atila
11-05-2010, 01:25 PM
امضای یکی از دوستان فاشیست باسم راکتور
به گفته ولادیمیر مینورسکی خاورشناس: «هر جا که پرسش حل نشده ای در زمینه فرهنگ قومهای شرق باستان پدید آید ترکان بی درنگ دست خود را همان جا دراز می کنند»
رنه گُروسه شرق شناس نامی فرانسه در بخشی از نوشته اش راجع به ترکان اینطور مینویس
باید تکرار کنم که اگر بر روی این جنبه از تاریخ قدیم ترکان تکیه می شود، برای تذکر این نکته است که روح ترکان با چه سهولتی می تواند با ادیان بزرگ جهان که از معنویت برخوردارند خود را سازگار سازد و این خصلت تا چه اندازه با تمدن همراه است
خصوصیت دوم اقوام ترک استعداد فرماندهی یا، به عبارتی صحیح تر، سازماندهی است. یعنی سازمان دادن به اجتماع اقوامی که غالباً از نژادهای مختلف هستند. باید توجه داشت که این خصوصیت وجه اشتراک ترکان با رومیان است. ابرهارد اخیراً توجه ما را به مساعی خاندان ترک توپا (۵۵۷-۳۹۸) در فراهم آوردن وحدت و ثبات در چین شمالی و کوشش مشابهی که به وسیله ترکان شاتو (۹۳۶-۹۰۷) صورت گرفت جلب کرده است. در غرب آسیا (منظور فلات پامیر است) سلسله های ترک به اقدام مشابهی دست زدند. ترکان غزنوی (۱۱۸۶-۹۶۲) نیز به ترکیب تاریخی افغانستان کنونی شکل بخشیدند. سلجوقیان کبیر (۱۱۵۷-۱۰۳۷) برای نخستین بار پس از حملة عرب موجبات وحدت شاهنشاهی ایران را فراهم آوردند. . . . در هند نیز سلاطین گورکانی مستقر در دهلی بودند. اینها مظهر نظم و انظباط، که خوی ترکها است، بشمار می آمدند و از زمان روی کار آمدن این نواده های تیمور (۱۷۰۷-۱۵۲۶) بود که موجبات وحدت هند و ایجاد امپراتوری در این کشور فراهم گردید. . . . ترکها مردمانی مثبت اندیش و از هرگونه رجزخوانی و خیالبافی به دورد بودند. . . (رنه گروسه\ژرژ دنیکر، چهرة آسیا، انتشارات فرزان، تهران، ترجمه غلامعلی سیار صفحات ۶۱ تا ۶۹
مونتئسکیو فیلسوف و متفکر بزرگ فرانسوی، که از تئورییسین ها و بنیان گذاران فکری انقلاب کبیر فرانسه بشمار میرود، در اواخر قرن نوزدهم در اثری به اسم” نامه های ایرانی” در باره ترکها مئ نویسد:
هیچ کدام از خلق های دنیا نمیتواند خود را در فتوحات وعظمت تاریخی با ترکان مقایسه کندַترکان حاکمین اصیل دنیا میباشند, انگار که دیگر خلق های دنیا برای خمتگزاری به آنها آفریده شده اند. ترکان قادرند در عین زمان امپراطوری ها آفریده و امپراطوری ها را ریشه کن کنندַدر طول تمام ادوار تاریخ آنها با قدرت و ذکاوت خود دنیا را تسخیر و اداره کرده و همیشه تکیه گاه دیگر خلق ها بودندַتاتارها دوبار چین را فتح کرده و هنوز هم در آنجا حکومت میکنند, آنها هنوز هم در سرزمین های فتح شده توسط مغول ها حکم میرانندַ حکمرانان ایران هم آنان هستند , آنها هستند که بر تخت کوروش نشسته اند, آنها مسکو را هم به زانو دراوردندַآنان ترک نامیده شده و در آسیا, اروپا و آفریقا فتوحاته عظیمی کرده و در سه قاره جهان آقایی میکنندַاگر به گذشته های دور هم نگاه کنیم باز میبینیم که امپراطوری های روم را هم انها برانداختندַ فتوحات اسکندر در مقایسه با فتوحات چنگیز خان هیچ هستַ تاریخ نویسان این خلق ظفرمند متاسفانه تلاش نکرده اند تا شهرت تاریخ و فتوحات غیر قابل تصور انان را پخش کنند, چه بسا گوشه های زرینی از تاریخ آنان تا ابد فراموش شده. چقدر دولت های زیادی را که ترکان برقرار کردند که ماها از آنها اگاه نیستیم, این خلق جنگاور و دلیر همیشه با شهرت و عظمت همیشگی خود مشغول بوده و به شکست ناپذیری خود ایمان داشته و از آن جهت نیازی به ثبت و ابدی کردن فتوحات وتمدن درخشان خود ندیده است.
حال پرسش این است که؛ بایستی نوشته های مملو از تحقیر و توهینِ پان فارس های مغروض و بیسواد(مثل پیرنیا,زرینکوب,عنایت الله رضا,یارشاطر,ַַ) و منابع تاریخی دروغین و تحریف شده ایشان مثل (گیریشمن, مری بویس,ایرانیکا,ַַ)، را پذیرفت یا نوشته های رِنه گُروسه شرق شناس نامی ِ فرانسه و منتئسکیو از بزرگترین متفکرین جهان را در نگاه به تاریخ سیاسی ترکان مورد توجه قرار داد؟ این قضاوت را به خواننده گان با انصاف واگذار می کنیم!
ویل دورانت تاریخدان مشهور قرن بیستم هرچند که خود شدیدا متاثر از جریانات و تبلیغات سیاسی آریاگری در اولین دهه های قرن بیستم در اروپا بود و در زمان او هنوز نظریه پوچ و افسانه ای نژاد موهوم آریا از طرف تاریخدانان کاملا طرد نشده بود ولی او در کتاب معروفش “تاریخ تمدن”به این حقیقت اعتراف میکند که در هیچ جای دنیا آریایی ها ( منظور وی گروه زبانی هند و اروپایی) موفق به افریدن تمدنی نشده اند , آنها تمدن را از ملل دیگر در شرق میانه گرفته اند, و تمدن غرب هم(یونان) بر پایه های تمدن جزیره کئرت که حاصل تمدن سومر بود بنا شده.
ویل دورانت مینویسد: مناطق آسیای میانه در قدیم پر آب و حاصلخیز بودند و مهد تمدن بشری بودند, بعدها به علت عقب نشینی یخچالها به مناطق کم آب و به مرور زمان به بیابان تبدیل شدند و مردم مجبور به مهاجرت شده و شهرها ی از سکنه خالی شده زیر شنهای روان مدفون شدند(تاریخ تمدن، جلد ۲، ص۱۶۶)
علاوه بر ویل دورانت عالمین وتاریخدانان زیاد دیگری نیز مهاجرت اجداد ترکان امروزی را از آسیای میانه به غرب و جنوب دریای خزر , قفقاز, آنادولی, آذربایجان, غرب و بعضی از قسمتهای مرکزی ایران, بین النهرین در ۵ تا ۶ هزار سال قبل از میلاد ثابت کرده اند. برای مثال “ژان اوپئر” عالم و تاریخدان فرانسوی در اوایل قرن بیستم بعد از سالها تحقیق بر روی آثار و لوحه های سومری خویشاوندی زبان ترکی را با زبان سومری را قطعی دانسته است.
سالها بعد از او باستان شناس و معروفترین سومر شناس دنیا “فریتیز هومئل” بعد از تحقیقات وسیع علمی و ترجمه تعدادی از لوحه های سومری با استناد بر کشفیات تاریخی جدید از نوشتجات سومری خویشاوندی خیلی نزدیک سومری و ترکی را ثابت کرد و نوشت” یک شاخه ای از اجداد ترکان در ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد از وطن اصیل ترکان یعنی آسیای میانه کوچ کرده و به آسیای نزدیک آمده و تمدن های زیادی را از جمله تمدن سومر را افریدند, آثار باقی مانده از سومرها نشان میدهد که زبان ترکی در قدیم به چه شکلی بوده است”ַ ( تاریخ ترکان ایران،جلد۱، پروفسور ذهتابی)
ف. هومئل در ترجمه لوحه های سومری بیش از ۳۰۰کلمه ترکی پیدا کرد , کلماتی که اکثرا به همان شکل قدیمی اش در ترکی امروزی،خصوصا ترکی آذربایجانی، هنوز هم به کار برده میشود و لذا هومئل با استناد به کشفیات علمی خود از لوحه های سومری زبان سومری را به عنوان ریشه زبان ترکی و “پروتو ترک” معرفی کرد
کاوشگری ها و تحقیقات تاریخی در اوایل قرن بیستم این حقیقت را ثابت کرد که همه اقوامی بومی ایران که تا زمان هخامنشیان ده ها دولت مقتدر را در این سرزمین تشکیل داده بودند همه التصاقی زبان بودند و اینکه فرزندان و وارثین آنان هنوز هم اکثریت مردم ایران را تشکیل میدهند ترکان ایران. چون که تاریخ هیچ نشانی از وجود اقوام تاتی فارس، کرد، را تا ۷۰۰ قبل از میلاد را در ایران را نمیدهد و حتی گیرشمن بزرگترین منبع استنادی پان فارسها اعتراف میکند که ” آریایی ها اولین بار در حوالی قرن ۷-۹ قبل از میلاد به ایران از جای نا معلومی مهاجرت کردند البته گیریشمن با استناد به شباهت ظاهری کلمه پارسوا با کلمه پارس در یکی از کتیبه های اشوری از قرن هفتم میلاد این ادعا را میکند، ولی عده زیادی از محققین این ارتباط را طرد کرده و آمدن اقوام آریایی را به ایران را مربوط به اواسط قرن ۶ قبل از میلاد میدانند.
به خاطر انکه آریاییها هیچ نقشی در دولت هایی که تا آمدن آنها در مدت بیش از ۴۵۰۰ سال بر ایران حکومت کرده بودند را نداشتند و بنیان گذاران همه آن دولت ها اجداد ترکان ایران بودند تصمیم به حذف آن تمدن ها از تاریخ ایران کردند.
چون پان فارس ها به دروغ آریاییها را بانیان تمدن ایران قلمداد میکنند نمی خواهند این حقیقت اشکار شود که آنان چادرنشین های بیابان گرد وحشی بیش نبودند که هیچ بویی از تمدن به مشامشان نرسیده بود و طرز زندگی مدنی را بعد از قرن ها سکونت در ایران از مردم بومی آن ایلامی ها، قوتتی ها، کاسسی ها، ماننا ها، . . . یاد گرفتند، این حقیقت را حتی افسانه های شاهنامه تصدیق میکندַحتی کلیه جشنها و عید های رایج در ایران نوروز، مهرگان، . . . یادگاری هستند از سومریان، ایلامیان و. . . ، و هیچ ارتباطی به اقوام آریایی ندارند.
پان فارسها برای مشروعیت دادن به حاکمیت نژادپرستانه خود در ایران و فراهم کردن امتیازات نامشروع فرهنگی، اقتصادی وسیاسی برای خود با کمک کسانی که آنها را به قدرت رساندند ( استمارگران غربی ) از هشتاد سال قبل ناجوانمردانه شروع به تحریف تاریخ ایران کرده و با تقلیل تاریخ ایران به ۲۵۰۰ سال و انکار ۴۵۰۰ سال از زرین ترین دوران تاریخی کشور مان به دروغ خود را صاحب خانه و دیگران را مستاجر معرفی کردند. برای اینکه بتوانند هخامنشیان نیمه وحشی و خونریز را متمدن جلوه دهند دست به انکار و کم اهمیت نشان دادن تمدن های عیلام، ماننا، ماد، کردند تا راحتتر بتوانند تمدن هزاران ساله آنان را به نفع هخامنشیان مصادره کنند و آن ملل مغلوب را که با علم و هنر درخشان خود توانستند قصرهایی همچون تخت جمشید و شوش را برای دوره گردان خون ریز بنا کنند را نیمه وحشی قلمداد کنند.
ولی مهمترین دلیل دشمنی پان فارسها با تمدن های باستانی ایران خویشاوندی نزدیک آنها با ترکان امروزی که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل داده و وارثین آن تمدن ها بشمار میروند میباشد، چون هرگاه که ترکان ایران به تاریخ حقیقی خوداگاهی یابند دیگر حاکمیت مطلقه پان فارسها در ایران ممکن نخواهد شد.
در خاتمه به نکته ای خنده آور اشاره میکنم، که در این اواخر بعضی از تئوریئسن های پان فارس خود را با آن مشغول کرده اند. با وجود کنترل شدید افکار در ایران حقایق تاریخی ایران یواش یواش بر مردم ما روشن میشود و اگاهی مردم از تحریف تاریخ توسط پان فارسها بیشتر میشود و این باعث وحشت آنان شده و برای چاره جویی عده ای از پان فارسها تلاش میکنند که آن تمدن های باستانی را آریایی معرفی کنند و آمدن آریاییها به ایران را به ۷۰۰۰ سال پیش میبرند ولی این تلاش بیهوده محکوم به شکست هست چون هیچ منبع تاریخی به وجود اقوام اریایی در ایران تا اواسط قرن ۵ قبل از میلاد اشاره نکرده است و زبان همه آن اقوام باستانی التصاقی و جزو زبانهای آلتای محسوب می شود
به گفته ولادیمیر مینورسکی خاورشناس: «هر جا که پرسش حل نشده ای در زمینه فرهنگ قومهای شرق باستان پدید آید ترکان بی درنگ دست خود را همان جا دراز می کنند»
رنه گُروسه شرق شناس نامی فرانسه در بخشی از نوشته اش راجع به ترکان اینطور مینویس
باید تکرار کنم که اگر بر روی این جنبه از تاریخ قدیم ترکان تکیه می شود، برای تذکر این نکته است که روح ترکان با چه سهولتی می تواند با ادیان بزرگ جهان که از معنویت برخوردارند خود را سازگار سازد و این خصلت تا چه اندازه با تمدن همراه است
خصوصیت دوم اقوام ترک استعداد فرماندهی یا، به عبارتی صحیح تر، سازماندهی است. یعنی سازمان دادن به اجتماع اقوامی که غالباً از نژادهای مختلف هستند. باید توجه داشت که این خصوصیت وجه اشتراک ترکان با رومیان است. ابرهارد اخیراً توجه ما را به مساعی خاندان ترک توپا (۵۵۷-۳۹۸) در فراهم آوردن وحدت و ثبات در چین شمالی و کوشش مشابهی که به وسیله ترکان شاتو (۹۳۶-۹۰۷) صورت گرفت جلب کرده است. در غرب آسیا (منظور فلات پامیر است) سلسله های ترک به اقدام مشابهی دست زدند. ترکان غزنوی (۱۱۸۶-۹۶۲) نیز به ترکیب تاریخی افغانستان کنونی شکل بخشیدند. سلجوقیان کبیر (۱۱۵۷-۱۰۳۷) برای نخستین بار پس از حملة عرب موجبات وحدت شاهنشاهی ایران را فراهم آوردند. . . . در هند نیز سلاطین گورکانی مستقر در دهلی بودند. اینها مظهر نظم و انظباط، که خوی ترکها است، بشمار می آمدند و از زمان روی کار آمدن این نواده های تیمور (۱۷۰۷-۱۵۲۶) بود که موجبات وحدت هند و ایجاد امپراتوری در این کشور فراهم گردید. . . . ترکها مردمانی مثبت اندیش و از هرگونه رجزخوانی و خیالبافی به دورد بودند. . . (رنه گروسه\ژرژ دنیکر، چهرة آسیا، انتشارات فرزان، تهران، ترجمه غلامعلی سیار صفحات ۶۱ تا ۶۹
مونتئسکیو فیلسوف و متفکر بزرگ فرانسوی، که از تئورییسین ها و بنیان گذاران فکری انقلاب کبیر فرانسه بشمار میرود، در اواخر قرن نوزدهم در اثری به اسم” نامه های ایرانی” در باره ترکها مئ نویسد:
هیچ کدام از خلق های دنیا نمیتواند خود را در فتوحات وعظمت تاریخی با ترکان مقایسه کندַترکان حاکمین اصیل دنیا میباشند, انگار که دیگر خلق های دنیا برای خمتگزاری به آنها آفریده شده اند. ترکان قادرند در عین زمان امپراطوری ها آفریده و امپراطوری ها را ریشه کن کنندַدر طول تمام ادوار تاریخ آنها با قدرت و ذکاوت خود دنیا را تسخیر و اداره کرده و همیشه تکیه گاه دیگر خلق ها بودندַتاتارها دوبار چین را فتح کرده و هنوز هم در آنجا حکومت میکنند, آنها هنوز هم در سرزمین های فتح شده توسط مغول ها حکم میرانندַ حکمرانان ایران هم آنان هستند , آنها هستند که بر تخت کوروش نشسته اند, آنها مسکو را هم به زانو دراوردندַآنان ترک نامیده شده و در آسیا, اروپا و آفریقا فتوحاته عظیمی کرده و در سه قاره جهان آقایی میکنندַاگر به گذشته های دور هم نگاه کنیم باز میبینیم که امپراطوری های روم را هم انها برانداختندַ فتوحات اسکندر در مقایسه با فتوحات چنگیز خان هیچ هستַ تاریخ نویسان این خلق ظفرمند متاسفانه تلاش نکرده اند تا شهرت تاریخ و فتوحات غیر قابل تصور انان را پخش کنند, چه بسا گوشه های زرینی از تاریخ آنان تا ابد فراموش شده. چقدر دولت های زیادی را که ترکان برقرار کردند که ماها از آنها اگاه نیستیم, این خلق جنگاور و دلیر همیشه با شهرت و عظمت همیشگی خود مشغول بوده و به شکست ناپذیری خود ایمان داشته و از آن جهت نیازی به ثبت و ابدی کردن فتوحات وتمدن درخشان خود ندیده است.
حال پرسش این است که؛ بایستی نوشته های مملو از تحقیر و توهینِ پان فارس های مغروض و بیسواد(مثل پیرنیا,زرینکوب,عنایت الله رضا,یارشاطر,ַַ) و منابع تاریخی دروغین و تحریف شده ایشان مثل (گیریشمن, مری بویس,ایرانیکا,ַַ)، را پذیرفت یا نوشته های رِنه گُروسه شرق شناس نامی ِ فرانسه و منتئسکیو از بزرگترین متفکرین جهان را در نگاه به تاریخ سیاسی ترکان مورد توجه قرار داد؟ این قضاوت را به خواننده گان با انصاف واگذار می کنیم!
ویل دورانت تاریخدان مشهور قرن بیستم هرچند که خود شدیدا متاثر از جریانات و تبلیغات سیاسی آریاگری در اولین دهه های قرن بیستم در اروپا بود و در زمان او هنوز نظریه پوچ و افسانه ای نژاد موهوم آریا از طرف تاریخدانان کاملا طرد نشده بود ولی او در کتاب معروفش “تاریخ تمدن”به این حقیقت اعتراف میکند که در هیچ جای دنیا آریایی ها ( منظور وی گروه زبانی هند و اروپایی) موفق به افریدن تمدنی نشده اند , آنها تمدن را از ملل دیگر در شرق میانه گرفته اند, و تمدن غرب هم(یونان) بر پایه های تمدن جزیره کئرت که حاصل تمدن سومر بود بنا شده.
ویل دورانت مینویسد: مناطق آسیای میانه در قدیم پر آب و حاصلخیز بودند و مهد تمدن بشری بودند, بعدها به علت عقب نشینی یخچالها به مناطق کم آب و به مرور زمان به بیابان تبدیل شدند و مردم مجبور به مهاجرت شده و شهرها ی از سکنه خالی شده زیر شنهای روان مدفون شدند(تاریخ تمدن، جلد ۲، ص۱۶۶)
علاوه بر ویل دورانت عالمین وتاریخدانان زیاد دیگری نیز مهاجرت اجداد ترکان امروزی را از آسیای میانه به غرب و جنوب دریای خزر , قفقاز, آنادولی, آذربایجان, غرب و بعضی از قسمتهای مرکزی ایران, بین النهرین در ۵ تا ۶ هزار سال قبل از میلاد ثابت کرده اند. برای مثال “ژان اوپئر” عالم و تاریخدان فرانسوی در اوایل قرن بیستم بعد از سالها تحقیق بر روی آثار و لوحه های سومری خویشاوندی زبان ترکی را با زبان سومری را قطعی دانسته است.
سالها بعد از او باستان شناس و معروفترین سومر شناس دنیا “فریتیز هومئل” بعد از تحقیقات وسیع علمی و ترجمه تعدادی از لوحه های سومری با استناد بر کشفیات تاریخی جدید از نوشتجات سومری خویشاوندی خیلی نزدیک سومری و ترکی را ثابت کرد و نوشت” یک شاخه ای از اجداد ترکان در ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد از وطن اصیل ترکان یعنی آسیای میانه کوچ کرده و به آسیای نزدیک آمده و تمدن های زیادی را از جمله تمدن سومر را افریدند, آثار باقی مانده از سومرها نشان میدهد که زبان ترکی در قدیم به چه شکلی بوده است”ַ ( تاریخ ترکان ایران،جلد۱، پروفسور ذهتابی)
ف. هومئل در ترجمه لوحه های سومری بیش از ۳۰۰کلمه ترکی پیدا کرد , کلماتی که اکثرا به همان شکل قدیمی اش در ترکی امروزی،خصوصا ترکی آذربایجانی، هنوز هم به کار برده میشود و لذا هومئل با استناد به کشفیات علمی خود از لوحه های سومری زبان سومری را به عنوان ریشه زبان ترکی و “پروتو ترک” معرفی کرد
کاوشگری ها و تحقیقات تاریخی در اوایل قرن بیستم این حقیقت را ثابت کرد که همه اقوامی بومی ایران که تا زمان هخامنشیان ده ها دولت مقتدر را در این سرزمین تشکیل داده بودند همه التصاقی زبان بودند و اینکه فرزندان و وارثین آنان هنوز هم اکثریت مردم ایران را تشکیل میدهند ترکان ایران. چون که تاریخ هیچ نشانی از وجود اقوام تاتی فارس، کرد، را تا ۷۰۰ قبل از میلاد را در ایران را نمیدهد و حتی گیرشمن بزرگترین منبع استنادی پان فارسها اعتراف میکند که ” آریایی ها اولین بار در حوالی قرن ۷-۹ قبل از میلاد به ایران از جای نا معلومی مهاجرت کردند البته گیریشمن با استناد به شباهت ظاهری کلمه پارسوا با کلمه پارس در یکی از کتیبه های اشوری از قرن هفتم میلاد این ادعا را میکند، ولی عده زیادی از محققین این ارتباط را طرد کرده و آمدن اقوام آریایی را به ایران را مربوط به اواسط قرن ۶ قبل از میلاد میدانند.
به خاطر انکه آریاییها هیچ نقشی در دولت هایی که تا آمدن آنها در مدت بیش از ۴۵۰۰ سال بر ایران حکومت کرده بودند را نداشتند و بنیان گذاران همه آن دولت ها اجداد ترکان ایران بودند تصمیم به حذف آن تمدن ها از تاریخ ایران کردند.
چون پان فارس ها به دروغ آریاییها را بانیان تمدن ایران قلمداد میکنند نمی خواهند این حقیقت اشکار شود که آنان چادرنشین های بیابان گرد وحشی بیش نبودند که هیچ بویی از تمدن به مشامشان نرسیده بود و طرز زندگی مدنی را بعد از قرن ها سکونت در ایران از مردم بومی آن ایلامی ها، قوتتی ها، کاسسی ها، ماننا ها، . . . یاد گرفتند، این حقیقت را حتی افسانه های شاهنامه تصدیق میکندַحتی کلیه جشنها و عید های رایج در ایران نوروز، مهرگان، . . . یادگاری هستند از سومریان، ایلامیان و. . . ، و هیچ ارتباطی به اقوام آریایی ندارند.
پان فارسها برای مشروعیت دادن به حاکمیت نژادپرستانه خود در ایران و فراهم کردن امتیازات نامشروع فرهنگی، اقتصادی وسیاسی برای خود با کمک کسانی که آنها را به قدرت رساندند ( استمارگران غربی ) از هشتاد سال قبل ناجوانمردانه شروع به تحریف تاریخ ایران کرده و با تقلیل تاریخ ایران به ۲۵۰۰ سال و انکار ۴۵۰۰ سال از زرین ترین دوران تاریخی کشور مان به دروغ خود را صاحب خانه و دیگران را مستاجر معرفی کردند. برای اینکه بتوانند هخامنشیان نیمه وحشی و خونریز را متمدن جلوه دهند دست به انکار و کم اهمیت نشان دادن تمدن های عیلام، ماننا، ماد، کردند تا راحتتر بتوانند تمدن هزاران ساله آنان را به نفع هخامنشیان مصادره کنند و آن ملل مغلوب را که با علم و هنر درخشان خود توانستند قصرهایی همچون تخت جمشید و شوش را برای دوره گردان خون ریز بنا کنند را نیمه وحشی قلمداد کنند.
ولی مهمترین دلیل دشمنی پان فارسها با تمدن های باستانی ایران خویشاوندی نزدیک آنها با ترکان امروزی که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل داده و وارثین آن تمدن ها بشمار میروند میباشد، چون هرگاه که ترکان ایران به تاریخ حقیقی خوداگاهی یابند دیگر حاکمیت مطلقه پان فارسها در ایران ممکن نخواهد شد.
در خاتمه به نکته ای خنده آور اشاره میکنم، که در این اواخر بعضی از تئوریئسن های پان فارس خود را با آن مشغول کرده اند. با وجود کنترل شدید افکار در ایران حقایق تاریخی ایران یواش یواش بر مردم ما روشن میشود و اگاهی مردم از تحریف تاریخ توسط پان فارسها بیشتر میشود و این باعث وحشت آنان شده و برای چاره جویی عده ای از پان فارسها تلاش میکنند که آن تمدن های باستانی را آریایی معرفی کنند و آمدن آریاییها به ایران را به ۷۰۰۰ سال پیش میبرند ولی این تلاش بیهوده محکوم به شکست هست چون هیچ منبع تاریخی به وجود اقوام اریایی در ایران تا اواسط قرن ۵ قبل از میلاد اشاره نکرده است و زبان همه آن اقوام باستانی التصاقی و جزو زبانهای آلتای محسوب می شود