توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشتهیِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معجزه!
بهمنیار
03-13-2013, 02:52 PM
چون در این جا گفتگویی درباره معجزه نبود، این جستار را (با پروانه از پیش کسوتان) آغازیدم :e403:
من متوجه یک تفاوت شده ام که شاید به نگر شما جستار پیش پا افتاده ای باشد. هر چند که بی گمان در اندیشه ناخودآگاه شما هست ولی می خواهم فرمول بندی بشود (بیشتر برای خودم).
تفاوتی کوچکی میان مسیحیت و اسلام هست . این دگرسانی در انجام معجزه نهفته است. در هر دو دین به معجزه باور هست.
در هیچ کدام خدای بزرگ نیازی به معجزه ندارد. در اسلام معجزه به محمد و امام ها نسبت داده شده. در مسیحیت معجزه به عیسا. در آن جا هم خدای پدر یا پدر یا روح القدس معجزه نمی کند. تفاوت در این نهفته است که در اسلام به ویژه شیعه باید هنوز به مرده ها متوسل شد در حالی که در مسیحیت معجزه ها در افراد ادامه پیدا کرده است. برای نمونه مادر ترزا که گفته شده نگاه کردن به نگاره وی مایه بهبودی بیماری در بنگلادش گشته است. ولی مسلمان هنوز هم باید دست به دامن خاک و قبر شود.
چرا؟ چرا خدای بزرگ، یعنی خالق بزرگ نیازی به معجزه ندارد؟
چند سررشته در این کلاف می توان دید
1- اندیشه خدا چندان متحول نشده و فرگشت نیافته است. یعنی یک سری صفات برای خدای خالق در نگر گرفته شده که دست کم در ادیان ابراهیمی تکاملی چندان نداشته است. در یهودیت را دقیق نمی توانم بگویم (اگر دیوید هیوم کمک کند بسیار خوب می شود، یعنی بگوید معجزه در آن دین چه صورت هایی دارد، معجزه های امروزی )
2- معجزه از یک سو و به طور پنهانی با رویه خدا مخالف است. ببینید گمان کنید که یک مسلمان از یک تصادف کشنده جان بدر برد. آن را معجزه ای می بیند که حسین یا عباس کمک کرده تا نمیرد. خوب از یک سو یعنی خدا می خواسته وی بمیرد و امامی جلوی آن را گرفته است.
3- معجزه مخالف روند خلق یا آفریدن است. یعنی کسی که آفریده قوانین گذاشته و به هم خوردن این روند و قوانین می شود معجزه. در معجزه ها که کمابیش همیشه نجات آدمی پیش می آید. خدا قصابی است که واسطه ای (معجزه) جلوی سلاخی انسانی را می گیرد.
4- معجزه با یک با دو استثنا به حفاظت از جان انسان ها می رسد. این بزرگی اندیشه و ترس از مرگ را می رساند. در اسلام بیشتر مربوط به ایمان آوردن افراد است در حالی که برای نمونه در مسیحیت ایمان پیامدی فرعی از نجات جان شخص است. اهمیت دادن به جان انسان در اسلام و مسیحیت نیز می تواند از این میان نتیجه گیری شود.
آیا چیز دیگری در پاسخ به این پرسش « چرا خدای بزرگ، یعنی خالق بزرگ نیازی به معجزه ندارد» می توان افزود؟
Mehrbod
03-13-2013, 04:57 PM
2- معجزه از یک سو و به طور پنهانی با رویه خدا مخالف است. ببینید گمان کنید که یک مسلمان از یک تصادف کشنده جان بدر برد. آن را معجزه ای می بیند که حسین یا عباس کمک کرده تا نمیرد. خوب از یک سو یعنی خدا می خواسته وی بمیرد و امامی جلوی آن را گرفته است.
:21: :e00e:
اینها همه در پِیدانش[1] پِیواژیدهاند, اینکه یک باورمند نمیتواند لغزشهایِ فرنودینش[2] اندیشه اش را ببیند
بنمونه از دشواری مغز در همگِنیدن دادهها میاید و مایهیِ این میشود که یک آدم بتواند همزمان چندین باور دگرستیز را
داشته[3] باشد, و هتا میتوان گفت که از دید فرگشت[4] این میتواند سودمند نیز بوده و همچنان باشد, چراییِ آن ولی فراتر از فرهشت[5] این جستار میرود.
ولی این همگنیدن دادهها یعنی یک مسلمان از یکسو میداند که «همه چیز خواستِ خدا است» و از سوی دیگر میداند
که «آدمی خواست آزاد (free will) دارد» ولی نمیتواند ببیند اگر همه چیز خواستِ خدا بود پس دیگر خواست آزاد (و دستآویز به فرجود[6] و ...) بیمعنی میشود و وارونه.
اینکه ما میبینیم این همه آدم میتوانند همزمان چند باور دگرستیز را داشته باشند بی اینکه به کوچکترین دشواریای برخورند یکی از ویژگیهایِ بامزهیِ مغز امان
میباشد که در آن ویر[7] چون یک ماتیکان[8] ستپر[9] میماند که مغز هنگام رویارویی با دادههایِ نو نمیتواند یکبار از ازسر همهیِ دادههایِ پیشین را از ویر کاویده و دریابد
که این دادهیِ نو ناسازگاریای هم آیا دارد یا نه, پس در فرجام[10] در ویر دادههایِ بیشمارِ ناسازگاری انبار میشوند که تنها در بافتار[11] خودشان به کار میایند.
پس در نمونهیِ باورمندی, یک مسلمان هنگام نیایش و نماز خواندن به اینکه «همه چیز خواست خداست» میاندیشد, هنگامیکه در دشواری و بدبختی بود
نیز با آویزان شدن به ضریح آغا از دیدگاه «امام بیژن دست مرا میگیرد» میاندیشد, که میتواند با «خواست آزادِ» خود اش و با یاریِ امام بیژن از پس دشواری اش برآید[12].
همهیِ ما چه باورمند و چه نه بی هیچ گمانی چنین اندیشههایِ ناسازگاری داریم و از دیدگاه رایانشیک پذیرفتنی است, هر آینه زمانیکه
بگوییم یک ناخداباور به یک خداباور این لغزش اندیشیک را مینِمارد است که داستان براستی گیرا میشود, زیرا ما میتوانیم بخوبی ببینیم که چگونه دو دیدگاه دگرستیز
هریک در جای خود به کار میایند و چرا همزمان نیز به ایندو اندیشیده نمیشود, ولی پس چرا هنگامیکه این دو ناسازگاری ساده شده در کنار هم بازنمایانده میشوند نیز همچنان باورمند ناسازگاری اشان را نمیپذیرد؟
----
1. ^ Peydâneš|| پیدانش: دانش اعصاب ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Neuroscience) Neuroscience
2. ^ Farnudin (far+nudin)|| فرنودین: منطقی Logical
3. ^ Dâte (dât+e)|| داته: قانون Law; rule
4. ^ Fargašt (far+gašt)|| فرگشت: تکامل; فرگشتن ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Evolution) Evolution
5. ^ Farhašt|| فرهشت: تم; زمینه; موضوع; مضمون Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-e3c8f87180f24f3eac916438b0d19687-fa.html) Theme
6. ^ Farjud|| فرجود: معجزه Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-e0775699daee448482c0e22d059e34c5-fa.html) Miracle
7. ^ Vir|| ویر: حافظه; یاد; Memory
8. ^ Mâtikân|| ماتیکان: کتاب OPâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D9%87%D8%B2% D8%A7%D8%B1_%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D 9%86) Book
9. ^ Setapr|| ستپر: محکم; ستبر; قطور www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-b5f03fe0ff7048f29a5666852d64d15f-fa.html) Robust
10. ^ Farjâm|| فرجام: پایان; خاتمه ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Conclusion), www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6f2e658ab7004ebaa7d8eff2f253d48b-fa.html) Conclusion; ending
11. ^ Bâftâr|| بافتار: زمینه; محتوا ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Context), Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-f576067220094b599086f4235b1a6aad-fa.html) Contex
12. ^ Barâyand|| برایند: نبیجه Result
meaning
03-13-2013, 07:05 PM
من اصلاً نهوشیدم كه منظور جناب بهمنیار از اینكه فرمودند خدای بزرگ در ادیان مسیحیت و اسلام نیاز به معجزه ندارد چیست؛ می شود یكی توضیح دهد؟!
-ظاهراً شما معجزه را كه از عجز و ناتوانی آمده و یك نوع خَرْق ِعادت است را با مسئله ی جبر و اختیار اشتباه گرفته اید!
-و باز تفاوت شفا گرفتن از عكس مادر ترسا را با شفا گرفتن از درخت سدر حسین بن علی و گنبد علی پسر كاظم را هم من نهوشیدم كه چرا شما این دو را از هم متمایز و تفاوتی در دین مسیحیت و مذهب تشیّع می دانید!
-----------------------------------------------------
ببینید مقوله ی معجزه با مقوله ی مضحك جبر و اختیار فرق دارد در معجزه ما می گوییم خلاف قوانیین طبیعت كه ما همیشه آن ها را تجربه كرده ایم اتفاقی رُخ می دهد؛و در فلسفه ی اسلامی(كه متأثّر از فلسفه یونان باستان است) هم می گویند چون خدا مُسبب الاسباب است پس خودش هم می تواند این اسباب را تغییر دهد؛ برای نمونه آن آقایی كه نیش زدن عقرب ها اصلاً بر روی او تاثیر نداشت و چندی پیش در شبكه من و تو 1 نشان داده شد یك معجزه است چون خلاف تجربیات همیشگی ما كه یك عقرب می تواند یك انسان را از پا درآورد او را 50 عقرب یك جا نیش می زدند اما پروفسور های پزشكی حتی افزایش ضربان قلب را هم در این آقا مشاهده نمی كردند اگر ما تعریف اینگونه ای از معجزه داشته باشیم آن گاه بهتر می شود درباره آن سخن گفت؛هرچند همه می دانیم كه برای محمد اصلاً معجزه ای صورت نگرفته و فقط به عرب ها گفته اگر معجزه كنم باور نمی كنید (آیات متعددی در این باره در قرآن آمده آیه شق القمر را هم كه می دانیم درباره قیامت است كه هنوز نیامده نه زمان محمد) اما درباره این جور معجزه ها فیلسوف مورد علاقه و دوست داشتنی من «دیوید هیوم» عزیز پیرو مكتب تجربه گرایی نظر زیبایی در این باره دارند ایشان اتفاق افتادن معجزه را انكار نمی كنند برای نمونه ایشان می گویند ما قوانین گرانش را بارها تجربه كرده ایم كه وقتی ماشینی از پرتگاه پرت می شود باید زمین بیفتد و خُرد و خاكشیر شود اما چون رابطه علِیّت(رابطه بین علت و معلول) را تجربه نكرده ایم پس ممكن است (در اینجا برای مثال من) ماشین از لبه ی پرتگاه پرت شود و در هوا معلق بماند؛ ظاهرا اسپینوزا هم همچین اندیشه ای را داشته است!
کسی از دیوید هیوم تصور یک عقلگرا را ندارد. او نوشته است که "چنین است و می بایست که چنین نیز باشد که عقل برده عواطف است." نظر اسپینوزا چنین بود که "آدمی ضرورتاً همیشه مطیع احساسات مثبت است ... او دستور عام طبیعت را دنبال میکند، از آن اطاعت میکند و تا جایی که نهاد اشیاء طلب میکنند خودش را با آنان وفق میدهد." پروژه رواقی هدایت عواطف توسط عقل هیچوقت عملی نگشت و نخواهد شد. هیوم استدلال میکرد که عقل هیچگاه نمی تواند در جهان فیزیکی وقوع اتفاقی را پیش بینی کند. اسپینوزا، هفتاد سال قبل از او با این نظر موافق بود. [اسپینوزا می نویسد] "ما بطور مسلم هیچ اطلاعی از هماهنگی عملی و بستگی اشیاء به یکدیگر نداریم – بدین معنی که، از مسیری که همه چیز در آن نظم میگیرد و ارتباطات منسجمی شکل میگیرند ناآگاهیم." پس "برای عملی شدن اهداف بهتر است، همچنین، ضروری است که وقوع هر چیز را یک تصادف تصور کنیم." و بدین طریق پیشگویی میکند که: ما نمی توانیم از روی موجودیت فعلی هر یک از اشیاء نتیجه بگیریم "که در آینده نیز موجود خواهند بود یا نه و یا اینکه در گذشته وجود داشته اند یا خیر."
امیدوارم در متن بالا خطایی از من سر نزده باشد!
Mehrbod
03-14-2013, 06:17 AM
ببینید مقوله ی معجزه با مقوله ی مضحك جبر و اختیار فرق دارد در معجزه ما می گوییم خلاف قوانیین طبیعت كه ما همیشه آن ها را تجربه كرده ایم اتفاقی رُخ می دهد؛و در فلسفه ی اسلامی(كه متأثّر از فلسفه یونان باستان است) هم می گویند چون خدا مُسبب الاسباب است پس خودش هم می تواند این اسباب را تغییر دهد؛ برای نمونه آن آقایی كه نیش زدن عقرب ها اصلاً بر روی او تاثیر نداشت و چندی پیش در شبكه من و تو 1 نشان داده شد یك معجزه است چون خلاف تجربیات همیشگی ما كه یك عقرب می تواند یك انسان را از پا درآورد او را 50 عقرب یك جا نیش می زدند اما پروفسور های پزشكی حتی افزایش ضربان قلب را هم در این آقا مشاهده نمی كردند اگر ما تعریف اینگونه ای از معجزه داشته باشیم آن گاه بهتر می شود درباره آن سخن گفت؛هرچند همه می دانیم كه برای محمد اصلاً معجزه ای صورت نگرفته و فقط به عرب ها گفته اگر معجزه كنم باور نمی كنید (آیات متعددی در این باره در قرآن آمده آیه شق القمر را هم كه می دانیم درباره قیامت است كه هنوز نیامده نه زمان محمد) اما درباره این جور معجزه ها فیلسوف مورد علاقه و دوست داشتنی من «دیوید هیوم» عزیز پیرو مكتب تجربه گرایی نظر زیبایی در این باره دارند ایشان اتفاق افتادن معجزه را انكار نمی كنند برای نمونه ایشان می گویند ما قوانین گرانش را بارها تجربه كرده ایم كه وقتی ماشینی از پرتگاه پرت می شود باید زمین بیفتد و خُرد و خاكشیر شود اما چون رابطه علِیّت(رابطه بین علت و معلول) را تجربه نكرده ایم پس ممكن است (در اینجا برای مثال من) ماشین از لبه ی پرتگاه پرت شود و در هوا معلق بماند؛ ظاهرا اسپینوزا هم همچین اندیشه ای را داشته است!
امیدوارم در متن بالا خطایی از من سر نزده باشد!
فرجود[1] = معجزه
هستانیدن = به هستی آوردن, پدید آوردن
از دیدگاه برنامهریزی و از پایه, آفریدگار برای اینکه قانونهایِ مادی[2] را بفروپیچیند (override) دو راه زیر و راههایِ همانندِ دیگر دارد:
١. قانون دیگری را گذرا بهستناند تا قانونِ دلخواهش را بفروپیچیند.
٢. قانون یا قانونهای کنونی را از جنبش بازایستاند.
اکنون از دیدگاه مادیگرایی[3], هتا اگر ما چیزی ببینیم که نتوانستیم با دانش خودمان از قانونها سازگاری اش دهیم, آیا میتوانیم آن را «فرجود» بشماریم؟
پاسخ از دیدگاه مادیگرایی همیشه «نه» است, زیرا دانش ما همیشه میتواند بروزرسانیده شود و نمونهوار, میتوانیم بیاموزیم که هتا گاهی قانونِ
گرانش میتواند از روی هنودهای[4] چندایین (quantum effects) بختانه (randomly) فروپیچیده شوند بی اینکه هرگز توانا به پیشبینی[5] سرراست اش نیز باشیم.
اینجا در نگرش همه چیز بستگی به بازبُردتیل[6] (reference point) آغازین دارد, اگر ما از آغاز بیانگاریم که آفریدگار هست آنگاه
کوچکترین ناسازگاری با قانونهایِ آموخته شده درجا به حساب خواستِ آفریدگار میرود, اگر بازبردتیل امان را نپاهش[7] (observation)
پیرامون و پرگیر[8] بگذاریم, آنگاه همه چیز پاسخی دارد هتا اگر پاسخ آن بسرشت پیشبینیپذیری سرراست برای امان نداشته باشد.
من نمیدانم ججوری در نگرههایِ[9] بالا فلسفهیِ هستِش فرجود[1] پذیرفتنی بوده, هنگامیکه بروشنی نمیتوان چیزی را
مادیگرایانه[3] فرجود انگاشت, مگر آنکه پندارهیِ[10] فرجود را نیز مادی[2] ساخته و همسان با شگفتزدگی (astonishment) بگیریم.
----
1. ^ آ ب Farjud|| فرجود: معجزه Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-e0775699daee448482c0e22d059e34c5-fa.html) Miracle
2. ^ آ ب Mâdi|| مادی: Material
3. ^ آ ب Mâdigerâyi|| مادیگرایی: ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Materialism) Materialism
4. ^ Hanud|| هنود: اثر, تاثیر Effect
5. ^ Pišbini|| پیشبینی: Prediction
6. ^ Bâzbordtil|| بازبردتیل: تیلِ بازبرد; نقطهیِ بازگشت ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Reference_point) Reference point
7. ^ Nepâheš|| نپاهش: مشاهده; دریافت; نگرش ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Observation), ⚕☉ (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=%D9%86%D9%BE%D8%A7%D 9%87%D8%B4&formSubmit=Search&showAll=1) Observation
8. ^ Pargir|| پرگیر: پیرامون, محیط Environment
9. ^ Negare|| نگره: فرضیه ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Theory) Theory
10. ^ Pendâre|| پنداره: مفهوم ϢEn (http://en.wikipedia.org/wiki/Concept) Concept
بهمنیار
03-18-2013, 10:28 AM
از بس اختلاط فلسفی کرده اید، فراموش می کنید که جستارهای غیر فلسفی نیز هست.
من نگرم نه ماهیت این پدیده ها و نه درستی و نادرستی آن ها است بلکه یک ادبیات بیشتر تطبیقی در نگر من هست یک جور جامعه شناسی دینی تطبیقی
من اصلاً نهوشیدم كه منظور جناب بهمنیار از اینكه فرمودند خدای بزرگ در ادیان مسیحیت و اسلام نیاز به معجزه ندارد چیست؛ می شود یكی توضیح دهد؟!
-ظاهراً شما معجزه را كه از عجز و ناتوانی آمده و یك نوع خَرْق ِعادت است را با مسئله ی جبر و اختیار اشتباه گرفته اید!
-و باز تفاوت شفا گرفتن از عكس مادر ترسا را با شفا گرفتن از درخت سدر حسین بن علی و گنبد علی پسر كاظم را هم من نهوشیدم كه چرا شما این دو را از هم متمایز و تفاوتی در دین مسیحیت و مذهب تشیّع می دانید!
به ویژه این گفته ی بالا
ولی شما نیز با گفتارهای فلسفی خود در این جا کار خوبی می کنید
Powered by vBulletin® Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.