folaani
02-26-2013, 06:37 PM
در ارتباط با مطالب تاپیک فراخوان مسابقه بی حجابی!!! (http://forum.hammihan.com/thread61743.html) (در فروم هممیهن) این بحث بنظرم رسید که گفتم مطرح کنم.
البته ایدهء چنین بحثی تاحالا بارها به ذهنم آمده بود ولی به این صورت روشن و بعنوان یک تاپیک مستقل الان بنظرم رسید.
خب در تاپیک «فراخوان مسابقه بی حجابی!!!» بنده سوالی را مطرح کردم که کاملا مرتبط با موضوع تاپیک است:
جالب بود، ولی بهرحال بنظر من نمیشه جلوی این سیر جامعه رو گرفت.
خیلی زور بزنیم و حکومت هم بتونه اعتماد و رضایت مردم رو درحد حداقلی کسب کنه، بشه در همین حد یا کمی بهتر نگهش داشت.
این حرفا البته خوبه و آموزنده است، اما در نهایت برای واقعیت و عمل چه برنامه ای دارید؟
بنظر من ادعای ما، حکومت و سیاست ما، باید با برآیند کلی ماهیت و خواست واقعی تمامی مردم هماهنگی و توازن کافی داشته باشه. وگرنه خب کاملا واضح و قاعدهء عقل است که دچار تناقض و مشکلات بیشتری خواهیم شد.
در این زمینه دین شما و امام زمان (ع) چه دارد برای گفتن؟ پافشاری و انکار؟!
در برابر واقعیت ها، عقل و خرد و تجربهء بشری، چه حرف و راهکار عملی ای دارد برای ارائه؟
سوالی که بنده پرسیدم فکر میکنم خیلی مهمه.
چیزی که بنده تاحالا دیدم، ادیان مطلق گرا و ایدئال گرا هستن که در واقعیت به ندرت تحقق کافی پیدا میکنه، و این مطلق گرایی و ایدئال گرایی غیرعملی خودش باعث تناقضها و مشکلات بیشتری هم میشه.
و مذهبیون در مواجهه با واقعیات معمولا مدام فقط روی همون راهکارهای مطلق گرایانه و آرمان خواهانه پافشاری میکنن، بدون اینکه برای واقعیت جاری و چیزی که خیلی بیشتر محتمل هست که کم و بیش و همچنان مدتهای مدید ادامه پیدا کنه، راهکار و سیاست های عملی و سازگار و کارا ارائه کنن؛ در نتیجه میان واقعیت و برآوردها و سیاست و برنامهء ما تناقض و عدم تناسب بوجود میاد که شرایط حال و آینده رو بهتر نمیکنه که بدتر هم میکنه.
چرا مذهبیون که اینقدر ادعا میکنن ادیان کامل هستن و برای عمل اومدن و 100% عملی هستند، فقط بلدن تا بینهایت روی راهکارهای دینی که حتی در کل تاریخ در عمل به ندرت در مقیاس گسترده عملی شدن پافشاری کنن؟ آیا این عاقلانه است؟
آیا برای حل مشکلات واقعی باید تا مدت نامحدود روی یک دیدگاه و راهکاری بر اساس باورها پافشاری کرد؟
یا اینکه بنظر شما بعد از مدتی وقتی میبینیم این راهکار جواب نمیده/عملی نمیشه، باید دیدگاه و/یا راهکارهای (بشری تر) دیگری رو، هرچند نه اونقدر مطلق و بی نقص و ایدئال از نظر کمال طلبی انسان، طراحی و پیاده و آزمون کنیم تا حداقل سودهای کمتر ممکنی رو که میتونیم بدست بیاریم و از ضررهای (ولو مادی) بیشتری که میتونیم جلوشون رو بگیریم جلوگیری کنیم؟
اون دوستان اومدن در اون تاپیک خب حرفهای قشنگ و درستی زدن بنظر بنده، ولی آیا واقعیت غیر از اینه که واضحه که این بازهم دنیای واقعی رو تغییر اساسی و طولانی مدتی نمیده و جامعه همچنان کمابیش در وضعیت فعلی خودش خواهد بود؟
پس اگر اینطوره، و واقعیت زندگی اینه، این دین که میگن اینقدر کامله، آیا برای واقعیت و شرایطی که تقریبا هیچوقت ایدئال نیست راهکارهای بقدر کافی متناسب و کارا داره و میتونه به حداقل ها تن در بده، یا اینکه باز بر طبل مطلق گرایی و ایدئال خواهی خودش، یعنی کمابیش حکایت همه چیز یا هیچ چیز، میکوبه؟
اومدیم و اصلا شما موفق شدید این قضایای اخلاقی دین رو مثل ریاضیات روشن و محکم ثابت کردید؛ خب با این حال بازهم این امکان هست که همچنان عدهء زیادی بازم اونا رو رعایت نکنن. غیر از اینه؟ بهرحال انسان هست و فشار نفس داره و ضعف قدرت و اراده. شما هم که نمیتونید همهء مردم رو تربیت و کنترل کنید. اصلا خودتون بر اساس آموزه های دینیتون میگید که خیلی (یا اکثریت؟) افراد در نهایت آگاهانه و با میل خودشون جهنم رو انتخاب میکنن!
در چنین حالتی، آیا بازهم باید تا بینهایت سعی در تحمیل نظام و سیاست دینی به مردم داشت؟ آیا این کار عاقلانه و سودمند و عادلانه ای است؟
آیا چنان نظام دینی مطلق گرا و ایدئال گرا را نباید فقط بر مردم و جامعه ای که بقدر کافی باهاش امکان هماهنگی دارن حاکم کرد؟
منتظر نظرات و پاسخهای شما هستم.
البته ایدهء چنین بحثی تاحالا بارها به ذهنم آمده بود ولی به این صورت روشن و بعنوان یک تاپیک مستقل الان بنظرم رسید.
خب در تاپیک «فراخوان مسابقه بی حجابی!!!» بنده سوالی را مطرح کردم که کاملا مرتبط با موضوع تاپیک است:
جالب بود، ولی بهرحال بنظر من نمیشه جلوی این سیر جامعه رو گرفت.
خیلی زور بزنیم و حکومت هم بتونه اعتماد و رضایت مردم رو درحد حداقلی کسب کنه، بشه در همین حد یا کمی بهتر نگهش داشت.
این حرفا البته خوبه و آموزنده است، اما در نهایت برای واقعیت و عمل چه برنامه ای دارید؟
بنظر من ادعای ما، حکومت و سیاست ما، باید با برآیند کلی ماهیت و خواست واقعی تمامی مردم هماهنگی و توازن کافی داشته باشه. وگرنه خب کاملا واضح و قاعدهء عقل است که دچار تناقض و مشکلات بیشتری خواهیم شد.
در این زمینه دین شما و امام زمان (ع) چه دارد برای گفتن؟ پافشاری و انکار؟!
در برابر واقعیت ها، عقل و خرد و تجربهء بشری، چه حرف و راهکار عملی ای دارد برای ارائه؟
سوالی که بنده پرسیدم فکر میکنم خیلی مهمه.
چیزی که بنده تاحالا دیدم، ادیان مطلق گرا و ایدئال گرا هستن که در واقعیت به ندرت تحقق کافی پیدا میکنه، و این مطلق گرایی و ایدئال گرایی غیرعملی خودش باعث تناقضها و مشکلات بیشتری هم میشه.
و مذهبیون در مواجهه با واقعیات معمولا مدام فقط روی همون راهکارهای مطلق گرایانه و آرمان خواهانه پافشاری میکنن، بدون اینکه برای واقعیت جاری و چیزی که خیلی بیشتر محتمل هست که کم و بیش و همچنان مدتهای مدید ادامه پیدا کنه، راهکار و سیاست های عملی و سازگار و کارا ارائه کنن؛ در نتیجه میان واقعیت و برآوردها و سیاست و برنامهء ما تناقض و عدم تناسب بوجود میاد که شرایط حال و آینده رو بهتر نمیکنه که بدتر هم میکنه.
چرا مذهبیون که اینقدر ادعا میکنن ادیان کامل هستن و برای عمل اومدن و 100% عملی هستند، فقط بلدن تا بینهایت روی راهکارهای دینی که حتی در کل تاریخ در عمل به ندرت در مقیاس گسترده عملی شدن پافشاری کنن؟ آیا این عاقلانه است؟
آیا برای حل مشکلات واقعی باید تا مدت نامحدود روی یک دیدگاه و راهکاری بر اساس باورها پافشاری کرد؟
یا اینکه بنظر شما بعد از مدتی وقتی میبینیم این راهکار جواب نمیده/عملی نمیشه، باید دیدگاه و/یا راهکارهای (بشری تر) دیگری رو، هرچند نه اونقدر مطلق و بی نقص و ایدئال از نظر کمال طلبی انسان، طراحی و پیاده و آزمون کنیم تا حداقل سودهای کمتر ممکنی رو که میتونیم بدست بیاریم و از ضررهای (ولو مادی) بیشتری که میتونیم جلوشون رو بگیریم جلوگیری کنیم؟
اون دوستان اومدن در اون تاپیک خب حرفهای قشنگ و درستی زدن بنظر بنده، ولی آیا واقعیت غیر از اینه که واضحه که این بازهم دنیای واقعی رو تغییر اساسی و طولانی مدتی نمیده و جامعه همچنان کمابیش در وضعیت فعلی خودش خواهد بود؟
پس اگر اینطوره، و واقعیت زندگی اینه، این دین که میگن اینقدر کامله، آیا برای واقعیت و شرایطی که تقریبا هیچوقت ایدئال نیست راهکارهای بقدر کافی متناسب و کارا داره و میتونه به حداقل ها تن در بده، یا اینکه باز بر طبل مطلق گرایی و ایدئال خواهی خودش، یعنی کمابیش حکایت همه چیز یا هیچ چیز، میکوبه؟
اومدیم و اصلا شما موفق شدید این قضایای اخلاقی دین رو مثل ریاضیات روشن و محکم ثابت کردید؛ خب با این حال بازهم این امکان هست که همچنان عدهء زیادی بازم اونا رو رعایت نکنن. غیر از اینه؟ بهرحال انسان هست و فشار نفس داره و ضعف قدرت و اراده. شما هم که نمیتونید همهء مردم رو تربیت و کنترل کنید. اصلا خودتون بر اساس آموزه های دینیتون میگید که خیلی (یا اکثریت؟) افراد در نهایت آگاهانه و با میل خودشون جهنم رو انتخاب میکنن!
در چنین حالتی، آیا بازهم باید تا بینهایت سعی در تحمیل نظام و سیاست دینی به مردم داشت؟ آیا این کار عاقلانه و سودمند و عادلانه ای است؟
آیا چنان نظام دینی مطلق گرا و ایدئال گرا را نباید فقط بر مردم و جامعه ای که بقدر کافی باهاش امکان هماهنگی دارن حاکم کرد؟
منتظر نظرات و پاسخهای شما هستم.