توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشتهیِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : درمان یا پذیرش خشونت؟!
undead_knight
02-24-2013, 10:01 PM
به نطر شما خشونت یک بیماری محسوب میشه و باید درمانش کرد یا بخشی پذیرفتنی و بدون مشکل از وجود ماست؟
شفاف سازی:منطور بیماری به معنای رایج نیست چون نه در روان انسان و نه در طبیعت خشونت چیز غیر طبیعی نیست حتی گاهی سودمند هم هست.
دیدگاه پرسشی که مطرح کردم بیشتر روی جامعه مدرن انسان ها وبا رویکردی اخلاقی و تا حدی کارکردی به خشونت نگاه میکنه.
Mehrbod
02-24-2013, 10:08 PM
خشونت بیجا نداریم مگر در کسانی که بیمار هستند.
خشونت بجا داریم که راه درمانش روشنه: برداشتن انگیزندههایِ آن
undead_knight
02-25-2013, 11:32 AM
خسته نباشید مهربد جان:))
البته بخشی از موضوع این هست که آیا خود خشونت به جا هست یا نه ولی پرسش مهم تر این هست که خشونت بجا و خشونت بیجا چیه؟
Mehrbod
02-25-2013, 12:35 PM
خسته نباشید مهربد جان:))
البته بخشی از موضوع این هست که آیا خود خشونت به جا هست یا نه ولی پرسش مهم تر این هست که خشونت بجا و خشونت بیجا چیه؟
خسته نباشید ندارد, یک شماری آدم کوتهاندیش راه افتادهاند جنبش و پروپاگاندا که مردان ژنتیکی و
سرخود «خشن» هستند و نیازمندِ درمان, که در اینجا شایسته بود پیش از هرکاری این دروغ بزرگ را بیاشکارانیم.
خشونت بجا و بیجا هم چیز پیچیدهای ندارند, آدمی چه مرد چه زن اگر بیمار نباشد از
خشونت تنها در جایگاه واپسین ابزار برای نمایش ناخوشنودی خود بهره میگیرد, پس همه
دشواری را میتوان به این کاست که ناخوشنودی نامبردهِ آیا نیازمندِ خشونت بوده یا یا نه.
نمونه برمیشماریم: اگر یک مرد پس از رد شدن درخواست سکس خشونت از خود بنمایاند, در اینجا نابجا بوده, هر آینه اگر یک مرد
یا زن در برابر یک بسیجیِ ریشو یا فاطی کماندو که میخواهد به حریم شخصیاش تجاوز کند خشونت بنمایاند, سراسر بجا (و شاید نابخردانه) میباشد.
پس همهیِ دشواری همانجور که گفتیم به این میکاهد که آیا هنگام رخداد خشونت:
١. خشونت معتبر بوده (رد شدن درخواستِ سکس نیست, تجاوز به حریم شخصی هست).
٢. راه (ابزار) دیگری با کارایی یکسان/همسان در دست بوده یا نه (واگشت {انقلاب} و کشته شدنِ مردم زمانی که راه بازدیسی {reform} بسته نیست ابزار کارای دیگر).
اعتباردهی خشونت بر پایهیِ همان آزاد و حقوقِ هر آدم میرود.
در دسترس گذاشتنِ ابزارهایِِ دیگر برای نمایشِ ناخوشنودی نیز بیشتر از خویشکاریهایِ (وظیفههایِ) همبود است.
Russell
02-25-2013, 12:50 PM
آدمی چه مرد چه زن اگر بیمار نباشد از
خشونت تنها در جایگاه واپسین ابزار برای نمایش ناخوشنودی خود بهره میگیرد
البته این هم سخن چندان درستی نیست،خشونت میتواند اخلاقی و نااخلاقی باشد ولی ربطی به اول و آخر بودن استفاده از آن ندارد.با اینکار بمانند اردک منفعل باید بنشینیم چاقوکشان هر وقت خواستند بیایند سر وقتمان.
Mehrbod
02-25-2013, 01:17 PM
البته این هم سخن چندان درستی نیست،خشونت میتواند اخلاقی و نااخلاقی باشد ولی ربطی به اول و آخر بودن استفاده از آن ندارد.با اینکار بمانند اردک منفعل باید بنشینیم چاقوکشان هر وقت خواستند بیایند سر وقتمان.
نه, نکته در اینه که نیکسرشتی آدمها زاب پیشانگاشتیکه,
اگر رفتار نااخلاقی میبینیم باید بپرسیم از کجا آمده و چرا:
شاید...
اما اگر زندگی رو یک فرصت بدونیم که تکرار پذیر نیست و البته ما هیچ محدودیتی در انجام امور نداریم و میتوانیم لذت ببریم بدون اینکه نگران مواخذه باشیم در نهایت ترسی در کارنخواهد بود چون پذیرفتیم زندگی مادی فقط همین جاست وقتی به انتها برسیم اتفاقا خوشنودیم چون گذشته پرباری داشتیم . کیفیت زندگی مهمه .
پری جان شما فراموش کردهاید انگار، ولی همه ما یک چیزی به نام "وژدان" هم داریم! در کنار آن
نمیشود که آدم همینجوری سر خودش را پایین انداخته و هر کاری میخواهد بکند. اگر من
بخواهم هر کاری بکنم، اگر دیگری بخواهد هر کاری بکند که سنگ روی سنگ بند نمیشود!
این برداشتی نادرست و خام هست که مردم از ترس پادافره (= مجازات) کار درست را انجام میدهند که بس
چرته، به یاد دارم در یکی از شهرهای هلند برای آزمایش یک هفته همهی نشانههای راهنمایی رانندگی را
جمع کرده بودند و گذاشته بودند هر کس با دانش خودش از قانونها و بی نگرانی از پادافره در شهر رانندگی کند.
بر پاد چنین پیشبینیهای نابخردانهای که اگر تابلوی راهنمایی رانندگی نباشد یا اگر ترس از جریمه
نباشد مردم مانند نمیدانم جانور! رانندگی میکنند و یکدیگر را میکشند و زمین به خون کشیده میشود و
این داستانهای سوزناک دیگر، در هفته نامبرده همه مردم در آسایش و آرامش همیشگی رانندگی کردند
و هتا در آمد که بهتر از زمانیکه تابلوها بود رانندگی میکردند، زیرا شمار فراوان
تابلوهای نامبرده بیشتر زمانها به جای کمک "حواس" رانندهها را پرت میکردهاند!
از آزمایش این فرجامیابی را کردند:
شمار تابلوهای راهنمایی رانندگی باید کاهش یابد.
ولی یک برداشت دیگری هم میشد کرد:
نباید بالای سر مردم حتما "زور" باشد تا کار درست را بکنند.همه آدها به خودی خود نیکسرشت* هستند و کار درست را انجام میدهند، نیازی به ترس از یک خدای
(...)
* در زبان پارسی واژه "آدم" همان "هومن" است که از هو+منش گرفته شده، مانند دُژ+منش (—> دُشمن)
که چمی وارونه دُشمن داشته و به چَم کسی است که منش (شخصیت) نیک و والای دارد.
این مسئله برایم مهم است لطفا اگر منبعی دارید که میتواندصحت این گفته ها را از نظر علمی بررسی کند،مطرح کنید.
به عقیده ی من وجدان در اثر حضور در اجتماع و میل به یک رنگی با بقیه یا از سر اجبار صورت میگیرد. به نظرتان اگر دو انسان بالغ را که هرکدام راجداگانه در محیطی بسته بدون هیچ گونه اموزشی تربیت کرده ایم کنار یکدیگر قرار دهیم،میتوان حس ترحم نسبت به دیگری را(مثلا با مشاهده شکنجه دیگری)در انها مشاهده کرد؟وجدان عادتیست که در طی زمان با منافع سیاسی،اقتصادی،اجتماعی .غیره شکل گرفته اگر وجدان یک پارامتر ثابت و درونی بود باید نظیر همان ها راهم در هر انسان که به گفته ی شما تحت اموزه ای نادرست قرار نگرفته اندمشاهده کرد.یا شاید اقلن میتوانستیم انهارا در حیوانات که گونه ای هستند که به نسبت ازدانه تر رشد یافته اند بیابیم
برای نشان دادن "نیکسرشتی" آدم نیاز به اثبات داریم!؟ (:
نخست اینکه، بر پایهی مهاد فیزیک تا نیازی نباشد کسی دستش را هم بلند نمیکند، چه برسد به اینکه برود برای دیگران دردسر کند و رفتارهای دگرستیزانه از خود نشان دهد!
دو اینکه، اگر همچنان قانع نشدید، از دیدِ فرگشت رفتارهای نیکخواهانه و دگردوستانه برگزیدگی دارند، زیرا
در جایگاه یک fact میدانیم که اگر آدمی در گذر این چند میلیون سالی که میفرگشته
ژنهای (=کُد نرمافزار) نیکخواهی و گونهدوستی بدست نمیاورده زادمان وی تاکنون از میان رفته بوده است.
نیاگان ما نیاز به همدلی و همکاری تنگاتنگ با یکدیگر داشتهاند تا بتوانند از پس دشواریهای
طبیعی و ستیزنده پرگیریک (environmental) بربیایند و همینها به فرگشتِ اخلاقیات راستا داده است.
پس در فَربود (=واقعیت)، آدمی نه تنها نمیتوانسته در برابر دیگران آدگرسان (بی تفاوت) باشد، که
میبایستی فرا رفته و با آنها همخودپنداری داشته و میتوانسته با آنها سازشگرانه و هماکارانه بِـزیود.
اگر هنوز هم شما را قانع نکرده بودید، بنگرید به نگرهی بازیها (http://en.wikipedia.org/wiki/Game_theory)، در رایانش سود دوسویه شما میبینید که همکاری همیشه برآیند بالاتری دارد —> رویکرد همکاری و سازش کمابیش همیشه برتر از «خودخواهی افزون» یا «دگرخواهی افزون» است.
Russell
02-25-2013, 01:31 PM
نه, نکته در اینه که نیکسرشتی آدمها زاب پیشانگاشتیکه,
اگر رفتار نااخلاقی میبینیم باید بپرسیم از کجا آمده و چرا:
باز هم اینجا نیکسرشتی (اخلاقی بودن) معادل عدم خشونت در نظر گرفته شده.
مثلا چیتا غزال را میخورد ما بار اثبات ادعا یا جستجویمان درباره علت پدیدهها باید جابجا شود؟
ما دارای رانههایی هم برای خیر و هم شر.
خشونت بسیار وسیعتر و قدیمیتر از آنیست که بخواهیم آنرا چیزی فرعی و ساخت انسان یا پیش پا افتاده حسابش کنیم که بار اثبات در مقابلش قرار دارد.
Ouroboros
02-25-2013, 02:40 PM
باز هم اینجا نیکسرشتی (اخلاقی بودن) معادل عدم خشونت در نظر گرفته شده.
مثلا چیتا غزال را میخورد ما بار اثبات ادعا یا جستجویمان درباره علت پدیدهها باید جابجا شود؟
ما دارای رانههایی هم برای خیر و هم شر.
خشونت بسیار وسیعتر و قدیمیتر از آنیست که بخواهیم آنرا چیزی فرعی و ساخت انسان یا پیش پا افتاده حسابش کنیم که بار اثبات در مقابلش قرار دارد.
برای پیشرفت این گفتگو باید :
1. خشونت را تعریف کنیم
2. دلایل احتمالی برای رخ دادن آنرا بدانیم
3. شرایطی که در آن رخ داده را برسی بکنیم
و ... تازه آنوقت میتوانیم پیرامون پذیرفتنی یا ناپذیرفتنی بودن آن سخن بگوییم.
منهم مثل مهربد گمان میکنم ما موجوداتی نرمخو هستیم که در صورت رها شدن به حال خودمان در محیطی تنشزدایی شده با مساعدت و آرامش مشکلات خود را حل میکنیم، اما در صورت محیا بودن شرایط توانایی اعمال اندازهی باورنکردنی از خشونت در ابعادی غیرقابل تصور را داریم(مثلا آشویتس).
Ouroboros
02-25-2013, 02:43 PM
این بحث «خشونت مشروع و نامشروع» کمی مشکوک است، اگر همهی ما هیچگاه به اعمال خشونت اقدام نورزیم هیچ بایستگی احتمالی برای استفادههای احتمالا اخلاقی از آن وجود نخواهد داشت. اگر کسی با چاقو به شما حمله نکند صحبت کردن از «دفاع از خود مشروع در برابر مورد حمله قرار گرفتن با چاقو» چه موضوعیتی میتواند داشته باشد؟
مرا به یاد ادعاهای جمهوری خواهان آمریکا برای دفاع از حق اسلحه میاندازد، «اگر همه اسلحه داشته باشند جرمی اتفاق نمیافتد» و ...
Russell
02-25-2013, 02:57 PM
برای پیشرفت این گفتگو باید :
1. خشونت را تعریف کنیم
2. دلایل احتمالی برای رخ دادن آنرا بدانیم
3. شرایطی که در آن رخ داده را برسی بکنیم
و ... تازه آنوقت میتوانیم پیرامون پذیرفتنی یا ناپذیرفتنی بودن آن سخن بگوییم.
منهم مثل مهربد گمان میکنم ما موجوداتی نرمخو هستیم که در صورت رها شدن به حال خودمان در محیطی تنشزدایی شده با مساعدت و آرامش مشکلات خود را حل میکنیم، اما در صورت محیا بودن شرایط توانایی اعمال اندازهی باورنکردنی از خشونت در ابعادی غیرقابل تصور را داریم(مثلا آشویتس).
خشونت واژه سختیست برای تعریف ولی با وجود اینکه بیانش سخت است گمان نکنم بر سرش چندان اختلافی باشد،مانند پورنوگرافیست،تعریفش سخت است ولی آنرا تا ببینی میشناسی.
درباره مهم بودن شرایط و علل در قضاوت ما در پذیرفتنی و یا ناپذیرفتنی بودن انهم سخنی نیست.
البته امیر جان شما که آنارشیست هستی و طبیعیست که چنین باوری هم داشته باشی از نظر اجتناب از تناقض ولی خوب من یکی از دشواریهایم با آنارشیسم همین داستان است.خشونت پدیده فراگیریست همینطور که حل مناقشه و آشتی دادن هم وجود دارد و فراگیر است حالا چه در خود ما یا در پسرعموهایمان اینکه یکی را طبیعی و دیگری را غیر طبیعی بدانیم متوجه نمیشوم بر چه اساس است و چرا مثالمان بجای قبایل یانومامو میشود آشویتس؟
Russell
02-25-2013, 03:04 PM
این بحث «خشونت مشروع و نامشروع» کمی مشکوک است، اگر همهی ما هیچگاه به اعمال خشونت اقدام نورزیم هیچ بایستگی احتمالی برای استفادههای احتمالا اخلاقی از آن وجود نخواهد داشت. اگر کسی با چاقو به شما حمله نکند صحبت کردن از «دفاع از خود مشروع در برابر مورد حمله قرار گرفتن با چاقو» چه موضوعیتی میتواند داشته باشد؟
مرا به یاد ادعاهای جمهوری خواهان آمریکا برای دفاع از حق اسلحه میاندازد، «اگر همه اسلحه داشته باشند جرمی اتفاق نمیافتد» و ...
صلح یک پدیده دو طرفه است،طرف دیگر هم انسانها هستند نه اشیای بیجان و طبیعیست ما وارد بازی میشویم با افراد هوشمندی که بازی ما را میتوانند بخوانند.البته معلوم است رسیدن به تعادلی که همه در آن خلع سلاح شده باشند خواستنیست ولی این روند اگر یکطرفه باشد به خودکشی میماند و اینطور نیست که از خودمان باید شروع کنیم و از این سخنان،مانند این است که برای تغییر جهت حرکت خودروها از سمت راست به چپ ما از خودمان شروع کنیم.
Alice
02-25-2013, 08:47 PM
به نطر شما خشونت یک بیماری محسوب میشه و باید درمانش کرد یا بخشی پذیرفتنی و بدون مشکل از وجود ماست؟
شفاف سازی:منطور بیماری به معنای رایج نیست چون نه در روان انسان و نه در طبیعت خشونت چیز غیر طبیعی نیست حتی گاهی سودمند هم هست.
دیدگاه پرسشی که مطرح کردم بیشتر روی جامعه مدرن انسان ها وبا رویکردی اخلاقی و تا حدی کارکردی به خشونت نگاه میکنه.
فردید از "خشونت" همان آفندگریست ؟ نه آفندگری همانگونه که راسل گفت دیرینهی
درازی دارد و بدید من طبیعیست ؛ ولی میتوان آن را کنترل کرد !
undead_knight
02-26-2013, 12:16 AM
خسته نباشید ندارد, یک شماری آدم کوتهاندیش راه افتادهاند جنبش و پروپاگاندا که مردان ژنتیکی و
سرخود «خشن» هستند و نیازمندِ درمان, که در اینجا شایسته بود پیش از هرکاری این دروغ بزرگ را بیاشکارانیم
نبابا اتفاقا اصلش اصلا فمنیستی نیست از روی جنبش های مبارزه با خشونته:)اینجا نشون میده آنتی فمنیسم هم جنبه های جالبی داره ها:))
مردان خشن هستند؟!بلی،فقط مردها خشن هستند؟!خیر
انسان ها نیازمند درمان!؟شاید
خشونت بجا و بیجا هم چیز پیچیدهای ندارند, آدمی چه مرد چه زن اگر بیمار نباشد از
خشونت تنها در جایگاه واپسین ابزار برای نمایش ناخوشنودی خود بهره میگیرد, پس همه
دشواری را میتوان به این کاست که ناخوشنودی نامبردهِ آیا نیازمندِ خشونت بوده یا یا نه.
معیار بیماری چی هست؟!:)مگرنه اینکه ما بخش هایی از روان شناسی رو به خاطر معیارهای بیمار انگاری رد میکنیم؟
نمونه برمیشماریم: اگر یک مرد پس از رد شدن درخواست سکس خشونت از خود بنمایاند, در اینجا نابجا بوده, هر آینه اگر یک مرد
یا زن در برابر یک بسیجیِ ریشو یا فاطی کماندو که میخواهد به حریم شخصیاش تجاوز کند خشونت بنمایاند, سراسر بجا (و شاید نابخردانه) میباشد.
خب چرا ارزش حریم شخصی بالاتر از سکس هست؟:)
پس همهیِ دشواری همانجور که گفتیم به این میکاهد که آیا هنگام رخداد خشونت:
١. خشونت معتبر بوده (رد شدن درخواستِ سکس نیست, تجاوز به حریم شخصی هست).
٢. راه (ابزار) دیگری با کارایی یکسان/همسان در دست بوده یا نه (واگشت {انقلاب} و کشته شدنِ مردم زمانی که راه بازدیسی {reform} بسته نیست ابزار کارای دیگر).
اعتباردهی خشونت بر پایهیِ همان آزاد و حقوقِ هر آدم میرود.
در دسترس گذاشتنِ ابزارهایِِ دیگر برای نمایشِ ناخوشنودی نیز بیشتر از خویشکاریهایِ (وظیفههایِ) همبود است.
پس نتیجه میگیری خشونت در جاهایی بجاست،یکی زمانی که ابزار دیگه ای برای نشون دادن ناخشنودی نباشه و یکی دیگه اینکه بعضی رفتارها رو میشه به خشونت جواب داد؟!:)
undead_knight
02-26-2013, 02:31 AM
بنیاد خشونت به نطر من 3 بخش داره:
1-نیرو
2-تندی کردن
3-ارادی بودن
بنابراین نیرویی که با تندی و سختی و به صورت ارادی وارد میشه اسمش خشونته(برای تعریف خشونت فیزیکی)
خشونت گفتاری 2 و 3 رو داره ولی نیرویی در کار نیست.
برای نمونه مشتی که ناخواسته به صورت کسی میخوره خشونت نیست،چون مشت به صورت ارادی و در نتیجه تندی کردن به شخص نخورده.
یا مثلا دشنامی که حالت دوستانه!:))داره خشونت گفتاری نیست چون تندی نداره.
خب پرسش های تکمیلی در راستای نطرات دوستان
آیا اینها پذیرفتنی هست؟به چه دلیل:
ابراز خشونت در برابر خشونت فیزیکی؟ابراز خشونت در برابر خشونت گفتاری چطور؟
خشونت در برابر رفتاری که خشن نیست ولی ناخوشاینده؟
و در نهایت خود پدیده خشونت در هر حالتی؟
فردید از "خشونت" همان آفندگریست ؟ نه آفندگری همانگونه که راسل گفت دیرینهی
درازی دارد و بدید من طبیعیست ؛ ولی میتوان آن را کنترل کرد !
در پست اول گفتم طبیعیه ولی طبیعی بودن دلیلی بر درست بودن اخلاقی نیست.
در ضمن ممکنه چیزی در گذشته ها کاربرد سودمند داشته باشه(یا در حال حاضر داره)ولی با تغییر شرایط میتونه ماهیتش مشکل زا بشه،مثل پیش داوری:) (اینجا مفهوم بازنگری شده بیماری رو میشه وارد کرد)
Ouroboros
02-26-2013, 11:09 AM
مردان خشن هستند؟!بلی،
اثبات بکنید.
undead_knight
02-26-2013, 11:14 AM
اثبات بکنید.
کمی درنگ کنید:)و البته شاید در تاپیک دیگه ای.
فقط اینکه دقیقا چه نوع اثباتی میخوای،خشن بودن نیاکان ما یا خشن بودن خود ما؟:)
Russell
02-26-2013, 11:36 AM
انباشتگی خشم در زندگی شخصی که بسیار میبینیم, مرا به یاد داستانی از نویسندهیِ ترک «عزیز نسین» میندازد که
روزنامهها در سرخبر مینویسند «مسافری راننده اتوبوس را بر سرِ اعتراض به نداشتن گذربرگهاش (بلیط) کشت!», ولی زمانیکه
نویسنده بزیبایی در زندگی کس ما را فرومیبرد و یک گذشتهنما (flash-back) میرود میبینیم که این ریشهیِ خودش را از هزار
و یک بدبختی که از نشت کردن آبِ دستشویی خانه تا بیپولی و سر و کله زدن با صاحبخانه و زن و بچه و نداری و... بوده
گرفته و سرانجام در یک کنش پایانی, در چهرهیِ خشم بسیار در برابرِ بازخواستِ رانندهیِ اتوبوس از نداشتنِ گذربرگه تُهیده!
روزنامهها و رسانهها امروز براستی هم همینگونهاند, شما در خبرها میشنوید بهمان کس بهمان کار نابخردانه و دور از باور را بر سر هیچ و پوچ کرد, ولی هرگز
نمیخوانید چرا و خاستگاه این رفتار بژرفی چه بوده, بگونهای که همین دُژبرداشتِ نادرست که خشم! و نمیدانم آفندگری یک چیزی سرشتین است را ذهن مردم پدید آوردهاند.
در زندگی بیرونی اگر کسی کُنشی از روی خشم بکند شما پیش میروید و پرس و جو میکنید یا وی را میشناسید, ولی تلویزیون یک چیزی به شما نشان داده و بتندی رد میشود,
این پدیدهیِ نوی رسانهها هر چه پیش میرویم به برداشتهایِ دروغین و نادرستِ ما از پیرامون زندگی امان میافزاید و از چند دههی پیش نیز روندی رو به افزایش داشته است.
مهربد جان شوخی میکنی دیگر؟
سخن من رو متهم به رسانهای بودن میکنی بعد خودت کلیشهایترین دیدگاه را در مقابلش میآوری که همان بازگشت به کودکی و والدین بد و اینها باشد و یک مقدار هم بحث جبر و اختیار و اینها هم چاشنیش است و گمان نکنم چیزی کلیشهایتر از این در رسانه و سینما وجود داشته باشد و خودت هم یک مثال از ادبیات از آن میزنی تازه !!
طبیعیست که کسی منکر تاثیر حوادث گذشته نیست و ما نمیگوییم فرد آلزایمر دارد ولی این سخنان مانند همان بحث فقر را تنها علت دزدی دانستن است که با این فرضیات بزرگ بدون شواهد تجربی چنین بیانش میکنی انگار درباره ریاضی صحبت میکنی.
کلا من این سادهسازیهای عجیب مسائل پیچیده را در چپ هیچگاه درک نکردهام !!
undead_knight
02-26-2013, 11:47 AM
مهربد جان شوخی میکنی دیگر؟
سخن من رو متهم به رسانهای بودن میکنی بعد خودت کلیشهایترین دیدگاه را در مقابلش میآوری که همان بازگشت به کودکی و والدین بد و اینها باشد و یک مقدار هم بحث جبر و اختیار و اینها هم چاشنیش است و گمان نکنم چیزی کلیشهایتر از این در رسانه و سینما وجود داشته باشد و خودت هم یک مثال از ادبیات از آن میزنی تازه !!
طبیعیست که کسی منکر تاثیر حوادث گذشته نیست و ما نمیگوییم فرد آلزایمر دارد ولی این سخنان مانند همان بحث فقر را تنها علت دزدی دانستن است که با این فرضیات بزرگ بدون شواهد تجربی چنین بیانش میکنی انگار درباره ریاضی صحبت میکنی.
کلا من این سادهسازیهای عجیب مسائل پیچیده را در چپ هیچگاه درک نکردهام !!
متاسفانه تعمیم دادن تجربه های شخصی خواه ناخواه در ما اتفاق میافته و دوستانی که میل به خشونت ندارند یا میل کمتری دارند رفتار خشن دیگران رو ممکنه طبیعی ندونند:)
در واقع شواهد بسیاری وجود داره که نشون میده انسان ها از کودکی تمایلات خشن دارند و بخشی از این تمایلات در اثر سازوکارهای اجتماعی نرم میشند:)
Taming Baby Rage: Why Are Some Kids So Angry?: Scientific American (http://www.scientificamerican.com/article.cfm?id=taming-baby-rage-why-are)
تازه این زمانی هست که ما نخوایم در مورد male-male aggression در بسیاری از موجودات زنده و مهمتر از اون در خوشاوندان نزدیکمون مثل بابون ها و شامپانزه ها حرف بزنیم:)
حالا هرجا هم اسم نر میاد دوستان فکر میکنند فمنیستیه خب عزیزان طبیعت نرهای گونه ما رو خشن تر کرده(نه به حد دیوانه وار البته!)اینکه ربطی به مردسالاری نداره:)
Mehrbod
02-26-2013, 11:57 AM
مهربد جان شوخی میکنی دیگر؟
سخن من رو متهم به رسانهای بودن میکنی بعد خودت کلیشهایترین دیدگاه را در مقابلش میآوری که همان بازگشت به کودکی و والدین بد و اینها باشد و یک مقدار هم بحث جبر و اختیار و اینها هم چاشنیش است و گمان نکنم چیزی کلیشهایتر از این در رسانه و سینما وجود داشته باشد و خودت هم یک مثال از ادبیات از آن میزنی تازه !!
طبیعیست که کسی منکر تاثیر حوادث گذشته نیست و ما نمیگوییم فرد آلزایمر دارد ولی این سخنان مانند همان بحث فقر را تنها علت دزدی دانستن است که با این فرضیات بزرگ بدون شواهد تجربی چنین بیانش میکنی انگار درباره ریاضی صحبت میکنی.
کلا من این سادهسازیهای عجیب مسائل پیچیده را در چپ هیچگاه درک نکردهام !!
من کجا دربارهیِ کودکی چیزی گفتم؟ :39:
گفتم آن چیزی که شما خشم بابخردانه میبینید کمابیش همیشه دشواریهایِ انباشتهیِ آدمی هستند که در یک کنش پایانیِ بیشتر زمانها نااُمیدانهیِ خشمگینانه سر بازمیکنند!
Ouroboros
02-26-2013, 11:58 AM
کمی درنگ کنید:)و البته شاید در تاپیک دیگه ای.
فقط اینکه دقیقا چه نوع اثباتی میخوای،خشن بودن نیاکان ما یا خشن بودن خود ما؟:)
هر کدام را که ادعا کردهاید: هر دو.
خشن بودگی یعنی اقدام مستمر به اعمال خشونت(کلامی یا فیزیکی، هر دو را هم بخاطر شما به رسمیت میشناسیم).
اثبات بکنید مردان به دلیل مرد بودن خشن هستند.
Mehrbod
02-26-2013, 12:05 PM
نبابا اتفاقا اصلش اصلا فمنیستی نیست از روی جنبش های مبارزه با خشونته:)اینجا نشون میده آنتی فمنیسم هم جنبه های جالبی داره ها:))
مردان خشن هستند؟!بلی،فقط مردها خشن هستند؟!خیر
انسان ها نیازمند درمان!؟شاید
مردها چرا باید خشن باشند؟ نه فرگشتیکوار نه فیزیکوار, هیچ جانداری زندهای اگر نیاز نباشد چنانکه
بالاتر هم گفتم دستِ خودش را هم بلند نمیکند, چه رسد به اینکه این همه انرژی بسوزاند و الکی خشن باشد.
معیار بیماری چی هست؟!:)مگرنه اینکه ما بخش هایی از روان شناسی رو به خاطر معیارهای بیمار انگاری رد میکنیم؟
من اینجا از آغاز دربارهیِ «خشونت فیزیکی» سخن گفته ام و کار چندانی با روانیکِ آن ندارم.
خب چرا ارزش حریم شخصی بالاتر از سکس هست؟:)
زیرا اخلاقوارانه برگزیدگی دارد, فرمول ما برای آزادی را که فراموش نکرده اید؟
مرزبندی آزادی روشنه:
هر کس آزاد به انجام هر آنڃه است که میخواهد تا زمانیکه خواستهیِ او آسیبِ سرراست یا ناسرراستِ بسیار بالایِ فیزیکی به دیگران نرساند.
پس رفتاری که این آزادی را بفروپیچیند نااخلاقی خواهد بود.
پس نتیجه میگیری خشونت در جاهایی بجاست،یکی زمانی که ابزار دیگه ای برای نشون دادن ناخشنودی نباشه و یکی دیگه اینکه بعضی رفتارها رو میشه به خشونت جواب داد؟!:)
آری, خشونت بجا و معتر هم داریم, بگوییم در یک رینگ مُشتبازی که هردو سو بجا و
خودآگاهانه خشن هستند, یا هتا در چیز دیگری مانند Rough Sex و نمونههایِ همانندِ دیگر.
اینها میتوانند برای بیشتر ما ناخواستنی باشند, هر آینه «بجا» + «معتبر» هستند.
دسته دوم را هم من در واکاوی به نگاه ابزاریکِ خشونت که ببینم چه راههایِ دگرگُزینی برای رویاروی با دشواری
در دست میباشند گردآورم, اگر راهِ آشکار و سودمند دیگری نبود, آنگاه خشونت بسیار هم خواستنی و اخلاقی است.
Ouroboros
02-26-2013, 12:11 PM
متاسفانه تعمیم دادن تجربه های شخصی خواه ناخواه در ما اتفاق میافته و دوستانی که میل به خشونت ندارند یا میل کمتری دارند رفتار خشن دیگران رو ممکنه طبیعی ندونند:)
در واقع شواهد بسیاری وجود داره که نشون میده انسان ها از کودکی تمایلات خشن دارند و بخشی از این تمایلات در اثر سازوکارهای اجتماعی نرم میشند:)
Taming Baby Rage: Why Are Some Kids So Angry?: Scientific American
تازه این زمانی هست که ما نخوایم در مورد male-male aggression در بسیاری از موجودات زنده و مهمتر از اون در خوشاوندان نزدیکمون مثل بابون ها و شامپانزه ها حرف بزنیم:)
حالا هرجا هم اسم نر میاد دوستان فکر میکنند فمنیستیه خب عزیزان طبیعت نرهای گونه ما رو خشن تر کرده(نه به حد دیوانه وار البته!)اینکه ربطی به مردسالاری نداره:)
من چندین تحقیق بسیار مستند و علمی آوردهام که در آنها ادعا، و تا اندازهی معقولی اثبات شده ارتباط خاصی میان تستسترون و خشم نیست تا یک افسانهی قدیمی را افشا بکنم. پس از آن ادعا کردهام بخش بزرگی(و برخلاف ادعای راسل و شما، نه تمام)از خشم سرخوردهای که در مردان وجود دارد(و برخلاف ادعای راسل و شما کسی منکر وجود آن نشده)برآمده از ساز و کار فرافرهنگی و مشترک در تقریبا تمام جوامع بشریست که بر طبق آن خشم و فرزند خلف آن خشونت، یا یکسره برای مردان پذیرفتنی و ویژگی مثبتیست(مثل ایران) و در مواردی استثنایی منفی تلقی شده، یا همچون غرب تنها بخشی از آن که «کانترپرداکتیو» تشخیص داده شده بار منفی گرفته، و بخشهایی که برای جامعه لازم هستند هنوز بطور سیستماتیک در پسربچهها تقویت و تشویق میشوند.
راسل گرامی همینطور بیمهابا وارد معرکه شدند که این انکار طبیعت و فرگشت است، و افسردگی بدلیل روزی ده ساعت کار بیرون از خانه مگر میتواند به نحوی منجر به خشونت جسمی که تنها راه برونفکنی این فشار است بشود و ... انصافا یک نگاهی به این چند صفحه بحث بیاندازید، ببینید ما برای قرار دادن عنوان دفاع از حقوق مردان ناچار به روبرو شدن با چه مقاومت بیجایی هستیم.
Russell
02-26-2013, 12:31 PM
راسل گرامی همینطور بیمهابا وارد معرکه شدند که این انکار طبیعت و فرگشت است، و افسردگی بدلیل روزی ده ساعت کار بیرون از خانه مگر میتواند به نحوی منجر به خشونت جسمی که تنها راه برونفکنی این فشار است بشود و ... انصافا یک نگاهی به این چند صفحه بحث بیاندازید، ببینید ما برای قرار دادن عنوان دفاع از حقوق مردان ناچار به روبرو شدن با چه مقاومت بیجایی هستیم.
کجا من بیمهابا وارد شدم امیرجان؟
منهم مثل مهربد گمان میکنم ما موجوداتی نرمخو هستیم که در صورت رها شدن به حال خودمان در محیطی تنشزدایی شده با مساعدت و آرامش مشکلات خود را حل میکنیم، اما در صورت محیا بودن شرایط توانایی اعمال اندازهی باورنکردنی از خشونت در ابعادی غیرقابل تصور را داریم(مثلا آشویتس).
شما معنای طبیعی را بطرز جالبی عوض کردید و بجایش بحال خودمان رها شویم را آوردید که انگار مثلا فضاییها دارند در کار ما دخالت میکنند وگرنه ما خشونت نداریم !!
بقول خودت انصاف هم خوب چیزیست.
من چندین تحقیق بسیار مستند و علمی آوردهام که در آنها ادعا، و تا اندازهی معقولی اثبات شده ارتباط خاصی میان تستسترون و خشم نیست تا یک افسانهی قدیمی را افشا بکنم. پس از آن ادعا کردهام بخش بزرگی(و برخلاف ادعای راسل و شما، نه تمام)از خشم سرخوردهای که در مردان وجود دارد(و برخلاف ادعای راسل و شما کسی منکر وجود آن نشده)برآمده از ساز و کار فرافرهنگی و مشترک در تقریبا تمام جوامع بشریست که بر طبق آن خشم و فرزند خلف آن خشونت، یا یکسره برای مردان پذیرفتنی و ویژگی مثبتیست(مثل ایران) و در مواردی استثنایی منفی تلقی شده، یا همچون غرب تنها بخشی از آن که «کانترپرداکتیو» تشخیص داده شده بار منفی گرفته، و بخشهایی که برای جامعه لازم هستند هنوز بطور سیستماتیک در پسربچهها تقویت و تشویق میشوند.
سخن بر سر تستسترون رو من همان پست اول گفتم یک بحث فرعیست که میشود درست یا غلط باشد و من در آن سخنی ندارم حتی در انتظار جامعه و کنترل خشونت برای مصارف جامعه هم سخنی نرفت،تمام بحث من درباره این تجمع دراز مدت سرکوب احساسات است که بر اساس تصور هیدرولیکی قرار است جمع بشود بترکد.من هم میپرسم ایران باید 100 بار با این حساب با خاک یکسان شده باشد در اثر خشم و خشونت.
Ouroboros
02-26-2013, 12:53 PM
شما معنای طبیعی را بطرز جالبی عوض کردید و بجایش بحال خودمان رها شویم را آوردید که انگار مثلا فضاییها دارند در کار ما دخالت میکنند وگرنه ما خشونت نداریم !!.
منظور برداشتن محرکهای غیرطبیعیست، زمانی ما به راستی با محدودیت منابع روبرو بودهایم و ساختار کنونی جوامع با آن احتیاجات آن دوران تطابق داشته، امروز اما چندین برابر نیاز کُل جمعیت بشر همه نوع منبع در اختیار داریم، برای هر مردی یک زن هست، برای هر شکمی غذا هست، برای هر شخصی امکان ساخت خانه هست، برای حل هر اختلافی امکان چارهجویی منهای خشونت هست.. اما چنین نمیشود، نه بخاطر «طبیعت» بدوی و بکری که با پیشرفت تمدن ما سر جنگ دارد، بدلیل تمدنی که حاضر نیست به مرحلهی بدیهی و طبیعی بعدی پیشرفت خود برسد.
سخن بر سر تستسترون رو من همان پست اول گفتم یک بحث فرعیست که میشود درست یا غلط باشد و من در آن سخنی ندارم حتی در انتظار جامعه و کنترل خشونت برای مصارف جامعه هم سخنی نرفت،تمام بحث من درباره این تجمع دراز مدت سرکوب احساسات است که بر اساس تصور هیدرولیکی قرار است جمع بشود بترکد.من هم میپرسم ایران باید 100 بار با این حساب با خاک یکسان شده باشد در اثر خشم و خشونت.
:e00e:
منهم مخالف «تجمع» احساسات و یا تشدید آنها بر اثر سرکوب هستم، اصلا کُل ادعای من بر این مبنی استوار است که انسان ناگزیر به تخلیه روانی خود است و اگر از یک روش به هر دلیلی نتوانست، آنرا به روش دیگری تجسد میبخشد. اما همچنین بدیهیست که انکار خود خویشتن برای مدتی طولانی میتواند به بحران هویت منجر بشود و خود مایهی عذاب جدیدی فراهم بیاورد.
یک بانویی بود که روانشناسی میخواند در این انجمن؟ ای کاش در این بحث شرکت بکنند.
Mehrbod
02-26-2013, 12:56 PM
سخن بر سر تستسترون رو من همان پست اول گفتم یک بحث فرعیست که میشود درست یا غلط باشد و من در آن سخنی ندارم حتی در انتظار جامعه و کنترل خشونت برای مصارف جامعه هم سخنی نرفت،تمام بحث من درباره این تجمع دراز مدت سرکوب احساسات است که بر اساس تصور هیدرولیکی قرار است جمع بشود بترکد.من هم میپرسم ایران باید 100 بار با این حساب با خاک یکسان شده باشد در اثر خشم و خشونت.
راسل جان در ایران روز به روز هم دارد این خشم سر باز میکند, پس برای چه میاندیشید مردم این همه بدخو و اخمو و طلبکارانه برخورد میکنند؟ اینها خشم انباشته شده است دیگر!
انباشتگی اگر این اندازه آماجمند بود که گردآید گردآید ناگهان انقلاب شود همه خوش و خرم بشوند که
ما غم نداشتیم, بجایش این خشم خودش را در زندگی روزانهیِ ما باز میکند و در همان دعواهای خانوادگی و کاری و ... میبینیم.
Russell
02-26-2013, 01:10 PM
راسل جان در ایران روز به روز هم دارد این خشم سر باز میکند, پس برای چه میاندیشید مردم این همه بدخو و اخمو و طلبکارانه برخورد میکنند؟ اینها خشم انباشته شده است دیگر!
انباشتگی اگر این اندازه آماجمند بود که گردآید گردآید ناگهان انقلاب شود همه خوش و خرم بشوند که
ما غم نداشتیم, بجایش این خشم خودش را در زندگی روزانهیِ ما باز میکند و در همان دعواهای خانوادگی و کاری و ... میبینیم.
مهربد جان خشونت یک پدیده بسیار پیچیده است و این نگاه به آن بسیار ساده انگارانه.مثلا در آمریکا با وجود بحران اقتصادی از سال 2008 جرائم خشونت آمیز رو به کاهش بوده برای بیش از یک دهه.بد اخمویی هم هزار عامل میتواند در آن نقش داشته باشد مثل نبود شرایط مناسب زندگی و این دیدگاه که انسانها دیگ بخاری هستند که سوپاپشان باز نشود میترکند ادعای بسیار بزرگیست که من نسبت به آن بسیار شکاک هستم.
در کل بگمانم یکی از دلایل برداشت اشتباه از موضع من اینست که من اینجا موضعم شکاکانه است و در واقع مهربد و امیر دربرابر آندد و ایرانبانو هستند اینست که من با بخشی از سخن دو طرف موافقم با بخشی مخالف.
اینجا (http://www.amazon.com/dp/1455883115) بحث خوبی از نظر روانشناسی و بر اساس آمار درباره پدیده خشونت شده.
Ouroboros
02-26-2013, 02:58 PM
راسل من کمی جستجو کردم و چند مقالهی مرتبط پیدا کردم. نخست به تحقیق جالبی برخوردم دربارهی کشف ژنی که محرک خشم و خشونت در زنان است: 'Angry Gene' Could Help Spur Hostility (http://news.healingwell.com/index.php?p=news1&id=602627)
یکی دیگر هست که بر طبق آن اشخاصی که خشم خود را فرومیخورند، احتمال بسیار بالاتری برای ابراز رفتار خشونتآمیز به هنگام مستی دارند: People who suppress anger are more likely to become violent when drunk (http://www.sciencedaily.com/releases/2010/06/100621121356.htm)
و یک تحقیق جالبتر دربارهی گسترهی خشم در گروههای مختلف اجتماعی:
Younger people experience more frequent anger than older adults. This is mainly due to the fact that younger people are more likely to feel time pressures, economic hardship, and interpersonal conflict in the workplace (three core stressors that elevate anger levels);
Feeling rushed for time is the strongest predictor of anger, especially the "low-grade" forms like feeling annoyed;
Having children in the household is associated with angry feelings and behaviour (i.e., yelling) and these patterns are stronger among women compared to men;
Compared to people with fewer years of education, the well-educated are less likely to experience anger, and when they do, they are more likely to act proactively (e.g., trying to change the situation or talking it over);
Individuals who experience more financial strain tend to report higher levels of anger. This relationship is much stronger among women and younger adults.
Mad as hell? New discoveries about the experience of anger (http://www.eurekalert.org/pub_releases/2009-11/uot-mah113009.php)
یک مقاله هم پیدا کردم که در کمال شگفتی ادعای مهربد مبنی بر تجمع خشم و تصور مشترک و مخالف من و شما را رد میکند:
The authors experimentally examined the effects of anger suppression on pain perception. On the basis of ironic process theory, they proposed that efforts to suppress experiential or expressive components of anger may paradoxically enhance cognitive accessibility of anger-related thoughts and feelings, thereby contaminating perception of succeeding pain in an anger congruent manner
Painful consequences of anger suppression. [Emotion. 2007] - PubMed - NCBI (http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/17516817)
قیمت آن کمی گران (12 دلار) است اگرنه آنرا میخریدم. :e414:
یک نگاهی بیاندازید، نظرتان چیست؟ دوستان نیز همینطور.
نوبت به روانشناسی که میرسد تئوریها و آزمایشات آنقدر متناقض هستند که آدمی متحیر میماند.. وانگهی این تحقیقات و مطالعات دستکم بهتر از نظریه پردازی تنهاست.
Russell
02-26-2013, 08:38 PM
تحقیقات درباره "تخیل قتل" هم جالب هست در این رابطه:
Buss’s homicidal fantasy research revealed that 91 percent of men and 84 percent of women have had at least one vivid fantasy—often intense and astonishingly detailed—of committing murder.
Feature Story: The Murderer Next Door: Psychologist explores the circumstances and motives that push people to kill (http://www.utexas.edu/features/2005/murder/index.html)
undead_knight
02-26-2013, 10:02 PM
من چندین تحقیق بسیار مستند و علمی آوردهام که در آنها ادعا، و تا اندازهی معقولی اثبات شده ارتباط خاصی میان تستسترون و خشم نیست تا یک افسانهی قدیمی را افشا بکنم. پس از آن ادعا کردهام بخش بزرگی(و برخلاف ادعای راسل و شما، نه تمام)از خشم سرخوردهای که در مردان وجود دارد(و برخلاف ادعای راسل و شما کسی منکر وجود آن نشده)برآمده از ساز و کار فرافرهنگی و مشترک در تقریبا تمام جوامع بشریست که بر طبق آن خشم و فرزند خلف آن خشونت، یا یکسره برای مردان پذیرفتنی و ویژگی مثبتیست(مثل ایران) و در مواردی استثنایی منفی تلقی شده، یا همچون غرب تنها بخشی از آن که «کانترپرداکتیو» تشخیص داده شده بار منفی گرفته، و بخشهایی که برای جامعه لازم هستند هنوز بطور سیستماتیک در پسربچهها تقویت و تشویق میشوند.
راسل گرامی همینطور بیمهابا وارد معرکه شدند که این انکار طبیعت و فرگشت است، و افسردگی بدلیل روزی ده ساعت کار بیرون از خانه مگر میتواند به نحوی منجر به خشونت جسمی که تنها راه برونفکنی این فشار است بشود و ... انصافا یک نگاهی به این چند صفحه بحث بیاندازید، ببینید ما برای قرار دادن عنوان دفاع از حقوق مردان ناچار به روبرو شدن با چه مقاومت بیجایی هستیم.
ای جیگر من:))مگر من مدعی شدم تستسترون باعث خشونت در مردان هست،آیا این تاپیک ربطی به اون موضوع داره؟!آیا کسی در این مورد اینجا چنین ادعایی کرد؟!:)
جدای این آنتی فمنیسم شما داره بحث رو به سمت تاپیک های دیگه میبره در صورتی که هدف من ارائه یک دیدگاه فارق از تعصبات جنسیتی و در مورد کل انسان هاست.
این بزرگ خیلی ابهام داره،اگر اونقدری باشه که بتونیم اثرات فرگشتیک رو نادیده بگیریم من باهاش مخالفم و پزوهش هایی که گذاشتی هم چنین چیزی رو نمیرسونه مگرنه با ماهیت و اثر زیادش مخالفتی ندارم:)
در ضمن این سازوکارهای فرهنگی با نمونه های طبیعی(تا حدی)همخوانی دارند،آیا در اونها هم سیستم های اقتصادی و ناعادلانه جامعه باعث چنین چیزهایی شدند؟!:)) (به زودی پژوهش مرتبطش رو میزارم)
نکته:انگار پستت رو مهربود عزیز جا به جا کرده و بخشیش ممکنه سوتفاهم پیش بیاره ولی همچنان اون پزوهش های مرتبط با تستسرون به این تاپیک نامربوطه:)
نکته 2:انگار مهربود جا به جا نکرده من از مهربود عذر میخوام:))
Ouroboros
02-26-2013, 10:45 PM
ای جیگر من:))مگر من مدعی شدم تستسترون باعث خشونت در مردان هست،آیا این تاپیک ربطی به اون موضوع داره؟!آیا کسی در این مورد اینجا چنین ادعایی کرد؟!:)
جدای این آنتی فمنیسم شما داره بحث رو به سمت تاپیک های دیگه میبره در صورتی که هدف من ارائه یک دیدگاه فارق از تعصبات جنسیتی و در مورد کل انسان هاست.
این بزرگ خیلی ابهام داره،اگر اونقدری باشه که بتونیم اثرات فرگشتیک رو نادیده بگیریم من باهاش مخالفم و پزوهش هایی که گذاشتی هم چنین چیزی رو نمیرسونه مگرنه با ماهیت و اثر زیادش مخالفتی ندارم:)
در ضمن این سازوکارهای فرهنگی با نمونه های طبیعی(تا حدی)همخوانی دارند،آیا در اونها هم سیستم های اقتصادی و ناعادلانه جامعه باعث چنین چیزهایی شدند؟!:)) (به زودی پژوهش مرتبطش رو میزارم)
نکته:انگار پستت رو مهربود عزیز جا به جا کرده و بخشیش ممکنه سوتفاهم پیش بیاره ولی همچنان اون پزوهش های مرتبط با تستسرون به این تاپیک نامربوطه:)
نکته 2:انگار مهربود جا به جا نکرده من از مهربود عذر میخوام:))
پس که جابجا کرده؟ من این پست را در همان جستار مربوطه زدم نمیدانم چه شد از اینجا سردرآورد؟ :e01a:
undead_knight
02-26-2013, 11:49 PM
یکی از دیدگاهی که در این مورد به نطرم جالب اومد و از مدت ها پیش ذهن من رو مشغول کرده بود،دیدگاه های این موسسه هست.
Violence is an Epidemic | Violence Interruption | Cure Violence (http://cureviolence.org/violence-interruption/treating-violence-as-an-epidemic/)
این موسسه بیش از اونکه از لحاظ اخلاقی به ماجرا نگاه کنه خشونت رو به عنوان یک اپیدمی مطالعه میکنه و باور داره اگر اثبات کنیم خشونت مثل بیماری های اپیدمیک هست بنابراین راه های درمان کلینیکی(مطمئنا رفتاری نه دارویی:)) ) و مبارزه با این اپیدمی باید وجود داشته باشه.
به بیان ساده تر هر مقدار خشونت بیشتر بشه،سیر خشن شدن اعضای جامعه هم بیشتر میشه و هر مقدار حجم خشونت کاهش پیدا کنه شمار کمتری از آدم ها احتمال بروز رفتار خشونت آمیز رو دارند.
undead_knight
02-28-2013, 04:10 PM
فتیله اومد پایین چرا،تازه میخواستم چیزهای جالبش رو بزارما:))
این پژوهش که روی موش ها هست نشون میده در بعضی حیوانات خشونت و مبارزه گاهی به تنهایی خوشی آور میشند و لذتی مشابه سکس ایجاد میکنند:))
Humans Crave Violence Just Like Sex | LiveScience (http://www.livescience.com/2231-humans-crave-violence-sex.html)
البته ممکن هست این خشونت در ابتدا یک هدف فرگشتیک داشته باشه،مثلا در دفاع از قلمرو یا دفاع از فرزندان توسط مادر،ولی با گذشت زمان و پاداش داده شدن به این فرایند فرگشتیک،خود خشونت تونسته باشه به عنوان یک عامل خوشی آور بدون کارکرد لزوما سودمند در فرگشت موندگار شده باشه.
دیدگاه این لینک رو هم تا حدی میپسندم که به جای اینکه انسان ها رو ذاتا خشن یا ذاتا صلح جو در نطر بگیریم،یک ویژگی بینابین بیولوژیک بهشون بدیم و محیط رو عامل برانگیحته شدن و تقویت یکی از دو رفتار بدونیم.
Peace or War? How Early Humans Behaved | LiveScience (http://www.livescience.com/640-peace-war-early-humans-behaved.html)
Ouroboros
02-28-2013, 05:12 PM
دیدگاه این لینک رو هم تا حدی میپسندم که به جای اینکه انسان ها رو ذاتا خشن یا ذاتا صلح جو در نطر بگیریم،یک ویژگی بینابین بیولوژیک بهشون بدیم و محیط رو عامل برانگیحته شدن و تقویت یکی از دو رفتار بدونیم.
Peace or War? How Early Humans Behaved | LiveScience
آندد نظرت دربارهی تحقیقاتی که من قرار دادم چیست؟ اگر زمان دارید یک نگاهی به این پیوند بکنید:
Steven Pinker’s The Better Angels of Our Nature: Why should you believe in world peace? - Slate Magazine (http://www.slate.com/articles/Arts/books/2011/10/steven_pinker_s_the_better_angels_of_our_nature_wh y_should_you_b.html)
اگر علاقه داشتید خود کتاب را اینجا آپلود کردم:
Steven Pinker - The Better Angels of Our Nature - Download - 4shared - Amir2591 M (http://www.4shared.com/office/CNr4lWqq/Steven_Pinker_-_The_Better_Ang.html)
من البته هنوز آنرا نخواندهام کمی گرفتاری زیاد است، در آینده به آن میرسم. بسیار جالب به نظر میرسد.
undead_knight
02-28-2013, 05:31 PM
آندد نظرت دربارهی تحقیقاتی که من قرار دادم چیست؟ اگر زمان دارید یک نگاهی به این پیوند بکنید:
Steven Pinker’s The Better Angels of Our Nature: Why should you believe in world peace? - Slate Magazine (http://www.slate.com/articles/Arts/books/2011/10/steven_pinker_s_the_better_angels_of_our_nature_wh y_should_you_b.html)
اگر علاقه داشتید خود کتاب را اینجا آپلود کردم:
Steven Pinker - The Better Angels of Our Nature - Download - 4shared - Amir2591 M (http://www.4shared.com/office/CNr4lWqq/Steven_Pinker_-_The_Better_Ang.html)
من البته هنوز آنرا نخواندهام کمی گرفتاری زیاد است، در آینده به آن میرسم. بسیار جالب به نظر میرسد.
اونها رو سرسری نگاه کردم ولی این به نطر جالب میاد مثل اینکه مجبورم آنا کارنینا تولستوی رو رها کنم:))
البته مقاله منتخب بیشتر در مورد آمار خشونت حرف زده بود(شاید در کتاب شرح بیشتری باشه)ولی همچنان پذیرفتنی بودن خود خشونت برای من جای پرسش اساسی داره:)
Spehr
12-11-2013, 05:38 PM
خشم و خشونت را در گستره (حوزه) شخصی خود باید حتماً درمان کرد.
ولی خشونتی که در همبود هست را باید پذیرفت. چون نمی توانیم به ویر دیگران راه یابیم!
هرچه خودمان بیشتر خشمگین و دژم باشیم، خشونت در دیگران را بیشتر می سُهیم.
و هرچه خود آرامتر باشیم کمتر در برابر خشم دیگران آسیب می بینیم.
البته گاهی اگر هم یکی خواست پررو بازی در بیاورد باید بنشانیم سر جایش ولی دیگه دنبالشو نگیریم.
پارسیگر
Powered by vBulletin® Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.