PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پدافند از حقوق مردان



برگ ها : [1] 2 3

Ouroboros
02-24-2013, 06:16 PM
در این جستار به موارد نابرابری در حقوق، موقعیت‌ها و امتیازات اجتماعی، اقتصادی و قانونی برپاد مردان در جهان امروز به طور کلی، و به مرد بودن به طور جزئی‌تر می‌پردازیم. امیدوارم که بتوان راهی برای گفتگوی همراه با آرامش پیرامون موضوعاتی که در این جستار مطرح خواهند شد بیابیم و در جهت درک متقابل موضوعات مهم برای سوی دیگر گفتمان جنسیتی گام مثبتی برداشته باشیم. بخش مختصری از موضوعاتی که بیش از دیگران پیش روی مردان، تنها بدلیل مرد بودنشان قرار دارند را تنها جهت هدفمند کردن جستار فهرست می‌کنم، و به مرور به آنها می‌پردازم:


مردان دورانداختنی
پدران دیونمایی شده
پدران غایب
مردان مرده
مردان ختنه‌شده
مردان معتاد
مردان کتک‌خورده
مردستیزی
اشغال فضای مردانه
مردانگی و همخوانی/ناهمخوانی آن با مرد بودگی
خدمت سربازی
شوالیه‌گری
هایپرگمی
شی‌انگاری
و ....

لطفا برای ارائه‌ی نگاه و نقد فمینیستی به این موضوعات به این جستار (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B 4%DB%8C-8/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-881/)بروید، اینجا برای مطرح کردن موضوعات مردان ایجاد شده.

Ouroboros
02-24-2013, 06:40 PM
«مردان خشمگین»


اخیرا پس از چندین دهه سرزنش کردن «تستسترون» برای «خشن‌‌تر» بودن مردان(تصوری که هرگز در محیطی مستقل از القائات فرهنگی آزموده نشده)، تردیدهایی پیرامون ارتباط مستقیم یا دستکم قطعی وجود این هرمون و خشونت مطرح شده(*). بدلیل تجربیات شخصی، من از دیرباز در میان کسانی بودم که باور داشتند بخش بسیار بزرگی از آنچه به عنوان پرتره‌ی مرد خشمگین تصویر می‌شود، چیزی فراتر از تصوری عمیقا تحریف‌شده، نادرست و حتی در مواردی تلقینی-تزریقی از طریق اصول دیکته شده بصورت سنتی به پسربچه‌ها نیست. در میان آن «تجربیات شخصی» یک خاطره‌ای هست که بیش از همه بیرون می‌ایستد، یکبار در کودکی مشغول فوتبال بازی کردن بودیم و من سر ماجرایی با پسر دیگری به اختلاف برخوردم. پسربچه‌ی مذکور که کمی هم از من بزرگتر بود پس رد و بدل شدن چند لیچار کلامی با من گل‌آویز شد و شروع به کتک زدنم کرد، از آنجاکه من پیشتر هیچگاه وارد درگیری فیزیکی با کسی نشده بودم و اصلا نمی‌دانستم چه باید بکنم، با شگفتی و ترس زیاد همینطور به او خیره ماندم و برای دفاع از خود حتی دستانم را هم بالا نیاوردم. پدرم که از دور شاهد ماجرا بود با خشمی کم‌سابقه خود را به معرکه رساند، پسربچه‌ی خیکی را به گوشه‌ای انداخت و شروع به فریاد زدن بر سر من کرد که «چرا از خودت دفاع نمی‌کنی و ایستاده‌ای کتک می‌خوری؟» و چیزهایی مشابه به این .. من نمی‌دانستم که چه خطایی کرده‌ام و برای چه سرزنش می‌شوم، و باید بیست سالی سپری می‌شد تا بفهمم آنچه در آن روز پدرم را به خروش واداشته بود، تخطی از کُدی بسیار مهم در جامعه بود.

درس مهمی که از آن روز گرفتم این بود که مردان به خشن‌ترین اشکال ممکن، از بدو ورود به جامعه می‌آموزند که«مرد گریه نمی‌کند»، «مرد نق نمی‌زند»، «مرد موظف به کنترل عواطف خود است» و ... و این سرکوب سیستماتیک همه‌ی انواع ابراز احساسات تا آنجا ادامه پیدا می‌کند، که تنها مُدل معتبر برای یک مرد، که از طریق آن قادر به بیان عواطف خود خواهد بود بن‌بست «خشم» و «عصبانیت» است. من آنروز آموختم که به عنوان یک مرد احساس خستگی، افسردگی، دژم، حسادت، حقارت، ذوق‌زدگی، ذوق‌مردگی، شرمساری، پشیمانی، ترس و تمامی دیگر عواطف خود را تنها و تنها از یک راه می‌توانم و می‌باید بیان بکنم: خشم.

هر نوع دیگری از ابراز احساسات مرا درجا تبدیل به چیزی کمتر از یک «مرد واقعی» می‌کند. جامعه از یک «مرد واقعی» توقع دارد در برابر تمامی فشارها، دشواری‌ها و مصائب مقاومت کرده، هرگز میدان را خالی نکند، حتی اگر قیمت این پافشاری جان او، آسیبهای جسمانی یا اعمال خشونت به دیگر انسانها باشد. جامعه‌ی ما حتی مرز وحشی‌گری از بکارت خوفناک «بجنگ یا بگریز» طبیعت نیز فراتر می‌برد، و مرد گریزان را در میان پست‌ترین موجودات قرار می‌دهد. و «جامعه» در همان زمان که از کودکی بطور مداوم از شما خواسته‌اند تا «مرد بشوید» و «مرد باشید»، هرگاه قصد خروج از نرمهای اجتماعی جهت تعریف سنتی از مرد را کرده‌اید سرزنش و مجازات شده‌اید و هر زمان دربرابر تعرض به جای تعرض متقابل راه دیگری برگزیده‌اید بخاطر «بزدل» بودن ریشخند شده‌اید، و هرگاه از این شرایط انتقادی کرده‌اید به «مظلوم‌نمایی» و «بچه ننگی» متهم شده‌اید، و زمانی که تنها راه بیان استیصال از اینهمه تجاوز آشکار به حریم روانی‌تان «خشم» تلقی شده، چگونه می‌توان داستان‌سرایی‌ها پیرامون «خشونت مردانه» را باور کرد و به آنها اعتنایی کرد؟

* :
1. Does Testosterone Equal Aggression (http://www.nytimes.com/1995/06/20/us/does-testosterone-equal-aggression-maybe-not.html?pagewanted=all&src=pm)
2. Testosterone: Not Always an Aggression Booster (http://www.time.com/time/health/article/0,8599,1946632,00.html)
3. Testosterone and human aggression (http://www.nature.com/scitable/blog/cognoculture/testosterone_and_human_aggression_or_180520)
4. Study disputes testosterone aggression link (http://archives.dawn.com/archives/122289)
5. Testosterone does not induce aggression (http://www.physorg.com/news179504442.html)
6. Testosterone May Improve Mental Function (http://www.sciencedaily.com/releases/2008/01/080109111320.htm)
7. Sensitive Testosterone Detector Linked to Less Aggression (http://www.sciencedaily.com/releases/2010/12/101207131731.htm)
8. Testosterone Does Not Induce Aggression, Study Shows (http://www.sciencedaily.com/releases/2009/12/091208132241.htm)

undead_knight
02-24-2013, 07:24 PM
پرسش:انتقادات غیرفمنیستی داشتیم چی کار کنیم؟!:))
خب من یک زاویه جالب دارم که به نطر من روی حقوق مردان تاثیر مثبت میزاره ولی خب تا حدی ممکنه با پست دومت مخالفت داشته باشه:)

Mehrbod
02-24-2013, 07:25 PM
چندی پیش در برنامه‌یِ The Talk آمریکا که میزبانانش همگی چند زن هستند و اگر آشنایی ندارید: http://www.daftarche.com/images/imported/2013/02/350.jpg

The Talk (U.S. TV series - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/The_Talk_(U.S._TV_series))


در یکی از برنامه‌های این show که میزبانان درباره‌یِ این خبر که یک زن کیرِ دوستْ پسرِ خودش را بر سر دعوای جُدایی یا همچو چیزی با کارد بریده و سپس در زباله‌دانی
انداخته گفتگو میکنند و بریخت بسیار پیش پا افتاده و شوخی‌آمیزی برای کیر بریده شده جوک میسازند و کار زنه را در "ادب کردن مرد" با Fabulous (افسانه‌وار!) خواندن برمی‌ستایند:


2011 Kieu case

In July 2011 "The Talk" panelists, with the exception of Sara Gilbert, were criticized for their conduct when discussing the alleged crimes of Catherine Kieu. Osbourne described Kieu's cutting off of her husband's penis and then throwing it in the garbage disposal as "quite fabulous."[23] She and the others were widely criticized for this particularly by men's rights advocates who responded by boycotting the program. Only Sara Gilbert objected to the laughter, calling it "sexist." On July 19, Osbourne discussed her behavior, stating between spurts of laughter that she was "sorry that she offended people" and claiming that she did "not condone genital mutilation" but that only increased the anger of men's rights advocates' and their boycott of the program.[24]


کلیپِ آن:
YouTube - Mans Penis Cut Off: What is a Man Worth? (http://www.youtube.com/watch?v=5rkl_oLSKQc)


نکته‌یِ بسیار ترسناک این داستان اینکه خود من زمانیکه برای یکمین بار و پیشامدانه برنامه را میدیدم هتا یک لحظه هم به این نیاندیشیدم که چه
اندازه همچین رفتاری زننده و نااخلاقی است! مگر هنگامیکه یکی به این نکته‌یِ ساده اشاره کرد که اگر ما همین داستان را وارونه نموده و بگوییم چند میزبان
مرد بیایند در یک برنامه‌یِ تلویزیونی به بریدن کلیتوریس یک زن بخندند, آیا براستی همان روز کارشان را برای همیشه از دست نداده و منفورترین آدمهای روی زمین شناخته نمیشوند!؟


پس از بالا گرفتن داستان و اعتراض‌های گوناگون این میزبانان یک پوزشخواهی‌ای هم کردند که اگر ببینید کوچکترین بارِ پوزش‌خواهانه‌ای ندارد و همچنان به ریشخند مردان اعتراض کرده سرگرمند:

YouTube - hosts apology for laughing at man whose penis was cut off by wife over divorce, but fail! (http://www.youtube.com/watch?v=VKgwczruOSQ)

undead_knight
02-24-2013, 08:09 PM
مگر هنگامیکه یکی به این نکته‌یِ ساده اشاره کرد که اگر ما همین داستان را وارونه نموده و بگوییم چند میزبان
مرد بیایند در یک برنامه‌یِ تلویزیونی به بریدن کلیتوریس یک زن بخندند, آیا براستی همان روز کارشان را برای همیشه از دست نداده و منفورترین آدمهای روی زمین شناخته نمیشوند!؟
راستش من همون موقع هم که خبرش رو خوندم با خودم گفتم عجب وحشی ای بوده دختره:))
ولی الان که این مطلب رو دیدم به نطرم به جای چاقو باید با شاتگان مقابله به مثل کرد!

نکته:حس انتقام چقدر سریع بوجود میاد:)

Ouroboros
02-24-2013, 08:21 PM
پرسش:انتقادات غیرفمنیستی داشتیم چی کار کنیم؟!:))
خب من یک زاویه جالب دارم که به نطر من روی حقوق مردان تاثیر مثبت میزاره ولی خب تا حدی ممکنه با پست دومت مخالفت داشته باشه:)

چیزی که می‌کوشیم از رخ دادنش پرهیز بکنیم فرسایشی شدن بحث‌ها بدلیل اختلاف نظرات ایدئولوژیک است، پستهای طولانی و بحثهای آنچنانی را کسی بجز طرفین درگیر مطالعه نمی‌کند و اغلب همه‌ی طرفها دچار طوفانی از عواطف می‌شوند.
با عنایت به اینها، گفتگوی خود را همینجا مطرح بکنید مشکلی ندارد، اگر فمینیستی بود انتقال می‌دهیم به آن یکی جستار. :e414:

undead_knight
02-24-2013, 09:11 PM
چیزی که می‌کوشیم از رخ دادنش پرهیز بکنیم فرسایشی شدن بحث‌ها بدلیل اختلاف نظرات ایدئولوژیک است، پستهای طولانی و بحثهای آنچنانی را کسی بجز طرفین درگیر مطالعه نمی‌کند و اغلب همه‌ی طرفها دچار طوفانی از عواطف می‌شوند.
با عنایت به اینها، گفتگوی خود را همینجا مطرح بکنید مشکلی ندارد، اگر فمینیستی بود انتقال می‌دهیم به آن یکی جستار. :e414:
تلاش خوبی میکنی:))
راستش ترجیح میدم بار احساسی و البته نگاه متفاوت این تاپیک رو خراب نکنم و در جای دیگه ای ادامش بدم:)

Russell
02-24-2013, 09:24 PM
امیر جان البته خوب ارتباط خشونت و مردان محدود به تستسترون نمیشود که مردان 10-20 برابر زنان یکدیگر را میکشند.بالاخره این تفاوت فاحش بروز خشونت یک پایه بیولوژیکی باید داشته باشد.البته خوب شرایط خاصی میتوانند ماشه مکانیزم خشونت را در مغز انسان بکشد و اینکه مردان خوب بیشتر در معرض چنین موقعیتهایی هستند،ولی این سخن که بیان تمام احساسات توسط جامعه میتواند طوری کانالیزه شود که کم کم جمع شوند و بیکباره فقط از طریق خشونت بروز پیدا کند یکمقدار عجیب بنظر میرسد.هر چند درباره تجربه شخصیت من هم از آنجا که اهل خشونت نیستم میتوانم چیزی شبیه این را در خودم تعیید کنم ولی خوب این مبنای بحث کلی و استقرا بکل بسادگی نمیتواند بشود.

Ouroboros
02-24-2013, 10:00 PM
امیر جان البته خوب ارتباط خشونت و مردان محدود به تستسترون نمیشود که مردان 10-20 برابر زنان یکدیگر را میکشند.بالاخره این تفاوت فاحش بروز خشونت یک پایه بیولوژیکی باید داشته باشد.البته خوب شرایط خاصی میتوانند ماشه مکانیزم خشونت را در مغز انسان بکشد و اینکه مردان خوب بیشتر در معرض چنین موقعیتهایی هستند،ولی این سخن که بیان تمام احساسات توسط جامعه میتواند طوری کانالیزه شود که کم کم جمع شوند و بیکباره فقط از طریق خشونت بروز پیدا کند یکمقدار عجیب بنظر میرسد.هر چند درباره تجربه شخصیت من هم از آنجا که اهل خشونت نیستم میتوانم چیزی شبیه این را در خودم تعیید کنم ولی خوب این مبنای بحث کلی و استقرا بکل بسادگی نمیتواند بشود.

به چند نکته اشاره کرده‌اید که برسی آنها گفتگوی بیشتری می‌طلبد.
نخست آنکه اکثریت مطلق مردان، به رغم فرهنگی کم و بیش بین‌المللی که ذکر آن رفت و در آن تنها واکنش عاطفی پذیرفتنی از سوی مردان «خشم» است و تمام دیگر انواع با تحقیر همراه می‌شوند، هرگز اشخاص خشنی نیستند. این اولین و مهمترین دروغ در افسانه‌ی «مردان خشن» است، هیچ اپیدمی خشونتی در میان مردان وجود ندارد. و اینهم تنها تلاشی‌ست برای برسی اینکه چرا مردان بطور متوسط از زنها خشن‌تر هستند.

دیگر آنکه ما تاکنون فرهنگی که همه‌ی انواع و ابعاد خشونت برای مردان در آن تقبیح شده باشد نداشته‌ایم تا بتوانیم به راستی میزان تاثیرپذیری شخص از جامعه در اینباره را اندازه‌گیری بکنیم، جوامع مدرن نیز تنها اقدام به «کنترل» رانه‌های فرگشتیکی احتمالی مردان کرده‌اند تا به وقت لزوم از آنها بهره ببرند. همین رانه‌ها اگر وجود نمی‌داشت قطعا هیچ مردی حاضر به دست گرفتن اسلحه و مبارزه در جبهه‌ها نمی‌شد، پس تمام جوامع جهان از وجود سطحی کنترل شده از خشونت‌طلبی در مردان سود می‌برده‌اند. من خاستگاه فرگشتیکی ستیزه‌جو بودن مردان را رد نکرده‌ام(این مشکلی‌ست که به گمانم شوالیه مرده بدلیل انکار وجود حق همسرگزینی برای ماده‌ی انسان باید به آن پاسخ بدهد نه من). آنچه مورد انتقاد قرار داده‌ام نقش انکارناپذیر جامعه و تربیت در تقویت روحیه‌ی برآمده از پاسخ خشونت با خشونت بیشتر میان مردان، و تقبیح و تحقیر تمامی دیگر انواع رفتار عاطفی در ایشان است. خشونت مردانه بی‌شک ریشه‌های بسیار عمیق فرهنگی دارد، زیرا با شاخص نرمخو شدن فرهنگ‌ها، آمار ارتکاب آن از سوی مردان نیز با شدتی بسیار گسترده کاهش می‌یابد، مردان آمریکایی بسیار خشن‌تر از مردان کانادایی هستند، و مانده تا تفاوتهای بیولوژیک آنها مشخص بشود.

در آخر هم اینکه می‌گویید هنجارهای اجتماعی و برخورداری/محرومیت از امتیاز نرم بودن نمی‌تواند نقشی در رفتار شخص داشته باشد برایم بسیار عجیب است و نمی‌توانم آنرا بفهمم. اندکی توضیح بدهید.


تلاش خوبی میکنی:))
راستش ترجیح میدم بار احساسی و البته نگاه متفاوت این تاپیک رو خراب نکنم و در جای دیگه ای ادامش بدم:)

شما موضوعتان را مطرح بکنید، شاید به درک جنبه‌ی دیگری از مشکل کمک کرد؟ هدف من از بیان آن تجربه افزودن بار احساسی جستار نسبت به وزنه‌ی عاطفی آن نبود، تنها خواستم به مشکل اصطلاحا صورتی بدهم. همه‌ی ما بی‌شمار تجربه‌ی مشابه از «اصلاح رفتارمان» توسط والدین داریم تا آنها را با قالبهای کاذب «زنانگی» و «مردانگی» هماهنگ بکنند، «مرد که فلان کار را نمی‌کند»، «دختر خوب اینطور .... نمی‌کند» و ... مورد من چندان استثنایی نیست.

Mehrbod
02-24-2013, 10:37 PM
شما موضوعتان را مطرح بکنید، شاید به درک جنبه‌ی دیگری از مشکل کمک کرد؟ هدف من از بیان آن تجربه افزودن بار احساسی جستار نسبت به وزنه‌ی عاطفی آن نبود، تنها خواستم به مشکل اصطلاحا صورتی بدهم. همه‌ی ما بی‌شمار تجربه‌ی مشابه از «اصلاح رفتارمان» توسط والدین داریم تا آنها را با قالبهای کاذب «زنانگی» و «مردانگی» هماهنگ بکنند، «مرد که فلان کار را نمی‌کند»، «دختر خوب اینطور .... نمی‌کند» و ... مورد من چندان استثنایی نیست.

با شرمندگی باید اعتراف کنم خود من یکی از این کسانی بوده‌ام در زندگی که تا همین چند سال پیش پیوسته همه دوستانِ پسرِ خودم
را هنگامِ نمایاندن کوچکترین آسیب یا هتا اعتراضِ ساده به شرایط زندگی نکوهیده و با برچسب‌های گوناگون «مرد باش» و سخت‌تری
چون «چرا این اندازه مینالی» و باز بسیار بدتری سرکوفته‌ام, بی آنکه خودم بتنهایی هرگز پِی‌ببرم بر رفتارِ مردستیزانه‌یِ خودم.

برای من رهایی از دین و اسلام و هتا خدا کارهایی بسیار ساده و پیش پاافتاده بوده‌اند, هر آینه دریافتن مردستیزیِ
خودم یکی از آن یــان‌ها (epiphany) بوده که شانسی و با خواندن چند نوشتار از کسی بنام Angry Harry همراه بوده است:

AngryHarry | Men's Movement Men's Rights Men's Issues - Fathers For Justice (http://angryharry.com)

+ این تارنمای بسیار خوب: A Relationship Between Evolution, Genetics, Morality, Ethics, Psychology, Education, and Culture (http://www.onelife.com)



این دو تارنما بمانند کسیکه تازه درمیابد چه اندازه تشنه و همینجور نادان است, برای نخستین بار مرا به رفتارهای مردستیزانه‌یِ
برآمده‌ از فرهنگ ام آگاهاندند و میتوانم با شرمندگی افزون بگویم که گرچه در دنباله‌یِ روشن شدن به واکاوی بسیاری از چرایی‌هایِ رفتارهای
زنان (و گاه مردان) توانا شدم, ولی هرگز تا پیش از آغاز این جستارها در زندگی‌ام نکوشیده‌ام آنچنان نقشی در آگاهاشِ دیگر مردان داشته باشم!

شاید تنها کار درخوری که هرگز کرده باشم ترزبانی دونوشتار از همین سایت Angry Harry بوده که هر دو اینجا هستند:



آیا زنان براستی می‌خواستند بیرون رفته و کار کنند؟ (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B 4%DB%8C-8/%D8%A8%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C-235/#post8301)

امروز‌گرایی و زنان (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B 4%DB%8C-8/%D8%A8%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C-235/#post8444)



میتوانم بگویم که انگار یک جور گرایش ژنتیکی‌ای نیز در من هست که همچنان و پس از این همه سال نمیگذارد پا از کالبد رفتارهای زورچپانده شده‌یِ زیرنامِ "مردانگی" بیرون بگذارم, بگونه‌ای که
همین چندی پیش بود که با دیرکردی چند روزه ناگهان دریافتم همین رفتارهای زننده و مردستیزانه‌ای که بالا از خودم نامبردم را یکبار دیگر بر سر یکی از دوستانِ نزدیکِ پسرم درآورده‌ام.


به هر روی به گمانم همه‌یِ ما باید از یکجایی بیاغازیم, و این جُستار و کوشش امیر گرامی نیز میتواند آغازی برای خودآگاهاشِ ما مردان به جایگاهِ
راستینِ نادادورانه‌امان در همبود و بدنبال آن کوشش در راهکاریابی برایِ برون‌رفت از این گرفتاریِ نابرابریِ حقوقی/فرهنگی زن و مرد برای همیشه باشد.

Russell
02-24-2013, 11:03 PM
ه چند نکته اشاره کرده‌اید که برسی آنها گفتگوی بیشتری می‌طلبد.
نخست آنکه اکثریت مطلق مردان، به رغم فرهنگی کم و بیش بین‌المللی که ذکر آن رفت و در آن تنها واکنش عاطفی پذیرفتنی از سوی مردان «خشم» است و تمام دیگر انواع با تحقیر همراه می‌شوند، هرگز اشخاص خشنی نیستند. این اولین و مهمترین دروغ در افسانه‌ی «مردان خشن» است، هیچ اپیدمی خشونتی در میان مردان وجود ندارد. و اینهم تنها تلاشی‌ست برای برسی اینکه چرا مردان بطور متوسط از زنها خشن‌تر هستند.

دیگر آنکه ما تاکنون فرهنگی که همه‌ی انواع و ابعاد خشونت برای مردان در آن تقبیح شده باشد نداشته‌ایم تا بتوانیم به راستی میزان تاثیرپذیری شخص از جامعه در اینباره را اندازه‌گیری بکنیم، جوامع مدرن نیز تنها اقدام به «کنترل» رانه‌های فرگشتیکی احتمالی مردان کرده‌اند تا به وقت لزوم از آنها بهره ببرند. همین رانه‌ها اگر وجود نمی‌داشت قطعا هیچ مردی حاضر به دست گرفتن اسلحه و مبارزه در جبهه‌ها نمی‌شد، پس تمام جوامع جهان از وجود سطحی کنترل شده از خشونت‌طلبی در مردان سود می‌برده‌اند. من خاستگاه فرگشتیکی ستیزه‌جو بودن مردان را رد نکرده‌ام(این مشکلی‌ست که به گمانم شوالیه مرده بدلیل انکار وجود حق همسرگزینی برای ماده‌ی انسان باید به آن پاسخ بدهد نه من). آنچه مورد انتقاد قرار داده‌ام نقش انکارناپذیر جامعه و تربیت در تقویت روحیه‌ی برآمده از پاسخ خشونت با خشونت بیشتر میان مردان، و تقبیح و تحقیر تمامی دیگر انواع رفتار عاطفی در ایشان است. خشونت مردانه بی‌شک ریشه‌های بسیار عمیق فرهنگی دارد، زیرا با شاخص نرمخو شدن فرهنگ‌ها، آمار ارتکاب آن از سوی مردان نیز با شدتی بسیار گسترده کاهش می‌یابد، مردان آمریکایی بسیار خشن‌تر از مردان کانادایی هستند، و مانده تا تفاوتهای بیولوژیک آنها مشخص بشود.

در آخر هم اینکه می‌گویید هنجارهای اجتماعی و برخورداری/محرومیت از امتیاز نرم بودن نمی‌تواند نقشی در رفتار شخص داشته باشد برایم بسیار عجیب است و نمی‌توانم آنرا بفهمم. اندکی توضیح بدهید.
من چرا باید اثر هنجار اجتماعی در رفتار را منکر شوم برای اشاره به منشا بیولوژیک خشونت؟!
مثلا اینکه یک نوع ذرت در یک مزرعه یکجور رشد میکند در مزرعه دیگر جور دیگر آیا ثابت میکند که رشد آن ربطی به طبیعت آن ندارد؟!!
خوب تفاوت خشونت در آمریکای برآمده در غرب وحشی و در قلب تگزاس مشخص است که با کانادا و اروپا فرق دارد ولی این چه ربطی به سخن من دارد درباره مکانیسمهای آن!
شما همه خشونت انیاشته را از سوپاپ تخلیه کنید بعد ببینیم به هنگام برانگیخته شدن حس انتقام چه میزان این خشونت واقعا با سوپاپ تخلیه شده و چه میزانش هنوز سرجایش است.
شاید هم خشونت تنها حاصل فرهنگ است و علتش دیدن فیلم‌ها و بازی‌های کامپیوتری خشن است،کسی چه میداند !!
بعد هم این اختلاف میانگین واقعا اختلاف میانگین است 10-20 برابر بودن آمار قتل که شوخی نیست.ولی من ربط آن را به اپیدمیک بودن آن نفهمیدم،مگر این تفاوت میانگین خودش کافی نیست،مشخص است که کسی مدعی نیست که همه مردان بیشتر دست بخشونت میزنند یا اصلا خشنتر هستند.

Ouroboros
02-24-2013, 11:23 PM
من چرا باید اثر هنجار اجتماعی در رفتار را منکر شوم برای اشاره به منشا بیولوژیک خشونت؟!
مثلا اینکه یک نوع ذرت در یک مزرعه یکجور رشد میکند در مزرعه دیگر جور دیگر آیا ثابت میکند که رشد آن ربطی به طبیعت آن ندارد؟!

آنرا منکر شده‌اید چراکه آنرا منکر شده‌اید، نه بخاطر اشاره به منشاء بیولوژیک خشونت:

ولی این سخن که بیان تمام احساسات توسط جامعه میتواند طوری کانالیزه شود که کم کم جمع شوند و بیکباره فقط از طریق خشونت بروز پیدا کند یکمقدار عجیب بنظر میرسد
تمام رفتارهای ما از بدو تولد تا لحظه‌ی مرگ توسط هنجارهای فرهنگی مورد داوری بسیار خشنی قرار می‌گیرد.

تفاوت رشد ذرت در زمینهای گوناگون نشان می‌دهد که تحت تاثیر محیط است!


بعد هم این اختلاف میانگین واقعا اختلاف میانگین است 10-20 برابر بودن آمار قتل که شوخی نیست.ولی من ربط آن را به اپیدمیک بودن آن نفهمیدم،مگر این تفاوت میانگین خودش کافی نیست،مشخص است که کسی مدعی نیست که همه مردان بیشتر دست بخشونت میزنند یا اصلا خشنتر هستند .

این عبارت را گوگل بکنید دوباره برگردید:
Why men are violent

Russell
02-24-2013, 11:42 PM
آنرا منکر شده‌اید چراکه آنرا منکر شده‌اید، نه بخاطر اشاره به منشاء بیولوژیک خشونت:
اِ!!!
خوب تعجب من نگاه به ساز و کار و "کانالیزه" شدن تمام احساسات به خشونت و نگاه هیدرولیکی‌ست نه از اینکه جامعه میتواند در رفتار موثر باشد.



تمام رفتارهای ما از بدو تولد تا لحظه‌ی مرگ توسط هنجارهای فرهنگی مورد داوری بسیار خشنی قرار می‌گیرد.

تفاوت رشد ذرت در زمینهای گوناگون نشان می‌دهد که تحت تاثیر محیط است!
وهمچنین از آن نتیچه نمیشود که رشد ذرت تحت تاثیر طبیعت آن نیست.



این عبارت را گوگل بکنید دوباره برگردید:
Why men are violent
من متوجه زبط متن بولد شده با این داستان نمیشوم.اشاره من به نتیجه حاصله از مقایسه آماریست،کسی مدعی نیست هم یعنی من چنین نمیگویم !!

Russell
02-25-2013, 08:46 AM
من بگمونم دیشب یمقدار سوء تفاهم اندر سوء تفاهم و بدفهمی نظر مقابل اتفاق افتاد.بزار دونه دونه بریم جلو.
امیر جان چرا اجازه نیافتن در بروز احساسات میتواند باعث خشونت شود؟
مثلا زنان دوره ویکتوریا و ملکه انگلستان هم نمیتوانستند هیچ احساسی از خود در جمع بروز دهند کانالی هم لازم ندارند ظاهرا و احساسات را هم که میدانیم دارند فقط در جمع به رفتار بدل نمیشوند.
خشونت بیشتر مردان همانطور که گفتی میتواند با قرار دادن آنها در صف مقدم جنگ و محیطهای محیا برای بروز خشونت میتواند درک شود.این نظر درباره کارکرد خشونت آن هم از شما یکمقدار عجیب بنظر میرسد برای من.

Ouroboros
02-25-2013, 10:18 AM
من بگمونم دیشب یمقدار سوء تفاهم اندر سوء تفاهم و بدفهمی نظر مقابل اتفاق افتاد.بزار دونه دونه بریم جلو.
امیر جان چرا اجازه نیافتن در بروز احساسات میتواند باعث خشونت شود؟
مثلا زنان دوره ویکتوریا و ملکه انگلستان هم نمیتوانستند هیچ احساسی از خود در جمع بروز دهند کانالی هم لازم ندارند ظاهرا و احساسات را هم که میدانیم دارند فقط در جمع به رفتار بدل نمیشوند.
خشونت بیشتر مردان همانطور که گفتی میتواند با قرار دادن آنها در صف مقدم جنگ و محیطهای محیا برای بروز خشونت میتواند درک شود.این نظر درباره کارکرد خشونت آن هم از شما یکمقدار عجیب بنظر میرسد برای من.

راستش من هرچه می‌کوشم متوجه موضوع مخالفت شما نمی‌شوم. گویا می‌پذیرید که فرهنگ سنتی نگاه منفی به ابراز عواطف مردان دارد و تنها پروانه‌ی بروز «خشم» را بی‌سرزنش به شخص می‌دهد، چنانکه مردان ذاتا موجودات خشمگینی هستند. اما نمی‌فهمم منکر وجود ارتباطی میان خشونت و خشم هستید، یا تبدیل شدن خستگی، حسادت، اندوه، استیصال و ... به خشم را غیرممکن می‌دانید؟ اگر اولی‌ست، که من بگردم و چند لینک برای تائید ارتباط مستقیم میان خشم و درصد بسیار بالایی از جرایم خشن پیدا بکنم. اگر دومی‌ست، ادعای من کمی با آنچه شما فرض گرفته‌اید تفاوت دارد، من نگفتم این عواطف تبدیل به خشم می‌شوند، گفتم در قالب خشم بروز پیدا می‌کنند. از نظر فیزیولوژیک میان حالات منفی مختلف تفاوت ناچیزی هست، یا اصلا تفاوتی نیست، در حال حاضر ما درک محدودی از عملکرد سیستم عصبی به وقت تجربه‌ی احساسات مختلف داریم، با اینهمه می‌دانیم که سینگولت کورتکس وظیفه‌ی انگیزش را دارد، کورتکس اینسولار در تجزیه‌تحلیل درد و عواطف نقش ایفا می‌کند، هیپوکمپوس مسئول حافظه است و امیگدلا ترس را کنترل می‌کند، و تمام اینها به وقت تقریبا احساس هر حالت عاطفی در ما مشغول فعالیت هستند. خشم، نفرت، اندوه، کلافگی، خستگی، انزجار و ... همه از نظر جسمانی همچون انواع مختلف شادمانی هستند، و تفاوت میان آنها آنچنان نیست که جابجایی در روش بروز را غیرممکن یا حتی غیرمحتمل بکند. من گمان می‌کنم بخش بسیار مهمی از رفتار ما به نحوه‌ی ابراز آنچه بصورت جسمانی تجربه می‌کنیم و این خود به شرایطی که در آن مجاز به انتخاب نحوه‌ی بیان این احساسات هستیم دارد، و ما از بدو تولد بطور سیستماتیک از «ابراز» تمامی حالات درونی خود منع می‌شویم، بجز خشم.

عنایت داشته باشید که من نمی‌گویم ما مثلا سرافکندگی را به مثابه‌ی خشم تجربه می‌کنیم، می‌گویم آنرا همچون خشم ابراز می‌کنیم.

Russell
02-25-2013, 10:49 AM
راستش من هرچه می‌کوشم متوجه موضوع مخالفت شما نمی‌شوم. گویا می‌پذیرید که فرهنگ سنتی نگاه منفی به ابراز عواطف مردان دارد و تنها پروانه‌ی بروز «خشم» را بی‌سرزنش به شخص می‌دهد، چنانکه مردان ذاتا موجودات خشمگینی هستند. اما نمی‌فهمم منکر وجود ارتباطی میان خشونت و خشم هستید، یا تبدیل شدن خستگی، حسادت، اندوه، استیصال و ... به خشم را غیرممکن می‌دانید؟ اگر اولی‌ست، که من بگردم و چند لینک برای تائید ارتباط مستقیم میان خشم و درصد بسیار بالایی از جرایم خشن پیدا بکنم. اگر دومی‌ست، ادعای من کمی با آنچه شما فرض گرفته‌اید تفاوت دارد، من نگفتم این عواطف تبدیل به خشم می‌شوند، گفتم در قالب خشم بروز پیدا می‌کنند. از نظر فیزیولوژیک میان حالات منفی مختلف تفاوت ناچیزی هست، یا اصلا تفاوتی نیست، در حال حاضر ما درک محدودی از عملکرد سیستم عصبی به وقت تجربه‌ی احساسات مختلف داریم، با اینهمه می‌دانیم که سینگولت کورتکس وظیفه‌ی انگیزش را دارد، کورتکس اینسولار در تجزیه‌تحلیل درد و عواطف نقش ایفا می‌کند، هیپوکمپوس مسئول حافظه است و امیگدلا ترس را کنترل می‌کند، و تمام اینها به وقت تقریبا احساس هر حالت عاطفی در ما مشغول فعالیت هستند. خشم، نفرت، اندوه، کلافگی، خستگی، انزجار و ... همه از نظر جسمانی همچون انواع مختلف شادمانی هستند، و تفاوت میان آنها آنچنان نیست که جابجایی در روش بروز را غیرممکن یا حتی غیرمحتمل بکند. من گمان می‌کنم بخش بسیار مهمی از رفتار ما به نحوه‌ی ابراز آنچه بصورت جسمانی تجربه می‌کنیم و این خود به شرایطی که در آن مجاز به انتخاب نحوه‌ی بیان این احساسات هستیم دارد، و ما از بدو تولد بطور سیستماتیک از «ابراز» تمامی حالات درونی خود منع می‌شویم، بجز خشم.

عنایت داشته باشید که من نمی‌گویم ما مثلا سرافکندگی را به مثابه‌ی خشم تجربه می‌کنیم، می‌گویم آنرا همچون خشم ابراز می‌کنیم.
خوب با توضیحاتت برای من تا حدودی زیادی روشن شد مطلب امیر جان.البته اساسا موضع من چندان مخالف نیست و مخالف کلیت سازکارهای اجتماعی و حتی قدرت آنها نیستم شاید بیشتر از آنکه سخن من درباره جنسیت باشد در خود بحث درباره خشونت است که به آن در پستت اشاره کردی.
در مورد اول که گفتی قطعا رابطه بین خشم و خشونت هست ولی خوب مکانیسمهای دیگری مانند کنترل خود (Self-Control) هم اینجا هستند،همانطور که گفتی مثلا در جرایم خشونت آمیز اختلاف است بین آمریکا و کانادا ولی این دلیل نمیشود حتما همین میزان تفاوت است بین دفعات خشمگین شدن مردم دو کشور.
این هم باید ریشه‌اش در رشد کودکان باشد.به کودکان یاد میدهند خشم خود را کنترل کنند در دوره‌ای از زندگی و به نوعی طبیعت دوم آنها بشود و اینطور نیست مسلما که خشم => خشونت (خشم بعبارت دیگر شرط کافی نیست،شرط لازم چرا)

در مورد دوم که گفتی سخنت را تا حدود زیادی قبول دارم شاید نکته‌ای که من متوجه نمیشوم و جا ماند توان ذخیره این احساسات و تجمعشان باشد.در لحظه شاید هم سرخوردگی و هم خشم بتوانند بشکل خشونت بروز پیدا کنند ولی سخن من درباره این دیدگاه (شاید بتوان نامش را فرویدی گذاشت) که این احساسات کم کم جمع میشوند و یکباره بیان میشوند و برای جلوگیری از آن هم مثلا میشود سوپاپ گذاشت که هر از چندی فشار را بیاورد پایین یا مثلا این انباشت خشونت را دولت کنترل کند.عادت و چگونگی برخورد با خشم یا بیان خشونت را قطعا میشود کنترل اجتماعی کرد ولی انباشت خود خشم را من شک دارم.
مثلا در همین ایران خودمان میبینیم که تا مکانیزم درست تحریک نشود (مثل آزادی خواهی و چشیدن آزادی) میشود تا مدت زیادی مردم را سرخورده کرد ولی طغیان و خشونت هم در رفتار آنها مشاهده نکرد.

iranbanoo
02-25-2013, 09:16 PM
آقایان ممکن است این پرسش مرا هم پاسخ دهید:
وقتی رفتار حیوانات نر را میبینیم پس از اینکه به ماده شان رسیدند وظیفه ی نگهداری از ماده و فرزندان عملا در دست مردان است.
خوب شاید ربط پیدا کند به مسائل فرگشتیک که میخواهند از ژن خود محافظت کنند و به این طریق ژن خود را گسترش دهند.
خوب آیا این مسئله در انسان هم به همین دلیل است؟یا میتواند این نیز یک نوع تحمیل اجتماعی باشد؟
برای شفاف سازی:در کل منظورم این است که آیا مردان نسبت به زنان خود(البته نه صرفا همسرشان) حس مالکیت(!!) را ذاتا دارند وبرای حفظ آنها ذاتا سعی و تلاش میکنند یا این میتواند یک مسئله ای باشد که در تحلیل های اجتماعی از آن صرف نظر کرد؟

Mehrbod
02-25-2013, 09:24 PM
راستش من همون موقع هم که خبرش رو خوندم با خودم گفتم عجب وحشی ای بوده دختره:))
ولی الان که این مطلب رو دیدم به نطرم به جای چاقو باید با شاتگان مقابله به مثل کرد!

نکته:حس انتقام چقدر سریع بوجود میاد:)

با کینه‌جویی راه به جایی نمیبریم, باید خونسرد و واکاوانه نگریست که چگونه میشود تا جای شدنی هردو جنس را از دیدهایِ «حقوقی» و «فرهنگی» به یکدیگر نزدیکاند.





در مورد دوم که گفتی سخنت را تا حدود زیادی قبول دارم شاید نکته‌ای که من متوجه نمیشوم و جا ماند توان ذخیره این احساسات و تجمعشان باشد.در لحظه شاید هم سرخوردگی و هم خشم بتوانند بشکل خشونت بروز پیدا کنند ولی سخن من درباره این دیدگاه (شاید بتوان نامش را فرویدی گذاشت) که این احساسات کم کم جمع میشوند و یکباره بیان میشوند و برای جلوگیری از آن هم مثلا میشود سوپاپ گذاشت که هر از چندی فشار را بیاورد پایین یا مثلا این انباشت خشونت را دولت کنترل کند.عادت و چگونگی برخورد با خشم یا بیان خشونت را قطعا میشود کنترل اجتماعی کرد ولی انباشت خود خشم را من شک دارم.
مثلا در همین ایران خودمان میبینیم که تا مکانیزم درست تحریک نشود (مثل آزادی خواهی و چشیدن آزادی) میشود تا مدت زیادی مردم را سرخورده کرد ولی طغیان و خشونت هم در رفتار آنها مشاهده نکرد.


انباشتگی خشم در زندگی شخصی که بسیار میبینیم, مرا به یاد داستانی از نویسنده‌یِ ترک «عزیز نسین (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2_%D9%86%D8%B3%DB%8C%D9%86) » میندازد که
روزنامه‌ها در سرخبر مینویسند «مسافری راننده اتوبوس را بر سرِ اعتراض به نداشتن گذربرگه‌اش (بلیط) کشت!», ولی زمانیکه
نویسنده بزیبایی در زندگی کس ما را فرومیبرد و یک گذشته‌نما (flash-back) میرود میبینیم که این ریشه‌یِ خودش را از هزار
و یک بدبختی که از نشت کردن آبِ دستشویی خانه تا بی‌پولی و سر و کله زدن با صاحب‌خانه و زن و بچه و نداری و... بوده
گرفته و سرانجام در یک کنش پایانی, در چهره‌یِ خشم بسیار در برابرِ بازخواستِ راننده‌یِ اتوبوس از نداشتنِ گذربرگه تُهیده!

روزنامه‌ها و رسانه‌ها امروز براستی هم همین‌گونه‌اند, شما در خبرها میشنوید بهمان کس بهمان کار نابخردانه و دور از باور را بر سر هیچ و پوچ کرد, ولی هرگز
نمیخوانید چرا و خاستگاه این رفتار بژرفی چه بوده, بگونه‌ای که همین دُژبرداشتِ نادرست که خشم! و نمیدانم آفندگری یک چیزی سرشتین است را ذهن مردم پدید آورده‌اند.

در زندگی بیرونی اگر کسی کُنشی از روی خشم بکند شما پیش میروید و پرس و جو میکنید یا وی را میشناسید, ولی تلویزیون یک چیزی به شما نشان داده و بتندی رد میشود,
این پدیده‌یِ نوی رسانه‌ها هر چه پیش میرویم به برداشت‌هایِ دروغین و نادرستِ ما از پیرامون زندگی امان میافزاید و از چند دهه‌ی پیش نیز روندی رو به افزایش داشته است.

Mehrbod
02-25-2013, 09:35 PM
آقایان ممکن است این پرسش مرا هم پاسخ دهید:
وقتی رفتار حیوانات نر را میبینیم پس از اینکه به ماده شان رسیدند وظیفه ی نگهداری از ماده و فرزندان عملا در دست مردان است.
خوب شاید ربط پیدا کند به مسائل فرگشتیک که میخواهند از ژن خود محافظت کنند و به این طریق ژن خود را گسترش دهند.
خوب آیا این مسئله در انسان هم به همین دلیل است؟یا میتواند این نیز یک نوع تحمیل اجتماعی باشد؟
برای شفاف سازی:در کل منظورم این است که آیا مردان نسبت به زنان خود(البته نه صرفا همسرشان) حس مالکیت(!!) را ذاتا دارند وبرای حفظ آنها ذاتا سعی و تلاش میکنند یا این میتواند یک مسئله ای باشد که در تحلیل های اجتماعی از آن صرف نظر کرد؟

زن و مرد هر دو حس رشک‌ورزی (= حسادت) دارند و در مردان حِسِ کنترلِ زن برای پیشگیری از خیانتِ بس افزون شده داریم, زیرا
زن اگر به مرد خیانت کند بچه از آنِ خودش خواهد بود, ولی مرد اگر غافل شود و زن خیانت کند باید نادانسته بچه‌یِ یکی دیگر را بزرگ کند = Total failure

حِسِ مالکیت به دیگری گمان نمیکنم داشته باشیم مگر به بچه‌ها, حس‌های نزدیک ولی مانند رشکیدن (حسادت کردن) و بدگمانی و .. را داریم.
بدید من «حِسِ مالکیت» فرهنگی است و تنها در همبودهایی یافت میشود که مرد همه هزینه‌ها را میدهد, هنگامیکه زن
و مرد هر دو کار میکنند همچین حسی بسادگی از میان برداشته میشوم و جای آنرا همان حس‌های دیگر که گفتیم میگیرند.

زمانیکه مرد تنها کار میکند و زن تنها خانه داری ما در فربود یک تراکُنش ساده داریم که بخوبی در کبوترها دیدنی است, کبوتر نرینه
میرود آشیانه میسازد و سپس به مادینه‌ها نشان میدهد, اگر مادینه پسندید آنجا مانده و در برابرش بچه‌های نرینه (و خودش) را می‌زاید.

Mehrbod
02-25-2013, 09:50 PM
وقتی میگویید که زنان مثلا ملکه هستند و مردان حق ندارند به انها نزدیک شوند یعنی مردان ایرانی را پست و نالایق فرض کرده اید...!!


این هم خودش یک نمونه‌یِ آشکار مردستیزی است, کجا دیده‌اید همه مردها با هم دست به
یکی کنند بگویند بانوان نمیدانم آبنبات و شکلات و بانو و شاهزاده هستند و مردها جانورانی درنده
که از همینرو زنها باید خودشان را تا میتوانند بپوشانند و از دسترس دور تا مبادا این جانوران ببرانگیزند!؟

iranbanoo
02-25-2013, 09:54 PM
خوب در انتخاب واژه اشتباه کردم.میتوان به جای مالکیت از اقتدار مردانه استفاده کرد.
این اقتدار مردانه که شاید توام باشد با خشونت و گاها رشک ورزی و بدبینی ذاتی است؟یعنی نقش تلقین هایی که از طرف جامعه برای شدت یافتن و گسترش ان است نادیده انگاشته میشود؟
خوب اگر این مسئله ذاتی باشد آیا نگرانی و نارضایتی زنان در برابر این کنش مردانه منطقی نیست؟

Ouroboros
02-25-2013, 10:06 PM
خوب در انتخاب واژه اشتباه کردم.میتوان به جای مالکیت از اقتدار مردانه استفاده کرد.
این اقتدار مردانه که شاید توام باشد با خشونت و گاها رشک ورزی و بدبینی ذاتی است؟یعنی نقش تلقین هایی که از طرف جامعه برای شدت یافتن و گسترش ان است نادیده انگاشته میشود؟
خوب اگر این مسئله ذاتی باشد آیا نگرانی و نارضایتی زنان در برابر این کنش مردانه منطقی نیست؟

همانطورکه مهربد گفت این «غیرتمندی» دوطرفه است، و طبق مشاهدات و تجربه‌ی شخصی من زنان امروز بسیار بیشتر یا دستکم به اندازه‌ی مردان «حس مالکیت» دارند، زیرا صد سال در غرب و بیست سالی در ایران است که اصالت «مرد غیرتی» (به درستی) نقد و رد می‌شود اما همان ِ زنانه (به نادرستی) می‌شود «دلسوزی» و «شیفتگی» و «رفتار موجه از روی عشق» و ... چنانکه جای دیگری هم گفتم، بسیاری زنان را در ایران دیده‌ایم که نگاه‌های پارتنر خود را هم نگهبانی می‌کنند چه برسد رفتار او را. اما شوربختانه تنها خواص تکاملی یک جنس می‌شود بدویت و «مایه‌ی نگرانی»، و همان‌های دیگری عشق‌ورزی و ...

هر تلاشی جهت کنترل افکار، رفتار و زندگی پارتنر شما، اگر برخلاف خواسته‌ و اراده‌ی متقابل او باشد فارغ از جنسیت غیراخلاقی و منحط است، نقطه.

iranbanoo
02-25-2013, 10:22 PM
سرخط....
مهربد گرامی گفتند که این حس در مردان به لحاظ فرگشتیک بیشتر است.
خوب این بیشتر بودن حس رشک ورزی در مردان شاید عواقبی به دنبال خود داشته باشد و آسیب هایش مطمئنا به پارتنر یا همسر فرد میرسد.
اینکه اکنون در زنان چنین مسائلی را میبنیم باز میگردد به روحیه ی فزون خواهی مردانه که به راستی زنان را نگران میکند.ارگ شما تجربه ی شخصی خود را ملاک قرار میدهید تجربه ی شخصی من هم خلاف این را میگوید.
دلیلم هم این است که مردان نسبت به زنان سرکش ترند ومطمئنا دخالت های زنانه کاملا فرمالیته است و مردان آن را اصلا مهم نمیپندارند.
اما در زنان برعکس است از انجایی که زنان مطیع تر رفتار مکنند دخالت های پارتنرشان را کاملا جدی قلمداد میکنند و در رفتار هایشان تغییر ایجاد میکنند.

Ouroboros
02-25-2013, 11:04 PM
سرخط....
مهربد گرامی گفتند که این حس در مردان به لحاظ فرگشتیک بیشتر است.
خوب این بیشتر بودن حس رشک ورزی در مردان شاید عواقبی به دنبال خود داشته باشد و آسیب هایش مطمئنا به پارتنر یا همسر فرد میرسد.
اینکه اکنون در زنان چنین مسائلی را میبنیم باز میگردد به روحیه ی فزون خواهی مردانه که به راستی زنان را نگران میکند.ارگ شما تجربه ی شخصی خود را ملاک قرار میدهید تجربه ی شخصی من هم خلاف این را میگوید.
دلیلم هم این است که مردان نسبت به زنان سرکش ترند ومطمئنا دخالت های زنانه کاملا فرمالیته است و مردان آن را اصلا مهم نمیپندارند.
اما در زنان برعکس است از انجایی که زنان مطیع تر رفتار مکنند دخالت های پارتنرشان را کاملا جدی قلمداد میکنند و در رفتار هایشان تغییر ایجاد میکنند.

نکته‌ی صفرم: ما در زندگی روزمره محدود به ویژگی‌های فرگشتیکی خود نیستیم. می‌توانیم بیاموزیم از آنها فراتر برویم و عادات دیرین را کنار بگذاریم. اگر به راستی با آلترناتیو بهتری روبرو بشویم.

اگر مرد موظف به تعهد جهت برخورداری از سکس نبود اهمییتی هم به سرنوشت جنسی زن نمی‌داد(چنانکه در بونوبوها چنین است). افزون بر این «ما» غیرتی شده‌ایم زیرا «شما» غیرتی بودن را به یکی از فاکتورهای خود جهت همسرگزینی تبدیل کرده‌اید. هدف هم هم مراقبت از حق انتخاب زنان بوده، در این معنا که نر برگزیده از «همسر» خود دربرابر نرهای ضعیف‌تر مراقبت خواهد کرد. پس غیرتمندی برای هر دو طرف سودمند بوده.

خُب اشتباه می‌کنید، ریشه‌ی بسیاری مشکلات در روابط زناشویی برآمده از تلاش یکی از طرفین برای کنترل دیگری‌ست، و «اثربخشی» این رفتار در هر دو جنس یک اندازه است(=هیچ)، و عواقب احتمالی آنهم به یک اندازه ناگوار است:

نگاهی به این داستان بیاندازید(+18)
(http://www.mirror.co.uk/news/uk-news/x-factor-contestant-lucie-slater-1500180)
حرفهای شما درباره‌ی «سرکش» بودن مردان(در برابر «مطیع» بودن؟)چندان درست نیست، زیرا زنان بیشتر از مردان خیانت می‌کنند (http://www.thesun.co.uk/sol/homepage/news/77126/Women-cheat-more-than-men.html).

iranbanoo
02-25-2013, 11:45 PM
خوب مطمئنا تصحیح عادات مردانه هم برای مرد ومتقابلا برای زن اثرات مثبتی دارد.اما فکر میکنم مردان در برابر این تغییرات و تصحیحات مقاومت نشان میدهند چرا که موضعشان را برتر میبینند.
لینکی که گذاشتید انقدر نادر است که حتی از خواندش هم شگفت زده میشویم.اما بر عکس ان یعنی کنترل های ناشی از حسادت مردانه و حس سلطه جویی در رابطه بر زن انقدر زیاد است که این خود علتی شده برای جنبش هایی که زنان در برابر خشونت ها ی مردانه ترتیب داده اند.
در خصوص مسئله ی خیانت هم من فکر میکنم این یک حالت گذار است.یعنی اینکه زنان حتی در غرب مگر چند وقت است که تا حدودی به حقوق و مرزهای آزادی خود واقف شده اند؟مطمئنا این مسئله در اثر گذر زمان به یک تعادل خواهد رسید.وگرنه که قابل قبول نیست که زنان ذاتا میل به چنین واکنش هایی داشته باشند.
به هر روی قصد من مخالفت با آشنایی مردان با حقوقشان نیست که برعکس فکر میکنم حرکت شایسته ایست.
اما کمی در نوشتارهایتان تندروی هایی میبینم که شاید مانند فمنیست هایی که بر انها انتقاد دارید که مردان را نشانه میگیرند ,زنان را نشانه گرفته اید.
خوب در همین مسئله هم فکرمیکنم اینجا خود مردان هستند که بسیاری از ناهماهنگی ها را باعث شده اند و خواست و میل خودشان است.مسئله ی غیرتی شدن یا اقتدار های مردانه ای که به تاثیر زنان اشاره میکنید تا حدودی به واقعیت نزدیک است اما اگر چنین مسئله ای برای مردان سود و منفعتی به دنبال نداشت این عادت فراموش شده ای بود در حالی که تقریبا درتمامی فرهن ها (البته با میزانی متفاوت)ان را درحال گسترش میبینیم.
گرچه زنان به مقابله به مثل برخواسته اند اما گویا مردان در این امر متبحر ترند:))

Ouroboros
02-26-2013, 11:51 AM
خوب مطمئنا تصحیح عادات مردانه هم برای مرد ومتقابلا برای زن اثرات مثبتی دارد.اما فکر میکنم مردان در برابر این تغییرات و تصحیحات مقاومت نشان میدهند چرا که موضعشان را برتر میبینند.
بله شوربختانه بیشتر ما همچون بردگانی هستیم که به نقش خود چنان خو گرفته‌اند که دیگر مایل به رها کردن آن نیستند، و حتی پست‌تر بودن آنرا هم نمی‌بینند. اما این چطور می‌تواند مایه‌ی سرزنش کسی باشد؟ این فمینیستها نبودند که نخستین بار نظریه‌ی آگاهی جنسیتی را مطرح کردند؟ «زنان آنقدر تحت سلطه هستند که باید در سمینارهای ما شرکت بکنند تا بفهمند چقدر تحت سلطه هستند».

پ.ن: توجه بکنید که کسی نگفت «برده‌ی زنان» هستیم و دوباره سدهای دفاعی خودتان را بالا نبرید، منظور برده‌ی نقوش سنتی‌ست که جامعه برایمان در نظر گرفته.


لینکی که گذاشتید انقدر نادر است که حتی از خواندش هم شگفت زده میشویم.اما بر عکس ان یعنی کنترل های ناشی از حسادت مردانه و حس سلطه جویی در رابطه بر زن انقدر زیاد است که این خود علتی شده برای جنبش هایی که زنان در برابر خشونت ها ی مردانه ترتیب داده اند.

خیر. طبق معمول، شاهد انکار حقیقت به سود ایدئولوژی هستیم:
«این (http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC1854883/)» تحقیق نشان می‌دهد که7 .49% کل موارد خشونت خانوادگی متقابل هستند(زن و مرد یکدیگر را کتک می‌زنند)
از 3 .51% باقی‌مانده که خشونت یکطرفه است، 70% مرتکبین خشونت زنان هستند.

می‌توانید با نیم ساعت جستجو در اینترنت «صدها» لینک مختلف در اینباره پیدا بکنید. کاملا هم منطبق با واقعیات اجتماعی‌ست زیرا زنان «ضعیف‌تر» جلوه داده می‌شوند و زمانی که یک مرد را کتک می‌زنند با یک رودستی کوچک از زیر بار مچازات فرار می‌کنند، دختر خانمی که «جنایت» موجود در لینک بالا را انجام داده، حتی رنگ زندان را هم نخواهد دید و با «کار اجباری» مجازات شده.


در خصوص مسئله ی خیانت هم من فکر میکنم این یک حالت گذار است.یعنی اینکه زنان حتی در غرب مگر چند وقت است که تا حدودی به حقوق و مرزهای آزادی خود واقف شده اند؟مطمئنا این مسئله در اثر گذر زمان به یک تعادل خواهد رسید.وگرنه که قابل قبول نیست که زنان ذاتا میل به چنین واکنش هایی داشته باشند.

اگر می‌خواهید از نظر فرگشتیکی به ماجرا نگاه بکنید این درست نیست، زنان خیانت می‌کنند زیرا خواستار بهره‌مندی از خواص ژنتیکی بهتری هستند، اما می‌دانند قادر به پابند کردن صاحبان آن ژنها نخواهند بود. پس ما با نوعی معیار دوگانه در زنان به وقت انتخاب شریک جنسی، و شریک زندگی روبرو هستیم، چنانکه زنان برای هرکدام سنجه‌های نه فقط مجزا، بلکه حتی متفاوت تا مرز متضادی دارند، برای سکس به دنبال مردی دارای مشخصه‌های آلفا هستند که زیبا، قوی و از جانب دیگر زنان خواستنی‌ست، هنگام ازدواج به دنبال مردی مطمئن، مقید و مهربان. به عبارت ساده‌تر، از نظر تکاملی زنان با ایشان سکس می‌کنند:

1431

با ایشان ازدواج:

1432



به هر روی قصد من مخالفت با آشنایی مردان با حقوقشان نیست که برعکس فکر میکنم حرکت شایسته ایست.
اما کمی در نوشتارهایتان تندروی هایی میبینم که شاید مانند فمنیست هایی که بر انها انتقاد دارید که مردان را نشانه میگیرند ,زنان را نشانه گرفته اید.

بی‌انصافی هم اندازه دارد، خوانندگان اینجا کور که نیستند. من تنها «یک» پست درباره‌ی حقوق مردان اینجا نوشته‌ام، باقی ِ بحث مشتی جدل بی‌هوده درباره‌ی آن پست بوده. در هیچکدام از اینها، حتی واژه‌ای درباره‌ی زنان نیامده، اشاره‌ی مستقیم یا ضمنی به آنها نشده و تنها درباره‌ی یکی از موضوعاتی که تک‌تک مردها در زندگی با آن روبرو می‌شوند، سه پاراگراف مطلب نوشته شده. کجای اینها به زنان کاری داشته؟ کجای اینها «تندروی» بوده؟


خوب در همین مسئله هم فکرمیکنم اینجا خود مردان هستند که بسیاری از ناهماهنگی ها را باعث شده اند و خواست و میل خودشان است.مسئله ی غیرتی شدن یا اقتدار های مردانه ای که به تاثیر زنان اشاره میکنید تا حدودی به واقعیت نزدیک است اما اگر چنین مسئله ای برای مردان سود و منفعتی به دنبال نداشت این عادت فراموش شده ای بود در حالی که تقریبا درتمامی فرهن ها (البته با میزانی متفاوت)ان را درحال گسترش میبینیم.
گرچه زنان به مقابله به مثل برخواسته اند اما گویا مردان در این امر متبحر ترند:))

شما وجود مشکل را پذیرفته‌اید، درباره‌ی اینکه قربانیان آن چه اندازه نقش برای پدید آمدنش ایفا کرده‌اند نظریه‌پردازی می‌کنید، معادل آنچه می‌گویید، اینست که من بپذریم زنان مورد تجاوز قرار می‌گیرند و تجاوز جنسی کاری‌ست اشتباه، اما خود ِ ایشان هستند که به تحریک کردن مردان از طریق نمایش بدنشان می‌پردازند و تقصیر ماجرا به گردن خودشان است.

من نگفتم برای مردان سود و منفعتی ندارد، گفتم برای زنان هم سود داشته،
و «کنترل ظلم‌آمیز یک‌طرفه» نبوده. زنان از میزان بسیار مهم و سرنوشت‌سازی امنیت برخوردار می‌شدند، مردان از درصد بالایی از اطمینان خاطر.

جالب است که شما کنترل شدن مردها توسط پارتنر زنشان را حق بدیهی، یا دستکم شر پذرفتنی در روابط تلقی می‌کنید بدلیل نتایجی که دارد(یا تصورمی‌کنید که دارد و چنانکه نشان داده شد تصورتان اشتباه است)، اما اقدام به انجام عملی مشابه از سوی مردان را رد می‌کنید بخاطر نتایجی که ممکن است داشته باشد.

Mehrbod
02-28-2013, 03:49 PM
استانداردهای دوگانه


من دوتا عکس آخری رو دیدم. بیشتر تهوع آورن تا ترسناک و شگفت آور. تهوع آوری هم بیشتر مربوط به خود آلت تناسلیِ مردانه است البته.


این باعث نمیشه شکلش تهوع آور و زشت نباشه :e404:


هنگامیکه:



خب هر کس که تاریخ معاصر ایران را خوانده میداند که این سخن کس و شعری بیش نیست.

خمینی و اسلام تنها در واپسین دوره‌های انقلاب درون شدند و کنترل را بدست گرفتند،
فرنود انقلاب همانجور که میگویند از روی شکم‌سیری نسبی و نگرش به غرب و پیشرفت آنها (=همسنجی) بود.

شوربختانه اندکی زودهنگام بود و بدشانسی آوردیم، اگرنه اگر مردم شکیباتر بودند، امروز ما هم در جایگاهی همتراز غرب بودیم.

ضمن موافقت با این پست، مهربدجان لطفا دیگه برای تاکید بر چرند بودن حرفی از آلت تناسلی زنان مایه نگذارید. واژه درخورتری بیابید. نیافتید هم از هرچیزی که خود دارید مایه بگذارید.

...



:e405:

undead_knight
02-28-2013, 04:27 PM
استانداردهای دوگانه
dickhead=کس خل :))
حالا باید بریم فرهنگ مرد ستیز خارجه رو هم محاکمه کنیم:))

iranbanoo
02-28-2013, 07:35 PM
خیر. طبق معمول، شاهد انکار حقیقت به سود ایدئولوژی هستیم:
«این» تحقیق نشان می‌دهد که7 .49% کل موارد خشونت خانوادگی متقابل هستند(زن و مرد یکدیگر را کتک می‌زنند)
از 3 .51% باقی‌مانده که خشونت یکطرفه است، 70% مرتکبین خشونت زنان هستند.

می‌توانید با نیم ساعت جستجو در اینترنت «صدها» لینک مختلف در اینباره پیدا بکنید. کاملا هم منطبق با واقعیات اجتماعی‌ست زیرا زنان «ضعیف‌تر» جلوه داده می‌شوند و زمانی که یک مرد را کتک می‌زنند با یک رودستی کوچک از زیر بار مچازات فرار می‌کنند، دختر خانمی که «جنایت» موجود در لینک بالا را انجام داده، حتی رنگ زندان را هم نخواهد دید و با «کار اجباری» مجازات شده.
این یکی را شوخی میکنید؟!!
یعنی زنان نسبت به مردان از خشونت بیشتری برخوردارند؟
اتفاقا از آنجایی که این موارد نادر و عجیب اند به سرعت انتشار پیدا میکنند.این در حالیست که زنان روزانه زیر چنین خشونت هایی زندگی میکنند و در بعضی فرهنگ ها مانند همین فرهنگ های شرقی این خشونت های مردانه را طبیعی میپندارند.
ضمن اینکه این نوع از خشونت ها که از طرف زنان اعمال میشود تحت شرایط خاص و به دست افرادی خاص صورت میگیرد و عمومیتی ندارد (درست برعکس مردان)
به علاوه ی اینکه مردان وپسران روزانه ممکن است با روش های مختلفی خشونت بر زنان را صورت دهند.خشونت تنها حمله ی فیزیکی نیست وانواع رفتارهایی را که مردان به قصد کنترل و ارعاب زنان در پیش میگیرند شامل میشود.
بنابر این مردان از این بابت به هیچ روی نه از طرف جامعه و نه از طرف زنان در محدودیت و در معرض آسیب نیستند.
مگر اینکه در برابر چنین مسائلی از خود هوش و ذکاوت به خرج ندهند ...:))

اما یک همسویی با شما دارم.آنهم اینکه چون در کل زنان را جنس ضعیف تری میپندارند قوانین کیفری بر زنان نسبت به مردان ضعیف تر اعمال می شود و آنهم ریشه در نابرابری اجتماعی و مناسبات قدرت دارد.
اما یک سوال هم اینجا پیش می اید و آن هم اینکه چرا زنان به رغم ضعف نسبی شان کمتر مرتکب جرم میشوند؟؟




اگر می‌خواهید از نظر فرگشتیکی به ماجرا نگاه بکنید این درست نیست، زنان خیانت می‌کنند زیرا خواستار بهره‌مندی از خواص ژنتیکی بهتری هستند، اما می‌دانند قادر به پابند کردن صاحبان آن ژنها نخواهند بود. پس ما با نوعی معیار دوگانه در زنان به وقت انتخاب شریک جنسی، و شریک زندگی روبرو هستیم، چنانکه زنان برای هرکدام سنجه‌های نه فقط مجزا، بلکه حتی متفاوت تا مرز متضادی دارند، برای سکس به دنبال مردی دارای مشخصه‌های آلفا هستند که زیبا، قوی و از جانب دیگر زنان خواستنی‌ست، هنگام ازدواج به دنبال مردی مطمئن، مقید و مهربان. به عبارت ساده‌تر، از نظر تکاملی زنان با ایشان سکس می‌کنند:
خیر من به لحاظ اجتماعی گفتم.پروسه ی اگاه سازی زنان در این اواخر باعث یک سردرگمی در زنان و به تبع آنمردان شده.این گونه مسائل و امارها امری ثابت نیست و در حال تغییر است.از قضا این زنان هستند که به لحاظ روحی و شاید هم فرگشتی خواستار رویه ی تک همسری و ثبات در رابطه هستند.اما در مردان اینگونه نیست.
نمیدانم شاید علتهایی که شما خود آوردید شامل حال مردان نیز بشود.یعنی مردان چون خواستار این هستند که ژنشان را با ماده های متفاوتی گسترش دهند بیشتر به تنوع در ارتباط گرایش دارند.گرچه من خود چنین مسائلی را قبول ندارم و احساس میکنم زنان و مردان به لحاظ فرگشتی تقریبا میل به تنوعشان هم اندازه و همسان است و گذر زمان باعث شده که کمی رویه شان متفاوت شود....!
چرا که اگر در همین عکسهای انتخابی شما هم قطعا برعکسش هم صادق است.
یعنی مردان هم برای سکس سعی بر این دارند که با زنان با خصوصیات فیزیکی ویژه را انتخاب کنند و برای ازدواج و یک زندگی با ثبات از زنانی با خصوصیات اخلاقی خاص استفاده میکنند.





بی‌انصافی هم اندازه دارد، خوانندگان اینجا کور که نیستند. من تنها «یک» پست درباره‌ی حقوق مردان اینجا نوشته‌ام، باقی ِ بحث مشتی جدل بی‌هوده درباره‌ی آن پست بوده. در هیچکدام از اینها، حتی واژه‌ای درباره‌ی زنان نیامده، اشاره‌ی مستقیم یا ضمنی به آنها نشده و تنها درباره‌ی یکی از موضوعاتی که تک‌تک مردها در زندگی با آن روبرو می‌شوند، سه پاراگراف مطلب نوشته شده. کجای اینها به زنان کاری داشته؟ کجای اینها «تندروی» بوده؟
!!!
این تاپیک در کل چند روز هم نیست توسط مدیران تغییرداده شده و تمامی نوشته های شما گرچه انتقال یافته اما حکایت از نوع نگاه شما دارد که برای اینکه ظلم هایی که به مردان روا داشته شده است را بیان کنید زنان را نادیده میگیرید و یا اینکه آنان را نشانه میگیرید.البته جای تعجب ندارد چرا که هر کس در برابر جنس مقابل شاید از چنین سیاست هایی استفاده کند تا کمبود هایی که شاملشان شده را با استفاده از مقایسه بیان کند اما اینجا به فمنیست ها تاختن توسط شما برایم جالب بود که بابت چنین مسئله ای نقدشان میکردید:))




شما وجود مشکل را پذیرفته‌اید، درباره‌ی اینکه قربانیان آن چه اندازه نقش برای پدید آمدنش ایفا کرده‌اند نظریه‌پردازی می‌کنید، معادل آنچه می‌گویید، اینست که من بپذریم زنان مورد تجاوز قرار می‌گیرند و تجاوز جنسی کاری‌ست اشتباه، اما خود ِ ایشان هستند که به تحریک کردن مردان از طریق نمایش بدنشان می‌پردازند و تقصیر ماجرا به گردن خودشان است.

من نگفتم برای مردان سود و منفعتی ندارد، گفتم برای زنان هم سود داشته،
و «کنترل ظلم‌آمیز یک‌طرفه» نبوده. زنان از میزان بسیار مهم و سرنوشت‌سازی امنیت برخوردار می‌شدند، مردان از درصد بالایی از اطمینان خاطر.

جالب است که شما کنترل شدن مردها توسط پارتنر زنشان را حق بدیهی، یا دستکم شر پذرفتنی در روابط تلقی می‌کنید بدلیل نتایجی که دارد(یا تصورمی‌کنید که دارد و چنانکه نشان داده شد تصورتان اشتباه است)، اما اقدام به انجام عملی مشابه از سوی مردان را رد می‌کنید بخاطر نتایجی که ممکن است داشته باشد.
اولا که من این مسئله را نه برای مردان ونه برای زنان حق نمیدانم.
یعنی دخالت درکار دیگری آنهم با مانور بر احساس و تعهد و...برایم زشت ترین نوع کنترل است که ممکن است فرد برطرفش اعمال کند.
من منظورم این بود که زنان هم از روشی که سالیان سال ابزار مردان بوده استفاده میکنند و شاید هم این یک نوع مقابله به مثل باشد و شاید تا حدید در برابر این نوع از رفتارهای مردانه توجیه شدنی باشد.
اما در کل تسلط و اقتدار گرایی مردان بر زنان که شاید به لحاظی سود دو طرفه داشته اما با تغییر شکل زندگی بشرنه تنها به ضرر زن تمام شده است و موجبات سرکوب کردن او را فراهم ساخته بلکه کفه ی سود کاملا به نفع مردان سنگین شده.البته این تنها در چارچوب رابطه های دو طرفه است اما در ابعاد وسیع شاید همین تفکر توسط مردان خودشان را اسیرکرده.
و شاید مقوله ای مانند جنگ و سربازی نیز از همین خواست مردانه نشات گرفته باشد
چیزی که مشخص است این است که تا وقتی که مردان نخواهند دست از این نوع از رفتارهای اقتدارگرایانه بردارند وضعشان تغییری نخواهد کرد و زنان هم در مقابل برای رهایی از این دست از رفتارها راه های متفاوتی میابند:))

undead_knight
02-28-2013, 10:01 PM
خیر. طبق معمول، شاهد انکار حقیقت به سود ایدئولوژی هستیم:
«این» تحقیق نشان می‌دهد که7 .49% کل موارد خشونت خانوادگی متقابل هستند(زن و مرد یکدیگر را کتک می‌زنند)
از 3 .51% باقی‌مانده که خشونت یکطرفه است، 70% مرتکبین خشونت زنان هستند.

Sexual Assault: The Silent, Violent Epidemic | Infoplease.com (http://www.infoplease.com/ipa/A0001537.html)
بنابر آمار و تخمین های انجمن پزشکی آمریکا حدود 5 درصد قربانیان تجاوز مردان هستند.البته اشاره شده که مردان به دلیل زیر سوال رفتن جنسیت احتمال کمتری داره تجاوزها رو گزارش بدند(این قسمتش جز پدافند از حقوق مردانه :) )ولی در کل قربانیان چه زن و چه مرد در بیشتر موارد(که بین 90 تا 50 درصد مواقع تخمین زده شده)تجاوز یا خشونت جنسی رو گزارش نمیدند.

خشونت جنسی از طرف مردان بر علیه زنان و مردان بسیار فراگیرتر از خشونت جنسی زنان بر علیه مردان و زنان هست(هرچند سهم مردان آزار دیده از آمار رسمی بیشتره):)البته دلیل شفافی داره، مخصوصا در مواردی که آزار یا تجاوز در بین زوجین رخ میده،بیشتر از سوی مرد هست چون مسئله سکس با یک شخص ناخوشایند و یا غریبه نیست بلکه سکس در زمان و مکان نامناسبه و چنین مواردی غالبا از سوی مردان گزارش شده:)

Mehrbod
03-01-2013, 07:25 PM
جالب بود!!
من فقط بی احساسی سکس رو نگفتم تهوع آوره, سکس با کسی که هر روز با آدمهای مختلف هست رو گفتم...
کسی هم اگه به نظرش سکس با احساس تهوع آور باشه زن ستیزی نیست, حتما سلیقه اون هست در مورد سکس!
نمونه های زن ستیزی هم توی این انجمن خیلی زیاده, نگران نباشید!
زنان انگلند و به این زندگی انگلی خو گرفتند و دغدغه اغلب زنان شستن ماتحت بچه و سرویس چینی هست و زنان احمقند و ...
ارج نهادن به گرایش زنان در سکس رو هم می بینیم با این جوک:

آنجلا جان خوبه خودت داری میگویی جوک!!!

اگر به جوکه من این همه جوک "مردستیزانه" هم گفته ام, چرا آنها را نمیبینید پس!؟ (:


از این وصله‌ها هم پیشتر همین بانو viviyan که دیدیم اینجا چه استاندارهای دوگانه‌ای دارند:



استانداردهای دوگانه


من دوتا عکس آخری رو دیدم. بیشتر تهوع آورن تا ترسناک و شگفت آور. تهوع آوری هم بیشتر مربوط به خود آلت تناسلیِ مردانه است البته.


این باعث نمیشه شکلش تهوع آور و زشت نباشه :e404:


هنگامیکه:



خب هر کس که تاریخ معاصر ایران را خوانده میداند که این سخن کس و شعری بیش نیست.

خمینی و اسلام تنها در واپسین دوره‌های انقلاب درون شدند و کنترل را بدست گرفتند،
فرنود انقلاب همانجور که میگویند از روی شکم‌سیری نسبی و نگرش به غرب و پیشرفت آنها (=همسنجی) بود.

شوربختانه اندکی زودهنگام بود و بدشانسی آوردیم، اگرنه اگر مردم شکیباتر بودند، امروز ما هم در جایگاهی همتراز غرب بودیم.

ضمن موافقت با این پست، مهربدجان لطفا دیگه برای تاکید بر چرند بودن حرفی از آلت تناسلی زنان مایه نگذارید. واژه درخورتری بیابید. نیافتید هم از هرچیزی که خود دارید مایه بگذارید.

...



:e405:



پیشتر در این جُستارشان به ما زده بودند: مبارزه با زن ستیزی پنهان (http://www.daftarche.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF-2/%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B2%D9%86-%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%B2%DB%8C-%D9%BE%D9%86%D9%87%D8%A7%D9%86-740/)


که پاسخ درخورش را نیز همانجاها داده بودیم:




من از اولی که تو دفترچه عضو شدم تا حالا ندیدم هیچ تاپیکی در دفاع از زنان و حقوق زنان زده بشه. ولی تا دلتون بخواد تاپیکهای مختلف در باره اثبات بی عقلی زنان و زیاده خواهیشون و غیرعادی بودنشون هست. و جالب اینکه همه این خصوصیات بد رو در همه زنان و ذاتی میدونن . انگار دشمنی عمیقی با این قشر دارن. نه قصد مظلوم نمایی دارم و نه اغراق میکنم. متاسفانه باید بگم که مردان ایرانی زنی رو زن خوب میدونن که کاملا حرف گوش کن و مطیع و تابعشون باشه. من که تو این جمع فعالیت میکنم همش این حس باهام هست که با جمعی دارم بحث میکنم که خودشون رو از نظر جنسیت و بالطبع عقلی یه سرو گردن بالاتر و بهتر از من میدونن . در حالیکه کاملا در اشتباه هستن.


بانو شیرین شوربختانه خود شما کمی تا اندکی بر پایه برداشت همگانی از زنان رفتار میکنید.

برای نمونه یکی از ویژگی‌های یکتای دخترها این است که میان «همه» و «بیشتر» بسختی دگرش میپذیرند.

نمونه:

بیشتر زنان احساساتی هستند.

پاسخ زن:

منظورتون چیه همه زنان احساساتی هستند؟ :e416:



اینکه شما میگویید "تاکنون ندیده‌اید ما سخنی در راستای هواداری از حقوق زنان بزنیم" چگونه شدنی است؟ هتا
در نوشتارهای خود ما نخوانده‌اید که همیشه و همواره همسو با "حقوق برابر" زن و مرد بوده‌ایم!؟

همه این انجمن را زیر و رو کنید تنها شاید یک کاربر Rationalism Ideology باشند که تاکنون سخنی بر پاد این گفته‌اند!


درباره جستارها هم خوب اندکی نواور شوید بانو، یک چیزی به نام گوگل سالیان درازی است که ساخته شده و میتوان با آن چنین چیزهایی را تند و آسان یافت.

بسنده میکند بنویسید:


insite:daftarche.com حقوق زنان

این هم چندتایی از جُستارهای ما که تنها و تنها برای پاسداری از حقوق زنان بوده:


فمینیسم در ایران (http://www.daftarche.com/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-12/%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-639/)

مقایسه حقوق زنان در آمریکای سکولار ، ایران اسلامی و عربستان اسلامی تر ! (http://www.daftarche.com/%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D9%85%DB%8C-3/%D9%85%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D9%87-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%88-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D8%B1-458/)

حقوق زن در اسلام (http://www.daftarche.com/%D8%AF%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8C-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8 C-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-11/%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%B2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-12/)


آیا اموزه های قرآن و نهج البلاغه فطری است؟ (http://www.daftarche.com/%D8%AF%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8C-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8 C-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-11/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D9%88-%D9%86%D9%87%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D9%81%D8%B7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F-491/)

آیا قانون چند همسری در اسلام، ظلم بر زنان است؟ (http://www.daftarche.com/%D8%AF%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8C-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8 C-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-11/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%8C-%D8%B8%D9%84%D9%85-%D8%A8%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F-197/)

...




در کنار آن یک نگاهی به جستار روبرو هم بیاندازید که چه اندازه از جایگاه والای زنان در فرهنگمان گفته‌ایم: فرهنگ و اخلاق نیک ایرانیان (http://www.daftarche.com/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%D8%8C-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%8C-%D9%87%D9%85%D8%A8%D9%88%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-13/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%DB%8C%DA%A9-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-478/)



اکنون شما مهر کنید و به ما تنها یک جُستار نشان دهید که یکی از میان این همه زنِ این انجمن در راستای پاسداری از حقوقِ مردان زده باشد!


به اسپاگتی فزون‌خواهی جز این نیست.

shirin
03-02-2013, 09:29 AM
مهربد جان اگه یه عبارتی به نظرتون خیلی بی معنی و چرند رسید میتونی از کیرغزل استفاده کنی درصد چرند بودنش از کس شعر هم بیشتر هست.:e412:

امیر و مهربد دیدگاه کلی من در مورد مردان این هست که گناهی نکردن چون مرد هستن باید مسئولیت زندگی رو دوششون باشه و کارهای سخت رو انجام بدن. گناهی نکردن چون مرد هستن احساستشون رو مخفی کنن و خودشون رو محکم نشون بدن. گناهی نکردن چون مرد هستن وادار بشن از ناموس خانواده دفاع کنن و دست به خشونت بزنن. اصولا من هرجا که با جمله مرد باش و یا خیلی مردی برمیخورم واکنش نشون میدم. میگم به جای این کلمات میتونین از انسان باش یا خیلی انسانیت داری استفاده کن.
همچنین دیدگاه من این هست زن هم چون زن هست گناهی نکرده که مجبور باشه همیشه عصبانیت خودشو کنترل کنه و وقتی با مردی مجادله پیدا میکنه اون نتونه مثل مرده کلمات رکیک استفاده کنه و دست به خشونت بزنه. خشونت از نظر من ربطی به جنسیت نداره. همونقدر که یه مرد میتونه خشن باشه یه زن هم میتونه. ولی مرد مجاز هست برای نشون دادن این خشونت و زنان نه. بارها تو خیابون دیدم که زن و مردی مجادله میکنن و اگه فحش و فحش کشون پیش بیاد این زن هست که تقبیح میشه نه مرد. چون مرد هر چی باشه مرده و مجازه که حرف رکیک بزنه و خشنتر باشه.
به قول امیر همچین زنی یه زن لاشی هست هست از نظر بقیه ولی مرده یه مرد معمولی هست :D
پس مردان احتیاج به دفاع ندارن چون حرف فمنیستها در واقع همون چیزایی هست که شما در وفاع از مردان دارید میزنید. یعنی نه زن و نه مرد برتری ندارن . دوتاشون در یه سطح هست و باید از حقوق برابر بهره مند بشن. همون رفتارهایی که از نظر شما مردستیزانه هست چیزایی هستن که فمنیستها خواهان محو شدنشون هستن. ولی خب شما اینقدر سد دفاعی در مقابل خودتون درست کردید که هیچوقت نمیفهمید طرف مقابلتون چی میخواد.

Mehrbod
03-02-2013, 10:24 AM
پس مردان احتیاج به دفاع ندارن چون حرف فمنیستها در واقع همون چیزایی هست که شما در وفاع از مردان دارید میزنید. یعنی نه زن و نه مرد برتری ندارن .

پرسش,


١. آیا مردان در نیروی جسمی در برابر زنان تواناتر نیستند؟
٢. آیا زنان در شیردهی از مردان تواناتر نیستند؟


اگر پاسخ شما به هریک از پرسش‌هایِ بالا «آری» بود, پس میبینید که زن و مرد برابر نیستند, پس آماج ما و شما یکی نیست, شما با خودفریبی
این دگرسانی‌ها (و بسیاری دیگر که اینجا پیشتر آورده‌ایم: تفاوت‌های زن و مرد در ساختار مغزی، جسمی و ... (http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%88-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-22/%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A 7%DB%8C-%D8%B2%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%BA%D8%B2%DB%8C%D8%8C-%D8%AC%D8%B3%D9%85%DB%8C-%D9%88-226/) ) را نادیده
میگیرید, هنگامیکه ما میخواهیم تنها و تنها «حقوق + نگرش فرهنگی» به زن و مرد یکی باشد, نه اینکه خود زن و مرد را بزور و دروغ یکی ببینیم!


اگر نه و اگر میباورید که آماج شما مادین‌گرایان (= feminists) و نرین‌گرایان (= masculinists) یکی است, خب پس چرا به جنبش نام مادین‌گرایی داده‌اید؟
چرا نگوییم «برابرخواهی - Egalitarianism» - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Egalitarianism») یا چرا نگوییم پادسکسیتگرایی (anti-sexism)؟

اگر راست میگویید, پس بفرمایید از فردا خودتان را بجای فمینیست یک برابرخواه بنامید من هم قول میدهم با شما بیشتر راه بیایم.
اگرنه که نشان میدهید بدنبال برابری نیستید و میخواهید با تنها پرداختن به مشکلات زنان از مردان برابرتر باشید.







من از اولی که تو دفترچه عضو شدم تا حالا ندیدم هیچ تاپیکی در دفاع از زنان و حقوق زنان زده بشه. ولی تا دلتون بخواد تاپیکهای مختلف در باره اثبات بی عقلی زنان و زیاده خواهیشون و غیرعادی بودنشون هست.
...

...



فمینیسم در ایران (http://www.daftarche.com/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-12/%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-639/)

مقایسه حقوق زنان در آمریکای سکولار ، ایران اسلامی و عربستان اسلامی تر ! (http://www.daftarche.com/%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D9%85%DB%8C-3/%D9%85%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D9%87-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%88-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D8%B1-458/)

حقوق زن در اسلام (http://www.daftarche.com/%D8%AF%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8C-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8 C-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-11/%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%B2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-12/)


آیا اموزه های قرآن و نهج البلاغه فطری است؟ (http://www.daftarche.com/%D8%AF%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8C-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8 C-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-11/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D9%88-%D9%86%D9%87%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D9%81%D8%B7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F-491/)

آیا قانون چند همسری در اسلام، ظلم بر زنان است؟ (http://www.daftarche.com/%D8%AF%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8C-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8 C-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-11/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%8C-%D8%B8%D9%84%D9%85-%D8%A8%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F-197/)

...




در کنار آن یک نگاهی به جستار روبرو هم بیاندازید که چه اندازه از جایگاه والای زنان در فرهنگمان گفته‌ایم: فرهنگ و اخلاق نیک ایرانیان (http://www.daftarche.com/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%D8%8C-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%8C-%D9%87%D9%85%D8%A8%D9%88%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-13/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%DB%8C%DA%A9-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-478/)






اکنون شما مهر کنید و به ما تنها یک جُستار نشان دهید که یکی از میان این همه زنِ این انجمن در راستای پاسداری از حقوقِ مردان زده باشد!


:39:

Ouroboros
03-02-2013, 01:43 PM
به قول امیر همچین زنی یه زن لاشی هست هست از نظر بقیه ولی مرده یه مرد معمولی هست :D

ولی آخر این نظر و معیار شخصی منست نه نگاه جامعه، زنانی که من آنها را «لاشی» تلقی می‌کنم از دلبری و زیبایی خود برای پیشرفت در عرصه‌های مختلف جامعه‌ بهره می‌برند و تمامی مردان اطراف خود را از این طریق کنترل می‌کنند، نگاه منفی به آنها یا از طرف زنانی‌ست که خود شانسی برای انجام عمل مشابهی ندارند و اگر رفتاری عمومی بشود احتمال می‌دهند بازی را یکسره ببازند(=انتقاد سنتی به لاشی‌گری)یا کم شمار آدمهای مثل من که آنرا غیراخلاقی می‌دانند(نیم درصد جامعه؟)..

از اینها گذشته شما سلیقه‌ی شخصی مرا برای معاشرت با آدمها برداشته‌اید بولد کرده‌اید و به عنوان نمودی از زن‌ستیزی اینطرف‌آنطرف پخش می‌کنید، و حالا هم دارید آنرا با کار در معدن مقایسه می‌کنید.

undead_knight
03-02-2013, 02:01 PM
دوستان سلیقه شخصی افراد ربطی به مرد ستیزی یا زن ستیزی نداره:)مثلا من با وجود فمنیست بودنم ممکنه یک سلیقه شخصی سادیستی نسبت به زنان داشته باشم:))

تنها زمانی که میشه از روی سلیقه چنین استدلالی رو کرد اینه که استدلالی که برای سلیقه به کار میره رو بشه دقیقا برای توضیح رفتار جامعه به کار برد.برای نمونه "لاشی گری"از نطر امیر یک چیز بد و ناخوشایند هست و ازش استقبال نمیکنه، حالا اگر جامعه هم از این لاشی گری در عمل استقبال نکرد میشه گفت سلیقه جامعه و امیر یکیه و در غیر این صورت ارتباطی به هم ندارند:)

در کل با وجود اینکه سلیقه امیر رو نمیپسندم ولی به نطرم بستگی به جامعه این دیدگاه میتونه متفاوت باشه و در جوامع بسیاری "لاشی گری"مورد نطر امیر در واقع یک الگوی بسیار موفق هست!و البته از نطر من هم چیز کاملا اخلاقی و بدون مشکلیه:)

Ouroboros
03-04-2013, 01:23 AM
مادری پسر نه ساله‌ی خود را در وان ِ حمام بدلیل کوچک بودن آلت تناسلی او خفه کرده است:
Indonesian mother kills son over 'small penis' - Yahoo! News Singapore (http://sg.news.yahoo.com/indonesian-mother-kills-son-over-small-penis-091437371.html)

undead_knight
03-04-2013, 01:25 AM
مادری پسر نه ساله‌ی خود را در وان ِ حمام بدلیل کوچک بودن آلت تناسلی او خفه کرده است:
Indonesian mother kills son over 'small penis' - Yahoo! News Singapore (http://sg.news.yahoo.com/indonesian-mother-kills-son-over-small-penis-091437371.html)
این مادره احیانا بازیگر پورن نبوده؟!:)))

Ouroboros
03-04-2013, 01:52 AM
شوخی فمینیستها وقتی یک پسربچه بدلایل جنسی توسط مادر خود به قتل می‌رسد:


این مادره احیانا بازیگر پورن نبوده؟!:)))

سوال: اگر دختری بدلیل داشتن سینه‌های بزرگ توسط پدرش به قتل می‌رسید، آیا آنرا پای «زن‌ستیزی» و کُل آن فرهنگ نمی‌نوشتید؟ و از آن مهمتر، پیرامون حرفه‌ی پدر او در حضور جمع مزاح می‌کردید؟

undead_knight
03-05-2013, 10:10 AM
شوخی فمینیستها وقتی یک پسربچه بدلایل جنسی توسط مادر خود به قتل می‌رسد:



سوال: اگر دختری بدلیل داشتن سینه‌های بزرگ توسط پدرش به قتل می‌رسید، آیا آنرا پای «زن‌ستیزی» و کُل آن فرهنگ نمی‌نوشتید؟ و از آن مهمتر، پیرامون حرفه‌ی پدر او در حضور جمع مزاح می‌کردید؟
منظورت نداشتن بود دیگه؟!:))متاسفانه ایندفعه حملت به فمنیسم ناکام میمونه:))
عجب گیری کردیم:))من کلا نوع دوستی و همذات پنداریم همونطور که در این تاپیک (http://www.daftarche.com/%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D9%85%DB%8C-3/%D8%B4%DA%AF%D9%81%D8%AA%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A 7%DB%8C-%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%DA%A F%DB%8C%D8%B2-%D9%88-%DA%86%D9%86%D8%AF%D8%B4%E2%80%8C%D8%A2%D9%88%D8%B 1-18-a-970/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-6.html#post32570)هم بخش هاییش رو گفتم نزدیک صفره:))
بنابراین پاسخ پرسشت خیر هست:))گزینه دوم هم به همین اندازه برای من خنده دار هست و فمنیسم رو به دلایل احساسی نپذیرفتم که بخوام در مقابل چنین چیزهایی احساسی رفتار کنم:)

نتیجه:من یک رفتار شخصی رو بروز دادم+در مورد ضد زن یا مرد بودن خبر نظری ندادم+رفتار شخصی من رو به فمنیست های دیگه تعمیم دادی+آنتی فمنیسم====>پدافند از حقوق مردان؟!:))

Ouroboros
03-05-2013, 05:41 PM
منظورت نداشتن بود دیگه؟!:))متاسفانه ایندفعه حملت به فمنیسم ناکام میمونه:))
عجب گیری کردیم:))من کلا نوع دوستی و همذات پنداریم همونطور که در این تاپیک هم بخش هاییش رو گفتم نزدیک صفره:))
بنابراین پاسخ پرسشت خیر هست:))گزینه دوم هم به همین اندازه برای من خنده دار هست و فمنیسم رو به دلایل احساسی نپذیرفتم که بخوام در مقابل چنین چیزهایی احساسی رفتار کنم:)

نتیجه:من یک رفتار شخصی رو بروز دادم+در مورد ضد زن یا مرد بودن خبر نظری ندادم+رفتار شخصی من رو به فمنیست های دیگه تعمیم دادی+آنتی فمنیسم====>پدافند از حقوق مردان؟!:))

حالات روحی و خلقیات و حتی رفتار خجالت‌آور شما برای من اهمییتی ندارند،
آنچه مایه‌ی انزجار شده شرایطی‌ست که در آن به خودتان اجازه می‌دهید در جستاری جدی، پیرامون خبری ناگوار «جوک» تعریف بکنید و هیچ صدای اعتراضی از رفقای پرشمارتان بلند نشود و اگر آنرا به «مردستیزی» ربط بدهیم متهم به تعمیم بی‌جا و جا زدن موارد استثنایی به عنوان روال و ... بشویم. این فضای مسموم را ایدئولوژی منحرفی که پیرو آن هستید با تبلیغ این ایده که تمام مردان از بدو تولد «ظالم» هستند بوجود آورده. اگرنه در میان اینهمه آدم «بی‌عاطفه» و «فاقد حس نوع‌دوستی» کسی به این خبر (http://www.guardian.co.uk/world/2012/oct/09/pakistan-girl-shot-activism-swat-taliban) نمی‌خندد.

پدافند از حقوق مردان برملا کردن و تقبیح این استانداردها و برخوردهای دوگانه است، اقدام به قتل یک دختربچه به دلایل جنسیتی ماه‌ها خبر اول جهان می‌شود و میلیونها نفر برای کمک کردن به او بسیج می‌شوند، اما خبر قتل یک پسربچه به انگیزه‌های مشابه در یکی دو خبرگزاری نقل می‌شود و اینجا هم مورد تمسخر قرار می‌گیرد. البته که فمینیسم را مقصر می‌دانیم.

undead_knight
03-05-2013, 09:51 PM
حالات روحی و خلقیات و حتی رفتار خجالت‌آور شما برای من اهمییتی ندارند،
ولی خب ظاهرا واکنش شدید نشون دهنده درصدی از اهمیت بود:))

آنچه مایه‌ی انزجار شده شرایطی‌ست که در آن به خودتان اجازه می‌دهید در جستاری جدی، پیرامون خبری ناگوار «جوک» تعریف بکنید و هیچ صدای اعتراضی از رفقای پرشمارتان بلند نشود و اگر آنرا به «مردستیزی» ربط بدهیم متهم به تعمیم بی‌جا و جا زدن موارد استثنایی به عنوان روال و ... بشویم.
اوهوم فهمیدم،دل دوستان از جوک گفتن و احیانا انحراف بحث شکسته:))خب همینجا از دوستان دلنازکی مثل شما بابت این انحراف عظیم و نابشخودنی عذر میخوام:))


این فضای مسموم را ایدئولوژی منحرفی که پیرو آن هستید با تبلیغ این ایده که تمام مردان از بدو تولد «ظالم» هستند بوجود آورده. اگرنه در میان اینهمه آدم «بی‌عاطفه» و «فاقد حس نوع‌دوستی» کسی به این خبر (http://www.guardian.co.uk/world/2012/oct/09/pakistan-girl-shot-activism-swat-taliban) نمی‌خندد.
یک سری آه و ناله پر سوز گداز که طبیعتا بدون شواهد و مدارک ارزشی نداره:)خیر بارها گفتم که این برداشت از فمنیسم جز تصورات شماست و حداقل میتونسید با آوردن نقل قولی از یک فمنیست ما رو راضی کنید که چیزی بیش از یک خیال هست و بخش هایی از فمنیست ها واقعا به چنین چیزی باور دارند:)
من به موضوعاتی که به سکس مربوط باشه میخندم و لزوما به هرچیزی نمیخندم، و همین مورد اگر برای یک مرد هم اتفاق میافتاد نمیخندیدم:)


پدافند از حقوق مردان برملا کردن و تقبیح این استانداردها و برخوردهای دوگانه است، اقدام به قتل یک دختربچه به دلایل جنسیتی ماه‌ها خبر اول جهان می‌شود و میلیونها نفر برای کمک کردن به او بسیج می‌شوند، اما خبر قتل یک پسربچه به انگیزه‌های مشابه در یکی دو خبرگزاری نقل می‌شود و اینجا هم مورد تمسخر قرار می‌گیرد. البته که فمینیسم را مقصر می‌دانیم.
در هر حال فارق از مقصر بودن یا نبودن فمنیسم اینکه اساسا این رفتار من ربطی به فمینست بودنم نداشت و اشتباها برچسب زدی تغییر نمیکنه:))

Ouroboros
03-05-2013, 10:26 PM
دیونمایی پدران

از جمله مکاشفاتی که «مردستیزی» در هر بعد و شکلی با تمام توان در جهت تحریف و تضعیف آن حرکت می‌کند، این واقعیت بدیهی‌ست که مردان دارای وجوهاتی متفاوت از زندگی فردی و اجتماعی هستند : یک مرد می‌تواند انسانی وارسته، اما همسایه‌ای بد باشد. فرزند ناخلفی برای والدین خود، اما همکاری دلسوز و مهربان باشد. پدری دلسوز، اما شوهری افتضاح باشد. دوستی شفیق و وفادار برای رفقای خود، اما مشعوقی خیانتکار باشد. کاسبی زرنگ، اما دلبری دست و پا چلفتی باشد و ... در یک کلام ساده: «مرد» موجودی تک‌بعدی نیست که بی‌استفاده بودن او در یک عرصه، به معنای بی‌استفاده بودن او برای کل بشریت تلقی بشود.


«همسران سابق عصبانی» که به نحوی سیستماتیک بچه‌ها را برپاد پدرشان شستشوی مغزی می‌دهند دشواری تمام جوامعی‌ست که در آنها مدل سنتی خانواده به چالش کشیده شده و آمار طلاق سر به آسمان گذاشته. اما این مشکل در ایران حتی محدود به خانواده‌های از هم پاشیده شده نیست، و غیبت پدر که برابر با برخورداری انحصاری مادران از امتیاز تربیت فرزندانشان محسوب می‌شود و محدود شدن شدید امکان پدر برای مشارکت در پرورش آنها بدلیل ثقل مشغله‌ی ناشی از اداره‌ی کامل اقتصادی یک خانواده، مایه‌ی پدید آمدن نوعی «طلاق عاطفی» و درپی آن، تداوم دیونمایی پدر با وجود برجا بودن پیوند ازدواج می‌شود. اما شکی نیست که این محدودیت ِ نادیده و همواره ناگفته‌ی پدران در سپری کردن زمان با بچه‌هایشان زمانی روی تند خود را بیشتر می‌نماید که «ازدواج» دچار مشکل شده، به مانند تمامی پیوندهای مذهبی و منسوخی که کارکرد آغازین خود را مدتها پیش از دست داده‌اند به دردسر می‌افتد.

هیچ بچه‌ای نباید وادار به شنیدن انتقادات بجا یا نابجای یکی از والدین نسبت به دیگری باشد، و تصویر ذهنی والایی که از والدین خود دارد را شرحه‌شرحه ببیند. و هیچ کس نمی‌باید تنها بدلیل عدم موفقیت در ازدواج خود، حق برخورداری از پدری که بچه‌های خود را به رغم «شوهر بدی بودن» دوست می‌دارد از آنها بگیرد.

بسیاری از کودکان طلاق در ایران، افزون بر تمام مصائبی که بصورت بین‌المللی برای چنان کسانی وجود دارد، باید در مقام روانکاو والدینی که از پذیرش هرگونه مسئولیتی جهت شکست ازدواجشان تن در می‌زنند و لحظه‌ای از یادآوری ایرادات بی‌شمار طرف مقابل غافل نمی‌شوند نیز به ایفای نقش بپردازند و بطور روزانه، از قصور بی‌رحمانه‌ی دجال خبیثی بشنوند که هرگز به نیازها و تقاضاهای منطقی مادرشان اهمیتی نمی‌داده و لحظه‌ای از عنایت به زنان دیگر دست برنمی‌داشته و ... دیوسازی پدران چنان در ایران رسم و شایع است که کمتر کسی را بدون تجربه‌ی دست اول از آن می‌توان یافت، اما حتی یک مقاله درباره‌ی آن منتشر نشده و یک مطالعه‌ی ساده پیرامون آن صورت نمی‌پذیرد. چرا؟ برای یافتن پاسخ شاید بهتر باشد به برسی شرایط مشابه در بخشی از جهان که این پدیده تنها محدود به ازدواجهای مختوم به طلاق است بپردازیم، در اینجا بدلیل عدم وجود اسلام و قبح اخلاقی برای طلاق، به محض بروز دشواری‌ها زن و مرد از یکدیگر جدا می‌شوند. به دلیل فعالیتهای «برابری‌خواهانه‌ی» فمینیسم، در 84% موارد دادگاه بچه را به مادر می‌سپرد و پدر را وادار می‌کند بصورت ماهیانه «حمایت از بچه» به مادر بپردازد. لابد می‌اندیشید در فرهنگی که «ساختن و سوختن» چندان مُد نیست و طرف به آسانی طلاق می‌گیرد حتما مشکل دیوسازی از پدران هم باید تمام شده باشد؟ اشتباه می‌کنید، طلبکاری فرگشتیکی را با پرداخت عینی نمی‌توان پایان داد: زنان خود درخواست طلاق می‌دهند(75%)، سرپرستی بچه‌ها را برنده می‌شوند(84%)و خرج او را هم می‌گیرند، اما هنوز مشکل دیونمایی پدران در حضور بچه‌ها نه فقط به قوت خود باقی‌ست، شاید حتی تشدید هم شده باشد.


مطالعه‌ی این کتاب (http://books.google.it/books/about/Divorced_dads.html?id=RS8EAQAAIAAJ&redir_esc=y) به تمام کسانی که به این موضوع علاقه دارند توصیه می‌شود.

Ouroboros
03-06-2013, 01:54 AM
یک سری آه و ناله پر سوز گداز که طبیعتا بدون شواهد و مدارک ارزشی نداره:)خیر بارها گفتم که این برداشت از فمنیسم جز تصورات شماست و حداقل میتونسید با آوردن نقل قولی از یک فمنیست ما رو راضی کنید که چیزی بیش از یک خیال هست و بخش هایی از فمنیست ها واقعا به چنین چیزی باور دارند:)

SCUM Manifesto - Wikipedia, the free encyclopedia (http://en.wikipedia.org/wiki/SCUM_Manifesto)

undead_knight
03-06-2013, 08:50 AM
SCUM Manifesto - Wikipedia, the free encyclopedia (http://en.wikipedia.org/wiki/SCUM_Manifesto)
من همینو میخوام،منبع دادن:))خب راستش من این شاخه افراطی فمنیسم رو ندیده بودم ولی در کل حتی وقتی خودم برای چیزی منبع داشته بشم تا زمانی که مدعی نتونه منبعی برای حرفش بیاره به نطر من اعتبار چندانی نداره:)
خب به جز بخش های غیر علمی و مردستیزش باید گفت بخش های آنارشیستیش چندان هم بد نبودا:))

این فضای مسموم را ایدئولوژی منحرفی که پیرو آن هستید با تبلیغ این ایده که تمام مردان از بدو تولد «ظالم» هستند بوجود آورده.
فرض میکنیم که من پیرو ایدولوژی منحرف فمنیسم!هستم:))
حرفت راهی به جز این باقی نیمزاره که شاخه ای افراطی که کل اعضاش فقط یک نفر(خود نویسنده)!:))هست رو مساوی فمنیسم قرار بدیم!:))

Dariush
03-06-2013, 02:04 PM
شاخه ای افراطی که کل اعضاش فقط یک نفر(خود نویسنده)!

در همان پاراگراف نخست :

Reprinted at least 10 times, translated into 13 languages, and excerpted several times

Mehrbod
03-06-2013, 02:16 PM
در همان پاراگراف نخست :

من هم دقیقا میخواستم همین را بگویم!

گویا این بازی‌ها پایانی ندارد, یکبار دیگر:


"Feminism is the belief that we can make both sexes equal by focusing on the issues of one of them.” -The Amazing Atheist. (http://www.youtube.com/user/TheAmazingAtheist)



مادین‌گرایی (فمینیسم) باوری است که میتوانیم دو جنس را بِراهِ نگرش تنها به دُشواری‌های یکی از آنها برابر سازیم.

این شیوه کار نمیکند! مادین‌گرایی هرگز در راستای برابری پیش نمیرود, تنها در راستای "برابرتر" کردن پیش رفته و خواهد رفت.


در همان جُستار بالا, این یکی جنبش هم آمده که خواندنی است: Separatist feminism - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Separatist_feminism)

Separatist feminism is a form of radical feminism that holds that opposition to patriarchy is best done through focusing exclusively on women and girls.[1] Some separatist feminists do not believe that men can make positive contributions to the feminist movement and that even well-intentioned men replicate the dynamics of patriarchy.[2]...



و این هم «آرمانشهرِ لزبین‌ها»: Lesbian utopia - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Lesbian_utopia)

و رویکرد ایشان را بخوانید:

In addition to advocating withdrawal from working, personal or casual relationships with men, The Furies recommended that Lesbian Separatists relate "only (with) women who cut their ties to male privilege"[9] and suggest that "as long as women still benefit from heterosexuality, receive its privileges and security, they will at some point have to betray their sisters, especially Lesbian sisters who do not receive those benefits."[9]


ترزبان کوتاه شده: «زنان لزبین تا زمانیکه نیاز است با وانمود و دروغگویی در رابطه با دگرجنس‌گرایان بهره‌یِ مالی/امنیتی ببرند, مگر هنگامیکه توانستند به خودسالاری دستیابند.»

Mehrbod
03-06-2013, 04:22 PM
این هم گفت آورد‌های مردستیزانه ای از فمینیست‌هایِ سرآوازه:


■“The more famous and powerful I get the more power I have to hurt men.” — Sharon Stone
Sharon Stone - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Sharon_Stone)

«هر چه معروفتر و توانمندتر میشوم, توانِ بیشتری برای آزارِ مردها میابم» - شارون استون


■“I feel that ‘man-hating’ is an honourable and viable political act, that the oppressed have a right to class-hatred against the class that is oppressing them.” – Robin Morgan, Ms. Magazine Editor
Robin Morgan - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Robin_Morgan)

«من احساس میکنم «مرد-بیزاری» یک کنش افتخارآمیز و سیاسی برازنده است, که سرکوفته حق سرکوفتن رسته‌یِ همبودین سرکوبگر را دارد» - رابین مُرگن, ویراستار Ms. Magazine


■“To call a man an animal is to flatter him; he’s a machine, a walking dildo.” -– Valerie Solanas
Valerie Solanas - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Valerie_Solanas)

«حیوان خواندن یک مرد برایش افتخارآمیز است; او یک ماشین است, یک کیر (dildo) جنبان» - ولری سُلـناز, نویسنده‌یِ SCUM Manifesto - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/SCUM_Manifesto)


■“I want to see a man beaten to a bloody pulp with a high-heel shoved in his mouth, like an apple in the mouth of a pig.” — Andrea Dworkin
Andrea Dworkin - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Andrea_Dworkin)

«میخوام یک مردی را ببینم که با یک کفش پاشنه-بلند فرو رفته در دهنش بریخت یک خمیر خونین کتک خورده درآمده باشد, مانند یک سیب در دهانِ یک خوک» - آندریا وُرکین


■“Rape is nothing more or less than a conscious process of intimidation by which all men keep all women in a state of fear” — Susan Brownmiller
Susan Brownmiller - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Susan_Brownmiller)

«تجاوز کمابیش چیزی بیشتر از فرایند آگاهانه‌‌ای از سوی همه مردان در هراساندن و نگه‌داشتن زنان در حالتی از ترس نیست» - سوزان براون‌ویلّر


■“In a patriarchal society, all heterosexual intercourse is rape because women, as a group, are not strong enough to give meaningful consent.” — Catharine MacKinnon
Catharine MacKinnon - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Catharine_MacKinnon)

«در یک همبود پدرسالار, همه روابط میان دگرجنس‌گرایان تجاوز است زیرا زنان, در جایگاه یک گروه, به اندازه بسنده توانمند نیستند که پذیرش معناداری داشته باشند» - کاترین مک‌کینن


■“The proportion of men must be reduced to and maintained at approximately 10% of the human race.” — Sally Miller Gearhart
Sally Miller Gearhart - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Sally_Miller_Gearhart)

«نسبت مردان باید کاسته شده و در ترازی نزدیک به ١٠% نژاد بشر نگه داشته شود» - سَلی میلر


■“Men who are unjustly accused of rape can sometimes gain from the experience.” – Catherine Comins

«مردانی که ناعادلانه به تجاوز محکوم شده‌اند میتوانند یک چیزی از آروینشان یاد بگیرند» - کاترین کامینز


■“All men are rapists and that’s all they are” — Marilyn French
Marilyn French - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Marilyn_French)

«همه مردان تجاوزگر هستند و این همه چیزی است که میباشند» - مرلین فرنچ

Dariush
03-06-2013, 04:37 PM
واکنش احتمالی چنین است:
اینها گروهی اقلیتی از جنبش فمینیستی هستند و ربطی به فمینیسم راستین ندارد.
دقیقا شبیه به مسلمانان که هرچه از جنایات و پلیدی‌های مسلمانان مثال می‌اورید میگویند اینها ربطی به اسلام ناب محمدی ندارد . طوری که در انتها در مسلمان بودنِ محمد هم میتوان شک کرد.

Mehrbod
03-06-2013, 04:42 PM
واکنش احتمالی چنین است:
اینها گروهی اقلیتی از جنبش فمینیستی هستند و ربطی به فمینیسم راستین ندارد.
دقیقا شبیه به مسلمانان که هرچه از جنایات و پلیدی‌های مسلمانان مثال می‌اورید میگویند اینها ربطی به اسلام ناب محمدی ندارد . طوری که در انتها در مسلمان بودنِ محمد هم میتوان شک کرد.

مسلمان بودن محمد که چیزی نیست داریوش جان, من تا تحریف شدگی قرآنش هم پیش رفته‌ام!!

یعنی مسلمان میگفته: «قرآن تحریف شده, تاریخ تحریف شده, احادیث تحریف شده‌اند, مسلمانان امروز مسلمان‌نما هستند, جمهوری اسلامی
اسلامی نیست, طالبان اسلامی نیست, عربستان اسلامی نیست, اسلامِ امروز هیچکجا اسلام راستین نیست, ولی اسلام به خودی خودش عیبی ندارد.»

:21:

Ouroboros
03-06-2013, 08:55 PM
وارد شدن به «فضای» زنانه:

1460

Ouroboros
03-06-2013, 09:15 PM
از این پس در هند تنها مردان می‌توانند به جرم تجاوز جنسی محاکمه بشوند. (http://www.hindustantimes.com/India-news/NewDelhi/Only-men-can-be-booked-for-rape/Article1-1021702.aspx)

Mehrbod
03-06-2013, 10:25 PM
وارد شدن به «فضای» زنانه:

مردم دیوانه شده‌اند؟ :39:




از این پس در هند تنها مردان می‌توانند به جرم تجاوز جنسی محاکمه بشوند. (http://www.hindustantimes.com/India-news/NewDelhi/Only-men-can-be-booked-for-rape/Article1-1021702.aspx)

این بخش فراموش نشود!

The government is also expected to propose enhanced jail terms for those found guilty of outraging the modesty of women and using obscene gestures or words against them.


زندان اگر سخن زشت یا ژست ناجوری بگیرید!

برای من بسیار گیراست بدانم که اگر این در دنباله‌یِ دیگری تصویب شد فردا یک زنی
تک و تنها (یا با دوست زن دیگرش) گفت یک مرد به او ناسزا داده چند ماه برای مرد زندان خواهند برید؟

این قانون‌هایی که آوردی امیر جان را من هرگز تاکنون به گوشم هم نخورده بود, همین گفتمان «تجاوز - rape», تا
آنجاییکه ما به یاد داریم در دادگاه کسی را گناهکار میشناختند که found guilty beyond reasonable doubt.

این روزها اینکه دوست دختر کسی بخواهد از وی انتقام بگیرد و بسادگی دروغ بگوید - با آمار بالای یکی از ١٠ دختری که ثابت شده بود - دیگر «شکِ خردپذیر» نیست!؟

Dariush
03-06-2013, 10:41 PM
این قانون‌هایی که آوردی امیر جان را من هرگز تاکنون به گوشم هم نخورده بود
من هم اگرچه پیش از این میدانستم که خیلی قوانین سخت‌گیرانه‌ای در این مورد هست، اما این چیزهایی که امیر گرامی آوردند را هرگز تصور هم نمیکردم.شگفت‌آور است واقعا. و این همه نفرت و بیزاری از مردان از کجا می‌آید؟ اینکه زنان مشهور و پرآوازه خیلی راحت به اینکه از مردان متنفر هستند افتخار میکنند و اگر یک مرد از زنِ خود متنفر باشد با یک زامبی برابر خواهد بود؛ اینکه هر چه پلیدی است زیر سر مردان است و زنان منشا خوبی و پاکی هستند و کسی حق ندارد در حقشان بد بگوید و همه باید آنها را دوست داشته و عاشق باشیم ؛ اینکه وجود زن همه جا با مهر و آرامش و خیر درآمیخته اما وجودِ مردان همیشه برابر است جنگ و شر و پلیدی و... زمانی میشد به بدوبیراه‌هایی که زنان به مردان میدهند خندید یا بی‌محلی کرد؛ اما اکنون گویا مردان هم اندک اندک این چیزها باورشان شده و پذیرفته‌اند که «گناهِ نخستین» خودشانند و موضوع قدری جدی‌تر شده است و باید با شدت بیشتری در مقابل این اراجیف و توهمات ایستاد!

undead_knight
03-07-2013, 09:24 AM
در همان پاراگراف نخست :
خب متاسفانه دوستان آنتی فمنیست ظاهرا وقت نمیزارند تا ته مطلب رو بخونند،تنبلی در دفترچه فراگیره ها:)))
اگر تا اواخر مطلب رو بخونید به این بخش میرسید:


SCUM organization
Solanas organized "a public forum on SCUM .... [at which] [a]bout 40 people[,] .... [m]ostly men ... [she characterized as] 'creeps' [and] '[m]asochists'", showed up;[107] SCUM had no members beside her.[43] According to Greer, "little evidence [existed] that S.C.U.M. ever functioned" other than as Solanas.[108]
دوستان کمی شرمگین باشید:))

undead_knight
03-07-2013, 10:36 AM
واکنش احتمالی چنین است:
اینها گروهی اقلیتی از جنبش فمینیستی هستند و ربطی به فمینیسم راستین ندارد.
دقیقا شبیه به مسلمانان که هرچه از جنایات و پلیدی‌های مسلمانان مثال می‌اورید میگویند اینها ربطی به اسلام ناب محمدی ندارد . طوری که در انتها در مسلمان بودنِ محمد هم میتوان شک کرد.
خیر واکنش این نیست:)
"دو نوع مواجه داریم،یک پذیرش یکی رجوع به اصول:)من بخش هایی از فمنیسم که با اصول هماهنگی ولی با نطر من مخالفت دارند رو فمنیستی حساب میکنم اونهایی که با اصول هماهنگ نیستند رو فمنیستی محسوب نمیکنم."


مسلمان بودن محمد که چیزی نیست داریوش جان, من تا تحریف شدگی قرآنش هم پیش رفته‌ام!!

یعنی مسلمان میگفته: «قرآن تحریف شده, تاریخ تحریف شده, احادیث تحریف شده‌اند, مسلمانان امروز مسلمان‌نما هستند, جمهوری اسلامی
اسلامی نیست, طالبان اسلامی نیست, عربستان اسلامی نیست, اسلامِ امروز هیچکجا اسلام راستین نیست, ولی اسلام به خودی خودش عیبی ندارد.»

:21:
ما در قرآن(که همه مسلمانان قبولش دارند)چیزهایی رو داریم که میشه باهاش همه مسلمانان رو محکوم کرد.
ما در شاخه هایی از فمنیسم چیزهایی داریم که میشه اون شاخه ها رو محکوم کرد ولی اصول اصلی فمنیسم چنین چیزی رو نداره،بنابراین قیاستون کاملا اشتباهه:)

Ouroboros
03-07-2013, 11:18 AM
ما در قرآن(که همه مسلمانان قبولش دارند)چیزهایی رو داریم که میشه باهاش همه مسلمانان رو محکوم کرد.
ما در شاخه هایی از فمنیسم چیزهایی داریم که میشه اون شاخه ها رو محکوم کرد ولی اصول اصلی فمنیسم چنین چیزی رو نداره،بنابراین قیاستون کاملا اشتباهه:)

«اصول» و «فروع» فمینیسم ردگم‌کنی و خودفریبی‌ست آندد جان، من به مرور «صدها» لینک، کتاب، شخصیت و موضوع در این جستار معرفی خواهم کرد شبیه به همان کتابی که لینک دادم، و شما خواهید دید که در موج اول فمینیسم اینها فرینج و مایه‌ی شرمندگی جریان اصلی بودند، در موج دوم کاملا سوار شدند و جنبش فمینیستی را در اختیار گرفتند و اکنون در موج سوم تنها مدل موجود از فمینیست فعال هستند که دو سوم کرسی‌های آموزشی در کلاسهای «مطالعات زنان» را در اختیار دارند و به حرکت جنبش جهت می‌دهند. شما به نظر چندان آشنا با تئوری/جنبش روز نمی‌رسید و درست مثل مسلمانان «گمان» می‌کنید فمینیسم چیزی‌ست ذاتا و الزاما خواستار برابری و رفع تبعیض چنانکه شما آنها را می‌فهمید. من هر روز درحال بحث و جدل و فحش خوردن از فمینیستهای موج سومی هستم، اکثریت قاطع آنها اعتقادی به وجود مردستیزی ندارند، هرگونه ضعف مردان در هر عرصه‌ای از جامعه را رد می‌کنند، مدافعان حقوق مردان را «مبلغ تجاوز» و «مروج تجاوز» برچسب می‌زنند، عامدانه از مطرح شدن مسائل و مشکلات جنسیتی مردان جلوگیری می‌کنند و ... جواب آنهایی که مثل شما عاقل‌تر هستند (و البته برخلاف شما از چیرگی مطلق اینها بر «جنبش زنان» اطلاع دارند)اینست که «همه‌ی فمینیستها چنین نیستند». شما را به یاد «همه‌ی مسلمانان چنین نیستند» نمی‌اندازد؟ من گمان می‌کنم تناقض به جای بسیار ریشه‌ای‌تری باز می‌گردد و همانطورکه مهربد نقل کرد از «آته‌ایست فوق‌العاده» و من پیشتر از فوکو، فمینیسم از آغاز محکوم به پدید آوردن بی‌عدالتی جنسیتی در جهت معکوس بود زیرا با وجود ادعای «برابری‌طلبی»، تنها به مشکلات و دشواری‌ها و مصائب زنان می‌پرداخت و همانهای مردان را یا نادیده می‌گرفت، یا حتی بدتر به کلی انکار می‌کرد.

خارج از این بحث اگر وقت کردید نگاهی به این آشغال‌دانی (http://radfem.org)و منابع آن بیاندازید. معدنی‌ست غنی برای یافتن بهترین نمودهای مردستیزی در سرتاسر تاریخ فمینیسم.

Dariush
03-07-2013, 12:34 PM
خب متاسفانه دوستان آنتی فمنیست ظاهرا وقت نمیزارند تا ته مطلب رو بخونند،تنبلی در دفترچه فراگیره ها:)))
اگر تا اواخر مطلب رو بخونید به این بخش میرسید:

دوستان کمی شرمگین باشید:))
خوانده‌ام اخوی؛
خب این شخص آنقدر تندرو و دیوانه بود که کسی ننگ عضویت و همراهی علنی در آن را نمیپذیرفت . اما شما میتوانید بگویید مثلا کتابی که ده‌بار چاب شده و به 13 زبان ترجمه شده را چه کسانی خریده و خوانده‌اند؟ اگر من هم کتابی در همین حد و اندازه‌ها و با موضوعی ضدزن بنویسم چنین استقبالی از آن خواهد شد؟قدری شهامت داشته باشید و بپذیرید که جریان قالب فمینستی، ضدمرد هستند!

Mehrbod
03-07-2013, 12:41 PM
دوستان کمی شرمگین باشید:))

شرم را فمینیست‌ها (مادین‌گرایان) باید بکنند که ما مردان و خود من تا امروز و همچنان در راستای بازپسگیری حقوق آنها فعالیت میکنیم,
ولی دریغ از اینکه ما دیده باشیم یک زن یک ارزن به حقوق ما نگرش کرده باشد یا برای یک چیز کوچک جنس خودش را فزونخواه دیده باشد.

یک مادینگرای زن به ما نشان دهید روی این همه انجمن‌هایِ پارسی زبان (تنها دفترچه هم نه!) که جُستاری در راستای پدافندی از مردان گشوده باشد.





خوانده‌ام اخوی؛
خب این شخص آنقدر تندرو و دیوانه بود که کسی ننگ عضویت و همراهی علنی در آن را نمیپذیرفت . اما شما میتوانید بگویید مثلا کتابی که ده‌بار چاب شده و به 13 زبان ترجمه شده را چه کسانی خریده و خوانده‌اند؟ اگر من هم کتابی در همین حد و اندازه‌ها و با موضوعی ضدزن بنویسم چنین استقبالی از آن خواهد شد؟قدری شهامت داشته باشید و بپذیرید که جریان قالب فمینستی، ضدمرد هستند!

یک کتاب همچنان میتواند به سیزده زبان و اندی ترزبانیده شده و هوادار هم نداشته باشد, ولی در همان ویکی آمده:

SCUM Manifesto - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/SCUM_Manifesto#Influence)



The Manifesto, according to Lyon, is "notorious and influential"[71] and was "one of the earliest ... [and] one of the most radical"[71] of "tracts produced by"[71] "various strands of the American women's liberation movement."[71] Lyon said that "by 1969 it had become a kind of bible"[71] for Cell 16, in Boston.[71] Whether the Manifesto should be considered a feminist classic is challenged by Heller because the Manifesto rejected a hierarchy of greatness,[41] but she said it "remains an influential feminist text."[109]

undead_knight
03-07-2013, 01:06 PM
متاسفانه شیطان انگاری با سلیقه من جور در نمیاد:))
دوستان دقت کنید که این دوست فمنیست رادیکال ما ایده های غیر فمنیستی یا فمنیستی غیر افراطی هم داره که بسیار جالب توجه هستند:))

Due to the aforementioned grievances, the manifesto concludes that the elimination of the male sex is a moral imperative.[33] It also argues that women must replace the "money-work system" with a system of complete automation, as this will lead to the collapse of the government and the loss of men's power over women
این دیدگاه ها تا حدی آنارشیستی و بخشی هم فمنیسمی هستند که دنبال برابری هست.
یعنی به صرف اینکه بخش هایی از حرفاش پذیرفتنی نیستند لازم نیست کل مطالب رو به لجن بکشیم:))

Mehrbod
03-07-2013, 01:10 PM
متاسفانه شیطان انگاری با سلیقه من جور در نمیاد:))
دوستان دقت کنید که این دوست فمنیست رادیکال ما ایده های غیر فمنیستی یا فمنیستی غیر افراطی هم داره که بسیار جالب توجه هستند:))]
این دیدگاه ها تا حدی آنارشیستی و بخشی هم فمنیسمی هستند که دنبال برابری هست.
یعنی به صرف اینکه بخش هایی از حرفاش پذیرفتنی نیستند لازم نیست کل مطالب رو به لجن بکشیم:))

اینها هم دیگر troll بازی‌ای بیشتر نیستند, اسلام هم شاید گفت بهشت خوبه, پس چون اسلام گفته ما نباید در راستای پردیسیدن (پردیس کردن زمین) پیش برویم؟ http://www.daftarche.com/images/imported/2013/03/7.gif

undead_knight
03-07-2013, 01:20 PM
«اصول» و «فروع» فمینیسم ردگم‌کنی و خودفریبی‌ست آندد جان، من به مرور «صدها» لینک، کتاب، شخصیت و موضوع در این جستار معرفی خواهم کرد شبیه به همان کتابی که لینک دادم، و شما خواهید دید که در موج اول فمینیسم اینها فرینج و مایه‌ی شرمندگی جریان اصلی بودند، در موج دوم کاملا سوار شدند و جنبش فمینیستی را در اختیار گرفتند و اکنون در موج سوم تنها مدل موجود از فمینیست فعال هستند که دو سوم کرسی‌های آموزشی در کلاسهای «مطالعات زنان» را در اختیار دارند و به حرکت جنبش جهت می‌دهند. شما به نظر چندان آشنا با تئوری/جنبش روز نمی‌رسید و درست مثل مسلمانان «گمان» می‌کنید فمینیسم چیزی‌ست ذاتا و الزاما خواستار برابری و رفع تبعیض چنانکه شما آنها را می‌فهمید. من هر روز درحال بحث و جدل و فحش خوردن از فمینیستهای موج سومی هستم، اکثریت قاطع آنها اعتقادی به وجود مردستیزی ندارند، هرگونه ضعف مردان در هر عرصه‌ای از جامعه را رد می‌کنند، مدافعان حقوق مردان را «مبلغ تجاوز» و «مروج تجاوز» برچسب می‌زنند، عامدانه از مطرح شدن مسائل و مشکلات جنسیتی مردان جلوگیری می‌کنند و ... جواب آنهایی که مثل شما عاقل‌تر هستند (و البته برخلاف شما از چیرگی مطلق اینها بر «جنبش زنان» اطلاع دارند)اینست که «همه‌ی فمینیستها چنین نیستند». شما را به یاد «همه‌ی مسلمانان چنین نیستند» نمی‌اندازد؟ من گمان می‌کنم تناقض به جای بسیار ریشه‌ای‌تری باز می‌گردد و همانطورکه مهربد نقل کرد از «آته‌ایست فوق‌العاده» و من پیشتر از فوکو، فمینیسم از آغاز محکوم به پدید آوردن بی‌عدالتی جنسیتی در جهت معکوس بود زیرا با وجود ادعای «برابری‌طلبی»، تنها به مشکلات و دشواری‌ها و مصائب زنان می‌پرداخت و همانهای مردان را یا نادیده می‌گرفت، یا حتی بدتر به کلی انکار می‌کرد.

خارج از این بحث اگر وقت کردید نگاهی به این آشغال‌دانی (http://radfem.org)و منابع آن بیاندازید. معدنی‌ست غنی برای یافتن بهترین نمودهای مردستیزی در سرتاسر تاریخ فمینیسم.
خب من در چند مورد اختلاف باهات دارم که به این راحتیا حل شدنی نیست:)
یکی آمار ها هست که به من به آمارهای دقیق و معتبر خیلی اهمیت میدم،یعنی اینکه وقتی میگی دو سوم،من این پرسش رو مطرح میکنم که چرا نگیم هیچ یا همه!؟:)
تجربه شخصی رو من هیچ وقت معیار مطمئنی نمیدونم چون بسیار میتونه گمراه کننده باشه.یعنی یک فعال حقوق زنان اگر جایی فقط درد و رنج های زنان رو دیده باشه و جایی یک نفر فقط فمنیست های افراطی رو دیده باشه طبیعتا دید منفیش به اینها بیشتر میشه.
اختلاف بعدی در مورد تاریخه و نحوه تفسیرشه،اگر فمینست های افراطی رو هم واقعا نماد فمینسم فعلی بگیریم اینکه مردسالاری در گذشته وجود داشته یا نه و اینکه فمینسم برای چی شروع شده خیلی پرسش های مهمی هست:)
مشکلی که این وسط هم وجود داره اینه که فرضا اگر در کشورهایی که فمنیسم اونها رو دگرگون کرده شرایط متفاوته،در مور دشرایط کشورهایی که در اونها جنبش های فمنیستی قوی نیست رو هم مشابه در نطر بگیریم.

در نهایت هر جنبشی میتونه تغییر مسیر بده یا منحرف بشه،حتی اگر اسمش چیز خیلی خوبی باشه و مثلا فمنیسم نباشه:))آیا احتمال این وجود نداره که مثلا آنارشیسم رو کسانی که به خشونت گرایش دارند قبضه کنند؟:)
به نطر من مثلا یک جنبش که از حقوق اقلیت های مذهبی دفاع میکنه رو نمیشه متهم کرد که مثلا چون در 100سال آینده ممکنه عده ای از این عنوان سواستفاده کنند و در حق اکثریت سابق ظلم کنند،اون جنبش رو مردود دونست:)

undead_knight
03-07-2013, 01:27 PM
اینها هم دیگر troll بازی‌ای بیشتر نیستند, اسلام هم شاید گفت بهشت خوبه, پس چون اسلام گفته ما نباید در راستای پردیسیدن (پردیس کردن زمین) پیش برویم؟ http://www.daftarche.com/images/imported/2013/03/7.gif
البته مثال بدی زدی چون من باور دارم کسانی که ایده آلیست های عمل گرا! هستند و در راه ساختن یوتوپیا پیش میرند در نهایت زمین رو جهنم میکنند:))
و به نطر میاد حرف من رو متوجه نشدی،برام جالبه بدونم استدلالم چی بود که این رو در برابرش به کار بردی!؟:))

Mehrbod
03-07-2013, 08:53 PM
با سربلندی (:, شاخه‌یِ دوم این جُستار را آغازیدیم: مردستیزی فراگیر در ایران و جهان (http://forum.hammihan.com/thread62876.html)



البته مثال بدی زدی چون من باور دارم کسانی که ایده آلیست های عمل گرا! هستند و در راه ساختن یوتوپیا پیش میرند در نهایت زمین رو جهنم میکنند:))
و به نطر میاد حرف من رو متوجه نشدی،برام جالبه بدونم استدلالم چی بود که این رو در برابرش به کار بردی!؟:))

استدلال چه را روشنگری کنم undead جان؟

میگویی این بانو سخنان خوبی هم در کنار «بیایید مردان را نابود کنیم» زده, خوب زده باشد, اکنون چه کنیم, لامبدا بتزنیم!؟ (:

ایدٸلوژی باید فَرزام و بی آک (عیب و نقص) باشد, نمیشود که بخش‌هایِ خوب یک ایدٸلوژی را بنام ایدٸوژوی بپذیریم بخشهای
بد اش را نه (چیزیکه مسلمین بسیار دوست دارند و بسیار میکوشند بهش برسند و ١٤٠٠ ساله شوربختانه بهش نمیرسند!)

اینکه دیگر آرمانگرایی برخی مایه‌یِ دوزخ شدن میشود هم درسته, ولی فرنود نیست: وابستگی میان ایندو نداریم.


امیر هم گفت مهاد و شاخه‌هایِ فمینیسم جدا هستند, من این را هم نمیپذیریم و
سخن من از آغاز این بوده که فمینیسیم از «همان ریشه» نااخلاقی و نادرست است.

چرا؟
همانندی ساده میکنم, اسلام برای برخی آدمها (عربها) سودمند بوده و بنمونه,
امروز ١ میلیارد مسلمان سالیانه با حج رفتن خودشان برای عربها درآمدزایی میکنند.

آیا بهمین ریخت, چون فمینیسم برای برخی آدمها (زنان) نیز سودمند و خوب بوده میتوانیم آنرا پس خود‌به‌خود نیک و درست بدانیم؟


روشنه که نه, نکته در اینه که این «سودمندی» به چه بهایی بدست آمده باشد.

در نمونه‌یِ اسلام, به بهایِ شیره مالیدن و فریفتن مردم بدست آمده, در نمونه‌یِ فمینیسم با فشار آوردن بیشتر به مردان و نادیده گرفتن آنها بدست آمده است.

Ouroboros
03-08-2013, 02:02 AM
مردان مرده 1


کشتی‌های در حال غرق شدن و اصل «زنان قبل از مردان»، یکی از بخشهای مورد علاقه‌ی من در مردسالاری‌ست: مردن برای زنان. در کشتی تایتانیک زنان ساکن در بخش درجه‌ی سه، 41% شانس بالاتری برای نجات یافتن از مردان ساکن در بخش درجه‌ی یک داشتند. در سانحه‌ی غرق شدن کشتی تایتانیک، درصد نجات یافتن مردان 20% ، کودکان 52% و همان زنان 74% بود. جنسیت فاکتور به مراتب درجات مهمتری بود تا طبقه‌ی اجتماعی، حتی درصد بالاتر نجات‌یافتگان بخش درجه‌ی یک را نیز تنها می‌توان از طریق وجود درصد بالاتری از زنان در آنجا درک کرد: 44% مسافران بخش درجه‌ یک زن بودند در قیاس با 23% بخش درجه‌ سه. در کل، 1347 مرد در تایتانیک کشته شدند، در برابر 103 زن و 53 کودک.


آمار کامل سرنشینان و قربانیان:
File:Titanic Survival Stats.svg - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/File:Titanic_Survival_Stats.svg)

Ouroboros
03-08-2013, 01:07 PM
بدلیل منحرف نشدن جستار دیگر اینجا نظرم را می‌نویسم:


و روشن است که یکی از دلیل ها پایین بودن درآمد خانواده و گیرایی داشتن درآمد برای زنان بوده که خانواده را ناچار ساخته دختر یا دختران خود را وادار به رفتن به دانشگاه کنند. از طرفی دگرگونی نیز هست نقش مرد دگرگون می شود نقش زن نیز هم چنین


این بازی البته ریشه در اسلامگرایی رژیم منحوس آخوندی دارد ولی مشکلی‌ست بسیار واقعی که باید به دور از احساسات درباره‌ی آن بحث کرد. اگر بناست راه حلی به راستی موثر برای مشکل پیدا بکنیم باید «تمامی» تبعیضهای جنسیتی را برطرف بکنیم: حذف هرنوع محدودیت انتخاب رشته برای دختران «باید» با حذف «خدمت سربازی» برای پسران همراه باشد چراکه این دوران تحمیلی و ناعادلانه باعث می‌شود آنها یا دو سال از تحصیل دور بمانند، یا تحت فشار و از ترس خدمت هر رشته‌ای که قبول شدند بدون عنایت به اشتیاق، کاربردی بودن و ... را بروند در هر کوره دهاتی بخوانند. یا باید «خدمت سربازی» را برداریم و ارتشی استخدامی و حرفه‌ای و مدرن بسازیم، یا آنکه آنرا «عمومی» بکنیم و دخترها، در کنار پسرها به محض رسیدن به هجده سالگی برای عضویت در ارتش کشور ثبت نام بکنند، با توجه به وسعت منابع انسانی متخصص و بیکار گزینه‌ی اول شدنی‌تر به نظر می‌رسد.


یک مشکل دیگری که باید به آن پرداخت نقش سنتی مرد به عنوان «خرج‌دهنده‌ی» خانواده است، خود این دلیلی شده برای انتخاب مشاغل پست اما پر درآمد توسط افراد بسیار باهوش به جای ادامه‌ی تحصیل(مشاغلی مثل دلالی، قاچاق‌فروشی، کارچاق‌کنی و .... که فقط به نابودی هرچه بیشتر جامعه کمک می‌کنند). امروز بدبختانه می‌بینیم که زن ایرانی بیشتر از مردان به دانشگاه می‌رود، اما اولا از مدرک خود استفاده‌ی تزئینی می‌کند(و از آن برای بالا بردن جایگاه اجتماعی خود بهره می‌برد)، و ثانیا اگر به راستی مجبور شد یا علاقه‌ی بسیاری داشت یا... و در آن رشته به کار کردن پرداخت بسیاری مواقع می‌بینیم که حاضر نیست حقوق خود را با خانواده شریک بشود، «حقوق من مال خودم است» و «پس شوهر کرده‌ام برای چه» و ... جملاتی هستند به گوش همه‌ی ما بسیار آشنا.


از آنجاکه جامعه از زنان توقع تقبل زندگی اقتصادی‌شان را ندارد، می‌توانند بدون ملاحظات اقتصادی به ادامه‌ی تحصیل در رشته‌های مورد علاقه‌ی خود بپردازند، برای ما مردها اما از آنجاکه «داماد سرخانه» شدن هرگز گزینه‌ی اولی که انتخاب می‌کنیم(یا می‌توانیم انتخاب بکنیم)نیست، پس نمی‌توانیم به ادامه‌ی تحصیل در رشته‌های آشغال و بدرد نخور مثل «جامعه‌شناسی» و «روانشناسی» و «مدیریت» و این کس‌شعرها بپردازیم و چند سال عمر خود را پای مدرکی که هیچ بازار کاری ندارد و به دردمان نمی‌خورد هدر بدهیم: دخترها با گرفتن مدرک می‌شوند «تحصیلکرده» و «خانم مهندس» و «آدم حسابی»، پسرها اما به راستی باید کار پیدا بکنند و «پول دربیاورند»!

Mehrbod
03-08-2013, 02:11 PM
شاخه‌یِ سوم جُستار: گسترش فراگیرِ «مردستیزی» در ایران و جهان (http://www.pars-sky.ir/forum/thread46710.html#post577185)

چند نکته‌یِ گیرایی که من تاکنون درآورده‌ام:


١. دینداران بسیار بیشتر از بی‌دینان به مردستیزی آگاهاند!

٢. زنان بیشتر از مردان به مردستیزی آگاهاند!

٣. مردان پیشبینانه کمتر از زنان در گفتمانِ مردستیزی هنباز میشوند.

Ouroboros
03-08-2013, 03:06 PM
چند نکته‌یِ گیرایی که من تاکنون درآورده‌ام:

١. دینداران بسیار بیشتر از بی‌دینان به مردستیزی آگاهاند!

٢. زنان بیشتر از مردان به مردستیزی آگاهاند!

٣. مردان پیشبینانه کمتر از زنان در گفتمانِ مردستیزی هنباز میشوند.

1. نه، موضع آنها برآمده از ارتجاع و خودستیزی‌ست. فمینیسم دستاوردهای مهم و ارزشمندی هم داشته که باقی نگاه داشتن آنها(و تاکید بر اشتراک نظر پیرامون آنها)برای ما ضروری‌ست. مثلا منع دخترها از ورزشهای پرتحرک و دویدن در فضای باز را تصور بکنید(یک موضوع ساده)، در ایران برای دختران قبح اجتماعی‌ست، و این باعث می‌شود دخترها مثل ما پسرها هرگز بازی‌های گروهی نکنند و روحیه‌ی «رقابت» و «رفاقتی» که میان ما از طریق همین بازیها شکل می‌گیرد را نیاموزند، به مشکلات جسمانی بربخورند، از بدن خود شرمنده باشند(فلسفه‌ی قبح دانستن ماجرا گویا اینست که به‌وقت دویدن سینه‌های دختر بالا-پائین می‌شود و جان حاج‌آقا از ماتحتش بیرون می‌رود)، این به راستی عادلانه نیست، و مشکلات پرشماری شبیه به آن در جوامع مختلف برای زنان وجود دارد که فمینیسم می‌شاید و می‌باید به آنها بپردازد و در جهت رفع و رجوع آنها بکوشد. پس در قیاس با بدویان ِ زن‌ستیز، من هنوز خود را همرزم فمینیستها می‌دانم. اما، جدایی از جایی شروع می‌شود که مشکلات جنسیتی محدود به زنان و برآمده از وجود مردان جلوه داده می‌شود.

2. بله بی‌شک. آنها به وضوح بخشی از این بی‌عدالتی‌ها را می‌بینند و از عواقب آنها آگاهند، اما بدبختی اینجاست که یک دید بسیار عجیب، سطحی و باورنکردنی به موضوع دارند که شما هرگز از یک مرد نخواهید شنید، تنها زنان می‌توانند این اندازه بی‌رحم باشند. آنها اغلب در مواجهه با این مسائل می‌گویند «خُب اینرا مردان بر سر خودشان آورده‌اند»! اولین مشکل این حرف آنجاست که قربانیان اقتضائات طبیعی/اجتماعی را سرزنش می‌کند، یعنی چون نقش تحمیل شده از سوی طبیعت/فرهنگ برآمده از آن طبیعت را پذیرفته‌اید و احساس بی‌چارگی کرده‌اید و در مرحله‌ای خودآگاه برپاد آن بپا نخواسته‌اید، پس خودتان مسئول وضعی هستید که بر سرتان می‌رود. این نگاهی‌ست بسیار خطرناک، ما اغلب می‌بینیم که قربانیان خشونت‌های خانوادگی برای مثال به شدت به متجاوزان خود وابسته‌اند و توانایی جداشدن از آنها را ندارند، یا سندروم استوکهلم، یا موقعیتی از وابستگی ِ مازوخیستی که همه‌ی ما آنرا درباره‌ی چیزی، زمانی تجربه کرده‌ایم. اینکه قربانی یک وضعیت، نسبت به آن آگاهی ندارد نشان دهنده‌ی عمق و وخامت گسترده‌تر فاجعه است نه «مقصر» بودن او.

دومین ایراد این حرف آنجاست که درست نیست، مردان نرمهای فرهنگی، اصول قانونی و ساختارهای اجتماعی را پی نریخته‌اند، برجسته‌ترین حاکمان، متفکران و سرمایه‌داران «قانونها» را نوشته‌اند و می‌نویسند، که بر حسب «اتفاق» بیشترشان مرد بوده‌اند، اما چقدر از «مردها»؟ 0.01% از ما در پدید آمدن وضع موجود نقش مستقیم داشته‌ایم، باقی همگی محکوم به پذیرفتن آن، یا نابود شدنی بی‌رحمانه و قاطع بوده‌ایم. پس «مردها» سرنوشت بشر در طول تاریخ را ننوشته‌اند، تعداد انگشت شماری از طبقه‌ی حاکم در هر نسل چنان کرده.

دلیل این بی‌اطلاعی مردها اینست که ما وجوه جنسیتی برای مشکلات خود قائل نمی‌شویم و اینکه مثلا ۹۸٪ معتادان ایران مرد هستند را معضلی برآمده از مرد بودگی/مردانگی و نگاه/توقعات جامعه از آنها نمی‌دانیم، اما زنان بالعکس تمام مشکلات خود را در قالبی جنسیتی درک و تجربه می‌کنند.

3. بعید می‌دانم. شاید در ایران اینگونه باشد اما من اینطرف مردانی احمقی دیده‌ام که آماده بوده‌اند به اشاره‌ی زنک خرفتی خایه‌های خود را از جا بکنند و جلوی گربه بیاندازند.

Mehrbod
03-08-2013, 03:17 PM
سپاس امیر جان, همگی نکته ها‌یِ بجا و درستی بودند.


3. بعید می‌دانم. شاید در ایران اینگونه باشد اما من اینطرف مردانی احمقی دیده‌ام که آماده بوده‌اند به اشاره‌ی زنک خرفتی خایه‌های خود را از جا بکنند و جلوی گربه بیاندازند.

نگرش من نیز همین بود, که مردها در گفتمان‌هایِ پیرامون مردستیزی خودشان چیزی نمیگویند, ولی جاییکه سخن از فمینیسم باشد بس سخنور و آگاه میشوند!

Ouroboros
03-08-2013, 03:24 PM
نگرش من نیز همین بود, که مردها در گفتمان‌هایِ پیرامون مردستیزی خودشان چیزی نمیگویند, ولی جاییکه سخن از فمینیسم باشد مردان بس سخنور میشوند!

امان از سره‌نویسی، من جمله را اینطور خواندم که «مردان کمتر از زنان در گفتمان مردستیزی شرکت می‌کنند» که یعنی «کمتر از زنان مردستیزی می‌کنند». :e414:

iranbanoo
03-09-2013, 01:31 AM
از آنجاکه جامعه از زنان توقع تقبل زندگی اقتصادی‌شان را ندارد، می‌توانند بدون ملاحظات اقتصادی به ادامه‌ی تحصیل در رشته‌های مورد علاقه‌ی خود بپردازند، برای ما مردها اما از آنجاکه «داماد سرخانه» شدن هرگز گزینه‌ی اولی که انتخاب می‌کنیم(یا می‌توانیم انتخاب بکنیم)نیست، پس نمی‌توانیم به ادامه‌ی تحصیل در رشته‌های آشغال و بدرد نخور مثل «جامعه‌شناسی» و «روانشناسی» و «مدیریت» و این کس‌شعرها بپردازیم و چند سال عمر خود را پای مدرکی که هیچ بازار کاری ندارد و به دردمان نمی‌خورد هدر بدهیم: دخترها با گرفتن مدرک می‌شوند «تحصیلکرده» و «خانم مهندس» و «آدم حسابی»، پسرها اما به راستی باید کار پیدا بکنند و «پول دربیاورند»!
البته من قصد ندارم تاپیک را منحرف کنم اما اینجا رامنصفانه ندیدم.
در واقعیت اینطور هم نیست.از قضا زنانی که در یک رشته ی تحصیلی که خود به ان علاقه مند اند مشغولند هم جامعه و هم خانواده و به خصوص همسر زن از او انتظار دارد که نتیجه ی تحصیلش را در قالب یک شغل در امد زا نشان دهد و این به نوع خود فشار مضاعفیست بر روی زن.اما برعکسش چندان درست نیست .یعنی مرد چون مرد است و به قول شما(( خرج دهنده)) از آنجایی که باید یک شغل ولو بی ربط داشته باشد از این بابت تحت فشار نیست که حتما در رشته یتحصیلی خود مشغول به کار باشد و این شاید یک مزیت باشد که مرد توانسته در بلند مدت تصمیم خود را تغییر هد.
نتیجه ی این نگرش و فشار اجتماعی این میشود که زنان هنگام انتخاب رشته از رشته های تحصیلی ای استفاده کنند که به تجربه دیده اند برایشان بازار کار وجود دارد.مانند پرستاری-معلمی و ...این دست از حرفه ها که زنانه شده اند.اما مردان گستره ی انتخاب رشته ی تحصیلی شان فراتر میرود و به نوعی با کمک این نگرش بسیاری از زنان را که میتوانند هم در تحصیل و هم بازار کار رقیبشان باشد را از میان برداشته اند

Dariush
03-09-2013, 02:06 AM
البته من قصد ندارم تاپیک را منحرف کنم اما اینجا رامنصفانه ندیدم.
در واقعیت اینطور هم نیست.از قضا زنانی که در یک رشته ی تحصیلی که خود به ان علاقه مند اند مشغولند هم جامعه و هم خانواده و به خصوص همسر زن از او انتظار دارد که نتیجه ی تحصیلش را در قالب یک شغل در امد زا نشان دهد و این به نوع خود فشار مضاعفیست بر روی زن.اما برعکسش چندان درست نیست .یعنی مرد چون مرد است و به قول شما(( خرج دهنده)) از آنجایی که باید یک شغل ولو بی ربط داشته باشد از این بابت تحت فشار نیست که حتما در رشته یتحصیلی خود مشغول به کار باشد و این شاید یک مزیت باشد که مرد توانسته در بلند مدت تصمیم خود را تغییر هد.
نتیجه ی این نگرش و فشار اجتماعی این میشود که زنان هنگام انتخاب رشته از رشته های تحصیلی ای استفاده کنند که به تجربه دیده اند برایشان بازار کار وجود دارد.مانند پرستاری-معلمی و ...این دست از حرفه ها که زنانه شده اند.اما مردان گستره ی انتخاب رشته ی تحصیلی شان فراتر میرود و به نوعی با کمک این نگرش بسیاری از زنان را که میتوانند هم در تحصیل و هم بازار کار رقیبشان باشد را از میان برداشته اند
مطمئنید در مورد ایران سخن میگویید؟
اینجا که ما زندگی میکنیم هیچ اهمیتی ندارد زن چه رشته‌ای درس خوانده (و حتی اینکه بیش از دیپلم درس خوانده یا نه هم چندان اهمیتی ندارد). من خود یکی از قربانیان این وضعیتم و حسرتی عظیم از این موقعیت مرا دربرگرفته که باید برای شغل و درآمد هم که شده در رشته‌ای که به آن علاقه ندارم ( اما درآمدزاست) فعالیت داشته باشم. و بدتر اینکه حتی نمیتوانم تغییررشته بدم.فکر نکنم دلیلش نیازی به بیان داشته باشد.انصافا این شرایط برای زنان هم چنین جانکاه است؟
چه کسی از زنِ ایرانی انتظار دارد با مدرک تحصیلی‌اش پول کسب کند؟هرگز چنین چیزی مطرح نبوده است . شما نگاهی به آمار دانشجویان کشور بیاندازید میبینید که اکثر دانشجویان ایرانی زن هستند(درحالی که خیلی از رشته‌ها و دانشگاه‌ها فقط مردانه هستند و قاعدتا جمعیت دانشجویان مرد به مراتب بیشتر از زنان باشد) چرا که اساسا درس خواندن همان کاربرد درآمدزایی‌اش را هم از دست داده است(برای زیر فوق‌لیسانس دیگر کاری نیست). همه‌ی ما میدانیم وضعیت دانشگاه‌ها از نظر بار علمی چگونه است (دانشگاه‌هایی چون پیام نور و آزاد و علمی کاربردی و...) و جز چند داشنگاه مشهور، بقیه در حد همان دبیرستان هستند.پس بیشتر کسانی که دانشگاه میروند به خاطر «دانشجویی» آنجا نمیروند. حال اگر مردانی که صرفا برای فرار از سربازی به دانشگاه میروند را کسر کنیم، یقینا جمعیت زنان دانشجو بیش از دو برابر جمعیت مردان دانشجو خواهد بود.اکنون باید پرسید که چرا موقعی که مدرک دانشگاهی نه چیزی بر بار علمی شخص می‌افزاید و نه کاری برایش هست باید ادامه تحصیل داد؟برای زنان دلیلش عیان است : پز ، ادعا، بخشی از جهیزیه و ... . پس به یاد داشته باشیم در ایران کسی از زنان هیچ انتظاری ندارند جز اینکه بتوانند یک شوهر خوب گیر بیاورند.حالا این زن درس خوانده باشد یا نخوانده باشد؛کار داشته باشد یا نداشته باشد؛هرچه که میخواهد باشد اگر یک شوهر خوب بتواند تور کند تمام نقایص‌اش پوشیده میشوند (وحتی تبدیل به مزیت نیز میشوند و الگوبرداری میشوند!).
بقیه چیزهایی که گفتید دقیقا برعکس هستند.

iranbanoo
03-09-2013, 02:36 AM
دقت نکردید داریوش گرامی.من از زنانی صحبت میکنم که کار و تحصیل را نه به خاطر خاله زنک بازی که بخشی از زندگی حرفه ای خود دنبال میکنند.
اینکه چند درصد زنان جامعه ما چگونه دید منفعت طلبانه ای از مدرک تحصیلیشان دارند مطرح نیست.البته این را هم در پرانتز بگویم.این سونامی ((مدرک مداری)) تا چندی دیگر رفع اثر میشود.چگونه؟
از زمانی که تحصیل کردن در دانشگاه ها ی مختلف آزاد و آسان شد زنان هم هجوم اوردند تا عنوان دانشجو-لیسانسه-مهندس وغیره را از آن خود کنند.اما این اواخر انقدر زیاد شده اند که جامعه از این عناوین اشباع شده .کما اینکه میبینیم بین هم نسل های خودمان برای چنین عناوینی خودمان ارزش قائل نیستیم.بنا براین این یک حالت گذار است که در حال افول است و به زودی زود معیار ها تغییر میکنند.

خوب از این دسته زنان بی هدف که چشم بپوشیم جامعه ای از زنان وجود دارند که حقیقتا به دنبال یک زندگی حرفه ای هستند اما به خاطر فشارهایی که از طرف جامعه به انها وارد است چندان در این مسیر آزادی عمل ندارند.
بنابراین قریب به اکثریتشان در جایگاهی قرار میگیرند که از آن خودشان نیست.
این فشار را خود جامعه به انان وارد میکند.شما خودتان به عنوان یک فرد فرهیخته اکثریت زنان تحصیل کرده را به دید خودتان منفعت طلب و مدرک مدار میبینید.شاید برای شما دور از تصور باشد که بسیاری از دختران در دبیرستان مشکل انتخاب رشته دارند چرا که خانواده و جامعه چون دیدی مشابه دید شما دارد از آنان انتظار دارد که (حالا یک چیزی بزن و انتخاب کن) و هرچه دهان پرکن تر بهتر-هرچه کم هزینه تر بهتر-هرچه دانشگاه نزدیک تر بهتر-هرچه زنانه تر بهتر-.....
و همین ها باعث میشود که زن در نهایت انتخاب رشته ی خود را با سلیقه ی اطرافیانش انجام دهد و در نتیجه چون جدی گرفته نمیشوند جدی هم نقش ایفا نمیکنند.
این تنها یک مشکل معمول بود و کسانی هستند مانند خودم که مجبور می شوند بعد از سالها رشته ی خود را تغییر دهند و وقت و انرژی و هزینه های مالی را به خاطر فرهنگ بی خود جامعه دوباره متحمل شوند.

اما آیا وضعیت برای مردان اینگونه است؟
خوب دستکم برای پسران ایرانی چنین نیست.مردان به راحتی و مستقل از فشارهای سلیقه ای و تحمیلی جامعه و اطرافیان گزینش میکنند.اگر در این حرفه مشغول شدند هم بهتر(که اکثریت هم میشوند)

Ouroboros
03-09-2013, 06:27 AM
زنی از ترسهای خود پیرامون پسر بودن بچه‌ای که با آن حامله است می‌گوید (http://www.dailymail.co.uk/femail/article-2245681/Its-taboo-admit-I-wish-unborn-baby-wasnt-beastly-boy.html)، گزیده‌هایی از این نوشته:



Please, not a boy,’ I hissed at my sister Harriet. ‘If it’s a boy, I’ll just die. I can only deal with one man in my life... and sometimes that’s one too many.’




Boys are gross; they attack their siblings with sticks, are obsessed with toilets, casually murder local wildlife and turn into disgusting teenage boys and then boring, selfish men





‘Well,’ said the sonographer. ‘You can’t confirm anything at 12 weeks, you really have to wait to 20 weeks to be sure, but . . . it does look suspicious, doesn’t it?’
I felt light-headed; was the nausea I was feeling from morning sickness or horror at the prospect of a man-child?




‘Had the scan,’ I blurted out. ‘All fine, only one head, in the right place and all that. And, it looks like it might be . . .’ I stalled, praying he would be more enthusiastic about the prospect of a boy than me ‘. . . a BOY!’




For most boys don’t want to do nice things like baking, colouring in, and making up their own dances to Disney theme songs. They want to kill ants and shout, wee in clean laundry, break things, hurl cricket balls through windows and upset next door’s cat.






More to the point, there is no getting away from the fact that my new baby is a boy, and I have no choice but to get used to it. I will have to get used to a different nappy-changing experience and accept that there will be a lot more plastic dinosaurs in the house.

Mehrbod
03-09-2013, 09:03 AM
بنابراین قریب به اکثریتشان در جایگاهی قرار میگیرند که از آن خودشان نیست.
این فشار را خود جامعه به انان وارد میکند.شما خودتان به عنوان یک فرد فرهیخته اکثریت زنان تحصیل کرده را به دید خودتان منفعت طلب و مدرک مدار میبینید.شاید برای شما دور از تصور باشد که بسیاری از دختران در دبیرستان مشکل انتخاب رشته دارند چرا که خانواده و جامعه چون دیدی مشابه دید شما دارد از آنان انتظار دارد که (حالا یک چیزی بزن و انتخاب کن) و هرچه دهان پرکن تر بهتر-هرچه کم هزینه تر بهتر-هرچه دانشگاه نزدیک تر بهتر-هرچه زنانه تر بهتر-.....
و همین ها باعث میشود که زن در نهایت انتخاب رشته ی خود را با سلیقه ی اطرافیانش انجام دهد و در نتیجه چون جدی گرفته نمیشوند جدی هم نقش ایفا نمیکنند.
این تنها یک مشکل معمول بود و کسانی هستند مانند خودم که مجبور می شوند بعد از سالها رشته ی خود را تغییر دهند و وقت و انرژی و هزینه های مالی را به خاطر فرهنگ بی خود جامعه دوباره متحمل شوند.


به این میگویند اندیشه‌یِ تک‌گُسترایی:


زنان میروند دانشگاه
مردان از زنان کار نمیخواهند
زنان هم پس از مدرک دانشگاه در راستای کار سود نمیبرند.


از دیدگاه فمینیسی شما زنان همیشه هیچکاره هستند و از خودشان کوچکترین اراده‌ای ندارند, ولی همین نمونه‌ها به مردان که میرسد تصمیم آگاهانه و خودآگاهانه و از روی آگاهی خودشان است:




اما آیا وضعیت برای مردان اینگونه است؟
خوب دستکم برای پسران ایرانی چنین نیست.مردان به راحتی و مستقل از فشارهای سلیقه ای و تحمیلی جامعه و اطرافیان گزینش میکنند. اگر در این حرفه مشغول شدند هم بهتر(که اکثریت هم میشوند)

که هر پسری که به دانشگاه رفته باشد به دروغ بی‌شرمانه‌یِ گزاره‌یِ بالا آگاه است.

Ouroboros
03-09-2013, 10:13 AM
که هر پسری که به دانشگاه رفته باشد به دروغ بی‌شرمانه‌یِ گزاره‌یِ بالا آگاه است.

مرد ایرانی برای ورود به دانشگاه «یک» سال وقت دارد، بعد از آن «باید» به خدمت سربازی(که رفتن آنرا به تمام مردان فمینیست جهت تقویت باورشان به این ایدئولوژی توصیه می‌کنم)برود و پس از آنهم به سختی قادر است آموخته‌های سابق را در کنکور بکار ببندد، این پسر همزمان باید با دخترانی که زودتر بالغ شده‌اند، بطور عمومی در همه جای جهان درس‌خوان‌تر هستند و هرگز دلنگران خدمت سربازی نیستند برای رشته‌های بالا رقابت بکند، و نیز عنایت داشته باشید که رشته‌های آشغال به هیچ درد یک مرد نمی‌خورند، زنان می‌توانند با «مدیریت صنایع غذایی» و «روانشناسی بالینی» بشوند «تحصیلکرده» و(دستکم)برخوردار از مقام اجتماعی بالاتر، مرد اما اگر مدرک «مدیریت بازرگانی» از دانشگاه آزاد واحد نخجوان داشته باشد نام آنرا نیاورد سنگین‌تر است. پس شما «فشار» بازار کار را دارید، فشار سربازی را دارید، فشار خانواده و جامعه و دوستان و .... به شدت بسیار بیشتری برای خواندن رشته‌های بالاتر و ارزان‌تر و دهان‌پرکن‌تر و پرطرفدارتر هم هست، بعد از اتمام تحصیل نیز «فشار» مستقیم توقع جامعه، طرف مقابل و نرم‌های اجتماعی برای تقبل تمام هزینه‌های شخص خودتان، و نیز کسی که با او ازدواج می‌کنید، و نیز بچه‌هایی که در آن ازدواج تولید می‌شوند تا پایان عمر را هم دارید، اما در نظر دوست فمینیست ما اینها «فشار» معتبر نیستند، و ما، بی‌انصاف هستیم.

اما بدتر از این حرفهای بامزه، این چرندیاتی‌ست که در غرب پیرامون «مزیت مردی» به هنگام بحث درباره‌ی تحصیلات/دستاوردها/درآمدها مطرح می‌شوند، و مهمل‌تر از آنها را نمی‌توان تصور کرد. من هرچه دارم درپی و بدلیل سالها تلاش و جان‌کندن سگی و پس از رقابت با صدها، هزاران و گاهی حتی میلیونها کاندیدای قدرتمند و بی‌رحم و هوشمند دیگر و غلبه بر ایشان به دست آورده‌ام، اکنون برای نگاه داشتن آن باید تا واپسین لحظه‌ی زندگی بکوشم و با تمام توان جهت نباختن در بازی بی‌رحمی که برای جایگاه‌های مناسب در جامعه در جریان است و زنان «کاملا»، چه در شرق و چه در غرب با آن بیگانه هستند هماوردی بکنم، اگر مدرکی گرفته‌ام و از آن برای ترقی بهره برده‌ام، باید هر سال آنرا به روز بکنم و کاربردی بودن آنرا نیز در بازار برای صاحبکار خود به اثبات برسانم، اگر در رشته‌ای پس از سالها تحصیل دانشمند شده‌ام، باید همچنان سالها با درآمد بسیار اندک شاخصی بسیار بالا از تولید را ارائه بدهم و اگر خواستار باقی ماندن در این نبرد هستم، افزون بر خوب بودن و حرکت بی‌وقفه به سوی تعالی ِ بی‌نقص باید گاهی بی‌رحم و سوء استفاده‌گر هم باشم، باید بتوانم میان رقابت و همکاری با همکارانم توازن برقرار کرده، همزمان از ضعفها و قدرتهایشان برای پیشرفت خودم بهره ببرم و باید، باید، باید... پس از اینهمه، یک فمینیست از در می‌آید و همینجور می‌گوید که «آهای، اینها که به دست آورده‌ای را چک کن، مزیت مردی هستند»...

در هپروت؛ چه یک قدم، چه صد قدم.


پ.ن: شخصا، تا به حال بجز حمالی مفت بخاطر مرد بودن چیزی به من نداده‌اند. شما چطور؟

Mehrbod
03-09-2013, 11:02 AM
امیر جان اینها همه از سر نادانی خود ما مردان بوده که هر چه فشار به ما میاورند هیچ نمیگوییم و به نگر پوچ خودمان
دیگران نیز به اندازه‌یِ ما منطقی و آگاه هستند که دیگر از این دروغها‌یِ خزعبل اینچنینی راست راست توی چشم ما نگویند*!

ولی زنان بجای ما بسیار خوب یادگرفته‌اند که پیوسته "بنالند" و چون خرد مردم هم دست گوش و چشم اشانه, در فرجام میشود اینکه هرکس
بیشتر نالید بیگمان بیشتر هم محق است, و هتا میبینیم کار به آنجا رسیده که برخی از خود مردان هم این دروغها را میباورند و به زنان حق میدهند!!

همانجور هم که خودت گفته بودی, در برابر تک تک واکنش‌هایِ ما مردان سنگ انداخته‌اند:


اگر از شرایط گله کنیم —> مرد باش; این اندازه ننال; تو که دختر نیستی; مرد که اینقدر ناله نمیکنه; مرد که اینقدر ذلیل نباید باشه; مرد X, مرد Y

اگر به ناله‌یِ زنان گیر بدهیم —> آدم با یک زن اینجوری حرف نمیزنه;‌ این زنستیزی‌ها تنها از مردهای خاورمیانه‌ای برمیاد; زنها از دید جسمی رنجورتر هستند, پس حق دارند; زن X, زن Y

...


فراموش نشود که در دومی اگر زن نامبرده دوست دخترتان کسی بود باید از سکس هم برای چندماهی چشمپوشی کنید!


دستکم ما جُستار را تا اینجا کشاندیم و گرچه چند روزیه میخواهیم این گفتمانها اندکی از تب و تاب بیافتند و بد نیست بیافتند, ولی بد هم نیست در آینده چند
رویکرد پیشبُردین (pragmatic)** نیز برای پسران و مردان دربیاوریم که چگونه در برابر این چشمداشت‌هایِ زورگویانه‌یِ فرهنگی ایستادگی کرده و از خودشان پدافندند.






* **
تازه از حق نگذریم اینجا ما با چند دختر فرهیخته مانند iranbanoo سر و کار داریم که باز سخن
منطقی را میپذیرند, همین فرایند را بیرون ببرید و ببینید با چه گرفتاری‌ بزرگی روبرو هستیم و خواهیم بود!

Dariush
03-09-2013, 12:59 PM
دقت نکردید داریوش گرامی.من از زنانی صحبت میکنم که کار و تحصیل را نه به خاطر خاله زنک بازی که بخشی از زندگی حرفه ای خود دنبال میکنند.
اینکه چند درصد زنان جامعه ما چگونه دید منفعت طلبانه ای از مدرک تحصیلیشان دارند مطرح نیست.البته این را هم در پرانتز بگویم.این سونامی ((مدرک مداری)) تا چندی دیگر رفع اثر میشود.چگونه؟
از زمانی که تحصیل کردن در دانشگاه ها ی مختلف آزاد و آسان شد زنان هم هجوم اوردند تا عنوان دانشجو-لیسانسه-مهندس وغیره را از آن خود کنند.اما این اواخر انقدر زیاد شده اند که جامعه از این عناوین اشباع شده .کما اینکه میبینیم بین هم نسل های خودمان برای چنین عناوینی خودمان ارزش قائل نیستیم.بنا براین این یک حالت گذار است که در حال افول است و به زودی زود معیار ها تغییر میکنند.



مطمئن باشید پس از این موج نیز این زنان بی‌کاره به سوی یک چیز دیگر میروند.چرا که مشکل نخستین همچنان سر جای خودش هست: اینکه جامعه از زنان انتظاری جز یک خانه‌دار خوب ندارد و هر چیزی که بر این افزوده شود یک امتیاز است،یک برگ برنده است و یا یک چماق است ! خدا نیاورد آنروز را که یک زن فوق‌لیسانس با یک مرد لیسانس ازدواج کند؛ نیاید آنروز که حقوق یک زن از شوهرش بیشتر باشد،نیاید آنروز که مرد در خانه‌ی زنِ خودش زندگی کند و... .



خوب از این دسته زنان بی هدف که چشم بپوشیم جامعه ای از زنان وجود دارند که حقیقتا به دنبال یک زندگی حرفه ای هستند اما به خاطر فشارهایی که از طرف جامعه به انها وارد است چندان در این مسیر آزادی عمل ندارند.
بنابراین قریب به اکثریتشان در جایگاهی قرار میگیرند که از آن خودشان نیست.
این فشار را خود جامعه به انان وارد میکند.شما خودتان به عنوان یک فرد فرهیخته اکثریت زنان تحصیل کرده را به دید خودتان منفعت طلب و مدرک مدار میبینید.شاید برای شما دور از تصور باشد که بسیاری از دختران در دبیرستان مشکل انتخاب رشته دارند چرا که خانواده و جامعه چون دیدی مشابه دید شما دارد از آنان انتظار دارد که (حالا یک چیزی بزن و انتخاب کن) و هرچه دهان پرکن تر بهتر-هرچه کم هزینه تر بهتر-هرچه دانشگاه نزدیک تر بهتر-هرچه زنانه تر بهتر-.....
و همین ها باعث میشود که زن در نهایت انتخاب رشته ی خود را با سلیقه ی اطرافیانش انجام دهد و در نتیجه چون جدی گرفته نمیشوند جدی هم نقش ایفا نمیکنند.
این تنها یک مشکل معمول بود و کسانی هستند مانند خودم که مجبور می شوند بعد از سالها رشته ی خود را تغییر دهند و وقت و انرژی و هزینه های مالی را به خاطر فرهنگ بی خود جامعه دوباره متحمل شوند.

اما آیا وضعیت برای مردان اینگونه است؟
خوب دستکم برای پسران ایرانی چنین نیست.مردان به راحتی و مستقل از فشارهای سلیقه ای و تحمیلی جامعه و اطرافیان گزینش میکنند.اگر در این حرفه مشغول شدند هم بهتر(که اکثریت هم میشوند)
واقعیت دقیقا عکسِ اینچیزهایی که میگویید را نشان میدهد.من حتی نیازی ندارم که دلیل بیاورم چرا که هر مردی که در ایران زیسته به خوبی میداند شرایط بر چه اساس است . فقط مردانی میتوانند رشته‌ی مورد علاقه خود را دنبال کنند که پدری سرمایه‌دار داشته باشند و آینده شغلی‌شان از آن راه تضمین شده باشد . بقیه یا باید قید تحصیل را بزنند و یا اگر میروند دانشگاه باید فقط روی رشته‌های درآمدزا فکر کنند.نمونه‌اش همین کسی‌ست که اینهایی که دارید میخوانید را نوشته است. پدرم بدون اینکه اصلا من خبر داشته باشم نامم را در یک دبیرستان و رشته‌ای که از نظر خودش مطلوب بود و درآمدزا، ثبت کرد.همین اتفاق برای برادرم نیز افتاد. و جالب آنکه پسردایی من بار اول که کنکور داد و در رشته «مدیریت بازرگانی» قبول شد، ناچار شد به خاطر مخالفت پدرش یک سال دیگر درس بخواند و کنکور بدهد که برود رشته‌ای که پدرش میگفت! زنان اما نه! هر رشته‌ای که دلشان بخواهد میروند.اینکه فلان دانشگاه نزدیک باشد و ... صرفا با «چانه زنی » برطرف میشود . به خصوص که اکنون دیگر در هر شهری انواع و اقسام دانشگاه‌ها هست.

نکته دیگر اینکه «زنان چون جدی گرفته نمیشوند جدی نقش ایفا نمیکنند » درست نیست.جدی گرفته نمیشوند چون خودشان نمیخواهند جدی گرفته شوند . من با شما همرای هستم که اینجا ما با جامعه‌ای منحط طرف هستیم که ملهم از نگرشهای احمقانه دوطرف است به گونه‌ای که نمیتوان به درستی بسیاری از مشکلات را ریشه‌یابی کرد.اما من در اینکه زنانِ امروز ایران زندگی را چندان جدی نمیگریند و انگار آمده‌اند پارک یا سینما، تقریبا شک ندارم . انگار سنشان از 15 سالگی بیشتر نمیرود و همه چیز را از همچنان یک بازی کودکانه میبینند . برپایه این نگرش است که میگویم در ایران از زنان هیچ انتظاری نمیرود جز اینکه یک شوهر خوب گیر بیاورند.شما خودتان هم میدانید که نمیتوانید این واقعیت را نقض کنید.

شما میدانید برای یک مرد ایرانی که بخواهد در سنین 20 سالگی استقلال مالی کسب کند چه راه جانکاهی وجود دارد؟ قدری به پیرامون خود بیشتر دقت کنید و فقط زنان را نبینید. آنگاه که زنان در کلاسهای منجوق‌دوزی،گوبلن‌بافی ،اروبیک،یوگا و... مشغول است، مرد ایرانی کجاست؟
آنگاه که خواهرِ من در کلاسهای بازیگری مشغول بود، منِ جوانِ بیست ساله برای کسب استقلال مالی، همزمان با تحصیل ، با گرگ‌ها میجنگیدم و خاطرات و زخم‌های جانکاهی از آن دوران درونِ من هست. بخشی از همان درآمد نیز صرف خانواده و همان خواهر میشد. و من نمونه‌های مشابه خودم را زیاد دیده‌‌ام. به نظر شما تراژدی نیست که رتبه تک رقمی کنکور ، کسیکه در مقطع کارشناسی به دانشجویانِ دوره‌ی ارشد ریاضی می‌آموزد ، کسیکه چند مساله حل نشده ریاضی را حل کرده است و در یک کلام «یک نابغه» برود زیر دست یک دیپلم نگرفته کارگری کند؟ این شخص هم‌خانه و دوستِ نزدیک من در دوران دانشجویی بود. چند دخترِ نابغه که هیچ ، درس خوان و سربزیر پیش می‌آید که مجبور شود خودش خرج خودش را درآورده و برایش کارگری کند؟

undead_knight
03-09-2013, 04:09 PM
مثل اینکه این رویکرد سابق من توی این تاپیک جواب نمیده با این وقت کمی که دارم:)تا بخوام جواب بدم چند صفحه ای جلو رفته:))
سعی میکنم فقط ایرادهای بنی اسرائیلی:))بگیرم و بحث مفصل رو به بعد موکول کنم:)
Feminism (http://en.wikipedia.org/wiki/Feminism)is a collection of movements and ideologies aimed at defining, establishing, and defending equal political, economic, and social rights for women
تعریفی که ویکی پدیا داده تعریفی هست که تقریبا هر گروه فمنیستی اون رو قبول داره و نابرابری حقوق زن و مرد رو نادرست میدونه،ادعای فمنیست ها هم اینه که نابرابری در حق زن ها بیشتر از حق مردهاست و اونها تلاش میکنند که حقوق زن و مرد رو به یک سطح برسونند.در اصل فمنیست ها رو میشه فعالین حقوق زنان دونست.


Two of the most prominent men's rights advocates, Warren Farrell and Jack Kammer, have been said to define "masculism (http://en.wikipedia.org/wiki/Masculism#Education_2)" as "1. the belief that equality between the sexes requires the recognition and redress of prejudice and discrimination against men as well as women. 2. the movement organized around this belief."
ماسکیولیزم دو تعریف داره،یکی از تعاریفش نابرابری حقوق زن و و مرد رو درست میدونه و تعریف دیگش(که ظاهرا در برابر ایده فمنیست ها ایجاد شده) که بعضی فعالین حقوق مردان میگن اینه که باید تلاش برای برابری دو سویه باشه.

نکته اینجاست که هر دو گروه به وجود تبعیض، نابرابری، مردستیزی و زن ستیزی و... اذعان دارند فقط در یک مورد اختلاف دارند و اون اینه که دفاع از حقوق چه کسانی باید جدی تر گرفته بشه.
نکته جالب اینه که فعالین حقوق زن و نه فعالین حقوق مرد حتی اگر آنتی سکسیت هم باشند همچنان خودشون رو مدافع حقوق مرد یا زن میدونند(طبیعتا اگر جز این بود اسمشون فعالین حقوق بشر میشد:)) )چون باور دارند که توجه کمتری به حوزه مربوطه میشه یا نابرابری در یک سمت جدی تره.

پرسش اول:آیا تمرکز روی دفاع از حقوق گروهی که توجه کمتری بهش میشه یا نابرابری در موردش جدی تر هست، درسته؟

پرسش دوم:آیا این تاپیک در راستای ماسکیولیزم پیش نمیره(پدافند از حقوق مردان؟!) و اگر اینطوره چرا بعضی دوستان کل فمنیسم رو به عنوان یک جنبش رد میکنند؟
قبل از هر پاسخی حتما حواستون باشه دچار تعمیم شتاب زده (http://en.wikipedia.org/wiki/Hasty_generalization)
نشید(که به نظرم زیاد این جا رخ میده!) :)

Dariush
03-09-2013, 04:12 PM
Feminism is a collection of movements and ideologies aimed at defining, establishing, and defending equal political, economic, and social rights for women
why not for women and men?:e152:

undead_knight
03-09-2013, 04:24 PM
why not for women and men?:e152:
احتمالا دیدگاه ماسکیولیزم هم از دست این گیرها روی این بخش"men as well as women"تاکید میکنه:))
ولی خب به به نطر من ایراد چندان جدی نیست،اصولا وقتی کلمه برابری میاد نیازی به آوردن قرینه واژگانی نیست،مثلا وقتی میگیم حقوق برابر برای سیاه پوستان،نیازی نیست سپید پوستان رو بیاریم و آوردن واژه سپید پوست برای فقط برای تاکید میتونه باشه:)

Dariush
03-09-2013, 04:52 PM
احتمالا دیدگاه ماسکیولیزم هم از دست این گیرها روی این بخش"men as well as women"تاکید میکنه:))
اینجا بحث بیشتر بر سر نقد فمینیسم است و کسی طرفدار مسکولیولیزم نیست اما شما به فمینیسم به عنوان راهکاری برای حل نادرستی‌های روابط بین زنان و مردان مینگرید بنابراین این شمایید که باید از موضع خود دفاع کنید نه ما از مسکولیولیزم.



ولی خب به به نطر من ایراد چندان جدی نیست،اصولا وقتی کلمه برابری میاد نیازی به آوردن قرینه واژگانی نیست،مثلا وقتی میگیم حقوق برابر برای سیاه پوستان،نیازی نیست سپید پوستان رو بیاریم و آوردن واژه سپید پوست برای فقط برای تاکید میتونه باشه:)
خیر.میتواند ایرادی مهم باشد.شما اینجا با تعریف‌ها روبرو هستید که قرار است بر «سردرها»، «آگهی‌ها» و ... بیاید. اشتباهات بزرگ از همین اشتباهات ظریف نشات میگیرند . حال برای اینکه ببینید این اشتباه سهوی است یا خیر در همان ویکی‌پدیا اگر عضو هستید این قسمت را ویرایش کنید و دو سه روز بعد بروید ببینید چه شده.
حتی همان شعارهای برابری سیاه‌پوستان هم جای نقد دارد . فرتوری بود که در آن یک سیاه‌پوست به سیاه‌پوست بودنِ خود افتخار میکرد و همه او را تایید میکردند اما همین‌که یک سفیدپوست به سفیدپوست بودنِ خود افتخار میکرد همه به او انگ نژادپرستی میزدند.در مورد فمینیسم هم دقیقا همین اتفاق افتاده است.
حتی همین برابری هم اصلا مشخص نیست منظورشان چیست؟
این تعریف :


Feminism (http://en.wikipedia.org/wiki/Feminism)
is a collection of movements and ideologies aimed at defining, establishing, and defending equal political, economic, and social rights for women

به نظر شما بیش از یک شعار است؟


من هم میگویم زنان با مردان برابر باشند . اما فمینیست‌ها وقتی میگویند برابری منظورشان این است که زنها همان امتیازات پیشین خود را داشته باشند و در امتیازهایی که مردان تا پیش از این داشتند شریک شوند! مثلا چندی پیش در اروپا قرار بود بر سر قانونی تصمیم‌گیری شود که میگفت زنان سهمیه‌ای ثابت از کارهای دولتی داشته باشند(من این خبر را در یورونیوز دیدم).یعنی در هر اداره‌ای اگر به بیست کارمند نیاز هست حتما باید 10 تا مرد باشند و 10 تا زن! این همان چیزی‌ست که ما میگوییم فمینیست‌ها صرفا به دنبال «برابرترسازیِ خود» (استعاره اورول) هستند. وگرنه زنان اگر فکر میکنند با مردان برابر هستند چرا در یک رقابت برابر شرکت نمیکنند؟

undead_knight
03-09-2013, 05:10 PM
اینجا بحث بیشتر بر سر نقد فمینیسم است و کسی طرفدار مسکولیولیزم نیست اما شما به فمینیسم به عنوان راهکاری برای حل نادرستی‌های روابط بین زنان و مردان مینگرید بنابراین این شمایید که باید از موضع خود دفاع کنید نه ما از مسکولیولیزم.

شوخی میکنید؟!عنوان این تاپیک کاملا در راستای ماسکیولیزم هست:
پدافند از حقوق مردان :)


خیر.میتواند ایرادی مهم باشد.شما اینجا با تعریف‌ها روبرو هستید که قرار است بر «سردرها»، «آگهی‌ها» و ... بیاید. اشتباهات بزرگ از همین اشتباهات ظریف نشات میگیرند . حال برای اینکه ببینید این اشتباه سهوی است یا خیر در همان ویکی‌پدیا اگر عضو هستید این قسمت را ویرایش کنید و دو سه روز بعد بروید ببینید چه شده.
حتی همان شعارهای برابری سیاه‌پوستان هم جای نقد دارد . فرتوری بود که در آن یک سیاه‌پوست به سیاه‌پوست بودنِ خود افتخار میکرد و همه او را تایید میکردند اما همین‌که یک سفیدپوست به سفیدپوست بودنِ خود افتخار میکرد همه به او انگ نژادپرستی میزدند.در مورد فمینیسم هم دقیقا همین اتفاق افتاده است.
حتی همین برابری هم اصلا مشخص نیست منظورشان چیست؟
خب این چیزی که من باهاش مشکل دارم باز نمود پیدا کرد:آیا همه جنبش فمنیستی یا بخشی از جنبش فمنیستی؟!:)



این تعریف :
به نظر شما بیش از یک شعار است؟
من هم میگویم زنان با مردان برابر باشند . اما فمینیست‌ها وقتی میگویند برابری منظورشان این است که زنها همان امتیازات پیشین خود را داشته باشند و در امتیازهایی که مردان تا پیش از این داشتند شریک شوند!
باز هم تعمیم شتاب زده؟!))
البته نکته اینجاست که فرض کنیم امتیازات برابر یا به زیان مردان بوده که خب چنین چیزی میتونه اشتباه باشه(البته من قبلا نظرم رو در مورد خیلی از این امتیازات گفتم و دیدگاه جنسیتی شدیدی ندارم)

مثلا چندی پیش در اروپا قرار بود بر سر قانونی تصمیم‌گیری شود که میگفت زنان سهمیه‌ای ثابت از کارهای دولتی داشته باشند(من این خبر را در یورونیوز دیدم).
یعنی در هر اداره‌ای اگر به بیست کارمند نیاز هست حتما باید 10 تا مرد باشند و 10 تا زن! این همان چیزی‌ست که ما میگوییم فمینیست‌ها صرفا به دنبال «برابرترسازیِ خود» (استعاره اورول) هستند. وگرنه زنان اگر فکر میکنند با مردان برابر هستند چرا در یک رقابت برابر شرکت نمیکنند؟
خب من با این مخالفم و همه فمنیست ها هم دنبال چنین چیزی نیستند ولی گروهی از فمنیست ها دنبال این هستند.
بین فرصت برابر و فرصت اجباری! تفاوت وجود داره.


از همه مهمتر،پاسخ اون دو تا پرسش رو ندادید:)

Mehrbod
03-09-2013, 06:54 PM
احتمالا دیدگاه ماسکیولیزم هم از دست این گیرها روی این بخش"men as well as women"تاکید میکنه:))
ولی خب به به نطر من ایراد چندان جدی نیست،اصولا وقتی کلمه برابری میاد نیازی به آوردن قرینه واژگانی نیست،مثلا وقتی میگیم حقوق برابر برای سیاه پوستان،نیازی نیست سپید پوستان رو بیاریم و آوردن واژه سپید پوست برای فقط برای تاکید میتونه باشه:)

چرا در واژگان نیاز به یکسنجی (symmetry) نیست؟ خوب هست, بدرستی هم هست.

چنانکه داریوش گفت ما همین داستان را برای "حقوق سیاهپوستان" هم داشته‌ایم و داریم (مگر زمانیکه پادنژادگرایی یا anti-racism به کار میرود) و بخوبی همین شده بود که
اگر یک سیاهپوست به نژاد اش میبالید نژادپرستی برداشت نمیشد, ولی اگر سپیدپوست چیزی از سپیدی میگفت درجا میشد نژادپرستانه, هتا هنوز ته مانده‌ای از معنای پیشین اش را با خود به «نژادپرستی» هم برده:

Urban Dictionary: racism (http://www.urbandictionary.com/define.php?term=racism)

something people cant understand doesnt just happen against blacks from whites
On an exaple earlier people keep using black people as the only people discriminated against...



از زمان گذشته به کار میبرم چون این روزها من تنها پادنژادپرستی میشنوم و بسیار کمتر شده, همین را باید برای مادین‌گرایی
(feminism) نیز داشته باشیم, واژه* را بیاندازید دور, خودتان را «برابرخواه» بنامید و ببینید چه دگرسانی شگرفی در دیدتان پدید میاید.




* بی هیچ شکی نباید دستآوردهای مادینگرایی چنانکه امیر گفت دورریخته شوند, ولی چنانکه میگویند, enough is enough.

undead_knight
03-09-2013, 07:04 PM
پرسش اول:آیا تمرکز روی دفاع از حقوق گروهی که توجه کمتری بهش میشه یا نابرابری در موردش جدی تر هست، درسته؟

پرسش دوم:آیا این تاپیک در راستای ماسکیولیزم پیش نمیره(پدافند از حقوق مردان؟!) و اگر اینطوره چرا بعضی دوستان کل فمنیسم رو به عنوان یک جنبش رد میکنند؟
به خاطر اسپاگتی دوستان کمتر طفره برید:))

Mehrbod
03-09-2013, 07:13 PM
پاسخهای من به ایندو:


پرسش اول:آیا تمرکز روی دفاع از حقوق گروهی که توجه کمتری بهش میشه یا نابرابری در موردش جدی تر هست، درسته؟


آری درسته, زمانیکه ثابت شده باشد نابرابری جدی‌تر در حق این کمینگان (minority) یا گروهِ نامبرده میشود.

در مادین‌گرایی (feminism) ولی تنها پیش‌انگاشته شده که به زنان در سراسر تاریخ در همه‌یِ زمانه‌ها و همه‌یِ همبودها ستم بیشتری میشده, که دروغی بزرگ است.




پرسش دوم:آیا این تاپیک در راستای ماسکیولیزم پیش نمیره(پدافند از حقوق مردان؟!) و اگر اینطوره چرا بعضی دوستان کل فمنیسم رو به عنوان یک جنبش رد میکنند؟

نام جُستار چرا میرود و به نگرم فردیدِ امیر یک پاد-دایش (antithesis) در برابر مادینگرایی بوده.

نگرش من همان برابرخواهی است: Egalitarianism - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Egalitarianism)


پاسخ اینکه چرا مادینگرایی نااخلاقیه را من چند پست پیشتر دادم!

undead_knight
03-09-2013, 07:20 PM
پاسخهای من به ایندو:

آری درسته, زمانیکه ثابت شده باشد نابرابری جدی‌تر در حق این کمینگان (minority) یا گروهِ نامبرده میشود.




نام جُستار چرا میرود و به نگرم فردیدِ امیر یک پاد-دایش (antithesis) در برابر مادینگرایی بوده.

نگرش من همان برابرخواهی است: Egalitarianism - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Egalitarianism)

پاسخ اینکه چرا مادینگرایی نااخلاقیه را من چند پست پیشتر دادم!
now we are talking ;)
خب من دیگه خیالم از جانب تو راحت شد:))


در مادین‌گرایی (feminism) ولی تنها پیش‌انگاشته شده که به زنان در سراسر تاریخ در همه‌یِ زمانه‌ها و همه‌یِ همبودها ستم بیشتری میشده, که دروغی بزرگ است.
این رو که من یک بار قبلا پاسخ دادم،امیر در مورد نقد فمنیسم رادیکال بیشتر حرف میزنه ولی خب ظاهرا تو منطورت کل تاریخچه فمنیسمه،آیا همه گروه های فمنیستی مدعی چنین چیزی هستند؟!

Mehrbod
03-09-2013, 07:36 PM
این رو که من یک بار قبلا پاسخ دادم،امیر در مورد نقد فمنیسم رادیکال بیشتر حرف میزنه ولی خب ظاهرا تو منطورت کل تاریخچه فمنیسمه،آیا همه گروه های فمنیستی مدعی چنین چیزی هستند؟!

نیازی نیست مدعی باشند, سرپوشانه (implicitly) زمانیکه شما پایه‌یِ نگرشتان را از نابرابریِ زنان میآغازانید خود به خود پدید میاید.


مزداهیکانه (mathematically) به داستان بنگرید, شما میخواهید یک تیلِ بازبُرد (reference point) برای خودتان بگزینید و سپس با ارزیابیِ (evaluation)
داده‌ها از گاهِ دیدتان (point-of-view) (= جاییکه ایستاده‌اید) دست به بهکرد و گُزیرش (decision-making) در راستای زدایش نابرابری‌هایِ مرد و زن بزنید.

اینکه شما از کدام بازبُردتیلی مینگرید بی هیچ شکی در نگرش شما نقش ایفا میکند (از اینکه داده‌ها چگونه پیش چشم شما بازنمایانده شده
گرفته تا اینکه کدام پیوندها خودشان را بهتر مینمایانند و etc), پس زمانیکه از همان آغاز نابرابری زنان را بیشتر انگاشته‌اید و میکوشید برابرسازی را از
آنجا بیاغازید, یک سوگیری (bias) به اندیشیدن‌اتان داده‌اید و این bias زمانیکه هنوز ثابت نشده زنان براستی ستم بیشتری از مردان دیده‌اند —> نااخلاقیتِ رویکرد



آیا در نمونه‌یِ سیاهپوست‌ها ما به این سوگیری نیاز نداشتیم؟ چرا داشتیم.
ولی پس از اینکه برده‌داری برچیده شد چه؟ نه.


فرگشت واژگان هم بگونه‌ای این نشان میدهد, نخست میگفتند Black-Rights یا هوواژه‌یِ politically correct امروزین آن: African-American Civil Rights Movement (1955–1968 - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/African-American_Civil_Rights_Movement_(1955%E2%80%931968) )

امروز ولی میگویند و باید بگویند: Anti-racism - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Anti-racism)


درباره‌یِ مادینگرایی نیز ما این بازه را خواه ناخواه سپرانده‌ایم, امروز ولی دیگر باید این واژه برافتاده و «برابرخواه» یا پادجنسیت‌گرایی (Anti-sexism (http://en.wikipedia.org/wiki/Anti-Sexism)) جایگزین شود.

undead_knight
03-09-2013, 07:53 PM
درباره‌یِ مادینگرایی نیز ما این بازه را خواه ناخواه سپرانده‌ایم, امروز ولی دیگر باید این واژه برافتاده و «برابرخواه» یا پادجنسیت‌گرایی (Anti-sexism (http://en.wikipedia.org/wiki/Anti-Sexism)) جایگزین شود.
خب فکر میکنم پاسخ اینکه این دوره گذرونده شده یا نه واینکه اگر پاسخ مثبته کجاها چنین اتفاقی افتاده رو باید در تاپیک فمنیسم بررسی کرد:)

Mehrbod
03-09-2013, 07:59 PM
خب فکر میکنم پاسخ اینکه این دوره گذرونده شده یا نه واینکه اگر پاسخ مثبته کجاها چنین اتفاقی افتاده رو باید در تاپیک فمنیسم بررسی کرد:)

این دوره تاکنون "بناحق" سپری شده, هر زمان پایان یابد درسته; نیازی به تایید از نهاد تاییدگری نمیرود!

در جاییکه ما نمیتوانیم از روی پیچیدگی دربیاوریم به زنان یا مردان بیشتر ستم میشود (یا بسیار نزدیک بهم بودند) نیز باز رویکرد اخلاقی میشود اینکه «برابرخواهی»
را بگزینیم, زیرا در بلند-زمان به فرجام دلخواه و اخلاقی میرسد, ولی اگر مادین‌گرایی را برداریم و نادرست رفته باشیم به ٥٠% بشریت ستم کرده‌ایم: ٢:١ گزینش «برابرخواهی» اخلاقی‌تر است.

iranbanoo
03-09-2013, 08:02 PM
مشکل این نوع بحث این است که هر کس وضعیت خود را نسبت به دیگری وخیم تر میبیند.
یعنی مردان ,مردان را میفهمند و زنان ,زنان را:))
احساس کردم تمامی دوستان تجربه های شخصی را ملاک قرار داده اند که تا حدودی درست هم هست.به هر حال چون خود را در وضعیت ایده آل نیافته ایم دیگری را به راحتی متهم میکنیم!! اما این واقعیت را برای ما برملا نخواهد کرد.
پس اجازه دهید من هم یافته های شخصی خود را که با لجاجت دنبال کردم تا مسائلی دست کم برای خودم ثابت شود را گواه سخنانم کنم.
در اینکه پذیرش مسئولیت های اصلی زندگی به دوش مرد است جای هیچ گونه بحثی نیست.سخت است...وقت گیر است...انرژی بر است....و برنامه های ذهنی فرد را به کل واژگون میکند....
حالا فرض کنید یک زن بخواهد از قالب هایی که شما از ان با نگاه منتقدانه و تمسخر امیز یاد میکنید خارج شود و بخواهد از نقش تحمیلی جامعه فاصله بگیرد و در یک کلام ((مردانه)) زندگی کند!!
فکر میکنید بعد از پدر ومادر-خانواده-سیستم گند حکومتی و سیاسی- و جامعه بزرگترین مانع زنان در این نوع از زندگانی کیست؟؟
-به زرس قاطع میگویم مردان....
مردان دشمن شماره یک زنان نیستند.اما خودشان حاضر نیستند نه زنان را درک کنند و نه حاضرند قدمی از موضع خود کناره گیری کنند تا زنان اجازه ی بروز خود را بدهند.اینکه بگویید زنان باید خود شان, خودشان را ثابت کنند خیلی به طنز میناید.
چون من خودم روزگاری اینطور فکر میکردم و زنان آشنایم را که با وجود توانایی های بالقوه ای که در انها سراغ داشتم را تسلیم در برابر خواست جامعه میدیدم سرزنش میکردم انهم با همین استدلال!
اما وقتی به طور واقعی درگیر این سیستم شدم متوجه شدم که زنان شاید به قول مهربد ((هیچ کاره اند)):))
متوجه شدم زنانگی و مردانگی جدا از اینکه از بدو هوشیاری با ما عجین شده گویا توجیه هم شده.و زن خواه ناخواه شده جنس درجه دو و این هم برای مرد و هم برای زن توجیه شده و جا افتاده.اگر زن بخواهد سرکشی کند و از این وضعیت فاصله بگیرد با چنان حرکتی سرکوب میشود که تا اخر عمر هوس مردانگی به سرش نزند.
مسلما تنها راه رهایی من این است که مردان مخاطبم در تعریف مردانگی-زنانگی ذهنشان تجدید نظر کنند.
اما این راه که مرا به گونه ای دیگر ترسیم کنند نه تنها کارم را به سامان نمیرساند که هردو درگیر نا بسامانی دیگری خواهیم شد.

در همین بحث تحصیل و کار:
زنان زیادی هستند که علاقه دارند دربخش صنعت و یا بازار(به معنای عام)شرکت داشته باشند.اما حتی در دوران کار اموزی مردان هستند که در اولویتند.در خود دانشگاه ها تمرکز اموزش بر مردان است. در بازار موقع استخدام و تحویل کار مردان در اولویتند.و اگرمردی پیدا نشود که کار را تحویل بگیرد مطمئن باشید ترجیح داده میشود که منصب خالی بماند تا اینکه وجود ننگین یک زن در ان اعمال اثرکند!
به نظر شما چند زن انقدر احمق هستند که مثلا رشته ی صنعتی اینچنین را به روانشناسی بالینی ترجیح دهند؟
این دسته از زنان احمق خیلی کم هستند و از بین این زنان احمق خیلی خیلی کمتر یافت میشوند که کارشان را با وجود تمامی مشکلات و موانع به ثمر برسانند.(کدام ثمر؟؟)
اینها را مشاوران تحصیلی میدانند و زن را در همان موقع انتخاب رشته از درگیرکردن خود منصرف میکنند.
بهتر:))
مردان رقیبی کمتر دارند.کارشان را با وجود رقیبان کمتر میابند.و خوب بالطبع موقع پول در اوردن ناله میکنند که تا کی باید وجود انگل وار زنان را تحمل کنند!
زنان کجا هستند؟ در خانه....
زنان سرکش چه وضعی دارند؟
بگذارید وضعیت یک دوست را بگویم که به عنوان یک زن تمام عیار تحسینش میکنم.
تهدید هایی که از طرف مردان بازار در یافت میکند-یک زن بی شخصیت و اراذل و اوباش (چون موقع بازاری صحبت کردن از واژگان مردانه استفاده میکند که معمولا با پوزخند مردان طرد میشود)-چک هایی که حتی نمیتواند با صدای زنانه اش مجبور به پاسشان کند-در ازای کار باید پیشنهاد سکس مردان را با یک لبخند تهوع اور رد کند- موقع کارهای حقوقی ودرگیری در ادارات دولتی از یک حیوان همحقوقش پایین تر است و اگر خواهد مردانه کارش را پیش ببرد در اخر بیلاخ هم تحویلش نمیدهند و اگر بخواهد زنانه کارش را پیش ببرد باید از بسیاری از حقوقش چشم پوشی کند.....و.....ببخشید پیشنهادتان برای این زن مرد صفت چیست؟بهتر نیست یک شوهر پیدا کند و از یک بار فرصت زندگی اش نهایت لذت را ببرد؟؟
یا بهتر نبود زمان را به عقب برگرداند و همان رشته ی مامایی را انتخاب کند و سرش را با الت های زنانه سرگرم کند و پول با عزت در بیاورد؟

undead_knight
03-09-2013, 08:10 PM
خب در راستای این تاپیک یک پست هم من بزنم که دینم رو به جنسیتم ادا کرده باشم:))
آیا به ذهنتون رسیده که چطور میشه به مردان تجاوز کرد؟
خب ظاهرا سه روش کشف شده در صورت رسیدن اخبار جدید این روش ها هم آپدیت میشند:))
1-تجاوز زن بالغ به پسر نابالغ.نمونه:شما یک معلم هستید و یک پسر حسابی چشمتون رو میگیره،پسر بخت برگشته رو به یک بهانه نگه میدارید و بعد به عنوان یک ویبریتور ازش استفاده میکنید:))البته بسته به سن پسر ممکنه مجبور باشید فقط به انگشت راضی بشید:))
2-تجاوز به مرد به روش مردانه!:در این مورد با مرد لجبازی مواجه هستیم که حاضر نیست در مکان و زمانی که شما میخواید باهاتون سکس کنه،برای ادب کردن این مرد نالایق اون روپس از یک روز خسته کننده و یا به کمک الکل معجزه گر! رام میکنید:))بعد با انگشت به حسابش میرسید یا اینکه فرایند لیسیدن رو بهش آموزش میدید:))
البته در این مورد برای ادب کردن میشه از دیلدو هم استفاده کرد:))
3-تجاوز به روش کاملا زنانه:در این مورد اگر مرد به اندازه کافی در شماره 2 تحریک شده بود و راست کرده بود میتونید ازش به عنوان دیلدوی زنده برای لذت شخصی!استفاده کنید:))


نکته علمی: برای راست کردن در مردان یا انزال (در زنان)لزوما رضایت ملاک نیست(هرچند خوشی روانی رو بسیار کمتر میکنه و گاهی هم دقیقا میتونه آزاردهنده باشه)

Ouroboros
03-09-2013, 11:31 PM
شوخی میکنید؟!عنوان این تاپیک کاملا در راستای ماسکیولیزم هست:
پدافند از حقوق مردان :)

خیر کسی اینجا طرفدار «مردگرایی» نیست، من خودم را «مدافع حقوق مردان» می‌دانم:
MRM (http://en.wikipedia.org/wiki/Men%27s_rights)
مردگرایی هم به اندازه‌ی زن‌گرایی ول‌معطل است و در جاده‌ خاکی. دلیل اینکه خودم را مدافع حقوق مردان و نه مثل مهربد «برابری‌طلب» معرفی می‌کنم وجود فمینیسم و هجمه‌ای‌ست که این ایدئولوژی برپاد مردان و پسران براه انداخته و نیز، احساس لزوم به وجود جنبشی برای نقد و تشکیک در نقش سنتی مرد و فراتر رفتن از آن برای رسیدن به هرگونه برابری میان حقوق و امتیازات.

Dariush
03-09-2013, 11:36 PM
مشکل این نوع بحث این است که هر کس وضعیت خود را نسبت به دیگری وخیم تر میبیند.
یعنی مردان ,مردان را میفهمند و زنان ,زنان را:))
احساس کردم تمامی دوستان تجربه های شخصی را ملاک قرار داده اند که تا حدودی درست هم هست.به هر حال چون خود را در وضعیت ایده آل نیافته ایم دیگری را به راحتی متهم میکنیم!! اما این واقعیت را برای ما برملا نخواهد کرد.
پس اجازه دهید من هم یافته های شخصی خود را که با لجاجت دنبال کردم تا مسائلی دست کم برای خودم ثابت شود را گواه سخنانم کنم.
در اینکه پذیرش مسئولیت های اصلی زندگی به دوش مرد است جای هیچ گونه بحثی نیست.سخت است...وقت گیر است...انرژی بر است....و برنامه های ذهنی فرد را به کل واژگون میکند....
حالا فرض کنید یک زن بخواهد از قالب هایی که شما از ان با نگاه منتقدانه و تمسخر امیز یاد میکنید خارج شود و بخواهد از نقش تحمیلی جامعه فاصله بگیرد و در یک کلام ((مردانه)) زندگی کند!!
فکر میکنید بعد از پدر ومادر-خانواده-سیستم گند حکومتی و سیاسی- و جامعه بزرگترین مانع زنان در این نوع از زندگانی کیست؟؟
-به زرس قاطع میگویم مردان....
مردان دشمن شماره یک زنان نیستند.اما خودشان حاضر نیستند نه زنان را درک کنند و نه حاضرند قدمی از موضع خود کناره گیری کنند تا زنان اجازه ی بروز خود را بدهند.اینکه بگویید زنان باید خود شان, خودشان را ثابت کنند خیلی به طنز میناید.
چون من خودم روزگاری اینطور فکر میکردم و زنان آشنایم را که با وجود توانایی های بالقوه ای که در انها سراغ داشتم را تسلیم در برابر خواست جامعه میدیدم سرزنش میکردم انهم با همین استدلال!
اما وقتی به طور واقعی درگیر این سیستم شدم متوجه شدم که زنان شاید به قول مهربد ((هیچ کاره اند)):))
متوجه شدم زنانگی و مردانگی جدا از اینکه از بدو هوشیاری با ما عجین شده گویا توجیه هم شده.و زن خواه ناخواه شده جنس درجه دو و این هم برای مرد و هم برای زن توجیه شده و جا افتاده.اگر زن بخواهد سرکشی کند و از این وضعیت فاصله بگیرد با چنان حرکتی سرکوب میشود که تا اخر عمر هوس مردانگی به سرش نزند.
مسلما تنها راه رهایی من این است که مردان مخاطبم در تعریف مردانگی-زنانگی ذهنشان تجدید نظر کنند.
اما این راه که مرا به گونه ای دیگر ترسیم کنند نه تنها کارم را به سامان نمیرساند که هردو درگیر نا بسامانی دیگری خواهیم شد.

در همین بحث تحصیل و کار:
زنان زیادی هستند که علاقه دارند دربخش صنعت و یا بازار(به معنای عام)شرکت داشته باشند.اما حتی در دوران کار اموزی مردان هستند که در اولویتند.در خود دانشگاه ها تمرکز اموزش بر مردان است. در بازار موقع استخدام و تحویل کار مردان در اولویتند.و اگرمردی پیدا نشود که کار را تحویل بگیرد مطمئن باشید ترجیح داده میشود که منصب خالی بماند تا اینکه وجود ننگین یک زن در ان اعمال اثرکند!
به نظر شما چند زن انقدر احمق هستند که مثلا رشته ی صنعتی اینچنین را به روانشناسی بالینی ترجیح دهند؟
این دسته از زنان احمق خیلی کم هستند و از بین این زنان احمق خیلی خیلی کمتر یافت میشوند که کارشان را با وجود تمامی مشکلات و موانع به ثمر برسانند.(کدام ثمر؟؟)
اینها را مشاوران تحصیلی میدانند و زن را در همان موقع انتخاب رشته از درگیرکردن خود منصرف میکنند.
بهتر:))
مردان رقیبی کمتر دارند.کارشان را با وجود رقیبان کمتر میابند.و خوب بالطبع موقع پول در اوردن ناله میکنند که تا کی باید وجود انگل وار زنان را تحمل کنند!
زنان کجا هستند؟ در خانه....
زنان سرکش چه وضعی دارند؟
بگذارید وضعیت یک دوست را بگویم که به عنوان یک زن تمام عیار تحسینش میکنم.
تهدید هایی که از طرف مردان بازار در یافت میکند-یک زن بی شخصیت و اراذل و اوباش (چون موقع بازاری صحبت کردن از واژگان مردانه استفاده میکند که معمولا با پوزخند مردان طرد میشود)-چک هایی که حتی نمیتواند با صدای زنانه اش مجبور به پاسشان کند-در ازای کار باید پیشنهاد سکس مردان را با یک لبخند تهوع اور رد کند- موقع کارهای حقوقی ودرگیری در ادارات دولتی از یک حیوان همحقوقش پایین تر است و اگر خواهد مردانه کارش را پیش ببرد در اخر بیلاخ هم تحویلش نمیدهند و اگر بخواهد زنانه کارش را پیش ببرد باید از بسیاری از حقوقش چشم پوشی کند.....و.....ببخشید پیشنهادتان برای این زن مرد صفت چیست؟بهتر نیست یک شوهر پیدا کند و از یک بار فرصت زندگی اش نهایت لذت را ببرد؟؟
یا بهتر نبود زمان را به عقب برگرداند و همان رشته ی مامایی را انتخاب کند و سرش را با الت های زنانه سرگرم کند و پول با عزت در بیاورد؟

1-آنچه من از تجربیات شخصی بیان کردم آنچنان عام هستند که نه تنها مردان بلکه خود شما هم میدانید چقدر در ایران همه‌گیر است.

2-آنجا که میگویید اگر زنی بخواهد از قالب‌های از پیش تعین شده و نرم‌های و عرف‌های جامعه در تعریف و نگاه جایگاه زن خارج شود، راهی بس دشوارتر از مردان در پیش دارد، حرف حساب است و جواب ندارد.جایی که زن سیگار به لب یک پتیاره و سلیته (درست نوشتم؟) شناخته میشود ، زنی که تمام هزینه‌های تابوشکنی را به جان خود میخرد، از نظر من یک قهرمان است.

3-من قدری دچار وجدان درد میشوم از اینکه سعی میکنم شما را به زور وادار کنم مثل خودم نگاه فراجنسیتی داشته باشید . اما از این گذشته چیزی که مورد اعتراض من ( و دیگر دوستان در این جستار) است استاندارد‌های دوگانه است. این وضع به شکلی مبتذل و احمقانه از غرب به ایران نیز سرایت کرده است. مثلا هم‌اینک این همه داد و فریاد برای نسرین ستوده به راه افتاده ، یک صدمش برای مردانی که از روز اول انقلاب اسلامی در زندان بودند (هنوز هم هستند) براه افتاد؟(مردانی را میشناسیم که 30 سال است در زندانهای جمهوری اسلامی هستند . جز اینکه بخواهید مثل آن دوستمان بگویید زندانبانها مرد هستند! چرا یک حادثه ناگوار برای یک زن تراژدی میشود ولی تراژدی‌های هر روزه که بر مردان میرود مورد کمترین توجه هم قرار نمیگیرد؟

4-ناهنجاری‌های موجود محصول چندین عامل است.بخشی از آن از سوی سیستم است که ربطی به مردان و زنان ندارد.بخشی از سوی سنت‌ها ست که بازهم ربط چندانی به مردان و زنان امروزی ندارد و صرفا به دلیل آنکه زیر پا گذاشته نشده و از سوی حاکمیت حمایت میشوند همچنان دنبال میشوند.یعنی گویی همه در انتظار این هستند کسی بیاید بگوید دیگر این کار را نکنید چون خوب نیست تا اینها هم دست از آن بردارند. همین دو دسته بخش عمده‌ای از ناهنجاری‌ها را باعث میشوند.پس از اینها بخشی از گرفتاری‌ها زیر سر خود زنان و مردان است. اینجا محل بحث اساسی است.آنجا که ما میگوییم بیاییم همه بندها و زنجیرهایی که به دست و پایمان بسته شده را بگشاییم تا در سایه آزادی همه رها باشیم، فمینیست ( که شوربختانه برخی از مردان هم به غفلت با آنها همدست شده‌اند) میگویند "هرچه میکشیم از مردان است"،"زنان یگانه مظلومان و ستم دیدگان هستند" و در یک اشاره‌هایشان سراسر بر زنان است. ما هم ناچار شده‌ایم اینجا نشان دهیم چنان که اینان می‌گویند هم نیست و براستی جامعه مردان چندین برابر جامعه زنان هزینه میپردازند.
عریان‌تر از این دیگر نمیتوانم بگویم.

Ouroboros
03-09-2013, 11:38 PM
خب در راستای این تاپیک یک پست هم من بزنم که دینم رو به جنسیتم ادا کرده باشم:))
آیا به ذهنتون رسیده که چطور میشه به مردان تجاوز کرد؟
خب ظاهرا سه روش کشف شده در صورت رسیدن اخبار جدید این روش ها هم آپدیت میشند:))
1-تجاوز زن بالغ به پسر نابالغ.نمونه:شما یک معلم هستید و یک پسر حسابی چشمتون رو میگیره،پسر بخت برگشته رو به یک بهانه نگه میدارید و بعد به عنوان یک ویبریتور ازش استفاده میکنید:))البته بسته به سن پسر ممکنه مجبور باشید فقط به انگشت راضی بشید:))
2-تجاوز به مرد به روش مردانه!:در این مورد با مرد لجبازی مواجه هستیم که حاضر نیست در مکان و زمانی که شما میخواید باهاتون سکس کنه،برای ادب کردن این مرد نالایق اون روپس از یک روز خسته کننده و یا به کمک الکل معجزه گر! رام میکنید:))بعد با انگشت به حسابش میرسید یا اینکه فرایند لیسیدن رو بهش آموزش میدید:))
البته در این مورد برای ادب کردن میشه از دیلدو هم استفاده کرد:))
3-تجاوز به روش کاملا زنانه:در این مورد اگر مرد به اندازه کافی در شماره 2 تحریک شده بود و راست کرده بود میتونید ازش به عنوان دیلدوی زنده برای لذت شخصی!استفاده کنید:))


نکته علمی: برای راست کردن در مردان یا انزال (در زنان)لزوما رضایت ملاک نیست(هرچند خوشی روانی رو بسیار کمتر میکنه و گاهی هم دقیقا میتونه آزاردهنده باشه)

سپاس از بابت این پیک. اغلب اشخاص نادان، هنگاهی که با آنها از تجاوز جنسی زن به مرد سخن می‌گویید همین پیشفرض «راست شدن» قضیب را پیش می‌کشند و ادعا می‌کنند «اگر واقعا نمی‌خواست کیرش هم بلند نمی‌شد». به این می‌ماند که من بگویم زن مورد تجاوز قرار گرفته اگر به هنگام سکس مهبلش خیس شد و لذت برد این دیگر تجاوز نیست!

یک نوع دیگری از سکس اجباری منحصرا برای مردان هم هست: وایگرا. وقتی یک مرد به دلایل روانی تحریک‌پذیر نیست، دارویی شیمیایی برای دور زدن این نارضایتی و بی‌میلی درست کرده‌اند که چیزی بجز تجاوز غیررسمی نیست. اگر یک مرد قادر به تحریک شدن نیست یا از مشکلی جسمی رنج می‌برد و بجای دور زدن آن با کامپند شیمایی باید به یافتن بیماری نفهته و برطرف کردن آن اقدام ورزید، یا مسئله روانشناختی‌ست(شما را زیبا نمی‌یابد، از بدنتان خسته شده، میل و علاقه‌ای به سکس ندارد و ....). در هر دو صورت هیچ مردی نباید بدلیل اثبات «مردبودن» خود هیچ کاری، از جمله مصرف وایگرا را انجام بدهد و تنها زمانی به سکس بپردازد، که از نظر جسمی و روانی یکسره مایل به انجام آنست، نه در رودربایستی با چشمداشتهای اجتماعی.

پ.ن: من در آینده بیشتر در اینباره خواهم نوشت.

Dariush
03-09-2013, 11:52 PM
راستی، پوزش مرا بابت اشتباهات نگارشی بپذیرید.من نمتوانم نوشته‌هایم را ویرایش کنم از بس که آخوند پایش را روی شلنگ اینترنت میفشارد.

Ouroboros
03-10-2013, 12:13 AM
2-آنجا که میگویید اگر زنی بخواهد از قالب‌های از پیش تعین شده و نرم‌های و عرف‌های جامعه در تعریف و نگاه جایگاه زن خارج شود، راهی بس دشوارتر از مردان در پیش دارد، حرف حساب است و جواب ندارد.جایی که زن سیگار به لب یک پتیاره و سلیته (درست نوشتم؟) شناخته میشود ، زنی که تمام هزینه‌های تابوشکنی را به جان خود میخرد، از نظر من یک قهرمان است.

اینکه تلاش برای بیرون جهیدن از هنجارهای بی‌دلیل اجتماعی کاری‌ست ستودنی به جای خود، اما به نظر شما زندگی در ایران ِ امروز برای یک زن لاشی آسانتر است یا یک مرد کونی؟ هر دو به نقوش سنتی خود نه گفته‌اند، اما مصائب کدامیک به باور شما فزون‌تر است؟‌ سیگار کشیدن زنان را باید با ابرو برداشتن و ماتیک مالیدن پسران مقایسه بکنید، آنگاه درمی‌یابید که یا هیچ تفاوتی میان برخورد منفی جامعه با دگرگونی نقوش «زنانه» و «مردانه» توسط کسان وجود ندارد و همانطورکه زن برای سیگار کشیدن در انظار می‌شود لاشی و خراب و آن‌کاره، یک پسر هم برای آرایش کردن صورت خود می‌شود «ابنه‌ای» و «بده» و «مفعول» و «سوزن‌دانی» و ...

Dariush
03-10-2013, 12:35 AM
اینکه تلاش برای بیرون جهیدن از هنجارهای بی‌دلیل اجتماعی کاری‌ست ستودنی به جای خود، اما به نظر شما زندگی در ایران ِ امروز برای یک زن لاشی آسانتر است یا یک مرد کونی؟ هر دو به نقوش سنتی خود نه گفته‌اند، اما مصائب کدامیک به باور شما فزون‌تر است؟‌ سیگار کشیدن زنان را باید با ابرو برداشتن و ماتیک مالیدن پسران مقایسه بکنید، آنگاه درمی‌یابید که یا هیچ تفاوتی میان برخورد منفی جامعه با دگرگونی نقوش «زنانه» و «مردانه» توسط کسان وجود ندارد و همانطورکه زن برای سیگار کشیدن در انظار می‌شود لاشی و خراب و آن‌کاره، یک پسر هم برای آرایش کردن صورت خود می‌شود «ابنه‌ای» و «بده» و «مفعول» و «سوزن‌دانی» و ...
تفاوت‌های ظریفی اینجا هست. تابوشکنی برخلاف آنهایی که شما از مشکلات مردان مثال زدید صرفا از نیاز شخصی نشات نمیگیرد و معمولا یک حرکت عام‌المنفعه (شرمنده مهربد جان!) است. همچنین انصافا باید پذیرفت حصارهایی که دور زنان کشیده شده بسیار تنگ‌تر از مشابه مردانه‌اش است.مثلا مردی که با چندین زن بخوابد یک قهرمان است ولی اگر مردم بفهمند دختری با معشوقش هم‌آغوشی کرده‌ است یک «لکه ننگ» ، یک مفسده، یک جنده و... شناخته خواهد شد.وحشتناکتر اینکه اگر به او تجاوز هم شود ، باز هم نگاه جامعه به او بسیار شرم‌اور است.نمونه‌های اینچنینی برای زنان زیاد هستند.این را باید پذیرفت.

Ouroboros
03-10-2013, 01:52 AM
تفاوت‌های ظریفی اینجا هست. تابوشکنی برخلاف آنهایی که شما از مشکلات مردان مثال زدید صرفا از نیاز شخصی نشات نمیگیرد و معمولا یک حرکت عام‌المنفعه (شرمنده مهربد جان!) است. همچنین انصافا باید پذیرفت حصارهایی که دور زنان کشیده شده بسیار تنگ‌تر از مشابه مردانه‌اش است.مثلا مردی که با چندین زن بخوابد یک قهرمان است ولی اگر مردم بفهمند دختری با معشوقش هم‌آغوشی کرده‌ است یک «لکه ننگ» ، یک مفسده، یک جنده و... شناخته خواهد شد.وحشتناکتر اینکه اگر به او تجاوز هم شود ، باز هم نگاه جامعه به او بسیار شرم‌اور است.نمونه‌های اینچنینی برای زنان زیاد هستند.این را باید پذیرفت.

بله متفاوت است: در بدتر بودن شرایط مردان.

کسی منکر وجود اینها نشده، قیاسی که شما می‌کنید نامربوط است. مثلا سیگار کشیدن مردان را با سیگار کشیدن زنان مقایسه می‌کنید و اینکه موردی برای سیگار کشیدن مردان وجود ندارد را نوعی کهتری بخصوص و خودویژه برای زنان می‌انگارید. این همان خبطی‌ست که نخستین بار فمینیستها مرتکب شدند و به این توهم رسیدند که مرد بطور سنتی برتر از زن بوده. آنچه مردانه تلقی می‌شود و در انحصار مردان است برای زنان ناپسند، و آنچه زنانه انگاشته می‌شود و مطلقا متعلق به زنان برای مردان ناپسند شمره می‌شود. سیگار کشیدن زن را باید با آرایش کردن مرد بسنجید. تحقیر لاشی‌گری زن را باید با کونی بودن مرد مقایسه بکنید، تحقیر زن شاغل را با تحقیر مرد خانه‌دار همنسجی بکنید، دیه‌ی کمتر زن را بگذارید کنار وظیفه‌ی جهاد، ارث بیشتر را بگذارید بقل ختنه و ...

ما باید «نه»ی زن به فرهنگ/نقش سنتی خود را با «نه»ی مرد به همانهای خود مقایسه بکنیم و سپس نتیجه بگیریم که آیا به راستی فضای سنتی برای حرکت مردان گل ِ گشادتر است یا ما فقط بخشی از مشکل را پیشتر دیده‌ بودیم.

Dariush
03-10-2013, 04:07 AM
در پی مذاکراتی که داشتیم ، برای خنثی سازی برخی توطئه‌های نفاق‌آلود و همچنین به جهت تجدید قوا ، با اجازه امیر بزرگوار(صاحب جستار) و دیگر دوستان ؛برای حسن ختام موقتی این جستار :

http://www.daftarche.com/images/imported/2013/03/31.jpg (http://www.8pic.ir/)

Dariush
03-13-2013, 04:24 AM
بله متفاوت است: در بدتر بودن شرایط مردان.

کسی منکر وجود اینها نشده، قیاسی که شما می‌کنید نامربوط است. مثلا سیگار کشیدن مردان را با سیگار کشیدن زنان مقایسه می‌کنید و اینکه موردی برای سیگار کشیدن مردان وجود ندارد را نوعی کهتری بخصوص و خودویژه برای زنان می‌انگارید. این همان خبطی‌ست که نخستین بار فمینیستها مرتکب شدند و به این توهم رسیدند که مرد بطور سنتی برتر از زن بوده. آنچه مردانه تلقی می‌شود و در انحصار مردان است برای زنان ناپسند، و آنچه زنانه انگاشته می‌شود و مطلقا متعلق به زنان برای مردان ناپسند شمره می‌شود. سیگار کشیدن زن را باید با آرایش کردن مرد بسنجید. تحقیر لاشی‌گری زن را باید با کونی بودن مرد مقایسه بکنید، تحقیر زن شاغل را با تحقیر مرد خانه‌دار همنسجی بکنید، دیه‌ی کمتر زن را بگذارید کنار وظیفه‌ی جهاد، ارث بیشتر را بگذارید بقل ختنه و ...

ما باید «نه»ی زن به فرهنگ/نقش سنتی خود را با «نه»ی مرد به همانهای خود مقایسه بکنیم و سپس نتیجه بگیریم که آیا به راستی فضای سنتی برای حرکت مردان گل ِ گشادتر است یا ما فقط بخشی از مشکل را پیشتر دیده‌ بودیم.
من یک زن سیگاری را با یک مرد سیگاری مقایسه نکردم چرا که مشخص است که چنین قیاسی باطل است . اما به نظر نمیرسد که در محدود‌یت‌های بیشتر آزادی‌های فردی برای زنانِ ایرانی نسبت به مردانِ ایرانی کسی شک داشته باشد . خود شما هم میگویید باید بندهایی که برپای مردان بسته شده بطور یک به یک با همانهایی که برای زنان بسته شده بسنجیم(در شکلی که قابل سنجش باشد). بسیار خب ، قدری در اینکار که پیش بروید ، بی‌شک به جایی میرسید که دیگر برای بندهای زنان ، همانندی در مردان نمی‌یابید . این خاصیت جامعه ایران است . من در مثالی که زدم، اشارهام به مهمترین نیاز هر شخصی بود ، که همانا نیاز جنسی است ، چه در زن و چه در مرد. در عوض شما وضعیت مرد کونی را پیش میکشید که این با آن قابل همسنجی نیست چرا که شاید 10 درصد مردان ایرانی کونی باشند اما نیاز جنسی مربوط به همه است . بگذریم از اینکه همین برطرف کردن نیاز جنسی برای زنان گاهی مجازات مرگ هم در پی دارد (در استانهایی چون کردستان و بلوچستان و...).به هرحال انتقادهای ما به فمینیسم و رد ادعاهای پوچشان نباید منجر شود که وضعیت اسفبار زنان ایرانی را فراموش کنیم. در سال چند دختر کودک ایرانی به خانه شوهر فرستاده میشوند؟ چند زن یا دختر به وهم ارتباط با نامحرم توسط خانواده کشته میشوند(یا چیزهای دگر)؟چه تعداد دختر فروخته میشود؟ دستکم تراژدی‌های انچنینی برای مردان وجود ندارد . از هر طرف که بنگرید ، میبینید که چه در کمیت و چه در کیفیت ، اینها با نمونه‌هایی که برای مردان هست قابل مقایسه نیست. خود ما تا کنون چند خانواده روشنفکر دیده‌ایم که به ازای تاخیر زن یا دخترش از مثلا کلاس ، او را به باد فحش و کتک نگرفته باشد ؟ در گیلان که دیگر برای این آزادی‌ها مشهور است، آنگاه که آنجا بودم، به کرات این چیزها را دیده‌ام . آنگاه که یک پسر در یک خانواده میتواند به راحتی چندین دوست دختر داشته باشد ، روابط و زیر و زبر وسائل شخصی دختر خانواده مثل موبایل پویش میشود تا مبادا با پسری در ارتباط باشد. پسران جوانی که به هر شهری بخواهند با دوستان خود میروند اما دخترها برای اردوهای مدرسه هم با خانواده دچار مشکل میشوند. بازهم پیش بروم ؟ و اینجا آن اصلی که گفتید نمیتواند برقرار باشد چرا که به هر حال تعداد این مشکلات زیادند.
پس اگر زندگی در ایران را به یک جاده تشبیه کنیم موضع من چنین است : برای مردان جاده‌ای پهن اما پر از سنگلاخ ، چاله و چاه . برای زنان جاده‌ای تنگ اما صاف و بدون پیچ . یعنی اکثریت زنان اگر در همان مسیری که جامعه از آنان انتظار دارد بروند هیچ مشکلی ندارند : اما این انتظارات تا حد زیادی آزادی‌های فردی آنها را سلب میکند؛در عوضش زندگی‌ای تن‌آسا و راحت خواهند داشت ( و فراموش نکنیم که برای اکثریت زنان ایران چنین است). مردان اما آزادی‌های فردی و امکان مانور بیشتری دارند اما بار زندگی بسیار بیشتر بر دوششان سنگینی میکند.
بنابراین با حفظ مواضع پیشینم در قبال چرندیات و داستان‌سرایی‌های فمنیسم و باور به اینکه این معضلات برآمده از جامعه‌ای سنتی و منحط جهان سومی است که به سرعت در اثر آزادی‌های سیاسی و اجتماعی ، مدرنیسم، ارتباط با جهان خارج و افزایش رفاه اجتماعی تا حد زیادی حل خواهند شد و نیازی به راهکارها و نگاههای فمنیستی نیست چرا که علاوه بر نگاه نادرست و تحلیل‌های کوکانه و بی‌پایه ، منجر به باززایی ناهنجاری‌های قرینه خواهد شد؛ و همچنین با تکیه بر اصل تغییر ناپذیر تواضع در برابر حقیقت، باید پذیرفت که زنان ایرانی گاهی برای رفع نیازهای ساده و کوچک خود نیز باید هزینه زیادی چون ترد از خانواده و جامعه، انگ‌هایی چون فاحشه و هرزه، فشارهای روحی و روانی و .... را دریافت کنند . برخی از اینها برای مردان نیز وجود دارند ، اما در کیفیت و بخصوص در کمیت معضلاتی که برای آزادی‌های فردی زنان وجود دارند بیشترند.

Ouroboros
03-13-2013, 08:38 AM
من ...
.

خوب است که راجع به بیشینه‌ی مسائل باهم اتفاق نظر داریم، بجای پرداختن به بخشی که برایم پذیرفتنی نیست، یک مقدمه‌ی نسبتا طولانی می‌نویسم، و سپس به مواردی که دانه‌دانه برشمرده‌اید می‌پردازم.

داریوش گرانقدر من هیچکدام از مشکلات و دشواری‌های زنان را انکار نمی‌کنم، و هرچند همه جا اینرا به کررات گفته‌ام، هنوز هم دوستان فمینیست(و در این گفتگو شما)، هرجا به دشواری اندکی برمی‌خورند فهرستی بی‌پایان از این دشواری‌ها را توی سر ما می‌کوبند و ما را بی‌دلیل متهم به نفی آنها می‌کنند. اینکه من بگویم ما در بخشی از جامعه شرایطی به مراتب درجات بدتراز زنان داریم به این معنا نیست که ما در همه جای جامعه شرایط بدتری داریم، یا شرایط زنان خوب است، یا ... اگر ما پیرامون انعطاف‌پذیری نقوش جنسیتی صحبت می‌کنیم، مردان بی‌شک دست پائین‌تر را دارند. اگر درباره‌ی آزادیهای فردی صحبت می‌کنیم، زنان و مردان به یک اندازه محدود می‌شوند و اگر درباره‌ی سخت‌تر بودن کدامیک از نقوش سنتی حرف می‌زنیم، باز هم مردان برنده خواهند بود. در این شکی نیست که قالبگیری جنسیت برای مردان با وسعت گسترده‌تر و شدیدتری اعمال می‌شود و پلیس جنسیتی بر آنها بسیار سخت‌گیرتر است: کوچکترین رفتار زنانه‌ای از سوی یک مرد بلادرنگ تعبیر به ابنه‌ای بودن، اواخواهر بودن یا چیزی مشابه می‌شود. هرگونه نمایش ضعف یا احساس درماندگی توسط مرد از جانب دوستان، خانواده و یا دیگر مردانی که جهت جلب نظر مساعد زنان قصد اثبات «مرد» بودن خود را دارند مورد تمسخر قرار می‌گیرد،، و هرچه رفتار یک مرد «زنانه‌تر» باشد، بیشتر مورد تحقیر و سرزنش و انکار قرار می‌گیرد.


در پرانتز و قبل از اینکه دوستان فمینیست شیرجه بزنند روی این قسمت و بگویند «خُب این خود نشان از زن‌ستیزی جامعه دارد» و «زن بودن برای مرد را پست می‌دانند چون از زنها بیزارند» و چرندیاتی از این قبیل، لازم است بدانند که پست شمردن مرد زن‌نما از آن جهت بوده که او هیچ ارزشی برای جامعه‌ی سنتی نداشته، یعنی نه ارزش مرد را داشته(تقبل هزینه‌ها و مسئولیتها، نبرد برای بقای اصلح جامعه، کشتن و کشته شدن برای محافظت از زنان و کودکان و ...)تمام آنچه یک مرد را «مفید» می‌کند(و مرد باید که مفید باشد تا ارزشمند محسوب بشود، بالعکس زن که به خودی‌خود و تنها با بودن ارزشمند است)، نه ارزش زنانه دارد و می‌تواند بچه‌دار بشود.

پس مرد زن‌نما یکسره «بی‌ارزش» مجسوب می‌شود و مورد تحقیری بی‌اندازه شدید قرار می‌گیرد ( نه بخاطر آنکه «ادای زنان را درآورده»، بلکه زیرا مرد تنها به اندازه‌ی استفاده‌/بهره‌ای که برای زنان/کودکان دارد ارزشمند محسوب می‌شود) که هیچ شخص دیگری در جامعه ناگزیر به تحمل آن نیست، نه زنان مردنما(مجازات زن لزبین در اسلام را مقایسه بکنید با همان مرد گی)، و نه حتی فواحش و بردگان جنسی تحقیری که یک مرد ِ بی‌استفاده از سوی دیگران متحمل می‌شود را حتی نمی‌توانند تصور بکنند، چه برسد به تحمل. نکته‌ای که همواره من برای درک این معضل به مخاطبان خود پیشنهاد کرده‌ام نظریه‌ها و نقل‌قولهایی‌ست که فمینیستهای افراطی درباره‌ی «بی‌استفاده» بودن مردان مطرح کرده‌اند، و نشان می‌دهد همینها که هرشب با فکر جنسیت می‌خوابند و هر روز صبح با عقده‌های فالیک بیدار می‌شوند، همچنان تحت این درک فرگشتیکی هستند که مرد از طریق استفاده/کارکردی که دارد ارزشمند می‌شود و اکنون که دیده‌ایم زنان قادر به انجام کارهای مردانه هستند(البته در سرتاسر تاریخ هم بوده‌اند)، پس باید پرسید «آنها به چه دردی می‌خورند»؟‌


اجازه بدهید کمی اینرا بیشتر بشکافیم. جامعه‌ی بدوی انسان را تصور بکنید. در سرتاسر فرگشت تنها گونه‌هایی زنده مانده‌اند که توانسته‌اند میان هزینه و نفع خود توازن برقرار کرده، در پایان روز از آنچه کرده‌اند سود ببرند. برای انسانها سود بردن عمیقا وابسته به توانایی تولید، و از آن مهمتر، تداوم این تولید بوده. ما بطور روزانه به مقادیر نسبتا زیادی خوراک و حجمی باورنکردنی از مراقبت و محافظت دربرابر محیط پیرامون نیاز داریم و میزان کاری که باید برای برخورداری از بازدهی عینی انجام بدهیم در قیاس با بسیاری پستانداران دیگر استثنایی‌ست(نوزاد انسان برای مثال تا چندین سال یکسره برای نجات یافتن وابسته به والدین خود است). پس بازدهی بیشتر برای جامعه‌ی انسانی انجام کارهای ضروری برای نجات یافتن، و بازتولید کارگرانی که قادر به انجام کارهای ضروری برای نجات یافتن هستند بوده. نقش زنان در این جامعه چه بوده؟ تولید این کارگران. این مهمترین وظیفه و ارزشمندترین قسمت از بازپرداخت یک زن به جامعه‌ی پیرامون خود است، چون مردان قادر به انجام آن نیستند، و در جمعیتی که پنج زن دارد و صد مرد، تعداد زنان است که شاخص رشد کمی(و طبیعتا کیفی)را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد اگرنه یک مرد تنها می‌تواند وظیفه‌ی جنسی تمام مردان جهان را انجام بدهد.

این باعث می‌شود که امنیت، آسایش و سلامت زنان به مراتب درجات مهمتر از همانهای مردان بوده باشد، زیرا نابودی زن برابر با نابودی همه خواهد بود. افزون بر این زنان از آنجاکه قادر به انجام این مهمترین وظیفه‌ی خود نسبت به جامعه باشند، نیازمند مراقبت، کمک و حمایت مداوم و موثر مرد بوده، زن باردار یا بچه‌بقل نمی‌تواند به شکار برود و یا وسایل امنیت خود و بچه‌اش را فراهم بکند. این به معنی آنست که زن تنها بدلیل داشتن رحم ارزشمندتر از مرد است، و بی‌نیاز از ایفا کردن نقشی ثانویه جهت اثبات مفید بودن خود. در نتیجه‌ی این وضعیت، خصوصیاتی که برای زنان حائز و واجد اهمییتی حیاتی محسوب می‌شده‌اند عبارت بودند از توانایی بیان مشکلات خود(تا مرد قادر به رفع و رجوع آنها باشد)، برخورداری از ویژگی‌های ظاهری که نشان‌دهنده‌ی توانایی او جهت به دنیا آوردن بچه‌های سالم بوده‌اند و از همه مهمتر خودخواهی در برابر از خودگذشتگی. تصور بکنید خانواده‌ای متشکل از انسانهای نخستین را، مرد در شکار قبلی زخمی شده و در رنج و عذابی‌ست بی‌اندازه شدید، زن به تازگی بچه‌دار شده و نیازمند غذای فراوان جهت شیر دادن و زنده ماندن.

اکنون اقتضای موقعیت ایجاب می‌کند که مرد، درد و رنج و نیاز زن را بر همان خودش ارجح بداند، ریسک تبدیل شدن از صیاد به صید را بپذیرد، درد خود را فراموش بکند، تمام خطرها را به جان بخرد و برای یافتن غذا از غار خود بیرون برود، زیرا در غیر اینصورت همگی خواهند مرد. زن نیز برپایه‌ی اقتضای شرایط چنان شده که نیاز خود، و سپس بچه‌ی خود را برهمان مرد ترجیح بدهد، زیرا اگر نگران درد بدن او باشد و از خروج وی از خانه جلوگیری بکند(و نیازهای او را بر نیازهای خودش ارجح بداند)، نتیجه باز مشخصا و مطلقا فاجعه‌آمیز خواهد بود. اینست که ما تکامل یافته‌ایم تا به نیازهای زنان توجه کامل داشته باشیم، و نیازهای مردان را یکسره نادیده بگیریم یا تنها زمانی آنها را به رسمیت بشناسیم که مستقیما به برآورده شدن بهتر نیازهای زنان ربط پیدا می‌کنند.

برپایه‌ی تمام آنچه گفته شد، اکنون منطقی و بدیهی‌ست که زن قادر به انجام وظایف خود، افزون بر همانهای یک مرد، در صورت وجود امکان عینی برای چنان شرایطی نه فقط چیزی پست و ناخواستنی محسوب نمی‌شود، بلکه حتی مورد تحسین و تشویق هم قرار می‌گیرد(بنگیرید به موقعیت «زن‌ مستقل و خودگردان مدرن» که «قدرت» او چه مایه تحسین شده و می‌شود، و نیز موفقیت باورنکردنی فمینیسم در برهم زدن نرمهایی به قدمت تاریخ طی شصت/هفتاد سال تلاش مستمر به نحوی بازگشت‌ناپذیر و ابدی)، پس زن قادر به انجام کارهای مردانه هرگز «پست» تلقی نمی‌شود زیرا افزون بر نقش اصلی خود، قادر به انجام وظایف ثانویه هم هست، اما زنی که قصد تغییر نقش اصلی خود را دارد بله، مورد تحقیر جامعه‌ی سنتی قرار می‌گیرد، زیرا ارزش مادر شدن بسیار بالاتر از مرد بودن است.


نکته‌ی دیگری که پیشتر هم به آن اشاره کردم اینست که هرگونه نمایش عواطف از سوی مرد «زنانه» تلقی شده و انکار می‌شود. اصلا یکی از دلایلی که ما این چنین با مقاومتی دیوانه‌وار روبرو می‌شویم و به محض اعلام و طرح مشکلات جنسیتی مردان همچون دیوانگان زنجیرگسیخته با ما رفتار می‌شود آنست که بشر تکامل یافته تا به مشکلات و مصائب مردان اهمییتی ندهد، و همانهای زنان را برطرف بکند. برپایه‌ی نیازهای عینی مردان از خودگدشته بار آمده‌اند، تا در وقت لزوم همراه با کشتی در حال غرق شدن به اعماق اقیانوس بروند، یا در جنگ با سر بالا گرفته بدوند به پیشواز باران گلوله‌ها، یا حتی درد جسمی خود را پنهان بکنند، ما هنوز پسربچه‌های نوزاد را بدون بی‌حسی ختنه می‌کنیم، زیرا پسر باید از طریق تحمل درد، تحقیر، عذاب و شکنجه‌ی جسمی و روانی «مرد» بشود و برای ازخودگذشتگی‌های بعدی آماده. اینست که مرد عاطفی، یا مردی که به خود جرئت می‌دهد با صدای بلند حالات نامطلوب خود را بر زبان بیاورد، در جوامع سنتی‌تر مثل ایران آشکارا تحقیر و انکار می‌شود، و نه فقط احترام، جایگاه اجتماعی و حتی هویت جنسی خود در برابر دیگران از دست می‌دهد، ما به نحوی بسیار جالب می‌بینیم که حتی شانس خود برای جفت‌گزینی را هم از دست می‌دهد و حتی در غرب هم، چیزی برای زنان غیرسکسی‌تر از مرد نالان و نق‌زن که به وقت روبرو شدن با مشکلات و مصائب عاطفی بجای «مثل یک مرد» با آنها «کنار» آمدن، مثلا گریه می‌کند وجود ندارد.

Ouroboros
03-13-2013, 09:15 AM
نه فقط زنان خشن مورد پیگرد و مجازاتی عادلانه(برابر با همان مردان)قرار نمی‌گیرند، وقتی با خشونت غیرقابل انکار آنها روبرو می‌شویم، طبیعی‌ترین واکنشی که وجود دارد تلاش برای توجیه آنست. «لابد کاری کرده»، «حتما حرکت خیلی ناجوری کرده» و ... مشابه آنها را درباره‌ی زنانی که از مردی کتک می‌خورند نمی‌شنویم، زیرا در اذهان عمومی مردها موجوداتی ذاتی خیر و پاک و بی‌گناه جا زده نمی‌شوند. به دلیل همین پیشداوری‌ها، یک مرد برای دفاع از خود مقابل یک زن خشن هیچ راهی ندارد، برخی ار زنان نیز با عنایت به این حقیقت و حداکثر بهره از آن، هر کار که خواستند که می‌کنند. آخرین نمونه در گستره‌ی بی‌شمار فیلمهایی که در اینترنت از این زنان خشن وجود دارد، این یکی بیشتر بیرون می‌ایستد، که در آن زنی در حال کتک زدن مردی خارجی به «دلایل نامشخص» است، و جالبتر از شدت و سطح «باورنکردنی» خشونتی که «زنک خرفت» در این فیلم مرتکب آن می‌شود، واکنش یکسره توام با بی‌تفاوتی و آسوده‌خاطری حاضران در صحنه است که با آرامشی هراسناک شاهد کتک خوردن یک انسان هستند:

LiveLeak.com - Foreign male beaten by woman for unknown reason (http://www.liveleak.com/view?i=237_1362992789)

Russell
03-13-2013, 11:11 AM
حالا یک سوال امیر،این برابر بودن تقریبی تولد نوزادان پسر و دختر فقط معنیش از استراتژی ژن خود خواه این میشود که سود احتمالی تقریبا برابری برای زن و مرد بودن دارد یا در همین نگاه اجتماع انسانها هم معنی میدهد؟
چرا مثلا 60 به 40 به سمت زنها نیست؟

Ouroboros
03-13-2013, 11:55 AM
حالا یک سوال امیر،این برابر بودن تقریبی تولد نوزادان پسر و دختر فقط مهنیش از استراتژی ژن خود خواه این میشود که سود احتمال تقریبا برابری برای زن و مرد بودن دارد یا در همین نگاه اجتماع انسانها هم معنی میدهد؟
چرا مثلا 60 به 40 به سمت زنها نیست؟

Fisher's principle - Wikipedia, the free encyclopedia (http://en.wikipedia.org/wiki/Fisher's_principle)



بطور کلی شاخص زن و مرد یکی‌ست مگر آنکه به دنیا آوردن یکی سخت‌تر از دیگری بشود، با این وجود از آنجاکه زنان شاخص ازدیاد جمعیت را کنترل می‌کنند، پس گونه‌هایی که در آن ازدیاد زنان اصل است سریع‌تر رشد می‌کنند. اگر میزان درون‌زایی زیاد باشد بدلیل اصل سلامت فراگیر (http://en.wikipedia.org/wiki/Inclusive_fitness) بیشتر شدن زنها پسندیده‌تر است، زیرا رقابت میان «برادران» به کمتر شدن سلامت جفتها و والدین آینده (در تناسب با رقابت با غریبه‌ها)می‌انجامد، اما بعد دوباره با ازدیاد جمعیت و کمتر شدن احتمال درون‌زایی جمعیت جنسی به سوی برابری بازمی‌گردد، ما در طبیعت مثال زنده از این مورد داریم:
Sex allocation by a mite parasitic on insects: local mate competition, host quality and operational sex ratio - Springer (http://link.springer.com/article/10.1007%2FBF00329042?LI=true)



در برخی گونه‌های جانوری والدین می‌توانند جمعیت جنسی فرزندان خود را وابسته به شرایط تحت تاثیر قرار بدهند. مدل جدیدی که برمبنی مطالعه‌ی این گونه‌ها ارائه شده فرگشت جنسیتی را برمبنی عوامل محیطی(در برابر عوامل ژنی)می‌داند:
The adaptive significance of temperature-dependent... [Evolution. 2005] - PubMed - NCBI (http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/16405164)
Sex-change lizards settle a hot topic � News in Science (ABC Science) (http://www.abc.net.au/science/articles/2008/01/22/2143717.htm)


این صفحه (http://en.wikipedia.org/wiki/Human_sex_ratio)هم مباحث خوبی دارد.

Mehrbod
03-13-2013, 01:24 PM
امیر جان اینجا دیگر سپاسگزاری تک و تنها کار نمیکرد! (: همه‌یِ چیزهایی که ما پراکنده اینجا و آنجا
میدانستیم را بزیبایی هر چه بیشتر در واکاوی آوردی که براستی جای دست مریزاد گفتن دارد :e306:




حالا یک سوال امیر،این برابر بودن تقریبی تولد نوزادان پسر و دختر فقط مهنیش از استراتژی ژن خود خواه این میشود که سود احتمال تقریبا برابری برای زن و مرد بودن دارد یا در همین نگاه اجتماع انسانها هم معنی میدهد؟
چرا مثلا 60 به 40 به سمت زنها نیست؟

من این را یک پاسخ دیگر هم میدهم,

همانجور که امیر گفت این یک مهاد فرگشتیکه که از یکسو پیوند تنگاتنگی با توان زادآوری مادینگان دارد که چون الَک کردن میماند,
اگر شمار نرینگان بیشتر شود, مادنیگان شمار مرزمندی از ژن آنها را به زادمان پسین میرسانند (بخش الک کردن), در سوی دیگر
اگر شمار مادینگان بیشتر شود باید با نرینگان کمتری بخوابند که کُد ژنتیکی اشان روی نسبت ١:١ کار میکند, پس زادمان پسین باز به سوی ١:١ می‌پَسگرایند.

هر آینه فراموش نشود که اگر بخواهیم میتوانیم نسبت مادینگان را بیشتر از نرینگان نگه داریم: Evolutionarily stable strategy - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Evolutionarily_stable_strategy)

این راهبُرد (strategy) ١:١ای وابستگی مهندینِ (≈سرنوشت‌سازی) بس بالایی به تیل آغازین (= initial point) دارد, اگر نسبت دو جنس در آغاز همسنگ (in equilibrium) بود, پس گزینش-
طبیعی از جهش‌یافتگیِ ژنتیکی راهبردهای دگرگُزین (alternative) بسختی پیشگیری میکند, مگر زمانیکه «نیرویِ بیرونیِ» سنگینی روی سوگیریدن پیاده‌سازی شود.


این همان همسنگیِ نش (مزداهیک‌دان) میباشد که در نگره‌یِ بازیها نیز داریم: Nash equilibrium - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Nash_equilibrium)

warm
03-13-2013, 01:39 PM
[QUOTE=Ouroboros;31662]«مردان خشمگین»

اخیرا پس از چندین دهه سرزنش کردن «تستسترون» برای «خشن‌‌تر» بودن مردان(تصوری که هرگز در محیطی مستقل از القائات فرهنگی آزموده نشده)، تردیدهایی پیرامون ارتباط مستقیم یا دستکم قطعی وجود این هرمون و خشونت مطرح شده(*). بدلیل تجربیات شخصی، من از دیرباز در میان کسانی بودم که باور داشتند بخش بسیار بزرگی از آنچه به عنوان پرتره‌ی مرد خشمگین تصویر می‌شود، چیزی فراتر از تصوری عمیقا تحریف‌شده، نادرست و حتی در مواردی تلقینی-تزریقی از طریق اصول دیکته شده بصورت سنتی به پسربچه‌ها نیست. در میان آن «تجربیات شخصی» یک خاطره‌ای هست که بیش از همه بیرون می‌ایستد، یکبار در کودکی مشغول فوتبال بازی کردن بودیم و من سر ماجرایی با پسر دیگری به اختلاف برخوردم. پسربچه‌ی مذکور که کمی هم از من بزرگتر بود پس رد و بدل شدن چند لیچار کلامی با من گل‌آویز شد و شروع به کتک زدنم کرد، از آنجاکه من پیشتر هیچگاه وارد درگیری فیزیکی با کسی نشده بودم و اصلا نمی‌دانستم چه باید بکنم، با شگفتی و ترس زیاد همینطور به او خیره ماندم و برای دفاع از خود حتی دستانم را هم بالا نیاوردم. پدرم که از دور شاهد ماجرا بود با خشمی کم‌سابقه خود را به معرکه رساند، پسربچه‌ی خیکی را به گوشه‌ای انداخت و شروع به فریاد زدن بر سر من کرد که «چرا از خودت دفاع نمی‌کنی و ایستاده‌ای کتک می‌خوری؟» و چیزهایی مشابه به این .. من نمی‌دانستم که چه خطایی کرده‌ام و برای چه سرزنش می‌شوم، و باید بیست سالی سپری می‌شد تا بفهمم آنچه در آن روز پدرم را به خروش واداشته بود، تخطی از کُدی بسیار مهم در جامعه بود.

درس مهمی که از آن روز گرفتم این بود که مردان به خشن‌ترین اشکال ممکن، از بدو ورود به جامعه می‌آموزند که«مرد گریه نمی‌کند»، «مرد نق نمی‌زند»، «مرد موظف به کنترل عواطف خود است» و ... و این سرکوب سیستماتیک همه‌ی انواع ابراز احساسات تا آنجا ادامه پیدا می‌کند، که تنها مُدل معتبر برای یک مرد، که از طریق آن قادر به بیان عواطف خود خواهد بود بن‌بست «خشم» و «عصبانیت» است. من آنروز آموختم که به عنوان یک مرد احساس خستگی، افسردگی، دژم، حسادت، حقارت، ذوق‌زدگی، ذوق‌مردگی، شرمساری، پشیمانی، ترس و تمامی دیگر عواطف خود را تنها و تنها از یک راه می‌توانم و می‌باید بیان بکنم: خشم.

هر نوع دیگری از ابراز احساسات مرا درجا تبدیل به چیزی کمتر از یک «مرد واقعی» می‌کند. جامعه از یک «مرد واقعی» توقع دارد در برابر تمامی فشارها، دشواری‌ها و مصائب مقاومت کرده، هرگز میدان را خالی نکند، حتی اگر قیمت این پافشاری جان او، آسیبهای جسمانی یا اعمال خشونت به دیگر انسانها باشد. جامعه‌ی ما حتی مرز وحشی‌گری از بکارت خوفناک «بجنگ یا بگریز» طبیعت نیز فراتر می‌برد، و مرد گریزان را در میان پست‌ترین موجودات قرار می‌دهد. و «جامعه» در همان زمان که از کودکی بطور مداوم از شما خواسته‌اند تا «مرد بشوید» و «مرد باشید»، هرگاه قصد خروج از نرمهای اجتماعی جهت تعریف سنتی از مرد را کرده‌اید سرزنش و مجازات شده‌اید و هر زمان دربرابر تعرض به جای تعرض متقابل راه دیگری برگزیده‌اید بخاطر «بزدل» بودن ریشخند شده‌اید، و هرگاه از این شرایط انتقادی کرده‌اید به «مظلوم‌نمایی» و «بچه ننگی» متهم شده‌اید، و زمانی که تنها راه بیان استیصال از اینهمه تجاوز آشکار به حریم روانی‌تان «خشم» تلقی شده، چگونه می‌توان داستان‌سرایی‌ها پیرامون «خشونت مردانه» را باور کرد و به آنها اعتنایی کرد؟

خیلی مخلصیم ولی امیرخان(راستی! خرسندیم از ورود!). همگی فکر کونید کِریم‌آق‌منگول کم داشتین که تشریف آوردن مثِ‌اینکه! عینِ یه آق‌معلمِ باشخصیت تحمّل بفرمائین که حاجیت قصد کرده باسوات شه با اِیزه!
این "فرنام" واس ما نیوفتاد!(اسم مَرده! یا زن؟!) ولی یه چیزایی اونجا چپوندیم تا مشقمونو بَلَت شیم با سووالاتمون!

Russell
03-13-2013, 02:12 PM
من نمیدانستم که این نسبت 1:1 یک ESS است.ولی کنجکاوی من بیشتر روی رابطه این واقعیت بیولوژیک با ارزش اجتماعی بود.مردان هم برای مادر طبیعت ارزش دارند برای همان انتخاب و بقای اصلح و نیاز به سکس برای آمیختن ژنها و دفاع از ماده‌ها و حمالی و... ، بنظر میرسد که فقط از بین رفتن ماده‌ها باعث انتقراض تضمینی میشود و اجتناب از آن اولویت اول است (یک نوع اصل محافظه‌کارانه‌یِ فرگشتی).
ولی این 1:1 بودن بطور کلی جنس نر را به اندازه زنان ارزشمند میکند؟ (هر چند از نگاه فردی یک زن ارزش بسیار بیشتری دارد) یا اینکه،زنان حقیقتا ارزشمندتر هستند و این برابری و ESS بیش از آنکه نشان یکسان بودن ارزش باشد یک گیر افتادن در جنسی شدن شاخه انسان (بدلایلی که اصل فیشر بیان میکند) است نه هم ارزش بودن زن و مرد که نسبت برابر مانده؟
چرا در انسان این ارزشمندتر بودن زن در فرهنگ دیده میشود ولی در خود بیولوژی نه؟

Dariush
03-13-2013, 04:11 PM
خوب است که راجع به بیشینه‌ی مسائل باهم اتفاق نظر داریم....
نخست سپاس بابت این پیک که به شکلی مدون، موجز، بی‌خلل و همه‌جانبه موضوع را واکاوی و جمع‌بندی کردید.
اگر پست‌های پیشین مرا خوانده باشید ، میدانید که در بیشینه مواردی که گفتید با شما هم‌رای هستم . اما چند نکته‌ی ظریف لابه‌لای پیک‌تان هست که میخواهم قدری بیشتر روی آنها گفتگو کنیم . نخست آنکه به نظرم قدری از آنچه من گفتم ، منحرف شدیم . اما میخواهم از همان نگاهی که شما ارائه کردید به این اختلاف بپردازم و نظر شما در مورد حس مالکیتی که مرد و خانواده در قبال زنان خانه‌ی خود دارند ، آنگاه که آن حالت‌ها و شکل‌های زیستن انسان‌های نخستین دگرگون گشته‌اند و به امروز رسیده است جویا شوم . مسلم است که این موضوع نیز توضیحات فرگشتیک دارد ، اما به هررو این وضعیتی‌ست که با آن روبرو هستیم که زنان همچون آبرو، حیثیت، دارایی و ... انگاشته میشوند طوریکه اگر خللی بر آن وارد آید، چه زن مقصر باشد و چه نباشد، چه نیاز اولیه ، غریزی و انسانی او باشد و چه نباشد، باز زن همچون یک دشمن خارجی انگاشته شده و هیچ معلوم نیست سرنوشتش به کجا بی‌انجامد. مقایسه کنید وضعیت مثلا پسر معتاد را با زن خانه‌داری که در تاریکی شب چند مرد به او حمله‌ور شده و به او تجاوز کرده‌اند(!). به نظرتان آن اهمیتی که زن در جوامع بدوی داشت و نیاز به حمایت و رفع نیازها، اکنون گریبان زنان را نگرفته و دست و پایشان را نبسته ؟ چنانکه گویا زنی نمیتواند نخواهد این حمایت‌ها را. اینها به نظرتان تیغ دولبه‌ای نیستند؟ به خصوص که اینها با تعصبات دینی نیز آمیخته شده . اینچنین است که این حس مالکیت و دارایی انگاشتن زنان در موارد زیادی باعث سلب اختیار و تصمیم گیری زن در مورد خود شده است.

در بخش دیگر ، ما قدری نیاز به توضیح در مورد آزادی‌های فردی و محدودیت‌های موجود برای هر دو جنسیت زن و مرد داریم . آنچه شما از هزینه‌های زندگی، میفرمایید، هیچ حرفی درشان نیست. اما زن چگونه میتواند خود را از این قالب خارج کند؟ مرد (مثل من) میتواند خیلی راحت‌تر قید هرچه زن و زندگی را زده و به زندگی خود بپردازد بدون آنکه کسی به او ایراد بگیرد و از خانه و خانواده و جامعه ترد شود (و مثل من خیلی اوقات تحسین هم شود). زن اما؟ «پیر دختر» و مایه ننگ خانواده و هزار چیز دگر.

از سویی ، باید وسعت یک مشکل را نیز بسنجیم . مردانی که به رفتارهای زنانه گرایش دارند چند درصد هستند ؟ میدانم که منظورتان نه فقط رفتار زنانه ، بلکه هرگونه رفتار «ناشایست برای یک مرد مقاوم و کوه درد(!)» است . اما به هر حال بازهم این همه که مشکلات اینچنینی زنان فراگیر هستند، برای مردان نیست .

Ouroboros
03-13-2013, 04:19 PM
چرا در انسان این ارزشمندتر بودن زن در فرهنگ دیده میشود ولی در خود بیولوژی نه؟

به گمانم شما ارزش بیولوژیک را از عینکی زیادی فرهنگی می‌نگرید. :e414:
تولید مثل تنها به هیچ دردی نمی‌خورد اگر تمام بچه‌ها در بدو تولد یا مدت کوتاهی پس از آن بمیرند و اغلب مادر را نیز با خود ببرند، برای هر زنی یک مراقب لازم بوده تا حاضر باشد در برابر بهایی سنگین به جان خود، امنیت و آسایش او و بچه‌اش را تامین بکند. اینست که استراتژی 1:1 هنوز برای انسان کارآمدتر از همینطور ازدیاد تعداد ماده‌ها بوده. پس افزون بر «تعداد» بچه‌ها، توانایی رساندن آنها به سن تولید مثل نیز فاکتوری اصلی محسوب می‌شده.

Russell
03-13-2013, 04:30 PM
به گمانم شما ارزش بیولوژیک را از عینکی زیادی فرهنگی می‌نگرید.
تولید مثل تنها به هیچ دردی نمی‌خورد اگر تمام بچه‌ها در بدو تولد یا مدت کوتاهی پس از آن بمیرند و اغلب مادر را نیز با خود ببرند، برای هر زنی یک مراقب لازم بوده تا حاضر باشد در برابر بهایی سنگین به جان خود، امنیت و آسایش او و بچه‌اش را تامین بکند. اینست که استراتژی 1:1 هنوز برای انسان کارآمدتر از همینطور ازدیاد تعداد ماده‌ها بوده. پس افزون بر «تعداد» بچه‌ها، توانایی رساندن آنها به سن تولید مثل نیز فاکتوری اصلی محسوب می‌شده.
متوجه این هم هستم که مردان لازم هستند همینطور اصلا یک دلیل ارزش زنان این است که خطر زیادی را همینجور بطور طبیعی برای زایمان قبول میکرده‌اند تا همین تازگی.
ولی سخن من اینست که این عدم تقارن که خودت هم گفتی یک مرد میتواند 5 زن را بارور کند ولی نه بلعکس نمود عینی ارزشمندی بیشتر ماده‌ها باید بشود،شاید علت تصور آینده سراسر لزبین هم همین عدم تقارن باشد،ولی گرفتاری در شیوه فعلی و ویژگی‌هایِ مسیر پیموده شده نمیگذارد این جابجایی صورت بگیرد،کلا خودم هم درست نمیدانم چی میگم ولی این چیزیه که در دهن منه یکمقدار از بعد فلسفی،اینکه دست آخر مادر طبیعت خودش یک فمینیست هست !!

Ouroboros
03-13-2013, 04:44 PM
تنهایی، آنچنانکه مردان آنرا تجربه می‌کنند:

1491


:e058:

Mehrbod
03-13-2013, 05:03 PM
گفتگوی‌هایِ کناری به جستار جداییده: پدافند از حقوق مردان (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B 4%DB%8C-8/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D9%BE%D8%AF%D8%A7%D9%81%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86-999/) جابه‌جا شدند.

Ouroboros
03-14-2013, 04:09 PM
نخست سپاس بابت این پیک که به شکلی مدون، موجز، بی‌خلل و همه‌جانبه موضوع را واکاوی و جمع‌بندی کردید.
اگر پست‌های پیشین مرا خوانده باشید ، میدانید که در بیشینه مواردی که گفتید با شما هم‌رای هستم . اما چند نکته‌ی ظریف لابه‌لای پیک‌تان هست که میخواهم قدری بیشتر روی آنها گفتگو کنیم . نخست آنکه به نظرم قدری از آنچه من گفتم ، منحرف شدیم . اما میخواهم از همان نگاهی که شما ارائه کردید به این اختلاف بپردازم و نظر شما در مورد حس مالکیتی که مرد و خانواده در قبال زنان خانه‌ی خود دارند ، آنگاه که آن حالت‌ها و شکل‌های زیستن انسان‌های نخستین دگرگون گشته‌اند و به امروز رسیده است جویا شوم . مسلم است که این موضوع نیز توضیحات فرگشتیک دارد ، اما به هررو این وضعیتی‌ست که با آن روبرو هستیم که زنان همچون آبرو، حیثیت، دارایی و ... انگاشته میشوند طوریکه اگر خللی بر آن وارد آید، چه زن مقصر باشد و چه نباشد، چه نیاز اولیه ، غریزی و انسانی او باشد و چه نباشد، باز زن همچون یک دشمن خارجی انگاشته شده و هیچ معلوم نیست سرنوشتش به کجا بی‌انجامد. مقایسه کنید وضعیت مثلا پسر معتاد را با زن خانه‌داری که در تاریکی شب چند مرد به او حمله‌ور شده و به او تجاوز کرده‌اند(!). به نظرتان آن اهمیتی که زن در جوامع بدوی داشت و نیاز به حمایت و رفع نیازها، اکنون گریبان زنان را نگرفته و دست و پایشان را نبسته ؟ چنانکه گویا زنی نمیتواند نخواهد این حمایت‌ها را. اینها به نظرتان تیغ دولبه‌ای نیستند؟ به خصوص که اینها با تعصبات دینی نیز آمیخته شده . اینچنین است که این حس مالکیت و دارایی انگاشتن زنان در موارد زیادی باعث سلب اختیار و تصمیم گیری زن در مورد خود شده است. .

بله درست است غریزه‌ی قدرتمند جهت مراقبت کردن از زنان دربرابر تمامی خطراتی که ممکن است از آن رنج ببرند گاهی(نه اغلب، فقط گاهی، اما با تداوم و پیوستگی نامنقطع در تاریخ)به بسته شدن دست و پای آنها و محدود کردن حق انتخاب در ایشان انجامیده، اما این به دو معنی نیست، اول آنکه به معنی نداشتن قدرت توسط زنان نیست: آنها در سرتاسر تاریخ همواره قدرت عینی بیشتری از مردان داشته‌اند و در زندگی خود نقشی فعال، توام با رضایتمندی و اختیار کامل ایفا کرده‌اند. از زمانی که ما شروع به ثبت رکورد کرده‌ایم، همواره اکثریتی مطلق از زنان از زندگی خود رضایت داشته‌اند و اکثریت مطلقی از مردان ناراضی بوده‌اند، چون برخلاف آنچه فمینیسم و درک فمینیستی مایل است ما باور بکنیم، درآوردن پول بیشتر توسط مرد برای مثال، وقتی تمام مازاد آن درآمد در اختیار همسر او قرار می‌گیرد به معنای قدرت کمتر است نه بیشتر. پس افزون بر آنکه تمامی ساز و کار جامعه‌ی بشری جهت حداکثری کردن امنیت و آسایش و بقای بی‌دغدغه‌ی زنان تنظیم و پی‌ریزی شده، محدودیتهای طبیعی که ممکن است از چنان مراقبتهایی منتج بشوندنیز بطور دائم از نظر زمانی و با گسترش و پدید آمدن امکان(تکنولوژیک و اقتصادی و ...)، روبه کاهش بوده.

دیگر چیزی که این محدودیتهای برآمده از نیازهای عینی معنا نمی‌دهند، اینست که مردان از آنها نفع خاصی می‌برده‌اند! تصور بکنید مردی هستید حاضر در یکی از امواج انسانی بسیج، در شب عملیات کربلا که طی آن ظرف چند ساعت سی‌هزار مرد جوان ایرانی زیر آتش توپخانه‌ی عراق تکه‌تکه شدند، ترجیح می‌دادید در رخت‌خواب، و کنج امن خانه «محدود» شده باشید، یا چند ساعت دیگر زیر بارانی از آتش کشته بشوید؟ در سرتاسر تاریخ بشر این تفاوت میان زن و مرد بوده، و وظیفه‌ی زن سنتی اگر به پختن و شستن و زاییدن محدود می‌شده، همان مرد سنتی به نوکری ِ تقریبا مفت برای طبقه‌ی حاکم، کشته شدن در جنگهایی که هیچ نقشی در آنها نداشته و کشتن آدمهایی که آنها را نمی‌شناخته برای دفاع از «زن و فرزند» خود(یا حتی در مواردی که نداشته، همان ِ دیگران)بوده. حال اگر بنا بود یکی از این دو نقش را انتخاب بکنید، اگر می‌توانستید میان تبدیل شدن به یک شیء جنسی که تنها ارزش او به دنیا آوردن و بزرگ کردن بچه‌هاست و یا یک شیء غیرجنسی که هیچ ارزشی ندارد یکی را انتخاب بکنید کدامیک می‌بود؟

بله در جوامع سنتی زن و بچه‌های او به نوعی دارایی مرد هستند. شکی در این نیست، اما دلیل این چیست؟ توطئه‌ای اثبات نشدنی که مردان برای اعمال سلطه و کنترل زنانگی پی ریخته‌اند و تک‌تک آنها در آن شریک هستند؟ یا تنها بهایی که مرد در برابر سرویس خود به عنوان مراقب و محافظ و بانک دریافت می‌کند؟ تمامی شواهد به صحت دومی گواهی می‌دهند. مرد با پرداخت بهایی گزاف، آغشته به عرق و خون خود از بهروزی همسر/فرزندانش اطمینان کسب می‌کند و در مقابل از خودی بودن آن فرزندان، از طریق مالکیت بر دستگاه تولید مثل زن اطمینان کسب می‌کند: ده تا بده، یکی بگیر. اینست که مردان در جوامع سنتی بازندگان بده بستان جنسیتی بوده‌اند، چراکه همواره نیازها، آسایش، امنیت، رفاه و سلامت زنان و کودکان بر ایشان ارجحیت داده می‌شده، و مراقبت و تامین دیگران به قیمت بهایی مستقیم بر خودشان وظیفه‌ی اخلاقی، شرعی، قانونی و اجتماعی آنها تلقی می‌شده.


در بخش دیگر ، ما قدری نیاز به توضیح در مورد آزادی‌های فردی و محدودیت‌های موجود برای هر دو جنسیت زن و مرد داریم . آنچه شما از هزینه‌های زندگی، میفرمایید، هیچ حرفی درشان نیست. اما زن چگونه میتواند خود را از این قالب خارج کند؟ مرد (مثل من) میتواند خیلی راحت‌تر قید هرچه زن و زندگی را زده و به زندگی خود بپردازد بدون آنکه کسی به او ایراد بگیرد و از خانه و خانواده و جامعه ترد شود (و مثل من خیلی اوقات تحسین هم شود). زن اما؟ «پیر دختر» و مایه ننگ خانواده و هزار چیز دگر.
.
مرد هم می‌شود مرد عزب که زمینی که بر آن خوابیده هرشب هزار بار او را لعنت می‌کند و ناقص است و لابد عیبی داشته و حتما خواجه بوده و شاید مفعول است. متحیرم از این قیاس شما، چون از نزدیک چند نفر مرد هرگز ازدواج نکرده می‌شناختم و دیده‌ام چه تحقیری از سوی «زنان» خانواده‌ی خود متحمل می‌شوند، اما آنچه برای من بیشتر از این قیاس شگفت انگیز است روش شماست، که من آنرا پیشتر به عنوان نگرشی توام با ایراد منطقی
و درکی تقلیل‌گرایانه رد کرده‌ام:


قیاسی که شما می‌کنید نامربوط است. مثلا سیگار کشیدن مردان را با سیگار کشیدن زنان مقایسه می‌کنید و اینکه موردی برای سیگار کشیدن مردان وجود ندارد را نوعی کهتری بخصوص و خودویژه برای زنان می‌انگارید. این همان خبطی‌ست که نخستین بار فمینیستها مرتکب شدند و به این توهم رسیدند که مرد بطور سنتی برتر از زن بوده. آنچه مردانه تلقی می‌شود و در انحصار مردان است برای زنان ناپسند، و آنچه زنانه انگاشته می‌شود و مطلقا متعلق به زنان برای مردان ناپسند شمره می‌شود. سیگار کشیدن زن را باید با آرایش کردن مرد بسنجید. تحقیر لاشی‌گری زن را باید با کونی بودن مرد مقایسه بکنید، تحقیر زن شاغل را با تحقیر مرد خانه‌دار همنسجی بکنید، دیه‌ی کمتر زن را بگذارید کنار وظیفه‌ی جهاد، ارث بیشتر را بگذارید بقل ختنه و ...

اگرهم این ادعا را بپذیریم که مرد عزب به اندازه‌ی دختر ترشیده تف و لعنت نمی‌شنود(که من گمان می‌کنم حتی بیشتر هم بشنود)، آیا زن بی‌کار به اندازه‌ی مرد بی‌کاره با مقاومت و سرزنش روبرو می‌شود؟ نابرابری در یک عرصه‌ی اجتماعی برعلیه زنان، با نابرابری در یک عرصه‌ی اجتماعی دیگر برعلیه مردان جبران می‌شود، در پایان کار هم زنان با اختلافی بسیار فاحش برنده‌ی بازی هستند، زیرا بدترین و پست‌ترین وظایف یک جامعه همواره برعهده‌ی مردان بوده و اکنون نیز هست و بدترین انواع متصور نابرابری بر ایشان روا داشته می‌شود.


از سویی ، باید وسعت یک مشکل را نیز بسنجیم . مردانی که به رفتارهای زنانه گرایش دارند چند درصد هستند ؟ میدانم که منظورتان نه فقط رفتار زنانه ، بلکه هرگونه رفتار «ناشایست برای یک مرد مقاوم و کوه درد(!)» است . اما به هر حال بازهم این همه که مشکلات اینچنینی زنان فراگیر هستند، برای مردان نیست .

اشتباه می‌کنید، دلیل اشتباهتان هم اینجاست که باز فقط یک جنبه از مشکل را می‌بینید، حجاب اجباری را برای مثال در نظر بگیرید. نمودی‌ست از تلاش جامعه‌ی سنتی جهت کنترل وجوه جلوه‌آمیز جنسی در افراد. اینرا مشکلی فراگیر برپاد زنان جلوه می‌دهند و می‌خواهند از طریق آن جامعه‌ی ایرانی را ضدزن جلوه بدهند. واقعیت اما اینست که نوبت مردان که می‌شود نیز، خوش‌پوشی و آنچه مرد را برای زن خواستنی می‌کند(=برخورداری از رده‌ی اجتماعی بالا و توانایی برای مراقبت/محافظت از او)برای مردان همانقدر محدود می‌شود: مثل حرام بودن طلا(که آشکارا نشان‌دهنده‌ی ثروت و مکنت و «سکسی» بودن مرد است).

یک مثال دیگر: خشونت برپاد زنان. با آنکه اکثریت مطلق تمام انواع خشونت، از جمله تجاوز جنسی در جامعه مردان هستند، تمام توجه روی اقلیت ناچیزی‌ست و مشکلات اکثریت قربانیان با چیزهایی از قبیل «آنها هم قربانی دیگر مردان هستند» و «اینها به ما ربطی ندارد» و «خُب به همدیگر تجاوز نکنند» پاسخ داده می‌شوند. حتی خشونت خانوادگی که همه وانمود می‌کنند چیزی‌ست از ازل تا ابد در همه جای جهان برضد زنان، قربانیان اول آن کودکان هستند، و مرتکبین اول آن زنان(برپاد اول کودکان، و سپس مردان).

پس چیزی که هست اینست که مشکلات زنان بزرگ‌نمایی می‌شوند، بی‌هوده جنسی جلوه داده می‌شوند و حساسیت غریزی شما به آنها هزار برابر شدیدتر است(به دلایلی که پیشتر آمد)، اگرنه آمار و داده‌ها همگی نشان می‌دهند که فراگیری یا عمق مشکلات و مصائب زنان در کم و بیش همه‌ی زمینه‌ها به مراتب درجات کمتر از همانهای مردهاست.

Nevermore
03-14-2013, 05:01 PM
چندی پیش در میان خانواده و دوستان بحث کار کردن بود و اینکه مردانی که به زنان شان میگویندبروکار کن چه مایه پست و حقیر هستندو زمانی که با مخالفت من مواجه شدند واکنش ها بسیار دیدنی بود.
اینکه همان زنانی که تا دیروز ناله و فغان میکردند که" شوهران مان یا پدران مان اجازه کار کردن به ما نمیدهند" چگونه ادعا می کردند که زن هیچ مسئولیتی در پول در آوردن ندارد و چشم مرد کور و دنده اش نرم باید پول در آورد و اگر این میان زنی پیدا شد که کار میکرد و درآمد داشت مرد حق ندارد از او بخواهد که این درآمد را خرج هزینه های زندگی کند و این پول" برای زن است".
جالب اینست، پس از اینکه من گفتم درصورتی که روزی بخواهم ازدواج کنم همانطور که طرف مقابلم از من انتظار کار کردن و پول در آوردن دارد من هم همین انتظار را دارم، با جملات و نگاه تحقیر آمیز مردان! و زنان فامیل مواجه شدم.:e058:

و اینکه بیشتر مردان می گفتند زنان لطیف و ظریف اند و کار کردن برایشان سخت است و اگر زن کار کند دیگر چه کسی زمانی که به خانه می آییم به ما برسد.بیچاره ها خبر نداشتند که چه کلاه گشادی بر سرشان رفته.


پ.ن:
خنده دارترین واکنش این بود:"دلم برای مادرت می سوزد با این پسرش".

Ouroboros
03-14-2013, 05:04 PM
پس چیزی که هست اینست که مشکلات زنان بزرگ‌نمایی می‌شوند، بی‌هوده جنسی جلوه داده می‌شوند و حساسیت غریزی شما به آنها هزار برابر شدیدتر است(به دلایلی که پیشتر آمد)، اگرنه آمار و داده‌ها همگی نشان می‌دهند که فراگیری یا عمق مشکلات و مصائب زنان در کم و بیش همه‌ی زمینه‌ها به مراتب درجات کمتر از همانهای مردهاست.

یک چیز دیگرهم هست: ناتوانی فمینیسم و جهانبینی مبتنی بر درک فمینیستی در شناخت «مزیت زنی»، که به عنوان «زن‌ستیزی خیرخواهانه (http://en.wikipedia.org/wiki/Ambivalent_sexism)» رد می‌شود: چون زنان قدرت «واقعی» نداشته‌اند تمام مزایایی که در یک جامعه‌ی سنتی از آنها بهره می‌برند بر ایشان در مقام یک گروه اجتماعی تحمیل شده بوده، و مردان از آنجاکه تمام قدرت «واقعی» را در اختیار داشته‌اند هر امتیازی که داشته‌اند انتخاب خودشان و «مزیت» بوده. طبق همان منطق است که تمام مصائب زنان به گردن مردها، و هر کاستی‌ها و فلاکتی که مردان متحمل می‌شده‌اند انتخاب خودشان تلقی می‌شود.


پ.ن: این پست به طرز عجیبی به نوشته‌ی شهریار هم مربوط می‌شود!
همینجا هم نخستین پاسخ زنان به اینکه مرد در مدل سنتی خانواده باید تمام مصائب بازار را به جان بخرد و با نوسانات اقتصادی به تنهایی دست و پنجه نرم بکند این بود «خیلی بی‌جا کرده‌اید، مگر ما از شما خواسته‌ایم». مسئول موقعیت بد خودم، من هستم، مسئول موقعیت بد تمام زنان دیگر، من هستم، مسئول موقعیت بد مردان دیگر، گاهی من هستم، گاهی خودشان، مسئول موقعیت خوب من،یا مزیت مردی و مردسالاری‌ست یا آن «زنی‌»ست که همواره پشت سر مردان موفق هست، مسئول موقعیت خوب زنان هم اراده‌ی استوار و شخصیت مستقل و روحیه‌ی مدرن خودشان است، مسئول موقعیت خوب مردان دیگر هم تحقیر و سرکوب و سواری از زنان دیگر است. :e140:

Russell
03-14-2013, 05:18 PM
یک چیز دیگرهم هست: ناتوانی فمینیسم و جهانبینی مبتنی بر درک فمینیستی در شناخت «مزیت زنی»، که به عنوان «زن‌ستیزی خیرخواهانه» رد می‌شود: چون زنان قدرت «واقعی» نداشته‌اند تمام مزایایی که در یک جامعه‌ی سنتی از آنها بهره می‌برند بر ایشان در مقام یک گروه اجتماعی تحمیل شده بوده، و مردان از آنجاکه تمام قدرت «واقعی» را در اختیار داشته‌اند هر امتیازی که داشته‌اند انتخاب خودشان و «مزیت» بوده. طبق همان منطق است که تمام مصائب زنان به گردن مردها، و هر کاستی‌ها و فلاکتی که مردان متحمل می‌شده‌اند انتخاب خودشان تلقی می‌شود.
بنظر میرسه هم ویکیپدیا در تصرف فمینیست‌هاست هم فضای اجتماعی رو طوری در اختیار گرفتند که نشه چیزی علیه شون گفت ،امثال مثالی که شهریار گرامی گفت.
یکسری راهکار هم بنظر من برای مبارزه برای دفاع از حقوق مردان نیاز داریم :e407:

Dariush
03-14-2013, 05:45 PM
بنظر میرسه هم ویکیپدیا در تصرف فمینیست‌هاست هم فضای اجتماعی رو طوری در اختیار گرفتند که نشه چیزی علیه شون گفت ،امثال مثالی که شهریار گرامی گفت.
یکسری راهکار هم بنظر من برای مبارزه برای دفاع از حقوق مردان نیاز داریم
این برآمده از قابلیت منحصر بفرد زنان در جلب کردن و بسیج احساسات به نفع خود است . این راهکاری که شما می‌فرمایید اگرچه ضروری و قابل دست‌یابی است ، اما موثر نیست (یا به عبارت بهتر عقیم می‌ماند) چرا که آنقدر که دستگاه پروپاگاندای فمینسیت‌ها قدرتمند است ، مردانی چون من و شما یا آنقدر انگشت‌شمار هستیم که فریادمان به جایی نمیرسد یا اینکه معمولا با بی‌خیالی از کنارشان رد میشویم و میگوییم «بگذار اینقدر قُر بزنند تا بترکند!» غافل از اینکه اینها آنقدر با بی‌شرمی یک به یک دارند سنگرها را تصرف میکنند که در نهایت هیچ معلوم نیست که به کجا قرار است برسیم . بعضی از چیزهایی که میبینم و میشنوم دیگر شگفت‌آور که نه ؛ وحشت‌زا هستند ؛ در آینده بیشتر در این مورد حرف میزنم .
آیا جایی گوش مردان و مردمان زنگ خواهد زد و این انفعالشان در قبال این تحرکات و تحریکات جایی متوقف میشود؟ به نظرم اگر هم اتفاق بیافتد ، خیلی دیر چنین چیزی پیش می‌آید.

Russell
03-14-2013, 06:44 PM
این برآمده از قابلیت منحصر بفرد زنان در جلب کردن و بسیج احساسات به نفع خود است . این راهکاری که شما می‌فرمایید اگرچه ضروری و قابل دست‌یابی است ، اما موثر نیست (یا به عبارت بهتر عقیم می‌ماند) چرا که آنقدر که دستگاه پروپاگاندای فمینسیت‌ها قدرتمند است ، مردانی چون من و شما یا آنقدر انگشت‌شمار هستیم که فریادمان به جایی نمیرسد یا اینکه معمولا با بی‌خیالی از کنارشان رد میشویم و میگوییم «بگذار اینقدر قُر بزنند تا بترکند!» غافل از اینکه اینها آنقدر با بی‌شرمی یک به یک دارند سنگرها را تصرف میکنند که در نهایت هیچ معلوم نیست که به کجا قرار است برسیم . بعضی از چیزهایی که میبینم و میشنوم دیگر شگفت‌آور که نه ؛ وحشت‌زا هستند ؛ در آینده بیشتر در این مورد حرف میزنم .
آیا جایی گوش مردان و مردمان زنگ خواهد زد و این انفعالشان در قبال این تحرکات و تحریکات جایی متوقف میشود؟ به نظرم اگر هم اتفاق بیافتد ، خیلی دیر چنین چیزی پیش می‌آید.
بنظر من فمینیست‌ها اگر بیایند بیرون واقعا آن تئوزی‌هایشان را در معرض عموم مورد نقد و مناظره قرار دهند و مردم بدانند واقعا چه میگویند ضربه بزرگی میخورند.آنقدرها هم ضربه ناپذیر نیستند.اساسا با این مزخرفاتی که سر هم میکنند و توهمات هم خودشان بجایی نمیرسند و یکجا بالاخره این سرباز میکند.یک جنبش پادسکسیسم واقعی لازم است،حداقلش اینست که راه را برای حرکتهای بعدی باز میکند.

Ouroboros
03-14-2013, 07:05 PM
بنظر میرسه هم ویکیپدیا در تصرف فمینیست‌هاست هم فضای اجتماعی رو طوری در اختیار گرفتند که نشه چیزی علیه شون گفت ،امثال مثالی که شهریار گرامی گفت.
یکسری راهکار هم بنظر من برای مبارزه برای دفاع از حقوق مردان نیاز داریم

راسل جان همه چیز در اختیار فمینیستهاست و هرگز اجازه‌ی شنیده شدن صدای مخالف را نمی‌دهند، اسلام‌گرایان ِ جهان مدرن هستند به نوعی و هر نقدی به مقدسات خود را با ترور شخصیت(برابر مدرن تکفیر)پاسخ می‌دهند. راه‌هایی که وجود دارند:

1. نقد دگم‌ها، خطاها و اشتباهات این ایدئولوژی بدون اشاره‌ای به مردان:
- نقد ادعاهای مهمل و اثبات‌نشدنی و غیرعلمی همچون مردسالاری، مزیت مردی، فرهنگ تجاوز و اینها از طریق اشاره به کاستی‌های منطقی‌شان نه خطاهای عینی آنها. برای مثال اشاره بکنید که تئوری مردسالاری با درک دانشیک از سوژه‌ی تحقیق تضاد دارد زیرا نظریه را قبل از مشاهده ارائه می‌کند و سپس در جهان واقعی به دنبال مصداق یابی می‌رود، بجای آنکه با برسی جهان واقعی به تئوری برسد(قانون شرلوک هلمز). یا اشاره بکنید که از چند جوک مهجور پیرامون تجاوز جنسی نتیجه‌ گرفتن که در جامعه‌ی کنونی تجاوز امری‌ست پسندیده و پذیرفته تعمیم نادرست و نابحای جزء به کل است. خلاصه بجای آنکه همچون من عدم تطابق فمینیسم و واقعیت را نقد بکنید، روش‌شناسی آنها را هدف بگیرید که همان اندازه حقیر، سخیف و پُرحفره است، و باعث بوجود آمدن مقاومت چندانی هم نمی‌شود.

- تا واپسین نفس از فضای مردانه دفاع بکنید و تا می‌توانید خواستار حضور در فضای زنانه بشوید.

2. نقد دستاوردهای درخشان این فرقه، که از همانهای آپارتاید دست‌کمی ندارند :
- تبعیض مثبت (http://en.wikipedia.org/wiki/Affirmative_action)
- ضایع شدن تمامی حق و حقوق پدران
- دادگاه‌های خانواده‌ی فاسد و ناکارآمد و ضدمرد، که در بیش از هشتاد درصد پرونده‌ها بچه را به مادر می‌دهند
- «وزارت زنان» درحالی که وزارتی برای مردان وجود ندارد (http://en.wikipedia.org/wiki/Minister_for_Women_and_Equalities)
- مردستیزی افسارگسیخته در ادبیات، رسانه‌های عمومی و جامعه
- محروم کردن مردان از هرگونه حمایت به هنگام اذیت و آزار خانگی، با آنکه بیش از چهل درصد قربانیان خشونتهای خانگی مرد هستند
- دفاع سازمان‌یافته از زنانی که به دروغ تهمت تجاوز می‌زنند، طرح اینکه تمام مردان متجاوزان در انتظار هستند، اینکه مردان مورد تجاوز قرار نمی‌گیرند و ..
- بهتر نشدن(و گاهی حتی تشدید)هیچکدام از شرایط نابرابر مردان، از عمر کمتر، تا سن بالاتر بازنشستگی، تا اشغال تمام مشاغل پست، تا خدمت سربازی و ...
- مجازات نابرابر زن و مرد بخاطر جرم یکسان، مردان چهار برابر احتمال محکوم شدن بالاتری دارند
- صدها میلیون یورو پولی که به «انجمنهای زنان» داده می‌شود، در برابر «هیچ» پولی که به انجمنهای مردان تعلق می‌گیرد
- ده‌ها برابر پولی که برای یافتن درمان سرطان پستان و آگاهی درباره‌ی آن هزینه می‌شود، در برابر همانی که برای سرطان پروستات خرج می‌کنند. با آنکه دومی قربانیان بیشتری می‌گیرد، و اکثریت قربانیان همه‌ی انواع سرطان بصورت تک‌تک، و نیز بیشینه‌ی تمامی قربانیان سرطان، مردان هستند(حتی زمانی که سرطان پستان را هم اضافه می‌کنیم)
و ...

3 آگاهی عمومی پیرامون مسائل و مشکلات مردان را بالا ببرید، با تاکید بر مرد بودن قربانیان:
- اینکه ۹۸٪ بیشتر ِ قربانیان سوانح کاری مرد هستند
- اینکه ۹۸٪ بیشتر ِ معتادان حرفه‌ای مرد هستند
- اینکه ۹۵٪ بیشتر ِزندانیان سیاسی و غیرسیاسی مرد هستند
- اینکه ۹۰٪ بیشتر قربانیان جمهوری اسلامی مرد هستند
- اینکه ختنه‌ی پسران باید انتخاب خودشان باشد
- اینکه خدمت سربازی عادلانه نیست
- اینکه ده‌ها هزار نفر مرد بیگناه بخاطر مهریه در زندان هستند
و ...

Dariush
03-14-2013, 07:19 PM
بنظر من فمینیست‌ها اگر بیایند بیرون واقعا آن تئوزی‌هایشان را در معرض عموم مورد نقد و مناظره قرار دهند و مردم بدانند واقعا چه میگویند ضربع بزرگی میخورند.آنقدرها هم ضربه ناپذیر نیستند.اساسا با این مزخرفاتی که سر هم میکنند و توهمات هم خودشان بجایی نمیرسند و یکجا بالاخره این سرباز میکند.یک جنبش پادسکسیسم واقعی لازم است،حداقلش اینست که راه را برای حرکتهای بعدی باز میکند.
مشکلی که اینجا هست نوعی پذیرش ناخودآگاه و سنتی مظلومیت ذاتی زنان توسط بخشهای وسیعی از جامعه، از جمله بخش قابل توجهی از مردان . چنان که امیر هم در پست پیشین خود به خوبی آنرا نمایاند و من هم به طور تلویحی به آن اشاره کردم : مرد = کوه درد ، زن = بهشت زیرپایش است . یعنی هتا در مثل‌ها و سخنان روزمره و عادی هم چنین چیزهایی رواج دارند. از این گذشته ، شما فکر میکنید مردم به استدلال و شواهد تاریخی گوش فرا میدهند؟ مردان باید «مرد» باشند و جایی هم حقش زیر پا گذاشته شد ، اشکالی ندارد، این زن است که همه جا مورد توجه است. امیر درست میگوید که ما قربانی نوعی نگاه تبعیض آمیز و مضحک بوده و هستیم که انگار مرد باید یک روئین‌تن باشد و زن همچون گلی که اگر برای حفظش جانمان را از دست بدهیم، باید افتخار کنیم . این اگر تبعیض علیه مردان نیست پس چیست؟ حال میدانید چه چیزی در این نمایش وقیحانه به شدت مضحک است؟ اینکه همه‌ی اینها به کلی دگرگون نمایانده میشود . و برای اینکه این طنزِ آمیخته با عوام‌فریبیِ بی‌شرمانه غنی‌تر شود، مردان هم با این جریان همدست شده و خودشان توی سر خودشان میزنند. چند مرد را دیده‌اید که حالا یا به خاطر *لیسی یا به خاطر ناآگاهی و یا به سبب خاک‌برسری سرشان را پائین گرفته‌اند تا فمنیست‌ها چپ و راست به آنها پس‌گردنی بزنند؟
نیاز است تا قدری با خود تامل کنیم تا دریابیم که چرا این سخنان گوشهای بیشتری را به خود جلب میکنند و برای من و شما کسی تره هم خرد نمیکند که هیچ متهم دوباره زن‌ستیزی نیز میشویم و سخنانمان نیز در حد همین فروم‌ها و وبلاگ و ... بیشتر نمیرود در حالیکه آنان کرسی‌ها و کلاس‌های زن‌شناسی و فمنیستی دارند، سایتها و رسانه‌های جمعی کثیر دارند، گروه‌های متحد و منسجم دارند و... . واقعا چرا؟

undead_knight
03-14-2013, 07:53 PM
فکر میکنم تنها number guy اینجا منم:))
راستش استدلال های امیر بسیار زیباست و جدا از خوندنشون لذت میبرم:)ولی ضعفی که من میبینم که گاهی خیلی مهم میشه اینه که خیلی وقت ها از تجربه های شخصی نه فقط برای اثبات یک واقعیت بلکه به طور مستقیم یا غیر مستقیم برای اثبات فراگیری،شدت و سایر ویژگی هایی استفاده میشه که مرتبط به اندازه گیری و آمار هست.

Mehrbod
03-14-2013, 08:15 PM
فکر میکنم تنها number guy اینجا منم:))
راستش استدلال های امیر بسیار زیباست و جدا از خوندنشون لذت میبرم:)ولی ضعفی که من میبینم که گاهی خیلی مهم میشه اینه که خیلی وقت ها از تجربه های شخصی نه فقط برای اثبات یک واقعیت بلکه به طور مستقیم یا غیر مستقیم برای اثبات فراگیری،شدت و سایر ویژگی هایی استفاده میشه که مرتبط به اندازه گیری و آمار هست.


آروین شخصی + پشتوانه‌یِ فرگشت ≠ آروین شخصی


اینکه بگوییم "در فرهنگ من دیده‌ام جانِ مردان کمتر از زنان ارزش دارد, زیرا فرگشت‌وار یک مرد جایگزین‌پذیری نزدیک به ١٠٠% دارد",
تا اینکه بگوییم "من دیده‌ام در همبود مردان خشم بیشتری از زنان نشان میدهند, پس در مردان خشمِ بالاتری هست"

بیگمان یکی نیستند, دومی را تنها از مادین‌گرایان (feminsts) میشنوید و هرگز هم برایتان نمیگویند این نگره‌هایِ بامزه‌اشان از دیدگاه فرگشت چگونه آزندیده (= interpret) میشوند,
هتا اگر نیک بنگرید مادین‌گرایان یکی از دشمن‌هایِ فرگشت هستند که گرچه
به خودِ پنداره نمیتازند, ولی با فرجامیابی‌هایِ فرگشتیک پیوسته دشمنی نشان میدهند.

Dariush
03-14-2013, 08:34 PM
راه‌هایی که وجود دارند:
با همه‌ی اینها، آیا شما همچنان باور دارید میشود در برابر هجمه‌های فمنیست‌ها و آنچیزها که در پست پیشین گفتم ، جبهه‌ای منسجم و متحد تشکیل داد ؟ من که باور ندارم . به خصوص اینکه در صورتی که بخواهیم در مقابلشان بایستیم، نخستین مشت‌ها توسط مردان است که به سمت ما می‌آیند . البته به هرحال از منفعل بودن بهتر است، اما قدری اگر واقع‌بین باشیم ، فمینیست‌ها در قبال سکوت ما و حمایت‌های چندجانبه، چند دهه از ما پیش هستند، سربازان بیشتری دارند، گفتمان جعلی «زن ستیزی» را به خوبی جاانداخته‌اند و در پوششِ آن آشکارا مردستیزی میکنند ، حمایتهای حکومت‌ها را دارند و ... . هیچ چیز نمیتواند جلوی یک حرکت عوامانه احمقانه را بگیرد و معمولا مهم نیست که حق با کیست و استدلال‌های کدام طرف محکم‌تر هستند. قبل از اینکه مرا بدبین توصیف کنید، یکبار دیگر به مساله نگاه کنید و همسان‌هایش را در تاریخ پی بگیرید تا ببینید وقتی نوعی گفتمان و نگاه خاص در میان عوام جا افتاد دیگر رهایی از آن به سادگی امکانپذیر نیست و معلوم نیست کجا متوقف شود . مثل اتومبیلی که با سرعت 200 کیلومتر در ساعت در حرکت است و ترمز پاره میکند.

undead_knight
03-14-2013, 08:55 PM
آروین شخصی + پشتوانه‌یِ فرگشت ≠ آروین شخصی


اینکه بگوییم "در فرهنگ من دیده‌ام جانِ مردان کمتر از زنان ارزش دارد, زیرا فرگشت‌وار یک مرد جایگزین‌پذیری نزدیک به ١٠٠% دارد",
تا اینکه بگوییم "من دیده‌ام در همبود مردان خشم بیشتری از زنان نشان میدهند, پس در مردان خشمِ بالاتری هست"

بیگمان یکی نیستند, دومی را تنها از مادین‌گرایان (feminsts) میشنوید و هرگز هم برایتان نمیگویند این نگره‌هایِ بامزه‌اشان از دیدگاه فرگشت چگونه آزندیده (= interpret) میشوند,
هتا اگر نیک بنگرید مادین‌گرایان یکی از دشمن‌هایِ فرگشت هستند که گرچه
به خودِ پنداره نمیتازند, ولی با فرجامیابی‌هایِ فرگشتیک پیوسته دشمنی نشان میدهند.
داستانی داریم ما با این تفسیر از فرگشت:)) (البته با این یکی هیچ مخالفتی نداشتم:) )
منطور من چیزهای دیگه ای هست و ناشی از اینه که خیلی روی تفسیر آمار و ارقام حساس هستم:) :

ضایع شدن تمامی حق و حقوق پدران
بدون به اشاره به آمار مردانی که به دنبال حق سرپرستی هستند؛که آمارهای بسیار جالبی داره:)

اینکه ۹۵٪ بیشتر ِزندانیان سیاسی و غیرسیاسی مرد هستند
فکر میکنم فعال سیاسی برخلاف سربازی یک چیز اجباری نباشه:))آیا ما آمار فعالان سیاسی و یا مجرمین زن و مرد رو داریم مقایسه میکنیم؟!آیا تعداد مجرمین برابر هست؟!:)

Russell
03-14-2013, 09:24 PM
فکر میکنم فعال سیاسی برخلاف سربازی یک چیز اجباری نباشه:))آیا ما آمار فعالان سیاسی و یا مجرمین زن و مرد رو داریم مقایسه میکنیم؟!آیا تعداد مجرمین برابر هست؟!:)
یا امام نقی !!
مگر زندانیان سیاسی قرار است ربطی به سایر زندانیان داشته باشد.بدیهیست که اینها دسته جدایی هستند که زندانی بودنشان از بیخ نامشروع است.به قول امیر بعد تنها برای نجات از اعدام زنی که شوهر خودش را کشته کمپین راه میافتد.
در کل بنگرم تنها دفاع از فمینیسم میتواند دوستان را مجبور کند چنین پستهایی را بنام استدلال برای ما بفرستند !!

undead_knight
03-14-2013, 09:30 PM
یک ترول کوچولو هم برای اینکه بعدا فمنیسم محکوم بشه:))
برای پداآقند از حقوق مردان در برابر فمنیست ها ناامید نباشید این راهکارها ممکنه جواب بده:))
Spate of hoax bombs hits family courts | UK news | The Observer (http://www.guardian.co.uk/uk/2003/aug/24/immigrationpolicy.observerpolitics)
و البته در راستای اینکه همچنان خوشبختانه! درصد زیادی از اعضای ارتش ها، پلیس و نیروهای امنیتی و نظامی مرد هستند میشه با گسترش آگاهی با توسل به قوه قهریه جلوی توطئه جهانی فمنیست ها رو گرفت:))

Russell
03-14-2013, 09:33 PM
با همه‌ی اینها، آیا شما همچنان باور دارید میشود در برابر هجمه‌های فمنیست‌ها و آنچیزها که در پست پیشین گفتم ، جبهه‌ای منسجم و متحد تشکیل داد ؟ من که باور ندارم . به خصوص اینکه در صورتی که بخواهیم در مقابلشان بایستیم، نخستین مشت‌ها توسط مردان است که به سمت ما می‌آیند . البته به هرحال از منفعل بودن بهتر است، اما قدری اگر واقع‌بین باشیم ، فمینیست‌ها در قبال سکوت ما و حمایت‌های چندجانبه، چند دهه از ما پیش هستند، سربازان بیشتری دارند، گفتمان جعلی «زن ستیزی» را به خوبی جاانداخته‌اند و در پوششِ آن آشکارا مردستیزی میکنند ، حمایتهای حکومت‌ها را دارند و ... . هیچ چیز نمیتواند جلوی یک حرکت عوامانه احمقانه را بگیرد و معمولا مهم نیست که حق با کیست و استدلال‌های کدام طرف محکم‌تر هستند. قبل از اینکه مرا بدبین توصیف کنید، یکبار دیگر به مساله نگاه کنید و همسان‌هایش را در تاریخ پی بگیرید تا ببینید وقتی نوعی گفتمان و نگاه خاص در میان عوام جا افتاد دیگر رهایی از آن به سادگی امکانپذیر نیست و معلوم نیست کجا متوقف شود . مثل اتومبیلی که با سرعت 200 کیلومتر در ساعت در حرکت است و ترمز پاره میکند.
خوب داریوش جان گل دوم رو که اول نمیشه زد،جنبش ضد برده داری هم از یکجایی شروع شد بالاخره و بعد از سال‌ها نتیجه عینی خودش رو داد.
در نبرد با ایدئولوژی‌هایی مثل اسلام و... باید بلند مدت و یکمقدار فراتر از من و خودت نگاه کنیم با نگاه به آیندگان،پدران ما اگر اینکار رو کرده بودند مثلا با اسلام این داستان رو نداشتیم،این نگاه بدون سود و فایده در نبرد چیز خوب و لازمیه.

undead_knight
03-14-2013, 09:35 PM
یا امام نقی !!
مگر زندانیان سیاسی قرار است ربطی به سایر زندانیان داشته باشد.بدیهیست که اینها دسته جدایی هستند که زندانی بودنشان از بیخ نامشروع است.به قول امیر بعد تنها برای نجات از اعدام زنی که شوهر خودش را کشته کمپین راه میافتد.
در کل بنگرم تنها دفاع از فمینیسم میتواند دوستان را مجبور کند چنین پستهایی را بنام استدلال برای ما بفرستند !!
راسل عزیز من در مورد توجه به زندانیان سیاسی چیزی نگفتم و نمیدونم چرا به چیزی حمله میشه که اصلا در موردش نظری ندادم:))

من در مورد خود آمار صحبت میکنم و خب شاید این گیر برای دوستان چندان منطقی و آشنا به نظر نرسه :))ولی اینکه چون درصد بالایی از زندانیان سیاسی مرد هستند پس در حق مردان بیشتر از زنان ظلم میشه استدلال خوبی نیست مگر اینکه نشون بدیم آمار فعالان سیاسی مرد و زن چندان اختلاف زیادی نداره.

مگرنه اینکه توجه به زندانیان زن بیشتر از توجه به زندانیان مرد هست به نطر استدلال خوب و محکمی میاد و من هم فعلا در موردش هیچ نطری ندارم:)

Russell
03-14-2013, 09:42 PM
یک ترول کوچولو هم برای اینکه بعدا فمنیسم محکوم بشه:))
برای پداآقند از حقوق مردان در برابر فمنیست ها ناامید نباشید این راهکارها ممکنه جواب بده:))
Spate of hoax bombs hits family courts | UK news | The Observer
و البته در راستای اینکه همچنان خوشبختانه! درصد زیادی از اعضای ارتش ها، پلیس و نیروهای امنیتی و نظامی مرد هستند میشه با گسترش آگاهی با توسل به قوه قهریه جلوی توطئه جهانی فمنیست ها رو گرفت:))
همونطور که دوستان گفتند فمینیسم شباهت زیادی به اسلام داره و اگر فمینیسم بخواد با این روشها موفق بشه قطعا اسلام چند صد برابر موفقتر در فتح جهان خواهد بود،ما بیش از شما در موفقیت روشهای فاشیستی نگرانی نداریم !!
فمینیستها هم توطئه شان مثل مردسالاری توسط روح و جن نیست،سازمان دهی واقعی و ورکشاپ دارند از خودآگاهانه هم آنطرفتر است.
شما هم قدری بیشتر ترول کن ،تعارف نکن،ببینیم تکنیک‌هایِ روانشناسی (ناصادقانه) موثرتر هستند یا سبک مناظره ما !!

Ouroboros
03-14-2013, 09:47 PM
با همه‌ی اینها، آیا شما همچنان باور دارید میشود در برابر هجمه‌های فمنیست‌ها و آنچیزها که در پست پیشین گفتم ، جبهه‌ای منسجم و متحد تشکیل داد ؟ من که باور ندارم . به خصوص اینکه در صورتی که بخواهیم در مقابلشان بایستیم، نخستین مشت‌ها توسط مردان است که به سمت ما می‌آیند . البته به هرحال از منفعل بودن بهتر است، اما قدری اگر واقع‌بین باشیم ، فمینیست‌ها در قبال سکوت ما و حمایت‌های چندجانبه، چند دهه از ما پیش هستند، سربازان بیشتری دارند، گفتمان جعلی «زن ستیزی» را به خوبی جاانداخته‌اند و در پوششِ آن آشکارا مردستیزی میکنند ، حمایتهای حکومت‌ها را دارند و ... . هیچ چیز نمیتواند جلوی یک حرکت عوامانه احمقانه را بگیرد و معمولا مهم نیست که حق با کیست و استدلال‌های کدام طرف محکم‌تر هستند. قبل از اینکه مرا بدبین توصیف کنید، یکبار دیگر به مساله نگاه کنید و همسان‌هایش را در تاریخ پی بگیرید تا ببینید وقتی نوعی گفتمان و نگاه خاص در میان عوام جا افتاد دیگر رهایی از آن به سادگی امکانپذیر نیست و معلوم نیست کجا متوقف شود . مثل اتومبیلی که با سرعت 200 کیلومتر در ساعت در حرکت است و ترمز پاره میکند.

بطور کلی جنبشهای مردمحور اکنون سه شاخه شده‌اند:

1. «مردان به راه خود (http://www.mgtowforums.com/)»، بزرگترین آنها که بیش از آنکه «جنبش» باشد یک «وضعیت» است. مرد ِ ترس‌خورده و نابودشده تحت هجمه‌ی فمینیستی و اشغال فضای مردانه توسط زنانگی آگاه یا نا-آگاه به این نتیجه رسیده که به سود اوست در زیرزمین خانه‌ی پدری پلی‌استیشن بازی بکند و کاری انتخاب بکند که فقط برای پرداخت اجازه و قبوض خانه کافی باشد. 40٪ (http://www.japantoday.com/category/lifestyle/view/increasing-number-of-japanese-men-opting-for-bachelorhood) مردان زیر سی سال ژاپن هرگز ازدواج نمی‌کنند، بسیاری مردان آن کشور همخوابی با عروسکهای مصنوعی را به همنشینی با زنان ترجیح می‌دهند (http://www.trendhunter.com/trends/super-realist-sex-dolls-big-business-and-lifestyle-choice-for-thousands-of)و یکی از بالاترین آمارهای خودکشی مردان(71% کل خودکشی‌ها)در جهان صنعتی را دارند. پس هرچند خود جنبش(کسانی که آگاهانه می‌روند به «راه خودشان»)بسیار اندک است، عده‌ی پسرانی که به نتیجه می‌رسند که بازی دیگر ارزش ادامه دادن ندارد زیرا برنده شدن در آن ممکن نیست همه جای دنیا به درصدی بسیار شایسته‌ی توجه تبدیل شده.

2. خانم‌بازها (http://en.wikipedia.org/wiki/Pickup_artist). اینها دریافته‌اند که گند ِ ماجرا درآمده و نظم حاکم شده درپی جنبش فمینیستی چه مایه ویرانگر است، می‌دانند اگر تمام حرکاتشان هم مبتنی بر استانداردهای «مرد خوب» باشد تا آخر عمر تنها می‌مانند و یک زن برای سکس یک گوشت‌کوب را به یک «مرد خوب» ترجیح می‌دهد، و می‌کوشند در این نبرد نابرابر به نحوی گلیم خودشان را از آب بکشند. اینها مدافعان حقوق مردان را متهم می‌کنند به «بتاهای خاک‌برسر و احمقی» که «قصد پیروزی در نبردی از پیش باخته» را دارند و بجای خوش‌گذراندن یک دمی که هست که پس از آن هیچ، می‌خواهند جنگی که صد سال پیش سرنوشت آن مشخص شده را دوباره ببازند. من سالها عضوی از این جامعه بودم، و ترجیح می‌دادم به جای تلاش جهت دگرگون کردن وضعیت، از آن به سود خودم سوء استفاده بکنم. چه شد که از آن جدا شدم؟ نمی‌دانم. شاید دیدن پسر کوچک یکی از نزدیکانم مرا به آن واداشت، و اینکه این پسربچه‌ی معصوم قرار است تمام آن فلاکتهایی که من تنها بخاطر مرد بودن متحمل شدم را یکسر بکشد، و در آخر هم «دارای امتیاز» و «مردسالار» و «مرد تیپیک ایرانی» و ... لقب بگیرد.

3. مدافعان حقوق مردان. ما کوچک هستیم، با کثیف‌ترین روشها توسط فمینیستها ترور می‌شویم(از کندن پوسترهای انجمنهایمان گرفته، تا ممانعت از برگذاری سخنرانی‌ها، تا فیلتر کردن سایتها توسط ای‌اس‌پی‌های خصوصی به عنوان «Hate Speech» و ...)همه‌ی شانس خود را برای بدست آوردن و جلب نظر زنان در دم از دست می‌دهیم(زیرا نه همچون «مردان فمینیست» و «مردان خوب» به زنان استفاده می‌دهیم، نه همچون خانم‌بازها علاقه‌ای به صرف انرژی برای فریب آنها را داریم)و با بیشترین مقاومت روبرو می‌شویم.

اگر شما نبرد را در هر سه جبهه به خوبی بنگرید و بکاوید، و خصوصا سقوط فمینیسم هم در ایدئولوژی(با برآمدن موج سوم و به نوعی سر خوردن به روی مدفوع خودش)و هم در عمل(با از کار انداختن جامعه از طریق بیرون راندن مردان از محل کار و «زنان مستقلی» که به هزار و یک نهاد دولتی و خصوصی و عمومی وابسته هستند)می‌بینید وضع چندان هم بد نیست و شاید معجزه‌ای رخ داد و در آخر داستان همه‌ی ما با هم به دوزخ نرفتیم. :e523:

Dariush
03-14-2013, 09:48 PM
ولی اینکه چون درصد بالایی از زندانیان سیاسی مرد هستند پس در حق مردان بیشتر از زنان ظلم میشه استدلال خوبی نیست مگر اینکه نشون بدیم آمار فعالان سیاسی مرد و زن چندان اختلاف زیادی نداره.
فعالین سیاسی مرد بی‌شک بیشتر از زنان است و این نیاز به آمار ندارد . هدف‌های خود را قدری هوشمندانه‌تر برگزینید ؛ فعال سیاسی در ایران در واقع با کسی که در میدان جنگ در حال جنگ است فرق چندانی ندارد و هر لحظه از هر سو ممکن است خمپاره‌ای بر سرش فرود آید . نکند اعتراض‌تان به این است که چرا مردان نمیگذراند زنان هم فعالیت سیاسی داشته باشند؟

Russell
03-14-2013, 09:49 PM
راسل عزیز من در مورد توجه به زندانیان سیاسی چیزی نگفتم و نمیدونم چرا به چیزی حمله میشه که اصلا در موردش نظری ندادم:))

من در مورد خود آمار صحبت میکنم و خب شاید این گیر برای دوستان چندان منطقی و آشنا به نظر نرسه :))ولی اینکه چون درصد بالایی از زندانیان سیاسی مرد هستند پس در حق مردان بیشتر از زنان ظلم میشه استدلال خوبی نیست مگر اینکه نشون بدیم آمار فعالان سیاسی مرد و زن چندان اختلاف زیادی نداره.

مگرنه اینکه توجه به زندانیان زن بیشتر از توجه به زندانیان مرد هست به نطر استدلال خوب و محکمی میاد و من هم فعلا در موردش هیچ نطری ندارم:)

پست در مورد آنچه نظر دادی اتفاقا بود.
تنها در صورتی که زندانی سیاسی را واقعا یک نوع مجرم بدانیم است که آنوقت باید با آمار سایر مجرمین میزانش مقایسه شود،مشخص است چنین حرفی شوخی بیشتر نیست.
زندانیان سیاسی کسانی هستند که خودشان را با شجاعت برای مبارزه با بی عدالتی قربانی میکنند و مانند کشتگان جنگی هستند.موقعی که سخن از جنسیت حاکمان میشود از این جوکها نداریم، ولی موقع سخن از معترضان مرد به همان سیستم میشود باید آمارشان را با قاتلان مقایسه کنیم؟!!
بعد میگویند معالطه فمینیستی که میگوییم اختراع ماست و چیزیست ناموجود !!

Dariush
03-14-2013, 09:54 PM
خوب داریوش جان گل دوم رو که اول نمیشه زد،جنبش ضد برده داری هم از یکجایی شروع شد بالاخره و بعد از سال‌ها نتیجه عینی خودش رو داد.
در نبرد با ایدئولوژی‌هایی مثل اسلام و... باید بلند مدت و یکمقدار فراتر از من و خودت نگاه کنیم با نگاه به آیندگان،پدران ما اگر اینکار رو کرده بودند مثلا با اسلام این داستان رو نداشتیم،این نگاه بدون سود و فایده در نبرد چیز خوب و لازمیه.
نتیجه که بالاخره دارد . اما فعلا بیشتر به نظرم در حد دفاع شخصی (!) است. در مورد همان جنبش ضد برده‌داری و چیزهای دیگر ، شما ببینید آنقدر گندش درآمد که دیگر خود برده‌دارها هم از آن بیزار شده بودند و در جنبش ضدبرده‌داری در واقع ضربه آخر را زد . مخصوصا که خود برده‌ها طی سالها بردگی به آن خو گرفته و «برده» بودنِ خود را پذیرفته بودند . اینجا هم این اتفاق تقریبا برای ما افتاده است ؛ البته مقایسه شما هم در نوع خود جالب است . برده‌داری و فمنیسم.:e405: اینجا هم مردانی (بردگانی) داریم که به توطئه‌چین بودن ِ خود (برده بودنِ خود) اعتقاد پیدا کرده‌اند.

Ouroboros
03-14-2013, 10:01 PM
فکر میکنم فعال سیاسی برخلاف سربازی یک چیز اجباری نباشه:))آیا ما آمار فعالان سیاسی و یا مجرمین زن و مرد رو داریم مقایسه میکنیم؟!آیا تعداد مجرمین برابر هست؟!:)
آمار اعدامیانشان را داریم، در اینترنت جستجو بکنید(نامشان هم هست). اکثریتی قاطعی مرد هستند. آنها که شناخته شده هستند نیز اکثریتشان مرد هستند. زندانیان غیرسیاسی هم :
خبرآنلاین - 95 درصد زندانیان کشور مرد هستند (http://www.khabaronline.ir/detail/42707)


بدون به اشاره به آمار مردانی که به دنبال حق سرپرستی هستند؛که آمارهای بسیار جالبی داره:)
93% نبرد بر سر حضانت فرزندان را زنان برنده می‌شوند، (http://www.coeffic.demon.co.uk/stats.htm) و فقط 8% والدین مجرد مرد هستند.



من در مورد خود آمار صحبت میکنم و خب شاید این گیر برای دوستان چندان منطقی و آشنا به نظر نرسه :))ولی اینکه چون درصد بالایی از زندانیان سیاسی مرد هستند پس در حق مردان بیشتر از زنان ظلم میشه استدلال خوبی نیست
بله اما اینکه چند نوجوان در یک سریال تلویزیونی درباره‌ی تجاوز جوک تعریف می‌کنند نشان‌دهنده‌ی وجود «فرهنگ تجاوز» است. کسی چنین استدلالی نکرده، صحبت بر سر همینست که با وجود آنکه اکثریت مطلق قربانیان یک مفهوم یا یک پدیده یا یک معضل مردان هستند، درصد اندک قربانیان زن توجه بیشتری دریافت می‌کنند و اهمییت بیشتری دارند و همدردی بیشتری برمی‌انگیزند و از همه مهمتر، مصائب آنها جنبه‌ی جنسیتی دارد.

undead_knight
03-14-2013, 10:13 PM
فکر میکنم دوستان سوراخ دعا رو گم کردیدا:))

فعالین سیاسی مرد بی‌شک بیشتر از زنان است و این نیاز به آمار ندارد . هدف‌های خود را قدری هوشمندانه‌تر برگزینید ؛ فعال سیاسی در ایران در واقع با کسی که در میدان جنگ در حال جنگ است فرق چندانی ندارد و هر لحظه از هر سو ممکن است خمپاره‌ای بر سرش فرود آید . نکند اعتراض‌تان به این است که چرا مردان نمیگذراند زنان هم فعالیت سیاسی داشته باشند؟

پست در مورد آنچه نظر دادی اتفاقا بود.
تنها در صورتی که زندانی سیاسی را واقعا یک نوع مجرم بدانیم است که آنوقت باید با آمار سایر مجرمین میزانش مقایسه شود،مشخص است چنین حرفی شوخی بیشتر نیست.
زندانیان سیاسی کسانی هستند که خودشان را با شجاعت برای مبارزه با بی عدالتی قربانی میکنند و مانند کشتگان جنگی هستند.موقعی که سخن از جنسیت حاکمان میشود از این جوکها نداریم، ولی موقع سخن از معترضان مرد به همان سیستم میشود باید آمارشان را با قاتلان مقایسه کنیم؟!!
بعد میگویند معالطه فمینیستی که میگوییم اختراع ماست و چیزیست ناموجود !!
آه:))اعتراض من به تفسیر آماره.
ما یک سری مرد شجاع داریم که به صورت آگاهانه بر علیه یک حکومتی فعالیتی رو انجام میدند که بسیار خطرناکه:)
در مقابل آمار زنان خیلی کمتره.

در سربازی اجباری ما مردانی رو داریم که به صورت اجباری به جنگ برده میشند.
و زنانی رو داریم که چنین اتفاقی براشون رخ نمیده.

در مورد سربازی مردان زیان رو تحمل میکنند ولی ناخواستست،ولی یک فعال سیاسی کاملا آگاهانه دست به چنین کاری میزنه جامعه در این مورد تبعیضی در حقش انجام نداده!در واقع من حس میکنم که اعتراض به اینه که چرا زندانیان سیاسی بیشترشون مرد هستند:))من فکر میکنم این شجاعت مایه افتخار مردان میتونه باشه:)


اینکه ۹۵٪ بیشتر ِزندانیان سیاسی و غیرسیاسی مرد هستند
این نقل قول هم از من نیست و این من نیستم که امار قاتلان و متجاوزین و سایر مجرمین رو در کنار آمار زندانیان سیاسی آوردم!:))

همچنان هم در تعجبم که چه چیز حرف من اینقدر واکنش به همراه داشت:))من دارم میگم که توجه به زندانیان زن میتونه نشون دهنده تبعیض باشه ولی آمار زندانیان سیاسی مرد چه چیزی رو اثبات میکنه!؟اینکه در حق مردان ظلم شده؟؟

Russell
03-14-2013, 10:18 PM
من فکر میکنم این شجاعت مایه افتخار مردان میتونه باشه:)
مردها مردسالار هستند !!
شجاعت هم برای کسانیست که سالار نیستند (ضرر را برای خود میخرند برای سود جامعه)،نمیشود هم قدیس بود هم در سالار و مال مردم خور،یکیش میشود،با اینکه این شجاعت است پس سخن ازش نگویید که مایه افتخار است هم خر فرض کردن طرف مقابل است !!

Ouroboros
03-14-2013, 10:19 PM
فکر میکنم تنها number guy اینجا منم:))

:e40a:
این نشان می‌دهد که جوان شریفی هستید،
مردان فمینیست حقیقتا بهترین‌های ما هستند، که اصالت اندیشه را با خیرخواهی و آزاداندیشی را با هم دارند.
صادقانه امیدوارم تا آخر عمر فمینیست بمانید، ما همه‌ از فمینیسم شروع کردیم، سپس کمرمان زیر بار سنگین حقیقت خرد شد.

Dariush
03-14-2013, 10:25 PM
فکر میکنم دوستان سوراخ دعا رو گم کردیدا:))


آه:))اعتراض من به تفسیر آماره.
ما یک سری مرد شجاع داریم که به صورت آگاهانه بر علیه یک حکومتی فعالیتی رو انجام میدند که بسیار خطرناکه:)
در مقابل آمار زنان خیلی کمتره.

در سربازی اجباری ما مردانی رو داریم که به صورت اجباری به جنگ برده میشند.
و زنانی رو داریم که چنین اتفاقی براشون رخ نمیده.

در مورد سربازی مردان زیان رو تحمل میکنند ولی ناخواستست،ولی یک فعال سیاسی کاملا آگاهانه دست به چنین کاری میزنه جامعه در این مورد تبعیضی در حقش انجام نداده!در واقع من حس میکنم که اعتراض به اینه که چرا زندانیان سیاسی بیشترشون مرد هستند:))من فکر میکنم این شجاعت مایه افتخار مردان میتونه باشه:)

این نقل قول هم از من نیست و این من نیستم که امار قاتلان و متجاوزین و سایر مجرمین رو در کنار آمار زندانیان سیاسی آوردم!:))

همچنان هم در تعجبم که چه چیز حرف من اینقدر واکنش به همراه داشت:))من دارم میگم که توجه به زندانیان زن میتونه نشون دهنده تبعیض باشه ولی آمار زندانیان سیاسی مرد چه چیزی رو اثبات میکنه!؟اینکه در حق مردان ظلم شده؟؟
خیر گرامی سوراخ دعا گم نشده . دو نکته را در نظر داشته باشید تا بعد :
فعالیت سیاسی به معنای هزینه بیشتر است . کدام گروه (خواسته یا ناخواسته) این هزینه را میپردازد؟ مردها . کدام گروه سودش را میبرند :زن و مرد.
نکته دوم آنکه ما با نگاه تبعیض آمیز اینجا مواجه هستیم . آنهم به دوشکل کاملا شیادانه: وقتی در برابر صدها و هزاران مرد زندانی و اعدام شده ، یک زن زندانی میشود، کمپین‌ها، میتینگ‌ها ، اعلامیه و .... براه می‌افتند .از طرف دیگر همان زن به نوعی قربانی سیستم مردسالارانه جلوه داده میشود :قاضی مرد است، زندانبان مرد است، رئیس جمهور مرد است، قانون را مرد نوشته و از این دست چرندیات .

Dariush
03-14-2013, 10:30 PM
3. مدافعان حقوق مردان. ما کوچک هستیم، با کثیف‌ترین روشها توسط فمینیستها ترور می‌شویم(از کندن پوسترهای انجمنهایمان گرفته، تا ممانعت از برگذاری سخنرانی‌ها، تا فیلتر کردن سایتها توسط ای‌اس‌پی‌های خصوصی به عنوان «Hate Speech» و ...)همه‌ی شانس خود را برای بدست آوردن و جلب نظر زنان در دم از دست می‌دهیم(زیرا نه همچون «مردان فمینیست» و «مردان خوب» به زنان استفاده می‌دهیم، نه همچون خانم‌بازها علاقه‌ای به صرف انرژی برای فریب آنها را داریم)و با بیشترین مقاومت روبرو می‌شویم.
اگر قرار است نتیجه‌ای حاصل شود از همین گروه باید برآید . سایتهای جالبی را معرفی کردید ، سپاس . اما من حق دارم همچنان خودمان را همچون چند یکه‌تاز در برابر لشکرها فرض کنم؟

Mehrbod
03-14-2013, 10:35 PM
:e40a:
این نشان می‌دهد که جوان شریفی هستید،
مردان فمینیست حقیقتا بهترین‌های ما هستند، که اصالت اندیشه را با خیرخواهی و آزاداندیشی را با هم دارند.
صادقانه امیدوارم تا آخر عمر فمینیست بمانید، ما همه‌ از فمینیسم شروع کردیم، سپس کمرمان زیر بار سنگین حقیقت خرد شد.

به اسپاگتی من تا همین سال پیش خودم را مادینگرا میدانستم, ولی زمانیکه میبینید تنها و تنها مردان از این تره‌ها برای زنان خورد میکنند و زنان بجایش ما را خشمگین
و دیو و اهریمن و مایه‌یِ همه‌یِ بدبختی‌های زمین و زمان می‌انگارند, آنگاه است که می‌دریابید از دو راه بیرون نمیباشد, یا براستی ما اینها هستیم, یا مادینگرایان شورش را درآورده‌اند.

با این همه من نیز موافقم که بودن دستکم یک مرد مادینگرا در اینجا و هر جای دیگری خواستنی است, ولی باید یک اندیشه‌‌ای برای آن مردان مادینگرایی که
فریب این دروغ‌ها را خورده‌اند و همانجور که داریوش بالا گفت براستی باورشان شده «توطٸه‌گر» هستند - اینکه دیگر شما چگونه میتوانید چیزی که نیستید
را بباورید هم راست است هم بامزه - و به چه راهی میتوان آسانتر از همه به دروغین بودن باورهایشان آگاهانید نیز همچنان جای سخن و اندیشیدن دارد.

درباره‌یِ همراه کردن زنان من براستی دورنمای خوبی نمیبینم (آروین شخصی) و هیچ دختر جوانی را
ندیده‌ام که هرگز برابرخواه باشد, با گذر زمان و سپری شدن جوانی ولی این پدیده گاهی پدیدار میشود.

Mehrbod
03-14-2013, 10:38 PM
خیر گرامی سوراخ دعا گم نشده . دو نکته را در نظر داشته باشید تا بعد :
فعالیت سیاسی به معنای هزینه بیشتر است . کدام گروه (خواسته یا ناخواسته) این هزینه را میپردازد؟ مردها . کدام گروه سودش را میبرند :زن و مرد.
نکته دوم آنکه ما با نگاه تبعیض آمیز اینجا مواجه هستیم . آنهم به دوشکل کاملا شیادانه: وقتی در برابر صدها و هزاران مرد زندانی و اعدام شده ، یک زن زندانی میشود، کمپین‌ها، میتینگ‌ها ، اعلامیه و .... براه می‌افتند .از طرف دیگر همان زن به نوعی قربانی سیستم مردسالارانه جلوه داده میشود :قاضی مرد است، زندانبان مرد است، رئیس جمهور مرد است، قانون را مرد نوشته و از این دست چرندیات .

این فرنود‌ها را باید دسته‌بندی کرد و هر زمان که به میان آمدند با کمترین انرژی و درجا بازبرد داد.

این در مایه‌هایِ Stockholm syndrome - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Stockholm_syndrome) بود:



آنها اغلب در مواجهه با این مسائل می‌گویند «خُب اینرا مردان بر سر خودشان آورده‌اند»! اولین مشکل این حرف آنجاست که قربانیان اقتضائات طبیعی/اجتماعی را سرزنش می‌کند، یعنی چون نقش تحمیل شده از سوی طبیعت/فرهنگ برآمده از آن طبیعت را پذیرفته‌اید و احساس بی‌چارگی کرده‌اید و در مرحله‌ای خودآگاه برپاد آن بپا نخواسته‌اید، پس خودتان مسئول وضعی هستید که بر سرتان می‌رود. این نگاهی‌ست بسیار خطرناک، ما اغلب می‌بینیم که قربانیان خشونت‌های خانوادگی برای مثال به شدت به متجاوزان خود وابسته‌اند و توانایی جداشدن از آنها را ندارند، یا سندروم استوکهلم، یا موقعیتی از وابستگی ِ مازوخیستی که همه‌ی ما آنرا درباره‌ی چیزی، زمانی تجربه کرده‌ایم. اینکه قربانی یک وضعیت، نسبت به آن آگاهی ندارد نشان دهنده‌ی عمق و وخامت گسترده‌تر فاجعه است نه «مقصر» بودن او.



دانستن نام دیگر این فرایند که «قربانی از قربانی بودن خودش آگاه نیست» چه میباشد خواستنی است.

Ouroboros
03-14-2013, 10:55 PM
ولی باید یک اندیشه‌‌ای برای آن مردان مادینگرایی که
فریب این دروغ‌ها را خورده‌اند و همانجور که داریوش بالا گفت براستی باورشان شده «توطٸه‌گر» هستند - اینکه دیگر شما چگونه میتوانید چیزی که نیستبید
را بباورید هم راست است هم بامزه - و به چه راهی میتوان آسانتر از همه میتوان به دروغین بودن باورهایشان آگاهنید همچنان جای سخن و اندیشیدن دارد.

ژک آلن میلر تحلیلی بی‌نظیر از این پدیده دارد و می‌گوید انکار تام و تمام مردانگی و ستایش جنون‌‌آمیز و کور زنانگی(از خیزش مردان فمینیست گرفته تا انفجار سبک «فمدام» در صنعت پورنوگرافی و ازدیاد احتمالی مردان «برده» و ..)تنها راه باقی مانده برای مرد مدرن جهت فاصله گرفتن از زنانگی‌ست. یعنی تنها جنبه‌ی تمایز اصیل باقی مانده برای یک مرد جهت فاصله گرفتن از زنانگی، پرستش آنست. زنان هرگز چنین نمی‌کنند: مثلا زن فمینیست دیگر زنان را ازخودبیگانه و خودستیز و تحت سلطه‌ی ذهنیت مردسالاری می‌داند، زن‌ غیرفمینیست نیز دیگری را ضدخانواده و برانداز نظم ذاتی چیزها و نماینده‌ی خودخوانده‌ی زنان می‌شمارد، تنها کسی که هر دو را با دهانی گشوده و زبانی آویزان می‌ستاید آن «مرد» کذایی‌ست که تنها راه برای اعلام موجودیت روانی خود به عنوان غیرزن را در انکار آن تفاوت می‌یابد..

روانکاوی‌ست دیگر؟ هیجان‌انگیزترین و چرندترین مبحث در تاریخ آگاهی انسان.

undead_knight
03-14-2013, 11:16 PM
آمار اعدامیانشان را داریم، در اینترنت جستجو بکنید(نامشان هم هست). اکثریتی قاطعی مرد هستند. آنها که شناخته شده هستند نیز اکثریتشان مرد هستند. زندانیان غیرسیاسی هم :
خبرآنلاین - 95 درصد زندانیان کشور مرد هستند (http://www.khabaronline.ir/detail/42707)

باز هم استفاده نادرست از آمار:)
داشتن آمار زنانی که جرم با مجازات اعدام رو مرتکب میشند و آمار مردانی که چنین جرمی رو مرتکب میشند و بعد مقایسه اینکه آیا تبعیضی در این بی عدالتی وجود داره یا نه:)
آمار مجرمین مرد و زن رو هم باید مقایسه کرد و بعد دید آیا درصد بیشتری از مردان مجرم به زندان میرند یا نه:)


93% نبرد بر سر حضانت فرزندان را زنان برنده می‌شوند، (http://www.coeffic.demon.co.uk/stats.htm) و فقط 8% والدین مجرد مرد هستند.
خبری از نبرد نیست،باز هم آمار رو به شکل اشتباهی نشون میدی:)یک منبع رو میارم ولی اگر در صحتش تشکیک کردی حتما برات منابع دیگه ای رو میزارم.
توضیح برای کسانی که نمیرند لینکا رو بخونند:))http://www.divorcepeers.com/stats18.htm
82 مادران درصد و 29 درصد پدران میل به سرپرست شدن مادر دارند
3 درصد مادران و 33 درصد پدران میل به سرپرست شدن پدر دارند.
15 درصد مادران و 35 درصد پدران میل به سرپرستی مشترک دارند.
0 درصد! مادران و 3 درصد پدران به روش های دیگه میل دارند(که هنوز نفهمیدم چیه:)) )

51 درصد بدون دادگاهی روی حضانت توافق کردند.
29 درصد بدون دخالت نهاد یا شخص سوم مسئله رو حل کردند.
11 درصد با پادرمیانی به نتیجه رسیدند.
5 درصد پس از ارزشیابی حضانت اختلافتشون برطرف شد.
4 درصد به دادگاه رفتند و از این 4 درصد فقط 1.5 درصد واقعا تا پایان مراحل دادگاهی پیش رفتند!:))

وقتی مسئله بدون ارزشیابی حضانت یا دادگاه و با پادرمیانی حل میشه:
63 درصد مادر عهده دار حضانت میشه.
6 درصد موارد پدر عهده دار حضانت میشه.
25 درصد موارد حضانت به صورت مشترکه.
6 درصد به روش های دیگست.

وقتی کار به دادگاه یا ارزشیابی حضانت کشیده میشه:
44 درصد موارد حضانت به مادر میرسه.
11 درصد موارد حضانت به پدر میرسه.
40درصد موارد حضانت مشترک میشه.
5 درصد به روش های دیگست.


یعنی اینکه در تنها در 20 درصد موارد نسبت حضانت پدرها یک سوم مادرهاست و از این 20درصد فقط 4 درصد یک دادگاه واقعی داشتند و فقط 1.5 درصد تا آخر مراحل دادگاهی رو ادامه دادند.آیا این آمار به ما نمیگه که تبعیض گسترده ای بر علیه پدران وجود نداره و مردان اکثرا به صورت داوطلبانه حضانت رو واگذار میکنند؟:)
البته آمارهای جالب دیگه ای هم هست که میگه بخش قابل توجهی از پدران به نسبت مادران فرزندانشون رو بعد از طلاق و واگذاری حضانت ملاقات نمیکنند و البته در برابر گفته شده که مادران جلوی این ملاقات رو میگیرند(که خب میشه گفت آبا پدران دارای حق حضانت چنین کاری رو در حق مادران نمیکنند؟)




بله اما اینکه چند نوجوان در یک سریال تلویزیونی درباره‌ی تجاوز جوک تعریف می‌کنند نشان‌دهنده‌ی وجود «فرهنگ تجاوز» است. کسی چنین استدلالی نکرده، صحبت بر سر همینست که با وجود آنکه اکثریت مطلق قربانیان یک مفهوم یا یک پدیده یا یک معضل مردان هستند، درصد اندک قربانیان زن توجه بیشتری دریافت می‌کنند و اهمییت بیشتری دارند و همدردی بیشتری برمی‌انگیزند و از همه مهمتر، مصائب آنها جنبه‌ی جنسیتی دارد.
خب این استدلال خوبی هست گفتم که بهش ایرادی ندارم:)

undead_knight
03-14-2013, 11:24 PM
خیر گرامی سوراخ دعا گم نشده . دو نکته را در نظر داشته باشید تا بعد :
فعالیت سیاسی به معنای هزینه بیشتر است . کدام گروه (خواسته یا ناخواسته) این هزینه را میپردازد؟ مردها . کدام گروه سودش را میبرند :زن و مرد.
نکته دوم آنکه ما با نگاه تبعیض آمیز اینجا مواجه هستیم . آنهم به دوشکل کاملا شیادانه: وقتی در برابر صدها و هزاران مرد زندانی و اعدام شده ، یک زن زندانی میشود، کمپین‌ها، میتینگ‌ها ، اعلامیه و .... براه می‌افتند .از طرف دیگر همان زن به نوعی قربانی سیستم مردسالارانه جلوه داده میشود :قاضی مرد است، زندانبان مرد است، رئیس جمهور مرد است، قانون را مرد نوشته و از این دست چرندیات .
خب اینجا من مدافع تئوری مردان لولو! نیستم که هر عمل رو به مردسالاری جامعه گره بزنم:))
در مورد این "توجه" که دوستان رسما دهن من رو کاشی سرامیک کردند:))آخه وقتی چند بار من میگم این توجه تبعیض آمیزه بازم باید بیان بشه اون هم در برابر استدلال من؟!:)
خب برای اینکه نشون داد یک سیستم مردسالارانه هست یا نه نمونه زندانی سیاسی چندان نمونه خوبی نیست و هر کس هم ازش آویزون میشه به ناکجا میره:))

Mehrbod
03-15-2013, 01:31 AM
پ.ن:مهربد پست آخر را در جستار پدآفند از حقوق مردان بنگر، تا دریابی منظورم از لایی کشیدن و ترولِ نفی‌کننده چیست.



خب اینجا من مدافع تئوری مردان لولو! نیستم که هر عمل رو به مردسالاری جامعه گره بزنم:))

درست, شما نیستی, ولی بسیاری از مادینگرایان هستند و در همین جستار با گفت‌آورد‌ها نشان دادیم.



در مورد این "توجه" که دوستان رسما دهن من رو کاشی سرامیک کردند:))آخه وقتی چند بار من میگم این توجه تبعیض آمیزه بازم باید بیان بشه اون هم در برابر استدلال من؟!:)

نگرفتم, سرانجام «توجه» سوگیرانه است یا خیر؟





خب برای اینکه نشون داد یک سیستم مردسالارانه هست یا نه نمونه زندانی سیاسی چندان نمونه خوبی نیست و هر کس هم ازش آویزون میشه به ناکجا میره:))


این هم درسته, یک سیستم میتواند مردسالارانه باشد ولی زندانیان سیاسی اش هم بیشتر مرد باشند.

نکته در اینجا اینه که تو سالار را به چَم «گردانندگی» و administration میگیری, من و دیگر دوستان «سالار» را به چم «برتری» و «والایی» و «امتیاز ویژه» میگیریم.

در ساختار واژه «سالار» به یکمی به نگر من نزدیکتر است, هر آینه ولی چیزی که مادین‌گرایان با آن به ما میتازند مردسالاری نیست, "برتری"‌ها و "امتیاز‌هایِ
ویژه"یِ «سودرسانِ» توهم زده ایشان به مردان است که اینجا دیگر به واژه‌‌ای نو می‌نیازیم تا دگرسانی میان ایندو پنداره, یکبار و برای همیشه روشن شوند.


اگرنه در خود فرایند گردانندگی (سالاری) که سودمندی‌ای نیست, رنج افزوده بسیاری هم میرود.

بگوییم در همین انجمن من گردانندگی (سالاری) میکنم, خوب چه سودی به من میرسد؟


باید از زمانم بزنم و پیک‌هایِ کسانی که تنبلی میکنند را از پاتوق‌ها گردآورده و جستار نو کنم.
باید از زمانم بزنم و نرم‌افزار انجمن را پیوسته برزورسانی کنم.
باید در برابر آنلاین بودن انجمن پاسخگو باشم و روزانه بررسی کنم که مبادا سرور down باشد.
باید به جستار «دشواری‌هایِ فروم» پیوسته سر بزنم و گرفتاری‌هایِ دیگران را بردارم.
باید پیک‌هایِ نافراخور از جستارها را پیوسته جداسازی کنم.
باید در برابر بیشتر کارها آگاهی‌نامه بنویسم.
...



با انجام این سالارگری‌ها به من «امتیاز ویژه» میرسد, ولی این "امتیاز ویژه" چه «سود» یا «خوشی‌»ای به من میرساند که آنرا بخواهیم «خوب» بشماریم؟

همین فرایند را در همبود و برای مردان نیز ما داریم, گردانیدن چرخ‌هایِ همبود چه سودی به مردان میرساند, هنگامیکه:


١. بیشینگانِ (majority) کشتگان جنگ‌ها خودشان هستند.
٢. بیشینگانِ زندانی‌هایِ سیاسی خودشان هستند.
٣. بیشتر (کمابیش همه‌یِ) کارهای سخت و ناخواستنی را خودشان انجام میدهند.
٤. ...

Dariush
03-15-2013, 01:54 AM
خب اینجا من مدافع تئوری مردان لولو! نیستم که هر عمل رو به مردسالاری جامعه گره بزنم:))
فمنیسم در واقع پشت آن تعریف‌های بشردوستانه‌اش تئوری‌های اینچنینی را میپروراند . از از نامش گرفته تا مانیفست‌ها و اعضایش همه چیز به چشم میخورد جز خیرخواهی برای جامعه زنان و مردان توامان و آرزویش این است که تمام نقش‌ها و فرم‌ها دگرگون شوند تا اینبار به خیال خام خود ، خودشان در جایگاه جنسیت برتر باشند . در این راستا نخستین کاری که باید انجام بدهند همانا ارائه تصوری دیوصفت از مردان است! حال شما اگر چنین نیستید، جای خوشحالی دارد اما اینقدر که شما نیستم نیستم میگویید، یکباره خود را خلاص کرده بگویید فمنیست هم نیستم.

در مورد این "توجه" که دوستان رسما دهن من رو کاشی سرامیک کردند:))آخه وقتی چند بار من میگم این توجه تبعیض آمیزه بازم باید بیان بشه اون هم در برابر استدلال من؟!:)

بله دیگر میدانم. you are so sorry! ترفند خوبی‌ست که جز از دو گروه فمنیست‌ها و مسلمانان از کس دیگر ندیدم. "بله ؛ این هم هست و این هم جای انتقاد دارد" اما برای تبعیض‌های موهوم علیه زنان باید جنبش فمنیستی با پروپاگاندایی که گوش عالم را کر کند راه اندازی شود ولی اینجا :بله این هم تبعیض هست و جای گله دارد.
دوستان چندان نگران نباشید؛ بیشرمانه‌تر هم میشود، آنگاه که مادری پسر خود را به دلایل جنسی خفه میکند و در موردش جک گفته میشود.


خب برای اینکه نشون داد یک سیستم مردسالارانه هست یا نه نمونه زندانی سیاسی چندان نمونه خوبی نیست و هر کس هم ازش آویزون میشه به ناکجا میره:))
[/QUOTE]
یکبار مهر کرده به ما بگویید چیستید؟آیا جامعه مردسالار هست یا خیر؟ اگر هست نمودهایش چیست؟ مقصر کیست ؟

Russell
03-15-2013, 02:02 AM
خب برای اینکه نشون داد یک سیستم مردسالارانه هست یا نه نمونه زندانی سیاسی چندان نمونه خوبی نیست و هر کس هم ازش آویزون میشه به ناکجا میره:))
دوستان معنی سخن اینه که ما که تئوری مردسالاری را داده ایم و بعد رفته ایم دنبال مصداق هایش (متد فوق علمی !!) بشما بطور برابری خواهانه میگوییم کجا را باید چطور نگاه کنید تا مدارک را بیابید،مثلا اگر تعداد مردان زندانی سیاسی را نگاه کنید غلط است و سر از ناکجا آباد در میاورید :21:

Mehrbod
03-15-2013, 03:46 AM
باز هم استفاده نادرست از آمار:)
داشتن آمار زنانی که جرم با مجازات اعدام رو مرتکب میشند و آمار مردانی که چنین جرمی رو مرتکب میشند و بعد مقایسه اینکه آیا تبعیضی در این بی عدالتی وجود داره یا نه:)
آمار مجرمین مرد و زن رو هم باید مقایسه کرد و بعد دید آیا درصد بیشتری از مردان مجرم به زندان میرند یا نه:)


خبری از نبرد نیست،باز هم آمار رو به شکل اشتباهی نشون میدی:)یک منبع رو میارم ولی اگر در صحتش تشکیک کردی حتما برات منابع دیگه ای رو میزارم.
توضیح برای کسانی که نمیرند لینکا رو بخونند:))http://www.divorcepeers.com/stats18.htm
82 مادران درصد و 29 درصد پدران میل به سرپرست شدن مادر دارند
3 درصد مادران و 33 درصد پدران میل به سرپرست شدن پدر دارند.
15 درصد مادران و 35 درصد پدران میل به سرپرستی مشترک دارند.
0 درصد! مادران و 3 درصد پدران به روش های دیگه میل دارند(که هنوز نفهمیدم چیه:)) )

وقتی مسئله بدون ارزشیابی حضانت یا دادگاه و با پادرمیانی حل میشه:
63 درصد مادر عهده دار حضانت میشه.
6 درصد موارد پدر عهده دار حضانت میشه.
25 درصد موارد حضانت به صورت مشترکه.
6 درصد به روش های دیگست.

وقتی کار به دادگاه یا ارزشیابی حضانت کشیده میشه:
44 درصد موارد حضانت به مادر میرسه.
11 درصد موارد حضانت به پدر میرسه.
40درصد موارد حضانت مشترک میشه.
5 درصد به روش های دیگست.



در آغاز ٨٢ درسد مادران در برابر ٣٣ درسد میخواهند سرپرست شوند ≈ ١:٢.٤
٦٣ درسد مادران در برابر ٦ درسد, سرپرست میشوند ≈ ١:١٠
٤٤ درسد مادران, در برابر ١١ درسد, سرپرست میشوند ≈ ١:٤


اکنون من نمیگیرم, این آمارهایی که آوردی در راستای سخن امیر بودند یا چه؟


از ٨٢ درسد مادران, ٦٣ درسد سرپرست میشوند, درسد کامیابی زنان ≈77%
از ٣٣ درسد پدران, ٦ درسد سرپرست میشوند, درسد کامیابی مردان ≈ 20%

از ٨٢ درسد مادران, ٤٤ درسد سرپرست میشوند, کامیابی زنان ≈53%
از ٣٣ درسد پدران, ١١ درسد سرپرست میشوند, کامیابی مردان ≈٣٧%


اکنون از اینکه زنان در برابر مردان با کامیابی ٢ تا ٣ برابر هربار سرپرست میشوند چگونه به فرجام,


آیا این آمار به ما نمیگه که تبعیض گسترده ای بر علیه پدران وجود نداره و مردان اکثر60 به صورت داوطلبانه حضانت رو واگذار میکنند


رسیدیم!؟

Ouroboros
03-15-2013, 10:52 AM
باز هم استفاده نادرست از آمار:)
داشتن آمار زنانی که جرم با مجازات اعدام رو مرتکب میشند و آمار مردانی که چنین جرمی رو مرتکب میشند و بعد مقایسه اینکه آیا تبعیضی در این بی عدالتی وجود داره یا نه:)
آمار مجرمین مرد و زن رو هم باید مقایسه کرد و بعد دید آیا درصد بیشتری از مردان مجرم به زندان میرند یا نه:)

تبعیض و بی‌عدالتی در دو عرصه رخ می‌دهد: نخست عواملی‌ که به جرم‌زایی منجر می‌شوند، سطح توقعات جامعه از یک مرد، میزان و شدت زمین خوردن به وقت ناتوانی از برآوردن آن توقعات، جایگاهی که یک «مرد ناتوان» از برآوردن آن توقعات خواهد داشت، اینکه برآوردن آنها به هر قیمتی برای او بطور طبیعی و غیرطبیعی وظیفه انگاشته می‌شود، اینکه کل ساز و کار اجتماعی به نحوی تنظیم شده که با یک خطا تا پایان عمر تاوان پس می‌دهد اما اساسا چیزی بنام اشتباه زنانه وجود ندارد و حتی وقتی زنی شوهر خود را به قتل می‌رساند «لابد کاری کرده بوده»، اینکه جامعه کمترین ارزشی برای مردان عقب‌افتاده از رقابت قائل نیست و زندگی‌شان، حالاتشان و حتی جانشان بجز برای خود ایشان برای هیچکس اهمییتی ندارد و... دیگر اینکه در صورت بازداشت شدن هیچ شانسی برای آسان‌گیری کل دستگاه جنایی و قضایی(که در تمام جهان برای زنان اتفاق می‌افتد)نخواهند داشت، راه بازگشت آنان دشوارتر است، عامل برانگیزاننده‌ی جرم نه فقط برطرف نشده، تشدید هم شده و ... مگر کسی ادعا کرده که عده‌ی مجرمان زن و مرد یکی‌ست اما مردان بیشتر به زندان می‌روند؟! اندک‌اندک تجاهل شما ملال‌آور می‌شود.



خبری از نبرد نیست

0. اینها که آوردید بیشتر تائید سخن من بود تا تردید در آن!

1. تداوم آویزان شدن از سفسطه‌ی مترسک و نقد چیزی که گفته نشده، ۹۳٪ پدران سرپرستی فرزند خود را از دست می‌دهند زیرا جامعه‌ی فمنیستی غرب بچه‌ را بطور خودکار از آن مادر می‌داند و برای یک مرد مجرد بچه داری و کار به مراتب دشوارتر است(نه کمک دولتی می‌توانید بگیرید، یک سوم زنان حمایت بچه دریافت خواهید کرد، نه به اندازه‌ی زنان «مرخصی والدی» و ... دریافت می‌کنید)، این یک نابرابری. دیگر آنکه از میان آنهایی که برای دریافت سرپرستی فرزندان خود به دادگاه می‌روند:



The rate at which mother's requests for sole custody were granted is 65% higher than the rate at which father's requests for sole custody were granted.
(73.8% for mothers - 44.8% for fathers) / 44.8% for fathers = 64.7%



لینک (http://breakingthescience.org/SJC_GBC_analysis_intro.php#mbr_analysis)

2. جالب است: دستگاه را به نحوی مطلقا یک جانبه به زیان مردان و به سود زنان تغییر می‌دهیم، سپس وقتی پدر برای از دست ندادن کامل سرپرستی پس از خرج ده‌ها هزار دلار در دادگاه به روی حضانت نیمه کار توافق کرد وانمود می‌کنیم بچه‌های خود را نمی‌خواهد. «مردان نمی‌خواهند» جواب جدید فمینیستهاست. سوالی که نمی‌توانید بپرسید، اینست که «چرا»؟

دیگر آنکه، در تمام مراحل کار سیستم برپاد مردان و به سود زنان تنظیم شده، پدرانی که حضانت فرزند خود را دریافت می‌کنند
1494

پدرانی که پس از دریافت حضانت، نفقه‌ی بچه می‌گیرند:
1495

Ouroboros
03-15-2013, 10:56 AM
دوستان معنی سخن اینه که ما که تئوری مردسالاری را داده ایم و بعد رفته ایم دنبال مصداق هایش (متد فوق علمی !!) بشما بطور برابری خواهانه میگوییم کجا را باید چطور نگاه کنید تا مدارک را بیابید،مثلا اگر تعداد مردان زندانی سیاسی را نگاه کنید غلط است و سر از ناکجا آباد در میاورید

بله مواردی که در آنها نابرابری بر پاد مردان وجود دارد وجوه جنسیتی ندارد، انتخاب خودشان بوده، سودبرنده‌ی نابرابری زنان نیستند، سیستم بطور سازمان‌یافته برای این وضعیت تنظیم نشده بوده، اهمییتی ندارد، وسعت زیادی ندارد، معنای خاصی نمی‌دهد و ... این دیگر خودفریبی‌ آشکار است.

Ouroboros
03-15-2013, 11:07 AM
بله دیگر میدانم. you are so sorry! ترفند خوبی‌ست که جز از دو گروه فمنیست‌ها و مسلمانان از کس دیگر ندیدم. "بله ؛ این هم هست و این هم جای انتقاد دارد" اما برای تبعیض‌های موهوم علیه زنان باید جنبش فمنیستی با پروپاگاندایی که گوش عالم را کر کند راه اندازی شود ولی اینجا :بله این هم تبعیض هست و جای گله دارد.
دوستان چندان نگران نباشید؛ بیشرمانه‌تر هم میشود، آنگاه که مادری پسر خود را به دلایل جنسی خفه میکند و در موردش جک گفته میشود.

به راستی همینست، «جالب است»؟ جالبی آنجاست که چگونه «مردسالاری» وجود دارد و در آن اهمییتی به مردان مرده، مردان معتاد، مردان زندانی، مردان بیمار و مردان بی‌خانمان نمی‌دهند اما همانهای زنان را در اولویت قرار می‌دهد؟ چگونه «مردسالاری»ست که در آن سرطان پستان ده برابر سرطان پروستات بودجه دریافت می‌کند؟ این چگونه مردسالاری‌ست که وقتی ۹۰٪ تا ۷۰٪ قربانیان تمام انواع خشونت(حتی تجاوز جنسی)مرد هستند، برای برطرف کردن آن ۱۰٪ تا ۳۰٪ جنبش و قانون می‌سازیم و کل دستگاه قضایی، سیاسی، نهادهای اجتماعی، افراد ذی‌نفع و بی‌نفع از تمام جناح‌های مخالف و موافق با یکدیگر بسیج و متحد می‌شوند؟

1496

نه «خشونت را متوقف بکنید»، نه «خشونت برپاد مردم را متوقف بکنید»، خشونت علیه زنان.
خشونت علیه مردان مسکوت بماند، ایرادی ندارد.

Dariush
03-16-2013, 07:17 PM
به اسپاگتی من تا همین سال پیش خودم را مادینگرا میدانستم
من هرگز فمنیست نبودم ولی تا پارسال فکر میکردم برآیند نهاییِ آن حداقل در ایران مثبت است چرا که میپنداشتم حداقل اگر زنان هم بتوانند در این وانفسا و لجنزارِ جمهوری اسلامی به بخشی از حقوق خود برسند ، خود غنیمتی‌ست و مصداقی‌ خواهد بود برای ضرب‌المثل که «یک مو کندن از تنِ خرس هم غنیمت است» . به نظرم می‌آمد که اگر چه مشکلات و عیوبی هست، اما در حال حاضر بهتر است از تفرقه بپرهیزیم و بگذاریم زنان کار خودشان را بکنند . تا اینکه چندبار با دو نفر از فامیلهای فمنیست، که برای خود در فامیل کلی اعتبار روشنفکری و دانشمندی دست و پا کرده بودند(هر دو در اروپا تحصیل کرده بودند )، بحث کرده و در برابرِ دروغهایشان مقاومت کردم . چشمتان روزِ بد نبیند مهربد جان . خلاصی نداشتم از دست اینها . همه جا به دنبال من بودند :e108: و چه حرفها ، کنایه‌ها و فحش‌ها خوردم (یکی‌شان فامیل درجه یک من است و خانه‌ی ما زیاد رفت‌وآمد داشت! ).در نتیجه‌ی همان بحث‌ها مجبور شدم قدری بیشتر در این مورد تحقیق کنم . قبلا صرفا از مردان دفاع میکردم و سعی میکردم توجه را به سمت آنچه در اینسو رخ میدهد نیز معطوف کرده و بگویم قربانی هم مرد است و هم زن . اما آن تحقیق‌ها و وقاحت‌های بی‌پایان فمنیست‌ها باعث شد تا اینبار از موضع دفاعی خارج شده و حمله کنم .
من هرگز علاقه‌ای به بحث‌های فمنیستی و حقوق زن و مرد نداشتم (هنوز هم ندارم ) و از کنار این بحث‌ها همیشه با بی‌تفاوتی رد میشدم . و باور کنید هنوز هم سعی میکنم تا جایی که دروغ و وقاحت آنچنان غنی شده نباشد، چیزی نگویم .
اما دلیل اینکه هرگز فمنیست نبودم این است که از روز اول نوعی نابرابری و تبعیض ، دگرگون کردن حقیقت و پنهان کردن بخشی از حقیقت چه در ذاتش ، یعنی در خود اسمش، تعاریفش و نوشته‌های پیرامونش و چه در عمل از سوی فمنیست‌ها،میدیدم . فرض کنید در یک بازی خاص قرار است شخصی از بین ده نفر ، یک نفر را برگزیند تا به او جایزه بدهیم . بخشی از تماشاچیان از آن سو به انتخابگر با فریاد تذکر میدهند : "حواست به فلانی هم باشد"، "نکند فلانی را فراموش کنی" و ... . اینجا در واقع هرگز نمیگویند آنهای دیگر را نبین . بلکه به طور ضمنی میگویند "این یکی را بیشتر ببین". این روشی بسیار زیرکانه است که کاربرد وسیعی در رسانه‌ها، تبلیغات دولتی (آنگاه که بخواهند کارهای منفی بزرگ خود را با تبلیغات وسیع زیر کار مثبت کوچک خود مخفی کنند ) و بسیاری از جنبش‌ها بکار برده میشود (اینجا بد نیست از جنبش همجنس‌گرایان یادی کنم که یکی از تنها جنبشهاییست که علارغم اینکه واقعا از سوی دیگر گروهها به آنها به طور سیستماتیک ظلم شده، اما همچنان با پرهیز از نفرت‌پراکنی، راه خود را برای برسمیت شناساندن حقوق خود میروند). این مقاله (http://www.bbc.co.uk/persian/programmes/story/2007/11/071127_violenceagainstwomen.shtml)را ببینید . پاراگراف نخست :


فریبا داوودی مهاجر از فعالین حقوق زنان درباره انواع خشونت های موجود علیه زنان در ایران می گوید: "خشونت هایی که علیه زنان توسط نیروهای نظامی و قضایی اعمال می شود، رفتارهای تند با زنانی که برای رفع تبعیض تلاش می کنند و چه زنانی که در کوچه و خیابان تردد می کنند، از موارد دیگر خشونت علیه زنان است. بازدداشتهای فعالین حقوق زنان، احضار ها، تهدید های تلفنی، بازجویی ها، اعمال محدودیت برای فعالیت های اجتماعی، بستن وبلاگ های زنان و قوانینی مثل سنگسار زنان، از جمله این موارد است. ضرب و شتم هایی که زنان در خیابانها به دلیل نوع پوشش خود تحمل می کنند و یا خشونت هایی که زنان به اسم برقراری قانون با آن مواجه هستند. "

آدم با خود میماند که اینها واقعا نمیبینند یا خود را به آن راه میزنند . در همین پاراگراف نخست، همه نتیجه‌گیری‌ها شد و خواننده نیازی به خواندن ادامه مقاله ندارد . در حالی که تمام موارد برشمرده نه تنها برای مردان نیز هستند ، بلکه در اکثر موارد برای مردان با شدت و وسعت بیشتری انجام میشود:
زنانی که در کوچه و خیابان تردد می کنند: انگار مردانی که در کوچه و خیابان راه میروند از خشونت در امان هستند :
زورگیری در تهران (http://20ist.com/archives/15770)
زورگیری در تهران (http://www.aparat.com/v/ld5ve)
قتل روح‌الله داداشی در خیابان (http://www.farsnevis.ir/news/%D8%AD%D9%88%D8%A7%D8%AF%D8%AB/11495/%D8%AC%D8%B2%DB%8C%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B4%DB%8C.html)
و چه کسی میتواند انکار کند که قربانی اصلی نزاع‌ها و دعواهای خیابانی مردان هستند ؟ (باز بفرمائید مرد بی‌گناه و بی‌آزاری که در خیابان در اندیشه گرفتاری‌های خود در حال تردد است و ناگهان چند وحشی "مرد" ِ دیگر به او بی‌خود حمله کرده و مورد ضرب و شتم قرار میدهد؛ ربطی به ما ندارد، میخواست مرد نباشد ؛ اگر زن به او حمله کرده بود آنوقت حرفت درست بود.) . چه کسی انکار میکند کودکان پسر قربانیان اصلی تجاوز جنسی در مدارس ابتدایی و راهنمایی، کوچه‌ها ، خیابان‌ها و باغهای خلوت هستند؟

بازدداشتهای فعالین حقوق زنان، احضار ها، تهدید های تلفنی، بازجویی ها، اعمال محدودیت برای فعالیت های اجتماعی، بستن وبلاگ های زنان و قوانینی مثل سنگسار زنان، از جمله این موارد است : همه موارد برای مردان با شدت و وسعت چند برابر اعمال میشود ؛ جز سنگسار که آنهم برای هر دو برابر است .

ضرب و شتم هایی که زنان در خیابانها به دلیل نوع پوشش خود تحمل می کنند : نویسنده فراموش کرده که تا همین چند سال پیش که شلوار جین را اگر مردان میپوشیدند ، به آنها میگفتند شلوار «کون‌نما» پوشیده؛آرایش و پوشیدن لباس‌های شیک ومد ، جواهرات و ... همه از مصادیق بارز «کونی» بودن بود (و هست).این انکار و تحقیر اجتماعی هزار برابر مخربتر از نوع سیاسی‌اش است .

در تمام موارد و دیگر مقاله‌هایی که بررسی کردم، چنین چیزهایی به وضوح به چشم میخورد . این گفتمان فاسد چنان در رواج یافته و به جامعه قالب شده، که شگفت آور است . اذهان در برابر هجمه وسیع دروغ‌ها و نفرت‌پراکنی دچار نوعی شک و هیپنوتیزم شده است که نمیتواند آنچه میشنود باور نکند.

از سویی :
سازمان ملل خواستار پایان خشونت علیه زنان شد (http://www.yjc.ir/fa/news/4298621/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%84%D9%84-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF)
روز جهانی رفع خشونت برای زنان (https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=1&cad=rja&ved=0CDEQFjAA&url=http%3A%2F%2Ffa.wikipedia.org%2Fwiki%2F%25D8%2 5B1%25D9%2588%25D8%25B2_%25D8%25AC%25D9%2587%25D8% 25A7%25D9%2586%25DB%258C_%25D8%25B1%25D9%2581%25D8 %25B9_%25D8%25AE%25D8%25B4%25D9%2588%25D9%2586%25D 8%25AA_%25D8%25B9%25D9%2584%25DB%258C%25D9%2587_%2 5D8%25B2%25D9%2586%25D8%25A7%25D9%2586&ei=frJEUce5FaLw4QTntIDABQ&usg=AFQjCNHw_GCheI0pbid1aHFi9s0PxFlZmQ&sig2=lwPK4Rfh5Ij-sEeXLUyWCg&bvm=bv.43828540,d.bGE) . در عوض نتیجه جستجو برای عبارت «روز جهانی رفع خشونت (https://www.google.com/search?sourceid=chrome&ie=utf-8&oe=utf-8&aq=t&hl=en-US&q=%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D9 %84%D9%84%20%D9%88%20%D8%B9%D8%AF%D9%85%20%D8%AE%D 8%B4%D9%88%D9%86%D8%AA%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87% 20%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86#hl=en&safe=off&sclient=psy-ab&q=%D8%B1%D9%88%D8%B2+%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8 C+%D8%B1%D9%81%D8%B9+%D8%AE%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%A A&oq=%D8%B1%D9%88%D8%B2+%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB% 8C+%D8%B1%D9%81%D8%B9+%D8%AE%D8%B4%D9%88%D9%86%D8% AA&gs_l=serp.12...0.0.4.11938.0.0.0.0.0.0.0.0..0.0.le s%3B..0.0...1c..6.psy-ab.RlQrM8Eihus&pbx=1&bav=on.2,or.r_qf.&bvm=bv.43828540,d.bGE&fp=5878bbf14e45b10&biw=1366&bih=653)»:

1502
بان گی‌مون: به خشونت علیه زنان پایان دهید - رادیو فردا (https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=13&cad=rja&ved=0CEQQFjACOAo&url=http%3A%2F%2Fwww.radiofarda.com%2Fcontent%2Ff3 _bankimoon_urges_end_to_violence_against_women%2F2 4922839.html&ei=mLREUdi2JofR7AbEmICAAw&usg=AFQjCNH6e-DDJt3i28GHjm3Sqwg33VijGQ&sig2=JRhlVz6qIXVcwGj2TWhR8g&bvm=bv.43828540,d.bGE)

اعلامیه رفع خشونت علیه زنان - کتابخانه حقوق بشر (http://www.iranrights.org/farsi/document-158-280.php)

و .... ؟(من عمدا از منابع فارسی مطلب آورده‌ام)

در عمل هم خیلی جالب است نتایج این جنبش که دیگر آنقدر امیر و شما نمونه آوردید که نیازی نیست من چیزی بگویم. یعنی در واقع، همان شعارهای ساده و خفیف، مثل تمام جنبش‌های اینچنینی ، عملا دستاویز عده‌ای عقده‌ای،بیمار، تندرو ، رادیکال و فریبگر قرار میگیرند که زیر پوشش دفاع از حقوق زنان و جنبش فمنیسم بکنند آنچه که میخواهند بکنند و بگویند آنچه میخواهند بگویند و در نهایت کنترل و مرکزیت جنبش را از آن خود کنند طوری که در نهایت مشخص نیست که از روز نخست هدفِ این شعارها و این جنبش همین بوده یا خیر (البته هست).

Mehrbod
03-17-2013, 04:36 AM
این هم پاسخ یک مادین‌گرا به ما:



گسترش فراگیرِ «مردستیزی» در ایران و جهان - صفحه 2 (http://www.pars-sky.ir/forum/thread46710-2.html#post589901)




آماررا خواندم .کارهای سخت برعهده مردان است دلیلش چیست؟ قدرت بدنی مردها هم اززنان بیشتراست.




اجباری بودن سربازی نشات گرفته ازهمان قوانین جنگ طلبانه خود مردان میباشدپس باید به خودتان خرده بگیرید




خب جرم وجنایت دربین مردان بیشتراززنان وجود دارد ودلیل درصد بالای زندانیان درکشورهمین است




اگرزنی دست به جنایت بزند دربیشتر مواقع(توجه داشته باشیدگفتم دربیشترمواقع نه همه مواقع!) علت اصلی دفاع ازخود میباشدوکمتراتفاق می افتد که ازسرخودخواهی دست به چنین کاری زده باشد.




اگربه جنگ رفته اند وکشته شده اند بخاطرحرص خودشان بوده.


کمابیش ١٠٠% نوشته ١٠٠% پیشبینی‌پذیر بود, مردها خودشان میروند جنگ و میمیرند (خوب نروند), مردها خشن و تبهکار هستند (پس زندان
میروند) و etc. تنها یکی از آنها اندکی نوآورانه (برای من) بود آنهم اینکه مردها بیشتر دقت کنند تا در زمانِ انجام کارهای سخت زخمی و کشته نشوند!



اگرآمارنشان دهنده مرگ ومیراست دلیل بررعایت نکردن ایمنی است نه بی مسئولیتی بانوان.



فرجام سخن:

مشکلات زنان همه زیر سر مردان است, مشکلات مردان ولی همه زیر سر خودشان است!!



پ.ن.
تحویل بگیرید ایرانبانو! :e058:

Ouroboros
03-19-2013, 11:19 PM
زن‌محوری
آغاز از ژرفنای مغاک

مولف: آدم کستاکیس
ترجمه و تحریف: Amir2591


پروپاگاند در مقام ابزاری برای کنترل، تنها هنگامی موثر است که تصویر ارائه شده‌ در آن با تجربه‌ی روزمره‌ی مخاطبانش در جهان عینی تطابق داشته باشد. بر این اساس هرچه شکاف میان جهان حقیقی و پرتره‌ای که پروپاگاند از آن ارائه می‌کند بیشتر می‌شود، باورپذیری و اثربخشی آن نیز کاهش یافته، کارکرد بنیادین آن از میان می‌رود. جهان توصیف‌شده در فمینیسم ارتدوکس وجود خارجی ندارد شاید به این دلیل است که ما اکنون به نقطه‌ای رسیده‌ایم که در آن هر روز شمار بیشتری از زنان به انکار فمینیسم در مقام ایدئولوژی‌ای نامربوط به زندگی‌شان، و فاقد پتانسیل اجرایی می‌پردازند. در همین حال، این مکتب(که فاشیسم جنسیتی را با سرکوب دولتی درهم‌آمیخته)، به بالاترین میزان کنترل خود بر جهان بیرونی نائل می‌آید و دو نیروی متضاد یکدیگر را جهت صعودی هرچه بیشتر به قله‌هایی هرچه رفیع‌تر یاری می‌کنند.


مرا به یاد معمایی باستانی می‌اندازد : «تا چه هنگام می‌توان از یک کوه بالا رفت؟» و پاسخ آن «تا قله، زیرا پس از آن، تنها سرازیری خواهد بود». فمینیسم مانع دیگری بر سر راه خود نمی‌بیند، کنترل مطلق در چشم‌انداز ظاهر شده(و مقصود از کنترل مطلق همانا سلطه‌ی بی‌رغیب سیاسی‌ست)، برگ برنده‌ی «قربانی» همچون کارت ورودی از در پشتی دولت و نهادهای بین‌المللی ایفای نقش کرده، و اکنون، فائق آمده بر مردان و مردسالاری و غالب در «دشمنان سنتی»، فمینیستها تنها یک گام پیشتر می‌توانند بروند: عینیت بخشیدن به «مانیفست نخاله‌ها» و با ادبیاتی آشکارا به عاریت گرفته شده از «حل نهایی»، خبر از «پایان مرد» بدهند. شدت آتش سوزان نبرد جنسیتی هرچه زنان به برابری با مردان نزدیک‌تر می‌شوند(و در برخی موارد حتی پیشی می‌گیرند و‌ بسیار «برابرتر» می‌شوند)به جای گرویدن به سردی، بیشتر و بیشتر زبانه می‌کشد. نه تنها فمینیستها آشکارا و بی‌هیچ هراسی نفرت از مردان را ترویج می‌کنند، بلکه جایگاه‌های بدست آمده در دولت، آکادمیا، رسانه‌های عمومی و دیگر حوزه‌های زندگی اجتماعی که طی شش دهه نفوذ بی‌وقفه بدست آورده‌اند را برای عینیت بخشیدن به آرمانهای خود بکار می‌گیرند. آرمانهایی که در آنها، برائت از مردانگی بنیان حقوق بشر معرفی می‌شود.


به عنوان مثال، در سال 2010 وزیر کشور قدرتمندترین ملت جهان اعلام کرد «برابری برای زنان موضوع امنیت ملی‌ست»1، و فمینیست متشخص دیگری جسیکا ولنتی خواستار آن شد تا «بی‌گناهی متهم تا هنگام اثبات جرم» که از زمان مگنا کارتا وجود داشته، برای مردان ِ متهم به تجاوز جنسی برداشته بشود. گستره‌ی این مردستیزی‌ها هرگز محدود به جهان غرب نیست، در هندوستان اخیرا قانونی به تصویب رسید که بر طبق آن «هرکس به شرافت یک زن توهین بکند» یا به او «بد نگاه بکند» قابل محاکمه خواهد بود2، فمینیستها در سرتاسر جهان به دنبال اهداف مشابهی هستند. هیچیک از اینها با کلیشه‌ی «زنان ِ قربانی» که موثرترین ابزار در اختیار مادین‌گرایان بوده تطابق ندارند، آنها سالهاست که در حالت تهاجی هستند و به نحوی پایدار و ریشه‌دار تمامی مکانیزمهای پخش قدرت در جامعه را در اختیار گرفته‌اند، از راه‌های مشروع، یا اگر نشد، از در پشتی. چنانکه امروز در غرب به سختی نیرویی مخالف (که ارزش یا توانایی هماوردی را داشته باشد) باقی مانده، و نه تنها سرتاسر دستگاه سیاسی و اجتماعی غرب تحت کنترل این ایدئولوژی درآمده، بلکه آرمان استعماری جدیدی نیز در این بخش از جهان به جای «گسترش کلیسای مقدس مسیح» نشسته: پرستش تحمیلی زنان. چنانکه هر صدای مخالفی با قاطعیت و بی‌درنگ ساکت می‌شود، فمینیستها اجازه یافته‌اند تا به رادیکالیزه کردن ایدئولوژی ضدمرد خود تا مرحله‌ای فراتر از جنون اخلاقی پیش اقدام ورزیده، آنچه پیشتر دیوانگی تلقی می‌شد را به عنوان «مدل نرم‌خو» معرفی بکنند.


هنگامی که پروپاگاند اثربخشی خود را از دست می‌دهد، جویندگان قدرت به روشهای دیگری از کنترل روی می‌آورند، بیش از هرچیز دیگر، قدرت سیاسی. برخلاف پروپاگاند اما، که به فاسد کردن افکار، سر و کار دولت با بدنهای انسانی‌ست. قدرت هر حکومتی از میزان آمادگی حکومت‌شوندگان به پیروی از آن است و هر خدایی برای وجود نیاز به پرستندگانی دارد. دیر زمانی پرستش زنان و قربانی کردن به درگاهشان پیشه‌ی مردان بوده و دور از باور نیست تصور رفتن خودخواسته‌ی آنان حتی به مسلخگاه، با امید آنکه شاید نظر مساعد زنی را با واپسین کردار نوکرماب و از سر بندگی خود بدست آورند. اما، چه مایه گمانه‌زنی‌ها پیرامون «پایان مرد (http://www.amazon.com/The-End-Men-Rise-Women/dp/1594488045)» به مانند همان‌ها که پیشتر پیرامون «پایان تاریخ» سرهم شده بودند درون‌تهی و پوشالین باشند(و «برخورد تمدنهایی» که درپی آن آمد به شرمندگی نویسنده انجامید). می‌باید خوشبین بود که شاید «برخورد جنسیتهایی» فمینیستهای موج سوم را به شرمندگی بیاندازد.


در همان حال که فمینیسم به رشد خود در تمامی عرصه‌های زندگی اجتماعی انسان مدرن ادامه می‌دهد، و در طی این رشد اهداف بلندپروازانه‌ی جدید خود را می‌یابد، توانایی خود برای جلب رضایت را از دست می‌دهد. سرپا نگاه داشتن عوالم شوالیه‌گرانه‌ای که ده‌های متمادی برای جلب رضایت مردان مورد سوء استفاده قرار می‌گرفتند، و مرجع گرفتن گمانه‌هایی از قبیل «زنان قربانی»، «زنان ارزشمند» و «زنان بی‌پناه» با گذر زمان هرچه دشوارتر می‌شوند. فشار فزون‌تر پیش روی پیشرفت و اختیار مردان بر زندگی‌شان به معنی نارضایتی بیشتر در میان ایشان است، و حباب مردستیزی محکوم است به ترکیدن. با هر نمود از زیاده‌خواهی‌های فمینیستی، که به سقوط مردان بی‌گناه بیشتری در نقش «جنایتکار» و درپی آن مجازات و تحقیر بی‌دلیل و مداوم او می‌انجامند، ترک دیگری بر این دیوار بنا شده از خشت و گل ظاهر می‌گردد، و گامی نزدیک‌تر می‌شویم به سقوط تمامی این بنای برساخته از نفرت به روی خود، و از آن مهمتر، به روی ما.


در چنین وضعیتی وظیفه‌ی ما آنست که پیش از هر چیز زمینه را برای سقوط فمینیسم فراهم کنیم و درپی آن ابزار ایدئولوژیک لازم برای پیشگیری از برآمدن دوباره‌ی نوع جدیدی از مادین‌گرایی از این بنای ویران را پی‌ بریزیم. هر دوی این اهداف بیش از آنکه نیازمند نیروی سیاسی یا اجتماعی خاصی باشند، محتاج هجمه‌ای مشابه همانند که فمینیسم در آغاز راه در پیش گرفت و از طریق آن به موفقیتهایی بی‌نظیر رسید: پروپاگاند. این هرگز به معنای آن نیست که ما می‌باید به پنهان کردن یا خدشه‌دار کردن حقیقت بپردازیم، نیازی به چنین کاری نیست، بالعکس، ما می‌باید بی‌هیچ رودربایستی به پراکندن حقایقی که خود پیشتر دریافته‌ایم بپردازیم و شمار بیشتری از کسان را با آنها آشنا بکنیم. چنانکه میان فعالان حقوق مردان مشهور است: «نیازی نیست به ستیز با فمینیسم بپردازیم، "نقل قول" گرفتن از آنها کافی‌ست». معرفی نفرت افسارگسیخته‌ای که در این ایدئولوژی برپاد مردان وجود دارد چه مایه از کافی هم فراتر است برای شناساندن تفاوتها میان «برابری خواهی» و «فمینیسم»، شاید از همینجاست که در گفتمان جنسیتی مادین‌گرایان به جای تلاش جهت تشریح و اثبات باورهای خود، و نقد آرام بنیانهای نظری منتقدین بیشینه‌ی انرژی خود را صرف حمله به منتقد، کوشیدن جهت یافتن اهداف پنهان او، آویختن به سفسطه‌ی رجوع به کارکرد و برهم زدن فضای آرام گفتگو می‌کنند.


یکی از جمله دستاوردهایی که حائز اهمییتی شایان برای جنبش محسوب می‌شد در آوریل 2010 به شکل «مطالعات مردان» سربرآورد. رشته‌ای جدید که هنوز چیزی نشده با هجمه‌ای همه جانبه از سوی جهان آکادمیک(که سالها تحت انقیاد فمینیسم رادیکال قرار داشته)روبروست. اینکه چنین پیشرفت صغیری، چنین صدای مخالف رسایی براه انداخته برای کسانی که پیشت تجربه‌ی فعالیت در اینباره را داشته‌اند چندان شگفت نیست. گوشه‌ای از آنچه «مطالعات مردان» بناست به برسی آن بپردازد:

«عوامل اقتصادی-اجتماعی که به درگیری بیش از حد مردان با دستگاه جنایی-قضایی انجامیده، بی‌کاری و موقعیتهای محدود برای پدران که نتیجه‌ی مستقیم دگرگونی‌ها در قوانین حضانت فرزند بوده‌اند(تغییرات اقتصادی، جرم‌شناختی، قانونی و اجتماعی)پرتره‌ی مردستیزانه از پسران کوچک و نیز مردان بالغ در رسانه‌های جمعی و پیامهای بازرگانی(سینما، تلویزیون، اینترنت و تبلیغات)، برسی و مطالعه‌ی تجربه‌ی مرد بودن (از منظری تاریخی، ادبی و اتوبیوگرافیک) مسائل حاد مرتبط با سلامت عاطفی مردان و پسران، مهمتر از همه افسردگی و خودکشی(روانشناسی بالینی، پزشکی و روانپزشکی، ممدکاری اجتماعی) و ... » 3

نیچه ما را پروا می‌داد «آنکس دیرهنگام در مغاک بنگرد، لاجرم مغاک نیز در او خواهد نگریست». چه مایه باید مایه سرگشتی فمینیستها باشد که روزی از خواب برخیزند و ببینند دیگران مشغول ساختارشکنی از آنها و دستاوردهایشان هستند. به نظر می‌رسد اینست دلیل بازخورد بسیار منفی این رشته. 4


این ایده که مردان مسائل مربوط به جنسیت و تبعیض جنسی را «بی‌مشورت با زنان» مطرح بکنند، اینکه آنچه فمینیستها درباره‌ی این رشته می‌اندیشند محلی از ارعاب ندارد، چراکه هدف برسی آن فمینیستها نیستند، اینکه موفقیت آن بستگی چندانی به تائیدهای ایشان ندارد واقعیاتی‌ست که برایشان پذیرفتنی به نظر نمی‌رسد. فارغ از تمام اینها اما، حتی اگر این تلاش برای متوقف کردن مردان از طرح و برسی مشکلاتشان در محیطی آکادمیک به موفقیت هم برسد، هیچ چیز مانع از مطرح کردن آن مسائل در محیطی دیگر نمی‌شود. پس بیایید گفتمانی مشابه همینجا، هم‌اکنون داشته باشیم، تا هنگامی که اینترنت برای بیان افکار و عقاید گوناگون هست، هیچ چیز مانع ما نخواهد شد.


این مقاله معطوف است به مطالعه و برسی تئوری «زن‌محوری».. زن محوری سیستمی‌ست که روابط میان زن و مرد در جامعه را توضیح می‌دهد، جایگزینی‌ست برای تئوری مردسالاری، تزی که طی نیم قرن اخیر در مقام میم غالب فرهنگی، به عنوان ابزاری بی‌نظیر برای انکار ابتدایی‌ترین حقوق مردان(از تمامیت جسمانی گرفته تا اثرات عینی و روانی پروراندن این ایده که تمام مردان ستمگر و سلطه‌ورز، یا دستکم متحد و هم‌سنگر با مردان ستمگر و سلطه‌ورز هستند)، و نیز گستراندن این باور که تمامی زنان قربانی اقتدار مردانه هستند، ایفای نقش کرده. تئوری زن‌محوری نگرشی‌ست موجز از تلاش متفکران و نظریه‌پردازان گوناگونی در عرصه‌ی حقوق مردان، و بناست ویرایشی از حقیقت باشد که با تجربیات روزمره‌ی مردان(و نیز بسیاری زنان)تطابق بیشتری دارد.

در برابر ساده سازی «سیاه و سفید» و قبیله‌گرایی آشکار و نهان ِ مواج در تئوری مردسالاری، این نظریه بایستگی و وابستگی سعادت مردان به تسلیم و تحت کنترل بودن زنان را رد می‌کند، نیز نمی‌پذیرد که مردان به مثابه‌ی بلوک قدرت رفتار می‌کرده‌اند، بالعکس می‌کوشد نشان بدهد دگرگونی و حتی تضاد میان شمار آماری و منافع عینی را: هرچند عده‌ی بسیار قلیلی از مردان قدرت اجتماعی و سیاسی را در اختیار داشته‌اند، این هرگز به معنای ذی‌نفع بودن تمام، یا بیشتر، یا حتی اقلیت نسبتا بزرگی از «مردان» نمی‌تواند باشد، و نیست. بلکه در سرتاسر تاریخ، و در میان بیشتر جوامع، منافع بیشینه‌ی زنان به منافع بیشینه‌ی مردان ارجحیت و برتری عینی و آشکاری داشته. این تئوری ادعا می‌کند که «قدرت» تنها از طریق درکی چندوجهی قابل شناخت است، و از این منظر سیاست پنهان در پس هر رویکرد موفق اجتماعی، برقراری توازن میان جلب رضایت و حمایت توامان از زنان بوده، نه بالعکس.

1. Hillary Clinton: Empower girls and women - CNN.com (http://edition.cnn.com/2010/OPINION/12/12/clinton.empower.girls/index.html?iref=allsearch2). http://164.100.24.219/BillsTexts/LSBillTexts/asintroduced/63_2013_eng_ls.pdf
2. http://164.100.24.219/BillsTexts/LSBillTexts/asintroduced/63_2013_eng_ls.pdf
3. Male Studies Foundation for Male Studies - Home - University - Gender studies (http://www.malestudies.org/)
4. Daily Kos: Setting the Record Straight on the Sanctimonious Male Studies Set (http://www.dailykos.com/story/2010/04/25/860191/-Setting-the-Record-Straight-on-the-Sanctimonious-Male-Studies-Set)
- The Sexist (http://www.washingtoncitypaper.com/blogs/sexist/2010/04/08/mens-studies-too-feminist-for-you-meet-male-studies/)
Sexist Beatdown: Manly Masculine Male Edition - The Sexist (http://www.washingtoncitypaper.com/blogs/sexist/2010/04/09/sexist-beatdown-manly-masculine-male-edition/)

undead_knight
03-20-2013, 12:45 AM
I take issue with the program because it was loaded with anti-masculine imagery and took the approach that, basically, all things patriarchal were evil and oppressive, and all things feminist were inherently good. It told me, in other words, that I was Free To Be pretty much anything in the world I wanted . . . except a masculine Man.

Thanks to FTBYAM and its clones, adherents, and attitudes, I and thousands of boys like me were institutionally bullied by feminists throughout our childhoods. Our schools and our teachers were working with the intention of removing the dangerous “masculine” characteristics that might interfere in the feminist paradigm — say, like getting married and wanting your wife to stay at home with the kids, or pursuing a “typical” and “traditional” male career path that might block some enterprising young woman from having that job. FTBYAM epitomized feminism’s subtextual message to men: YOU ARE USELESS AND EVIL AND IN OUR WAY.
The Red Pill Room: Free To Be . . . A Man. (http://theredpillroom.blogspot.com/2012/10/free-to-be-man.html)
به نطر میاد(برداشت منه البته) این دوست بلاگر "ازدواج کردن" و اینکه مثلا "زن توی خونه بمونه" رو جزئی از حق مردانگی حساب میکنه!البته مشابه این دیدگاه رو وب سایت های دیگه هم دیده بودم ولی این خیلی جالب بود:)با این حال تعریف از حقوق مردان و مردانگی هم به شدت محل اختلافه.
من فکر میکردم انشعابات در فمنسیم زیاده فقط:))
خب بعید میدونم سایر دوستان سابقه امیر در مبارزه علیه فمنیسم و پداقند از حقوق مردان رو داشته باشند و شاید بهتر بتونه جواب بده:
مردانگی رو چی تعریف میکنی؟
خب پاسخش به نطر من مهمه چون اگر مثلا مردانگی رو مثل موارد بالا تعریف کنیم طبیعتا فمنیسم با مردانگی ستیز داشته:)

Mehrbod
03-20-2013, 02:15 AM
The Red Pill Room: Free To Be . . . A Man. (http://theredpillroom.blogspot.com/2012/10/free-to-be-man.html)
به نطر میاد(برداشت منه البته) این دوست بلاگر "ازدواج کردن" و اینکه مثلا "زن توی خونه بمونه" رو جزئی از حق مردانگی حساب میکنه!البته مشابه این دیدگاه رو وب سایت های دیگه هم دیده بودم ولی این خیلی جالب بود:)با این حال تعریف از حقوق مردان و مردانگی هم به شدت محل اختلافه.
من فکر میکردم انشعابات در فمنسیم زیاده فقط:))
خب بعید میدونم سایر دوستان سابقه امیر در مبارزه علیه فمنیسم و پداقند از حقوق مردان رو داشته باشند و شاید بهتر بتونه جواب بده:
مردانگی رو چی تعریف میکنی؟
خب پاسخش به نطر من مهمه چون اگر مثلا مردانگی رو مثل موارد بالا تعریف کنیم طبیعتا فمنیسم با مردانگی ستیز داشته:)

مردانگی را نیازی نیست تعریف کنیم, زنانگی تعریف شده برایمان, میتوانیم بخش‌هایی که همخوانی[1] با زنانگی نداریم را مردانگی برشماریم (شیوه‌یِ ناییِ[2] دلخواه خودت): بر علیه زنانگی - برگه 2 (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B 4%DB%8C-8/%D8%A8%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C-235/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-2.html)

نمونه, در زنانگی سکس بتنهایی معنی ندارد, باید همراه با احساس باشد. در مردانگی سکس بتنهایی معنی دارد و نام آن تنکامگی[3] است.
در زنانگی به خانواده‌خواهی بیشتر از زندگی کس برگزیدگی[4] داده میشود, در مردانگی به کس بیشتر از خانواده‌خواهی.
در زنانگی ما شکیبایی و بردباری و سازش داریم (به بهای[5] زیرپا رفتن ارزش‌هایِ شخصی), در مردانگی ما فرهود‌-خواهی و برگزیدگی دهی به راستی در برابر سازش.



----
1. ^ Hamxvânidan (ham+xvânidan) || همخوانیدن: همخوانی داشتن; مطابقت کردن To match
2. ^ Nâyi || نایی: -; منفی Negative
3. ^ Tankâmegi || تنکامگی: بی بند و باری جنسی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Promiscuity) Promiscuity
4. ^ Bargozidegi (bar+gozid+eg+i) || برگزیدگی: اولویت Priority
5. ^ Hâyestan || هایستن: تایید کردن; هایسته کردن To confirm

Ouroboros
03-20-2013, 02:42 AM
The Red Pill Room: Free To Be . . . A Man.
به نطر میاد(برداشت منه البته) این دوست بلاگر "ازدواج کردن" و اینکه مثلا "زن توی خونه بمونه" رو جزئی از حق مردانگی حساب میکنه!البته مشابه این دیدگاه رو وب سایت های دیگه هم دیده بودم ولی این خیلی جالب بود:)با این حال تعریف از حقوق مردان و مردانگی هم به شدت محل اختلافه.
من فکر میکردم انشعابات در فمنسیم زیاده فقط:))

چیزی بنام «جنبش مردان» به راستی وجود خارجی ندارد، مردان برخلاف زنان قادر نیستند فقط بخاطر «مرد بودن» باهم پیوندی تشکیل بدهند و در کنار هم قرار بگیرند و با یکدیگر ارتباط برقرار بکنند، و از آن مهمتر، هرچه می‌کنند خودآگاه یا غیر از آن برای جلب رضایت/نظر مساعد زنان است و هرگونه انتقادی از «خواهران مقدس» به معنای خودکشی اجتماعی ِ آنی‌ست. خرده‌جنبشهایی هستند که گستره‌ی پرشماری از آدمهای مشتاق را به خود جلب می‌کنند و برخی حتی به نیروی برجسته‌ای هم بدل شده‌اند(مثل AVFM (http://www.avoiceformen.com/)، که وارد Mainstream شده و اندک‌اندک سیاست‌مداران را نیز به خود جلب می‌کند و می‌رود تا نیرویی اجتماعی باشد). باقی ما «اشخاص» علاقمندی هستیم که تک‌تک به اینجا رسیده‌ایم، سرتاسر زندگی‌مان تحت تاثیر این آگاهی قرار گرفته(دلیل استفاده از تعبیر «قرص‌قرمزی شدن» و تشبیه وضعیت روان‌ضربه‌ای که ما تجربه می‌کنیم به ترک ماتریکس هم از اینجاست، حال ما به کسانی می‌ماند که از خوابی طولانی برخاسته‌اند و ناگهان «همه چیز را می‌فهمند» و «همه چیز برایشان معنادار می‌شود» و دیگر بازگشتن به حالات سابق برایشان ممکن نیست)و می‌خواهیم برای «افراد مذکر» دیگر مفید باشیم و در زندگی‌ آنها تغییری مشابه ایجاد بکنیم و به «فعالیت اجتماعی» و «کنشگری جمعی» اغلب چندان خوش‌بین نیستیم/اعتقادی نداریم.

اینست که گوناگونی و فراوانی اینجا بسیار است، برخی برابری‌طلب هستند، برخی تنها قصد مخالفت با هجمه‌ی فمینیستی را دارند، برخی نادان هستند و خواستار بازگشت مردسالاری، عده‌ای به راستی از زنان بیزارند و آنها را در سطح حیوانات گنگ می‌دانند(یا حتی پست‌تر)، شماری به راه خود رفته‌اند و اهمییتی به هیچ چیز نمی‌دهند و ... بودن در کنار برخی از این افراد مرا آزار نمی‌دهد؟ چرا. آیا برایم مهم است که مایه‌ی پدید آمدن چه تصویری در اذهان دیگران می‌شود؟ نه. فمینیستها از این گوناگونی برای حمله‌های ad hominem بهره می‌برد و می‌کوشند این «افراد» را تمام «جنبش» جا بزنند، غافل از آنکه اینها بیشتر به سود ماست تا زیانمان، منهم روزی فمینیست بودم، بسیار سرسخت‌تر و پایبندتر از شما، و نخستین بار که نام «حقوق مردان» را شنیدم واکنشم همه ریشخند و شگفتی بود، «چه غلطها»، «این دیگر باورکردنی نیست».. خاطرم هست اولین باری که به همان سایت هری رفتم به رفیقی که کنارم بود با تلخند زهرآگینی گفتم «فلانی، اینها واقعا وجود دارند». منهم نخستین بار از طریق فمینیستها با این سایتها آشنا شدم، و از این بابت از آنها صادقانه سپاسگزارم. که اگر نبودند، من هنوز جایی میان لاشی‌بازی و پریدن از هزار مانع و دو هزار جور کله‌معلق از صبح تا شب برای اخذ نظر مساعد زنان در زندگی جنسی، و کُس‌لیسی فلسفی و شوالیه‌گری برای «دفاع از حقوق زنان تحت ستم» (که در آن اگر «شرف» و «نجابت» و «پاکدامنی» را جایگزین «حقوق» بکنیم بجای «مرد روشنفکر آزداندیش» یک راس قیصر تمام و کمال داریم)در زندگی روحانی سرگردان بودم. اینست که نه فقط هزار رنگ بودن آدمهای مشابه خودم در اینباره را می‌پذیرم، آنرا بهترین ویژگی ممکن می‌دانم

پس نه، ما خیلی ساده از صفحه‌ی شترنگ کنار رفته‌ایم، دیگر با قواعد قدیمی بازی نمی‌کنیم، برایمان مهم نیست فلان زن «چه احساسی» می‌کند، آرامش و عواطف و آسایش او برایمان مهم نیست، گاهی تجربیات خود را چنانکه می‌تواند برای زنان همدلی برانگیز باشد بازگو نمی‌کنیم، آنچنانکه بوده‌اند آنها را توصیف می‌کنیم. آیا این «ادراک» از خطا مبری هستند؟ هرگز. آیا از اصالت برخوردارند؟ قطعا.


خب بعید میدونم سایر دوستان سابقه امیر در مبارزه علیه فمنیسم و پداقند از حقوق مردان رو داشته باشند و شاید بهتر بتونه جواب بده:
مردانگی رو چی تعریف میکنی؟
خب پاسخش به نطر من مهمه چون اگر مثلا مردانگی رو مثل موارد بالا تعریف کنیم طبیعتا فمنیسم با مردانگی ستیز داشته:)

فمینیسم با هر درکی از مردی و مردبودگی و مردانگی مخالف است، اینها چیزهای مختلفی هستند: مردی وضعیتی‌ست فیزیولوژیک، مردبودگی مشخصه‌ای بیولوژیکی-فرهنگی و ارتباط متقابل آنهاست و مردانگی ارزشهای سنتی‌ست که برای مرد بودن شخص وادار به داشتن آنها می‌شده. فمینیسم هرسه را به نحوی رد می‌کند، مردی را به کلی انکار می‌کند و جنسیت را برساخته‌ای اجتماعی معرفی می‌کند، دومی را هم علاوه بر انکار وجوه بیولوژیکی، تحریف و سیاه‌نمایی می‌کند(مثل «شی‌انگاری زنان» که چیزی بجز انکار کیستی جنسی مردها نیست)، و سومی را هم که جزئی از «مردسالاری» و ساخته شده برای اعمال سلطه به زنان معرفی و رد می‌کند، برطبق این مهملات:

مرد > برساخته‌ای اجتماعی
مردبودگی > موقعیتی بیمار و سلطه‌جو
مردانگی > نمود فرهنگی این بیماری

پس به تعریف ما از مرد، مردبودگی یا مردانگی هیچ پیوندی ندارد، مرد معتبر برای فمینیسم(اگر چنان چیزی وجود داشته باشد)یک زن ِ کیردار است.

+ مقاله‌ای که ترجمه‌ی آنرا دارید، یازده قسمت دیگر دارد. پس از پایان این مجموعه‌ مقالات، قصد ترجمه‌ی کتابی را دارم که در آن به تفصیل به این پرسش که «مرد چیست» از منظری که بیشتر از هرچیز دیگر با دیدگاه کنونی من هماهنگی دارد هم پرداخته شده. پس پرداخت همه‌ جانبه به این بخش از گفتگو را به چند ماه آینده موکول می‌کنم. :e405:

undead_knight
03-20-2013, 02:55 AM
مردانگی را نیازی نیست تعریف کنیم, زنانگی تعریف شده برایمان, میتوانیم بخش‌هایی که همخوانی[1] با زنانگی نداریم را مردانگی برشماریم (شیوه‌یِ ناییِ[2] دلخواه خودت): بر علیه زنانگی - برگه 2 (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B 4%DB%8C-8/%D8%A8%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C-235/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-2.html)

نمونه, در زنانگی سکس بتنهایی معنی ندارد, باید همراه با احساس باشد. در مردانگی سکس بتنهایی معنی دارد و نام آن تنکامگی[3] است.
در زنانگی به خانواده‌خواهی بیشتر از زندگی کس برگزیدگی[4] داده میشود, در مردانگی به کس بیشتر از خانواده‌خواهی.
در زنانگی ما شکیبایی و بردباری و سازش داریم (به بهای[5] زیرپا رفتن ارزش‌هایِ شخصی), در مردانگی ما فرهود‌-خواهی و برگزیدگی دهی به راستی در برابر سازش.



----
1. ^ Hamxvânidan (ham+xvânidan) || همخوانیدن: همخوانی داشتن; مطابقت کردن To match
2. ^ Nâyi || نایی: -; منفی Negative
3. ^ Tankâmegi || تنکامگی: بی بند و باری جنسی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Promiscuity) Promiscuity
4. ^ Bargozidegi (bar+gozid+eg+i) || برگزیدگی: اولویت Priority
5. ^ Hâyestan || هایستن: تایید کردن; هایسته کردن To confirm

خب هرچند اسپرم های ما جز چیترها محسوب میشند:))ولی این دسته بندی رو نمیپسندم:)نه اینکه خود دسته بندی رو لزوما رد کنم بلکه روش دسته بندی به نطر من نادرسته.(البته احتمالا متوجه هستی که داریم در مورد نقش های جنسیتی حرف میزنیم نه خود جنسیت)
اگر هر اون چیزی که با زنانگی همخوانی نداره رو جز مردانگی حساب کنیم چندتا مشکل پیش میاد:
اولیش اینه که مثلا اگر مردها خشن تر از زن ها بودند،پس خشونت بیشتر جزئی از مردانگی میشه (که فکر میکنم امیر باهاش مشکل داشت:) )
دومیش اینه که با تغییر نرم های رفتاری زنان این تعریف از مردانگی هم تغییر میکنه که خب باعث میشه تعریف مردانگی یک تعریف مستقل نباشه.


در زنانگی سکس بتنهایی معنی ندارد, باید همراه با احساس باشد. در مردانگی سکس بتنهایی معنی دارد و نام آن تنکامگی[3] است.
به جز این مورد که شواهد بیولوژیک و تا حدی روانی براش هست به نظرم باقی موارد به طور پوچش ناپذیری مطرح شدند و خب چنین چیزهایی به نطر من میتونند علمی تر هم باشند.


بگذریم در هر حال تو یک تعریف دادی که در جای خودش قابل تامله ولی چیزی که من رو نگران کرده اینه با افزایش شناختم نسبت بهشون نگرانیم از جانبشون بیشتر میشه و اینکه بیش از اینکه از حقوق مردان دفاع کنند،ضد زن و یا حتی ضد مرد!(مثلا زن بازها) هستند.
بگذریم اینها فعلا مشاهدات شخصیه خارج از دفترچست و ربطی به نظرات دوستان نداره:)

undead_knight
03-20-2013, 03:04 AM
مردبودگی مشخصه‌ای بیولوژیکی-فرهنگی و ارتباط متقابل آنهاست
این یک مورد رو پس تعریف کن فعلا مشتاقم بدونمش باقی رو هر وقت فرصت داشتی:)

Ouroboros
03-20-2013, 03:21 AM
این یک مورد رو پس تعریف کن فعلا مشتاقم بدونمش باقی رو هر وقت فرصت داشتی:)
تعریف یکی بدون تعریف آنهای دیگر ممکن نیست، پس؛
مردی: منحصربفردی فیزیولوژیک، مثل داشتن قضیب، پروستات، مغز ِ ده درصد بزرگتر، چهل درصد ماهیچه‌ی بیشتر در بالاتنه و ... فمینیستها این تفاوتها را رد می‌کنند، یا بر اثر «ساز و کار اجتماعی» و «نقش‌دهی فرهنگی» می‌دانند.
مردبودگی: ویژگی‌های خلقی/رفتاری که برآمده از فرگشت بیولوژیک انسان ِ نر هستند، و با نرمهای اجتماعی تائید «می‌شده‌اند». برای مثال «رقابتی بودن» نرها، که برای بدست آوردن نظر مساعد بهترین ماده‌ها ضروری بوده، و در فرهنگهای سرتاسر جهان خود را در قالب رقابتهای ورزشی و فکری و علمی و نظری و ... متجلی می‌کرده.
مردانگی: ویژگی‌های خلقی/رفتاری که برآمده از نیازهای اجتماعی جوامع انسانی بوده‌اند و برای کنترل/محدودکردن/تشدید طبیعت فرگشتیک مرد برپا شده‌اند و بر آن تحمیل می‌شوند و مردان را برای بدل شدن به انسان کامل وادار به رعایت آنها می‌کنند. ممکن است ریشه‌های فرگشتیکی هم داشته باشند ولی به حداکثرهایی افراطی کشانده شده‌اند. تفاوت میان «مرد واقعی» و «مرد الکی»، بین «مرد» و «نامرد». حوصله‌ی مثال زدن برای آنرا ندارم.

undead_knight
03-20-2013, 12:52 PM
man=مرد
male=مرد بودگی
manhood=مردانگی
منظورت از واژه ها همین معادل های انگلیسی بود؟
و البته یک سری آنالیز دیگه هم داشتم.پدآفند از حقوق مردان ظاهرا مثل فمنیسم(منظورم فعلا ساختاری هست نه لزوما ایدولوژیک)دو دیدگاه غالب به حقوق مردان داره:
اولین مورد آنتی تز یا حداقل موازی فمنیسم لیبرال میتونه محسوب بشه،به این معنا که روی پایمال شدن حقوق قانونی،قضایی و سیاسی مردان میپردازه؟
دومین مورد در برابر فمنیسم رادیکال هست و به نابرابری های اجتماعی و فرهنگی که در حق مردان روا شده میپردازه؟

Ouroboros
03-20-2013, 04:08 PM
man=مرد
male=مرد بودگی
manhood=مردانگی
منظورت از واژه ها همین معادل های انگلیسی بود؟
و البته یک سری آنالیز دیگه هم داشتم.پدآفند از حقوق مردان ظاهرا مثل فمنیسم(منظورم فعلا ساختاری هست نه لزوما ایدولوژیک)دو دیدگاه غالب به حقوق مردان داره:
اولین مورد آنتی تز یا حداقل موازی فمنیسم لیبرال میتونه محسوب بشه،به این معنا که روی پایمال شدن حقوق قانونی،قضایی و سیاسی مردان میپردازه؟
دومین مورد در برابر فمنیسم رادیکال هست و به نابرابری های اجتماعی و فرهنگی که در حق مردان روا شده میپردازه؟
شاید. یا نه گمان نکنم، Male در انگلیسی وجوه زیادی طبیعی دارد و معادل آن به گمانم می‌شود «نر». آن وجوه گنگی که اینجا لازم می‌شود را ندارد.
Man : مردی
Masculinity : مردبودگی
Being a(good, bad, anything)man: مردانگی

ببینید باز درحال جریان‌یابی هستید، که برآمده از نگاه فمینیستی به ماجراست، جریان اصلی و فرعی و ... به آن شکل معنا/وجود ندارد.. همه هستیم، و همه نیستیم. مرد بودن یک ایدئولوژی نیست(برخلاف فمینیسم)، و اغلب تاثیری بر دیگر باورهای ایدئولوژیک ما نمی‌گذارد(«آنارکوفمینیسم» و «آته‌ایسم +» و ...)، وضعیتی ما به مانند آدمهایی‌ست که پرده‌ از پیش رویشان افتاده و پشت صحنه را دیده‌اند، نه کسانی که عینک تازه‌ای گرفته‌اند تا دنیا را بهتر (اما همچنان تنها از دریچه‌ی آن عینک) ببینند. پس «شماری» از فعالان حقوق مردان به برطرف کردن تبعیض‌های قانونی و سیاسی برآمده از فمینیسم راضی هستند، برخی از آنها اینرا کافی نمی‌دانند و نبرد را در عرصه‌ای تهاجمی پیش گرفته‌اند(نقد ایدئولوژی فمینیستی بجای نقد فقط دستاوردهای آن)، و برخی مثل من فمینیسم را تنها عارضه‌ی مرض اصلی (بیولوژی زن و مرد) می‌دانند نه خود مشکل و ... فرق ما با فمینیستها اینست که خودمان را با یکدیگر در یک جبهه‌ی مشترک و «نبرد برای برادران مقدس» نمی‌بینیم، بله تا یک جایی شاید از هم حمایت بکنیم(مثلا در تقابل با فمینیسم)اما به محض آنکه درباره‌ی باقی چیزها مشغول به گفتگو می‌شویم اختلافها را به رسمیت می‌شناسیم و با صدای بلند درباره‌ی آنها گفتگو می‌کنیم، برخلاف فمینیستها به هیچ عنوان خواستار برگرفتن جایگاه پرسود و منفعت «قربانی» در جامعه نیستیم و می‌کوشیم تا جایی که ممکن است بجای شعارهای درون‌تهی به مطالعه‌ی نظام‌مند سازوکار زندگی اجتماعی بپردازیم... اینست که می‌گویم «جنبش به آن شکل وجود ندارد»، عنایت ما بیشتر به تک‌تک افراد انسانی مذکر است، فارغ از اینکه اهدافمان چیست. ما تنها مجموعه‌ای از افراد هستیم که تقریبا پیرامون تمام مسائل با هم اختلاف نظر داریم، از جمله چرایی مخالفتمان با فمینیسم(که بدیهی‌ترین اصل به نظر می‌رسد).

پ.ن: به نظرم بخشی از این بحثها را پس از پایان به جستار «جداشده از حقوق مردان» انتقال بدهم.

Mehrbod
03-20-2013, 06:49 PM
به گمانم اینها ترزبان[1] درستشان باشد:


man = مرد
manhood = مردی
manly (برواژه[2]) = مردانه
manliness (نام) = مردانگی
masculine (زاب[3]) = نرین
masculinity (نام) = نرینی
male (نام, زاب) = نرینه (نرینگان = males)
maleness (نام) = نرینگی


تنها دگرسانی[4] اینجا اینه که بجای "نر" و "ماد", «نرینه» و «مادینه» را امروز به کار میببریم تا گنگی میان واژگان دیگر (ماده, material) و "مادها, پارت‌ها" و ... پیش نیاید[5].





----
1. ^ Tarzabânidan || ترزبانیدن: ترجمه کردن To translate
2. ^ Barvâže (bar+vâže) || برواژه: قید Adverb
3. ^ Zâb || زاب: صفت; فروزه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Attribute), www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-9d46eee923e1461aab3a8f9a0f08acdb-fa.html) Attribute; adjective
4. ^ Degarsâni || دگرسانی: تفاوت Difference
5. ^ Niyudan || نیودن: نیایش کردن; عبادت کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Pray) To pray

sonixax
03-26-2013, 04:55 PM
Getting used to married life: Boy, 8, who wed 61-year-old woman because dead ancestors told him to enjoys a meal with his new wife | Mail Online (http://www.dailymail.co.uk/news/article-2298513/Getting-used-married-life-Boy-8-wed-61-year-old-woman-dead-ancestors-told-enjoys-meal-new-wife.html)

برعکسش بود میشد زن ستیزی !!!!

undead_knight
03-26-2013, 05:57 PM
Getting used to married life: Boy, 8, who wed 61-year-old woman because dead ancestors told him to enjoys a meal with his new wife | Mail Online (http://www.dailymail.co.uk/news/article-2298513/Getting-used-married-life-Boy-8-wed-61-year-old-woman-dead-ancestors-told-enjoys-meal-new-wife.html)

برعکسش بود میشد زن ستیزی !!!!
در درجه اول کودک ستیزی و در درچه دوم مرد ستیزی،البته که هست:)

sonixax
04-02-2013, 09:21 PM
محاکمه ۳ زن به جرم تجاوز جنسی به مردان!! | مجله خبری علمی آموزشی و تفریحی میهن خبر (http://mihankhabar.com/%D9%85%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D9%85%D9%87-%DB%B3-%D8%B2%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D8%B1%D9%85-%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2-%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86/)


یکی از قربانیان که مایل بود ناشناس باقی بماند در یک مصاحبه با تلویزیون ملی زیمبابوه گفت: این حادثه زمانی اتفاق افتاد که ۳ زن در حراره، پایتخت زیمبابوه او را سوار ماشین شان کردند.

وی گفت: یکی از آنها به صورت من آب پاشید و بعد آمپولی به من تزریق کرد که سبب افزایش شدید میل جنسی در من شد و مرا مجبور کردند که برای چندین بار متوالی با آنها رابطه جنسی داشته باشم.

او اضافه کرد: در نهایت آنها مرا در جنگل به صورت کاملا برهنه رها کردند.
این زنان به اتهام ۱۷ مورد ارتکاب تجاوز به مردان روز دوشنبه در دادگاه محاکمه شدند. اگرچه هیچ قانونی در زیمبابوه در رابطه با تجاوز یک زن به مرد وجود ندارد.
این سه زن اتهامات را رد کردند و ماه گذشته به قید ضمانت از زندان آزاد شدند. آنها گفته اند که از زمان آزادی تاکنون به دلیل اجتناب از مزاحمت های ناخواسته مجبور شده اند که در خانه بمانند.



ای داااااد ، ای بیداد !!!!! ببین جامعه مردسالار و زن ستیز رو ! این زنها از ترس اینکه براشون مزاحمت ایجاد نشه توی خونده موندند . ای داد ای بیداد !

Ouroboros
04-09-2013, 06:34 AM
یک ویدیوی خوب از آته‌ایست خارق‌العاده که اندک‌اندک به سوی پدافند از حقوق مردان می‌گرود درباره‌ی کثافت‌کاریهای چند ماه اخیر فمینیستها در تورنتو.


http://www.youtube.com/watch?feature=player_detailpage&v=M2KPeMcYsuc

Theodor Herzl
04-09-2013, 07:02 AM
من حوصله و وقت خوندن این همه پست در چندین جستار در مورد حقوق زن و مرد و موضوعات مرتبط ندارم ، ولی‌ در چند جمله نظراتم رو اینجا میگم.


هر کسی‌ باید بر اساس لیاقتش به یک موقعیت برسه ، من در هیچ موضوعی در اجتماع ، مثلا در شغل‌های مختلف و غیره جنسیت رو ملاک نمیدونم. اگر کسی‌ توانایی انجام کاری را داشته باشد جنسیت او مهم نیست.


جنبش فمنیسم بسیار به بشر خدمت کرده است و جایگاه زنان را تقویت کرده است. فمینیسم به معنی‌ آکادمیک کلمه ، به معنی‌ زن سالاری نیست و من نیز هیچ زنی‌ را ندیدم که تابحال بگوید زن‌ها از مرد‌ها برتر هستند ، ولی‌ مرد‌های زیادی را دیده‌ام که بگویند مرد‌ها برتر هستند. من ۵ واحد راجع به فمینیسم در دانشگاه خوندم و یک روزی حوصله‌ داشتم می‌تونم از فمینیسم دفاع کنم و با مخالف مناظره کنم.

shirin
04-10-2013, 08:56 PM
مصیبته. یه بار نشستم کلی نوشتم الان میبینم نیست. مهربد تو صفحه 344 گفتی که یه بار من سالها قبل گله کردم که چرا اینقدر تاپیکای زن ستیزانه اینجا هست زنان ایرانی به اندازه کافی تو اجتماع بهشون ظلم میشه و تو فروما دیگه لازم نیست اینهمه بهشون حمله بشه و یه نفر فکر کنم میلاد یا راسل شاید هم خودت چند تا تاپیک آوردی که مثلا در دفاع از زنان زده شده بود. دوتاش ظنز بود. یکیش هم حمله به اسلام از بعد زنان بود یکی دیگه یادم نمیاد در هر صورت من همون موقع هم گفتم این تاپیکا هیچکدوم در دفاع از زنان نبود آنچنان و من توجیه نشدم. چند وقت قبل باز دیدم تو یه تاپیک شما تکرار کرده بودی و من چون قبلا جواب داده بودم و مثل شما هم راحت نمیتونم صفحات رو باز کنم و پرسش و پاسخ ارسال کنم نیازی ندیدم باز تکرار کنم. که الان دیدم باز پرسیدی.

Mehrbod
04-10-2013, 09:35 PM
مصیبته. یه بار نشستم کلی نوشتم الان میبینم نیست. مهربد تو صفحه 344 گفتی که یه بار من سالها قبل گله کردم که چرا اینقدر تاپیکای زن ستیزانه اینجا هست زنان ایرانی به اندازه کافی تو اجتماع بهشون ظلم میشه و تو فروما دیگه لازم نیست اینهمه بهشون حمله بشه و یه نفر فکر کنم میلاد یا راسل شاید هم خودت چند تا تاپیک آوردی که مثلا در دفاع از زنان زده شده بود. دوتاش ظنز بود. یکیش هم حمله به اسلام از بعد زنان بود یکی دیگه یادم نمیاد در هر صورت من همون موقع هم گفتم این تاپیکا هیچکدوم در دفاع از زنان نبود آنچنان و من توجیه نشدم. چند وقت قبل باز دیدم تو یه تاپیک شما تکرار کرده بودی و من چون قبلا جواب داده بودم و مثل شما هم راحت نمیتونم صفحات رو باز کنم و پرسش و پاسخ ارسال کنم نیازی ندیدم باز تکرار کنم. که الان دیدم باز پرسیدی.


افزونه‌یِ Lazarus: Form Recovery :: Add-ons for Firefox (https://addons.mozilla.org/en-US/firefox/addon/lazarus-form-recovery/?src=search) را بریزید تا نوشته‌ها پاک نشوند!

هر اندازه هم پدافند[1] ما از حقوق برابر زنان کم بوده باشد, باز بیشتر از 0 ای بوده که همان پدافند شما زنان از حقوق مردان بوده باشد, پس سخنی بیهوده و مانند همیشه فزونخواهانه است.

کسانیکه نوشته‌هایِ مرا دنبال میکنند هم میدانند که در تک تکِ انجمن‌هایِ اسلامی از دیرباز در راستای برابری
حقوقِ زنامرد نوشته ام و این انگ‌های "مردپرستی" به من نمیچسبد و بر پاد مادینگرایان[2] بدنبال "برابرتر"سازی هیچ جنسی نیستم.

هر آینه, اگر زن همینی است که ما میبینیم: جانداری که میخورد و میخوابد و چون یک «زهدان» دارد نیازی به هیچ اندیشه و کنش و کار سودمندی نمیبیند (گسارنده‌یِ ناب بهره‌برِ بی بهره‌رسان), پس آری, من زنستیز هستم; آماج[3] امیر هم از گشودن جستار زن‌ستیزی عفونی [+18] - برگ 5 (http://www.daftarche.com/%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF-36/%D8%B2%D9%86%E2%80%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%B2%DB%8 C-%D8%B9%D9%81%D9%88%D9%86%DB%8C-%5B-18%5D-1041/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-5.html#post35766) همین بود که نشان دهد کسی از زنستیز نامیده شدن نمیترسد.





----
1. ^ pad+âfandidan::Padâfandidan || پدافندیدن: دفاع کردن to defend
2. ^ mâd+in{miyânvand}+gerâ::Mâdingerâ <— Mâdingerây || مادینگرا: فمینیست Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Feminist) feminist
3. ^ Âmâj || آماج: نشانه‌یِ تیر: توده‌یِ خاکی که نشانه‌یِ تیربر آن نهند. Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-0aa9701203a446878346b9844ff78498-fa.html) target

shirin
04-10-2013, 10:28 PM
مهربد من قبلا هم گفتم همون دفاعی که از حقوق زنان میشه مواردی رو در برمیگیره که به نفع مردان هم هست در واقع زنان از حقوقشون دارن دفاع میکنن قصد سلطه گری ندارن. حقوق انسانیشون. یعنی میخوان جایگاهی برابر با مردان داشته باشن. نمیخوان مردان رو به زیر بکشن میخوان خودشون رو بالا بکشن. حقوق انسانی و مدنی برابر با مرد. وقتی مردان یه حقوقی رو دارن زنان از چی دفاع کنن؟ زن چیزی رو به مرد تحمیل نمیکنه اگر شرایط بدی وجود داره برای مردان خودشون به وجود آوردن برای خودشون. ولی شرایط بدی که برای زنان وجود داره توسط مردان داره تحمیل میشه بهشون. خواهر چیزی رو به برادرش تحمیل نمیکنه. پسر مثل دختر مجبور نیست مطیع باشه . مردان از شرایطشان ناراضی نیستن یلکه بسیار هم راضی هست چون سلطه گر هستن. زنان ناراضی هست و میخوان شرایط عوض بشه.. این مواردی که شما به عنوان ضایع شدن حق مردان نام میبرین مواردی هستن که اکثر مردان با روی باز استقبال میکنن و خودشون راضی هستن حتی به برعکسش رضایت نمیدن. من بارها گفتم چرا زنان اجازه ندارن هر شغلی دلشون میخواد داشته باشن مثل مردان. اعم از کارگر معدن و راننده تریلی تا رییس جمهوری و ... وقتی مردان خودشون اجازه نمیدن یه زن تا پا به پاشون کار سخت انجام بده مبارزه زنان در این مورد هم به تعبیر شما میشه گرفتن حق اضافی و مردستیزی. بعد خودتون میاید میگید چرا کارهای سخت رو مردان انجام میدن. در کل ادعاها امیر در باره فمنیستها واقعیت نداره و همچنین ارزش خوندن. اون زنی که مهریه سنگین داره در عوض نه حق طلاق داره نه حق سرپرستی بچه داره نه حق ارضا شدن داره نه حق انتخاب محل زندگی داره نه حق ارث برابر داره با مرد نه حق دیه برابر و خیلی حقوق نابرابر دیگه. و تازه اون مردی که حاضر به پذیرفتن مهریه سنگین میشه حق تجاوز رو هم بعلاوه حقوق دیگه بدست میاره. هر چند هیچکس اون مرد رو مجبور به پذیرفتن مهریه سنگین نکرده در حالی که دختر ممکنه تحت فشار ذکور خانواده مجبور به پذیرفتن بردگی شده باشه. فکر نکنم مهریه سنگین در برابر پذیرفتن بردگی چندان ناعادلانه باشه. هر چند که چند سالی هست که در عقدنامه ها حد مهریه تعیین شده و از مقداری فراتر نمیره و اگر هم بره سوری هست و ضمانت اجرایی نداره. همچنین عنوان عندالاستطاعه شده جای عندالمطالبه.

Mehrbod
04-11-2013, 01:44 PM
مهربد من قبلا هم گفتم همون دفاعی که از حقوق زنان میشه مواردی رو در برمیگیره که به نفع مردان هم هست

برای ما توضیح دهید که کوشش‌هایِ فمینیستی شما چگونه مایه‌یِ برچیدگی "سربازی" برای مردان میشود؟





در واقع زنان از حقوقشون دارن دفاع میکنن قصد سلطه گری ندارن.


هنگامیکه به زن و مرد یکاندازه (یا هماندازه) فشار میاید, این "حقی" که شما برای زنان میگیرد = فشار بیشتر بر مردان —> نااخلاقی.

اگر به زنان براستی ستم بیشتری از مردان میشد, آنگاه سخن شما درست بود و مادینگرایی[1] جنبشی اخلاقی میبود, هر آینه چنانکه در همین جستار
سرور امیر بخوبی نمایاندند هیچ همچو خبری نبوده و از دیرباز همان اندازه ستم و بیشتر اش بر مردان هم میرفته, تنها دگرسانی[2] در این است که از همان کودکی
به مردان میآموزند که دربرابر فشارهای زندگی دهانشان را بسته و چیزی نگویند, بجایش به زنان میاموزند که تا میتوانند بنالند و از همینرو بیشتر مردم این توهم را دارند
که براستی به زنان ستم بیشتری میرود (همان تکنیک هوچی‌گری).





حقوق انسانیشون. یعنی میخوان جایگاهی برابر با مردان داشته باشن.


راست میگویید؟ یعنی زنان میخواهند رفتگری کنند, کارگریِ ساختمانی کنند؟ در جایگاه مردان اینها هم هست,
چرا ما زنان را این جاها نمیبینم و تنها در جاهای خوب (پشت میز نشستن, پا روی پا انداختن, modeling کردن) میبینیم؟





نمیخوان مردان رو به زیر بکشن میخوان خودشون رو بالا بکشن.


زمانیکه هماکنون اش زن و مرد همتراز زیرفشار هستند, بالاکشیدگی شما ناگزیر[3] همان پایین‌کشیدگیِ مردان است!





زن چیزی رو به مرد تحمیل نمیکنه اگر شرایط بدی وجود داره برای مردان خودشون به وجود آوردن برای خودشون.


آری این را پیشتر هم شنیده‌ایم, همه‌یِ دشوارهای زنان زیر سرِ مردان است, ولی همه‌یِ دشوارهایِ مردان زیر سرخودشان است :4:






ولی شرایط بدی که برای زنان وجود داره توسط مردان داره تحمیل میشه بهشون. خواهر چیزی رو به برادرش تحمیل نمیکنه.
پسر مثل دختر مجبور نیست مطیع باشه .


دو سال سربازی رفتن و گرفتن شدیدترین سرکوفت‌ها همان "مطیع کردن" از دید شما نیستند؟
اینکه از کودکی و در تک تکِ نهادهای اجتماعی, از دبستان و به بالا توی سر پسران میزنند از دید شما "مطیع کردن" نیستند؟

WoW...





مردان از شرایطشان ناراضی نیستن یلکه بسیار هم راضی هست چون سلطه گر هستن. زنان ناراضی هست و میخوان شرایط عوض بشه.. این مواردی که شما به عنوان ضایع شدن حق مردان نام میبرین مواردی هستن که اکثر مردان با روی باز استقبال میکنن و خودشون راضی هستن حتی به برعکسش رضایت نمیدن. من بارها گفتم چرا زنان اجازه ندارن هر شغلی دلشون میخواد داشته باشن مثل مردان. اعم از کارگر معدن و راننده تریلی تا رییس جمهوری و ... وقتی مردان خودشون اجازه نمیدن یه زن تا پا به پاشون کار سخت انجام بده مبارزه زنان در این مورد هم به تعبیر شما میشه گرفتن حق اضافی و مردستیزی. بعد خودتون میاید میگید چرا کارهای سخت رو مردان انجام میدن. در کل ادعاها امیر در باره فمنیستها واقعیت نداره و همچنین ارزش خوندن. اون زنی که مهریه سنگین داره در عوض نه حق طلاق داره نه حق سرپرستی بچه داره نه حق ارضا شدن داره نه حق انتخاب محل زندگی داره نه حق ارث برابر داره با مرد نه حق دیه برابر و خیلی حقوق نابرابر دیگه. و تازه اون مردی که حاضر به پذیرفتن مهریه سنگین میشه حق تجاوز رو هم بعلاوه حقوق دیگه بدست میاره. هر چند هیچکس اون مرد رو مجبور به پذیرفتن مهریه سنگین نکرده در حالی که دختر ممکنه تحت فشار ذکور خانواده مجبور به پذیرفتن بردگی شده باشه. فکر نکنم مهریه سنگین در برابر پذیرفتن بردگی چندان ناعادلانه باشه. هر چند که چند سالی هست که در عقدنامه ها حد مهریه تعیین شده و از مقداری فراتر نمیره و اگر هم بره سوری هست و ضمانت اجرایی نداره. همچنین عنوان عندالاستطاعه شده جای عندالمطالبه.

باز هم هوچی‌گری: «مردان خودشان کرده‌‌اند, مردان خودشان میخواهند, مردان راضی هستند, مردان سلطه‌گر هستند, etc, etc».

این هم یک نمونه‌یِ مرد راضی و سرخوش در سده‌یِ ٢١اُم در غرب آزاد:


http://www.daftarche.com/attachments/%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF-36/1514d1363634048-%DA%AF%DB%8C%D8%B3%E2%80%8C%D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%8 7%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-maleprivilege.jpg





----
1. ^ mâd+in{miyânvand}+gerây+i{pasvand}::Mâdingerâ yi || مادینگرایی: فمینیسم feminism
2. ^ digar+sân+i{pasvand}::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت difference
3. ^ Goziridan || گزیریدن: تصمیم گرفتن to decide

Russell
04-11-2013, 02:25 PM
افزونه‌یِ Lazarus: Form Recovery :: Add-ons for Firefox را بریزید تا نوشته‌ها پاک نشوند!
این رو چطور میشه فهمید مشکل امنیتی برای Tor ایحاد میکنه یا نه؟
اگر ریسکش زیاده من از روش قدیمی کپی کردن نوشته در رَم قبل از زدن دکمه ارسال استفاده کنم همچنان؟!

Nocturne
04-11-2013, 03:26 PM
من مدتی هست سرباز هستم، در این مدت در مورد سربازی از دید برابر طلبانه ای که داشتم میشه گفت یه تغییراتی یا اگر نه شوک شدیدی وارد شده، وقتی یک جامعه که تنها جامعه ی ایران هم نیست فقط از مردان توقع دارد که سرباز شوند و لباس نظامی به تن کنند حال به هر دلیلی که میخواهد باشد، چرا جامعه از زنان نخواهد که کارهایی که زن ها انجام میداده اند و فمنیست ها آن را نابرابرانه میدانستند را انجام دهند؟ خلاصه اینکه اگر جامعه از ما انتظار مردانه بودن و مردانه رفتار کردن را دارد حال فرض کنید جامعه ی امریکای پیش از 1973 باشد که سربازی اجباری بود چطور میتواند از مردان توقع داشته باشد که به برابری مرد با زن در خیلی از مواقع اعتقاد داشته باشند، من در این مدت خدشه ی خیلی زیادی به حس برابری طلبانه ای که قبلا در ذهن داشتم وارد شده و به خیلی مواردی که قبلا تفسیر بر نابرابری میکردم ممکن است طور دیگری نگاه کنم.

Theodor Herzl
04-11-2013, 03:30 PM
این هم یک نمونه‌یِ مرد راضی و سرخوش در سده‌یِ ٢١اُم در غرب آزاد:برای کاربر درون ایران از این عکس‌ها می‌گذارید فکر میکنند اینها هم مثل افغانی‌ها هستند ، همان شخص ساعتی‌ ۳۰-۴۰ دلار حقوق می‌گیرد در آنجا کار می‌کند. من خودم یک زمانی‌ فقط یک تابلو Stop در یک کار construction خیابانی دستم می‌گرفتم ساعتی‌ ۲۰ دلار حقوق می‌گرفتم.

Mehrbod
04-11-2013, 03:42 PM
برای کاربر درون ایران از این عکس‌ها می‌گذارید فکر میکنند اینها هم مثل افغانی‌ها هستند ، همان شخص ساعتی‌ ۳۰-۴۰ دلار حقوق می‌گیرد در آنجا کار می‌کند. من خودم یک زمانی‌ فقط یک تابلو Stop در یک کار construction خیابانی دستم می‌گرفتم ساعتی‌ ۲۰ دلار حقوق می‌گرفتم.

آهان, خوب اگر این اندازه خوبه چرا زنها نمیکنند؟ :4:

نکند در غرب اینکه نمیگذارند زنها رفتگری کنند هم از نمود‌هایِ مردسالاری است؟ (:

Theodor Herzl
04-11-2013, 03:54 PM
آهان, خوب اگر این اندازه خوبه چرا زنها نمیکنند؟

نکند در غرب اینکه نمیگذارند زنها رفتگری کنند هم از نمود‌هایِ مردسالاری است؟ (:چرا نمی‌گذارند ، در همین کانادا خیلی‌ از زن‌ها را دیدم در construction کار میکنند. بروید در یک constrution site ببینید چند زن آنجا کار میکنند. واقعا این هوچی گری‌های شما نمی‌دانم برای چیست، من که زندگی‌ شخصی‌ شما را اطلاعی ندارم ، ولی‌ ۹۹% کسانی‌ که در دنیای واقعی‌ دیدم اینگونه به طرز بیمار گونه‌ای ضّد فمینیسم بودند یا به دلیل مذهبی‌ بوده است یا اینکه یک زنی‌ را آزار دادند یعنی‌ یا کتک زدند تا تجاوز کردند و پلیس به آنها گیر داده است و فمینیسم و قدرت زنان را blame میکنند یا اینکه چاق و زشت هستند و they cant get laid و باز به فمینیسم گیر میدهند . هیچ انسان خردمندی نیست که مخالف برابری حقوق جنسیت‌ها باشد.

Mehrbod
04-11-2013, 04:07 PM
چرا نمی‌گذارند ، در همین کانادا خیلی‌ از زن‌ها را دیدم در construction کار میکنند. بروید در یک constrution site ببینید چند زن آنجا کار میکنند. واقعا این هوچی گری‌های شما نمی‌دانم برای چیست، من که زندگی‌ شخصی‌ شما را اطلاعی ندارم ، ولی‌ ۹۹% کسانی‌ که در دنیای واقعی‌ دیدم اینگونه به طرز بیمار گونه‌ای ضّد فمینیسم بودند یا به دلیل مذهبی‌ بوده است یا اینکه یک زنی‌ را آزار دادند یعنی‌ یا کتک زدند تا تجاوز کردند و پلیس به آنها گیر داده است و فمینیسم و قدرت زنان را blame میکنند یا اینکه چاق و زشت هستند و they cant get laid و باز به فمینیسم گیر میدهند . هیچ انسان خردمندی نیست که مخالف برابری حقوق جنسیت‌ها باشد.

یکبار دیگر, سخن بی آمار و سند آوردن که کنتور ندارد.

ما برای شما بازبرد[1] معتبر از اداره‌یِ آمارگیری دولت آمریکا آوردیم که شمار زنان در این پیشه‌ها به چند درسد اندکِ
مردان هم نمیرسد, اکنون اینجا قسم تو را باور کنیم (آره من زن کارگر هم دیده ایم) یا دم خروس را که آمار معتبر از دولت باشد؟ :4:

به سخن دیگر:


آیا زنان در پیشه‌هایِ خوب مانند «modeling, fashion related, دفتری, نشستنی, ...» با مردان ٥٠-٥٠ و بیشتر سهیم[2] بوده و در «کارگری ساختمان, رفتگری, ...» بسیار بسیار کمتر از مردان میباشند یا نه؟


با استناد به آمار میدانیم که کمتر‌ هستند; پس به شما که آمدی اینجا و گفتی که نه و این پیشه‌ها (حمالی کردن, رفتگری کردن, آجر بالا انداختن) پولی
خوبی تو ش هست و بسیار هم خوب و پردرآمد هستند باید دوباره پرسید, اگر اینجوره و اگر براستی این اندازه خوبه, چرا شمار زنان پس این اندازه در این کارهای خوب و پردرآمد کمه؟ (:



* این یکیش: http://www.bls.gov/mlr/1997/04/art2full.pdf



http://www.daftarche.com/attachments/%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF-36/354d1333239205-%D8%A8%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C-men_women_occupation.jpg





پ.ن.
"نمی‌گذارند" rhetoric بود!!





----
1. ^ bâz+bord::Bâzbord || بازبرد: مرجع Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-4999f95ed8634c8696e0f47abe270d77-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Reference) reference
2. ^ Sohidan || سهیدن: حس کردن MacKenzie to sense

Theodor Herzl
04-11-2013, 04:12 PM
خوب اصلا این حرف شما هم درست ، این چه ربطی‌ به فمینیسم دارد؟ برابری جنسیتی برای همه یعنی‌ برای مرد‌ها هم آری ، باید زن‌ها هم بیل و کلنگ دست بگیرند و کار‌های سخت را انجام بدهند! همچنین زن‌ها نیز باید در برابر کار برابر حقوق برابر دریافت کنند که متاسفانه الان اینگونه نیست و برای کار یکسان زن‌ها کمتر حقوق دریافت میکنند.

Mehrbod
04-11-2013, 04:55 PM
خوب اصلا این حرف شما هم درست ، این چه ربطی‌ به فمینیسم دارد؟ برابری جنسیتی برای همه یعنی‌ برای مرد‌ها هم آری ، باید زن‌ها هم بیل و کلنگ دست بگیرند و کار‌های سخت را انجام بدهند!

آری بدرستی همین را میگوییم.

چرا باید کارهای سخت, مرگ‌آور و دردناک را تنها مردان باید انجام دهند (زنان چرا سهیم نمیشوند)؟
برابری‌خواهی تنها در چیزهای "خوب" است یا در همه چیز؟ اگر تنها چیزهای خوب باشد که دیگر برابری نیست!

از سوی دیگر, زمانیکه ما نشان میدهیم جنبش فمینیسیم با این همه ادعا کوچکترین گامی بسوی «برابری راستین» برنداشته و تنها خودش را در چیزهای خوب "برابرتر" کرده یعنی نااخلاقی بودن آنرا اثبات کرده‌ایم: فمینیسیم هیچ باری از دوش مردان برنداشته (هنگامیکه مردان بمانند زنان زیر فشار بوده‌اند) و بجای آن زنان را بجایگاه مردان بس خوش‌شانس برده (امتیاز ویژه داده).





همچنین زن‌ها نیز باید در برابر کار برابر حقوق برابر دریافت کنند که متاسفانه الان اینگونه نیست و برای کار یکسان زن‌ها کمتر حقوق دریافت میکنند.


باز هم دروغ, در آمریکا میدانیم که قانون‌وار زنان نمیتوانند از مردان حقوق* کمتری بگیرند:


Sex-Based Discrimination (http://www.eeoc.gov/laws/types/sex.cfm)

Sex Discrimination & Work Situations

The law forbids discrimination when it comes to any aspect of employment, including hiring, firing, pay, job assignments, promotions, layoff, training, fringe benefits, and any other term or condition of employment.


همانجور که خودت به کاربر مسلمانی توضیح میدادی اگر در آمریکا بر پایه‌یِ دین تبعیض قائل شدند
sue کرده و پول خوبی به جیب بزند, من هم اینجا بهت پیشنهاد میکنم که به پیشنهاد خودت عمل کنی (:






* ولی در پیشه‌یِ بسیار بسیار پردرآمدِ Modeling نشان داده بودیم که درآمد مردان ١/٣ زنان است: سکس در ازای پول - برگ 4 (http://www.daftarche.com/%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF-36/%D8%B3%DA%A9%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B2%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D9%84-264/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-4.html#post32884)

Theodor Herzl
04-11-2013, 05:00 PM
باز هم دروغ, در آمریکا میدانیم که قانون‌وار زنان نمیتوانند از مردان حقوق* کمتری بگیرند:

On Pay Equity Day, Why Women Are Paid Less Than Men | ThinkProgress (http://thinkprogress.org/economy/2013/04/09/1839281/on-equal-pay-day-why-women-are-paid-less-than-men/?mobile=nc)


Women on average make only 77 cents to every dollar earned by men. Some of that wage gap is the result of women being more likely to work in certain industries or occupations, but about 40 percent of the difference in men’s and women’s wages cannot be explained by any measurable factor. And the wage gap is even higher for women of color, pointing to social factors that go far beyond the choices that women make.


CHART: On women still earn less than men — MSNBC (http://tv.msnbc.com/2013/04/09/chart-on-equal-pay-day-women-still-earn-less-than-men/)

1635

Mehrbod
04-11-2013, 05:27 PM
On Pay Equity Day, Why Women Are Paid Less Than Men | ThinkProgress (http://thinkprogress.org/economy/2013/04/09/1839281/on-equal-pay-day-why-women-are-paid-less-than-men/?mobile=nc)

CHART: On women still earn less than men — MSNBC (http://tv.msnbc.com/2013/04/09/chart-on-equal-pay-day-women-still-earn-less-than-men/)




خیر!!

نخست اینکه قانون‌وار اگر در یک شرکت کاری باشد و شما زن باشید, نمیتوانند به شما پول کمتری دربرابر مرد بدهند (اگر بکنند دادگاهی شده و sue میشوند).

خودِ این ادعا که زنها کمتر از مردها پول درمیاورند که دروغ نیست و تبعیض ندارد آخر!
تبعیض زمانی است که زنها در جایگاه یکسان از مردها پول کمتری دربیاورند: یک شرکت در برابر یک کار یکسان, به مرد پول بیشتری از زن بدهد.

چنین چیزی نداریم. درآمد کمتر زنان از کار کردن ایشان در پیشه‌هایی میاید که مزد میانگین (wage) کمتری دارند.

روشنگری بیشتر:


Six Feminist Myths: Myth #2 | Rixstep Learning Curve (http://rixstep.com/2/20111117,04.shtml)

The National Mediation Office is the authority with responsibility for wage statistics in the country. According to their report from September 2010, women during 2009 earned 14.8% less than men. That's the total so-called wage disparity and that's for the entire labour force, both public and private employees, both blue collar and white collar workers.

But a disparity in average wages does not mean that women and men are paid differently for the same job. There are a great many factors that explain why the average wage is higher for men. The most important factor is that there are very big differences in choice of career - men more often will choose careers with high salaries and women often choose careers with low salaries. It's important to stress that this is their choice.


But there are further factors that explain the disparity. Some of these are:

Unused daily work time
Number of years experience
Nature of the work
Level of difficulty
Managerial position or not
Education
Experience
Level of enthusiasm, flexibility, eagerness to sacrifice, etc.

...

So there is no basis for any debater to claim to know that the remaining 'inexplicable wage disparity' is caused by discrimination against women.

Russell
04-11-2013, 05:35 PM
کسری جان این شوخی با معنای تبعیض است.
کمتر بودن تعداد زنان هم در دپارتمان‌هایِ ریاضی اثبات این نیست که ریاضی دانها از همه سکسیست‌تر هستند.
تبعیض یعنی برخورد غیرمنصفانه بر اساس گروهبندی بجای نگاه کردن بخود فرد و قابلیتش بعنوان یک انسان.

Theodor Herzl
04-11-2013, 05:37 PM
Paycheck Fairness Act - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Paycheck_Fairness_Act)

در آمریکا دمکرات‌ها می‌‌خواهند این قانون را تصویب کنند که به تبعیض جنسی‌ در حقوق پایان بدهند ، ولی‌ جمهوری خواهان نئوکان و کاپیتالیست ۲ آتشه جلوی آن را میگیرند. جالب است یک متحد دیگر نیز پیدا شد برای مهربد.:e105:

Ouroboros
04-12-2013, 11:17 AM
باز هم دروغ, در آمریکا میدانیم که قانون‌وار زنان نمیتوانند از مردان حقوق* کمتری بگیرند:

سی‌ سال است که این افسانه‌ها را می‌شنویم.

Warren Farrell (که فمینیست سابق هم هست) کتابی دارد به نام چرا مردان بیشتر در می‌آورند (http://www.amazon.com/Why-Men-Earn-More-Startling/dp/0814472109/ref=la_B000APKITS_1_3?ie=UTF8&qid=1365761469&sr=1-3) و در آن توضیح می‌دهد چطور این «اختلاف میان دستمزد» افسانه‌ای بیش نیست، و در موارد محدودی هم که وجود دارد یا بخاطر مخدوش کردن آمار توسط «برابری‌خواهان» است(برای مثال در هیچکدام از این عکسهایی کسری گذاشت ساعت کار منظور نشده، یعنی مردان بیشتر اضافه‌کاری را می‌گیرند و بخاطر همان هم حقوق بیشتری برای کار کردن در «یک شغل» را نسبت به زن می‌گیرند، برای مثال (http://www.dailymail.co.uk/news/article-1317505/The-60-hour-week-leaves-little-time-fun.html))، یا بخاطر نادیده گرفتن فاکتورهای ثانوی(مثل سابقه‌ی کار، یا میزان تحصیلات و ...که هرچند هر دو نفر دارند «یک کار» را انجام می‌دهند، اما ارزش کارشان باهم برابر نیست). برای هر علاقمند به موضوعات مردان مطالعه‌ی این کتاب بسیار ارزشمند و آموزنده است.

sonixax
04-12-2013, 05:21 PM
البته همین شیرین خانم هم میگفت که زنان باید مشاغلی متفاوت از مردان داشته باشند و حقوق برابر :)))))) که نمیدونم اونه دختره که من عکسش رو گرفته بودم مجبوره که رفته توی لیدل داره طی میکشه !!!! (در صورتی که اینجا چه بیکار بشینی توی خونه چه بری طی بکشی در آمدت یکسان خواهد بود) - یعنی :

آدم بیکار میگیرد : ماهیانه 375 یورو پول توی جیبی + 400 یورو اجاره منزل + بیمه رایگان + کمک های اجتماعی دیگر که سر جمعش میشود 1000 یورو !
آدم طی کش میگیرد : ماهی 1300 یورو حقوق که 300 یورو اش مالیات است ! هزینه های بیمه و ... را هم که کم کنی از ماهی 775 یورو هم کمتر میشود :))))))

عجب اجباری !!!!

بعد همین خانمها شاکی هستند که چرا یک مرد طی کش درآمدش بیشتر از یک زن طی کش است !!!! برای اینکه مرد طی کش به جای تایل سایت (نیمه وقت) و آوس هیلفه (کمکی) و تمام وقت کار کردن (روزی 8 ساعت) در لیدل ! دارد اضافه کاری هم میکند و بعد از لیدل میرود 8 ساعت مک دونالد را طی میکشد !!!!!!!

undead_knight
04-12-2013, 07:47 PM
سی‌ سال است که این افسانه‌ها را می‌شنویم.

Warren Farrell (که فمینیست سابق هم هست) کتابی دارد به نام چرا مردان بیشتر در می‌آورند (http://www.amazon.com/Why-Men-Earn-More-Startling/dp/0814472109/ref=la_B000APKITS_1_3?ie=UTF8&qid=1365761469&sr=1-3) و در آن توضیح می‌دهد چطور این «اختلاف میان دستمزد» افسانه‌ای بیش نیست، و در موارد محدودی هم که وجود دارد یا بخاطر مخدوش کردن آمار توسط «برابری‌خواهان» است(برای مثال در هیچکدام از این عکسهایی کسری گذاشت ساعت کار منظور نشده، یعنی مردان بیشتر اضافه‌کاری را می‌گیرند و بخاطر همان هم حقوق بیشتری برای کار کردن در «یک شغل» را نسبت به زن می‌گیرند، برای مثال (http://www.dailymail.co.uk/news/article-1317505/The-60-hour-week-leaves-little-time-fun.html))، یا بخاطر نادیده گرفتن فاکتورهای ثانوی(مثل سابقه‌ی کار، یا میزان تحصیلات و ...که هرچند هر دو نفر دارند «یک کار» را انجام می‌دهند، اما ارزش کارشان باهم برابر نیست). برای هر علاقمند به موضوعات مردان مطالعه‌ی این کتاب بسیار ارزشمند و آموزنده است.


Under the Equal Pay Act, the law that makes it illegal for employers to pay unequal wages to men and women who perform substantially equal work, an individual subject to wage discrimination must establish that “(1) the employer pays different wages to employees of the opposite sex; (2) the employees perform equal work on jobs requiring equal skill, effort and responsibility; and (3) the jobs are performed under similar working conditions.”[1] Even if the individual makes each of these showings, the defendant employer may avoid liability by proving that the wage disparity is justified by one of four affirmative defenses—that is, that the employer has set the challenged wages pursuant to “(1) a seniority system; (2) a merit system; (3) a system which measures earnings by quantity or quality of production; or (4) a differential based on any other factor other than sex.”




The Paycheck Fairness Act, like the Equal Pay Act, still requires employees to meet an exceptionally high burden before an employer need even offer an affirmative defense. An Equal Pay Act plaintiff must identify a comparable male employee who makes more money for performing equal work, requiring equal skill, effort, and responsibility under similar working conditions.

Paycheck Fairness Act - Wikipedia, the free encyclopedia (http://en.wikipedia.org/wiki/Paycheck_Fairness_Act)

Ouroboros
04-13-2013, 02:41 AM
همچو چیزی وجود ندارد و اختلافی که هست برپایه‌ی تفاوتها میان شرایط کار و قرارداد و ... است. دلیل اصلی آنهم اینست که زنان پاره‌وقت کار می‌کنند اما مردان تمام‌وقت، و حقوق اینها با هم فرق می‌کند(حتی برای انجام دادن یک کار):



Even though the workforce is almost 50:50 male to female workers, 88% of men work full-time, whereas this is true for 58% of women.
This is why a direct comparison is meaningless – saying that on average men earn more tells us nothing unless we take hours worked into account. Thus, tables such as 'Gender pay gap for median and mean hourly earnings, excluding overtime' are more hard to interpret. With full-time workers being paid a higher hourly rate than part-time workers, and males making up the majority of full-time workers (61% of them), this will skew the average in their favor. An interesting side note is that in part-time work, where women make up the majority of the workforce, the pay-gap is reversed, with males trailing by 5%.


منبع(پی‌دی‌اف) (http://www.ons.gov.uk/ons/dcp171778_256900.pdf)

این مقاله (http://www.cbsnews.com/8301-505125_162-28246928/the-gender-pay-gap-is-a-complete-myth/) هم برای دوستان مشتاق بد نیست.

undead_knight
04-13-2013, 01:56 PM
همچو چیزی وجود ندارد و اختلافی که هست برپایه‌ی تفاوتها میان شرایط کار و قرارداد و ... است. دلیل اصلی آنهم اینست که زنان پاره‌وقت کار می‌کنند اما مردان تمام‌وقت، و حقوق اینها با هم فرق می‌کند(حتی برای انجام دادن یک کار):
منبع(پی‌دی‌اف) (http://www.ons.gov.uk/ons/dcp171778_256900.pdf)
این مقاله (http://www.cbsnews.com/8301-505125_162-28246928/the-gender-pay-gap-is-a-complete-myth/) هم برای دوستان مشتاق بد نیست.
من به اینکه حقوق مردان و زنان برابر نیست کاری ندارم ولی در این قانون چیز اشتباهی نمیبینم،یعنی وقتی مهارت، مسئولیت و کار یکسان در شرایط کاری مشابه(که طبیعتا ساعت کار و شیفت هم جز شرایطه) مبنای داوری باشه مشکلی پیش نمیاد.

Mehrbod
04-13-2013, 05:26 PM
من به اینکه حقوق مردان و زنان برابر نیست کاری ندارم ولی در این قانون چیز اشتباهی نمیبینم،یعنی وقتی مهارت، مسئولیت و کار یکسان در شرایط کاری مشابه(که طبیعتا ساعت کار و شیفت هم جز شرایطه) مبنای داوری باشه مشکلی پیش نمیاد.

زمانیکه هماکنون قانونِ پاد تبعیض‌گرایی داریم و دنبال میشود, از این بندنامه تنها بویِ امتیاز ویژه دادن به زنان میاید.

دیگر اینکه سخن ات مانند بازپرسی میماند که آدم را در اتاقی تاریک با نورافکن در چهره انداخته و میگوید «اگه راست میگی پس نباید هیچ ترسی هم از بازخواستِ قانون داشته باشی».

No Sir! ما ترسی از اینکه این "نابرابری پندارین[1] در دستمزدِ میان زنامرد" در ذهنِ آلوده‌یِ[2] برخی برداشته شود نداریم, ولی به این شیوه‌یِ نگرش و رفتار با جنس خودمان داریم!





----
1. ^ pendâr+in{pasvand}::Pendârin || پندارین: خیالی imaginary
2. ^ Âludan || آلودن: آلوده کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Pollute) to pollute

Ouroboros
04-15-2013, 02:08 PM
مردان چهار برابر بیشتر از زنان قربانی خودکشی می‌شوند(منبع (http://www.nimh.nih.gov/health/publications/suicide-in-the-us-statistics-and-prevention/index.shtml#risk))، 80% قربانیان خودکشی در ایالات متحده مرد هستند(منبع (http://www.cdc.gov/violenceprevention/pdf/Suicide-DataSheet-a.pdf)). در بریتانیا روزی سه مرد بر اثر خودکشی می‌میرند(منبع (http://metro.co.uk/2013/03/24/suicide-biggest-male-killer-3556960/)) روزی ۲۲ نفر از رزمندگان سابق ارتش آمریکا خودکشی می‌کنند(منبع (http://usnews.nbcnews.com/_news/2013/02/01/16811249-22-veterans-commit-suicide-each-day-va-report)) و میان مردان طلاق‌داده شده احتمال اقدام به خودکشی ۷۰٪ و احتمال مردن بر اثر آن ۳۰٪ بیشتر از دیگر مردان است(منبع (http://www.aolnews.com/2010/03/10/suicide-rate-greater-among-divorced-men-research-finds/)).

Anarchy
04-15-2013, 06:00 PM
البته من یه مشکلی در این گونه بحث ها میبینم...این آمار مطلق دادن و نتیجه گیری های جزمی کردن رو نمیشه یه اصل یا فکت در نظر گرفت !! ما هیچ آگاهی از نحوه آمارگیری نداریم،نمیدونیم نتایج این گونه آمارها در بازه های زمانی مختلف چگونه خواهند بود، نمیدونیم در گذشته چگونه بوده و در آینده چگونه خواهد بود ، نمیدونیم آیا تمام فاکتور های دخیل در نظر گرفته شده یا نه، نمیدونیم نتایج در کشورهای مختلف چطور خواهد بود...

پس استناد به چنین آماری و نتیجه گیری اینکه مرد ها قربانی هستند به طور مطلق ، هرگز صحیح نیست !!

Ouroboros
04-15-2013, 06:57 PM
پس استناد به چنین آماری و نتیجه گیری اینکه مرد ها قربانی هستند به طور مطلق ، هرگز صحیح نیست !!

چه کسی همچو نتیجه‌گیری کرده؟! من تا جایی که خاطرم هست چند بار پیش از اینهم گفته‌ام که هرگز مشتاق نیستم سر مقام پُر نان و آب «قربانی» در جامعه با کسی گلاویز بشوم و مردان را به هیچ عنوان «قربانیان بی‌گناه» دیگران نمی‌دانم. اینجا هم هدف تنها نشان دادن اینست که هرچند اکثریت مطلقی از قربانیان خودکشی مرد هستند(اینرا که می‌توانیم از آمار برداشت بکنیم؟)، هیچ اقدام انحصاری بسنده‌ای برای رسیدگی به آن بصورت جنسیتی صورت نمی‌گیرد، و هیچ مرجع اختصاصی برای جلوگیری از خودکشی مردان وجود ندارد، و هیچ لایحه‌ای، هیچ کجا برای مبارزه با آن تنظیم نمی‌شود و ... بله از این دومی می‌توان نتیجه گرفت که مردان دور انداختنی هستند و مرده و زنده‌ی آنها تنها زمانی مهم است که به «جامعه» نفعی می‌رسانند، و از آنجاکه مردانی که خودکشی می‌کنند اغلب در میان این مردان مفید نیستند کسی به آنها چنان که باید اهمییتی نمی‌دهد. و من از تمام اینها نتیجه می‌گیرم که چون مرد نمی‌باید عواطفی داشته باشد، اگر داشت نمی‌باید آنها را مطرح بکند، و اگر کرد باید شرمنده باشد بخش بزرگی از مردان کمکی که شایستگی آنرا دارند دریافت نمی‌کنند و ... نتیجه‌گیری‌های دیگری هم از اینها می‌شود کرد، مثلا اینکه اگر آمار مرگ و میر بر اثر خودکشی در زنان چهار برابر مردان بود راهی برای ربط دادن آن به مردسالاری و عوارض ناشی از آن پیدا می‌کردند، اما وقتی مشکلی تا این حد مردانه است باز هم کسی برای آن وجوهات جنسیتی قائل نمی‌شود و جرئت نمی‌کند بگوید شاید فشارهای زندگی بر مردان سنگین‌تر است(یا حداقل بر آنها سنگینی بیشتری می‌کند)، یا اینکه چرا برای برطرف کردن شکاف جنسیتی ناموجود میان درآمد زن و مرد یک جنبش وسیع میلیونی وجود دارد که اینطرف جهان هم برای خود طرفدار و حامی پیدا کرده، اما هیچکس از برطرف کردن این شکاف جنسیتی صحبتی نکرده و نمی‌کند و نتایج دیگری که می‌توان از اینها گرفت...

اما همه‌ی اینها به این معنی نیست که مردان «قربانی» هستند، یا اگرهم باشد، به این معنی نیست که آنها در این قربانی بودن خودشان نقشی فعال و داوطلبانه نداشته‌اند و هر وقت تصمیم بگیرند نمی‌توانند آنرا یکسره دگرگون بکنند(حتی در مقیاسی فردی).

Fiona
04-15-2013, 06:59 PM
درست است که قربانیان خودکشی در میان مردان بیشتر است، این را هم در نگر بگیرید که شمار دست زدن به خودکشی در میان زنان بالاتر است. آیا می توان این سان برآیند گرفت که زنان بیشتر زیر فشارند؟ و یا اینکه از این راه خواهان گرفتن نگاه بیشتر اطرافیان به خود می باشند؟



In the Western world, males die three to four times more often by means of suicide than do females, although females attempt suicide four times more often.[2] (http://en.wikipedia.org/wiki/Suicide#cite_note-Var2012-2)[13] (http://en.wikipedia.org/wiki/Suicide#cite_note-EB2011-13) This has been attributed to males using more lethal means to end their lives.



Sex differences in suicide - Wikipedia, the free encyclopedia

(http://en.wikipedia.org/wiki/Gender_and_suicide)

Because the methods of suicide favored by males tends to be more deadly, some researchers believe that male suicides are more frequently reported as such. Deaths by overdosing are frequently reported as accidental, indicating that the total amount of suicide deaths by females may be higher than is generally reported.
(http://en.wikipedia.org/wiki/Gender_and_suicide)

Ouroboros
04-15-2013, 07:09 PM
درست است که قربانیان خودکشی در میان مردان بیشتر است، این را هم در نگر بگیرید که شمار دست زدن به خودکشی در میان زنان بالاتر است. آیا می توان این سان برآیند گرفت که زنان بیشتر زیر فشارند؟ و یا اینکه از این راه خواهان گرفتن نگاه بیشتر اطرافیان به خود می باشند؟

از من اگر می‌پرسید که معتقدم همجنسگرایی زنان هم برای جلب توجه و ادا درآوردن است چه برسد به این یکی، اما یا اینست:

خودکشی (http://en.wikipedia.org/wiki/Suicide)
فراخودکشی (http://en.wikipedia.org/wiki/Parasuicide)

یا اینکه متدهای آنها تفاوت می‌کند(مثلا زنان بیشتر با دارو خودکشی می‌کنند که روش بی‌اثرتری‌ست، مردان بیشتر با اسلحه که بسیار موثرتر است).. اما فارغ از تمام اینها اینکه مردان چهار برابر بیشتر از زنان می‌میرند نمی‌تواند فقط بخاطر انتخاب روشهای موثرتر باشد، و انتخاب این روشهای موثرتر هم خود نمی‌توانند بی‌دلیل باشند و ... خاطرم هست که یک جایی می‌خواندم مردان خودکشی خود را از ماه‌ها قبل برنامه‌ریزی می‌کنند و حتی وصیت‌نامه‌ی خود را بروز می‌کنند و ... اما زنان بطور انفجاری و ناگهانی دست به خودکشی می‌زنند ... هرکدام از اینها که باشد، قربانیان اصلی خودکشی مردان هستند و باید برای یافتن دلایل، راه‌های پیشگری و دیگر وجوهات برسی و حل این مشکل گفتمانی تخصصی و انحصاری در جریان باشد که نیست!

Theodor Herzl
04-17-2013, 06:45 PM
در جوامع سنتی‌ تجاوز را نه جرمی‌ به ضّد زن بلکه به ضّد شوهر یا پدر او میدانستند ، چون زن property ولی‌ بوده است و با تجاوز این property rights مورد تجاوز قرار گرفته است که همه اینها هم از عهد عتیق می‌‌آید.

Ouroboros
04-17-2013, 06:52 PM
در جوامع سنتی‌ تجاوز را نه جرمی‌ به ضّد زن بلکه به ضّد شوهر یا پدر او میدانستند ، چون زن property ولی‌ بوده است و با تجاوز این property rights مورد تجاوز قرار گرفته است که همه اینها هم از عهد عتیق می‌‌آید.

بله زیرا بهای آنرا پرداخت می‌کرده. بهایی که با خون و عرق و فلاکت پرداخت می‌شده. با رفتن و به جای زن جنگیدن، به جای زن کار کردن، به جای زن مجازات شدن، به جای زن مردن. زن آنقدر ارزشمند بوده که کسی بخواهد آنرا تصاحب بکند، مردان هزار هزار و میلیون‌میلیون سلاخی می‌شده‌اند و کسی اهمییتی نمی‌داده، و حتی ارزش کافی برای تعلق داشتن به کسی را نداشته.

Theodor Herzl
04-17-2013, 07:02 PM
بله زیرا بهای آنرا پرداخت می‌کرده. بهایی که با خون و عرق و فلاکت پرداخت می‌شده. با رفتن و به جای زن جنگیدن، به جای زن کار کردن، به جای زن مجازات شدن، به جای زن مردن. زن آنقدر ارزشمند بوده که کسی بخواهد آنرا تصاحب بکند، مردان هزار هزار و میلیون‌میلیون سلاخی می‌شده‌اند و کسی اهمییتی نمی‌داده، و حتی ارزش تعلق به کسی را نداشته.خوب اینگونه یعنی‌ ما میتونیم انسان‌ها را بخریم و بفروشیم؟ مثلا وقتی‌ پدری سر کار میرود و خرج بچه خود را میدهد ، وقتی‌ بزرگ شد باید بتواند او را بفروشد چون برای او خرج کرده؟ زمان برده داری در جنوب آمریکا هم همین توجیه‌ها را میکردند که ما به برده‌ها غذا میدهیم و جای خواب پس حق داریم آنها را خرید و فروش کنیم! شما حتی زن‌ها را انسان حساب نمی‌کنید و می‌گوئید چون مرد میرفته جنگ می‌کرده پس حق دارد زن از ملک و املاک او باشد ، بعد آن وقت می‌گویند ما ضّد زن نیستیم.

Ouroboros
04-17-2013, 07:12 PM
خوب اینگونه یعنی‌ ما میتونیم انسان‌ها را بخریم و بفروشیم؟ مثلا وقتی‌ پدری سر کار میرود و خرج بچه خود را میدهد ، وقتی‌ بزرگ شد باید بتواند او را بفروشد چون برای او خرج کرده؟ زمان برده داری در جنوب آمریکا هم همین توجیه‌ها را میکردند که ما به برده‌ها غذا میدهیم و جای خواب پس حق داریم آنها را خرید و فروش کنیم! شما حتی زن‌ها را انسان حساب نمی‌کنید و می‌گوئید چون مرد میرفته جنگ می‌کرده پس حق دارد زن از ملک و املاک او باشد ، بعد آن وقت می‌گویند ما ضّد زن نیستیم.

یک لحظه چرت و پرت نگویید و به خود بیایید، مرد اگر بنا بوده دور انداختنی باشد و برای رفاه و زندگی زن از جان و زندگی خود مایه‌ بگذارد باید پاداشی در برابر دریافت می‌کرده، و زن پاداشی برای دادن نداشته و ندارد و نخواهد داشت بجز دستگاه تولید مثل جنسی خود. بجز با در اختیار گذاشتن آن چگونه می‌توانسته مرد را مجاب بکند تا بخاطر او بمیرد و بکشد؟! «ارجاع به عواطف رقیق لیبرالی»؟ شما وقتی همه‌ی آن کارها که گفتیم را می‌کردید، داشتید بهای این دسترسی به این عضو را می‌پرداختید، و بهایی بوده بسیار سنگین و کمرشکن، از یازده میلیون مرد مرده‌ی جنگ جهانی اول بپرسید.

Theodor Herzl
04-17-2013, 07:17 PM
یک لحظه چرت و پرت نگویید و به خود بیایید، مرد اگر بنا بوده دور انداختنی باشد و برای رفاه و زندگی زن از جان و زندگی خود مایه‌ بگذارد باید پاداشی در برابر دریافت می‌کرده، و زن پاداشی برای دادن نداشته و ندارد و نخواهد داشت بجز دستگاه تولید مثل جنسی خود. شما وقتی همه‌ی آن کارها که گفتیم را می‌کردید، داشتید بهای این دسترسی به این عضو را می‌پرداختید، و بهایی بوده بسیار سنگین و کمرشکن، از یازده میلیون مرد مرده‌ی جنگ جهانی اول بپرسید.مرد میرفته کون خودش را هم پاره می‌کرده ، این زن‌ها را تبدیل به property نمیکند ، خوب برده داری هم همین است ، صاحب زمین‌ها میگفته من اگر نباشم شما محصول نمیتوانید بفروشید ، و غذا ندارید و جای خواب ، پس من حق دارم به عنوان پاداش به زن‌های شما تجاوز کنم و از مرد‌ها در مزرعه و کارخانه بیگاری بکشم. انسان‌ها چه زن و چه مرد لیوان و صندلی‌ نیستند ، شما به هر دلیلی‌ نمیتوانید صاحب شخص دیگری باشید.

sonixax
04-17-2013, 07:18 PM
زن جوان، خود و فرزندانش را به خاطر خیانت شوهرش کشت (http://www.iranianuk.com/page.php5?id=20130417194935035)

به خاطر خیانت شوهر ! اگر خانم آقا را نمیخواست و میخواست برود با یکی دیگر ازدواج کند اسمش میشد حق و حقوق زن در جدایی از همسر !!!

Mehrbod
04-17-2013, 07:34 PM
مرد میرفته کون خودش را هم پاره می‌کرده ، این زن‌ها را تبدیل به property نمیکند ، خوب برده داری هم همین است ، صاحب زمین‌ها میگفته من اگر نباشم شما محصول نمیتوانید بفروشید ، و غذا ندارید و جای خواب ، پس من حق دارم به عنوان پاداش به زن‌های شما تجاوز کنم و از مرد‌ها در مزرعه و کارخانه بیگاری بکشم. انسان‌ها چه زن و چه مرد لیوان و صندلی‌ نیستند ، شما به هر دلیلی‌ نمیتوانید صاحب شخص دیگری باشید.

در اینکه این نگرش نااخلاقی است سخنی نمیرود, ولی در اینکه در گذشته زیرساختارهای همبودین[1] نمیتوانسته‌اند بگونه دیگری باشند هم سخنی نمیرود.

در طبیعت مردان برای راهکاریابی و ستیز با دشواری‌هایِ طبعیت فرگشته‌اند[2], زنان برای زادآوری[3]. با پیشرفت فندآوری[4] و توانامندتر شدن مردان به سازوکار
طبیعت, زنان نیز توانسته‌اند از خانه بیرون آمده و همتای مردان به کار‌های بیرونی بپردازند (که هنوز بزرگترین بخش از سخت‌ترینِ کارها بر دوش خود مردان مانده).

پس ما یک دوره‌یِ پیشانوینگرایی (pre-modernism) داریم و یک دور‌یِ پسانوینگرایی (post-modernism), که امیر یکمی را "خانواده‌یِ سُنّتی" مینامد: مردان
همه‌یِ کارهای سخت را می‌انجامند و در جنگ‌ها کشته میشوند و جان‌افشانی‌ها میکنند, و سرانجام از میان مردان بجامانده‌یِ خوش شانس زنان دست به گزینش زده و می‌زادآورند.

در این میان:



١. زنان همواره گزینشگر بوده‌اند (مردان چیزی را "تحمیل" نمی‌کرده‌اند), هنگامیکه مرد را می‌گزیده‌اند نیز ولی بمانند امروز نبوده که در همسری به
زن "تجاوز" شدنی بوده باشد, زیرا زن بمانند روسپی‌ای میمانده که دربرابر کارِ سخت و فداکاریِ مرد تـَن و دستگاه زادآوری خود را میفروخته: تراکنش[5] دوسویه

٢. زنان خود نمیخواسته‌اند بیرون کار کنند (کارهایِ پیشانوین را با کارهای امروزین که رایانه و دفتر و دستکی باشد یکی نگیرید), نه اینکه مردان آنها را دربندِ بردگی کرده باشند (کدام بردگی هنگامیکه زن خود مرد را میگزیند؟)

٣. امروز به کوشش سخت مردان و در هزاره‌هایِ دراز زیستبوم ما جایی آسوده برای زیستن و کار کردن شده و زنان هم میبینیم که بیرون آمده‌اند و در کارهای 'نرم' و پردرآمد با مردان شریک شده‌اند.









----
1. ^ ham+bud+in{pasvand}::Hambudin || همبودین: اجتماعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Social) social
2. ^ far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com (http://www.thefreedictionary.com/evolve) to evolve
3. ^ zâd+âvardan::Zâdâvardan || زاداوردن: بچه دار شدن; زادمان آوردن to bear offspring
4. ^ fand+âvar+i{pasvand}::Fandâvari || فنداوری: تکنولوژی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Technology) technology
5. ^ tarâ+kon+eš{pasvand}::Tarâkoneš || تراکنش: معامله کردن; سوداگری Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Transaction) transacation

Ouroboros
04-17-2013, 07:47 PM
همینکه مهربد گفت. اینجا کسی مشتاق دفاع و بازآوردن سنت نیست و در آنهم مرد به اندازه‌ی شرایط کنونی جهان دور انداختنی بوده، تنها برای این دور انداخته شدن پاداشی دریافت می‌کرده(که اکنون نمی‌کند)، پس ما نیازی به توجیه اخلاقی آن نداریم و صحبت از این فاقد موضوعیت است. مسئله‌ی ما اینست که نشان بدهیم زن سوی سنگین‌تر ترازو و گوشه‌ی بهتر این تبادل را در اختیار داشته: زن کالای جنسی کم‌ارزشی بوده و جای او در پستو و روی طاقچه، مرد زباله‌ی بی‌ارزشی که هر وقت لازم شد بی‌هیچ ملاحظه‌ای دور انداخته می‌شده. تنها و بهترین گزینه‌های موجود همین دو بوده‌اند(موفقیت جوامع به اصطلاح «مردسالار» گواه این ادعاست)، و به محض آنکه گزینه‌ی سومی در افق پدید آمد زنان آنرا برگزیدند.

undead_knight
04-18-2013, 01:37 PM
پس ما نیازی به توجیه اخلاقی آن نداریم و صحبت از این فاقد موضوعیت است.
ولی ضد اخلاقی نشون دادن وضعیت به اصطلاح انگلی موضوعیت داره:))

Mehrbod
04-18-2013, 02:00 PM
ولی ضد اخلاقی نشون دادن وضعیت به اصطلاح انگلی موضوعیت داره:))

من گاهی شک میکنم پیش از نوشتن در این جستارهای مادینگرایی[1] هتا یک ثانیه هم بیاندیشی آرش جان.

مگر ما امروز زندگیِ سُنّتی هم هنوز داریم که مهم باشد؟ هتا در ایران اش هم دیگر نداریم. زندگی انگلیِ زنان ولی را چه؟ هتا از گذشته هم بیشتر شده و چنانکه
امیر بزیبایی همانندید[2], امروز و بویژه در غرب زنان دولت را به همسری خود گرفته‌اند و همه‌یِ دسترنج و کوشش مردان را یکراست دولت گرفته و میان زنان می‌هنبازد[3].





----
1. ^ mâd+in{miyânvand}+gerây+i{pasvand}::Mâdingerâ yi || مادینگرایی: فمینیسم feminism
2. ^ Hamânandidan || همانندیدن: همانندی کردن; تشبیه کردن to make similar
3. ^ han+bâxtan::Hanbâxtan || هنباختن: هنبازی شدن; اشتراک گذاشتن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-40a147506b1a41f785440143df8f5609-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Share) to share

undead_knight
04-18-2013, 02:05 PM
من گاهی شک میکنم پیش از نوشتن در این جستارهای مادینگرایی[1] هتا یک ثانیه هم بیاندیشی آرش جان.

له خاطر اختلاف دیدگاهه:))


مگر ما امروز زندگیِ سُنّتی هم هنوز داریم که مهم باشد؟ هتا در ایران اش هم دیگر نداریم. زندگی انگلیِ زنان ولی را چه؟ هتا از گذشته هم بیشتر شده و چنانکه
امیر بزیبایی همانندید[2], امروز و بویژه در غرب زنان دولت را به همسری خود گرفته‌اند و همه‌یِ دسترنج و کوشش مردان را یکراست دولت گرفته و میان زنان می‌هنبازد[3].
1-هنوز داریم،هرچند کمتر ولی این سنت هنوز از روی کره زمین برچیده نشده;)
2-خب من حافظم موقع ایراد گیری قوی هست:))پست های زیادی بوده که در مورد گذشته و وضعیت سنتی زنان و تشریح وضعیت انگلی و تقبیحش بوده ولی به اینجا که میرسیم باید به حال توجه کنیم و مسئله فاقد موضوعیته؟!واقعا استاندارد دوگانه نیست؟:)
اگر اینقدر زمان حال مهمه اصلا کشته شدگان جنگ های جهانی رو هم بی خیال بشیم،کشتار اون مردان غیراخلاقی بوده؟ولی الان مهم نیست:))

Mehrbod
04-18-2013, 02:25 PM
2-خب من حافظم موقع ایراد گیری قوی هست:))پست های زیادی بوده که در مورد گذشته و وضعیت سنتی زنان و تشریح وضعیت انگلی و تقبیحش بوده ولی به اینجا که میرسیم باید به حال توجه کنیم و مسئله فاقد موضوعیته؟!واقعا استاندارد دوگانه نیست؟:)


نخست اینکه این سخن امیر بود و نداشتن "موضوعیت" آنهم با اندکی اندیشه (بجای بالا پایین پریدن و پاسخ دادن به هر چیزی) درآوردنی بود: امروز فراگیری ندارد.

چیزیکه امروز فراگیری گسترده‌ای دارد «انگل‌وارگی زنان» است, نه «سنتی بودن مردان».

سپس اینکه ما که گفتیم:



١. زنان همواره گزینشگر بوده‌اند (مردان چیزی را "تحمیل" نمی‌کرده‌اند), هنگامیکه مرد را می‌گزیده‌اند نیز ولی بمانند امروز نبوده که در همسری به
زن "تجاوز" شدنی بوده باشد, زیرا زن بمانند روسپی‌ای میمانده که دربرابر کارِ سخت و فداکاریِ مرد تـَن و دستگاه زادآوری خود را میفروخته: تراکنش[5] دوسویه

٢. زنان خود نمیخواسته‌اند بیرون کار کنند (کارهایِ پیشانوین را با کارهای امروزین که رایانه و دفتر و دستکی باشد یکی نگیرید), نه اینکه مردان آنها را دربندِ بردگی کرده باشند (کدام بردگی هنگامیکه زن خود مرد را میگزیند؟)

٣. امروز به کوشش سخت مردان و در هزاره‌هایِ دراز زیستبوم ما جایی آسوده برای زیستن و کار کردن شده و زنان هم میبینیم که بیرون آمده‌اند و در کارهای 'نرم' و پردرآمد با مردان شریک شده‌اند.


اینها چه جای نکوهشی برای مردان دارد؟ شرایط سخت بوده و نیاکان نرینه‌یِ ما با هر چه آنچه در دست داشته‌اند نژاد ما را پیشبرده‌ و به اینجایی که امروز ایستاده‌ایم رسانده‌اند.

امروز شرایط زندگی آسانه (به کوششِ مردان) و میبینم که زنان هم بیرون آمده‌اند و همانجور که گفتیم, در کارهای
نرم و پردرآمد با خوش‌شانس‌ترین مردان شریک شده‌اند (و بار سخت‌ترین و مرگ‌آورترینِ کارها همچنان بر دوش خود مردانِ "مرد"سالار مانده).


بار نکوهشیک همه‌یِ اینها برای مردان چیست؟


همچنین برای اینکه برداشتِ نادرست نشود, زنانیکه در گذشته‌یِ نامبرده میگوییم به هیچ روی انگل نبوده‌اند, زیرا هزینه‌یِ بسیار سنگینی دربرابر مردان می‌پرداخته‌اند: بارداری و بچه‌داری.

یک زن در گذشته‌های دور در همه‌یِ زندگی اش بی هیچ وقفه‌ای باردار بوده و یا سرگرم بچه‌داری بوده: نبود قرص پادبارداری, نبود کاندوم, نبود واسکتومی, etc.

که هزینه‌یِ همخوابگی برای زن و پس هزینه‌یِ همسری برای وی را بسیار سنگین مینموده —> زن همچون مرد در شرایط زندگی سختِ گذشته هزینه‌هایِ خودش را میپرداخته.

امروز ولی هزینه‌هایِ زنان 0≈ شده‌اند, هزینه‌هایی که مردان ولی میپردازند نه تنها کمتر نشده, که افزونتر نیز شده‌اند —> پدیداریِ پدیده‌یِ انگل‌وارگی







اگر اینقدر زمان حال مهمه اصلا کشته شدگان جنگ های جهانی رو هم بی خیال بشیم،کشتار اون مردان غیراخلاقی بوده؟ولی الان مهم نیست:))

پیوند این سخن چه بود هم تک شاخ خودت داند!

undead_knight
04-18-2013, 03:26 PM
نخست اینکه این سخن امیر بود و نداشتن "موضوعیت" آنهم با اندکی اندیشه (بجای بالا پایین پریدن و پاسخ دادن به هر چیزی) درآوردنی بود: امروز فراگیری ندارد.

چیزیکه امروز فراگیری گسترده‌ای دارد «انگل‌وارگی زنان» است, نه «سنتی بودن مردان».
"پس ما نیازی به توجیه اخلاقی آن نداریم"چیزی که امروز فراگیری نداره نیازی نیست توجیه اخلاقی بکنیمش؟خب پس اون حالت به اصلاح انگلی هم همینطور هست:)


١. زنان همواره گزینشگر بوده‌اند (مردان چیزی را "تحمیل" نمی‌کرده‌اند), هنگامیکه مرد را می‌گزیده‌اند نیز ولی بمانند امروز نبوده که در همسری به
زن "تجاوز" شدنی بوده باشد, زیرا زن بمانند روسپی‌ای میمانده که دربرابر کارِ سخت و فداکاریِ مرد تـَن و دستگاه زادآوری خود را میفروخته: تراکنش[5] دوسویه
1-اگر افراد راهی برای قطع کردن رابطه نداشته باشند قطعا مشکل وجود داره.
2-جوامعی که در اونها زنان در ازدواج حق انتخاب نداشتند چطور گزینش گری دارند؟! (نکته گزینش مادینه فرگشتیک اصولا مفهومش با انتخاب آگاهانه یکی نیست)
3-به روسپی هم میشه تجاوز کرد!هرچند اگر پول بگیره ولی سرویس نده کلاه برداره:)) (هرچند عملا کسی که شغلش روسپی گری هست تقریبا همه رابطه هاش اختیاریه)حالا مسئله اینجاست که روسپی گری میتونه یک شغل باشه که اگر شخص انجامش نده حداکثر براش تبعات مالی داره(در بدترین موارد شاید از گرسنگی بمیره!) ولی کسی مجبورش نمیکنه که دست به روسپیگری بزنه و بدون رضایت خودش با کسی سکس داشته باشه، در دنیای مدرن نمونه خوب سکس اجباری میتونه قاچاق انسان باشه.


٢. زنان خود نمیخواسته‌اند بیرون کار کنند (کارهایِ پیشانوین را با کارهای امروزین که رایانه و دفتر و دستکی باشد یکی نگیرید), نه اینکه مردان آنها را دربندِ بردگی کرده باشند (کدام بردگی هنگامیکه زن خود مرد را میگزیند؟)
٣. امروز به کوشش سخت مردان و در هزاره‌هایِ دراز زیستبوم ما جایی آسوده برای زیستن و کار کردن شده و زنان هم میبینیم که بیرون آمده‌اند و در کارهای 'نرم' و پردرآمد با مردان شریک شده‌اند.

pseudohistory ؟
اولا اینکه فقط مسئله کار کردن نیست،از مشکلات مالکیت گرفته تا محدودیت های دیگه ای لزوما به کار کردن مرتبط نیستند.
دوما در کدوم دوره تاریخی!؟و بعد کدوم کارها؟!(چون در دوره های مختلف مسئله متفاوت میشه)مثلا مشاغلی بوده که با وجود کم بودن نسبت به مشاغل سختتر مردان در اونها مونوپولی داشتند.آیا به صرف اینکه مردانی سخت تر کار میکردند مردان دیگه میتونند مشاغل راحت تر رو داشته باشند؟!:)
Medieval Women (http://www.historylearningsite.co.uk/medieval_women.htm)
زندگی یک زن در قرون وسطی برای نمونه به نظر بهتر از یک مرد نمیاد(تازه با در نظر گرفتن کشته شدن مردان در جنگ ها)


امروز شرایط زندگی آسانه (به کوششِ مردان) و میبینم که زنان هم بیرون آمده‌اند و همانجور که گفتیم, در کارهای
نرم و پردرآمد با خوش‌شانس‌ترین مردان شریک شده‌اند (و بار سخت‌ترین و مرگ‌آورترینِ کارها همچنان بر دوش خود مردانِ "مرد"سالار مانده).
سرمایه داری رو به لجن نکش دیگه:))در یک کشور پیشرفته(یا حتی گاهی در حال توسعه) نسبت زیادی از مردم(چه مرد و چه زن)عملا کارهای فیزیکی و بدنی سخت رو انجام نمیدند.
مرد خوش شناسی در کار نیست،مردان بد شانش گروه قابل شناسایی تری هستند:)
سر این قضیه مرگ و میر و کارهای سخت توی تاپیک فمنیسم بحث کردیم،اگر اونجا ادامش بدی بهتره به نظرم.


بار نکوهشیک همه‌یِ اینها برای مردان چیست؟
does it justify slavery and rape !؟ :)فکر میکنم مشخص کرده باشم مشکل کجاست.

همچنین برای اینکه برداشتِ نادرست نشود, زنانیکه در گذشته‌یِ نامبرده میگوییم به هیچ روی انگل نبوده‌اند, زیرا هزینه‌یِ بسیار سنگینی دربرابر مردان می‌پرداخته‌اند: بارداری و بچه‌داری.
خب اون مسئله انگل بودن رو با تو بحثی ندارم;)

پیوند این سخن چه بود هم تک شاخ خودت داند!
پیوندشو خودت گفتی" نداشتن "موضوعیت" آنهم با اندکی اندیشه (بجای بالا پایین پریدن و پاسخ دادن به هر چیزی) درآوردنی بود: امروز فراگیری ندارد."مباحث رو دنبال نمیکنیا:)

Mehrbod
04-19-2013, 10:41 PM
YouTube - Richard Dawkins on Feminism invading science (http://youtu.be/XHiqXxoRFro)

Ouroboros
05-18-2013, 01:52 PM
۵۳٪ قربانیان تجاوز جنسی در ارتش ایالات متحده‌ی آمریکا مرد هستند.
Male rape survivors tackle military assault in tough-guy culture - U.S. News (http://usnews.nbcnews.com/_news/2013/05/16/18301723-male-rape-survivors-tackle-military-assault-in-tough-guy-culture?lite)

Ouroboros
05-19-2013, 06:08 AM
برداشتن پستانهای آنجلینا جولی و سیرکی که محور آن اتفاق افتاد، باعث گردش خبری دوباره و جدیدی پیرامون سرطان پستان و مصائب آن برای زنان شده. توجه مضاعفی که یادآور دیگری‌ست بر این حقیقت تلخ که هرچند برطبق آمار «انجمن سرطان آمریکا» شمار مردانی که سرطان پروستات می‌گیرند از شمار زنانی که سرطان پستان می‌گیرند بیشتر است، سرمایه برای تحقیق جهت درمان آن به سختی به یک سوم همان برای سرطان پستان می‌رسد، حتی اگر بودجه‌ی تخصیص یافته برای تحقیق پیرامون سرطان خایه را هم به آن بیافزاییم بازهم نمی‌تواند به نصف همان سرطان سینه برسد:


سرطان پستان: ۲۲۹۰۶۰ نفر در سال ۲۰۱۲
سرطان پروستات: ۲۴۱۷۴۰ نفر در سال ۲۰۱۲
سرطان خایه: ۸۵۹۰ نفر در سال ۲۰۱۲

بودجه برای تحقیق درباره‌ی سرطان پستان: ۸۹۱ میلیون دلار آمریکا
بودجه برای تحقیق درباره‌ی سرطان پروستات و خایه: ۳۹۰ میلیون دلار آمریکا
(منبع (http://www.cancer.org/acs/groups/content/@epidemiologysurveilance/documents/document/acspc-031941.pdf))

Dariush
07-07-2013, 09:37 AM
مردی که به عشقِ خدمت در ارتش و برای وطنش، لباس نظام به تن کرد، اما در ارتش، مافوق‌اش به او تجاوز کرد، دچار افسردگی شدید شد و در حین مستی، قصد خودکشی گرفت، اما تیر به جای آنکه به قلبش بخورد به ستون فقراتش خورد و او را معلول کرد. کسی که او به او تجاوز کرده بود، تنها از ارتش اخراج شد و "به دلیلِ حفظِ حریمِ شخصی" نامش فاش نشد! اما در گوشه‌ای از این خبر آماری هست که البته برای کسانی که چندان ذهن‌شان مسمومِ پروپاگاندای فمنیسم نشده و «فضای لبریز از مخاطره‌ی بیرون برای مردان» را به خوبی میشناسند، شاید چندان شگفت‌آور نباشد، برای سایرین اما می‌تواند تکان دهنده باشد:

در گزارش جدیدی که پنتاگون منتشر کرده، تعداد شکایات مرتبط با آزار جنسی و تجاوز در سال ۲۰۱۲ بیش از ۲۶ هزار پرونده اعلام شده که حدود ۱۴ هزار از موارد آن مربوط به مردان است؛ یعنی ۵۳ درصد.

به عبارت دیگر، بنابر این گزارش و برخلاف 'باور عمومی'، تعداد مردانی چون جرامایا که در اماکن نظامی مورد آزار جنسی و تجاوز قرار گرفته اند از زنان بیشتر است.


‮جهان‬ - ‭BBC ‮فارسی‬ - ‮کهنه سرباز آمریکایی: افسر مافوقم به من تجاوز کرد‬ (http://www.bbc.co.uk/persian/world/2013/07/130705_u07_military_sexual_assault_us_army_jeremia h_abrogast.shtml)

Russell
07-22-2013, 11:55 AM
برای اولین بار یک پدافند از حقوق مردان در فضای مجازی دیدم (http://www.pars-sky.ir/forum/thread63200.html#post837955) که هر چند همچنان از نگاه سنتی‌ست ولی بدون آویزان شدن از اسلام است، و البته اطمینانی هم نیست نویسنده آن واقعا دختر بوده چون بن مایه‌ای هم ندارد:



یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد.
هیچ کس از دنیای مردانه نمی گوید.
هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمیکند.
هیچ انجمنی با پسوند"... مردان" خاص نمی شود.
مردها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند.
این روزها همه یک بلندگو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان می گویند.
در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است.
یکی از همین مردهایی که دوستمان دارند.
وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان مردهایی که دوستمان داشتند ولی رفتند...
یکی از همین مردهای همیشه خسته.
از همین هایی که از 18 سالگی دویدن را شروع میکنند. و مدام باید عقب باشند.
مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند.
سربازی، کار، در آمد، تحصیل... همه از مردها همه توقعی دارند.
باید تحصیل کرده باشند. پولدار، خوشتیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی... و خدا نکند یکی از این ها نباشند...

ما هم برای خودمان خوشیم! مثلا از مردی که صبح تا شب دارد برای درآمد بیشتر و برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای ما که عشقشان باشیم به قولی سگ دو می زند، توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان ویولون بزند و از مردی که زیر پنجره مان ویولون می زند توقع داریم که عضو ارشد هیات مدیره ی شرکت واردات رادیاتور باشد.

توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند، زندگی مان را تامین کنند، صبور باشند و دل داریمان بدهند، خوب کار کنند و همیشه بوی خوب بدهند و زود به زود سلمانی بروند و غذاهای بد مزه ما را با اشتیاق بخورند و با ما مهمانی هایی که دوست داریم بیایند و هر کسی را که ما دوست داریم دوست داشته باشند و دوست های دوران مجردی شان را فراموش کنند و نان استاپ توی جمع قربان صدقه مان بروند و هیچ زن زیباتری را اصلا نبینند و حتی یک نخ هم سیگار نکشند!

مردها دنیای غمگین صبورانه ای دارند. بیایید قبول کنیم. مرد ها صبرشان از ما بیشتر است.
وقت هایی که داد میزنند وقت هایی هم که توی خیابان دست به یقه می شوند وقت هایی که چک شان پاس نمیشود وقت هایی که جواب اس ام اس شب به خیر را نمی دهند وقت هایی که عرق کرده اند وقت هایی که کفش شان کثیف است تمام این وقت ها خسته اند و کمی غمگین.

و ما موجودات کوچک شگفت انگیز غرغروی بی طاقت را دوست دارند. دوستمان دارند و ما همیشه فکر میکنیم که نکند من را برای خودم نمیخواهد برای زیبایی ام میخواهد، نکند من را برای شب هایش میخواهد؟ نکند من را برای چال روی لپم میخواهد؟ در حالی که دوستمان دارند؛ ساده و منطقی... مردها همه دنیای شان همین طوری است. ساده و منطقی... درست بر عکس دنیای ما.

بیایید بس کنیم. بیایید میکروفون ها و تابلوهای اعتراضیمان را کنار بگذاریم. من فکر میکنم مردها، واقعا مردها، آنقدرها که داریم نشان می دهیم بد نیستند.

مردها احتمالا دلشان زنی میخواهد که کنارش آرامش داشته باشند. فقط همین.
کمی آرامش در ازای همه فشارها و استرس هایی که برای خوشبخت کردن ما تحمل میکنند.
کمی آرامش در ازای قصر رویایی که ما طلب میکنیم ...
بر خلاف زندگی پر دغدغه ای که دارند، تعریف مردها از خوشبختی خیلی ساده است.

Dariush
07-24-2013, 07:41 AM
مردانِ قربانی آزارهای جنسی خود را در وضعیتی مشابه زنانِ قربانی آزار جنسی 30 سال پیش می‌بینند:
توجه به مشکلاتِ آنان بسیار اندک است، یا سرزنش می‌شوند. سه چهارم از قربانیانِ مردی که به مراکز مربوط به آزارهای جنسی مراجعه کرده‌اند گزارش داده‌اند که آنها تنها به زنان سرویس می‌‌دهند و تقریبا با دو سوم از آنان همچون یک آزاردهنده‌ی جنسی برخورد شده تا یک قربانی.
این یک «بی‌اعتنایی انتخابی»‌ست که در اثرِ تاکید بسیار بر توجه به قربانیانِ آزارهای جنسی زن پدید آمده. بر اساسِ تحقیقاتِ دکتر استراوس، در خشونت‌های جزئی، تعدادِ قربانیانِ زن و مرد برابر است، اما در خشونت‌های جدی، تعداد قربانیان مرد از تعدادِ قربانیانِ زن بیشتر است : تعدادِ قربانیانِ زن 1.8 میلیون نفر در سال است در حالیکه تعدادِ قربانیانِ مرد 2 میلیون نفر در سال است. آنچه زنان از آزار تجربه می‌کنند از رفتارهای محبت‌آمیز شروع میشود در حالیکه خشونت علیه مردان معمولا شامل اسلحه و استفاده‌ی ابزاری می‌شود.

منبع (http://pjmedia.com/drhelen/2013/07/22/male-victims-find-themselves-in-the-same-position-women-were-30-years-ago/)

undead_knight
07-24-2013, 08:44 AM
این یک «بی‌اعتنایی انتخابی»‌ست که در اثرِ تاکید بسیار بر توجه به قربانیانِ آزارهای جنسی زن پدید آمده. [/
البته کم توجهی به قربانیان جنسی مذکر درسته ولی مگر در گذشته اصولا به قربانیان جنسی مخصوصا زن ها توجهی میشده که حالا توجه به زن ها وضعیت رو به زیان مردان کرده باشه؟!
این جمله زمانی درست می بود که وضعیت مردان نسبت به گذشته بدتر شده باشه.

Dariush
07-24-2013, 09:17 AM
البته کم توجهی به قربانیان جنسی مذکر درسته ولی مگر در گذشته اصولا به قربانیان جنسی مخصوصا زن ها توجهی میشده که حالا توجه به زن ها وضعیت رو به زیان مردان کرده باشه؟!
این جمله زمانی درست می بود که وضعیت مردان نسبت به گذشته بدتر شده باشه.
:Milk:
توجه بیشتر به قربانیانِ زن، یعنی توجه کمتر به قربانیانِ مرد.

undead_knight
07-24-2013, 10:20 AM
:Milk:
توجه بیشتر به قربانیانِ زن، یعنی توجه کمتر به قربانیانِ مرد.
i do speak persian :))
حالا خوب بود من کم توجهی رو تائید کردما.
من دارم میگم وقتی مدعی پدید اومدن چیزی میشیم معناش این هست که قبلش وجود نداشته،خب مسئله من این هست که مگر قبلش به آزارهای جنسی در حق مردان توجه خاصی میشده که توجه به موارد زنانه "بی اعتنایی انتخابی" رو بوجود آورده باشه!؟

Dariush
07-24-2013, 10:37 AM
i do speak persian :))
حالا خوب بود من کم توجهی رو تائید کردما.
من دارم میگم وقتی مدعی پدید اومدن چیزی میشیم معناش این هست که قبلش وجود نداشته،خب مسئله من این هست که مگر قبلش به آزارهای جنسی در حق مردان توجه خاصی میشده که توجه به موارد زنانه "بی اعتنایی انتخابی" رو بوجود آورده باشه!؟
:e402:
You're saying Kos poem.
یک زمانی به قربانیانِ زن و مرد، هر دو توجهی نمی‌شده، بعد به قربانیانِ زن توجه می‌شود اما به همان‌های مرد، به اندازه‌ی یک‌چهارم هم توجهی نمی‌شود و این بدان معنا نیست که یک بی‌اعتناییِ انتخابی به قربانیانِ مرد در اثرِ توجه ِ بیشتر به زنان پدید آمده؟! حالا بیایید با گفتنِ اینکه «خب در سی سالِ پیش به زنان و مردان توجهی نمی‌شده، پس وضعِ مردان بدتر نشده» ترول بکنید، بدون درنظر گرفتنِ اینکه وقتی سه چهارم از مردانِ قربانی که با مراکزِ مربوط تماس گرفته‌اند با این سخن مواجه شده‌اند که : ما تنها به زنان سرویس می‌دهیم! این هم البته یک بی‌اعتنایی انتخابی به مردان نیست! بله، چنین گفت شوالیه_نامرده که اگر ما فرضا دو انسان داشته باشیم که مشکلاتِ یکسانی دارند، اگر تنها سعی کنیم مشکلاتِ یکی را مرتفع کنیم بدونِ آنکه به مشکلاتِ آن یکی توجهی داشته باشیم، این یک بی‌اعتنایی نیست چرا که وضع او بدتر که نشده! Fuck Aristotle!

Dariush
07-25-2013, 01:21 PM
پرده‌ی اول:
Stop Female Genital Mutilation. Help us to eradicate FGM now!‎ (http://www.cms-uk.org/)

Female genital cutting can end. Be part of ending it this lifetime
(http://www.orchidproject.org/)
Global Alliance Against Female Genital Mutilation (http://www.global-alliance-fgm.org/)

No Health Benefits - Only Harm Change Can Occur Rapidly‎ (http://www.millaproject.org)

Campaigners protested in central London against the practice of female genital mutilation (http://www.google.co.uk/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=1&cad=rja&ved=0CGIQqQIwAA&url=http%3A%2F%2Fwww.independent.co.uk%2Fnews%2Fuk %2Fhome-news%2Fprotests-mark-new-campaign-against-female-circumcision-8723031.html&ei=ggPxUbPXIs2y7Abn64DoCA&usg=AFQjCNGroXakzJrb1dZmhh0ZTye57B0dnA&sig2=v2hqlrVJBDNWQIPnHNecsg&bvm=bv.49784469,d.ZGU)

Welcome to the Desert Flower Foundation. For over 12 years, Waris Dirie has fought against female genital mutilation (FGM) worldwid (http://www.desertflowerfoundation.org/en/)e


www.unwomen.org (http://www.google.co.uk/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=1&cad=rja&ved=0CDEQFjAA&url=http%3A%2F%2Fwww.unwomen.org%2F2012%2F12%2Funi ted-nations-bans-female-genital-mutilation%2F&ei=PQfxUcDpDOmf7AbWyYAI&usg=AFQjCNEggC9KKpr8gxWjzmCcwBsgZAE_zQ&sig2=P-Ai_vgR7FtPLeG-PuJU2A&bvm=bv.49784469,d.ZGU)

United Nations Announces Global Ban on Female Genital Mutilation (http://jezebel.com/5963556/united-nations-announces-global-ban-on-female-genital-mutilation)

UNICEF جمهوری اسلامی ایران - مرکز رسانه ها - بیانیه آژانسهای سازمان ملل علیه ختنه زنان (http://www.unicef.org/iran/fa/media_4454.html)

6 فوریه، روز جهانی مبارزه با ناقص سازی جنسی دختران (ختنه) (http://www.lawan.org/kurdi/index.php/farsi/347-jnsiyati.html)

معادله - دبیر کل سازمان ملل از ختنه دختران گفت (http://moadele.ir/fa/2012-08-01-07-24-06/4001-2013-07-09-12-52-41.html)
.
.
.

پرده‌ی دوم:

ختنه‌ی مردان، باعث کاهشِ لذتِ جنسی مردان تا چهار برابر می‌شود، در روابطِ جنسیِ آنها موجبِ اختلال می‌شود، ارگاسم را در آنها به تاخیر می‌اندازد چنانکه مردانِ ختنه شده سه برابر بیشتر از مردانِ ختنه نشده دچار ناتوانی در ارگاسم می‌شوند، موجب می‌شود که حساس‌ترین بخشِ الت جنسی‌شان زدوده شود (منبع (http://sciencenordic.com/male-circumcision-leads-bad-sex-life)). در سال حدود 117 کودک تنها در آمریکا به خاطرِ ختنه می‌میرند، 3/4 از حساسیتِ آلتِ جنسیِ مردان در اثرِ ختنه از بین می‌رود، اکثرِ ختنه‌ها بدونِ بی‌هوشی انجام می‌شود (55 درصد) (منبع (http://circumcisiondecisionmaker.com/circumcision-facts/)).

تعددِ مردانی که ختنه شده‌اند : بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون. یعنی بیش از 34 درصد از مردان ختنه شده‌اند.(منبع (http://www.circs.org/index.php/Reviews/Rates/Global))
تعدادِ زنانی که ختنه شده‌اند: 125 میلیون. یعنی چیزی در حدودِ 3.5 درصد.(منبع (http://www.ibtimes.com/truth-about-female-genital-mutilation-unicef-unveils-most-comprehensive-data-yet-1356515))

Theodor Herzl
07-25-2013, 01:40 PM
ختنه‌ی مردان، باعث کاهشِ لذتِ جنسی مردان تا چهار برابر می‌شود، در روابطِ جنسیِ آنها موجبِ اختلال می‌شود، ارگاسم را در آنها به تاخیر می‌اندازد چنانکه مردانِ ختنه شده سه برابر بیشتر از مردانِ ختنه نشده دچار ناتوانی در ارگاسم می‌شوند، موجب می‌شود که حساس‌ترین بخشِ الت جنسی‌شان زدوده شود (منبع). در سال حدود 117 کودک تنها در آمریکا به خاطرِ ختنه می‌میرند، 3/4 از حساسیتِ آلتِ جنسیِ مردان در اثرِ ختنه از بین می‌رود، اکثرِ ختنه‌ها بدونِ بی‌هوشی انجام می‌شود (55 درصد) (منبع).

تعددِ مردانی که ختنه شده‌اند : بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون. یعنی بیش از 34 درصد از مردان ختنه شده‌اند.(منبع)
تعدادِ زنانی که ختنه شده‌اند: 125 میلیون. یعنی چیزی در حدودِ 3.5 درصد.(منبع)دلیل اینکه زیاد روی ختنه مرد‌ها توجه نمی‌شود این هست که مسلمانها و یهودی‌ها ختنه میکنند و دولت نمی‌خواهد با آنها درگیر بشود وگرنه ربطی‌ به مرد ستیزی و اینها ندارد!

Dariush
07-25-2013, 03:06 PM
دلیل اینکه زیاد روی ختنه مرد‌ها توجه نمی‌شود این هست که مسلمانها و یهودی‌ها ختنه میکنند و دولت نمی‌خواهد با آنها درگیر بشود وگرنه ربطی‌ به مرد ستیزی و اینها ندارد!
تقریبا تمامِ زنانی که ختنه می‌شوند بر اساسِ Religion Views ختنه می‌شوند، در اسلام هم میانِ سنی‌ها، دو شاخه‌ی بزرگ از این مذهب(شافعی و حنبلی) به لحاظِ فقهی گفته‌اند که هم مرد و هم زن باید ختنه شوند و آن دوی دیگر ( حنفی و مالکی ) هم آن را به عنوانِ سنت می‌شناسند و حدیث هم برایش دارند :
One hadith from the Sunan Abu Dawood collection of hadith states that "a woman used to perform circumcision in Medina. Muhammad said to her, 'Do not cut severely as that is better for a woman and more desirable for a husband

یا :


Sahih Muslim (349): Aisha narrated an authentic hadith that the Prophet said: "When a man sits between the four parts (arms and legs of his wife) and the two circumcised parts meet, then ghusl (full body washing) is obligatory


و احادیثِ دیگر(منبع (http://en.wikipedia.org/wiki/Religious_views_on_female_genital_mutilation)).

این را هم بخوانید تا ببینید که اکثرِ کشورهایی که بیشترین (بیش از 90 درصد از ختنه‌های زنان در مجموع) در آنها رخ می‌دهد، قوانینی تصویب کرده‌اند در جهتِ ممنوعیتِ ختنه‌ی زنان.
آنچه موجب شد سنتِ حسنه‌ی ختنه‌ی مردان پابرجا بماند و ختنه‌ی زنان ممنوع بشود چیست؟ این را فکر کنم از بس ما اینجا گفته‌ایم، خواجه شیرازی هم دیگر بداند که اهمیتِ نداشته‌ی مردان و بی‌ارزشیِ همیشگیِ آنان در برابر زنان، تنها یک علت‌اش است که اینبار از منظرِ تاریخی بدان پرداخته شد. تصور بکنید مسلمانی در آمریکا دخترش را بر حسبِ همان سنتِ محمدی که هر روز مردان را ختنه می‌کنند، ختنه بکند، چه خواهد شد؟ کسی آیا می‌گوید که این بیچاره تنها دارد به سنتِ دینِ خود عمل می‌کند؟

آن منبعِ نخستی که برای پستِ پیشین آورده‌ام گفته که نتیجه‌ی تحقیقاتِ خود را به کشورهای مختلف و تمامِ ایالت‌ها فرستاده‌ایم و تنها ایالت کالیفرنیا از آن استقبال کرده، بقیه ایالت‌ها و کشورها بطور محترمانه‌ای گفته‌اند "زر نزنید بابا، حوصله نداریم".

sonixax
07-25-2013, 03:20 PM
دلیل اینکه زیاد روی ختنه مرد‌ها توجه نمی‌شود این هست که مسلمانها و یهودی‌ها ختنه میکنند و دولت نمی‌خواهد با آنها درگیر بشود وگرنه ربطی‌ به مرد ستیزی و اینها ندارد!

خوب مسلمونها زنان رو هم ختنه میکنند !

Dariush
07-27-2013, 12:54 PM
دلم نیامد پیش از رفتنم، در موردِ خشونت در ایران قدری توضیح ندهم:


داریوش ما داریم در بین مردم زندگی میکنیم. مثلا ممکنه بگی افسانه هست و الکی شایعه شده. ولی به یکی بگو که اصلا بین مردم نبوده باشه. نه مایی که بارها کتک وردن خواهر ها و مادر ها و دختر ها رو به دست پدر ها و برادرها و شوهرهای همسایه ها آشنایان و اقوام و.. دیدیم . کسانی که ادعای فرهنگ و مدرن شدن دارن. حالا تصور کن زنان و دخترانی که تو جوامع سنتی تر زندگی میکنن چه وضعیتی دارن.


مردا چقدر مظلومن :e413:
داریوش اغراق نکن، البته شاید دوروبر شما اینطور باشه ولی چیزی که من دیدم این بوده که زن باید در هر شرایطی احترام شوهرش/دوست پسرش را حفظ کند مخصوصا جلوی دیگران چون مرد غرور دارد ولی مرد میتواند اگر خواست زنش را/دوست دخترش را بزند، چون مرد هست و اختیار زنشو داره. آزارهایی هم که شما از مردان به خاطر کمک به یک زن جوان خوردید به خاطر دیدگاه سنتی جامعه است و نه به خاطر فعالیت های فمنیست ها. همونطور که شاهدیم (در همین دفترچه، مشت نمونه خروار هست) با وجود فعالیت های کم فمنیست ها در جامعه ایرانی مردان بسیاری علیه شان شوریده اند. اصلا جامعه مسلمان و مردسالار ایرانی برابری حقوق زن و مرد را برنمیتابد، لطفا در پشت ظلم به مردها خودتان را پنهان نکنید. در جامعه ما انواع خشونت ها علیه زنان و دختران بسیار شدیدتر از پسران هست و البته به هیچ کدام رسیدگی نمیشود. چیزیست که ما میبینیم. چیزیست که ما در مراکز بهداشت و در بیمارستان ها میبینیم.
بدبختانه به نظر میرسه شما هیچ درکی از وضعیت زنان ایرانی ندارید.


شوربختانه به سببِ یکسویه(فمنیستی) دیدن و بررسیدنِ موضوعات و مشکلات باعث می‌شوند که چنین سخنانی را ببینیم و این دقیقا همان چیزی‌ست که من سعی می‌کنم در مقابل‌اش بیاستم، یعنی همینکه بازتعریفِ موضوع و متنِ مسائلِ موجود در جامعه به گونه‌ای تنها به یک جنبه از آنان پرداخته شود و اطلاع رسانیِ یکسویه از مشکلاتی‌ست که ما را بدین جا می‌رساند که معنای خشونت می‌شود «خشونت علیه زنان» و خشونت علیه مردان شود جریانِ زندگی، چرا که همانطور که گفتم خشونتِ «مادر به پسر»،«پدر به پسر»،«برادر به برادر»،«خواهر به برادر» و... هرگز دیده نمی‌شود و تنها آنسویِ موضوع دیده می‌شود.

این در حالی‌ست که خشونت علیه مردان بسیار رایج‌تر از خشونت علیه زنان است. من نمی‌دانم چه تعداد از دوستانِ فمنیستِ ما مدارسِ پسرانه را مشاهده کرده و به یاد دارند. در مدارسِ پسرانه خشونت، کتک زدن ، توهین و تحقیر دانش‌آموزان یک امر بسیار معمول است. ناظم و مدیرِ مدرسه یا یک چوب‌دستی در حیاطِ مدرسه می‌گردد و هر دانش‌آموزی را که قدری شیطنت کند، تنبیه بدنی یا زبانی می‌کند. کسی از مردانِ اینجا هست که کتک‌های دورانِ مدرسه را به خاطر نیاورد؟ یا این مثل را : چوب معلم گله، هرکی نخوره خله؟! معلم‌ها در کلاس‌ها (به ویژه در مرحله‌ی ابتدایی و راهنمایی) خیلی راحت و ساده دانش‌آموزان را کتک می‌زند یا تحقیر می‌کند. من خودم از این دوران خاطرات پرشماری دارم که معلمِ بی‌شرف با لبه‌ی تیزِ خط‌کش دستمان را میزد. کسی از بانوانِ این سایت آیا به خاطر می‌آورد که معلم‌اش در یازده سالگی، پنجاه بار با خط‌کش دست‌اش را زده باشد، طوری که تا یک هفته نتواند مشق بنویسد؟ گمان نکنم!


2226
من صحنه‌هایی شبیه به این در دورانِ مدرسه زیاد دیده‌ام:
دانلود کلیپ کتک زدن وحشیانه دانش اموز توسط معلم (http://www.isati3.com/archive/4563/clips-brutal-beating-students-teachers/)


http://www.clipyab.com/2160-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%BE-%DA%AF%D9%88%D8%B4%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%DA%A9-%D8%B2%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B6%D B%8C/

یا این یکی که متاسفانه یوتیوب آن را به سببِ خشونتِ عریان‌اش پاک کرده، چرا که ناظمِ مدرسه دانش‌آموزان نگه داشته و با شلنگ و سیلی کتک میزند. این لینکِ بالاترین‌اش است:
بالاترین: کتک زدن دانش آموزان در مدرسه (http://carens.websitewelcome.com/~ilakes/proxy/3/?__proxy_url=aHR0cHM6Ly93d3cuYmFsYXRhcmluLmNvbS9wZ XJtbGluay8yMDA4LzcvMjAvMTM1NTA4OD9Nb2RQYWdlc3BlZWQ 9bm9zY3JpcHQ=)
و این هم ویدیو در یوتیوب که پاک شده :
YouTube (http://carens.websitewelcome.com/~ilakes/proxy/3/?__proxy_url=aHR0cDovL3VrLnlvdXR1YmUuY29tL3dhdGNoP 3Y9NjR5OWRNRnNkbWc=)


چند نفر از شما دوستان کلیپِ زیر را دیده و خندیده است؟ فیلمبردار خود معلم است:
چرا در شمال بام خانه ها را شیب دار میسازند؟ (http://www.aparat.com/v/o36T1)


در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۷ در اهواز معلمی دانش آموز خود را به دلیل دیر آمدن بر سر کلاس درس با کابل برق تنبیه کرد به شکلی که این دانش آموز از ناحیه نخاع دچار آسیب جدی شد و به حالت اغما رقت و بعد از چندی نیز فلج شد. معلم به مراجع قضایی معرفی شد تا حکم قانونی برای او صادر کنند. بعد‌ها نیز عنوان شد که این معلم بدلیل فشارهای زندگی دچار عصبانیت شده و خشم خود را بر سر دانش آموز خالی کرده است.


تا اینکه در سال تحصیلی جاری خبر مرگ دانش آموزش زاهدانی بر اثر ضربه‌ای که معلم با کتاب بر سر وی زد، بار دیگر نشان داد که نظام تربیتی و آموزشی کشورمان همچنان دچار نقصان‌های جدی است و همچنان روش‌های قدیمی و خطرناک تنبیه بدنی در بین معلمان مرسوم است به طوری که جان دانش آموزان در معرض تهدید جدی است. دانش آموز زاهدانی چند ساعت پس از ضربه معلم به کما رفته و پس از یک هفته بستری شدن در بیمارستان فوت می‌کند.


به فاصله زمانی کمی پس از مرگ دانش آموز زاهدانی و انتشار فیلمی ویدیوئی که در آن معلم بیماری دو دانش آموز خود را مانند گلادیاتور‌ها به جان هم انداخته و مجبور به سیلی زدن به صورت همدیگر کرده بود، خبر تنبیه بدنی تعدادی از دانش آموزان مدرسه... منطقه ۱۸ تهران توسط معاون در زیر زمین مدرسه منتشر شد. این تنبیه به قدری وحشت آور بود که برخی از دانش آموزان این مدرسه ابتدایی بدلیل ترس از معاونشان دیگر حاضر نشدند به مدرسه بروند.

http://www.daftarche.com/images/imported/2013/07/29.jpg (http://www.fardanews.com)


والدین دانش آموزان این مدرسه حاضر به شکایت از این معاون نشدند چرا که واهمه داشتند که سازمان آموزش و پرورش با احضار معاون خاطی و نام بردن از شاکیان موجب شود این معاون پس از بازگشت به مدرسه از نمره انضباط دانش آموزان کم کند یا موجب آزار و اذیت مجدد فرزندانشان شود.

اما این پایان ماجرا نیست، در مدرسه شهدای گمنام منطقه ۱۵ تهران نیز معلم درس هنر در جلسه دوم کلاس به صورت ۱۲ نفر از دانش آموزان بدلیل همراه نداشتن وسایل خوشنویسی سیلی می‌زند تا یادشان بماند که تا پایان سال وسایلشان را فراموش نکنند.

هنگامی که برخی از والدین دانش آموزان این مدرسه به سامانه پاسخگویی شکایات مردمی آموزش و پرورش شهر تهران تماس می‌گیرند، این معلم به اداره احضار می‌شود، اما در جلسه بعدی به دانش آموزان می‌گوید که «من از این جلسه درس نمی‌دهم و هرکس که می‌خواهد به آموزش و پرورش منطقه و استان خبر دهد اما بدانید که من از هیچ کس نمی‌ترسم.»

چند روز گذشته نیز در منطقه پنج تهران، معلمی دهان دانش آموز کلاس پنجمی را به خاطر پر حرفی با چسب بست تا دیگر این دانش آموز هوس صحبت کردن در کلاس درس را نداشته باشد. این اقدام از جهت سمبلیک هم حائز اهمیت است چرا که یکی از اهداف آموزش و پرورش تربیت دانش آموزان پرسشگر است.

آقای وزیر؛ چند دانش‌آموز دیگر باید قربانی شوند؟ - پایگاه خبری تحلیلی فردا | Farda News (http://www.fardanews.com/fa/news/129514/%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%E2%80%8C%D8%A2%D9%85%D9%8 8%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF)


دورانِ سربازیِ مردان هم براستی یک فاجعه‌ای‌ست از تحقیر و توهین و خرد کردنِ شخصیتِ سرباز. تحقیرِ سرباز و بازی با شخصیت و روانِ او در سربازی یک امرِ «تربیتی» و بسیار معمول است. از مردانی که در همین انجمن به سربازی رفته‌اند بپرسید که چه بلایی بر سرِ هویت، شخصیت، روان و اعصابِ سرباز می‌آید چنانکه شعار در همان روزِ نخست این است : گاو بیا، آدم برو!


این همان جامعه‌ای‌ست که مردانِ خود را اینطور تربیت می‌کند و بعد در مقامِ متهم نیز باز همان مردان را قرار می‌دهد و البته کاملا طبیعی‌ست که فمنیست‌های ما (چه آنان که خود را فمنیست می‌نامند و چه غیر آنها) این چیزها را اساسا نمی‌بینند، اما توصیه می‌کنم به دیگر دوستان که قدری بیشتر به این موضوع بیاندیشند.

sonixax
07-27-2013, 02:31 PM
به فاصله زمانی کمی پس از مرگ دانش آموز زاهدانی و انتشار فیلمی ویدیوئی که در آن معلم بیماری دو دانش آموز خود را مانند گلادیاتور‌ها به جان هم انداخته و مجبور به سیلی زدن به صورت همدیگر کرده بود، خبر تنبیه بدنی تعدادی از دانش آموزان مدرسه... منطقه ۱۸ تهران توسط معاون در زیر زمین مدرسه منتشر شد. این تنبیه به قدری وحشت آور بود که برخی از دانش آموزان این مدرسه ابتدایی بدلیل ترس از معاونشان دیگر حاضر نشدند به مدرسه بروند.

والدینشون هم البته چلفتی بودند ! یعنی چه حاضر به شکایت نشدند ؟
در مدرسه یکی از دوستان ما معلم یک سیلی به گوش پسرش زده بود . رفت شکایت کرد پاسخی عجیب گرفت : سیلی کتک زدن نیست !!!
رفت مدرسه تا جا داشت سیلی زد توی گوش معلمه :دی (گنده منده هم بود این دوستمان) و گفت این که کتک نیست . طرف از فرداش دیگه مدرسه نرفت و یک معلم آدم حسابی بردند سر کلاس.

یادمه یک زمانی میگفتند : "چوب معلم گُله هر کی نخوره خُله" . خوب معلومه در نتیجه چنان فرهنگی یک عده یابو برشان میدارد و دست روی دانش آموز بلند میکنند .

meaning
07-27-2013, 03:08 PM
کلاس سوم ابتدائی که بودیم معلم ما خودکار رو می ذاشت لای انگشتامون بهش فشار می داد برای تنبیه بدنی ؛ یا اینکه یادمه چهارم ابتدائی یکی از هم کلاسی هام پاکن رو پرت کرد طرف من من هم پرتش کردم طرفش از بخت ِ بد من معلم ِ نقاشیم منو دید گفت چرا این کارو کردی منم تا خواستم توضیح بدم یکی محکم خوابوند زیر گوشم .. البته که می دونم خانم های فمنیست اینجا موارد بسیار بدتری از دوران تحصیلی خودشون به یاد دارند حق میدم بهشون.:22: اون ها دخترند نازک هستند لطیف هستند اصلاً این کارها ظلم هست ولی واسه پسرها نه؛ وقتی هم که به حقوق تساوی میرسد .. من ؟؟ من برم خدمت سربازی ؟ من ؟؟ بچه بزرگ کنم ؟؟ من ؟ خرج ِ خونه رو در بیارم ؟؟ به قول یکی از دوستان تو فروم هم میهن پول در می آوردند که النگ و دو لنگو و سه لنگو طلا و جواهر بخرند ... به ما که می رسد تو مردی باید کار کنی باید قوی باشی محکم باشی ،عرق ِ جبین ، کار جوهریه مرد است... اصلاً این واژه هایی که به مردها از روز ازل نسبت داده اید دقیقاً با همجنسگرایی مرد منافاد دارد .. یعنی شما فکر می کنید مردها مثل شما به آغوش نیاز ندارند ؟؟ به اینکه یکی درکش کند .. اینقدر شریک زندگی اش پای تلفن نشیند هی وِر بزند ... و خیلی موارد دیگر که اگر انصاف بخرج دهید نیاز به پایور کردن نیست.

sonixax
07-27-2013, 03:22 PM
در یک دهه آینده، سی میلیون دختر در معرض ختنه هستند (http://www.iranianuk.com/page.php5?id=20130727004138002)

در یک دهه آینده، سی میلیون دختر در معرض ختنه هستند
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/07/30.jpg
گزارش می‌گوید که تعداد دختران ختنه شده در سی سال گذشته کمتر شده بیش از سی میلیون زن و دختر در دهه آینده در معرض ختنه شدن هستند. عملی که سازمان ملل آن را مثله کردن آلت جنسی زنان می خواند.

این نتیجه یک تحقیق است که در یونیسف، صندوق بین‌المللی کودکان سازمان ملل، انجام داده است.

بنا به این تحقیق، هم اکنون در جهان بیش از ۱۲۵ میلیون زن و دختر زندگی می کنند که ختنه شده اند. آنها ساکن کشورهایی هستند که بیشترشان اکنون با این عمل مخالفند.

در برخی از کشورهای آفریقایی، خاورمیانه و شرق آسیا، دختران را به این هوا که بکارتشان حفظ شود ختنه می کنند.

یونیسف، از کشورهای جهان خواسته تا با این عمل مخالفت کنند.

آن طور که تحقیق این نهاد بین المللی نشان می دهد، تمایل برای ختنه کردن دختران در میان زنان و مردان در جهان کاهش یافته است.

گیتا رائو گوپتا، معاون مدیر اجرایی یونیسف، گفته که ختنه دختران "تعدی به حق صحت و سلامت" آنهاست.

او از گزارش سازمان متبوعش نتیجه گرفت که: "قانون‌گذاری تنها راه مناسب [برای مبارزه با این موضوع] نیست."
' فرصت اعتراض'

گزارش یونیسف برگرفته از اطلاعاتی است که در ۲۰ سال گذشته و از ۲۹ کشور آفریقایی و خاورمیانه‌ای به دست آمده که هنوز در آنها ختنه دختران اتفاق می افتد.

بنا به این گزارش تعداد دخترانی که دچار این عمل می شوند نسبت به ۳۰ سال گذشته کمتر شده است.

یافته های این گزارش نشان می دهد که احتمال ختنه شدن دختران در کشورهای تانزانیا و کنیا، یک سوم کمتر شده است و در کشورهای بنین، جمهوری آفریقای مرکزی، عراق، لیبریا و نیجریه حدودا نصف شده است.

اما همچنان ختنه دختران در سومالی، گینه، جیپوتی و مصر به همان میزان قبل ادامه دارد.

در کشورهای مالی، چاد، گامبیا، سنگال، سودان و یمن هم تا حدی کمتر شده است.

بنا به این تحقیق بیشتر زنان و دختران مخالف مثله کردن آلت جنسی دختران هستند و تعداد قابل توجهی از مردان و پسران هم با این عمل مخالف هستند. در چاد، گینه و سیرالئون تعداد مردانی که مخالف این عمل هستند از زنان بیشتر هستند.

خانم رائو گوپتا، گفت که الان "مهم این است که به مردان و پسران و زنان و دختران اجازه داد تا به راحتی مخالفتشان را با این عمل عنوان کنند."

این عمل ممکن است باعث خون‌ریزی‌های شدید، مشکل ادرار، عفونت، نازایی و بالا رفتن احتمال مرگ و میر نوزادان شود.



و چند صد میلیون مرد در معرض همین خطر هستند ؟!

یه نفر
07-27-2013, 08:34 PM
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/07/6.gif
حقوق مردان :-)

Nevermore
08-26-2013, 11:07 AM
امروز داشتم کتاب the second sexism نوشته David Benatar (http://David Benatar) را می خواندم که به مطلب جالب و در عین حال اسفناکی برخوردم. درمورد فشار های اجتماعی بر رروی مردان برای خدمت نظامی به کشور و رفتن به جنگ.ترجیح می دهم عینا آن صفحه را ترجمه کنم و به جد به تمام دوستان توصیه می کنم حتما این کتاب را بخوانند.من این کتاب را برای دانلود فقط یک جا پیدا کردم و اگر از دید مدیران محترم اشکالی ندارد می توانم لینک دانلود آنرا اینجا قرار دهم.



احتمالا آشکارترین مثال زیان مردی(male disadvantage)، تاریخچه ی دور و دراز فشار های اجتماعی و قانونی بر روی مردان و نه زنان برای ورود به ارتش و جنگیدن در نبرد و بواسطه ی آن به خاطر انداختن جانشان و سلامت بدنی و روانی شان بوده.مجازات تخطی از این وظیفه ی خطیر هم شامل تبعید،زندانی شدن،شکنجه و در بدترین حالت اعدام می شده.میلیون ها مرد در طول تاریخ و تا کنون مجبور به حضور در جنگ شده اند،در حالیکه خدمت اجباری نظام در بسیاری از کشور ها ممنوع شده اما اکنون(در زمان نوشتن این کتاب سال 2012) در بیش از 80 کشور جهان این قانون وجود دارد.این مثال ها شامل بسیاری از کشورهای لیبرال دموکرات می شود که در آنها اکثر موانع پیشرفت زنان برداشته شده.

در آن زمان ها که فشار بر روی مردان بیشتر اجتماعی بوده تا قانونی،هزینه عدم نام نویسی در ارتش شرمساری و مطرود شدن از سوی جامعه بوده.احتمالا درک این موضوع برای مردم قرن 21 امی کشور های غربی سخت است که چه مایه این فشار ها خرد کننده بوده و شدت آن دست کمی از مجازات های قانونی نداشته.مردان جوان و حتی پسر بچه ها احساس می کردند وآنها را مجبور می کردند که احساس کنند در صورت عدم حضور در ارتش مردانگی شان از بین می رود.به بیان دیگر آنها بزدل و ترسو خطاب می شدند اگر به ارتش نمی رفتند.زنها بی خبر از مزیت زنانگی شان که آنها را از این فشار و وظیفه معاف می کرد بسیاری اوقات نقشی اساسی در این شرم دادن مردانی ایفا می کردند که آنها(زنان) گمان می کردند که باید برای خدمت به ارتش داوطلب شوند.
یکی از مثال های بارز این موضوع کمپینی است که زنان در طول جنگ جهانی نخست در بریتانیا تشکیل داده بودند که در آن زنان بریتانیایی پرهای سفید(نشان بزدلی ) رابر روی سر مردانی می ریختند که یونیفورم نظامی نپوشیده بودند.این اتفاق حتی برای پسر بچه هایی که از نظر قانونی شرایط ورود به ارتش را نداشتند و سن شان کمتر از سن قانونی بود هم رخ می داد.به طور مثال پسر بچه ای به نام "فردریک بروم" که موفق شده بود غیر قانونی در ارتش ثبت نام کند و به جنگ رفته بود،زمانی که از نبرد بازگشته بود با فشار پدرش که شناسنامه ی او را تغییر داده بود تا مسئولین ارتش را مجاب کند که پسرش را بپذیرند مواجه شد.زمانی که برای پیاده روی به یکی از پل های شهر رفته بود با چندین دختر مواجه شده بود که به او تعدادی پر سفید داده بودند.او بعد ها چنین این واقعه را روایت می کند:"من به شدت تحقیر شدم به گونه ای که همان موقع رفتم و در آن دفتری که برای نام نویسی مردان برای ارتش بود ثبت نام کردم."


نویسنده در چند صفحه پس از این به تشریح شرایط جنگ و وضعیت سربازارن جنگی می پردازد که در جایی مثالی از یک سرباز بریتانیایی می آورد که در کتاب خاطراتش نوشته:"در دمای 30 درجه فارنهایت(تقریبا منفی 1 درجه سانتی گراد) بسیاری از سربازان از اسهال رنج می بردند و از آنجایی که مافوق ها اجازه نمی دادند جایگاه خودشان را ترک کنند مجبور بودند همانجایی که ایستاده اند کارشان را انجام دهند."نویسنده به تفصیل در مورد قربانی های جنگ و جانبازان جنگی توضیح می دهد و اینکه سربازان جنگ به انواع و اقسام مرض های روانی دچار می شوند.
به شدت توصیه می کنم این کتاب را بخوانید و من از این پس هرگاه به مطلب درخور توجهی در این کتاب برخوردم آنرا همینجا بازگو می کنم.
http://www.daftarche.com/clear.gif

http://www.daftarche.com/images/imported/2013/08/2.jpeg

Nevermore
08-29-2013, 12:45 PM
امیر گرامی و داریوش عزیز پیشتر درباره ی "خشونت" و پروپاگاندای بی مورد زنان و فمینیستها در باب خشن بودن مردان نوشته اند.اما هدف از نوشتن این پیک این بود که اینگونه استدلال ها را به نحوی منظم یکجا گردآوریم.به گمانم امیر گرامی به بخشی از این پژوهش ها درباره ی خشونت مردان پیشتر اشاره کرده بودند اما به نگرم تکرار دوباره ی آنها با بسیاری از پژوهش های جدید زیانی نداشته باشد.این بخش عینا ترجمه ی کتاب the second sexim بخش violence صفحه 62-63 و 64 است.نویسنده پس از این قسمت به corporal punishment می پردازد که ترجمه ی این قسمت از حوصله من خارج بود و از سویی فکر می کنم همه ی ما به اجحافی که در موضوع تنبیهات بدنی در حق مردان می شود اشراف داریم.نکته ی دیگر اینکه نویسنده در این قسمت فقط به شرح این نابرابری می پردازد و ثابت کردن این موضوع که خشونت علیه مردان discriminaton است را به فصل بعدی موکول می کند که اگر نقی بخواهد بعدا آن قسمت را ترجمه می کنم.



خشونت

نبرد وجنگ تنها مواردی نیستند که مردان در آن قربانی خشونت می شوند.در واقع،به غیر از دوحالت استثنا،این مردان اند که بیش از زنان آماج خشونت قرار می گیرند.36
نخستین مورد استثنا،تجاوز جنسی است.اگر چه بعدا نشان خواهم داد که چگونه "تجاوز جنسی" علیه مردان به شدت دست کم گرفته و بی اهمیت پنداشته می شود.

مورد استثنا دوم نوعی از خشونت خانگی(domestic violence) است اما این مورد در شرایط استثنا بودن با مورد نخست تفاوت دارد.عبارت خشونت خانگی عموما به صورت خشونت شوهر و دوست پسر علیه زن و دختر فهمیده می شود.درک عمومی از این فرهشت به صورتی است که spousal violence منحصرا مربوط به رفتار خشن مردان علیه پارتنرشان می شود،در صورتی که این برداشت کاملا نادرست است.
بسیاری از پژوهش ها نشان داده اند که زنان به همان اندازه مردان،علیه پارتنرشان خشونت به کار می برند.38با دانستن اینکه این یافته ها برای بسیاری از مردم غیر منتظره جلوه می کند یکی از نویسندگان مشهور این نتایج را برای تطابق آنها با واقعیت تست کرده است.39تقریبا در تمام موارد زنان به همان اندازه مردان خشن بوده اند.در این پژوهش ها نشان داده شد که نیمی از خشونت دوسویه است،و در نیمه دیگر میزان مردان و زنان متهاجم یکسان است.40زمانی که میان "خشونت نرمال"(مانند:هل دادن،توگوشی زدن و پرتاب اشیاء) و "خشونت سخت"(مانند لگد زدن،گاز گرفتن،مشت زدن، با شی کوبیدن و حمله با چاقو یا تفنگ) تمایز قائل شویم،در می یابیم که نرخ خشونت دوسویه به یک سوم کاسته می شود، اما خشونت از سوی شوهران همان مقدار باقی می ماند و خشونت از سوی زنان افزایش می یابد.41در این پژوهش نشان داده شد که زنان به همان میزان مردان آغاز کننده درگیری و خشونت بوده اند.42دست کم چندیدن پژوهش موجود است که در آنها نشان داده شده که میزان زنانی که به شوهرانشان حمله می کنند از همان مردان بیشتر است.43در بیشتر آمارها در مورد dating violence میزان خشونت مردان علیه زنان بیشتر بوده44 اما باید توجه داشت که در این پژوهش ها خشونت زنان علیه مردان دفاع شخصی(self defence) تعبیر شده و از اینروست که آمار زنان پایینتر از مردان است.
تحقیقات در مورد "اثرات" خشونت بر مردان و زنان متفاوت است.برخی نشان داده اند که زیان هایی که مردان به زنان وارد کرده اند بیشتر است45 در این تحقیقات گفته شده که چون مردان از نگر بدنی قوی تر هستند،زیانی که می رسانند بیشتر است.46 در حالیکه برخی پژوهش های دیگر عکس این موضوع را ثابت می کنند47در صورت به کار بردن اسلحه، میان توانایی وارد کردن جراحات از سوی زن و مرد هیچ تفاوتی وجود ندارد از اینرو برخی دیگر از پژوهش ها نشان داده اند که تفاوتی میان جراحات وارده از سوی زنان و مردان در درگیری وجود ندارد.48
از اینرو spousal violence در این روال که مردان بیش از زنان در خطر قربانی شدن قرار دارند یک استثنا است،نه به خاطر اینکه مردان احتمال کمتری می رود که مورد خشونت قرار بگیرند،بلکه از این رو که مردان در خطر قابل قیاس با زنان هستند.در حالیکه این برداشت نادرست که مردم گمان می کنند زنان بر علیه شوهرانشان خشونت اعمال نمی کندد باعث شده که مردان در موقعیت خطرناکتری قرار بگیرند و این نابرابری برای آنها تشدید شود.مردانی که مورد بدرفتاری قرار گرفته اند زمانی که در مورد این بدرفتاری شکایت می کنند و یا از دیگران درخواست کمک می کنند جدی گرفته نمی شوند و از سوی دیگر منابع کمتری نسبت به زنان برای کمک به آنها وجود دارد.
به غیر از این دو مورد استثنا(خشونت جنسی وintimate partner violence)،احتمال اینکه مردان قربانی خشونت باشند بسیار بیشتر از زنان است.در بسیاری از پژوهش ها بروشنی نشان داده شده که هم مردان و هم زنان در در رویارویی با مردان(در مقایسه با زنان) بسیار تهاجمی تر و خشن تر رفتار می کنند.49این یک حقیقت انکار نشدنی است که مردان بسیار بیشتر از زنان قربانی خشونت می شوند.این موضوع در بسیاری از موارد صدق می کند.به طور مثال جنایت های خشن را در نظر بگیرید.آمارها در ایالات متحده نشان می دهد که مردان دوبرابر زنان مورد تهاجم خشن قرار می گیرند و بیش از سه برابر زنان به قتل می رسند.50آمار ها در انگلیس و ولز هم همین را نشان می دهند.طی سالهای 2008 و 2009، تحقیقات گسترده نشان داد که"احتمال قربانی خشونت شدن برای مردان دو برابر زنان است."51بویژه در مورد پسران 16 تا 24 سال.30 درسد از این پسران قربانی جنایت خشن بوده اند،مقایسه کنید با آمار 3 درسدی بزرگسالان.
باید بدانیم که که به طور مثال اکثر قربانی های پاکسازی های استالین هم مردان بوده اند.با توجه به نتایج سرشماری شوروی در ژانویه 1959،Robert Conquest بیان می دارد که اگر چه آمار تلفات جنگ نابرابری میان زنان و مردان را نشان می دهد، اما نابرابری مهم تر در گروه جمعیتی بزرگسالان است که که در تلفات جنگ جهانی سهم کمتری داشته اند ولی در پاکسازی های استالین بیشترین سهم را دارا بودند.از اینرو،در گروه جمعیتی 55 تا 59 سال،فقط 33 درسد از جمعیت مردان بوده اند.درگروه های جمعیتی نزدیک هم همین روال برقرار است.نزدیک 38 درسد از جمعیت 40 تا 54 سال و فقط نزدیک 35 درسد از جمعیت 60 تا 69 سال مردان بوده اند.53
در آفریقای جنوبی، کمیته ی حقیقت و آشتی(the Truth and Reconciliation Commission) به این نتیجه رسید که اکثریت قریب به اتفاق قربانی های خشونت(قتل،شکنجه،آدم ربایی و رفتار های وحشیانه)در سالهای رژیم آپارتاید(به دست عاملان حکومت و مخالفان) مردان بوده اند.54مشاهدات نشان داد که آمار مردانی که در آن سالها کشته شدند بیش از 6 برابر(!) زنان بوده.55
برای اینکه بدانید که این کمیته، زنان و شهادتشان را نادیده نگرفته شایان یادآوری است که بیش از 55 درسد از شهاد دهندگان زنان بوده اند56
در سالهای درگیری و جنگ در کوزوو(1989-1998)90 درسد کشته شدگان و بیش از 96 درسد از افراد مفقود شده مردان بوده اند.58در حالیکه زنان و دختران اکثیرت قربانی های تجاوز را تشکیل می دادند،این مردان بودند که با اختلاف زیاد نسبت به زنان شکنجه و کشته می شدند.

اینها فقط چند مثال هستند از تاریخچه خشونت های انسان که در آن مردان قربانی های اصلی کشتار و تجاوز به حقوقی انسانی بودند.برای دیدن باقی موارد خشونت علیه مردان و کشتار آنها رجوع کنید به سلسله مقالات Adam Jones که در آنها ایشان به تفصیل این موارد را ذکر کرده:
Gender Inclusive: Essays on Violence, Men, and Feminist International Relations by Adam Jones (http://www.amazon.com/Gender-Inclusive-violence-international-relations/dp/0415666090)


http://www.daftarche.com/images/imported/2013/08/108.jpg




منابع:
23372338

Mehrbod
09-03-2013, 04:21 PM
با اینکه ارزش چندانی[1] برای این گفتمان‌ها نمیپندارم, ولی برای بجاآوردن خویشکاریِ[2] خود هم که شده, نوشته‌هایِ برگزیده‌یِ[3] دوستان را اینجا آوردم: https://facebook.com/mardsetizi

بپسندید, بهمبازید[4], and usual stuff.


گفتگو در این دو رزمگاه هم خودبه‌خود دارد پیش میرود:


مردستیزی فراگیر در ایران و جهان - صفحه 8 (http://forum.hammihan.com/thread62876-8.html)
گسترش فراگیرِ «مردستیزی» در ایران و جهان - صفحه 11 (http://www.pars-sky.ir/forum/thread46710-11.html)





***



«به زنان احترام بگذارید: وظیفه‌یِ هر مرد ایرانی‌ست که به بانوان میهن اش احترام گذارد.»

آری؟ ولی چرا؟

هرگز از خودتان پرسیده‌اید که چرا این اندازه از مردان, چه در ایران چه در هر جایِ جهان پیوسته میخواهند که به زنان احترام بگذراند؟ آیا کسی به شما چون مرد هستید, از روی "مردی" احترام میگذارد!؟

این پدیده که آنرا ما «ارجِ بیجا» مینامیم یکی از ابزارهایِ همیشگی[5] فمینیست‌ها برای باجگیری از مردان میباشد. این پدیده که در آغاز در چهره‌هایِ نرم و ناآزاردهنده‌ای همچون «ladies first» خود را می‌نمایاند, کم کم به پدیده‌ای تبدیل میشود که از شمایِ مرد میخواهد به همه‌یِ زنان تنها و تنها از روی اینکه زن میباشند احترام بگذارید! هر آنکه در سوی وارونه, زنان برای اینکه شما مرد هستید هرگز تره هم خورد نکرده و نخواهد کرد.

احترام یا «ارج», چیزی است که هر کسی باید برای به دست آوردن آن بتنهایی و برای خود «بکوشد». چنانکه در انگلیسی میگویند ارج به دست آوردنی است, نه دادنی (Respect has to be earned, not given).

همانگونه که در میان مردان, تنها کسانی ارجمند هستند که برای آن در زندگی کوشش‌ها کرده‌اند, همین رویکرد را میباید در برابر زنان نیز در پیش گرفت.

— هیچ زنی ارجمند نیست, مگر آنکه ارج را به دست آورده باشد.








----
1. ^ candân+idan::Candânidan || چندانیدن: ضرب کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Multiply), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Multiplizieren) to multiply multiplizieren
2. ^ xwiš+kâr+i::Xwiškâri || خویشکاری: وظیفه‌شناسی; انجام کار درست MacKenzie proper function
3. ^ bar+gozidan::Bargozidan || برگزیدن: ترجیح دادن; برتر شمردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Prefer) to prefer
4. ^ han+bâxtan::Hanbâxtan <— Hambâxtan || هنباختن: هنبازی شدن; اشتراک گذاشتن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-40a147506b1a41f785440143df8f5609-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Share) to share
5. ^ hamiš+eg+i::Hamišegi || همیشگی: یوند تنگاتنگی با پنداره‌یِ زمان دارد, آنچه در همه‌یِ زمان‌ها باشد; میتواند «هستنده» باشد و بباید «باشنده» نیست. Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Eternal), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%B4%DA%AF%DB%8C) eternal

Nevermore
09-03-2013, 05:38 PM
با اینکه ارزش چندانی[1] برای این گفتمان‌ها نمیپندارم, ولی برای بجاآوردن خویشکاریِ[2] خود هم که شده, نوشته‌هایِ برگزیده‌یِ[3] دوستان را اینجا آوردم: https://facebook.com/mardsetizi

بپسندید, بهمبازید[4], and usual stuff.


گفتگو در این دو رزمگاه هم خودبه‌خود دارد پیش میرود:

مردستیزی فراگیر در ایران و جهان - صفحه 8 (http://forum.hammihan.com/thread62876-8.html)
گسترش فراگیرِ «مردستیزی» در ایران و جهان - صفحه 11 (http://www.pars-sky.ir/forum/thread46710-11.html)





***









----
1. ^ candân+idan::Candânidan || چندانیدن: ضرب کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Multiply), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Multiplizieren) to multiply multiplizieren
2. ^ xwiš+kâr+i::Xwiškâri || خویشکاری: وظیفه‌شناسی; انجام کار درست MacKenzie proper function
3. ^ bar+gozidan::Bargozidan || برگزیدن: ترجیح دادن; برتر شمردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Prefer) to prefer
4. ^ han+bâxtan::Hanbâxtan <— Hambâxtan || هنباختن: هنبازی شدن; اشتراک گذاشتن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-40a147506b1a41f785440143df8f5609-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Share) to share
5. ^ hamiš+eg+i::Hamišegi || همیشگی: یوند تنگاتنگی با پنداره‌یِ زمان دارد, آنچه در همه‌یِ زمان‌ها باشد; میتواند «هستنده» باشد و بباید «باشنده» نیست. Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Eternal), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%B4%DA%AF%DB%8C) eternal

اختیار دارید مهربد جان.شما بیش از آنچه که باید وظیفه ی خود را به جای آورده اید.
ایده و کار بسیار پسندیده و ارزشمندی است و به گمانم تنها مهربد عزیز و دوست داشتنی با آن پشتکار و جدیت منحصر به فرد اش از پس آن بر می آید.مهربد جان، امیدوارم همواره در بروز رسانی این پیج همت بورزی و در محیط فیس بوک که سلطه ی اندیشه ی زنانه بیداد می کند،صدایی رسا برای پدافند از حقوق مردان باشی.باید تا می شود جبهه های این نبرد را گسترده کنیم و به یک یا چند جستار در دفترچه بسنده نکنیم.

پ.ن:امیدوارم بیش از این ما را از دانش خود بهره مند کنی.:e303:اگر در توانت هست بیشتر از اینها به دفترچه سر بزن.

Nevermore
09-13-2013, 03:23 PM
چند سالی است که کمپینی در استرالیا راه افتاده به نام One in Three (http://www.oneinthree.com.au/overview/).هدف این کمپین تلاش برای ایجاد سازو کارهایی قانونی-فرهنگی است برای اینکه به مقوله های خوشنت علیه مردان یا زنان به یک نگاه نگریسته شود و قوانینی یکسان برای جلوگیری از این پدیده پایه گذاری شود.در ادامه برخی از آمار و مستنداتی که این کمپین به آنها استناد می کند را می آورم:

بر پاد باورهای عامیانه، بیش از یک سوم قربانی های تجاوز جنسی و دست کم یک سوم قربانی های خشونت خانگی مردان هستند(حتی برخی مناطق به میزان یک دوم).زمانی که می خواهید به آمار و ارقامی که در ادامه می آید، نگاه بیفکنید باید در نگر داشته باشید که خشونت خانگی بسیار موضوع پیچیده و غامضی است و نمی توان آنرا به اینکه"چه کسی،چه کاری را بر علیه چه کسی و چه مایه شدید انجام می دهد" تقلیل داد.مفهوم های "خشونت" و abuse بسیار مهم هستند.abuse میتواند بدون تهدید و یا به کار بردن خشونت فیزیکی بر پاد کسی رخ دهد.

پژوهش "اداره ی آمار استرالیا" در مورد " امنیت شخصی" از بزرگترین پژوهش هایی است که درباره ی خشونت در استرالیا انجام گرفته.در این پژوهش مشخص شد:(1)
-29.8%(تقریبا یک سوم) قربانی های خشونت توسط" پارتنر کنونی" پس از سن 15 سالگی، مردان بوده اند.
-24.4%(تقریبا یک چهارم) قربانی های خشونت توسط "پارتنر سابق" پس از سن 15 سالگی، مردان بوده اند.
-29.4%(تقریبا یک سوم) قربانی های تجاوز جنسی در طی 12 ماه گذشته مردان بوده اند.
-26.1%( بیش از یک چهارم) قربانی های "سوءاستفاده جنسی" پیش از سن 15 سالگی مردان بوده اند.

در پژوهشی درباب "خشونت و سوءاستفاده شخصی" در استرالیای جنوبی به سال 1999 مشخص شد:(2)
1-بر طبق گزارش های رسیده، 32.3% (تقریبا یک سوم) قربانی های خشونت خانگی توسط پارتنر های کنونی یا سابق(که شامل خشونت و سوءاستفاده فیزیکی و احساسی می شود) مردان بوده اند.
2-بر اساس گزارش های رسیده،19.3%(تقریبا یک پنجم) قربانی هایی که بر علیه شان رفتار جنسی خشن و یا بر پاد رضایت ایشان صورت گرفته(که این شامل پارتنرها نمی شود) از میان مردان بوده اند.

هر دوی این پژوهش ها شامل قربانی های مذکری که در زندان مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند(بیش از یک چهارم زندانیان) نمی شوند.(3)

در پژوهش "جلوگیری از ارتکاب جرم" به سال 2001، جوان های 12 تا 20 سال مورد پرسش قرار گرفتند.در این پژوهش این نتایج به دست آمد:(4)
1-در حالیکه 23 درسد جوان ها از خشونت پدران یا ناپدری شان بر علیه مادران یا نامادری شان آگاهی داشتند،تقریبا درسد یکسانی(22%) از جوان ها هم نسبت به خشونت مادران یا نامادری شان بر علیه پدران یا ناپدری شان آگاه بودند.

2-تقریبا درسد یکسانی از پسران(15) و دختران(16) به عبارت "من خشونت خانگی را تجربه کرده ام" پاسخ "آری" دادند.
3-تقریبا درسد یکسانی از دختران(6) و پسران(5) به عبارت "دوست دختر/دوست پسر من از راه فیزیکی مرا مجبور به سکس کرد." پاسخ "آری" داده اند.

در پژوهشی در ایالت(New South Wales) استرالیا به سال 2005 مشخص شد(5) که 28.9%( تقریبا یک سوم) قربانی های خشونت خانگی میان سال های 1997 تا 2004 مردان بوده اند.مردان و زنان قربانی تقریبا به یک تعداد و یک گونه دچار جراحات شده بودند.نگاه کنید به فرتور های 1 و 2.


در همین ایالت در سال 2010 گزارش های پلیس نشان داد(17) که30.8 درسد(تقریبا یک سوم) قربانی های خشونت خانگی که مربوط به تهاجم بوده، مردان بوده اند.
گزارش های پلیس نشان داد که در 34%(تقریبا یک سوم) خشونت های خانگی و فامیلی مردان قربانی بوده اند و در این گزارش ها زنان 30 درصد مرتکب خشونت شده بودند.(18)
2387
2388
2389

در پژوهشی در ایالت کوئینزلند، 32.6%(تقریبا یک سوم) قربانی های خشونت گزارش شده به پلیس مردان بوده اند.(6)

در تحقیق موسسه ی جرم شناسی استرالیا در سال 2013 مشخص شد(7) که 39%(دو پنجم) قربانی های قتل خانگی و 27%(تقریبا یک سوم) قربانی های قتل در روابط دوست پسر-دوست دختری بین سالهای 2008 تا 2010 مردان بوده اند.

آژانس حمایت از قربانی ها به نام ویکتورین در سال 2012 نشان داد که در سال های 2009 تا 2010، 36%(بیش از یک سوم) قربانی هایی که به بیمارستان ویکتورین برای خشونت خانگی مراجعه کرده بودند از میان مردان بودند.(8)

در سال 2012 موسسه ی استرالیایی " سلامت و رفاه" دریافت که 45.4%(کمتر از نیمی از) قربانیان خشونت خانگی که در سل های 2002 تا 2005 در بیمارستان بستری شده بودند از میان مردان بودند.(19)

بنیاد استرالیایی مطالعات خانواده طی یک پژوهش به سال 1999 نشان داد که پس از جدایی تقریبا میزان یکسانی از مردان(55%)و زنان(62%) گزارش داده اند که خشونت فیزیکی و تهدید را از سوی پارتنر سابق شان تجربه کرده اند.در مورد emotionam abuse این میزان برای زنان 84% و برای مردان 75% گزارش شده.(9)

در سال 1999 دانشگاه ملبورن نتیاج یکسری پژوهش ها را منتشر کرد که در آن بیان شد که:مردان و زنان به یک میزان احتمال می رود که خشونت خانگی علیه خودشان را گزارش دهند.فراتر از این، مردان و زنان به یک میزان احتمال می رود که خشونت خودشان را گزارش دهند.زنان و مردان، همچنین میزان یکسانی از درد و نیاز به مراقبت پزشکی را که ناشی از خشونت خانوادگی بوده،گزارش داده اند.(10)

در یک تحقیق بسیار گسترده که توسط ماری استیتوس میان 32 ملت صورت گرفت، نشان داده شد که در استرالیا 14 درسد از خشونت فیزیکی میان دیتینگ پارتنر ها در 12 ماه قبل "تنها" از سوی مردان رخ داده و 21 دسد "تنها" از سوی زنان و 64.9 درسد، خشونت دو سویه(که در آن هردو علیه یکدیگر خشونت اعمال کرده اند) بوده است.(11)

دولت محلی ایالت کوئینز در سال 2009 کزارش داد که در 40 درسد موارد(بیش از یک سوم) خشونت خانگی و فامیلی،دستورات قضایی برای محافظت از مردان صادر شده است.(13)


موسسه ی مطالعات خانواده در استرالیا در سال 2009 گزارش داد که :39 درسد(بیش از یک سوم) قربانی های صدمه ی جسمی پیش از جدایی مردان بوده اند و 48 درسد(تقریبا یک دوم) از قربانیان emotional abuse پیش از جدایی یا در دوران جدایی مردان بوده اند.(15)

در طی یک پژوهش به سال 2009 در ایالت کوئینزلند مشخص شد که کمینه ی زوج ها گزارش تجربه ی خشونت داده اند و از این میان 82 زوج(تنها 22 درسد) دست کم یک بار در سال پیش از ازدواج یا در دوران ازدواج گزارش خشونت داده اند.خشونت زنان بیش از مردان بوده بطوری که 76 زن(20 درسد) و 34 مرد(9درسد) اعمال خشونت کرده بودند.در میان زوج های خشن،معمولترین الگو این بوده است که "تنها" زنان خشونت به کار برند(n=48/82 or 59 percent) رویه معمول دیگر اعمال خشونت از سوی هر دو پارتنر بوده(n=28 or 34 percent) و بالاخره آخرین نوع خشونت اعمال شده فقط از سوی مردان بوده(n=6 or 7 percent) (16)



بنمایه ها:

* While much sexual violence occurs within extended families, not all sexual violence is family violence. Sexual violence is included on this page because the Australian Government's current anti-violence strategy addresses sexual assault and family violence together. 1Australian Bureau of Statistics 2006, Personal Safety Survey, Australia, 2005, cat no 4906.0, ABS, Canberra.
http://www.abs.gov.au/AUSSTATS/abs@.nsf/DetailsPage/4906.02005%20(Reissue)?OpenDocument (http://www.abs.gov.au/AUSSTATS/abs@.nsf/DetailsPage/4906.02005%20%28Reissue%29?OpenDocument). Significant problems with this survey include, (a) only female interviewers were used, (b) a much smaller sample of male informants was used compared to female informants, and (c) no data was published on types of violence or injuries or threats received by male victims.

2 Dal Grande, E, Woollacott, T, Taylor, A, Starr, G, Anastassiadis, K, Ben-Tovim, D, Westhorp, G, Hetzel, D, Sawyer, M, Cripps, D, and Goulding, S. 1999, Interpersonal Violence and Abuse Survey, September 1999, Epidemiology Branch, South Australian Department of Human Services, Adelaide. http://www.health.sa.gov.au/pros/portals/0/interpersonal-violence-survey.pdf

3 Heilpern, D. (2005). Sexual assault of prisoners: Reflections. University of New South Wales Law Journal, 28(1), 286-292. Retrieved November 1, 2009, from http://austlii.law.uts.edu.au/au/journals/UNSWLawJl/2005/17.html

4 Crime Research Centre (University of Western Australia) and Donovan Research 2001, Young people and domestic violence – national research on young people’s attitudes to and experiences of domestic violence, National Crime Prevention, Canberra. http://www.oneinthree.com.au/ypdv (http://www.oneinthree.com.au/storage/pdfs/Young_People_and_Domestic_Violence_-_full_report.pdf)

5 People, J. 2005, ‘Trends and Patterns in Domestic Violence Assaults’, Crime and Justice Bulletin, No 89, NSW Bureau of Crime Statistics and Research, October. http://www.lawlink.nsw.gov.au/lawlink/bocsar/ll_bocsar.nsf/vwFiles/cjb89.pdf/$file/cjb89.pdf

6 Crime and Misconduct Commission (2005, March). Policing Domestic Violence In Queensland: Meeting the Challenges. Brisbane: Crime and Misconduct Commission. http://www.cmc.qld.gov.au/data/portal/00000005/content/73653001131400781353.pdf

7 Chan, A., & Payne, J. (2013). Homicide in Australia: 2008-09 to 2009-10 National Homicide Monitoring Program annual report. Canberra: Australian Institute of Criminology. Retrieved March 3, 2013, from Homicide in Australia, 2008–10 (http://www.aic.gov.au/publications/current%20series/mr/21-40/mr21/04_homicide.html).

8 Victims Support Agency (2012). Victorian Family Violence Database Volume 5: Eleven-year Trend Report. Melbourne: Victorian Government Department of Justice. Retrieved September 17, 2012, from http://www.justice.vic.gov.au/home/crime/research+and+statistics/victorian+family+violence+database+volume+5+eleven-year+trend+analysis+1999-2010

9 Wolcott, I., & Hughes, J. (1999). Towards understanding the reasons for divorce. Australian Institute of Family Studies, Working Paper, 20. Retrieved November 1, 2009, from Reasons for Divorce - Publications - Australian Institute of Family Studies (AIFS) (http://www.aifs.gov.au/institute/pubs/wolcott6.html)

10 Heady, B, Scott, D, & de Vaus, D, 1999. Domestic Violence in Australia: Are Women and Men Equally Violent?, Melbourne Institute of Applied Economic and Social Research, Melbourne. http://www.mensrights.com.au/page13y.htm

11 Straus, M, 2008, Dominance and symmetry in partner violence by male and female university students in 32 nations, Children and Youth Services Review 30, 252–275. http://pubpages.unh.edu/~mas2/ID41-PR41-Dominance-symmetry-In-Press-07.pdf (http://pubpages.unh.edu/%7Emas2/ID41-PR41-Dominance-symmetry-In-Press-07.pdf)

12 Fergusson, D. M., & Mullen, P. E. (1999). Childhood sexual abuse: An evidence based perspective. Thousand Oaks: Sage Publications, Inc.

13 Queensland Government Department of Communities (2009, October 9). Domestic and family violence orders: Number and type of order by gender, queensland, 2004-05 to 2008-09. [Letter]. Retrieved October 31, 2009, from http://www.menshealthaustralia.net/files/Magistrates_Court_data_on_QLD_DVOs.pdf

14 Stuart, P. (2004). Risk factors for recent domestic physical assault in patients presenting to the emergency department. Emergency Medicine Australasia, 16(3), 216-224.

15 Kaspiew, R., Gray, M., Weston, R., Moloney, L., Hand, K., & Qu, L. (2009, December). Evaluation of the 2006 family law reforms. Melbourne: Australian Institute of Family Studies. Retrieved July 5, 2010, from http://www.aifs.gov.au/institute/pubs/fle/evaluationreport.pdf

16 Halford, W.K., Farrugia, C., Lizzio, A. & Wilson, K. (2010) 'Relationship aggression, violence and self-regulation in Australian newlywed couples', Australian Journal of Psychology, 62: 2, 82 — 92, First published on: 19 May 2009. Retrieved March 18, 2011, from Relationship aggression, violence and self-regulation in Australian newlywed couples - Halford - 2010 - Australian Journal of Psychology - Wiley Online Library (http://dx.doi.org/10.1080/00049530902804169).

17 Bureau of Crime Statistics and Research (2010). NSW Recorded Crime Statistics 2010 (Excel spreadsheet). Retrieved April 20, 2011, from http://www.bocsar.nsw.gov.au/lawlink/bocsar/ll_bocsar.nsf/vwFiles/NewSouthWales.xls/$file/NewSouthWales.xls.

18 Audit Office of New South Wales (2011). New South Wales Auditor-General's Report: Responding to Domestic and Family Violence, Performance Audit. Retrieved May 17, 2013, from http://www.audit.nsw.gov.au/ArticleDocuments/143/Responding_to_Domestic_Family_Violence_Full_Report .pdf.aspx.

19 Pointer, S. & Kreisfeld, R. (2012). Hospitalised interpersonal violence and perpetrator coding, Australia, 2002–05. Injury research and statistics series no. 77. Cat. no. INJCAT 153. Canberra: Australian Institute of Health and Welfare. Retrieved May 17, 2013, from http://www.aihw.gov.au/WorkArea/DownloadAsset.aspx?id=60129542324 (http://www.aihw.gov.au/WorkArea/DownloadAsset.aspx?id=60129542324)

Nevermore
09-22-2013, 03:00 PM
نتایج بیش از 286 تحقیق دانشگاهی، که شامل 211 پژوهش تجربی-آماری و 65 پژوهش تحلیلی است، نشان می دهد که زنان از نگر فیزیکی به همان اندازه ی مردان و حتی بیشتر از ایشان در روابط با همسر و یا پارتنرشان خشن و متهاجم هستند.مجموع جامعه ی آماری ای که در این پژوهش ها مورد بررسی قرار گرفته بیش از 371600 نفر است.

بنمایه :
http://www.csulb.edu/~mfiebert/assault.htm (http://www.csulb.edu/%7Emfiebert/assault.htm)
به گمانم امیر عزیز هم در جایی به این تحقیقات اشاره کرده بود.در واقع منبعی کامل و مستند درباره ی خشونت های مرد و زن علیه یکدیگر است.بی نظیر است این منبع.

Mehrbod
09-23-2013, 06:06 PM
آها. پس زنان نیاز به گسترده کردن ژن ندارند؟! زنان به فرزند نیاز ندارند؟؟


زن و مرد هر دو نیاز به زادآوری دارند, ولی اینکه چگونه این
نیازشان را برآورده میسازند است که ما اینجا درباره‌یِ آن سخن میگوییم.

برای اینکه آسانتر بگیرید, یک آدم, بگوییم یک مرد نیاز جنسی دارد, او میتواند این نیاز را:


١. با دوستی با یک دختر برآورده کند.
٢. با خوابیدن با یک روسپی برآورد.
٣. با تجاوز! به یک کودک آنرا برآورد.
٤. ...


پس اینجا سخن از نیاز نیست, سخن شیوه‌یِ برآوردن همان نیاز است.






تمنای شما برای سکس به بهانه فرزند، 1 شب است نه هزار شب!!


نه, در مردان گرایش‌هایِ جنسی و پیمانداری هست, زیرا فرزند آدمی از روی ناتوانی شگفت‌انگیزش (در همسنجی با دیگر پستانداران) برای بزرگ شدن هم به مادر و هم به پدر نیاز دارد.

ابزار "عشق" نیز از همینرو پدید آمده, که زن و مرد با پیمانداری به یکدیگر, تا چند سال کنار همدیگر بمانند و فرزند اشان را بزرگ کنند (برای همین هم سوزانترین عشق‌ها پس از ≈٤ سال سرد میشوند, زیرا دیگر کارکرد سودمندی ندارد).

ولی این برای زمانی بود که مرد «دلباخته» شده باشد, اگر نه مردان میتوانند راهبرد‌هایِ دیگری را هم بدنبالند
و برای نمونه, با ١٠٠ زن بخوابند و بگذارند ١٠٠ زن خودشان بچه را بزرگ کنند (٨٠ تای آنها هم بزرگ نشود, ٢٠ تایش میشود).

زنان هم باز راهبردهای دیگری دارند, میتوانند با یک مردِ "خوب" بخوابند و از او امنیت
بگیرند, ولی با یک مرد سکسی دیگر هم بخوابند و از او ژن بگیرند: راهبرد دو-بستری زنان (dual-mating strategy in women)






یادم به مثال خنده دارت در فیسبوک افتاد که بحث تلوزیون CRT و LED کردی..
آخرش هم گفتی زنان دست توی جیبشان نمیکنند و مسلما تلوزیون گران قیمت LED می خواهند!
زن که از وضع اقتصادی جامعه بی خبر است!!


درست است, گفته بودیم کمتر زنی مانند مردان میداند که دگرسانی LCD و LED نمونه‌وار در چیست, شما هم گفته بودی که نه, زن همیشه
میخواهد LED گرانتره را بخرد که ناخواسته مهر تائیدی بر این و یک سخن دیگر ما بود: زنان پول این چیزها را از جیب خودشان نمیدهند, برای همین همیشه گرانتره را میخواهند.

اگرنه از بیخ سخن درباره‌یِ این بود که چه شمار زنی نمونه‌وار, میدانند دگرسانی فندین LED با LCD چیست, که روشن شد نمیدانند
و همان بهتره را تنها میخواهند! وظیفه‌یِ مرد است بداند کدام چرا و چگونه کار میکند و ..., برای زن همان قیافه و class اش مهم است.







با این مثالت من میتونم به این نتیجه برسم مردان نباید دنبال گسترده کردن ژن و بقای نسلشان باشند. هزینه پرورش کودک بسیار بالاست.. این زنان خانه دارند که دنبال بقای ژن هستند و دست توی جیب نمی کنند!
پس به طور کلی این قضیه ژن و نسل و ... بهانه ای خوبی برای تمنای سکس نیست!!


فرجامیابی نادرستی است.

دگرسانی میان خواسته‌هایِ زن و مرد و راههای برآورده شدن آنها, مایه‌یِ پیدایش ستیز‌هایِ درونی میشود, که امروز میتوانیم بگونه‌ای زنان را برنده‌یِ کامگار این ستیز بدانیم.





برو بچه پر روووووووووو


نه, من اینجا هستم تا پاسخ درخور و فراخور بدهم! (:






آری. نقاب از رخ برداشته ام. من اینگونه خشن و بی مهر هستم!

بجایش ما نقابی نزده‌ایم و از روز یکم خودمان بوده‌ایم.


پارسیگر

یه نفر
09-23-2013, 06:34 PM
درست است, گفته بودیم کمتر زنی مانند مردان میداند که دگرسانی[8] LCD و LED نمونه‌وار در چیست, شما هم گفته بودی که نه, زن همیشه
میخواهد LED گرانتره را بخرد که ناخواسته مهر تائیدی بر این و یک سخن دیگر ما بود: زنان پول این چیزها را از جیب خودشان نمیدهند, برای همین همیشه گرانتره را میخواهند.

اگرنه از بیخ سخن درباره‌یِ این بود که چه شمار زنی نمونه‌وار, میدانند دگرسانی فندین LED با LCD چیست, که روشن شد نمیدانند
و همان بهتره را تنها میخواهند! وظیفه‌یِ مرد است بداند کدام چرا و چگونه کار میکند و ..., برای زن همان قیافه و class اش مهم است.
حداقل رشته تحصیلی من این است. میدانم تفاوتش چیست. تو تفاوتش را بگو!
خیلی خنده داری! زنان همیشه طلاها و دستبند ها و حلقه ها و گردنبندهایشان را برای زندگی بهتر فروخته اند!
زنان همیشه وسایل خانه را خریده اند. جهیزیه
زنان همیشه مدیریت مالی خانه و خانواده را بر عهده داشتند..
الان توی جامعه ایران نیستی! وگرنه میدی زنان همه جا کار میکنند. ولی با حقوق کمتر
اصلا این روزها مردی با زن خانه نشین ازدواج نمیکند..
خودت که میدونی. من برای کار به شهر دیگری میروم. الانم اونجام..!
پس زنان همواره دنبال بهترین و ارتقا و پیشرفت بوده اند.

یه نفر
09-23-2013, 06:37 PM
نه, در مردان گرایش‌هایِ جنسی و پیمانداری[3] هست, زیرا فرزند آدمی از روی ناتوانی شگفت‌انگیزش (در همسنجی[4] با دیگر پستانداران) برای بزرگ شدن هم به مادر و هم به پدر نیاز دارد.
ابزار "عشق" نیز از همینرو پدید آمده, که زن و مرد با پیمانداری به یکدیگر, تا چند سال کنار همدیگر بمانند و فرزند اشان را بزرگ کنند (برای همین هم سوزانترین عشق‌ها پس از ≈٤ سال سرد میشوند, زیرا دیگر کارکرد سودمندی ندارد).
ولی این برای زمانی بود که مرد «دلباخته[5]» شده باشد, اگر نه مردان میتوانند راهبرد‌هایِ[6] دیگری را هم بدنبالند[7]
و برای نمونه, با ١٠٠ زن بخوابند و بگذارند ١٠٠ زن خودشان بچه را بزرگ کنند (٨٠ تای آنها هم بزرگ نشود, ٢٠ تایش میشود).
زنان هم باز راهبردهای دیگری دارند, میتوانند با یک مردِ "خوب" بخوابند و از او امنیت
بگیرند, ولی با یک مرد سکسی دیگر هم بخوابند و از او ژن بگیرند: راهبرد دو-بستری زنان (dual-mating strategy in women)

این جواب حرف من بود؟ چه ربطی داشت؟؟!
گفته منو نقض نکرد. مردان دنبال سکس هستند نه گسترش ژن !

یه نفر
09-23-2013, 06:38 PM
مردان برای سکس و کامیابی ازدواج میکنند و زنان برای ازدواج، سکس میکنند !
تفاوت اصلی اینجاست

Mehrbod
09-23-2013, 06:47 PM
حداقل رشته تحصیلی من این است. میدانم تفاوتش چیست. تو تفاوتش را بگو!


ولی رشته‌یِ کاری من نیست و باز هم میدانم! (:

سخن ما هم آماریک بود, چه شمار زنی میدانند, چه شمار مردی؟






خیلی خنده داری! زنان همیشه طلاها و دستبند ها و حلقه ها و گردنبندهایشان را برای زندگی بهتر فروخته اند!


نه, نمونه‌یِ آورده شده خنده‌دار بود. یک اینکه چجوری است که زن از بیخ طلا و دستبند دارد و مرد ندارد!؟ آهان, ببخشائید, از همان مرد (شوهر+پدر) گرفته.
دو اینکه اینها را برای همسرش میفروشد, یا برای خودش و فرزند پاره‌یِ تن خودش!؟





زنان همیشه وسایل خانه را خریده اند. جهیزیه


بیشتر به شوخی میخورد. جهیزیه کدام است, کدام زنی میرود با مردی که از خودش خانه, خودرو, کار, درآمد و ... ندارد همسری کند!؟
مردیکه اینها را دارد, بیگمان نیاز به چند تا جهیزیه‌یِ خانم ندارد.






زنان همیشه مدیریت مالی خانه و خانواده را بر عهده داشتند..


این هم شوخی بامزه‌ای است. خود من سالهاست تنها زندگی میکنم و مدیریت هزینه هایم این اندازه ساده است که در کمتر از چند دقیقه در ماه ذهنی انجام میدهم! مدیریت مالی!!! مدیریت مالی ندارد, شما یک شماری پول باید برای یک شماری خدمات در ماه بدهید و یک درآمدی هم دارید, اینها را از هم کم میکنید میشود مدیریت شده! کلاس دوم دبستان به گمانم هر کسی اینها را میآموزد.


اینها افسانه‌هایی است که از کارِ نمیدانم سخت و دشوار و جانکاه خانه‌داری! برای مردان ساخته‌اند!

رخت شستن با رختشوی کجا و کار کردن زیر برف و باران و آفتاب و یک پا در هوا روی داربست
ساختمانسازی کجا!؟ پخت و پز (که بسیار هم خوشی‌آور است) کجا و نمیدانم حفاری در سنگ معدن کجا! ؟






الان توی جامعه ایران نیستی! وگرنه میدی زنان همه جا کار میکنند. ولی با حقوق کمتر
اصلا این روزها مردی با زن خانه نشین ازدواج نمیکند..


دستمزد کمتر از افسانه‌هایِ همیشگی زنان. کدام زنی حفاری, عملگی, چاهکنی, لایروبی,
پاسداری و هزار یک کار کثیف دیگر را در ایران میکند؟ هیچکدام.
اصلا کدام زنی اینها را در غرب آزاد میکند؟ باز هم هیچکدام.

روشن است زمانیکه زن اینها را نکند, در میانگین پول زنان کمتری از مردان درمیاورند, هیچ جادویی هم در کار نیست.






خودت که میدونی. من برای کار به شهر دیگری میروم. الانم اونجام..!
پس زنان همواره دنبال بهترین و ارتقا و پیشرفت بوده اند.

شما هم از سر ناچاری این کارها را میکنید و همینکه یک ترازی از هوشمندی نشان میدهید برای این است که در زندگی وادار به آموختن یک چیزهایی هم شده‌اید.
بجایش تک تکِ مردان همینجور هستند و باید یا کار کنند, یا بروند بمیرند.

Mehrbod
09-23-2013, 06:56 PM
مردان برای سکس و کامیابی ازدواج میکنند و زنان برای ازدواج، سکس میکنند !
تفاوت اصلی اینجاست

آفرین, سخن ما هم همین بود.

ازدواج برای زن:


١. کار نکردن در بیرون
٢. خوردن و خوابیدن و خرامیدن
٣. ...



ازدواج برای مرد:


١. کار کردن برای دو تن
٢. خرحمالی کردن بیشتر (تا هزینه‌یِ زندگی خودش و یکی دیگر فراهم شود)
٣. ...



به سخن دیگر, ازدواج زن یک قرارداد خودفروشی است که زن در برابر باز کردن پاهای خود و
سکس, از مرد پول و امنیت و زندگی آسوده میگیرد, مرد بجاش تنها چیزیکه بدست میاورد سکس است و بس.

از همینرو نیز ما بیشینه‌یِ مردانیکه ازدواج میکنند را کودن و نادان میخوانیم!

یه نفر
09-23-2013, 07:04 PM
ولی رشته‌یِ کاری من نیست و باز هم میدانم! (:
سخن ما هم آماریک بود, چه شمار زنی میدانند, چه شمار مردی؟



نه, نمونه‌یِ آورده شده خنده‌دار بود. یک اینکه چجوری است که زن از بیخ طلا و دستبند دارد و مرد ندارد!؟ آهان, ببخشائید, از همان مرد (شوهر+پدر) گرفته.
دو اینکه اینها را برای همسرش میفروشد, یا برای خودش و فرزند پاره‌یِ تن خودش!؟



بیشتر به شوخی میخورد. جهیزیه کدام است, کدام زنی میرود با مردی که از خودش خانه, خودرو, کار, درآمد و ... ندارد همسری کند!؟
مردیکه اینها را دارد, بیگمان نیاز به چند تا جهیزیه‌یِ خانم ندارد.



دستمزد کمتر از افسانه‌هایِ همیشگی زنان. کدام زنی حفاری, عملگی, چاهکنی, لایروبی,
پاسداری و هزار یک کار کثیف دیگر را در ایران میکند؟ هیچکدام.
اصلا کدام زنی اینها را در غرب آزاد میکند؟ باز هم هیچکدام.
واسه همه اینها اینقدر جواب دارم یک کتاب برات نویسم..

ولی اینو که دیدم واقعا از ته دل بهت خندیدم. مرسی. تنهاییم رو با شادی پر کردی..
نشون دادی خیلی بی مغزی..



خود من سالهاست تنها زندگی میکنم و مدیریت هزینه هایم این اندازه ساده است که در کمتر از چند دقیقه در ماه ذهنی انجام میدهم! مدیریت مالی!!! مدیریت مالی ندارد, شما یک شماری پول باید برای یک شماری خدمات در ماه بدهید و یک درآمدی هم دارید, اینها را از هم کم میکنید میشود مدیریت شده! کلاس دوم دبستان به گمانم هر کسی اینها را میآموزد.

آخه پسرک جوان! زندگی مجردی خودتو با زندگی متاهلی مقایسه میکنی؟؟!
مدیریت هزینه ها در چند دقیقه در ماه؟؟!
تو اصلا میدونی صرفه جویی برای اجاره خانه یعنی چی؟!
میدونی چجوری زندگی کنی که بتونی یه سقف از خودت بالای سرت داشته باشی؟ این مدیریت نمیخواد؟
اینکه هزینه رفت و آمد رو چجوری کم کنی تا پس انداز داشته باشی. تا حالا بهش فکر کردی؟
اینکه وسایل غیر ضروری نخری.
اینکه چجوری میمهانی بدی و میهمانی بری تا کمتر خرج کنی..
اینکه چجوری بیشتر پول درباوری..
اینکه چجوری ساده اما آسوده زندگی کنی..
اینکه چجوری پول بیمه و دکتر و .. بدی
اینکه چکار کنیم تا وسایل خونه خراب نشه
اینکه اگر شیر ظرف شویی خراب شد چجوری خودمون تعمیرش کنیم
اینکه یه ذره پول رو چجوری سرمایه گذاری کنیم تا سود بیشتری به دست بیاریم..
....
هزارتای دیگه که تو خبر نداری.. زندگی که مستی نیست!

خوندن این مثالها خودش بیشتر از چند دقیقه وقت برد!
خیلی کوتاه فکری...

یه نفر
09-23-2013, 07:09 PM
آفرین, سخن ما هم همین بود.

ازدواج برای زن:

١. کار نکردن در بیرون
٢. خوردن و خوابیدن و خرامیدن
٣. ...


ازدواج برای مرد:

١. کار کردن برای دو تن
٢. خرحمالی کردن بیشتر (تا هزینه‌یِ زندگی خودش و یکی دیگر فراهم شود)
٣. ...


به سخن دیگر, ازدواج زن یک قرارداد خودفروشی است که زن در برابر باز کردن پاهای خود و
سکس, از مرد پول و امنیت و زندگی آسوده میگیرد, مرد بجاش تنها چیزیکه بدست میاورد سکس است و بس.

از همینرو نیز ما بیشینه‌یِ مردانیکه ازدواج میکنند را کودن و نادان میخوانیم!
ازدواج برای زن:
1- آغاز بدبختی ها
2- آغاز تحمل بدرفتاری های شوهری که ادعای خرحمالی در بیرون از محیط کار میکند!!
3- خانه نشین شدن اجباری برای غرور بی جای مرد ( که من کار میکنم. تو لنگتو بده هواااا ضیفه! )
4- سرکوب تمام امیالش
5- صبح تا شب در خانه حمالی کردن و به چشم نیامدن
6- تحمل خیانت همسرش


ازدواج برای مرد:
1- خورد و خوراک آماده به محض ورود به خانه
2- کیسه بکسی برای تخلیه روحی
3- سکس در قبال هیچ محبتی
4- نازشو کشیدن
5- شست و شویی تمامی لباس هایش
6- * درمواقعی خوردن پول کار کردن زنش
7- خوردن پول پدر زنش
8- ادعای تملک به دارایی خانواده زنش
9- آرامشی که از زنش میگیرد و به زنش نمی دهد

Mehrbod
09-23-2013, 07:13 PM
واسه همه اینها اینقدر جواب دارم یک کتاب برات نویسم..

ولی اینو که دیدم واقعا از ته دل بهت خندیدم. مرسی. تنهاییم رو با شادی پر کردی..
نشون دادی خیلی بی مغزی..


اگر کسی به مهربد بگوید بی مغز, بیشتر خود اش بی مغز به نگر میاید, believe me (:





آخه پسرک جوان! زندگی مجردی خودتو با زندگی متاهلی مقایسه میکنی؟؟!
مدیریت هزینه ها در چند دقیقه در ماه؟؟!
تو اصلا میدونی صرفه جویی برای اجاره خانه یعنی چی؟!
میدونی چجوری زندگی کنی که بتونی یه سقف از خودت بالای سرت داشته باشی؟ این مدیریت نمیخواد؟
اینکه هزینه رفت و آمد رو چجوری کم کنی تا پس انداز داشته باشی. تا حالا بهش فکر کردی؟
اینکه وسایل غیر ضروری نخری.
اینکه چجوری میمهانی بدی و میهمانی بری تا کمتر خرج کنی..
اینکه چجوری بیشتر پول درباوری..
اینکه چجوری ساده اما آسوده زندگی کنی..
اینکه چجوری پول بیمه و دکتر و .. بدی
اینکه چکار کنیم تا وسایل خونه خراب نشه
اینکه اگر شیر ظرف شویی خراب شد چجوری خودمون تعمیرش کنیم
اینکه یه ذره پول رو چجوری سرمایه گذاری کنیم تا سود بیشتری به دست بیاریم..
....
هزارتای دیگه که تو خبر نداری.. زندگی که مستی نیست!


اگر مدیریت مالی!!! ((: برایتان این اندازه کار دشوار و جانکاه و پیچیده‌ای است, میتوانید از من بیاموزید:


چه اندازه پول در ماه دارید = X
چه اندازه هزینه‌هایِ بایا در ماه دارید (کرایه + برق + آب + ...) = Y
چه اندازه پول برای هزینه‌هایِ ناخواسته (تعمیر, ...) کنار باید بگذارید = Z

پس, L = X - Y - Z




اکنون شما اندازه‌یِ L میتوانید مهمانی, nightclub, شام بیرون, وسیله‌یِ خانه و ... بخرید و هزینه کنید.



صرفه جویی برای اجاره خانه = Y
اینکه هزینه رفت و آمد رو چجوری کم کنی تا پس انداز داشته باشی = Z
اینکه وسایل غیر ضروری نخری = L
اینکه چجوری میمهانی بدی و میهمانی بری تا کمتر خرج کنی = L
اینکه چجوری بیشتر پول درباوری = (((:
اینکه چجوری ساده اما آسوده زندگی کنی (((:
اینکه چجوری پول بیمه و دکتر و .. بدی = Y + Z
اینکه چکار کنیم تا وسایل خونه خراب نشه (((:
اینکه اگر شیر ظرف شویی خراب شد چجوری خودمون تعمیرش کنیم (((:
اینکه یه ذره پول رو چجوری سرمایه گذاری کنیم تا سود بیشتری به دست بیاریم.. (((:
....
هزارتای دیگه که تو خبر نداری.. زندگی که مستی نیست!



خنده‌ها برای اینه که اینکارها (تعمیر شیر آب, پول درآوردن بیشتر, ...) را هم مرد میکند, نه زن! (((:






خوندن این مثالها خودش بیشتر از چند دقیقه وقت برد!
خیلی کوتاه فکری...

خواندن اشان آری, ولی افمارش اشان نه.

اگر براستی اینها برای کسی دشوار بود, باید یکبار دیگر از نو دبستان برود بانوی گرامی!


پارسیگر

Mehrbod
09-23-2013, 07:23 PM
ازدواج برای زن:
1- آغاز بدبختی ها


no joke؟ کدام بدبختی‌ها؟ آهان همانهایی که از ٢ می‌آغازند ... (:






2- آغاز تحمل بدرفتاری های شوهری که ادعای خرحمالی در بیرون از محیط کار میکند!!


اگر مرد بد رفتار کند که خبری از سکس و شام هم نیست و باید روی کاناپه بخوابد!؟





3- خانه نشین شدن اجباری برای غرور بی جای مرد ( که من کار میکنم. تو لنگتو بده هواااا ضیفه! )


من از خدامه بتوانم همه‌یِ روز خانه باشم و کار نکنم, این افسانه‌ها از کار سخت خانه را گفتم, بروید به دیگران بگویید که فریبتان را
میخورند, خود من سالهاست تنها زندگی میکنم و از آروزهامه که بتوانم بی نیاز از کار بیرون, خانه بمانم و کتاب بخوانم و به گلها و درختچه‌های زیبایم آب بدهم!





4- سرکوب تمام امیالش


کدام امیال!؟ مرد بیچاره که از خداشه زن کمی امیال سکسی نشان دهد, یا هتا امیال دانشیک نشان بدهد و بشود با او یک گفتگوی درخور داشت!؟





5- صبح تا شب در خانه حمالی کردن و به چشم نیامدن


بزرگترین دروغ زنان: خانه‌داری آسانترین کار جهان است. تازه خود من در خانه‌ام رختشوی و خشکشوی و ... هم ندارم و لباسهایم
را هم بیرون میبرم, اگر نه با بودن اینها رسما برای نگهداری و برآوردن نیازهای خانه کمتر از ٥ ساعت در ماه شاید زمان نیاز باشد.

پخت و پز هم یکی از خوشی‌آورترین کارهای جهان است, برای من کاری از اینکه در آسودگی و با یک آهنگ پسزمینه در آشپزخانه خوراک دلخواه و خواستنی ام را بپزم, خوشی‌آورتر نیست.

تمیز نگهداشتن خانه هم که دیگر به شوخی میماند, یک جاروبرقی و طی کشیدن ٥ دقیقه‌ای هم این روزها میشود کار سخت!؟ ((:

به گفت هیتلر! هر چه دروغ بزرگتر باشد آسانتر باوریده میشود ...





6- تحمل خیانت همسرش


این دیگر از کجا آمد!؟ مرد بدبخت اگر با سه شیفت کار رمقی برایش مانده بود, باور کنید به همان یک زن اش خوشنود میماند, نیازی به 2x کردن کوشش هایش و ٦ شیفته شدن ندارد!!





ازدواج برای مرد:
1- خورد و خوراک آماده به محض ورود به خانه


کدام خوراک آخر؟ همه اش که این روزها ماشینی است؟ با ٥ دقیقه کار میشود یک شام‌تر و تمیز در آورد (microwave اختراع مرد, گاز اختراع مرد, ...)






2- کیسه بکسی برای تخلیه روحی


مگر مرد بیمار است که نیاز به کیسه بکس برای تخلیه روانی داشته باشد!؟ اگر هم اینچنین است, خود
این سخن بخوبی نشان میدهد کار بیرون چه اندازه روانکاه و سخت است که مرد را به این ناهنجاری‌ها میاندازد!





3- سکس در قبال هیچ محبتی


شوخی خوبی بود. زن اگر سکس نخواهد که شوهر نمیتواند بکند آخر!

یا بفرمایید خودفروشی زن که بالا گفتیم مایه‌یِ خوشی نبردن اش در سکس این قرارداد ازدواج میشود; آه که چه اندازه از ته اندرون ام برای این زن بیچاره سوخت!!





4- نازشو کشیدن


ببخشائید!؟ این زنها بوده‌اند و هستند که ناز دارند و ناز اشان را باید کشید. مرد که آخر ناز ندارد!!





5- شست و شویی تمامی لباس هایش


(((:





6- * درمواقعی خوردن پول کار کردن زنش


now we're getting into science fiction (((:





7- خوردن پول پدر زنش


اگر که زد و پدر زن پولدار بود, که آنگاه میشود ستم به یک مرد دیگر: پدر زن.





8- ادعای تملک به دارایی خانواده زنش


:13:





9- آرامشی که از زنش میگیرد و به زنش نمی دهد

:13: :21:

یه نفر
09-23-2013, 07:24 PM
بله. تو با فرمول جلو برو.. زندگی هم همه اش یکنواخت است.
بیماری و حادثه و رخداد هم از قبل تلفن میزنه و وقت میگیره که من کی برسم خدمتتون که مناسب باشه!

امیدوارم با همان X , Y , Z بتونی زندگی موفقی داشته باشی..
اینجا با کل الفبای فارسی و انگلیسی و یونانی هم باز نمیشه زندگی خوبی داشت.. مگر اینکه مدیریت مالی رو از دبستان دوباره بخونیم..

Mehrbod
09-23-2013, 07:31 PM
بله. تو با فرمول جلو برو.. زندگی هم همه اش یکنواخت است.
بیماری و حادثه و رخداد هم از قبل تلفن میزنه و وقت میگیره که من کی برسم خدمتتون که مناسب باشه!

امیدوارم با همان X , Y , Z بتونی زندگی موفقی داشته باشی..
اینجا با کل الفبای فارسی و انگلیسی و یونانی هم باز نمیشه زندگی خوبی داشت.. مگر اینکه مدیریت مالی رو از دبستان دوباره بخونیم..

هزینه‌های ناخواسته که گفتیم میشوند Z.
شما باید هر ماه یک مقداری از پولتان را پس انداز کنید برای «روز مبادا».

اگر چیزی برای شما سخت بود, به این معنی نیست که در واقعیت هم چیز سختی است.

مدیری مالی خانه هم چیزی بیشتر از یک شوخی زننده نیست, شما که نمیخواهید هزینه‌یِ دخل و خرج microsoft را
در بیاورید, میخواهید ببینید با پولی که در ماه در میاورید چه هزینه‌هایِ ثابتی دارید و چه اندازه‌اش را پس انداز باید
کنید و بجا مانده را هم میتوانید هر آنجور که میپسندید, هزینه کنید: بیرون, مهمانی, لوازم خانه, ...

اگر هم زنان مدیریت مالی را به عهده میگیرند برای این است که میخواهند پول خود اشان را از آن بردارند. لباسهای خانم, کفشهای
خانم و .. را که اسپاگتی هر ماه از آسمان فرونمیفرستد, همان پول دسترنج مرد هستند که خانم دارد "مدیریت مالی" میکند! (:

Nevermore
09-23-2013, 07:39 PM
پنبه ی تک تک ادعا های شما پیشتر زده شده،شما هم بیهوده خود را خسته می کنید،به جای اینکه دقیقه ای چند پست بدهید قدری میان انبوه پیک های جستار زنامرد بگردید تا دریابید که سخنان تان چه مایه بی پایه است:



2- آغاز تحمل بدرفتاری های شوهری که ادعای خرحمالی در بیرون از محیط کار میکند!!
طی سه مطلب کامل در همان پیج ستیز با مرد ستیزی به شما نشان دادیم که زنان هم انواع و اقسام بدرفتاری ها و خشونت ها را بر پاد مردان شان اعمال می کنند.بفرمایید نگاهی بیاندازید:

خشونت بر علیه مردان (http://www.daftarche.com/%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF-36/%D9%BE%D8%AF%D8%A7%D9%81%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86-968/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-23.html#post45812)

خشونت بر پاد مردان (http://www.daftarche.com/%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF-36/%D9%BE%D8%AF%D8%A7%D9%81%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86-968/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-24.html#post46481)خشونت بر علیه مردان (http://www.daftarche.com/%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF-36/%D9%BE%D8%AF%D8%A7%D9%81%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86-968/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-24.html#post46990)


3
- خانه نشین شدن اجباری برای غرور بی جای مرد ( که من کار میکنم. تو لنگتو بده هواااا ضیفه! )
خانه نشین شدن زنان برای مردان سود چندانی ندارد،جز حمالی و بد بختی بیشتر.

4- سرکوب تمام امیالش
:e057:لابد امیال جنسی
5
- صبح تا شب در خانه حمالی کردن و به چشم نیامدن
بله خوب،البته کار خانه ای که هیچ تخصصی نمی خواهد و در امن ترین محیط کاری جهان صورت می گیرد که حتی معلول های ذهنی هم قادر به انجام آن هستند.

6- تحمل خیانت همسرش
خیانت موضوعی دوسویه است.که البته برخی پژوهش ها برتری زنان را در این زمینه هم نشان می دهند.خوب البته اگر قدری به موضوع از دید منطقی بنگرید، خواهید فهمید که جنسی که روزی چندین شماره تلفن از مرد های احمق دریافت می کند و همواره گزینش گر بوده احتمال بیشتری برای خیانت اش می رود یا جنسی که خود را باید به در و دیوار بکوبد و همه جور جنگولک بازی در بیاورد تا همان یک دانه هم به او برسد.


1- خورد و خوراک آماده به محض ورود به خانه
در این مورد مرد اگر فقط بخش مختصری از در آمد اش را به خورد و خوراک اختصاص دهد،هیچ نیازی به ازدواج ندارد.

2- کیسه بکسی برای تخلیه روحی
بالاتر توضیح داده شد که مردان کیسه بوکس اند یا زنان.

3- سکس در قبال هیچ محبتی
بله خوب،البته ما نمی دانستیم برای سکسی که هر دو طرف از ان لذت می برند،مردان باید بهای اضافی هم بپردازند.


5- شست و شویی تمامی لباس هایش
6- * درمواقعی خوردن پول کار کردن زنش
7- خوردن پول پدر زنش
8- ادعای تملک به دارایی خانواده زنش
9- آرامشی که از زنش میگیرد و به زنش نمی دهد

مورد 5 هم با اختراع ماشین لباسشویی به دست همان مردان خردمند دیگر هیچ باری بر روی دوش زنان نیست.مرد برای شستن لباس هایش هیچ نیازی به زن ندارد.

موارد 6 تا 8 هم که مزخرفی بیش نیست و آنقدر نادر است که نیازی به بررسی ندارد.حتی اگر آنطور که می گویید هم باشد باز اینجا به یک مرد اجحاف شده:پدر زن.
مورد 9 هم که باز خنده دار تر است.مرد آرامش می گیرد؟زنی که گوشه ی خانه لم داده دیگر چه آرامشی بیش از این می خواهد.اساسا چه استرسی به زن وارد می شود که بخواهد آرامش او را از میان ببرد؟:e40c:

یه نفر
09-23-2013, 07:46 PM
no joke؟ کدام بدبختی‌ها؟ آهان همانهایی که از ٢ می‌آغازند ... (:
im not same you



اگر مرد بد رفتار کند که خبری از سکس و شام هم نیست؟
سکس در فاحشه خانه انتظارش را میکشد و شام هم در رستوران با همان فاحشه مانند خودش. ولی زن از ترس کتک های شوهرش حتما شام میپزد..



من از خدامه بتوانم همه‌یِ روز خانه باشم و کار نکنم, این افسانه‌ها از کار سخت را گفتم, بروید به دیگران بگویید که فریبتان را
میخورند, خود من سالهاست تنها زندگی میکنم و از آروزهامه که بتوانم بی نیاز از کار بیرون, خانه بمانم و کتاب بخوانم و به گلهایم آب بدهم!
زندگی در خانه یعنی گل آب دادن! :-)
تو را با همین خیال راحت تنها میگذارم.. فردا توی ذوقت میخوره



کدام امیال!؟ مرد بیچاره که از خداشه زن کمی امیال سکسی نشان دهد, یا هتا امیال دانشیک بدهد و بشود با او یک گفتگوی درست و درخور داشت!؟
ها ها هاااا. امیال سکس! دیدی. نهایت امیالت به زیر شکمت ختم میشود!




زرگترین دروغ زنان: خانه‌داری آسانترین کار جهان است. تازه خود من در خانه رختشوی و خشکشو و ... هم ندارم و لباسهایم
را هم بیرون میبرم, اگر نه با بودنن اینها رسما برای نگهداری و برآوردن نیازهای خانه‌ام کمتر از ٥ ساعت در ماه شاید زمان نیاز باشد.
پخت و پز هم یکی از خوشی‌آورترین کارهای جهان است, برای من کاری از اینکه در آسودگی و با یک آهنگ در آشپزخانه خوراک دلخواه و خواستنی ام را بپزم نیست.
تمیز نگهداشتن خانه هم که دیگر به شوخی میماند, یک جاروبرقی و طی ٥ دقیقه‌ای هم این روزها میشود کار!؟ ((:
به گفت هیتلر! هر چه دروغ بزرگتر باشد آسانتر باوریده میشود ...
:-) لباس بشور. ظرف بشور. میز و کمد و تلوزیون و وسایل منزل گرد گیری کن. آشپزخانه بشور. دستشویی بشور. آیینه تمیز بکن. پرده ها رو بشور. جارو به دست بگیر و زیر مبل و میز و گوشه اتاق ها هم تمیز کن. نهار بپز. خوروش. پلو . دقت کن هر روز متفاوت باشه. گلدان ها رو آب بده :-)) از صبح سرپا همه این کارها رو بکنی. علاوه بر این بچه داری کن. مواظب باش چیزی از روی زمین نخوره. لباسش کثیف نشه. بهش شیر بده. پوشکش رو عوش کن. گریه نکنه. مریض نشه. بهش آموزش بده..
توی درس و مشقش کمکش کن. لباس تنش کن. مواضب باش سرویسش دیر نشه. مواظب نمره هایش باش./ برای خرید باهاش بری. با دلش راه بیایی. مریض شد سریع ببریش دکتر. آخر شب ظرف های شام و نهار رو بشوری.. خشک کنی. کدیریت کابینت خودش یه درس 3 واحدیه.. خبر نداری بخدا.. آشغال بگذاری دم در...
سرجمع 5 دقیقه؟ :-)



کدام خوراک؟ همه اش که این روزها ماشینی است؟ با ٥ دقیقه کار میشود یک شام‌تر و تمیز در آورد
چلو کباب 5 دقیقه! ساندویچ و پیتزا 5 دقیقه! انواع خورشت 5 دقیقه ! سالاد الویه 5 دقیقه! آش رشته 5 دقیقه! کوکو و شامی و کتلت 5 دقیقه!
سالاد 5 دقیقه!
احمق تر از چیزی هستی که فکر میکردم..



مگر مرد بیمار است که نیاز به کیسه بک برای تخلیه روانی داشته باشد!؟ اگر هم اینچنین است, خود
بخوبی نشان میدهد کار بیرون چه اندازه روانکاه است که مرد را به این ناهنجاری‌ها میاندازد.
بیمار! کم تحمل! سوسول! بچه مامانی! هرچی دوس داری اسمش رو بگذار. مرد است دیگر.. عذرش موجه!! :-)



شوخی خوبی بود. زن اگر سکس نخواهد که شوهر نمیتواند داشته باشد, بفرمایید خودفروشی زن که بالا گفتیم مایه‌یِ خوشی نبردن اش در سکس میشود; آه که چه اندازه اندرون ام برای این زن بیچاره سوخت!!
مرسی.. :-)
زن اگر هیچ هم نخواهد باید مطیع شوهرش شود. وگرنه کرامات الکاتبین جواب گوی او خواهند بود.. زن اگر سکس نخواهد، شوهرش سریع مانند فاحشه ها میرود فاحشه خانه!
پس چه کاری هست؟! با بی میلی و از روی اجبار تن میدهد. نه عشق و مهر و محبت!



بخشائید!؟ این زنها هستند که ناز دارند؟ و ناز اشان را باید کشید. مرد که ناز ندارد!
خبر نداری مردان به سمت زنانگی حرکت کرده اند؟! آقا ( به قول شیرازیا سر خر) از راه اومده خستشه. گرمشه. کوه کنده!! باید با متانت باهاش حرف زد. دور و برش چرخید و آب و شربت بهش داد. بادش زد.. ساکت بود تا استراحت کند. بوی گند جورابش را تحمل کند تا از روی مبل بلند شود و برود اتاقش لباسش را در بیاورد.. نهارش سریع وارد شکمش کند..
بوی میخواهد! حرفهای عاشقانه میخواهد.. سیگار میخواهد!!



(((:

سوادت ته کشید!



اگر که زد و پدر زن پولدار بود, که آنگاه میشود ستم به یک مرد دیگر: پدر زن.
این قتل هایی که برای 70 هزار تومان هم میکنید ستم به مرد است؟!
جنگ هایی که برای قدرت طلبی کرده اید ستم به مرد است؟!
پسر، پدر خود را میکشد تا به تخت پادشاهی برسد. ستم به مرد است!
وقتی خودت به خودت رحم نمیکنی، چرا به ما رحم کنید!!

sonixax
09-23-2013, 09:04 PM
اگر نه با بودن اینها رسما برای نگهداری و برآوردن نیازهای خانه کمتر از ٥ ساعت در ماه شاید زمان نیاز باشد.


تمیز نگهداشتن خانه هم که دیگر به شوخی میماند, یک جاروبرقی و طی کشیدن ٥ دقیقه‌ای هم این روزها میشود کار سخت!؟ ((:

مهربد جان قسمت قرمز مال سال هزار و سیصد و درشکه است !
امروزه در هر خانه ای یکی دو تا از اینها پیدا میشود :

2459

خودش راه میوفتند ، تا سوراخهایی که هیچ بنی بشری دستش به آن نمیرسد را جارو میکند دست آخر هم میرود سر جایش تا دوباره شارژ شود ! که البته همین هم اختراع مردان است .
در خانه های نوساز با تکنولوژی های امروزی هم (مانند منزل ما) هوای خانه هر 3 ساعت یک بار به طور کلی کشیده میشود و هوای پاک و تمیز همواره جایگزین میشود . به این ترتیب از گرد و خاک و رطوبت و .... هم خبری نیست .

باز ننه بزرگ های ما این نق ها را بزنند میگوییم در منزل یک کاری میکردند !

یه نفر
09-23-2013, 09:32 PM
انگار در هر خانواده ای از اینهاست!

یه نفر
09-23-2013, 09:34 PM
زن به شوهرش میگه از اینا بخر، مرده میگه زن تو دستت توی خرج نیست! میدونی چقدر گرونه؟! نمیخرم برات!
چه وضعشه؟! LED میخواهی - ماشین ظرف شویی هم میخواهی - جاروبرقی اتوماتیک هم میخواهی؟؟!
اینجوری میشه که مرد چیزی نمیخره!!