت با سپاه سیسد هزار تنی چین و شکست دادن
آنها، ). بر این پایه کمینگان میتوانند با در دست داشتن ابزار توانمندی, مانند
پول/بنمایه و فند و تاکتیک و راهبرد و سازماندهی بهتر ( مانند ۳۰۰ تن
یونانی در برابر سپاه میلیونی خشایارشا) به بیشینگان نیز پیروز شوند و پیروزی
شمال بر جنوب هم پیوندی چندان به بیشنگی انان نداشت ، بساکه اگر اندک
آگاهی از تاریخ داشتید، برای این بوده که ساختاوری و فراورش در شمال
پیشرفته بود و در جنوب واپسمانده و بیشتر به کشاورزی پلانتاژی /برده داری،
پرداخته بودند. شمال میتوانست بارها و بهتر از جنوب، جنگ افزار و تفنگ های
نوین و پر هوداد بسازد . پس بردن جنگ نه تنها برای بیش بودن و سیاهی
لشگر بود و نه تنها برای اینکه سزامندی فرامنشانه داشتند، بسادگی برای
داشتن بنمایه های بیشتر و ساختاوری پیشرفته تر بود. با انیهمه جنوبی ها
برای پدافند از خانه و کاشانه و دارایی های خود ( چون شمالی ها تنها برای
آزاد کردن بردگان که به سوی جنوب سرازیر نشده بودند، در پی دارایی های
انباشته ی زادمان های فئودال های جنوبی نیز بودند!) چنان با دلیری فراوان
جنگیدند که کشتگان و زخمی های شمالی ها دو برابر جنوبی ها و نزدیک
یک میلیون کشته و زخمی شمالی بود. اینهم باز آموزش رایگان تاریخ و فرنودسار
و فلسفه و ... برای شما گرامی!
•
Belligerents http://www.daftarche.com/images/imported/2013/11/4.png United States http://www.daftarche.com/images/imported/2013/11/5.png Confederate States Commanders and leaders Abraham Lincoln
Edwin M. Stanton
Ulysses S. Grant
William T. Sherman
David Farragut
David D. Porter
and othersJefferson Davis
Judah P. Benjamin
Robert E. Lee
Joseph E. Johnston
Raphael Semmes
Josiah Tattnall
and othersStrength 2,100,000 1,064,000 Casualties and losses 140,414 killed in action[2]
~ 365,000 total dead[2]
275,200 wounded72,524 killed in action[2]
~ 260,000 total dead
137,000+ wounded
پارسیگر
بیجاست. بازهم دست به سفسته زدید!
ما اینرا برای همبود سرمایه داری گفتیم که کار کردن
تنها به چاقتر شدن انگل ها می انجامد ( برای کارفرما)
گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد http://www.daftarche.com/images/butt...wpost-left.png
پسرم مثل خر خوب زحمت بکش ودرس بخوان که بزرگ که شدی مثل خر بتونی برای کارفرما کار بکنی!
من به شما میگویم سفستهیِ همراهی با بَدان (مزدک مانند خمینی سخن میگوید) کردهاید, شما بازمیگویید که نه سفسته نبود, چون ایشان براستی مانند خمینی سخن میگویند!؟ ((:
ما گفتیم «سفستهیِ انگ», «سفستهیِ پرداختن به سخنگو», برابر همینی که شما پیوسته بجای پرداختن به سخن ایشان
دارید از اینکه مانند این و آن سخن میگویند و نمیدانم تکبعدی هستند, دوبعدی نیستند, پیر هستند (من بجایش جوان خام هستم) و ... میکنید.
درسته, شما هم ازسوی نئولیبرالیسم شستشوی مغزی رفتهاید, آنهم جاییکه سردمداران خود "لیبرالیسم" از بیخ واژگشتیگ (انقلابی) و جنگافروز بودهاند!
دادمندی و دادوندی هم دو چیز جداگانه هستند, اگر ٩٠% مردم به اینکه باید زنان را کتک زد میباوریدند و همداستان بودند,
کتک زدن زنان دادمند خواهد بود, ولی دادوند نخواهد بود. دادمندی از خواست بیشینگان میاید, دادوندی از خرد و فرنودسار.
برای اینکه باز آسانتر دریافت کنید, یک زمانی در جهان بردهداران بیشینگان بودند و بردهداری دادمند بود, ولی اندک گروهی از مردم خِردگَر و فرهیخته برخاسته و گفتند که بردهداری کاریست
نکوهیده و نادادوند, و در راستای آزادسازی بردگان ناچار از واژگشت و جنگ و خونریزیها هم شدند ولی کار آنها امروز نه تنها نکوهیدنی به شمار نمیرود, که ستودنی هم میباشد مگر آنکه هر آینه مغزشستشو رفتهیِ نئولیبرالیسم یا همچو چیزی باشیم.
سفستهیِ سفرنگ تاریخ + سفستهیِ زهرآگینش سرچشمه:
١- در کجای کمونیسم آمده تیرباران کنید (هنگامیکه در اسلام آمده دگراندیش را سرببرید)؟ اگر نیامده, پس شما دارید با بستن زابی زشت به کمونیستها (آدمکشهای تیرباران کُن) کمونیسم را میکوبید; همان چیزی که کوشیدم دریابانم در "فمینیسم" هم کار نمیکند, گرچه انگار نمیگیرید.
٢- سفرنگ تاریخ: ما اینجا به همهیِ دادهها و شرایط و ایستارهای آن زمان دسترسی نداریم و هیچ پیوند علّی هم میان کمونیسم و تیرباران ندیدیم, جدای اینها در جنگ هم حلوا پخش نمیکنند و
کسیکه میخواهد بهرهکشد, مانند کسیکه میخواهد بردهداری کند, باید سرکوب شده و به گوشه رانده
شود; گاه این برخورد بسته به شرایط و زمانه ناجور است, ولی در یک سامانهیِ درست به همان زندانِ تنها بسنده میشود و جز این نیست (چنانکه همهیِ مکتبهایِ کمونیسم هم با اعدام و مرگ میستیزند).
سفستهیِ نادان خواندن دیگران: نخست سفسته کنید که شوروی در پیت بود و هرکس اینرا نپذیرفت
نادان است, سپس زمانیکه به شما نمایاندند سفسته کردهاید یک "پوه ..." نوشته و از نو سفسته را تکرار کنید.
پس روشن شد سفستهیِ شما (زهرآگینش سرچشمه) را درست آورده بودم. گویا نمیدانید که بستن یک زاب زشت به چیزی, معنی و کارکرد آنرا نمیدگراند.
دستآورد همیشه دستآورد است, نون اینکه این دستآورد چگونه بدست آمده میتواند براه ناجوری بوده
باشد (با فشار و زندانی کردن و ..) یا براه خوبی بدست آمده باشد (با ساخت آموزشگاه و دانشگاه و ...); اینکه شما دستآورد
را نادستآورد بخوانید زیرا از راه ناجوری بدست آمده, مانند این است که پولی که براه دزدی بدست آمده را پول نخوانید و بگویید از بیخ پول نیست!
نکتهیِ دوم, شما اینجا تنها داویدهاید که این دستآوردها براه ناجور فشار و زندان و ... بدست
آمدهاند, هنگامیکه ما خُب هر روز میبینیم در بیشمار کشور جهان, از جمله همین ایران خودمان,
این همه زور و فشار میآورند و از این دستآوردها هم دیده نشده و نمیشود, پس اینجا هم سخن شما پوچ میشود.
نادرست گرفتهاید. ما اینجا نخست مارکس را داریم و نکوهش سازوکار سرمایهداری را, اکنون شما و هواداران سرمایهداری راه افتادهاید
بجای پاسخگویی دربرابر نکوشهایِ بجا, به سفستهیِ "تو هم بدی, تو هم بدی" دست یاختهاید و تازه بامزه است, همان را به خودمان هم بازمیگردانید!
سفستهیِ همراهی با بَدان: اگر علی با داس و تبر اسلام را گستراند, پس شما نباید برای گرفتن حق خودتان دست به داس و تبر
ببرید (گور بابای کاوهیِ آهنگر و گورِ بابای حق شما), بنشینید تا ما برایتان دموکراستی (= دموکراسی راستین) راه بیاندازیم و کم کم خودمان به شما حق اتان را میدهیم! :4:
سخن ما هم جز این نبود, روشنه آمریکا به ابرهوشمندها بورسیه میدهد و کشورهای
دیگر را از آنها هم تُهی میکند, ولی به بدبختها, کمهوشها و ... نان هم نمیدهد.
نادرست است, برخی از کشورهای اروپایی مانند سوئد چنین کاری میکنند, ولی
آلمان و هلند و .. (که من اینجاها زیستهام) چنین* نیستند = سفستهیِ تعمیم نادرست.
آری, ایشان لابد پیر خرفت هستند, من هم جوان خام و شما که دست هر سفستهگری را از پشت بستهاید خردگرا! (:
*
تازه چنین هم باشند, ما میدانیم آلمان هم سرمایهداری است, تنها سرمایهداریِ بهتری از سرمایهداریِ پلید آمریکاست که آنرا وامدار همین همبازگرایی است.
پارسیگر
شما همیشه عادت دارید فقط نوک دماغتان را ببینید ؟ یا الان چون صرف نمیکنه این طوری هستید ؟
بر خلاف ادعای مُفتِ شما اگر شمالی ها دنبال کارگر مفت و مجانی میبودند ! یک برده خیلی مفت تر و کم هزینه تر از کارگریست که بعدن اعتصاب کند و پول بیشتر بخواهد و دنبال مرحوم مارکس راه بیوفتد و در صدد دزدیدن مایملک دیگران بر بیاید و ...
آها ! پس درس خواندن در نظام سرمایه داری بد است ! در نظامِ کمونیستی خوب است :))))
به قول معروف دیگی که برای من نجوشه سر سگ توش بجوشه :))))