PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شخصیت‌شناسی از روی نگارش



Mehrbod
01-20-2013, 12:33 PM
پیش از هر چیز این جُستار بیشتر در مایه‌ی های سرگرمی و کفبینی و طالع‌بینی و اینهاست، آن اندازه جدی نگیرید :4:

در اینجا من میکوشم و دوستان هم میتوانند همراهی کنند که از نگارش دیگران چه برداشت‌هایی پیش خودشان میکنند و چه اندازه به واقعیت نزدیک است.

از آنجاییکه من شباروز با زبان‌های برنامه‌ریزی سر و کار دارم، جاییکه گاه اگر یک ' ' اینور آنور شود نرم‌افزار هواپیما ایرنگ داده
و فرومی‌افتد و وژداندرد ابدی میگیرید (: ناخودآگاه همه چیزهای ریز و مِهی که در نوشتار دیگران هست را میبینم که یک به یک به آنها میپردازیم (:

پیش از هر چیز از نام کاربری میاغازیم.

نام کاربری
هنگام نامگزینی چند فاکتور داریم و نامها از چهاردسته بیرون نیستند، نامهایی که روی دبیره کنونی پارسی-تازی نوشته میشوند،
نامهایی که روی لاتین هستند.
کسانی که نام لاتین میگزینند سه راه برای نوشتن نامشان دارند.

کسانی که همه نامشان را با نویسه‌‌های کوچک مینویسند، مانند user، این دسته بیشتر زمانها نمیخواهند دیده شوند و گاه
خودباوری (اعتمادبه‌نفس) پایینتری دارند (ولی نه همیشه). یک ویژگی بسیار فراگیر این دسته کوشش در صمیمی بودن
و دوری جویی از رسمی نویسی و این دسته از کارهاست.
برای نمونه در همین انجمن خودمان باورکردنی نیست که کاربر پیشین Rationalist را با نام rationalist ببینیم، یا
هرگز نمیتوان David Hume را با نام david hume انگاشت.

نمونه بامزه دیگر، Ouroboros هست که نمیتوان وی را amir دید، just doesn't work ...

نمونه خوب دیگر باز Nocturne را داریم که همیشه رسمی و گزیده میسخند، یا هتا Unknown

بیشتر بانوان از دوری‌جویی می‌پرهیزند و میخواهند که در رابطه و سخنگویی اب دیگران صمیمی و نزدیک (دستکم در ظاهر هم که شده (: ) به نگر بیایند:
iranbanoo
yasy
nirvana
viviyan
mahtab71
...

برخی بانوان اگر به شخصیت‌اشان هم خوب بنگرید همیشه رسمی‌تر و یا بسیار کناره‌گیر تر هستند:
Alice
Fiona
Angela

یا هموند تازه‌امان که نمیخواهد چندان در چشم بیاید:
chera
...
یا دیگر کاربران مرد:
bibak
shahin

این فاکتور برای کسانی که نامشان _ دارد چندان کار نمیکند، این دسته نمیخواهند یکسنجی (تقارن) نامشان بهم بخورد، مانند
undead_knight



دسته‌ی سوم کسانی که همه نامشان را با نویسه‌های بزرگ مینویسند، مانند SAMKING، این دسته کوتاه
شده بدنبال هنجارشکنی و گرفتن بیشترین نگرش هستند، هتا در نام دوستمان سام هم میتوان یک king دید.

میتوانیم این واکافت را گسترانده و بگوییم برخی کاربران مانند folaani که در انجمنهای دیگر Folaani است، اینجا اندکی
از خود کمتر مطمئن بوده و ناخودآگاه folaani نوشته‌اند، ولی همیشه اینجور نیست، بیشتر زمانها کاربرانی که با نام کوچک
نامنویسی میکنند هرگز خودشان را کاربر فعال نمیبنند و تنها میخواهند فرایند نامنگاری را زودتر از سر بگذارنند.

SAMKING
01-20-2013, 12:46 PM
برادر اگر آخوند میشدی آینده درخشانی داشتی :e409:

undead_knight
01-20-2013, 12:47 PM
خدایی چقد تو بیکاری(از اون لحاظ) :))

این فاکتور برای کسانی که نامشان _ دارد چندان کار نمیکند، این دسته نمیخواهند یکسنجی (تقارن) نامشان بهم بخورد، مانند
undead_knight

خب الان بلاخره چجور این رو تحلیل میکنی:))

iranbanoo
01-20-2013, 01:03 PM
الان من به جای I از i استفاده کردم شخصیتم لو رفت؟
خوب من تو هم میهن هم از خطوط فاصله ستفاده کردم از حروف بزرگ استفاده کردم هم کلی خودمو تحویل گرفتم.اون چی؟

SAMKING
01-20-2013, 01:11 PM
الان من به جای I از i استفاده کردم شخصیتم لو رفت؟
خوب من تو هم میهن هم از خطوط فاصله ستفاده کردم از حروف بزرگ استفاده کردم هم کلی خودمو تحویل گرفتم.اون چی؟
شاید چون اونجا در میان دبستانی ها دانشمند بودید ولی اینجا خود دانش آموزید!!:e105:

من هم از آنجاییکه همه حروفم بزرگ است و king هم دارم خیلی کارم درسته!!
اکنون یک علامت مخصوص حاکم بزرگ"میتی کومون" نشون میدم همتون باید سجده کنین!!:e409:

iranbanoo
01-20-2013, 01:31 PM
شاید چون اونجا در میان دبستانی ها دانشمند بودید ولی اینجا خود دانش آموزید!!

من هم از آنجاییکه همه حروفم بزرگ است و king هم دارم خیلی کارم درسته!!
اکنون یک علامت مخصوص حاکم بزرگ"میتی کومون" نشون میدم همتون باید سجده کنین!!
یعنی موقع ثبت نام یهو احساس دانشمندی کردم؟بعد اینجا نه؟؟!
این مسئله شاید برگرده به اینکه طرف میخواد اصول رو رعایت کنه و اول حرف رو از حروف بزرگ استفاده میکنه.
در اینصورتم شما و من هر دو اصول رو رعایت نکردیم:e415:

SAMKING
01-20-2013, 01:41 PM
یعنی موقع ثبت نام یهو احساس دانشمندی کردم؟بعد اینجا نه؟؟!
این مسئله شاید برگرده به اینکه طرف میخواد اصول رو رعایت کنه و اول حرف رو از حروف بزرگ استفاده میکنه.
در اینصورتم شما و من هر دو اصول رو رعایت نکردیم:e415:
هر آینه من اینو بر پایه پیک نخستین جستار گفتم و شوخی هم کردم:e056:

ولی در فرهود پیش از اینکه با چگونگی یک سخنگاه و کاربرانش آشنا شوید آنجا نام نویسی میکنید، یا پس از خواندن چند پیک از چند کاربر و با پیش زمینه ذهنی (مانند بند "ب" هممیهن) بر آن شدید که در آنجا نام نویسی کنیدو هموندشان شوید؟
گمان نمیکنید که چند و چونیِ یک سخنگاه در ناخود آگاهمان ردی برجای میگذارد که به برخی رفتار های ما جهت بدهد؟

SAMKING
01-20-2013, 01:54 PM
رفتم به ادمینِ هممیهن گفتم حروفم رو اونجا هم بزرگ کنه:e420: خیلی آدم باحالیه دمش گرم:e00e: بنده خدا داره تقیه میکنه بین هممیهنیا، از خودمونه...

برا ما اُفت داره بین یه مشت بیخدا سروری کنیم ولی بین یه مشت باخدا نوکری:e415: کینگی گفتن...سامی گفتن

iranbanoo
01-20-2013, 01:57 PM
قطعا روش درست اینه که اول فضا رو در نظر بگیریم بعد در صورت تمایل ثبت نام کنیم.گاها شده جایی ثبت نام کنیم اما فعالیتی نداشته باشیم و منصرف شیم.این نشون میده که برداشت هامون رومون تاثیر مقطعی داشته.
ضمن اینکه انتخاب نام کاربری در برابر کاربرای دیگه نیست بلکه توجه به محتوی اسم هست.دست کم بیشتر کاربرا محتوی رو تو اولویت قرار میدن بعد ظاهرش رو.از این بابت به نظرم محتوی نام کاربری نمایانگر شخصیت یا درست تر بگیم نشون دهنده ی خط مشی یا تفکرات فرده...

SAMKING
01-20-2013, 02:13 PM
من خودم فردیدم از حروف بزرگ این بود از نگر زیبایی شناسی این نقطه i و این تکه بالایی k درون samking رو زیاد دوست ندارم...ولی SAMKING را دوست دارم!!

اکنون راسل میاد میگه دیدی توتالیتاریستی....:e413: والا بلا نیستم

اون king هم داستان داره از 12 سالگی تا کنون اگه بخوام بازش کنم که چرا king ، هویتم شناخته میشه و شهید میشم:e407:

Angela
01-20-2013, 02:25 PM
من در راستای کمک به درست بودن نظر شما حرفی نمیزنم و کناره می گیرم ;-)

viviyan
01-20-2013, 02:31 PM
من چون viviyan جالبتر از VIVIYAN یا Viviyan هست اینطور نوشتم اسممو. البته اصلا به اینکه باید با حروف بزرگ بنویسم فکر نکردم. فرومای دیگه ای هم عضوم و اونجاهام با حروف کوچک نوشتم.

Soheil
01-20-2013, 03:17 PM
البته من نام کاربری ام چیز دیگری بود و حرف اول آنرا هم با حروف بزرگ نوشته بودم. بعد که به ادمین درخواست نغییر نام دادم نام جدید را با حروف کوچک نوشت. ولی من خوشم نمیاد از این و دوست دارم حرف اول بزرگ باشه. این بی نظمی و آزار دهنده اس برام که همه حروف اسمم رو بخوام کوچیک بزارم یا بزرگ. یجور وسواس دارم، ولی حالا که شده اونقدرام مهم نیست برام و درخواست ندادم حرف اول رو بزرگ کنه.


من چون viviyan جالبتر از VIVIYAN یا Viviyan هست اینطور نوشتم اسممو. البته اصلا به اینکه باید با حروف بزرگ بنویسم فکر نکردم. فرومای دیگه ای هم عضوم و اونجاهام با حروف کوچک نوشتم.

حرفی که زدم در مورد حروفی مثل "V" و "U" چون بزرگ و کوچکشان چندان تفاوتی ندارد، آنقدر صدق نمیکند.

Mehrbod
01-22-2013, 05:22 AM
الان من به جای I از i استفاده کردم شخصیتم لو رفت؟
خوب من تو هم میهن هم از خطوط فاصله ستفاده کردم از حروف بزرگ استفاده کردم هم کلی خودمو تحویل گرفتم.اون چی؟



میتوانیم این واکافت را گسترانده و بگوییم برخی کاربران مانند folaani که در انجمنهای دیگر Folaani است، اینجا اندکی
از خود کمتر مطمئن بوده و ناخودآگاه folaani نوشته‌اند، ولی همیشه اینجور نیست، بیشتر زمانها کاربرانی که با نام کوچک
نامنویسی میکنند هرگز خودشان را کاربر فعال نمیبنند و تنها میخواهند فرایند نامنگاری را زودتر از سر بگذارنند.






این مسئله شاید برگرده به اینکه طرف میخواد اصول رو رعایت کنه و اول حرف رو از حروف بزرگ استفاده میکنه.
در اینصورتم شما و من هر دو اصول رو رعایت نکردیم:e415:


آفرین این در راستای جستار میرود. بگوییم شما در جایگاه یک کاربر تازه میخواهیم نامنویسی کنید، هنگام گزیدن نام ریخت پیشانگاشت (پیشفرض)
کدام است؟ نوشتن همه نام با نویسه‌های کوچک.

پس اگر کسی اینجا به خودش رنج نگه داشتن آن کلید shift را داده و نامش را با نویسه بزرگ اغازید چه؟ بیخود که اینکار را نمیکند، فرنود کارش چیست؟

آغازیدن نام با نویسه بزرگ در نخستین ریخت خود نمایانگر پیروی از مهاد نگارش انگلیسی است، همه نام‌ها با نام بزرگ میاغازند.

پس یک گِرایند (احتمال) خوبی اینجا داریم که اگر کسی با نویسه بزرگ آغازید آماجش تنها پیروی ناخودآگاه از نگارش انگلیسی بوده.
هر آینه ما پارسی زبان هستیم بیشتر تا انگلیسی و بیشتر هموندان هم آن اندازه نوشتارهای انگلیسی ننوشته‌اند (خوانده شاید) که بخواهند
پیروی کنند، پس میرسیم به فرنودهای دیگر که پشت این shift نگه داشتن میروند.




خدایی چقد تو بیکاری(از اون لحاظ) :))


این فاکتور برای کسانی که نامشان _ دارد چندان کار نمیکند، این دسته نمیخواهند یکسنجی (تقارن) نامشان بهم بخورد، مانند
undead_knight

خب الان بلاخره چجور این رو تحلیل میکنی:))

گفتیم دیگر آندد جان، کسی که مهاد نامبرده بالا را به خواست خودش پیروی نمیکند آماج دیگری دارد، مهندترین آن همان نگهداشتن "یکسنجی (تقارن)" نام باشد:


من چون viviyan جالبتر از VIVIYAN یا Viviyan هست اینطور نوشتم اسممو. البته اصلا به اینکه باید با حروف بزرگ بنویسم فکر نکردم. فرومای دیگه ای هم عضوم و اونجاهام با حروف کوچک نوشتم.

ولی اینجا:



البته من نام کاربری ام چیز دیگری بود و حرف اول آنرا هم با حروف بزرگ نوشته بودم. بعد که به ادمین درخواست نغییر نام دادم نام جدید را با حروف کوچک نوشت. ولی من خوشم نمیاد از این و دوست دارم حرف اول بزرگ باشه. این بی نظمی و آزار دهنده اس برام که همه حروف اسمم رو بخوام کوچیک بزارم یا بزرگ. یجور وسواس دارم، ولی حالا که شده اونقدرام مهم نیست برام و درخواست ندادم حرف اول رو بزرگ کنه.


اینهم آفتاب آوند آفتاب؛ اگر نامگزینی چیز کوچکی بود که آزاردهنده نمیشد :4:



پس در فرجامیابی،

کسانی که با نویسه بزرگ نامشان را میاغازند:


1- بیشتر زمانها خودشان را جدی میگیرند.
2- ~ از دیگران چشمداشت جدی گرفتن خودشان را دارند.

کسانی که با نویسه کوچک مینویسند:


1- بیشتر زمانها گرایش به خودی شدن و صمیمیت دارند؛ بنگرید که کس میتواند نامش را بزرگ آغازیده و یکسنجی (و زیبایی) آنرا از دست بدهد (Viviyan)، میتواند کوچک نوشته (yasy، viviyan ..) و زیباتر و یکسنجتر، ولی به بهای "کمتر جدی" دیده شدنش باشد. Undead_Knight یا undead_knight (کدام احساس جدی‌تر به شما میدهد؟)

Mehrbod
01-22-2013, 06:11 AM
خوانایی

خوانایی نوشته بیشتر از هر فاکتور دیگری درباره شخصیت نویسنده میگوید. من اینجا دوبخش میکند، کسانی که بگوییم "فریبگر (manipulator)" هستند و کسانی
که کار خودشان را دنبال میکنند.

فریبگرها کسانی هستند که از هر ابزاری برای گرفتن نگرش (توجه) شما بهره میگیرند؛ این دسته بسیار خودآگاه هستند و روی کنش‌های ریز و مِهِ خودشان
وسواس دارند.
در برابر این کسانی که هیچ زمانی روی خواناتر نمودن نوشته‌هایشان نمیگذارند بیشتر درونگرا بوده و از آن مهندتر، نه در پی متقاعد کردن دیگران که در پی
خوشی بردن و گاه متقاعد کردن خودشان هستند.

چند نمونه از فاکتورهای بررسیپذیر:


تودرتویی: نگذاشتن پاراگراف، گزاره‌های بلند، ..

نشانه‌های سَگاوندی (punctuations): کاربرد درست نقطه، کاما، نقطه کاما (کمیاب)، ...

..


چند نمونه از نگارش‌ کاربران و خوانایی آنها:


چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ - صفحه 2 (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B 4%DB%8C-8/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D9%88-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%9F-255/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-2.html#post24984)



خب انگار من از همه آخرتر به این تاپیک رسیدم.
من در محیطی بزرگ شده بودم که باورها به کسی تزریق نمیشد.یعنی محیط خانواده ام بسیار باز و راحت برای جلب هر عقیده ای بود.مادرم یک زن خانه دار بسیار ساده و مهربان و البته یک مسلمان معمولی بود.پدرم با اینکه سواد بالایی نداشت، اما خیلی مطالعه داشت و البته بی دین بود!از روزهای کودکی ام، شوخی ها و مسخره کردن باورهای دینی توسط پدرم را به یاد دارم:مثلا یک بار که من حدود 12 ساله بودم با پدرم به مراسم ترحیم یکی از اقوام رفته بودیم و طبق معمول صدای بلند و کرکننده تلاوت قرآن به گوش میرسید.ناگهان پدرم که صدای بلند قرآن از ان بلندگوهای منو و قراضه اعصابش را به هم ریخته بود، در گوش دوست بقل دستی اش گفت:"هیچ بی ناموسی این جوری کتاب میخونه آخه؟میخای کتاب بخونی مثل آدم بزار جلوت بخون دیگه، این داد و هوار دیگه واسه چیه!" همین جمله باعث خنده های بی پایان آن دو شد و در نهایت محبور شدیم برای حفظ آبرو مسجد را ترک کنیم.اما حضور من در یک کلاس موسیقی سنتی و آشنایی من با جمعی از "عرفا" باعث شد که من به عرفان و جست و جوی معنویات در زندگی گرایش پیدا کنم.
معمولا داستان همه ما از اسلام شروع میشود.من هم از این قاعده مستثنا نیستم، اما آنچه من از ابتدا در دین میجستم، نه عاقبت به خیری، بلکه معنویت و عرفان بود.شیفته رمز و رازها و سیر و سلوک های عارفانه بودم.خب میدانید کسانی که افکار اینچنینی دارند چگونه آدمهایی هستند:انسانهایی از جامعه به دور افتاده، گوشه گیر،همیشه لاغر و مریض،همیشه در حال تعظیم و تشکر وهمیشه فروتن و بی ادعا و بی توجه به جامعه و سیاست و همیشه دچار سوء هاضمه و سوء تغذیه به خاطر روزه های مداوم و.... .من نیز چنین بودم.نمیدانم اولین بار کی کتاب "چنین گفت زرتشت" را دیدم.به نظرم هشت سال پیش بود.چند قطعه اش را خواندم، اما چنان که باید در من تاثیر نداشت با اینحال تلگنری بود بر من.میدانید، شما وقتی باور دینی دارید، میپندارید دنیا در همین چارچوب باید تعریف شود و مفاهیم شما یونیورس است.برای من شگفت آور بود که چگونه میشود در این دنیا،انسانی چیزهایی مثل شر،جنگجویی،غرور و تکبر،خشم،گردن فرازی و... را تبلیغ کند و از فروتنی و ساده زیستی و نیکی و صلح و آرامش و... را پست و فرومایه بداند؟با اینحال همچنان راه خودم را میرفتم.اما چند سال بعد، دوباره این کتاب به همراه کتاب فراسوی نیک و بد به دستم رسیدند.این بار، این کتابها همچون پتکی بر سرم فرود آمدند.نمیدانم تاکنون چنین چیزی برایتان پیش آمده است یا نه و آیا میتوانید تصورش را بکنید.مثل آدمی شده بودم که پس از سالها زندگی، ناگهان و کر و لال شده باشد.با جهان پیرامون خود نمیتوانستم ارتباط برقرار کنم و گوشه اتاق تاریکم همچون انسانی مفلوج کز کرده بودم.انگار من به این جهان تعلق نداشتم و همه برایم غریبه بودند و از همه کس و همه چیز میترسیدم.چند ماهی چنین گذشت.میدانید وقتی باورهای دینی در ذهن تان جذب شده باشند،هر چیز را در همان حوزه تعریف میکنید و همیشه خود را در معرض امتحان و آزمایش و ... میبینید و خروج از آن وضعیت به معجزه میماند و این تازه آغاز راه است.درد و عذاب و رنجی که برایتان میماند، جانکاه است.خود را یک قربانی یک توطئه بزرک میبینید.جهان انتزاعی شما نابود شده است ئ اکنون تنها و سرگشته در گوشه ای از جهان رها شده اید.چنین بود که سرسام عظیمی مرا فراگرفته بود و رهایم نمیساخت.اما به هر حال هر چه بود،شاید بدترین دوران زندگی من همان دوران بود که با زمستانی سرد و تیره و تار همزمان شده بود. پس از آن اندک اندک به زندگی بازگشتم و اینبار غذایم شده بود کتاب.عمده مطالعه ام پیرامون تاریخ و فلسفه بود.از تاریخ فلسفه ویل دورانت شروع کرده بودم.کتابخانه ای در شهر ما هست که پر است از کتاب عتیقه تاریخ و فلسفه(این کتابخانه اولین کتابخانه ملی ایران است و تاسیس 1306 است).آنجا خانه ی دوم من بود.انگار دوباره متولد شده بودم.انگار پس از سالها نابینایی، بینایی ام را بدست آورده بودم.جهان برایم گرم و زیبا شده بود ، انگار همه چیز رنگ گرفته بودند.زندگی را دوست میداشتم و آموختن بزرگترین لذتم شده بود.و اینچنین بود که در دفتر خاطراتم نوشتم:

از آسمان به زمین صعود کردم.آمدم ،چون از کتابهای آسمانی بیزار شده بودم و دلم میخواست کتابهای زمینی را بخوانم.اکنون زمین را میپرستم.راستی کاش جاده ی بین زمین و آسمان یک طرفه نبود تا میشد چند کتاب زمینی را به آسمان برد.

نیچه پدر معنوی من بود و هست و من همیشه او را خواهم ستود.پس از او شوپنهاور فیلسوف بزرگ زندگی من بود.در این راه همچنان در حال آموختن هستم و در حال مطالعه.
راستی راسل گرامی مرا همدرد خود بدانید.بزگترین افسوس زندگی من این است که در رشته ای که مورد علاقه ام نبود تحصیل کرده و هنوز تحصیل میکنم.رشته ای مرتبط با ریاضی و تکنولوژی!وحشتناک است!

اینهم از داستان من.



درباره این نگارش چه میتوان دید؟ هیچ پاراگرافی نداریم، جوریکه میاندیشید شاید نویسنده با فیلترشکنی چیزی بوده که نتوانسته پاراگراف بگذارد،
هر آینه یک پاراگراف پایانی مهر پوچی بر این نگره ما میزند.

این نگارش تودرتوترین نگارشی است که میتوانید بیابید. در دستور زبان پارسی و انگلیسی هنگام "نقطه" گذاشتن میباید یک فاصله به نوشته داده و گزاره
پسین را آغازید، چنانکه در همین گزاره آبیِ پیشین من میبینید؛ تودرتویی نگارنده بالا آن اندازه است که نه تنها پاراگراف نگذاشته، که گزاره‌ها را نیز
به نقطه‌ها چسبانده و بگونه‌ای، یک "مِهرِ افزوده" به خواننده کرده که گزاره‌هایش با یک چیزی هم جدا میشوند، از دیدگاه وی میتوانستند هم نشوند و who cares، همینه که هست!! :4:

هر آینه، در سرگاهِ (قطب) دیگر این نگارش ما این را داریم:




میگم اینارو از خودت میسازی ها
تو عمرم جایی ندیدم احدی حتی رو هتا بنویسه وات های تازی دیگه چیه؟؟؟:e415:


منم تازه این طور خطی دیدم کلا دانش این خانم چه در فیزیک وزبان شناسی و... قابل ستایش است:e056:

شما مسلمانان دارید از ما ماتریالیست ها و دوستداران دانش مچ گیری میکنید ؟
:)))
خب پس همانگونه که در جستار دیگری درس فیزیک و فرگشت را به کاربر "محمد"
آموختیم ، در اینجا هم ناگزیریم اندکی درباب واج شناسی که یکی از شاخه های
مهادین زبانشناسی را در بر میگیرد گفتمان می کنیم !
«وات» نماینده ی دو واژه ی "واج" و "حرف" است ! و این دو با یکدیگر دگرسانند ؛
واج ها همان آواهای زبانی هستند که از واجگاه* (دهان) آنان را خوانش میکنیم !
ولی "حرف" ها نشانه های نوشتاری اند و بس ؛ برای نمونه واج /س/ در زبان ما
نماینده ی سه حرف /س/ ، /ص/ ، /ث/ است ! و یا واج نخست در واژه ی "ورامین"
و واج دوم در واژه ی "خوب" تنها نماینده ی یک حرف /و/ در زبان هستند !
در زبان پارسی واج /ح/ نداریم ، همانگونه که عرب ها واج /گ/ ندارند ؛ و ما /ح/ و
/ه/ را به یک ریخت واگویش (تلفظ) می کنیم !

بزرگی می فرماید :
هشت حرف است که اندر فارسی ناید همی
تا نیاموزی نباشی اندرین معنی معاف
بشنو اکنون تا کدام است آن حروف و یاد بگیر
ثا و حا و صاد و ضاد و طا و ظا و عین و قاف
----

پس زمانیکه میگوییم /ح/ یک وات تازی است یعنی در زبان پارسی چنین حرف و واجی
باشنده نیست ! واژه ی "حتی" با واج (حرف) /ح/ آغاز شده و با حرف "الف مقصوره" (مانند
کبری صغری و...) پایان می یابد ؛ هر دو حرف نیز از زبان تازیان است و در پارسی همچین
چیزی را نداریم ؛
پس اگر من "حتی" را "هتا" می نویسم چیز عجیبی نیست و از کالبدها و ساختارهای
زبان پارسی کمک می گیرم و چیز جدیدی از روی هوا نمی سازم !
---
*واجگاه همان دستگاه واگویش آواها می باشد که لب ها و دندان ها و نای و لثه و ...
را در برمی گیرد ؛ هر واجی یک نام ویژه در دستگاه واجگاهیک دارد ؛ برای نمونه واج
/د/ یک واج زبانی-دندانی نامیده می شود !

(امیدوارم دیگر این بار برای پاسخگویی به من به سراغ دوستان فیزیکدان (!) و استادان
ادبورتان نروید و نگویید بهمان کس خندید و این جور چیزهای کودکانه)

:)))





این نگارش "فریبگرانه‌ترین" نوشته‌ای است که میتوانید بیایید. نگارنده از هر ابزاری برای خواناتر کردن نوشته خود سود برده؛ بنگرید که چگونه هتا
جاییکه نیاز به پاراگراف نیست (میان گزاره نمیتوان پاراگراف زد)، نگارنده خودش نوشته‌ها را پاراگراف زده تا پهنای نوشته‌ها کوتاه مانده و چشمان خواننده
برای خواندن کمتر چپ و راست برود: این همان تکنیکی است که خود من از کاربر مزدک برداشته‌ام و نوشته‌های خود من هم پهنای کوتاهی دارند،
با این دگرسانی ژرف که پهناهای من بیشتر زمانها یک‌اندازه هستند، مانند همین پاراگرافی که میخوانید همه گزاره‌ها با یک پهنا از هم جدا شده‌اند (:


اکنون با برگشت به نگارش بالا ببینید که کار تا کجا پیش رفته که همه نشانه‌های سگاوندی با رنگ دلنشین بنفش نگاشته شده اند
و اینکه هتا یک * که آنجاست به رنگ سرخ آمده تا در یک نگاه دگرسانی‌اش از بقیه‌ی نوشته آشکار باشد! رویهمرفته ابزارهایی که نگارنده
برای هرچه خواناتر کردن نوشته‌ی خود بکار برده:


1- رنگ‌آمیزی: آنهم از رنگ‌های گوناگون
2- پاراگراف‌گذاری
3- کوتاه کردن پهنای نوشته
4- بزرگ و کوچک کردن نشانه‌های سگاوندی: علامت‌های ؟! همگی ستبر و بزرگ هستند.
5- ...



اکنون در همسنجی این دو نگاره (داریوش و آلیس) این برداشت‌ها را میتوانیم بکنیم:


داریوش در نوشتن بیشتر در پی متقاعد کردن خود و یادگیری است، آلیس در نوشتنش بیشتر در پی متقاعد کردن دیگران و آموزاندن است.

داریوش بسوی درونگرایی می‌گِراید، از اندیشیدن برای خود اندیشیدن خوشی میبرد، آلیس از اندیشاندن دیگران خوشی میبرد و بیشتر به سوی برونگرایی میگراید.

آلیس سخنان خودش را بسیار جدی و باارزش میبیند، داریوش درباره ارزشمندی نوشته‌هایش دل‌استوار نیست و درون‌مایه را سنجه میبیند.

آلیس در نگارش و به گمانه بالا در رفتار بیرونی خودش بسیار خودآگاه است، در پوشش و آرایش و رفتار و سخنانی که میزند و هنایشی (تاثیری)
که بر پیرامون خود دارد و میگیرد، داریوش بیشتر به درونمایه‌ی چیزها مینگرد و فرنود را باارزش میبیند و از چیزهای "ظاهری" اندکی بیزار است.

..


در این میان نگارش خودم را هم میتوانم بیاورم:





من هم تا به حال واژه هایی مانند "بایا" که مهربد در نوشتارش به کار برده بود به گوشم نخورده بود ولی وقتی دیکشنری معین را نگاه کردم دیدم مشکل از بیسوادی خودم بوده و نه از کسی که آن را به کار میبرد.

...


جدای اینها، هتا اگر یک واژه در کالبد استاندارد نمیرفت هم باز ببایست نباید از کاربردش خودداری کرد،
برای نمونه برای پسوند "ity-" استاد آریا برابر "تاد" را پیشنهاد کرده‌اند و در واژگان زیر آنرا کاربرده‌ایم:




quantity = چنتاد
quantitative = چنتادین
quality = هوتاد
qualitative = هوتادین



در جای دیگر به گاه نیاز میشود این پسوند نوی زیبا را بکار گرفت:


گُسترا = Dimension
گُستراتاد = Dimensionality


در کنار آن باز میشود پیوسته در جایگاه پیشنهاد واژگان و گاه دستور زبان را دگراند. نمونه خوب
آن کارواژه "سخنیدن" که یکی از هموندان این انجمن نخستین بار پیش کشید و اکنون فراگیرتر شده.

یا نمونه‌ی دیگر واژه‌ی «خودکار» که یک بازرگان ایرانی نخستین بار برای خودکار بیک پیشنهاد
کرد و بسیار هم خوب جاافتاد، هرچند دیرتر واژه بهتر "خودنویس" را یافتیم و کم کم جایگزین نمودیم.


"فریبگری‌های" به کار رفته:


پهنای کمابیش یک اندازه پاراگراف‌نماها؛
رنگ‌آمیزی
سود بردن از دندانه‌ (indent): تنها کسی که دندانه در انجمن‌ها به کار میبرد گویا خودم هستم؛ کوشش برای "فرنودینش (logicalization)" نوشته.
سود بردن از ':'؛ گزاره سپس ':' و سپس توضیح وابسته، باز در راستای فرنودینستن نوشته.
..




بیشتر نگارش‌ها در میان این دوسرگاه داریوش‌وار و آلیس‌وار میروند، نه بسیار فریبگرانه، نه بسیار درونگرایانه،
هر آینه نگارش‌های ویژه‌ی دیگری هم داریم، برای نمونه کسانی که با نشانه‌های سگاوندی میانه خوبی ندارند:




منطق اینجا منظور منطق در معنای رایج نیست.اینه که میپذیری که اون شخص دیگه رفته و نمیخواد با تو ادامه بده.اما پذیرفتن یک مساله هست و کنار اومدن یه چیز دیگه.
جایگزین کردن یه رابطه احساسی آسونترین راهه اما عملا امکانپذیر نیست.
چون وقتی کسی رو دوس داشته باشی و برات فرق کنه خیلی زمان نیازه تا بتونی با نبودنش کنار بیای.
خاطرات گذشته براحتی محو نمیشه.
همه کسی نمیتونه در اعماق وجود آدم نفوذ کنه اگه کسی بتونه روح و روان یه نفر رو تسخیر کنه خیلی سخته که با نبودش راحت کنار اومد.
ببینید مهتاب جان پذیرفتن یک موضوع یعنی حل و فصل کردن اون موضوع در ذهنت طوری که بتونی باش کنار بیای مگرنه پذیرفتن معنای خودش رو از دست میده
جایگزین کردن یکی از راههاییه که خیلیها ازش استفاده میکنند پس امکانپذیر هست هرچند که منطقی نباشه
خاطرات رو قرار نیست محو کنید هرچند میشه به راحتی محوش کرد فقط کافیه بهش فکر نکنید فکر میکنم لا اقل کنترل ذهن خودمون رو دیگه به راحتی بتونیم انجام بدیم یعنی با تمرین بدست میاد
شما میتونید به خاطراتی که با یک فرد خاص داشتید به عنوان یک فرایند ذهنی نشاط اور و لذت بخش نگاه کنید که حس خوبی بتون میده
گفتم که قرار نیست رابطه ها پایدار بمونند این کاملا طبیعیه هیچ چیز جاودانه نیست


به کار نبردن هیچ نماد سَگاوندی: نگارنده بجای نقطه و کاما و این "سوسول‌بازی‌ها" هر جا که گزاره پایان یافت یک enter زده و خواننده میتواند
دنباله‌ی را در رِژِ (خط) پایین بخواند (: کاما و "نقطه کاما" و این چیزها هم نمادهای استکباری هستند و ما آدم هستیم و آدم خردمند نیاز به این چیزها ندارد.

این نگارش میتواند درجا داده‌های بسیار درباره‌ی نگارنده به شما بدهد. نشانه‌های سگاوندی را بیشتر کسانی پیروی میکنند که از پروتکل‌ها بیزار
نیستند و سودمند میبینند، ولی نگارنده بالا بیشتر پروتکل‌ها را دست و پا گیر (و بر پاد تن‌آسایی) میبیند و میتوان این برداشت را بس گسترانده و
گفت که در پروتکل‌های همبودین (اجتماعی) نیز شاید آن اندازه پیروی خوبی نبوده و با دیگران بسادگی سازش نکند.

هرچند که نگارنده آن اندازه برای نویسنده ارزش پذیرفته که با پاراگراف‌های بیشمار و نابجا خواندن را ساده نگه‌دارد (بر پاد داریوش).
این نمایانگر خودآگاهی بالاتر از کنش‌های خویشِ نیروانا در برابر داریوش است که یک راهکار برای همچنان
خواندنی نگه داشتن نوشته بی کاربرد هیچ نشانه‌ی سگاوند یافته، هر چند که این راهکار بسیار تن‌آسایانه (تنبل) باشد (:

با با گستراندن برداشت میتوانیم بگوییم که در زندگی شخصی نیز نگارنده برای نمونه راهکارهای
ساده و دم‌دستی برای آرایش و پوشش و "خوب نمایاندن" چیزها دارد که به گاه نیاز بهره میگیرد.

undead_knight
01-22-2013, 10:34 AM
باز یک نکته :)
حالا اگر بخشی رو رعایت کنیم و بخشی رو نکنیم در چه دسته بندی قرار میگیره؟:))

Mehrbod
01-22-2013, 12:49 PM
باز یک نکته :)
حالا اگر بخشی رو رعایت کنیم و بخشی رو نکنیم در چه دسته بندی قرار میگیره؟:))

در هر چند دسته‌بندی که بود (همپوشانی)! نگارش‌ها پایا هستند، اینکه کس از کدام سود میبرد بسته به خلق و خوی آن دمش، مَنش (شخصیت) همیشگی‌اش و اندکی
randomness اینجا و آنجا.

نمونه‌وار نگارش خود من در پیک بالا از همیشه بینظم‌تر و آشفته‌تره، هرکس با یک نگاه میتوانید سرسری و تند
نوشتن مرا دریابد، اینجا ما تنها خواستیم این فرایندهایی که بیشتر زمانها ناخودآگاه میدانیم را بخودآگاهانیم.

ابزارهای نگارش بسیار فراوانند، برای نمونه به نقطه‌گذاری بنگریم، یک نقطه گزاره را "پایان میدهد"، از
همینرو گاهی اگر نابجا بکار رفت به شما یک حس پایانش و "تاکید" میدهد، بگوییم در چت یکی به شما بگوید:


این کارات دیگه خسته کننده شده


با،


این کارات دیگه خسته کننده شده.


دومی جدی‌تر و ترسناکتر و بُـرّنده‌تر است، بویژه در چت که کسی نقطه به کار نمیبرد؛ پس اگر کسی
در نگارش روزانه‌اش نقطه به کار نمیبرد و ناگهان برد همین ریخت برداشت روانی میشود.


جدای آن، نگارش‌های دیگر داریم .. نمونه کسانی که در نقطه‌گذاری بیش‌روی میکنند:




درخواست مناظره دادم کسی حریف نبود شما دوست عزیز در پی دانستن نیستید دنبال خوشگذرانی هستید خوشبختانه من افتخار هم نشینی با دوستان دانشمند واگاهی را داشتم ودارم که حتی تحصیلات حوزوی نیز دارند ولی مشکل این است که جهان ما با هم فرق دارد شما از یک جهانید ومن وآقای محمد از جهان دیگر!
من هرچه برای شما بگویم باد هواست وشما هم هرچه برا ی من بگویید باد هواست !پس همان بهتر که با شما گفتگو نداشته باشم:e417:

برادر ترول...اصلا شما اندازه این حرف ها نیستی که بخوای حریف باشی !! ضمنا اینجا هم قانون داره...تشریف ببرید ببینید برای مناظره قوانین خاصی هست که شما فعلا اونها رو ندارید!!! اول اینکه تعداد پست های شما به 50 تا نرسیده که خود این 50 تا پست برای شناخت از کاربرهاست...تا همین 37 پستی که زدین متوجه شدیم شما کلا سرکاری هستید...

در همین پستتون هم مغلطه کردید البته بعید میدونم بدونید اصلا مغلطه یعنی چی...خلاصه که خیلی بی سوادی داداش:e421:!!



به نشانه‌های تعجب دوتایی و سه‌تایی بنگرید، یک ! برای نشان دادن تعجب شما بسنده میکند، ولی !! بیشتر زمانها وارونگی و تیکه انداختن کار را می‌نمایاند:



نوشته بسیار خوبی بود —> برستایش هَنجار (تعریف معمولی)

نوشته بسیار خوبی بود! —> برستایش فراهنجار، نوشته بسیار خوبی بوده

نوشته بسیار خوبی بود!! —> برستودن گُُمانمند، میتواند چَم را وارونیده و بر این برود که نوشته‌ی به هیچ روی خوبی نبود و نویسنده نادانی بیش نیست.

نوشته بسیار خوبی بود!!!!!! —> دیگر میدانیم یا برستایشی در کار نیست، یا برستاینده اینجا بیش‌گویی کرده و میخواهد بسیار بسیار بسیار ... خوب بودن نوشته را بگوید.




اکنون زمانیکه این نشانه‌ها، بگوییم نماد تعجب '!' بی پشتوانه به کار برود تنها برداشت شایند (ممکن) و خوب اینه که نگارنده:


نگارنده هیچ شگفتی‌ای نداشته و تنها ریشخند میکند یا بی‌دگرش (بیتفاوت) است: چیزی که نوشته‌ای به درد نمیخورد.



اینجا شاید یک شگفت‌زدگی پاکدلانه داشته باشیم:


من متوجه نمیشم چه چیزی انقدر واضح و روشن هست؟ اینکه اگر مصدق مونده بود امروز ما شده بودیم سوئیس و این محمد رضای خبیث بود که مسبب همه بدبختی های امروز ماست؟!



دو تا '!!'، شگفت‌زدگی دروغین:



پس با این حساب نویسنده قرآن و همچنین بنا بر احادیث برخی امامان شیعه هم مسلمان نبوده اند !!

mahtab71
01-22-2013, 03:52 PM
بیشتر بانوان از دوری‌جویی می‌پرهیزند و میخواهند که در رابطه و سخنگویی اب دیگران صمیمی و نزدیک (دستکم در ظاهر هم که شده (: ) به نگر بیایند:
iranbanoo
yasy
nirvana
viviyan
mahtab71

.

اینکه با حرف کوچیک نوشتم صرفا به این دلیل بود که اسم مهتاب و حروف بزرگ یه جوریه.مثلا اسم رعنا با حروف بزرگ قشنگتره.

SAMKING
01-22-2013, 04:09 PM
http://www.daftarche.com/images/misc/quote_icon.png پیک آغازین از سوی dariush

خب انگار من از همه آخرتر به این تاپیک رسیدم.
من در محیطی بزرگ شده بودم که باورها به کسی تزریق نمیشد.یعنی محیط خانواده ام بسیار باز و راحت برای جلب هر عقیده ای بود.مادرم یک زن خانه دار بسیار ساده و مهربان و البته یک مسلمان معمولی بود.پدرم با اینکه سواد بالایی نداشت، اما خیلی مطالعه داشت و البته بی دین بود!از روزهای کودکی ام، شوخی ها و مسخره کردن باورهای دینی توسط پدرم را به یاد دارم:مثلا یک بار که من حدود 12 ساله بودم با پدرم به مراسم ترحیم یکی از اقوام رفته بودیم و طبق معمول صدای بلند و کرکننده تلاوت قرآن به گوش میرسید.ناگهان پدرم که صدای بلند قرآن از ان بلندگوهای منو و قراضه اعصابش را به هم ریخته بود، در گوش دوست بقل دستی اش گفت:"هیچ بی ناموسی این جوری کتاب میخونه آخه؟میخای کتاب بخونی مثل آدم بزار جلوت بخون دیگه، این داد و هوار دیگه واسه چیه!" همین جمله باعث خنده های بی پایان آن دو شد و در نهایت محبور شدیم برای حفظ آبرو مسجد را ترک کنیم.اما حضور من در یک کلاس موسیقی سنتی و آشنایی من با جمعی از "عرفا" باعث شد که من به عرفان و جست و جوی معنویات در زندگی گرایش پیدا کنم.
معمولا داستان همه ما از اسلام شروع میشود.من هم از این قاعده مستثنا نیستم، اما آنچه من از ابتدا در دین میجستم، نه عاقبت به خیری، بلکه معنویت و عرفان بود.شیفته رمز و رازها و سیر و سلوک های عارفانه بودم.خب میدانید کسانی که افکار اینچنینی دارند چگونه آدمهایی هستند:انسانهایی از جامعه به دور افتاده، گوشه گیر،همیشه لاغر و مریض،همیشه در حال تعظیم و تشکر وهمیشه فروتن و بی ادعا و بی توجه به جامعه و سیاست و همیشه دچار سوء هاضمه و سوء تغذیه به خاطر روزه های مداوم و.... .من نیز چنین بودم.نمیدانم اولین بار کی کتاب "چنین گفت زرتشت" را دیدم.به نظرم هشت سال پیش بود.چند قطعه اش را خواندم، اما چنان که باید در من تاثیر نداشت با اینحال تلگنری بود بر من.میدانید، شما وقتی باور دینی دارید، میپندارید دنیا در همین چارچوب باید تعریف شود و مفاهیم شما یونیورس است.برای من شگفت آور بود که چگونه میشود در این دنیا،انسانی چیزهایی مثل شر،جنگجویی،غرور و تکبر،خشم،گردن فرازی و... را تبلیغ کند و از فروتنی و ساده زیستی و نیکی و صلح و آرامش و... را پست و فرومایه بداند؟با اینحال همچنان راه خودم را میرفتم.اما چند سال بعد، دوباره این کتاب به همراه کتاب فراسوی نیک و بد به دستم رسیدند.این بار، این کتابها همچون پتکی بر سرم فرود آمدند.نمیدانم تاکنون چنین چیزی برایتان پیش آمده است یا نه و آیا میتوانید تصورش را بکنید.مثل آدمی شده بودم که پس از سالها زندگی، ناگهان و کر و لال شده باشد.با جهان پیرامون خود نمیتوانستم ارتباط برقرار کنم و گوشه اتاق تاریکم همچون انسانی مفلوج کز کرده بودم.انگار من به این جهان تعلق نداشتم و همه برایم غریبه بودند و از همه کس و همه چیز میترسیدم.چند ماهی چنین گذشت.میدانید وقتی باورهای دینی در ذهن تان جذب شده باشند،هر چیز را در همان حوزه تعریف میکنید و همیشه خود را در معرض امتحان و آزمایش و ... میبینید و خروج از آن وضعیت به معجزه میماند و این تازه آغاز راه است.درد و عذاب و رنجی که برایتان میماند، جانکاه است.خود را یک قربانی یک توطئه بزرک میبینید.جهان انتزاعی شما نابود شده است ئ اکنون تنها و سرگشته در گوشه ای از جهان رها شده اید.چنین بود که سرسام عظیمی مرا فراگرفته بود و رهایم نمیساخت.اما به هر حال هر چه بود،شاید بدترین دوران زندگی من همان دوران بود که با زمستانی سرد و تیره و تار همزمان شده بود. پس از آن اندک اندک به زندگی بازگشتم و اینبار غذایم شده بود کتاب.عمده مطالعه ام پیرامون تاریخ و فلسفه بود.از تاریخ فلسفه ویل دورانت شروع کرده بودم.کتابخانه ای در شهر ما هست که پر است از کتاب عتیقه تاریخ و فلسفه(این کتابخانه اولین کتابخانه ملی ایران است و تاسیس 1306 است).آنجا خانه ی دوم من بود.انگار دوباره متولد شده بودم.انگار پس از سالها نابینایی، بینایی ام را بدست آورده بودم.جهان برایم گرم و زیبا شده بود ، انگار همه چیز رنگ گرفته بودند.زندگی را دوست میداشتم و آموختن بزرگترین لذتم شده بود.و اینچنین بود که در دفتر خاطراتم نوشتم:

از آسمان به زمین صعود کردم.آمدم ،چون از کتابهای آسمانی بیزار شده بودم و دلم میخواست کتابهای زمینی را بخوانم.اکنون زمین را میپرستم.راستی کاش جاده ی بین زمین و آسمان یک طرفه نبود تا میشد چند کتاب زمینی را به آسمان برد.

نیچه پدر معنوی من بود و هست و من همیشه او را خواهم ستود.پس از او شوپنهاور فیلسوف بزرگ زندگی من بود.در این راه همچنان در حال آموختن هستم و در حال مطالعه.
راستی راسل گرامی مرا همدرد خود بدانید.بزگترین افسوس زندگی من این است که در رشته ای که مورد علاقه ام نبود تحصیل کرده و هنوز تحصیل میکنم.رشته ای مرتبط با ریاضی و تکنولوژی!وحشتناک است!

اینهم از داستان من.
خوب با این حساب به گمونم dariush شیرازی بوده:e409:

+
آلیس واقعن برات متاسفم خیلی فریبگری...خیییلی:e40b:(:e415:)

nirvana
01-22-2013, 07:30 PM
ولی نگارنده بالا بیشتر پروتکل‌ها را دست و پا گیر (و بر پاد تن‌آسایی) میبیند و میتوان این برداشت را بس گسترانده و
گفت که در پروتکل‌های همبودین (اجتماعی) نیز شاید آن اندازه پیروی خوبی نبوده و با دیگران بسادگی سازش نکند.

مهربد جان با سپاس از اینکه بنده را ترور شخصیت فرمودید(جهت مزاح) باید بگویم اعتراف میکنم که گاهی که نوشته های شما یا بانو الیس را میخوانم باخود میگویم چه حوصله ای دارند اینها:)))
اما بیشتر علتش میتواند در این باشد که استفاده از نشانه هابرایم اهمیتی ندارد ترجیح میدهم که نوشته هایم ساده و قابل فهم باشد
همچنین بنده معمولا به خاطر خوش آمد دیگران خود را به زحمت نمی اندازم چون باز هم برایم مهم نیست حال شما اسمش را تن اسایی میگذارید یا هرچه:)
البته میگویم که تا حدی هم درست است مثلا من هیچ گاه نوشته های خیلی طولانی را نمیخوانم مگراینکه خیلی خیلی موضوعش برایم جالب باشد که مرا برانگیخته کند (البته این موضوع منحصر به نوشته ها در نت هست مثلا من دوست دارم کتاب در دست بگیرم و بخوانم تا نوشته ای را در نت بخوانم)




با با گستراندن برداشت میتوانیم بگوییم که در زندگی شخصی نیز نگارنده برای نمونه راهکارهای
ساده و دم‌دستی برای آرایش و پوشش و "خوب نمایاندن" چیزها دارد که به گاه نیاز بهره میگیرد.

در اینجا با بنده بودید یا جناب داریوش؟:)

Mehrbod
01-23-2013, 12:28 AM
مهربد جان با سپاس از اینکه بنده را ترور شخصیت فرمودید(جهت مزاح) باید بگویم اعتراف میکنم که گاهی که نوشته های شما یا بانو الیس را میخوانم باخود میگویم چه حوصله ای دارند اینها:)))
اما بیشتر علتش میتواند در این باشد که استفاده از نشانه هابرایم اهمیتی ندارد ترجیح میدهم که نوشته هایم ساده و قابل فهم باشد
همچنین بنده معمولا به خاطر خوش آمد دیگران خود را به زحمت نمی اندازم چون باز هم برایم مهم نیست حال شما اسمش را تن اسایی میگذارید یا هرچه:)
البته میگویم که تا حدی هم درست است مثلا من هیچ گاه نوشته های خیلی طولانی را نمیخوانم مگراینکه خیلی خیلی موضوعش برایم جالب باشد که مرا برانگیخته کند (البته این موضوع منحصر به نوشته ها در نت هست مثلا من دوست دارم کتاب در دست بگیرم و بخوانم تا نوشته ای را در نت بخوانم)


کسی که نمیکوشد برای خوشایند دیگران و پذیراندن سخن خودش را برنجاند میشود تن‌آسا دیگر نیروانا جان ...




در اینجا با بنده بودید یا جناب داریوش؟:)


با شما! (:

nirvana
01-23-2013, 07:02 AM
کسی که نمیکوشد برای خوشایند دیگران و پذیراندن سخن خودش را برنجاند میشود تن‌آسا دیگر نیروانا جان ...با شما! (:نخیر مهربد جان نمیشود تن آسا :)من برایم مهم نیست كه دیگران خوششان بیاید یانه ربطی به تن آسایی ندارد:)

undead_knight
01-23-2013, 07:39 AM
نخیر مهربد جان نمیشود تن آسا :)من برایم مهم نیست كه دیگران خوششان بیاید یانه ربطی به تن آسایی ندارد:)



تن آسا. [ ت َ ] (ص مرکب ) تناسا و تناسان هر دو بمعنی آسوده تن و صحیح المزاج . (انجمن آرا) (آنندراج ). تن آسا و تن آسای ، کسی که همیشه خویشتن را پرورش می دهد و نوازش می کند. (ناظم الاطباء). تن آساینده . تن پرور. آسایش خواه :
در اوهرکه گویی تن آساتر است
همو بیش با رنج و دردسر است .

چیز بدی نیست که :)) وقتی به خاطر دیگران خودت رو در رنج و سختی نمی اندازی یکی از مصادیق بارز تن آسایی میشه دیگه:)

nirvana
01-23-2013, 08:38 AM
چیز بدی نیست که :)) وقتی به خاطر دیگران خودت رو در رنج و سختی نمی اندازی یکی از مصادیق بارز تن آسایی میشه دیگه:)

حالا چون از یك سری نشانه ها در نوشتارم استفاده نمیكنم انهم بخاطر اینكه برایم مهم نیست میشود تن آسایی؟
اگر اینطور است كه آندد جان شما هم مثل من تن آسا هستید :)))
من تن آسا نیستم ولی تن آسا ها را دوست دارم:)

undead_knight
01-23-2013, 09:08 AM
حالا چون از یك سری نشانه ها در نوشتارم استفاده نمیكنم انهم بخاطر اینكه برایم مهم نیست میشود تن آسایی؟
اگر اینطور است كه آندد جان شما هم مثل من تن آسا هستید :)))
من تن آسا نیستم ولی تن آسا ها را دوست دارم:)
اول تاپیک گفته اونقدرا هم جدی نیستا:))
اره من هم تن آسا هستم چه مشکلی داره:))

nirvana
01-23-2013, 09:11 AM
اول تاپیک گفته اونقدرا هم جدی نیستا:))
اره من هم تن آسا هستم چه مشکلی داره:))

حالا كی جدی گرفت:))
مشكلی برای من نداره والا:)))

iranbanoo
01-23-2013, 07:30 PM
آفرین این در راستای جستار میرود. بگوییم شما در جایگاه یک کاربر تازه میخواهیم نامنویسی کنید، هنگام گزیدن نام ریخت پیشانگاشت (پیشفرض)
کدام است؟ نوشتن همه نام با نویسه‌های کوچک.

پس اگر کسی اینجا به خودش رنج نگه داشتن آن کلید shift را داده و نامش را با نویسه بزرگ اغازید چه؟ بیخود که اینکار را نمیکند، فرنود کارش چیست؟

آغازیدن نام با نویسه بزرگ در نخستین ریخت خود نمایانگر پیروی از مهاد نگارش انگلیسی است، همه نام‌ها با نام بزرگ میاغازند.

پس یک گِرایند (احتمال) خوبی اینجا داریم که اگر کسی با نویسه بزرگ آغازید آماجش تنها پیروی ناخودآگاه از نگارش انگلیسی بوده.
هر آینه ما پارسی زبان هستیم بیشتر تا انگلیسی و بیشتر هموندان هم آن اندازه نوشتارهای انگلیسی ننوشته‌اند (خوانده شاید) که بخواهند
پیروی کنند، پس میرسیم به فرنودهای دیگر که پشت این shift نگه داشتن میروند.
خوب در راستای شخصیت شناسی تحلیلت دور از واقعیت است.
فرض کنید با کسی میخواهید اشنا شوید او می آید جلو دست میدهد و سلام میکند و در چشمان شما خیره نگاه میکند.
حالت بعدی اینکه فرد در دست دادن به شما پیش دستی میکند و دستان شما را میفشارد و با یک لبخند سلام میکند
هردو اصول را رعایت کرده اند اما دومی دقیقا میدانسته که باید چه طور با شما کانکت شود .یعنی اینکه از اعمالی استفاده کرده که هم توجه شما را جلب کند و هم یک حس اطمینان در شما ایجاد کند.
موقع نگارش و نام نویسی نیز همینطور کسی که خود را با نامش میخواهد معرفی کند ممکن است اصول را طوری تغییر دهد تا معرفی خود را خاص جلوه کند و به دنبال تمایز است و نه صرفا رعایت کردن اصول.
نتیجه گیری اینکه اسامی با فرمهای خاص (مثلا viviyan که همه در یک راستا قرار گرفته اند به جای Viviyan که تنها اصول نامنویسیست ) بیانگر توجه به تمامی جوانب نام نویسی است و اینکه افراد با دیدن این نوع از نام نویسی چه حسی بدان ها دست میدهد

Dariush
01-25-2013, 12:05 AM
مهربد؛
گفته هایت در مورد من در اکثر موارد راست و درست است و باید اضافه کنم
که اگر چه هنوز در ادبیات و هنر بر سر این موضوع بحث بوده، اما من مطمئنم
از اینکه چیستیِ کلام بر چگونه بیان کردن اش ارجحیت دارد.علاوه بر این ، تمرین
نویسندگی و نگارش را به جایی غیر از فروم ها و سایت های اجتماعی موکول میکنم.
حال بگذریم از اینکه شما به شکل عجیبی گشته اید و بی نظم ترین نوشته ام
که حاصل مرور خاطرات و نوشتن توامان و بی وقفه آنها بدون هیچ بازنگری ای بود را
پیدا کرده و من نیز در اقدامی تلافی جویانه به قصد ایرادِ یک موردِ نقصِ کاری ، این
نوشته ای که در حال خواندنش هستید را به فرمِ بهینِ پیشنهادی شما می نویسم!
و در نهایت اینکه بخشی از سختیِ موجود در خواندن نوشته های من از همان
شعار معروف نیچه(برای همه کس و هیچ کس) نشات گرفته ؛ فقط تنها فرقش در این
است که نیچه یک زبان شناس قهار بود و من بیش از آنچه که برای خواندن و نوشتن لازم
است نمیدانم، بنابراین ناچارم آن نقصان را به این شکل (رعایت نکردن قوانین نگارش)
جبران کنم!

پ.ن:فکر میکنم در تمام این فروم تنها دو نفر هستند که میتوانند شخصیت مهربد
را از روی نوشته هایش تحلیل کنند: آلیس و مهربد!

خوب با این حساب به گمونم dariush شیرازی بوده
من شیرازی نیستم، اما به سبب چند سال زیستن در شیراز، با تمام اصول زندگی ایده آل شیرازی آشنا هستم
و تمام استعداد های لازم برای شیرازی شدن را کسب کرده ام!
به پندار من اگر همه ی چیزهایی که در مورد دیگر ایرانیان(ترکها، لرها و...) می گویند دروغ باشد(که هست)
اما آنچه که در مورد شیرازی ها می گویند خیلی به حقیقت نزدیک است.

SAMKING
01-25-2013, 01:07 AM
واقعن برای همتون متاسفم، یک مشت تنبلِ فریبگرِ تن آسایِ پاد همبودیک هنجار شکن... در این سخنگاه گرد هم اومدن:e40e:

راستی آنارشی مشکلش چیه؟ شخصیتش چگونه هست؟
از نگر من آدم سالمی هست مشکلی تو نوشتنش ندیدم
امیر دو هزار و پونصد و نود و یک هم همینطور
این دوتا تنها جمله هاشون کمی بلنده و موقع خوندن نوشته هاشون باید خیلی چشم رو ایور اونور چرخوند!

Mehrbod
01-25-2013, 05:55 AM
واقعن برای همتون متاسفم، یک مشت تنبلِ فریبگرِ تن آسایِ پاد همبودیک هنجار شکن... در این سخنگاه گرد هم اومدن:e40e:

راستی آنارشی مشکلش چیه؟ شخصیتش چگونه هست؟
از نگر من آدم سالمی هست مشکلی تو نوشتنش ندیدم
امیر دو هزار و پونصد و نود و یک هم همینطور
این دوتا تنها جمله هاشون کمی بلنده و موقع خوندن نوشته هاشون باید خیلی چشم رو ایور اونور چرخوند!

از روی نگارش آنارشی میتوانم بگویم (به سبک کف‌بین‌ها، فالُش بگیرم که ...) که برای خودش نمینویسد، برای هنایش‌گذاری یا همان تاثیرگذاری روی دیگران مینویسد (:
به گمانم هرگز نمی‌شگفتد (تعجب نمیکند)، بجایش با گزافکاری (غلو) در نشانه‌های سَگاوندی (:?!) میکوشد دیگران را اندکی پایین کشیده و در سخن باریکبینی و نقد کند.

امیر نگارشی 100% درست و دودل‌واره (وسواس) و هتا بیمارگونه دارد، این نوشتار را بنگرید:




برای جلوگیری از انحراف تاپیک «جمهوری یا پادشاهی پارلمانی» پاسخ دوست ارجمند راسل را اینجا دادم. امیدوارم ببخشند.


امیر گرامی امنیت و خشونت رو چطور میشه حل کرد؟

دستکم دو روش برای حفظ آرامش اجتماعی وجود دارد: همکاری، اجبار. از بعد تاریخی جوامعی که برمبنی ِ تضاد شکل گرفته‌اند، و در آن بخشی از جامعه مورد بی‌عدالتی بخشی دیگر قرار گرفته، اجبار به عنوان اصلی جداناشدنی از نظم عمومی جعل می‌شده، زیرا سرکوب و اجبار ِ قهرآمیز تنها راه برای ممانعت از تلاش کسانی که مورد ظلم قرار گرفته‌اند برای مقابله با آن است. نگاهی به آمار جرم و جنایت، به خوبی نشان می‌دهد که این پدیده ارتباط مستقیم با سطح اختلاف طبقاتی دارد و کشورهایی همچون ایالات متحده یا آفریقای جنوبی که هم از منظرگاه تاریخی و هم از پنجره‌ی جامعه‌شناختی برپایه‌ی سرکوب گروهی بزرگ از شهروندان خود شکل گرفته و به تکامل رسیده‌اند، در میان جرم‌خیزترین کشورهای جهان هستند.

گذشته از این، دستگاه سیاسی/اجتماعی/اقتصادی موجود به‌جای آن‌که به راستی توانایی پیشگیری از جرم را داشته باشد، از طریق سرکوب سیستماتیک فردیت، تحمیل ارزشهای اجتماعی بسیار بسته، و ترور شخصیت و جایگاه انسانی کسانی که خارج از این حلقه‌ی بسته قرار می‌گیرند نه تنها مطلقا از کنترل جرم و جنایت عاجزست، بلکه بالعکس برجسته‌ترین انگیزه‌ و محرک برای گرویدن افراد به نقض حقوق هم‌نوعانشان محسوب می‌شود. تقسیم عمیقا ناعادلانه زندگی(و نه «نابرابر»، که نابرابری توانایی‌ها و پیرو آن اندوخته‌ها و دستاوردهای انسان‌ها پدیده‌ای‌ست طبیعی، اما نابرابری در حقوق، جایگاه انسانی و ابزار پیشرفت چیزی‌ست تحمیلی و از جمله بدترین ویژگی‌های سرمایه‌داری)، وجود نیرویی سراسر توهین به شخصیت و شعور انسان بنام پلیس، که کارکردی بجز سرکوب برای آن تعریف نشده، و حالت انتزاعی، از بالا به پائین و یکسره طبقاتی ِ جامعه، قانون و حتی خانواده و فرهنگ، همگی در میان دلایل اصلی گرویدن به جرم و خشونت در جامعه است.

اما حتی با تمام این تفاصیل، حتی در این جوامع امروزی ما هم، که میلیون‌ها میلیون مورد ظلم و بی‌عدالتی قرار می‌گیرند، در همه شرایط ۹۹٪ مردم هرگز مرتکب جرم و جنایت نمی‌شوند. مدافعان سیستم موجود حتی این رفتار نوع‌دوستانه، مبنی بر اخلاقیات و مسئولانه را به «ترس از مجارات» و «عواقب احتمالی» ربط می‌دهند، اما نزد من این بزرگترین دفاع برای ذاتا مشتاق به همکاری و همیاری بودن انسان‌هاست. اکثریت قاطعی از مردم در همه جوامع صلح‌جو و نرم‌خو هستند، و مشتاق برای کمک به یکدیگر اگر شرایط اجتماعی اجازه‌ی آن‌را بدهد. اینکه ما موجوداتی درنده هستیم منتظر خاموش شدن چراغ‌ها تا به جان هم بیافتیم و یکدیگر را بدریم، یکسره چرند است، و نه فقط هیچ سندیتی ندارد، همه‌ی مدارک و شواهد موجود خلاف آن‌را گواهی می‌دهند.

نکته‌ی دیگر بایستگی برای تغییر دیدگاه ما نسبت به مفاهیم، و لزوم برطرف کردن چندگانگی‌های مصنوعی در نظام اجتماعی‌مان است. برای مثال در جوامع پساسرمایه‌داری امروز اغلب مردم بطور خودانگیخته دچار این باور مضحک هستند که «دزدی» در قانون منع شده. حال آن‌که اگر کمی دقت بکنیم، می‌بینیم که انواع بی‌شماری از آن‌چه می‌تواند به سادگی دزدی انگاشته بشود نه فقط «منع» نشده، بلکه به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از طبیعت جامعه‌ی بشری هر روزه جعل و تبلیغ می‌شود(مثلا اینکه ۹۰٪ کار برای تولید یک محصول را شما بکنید و در آخر فقط ۱٪ آن به عنوان دستمزد به شما داده شود چیزی بجز دزدی نیست، یا اینکه کشوری چند صد سال منابع انسانی و طبیعی و فرهنگی یک کشور دیگر را به یغما می‌برد، یا اینکه ابرشرکت‌های چندملیتی توان رقابت حقیقی را شرکت‌های کوچک محلی می‌گیرند، یا اینکه برای بهره‌مندی از حداقل‌های لازم برای زنده بودن شما را وادار به گذشتن از صدها حلقه‌ی آتش می‌کنند و ...).

بنابراین تعریف جرم می‌باید که از «آن‌چه دولت ممنوع کرده» تغییر، به چیزی بدل بشود که به راستی برای همزیستی اجتماعی انسان‌های آزاد و برابر با یکدیگر لطمه وارد می‌کند. من به راستی باور دارم که اگر انواع سیستماتیک جرم را بزداییم، قانون را از جایگاه چیزی انتزاعی به بایستگی‌های عینی برای زندگی مسالمت‌آمیز تغییر بدهیم و ضمانت اجرایی آن‌را از پلیس و زندان به مسئولیت‌پذیری استحاله بدهیم، انواع پراکنده و انفرادی آن نیز نابود خواهند شد.

با وجود این حرفها، حقیقت غیرقابل انکار اینست که درصد بسیار اندکی از جرم‌ها هستند که ریشه‌های جامعه‌شناختی ندارند، همچون جرایم مربوط به جنون، نقصان‌های ژنتیکی(جنون‌پیشگان و ریسک‌تیکرها و ..)، پاسخ من به این چالش اینست که آیا ما باید ساختار اجتماعی خود را برمبنی استثناها بنا بکنیم؟ ایا برای رفتار درصدی بسیار ناچیز از کژ و کوژی‌های رفتاری باید درصد بزرگتری که چنین نیستند را مجازات بکنیم؟ یقینا خیر.

اما راه برخورد با اینها چیست؟ این به راستی پرسشی دشوار است که هنوز جای بحث گشوده دارد. به باور من برعهده‌ی هر نهاد و جامعه‌ای‌ خواهد بود که تصمیم بگیرد با این احتمال و چنین مشکلاتی چگونه برخورد خواهد کرد، می‌توان آن‌ها را با اخراج از کمونیتی مجازات کرد، می‌توان آن‌ها را در جوامعی مخصوص به خودشان جای داد(که متشکل از آدم‌هایی به طبع بخور و ببر و بزن و بکش خودشان است)، می‌توانند با بوجود آوردن تابوی فرهنگی درصد کسانی که برپایه‌ی این علایق بیمارگونه رفتار می‌کنند را کاهش بدهند و ... اما من راه حلی برای آن ندارم، هیچکس هم نمی‌تواند ادعا بکند که می‌تواند شرایط پس از انقلاب را پیشبینی بکند و یا اینکه از پیشرفت‌های آینده مطلع است، هم‌اکنون ما می‌توانیم جنون‌پیشگان را شناسایی بکنیم، شاید در آینده توانستیم راه درمان آن‌را هم بیابیم، و مانع از این بشویم که اکثریت ۹۹٪ بدلیل ترس از جنایات اقلیتی ۱٪ در شرایط نابرابر، سرکوب و سلطه زندگی بکنند.



این نوشته یک شاهکار نگارشیکه! امیر بر پاد Alice یا من برای آسانِش خواننده پاراگراف‌نما هم نمیزند، همه پاراگراف‌ها بجا و درست هستند.
نشانه‌های سگاوندی 100% درست به کار رفته‌اند، شاید تنها کسی که شایسته همسنجی در این تراز باشد هموند دیگران Kaveh است:






خوب بچه همنجنسگرا بشود حالا چه اشکالی دارد،اگر مساله انقراض نسل است که من بعید میدانم مشکلی بوجود آید عوامل اصلی چیزهای دیگری هستند

در پاسخ مهربد گرامی گفتم. یک غیر همجنسگرا (آدم {با جهتگیری جنسی} طبیعی) تجربه زندگی بهتری در یک دنیای با اکثریت غیر همجنسگرا دارد.



پ.ن. به گمانم نخستین بار در اسپاش فروم‌نویسی پارسی کسی از نمادهای ابرو {} بدرستی در کمانک () سود برد! :e00e:




کاوه شاید تنها کسی در سراسر زندگی من باشد که دیده‌ام {} را درست به کار برده باشد، بنگرید به اینکه هیچ لغزشی در نوشتارش نیست، لغزش‌هایی که بسیاری از مردم دارند:
100% درست:


در پاسخ مهربد گرامی گفتم. یک غیر همجنسگرا (آدم {با جهتگیری جنسی} طبیعی) تجربه زندگی بهتری در یک دنیای با اکثریت غیر همجنسگرا دارد.


نادرست، لغزش در اسپاش‌گذاری میان وا کردن کمانک‌ها (پرانتز) با اِسپاش:

در پاسخ مهربد گرامی گفتم. یک غیر همجنسگرا ( آدم {با جهتگیری جنسی} طبیعی ) تجربه ...

نادرست، لغزش در اسپاش‌گذاری پیش از نقطه پایان گزاره:

... با اکثریت غیر همجنسگرا دارد .


امیر و کاوه در نگارش خودشان بسیار بسیار باریک هستند و بسیار کم میبینید لغزشی از آنها سر بزند، هر آینه میتوان با
باربیکبینی باز بالاتر نکته‌های ریزی در آورد که کمتر به چشمتان میخورند، برای نمونه در نگارش امیر این اسپاش‌های افزوده را بیابیید:



اما من راه حلی برای آن ندارم، هیچکس هم نمی‌تواند ادعا بکند که می‌تواند شرایط پس از انقلاب را پیشبینی بکند و یا اینکه از پیشرفت‌های آینده مطلع است، هم‌اکنون ما می‌توانیم جنون‌پیشگان را شناسایی بکنیم، شاید در آینده


میان «را پیشبینی» دو تا ' ' به کار رفته، از آنجاییکه شمار اینها فراوانه میتواند یک hint کوچک از شخصیت امیر به ما بدهد و آنهم اینکه گرچه امیر
بسیار در درست‌نویسی و پیروی از مهاد‌های خود (اصول زندگی) پایبند است، ولی این باریکبینی را بر پاد آنچه من گفتم "بیمارگونه" دنبال نمیکند، بساکه برای هنایندگی هر چه بالاتر بر خواننده این را میکند- در تارخوان یا browser شاید دو تا اِسپاش یا فاصله را نشان ندهد، ولی هنگام ویرایش میتوان دید.

به سخن دیگر، امیر به خواست آزاد خودش نگارشی درست و رسا میگذارد تا به دیگران نشان دهد که در سخنانش چه اندازه سنجیده است،
ولی برای "خودش" اینگونه نیست و میتواند لغزش‌های خویشتن را بپذیرد. به گونه‌ای، "فریبگری" امیر و Alice را اگر بهمسنجیم، آلیس اندکی خودآزاری
دارد و براستی اگر سخنش فَرزام (perfect) نباشد احساس بدی پیدا میکند، امیر اینگونه نیست و (شاید پیشتر در زندگی بوده ولی امروز نه) بیشتر برای "خوشی بردن" از رسایی سخنش (+ پاداش به خواننده) آنرا با این همه باریکبینی بنگارشی سراسر درست میاورد.

یک نمونه دیگر از لغزش امیر:


..درمان آن‌را...

آن‌را بجای "آنرا" یا "آن را"، نیم‌اِسپاشی که بیجا بکار رفته ولی همچنان کارکرد خودش (باریکبینی و دگرسانی امیر از دیگران) را دارد، پس نیازی به ویرایش نداشته.
در همسنجی من نمیتوانم "این‌را" بپذیرم، داشتن چنین واژه‌‌ای در نگارشم مرا بسختی میرنجاند، از دید من تنها "آنرا" یا "آن را" پذیرفتنی هستند، "آن‌را" آزارنده است.


فرجامیابی


آلیس و امیر و کاوه همگی فریبگر هستند، آلیس فریبگری راستین است که از خودش مایه‌ میگذارد، اگر نادرست نوشت خودش هم اندکی آزار میبیند،
امیر اگر نادرست نوشت خودش آزار بسیار اندکی میبیند و فریبگر کامیابتری است؛
کاوه در این میان یک درون‌گرای فرای همه ماست (فریبگر ناخواسته)، او خودش را بی چون و چرا کاردرست میبیند و گرچه در همه چیز از دیگران
بهتر نمیداند، ولی در چندتایی چیز، چند چیزی در زندگی که تنها خودش میداند و بس از همه هومنان (آدمیان) سرتر است و خود نیز آگاه به آن.

آلیس در نوشتن، نگارشِ درست (مهاد‌هایش {اصولش}) را فداکاری میکند و پاراگراف‌نما میزند (چشم خواننده کمتر چپ و راست میرود)، امیر
ولی مهادهایش را به تن‌آسایی خواننده می‌برگزیند، به گونه‌ای سخنش را مَهند میداند و خواننده را زمانی شایسته خواندن میداند که همان چشمانش
را چپ و راست کند، با این همه بر پاد Dariush هنگام نوشتن بسیار نکته‌سنج است و به خواننده با زیبایی نگارشش بجایش "پاداش" میدهد.


همینرا امیر در کاربرد واژگان گوناگون و بیشتر زمانها (از دید من) افزوده ولی زیبایی‌شناسانه بدست میاورد:

همه چیز درباره هلوکاست (http://www.daftarche.com/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%D8%8C-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%8C-%D9%87%D9%85%D8%A8%D9%88%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-13/%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%87%D9%84%D9%88%DA%A9%D8%A7%D8%B3%D8%AA-613/)




هالوکاست قطعا همه‌ی اینهاست، و بسیاری بیشتر. من بخاطر دارم نخستین باری که از ایرانی بودن خود مفتخر که نه، خوشحال شدم هنگامی بود که پیرامون این واقعه در کتابی که خاطرم نیست نامش چه بود چیزی خواندم. خواندم که چطور میلیون‌ها بدن انسانی را نخست با گاز خفه‌ کردند، سپس جسم‌شان را برای سهولت کار و نیز خلاصی از مدرک جرم در کوره‌ها سوزاندند. خوشحال بودم از اینکه بار سنگین و کمرشکن آلمانی بودن بر وجدانم نیست. هرچند سالها باید می‌گذشت تا دانسته‌هایم پیرامون آنچه رخ داد کامل‌تر بشود و از چند و چون آن سردربیاورم، و بدانم که «انسان» در برابر این وحشت مطلق شرمنده است، نه فقط «آلمانی»، و هالوکاست به ما نشان داده که انسان قادر به چه کاریست، نه فقط انسان سفیدپوست اروپایی.


در ضمن امیر گرامی‌ چه قلم زیبایی واقعا دارید ، صد آفرین :e00e:



گرچه آفرینگویی کسرا را نباید تنها برای زیبایی قلم امیر دانست (سوگیری کسرا درباره هالوکاست)، ولی همچنان کارکرد خودش را در "فریبگری" نامبرده دارد.









خوب در راستای شخصیت شناسی تحلیلت دور از واقعیت است.
فرض کنید با کسی میخواهید اشنا شوید او می آید جلو دست میدهد و سلام میکند و در چشمان شما خیره نگاه میکند.
حالت بعدی اینکه فرد در دست دادن به شما پیش دستی میکند و دستان شما را میفشارد و با یک لبخند سلام میکند
هردو اصول را رعایت کرده اند اما دومی دقیقا میدانسته که باید چه طور با شما کانکت شود .یعنی اینکه از اعمالی استفاده کرده که هم توجه شما را جلب کند و هم یک حس اطمینان در شما ایجاد کند.
موقع نگارش و نام نویسی نیز همینطور کسی که خود را با نامش میخواهد معرفی کند ممکن است اصول را طوری تغییر دهد تا معرفی خود را خاص جلوه کند و به دنبال تمایز است و نه صرفا رعایت کردن اصول.
نتیجه گیری اینکه اسامی با فرمهای خاص (مثلا viviyan که همه در یک راستا قرار گرفته اند به جای Viviyan که تنها اصول نامنویسیست ) بیانگر توجه به تمامی جوانب نام نویسی است و اینکه افراد با دیدن این نوع از نام نویسی چه حسی بدان ها دست میدهد

من که هنوز چیز چندانی نگفتم درباره نگارش و شخصیت شما ایرانبانو جان، در کنار آن روشنه که تن‌خوان (cold reader) خوبی نیستید (:

روشنه که شیوه‌ی دست دادن و درود گفتن و ترتیب آن، نخست درود یا نخست دست دادن مَهندی (اهمیت) دارد. نه تنها این
مهندی دارد، اینکه کسی اینها را "بخوبی" انجام دهد یا ندهد هم مهندی دارد: نشان میدهد آگاهانه دست به فریبگری میزند یا نه.

رویهمرفته همینکه کسی بخواهد شما را زیرهناید (تحت تاثیر بگذارد) نشان از فریبگری او میدهد! این واژه "فریبگری" چَم
ببایست بدی ندارد، تنها از خودآگاهی او در کوشش به اندیشانیدن شما به چیزی که خود میپسندد و میخواهد است.

من اینجا از تنها ابزاری که فت و فراوان داشتیم و همان نگارش باشد برای منش‌شناسی سود بردم، ولی دامنه‌ی آن و همین تن‌زبانخوانی (body language)
بسیار گسترده‌تر و گیراتر از اینهاست، برای همان کسی که دست آدم را میفشارد بی اندازه نکته‌ ریز و مِه آنجاست که میتوان در نگر گرفت:


کسانی که دست شما را سِتـپر (محکم)، ستپرتر از دیگران می‌فشارند فریبگر هستند، میخواهند به شما "دلگرمی" و "دل‌استواری" بیجا از خود بدهند.
کسانی که دست شما را شل و ول می‌فشارند، دو دسته‌اند، یا خودباور بسیار بالا که نیازی به زیرهنودگی (تحت‌تاثیر گذاری) شما نمیبینند، یا
با خودباوری اندک که گرایشی به دست دادن و داوری شدن ندارند.
کسانی که دست شما را کمی بیشتر از اندازه نگه میدارند خودباورتر هستند، کسانی که زود پس میکشند اندکی از خود نامطمئن هستند.
کسانی که نخست دستشان را پیش میآورند از کنترل کردن و ژیرایی (active بودن) بیشتر خوشی میبرند تا ناژیرایی.
...


شما این نکته‌های ریز در نگارش و رفتار و .. فراوانه و همه‌ی آنها نیز بافتار-بند (context-dependent) هستند، در بافتار سخن و یاجایی که هستید هر رفتار ریزی
میتواند نمایانگر بخشی از منش کسی باشد که با او روبروئید. لغزش تنزبانخوانی بالاست، ولی یافتیک‌هایی (heuristic) هایی داریم که آنرا شدنی و کاربردین میکنند.

mamad1
01-25-2013, 08:37 AM
فال من رو هم بگیر مهربد جان:e404:

همشو نگیا . بد بخت میشم:e409:

iranbanoo
01-25-2013, 10:54 AM
من که هنوز چیز چندانی نگفتم درباره نگارش و شخصیت شما ایرانبانو جان، در کنار آن روشنه که تن‌خوان (cold reader) خوبی نیستید (:

روشنه که شیوه‌ی دست دادن و درود گفتن و ترتیب آن، نخست درود یا نخست دست دادن مَهندی (اهمیت) دارد. نه تنها این
مهندی دارد، اینکه کسی اینها را "بخوبی" انجام دهد یا ندهد هم مهندی دارد: نشان میدهد آگاهانه دست به فریبگری میزند یا نه.

رویهمرفته همینکه کسی بخواهد شما را زیرهناید (تحت تاثیر بگذارد) نشان از فریبگری او میدهد! این واژه "فریبگری" چَم
ببایست بدی ندارد، تنها از خودآگاهی او در کوشش به اندیشانیدن شما به چیزی که خود میپسندد و میخواهد است.

من اینجا از........
البته من به دنبال مخالفت صرف نیستم بلکه تلاش میکنم از زاویه ی دیگر به این موارد نگاه کنیم.هرچند تحلیل های شما جالب است اما حاصل یافته های شخصیست.
خوب چیزی که شما از آن به عنوان فریبکاری یاد میکنید دقیقا همان منظور من است که فرد عمدا از راهکار ها و روشهایی بهره میگیرد تا در ذهن طرف مقابل یکسری پیش فرض ایجاد کند تا به این واسطه خود را به صورت متمایز ازدیگران در ذهن باقی بگذارد.این یک پالتیک است برای اهل یقین....:e105:

Miss.Sheyda
01-25-2013, 11:18 AM
همممممممم عجب بررسی موشکافانه ای:e40d:

SAMKING
01-25-2013, 03:18 PM
همممممممم عجب بررسی موشکافانه ای:e40d:
نوشته هاشو بُلد کرده، اون هم یه فریبگره ...!! :61:

undead_knight
01-25-2013, 03:23 PM
همممممممم عجب بررسی موشکافانه ای:e40d:
there is difference between smart and genius
و این تفاوت در داشتن وقت آزاده:)))

Ouroboros
01-25-2013, 11:06 PM
امیر نگارشی 100% درست و دودل‌واره (وسواس) و هتا بیمارگونه دارد، این نوشتار را بنگرید:

این نوشته یک شاهکار نگارشیکه! امیر بر پاد Alice یا من برای آسانِش خواننده پاراگراف‌نما هم نمیزند، همه پاراگراف‌ها بجا و درست هستند.
نشانه‌های سگاوندی 100% درست به کار رفته‌اند، شاید تنها کسی که شایسته همسنجی در این تراز باشد هموند دیگران Kaveh است:


کاوه شاید تنها کسی در سراسر زندگی من باشد که دیده‌ام {} را درست به کار برده باشد، بنگرید به اینکه هیچ لغزشی در نوشتارش نیست، لغزش‌هایی که بسیاری از مردم دارند:
100% درست:

در پاسخ مهربد گرامی گفتم. یک غیر همجنسگرا (آدم {با جهتگیری جنسی} طبیعی) تجربه زندگی بهتری در یک دنیای با اکثریت غیر همجنسگرا دارد.


نادرست، لغزش در اسپاش‌گذاری میان وا کردن کمانک‌ها (پرانتز) با اِسپاش:
در پاسخ مهربد گرامی گفتم. یک غیر همجنسگرا ( آدم {با جهتگیری جنسی} طبیعی ) تجربه ...

نادرست، لغزش در اسپاش‌گذاری پیش از نقطه پایان گزاره:
... با اکثریت غیر همجنسگرا دارد .


امیر و کاوه در نگارش خودشان بسیار بسیار باریک هستند و بسیار کم میبینید لغزشی از آنها سر بزند، هر آینه میتوان با
باربیکبینی باز بالاتر نکته‌های ریزی در آورد که کمتر به چشمتان میخورند، برای نمونه در نگارش امیر این اسپاش‌های افزوده را بیابیید:



میان «را پیشبینی» دو تا ' ' به کار رفته، از آنجاییکه شمار اینها فراوانه میتواند یک hint کوچک از شخصیت امیر به ما بدهد و آنهم اینکه گرچه امیر
بسیار در درست‌نویسی و پیروی از مهاد‌های خود (اصول زندگی) پایبند است، ولی این باریکبینی را بر پاد آنچه من گفتم "بیمارگونه" دنبال نمیکند، بساکه برای هنایندگی هر چه بالاتر بر خواننده این را میکند- در تارخوان یا browser شاید دو تا اِسپاش یا فاصله را نشان ندهد، ولی هنگام ویرایش میتوان دید.

به سخن دیگر، امیر به خواست آزاد خودش نگارشی درست و رسا میگذارد تا به دیگران نشان دهد که در سخنانش چه اندازه سنجیده است،
ولی برای "خودش" اینگونه نیست و میتواند لغزش‌های خویشتن را بپذیرد. به گونه‌ای، "فریبگری" امیر و Alice را اگر بهمسنجیم، آلیس اندکی خودآزاری
دارد و براستی اگر سخنش فَرزام (perfect) نباشد احساس بدی پیدا میکند، امیر اینگونه نیست و (شاید پیشتر در زندگی بوده ولی امروز نه) بیشتر برای "خوشی بردن" از رسایی سخنش (+ پاداش به خواننده) آنرا با این همه باریکبینی بنگارشی سراسر درست میاورد.

یک نمونه دیگر از لغزش امیر:

..درمان آن‌را...

آن‌را بجای "آنرا" یا "آن را"، نیم‌اِسپاشی که بیجا بکار رفته ولی همچنان کارکرد خودش (باریکبینی و دگرسانی امیر از دیگران) را دارد، پس نیازی به ویرایش نداشته.
در همسنجی من نمیتوانم "این‌را" بپذیرم، داشتن چنین واژه‌‌ای در نگارشم مرا بسختی میرنجاند، از دید من تنها "آنرا" یا "آن را" پذیرفتنی هستند، "آن‌را" آزارنده است.


فرجامیابی

آلیس و امیر و کاوه همگی فریبگر هستند، آلیس فریبگری راستین است که از خودش مایه‌ میگذارد، اگر نادرست نوشت خودش هم اندکی آزار میبیند،
امیر اگر نادرست نوشت خودش آزار بسیار اندکی میبیند و فریبگر کامیابتری است؛
کاوه در این میان یک درون‌گرای فرای همه ماست (فریبگر ناخواسته)، او خودش را بی چون و چرا کاردرست میبیند و گرچه در همه چیز از دیگران
بهتر نمیداند، ولی در چندتایی چیز، چند چیزی در زندگی که تنها خودش میداند و بس از همه هومنان (آدمیان) سرتر است و خود نیز آگاه به آن.

آلیس در نوشتن، نگارشِ درست (مهاد‌هایش {اصولش}) را فداکاری میکند و پاراگراف‌نما میزند (چشم خواننده کمتر چپ و راست میرود)، امیر
ولی مهادهایش را به تن‌آسایی خواننده می‌برگزیند، به گونه‌ای سخنش را مَهند میداند و خواننده را زمانی شایسته خواندن میداند که همان چشمانش
را چپ و راست کند، با این همه بر پاد Dariush هنگام نوشتن بسیار نکته‌سنج است و به خواننده با زیبایی نگارشش بجایش "پاداش" میدهد.


همینرا امیر در کاربرد واژگان گوناگون و بیشتر زمانها (از دید من) افزوده ولی زیبایی‌شناسانه بدست میاورد:

همه چیز درباره هلوکاست (http://www.daftarche.com/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%D8%8C-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%8C-%D9%87%D9%85%D8%A8%D9%88%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-13/%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%87%D9%84%D9%88%DA%A9%D8%A7%D8%B3%D8%AA-613/)


گرچه آفرینگویی کسرا را نباید تنها برای زیبایی قلم امیر دانست (سوگیری کسرا درباره هالوکاست)، ولی همچنان کارکرد خودش را در "فریبگری" نامبرده دارد.


این نثر را در کمال اندوه و سرافکندگی ِ من اغلب به پای تلاش نویسنده جهت ارعاب مخاطبان می‌نوشتند، خوشحالم که شما دچار چنین خبطی نشده‌اید. اکنون به‌جای ابراز نظر پیرامون باقی نوشته‌ی شما چیزکی را با جمع درمیان می‌گذارم، شاید راهگشای داوری بهتر خودشان باشد: من اغلب سنجیده‌تر از آنکه می‌نویسم، سخن می‌گویم! یعنی در تکلم روزمره، به آداب حرف زدن قجری و استعمال لغات غریب، عجیب پایبندم، جمله‌های بسیار طولانی می‌پردازم که شنونده گاهی از توانایی من در بهم چسباندن آنها متحیر می‌ماند و گاهی حتی درحال صحبت پیرامون موضوعی بسیار پیش‌پا افتاده چنان هیجان زده می‌شوم که گویی لنین هستم، درحال نطق برای شورای کمیسرهای خلق. موتور که روشن می‌شود، با سرعت و تسلط و رسایی شگرفی معرکه می‌گیرم و احترام شنوندگان را، فارغ از موضوعی که پیرامون آن مشغول به صحبت هستم و موضعی که درباره‌ی آن گرفته‌ام، جلب می‌کنم. پس به نوعی، نزد خودم، این نثر و شیوه‌ی نگارش بازتابی‌ست از آن سخنوری و حرافی ِ اصولمند، و بیش از هرچیز دیگر مدیون ِ جواب دادن ِ آن.

Alice
01-25-2013, 11:50 PM
مهربُد گرامی، باریک‌‌اندیشی و کندوکاو بجایتان شایسته‌ی نکوداشت است، هرآنچه
که درباره‌ی من و خیم و خوی‌ام از نگارش گفتید، سراسر درست و ریزنگاشته بود !
:)))

من نوشتار و سخنانم را براستی ارزشمند و گران‌بها می‌بینم و شاید آماج مهادین‌ام
از گفتمان و گهگاه گفت و ستیز ، اندیشاندن و آموختن به دیگران است تا یادگیری !
از برای همین اگر نرسپان و یا ایرنگی ناخواسته در گفتارم باشد ، شاید هرگز تــاب ِ
پذیرش ِ آکمندی از سوی خود را نداشته باشم ! :)))
به هر روی ؛ شما هوده‌ی جُستار درباب نوشتار و زاب‌های فریبگرایانه‌ام را به باریکی ِ
هـــرچه بیشتر ادا کردید، پــس در اینجا به من پروانه دهید که آژگاه گفتار را پیرامون
کاراکتر و نوشتار شما نگه دارم !
--
نخست بــه دید من نگارش Ouroboros پیش از هرچیز، جدی، هولنـاک و هراس‌آور
است ، جوریـکه مخالفان خــود را در دم سرکوب می‌کند ؛ هتا در گاه ِ بـذله‌گویی و
شوخمندی‌ نیز گفتارشـان آکنده از تـرس و هراسی ناخودآگاهانه می‌باشد ؛ همان
گونه که فرمودید شاید زاب «بیمارگونه» سراسر شایمند و سزاوار کاراکتر و پیک‌های
ایشان باشد !
از سویی دیگر ، نوشتار مهربُد ، بی اندازه مهرمندانه و دلرُباست ! واژگــان گــیرا و
کِشندگی ِ گفتارش سبب ِ نزدیک‌دلی و دوستی ِخواننده با پیک‌هایش می‌شود ،
ایــن پـیوند ِ دوستـانه همواره از نخستین دم تا فرجام ِ پیک بــا خواننده هست و
گزاره‌های دلنشین و خنده‌های همیشگی مهربُد، هرگز مایه‌ی گسستن این پیوند
نمی‌شود ؛ از این رو شاید بتوان افسونگری ِ ِ (شاید هم غمزه‌گری ِ) نوشتار من را
با شیرینی و کِشندگی گفتار ایشان همسنجی نمود !
این شیرینی در جُستار "ساختارشناسی..." به روشنی دیده می‌شود ، فرتورهای
پُرگونه، هم‌آرش‌های رنگین، آراستمَندی دلپذیر، پیک‌های روان و نه چندان خشک
و ژرف‌بـینانه/کـارشناسانه در بـاب پارسی‌نویسی، شایـد هرخواننده ای را هــرچند
انــدک بسوی پـارسیک و پیک‌های ِ دلـکش ِ ایشان بـرُباید ، البته در عـین ایـنـکـه
پختگی ِ ادبیک نیز خمیرمایه‌ی همیشگی پیک‌هایشان است !

نکته‌سنجی مهربد فراهنجار است ! :) در زابش ِ (توصیف ِ) نکته‌بینی‌اش همین بس
کــه تـــا ژرفنـای پیک‌های مــن رخنه کرده و همه‌ی گوش و کناره‌ها و زیر و بم‌اش را
برون‌کش نموده و موشکافانه واکاویده است ! :)))

جدای از همه چیز، مـنش و خوی نـیک ایشان از روی نـوشته‌ها و لَـب‌خنده‌هایشــان
هُویداست ! هتا چندگاه ِ پیش که بـا یکدیگر درگیر جنگ و پیکار بودیم ( و بی‌پروا بــه
من دشنام می‌داد :دی ) بــاز نـیکی و مهرمندی ِ ایشان به سخنان ِ نه چندان تیز و
بُرنده‌اش سایه افکنده بود !
مــن اگر بخواهم بـرروی «فریبگرترین» نگارنده انگشت بنهم، بی هیچ‌گمانی مهربُد را
نشان خواهم داد ؛
اگــر زیور نوشتار آلیس نمادهای سگاوندی ستپر و رنـگین و افسونگری‌ست ، زیور ِ
نوشتار مهربُد خمیرمایه‌ی ادبیک و نیک‌منشی‌شان است، از همین رو بسادگی با
همگان پیوند دوستانه برقرار می‌کند !