توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشتهیِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اثبات وجود خدا
موجود بحسب فرض عقلى یا واجب الوجود است یا ممكن الوجود، و هیچ موجودى عقلا از این دو فرض، خارج نیست. و نمىتوان همه موجودات را ممكن الوجود دانست، زیرا ممكن الوجود نیاز به علت دارد و اگر همه علتها هم ممكن الوجود و به نوبه خود نیازمند به علت دیگرى باشند هیچگاه هیچ موجودى تحقق نخواهد یافت، به دیگر سخن: تسلسل علتها محال است، پس ناچار سلسله علتها به موجودى منتهى مىشود كه خودش معلول موجود دیگرى نباشد یعنى واجب الوجود باشد. این برهان، ساده ترین برهان فلسفى براى اثبات وجود خداست كه از چند مقدمه عقلى محض، تشكیل یافته و نیازى به هیچ مقدمه حسى و تجربى ندارد. ولى چون در این برهان از مفاهیم و اصطلاحات فلسفى، استفاده شده مىبایست توضیحى پیرامون این اصطلاحات و مقدماتى كه برهان مزبور از آنها تشكیل یافته است داده شود. امكان و وجوب هر قضیهاى هر قدر ساده باشد دست كم از دو مفهوم اساسى (موضوع و محمول) تشكیل مىیابد. مثلاً در این قضیه «خورشید روشن است» كه دلالت بر ثبوت روشنى براى خورشید دارد «خورشید» موضوع قضیه، و «روشن» محمول آن مىباشد.
ثبوت محمول براى موضوع، از سه حال، خارج نیست: یا محال است مانند اینكه گفته شود: «عدد سه بزرگتر از عدد چهار است» یا ضرورت دارد مانند این قضیه كه «عدد دو، نصف عدد چهار است» و یا نه محال است و نه ضرورت دارد مانند «خورشیدى بالاى سرِ ما قرار دارد». طبق اصطلاح منطقى، در صورت اول، قضیه، داراى وصف «امتناع» و در صورت دوم، داراى وصف «ضرورت» یا «وجوب» و در صورت سوم داراى وصف «امكان» (بمعناى خاص) مىباشد. اما نظر به اینكه در فلسفه، درباره «موجود» بحث مىشود و چیزى كه ممتنع و محال باشد هیچگاه وجود خارجى نمىیابد، از اینروى فلاسفه، موجود را بحسب فرض عقلى به واجب الوجود و ممكن الوجود، تقسیم كرده اند: واجب الوجود عبارتست از موجودى كه خودبخود وجود داشته باشد و نیازى به موجود دیگرى نداشته باشد و طبعاً چنین موجودى ازلى و ابدى خواهد بود زیرا معدوم بودن چیزى در یك زمان، نشانه اینست كه وجودش از خودش نیست و براى وجود یافتن، نیاز به موجود دیگرى دارد كه سبب یا شرط تحقق آنست و با فقدان آن مفقود مىشود. و ممكن الوجود عبارتست از موجودى كه خودبخود وجود ندارد و تحقق یافتنش منوط به موجود دیگرى است. این تقسیم كه براساس فرض عقلى، انجام گرفته است بالضروره وجودِ ممتنع الوجود را نفى مىكند ولى دلالتى ندارد بر اینكه موجودات خارجى از كدامیك از دو قسم (واجب الوجود وممكن الوجود) هستند. و به دیگر سخن: صدق این قضیه به سه صورت، تصور مىشود: یكى آنكه هر موجودى واجب الوجود باشد، دوم آنكه هر موجودى ممكن الوجود باشد، سوم آنكه بعضى از موجودات، واجب الوجود و بعضى دیگر ممكن الوجود باشند. بنابر فرض اول و سوم، وجود واجب الوجود، ثابت است پس باید این فرض را مورد بررسى قرار داد كه آیا ممكن است همه موجودات، ممكن الوجود باشند یا نه؟ و با ابطال این فرض است كه وجود واجب الوجود بصورت قطعى و یقینى، ثابت مىگردد هر چند اثبات وحدت و سایر صفات او مىبایست با براهین دیگرى اثبات شود.
بنابراین، براى ابطال فرض دوم، باید مقدمه دیگرى را به برهان مزبور، ضمیمه كرد و آن اینست كه ممكن الوجود بودن همه موجودات محال است. ولى این مقدمه، بدیهى نیست و بهمین جهت درصدد اثبات و تبیین آن برآمدهاند به این صورت: ممكن الوجود نیاز به علت دارد، و تسلسل در علل، محال است. پس باید سلسله علل به موجودى منتهى شود كه ممكن الوجود و محتاج به علت نباشد یعنى واجب الوجود باشد. و از اینجاست كه پاى مفاهیم فلسفى دیگرى به میان مىآید كه باید توضیحى پیرامون آنها داده شود. علت و معلول اگر موجودى نیازمند به موجود دیگرى باشد و وجودش به نوعى توقف بر آن دیگرى داشته باشد به اصطلاح فلسفى، موجود نیازمند را «معلول» و آن دیگرى را «علت» مىنامند. ولى علت، ممكن است بى نیاز مطلق نباشد بلكه خودش نیز نیازمند و معلول موجود دیگرى باشد.
اما اگر علتى هیچگونه نیاز و معلولیتى نداشت علت مطلق و بى نیاز مطلق خواهد بود. تا اینجا با اصطلاح فلسفى علت و معلول و تعریف آنها آشنا شدیم، اكنون باید به توضیح این مقدمه بپردازیم كه «هر ممكن الوجودى نیازمند به علت است». با توجه به اینكه ممكن الوجود خودبخود وجود ندارد ناچار وجودش منوط به تحقق موجود یا موجودات دیگرى خواهد بود زیرا این قضیه، بدیهى است كه هر محمولى كه براى موضوعى در نظر گرفته شود یا خودبخود (بالذات) ثابت است و یا در اثر امر دیگرى (بالغیر) ثابت مىشود مثلاً هر چیزى یا خودبخود روشن است و یا به واسطه چیز دیگرى (نور) روشن مى شود،و هر جسمى یا خودبخود چرب است و یا بوسیله چیز دیگرى (روغن) چرب مىشود و محال است كه چیزى نه خودش روشنى و چربى داشته باشد و نه بوسیله چیز دیگرى متّصف به این صفات گردد و در عین حال، روشن یا چرب باشد! پس ثبوت وجود هم براى یك موضوع یا بالذات است و یا بالغیر، و هنگامى كه بالذات نبود ناچار بالغیر خواهد بود، بنابراین، هر ممكن الوجودى كه خودبخود متّصف به وجود نمىشود بواسطه موجود دیگرى بوجود مىآید و معلول آن خواهد بود. و این همان اصل مسلم عقلى است كه: هر ممكن الوجودى نیازمند به علت است. ولى بعضى گمان كردهاند كه مفاد اصل علیّت اینست كه «هر موجودى احتیاج به علت دارد» و بر این اساس، اشكال كردهاند كه باید براى خدا هم علتى در نظر گرفت! غافل از اینكه موضوع اصل علیّت «موجود» بطور مطلق نیست بلكه موضوع آن «ممكن الوجود» و «معلول» است، و به دیگر سخن: هر موجود وابسته و نیازمندى محتاج به علت است نه هر موجودى. محال بودن تسلسل علل آخرین مقدمهاى كه در این برهان بكار گرفته شده اینست كه سلسله علل باید منتهى به موجودى شود كه خودش معلول نباشد، و به اصطلاح تسلسل علل تا بى نهایت، محال است. و بدین ترتیب،
وجود واجب الوجود بعنوان نخستین علت كه خودبخود موجود است و نیازى به موجود دیگرى ندارد ثابت مىشود. فلاسفه، براهین متعددى براى ابطال تسلسل، اقامه كردهاند ولى حقیقت اینست كه بطلان تسلسل در مورد علل، قریب به بداهت است و با اندك تأملى روشن مىشود. یعنى با توجه به اینكه وجود معلول، نیازمند به علت و مشروط به وجود آن است اگر فرض كنیم كه این معلولیت و مشروطیت، عمومى باشد هیچگاه هیچ موجودى تحقق نخواهد یافت زیرا فرض مجموعهاى از موجودهاى وابسته بدون وجود موجود دیگرى كه طرف وابستگى آنها باشد معقول نیست. فرض كنید یك تیم دونده، جلو خط شروع ایستادهاند و آماده دویدن هستند ولى هركدام از ایشان تصمیم گرفته است كه تا دیگرى ندود او هم شروع به دویدن نكند، اگر این تصمیم واقعاً عمومیت داشته باشد هیچگاه هیچكدام از ایشان شروع به دویدن نخواهند كرد! همچنین اگر وجود هر موجودى مشروط به تحقق موجود دیگرى باشد هیچگاه هیچ موجودى تحقق نخواهد یافت. پس تحقق موجودات خارجى، نشانه اینست كه موجود بى نیاز و بى شرطى وجود دارد.
تقریر برهان اكنون با توجه به مقدمات یاد شده، بار دیگر به تقریر برهان مىپردازیم: هر چیزى كه بتوان آنرا «موجود» دانست از دو حال، خارج نخواهد بود: یا وجودى براى آن، ضرورت دارد و خودبخود موجود، و به اصطلاح «واجب الوجود» است و یا وجودش ضرورت ندارد و مرهون موجود دیگرى است و به اصطلاح «ممكن الوجود» مىباشد. و بدیهى است كه اگر تحقق چیزى محال باشد هرگز وجود نخواهد یافت و هیچگاه نمىتوان آن را موجود دانست. پس هر موجودى یا واجب الوجود است و یا ممكن الوجود. با دقت در مفهوم «ممكن الوجود» روشن مىشود كه هر چیزى مصداق این مفهوم باشد معلول و نیازمند به علت خواهد بود، زیرا اگر موجودى خودبخود وجود نداشته باشد ناچار بوسیله موجود دیگرى بوجود آمده است چنانكه هر وصفى كه بالذات نباشد ثبوت آن بالغیر خواهد بود، و مفاد قانون علیّت هم همین است كه هر موجود وابسته و ممكن الوجودى نیازمند به علت است، نه اینكه هر موجودى نیاز به علت دارد تا گفته شود: پس خدا هم احتیاج به علت دارد، یا گفته شود: اعتقاد به خداى بى علت، نقض قانون علیّت است! از سوى دیگر اگر هر موجودى ممكن الوجود و نیازمند به علت باشد هیچگاه موجودى تحقق نخواهد یافت، و چنین فرضى نظیر آنست كه هر یك از افراد یك گروه، اقدام خود را مشروط به شروع دیگرى كند كه در این صورت، هیچ اقدامى انجام نخواهد گرفت. پس وجود موجودات خارجى، دلیل آنست كه واجب الوجودى موجود است.
دوست گرامی نوشته خود را در یک پاراگراف خیلی بزرگ ننویسید ، چون خواندن آن مشکل هست ، همیشه مثل پست دوم خود مطالب را ارسال کنید. در ضمن مطلب خود را با ذکر منبع پست کنید.:e032:
رد نظریه تکامل چارلز داروین (http://salek-azadi.blogfa.com/post-59.aspx)
سمیناری که در دانشگاه شیکاگو در زمینه مورفولوژی تکاملی برگزار شد، دانشمند برجسته، دکتر پاترسون، سؤال سادهای مطرح کرد: آیا در اینجا کسی هست که بتواند در مورد تکامل، نکتهای قطعی و ثابتشده را عنوان کند؟? سکوتی طولانی بر فضای تالار حکمفرما شد. سرانجام شخصی از گوشهای گفت: ?من یک چیز را با قطع و یقین میدانم: اینکه تکامل را نباید در مدارس تدریس کرد !?
با اینکه بسیاری از مردم عادی بر این باورند که تکامل پدیدهای علمی و اثباتشده میباشد، واقعیت این است که بعد از گذشت 150 سال، تکامل فرضیهای است اثباتنشده و بدون سندیت. در واقع باید گفت که قرائن و شواهد بسیاری تکامل را رد میکنند.
فرضیه تکامل که نخستین بار توسط چارلز داروین در کتابش بهنام "اصل انواع" مطرح شد، این نظر را پیش مینهد که موجودات زنده از اَشکال ساده نظیر باکتری، به اَشکال پیچیدهتر نظیر انسان تکامل یافتهاند. این تحول و تکامل زاییده تصادف بوده است؛ نخستین مولکول نیز در اثر تصادم اتمها در یک ملغمه ابتدایی بهوجود آمده است. نتیجه این امر پیدایی موجودات زنده بوده است.
نابسندگی شواهد و دلایل
تأثیر و نفود فرضیه تکامل را نمیتوان دستکم گرفت؛ این فرضیه طرز تفکر انسانها را درباره جهان و وجود خودشان دگرگون کرده است. اما اکنون بعد از گذشت 150 سال، تکامل هنوز در سطح یک فرضیه باقی مانده است، و هنگامیکه شواهد و دلایل مطرحشده را موشکافانه بررسی میکنید، پی میبرید که چقدر نابسنده و غیرقطعی هستند.
فسیلها تکامل را اثبات نمیکنند
?فسیلها گواه بر تکامل میباشند!? این ادعایی بوده که دانشمندان با صدایی بلند عنوان میکردند. اما مشکلی که در مورد فسیلها وجود دارد، این است که میان حیواناتی که فسیلها گواه بر وجود آنها هستند، و حیوانات همنوعشان در عصر ما، هیچ فسیلِ میانی وجود ندارد، گویی حیوانات اولیه ناگهان بهصورت حیوانات امروزی تحول و تکامل یافتهاند. داروین نیز خود متوجه این نقصان در فرضیه خود بود، اما بر این باور بود که یک روز فسیلهای میانی یافت خواهند شد. هنوز بعد از گذشت 150 سال، فسیلی دال بر وجود حیوانات میانی و در حال تکامل یافت نشده است.
دانشمندان معتقد به تکامل برای رفع این نقیصه، این نظر را مطرح کردند که تحول با چنان سرعتی رخ داد که فسیلی از آنها باقی نمانده است. طبعاً دلیل و مدرکی علمی در این زمینه وجود ندارد.
با اینکه بسیاری از مردم عادی بر این باورند که تکامل پدیدهای علمی و اثباتشده میباشد، واقعیت این است که بعد از گذشت 150 سال، تکامل فرضیهای است اثباتنشده و بدون سندیت. در واقع باید گفت که قرائن و شواهد بسیاری تکامل را رد میکنند.
فرضیه تکامل که نخستین بار توسط چارلز داروین در کتابش بهنام "اصل انواع" مطرح شد، این نظر را پیش مینهد که موجودات زنده از اَشکال ساده نظیر باکتری، به اَشکال پیچیدهتر نظیر انسان تکامل یافتهاند. این تحول و تکامل زاییده تصادف بوده است؛ نخستین مولکول نیز در اثر تصادم اتمها در یک ملغمه ابتدایی بهوجود آمده است. نتیجه این امر پیدایی موجودات زنده بوده است.
نابسندگی شواهد و دلایل
تأثیر و نفود فرضیه تکامل را نمیتوان دستکم گرفت؛ این فرضیه طرز تفکر انسانها را درباره جهان و وجود خودشان دگرگون کرده است. اما اکنون بعد از گذشت 150 سال، تکامل هنوز در سطح یک فرضیه باقی مانده است، و هنگامیکه شواهد و دلایل مطرحشده را موشکافانه بررسی میکنید، پی میبرید که چقدر نابسنده و غیرقطعی هستند.
فسیلها تکامل را اثبات نمیکنند
?فسیلها گواه بر تکامل میباشند!? این ادعایی بوده که دانشمندان با صدایی بلند عنوان میکردند. اما مشکلی که در مورد فسیلها وجود دارد، این است که میان حیواناتی که فسیلها گواه بر وجود آنها هستند، و حیوانات همنوعشان در عصر ما، هیچ فسیلِ میانی وجود ندارد، گویی حیوانات اولیه ناگهان بهصورت حیوانات امروزی تحول و تکامل یافتهاند. داروین نیز خود متوجه این نقصان در فرضیه خود بود، اما بر این باور بود که یک روز فسیلهای میانی یافت خواهند شد. هنوز بعد از گذشت 150 سال، فسیلی دال بر وجود حیوانات میانی و در حال تکامل یافت نشده است.
دانشمندان معتقد به تکامل برای رفع این نقیصه، این نظر را مطرح کردند که تحول با چنان سرعتی رخ داد که فسیلی از آنها باقی نمانده است. طبعاً دلیل و مدرکی علمی در این زمینه وجود ندارد.
viviyan
01-07-2013, 07:09 PM
رد نظریه تکامل چارلز داروین (http://salek-azadi.blogfa.com/post-59.aspx)
سمیناری که در دانشگاه شیکاگو در زمینه مورفولوژی تکاملی برگزار شد، دانشمند برجسته، دکتر پاترسون، سؤال سادهای مطرح کرد: آیا در اینجا کسی هست که بتواند در مورد تکامل، نکتهای قطعی و ثابتشده را عنوان کند؟? سکوتی طولانی بر فضای تالار حکمفرما شد. سرانجام شخصی از گوشهای گفت: ?من یک چیز را با قطع و یقین میدانم: اینکه تکامل را نباید در مدارس تدریس کرد !?
با اینکه بسیاری از مردم عادی بر این باورند که تکامل پدیدهای علمی و اثباتشده میباشد، واقعیت این است که بعد از گذشت 150 سال، تکامل فرضیهای است اثباتنشده و بدون سندیت. در واقع باید گفت که قرائن و شواهد بسیاری تکامل را رد میکنند.
فرضیه تکامل که نخستین بار توسط چارلز داروین در کتابش بهنام "اصل انواع" مطرح شد، این نظر را پیش مینهد که موجودات زنده از اَشکال ساده نظیر باکتری، به اَشکال پیچیدهتر نظیر انسان تکامل یافتهاند. این تحول و تکامل زاییده تصادف بوده است؛ نخستین مولکول نیز در اثر تصادم اتمها در یک ملغمه ابتدایی بهوجود آمده است. نتیجه این امر پیدایی موجودات زنده بوده است.
نابسندگی شواهد و دلایل
تأثیر و نفود فرضیه تکامل را نمیتوان دستکم گرفت؛ این فرضیه طرز تفکر انسانها را درباره جهان و وجود خودشان دگرگون کرده است. اما اکنون بعد از گذشت 150 سال، تکامل هنوز در سطح یک فرضیه باقی مانده است، و هنگامیکه شواهد و دلایل مطرحشده را موشکافانه بررسی میکنید، پی میبرید که چقدر نابسنده و غیرقطعی هستند.
فسیلها تکامل را اثبات نمیکنند
?فسیلها گواه بر تکامل میباشند!? این ادعایی بوده که دانشمندان با صدایی بلند عنوان میکردند. اما مشکلی که در مورد فسیلها وجود دارد، این است که میان حیواناتی که فسیلها گواه بر وجود آنها هستند، و حیوانات همنوعشان در عصر ما، هیچ فسیلِ میانی وجود ندارد، گویی حیوانات اولیه ناگهان بهصورت حیوانات امروزی تحول و تکامل یافتهاند. داروین نیز خود متوجه این نقصان در فرضیه خود بود، اما بر این باور بود که یک روز فسیلهای میانی یافت خواهند شد. هنوز بعد از گذشت 150 سال، فسیلی دال بر وجود حیوانات میانی و در حال تکامل یافت نشده است.
دانشمندان معتقد به تکامل برای رفع این نقیصه، این نظر را مطرح کردند که تحول با چنان سرعتی رخ داد که فسیلی از آنها باقی نمانده است. طبعاً دلیل و مدرکی علمی در این زمینه وجود ندارد.
چه سخنان بی مایه ای...
برای نظریه فرگشت شواهد بسیاری غیر از سنگواره ها وجود دارد، از جمله توالی های آمینواسیدی و نوکلیئک اسیدی در DNA جانوران مختلف که هرچقدر خویشاوندی جانوری به جانور دیگر در درخت تکاملی نزدیکتر باشد این توالی ها شبیه ترند به هم. و علم جنین شناسی که ثابت کرده جنین بیشتر جانوران شبیه همند و ...
غیر از این سن زمین هم به گونه ای میتواند درستی نظریه فرگشت را تایید کند، چه که برای اتفاق افتادن فرگشت زمانی بسیار طولانی تر از شش هزارسال نیاز هست و علم زمین شناسی ثابت کرده که عمر زمین چیزی حدود 3-4 میلیارد سال هست.
فسیل های بیشتر حلقه های حدواسط کشف شده اند. چند صباحی از دنیا عقبید.
viviyan
01-07-2013, 07:11 PM
در ضمن هیچ کس نمیگوید فرگشت جانوران زاییده تصادف هست، زاییده جهش های ژنتیکی و بعد آزمون و خطای طبیعت هست.
undead_knight
01-07-2013, 10:16 PM
خدا رو با علم نمیشه ثابت کرد چرا این دوستان متوجه نمیشند:))
چه سخنان بی مایه ای...
برای نظریه فرگشت شواهد بسیاری غیر از سنگواره ها وجود دارد، از جمله توالی های آمینواسیدی و نوکلیئک اسیدی در DNA جانوران مختلف که هرچقدر خویشاوندی جانوری به جانور دیگر در درخت تکاملی نزدیکتر باشد این توالی ها شبیه ترند به هم. و علم جنین شناسی که ثابت کرده جنین بیشتر جانوران شبیه همند و ...
غیر از این سن زمین هم به گونه ای میتواند درستی نظریه فرگشت را تایید کند، چه که برای اتفاق افتادن فرگشت زمانی بسیار طولانی تر از شش هزارسال نیاز هست و علم زمین شناسی ثابت کرده که عمر زمین چیزی حدود 3-4 میلیارد سال هست.
فسیل های بیشتر حلقه های حدواسط کشف شده اند. چند صباحی از دنیا عقبید.
امروزه دانشمندهای زیادی با فرضیه تکامل موافق نیستند! فسیل های میانی پیدا نشده! مثلن هنوز حتی یک فسیل زرافه گردن کوتاه پیدا نشده!
نابجاست !
سامه های (شرایط) فراروییدن جاندار مرده به سنگواره بسیار ویژه است ! نخست لاشه جاندار باید
پیش از خورده شدن بدست لاشخورها و تجزیه شدن و ... زیر مرده خاکی ( مانند غبار آتشفشانی و رسوبات نمکی و ...)
مدفون شده و پس از سالیان دراز جریان آب ، املاح رسوبات با مولکول های آلی استخوان لاشه
آموده شوند و دیرتر با سامه های ویژه تری ؛ سنگواره پدید آید !
دانشمندان برآورد می کنند که از هر یک میلیون جاندار تنها یکی از آن ها بخت سنگواره شدن را
می یابد !
دیگر اینکه "فسیل های میانی" هم یافت شده است ؛ برای نمونه زادمان ما که از پریمات های نخستینی
بوجود آمده ؛ از سنگواره ی آیدا* گرفته تا هومو نئاندرتال ها همگی دیده و نپاهش شده اند !
یا اینکه فسیل میانی از فرگشت داینوسورها به پرندگان ؛ آرکئوپتریکس* را یافته ایم و هنوز هم
پرندگانی از رسته ی Archaeopteryx که کم فرگشته ترند در آمریکای جنوبی با نام هواتزین زندگی
می کنند !
اینجا هم دگرسانی میان نگره و انگاره را نهوشیدید !
--
گزینش طبیعی یکی از ستون های مهادین دانش داروینیسم را برپا می سازد که با روش و آزمون
دانشیک پایور شده است ؛ جدای اینها بسنده است کمی از دانش فسیل شناسی ، زمین شناسی ،
ژنتیک ، زیست شناسی مولکولی و جنین شناسی آگاهی داشته باشید تا بدرستی آن پی ببرید !
نپاهش = مشاهده
هوشیدن = دریافتن ؛ فهمیدن
زادمان = زاد + مان ؛ نسل
رسته = در سانسکریت "رنگ" که در انگلیسی به چهره ی rank درآمده
نگره = (از نگریستن) ؛ نظریه
انگاره = (از انگاریدن) ؛ فرضیه[/quote]
ماده در حال حدوث است و این سلسله نیاز به محدث را اثبات می کند!
اگر هم شما ماده را واجب الوجود می دانید این خود نشان می دهد که واجب الوجودی مانند خدا می تواند وجود داشته باشد.
تکامل هم یک فرضیه ثابت نشده است و دانشمندان زیادی با ان مشکل دارند.
اگر نسل ما از پریمات هاست پس چرا فقط میمون ها و شامپانزه ها همینگونه مانده اند و ما انسان شده ام؟؟؟ چرا جهش های ژنتیک ان ها را انسان نساخت؟؟؟
چرا حتی یک زرافه گردن کوتاه کشف نشده است؟؟؟
اگه نمی تونید جواب بدید پس لطفن انقدر ادعا نکنید خانم یا اقای دانشمند!
در ضمن هیچ کس نمیگوید فرگشت جانوران زاییده تصادف هست، زاییده جهش های ژنتیکی و بعد آزمون و خطای طبیعت هست.
میشه به من بگید ازمون و خطای طبیعت چگونه موجود منظم و پیشرفته ای مثل انسان رو به وجود اورده؟؟؟
شما می دونید چشم انسان چقدر منظمه؟؟؟ عقل سلیم میگه چنین نظمی بعیده که با ازمون و خطا به وجود اومده باشد!
چشمانتان را باز کنید! حتی یک نوزاد از بدو تولدش به طور خدادادی می دونه که باید از پستان مادر تغذیه کنه! اونوقت شما به همین راحتی میگویید ازمون و خطا؟؟؟؟
یعنی همینجور چندتا تک سلولی با شانس و احتمال به وجود امدن و تمام جاندارن از اون ها به وجود اومدن؟؟؟
خودتون رو به اون راه نزنید!!!
Theodor Herzl
01-08-2013, 04:55 PM
امروزه دانشمندهای زیادی با فرضیه تکامل موافق نیستند! فسیل های میانی پیدا نشده! مثلن هنوز حتی یک فسیل زرافه گردن کوتاه پیدا نشده!میشود ۱۰ دانشمند واقعی با مشخصات و منبع نام ببرید که مخالف فرگشت هستند؟ نه اینکه بگویید دانشمندی در سویس تا متخصصی در شیکاگو یا اینکه نامهای موجود است که در صندوق امانات لندن نگهداری میشود!:e105:
در ضمن فرض بگیریم که ما هنوز بعضی از چیزها در مورد فرگشت را نمیدانیم ، آیا این دلیل میشود که خدا وجود دارد؟ مثلا ۲۰۰۰ سال پیش مردم دلیل وجود رد و برق را نمیدانستند و میگفتند خدایی به نام thor باعث این میشود یا دلیل مریضیها را نمیدانستند و میگفتند که شیطان به جلد آن شخص رفته است که صرع گرفته است! به این استدلال شما خدای حفرهها میگویند ، یعنی اینکه هر وقت ما جواب چیزی را هنوز نمیدانیم شما میگوئید که ما این را نمیدانیم پس حتما خدا وجود دارد!
خدای حفرهها - WiKi (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C_%D8%AD%D9%81%D8%B1%D9%87% E2%80%8C%D9%87%D8%A7)
Russell
01-08-2013, 05:12 PM
شما می دونید چشم انسان چقدر منظمه؟؟؟ عقل سلیم میگه چنین نظمی بعیده که با ازمون و خطا به وجود اومده باشد!
چیزی که برادران باید دریابند اینست که آن چیزی که آخودنها میگویید "عقل سلیم" ربطی به خرد ندارد بلکه یک حس شکمیست و نوع بدوی از common sense.بر این اساس این "عقل سلیم !!" خورشید بدور زمین میگردد و زمین هم ثابت است و الکترونیک و تلفن همراه شما هم کار نباید بکنند چرا که مدل ذرات بنیادین اتمی و فیزیک کوانتوم و نسبیت و اینها هم با عقل سلیم جور در نمیآیند.
آنوقت بر مینای این عقل سلیم علم هم میشود شیوه صحیح طهارت و روح و جن و خواص طبی ادرار شتر و سایر تولیدات فوق دانشیک حوزه علمیه قم !!
من الاسپاگتیُ توفیق
viviyan
01-08-2013, 05:48 PM
امروزه دانشمندهای زیادی با فرضیه تکامل موافق نیستند! فسیل های میانی پیدا نشده! مثلن هنوز حتی یک فسیل زرافه گردن کوتاه پیدا نشده!
میشه به من بگید ازمون و خطای طبیعت چگونه موجود منظم و پیشرفته ای مثل انسان رو به وجود اورده؟؟؟
شما می دونید چشم انسان چقدر منظمه؟؟؟ عقل سلیم میگه چنین نظمی بعیده که با ازمون و خطا به وجود اومده باشد!
چشمانتان را باز کنید! حتی یک نوزاد از بدو تولدش به طور خدادادی می دونه که باید از پستان مادر تغذیه کنه! اونوقت شما به همین راحتی میگویید ازمون و خطا؟؟؟؟
یعنی همینجور چندتا تک سلولی با شانس و احتمال به وجود امدن و تمام جاندارن از اون ها به وجود اومدن؟؟؟
خودتون رو به اون راه نزنید!!!
میشه یکی از این دانشمندان رو نام ببرید؟
منظور از جانوران های حدواسط، جانورانی هستند که نیمی خصوصیات جانوران قبل و نیمی خصوصیات جانوران بعد رو دارند. مثلا حلقه حدواسط خزندگان و پرندگان که فسیلش یافت شده، یا ماهی ها و دوزیستان، دوزیستان به خزندگان و ....
من درباره فسیل زرافه گردن کوتاه اطلاعی ندارم ولی میتوونید فرگشت اسب رو که فسیل هاشم یافت شده در نظر بگیرید که مطابق عکس زیر هست
1219
یا فرگشت دلفین از پستانداران خشکی زی.
موجود منظم و پیچیده ای مثل انسان؟ پیچیدگیشو میپذیریم ولی نظمشو چطور میخواید ثابت کنید؟
طبیعت در ابتدا انسان رو به وجود نیاورده، بهتر بود شما قبل از اینکه بیای اینجا و در رد فرگشت تاپیک بزنید پیرامون این نظریه مطالعه میکردید تا این سوالات ابتدایی رو نپرسید.
انسان به تدریج و طی میلیونها سال آزمون و خطای طبیعت شده این و چه بسا که در سالهای آینده تغییرات دیگری نیز در ساختارش اتفاق بیفتد. عقل سلیم کی میگه؟ واضح مشخص کنید لطفا. چشم انسان میتوونه نمونه متکامل چشم جانداران ابتدایی نظیر بی مهرگان باشه. توصیه میکنم کتاب پندارخدای داوکینز رو بخوونید
کِرم پَهن، چشمی دارد که با هر معیار معقولی، محقرتر از نصف چشم انسان است. حلزون دریایی ناوتیلوس چشمی دارد که در میانه
ی راه چشم کرم پَهن و چشم انسان است. برخلاف چشم کرِم پَهن که فقط نور و سایه را تشخیص می دهد، اما
تصاویر را نمی تواند ببیند، چشم ناوتیلوس شبیه دوربینی بی عدسی است که می تواند یک تصویر حقیقی بسازد؛
اما تصویر آن در مقایسه با تصویر چشم ما تیره و تار است.
همونطور که خووندید چشم انسان و در کل جانوران جدید فرگشت یافته چشم جانداران قدیمی هستند و چون جانوران جدید با چشم فرگشت یافته شانس بقایشان افزایش میافته بنابراین این چشم حفظ شده.
یک نوزاد براساس غریزه میداند باید پستان را بمکد؛ فرقی نمیکند پستان مادر باشد یا پدر، او به صورت غریزی برای زنده ماندن میداند باید بمکد و اتفاقا این میتوونه ثابت کننده نقش زییای طبیعت باشد.
نه پس خدای نامریی شما داشته گل بازی میکرده.
sonixax
01-08-2013, 05:54 PM
دوستان من جایی خونده بودم که انسانها قابلیت تغییر رنگ پوست رو داشته اند و رفته رفته این قابلیت رو از دست دادند ، صحت دارد یا خیر ؟
viviyan
01-08-2013, 08:56 PM
اگر نسل ما از پریمات هاست پس چرا فقط میمون ها و شامپانزه ها همینگونه مانده اند و ما انسان شده ام؟؟؟ چرا جهش های ژنتیک ان ها را انسان نساخت؟؟؟
در ضمن ما و میمون ها در رده بندی موجودات زنده از راسته پریمات ها هستیم. پریمات یعنی نخستی.
هدف طبیعت ساخت انسان نبوده، افزایش شانس بقا و تولیدمثل و در نتیجه حفظ ماده ژنتیکی جانوران زنده با کمترین هزینه هست. انسان از میمون فرگشت نیافته، انسان و میمون نیای مشترک دارند، یعنی هر دو از یک نیای مشترک مشتق شده و فرگشت یافته اند و هرکدام براساس نیاز ویژگی های مناسب برای زیست در محیط زندگیشون رو کسب کردند.
بذارید یه مثال بزنم براتون، فرض کنید در یک جامعه انسانی، به خاطر یه سری جهش ژنتیکی فرزندانی چشم قرمز با پوست بسیار نازک و فرزندانی پوست کلفت به دنیا بیان، فرد چشم قرمز قدبلند و خوش اندام و زیبا باشه، بنابراین خاطرخواهان زیادی برای برقراری رابطه جنسی خواهد داشت، اون صاحب فرزندانی میشود، که چشم قرمز و پوست نازک به صورت نهفته یا آشکار به آنها ارث میرسد و با گذشت زمان و ازدواج و تولیدمثل چشم قرمزها؛ تعدادشون زیاد میشه، اینا چون پوستشون نازکه به مناطق خاصی که بدنشون در مقابل گرما و سرما اذیت نشه مهاجرت میکنن. از اون طرف فرزندان پوست کلفت هم به هر نحوی نسلشون باقی میمونه تا زمانی که در منطقه زندگیشون یخبندان پیش میاد و پوست کلفت تبدیل به یک مزیت برای زنده ماندن میشه و پوست عادی ها در مقابل سرما دوام نمیاورند، از اون طرف پوست عادی ها در آب و هوای مربوط به پوست نازک ها هم نمیتوونن دووم بیارن و از بین میروند. الان ما چی داریم؟ دو نوع انسان متفاوت با نیای مشترک.
undead_knight
01-08-2013, 11:50 PM
1223
مشکل دوستان خلقت گرا(از نوع مخالف فرگشت!)اینه که نمیخوان قبول کنند انسان ها هم یک حیوان هستند مثل سایر حیوانات دیگه.
بنابراین در مقایسه حیوانات با هم شباهت ها رو قبول میکنند ولی در مقایسه انسان و سایر حیوانات خیر!
چون فرگشت دست ماورا رو در آفرینش کوتاه میکنه و اخرین سنگر میشه شروع جهان که اونم تناقضات دیگه ای داره.
میشه یکی از این دانشمندان رو نام ببرید؟
منظور از جانوران های حدواسط، جانورانی هستند که نیمی خصوصیات جانوران قبل و نیمی خصوصیات جانوران بعد رو دارند. مثلا حلقه حدواسط خزندگان و پرندگان که فسیلش یافت شده، یا ماهی ها و دوزیستان، دوزیستان به خزندگان و ....
من درباره فسیل زرافه گردن کوتاه اطلاعی ندارم ولی میتوونید فرگشت اسب رو که فسیل هاشم یافت شده در نظر بگیرید که مطابق عکس زیر هست
من میگم شما یه فسیل زرافه گردن کوتاه رو به من نشون بدید شما تکامل اسب رو نشون می دید؟؟؟؟
چشم انسان میتوونه نمونه متکامل چشم جانداران ابتدایی نظیر بی مهرگان باشه
خودت رو به اون راه نزن خانم یا اقای عزیز! چشم انسان چه طوری می تونه بر اساس ازمون و خطا به وجود اومده باشه؟؟؟؟
چیزی که برادران باید دریابند اینست که آن چیزی که آخودنها میگویید "عقل سلیم" ربطی به خرد ندارد بلکه یک حس شکمیست و نوع بدوی از common sense.بر این اساس این "عقل سلیم !!" خورشید بدور زمین میگردد و زمین هم ثابت است و الکترونیک و تلفن همراه شما هم کار نباید بکنند چرا که مدل ذرات بنیادین اتمی و فیزیک کوانتوم و نسبیت و اینها هم با عقل سلیم جور در نمیآیند.
استدلال شما از اساس اشتباست! اونی که شما میگید مربوط به احساس میشه که قابل اعتماد نیست و درباره فلسفه تجربه گرایه! چون انسان به طور شهودی می بینه که خورشید داره به دور زمین می چرخه نباید به شهودش اعتنا کنه!!!من میگم شما به عقل خودتون رجوع کنید! چطوری انسان بر اساس ازمون و خطا به وجود میاد؟؟؟ ایا با عقل شما این جور در میاد؟؟؟؟
اینجا هم ناگزیریم که هوده ی جُستار را برایتان وا کنیم ! (حق مطلب را ادا کنیم )
یعنی چی که "یک نوزاد از بدو تولد می داند که از پستان مادر تغذیه کند" ؟
اگر منظورتان این است که نوزاد پستان را "می مکد" ؛ این مکش از بازتاب مکیدن او ناشی می شود !
چون مادر اگر انگشت خود و یا پستانک و هر چیز دیگری را در دهان نوزاد بگذارد او می مکد ؛ به زبان
ساده تر هر چیزی که لب و دهان نوزاد را لمس کند سیگنال هایی را پدید می
دارین اشتباه میکنین خانم محترم
در ضمن نگفتید چرا حتی یه فسیل زرافه گردن کوتاه پیدا نشده!!!!
من حاضرم با شما تو یاهو مناظره کنم و بهتون ثابت کنم که خدا وجود داره و دارین یه اشتباه بزرگ رو مرتکب میشین!
بهتون ثابت میکنم که قران فرستاده ی خداست!!
إنما ولیكم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزكاة وهم راكعون
در ضمن ما و میمون ها در رده بندی موجودات زنده از راسته پریمات ها هستیم. پریمات یعنی نخستی.
من فرضیه تکامل رو خوندم عزیز!
شما فقط یه فسیل زرافه گردن کوتاه رو بهم نشون بدید!!!
به جای اینکه جوونای مملکت رو منحرف کنید یه کم چشم و گوشتون رو باز کنید!
Russell
01-09-2013, 04:28 PM
استدلال شما از اساس اشتباست! اونی که شما میگید مربوط به احساس میشه که قابل اعتماد نیست و درباره فلسفه تجربه گرایه! چون انسان به طور شهودی می بینه که خورشید داره به دور زمین می چرخه نباید به شهودش اعتنا کنه!!!من میگم شما به عقل خودتون رجوع کنید! چطوری انسان بر اساس ازمون و خطا به وجود میاد؟؟؟ ایا با عقل شما این جور در میاد؟؟؟؟
برادر این دو معنیشان یکی است در سخن شما.
در زمان گلیله هم میپرسیدند چطور میشود زمین مرکز هستی نباشد؟
شما بطور واضح دارید متوسل بهمان بقول خودتان حس میشوید.علم و متد علمی برای همین است که ما از روی شکم قضاوت نکنیم دیگر.
شما وقتی میگویید "آیا پاسخ فرگشت درباره پیدایش انسان با عقل شما جور درمیاید؟ منظورتان دقیقا همان قضاوت حس است وگرنه سخنتان اساسا معنی ندارد.
یک بومی آمازون را هم امروز بیاوریم مقداری اورانیوم به او نشان بدهیم بگوییم با این میتوان شهری را نابود کرد خواهد گفت نمیشود(یا به قول شما آیا این با عقل جور در میاید؟)
در مورد جهان خارج که نمیشود با شکم و حس و اینها بدون ارجاع تجربی قضاوت کرد.خرد و منطق هم ابزار علم هستند و میتوانند تناقض را بنمایند نه اینکه بگویند انسان از فرگشت بوجود آمده یا نه.
viviyan
01-09-2013, 05:07 PM
من احساس میکنم کاربر "محمد" هم چون کاربر حزب الله سرکاری هستند و دارند با ما شوخی میکنن. :e414:
Unknown
01-09-2013, 07:49 PM
شما فقط یه فسیل زرافه گردن کوتاه رو بهم نشون بدید!!!
روند بلند شدن گردن را در سراسر خانواده زرافهسانان میتوان دید. چهار سرده از این خانواده که فسیلهایشان هم موجود است:
Giraffokeryx - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Giraffokeryx)
Palaeotragus - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Palaeotragus)
Samotherium - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Samotherium)
Bohlinia - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Bohlinia)
تازه همین الان هم زرافه یک پسرعمو با نام زرافه گردنکوتاه یا اکاپی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%BE%DB%8C) دارد:
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/01/36.jpg
اگر قبل از ادعا خودتان یک جستجو در گوگل میکردید، سنگینتر نبود؟ هرآنچه جمهوری اسلامی در مغزتان فرو کرد را به این سادگی نپذیرید.
من احساس میکنم کاربر "محمد" هم چون کاربر حزب الله سرکاری هستند و دارند با ما شوخی میکنن. :e414:
مغلطه نكنید!سركاری خودتان هستید.
من از شما خواستم به من بگید كه چشم انسان چه طوری ممكنه بر اساس ازمون و خطا به وجود اومده باشه؟؟؟
همینطور دیگر اجزای پیچیده انسان!
چندین لغزش سترگ داشتید که از فلسفه ی باستان برمی خیزد :
نخست برای روشنگری بیشتر ، چم (معنی) ماده را برایتان کرانمایی (تعریف) می کنم !
امروزه می دانیم که ماده/جنبش تنها به ریزگان ماندمایه دار (دارای جرم سکون) نمی گویند و
این ریزگان در فربود (در واقع) خود چهره ای از ماده/جنبش شمرده می شوند ؛
ولی به واروون جنبش آزاد ، جنبش در بند و فشرده هستند !
برای نمونه دونده ای را بینگارید که با تندای بالایی دور تا دور میدان
را می دود ؛ (در جنبش است) اکنون بینگارید همان دونده در بودگاهی
از میدان بایستد و تنها به دور خود بچرخد ؛ باز هم در جنبش است ولی
جنبش او این بار گرفتارتر و در بند همان بودگاه (مکان) است !
دیگر اینکه امروزه میدانیم هیچ بخشی از جهان نابود نمی شود و تنها از ریختی
به ریخت دیگر فرامیرود (تبدیل می شود) ؛ زمانیکه می دیدند چوب می سوزد میگفتند "نیست" شد ؛
نا آگاه از اینکه ماده نیست نمی شود و تنها چینش ریزگان (ذرات) آن هستند که دگرگون می شوند
و ماده در سرشت خود نایش (نفی) را نمی پذیرد و خودبسنده می باشد !
آیة اللهجعفر سبحانى
متفکران الهى هرکدام، از راهى به سوى خدا پى برده، و از آن طریق بر وجود او اقامه برهان کردهاند، و در حقیقت مقصد و هدف همگان یکى است هرچند در طریق و شیوه اقامه برهان، با هم تفاوت دارند.
فلاسفه الهى از تقسیم وجود به واجب و ممکن، بر وجود واجب استدلال نمودهاند که تقریر آن در مقالات پیشین گذشت. (1) ولى دانشمندان طبیعتشناس از طریق وجود حرکت در طبیعت، بر وجود محرک غیر متحرک، و متکلمان از طریق حدوث عالم ماده، اعم از جوهر و عرض، بر وجود خالق و پدید آرنده جهان، استدلال کردهاند.
شیخ الرئیس در حالى که هر سه برهان را متذکر شده است، برهان نخست را استوارتر از دو برهان بعدى دانسته است; زیرا در برهان نخست اصل هستى مورد مطالعه قرار مىگیرد آنگاه، واجب الوجود بالذات، اثبات مىگردد، در حالى که در دو طریقه اخیر از ویژگىهاى وجود امکانى(حرکت وحدوث) به پدید آرنده آن پى مىبریم، و این در حقیقت از نوع برهان انى است. (2)
درگذشته یادآور شدیم که هر برهانى براى خود پیام و مخاطبان خاصى دارد، وهرگز نباید از هر برهان انتظار اثبات همه مدعاى الهیون را داشت، بلکه نتیجه هر برهان، متناسب با مقدمات آن است. و در مقبولیتیک برهان کافى است که بخشى از مدعا را ثابت کند، هرچند بخش دیگر آن را دلیل دیگر عهدهدار شود.
مثلا در برهان حرکت، ثابت مىشود که متحرک به محرک غیر متحرک نیاز دارد، و چون عالم طبیعتخالى از حرکت نیست، طبعا محرک، موجودى فراتر طبیعتخواهد بود. و همچنین استسخن در باره برهان حدوث; زیرا آنچه که این برهان ثابت مىکند این است که اجسام و اعراض به حکم حادث بودن (بودن پس از نبودن) محدث و پدید آرندهاى لازم دارد، و طبعا این محدث از سنخ جسم و عرض نبوده و فراتر از جهان ماده خواهد بود. این مطلب رسالت هر دو برهان است، و اما اینکه محرک غیر متحرک یا محدث جهان اجسام و اعراض، واجب استیا ممکن، واحد استیا متعدد، کمالات او متناهى استیا غیر متناهى، از رسالت این دو برهان خارج مىباشد، وباید آنها را با براهین دیگرى (مانند برهان امکان و وجوب) اثبات کرد.
با توجه به این دو مطلب اکنون به تقریر برهان حرکتبه صورت موجز و روشن مىپردازیم:
این برهان در کلمات قائلان به گونهاى مختلف تقریر شده است که دو تقریر آن را یادآور مىشویم:
الف: حرکت ماده و محرک غیر متحرک
جهان طبیعتخالى از حرکت نیست، مثلا جسم مکان خود را عوض کرده، و از نظر «کیف» دگرگونى پیدا مىکند، و از نظر حجم افزایش مىیابد، همچنان که وضع و نسبت او با خارج تغییر مىکند. و به دیگر سخن: جسم در اعراض چهارگانه (این، وضع، کم و کیف) پیوسته در حال تغییر و دگرگونى است، و مسلما این حرکتها محرک لازم دارند; زیرا در هر حرکتشش چیز لازم است از آن جمله، قابل و فاعل حرکت مىباشد، یعنى یکى پذیرنده حرکت( موضوع، قابل، متحرک) دیگرى پدید آورنده حرکت ( فاعل، محرک) مىباشد.
علاوه بر حرکت در اعراض جسم، تغییرات و دگرگونیهایى در صورتهاى نوعیه آن نیزحاصل مىشود، چنان که این نوع تغییرات در حرکت جماد به سوى نبات، و نبات به سوى حیوان، و حیوان به انسان مشهود است.و این دگرگونى اخیر، دو تفسیر فلسفى دارد، یکى بر اساس کون و فساد و دیگرى بر اساس حرکت در جوهر است.
تقریر مشهور برهان حرکت (تا قبل از صدر المتالهین) بر اساس حرکت در اعراض چهارگانه و تفسیر نخست از حرکت در صورتهاى نوعى استوار بود، و از زمان صدر المتالهین، حرکت جوهریه، جایگزین تغییر بر اساس کون و فساد و حتى حرکت در اعراض گردید.
وجود حرکت در عالم اجسام و اعراض به حکم اینکه فاعلى لازم دارد، وجود محرک را نتیجه مىدهد ولى این محرک باید خود متحرک نباشد; زیرا در این صورت نیازمند محرک دیگرى خواهد بود که اگر آن هم متحرک باشد نتیجه آن تسلسل محرکهاى غیر متناهى است که از نظر عقل باطل است، در این صورت ناچاریم فرض نخست را بگیریم و آن اینکه تمام حرکات به فاعلى منتهى مىشود که خود حرکتبخش است ولى متحرک نیست. و از آنجا که ماده خالى از حرکت نیست قهرا این محرک از سنخ ماده نبوده و واقعیتى ماوراى طبیعى خواهد داشت.
در این تقریر، همان گونه که ملاحظه مىفرمایید، براى جستجو از فاعل و پدیدآرنده حرکتبه نقطهاى رسیدیم که آن موجود محرک غیر مادى مىباشد. (3)
تحلیل یک اشکال
همانطور که یادآور شدیم تقریر مشهور برهان حرکتبر اساس فلسفه مشاء است که حرکت عالم ماده را منحصر به حرکت در اعراض چهارگانه جسم ( کم، کیف، وضع، این) و در صورتهاى نوعیه به صورت کون و فساد مىداند. و حرکت عمومى عالم ماده را که در برابر آن اعراض و جواهر یکسان است و در اصطلاح «حرکت جوهریه» نامیده مىشود، قبول ندارند. و گرنه با تقریر حرکت جوهریه این برهان جلوه خاصى داشته و کمتر خدشه پذیر خواهد بود، از این جهتبرخى بر این برهان خرده گرفته و مىگویند:
«محرک غیر متحرک بدان گونه که در حکمت مشاء ثابت مىشود مىتواند جسم و یا صورت جسمیه باشد; زیرا حرکت در حکمت مشاء در برخى از اوصاف وعوارض جسم است و لذا برهان حرکت نیاز به محرک را در محور همان اوصاف و عوارض اثبات مىنماید، و با این بیان گوهر و ذات عالم طبیعى وجسمانى همان گونه که از حرکت، تغییر و حدوث مصون مىماند، از محرک نیز بى نیاز مىشود».
و به دیگر سخن: قائلان به برهان حرکتشبهه ازلیت ماده و یا صورت جسمیه را نیز نمىتوانند دفع کنند; زیرا جسم که مرکب از صورت و ماده است، در بیرون از ذات، یعنى در محور عرض و یا محور صور نوعیهاى که بر جسم عارض مىشوند متغیر بوده و محتاج به محرک مىباشد (4) نه فزونتر از آنکه ماده و یا صورت جسمى را در برگیرد.
حاصل اشکال این است که ما براى توجیه حرکت در اعراض و یا صورتهاى نوعیه به یک محرک غیر متحرک نیاز داریم، و کافى است که بگوییم حرکت در این امور (اعراض و صورتهاى نوعیه) از صورت جسمیه که ثابت و غیر متحرک است، سرچشمه مىگیرد; در این صورت برهان حرکت عقیم خواهد بود و نخواهد توانستحدوث ماده، یا صورت جسمى را ثابت، و ما را به ماوراى طبیعت رهنمون گردد; زیرا محرک غیر متحرک در همین عالم نیز یافت مىشود و آن صورت جسمیه است.
درتحلیل این اشکال نکاتى را یادآور مىشویم:
1. در تحقق حرکت، امور ششگانهاى را شرط دانستهاند که عبارتند از:
1. مبدء حرکت 2. منتهاى حرکت 3. ما فیه الحرکة ( مقوله حرکت) 4. موضوع حرکت( متحرک) 5. فاعل حرکت( محرک) 6. مقدار حرکت ( زمان).
بنابراین، هرگاه جسمى از نظر کم و کیف یا این و وضع، دگرگونى پیدا کرد، مافیه الحرکه (مقوله) همان اعراض بوده، و موضوع آن، جسم یا صورت جسمیه مىباشد در این صورت قهرا به فاعلى نیازمند است که غیر از موضوع مىباشد. هرگاه در تفسیر این پدیدهها، صورت جسمیه را فاعل حرکتبدانیم مفاد آن این است که موضوع و فاعل (متحرک و محرک) یکى باشد. به عبارت دیگر: جسم یا صورت جسمیه متحرک است و طبعا به محرکى غیر از خود نیاز دارد، در این صورت چگونه مىتوان صورت جسمیه را مبدء حرکتهاى اعراض دانست، و از این طریق حرکت آنها را تبیین نمود، تا به وجود محرک غیر مادى نیازى نباشد؟
ممکن است گفته شود: صورت جسمیه داراى دو حیثیت است، از نظرى موضوع و از نظر دیگر فاعل مىباشد، ولى این احتمال با واقعیت صورت جسمیه مطابقت ندارد; زیرا واقعیت آن بسیط است و در آن دو حیثیتحقیقى وجود ندارد.
2. در مثال تغیر در صورتهاى نوعى که از طریق کون و فساد توجیه مىشود مفاد آن این نیست که صورتهاى نوعى دگرگون مىشود، در حالى که صورت جسمیه ثابت و غیر متغیر است، بلکه از نظر قائلان به کون و فساد فعلیت جسم اعم از صورتهاى جسمیه و نوعیه معدوم شده، فعلیت دیگر تکون و تحقق مىیابد; زیرا صورت نوعیه وجسمیه وحدت خارجى دارند و تفکیک آن دو از یکدیگر در عالم خارج، امکان پذیر نیست، تا یکى را ثابت و دیگرى را متغیر بدانیم. در این صورت نمىتواند صورت جسمیه که خود نیز مشمول قانون تغییر است، توجیهگر حرکتهاى صورتهاى نوعیه باشد.
با توجه به این مطلب: جملهاى که در تقریر این اشکال آمده چندان استوار به نظر نمىرسد، آنجا که مىگوید: «صور نوعیه مىتوانند بر اساس کون و فساد یکى پس از دیگرى به طور غیر متناهى تغییر پیدا کنند و اعراضى که بنابر دیدگاه متکلمان حرکت در آنها راه دارد مىتواند با تسلسل تعاقبى حرکت نماید و در هر دو حال، تغییر و حرکت در خارج از دایره ذات و گوهر جسم بوده، و در همان مدار نیاز به محرک دارد». (5)
از بیان پیش روشن شد که حرکت و به تعبیر دیگر: تغییر از دایره اعراض و صور نوعیه تجاوز کرده و به خود ذات و گوهر جسم سرایتخواهد کرد و در نتیجه برهان عقیم نبوده و ما را به جهان ماوراى طبیعت رهنمون خواهد شد،و در غیر این صورت یعنى «استثناى صورت جسمى از گردونه تغییر، دو اشکال متوجه مىشود: که یکى وحدت موضوع حرکتبا فاعل آن، ودیگرى تفکیک وجود صور نوعیه از صورت جسمیه است، و هر دو، از نظر اصول فلسفى غیر صحیح است.
ممکن است گفته شود هرگاه تغییر در صورتهاى نوعیه مستلزم تغییر در صورت جسمیه است، وحرکت در ذات جسم راه دارد، در این صورت میان این نظریه (کون وفساد) با نظریه حرکت جوهریه چه تفاوتى وجود دارد؟ در حالى که در هر دو نظریه، دگرگونى به جوهر جسم راه مىیابد، پس چرا یکى به نام منکر حرکت در جوهر، و دیگرى مثبت آن بهشمار آمده است.
پاسخ این است که : آنچه مورد اتفاق هر دو گروه است، تغیر و دگرگونى در جوهر است، ولى آنچه که این دو مکتب را از هم جدا مىسازد دفعى یا تدریجى بودن دگرگونى است. قائلان به کون و فساد تغییر و دگرگونى در صورتهاى نوعیه را دفعى دانستهاند، تو گویى صورت به کلى از بین مىرود و صورت جدیدى پدید مىآید،در این صورت یک چنین دگرگونى حرکت نخواهد بود، در حالى که در حرکت در جوهر این دگرگونى به صورت تدریج است و صورتهاى نوعیه نه تنها از بین نمىرود بلکه راه تکامل را طى نموده و به اصطلاح حد وجودى را از دست مىدهد ولى کمالات خود را حفظ مىکند.
و به تعبیر فلسفى: قائلان به کون و فساد از طریق خلع و لبس دگرگونیهاى صور نوعیه را تفسیر مىکنند; در حالى که قائلان به حرکت درجوهر، دگرگونى صورتهاى نوعیه را «لبس» بعد از «لبس» مىدانند.
این تقریر از برهان هرچند خود در اثبات نتیجه کافى و وافى است، ولى هرگاه در تقریر آن از حرکت جوهریه استفاده شود نتیجه به نحو روشنتر به دستخواهد آمد; زیرا در این نظریه جهان طبیعت اعم از جواهر و اعراض، یکپارچه در حال تحول وحرکت است، و عالم طبیعت لحظهاى در ذات و فعل ایستایى نداشته و پیوسته صورتهاى جوهریه و اعراض در حال سیلان و جریان است قهرا جهان با تمام خصوصیات خود در حال تبدل و تغیر است و به صورت تدریج، به سوى کمال مىرود، قهرا محرکى غیر خود لازم دارد، چنان که غایتى ثابت و استوار را نیز لازم دارد.
بنابر این، از طریق حرکت جوهریه هم از جنبه فاعلى و هم از جنبه غایى مىتوان جهان ماوراى طبیعت را اثبات کرد.
تحلیل اشکال دیگر
برخى از فلاسفه جدید غرب بر این برهان اشکال دیگرى وارد کرده و گفتهاند: «روایت افلاطون از برهان جهانشناختى به انواع و انحاى مختلف، مورد جرح و مناقشه قرار گرفته است. آسیب پذیرترین فرض آن این است که حرکت و سکون را به یک اندازه، طبیعى یا اصیل نمىگیرد، به این معنا که قائل به این است که وجود حرکتبه نحوى نیاز به تبیین دارد که وجود سکون ندارد». (6)
پاسخ: گویا خردهگیر مىخواهد بگوید همین طورى که حرکت نیاز به محرک دارد، سکون در عالم طبیعت نیز بدون فاعل نخواهد بود، در این صورت چرا از حرکت پى به محرک نخستین ببریم،ولى درباره علتسکون، به بحث و بررسى نپردازیم.
هرگاه مقصود خردهگیر همین باشد که در دو ترجمه به چشم مىخورد، یک چنین انتقاد کاملا بىپایه است; زیرا سکون امرى عدمى است نه وجودى، و هرگز واقعیتى ندارد که نیاز به فاعل و پدید آرندهاى داشته باشد.
ب: حرکت نفس، فاعل و غایت آن
تقریر دوم برهان حرکت در گرو یک رشته مقدمات است که هم اکنون بیان مىگردد:
1. نفس انسانى از بدو پیدایش تا مرحله نهایى رو به استکمال است و مسلما کمالات انسان در ابتداى زندگى با کمالات او در مراحل بعدى یکسان نیست. این مقدمه آن چنان واضح است که نیاز به اقامه برهان ندارد.
2. براهین فلسفى ثابت مىکند که نفس مجرد از ماده است، و ویژگىهاى نفس مانع از آن است که آن را مادى بدانیم، و دلایل تجرد نفس در جاى خود بیان شده است.
3. نفس در خروج خود از مرحله قوه به فعلیت، نیاز به علت فاعل دارد و هرگز شیىء خود به خود نمىتواند از مرحلهاى به مرحله برتر برسد. و این همان اصل علیت است که مورد پذیرش همه حکماست.
4. اکنون باید دید فاعل و معطى کمالات به نفس چیست؟ در این جا دو احتمال است: یکى اینکه بدن یا صورت جسمیه یا قواى جسمانى، فاعل کمالات نفس باشد. این احتمال با توجه به اصول فلسفى صحیح نیست ; زیرا تاثیر موجود مادى مشروط به پیدایش وضع و نسبتخاص میان علت و معلول است، مثلا آتش موقعى در پنبه اثر مىگذارد که میان آنها وضع و نسبتخاصى برقرار باشد و در هر شرایط مؤثر نیست. و از آنجا که موجود اثر پذیر در این جا نفس مجرد از ماده است طبعا خارج از قلمرو وضع و نسبت مکانى مىباشد. در این صورت، تاثیر ماده در نفس مجرد، امکان پذیر نخواهد بود. گذشته از این علت فاعل باید اقوى و کاملتر از اثرپذیر باشد، در حالى که در این جا جریان بر عکس است; زیرا نفس به خاطر ویژگى تجرد از ماده کامل تر از جسم و قواى جسمانى است.
فرض دیگر اینکه: موجود مجرد و برترى عامل این استکمال است و کمالات نفس را به او اعطا مىکند با ابطال فرض نخست این فرض متعین است، و نتیجه برهان این مىشود که از این طریق به یک موجود مجرد و برتر پى برده که در انسان و طبیعت اثر مىگذارد.
این تقریر، بیش از این رسالت ندارد که ما را به جهان تجرد برترى رهنمون گردد، نفس هرچند خود مجرد از ماده است. ولى عامل تکامل او از او اقوى و اشرف خواهد بود، و اما اینکه این عامل اقوى، واجب الوجود بالذات استیا ممکن الوجود، متناهى استیا غیر متناهى از قلمرو رسالت این برهان بیرون است. به عبارت دیگر: کاربرد این برهان بیشتر در شکستن انحصار تساوى وجود با ماده است.
ولى ممکن است در این جا گفته شود هرگاه هدف این برهان اثبات جهان تجرد استخود موضوع یعنى نفس، مجرد فرض شده و نیازى به اثبات مجردى دیگر نداریم مگر اینکه گفته شود، تجرد نفس در این جهان به گونهاى با مادیت ارتباط دارد; زیرا نفس، در برخى از مراتب تجرد برزخى داشته و به واسطه ابزار مادى عمل مىکند، هرچند در مرحله تعقل، داراى تجرد عقلانى و برتر است، از این جهت در شکستن حصر مادیگرى این برهان کارسازتر است.
گاهى این برهان از طریق علت غایى تقریر مىشود، و آن اینکه حرکتبدون غایت نبوده و طبعا نفس در حرکت استکمالى خود غایت و هدفى دارد، طبعا غایت او ماده نبوده و نیز غیر خود نفس، و برتر از آن خواهد بود; زیرا غایتباید اکمل از صاحب غایتباشد، و ماده پایینتر از نفس است، چنان که خود نفس نیز نمىتواند غایتخویش باشد; زیرا لازمه آن اتحاد غایت و ذى الغایه است، قهرا باید غایت نفس را موجودى برتر دانست.
از آنجا که هیچ غایت و کمالى، نفس را از حرکتباز نمىدارد و به هر کمالى مىرسد باز خواهان کمال برتر است، مىتواند حاکى از آن باشد که مطلوب او کمال نامتناهى و رسیدن به آستان یک چنین موجود اکمل و اشرف است.
ولى ممکن است گفته شود: غایت نفس باید موجودى برتر از آن باشد، مانند عالم عقل، یعنى نفس مىکوشد تا تجرد کامل پیدا کرده و ذاتا و فعلا مجرد گردد، و اما اینکه، غایت آن باید موجود نامتناهى باشد، این بیان وافى به اثبات آن نیست.
اینکه گفته شد نفس به هر کمالى برسد آرامش نیافته و به دنبال کمال برتر است، در حقیقت همان برهان فطرت است که در تقریر حکیم سبزوارى در این مورد آمده است (7) و ربطى به برهان حرکت ندارد.
پىنوشتها:
1. مجله تخصصى کلام اسلامى،سال 1372، شماره 4.
2. شرح اشارات، ج3، ص 66 با تصرف مختصر و از نظر شیخ برهان «انى» چه بسا مفید یقین نمىباشد.
3. صدر المتالهین، اسفار، ج6، ص 43-42; حکیم سبزوارى، شرح منظومه، ص 142.
4. تبیین براهین اثبات خدا، ص 172-171، در نقل گفتار، مطالب مربوط به برهان حدوث حذف گردیده است; زیرا بحث ما فعلا در باره برهان حرکت است نه حدوث و درآینده، برهان حدوث به صورت جداگانه مورد بحث قرار مىگیرد.
5. مدرک پیشین، ص 172.
6. خدا در فلسفه، ترجمه بهاء الدین خرمشاهى، ص 63 - 62، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، ص 56.
7.سبزوارى، شرح منظومه، ص 145.
یکی از برهانهایی که به توسط آن وجود خداوند متعال را اثبات می کنند، تأمل در احکام نفس انسانی است که توسط حکمای طبیعی بیان شده است و آن این که نفس در مرحله ذات مجرد از ماده است و از آن جهت که نفس است همراه با پیدایش بدن است پس حادث است.
چرا که تمایز نفوس از یکدیگر در صورت تعلق به بدن محال است. از طرفی دیگر تناقض غیر محال است.
تجرد نفس
نفس ذاتاً مجرد است. در فلسفه اسلامی این قاعده را داریم که در کل مجرد عاقل، بذاته» هر مجردی عاقل به ذات خود می باشد. عکس این قضیه نیز صادق است. یعنی هر عاقل مجرد است. ملاصدرا آیه «انّ الله لطیفُ خبیر.... حج/63» را بر مبنای این قاعده تفسیر کرده است. او خبیر را به معنای مجرد از ماده می گیرد خبیر یعنی عالم و هر علمی مجرد است. همانگونه که هر مجردی عالم به ذات خویش است. این قضیه نیز از قضایای تحلیلی است که به قول کانت نفی آن موجب تناقض می شود به محض اینکه تجرد را فرض کنید، علم آگاهی را نیز در نهاد آن مفروض گرفته اید. نفس انسان هم چون مجرد است عاقل به ذات است و بر عکس هر چه عاقل به ذات باشد مجرد خواهد بود. (سفر نفس . 127). تجرد نفس بر دو قسم است: تجرد ذاتی، تجرد فعلی، که اولی عبارت است از فقدان ماده در ذات چیزی. و دوم عبارت است از بی نیازی چیزی به ماده در انجام کارها و تأثیرات است خود. بنابراین نفس در ذات خود مجرد است و خالی از ماده است. ولی به لحاظ فعلی، به ماده نیاز دارد یعنی در انجام کارهای خود نیاز به بدن و ابزار مادی دارد.
دلایل بر حدوث نفس از یدگاه حکمای طبیعی.
ما شک نداریم که بدن حادث است و اگر نفس قدیم باشد باید بدون بدن وجود داشته باشد و هنچنین شکی نیست که تمایز نفوس از یکدیگر به واسط? بدن ماست و اگر بدن وجود نداشته باشد نفوس از یکدیگر متمایز نیستند. و اگر میان نفوس تمایز وجود داشته باشد وجود هم ندارند پس نفس پیش از بدن وجود نداشته و همراه بدن یا پس از آن پدید آمده است. دلیل دیگر این که اگر نفس قدیم باشد باید پیش از بدن معین وجود داشته باشدو و از سوی بدن معین حادث است و از دیگر سو نفوس بدون بدن از هم تمایز ندارند. پس یا نفوس پیش از بدن وجود ندارند و حادث هستند و یا در بدن دیگری وجود داشته اند و وجود داشتن در بدن دیگر متناخس است و محال، پس نفس به همراه بدن یا پس از بدن پدید آمده است. و دلیل سوم این که اگر نفس پیش از بدن وجود داشته باشد از دو حال خارج نیست یا ماده است یا مجرد. نفس را نمی توان مادی فرض کرد چرا که بنابر فرض نفس بدن ندارد و پیش از بدن است. مجردم نمی توان فرض کرد زیرا اگر نفس مجرد باشد از آنجا که نوع مجرد منحصر به فرد است باید نفس تنها یک فرد داشته باشد و حال آن نفوس متعدد بلکه بی نهایت هستند. پس پیش از بدن وجود نداشته است و به همراه بدن پدید آمده است.
بنابراین هنگامی که ثابت شد که نفس، حادث است بنابراین این نتیجه را می دهد که هر حادثی ممکن الوجود است و هر ممکن الوجودی به علت نیاز دارد. علت نفس هم باید موجودی غیر از جسم و جسمانی باشد.
علت نفس ، جسم نیست:
جسم نمی تواند علت نفس باشد زیرا: اگر جسم علت به وجود آمدن نفس باشد لازمه اش این است که هم اجسام دارای نفس باشند و حال آنکه این نسیت و بسیاری از اجسام، فاقد نفس است. و از سوی دیگر از آنجا که نفس مجرد است و مجرد از جسم اقوی تر است اگر جسم علت بوجود آمدن نفس باشد لازمه اش این است که اضعف علت پیدایش اقوی باشد و این محال است. دلیل دیگر این که از آنجا که جسم بذاته فاقد نفس است. اگر علت پیدایش نفس باشد لازمه اش این است که فاقد چیزی معطی آن باشد. که محال است. پس جسم نمی تواند علت پیدایش نفس باشد.
امر جسمانی هم نمی تواند علت پیدایش نفس باشد زیرا در آن صورت خواه نفس دیگری باشد و خواه صورت جسمی یا عرض جسمانی باشد اثر گذاری آن مشروط به وضع خواهد بود در حالی که نفس، چون مجرد است وضع ندارد. پس معلول امور جسمانی نیست (ترجمه و شرح نهایت الحکم?/223).
دلیل دیگر این که نفس چون مجرد و منزه از زمان و مکان بود، و باقی و پایدار است.گوهر قوی تر وجودش والاتر از هر نوع امر مجانی زوال پذیر و محتاج به زمان و مکان است می باشد و معنا ندارد که موجود ضعیف تر و پست تر نسبت به موجود قوی و والاتر علیت داشته و آن را به وجود آورد، زیرا مستلزم آن است که علت، کمالی را که فاقد آن است اعطا کند.
بنابراین نتیجه برهان نفس این می شود که علت به وجود آورنده امری است است برتر از عالم طبیعت و آن یا واجب الوجود است ویا موجودی مجرد که در سلسه علل خود به واجب تعالی می رسد.
دیدگاه ابن سینا درباره نفس
ابن سینا قائل به این است که نفس حادث است. بنابراین ناچار به اثبات دو مطلب است.1- عدم تأثیر فساد در بدن در فساد نفس. 2- فساد ناپذیری نفس به طور کلی. (هیچ عاملی نمی تواند باعث فساد نفس شود). ابن سینا در مورد اثبات اولی چنین می گوید: اگر نفس با زوال بدن از بین برود حتماً نفس و بدن با هم رابطه ای داشته باشند. و قال و هم مقدم را باطل می داند و می گوید: میان نفس بدن یا رابطه و پیوندی برقرار است یا نه.اگر پیوندی نباشد مرگ یکی از آن دو باعث مرگ دیگری نمی شود و اگر پیوندی باشد، این رابطه و پیوند یا به حسب ماهیت آن دو است یا رابطه شان در وجود است. اگر رابطه شان ماهوی باشد در آن صورت ماهیت نفس تعقل نمی شود مگر به واسطه ی تعقل بدن و بالعکس پس لازم می آید نفس و بدن متضایفان باشند زیرا رابطه ماهوی تنها در متضایفان ، قابل تصور است. و این یعنی نفس و بدن تحت مقوله اضافه داخل شده اند. حال آنکه هر دو جوهرند. اگر رابطه آنها (نفس و بدن) وجودی باشد از آن جاکه رابطه وجودی تنها در مدار علیت فرض صحیح دارد باید گفت یا نفس علت بدن است یا بدن علت نفس.
ابن سینا می گوید نفس نمی تواند علت بدن باشد زیرا نفس و بدن با هم حادث شده اند و نفس بر بدن تقدم زمانی ندارد، تقدم ذاتی هم ندارند زیرا اگر نفس علت بدن باشد و بدن معلول آن آنگاه تنها علت عدم بدن عدم نفس است حال آن که در بسیاری از اوقات نفس موجود است اما بدن از بین می رود پس نفس علت بدن نیست اگر بدن علت نفس باشد باید ببینیم کدام یک از انواع علل چهار گانه است.بدن نمی تواند علت فاعلی نفس باشد زیرا جسم بما هو جسم، نمی تواند چیزی را به وجود آورد یا فاعل کاری باشد. بدن علت مادی نفس هم نیست زیرا نفس مجرد است و بدن ماده. پس نفس فاقد علت مادی است. پس بدن یا علت نمایی نفس است یا علت صوری. اگر چنین رابطه ای بین نفس و بدن برقرار باشد شایسته آن است که نفس را علت صوری آن بدانیم، زیرا نفس مجرد است و نسبت به بدن از شرافت وجودی برخوردار است. بنابراین بدن علت صوری یا نمایی نفس نیست.
نتیجه این که:روشن شد که بین نفس و بدن هیچ رابطه ضروری ناشی از علیت یکی برای دیگری برقرار نیست. از این رو هیچ کدام مستلزم عدم دیگری نخواهد بود و این مطلوب ماست که نفس در اثر فساد بدن نابود نمی گردد.
ابن سینا در مورد اثبات دومی (فساد ناپذیری نفس به طور کلی) چنین می گوید: نفس اگر فاسد شود باید قوه فساد داشته باشد. نفس قوه فساد ندارد پس فاسد نی شود.
بیان تالی هر امر فساد پذیری که الآن موجود است فعلیت بقا دارد، روشن است که قوه فساد در فعلیت بقا در امر مغایر هم اند. پس یا در اشیاء مرکب یافت می شوند یا در امور بسیطی که حال در مرکبند، زیرا چنین چیزی که هم قوه فساد دارد و هم فعلیت بقاء باید دو جهت داشته باشد. یعنی مرکب باشد نفس از آن جا که بسیط است یا قوه فساد دارد یا فعلیت بقا. امری که فقط قوه فساد داشته باشد اصلاً موجود نمی شود پس نفس فساد ندارد و هرگز فاسد نمی شود.
دیدگاه شیخ اشراق درباره نفس
شیخ اشراق دلایل متعددی را برای اثبات بقای نفس آورده است. از جمله: 1- رابطه نفس و بدن رابطه شوقی است که داخل مقوله اضافه است و اضافه ضعیف ترین اعراض است. حال اگر بطلان بدن باعث بطلان نفس شود لازمه اش این است که ضعیف ترین اعراض، مقوم وجود جوهر باشد و این محال است. پس نفس با بطلان تو فانی نمی شود
2- بطلان نفس یا باید به ذات خود باشد و یا به واسطه ای حصول چیزی که عدمش دخالتی در بقای نفس دارد و یا به جهت بطلان امری که وجودش در وجود نفس دخیل است. هر سه صورت ناممکن است. چون که شیء نمی تواند مقتضی عدم خود باشد زیرا در آن صورت اصلاً پدید نمی آید. و نفس نه ضدی دارد و نه مانعی که مزاحم آن باشد. چه این که نفس مجرد از محل و مکان است و شرطی هم برای تحقق خود ندارد نه از جوهر و نه از اعراض، پس نفس باقی است.
3- نفس بالفعل موجود است و هر چیزی که نابود می شود و از بین می رود حتماً دارای قوه فناست و چون نفس واحد است و «من حیث هی» بالفعل است و شیء واحد بقا و فنا بالفعل وجود ندارد پس نفس باقی است.
دیدگاه صدرالمتألهین درباره نفس
ملاصدرا نیز مانند ابن سینا قائل به حدوث نفس است و برای بقای آن برهانهایی را ارائه کرده است. اول این که نفس با فساد بدن فاسد نمی شود صدرالمتألهین معتقد است که رابطه نفس و بدن رابطه ای لزومی و ضروری است. این رابطه نه همانند رابطه متضایفات است که ناشی از عروض مقوله برطرفین است و نه نظیر رابطه دو معلول علت واحد که مستقیماً باهم ارتباط ندارند. همچنین رابط? نفس و بدن، رابطه علت تامه، با معلول خویش نیست، بلکه رابطه دو شی ء متلازم با یکدیگر است که هر کدام از حیث خاصی به دیگری نیاز دارد و در وجود با هم متلازمند. بدن در تحقق خود نیازمند پیوند با نفس است بدین معنا که هریک از افراد نفوس به صورت علی البدل، برای تحقق بخشیدن به آن تفاوت می کند. ملاصدرا برخلاف حکما که می گفتند تقدم نفس بر بدن یا زمانی است یا ذاتی. تقدم نفس بر بدن را ذاتی می دانست و می گوید که ملازمه میان نفس و بدن مشکلی را ایجاد نمی کند یعنی بدن تا زمانی بدن است که با نفس در ارتباط باشد و پس از مفارقت، بدن دیگر بدن نیست بلکه جسمی است که صورت نوعیه دیگر یافته است. هر چند ممکن است در ظاهر مشابه همان بدن قبلی باشد. بنابراین وجود بدن مشروط به وجود نفس است و پس از انتقال نفس از نشئةطبیعت به نشئة دیگر بدن متقدم خواهد شد.
به عبارت دیگر طبق نظر ملاصدرا نفس از بستر ماده برمی خیزد و پس از طی مسیر کمال به مرحله تجرد رسیده، از ماده و بدن رها میشود محال است که با وجود نفس، بدن برود. هر جا بدن از بین رفته ابتدا از تدبیر آن منصرف شده است و عکس این مطلب صحیح نیست. و دوم این که فساد نفس محال است.
زیرا اثبات این مدعا که نابودی بدن، سبب نابودی نفس نمی شود بدین معناست که نفس به هیچ وجه قابل فساد نیست، چرا که ممکن است سبب اسباب دیگری موجب نابودی نفس گردد.
حکمای اسلامی وبرهان بر عدم فسادناپذیری نفس ارائه کردند که صدر آن دو را نقل و مورد نقد و ارزیابی قرار داده است و سپس نظرنهایی خود را آورده است.
برهان اول: نفس ممکن الوجود است و هر ممکن الوجودی در وجود خویش نیاز به علت دارد. پس نفس دارای علت است و مادام که علت تامه شی به تمامیت خود باقی است معلول (نفس) ضرورتاً باقی خواهد بود. بنابراین اگر نفس معدوم گردد. باید به علت معدم شدن علتش چیزی از اجزاء علت تامه اش باشد. روال نفس به علت زوال علت فاعلی اش محال است زیرا علت فاعلی نفس، جوهر عقلی مفارق از ماده است که هیچ گاه نابود نمی شود و از آن جا که نفس مجرد است نمی توان برای آن علت مباشر در نظر گرفت. و محال است که ورال نفس به دلیل عدم علت صدری باشد زیرا نفس خود صورت است و اگر نفس علت صوری دیگر داشته باشد وفقدان آن علت نابودی نفس باشد، تسلسل پیش می آید به همین دلیل محال است که عدم علت غایی سبب نابودی نفس شود از آن جایی که زوال هر کدام از علل چهارگانه محال است نتیجه میشود که انعدام نفس به صورت مطلق امکان ندارد.
برهای دوم: اگر نفس را زوال پذیر بدانیم زوال یا فساد به عنوان یک پدیده حادث مطرح است و هر حادثی مسبوق به استعداد است. پس باید در نفس استعداد از بین رفتن باشد این استعداد نیازمند ماده حامل است. این ماده حامل استعداد، یا خودش نفس است یا ماده دیگری غیر از نفس . خود نفس نمی تواند باشد، زیرا حامل امکان فساد یک شیء باید پس از فساد آن شیء باقی باشد حال آن که نفس پس از انهدام، خود باقی نخواهد بود. پس باید ماده دیگری حامل این قوه باشد حال اگر این ماده هم قابل زوال باشد اشکال قبل می آید ناچار باید به ماده ای برسیم که زوال پذیر نباشد. این امر از آن جا که جزئی از نفس است نمی تواند امری مادی باشد. پس می باید امری مجرد و غیر قابل زوال باشد و این امر همان نفس است چرا که مراد ما از نفس چیزی جز جوهر مجردی که قابل صدر باشد نیست پس نیست پس نفس زوال نمی پذیرد و جاودانه است.
صدرالمتألهین در ارزیابی این براهین می گوید این دلایل اگر دلایل تامی باشند. بیش از این ثابت نمی کنند که جوهر بسیط و مجردی که هیچگونه تعلقی به ماده ندارد و از احکام و خواص ماده مبر است، از بین نمی رود منهدم می گردد. بنابراین از این دلایل نمی توان امتناع فساد را نتیجه گرفت. زیرا نفس مجرد تام نیست. بلکه نحوه وجود نفس، وجود تعلقی و مرتبط با ماده است. به عبارت دیگر از آن جا که حکما توجهی به ذاتی بودن و وجودی بودن تعلق نفس به بدن نداشته و آن را موجودی کاملاًً مجرد پنداشته اند، چنین دلایلی را در مورد نفس جاری می دانسته اند. اما با تصوری که صدرالمتالهین در مورد نفس ارائه می دهد این دلایل با بحث نفس بیگانه بود.
نتیجه گیری:
دانستیم که بقا نزد فلاسفه اسلامی به معنای فسادناپذیری است و هر سه فیلسوف مورد بحث، نفس را باقی و فساد ناپذیر دانسته اند. ابن سینا نفس را جوهری مستقل می داند که تنها در مقام فعل به بدن محتاج است لذا نزد وی، فساد بدن مانند شکستن کشتی است که هیچ ضرری به ناخدا (نفس) وارد نمی سازد همچنین می گوید که نه تنها فساد بدن بلکه هیچ عاملی دیگری هم نمی تواند موجب نابودی نفس گردد. چرا که نفس بسیط است و اجزاء ندارد. پس تضاد در او نیست. لذا فاسد نمی شود و باقی است. سینا معاد روحانی را با براهین عقلی اثبات کرده و از اثبات معاد جسمانی اظهار عجز نموده، تأکید می کند که عقل انسان با براهین عقلی قادر به اثبات و تبیین آن نمی باشد لذا تنها از طریق دلایل نقلی قابل پذیرش است.
شیخ اشراق نفس را نور اسفهبدی و مدبر بدن معرفی نموده و آن را امری کاملاً متمایز می شمرد. از نظر وی نفس با بدن رابطه شوقی و تدبیری دارد و از بدن در جهت دستیابی به کمالاتش استفاده می کند.
صدرالمتالهین پس از اثبات فساد ناپذیری نفس، به تبیین معاد جسمانی همت گمارده است وی با تکیه بر اصولی مانند اصالت وجود عنیت تشخیص وجود» تصویری از معاد ارائه می دهد که طبق آن نفس در آخرت یعنی پس از مفارقت از بدن به وسیله قوه خیال، بدن مثالی می آفریند و در عین حال وحدت شخیصه او خدشه دار نمی گردد. منابع و مآخذ
1- طباطبایی ، علامه سید محمد حسین – ترجمه و شرح نهایه الحکمه -نگارش علی شیراوانی ج 3- 1386
2- حایری یزدی، مهدی، 1302-1378- سفر نفس: تقریرات استاد دکتر مهدی حائری یزدی / عبدالله نصری – تهران – نقش جهان، 1380
3- یثربی، یحیی، 1321- حکمت اشراق سهروردی، گزارش حکمت اشراق، با تطبیق و نقد همراه با متن حکمة اشراق- 1380.
4- خردنامه صدرا- 37- 35- فصلنامه علمی ترویجی فلسفه اسلامی. شماره 35- بهار 1383.
البته تو تاپیك اثبات خدا به این مورد كه ماده ازلی نیست جواب داده شد
اگر قبل از ادعا خودتان یک جستجو در گوگل میکردید، سنگینتر نبود؟ هرآنچه جمهوری اسلامی در مغزتان فرو کرد را به این سادگی نپذیرید.
شما خودتون فریب خوردید خبر ندارید عزیز!
ان شاالله در اینده برهان های بیشتری رو تو این تاپیك قرار میدیم. امیدوارم به خودتون بیاید:e032:
Theodor Herzl
01-10-2013, 09:54 PM
ماده از هیچ پدید نمیایدخیر ، ماده میتواند از هیچ پدید بیاید ، اینکه جهان یک زمانی آغاز شده است یک اصل ثابت شده است، جهان برای همیشه وجود نداشته است .
پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانید
A Universe from Nothing - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/A_Universe_from_Nothing)
Mehrbod
01-10-2013, 09:56 PM
خیر ، ماده میتواند از هیچ پدید بیاید ، اینکه جهان یک زمانی آغاز شده است یک اصل ثابت شده است، جهان برای همیشه وجود نداشته است .
پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانید
A Universe from Nothing - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/A_Universe_from_Nothing)
این را پیشتر خواندهایم ( فیزیک کوانتومی (http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%88-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-22/%D9%81%DB%8C%D8%B2%DB%8C%DA%A9-%DA%A9%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%88%D9%85%DB%8C-539/#post11776) ):
آخه داستان اینه که خود وجود و عدم و زمان و اینها یکچیزهایین رو هوان،مثل علیت میمونه این بقای ماده،برای دم دست خوبه ولی اگر بقول معروف کشش بدیم یا میرسیم به علت العلل و خدا یا باید تا بینهایت بریم !
چرا در هوا؟ :39:
هر چند بگویم که دانش من درباره فیزیک کمی تا اندکی پرت میزند :29:
ولی درباره جاودانگی ماده فکر نمیکنم سخن زیادی برود. من هم سخنرانی لورنس کراوس و هم کتابش را گرفتم خواندم به امید یافتن این چیزی از هیچ (something out of nothing)، ولی به جایی نرسیدم.
تنها روشن شد که این "هیچ" یک "هیچ فیزیکی" است نه یک هیچ فلسفی، که همان پدید آمدن و از میان رفتن ذرهها در زمان پلانک باشد.
درباره آن و بهترین نگرهای که گذرانه پذیرفته شده (نگره ریسمانها) ما به ایده جهانهای همراستا (موازی) و ایده inflation (http://en.wikipedia.org/wiki/Inflation_%28cosmology%29) یا آماس کیهانی میرسیم که گویا همان "از هیچ" دروغین لورنس باشد.
undead_knight
01-10-2013, 10:04 PM
خب الان بحث در مورد شروع جهان شد بد نیست اینو بگم:
بیگ بنگ در مورد آغاز این جهان هست.
بنابراین حداقل دو احتمال وجود داره،ما بیگ کرانچ و بیگ بنگ های پشت سر هم داشته باشیم(تقریبا به معنای ازلی بودن ماده) یا اینکه از هیچ بیگ بنگ بوجود اومده باشه.
بنابراین هیچکدوم فعلا قطعی نشدند:)
البته یکی از یافته های فیزیک کوانتم(البته در بخش نظری) این هست که این حالت هم ممکنه:
A Causes B Causes A
Switching cause and effect in quantum world? A causes B causes A (http://www.sciencedaily.com/releases/2012/10/121002145454.htm)
یعنی پدیده و پدید آورنده یکی باشند:)
Mehrbod
01-10-2013, 10:08 PM
خب الان بحث در مورد شروع جهان شد بد نیست اینو بگم:
بیگ بنگ در مورد آغاز این جهان هست.
بنابراین حداقل دو احتمال وجود داره،ما بیگ کرانچ و بیگ بنگ های پشت سر هم داشته باشیم(تقریبا به معنای ازلی بودن ماده) یا اینکه از هیچ بیگ بنگ بوجود اومده باشه.
بنابراین هیچکدوم فعلا قطعی نشدند:)
البته یکی از یافته های فیزیک کوانتم(البته در بخش نظری) این هست که این حالت هم ممکنه:
A Causes B Causes A
Switching cause and effect in quantum world? A causes B causes A (http://www.sciencedaily.com/releases/2012/10/121002145454.htm)
یعنی پدیده و پدید آوردن یکی باشند:)
undead جان یک نوشته خوبی درباره واپسین حالت نامبرده در هممیهن داشتی، اگر توانستی بیشتر دربارهاش در همین جُستار فیزیک کوانتومی (http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%88-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-22/%D9%81%DB%8C%D8%B2%DB%8C%DA%A9-%DA%A9%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%88%D9%85%DB%8C-539/#post11776) بنویس.
undead_knight
01-10-2013, 10:16 PM
undead جان یک نوشته خوبی درباره واپسین حالت نامبرده در هممیهن داشتی، اگر توانستی بیشتر دربارهاش در همین جُستار فیزیک کوانتومی (http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%88-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-22/%D9%81%DB%8C%D8%B2%DB%8C%DA%A9-%DA%A9%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%88%D9%85%DB%8C-539/#post11776) بنویس.
خب اگر بخوام تنبلیم رو کنار بزارم باید فردا روش فکر کنم:)
من موقعی که خسته هستم خدا که هیچه به جن و پری و غول چراغ جادو هم چراغ سبز میدم بیخیالم بشند:))
خانم دانشمند! اینارو جای دیگه نگی بهت میخندن!:e415:
به دوستم که فیزیک هسته ای میخونه فرمایشات شما رو ابلاغ کردم کلی خندید! هیچ جایی تو عمرم ندیدم که گفته باشه ماده جنبشه!!! از خودت اینارو میگی؟؟؟؟:e056:
دوتا برهان واسه اثبات خدا اوردم جواب نداری بدی میگی چرا کپی پیست میکنم؟؟؟؟
در ضمن چند بار این سوال مطرح کردم کسی هم نتونسته جواب بده! اینکه ما با ازمون و خطا به وجود اومدیم اصلن گیریم درست باشه!!! اما نظم انسان مثل چشم چه طوری بر اساس ازمون و خطا به وجود میاد؟؟؟؟
اصلن عامل و منشا جنبش از کجاست؟؟؟ میتونی این رو جواب بدی؟؟؟؟
خودتون رو به اون راه نزنین
خوب ظاهرن کسی حاضر نیست که به دو برهان مذکور جواب بده پس برهان های جدیدتری رو قرار میدیم
در ضمن فرض بگیریم که ما هنوز بعضی از چیزها در مورد فرگشت را نمیدانیم ، آیا این دلیل میشود که خدا وجود دارد؟ مثلا ۲۰۰۰ سال پیش مردم دلیل وجود رد و برق را نمیدانستند و میگفتند خدایی به نام thor باعث این میشود یا دلیل مریضیها را نمیدانستند و میگفتند که شیطان به جلد آن شخص رفته است که صرع گرفته است! به این استدلال شما خدای حفرهها میگویند ، یعنی اینکه هر وقت ما جواب چیزی را هنوز نمیدانیم شما میگوئید که ما این را نمیدانیم پس حتما خدا وجود دارد!
من نمیخوام یه مسئله ای رو نشون بدم که علم واسش جوابی نداره بعد بگم که خدا رو میتونم اثبات کنم
همه چیز مادی نیست عزیز
شما به سوال های زیر جواب بده تا بعد من بعد غیرمادی انسان رو واستون اثبات کنم
مفهوم اراده چیه؟؟؟ میتونید اراده رو تعریف کنید؟؟؟
غریزه چیه و از کجا سرچشمه میگیره؟؟؟
درمورد بعد غیرجسمانی ما به چیزی به اسم روح اعتقاد داریم.ما میگیم که روح عامل حیات هر انسان و جانداریه
وقتی روح از بدن خارج بشه انسان میمیره!!!
سوال اساسی اینه که عامل مرگ از نظر علم چیه؟؟؟
چرا هرکسی تو یه سن خاصی و در پیری به مرگ طبیعی میمیره؟؟؟؟ چرا یه ادم جوون به مرگ طبیعی نمیمیره و یه ادم 70ساله و پیر به مرگ طبیعی میمیره؟؟؟
شما ماتریالیست ها این مسائل رو بدون دخالت دادن روح و بعد غیرجسمانی انسان که ما تو قران هم داریم چطوری میخواید توجیه کنید؟؟؟؟
چرا نمیخواید باور کنید که همه چیز ماده نیست؟؟؟؟
Anarchy
01-14-2013, 06:26 PM
خوب ظاهرن کسی حاضر نیست که به دو برهان مذکور جواب بده پس برهان های جدیدتری رو قرار میدیم
در دو خط بدون کپی پیست بفرمایید برهان شما چی هست دوست عزیز ؟
Mehrbod
01-14-2013, 10:33 PM
درمورد بعد غیرجسمانی ما به چیزی به اسم روح اعتقاد داریم.ما میگیم که روح عامل حیات هر انسان و جانداریه
وقتی روح از بدن خارج بشه انسان میمیره!!!
سوال اساسی اینه که عامل مرگ از نظر علم چیه؟؟؟
چرا هرکسی تو یه سن خاصی و در پیری به مرگ طبیعی میمیره؟؟؟؟ چرا یه ادم جوون به مرگ طبیعی نمیمیره و یه ادم 70ساله و پیر به مرگ طبیعی میمیره؟؟؟
شما ماتریالیست ها این مسائل رو بدون دخالت دادن روح و بعد غیرجسمانی انسان که ما تو قران هم داریم چطوری میخواید توجیه کنید؟؟؟؟
چرا نمیخواید باور کنید که همه چیز ماده نیست؟؟؟؟
یعنی چی عامل مرگ چیه!؟
عامل مرگ پیرِش (aging) ئه. پیرش هم از کارکرد پیوستهی سوختوساز تن (= metabolism) میاید. سوختوساز همان کارهایی است
که تن شما شباروز برای زنده نگه داشتن شما میانجامد:
گُسارش اکسیژن —> اکسیژن به تن شما آسیب ناچیز ولی انبارشونده در گذر زمان میرساند.
گُسارش خوراک —> خوردن هر ماده خوراکی به تن شما آسیب ناچیز ولی باز انبارشونده در درازنای زمان میزند.
ستیز با باکتریها —> یاختگان پیکر همواره در جنگ و ستیز با باکتریها و ویروسها و .. بیگانه هستند تا شما زنده بمانید.
بیماریها —> نیاز به گفتن داریم؟ بیماریهای کشنده داریم
...
چَنگار (سرطان) —> کنار-هنود (side-effect) ناخواستهی بخشش یاختگان (mitosis) و دیگر فاکتورهای بیرونی مانند پرتوهای چنگارزای خورشیدی. رویهمرفته همه چیز چنگارآور است، پرتوی خورشید که به تنتان میخورد، خوراک خوشمزهای که میخورید، دود سیگاری که با خوشی فرومیکشید و ... و اگر هیچ چیز دیگری شما را در زندگی نکشت، چنگار دیر یا زود کارتان را یکسره میکند.
زمانیکه مردید چینش (arrangement) ویژه مغز شما برای همیشه از میان میرود،
چینش ویژه مغز همان خودآگاهی و هستش شماست و بی آن دیگر نیستید.
در همین راستا:
جاودانگی (گفتگوی آزاد) (http://www.daftarche.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF-2/%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF-691/)
جاودانگی (گفتگوی دانشیک) (http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%88-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-22/%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DB%8C%DA%A9-690/)
خوراک فرگشتیک (http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%88-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-22/%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%A7%DA%A9-%D9%81%D8%B1%DA%AF%D8%B4%D8%AA%DB%8C%DA%A9-486/)
...
بهمنیار
01-15-2013, 04:37 PM
درمورد بعد غیرجسمانی ما به چیزی به اسم روح اعتقاد داریم.ما میگیم که روح عامل حیات هر انسان و جانداریه
وقتی روح از بدن خارج بشه انسان میمیره!!!
سوال اساسی اینه که عامل مرگ از نظر علم چیه؟؟؟
چرا هرکسی تو یه سن خاصی و در پیری به مرگ طبیعی میمیره؟؟؟؟ چرا یه ادم جوون به مرگ طبیعی نمیمیره و یه ادم 70ساله و پیر به مرگ طبیعی میمیره؟؟؟
شما ماتریالیست ها این مسائل رو بدون دخالت دادن روح و بعد غیرجسمانی انسان که ما تو قران هم داریم چطوری میخواید توجیه کنید؟؟؟؟
چرا نمیخواید باور کنید که همه چیز ماده نیست؟؟؟؟
پرسشی دارم که بسیار فلسفی هم نیست. در باره ی روح های ترسناک :e11b:
البته در فرهنگ تازیان یک نکته هست که بسیاری آن را ندیده می گیرند. در این فرهنگ درست گدا و پرسش کننده هر دو سائل خوانده می شوند. یعنی کسی که پرسش می کند هم تراز گدا بوده یعنی کسی که گدایی می کند. :e059:
برای همین است که مسلمان پرسشی ندارد.
همان گونه که گفتم پرسشی دارم و آن این است: آیا روح در هر یک از سلول ها هست یا نیست؟ اگر هست یعنی یک تک سلولی هم نیاز به روح دارد.
اگر پاسخ مثبت است که گمان کنید (تازی می شود مثلا) من یا شما یا هر کسی به بانک خون رفته و خون می دهد. بانک خون با روشی که دارد این خون را زنده نگه می دارد با فریز کردن و راه هایی که دارند. بعد از چند روز یا ماه این خون به بدن بیمار نیازمند خون زده می شود. روح شخص بیمار با این روح بیگانه چه خواهد کرد؟ پیوند عضو هم که دیگر هیچ ! :e11a:
همان گونه که از ریخت این پرسش برمی آید تنها برای این طراحی شده که نشان دهد که اگر به چیزی مانند روح باور داشته باشید چه پرسش هایی را باید پاسخ دهید آن هم منطقی نه این که بگویید خدا با قدرتش آن را درست می کند.
باز هم پیش از آن که پاسخ دهید، بگویم ما می دانیم که شما باور دارید که مغز انسان نمی تواند برای نمونه به ذات خدا پی ببرد، چون می پندارید انسان ناقص است و کمبود دارد یا طراح که در نگر شما همان آفریدگار است بهتر از انسان نیازهای او را می داند.
می دانیم که شما این باور را دارید ولی آیا تا کنون از خود پرسیده ایدکه آیا همه ی آیت الله ها هم باور دارند که عقل انسان ناقص است و کاستی دارد؟ برای نمونه مطهری که بی گمان نامش را فراوان شنیده ای باور داشته که عقل انسان ناقص است و نمی تواند به ذات خدا پی ببرد؟
چشم براه پاسخ هستم محمد:e032:
در دو خط بدون کپی پیست بفرمایید برهان شما چی هست دوست عزیز ؟
خوندن اون براهین 10دقیقه بیشتر وقتتون رو نمیگیره عزیز
متسفانه نمیتونم توی 2خط خلاصش كنم!:e032:
عامل مرگ پیرِش (aging) ئه. پیرش هم از کارکرد پیوستهی سوختوساز تن (= metabolism) میاید. سوختوساز همان کارهایی است
که تن شما شباروز برای زنده نگه داشتن شما میانجامد:
چرا بدن انسان از یه بازه ی زمانی به بعد شروع به پیر شدن میكنه؟؟؟
لطفن به دو برهان صفحه ی قبل هم نگاه بندازین!:e032:
نابجاست ؛
چی چیو نابجاست؟؟؟:e415: من میگم اراده رو تعریف كنید شما میگی نابجاست؟؟؟ سوزنتون گیر كرده ها:e415:
"اراده" به کوتاهی یک "چیز" نیست و یک "پدیده" است ! نادرستی
باستانیان نیز از فرامادی شمردن انگاشت و پنداشت و اراده و ... "چیز" دانستن
و یا physical object انگاشتن این پدیده ها بود ! امروزه میدانم که همه ی اینها
یک پدیده مادی و یا physical phenomenon می باشند و اراده به کوتاهی پردازش
داده ها به دست storage ؛ memory و directives های ماتریکس نورونی مغز
است و چیزی فرای ماده (!) در آن کارگر نیست !
تعریفتون خیلی جامع و شامل بود و من الان كاملن مفهوم اراده رو درك كردم!!!!:e032:
:e056:
sonixax
01-15-2013, 04:41 PM
خوندن اون براهین 10دقیقه بیشتر وقتتون رو نمیگیره عزیز
متسفانه نمیتونم توی 2خط خلاصش كنم!
کدام براهین ؟
این براهین که همه رد شده اند ؟ همه چیز در باره تازینامه: محتوا / شاخه / نقد براهین (http://www.tazinameh.com/plugins/content/content.php?cat.112)
همان گونه که گفتم پرسشی دارم و آن این است: آیا روح در هر یک از سلول ها هست یا نیست؟ اگر هست یعنی یک تک سلولی هم نیاز به روح دارد.
روح مجرده دوست عزیز!
خداوند تو قران فرمودند كه علم زیادی درباره روح رو در اختیار ما نذاشته!!!
ما فقط به طور محدودی از اثار وجودی روح رو درك میكنیم!!! فعلن اجازه بدید مبحث به مبحث بحث كنیم!!! به روح هم میرسیم
کدام براهین ؟
این براهین که همه رد شده اند ؟ همه چیز در باره تازینامه: محتوا / شاخه / نقد براهین (http://www.tazinameh.com/plugins/content/content.php?cat.112)
لطفن همون ردیه ای كه درمورد دو برهان مذكور هست رو اینجا بنویسید!!! بنده چیزی پیدا نكردم!!!:e032:
sonixax
01-15-2013, 05:35 PM
لطفن همون ردیه ای كه درمورد دو برهان مذكور هست رو اینجا بنویسید!!! بنده چیزی پیدا نكردم!!!
من در بین نوشتار شما تنها یک برهان نفس را دیدم که همان برهان وجود و امکان است : همه چیز در باره تازینامه: محتوا / نقد براهین / رد برهان وجود و امکان (http://www.tazinameh.com/plugins/content/content.php?content.125)
کپی کیلویی نفرمایید جانم !!!
Anarchy
01-15-2013, 06:31 PM
خوندن اون براهین 10دقیقه بیشتر وقتتون رو نمیگیره عزیز
متسفانه نمیتونم توی 2خط خلاصش كنم!:e032:
جناب محمد،ببنید هر برهانی جدا از شاخ و برگ های اون به چند خط قابل خلاصه شدن هست...یعنی نهایتا یک یا دو خط مقدمه داره و یه خط هم نتیجه!! شما لطف کن برهان ها رو به این شکل بیان کن و توجیه و تفسیرهای اضافی رو حذف کن...برهان ها رو شما که تازه اختراع نکردی دوست عزیز، اینها صدها سال هست که وجود داشته و یک به یک ارزش اثباتی خودشون رو از دست داده اند.
Mehrbod
01-15-2013, 11:06 PM
عامل مرگ پیرِش (aging) ئه. پیرش هم از کارکرد پیوستهی سوختوساز تن (= metabolism) میاید. سوختوساز همان کارهایی است
که تن شما شباروز برای زنده نگه داشتن شما میانجامد:
...
چرا بدن انسان از یه بازه ی زمانی به بعد شروع به پیر شدن میكنه؟؟؟
لطفن به دو برهان صفحه ی قبل هم نگاه بندازین!
تن آدمی از یک بازهی زمانی به آنور آغاز به پیر شدن نمیکند.
از گاهی که یاختهی تخم ریخت گرفت (اسپرم + تخمک) فرایند پیرش میاغازد. نکتهی اینکه ما احساس
میکنم تا یک سالی جوان هستیم و سپس کم کم پیر میشویم از برای نارژگینی (non-linearity، ناخطی) بودن فرآیند است.
فرایند پیرش در آغاز کند است، ولی همچنان که جاندار بزرگتر میشود، چنانکه گفتیم فرایند درونی سوختوساز آسیبهای
ناچیزی به پیکر وی میرسانند که این آسیبها در گذر زمان انباشته شده و انباشتگیاشان از یک آستانهای فراتر، به مرگ میانجامد.
پس کوتاهیده، فرایند پیرش (aging) با افزایشی لگاریتموار (رژگینوار، linearly) در درازنای زمان میشتابد:
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/01/5.gif
Philo
01-16-2013, 02:09 AM
من تلاش کردم 2 متن از 3 متن کپی پیست شده جناب محمد را مطالعه کنم، متن اول و متن سوم که به نظرم آمد ارتباطی منطقی با یکدیگر دارند. به متن دوم تنها نگاهی گذرا انداختم و آن را چندان مرتبط با متن اول و سوم نیافتم، سر فرصت آن را هم درست مطالعه خواهم کرد.
متن نخست میخواهد اثبات کند که واجب الوجودی هست، به کمک رد امکان تسلسل:
وجود واجب الوجود بعنوان نخستین علت كه خودبخود موجود است و نیازى به موجود دیگرى ندارد ثابت مىشود. فلاسفه، براهین متعددى براى ابطال تسلسل، اقامه كردهاند ولى حقیقت اینست كه بطلان تسلسل در مورد علل، قریب به بداهت است و با اندك تأملى روشن مىشود. یعنى با توجه به اینكه وجود معلول، نیازمند به علت و مشروط به وجود آن است اگر فرض كنیم كه این معلولیت و مشروطیت، عمومى باشد هیچگاه هیچ موجودى تحقق نخواهد یافت زیرا فرض مجموعهاى از موجودهاى وابسته بدون وجود موجود دیگرى كه طرف وابستگى آنها باشد معقول نیست. فرض كنید یك تیم دونده، جلو خط شروع ایستادهاند و آماده دویدن هستند ولى هركدام از ایشان تصمیم گرفته است كه تا دیگرى ندود او هم شروع به دویدن نكند، اگر این تصمیم واقعاً عمومیت داشته باشد هیچگاه هیچكدام از ایشان شروع به دویدن نخواهند كرد! همچنین اگر وجود هر موجودى مشروط به تحقق موجود دیگرى باشد هیچگاه هیچ موجودى تحقق نخواهد یافت. پس تحقق موجودات خارجى، نشانه اینست كه موجود بى نیاز و بى شرطى وجود دارد.
نخست اینکه "قریب به بداهت" نداریم، یک گزاره درستی اش یا بدیهی است یا بدیهی نیست. طیف میانی وجود ندارد. بطلان تسلسل هم بدیهی نیست چه اگر بود نیازی به برهان نداشت.
جمله پررنگ شده مصادره مطلوب استدلال را نشان میدهد، "فرض مجموعهاى از موجودهاى وابسته بدون وجود موجود دیگرى كه طرف وابستگى آنها باشد معقول نیست" (گزاره الف) به عنوان مقدمه ای برای اثبات اینکه تسلسل امکان ندارد بیان شده، و "تسلسل امکان ندارد" خودش به این معنی است که "امکان ندارد سلسله علل نامحدود باشد" (گزاره ب)، ولی گزاره الف دقیقا معنایش همین است که سلسله علل در جایی پاره می شود، و این یعنی همان گزاره ب، به عبارت دیگر شکل برهان نویسنده متن این چنین است:
"فرض امکان نامحدود بودن علل نامعقول است" ==> "علت ها نامحدود نیستند"!
که به روشنی مصادره به مطلوب است.
ظاهرا متن سوم در پی توضیحات عالی کاربر آلیس و بیان واجب الوجود بودن ماده از جانب ایشان آورده شده است. در این متن تلاش شده اثبات شود که واجب الوجود ماده نیست. منتهی در این متن خشت نخست کج نهاده شده است:
یکی از برهانهایی که به توسط آن وجود خداوند متعال را اثبات می کنند، تأمل در احکام نفس انسانی است که توسط حکمای طبیعی بیان شده است و آن این که نفس در مرحله ذات مجرد از ماده است و از آن جهت که نفس است همراه با پیدایش بدن است پس حادث است.
چرا که تمایز نفوس از یکدیگر در صورت تعلق به بدن محال است. از طرفی دیگر تناقض غیر محال است.
تجرد نفس
نفس ذاتاً مجرد است. در فلسفه اسلامی این قاعده را داریم که در کل مجرد عاقل، بذاته» هر مجردی عاقل به ذات خود می باشد. عکس این قضیه نیز صادق است. یعنی هر عاقل مجرد است. ملاصدرا آیه «انّ الله لطیفُ خبیر.... حج/63» را بر مبنای این قاعده تفسیر کرده است. او خبیر را به معنای مجرد از ماده می گیرد خبیر یعنی عالم و هر علمی مجرد است. همانگونه که هر مجردی عالم به ذات خویش است. این قضیه نیز از قضایای تحلیلی است که به قول کانت نفی آن موجب تناقض می شود به محض اینکه تجرد را فرض کنید، علم آگاهی را نیز در نهاد آن مفروض گرفته اید. نفس انسان هم چون مجرد است عاقل به ذات است و بر عکس هر چه عاقل به ذات باشد مجرد خواهد بود. (سفر نفس . 127). تجرد نفس بر دو قسم است: تجرد ذاتی، تجرد فعلی، که اولی عبارت است از فقدان ماده در ذات چیزی. و دوم عبارت است از بی نیازی چیزی به ماده در انجام کارها و تأثیرات است خود. بنابراین نفس در ذات خود مجرد است و خالی از ماده است. ولی به لحاظ فعلی، به ماده نیاز دارد یعنی در انجام کارهای خود نیاز به بدن و ابزار مادی دارد.
در سراسر این نقل قول وجود چیز مبهم و مجهولی به نام "نفس" فرض گرفته شده است بعد هم قبل از اینکه مخاطب بفهمد این نفس چیست و از کجا آمده همینجوری گفته شده "مجرد" است و بعد ناگهان این فرض وارد معرکه شده که "تجرد نفس بر دو قسم است"! و بعد که دو قسم وارد می شوند، همینجوری دورِ همی معلوم می شود "خالی از ماده" است! ولی برای وجود به ماده نیاز دارد.
برای رفع ابهامات و به عنوان راهی برای اثبات اینکه خودتان متن را خوانده و همینطور فهمیده اید:
اولا نفس را تعریف کنید.
ثانیا وجودش را اثبات کنید.
ثالثا مفهوم تجرد را تعریف کنید.
رابعا تجرد ذاتی و فعلی را تعریف کنید.
خامسا با یک پیوستگی منطقی از نفس به این "دو قسم" و سایر قضایای مربوطه برسید.
درباره این برهان ها:
1. در این برهان ها به شکلی ساده لوحانه و ساده انگارانه فرض می شود که "ما میتوانیم به حقیقت جهان مستقل از ذهن، آن هم با روش های متافیزیکی دست یابیم" و به این ترتیب تقریبا کل جریان فلسفی بعد از قرون وسطا نادیده گرفته می شود. تمام این برهان ها از حرکت تا علیت و واجب الوجود و ... در فلسفه یونان و قرون وسطا هم هست. حال جناب محمد باید از خودشان بپرسند چه شد که از جان لاک به بعد هیچ فیلسوفی سعی نکرد با این برهان ها وجود خدا را ثابت کند؟
2. از دید من این برهان ها اساسا چیزی نمی گویند و سازندگانشان به کمک مقداری حروف الفبا، واژه ها و جملاتی بی معنی ساخته اند که با چسب منطق ارسطویی به هم چسبانیده شده اند. برای دفاع از این نظرم از چاقوی برنده هیوم استفاده می کنم: تمام افکار و تصورات ما از تجربه نشات گرفته اند، ما نمیتوانیم چیزی را تصور کنیم (و بنابراین از آن درکی داشته باشیم) که قبلا تمام اجزایش را تجربه نکرده ایم. بنابراین، به عنوان مثال "وجود مجرد" و یا "خدا" (که شما در پی اثبات وجودش هستید)، برای ما چیزی جز ترکیبی از تصورات منطبق بر تاثرات تجربی پیشین نمیتواند باشد. اما خدا یا وجود مجرد نمی توانند این تصورات ساخته ذهن باشند (طبق نظر مدعیان)، پس اساسا این کلمات برای نوع بشر فاقد معنی و مفهوم هستند.
البته چاقوی جدیدتری هم هست، فعلا ببینیم با این چاقو چه می کنید!
در سراسر این نقل قول وجود چیز مبهم و مجهولی به نام "نفس" فرض گرفته شده است بعد هم قبل از اینکه مخاطب بفهمد این نفس چیست و از کجا آمده همینجوری گفته شده "مجرد" است و بعد ناگهان این فرض وارد معرکه شده که "تجرد نفس بر دو قسم است"! و بعد که دو قسم وارد می شوند، همینجوری دورِ همی معلوم می شود "خالی از ماده" است! ولی برای وجود به ماده نیاز دارد.
برای رفع ابهامات و به عنوان راهی برای اثبات اینکه خودتان متن را خوانده و همینطور فهمیده اید:
اولا نفس را تعریف کنید.
ثانیا وجودش را اثبات کنید.
ثالثا مفهوم تجرد را تعریف کنید.
رابعا تجرد ذاتی و فعلی را تعریف کنید.
خامسا با یک پیوستگی منطقی از نفس به این "دو قسم" و سایر قضایای مربوطه برسید.
درباره این برهان ها:
1. در این برهان ها به شکلی ساده لوحانه و ساده انگارانه فرض می شود که "ما میتوانیم به حقیقت جهان مستقل از ذهن، آن هم با روش های متافیزیکی دست یابیم" و به این ترتیب تقریبا کل جریان فلسفی بعد از قرون وسطا نادیده گرفته می شود. تمام این برهان ها از حرکت تا علیت و واجب الوجود و ... در فلسفه یونان و قرون وسطا هم هست. حال جناب محمد باید از خودشان بپرسند چه شد که از جان لاک به بعد هیچ فیلسوفی سعی نکرد با این برهان ها وجود خدا را ثابت کند؟
2. از دید من این برهان ها اساسا چیزی نمی گویند و سازندگانشان به کمک مقداری حروف الفبا، واژه ها و جملاتی بی معنی ساخته اند که با چسب منطق ارسطویی به هم چسبانیده شده اند. برای دفاع از این نظرم از چاقوی برنده هیوم استفاده می کنم: تمام افکار و تصورات ما از تجربه نشات گرفته اند، ما نمیتوانیم چیزی را تصور کنیم (و بنابراین از آن درکی داشته باشیم) که قبلا تمام اجزایش را تجربه نکرده ایم. بنابراین، به عنوان مثال "وجود مجرد" و یا "خدا" (که شما در پی اثبات وجودش هستید)، برای ما چیزی جز ترکیبی از تصورات منطبق بر تاثرات تجربی پیشین نمیتواند باشد. اما خدا یا وجود مجرد نمی توانند این تصورات ساخته ذهن باشند (طبق نظر مدعیان)، پس اساسا این کلمات برای نوع بشر فاقد معنی و مفهوم هستند.
البته چاقوی جدیدتری هم هست، فعلا ببینیم با این چاقو چه می کنید!
متن شما یك سری اشتباهات فلسفی داره عزیز
اما اگه من براتون توضیح بدم شما هم مثه خانم الیس قبول نمی كنین و حرف خودتون رو میزنین
پس با عرض معذرت من با شما و خانم الیس دیگه كاری ندارم
امیدوارم یه روزی به راه حق برسین.خدا یعنی خود شناسی. شما خودتون رو بشناسین خدا رو هم شناختین.
Anarchy
01-16-2013, 04:41 PM
متن شما یك سری اشتباهات فلسفی داره عزیز
اما اگه من براتون توضیح بدم شما هم مثه خانم الیس قبول نمی كنین و حرف خودتون رو میزنین
پس با عرض معذرت من با شما و خانم الیس دیگه كاری ندارم
امیدوارم یه روزی به راه حق برسین.خدا یعنی خود شناسی. شما خودتون رو بشناسین خدا رو هم شناختین.
تا الان که میگفتین کسی نمیتونه جواب بده حالا میگی شما قبول نمیکنی پس من حرفی با شما ندارم...خیلی باحالی بابا:e105:!! کلا برادر مسلمان یه کم اطلاعاتت دینی خودت رو ببر بالا تا غیر از کپی پیست دو کلام بلد باشی حرف بزنی و مایه خنده بقیه نشی....
Philo
01-17-2013, 12:47 AM
متن شما یك سری اشتباهات فلسفی داره عزیز
اما اگه من براتون توضیح بدم شما هم مثه خانم الیس قبول نمی كنین و حرف خودتون رو میزنین
پس با عرض معذرت من با شما و خانم الیس دیگه كاری ندارم
امیدوارم یه روزی به راه حق برسین.خدا یعنی خود شناسی. شما خودتون رو بشناسین خدا رو هم شناختین.
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...
khodashenas
01-17-2013, 07:25 PM
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...
این هم منطق این کقار!
خدایا سپاس گذارم افراد این چنین را دشمن اسلام قرار دادی!
Anarchy
01-17-2013, 07:36 PM
جناب محمد،ببنید هر برهانی جدا از شاخ و برگ های اون به چند خط قابل خلاصه شدن هست...یعنی نهایتا یک یا دو خط مقدمه داره و یه خط هم نتیجه!! شما لطف کن برهان ها رو به این شکل بیان کن و توجیه و تفسیرهای اضافی رو حذف کن...برهان ها رو شما که تازه اختراع نکردی دوست عزیز، اینها صدها سال هست که وجود داشته و یک به یک ارزش اثباتی خودشون رو از دست داده اند.
من تلاش کردم 2 متن از 3 متن کپی پیست شده جناب محمد را مطالعه کنم، متن اول و متن سوم که به نظرم آمد ارتباطی منطقی با یکدیگر دارند. به متن دوم تنها نگاهی گذرا انداختم و آن را چندان مرتبط با متن اول و سوم نیافتم، سر فرصت آن را هم درست مطالعه خواهم کرد.
متن نخست میخواهد اثبات کند که واجب الوجودی هست، به کمک رد امکان تسلسل:
نخست اینکه "قریب به بداهت" نداریم، یک گزاره درستی اش یا بدیهی است یا بدیهی نیست. طیف میانی وجود ندارد. بطلان تسلسل هم بدیهی نیست چه اگر بود نیازی به برهان نداشت.
جمله پررنگ شده مصادره مطلوب استدلال را نشان میدهد، "فرض مجموعهاى از موجودهاى وابسته بدون وجود موجود دیگرى كه طرف وابستگى آنها باشد معقول نیست" (گزاره الف) به عنوان مقدمه ای برای اثبات اینکه تسلسل امکان ندارد بیان شده، و "تسلسل امکان ندارد" خودش به این معنی است که "امکان ندارد سلسله علل نامحدود باشد" (گزاره ب)، ولی گزاره الف دقیقا معنایش همین است که سلسله علل در جایی پاره می شود، و این یعنی همان گزاره ب، به عبارت دیگر شکل برهان نویسنده متن این چنین است:
"فرض امکان نامحدود بودن علل نامعقول است" ==> "علت ها نامحدود نیستند"!
که به روشنی مصادره به مطلوب است.
ظاهرا متن سوم در پی توضیحات عالی کاربر آلیس و بیان واجب الوجود بودن ماده از جانب ایشان آورده شده است. در این متن تلاش شده اثبات شود که واجب الوجود ماده نیست. منتهی در این متن خشت نخست کج نهاده شده است:
در سراسر این نقل قول وجود چیز مبهم و مجهولی به نام "نفس" فرض گرفته شده است بعد هم قبل از اینکه مخاطب بفهمد این نفس چیست و از کجا آمده همینجوری گفته شده "مجرد" است و بعد ناگهان این فرض وارد معرکه شده که "تجرد نفس بر دو قسم است"! و بعد که دو قسم وارد می شوند، همینجوری دورِ همی معلوم می شود "خالی از ماده" است! ولی برای وجود به ماده نیاز دارد.
برای رفع ابهامات و به عنوان راهی برای اثبات اینکه خودتان متن را خوانده و همینطور فهمیده اید:
اولا نفس را تعریف کنید.
ثانیا وجودش را اثبات کنید.
ثالثا مفهوم تجرد را تعریف کنید.
رابعا تجرد ذاتی و فعلی را تعریف کنید.
خامسا با یک پیوستگی منطقی از نفس به این "دو قسم" و سایر قضایای مربوطه برسید.
درباره این برهان ها:
1. در این برهان ها به شکلی ساده لوحانه و ساده انگارانه فرض می شود که "ما میتوانیم به حقیقت جهان مستقل از ذهن، آن هم با روش های متافیزیکی دست یابیم" و به این ترتیب تقریبا کل جریان فلسفی بعد از قرون وسطا نادیده گرفته می شود. تمام این برهان ها از حرکت تا علیت و واجب الوجود و ... در فلسفه یونان و قرون وسطا هم هست. حال جناب محمد باید از خودشان بپرسند چه شد که از جان لاک به بعد هیچ فیلسوفی سعی نکرد با این برهان ها وجود خدا را ثابت کند؟
2. از دید من این برهان ها اساسا چیزی نمی گویند و سازندگانشان به کمک مقداری حروف الفبا، واژه ها و جملاتی بی معنی ساخته اند که با چسب منطق ارسطویی به هم چسبانیده شده اند. برای دفاع از این نظرم از چاقوی برنده هیوم استفاده می کنم: تمام افکار و تصورات ما از تجربه نشات گرفته اند، ما نمیتوانیم چیزی را تصور کنیم (و بنابراین از آن درکی داشته باشیم) که قبلا تمام اجزایش را تجربه نکرده ایم. بنابراین، به عنوان مثال "وجود مجرد" و یا "خدا" (که شما در پی اثبات وجودش هستید)، برای ما چیزی جز ترکیبی از تصورات منطبق بر تاثرات تجربی پیشین نمیتواند باشد. اما خدا یا وجود مجرد نمی توانند این تصورات ساخته ذهن باشند (طبق نظر مدعیان)، پس اساسا این کلمات برای نوع بشر فاقد معنی و مفهوم هستند.
البته چاقوی جدیدتری هم هست، فعلا ببینیم با این چاقو چه می کنید!
متن شما یك سری اشتباهات فلسفی داره عزیز
اما اگه من براتون توضیح بدم شما هم مثه خانم الیس قبول نمی كنین و حرف خودتون رو میزنین
پس با عرض معذرت من با شما و خانم الیس دیگه كاری ندارم
امیدوارم یه روزی به راه حق برسین.خدا یعنی خود شناسی. شما خودتون رو بشناسین خدا رو هم شناختین.
تا الان که میگفتین کسی نمیتونه جواب بده حالا میگی شما قبول نمیکنی پس من حرفی با شما ندارم...خیلی باحالی بابا:e105:!! کلا برادر مسلمان یه کم اطلاعاتت دینی خودت رو ببر بالا تا غیر از کپی پیست دو کلام بلد باشی حرف بزنی و مایه خنده بقیه نشی....
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...
------------------------------------------------------------------------------------------------
این هم منطق این کقار!
خدایا سپاس گذارم افراد این چنین را دشمن اسلام قرار دادی!
اسپاگتی شما و دوست ترولتون محمد رو شفا بده...همین چند پست بالا و بی سوادی دوستت رو ببین !! اصلا دو کلام حرف و استدلال بلد نیست ...شما نکنه تا اینجای تاپیک نابینا تشریف داشتید؟ میخواید بگم به خط بریل بنویسن پست ها رو و براتون بفرستن؟ خودتم چیز بیشتری بلد نیستی...
کلا شما دو نفر سرکاری هستید فقط !! هیچی بارتون نیست یعنی حتی دین اسلامتون رو هم قد ما کفار بلد نیستین...
از اسپاگتی واقعا دلخورم که این چنین مسلمانان بی سوادی رو بعد از مدت ها نصیب ما کرده اینجا:e40f: !!
Theodor Herzl
01-17-2013, 07:38 PM
دوستان من پیشنهاد میکنم این ۲ کاربر محمد و خداشناس را ignore کنید و پاسخ هیچ نوشته آنها را ندهید ، اینها ۱۰۰% سر کاری هستند ، یک مسلمان اینگونه بچگانه و مسخره دیگر بحث نمیکند!
khodashenas
01-17-2013, 07:49 PM
دوستان من پیشنهاد میکنم این ۲ کاربر محمد و خداشناس را ignore کنید و پاسخ هیچ نوشته آنها را ندهید ، اینها ۱۰۰% سر کاری هستند ، یک مسلمان اینگونه بچگانه و مسخره دیگر بحث نمیکند!
درخواست مناظره دادم کسی حریف نبود شما دوست عزیز در پی دانستن نیستید دنبال خوشگذرانی هستید خوشبختانه من افتخار هم نشینی با دوستان دانشمند واگاهی را داشتم ودارم که حتی تحصیلات حوزوی نیز دارند ولی مشکل این است که جهان ما با هم فرق دارد شما از یک جهانید ومن وآقای محمد از جهان دیگر!
من هرچه برای شما بگویم باد هواست وشما هم هرچه برا ی من بگویید باد هواست !پس همان بهتر که با شما گفتگو نداشته باشم:e417:
Anarchy
01-17-2013, 07:54 PM
درخواست مناظره دادم کسی حریف نبود شما دوست عزیز در پی دانستن نیستید دنبال خوشگذرانی هستید خوشبختانه من افتخار هم نشینی با دوستان دانشمند واگاهی را داشتم ودارم که حتی تحصیلات حوزوی نیز دارند ولی مشکل این است که جهان ما با هم فرق دارد شما از یک جهانید ومن وآقای محمد از جهان دیگر!
من هرچه برای شما بگویم باد هواست وشما هم هرچه برا ی من بگویید باد هواست !پس همان بهتر که با شما گفتگو نداشته باشم:e417:
برادر ترول...اصلا شما اندازه این حرف ها نیستی که بخوای حریف باشی !! ضمنا اینجا هم قانون داره...تشریف ببرید ببینید برای مناظره قوانین خاصی هست که شما فعلا اونها رو ندارید!!! اول اینکه تعداد پست های شما به 50 تا نرسیده که خود این 50 تا پست برای شناخت از کاربرهاست...تا همین 37 پستی که زدین متوجه شدیم شما کلا سرکاری هستید...
در همین پستتون هم مغلطه کردید البته بعید میدونم بدونید اصلا مغلطه یعنی چی...خلاصه که خیلی بی سوادی داداش:e421:!!
Theodor Herzl
01-17-2013, 07:59 PM
درخواست مناظره دادم کسی حریف نبود شما دوست عزیز در پی دانستن نیستید دنبال خوشگذرانی هستید خوشبختانه من افتخار هم نشینی با دوستان دانشمند واگاهی را داشتم ودارم که حتی تحصیلات حوزوی نیز دارند ولی مشکل این است که جهان ما با هم فرق دارد شما از یک جهانید ومن وآقای محمد از جهان دیگر!
من هرچه برای شما بگویم باد هواست وشما هم هرچه برا ی من بگویید باد هواست !پس همان بهتر که با شما گفتگو نداشته باشمخوب دوست عزیز من چند سوال از شما میپرسم اگر در ۳ دقیقه جواب دادید ( بدون جستجو) متوجه میشوم که شما سر کاری نیستید و یک چیزی از اسلام میدانید!
۱- کتب اربعه شیعه کدامها هستند؟
۲- صحاح سته کدامها هستند؟
۳-کعب ابن اشرف که بود؟
۴- ابو جهل که بود؟
۵- خارج فقه یعنی چه؟
بهمنیار
01-19-2013, 03:46 PM
اول من رفتم سركار
چشم براه پاسخ هستم محمد :21: :21: :21: :21: :21:
اسپاگتی را سپاس كه چنین كسانی را دشمن آزادی قرار دادی :e11b:
کلا شما دو نفر سرکاری هستید فقط !! هیچی بارتون نیست یعنی حتی دین اسلامتون رو هم قد ما کفار بلد نیستین...
سرکاری خودتان هستید عزیز!!!
شما هیچی حالیت نیست. تا الان هم یه کلمه براهینی که اینجا قرار دادم رو نقد نکردید!! فقط بین بحث ها پارازیت فرستادید!!!!
من از خداشناس عزیز معذرت میخوام اما با این کفار باید اینجوری حرف زد!
شما میتونی عدم وجود خدارو اثبات کنید؟؟؟
شاید بگید ما که ادعای وجود خدارو داریم ما باید اثباتش هم کنیم!! اما تویه مملکت ما همه به خدا اعتقاد دارن و این اعتقاد امر بدیهی و عقلانیه.
شما که تویه همچین جامعه ای بلند میشید میگید خدا نیست پس شما باید عدم وجودش رو اثبات کنید!!! چون جامعه ما وجود خدارو به عنوان بدیهیات قبول کرده است!!!
پس شما ادعا میکنید نه ما!!! پس ادعاتون رو اثبات کنید
---
شما خیلی راحت ماده جرم دار رو با انرژی یکی در نظر گرفتید!!! ماده با انرژی فرق داره!!! تعریف کامل انرژی حرکت با سرعت نوره!! یعنی انرژی خالص!
اکما ماده جرم دار فقط حرکت کند مادی داره یعنی سرعت نور نیست!!! پس ماده با انرژی فرق داره عزیز! فوتون هم ماده نیست عزیز. انرژیه!!! یعنی یه چیزی از جنس اشیا و ماده نیست!!!
اصلن شما فکر کن که ماده همیشه بوده!!! واستون مسخره نیست؟؟؟ ده هزار میلیارد سال پیش اصلن میلیاردها میلیارد سال پیش!!! مگه میتونه ازلی باشه؟؟؟ با عقل شما جور در میاد؟؟؟ یعنی هیچ شروعی نداشته؟؟؟؟
اسپاگتی را سپاس كه چنین كسانی را دشمن آزادی قرار دادی
عزیز خدا علم زیادی درباره روح رو به ما نداده!!! شما چه طوری به این برداشت رسیدید که روح در تمام سلول های بدن قرار داره؟؟؟؟
Mehrbod
01-19-2013, 04:50 PM
شاید بگید ما که ادعای وجود خدارو داریم ما باید اثباتش هم کنیم!! اما تویه مملکت ما همه به خدا اعتقاد دارن و این اعتقاد امر بدیهی و عقلانیه.
شما که تویه همچین جامعه ای بلند میشید میگید خدا نیست پس شما باید عدم وجودش رو اثبات کنید!!! چون جامعه ما وجود خدارو به عنوان بدیهیات قبول کرده است!!!
پس شما ادعا میکنید نه ما!!! پس ادعاتون رو اثبات کنید
اینها نگارشهای فرگشتهی "بار اثبات بر دوش مدعی" هستند؟ (:
دلاستوارید داستان را درست گرفتهاید؟ سخن این نیست که چه کسی "نخست آمده" یا
"بیشتر مردم" چه باوری دارند، سخن بر سر این است که "ادعا چیست" و "مدعی کیست".
پس اگر 99.9999999% مردم جهان مسلمان باشند، ولی یکی بیدین باشد، هنوز چه
کسی ادعا میکند الله آفریدگار است؟ مسلمان؛ بار اثبات ادعا بر دوش چه کسی است؟ مسلمان!
اینها نگارشهای فرگشتهی "بار اثبات بر دوش مدعی" هستند؟ (:
دلاستوارید داستان را درست گرفتهاید؟ سخن این نیست که چه کسی "نخست آمده" یا
"بیشتر مردم" چه باوری دارند، سخن بر سر این است که "ادعا چیست" و "مدعی کیست".
پس اگر 99.9999999% مردم جهان مسلمان باشند، ولی یکی بیدین باشد، هنوز چه
کسی ادعا میکند الله آفریدگار است؟ مسلمان؛ بار اثبات ادعا بر دوش چه کسی است؟ مسلمان!
لطفن از مغالطه تحریف سخن استفاده نكنید!!!
بنده عرض كردم اعتقاد به خدا بدیهی و عقلانیه و تویه جامعه ایران همه به خدا اعتقاد دارن!! چون امر طبیعیه پس ادعا نیست!!!
مثلن دو نفر وقتی همدیگه رو ببینن و با هم دست بدن یكی بگه اقاجان من خدارو قبول ندارم!!! اون یكی میگه واسه چی قبول نداری؟؟؟ بعد هم ایشون رو به منابع وجود خدا ارجاع میده! حالا اگه یه نفر از این دوتا بیاد بگه اقا من مسلمونم! اون یكی هم میگه خوب منم مسلونم كه چی بشه؟؟؟
یعنی اعتقاد داشتن امر طبیعیه و ادعا حرفیه كه بر خلاف امری طبیعی و بدیهی و عقلانی باشه
پس افرادی مثل شما تویه جامعه ما حرفشون ادعا میشه و حرف ما طبیعی!!!
پس لطف بفرمایید ادعاتون رو اثبات كنید
Mehrbod
01-19-2013, 05:48 PM
لطفن از مغالطه تحریف سخن استفاده نكنید!!!
بنده عرض كردم اعتقاد به خدا بدیهی و عقلانیه و تویه جامعه ایران همه به خدا اعتقاد دارن!! چون امر طبیعیه پس ادعا نیست!!!
مثلن دو نفر وقتی همدیگه رو ببینن و با هم دست بدن یكی بگه اقاجان من خدارو قبول ندارم!!! اون یكی میگه واسه چی قبول نداری؟؟؟ بعد هم ایشون رو به منابع وجود خدا ارجاع میده! حالا اگه یه نفر از این دوتا بیاد بگه اقا من مسلمونم! اون یكی هم میگه خوب منم مسلونم كه چی بشه؟؟؟
یعنی اعتقاد داشتن امر طبیعیه و ادعا حرفیه كه بر خلاف امری طبیعی و بدیهی و عقلانی باشه
پس افرادی مثل شما تویه جامعه ما حرفشون ادعا میشه و حرف ما طبیعی!!!
پس لطف بفرمایید ادعاتون رو اثبات كنید
خوب شما که باز دارید میگویید "طبیعی بودن" و "سرشتین بودن" و اینها!
سخن را نگرفتید دیگر، گفتیم همه چیز در "ادعا چیست" و "مدعی کیست" کوتاه میشود.
اکنون بگوییم شما سرشتوار (فطرتا) خداباور هستید، بسیار خوب، این باورمندی
شما چه پیوندی اکنون به "ادعا" کردن دارد؟ آیا در باورمندی خودتان ادعایی شده؟ نه،
شما میتوانید به هر چیزی بباورید بی آنکه نیازی به اثبات یا هیچ همچو چیزی داشته باشید.
اکنون بیانگاریم که شما در جایگاه یک مسلمان خوش و خرم در خیابان راه افتاده و به من بیدین میرسید و میگویید "من خداباورم"، آیا اکنون
"ادعایی" داریم؟ آری:
خدا هست
آیا مدعی داریم؟ آری:
شما
بار اثبات ادعا بر دوش کیست؟ شما!
نکته را میگیرید؟ باورمندی شما برای خودتان ادعا نیست، ولی پذیرش باور شما برای ما در جایگاه یک ادعا از سوی شما است.
Anarchy
01-19-2013, 06:30 PM
سرکاری خودتان هستید عزیز!!!
شما هیچی حالیت نیست. تا الان هم یه کلمه براهینی که اینجا قرار دادم رو نقد نکردید!! فقط بین بحث ها پارازیت فرستادید!!!!
شما این بار ما رو عفو کن...یه اشتباهی کردیم حالا، جوونیم دیگه:e404:!!! برادر جان،من از شما خواستم برهان رو تبیین کنی به قول علمای اسلامی، فرض و حکم رو بگی که متاسفانه یا خوشبختانه نفهمیدی این فرض و حکم خوردنی هست یا پوشیدنی...جناب فیلو هم که مطالب شما رو نقد کرد رو هم که حواله دادید به مسائل بی ربط و از پاسخ فرار کردید...در نتیجه کلمه سر کاری برای شما خیلی کم هست:e420: و حیف وقت هست که به شما اختصاص داده بشه...
من از خداشناس عزیز معذرت میخوام اما با این کفار باید اینجوری حرف زد!
منم از ایشون معذرت میخوام...در محضر آغا امام زمان جسارت داریم میکنیم به شما !!!
شما میتونی عدم وجود خدارو اثبات کنید؟؟؟
شاید بگید ما که ادعای وجود خدارو داریم ما باید اثباتش هم کنیم!! اما تویه مملکت ما همه به خدا اعتقاد دارن و این اعتقاد امر بدیهی و عقلانیه.
شما که تویه همچین جامعه ای بلند میشید میگید خدا نیست پس شما باید عدم وجودش رو اثبات کنید!!! چون جامعه ما وجود خدارو به عنوان بدیهیات قبول کرده است!!!
پس شما ادعا میکنید نه ما!!! پس ادعاتون رو اثبات کنید
زرشک...شما رو باش با کی اومدیم سیزده به در !! چون تو ایران اکثرا خدا رو قبول دارن پس ما الان باید بیایم ثابت کنیم که خدا نیست؟ شما اصلا میدونی اثبات ادعا به دوش مدعی هست میدونی یعنی چی؟ میدونی مغلطه توسل به اکثریت یعنی چی؟ شما برو فعلا یه کم مطالعه کن بعد بیا اینجا برادر....
زرشک...شما رو باش با کی اومدیم سیزده به در !! چون تو ایران اکثرا خدا رو قبول دارن پس ما الان باید بیایم ثابت کنیم که خدا نیست؟ شما اصلا میدونی اثبات ادعا به دوش مدعی هست میدونی یعنی چی؟ میدونی مغلطه توسل به اکثریت یعنی چی؟ شما برو فعلا یه کم مطالعه کن بعد بیا اینجا برادر..
شما هیچی حالیت نیست عزیز. فقط یه چیز شنیدی كه بار اثبات بر دوش مدعی است و همین رو هم تكرار میكنید. اصلن شما پست من رو نخوندید چون مفهوم ادعا رو نفهمیدید!!! در مورد مغالطه توسل به اكثریت هم توضیح دادم
خانم الیس توضیحات شما در مورد انرزی كمی نامشخص شده!!! خلاصه شما در یك جمله انرزی رو تعریف كنید تا من اشتباهتون رو توضیح بدم.
در مورد فوتون ها و اندركنشی منظورتون رو نفهمیدم.
ضمنن خانم الیس من تاحالا هیچ جا نشنیدم كه نیستی مطلق ذهنیه!!!
لطفن منبعتون رو ذكر كنید
همچنان منتظر جواب خانم الیس هستیم
undead_knight
01-22-2013, 10:52 PM
دانش من نه حوزوی است
نه ویکی پدیایی !
ویکی پدیا چه اشکالی داره؟:)
Mehrbod
01-22-2013, 10:55 PM
ویکی پدیا چه اشکالی داره؟:)
سردمدار همیشگی پاسداری از ویکی (:
درباره ویکی میتوان براستی گفت که ویکی به ذات خود ندارد عیبی، هر عیبی هست از ویکینویسی ماست :21:
شاید نیاز باشد آن جستار Folaani درباره ویکی را اینجا هم یک رونوشت بگیریم ...
چشم براه پاسخ نباشید ؛ پاسخ شما بارها داده شد !
باشه من هم دیگه حرفی نمی زنم. اما هیچ شكی ندارم كه خدا وجود داره و روز قیامتی در راهه.شما فكر میكنید همه چیز مادست. اما عشق دو نفر عشق به خدا عشق مادر به فرزند عشق به كودك شیطنت های كودكانه و عشق های عارفانه و پاك شاعران ما هیچ كدام جنبه مادی نداره. شاید بگید تمام این ها ترشح هورمون های مغزیه. خیلی احمقانست!!!
هفت شهر عشق را عطار گشت شما اندر خم یك كوچه مانده اید
undead_knight
01-23-2013, 05:02 PM
باشه من هم دیگه حرفی نمی زنم. اما هیچ شكی ندارم كه خدا وجود داره و روز قیامتی در راهه.شما فكر میكنید همه چیز مادست. اما عشق دو نفر عشق به خدا عشق مادر به فرزند عشق به كودك شیطنت های كودكانه و عشق های عارفانه و پاك شاعران ما هیچ كدام جنبه مادی نداره. شاید بگید تمام این ها ترشح هورمون های مغزیه. خیلی احمقانست!!!
هفت شهر عشق را عطار گشت شما اندر خم یك كوچه مانده اید
یک نفر ممکنه به آتنا(الهه یونانی) عشق داشته باشه و به وجودش ایمان داشته باشه و البته یانها جنبه مادی هم نداره.
احتمالا این رو باید در نظر بگیریم با آتنا محشور میشه:)))
sonixax
01-23-2013, 07:28 PM
یک نفر ممکنه به آتنا(الهه یونانی) عشق داشته باشه و به وجودش ایمان داشته باشه و البته یانها جنبه مادی هم نداره.
احتمالا این رو باید در نظر بگیریم با آتنا محشور میشه:)))
آتنا میشه خواهر کریتوس و هرکول! هیچ کدوم هم اعصاب معصاب ندارند :))))
چی شد جوابی نداشتین درمورد امضاتون بدین؟؟؟
یه بحثی درمورد جنبش و زمان ازلی بودن ماده داشتیم كه گفته بودین زمان ذهنیه. اتفاقن اصلن اینطور نیست. شما حتمن میدونید كه اگه جسمی نزدیك به سرعت نور حركت كنه زمان خیلی براش كند میگذره و اون جسم میشه مسافر سفر به اینده!!! پس سفر در زمان ممكنه اما هنوز وسیله ی سفر یا تكنولوزیش اختراع نشده. اگه زمان ذهنی باشه پس نباید یه جاهایی تند و یه جاهایی كند بگذره. زمان دقیقن وجود خارجی داره عزیز. حالا شما نمیتونید بگید كه زمان و جنبش یكی هستن. پس میشه زمانی رو در نظر گرفت كه ماده نبوده. پس ماده ازلی نیستش.
لطفن اگه جواب نمیدید اعلام كنید كه بحث رو با شما ادامه ندم
اینکه جهان یک زمانی آغاز شده ، زمان به چم راستای آنتروپیک زمان (macrotime) است ! آنتروپی هم یک مِهاد گرایندی
و تنها در گاه گسترش اسپاش کارگر است و هتا نمی تواند درباره microtime سخن بگوید
بالاخره زمان رو شما موجود خارجی میدونید یانه؟؟؟؟؟ زمان انتروپیك منظورتون باید افزایش انتروپی باشه. افزایش انتروپی با گذر زمان اتفاق میفته!!! یه بار دیگه میگم زمان با سرعت نزدیك به نور كندتر میگذره. حتی به اینده هم میشه سفر كرد. این یعنی زمان موجوده!!! گذر زمان باعث افزایش انتروپی میشه!!! پس نمیتونید بگید قبل ااز بیگ بنگ زمان بوده یانه!!! شما زمان رو با جنبش قاتی كردید عزیز!!!! پس قبل از افرینش ماده هم میتونه زمان وجود داشته باشه!!!!
اقایون زمان در جاهای منحنی میشه و با سرعت نور هم اصولن زمان با سرعت كمتری میگذره!!! این یكی از اثار وجودی زمانه.
Russell
01-29-2013, 03:59 PM
چی شد جوابی نداشتین درمورد امضاتون بدین؟؟؟
یه بحثی درمورد جنبش و زمان ازلی بودن ماده داشتیم كه گفته بودین زمان ذهنیه. اتفاقن اصلن اینطور نیست. شما حتمن میدونید كه اگه جسمی نزدیك به سرعت نور حركت كنه زمان خیلی براش كند میگذره و اون جسم میشه مسافر سفر به اینده!!! پس سفر در زمان ممكنه اما هنوز وسیله ی سفر یا تكنولوزیش اختراع نشده. اگه زمان ذهنی باشه پس نباید یه جاهایی تند و یه جاهایی كند بگذره. زمان دقیقن وجود خارجی داره عزیز. حالا شما نمیتونید بگید كه زمان و جنبش یكی هستن. پس میشه زمانی رو در نظر گرفت كه ماده نبوده. پس ماده ازلی نیستش.
لطفن اگه جواب نمیدید اعلام كنید كه بحث رو با شما ادامه ندم
گرامی نسبیت نامش رویش است یعنی بر خلاف تصور قبل از انیشتین زمان نسبت به ناظر (point of view) میتواند متفاوت باشد.حالا چطور شما از آن استدلال به فارغ بودن زمان از ناظر میکنید؟
گرامی نسبیت نامش رویش است یعنی بر خلاف تصور قبل از انیشتین زمان نسبت به ناظر (point of view) میتواند متفاوت باشد.حالا چطور شما از آن استدلال به فارغ بودن زمان از ناظر میکنید؟
مسئله همینجاست. شما میگید زمان موجود ذهنیه و اینگونه استدلال میكنید كه جنبش و زمان یك مفهوم دارن!!! با همین استدلال غلط ازلی بودن ماده را نتیجه میگیرید!!! اما اصولن زمان در سرعت های نزدیك به نور نسبت به ناظر با سرعت كمتر كند و كندتر میگذره!!! اگه زمان موجودی ذهنیه پس چطور تو شرایطی تند و تو شرایطی كند سپری میشه؟؟؟؟ بذار اینجوری بهتون بگم. اگه زمان موجود ذهنیه پس نباید وابسته به شرایط خارجی باشه. در حالیكه ما میتونیم تو شرایطی سرعت زمان رو كند و تند كنیم!!!
Russell
01-30-2013, 05:42 PM
مسئله همینجاست. شما میگید زمان موجود ذهنیه و اینگونه استدلال میكنید كه جنبش و زمان یك مفهوم دارن!!!
من که کل سخنم در این تاپیک همان چیزیست که نقل قول گرفته ام و در آن هم سخنم درباره استدلال شما بوده نه طرح ادعایی.
جدا از خواص فیزیک فضا و زمان ابرازهایی برای ذهن است در راستای بقا ابزارهایی که میتوانند تند و کند شود و ما امروزه از ابزاری بنام ساعت برای گریز از این خطا استفاده میکنیم.این معنیش این نیست که لزوما زمان در دنیای خارج ارتباط با چیزی ندارد ولی معنیش اینست که درک ما از زمان میتواند تند و کند شود.
با همین استدلال غلط ازلی بودن ماده را نتیجه میگیرید!!!
اساسا چیزی را که نمیدانیم و دشواری فلسفی برای درکش را داریم لازم نیست زورکی درباره اش چیزی بگوییم، چه رسد آن را بستر اثبات چیزی قرار دهیم.
اساسا کل این داستان از مشکل ما با بینهایت و زمان میآید.اینکه همواره میشود پرسید:
"قبلش چه بوده؟"
چه بگوییم زمان ازلیست،چه بگوییم اینجا شروع زمان بوده قبلش زمان نداریم،هر دو برایمان مهمل بنظر میرسد.ربطی به خدا هم ندارد اینها را بعدا به این پارادوکس چسبانده اند.خدا اساسا ربطی ندارد اینجا و ما یک موجود بینهایت بیاوریم چیزی که حل نمیشود که هیچ (سوال پیش از خدا چه بوده هنوز باقیست) یک بینهایت دیگر هم انداخته ایم این وسط که از بینهایت هم میشود بینهایت در آورد و...
اینست که ما در همین علیت داخل زمان هم چیزی چندانی نمیدانیم حالا شما "علیت خارج زمان" (که درک خودتان و ما از آن صفر مطلق است و معلوم نیست معنی دارد یا نه اصلا) را آورده اید این وسط میخواهید از آن یک چیز عجیب و غریبی بنام خدا بیرون بکشید.
دوست دارید البته مساله ای نیست و ما هم آرزوی موفقیت داریم برای الاهیون ولی اینها ربطی به استدلال و فهم حقیقت ندارد اینها سر کار گذاشتن خود است.من پیشنهادم اینست بجایش الاهیدانان عزیز بروند درختی بکارند یا حتی تمبر جمع کنند (نوع مسلمانش میتواند برود مهر جمع کند)، تا کارشان مفیدتر باشد !!
Newton
01-31-2013, 01:01 AM
به نام علم
دوستان تا کنون که بشر مدرن موفق نشده یک باکتری یا یک ویروس را در ازمایشگاه تولید کنه
پس یک خالقی هست ولی نه ان چیزی که ادیان مینامند
مثلا برای تولید موجود زنده اسید امینه اکسیژن اب هیدور کربن و خیلی چیزهای مثل دمای مناسب فشار هوا و غبره لازم است که هست
پس چرا این دانشمندان کافر موفق به کشف واختراع یک موجود تک سلولی نشدن
چون نمیشود ونمیتوان
پناه بر خدا از شر دانشمندان پر ادعا
Mehrbod
01-31-2013, 01:24 AM
به نام علم
دوستان تا کنون که بشر مدرن موفق نشده یک باکتری یا یک ویروس را در ازمایشگاه تولید کنه
پس یک خالقی هست ولی نه ان چیزی که ادیان مینامند
مثلا برای تولید موجود زنده اسید امینه اکسیژن اب هیدور کربن و خیلی چیزهای مثل دمای مناسب فشار هوا و غبره لازم است که هست
پس چرا این دانشمندان کافر موفق به کشف واختراع یک موجود تک سلولی نشدن
چون نمیشود ونمیتوان
پناه بر خدا از شر دانشمندان پر ادعا
شیلا جان کسی نتوانسته تاکنون زمین لرزه هم در آزمایش بسازه، پس زمین لرزه را هم آفریدگاری کسی درست میکند؟
Newton
01-31-2013, 01:44 AM
به نام تورم لحضه ایی
زمین لرزه که میشود ایجاد کرد
کافیست یک بمب اتمی را زیر زمین در عمق پنچ کیلومتری بگزراند
و البته این شهر تهران باشد بهتر است
انگاه زمین میلرزد و امت خبیس وشیطان تهران یک جا به هلاگت میرسند
با همه تورمش و امت ریکارش
ولی چرا نمیشود موجود زنده تک سلولی درست کرد
این را باید یک نفر خدا نشناس جواب بده منظور ملحد قطعی
من خودم فعلا نیمه ملحدم
یعنی عقلم میگه تا موقعی که تک سلولی درست نشده خالقی هست
حالا این خالقه شاخ داره یا دم مهم نیست
undead_knight
01-31-2013, 09:36 AM
به نام علم
دوستان تا کنون که بشر مدرن موفق نشده یک باکتری یا یک ویروس را در ازمایشگاه تولید کنه
پس یک خالقی هست ولی نه ان چیزی که ادیان مینامند
مثلا برای تولید موجود زنده اسید امینه اکسیژن اب هیدور کربن و خیلی چیزهای مثل دمای مناسب فشار هوا و غبره لازم است که هست
پس چرا این دانشمندان کافر موفق به کشف واختراع یک موجود تک سلولی نشدن
چون نمیشود ونمیتوان
پناه بر خدا از شر دانشمندان پر ادعا
اینکه سفسطه توسل به نادانی هست،چون نمیدانیم پس خالقی هست،چون نمیدانیم حتما موجودات فضایی این کار رو کردند،چون نمیدانیم پای نیروی غیر طبیعی در میونه:)
مثلا در گذشته هم چون عامل بیماری ها رو نمیدوسنتند پس نتیجه گیری میکردند ارواح خبیث باعث بیماری میشند:))
حالا نکته اینجاست که حیات به طور ساده ناشی از نسحه بردارهاست،نسخه بردارهای فعلی RNA و DNA هستند،یعنی مولکولهایی که میتونند از خودشون نسخه برداری کنند.(که نسبت به انواع فرضی اولیه بسیار پیچیده هستند)
دانشمندان در آزمایشگاه موفق شدند با شبیه سازی محیط اولیه زمین و دادن انرژی کافی مولکول های لازم برای ایجاد حیات رو ایجاد کنند(این انرژی از صاعقه،آتش فشان و اشعه های ماوا بنفش میتونه بدست بیاد که همگی در شروع حیات در کره زمین موجود بودند)
خب مدت زمانی که دانشمندانی صرف این کار کردند در مقابل تاریخچه حیات که حدود 4 میلیارد سال هست واقعا ناچیزه!(مطمئنا اگر به دانشمندا اینقدر زمان بدند میتونند موجودی خلق کنند که ادیان ابراهیمی هرگز فکرش رو هم نمیتونند بکنند)
برای اینکه حیات در طی 4 میلیارد سال به شکل فعلی برسه فقط کافیه از بین این آمینواسیدها در اثر رسیدن انرژی کافی فقط یک نسخه بردار ایجاد بشه که احتمالش اصلا کم نیست)،در اصل خطاهای نسخه برداری و زمان بی اندازه زیادی که وجود داره فرگشت میتونه کل تاریخچه موجودات زنده رو توضیح بده و دلیل اقبال دانشمندان به فرشگت هم همینه :)
Russell
01-31-2013, 09:57 AM
Venter says 'synthetic life coming' (http://www.irishtimes.com/newspaper/breaking/2012/0712/breaking36.html)
Two years ago he reported having built a living organism. “This was a proof of concept,” Dr Venter said. “It wasn’t identical to any existing cell but we wanted it to live.” For that reason it was modelled on another cell.
Things had progressed significantly however. His team are currently designing three different organisms, adding blocks of DNA that have been seen to be essential for sustaining life, he said. They do not know what design will produce a living organism so they decided to produce several.
Once designed these would then be built using DNA sequencing machines and the genetic package would then be popped into a hollowed out cell.
The work was made particularly difficult because geneticists still do not know the function of many of the genes seen in living organisms. “We don’t know all the first principles,” he said.
He had no doubt however that they would achive their goal. “Iam hoping it will happen this year.”
Newton
01-31-2013, 10:18 PM
به نام علم
دوستان تا زمانی که یک تک سلولی درست نشه فعلا خالقی هست
حالا این خالقه الله مدینه است یا یهو یا مشدی عیسی پسر خدا مهم نیست
من فکر میکنم کریتور تمام هستی است با ماده وقوانین فیزیکیش
احتمالا همان نقطه کوچک بوده که تو جای خودش به تنک امده و ترکیده است
در نهایت ما یک زره از ماده هستیم و حال فرض صدها جهان و دنیا وجود داره با صدها بعد مکانیک کوانتم در اخر یک ماده با روح اولیه وجود داره که منشع اینهاست که نامش خداست یا هر چیزی دیگر
به وجود امدن ماده از هیچ هم مزحک ترین ادعای علمی ملحد هاست
اگر این طور است یک کوراک یا فوتون از هیچ به وجود بیاورند
حال من ماندم مکان و کرانه دنیا کجاست
undead_knight
01-31-2013, 11:27 PM
به نام علم
دوستان تا زمانی که یک تک سلولی درست نشه فعلا خالقی هست
حالا این خالقه الله مدینه است یا یهو یا مشدی عیسی پسر خدا مهم نیست
من فکر میکنم کریتور تمام هستی است با ماده وقوانین فیزیکیش
احتمالا همان نقطه کوچک بوده که تو جای خودش به تنک امده و ترکیده است
در نهایت ما یک زره از ماده هستیم و حال فرض صدها جهان و دنیا وجود داره با صدها بعد مکانیک کوانتم در اخر یک ماده با روح اولیه وجود داره که منشع اینهاست که نامش خداست یا هر چیزی دیگر
به وجود امدن ماده از هیچ هم مزحک ترین ادعای علمی ملحد هاست
اگر این طور است یک کوراک یا فوتون از هیچ به وجود بیاورند
حال من ماندم مکان و کرانه دنیا کجاست
دوست عزیز چرا مسئله رو میپیچونید:)
مسئله جالب اینجاست که ما در همین مدت کمی که دانشمون در این مورد زیاد شده تونستیم به مرحله بازسازی حیات برسیم(و به زودی هر موجودی رو میتونیم شبیه سازی کنیم)حتی داریم پا رو فراتر میزاریم و قواعد حیات رو تغییر میدیم با ساخت مولکول های نسخه برداری که کاملا آزمایشگاهی هستند!
مثل XNA (http://news.nationalgeographic.com/news/2012/04/120419-xna-synthetic-dna-evolution-genetics-life-science/)
چرا حتما باید خالقی وجود داشته باشه؟!من فکر میکنم این عدم درک جهان بدون خالق مشابه مشکلاتی هست که مربوط به سری نامتنهایی اعداد هست،این که اعداد ته و شروع ندارند خیلی وقت ها گیج کنندست،این وجود نداشتن خالق هم تا حدی شبیه به سری اعداد نامتناهی هست:)
حتی خود خدا هم دچار این مشکل هست،اگر همه چیز علت میخواد،پس خدا هم باید علت داشته باشه،اگر یک چیز علت نمیخواد چرا چیزهای بیشتری بدون علت نباشند؟وچرا اصلا این علت العلل باید یک خدا باشه،چرا ماده نباشه؟:)
اونچه ما نمیدونیم خیلی بیش از اونی هست که میدونیم ولی باز هم تکرار میکنم نادانی دلیل وجود چیزهای عجیب و غریب نیست:)
undead_knight
01-31-2013, 11:34 PM
زره نه ، ذره ؛ ما هم یک "ذره" از ماده نیستیم ؛ ما از جنس ماده و یک چینش مادی هستیم !
( به گمانم 200 برگ دیگر هم روشنگری کنم که ماده و انرژی چیست باز روز از نو روزی از نو )
مزحک هم نه ، مضحک !
--
دیگر اینکه گفتارتان نیز مضحک است ! (((:
"در اخر یک ماده با روح اولیه وجود داره که منشع اینهاست که نامش خداست"
"به وجود امدن ماده از هیچ هم مزحک ترین ادعای علمی ملحد هاست"
(((:
اینقدر رنگوارنگ نکن موقع نقل قول نمیشه جدا کرد:)
یک نکته پارسی نویسی:مگر ما در پارسی برای حروفی مثل "ص، س، ث" و "ذ، ض، ظ، ز" یک تلفظ بیشتر داریم؟چیزی که دیدم بیشتر پارسی نویس ها نظرشون اینه که باید فقط از یک حرف به جای اینها استفاده کرد(معمولا "س" و "ز")
Alice
02-01-2013, 12:08 AM
در واژگان تازی پروانه نداریم ؛ چون گهگاه چم واژه میدگرد ! مانند "مستور" و
"مسطور" ، "اسرار" و "اصرار" و ... !
جدای این، برای نمونه در واژهی "صریح" ، واتهای /ص/ و /ح/ خود وابسته به
واژهاند و نگارش آن به ریخت "سریه" هیچ چمی ندارد و بیسوادانه است !
--
میان واتهای «ص ، س ، ث» و «ذ ، ض ، ظ ، ز» نیز، واتهای «س ، ث ، ذ ، ز»
نمایندهی واجهای پارسیاند !
Newton
02-01-2013, 12:49 AM
به نام شنگول منگول وهبه انگور
بر سر نوشتار فارسی دعوایی نیست که با کدام حروف الفبا بنویسیم مهم فهمیدن نوشتار توسط مخاطبین است
-------------
اما بنای حیات بر وجود موجود زنده است وبدون وجود انسان یا موجود زنده حیات بی معناست وجهان وهستی مفهومی نخواهد داشت
در اخر مبحث اثبات خالق به دو راهی میرسیم
یا ماده از ازل بوده و دایم در یک چرخه انبساط و انقباض قرار دارد
یا یک روح ازلی جهان را به وجود اورده که البته بی معنی و با عقل ناقص من هم خوانی نداره که الهیون بر این مدعا هستند
ولی نکته و نظر من در ژرفای اندیشه هایم این است
که ایا من در مقابل کریتور وظیفه ایی دارم
ایاانسان کره ایی میمون زنده خوار گربه خوار با من گیاه خوار در اخر حیات مثل هم به درک(عدم)واصل میشویم وبه هلاکت میرسیم !
ملحدان گرامی تا وقتی یک تک سلولی نساختید
اندیشه و رای طرف داران عیسی پسر خدا به منطق نزدیک تر است
تغییر دادن ساختار ژنها و کلونینک و احیای دایی ناصر ها هم دلیل برساخت موجود زنده نیست
اگر یک موجود زنده با قابلیت تکثیر و زاد ولد و انتقال صفات ژنتیکی درست شد انگاه یقینا خالقی هوشمند در کار نیست و جهان باری به هر جهت است
البته درک هستی بدون خالق سخته و حتی ملحد ترین فرد بعید است در خلوت خود به وجود کریتور اندیشه نورزد
خانم شیلا درست میگه. بشر هنوز نتونسته یه تك سلولی بسازه اونوقت موجود ابرپیشرفته ای مثل انسان فقط با ازمون و خطا به وجو امده؟؟؟
اساسا چیزی را که نمیدانیم و دشواری فلسفی برای درکش را داریم لازم نیست زورکی درباره اش چیزی بگوییم، چه رسد آن را بستر اثبات چیزی قرار دهیم.
اساسا کل این داستان از مشکل ما با بینهایت و زمان میآید.اینکه همواره میشود پرسید:
"قبلش چه بوده؟"
چه بگوییم زمان ازلیست،چه بگوییم اینجا شروع زمان بوده قبلش زمان نداریم،هر دو برایمان مهمل بنظر میرسد.ربطی به خدا هم ندارد اینها را بعدا به این پارادوکس چسبانده اند.خدا اساسا ربطی ندارد اینجا و ما یک موجود بینهایت بیاوریم چیزی که حل نمیشود که هیچ (سوال پیش از خدا چه بوده هنوز باقیست) یک بینهایت دیگر هم انداخته ایم این وسط که از بینهایت هم میشود بینهایت در آورد و...
اینست که ما در همین علیت داخل زمان هم چیزی چندانی نمیدانیم حالا شما "علیت خارج زمان" (که درک خودتان و ما از آن صفر مطلق است و معلوم نیست معنی دارد یا نه اصلا) را آورده اید این وسط میخواهید از آن یک چیز عجیب و غریبی بنام خدا بیرون بکشید.
دوست دارید البته مساله ای نیست و ما هم آرزوی موفقیت داریم برای الاهیون ولی اینها ربطی به استدلال و فهم حقیقت ندارد اینها سر کار گذاشتن خود است.من پیشنهادم اینست بجایش الاهیدانان عزیز بروند درختی بکارند یا حتی تمبر جمع کنند (نوع مسلمانش میتواند برود مهر جمع کند)، تا کارشان مفیدتر باشد !!
من از شما یه سوالی میپرسم لطفن جواب بدید!!! اثبات خدا خیلی سادست عزیز. یه جا یه مطلب خیلی قشنگی خوندن در مورد رفتار ذاتی ماده كه طبق قاعده و قانون خاصی رفتار میكنه. بار مثبت همیشه از بار مثبت دیگری دفع میشود و همیشه دوبار مخالف همدیگر را جذب میكنند. در ذات ماده قاعده و قانون هست. به نظر شما این قانون و نظم ناظمی نداره؟؟؟
Theodor Herzl
02-03-2013, 05:14 PM
خانم شیلا درست میگه. بشر هنوز نتونسته یه تك سلولی بسازه اونوقت موجود ابرپیشرفته ای مثل انسان فقط با ازمون و خطا به وجو امده؟؟؟
University of Minnesota researchers unveil first artificial enzyme created by evolution in a test tube : UMNews : University of Minnesota (http://www1.umn.edu/news/news-releases/2013/UR_CONTENT_429344.html)
Russell
02-03-2013, 05:46 PM
خانم شیلا درست میگه. بشر هنوز نتونسته یه تك سلولی بسازه اونوقت موجود ابرپیشرفته ای مثل انسان فقط با ازمون و خطا به وجو امده؟؟؟
رادیو زمانه | خبر اول | تکنولوژی | نخستین سلول زنده مصنوعی ساخته شد (http://zamaaneh.com/news/2010/05/post_13212.html)
:e056:
من از شما یه سوالی میپرسم لطفن جواب بدید!!! اثبات خدا خیلی سادست عزیز. یه جا یه مطلب خیلی قشنگی خوندن در مورد رفتار ذاتی ماده كه طبق قاعده و قانون خاصی رفتار میكنه. بار مثبت همیشه از بار مثبت دیگری دفع میشود و همیشه دوبار مخالف همدیگر را جذب میكنند. در ذات ماده قاعده و قانون هست. به نظر شما این قانون و نظم ناظمی نداره؟؟؟
پس خیلی ساده است؟ !!
گرامی قانون وقتی گفته میشود قانون فیزیکیست در حوزه طبیعت.این با آنچیزی که انسان به آن قانون میگویند (Positive Law) فرق دارد،دومی چیز قرار دادیست بین انسانها و مبحث حقوقیست.خود انسانها که قانون میگذارند هم وجودشان نتیجه همان قوانین طبیعت است.یعنی به عکس آنچیزی که شما میگویی که دنبال ناظم و دبیر و مدیر برای توضیح رفتار میگردی خود انسانها هم نتیجه قانون طبیعت هستند و رفتارشان قابل مطالعه کرد.
اساس این برهان نظم هم اینست که در دنیاهای بدون وجود خدا نظم و قانونمندی کمتری هست،در این دنیا نظم بیشتر است پس خدایی هست !!
مشکل این استدلال اینست که عزیزان گویا دنیایی دیگر را رصد کرده اند که در آن نظم کمتر بوده و در آن خدایی هم نبوده الان میآیند مقایسه میکنند میگویند خدا هست،حالا این دنیا را کجا دیده اند و مقایسه کرده اند معلوم نیست !!
اساسا نظم یک چیز نسبیست،منشا نظم هم برخلاف تصور شما بجای روح و خدا و یک موجود خودآگاه دانای فوق هوشمند تا اینجا که مشاهده شده خود طبیعت است،بعبارت دیگر هوشمندی از پایین به بالا نه برعکس،یعنی یک خدای فوق پیچیده و هوشمند لازم نداریم تا انسان هوشمند بسازد انسان خودش از موجودات با هوش کمتر فرگشت یافته.
پس خیلی ساده است؟ !!
گرامی قانون وقتی گفته میشود قانون فیزیکیست در حوزه طبیعت.این با آنچیزی که انسان به آن قانون میگویند (Positive Law) فرق دارد،دومی چیز قرار دادیست بین انسانها و مبحث حقوقیست.خود انسانها که قانون میگذارند هم وجودشان نتیجه همان قوانین طبیعت است.یعنی به عکس آنچیزی که شما میگویی که دنبال ناظم و دبیر و مدیر برای توضیح رفتار میگردی خود انسانها هم نتیجه قانون طبیعت هستند و رفتارشان قابل مطالعه کرد.
اساس این برهان نظم هم اینست که در دنیاهای بدون وجود خدا نظم و قانونمندی کمتری هست،در این دنیا نظم بیشتر است پس خدایی هست !!
مشکل این استدلال اینست که عزیزان گویا دنیایی دیگر را رصد کرده اند که در آن نظم کمتر بوده و در آن خدایی هم نبوده الان میآیند مقایسه میکنند میگویند خدا هست،حالا این دنیا را کجا دیده اند و مقایسه کرده اند معلوم نیست !!
اساسا نظم یک چیز نسبیست،منشا نظم هم برخلاف تصور شما بجای روح و خدا و یک موجود خودآگاه دانای فوق هوشمند تا اینجا که مشاهده شده خود طبیعت است،بعبارت دیگر هوشمندی از پایین به بالا نه برعکس،یعنی یک خدای فوق پیچیده و هوشمند لازم نداریم تا انسان هوشمند بسازد انسان خودش از موجودات با هوش کمتر فرگشت یافته.
بحث من درمورد برهان نظم نیست عزیز. اصولن فلاسفه اسلامی نظم یک سیستم رو هدفمندی اون در نظر میگیرن. رفتار ذات ماده میتونه در عین بی هدف بودن قاعده دار باشه. توجه کنید منظور من از قاعده ماده رفتارهای برابر اونهاست. ببینید خانم الیس جایی اینگونه فرموند.:e056:
شما هنوز هوش نکرده اید که پدیده های مادی قانونمند هستند ؛ زمانیکه در آمریکا یک الکترون الکترون دیگر
را می راند می توانید دل استوار باشید که در ایران نیز همینگونه است ! گزینش طبیعی با نگرش کلی و فراگیر
به همه جانداران پایور (اثبات) شده است و بر این پایه نیازی نیست برای فرگشت میلیون ها گونه ی جانداران
فسیل یافت شود !
دقیقن منظور من همین حرف خانم الیسه!!! پدیده های مادی قانونمند رفتار میکنند!!! یعنی یه الکترون همیشه یه الکترون دیگه رو از خودش میرونه. یه الکترون همیشه از بار منفی رونده میشه و همیشه به بار مثبت جذب میشه!!! ذات ماده قانومنده!!! توجه بفرمایید که منظور من از قانونمندی نظم نیست! ظاهرن خانم الیس که دیگه مباحثه رو ادامه نمیدند. پس شما بفرمایید که این قانونمندی ذات ماده رو چگونه توجیه میکنید؟؟؟
رادیو زمانه | خبر اول | تکنولوژی | نخستین سلول زنده مصنوعی ساخته شد (http://zamaaneh.com/news/2010/05/post_13212.html)
حق با شماست. در این مورد اطلاعات نداشتم:e306:
Mehrbod
02-04-2013, 05:26 PM
دقیقن منظور من همین حرف خانم الیسه!!! پدیده های مادی قانونمند رفتار میکنند!!! یعنی یه الکترون همیشه یه الکترون دیگه رو از خودش میرونه. یه الکترون همیشه از بار منفی رونده میشه و همیشه به بار مثبت جذب میشه!!! ذات ماده قانومنده!!! توجه بفرمایید که منظور من از قانونمندی نظم نیست! ظاهرن خانم الیس که دیگه مباحثه رو ادامه نمیدند. پس شما بفرمایید که این قانونمندی ذات ماده رو چگونه توجیه میکنید؟؟؟
چه چیز آنرا باید توجیه کنیم؟
چه چیز آنرا باید توجیه کنیم؟
قانونمندی ذات ماده رو باید توجیه کنید. چرا رفتار ذات ماده قانونمنده؟؟؟ اونم در دنیایی که رفتار کاتوره ای و بینظمی رفتار غالبه!!!
Mehrbod
02-04-2013, 05:41 PM
قانونمندی ذات ماده رو باید توجیه کنید. چرا رفتار ذات ماده قانونمنده؟؟؟ اونم در دنیایی که رفتار کاتوره ای و بینظمی رفتار غالبه!!!
چرا ندارد، این یک چیز بُنداشتیک (= بدیهی، axiomatic) یا همان خود-گواه است.
بودن یا نبودن قانونمندی ماده چه پیوندی به بودن یا نبودن آفریدگار دارد؟
folaani
02-04-2013, 06:03 PM
آره این قوانین و اینطور وجود دارن.
ولی ما نمیدونیم چرا.
اصلا نمیدونیم آیا چرا معنایی هم داره؟
آیا واقعا وجود اونها نیازمند کسی است که آنها را بوجود آورده باشد؟
بنظر بنده این مسئله روشن نیست. بدیهی نیست.
ما بعلت اینکه در زندگی روزمره و در سطح خودمان پدیده ها را بصورت علت و معلولی مشاهده میکنیم، اینرا همینطور به بنیادین ترین چیزها هم تعمیم میدهیم. اما درواقع این تعمیم خود بی پایه و اثبات نشده است.
اگر اثباتی دارد بفرمایید که چیست؟
کجا کدام قانون بدیهی منطق، کدام فرمول ریاضی، ثابت کرده است که این قانون علت و معلول به همه چیز تسری دارد و تا آخرین سطح هست؟
و اصلا آن آخرین سطح هم ما دست آخر متوسل به یک چیزی به اسم خدا میشویم که آنرا خاتمه دهیم. خب جای خدا میتواند یک موجودیت دیگر مثل ازلی بودن ماده و قوانین آن هم باشند. چه اثباتی برخلاف این هست؟
البته بنده خودم به خدا و خلقت کم و بیش باورمند هستم؛ حداقل احتمال زیادی برای آن قائل هستم. ولی خب از نظر علمی و منطقی اثبات آن ممکن نیست بنظرم. ضمنا آدم برای آزاداندیشی و رسیدن به تمام پتانسیل خودش، نباید همینطور کورکورانه به یک باوری بچسبد. یعنی حداقل برای منکه اینطور بوده است/اینطور فکر میکنم. باید این احتمال را هم بدهم که خدایی و خلقتی هم درکار نباشد.
Russell
02-04-2013, 08:34 PM
پدیده های مادی قانونمند رفتار میکنند!!! یعنی یه الکترون همیشه یه الکترون دیگه رو از خودش میرونه. یه الکترون همیشه از بار منفی رونده میشه و همیشه به بار مثبت جذب میشه!!! ذات ماده قانومنده!!! توجه بفرمایید که منظور من از قانونمندی نظم نیست! ظاهرن خانم الیس که دیگه مباحثه رو ادامه نمیدند. پس شما بفرمایید که این قانونمندی ذات ماده رو چگونه توجیه میکنید؟؟؟
چرا باید توجیه کنیم؟
قانون فیزیکی مانند همان دفع دو الکترون با طراحی توسط یک موجود هوشمند دارای شعور و اختیار و قادر و... فرق میکند بکلی اصلا ربطی ندارد.
آن جمله آلیس گرامی درباره یکسان ماندن قوانین اولیه فیزیک مانند بقای انرژی و تکانه حرکت از اصل عدم قطعیت هاینبرگ نتیجه میشود چیزی مبتنی بر ایمان و اینها لازم ندارد اینها فیزیک هستند ربطی به بود و نبود خدا ندارند اساسا.
undead_knight
02-04-2013, 09:57 PM
قانونمندی ذات ماده رو باید توجیه کنید. چرا رفتار ذات ماده قانونمنده؟؟؟ اونم در دنیایی که رفتار کاتوره ای و بینظمی رفتار غالبه!!!
خب باید اینجا یک کژفهمی بزرگ رو در مورد جهان روشن کنم:)
کیهان و به هرچیزی که در اون هست جای چیزهای پایدار هست.چرا؟
به این دلیل ساده که اگر چیزی پایدار نباشه از بین میره و قابل مشاهده نیست که بخوایم در مورد وجودش اصلا نظر بدیم.
پس جهان ما به این دلیل وجود داره که پایداره،باز هم چرا؟چون هر جهان ناپایدار ممکنی خود به خود از بین میره و جهانی باقی میمونه که پایداره بنابراین تنها چیز قابل مشاهده برای ما این جهان پایداره.
بنابراین اگر نسبت های کوانتمی که در جهان ما وجود دارند طور دیگه ای بودند،جهان ممکن بود ناپایدار باشه و اگر ناپایدار بود،پس وجود نداشت! در واقع میشه گفت حتی جهان هایی ممکنه بوجود اومده باشند،که ناپایدار و در نتیجه در حال حاضر ناموجودند(این جهان ها احتمالا در کسرهایی از میلیونم ثانیه بوجود اومدند و در همین فاصله به دلیل ناپایدار بودن،نابود شدند،حتی به دلیل ناپایداری ممکنه بعضی جهان ها بوجود نیاند)
حالا اینجا یک چرای دیگه هم وجود داره،چرا یک نسبت خاص باید پایدار باشه؟جواب این یک سوال پاسخ دادنی نیست چون شانس و تصادف دلیلی ندارند،ما برای اینکه یک تاس همواره بین 6 عدد یکی رو میاره دلیلی لازم نداریم،چون هر رخدادی بر اساس تصادف و شانس امکان پذیره و وقتی اون رخداد قابل مشاهده هست،پس یک رخداد پایداره.
آشنایی با فرگشت درک این مفهوم رو خیلی ساده تر میکنه،مثلا وقتی یک ژن باعث مرگ جاندار میشه و زن دیگه عمرش رو طولانی میکنه،دلیل این رخداد اینه که به طور اتفاقی ژن جاندار با قوانین طبیعت و شرایط محیط پیرامون همخوانی داره و در نتیجه باعث طولانی تر شدن عمر جاندار میشه و باعث میشه که جاندار حداقل به صورت موقتی پایدار باشه و ژنی که ناپایدار هست از میون میره.(البته باید دقت کرد که چون سطح فرگشت بالاتر از سطح کوانتمی هست بنابراین ناپایدار فرگشتی ممکنه چند روز تا چند سال و... باشه ولی ناپایدار کوانتمی بسیار بسیار کوتاه تره)
Russell
02-12-2013, 11:03 PM
برای بحث درباره اختیار لازم نیست خدا بهانه باشد ها !!
بشتابید اینجا اگر علاقه دارید !!
اختیار و قطعیت گرایی (http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-10/%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D9%82%D8%B7%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-887/#post30219)
Dariush
02-14-2013, 02:42 PM
رادیو زمانه | خبر اول | تکنولوژی | نخستین سلول زنده مصنوعی ساخته شد
دست آورد بی نظیری است.
اساس این برهان نظم هم اینست که در دنیاهای بدون وجود خدا نظم و قانونمندی کمتری هست،در این دنیا نظم بیشتر است پس خدایی هست !!
مشکل این استدلال اینست که عزیزان گویا دنیایی دیگر را رصد کرده اند که در آن نظم کمتر بوده و در آن خدایی هم نبوده الان میآیند مقایسه میکنند میگویند خدا هست،حالا این دنیا را کجا دیده اند و مقایسه کرده اند معلوم نیست !!
اساسا نظم یک چیز نسبیست،منشا نظم هم برخلاف تصور شما بجای روح و خدا و یک موجود خودآگاه دانای فوق هوشمند تا اینجا که مشاهده شده خود طبیعت است،بعبارت دیگر هوشمندی از پایین به بالا نه برعکس،یعنی یک خدای فوق پیچیده و هوشمند لازم نداریم تا انسان هوشمند بسازد انسان خودش از موجودات با هوش کمتر فرگشت یافته.
با همین نسبی بودن مقوله نظم،به سادگی میتوان به نتایج جالب تری هم رسید و پرسید که چگونه خدایی ست که نتوانسته منظم تر از این بسازد؟بی شک این جهان میتوانست منظم تر از این نیز باشد.
احتمالا آن ذهن مفلوکی که به دنبال اثبات واجب الوجود بوده به این فکر نکرده که حتی با اثبات این نظریه چه خسرانی به خدایش وارد می آید . چرا که وجودِ این واجب الوجود را به وجودِ ممکن الوجودی گره میزند و فکر نمیکند که این ممکن الوجود اگر نبود، آن واجب الوجود قهار و بی بدیل، به طور مستقیم تبدیل میشد به پشم الوجود . البته نتایج جالب این برهان زیاد هستند.همه این برهان ها مثل این هستند که تیری را رها کنیم و به هرجا که خورد دورش را خط بکشیم و بگوییم بفرمایید این است آن هدف نخستین و بخواهیم رویش تفسیر ارائه دهیم که چه شد که تیر اینجا نشست.
پ.ن:براستی باید خوشحال بود که اکنون امکان این هست که تمام این لاطائلات را میتوان با چند دقیقه وقت صرف کردن در اینترنت به زباله دان افکند و گرنه ما اگر خیلی خوش شانس می بودیم تا 50 سالگی باید در این مزخرفات دست و پا میزدیم.(در پرانتز بگویم که شخص من با هزینه خیلی زیادی از این چیزها رها شدم؛اینترنتی که نبود،استاد یا راهنمایی هم که نبود،من بودم و کتاب های کهنه ، خاک گرفته و بید زده و... .)
یه نفر
09-16-2013, 08:19 PM
اثبات خدا! اصلا این سوال خودش اشکال داره!!!
این همه تقارن و زیبایی و شعور و نظم! در دنیا چجور میتونه تصادفی باشه!
Anarchy
09-16-2013, 09:17 PM
اثبات خدا! اصلا این سوال خودش اشکال داره!!!
این همه تقارن و زیبایی و شعور و نظم! در دنیا چجور میتونه تصادفی باشه!
جدی ؟ اشکال داره ؟ پس بی نظمی ها رو بذاریم به پای کی ؟
google
09-17-2013, 09:59 AM
پس بی نظمی ها رو بذاریم به پای کی ؟
کدام بی نظمی؟ میشه برای منم 2و3 تا مثال از بی نظمی بزنی؟
Anarchy
09-17-2013, 10:52 AM
کدام بی نظمی؟ میشه برای منم 2و3 تا مثال از بی نظمی بزنی؟
البته من در جواب به مسلمینی که مدام از نظم مجموعه هستی صحبت میکنن این رو گفتم و گرنه نظم یک پدیده برون سیستمی هست و ما با هر وضعیتی که درون مجموعه مواجه بشیم متیونیم اون رو منظم بدونیم...
اما برای نام بردن از بی نظمی در جواب به همون دوستان اسلام گرا میشه به افراد مبتلا به سندروم داون اشاره کرد یا هر نوع ناهنجاری جسمی دیگه ای...از بین رفتن گونه های جانوری و گیاهی به دلیل حوادث طبیعی در طول میلیون ها سال عمر زمین !!
kourosh_bikhoda
09-17-2013, 04:41 PM
کدام بی نظمی؟ میشه برای منم 2و3 تا مثال از بی نظمی بزنی؟
مشکل اساسی برهان نظم همینه که جهان با هر وضعیتی از دید ما منظم هست.
یه نفر
09-18-2013, 03:12 PM
البته من در جواب به مسلمینی که مدام از نظم مجموعه هستی صحبت میکنن این رو گفتم و گرنه نظم یک پدیده برون سیستمی هست و ما با هر وضعیتی که درون مجموعه مواجه بشیم متیونیم اون رو منظم بدونیم...
اما برای نام بردن از بی نظمی در جواب به همون دوستان اسلام گرا میشه به افراد مبتلا به سندروم داون اشاره کرد یا هر نوع ناهنجاری جسمی دیگه ای...از بین رفتن گونه های جانوری و گیاهی به دلیل حوادث طبیعی در طول میلیون ها سال عمر زمین !!
لطفا قوانین رو رعایت کنید و هر پستی رو در تاپیک خودش بنویسید! اینجا که صفحه جــــوک نیست! :-)
واقعا ارزشش رو نداشت بیشتر از این جواب این خزعبلات رو بدم.....
یه نفر
09-18-2013, 03:18 PM
مشکل اساسی برهان نظم همینه که جهان با هر وضعیتی از دید ما منظم هست.
مشکل اساسی خداناباوران همینه..
یه سوال از آقای مزدک.
برخی از نوشته ها و کامنت های بچه ها رو که میخوندم متوجه شدم که شما تاثیر زیادی روی چندتا از این بچه ها گذاشتید..
واقعا خودتون خداناباورید؟ بچه ها این تفکرشونو از شما یاد گرفته اند... !
چجور این همه سواد و تجربه میتونه به خداناباوری برسه؟؟!!
یادمه زیست شناسی دبیرستان رو که میخوندم بیشتر به وجود خدا معتقد میشدم..
شما که این همه ادبیات بلدید، قطعا هم باید مطالب عرفانی و اشعار خافظ و مولوی رو هم خونده باشید. معنای اونها رو هم فهمیده اید... چجور باز هم خداناباورید؟؟!
نمیگویم هرکی حافظ بخونه خدا باور میشه ها! منظورم اینه که این همه شعر در ستایش و اثبات خدا نوشته شده که همگی منطقی و اصولی هستند. شما با توجه به نوع علاقه تون، رشته اتون، بازهم خداناباورید؟!
Alice
09-18-2013, 04:24 PM
لطفا قوانین رو رعایت کنید و هر پستی رو در تاپیک خودش بنویسید! اینجا که صفحه جــــوک نیست! :-)
نگرهی فرگشت ژنتیک و فراگشت کیهان و زمینشناسی و ... ما را به این برایند میرساند: جهان زمان بسنده برای سامانمندی را
داشته است و یک تیل (نقطه) از کیهان سترگ سرانجام از روی «آزمون و خطا» کم و بیش به سامانی وست (نظمی نسبی) رسیده
است. آن هم تنها و تنها در راستای فرازیست ژن!
یه نفر
09-18-2013, 04:45 PM
نگرهی فرگشت ژنتیک و فراگشت کیهان و زمینشناسی و ... ما را به این برایند میرساند: جهان زمان بسنده برای سامانمندی را
داشته است و یک تیل (نقطه) از کیهان سترگ سرانجام از روی «آزمون و خطا» کم و بیش به سامانی وست (نظمی نسبی) رسیده
است. آن هم تنها و تنها در راستای فرازیست ژن!
نخیر. گذر زمان باعث این نظم نشده. اینکه شما هرچیزی رو به فرگشت مرتبط کنی، درست نیست.
چرا فرگشت به نامنظمی و زشتی و بدی نرسیده؟!!!
بال های زیبای پروانه که نمونه بارز تقارن و نظم و زیبایی هست چگونه میتونه بر اثر فرگشت بوجود بیاد؟ چگونه میتونه تصادفی باشه؟؟
این زیبایی توسط خالق درست شده.
یه نفر
09-18-2013, 04:51 PM
دلیل بر این دارید که جهان از روی آزمون و خطا به اینجا رسیده؟؟
sonixax
09-18-2013, 05:24 PM
چرا فرگشت به نامنظمی و زشتی و بدی نرسیده؟!!!
چونکه در روند انتخاب طبیعی موجوداتی که توانایی های درست و حسابی ندارند و یا با محیطشون سازگار نیستند از بین میروند .
در ضمن آن چیزی که از نظر شما زیبایی و نظم هست از نظر یک موجود دیگه و در یک محیط دیگه بی نظمی و زشتی و بدی هستش .
همچنین کی گفته به زشتی نرسیده روند فرگشت ؟!
پس اینها چی هستند ؟
2418
2419
2420
2421
رادیو و تلویزیون - BBC فارسی - رقابت بین زشت های جهان؛ 'قلنبه ماهی' اول شد (http://www.bbc.co.uk/persian/tvandradio/2013/09/130916_l34_ugly_fish.shtml)
چندش آورترین و زشت ترین موجودات روی زمین (http://www.taknaz.ir/news_detail_16154.html)
شما فقط پروانه رو میشناسی چونکه اطلاعات درست و حسابی نداری .
kourosh_bikhoda
09-19-2013, 11:17 AM
یکی دیگه اش توی آیینه ست. میتونی بری نگاه کنی
این جفنگیات چیه سر هم میکنید؟ چرا تاپیک رو منحرف میکنید؟
مدیران لطفن پست های مزخرف رو زدایش کنند.
یه نفر
09-21-2013, 10:21 AM
خدا همیشه حواسش به بنده هاش هست.. در زندگی شخصی خودم هروقت یه کار خوب کردم نهایتش تا فردا و پس فرداش نتیجه اش رو دیدم.
هروقت کار بدی بکنم، خدا همون روز تنبیه ام میکنه.. یه جوری چوب کار بدم رو میخورم..
نمونه اش هروقت اذیت گربه کردم، یه بلایی سرم اومده.. دیگه میترسم یه pishiii به گربه بگم :-))
توی قرآن هم داریم « وَ اللهُ سَریعٌ اَلحساب.» یعنی خدا سریع و فوری نتیجه کارت رو باهات حساب میکنه..
اینم یه مثال برای تایید حرفم.
آندرانیک تیموریان وسط بازی استقلال و بوریرام یه پروانه که روی زمین بود رو نجات داد. تا استوک های کفش ورزشی بازیکن ها اونو له نکنه...
چند دقیقه بعدش هم آندرانیک یه گل خیلی قشنگ زد و باعث پیروزی تیمش شد..
من اینو به حساب خدا میگذارم... شما تصادف!
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/09/81.jpg
اینم لینک فیلم گل فوق العاده ای که زد. (گزارش عربی)
http://media.farsnews.com/media/uploaded/files/video/1392/06/27/13920627000657.flv
اینم یه لینک بهتر (گزارش فارسی - جوادخیابانی)
http://dl.abieteh.com/alishah/Esteghlal%20Teh%20vs%20Buriram-ACL-%20ROUND%201.4-%20second%20game/Esteghlal%202-1%20Buriram%20Thai_%20Teymourian_%20Asian%20champi ons%20league%202013_%20round%201.4_%20By%20Abieteh .com%20.avi
یه نفر
09-21-2013, 10:28 AM
حالا کوروش _ مومن و کوول و مهربد و مزدک و شهریار و راسل و .. میان میگن پست ناربط گذاشتی. پاک می شه..
میلاد هم میاد کل کل میکنه... :-)
خب اذیذانم چقدر خدا رو رد میکنید! ایمان بیاورید!!!! :-)
مزدك بامداد
09-21-2013, 10:30 AM
خدا همیشه حواسش به بنده هاش هست.. در زندگی شخصی خودم هروقت یه کار خوب کردم نهایتش تا فردا و پس فرداش نتیجه اش رو دیدم.
هروقت کار بدی بکنم، خدا همون روز تنبیه ام میکنه.. یه جوری چوب کار بدم رو میخورم..
نمونه اش هروقت اذیت گربه کردم، یه بلایی سرم اومده.. دیگه میترسم یه pishiii به گربه بگم :-))
توی قرآن هم داریم « وَ اللهُ سَریعٌ اَلحساب.» یعنی خدا سریع و فوری نتیجه کارت رو باهات حساب میکنه..
اینم یه مثال برای تایید حرفم.
آندرانیک تیموریان وسط بازی استقلال و بوریرام یه پروانه که روی زمین بود رو نجات داد. تا استوک های کفش ورزشی بازیکن ها اونو له نکنه...
چند دقیقه بعدش هم آندرانیک یه گل خیلی قشنگ زد و باعث پیروزی تیمش شد..
من اینو به حساب خدا میگذارم... شما تصادف!
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/09/81.jpg
اینم لینک فیلم گل فوق العاده ای که زد
http://media.farsnews.com/media/uploaded/files/video/1392/06/27/13920627000657.flv
:e105:
گویا خدا fan این تیم بوده و کاردیگری در کیهان نداشته جز بستن بند کفش این آقا!
این است که زمان رسیدگی به بدبختیهای دیگر انی جهان را ندارد و "سرعت حساب"
ایشان، در باره ی ستمگران جهان کند شده ترمز کرده است! البته خب، اینجا هم
خداباوران میگویند " صبر خدا زیاد است" !!
:e01a:
•
یه نفر
09-21-2013, 10:38 AM
گویا خدا fan این تیم بوده و کاردیگری در کیهان نداشته جز بستن بند کفش این آقا!
این است که زمان رسیدگی به بدبختیهای دیگر انی جهان را ندارد و "سرعت حساب"
ایشان، در باره ی ستمگران جهان کند شده ترمز کرده است! البته خب، اینجا هم
خداباوران میگویند " صبر خدا زیاد است" !!
نخیر. خدا طرفدار این تیم نیست. خدا طرفدار آدم هایش است..
توقع حرف غیر از این هم از شما نداشتم.. انکـــار کردن و رد کردن، هویت اصلی هم کیشان شماست..
نا خداگاه یاد ایرادهای بنی اسرائیلی افتادم..
بند کفش نمیبندد. شاپرک نجات میدهد.....
همون ظالم و ستمگر هم خدا جوابشو داده. تو از کجا میدونی همون روز تنبیه اش نکرده؟؟!
تنبیه خدا در این دنیا باعث میشه اون دنیا تنبیه نشی.. این نظر لطف خداست که همین جا تنبیه بشی. نه اونجا
حالا همتون میاید میگید این چه خدایی که فقط تنبیه میکنه!
الان بحث فقط تنبیه نیست. بحث حساب و کتاب هست
مزدك بامداد
09-21-2013, 11:03 AM
نخیر. خدا طرفدار این تیم نیست. خدا طرفدار آدم هایش است..
توقع حرف غیر از این هم از شما نداشتم.. انکـــار کردن و رد کردن، هویت اصلی هم کیشان شماست..
نا خداگاه یاد ایرادهای بنی اسرائیلی افتادم..
بند کفش نمیبندد. شاپرک نجات میدهد.....
همون ظالم و ستمگر هم خدا جوابشو داده. تو از کجا میدونی همون روز تنبیه اش نکرده؟؟!
تنبیه خدا در این دنیا باعث میشه اون دنیا تنبیه نشی.. این نظر لطف خداست که همین جا تنبیه بشی. نه اونجا
حالا همتون میاید میگید این چه خدایی که فقط تنبیه میکنه!
الان بحث فقط تنبیه نیست. بحث حساب و کتاب هست
بیخود است.
چرا خدا برای آنهایی که در سوریه و کردستان دچار گاز شیمیایی شده
و با رنج جان باختند "شاپرک" نفرستاده و برای فوتبال (!) فرستاده.
پس میبینیم که این خدای شما کودن است!
خدای هر کسی بر خاسته از اندازه ی هوش و آگاهی و دانش اوست!
•
یه نفر
09-21-2013, 12:12 PM
منم نمیدونم چرا واسه اونا شاپرک نفرستاده..
ولی شاید ...........
یخیال. من که آخوند نیستم و متعصب هم نیستم.
دین و اعتقاد خودمو دارم. خوبی میکنم تا خوبی ببینم. بدی نمیکنم. یه ذره هم به اون دنیا اعتقاد دارم.. همین
مزدك بامداد
09-21-2013, 06:36 PM
منم نمیدونم چرا واسه اونا شاپرک نفرستاده..
ولی شاید ...........
یخیال. من که آخوند نیستم و متعصب هم نیستم.
دین و اعتقاد خودمو دارم. خوبی میکنم تا خوبی ببینم. بدی نمیکنم. یه ذره هم به اون دنیا اعتقاد دارم.. همین
چون خوب و بد شما در زمینه ی دین کراننمایی و مرزنبدی شده است،
برابر با خوبی و بدی راستین نیست. چه بسا بدی هایی که در دین گندوگوز اسلام،
خوبی به شمار میروند، مانند توسری زدن به زنان، برده گیری وسرکوب دگراندیشان
( که کفار نام گرفته اند) ، دست و پا بریدن، زورگویی، دروغ و تقیه و برپایی فاشیسم
و خودکامگی بنام "حکومت الهی" و چه بسا خوبی هایی که در دین بیابانی اسلام،
بد شمرده میشوند، مانند دوستی با نامسلمانان ، شادی و موزیک، ....
•
پارسیگر
یه نفر
09-21-2013, 07:49 PM
فکر کنم شما منو با آخوند و رهبری و مراجع و .. اشتباه گرفتید و عقده هاتونو سر من خالی میکنید..
والا منم یکی مثل شمام. فقط کمی اعتقاداتم با شما فرق میکنه. من پاسخ گوی سر بریدن و سوریه و سنگسار و ... به نام حکومت الهی نیستم
من سواد اینو ندارم که از این چیزا دفاع کنم یا نقد کنم!
فقط احساس کردم خدا در جواب کار خوبی که آندرانیک تیموریان انجام داد و شاپرک رو نجات داد، یه لطف بهش کرد و گل زد!
خواستم احساسم رو اینجا بنویسم..
همین..
حالا چرا خدا شاپرک رو انداخت وسط زمین که بعد بخواد یکی نجاتش بده و چرا مردم سوریه بی گناه میمیرند و .. من اطلاعی ندارم..
یه نفر
09-22-2013, 10:04 AM
مثل اینکه فقط من اینجوری نیستم!
KARMIC reward
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/09/15.png
یه نفر
09-22-2013, 10:55 AM
جهت اطلاع شما میگم. اگر اهل کارما و یوگا و .. باشید، اصطلاح کارما زیاد می شنوید
در تعریف کارما اومده: هرچه بکارید، برداشت میکنید. از هر دستی بدهی از همان دست میگیری..
جهانی که پروردگار به بهترین شکل آفرید، ترازوی بسیار دقیق سنجش دارد..!
این جمله به نظرتون همون آیه از قرآن نیست که میگه خدا سریع الحساب هست؟؟
این حرکت آندو تیموریان و شاپرک، از دید اکثر انسان ها به یک صورت است. کار خوبی کرده و نتیجه اش رو گرفته.
اسلام میگه خدا
بودا میگه انرژی (بازتاب فعالیت های ما)
فقط شما هستید که میگویید تصادفی بوده!
این هم بخاطر تجربه زیاد شماست!
شما بسیار پخته شده اید. شاید سوخته اید!
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرو شو
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی
مزدك بامداد
09-22-2013, 11:02 AM
تعریف کارما اومده: هرچه بکارید، برداشت میکنید. از هر دستی بدهی از همان دست میگیری..
کارما پیوندی به خدا ندارد. هندو ها به بازگشت دوباره و چندباره به این جهان باور دارند!
:e105:
•
یه نفر
09-22-2013, 11:16 AM
کارما پیوندی به خدا ندارد. هندو ها به بازگشت دوباره و چندباره به این جهان باور دارند!
هنودو ها و بودایی ها متفاوت اند!
:e409:
undead_knight
09-22-2013, 01:05 PM
مثل اینکه فقط من اینجوری نیستم!
KARMIC reward
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/09/15.png
بله انسان های زیادی به چیزهای ناموجود باور دارند:))
مزدك بامداد
09-22-2013, 04:15 PM
هنودو ها و بودایی ها متفاوت اند!
:e409:
??
کارما - ویکیپدیا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%85%D8%A7)
فرایافت "کارما" در همه ی دین های هندی هست.(هندوایسم، بودیسم، آیین جین، ..)
•
پارسیگر
azadah
09-23-2013, 05:43 PM
درود
خدایا طول و عرض عالمت را /توانی در دل موری كشیدن
همه كوه و كمر دریا و جنكل /توانی در صدف جمع آوریدن
تو بتوانی كه در یك طرفه العین /زمین و آسمانی آفریدن
نهال فتنه در دلها تو كشتی /در آغاز خلایق آفریدن
تو در روز ازل آغاز كردی / عقوبت در ابد بایست دیدن
تو كر خلقت نمودی بهر طاعت / كرا بایست شیطان آفریدن
سخن بسیار باشد جراتم نیست / نفس از ترس نتوانم كشیدن
ندارم اعتقادی یك سر مو ی / كلام زاهد نادان شنیدن
كلام عارف دانا قبول است / كه گوهر از صدف باید خریدن
گر اصرار آورم ترسم از آنست /كه غیظ آری و نتوانم جهیدن
كنی در كارها گر سخت گیری /كمان سخت را نتوان كشیدن
ندانم در قیامت كار چونست /چو در پای حساب خود رسیدن
اگر می خواستی كاین ها نپرسم / مرا بایست حیوان آفریدن
اگر در حشر سازم با تو دعوی /زبان را باید از كامم كشیدن
اگر آن دم زبان از من نگیری /نیم عاجز من از گفت و شنیدن
و گر گیری زبانم دون عدلست / چرا بایست عدلی آفریدن
خدایا فاش گویم فتنه از توست ./ ولی از ترس نتوانم جغیدن .
اگر ریگی به کفش خود نداری . / چرا بایست شیطان آفریدن؟ (امیرخسرو دهلوی)
یه نفر
09-23-2013, 05:58 PM
مبحث آفریده شدن شیطان و اینکه خدا چرا شر (شیطان) رو آفرید و به شیطان اجازه داد انسانها رو گول بزنه یکی از شیرین ترین مباحث اسلامی مورد علاقه منه
4تا کتاب در این مورد خوندم..
تقریبا در همه دوره ها از بزرگترین مسائل علما بحث آفریده شدن شیطان بوده..
Anarchy
09-24-2013, 03:32 PM
مبحث آفریده شدن شیطان و اینکه خدا چرا شر (شیطان) رو آفرید و به شیطان اجازه داد انسانها رو گول بزنه یکی از شیرین ترین مباحث اسلامی مورد علاقه منه
4تا کتاب در این مورد خوندم..
تقریبا در همه دوره ها از بزرگترین مسائل علما بحث آفریده شدن شیطان بوده..
خب میشه شما نتیجه مطالعاتتون در خصوص برهان شر رو به طور خلاصه برای ما بگید ؟!
یه نفر
09-24-2013, 07:16 PM
خب میشه شما نتیجه مطالعاتتون در خصوص برهان شر رو به طور خلاصه برای ما بگید ؟!
قطعا اگر لب باز کنم و حرفی بزنم مثل مور و ملخ به من می پرید و استدلال های بیخدایی خودتون رو به رخ میکشید..
چرا آدم کند کاری که باز آید پشیمانی!
ترجیح میدهم چیزی نگویم و از این به بعد بیشتر خواننده باشم و از شما یاد بگیرم
Mehrbod
09-24-2013, 07:18 PM
قطعا اگر لب باز کنم و حرفی بزنم مثل مور و ملخ به من می پرید و استدلال های بیخدایی خودتون رو به رخ میکشید..
چرا آدم کند کاری که باز آید پشیمانی!
ترجیح میدهم چیزی نگویم و از این به بعد بیشتر خواننده باشم و از شما یاد بگیرم
به این میگویند سفستهیِ محمدی: از محمد هم خواستند برای اثبات پیغمبری خود معجزه بیاورد, گفت نمیاورم, چون بیاورم هم باور نمیکنید!
:21:
Anarchy
09-24-2013, 07:24 PM
قطعا اگر لب باز کنم و حرفی بزنم مثل مور و ملخ به من می پرید و استدلال های بیخدایی خودتون رو به رخ میکشید..
چرا آدم کند کاری که باز آید پشیمانی!
ترجیح میدهم چیزی نگویم و از این به بعد بیشتر خواننده باشم و از شما یاد بگیرم
چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور :e415: !! خب پس هدفتون از این پستی که پایین آوردم چی بود ؟ قصد خاطره نویسی داشتید :e404: ؟
مبحث آفریده شدن شیطان و اینکه خدا چرا شر (شیطان) رو آفرید و به شیطان اجازه داد انسانها رو گول بزنه یکی از شیرین ترین مباحث اسلامی مورد علاقه منه
4تا کتاب در این مورد خوندم..
تقریبا در همه دوره ها از بزرگترین مسائل علما بحث آفریده شدن شیطان بوده..
یه نفر
09-24-2013, 07:38 PM
خاطره که نه.. راستش از بعد از اون پست تصمیم گرفتم کمتر در بحث های شما شرکت کنم..
این سخن مهربد راجع به محمد و معجزه آیا منبعی هم دارد؟؟
Anarchy
09-24-2013, 07:53 PM
خاطره که نه.. راستش از بعد از اون پست تصمیم گرفتم کمتر در بحث های شما شرکت کنم..
از روز اول میگی تصمیم گرفتم فلان کارو نکنم اما عمل نمیکنی که :e407: !! ولی شرکت که تو بحثا... همه لطف بحثامون به حضور شماست !!
این سخن مهربد راجع به محمد و معجزه آیا منبعی هم دارد؟؟
استدلال از راه سنگ - ویکیپدیا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AF%D9%84%D8%A7%D9%84_%D8%A7% D8%B2_%D8%B1%D8%A7%D9%87_%D8%B3%D9%86%DA%AF)
یه نفر
09-24-2013, 07:57 PM
از روز اول میگی تصمیم گرفتم فلان کارو نکنم اما عمل نمیکنی که !! ولی شرکت که تو بحثا... همه لطف بحثامون به حضور شماست !!
نه آقا. از روز اول سخنی اینگونه نبود
لطف بحثاتون نه! لطف ترول ها و کل کل ها و اذیتت هاتون منم! :-(
kourosh_bikhoda
11-23-2013, 02:43 PM
کاربران ارجمند؛
نوشتارهای مرتبط با موضوع فرگشت به جستار گفتگوها، شبهه ها، ابهام ها و پرسش های رایج پیرامون فرگشت (http://www.daftarche.com/%D9%81%D8%B1%DA%AF%D8%B4%D8%AA-38/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%8C-%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87-%D9%87%D8%A7%D8%8C-%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AC-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%D9%81%D8%B1%DA%AF%D8%B4%D8%AA-1327/) منتقل شدند.
اثبات خدا! اصلا این سوال خودش اشکال داره!!!
این همه تقارن و زیبایی و شعور و نظم! در دنیا چجور میتونه تصادفی باشه!
دوست عزیز بحث با اینا فایده نداره. الکی خودتو خسته نکن!!! اینا اگه این همه نشانه های وجود خدا رو قرار بود ببینن که خداوند نمیگفت کور هستن.
مزدك بامداد
11-25-2013, 09:51 AM
دوست عزیز بحث با اینا فایده نداره. الکی خودتو خسته نکن!!! اینا اگه این همه نشانه های وجود خدا رو قرار بود ببینن که خداوند نمیگفت کور هستن.
در گاه کم آوردن، مسلمین به سفسته ی " شما کوری و من بینا" روی میاورند.
بنمایه شان هم این است که خدا ! گفته:
از مسلمانی پرسیدند الله چگونه ثابت میشود؟ گفت در قران نوشته !!
•
پارسیگر
یه نفر
12-05-2013, 02:11 PM
بحث اثبات/عدم اثبات وجود خدا و روح و جن و .. نیاز به بُـعد دیگری از عقل هست. همه ما میدونیم که عقل انسان توانایی درک خیلی چیزها رو نداره. چون عقلش ناقصه.
عقل انسان به 2 دسته تقسیم میشه. عقل ظاهری و عقل معنوی
با عقل ظاهری میشه مسائل مادی رو اثبات کرد. ولی مسائل معنوی رو نمیشه.
شما نمیتونی بفهمی بی نهایت چقدره. میگی بی نهایته! :-) خب بی نهایت چقدره؟! شما نمیتونی با علم و تکنولوژی بگی آخر آسمان و دنیا به کجا ختم میشه. نمیتونی درک کنی دنیا چقدر بزرگه. تا کجا ادامه داره..
ولی اگر عقل معنوی خودتو تقویت کنی و رشد بدی میتونی بفهمی
.
.
.
.
.
.
از برکات حضور اجباری در مسجد و نمازخانه محل کارم :-)
یکی نبود بگه خب حاج آقا ، شما که عقل معنویت اندازه فیل هندی شده بگو ببینم بینهایت چقدره؟! :-)
مزدك بامداد
12-05-2013, 02:47 PM
. همه ما میدونیم که عقل انسان توانایی درک خیلی چیزها رو نداره. چون عقلش ناقصه.
پس خود این حاج آقا از کجا و با کدام خرد (عقل) دریافته که اسلام درست میگوید وقران وحی آسمانی میباشد؟
•
یکی نبود بگه خب حاج آقا ، شما که عقل معنویت اندازه فیل هندی شده بگو ببینم بینهایت چقدره؟! :-)
آیا بی نهایت جزء دارد؟
اگر دارد و بتوان بزرگترین جزء آن را تصور کرد احتمالا اندازه بی نهایت دست انسان می آید !
Theodor Herzl
12-05-2013, 06:11 PM
جناب کوشا به نظر شما تفاوت بین یک گربه چیست؟
sonixax
12-05-2013, 06:45 PM
آیا بی نهایت جزء دارد؟
اگر دارد و بتوان بزرگترین جزء آن را تصور کرد احتمالا اندازه بی نهایت دست انسان می آید !
جانم ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟؟!!؟
جانم ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟؟!!؟
حداقل باید بیست و چهار ساعت فکر کنی تا تازه بفهمی چی گفتم !!!
مواظب باش بعد از درک موضوع و فهمیدن عظمت هستی سر به بیابون نذاری !!!
جناب کوشا به نظر شما تفاوت بین یک گربه چیست؟
بین یک گربه و ....
sonixax
12-05-2013, 07:48 PM
حداقل باید بیست و چهار ساعت فکر کنی تا تازه بفهمی چی گفتم !!!
مواظب باش بعد از درک موضوع و فهمیدن عظمت هستی سر به بیابون نذاری !!!
شما تو فکر اندازه گیری بینهایت باش:e057:
Theodor Herzl
12-05-2013, 07:53 PM
بین یک گربه و ....بین هیچی ، این یک سوال فلسفی هست که از زمان ارسطو فلاسفه به دنبال جوابش هستند که تفاوت بین یک گربه چیست!
undead_knight
12-05-2013, 08:06 PM
بین هیچی ، این یک سوال فلسفی هست که از زمان ارسطو فلاسفه به دنبال جوابش هستند که تفاوت بین یک گربه چیست!
بین یک گربه و ....
3087
خیلی باحال بود:))
میخواستم یه پست بلند در مورد این بینهایت بنویسم با دیدن این پست بی خی شدم:))
یه نفر
12-05-2013, 08:10 PM
من فکر میکنم تفاوت بین یک گربه در شَخمُزین اِش هست. درست گفتم؟ :-)
بین هیچی ، این یک سوال فلسفی هست که از زمان ارسطو فلاسفه به دنبال جوابش هستند که تفاوت بین یک گربه چیست!
انتظار دیگری نیست.
Theodor Herzl
12-05-2013, 08:51 PM
انتظار دیگری نیست.البته من مطالبی از علامه مجلسی و امام محمد غزالی هم در این باب خوندم که واقعا شگفت انگیز است:e420:
البته من مطالبی از علامه مجلسی و امام محمد غزالی هم در این باب خوندم که واقعا شگفت انگیز است:e420:
لازم نیست راه زیاد دوری بروید سوپری سر محل چینی اش را هم دارد!
Theodor Herzl
12-05-2013, 08:58 PM
لازم نیست راه زیاد دوری بروید سوپری سر محل چینی اش را هم دارد!شما انگار فلسفه بلد نیستید! ۲ ترم فلسفه خونده باشید میدونید که یکی از مباحث مهم یونان باستان بین فلاسفه تفاوت گربه شناسی بوده که به روم و آمریکا هم نفوذ کرده و گویا فریماسونها هم نقش زیادی در اون و به خصوص خروج یمانی و سفیانی بازی میکنند که آمدن امام زمان رو به تاخیر بندازند!
شما انگار فلسفه بلد نیستید! ۲ ترم فلسفه خونده باشید میدونید که یکی از مباحث مهم یونان باستان بین فلاسفه تفاوت گربه شناسی بوده که به روم و آمریکا هم نفوذ کرده و گویا فریماسونها هم نقش زیادی در اون و به خصوص خروج یمانی و سفیانی بازی میکنند که آمدن امام زمان رو به تاخیر بندازند!
دنبال تز برای پایان نامه می گشتم
موضوع خوبی است!
Russell
04-28-2014, 02:08 PM
بعد از این همه بحث در این فروم دربارهیِ خدا و دین برای من هنوز تعریف اینها مبهم است. البته منظور از تعریف تعریفی تا جای ممکن جهانشمول است نه تعریف با استناد به الاهیات غالب مسیحی و اسلامی...
Anarchy
04-28-2014, 05:12 PM
بعد از این همه بحث در این فروم دربارهیِ خدا و دین برای من هنوز تعریف اینها مبهم است. البته منظور از تعریف تعریفی تا جای ممکن جهانشمول است نه تعریف با استناد به الاهیات غالب مسیحی و اسلامی...
تعریف خدا ؟
Russell
04-28-2014, 05:25 PM
تعریف خدا ؟
آری دیگر آنارشی جان، سوال داری؟!
Anarchy
04-28-2014, 05:49 PM
آری دیگر آنارشی جان، سوال داری؟!
نه :e404: !! تعریف موجودی که وجودش اثبات شده نیست ، باید هم گنگ و مبهم باشه ...
Russell
04-28-2014, 05:55 PM
نه !! تعریف موجودی که وجودش اثبات شده نیست ، باید هم گنگ و مبهم باشه ...
خب قبل از اثبات باید تعریف شود دیگر، یکهو دیدی ایراد از تعریف بوده و اثبات هم شد !!
Anarchy
04-28-2014, 06:09 PM
خب قبل از اثبات باید تعریف شود دیگر، یکهو دیدی ایراد از تعریف بوده و اثبات هم شد !!
موجود غیر مادی رو با ابزار مادی چطور میشه تعریف کرد ؟
Russell
04-28-2014, 06:21 PM
موجود غیر مادی رو با ابزار مادی چطور میشه تعریف کرد ؟
مشخص است که تعریف بر اساس خصوصیاتی از آن موجود است که ما قادر به درک آن هستیم. در هر صورت وقتی کسی میگوید خدا فلان است ما یک ایدهای از آن داریم و گمان میکنیم که سخن او غلط است یا بیاساس است نه اینکه سخنش معنایی ندارد.
Anarchy
04-28-2014, 07:09 PM
مشخص است که تعریف بر اساس خصوصیاتی از آن موجود است که ما قادر به درک آن هستیم. در هر صورت وقتی کسی میگوید خدا فلان است ما یک ایدهای از آن داریم و گمان میکنیم که سخن او غلط است یا بیاساس است نه اینکه سخنش معنایی ندارد.
ایده داشتن فرق داره با اینکه تعریف منجر به اثبات هم بشه . من فکر میکنم وقتی سخن از موجود غیر مادی هست ، هر تعریفی که ارائه بدیم خود به خود از درجه اعتبار ساقط هست !!
Russell
04-28-2014, 07:21 PM
ایده داشتن فرق داره با اینکه تعریف منجر به اثبات هم بشه . من فکر میکنم وقتی سخن از موجود غیر مادی هست ، هر تعریفی که ارائه بدیم خود به خود از درجه اعتبار ساقط هست !!
چطور؟! مثلا استفاده از صفت خیرخواه یا شرور در تعریف خدا چطور میتونه باعث ساقط شدندش از اعتبار بشه؟
Anarchy
04-28-2014, 09:29 PM
چطور؟! مثلا استفاده از صفت خیرخواه یا شرور در تعریف خدا چطور میتونه باعث ساقط شدندش از اعتبار بشه؟
خب این صفات معمولا یک مطلق هم دنبالشون دارن و گرنه فرق خدا با من و تو چیه ؟
Russell
04-28-2014, 09:54 PM
خب این صفات معمولا یک مطلق هم دنبالشون دارن و گرنه فرق خدا با من و تو چیه ؟
در ادیان ابراهیمی آری، ولی در آنچه من میگویم یعنی تعریف خدا جدا از استناد به سنت ادیان ابراهیمی همین هم ضرورت ندارد. مثلا خود یهوه در تورات هم قادر مطلق نیست.
حالا چه گیری دادی !! تعریف و اثبات رو ولش کن اصلا، خودت از خدا چه ایدهای داری؟
kourosh_bikhoda
04-29-2014, 07:06 AM
موجود غیر مادی رو با ابزار مادی چطور میشه تعریف کرد ؟
همین خودش یک تعریفه!
kourosh_bikhoda
04-29-2014, 07:10 AM
راسل جان بعید میدونم بشه تعریف جامع و مانعی از خدا ارائه داد خارج از دین.
در واقع خوبی خدای دین اینه که باید بهش معتقد باشند. وگرنه هتا در یک بحث کاملن شخصی هم اگه به خدای شخصی سازی شده ی طرف هر گیری هم بدی، بعد از بیرون زدن ایرادش یه اصلاحیه میده و میگه خب نه، خدای من اونجوری اینجوری.
بنابر این فکر میکنم هتا اگه عملی هم باشه بیهودست.
Anarchy
04-29-2014, 03:00 PM
خودت از خدا چه ایدهای داری؟
ایده ای ندارم جز همون تعاریفی که ادیان میدن و پر از تناقض هست !
همین خودش یک تعریفه!
خب ممکنه بی شمار موجود غیر مادی داشته باشیم ، خدا کدوم یکی از اونهاست ؟ تازه خود غیر ماده اصلا چی هست ؟
undead_knight
04-29-2014, 03:35 PM
en.wikipedia.org/wiki/Mind_projection_fallacy
من فکر میکنم اصولا همه گفتگو ها در مورد "ماورا" ناشی از این سفسطه هست که شخص فکر میکنه چیزی که در ذهنش داره لزوما میتونه خارج از ذهنش هم وجود داشته باشه.
ما اصولا نمیتونم در مورد چیزی که مادی و حسی نباشه"تعریف قابل فهم" داشته باشیم مگر اینکه مادی تعریفش کنیم(که همه خدایان همینطور تعریف میشند)
Ad hoc hypothesis - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Ad_hoc_hypothesis)
سایر خدایانی هم که تعریف"شخصی" دارند رو میشه هر بار با اضافه کردن فرضی از خطر رد شدن! نجات داد:))
kourosh_bikhoda
04-30-2014, 07:13 AM
خب ممکنه بی شمار موجود غیر مادی داشته باشیم ، خدا کدوم یکی از اونهاست ؟ تازه خود غیر ماده اصلا چی هست ؟
چرا از من میپرسی؟:e404:
من فقط تذکر دادم که خودتم در حال ارائه یک تعریف مختصر بودی :e00e:
Theodor Herzl
04-30-2014, 07:15 AM
خدای ما که از همه بهتره باهامون کشتی میگیره شکستش هم میدیم فیتیله پیچ میشه:e414:
Russell
04-30-2014, 03:08 PM
راسل جان بعید میدونم بشه تعریف جامع و مانعی از خدا ارائه داد خارج از دین.
در واقع خوبی خدای دین اینه که باید بهش معتقد باشند. وگرنه هتا در یک بحث کاملن شخصی هم اگه به خدای شخصی سازی شده ی طرف هر گیری هم بدی، بعد از بیرون زدن ایرادش یه اصلاحیه میده و میگه خب نه، خدای من اونجوری اینجوری.
بنابر این فکر میکنم هتا اگه عملی هم باشه بیهودست.
من گمان میکنم خدا و ماورا و دین و... بیش از القائات فرهنگی هستند و ریشههایی در عمق روان انسان دارند. این البته دلیل بر وجود عینی آنها نمیشود ولی بنظر من بر همین اساس باید بتوان خدا را تعریف کرد، در مورد بیهودگی آن هم من مخالف هستم، در میان مباحث (بدردنخور) پیرامون ماوراء بنظر من این از همهیِ آنها بدردبخورتر است.
en.wikipedia.org/wiki/Mind_projection_fallacy
من فکر میکنم اصولا همه گفتگو ها در مورد "ماورا" ناشی از این سفسطه هست که شخص فکر میکنه چیزی که در ذهنش داره لزوما میتونه خارج از ذهنش هم وجود داشته باشه.
ما اصولا نمیتونم در مورد چیزی که مادی و حسی نباشه"تعریف قابل فهم" داشته باشیم مگر اینکه مادی تعریفش کنیم(که همه خدایان همینطور تعریف میشند)
Ad hoc hypothesis - WiKi
سایر خدایانی هم که تعریف"شخصی" دارند رو میشه هر بار با اضافه کردن فرضی از خطر رد شدن! نجات داد:))
نه این چیزی که من میگویم اتفاقا اصلا Ad hoc نیست. تازه من گمان در مورد مفاهیم قوی علمی هم حتی این مساله وارد است و مفهوم اتم هم هزار چرخ خورده و ما امروز به چیزی خردناپذیر میگوییم که اجزای مشخص دارد و ظاهرا Ad hoc هم نیست ظاهرا !! (البته از جنبههایِ دیگر مخصوصا تفاوت هست ولی منظور اینکه مفاهیم و تئوریها یکشبه از آسمان که نمیافتند.)
...
مثلا به تعریف با این نگرش نگاه کنید:
Neither existence (https://en.wikipedia.org/wiki/Existence) nor nonexistence (https://en.wikipedia.org/wiki/Nothing) as we understand it in the physical realm, applies to God; i.e., the Divine is abstract to the individual, beyond existing or not existing, and beyond conceptualization regarding the whole (one cannot say that God exists in the usual sense of the term; nor can we say that God is nonexistent).
God is divinely simple (https://en.wikipedia.org/wiki/Divine_simplicity) (one should not claim that God is one, or three, or any type of being.)
God is not ignorant (one should not say that God is wise since that word arrogantly (https://en.wikipedia.org/wiki/Pride) implies we know what "wisdom (https://en.wikipedia.org/wiki/Wisdom)" means on a divine scale, whereas we only know what wisdom is believed to mean in a confined cultural context).
Likewise, God is not evil (https://en.wikipedia.org/wiki/Evil) (to say that God can be described by the word 'good' limits God to what good behavior means to human beings individually and en masse).
God is not a creation (https://en.wikipedia.org/wiki/Creation_myth) (but beyond that we cannot define how God exists or operates in relation to the whole of humanity).
God is not conceptually defined in terms of space (https://en.wikipedia.org/wiki/Space) and location (https://en.wikipedia.org/wiki/Location_%28geography%29).
God is not conceptually confined to assumptions based on time (https://en.wikipedia.org/wiki/Time).
Apophatic theology - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Negative_theology)
Powered by vBulletin® Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.