PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی



Mehrbod
12-19-2012, 11:43 PM
دروود خدمت سركار Mehrbod!

دوست گرامی؛ شوربختانه امكان پیوست فایل با این سرعت نتی كه من دارم ناشدنی ِ ؛
اما خوشبختانه همه فایل ها رو در یك فایل zip آپلود كردم و هم اكنون اماده ی فروبار(دانلود)
كردن است؛ امیدوارم وظیفمو به خوبی انجام داده باشم؛ اگر بازم كمكی از دستم بر اومد
از شما دریغ نمی كنم !:e306:

conversationwithmazdakbamdad (http://s2.picofile.com/file/7589585478/conversationwithmazdakbamdad.zip.html)

*همون طور كه گفتم فرمت فایل ها mht هست و با مرورگر Opera باز میشه !



با سپاس از Erfan-93 گرامی، من برای جستار « بایگانی: پرسش و پاسخ‌های فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد (http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%88-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-22/%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%D9%88-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8 C-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B2%D8%AF%DA%A9-%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%AF-437/#post8571) » پیشتر یک نرم‌افزار ترزباننده نوشته
بودم که نوشتارها را از بایگانی به انجمن بیاوریم؛ چنانکه میتوان دید اندکی هم باگ دارد، ولی روی هم رفته میشود خواند :e402:


اگر کسی از دوستان همچنان دسترسی به بایگانی از انجمن‌های گفتگو و .. دارد به من بگوید، همچنین
همه نوشتارهای این جستار را میتوانید از pdf آپلود شده با آراستگی بالاتر نیز دریافت کنید (آیینه لینک بالا).

Mehrbod
12-20-2012, 01:53 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #1


***

kamran333
04-26-2008
پیک 1

چندی پیش یکی از دوستان مسلمانم تمام سایت
قرآنولوژی را پرینت کرده بود و به من داد تا کهنگی و عقب ماندگی 1400 ساله را
ترویج کند من هم تصمیم گرفتم از دوستان در محیط آزاد اینجا بهره گیرم تا من
هم با پرینت جواب های آزاد اندیشان به سوی او
روم............................................
................................«سوگند یاد می کنم به آنکه در هم شکسته و
پنهان می شود ـــ آنکه سطح را پاک میکند».تکویر 15-
16................................................ ..«خُنُوس» بمعنی: پنهان
شدن (ناپدید شدن) ناشی از خواری یا شکست یا در هم شکستن یا احساس کوچکی در
برابر کسی است. («اِختفاء» بمعنی: پنهان شدن بمعنی ناشناخته بودن جای چیزی
است ـ «غَیب» بمعنی: پنهان شدن از دسترس دیدِ چشم ـ «غُرُوب» بمعنی: پنهان
شدن از دید در دوردست است ـ « تواری (توارا)» بمعنی: پنهان شدن ناشی از شرم
نمودن است ـ و «اُفُول» بمعنی: آغاز به پنهان شدن نمودن است).
..................................................
.....................................«کَنس»: بمعنی رُفتن و جارو نمودن است،
و کُنَّس بمعنی چیزی است زیاد می روبد و جارو می کند.
..................................................
...................«خُنّس» چیزی است که درهم شکسته و پنهان می شود. و آنچه
در هم شکسته و پنهان می شود و پیرامون خود را جارو میکند (می مکد) ستاره هائی
هستند که در هم شکسته میشوند و به سیاه چاله تبدیل می شوند و پیش از این نیز
به آنها پرداختیم. این چاله ها با بلعیدن یا مکیدن هر آنچه از نزدیکیهای آنها
رد بشود (چنانکه در آیه مطرح شده) با جارو نمودن آنها، سطح فضا را پاک می
کنند. .................................................. .............(در
زبان علمی هم پاک کننده نامیده میشوند. Super giant vacuum cleanes
)............................................


***

Mazdak Bamdad
04-26-2008
پیک 2

فَلا أُقْسِمُ بِالخُْنَّسِ(15)
الجَْوَارِ
الْكُنَّسِ(16)


تفسیر المیزان

گر چه سوگند به
ستارگان كه در روز پنهان مى شوند (15).
و آنها كه سیارند و در مغرب خود
غروب مى كنند (16).
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200026.htm#link234 (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200026.htm#link234)




كلمه ((خنس )) جمع خانس است ، همچنان
كه كلمه ((طلب )) جمع طالب است ، و مصدر آن ((خنوس )) است ، كه به معناى
گرفتگى و تاخر و استتار مى آید، و كلمه جوارى جمع جاریه است ، و مصدر جرى به
معناى سیر سریع است ، كه معنایى است استعاره از جریان آب ، و كلمه كنس جمع
كانس است ، و مصدر كنوس به معناى داخل شدن وحشى هایى از قبیل آهو و طیور به
درون لانه اش است ، لانه اى كه براى خود اتخاذ كرده و در آن جایگزین شده
.
و اینكه به دنبال جمله ((فلا اقسم بالخنس ...)) جمله ((و اللیل اذا عسعس
و الصبح اذا تنف س )) را آورده ، این احتمال را تاءیید مى كند كه منظور از
((خنس و جوار كنس )) ستارگان است ، یا همه آنها و یا بعضى از آنها، چیزى كه
هست چون ستارگان بعضى سیار و بعضى ثابتند، آنهایى كه سیار هستند با صفاتى كه
در این آیات براى ((مقسم بها)) آن چیرهایى كه با آن سوگند خورده آمده مناسبت
بیشترى دارد، چون از جمله صفات مقسم بها، صفت خنوس و جرى و كنوس را آورده ، و
این صفات با وضع پنج سیاره سرگردان یعنى زحل ، مشترى ، مریخ ، زهره و عطارد،
منطبق است ، زیرا اینها در حركتشان بر حسب آنچه ما مى بینیم استقامت و رجعت و
اقامت دارند، استقامت دارند براى اینكه حركتشان از نظر زمان شبیه هم است
،

ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه
356



و رجعت دارند چون انقباض و تاخر و خنوس زمانى
دارند، و اقامت دارند، چون در حركت استقامتى و رجعتى خود زمانى توقف دارند،
گویى آهوى وحشى اند كه زمانى در آشیانه خود اقامت مى كند.
بعضى از مفسرین
گفته اند: مراد همه ستارگان است ، و خنوس ستارگان یعنى ناپدید شدن آنها در
روز روشن ، و مراد از جرى آنها، حركتى است كه مى بینیم در شب دارند، و مراد
از كنوس آنها غروب كردن هر یك در مغرب مخصوص به خودش است .
بعضى دیگر گفته
اند: منظور گاو وحشى و یا آهو است ، و بعید نیست كه منظور این مفسر از بردن
نام این دو حیوان از باب مثال بوده ، و منظورش همه وحشیان باشد.
و به هر
حال از میان این اقوال ، قول اول به ذهن نزدیك تر است ، و اما قول دوم بعید و
قول سوم از آن بعیدتر است .


پس
میبینیم كه دست اندركاران سایت قران شناسی تفسیر
به رای و بازگردان نادرست كرده اند و با مراجعه به

كارشناسان ترجمه و تفسیر ( علامه
طباطبایی در تفسری
المیزان ) دروغ آنها و
بازرگران برای چسبانیدن به دانش،
آشكار
میشود!!•



***

kamran333
04-26-2008
پیک 3

با تشکر بسیار بسیار فراوان سعی می کنم بقیه
مطالب احمقانه این سایت را در اینجا بیاورم تا در فاروم خوب و آزاد گفتگو بخش
کاملی برای اسلام گرایان دژخرد داشته باشیم


***

kamran333
04-27-2008
پیک 4

این هم ادعایی دیگر از نویسنده« و فضا را، ما
آنرا با نیروی ویژه بنا کردیم، و این ما هستیم که پیوسته آنرا گسترش می
دهیم»!ذاریات 47................................................
...................«سماء»: چیزیکه در بالا قرار دارد (بالای سر قرار دارد)،
و به بالای هر چیزی سماءِ آن گفته می شود (و به پائین آن زمین
آن)............................................. ...........ابتدا به درخت
که بالای سر قرار دارد سماء گفته شده و بعد به گیاه تعمیم داده شده، و شاید
به خاطر اینکه گیاه بالای زمین قرار دارد به آن سماء گفته شده است. سماء در
برابر ارض (زمین) مؤنث است و مذکر هم بکار میرود. سماء هم مفرد و هم جمع هر
دو می آید و جمع آن سماوات است. سمائی که بمعنی باران است مذکر
میآید........................................ ........................سماء
در آیه بمعنی فضاء آمده است و می تواند مجاز باشد، که بمعنی "محتوای فضا"
خواهد بود و میتواند بمعنی خود فضا باشد، که در این صورت به این معنی خواهد
بود که گسترش فضا و گسترش محتوای آن با هم هستند و فضا بدون محتوای آن وجود
ندارد........................................
............................وقتی منبع نور به طیف نور نزدیک می شود امواج
نور آن بهم فشرده می شوند و خطوط سیاه در طیف به طـرف رنگ آبـی جابجا می شود.
و وقتی منبع نور از طیف نور دور می شود خطوط سیاه در طیف به طرف رنگ قـرمز
جابجا می شوند..........................................
...............................................و �تی انسان از طـیـف نور
سـتارگان کهـکشانها تصویر می گیرد و آنها را با هم مـقایسه می کند، می بیند
که خطوط طیفی آنها در نظام تجزیه طیفی در جائیکه می بایست باشند نیستند،
بـلـکـه بـه سمت خط قـرمـز طیف جابجا شده اند. معنی این جابجائی این است که
ستارگان پیوسته از ما دور می شوند و این به این معنی است که کهکشانها پیوسته
از ما دور می شوند. و این به این معنی می شود که فـضا (یعنی جهان) پـیوسته در
حال گسترش است. یعنی همان چیزی که آیه گفته
است............................................ ................2ـــ فضا
با نیروی ویژه بنا شده است:...........................................
............................"پیوسته در گسترش بودن هستی" به این معنی است که
هر چه رو به عقب برمی گردیم نتیجه این می شـود کـه کـهکـشانها به هم نزدیک و
نزدیک تر میشوند. تا اینکه بالاخره هـمه جرم و انرژی موجود در جهان در یک
نقطه به هم می رسند. و نتیجه این می شود که همه جرم و انرژی موجود در هستی در
ابتدا در یک نقطه مـتمـرکز بوده و ضمن یک انـفجار به هر سو پخش و پراکنده شده
و جهان کـنونی مـا شکـل گـرفـته است. زمان آن انفجار حدوداً 18 میلیارد سال
پیش تخمین زده می شود............................................
..............................پس از پخش و پراکنده شدن جرم و انرژی اولـیه
با نیرو (یا بعبارتی با انفجار)، هـر یک از سـیارات و خورشـیـدهـا نـیـز
بنوبه خود با نیرو متولد می شوند. به این شکل که ابتدا نیروی جـاذبـه آغـاز
به جـذب مـواد و عـناصر بدور خود می کند و رفـته رفـته سیاره یا خورشید بزرگ
و بزرگ تر می شود و شکـل می گیرد


***

Mazdak Bamdad
04-28-2008
پیک 5

اینهم بیخود است، چرا كه "لموسعون"، بر پایه ی گفته ی تازی دانان
و سیاق
قران، به این چم است كه خدا بدینكار ها بسیار
توانا است
( بزبان خودمانی ، وسع آنرا دارد) -] تفسیر
المیزان*
از این گذشته، سماء به معنی فضا
نمیباشد، بلكه در قران به یك
سقف محكم بلورین گفته میشود كه هفت تا
و طبقه طبقه روی هم
هستند و نه فضا.*
پس در انیجا هم باز این سایت، از
بازگردان دلخواه و نادرست
سود برده و معنی را چنان كج كرده است كه با دانش
نوین امروزیهمسازی داشته باشد.



*
title html (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j18/al180045.htm#link399)
معناى آیه : ((و السماء بنیناها باید و انا لموسعون
((
بـنـا بـر مـعـناى اول آیه چنین مى شود كه : ما
آسمان را با قدرتى بنا كردیم كه با هیچ مقیاسى توصیف و اندازه گیرى نمى شود،
و ما داراى وسعتى در قدرت هستیم ، كه هیچ چیز آن قدرت را مبدل به عجز نمى
كند.
و بنا بر معناى دوم آیه چنین مى شود كه : ما آسمان را بنا
كردیم در حالى كه بنا كردنش مـقـارن بـا نـعـمـتـى بـود كه آن نعمت را با هیچ
مقیاسى نمى توان تقدیر كرد، و ما داراى نعمتى واسع هستیم ، و داراى غنائى
مطلق مى باشیم ، و خزانه هاى ما با اعطاء و رزق دادن پایان نمى پذیرد، و از
آسمان هر كه را بخواهیم و به هر جور بخواهیم رزق مى دهیم
.


***

kamran333
04-28-2008
پیک 6

بسیار بسیار سپاس گزارم اگر فرصت داشته باشید و
به همه این اراجیف پاسخ دهید سعی خواهم کرد این مطالب را تحت عنوان پاسخ به
جفنگیات یک آموزگار قرآن بصورت کتابچه ای درآورم و در تمام تهران پخش کنم
ممنون و سپاس گزار


***

Satan
04-30-2008
پیک 7


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/7.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=46592#post46592)


این مطالب را تحت عنوان پاسخ به
جفنگیات یک آموزگار قرآن بصورت کتابچه ای درآورم و در تمام تهران پخش
کنم
جناب کامران اگر براستی توانایی و
قصد انجام اینکار را دارید، نیرو و تلاش خود را برای پخش کردن مطالب سایت زندیق (http://www.zandiq.com/fa/)بگذارید. مثلا
مطالبی که در رد سفسطه های مسلمانان آمده است تا با اینکار مستقیما به قلب
دشمن یعنی تازینامه و اسلام ضربه وارد شود و عده ای بسیاری هم با خواندن آنها
به جفنگ بودن تازینامه پی ببرند.


***

Mazdak Bamdad
04-30-2008
پیک 8


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/7.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=46592#post46592)


بسیار بسیار سپاس گزارم اگر فرصت
داشته باشید و به همه این اراجیف پاسخ دهید سعی خواهم کرد این مطالب را
تحت عنوان پاسخ به جفنگیات یک آموزگار قرآن بصورت کتابچه ای درآورم و
در تمام تهران پخش کنم ممنون و سپاس
گزار



مرسی، چشم براه اراجیف دیگر هستیم!


***

kamran333
05-01-2008
پیک 9

پایان
هستی.......................................... ...انبیا
104............................................... .......« روزی که فـضا
را مانند پیچاندن طومار نوشتار پیچانده و جمع کنیم، آنرا به همان ترتیبِ
آغازِ آفرینشِ خود باز خواهیم گردانید»..................................
.............1ــ فضا (هستی) مانند پیچیده و جمع شدن طومار نوشتار پیچیده و
جمع خواهند شد: در آینده ( که زمان دقیق آن معلوم نیست ولی میلیاردها سال
تخمین زده میشود) کهکشانها آغاز به پیچیدنِ طومار گونه به دور خود و بلعیدن
اجرام و انرژی خود خواهـند نمود، و بعد نیز همدیگـر را خواهند بلعید، و در
نهایت همه در یک نقطه بلعـیده و جمع و متمرکز خواهند
شد.............................................. ..................2ـــ
هستی در آغاز خود در یک جا جمع و متمرکز بوده است:"پیچاندن و جمع نمودن هـستی
و برگردان آن به وضعیت آغازین خود" که آیه از آن صحبت میکند، به این معنی است
که جهان (یعنی: همه جرم و انرژی آن) در ابتدا در یک نقـطه جمع و متمرکـز بوده
است. و این چیزی است که انسان در قـرن بیستم یعنی 1400 سال بعد از گفـته
قـرآن به آن رسیده است............................................
..............................................3ـ � شکل هستی:"به هـم جمع
شـدن دوباره هـستی" به این معنی هست که جهان مانند یک بادکنک می ماند که
کهکشانها در سطح آن قـرار دارنـد. در صورتی که بشکل دیگر می بود برنمی
گشت.مثلاً اگر مسطح می بود تا ابـد به گسترش خود ادامه می داد. (البته در
صورت برگشت قانونمند. و گر نه با اراده خداوند به هر حالتی که باشد برمی
گردد).......................

Mehrbod
12-20-2012, 01:54 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #2


***

Mazdak Bamdad
05-01-2008
پیک 10

یَوْمَ نَطوِى السمَاءَ
كَطىِّ السجِلِّ لِلْكتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ
نُّعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنَا إِنَّا كُنَّا فَعِلِینَ(104)



بازهم تقلب در بازگردان!
آسمان
را " فضا" جا زده!
در حالیكه اسمانها در قران
مانند پارچه ی خیمه هستند كه بر
فراز زمین گسترده شده اند و همچنان كه یك
شترچران،
پس از استراحت، خیمه اش را لوله میكند، الله هم اسمان
را
لوله میكند ! همین !
جمع شدن بادكنك هم ربطی به پیچانیده شدن ندارد( ترفند
دیگر)
بازگردان درست در تفسیر المیزان:


title html (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j14/mizan_36.htm#link318)
روزى
كه آسمانها را در هم
پیچیم چون در هم پیچیدن طومار براى نوشتن ، چنانكه خلقت را
از اول پدید آوردیم دوباره آن را اعاده كنیم كه كار ما چنین است
(104)
---
در مفردات گفته : كلمه سجل به قول بعضى سنگى است كه در قدیم
بر آن مى نوشتند، ولى فعلا به هر چیزى كه بشود روى آن نوشت سجل گفته مى شود،
همچنانكه خداى تعالى فرموده : ((كطى السجل للكتب (( یعنى مثل پیچیدن چیزى كه
در آن چیزى نوشته شده باشد تا محفوظ بماند. و این روشن ترین و ساده ترین
معنایى است كه براى این كلمه گفته شده است .title html (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j14/mizan_37.htm)




***

kamran333
05-01-2008
پیک 11

تشکر و سپاس فراوان


***

kamran333
05-01-2008
پیک 12

سقوط ستاره در
چاله.......................................ن
�م1....................................« سوگند به ستاره وقتیکه از بالا به
گودال فرو می افتد (یا فرو می ریزد)».
............................................«هَ وی» فعل گذشته از مصدر
هُوِیّ است. «هُویّ»: بمعنی: فرو افتادن یا فرو ریختن از بالای زمین یا از
روی زمین به درون زمین است. یعنی افتادن به درون گودال و چاله و چاه و غیره.
(«خُرُور» بمعنی: فرو افتادن با سر یا پیشانی است ـ «حَطّ» بمعنی: فرود آمدن
یا فرود آوردن یا فرو نهادن است (مانند فرود آمدن هواپیما و پرنده) ـ
«هُبُوط» بمعنی: دچار اشکال و ایراد شدن و از بالا به زمین فرو افتادن یا
سرنگون شدن است. برخی اشتباهاً از این واژه برای فرود آمدن هواپیما استفاده
می کنند. برای بیان فرود آمدن هواپیما میایست از جمله از واژه حَطّ استفاده
شود) ـ « سقوط» بمعنی: فرو افتادن چیز بدرد نخور یا چیزِ بحال خود رها و ول
می شود است. مانند: سرنگون شدن یک رژیم بدرد نخور یا میوه خراب شده ـ نزول
بمعنی: پائین آمدن است ـ و اِنهیار بمعنی: فرو ریختن ناشی از پوکی است).نکته
آیه ;فرو افتادن یا فرو ریختن ستاره در چاله; است:وقـتی ستاره ای خیلی بزرگ
باشد، (بیش از 100000 برابر زمین باشد) نیروی جاذبه و فـشار در ستاره نوترونی
آنقـدر زیاد می شود که نـوترونها تحت فـشـار خرد می شوند و ماده در هم می شود
و به چاله تبدیل می شوند. (نوترون ذره بدون بار الکتریکی است که جرم آن
تقریباً مساوی پروتون است و در کلیه هـسته های اتمی بجز هسته هیدروژن وجود
دارد)......................................... ..................چاله ها
چنان نیروی جاذبه قـوی دارند که حتی نور نـیـز نمی تواند آنهـا را ترک کند.
به این خاطر دیده نمی شوند و چاله سـیاه نامیده شده اند، (آدم می تواند آنها
را هنگامی که گاز مارپیچ (به شکل تصویر) به درون آنها سقوط می کند آنها را
ببیند. چون گاز هنگامی که داغ می شود تشعشعات پردرخشش زیادی از خود ایجاد می
کند). این چاله ها ستارگان اطراف را به طرف خود می مکند یا می بلعند و در خود
فـرو می برند. و به این شکل به تعبیر قـرآن ستاره در چاله سقوط می کند.
.................................................. ...........(علت اینکه
قرآن «مکیده شدن یا بلعیده شدن ستاره توسـط چاله سـیاه» را «فرو افتادن ستاره
در گودال» تعبیر کرده این است که سمت فرو افتادن (یعنی سمت پائین) سمت کشش
نیروی جاذبه است، و سمتی که ستاره توسط نیرویِ جاذبه چاله سیاه کشیده می شود
نیز همان سمت پائین می شود. به این دلیل «مکیده شدن ستاره» توسط چاله سیاه را
«فرو افتادن یا فرو ریختن ستاره در چاله» نامیده
است)...........................................
.................................................


***

kamran333
05-03-2008
پیک 13

مزدک عزیز چون طولانی شد تصور کردم مطلب جدید را
ندیدید
امیدوارم هر کجا هستید شاد و پیروز باشید
منتظر پاسخ های
زیبایتان هستیم


***

kamran333
05-06-2008
پیک 14

....


***

Mazdak Bamdad
05-06-2008
پیک 15


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/8.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=47238#post47238)


سقوط ستاره در
چاله.......................................ن
�م1....................................« سوگند به ستاره وقتیکه از
بالا به گودال فرو می افتد (یا فرو می ریزد)».
............................................«هَ وی» فعل گذشته از
مصدر هُوِیّ است. «هُویّ»: بمعنی: فرو افتادن یا فرو ریختن از بالای
زمین یا از روی زمین به درون زمین است. یعنی افتادن به درون گودال و
چاله و چاه و غیره. («خُرُور» بمعنی: فرو افتادن با سر یا پیشانی است ـ
«حَطّ» بمعنی: فرود آمدن یا فرود آوردن یا فرو نهادن است (مانند فرود
آمدن هواپیما و پرنده) ـ «هُبُوط» بمعنی: دچار اشکال و ایراد شدن و از
بالا به زمین فرو افتادن یا سرنگون شدن است. برخی اشتباهاً از این واژه
برای فرود آمدن هواپیما استفاده می کنند. برای بیان فرود آمدن هواپیما
میایست از جمله از واژه حَطّ استفاده شود) ـ « سقوط» بمعنی: فرو افتادن
چیز بدرد نخور یا چیزِ بحال خود رها و ول می شود است. مانند: سرنگون
شدن یک رژیم بدرد نخور یا میوه خراب شده ـ نزول بمعنی: پائین آمدن است
ـ و اِنهیار بمعنی: فرو ریختن ناشی از پوکی است).نکته آیه ;فرو افتادن
یا فرو ریختن ستاره در چاله; است:وقـتی ستاره ای خیلی بزرگ باشد، (بیش
از 100000 برابر زمین باشد) نیروی جاذبه و فـشار در ستاره نوترونی
آنقـدر زیاد می شود که نـوترونها تحت فـشـار خرد می شوند و ماده در هم
می شود و به چاله تبدیل می شوند. (نوترون ذره بدون بار الکتریکی است که
جرم آن تقریباً مساوی پروتون است و در کلیه هـسته های اتمی بجز هسته
هیدروژن وجود دارد).........................................
..................چاله ها چنان نیروی جاذبه قـوی دارند که حتی نور
نـیـز نمی تواند آنهـا را ترک کند. به این خاطر دیده نمی شوند و چاله
سـیاه نامیده شده اند، (آدم می تواند آنها را هنگامی که گاز مارپیچ (به
شکل تصویر) به درون آنها سقوط می کند آنها را ببیند. چون گاز هنگامی که
داغ می شود تشعشعات پردرخشش زیادی از خود ایجاد می کند). این چاله ها
ستارگان اطراف را به طرف خود می مکند یا می بلعند و در خود فـرو می
برند. و به این شکل به تعبیر قـرآن ستاره در چاله سقوط می کند.
.................................................. ...........(علت
اینکه قرآن «مکیده شدن یا بلعیده شدن ستاره توسـط چاله سـیاه» را «فرو
افتادن ستاره در گودال» تعبیر کرده این است که سمت فرو افتادن (یعنی
سمت پائین) سمت کشش نیروی جاذبه است، و سمتی که ستاره توسط نیرویِ
جاذبه چاله سیاه کشیده می شود نیز همان سمت پائین می شود. به این دلیل
«مکیده شدن ستاره» توسط چاله سیاه را «فرو افتادن یا فرو ریختن ستاره
در چاله» نامیده است)...........................................
.................................................



بازهم تقلب كرده و چند گزاره ی دانشیك را در پس بازگردان
نادرست آیات
قراضه ی قران ردیف كرده كه خواننده بپندارد كه قران چنین گفته
است !•

تفسیر المیزان

وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى
(1)
به نام خداى رحمان و رحیم . سوگند به اجرام آسمانى هنگامى كه غروب مى كنند (1).
--
تفسیر:http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/8.gif
[color=#f0003c]چند
قول درباره مراد از ((نجم )) در آیه : ((و النجم اذا هوى
))
ظاهر این آیه
چنین مى نماید كه مراد از ((نجم )) مطلق جرمهاى روشن آسمانى است ، و خداى
تعالى در كتاب مجیدش به بسیارى از مخلوقات خود سوگند خورده ، از آن جمله به
چند عدد از اجرام سماوى از قبیل خورشید، ماه ، و سایر ستارگان سوگند خورده ،
و بنابر این ، مراد از ((هوىّ نجم ))، سقوط و افتادن آن در كرانه افق براى
[color=red]غروب است .
و بعضى
گفته اند: مراد از نجم ، ((قرآن )) است چون قرآن به طور نجومى (تدریجى ) نازل
شده . و بعضى گفته اند: مراد از نجم ، ستاره ((ثریا))و بعضى دیگر گفته اند:
مراد از آن ستاره ((شعرى )) است .
و بعضى از
مفسرین گفته اند: منظور از این نجم ، ستارگان نیستند، بلكه شهابى است كه به
وسیله آنها شیاطین جن رانده مى شوند، و عرب این شهاب را نجم مى نامد. و كلمه
((هوى )) هم با این قول مى سازد، و هم با قول قبلى ، ولى لفظ آیه با هیچ یك
از معانى مساعد نیست .
[color=#ff0000]title html (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j19/al190003.htm#link25)




میبینید كه از گودال و مودال خبری نیست جز
در كله ی
متولیان متقلب سایت قران شناسی!( گول زدن بیسواد ها با قران)


***

kamran333
05-06-2008
پیک 16

با تشکردر این پست دو فرنود کاوک(پوچ) را می آورم
که بسیار کوتاه هستند...........................ستارگا � نیز تابع قانون
هستند(نحل 12)........................«همینطور ستارگان نیز به فرمان او تابع
قوانین هستند».در زمان پیامبر کسی نمی دانست که ستارگان نیز تابع قوانین
طبیعت هستند. ستارگان نیز مدار دارند، نیروی جاذبه دارند، متولد می شوند و می
میرند. و این از علوم عصر ما است. ....................صدای تک تک
ستاره(طارق1-3).................« سوگند به فضا و به آنچه تک تک می کند ـــ
چه می دانی آنچه تک تک می کند چیست؟ ــــ آن ستاره پر درخشش است».
.....................انسان به کمک رادیو تلسکوپ می تواند صدای منقطع: بیب..
بیب.. و تک.. تک.. بشوند که صدای امواج آمده از ستارگان هستند. صدای تک..
تک.. مربوط به ستاره های پر درخشش یا در مرحله پر درخشش است یعنی همان چیزی
که قرآن گفته است.


***

Mazdak Bamdad
05-15-2008
پیک 17


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/8.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=48062#post48062)


با تشکردر این پست دو فرنود کاوک(پوچ)
را می آورم که بسیار کوتاه هستند...........................ستارگا �
نیز تابع قانون هستند(نحل 12)........................«همینطور ستارگان
نیز به فرمان او تابع قوانین هستند».در زمان پیامبر کسی نمی دانست که
ستارگان نیز تابع قوانین طبیعت هستند. ستارگان نیز مدار دارند، نیروی
جاذبه دارند، متولد می شوند و می میرند. و این از علوم عصر ما است.
....................صدای تک تک ستاره(طارق1-3).................«
سوگند به فضا و به آنچه تک تک می کند ـــ چه می دانی آنچه تک تک می کند
چیست؟ ــــ آن ستاره پر درخشش است». .....................انسان به کمک
رادیو تلسکوپ می تواند صدای منقطع: بیب.. بیب.. و تک.. تک.. بشوند که
صدای امواج آمده از ستارگان هستند. صدای تک.. تک.. مربوط به ستاره های
پر درخشش یا در مرحله پر درخشش است یعنی همان چیزی که قرآن گفته
است.
title html (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j12/alm12023.htm)
(نحل 12)
بازگردان + تفسیر المیزان
و شب و روز
را به خدمت شما گذاشت و خورشید و ماه و ستارگان [color=red]به فرمان وى
در خدمت شما هستند كه در این براى گروهى كه عقل خود را به كار برند
عبرتهاست (12)

در این كتاب چند نوبت پیرامون معناى تسخیر
شب و روز و ماه و آفتاب و نجوم ، بحث كرده
ایم...
---------------
title html (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200031.htm#link291)
(طارق1-3).
بازگردان + تفسیر المیزان
به نام
خداى رحمان و رحیم . سوگند به آسمان و به طارق (1).
و تو چه مى دانى كه
طارق چیست (2).
ستاره اى است كه پرده ظلمت را مى درد (3).
..
ماده http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/8.gif((طرق ))[/quote]

در اصل - به طورى كه گفته اند - به معناى زدن
به شدت است ، به طورى كه صدایش به گوشها برسد. و ((مطرقه - چكش )) را هم به همین جهت مطرقه مى گویند، و نیز اگر
راه را طریق گفته اند باز به این مناسبت است كه رونده با پا بدان مى كوبد و
صداى پایش به گوشها مى رسد. ولى به تدریج در پیمودن طریق استعمال شده و در آن
شایع گشت ، و [color=red]سپس اختصاص یافت به آمدن از سفر در هنگام
شب ، و این نیز بدان مناسبت بود كه غالبا شخصى كه شبانه از راه مى رسد
همه درها را بسته مى بیند، و ناگزیر در را مى كوبد، و سپس استعمالش در هر چیزى كه شب ظاهر شود شایع گشت ، مانند ستارگان كه در
شب پیدا مى شوند، و [color=red]در آیه همین معنا منظور است
.
و كلمه ((ثقب )) در اصل به معناى دریدن بود، و بعدها به معناى
هر چیز نورانى و روشنگر شد، به این مناسبت كه چنین چیزى پرده ظلمت را با نور
خود مى درد.

----


پس میبینیم كه اینجا هم با تقلب در معنی و با
سفسته ی
واژه شناسی ! خواسته اند اشعار
رمانتیك ! و زباله ی قران را به دانش
پیوند
بزنند تا مگر از اعتبار دانش چیزی هم به
قران پلید بماسد و اخوند
چند صباحی دیرترچاقتر شود!


***

kamran333
05-15-2008
پیک 18

با تشکر و سپاس
فراوان...........................این هم برای اسلام گرایان آسمند(دروغگو) تا
ایران ما از آذرنگ(مصیبت و بلا) و دین پژاگن و پچل و پلشت رهایی یابد و
دژخردان دژ نهاد از ایران بروند........................................
...منظومه شمسی........................آفرینش منظومه
شمسی..................................«آیا آفرینش شما مشکل تر است یا
منظومه شمسی؟ جوانب آن را بهم آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت ـــ و شب
و روز را برای آن درست کرد»! « زمین و سیارات را نوآوری
نمود»......................(نازعات 27-29 و انعام
101).....................................(واژه «سَـمْـک» به معنی: غـلظت و
تراکم و کـلـفــتیِ بهـم برآمده است. یعنی جمع و جور و کلفـت و متراکم شده. و
واژه «رَفع» در آیه نیز به معنی: ;بالا بردن و افزایش دادن است که از معانی
آن است)........................................... ................نکات
آیات: 1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن.2ــ مرده بودن و دوباره
پا گرفتن منظومه شمسی. 3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی.1ــ بالا
بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن:مـنـظـومـه شمسی ما که حدوداً 5
میلیارد سال عمر دارد در ابـتدا ابر بوده که شامل دود و گاز و خاکستر و غبار
و برخی عناصر بوده، و در فضای منظومه شمسی پراکنده بوده است. بعد بادی که
ظاهراً مـوج ناشی از انـفـجار سـتـاره ای بـوده ابعاد و جوانب آن را بهم
آورده و مـنـظـومـه شـمـسی بصورت یک دیسک در آمده بوده که بدور خود می چرخیده
است. بعد در قـسـمـت مرکزی آن ابر که کلفـت تر بوده، نـیروی جاذبه مـواد
بیشتری را جـذب نـمـوده و در آن ناحیه متراکم گرمای لازم برای ایجاد واکنشهای
هسته ای فراهم گشته و خـورشـیـد شکـل گرفـتـه است. و در اطراف آن حـلـقـه
هـای دیگری از گاز و غـیره به چرخش در آمده که رفـته رفـته به کره های
بزرگتری تبدیل شده اند که همان سیارات فعلی منظومه شمسی باشند. (در رابطه با
پیدایش منظومه شمسی چندین نظریه وجود دارد و ما طبعاً آنکه با آیات قرآن می
خواند را می گیریم).......................................
........................در سوره انبیاء آیه 56 می خوانیم: «رَبُّـکُـمْ
رَبُّ السَّـمـواتِ وَ الْاَرْضِ الـَّـذی فـَطـَرهُـنَّ=آفریدگار شـما
آفریدگار سیارات و زمین است که آنها را از درون (از مرکز) درست کرد»! «
فـطـر» از جمله به معنی: ;از درون و مرکزیت خود برآمدن، شکل گرفـتن، و درست
شدن; است. هر کره ای نیز وقتی می خواهد درست بشود، در ابتدا در مرکز آن نیروی
جاذبه آغاز به جذب مواد بدور خود می کند و رفته رفته بزرگ و بزرگ تر مـی شود
و به این شکـل کره شکل می گیرد..........................................
............................2ــ مرده بودن و پا گرفتن منظومه شمسی:کسانی که
به خدا معتقد نبوده و نیستند از جمله می گفـته اند و می گویند که: وقـتی مـا
می میرویم دیگر زنده نمی شویم. خدا زنده نمودن موارد گوناگونی را در قرآن
برای آنها مـثال زده است. در ایـنجا زنده نـمـودن مـنظـومه شمسی را مثال زده
و گـفـته: آیا آفـرینش شما مشکـل تر است یا منظومه شمسی؟ این به این معنی است
که مـنـظـومـه شمسی مرده بوده و دوباره به حیات و زندگی برگردانده شده
است............................................ .....................و در
آیه 101 سوره انعام نیز گفته که خدا بدیع زمین و سیارات است. بدیع بمعنی:
نوساز، نوآور، نوین پرداز و مواردی از این قبیل است (هم خانواده واژه «ابداع»
است). و این موضوع از جنبه ضمنی و تلویحی به این معنی است که زمین و سیارات
پیش از این چیزِ دیگری بوده اند و وضعیت فعلی آنها، شکل نوآوری شده
آنست.......................................... ................مـنـظـومـه
شمسی در واقـع در اصـل جـرم و انرژی مربوط به لاشه یک ستاره بسیار بزرگ غول
آسائی بوده که مرده و لاشه آن بصورت ابر در فضای مـنظومه شمسی پراکنده شده
بوده است. و منظومه شمسی فعلی نوآوری آن
است............................................ ...........3ـــ درست کردن
شب و روز برای منظومه شمسی:منظور از شب و روز درست کردن برای منظومه شمسی شب
و روز درست کردن برای سیارات آنست. و شب و روز در سیارات ناشی از گردش آنها
بدور خود و وضعیت محور آن نسبت به خورشید است. وقتی محور سیاره به موازات
خورشید قرار می گیرد با چرخش سیاره بدور خود باعث ایجاد شب و روز می شود. ولی
در صورتی که محور زمین یا هر سیاره دیگری عمود بر خورشید قرار می گرفت شب و
روز ایجاد نمی شد هر چند سیاره بدور خود نیز می چـرخید. مثلاً اگر قطب شمال
زمین رو به خورشید می بود قطب شمال همیشه روز می بود و قطب جنوب همیشه شب، هر
چند زمـیـن بدور خود نیز می چرخید........................................
.......................مطرح کردنِ ;درسـت کـردن; شب و روز برای منظومه شمسی
برای استدلال به حساب و کتاب داشتن و برنامه ریزی شده بودنِ ایجاد ;شب و
روزدر آنست. و این چیزی است که با عـلـم نجوم عـصر محمد کـه در آن زمین مرکز
عالم بود و خورشید بـدور آن می چرخید نمی خواند. چون در صورت گردش خورشید
بدور زمین ایجاد شب و روز امری طبیعی می نمود، ولی در صورت گردش زمین بدور
خود و بدور خورشید است که در صورت قرار نگرفـتن درست محور زمین و سیارات نسبت
به خورشید شب و روز در آنها ایجاد نخواهد
شد..............................................
.........................................

Mehrbod
12-20-2012, 01:55 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #3


***

Mazdak Bamdad
05-16-2008
پیک 19


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/8.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=49109#post49109)


با تشکر و سپاس
فراوان...........................این هم برای اسلام گرایان
آسمند(دروغگو) تا ایران ما از آذرنگ(مصیبت و بلا) و دین پژاگن و پچل و
پلشت رهایی یابد و دژخردان دژ نهاد از ایران
بروند........................................ ...منظومه
شمسی........................آفرینش منظومه
شمسی..................................«آیا آفرینش شما مشکل تر است یا
منظومه شمسی؟ جوانب آن را بهم آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت
ـــ و شب و روز را برای آن درست کرد»! « زمین و سیارات را نوآوری
نمود»......................(نازعات 27-29 و انعام
101).....................................(واژه «سَـمْـک» به معنی:
غـلظت و تراکم و کـلـفــتیِ بهـم برآمده است. یعنی جمع و جور و کلفـت و
متراکم شده. و واژه «رَفع» در آیه نیز به معنی: ;بالا بردن و افزایش
دادن است که از معانی آن
است)........................................... ................نکات
آیات: 1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن.2ــ مرده بودن و
دوباره پا گرفتن منظومه شمسی. 3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه
شمسی.1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن:مـنـظـومـه شمسی
ما که حدوداً 5 میلیارد سال عمر دارد در ابـتدا ابر بوده که شامل دود و
گاز و خاکستر و غبار و برخی عناصر بوده، و در فضای منظومه شمسی پراکنده
بوده است. بعد بادی که ظاهراً مـوج ناشی از انـفـجار سـتـاره ای بـوده
ابعاد و جوانب آن را بهم آورده و مـنـظـومـه شـمـسی بصورت یک دیسک در
آمده بوده که بدور خود می چرخیده است. بعد در قـسـمـت مرکزی آن ابر که
کلفـت تر بوده، نـیروی جاذبه مـواد بیشتری را جـذب نـمـوده و در آن
ناحیه متراکم گرمای لازم برای ایجاد واکنشهای هسته ای فراهم گشته و
خـورشـیـد شکـل گرفـتـه است. و در اطراف آن حـلـقـه هـای دیگری از گاز
و غـیره به چرخش در آمده که رفـته رفـته به کره های بزرگتری تبدیل شده
اند که همان سیارات فعلی منظومه شمسی باشند. (در رابطه با پیدایش
منظومه شمسی چندین نظریه وجود دارد و ما طبعاً آنکه با آیات قرآن می
خواند را می گیریم...........
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200022.htm#link186
نازعات
27-29
ءَ أَنتُمْ أَشدُّ خَلْقاً أَمِ السمَاءُ بَنَاهَا(27)
رَفَعَ
سمْكَهَا فَسوَّاهَا(28)
وَ أَغْطش لَیْلَهَا وَ أَخْرَجَ
ضحَاهَا(29)


بازگردان و تفسیر المیزان:
آیا خلقت شما
سخت تر است یا آفرینش آسمان كه خدا بنایش كرده ؟! (27).
و سقف آن را بالا
برده و آن را منظم ساخته ؟ (28).
شبش را تاریك و روزش را روشن كرده
(29).



میبینیم كه باز این متقلب، " سماء (=آسمان ) را منظومه ی
شمسی !! معنی
كرده و خبری هم از " غلظت" و چگالی و این ها نیست و این
تلاشمذبوحانه دینمنداران ورشكسته است كه دین را به ساحت پاك دانش
بچسبانند!


***

Mazdak Bamdad
05-16-2008
پیک 20


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/8.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=49109#post49109)


..« زمین و سیارات را نوآوری
نمود»......................(..انعام 101..و در آیه 101 سوره انعام نیز
گفته که خدا بدیع زمین و سیارات است. بدیع بمعنی: نوساز، نوآور، نوین
پرداز و مواردی از این قبیل است (هم خانواده واژه «ابداع» است). و این
موضوع از جنبه ضمنی و تلویحی به این معنی است که زمین و سیارات پیش از
این چیزِ دیگری بوده اند و وضعیت فعلی آنها، شکل نوآوری شده
آنست..........................................
................مـنـظـومـه شمسی در واقـع در اصـل جـرم و انرژی مربوط
به لاشه یک ستاره بسیار بزرگ غول آسائی بوده که مرده و لاشه آن بصورت
ابر در فضای مـنظومه شمسی پراکنده شده بوده است. و منظومه شمسی فعلی
نوآوری آن ..شد............................................
...........................................
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j7/miz00030.htm#link193
انعام
101..
بَدِیعُ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ أَنى یَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ
تَكُن لَّهُ صحِبَةٌ وَ خَلَقَ كلَّ شىْءٍ وَ هُوَ بِكلِّ شىْءٍ
عَلِیمٌ(101)
بازگردان و تفسیر المیزان:
ایجاد كننده
آسمانها و زمین است چگونه او را پسرى هست با اینكه او را زنى نبوده و همه چیز
را آفریده و او به همه چیز دانا است (101)
--
وصف ((
بدیع السموات والارض )) متضمن حجت
بر استحاله فرزند داشتن خدا است
.[/size]

[color=#000000]بَدِیعُ
السمَوَتِ وَ الاَرْضِ ...

این جمله جواب
از همان اعتقاد است ، و حاصلش این است كه : داشتن فرزند حقیقى موقوف بر این
است كه قبلا همسرى اتخاذ شود و اتخاذ همسر براى خداى تعالى معقول نیست ، و با
این حال دیگر از كجا فرزند خواهد داشت ؟ علاوه بر این ، خداى تعالى خالق و
فاطر هر چیزى است ، و صاحب فرزند نمى تواند خالق فرزند خود باشد چون فرزند
جزئى از پدر است كه به وسیله عمل لقاح به محیط تربیتى رحم منتقل مى شود، و
معقول نیست كه جزء خداوند مخلوق خودش باشد این دو دلیل در جمله كوتاه (( بدیع السموات و الارض )) نهفته است چون
وقتى خداوند به وجود آورنده همه اجزاى آسمانها و زمین باشد دیگر چه چیزى باقى
خواهد ماند كه بتواند همسر خداوند بوده باشد، ..http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/8.gif
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j7/miz00032.htm




میبینیم كه باز این متقلب، ایجاد كردن را " نوآوری"
معنی
كرده و با آسمان و ریسمان بافتن، خواسته
معانی دانشیك از این بازگردان
بدست بیاورد كه اعجاز زوركی بشود!!


***

kamran333
07-15-2008
پیک 21

با سپاس از ذوستان گرامی .................. در
اینجا دو مطلب کوتاه از جفنگیات این معلم قرآن را می آورم ................
هر چیز زنده ای اندازه داده شده و هدایت می شود ........... ( فرقان 2 )
(اعلی 3 ) .............. «هر چیزی را آفرید و بلافاصله همه چیز آنرا تقدیر
نمود)». « و آن خدائی که تقدیر کرد و بلافاصله هدایت نمود». ...... نکات
آیات: 1ـــ موجودات زنده تقدیر شده اند (یعنی: همه چیز آنها بدقت مشخص شده و
اندازه داده شده):موجودات زنده از عناصری که سلول نامیده می شود تشکیل می
شوند. هـر سـلـولی مولکولهای DNA را در بر دارد. DNA (مخفـف
desoxyribonucleicacid) ماده شیمیائی است که ژن را تشکـیل می دهـد. ژنها
اطلاعـات توارثی با خود دارند. یعنی همه ویژگیهای مربوط به موجود زنده از
قـبیل انـدازه، رنگ، طول و شکل و غیره در آن تقـدیر شده. (انسان این تقـدیر
را بصورت "اطلاعاتِ بصورتِ کد ضبط شده" تصور می کند). وقتی سلولهای نر و ماده
بهم میرسند و در هم ذوب می شوند و یک هویت جدید شکـل می گیرد ژنها کار شکل
دادن به موجود خود را آغاز می کنند. ....... 2ـــ آفرینش موجودات زنده هدایت
می شود:ژنها که اطلاعات توارثی را با خود دارند روند آفرینش (روند رشد و شکل
گیری) پدیده خود را هدایت می کنند.رفتن ذره در تخته سنگ و در سیارات
............. ( لقمان 16 ) ..................... « فرزند کوچکم! چنانچه
عملی که انجام می دهی به اندازه ذره ناچیزی از خردلی باشد، و در تخته سنگ یا
در سیارات و یا در درون زمین رفته باشد خدا آنرا خواهـد آورد»!
................... نکات آیه: 1ـــ ذره ناچیز در تخته سنگ می رود:قشر خارجی
زمین از لایـه های متعددی تشکیل میشود که در حرکت هستند. در برخی جاهـا کناره
یکی از آن لایه ها زیر لایه دیگر می رود و به مواد مذاب می رسد. بعد با
آتشـفـشان فوران می کند و پس از سرد شدن به تخته سنگ تبدیل می شود. به این
شکل ذره ای که روزی روی سطح زمین بوده الآن در دل یک تخته سنگ قـرار دارد.
..... 2ـــ ذره در سیارات می رود: پیوسته گاز و انرژیها و گـرمـا و ذرات از
محدوده اطـراف زمـین خارج شـده و به فـضـا می رود. به ایـن شـکـل ذره ای که
روزی روی زمین بوده الآن می تواند در سیاره دیگری باشد. ... ......


***

Mazdak Bamdad
07-15-2008
پیک 22

اینكه خدا همه چیز را تقدیر نمود به ژن ها چه ربطی
دارد؟
اینكه در قران نیامده است! روشن است كه برای دین داران
همه چیز
را خدا تقدیر و تقریر كرده . كجای این معجزه بود؟
داستان ذره در تخته سنگ
هم مسخره است ، همه چیز از
ذرات مادی درست شده است و منظور قران ذره ای
بدیو خوبی بوده و نه الكترون و فوتون !! [color=#ff0000]•
[/b]


***

Satan
07-15-2008
پیک 23

این مسلمان شارلاتان نشان داد که حتی ذره ای
درباره دانش ژنتیک و جهش ژنها نمی داند و فقط یک سری تعاریف کلی و پایه ای از
علم ژنتیک را با تقلب و جعل در ترجمه به ناف تازینامه بسته! آنهم
بصورت کاملا متناقض. یعنی اینکه یک واقعیت علمی و
تجربی مانند دانش ژنتیک را به یک اعتقاد خرافی و مذهبی به اسم سرنوشت پیوند
داده!!!



(انسان
این تقـدیر را بصورت "اطلاعاتِ بصورتِ کد ضبط شده" تصور می کند).
یکم اینکه، کاملا مشخص است که سرنوشت یک
اعتقاد خرافی بوده و هیچ ربطی به علم ژنتیک و کدهای ژنی که بحث پیچیده
علمی است نداشته و ندارد. چیزهایی مانند تقدیر و قضا و قدر را فقط باید در
کتب مذهبی و باورهای خرافی ادیان و مذاهب جستجو کرد.

دوم اینکه، این
مردک حقه باز نمی دانسته که ژنها قابل تغییر و جهش یافتن Mutation (http://en.wikipedia.org/wiki/Mutation)
هستند و عوامل درونی و بیرونی زیادی در طول سالهای متمادی بصورت خودبخود در
ژنها جهش و تغییرات عمده ایجاد می کنند. مثلا ترکیبات شیمیایی از قبیل گاز
خردل، ازت، بنزوپرین، رنگهای اکریدین و غیره یا عوامل فیزیکی مانند اشعه
کیهانی، امواج اتمی، امواج ماوراء بنفش، اشعه x و غیره می توانند در ژنها جهش
و تغییرات منفی و مثبت ایجاد کنند.

سوم اینکه، سالهاست با تحول گسترده
ای که در مهندسی ژنتیک بوجود آمده، انسان براحتی قادر است ژنها را
دستکاری کند و تغییرات بنیادین در آنها پدید آورد.
بشر توانسته با ایجاد
جهش های هدفمند در ژنها و دستکاری ژنهای خاص، به درمان انواع بیماریهای
ژنتیکی و سرطانی و غیره دست پیدا کند و بسیاری از ناهنجاریهای ژنی را در همان
مرحله نطفه و جنینی از بین ببرد. همچنین بشر توانسته با استفاده از تغییرات
ژنتیکی در گیاهان و غلات، دگرگونی های بزرگی مانند افزایش مقاومت در برابر
آفت ها یا چند برابر کردن محصول آنها را ایجاد کند که به غلات تغییر ژنتیک
یافته مشهورند. و هزاران تحولات ژنی دیگر در سطح سلولهای انسانی و حیوانی
که روز بروز درحال گسترده تر شدن است.


پس دوباره باید از شارلاتان
مسلمان سایت مذکور پرسش شود که این چه جور تقدیر و سرنوشت از پیش تعیین شده
ای ست که براحتی قابل انگولک شدن و تغییر و تحول است؟!! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/9.gif


***

kamran333
07-16-2008
پیک 24

با سپاس از دوستان ..................... زیگزاگی
پیش رفتن در فضا .................. (حجر 14-15 ) ............... « چنانچه
دری هم از جو رو به فضا برای اینها باز می کردیم و در آن زیگزاگی پیش می
رفتند ــ باز هم می گفتند: نه! ما در فضا نیستیم یا نه "ما را سحر زده" کرده
اند»! ............................ نکات آیه: 1ــ وقتی انسان رو به فضا می
رود در جو دری ایجاد می شود. 2ـــ انسان در فضا زیگزاگی پیش می رود. 3ـــ در
فضا انسان احساس غیر طبیعی دارد (احساس سحر زده شدگی میکند).1ــ وقتی انسان
رو به فضا می رود در جو دری ایجاد می شود:وقتی انسان زمین را ترک می کند طبقه
ازون جو سوراخ می شود و بمثابه باز شدن دَر می ماند.2ـــ انـسان در فضا
زیگزاگی پیش می رود:واژه عروج که قرآن برای حرکت و ادامه حرکت در فـضا از آن
استفـاده کرده است به معنی «حرکت زیگزاگی» است. و این به این معنی است که
حرکت و پـیـش روی در فـضـا در یک رونـد و فـرایند زیگـزاگی صورت می گیرد.
واقعیت هم همین است. در فضا چیزی راست و مستقیم پیش نمی رود بلکه تحت تأثـیـر
نیروی جاذبه کج می شود. حتی مسیر نور و امواج نیز تحت تأثیر نیروی جاذبه کج
می شوند و زیگزاگی پیش می روند. ........................ 3ـــ در فضا انسان
احساس غیر طبیعی دارد: احساس و وضعیتی که انسان در فضا دارد نسبت به احساس و
وضعیتی که روی زمین دارد با هـم فـرق می کند. از جمله: ـــ در فضا انسان سمت
بالا و پائین را احساس نمی کند، چون سمت پائـیـن ناشی از کشش نیروی جاذبه
زمین است که در فضا وجود ندارد. و وقتی سمت پائین احساس نشود طبعا سمت بالائی
نیز احساس نخواهد شد. ـــ در فضا انسان نمی تواند روی پاها راه برود چون وزن
ندارد. برای جابـجـائـی خـود می بایست دسـتاویزی را بگیرد و خود را بجلو بکشد
و یا با پای خود چیزی را به عـقـب هـل دهد که باعث جلو رفـتن وی بشود. با این
و ضع و احساس در فضا، چنانکه آیه گفـته: "اگر آنها به فضا برده می شدند" باز
هم می گفـتند: "ما در فضا نیستیم بلکه ما را سحر زده کرده اند"......


***

Mazdak Bamdad
07-16-2008
پیک 25

مسخره است!
سماوات را جو معنی كرده كه نادرست است!
جو
هم درب ندارد چون از گاز است!
اوزون هم با موشك سوراخ نمی شود
چون
مولكول های ان به كنار رفته و دوباره در
اثر دیفوزیون بیدرنگ به
جای خود بر میگردند
و نابود نمیشوند. سوراخ اوزون را گاز هایی
مانند
فرئون به اصطلاح سوراخ میكنند ، چون
مولكول اوزون o3 را از هم
میپاشانند. در حالیكه
موشك این مولكول را از هم وا نمی پاشاند!
از سوی
دیگر جنبش موشك ها هم خط راست و یا
حد اكثر خمشی ( منحنی ) در مدار ها و
یا برای
سود بردن از گرانش سیارات .،. است و نه زیگزاگی،
چون هیچ
دیوانه ای بجز مسلمین ، فاصله میان مبداء
و مقصد را كه از روی مهاد هندسه
خط راست است،زیگزاگی نمیرود!! آنهم با این بهای سوخت !!
زیگزاك هم
به منحنی نمیگویند مگر در اسلام بیسوادان!


از سوی دیگر فضا نوردان بسییاری به فضا رفته اند و
خیلی
هم خوب دریافته اند كه در فضا هستند. این ایه ی قران
نوعی سفسته است كه
میگوید شما را به فضا نمیبریم چون
اگر ببریم هم سودی ندارد : چرا ؟ چونكه
نمیتوانسته كسی
را به فضا ببرد!!
روایت:
روزی محمد نزد عمویش
ابوحكم ( پس از ترور شخصیت همان
ابو جهل) رفته و گفت كه من معراج كرده ام
و به اسمانها رفته ام
و به من ایمان بیاور (=پول و دختر بده). او هم گفت
اگر هم اكنون
بتوانی دو وجب به بالا بلند شوی به تو ایمان میاورم ! كه
محمد
هم خیط شده سر افكنده برگشت و از كینه، او را ترور شخصیتكرده و
نام ابو جهل بر او نهاد، در حالیكه شارلاتان خودش بود!




اینجا دیگر بیسوادی ژرف نویسنده ی سایت شارلاتانی فاشیستی
قران شناسی و از بیخ عرب بودن او بر كوران هم هویداست!
[color=#ff0000]•


***

kamran333
07-16-2008
پیک 26

با سپاس بسیار فراوان .......................
همه چیز جـفـتی است .................. (ذاریات 49 ) .هر چیزی را بصورت
جـفـتی آفریدیم».نـکـتـه آیـه: همه چیز جفتی است (یا نر و مادگی دارد):ــــ
همه گیاهان نر و مادگی دارند (برخی از آنها نر و مادگیشان در خود
آنهاست).ــــ همه جانوران نر و مادگی دارند.ــــ ذرات مثبت و منفی دارند.ــــ
جریان الکتریسیته مثبت و منفی دارد.ــــ ماده و ضد ماده در فیزیک. ــــ عنصر
عضوی شیمیائی بدن چپی و راستی دارد.ــــ نیروی مغناطیسی دو قطبی استهمه چیز
جفتی است. در زمان محمد انسان میدانست که برخی از گیاهان و حیوانات نر و
مادگی دارند، ولی اینکه همه چیز نر و مادگی دارد مربوط به دانش عصر مـا اسـت.
مثلا انسان نمی دانست که گلها نیز نر و مادگی دارند و بادها آنها را تلقـیح
می کنند. .................


***

Mazdak Bamdad
07-16-2008
پیک 27

خوب همه چیز جفتی نیست،
مثلا ً انواعی از حشرات و یا دو
جنسی ها و یا كرمها
تك جنسی هستند. همچنین یاخته ها و تك یاخته ها،
با
دوبله شدن زاد و زای میكنند و جفت ندارند.
نیروی گرانش هم تنها رباینده
است و مانند نیروی
كهربایی، ربایش و رانشی ( مثبت و منفی) نیست.
از سوی
دیگر اتمها و یا مولكول ها جفت ندارند
مثلا اتم اهن و یا مولكول آب تك است
و جفت ندارد!
چپی و راستی ندارد!

پس گرچه بسیاری چیز ها دارای
همسنجی دوگانه
( تقارن دوتایی) هستند، ولی نه همه چیز. فزون
براین ما
وابستگی سه تایی هم داریم ، مثلا ً
سه كوارك كه یك پروتون را درست
میكنند
و كوارك ها كه بیش از دو گونه اند و نیروهای
مهادین كه ۳ گونه
اند ( گرانشی و كهربایی و هسته ای)


بر اینپایه، بازهم نویسنده ی بیسواد سایت قران شناسی
با
پندار اینكه دیگر خوانندگان این مزخرفات هم مانند خود
او بیسوادند،
دوگانگی برخی پدیده ها را ( كه در قران
تازه منظور جانوران بوده) به همه
چیز واگیر ( تعمیم)
داده كه عین سفسته و ترفند است، برای انیكه
قرانزباله را دانشیك جا بزند. •

Mehrbod
12-20-2012, 01:56 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #4


***

kamran333
07-16-2008
پیک 28

با سپاس از مزدک عزیز .... پیش بینی برگشتن محمد
به مکه ........................ (قصص 85 ) ................. « آن که قرآن
به تو داد ترا به مکه باز خواهد گردانید». .... (مُعاد در اصل مَـعْـوَد بر
وزن مَـفـْعـَل اسم زمان و مکان است بمعنی: زمان و مکان برگشت. و در معنی دوم
خود از جمله به "روز رستاخیز اطلاق شده (به اعتبار اینکه زمان و مکان برگشتن
به زندگی است)"، و به زادگاه اطلاق می شود (به اعتبار اینکه انسان هر جا برود
نهایتاً به آن برمی گردد). و در آیه به مکه اطلاق شده که زادگاه محمد بوده
است). ............. محمد به دلایلی که می دانیم مجبور شده بود که مکه را ترک
کند. آیه به وی وعده می دهد که وی به مکه باز خواهد گردید. همه قرآن و اسلام
در گرو این آیه گذاشته شده بوده است. اگر محمد پیش از برگشتن به مکه فوت می
کرد و یا هیچگاه پیروز نمی شد و نمی توانست وارد مکه بشود، در آنصورت همه دین
وی می سوخت. چون برای پیروان وی روشن می شد که اگر این قرآن حرف خدا می بود،
خدا منطقاً می بایست می دانست که محمد به مکه برمی گردد یا نه.
..................... و روشن است که کسیکه یک دینی درست می کند، اینقدر می
فهمد که شاید فردا پس فردا فوت کند و هیچگاه به مکه برنگردد، و دروغ بودنِ
وحی بودنِ قرآن برای مردم روشن می شود. روشن است که این آیه حرف کسی غیر از
خدا نمی تواند باشد..............


***

Mazdak Bamdad
07-18-2008
پیک 29

سوره قصص مكی است، مدنی نیست،
یعنی در مدینه نازل نشده
است كه
بازگشت به مكه در آن موردی داشته
باشد. در هیچ روایتی هم
نیامده است
كه محمد از هجرت خود آگاهی داشته
و در هیچ روایتی هم نیامده
است كه
مسلمین در گاه نزول ان ایات در مكه،
شگفت زده شده باشند و از
چند و
چون این بازگشت به " مكه " !! پرسیده
باشند . پس در نگر عرب
آنزمان روشن
بوده كه این بازگشت به مكه معنی نمیدهد.
بر این پایه
بازگردان درست این آیه هم
همان بازگشت بسوی خداست و نه
مكه، چنانكه از
آیات پیشین و پسین
هم دیده میشود كه همگی در متن
معاد هستند و این
سایت تقلب كرده!
( العاقبة المتقین ... من جاء بالحسنهو له
الخیر....له الحكم و الیه ترجعون !
) •


***

kamran333
07-18-2008
پیک 30

مرسی مزدک عزیز و گرامی از پاسخ خوبتان
....................... پیش بینی آلوده شدن محیط................. ( روم 41
) ......... «از کارهای مردم در دریا و خشکی فساد ایجاد خواهد شد».
................ در زبان عربی وقـتی بخواهـنـد اتـفـاق افـتـادن قـطـعی و
محـتـوم کاری در آینده را بیان کنند از جمله از فعـل گذشته استفاده می کنند
(که گوئی اتفاق افتاده است). به این خاطر این آیه مـسـئـلـه ای مربوط به
آینده را با فعـل گذشته بیان نموده است. .... نکته آیه: عملکردهای انسان در
آینده (یعنی در زمان ما و آیندگان) در دریا و خشکی آلودگی ایجاد خواهد کرد:
... این پیش بینی قـرآن فعلاً تحقـق پیدا کرده است. و آلودگی محیط چیزی است
که هـمـه با آن آشـنـائی داریم.....


***

Mazdak Bamdad
07-18-2008
پیک 31


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/10.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=55989#post55989)


مرسی مزدک عزیز و گرامی از پاسخ
خوبتان ....................... پیش بینی آلوده شدن
محیط................. ( روم 41 ) ......... «از کارهای مردم در دریا و
خشکی فساد ایجاد خواهد شد». ................ در زبان عربی وقـتی
بخواهـنـد اتـفـاق افـتـادن قـطـعی و محـتـوم کاری در آینده را بیان
کنند از جمله از فعـل گذشته استفاده می کنند (که گوئی اتفاق افتاده
است). به این خاطر این آیه مـسـئـلـه ای مربوط به آینده را با فعـل
گذشته بیان نموده است. .... نکته آیه: عملکردهای انسان در آینده (یعنی
در زمان ما و آیندگان) در دریا و خشکی آلودگی ایجاد خواهد کرد: ... این
پیش بینی قـرآن فعلاً تحقـق پیدا کرده است. و آلودگی محیط چیزی است که
هـمـه با آن آشـنـائی داریم.....
اگر
گرداگرد آن آیه ( روم ۴١) را بخوانیم نیز
از فساد برخی مردم كه بیشترشان "
مشرك"
هستند سخن گفته شده كه به پادافره كردارشان
(=جزای اعمالشان)
رسیده اند. پس روشن است
كه تنها مشرك نیست كه زباله به دریا میریزد و
یا
اینكه الله، قوم نوح و عاد و ثمود و هود و لوط و غیره
را برای اینكه
زباله درست میكردند و یا دود بنزینhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/11.gif
راه می انداختند، دچار پتیاره ی ایزدی ( بلای الهی)
نكرده
است، بلكه فساد قوم لوط و عاد و غیره، چیز
دیگری بوده !پس:


فساد در متن قرانی ( چه مفسده ! در روی
زمین و یا دریا،
) به چم آلودن زیستبوم نیست
بلكه به چم نافرمانی از الله, زیان رسانیدن به
بشر
( مسلمان) است و برای همین هم " مفسد فی الارض"( كه در انقلاب
اسلامی ! هی اعدام میشدند و میشوند )


كسی نیست كه زباله به دریا و یا دشت بریزدhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/11.gif بلكه

كسی است كه با دین/ الله/اسلام/ آخوند مخالف باشد
و یا تبهكاری های
بسی زشت انجام داده باشد.
گواه این سخن این است كه در متن دینی و
اسلامی،
همه جانداران و گیاهان و غیره، چیز فرو دست تر از
آدمی بشمار
رفته و در خدمت ادمی شمرده شده اند
و رعایت حال اینها بایسته نشده است.
برای همین
هم پاسداری از زیستبوم (=حفاظت محیط زیست )
هرگز در كشور
های اسلامی در این ١۴۰۰ سال
مطرح نبوده و در این راستا هم كاری انجام
نشده
است و بنگر میرسد كه این چم تازه ی این آیه را
اقایان شارلاتان
سایت قرانشناسی ، بتازگی
كشف كرده باشند!http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/12.gif


***

kamran333
07-18-2008
پیک 32

با سپاس فراوان............. پیش بینی سطری نوشتن
.......( قلم 1 ) ..... « ن و سوگند به قلم و به آنهائی که سطری می
نویسند»........... آیه به آنهائی که سطری می نویسند سوگند می خورد. یعنی پیش
بینی می کند که چیزهائی پیدا خواهند شد که سطری خواهند نوشت و به آنها سوگند
می خورد. این پیش بینی فعلاً تحقق پیدا کرده است. یکی از آنها دستگاه کپی
است. دستگاه کپی از بالا به پائین کاغذ و بصورت سطری می نویسد. یعنی همزمان
یک سطر را می نویسد. اگر دستگاه را در حین کپی کردن خاموش کنیم و به نوشته آن
نگاه کنیم، اگر آخرین سطری که مشغول چاپ آن بوده کامل نشده باشد آن را به یکی
از حالتهای در تصویر می بینیم: .... فعل یسطرون به معنی می نویسند نیز هست،
اگر به این معنی بکار گرفته شده باشد در آنصورت آیه پیش بینی می کند که
دستگاهائی پیدا خواهند شد که خواهند نوشت. و این چیزی است که فعلاً تحقق
یافته است...


***

Mazdak Bamdad
07-20-2008
پیک 33

چم آیه این نیست كه آن سایت آورده.
چم راستین آیه این
است: سوگند به
قلم و آنچه خواهد انگاشت ( نوشت)..
تازه،
دستگاه ها
هم از راست به چپ و یا
از چپ براست مینویسند و نه یك سطر
را در یك جا.
منتها انها ، نقطه به نقطه
( dot ) چاپ میكنند و آدم ها واژه
به واژه.
یعنی سطر به سطر نوشتن
شان با ادمها فرقی ندارد و سطر را
یكجا
نمینویسند.


یعنی بازهم تقلب ضربدر بیسوادی!•


***

kamran333
07-21-2008
پیک 34

با سپاس از مزدک عزیز ...... حـیـات اولـیـه
............... ( فرقان 54 ) .................... «و این خدا بود که موجود
بی ریش و پشمی را در آب آفرید، مدت کوتاهی بعد خلقـت آنرا نـَسَبی (یعنی: از
خود آن) و از طریق جفت گیری قرار داد». .... « بَـشَـر» در آیه به مـعـنی:
موجود بی مو و ریش و پشم و پولک است که از جمله معانی آن است. ( و به انسان
به اعتبار «بی ریش و پشم» بودن وی نسبت به سایر مـوجودات بَـشَـر اطلاق شـده
است). بَـشَـر در آیه به معـنی: « لخت» نیز می تواند باشد که از معانی آن
است.«صَـهْـر» در اصل به معنی: گداخـتن و ذوب نمودن و پیوند خوردن است. در
وزنهای دیگر به معنی: داماد شدن و پیوند محرمیت خوردن با کسی و مفاهیمی در
این زمینه بکار رفـته است. و صِـهْـرْ به معنی: گداختگی ـــ داماد ــ شوهر
خواهر ـــ پیوند محرمیت، پیوند زناشوئی و مفاهیمی از این قبیل است. و در آیه
به معنی: جفـت گیری و آمیزش دو جنس مخالف بکار گرفته شده که از معانی آن
است.مِـنْ به معنی «در» است که از معانی آن است. مانند: اذا نـودی لـلصّلاة
مِـنْ یوم الجمعه (جمعه 9) که «مِـنْ» در آیه به معنی « فی یوم الجمعه» است.
..... نکات آیه: 1ـــ اولین موجود زنده موجود بی ریش و پشم (لخت) بوده است.
پس از مدت کوتاهی از آفرینش آن، آفرینش آن بطور نَسَبی (یعنی: از طریق تکثیر
یابی خود آن) و از طریق جفت گیری صورت گرفته:بر اساس شناختی که امروز انسان
از حیات دارد، ابـتـدائی تـریـن شکـل حـیات یک مـولکول لخت بـوده است. ابتدا
خود را تکثیر می کرده و بعد به دو جفت نر و ماده تکامل پیدا کرده و جفـت گیری
صـورت گـرفـتـه است. چـیـزی که انسان به آن رسیده چیزی بهتر و بیشتر از آنچه
آیه توصیف کرده و گفـته در برندارد. ..... هنوز هم حیات به شکل تکثیر موجود
زنده وجود دارد:فـعـل جَـعْــل به معنی « قرار دادن» بر اسـتمـرار دلالت
دارد. وقتی آیه می گوید: آفرینش آن موجود اولیه را بطور نـَسَـبی و صهری «
قرار داد»، به این معنی است که "هر دو حالت (نـَسَـبی و صهری) همچنان ادامه
دارد". یعنی امروزه "تکثیر شدن" نیز مانند "جفـت گیری کردن" وجود دارد.امروزه
نیز تک یاختگان نخستین همچنان به تولید مثل از طریق تقسیم شدن ادامه می دهند.
یک ارگانیسم ساده تک سلولی مثل آمیب خود را به دو قسمت تقسیم میکند. .....


***

freeman625277
07-22-2008
پیک 35

چرند است ترجمه اینچنین است :
" و اوست كسى
كه از آب بشرى آفرید و او را [داراى خویشاوندى] نسبى و دامادى قرار داد و
پروردگار تو همواره تواناست (54) "
آیه به این
اشاره دارد كه از آب منی انسانی ساخته شده و این انسان دارای قوم و خویشی است
كه روابط سببی و نسبی دارند.
شارلاتانها آب را به آب اقیانوسها ترجمه كرده
اند !!!


***

Mazdak Bamdad
07-23-2008
پیک 36


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/10.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=56230#post56230)


با سپاس از مزدک عزیز ...... حـیـات
اولـیـه ............... ( فرقان 54 ) .................... «و این خدا
بود که موجود بی ریش و پشمی را در آب آفرید، مدت کوتاهی بعد خلقـت آنرا
نـَسَبی (یعنی: از خود آن) و از طریق جفت گیری قرار داد». .... «
بَـشَـر» در آیه به مـعـنی: موجود بی مو و ریش و پشم و پولک است که از
جمله معانی آن است. ( و به انسان به اعتبار «بی ریش و پشم» بودن وی
نسبت به سایر مـوجودات بَـشَـر اطلاق شـده است). بَـشَـر در آیه به
معـنی: « لخت» نیز می تواند باشد که از معانی آن است.«صَـهْـر» در اصل
به معنی: گداخـتن و ذوب نمودن و پیوند خوردن است. در وزنهای دیگر به
معنی: داماد شدن و پیوند محرمیت خوردن با کسی و مفاهیمی در این زمینه
بکار رفـته است. و صِـهْـرْ به معنی: گداختگی ـــ داماد ــ شوهر خواهر
ـــ پیوند محرمیت، پیوند زناشوئی و مفاهیمی از این قبیل است. و در آیه
به معنی: جفـت گیری و آمیزش دو جنس مخالف بکار گرفته شده که از معانی
آن است.مِـنْ به معنی «در» است که از معانی آن است. مانند: اذا نـودی
لـلصّلاة مِـنْ یوم الجمعه (جمعه 9) که «مِـنْ» در آیه به معنی « فی
یوم الجمعه» است. ..... نکات آیه: 1ـــ اولین موجود زنده موجود بی ریش
و پشم (لخت) بوده است. پس از مدت کوتاهی از آفرینش آن، آفرینش آن بطور
نَسَبی (یعنی: از طریق تکثیر یابی خود آن) و از طریق جفت گیری صورت
گرفته:بر اساس شناختی که امروز انسان از حیات دارد، ابـتـدائی تـریـن
شکـل حـیات یک مـولکول لخت بـوده است. ابتدا خود را تکثیر می کرده و
بعد به دو جفت نر و ماده تکامل پیدا کرده و جفـت گیری صـورت گـرفـتـه
است. چـیـزی که انسان به آن رسیده چیزی بهتر و بیشتر از آنچه آیه توصیف
کرده و گفـته در برندارد. ..... هنوز هم حیات به شکل تکثیر موجود زنده
وجود دارد:فـعـل جَـعْــل به معنی « قرار دادن» بر اسـتمـرار دلالت
دارد. وقتی آیه می گوید: آفرینش آن موجود اولیه را بطور نـَسَـبی و
صهری « قرار داد»، به این معنی است که "هر دو حالت (نـَسَـبی و صهری)
همچنان ادامه دارد". یعنی امروزه "تکثیر شدن" نیز مانند "جفـت گیری
کردن" وجود دارد.امروزه نیز تک یاختگان نخستین همچنان به تولید مثل از
طریق تقسیم شدن ادامه می دهند. یک ارگانیسم ساده تک سلولی مثل آمیب خود
را به دو قسمت تقسیم میکند.
.....




فزون بر آنچه آزادمرد گرامی گفتند،
نخستین موجود زنده هم
تك یاخته
بوده و از راه بخش شدن ، فزونی
و همانند سازی میكرده است و
نه
از راه جفت گیری. تازه، آدم نخستین
هم پشمالود بوده است! نسبی هم به

بخش شدن خود یاخته نمیگویند! بر این پایه
اینجا هم آن سایت بیسواد
بوده است.

اینهم كه گفته از خود آن، برای این
است كه همه بشر و
همچنان كه
در قران آمده حوا را هم از (دنده ی )
خود آُدم آفریده
است.( من نفس واحده)وگرنه محمد سواد تكیاخته ای نداشته !! [color=#ff0000]




•[color=#ff0000]

Mehrbod
12-20-2012, 01:56 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #5


***

kamran333
07-24-2008
پیک 37

با تشکر از مزدک گرامی و آزاد مرد عزیز
................... در آمدن جانـوران از آب ........ ( نور 45 ) ........
«خدا هر جانوری را (یعنی: همه جانـوران را) در آب آفرید. بنابر این آن که
رویِ شـکـم خـود راه می رود از آنهاست (از آنها آمده)، و آنکه روی دوپا راه
می رود از آنهاست (از آنها آمده)، و آنکه روی چهار پا راه می رود از آنهاست
(از آنها آمده). خدا هر چه را بخواهد می آفریند»..... وقـتی واژه «کُـلّ» بر
سر واژه نکره بیایـد بر تمامیت نوع آن دلالت می کند. مانند: نـَظـّـفـتُ
کُـلّ بـیتٍ=هر خانه ای را تمیز کردم، (که به معنی: "همه خانه ها را تمیز
کردم" می باشد). بنابر این قـاعـده عـبارتِ «کُـلّ دابّـةٍ=هر جانوری» به
معنی «هـمه جانوران» است. و مِـنْ در «مِـن ماء» به معنی «در» است که از
معانی آن است. مانند: « إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ
فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ...=هرگاه در روز جمعه برای نماز فراخوان
داده شد، بـیدرنگ برای پرستش خداوند بشتابید»، که «مِــنْ یَـوم الجمعة» به
معنی: فـی یَـوم الجمعة اسـت. و مِـنْ در «فـَمِـنـْهُـم» و در «مِـنـْهُـم»
ها برای تبعـیض است، (یعنی: برای جداسازی است. به این معنی که واژه «مِـن»
نیز به سهم خود معنیِ جدا شدنِ "آنـکـه روی شکم راه می رود و آنکه روی دوپا
راه می رود و آنکه روی چهار پا راه می رود" از حیوانات دریائی، را به جمله می
دهد). ............. نکـات آیـه: 1ــ همه جانوران در آب آفریده شده اند.
آنهائی که روی شـکـم یـا روی دو پـا یـا روی چهار پـا راه می روند (یعنی در
خشکی زندگی می کنند) از جانوران دریائی آمده اند:ابتدا موجودات دوزیست از آب
در آمده اند و طی میلیونها سال زندگی روی خشکی رفـته رفـته تکامل پیدا کرده
اند و جانوران تنوع یافته اند.قرآن در زمان محمد از طرف کسانیکه خود را
روشنفکر می پنداشته اند خرافات و افـسانه هـای پیشینیان خوانده می شده است.
ولی امروزه همین چیزهای خرافاتی آنروز، از خوراک های دست اول محافل علمی و
روشنفکری است ...... 2ـــ فعل یَخْـلُقُ به معنی می آفریند در وزن مضارع
است:مضارع بـودن فـعـل یَـخـْـلُـق به ایـن معـنی است که خدا همچنان موجودات
جدیدی را می آفریند. برخی می گویند تکامل بیولوژیکی تمام شده و نژادها و تیره
های جدید دیگری بوجود نمی آیند. ولی این صرفاً یک نظریه است و هیچ دلیل علمی
در این رابطه وجود ندارد. از طرفی انسان پیوسته موجودات جدیدی را در دریاها،
جنگـلها و بیابانها پیدا می کند. چند صد سال پیش انسان تعداد انواع موجودات
را چند هزار اعلام کرده بود. امروزه بیش از یک میلیون و هـفـت صد هزار نوع را
می شناسد. ...


***

Mazdak Bamdad
07-25-2008
پیک 38


خدا
هر جانوری را (یعنی: همه جانـوران را) [color=red]درخدا
هر جانوری را (یعنی: همه جانـوران را) آب آفرید[/quote]
وَ
اللَّهُ خَلَقَ كلَّ دَابَّةٍ [b]مِّن مَّاءٍ
فَمِنهُم مَّن یَمْشى عَلى بَطنِهِ ....
خدا همه جنبندگان را از
ى آفریده بعضى از آنها با
شكم خویش و بعضى با دو پا و بعضى با چهار پا راه مى روند خدا هر چه بخواهد
خلق مى كند كه خدا به همه چیز توانا است (45)
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_113.htm#link106


تفسیر
المیزان ،


چم مهادین را چنانكه در بالا امده نوشته : مِّن مَّاءٍ =
" از
آبی " نه " در آب " :از آبی،
یعنی از آب منی آفریده،
در حالیكه این شارلاتان ، در آب بازگردان كرده!

یعنی تقلب زیركانه به سود اسلام ننگین. •


***

kamran333
07-28-2008
پیک 39

با سپاس فراوان ........ بخش عمده هر موجود زنده
ای آب است ........ (انبیاء 30 ) ..... « و هر چیز زنده ای را از آب قرار
دادیم». ... نکـتـه آیه: بخش عـمـده هـر چیز زنده ای آب است:در زبان عربی
مـبحثی وجود دارد بنام مجاز. یکی از مباحث این مبحث اینست که: "می توان چیزی
را با بیشترین صـفـتی که در آن است" توصیف نمود. مثلا به "خانه ای که مصالح
آن عـمـدتاً از تخـته است"، می توان گـفـت: خانه تخته ای. هـر چـند عناصر
دیگری از قبیل آهن، شیشه و غیره نیز کم و بیش در آن بکار رفـته باشد
......... در چهار چوب این مبحث، قرآن موجودات زنده را با آب توصیف می کند.
یعنی: «قـرار دادن هـر چـیز زنده ای از آب»، به این معنی است که: «بخش عـمده
هر چیز زنده ای آب است».هـمـانطور که قرآن موجودات زنده را توصیف می کند «بخش
عـمده آنها (یعنی بیشترین عنصر آنها) آب است». مـثلاً 60 تا 65 درصد بدن خود
ما انسانها آب است. هیچ موجود زنده ای را نمی توان پیدا کرد که بخش عمده بدن
آن آب نباشد. ............


***

Mazdak Bamdad
07-28-2008
پیک 40

آیه و چم راستین ان از
تفسیرالمیزان:
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j14/mizan_29.htm#link264 (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j14/mizan_29.htm#link264)
جَعَلْنَا
مِنَ الْمَاءِ كلَّ شىْءٍ حَىٍ ..

..
اما اگر مراد از رتق
آنها این باشد كه زمین از آسمان ، و آسمان از زمین ، جدا نبود تا چیزى از
آسمان به زمین فرود آید و یا چیزى از زمین بیرون شود، و مراد از فتق آن ،
مقابل این معنا باشد، آن وقت معناى آیه شریفه این مى شود كه : آسمان رتق بود،
یعنى بارانى از آن به زمین نمى بارید، پس ما آسمان را فتق كردیم ، و از آن پس
بارانها به سوى زمین باریدن گرفت ، و زمین هم رتق بود، یعنى چیزى از آن نمى
رویید، پس ما آن را فتق كردیم ، و در نتیجه روییدن آغاز كرد، و با این آیت
خود، برهان خود را تمام كردیم . در این صورت دیگر آیه شریفه با آن معنایى كه
علم امروز اثباتش مى كند ارتباطى ندارد، و چه بسا جمله ((و جعلنا من الماء كل
شى ء حى (( كه بعد از آیه مورد بحث قرار دارد، این معناى دوم را تاءیید كند،
چیزى كه هست در این صورت برهان آیه شریفه مختص مساءله باریدن
آسمان ، و روییدن زمین مى شود، و نظرى به سایر حوادث ندارد، به خلاف
معناى اول كه برهان آیه بر آن معنا شامل همه حوادث مى شود.
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j14/mizan_31.htm




منظور این بوده است كه همه چیز از اب،
( باران و رود و
..) زنده میماند و زنده شده
است، وگرنه همه چیز، از جمله جانداران،
از
پروتون ها و الكترون ها درست شده اند
و آب، تنها یك چینش و یك مولكول از
میان
بیشمار مولكولهایی است كه پیكر آدمی و یا
جانداران را میسازد.

یونانیان باستان هم باور داشتند كه همه چیز
در جهان از ۴ آخشیج باد و
آب و خاك و اتش
درست شده اند. و این هزار سال پیش از قران!


پس بهرروی میبینیم كه سخن معجزه آسا و
" دانشیك" در این
ایه ی قران نیست و بازهم
با خلط معنی، شارلاتان های اسلامیست،بازار
گرمی كرده اند!! [b]•


***

kamran333
07-29-2008
پیک 41

مرسی از جواب های خوبتان ............ آفـریـنـش
انـسـان ........ (حجر 26 ) ..... یکی از مباحث مبحث مجاز در زبان عربی
"گـفـتـن نـتـیجه کار بجای خود کار" است. مانند:ـــ نان می پزم. بجای خمیر می
پزم.ـــ جام شـفـا نوشیدم. بجای جـام دوا نوشیدم.ـــ سیب کاشتم. بجای درخت
سیب یا تخم آنرا کاشتم.ــــ ساعت 12 پرواز می کنم. بجای هواپیما پرواز می
کند. .......... آیه مزبور نیز مانند جملات مزبور در چهارچوب مبحث مجاز گفـته
شده. یعنی "آفرینش انسان" در آیه به معنی آفرینش خود انسان نیست. بلکه آفرینش
چیز دیگری است که قرار بوده نتیجه آن آفرینش انسان بشود. پیش از این نیز در
آیه 20 عنکبوت دیدیم که قرآن گفـت: بروید در زمین و ببینید خدا حیات را چگونه
آغاز کرد:( قـُلْ سـیروُا فِی الاَرْضِ فـَانـْظـُروُا کَـیْـفَ بَـدَاَ
الـْخـَلـْقَ). و در آیه 54 فـرقان دیدیم که خدا "موجود بی ریش و پشمی" را در
آب آفرید (خـَلـَقَ مِـنَ الْـماءِ بَـشَراً).و در این آیه، محل آغاز حیات و
مواد آنرا را گفـته، که از "خاک کوره (خاک آتشفشانی) و در مرداب و گِـل و لای
لجن متعـفـن" بوده است. (یعنی چنین حیاتی تکامل یافـته و راه به پیدایش انسان
برده است). ....... در سوره سجده آیات 7 تا 9 نیز چنین می خوانیم: « الَّذِی
أَحْسَنَ كُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الانـْسَانِ مِنْ طِینٍ ـــ
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ ــ ثُمَّ سَوَّاهُ
وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ
وَالافْئِدَةَ قَلِیلاً مَا تَشْكُرُونَ ».« آن خدائی که آفرینش هر چیزی را
بهتر نمود و آفرینش انسان را در گِـل آغاز نمود ـــ مدت درازی بعد نسل وی را
از چکیده ای از آب بی ارزشی قرار داد ــ مدت درازی بعد او را راست (قامت)
نمود و از روح خود در او دمید. همینطور شنوائی و بینائیها و احساسات (اعصاب)
برای شما درست کرد. افراد کمی از شما سپاسگذار هستند». .............. در این
آیات می بینیم که انسان راست قامت کرده شده (یعنی در آغاز آفرینش خود راست
قامت نبوده)، و پیش از راست قامت شدن نیز از طریق نطفه تولید مثل داشته، و
راست قامت شدن وی نیز مدت زمان درازی پس از تولید مثل وی از طریق نطفه صورت
گرفته، (چنانکه حرف ثـُمّ که برای بیان فاصله زمانی و زمان بلند مدت است بر
آن دلالت دارد). دمیده شدن روح خدائی در وی بمعنی: دادن کارکرد و عملکرد
خدائی به وی است. یعنی اندیشمند نمودن وی. (واژه روح از جمله به معنی: حرکت و
کارکرد و عملکرد است).....................


***

Mazdak Bamdad
07-30-2008
پیک 42

اینهم بیخود است، چرا كه در قران امده است كه الله
جهان
را ( و از جمله آدم) را در شش روز آفرید و این
آفرینش در آن ۶ روز پایان
گرفته. در حالیكه روند تكامل
روندی همیشگی است و پایانی ندارد.
فزون
براین، معنی "ثم " : مدت درازی ! نیست بلكه " سپس"
است و بسته به سیاق
آیات است كه درازی و كوتاهی این
سپس، دانسته میشود. چون این عملیات انسان
سازی در
دوز های پایانی آفرینش ۶ روزه بوده، پس به تكامل آدمی
در روند
" پس از افرینش" پیوند ندارد و ثم به معنی سپسكوتاه مدت و یا بیدرنگ
است.


" این معنی از انجا یافت میشود كه قرار دادن چشم و
گوش
را پس از دمیدن روح كه اینجا " اندیشمندی" بازگردان شده،
بدست الله
انجام شده و روشن نیست كه این موجوداندیشمند!!
و .. چگونه تا آنزمان بدون
چشم و گوش زندگی میكرده!!"
ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ
فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ
اندیشمندی هم دارای درجات است
و نه اینكه بگوییم كه
از این مرز به پیش، آدمی اندیشمند نبوده و سپس
اندیشمند
بوده!" حتی میمون هم بدرخور خود، اندیشمند است : گویا
الله
كمی كمتر از روح خود را در شامپانزه دمیده!!
بهرروی این ها بازی با واژگان
قران، برای همساز كردن
آن با دانش مدررن و داروینیسم هست ، همان
داروینیسمی
كه دهه ها انكار و لعن میكردند و اكنون از ناچاری
دست
بدامان دانش شده و اراجیف قران را جامه ی دانش میپوشانند
تا چند
ناآگاه دیگر را به هوای علمی بودن ! قران ، خر كنندو به مفت خوری
فاشیستی خود پی بگیرند! •



***

kamran333
07-30-2008
پیک 43

به قول تازیان همه این سایت ارجاف است ... ارجاف:
خبرهای نادرست و سخنان دروغ گفتن و مردم را به هیجان افکندن .... به امید
ایرانی بهکام ................ پـیـدایـش گـیـاه وار انسان ....... (نوح 17 )
.......... «خدا شما را "گیاه وار" از زمین رویانید»! ............ آیه نقل
قول صحبت حضرت نوح به قوم خود است. تـشـبیـه رویـش انـسـان از زمـیـن مانند
رویش گیاه بـه این معنی است که انسان درجا آفـریده نشده بلکه ضمن مراحلی گیاه
وار آفـریده شده است:ـــــــ گـیـاه (یعـنی دانه ای که منجر به پـیدایش گیاه
می شود) در ابتدای خود عنصری بسیار ساده و در آب و خاک است. بنابر این انسان
(یعنی موجودِ زنده ای که منجر به پیدایش انـسـان شـده) نـیـز در ابـتـدای
خـود می بـایست عنصری ساده در آب و خاک بوده باشد. بر اساس شناخت امروزی ما
از حیات اولـیه، چنین نیز بوده است. ... ...... ـــــــ گـیـاه رفـتـه رفـتـه
جـوانه می زند و شـاخ و بـرگ می دهد. بـنابر ایـن آن عـنصر حیاتی اولیه نیز
رفـته رفته پیچیده و پیچیده شده و صاحب شاخ و برگ یعنی دست و بال و غـیره شده
است.چـیـزی که یک پـیامبر در چند هزار سال پیش گفـته و کسانیکه خود را
روشنفکر می دانسته اند به آن می خندیده اند امروزه علم عصر ماست. ........


***

Mazdak Bamdad
07-31-2008
پیک 44

آیه و چم راستین ان از
تفسیرالمیزان:
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200003.htm#link24 (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200003.htm#link24)
وَ
اللَّهُ أَنبَتَكم مِّنَ الاَرْضِ نَبَاتاً(17)
ثمَّ یُعِیدُكمْ فِیهَا وَ
یخْرِجُكمْ إِخْرَاجاً(18)


یعنى خدا شما را از زمین
رویانید، رویاندن نبات ، چون خلقت انسان بالاخره منتهى مى شود به عناصر زمینى
، و خلاصه همین عناصر زمین است كه به طور خاصى تركیب
مى شود، و به صورت مواد غذایى در مى آید، و پدران و مادران آن را مى خورند، و
در مزاجشان نطفه مى شود، و پس از نقل از پشت پدران به رحم مادران ، و رشد در
رحم كه آن هم به وسیله همین مواد غذایى است ، به صورت یك انسان در مى آید و
متولد مى شود. حقیقت نبات هم همین است ، پس جمله مورد بحث در مقام
بیان یك حقیقت است ، نه اینكه بخواهد تشبیه و استعاره اى را به كار
ببرد.
ثمَّ یُعِیدُكمْ فِیهَا وَ یخْرِجُكمْ
إِخْرَاجاً

منظور از ((برگرداندن به زمین )) این است كه شما را مى میراند، و در قبر مى كند. و منظور از
((اخراج )) این است كه روز قیامت
براى جزا از قبر بى رونتان مى آورد. پس آیه مورد بحث با آیه قبلیش مجموعا
همان را مى خواهند افاده كنند كه آیه زیر در مقام افاده آن است
:


ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه
50

و در اینكه فرمود: ((و یخرجكم )) و نفرمود: ((ثم یخرجكم )) اشاره است به اینكه اعاده شما به زمین و بیرون آوردنتان در
حقیقت یك عمل است ، و اعاده جنبه مقدمه را براى اخراج دارد، و انسان در دو
حال اعاده و اخراج در یك عالم است ، آن هم عالم حق است ، همچنان كه در دنیا
در عالم غرور بود.



همچنان كه از تفسیر المیزان هم
دیده میشود، سخن از این
است كه
آدمی در ریشه،از زمین آفریده!!?? شده.
سخنی از " گیاه وار"
آفریده شدن نیستو آدمی هم هرگز از "گیاهان" تكامل نیافته !


یس اینجا معجزه علمی ! در كار نیست!
آدمی هزاران سال پیش
از قران هم
میدانسته است كه زندگی و رویش
و به زندگی و رویش گیاهان
وابسته
است كه بنمایه بنیادین همه خوراكی
ها هستند. بر این پایه اینهم
یك شارلاتانبازی دیگر اسلامیست های ضد بشر بود. •


***

kamran333
07-31-2008
پیک 45

مرسی مزدک عزیز ................. آفرینش بشر ضمن
مراحل بلند مدت .... (نوح 13-14 ) ................. « مشکل شما کدام است که
به خدا شکوهمندانه نگاه نمی کنید در حالیکه شما را طی دوره های بلند مدت
آفرید». ............. آیه نقـل قول از گفتارهای نوح به قوم خود است. وی چند
هزار سال پیش از میلاد به مردم خود گفته بوده که انسان ضمن مراحل بلند مدت
«انسان» شده، ولی مردم طبق معمول بـوی می خندیده اند و از جمله بوی می گفته
اند: تو حالت خوب نیست. (اطوار از جمله جمع « طـَور» است به معنی: یک گام، یک
مرحله، یک حالـت از گامها و مراحل و حالات شئ)...........................
منظور آیه از " روآوردن با وقار و شکوهمندانه به خدا" بخاطر آفرینش انسان در
دوره های طولانی، این بوده که از آنجا که انسان در دراز مدت آفریده شده مانند
هر چیز دست ساز وقـت گیرِ دیگر ارزشمند و نفیس است، و خالق آن نیز ارزشمندتر.
بنابر این انسان باید با وقار و شکوه به آفـریدگار شکوهـمـند خود
روبیاورد.............

Mehrbod
12-20-2012, 01:57 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #6


***

Mazdak Bamdad
08-01-2008
پیک 46

آیه و چم راستین ان از
تفسیرالمیزان:
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200003.htm#link24 (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200003.htm#link24)
مَّا
لَكمْ لا تَرْجُونَ للَّهِ وَقَاراً(13)
وَ قَدْ خَلَقَكمْ
أَطوَاراً(14)


راستى شما را چه مى شود كه براى خدا عظمتى قائل
نیستید (13).
با اینكه اوست كه شما را به اشكال و احوالى
مختلف آفرید (14).

این جمله حال از فاعل فعل
((ترجون )) است ، و كلمه ((اطوار)) جمع طور است ، و ((طور)) به معناى حد هر چیز و
آن حالتى است كه دارد. و حاصل معناى جمله این است كه : شما براى خدا امید
وقار و ثبات در ربوبیت ندارید، در حالى كه خود شما را او خلق كرد و به اطوار
و احوال گوناگون خلق كرد، كه هر طورى طور دیگر را به دنبال دارد، یك فرد از
شما را نخست خاك آفرید، آنگاه نطفه ، سپس علقه و در مرحله چهارم مضغه و در
مرحله پنجم جنین ، و در مرحله ششم طفل و آنگاه جوان و سپس سالخورده و در آخر
پیر آفرید، این راجع به فرد فرد شما بود. جمع شما را هم مختلف آفرید، هم از
نظر نر و مادگى ، و هم از نظر رنگ ، قیافه ، نى رومندى ، ضعف و غیر ذلك ، و
آیا این چیزى به جز تدبیر است ؟ پس مدبر امور شما خود اوست ، پس او رب شماست
.
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200004.htm



مشکل
شما کدام است که به خدا شکوهمندانه نگاه نمی کنید در حالیکه شما را طی دوره های بلند مدت آفریدمشکل
شما کدام است که به خدا شکوهمندانه نگاه نمی کنید در حالیکه [FONT
color]».[/quote]
hehe



اینجا میبینیم كه یك تقلب ارزان در بازگردان
كرده اند،
شارلاتان های سایت قرانشانسیو اسلامیست های ضد بشر.


***

kamran333
08-01-2008
پیک 47

بهکام باشید مزدک عزیز ................ تنوع
یافتن جانوران و هر یک از نژادهای آنها ................. ( جاثیه 4 )
............... « و در خلقت خود شما و خلقت هر نوع جانور دیگری که بطور غیر
منظم گسترش میدهد نشانه هائی برای کسانیکه مسائل را عینی و مادی می فهمند
وجود دارد»! .................. نکته آیه: 1ـــ موجودات بثّ پیدا می کنند.
2ـــ فعل « یبثُّ» در وزن مضارع است. 3ـــ در خلقت انسان و خلقت هر جانور
دیگری نشانه هائی وجود دارد ................... 1ـــ موجـودات بثّ پیدا می
کنند:واژه بَثّ به معنی: گسترش دادن (یا پخش نمودن) غیر منظم است. (یعنی:
گسترش دادن یا پخش نمودن چیزی به شیوه ها و اشکال گوناگون و متنوع). و «بثّ»
نمودن هر نوع جانوری به این معنی است که: هر نوع جانوری (یعنی هـر نژاد و
تیره ای از جانوران) را در اشکال و صورتهای متنوع زیاد می کند. که بطور ضمنی
و تلویحی به این معنی است که آنـها را از همدیگر در می آورد
........................ 2ـــ فعل « یبثُّ» در وزن مضارع است:مضارع بودن
فعـل « یَـبُـثُّ» به این معنی است که هـنوز نیز نژادهـا و تیره های جدیدی از
انواع موجودات آفریده می شوند. چند صد سال پیش انسان انـواع مـوجودات را
شمرده بود و عددی حول و حوش هفت هزار را برای آنها تعـیـین کرده بود. امروزه
انسان در حدود بیش از یک میلـیون و هـفت صد هـزار نوع موجود زنده را می
شناسد. و پیوسته انواع جدیدی را پیدا می کند. (برخی نوشته اند که تکامـل و
تـنوع انـواع مـوجـودات تـمـام شـده و دیـگـر مـوجـود جـدیـدی بوجود نمی آید.
(ولی این فـقـط یک نظریه است و هـیچگونه توضیح و مبنای علمی برای آن وجود
ندارد). ..................... در خلقت انسان و خلقت هر جانور دیگری نشانه
هائی وجود دارد:تصویر 1 دست انسان، تصویر 2 بال یک پرنده، تصویر 3 بال خفاش و
تصویر 4 بال مارمولک پرنده، تصویر 5 فسیل یک جانور دوزیست است. در همه آنها
مچ بازو، مـچـهـای سـاعـد، مچهای دست و انگشتان مشترک است. تفاوت در شکـل و
اندازه آنها است که به نوع کاربرد آنها مربوط می شود.آیه خطاب به بت پرستان
است که برای هر چیزی خدائی قـائل بودند. آیه با استدلال به ساختمان بدن انسان
و جانوران یگانگی خدا را استدلال می کند. و منظور آن اینست که در موجودات ردی
بیش از رد یک آفریننده دیده نمی شود..............


***

Mazdak Bamdad
08-01-2008
پیک 48

آیه و چم راستین ان از
تفسیرالمیزان:
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j18/al180018.htm#link158 (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j18/al180018.htm#link158)
وَ
فى خَلْقِكمْ وَ مَا یَبُث مِن دَابَّةٍ ءَایَتٌ لِّقَوْمٍ
یُوقِنُونَ(4)
به درستى در آسمانها و زمین آیت ها هست براى مردم با ایمان
(3).
و نیز در خلقت خودتان و جنبندگانى كه همواره منتشر مى كند آیت ها هست
براى مردمى كه اهل یقین باشند (4).
كلمه ((یبث (( از مصدر ((بث (( است كه به معناى متفرق كردن و افشاندن است . و
[color=red]بث جنبندگان به معناى این است كه خداى تعالى آنها را در زمین
منتشر و متفرق كرده ، همچنان كه در جاى دیگر در باره خلقت انسان
فرموده : ((ثم اذا انتم بشر تنشرون
((.
و معناى آیه شریفه این است
كه : و در خود شما از حیث وجودتان كه وجودى است مخلوق و نیز در جنبندگان از
این حیث كه خداى تعالى خلقشان كرده و در زمین متفرق و
پراكنده ساخته ، آیاتى است براى مردمى كه راه یقین را سلوك مى
كنند.
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j18/al180019.htm



اینجا میبینیم كه یك تقلب ارزان در بازگردان
كرده اند،
شارلاتان های سایت قرانشانسیو اسلامیست های ضد بشر.


***

kamran333
08-01-2008
پیک 49

مرسی مزدک گرامی ................ آدم ...... (
اعراف 11 ) ............... « ما شما را آفریدیم، مدت درازی بعد رفته رفته به
شما رنگ و رو (رنگ و روی بشری) دادیم، و مدت درازی بعد به فرشتگان گـفـتیم:
به آدم تن بدهید (تسلیم وی شوید). همه تسلیم شدند بجز ابلیس که با تسلیم
شوندگان نبود». ................ نکات آیـه: 1ـــ انسان مدت درازی پس از
آفریده شدن رفته رفته رنگ و روی انسانی داده شده: مدت درازی پس از آفریده شدن
رفـتـه رفـتـه رنگ و روی انسانی بخود گرفتن، به این معنی است که انسان پیش از
اینکه شکل و شمایل انسانی بخود بگیرد در شکل و شـمـایل دیگری از حیات و زندگی
وجود داشته است. یعنی از انسان موجود دیگری به انسان تبدیل شده است. فعلاً
نزدیک ترین حیوان به انسان میمون است که انسان می تواند تکامل یافـته آن
باشد. ....................... 2ـــ مدت درازی پس از رنگ و روی انسانی گرفتنِ
انسان، ملائکه به آدم تن داده اند:آدم یعنی چه و آدم مورد نظر آیه کدام
است؟واژه «آدم» در اصل اَءْدَمْ است. وقتی دوتا همزه بترتیب مفـتوح و ساکن
کنار هم قرار بگیرند، در هم ادغام شده و به «آ» تبدیل می شوند. به این ترتیب
واژه اَءْدَمْ به آدم تبدیل شده. اَءَْدَمْ بر وزن اَفْعَـلْ صفت تفضیلی است.
به معنی: چیزیکه بهـتـر یا بیشتر می تواند میان دو یا چند مـتـضـاد،
ناهـمـاهـنگ، ناسازگار، ناهمخوان و غیره برود و آنها را هماهنگ، سازگار،
همخوان، و منطـبـق و غیره بکند. ................. برای آشنائی بیشتر با واژه
آدم برخی از واژه های هم خانواده آنرا می بینیم:«به میانجی اَدْمَهْ هـم
گفـته شده (چون میان دو چیز می رود و مسائل آنها را حل می کند) ــــ به نمک،
زرد چـوبـه، فـلـفـل، سرکه و مواردی از این قـبـیل اُدْمْ هـم گـفــته شـده،
و بـه ادویه جات روی هم رفـته اَدْمْ و اِدام هم گفـته شده (چون میان دو یا
چـنـد چـیز مختـلـف و ناهـمـگون میروند و نوعی هـماهـنگی و یگانگی مـیان آنها
ایجاد می کنند) ــــ به چربی اِدامْ هم گـفـتـه شـده (چون اصطکاک و تـضـاد
میان دو چیز را رند می کند) ـــــ و به واشـر چـرمی اَدْمْ هـم گفـته شده
(چون هـماهـنگـی و انـطـباق بیشتر و بهتری را میان دو یا چند چیز نا منطبق
ایجاد می کند). .................. با توجه به معنی واژه «آدم» که به معنی:
چـیـزی اسـت کـه بـهـتـر یـا بیشتر می تواند میان دو یا چند متضاد، ناهماهنگ،
ناسازگار، ناهمخوان و غیره برود و آنها را هماهنگ، سازگار، همخوان، و منطبق و
غیره بکند، وقتی انسان انـدیـشــمـنـد شـده و توانسته بهتر و بیشتر از
موجودات دیگر مسائل خود را حل بکـند، خداوند وی را آدم نامیده است. (جمع آن
اوادِم است. اَوادِم بر وزن اَفاعِل است. این وزن برای جمع بستنِ وزنِ
اَفْعَل است. در ابتدا گـفـتیم کـه آدم در اصل اَءْدَمْ بر وزن اَفـْعَـل
است). ............ آدم در آیه نام نوعی انسان است، (یعنی به معنی «انسان»
است نه نام یک نـفـر). در جـاهای دیگـر نـیـز واژه «آدم» بـه معنی انسان بکار
گرفـته شـده. مثلاً داستان آدم در سـوره ص آیه 71 ببعد و در سـوره حجر در آیه
26 ببعد تکرار شده و در آنجا بجای واژه « آدم» واژه «بشر» آمده. و داستان
مطرح شده در سوره ص نیز در سوره سجده تکرار شده و در آنجا بجای واژه «بشر»
واژه «انسان» آمده است.به این ترتیب وقتی حیوان رنگ و روی انسانی بخود می
گیرد و اندیشمند می شود و می تواند میان اشیاء و مسائل برود و آنها را نسبت
به سائر موجودات بهتر و بیشتر حل کند، آدم نامیده شده است.ملائکه یعنی چه و
چگونه به آدم تن داده اند؟ ............ واژه «مَـلائِـکِـه» جمع مَـلـَکْ
است (از مصادر مَـلـْکْ ـ اَلـَکْ و لَـئْک) به مـعـنی: پـیـام رسـانـنـده،
واسط، کسی یا چیزیکه بنمایندگی از کسی کاری را انجام می دهد، گمارده، و
مـفـاهـیـمـی از این قـبـیل است. در قـرآن از جـمـلـه به قـوانین طبیعت
(مانند نیروی جاذبه) و نـیـروهـا و مـوجوداتی که از طرف خداوند مأموریت می
گیرند اطلاق می شـود. از آنـجـا کـه آنـهـا انـدیـشـمـنـد و خـلاق نیسـتند و
با اراده خود کار نمی کـنند، پائین تر از انسانِ اندیشمند، خلاق و با اراده
قـرار می گـیرند و انسان بر آنها برتری دارد یا بر آنها متسلط می شود. مثلاً
انسان بر نیروی جاذبه غلبه میکند و زمین را ترک می کند. ..........


***

Mazdak Bamdad
08-02-2008
پیک 50

آیه و چم راستین ان از
تفسیرالمیزان:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَكمْ ثُمَّ
صوَّرْنَكُمْ ثُمَّ قُلْنَا
لِلْمَلَئكَةِ اسجُدُوا لاَدَمَ فَسجَدُوا إِلا إِبْلِیس لَمْ یَكُن مِّنَ
السجِدِینَ(11)
شما را خلق كردیم آنگاه نقش
بندیتان نمودیم ، سپس به فرشتگان گفتیم كه آدم
را سجده كنید، همه سجده كردند مگر ابلیس كه از سجده كنندگان
نبود(11)
این آیات ابتداى خلقت انسان و صورت بندى او و
ماجراى آن روز آدم و سجده ملائكه و
سرپیچى ابلیس و
فریب خوردن آدم و همسرش و خروج شان از بهشت و سایر امورى
را كه خداوند براى آن دو مقدر كرده بود بیان مى فرماید.
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j8/al800002.htm#link12


میبینیم كه داستان در باره ی آفرینش آدم و رانده
شدن او
از بهشت است و پیوندی با زندگی او
در زمین و میمون ها !! ندارد!!

تازه، آدمیان از میمون ها پدید نیامده اند ، بلكه
آدمیان و میمون ها
خود از پریمات های نخستین
و آنها از نخستین پستاندا موش مانند نخستین
و
آنها از ماهی های نخستینی و انها هم از چند یاخته
های نخستینی و انها
اهم از تك یاخته ها و آنها
هم از اسید های امینه و انها هم از نیتروژن و

كربن و هیدروژن و آنها هم از الكترون ها و
كوارك ها، .. در روی زمین
در اثر تكامل انواع
و بدون دخالت دست الله ! پدید آمده اند ومعنی
"ثم " : مدت درازی ! نیست بلكه " سپس" است
و بسته به سیاق آیات است كه
درازی و كوتاهی این
سپس، دانسته میشود. چون این عملیات انسان سازی!!
در
روز های پایانی آفرینش ۶ روزه بوده، پس به تكامل آدمی
در روند " پس
از افرینش" پیوند ندارد و ثم به معنی سپس
كوتاه مدت و یا بیدرنگ است.

این معنی از انجا یافت میشود كه قرار دادن چشم و گوش


را پس از دمیدن روح كه اینجا " اندیشمندی" بازگردان
شده،
بدست الله انجام شده و روشن نیست كه این موجوداندیشمند!!
و ..
چگونه تا آنزمان بدون چشم و گوش زندگی میكرده!!"
ثُمَّ
سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ
رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ
---


آدم هم در قران یك تن است كه حتی همسرش ( حوا ) را
هم
طبق قران، ات تن خود او ساخته اند، بگونه ای كه
كل آدمیان از یك تن یعنی
آدم ، پدید آمده اند و این در آیه
خود قران، به روشنی ( صریحا ً) آمده است
: " ..من نفس واحده.."
---------------] گفته های
بیسواد های شارلاتان سایت قران شناسی،


سراسر فریب و دروغ برای حفظ بیضه اسلام ضد بشری
است.






***

kamran333
08-02-2008
پیک 51

ببینید چه مزخرفاتی سر هم کرده اند تا هر چیزی را
با دانش امروز پیوند بزنند ..................... هم ملیتی انسان، جانوران و
پرندگان ........ ( انعام 38 ) ................ «هیچ جانوری در زمین یا
پرنده ای که با دو بال پرواز می کند نیست مگر اینکه همه امتهائی مانند شماها
هستند»! ...................... نکته آیه: جانوران و پرندگانی که با دوبال
پرواز می کنند امت (یا ملیتهائی) مانند انسانها هستند:منظور از همگونی امتی
یا ملیتی میان جانوران و پـرندگان با انسان می تواند: از جنبه نحوه آفـرینش
آنها باشد، و می تواند از جنبه بافت آفرینش آنها باشد، و می تواند از هر دو
جنبه باشد. ............... اگـر مـنـظور از آن جنبه آفـریـنـش آنـهـا بـاشـد
در آن صـورت آیـه به این معنی است که انواع تیره های حیوانات مزبور و پرندگان
از همدیگر ریشه گرفـتـه اند، چون پیش از این خواندیم که همه تیره های انسانی
(یعنی همه امتها و ملیتها) از یک پدر و مادر ریشه گرفته اند، بنابر این
همگونی امتی یا مـلـیـتی در آنـها و در انسانها میبایست در "از هم ریشه گرفتن
آنها و تیره بـنـدی شدن آنها" باشد. ..................... و اگر منظور از
همگونی امتی و مـلـیـتـی آنـهـا بـا انـسانها در بافت آفرینش آنـهـا باشـد در
آنـصورت آیه به این معنی است که آنها و انسانها از بافت و سـاختار زیربنائی
آفرینشی مشترکی برخوردارند، کـه پـیـش از این نمونه ای را در این رابطه در
آیه چهارم سوره جاثیه دیدیم. .................


***

Mazdak Bamdad
08-02-2008
پیک 52

آیه و چم راستین ان از
تفسیرالمیزان:
وَ مَا مِن دَابَّةٍ فى الاَرْضِ وَ لا طئرٍ یَطِیرُ
بجَنَاحَیْهِ إِلا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطنَا فى الْكِتَبِ مِن
شىْءٍ ثُمَّ إِلى رَبهِمْ یحْشرُونَ(38)
و هیچ جنبده اى در زمین و پرنده
اى كه با دو بال خود مى پرد نیست مگر اینكه آنها نیز مانند شما گروههائى
هستند، و همه به سوى پروردگار خود محشور خواهند شد، ما در كتاب از بیان چیزى
فروگذار نكردیم (38)

این آیه خطابش به مردم است ، و مى
فرماید حیوانات زمینى و هوائى همه امتهائى هستند مثل شما مردم ، و معلوم است
كه این شباهت تنها از این نظر نیست كه آنها هم مانند مردم داراى كثرت و
عددند، چون ، جماعتى را به صرف كثرت و زیادى عدد، امت نمى گویند، بلكه وقتى
به افراد كثیرى امت اطلاق مى شود كه یك جهت جامعى این كثیر را متشكل و به
صورت واحدى درآورده باشد، و همه یك هدف را در نظر داشته باشند حال چه آن هدف
، هدف اجبارى باشد و چه اختیارى .
همچنانكه از این نظر هم نیست كه این
حیوانات انواعى و هر نوعى براى خود امتى است كه افرادش همه در نوع خاصى از
زندگى و ارتزاق و نحوه مخصوصى از تناسل و تولیدمثل و تهیه مسكن و سایر شؤ ون
حیات مشتركند، زیرا اگر چه این مقدار اشتراك براى شباهت آنها به انسان كافى
است ، لیكن از اینكه در ذیل آیه فرمود: (( ثم الى ربهم
یحشرون )) استفاده مى شود كه مراد از این شباهت تنها
شباهت در احتیاج به خوراك و جفتگیرى و تهیه مسكن نیست ؛
بلكه در این بین ،
جهت اشتراك دیگرى هست كه حیوانات را در مساله بازگشت به سوى خدا شبیه به
انسان كرده است .
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j7/miz00007.htm#link42 (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j7/miz00007.htm#link42)




میبینیم كه چم آیه تنها این است كه پرندگان و غیره هم مانند
شما
گروه گروه هستند ( كه خیلی معجزه نكرده!) و همانندی در گروه
گروه
بودن شان است ( تفسیر المیزان به گروه های اجتماعی
تفسیر كرده..)و نه در
ریشه و چیزهای دیگر كه فریبكاران سایت
قران شناسی ادعا كرده اند. از سوی
دیگر بگفته ی دانشمندان,
آدمیان همه از یك " پدر و مادر" ریشه نگرفته اند.
تیره های پرندگان
و غیره هم از " همدیگر" ریشه نگرفته اند. اینكه میگویند
كه مثلا ً
پرندگان از خزندگان ریشه گرفته اند، به معنی خزندگان امروزین

نیست، بلكه خزندگان نخستینی و دیناسور ها و غیره است.پس
به " بافت
افرینش " !! پیوندی ندارد و به " بافت اجتماعی" كار دارد.

پس بازهم
:
١- دروغ در بازگردان
٢- دروغ و فریب در سفرنگ
۳- بیسوادی
دانشیك
۴- پررویی بی مرز




***

kamran333
08-03-2008
پیک 53

مرسی مزدک گرامی .............. قـیـامـت
............... (حج 1 - 2 ) .................. تأثیرات زلزله روی موجودات
زنده ................... «مـردم! رهنمودهای آفریدگار خود را بکار بگیرید که
لرزش روز رستاخیز لرزشی بی سابقه است ـــ روزیکه با آن مواجه شوید: هر شـیر
دهنده در حال شیر دهی شیرخوار خود را رها می کند وهر ماده بارداری وضع حمل
میکند، و مردم را مست می بینی در حالیکه مست نیستند بلکه مجازات خـدا طولانی
است». ........................ نکات آیـه:1ـــ زلزله باعث وضع حمل می
شود،انسان را مست می کند، باعث رها نمودن شیردهی می شود:موجهای صوتی با تناوب
ضعیف، با تواتر و تناوب ضعیف تر از شنوائی بشر (مادون صوت) با 7 ــ 15 نوسان
در هر ثانیه، بیش از آنچه شنیده شوند احساس می شوند و روی موجودات زنده تأثیر
می گذارند. نمونه این نوع تواتر و تناوبِ صوتی زلزله ها هستند. زلزله در صورت
شـدید بودن و طول کشیدن از جمله همین تأثیراتی که در آیه بیان شده را روی
انسان می گذارند. کسیکه در حال شیردادن به نوزاد است شیر دهی نوزاد را رها می
کند. کسیکه باردار است وضع حمل می کند. و انسان گیج و منگ میشود یا به توصیف
قـرآن "مست" بنظر می رسد. ....................... 2ـــ روز رستاخیز با زلزله
بی سابقه همراه خواهد بود:زمین از جهت غرب در جهت شرق بدور خود می چرخد که
این امر یکی از دلایل ایجاد شب و روز در روی زمین است. هر صد سال یک هزارم
ثانیه از سرعت حرکت زمین بدور خود کاسته میشود (به عبارتی هر یک قرن یک هزارم
ثانیه به طول روز اضافه می شود). طوری که حدوداً 4 هزار میلیون سال پیش سرعت
زمین آنقدر زیاد بوده است که طول شب و روز 4 ساعت بوده است. نتیجه کم شدن از
سرعت زمین اینست که روزی زمین از حرکت باز خواهد ایستاد و بعد به سمت عکس
حرکتِ کنونی خود حرکت خواهد کرد (یعنی از شرق به غرب)، و خورشید نیز از غرب
طلوع خواهد کرد. در مدتی که زمین از حرکت باز خواهد ایستاد دچار تنش و
لرزشهای سهمگینِِ بی سابقه خواهد شد. .............


***

Mazdak Bamdad
08-03-2008
پیک 54

مردم آنزمان ، هم با پدیده ی زمین لرزه آشنا بودند
و هم
میدانستند ترسناك است و هم اینكه زنان از
ترس میتوانند بچه بیندازند و یا
بچه شیر خواره را
رها كنند و یا به گیجی دچار شوند. این ایه هم
چیزی
فرای این ننوشته و معجزه نیست و دیگر چیز ها
مانند فركانس صوتی و
این ها را . خود اسلامیستهای
شیاد سایت قران شناسی به این نوشته افزوده
اند
كه ظاهر علمی ! بخود بگیرد و گویا قران اینها را هم
میدانسته
!!


اینهم كه زمین گویا در روز قیامت و زلزله راستای
چرخشی
خود را دگرگون خواهد كرد هم یك ادعا و
پیش بینی است و ربطی به معجزه ی
علمی ندارد
و طبق فیزیك هم لنگر چرخشی زمین ، نمیتواند بدوندخالت یك
جرم دیگر، دگرگون شود ( مهاد پایایی مومنتوم)


اینكه از تندای چرخشی زمین كم میشود به انگیزه ی
مالش (
اصطكاك) با كره ی ماه و خورشید است و
پس از میلیونها سال، زمین تنها
یكبار در سال بگرد خود
خواهد گردید ولی هرگز به راستای وارون
چرخشی
نخواهد رسید، درست مانند یك توپ بیلیاردكه در اثر اصطكاك
با تخته
بیلیارد، می ایستد ولی اصطكاك سبب نمیشود كه توپ
در راستای وارون هم انرژی
و تندا بگیرد. این نشان میدهد
كه بازهم نویسندگن سایت الهی عبادی قران
شناسی، سوادفیزیك ندارند !

Mehrbod
12-20-2012, 01:58 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #7


***

kamran333
08-07-2008
پیک 55

مرسی مزدک گرامی ............ صـدا مـی کُـشـد
.......... ( زمر 68 ) ......... « و در شـیـپـور دمـیـده خواهد شد و هـر کـه
در زمین و سـیارات باشد بیهـوش شده و می میرد غیر از آنکه خدا آنرا استثناء
کرده باشد». ............. نکات آیه: 1ـــ صدا انسان را بیهوش می کند و می
کشد: واحد اندازه گیری شدت صدا دسیبل است. پائین ترین صدائی که انسان می
تواند بشنود 20 دسیبل است. هنگامیکه شدت سر و صدا نزدیک 45 دسیبل است انسان
به آسودگی نمی تواند بخوابد، نزدیک 85 دسیبل دردهای گوش آغاز می شود. در سر و
صداهای نزدیک به 90 دسیبل آدم نمی بایست 8 ساعت بیشتر در آن فضا بماند، در
100 دسیبل نمی بایست بیش از دو ساعت بماند، در 110 دسیبل نمی بایست بیش از
نیم ساعت بماند، و به 160 دسیبل که برسد آدم کر می شود. ........... در شدت
سر و صدای دستگاهای ما فوق صوت که به 200 دسیبل می رسد بافت های خیلی از
جانواران دریائی دریده می شود و می میرند. پرنده بلدرچین اگر صدای رعد شدید
بشنود می میرد. فـشار موج بالای 200 دسیبل برای انسان کشنده است. مثلاً
انفجار یک بمب اتم در فـاصله 500 متری می تواند انسان را بکشد. (البته گرمای
آن در آن فاصله کشنده تر است ولی در صورت کشته نشدن با گرمای آن از صدای آن
می میرد). ..................... 2ـــ هنگام قیامت کسانی در سیارات خواهند
بود: موقعیت عـلـمی انـسـان امـروز و رفـتن وی بـه مـاه درسـتی رفــتـن
انـسان به سیارات دیگر و بودن وی در آنها را تأیید می کند................


***

Mazdak Bamdad
08-07-2008
پیک 56

پیش از اسلام در تورات هم هست كه با شیپور چه و چه
میشود
و دیوار ها هم حتی فرو میریزند، پس پیش از قران دانسته بوده
و
اگر معجزه ای باشد ، از آن تورات است.
از ان گذشته سماوات را به سیارات !
بازگردان كرده است !!
و مسخره تر از همه اینكه، صوت یك شیپور، اصولا ً در
خلاء و
جایی كه جناب فرشته هست، پخش نمیشود كه به زمین و
دیگر سیارات
هم برسد یا خیر! حال چند دسی بل هم باشد یاخیر!!
تازه اگر خلاء هم نمیبود،
تندای پخش صوت در هوا به اندازه ای
كم است كه میلیارد ها سال به درازا
میكشد كه به ته كهكشان
خودمان برسد تا چه رسد به كهكشانهای دیگر
!!
كوتاه سخن اینكه، جوك خوبی بود و به بیسوادی الله و نوكرانش
در سایت
قران شناسی كلی این شب جمعه خندیدیم !! •



***

kamran333
08-07-2008
پیک 57

مرسی مزدک عزیز ... امیدوارم شب جمعه که هیچ هر
روز با سخنان این معلم دینی و قرآن شاد شوید ............ حال میخواهم مطلبی
از این مردک را بیاورم که نام مزخرف بزرگ بر آن نهادم ............. این هم
مزخرف بزرگ این بی خرد که با دروغ و فریب زندگی می کند ....................
مـراحـل وقـوع قـیـامـت ................. ( قیامت 6 - 10 ) .... ( تکویر 1 -
2 ) ..... ( تکویر 11 ) ... ( انفطار 3) ........ (تکویر 6 ) ....... (
مرسلات 8 ) ........... «امروز می پـرسـد: روز قـیامت دیگر چه وقت است ـــ
ولی وقتی نور چشم را بگیرد ـــ و ماه ناپدید بشود ــ و خورشید و ماه یکی شوند
ـــ آنروز می گـوید: گریزگاه کجاست»! قیامت 6ــ10 «وقتی خورشید حجیم شود و
ستارگان تیره شوند (بمیرند)». تکویر 1ــ2 «و وقتی جو کنده شود». تکویر 11« و
وقتی دریاها طغـیان کنند». انفطار 3 « و وقتی دریاها به غلیان آمده و تبخیر
شوند». تکویر 6 « وقتیکه ستارگان کم کم تمام شوند». مرسلات 8 ..............
نکات آیات: 1ـ خورشید حجیم خواهد شد. 2ـ چشم را برق خواهد گرفت. 3ــ دریاها
طغیان خواهند کرد. 4ـــ دریاها تبخیر خواهند شد. 5ـــ مـاه خـواهـد گرفت.6ـــ
جو کـنـده خواهد شد. 7ــ جو نسبت به زمین بمثابه پوست می ماند. 8ـ ماه و
خـورشید یکی خواهند شد. 9ـ ستارگـان تیره خواهند شد (خواهند مرد). 10ـــ
ستارگان کم کم تمام خواهند شد .............. 1ــ خورشید حجیم خواهد
شد:خورشید از هـیـدروژن و هلـیوم تشکیل شده است. بدلیل دمای بـسـیـار بـالای
درون آن پیوسته هیدروژن آن تجزیه میشود و به هلیوم و حجم عظیمی از انرژی که
گرما و نور و تشعشعات بـاشـد تبدیل میشود. هـیـدروژن آن روزی تـمام می شود و
منبع هلیوم آن متلاشی می شـود و دمـای آن بالا میرود. بـه دلیل افـزایـش دما
بخش (انبار) هـیدروژن به بیرون هل داده می شود و خورشید گسترش پیدا می کند و
غـول آسایِ سرخ رنگ می شود. بعد دوباره کم کم جمع می شود و بعد دوباره امتداد
پیدا می کند و بعد دوباره جمع و کوتوله سفید رنگ میشود. (عمر خورشید 5000
مـیـلـیـون سـال دیـگـر بـرآورد می شـود. ایـن تـخـمـیـن با بررسی انواع
انفعـالات هــسـتـه ای مـوجـود در خورشید و در ترکیب خورشید و حساب اشعه های
خارج شونده از آن، و حساب جرم آن زده شده است و بستگی به این دارد که: اولاً
خورشید پیوسته هـمـیـن اندازه از ماده را تجزیه کند. و ثانیاً: نحوه تجزیه و
فعل و انـفـعالات درون خورشید پیوسته به هـمین منوال کنونی خود ادامه داشته
باشد. و این چیزی است که انسان از آن مطمئن نیست). (مصدر تکویر در اصل بمعنی
پیچاندن چیزی دور چیزی است. بعد بطور ضمنی بمعنی حجیم شدن، پف کردن، در خود
جا دادن یا فرو بردن، کوره شدن و غیره بکار رفته است)....................
2ــ چشم را برق خواهد گرفت:هنگامیکه خورشید گسترش پیدا می کند و غول آسا
میشود، گازهای داغ آن سرد می شود و رنگ زرد آنها به رنگ سرخ تغییر می کند،
ولی از آنجا که با غول آسا شدن آن قطر آن حدود 150 بار بزرگتر می شود و به ما
خیلی نزدیک می شود علی رغم سردتر شدن گازهای آن درخشندگی و پرتو آنها برای ما
خیلی خیلی بیشتر از آنچه فعلاً هست خواهد شد، و این باعـث برق گرفتن چشم
خواهد شد. ......................... 3ــ دریاها طغیان خواهند کرد:از آنجا که
دمای هـوای قـطبها در حدی نیست که بـرفـهـای آن آب شـونـد سال بسال بر اندازه
برف و یخ آنها افزوده می شود. و به هـمان اندازه نیز از آب دریا رفـته رفـته
کاسته میشـود. وقـتی خـورشـیـد آغاز به گسترش پیدا کردن می کند دمای حرارت
روی زمین بالا می رود و باعث ذوب شـدن بـرفـهـای قطبها میشود. با آب شدن آنها
سطح آب دریاها بالاتر می آید و به این ترتیب دریاها طغـیان می کنند
.................... 4ـــ دریاها تبخیر خواهند شد:در ادامه گـسـتـرش
خـورشـیـد و پـیـوسـته بالاتر رفـتن دمای حرارت در زمین، آبهای روی زمین
تبخیر خواهند شد. ................ 5ـــ ماه خواهد گرفت:با افـزایش گرما و
تبخیر شدن دریاها، جو زمین یکپارچه پر از بخار می شود و ماه دیده نخواهـد شد.
.................6ـــ جو کنده خواهد شد:با گسترش خورشید و افزایش دما و
تـبخیر دریاها، جو زمین از محدوده زمین خارج می شود و به فضا می رود. گرمای
روی زمین روزها گرمتر از درون تنور خواهد شد. .................... 7ــ جـو
نسبت به زمین بمثابه پوست می ماند:واژه «کشط» به معنی پوست کـنـدن اسـت. و
«کـشـط شـدن» جـو به این معنی است که جو زمین بمثابه "پوست زمین" می ماند.
قـطر زمین 12800 کـیلومتر است و ارتفاع جو 1000 کـیلومتر. یعنی ارتفاع جو
نسبت به قطر زمین تقریباً یک سیزدهم است. این نسبتِ جو نسبت به قـطـر زمـین
مانند نسبت پوست به مـیـوه می ماند. .......................8ــ ماه و خورشید
یکی خواهند شد: وقـتـی خورشید امتداد پیدا می کند و بزرگ می شود ابتدا عطارد
را می بلعد که در فاصله 58 میلیون کیلومتری آن قراردارد. بـعـد زهره را می
بلعـد که در فاصله 108 میلیون کیلومتری آن قرار دارد. و بعـد نوبت ماه میرسد
و ماه را می بلعد. در آن زمان البته فاصله ماه تا زمین بیشتر از آنچه امروزه
هست خواهد بود، چون ماه هر سال 3 سانتیمتر از زمین دور می شود. و به این
ترتیب ماه و خورشید یکی خواهند شد. ...................... 9ـــ ستارگان تیره
خواهند شد (خواهند مرد):ستارگان نیز مانند سایر پدیده هـای دیگر تولد و زندگی
و مرگ دارند. برخی از ستاره هائی که می بینیم از خیلی وقتها پیش مرده اند و
ما فـقـط نور آنها را می بینیم، و بـقـیه نیز خواهند مرد. ...............
10ـــ ستارگان کم کم تمام خواهند شد:در داخل کهکـشـانـهـا از ابرهای گازی
موجود در آنها بطور متوالـی ستاره های جدید متولد می شوند. ولی آن ابرهای
گازی روزی تمام خواهند شد. وقتـی هـمـه گـازهای موجود در ابرهای گازی تمام
شـوند سـتـاره هـای جـدیـد دیـگـری نمی توانند متولد شوند، و به این ترتیب
ستارگان کم کم تمام خواهـند شد.


***

Mazdak Bamdad
08-08-2008
پیک 58

بازگردان ها از تفسیر المیزان:
( قیامت
6 - 10 )

یَسئَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَمَةِ(6)
فَإِذَا بَرِقَ
الْبَصرُ(7)
وَ خَسف الْقَمَرُ(8)
وَ جُمِعَ الشمْس وَ
الْقَمَرُ(9)
یَقُولُ الانسنُ یَوْمَئذٍ أَیْنَ
المَْفَرُّ(10)


(كه دایم با شك و انكار) مى پرسد كى روز قیامت (و
حساب ) خواهد بود؟ (6).
(بگو) روزى كه چشمها از وحشت و هول خیره
بماند(7)



ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه
163

و ماه (تابان ) تاریك شود (8).
و میان خورشید و ماه جمع
گردد (9).
و در آن روز انسان (زشت كار) گوید: (اى واى از سختى عذاب ) كجا
مفر و پناهى خواهد بود؟ (10).



-----
آیات 1 - -2-6، سوره تكویر

إِذَا الشمْس كُوِّرَت (1)
وَ إِذَا النُّجُومُ
انكَدَرَت (2)
وَ إِذَا الْبِحَارُ سجِّرَت (6)
زمانى كه آفتاب
درهم پیچیده مى شود (1)
و آن روز كه ستارگان سقوط مى كنند (2).
و زمانى
كه دریاها افروخته گردند (6)
----

آیات 1 - 3، سوره انفطار

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ
الرَّحِیمِ
إِذَا السمَاءُ انفَطرَت (1)
وَ إِذَا الْكَوَاكِب انتَثرَت
(2)
وَ إِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَت (3)


وقتى كه آسمان
بشكافد (1).
و وقتى كه ستارگان پراكنده شود (2).
و وقتى كه دریاها به
هم متصل گردد (3).


----


میبینیم كه باز در بازگردان ها تقلیب كرده و
برای نمونه
هیچ جا از "حجیم " شدن خورشید
سخنی در میان نیست.

امّا جوك بزرگ در
این است كه گرچه برخی از
این رویداد ها، به تنهایی ممكن است كه
در
زمانی روی خواهند داد، امّا همه ی اینها
نمیتوانند در یك روز و
همزمان روی بدهند.
برای نمونه، تیره شدن همه ستارگان، بسیار
دیر تر از
حجیم شدن خورشید و بخار شدن
آبهای زمین، بسیار پیش تر از تبدیل
خورشید
به غول سرخ، كه خود اینهم در درازای
میلیونها سال روی میدهد،
روی میدهد و
همه ی ادمیان هم پیش از اینكه اب دریا ها
بخار شوند (
دمای اتمسفر به بالای ١۰۰ درجه
برسد) مرده اند، چون ۷۰ تا ۸۰ درجه كه
شد،
تنها سوپرمن میتواند زنده بماند.http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/13.gif

نتیجه اینكه این ایه های شعر های دراماتیك برای
ترسانیدن
مردم بوده اند و ارزش دانشیك ندارند•



***

kamran333
08-08-2008
پیک 59

مرسی از پاسخ خوبتان ............... کتاب جالبی
خواهد شد برای آنها که مدعی وجود معجزات در قرآن هستند .......... وضـعـیـت
آسـمـان در آغـاز قـیامـت ............ ( رحمن 37 ) .. ( معارج 8 ) ...... «
وقتی آسمان (منظومه شمسی) از هم گسیخته شود، مانند "گـُلی به شکلِ روغنِ ته
مانده غذای سرخ کرده" خواهـد شد (رحمن: 37)». «روزیکه آسمان مانند چیز گداخته
(یا روغن گداخته) شود ( معارج 8)». .... («دِهان» بمعنی: روغنِ سرخِ روشن،
باقیمانده روغن، ته مانده روغن خوراک سرخ کرده شده ــ روغن مالیدنی ــ جای
لیز و لغزنده ــ چرم سرخ ــ و ابزار روغن مالی است. و همینطور یکی از دو جمع
«دُهن» است. دُهن روغن جامد است، (به روغن مایع «زیت» گفته می شود و به روغن
جوشان و گداخته«مُهل»). دُهن همینطور به باران ضعیف گفته می شود (بارانی که
زمین را کمی چرب و نرم می کند). ........... «مُهل» بمعنی: چیزی است که با
آرامش با آن کار و برخورد می شود. و در معنی دوم خود به: هر چیز داغ و گداخته
(از جمله روغن داغ و گداخته) ــ چرک، زرداب ــ طلا، نقره ــ چیزیکه قطره قطره
می چکد ــ و اشیائیکه در تنور به نان می چسبند، اطلاق شده است. ............
وقـتی خورشید گسترش پیدا می کند، برخی از سیارات را می بلعد و برخی دیگر باقی
می مانند. و مـنظـومه شمسی از هم گسیخته می شود، و همانطور که قرآن آنرا
توصیف نموده و در تصویر می بینیم مانند "روغـن تـه مـانـده خـوراک سـرخ کرده"
و مانند "روغن یا چـیـز گـداخـتـه" خـواهـد شـد. .............


***

Satan
08-08-2008
پیک 60

درود بر جناب مزدک بامداد و جناب
کامران

یک pdf پیدا کردم که شارلاتان های اسلامی، «محاسبه سرعت نور»
را به ناف تازینامه بسته اند!!! و دقیقا به سبک همین سایت قرانولوژی با
استفاده از چند فرمول ریاضی فیزیک و اشاره به مدارات ماه و خورشید و غیره،
خواسته اند طوری جلوه دهند که محاسبه سرعت نور در تازینامه وجود
دارد!!!

آیاتی هم که به آن استناد می کنند: 5 یونس - 33 انبیاء و 5
سجده است!

http://www.2shared.com/file/3688545/2b5056e9/QMLightSpeed4.html

اگر
جناب مزدک گرامی، جفنگیات و حقه بازی های این مورد را هم بررسی و به این
تاپیک اضافه کنند خیلی سودمند می شود. قطعا بدرد کتاب جناب کامران هم خواهد
خورد.
متشکرم http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/14.gif


***

kamran333
08-09-2008
پیک 61


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/15.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=57271#post57271)


درود بر جناب مزدک بامداد و جناب
کامران

یک pdf پیدا کردم که شارلاتان های اسلامی، «محاسبه سرعت
نور» را به ناف تازینامه بسته اند!!! و دقیقا به سبک همین سایت
قرانولوژی با استفاده از چند فرمول ریاضی فیزیک و اشاره به مدارات ماه
و خورشید و غیره، خواسته اند طوری جلوه دهند که محاسبه سرعت نور در
تازینامه وجود دارد!!!

آیاتی هم که به آن استناد می کنند: 5
یونس - 33 انبیاء و 5 سجده است!

http://www.2shared.com/file/3688545/2b5056e9/qmlightspeed4.html

اگر
جناب مزدک گرامی، جفنگیات و حقه بازی های این مورد را هم بررسی و به
این تاپیک اضافه کنند خیلی سودمند می شود. قطعا بدرد کتاب جناب کامران
هم خواهد خورد.
متشکرم http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/16.gif
جالب است بدانید این در سایت
قرآنولوژی هم آورده شده اما چون مزدک در سایت های دیگر به آن پاسخ داده بود
گذاشتم تا در آخر این مطلب را در اینجا بیاورمسرعت حرکت اوامر خداوند
............... ( سجده 5 ) ........... « خدا مسائل زمین را از فضا اداره می
کند و بعدها (اوامر وی) در شبانه روز معادل 1000 سالی که شما می شمارید بطور
زیگزاگی بطرف وی بر می گردد».آیه می گوید که اوامر خداوند در روز به اندازه
هزار سالی که ما می شماریم به طرف خدا حرکت میکند. منظور آیه از سالی که ما
(مسلمانان) می شماریم سال قمری است که مربوط به گردش ماه بدور زمین است. ماه
در هر سال 12 بار دور زمین می گردد و در هر 1000 سال 12000 بار. مسافتی که
ماه در 12000 بار گردش خود بدور زمین طی می کند 83134723/25 بیلیون کیلومتر
است. یعنی اوامر خداوند در یک شبانه روز مسافت مزبور را طی میکنند. هر شبانه
روز 09966/86164 ثانیه است. اگر مسافتی که اوامر خداوند در روز طی میکنند را
بر ثانیه ها تقسیم کنیم سرعت حرکت اوامر خداوند در ثانیه بدست می آید. بترتیب
زیر:................ 83134723/25 (بیلیون کیلومتر) تقسیم بر 09966/86164
(ثانیه)=458/299792 کیلومتر در ثانیهسرعتی که برای حرکت اوامر خداوند در
ثانیه بدست می آید 458/299792 کیلومتر در ثانیه است، و این سرعت همان سرعت
حرکت نور در ثانیه است. در رابطه با زیگزاگی حرکت کردن نیز چنانکه می دانیم
چیزی در فضا مستقیم حرکت نمی کند بلکه هر چیزی تحت تآثیر نیروی جاذبه کائنات
خم می شود. و خم شدن مکرر به این طرف و آن طرف ناشی از نیروی جاذبه کائنات
نیز مسیری زیگزاگی برای پدیده ایجاد می کند.


***

Mazdak Bamdad
08-12-2008
پیک 62


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/15.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=57269#post57269)


مرسی از پاسخ خوبتان ...............
کتاب جالبی خواهد شد برای آنها که مدعی وجود معجزات در قرآن هستند
.......... وضـعـیـت آسـمـان در آغـاز قـیامـت ............ ( رحمن 37
) .. ( معارج 8 ) ...... « وقتی آسمان (منظومه شمسی) از هم گسیخته شود،
مانند "گـُلی به شکلِ روغنِ ته مانده غذای سرخ کرده" خواهـد شد (رحمن:
37)». «روزیکه آسمان مانند چیز گداخته (یا روغن گداخته) شود ( معارج
8)». .... («دِهان» بمعنی: روغنِ سرخِ روشن، باقیمانده روغن، ته مانده
روغن خوراک سرخ کرده شده ــ روغن مالیدنی ــ جای لیز و لغزنده ــ چرم
سرخ ــ و ابزار روغن مالی است. و همینطور یکی از دو جمع «دُهن» است.
دُهن روغن جامد است، (به روغن مایع «زیت» گفته می شود و به روغن جوشان
و گداخته«مُهل»). دُهن همینطور به باران ضعیف گفته می شود (بارانی که
زمین را کمی چرب و نرم می کند). ........... «مُهل» بمعنی: چیزی است که
با آرامش با آن کار و برخورد می شود. و در معنی دوم خود به: هر چیز داغ
و گداخته (از جمله روغن داغ و گداخته) ــ چرک، زرداب ــ طلا، نقره ــ
چیزیکه قطره قطره می چکد ــ و اشیائیکه در تنور به نان می چسبند، اطلاق
شده است. ............ وقـتی خورشید گسترش پیدا می کند، برخی از سیارات
را می بلعد و برخی دیگر باقی می مانند. و مـنظـومه شمسی از هم گسیخته
می شود، و همانطور که قرآن آنرا توصیف نموده و در تصویر می بینیم مانند
"روغـن تـه مـانـده خـوراک سـرخ کرده" و مانند "روغن یا چـیـز
گـداخـتـه" خـواهـد شـد.
.............




ترفند باز در بازگردان بیجا و دروغ است،
بازهم آسمانها
را " منظومه ی شمسی"
بازگردان كرده! گاه هم همین سایت، آنرا
از روی
نیاز، گاه به كهكشانها و گاه به اتمسفر
زمین و گاه به سیارات و ..
بازگردان كرده!
تازه از هم گسیخته هم نیمشود بلكه شكافته
میشود كه
بازهم تقلب كرده. شكافتن آسمان
كه در اسلام یك گوی بلورین و سخت و
سقف
مانند است، پیوندی با ستارگان و سیارات
و منظومه ی شمسی و از هم
گسیختگی !!
آنها ندارد. تازه انها در خورشید فرو خواهند
رفت و از هم
گسیخته ! نخواهند شد!
دیگر اینكه زمانی كه مثلا ً خورشید چنان
بزرگ
شده باشد كه اسمان سرخ شود،
اصولا میلونها سال پس از آن خواهد بود
كه
هیچ انسانی در بند زندگی در زمین نخواهد
بود و همچه منظت´ره ای را نخواهد
دید و
این روند هم یكروزه ( در روز قیامت!) نیست!
باران هم زمین را
چرب نمیكند، چون چربی
نیست ! بلكه خیس میكند و زمین را هم همواره"
نرم " نمیكند بلكه بستگی به ماتریال خاك دارد.[b] •



***

Mazdak Bamdad
08-12-2008
پیک 63


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/15.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.phpff1952f51c48d3f5fc5a550cc88c4ad1&p=57290#post57290)


جالب است بدانید این در سایت
قرآنولوژی هم آورده شده اما چون مزدک در سایت های دیگر به آن پاسخ داده
بود گذاشتم تا در آخر این مطلب را در اینجا بیاورمسرعت حرکت اوامر
خداوند ............... ( سجده 5 ) ........... « خدا مسائل زمین را از
فضا اداره می کند و بعدها (اوامر وی) در شبانه روز معادل 1000 سالی که
شما می شمارید بطور زیگزاگی بطرف وی بر می گردد».آیه می گوید که اوامر
خداوند در روز به اندازه هزار سالی که ما می شماریم به طرف خدا حرکت
میکند. منظور آیه از سالی که ما (مسلمانان) می شماریم سال قمری است که
مربوط به گردش ماه بدور زمین است. ماه در هر سال 12 بار دور زمین می
گردد و در هر 1000 سال 12000 بار. مسافتی که ماه در 12000 بار گردش خود
بدور زمین طی می کند 83134723/25 بیلیون کیلومتر است. یعنی اوامر
خداوند در یک شبانه روز مسافت مزبور را طی میکنند. هر شبانه روز
09966/86164 ثانیه است. اگر مسافتی که اوامر خداوند در روز طی میکنند
را بر ثانیه ها تقسیم کنیم سرعت حرکت اوامر خداوند در ثانیه بدست می
آید. بترتیب زیر:................ 83134723/25 (بیلیون کیلومتر) تقسیم
بر 09966/86164 (ثانیه)=458/299792 کیلومتر در ثانیهسرعتی که برای
حرکت اوامر خداوند در ثانیه بدست می آید 458/299792 کیلومتر در ثانیه
است، و این سرعت همان سرعت حرکت نور در ثانیه است. در رابطه با زیگزاگی
حرکت کردن نیز چنانکه می دانیم چیزی در فضا مستقیم حرکت نمی کند بلکه
هر چیزی تحت تآثیر نیروی جاذبه کائنات خم می شود. و خم شدن مکرر به این
طرف و آن طرف ناشی از نیروی جاذبه کائنات نیز مسیری زیگزاگی برای پدیده
ایجاد می کند.




نكته های مسخره در این داستان این است كه:
١- امر خداوند
هم تابع قانون فیزیك و مادی است و نمیتواند بیش از تندای نور بجنبد!
٢-
جای خداوند در " فضا" میباشد و از انجا امور زمین ! رااداره میكند!! ( طبقه ی
بالای اداره ی نخست وزیری!)
۳- یك سال، یك واحد زمانی است و به مسافتی كه
كره ی ماه در یك سال میپیماید ، پیوندی ندارد.
بر این پایه نمیتوان برای
بدست آوردن سرعت اوامر الله، مسافتی را " اختراع" كرد، بلكه
باید مسافت
میان زمین و همان نقطه ی فضا را كه الله از انجا، امور زمین را اداره میكند!
در
محاسبه وارد كرد و نه این مسافت من درآوردی را.
تازه خود ماه هر
سال، مسافت دیگری را میپیماید چون مدار ان ثابت نیست و هر سال از زمین

دورتر میشود! ( لابد سرعت نور هم هرسال بیشتر خواهد شد!!)
۴- خود همین
مسافت هم نادرست حساب شده است، چون مدار ماه پرهونی نیست و مرغانه ای
است
و در پی ان، عددی بالاتر از این عدد ادعایی در میاید. كه گویا اینجا
هم روی این حساب كرده اند
كه كسی نخواهد رفت و محاسبه ی اینهارا كنترل
نخواهد كرد!
تندای ماه، یك كیلومتر در ثانیه است، یعنی در هزار سال قمری
كه ۳۵۴٢۵۰ روز و برابر ۳۰۶۰۷ میلیون ثانیه است،
همان ۳۰۶۰۷ میلیون كیلومتر
را میپیماید كه اگر به ثانیه های یك روز كه ٢۴*۳۶۰۰ است، بخش
كنیم، میشود
همان ۳۵۴٢۵۰ كیلومتر در ثانیه ( برابر شمار روزها در هزارسال) و نه سرعت
نور!!
۵- پیروی نور از ایزومتری و خمش فضا به چم زیگزاگ!! نیست، گویا مدعی
مدعی معنی زیگزاگ
را و یا مفهوم خمش فضا را نمیدانسته است. با در نگر
گرفتن خمش فضا، بهرروی دیگر خط
"راستی" وجود ندارد! برای همین، خط راست
همان خطی است كه خمس فضا تعیین میكند و
نور هم همواره از اینرو در فضا در
خط " راست" حركت میكند، چون تعریف خط راست، بهررویاز جنبش نور گرفته
شده است! [color=#ff0000]•

Mehrbod
12-20-2012, 01:58 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #8


***

kamran333
08-15-2008
پیک 64

فـاصـلـه سـتـارگان ........... (واقعه 75 -77 )
........ «به فواصل ستارگان سوگند یاد می کنم ــ سوگندی که وقتی فواصل را
دانستید سوگند بسیار بسیار بزرگی خواهد بود ــ که این قرآن قرآنِ پرباری
است». ........... (اگر «لا» بر سر فعل اُقـسِمُ برای نفی باشد شاید به این
خاطر باشد کـه ستارگان در آن جائی که ما آنها را می بینیم نیستند بلکه بر اثر
کج شدن مسیر نور تحت تأثیر نیروی جاذبه، ما آنها را در جای دیگری می بینیم. و
هـمینطور به این خاطر که برخی از ستارگانی که آنها را می بینیم فعلاً وجود
ندارند بلکه هزاران و میلیونها سال پیش مرده اند و ما فقط نور آنـهـا را می
بینیم. ولی «لا» ظاهـرا حرف تأکید است). ........... نکات آیات: 1ــ فواصل
میان ستارگان سرسام آور است. 2ــ روزی انسان فواصل ستارگان را اندازه خواهد
گرفت و آنها را خواهد دانست. 3ــ قرآن کتاب پرباری است. ....... 1ــ فواصل
میان ستارگان سرسام آور است:در زمان محمد انسان می دانسته که ستارگان خیلی از
ما دور هستند. ولی اینکه فـاصله آنها بسیار بسیار زیاد است (یعنی سرسام آور
است) طبعاً کسی چیزی نمی دانسته است. (بسیار بسیار بزرگ بودن سوگند در آیه،
بمعنی: بسیار بسیار دور بودن ستاره ها است).ـــــ فاصله خورشـید تا نزدیکترین
ستاره تقـریباً 4 سال و 4 ماه نوری است. یعنی نور که 300000 کیلو متر در
ثانیه میرود، 4 سال و4 ماه طول میکشد تا به آن ستاره برسد.ـــــ سیروس کـه
یکـی از نزدیکترین ستاره ها به خورشید است 8،7 سال نوری دور است. نوری که ما
از آن می بینیم تقریباً 9 سال پیش آن ستاره را ترک کرده است. مواقع نجوم
بمعنی فاصله ستاره ها نسبت به همدیگر نیز هست. چنانکه در تصویر میبینیم ما
آنها را نزدیک بهم می بینیم، در حالیکه اینطور نیستند. بلکه فاصله های سرسام
آوری از هم دارند. ............ 2ــ روزی انسان فواصل ستارگان را اندازه
خواهد گرفت و آنها را خواهد دانست:فعلاً انسان فواصل ستارگان را اندازه گیری
می کند و آنها را می داند. .......... 3ــ قرآن کتاب پرباری است:تا اینجا
بخشی از پرباری آنرا دیدیم و در ادامه بیشتر خواهیم دید.


***

Mazdak Bamdad
08-15-2008
پیک 65

بازگردان راستین " موقع نجوم" از تفسیر
المیزان
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j19/al190017.htm#link155

فَلا
أُقْسِمُ بِمَوَقِع النُّجُومِ(75)
وَ إِنَّهُ
لَقَسمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ(76)
إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ
كَرِیمٌ(77)



پس به نام پروردگار عظیمت تسبیح كن (74).
مطلب
آنقدر روشن استحاجت نیست به این كه به سقوط
ستارگان سوگند یاد كنیم (75).
(ولى یاد مى كنیم ) و این سوگند اگر بدانید
بسیار عظیم است (76).




پس میبینیم كه نویسنده ی شیاد، بازگردان نادرست
كرده و
سپس روی همین نادرستی هم مانور داده و از
سالهای نوری و غیره چسانیده است
به قران قراضه!


***

kamran333
08-16-2008
پیک 66

مرسی مزدک عزیز ... اجرت با آقا امام زمان !
............ شلیک شدن یا شلیک کردن ستاره ................. ( ملک 5 )
....................... « وآسمان نزدیک (نزدیکترین آسمان) را با ستارگان
آراسته نمودیم و همینطور آنها را شلیکی به شیطانها قرار دادیم».
............... نکات آیه:1ـــ آسمانی که می بینیم آسمان نزدیک به ما است: در
عـلـم نـجـوم زمان محمد سـتـارگـانی کـه بـا چـشـم دیـده می شدند نهایت مرز
هستی بودند. در حالیکه قرآن ستارگانی که می بینیم را در آسمان نزدیک به ما
قرار می دهد. و این به معنی است که هـسـتی خـیلی فـراتـر از آنچه کـه ما
آنـرا با چشم می بینیم هست. و این نیز چیزی است که امروزه در عصر تـلـسکـوپ
درستی آن به اثبات رسیده است. ............. 2ـــ ستارگان به شیطانها شلیک می
شوند:در رابـطـه با شیطانهای مورد نظر آیه ما فعلاً چیزی نمی دانیم ولی در
رابطه با اینکه آیـه می گوید: ستارگان شلیک می شوند" درست است. انسان فعلاً
با تلسکوپ عکسهائی از ستارگان گرفـته که: منفجر و شلیک می شوند، یا در بخشی
از آنها انفجاری رخ می دهد و توده های گاز و مواد مذاب دیگر از آنها شلیک می
شوند.سال 1987 ستاره شناسان انفجار یک ستاره در یکی از کهکشانها را مشاهده
کردند (تصویر). این ستاره 170000سال پیش منفجر شده. تصویری که می بینیم نیز
مربوط به وضعیت آن در چند سال پس از انفجار آن است. ...............


***

Mazdak Bamdad
08-16-2008
پیک 67

اینهم بیخود است، چون آسمان دنیا به معنی اسمان
نزدیك
نیست بلكه به معنی همان اسمان دنیا به معنی جهان است و
ابوریحان
بیرونی و دیگر ستاره شناسان اسلامی هم آنرا همان
فلك انجم كه هفت فلك (
آسمان ) سیارات زیر ان هستند،
دانسته است.
از سوی دیگر ستارگان شلیك
نمیشوند، چون شلیك به معنی
این است كه در یك راستای ویژه و برای زدن آماجی
چیزی را
با تندی پرت كنند. در حالیكه انفجار ستارگان انان را به
هیچ
سویی پرت نمیكند تا چه رسد برای زدن شیاطین !
دیگر اینكه اگر این
ستارگان شلیك بشوند، به انگیزه ی دوری
از اجنه كه در زمین ریشه دارند، و
طبق ایات، از زمین برای
استراق سمع آیات به اسمانها بر میخیزند، میلیونها
سال
نیاز دارد و اجنه با خیال راحت میتوانند شیطنت خود را پی
بگیرند!


هیچ ستاره ای هم دیده نشده كه نخست تركیده باشد و سپس
به
سوی زمین كه جایگاه و فرودگاه اجنه ! است امده باشد.


داستان این است كه اینجا سخن از سنگ های اسمانی و یا همان

شهاب است كه الله بیسواد آنها را ستارگان ثاقب و سرنگون
شونده
و یا تیر فرشتگان نگهبان اسمان ها بسوی اجنه شیطان جا زده
است كه
اكنون گند این ادعای نادانشیك هم در آمده است. این
ایات برای این اشاره
به شهاب دارد كه نشانه ها و گواهی برای
تازیان بوده كه شبها شهاب را
میدیده اند و گرنه عرب كه نمیتوانست
ستارگان دور میلیارد ها سال نوری را
ببیند، چگونه میتوانست
اینها را نشانه های خداوند بداند؟ پس این ایات از
یك چیز قابل
مشاهده سخن گفته اند و آن چیزی نبوده جز سنگ های شهاب
كه
چیستی انها برای مردم انزمان ناروشن بوده و در پی ان،جناب شاعر قران هم
اینرا نمیدانسته=الله بیسواد بوده! •


***

kamran333
08-16-2008
پیک 68

فکر می کنم نویسندگان سایت دیوانه اند
............. وجـود 11 سـیـاره ................. (یوسف 4 ) ...............
« یوسف به پدر خود گفت: پدرم! من یازده سیاره دیدم و خورشید و مـاه را دیدم
که برای من سجده می کرده اند». .............. نکـتـه آیـه: یوسف 11 سیاره
دیده است:"خورشید" و "ماه" که یوسف در خواب دیده پدر و مادر وی (کـه مادر وی
در واقع خالـه وی بوده) می باشد. و 11 سیاره 11 برادر وی می باشد، ولی دیدن
11 سیاره الـزاماً به این معنی است کـه یازده سیاره برای دیده شدن می بایست
وجود داشـته باشد.در زمانی که یوسف این خواب را دیـده (یعـنی 2000 سال پیش از
میلاد مسیح)، تا زمان محمد و همینطور تا پیش از اختراع تلسکوپ، انسان فـقـط
سیاراتی را که بچشم می دید می شناخت. یعنی عـطارد، زهره، مریخ و مشتری.
............. هـفتمین سیاره (اورانوس) در سال 1781 کشف شد ــــ نپتون
(هشتمین سیاره) در سال 1846 ـــ و پلوتون (نهمین سیاره) در سال 1930. مجموع
سیارات منظومه شمسی که فعلاً انسان آنها را می شناسد 9 تا است. در سال 1992
انـسـان یـک سـیاره یخی کوچکی را در خارج از حومه پلوتون کشف کرد. و از آن پس
15 سیاره کوچک دیگر را در همان نواحی پیدا کرده، ولی فعلاً مشغـول بررسی
آنهاست که آیا سیاره هستند یا سیارک و یا چیز دیگری. .................. در
سال 2003 سیاره دیگری کشف شد که بعدها بعنوان دهمین سیاره شناخته شد. جرم آن
حداقل به اندازه پلوتون است و فاصله آن از خورشید بیش از دو برابر فاصله
پلوتون از خورشید است. ...


***

Mazdak Bamdad
08-16-2008
پیک 69

اگر هر جرم و سنگ و سیارك! فضایی
را ، " سیاره" بدانیم
كه بسیار بیش از
١١ است و اگر خیر، كه هشت سیاره
كه شایسته ی این نام
باشند، در گردار
خورشید داریم و سخن این شیاد و رویای
جناب یوسف همه
افسانه میشوند ! ( پلوتون
هم دیگر سیاره شمرده نمیشود چون از یك مرز
ویژه
كوچكتر است و این اقای رمال سایت شارلاتانی قران شناسی باید
اگاهی های خود را بروز كند!) •



***

kamran333
08-16-2008
پیک 70

مرسی مزدک گرامی .............. خـورشـیـد
............... ( شمس 1 - 4 ) ............ « سوگند به خورشید و پرتو آن ــ
و به ماه وقتیکه آنرا بازتاب می دهد ــ و به روز وقتیکه آنرا متجلی می کند ــ
و به شب وقتیکه آنرا می پوشاند» .......... نکته آیات: روز پرتو خورشید را
متجلی می کند و شب آنرا می پوشاند:تصویری که می بینیم تصویر کره زمین است که
از فضا گرفته شده است. چنانکه می بینیم فضا در اصل سیاه و تاریک است، هر چند
نور و پرتو خورشید در فضا وجود دارد اما متجلی نیست، ولی آن بخشی از زمین که
روبروی خورشید قرار دارد و روز نامیده می شود آن را متجلی می کند. که ارتفاع
آن حدوداً 100 کیلومتر از جـو است. و با چرخش زمین و رفتن روز بجای شب، شب آن
بخش متجلی پرتو خورشید را می پوشاند.....


***

Mazdak Bamdad
08-17-2008
پیک 71

معجزه ی بدون شرح!!


***

kamran333
08-17-2008
پیک 72

حرکت خورشید ..................... ( یس 38 ) .................. «و خورشید در قرارگاه خود در حرکت است»! ................... نکـتـه آیـه: خورشید در قرار گاه خود در حرکت است:واژه « مُـسـتـقـر» به معنی: جای ثابت و مشخصی است که شئ یا فـرد در آن است ضمن اینکه به اینطرف و آنطرف نیز رفت و آمد می کند. خورشید همانطور که آیه توصیف می کند در «مستقـر» خود در حرکت است. «مستقـر» آن مـرکـز مـنـظـومـه شمسی است که جای ثابت و مشخص آن است. و حرکت آن از جمله حرکت آن بدور خود است که هر 27 تا 28 روز یک دور است و حرکت دیگر آن حرکت در مداری در کهکشان راه شیری اسـت که با سرعـت 900000 کـیلومـتر در ساعت در آن در حرکت است و 225 یا 250 میلیون سال طول می دهد تا آن را طی کند و کل منظومه شمسی را نیز با خود دارد. بنابر محاسباتی که فعلاً وجود دارد خورشید تا کنون 18 دور در مدار خود دور زده است.(بنابر عـلم نجوم عصر پیامبر: زمین مرکز جهان بود و خورشید و سیارات بدور آن می چرخیدند. این تئوری تا سال 1543 بقوت خود باقی بود. ولی قـرآن خورشید را در «مستقـر» خود (که مرکز منظومه شمسی باشد) در حرکت بیان کرده است).

Mehrbod
12-20-2012, 01:59 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #9


***

Mazdak Bamdad
08-27-2008
پیک 73

این هم بازگردان و سفرنگ تازه ی این شارلاتانهاست.
در قران، كیهانشناسی بتلمیوسی نمایانده شده كه در آن،
جای استقرار خورشید، یك گوی بلورین بنام فلك خورشید
است و بهمراه گردش این گوی كریستالی، خورشید هم بگرد
زمین میگردد، درست مانند ماه كه به فلك خودش چسبیده است
و برای همین هم خورشید و ماه همواره در پیوند با شب و روز
" گردنده" نمایانده میشوند. تازه جای خورشید در مركز منظومه ی
خورشیدی هم " ثابت" ! و مشخص نیست. هیچ چیزی در كیهان
جای ثابت و مشخص ندارد و جا ها همواره نسبی و در دگرگونی
جاودانی هستند. •



***

Hamid Reza
08-31-2008
پیک 74

شماری از پستهای نامربوط به این جستار، به اینجا (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?t=3644) جابجا شد.

حمیدرضا


***

jooyandeh
09-02-2008
پیک 75


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/17.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=57830#post57830)

حرکت خورشید ..................... ( یس 38 ) .................. «و خورشید در قرارگاه خود در حرکت است»! ................... نکـتـه آیـه: خورشید در قرار گاه خود در حرکت است:واژه « مُـسـتـقـر» به معنی: جای ثابت و مشخصی است که شئ یا فـرد در آن است ضمن اینکه به اینطرف و آنطرف نیز رفت و آمد می کند. خورشید همانطور که آیه توصیف می کند در «مستقـر» خود در حرکت است. «مستقـر» آن مـرکـز مـنـظـومـه شمسی است که جای ثابت و مشخص آن است. و حرکت آن از جمله حرکت آن بدور خود است که هر 27 تا 28 روز یک دور است و حرکت دیگر آن حرکت در مداری در کهکشان راه شیری اسـت که با سرعـت 900000 کـیلومـتر در ساعت در آن در حرکت است و 225 یا 250 میلیون سال طول می دهد تا آن را طی کند و کل منظومه شمسی را نیز با خود دارد. بنابر محاسباتی که فعلاً وجود دارد خورشید تا کنون 18 دور در مدار خود دور زده است.(بنابر عـلم نجوم عصر پیامبر: زمین مرکز جهان بود و خورشید و سیارات بدور آن می چرخیدند. این تئوری تا سال 1543 بقوت خود باقی بود. ولی قـرآن خورشید را در «مستقـر» خود (که مرکز منظومه شمسی باشد) در حرکت بیان کرده است).
درود بر شما،

من یک نوشته در این رابطه دارم:



از اشاراتِ "علمی" قرآن به ساختار منظومهی شمسی
http://jadal.blogfa.com/post-14.aspx




بدرود


***

kamran333
09-14-2008
پیک 76

واقعا خنده داره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نوع کار خورشید وشراره های آن[/size]
نبا ( 13)
« و چراغ (خورشید) روشنگری با شراره های بزرگ قرار دادیم».

[font=Arial]نکات آیـه:
1ــ خورشید بمثابه چراغ می ماند:
تشبیه خـورشـیـد بـه چـراغ بـه ایـن مـعنی است که خورشید سوختی را می سـوزانـد و نـور و گرما میدهـد. خـورشـیـد از عنصر هـیدروژن و هـلیوم تشکـیـل شده. به دلـیل دمای بسـیار زیاد درون آن، پیوسته بخشی از هـیدروژن می سوزد و بههـلـیـوم تبدیل می شود و مقادیر زیادی نیز انرژی مانند گرما و نور و تشعشعات آزاد می کند. و به این ترتیب بمثابه چراغ می ماند.http://www.quranology.com/t-ketab/khorshid.mah/sharare-khorshid.GIF
2ـــ خورشید پیوسته شراره دارد:
سـطح خـورشـیـد نـیـز هـمـانگـونه کـه قـرآن آن را توصیف نموده، از جمله به شکلی که در تصویر می بینیم شراره های بزرگ دارد.



***

Mazdak Bamdad
09-14-2008
پیک 77

تفسیر المیزان:
وَ جَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً(13)
و چراغى (چون خورشید) رخشان برافروختیم (13).
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200019.htm#link166



میبینیم كه در بازگردان، " درخشان " شده و
خبری از شعله های زبانه كش و .. نیست كه
بیایند و فرایند جوش هسته ای را هم برایخوانندگان ساده لوح ! ردیف كنند.




تازه در انزمان ، بهرروی خورشید را " چراغی"
آویزان از فلك خورشید میدانستند و چون هیچ
چراغی نمیشناختند كه بی آتش و بی شعله و
بی زبانه باشد، انرا دارای شعله هم میدانستندكه بصورت تصادفی درست هم هست!

وَهَّاج (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=وَهَّاج) صـــــفـــــــة


مُتَوَهِّج (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=مُتَوَهِّج)


red-hot (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=red-hot) , alight (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=alight) , fiery (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=fiery) , torrid (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=torrid) , lurid (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=lurid) , candent (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=candent) , candescent (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=candescent) , violent (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=violent) , ablaze (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=ablaze) , fervent (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=fervent) , afire (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=afire) , white-hot (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=white-hot) , aglow (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=aglow) , affected with inflammation , impassioned (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=impassioned) , incandescent (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=incandescent) , conflagrant (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=conflagrant) , deflagrating (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=deflagrating) , enraged (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=enraged) , ebullient (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=ebullient) , flashing (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=flashing) , flaming (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=flaming) , glaring (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=glaring) , glistening (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=glistening) , glittering (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=glittering) , glowing (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=glowing) , aflame (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=A-E&sub=aflame)


***

kamran333
09-14-2008
پیک 78

مـاه
خورشید و ماه در تناسب می باشند
« خورشید و ماه در تناسب هستند».
رحمن ( 5 )
چه تناسبی میان ماه و خورشید وجود دارد؟
http://www.quranology.com/t-ketab/khorshid.mah/tanasobe-khorshid-mah--farsi.JPG
قطر خورشید 1400000 کیلومتراست قطر ماه 3500 کیلومتر. فاصله خورشید تا زمین 150000000 کیلومتر است. و یکی از فاصله های متوسط ماه تا زمین 375000 کیلومتر است.
تناسبی که مـیان آنها وجـود دارد این است که: قطر خورشید 400 بار از قطر ماه بزرگ تر است و 400 بار نیز از ماه دورتر است! به این خاطر تقـریباً به یک اندازه به نظر می آیند و در خسوف کاملتقـریباً بر هم منطبق می شوند.
[/b]


***

mikh
09-14-2008
پیک 79

پـایـان هـسـتی« روزی که فـضا را مانند پیچاندن طومار نوشتار پیچانده و جمع کنیم، آنرا به همان ترتیبِ آغازِ آفرینشِ خود باز خواهیم گردانید»انبیا 104نکات آیه:1ــ فضا (هستی) مانند پیچیده و جمع شدن طومار نوشتار پیچیده و جمع خواهند شد: در آینده ( که زمان دقیق آن معلوم نیست ولی میلیاردها سال تخمین زده میشود) کهکشانها آغاز به پیچیدنِ طومار گونه به دور خود و بلعیدن اجرام و انرژی خود خواهـند نمود، و بعد نیز همدیگـر را خواهند بلعید، و در نهایت همه در یک نقطه بلعـیده و جمع و متمرکز خواهند شد.2ـــ هستی در آغاز خود در یک جا جمع و متمرکز بوده است:\\"پیچاندن و جمع نمودن هـستی و برگردان آن به وضعیت آغازین خود\\" که آیه از آن صحبت میکند، به این معنی است که جهان (یعنی: همه جرم و انرژی آن) در ابتدا در یک نقـطه جمع و متمرکـز بوده است. و این چیزی است که انسان در قـرن بیستم یعنی 1400 سال بعد از گفـته قـرآن به آن رسیده است.3ــ شکل هستی:\\"به هـم جمع شـدن دوباره هـستی\\" به این معنی هست که جهان مانند یک بادکنک می ماند که کهکشانها در سطح آن قـرار دارنـد. در صورتی که بشکل دیگر می بود برنمی گشت. مثلاً اگر مسطح می بود تا ابـد به گسترش خود ادامه می داد. (البته در صورت برگشت قانونمند. و گر نه با اراده خداوند به هر حالتی که باشد برمی گردد).


***

kamran333
09-14-2008
پیک 80


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/17.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=59989#post59989)

پـایـان هـسـتی« روزی که فـضا را مانند پیچاندن طومار نوشتار پیچانده و جمع کنیم، آنرا به همان ترتیبِ آغازِ آفرینشِ خود باز خواهیم گردانید»انبیا 104نکات آیه:1ــ فضا (هستی) مانند پیچیده و جمع شدن طومار نوشتار پیچیده و جمع خواهند شد: در آینده ( که زمان دقیق آن معلوم نیست ولی میلیاردها سال تخمین زده میشود) کهکشانها آغاز به پیچیدنِ طومار گونه به دور خود و بلعیدن اجرام و انرژی خود خواهـند نمود، و بعد نیز همدیگـر را خواهند بلعید، و در نهایت همه در یک نقطه بلعـیده و جمع و متمرکز خواهند شد.2ـــ هستی در آغاز خود در یک جا جمع و متمرکز بوده است:\\"پیچاندن و جمع نمودن هـستی و برگردان آن به وضعیت آغازین خود\\" که آیه از آن صحبت میکند، به این معنی است که جهان (یعنی: همه جرم و انرژی آن) در ابتدا در یک نقـطه جمع و متمرکـز بوده است. و این چیزی است که انسان در قـرن بیستم یعنی 1400 سال بعد از گفـته قـرآن به آن رسیده است.3ــ شکل هستی:\\"به هـم جمع شـدن دوباره هـستی\\" به این معنی هست که جهان مانند یک بادکنک می ماند که کهکشانها در سطح آن قـرار دارنـد. در صورتی که بشکل دیگر می بود برنمی گشت. مثلاً اگر مسطح می بود تا ابـد به گسترش خود ادامه می داد. (البته در صورت برگشت قانونمند. و گر نه با اراده خداوند به هر حالتی که باشد برمی گردد).
دوست خوبم
این پرسش در صفحات قبلی پاسخ داده شده


***

mikh
09-14-2008
پیک 81

درد و بهبودی در پشه« إذا وقع الذباب فی شراب
أحدكم فلیغمسه ثم لینتزعه فإن فی إحدى جناحیة داء وفی الأخرى شفاء: چنانچه
پشه در نوشیدنی کسی از شما بیفتد (یا بنشیند)، آنرا در آن نوشیدنی فرو ببرد و
کمی پس از آن آنرا در بیاورد. در یکی از بالهای آن بیماری و در دیگری بهبودی
نهفته است». (این حدیث از جمله در کتاب \"بخاری\" آمده است. و در حدیث دیگری
\"افتادن پشه در غذا و مالیدن آن به غذا\" نیز آمده است).این حدیث می گوید که
در یکی از بالهای پشه بیماری و در دیگری بهبودی نهفته است. و این درست است.
یکی از بالهای پشه باکتریها را به کنار خود می برد و هنگامی که پشه در آب یا
غذا می افتد آن باکتری یا باکتریها در نوشیدنی یا خوردنی رها می شود. و در
نزدیکی بال دیگر آن ماده ضد آن باکتری دارد. با زدن آن پشه به درون نوشیدنی و
یا مالیدن آن به محل افتادن آن در غذا، آن ماده ضد باکتری، باکتریها را می
کشد.http://www.quranology.com/mabahes/az-sokhanane-payambar/az-sokhananepayambar.htm

Mehrbod
12-20-2012, 02:00 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #10


***

mikh
09-14-2008
پیک 82

راستش اگر این آیه به انبساط و انقباض جهان اشاره
داشته با شه دقت بالایی داره و من از توضیح جناب بامداد قانع نشدم.یَوْمَ
نَطوِى السمَاءَ كَطىِّ السجِلِّ لِلْكتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ
نُّعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنَا إِنَّا كُنَّا فَعِلِینَ(104)بازهم تقلب در
بازگردان!آسمان را \" فضا\" جا زده!در حالیكه اسمانها در قران مانند پارچه ی
خیمه هستند كه برفراز زمین گسترده شده اند و همچنان كه یك شترچران، پس از
استراحت، خیمه اش را لوله میكند، الله هم اسمانرا لوله میكند ! همین !جمع شدن
بادكنك هم ربطی به پیچانیده شدن ندارد( ترفند دیگر)بازگردان درست در تفسیر
المیزان:http://www.ghadeer.org/qoran/almizan...36.htm#link318روزى
كه آسمانها را در هم پیچیم چون در هم پیچیدن طومار براى نوشتن ، چنانكه خلقت
را از اول پدید آوردیم دوباره آن را اعاده كنیم كه كار ما چنین است
(104)---در مفردات گفته : كلمه سجل به قول بعضى سنگى است كه در قدیم بر آن مى
نوشتند، ولى فعلا به هر چیزى كه بشود روى آن نوشت سجل گفته مى شود، همچنانكه
خداى تعالى فرموده : ((كطى السجل للكتب (( یعنى مثل پیچیدن چیزى كه در آن
چیزى نوشته شده باشد تا محفوظ بماند. و این روشن ترین و ساده ترین معنایى است
كه براى این كلمه گفته شده است .http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j14/mizan_37.htm


***

Mazdak Bamdad
09-15-2008
پیک 83


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/18.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=59972#post59972)


مـاه
خورشید و ماه در
تناسب می باشند
« خورشید و ماه در
تناسب هستند».
رحمن ( 5
)
چه تناسبی میان ماه و خورشید
وجود دارد؟
http://www.quranology.com/t-ketab/khorshid.mah/tanasobe-khorshid-mah--farsi.JPG
قطر خورشید 1400000 کیلومتراست قطر ماه 3500 کیلومتر. فاصله
خورشید تا زمین 150000000 کیلومتر است. و یکی
از فاصله های متوسط ماه تا زمین 375000 کیلومتر است.
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/18.gif
تناسبی که مـیان آنها وجـود
دارد این است که: قطر خورشید 400 بار از قطر ماه بزرگ تر است و 400 بار
نیز از ماه دورتر است! به این خاطر تقـریباً به یک اندازه به نظر می
آیند و در خسوف کاملتقـریباً بر هم منطبق می
شوند.
بازگردان درست
ایه:
خورشید و ماه با حساب منظمى مى‏گردند، (5)
و گیاه و درخت
براى او سجده مى‏كنند! (6)
...
تقلب اصلی در بازگردان ایه است.


+
قطر خورشید 1391000
کیلومتراست:
Equatorial radius (http://en.wikipedia.org/wiki/Radius)6.955×108 m
قطر ماه 3476
کیلومتر
Equatorial (http://en.wikipedia.org/wiki/Equator) radius1,738.14 km (0.273 Earths)
ماه در
حال دور شدن و خورشید در حال بزرگ شدن است.




[b][font=Arial][color=#ff0000]یکی از فاصله
های متوسط ماه تا زمین 375000
[/quote]
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/19.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/19.gif


***

kamran333
09-15-2008
پیک 84

مزدک عزیز در سایت قرآنولوژی
پاسخی برای مسئله ارث در قرآن است که من تصور می کردم همان داستان
ما ترک و مما ترک است که در هوپا با آن کاربر صحبت
کرده بودید اما دیروز برای اولین بار دیدم انگار داستان این یکی چیز دیگری
است
نویسنده سایت قرآنولوژی ابتدا نوشته نویسنده اصلی را آورده و
بعد پاسخ داده
محبت کنید این دفاع او از قرآن را پاسخ دهید

مرسی
آیا خدا جمع و ضرب هم بلد
است!


مسلمانان هر چند که اختلاف داشته باشند در
یک چیز متفقند و آن اینکه قرآن کلام خداست و نه تنها خالی از هر نوع اشتباهی
ست بلکه متعلق به تمام اعصار و در هر زمان و مکان حقیقت مطلق است. بنا به
تعریفی که آنان از خدا دارند باید چنین نیز باشد. خدای اکبر، خدای قادر، خدای
دانا، خدایکه به هر چیز آگاه و داناست و دارای علم بی پایان است، خدایکه جهان
را با همه پیچید گیهایش آفریده و بر تمامی اعمال و حرکات همه چیز و همه کس
آگاهی مطلق دارد.
آیا چنین خدایی جمع و ضرب هم
بلد است؟ ویا شاید قرآن کلام الهی نیست؟
ارث و
میراث مقوله مهمی در اسلام بوده و هـست از همین رو سوره های زیادی به آن
اشاراتی داشته اند، اما سـوره نسأ آیه های 12، 11، و 178 جزئیات و چگونگی
تقسیم آنرا شرح داده اند اما با اشتباهات فاحش ریاضی.
گوئی پروردگار بی نهایت عالم درس ریاضی خود را خوب حاضر نکرده
است!!!
سوره نسأ آیه 11
خداوند در باره فـرزندانتان به شما سفارش می کند که سهم (میراث)
پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد; و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بیش از دو
دختر باشند، دو سـوم میراث از آن آنهاست; و اگر یکی باشد، نیمی ( از میراث،)
از آن اوست، و بـرای هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت)
فرزندی داشته باشد; و اگر فرزندی نداشته باشد، و تـنـها پدر و مادر از او ارث
برند، برای مادر او یک سوم است (و بقیه از آن پدر است); و اگر او برادرانی
داشته باشد، مادرش یک ششم می برد (و پنج ششم باقـیمانده، برای پدر است). (همه
اینها،) بعد از انجام وصیتی است کـه او کرده، و بعد از ادای دین است. شما نمی
دانید پـدران و مادران و فرزندانتان، کدامیک برای شما سودمندترند! ــ این
فریضه الهی است; و خداوند، دانا و حکیم است. (11).
بنابر آیه فوق، اگر مردی دارای همسر، پدر، مادر و دو دختر بود و
از دنیا برفت. سهم وارثین بدین قرار خواهد شد:
زن
(همسر) 8/1
دختران 3/2
پدر 6/1
مادر 6/1
اگر تمام سهام بالا را جمع کنید آشکارا به اشتباه دانای دانایان
پی خواهید برد.
برای نوجوانانیکه هنوز جمع و ضرب
کسری را نیاموخته اند:
24/ (4+4+16+3)=6/1 +
6/1 + 3/2 + 8/1
24/27 =
همچنان که می بینید جمع سهام بالا از کل ارث بیشتر
است.
پاسخ:
آیه مورد نظرچنین است:« یوصیكم الله فی
أولادكم: للذّكر مثل حظّ الأنثیین. فإن كنّ نساء فوق اثنتین فلهنّ ثلثا ما
ترك. وإن كانت واحدة فلها النّصف. ولأبویه لكل واحد منهما السدس مما ترك إن
كان له ولد. فإن لم یكن له ولد وورثه أبواه فلأمّه الـثـّلـث. فإن كان له
إخوة فلأمه السّدس من بعد وصیة یوصی بها أو دین. آباؤكم وأبناؤكم لا تدرون
أیهم أقرب لكم نفعا فریضة من الله إن الله كان علیما حكیما» (نساء: 11)

«سفارش خدا در رابطه با ارث بردنِ فرزندان:
پسر دو برابر دختر ارث می
برد ــــ اگر فرزندان دختر بوده و دو تا به بالا باشند دو سوم ارث را می برند
ــــ و اگر فرزند یک دختر باشد نصف ارث را می برد ــــ و اگر ارث گذار فرزندی
داشته باشد پدر و مادر وی هر کدام یک ششم می برند ــــ اگر ارث گذار فرزندی
نداشته باشد و وارث وی فقط پدر و مادرِ وی باشند، مادر یک سوم ارث را می برد
ــــ اگر ارث گذار خواهر و برادرانی داشته باشد مادرِ وی یک ششم ارث را می
برد ــــ ضوابط مزبور بعد از جداسازی موارد اختصاصی (احتمالی) در وصیت نامه،
و بعد از پرداختِ بدهیِ (احتمالیِ) ارث گذار صورت می گیرد. شما نمی دانید
"پدران و مادران شما بیشتر بدردِ شما خورده اند یا فرزندانتان". رهنمودهای
مزبور ضوابط خداست، و خدا البته می داند که چه کسی بیشتر بدردِ چه کسی می
خورد و خدا با حکمت کار میکند».
نویسنده می
گوید که بنابر آیه فوق اگر کسی بمیرد و دارای همسر، پدر، مادر و دو دختر
باشد، بنابر سهمی که برای آنها تعیین شده، یعنی: زن یک هشتم (البته زن در آیه
12 آمده)، دو دختر دو سوم، و پدر و مادر هر کدام یک ششم، مجموع سهام از کل
ارث بیشتر میشود.
در آیه
مزبورالبته جائی برای چنین فرض و تصوری وجود ندارد. مانند این می ماند
که ما 100 تومان به کسی بدهیم و به او بگوئیم: اگر در بازار انار بود 50
تومان انار بخر، اگر انار نبود 60 تومان پرتقال بخر، اگر هیچکدام نبود 80
تومان شیرینی و 10 تومان قهوه بخر! و بعد کسی بیاید و بگوید: بنابر این اگر
در بازار انـار باشد (50 تومان)، پـرتـقـال هـم باشد (60 تـومان)، و قـهـوه
هـم بـاشد(10 تومان)، مجموع هزینه از کل دارائی بیشتر می شود. این فرض و تصور
البته غلط است.
آیه گفته اگر فرزندان دختر باشند
و دوتا به بالا باشند دو سوم ارث را می برند، و کمی آن طرف تر گفته اگر ارث
گذار فرزندی داشته باشد (که البته می تواند پسر یا دختر باشد) پدر و مادر وی
هر کدام یک ششم می برند. ما نمی توانیم این دو مورد را در
رابطه با یک فرد بحساب بیاوریم و سهام دختران و پدر و مادر را با جمع
کنیم. یعنی مثلاً ما نمی توانیم بگوئیم: اگر علی فقط دختر داشت و دوتا به
بالا بودند دو سوم ارث می برند، و اگر علی فرزندی داشت (که می تواند دختر یا
پسر باشد) پدر و مادر وی هر کدام یک ششم می برند، و بعد بیاییم سهام دختران و
سهام پدر و مادر را با هم جمع کنیم. چون فقط یکی از این حالت
میتواند شامل علی بشود.
چیزیکه نویسنده می
گوید غلط است و اشتباهی در آیه وجود ندارد. و از آنجا که هر
کسی فقط یک بار می میرد نیز هیچگاه چنین فرض و تصوری موضوعیت پیدا نمی
کند.
------------------------
نویسنده
ادامه میده:
به آیه های زیر نیز توجه
فرمائید:
سوره نساء آیه 12
و برای شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندی نداشته
باشند; و اگر فرزندی داشته باشند، یک چهارم از آن شماست; پس از انجام وصیتی
که کرده اند، و ادای دین (آنها). و برای زنان شما یک چهارم میراث شماست، اگر
فرزندی نداشته باشید; و اگر برای شما فرزندی باشد، یک هشتم از آن آنهاست; بعد
از انجام وصیتی که کرده اید، و ادای دین. و اگر مردی بوده باشد که کلاله
(خواهر یا برادر) از او ارث میبرد، یا زنی که برادر یا خواهری دارد، سهم هر
کدام یک ششم است (اگر برادران و خواهران مادری باشند); و اگر بیش از یک نفر
باشند، آنها در یک سوم شریکند; پس از انجام وصیتی که شده، و ادای دین; بشرط
آنکه (از طریق وصیت و اقرار به دین،) به آنها ضرر نزند. این سفارش خداست; و
خدا دانا و بردبار است. (12)
سوره نسآ آیه
176
از تو (در باره ارث خواهران و برادران) سؤال
میکنند، بگو: «خداوند، حکم کلاله (خواهر و برادر) را برای شما بیان میکند:
اگر مردی از دنیا برود، که فرزند نداشته باشد، و برای او خواهری باشد، نصف
اموالی را که به جا گذاشته، از او (ارث) میبرد; و (اگر خواهری از دنیا برود،
وارث او یک برادر باشد،) او تمام مال را از آن خواهر به ارث میبرد، در صورتی
که (میت) فرزند نداشته باشد; و اگر دو خواهر (از او) باقی باشند دو سوم اموال
را میبرند; و اگر برادران و خواهران با هم باشند، (تمام اموال را میان خود
تقسیم میکنند; و) برای هر مذکر، دو برابر سهم مؤنث است. خداوند (احکام خود
را) برای شما بیان میکند تا گمراه نشوید; و خداوند به همه چیز داناست.
(176)
از سه آیه بالا چنین بر میآید که اگر مردی
از دنیا برود و همسر، مادر، و خواهرش و برادران وارثین بجای گذارد: بنابر آیه
12 همسرش 4/1 و بنابر آیه 11 چونکه فرزندی ندارد مادرش 3/1 و بنابر آیه 176
خواهران 3/2 اموال را به ارث میبرند.
یک جمع و
ضرب ساده نشان میدهد که یک بار دیگر مجموع سهام وارثین از کل سهام پیشی
میگیرد.
15/12=12/(8+4+3)=3/2+ 3/1 +
4/1
پاسخ:
بازهم نویسنده برای خود فرض و تصوری کرده و
بنابر آن فرض یکسری از سهام را که در واقع بنابر چنین فرضی تعیین نشده اند و
به هم ربطی ندارند را با هم جمع کرده است.
نویسنده می گوید که از آیات مزبور چنین بر می آید که اگر کسی از
دنیا برود و همسر، مادر، و خواهرش و برادران بجا بگذارد مادرش یک سوم ارث می
برد. واقعیت اینست که از آیات مزبور چنین چیزی بر نمی آید، که اگر بر می آمد
در این 1400 سال که از عمر قرآن می گذرد خیلی وقتها پیش از این برای کسانی بر
آمده بود. در آیه 11 گفته شده: فإن لم یكن له ولد و
ورثه أبواه فلأمّه الـثـّلـث =اگر ارث گذار فرزندی
نداشته باشد و وارث وی فقط پدر و مادرِ وی باشند، مادر یک سوم ارث را میبرد.
یعنی مادر در شرایطی یک سوم ارث را می برد که ارث گذار خواهر و برادر و همسر
ندارد.
نویسنده می گوید که از آیات مزبور
چنین بر می آید که اگر کسی از دنیا برود و همسر، مادر، و خواهرش و برادران
بجا بگذارد، خواهران دو سوم ارث را می برند. در حالیکه قرآن
چنین چیزی نمی گوید و چنین چیزی از آیات بر نمی آید و آیات چنین چیزی را رد
می کنند. به این ترتیب که در آغاز آیه 11 گفته شده که پسر دو برابر
دختر ارث می برد. بنابر این اگر کسی برادر و خواهرانی داشته باشد، خواهران دو
سوم ارث را نمی برند، بلکه خواهران بر مبنای "خواهر نصف برادر" ارث می برند.
آنجا که قرآن می گوید: "خواهران دو سوم ارث می برند" مربوط به زمانی است که
ارث گذار برادر ندارد.
چیزیکه نویسنده می گوید غلط است و اشتباهی در واقع در آیات وجود
ندارد.
---------------------------------------------------------
نویسنده ادامه میده:
بر همین منوال
میتوانید وضعیتهای مختلفی بیابید که مجموع سهام کمتر از کل ارث باشد. برای
مثال اگر مردی وفات یابد و تنها همسرش را بجای گذارد: 4/1
و یا همسر، و مادرش: 12/7=3/1 + 4/1
پاسخ:
قرآن گفته اگر ارث گذار فرزندی نداشته باشد همسر وی یک چهارم می
برد. و نویسنده نتیجه گرفته که بنابر این اگر کسی بمیرد و فقط همسرش بجای
گذارد، همسر وی یک چهارم می برد. که این نتیجه گیری البته غلط است. چنین چیزی
از آیه بر نمی آید
همینطور قرآن گفته: «اگر
وارثین فقط پدر و مادر باشند مادر یک سوم ارث می برد»، و نویسنده نتیجه گرفته
که: اگر وارثین فقط همسر و مادر باشند مادر یک سوم می برد و همسر یک چهارم.
که چنین نتیجه گیری نیز البته غلط است. و آیه چنین معنائی نمی دهد که اگر
وارثین همسر و مادر باشند هم مادر یک سوم می برد
----------------------------------------------------



***

Mazdak Bamdad
09-15-2008
پیک 85

یك سفسته ی نویسنده این است كه میگوید كه اگر در
تقسیم ارث
اشكالی بود در این 1400 سال مواردی پیش میامد و روشن میشد!

خوب مواردی پیش امده و روشن شده است كه ایراد دارد و برای
همین ،
فقیهان، نخست ارث خویشاوندان سببی را با این سهم های
یاد شده در قران جدا
كرده اند و سپس سهام یاد شده در قران برای
خویشاوندان نسبی را بر آنچه پس
از جدا كردن سهم سببی ها ،
" باقی مانده " پیاده كرده اند، یعنی كلك
مرغابی.
عوام هم به این ترفند تا كنون پی نبرده است چون افسارش را بدست

همین مرجع تقلید ها داده بوده است.

از سوی دیگر اگر مدعی میگوید
كه این ایات قران به این موارد
مشخص ربطی ندارند، بما نشان دهد كه در این
موارد مشخص،
قران كه گویا هیچ ترو خشكی نیست كه در ان نباشد، چه حكمی

داده است و اگر حكمی نداده است، پس ناقص است، چون یا
باید همه ی
احكام را به فقها واگذار میكرد و یا همه ی احكام از
خود قران میتوانستند
بیرون كشیده شوند.

برای نمونه، بهتر است از مدعی بپرسیم كه اگر مردی
بمیرد و از
او سه دختر و یك همسر و یك پدر و یك مادر بجا بماند و از او

5544 دینار بجا بماند، این اقای مدعی چگونه و با كدام حكم شرعی
قران،
این پول را میان مرده ریگبران ( ورثه میت) بخش میكند؟
در یك نمونه ی عملی
، تهی بودن سخنان ایشان اثبات میشود!


***

molhed
09-15-2008
پیک 86

درود
مزدک گرامی پستی که جناب میخ در بالا
اشاره کردند رو من در یک سایت سنی دیدم ولی در مورد مگس بودhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/20.gif
آن
مطلبی هم که سایت سنی آورده بود مربوط میشد به این که اگر مگسی در ظرف آب
بیفتد باید بال دیگر مگس هم در آن فرو کنیم ( جلل الخالق ).

ولی این
نوشته در آن سایت مربوطه کپی پیست بود شما اگر بروید به گوگل و عبارت "
معجزه/قرآن+مگس " رو سرچ بکنید چندین سایت باز میشه که انوم فقط از قول یک
پزشک ژاپنی چنین مطلبی رو نوشتند .

نمیدونم چرا اینهمه معجزه رو باید
ژاپنی ها کشف بکنند؟؟؟

بهر حال به گمانم باید به مگس هم سجده کنیم!!!!


***

Mazdak Bamdad
09-15-2008
پیک 87

فرق مگس با پشه این است كه در مگس، باكتری ها

روی بال راست و ضد باكتری ها، روی بال چپ
هستند، در حالیكه در باره ی
پشه، وارونه ی این
درست می باشد. در باره ی سنجاقك كه 4 بال دارد،

بالها بنوبت و از روی احتمالات كوانتومی گاهی
دارای باكتری و گاهی
دارای ضد باكتری هستند و
مستحب این است كه هر چهار بال او را درون سوپ

انداخته و با گفتن یا زهرا نوش جان فرمایند.
از سوی دیگر، افتخار كشف
" باكتری ضد باكتری"
از ان مسلمین است، كه پیش از كشف " ضد ماده"،

بزرگترین كشف هزاره نخست و دوم و سوم و چهارم .. است.


***

kamran333
09-16-2008
پیک 88

نور خورشید نور اصلی و نور
ماه نور بازتابی است
( یونس 5 )

«اوست که خورشید را نور اصلی و ماه را
نور بازتابی قرار داد».
«ضیاء و ضوء»
درخشش و تابشی است که از خود شئ ساطع می شود، مانند تابش وhttp://www.quranology.com/t-ketab/khorshid.mah/baztabe-noor-khorshid-tavasote-mah-farsi.GIF
درخشش چراغ و شمع. و «نور» روشـنـائی و تابـشی است که از خـود شئ ساطع نمی
شود بلکه بازتاب تابش ضیاء است. و اینکه آیه می گوید: خـورشـیـد «ضیاء» است و
ماه «نور»، به این معنی است که تابش خورشید از خود آن است ولی تابـش ماه از
خـود آن نیست بـلـکه بازتاب تابش خورشید است.(این موضوع در سوره نوح و به
نقـل از حضرت نوح آمـده. یعـنی وی چند هـزار سال پـیش از میلاد حضرت مسیح به
مـردم گـفـتـه بـوده که: تـابـش خـورشید از خود آن و تابش ماه بازتاب تابش
خورشید است. ولی مردم طـبـق معـمـول بوی می خندیده اند).


***

freeman625277
09-16-2008
پیک 89


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/18.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=60049#post60049)


بازگردان درست ایه:
[b]خورشید و
ماه با حساب منظمى مى‏گردند، (5)
و گیاه و درخت براى او سجده
مى‏كنند! (6)
...
تقلب اصلی در بازگردان ایه است.


+
قطر خورشید 1391000
کیلومتراست:
equatorial radius (http://en.wikipedia.org/wiki/radius)6.955×108 m
قطر ماه
3476 کیلومتر
equatorial (http://en.wikipedia.org/wiki/equator) radius1,738.14 km (0.273 earths)
ماه
در حال دور شدن و خورشید در حال بزرگ شدن است.

[color=#ff0000]http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/19.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/19.gif
ضمن آنكه
فاصله زمین تا خورشید و همچنین زمین تا ماه ثابت نیست و در 2 جولای هر سال
فاصله زمین و خورشید به نزدیكترین و 2 ژانویه هر سال به دورترین میزان خود
میرسد ، این فاصله فكر میكنم بین 147 میلیون كیلومتر تا 152 میلیون كیلومتر
متغیر باشد ، یعنی با اختلاف 5 میلیون كیلومتر !!


***

Mazdak Bamdad
09-16-2008
پیک 90


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/18.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=60106#post60106)


نور خورشید نور
اصلی و نور ماه نور بازتابی است
(
یونس 5 )
«اوست که خورشید را نور
اصلی و ماه را نور بازتابی قرار داد».
[font=arial]«ضیاء و ضوء» درخشش و تابشی است که از خود شئ ساطع می شود،
مانند تابش وhttp://www.quranology.com/t-ketab/khorshid.mah/baztabe-noor-khorshid-tavasote-mah-farsi.gif
درخشش چراغ و شمع. و «نور» روشـنـائی و تابـشی است که از خـود شئ ساطع
نمی شود بلکه بازتاب تابش ضیاء است. و اینکه آیه می گوید: خـورشـیـد
«ضیاء» است و ماه «نور»، به این معنی است که تابش خورشید از خود آن است
ولی تابـش ماه از خـود آن نیست بـلـکه بازتاب تابش خورشید است.(این
موضوع در سوره نوح و به نقـل از حضرت نوح آمـده. یعـنی وی چند هـزار
سال پـیش از میلاد حضرت مسیح به مـردم گـفـتـه بـوده که: تـابـش
خـورشید از خود آن و تابش ماه بازتاب تابش خورشید است. ولی مردم طـبـق
معـمـول بوی می خندیده اند).




معجزه ی دانشیك نیست ، چون حكیمان یونان
میدانستند كه
ماه نور مهر را باز میتابد به این
فرنود ساده كه نور ماه ثابت نیست و از
كاملا ً
تاریك تا هلالی و تا ماه پـُر دگرگون میشود.
روشن است كه چنین
جسمی نمیتوانسته
خود دارای نور شمرده شود. تازه اینها هم
زمانی كه
بازگردان آیه ها را ماستمالی نكرده
باشند كه كرده اند* و ادعا میكنند كه "
نور"
به معنی بازتاب است! با این انگاشت، اینكه
گفته شده است كه " الله
نور السماوات.."
به این چم است كه الله هم از خود نوری ندارد
و بازتابی
بیش نمی باشد. •


[color=#ff0000]*

[b][color=#ff0000]ALMIZANhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/18.gif
هُوَ الَّذِى جَعَلَ الشمْس ضِیَاءً وَ
الْقَمَرَ نُوراً
او كسى است كه خورشید را داراى روشنائى نمود و ماه را
نورانى كرد،
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j10/almiz101.htm#link1
هُوَ
الَّذِى جَعَلَ الشمْس ضِیَاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً...
حقانیت خلقت الهى در آفرینش آفتاب و ماه
[/quote]

كلمه ((ضیاء)) بطورى
كه گفته شده - مصدر است براى ((ضاء، یضوء، ضوء و
ضیاء)) همانطور كه كلمه ((عیاذ)) مصدر است براى ((عاذ، یعوذ، عوذا و
عواذا)). و اى بسا كه جمع باشد براى كلمه ((ضوء))، همانطور كه كلمه ((سیاط)) جمع است براى ((سوط)) و این عبارت چیزى در تقدیر دارد
كه مضاف كلمه ((ضیاء)) است ، و
تقدیر آن ((جعل الشمس ذات صیاء و القمر ذانور)) است ، یعنى خداى تعالى خورشید را داراى ضیاء و ماه را داراى
نور كرد.

Mehrbod
12-20-2012, 02:00 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #11


***

kamran333
09-16-2008
پیک 91

ماه شکافته شده
بوده
« روز رستاخیز نزدیک شد و ماه شکافته
شد».
( قمر 1 )
در بررسی هـائی کـه در سال 1970 از ماه شـد
شکـافی به طول 160کـیلـومتر در ماه مـشـاهـده شـد. همینطور اثر جوش خوردگی
نیز در سلسله کوههای ماه، و ادامه آن در اعماق ماه دیده شده است. برخی از
محققین معتقدند که ماه شکافته شده بوده و دوباره جوش خورده بوده
است.



***

Mazdak Bamdad
09-16-2008
پیک 92

كشك است، شكافهای پدید امده
رویه ی ماه در پوسته هستند

و بسیار كوتاه و گاه پیچ و خم دار
هستند كه نشان میدهد كه
بستر
ماگما ( مواد مذاب) بوده اند.
هیچكس از " محققین" چنین
اعتقادی
ندارد و برای همین
هم این شیادان نام هیچكدام از
آن " محققین" ادعایی
را ننوشته اند
و احتمالا ً از همان محققین اسلامی جمهوری اسلامی یا
پاكستان ! هستند! •


***

kamran333
09-17-2008
پیک 93

مرسی مزدک گرامی
خـورشـیـدهـا و مـاهـهـا
(
فصلت 37 )
« نه به خورشید و نه به ماه
هیچکدام سجده نکنید، بلکه به خدائی سجده کنید که آنها را (یعنی: ماهها و
خورشیدها را) آفـرید».
نکـتـه آیه: خورشیدها و ماهها وجود دارد:
در زبان عربی «ضـمـیـر» برای مفـرد (یکی) و برای مثنی (دوتا) و
برای جمع (سه تا و بالاتر از آن) صـرف مـی شود. آیـه از مـاه و خـورشـیـد
که دوتا هستند صحبت می کند ولی بجای ضمیر دوتائی مناسبِ آنها که
«هُـمـا» به معنی «آنـدو» باشد، ضمیر جمع «هُـنَّ» به معنی «آنـهـا»
بکار برده است. یعنی می گوید: به خدائی سجده کنید که خورشـیـدها و ماهـهـا را
آفـرید.
در زمـانمحـمـد و تا پیش از
اختراع تـلـسـکـوپ کـسـی خورشـیدی و ماهی غیر ماه و خورشیدی که می بینیم را
نمی شناخت. از زمـان اختراع و بکارگیری تـلـسـکـوپ (هـزار سhttp://www.quranology.com/t-ketab/khorshid.mah/mahhaye-moshtari-farsi.GIFـال
پـس از محمد) تا کـنون (در منظومه شمسی) دهـها ماه کشف شـده است. تعداد ماه
های سیاره مـشـتری که تا کنون شـنـاخـتـه شده 16 تا است، مریخ دو تا، کـیوان
19 تا، اورانـوس 15 تا و نپتون 8 تا.
خـورشـیـد نـیـز چنانکه آیـه آنرا جمع بسـته تنها خورشید منظومه
شمسیما نیست، بلکه در هـسـتی مـیـلـیاردهـا خـورشـیـد وجود دارد.




***

Mazdak Bamdad
09-17-2008
پیک 94

تفسیر المیزان

وَ مِنْ ءَایَتِهِ
الَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ الشمْس وَ الْقَمَرُ لا تَسجُدُوا لِلشمْسِ وَ
لا لِلْقَمَرِ وَ اسجُدُوا للَّهِ الَّذِى
خَلَقَهُنَّ إِن كنتُمْ إِیَّاهُ
تَعْبُدُونَ(37)
و یكى از آیات او شب و روز و خورشید و
ماه است ، پس دیگر معنا ندارد كه براى خورشید و
ماه سجده كنید بلكه باید براى خدایى سجده كنید كه
آنها را آفریده اگر به راستى مى خواهید عبادتى كنید (37).

پس
جمله ((و من آیاته اللیل و النهار(( احتجاجى است از راه وحدت تدبیر سراسر
عالم و پیوستگى آن بر وحدت رب مدبر. و باز احتجاجى است از راه وحدت رب ، بر
پرستش او به تنهایى . و به همین جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((و براى
خورشید و قمر سجده مكنید...((.
پس كلام در این آیه در واقع دفع دخلى است
از توهمى كه ممكن است بشود، گویا بعد از آنكه فرمود: ((و یكى از آیات او شب و
روز است ...(( و با این جمله یگانگى خداى تعالى در ربوبیت را اثبات كرد، كسى
پرسیده پس حال چه باید كرد؟ در پاسخ فرموده : براى خورشید و ماه سجده مكنید،
كه آن دو مخلوق خدا و مدبر به تدبیر اویند، بلكه تنها
خداى را سجده كنید، و تنها او را عبادت كنید. و عموم وثنى
مذهبان خورشید و ماه را تعظیم مى كردند، ولى آنها را نمى پرستیدند،
تنها صابئین بودند - كه به طورى كه مى گویند - این دو را
عبادت مى كردند. و ضمیر در ((خلقهن (( به لیل و
نهار و شمس و قمر برمى گردد
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j17/al170046.htm#link383


میبینیم كه مانند همیشه، بازگردان تقلبی شده است
و "
آنها" در اینجا، همان یك ماه و یك خورشید ،
بهمراه شب و روز هستند.
از
سوی دیگر، القمر و الشمس، نام خاص
خورشید و ماه ما هستند و به دیگر
ستارگان
خورشید ( الشمس) نگفته اند و هرگز در هیچ
جای قران، از خورشید
ها ! و یا ماه ها !
سخن گفته نشده است كه اینجا دومی اش باشد.
در
اینجا ضمیر جمع مونث چندتایی است چون
به آغاز آیه كه از الَّیْلُ وَ
النَّهَارُ وَ الشمْس وَ الْقَمَرُ
سخن گفته نیز اشاره دارد كه نوسینده
از قصد،
ایه را ناقص آورده است.یعنی باز یك شارلاتان بازی دیگر
اسلامی برای احمقان •



***

Ataabak
09-17-2008
پیک 95


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/21.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=60154#post60154)


مرسی مزدک گرامی
خـورشـیـدهـا و مـاهـهـا
[font=arial]( فصلت 37 )http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/21.gif
[font=arial]« نه به
خورشید و نه به ماه هیچکدام سجده نکنید، بلکه به خدائی سجده کنید که
آنها را (یعنی: ماهها و خورشیدها را) آفـرید».
[b]


[/quote]
این دیگه
چه جور شعبده بازیست؟! لابد خدا وقتی "آنها" رو میگفته یه چشمک هم به محمد
میزده! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/22.gif

امیر
خان میگفت "هفت" همون میلیارد هاست،این یکی که پاک میگه "آنها" همون میلیارد
و تریلیون ستاره ست!

والا نمیدونم شاید معجزات که میگن به همین
شامورتی بازی ها میگن ؟http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/23.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/24.gif


***

kamran333
09-17-2008
پیک 96

دور بردن زمین و درآوردن آب و گیاه آن
( نازعات 30 - 31 )
« و زمین
را پس از آن ضمن چرخش دور برد. آب و گیاهِ آن را هر دو از خود آن درآورد».

[font=Arial]نکات
آیه:
1ـــ زمین ضمن چرخش دور برده
شدهاست:
در آیات پیش از این آیات می گوید:
«اَ اَنـْـتـُمْ اَشَـدُّ خـَلْـقـاً اَمِ السَّـماءُ بَـنـیـها ــ رَفـَعَ
سَـمْکَـهـا فـَسَـوّیـهـا»!
«آیا آفـرینش
شـمـا مـشکـل تر است یاساختن مـنـظومـه شمسی؟ که نواحی و جوانب آنرا بهم
آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت». راجع به این آیات در آغاز مـنـظـومه
شمسی صحبت شد.پـس از آن، آیات مزبور مطرح می کند کـه:زمـین را ضمن چرخاندن
(غـلـتاندن) دور برده است. این موضوع نیز در مطالب مربوط به منظومه شـمـسی
دیـدیـم کـه در ابـتـدا سیارات در کنار خورشید درست شدند و بعد فاصله
گرفـتند. موضوع جدید در آیه چـرخـش زمـیـن است.http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/abe--avvaliyeh--zamin.GIF
2ـــ آب و گیاه زمین از خود آن در آورده شده
است:
آب موجود روی زمین گاز و بخاری بوده
کهبا آتـشـفـشـانـهـای اولیه زمین از درون آن درآمده و به جو رفته و بعد
باریدن گرفته. گیاهان نیز ناشی از وجود دی اکسید کربن بوده که ضمن فعالیت
آتشفشانها از درون زمین درآمده بوده است.



***

Mazdak Bamdad
09-18-2008
پیک 97

ALMIZAN
ءَ أَنتُمْ أَشدُّ خَلْقاً أَمِ
السمَاءُ بَنَاهَا(27)
رَفَعَ سمْكَهَا فَسوَّاهَا(28)
وَ أَغْطش
لَیْلَهَا وَ أَخْرَجَ ضحَاهَا(29)
وَ الاَرْض بَعْدَ ذَلِك
دَحَاهَا(30)
أَخْرَجَ مِنهَا مَاءَهَا وَ مَرْعَاهَا(31)


آیا
خلقت شما سخت تر است یا آفرینش آسمان كه خدا بنایش كرده ؟! (27).
و سقف آن
را بالا برده و آن را منظم ساخته ؟ (28).
شبش را تاریك و روزش را روشن
كرده (29).
و زمین را بعد از آن گسترده (30).
آب و چراگاه در آن بیرون
كرده (31).
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200022.htm#link186
((و الارض بعد ذلك دحیها)) - یعنى بعد از آنكه آسمان را بنا كرد و سقفش
را بلند نمود، و هر جزئش را در جاى خود قرار داد، و شبش را تاریك و روزش را
روشن ساخت ، زمین را بگسترانید.
بعضى گفته اند: معنایش این است كه زمین را
با این حال بگسترد، (و خلاصه كلمه بعد ذلك به معناى مع ذلك است )، همچنان كه
در جمله ((عتل بعد ذلك زنیم
)) كلمه بعد به معناى مع آمده ، و
ما در تفسیر سوره ((الم سجده
)) گفتارى پیرامون اینكه از كلام
خدا درباره خلقت آسمان و زمین چه استفاده مى شود داشتیم . و بعضى گفته اند:
كلمه ((دحو)) كه فعل ((دحیها)) از آن مشتق است ، به
معناى ((دحرجه )) یعنى غلتاندن است
---------


اینهم بیخود است كه باز سماوات را " منظومه ی شمسی
"!!
معنی كرده است. گویا هر جا گیر میكند، گاه سماوات كهكشانها
میشوند
و گاه جو زمین و گاه منظومه ی شمسی و روشن
نیست كه "آسمان" چه پیوندی مثلا
ً با مریخ دارد!!


تازه زمین هم تیله نیست كه روی چیزی
بغلتد!
بلكه زمین در فضا بگرد خود و هور " میچرخد".
غلتیدن همواره نیاز
به یك جای دوم دارد كه چیزی
در روی ان بتواند بغلتد!

تازه این ایه
نشان میدهد كه تصور بر این بوده كه
زمین صاف است و آنرا مانند فرش لوله
شده
غلتانیده و باز كرده اند كه امروزه نادرستی اینمزخرفات اثبات
شده.




تازه میبینیم كه باز در بازگردان آیه ها تقلب كرده
است،
و سخنی از دور بردن و غلتانیدن هم در آن نیست!
یعنی شارلاتان بازی
هفت طبقه !!•



***

kamran333
09-18-2008
پیک 98

زمـیـن آرام
شـده
( نمل 61 )
« آیا آنکه زمین را آرام نمود و درون آن رودها قـرار داد و
برایآن کـوههـا قرار داد و میان دو دریا
دیوار قرار داد، آیا خدائی پابپای وی وجود دارد؟ بیشترین اینها دانشی ندارند (از طبیعت چیزی نمی
دانند)».
"أرض" در
آیه بمعنی بخشی از کره زمین است که روی آن راه می رویم و زندگی می کنیم، یعنی
لایه و قشر خارجی آن است. و نکته آیه اینست که زمین زیرپای ما در آغاز آرام
نبوده بلکه می لرزیده است.
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/zakhim-shodane-layehe-sathe-zamin-f-a.JPG
زمـیـن در واقـع در ابـتدای شکل گیری خود مذاب و متلاطم بوده است.
پس از اینکه رفته رفته سرد شده و قشر بالائی آن سفـت شده نیز، بخاطر نازک
بودن آن قشر، فعل و انفعالات خشونت بار درونی زمین، آن قشر نازک و در نتیجه
سطح زمین را پیوسته بگونه خشونت باری می لرزانده است (یعنی سطح زمین پیوسته
زلزله های خشونت بار داشته است). تا اینکه با گذشت زمان رفته رفته زمین سردتر
و سردتر شده، و قشر خارجی آن کلفت تر و کلفت تر می شود، و فعل و انفعالات
خشونت بار درونی زمین به اندازه ای از سطح آن فاصله می گیرند که دیگر نمی
توانند سطح زمین را بلرزانند (بگونه ای که ما آنرا احساس کنیم). امروزه ضخامت
لایه سطح زمین در خشکیها 70 کیلومتر است. و به این شکل زمین رفتهرفته آرام می
شود. (بـقـیه مطالب آیه در جاهای مربوط بخود بررسی شده
اند).



***

Mazdak Bamdad
09-19-2008
پیک 99

بیخود است، اگر زمین را ارام كرده چرا مردم و شهر رودبار
از
روی نقشه ایران در زمین لرزه پاك شدند و همچنان زمین لرزه
ها دنباله
دارد؟ پس زمین آرام و رام نسده و الله دروغ گفته است.
دیگر اینكه انزمانی
كه بروی زمین مواد مداب بوده، اصولا ً
آدمی نبوده است كه زمین زیرپای او
بلرزد. یعنی این زندگی
است كه بر اثر سرد شدن زمین توانسته پدید بیاید و
نه وارونه
كه گویا خدا زمین را " برای" ما رام كرده باشد.

تازه
بازگردان درست ایه هم چیز دیگری است و میرساند كه
گویا الله با كوبیدن
میخ هایی بنام " كوه" !! زمین را ارام نموده
است و این یكی از مسخره ترین
ادعا های قرانی و اسلامی
است، چرا كه كوه ها خود از آتشفشان ها و جریان
همرفت
مواد مذاب درونی زمین كه تكه های پوسته ی زمین را بهم
فشار
میدهند، پدید امده اند و هیچ همانندی، نه از دید كاربرد
و نه ریخت و نه
جنس ، با میخ ندارند! و برروی زمین هم " قرار داده" نشده اند( جعل لها
رواسی !!) •

Mehrbod
12-20-2012, 02:02 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #12


***

kamran333
09-19-2008
پیک 100

حـرکـت وضـعـی
زمـیـن
«آیا زمین را گهواره وار
نکردیم»!
(نباء 6 )
«اَلَم نـَجْـعـل» بهمعنی: «قـَدْ جَعَـلـنا»
است. (پرسش مـنـفـی برای "اقـرار گرفـتن" است). و «مِـهاداً» تشبیه بلـیغ
است، به معنی: «کَـالـمِـهاد» به معنی: «گـهـواره وار». و آیه به این معنی
است که: « ما زمین را گهـواره وار نـمـودیـم ».


نـکـات آیـه:1ــ زمین گهـواره وار است:
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/zamin--gahvareh.GIFیکی
از حرکات زمین حرکت گهواره واری آن است. در این نوع حرکـت قـطـب شـمـال آن در
تابـسـتان و زمـستان به یک طرف مایل می شود. در تابستان تمایل آن رو به
خورشید است. در پـائـیـز مـحـور آن راست اسـت. در زمـستان تمایـل آن در جهت
خلاف خورشید است. و در بـهـار محور آن راست است. این حرکت گهـواره واری
زمـیـنحـرکت وضعی نامیده می شود.
2ـــ زمین حرکت
دارد:
تشبیه زمین به "گهواره" به معنی:
"متحرک" بودن آن است. (و این برخلاف علم نجومعـصر پیامبر است که در آن زمین ثابت و مرکز
جهان بود).



***

Mazdak Bamdad
09-20-2008
پیک 101

ترفند در این سفسته است كه گهواره دو ویژگی دارد،
یكی
برای آرامش و نگهداری و پرورش كودك و یكی
دیگر,
جنبدگی ان است ، امّا جنبدگی او فرعی و در راستا و آماج

آسایش كودك است. از اینرو، چم سنجشی و وام گرفته
( تشبیه و استعاره )
از واژه ی مهد/مهاد، " آرامشگاه
و پروشگاه" است و نه جنبندگی. با نگاه به
ایه های پس
از این ایه كه میگوید: "ایا كوه ها را نگهدار آن
نساختیم
و برای شما همسر آفریده و خواب را برای آسایش شما
درست
كردیم ". میبینیم كه همان چم آسایش و پرورش
و نگهبانی و مراقبت از آدمی از
واژه ی گهواره منظور
بوده و بازگردان های درست هم همین را گفته اند و
از
چم " آسایش" سود برده.
از سوی دیگر، جنبش زمین هیچ نزدیكی و همانندی
با
گهواره ندارد و دارای جنبش پیچیده ی آمیخته از چرخش
بگرد خود و بگرد
خورشید و بهمراه خورشید و سرانجام
دگرگونی زاویه ای محور قطبی است كه
تابستان /زمستانرا پدید میاورد. •


***

kamran333
09-21-2008
پیک 102

حـرکـت زمین
«او زمین و سیارات منظومه شمسی را هر کدام بجا
و بمورد آفرید. شب را بر روز می پیچاند در حالیکه روز را بر شب می پیچاند. و
خورشید و ماه را مناسب نمود.هـمه آنها تا
زمان مشخصی در حرکت هستند». ( زمر 5
)
نکـتـه
آیه: سیارات، زمین، خورشید و ماه تا زمان تعیین شده ای در حرکت خواهند
بود:
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/harkate--zamin--va--sayyarat---farsi.JPG
عـلـم نـجـوم عـصـر پیامبر میگفـت: زمین ثابت و مرکز جهـان است. ایـن تـئوری تا سال 1543 بقوت
خود باقی بود. در آن تئوری (یعنی وقتی زمین ثابت و مرکز جهان باشد و خورشید و
سیارات بدور زمین بچرخند)، ما می بایست سیاره زهره راهمیشه به شکلی که در
تصویر سمت چپ می بینیم، بصورت هلالهای ماه ببینیم. ولی وقتی انسان تلسکوپ
بکار گرفت دید که سیاره زهره به شکل ماه کامل (ماه شب چهارده) پیدا است
(تصویر سمت راست). نتیجه این شد که زهره می بایست به آن طرف خورشید رفته باشد
و آن طرف خورشید باشد تا بتواند به این شکل نور خورشید را بازتاب بدهد. و
نتیجه این شد که زهره در واقع دور خورشید می گردد نه به دور زمین. و از اینجا
بود که انسان نتیجه گرفت که خورشید در مرکز است و سیارات به دور آن می
گردند.
از آنجا که مسلمانان معمولاً چیزهای خارجی را دوست دارند و می
پسندند، دنبال اندیشه های علمی آن دوران رفته بوده اند و مانند بقیه نوشته
اند که زمین به دورخورشید می گردد، در حالیکه آیه خیلی صریح و
واضح پس از اینکه از
سیارات و زمین و ماه و خورشید صحبت می کند می گوید: همه آنها (یعنی هر یک از سیارات و زمین و خورشید و ماه)
تا زمان تعیین شده ای در
جریان هستند (یعنی حرکت می کنند). یکی از حرکتهای خورشید حرکت آن در مداری در کهکشان راه شیری با
سرعت 900000 کـیـلـومتر در ساعت است، که 225 میلیون سـال طـول می کشد تا آن
را طی کند. و حرکت ماه نیز اینست که بدور زمین در حرکت
است.
مدت
زمان حرکـت آنها نیز چنانکه آیــه مطرح کرده جاودانه نیست بلکه مدت زمان
مشخصی دارند.



***

pakdin
09-21-2008
پیک 103


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/25.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=57797#post57797)


مرسی مزدک گرامی ..............
خـورشـیـد ............... ( شمس 1 - 4 ) ............ « سوگند به
خورشید و پرتو آن ــ و به ماه وقتیکه آنرا بازتاب می دهد ــ و به روز
وقتیکه آنرا متجلی می کند ــ و به شب وقتیکه آنرا می پوشاند»
.......... نکته آیات: روز پرتو خورشید را متجلی می کند و شب آنرا می
پوشاند:تصویری که می بینیم تصویر کره زمین است که از فضا گرفته شده
است. چنانکه می بینیم فضا در اصل سیاه و تاریک است، هر چند نور و پرتو
خورشید در فضا وجود دارد اما متجلی نیست، ولی آن بخشی از زمین که
روبروی خورشید قرار دارد و روز نامیده می شود آن را متجلی می کند. که
ارتفاع آن حدوداً 100 کیلومتر از جـو است. و با چرخش زمین و رفتن روز
بجای شب، شب آن بخش متجلی پرتو خورشید را می
پوشاند.....
والشمس وضحاها ﴿1﴾ والقمر
اذا تلاها ﴿2﴾

تلاهابه معنی به دنبالش رفتن است یعنی ماه مثل
کسی که به دنبال کسی راه می رود به دنبال خورشید حرکت می کند!

نکته
مهم این است که در هر زبانی معانی کلمه با گذشت زمان دگرگون میشود! فرضا جسم
منیر و غیر منیر یک اصطلاح امروزی در زبان فارسی و مربوط به علم فیزیک است
ولی معنی آن در زبان گذشته به دقت تعریف فعلی نیست.

http://www.ghoran-etrat.com/soreha/vazheh-shams.pdf

در
این فایل پی دی اف ببینید مترجم قرآن معنی کلمه شمس را چه نوشته:



بسم
الله الرحمن الرحیم
واژه های سوره شمس:
- شمس : ستاره ای است
ثابت آه از خود نور و حرارت دارد و در اطرافش اقمار وسیاره دارد؛ مؤنث
است.
با توجه به آیات قرآن به نظر می رسد شمسی آه در قرآن مطرح است
همان شمسی است آه مرئی ما انسانهاست.
حتی إذا بلغ »،«78/ لدلوك
الشمس 17 »،«33/ سخّرلكم الشمس 14 »،«38/ الشمس تجری لمستقرّلها 36 »
می فرماید
این خورشیدی آه ما می بینیم جریان دارد و گرنه آن .«86/
حتی إذا بلغ مغرب الشمس 18 »،«90/ مطلع الشمس 18
آره ی آتشینی آه در
خارج از جو وجود دارد ثابت است ، نه طلوع دارد، نه غروب دارد، نه دلوك
دارد. شب آه ما
می خوابیم خورشید وجود دارد، درخشندگی هم دارد ولی
ما به او پشت آردیم. مطلع و مغربی آه به خورشید نسبت داده
فعل ماضی
است، یعنی خورشید در تسخیر شما « سخّر » . می شود به خاطر حرآتی است آه
ما نسبت به خورشید داریم
قرار گرفته است. چه چیز از آن قابل تسخیر
برای ماست؟ جاذبه، گرما و نوری آه می دهد. در قرآن از شمس ها
و
اقمار دیگر صحبت نشده است ، چون شمس و قمر ما نیستند. چون قرآن
بیان للناس است، هدی للناس است. از هر
پدیده ای آه حرف می زند ربطی
به ما انسان ها دارد.
مطلق روشنایی و درخشش را نور گویند و روشن گری
.«5/ هو الذی جعل الشمس ضیاء والقمر نورا 10 » می فرماید
را ضیاء.
این مطلب آه خورشید جعل شده است، تأآید می آند آه شمسی آه در قرآن مطرح
است آن چیزی است آه ما
می بینیم. جعل برای پدیده های مهم اتفاق می
افتد، مثل امامت، خلافت انسان. آن آره ای آه خارج از جو است
جعل
نشده است.
قرآن به لحظه لحظه ی زندگی ما مربوط است. در زندگی
ما شمس و قمر مصادیقی دارند آه باید آنها را پیدا آنیم. هر
چیزی در
آفرینش خصوصیات شمس را داشته باشد- ثبات، جاذبه،گرما،روشنگری- می شود
مصداق شمس؛ مانند وجود
زن. زن با حرارت و جاذبه ای آه دارد به آانون
خانواده گرما می بخشد. و همچنین افراد خانواده حول محور زن
مانند
اقماری سازماندهی می شوند. زن اگر نباشد مرد به تنهایی انگیزه
هیچ آاری را ندارد.
- ضحی : زمانی است آه روشنایی و گرمای خورشید
تمام ناحیه ای را آه در معرضش قرار گرفته را می گیرد.
و أغطش لیلها
وأخرج ضحاها »،«1/ والضحی واللیل 93 » . با توجه به آیات می بینیم آه
در مقابل لیل و عشاء قرار دارد
عشاء آغاز تاریكی شب است. .«46/
آأنهم یوم یرونها لم یلبثوا إلّا عشیة أو ضحاها 79 »،«29/79
و » ،
خطاب به آدم می فرماید آه در بهشت گرسنه نمی مانی، عریان نمی مانی،
تشنه نمی مانی، آفتاب زده هم نمی شوی
به نظر می رسد آه عمده ترین
خصوصیت ضحی پخش گرما است ، وگرنه .«119/ أنك لا تظمؤا فیها ولا تضحی
20
از صبح صادق آه هوا روشن است تا وقت ضحی.
- قمر : آوآب سماوی
است آه از خود نوری ندارد ونور خورشید را می گیرد و منعكس می
آند.
نور ماه منیر است ولی سراج نیست. گرما ندارد و خیلی روشنگر
نیست. قمار را به خاطر پنهان آاریش و چون در نور
آم انجام می شود
نام گذاشته اند. ضمن اینكه درآمد قمار هم زندگی را نمی چرخاند، مثل نور
ماه آه جایی را روشن نمی
آند و ضیاء ندارد.
- تلی : چیزی را
از بیرون گرفتن و اظهار آردن. انعكاس دادن چیزی از جایی به جایی.
از
این آیه دو نكته برداشت می شود اول اینكه در این انتقال هیچ نیازی برای
شخص تلاوت «2/ یتلوا علیهم آیاته 62 »
آننده دیده نمی شود. دیگر
اینكه ما آیات را قبلاً نمی دیدیم، یعنی ضمن این انتقال چیزی بر ما
نمایان می شود آه قبلاً
« راه نمایی » هم همراه است. آار پیامبر «
معنی آردنی » نمی توانستیم خودمان ببینیم. پس در تلی ضمن انعكاس
یك
است ، نشانه ها را به نشانی تبدیل می آند.
فرق تلاوت با قرائت
این است ، قرائت یعنی چیزی را از درون ابراز آردن، ازبینشی ابراز آردن.
لذا قرائت هیچ وقت
مفعول ندارد. در نماز هم قرائت واجب است، نه سوره
ی حمد. یعنی یك بینشی باید داشته باشیم آه اگر این بینش درست

الرحمن. علّم القرآن » باشد می شود سوره ی حمد. قرآن در درون همه هست.
از غیب هم نیامده چرا آه می فرماید
با توجه به این آیه قرآن ذآر
است. به پیامبر هم « انّا نزّلنا الذآر » ؛ هیچ انسانی قرآن را حفظ نمی
آند، به یاد می آورد
گفتند اقرأ، نگفتند چه چیز را بخوان.
والقمر
إذا تلاها، قمر خورشید را تلاوت می آند(ها به شمس بر می گردد). معنای
تلی با تولی و تبعیت متفاوت است.
ماه وساطت دارد، سفیر بین خورشید و
زمین است. این تلاوت همیشگی است. ماه در روز هم دیده می شود، در
روز
هم تلاوت می آند.
امام نسبت به پیامبر نقش قمر را بازی
می آند. ترجمان وحی است، تلاوت می آند ضیاء پیامبر را. در خانواده هم
مرد
نسبت به زن نقش قمر را بازی می آند. محبت مادر باید به مرد
منتقل شود و از مرد به بچه منتقل شود، وگرنه بچه می
سوزد از گرمای
مادر. محبت مادر آه حدی ندارد، این باید جایی فیلتر شود و تحلیل شود
بعد به بچه منتقل شود. ولایت
پدر باید از این طریق به بچه تفهیم
شود. هنر بزرگی نیست آه مادر برای بچه پدر هم باشد، بلكه ظلم بزرگی است
آه
برخی مادران هم به خود و هم به خانواده ی خود می آنند.
- نهار
: تداوم روشنایی و ضحی را گویند، آه دارای حدودی است.
فرق نهار با
یوم این است آه یوم یك مرحله است و در آن حقیقتی تجلّی پیدا می آند؛
مانند یوم الدین. امّا در نهار ظاهر
اشیاء نمایان می شود، یعنی
واقعیت ها تجلّی پیدا می آنند. نهار دارای تقسیم بندی هایی است: فجر
اول+ فجر صادق+
صبح + طلوع + ضحی+ ظهر+ عصر+ غروب + عشاء. نهار
حالتی است آه زمین توجه می آند به خورشید.
- جلی : نمایان
آردن.آشكار آردن.
نهار خورشید را تجلّی می دهد یا اشراق دارد؟ نهار
شمس را تجلّی می دهد. اشراق جلّای خاص است. اشراق چشمه ای
،« اشرقت
الأرض » است آه از درون به فوران درآمده. اشراقیون از درون آشف و شهود
می آنند. در قرآن آمده است
یعنی زمین نمایان می آند درون خود
را.
- لیل : زمانی است آه همه ی اشیاء مرئی نامرئی میشوند. وجود
خارجی ندارد و از پشت آردن زمین به خورشید به
وجود می آید.
لیل
همان ظلمت نیست. ظلمت چیزی در درون ماست. در لیل هم می توان دید ولی در
ظلمت نمی توان. امام صادقعلیه السلام
به یكی از یارانش فرمود: در شب
چه می بینید؟ گفت ستاره ها را. فرمودند آه ملائكه هم آه در شب به زمین
نگاه می
آنند خانه های روشن را می بینند. خانه هایی آه با چراغ ذآر
روشن است. امیرالمؤمنینعلیه السلام نیز در خطبه ی متقین
توضیح می
دهند آه متقین چگونه در شب آسب نور می آنند آه در روز می درخشند و نور
افشانی می آنند. پس در
شب می توان دید اگر پرده ی شب را آنار
بزنیم.
- غشی : به چیزی می گویند نامرئی آه چیزهای مرئی را می
پوشاند.
غشا مانع نور نیست. ظلمت در مقابل نور است و نور را جذب می
آند و انعكاس نمی دهد (یخرجهم من الظلمات إلی
النور). غشا نوعی
حفاظت است.


***

Artaban
09-22-2008
پیک 104

امیدوارم "آف تاپیك" نباشه!
ولی اینجا حدیثی
هست كه بسیار جالبه!
خانه
کسانی که در نماز جماعت شرکت نمیکنند را بسوزانید! (صادق!) (http://www.iranpressnews.com/source/046547.htm)



سایت
مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
چهل داستان و چهل حدیث
از
امیرالمؤمنین على علیه السلام
عبداللّه صالحى

(نماز جماعت یا
تخریب خانه )
مرحوم شیخ طوسى به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه
علیه حكایت فرماید:
روزى به حضرت امیرالمؤ منین امام علىّ بن ابى
طالب علیه السلام خبر رسید: عدّه اى از مسلمانانى كه در همسایگى مسجد
زندگى مى كنند، به نماز جماعت در مسجد حاضر نمى شوند.
پس آن گاه
امام ، امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام در جمع نمازگذاران حضور یافت و
بعد از اقامه نماز، ضمن ایراد خطبه اى اظهار داشت :
شنیده ام عدّه
اى از افراد، در مساجد ما و در صفوف مؤ منین مشاركت ندارند و با ما به
نماز جماعت حاضر نمى شوند. از این به بعد، كسى حقّ ندارد با آن
ها هم غذا و همنشین و هم سخن گردد. و همچنین كسى حقّ ندارد با ایشان
پیمان زناشوئى ببندد و یا به ایشان كمك نماید، تا مادامى كه آنان نیز
همانند دیگران در جمع مسلمین حضور یابند و در نماز جماعت شركت
كنند.
سپس آن حضرت افزود: چه بسا ممكن است دستور دهم كه خانه هاى
چنین افرادى را بر سرشان(!) تخریب كرده و
آتش زنند و بسوزانند، مگر آن كه از این عملشان دست بردارند و به
درگاه الهى توبه نمایند.
امام جعفر صادق علیه السلام در ادامه
افزود: مؤ منین به وظیفه خود كه امیرالمؤ منین علىّ صلوات اللّه علیه
مشخّص نموده بود عمل كردند و با افراد متخلّف ترك معاشرت و معامله
نمودند، تا آن كه بالا خره ، آن ها از عمل خود پشیمان شده ؛ و همراه
دیگر نمازگذاران در مساجد؛ و نماز جماعت شركت كردند.)
خیلی جالبه شكل گسترش اسلام در بین حتی خود
تازیها! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/26.gif



***

Mazdak Bamdad
09-22-2008
پیک 105


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/25.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=60626#post60626)


حـرکـت
زمین
[b]«او زمین و سیارات منظومه شمسی را هر کدام بجا و بمورد
آفرید. شب را بر روز می پیچاند در حالیکه روز را بر شب می پیچاند. و
خورشید و ماه را مناسب نمود.هـمهhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/25.gif آنها
تا زمان مشخصی در حرکت هستند». ( زمر 5
)


نکـتـه آیه: سیارات، زمین، خورشید و ماه تا زمان تعیین شده
ای در حرکت خواهند
بود:
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/harkate--zamin--va--sayyarat---farsi.jpg
عـلـم نـجـوم عـصـر پیامبر میگفـت: زمین ثابت و مرکز جهـان است. ایـن
تـئوری تا سال 1543 بقوت خود باقی بود. در آن تئوری (یعنی وقتی زمین
ثابت و مرکز جهان باشد و خورشید و سیارات بدور زمین بچرخند)، ما می
بایست سیاره زهره راهمیشه به شکلی که در تصویر سمت چپ می بینیم، بصورت
هلالهای ماه ببینیم. ولی وقتی انسان تلسکوپ بکار گرفت دید که سیاره
زهره به شکل ماه کامل (ماه شب چهارده) پیدا است (تصویر سمت راست).
نتیجه این شد که زهره می بایست به آن طرف خورشید رفته باشد و آن طرف
خورشید باشد تا بتواند به این شکل نور خورشید را بازتاب بدهد. و نتیجه
این شد که زهره در واقع دور خورشید می گردد نه به دور زمین. و از اینجا
بود که انسان نتیجه گرفت که خورشید در مرکز است و سیارات به دور آن می
گردند.
[b]از آنجا
که مسلمانان معمولاً چیزهای خارجی را دوست دارند و می پسندند، دنبال
اندیشه های علمی آن دوران رفته بوده اند و مانند بقیه نوشته اند که
زمین به دورخورشید می گردد، در حالیکه آیه خیلی صریح و
واضح پس از اینکه از
سیارات و زمین و ماه و خورشید صحبت می کند می گوید: همه آنها (یعنی هر یک از سیارات و زمین و خورشید
و ماه) تا زمان
تعیین شده ای در جریان هستند (یعنی حرکت می کنند). یکی از حرکتهای خورشید حرکت آن در مداری
در کهکشان راه شیری با سرعت 900000 کـیـلـومتر در ساعت است، که 225
میلیون سـال طـول می کشد تا آن را طی کند. و حرکت ماه نیز اینست که
بدور زمین در حرکت است.
مدت زمان حرکـت آنها نیز چنانکه آیــه
مطرح کرده جاودانه نیست بلکه مدت زمان مشخصی
دارند.
[/quote]




بیخود است،
چون در جای دیگر قران گفته است كه : آنها
[نیكوكاران] تا زمانی كه زمین
و آسمانها پا برجایند، در بهشت خواهند بود!
پس اگر قرار باشد خورشید
از میان برود كه زمین دیگر نمیتواند باشد و
اسمانها هم كه از آنها بارها
بعناون سیارات منظومه ی شمسی ! و غیره یاد
كرده اند هم نخواهند بود
و وعده ی بهشت پوچ از اب در میاید!
اینجا هیچ
معجزه ی علمی ! هم دركار نیست، چون این اشاره به قیامت
است كه از اموزه
های اسلامیست و ربطی به فیزیك ستاره ای و نابودی
خورشید و ( زمین ) و ماه
در چند میلیارد سال دیگر ندارد، چون باقی
جهان همچنان بجای خود است و این
ها تنها یك دانه ی شن هم در برابركهكشانها بشمار نمیروند. •
[/نیكوكاران] تا زمانی كه زمین [BR]


***

kamran333
09-22-2008
پیک 106

راهـنـمـای مـسـیـر یـابـی
زمین
( نوح 19-20)
« و همینطور خدا زمین را برای
شما نشانه دار درست کرد تا بتوانید راه هایِ بازِ آن را طی
کنید».
[color=black]نکـتـه آیه: زمین نشانه ای دارد که انسان می
تواند با آن راههای باز را طی کند:
راهـهـای بـاز زمـین، راهـهـای دریائی، هـوائی و بیابانـی
هـستـنـد که بصورت http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/masir--yabiye--zamin.GIFجاده
نیستند. و نشانه داری زمین نیز قطب مغناطیسی آن است که بمثابه نشانه عمل می
کند. انسان با تقسیم بندی نمودن زمین و قـطب نما، مسیرهای هوائی و دریائی و
زمینی که بصورت جادهنیستند را جهت یابی و پیدا می کند و بسوی مقصد مورد نظر
خود پیش می رود.
آیه
مزبور نقـل قول از حضرت نوح است. یعنی وی چند هزارسال پیش از میلاد این موضوع
را به مردم خود گفـته بوده است، ولی مردم طبق عادت همیشگی خود به وی می
خندیده اند.



***

Mazdak Bamdad
09-23-2008
پیک 107

نوح
ترجمه فارسی مکارم
و خداوند زمین را براى شما فرش گسترده‏اى قرار
داد «[color=blue]19»تا از راههاى وسیع و دره‏هاى آن بگذرید (و به هر
جا مى‏خواهید بروید)!» «[color=blue]20»
ترجمه فارسی فولادوند
و خدا زمین را براى شما فرشى [گسترده]
ساخت[/گسترده]
ساخت «19» تا در راههاى فراخ آن بروید[color=red] «[color=blue]20»[/font][/font]
ترجمه انگلیسی یوسف علی
"'And Allah has made the earth for you as a
carpet (spread out), «[color=blue]19» "'That ye may go about
therein, in spacious roads'"
«[color=blue]20»[/font]
http://www.tooba-ir.org/guide.asp?fn=_book/qoran/quran/s1.asp


اینجا هم در بازگردان راستین ان میبینیم كه باز
شارلاتان های سایت قران شناسی تقلب كرده اند!


***

Mazdak Bamdad
09-23-2008
پیک 108





مزدک گرامی اگر برایتان ممکن است و
زمان دارید مقدمه کوتاه یا حتی چکیده ای برای ابتدای کتاب پاسخ به
جفنگیات سایت قرآنولوژی به من بدهید.
بسیار زیبا خواهد شد
اگر کتاب با نوشته شما آغاز شود(در حد چند خط هم باشد ممنون می
شوم)



از سده ی پیش، كه دانش راه خود را در اندیشه های
مردم،
در شمار یك بنمایه باورپذیر و تكیه گاه استوار
باز كرد، زمزمه هایی از سوی
اسلامیست ها براه
افتاد كه قران هم دانشیك ( علمی) است و فزون تر
از
انم، دارای "اعجاز علمی" هم میباشد. آماج این
گونه ادعا ها، هر آیینه سود
جستن از پذیرفتگی
دانش در نزد مردم، و واگیر دادن این پذیرفتگی و
باور
پذیری ( اعتبار) به قران تازی و تهی از دانش
و آدمی گری بوده و هست. اكنون
بویژه پس از
پیروزی اسلامیست ها در ایران و یافتن بنمایه های
پولی و
نیروی رسانه ای، تارنماهایی زیر نام
" قران شناسی " پدید آمده اند كه یك
رشته ادعا ها
در همین باره ی " اعجاز علمی"! قران در ان
بازتاب یافته
است. این ادعا ها بسیار از سوی
اسلامیست ها، از انجا برداشت شده و در
فاروم ها
و وبلاگ ها و رسانه های گوناگون كپی میشود.
این بود كه برآن
شدیم كه یك یك و تك تك این ادعا
ها را بررسی كرده و چند و چون درستی آنرا
نشان
دهیم. ما برای بازگردان ها و سفرنگ ها( تفسیر)
از تفسیر المیزان
علامه طباطبایی و یا بازگردان
های مكارم و فولادوند و ..سود بردیم كه
اسلامیست
ها نتوانند با سفسته ( سفسطه) " شما زبان تازی
نمیدانید" و
"شما كارشناس " قران نیستید، بسراغ
ما بیایند. در این جا ما نشان دادیم كه
نه حتی یكی
از ادعا ها درست نیست، بلكه با نگرش به ترفند ها
و دروغ
هایی كه دراینكار بكار بسته شده، این ها
را در كاتگوری "جفنگ" جای دادیم.
در اینجا برای
هر ادعایی پاسخی فراهم شده است كه میتوان در
رویارویی با
اسلامیست هایی كه از تارنمای قران-
شناسی برداشت میكنند، این پاسخ را
برداشت كرد.•

Mehrbod
12-20-2012, 02:02 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #13


***

kamran333
09-24-2008
پیک 109

البته جفنگیات اینها ادامه دار است ! ولی تا
زمانی که زنده باشیم و مزدک گرامی بخشش کند(از دانش خویش) ادامه خواهیم داد و
مجموعه این پاسخ ها را به شکلی زیبا درآورده و در ایران پخش خواهیم
کرد
..................................................
..
سنگینی مواد درون
زمین
( زلزله 1 - 2
)
«آنگاه که زمین لرزش خود را بلرزد ــ و آنگاه که زمین سنگینی های خود را بیرون
بیاورد».
نکته آیه: مواد درون زمین سنگین
است:
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/gooniye--khak.JPG
هرچه از سطح زمین رو به عمق برویم مواد درون زمین سنگین تر است.
یکی بدلیل اینکه نسبت عناصر سنگین تر (مانند آهن) نسبت به عناصر سبک تر بیشتر
می شود، و دیگری بدلیل فشار وزن مواد بالای آن. چنانکه هنگامی که چند گونی
خاکرا روی هم می چینیم، گونی دومی که زیر فشار گونی اولی است فشرده تر است.
یعنی مثلا اندازه یک سانتیمتر مکعب خاک در گونی دومی بیش از اندازه یک
سانتیمتر خاک در گونی اولی است و در نتیجه سنگین تر است. و یک سانتیمتر مکعب
خاک در گونی سومی که زیر فشار دو گونی بالاتر از خود است از گونی دومی بازهم
بیشتر تر است و در نتیجه سنگین تر است، و همینطور که رو به پائین برویم
گونیها فشرده تر می شوند. و به این ترتیب موادی که آتش فشان از اعماق زمین
بیرون می ریزد مواد سنگین هستند.



***

Mazdak Bamdad
09-24-2008
پیک 110

آنگاه كه زمین
به لرزش [شدید] خود لرزانیده شود[/شدید] خود لرزانیده شود[/font]
«1»
و زمین بارهاى سنگین خود را برون
افكند «[color=blue]2»
و انسان گوید [زمین] را چه شده است[/زمین] را چه شده است «[color=blue]3»[/font][/font]
[color=#000000]آن روز است
كه [زمین] خبرهاى خود را باز گوید[/زمین] خبرهاى خود را باز گوید
«[color=blue]4»[/font]

http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/s1.asp?PAGE=598&Lang=Far_folad


نخست میبینیم كه زمین را مانند موجود زنده ای ، مثلا ً
شتر
میپندارد كه بارهای سنگینی بروی ان است و با لرزانیدن
آن، بارهای
سنگین خودش را بیرون می افكند و تازه آغاز
به گفتن داستان و حدیث هم
میكند!


از سوی دیگر قران كوه ها را چیزهایی میداند كه برای
ثبات
زمین از سوی الله بر روی فرش زمین قرا داده شده اند،
مانند سنگ
هایی كه روی نمد در بیابان مینهادند كه باد نبرد!در روز قیامت این كوه
ها از جا كنده شده و یا ذوب میشوند،


كه انداختن بار سنگین به این چم است.


تازه آدمی هم میدانسته است كه درون زمین، مانند درون
غار
ها پر از سنگ و سنگینی هاست، و اگر منظور این هم باشد،
معجزه ی
دانشیك نیست.


از سوی دیگر، گزاره های " علمی" شیادان این سایت
هم
مسخره هستند. سنگینی عناصر به این پیوندی ندارد كه
آنها مانند كیسه
های شن در زیر فشار ! سنگین شده اند،
بلكه به شمار پروتون های هسته اتمش
بستگی دارد كه
یك عنصر را سنگین و یا سبك بنامند، برای نمونه، اورانیوم
یك
عنصرسنگین است كه در رویه كره ی زمین هم پیدا میشود و
از كانی ها
بیرون كشیده میشود، همچنین سرب یا زر (طلا)
عنصر های سنگین تر از اهن اند
ولی در پوسته ی زمین هم
پیدا میشوند . اینكه هسته گویال زمین از آهن است،
به
این فرنود دانشیك است كه ستاره ای كه پس از تركیدن
آن، منظومه ی
شمسی از ان درست شده، در روند جوش
هسته ای به گام " آهن سازی" رسیده بوده
است، كهچندین گام پس از هلیوم سازی و غیره است. •


***

kamran333
09-24-2008
پیک 111

تشبیه زمین به حیوان خوش سواری
(
ملک 15 )
«اوست که زمین را "مانند یک حیوان سواری که سواره احساس ثبات و
آرامش می کند" کرد».
واژه « ذلـولاً » تشبیه بلیغ
است به معنی «کالذلول» به معنی «مانند ذلول».و ذلول به معنی: "حـیـوان سـواری
اسـت کـه سواره آن احساس آرامش و راحتی و ثبات می کند" و به قـولی بمعنی:
"حـیـوان خوش سوار" است.
نکـتـه آیه: زمین مانند حیوان سواری که سواره احساس ثبات و آرامش
می کند می ماند:
تشبیه
زمین به "حیوان سواری که سواره آن احساس ثباتو آرامش می کند" یعنی چه؟ یعنی
اینکه زمین حرکات مختلـف دارد ولی مانند یک حـیـوان خـوش سـوار کـه انـسـان
بـر روی آن احسـاس ثبات و آرامـش می کند، حرکات آنرا احساس نمی کند.

زمـین حرکات
زیادی دارد. از جمله: دور خود می گردد، دور خورشید می گردد، به
پهـلو متمایل می شود،
محور آن حرکت دایـره ای کوچکی می زند. و مانند حیوان خوش سوار می
ماند.
و فعل
«جَـعْـل» به معـنی: «کـردن وقـرار دادن»، به ایـن معنی است که زمین در آغـاز
آرام و با ثبات نبوده است. بلکه بعدها چنین کرده شده. زمین نیز در واقع در
ابتدا متلاطم و لرزان بوده
است.



***

Mazdak Bamdad
09-25-2008
پیک 112

او كسى است كه
زمین را براى شما رام كرد،
بر شانه‏هاى آن راه بروید و از روزیهاى خداوند
بخورید;
و بازگشت و
اجتماع همه به سوى اوست! «15»
آیا خود را از عذاب كسى كه حاكم بر آسمان
است[/font]
در امان مى‏دانید كه دستور دهد
زمین بشكافد و [/font]
شما را فرو برد و به[color=red] لرزش خود ادامه دهد؟! «[color=blue]16»[/font][/font][/font]
[color=#000000]یا خود را از عذاب خداوند آسمان در امان
مى‏دانید[/font]
[color=#000000]كه تندبادى پر از سنگریزه بر شما فرستد؟! و
بزودى[/font][/font]
[color=#000000][color=red][color=#000000]خواهید دانست تهدیدهاى من چگونه است![color=red] «[color=blue]17»[/font][/font][/font]
[color=red]http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/s1.asp?PAGE=563&Lang=Far_makarem[/font][/font]



اینهم بخود است، چون مردم میدانستند كه زمین لرزه
چیست و
یا اینكه گاهی زمین شكاف بر میدارد و غیره.
این به حركت چرخشی و گردشی!
گویال زمین هیچ
پیوندی ندارد و اینها اصلا ً در اینجا هیچ موردیتی
ندارند.
با نگاه به ایات پس از این ایه، میبینیم كه الله برای
ترسانیدن!
مردم میگوید كه آیا به زمین دستور بدهیم كه شكافته شودو
بازهم به لرزش خود ادامه دهد؟ [color=red][color=#000000]•[/font][/font]
[/font]


***

kamran333
09-25-2008
پیک 113

خطوط دفاعیآسمان
(حجر 16 - 18 )
«در آسمان خطوط دفاعی درست
کردیم و آنرا برای بینندگان زیبا نمودیم. و آنرا از دخول هر شیطانِ شلیک شده
ای حفظ نمودیم. و آنی که از روزنه ای وارد بشود به شهاب دیدنی تبدیل
میشود».
«بُرُوجْ»
جمع بُرْجْ است. بُرج در اصل بمعنی: رفاه و برخورداری چشمگیر است. بعد بطور
ضمنی و تلویحی به: قلعه، بارو و کاخِ بیش از یک طبقه اطلاق
شده
است. و بعد بنابر کارکرد
قلعه و بارو در نبردها، بطور ضمنی وتلویحی به: "استحکامات و خط دفاعی" برج
اطلاق شده، و در آیه به این معنی بکار گرفته شده
است.
شیطان صفت است
و به هر چیزی که برای زندگی تهدید دارد اطلاق می شود. در آیه به: طوفانهای
خطرناک خورشیدی اطلاق شده که انفجارات خورشیدی آنها را شلیک می کند.

و «استراقسمع» بمعنی:
دزدکی گوش دادن، و از لابلای روزنه ای نفوذ کردن است.
نکات آیات: 1ـــ آسمان خطوط دفاعی دارد. 2ــ
آنچه از روزنه ای (از میان خطوطدفاعی) می تواند وارد آسمان بشود به شهاب
دیدنی تبدیل می شود. 3ــ آسمانِ برای بینندگان زیبا کرده شده است.

1ـــ آسمان خطوط دفاعی
دارد:
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/khotoote--defaiye--asman--farsi.JPG
نیروی مغناطیسی زمین، دور زمین کمربندهای
مغناطیسی به شکلی که در تصویر می بینیم درست می کند، که دامنه آنها تا آسمان
کشیده می شود. انفجارهای
سطح خورشید پیوسته توده های خطرناک گازی را در فضا شلیک میکنند، که بصورت
جریانهای باد و طوفان بطرف زمین می آیند. این بادها وقتی به زمین می رسند
توسط این کمربندهای مغناطیسی دور زمین به شکلی که در تصویر می بینیم به اطراف
زمین منحرف کرده می شوند. و به این شکل این کمربندها به مثابه استحکامات و
خطوط دفاعیِ آسمان عمل می کنند.
3ــ آنچه از روزنه ای (از میان خطوط دفاعی) می
تواند وارد آسمان بشود به شهاب دیدنی تبدیل می
شود:
بخش ناچیزی از
طوفانهای خورشیدی که به اطراف زمین منحرف می شوند، در نhttp://www.quranology.com/t-ketab/zamin/shahab.GIFواحی
قطبی که کمربندهای مغناطیسی ندارد یا ضعیف است موفق می شوند که به درون جو
نفوذ کنند. وقتی وارد می شود انرژی الکتریکی تولید می کند و درجاهائی که
گازها متراکم تر هستند به درخشش تبدیل می شود و انسان آنرا به شکلی که در
تصویر می بینیم می بیند. قرآن آنرا شهاب نامیده است. (شهاب به: درخششهای شعله
گونه، آتش ساطع، پاره آتش، و مواردی از این قبیل اطلاق می
شود).
3ــ
آسمانِ ما برای بینندگان زیبا کرده شده:
آسمانی که ما می بینیم، چنانکه قرآن گفته: برای
بینندگان (یعنی برای ساکنین http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/asmane--ziba.GIFزمین)
زیبا کرده شده. زیبائی آن ناشی از بازتاب نور خورشید توسط عناصر جو است که پس
از شکل گیری جو به شکل کنونی خود صورت گرفته است، و پیش از آن چنین نبوده
است. نورخورشید از امواج نور زیادی تشکیل می شود که هر کدام رنگ خود را دارد،
وقتی با ذرات غبار و بخار برخورد می کند، نور آبیِ آن بیش از بقیه نورها پخش
می شود و به آسمان رنگ آبی می دهد.
و در سوره ق آیه 6 می خوانیم: آیا به آسمان
بالای خود نگاه نمی کنند ببینند چگونه آن را ساختیم و آن را زیبا نمودیم و
هیچ سوراخ و شکافی ندارد. (أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ
كَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ). معنی سوراخ و
شکاف نداشتن آسمان اینست که اگر سوراخ و شکافی می داشت، پشت آن دیده می شد. و
این به این معنی است که پشت این آسمانِ آبی که می بینیم چیز دیگریهم هست که
با آن فرق می کند. واقعیت هم همین است:
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/fazaye--tarike--poshte---jav.JPG

وقتی از آسمان (یعنی از محدوده جو) خارج بشویم
می بینیم که پشت آسمان که آن را زیبا می بینیم فضای سیاه وجود دارد. این
تصویر از بیرون از آسمان (یعنی بیرون از محدوده جو) و در روز گرفته شده.
چنانکه می بینیم پشت آسمان فضا است ورنگ آن نیز سیاه
است.



***

Mazdak Bamdad
09-25-2008
پیک 114

ما در آسمان
برجهایى قرار دادیم; و آن را براى بینندگان آراستیم «[color=blue]16»[/font]
[color=#000000]و آن را از هر شیطان رانده شده‏اى حفظ
كردیم;[color=red] «[color=blue]17»[/font]
مگر آن كس كه استراق سمع كند (و دزدانه گوش فرا
دهد)[/font]
[color=red][color=#000000]كه «شهاب مبین‏» او را تعقیب مى‏كند (و
مى‏راند)[color=red] «[color=blue]18» [/font][/font]
[color=#000000]و زمین را
گستردیم; و در آن كوه‏هاى ثابتى افكندیم;
[/font][/font]
[color=red][color=#000000]و از هر
گیاه موزون، در آن رویاندیم;[color=red]
«[color=blue]19»[/font][/font]


بیخود است.
اینجا هم آسمان را به معنی " اتمسفر" یاهمان
جو زمین
و كمربند وان الن تفسیر كرده است، هرجور كه بدرد
این
شارلاتانی میخورد، گاه سماء و سماوات را به منظومه ی
شمسی و گاه جو
و یا كمربند آهنربایی وان آلن بازگردان
میكنند! تازه معنی بروج هم خطوط
دفاعی نیست، بلكه
همان برجهای ١٢ گانه ی فلكی است كه همان صورت
های
فلكی امروزی هستند كه گویا الله آنها را برای زیبایی
و پیدا كردن راه
آفریده ! گویا اگر شكل انها جور دیگری بود،
نه زیبا بودند و نه میشد راه
ها را پیدا كرد!!
تازه میگوید كه شهاب ها ، برای دفع اجنه هستند كه
در
جای دیگر آنها را ستاره ! دانسته است كه از سقف
آسمان
میافتند!
دیگر اینكه، نمیگوید كه مردم زمین را از شر سنگ
آسمانی و باد
های خورشیدی نگه داشتیم، بلكه
میگوید كه خود آسمان را از شر ( استراق سمع)

شیاطین نگهداری میكنیم.


اینهم كه میگوید كه آسمان هیچ سوراخ و شكافی ندارد
هم
مسخره است، چون آسمان وجود خارجی ندارد و
فضا هم ازاد و بدون درب و مانع
است و به مریخ هم
ماهواره فرستاده ایم. این سخن از روی
كیهانشناسی
بتلمیوسی است كه در قران هم امده، و در آن آسمان
های را سقف
های بلورین محكمی میدانسته اند كه
در آن سوراخ و شكاف نیست ولی هرگاه خدا
بخواهد
درب های آسمان را باز میكند و یا اسمان را میشكافد ویا تكه
ای از انرا بر سر كفار می اندازد!! •


***

kamran333
09-25-2008
پیک 115

میزان آب و
خشکی زمین
واژه
«بَـحْـر» به معنی دریا 41 بار در قـرآن بکار رفـته و واژه «بَـرّ» به معنی
خشکی 12 بار. «12» بـار 29 درصـد «41» بار است. خشکی سـطح زمـیـن نیز 29 درصد
است و 71 درصدبـقـیه آن آب است.


***

Mazdak Bamdad
09-25-2008
پیک 116

ما زمان نداریم كه بگردیم كه آیا چنین ادعایی درست است و

اینكه آیا این "بر" همه جا هم به چم خشكی آمده و غیره.
چیزی كه میتوان
گفت اینست كه پوسته ی كره ی زمین در
دگرگونی است و یكسان نمیباشد كه
همواره ١٢/۴١ بماند
و یا باشد. تازه در ١۴۰۰ سال پیس هم مانند اكنون
نبوده
و دیگر اینكه این سنجش تقریبی است و نه دقیق.
بیگمان با بالارفتن
تراز دریا ها در پی گرم شدن زمین،
درسد دریا ها بیشتر میشود و یك واژه ی
" بحر" بیشترباید در قران پیدا كنند!


فزون برین، دوست ما كاربر پاكدین با هوشمندی به ترفند
دیگر
این شارلاتان ها اشاره كردند و آن اینكه نسبت خشكی ها
به
دریاها ، 29 درسد نیست،40
درسد است، بلكه نسبت خشكیها به همه رویه ی زمین 29 درسد
میباشد: مدعی چشم بندی كرده!




***

pakdin
09-25-2008
پیک 117


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/27.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=61007#post61007)


[font=arial]میزان آب و خشکی زمین
[font=arial]واژه «بَـحْـر» به معنی دریا 41 بار در قـرآن
بکار رفـته و واژه «بَـرّ» به معنی خشکی 12 بار. «12» بـار 29 درصـد
«41» بار است. خشکی سـطح زمـیـن نیز 29 درصد است و 71 درصدبـقـیه آن آب
است.http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/27.gif
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/28.gif
خشکی
زمین + دریاها=کل سطح زمین

خشکی زمین تقسیم بر کل سطح زمین=29
صدم

اگر بخواهیم همین قیاس را بکنیم :

تعداد کلمه خشکی + تعداد
کلمه دریا=41 + 12=53

12/53=22.6درصد
خشکی 22.6 می
شود

اگر بخواهیم نسبت خشکی به دریا را بسنجیم یعنی 12/41 آنوقت
قیاس آن می شود
29/71 می شود 40.8 درصد

Mehrbod
12-20-2012, 02:03 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #14


***

kamran333
09-25-2008
پیک 118

به زیر رفتن
زمین در دریا
(اسراء 68
)
« آیا خیالتان راحت است از
اینکه کـنار خشکی را به زیر نخواهـد کشید»؟
نکـتـه آیـه: امکان به زیر رفتن کنار خشکی امری
منتفی نیست:
اینکه
آیه بزیر رفتن کنار خشکیرا امری غیر ممکن نمی داند و توجه انـسان را به آن
جلب می دهد، به این معنی است که در آنجا اتفاقی یآ اتفاقاتی می افتد که
احتمال و اhttp://www.quranology.com/t-ketab/zamin/zir-raftane-janebe-darya.GIFمکان
به زیر رفـتن کنار خشکی را مـنـتـفی نمی کند.
دریاها در واقع روی قـشر اقیانوسی زمین قرار دارند و
قشر اقیانوسی زمین نیز بشکلی که در تصویر می بینیم زیر قشر قاره ای می رود. و
در وضـعـیـتی که امکان رو به پائـیـن چرخیدن بخـش مـربـوط به خـشـکـی قـارهای
(کـه در نـزدیـکـی خـشکی است) وجود دارد.
[/b]


***

Mazdak Bamdad
09-26-2008
پیک 119


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/27.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=61019#post61019)


به
زیر رفتن زمین در
دریا
(اسراء 68
)
« آیا خیالتان راحت
است از اینکه کـنار خشکی را به زیر نخواهـد
کشید»؟
..
. http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/27.gif
و هنگامى كه در دریا ناراحتى به شما
برسد،
جز او، تمام كسانى
را كه (براى حل مشكلات
خود) مى‏خوانید، فراموش مى‏كنید; اما هنگامى [/quote]

كه شما را به خشكى نجات دهد، روى
مى‏گردانید;
و انسان،
بسیار ناسپاس است! «67»
آیا از این ایمن هستید كه در خشكى (با یك زلزله
شدید)
[color=blue]شما را در [color=red]زمین فرو ببرد، یا
طوفانى از سنگریزه بر
شما بفرستد (و در آن
مدفونتان كند)، سپس حافظ [/font]
[color=blue](و یاورى) براى خود
نیابید؟! «[color=blue]68»[/font]
http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/s1.asp?SID=0&LANG=Far_makarem&PAGE=289


میبینیم كه اصولا ً بازگردان نادرست شده است
و سخن در
این ایه ها این است كه میگوید كه گروهی
از شما كه در دریا به توفان و غیره
برخورد میكنید،
از من ( الله) یاری میجویید كه غرق نشوید و سپس كه
به
خشكی رسیدید ، مرا فراموش میكنید، در حالیكه من میتوانم
در خشكی هم
شما را بزیر خاكها فروبرده و غرق كنم!در اینجا سخنی از بزیر دریا بردن
خشكی ها نیست!
یعنی ترفندی دیگر از شارلاتانهای
اسلامیست!



***

kamran333
دیروز
پیک 120

زمین نشست می کند و از آسمان
اجرام بزرگ آسمانی می افتد
( سبا 9 )

«آیا نمی توانند وضعیت
حال و گذشته زمین و فضا را ببینند و بدانند که اگر ما بخواهیم میتوانیم زمین
را زیر آنها پائین بکشیم یا اجسام بزرگ را از فضا روی آنها
بیندازیم»؟
نکات
آیه:1ـــ مواردیاز پائین
رفتن زمین برای دیدن وجود دارد. 2ـــ مواردی
از افتادن تکه های بزرگ از فضا در زمین وجود دارد.
1ـــ مواردی از پائین رفتن زمین برای دیدن وجود
دارد:
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/neshaste--zamin.GIF





اینجا نقطه و
نمونه ای از فرونشستن زمیناست.
2ـــ مواردی از افتادن تکه های بزرگ از فضا در زمین وجود
دارد:
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/oftadane--ajrame--asmani---farsi.JPG
در فـضـای دور و نـزدیـک ما اجسام کوچک و بـزرگ
زیـاد وجـود دارد. پارههای کوچک وقـتی بطرف زمین می آیند جو زمین آنها را می
سوزاند و پودر می کند. ولی بزرگ آنها گـاه گـاهـی بـطرف زمین میآیند. حفره ای
که در تصویر می بینیم مربوط به سقوط سنگ آسمانی در استرالیا است. (بزرگترین
حـفـره ای که تا کنون انسان آنرا پیدا کرده است در آریزونا است و 1300 متر
قطر دارد. یعنی به وسعت یک دهکده است)


***

Mazdak Bamdad
05-16-2008
پیک 121


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/29.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=49109#post49109)


..............................................در
سوره انبیاء آیه 56 می خوانیم: «رَبُّـکُـمْ رَبُّ السَّـمـواتِ وَ
الْاَرْضِ الـَّـذی فـَطـَرهُـنَّ=آفریدگار شـما آفریدگار سیارات و
زمین است که آنها را از درون (از مرکز) درست کرد»! « فـطـر» از جمله به
معنی: ;از درون و مرکزیت خود برآمدن، شکل گرفـتن، و درست شدن; است. هر
کره ای نیز وقتی می خواهد درست بشود، در ابتدا در مرکز آن نیروی جاذبه
آغاز به جذب مواد بدور خود می کند و رفته رفته بزرگ و بزرگ تر مـی شود
و به این شکـل کره شکل می
گیرد..........................................
........
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j14/mizan_33.htm#link295
انبیاء
آیه 56
قَالَ بَل رَّبُّكمْ رَب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ الَّذِى فَطرَهُنَّ
وَ أَنَا عَلى ذَلِكم مِّنَ الشهِدِینَ(56)
بازگردان و تفسیر
المیزان:

بلكه پروردگارتان پروردگار آسمانها و زمین است كه
ایجادشان كرده است و من بر این مطالب گواهى مى دهم
(56)
--
ابراهیم (علیه السلام ) به طورى كه ملاحظه مى كنید حكم مى كند
به اینكه رب مردم ، رب آسمانها و زمین است ، و همین رب ، آن كسى است كه
آسمانها و زمین را بیافریده ، و او اللّه تعالى است ، و در این تعبیر
مقابله كاملى در بر ابر مذهب مردم در دو مساءله ربوبیت و الوهیت نموده است ،
چون مشركین معتقدند كه یك و یا چند اله دارند، غیر آن اله كه آسمان و زمین
دارد، و همه آن آلهه غیراللّه سبحان است ، و مشركین اللّه تعالى را اله خود،
و اله آسمانها و زمین نمى دانند، بلكه معتقدند كه اللّه تعالى اله آلهه ، و
رب ارباب ، و خالق همه است .
پس اینكه فرمود: ((بل ربكم رب السموات و
الارض الذى فطرهن ((، مذهب مشركین را در الوهیت از همه جهاتش رد كرده ، و
اثبات نموده كه هیچ معبودى نیست جز اللّه تعالى ، و این همان توحید است
...
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j14/mizan_34.htm


میبینیم كه باز این متقلب، ایجاد كردن را درست
كردن از
درون !! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/30.gifمعنی كرده و
و در اینجا هم
سماء را كه پیشتر منظومه ی شمسی http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/30.gifمعنی
كرده بود، سیارات ی جز زمین معنی كرده ,شاخ
و برگ
دانشیك به قران پلید بیابانی داده است كه گروهیكم سواد و ابله را گول
بزند و آخوند سواری بگیرد!


***

kamran333
05-16-2008
پیک 122

با سپاس .برای بهزیوی(نیکزیستی) شایسته است قرآن
را به آخیه خانه(طویله -اصطبل) بفرستیم تا از آخوند تردامن(فاسق) رها
شویم.................فـاصـلـه گـرفـتـن سـیـارات و زمـیـن از
هـمـدیـگـر.............................. .......................انبیا
30-رعد2-رحمن7-..........................«آیا کسانیکه بخدا ایمان ندارند نمی
توانند ببینند کـه زمین و سیارات منظومه شمسی در آغاز ;بهم چسبیده; بـودند
بعد آنها را با نیرو از هم باز کردیم»؟....................................
........«خدا آنست که سیارات منظومه شمسی را با ستونهائی که آنها را نمی
بینید بلند کرد»......................................... �و سیارات منظومه
شمسی را بلند کرد و در آن ( در منظومه شمسی) تعادل ایجاد
نمود»........................................ .........نکات آیات: 1ـــ
زمین و سیارات در ابتدا به هم متصل بوده اند، بعد از هم باز کرده شده و بلند
کرده شده اند. 2ـــ میان سیارات ستونهای نامرئی وجود دارد. 3ـــ میان سیارات
تعادل وجود داد............................................ ......1ـــ زمین
و سیارات در ابتدا به هم متصل بوده اند و بعد از هم باز کرده شده و بلند کرده
شده اند:.......................................چن انکه پیش از این آمد
خورشید و سایر سیارات منظومه شمسی در ابتدا در کـنـار هـم شکـل گرفته بوده
اند و بعدها از هم فاصله گرفته اند. علت اینکه قرآن دور شدن آنها را ;بلند
کردنِ; آنها توصیف نموده این است که بالای ما قـرار دارنـد و دور شـدن آنها
نسبت به ما حالتِ ;بلند شدن و بالا رفـتنِ آنها;
دارد.......................................... .....................2ـــ
میان سیارات ستونهای نامرئی وجود دارد:سیارات منظومه شمسی با نیروی جاذبه که
انسان آنرا بصورت ستونهای از موج تصور می کند و به شکـل سـتـون آنـرا رسم می
کند با هم نگـهـداشته شده اند.
..............................................3ـ �ـ میان سیارات تعادل
وجود دارد:عـلـتِ کشیده نشدن سیارات بطرف همدیگر و یا هل ندادن همدیگر وجود
نیروی جذب و دفع متعادل میان آنها است. مثلاً خورشید زمین را بـطرف خود می
کشد و زمین در حرکت خود دور خورشید که رو به دور شدن از از خورشـیـد است خود
را از خورشید دفع می کند (که به آن نیروی گریز از مرکز گفته می شود). نیروی
کشش خورشید و دفع زمین به یک اندازه است، به این خاطر نه خورشید می تواند
زمین را بطرف خود بکشد و نه زمین از مدار خود دور خورشید خارج شده و به بیرون
از منظومه شمسی برود. از آنجا که زمین در مداری شبه بیضی دور خورشید می گردد
هنگامی که به خورشید نزدیک می شود سرعت آن بیشتر می شود، در نتیجه نیروی دفع
(نیروی گریز از مرکز) آن نیز بیشتر می شود که برابر می شود با نیروی جاذبه
بیشتر شده خورشید، و هنگامیکه از خورشید دور می شود و نیروی جاذبه خورشید
کمتر می شود سرعت حرکت آن نیز کمتر می شود، و به این شکل همیشه نیروی جذب و
دفع (نیروی گریز از مرکز) برابر است. این وضع در رابطه با همه اجرامی که در
مرکز هستند و اجرامی که در مداری دور آنها می گردند صادق است، مانند زمین و
ماه. .................................................. ...


***

Mazdak Bamdad
05-16-2008
پیک 123

اینهم بیخود است، چون نیروی گرانش به ستون ربطی ندارد
و
زمین مركز جهان و مركز گرانش نیست كه آسمان و یا
سیاره ها بر سر ما
بیفتند! و سیاره ها هم از این رو " بلند"
كرده نشده اند، چون راستای بالا
در كره ی زمین مطرح است
و نه در كیهان و منظومه ی شمسی!
دیگر اینكه
مانند همیسه، این سارلاتان ها، بازهم " سماء"
را " سیارات"!! و منظومه ی
سمسی معنی كرده اند كه چنین
نیست. شما در قران یك آسمان لایه ای سفت و سقف
ماننداست.


***

kamran333
05-19-2008
پیک 124

مزدک عزیز باا سپاسر فراوان از شما
............................... دور بردن گرما.......................(فرقان
45-46)..................................« آیا نمی بینی خدا چگونه (تا کجا)
گرما را کشید و دور برد؟ و اگر می خواست آنرا یکنواخت می کرد. افزون بر آن،
خورشید را نیز دلیلی برای آن قرار دادیم ـــ سپس آنرا در چنگ خود به طرف خود
کشیدیم کشیدنی نامحسوس».................................. .....ظِـلّ اسم
است بمعنی: چیز یکنواخت، یکسان، یکسانی و یکنواختی. در معنی دوم خود از جمله
به "سایه" اطلاق شده (به اعتبار: "یکنواختی حرکت آن و یا یکنواختی و یکسانی
آن با صاحب خود") ـــ و بعد به "گرما" اطلاق شده، (که اشاره ضمنی و تلویحی
بوده به: رفتن به "سایه"). در آیه به بمعنی "گرما" بکار گرفته شده است. و
گرما در آیه مجاز است. یعنی منظور از دور بردن گرما "دور بردن زمین" است. (در
مقدمه در رابطه با مجاز صحبت
شده)........................................... ............حرف « ثـُمّ »
پیش از فعلِ «جَعَـلـنـا» برای بیان رده و رتبه است. که چیزی را بالاتر یا
افزون بر چیزی قرار می دهد.............................«قبض» بمعنی: در چنگ
داشتن و در چنگ خود گرفتن است. و این به این معنی است که زمین در چنگ خورشید
است. (که ما آنرا نیروی جاذبه خورشید می
نامیم)....................................ن �ات آیه: 1ــ گرما دور برده
شده است و متغیر قرار داده شده. 2ـــ علاوه بر دور بردن گرما خورشید نیز
دلیلی (سببی) برای عدم یکسانی گرما قرار داده شده. 3ـــ گرما (زمین) در چنگ
خورشید است و بطور نامحسوسی بطرف آن کشیده می
شود...................................1ــ گرما دور برده شده است و متغیر
قرار داده شده: زمین در آغاز پیدایش و شکل گیری خود در نزدیکی خورشید بوده
است. بعد دور برده شده و مداری تقریباً بیضی شکل برای آن در نظر گرفته شده تا
به خورشید دور و نزدیک بشود و گرمای زمین متغیر باشد......................
2ـــ علاوه بر دور بردن گرما، خورشید نیز دلیلی (سببی) برای عدم یکسانی گرما
قرار داده شده: نقاط سیاهی که روی خورشید می بینیم مناطقی هستند که سردتر از
بقیه سطح خورشید هستند. از آنجا که خورشید به دور خود می چرخد (تقریباً هر 4
هفته یک دور به دور خود می چرخد)، گاهی آن نواحی از خورشید روبروی زمین قرار
می گیرند و گاهی نیز نیستند. وقتی روبروی زمین هستند گرمای کمتری به طرف زمین
می آید. و به این شکل خود خورشید نیز در عدم یکنواختی گرما نقش
دارد.........................3ـــ گرما (زمین) در چنگ خورشید است و بطور
نامحسوسی بطرف آن کشیده می شود: گرما (که پیش از این گفتیم منظور از آن زمین
است) در چنگ خورشید است (که ما آنرا نیروی جاذبه خورشید می نامیم). و خورشید
زمین را به طوریکه برای ما نامحسوس است بطرف خود می کشد، و ما به خورشید
نزدیک تر می شویم و هوا گرمتر می شود، که همان فصل تابستان
است.......................... منظور از "چگونه" دور بردن گرما در آیه نیز
"تا کجا بردنِ آن" است. که منظور این است که زمین حساب شده از خورشید فاصله
داده شده است. یعنی اگر مثلاً دورتر برده می شد آبهای کمتری از سطح زمین
تبخیر می شد و یا اگر نزدیکتر از آنچه هست قرار داده می شد آبهای بیشتری
تبخیر می شد، و وضعیت آب و هوائی زمین به گونه فعلی خود که بهترین وضع است
نمی بود......................


***

Mazdak Bamdad
05-19-2008
پیک 125

.......................(فرقان 45-46)
أَ لَمْ
تَرَ إِلى رَبِّك كَیْف مَدَّ الظلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ
جَعَلْنَا الشمْس عَلَیْهِ دَلِیلاً(45)
ثُمَّ قَبَضنَهُ إِلَیْنَا
قَبْضاً یَسِیراً(46)

بازگردان و تفسیر المیزان:
آیا ندیدى
پروردگارت چگونه سایه را كشیده و اگر مى خواست آن را سكون مى داد آنگاه آفتاب
را نشانه آن كردیم (45)
سپس آن را به گرفتن مخصوصى یعنى به گرفتنى ملایم
سوى خویش گرفتیم (46)


آیات مورد بحث ، تا نه آیه ،
مى فرماید: این داستان چیز نو ظهورى از ناحیه خداى سبحان نیست ، زیرا در
عجائب صنع او و آیات بیناتش نظائر زیادى دارد، پس كسى سر از كار او در نمى
آورد و او بر صراط مستقیم است (شیوه اش در همه عالم یكسان است )، مثلا سایه
را گسترده تر و آنگاه آفتاب را دلیل آن قرار داده تا آن را نسخ كند و از بین
ببرد و نیز شب را پوشش ، و خواب را براى آرامش ، و روز را براى حركت قرار
داده و نیز بادها را مژده آور باران كرده ، زمین مرده را زنده ، چارپایان و
انسانها را سیراب ساخته است .

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_125.htm#link203

--


میبینیم كه خبری از دور كردن گرما!! در بازگردان و در تفسیر
هم
نیست و این شارلاتان های اسلامیست بازهم تفسیر به رای
و جعل در معنی
كرده اند كه قران گند را به آب دانش بشویند!


فزون برین، این
بیسواد نمیداند كه تابستان و زمستان ، از اینرو
نیست كه ما كره ی زمین
خورشید نزدیك یا دور میشود! بلكه در
شیب ۰ تا ٢۳ درجه ی محور آن است و در
زمانی كه در نیمكره ی
شمالءی تابستان است، در نیمكره ی جنوبی زمستان
میباشد!!یعنی این بیسواد حتی كتاب علوم سال چهارم دبستان را
نخوانده!http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/31.gif




***

kamran333
05-22-2008
پیک 126

سپاس از فرد فروهیده مزدک
عزیز.............................امید است این هنایش را تکمیل کنیم تا ناسوت
ناهمگون اسلام را روشن سازیمو ایران را
آزاد.......................................... ...........بارشهای سنگین
اولیه و شقه شقه شدن زمین.....................(.عبس
25-26)............................................... ........« و اینکه ما
آبها را ریختیم ریختنی ــ بعـدها خشکی را شـقـه کردیم شـقـه
کردنی»!..................................... ........نکات آیه: 1ــ آبهای
روی زمین در حجم زیادی ریخته شده است: آبهای موجود روی زمین در ابتدا در درون
زمین بوده، بعد بـصـورت بخار با آتـشـفـشـانها همراه با دود و گرما و گاز از
زمین خارج شده و در جو جا گرفته و ابرها را تشکیل داده. بعد با سرد شـدن و
بـه نـقـطـه بـارش رسـیـدن جـو بـارانـهـای سنگین باریده، طوریکه قـرآن
بـجـای واژه بـاریـدن از واژه ریخـتـن استفاده کرده و با مـفـعـول مـطلق
«صَـبّـاً» نیز روی ریختنِ آن تأکـیـد کرده که به معنی: "سیل آسا ریختن آن"
میشود........................................ .........................2ــ
خشکی شقه شقه شده است: خشکیهای زمین در ابتدا یکی بود (یک خشکی بوده)، بعدها
شـقـه شـقـه شده است............................................
..............خـشـکـی هـا از هم دور شـده................(حجر
19)............................................... .«و خشکی ها را دور
بردیم»....................خشکیهای زمین پس از شقه شقه شدن رفته رفته از هم
دور شده اند. در ابـتـدا انـسـان مـتـوجه انطباق خشکیها به هم شد و پس از
بررسی آن نتایج زیر بدست آمد:ـــــ سـنگـهای نواحی غربی اروپا و آفریقا با
سنگهای نواحی شرقی آمریکا هم عمر و هم نوع بودند. و نـتـیجه این می شود که
این دو نقـطه زمانی پیش هم بوده اند......ـــــ مواد و عـناصری که در حفاری
در نقطه ای در غرب قاره آفریقا پیدا و بررسی شـد، با مواد و عناصری که در
نـقطه معادل آن در شرق قاره آمـریکا پیدا شد یکسان بود. و نتیجه این می شود
که این دو نـقـطـه زمـانی در یک جـا و کـنار هم بوده اند......ـــــ با تصویر
بـرداری نمـودن از اعـماق اقـیـانـوس اطـلـس یک خط سراسری در وسط اقیانوس کشف
شـد که مـواد مـذاب درون زمین را بیرون میریزد و اقیانوس را به دو قسمت تقسیم
میکند و طرفـین خود را از هم دور می کند........زمـیـن شـقـه شـقـه
است............(طارق 11-14)................................« سوگند به جوِ
برگشت دهنده ــ و به زمینِ شقه شقه ــ که این قرآن گفتار جدا جدا است نه
اینکه چیز بیهـوده ای باشد»!............................نکات آیه: 1ــ جو
بازگشت دهنده است. 2ـــ زمین شـقـه شـقـه است.........................1ــ جو
بازگشت دهنده است:جـو مـوارد مـضـر را از آمـدن بـه زمـیـن مـنع می کـند و
آنها را به فضا برگشت می دهد، و موارد مفـیدی که از زمین بالا می روند را به
زمین برگشت می دهد یا در جو نگه می دارند. (در بخش جو راجع به این مسائل صحبت
شده است)......................2ـــ زمین شـقـه شـقـه است:....سطح زمین در
واقع شقه شقه است. سطح زمین در مجموع از 10 تا شقه های کوچک و بزرگ تشکیل شده
است. محل تـماس لایه ها عـمـدتـاً در سـطح اقـیـانـوس هـا و برخی از دریـاهـا
است و هـزاران کـیلومتر طول دارند. از شکاف میان آنها مـواد مـذاب بیرون می
ریزد که از ضروریات زنده نگه داشتن زمین و مـنـاسب نـمـودن و مـناسب
نگـهـداشتن آن بـرای زنـدگـی است. طوریکه اگر نمی بـودند زمین از همان آغاز
سرد شدن قـشر خود منفجر می شد، و یا اصلاً حیاتی روی آن پا نمی
گرفت..........

Mehrbod
12-20-2012, 02:03 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #15


***

Mazdak Bamdad
05-23-2008
پیک 127

.....................(.عبس
25-26)...............................................
أَنَّا صبَبْنَا
الْمَاءَ صبًّا(25)
ثمَّ شقَقْنَا الاَرْض شقًّا(26)

بازگردان و
تفسیر المیزان:
پس انسان باید به غذاى
خود بنگرد (24).

این ما بودیم كه آب را به
كیفیتى كه انسانها خبر ندارند از آسمان فرستادیم (25).
و سپس زمین را باز
به كیفیتى ناگفتنى و به وسیله دانه ها شكافتیم
(26).
و در آن دانه ها رویاندیم (27).


پس میبینیم كه ارض اینجا پوسته ی زمین
نیست بلكه خاك
است كه در آن دانه هامیرویند و خاك را میشكافند و كل داستان
در باره
ی خوراك آدمیست! !!http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/32.gif
یعنی
تقلبی دیگر از این شارلاتان های راهزن !!


***

Mazdak Bamdad
05-23-2008
پیک 128

................(حجر 19)..
وَ الاَرْض
مَدَدْنَهَا وَ أَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَسىَ وَ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن كلِّ
شىْءٍ مَّوْزُونٍ(19)
بازگردان و تفسیر المیزان:
و زمین را
گستردیم و در آن كوههاى ریشه دار نهادیم و نیز از هر چیزى موزون در آن
رویاندیم (19)

میبینیم كه از شقه شقه شدن زمین اینجا هم خبری
نیست!


***

Mazdak Bamdad
05-23-2008
پیک 129

............(طارق 11-14)

وَ السمَاءِ
ذَاتِ الرَّجْع (11)
وَ الاَرْضِ ذَاتِ الصدْع (12)
إِنَّهُ لَقَوْلٌ
فَصلٌ(13)
وَ مَا هُوَ بِالهَْزْلِ(14)

بازگردان و تفسیر
المیزان:
سوگند به آسمان محل تحولات شگرف
(11).
و سوگند به زمین پر شكاف (كه گیاهان و چشمه سارها
از آن سر بر مى آورند) (12).
(سوگند به این دو كه ) قرآن سخن جدا
سازنده حق از باطل است (13).
نه سخن بیهوده و شوخى (14).



میبینیم كه از شقه شقه شدن خشكی ها ( معنی تقلبی ارض!! ) یا
كره ی زمین اینجا هم خبری نیست!
و جو ( معنی تقلبی آسمان !!) هم بازگشت
دهنده نیست، چون چیزی از آن باز نمیگردد و سنگ های اسمانی
هم یا سوخته و
یا نسوخته، به زمین افزوده میشوند و برگشت داده نمیشوند! تازه معنی المیزان
هم
ربطی به بازگشت ندارد بلكه اینرا تحولات اسمانی معنی كرده! یعنی باز
شارلاتان های سایتقران شناسی، بازگردان تقلبی و در راستای چسبانیدن به
دانش كرده اند! •


***

kamran333
05-23-2008
پیک 130

سپاس
فراوان...................................... .........آخوند پلشت تا کی می
خواهد سخنان پژاگن را به مردم دیکته کند؟؟؟.........................از
زمـیـن کم می شود........................................(ر �د
41).......................................نکـت ـه آیـه: از زمین از اطراف
آن رفته رفته کم می شود:زمین در واقع چنان که قــرآن مـطـرح کرده پـیـوسـتـه
در حال کم و کاسته شدن است. پیوسته گاز و گرما و انرژی از جو زمین خارج می
شود و به فضا می رود، و رفته رفته از حجم و انـدازه آن کاسته میشـود. طوریکه
تخـمین زده می شود، زمین در آغاز پیدایش خود حجمی تقـریباً 2000 بار بزرگ تر
از حجم کنونی خود داشته است.
.................................................. ........از آنجا که از
خورشید پیوسته کم میشود از زمین نیز پیوسته کم می شود تا تعادل میان جاذبه و
دافعه میان خورشید و زمین ثابت بماند. در زمان پیامبر کسانی بوده اند که می
گفته اند: جهان از ازل هـمینطور بوده و همینطور نیز خواهد ماند، و آغاز و
خالـقی ندارد. آیه کم و کاسته شدن از زمین را برای آنها دلـیـل می آورد که
"از ازل اینطور نبوده و اینطور نیز نخواهد ماند". به این معنی کـه: "در صـورت
از ازل بودن همه چیز، از آنجا که از زمین رفـته رفته کم و کاسته می شود،
منطقـاً زمین نمی بایست و نمی تواند از ازل بوده باشد ولی هنوز تمام نشده
باشد"......................................... .......................


***

Mazdak Bamdad
09-27-2008
پیک 131

بازهم بازگردان نادرست برای شیادی.
بازگردان درست این
است:
آیا به آنچه از آسمان وزمین پیش رو
وپشت سر آنان است، ننگریستند [كه همان خدایى كه جهان هستى را آفرید بر زنده
كردن مردگان تواناست؟] ما اگر بخواهیم آنان را در زمین فرو می بریم یا پاره هایى از آسمان[/كه همان خدایى كه جهان هستى را آفرید بر زنده
كردن مردگان تواناست؟] ما اگر بخواهیم آنان را در زمین فرو می بریم یا را بر سرشان مى افكنیم; بی تردید در این
[آفرینش] براى هر بنده بازگشت كننده نشانه اى [بر قدرت خد] است[/بر قدرت خد] است «9[/آفرینش] براى هر بنده بازگشت كننده نشانه اى [بر قدرت خد] است»


تكه ای از آسمان، پیوندی با اجرام فضایی ندارد. آسمان در
قران ،
یك سقف محكم و استوار بلند بلورین است كه ممكن است مانند
همان
شیشه هم بشكند و شكافته شود ( انشقاق سماوات) و یا الله یك تكه آنرا
(كسفا ً من السماء ) بر سر بندگان نافرمان بیندازد!



***

kamran333
09-27-2008
پیک 132

سطح زمین و کوهها روی حساب
درست شده اند
( غاشیه 19 - 20
)
« و آیا نمی توانند
ببینند کوهها روی چهحسابی بپا داشته شده اند ــ و زمین روی چه حسابی سطح داده
شده است»!
کوهها به چه حسابی بپا داشته
شده اند؟
یکی از نقش کوهها
اینست که کوههای بلند روند حرکت بادها را هدایت میکنند. و بادها ابرها را
هدایت می کنند. و ابرها نیز با خود باران دارند. و باران نیز با خود شرایط آب
و هوائی دارد.
یکی دیگر
از نقش کوهها اینست کهوقتی دولایه زمین با هم برخورد می کـنـنـد یـا یـکـی
زیر دیگری می رود، زمین چین می خورد و کوه درست می شود که باعث می شود لایه
ای که رو به بالا حرکت می کند بالا نرود و زمین شیب پیدا
نکند.
یکی دیگر از
نقش کوهها اینست که تحت تأثیر عوامل فرسایش تحلیل می روند وآب و باد، سنک و
خاک آنها را به سطح زمین منتقل می کند و سطح زمین نو می شود و سطح کهنه پائین
می رود.
زمین به
چه حسابی سطح داده شده است؟
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/hesab--shodeh--dorost--shodane--sathe-zamin-farsi.GIF
چنانکه می دانیم زمین در آغاز مذاب بوده
است،.یعنی کاملاً مسطح بوده است مانند سطح اقیانوسها. چنین زمینی وقتی سرد و
سفت میشود نیز منطقاً می بایست کاملاً مسطح بشود مانند دشتها، بعلاوه
بلندیهای ناشی از آتشفشانها. بعد وقتی بارانهای اولیه بر چنینزمینی می بارند
چنانکه در تصویر سمت چپ می بینیم، آب تمامی سطح زمین را به یکسان می پوشاند،
غیر از جاهائی که احتمالاً بخاطر ارتفاع زیاد کوهها، قله آنها از آب بیرون می
ماند. در چنین زمینی اگر حیات هم می توانست ایجاد شود امکان به خشکی رفتن و
تکامل یافتن آن و نهایتاً پیدایش انسان وجود نمی داشت. ولی به شکلی که در
تصویر سمت راست می بینیم، بخشی از زمین که بعد ها از هم جدا شده و فاصله
گرفته اند و ما آنها را قاره ها می نامیم، سطح آنها بالاتر از بقیه سطح زمین
بوده و بیرون از آب مانده بوده است و یا آب کمتری روی آن بودهکه رفته رفته با فعالیت آتفشانها و تحولات زمین از آب بیرون آمده
است.
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/shekafte--boodane--gheshre--zamin.GIF
نکته دیگر در حساب و کتاب داشتن سطح زمین
شکافته بودن قشر خارجی آن است. به این معنی که قشر سفت و سخت آن بصورت پوست
پرتقال که بطور یکپارچهدور پرتقال را گرفته دور زمین را نگرفته، بلکه تکه تکه
است و از میان آنها مواد مذاب به شکلی که در تصویر در محل فلشها می بینیم
بیرون می ریزد. این شکافها برای جلوگیری از منفجر شدن زمین و برای تجدید
شرایط زیستی روی زمین توسط موادی که بیرون ریخته می شود برای موجودات زنده
ضروری است.

نکته
دیگر زخامت قشر خارجی زمین است که در قاره ها تا 70 کیلومترمی نیز میرسد. و
این به اندازه ای است که فعل و انفاعالات درونی زمین نمی تواند آنها را
بلرزاند، در حالیکه زخامت آن در اقیانوسها از 6 کیلومتر بشتر
نیست.
نتیجه این می شود
که زمین در واقع "حساب شده" سطح داده شده است. و کسی که این مسائل را برای
مطالعه و بررسی مطرح می کند که حساب و کتابی را در آنها ببینند طبعاً این
چیزها را می دانسته، و آن نیز کسی است که زمین را درستکرده
است.


***

Mazdak Bamdad
09-28-2008
پیک 133

آیا آنان به
شتر نمى‏نگرند كه چگونه آفریده شده است؟! «17»
و به آسمان نگاه نمى‏كنند كه چگونه برافراشته
شده؟! «[color=blue]18»[/font]
و به كوه‏ها كه چگونه در جاى خود نصب گردیده! «[color=blue]19»[/font][/font][/font]
[color=red][color=#000000][color=red][color=#000000]و به زمین
كه چگونه گسترده و هموار گشته است؟![color=red]
«[color=blue]20»[/font][/font]
http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/s1.asp?SID=88&PAGE=0&lang=Far_makarem


میبینیم كه در بازگردان بازهم تقلب شده و " چگونه"
را به
" از روی چه حسابی" بازگردان كرده اند!
تازه " كوه" ها هم در قران، نوشت
كه نصب شده اند
نه مانند این بازگردان تقلبی كه نوشته " بپا " شده
اند.
( علی الجبال كیف نصبت) یعنی همان داستان میخ
بودن كوه ها
و نصب آنها روی سفره ی زمین، درست
مانند نهادن سنگ روی نمد بیابانی ها كه
باد نبردش!


تازه از سوی دیگر :
اینها كه نوشته اند، "نقش" كوه ها
نیستند، بلكه
چگونگی پیدایش كوه ها بوده اند . اینكه كوه ها
باد ها را
هدایت كنند، آماج روند فیزیكی پیدایش
انها نبوده، چون جنبش طبیعی هیچ
اماجی ندارد
و برای رسیدن به چیزی انجام نمیشود.
خرس قطبی سفید است،
چون شرایط قطب، سفید
بودن را بایسته ( ایجاب) میكند ، نه اینكه گویا

الله، قطب را برای زندگی خرس قطبی آفریده باشد.
همینگونه است داستان
كوه ها و زمین و آدمها.
تازه در قران نقش كوه ها این است كه مانند
میخ،
از لرزش زمین پیشگیری كنند و نه این چیز هایی
كه این شارلاتان ها
، از دانش های كنونی، انهمبه نادرست گرفته و به ریش قران بسته
اند.




آیا آنان به شتر نمى‏نگرند كه چگونه آفریده
شده است؟![/quote]
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/33.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/33.gif



***

kamran333
09-28-2008
پیک 134

سطح
زمین عوض می شود
( مرسلات 25 )
[b][font=Arial]« آیا
سطح زمین را فرایند عوض شدن
ندادیم»؟
(کِفات و
تکفیت بمعنی: بیرون و بالا آوردن درون و پائین یا درون بردن بالا
است).
آیه اظهار می کند
که زمین(یعنی سطح آن) پیوسته پائین می رود و درون آن بالا می آید، یعنی سطح
آن عوض می شود.
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/avaz--shodane--sathe--zamin--farsi.GIF
سطح زمین در واقع چنانکه
آیه
میگوید پیوسته پائین و
درون میرود
و درون آن به سطح می آید.
به این ترتیب که مـواد مذاب زمین بیرون از زمین می ریزد و روی زمین جاری می
شود یا کوه درست می کند، و همینطور فشار درونی زمین سطح زمین را بلند می کند
و کوه درست می کند، وهمینطور در جاهائی بخشی از زمین پائین می رود و بخشی
دیگر بالا می آید و کوه درست می شود. و کوهها بر اثر عوامل فرسایش شکسته می
شوند و با جریان آب و باد به اطراف منتقل می شود و روی سطح زمین را می
پوشـانـد. به ایـن ترتیب با گـذشت زمان سـطح زمین به زیر می رود و سطح جدیدی
روی آنرا می پوشاند. و به این خاطر است که شهرهائی که چند هزار سال پیش روی
سطح زمین بوده اند الآن در زیر سطح زمین قرار دارند.




***

pakdin
09-28-2008
پیک 135

نکته مهم درباره کل جفنگیات سایت قرآنولوژی این
است که این سایت سعی دارد کشفیات دانشمندان را به قرآن وصل کند.

یعنی
قرآن پاسخی برای سوالات ندارد بلکه می گوید که تفکر درباره موجودات جهان ثابت
می کند که الله آفریدگار است و قرآن و محمد برحق.
ولی برعکس هرچه انسان
درباره آفرینش بیشتر تحقیق می کند به دروغ بودن ادعای محمد بیشتر پی می برد.

Mehrbod
12-20-2012, 02:03 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #16


***

Mazdak Bamdad
09-28-2008
پیک 136


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/34.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=61246#post61246)


سطح زمین عوض می
شود
(
مرسلات 25 )
« آیا
سطح
زمین را فرایند عوض
شدن ندادیم»؟http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/34.gif
(کِفات و تکفیت بمعنی: بیرون و بالا آوردن درون و پائین یا
درون بردن بالا است).
آیه اظهار می کند که زمین(یعنی سطح آن) پیوسته پائین می رود
و درون آن بالا می آید، یعنی سطح آن عوض می شود.



http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/avaz--shodane--sathe--zamin--farsi.GIF
سطح زمین در واقع چنانکه
آیه
میگوید پیوسته پائین
و درون میرود
و درون آن به سطح می
آید. به این ترتیب که مـواد مذاب زمین بیرون از زمین می ریزد و روی
زمین جاری می شود یا کوه درست می کند، و همینطور فشار درونی زمین سطح
زمین را بلند می کند و کوه درست می کند، وهمینطور در جاهائی بخشی از
زمین پائین می رود و بخشی دیگر بالا می آید و کوه درست می شود. و کوهها
بر اثر عوامل فرسایش شکسته می شوند و با جریان آب و باد به اطراف منتقل
می شود و روی سطح زمین را می پوشـانـد. به ایـن ترتیب با گـذشت زمان
سـطح زمین به زیر می رود و سطح جدیدی روی آنرا می پوشاند. و به این
خاطر است که شهرهائی که چند هزار سال پیش روی سطح زمین بوده اند الآن
در زیر سطح زمین قرار دارند.

[/quote]
مرسلات 25

مكارم
آیا
زمین را مركز اجتماع انسانها قرار ندادیم، «[color=blue]25»

هم در حال حیاتشان و هم مرگشان؟! «[color=blue]26»
Tooba-ir.org (http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/s1.asp?SID=77&PAGE=0&lang=Far_makarem)
انصاریان
آیا زمین را فراهم آورنده [انسانها]قرار ندادیم؟[/انسانها]قرار ندادیم؟ «[color=blue]25»

هم در حال حیاتشان وهم زمان مرگشان[color=red] «[color=blue]26»[/font][/font]
Tooba-ir.org (http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/s1.asp?PAGE=581&Lang=Far_ansarian)


تفسیر المیزان
كلمه ((كفات )) و همچنین كلمه ((كفت
)) به معناى جمع كردن و ضمیمه كردن است ، مى فرماید: مگر ما نبودیم كه زمین
را كفات كردیم ، یعنى چنان كردیم كه همه بندگان را در خود جمع مى كند، چه
مرده ها را و چه زنده ها را. بعضى گفته اند: كفات جمع كفت به معناى ظرف است .
و معناى آیه این است كه : مگر ما زمین را ظرفهایى براى جمع احیا و اموات
نكردیم .
Tooba-ir.org (http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/tafsir.asp?Sore_tafsir=77&Aye_tafsir=25)


بازگردان راستین ایه، نشان میدهد كه جعل و
شیادی این
سایت تا چه اندازه است! آنها
" جایگاه اجتماع آدمی" را " فرایند
عوض
شدن ! پستی و بلندی " بازگردان كرده اند.
تازه ی ایه پس از ان هم
تاكید برروی آدمیاندارد و از زندگی و مرگ آنها سخن میگوید.


***

kamran333
09-29-2008
پیک 137

زمینفرش شده
( بقره 22
)
«آن خدائی که زمین
رابرای شما فرش کرد (هموار کرد)».



زمین در آیه مجاز است. منظور از فرش نمودن
آن "فرش نمودن کوهها وبلندیهای آن" است، و نتیجه آن فرش نموده شدن سطح زمین
می شود. http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/zamine--koohestani.JPG
زمین در ابتدای خود مذاب بوده است. رفته رفته سرد شده و قشر خارجی
آن کلفت تر و کلفتر شده است. در آغاز که قشر آن نازکبوده فعل و انفعالات
درونی زمین باعث ایجاد میلیونها آتـشـفـشـان می شده که مواد مذاب را بیرون می
ریخته اند. وجود میلیونها دهانه آتشفشان نیز، سطح زمین را به مناطق کوهستانی
و شبه کوهستانی تبدیل می کند.
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/zamine--farsh-shodeh.JPG
با گذشت زمان قشر زمین کلفتر و کلفتر شده و آتشفشانها خاموش شده
اند، و بعدهاعوامل فرسایش در طول صدها هزار سال و میلیونها سال رفته رفته
کوهها را فرسوده و فرش نموده و سطح زمین را هموار نموده است. و به این شکل
همانطور که قرآن می گوید سطح زمین در ابتدا در واقع فرش نبوده (هموار نبوده)
و بعدها فرش شده است.



***

Mazdak Bamdad
09-29-2008
پیک 138

همان [خدایى] كه زمین را براى شما [color=red][b]فرشى
[گسترده[/گسترده] و آسمان را بنایى [افراشته] قرار
داد و از آسمان آبى فرود آورد و بدان از میوه‏ها رزقى براى شما
بیرون آورد پس براى خدا همتایانى قرار ندهید در حالى كه خود
مى‏دانید[/افراشته] [color=red] «[color=blue]22»[/خدایى] كه زمین را براى شما [/SPAN]
http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/s1.asp?PAGE=4&Lang=Far_folad (http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/s1.asp?PAGE=4&Lang=Far_folad)


چم راستین ایه این است كه الله زمین را برای ما
گویاچون بستری گسترده است،


"گستردن" و "هموار بودن، به معنی صاف بودن"، یك چم
نیستند.
گستردن یعنی to develop همان باز كردن یك چیزی است كه
پیشتر در
هم پیچیده بوده است و پهناور و فراگیر كردن بیشتر ان.
این با مفهوم "
همواری"، یا صافی evenness، smoothness
یكی نیست، و تنها عوام را كه به
نكات ریز زبان و چم آگاه
نیستند میتوان با این ترفند و سفسته گول
زد.

از سوی دیگر رویكرد این آیه، نه به جغرافیای زمین! ، بلكه به
آسایشگاهو پروشگاه بودن آن برای آدمی میباشد. تفسیر المیزان چنین
میگوید:
در آیه بعد به قسمت
دیگرى از نعمتهاى بزرگ خدا كه مى تواند انگیزه شكرگزارى باشد اشاره كرده ،
نخست از آفرینش زمین سخن مى گوید همان خدائى كه زمین را بستر
استراحت شما قرار داد (الذى جعل لكم الارض
فراشا).
Tooba-ir.org (http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/tafsir.asp?Sore_tafsir=2&Aye_tafsir=22)




تازه از سوی دیگر، زمین هموار هم نیست بلكه از
گودال ماریان،
ژرف ترین نقطه ی جهان تا كوه اورست، بالاترین جای جهان،
نزدیك
٢۰ هزار متر اختلاف است. این ممكن است در نگر یك موجود غول
آسایی
به بزرگی ١۰۰۰۰ كیلومترhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/35.gif، " هموار "
باشد ولی نه در نگر
ادمهای ٢ متری !
از سوی دیگر، یك كره ی مذاب،
همواره بسیار هموار است، مانند
تراز رویه ی دریا كه به انگیزه ی مایع بودن
نمیتواند پستی و بلندی
بسیار و پاینده ای داشته باشد.

پس هم در این
جا، شارلاتان های سایت قرانچپانی، بازگردان نادرست
كرده اند و هم سفسته ی
ابهام در چم ( خلط هموار كردن بجای گستردن )را بكار برده و هم اینكه از
دید دانشیك هم مزخرف بافته اند، چون بیسوادند. •
، " هموار "
باشد ولی نه در نگر


***

kamran333
09-29-2008
پیک 139

جو اولیه و جو
کنونیـــ طبقات جو ـــ ارتباط میان جو و زمین
( فصلت 10 - 12 )
( ملک 3 )
[b]« و در زمین از بالای آن (از
سطح آن) کوهها قرار داد، و درون آن را شایان نمود، و منابع و ثروتهای آن را
در چهار روز (دوره) تعیین نمود. چیزیکه برای همه نیازمندان به آن بطور مساوی
می رسد ـــ سپس به جو پرداخت که در آن زمان دود بود. به آن و به زمین
گفت:خواسته یا ناخواسته با هم همکاری دوجانبه کنید. گفتند: ما خواست ترا
پیروی می کنیم. به این ترتیب آنها را در دو روز (یا دو دوره) هفت جو نمود و
به هر یک کار خاص آنرا وحی نمود». فصلت:10 ــ 12 «آن خدائیکه هفت طبقه (هفت
لایه) جو روی همدیگر را آفرید».
واژه «سَماء» در اصل به معنی: "چیزی است که در بالا قرار گرفته (بالای
سر قرار گرفته)، و به بالای هر چیزی سماء آن گفته می شود". و در معنی دوم خود
از جمله به: سقف و آنچه در تصویر می بینیم اطلاق میشود. و در آیات به
معنی«جو» بکار گرفته شده است. و «طباق»: بمعنی طبقه طبقه روی همدیگر
است.
http://www.quranology.com/t-ketab/jav/samae-farsi.JPG
(واژه یوم در آیه احتمالاً به معنی زمان و دوره
ومرحله بکار گرفته شده است. و اگر به معنی روز بکار گرفته شده باشد، در آن
صورت معادل 1000 سال خواهد بود. این موضوع در آیه 47 سوره حج آمده
است).


نکات آیات:
1ـــ جو در آغاز خود دودی بوده و در دو روز (یا دو مرحله) به شکل
کنونی خود درآمده. 2ـــ جو هفت طبقه (هفت لایه) روی همدیگر است که هر کدام
وظیفه خود را دارد. 3ـــ جو و زمین با هم همکاری دوجانبه می کنند. (در رابطه
با مطالب دیگر آیه در بخشهای مربوط بخود آنها صحبت شده).
1ـــ جو در آغاز خود دودی بوده و در دو روز (یا دو
مرحله) به شکل کنونی خود درآمده است:
روز
اول یا مرحله اول جو:
http://www.quranology.com/t-ketab/jav/doodi--boodane--jav.GIFکره زمین هنگام پیدایش خود مذاب بوده و رفته رفته سرد
شده و سطح آن منجمد شده ولی در ابتدا ضخامت قشر سطح آن کم بوده، به این خاطر
فعل و انفعالات درونی زمین میلیونها آتشفشان ایجاد و فعال کرده بوده است. و
فعال بودن میلیونها آتشفشان نیز جو زمین را پر از دود و دودی می کرده است. با
گذشت زمان وسردتر شدن زمین و ضخیم تر شدن قشر سطح زمین از آتشفشانها کاسته و
کاسته شده است. و فعالیتها شدید خورشیدی بخش عمده ای از آن دودها را سوزانده
و از محدوده زمین خارج کرده است.
روز دوم
(یا مرحله دوم) جو:
http://www.quranology.com/t-ketab/jav/dar--amadane--gaz--az--zamin.GIF
در جای آن دودها و گـازهـای کـیـهـانی مرحله اول، یک جو دومی درست
شد که از خود زمین می آمد، (چنانکه آیه مطرح می کند که زمین و جو قرار شده
بوده که با هم همکاری کنند). در مرحله دوم جو فعالیتهای آتـشـفـشـانی شـدیـد
رخ می دهد و زمین اندازه های زیادی از گازها از جـمـلـه: نیتروژن، امونیاک،
دی اکسید کربن، متان و همینطور بخار آب را بیرون می ریزد. وقـتی دمای حرارت
کاهش پیدا می کند بخار آب متراکم می شود، ابر درست می کند و باران می بارد و
دریاچه و دریای اولیه ایجاد می شود. در عمق بیش از 10 متری آن آبها (یعنی
پائـیـنترین عمق برای نفوذاشعه خطرناک مـاوراء بنـفـش) گیاهان نخستین می
رویند. گـیاهان در عمل فـتـوسـنـتـز اکـسیژن به هـوا پس می دهـنـد. در جو
مولکولهای اکسیژن (O2) بوسیله اشعه فـوق بـنـفـش تجزیه شده و به اتمهای ساده
تبدیل شده (O) و برخی از این اتمها با مـولکولهای اکسـیژن ترکیب می شوند و
ازون (O3) را تشکـیـل می دهند. و به این ترتیب جـو شکل می
گیرد.

2ـــ جو هفت طبقه
(هفت لایه) روی همدیگر است که هر کدام وظیفه خود را دارد:

جو زمین از جنبه های گوناگون به طبقات
گوناگون تقسیم می شود. مثلاً از نظر گرما آنرا به پنج طبقه تقسیم می کنند.
قرآن آنرا از نظر کار و وظیفه به هفت طبقه تقسیم می کند. تقسیم بندی مورد نظر
قرآن می تواند بترتیب زیر باشد:


1) تروپوسفر ( تروپو بمعنی متغیر است و اسفر بمعنی گرد و دایره
و منطقه): این طبقه طبقه آب و هواست. ابر، باد، رعد، برق، باران، برف، مه و
طوفان در این طبقه است.
http://www.quranology.com/t-ketab/jav/tabakateljav-farsi.JPG
2) استراتوسفر: طبقه ای است آرام و
تهی از بخار آب و طوفان و دگرگونیها، و بدلیل خشکی آن معمولا ابر درآن درست
نمی شود، از گسترش یافتن و پخش شدن طوفانها در تروپوسفر جلوگیری می کند و
برای پرواز هواپیماها مناسب است.
3)
ازونسفر: طبقه گاز ازن. این گاز نود و نه درصد از اشعه ماوراء بنفش که از
خورشید میآید و برای زندگان در روی زمین خطرناک و کشنده است را می مکد.

4) مزوسفر: در این طبقه اجرام آسمانی که
از فضا می آیند بدلیل داشتن سرعت بسیار در اصطکاک با جو داغ شده و می سوزند و
خاکستر آنها به زمین می رسد. اگر بزرگ باشند فرصت نمی کنند کاملاً بسوزند و
خاکستر شوند به این خاطر بخشی ازآنها تا زمین رسیده و بر زمین سقوط می
کنند.
5) یونوسفر: در خود به سه طبقه
تقسیم میشود و مسئولیت انعکاس امواج را دارد هم امواجی که از زمین می آیند و
هم امواجی که از خورشید می آیند. همینطور اشعه خطرناک ایکس و بخشی از اشعه
ماوراء بنفش قوی را می مکد.
6) ترموسفر:
اشعه قوی ماوراء بنفش (که XUVیاEUV نامیده می
شود) را می مکد. و در این طبقه ذرات هوا بار دار می
شوند (بار الکتریکی می گیرند).
7)
اکسوسفر: ذرات در این طبقه نسبت به طبقات پائینی خیلی کم است و این امکان
حرکت سریع به آنها میدهد و این بنوبه خود امکان بیرون رفتن از جاذبه زمین به
برخی از آنها می دهد. و بیرون رفتن ذرات از زمین نیز برای کم شدن از حجم و
وزن زمین ضروری است. در این طبقه ماهواره هائی نیز گردش می
کنند.

3ـــ جو و زمین با هم
همکاری دوجانبه می کنند:
http://www.quranology.com/t-ketab/jav/damha.GIF
اگر
نسبت دی اکسید کربن در هوا زیاد شود بخش زیادی آن خود را در سطح آبها و
در آب باران حل می کند و اکسیژن ضعیف درست می کـند. وقتی باران می بارد و
رودخانهراه می اندازد، اکسیژنِ کوههای زمین را تحلیل می برد. و دی اکسید کربن
در آب به بی کربنات تبدیل می شود کـه دسـت آخر به دریا برده می
شود.http://www.quranology.com/t-ketab/jav/dashte--navahiye--ghotbi--farsi.JPG
ــــ دامها گاز متان تولید می کنند و به جو می
دهند. شالیزارها نیز گاز متان به جو پس می
دهند.
دشت نواحی
قطبی دی اکسید کربن (co2) از جو می
گیرد و متان و دی اکسید کربن (co2) را به آن
پس می دهد.
ــــ در
نورِ روز درختان دی اکسید کربن (co2) از جو میگیرند و اکسیژن و به جو پسمی دهند. و در شب گیاهان اکسیژن
مصرف می کنند و دی اکـسـید کربن (co2)http://www.quranology.com/t-ketab/jav/darya--va--jav--farsi.JPG
پس می دهـنـد. هـمـیـنـطـور وقـتی گـیاهان بخشی از خود را می میرانند دی
اکسید کربن(co2) استفاده می کنند که
این دی اکسید کربن وقـتی گیاهان می پوسند از آنـهـا آزاد می
شود

ــــ از جمله
حیوانات و انسانها از جو اکسیژن می گیرند و دی اکسید کربن (co2) به آن پس می
دهـند.
دریاها
اندازه
های
زیادیدی اکسید کربن
([color=black]co2) را از جو می مکند و بخار آب و بخشی از آن دی
اکسید کربن را در نواحی استوائی به جو پس می
دهند.



***

Mazdak Bamdad
09-29-2008
پیک 140

بازگردان مهادین ایه این است كه "اسمانها" دود
بودند
بازهم سماوات ( آسمان) را بدلخواه خود، "جو" بازگردان
كرده است
كه خوانندگان ناآشنا بزبان تازی را جوگیر! كند.
( آسمانها را نمیتوان جو
معنی كرد، چون مثلا ً در جای دیگر
قران آمده است كه ما ماه و خورشید را
در آسمانها قرار دادیم
و میدانیم كه ماه و خورشید درون جو زمین ینستند!
)
دیگر اینكه مفهوم طبقه و لایه، یكی نیستند. طبقه ها (storey )
دارای
فاصله از هم و دارای مرز روشن و بازشناسی
هستند. لایه ها ، قشر و یا چینش
های بهم چسبیده و
بدون فاصله از هم هستند. ( layer ) و لایه و
طبقه
یكی نیستند. جو هم دارای لایه است و نه طبقه.
تازه جو زمین هم هفت
"طبقه/لایه" نیست، بلكه این
لایه ها را در دانش میتوان درخور آزمایشهایی
كه
میخواهیم بكنیم و یا رشته ی دانشیكی كه جو بدان
پیوندی دارد، ٢ یا ۳
یا هفت و یا ۹ "لایه" "تعریف"
كرد، یعنی نسبت به جدایی های ویژگی
هایی كه نیاز
داریم و تعریف میكنیم، جو را میتوان لایه بندی كرد
و مثلا
ً اگر ویژگی گازی بودن را در نگر داشته باشیم،
( در بازشناسی از مایع و
جامد بودن) آنگاه جو یك
لایه بیشتر نیست، از لایه های كل كره ی
زمین.
پس اینجا این ها هم شارلاتان و متقلب بوده اند و هم بیسواد !



***

kamran333
09-29-2008
پیک 141

ماه و خورشید در طبقات جو و بیرون از
آن
( نوح 15 - 16 )
« آیا نمی بینید
خدا چگونه هفت (لایه) جو روی را همدیگر آفرید، و ماه را در آنها تابشی
گردانید و خورشید را چراغی روشنگر».
(در
ابتدای این بخش با معنی و کاربردهای واژه سماء آشنا شدیم.سبع سماوات در این
آیه بمعنی طبقات جو است. «طِباق» بمعنی: بصورت طبقه طبقه روی همدیگر بودن است ـــ
« نور» بمعنی: تابش و روشنائی بازتابی
است ـــ و « سِراج » بمعنی: چراغ روشنگر).
آیه 16 می گوید: و ماه را در آنها (یعنی در طبقات جو) تابشی
گردانید و خورشید را چراغی روشنگر، این به این معنی است که ماه بیرون از طبقات جو تابنده نیست وخورشید نیز بیرون از طبقات جو
چراغی روشنگر نیست:
http://www.quranology.com/t-ketab/jav/mah-dar-jav-va-kharej-az-jav.JPG
همانگونه که آیه میگوید، ماه در طبقات جو بدلیل بازتاب نورآن توسط
ذرات گاز و بخار و خاک و غیره تابش دارد و تابان است. ولی بیرون از طبقات جو
ماه تابنده نیست و فضا تاریک و سیاه است، چون چیزی وجود ندارد که نور آنرا
بازتاب بدهد. و ما فقط خودِ ماه را می توانیم ببینیم.
http://www.quranology.com/t-ketab/jav/khorshid-dar-jav-va-biroon-az-jav--farsi.JPG
همینطورخورشید نیز چنانکه آیه می گوید در طبقات جو بدلیل بازتاب
پرتو آن در ذرات گاز و بخار و خاک و غیره چراغی روشنگر است و فضای طبقات جو
را روشن می کند، ولی بیرون از طبقات جو خورشید چراغی روشنگر نیست و جائی را
روشن نمی کند و فضا تاریک و سیاه است، چون چیزی وجود ندارد که نور آنرا
بازتاب بدهد. شب هنگام نیز پرتو خورشید در فضای بالاتر از طبقات جو وجود دارد
ولی فضا را روشن نمی کند.


***

Mazdak Bamdad
09-30-2008
پیک 142

آیا نمى‏دانید
چگونه خداوند هفت آسمان را یكى بالاى دیگرى آفریده است، «[color=blue]15»[/SPAN]
و ماه را در میان آسمانها مایه
روشنایى، و خورشید را چراغ فروزانى قرار داده است؟![color=red] «[color=blue]16»[/font]
http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/s1.asp?PAGE=571&Lang=Far_makarem (http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/s1.asp?PAGE=571&Lang=Far_makarem)
مطابق بودن هفت آسمان با یكدیگر به
این معنا است كه (مانند پوسته هاى پیاز ) بعضى بر بالاى بعضى دیگر قرار گرفته
باشد، و یا به معناى این است كه مثل هم باشند، كه این دو احتمال در اوائل
سوره ملك گذشت . و مراد از دیدن در جمله ((مگر ندیدید)) علم است . و اینكه
آسمانها را هفتگانه خوانده - آن هم در زمینه اى كه مى خواهد اقامه حجت كند -
دلالت دارد بر اینكه مشركین معتقد به هفتگانه بودن آسمانها بودند، و
آن را امرى مسلم مى شمردند و قرآن با آنان به وسیله همین چیزى كه خود آنان
مسلم مى دانستند احتجاج كرده و به هر حال داستان هفتگانه بودن آسمانها كه در
كلام نوح (علیه السلام ) آمده به خوبى دلالت دارد بر اینكه این مساءله از
انبیاء (علیهم السلام ) از قدیم ترین زمانها رسیده است
.
اشاره به
وجه اینكه ماه را نور در آسمانها، و خورشید را چراغ
نامید.
وَ
جَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ
الشمْس سِرَاجاً
....
این آیات - همانطور كه سیاق هم شهادت مى دهد - در
مقام اثبات ربوبیت خداى تعالى از این راه است كه خدا امور انسان را تدبیر مى
كند، چون مى بیند كه چه نعمتهایى بر او افاضه مى نماید، پس واجب است كه تنها
او را بپرستد.
بنابر این ، معناى ((سراج بودن خورشید)) این است
كه عالم ما را روشن مى كند، و اگر این چراغ خداى تعالى نبود ظلمت عالم ما را
فرا مى گرفت . و معناى ((نور بودن ماه )) این است كه ماه به وسیله نورى كه از
خورشید مى گیرد زمین ما را روشن مى كند، پس ماه خودش روشنگر نیست تا سراج
نامیده شود.
و اما اینكه فرمود: ((قمر را در آسمانها
نور قرار داد)) و آسمانها را ظرف قمر خواند - به طورى كه گفته اند -
منظور این است كه بفرماید قمر در ناحیه آسمانها قرار دارد، نه اینكه همه
آسمانها را نور مى دهد، مثل اینكه خود ما مى گوییم در این خانه ها یك چاه آب
هست ، با اینكه چاه آب در یكى از آنها است ، و بدین جهت مى گوییم ((در این
خانه ها)) كه وقتى در یكى از آنها باشد مثل این است كه در همه باشد، و باز
نظیر اینكه مى گوییم : من به میان مردم بنى تمیم رفتم ، با اینكه به خانه
بعضى از آنان رفته ام .
ALMIZAN
Tooba-ir.org (http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/tafsir.asp?Sore_tafsir=71&Aye_tafsir=16)



نخست اینكه همچنان كه پیشتر گفتیم، نمیتوان
سماوات را جو
معنی كرد. دیگر اینكه خورشید
و ماد در بیرون از جو هم تازه بسیار درخشنده
تر
و خیره كننده تر هستند، چون مولكولهای گاز،
نور آنهرا را " مات"
نمیكنند. درست مانند سنجش
دو لامپ مات و بدون ماتی كه چراغی كه
مات
نیست، چشم را بیشتر خیره میكند و رخشنده تر است.
اینكه فضا تاریك
است، به تابندگی ماه چه پیوندی دارد!؟
از سوی دیگر، در این ایه، واژه ی "
فی" یا در درون
( چیزی) را اورده است و ایه هم كاری به تابندگی ماه
و
خورشید در بستر مكانی ندارد و نگفته كه اینها درون
"جو" ! تابنده و بیرون
ان خاموش و یا تاریك هستند!
پس در اینجا هم مانند همیسه، تقلب در بازگردان
( سماوات)
و تقلب در معنی و تقلب در ربط صفت به مكان كرده است
و بیسواد
هم بوده، چون تابندگی خود جسم، به فضای
سیاه ! پیرامونش كاری ندارد و جو
هم تازه، تابندگی را كمتر
میكند ، چون نور را پراكنده
میسازد!



***

kamran333
09-30-2008
پیک 143

سـقـف بـودن جـو

( انبیاء 32 )
« و جو را سقـفی حـفـظ کننده
قـرار دادیم»!
[color=black]نکته آیـه: جو مانند سقفحفظ کننده درست
شده:
ـــ همیشه
از طرف فضا سنگهای آسمانی بطرف زمین می آیـد، جو آنها را می سوزاند، و آنها
ضمن چند ثانیه درخشیدن به پودر تبدیل می شوند و کم کم بدون اینکه دیده شوند
به زمین می ریزند.
ـــ جو
امواج رادیوئی را بطرف زمین برمی گرداند.
ـــ خورشید انواع واقسام امواج و انرژی از خود
ساطع می کـند. قـشرگاز اُزون جhttp://www.quranology.com/t-ketab/jav/saghf--boodane--jav--farsi.JPGو
که در ارتفاع میان 30000 تا 40000 متر قـرار دارد، از به زمین رسیدن اشعه
ماوراء بـنـفـش کـه می تواند خیلی از موجودات زنده را بکشد جلوگیری می
کند.
ـــ قشر جو
مانع از بیرون رفتن بخار آب می شود.
ـــ قـشـر دی اکسید جو گرمای زمین را در جو زمین نگه می دارد و فـقـط
قسمت ناچیزی از گرما از آن به خارج از جو نفوذ می کند. در صورت نبود ایـن
قـشر گرما از محدوده زمین خارج می شود و جو زمین50 درجه سردتر از آنچه هـست
می شود. به این ترتیب جو مانند یک سقـف ما را حفـظ می
کند.
[/font]


***

Mazdak Bamdad
09-30-2008
پیک 144

و آسمان را سقف
محفوظى قرار دادیم; ولى آنها از آیات آن
روى‏گردانند «[color=blue]32»


بازگردان درست آیه و " سقف محفوظ" میگوید كه این
سقف "
حافظ و حفاظت كننده" نیست، بلكه در صیغه
مفعول، محفوظ است، یعنی خودش
حفاظت میشود.
از چه حفاظت میشود؟ در قران خود آمده كه از شر
شیاطین و
اجنه حفاظت میشود*. he he
بار دیگر هم كه سماء را جو معنی كرده
!یعنی بازهم غلط اندر غلط و شارلاتانیسم بتوان دو ! •


*
.وَ جَعَلْنَا السمَاءَ سقْفاً
محْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ ءَایَتهَا مُعْرِضونَ

گویا مراد از این كه فرمود آسمان را سقفى محفوظ
كردیم
این باشد كه آن را از شیطانها حفظ كردیم
همچنانكه
در جاى دیگر فرموده : ((و حفظناها من كل
شیطان رجیم (( و

almizan
Tooba-ir.org (http://www.tooba-ir.org/guide.asp?fn=_book/qoran/quran/s1.asp)

Mehrbod
12-20-2012, 02:04 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #17


***

pakdin
09-30-2008
پیک 145


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/36.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=61509#post61509)



بنابر این ، معناى ((سراج بودن
خورشید)) این است كه عالم ما را روشن مى كند، و اگر این چراغ خداى
تعالى نبود ظلمت عالم ما را فرا مى گرفت . و معناى ((نور بودن ماه ))
این است كه ماه به وسیله نورى كه از خورشید مى گیرد زمین ما را روشن مى
كند، پس ماه خودش روشنگر نیست تا سراج نامیده
شود.


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/37.gif
چون
شدت نور ماه کم است و می توان به آن خیره شد و شدت نور خورشید زیاد است و نمی
شود به آن خیره شد و نور خورشید حرارت دارد از دوران ماقبل تاریخ بشر خورشید
را قوی تر از ماه می پنداشته و برای نور خورشید اهمیت بیشتری قائل بوده چون
حرارت و روشنایی بیشتری دارد.
قرآن هرگز اشاره ای به انعکاس نور خورشید
نکرده بلکه از دو واژه متفاوت استفاده کرده تا خورشید را پر نور تر و ماه را
کم نورتر معرفی کند و خورشید را مهمتر می دانست چون قوی تر از ماه به نظر می
آمد.


***

kamran333
09-30-2008
پیک 146

دچار سینه تنگی
و خـفـقـان شدن با افـزایش ارتفاع
( انعام 125 )
«به این ترتیب وقـتـی خـدا بخـواهـد کسی را راه ببرد سـیـنه وی را
برای اسلام باز می کند، و هر که را بخواهد بحال خود رها کند سینه ویرا تنگِ
خفه کننده می کند، چنانکه گوئی که دارد در جو بالا و بالاتر میرود. به این
ترتیب خدا بر کسانیکه ایمان نمی آورند زشتی و پلیدی زننده می
گذارد».
نکـتـه آیه:
کسیکه در جو بالا و بالاتر برود دچـار احساس سـیـنـه تـنـگـی خـفــقـان آور
می شود:
آیه وضعیت کسیکه
اسلام را خوش نمی دارد، وضعیت وی در بـرخورد با اسلام را به وضعیت کسی تشبیه
میکند که رفته رفته در جو بالا و بالاتر می رود و دچار سینه تنگی خفه کننده
می شود.
http://www.quranology.com/t-ketab/jav/tangiye-nafas-dar-ertefae.JPG
از سطح دریا تا ارتفاع 3000 متر اکسیژن به اندازه کافی وجود دارد
و انسان می تواند بطور عادی و طبیعی تنفس و زندگی کند. از ارتفاع 3000 متر به
بالا اکسیژن به اندازه کافی وجود ندارد و فشار جو کاسته می شود. از آنجا که
میان فشار جو بربدن و فشار خون و مایعات بدن تعادل و توازن وجود دارد، از
ارتفاع 4500 یا 4800 متری به دلیل کمبود اکسیژن و پائین بودن فشار جو انسان
دچار تنگی نفس می شود. چنانچه بالا رفتن را ادامه بدهد، از ارتفاع 7500 متری
به بالا احساس تنگی نفس وارد مرحله خفه شدن می شود. به ارتفاع 15000 متری که
برسد توان تحمل پائینی فشار جو و کمبود اکسیژن را ندارد و در صورت نداشتن
پوشاک و امکانات ویژه فضا بیهوش شده و می میرد. به این ترتیب چنانکه در آیه
آمده کسیکه در جو رو به بالا می رود به نقطه سینه تنگی خفه کننده می رسد. و
خداوند همین وضعیت را برای سینه کسانیکه با دین درمی افتند پیش می آورد و
آنرا رجس می نامد و رجس بمعنی: زشتی و پلیدی زننده و فرومایه گانه
است.
[/b]


***

pakdin
09-30-2008
پیک 147

هرکس به کوه بلند صعود کرده باشد متوجه می شود که
در ارتفاعات تنفس سخت تر می شود لذا 50000 سال قبل هم هر کس به ارتفاعات صعود
کرده باشد این نکته را می فهمیده است


***

Mazdak Bamdad
09-30-2008
پیک 148


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/36.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=61587#post61587)


هرکس به کوه بلند صعود کرده باشد
متوجه می شود که در ارتفاعات تنفس سخت تر می شود لذا 50000 سال قبل هم
هر کس به ارتفاعات صعود کرده باشد این نکته را می فهمیده
است
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/38.gif
+



و كوه هم در عربستان بوده و محمد هم اهل كوهنوردی
و
رفتن به غارهای كوه ها بوده !!
از سوی دیگر، این امر بایستی بر دیگر عرب
هم دانسته
میبود، چون آیه و نشانه را برای كسی میاورند كه آننسانه
را بشناسد و گرنه احمقانه است. •



***

kamran333
09-30-2008
پیک 149

میخ واری کوهها در
زمین
( نبا 7 )
« و آیا ما کوهها را میخ وارنگردانیدیم»؟
http://www.quranology.com/t-ketab/koh/vatad--koh.JPG
«اوتاداً»: تشبیه بلیغ است، بمعنی: کالأوتاد، بمعنی: مانند وتد.
«اوتاد» جمع وَتـَد و وَتِد
است، بمعنی: [font=Arial]تکه چوب یا فلز میخ مانندی که بخش بزرگتر آن در
زمین یا دیوار کوبیده می شود و بخش کوچکتری از آن بیرون می ماند.(بیشتر برای
بستن طناب چادر مورد استفاده قرار می گیرد).
نکته آیه: کوهها مانند وتد می مانند:

کوههایسنگی بخش بیشترشان در درون زمین
است و بخش کمتری از آنها بیرون از زمین. آنچه ما از این کوهها می بینیم در
واقع بخش بالائی آنهاست. و این دانش البته با قیاسهای جاذبه ای در بلندیها و
پائینیهای زمین بدست می آید.
http://www.quranology.com/t-ketab/koh/risheh--kohha--dar--zamin--farsi.JPG


http://www.quranology.com/t-ketab/koh/shegheh--shegheh--boodane--zamin-baraye-bakhshe-koh.JPGلایه بیرونی زمین که روی آن زندگی میکنیم و قاره ها و
اقیانوسها را در بر میگیرد و در جائی از آن کوه و در جائی دیگر آن دشت است از
تعدادی صفحه های بزرگ و کوچک تشکیل شده که در سمت و سوهای گوناگون در حرکت
هستند. کوههایسنگی توازن و تعادل و یکپارچگی این صفحه های در حال حرکت را حفظ
می کند. و به این ترتیب کوههای سنگی هم از نظر شکل مانند وتد می مانند و هم
از نظر کارکرد.



***

Mazdak Bamdad
10-01-2008
پیک 150

میخ:
١- كاربرد میخ: استوار كردن چیزی بر روی چیزی دیگر
است: كوه چنین ویژگی ندارد،
چرا كه كوه یك چین خودگی و یا سواخ آتشفشانی
بیشتر نیست كه بهمراه پوسته ی
زمین، بر روی مواد مذاب ( ماگما ) شناور است
! چیزی را هم به چیزی دیگر استوار
نمیكند و حتی از زمین لرزه هم پیشگیری
نمیكند، بوارونه، چون خود از برخورد دو
تكه فلات و یا تكه پوسته های سناور
رویه ی زمین، پدید میاید، بیشترین زمین لرزه ها
در كوهستان ها روی میدهد
!!
٢- شكل میخ : كوه چنین شكلی ندارد. انچه در شكل بجای " ریشه ی "كوه" جا
زده
میشود، ضخامت " فلات" تا وی ا همان تكه هایی از پوستهی زمین است كه در
حال
دور و نزدیك سدن بهم هستند. این پوسته ها، در جاهای بلند فلات ( و نه
كوه!) از زیر
هم كلفت ترو ضخیم تر هستند و هیگونه شكل تیز و میخی هم
ندارند!۳- جنس میخ : كوه از توپال ( فلز) نیست.






[color=#22229c]http://www.quranology.com/t-ketab/ko...min--farsi.JPG[url] (http://www.quranology.com/t-ketab/ko...min--farsi.JPG)[/quote]

های یك فرتور دانشیك.) [color=#ff0000]•



***

kamran333
10-01-2008
پیک 151

کـوهـهـا
سپری شدن کوهـهـا مانند
ابـرهـا
( نمل 88 )
«و کوهها را می بینی
گمان می کنی ثابت هستند، در حالیکه مانند ابرها سپری می
شوند».



«مُرور»: در اصل بمعنی: آمدن و
گذشتن و رفتن است، و در معنی ضمنی خود بمعنی: سپری شدن یا نمودن است. و در
آیه منظور از آمدن و رفتن و درگذشتن یاسپری شدن: متولد شدن و زندگی نمودن و
مردن است.
نکته آیه:
کوهها مانند ابرها سپری می
شوند:http://www.quranology.com/t-ketab/koh/ravande--zendagiye--koh--abr.GIF
با تابش خورشید به دریاها و اقـیانوسها و آبهای سطح زمین، آب بخار
میشود و به جو می رود. بعد ابر شکـل می گیرد و در بارش آب مجدداً بهزمین برمی
گردد. این روند و فرایند همیشگی تولد و زندگی و مرگ
ابرها است.
کوهـها یا
بر اثر فـشار درونی زمین به بالا شکل می گیرند، یا بر اثر فشار به بالا
در جائی و کشش به
پائـیـن در جای دیگر شـکـل
می گیرند، یا بر اثر برخورد دو لایه زمین و چین
خوردن زمین، و یا بـر اثر آتشفشان ایجاد می شوند، و
ضمن صدها هزار و میلیونها سال بر اثر عوامل فرسایش
خرد شده و به دشتها و دریاها برده می شوند و از
آنها چیزی نمانده و با زمین
یکسان می شـوند و کوهـهـای جـدیـد دیگـری در جـاهـای دیگر ایجاد می شود. و یا
همزمان با فرسوده شدن و بین
رفتنآنها از بالا و از بیرون، فـشار درون زمینی پـیـوسـتـه آنـها را بلند می
کند. این روند و فرایند زندگی کوهها مانند روند و
فرایند زندگی ابرها است. و به این شکل کوهـهـا کـه
بـه گـمـان ما "ثابت، استوار و پابرجا" هستند مانند ابرها "سپری" می
شوند.



***

Mazdak Bamdad
10-01-2008
پیک 152

اصولا ً ادمی میدانسته است كه همه چیز سپری! می شود
و
فرو ریختن كوه ها و زمین لرزه ها و .. را میشناخته.
یعنی فرزانگان یونان و
دیگر كشور ها این را میدانسته اند
و آنهم بسیار پیش از ١۴۰۰ سال پیش!! حتی
در یونان ،
از از میان رفتن یك قاره بنام اتلانتیس سخن میگفته اند
و یا
بلند شدن اتشفشان ها و یا كنش های انرا ( مانند
نابودی شهر پمپئی) میدیده
اند و محمد سخن تازه ای نگفته.
احتمالا ً برای شترچران ها كه اینها را
نمیدانستند، شگفت اور بوده!!
BUT:
تازه، بازگردان این ایه ها
این هم نیست كه گویا كوه ها
سپری میشوند! بلكه از جنبش كوه ها در قیامت آگاهی میدهد!


چنین است:
از تفسیر المیزان:
روزى كه در صور، دمند و
هر كه در آسمانها و در زمین است وحشت كند
جز
آنكه خدا بخواهد و همگى با تذلل به پیشگاه وى رو كنند (87)و كوهها را [color=royalblue]بینى و پندارى
كه بى حركتند ولى مانند ابر در حركتند،
صنع
خداى یكتاست كه همه چیز را به كمال آورده كه وى از
كارهایى كه مى كنید آگاه است (۸۸)
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_145.htm#link386 (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_145.htm#link386)

این آیه شریفه از آن جهت كه در [color=royalblue]سیاق آیات
قیامت قرار گرفته ، آنچه مى گوید در باره همان قیامت
است و پاره اى از وقایع آن روز را توصیف مى كند، كه عبارت است از به
راه افتادن كوهها، كه در باره این قضیه در جاى دیگر قرآن فرموده :
((و سیرت الجبال فكانت
سرابا)) و نیز در مواردى دیگر از آن
خبر داده است .
پس اینكه مى فرماید: ((و ترى الجبال - و مى بینى كوهها را)) خطاب در آن به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) است و مراد از آن
مجسم كردن واقعه است ، همچنان كه در آیه ((و ترى الناس سكارى )) حال
مردم را در آن روز مجسم مى كند، نه اینكه تو الان ایشان را مى بینى ، بلكه
اگر مى دیدى حال ایشان را آنچه از وضعشان كه دیدنى است اینطور به نظرت مى
رسید كه مستند.

ترجمه
تفسیر المیزان جلد 15 صفحه : 575 http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/39.gif


***

kamran333
10-01-2008
پیک 153

نقش کوهها در عدم شیب دار شدن
زمین
« و در زمین کوههائی درست
کرد تا زیر شما شیب پیدا نکند»!
( نحل 15
)


http://www.quranology.com/t-ketab/koh/koh--baraye--jelovgiri--az--shib.JPGقـشـرسطح زمین از تعدادی لایه های کوچ و بزرگ
جدا از هم تشکیل شده که پیش از این آنها را دیدیم. این لایه ها که در حرکت می
باشند، در جاهـائی یکی از آنها زیر دیگری می رود. بخشی از لایه ای که زیر
لایه دیگر می رود به مواد مذاب درون زمین می رسد و ذوب می شـود. با تنگ شدن
عـرصه آتشـفـشـان ایجاد می شود و مواد بیرون ریخته می شود و کوه ایجاد می
کند، و همینطور لایه ای که بالای لایه دیگر قرار می گیرد و به بالا حرکت می
کند، به شکلی که در تصویر می بینیم چین بر میدارد و رفته رفته چینها بزرگ می
شوند و به کوه تبدیل می شوند، که اگر چنین نمی شد در ادامه رفـتن لایه ای زیر
لایه دیگر، لایه بالائی بالا و بـالاتر می آمد و سطح زمـیـن در مـنطقه مزبور
شیب پیدا می
کرد.
همینطـور اگر برخورد دو لایه سریع اتفاق
بیفتد نیز به شکلی کهدر تصویر می بینیم زمین چین می خورد و رشته کوه درست می شود. که اگر چنین
امکانی وجود نمی داشت نیز منجر به بالا رفتن لایه ای و به زیر رفـتـن لایه
دیگر می شد که در نـتیجه منجر به تمایل و شیب دار شدن سطح زمین می شد و خانه
ها مایل می شدند.

Mehrbod
12-20-2012, 02:04 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #18


***

Mazdak Bamdad
10-01-2008
پیک 154

http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/39.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/39.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/39.gif


***

kamran333
10-02-2008
پیک 155

نقش کوههای بلند بالا در رسیدن
باران و آب به مردم در جهان
( مرسلات 27 )
« و
در آن ( در زمین) کوههای
بلند بالا قرار دادیم و آب گوارائی را به شما نوشاندیم»!
«رَوَاسِی»: جمع رَاسِیَة است بمعنی:
چیزی که بخشی ازآن در زمین فرو رفته و استوار و پابرجا است. معانی دوم: دیگ
بزرگی که در زمین یا چیز دیگری کاشته می شود و جابجا نمی شود ـــ کوه ــ
لنگر. «شَامِخَات»: جمع
شامِخْ، بمعنی: چیز بالا بلندِ پر ابهت و عظمت و ثمر بخش.


http://www.quranology.com/t-ketab/koh/kohhaye--boland--bala.JPGتوزیع بارندگی در سطح جهانی به کمک بادها صورت میگیرد. و سلسله کوههای بلند بالا نقـش اصلی را
در روند و فرایند بادها بازی می کنند. در تصویر جریان بادها که کوهها عامل آن
هـسـتـنـد را می بینیم. کـوهـهـا جـریان بـادهـا را بـه چندین ناحیه بزرگ تـقـسیم می کنند که
نقطه آغاز آنها نواحی زیر استوائی دارای فشار بالا در دریاها
میباشد.بزرگترین آن آتلانتیک شمالی است که 75 میلیون
کیلومتر مربع زمین را آب می دهـد.
همینطور
بخار برخاسته از آبهای زمین با کوههای بلند بالا برخورد می کند و چنانچه کوه
سرد باشد بخارها جمع شده و به جریانهای آب تبدیل می شوند وسرچشمه آب رسانی به
مناطق دیگر می شوند.
همینطور کوههای بلند
بالا بادها را مجبور می کنند که رو به بالا بوزند. و چنانچه بادها سرد بوده و
بخار آب با خود داشته باشند، بخار متراکم شده و ابر تشکیل می دهد و می بارد.
و به این ترتیب چنانکه آیه مطرح نموده کوههای بلند بالا دررسیدن آب و باران
به مردم نقش دارند.



***

Mazdak Bamdad
10-10-2008
پیک 156

آیه نمیگوید كه كوه ها انگیزه ی روان شدن آب گوارا ! شده
اند.
از سوی دیگر، در استوا، بی اینكه كوه باشد هم هرروز باران
میبارد
و آب گوارا داریم، و یا در هندوستان باران های موسمی
هست كه به كوه ها
وابسته نیست. تازه كوه ها برخی جا ها، به
خشك شدن سرزمین ها می انجامند،
برای نمنه، كوه های البرز،
همه ابر های باران زا را نگه داشته و در پی ان
همه باران در
گیلان و مازندران میبارد و همه ی كویر های ایران برای
همینخشك و بی باران است. اینهم از اب گوارای كویر نشینان !!


كوه ها هم مانند میخ به زمین كوبیده نشده اند، بلكه از

چین خوردگی رویه زمین پدید آمده اند و بدینگونه كل این
ادعای سایت
قران شناسی، از بیسوادی در زمین شناسی
و جغرافی و تقلب در بازگردان
است•


***

kamran333
10-11-2008
پیک 157

درآمدن برخی از کوهها از زیر
زمین
( فاطر 27 )
« آیا نمی توانی ببینی: خدا از ابر باران پائین
می آورد پس از آن ثمرهائی
را با آن درمی آوریم با رنگهـای گوناگون، و از کوهها کوههای سفید راه راهی،
و سرخ با رنگهای گوناگون، و سیاهِ سیاه را درمی
آوریم».
نکته آیه:کوههای سفید
راه راهی و کوههای سرخ با رنگهای گوناگون (یعنی سرخ بدرجات مختلف) و کوههای
سیاه سیاه (یعنی سیاه یکنواخت) از زمین در می آیند:
کوههای سفید راه راهی:
http://www.quranology.com/t-ketab/koh/kohhaye--rangrangi.JPG
کوههای سفید راه راهی کوههای رسوبی هستند. این کوهها چگونه تشکیل
می شوند و چگونه از زمین بیرون می آیند؟ هنگامیکه باران می بارد جریان آب سنگ
و خاک و گیاه و پیکر حیوانات و هر چیزی که در مسیر آن باشد را با خود بر می
دارد و می برد. رفته رفته با کم شدن سرعت جریان آب، آنچه آب با خود برداشته
رفته رفته در بستر رودخانه و پیچ و خمهای آن نشست می کند و یا به انتهای
رودخانه که ساحل دریا باشد برده می شود و آنجا نشست می کند، و از آنچه نشست
می کند یک لایه رسوبی برجای می ماند. هرسال یک لایه جدیدی روی لایه قدیمی
درست می شود. با گذشت زمان و تکرار شدن این کار لایه های زیادی از رسوبات روی
هم جمع می شوند. و پس از آن فشار درونی زمین، زمین را در آن منطقه بلند می
کند. با بلند شدن زمین آن لایه هائی که در ضمن هزاران سال و میلیونها سال
رفته رفته روی هم دفن شده بودند از زمین بیرون زده می شوند .


کوههای سرخ با رنگهای
گوناگون (یعنی سرخ بدرجات مختلف):http://www.quranology.com/t-ketab/koh/kohe---sorkh.JPGکوههائی که رنگ آنها سرخ است کوههائی هستند که عنصر آهن در آنها
از عناصر دیگر بیشتر است و آهن نیز در در اثر آب و رطوبت اکسیده می شود و رنگ
سرخی بخود می گیرد. از آنجا که عنصر آهن در همه جای آنها یکسان نیست میزان
اکسیده شدن و در نتیجه میزان سرخ شدن و سرخ بودن آنها در همه جایشان نیز
یکسان نیست.این نوع کوهها نیز بر اثر فشار درونی زمین از زمین بیرون می
آیند.


کوههای سیاه سیاه (یعنی سیاه
یکنواخت):
http://www.quranology.com/t-ketab/koh/kohe--seyah--az--zire--zamin.GIFدر میان کوههای سیاه که به کوههای آتشفشانی معروفند نیز کوههائی
هستند که از زیر زمین در می آیند. کوههای
سیاهی که در تصویر می بینیم بر اثر فشار درونی
زمین از درون زمین بیرون زده وپیوسته تحت فشار نیروی
درونی زمین بلند و بلند تر می شوند.
کسانی می
گفـته اند که: وقتی ما مردیم و در زمین گم و گـور شـدیـم دیگـر درآوردن و
زنـده نمودن ما غیر ممکن است. آیه خطاب به آنها: "در آوردن کوهها پس از رفتن
آنها در زمین یا بودن آنها در زمین" رااستدلال آورده است.



***

Mazdak Bamdad
10-14-2008
پیک 158

نخست اینكه اینها باز در بازگردان تقلب كرده اند و از
"درآوردن"كوه ها از زیر زمین در این آیه سخنی
گفته نشده: تفسیر المیزان:


آیا ندیدى كه خدا از آسمان ، آبى فرستاد پس با آن میوه هایى
از زمین بیرون كردیم كه رنگهاى مختلف دارد، و نیز از كوهها راههاى سفید و سرخ
با رنگهاى مختلف و سیاهى هاى غلیظ پدید آوردیم
(27)
و همچنین آدمیان و جانوران و چارپایان را به رنگهاى مختلف (پدید
كردیم )...
title html (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j17/al170005.htm#link39)تازه:
این كه اعجاز علمی نیست. هر كسی میتوانسته است


این كوه ها را ببیند و اكنون هم میتوان چنین كوه
های
رنگارنگی را دید. این هم كه این ها لایه ها رسوب و
غیره هستند را
هم در قران كه ننوشته، این شارلاتان
ها برای علمی تر! كردن داستان " كوه
های رنگبارنگ"!!
این چیز ها را به " دلایل" شان افزوده اند!
تازه كوه
ها در قران مانند میخ بدست الله " نصب " شده اند
و نه اینكه از زیر زمین
!! درآمده باشند. اصولا ً هیچ كوهی
از زیر زمین در نیامده، بلكه یا در اثر
چین خوردگی پوسته ی
زمین و یا فشار آتشفشانی بر پوسته ی زمین و یا فرسایش
پدید
امده اند كه اینها هیچكدام مصداق " بیرون امدن از زیر زمین "
نیستند. •



***

kamran333
10-16-2008
پیک 159

http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/40.gif
این
مردک هم معلم قرآن است هم دیوانه
درست شدن کـوه از سـطـح
زمـیـن
فصلت 10
« و در زمین از بالای آن (از سطح آن) کوهها درست کرد».


به دو شکل ازسطح زمین کوه درست می
شود:
1ــــ با بلند شدن سطح
زمین:
http://www.quranology.com/t-ketab/koh/koh--az--sathe--zamin.GIFوقـتی مواد مذاب درون زمین راهی به بیرون پیدا نمی کند تا بشکل
آتشفشان بیرون بزند، قـشر بالائی زمین را رفـته رفـته بلند می کند و کوه
درستمی شود.


2[font=Arial]ـــ با چین خوردن سطح زمین:http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/40.gif[BR]
[b]http://www.quranology.com/t-ketab/koh/chin--khordane--koh--farsi.GIF[font=Arial]بر اثر حرکت قـشـرهـای سطح زمین و برخورد آنها با هم و رفتن یکی
زیر دیگری، سطح زمین چین می خورد و چین ها رفـته رفـته به شکلی که در تصویر
می بینیم از حالت افـقی به حالت عمودی در می آیند وکوه درست
میشود.



***

Mazdak Bamdad
10-19-2008
پیک 160

بازگردان درست آیه ! این است:
و در زمین
كوههاى ریشه دار قرار داد كه قسمت بیرونى اش سر به آسمان كشیده و نیز در زمین
آنچه قوت و رزق هست در چهار فصل پدید آورده قوت و رزقى كه كفاف همه روزى
خواران را بدهد (10).
title html (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j17/al170042.htm#link346)
(همان
داستان میخ )







بر این پایه، توضیحات ! علمی این شیاد بیمورد است.
بویژه
این كه در ادعای پیشین، گفته بود كه كوه ها اززیر زمین بیرون
میایند. •



***

kamran333
10-19-2008
پیک 161

دریـاهـا
( نور 40 )
« و یا (اعمال آنها) مانند تاریکیهای دریای
ژرف می ماند که در آن موج روی موج و بالای موج ابر پوشانده است. تاریکیهائی
که برخی روی برخیدیگر سوارند.اگر آدم دست خود دربیاورد نزدیک است آنرا نبیند.
و آنکه خدا برای وی نوری قرار نداده نوری ندارد».
نکات آیه:
1ـ دریاهای ژرف لایه های تاریکی سوار بر هم
دارند. 2ــ در اعماق دریاها برخی از موجودات نور دارند و برخی ندارند. 3ــ در
دریاهای عـمـیـق موج بالای موج وجود دارد.
1ـــ دریاهای ژرف لایه های
تاریکی سوار بر هم دارند:
http://www.quranology.com/t-ketab/darya/nofooze-noor-dar-abe-darya.GIF
وضعیت نور و تاریکی در اقیانوسها و دریاهای ژرف
چـنانکـه آیـه آنـرا توصیف نموده و در تصویر می بینیم، بصورت لایه لایه است.
بخشی از نور خورشید در برخورد با آب منعکس میشود. و هر
یک از نورهای آن نیز تا ارتفاع مشخصی در آب نفوذ می کنند. 50 متر، 100 متر،
150 متر، 200 متر. نور آبی ــ سـبـز آن تا 1000 متر نفوذ
میکـند. و از 1500 متری تاریکی کامل آغاز می شود. (عـمـق
اقـیانوسها بین10000 تا 11000 متر می باشد). لازم به
یادآوری است که تا پیش از قرن بیستم هیچ انسان و دستگاهی به 50 متری عمق هم
نرفته بوده است.

2ــ در اعماق دریاها برخی از موجودات نور دارند و
برخی ندارند:http://www.quranology.com/t-ketab/darya/mahi-noordar.GIF
در اعماق تاریک که نور اصلاً به آنجا نمی رسد و
همیشه تاریکی مطلق است، همانطور که قرآن گفته بـرخی از موجودات از خـود نـور دارند (از خود نور تولید میکنند) و برخی ندارند. در تصویر برخی از آنها را می
بینیم.

3ــ
در دریاهای عمیق موج بالای موج وجود دارد:http://www.quranology.com/t-ketab/darya/movje-sath-va-zire-sath.GIF
وقتی باد به سطح دریا می وزد ولایه سنگین و
بـزرگـی را با خود به جلو می برد که ما آنرا بصورت موج می بینیم، لایه زیرین
خود را نیز با سرعـتی معادل 2 تا 3 درصدِ سرعـت باد با خود بجـلـو می کشد. و
هـمـینطور آن لایه نیز بنوبه خود لایه زیر خود را به جلو می کشد. این عمل تا
نزدیکی صد متری عـمـق ادامـه پـیـدا می کـنـد کـه آنـجا دیگر جریان ضعیف می
شود و نمی تواند باز هم لایه زیرین خـود را بکـشد. از صد متر رو به پائـین
جریان حرکت آب برعکس می شود. یعنی آب بطرف سمتی می رود که جایِ آبِ با باد
رفـته را پر کند.



همینطور در اعماق 4 تا 5 کیلومتر زیر سطح آب نیز موج بصورت جریان
آبhttp://www.quranology.com/t-ketab/darya/amvaje-aemagh-darya-farsi.JPG
وجود دارد.
موجها یا
جریانهای آب در اعماق، به دلیل تفاوت میان غلظت لایه های آبایجاد می شوند.
آبی که غـلظت بالاتری دارد زیـرِ آبِ گرمتر که غـلظت کمتری دارد جریان پیدا
می کند. تفاوت میان غـلظـت لایه های آب نیز به دمای آنها و غـلظت نمک آنها
بستگی دارد. آب سرد نسبت به آب گرم از نمک بیشتر و غلظت بالاتری برخوردار
است.




***

Mazdak Bamdad
10-19-2008
پیک 162

بازگردان درست این است:
یا چون ظلماتى است به
دریایى ژرف كه موجى آن را گرفته و بالاى آن موجى دیگر و بالاتر از آن ابرى
قرار دارد كه در چنین فرضى ظلمتها روى هم قرار گرفته و چون گرفتار این ظلمتها
دست خویش را تا برابر چشم خود بلند كند نزدیك نیست كه آن را ببیند، آرى هر كس
كه خدا به وى نورى نداده نورى ندارد (.4)
title html (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_113.htm#link106)


این یك صحنه ی دراماتیك برای مبالغه در تاریكی است.
موج
بالای موج تنها آشفتگی توفانی دریا را میرساند
و بس. از سوی دیگر، چم موج
روشن است و جریان های
آبی زیردریایی را نمیتوان " موج" نامید، موج تناوبی

در خیز و افت است و نه جریان های آب گرم و غیره.

از سوی دیگر، سخن
از نور در این ایه، پیوندی با ماهی های
نوردار! و غیره ندارد و تنها
میرساند كه همه روشنی از خداست !!
( چون در ایه های پیشین سخن از این بوده
خدا نور آسمانها و
زمین است و نام سوره هم برای همین نور است ، كه اینهم
نادرست
است و نور همان فوتون های انرژی هستند كه اصولا ً ماده از
آن
درست شده است و نور خود ماده است !!)

بر این پایه، باز هم فزون
بر بازگردان نادرست، كژ كردنمفهوم موج هم بدست این شارلاتناها انجام
گرفته است.




Mehrbod
12-20-2012, 02:05 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #19


***

kamran333
10-19-2008
پیک 163

چـشـمـه های اعـمـاق
اقـیانـوسـهـا
( رحمن
24)
« و او در دریاها چشمه
های تجدید کننده رشته کوه مانند دارد».



نکته آیه: در دریا چشمه
های تجدید کننده رشته کوه مانند وجود دارد:
http://www.quranology.com/t-ketab/darya/cheshmehaye-aemaghe-darya.GIFقـشـر خارجی زمین از
بخشهای کوچک و بزرگِ جدا
از هم تشکیل شده که حدوداً 10 تا می باشند. میان آنها شکافهای بزرگ است که هـزاران
کیلومتر طـول دارد و
بخشعمده آنها در دریاها می باشد. از میان این شکافها مواد مذاب درون زمین چشمه وار بیرون می ریزند.
مواد و عناصری که از درون زمین از این چشمه ها بیرون می آیند تجدید کننده
شرایط زیستی و از ضروریات ادامه حیات روی زمین می باشند. شکل آنها نیز چنانکه
قـرآن آنرا توصیف نموده مانند "رشته کوه" می
ماند.



***

Mazdak Bamdad
10-20-2008
پیک 164

و براى او است كشتى هایى كه در دریا چون كوه پدید
آمده (24).
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j19/al190012.htm#link106
بازهم
تقلب یا بیسودای در بازگردان ! •



***

kamran333
10-20-2008
پیک 165

این 3 بخش را با هم می آورم
دیـوار مانع میان دو دریا
(نمل
61 )
مرز میان دو دریای
شور
( رحمن 19-20
)
مرز ناپیدا و حد فاصل میان دریای شور و
شیرین
(فرقان 53 )
« و میان دو دریا
دیوار
مانع قرار
داد».
دو دریائی که دیوار میان
آنهاست دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس است. میان این دو در اعماق چند صد متری
دیوار وجود دارد. (حاجز بمعنی دیوار مانع است). در طرفـین این مانع هر یک از دریاها دما و شوری
و غـلظت و شرایط
زیستی خاص خود را دارد.
مـثلاً آب دریای مـدیـhttp://www.quranology.com/t-ketab/darya/divar-miyane-2darya-jabalolltaregh-farsi.GIFتـرانـه
در مقایسه با اقیانوس اطلس: گرم، شور، و کم غـلـظـت تر است. وقتی آب
دریایمـدیـتـرانـه از بالای دیـوارِ مـیـان خود و اقـیـانـوس اطلس واقع در
تنگه جبل الطارق وارد اقـیانـوس اطلس می شود، با گرمـا و شـوری و غـلظت کم و
خصوصیات ویژه خود چند صد متر به اعماق می رود. آب دریای مدیترانه در آن عـمـق
تعادل و توازان ایجاد می کند. و از بالا برمی گردد. این دو دریا در همین مرز با هم قاطی میشوند
و فراتر از مرز خود نمی روند.
..........................................



« دو دریائی که بهم وصلند را هرکدام
ترکیب خاص خود داد. میان آنها مرز ناپیدائی است، از حد خود فراتر نمی روند».

منظور آیه از دو دریا دو دریای شور است.
چون بدنبال آن از وجود مرجان در آنها صحبت میکند و مرجان نیز فقط در آب شور
زندگی میکند. برزخ نیز بمعنی مرز ناپیدا است.
دو دریای شوری که هر کدام ترکیب و خصوصیات خاص خود را دارد و قاطی
نمی شوند زیاد هستند. مانند دریای احمر و اقیانوس هند. نمک و گرما در دریای
احمر بالاتر از اقیانوس هند است. میان آنها آبی درست میشود که دارای خصوصیات
میانگین این دو دریا است و (از نظر خصوصیات) از مرزمشخص خود فراتر نمی
روند.
اقیانوسها نیز در واقع از دریاهای
متعددی تشکیل شده اند که از نظر
غلظت و دما و ترکیب و شرایط زیستی و غیره با هم فرق میکنند، ولی برزخ یعنی
مرز ناپیدائی میان آنهاست و با هم قاطی نمیشوند. (این موضوع را انسان در عکس
برداری ماهواره ای از اقیانوسها در قرن بیستم فهمید. وقتی دید رنگ آبهای
اقیانوس با هم فرق میکنند آنها را بررسی کرد و دید که اقیانوسدر واقع از
دریاهای متعدد تشکیل شده که بهم وصل هستند ولی از مرز مشخصی فراتر نمی روند و
با هم قاطی نمی شوند).
...............................................


« واوست که دو دریای
مختلف را هر کدام ترکیب
خاص خود داده،این یکی
شیرین گوارا و این دیگری شور تلخ است. میان آنها مرز ناپیدا و حد فاصل
ممنوعه ای قرار
داد».http://www.quranology.com/t-ketab/darya/darya-va-khoor.JPG
در جاهـائـی کـه دو دریـای شـور و شـیـریـن
(یعنی دریا و خور) به هم می رسند آب آنها بطور عمودی درجه به درجه در هم قاطی
می شود. وسط آنها
یعنی نقطه ای است که صد
درصد در هـم قاطی شده اند، و مزه آنها پـنجاه پنجاه شده نقطه "برزخ" است. (برزخ مرز ناپیدا است
و اینطرف و آنطرف آن با هم فرق می کند). از
"برزخ" رو به طرف دریا آب رفته رفته بطور عمودی شورتر می شود تا به
نقـطه
شوری صد درصد می رسد که
آغاز دریای واقعی است. و برعکس از "برزخ" رو بطرف خور بطور عمودی رفـته رفـته
از شوری آب کاسته می شود تا به نقطه شیرینی صد درصد می رسد که همان خور واقعی
است. از نقطه
آب صد درصد شور
دریاتا نقطه آب صد درصد شیرین حد فاصل میان آنها"
است.
«حجر محجور»
بمعنی محدوده و حد فاصل ممنوعه و تحریم شده است که نه می توان وارد آن شد و
نه می توان از آن بیرون رفت. علت اینکه آیه این «حد فاصل» را «حجر محجور»
نامیده اینست که هر یک از محدوده آبهای مورد نظر (یعنی آب شیرین و آب شور و
آب ترکیبی آنها) شرایط زیستی خاص خود را دارد، در صورتی که موجود زندهاز آن
بیرون برود و یا وارد آن بشود می میرد. البته موجودات بنابر فطرت خود از آن
بیرون نمی روند.
..............................................



***

Mazdak Bamdad
10-20-2008
پیک 166

یا آنكه زمین را آرامگاه ساخت و
در آن جویها پدید آورد و براى زمین كوههاى ثابت و پا بر جا ایجاد كرد و میان
دو دریا مانعى قرار داد، چگونه با این خدا خدایى هست ؟
(61)
---


در اینجا نگفته است كه آن مانع و دیوار چیست و كجاست
وادعا های این سایت، گمانه زنی و جازدن چیزی بجای چیزی دیگر
است.

دو دریا (یكى شیرین در مخازن زیر
زمینى و یكى شور در اقیانوس ها) را بهم متصل كرد
(19).
و بین آن دو فاصله اى قرار داد تا به
یكدیگر تجاوز نكنند (20).
پس اى جن و انس دیگر
كدامیك از نعمت هاى پروردگارتان را تكذیب مى كنید؟ (21).
و از آن دو لولو و مرجان بیرون مى آید
(22).
-----
او است كه دو دریا را به
هم در آمیخت ، این شیرین و گوارا و آن شور و تلخ ، و میانشان
مانعى قرار داد
نفوذ ناكردنى تا با هم مخلوط شوند
(گویا هر یك به دیگرى مى گوید) دور باش و نزدیك نیا (53)

همه ی
این آیه ها از یكجا سخن میگویند.


این میان دو دریای شور ! نیست
این امر را دریانوردان
باستان پیش از اسلام هم میدانستند
و در اصل سخن قران از جدایی آب شور و
شیرین میان
خلیج فارس و دریای عمان است كه در نزدیك عربستان
بوده و
آشنا برای مردم پیرامون آن. سخن از مرجان و
مروارید هم نشانگر همین است و
هم اكنون هم در بحرین
و یا بندر لنگه و .. اگر درست یادم باشد، مروارید
بدست میاید.
در آنزمان هم مردم دریانورد و غواصان مروارید میدانسته اند كه
كدام دریا شور و كدام شیرین است.


اینكه این "نشانه" توان الله ! اصولا ً برای عرب بصورت
این
ایه آورده شده است، نشانگر آشنایی مردم مخاطب محمد به
این امر بوده
است. آوردن یك نشانه ، اگر شناخته شده نباشد، هرآینه ابلهانه میبود.


***

kamran333
10-23-2008
پیک 167

امواج کوه مانند ناشی از
بادها
(شوری 32-33)


« از دیگر آیات وی
موجهای کوه مانند
در دریا است که مانند ـــ
اگر بخواهد باد را می خواباند و آنها در سطح دریا راکد می
شوند».
(«جَوار»
جمع «جاریة» است به معنی: چیزیکه در جریان است یا جاری می شود. در معنی دوم
خود به: کشتی، موج و چشمه اطلاق شده. و در آیه بمعنی موج بکار گرفته شده
است).http://www.quranology.com/t-ketab/darya/amvaje-kooh-manand.GIF
بلندترین امواج ناشی از باد که تا کنون اندازه
گرفته شده 34 متر بوده است. (یعنی به بلندی یک ساختمان 11
طبقه).اگر کسی یا
کسانی درگذشته در دریا با چنین امواجی مواجه شده بوده
باشند طبعاً جان سالم بدر
نمی برده اند که به خشکی
برگردند و آنرا برای
دیگران نقل کنند و به گوش محمد برسد و وی آنرا در کتاب خود مطرح کند. بنابر
این در آن زمان کسی از چنین امواجی اطلاع نداشته است.

اطلاعاتی که
امروزه انسان از این امواج دارد نیز بوسیله دستگاه و ماهواره بدست آمده نه
اینکه کسی در این امواج حضور داشته بوده باشدو به دیگران خبر داده باشد.



***

Mazdak Bamdad
10-26-2008
پیک 168

توفانی بودن دریا و موج های بلند آن هزاران سال برای ادمی
آشنا بوده و نمیتوان حكم داد كه كسی از ان جان بدر نبرده است. •



***

kamran333
10-26-2008
پیک 169

شب و
روز
روشنائی شب در گذشته
( اسری 12 )
« شب و
روز را دوتا آیه قرار دادیم. بعد آیه شب را محو کردیم و آیه روز را روشن
گذاشتیم تا دنبال بدست آوردن نعمتهای خدا بروید و تا شمارسالها و روزها و
زمان را بدانید. و هر چیزی را رفته رفته برای کار خودش قرار
دادیم».
http://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/roshanaiye-shab-dar-gozashte.GIF
آیه می گوید در گذشته شب و روز هر دو روشن بوده اند، بعدها
روشنائی شب محو کرده شده است. برای روشنائی شب در گذشته دوتا دلیل وجود دارد.
یکی اینکه ماه در ابتدای شکل گیری خود مشتعل بوده و
در حد اشتعال (به تصوری کهانسان در تصویر سمت چپ از آن دارد) از خود نور
داشته است و شبها را تا اندازه ای روشن می کرده است.
دلیل دیگر اینست که پیش از اینکه جو و کمربندهای دور زمین به شکل
کنونی خود شکل بگیرد اشعه های کیهانی و طوفانهای خورشیدی به طرف زمین می آمده
اند و در برخورد با گاغهای اطراف زمین نور ایجاد می کرده اند. چنانکه امروزه
نیز طوفانهای خورشیدی در مناطق قطبی زمین که کمربندهای مغناطیسی زمین ضعیفتر
است وارد جو زمین می شوند و به شکلی که در تصویر سمت راست می بینیم در شب به
روشنائی تبدیل می شوند و محیط را روشن میکنند.
آنچه در آیه مورد نظر قرآن است روشن بودن کره ماه در گذشته و بعد
خاموش شدنآن است. چون آیه گفته روشنی ماه را محو کرده تا ما تاریخ و زمان را
بدانیم. و چنانکه میدانیم در صورتی که ماه از خود نور داشته باشد هر گاه دیده
بشود بصورت ماه کامل دیده می شود و هلالهای فعلی خود را نخواهد داشت، و اول و
دوم و سوم... ماه قابل تشخیص نمی بود.



***

roozane
10-27-2008
پیک 170


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/41.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=46166#post46166)


چندی پیش یکی از دوستان مسلمانم تمام
سایت قرآنولوژی را پرینت کرده بود و به من داد تا کهنگی و عقب ماندگی
1400 ساله را ترویج کند من هم تصمیم گرفتم از دوستان در محیط آزاد
اینجا بهره گیرم تا من هم با پرینت جواب های آزاد اندیشان به سوی او
روم............................................
................................«سوگند یاد می کنم به آنکه در هم
شکسته و پنهان می شود ـــ آنکه سطح را پاک میکند».تکویر 15-
16................................................ ..«خُنُوس» بمعنی:
پنهان شدن (ناپدید شدن) ناشی از خواری یا شکست یا در هم شکستن یا احساس
کوچکی در برابر کسی است. («اِختفاء» بمعنی: پنهان شدن بمعنی ناشناخته
بودن جای چیزی است ـ «غَیب» بمعنی: پنهان شدن از دسترس دیدِ چشم ـ
«غُرُوب» بمعنی: پنهان شدن از دید در دوردست است ـ « تواری (توارا)»
بمعنی: پنهان شدن ناشی از شرم نمودن است ـ و «اُفُول» بمعنی: آغاز به
پنهان شدن نمودن است).
..................................................
.....................................«کَنس»: بمعنی رُفتن و جارو
نمودن است، و کُنَّس بمعنی چیزی است زیاد می روبد و جارو می کند.
..................................................
...................«خُنّس» چیزی است که درهم شکسته و پنهان می شود. و
آنچه در هم شکسته و پنهان می شود و پیرامون خود را جارو میکند (می مکد)
ستاره هائی هستند که در هم شکسته میشوند و به سیاه چاله تبدیل می شوند
و پیش از این نیز به آنها پرداختیم. این چاله ها با بلعیدن یا مکیدن هر
آنچه از نزدیکیهای آنها رد بشود (چنانکه در آیه مطرح شده) با جارو
نمودن آنها، سطح فضا را پاک می کنند.
.................................................. .............(در
زبان علمی هم پاک کننده نامیده میشوند. Super giant vacuum cleanes
)............................................
درود
بر شما
سایت قرانولوژی تلاشی است از سوی کسانی که آسمان و ریسمان را به هم
می بافند تا بتوانند خود را دلداری داده و آموزه های کودکیشان را پیرامون
اسلام محفوظ نگه دارند. قرآن سوای ایاتی که دستور قتل و کشتار می دهد یا
آیاتی که خدا بین دعوای زن و شوهری محمد و همسرانش پادرمیانی می کند یا آیاتی
که حالت بخشنامه ای و قانونی دارد، بقیه شعرهای زیبایی هستند که واقعاً بی
نظیرند. محمد شخصیتی است که آن زمان با ابتذال اعراب دمخور نبود و آنان را
قبول نداشت. به همین دلیل، بیشتر اوقات خود را در بیابان و به دور از هیاهوی
مردم نادان عربستان می گذارند. در نتیجه چشمه شعر و احساس او به جوش و خروش
آمد و چنان کلماتی در کنار هم چید که تا آن زمان نزد اعراب بی سابقه بود.
اعراب به همین دلیل به پیامبری او ایمان اوردند. سوره تکویر نیز متنی شعرگونه
است که ما مانند آن را در همه زمانها و در بین همه ملتها مشاهده می کنیم. اگر
به بسیاری از شعرهای سپید امروز نگاه کنید، دست کمی از سوره تکویر ندارند.
البته مسلمانان چون قرآن را کلام خدا می دانند، مجبورند برای این شعرها فلسفه
و دلیل بتراشند. ترجمه دقیق این دو آیه این است:
سوگند به ستارگانى كه
بازمى‏گردند، (15)
حركت مى‏كنند و از دیده‏ها پنهان مى‏شوند، (16)


این یک شعر سپید است. حالا هر کسی ممکن است برایش یک فلسفه بتراشد و
آن را به یکی از واقعیتها یا تئوری های علمی سازگار بداند. پیامبر اسلام یا
همان محمد سرشار از تخیل و احساس بود. هر کسی که نسبت به مسئله ای خیالپردازی
کند، لاجرم وقوعش را در ذهن خودش به تصویر می کشد و آن را در قالب جملاتی
گیرا در می آورد. سوره تکویر حاصل همین کشمکش درونی و شعرگونه محمد پیرامون
وقوع قیامت است. من می توانم بسیاری از شعرهای سپید معاصر را به شکلی بدیع با
برخی از ترکیبات شیمیایی، پدیده های فیزیکی و قوانین مربوط به آن منطبق کنم.


***

roozane
10-27-2008
پیک 171


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/42.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=62961#post62961)


شب و
روز
روشنائی شب در
گذشته
( اسری 12 )
« شب و روز را دوتا آیه قرار دادیم. بعد
آیه شب را محو کردیم و آیه روز را روشن گذاشتیم تا دنبال بدست آوردن
نعمتهای خدا بروید و تا شمارسالها و روزها و زمان را بدانید. و هر چیزی
را رفته رفته برای کار خودش قرار دادیم».
http://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/roshanaiye-shab-dar-gozashte.gif
[font=arial]آیه می گوید در گذشته شب و روز هر دو روشن بوده اند، بعدها
روشنائی شب محو کرده شده است. برای روشنائی شب در گذشته دوتا دلیل وجود
دارد. یکی اینکه[font=arial] ماه در ابتدای شکل گیری خود
مشتعل بوده و در حد اشتعال (به تصوری کهانسان در تصویر سمت چپ از آن
دارد) از خود نور داشته است و شبها را تا اندازه ای روشن می کرده است.

دلیل دیگر اینست که پیش از اینکه جو و
کمربندهای دور زمین به شکل کنونی خود شکل بگیرد اشعه های کیهانی و
طوفانهای خورشیدی به طرف زمین می آمده اند و در برخورد با گازهای اطراف
زمین نور ایجاد می کرده اند. چنانکه امروزه نیز طوفانهای خورشیدی در
مناطق قطبی زمین که کمربندهای مغناطیسی زمین ضعیفتر است وارد جو زمین
می شوند و به شکلی که در تصویر سمت راست می بینیم در شب به روشنائی
تبدیل می شوند و محیط را روشن میکنند.
آنچه
در آیه مورد نظر قرآن است روشن بودن کره ماه در گذشته و بعد خاموش
شدنآن است. چون آیه گفته روشنی ماه را محو کرده تا ما تاریخ و زمان را
بدانیم. و چنانکه میدانیم در صورتی که ماه از خود نور داشته باشد هر
گاه دیده بشود بصورت ماه کامل دیده می شود و هلالهای فعلی خود را
نخواهد داشت، و اول و دوم و سوم... ماه قابل تشخیص نمی
بود.
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/42.gif
من نمی دانم چه
اصراری است که برخی با کلمات بازی می کنند.
آیه می گوید:


وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ
آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ
مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ
السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلاً

ترجمه روان فارسی:
ما شب و روز را دو نشانه قرار
دادیم; سپس نشانه شب را محو كرده، و نشانه روز را روشنى‏بخش ساختیم تا (در
پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگى برخیزید)، و عدد سالها
و حساب را بدانید; و هر چیزى را بطور مشخص و آشكار، بیان كردیم.

خیلی
ساده یعنی: شب را بردیم و روز را آوردیم. و..... الی آخر که کاملاً معلوم است
یعنی چه.

شما را به همان الله! این دیگر چه منطقی است؟ یکبار دیگر این
جمله ایشان را بخوانید:
«آیه می گوید در گذشته شب و
روز هر دو روشن بوده اند، بعدها روشنائی شب محو کرده شده است. برای روشنائی
شب در گذشته دوتا دلیل وجود دارد. یکی اینکه ماه در
ابتدای شکل گیری خود مشتعل بوده و در حد اشتعال (به تصوری که انسان در تصویر
سمت چپ از آن دارد) از خود نور داشته است و شبها را تا اندازه ای روشن می
کرده است. »
کجای آیه می گوید که در گذشته
شب و روز روشن بوده اند؟! این دیگر چه حرفی است؟! یعنی چه که «شب روز هر دو
روشن بوده اند؟!» شب یعنی تاریکی و روز یعنی روشنایی. مثل اینکه من ادعا کنم:
مردها در گذشته زن بوده اند! بعد هم برایش دلایل عجیب و غریب بیاورم و برای
اینکه مخاطبم را گیج کنم، عکسی را هم لینک کنم که بله! جان من دست بردارید!
چرا به خدایتان توهین می کنید؟!

Mehrbod
12-20-2012, 02:05 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #20


***

Mazdak Bamdad
10-29-2008
پیک 172


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/42.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=62961#post62961)


شب و
روز
روشنائی شب در
گذشته
( اسری 12 )
« شب و روز را دوتا آیه قرار دادیم. بعد
آیه شب را محو کردیم و آیه روز را روشن گذاشتیم تا دنبال بدست آوردن
نعمتهای خدا بروید و تا شمارسالها و روزها و زمان را بدانید. و هر چیزی
را رفته رفته برای کار خودش قرار دادیم».
http://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/roshanaiye-shab-dar-gozashte.gif
آیه می گوید در گذشته شب و روز هر دو روشن بوده اند، بعدها
روشنائی شب محو کرده شده است. برای روشنائی شب در گذشته دوتا دلیل وجود
دارد. یکی اینکه ماه در ابتدای شکل گیری خود
مشتعل بوده و در حد اشتعال (به تصوری کهانسان در تصویر سمت چپ از آن
دارد) از خود نور داشته است و شبها را تا اندازه ای روشن می کرده است.

دلیل دیگر اینست که پیش از اینکه جو و
کمربندهای دور زمین به شکل کنونی خود شکل بگیرد اشعه های کیهانی و
طوفانهای خورشیدی به طرف زمین می آمده اند و در برخورد با گاغهای اطراف
زمین نور ایجاد می کرده اند. چنانکه امروزه نیز طوفانهای خورشیدی در
مناطق قطبی زمین که کمربندهای مغناطیسی زمین ضعیفتر است وارد جو زمین
می شوند و به شکلی که در تصویر سمت راست می بینیم در شب به روشنائی
تبدیل می شوند و محیط را روشن میکنند.
آنچه
در آیه مورد نظر قرآن است روشن بودن کره ماه در گذشته و بعد خاموش
شدنآن است. چون آیه گفته روشنی ماه را محو کرده تا ما تاریخ و زمان را
بدانیم. و چنانکه میدانیم در صورتی که ماه از خود نور داشته باشد هر
گاه دیده بشود بصورت ماه کامل دیده می شود و هلالهای فعلی خود را
نخواهد داشت، و اول و دوم و سوم... ماه قابل تشخیص نمی
بود.
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/42.gif



اینهم بیخود است،
چون ماه در اثر برخورد سهمگین یك سنگ
سترگ آسمانی از زمین،
از جایی كه اكنون خلیج مكزیك هست، گویا جدا شده است
و پیش
از ان ماه نبوده كه شبها ! را روشن كند. ماه نمیتوانسته است
"
مشتعل"! باشد چون برای استعال. اكسیژن نیاز است كه گرانش
ماه، هرگز توان
نگه داشتن اكسیژن و گاز های دیگر را ندارد
و نداشته ( برای همین هم ماه
اتمسفر ندارد). اگر بگوییم كه
دیدگاه نوسینده ی بیسواد این بوده است كه
ماه در حال گداخته
( مذاب) بوده، بازهم پرتو افكنی سنگ های گداخته، هرگز
به
پای پرتو افكنی بدست آمده از جوش هسته ای در خورشید
نمیرسیده و
نمیرسد.
گذشته از این، ایه هم این مزخرفات را نمیگوید و تنها میگوید
كه
( در هر دوره شبانه روز) شب و روز جای هم را میگیرند.
( تفسیر
المیزان)
ما شب و روز را دو نشانه قرار دادیم; سپس نشانه
شب را محو كرده، و نشانه روز را روشنى‏بخش ساختیم تا (در پرتو آن،) فضل
پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگى برخیزید)، و عدد سالها و حساب را
بدانید; و هر چیزى را بطور مشخص و آشكار، بیان كردیم.

بر این
پایه بازهم شارلاتانهای دست اندر كار آن سایت مفلوك،
هم دروغ در چم آیه
بافته و هم از خورده سواد خود، با چند
عكس بیمورد، افسانه ی شبه علمی !
بافته اند كه مردمی بیسواد تر از خود را خر كنند ! •


***

kamran333
10-30-2008
پیک 173

« و ترتیب
کنونی گردش شب و روز را او ترتیب داده. مگر نمی توانید فکر
بکـنـیـد»؟
(مومنون 80 )
نکته آیه: گردش فعلی شب و روز " ترتیب داده شده "
است:
عـلـم نـجـوم
عصر پیامبر می گـفت: زمین مرکز جهان است و خورشید و سیارات بدور آن می چرخند.
این طرز تفکر تا سال 1543 بقوت خود باقی بود. در چهارچوب آن نظریه صحبت کردن
از " تـرتیب داده شـدن بودنِ گردش شب و روز"و استدلال نمودن با آن برای اثبات
وجود خداوند، حرفی بی معنی است، چون در آن تـئوری خـورشید دور زمین می گـشت و
ناگزیر در زمـیـن "شـب و روز" ایجاد میشد. بهـمـیـن خـاطر هم هست که
کـسـانیکه در آن روزگار خود را روشـنفـکـر می پنداشتند این قـرآن را خـرافـات
و حرفـهای بیهوده می دانـسـتند، و بهمین خاطر هم هست که قرآن مکرراً می گوید:
ایـن قــرآن بـرای انـدیـشـیـدن نـازل شـده و مسائل خاص آن را اندیشمندان می
دانند.
گردش فعلی "شب
و روز" چگونه یک مورد "ترتیب داده شده" است؟
گردش فعلی شب و روز نتیجه 3 عامل دست بدست هـم داده
است که در صـورت نـبودن یکی از آنها شب و روز به شکل کنونی خود در زمین
وجودنمی داشت:

چرخش زمین به دور محور (فرضی) خود.
2ـ نسبت محور زمین نسبت به
خورشید:
http://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/madare-bayziye-zamin.GIF
اگـر مـحور زمین نسبت به خورشید در وضعیت دیگری می
بـود شـب و روز در زمین یا در گردش نمی بود و یا به شکل کنونی خود نمی بود.
مثلا اگر قطب شمال رو به خورشید می بود، نیم کره شمالی همیشه روز می بود و
نیم کـره جـنـوبـی همیشه شب، و بر عکس اگر قطب جنوبی رو به خورشید میبود نیم
کره جـنـوبی هـمـیـشـه روز می بود و نـیـم کـره شمالی هـمـیشهشب (هر چند زمین
بدور خود نیز می چرخید). حالات دیگری نیز برای حالت قرار گیری محور زمین نسبت
به خـورشـید میان دو حالت مزبور نیز زیاد است که باعث گـردش فـعـلی شـب و روز
نمی شـد. نـمـونه آن تغـیـیر وضعیت شب و روز در دو قطب در تابستان و زمستان
است که از تغییرِ حالتِ نسبتِ محور زمین نسبت به خورشید ناشی می
شود.
3ـ سرعت زمین بدور خود:
از آنجا که زمـیـن دور خورشید می گردد و به آن نزدیک
و از آن دور نیز می شود، سـرعـت زمـیـن بدور خود می بایست خیلی دقـیـق و حساب
شده باشد تا "شـب و روز" بـتـواند نظم و ترتیب خود را حـفــظ کـنـد. یعنی
اگـر زمـیـن هـر سرعـت دیگری غـیـر از سـرعـت فعلی خود بـدور خـود می داشـت،
وضع شـب و روز بترتیب کـنـونی خـود نـمـی بـود بلکه جابجا می شـد (یعـنی
مثلاً اگر الآن نیم روز باشد، از این ببعد پس از هر 24 ساعت دقـیـقـاً نـیم
روزنمی بود. بـلـکه در صورت کمتر می بودن سرعـت زمین "کم کم به عصر و شب می
خورد" و در صورت کند تر می بودن سرعت زمین به "پیش از ظـهـر و صبح و سپیده"
مـی خورد و هـمـیـنطور بطور نامنظم شب و روز ایجاد می شد).


***

moonspell
11-01-2008
پیک 174


نی
مثلاً اگر الآن نیم روز باشد، از این ببعد پس از هر 24 ساعت دقـیـقـاً
نـیم روزنمی بود. بـلـکه در صورت کمتر می بودن سرعـت زمین "کم کم به
عصر و شب می خورد" و در صورت کند تر می بودن سرعت زمین به "پیش از
ظـهـر و صبح و سپیده" مـی خورد و هـمـیـنطور بطور نامنظم شب و
روز ایجاد می ش
این
*** مغلطه كردن را نه تنها در برهان هاشان بلكه در سخنان و نوشته
های روزانه نیز رعایت میكنند .
شب و روز منظم و نامنظم چرت است . برای
مایی كه در زمین هستیم شب و روز همین است كه هست و اگر بجز این باشد نامنظم
مینامیمش . برای كسی كه در بهرام یا كیوان زندگی میكند شب و روز ما چرت و
نامنظم است و برای نمونه شاید روز او بساعت زمینی 50 ساعت باشد . در نگر ما
شب و روز او نامنظم و در نگر او شب و روز ما نامنظم است .

+++++++++++++
مزدك خان درست گفتم یا نه ؟

[b][color=red]ویرایش شد.
سام


***

Mazdak Bamdad
11-01-2008
پیک 175


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/42.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=63397#post63397)


[b]« و
ترتیب کنونی گردش شب و روز را او ترتیب داده. مگر نمی توانید فکر
بکـنـیـد»؟
(مومنون 80 )
نکته آیه: گردش فعلی شب و روز " ترتیب داده
شده " است:
[font=Arial]عـلـم نـجـوم عصر پیامبر می گـفت: زمین مرکز جهان است و خورشید
و سیارات بدور آن می چرخند. این طرز تفکر تا سال 1543 بقوت خود باقی
بود. در چهارچوب آن نظریه صحبت کردن از " تـرتیب داده شـدن بودنِ گردش
شب و روز"و استدلال نمودن با آن برای اثبات وجود خداوند، حرفی بی معنی
است، چون در آن تـئوری خـورشید دور زمین می گـشت و ناگزیر در زمـیـن
"شـب و روز" ایجاد میشد. بهـمـیـن خـاطر هم هست که کـسـانیکه در آن
روزگار خود را روشـنفـکـر می پنداشتند این قـرآن را خـرافـات و حرفـهای
بیهوده می دانـسـتند، و بهمین خاطر هم هست که قرآن مکرراً می گوید:
ایـن قــرآن بـرای انـدیـشـیـدن نـازل شـده و مسائل خاص آن را
اندیشمندان می دانند.http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/42.gif
گردش فعلی "شب و روز" چگونه یک مورد "ترتیب داده شده"
است؟


[font=Arial]گردش فعلی
شب و روز نتیجه 3 عامل دست بدست هـم داده است که در صـورت نـبودن یکی
از آنها شب و روز به شکل کنونی خود در زمین وجودنمی
داشت:
1ـ چرخش
زمین به دور محور (فرضی) خود.
2ـ نسبت محور زمین نسبت به
خورشید:
http://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/madare-bayziye-zamin.GIF
اگـر مـحور زمین نسبت به خورشید در وضعیت
دیگری می بـود شـب و روز در زمین یا در گردش نمی بود و یا به شکل کنونی
خود نمی بود. مثلا اگر قطب شمال رو به خورشید می بود، نیم کره شمالی
همیشه روز می بود و نیم کـره جـنـوبـی همیشه شب، و بر عکس اگر قطب
جنوبی رو به خورشید میبود نیم کره جـنـوبی هـمـیـشـه روز می بود و
نـیـم کـره شمالی هـمـیشهشب (هر چند زمین بدور خود نیز می چرخید).
حالات دیگری نیز برای حالت قرار گیری محور زمین نسبت به خـورشـید میان
دو حالت مزبور نیز زیاد است که باعث گـردش فـعـلی شـب و روز نمی شـد.
نـمـونه آن تغـیـیر وضعیت شب و روز در دو قطب در تابستان و زمستان است
که از تغییرِ حالتِ نسبتِ محور زمین نسبت به خورشید ناشی می
شود.
3ـ سرعت زمین بدور
خود:
از آنجا
که زمـیـن دور خورشید می گردد و به آن نزدیک و از آن دور نیز می شود،
سـرعـت زمـیـن بدور خود می بایست خیلی دقـیـق و حساب شده باشد تا "شـب
و روز" بـتـواند نظم و ترتیب خود را حـفــظ کـنـد. یعنی اگـر زمـیـن
هـر سرعـت دیگری غـیـر از سـرعـت فعلی خود بـدور خـود می داشـت، وضع
شـب و روز بترتیب کـنـونی خـود نـمـی بـود بلکه جابجا می شـد (یعـنی
مثلاً اگر الآن نیم روز باشد، از این ببعد پس از هر 24 ساعت دقـیـقـاً
نـیم روزنمی بود. بـلـکه در صورت کمتر می بودن سرعـت زمین "کم کم به
عصر و شب می خورد" و در صورت کند تر می بودن سرعت زمین به "پیش از
ظـهـر و صبح و سپیده" مـی خورد و هـمـیـنطور بطور نامنظم شب و روز
ایجاد می شد).[/quote]
« تفسیر المیزان »
[color=royalblue]حركت http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/43.gifشب و روز به
امر او استشب و روز به
امر او است آیا باز هم عقل خود را به كار نمى گیرید (80)
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_106.htm#link49http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/43.gifشب و روز به
امر او است (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_106.htm#link49)


نخست اینكه شب و روز نمی گردند.
دیگر اینكه پدید آمدن شب
و روز پیوندی با گردش زمین
بدور خورشید ندارد، بلكه با گردش زمین بگرد
خود
در پیوند است. سوم اینكه ما با پریود های شب و روز،
ماه و زمین
(ماه۷ پریود زنان )، زمین و خورشید (سال)
انحراف محور زمین ( تابستان و
زمستان ) در روند تكامل ،
خو گرفته ایم و اگر هر جور دیگری هم بود، شاید
جاندارانی
همساز با آن پریود ها تكامل میكردند.
دیگر اینكه بازهم
بازگردان آیه نادرست است و " ترتیب"دادن ، یا " ترتیب كنونی " !! در آن
نیست.


***

kamran333
11-01-2008
پیک 176

به علت چرت بودن این بخش( شب و روز) سه بخش باقی
مانده را یکجا می آورم(ارزش ندارد که زمان بیشتری بگیرد+در پست های قبل بعضی
موارد پاسخ داده شده)
جابجا شدن شب و
روز
( نور 44 )
«خدا شب و روز را جابجا می کند. در این رابطه برای
اندیشمندان نکتهآموزشی وجود دارد»!
نکته آیه: جابجا شدن شب و روز نکته آموزشی
دارد:
پیش از این
دیدیم که جابجا شدن شب و روز نتیجه نحوه قـرار گرفتن محور زمین نسبت به
خورشید است. طوریکه اگر در وضعیت فعلی خود نمی بود همه جای زمین شب و روز
بخود نمی دید (هـر چند زمین بدور خود نیز می چرخید). و استناد به جابجائی شب
و روز (یعنی: شب و روز شدن مرتب و منظم) به این معنی است که شب و روز ناشی از
گردش خورشید بدور زمین نیست (چنانکه در گذشته چنین گمان می رفت)، بلکه عوامل
حساب شده دیگری دارد که راجع به آن
صحبت کردیم.
"گردش شب
و روز" یکی از مواردی است که قـرآن بارهـا آن را تکرhttp://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/vaziyate-mehvare-zamin-farsi.GIFار
کردهو "حساب و کتاب داشتن هستی و بودن خالق" را با آن استناد می کند. که این
ادعا ادعای بجا و منطقی است. وضعیت محور زمین و شب و روز شدن در وضعیت کنونی
خود، بهترین وضعیت ممکن از میان سایر وضعیتهای احتمالی دیگر آن
است.
.............................................
[font=Arial]« شب روز را می پوشاند درحالیکه با سرعت فوق العاده
زیادی پیوسته آنرا دنبال می کند»!
( اعراف 45 )
[font=Arial]« شب روز را می پوشاند درحالیکه با سرعت فوق العاده زیادی پیوسته آنرا
دنبال می کند»!
نکته
آیه: شب با سرعت فوق العاده زیادی پیوسته روز را دنبال می
کند:http://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/donbal-shodane-shab-tavassote-rooz.GIF
شب با سرعـتی تـقـریباً معادل 1669 کـیـلـومـتر در
ساعـت در خـط استوا پیوسته روز را دنبالمی کند و آنرا می
پوشاند.



....................................
(قصص
71-72 )
« به آنها بگو: به من خبر بدهید
که اگر خدا شب را تا روز قیامت بر شما سرمدی بکند کدام خدای غیر از او هست که
نوری را برای شما بیآورد؟ مگر نمی توانید بشنوید؟ ـــ به آنها بگو: اگر خدا روز را تا روز قیامت بر شما سرمدی
بکند کدام خدای دیگر هست که شب را برای شما بیآورد که در آن بیارامید؟مگر نمی
توانید بفهمید».
یکی
از نکات آیه اینست که می گوید در صورت دائمی شدن شب چه
کسی می خواهد نور را بیاورد و نمی گوید خورشید را بیاورد. و این به این معنی
است که گوینده آیه می دانسته که شب و روز شدن در واقع ناشی از آمد و رفت
خورشید نیست بلکه دلیل دیگریدارد(یعنی چرخش
زمین).
و نکته دیگر آیه این است که گوینده می دانسته که "امکان ایجاد شب و
روز دائمی" وجود دارد. و آن در حالی است که محور زمین رو به خورشید قرار
بگیرد که در آن صورت علی رغم چرخش زمین بدور خود نیز شب و روز نخواهد شد، که
پیش ازاین از آن صحبت کردیم.
و
نکته دیگر اینکه آیه از واژه ضوء استفاده کرده که بمعنی نور اصلی است (یعنی
نوری که از خود شئ می تابد نه نور بازتابی)، و چنانکه میدانیم در صورت چرخش
قطبی از قطبهای زمین بطرف خورشید نیمکره قطب دیگر خورشید را بخود نخواهد دید
ولی ماه (که نور آن بازتابی است) می تواندوجود داشته باشد. به این خاطر گفته
چه کسی ضوء نور اصلی را برای شما می آورد.




***

moonspell
11-02-2008
پیک 177


وضعیت
محور زمین و شب و روز شدن در وضعیت کنونی خود، بهترین وضعیت
ممکن از میان سایر وضعیتهای احتمالی دیگر آن است.
این سخن در پی همان سخنیست كه اگر محور زمین
فلان بود یا گردش زمین فلان جور شب و روز نامنظم میشد .
همانگونه
كه مزدك گفت شب و روز همین است و اگر از اغاز جز این بود ما هم با ان خو
میگرفتیم و انگونه شب و روز را منظم ( و بهترین ) میپنداشتیم .
در برهان
نظم هم پس از منظم پنداشتن جهان هستی ان را بهترین نظم میپندارند . در اینجا
هم از همین مغلطه سود برده اند و شب و روز كنونی را بهترین دانسته اند
.
+++++++++++++


***

Mazdak Bamdad
11-04-2008
پیک 178


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/42.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=63574#post63574)


به علت چرت بودن این بخش( شب و روز)
سه بخش باقی مانده را یکجا می آورم(ارزش ندارد که زمان بیشتری بگیرد+در
پست های قبل بعضی موارد پاسخ داده شده)
جابجا
شدن شب و روز
( نور 44
)
«خدا شب و روز را
جابجا می کند. در این رابطه برای اندیشمندان نکتهآموزشی وجود
دارد»!
نکته
آیه: جابجا شدن شب و روز نکته آموزشی
دارد:
پیش از
این دیدیم که جابجا شدن شب و روز نتیجه نحوه قـرار گرفتن محور زمین
نسبت به خورشید است. طوریکه اگر در وضعیت فعلی خود نمی بود همه جای
زمین شب و روز بخود نمی دید (هـر چند زمین بدور خود نیز می چرخید). و
استناد به جابجائی شب و روز (یعنی: شب و روز شدن مرتب و منظم) به این
معنی است که شب و روز ناشی از گردش خورشید بدور زمین نیست (چنانکه در
گذشته چنین گمان می رفت)، بلکه عوامل حساب شده دیگری دارد که
راجع به آن صحبت
کردیم.
"گردش
شب و روز" یکی از مواردی است که قـرآن بارهـا آن را تکرhttp://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/vaziyate-mehvare-zamin-farsi.gifار
کردهو "حساب و کتاب داشتن هستی و بودن خالق" را با آن استناد می کند.
که این ادعا ادعای بجا و منطقی است. وضعیت محور زمین و شب و روز شدن در
وضعیت کنونی خود، بهترین وضعیت ممکن از میان سایر وضعیتهای احتمالی
دیگر آن است.
.............................................
[font=arial]« شب روز را می پوشاند درحالیکه با سرعت فوق
العاده زیادی پیوسته آنرا دنبال می
کند»!http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/42.gif
[font=arial]( اعراف 45
)
[font=arial]« شب روز
را می پوشاند درحالیکه با سرعت فوق العاده زیادی پیوسته آنرا دنبال می
کند»!
[font=arial][b]نکته آیه: شب با سرعت فوق العاده زیادی پیوسته روز را دنبال می
کند:

http://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/donbal-shodane-shab-tavassote-rooz.gif
شب با سرعـتی تـقـریباً معادل 1669
کـیـلـومـتر در ساعـت در خـط استوا پیوسته روز را دنبالمی کند و آنرا
می
پوشاند.



....................................
(قصص
71-72 )
« به آنها بگو: به
من خبر بدهید که اگر خدا شب را تا روز قیامت بر شما سرمدی بکند کدام
خدای غیر از او هست که نوری را برای شما بیآورد؟
مگر نمی توانید بشنوید؟ ـــ به آنها بگو: اگر خدا
روز را تا روز قیامت بر شما سرمدی بکند کدام خدای دیگر هست که شب را
برای شما بیآورد که در آن بیارامید؟مگر نمی توانید
بفهمید».
یکی از نکات آیه اینست که می گوید در صورت
دائمی شدن شب چه کسی می خواهد نور را بیاورد و نمی گوید خورشید را
بیاورد. و این به این معنی است که گوینده آیه می دانسته که شب و روز
شدن در واقع ناشی از آمد و رفت خورشید نیست بلکه دلیل
دیگریدارد(یعنی چرخش زمین).
و نکته دیگر آیه این است که گوینده می دانسته که "امکان ایجاد
شب و روز دائمی" وجود دارد. و آن در حالی است که محور زمین رو به
خورشید قرار بگیرد که در آن صورت علی رغم چرخش زمین بدور خود نیز شب و
روز نخواهد شد، که پیش ازاین از آن صحبت
کردیم.
و نکته دیگر
اینکه آیه از واژه ضوء استفاده کرده که بمعنی نور اصلی است (یعنی نوری
که از خود شئ می تابد نه نور بازتابی)، و چنانکه میدانیم در صورت چرخش
قطبی از قطبهای زمین بطرف خورشید نیمکره قطب دیگر خورشید را بخود
نخواهد دید ولی ماه (که نور آن بازتابی است) می تواندوجود داشته باشد.
به این خاطر گفته چه کسی ضوء نور اصلی را برای شما می آورد.


[/quote]
نخست
اینكه شب و روز نمی گردند.
بلكه با گردش زمین بگرد خود می گردند.
دوم
اینكه ما با پریود های شب و روز،
ماه و زمین (ماه۷ پریود زنان )، زمین و
خورشید (سال)
انحراف محور زمین ( تابستان و زمستان ) در روند تكامل
،
خو گرفته ایم و اگر هر جور دیگری هم بود، شاید جاندارانی
همساز با آن
پریود ها تكامل میكردند.


سوم اینكه ، كند و تند بودن این گردش هم امری ذهنی است
و
اگر كند بود هم میگفتیم كه چه خوب است كه كند است
و یا اگر تند تر از این
هم بود، باز هم میگفتیم چه تند است،
كه ارزشی در راستای "خوب و بد " بودن
ندارد، چون یك جهان و یك تندی دیگر كه بتوان با ان سنجید هم نداریم.
[color=#ff0000]•



***

kamran333
11-06-2008
پیک 179

ابـر ــ بـاران ــ تگـرگ - آب
مراحل شکل گیری ابر و بارش باران و تگرگ
( نور 43 )
«آیا نمی بینی خدا ابرها را برای جمع و مرتب شدن می چرخاند، بعد
آنها را با هم مألوف می کند، بعد آنها را رویهم انباشته می کند، و بعد می
بینی که از میانhttp://www.quranology.com/farsi/abr-baran-tagerg-ab.htm"[color=#000000] ا[/colorمتداد آنها قطره بیرون می آید. و از ابرهای کوه مانند که
ریزه های یخ دارند نیز با چرخاندن آنها تگرگ نازل میکند و آنها را بر سر هر
که بخواهد می ریزد و هر که را نخواهد نمی ریزد. برق آن نزدیک است دیدگانها را
بگیرد».
نکات
آیه:1ــ ابرها برای برای
جمع و مرتب شدن چرخانده می شوند.
2ـــ ابرها مألوف می شوند. 3ـــ ابرها روی هم متراکم می شوند. 4ـــ قطره
ازخلال امتداد ابـر (از امتداد تراکم ابر) می ریزد. 5ـــ ابرهای کوه مانند
وجـود دارد. 6ـــ در ابرهای کوه مانند ریزه های یخ وجود دارد کهبا چرخش آنها
تگرگ تشکیل می شود. 7ـــ برق تگرگ نزدیک به گرفتن چشم است.
1ــ ابرها برای جمع و مرتب شدن چرخانده می
شوند:
http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/jame-shodane-abr--f--a.GIF
این تصاویر با ماهواره در طی 11 روز گرفـتـه
شده. چنانکه در تصویرها می بـیـنـیـم گـردبـادها ابرها را می چرخانند و گرداب
ابری شکل می گیرد و ابرها را جمع می کند. قطر این ابر حدوداً 200 کیلومتر است
و سوراخ مرکز آن کـه مـانند چـشـم میماند حـدوداً 10 کـیـلـومـتـر است. («زجو» از
جمله به معنی: هـل دادن یا پیچاندن یا گرداندن چیزی برای مرتبشدن یا شکل
گرفـتن است).
2ــ
ابرها مألوف می شوند:
http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/maeloof--shodane--abrha--f--a.GIF
به شکلی که در تصویر می بینیم ابرها با هم
مألوف می شوند.چرا قرآن از
واژه تآلیف استفاده کرده است؟ تآلیف بمعنی سازگار نمودن و آشتی دادن دو یا
چند چیز مختلف و متفاوت است. علت اینکه قرآن واژه تآلیف بکار برده اینست که
پاره ابرها از نظر دما و غلظت بخار آب و ترکیبات و غیره با هم فرق میکنند.



http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/motarakem--shodane--abrha.GIF
3ـــ ابرها روی هم مـتـراکم
میشوند:
ابرها روی هم انباشته و متراکم می شوند. گاهی تراکم آنها به چند
صد متر هم می رسد.

4ـــ قطره از خلال امتداد ابر (از امتداد تراکم ابر) می
ریزد:
http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/baran--dorost--shodane--ghatreh.GIF
وقتی وضعیت جوی به نقطه بارش برسد ابتدا ذرات
آب در بخشهای بالائی ابر با هم ترکیب می شوند و قطره های ریز در حد سقوط کردن
تشکیل می شـوند. وچنانکه قـرآن گفـته از بالا در امتداد تراکم ابر
سقوط می کنند. در مسیر سقوط خـود با میلیونها مولکولهای دیگر آب برخورد
می کنند که جذب آنها می شود و رفته رفـته بزرگ و بزرگ تر می شوند. تا اینکه
به نهایت پائین ابر می رسند و آن را ترک می کنند. قطره ای که ابر را ترک می
کند تقریبا 2000 بار بزرگ تر از ذرات موجود در ابر است. (پس از ترک ابر نیز
در مسیر خودمی توانند با قطره های کوچکتری که پیش از آنها از ابر
جدا شده اند و بخاطر سبک تری خود سرعت کمتری
دارند برخورد کنند و بزرگتر شوند).
5ـــ ابرهای کوه مانند وجود
دارد:http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/abre--kohmanand.GIF
این نوع ابرهای کوه مانند البته فقط با رفتن با هواپیما در محیط
ابرها مشخص است. و تا پیش از پرواز انسان کسی از آنها خبری
نداشت.


6ـــ در
ابرهای کوه مانند ریزه های یخ وجود دارد که با چرخش آنها تگرگ تشکیل می
شود:
http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/dorost--shodane--tagerg.GIF
دانه تگرگ همانطور که آیه گفته در اصل ریـزه
های یـخ اسـت کـه در بـخـش بالائی ابـر است. دانـهتگـرگ وقـتی تشکیل می شود
که بلورهای یخی در بالای ابر، قطره های آب را که سردی آنـها در دمای زیر صفر
است ولی یخ نمی زنند جمع می کند. آن قطره ها که تا زیر درجه انجماد سرد هستند
به مجردی کـه بـلـورهـای یخی آنـهـا را لـمـس می کـنـنـد سریعاً یخ می زنند.و
بلورهای یخی توسط بادهای تند خشونت بار در ابر بالا و پائین برده می شوند،
(یا به تعبیر قـرآن گـردانـده یـا چـرخـانـده می شـونـد) کـه باعـث بـرخـورد
و تـمـاس آنـهـا با قـطـره های بیشتری می شود. و این عـمل باعث می شود که
قطره های بیشتری دور آنها یخ بزند، و دانه تـگـرگ بـزرگ و بزرگتر بشود. تا
جائی که وزن آنها قدری سنگین می شودکـه بـاد دیگـر نمی تواند آنـهـا را با
جـریـان خود به بالا ببرد و در نتیجه سقوط می کنند. (واژه «زَجْو» که آیه
برای بیان شکل گیری ابر بکار گرفته و نحوه نزول تگرگ نیز به آن معطوف نموده،
از جمله به معـنی: هـل دادن یا پیچانـدن یـا گـردانـدن چـیـزی برای مرتب شدن
یا شـکـلگرفـتـن است).
7ـــ برق تگرگ نزدیک به گرفتن چشم
است:
http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/mosbat--va--manfi--dar--abr.GIF
در ابـر "باد و بوران"جریان برق مثبت و منفی
درست میشود. به ایـن شکل که با بادهای قوی "ذره ها" و "قطره هـای ریز آب" و
مخصوصاً "ذره های یخی" موجود در ابر، در ابر بالا و پائین برده می شـوند کـه
باعـث ایجـاد جـریان مثبت و منفی برق می شود. جریان مثبت و مـنـفـی اغـلـب
دور از هـم شـکل می گیرند. دست آخر تـفـاوت مـیان یک مـنـطـقـه با برق مثبت
با مـنـطـقـه دیگر با برق مـنـفـی، خواه در ابر یا بر زمین آنقدر زیاد می شود
که برق آنها بـشکـل جـرقـهبـسـیـار بزرگ (آسـمـان درخـش) آزاد می
شود.
همینطور وقتی
تگرگ از میان یک ناحیه زیر صفر و ناحیه ذره هـای یخی در ابر میافـتد ابر
الکتریسیته می شـود. وقـتـی قـطره های مایع با دانه های تگرگ برخورد می کنند
سریعاً هنگام تصادم یخ می زنند. و بدنبال آن گـرما را رهـا می کنند. ایـن
عـمل سـطح دانه تگرگ را از ذرات یخ دور تا دور گرم تر نگه می دارد. وقـتی کـه
یک دانـه تگـرگ بـا یـک ذره یـخ تصادم می کند: الکـترونها ازبخش سردتر به بخش
گرمتر جریان پیدا می کنند. پـس از آن دانه تگرگ برق منفی می شود. همین اثر
نیز وقتی قـطـرهای با دمای زیر صفـر با دانه های تگرگ و ذره های ریز دارای
برق مـثـبت برخورد می کنند رخ می دهد. این فـندکهای دارای برقمـثـبت توسط باد
به بخش بالائی ابر برده میشوند. و تگرگ دارای برق منفی به ته ابر می افتد و بدین گونه بخش
پائین تر ابر منفی می شود. این برق منفی بصورت نور تخـلیه و آزاد می شود. نور
آن نیز چنانکه آیه گفـته قـوی است.
و
آب اساساً وقتی تغییر حالت میدهد، مثلاً از مایع به جامد یا از آب به بخار
تبدیل میشود انرژی آزاد میکند.



***

Mazdak Bamdad
11-07-2008
پیک 180

مگر ندانى كه خدا ابرى براند و سپس میان آن
پیوستگى دهد و سپس آن را فشرده كند و باران را بینى كه از خلال آن برون شود و
از كوههایى كه در آسمان هست تگرگى نازل كند و آن را به هر دیارى كه بخواهد مى
رساند و از هر دیارى كه بخواهد دور مى كند و نزدیك باشد كه شعاع برق آن چشم
ها را بزند (43)
title html (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_113.htm#link106)


بازگردان درست این آیه كه از تفسیر المیزان آوردیم،
تنها
چیز هایی را میگوید كه برای آدمیان آن زمان
دانسته بوده، كه باران از ابر
های فشرده ( متراكم)میبارد. هیچ جای این گزاره ، معجزه علمی !
نیست.


در باره ی تگرگ هم تازه جفنگ گفته كه در آسمان كوه
هست ! ( چون چگونگی آمدن یخ را نمیدانسته )

Mehrbod
12-20-2012, 02:06 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #21


***

kamran333
11-07-2008
پیک 181

نقش برق در
بارندگی و رشد گیاه
(
روم 24 )
« و از نشانه های دیگر او این است که برق را
بمثابه ترس و چشم داشت به بهره وری بیشتر به شما نشان می دهد و با آن از ابر
آب فرو می فرستد و بعد با آن زمین را پس از مردن دوباره زنده می کند. در این
رابطه برای اندیشمندان استدلالاتی وجود دارد».(«طمع» بمعنی:چشم داشت بهره وری و برخورداری
بیشتر، و چشم داشت به چیز دوست داشتنی
است).
نکات آیه:

1ــ برق چشم داشت
بهره وری و برخورداری بیشتر را به انسان می دهد: http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/bargh--nitrat.GIF
برق بخشی از اکسیژن و نیتروژن جو را به هم می
بندد و به ترکیبات شیمیائی تبدیل می کند که اکسید نیتروژن نامیده می شود. این
ترکیبات بعداً با آب باران ترکیب می شـونـد و اسـیـد ضـعـیفی را تشکیل می
دهند و بر زمین سقوط می کنند و به نیترات تبدیل می شوند. و نیترات نیز تغذیه
ای بـرای گیاهان می شود.کسانیکه با کشت سر و کار دارند و یا منافعی در این
زمینه دارند،از وقتی با این مقوله آشنا شوند، به برق طمع می کنند. یعنی برای
بهره وری و برخورداری بـیـشـتـر از کـشـت بـه بـرق چـشـم می دوزند.


2ــ برق از ابر آب
فرو می فرستد:
برق
موجود در ابر ذرات آب را به هم ترکیب می دهد و قطره های بزرگ تری که درحد
سقوط کردن می رسند درست می شود. بعد قطره سقوط می کند و در مسیر سقوط خود
قطره های بیشتری را جمع می کند و بزرگ تر می شود. (عمل ترکیب شدن قطره های
ریز آب توسط جریانالکتریسیته در قرن بیستم در آزمایشگاه مشاهده
شد).



***

Mazdak Bamdad
11-07-2008
پیک 182

و یكى از آیات او این است كه برق را به شما نشان
مى دهد كه شما به خوف و طمع درآیید و از بالا آبى نازل مى كند پس با آن آب
زمین را بعد از مردنش زنده مى كند، در این نیز آیت ها هست براى مردمى كه تعقل
كنند (24)
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j16/al160020.htm#link152



بازگردان درست آیه از تفسیر المیزان نشان میدهد
كه هیچ
معجزه علمی و اسید نیتریك !! و چشم داشت
به بهره وری بیشتر !!http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/44.gif و غیره در
كار نیست، بلكه
امید در " برق" در این است كه شاید بارانی ببارد
( كه
در عربستان كمیاب بوده)و ترس هم روشن است كه از برق زدگی بوده!
همین.


و در این بازگردان هم جایی نیامده است كه " با آن=با برق
"
باران درست میشود !! اصولا ً الكتریسیته ی ساكن ابرها هم پیوندی
یكراست با درست شدن چكه های باران ندارد !
• و غیره در
كار نیست، بلكه


***

kamran333
11-08-2008
پیک 183

میزان بارندگی و تبخیر ــ منابع آب درون
زمین(مومنون 18 -19 )(زمر 21 ) « و از ابر آبی به اندازه فرو می فرستیم و
آنرا در زمین جا می دهیم و ما در بردن آن (یعنی بردن آن اندازه ای که بارانده
ایم) توانائیم ـــ و با آن باغهای خرما و انگور برای شما تولید می کنیم، که
هم فراورده های زیادی در آن برای شما هست و هم از آن می خورید (مؤمنون
18ــ19)». « آیا نمی بینی خدا آبی را از ابر پائین می آورد و آنرا در آب
راهها در درون زمین راه می برد، سپس با آن رویشها با رنگهای گوناگون درمی
آورد، سپس پژمرده می شود، پس از آن آنرا زرد شده می بینی، سپس آنرا خرد خرد
می گرداند. در این روند براستی برای ناب اندیشمندان یادآوری افزون نهفته است
(زمر 21)».(«سُـلُوک» بمعنی: راه رفتن یا راه بردن در جای تنگ یا تنگ تر است
ـ« ذِكرى» بمعنی: یاد آوری زیاد است (و منظور از آن در آیه اینست که "گیاهان
فراوان پیش روی ما یافت می شوند و روند و فرایند زندگی و مرگ آنها، مرتب
یادآور و بنمایش گذارنده روند و فرایند مرگ و زندگی برای انسان است").
«الباب» جمع لب، بمعنی چیز ناب (یعنی چیزی که ناخالصی ندارد، آفت ندارد، شیله
پیله ای در آن نیست، چیزهای هرز در آن نیست). و به مغز و اندیشه ناب اطلاق
شده (یعنی مغز و اندیشه ای که در خردورزی و اندیشمندی هیچگونه شیله و پیله،
پیش داوریها، پیشینه های ذهنی، مکتبها، فلسفه ها، آداب و رسوم، منافع شخصی و
گروهی و غیره ندارد و با مسائل برخورد حق بینانه و واقع بینانه می کند). آب
باران دو نوع گردش در درون زمین را شکل می دهد. یکی در عمق سطح زمین (بالای
لایه یا لایه های سفت و فشرده و سنگی زمین) که دوران وجود و گردش آن بطور
میانگین تقریباً 10 روز است، و دیگری نفوذ در اعماق زمین (نفوذ به زیر لایه
یا لایه های سفت و فشرده و سنگی زمین)، که دوران گردش و وجود آن می تواند
1000 سال طول بکشد.نکات آیات:1ــ میزان بارندگی و تبخیر به اندازه است:
چنانکه در آیه گفته شده میزان بارش آب به زمین ومیزان تبخیر شدن آب از زمین
به یک اندازه است. برآورد می شود که در سال 513 ترلیون تن آب به زمین می بارد
و همین اندازه نیز تبخیر می شود، که بخش عمده آن از دریاها و اقیانوسها است،
و در مرتبه پس از آن از حوضه های آبی دیگر روی زمین، و در مرتبه پس از آن از
ترشح و عرق درختان است.2ــ آب درون زمین آب باران است و برخی از درختان از آب
درون زمین استفاده می کنند: چنانکه در آیه گفته شده آبهای درون زمین در واقع
آب باران است که در زمین فرو رفته، و بشکلی که در تصویر می بینیم از جمله در
عمق کم در زمین روان می شود. این آبها بطور میانگین تا ده روز می توانند روان
باشند و به حوضه های آبی می ریزد، و برعکس از حوضه های آبی نیز وارد چشمه ها
و راه های آبی می شود و از راه های باریک و موئی به بالا نفوذ می کند و
درختان از آن استفاده می کنند و درختانی که خود ریشه در اعماق دارند آب خود
را از آن می گیرند. بخش دیگری از آب باران از لایه یا لایه های سفت و سنگهای
شکافته زمین نفوذ کرده به اعماق می رود و انبار می شود، و مدت 1000 سالی می
تواند باقی بماند. در جهان دانش در این رابطه یک تئوری می بینیم که مربوط به
قرن هفدهم است (یعنی بیش از هزار سال پس از گفته قرآن)، که می گوید آب منابع
زمین همان آب باران است که درون زمین نفوذ می کند. البته در این تاریخ قرآنِ
ترجمه شده در غرب وجود داشته و احتمال اینکه منبع برخی تئوریها قرآن باشد نیز
بعید نیست.


***

kamran333
11-08-2008
پیک 184

مربوط به متن پست قبلیhttp://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/baresh-tabkhir-abe-daroone-zamin.JPG


***

Mazdak Bamdad
11-15-2008
پیک 185

اینها هم باز معجزه ی علمی نیست، روشن بوده است كه

باران میبارد و بخشی هم در پیش چشمان همه به زمین فرو
میرود و بخشی
چون جوی و رود به دریا میریزد و از آن گیاهان
میرویند و غیره. باقی داستان
آبهای زیرزمینی و غیره را هم
خود آن شارلاتان های سایت قرانشناسی سرهم
بندی كرده است.•



***

kamran333
11-15-2008
پیک 186

البته این یکی همانند بسیاری دیگر ارزش بررسی
ندارد اما حالا که جناب مزدک دارند زحمت می کشند بهتر است کار کامل باشد تا
بهانه ای برای اسلام گرایان ایران ستیز باقی نماند................آب
باران........(فرقان 48 ) .............« و اوست که بادها را با نوید رحمت
فرستاد و از ابر آب طَـهُـور فرو فرستادیم»....................آب باران در
آیه آبِ طَهُور نامیده شده است. واژه طهور و طهارت (بمعنی مصدری) بمعنی: پاکی
از نجاست است. یعنی پاکی از چرک، پلیدی، بو، عرق، گندیدگی و مواردی از این
قبیل. و طهُور بمعنی فاعلی و وصفی بمعنی: چیزی است که موارد مزبور را ندارد
یا آنها را برطرف می کند.چرا آب باران را آب طَهُور نامیده است؟ به این خاطر
که اگر آب های زمین در روند تبخیر شدن و به جو رفتن و ابر شدن و باریدن نمی
بودند آبهای زمین می گندید، چون در هر لحظه میلیونها جانور در آنها متولد می
شود و می میرد. در سال حدوداً 380 هزار کیلومتر مکعب آب از سطح آبها و خشکی
ها تبخیر میشود.


***

Mazdak Bamdad
11-15-2008
پیک 187

اینهم بیخود است، چون حتی همان گندیدن هم یعنی
پدید امدن
گونه های دیگری از زندگی ! اینكه ما
از این گونه زندگی خوشمان نمیاید چیزی
دیگر
است و این " طهارت" تنها در نزد ما این چم
را دارید كه گونه های
از زندگی، مانند میكرب ها
و باكتری ها از ما دور باشند، كه این را هم

آب باران نمیتواند به تنهایی انجام دهد و باید گاهی سابون هم زد
!!http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/45.gif •




تازه در جاهایی هم ، زمانی كه آب بخار میشود،
به گند و
پلیدی می انجامد، مثلا ً در عربستان كه
آب نبوده، همه گند و چرك بودند و
چرك خود رالوله میكرده اند !!http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/46.gif


***

kamran333
11-16-2008
پیک 188

درخـتـان - گـیـاهـان -
مـیـوه هـا
(رعد
14)
[b][font=Arial]«و در زمین مزرعه
های کوچک ناهمگون در جوار همدیگر وجود دارد، در حالی که در آنها باغهای
انگور، کشت و درخت های خرما از نوع صنو و غـیر صنو وجود دارد، که همه با یک
آب آبیاری میشوند ولی از نظر غذائی آنها را بر یکدیگر برتری میدهیم! دراین
موارد برایکسانیکه فکر میکنند نشانه هائی وجود دارد».
نکات آیه: 1ــ مزرعه های کوچک کنار هم ناهمگون
هستند.2ــــ صفات و خصوصیات میان درختان به صِنو و غیر
صِـنـو بودن آنها بستگی دارد. 3ـــ در موارد مزبور نشانه هائی وجود
دارد.
1ـــ مزرعه های
کوچک کنار هم ناهمگون هستند:
http://www.quranology.com/t-ketab/derakhtan/mazreehaye-koochek.GIF
در زمان محمد انسان می دانست که
خاکهای زمین با هم فرق میکنند، ولی اینکه خاک دو مزرعه کوچک چسـبیده به هم
نیز دقـیـقـاً یکی نیستند، از عـلـم امـروزی بشر است که با امکانات پیچیده
علمی امروزی آنرا بدست آورده است.
2ــ صفات و خصوصیات میان درختان به صنو و غیر صنو
بودن آنها بستگی دارد:
http://www.quranology.com/t-ketab/derakhtan/senv-farsi.JPGدرختی
که از درخت دیگر روئیده باشد صِـنـْـونامیده می شود و درختی که از بذر روئیده
باشد غیر صنو نامیده می شود.
آیه صفات و خصوصیات درختان را به صنو و غیر صنو بودن آنها مربوط می
داند. واقعیت هـم همین است. درخت صِنو (یعنی درختیکه از درخت دیگری روئیده
باشد) تمامی صفات و خصوصیات وراثتی
درخت مادر خود را دربـردارد. یعنی از نظر رنگ، طـعـم، مـزه و غــیـره دقـیـقـاً مانـنـد درخـت مـادر است. ولی
درخـتی که از بذر روئیده باشد، صفات و خصوصیات آن ترکیبی است از صفات و
خصوصیات درخت مادر بعلاوه صـفـات و خصوصیات درخت پدر (که به درخت مادر
تـلـقـیح شده است).
3ـــ در موارد مزبور نشانه هائی وجود
دارد:
(منظور از وجود
"نشانه ها"، وجود هـدایت خداوندی
است). آیه این موضوع را مطرح می کند که در صورت نبودن هدایت پشت پدیده ها اگر
بنا می بود چیزی بروید، در یک خاک و از یک آب منطقاً می بایست فقط یک نوع
گیاه می رویید، نه اینکه مثلاً درخت
خرما در انواع خاکها بروید.
چنانکه می دانیم در موجودات زنده از جمله گیاهان عنصری وجود دارد که
گیاه را هدایت می کند. این عنصر که ژن نامیده می شود اطلاعاتی از ویژگیهای
پدیدهخود را با خود دارد که بنابر آن اطلاعات، پدیده خود را هدایت می
کند.



***

Skeptic
11-18-2008
پیک 189


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/47.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=64281#post64281)


نقش برق در بارندگی و رشد گیاه
[font=arial]( روم 24 )http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/47.gif
[font=arial][color=black][font=arial]«
و از نشانه های دیگر او این است که برق را بمثابه ترس و چشم داشت به
بهره وری بیشتر به شما نشان می دهد و با آن از ابر آب فرو می فرستد و
بعد با آن زمین را پس از مردن دوباره زنده می کند. در این رابطه برای
اندیشمندان استدلالاتی وجود دارد».(«طمع» بمعنی:چشم داشت بهره وری و
برخورداری بیشتر، و چشم داشت به چیز دوست داش

تنی است).
نکات آیه:
1ــ برق چشم داشت بهره وری و برخورداری بیشتر را به انسان
می دهد: http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/bargh--nitrat.gif
برق بخشی از اکسیژن و نیتروژن جو را به
هم می بندد و به ترکیبات شیمیائی تبدیل می کند که اکسید نیتروژن نامیده
می شود. این ترکیبات بعداً با آب باران ترکیب می شـونـد و اسـیـد
ضـعـیفی را تشکیل می دهند و بر زمین سقوط می کنند و به نیترات تبدیل می
شوند. و نیترات نیز تغذیه ای بـرای گیاهان می شود.کسانیکه با کشت سر و
کار دارند و یا منافعی در این زمینه دارند،از وقتی با این مقوله آشنا
شوند، به برق طمع می کنند. یعنی برای بهره وری و برخورداری بـیـشـتـر
از کـشـت بـه بـرق چـشـم می دوزند.

[/quote]
عمده
نیتروژن مورد نیاز گیاهان با تثبیت بیولوژیکی نیتروژن تامین می شود
(میکروارگانیزم ها و همزیستی گیاهان با باکتری ها). در ضمن نیتروژن اکسید ها
از مهم ترین آلاینده های اتمسفر و بسیار سمی و خورنده هستند و سبب باران های
اسیدی می شوند. من یکی هیچ چشمداشتی به نیتروژن اکسید های اتمسفری ندارم!

Mehrbod
12-20-2012, 02:06 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #22


***

Mazdak Bamdad
11-24-2008
پیک 190


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/47.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=64925#post64925)


درخـتـان -
گـیـاهـان - مـیـوه هـا
(رعد
14)
«و در زمین
مزرعه های کوچک ناهمگون در جوار همدیگر وجود دارد، در حالی که در آنها
باغهای انگور، کشت و درخت های خرما از نوع صنو و غـیر صنو وجود دارد،
که همه با یک آب آبیاری میشوند ولی از نظر غذائی آنها را بر یکدیگر
برتری میدهیم! دراین موارد برایکسانیکه فکر میکنند نشانه هائی وجود
دارد».
[font=arial]نکات آیه: 1ــ مزرعه های کوچک کنار هم ناهمگون
هستند.2ــــ صفات و خصوصیات میان درختان به صِنو و
غیر صِـنـو بودن آنها بستگی دارد. 3ـــ در موارد مزبور نشانه هائی وجود
دارد.
[font=arial]1ـــ مزرعه های کوچک کنار هم ناهمگون
هستند:http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/47.gif
http://www.quranology.com/t-ketab/derakhtan/mazreehaye-koochek.gif
[font=arial]در زمان محمد انسان می
دانست که خاکهای زمین با هم فرق میکنند، ولی اینکه خاک دو مزرعه کوچک
چسـبیده به هم نیز دقـیـقـاً یکی نیستند، از عـلـم امـروزی بشر است که
با امکانات پیچیده علمی امروزی آنرا بدست آورده
است.


[b]2ــ صفات و خصوصیات میان درختان به صنو و غیر صنو بودن آنها
بستگی دارد:
http://www.quranology.com/t-ketab/derakhtan/senv-farsi.jpgدرختی
که از درخت دیگر روئیده باشد صِـنـْـونامیده می شود و درختی که از بذر
روئیده باشد غیر صنو نامیده می
شود.
آیه صفات و خصوصیات درختان را به صنو و غیر صنو بودن آنها مربوط
می داند. واقعیت هـم همین است. درخت صِنو (یعنی درختیکه از درخت دیگری
روئیده باشد) تمامی صفات و خصوصیات وراثتی درخت مادر خود را دربـردارد. یعنی از نظر رنگ، طـعـم،
مـزه و غــیـره دقـیـقـاً
مانـنـد درخـت مـادر است. ولی درخـتی که از بذر روئیده باشد، صفات و
خصوصیات آن ترکیبی است از صفات و خصوصیات درخت مادر بعلاوه صـفـات و
خصوصیات درخت پدر (که به درخت مادر تـلـقـیح شده
است).
3ـــ در موارد مزبور نشانه هائی وجود
دارد:
(منظور از وجود "نشانه ها"، وجود هـدایت خداوندی است). آیه این موضوع را مطرح
می کند که در صورت نبودن هدایت پشت پدیده ها اگر بنا می بود چیزی
بروید، در یک خاک و از یک آب منطقاً می بایست فقط یک نوع گیاه
می رویید، نه اینکه مثلاً
درخت خرما در انواع خاکها بروید.
چنانکه می دانیم در موجودات زنده از جمله
گیاهان عنصری وجود دارد که گیاه را هدایت می کند. این عنصر که ژن
نامیده می شود اطلاعاتی از ویژگیهای پدیدهخود را با خود دارد که بنابر
آن اطلاعات، پدیده خود را هدایت می
کند.
[/quote]
(رعد 4)

وَ فى الاَرْضِ قِطعٌ مُّتَجَوِرَتٌ وَ
جَنَّتٌ مِّنْ أَعْنَبٍ وَ زَرْعٌ وَ نخِیلٌ صِنْوَانٌ وَ غَیرُ صِنْوَانٍ
یُسقَى بِمَاءٍ وَحِدٍ وَ نُفَضلُ بَعْضهَا عَلى بَعْضٍ فى الاُكلِ إِنَّ فى
ذَلِك لاَیَتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ(4)
[b]
بازگردان درست از تفسیر
المیزان:
در زمین ، قطعه هاى پهلوى هم هست و با باغهائى از انگور و
كشت و نخل ، از یك بن و غیر یك بن ، كه از یك آب سیراب مى شوند، و ما میوه
هاى بعضى از آنها را بر بعضى دیگر مزیت داده ایم ، كه در اینها براى گروهى كه
تعقل كنند عبرتهاست (4)


در اینجا هیچ اعجاز علمی نیست، زیرا قران چیزی را كه
برای
همگان آشكار بوده، نشانه ی توان خداوندی آورده است.
بدیگر زبان،
برای همگان روشن بوده كه یك باغ میتواند میوه
ها و فراورده های بهتری
داشته از باغ كناری ان داشته باشد
كه به چیزهایی مانند كود و اینكه در آن
زمین، در سال پیش
چه كاسته باشند و اینكه در جایی پوشیده تر از آسیب ها
باشد
یا اینكه درخت های اصیل تری داشته باشد بستگی دارد و سفسته ی
این
آیه این است كه انگیزه ی این گونه دیگرگونگی در خاك و فراورده ها
و جز آن
را كه برای برخی روشن نبوده، به توان های الله ! نسبت
داده است ، و گرنه
امروزه میدانیم كه انگیزه ی آن بدرستی چیست.
بیشرمی شارلاتان های سایت
قران شناسی هم در این است كه خودشان
هم انگیزه ی دانشیك چنین رفتارهای
گیاهی را كه اكنون بدست آمده،
مانند ژن و غیره، باز از آیات الهی ! شمرده
اند، در حالیكه در جای
دیگر، آموزه های ژنتیك و فراگشتی داروینی را پذیرا
نیستند !!
كوتاه سخن، ژن ها و دیگرگونی خاك ها و فراورده ها ، هیچ
پیوندی
با الله و قدرت او ندارد و دارای توضیح سراسر دانشیك است كه
در
آن فاكتور " الله" جایی ندارد. یعنی برای توضیح این پدیده ها
نیازیبه الله نمی باشد! •




***

kamran333
11-27-2008
پیک 191

باغ در
بلندی
(بقره 265
)
« و نمونه کسانیکه دارائی خود را در
جستجوی خوشنودی خدا و استواری (ایمان) خود انفاق می کنند، مانند باغ پر درخت
واقع در بلندی (بالاتر از تل) می مانند که اگر بارش سنگین به آن ببارد ثمر خود را دوچندان می دهد و اگر
بارش سنگین به آن نبارد با بارشِ کمِ نیز ثمر خود را می دهد. و خدا به خوبی و
بدی همه آنچه انجام میدهید نگاه می کند و آنرا می شناسد (265)».

(«بِصارَة»[font=Arial]بمعنی: نگاه کردن به خوبی یا بدی و درستی یا
غلطی و زشتی یا زیبائی چیز مشخصی است. و«بَصیر»: کسیاست که
به خوبی یا بدی، زشتی یا زیبائی، درستی یا نادرستی چیزی نگاه می کند و اندازه
خوب و بدی آن را می شناسد. و منظور از بصیر بودن خداوند پس از این مثال اینست
که همانگونه که خداوند به موقعیت خوب و بد یک باغ نگاه می کند و آن را می
شناسد همانگونه نیز به موقعیت خوب و بد کارهای ما نگاه می کند و
آنرا می شناسد).
نکته مورد نظر ما در
آیه اینست که
آیه می گوید باغی که در ربوة قرار داشته باشد با
بارش سنگین دوچندان ثمر می دهد و اگر بارش سنگین به آن نبارد با بارشِ کمِ
نیز ثمر خود را می دهد. ربوة به زمین مسطحی که در ارتفاع بالاتر از
ارتفاع تل قرار
داشته باشد گفته می شود.
پژوهشهای علمی نشان می دهد که بهترین محیط برای رشد و باردهی درختان میوه و
درختان ثمر دهنده محیطی است که در ارتفاع میان 300 تا 600 متر از سطح دریا
قرار دارد. و این همان بلندی و ارتفاعی است که در زبان عربی رَبوَة نامیده می
شود و آیه از آن صحبت می کند. محیط کِشتی که در چنین ارتفاعهائی قرار دارد
این ویژگیها را دارد: وزش باد و نسیم و تجدید هوا، مرطوب بودن جو‏، در معرض
تابش خورشید قرار داشتن، لطیف بودن جو، فراوانی آب، ‏انبار نمودن آب به
اندازه لازم، بارانهای سنگین آفتهای آن و آنچه رشد گیاهان مختل می کند را می
شوید (چون آب از بلندی به زمینهای پست حرکت می کند و
در آن ارتفاعات نمی ماند)، امکان نفوذ ریشه های درختان به اعماق که بنوبه خود
ریشک های زیادتری را می رویانند و مواد غذائی بیشتری را می مکند و بنوبه خود ثمر درخت را زیاتر می شود، و مقاومت درخت در برابر بادها و
وزشهای تند نیز بیشتر می شود.
به این ترتیب باغی که در
ربوة (در ارتفاع میان 300 تا 600 متر بالای سطح دریا) قرار دارد، با بارش
سنگین ثمر خود را دوچندان می دهد، و اگر بارش سنگین به آن نبارد با بارشکم
نیز به دلیل وجود ویژگیهای
نامبرده در آن محیطها باز هم درخت ثمر خود را می دهد.


***

Mazdak Bamdad
11-30-2008
پیک 192

اینجا هم هیچ اعجاز علمی ! ندارد و عرب هم میدیده
است
كه یك درخت، چه باباران فراوان و چه با ران كم ، میوه
میاورد و
تنها ترفند محمد این بوده كه علت آنرا به الله
بسته در حالیكه امروزه
میدانیم كه ریشه ی برخی درختان
دراز است و به آبهای زیرزمینی میرسد و به
الله كاری
ندارد و این واقعیت هم در قران نیامده است، بلكه شیاد
سایت
قران شناسی آنرا به قران چسبانیده است! !! •


***

kamran333
11-30-2008
پیک 193

مـاده سـبـز
گـیـاهی
(انعام 99
)
«و
این اوست که از ابر باران میفرستد، با آن جوانه های انواع رستنیها را در
میآوریم، و از جوانه ماده سبز را درمی آوریم، که با آن ماده سبز دانه های
خوشه ای درست میکنیم، و از تاره های نـخل پَـنگهای خـوردنی درست می کنیم، و
باغهایانگور و زیتون و انار که ترکیبات مشترک زیادی دارند ولی همانند نمائی
نمی کنند را درست می کنیم».
نکات آیه:
1ـــ همه گیاهان ماده سبز درست می کنند که آن بنوبه خود دانه و ثمر
درست می کـند:
در
سلول گیاهی کیسه های غشائی هست که در آن موادی درست می شود که کلروفـیل
نامـیـده می شود. کلروفـیل به معنی «ماده سبز گیاهی و سبزینه» است که معادل
آن در عربی «خـَضِـر» است (یعنی همان چیزیکه در آیه مطرح شده است). این ماده
سبز (خضر) انرژی نوری خورشید را جذب می کند و به انرژی شیمائی تـبـدیـل می
کند.
ریشههای گیاه
آب و مواد معدنی را از خـاک می مکـنـد کـه بـطـرف بـرگـها رسـانـده می شـوند
و بـرگـهـا نیز از هوا دی اکسید می گیرند، بعد خَـضِر (یعـنی کـلـروفـیلها)،
مواد غـذائی مورد نیاز درخت را تولید می کنند که به سراسر آن صادر می شـود و
بدنه درخت و مــیــوه و ثــمــر آن را درست می
کـند.
http://www.quranology.com/t-ketab/derakhtan/madeh--sabze-geyahi-kolorofil--farsi.GIF

کیسه غشائی (کلروپلاست) که درسلول قرار دارد بطور
متوسط یک پانصدم میلیمتر است.سلول برخی از گیاهان صدها
عدد از آن دارند. درون آن انبوهی غـشـاء وجود دارد. که در آنها خَـضِـر (ماده
سبز، کـلـروفـیـل) وجود دارد.
2ـــ نخل، انگور، زیتون و انار ترکیبات مشترک زیادی
دارند ولی همانند نمائی نمی کنند:
ثمر نخل و انگور و انار و زیتون ضمن اینکه هـمانـنـد
نـمـائی نمی کـنـنـد تـرکـیـبـات مـشـتـرک زیادی دارند. از
جـمـلـه:
هـمـه آنها روغن، آب، پروتئین، مـواد معدنی ومواد قـندی دارند.




***

Skeptic
11-30-2008
پیک 194


مـاده سـبـز
گـیـاهی
[font=Arial](انعام 99
)
[b]«و این اوست که از ابر باران میفرستد، با آن جوانه های انواع
رستنیها را در میآوریم، و از جوانه ماده سبز را درمی آوریم، که با آن
ماده سبز دانه های خوشه ای درست میکنیم، و از تاره های نـخل پَـنگهای
خـوردنی درست می کنیم، و باغهایانگور و زیتون و انار که ترکیبات مشترک
زیادی دارند ولی همانند نمائی نمی کنند را درست می
کنیم».
نکات
آیه:
1ـــ همه
گیاهان ماده سبز درست می کنند که آن بنوبه خود دانه و ثمر درست می
کـند:
در سلول
گیاهی کیسه های غشائی هست که در آن موادی درست می شود که کلروفـیل
نامـیـده می شود. کلروفـیل به معنی «ماده سبز گیاهی و سبزینه» است که
معادل آن در عربی «خـَضِـر» است (یعنی همان چیزیکه در آیه مطرح شده
است). این ماده سبز (خضر) انرژی نوری خورشید را جذب می کند و به انرژی
شیمائی تـبـدیـل می کند.

[/quote]
معادل کلروفیل در
عربی الكلوروفیل یا الیخضور است، نه خضر!
نقل از ویکیپدیای عربی (http://ar.wikipedia.org/wiki/%D9%83%D9%84%D9%88%D8%B1%D9%88%D9%81%D9%8A%D9%84) :
الكلوروفیل أو الیخضور
عبارة عن صبغة خضراء یكسب النباتات اللون الأخضر كما أنه یقوم بدور
أساسی فی عملیة التمثیل الضوئی التی تشكل أساس الحیاة على
الأرض.

ترجمه خضر در این آیه: ( http://www.zandiq.com/quran/showayah.php?n=888
)
سبزه‏ (خوشابر مسعود انصاری، مصباح زاده، قمشه ای، اشرفی ،معزی
)
سبزه - گیاهى كه از تخم روییده و ساقه و شاخه پیدا كرده (مجتبوی
)
ساقه ها و شاخه های سبز (انصاریان ، مکارم ، پورجوادی، کاویانپور
)
ساقه ای سبز (آیتی )
گیاه سبز (سراج )
سبزى (حلبی )
سبزینه
(رشاد خلیفه)
جوانه سبز (خرمشاهی، فولادوند)
هیج یک آن را ماده سبز
ترجمه نکرده اند. با توجه به مضمون آیه هم کاملا واضح است که سبز اشاره به سر
سبزی و گیاه و امسال آن دارد.
(هیچ یک نیز نبات را جوانه سبز ترجمه نکرده
است. )

از این گذشته اگر معنی خضر، کلوروفیل باشد، درست نمودن دانه
های خوشه ای از کلوروفیل در تضاد کامل با یافته های علمی خواهد بود. (کلروفیل
یک ماده شیمیایی با ساختار پورفیرینی است و حاوی هیچ نوع اطلاعات ژنتیکی نیست
که سیستم پیچیده ای چون دانه های خوشه ای بخواهد از آن ساخته شود.)


***

Mazdak Bamdad
12-01-2008
پیک 195

سفسته ی اینها در این است كه اصولا ً پس
از كشف
ماده جذب كننده ی نور در گیاهان،آنرا به انگیزه ی رنگ سبزش " كلروفیل"
نامیده-
اند، چون "كلر" در یونانی به چم سبز است. •
χλωρός chlōrós




***

rrkh
12-05-2008
پیک 196


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/48.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=63293#post63293)



اینهم بیخود است،
چون ماه در اثر برخورد سهمگین
یك سنگ سترگ آسمانی از زمین،
از جایی كه اكنون خلیج مكزیك هست، گویا
جدا شده است و پیش
از ان ماه نبوده كه شبها ! را روشن كند. ماه
نمیتوانسته است
" مشتعل"! باشد چون برای استعال. اكسیژن نیاز است كه
گرانش
ماه، هرگز توان نگه داشتن اكسیژن و گاز های دیگر را
ندارد
و نداشته ( برای همین هم ماه اتمسفر ندارد). اگر بگوییم كه

دیدگاه نوسینده ی بیسواد این بوده است كه ماه در حال گداخته
(
مذاب) بوده، بازهم پرتو افكنی سنگ های گداخته، هرگز به
پای پرتو
افكنی بدست آمده از جوش هسته ای در خورشید
نمیرسیده و نمیرسد.

گذشته از این، ایه هم این مزخرفات را نمیگوید و تنها میگوید
كه
( در هر دوره شبانه روز) شب و روز جای هم را میگیرند.
( تفسیر
المیزان)
ما شب و روز را دو نشانه قرار دادیم; سپس
نشانه شب را محو كرده، و نشانه روز را روشنى‏بخش ساختیم تا (در پرتو
آن،) فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگى برخیزید)، و عدد
سالها و حساب را بدانید; و هر چیزى را بطور مشخص و آشكار، بیان
كردیم.

بر این پایه بازهم شارلاتانهای دست اندر كار آن
سایت مفلوك،
هم دروغ در چم آیه بافته و هم از خورده سواد خود، با
چند
عكس بیمورد، افسانه ی شبه علمی ! بافته اند كه مردمی
بیسواد تر از خود را خر كنند ! [color=#ff0000]•

بنده
خدا مجبوری دروغ بگی؟
من کاری با آیه ندارم.
دیگه این روزها هرکس
کتابهایی مثل قصه های مامان بزرگ و ماه ، داستانهای بابا بزرگ درباره ی نجوم
، بچه ها بیاید بریم ماه ،کتب نجومی برای کلاس اولی ها و ... رو خونده باشه
می دونه که هیچ توری محکمی درباره ی پیدایش ماه وجود
نداره.
مثلا:



درباره
منشا ماه سه نظریه از همه قابل توجه تر است. اولی می گوید که ماه همراه
با زمین در سحابی بزرگی که منظومه شمسی و دیگر سیارات از آن ساخته شده
است به وجود آمده است. دومین نظریه ماه را جسمی سرگردان در فضا در نظر
میکیرد که به طور ناگهانی هنگام عبور از کنار زمین توسط گرانش آن به
دام افتاده است و اکنون به دور زمین می چرخد. سومین نظریه می گوید
هنگامی که زمین تشکیل شد صخره ای سرگردان در فضا با آن برخورد کرد و آن
را به دو تکه بزرگ و کوچک تقسیم کرد. قسمت بزرگتری زمین است و تکه
کوچکتری هم ماه. اما هر سه این نظریات علاوه بر توجیهات زیادی که از
منشا ماه و زمین دارند دارای ابهاماتی نیز هستند.
پس نتیجه می گیریم هنوز هیچ تئوری محکمی
درباره ی پیدایش ماه وجود نداره.
چه برسه به اینکه محل برخورد هم مشخص
بشه.


***

kamran333
12-05-2008
پیک 197

آتش از درخت
سبز
(یس
78-80)
« و آفرینش خود را فراموش کرده و برای ما مثال
زد! گفت: چه کسی استخوانها را در حالیکه پوسیده اند زنده می کند؟ ـــ بگو: کسیکه
نخستین بار آن را پدید آورده و پرورش داد آن را زنده خواهد کرد و او به هر
گونه آفرینشی داناست ـــ آن کسیکه
از درخت سبز برای شما آتش قرار داد هنگامی که از آن آتش می
زنید».
http://www.quranology.com/t-ketab/derakhtan/oxigen--az--barg.JPG
(«انشاء» بمعنی: پدید آوردن و پرورش دادن
چیزی است. فعل « تُوقِدوُن» فعل ازمصدر ایقاد از باب افعال بمعنی آتش زدن
است).
آیه می
گوید هنگامی که از درخت (یعنی از چوب و هیزم آن یا از نفت و غیره که از درخت می آید) آتش می زنید، آتش
زدن آن از درخت سبز قرار داده شده است.

می دانیم که
آتش برای روشن شدن و روشن ماندن و سوختن و سوزاندن نیاز به اکسیژن دارد و اکسیژن نیز از درخت سبز می آید.



***

Mazdak Bamdad
12-07-2008
پیک 198

نخست اینكه اكسیژن اكنون از درخت سبز میاید و
بیش از
ان، از پلانكتون ها ( گیاهواره های ریز دریایی)
و اكسیژن گویال زمین هم
پیش از پدید آمدن گیاهان
بر اثر واكنش های شیمایی از كف اَبَردیا ها (
اقیانوس ها)
پدید آمده بود. دیگر اینكه در این ایه سخنی از
اكسیژن
نیست، بلكه اگر همین بازگردان را هم بگیریم، به این چم است
كه
چوب درختان میسوزند كه انیهم اعجاز علمی نیست و
همگان میدانسته اند. سوم
اینكه زمانی كه محمد این " نشانه"
را برای كارهای الله میاورد، نشانه ای
بوده است كه برای عرب
شناخته شده بوده، چون آوردن نشانه ی ناشناخته كه
حماقت است.
عرب هم میدانسته است كه گیاه سبز و بته ها پس از خشك
شدن
میسوزند. چهارم اینكه چم ایه را باز سفرنگ دروغین كرده اند
و
میگوید:
الَّذِى جَعَلَ لَكم مِّنَ الشجَرِ
الاَخْضرِ نَاراً فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ
آن خدایى كه براى شما از درخت سبز آتش پدید آورد پس شما از آن آتش مى
افروزید
و سفرنگ آن ( در تفسیر المیزان ) چنین است:
استبعاد از این كه چگونه ممكن است چیزى كه مرده است زنده شود با
اینكه مرگ و زندگى متنافیند؟ جواب مى دهد: هیچ استبعادى در این نیست ؛ براى
اینكه آب و آتش هم با هم متنافیند، مع ذلك خدا از درخت تر و سبز آتش برا ى
شما قرار داده و شما همان آتش را شعله ور مى كنید.
و مراد از ((شجر(( - به طورى كه در بین مفسرین معروف است درخت مرخ
- به فتحه میم و سكون را و خا - و درخت عفار - به فتحه عین - است كه این
دو درخت ، چنین وضعى دارند كه هرگاه به یكدیگر ساییده شوند مشتعل مى
گردند و در قدیم مردم براى تهیه آتش قطعه اى از شاخه این درخت و قطعه اى
دیگر از شاخه آن مى گرفتند، و با اینكه سبز و تر بودند، ((عفار(( را در زیر و
((مرخ (( را روى آن قرار داده و به یكدیگر مى ساییدند، و هر دو به اذن خدا
آتش مى گرفتند.
title html (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j17/al170013.htm)
پس
پیوندی با اكسیژن ندارد و خود درخت و چون در
این ایه دیدگاه گوینده بوده
است كه معجز هم نیست!

Mehrbod
12-20-2012, 02:07 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #23


***

Mazdak Bamdad
12-07-2008
پیک 199


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/48.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=66261#post66261)


بنده خدا مجبوری دروغ بگی؟
من کاری
با آیه ندارم.
دیگه این روزها هرکس کتابهایی مثل قصه های مامان بزرگ
و ماه ، داستانهای بابا بزرگ درباره ی نجوم ، بچه ها بیاید بریم ماه
،کتب نجومی برای کلاس اولی ها و ... رو خونده باشه می دونه که هیچ
توری محکمی درباره ی پیدایش ماه وجود
نداره.
مثلا:


پس نتیجه می گیریم هنوز هیچ تئوری محکمی
درباره ی پیدایش ماه وجود نداره.
چه برسه به اینکه محل برخورد هم
مشخص بشه.
شما گویا در سالهای ۸۰
گیر كرده اید! •

Die Entstehung
des Mondes der http://de.wikipedia.org/wiki/Erde"Erde[/color wird seit Jahrhunderten
diskutiert. Seit Mitte der 1980er-Jahre hat sich die Ansicht durchgesetzt,
dass der Mond
nach einem seitlichen Zusammenstoß der [color=#002bb8]Proto-Erde (http://de.wikipedia.org/wiki/Mond) mit einem etwa marsgroßen Körper, [color=#002bb8]Theiahttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/48.gif (http://de.wikipedia.org/wiki/Theia_(Planet)) genannt, entstanden ist.
http://de.wikipedia.org/wiki/Entstehung_des_Mondes
Evidence
Indirect
evidence for this impact scenario comes from rocks collected during the http://en.wikipedia.org/wiki/Apollo_Moon_landing"[color=#002bb8]Apollo Moon landings[/color, which
show [color=#002bb8]oxygen[/quote]

[url=http://en.wikipedia.org/wiki/Isotope][color=#002bb8]isotope (http://en.wikipedia.org/wiki/Oxygen) compositions that are nearly the same as
the Earth.
http://en.wikipedia.org/wiki/Giant_impact_hypothesis


***

rrkh
12-07-2008
پیک 200


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/48.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=66388#post66388)


شما گویا در سالهای ۸۰ گیر كرده اید!


Die Entstehung des
Mondes der http://de.wikipedia.org/wiki/Erde"[color=#002bb8]Erde[/color wird seit
Jahrhunderten diskutiert. Seit Mitte der 1980er-Jahre hat sich die
Ansicht durchgesetzt, dass der [color=#002bb8]Mond (http://de.wikipedia.org/wiki/Mond) nach einem seitlichen Zusammenstoß der
http://de.wikipedia.org/wiki/Protoplanet"[color=#002bb8]Proto-Erde[/color mit einem
etwa marsgroßen Körper, http://de.wikipedia.org/wiki/Theia_(Planet)"[color=#002bb8]Theia[/color genannt,
entstanden ist.
http://de.wikipedia.org/wiki/Entstehung_des_Mondes
Evidence
Indirect
evidence for this impact scenario comes from rocks collected during
the http://en.wikipedia.org/wiki/Apollo_Moon_landing"[color=#002bb8]Apollo Moon landings[/color,
which show http://en.wikipedia.org/wiki/Oxygen"[color=#002bb8]oxygen[/color [color=#002bb8]isotopehttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/48.gif (http://en.wikipedia.org/wiki/Isotope) compositions that are nearly the
same as the Earth.
http://en.wikipedia.org/wiki/Giant_impact_hypothesis
سلام

خیر!
مانند
ماتریالیستها که علمشان برای 60-70 سال پیش است ، گیر نکرده ام.
هنوز هم
تئوری محکمی وجود ندارد.
فرضیه ای که شما مطرح کردید از همه
قویتر است ولی 100% نیست.

با سپاس http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/49.gif


***

kamran333
12-07-2008
پیک 201

جـنـبـش، پـرورش و رشـد دانـه
( حج - 5 )
« و زمین را بی گـیـاه می بـیـنـی ولی هـمـیـنـکـه آب بر آن نازل می کنیم به جـنـب و جـوش درمی آیـد و می پـرورانـد و انـواع گـیـاهـان نـشـاط انـگـیـز را می رویـانـد»!
(زمین در آیه البته مجاز است و منظوراز آن دانه است. در مقدمه راجع به مجاز بحث شده است).
نکته آیه: با نازل شدن آب بر زمین، زمین به جنبش در می آید، پروریده می شود و میرویاند:
در خاک دانه های بسیار ریزی وجود دارد که ما آنها را نمی بینیم. قطر آنها از جمله حول و حوش 3 هزارم میلیمتر است. هر کدام از آنها از معادن مختلف تشکیل شده اند و شکل هر یک از آنها به شکل صفحه صفحه (لایه لایه) روی هم است. از آنجا که دانه ها از معادن مختلف تشکیل شده اند [u]همینکه باران بر آنها ببارد صفحه ها بار الکتریسیته مختلف بخود می گیرند و این باعت ایجاد جنبش آن صفحه ها میشود. و جنبش آنها باعث نفوذ آب میان آنها میشود. بعد دانه ها با مواد غذائی درون خود که از مادر به ارث برده اند پروریده می شوند و بعد می رویند. دقیقاً همانمراحل و وضعیتی که قرآن گفته است.


***

Mazdak Bamdad
دیروز
پیک 202


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/50.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=66393#post66393)

سلام

خیر!
مانند ماتریالیستها که علمشان برای 60-70 سال پیش است ، گیر نکرده ام.
هنوز هم تئوری محکمی وجود ندارد.
فرضیه ای که شما مطرح کردید از همه قویتر است ولی 100% نیست.

با سپاس http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/51.gif


بیخود است، نشان دادیم كه دیگر تئوری ها را پشت سرنهاده و
همین كه اعتراف كردید كه از همه " قوی تر" است، یعنی
اینكه تئوری استوار و محكمی هم هست و هم ارز دیگر
تئوری ها نیست. پس میتوان آنرا در گفتمان دانشیك بعنوان
انگیزه ی پیدایش ماه آورد، برخلاف ایراد شما !!

دیگر اینكه نشان بدهید كه كجا ، دانش ماتریالیست ها برای۶۰-۷۰ سال پیش است!؟ وگرنه اینهم باز یاوه ی بیجا بود.[b] [color=#ff0000]•



[color=#ff0000]



***

Mazdak Bamdad
دیروز
پیک 203


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/50.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=66398#post66398)

جـنـبـش، پـرورش و رشـد دانـه
( حج - 5 )
« و زمین را بی گـیـاه می بـیـنـی ولی هـمـیـنـکـه آب بر آن نازل می کنیم به جـنـب و جـوش درمی آیـد و می پـرورانـد و انـواع گـیـاهـان نـشـاط انـگـیـز را می رویـانـد»!
(زمین در آیه البته مجاز است و منظوراز آن دانه است. در مقدمه راجع به مجاز بحث شده است).
نکته آیه: با نازل شدن آب بر زمین، زمین به جنبش در می آید، پروریده می شود و میرویاند:
در خاک دانه های بسیار ریزی وجود دارد که ما آنها را نمی بینیم. قطر آنها از جمله حول و حوش 3 هزارم میلیمتر است. هر کدام از آنها از معادن مختلف تشکیل شده اند و شکل هر یک از آنها به شکل صفحه صفحه (لایه لایه) روی هم است. از آنجا که دانه ها از معادن مختلف تشکیل شده اند همینکه باران بر آنها ببارد صفحه ها بار الکتریسیته مختلف بخود می گیرند و این باعت ایجاد جنبش آن صفحه ها میشود. و جنبش آنها باعث نفوذ آب میان آنها میشود. بعد دانه ها با مواد غذائی درون خود که از مادر به ارث برده اند پروریده می شوند و بعد می رویند. دقیقاً همانمراحل و وضعیتی که قرآن گفته است.



نخست اینكه بیخود زمین را به معنی دانه آورده است!
در قران نگفته است كه این رویش از دانه هاست!
این را نویسنده ی سایت قران شناسی به قران نسبت
داده است. در قران تنها نوشته است كه الله از خاك
گیاه میرویاند كه اینرا همه هم میتوانسته اند ببینند.
تازه اگر از دانه ها هم گفته باشد، باز اعجاز علمی
نیست چون هر كشاورزی در ١۰۰۰۰ سال پیش هم
میدانسته است كه گیاه با آبیاری از بذر میروید.!
تازه تقلب قران در این است كه رویش گیاه از زمین
را به توان الله نسبت داده است، كه اینهم بیخود است
و این یك روند شیمایی بیولوژیك است كه دانش چند
و چون آنرا یافته است و در این روند فاكتور خدا و الله
نقشی ندارد. در باریدن باران هم خدا و الله و غیره
هیچ رُلی بازی نمیكنند و یك پروسه و روند فیزیكیو جغرافیایی می باشد و بس. •



***

Mazdak Bamdad
05-24-2008
پیک 204

........................................(ر� �د
41).......................................
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا
نَأْتى الاَرْض نَنقُصهَا مِنْ أَطرَافِهَا وَ اللَّهُ یحْكُمُ لا مُعَقِّب
لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سرِیعُ الحِْسابِ(41)


بازگردان و تفسیر
المیزان:
آیا نمى بینند كه ما داریم این سرزمین را از اطرافش نقصان مى
دهیم ، خدا حكم مى كند، و هیچ كس را یاراى جلوگیرى یا رد احكام او نیست و او
سریع الحساب است (41)
---
این كلام به منظور عبرت آمده . بعد از آنكه
آنانرا به هلاكت تهدید كرده بعبرت از سرنوشت گذشتگان وادار مى نماید،
و[color=red] از آن استفاده مى شود كه پرداختن به زمین و كم نمودن از
اطراف آن ، كنایه است از كشتن و هلاك كردن اهل آن ، و بنابراین
آیه شریفه از نظر مضمون ، نظیر آیه ایست كه مى فرماید: ((بل متعنا هولاء و
آباءهم حتى طال علیهم العمر افلا یرون انا ناتى الارض ننقصها من اطرافها افهم
الغالبون ))
و اینكه بعضى گفته اند: مراد این است كه ((مگر اهل مكه نمى
بینند كه ما به سرزمین ایشان پرداختیم ، و یكى پس از دیگرى قراء و قصبات
ایشان را از ایشان گرفته و براى مسلمانان فتح كردیم و چطور نمى ترسند كه به
شهرهاى ایشان بپردازیم ، و از ایشان انتقام بگیریم )) صحیح نیست ، زیرا این
سوره مكى است ، و وقتى نازل شده كه هیچ فتحى نصیب مسلمانان نشده بود، زیرا
فتوحات مسلمین بعد از هجرت شروع شد.
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j11/miz11043.htm

یعنی
تقلبی دیگر از این شارلاتان های راهزن !! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/52.gif


***

kamran333
05-24-2008
پیک 205

با سپاس فراوان..... جالب این که آخوندهای
نارسیست می خواهند با منجک بازی قرآن را فرحودگر نشان دهند.............پائین
ترین سطح خشکی زمین...........................(روم
2-5)....................« رومیان در پائین ترین سطح زمین شکست خوردند ولی پس
از شکست خود پیروز خواهند شد. در فاصله بین سه تا نه سال آینده. روند تحولات،
پیش از آن و پس از آن همه برای خدا است. و آنروزها مؤمنین نیز با کمک
سربزنگاهی خدا خوشحال خواهند شد»!..................................نکات
آیات:1ـــ محل شکست خوردن رومیان پائین ترین سطح زمین است. 2ـــ رومیان در
فاصله میان سه تا نه سال پس از شکست خود از ایرانیان بر آنها پیروز خواهند
شد. 3ـ در روزهای پیروزی رومیان پیروان محمد نیز با کمک سر بزنگاهی خدا
خوشحال خواهند شد.........................1ـــ محل شکست خوردن رومیان پائین
ترین سطح زمین است:محل جنگ مورد نظر آیه که در سال 619 میلادی میان ایرانیان
و رومـیـان رخ داده و منجر به شکست رومیان شـده در منطقه اَغوار دریای مرده
در فلسطین قرار دارد. آن نقطه دقیقاً پائین ترین نقطه سطح خشکی زمین است و
392 متر از سطح دریا پائین تر است. این اندازه گیری البته با امکانات ماهواره
ای صورت گرفته و از دانش قرن بیستم بشر
است............................................ .......2ـــ رومیان در
فاصله میان سه تا نه سال پس از شکست خود از ایرانیان بر آنها پیروز خواهند
شد:........................................در سال 626 میلادی یعنی 7 سال
بعد، جنگ دیگری میان ایرانیان و رومیان در گرفته بوده که در آن رومی ها پیروز
شده اند. اگـر چـنـین جنگ مجددی میان رومیان و ایرانیان رخ نمی داد یا نتیجه
آن چنانکه آیه پیش بینی کرده بود نمی شد، همه دین محمد می سوخت. روشن است که
کـسـیکه دیـنی را از خود در می آورد هـیچگاه چنین چیزی راجع به آینده نمی
گوید، که در صورت درست درنیامدن همه دین وی بسوزد. و تنها خداوند می تواند
این حرفها را بزند......................................... � در روزهای
پیروزی رومیان پیروان محمد نیز با کمک سربزنگاهی خدا خوشحال خواهند
شد:

3-دقیقاً در همان سال و همان روزهای پیروزی رومیان بر ایرانیان
میان مسلمانان و دشـمـنان آنها نـیـز نبرد مـعـروف به «بَـدر» در می گیرد و
در آن نبرد نابرابر بکمک سربزنگاهی خدا مسلمانان پیروز و خوشحال می شوند.
(نصر به معنی: کمک سرِ بزنگاهی است. یعنی: مسلمانان در آستانه شکست خوردن
بوده اند و خداوند آنها را کمک کرده و پیروز نموده
است)...........................اگر در تاریخ مشخص شـده مزبور (یعنی در
فـاصله سـه تـا نه سـال پس از شکست رومیان از ایرانیان) میان مسلمانان و
دشمنان آنها نبردی صورت نمی گرفت و یا نتیجه آن چنانکه قـرآن پـیـش بـیـنی
کرده بـود نمی شـد دیـن محـمد می سوخت. روشن است که وقتی کسی دینی را از خود
مـی سـازد هـیـچـگـاه هـمه دار و ندار خود را در گرو یک چنین پـیـش بینی ای
نمی گذارد. و روشن است که چنین پیش گوئیهائی فـقـط کار خداوند می تواند
باشد...................................


***

Mazdak Bamdad
05-24-2008
پیک 206

یكی از ترفند های سایت قران شناسی/اسلامیون تحریف
معانی ایات است.
برای نمونه هیچگاه در این آیات سوره ی روم، ادنی پست
ترین
بكار برده نشده و نگفته است كه در " پست ترین سرزمین"
بلكه گفته
در سرزمین نزدیك*، كه با ماست مالی شده سرزمین
پست تر (به قلب از
اسفل) و گفتند حال كه پست تر شده،
چرا پست ترین نشود!!
شوخی
بزرگتر در این 3 تا 9 سال است كه بازگردان
( بضع سنین ) تازی در آن آیات
است كه الله مانند فالبین
های مردد، نمیگوید چند سال و چون به تجربه ,گاه

ایران و گاه روم پیروز میشدند، سر انجام یك روزی
هم پس از مدتی،
رومیان پیروز میشدند.

ابوعبیده می گوید: از امام باقر ع مضمون آیه
«الم غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فی بضع سنین...»
(روم / 14).پرسیدم. فرمود: این آیه ، تاویلی دارد که جز خدا و راسخان در علم
از آل محمد ص کسی نمی داند.http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/53.gif

----
*
«غلبه کردند رومیان بر پارسیان. اندر نزدیک[BR] ترین زمینی و ایشان از پس آن که غلبه کردند بر
ایشان، غلبه کردند بر پارسیان». (محمد جعفر یاحقی، ترجمه ی قرآن، نسخه ی مورخ
۵۵۶ هجری، ص ۴۰۱)
--
«سوره ی روم، آیه ی ۲ تا ۵: اشاره به شکست
امپراتوری روم توسط ساسانیان است که حتی به سوریه و فلسطین (سرزمین
های [color=red]نزدیک) نیز دست یافتند. و بالاخره در سال ۶۱۶
میلادی پای تخت روم را محاصره کردند. این آیات حدود ۶۱۶ میلادی، (هفتم قبل از
هجرت) نازل شده اند. «در ظرف چند سال: فی بضع سنین» در عربی اشاره به ۳ تا دهhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/53.gif[BR] سال دارد و درست هفت و یا هشت سال پس از نزول این
آیات، همان طور که خداوند متعال فرمود، باز رومیان پیزوز شدند و بالاخره در
[color=red][b]سال ۶۲۴ به دروازه های امپراتوری ساسانیان
حمله بردند». (قرآن مجید، ترجمه ی حسین علی کوثری، حاشیه نویسی بر سوره ی
روم، در پایان کتاب).

تفسیر نمونه جلد 16 صفحه
359
ترجمه :به نام خداوند بخشنده
بخشایشگر
1 - الم
2 - رومیان مغلوب شدند.
3 - (و این شكست )
در سرزمین نزدیكى رخ
داد، اما آنها بعد از مغلوبیت به زودى غلبه خواهند كرد.
4 -
در چند سال ، همه كارها از آن خدا است ، چه
قبل و چه بعد (از این شكست و پیروزى ) و در آن روز مؤ منان خوشحال خواهند
شد.
http://www.ghadeer.org/qoran/t_nemon...18.htm#link155 (http://www.ghadeer.org/qoran/t_nemona/j16/tn000018.htm#link155)


Arabic
- English
دَنِیّ صـــــفـــــــة


قَرِیب
near , family , imminent , impending , impendent ,
proximate , proximal , approaching ,
adjacent , neighboring , next-door , forthcoming , oncoming , nigh , kinsfolk ,
kinsman , toward , nearby

http://dictionary.sakhr.com/idrisidi...&Sub=%cf%e4%ed (http://dictionary.sakhr.com/idrisidic_2MM.asp?Lang=E-A&Sub=%cf%e4%ed)
-----------------------------------------------------------------------------

سورآبادی
چنین مینویسد:
«قصه ی غلبه ی پارسیان بر روم و غلبه ی رومیان بر
پارسیان: آن بود پیش از روزگار پیغامبر ما صلی الله علیه، میان فارس و
روم حرب ها و وقایع بسیار بودی. در آن وقت که پیغامبر علیه السلام به مکه
دعوی پیغامبری کرد، غلبه ای افتاد پارسیان را بر رومیان سخت، چنان که شام
و یمن و جزایر عرب همه از دست رومیان بیرون کردند، و مشرکان خاصه قریش،
بدان شادی کردند و بر مسلمانان شماتت کردند که شما می گفتید که نصرت، اهل
کتاب را خواهد بود، پدید آمد که پارسیان، نه از اهل کتاب اند و روم اهل
کتاب، چه گونه غلبه کردند پارسیان بر روم. ابی خلف جمحی بوبکر را
گفت: پدید آمد دروغ یار شما که می گفت غلبه اهل کتاب را خواهد بود. بوبکر
گفت: ببینی که زود بود که روم بر پارسیان غلبه کنند یکبارگی. ابی گفت: هرگز
این نتواند بود با چنان غلبه که پارسیان بر روم کردند. ابوبکر گفت: تا ببینی.
ابی گفت: گرو بندی؟ ابوبکر گفت: بندم. گرو بستند به پنج شتر تا پنج سال که گر
تا پنج سال روم را بر فرس غلبه نبود، ابوبکر پنج شتر به ابی بدهد و اگر نه،
بستاند. چون ابوبکر گرو ببست بیامد رسول خدا را خبر کرد، رسول گفت: یا
ابابکر، «زد فی الخطر و زد فی الاجل». اشتر به هفت رسان و سال هم به هفت
رسان. ابوبکر چنان کرد، هفتم سال خبر آمد که رومیان
بر پارسیان غلبه گرفتند. ابوبکر به مدینه بود نامه نبشت به پسر خویش به مکه
تا اشتر از پسر ابی خلف بستد». (قصص قرآن مجید، تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری،
مشهور به سور آبادی، ص۳۱۰)

-----
«سیغلبون، از «زهری» است که
مشرکین در مکه با مسلین ستیزه کردندی که رومیان اهل کتاب اند، شما نیز خویش
را اهل کتاب می دانید، پس همچنان که فارسیان که از اهل کتاب نیستند، بر
رومیان از اهل کتاب چیره شدند، ما نیز بر شما غلبه خواهیم یافتن. پس در این
باره این آیت فرود آمد. و عبدالله بن عتبه بن مسعود چنین مرا خبر داد که
ابوبکر، پیش از این که قمار تحریم گردد، با بعضی از مشرکین گرو بست بر این که
اگر روم تا هفت سال دیگر بر فارس چیره نشد، چیزی بدان مشرک بدهکار باشد و چون
پیغمبر بر این داستان آگاه شد، بدو گفت چرا هفت سال تعیین کردی؟ با آن که عدد
هرچه کم تر از ده باشد، «بضع» خوانند و سپس چنان افتاد که غلبه فارس بر روم
تا نه سال به طول انجامید و به هنگام غزوه ی حدیبیه
بود که خداوند روم را بر فارس پیروز گردانید و مسلمین به غلبه ی اهل کتاب شاد
و خرسند شدند. و نیز از «عطیه» است که «ابا سعید خدری» را از این داستان
پرسیدم گفت ما با مشرکین عرب از در ستیزه در آمدیم و روم با فارس و چون
خداوند، پیامبر و مسلمین را بر مشرکین نصرت داد و روم را بر فارس، ما بدین دو
پیروزی، که از برای اهل کتاب بر غیر اهل کتاب نصیب گردید، خرسند شدیم». (قرآن
کریم، ترجمه و تفسیر محمد کاظم معیری، حاشیه ی تفسیری بر آیات نخستین سوره
روم)

-----
پس میبینیم كه :تازه در زمان بدر هم نبوده و در زمان
صلح حدیبیه بوده !
و میان هفت تا 9 سال هم اختلاف است!! و برای همین هم
سایت
قران ماست مالی، این بازه ی زمانی را اورده است كه احتیاط كرده
باشد!!
624 !
626 !


پس میبینیم كه: یكبار مسلمین ادعایی
كرده بودند كه پوچ شده بود
و امیدشان این بود كه ایرانیان از رومیان شكست
بخورند !!

اكنون این دشمنان ایران به این " معجزه ی " he he خود هم
مینازند!!


***

kamran333
05-24-2008
پیک 207

سپاس بسیار
فراوان...................................... زمـیـن مانند جـو هـفـت طبقه
است..................................(طارق
12).............................................. �خـدا آن است که هـفـت
جـو را آفـریـد و از زمـیـن نـیـز چیزی مانـنـد
آنهـا»...................................... ................1ـــ قشر
خارجی زمین. این قشر اساساً از سنگ خارا و کوههای آن تشکیل شده.دما در عمق
یازده کیلومتری به 1100 در جه می رسد..............................2ـــ قشر
زیر قشر خارجی. این قشر از مگنزیم و سلیکات آهن تشکیل شده و در 400 کیلو متری
دما تقریباً 1400 در جه است.................3ـــ سومین قشر زمین در عمق میان
400 تا 700 کیلومتری قرار دارد. و از همان عناصر قشر بالائی تشکیل شده است.
دما در آن بالای 1400 درجه است..........................4ـــ چهارمین قشر تا
2900 کیلومتری عمق امتداد دارد. پائین آن آهن و سلیکات منزیم تقریباً 3800
درجه گرم است...................5ـــ دمای آن بالای 3800 درجه است و فعل و
انفعالات خشونت باری در آن صورت می گیرد. .....................6ـــ ششمین
قشر از آهن و آلیاژ فلز نیکل و مقادیر کمی سولفید آهن تشکیل شده.گفته میشود
که جریانهای این قشر باعث نیروی آهن ربائی زمین میشود. دمای آن میان 3800 تا
4200 درجه است............................................ .7ـــ از همان
آهن و نیکل قشر بالائی خود تشکیل شده و در مرکز آن دما به 6000 درجه می
رسد............................................
.........................................

Mehrbod
12-20-2012, 02:07 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #24


***

Mazdak Bamdad
05-24-2008
پیک 208

١- طبقه و قشر ( لایه) دو مفهوم جدا هستند.
طبقه ها، به
چیز های همانند میگویند كه با
فاصله و محیط جدا كننده ای، بروی هم قرار

گرفته باشند. در حالیكه لایه ها میتوانند
از جنس ها و چینش های
گونگون باشند و
میان انها هم حائلی وجود ندارد.
٢. زمین ۷ لایه ندارد
و بسته به حوزه های
دانش، لایه های گوناگون در آن تعریف شده.

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/ee/Earth-crust-cutaway-english.svg"http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/ee/Earth-crust-cutaway-english.svg/800px-Earth-crust-cutaway-english.svg.png[/url

۳-
دوباره سماوات را جو معنی كرده!
جو هم هفت طبقه ندارد، حتی ۷ لایه هم
ندارد!

یعنی باز شارلاتانیسم اسلامی از زور ناچاری! •


***

kamran333
05-25-2008
پیک 209

مرسی
..............به امید آزادی ایران
عزیز..........................جـنـیـن.. ...........مـراحـل شـکـل گـیـری
جـنـیـن..............(مومنون 12-14).......................«ما آفرینش هر
انسانی را با گرفتن چکیده ای از چکیده های خاک آغاز می کنیم ــ بعد آنرا یک
چکه میکنیم و در جای مناسبی قرار می دهیم ـــ بعد آنرا به چیزیکه خود را می
آویزد می آفرینیم، بعد آنرا به گوشت جویده شده لای دندان می آفرینیم، بعد
استخوانهائی را از آن می آفرینیم، بعد استخوانها را گوشت می پوشانیم. دست آخر
آنرا خلقت دیگری می دهیم. به این شکل خدای شایان خلاقیت بهترین آفریدگاران
است»................................نکات آیه: 1ــ انسان از چکیده ای از
چکیده های خاک آفـریـده می شود. 2ــ چکیده ای از چکیده های خاک به صورت یک
چکه (یک قطره) در میآید. 3ــ چکه در جای مناسـبی قرار می گیرد. 4ــ چکه
(قطره) به چیزیکه خـود را می آویزد در می آید. 5ــ چیزیکه خود را می آویزد به
صورت گوشت جویده لای دندان در می آید. 6ــ از گوشت جویده لای دندان برخی از
استخوانها درست می شود. 7ــ استخوانها با گوشت پوشانده می شوند. 8ــ در نهایت
جنین آفرینش دیگری را بخود می گیرد. 9ـــ خدا بهترین آفریدگاران
است...........................1-ــ انسان از چکیده ای از چکیده های خاک
آفریده می شود:

عناصری که انسان را (یعنی نطفه وی را) درست می کنند
چکیده ای از مواد غـذائی هستند که انسان آنهـا می خورد. مـواد غـذائی نیز یا
بـطور مسـتقـیم (یعنی: از طریق مصرف گیاهان) چکیده ای از خاک است، و یا بطور
غـیر مستقـیم (یعـنـی: از طریق مصرف گوشت و مواد غذائی حیوانات) چکیده ای از
خاک است. به این ترتیب انسان چکیده ای از چکیده های خاک می
شود................................

2ــ چکیده ای از چکیده های خاک
به صورت یک چکه (یک قطره) در می آید:

چنانکه در تصویر می بینیم عنصر
توارثی انـسـان کـه قرار است یک انسان را درست کنند و چکـیـده ای از چکـیـده
هـای خاک است، در اولین گام خود که در هم ذوب شدن اسپرم مرد و تخمک زن است،
زیر مـیکروسکـوپ بـرای مـا بصورت «یک چکه» است...................3ــ چکه در
جای مناسبی قرار می گیرد:

وقتی چکه مزبور وارد رحم می شود دنبال جای
مناسـبی می گردد و جای مناسب خود را پیدا می کند. یعنی اینطور نیست که هر جای
رحم که قرار بگیرد موفق به رشد می شود و رشد می کـند. بـلکه در صورت قـرار
نگرفتن در جای مناسب تلف می شود........................................4ـ
� چکه (قطره) به چیزیکه خود را می آویزد در می آید:

پـس از اینکه چکه
مـزبور وارد رحم می شود از پـوسـته خود بیرون می آید و دنبال جای مناسبی در
جداره رحم می گردد و نهایتا چنانکه آیه توصیف می کند خود را به جداره رحم می
آویزد. اغلب خود را به جداره سقف رحم می آویزد. (عَـلَـقـَة به معنی: "چـیـز
آویخـته و چیزیکه خود را می آویزد" است. هم خانواده واژه مُعَـلـّـق به
مـعـنی: "آویـخـته و آویـزان" است. عـلت اینکه برخی آنرا به معنی: "خون بسته"
ترجمه کرده اند این است که عـلـقـه به معنی: "خون بـسـته" نــیـز هست. عـلت
نامگذاری «عَـلـَقـَة» به "خون بـسـتـه" نیز ظاهـراً این بوده که وقـتـی خـون
از محل آسـیـب دیده بیرونمی آید خشک و آویخته می شـود. به "زالـو" و "کرم"
نیز عـلقه اطلاق شـده است. چـون خـود را می آویزند. وقـتـی تـخـم وارد رحـم
می شـود و بـه جداره رحم می آویزد زالـو مانند هم هست، و زالـو مانند عـمل
نیز می کند. شاید منظور آیه از «عـلـقـه» در ایـنجا به معنی: "زالو و زالو
مانند" نیز باشد)........................5ــ چیزیکه خود را می آویزد به صورت
گوشت جویده لای دندان در می آید:

بعد «عـلـقـه» (یعنی چیزی که پـیـش
از ایـن خـود را به جداره رحم آویخت) به شکـلی که در تصویر می بینیم در می
آید. این تصـویر تصویر یک جـنـیـن سـه هــفــته ای است. تقـریباً 2 میلیمتر
است. هـم از نـظـر انـدازه و هم از نظر شکـل، دقـیـقـاً هـمـانـطـور که قـرآن
آنرا توصیف می کند مانند "یک تکه گوشت جویده لای دنـدان" می
ماند........................................

6ــ از گوشت جویده لای
دندان برخی از استخوانها درست می شود:

پـس از 4 هـفـته که طول جـنـیـن
تـقـریباً 6 مـیلیمتر است، از آن شکلی که مانند گوشـت جویده لای دنـدان بـود،
بـرخـی از استخوانها که ستون فـقـرات باشد درست شده است. هـیـچ گـوشـتی نـیـز
روی آنها نیست. البته این تصـویـر میکروسکوپی است (یعنی این ستون فـقـرات با
چشم دیده نمی شوند).....................................7- استخوانها با
گوشت پوشانده می شوند:

در 5 هفتگی یک شیار گوشتی روی کمر درست می شود
و در 6 هـفـتگی ستون فـقرات کاملا از گوشت پوشانده می شود (ستون فقرات تا
"پیش از پوشیده شدن از گوشت" همچنان میکروسکوپی
هستند)..................................8ــ در نهایت جنین آفرینش دیگری را
بخود می گیرد:

جمله «در نهایت او را آفـریـنـش دیگـری می دهـیـم» که
آیه آنـرا مطرح میکند به این معنی است که جنین انسان در روند رشد خود با جنین
جانوران دیگر شباهتی یا شباهتهائی دارد، ولی در اواخر رشـد خود خلـقـت دیگری
بخـود می گیرد کـه با هـیـچـیـک از آنها شـبـیـه
نیست..............................جـنـیـ ن انـسـان در مـراحـل رشـد خـود در
واقع همانگونه که مرحله ای از آن را در تصویر می بینیم هـمـانـندیهای زیادی
با جنین حیوانات دارد، طوریکه فقط یک متخصص می تواند آنها را از هم تمیز
بدهد. جنین انسان و میمون حتی تا چند هـفـته پـیـش از تولد آنـقـدر شـبیه بهم
هستند که فقط یک متخصص می تواند آنها را از هم تمیز بدهد. در اواخرِ رشد خود
است که رفـتـه رفـتـه روند رشـد دیـگری بخود می گیرد و از بـقـیـه متمایز می
شود تا جائیکه تا پیش از روزهای تولد خود دیگر به هیچیک از انواع حیوانات
شباهـتی ندارد...................................9ــ ـ خدا بهترین
آفریدگاران است:

جمله "خدا بهترین آفـریـدگاران است" به این معنی است
که انسان نیز چیزهائی را خواهد ساخت ولی بپای آفریده های خدائی نخواهد رسید.
با بکار بردن واژه خالق و جمع بستن آن، ساخت و تولـیدات انـسان را تقدیر می
کند ولی با ساختهای خود خیلی فاصله می دهد.

در عـصر ما فعلاً انسان
خـیـلی از چیزهـا را ساخته و می سازد ولی از آنجا که آنها خودآگاه نیستند و
به این خاطر فکر نیز نمی توانند بکنند، بلکه همانگونه که سـاخته و برنامه
ریـزی می شوند کار می کنند، خیلی با آفریده های خدائی تفاوت
دارند....................


***

Mazdak Bamdad
05-25-2008
پیک 210

نویسنده، به هر یك خط ایه نادانشیك قران كه سخن از

گوشت جویده! و غیره میگوید یك خربار از گزاره های دانشیك
را خودش
افزوده كه چنین بنگر برسد كه قران اینها گفته!!
در حالیكه در ایه ی دیگر،
زنان را كشتزار خوانده كه از خود
سهمی در بذر و جنین ندارند و تنها محل
كاستن بذر مرد ! میباشند!
كه كاملا ً با این ادعا های سایت قرانشانسی و
دانش، ناساز است!

اینها هم تازه به فرض درستی بازگردان، معجزه نیست،
چون
در ١۴۰۰ سال پیش مراحل جنینی برای بشر و حكیمان یونان
حتی در ٢۰۰۰
سال پیش روشن بود و بویژه چوپان ها و دامدار
ها، كه دام هارا میكستند و
جنین ها و بره های تودلی و .. را
میدیدند هم به این پله های گوناگون رویش
فتوس آگاهی داشتند.•



***

hessam.dev
05-28-2008
پیک 211

با سلام ،

دوستان برای آگاهی و بحث در مورد آیات ابتدایی سوره ی روم ، می توانند
به گفتمان « [url=http://www.zandiq.com/forum/showthread.php?t=829]معجزه قرآن، پیشبینی آینده در سوره روم (http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/ee/Earth-crust-cutaway-english.svg/800px-Earth-crust-cutaway-english.svg.png)» و مباحث مفصل
مطرح شده در آن مراجعه کنند .

با تشکّر
...


***

jooyandeh
05-28-2008
پیک 212


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/54.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=50291#post50291)




نویسنده، به هر یك خط ایه نادانشیك قران كه سخن از

گوشت جویده! و غیره میگوید یك خربار از گزاره های دانشیك
را
خودش افزوده كه چنین بنگر برسد كه قران اینها گفته!!
در حالیكه در
ایه ی دیگر، زنان را كشتزار خوانده كه از خود
سهمی در بذر و جنین
ندارند و تنها محل كاستن بذر مرد ! میباشند!
كه كاملا ً با این ادعا
های سایت قرانشانسی و دانش، ناساز است!


اینها هم تازه به فرض درستی بازگردان، معجزه نیست،
چون
در ١۴۰۰ سال پیش مراحل جنینی برای بشر و حكیمان یونان
حتی
در ٢۰۰۰ سال پیش روشن بود و بویژه چوپان ها و دامدار
ها، كه دام
هارا میكستند و جنین ها و بره های تودلی و .. را
میدیدند هم به این
پله های گوناگون رویش فتوس آگاهی داشتند.•
درود بر
شما،

درست است. من در این رابطه یک نوشته دارم. شاید به دردتان
بخورد:


از اشاره‏های "علمی" قرآن به مراحل تکامل ِ
جنین!
http://rowzeh.blogsky.com/?PostID=20

بدرود


***

kamran333
05-30-2008
پیک 213

مرسی بخاطر پاسخ
خوبتان
................................................. �ـنـس نـر و
مـاده در نـطـفـه مـرد.............................(قیامت
39)..........................................« و هـر دو جـفـت نـر و مـاده
را از او (از نطفه مرد) قرار داد»!....................سلول نطفه مرد (اسپرم)
چـنـانـکـه آیه مـطـرح کرده هـر دو جـنس نر و ماده را با خود دارد. جنس ماده
آنرا کروموزم X و نر آن را کروموزم Y نامیده اند. اگر جنس ماده آن با کروموزم
زن ترکیب شود جنین دخـتـر می شود و اگر جنس نـر آن با کروموزم زن ترکیب شود
جنین پسر می شود.....................................عـم � ترکیب نـطفه زن
و مرد در نیمه اول قرن نوزدهم کشف شد. و وجود نر و مادگی در نطفه مرد در
اواسط قرن بیستم کـشـف شـد. یعنی حـدوداً 1400 سال پـس از مـطـرح شـدنِ آن در
قـرآن. انـدازه کروموزم نیز 1 ششصدم میلیمتر است (یعنی میکروسکوپـی است).....


***

Mazdak Bamdad
06-01-2008
پیک 214


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/55.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=51068#post51068)


مرسی بخاطر پاسخ
خوبتان
................................................. �ـنـس
نـر و مـاده در نـطـفـه مـرد.............................(قیامت
39)..........................................« و هـر دو جـفـت نـر و
مـاده را از او (از نطفه مرد) قرار داد»!....................سلول نطفه
مرد (اسپرم) چـنـانـکـه آیه مـطـرح کرده هـر دو جـنس نر و ماده را با
خود دارد. جنس ماده آنرا کروموزم X و نر آن را کروموزم Y نامیده اند.
اگر جنس ماده آن با کروموزم زن ترکیب شود جنین دخـتـر می شود و اگر جنس
نـر آن با کروموزم زن ترکیب شود جنین پسر می
شود.....................................عـم � ترکیب نـطفه زن و مرد
در نیمه اول قرن نوزدهم کشف شد. و وجود نر و مادگی در نطفه مرد در
اواسط قرن بیستم کـشـف شـد. یعنی حـدوداً 1400 سال پـس از مـطـرح شـدنِ
آن در قـرآن. انـدازه کروموزم نیز 1 ششصدم میلیمتر است (یعنی
میکروسکوپـی است).....
سوره ی قیامت
۳۷ تا ۳۹
أَ لَمْ یَك نُطفَةً مِّن مَّنىٍّ یُمْنى (37)
ثمَّ كانَ
عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسوَّى (38)
فجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَینِ الذَّكَرَ وَ
الاُنثى (39)

بازگردان و تفسیر المیزان:



آیا در
اول ، قطره آب منى نبود؟ (37).
و پس از آن ، خون بسته و آنگاه (به این
صورت زیباى حیرت انگیز) آفریده و آراسته گردید (38).
پس آنگاه از او دو
صنف نر و ماده پدید آورد (39).

----

أَ لَمْ یَك نُطفَةً مِّن
مَّنىٍّ یُمْنى

اسم ((كان ))
ضمیرى است كه به انسان بر مى گردد، ((و امناء منى [size=1]))
تعدیل و تكمیل[/b] ، اندازه گیرى و سپس
صورتگریش كرد.
فجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَینِ الذَّكَرَ وَ
الاُنثى

یعنى از انسان دو صنف درست كرد، یكى نر و دیگرى ماده

title html (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200014.htm)
----


میبینیم كه باز سایت قرانشناسی، تقلب كرده، چون
این
آیات, این آگاهی های بدیهی را بازگو میكند كه همه آدمیان،
یعنی چه
جنس مؤنث و مذكر، از آب منی درست شده اند
و سخنی در باره ی این كه اسپرم،
دارای كروموزم
" مؤنث " یا " مذكر" است، ندارد. این شارلاتان ها،
با
سفسته ی پیوند آگاهی های كنونی به این ایات،
خواسته اند چنین وانمود كنند
كه در قران آگاهی
میكروسكوپی وجود دارد!!



http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/55.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=51068#post51068)


... جنس ماده آنرا کروموزم X و نر آن
را کروموزم Y نامیده اند. اگر جنس ماده آن با کروموزم زن ترکیب شود
جنین دخـتـر می شود و اگر جنس نـر آن با کروموزم زن [color=red]ترکیب شود ,,...



تازه اینجا سخن تنها از منی
مرد است و نه
تركیب منی با تخمك زن! كه میرساند كه الله
از نقش تخمك
زن در این روند ناآگاه بوده و سوادشدر تراز همان حكیمان یونان بوده
است!

تفسیر المیزان:



اسم
((كان )) ضمیرى است كه به
انسان بر مى گردد، ((و امناء منى [size=1]))اسم
به معناى ریختن آن در رحم است ، مى فرماید: مگر او
نطفه اى نبود از منى اى كه در رحمش مى
ریزند.[/quote]
برای آگاهی الله:
جنین/ نطفه بسته
=منی مرد [color=red]+ تخمك
زن!



***

kamran333
06-01-2008
[SIZE=1]پیک 215

در کتابی که تهیه خواهد شد به شناختگری دین مردم
فریب خواهیم پرداخت و تنها راه رهایی از ژاژه پرستی بالا رفتن سواد و آگاهی
مردم است.... به امید بهزیوی و بهکامی در ایران
عزیز.................................تـرک �یـب نـطـفـه زن و
مـرد......................(انسان 2).................................«ما هر
انسانی را از چکه در هم ذوب شده ای می آفرینیم. روی آن کار می کـنیم و
خصوصیات و صفات آنرا بارز می کنیم. بعـد آنرا شنوای بینا می
کنیم»!....................................... .......«الف و لام» در واژه
«الانسان» الف و لامِ اسـتـغـراق حـقـیـقـی است، این الـف و لام واژه خـود را
به تک تک نوع خود تعـمـیـم می دهـد. یعـنی الانـسـان بـه معـنی «کلّ انسانٍ»
به معنی «هـر فـردی، هـر انسانی، هر یک از انسانها» می شود. «مشج» به معنی:
در هـم ذوب شدن دو یا چند چـیـز مختلف است. و عبارت «نطفه امشاج» به معنی:
«چکه ذوب شده دو یا چند چیز باهم» می
باشد.......................................... نکات آیـه: 1ــ انسان از چکه
در هم ذوب شده درست می شود. 2ــ روی چکه در هم ذوب شده کار میشود و صـفات و
خصوصیات آن بارز می شود.3ــ انسان ابتدا شنوا و بعد بینا می
شود.......................................1ــ انسان از چکه در هم ذوب شده
درست می شود:حدودا 500 میلیون از سـلـولـهـای نطـفـه مـرد (اسـپرم) بـطرف محل
تخمدان زن می روند. بجز تعداد کمی از آنها که موفق می شوند در جای مناسبی در
مسیر تـخـمـدان قـرار بگـیـرنـد و تـا آمـدن تخـمک منتظر بمانند بقـیه از بین
می روند. بعد از بیرون جهـیـدن تخمک با آن وارد عـمل می شوند که وارد آن
شوند. وقـتی یکی از آنها موفـق می شـود تخـمـک را سـوراخ کرده و وارد آن
شـود، تخـمـک دیگر امکان ورود به بقیه را نمی دهد. وقـتی سـلـول نطـفـه مـرد
(اسپرم) وارد تخمک زن می شـود در هم ذوب و به هم ترکیب می شوند. عـمـل ترکیب
نطفـه زن و مـرد پـس از کـشـف تخـمکِ زن کـشـف شـد کـه در نـیـمه اول قــرن
نوزدهـم بود (یعنی بیش از 1300 سال پس از قـرآن)، آنـهـم بـه کـمـک
میکروسکوپ. .................................................. ..2ــ روی
چکه در هم ذوب شده کار می شود و صفات و خصوصیات آن بارز می شود:ابتلاء به
معـنی: "کار کردن همزمان با چند چیز در شئ برای درآوردن و بارز نـمـودن
صـفـات و ویـژگـیـهـای آن" است. کروموزمهای زن و مرد تمامی صفات و خصوصیات یک
انسان از قبیل رنگ، بلندی، وضعیت مو، وضعیت اسـتـخـوان بـنـدی و غـیـره را با
خود دارند کـه در رونـد شکـل گـیـری جنین رفـته رفته بارز می شود و پس از
تولد بروز آن تکـمـیل می شود............................................
......................3ــ انسان ابتدا شنوا و بعد بینا می شود:چنانکه قرآن
ابتدا شـنـوائی را می آورد و بعد بینائی، جنین ابتدا شنوا می شود و بعد بینا.
شـنوائی جـنـین می تواند از چهار تا پنج ماهگی آغاز بشود، و بسته به خوبی یا
بدی صـدا تأثـیر مثبت یا منفی روی آن بگـذارد. ولی بـیـنائی وی (یعنی توان
درک تصویر در وی) پس از تولد صورت می گیرد، هـر چند پیش از تولد نیز در برابر
نور عکس العمل نشان می دهد.


***

Mazdak Bamdad
06-02-2008
پیک 216

این كه معجزه ی دانشیك نیست. در آن زمان همه
میدانستند
كه بچه از منی و یا همان چكه !درست میشود. باقی داستان
را كه
بعنوان "نكات آیه"!! نام برده، از دانش كنونی گرفته و بهآن آیات
چسبانیده و در آن آیات نیست!

Mehrbod
12-20-2012, 02:08 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #25


***

kamran333
06-02-2008
پیک 217

با سپاس فراوان از آموزگار
گرامی................................پس گرفته شدنِ موادِ زائدِ جنین توسط
رحم................(رعد-8)..............................«خدا می داند هر
(مادر) بارداری چه بار دارد، و می داند رحمها چه چیزی می مکند و چه چیزی را
اضافه می کنند و هر چیزی پیش او اندازه ای
دارد»........................................ .......نکته آیه: رحمها
چیزهائی را از جنین می مکند و چیزهائی را به او می دهند، و هر چیزی نیز
اندازه مشخصی دارد:......................................... ..........رحم
(یا بعبارتی کیسه ای که جنین در آن بـسر می برد) به جنین مـواد غـذائی می
فـرسـتد و از همانجا نیز مواد برگشتی جـنـیـن را می گیرد. کُـرکها و پـرزهای
کوچک رحم (یعنی کیسه رحم) که در خون مادر غـوطـه می خورند هـمـه
مـولکـولـهـائـی کـه از انـدازه مـشـخـصی بـزرگـتـر هـسـتند را تصـفـیه می
کنند. و فقط کوچکترینهای عناصر حفاظتی بدن می توانند رد شوند و از طریق بند
ناف به جنین برسند..................................در زمان محمد انسان می
دانست که رحم مادر نوزاد را تغـذیه می کند، ولی اینکه جنین مـواد برگشتی نیز
دارد و رحم آنرا را پـس می گیرد، و یا ایـنـکـه پـرز هــای رحم مـولکـولـهای
بـزرگ را تصـفـیه می کـنـد طـبعاً کسی چیزی نمی دانسته و این عـلـوم مربوط به
علم عصر ما است. ..................


***

Mazdak Bamdad
06-02-2008
پیک 218

.(رعد-8)

وَ یَقُولُ الَّذِینَ
كَفَرُوا لَوْ لا أُنزِلَ عَلَیْهِ ءَایَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنت
مُنذِرٌ وَ لِكلِّ قَوْمٍ هَادٍ(7)
اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تحْمِلُ كلُّ
أُنثى وَ مَا تَغِیض الاَرْحَامُ وَ مَا تَزْدَادُ وَ كلُّ شىْءٍ عِندَهُ
بِمِقْدَارٍ(8)
عَلِمُ الْغَیْبِ وَ الشهَدَةِ الْكبِیرُ
الْمُتَعَالِ(9)
تفسیر المیزان:

كسانى كه كافر شدند گویند
چرا از پروردگارش آیتى به او نازل نمى شود، تو فقط بیم رسانى ، و هر گروهى را
رهبرى هست (7)
خدا مى داند كه هر موجود حامله اى چه بار دارد، و رحمها چه
كم و زیاد مى كنند، و همه چیز نزد او به اندازه است (8)
داناى غیب و شهود،
و بزرگ و متعال است .(9)


نخست اینكه میبینیم كه بازگردان ایه در سایتسارلاتانی
قران شناسی ، من درآوردی است.

:
((و غیض الماء - آب ناقص شد))،
((و ما تغیض الارحام - آنچه رحمها ناقص مى كند - یعنى
آنرا فاسد مى سازد، و بصورت آبى درمى آورد كه بزمین فرو میرود)) و كلمه ((غیضه ))
به معناى محلى است كه آب در آنجا بایستد و زمین آنرا ببلعد، و ((لیله غائضه )) به معناى شب ظلمانى است
.



این اشاره به این است كه گاه سقط جنین میشود
و
آب و خون و جنین از رحم به بیرون " میریزد" و یا گاه
دوقلو و چند قلو
بدنیا میایند.(تَزْدَادُ)


پس معنی كوتاه این آیه اینست كه خدا میداند كه
در زهدان
ها، پسر است یا دختر، سقط میشود
ویا نمیشود، یك بچه است و یا چند
قلوست.


پس میبینیم كه اینجا هم معجزه علمی وجود ندارد و این
ها را مردم آنزمان میدانسته اند.


***

kamran333
06-02-2008
پیک 219

سپاس فراوان و به امید آزادی
ایران........................................ ................چگـونگی
خـروج نـطـفـه زن و مـرد................(طارق
5-7)....................................« انـسـان می بـایـد ببیند از چـه
درست شـده ــ از آب جهـیـده ای درست شده ــ که از خروجی سفت و خروجیهای نرم
خارج می شود»!........................................ �کته آیه: آب جهیده
ای که انسان را درست می کند از خروجی سفت و خـروجیهای نرم خارج
میشود:..........................خروجی سفـت: خـروجی «سفت» که مفرد آمده و به
معـنی "یکی بودن" آن است، مربوط به خروجی تخمک " زن" است. چنانکه در تصویر می
بینیم تخمک زن یک خروجی بیشتر ندارد، و آن خروج از تخمـدان است (تصویر1).
خروجی تخمـدان نیز بسته است. وقـتی تخمک بخواهد بیرون بیاید به کناره جداره
خروجی تخمدان می رود. بعد در تخمدان فـشار ایجاد می شود و جداره تخمدان پاره
می شود و تخمک به بیرون جهش داده می شود (تصویر 2). تخمک زن در قـرن نوزدهـم
کشف شد........................خروجیهای نرم:خروجی های نرم که جمع آمده (یعنی
بیش از دوتا خروجی است، چون در عربی از سه ببالا جمع محسوب می شود) مربوط به
خروجی های نطفه مرد است....................درون بیضه کانالهای خرطومی
(مارپیچی) زیادی وجود دارد که طول آنها روی همدیگر به چند صد متر می رسد. در
آنجا پیوسته سلولهای خاصی تقـسیم می شوند که در هـر روز میلیونها کروموزوم
تولید می کنند. و در کانال خرطومی سراسری پشت بیضه کروموزمها از اطلاعات
توارثی شارژ میشوند. بعد از طـریق مجـرای منی که نیم متر طول دارد پـس از دور
زدن مثانه به درون غـده زیر مثانه رفـته و پس از طی قـسمتی از آن در آنجا در
مجرای ادرار جاری می شوند. علت جهش آن نیز انبساط ماهیچه های قوی
است.....................چنانکه در تصویر می بینیم نطفه مرد بیش از یک خروجی
دارد و هـمه آنها نیز نرم می باشند (یعنی جلو آن مانعی وجود ندارد که مانند
درِ خروجی تخمدان زن بخواهد بترکد یا پاره شود).......................


***

Mazdak Bamdad
06-03-2008
پیک 220

(طارق 5-7)
فَلْیَنظرِ الانسنُ مِمَّ
خُلِقَ(5)
خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ(6)
یخْرُجُ مِن بَینِ الصلْبِ وَ
الترَائبِ(7)

بازگردان و تفسیر المیزان:
انسان باید نگاه
كند كه از چه چیز آفریده شده است (5).
از آبى جهنده آفریده شده (6).
كه
از ما بین استخوانهاى پشت و استخوانهاى سینه بیرون مى آید (7).http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200031.htm#link291
----


پس میبینیم كه در بازگردان تقلب كرده و " خروجیهای
سفت
و نرم "!! را ابداع كرده اند كه یك جوری این مزخرفاترا، دانشیك
بنمایانند!


از توضیح خروجی سفت! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/56.gifبه
بعد هم ، یافته های دانش
را با بافته های قران ملات كرده و چنین سخنانی در
قراننیست!

تفسیر المیزان:

استدلال بر قدرت خدا بر احیاء اموات به خلقت انسان از آبى
جهنده كه از بینبه
بعد هم ، یافته های دانش[size=1]((صلب))
و ((ترائب ))http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/56.gifبه
بعد هم ، یافته های دانش[BR] خارج مى
شود

خُلِقَ مِن مَّاءٍ
دَافِقٍ


آبى را كه با سرعت و فشار
جریان داشته باشد آب دافق گویند، كه در اینجا منظور نطفه آدمى است ، كه با
فشار از پشت پدر به رحم مادر منتقل مى شود، و این جمله جواب از استفهامى
تقدیرى است كه جمله ((مم خلق )) آن
را مى فهماند (و آن همین است كه بعد از اندیشیدن ، از خود مى پرسد من از چه
خلق شده ام ؟ جوابش هم جمله مورد بحث است كه مى فرماید از آبى جهنده
).

یخْرُجُ مِن بَینِ الصلْبِ وَ
الترَائبِ


كلمه ((صلب )) به معناى پشت ، و كلمه ((ترائب
)) جمع ((تریبه )) است كه به معناى استخوان سفید است
مفسرین در توجیه این آیه اختلافى عجیب به راه انداخته اند، و
ظاهرا منظور از جمله ((بین الصلب و الترائب )) این است كه : [b]منى از نقطه محصورى از بدن خارج مى شود
كه آن نقطه بین استخوانهاى پشت و استخوانهاى سینه قرار دارد.
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200032.htm
---


اینجا هم میبینیم كه اصولا ً زن مطرح نیست و خواستگاه
آب
منی مرد مطرح است كه در قران، همساز با نگر
پزشكان یونان كهن و پزشكی رایج
زمان، كه تا كنون
هم عوام بدان باور دارند، همان كمر است. یعنی منی
را
همان آب كمر (كمرگاه) مرد میدانسته اند.
كه باز اینهم خود مزخرف بودن و
جعلی بودن قرانپلید تازی و شارلاتانیسم محمد زنباره را
میرساند.



نكته ی دیگر كه بیسوادی نویسنده را میرساند این استكه
تخمك های زنان با فشار ! از تخمدان بیرون نمیجهند!:
تخمدانها دو عدد هستند
که یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ قرار میگیرند. تخمدانها تخم مرغی شکل
هستند و حاوی هزاران تخمک هستند که بعد از بلوغو شروع قاعدگی، هر ماه یک
تخمک آزاد میکنند. این تخمک از طریق لولههای فالوپ به سمت رحم حرکت
میکند. در صورتیکه در این مسیر با اسپرم مردانه برخورد کند تخم تشکیل میشود
که میتواند باعث حاملگی و تولید جنین شود، در غیر اینصورت تخمک به همراه
بافتهای رحمی در هنگام خونریزی قاعدگی از بدن خارج میشود.
http://www.pezeshk.us/cms/wp-content/themes/typoxp-reloaded-091-fa/img/checkmark.gif
دستگاه تولید مثل در
دختران ، کارکرد آن و مشکلاتی که می تواند برای آن پیش بیاید( مرجع کامل
اطلاعات ) (http://www.pezeshk.us/?p=6852)

http://www.pezeshk.us/ads/adclick.php?bannerid=7&zoneid=1&source=&dest=http%3A%2F%2Fwww.pezeshk.us%2F"http://www.pezeshk.us/banners/pezeshk2.gif[/url http://www.pezeshk.us/ads/adlog.php?bannerid=7&clientid=2&zoneid=1&source=&block=0&capping=0&cb=654979add2000fb430b9409ee26a3d64

http://www.pezeshk.us/?p=6852



***

kamran333
06-03-2008
پیک 221

با سپاس بسیار بسیار
فراوان.................تقسیم سلولها و به تعادل رسیدن
آنها.....................(انفطار 6-8)..............................«ای
انسان! چه چیزی جای آفریدگار خود که در نهایت خوبی است چشم ترا گرفته؟!
آفـریـدگـاری کـه تو را آفرید، مدت کوتاهی بـعـد ترا به اندازه های مساوی
تقسیم نمود، و مدت کوتاهی بعد ترا به تعادل رسانید ــــ در هر شکلی که خواسته
بود ترا رفته رفته شکل داد»........................................ح ـرف«
ف» حرف عـطف برای ترتیب و تعـقـیب است. یعنی انجام کاری را بلافاصله یا با
فاصله کوتاهی پس از انجام کار دپگری بیان می کند. (مدت زمان فاصله بستگی به
کلِ زمانِ مقوله مورد بحث دارد). و جمله به این معنی میشود که «تسویه» در مدت
کوتاهی پس از «خلـق» صورت می گیرد و «تعدیل (تعادل)» پس از تسویه صورت
میگـیرد.............................نکا � آیه: 1ــ انسان ابتدا آفریده می
شود. 2ـــ انسان مدت کوتاهی پس از آفرینش به اندازه های مساوی تقسیم می شود.
3ـــ انسان مدت کوتاهی پس از تقسیم شدن به تعادل رسانده می شود. 4ـــ انسان
پس از به توازن رسیدن آغاز به شکل گرفتن بشکلی که از پیش خواسته شده (از پیش
تعـیین شده) می کند..................................1ــ انسان ابتدا آفریده
می شود:وقـتـی سـلـول نطـفـه مرد ( اسـپـرم) وارد تخمک زن می شود و در هـم
ذوب و با هم ترکیب می شوند در آن زمـان انـسـان بعــنـوان یک هـویت و فـردیت
و اینکه چه ویژگیها و خصوصیات فـیزیکی خواهد داشت، آفـریده می
شود.....................2ـــ انسان مدت کوتاهی پس از آفرینش به اندازه های
مساوی تقسیم می شود:چنانکه آیه می گوید:انسان ساعـاتی پس از آفـریـنش (یعنی
ساعاتی پس از ذوب شدن هسته های سلولی اسپرم و تخمک که در آنوقت انسان بعنوان
یک هویت، یک ماهیت و یک فرد آفریده میشود، که در اولـین شـبانه روز صـورت
میگیرد)، اولین تقـسـیم سلولی صورت می گیرد. از آن به بعـد هـر 12 تا 15 ساعت
سـلـولـهـا تـقـسـیـم می شـونـد. در ضـمـن 3 تا 4 شبانه روزی که تخم در مسیر
رفـتن بطرف رحم است، ابتدا به دو قسمت مساوی تقـسیم می شـود، بعد به چهار
قسمت، بعد به هشت قسمت، بعد به شانزده قسمت، و بعد به سی و دو قسمت. بعد
سلولها (یعنی آن 32 سلول) به دو دسته مـسـاوی تقـسـیـم می شوند و خود را
بکناری می کشند.....................................3ــ ـ انسان مدت کوتاهی
پس از تقسیم شدن به تعادل رسانده می شود:در اولـیـن سـلـول (یعـنی: سـلـول
تخـمک زن که اسپرم وارد آن می شود و در هم ذوب می شوند)، مواد غـذائی مـوجود
در سـیتوپلاسم (که دور هـسته را گرفـته) بیش از میزان مورد نیاز هسته آن سلول
است. بمیزانیکه سلولها رفـته رفـته تـقـسیم می شوند مـتعاقـب آن نسبتِ زیادی
ِمواد غـذائیِ موجود در سـیتوپلاسمها نسبت بـه مـیزان مورد نیاز سلول نیز
رفـته رفـته کم و کمتر می شود. تا اینکه وقـتی تـقـسـیم آنها تمام می شود (به
32 سلول می رسند) این نسبت به تـعـادل می رسد. یعنی پـس از ایـنکـه 16 سـلـول
آخر به 32 سـلـول تـقـسـیـم شـدنـد نـسبت مواد غذائی موجود در سـیتوپلاسمِ
هـر سـلـولی مساوی می شـود بـا مـیزان نیاز هـسـتـه آن سلول. و به این شکل
انسان (که در آن نقـطه هـمان سلولهاست) به تعـادل می
رسد.............................4ـــ انسان پس از تـعـادل یافـتن آغـاز به
شکل گرفتن به شکلی که از پیش خواسته شده است (از پیش تعیین شده است) می
کند:پس از اینکه تقسیم سلولی تمام می شود و میزان مواد غـذائی موجود در
سـیـتوپلاسمهای سلولها نیز معادل نیاز هسته های آنها می شود، شکل گیری جنین
آغاز می شود. شکل و شمایل جنین و سایر خصوصـیات فـیـزیـکـی آن نـیـز
هـمانگونه که آیه آنرا مطرح می کند پـیـش از ایـنـکه جنین شکل بگیرد وجود
دارد، که انسان آنها را بصورت اطلاعاتی که بصورت کد در خلایای توارثی ضبط شده
درک و تصور می کند...................................


***

mikh
06-05-2008
پیک 222

این بخشی از نامه ی عبد العلی بازرگان به دکتر
سروش است.لطف کنید و نظرات خود را در این مورد مطرح کنید.به نظر می رسد این
مورد اساسی ترین ادعا در الهی بودن قرآن است.علوم دقیقه نظم فعلی قرآن را
اثبات می كند. آیا جای یك یك سوره ها و آیات به دستور خدا و زیر نظر خاص
پیامبر تعیین شده و قطعیت یافته و به همان ترتیبی كه الان در دست ماست تقدس
ماورائی دارد، یا بر مبنای دخالت نظر و اجتهاد اصحاب شكل گرفته است؟اگر در
گذشته های دور با فلسفه و كلام و عرفان و ادبیات ، رسیدن به حقیقتِ وحیانی
بودن كامل قرآن ، مشكل و محال می نمود، امروز از طریق علوم دقیقه ، بخصوص
ریاضیات و آمار و به كمك كامپیوتر و ابزار الكترونیكی ، به نتایجی می توان
رسید كه با كنكاش هایِ قابلِ چون و چرایِ عقل نظری ، تفاوت اساسی دارد. در
اینجا دیگر ذوق و سلیقه دخالتی ندارد و ارقام و اعدادِ قطعی ، منصفان را
مجبور به تسلیم می كند.ملاحظات « رشاد خلیفه » محقق مصری ، در كشف كد ریاضی
قرآن ( هرچند بعد ها ادعاهای باطلی كرد و برخی یافته هایش جای چون و چرا دارد
) حقایق غیر قابل انكاری را آشكار ساخت. مضرب مشترك بودن عدد ۱۹ در ۲۹ سوره
ای كه با حروف مقطعه آغاز می شوند ، و صدها شاهد آماری برای اثبات این نكته و
نكات ریاضی فراوانی كه توسط او یا شاگردانش مطرح گردید ( از جمله روابط بسیار
حیرت آوری كه اعداد ۷ و ۹ و ۴۰ و . . . در قرآن دارند) نشان داد كه حتی یك
كلمه را نمی توان در قران جا به جا كرد ، چه آنكه خواسته باشیم اجتهاد اصحاب
را در ترتیب فعلی قرآن دخیل بدانیم.تحقیقات فوق در ایران نیز از جمله توسط
آقای دكتر سید محمد فاطمی استاد فیزیك دانشگاه تهران پیگیری و تكمیل گردید و
در سال ۱۳۷۲ در مجموعه ای به نام « آیت كبری » همراه با دهها جدول و نمودار
با صدها رابطه شگفت آور ریاضی عرضه گردید.نویسنده دیگر مصری « عبدالرزاق نوفل
» در كتاب « معجزات عددی قرآن » به حدود ۱۵۰ رابطه یا تساوی عددی در قرآن
اشاره كرده همچون تساوی واژه های متضاد : دنیا و آخرت ، صبر و شكر ، زن و
مرد، شیطان و فرشته و . . . همچنین تكرار ۳۶۵ بار كلمه یوم ( مساوی تعداد
روزهای سال ) ، ۱۲ بار كلمه شهر ( تعداد ماه های سال ) و . . . روشنگر این
حقیقت اند. كتاب « سیر تحول قرآن » [24] كه از زاویه و با متدی دیگر در
جستجوی كشف ترتیب نزول آیات سوره های قرآن بوده ، بدون پیش داوری و فرضیه
ذهنی قبلی و تحمیل تئوری و تمایلات اعتقادى، به نتایجی رسیده است كه نشان می
دهد تعداد كلمات و آیات نازل شده در ظرف ذهن پیامبر ، در تمامی بیست و سه سال
رسالت ، چه آن زمان كه پیامبر فقط خدیجه ( س ) و علی ( ع ) را در كنار داشت و
مذهبش مخفی بود، چه آن زمان كه دعوتش علنی گشت و اسلام شبه جزیره را فرا گرفت
و هر ماه در جنگ و جریانی اجتماعی بود و مناسباتی با دنیای آن روز پیدا كرد ،
در همه حال ثابت و یكنواخت و « كیلی » ثابت ! داشته است ، این سخن یعنی
استقلال وحی از تجربه درونی و بیرونی پیامبر !


***

raypoz
06-05-2008
پیک 223


[url=http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=51593#post51593]http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/55.gif (http://www.pezeshk.us/banners/pezeshk2.gif)


این بخشی از نامه ی عبد العلی بازرگان
به دکتر سروش است.لطف کنید و نظرات خود را در این مورد مطرح کنید.به
نظر می رسد این مورد اساسی ترین ادعا در الهی بودن قرآن است.علوم دقیقه
نظم فعلی قرآن را اثبات می كند. آیا جای یك یك سوره ها و آیات به دستور
خدا و زیر نظر خاص پیامبر تعیین شده و قطعیت یافته و به همان ترتیبی كه
الان در دست ماست تقدس ماورائی دارد، یا بر مبنای دخالت نظر و اجتهاد
اصحاب شكل گرفته است؟اگر در گذشته های دور با فلسفه و كلام و عرفان و
ادبیات ، رسیدن به حقیقتِ وحیانی بودن كامل قرآن ، مشكل و محال می
نمود، امروز از طریق علوم دقیقه ، بخصوص ریاضیات و آمار و به كمك
كامپیوتر و ابزار الكترونیكی ، به نتایجی می توان رسید كه با كنكاش
هایِ قابلِ چون و چرایِ عقل نظری ، تفاوت اساسی دارد. در اینجا دیگر
ذوق و سلیقه دخالتی ندارد و ارقام و اعدادِ قطعی ، منصفان را مجبور به
تسلیم می كند.ملاحظات « رشاد خلیفه » محقق مصری ، در كشف كد ریاضی قرآن
( هرچند بعد ها ادعاهای باطلی كرد و برخی یافته هایش جای چون و چرا
دارد ) حقایق غیر قابل انكاری را آشكار ساخت. مضرب مشترك بودن عدد ۱۹
در ۲۹ سوره ای كه با حروف مقطعه آغاز می شوند ، و صدها شاهد آماری برای
اثبات این نكته و نكات ریاضی فراوانی كه توسط او یا شاگردانش مطرح
گردید ( از جمله روابط بسیار حیرت آوری كه اعداد ۷ و ۹ و ۴۰ و . . . در
قرآن دارند) نشان داد كه حتی یك كلمه را نمی توان در قران جا به جا كرد
، چه آنكه خواسته باشیم اجتهاد اصحاب را در ترتیب فعلی قرآن دخیل
بدانیم.تحقیقات فوق در ایران نیز از جمله توسط آقای دكتر سید محمد
فاطمی استاد فیزیك دانشگاه تهران پیگیری و تكمیل گردید و در سال ۱۳۷۲
در مجموعه ای به نام « آیت كبری » همراه با دهها جدول و نمودار با صدها
رابطه شگفت آور ریاضی عرضه گردید.نویسنده دیگر مصری « عبدالرزاق نوفل »
در كتاب « معجزات عددی قرآن » به حدود ۱۵۰ رابطه یا تساوی عددی در قرآن
اشاره كرده همچون تساوی واژه های متضاد : دنیا و آخرت ، صبر و شكر ، زن
و مرد، شیطان و فرشته و . . . همچنین تكرار ۳۶۵ بار كلمه یوم ( مساوی
تعداد روزهای سال ) ، ۱۲ بار كلمه شهر ( تعداد ماه های سال ) و . . .
روشنگر این حقیقت اند. كتاب « سیر تحول قرآن » [24] كه از زاویه و با
متدی دیگر در جستجوی كشف ترتیب نزول آیات سوره های قرآن بوده ، بدون
پیش داوری و فرضیه ذهنی قبلی و تحمیل تئوری و تمایلات اعتقادى، به
نتایجی رسیده است كه نشان می دهد تعداد كلمات و آیات نازل شده در ظرف
ذهن پیامبر ، در تمامی بیست و سه سال رسالت ، چه آن زمان كه پیامبر فقط
خدیجه ( س ) و علی ( ع ) را در كنار داشت و مذهبش مخفی بود، چه آن زمان
كه دعوتش علنی گشت و اسلام شبه جزیره را فرا گرفت و هر ماه در جنگ و
جریانی اجتماعی بود و مناسباتی با دنیای آن روز پیدا كرد ، در همه حال
ثابت و یكنواخت و « كیلی » ثابت ! داشته است ، این سخن یعنی استقلال
وحی از تجربه درونی و بیرونی پیامبر
!
اگر فرض کنیم تمام موارد گفته شده
صحیح باشد ودر قرآن یک نظم ریاضی هم وجود داشته باشد ،چیزی از اصل قضیه کم
نمی کند.(در حالیکه فکر می کنم برای خود رشاد خلیفه هم مشکل ایجاد شده بود
ومی خواست برای اینکه نظم دلخواهش ایجاد شود آیاتی را کم وزیاد
کند).

اولا" قرار دادن نظم ریاضی از نظر عقلی محال نیست ومعجزه محسوب
نمی شود ،چون یک فرد عادی هم می تواند به راحتی با یک کتاب اینکار را انجام
دهد.مثلا" بعد از اتمام کتاب با اضافه کردن فقط یک صفحه و گذاشتن وقت برای
این صفحه خاص کتاب را به صورت دلخواه تنظیم کند.

دوم اینکه اگر هم
اینکار بصورت سحرآمیز ومعجزه آسایی انجام شده باشد واز یک موجود ناشناس
(مثلا" می تواند یک موجود فضایی هوشمند باشد)بر محمد الهام شده باشد باز دلیل
بر عالم مطلق یا خیر مطلق یا قادر مطلق بودن وبطور کلی خدا بودن بمعنای تعریف
شده در قرآن نیست.ومثلا" می تواند از طریق یک موجود شرور این محاسبات انجام
شده باشد.

سوم اینکه معجزه قرآن در اعداد وارقام وربط آنها با هم نمی
تواند باشد ،چون برای اقوام گذشته که بر فرض با این ارتباطات عددی آشنا نبوده
اند قابل فهم نبوده است ،پس الله برای اثبات حقانیت خود نیاز به عدد ورقم
ندارد وباید در مفهوم آیات معجزات خودش را نشان می داده که متاسفانه اپسیلونی
در این زمینه از خودش لیاقت و حتی هوش سطحی نیز نشان نداده ودر آنجایی که
باید معجزه می کرده انواع واقسام تناقضات ،کوته نظری ها و نادانیها و... بروز
داده که به ارتباطات اعداد وارقام نیز این معضل حل نمی شود.در بهترین حالت می
توان الله را یک ریاضی دان متوسط دانست در سطح تالس وفیثاغورث.

چهارم
ومهمتر از همه اینکه اگر منطقا" یک اشکال در قرآن یافت شود با توجه به ادعای
مطلق بودنش این کتاب باطل است و دیگر اگر قرآن اسب را هم به اژدها تبدیل کند
تفاوتی در ابطالش نخواهد داشت.

پس برای کسی که از لحاظ منطقی این کتاب
را فاسد وباطل یافته است،حتی اگر خدا هم برای او نازل شود وبگوید این کتاب
کار من بوده است ،تغییری در اراده واندیشه آن انسان منطقی نخواهد گذاشت ،مگر
اینکه خداهه بنشیند وجواب سوالات منطقی فرد یاد شده را بدهد که از چنین خدای
کله شق و مدعی هم چنین کاری بعید است .


***

Mazdak Bamdad
06-05-2008
پیک 224


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/57.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=51524#post51524)


با سپاس بسیار بسیار
فراوان.................تقسیم سلولها و به تعادل رسیدن
آنها.....................(انفطار
6-8)..............................«ای انسان! چه چیزی جای آفریدگار
خود که در نهایت خوبی است چشم ترا گرفته؟! آفـریـدگـاری کـه تو را
آفرید، مدت کوتاهی بـعـد ترا به اندازه های مساوی تقسیم نمود، و مدت
کوتاهی بعد ترا به تعادل رسانید ــــ در هر شکلی که خواسته بود ترا
رفته رفته شکل داد»........................................ح ـرف« ف»
حرف عـطف برای ترتیب و تعـقـیب است. یعنی انجام کاری را بلافاصله یا با
فاصله کوتاهی پس از انجام کار دپگری بیان می کند. (مدت زمان فاصله
بستگی به کلِ زمانِ مقوله مورد بحث دارد). و جمله به این معنی میشود که
«تسویه» در مدت کوتاهی پس از «خلـق» صورت می گیرد و «تعدیل (تعادل)» پس
از تسویه صورت میگـیرد.............................نکا � آیه: 1ــ
انسان ابتدا آفریده می شود. 2ـــ انسان مدت کوتاهی پس از آفرینش به
اندازه های مساوی تقسیم می شود. 3ـــ انسان مدت کوتاهی پس از تقسیم شدن
به تعادل رسانده می شود. 4ـــ انسان پس از به توازن رسیدن آغاز به شکل
گرفتن بشکلی که از پیش خواسته شده (از پیش تعـیین شده) می
کند.............
انفطار
6-8)
یَأَیهَا الانسنُ مَا غَرَّك بِرَبِّك الْكرِیمِ(6)
الَّذِى
خَلَقَك فَسوَّاك فَعَدَلَك (7)
بازگردان و تفسیر المیزان:
اى
انسان چیست كه تو را به پروردگار كریمت مغرور كرده است ؟
(6).



ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه
365

پروردگارى كه تو را آفریده و پرداخته و تناسب داده
(7).
و به هر صورتى كه خواسته تركیب كرده است (8).

برقرارى عدالت بین اعضاء و قواى انسان یكى از
موارد تدبیر الهى
(([size=4]الذى خلقك فسویك فعدلك [FONT
size=1])) - این جمله ربوبیت توام با كرم خدا را بیان مى
كند و مى فرماید: یكى از موارد تدبیر او این است كه : انسان را با همه اجزاى
وجودش خلق كرد، و سپس به تسویه اش پرداخته ، هر عضو او را در جاى مناسبش كه
حكمت اقتضاى آن را دارد قرار داد، و سپس به عدل بندى او پرداخته ، بعضى از
اعضا و قوایش را با بعضى دیگر معادل قرار داد، و بین آنها توازن و تعادل
برقرار كرد، كه مى بینیم هیچ عضوى از اعضاى او از معادلش قوى تر و سنگین تر
نیست ، در نتیجه اگر یكى از اعضایش نتوانست كار او را انجام دهد عضوى دیگر
برایش قرار داده تا آن كار را انجام دهد، مثلا خوردن كه با لقمه انجام مى شود
كار دهان است ، و چون دهان خودش نمى تواند لقمه را پاره و خرد كند این كار را
با دندانهایى مختلف انجام مى دهد، و چون نیازمند است لقمه را زیر دندانها
بدهد، و از این سو به آن سو ببرد، خداى تعالى این كار را به عهده زبان گذاشت
، و چون دهان در گرفتن لقمه احتیاج به آلتى داشت كه لقمه را گرفته در آن قرار
دهد، این كار را به عهده دست ها نهاد، دست هم احتیاج به كف و كف دست هم
احتیاج به انگشتان - با آن منافع مختلفش - داشت ، و انگشتان هم احتیاج به بند
داشت و از سوى دیگر دست هم بخاطر اینكه همه جا دراز نمى شود، احتیاج داشت كه
از جایى به جایى دیگر منتقل شود، و لذا خدا براى آدمى پا قرار داد، و روى
همین حساب معادله را در اعمال سایر اعضاء و قوا كه هزاران هزار و بلكه از حد
شمار بیرون است برقرار ساخت ، و همه اینها مظاهرى از تدبیر خداى تعالى است
،
----http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/57.gif


میبینیم كه در این آیات هیچ معجزه ی دانشیك نه هست!
این
" فسواك" هم به معنی پرداختن و ساختن است و به
تقسیم سلول بطور مساوی !
پیوندی ندارد ( ترفند شارلاتان های اسلامی)
در متن دینی روشن است كه خدا
آدم را ساخته و پرداخته!
كه چه ؟
این دیگر سخنان كه از سلول و غیره
سخن گفته، به این
آیات بسته است و مكانیسم دانشیك رویش آدمی ( و
جانوران)
را كه اكنون میدانیم، بسادگی به دُم این آیات چسبانیده
كه
خواننده گمان كند كه آیه از سلول هم سخن گفته!!

از دید دانشیك
تازه ، این سخنان سایت قرانشناسی و هم
تفسیر المیزان پوچ است، چون انسان
را كسی نیافریده و
اندام های او هم در درازای تكامل ، به اینگونه متناسب

زندگی اش شده اند، یعنی شل و كور ها مرده اند !

تازه در دوران
جنینی هم آدم آفریده نمیشود ( آنهم با
همه اندام هایش، بلكه از یاخته های
جنینی كه همه
فن حریف هستند، گاه استخوان و گاه ماهیچه و گاه
عصب و
بدینگونه، كم كم همه ی اندام ها در چند ماه
بارداری پدید میایند و از آغاز
نطفه در آن نبوده اند!•



***

kamran333
06-05-2008
[SIZE=1]پیک 225

مرسی از پاسخ خوب مرد
خردمند...................................... ........شنوائی در یک نقطه و
بینائی در چند نقطه از مغز...........(سجده
9)..................................« و برای شما شنوائی و بینائیها درست
کرد».......................................... ........نکته آیه: واژه
سَمْع (شنوائی) در آیه مفرد است ولی واژه اَبصار (بینائی) جمع. چرا؟ مـفـرد
بـودن سَـمْـع به این معنی است که شـنـوائی فـقـط یکی است. واقعیت هم همین
است. شنوائی در مغـز فـقـط یکی است (یعنی: یک چیز و در یکجا است). محل آن زیر
قسمت آبی رنگ تصویر است. به این خاطـر «سَـمْـعْ »هـمیـشـه در قـرآن مـفـرد
آمده است. ( ضمن اینکه واژه سَمْعْ در زبان عربی جمع دارد. جمع آن
«اَسْـمـاعْ و اَسْـمُـع» است)...........................................
.........و عـلـت اینکه اَبصار (بـیـنـائـیـهـا) جمع آمده این است که محل
بینائی در مـغـز در بیش از دو نقـطه است، (در زبان عربی از سه ببالا جمع
محسوب می شود). به این خاطر قرآن آنرا جمع بسته است. بینائی بخشهای ویژه درک
رنـگ، درک بُعـد و درک تـصـویـر دارد کـه جدا از هم هستند ولی در ارتباط
دائمی با هم هستند و با هم کار می کنند.
..................................................
.......................نکته دیگر آیه این نیز هست کـه "شـنـوائی" و
"بـیـنـائیِ" انسان در گوشها و چشمهای وی نیستند، چنانکه انسان در گذشته چنین
تصور می کرد............................................ .......

Mehrbod
12-20-2012, 02:08 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #26


***

Mazdak Bamdad
06-06-2008
پیک 226

سجده 9)
ثُمَّ سوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ
مِن رُّوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السمْعَ وَ الاَبْصرَ وَ الاَفْئِدَةَ
قَلِیلاً مَّا تَشكُرُونَ(9)
بازگردان و تفسیر المیزان:
آنگاه
وى را پرداخت ، و از روح خویش در او بدمید، و براى شما گوش و دیدگان و دلها[/size] آفرید، اما شما چه كم سپاس مى
دارید! (9)

در این جمله به نعمت ادراكهاى حسى ، یعنى
[color=red]چشم و گوش ، و ادراكهاى فكرى یعنى قلب منت نهاده است
، كه هم ادراكهاى جزئى و خیالى را شامل مى شود، و هم كلى و عقلى
را


ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه
375

((قلیلا ما تشكرون (( - یعنى شكر مى گزارید، اما بسیار اندك ، و این خود اعتراضى
است كه به جاى توبیخ و سرزنش به كار رفته ، بعضى از مفسرین گفته اند: جمله
حالیه است ، و معناى آن این است كه خدا براى شما چشم و گوش قرار داد، در حالى
كه شما كم شكر مى گزارید و به هر حال چه به گفته ما و چه به گفته آن مفسر،
آیه شریفه در سیاق گلایه و توبیخ است ، و مى خواهد بدین وسیله مردم را به شكر
وابدارد

----


مینیبیم كه اینجا هم از مراكز مغزی ! سخنی در میان
نیست
و منظور قران همان گوش و چشم است ، تازه یك غلط
هم دارد و آن
اینكه " دل" جای اندیشه و خرد و حس
نمیباشد و این باور نادرست حكیمان
یونان بوده كه به
قران و به زبان های گوناگون راه یافته و برای
همینمیگوییم : دلم گواهی میدهد كه خبری شده !!


مراكز مغزی در نگاره ی زیر روشن شده اند و این
نگاره هم
، تنها یك نیمگوی مغزی را نشان میدهد
یعنی هر كدام این مركز ها، در دو سوی
مغز ،
بگونه ای همسنج ( قرینه) هستند و بر این پایه،مركز شنوایی هم
نمیتواند تنها یك جا بوده باشد.

Patient Portal & Healthcare Communications | Intuit Health (http://www.medem.com/MEDEM/images/ama/ama_brain_stroke_lev20_thebraineffectsstroke_01.gi f)


سایت قران شناسی اینجا هم كلك زده و نگاره ی
تنها یك
نیمگوی مغز را اورده كه گویی مركز شنوایی تنها یكی است !
http://www.koranshenasi.com/t-ketab/badane-ensan/jaye-shenevai-dar-maghz.JPG


***

kamran333
06-06-2008
پیک 227

مرسی از این که در مورد نگاره هم صحبت می فرمایید
که به جالب تر شدن کتاب کمک می کند و بچه مسلمان ها را آگاه تر به این اشعار
تازی خواهد کرد تا به این جفنگیات بالایش(افتخار)
نکنند...........................بخش جلو مغز دروغ می گوید و اشتباه می
کند....................................(علق
13-16)...............................« در مورد آنکه تکذیب می کند و روی می
گرداند چه فکر می کنی؟ آیا او نمی داند که خدا می بیند؟ اگر دست برندارد جلو
سر او را می گیریم. جلو سری که "دروغ می گوید" و "اشتباه می
کند"»......................................... ..........بخـش جـلـوئـی
مـغـز فـکـر مـی کـنـد، بـرنـامـه ریـزی مـی کـنـد، تحـلـیـل می کـنـد،
تـصـمـیم میگیرد، "دروغ می گوید" و "اشـتـبـاه می کـنـد". همینطور مرکز
عـاطـفـه و احتیاط یا بی عاطفگی وبی احتیاطی فرد نسبت به آنچه رخ می دهد نیز
در همین بخش از مغز ریشه دارد.
.............................................هـ �ینطور بخش جلو مغز است که
به بخشی از مغز که ترس را احساس می کند سیگنال می فرستد که از ترس بکاهد.
(مرکز ترس، ترس را احساس می کند ولی بخش جلو مـغـز است که تعیین می کند که
انسان بترسد). ...................................


***

K.K.K.K
06-06-2008
پیک 228


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/57.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=51656#post51656)



مینیبیم كه اینجا هم از مراكز مغزی ! سخنی در میان
نیست
و منظور قران همان گوش و چشم است ، تازه یك غلط
هم دارد و
آن اینكه " دل" جای اندیشه و خرد و حس
نمیباشد و این باور نادرست
حكیمان یونان بوده كه به
قران و به زبان های گوناگون راه یافته و
برای همینمیگوییم : دلم گواهی میدهد كه خبری شده
!!
بیخود نیست لقب کور دل خیلی برازنده
کسایی مثل شماست (البته مطمئن هستم که اصلا به شما برنخواهد خورد چونکه از
نظر شما دل هیچ نقشی در فهم و درک و این جور چیزا نداره)

قربون وجودت
اگر فقط چند ثانیه ناقابل به رویاهایی که می بینی فکر کنی می فهمی که مغز فقط
یک واسطه است و این دل (حقیقت وجود آدمی یا روح) است که محل ادراک است
همانطور که چشم و گوش و سایر حواس ابزاری بیش نیستند.

در ضمن اکثر رد
های شما در این تاپیک مغالطه محض هستند مطلب را از کسی و ترجمه را از المیزان
می گیری و اینطور القا می کنی که فهم و ترجمه علامه طباطبایی (ره) عین قرآن
است پس حرف این آقا باطل است.
انصاف را در بحثهایتان رعایت کنید.


***

pole
06-06-2008
پیک 229


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/57.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=51678#post51678)


این دل (حقیقت وجود آدمی یا روح) است
که محل ادراک است
.
معنای دقیق و
علمی دل را هم از منظر یک مسلمان شنیدیم
دل=روح
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما بالاخره نفهمیدیم این دل کجاست .. بعضی ها میگن دلم درد
میکنه =شکم
بعضی ها هم میگن دلم برات تنگ شده=قلب
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


***

K.K.K.K
06-06-2008
پیک 230


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/57.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=51685#post51685)


بعضی ها هم میگن دلم برات تنگ شده=
قلب
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی وقتی شما دلت
برا من تنگ میشه دریچه قلبتون یه هوایی تنگ می شه!!!!!!!!!!!!!!!!!!http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/58.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/58.gif

نه
عزیزم اگه کمی دقت کنی می فهمی که این دلتنگی مربوط به همون که من گفتم


***

sAAm
06-06-2008
پیک 231


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/57.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=51678#post51678)


بیخود نیست لقب کور دل خیلی برازنده
کسایی مثل شماست (البته مطمئن هستم که اصلا به شما برنخواهد خورد چونکه
از نظر شما دل هیچ نقشی در فهم و درک و این جور چیزا
نداره)

قربون وجودت اگر فقط چند ثانیه ناقابل به رویاهایی که می
بینی فکر کنی می فهمی که مغز فقط یک واسطه است و این دل (حقیقت وجود
آدمی یا روح) است که محل ادراک است همانطور که چشم و گوش و سایر حواس
ابزاری بیش نیستند.

در ضمن اکثر رد های شما در این تاپیک مغالطه
محض هستند مطلب را از کسی و ترجمه را از المیزان می گیری و اینطور القا
می کنی که فهم و ترجمه علامه طباطبایی (ره) عین قرآن است پس حرف این
آقا باطل است.
انصاف را در بحثهایتان رعایت
کنید.
انگار هنوز منابع و مراجع علمی
شما متعلق به صدر اسلام هستند؟!
یک رفرنس علمی مشخص در مورد کارکرد ادراکی
دل! معرفی نمائید!
اگر هم خودتان آن را کشف کرده اید،پس می توانید به طور
حتم جایزۀ زرشک طلائی را صاحب شوید!


***

Mazdak Bamdad
06-08-2008
پیک 232


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/57.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=51675#post51675)


مرسی از این که در مورد نگاره هم صحبت
می فرمایید که به جالب تر شدن کتاب کمک می کند و بچه مسلمان ها را آگاه
تر به این اشعار تازی خواهد کرد تا به این جفنگیات بالایش(افتخار)
نکنند...........................بخش جلو مغز دروغ می گوید و اشتباه می
کند....................................(علق
13-16)...............................« در مورد آنکه تکذیب می کند و
روی می گرداند چه فکر می کنی؟ آیا او نمی داند که خدا می بیند؟ اگر دست
برندارد جلو سر او را می گیریم. جلو سری که "دروغ می گوید" و "اشتباه
می کند"»......................................... ..........بخـش
جـلـوئـی مـغـز فـکـر مـی کـنـد، بـرنـامـه ریـزی مـی کـنـد، تحـلـیـل
می کـنـد، تـصـمـیم میگیرد، "دروغ می گوید" و "اشـتـبـاه می کـنـد".
همینطور مرکز عـاطـفـه و احتیاط یا بی عاطفگی وبی احتیاطی فرد نسبت به
آنچه رخ می دهد نیز در همین بخش از مغز ریشه دارد.
.............................................هـ �ینطور بخش جلو مغز
است که به بخشی از مغز که ترس را احساس می کند سیگنال می فرستد که از
ترس بکاهد. (مرکز ترس، ترس را احساس می کند ولی بخش جلو مـغـز است که
تعیین می کند که انسان بترسد).
...................................
(علق
13-16)
َكلا لَئن لَّمْ یَنتَهِ لَنَسفَعَا
بِالنَّاصِیَةِ(15)
نَاصِیَةٍ كَذِبَةٍ خَاطِئَةٍ(16)

بازگردان
و تفسیر المیزان:

نه ، چنین نیست كه او خیال مى كند مى دانست و
اگر دست از عمل زشتش برندارد موى پیشانیش را به شدت مى گیریم (15).
پیشانى
دروغگوى خطاكارش را (16).

...
و در این آیه
((ناصیه ))
(موى جلو پیشانى ) را به صفت [FONT
size=1]((كاذبه ))[FONT
size=4] و http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/57.gif((خاطئه [FONT
size=1]))[/quote]

توصیف كرده ، با اینكه این دو صفت ، صفت صاحب
پیشانى است ، و این طور نسبت دادن از باب مجاز است .[/size]
[FONT
size=4]title html (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200041.htm)[/size]




میبینیم كه شارلاتان های سایت قرانشناسی بازهم تقلب كرده
اند
چرا كه خطاكاران را از موی پیشانی گرفته و میكشیدند و به
پادافره (
مجازات) میرساندند و منظور از پیشانی خطا كار، همان
شخص خطاكار است كه چون
امّا از موی پیشانی اش گرفته اند،
به مجاز ادبی، پیشانی خطاكار
میگویند!
تازه پیشانی هم رویه ی بیرونی كله است و ربطی به مغز ندارد
و
ترفندگران آن سایت ، مغز پشت پیشانی را با خود پیشانی آمیخته
اندكه كم آگاهان را گول بزنند!
تازه در قران هم "دل" را جای اندیشه
و توطئه و دروغ و غیره دانسته اند!


***

kamran333
06-09-2008
پیک 233

مرسی از بیان حقایق. امید است ایران آگاه شود و
از این مردم فریبی نجات یابد.................شـعـلـه ور شـدن نـور
مـؤمـنـیـن..................(تحریم
8).......................................«نـو � آنها میان دستانشان شعله
ور می شود»!........................نکـتـه آیه: نـور مؤمنین شعـله ور می
شود:محتوای آیه (چنانکه پیش از آن در آیه روشـن شـده) مـربـوط به مؤمنین و در
روز رسـتـاخـیـز است و در آن روز از خـدا می خواهند که نور آنها را "تمام و
کامل و ثابت کند"، و ایــن بـه ایـن معنی است که "نـور آنـهـا در ایـن دنـیـا
نیز شعله ور می شود. (یعنی: نوری دارند که کم و زیاد می شود و در آخرت از
خداوند می خواهـنـد کـه آنرا یکنواخت و همیشگی
کند)............................با عکـاسی کریـلـیـیَـن (کـه از نور نامرئی
ساطع از اشیاء عکس می گیرد) انسان می بیند که هـمـه مواد و عـناصر زنده و
غـیر زنده از جمله انـسـان از خـود نـور ساطع می کنند. بـسـته به اینکه پدیده
در چه وضعیتی باشد نور ساطع از آن فــرق می کند. در انـسان نیز بسته به اینکه
وی در چه وضعیت مزاجی و روحی و فکری و غیره باشد، نور ساطع از وی فـرق مـی
کـنـد. مـثـلاً نـور وی در حـالـت عـادی عــادی است، ولی پس از پرسـتـش نـور
وی شـعـلـه ور می شـود. یعــنی هـمـان چـیـزیـکه آیه مطرح می کند. و این چیزی
است که فقط با دستگاه دیده میشود. ............................


***

Mazdak Bamdad
06-09-2008
پیک 234

بیخود است،
آن و نوری كه در فرتورنگاری كریلین دیده
میشود در اثر
كاربرد ولتاژ بالا در این شیوه ی فرتوربرداری است و
به
نوری كه آدمی گویا می تاباند، پیوندی ندارد .
با این روش
فرتورنگاری، حتی پیكره های بیجان هم دارایهاله میشوند :
شعله ور
شدن نور كلید مؤمن !!http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/59.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/59.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/59.gif
http://www.net4truthusa.com/Photos/KirlianKey.jpg

پس
میبینیم كه این شارلاتان های بیسواد بازهم تقلب كرده اند!

Mehrbod
12-20-2012, 02:09 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #27


***

kamran333
06-09-2008
پیک 235

با تشکر از شما. این هنایش(اثر) فرمند(با شکوه)
به دست همه ایرانیان خواهد رسید تا ببینند آخوند گرداس(ظالم) چطور
لاچشمنشی(فریبگری) را مهسازی(مهندسی) می کند. و چطور می خواهد با فرنود
گرایی(توجیه) شعر تازی را به جای فرزان(علم و حکمت) در همبودگاه ایران پخش
کند.....................خوب شدن چشم یعقوب با عرق
یوسف..........................« و از آنها روی کرده گفت: چه اندوهی از یوسف!
و چشمان وی از اندوه سفید شد، ولی اندوه خود را نمایان نمی کرد (84 ) ـــ با
این پیراهن من رفته و آنرا بر چهره پدرم بیندازید بینا می شود، و همه خانواده
های خود را پیش من بیاورید (93 ) ــ همینکه نوید رسید آنرا بر چهره او انداخت
و درجا بینا شد. (یعقوب) گفت: آیا به شما نگفتم من از خدا چیزهائی می دانم که
شما آنرا نمی دانید (96)».......(یوسف
96)......................................نکات آیات: 1 ــ چشمان یعقوب از
حزن سفید شده است: سفیدی عدسه چشم که بسته به شدت آن، راه عبور نور به درون
چشم را به اندازه های متفاوت کم می کند و یا کلاً می بندد و ضعف بینائی یا
کوری می آورد چندین دلیل دارد، از جمله: پیوسته در معرض دمای گرمای بالا بودن
چشم، ضربه خوردن به چشم، پیری، برخی از بیماری ها مانند بیماری قند، اشعه یا
نور خیلی تند. و یکی از دلائل آن نیز چنانکه آیه گفته "حزن" است. ("حزن"
اندوه ناشی از پیشامد و رخداد است). اندوه باعث فزونی هورمون ادرنالین می
شود. اندوه شدید (یا شادی شدید) باعث فزونی پیوسته هورمون ادرنالین می شود که
بنوبه خود باعث فزونی قند خون می شود، و این بنوبه خود باعث پیدایش سفیدی در
عدسه چشم می شود. (سفیدی عدسه چشم بهم ریختگی بافت و ساختار ساختمان پروتئین
عدسه چشم است)....................................2ــ چشم یعقوب با پیراهن
یوسف بینا شده: یکی از ترکیبات عرق بدن می تواند سفیدی چشم را برطرف کرده و
چشم نابینا را بینا کند. برای اولین بار یک محقق مسلمان مصری با استفاده از
این آیه عدسه چشم را در عرق گذاشته و دیده که خیلی زود سفیدی عدسه برطرف شده
و عدسه شفاف می شود. اگر قرنیه چشم سفید شده باشد نیز چنانچه این قطره روزی
دو بار به چشم چکانده شود پس از دو هفته سفیده قرنیه برطرف شده و نابینائی
بهبودی پیدا می کند. این محقق مسلمان نام قطره خود را داروی قرآنی گذاشته
است. .............................................


***

Mazdak Bamdad
06-11-2008
پیک 236

بلاهت و حماقت و بیسوادی مدعیان جمله ها ی
بالا به اندزه
ای است كه نیاز به رد كردن ندارد*!
پزشكی هم مانند هر چیز دیگر، زمانی كه
پسوند
اسلامی را بگیرد، گند میشود، مانند گزاره های بالا!
بهتر است كه
این " محقق" مسلمان ( كه مانند
همیشه، بی نام و نشان است) برود و
داروی
خود را به ثبت برساند، شاید جایزه ی نوبل گرفت!!
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/59.gif•




*


برای خوانندگانی كه هنوز
حماقت
سایت
قرانشناسی را در این
ادعا ها در نیافته اند:http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/59.gifاصولا ً خود گوی چشم همواره در
[/size]
[b]خود اشك هركس شناور
است و اگر
اشك، ویژگی
درمانی داشت، اشك
خود
هركس چشمش را درمان میكردو نیازی به اشك دیگری نمی بود!


***

eden
06-13-2008
پیک 237

درود بر مزدک گرامیhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/60.gif
جفنگیات(!) دیگری از سایت های اسلامی پیدا کرده
ام:






«انّا زَیَّنا
السَّماء الدُّنیاء بِزینه الكَواكِب»
ما آسمان پائین را با ستارگان
تزئین كردیم
در این آیه میگوید «آسمان پائین را با كواكب تزئین
كردیم» در حالیكه فرضیهای كه در آن زمان بر افكار دانشمندان حاكم بود
میگفت فقط آسمان بالا آسمان ستارگان ثابت است (آسمان هشتم طبق فرضیه
بطلیموس)ولی چنانكه میدانیم بطلان این فرضیه اثبات شده و عدم پیروی
قرآن از فرضیه نادرست مشهور آن زمان خود معجزه زندهای از این كتاب
آسمانی است.
نكته جالب دیگر اینكه از نظر علم امروز مسلم است كه
چشمك زدن زیبای ستارگان بخاطر قشر هوایی است كه اطراف زمین را فرا
گرفته و آنها را به این كار، وا میدارد و این، با تعبیر «السماء
الدنیا» (آسمان پائین) بسیار مناسب است اما در بیرون جو زمین، ستارگان
خیره خیره نگاه میكنند و فاقد تلألو
هستند....


[font=Arial Black]سوره ی 86
(طارق): آیات 1 تا 3:
"سوگند به آسمان و كوبنده ی شب! و تو نمی دانی
كوبنده ی شب چیست
همان ستاره ی ثاقب
است"

[font=Tahoma]در عربی "ثقب" به معنای چاله و "ثاقب" به معنای چیزی است
كه چاله را ایجاد می كند.
نسبیت عام پیش بینی می كند كه سیاه چاله
ها از ستاره های نوترونی بوجود می آیند. ستاره های نوترونی اكثرا قابل
رویت نیستند و تنها با امواج رادیویی (پالس ها) رصد می شوند.
امواج
دریافتی از این ستاره ها طوری به نظر می رسد كه كسی به جایی می كوبد!
(ستاره ی كوبنده).
باور ندارید؟ http://speed-light.info/islam/relativity_quran_koran/pulsar_slow.au"[color=#22229c]گوش كنید![/color
قرآن در
آسمان ستاره ای كوبنده را معرفی می كند كه ثاقب است. (چاله ایجاد می
كند).
كلام واضح قرآن در این مورد جایی برای شك نمی
گذارد!
[/size][/size][/size][BR]http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/60.gif[BR]

[font=Tahoma][color=#008000][color=black][font=Tahoma][font=Arial][color=#008000]تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ
وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ
سَنَ
فرشتگان و روح در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به
سوى او بالا میروند

در
اینجا فرشتگان یك روز را معادل پنجاه هزار سال برای انسان گذر می كنند.
(زمان در مقابل زمان و نه زمان در مقابل فاصله مانند آیه ی قمری
قبل).
اگرچه طبق نظریه ی نسبیت خاص
اینشتین و بوسیله ی این تغییرات زمان (تاخیرات زمانی) بدست آمده به
عنوان یك ادعا از مسلمین (كه واقعا آن فرشتگان به سرعت نور شتاب می
گیرند) را می توانیم تصدیق یا انكار كنیم.
این ادعا می تواند در دو دقیقه تصدیق شود كه آنگاه هیچ
نیازی به عقاید كوركورانه نخواهد بود.
آلبرت اینشتین یك مسلمان نبود اما یهودی ای بود كه نظریه ی
معروف نسبیت خاص را ارائه داد.
هرچه سرعت
بیشتر بشود زمان آرام تر می گذرد.
در
بیرون یك میدان گرانشی زمان اینگونه است:



∆t= ∆t0/
(1-v^2/c^2) ^0.5




جاییكه ∆t0
زمانی می باشد كه برای متحرك بوسیله ی متحرك معادل است.

∆t زمانی است كه برای متحرك معادل گذر ایستگاهی است.

V سرعتی است كه به شاهد ایستگاهی نسبت داده می
شود.
∆t0 زمانی است كه برای
فرشتگان می گذرد. (یك روز).
∆t زمانی است كه معادل
زمان برای انسانها است. (پنجاه هزار سال قمری در دوازده ماه قمری بر
سال قمری در 27.321661 روز بر ماه قمری).
و V سرعت فرشتگان در این
مورد است. (كه ما قصد داریم آنرا حساب و با سرعت شناخته شده ی نور
مقایسه كنیم). سرعت نور در خلا 299792.458 كیلومتر بر ثانیه
است.

از معادله ی بالا می توانیم آن
سرعت ناشناخته را حساب كنیم:



v=c (1-∆t0
^2/∆t^2) ^0.5حال بهتر
است اظهارات مسلمین را در معادله جایگزین كنیم و ببینیم كه فرشتگان
مسلمین واقعا به سرعت نور شتاب می گیرند یا نه؟
ارقام را از آیه در این معادله جایگزین می
كنیم:



v =c
(1-(1^2/(50000*12*27.321661)^2))^0.5

v=c *
0.99999999999999981

v=299792.4579999994 km /
sاین اتساع زمانی
(تغییرات زمانی) نشان می دهد كه فرشتگان در بیرون از میادین گرانشی به
سرعت نور شتاب می گیرند. (كمی كمتر از سرعت نور زیرا جرم دارند).

این نمی تواند یك تصادف باشد زیرا سرعت
حساب شده دقیقا یكسان با آیه ی قمری قبلی همچنین در بیرون از یك میدان
گرانشی است.

قانون تلقیح درقرآن

یکی دیگر
از اسرار عجیبی که وحی الهی به آن اشاره نموده، موضوع تلقیح درعالم
گیاهان است که درختان و گیاهان به وسیله بادها تلقیح و بارور میشوند و
در اثر همان تلقیح است که گیاهان تولید مثل نموده، میوهها و گلها به
وجود میآید.
قرآن کریم در سوره حجر آیه 22دراین زمینه میفرماید:

[color=green]"مابادها را برای
بارور ساختن http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%20%D9%88%DA%AF%DB%8 C%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86"[color=#22229c]ابرها وگیاهان[/color
فرستادیم."[/quote]
امید
وارم تکراری نباشند.
مطالب دیگر نیز موجود هستند که بعدا مطرحشان خواهم
کرد...

با تشکر فراوان از وقتی که برای پاسخگویی میگذارید.http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/60.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/60.gif
[color=green]

[/size]


***

Mazdak Bamdad
06-15-2008
پیک 238

١- همین كه گفته است كه همه ی ستارگان در یك
آسمان هستند
نادرست است، انها یك مدار هم ندارند.
چشمك زدن ستارگان هم ربطی به این ایه
ندارد و
برای تهی نبودن عریضه چسبانده شده است!


٢- كوببنده، معنی نادرست و سفسته واژه شناسی است
و
ستارگانی كه در شب در میایند را میگفته اند و ستاره ی
كوبنده ای هم نداریم
، امواج اشعه ایكس هم صدا ندارند!


۳- یوم در قران به معنی زمان هم هست و خودشان میگویند
كه
اینكه خدا جهان را در ۶ روز آفرید، یعنی در شش پله، امّا
اینجا كه میرسند،
میگویند همان یك روز ( ٢۴ ساعت) برای
فرشتگان است كه برای ما ۵۰۰۰۰ سال
است!
این به اتساع زمان هم ربطی ندارد و خواسته درازی راه به
آسمان را
برساند.
مسخره بودن این ادعا در این است كه برای خدا، جا و مكان قائل
شده!
از سوی دیگر اگر این ادعا درست باشد، باید عرش الهی در شعاع
۵۰۰۰۰
سال نوری زمین باشد، كه باز اثباتی بر این است كه محمد،
كیهانشناسی
بتلمیوسی را كپی كرده است.
از سوی دیگر، یك فرشته، مثلا جبرئیل، اگر
بخواهد وحی را برای
محمد بیاورد، چون ۵۰۰۰۰ سال زمینی بدرازا میكشد، محمد
پودر
و اسكلت شده است!.


تازه اگر بجای ۵۰۰۰۰ سال، حتی ۵۰ سال هم در این
فورمول
بگذاریم، باز هم سرعتی نزدیك به نور بدست میاید، چون در
این
فورمول، از خود سرعت نور ( C ) سود برده شده است.


اینهم كه فرشتگان جرم دارند هم كمی ما را
خندانید!


۴- این كه مثلا ً برخی گلها و یا خرما ، نر و ماده دارد،
برای مردم
انزمان بویژه تازیان كه با خرما سروكار داشتند روشن بوده و
گفتن
این در آیه ها، نه گفتن " اسرار" است و نه معجزه است و اصولا
ً
همین كه از این ها بعنوان نشانه های الله برای تازیان سود برده
است،
نشان می دهد كه اینها برای تازیان روشن بوده و نه پنهان !


پس همه این سخنها، بازهم شارلاتانیسم این سایت و
اسلامیست
های فاشیست، برای خر كردن كم سوادان و دانشیك جا زدن
تازی
نامه ی پلید و ضد بشری است.



***

kamran333
06-16-2008
پیک 239

سپاس مزدک گرامی........................توان
یادآوری در زنان می تواند از مردان کمتر
باشد..................................(بقر �
282)................................« و دو نفر از مردان خود را به گواهی
بگیرید، در صورت نبودن دو مرد، یک مرد و دو زن از میان حاضرین که طرفین آنها
را قبول دارید به گواهی بگیرید، تا اگر یکی از آنها آنرا فراموش کرد دیگری
آنرا بیاد وی بیاورد»..............................جمل ات مزبور در آخر آیه
ای قرار دارند کـه موضوع آن معامله مدت دار یا قسطی است. در پایان آیه گفـته:
"برای معامله خود افرادی را شاهد بگیرید". در رابطه با "شاهـد گرفـتن" نیز
گفته: دو تا مرد را شاهد بگیرید، اگر دوتا مرد برای شاهد گرفـتن پیدا نکردید
یک مرد و دو زن را شـاهـد بگـیرید تا اگر یکی از آنها آن را فراموش کرد دیگری
آن را بیاد وی بیاورد. معنی این جملات این است که: توان یادآوری در زنان می
تواند از مردان کمتر باشد...................................مسئ �ه یادآوری
به مغز مربوط می شود. در رابطه با اندازه سلولهای مغز انسان عددهای متفاوتی
گفته شده است. ولی آنچه همه گفته اند و بر آن اتفاق نظر دارند این است که:
تعـداد سلولهای مغز زن از مغز مرد کمتر است. کسانیکه تعداد سلولهای مغز مرد
را 16 میلیارد برآورد می کنند، تعداد سلولهای مغز زن را 13 میلیارد برآورد می
کنند. یعنی مغز زن 3 میلیارد سلول کمتر از مغز مرد دارد. این تفـاوتِ کمیِ
سلولهای مغز زن و مرد، می تواند "توان یادآوری زنان نسبت به مردان را کمتر
بکـند"............................برخی از جمله با استناد به این آیه استناد
میکنند که حقوق زن در قرآن نقض میشود. که این مسئله البته ارتباطی به حقوق و
انسانیت زن ندارد. چنانکه وقتی به دو نفر مرد ضعیف بگوئیم یک طرف میز را بلند
کنند و یک مرد قوی یک طرف دیگر آن، این ارتباطی به انسانیت آنها و حقوق
انسانی آنها و برابری انسانها و غیره ندارد. بلکه به مسئله توانمندی آنها
مربوط میشود........................


***

Mazdak Bamdad
06-16-2008
پیک 240

اینهم بیخود است، چون اینكه گواهی زن را نیم مرد
میدانند،
در دید اسلام ، از كمبود ویر ( حافظه ) او ندانسته اند بلكه

از نقص عقل او دانسته اند( خطبه ی علی در بهج البلاغه).


گنجایش و تندای ویر زنان بهیچ روی كمتر از مردان
نمیباشد.


از سوی دیگر هم توان یادآوری با گنجایش ویر دو چیز
گوناگون
هستند. توان یاد آوری ، یعنی تندای دستیابی به بایگانی ویر،
(
speed of data retrieval /data access from memory )
كه با خود گنجایش ویر
( memory capacity ) جداست.


از سوی دیگر نیز، ما تا پایان زندگی خود هم اگر هرروز یاد
بگیریم،
با زهم چیزی نزدیك ١۰% گنجایش ویر خود را بكار برده ایم و
مغز
زن یا مرد تا پایان زندگی اش پر نمیشود كه مثلا ً یك زنی
مغزش چنان پر
بشود كه دیگر نتواند چیزی را به ویر بسپارد!


از سوی دیگر، ویر ما همواره از داده های پیشین و بدرد نخور
پاك
میشود، بگونه ای كه گنجایش بسیار همواره در دسترس است.


كوتاه سخن، فرجام این است كه اسلامیست های
شارلاتان
خواسته اند با آوردن فرنود های دانش مانند ( pseudo scientifique
)
اینگونه تبعیض ها را در حق زنان ، روا و بایسته نمایش
دهند.•


***

kamran333
06-16-2008
پیک 241

با سپاس فراوان مزدک
گرامی......................قوم لوط.................................(عنکبو
ت 28-29)......................(هود 82)...............(عنکبوت
35)................«و لوط وقتیکه به قوم خود گفت: شما به فحشائی میپردازید
که پیش از شما هیچکسی از جهانیان به آن نپرداخته است ــــ آیا با مردان آمیزش
جنسی می کنید و راه زنی می کنید و در انجمنهای خود به کارهای ناخوشایند می
پردازید؟ پاسخ قوم وی چیزی غیر از این نبود: اگر راست می گوئی عذاب خدا را
بیاور (عنکبوت: 28ـ29)»...................................« وقتی فرمان ما
رسید بالای آن (شهر) را بجای شالوده آن قرار دادیم (یعنی شهر پائین کشیده شده
که سقف ها از سطح زمین پائین تر رفته و بجای شالوده ها قرار گرفته)، و بر آن
(شهر) سنگِ گِلِ پخته شده سفتِ گوگردی (یا متمایل به زرد) را لایه لایه بر آن
باریدیم (هود: 82)»................................« از آن (شهر) نشانه ای
عینی برای کسانیکه میاندیشند بجا گذاشتیم (عنکبوت: 35)»...............بنابر
آیات قرآن قوم لوط قومی بوده اند که مردان آن از جمله هم جنس گرائی داشته
اند. و با کشیده شدن شهر آنها به پائین و باریده شدنِ لایه لایه سنگِ گِلِ
پخته شده سفتِ گوگردی (یا متمایل به زرد) از بین رفته اند و اثری از آن نیز
برای اندیشمندان بجا گذاشته شده است.....................قوم لوط در شهر سدوم
در بخش جنوبی دریای مرده که در تصویر ماهواره ای می بینیم زندگی می کرده اند.
نقاشیها و جسدهای سنگی بدست آمده از زیر زمین همه نشان می دهند که فرهنگ و
مناسبات مردم مسائل جنسی و هم جنس گرائی بوده است. .....در این تصویر ماهواره
ای منطقه جغرافیائی دریای مرده که با فلش نشان داده شده می بینیم و شهرِ
سدومِ قومِ لوط در آن قرار داشته است.......................مطالعات زمین
شناسی می گوید که زمین در منطقه مزبور بر اثر فشارهای آتش فشانی در یک گسل
(شکاف لایه های زمین) نشست کرده است. قله های منطقه دهانه های آتش فشان
دارند، منطقه دارای گدازه های آتشفشانی سرد شده بر سطح لایه های سنگهای رسوبی
و آهکی است. و نشانده این هستند که در آن منطقه زلزله رخ داده و آتشفشان از 3
نقطه مواد آتشفشانی را بر روی شهر ریخته بوده و شهر را دفن کرده است. همینطور
در محل شهر سدوم یک شیب درازی وجود دارد که ناشی از فرو ریختن مواد ناشی از
زلزله بوده است. بقایا و شواهد جغرافیائی گفته های قرآن در مورد قوم لوط را
تآیید علمی میکند.......................http://www.quranology.com/farsi/aghvam.htm


***

Mazdak Bamdad
06-17-2008
پیک 242

شهر های بسیاری از اتشفشان از میان رفته اند ( مانند
پمپئی)
و یا از زمین لرزه و سیل ( مانند رودبار و بم و ...) و نمیتوان
گفت
كه همه اینها از گناهان مردم آن بوده، مگر اینكه مسلمان خل باشیم
!
( در باستان، مردم خرافی تر هم بودند و هر رویداد تلخ طبیعی و

فیزیكی را به خدا و یا خدایان نسبت میداده اند و از میان رفتن این
شهر
و یا طغیان اب ها را هم به یك خدا بسته اند و این افسانه
در توارت آمده و
قران هم كپی كرده است و دلیل بر اثر وجویخداوند نمیباشد!)


***

kamran333
06-17-2008
پیک 243

به امید آزادی ایران و جهان از دین
.................................... حیوانات از بخش جلو مغز خود هدایت می
شوند.........(هود 56).......................«من به خدا آفریننده خودم و
آفریننده شماها توکل کردم، هیچ حیوانی وجود ندارد که او از ناحیه جلو مغزِ آن
آنرا هدایت نکند»..................................تاک نون برخی از حیوانات
شناخته شده اند که در مغز خود عـنصر قطب نمائی دارند، که به کمک جریانهای
مغناطیسی شمالی ــ جنوبی زمین که در تصویر وضعیت آنرا می بینیم هدایت میشوند.
حیوانات با عنصر قـطب نمائی خود محل زندگی و مسیر پرواز و حرکت خود را
میشناسند................اگر آهن ربائی را در نزدیکی مغـز یک پرنده ببندیم،
سیستم جهت یابی مغز وی را مختل می کند و پرنده نمی تواند مسیر و محل زندگی
خود را پیدا کند. (قرآن هر جانوری را (دابة) یعنی حیوان می نامد. و منظور ما
از حیوانات در اینجا مطلق جانداران است که شامل پرندگان و حشرات و ماهی ها و
غیره هـمه می شود).

............................

Mehrbod
12-20-2012, 02:09 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #28


***

Mazdak Bamdad
06-18-2008
پیک 244

هود 56)

إِنى تَوَكلْت عَلى اللَّهِ رَبى
وَ رَبِّكم مَّا مِن دَابَّةٍ إِلا هُوَ ءَاخِذُ بِنَاصِیَتهَا إِنَّ رَبى
عَلى صِرَطٍ مُّستَقِیمٍ(56)

بازگردان و و سفرنگ
المیزان:

من بر خدا، پروردگار خود و پروردگار شما توكل و اعتماد دارم
پروردگارى كه هیچ جنبنده اى نیست مگر آنكه زمام اختیارش به
دست او است چون سنت او در همه مخلوقات واحد و صراط او مستقیم است .
(56)
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j10/almiz136.htm#link296 (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j10/almiz136.htm#link296)

((ما من دابة الا هو اخذ بناصیتها ان ربى على
صراط مستقیم )) - كلمه ((دابه )) به معناى هر جنبنده و جاندارى است كه روى زمین حركت و جنبشى دارد، و
شامل تمامى حیوانات مى شود، ((و گرفتن به ناصیه )) (سوى جلوى سر) كنایه
است از كمال تسلط و نهایت قدرت ، و بر صراط مستقیم بودن خداى تعالى به
معناى این است كه او سنتش در میان مخلوقات یك سنت ثابت است و هرگز، تغییر نمى
كند و آن این است كه امور را بر یك منوال یعنى بر منوال عدل و حكمت تدبیر كند
و چون چنین است پس او همواره حق را به كرسى مى نشاند و باطل را هر جا كه با
حق در بیفتد رسوا مى سازد.
پس معناى آیه این شد كه : من بر اللّه توكل مى
كنم كه رب من و رب شما است ، او است كه مى تواند حجتى را كه به شما القاء
كردم (و آن حجت این بود كه علنا از آلهه شما بیزارى جستم و اعلام كردم كه نه
شما با همه زور و قلدریتان مى توانید به من آسیبى برسانید و نه آلهه شما) به
ثمر برساند چون او است تنها مالك و صاحب سلطنت بر من و بر شما و بر هر جنبنده
، و سنت او عادله و تغییر ناپذیر است پس به زودى دین خود را یارى نموده و مرا
از شر شما حفظ مى كند.
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j10/almiz137.htm (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j10/almiz137.htm)

(
اخذ به ناصیه ( مثلا ً در شتر)=كنترل و زمام داری)


پس میبینیم كه بازهم ، اینها بازگردان شكمی كرده
اندكه از دستاورد های دانش برای قران پلید گدایی كنند.


***

Mazdak Bamdad
07-04-2008
پیک 245

چی شدند این مزخرفات اعجاز علمی ! قران ؟ پایان
گرفتند؟


***

kamran333
07-07-2008
پیک 246

نخیر من زمان نداشتم ...........این آخوند ها را
رها کنید تا همیشه سر می برند و خون می خورند.....................کلاغ و
خاکسپاری مرده............................... ( مائده: 31 ) ......... «پس
از آن خداوند کلاغی را برانگیخت زمین را می کند تا به او (به قابیل) نشان دهد
"چگونه پیکر برادر خود را به خاک بسپارد"، (قابیل) گفت: ای وای بر من! آیا من
ناتوان تر از آن بودم که مانند این کلاغ بوده پیکر برادرم را به خاک بسپارم.
به این تزتیب پس از آن از پشیمانان گشت»............................نکات
آیه: 1ــ کلاغ مرده را خاک سپاری می کند: چرا خداوند کلاغ را برای آموختن خاک
سپاری مرده به انسان می فرستد؟ پژوهشهای انجام شده روی پرندگان نشان می دهد
که کلاغ فهمیده ترین پرندگان است و ویژگیهائی دارد که آنرا از دیگر پرندگان
جدا می کند، از مهمترین آنها یکی اینکه حجم مغز آن نسبت به بدنش نسبت به سایر
پرندگان بزرگتر است، و دیگر اینکه مرده خود را بخاک می سپارد. وقتی کسی از
کلاغها می میرد، کلاغ دیگر با منقار و چنگالهای خود گور می کند و پس از آن
بالهای کلاغ مرده را گرد می کند و به کنار بدن آن می آورد (همانگونه که ما با
مرده خود می کنیم)، و پس از آن مرده را با احترام بلند می کند و در گور خود
می گذارد و بعد روی آن خاک می ریزد. حتی کلاغی که گناهی می کند و در دادگاه
کلاغان گناهکار حساب شده و به اعدام محکوم می شود و او را با منقارهای خود می
کشند نیز توسط یکی از کلاغها برای خاکسپاری برده می شود و بهمان ترتیب بخاک
سپرده می شود. (کلاغ ویژگیهای دیگری از جمله ابزار سازی و بکارگیری ابزار
برای رسیدن و دست یافتن به خواسته خود چنانکه در تصویر می بینیم نیز دارد ولی
از آنجا که موضوع آیه نیست به آنها نمی پردازیم)................. 2ــ مرده
می بایست به خاک سپرده شود:فرستادن کلاغ برای آموزش دادن خاکسپاری مرده به
انسان، به این معنی است که مرده می بایست به خاک سپرده شود. و مرده ضمن اینکه
خوراکی برای درندگان می شود و می گندد و خاک سپردن آن احترامی به فرد مرده
است، هنگامیکه تحلیل می رود و در جو پراکنده می شود بیماریهائی را ایجاد می
کند. بنابر این چنانکه آیه مطرح نموده، دین از دیر زمان به انسان یاد داده
بوده که مرده را می بایست به خاک سپرد.


***

Mazdak Bamdad
07-07-2008
پیک 247

خوب این كه هیچ جایش " معجزه ی علمی " نیست كه !
این
تنها یك ادعاست كه خدا كلاغ را آفریده كه به آدمی،
شیوه خاكسپاری را یاد
دهد! این هم از بلاهت و حماقت
الله بوده چون چه اشكالی داشت كه همین را
سرراست
به خود آدم یاد میداد تا اینكه به كلاغ یاد بدهد تا او هم
به
آدم یاد بدهد و ... http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/61.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/62.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/63.gif http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/61.gifكوتاه سخن،
اینگونه
ادعا ها نه با دانش و نه با خرد سازگار نیستند.


***

kamran333
07-08-2008
پیک 248

"صدای خران" آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند
جانوران........................... ( لقمان 19 ) ..................... « و
در راه رفتن خود میان رو باش و صدای خود را پائین بیاور که آزار دهنده ترین
صدای ناخوشایند براستی صدای خران است». (آیه نقل قول از لقمان در پند و اندرز
دادن به فرزند خود است)...............................نکات آیه: 1ــ پائین
آوردن صدا: صدا و سر وصدای بلند زمانی که پیوسته باشد زیانهای زیادی به بدن و
روان انسان وارد می کند که مهمترین آنها عبارتند از: زیاد شدن ترشح ادرنالین
که بنوبه خود از جمله منجر به بهم ریختن عصبی فرد می شود ـــ ایجاد شدن
تنشهائی در کارکرد بینی و گوش و حنجره ـــ مبتلا شدن به خیلی از بیماریهای
قلبی و خونی از جمله بالا رفتن فشار خون و تصلب شرایین ــــ و تنشهای همراه
با احساس سردرد مزمن و احساس فشار و سختی................................
2ــ "صدای خران" آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند جانوران است: واحد اندازه
گیری شدت صدا دسیبل است. شدت صدای پچ پچ و درگوشی میان 10 تا 20 دسیبل است،
صدای ماشین کوچک 70 تا 80 دسیبل، صدای ماشین باری 80 تا 90 دسیبل، صدای
هواپیما هنگام کنده شدن از زمین 110 تا 130 دسیبل. پائین ترین صدائی که انسان
می تواند بشنود 20 دسیبل است. هنگامیکه شدت صدا به 45 دسیبل می رسد انسان نمی
تواند آسوده بخوابد، نزدیک 85 دسیبل دردهای گوش آغاز می شود. در سر و صداهای
نزدیک به 90 دسیبل آدم نمی بایست 8 ساعت بیشتر در آن فضا بماند، در 100 دسیبل
نمی بایست بیش از دو ساعت بماند، در 110 دسیبل نمی بایست بیش از نیم ساعت
بماند، و به 160 دسیبل که برسد آدم کر می شود. ........................... و
شدت صدای ناخوشایند خر که موضوع آیه می باشد بالای 100 دسیبل است. و امروزه
انسان در میان جانوران صدای ناخوشایندِ آزار دهنده شدیدتری از صدای خر نمی
شناسد و آنچه در آیه آمده مبنی بر اینکه "آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند
صدای خران است" درست است...............


***

freeman625277
07-09-2008
پیک 249


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/64.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=54963#post54963)


نخیر من زمان نداشتم ...........این
آخوند ها را رها کنید تا همیشه سر می برند و خون می
خورند.....................کلاغ و خاکسپاری
مرده............................... ( مائده: 31 ) ......... «پس از
آن خداوند کلاغی را برانگیخت زمین را می کند تا به او (به قابیل) نشان
دهد "چگونه پیکر برادر خود را به خاک بسپارد"، (قابیل) گفت: ای وای بر
من! آیا من ناتوان تر از آن بودم که مانند این کلاغ بوده پیکر برادرم
را به خاک بسپارم. به این تزتیب پس از آن از پشیمانان
گشت»............................نکات آیه: 1ــ کلاغ مرده را خاک سپاری
می کند: چرا خداوند کلاغ را برای آموختن خاک سپاری مرده به انسان می
فرستد؟ پژوهشهای انجام شده روی پرندگان نشان می دهد که کلاغ فهمیده
ترین پرندگان است و ویژگیهائی دارد که آنرا از دیگر پرندگان جدا می
کند، از مهمترین آنها یکی اینکه حجم مغز آن نسبت به بدنش نسبت به سایر
پرندگان بزرگتر است، و دیگر اینکه مرده خود را بخاک می سپارد. وقتی کسی
از کلاغها می میرد، کلاغ دیگر با منقار و چنگالهای خود گور می کند و پس
از آن بالهای کلاغ مرده را گرد می کند و به کنار بدن آن می آورد
(همانگونه که ما با مرده خود می کنیم)، و پس از آن مرده را با احترام
بلند می کند و در گور خود می گذارد و بعد روی آن خاک می ریزد. حتی
کلاغی که گناهی می کند و در دادگاه کلاغان گناهکار حساب شده و به اعدام
محکوم می شود و او را با منقارهای خود می کشند نیز توسط یکی از کلاغها
برای خاکسپاری برده می شود و بهمان ترتیب بخاک سپرده می شود. (کلاغ
ویژگیهای دیگری از جمله ابزار سازی و بکارگیری ابزار برای رسیدن و دست
یافتن به خواسته خود چنانکه در تصویر می بینیم نیز دارد ولی از آنجا که
موضوع آیه نیست به آنها نمی پردازیم)................. 2ــ مرده می
بایست به خاک سپرده شود:فرستادن کلاغ برای آموزش دادن خاکسپاری مرده به
انسان، به این معنی است که مرده می بایست به خاک سپرده شود. و مرده ضمن
اینکه خوراکی برای درندگان می شود و می گندد و خاک سپردن آن احترامی به
فرد مرده است، هنگامیکه تحلیل می رود و در جو پراکنده می شود
بیماریهائی را ایجاد می کند. بنابر این چنانکه آیه مطرح نموده، دین از
دیر زمان به انسان یاد داده بوده که مرده را می بایست به خاک
سپرد.
دیدن این موضوع كه در بین
حیوانات تنها كلاغ است كه لاشه همنوع خود را دفن میكند چندان برای محمد سخت
نبوده .و او از این موضوع آگاهی داشته پس آوردن این نكته در قران چندان معجزه
ای بشمار نمیرود . او اگر از وجود حیوانی در استرالیا كه بچه اش را در كیسه
اش بزرگ میكند خبر داشت و در قرآن بازگو كرده بود ، معجزه كرده بود .
چرا
مرده میبایست به خاك سپرده شود ؟ مرده را هم میتوان به دریا انداخت هم میتوان
با آتش سوزانید ، هم میتوان به فضا فرستاد !!
كه گفت كه خاكسپاری احترام
به مرده است ؟ هندو ها سوزاندن را احترام به مرده میدانند . اگر قرار بود
وقتی جنازه تحلیل میرود بیماریهایی را ایجاد كند و الله در فكر بیمار نشدن
سایر موجودات زنده بود ، باید زحمت میكشید تا دفن كردن مرده را به سایر
حیوانات نیز آموزش دهد . جسد یك فیل یا نهنگ بیشتر آلودگی دارد یا جسد انسان
و كلاغ ؟


***

Mazdak Bamdad
07-09-2008
پیک 250


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/64.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=55015#post55015)


"صدای خران" آزار دهنده ترین صدای
ناخوشایند جانوران........................... ( لقمان 19 )
..................... « و در راه رفتن خود میان رو باش و صدای خود را
پائین بیاور که آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند براستی صدای خران است».
(آیه نقل قول از لقمان در پند و اندرز دادن به فرزند خود
است)...............................نکات آیه: 1ــ پائین آوردن صدا:
صدا و سر وصدای بلند زمانی که پیوسته باشد زیانهای زیادی به بدن و روان
انسان وارد می کند که مهمترین آنها عبارتند از: زیاد شدن ترشح ادرنالین
که بنوبه خود از جمله منجر به بهم ریختن عصبی فرد می شود ـــ ایجاد شدن
تنشهائی در کارکرد بینی و گوش و حنجره ـــ مبتلا شدن به خیلی از
بیماریهای قلبی و خونی از جمله بالا رفتن فشار خون و تصلب شرایین ــــ
و تنشهای همراه با احساس سردرد مزمن و احساس فشار و
سختی................................ 2ــ "صدای خران" آزار دهنده ترین
صدای ناخوشایند جانوران است: واحد اندازه گیری شدت صدا دسیبل است. شدت
صدای پچ پچ و درگوشی میان 10 تا 20 دسیبل است، صدای ماشین کوچک 70 تا
80 دسیبل، صدای ماشین باری 80 تا 90 دسیبل، صدای هواپیما هنگام کنده
شدن از زمین 110 تا 130 دسیبل. پائین ترین صدائی که انسان می تواند
بشنود 20 دسیبل است. هنگامیکه شدت صدا به 45 دسیبل می رسد انسان نمی
تواند آسوده بخوابد، نزدیک 85 دسیبل دردهای گوش آغاز می شود. در سر و
صداهای نزدیک به 90 دسیبل آدم نمی بایست 8 ساعت بیشتر در آن فضا بماند،
در 100 دسیبل نمی بایست بیش از دو ساعت بماند، در 110 دسیبل نمی بایست
بیش از نیم ساعت بماند، و به 160 دسیبل که برسد آدم کر می شود.
........................... و شدت صدای ناخوشایند خر که موضوع آیه می
باشد بالای 100 دسیبل است. و امروزه انسان در میان جانوران صدای
ناخوشایندِ آزار دهنده شدیدتری از صدای خر نمی شناسد و آنچه در آیه
آمده مبنی بر اینکه "آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند صدای خران است"
درست است...............




اینكه صدای خران گوشخراش است و صدای
گوشخراش هم آدم را
ناراحت میكند كه از
۵۰۰۰۰ سال پیش !! هم روشن است و قران
پلید اینجا
معجزه ای نكرده! داستان دسی بل و
آدرنالین هم كه در قران نیست و در اینجا
به دمقران بسته اند كه قران پلید را دانشیك بنمایانند! •



***

freeman625277
07-09-2008
پیک 251


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/64.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=55015#post55015)


"صدای خران" آزار دهنده ترین صدای
ناخوشایند جانوران........................... ( لقمان 19 )
..................... « و در راه رفتن خود میان رو باش و صدای خود را
پائین بیاور که آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند براستی صدای خران است».
(آیه نقل قول از لقمان در پند و اندرز دادن به فرزند خود
است)...............................نکات آیه: 1ــ پائین آوردن صدا:
صدا و سر وصدای بلند زمانی که پیوسته باشد زیانهای زیادی به بدن و روان
انسان وارد می کند که مهمترین آنها عبارتند از: زیاد شدن ترشح ادرنالین
که بنوبه خود از جمله منجر به بهم ریختن عصبی فرد می شود ـــ ایجاد شدن
تنشهائی در کارکرد بینی و گوش و حنجره ـــ مبتلا شدن به خیلی از
بیماریهای قلبی و خونی از جمله بالا رفتن فشار خون و تصلب شرایین ــــ
و تنشهای همراه با احساس سردرد مزمن و احساس فشار و
سختی................................ 2ــ "صدای خران" آزار دهنده ترین
صدای ناخوشایند جانوران است: واحد اندازه گیری شدت صدا دسیبل است. شدت
صدای پچ پچ و درگوشی میان 10 تا 20 دسیبل است، صدای ماشین کوچک 70 تا
80 دسیبل، صدای ماشین باری 80 تا 90 دسیبل، صدای هواپیما هنگام کنده
شدن از زمین 110 تا 130 دسیبل. پائین ترین صدائی که انسان می تواند
بشنود 20 دسیبل است. هنگامیکه شدت صدا به 45 دسیبل می رسد انسان نمی
تواند آسوده بخوابد، نزدیک 85 دسیبل دردهای گوش آغاز می شود. در سر و
صداهای نزدیک به 90 دسیبل آدم نمی بایست 8 ساعت بیشتر در آن فضا بماند،
در 100 دسیبل نمی بایست بیش از دو ساعت بماند، در 110 دسیبل نمی بایست
بیش از نیم ساعت بماند، و به 160 دسیبل که برسد آدم کر می شود.
........................... و شدت صدای ناخوشایند خر که موضوع آیه می
باشد بالای 100 دسیبل است. و امروزه انسان در میان جانوران صدای
ناخوشایندِ آزار دهنده شدیدتری از صدای خر نمی شناسد و آنچه در آیه
آمده مبنی بر اینکه "آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند صدای خران است"
درست است...............
چرند است .
كجا و كی گفته قدرت صدای خر بالای 100 دسیبل است . صدای یك اره بزرگ چوب بری
در هنگام بریدن تنه درخت 125 دسیبل است .
ضمنا این از بی سواتی محمد بوده
كه نمیدانسته شدت صدای نهنگ آبی 188 دسیبل است . از حیوانات خشكی نیز نفر اول
شیر آفریقایی است . نعره او در فاصله 3 كلیومتری شنیده میشود !!!! البته
اینها همه در صورتی است كه جانورانی با قدرت تولید صداهای فراصوت را كنار
بگذاریم !


***

sAAm
07-09-2008
پیک 252


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/64.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=55015#post55015)


"صدای خران" آزار دهنده ترین صدای
ناخوشایند جانوران........................... ( لقمان 19 )
..................... « و در راه رفتن خود میان رو باش و صدای خود را
پائین بیاور که آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند براستی صدای خران است».
([b][color=red]آیه نقل قول از لقمان در پند و اندرز دادن به
فرزند خود است)...............................نکات آیه:
1ــ پائین آوردن صدا: صدا و سر وصدای بلند زمانی که پیوسته باشد
زیانهای زیادی به بدن و روان انسان وارد می کند که مهمترین آنها
عبارتند از: زیاد شدن ترشح ادرنالین که بنوبه خود از جمله منجر به بهم
ریختن عصبی فرد می شود ـــ ایجاد شدن تنشهائی در کارکرد بینی و گوش و
حنجره ـــ مبتلا شدن به خیلی از بیماریهای قلبی و خونی از جمله بالا
رفتن فشار خون و تصلب شرایین ــــ و تنشهای همراه با احساس سردرد مزمن
و احساس فشار و سختی................................ 2ــ "صدای خران"
آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند جانوران است: واحد اندازه گیری شدت صدا
دسیبل است. شدت صدای پچ پچ و درگوشی میان 10 تا 20 دسیبل است، صدای
ماشین کوچک 70 تا 80 دسیبل، صدای ماشین باری 80 تا 90 دسیبل، صدای
هواپیما هنگام کنده شدن از زمین 110 تا 130 دسیبل. پائین ترین صدائی که
انسان می تواند بشنود 20 دسیبل است. هنگامیکه شدت صدا به 45 دسیبل می
رسد انسان نمی تواند آسوده بخوابد، نزدیک 85 دسیبل دردهای گوش آغاز می
شود. در سر و صداهای نزدیک به 90 دسیبل آدم نمی بایست 8 ساعت بیشتر در
آن فضا بماند، در 100 دسیبل نمی بایست بیش از دو ساعت بماند، در 110
دسیبل نمی بایست بیش از نیم ساعت بماند، و به 160 دسیبل که برسد آدم کر
می شود. ........................... و شدت صدای ناخوشایند خر که موضوع
آیه می باشد بالای 100 دسیبل است. و امروزه انسان در میان جانوران صدای
ناخوشایندِ آزار دهنده شدیدتری از صدای خر نمی شناسد و آنچه در آیه
آمده مبنی بر اینکه "آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند صدای خران است"
درست است...............
از همۀ اینها
گذشته اگر این اراجیف معجزه باشد که معجزۀ لقمان است، نه الله! محمد فقط نقل
قول کرده! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/63.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/62.gif

Mehrbod
12-20-2012, 02:09 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #29


***

Satan
07-09-2008
پیک 253


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/64.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=55144#post55144)


اگر این اراجیف معجزه باشد که
معجزۀ لقمان است، نه الله! محمد فقط نقل قول کرده! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/63.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/62.gif
بهتره بگیم محمد طبق معمول
کپی برداری کرده و کاری هم به درست و غلط بودنش نداشته! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/61.gif


***

kamran333
07-09-2008
پیک 254

بسیار خوشحالم که دوستان دیگر هم کمک می کنند
....به امید آزادی ایران


***

kamran333
07-09-2008
پیک 255

گوشت خوک.................. (مائده 3 )
...........................« خوردن گوشت حیوان مرده ــ خون ــ گوشت خوک ــ
گوشتِ حیوانی که بنامی غیر از نامِ خدا سر بریده شده ــ گوشتِ حیوان خفه کرده
شده ــ گوشتِ حیوان تحتِ ضربات کشته شده ــ گوشت حیوانیکه افتاده و در وضعیت
بین مرگ و زندگی است ــ گوشت حیوانیکه بر اثر شاخ زده شدن مرده ـــ ... برای
شما حرام شده است»......................و در سوره انعام آیه 145 ضمن یادآوری
تحریم گوشت خوک، خوک را حـیـوانـی انگـلی توصیف نموده:« ... لَحْمَ
خِـنْـزِیـرٍ فَـإِنّـَهُ رِجْـسٌ=... مگر اینکه گوشت خوک باشد، که موجودی
انگـلی است»............................در آیه 145 سوره انعام روشن کرده که
منـظـور از حـرام بـودن خوردن خون «خـون مـسـفـوح» است، (خون مسفوح یعنی:
«خـون ریخـتـه شده» که با هوا تماس پیدا کرده). دلـیـل تحریم آن نیز این است
که وقتی خون با هوا تماس پیدا می کند سمی می شود و می تواند بیماری زا
باشد.....................................نک �ت آیات: خوک حیوانی انگلی و
گوشت آن حرام است:همانطور که قرآن مطرح می کند خوک در واقع یک حـیـوان انگـلی
است. هم زندگی و هم روند تولید مثل آن هر دو انگلی است:چرا گوشت خوک تحریم
شده؟ چیزیکه فعلاً انسان امروز در مورد گوشت خوک میداند موارد زیر
است:......................ـــــــ گـوشت خوک خیلی از انگـلها را منتقـل می
کند. از جمله نوعی کرم (موسوم به کرمِ تِـنـیـا) که برخی از ناراحتی های
دردناک را منجر می شود که برخی از آنها کشنده نیز هستند. عـناصـر آن در
عـضلات و در چشم و مغز منتشر می شود. میان 5 تا 25 درصد کـسـانـیـکـه گوشت
خـوک مصرف می کنند ناراحتی نـاشی از کـرم مزبور را دارند. (این کرم الـبـتـه
در گوشت گاو نیز وجود دارد ولی کرم گوشت گاو خود بخود در انسان تکثیر نمی شود
اما کرم گوشت خوک بـدون عـامل تکـثیر کننده تکثیر می شود. هـمـیـنطور کرم خوک
مقاومت بیشتری نسبت به کرم گاو دارد و براحتی کشته نمی شود و خطرناک تر است).
.......................ـــــــ گوشت خوک طبقـه طبـقه است و میان آنها پیه
های متداخل در همدیگر وجود دارد که بالاترین نسبت روغـن حـیوانی را دارند، و
روغـن آن نیز از خطرناکترین نوع روغـن است. ( درصـد پـیه در گوشت خوک 28 درصد
است در حـالـیکـه مثلاً در گوشت گاو 4 و نیم
درصد)..........................ـــــــ گوشت خوک مـقـادیر زیادی اسید دارد.
(سایر حیوانات 90 درصد این اسید را پس میدهند ولی خوک فـقـط 2 درصـد آنرا پس
می دهد). این اسید از جمله باعث الـتـهـاب مخ می شود..............یک متخصص
آلـمانی نـتـیـجه مـطالعات خود و دیگران را در رابطه با گوشت خوک چنین بیان
می کند: گوشت خـوک در مناطق گرم خطرناک تر از مناطق سرد است. در سودان و
مناطق همجوار آن در یک شـرایط آب و هـوائی یکـسـانی تفاوت میان سلامتی کسانی
که گوشـت خوک می خورند و و کسانیکه نمی خورند خـیـلی زیـاد است. هـمـیـنـطـور
در هند در یک آب و هوای مشترک، کسانی که گوشت خوک نمی خورند از کسانی که می
خورند از سلامتی بالاتری برخوردار هـستند، بیشتر عمر می کنند و توان کاری
بیشتری دارند. مثلا فرد پیری که گوشت خوک نخورده حمالی می کـند و از
ارتـفـاعـات بــالا می رود، در حالیکه آنکه خورده نمی توانـد این کارها را
بکند و زودتر ضعف و بازنـشـسـتـگـی بـسراغ وی می آید. کسانیکه با تعالـیـم
اسـلامی زنـدگی می کـنـنـد از سلامتی خـوب و بـالائی بـرخوردارند و
بـیماریهائی که دیگران از مسائل تحریم شده دارند آنها ندارند. همینطور وی می
گویـد در جریـان جـنـگ جهانی دوم از ارتش گـزارشی برای آنها می آید که می
گوید: سربازان آلمانی دچار ناراحتی ها و آبله هائی در پاها می شده اند که
آنها را از جنگ و تـحـرک بـاز می داشـتـه و علاج سرپائی نیز برای آنها کافی
نبوده بلکه به پشت جبهه انـتـقـال داده می شـده انـد. در حالـیکه مـردمـی
کــه در هـمان مناطق و همان آب و هـوا زنـدگـی می کرده اند آن ناراحتی ها را
نداشته اند. پس از بررسی ها می بینند که ارتش تـقـریـبـاً هـمـه روزه از گوشت
خوک استفاده می کند. گوشت خوک را قطع می کنند و آن ناراحتیها تمام می شود.
...................هـمـیـنطور می گوید پس از اتمام جنگ که وضعیت اقتصادی
خراب می شود و خوک بوفور طبق روال عادی نبوده اندازه مراجـعـات به پزشک نسبت
به دوران پیش از جنگ کاهش پیدا می کند. ولی با رونق گرفتن اقتصاد و خورده شدن
گوشت خوک توسط طـبـقـه ای کـه وضع خوبی داشته، بیماریها دوباره در آنها شروع
می شود، در حالیکه طـبـقـه فـقـیر که هنوز توان استفاده از گوشت خوک را
نداشـتـه از سـلامتی بهتری برخوردار بوده است. و پـس از اینکه فـقـیـران نیز
تـوان خریدن و خوردن آنرا پـیـدا می کـنند دوباره وضع بیماریها طـبق روال
پیشینِ خود زیاد و هـمـه گـیـر مـی شـود. هـمـیـنـطـور وی می گوید که به
آزمایشهای عملی در رابطه با گوشت خوک رو می آورد. 30 تا مـوش را با خـوراک
خوک بزرگ می کند و 30 تای دیگر را با غذای عادی. آنهائـیـکه غذای خوک داده می
شوند: سریعا بزرگ می شـونـد ـــ تـمـایلات تجاوزگرانه در آنـهـا ایـجـاد می
شود، و دوست دارند که هـمـدیگـر را بخورند و بیماریهائی از قـبـیـل سـرطـان و
بیماریهای پوستی در آنها ظاهر می شود، ولی آنهائی که غـذای عـادی بزرگ می
شـونـد هـیـچـیـک از ایـن مـوارد در آنهـا ظاهر نمی شود. او محتاطانه می گوید
در گوشت خوک سمی است که فهمیده نمی شود و روغن آن خطرناکـترین نوع روغن است.
و مـوجـب تصلب شـرایین، بیماری قند، اختلال جریان خون، و نسبت بالائی از
کلسترل را باعث می شود، و بافتهای آن فـسـفـر دارد که منجر به زیانهائی می
شود..........................


***

Mazdak Bamdad
07-10-2008
پیک 256

اینهم بیخود است،
چون اگر برای انگل بود، باید قران
میگفت كه تازمانی
كه درمان انگل را پیدا نكردید نخورید نه اینكه
حرام
جاودانی باشد. از این گذشته، هر جانور و یا گیاهی
ممكن است دارای
میكرب ها و یا انگل هایی باشد.
برای نمونه بیماری دیوانگی گاوی هم هست، پس

باید گوشت گاو حرام باشد!


فزون بر این، پاستور و كُخ و نیوتون و لابنیتز و
بسیاری
از دانشمندان و اندیشمندان بزرگ و كل
مردم اروپاو بیشینه مردم آسیا و كل
مردم آمریكا
خوك هم میخورند و بسیار تندرست تر و پیشرفته
تر از مسلمین
هستند كه آفتابه هم آختراع نكرده اند !!


نكته ی خنده دار تر اینكه گوشت خوك، خورنده ی
آنرا به
صفات خوكی آراسته میكند، پس خوردن
گوشت گوسفند هم مسلمین را به صفات
گوسفندی
و گاوی ! و مرغی آراسته میگرداند!


دیگر اینكه بازهم ادعاهای دانشیك كرده و از آزمایش
های
دانشیك سخن گفته اند ولی نگفته اند كجا و كدام
انستیتو ( نهاد) این آزمایش
ها را كرده و بنمایه و
برگه اش كجاست!؟ آن آمار هندوستان و
سودان
كجاست و كدام دانشگاه معتبر این ها كرده ؟


پس میبینیم كه از هرسو كه نگاه كنیم، تنها چیزی
كه در
این میان اثبات میشود، شارلاتانیسم اسلامیست
های براه اندازنده ی سایت
قران شناسی ( در كنار
دیگر اسلامیست های فاشیست ) میباشد و نه چیزی
دیگر!•


***

Satan
07-10-2008
پیک 257


گوشتِ
حیوانی که بنامی غیر از نامِ خدا سر بریده شده
همین یک ادعای چرت و غیرعلمی کافی
است که کل اراجیف تازینامه و اسلام را مشخص کند. این کشف هم جزو علوم اسلامی
است که از حوزه بیضیه قم صادر میشه!
طبق این تعریف، یحتمل هندیانی که
خدایشان گاو است، باید برای سر بریدن مرغ بگویند: به نام
گاو! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/65.gif

درباره باقی ادعاهای چرتی که صاحب این سایت دروغ پراکن
درباره آیات تازینامه کرده، همانطور که جناب مزدک گرامی هم اشاره فرمودند،
هیچ رفرنس علمی و دانشگاهی ارائه نداده و صرفا با استفاده از تقیه که
ابزار ماله کشان اسلامیست و با سوءاستفاده از کشفیات و علم دانشمندان
غیرمسلمان، خواسته با هر زور و ضربی علم را در تازینامه بچپاند!




http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/66.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=55231#post55231)


نكته ی خنده دار تر اینكه گوشت خوك،
خورنده ی


آنرا به صفات خوكی آراسته میكند، پس خوردن

گوشت گوسفند هم مسلمین را به صفات گوسفندی
و گاوی ! و مرغی
آراسته میگرداند!
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/67.gifhttp://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/65.gif
ازین
قبیل یاوه گویی ها در سایتهای اسلامی فراوان است. مثلا درباره بی غیرتی بر
اثر خوردن خوک در این سایت (http://www.atf.ir/?lang=fa&state=showbody_news&row_id=37) اینگونه اراجیف بافته:



گوشت
هر حیوانی حاوی صفات آن حیوان است و از طریق غده ها و تراوش آنها
(هورمونها) در اخلاق کسانی که از آن تغذیه میکنند اثر میگذارد ...
پس محمد و امامان که سوسمار
ملخ و شتر
میخوردند و پیروانشان یعنی آخوندها که احکام خوردن ملخ[/quote]گوشت
هر حیوانی حاوی صفات آن حیوان است و از طریق غده ها و تراوش آنها
(هورمونها) در اخلاق کسانی که از آن تغذیه میکنند اثر میگذارد ...[/quote]
[/DIV] صادر می کنند هم دارای خصوصیات اخلاقی شتر و سوسمار و
ملخ بوده و هستند! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/65.gif یا مردمان
کشورهای ابرقدرت تکنولوژی مثل ژاپن که نود درصد خوراکشان از غذاهای دریایی
مثل انواع خرچنگ و مارماهی و کوسه غیره هست، باید صفات آبزیان را داشته
باشند!!!

سپاس از تلاش مستمر جناب کامران و مزدک بامداد گرامی که یاوه
های اسلامی را برملا می کنند. http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/68.gif


***

kamran333
07-10-2008
[COLOR="#DDA0DD"]پیک 258

شیطان عزیز می خواهم تمام این مطالب را در کتابی
تحت عنوان پاسخ به جفنگیات تهیه کنم و در تمام ایران به دست مردم
برسانم.............


***

kamran333
07-10-2008
پیک 259

شیرسازی دامها ........................ ( نحل 66
) ....................................... « و در دامها نیز برای شما درس
وجود دارد. از آنچه در شکم دارند از میان غذای معده و خون شیر ناب را به شما
می نوشانیم که برای نوشندگان گوارا است»..................................
ماده اصلی شیر چنانکه آیه گفته از میان غذای درون معده و درون خون گرفته می
شود. غده های تولید کننده شیر مواد خود برای تولید شیر را از خون و از مایعات
بدن که مواد غذائی معده را آورده اند می
گیرد.رود................................... ....... در زمان پیامبر می توان
گفت که انسان بهرحال می دانسته که شیر از غذای جویده و خورده شده گرفته و
تولید می شود، ولی اینکه آن مواد وارد خون نیز می شوند و بعد از میان خون
گرفته می شوند طبعاً کسی چیزی نمی دانسته است. ............


***

Mazdak Bamdad
07-10-2008
پیک 260


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/66.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=55243#post55243)


شیرسازی دامها
........................ ( نحل 66 )
....................................... « و در دامها نیز برای شما
درس وجود دارد. از آنچه در شکم دارند از میان غذای معده و خون شیر ناب
را به شما می نوشانیم که برای نوشندگان گوارا
است».................................. ماده اصلی شیر چنانکه آیه گفته
از میان غذای درون معده و درون خون گرفته می شود. غده های تولید کننده
شیر مواد خود برای تولید شیر را از خون و از مایعات بدن که مواد غذائی
معده را آورده اند می گیرد.رود...................................
....... در زمان پیامبر می توان گفت که انسان بهرحال می دانسته که شیر
از غذای جویده و خورده شده گرفته و تولید می شود، ولی اینکه آن مواد
وارد خون نیز می شوند و بعد از میان خون گرفته می شوند طبعاً کسی چیزی
نمی دانسته است. ............
بازگردان
درست از تفسیر المیزان:
براى شما در حیوانات عبرتى است كه از آنچه در
شكمهایشان هست از میان سرگین و خون ، شیر سالم
و گوارا به نوشندگان بنوشانیم . (66)
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j12/alm12032.htm#link282




كه بروشنی میرساند كه در پیكر این پستانداران،
هم خون و
علف معده است و هم سرگین ( چون هر دورا
چوپان ها میدیدند كه از جانور
بیرون میاید و یا در كشتارگاه)
و از پستاننها كه در میان جایگاه سرگین و
خون و دیگر چیز
های درون پیكر جانور است، شیر بیرون میاید و به این معنی

نیست كه شیر از خون درست میشود! یعنی اینجا هم شارلاتان های
اسلامیست،
با بازگردان و القای نادرست، مشتری ابله گردآوری میكنند!
تفسیر
المیزان هم درست همین را گفته :

كلمه ((
فرث )) به معناى كثافاتى است كه در روده ها مى افتد و در روده بزرگ جمع مى
شود، ولى وقتى به خارج آمد آن را سرگین گویند، كلمه [FONT
size=1]((http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/66.gifسائغ ))[FONT
size=4] اسم فاعل از [/quote]

((سوغ
)) است ، گفته مى شود: [FONT
size=1](([/size]ساغ الطعام و الشراب : غذا و شراب روان
شد)) و این را وقتى گویند كه شراب
(مایعات ) آشامیدنى گوارا باشد، و به آسانى در گلو رود.
((و ان لكم فى الانعام لعبرة )) - یعنى براى شما در شتر و گاو و گوسفند امرى
است كه اگر عبرتگیر و پندپذیر باشید همان امر براى عبرت و موعظه شما بس است ،
آنگاه آن امر را بیان نموده مى فرماید: ((نسقیكم مما فى بطونه ...))
از آنچه در درون بدنهایشان هست شما را سیراب مى كنیم ، در اینجا ضمیر راجع به
انعام را مفرد آورد، و این از باب كثیر را واحد فرض كردن است
.
معناى اینكه فرمود: شیر خالص
را از میان فضولات شكم و خون به شما
نوشانیدیم
((من بین فرث و دم )) - شیر
حیوانات شیرده كه جایش اواخر شكم ، میان دو پاست ، و خون كه مجرایش شرایین و
رگها است كه به تمامى آن دو احاطه دارد، و اگر شیر را عبارت دانسته از چیزى
كه میان كثافات و خون بدن قرار دارد، از این باب
بوده كه این هر سه در داخل بدن و در مجاورت هم قرار دارند، این
غذاى پاك و لذیذ را از میان آن دو بیرون كشیده ، همچنانكه گفته مى شود:
((من از میان قوم ، زید را اختیار
كردم ، و از میان آنها بیرونش كشیدم ))[FONT
size=4] كه البته وقتى گفته مى شود كه زید و قوم در یكجا جمع شده باشند، هر
چند زید در حاشیه جمعیت نشسته باشد، نه در وسطشان ، چون مراد این است كه من
او را از میان آنهمه جمعیت با اینكه غیر شما نیز بود تمیز دادم و جدا كردم
.
معناى آیه این است كه ما شما را از آنچه كه در بطون انعام است شیرى از
میان سرگین و خون آنها بیرون كشیدیم و به شما نوشاندیم ، كه به هیچ یك از آن
دو آلوده نبود، [/size]


***

kamran333
07-10-2008
پیک 261

مـورچـه ....................... ( نمل 18 )
.................... « تا اینکه وقتی (سلیمان و سپاهیان وی) به دره مورچه ها
رسیدند مورچه ای گفت: مورچه ها! داخل خانه های خود شوید تا سلیمان و سپاه وی
شما را خرد نکنند؛ آنها خرد شدن شما را احساس نمی
کنند»........................................ .. نکات آیه:1ـ مورچه ها با
هم صحبت می کنند: مورچه ها از جمله با مواد بودار شیمیائی با هم صحبت می
کنند.2ـ مورچه ها زیر فشار خرد میشوند: علت اینکه آیه واژه خرد شدن بکار برده
اینست که بدن مورچه به اندازه زیادی از مواد شیشه ای تشکیل میشود. به این
خاطر هنگامی که زیر فشار قرار میگیرد خرد
میشود........................................ ......

Mehrbod
12-20-2012, 02:10 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #30


***

raypoz
07-10-2008
پیک 262

کاش فقط بحث صحبت کردن مورچه ها با هم بود.جالبه
که سلیمان بعد از شنیدن گفتگوی مورچه ها در آیه 19 (نمل)اینطور شروع می
کنه:سلیمان از گفتار مور بخندید و گفت...... --- یعنی سلیمان هم زبان موران
را علاوه بر آن می دانسته. وهمچنین در آیه 22 هدهد هم با سلیمان صحبت می کند:
پس از اندکی هدهد حاضر شد وگفت: من به چیزی که تو از آن در جهان آگاه نشده ای
خبر یافتم و از ملک سبا بطور یقین تو را خبری مهم آورده ام.--- یعنی هدهد هم
کاملا" موجود باشعوری در آنزمان بوده که با سلیمان با جزئیات کامل سخن می
گفته است که مثلا" تو چیزهایی را خبر نداری و من رفتم گشتم و چند تا خبر داغ
از اقصی نقاط جهان جمع آوری کردم .


***

Mazdak Bamdad
07-10-2008
پیک 263


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/66.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=55253#post55253)


مـورچـه ....................... (
نمل 18 ) .................... « تا اینکه وقتی (سلیمان و سپاهیان وی)
به دره مورچه ها رسیدند مورچه ای گفت: مورچه ها! داخل خانه های خود
شوید تا سلیمان و سپاه وی شما را خرد نکنند؛ آنها خرد شدن شما را احساس
نمی کنند»........................................ .. نکات آیه:1ـ
مورچه ها با هم صحبت می کنند: مورچه ها از جمله با مواد بودار شیمیائی
با هم صحبت می کنند.2ـ مورچه ها زیر فشار خرد میشوند: علت اینکه آیه
واژه خرد شدن بکار برده اینست که بدن مورچه به اندازه زیادی از مواد
شیشه ای تشکیل میشود. به این خاطر هنگامی که زیر فشار قرار میگیرد خرد
میشود........................................
......



اینكه مورچه خورد میشود روشن بوده
و این كه از سیلیس
درست شده را
این سایت به این ایات ! بسته است.
اینكه مورچه با بوها با
هم دیگر داد
و ستد آگاهی میكنند، نشان میدهد كه
آنها زبان سلیمان را
زمانی میتوانسته اند
دریابند كه سلیمان از خود بو داده باشد !
پس
اینجا هم شارالاتانیسم جوك مانندی بود! •



***

kamran333
07-10-2008
پیک 264

با سپاس از مزدک گرامی ....................
زنـبـور عـسـل ( نحل 68 - 69 ) ....................................... «و
خدا به زنبورعسل وحی نمود کـه: از کوهها، درختان و از کندوهائی که مردم درست
می کنند برای خود آشیانه بگیر. بعد ازهر ثمری بخور و بعد (در بازگشت) مسیرهای
مشخص شده پروردگار خود را دنبال کن (یا مسیرهای ساده شده پروردگار خود را
دنبال کن). از شکمهای آن نوشیدنی با رنگهای گوناگون در می آید و در آن
مداوائی برای مردم وجود دارد. در این رابطه برای افراد اندیشمند نشانه ای
وجود دارد».............................. («ذللاً» جمع ذلـول است و از جمله
به معنی: ساده، آسان، رام، بی درد سر و بی زحـمت است. اگـر در آیه «حال»
بـرای «نحـل (زنبور)» باشد، معـنی جمله آن این می شود که: زنبور از مسیری
پیروی کند که برای وی مـشـخـص شـده. و اگر «ذللاً» حـال بـرای سُـبُـل باشـد،
در آنصورت جمله به این معنی می شود که: مـسـیـر بـازگـشـت زنـبـور آسان و بی
زحمت شـده است. و هـر دو حالـت آن درست
است)..................................... نکات آیه: 1ـــ مسیر بازگشت زنبور
عسل رُند و بی درد سر است. 2ــ از شکم زنبور عسل نوشیدنی در می آید. 3ــ عسل
شفا بخش است.1ـــ مسـیـر بازگشت زنبور عسل رند و بی درد سر است:زنبور عسل با
اشعه فوق بنفش می بیند. وقتی مسیری را می رود مـغـز آن زاویه هـای نـور
خورشید را ضبط می کند. در بازگشت بر اساس همان اطلاعات برمی گردد. وقتی هوا
ابری باشد نیز خورشید را با تحلیل نور می تواند از پشت ابرهـا ببیند. جهات
مغناطیسی شمال و جنوب نیز بکار می گیرد. و کندوی خود را هم از بوی آن می
شناسد................................... به این ترتیب زنبور عسل در ردیابی
و مسـیـرشناسی هـیـچ مشکلی ندارد. و چنانکه آیه گفته: زنبور پس از اینکه ثمر
پیدا می کند و می خورد، در بازگشت از مـسـیـری کـه برای وی تعیین شده پیروی
می کند، و یا مسیر بازگشت وی آسـان و بی دردسر است، (بـسـته به ایـنکـه
جـمـلـه آن را چطوری تجزیه و تحلـیـل کـنیم). ...........................
2ــ از شکم زنبور عسل نوشیدنی در می آید:عسلی که زنبور در شکم خود درست می
کند و در خـانه های کندو می ریزد 80 درصد آن آب است. یعـنی هـمـانـطـور که
قرآن می گوید: «آنچه از شکم آن در می آید در واقع نوشیدنی» است. بـعـد
کارکـنان کـنـدو روی آن کار می کنند تا درصـد آب آن به 18 درصد می رسد و عسل
سفـت می شود و هـمـیـنـطـور از آن نان درست می کنند.
........................... 3ــ عسل شفا بخش است:چیزیکه فعلاً انسان از خواص
طبی عسل می داند موارد زیر است:.............. ــــ درصورت مالیدن عسلِ صاف
به زخم، زیـچه ها (مـیکـروبها) را می کشد ومانع ازدیاد آنهـا می شود وزخم
زودتر بهبودی پیدا می کند. ــــ برای دستگاه هاضمه شـفـابخش است.ــــ دردهای
روماتیزم را تخـفـیـف می دهد. ــــ به کودک کمک می کند که کـلسیم خود را
حـفـظ کـند تا استخوان و دندانهای آن رشد کند. (توصیه شده به کودکان زیر یک
سال عسل داده نشود).ــــ شفائی دور مدت برای برخی بیماریهای مزمن دارد. ــــ
برای التهاب حلق خوب است. ــــ برای مفاصل خوب است.....................


***

freeman625277
07-12-2008
پیک 265

جفنگ است . در همان عصر هم انسان میدانسته بسیاری
از حیوانات راه منزل خود را دوباره میابند : پرستو ، گربه ، اسب، گاو
........ پس دیدن اینكه زنبور بعد از كار روزانه به كندوی خود باز میگردد كار
چندان دشواری نبوده . در مورد خواص پزشكی آن نیز جفنگ گفته اند . یك فسیل 100
میلیون ساله زنبور عسل در شمال میانمار به همراه شیره یك گیاه كشف شده و این
نشان از قدمت این حشره دارد . مصرف عسل شاید قدمتی به درازای حیات انسان
داشته باشد كه بدرستی معلوم نیست اما قدیمی ترین پاپیروسهای پزشکی با قدمت
حدود 3500 سال قبل از میلاد که در مصر کشف شده نشان می دهند که عسل برای
درمان زخمهای گوارشی، کلیه، چشم و دیگر اندامها استفاده می شده است.

ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی در کتابش موسوم به(افتاب باستانی پرورش زنبور
عسل)عقیده داردعسل دارای خواص ویزه ای است که اثر استثنایی روی تن ادمی دارد
وهمچنین دموکریت فیلسوف مشهور یونانی که بیش از صد سال عمر کرد با غذا عسل می
خورد. وقتی از او سوال شد چگونه می توان سلامتی را حفظ کرد در پاسخ گفت:عسل
بخورید وبدن را با روغن ماساژ دهید.
جالینوس حکیم معتقد بود که عسل در
درمان بعضی از بیماری ها اعجاز می کند او برای درمان مسمومیت ها امراض معده.
سرطان. جوف دهان از عسل استفاده می نمود.
فیثاغورس و پیروان او که
گیاهخوار بودند عسل را جز طعام روزانه خود قرار داده بودند. بقراط 107 سال
عمر کرد.او 2500سال پیش می زیست و پیوسته عسل میخورد ودر درمان اکثر بیماری
ها مخصوصا زخم ها عسل تجویز می نمود.
قدیمی ترین اثر تاریخی که به برداشت
عسل توسط انسان تعبیر شده است مربوط به هفت هزار سال قبل از میلاد است که در
اسپانیا مشاهده گردیده است . این اثر شامل قیافه حک شده یک انسان بر سنگ است
که نرد بانی را برای رسیدن به محلی کلنی به کاربرده و ظرفی برای قراردادن شان
های پر از عسل به کمر دارد . در حالی که زنبورداران عسل کارگر در اطراف سر او
به پرواز در آمده اند . یک اثر نقاشی که از روزگاری بعد از مورد بالا حکایت
دارد ، از آفریقا بدست آمده و نشان می دهد که فردی همان عمل را انجام می دهد
، با این تفاوت که او برای دور کردن زنبورداران از دود استفاده می کند .

باستان شناسها حکایت می کنند که قبایل بدوی با جمع آوری عسل آشنا بوده
اند . عده ای در برداشت عسل از وسایل دود کننده استفاده می کرده اند و عده ای
برای داشتن عسل از لانه هایی که در صخره های تیز و مرتفع سنگی و در دره های
عمیق قرار گرفته اند جان خود را به خطر انداخته اند . در بعضی از قبایل
افرادی به طور منظم تنه تو خالی درختان را بررسی و برای برداشت عسل علامت
گذاری می کردند . به نظر می رسد که این نشانه گذاری بیانگر این مطلب بوده است
که این درختان مالکیت عام نداشته و همه نمی توانستند از آن استفاده کنند .

عسل در زندگی روحانی ، اجتماعی و اقتصادی مصریان باستان نقش مهمی بازی می
کرده است . از حکاکیهای بجا مانده در پرستشگاه ها و دخمه های مردگان چنین بر
می آید که عسل در آن روزگار اهمیت ملی زیاد داشته است ، در پاپیروس ها به
اهمیت دارویی عسل اشاره شده است و در بیشتر داروها مقداری شیر و عسل به کار
می رفته است ، مصریان قدیم از نوعی کوشاب که از جو ، عسل و گندم تهیه می شده
است به مقدار زیاد استفاده می کردند ، زیرا الکل در دسترس آنها نبود . کتاب
مذهبی یهودیان از سرزمین موعود چنین یاد می کند که در آن نهرهایی از عسل و
شیر جاری است . در کتاب انجیل مسیحیان از عسل به عنوان مظهر فراوانی و نعمت
یاد شده و در طومار بحرالمیت نیز از عسل نام برده شده ولی از زنبور داری اثری
نیست .
در یونان باستان نیز عسل یکی از هدایای گرانبهای طبیعت انگاشته می
شد . یونانیان تصور می کردند که خدایان چون خوراک بهشتی می خورند فناناپذیر و
ابدی گشته اند . آنها تصور می کردند عسل یکی از اجزای مهم این خوراک بهشتی
است .
پس محمد اینجا هم چندان معجزه ای نكرده است !!!!!!!!


***

Mazdak Bamdad
07-14-2008
پیک 266


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/69.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=55264#post55264)


با سپاس از مزدک گرامی
.................... زنـبـور عـسـل ( نحل 68 - 69 )
....................................... «و خدا به زنبورعسل وحی نمود
کـه: از کوهها، درختان و از کندوهائی که مردم درست می کنند برای خود
آشیانه بگیر. بعد ازهر ثمری بخور و بعد (در بازگشت) مسیرهای مشخص شده
پروردگار خود را دنبال کن (یا مسیرهای ساده شده پروردگار خود را دنبال
کن). از شکمهای آن نوشیدنی با رنگهای گوناگون در می آید و در آن
مداوائی برای مردم وجود دارد. در این رابطه برای افراد اندیشمند نشانه
ای وجود دارد».............................. («ذللاً» جمع ذلـول است و
از جمله به معنی: ساده، آسان، رام، بی درد سر و بی زحـمت است. اگـر در
آیه «حال» بـرای «نحـل (زنبور)» باشد، معـنی جمله آن این می شود که:
زنبور از مسیری پیروی کند که برای وی مـشـخـص شـده. و اگر «ذللاً» حـال
بـرای سُـبُـل باشـد، در آنصورت جمله به این معنی می شود که: مـسـیـر
بـازگـشـت زنـبـور آسان و بی زحمت شـده است. و هـر دو حالـت آن درست
است)..................................... نکات آیه: 1ـــ مسیر بازگشت
زنبور عسل رُند و بی درد سر است. 2ــ از شکم زنبور عسل نوشیدنی در می
آید. 3ــ عسل شفا بخش است.1ـــ مسـیـر بازگشت زنبور عسل رند و بی درد
سر است:زنبور عسل با اشعه فوق بنفش می بیند. وقتی مسیری را می رود
مـغـز آن زاویه هـای نـور خورشید را ضبط می کند. در بازگشت بر اساس
همان اطلاعات برمی گردد. وقتی هوا ابری باشد نیز خورشید را با تحلیل
نور می تواند از پشت ابرهـا ببیند. جهات مغناطیسی شمال و جنوب نیز بکار
می گیرد. و کندوی خود را هم از بوی آن می
شناسد................................... به این ترتیب زنبور عسل در
ردیابی و مسـیـرشناسی هـیـچ مشکلی ندارد. و چنانکه آیه گفته: زنبور پس
از اینکه ثمر پیدا می کند و می خورد، در بازگشت از مـسـیـری کـه برای
وی تعیین شده پیروی می کند، و یا مسیر بازگشت وی آسـان و بی دردسر است،
(بـسـته به ایـنکـه جـمـلـه آن را چطوری تجزیه و تحلـیـل کـنیم).
........................... 2ــ از شکم زنبور عسل نوشیدنی در می
آید:عسلی که زنبور در شکم خود درست می کند و در خـانه های کندو می ریزد
80 درصد آن آب است. یعـنی هـمـانـطـور که قرآن می گوید: «آنچه از شکم
آن در می آید در واقع نوشیدنی» است. بـعـد کارکـنان کـنـدو روی آن کار
می کنند تا درصـد آب آن به 18 درصد می رسد و عسل سفـت می شود و
هـمـیـنـطـور از آن نان درست می کنند. ........................... 3ــ
عسل شفا بخش است:چیزیکه فعلاً انسان از خواص طبی عسل می داند موارد زیر
است:.............. ــــ درصورت مالیدن عسلِ صاف به زخم، زیـچه ها
(مـیکـروبها) را می کشد ومانع ازدیاد آنهـا می شود وزخم زودتر بهبودی
پیدا می کند. ــــ برای دستگاه هاضمه شـفـابخش است.ــــ دردهای
روماتیزم را تخـفـیـف می دهد. ــــ به کودک کمک می کند که کـلسیم خود
را حـفـظ کـند تا استخوان و دندانهای آن رشد کند. (توصیه شده به کودکان
زیر یک سال عسل داده نشود).ــــ شفائی دور مدت برای برخی بیماریهای
مزمن دارد. ــــ برای التهاب حلق خوب است. ــــ برای مفاصل خوب
است.....................
تفسیر
المیزان
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j12/alm12032.htm#link282

و
پروردگارت به زنبور عسل الهام كرد كه در كوهها و درختان و بناها كه بالا مى
برند خانه كن .
آنگاه از همه میوه ها بخور و با اطاعت در طریقتهاى
پروردگارت راه سپر باش . از شكمهاى آنها شرابى با رنگهاى مختلف برون مى شود
كه شفاى مردم در آن است كه در این براى گروهى كه اندیشه كنند عبرتى است
.

سایت قران شناسی:
از کوهها، درختان و از کندوهائی که مردم
درست می کنند برای خود آشیانه بگیر. بعد ازهر ثمری بخور [b]و
بعد (در بازگشت) مسیرهای مشخص شده
پروردگار خود را دنبال کن (یا مسیرهای ساده
شده پروردگار خود را دنبال کن). از شکمهای آن نوشیدنی با رنگهای
گوناگون در می آید و در آن مداوائی برای مردم وجود دارد. در این رابطه برای
افراد اندیشمند نشانه ای وجود دارد.

تفسیر المیزان
[url=http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j12/alm12033.htm]http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j12/alm12033.htm (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j12/alm12032.htm#link282)
[FONT
size=4]خداى تعالى جمله : http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/69.gif((فاسلكى
سبل ربك ذللا)) را با فاء تفریع
متفرع بر امر به خوردن نموده ، و این تفریع مؤ ید این است كه مراد از خوردن ،
برداشتن و به منزل بردن است ، تا عسلى را كه از ثمرات گرفته به خانه ها برده
ذخیره نمایند، و [color=red]اضافه [FONT
size=1]((سبل ))[FONT
size=4] به كلمه [/quote]

((رب [FONT
size=1])) در جمله ((ربك ))[/size] براى این است كه دلالت كند بر اینكه تمامى كارها و رفت و آمدهاى
زنبور عسل با الهام انجام مى گیرد.




میبینیم كه در سایت قران شناسی مانند بارهای فراوان
دیگر،
در بازگردان دستكاری و تقلب شده است كه چیزی را كه قران
ننوشته و
الله نمیدانسته است، بجای اصل به مردمی كه عربی
نمیدانند قالب كنند! پس
اشعه ماوراء بنفش !! همان الهام خداوندی نیست و ربطی به قران و الله هم
ندارد !!



نكته مهم تر اینكه، انگبین ، یا عسل، در شكم زنبور
درست
نمیشود بلكه شكم زنبور تنها كیسه ای برای
ترابری شیره ی گلها تا كندوست.
در كندو ست كه
با سیستم هوارسانی زنبوران، آب شیره گلها، كم
كم به هوا
رفته و بخار میشود و و با آمیخته شدن
موادی از پیكر زنبوران به آن در پی
جابجایی هایی
چند باره ی انگبین در كندو، انگبین (عسل) رسیده شده و
پدید میاید. البته الله گویا این را نمیدانسته و
گمان میكرده است كه عسل
در شكم زنبور عمل میاید!!



***

kamran333
07-14-2008
پیک 267

با سپاس از مزدک فروهنده ی فروهیده و به امید
نابودی آخوند لچر که با ناسوت(سرشت) ایرانی ناهمگون است................همه
چیز روند میرائی دارد............. (قصص 88 ) .............................
« همه چیز در روند و فرایند فرسودگی و پیری است»!
................................ نکـتـه آیه: همه چیز در روند و فرایند
پیری، فرسودگی و میرائی است! ....................... قـانون آنتروپی (دومین
اصل ترمودینامیک) می گوید: هـمـه چـیـز یـعـنی: هـمـه ماده مـوجـود در
جـهـان، رو بـه کـهـولـت، فرسودگی، پیری و میرائی است. این آیه اصلی از اصول
مسلم علمی امروز است.............................


***

samcrx
07-14-2008
پیک 268


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/69.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=55434#post55434)


جفنگ است . در همان عصر هم انسان
میدانسته بسیاری از حیوانات راه منزل خود را دوباره میابند : پرستو ،
گربه ، اسب، گاو ........ پس دیدن اینكه زنبور بعد از كار روزانه به
كندوی خود باز میگردد كار چندان دشواری نبوده . در مورد خواص پزشكی آن
نیز جفنگ گفته اند . یك فسیل 100 میلیون ساله زنبور عسل در شمال
میانمار به همراه شیره یك گیاه كشف شده و این نشان از قدمت این حشره
دارد . مصرف عسل شاید قدمتی به درازای حیات انسان داشته باشد كه بدرستی
معلوم نیست اما قدیمی ترین پاپیروسهای پزشکی با قدمت حدود 3500 سال قبل
از میلاد که در مصر کشف شده نشان می دهند که عسل برای درمان زخمهای
گوارشی، کلیه، چشم و دیگر اندامها استفاده می شده است.
ارسطو
فیلسوف بزرگ یونانی در کتابش موسوم به(افتاب باستانی پرورش زنبور
عسل)عقیده داردعسل دارای خواص ویزه ای است که اثر استثنایی روی تن ادمی
دارد وهمچنین دموکریت فیلسوف مشهور یونانی که بیش از صد سال عمر کرد با
غذا عسل می خورد. وقتی از او سوال شد چگونه می توان سلامتی را حفظ کرد
در پاسخ گفت:عسل بخورید وبدن را با روغن ماساژ دهید.
جالینوس حکیم
معتقد بود که عسل در درمان بعضی از بیماری ها اعجاز می کند او برای
درمان مسمومیت ها امراض معده. سرطان. جوف دهان از عسل استفاده می
نمود.
فیثاغورس و پیروان او که گیاهخوار بودند عسل را جز طعام
روزانه خود قرار داده بودند. بقراط 107 سال عمر کرد.او 2500سال پیش می
زیست و پیوسته عسل میخورد ودر درمان اکثر بیماری ها مخصوصا زخم ها عسل
تجویز می نمود.
قدیمی ترین اثر تاریخی که به برداشت عسل توسط انسان
تعبیر شده است مربوط به هفت هزار سال قبل از میلاد است که در اسپانیا
مشاهده گردیده است . این اثر شامل قیافه حک شده یک انسان بر سنگ است که
نرد بانی را برای رسیدن به محلی کلنی به کاربرده و ظرفی برای قراردادن
شان های پر از عسل به کمر دارد . در حالی که زنبورداران عسل کارگر در
اطراف سر او به پرواز در آمده اند . یک اثر نقاشی که از روزگاری بعد از
مورد بالا حکایت دارد ، از آفریقا بدست آمده و نشان می دهد که فردی
همان عمل را انجام می دهد ، با این تفاوت که او برای دور کردن
زنبورداران از دود استفاده می کند .
باستان شناسها حکایت می کنند
که قبایل بدوی با جمع آوری عسل آشنا بوده اند . عده ای در برداشت عسل
از وسایل دود کننده استفاده می کرده اند و عده ای برای داشتن عسل از
لانه هایی که در صخره های تیز و مرتفع سنگی و در دره های عمیق قرار
گرفته اند جان خود را به خطر انداخته اند . در بعضی از قبایل افرادی به
طور منظم تنه تو خالی درختان را بررسی و برای برداشت عسل علامت گذاری
می کردند . به نظر می رسد که این نشانه گذاری بیانگر این مطلب بوده است
که این درختان مالکیت عام نداشته و همه نمی توانستند از آن استفاده
کنند .
عسل در زندگی روحانی ، اجتماعی و اقتصادی مصریان باستان نقش
مهمی بازی می کرده است . از حکاکیهای بجا مانده در پرستشگاه ها و دخمه
های مردگان چنین بر می آید که عسل در آن روزگار اهمیت ملی زیاد داشته
است ، در پاپیروس ها به اهمیت دارویی عسل اشاره شده است و در بیشتر
داروها مقداری شیر و عسل به کار می رفته است ، مصریان قدیم از نوعی
کوشاب که از جو ، عسل و گندم تهیه می شده است به مقدار زیاد استفاده می
کردند ، زیرا الکل در دسترس آنها نبود . کتاب مذهبی یهودیان از سرزمین
موعود چنین یاد می کند که در آن نهرهایی از عسل و شیر جاری است . در
کتاب انجیل مسیحیان از عسل به عنوان مظهر فراوانی و نعمت یاد شده و در
طومار بحرالمیت نیز از عسل نام برده شده ولی از زنبور داری اثری نیست .

در یونان باستان نیز عسل یکی از هدایای گرانبهای طبیعت انگاشته می
شد . یونانیان تصور می کردند که خدایان چون خوراک بهشتی می خورند
فناناپذیر و ابدی گشته اند . آنها تصور می کردند عسل یکی از اجزای مهم
این خوراک بهشتی است .
پس محمد اینجا هم چندان معجزه ای نكرده است
!!!!!!!!



با عرض سلام
اصلا یمنیها از
قبل از اسلام میدونستند كه عسل خیلى از بیماریها را شفاء میده حتى در یمن بیش
از 20 نمونه عسل یافت میشه با با رنگهاى متفاوت كه هر كدام مخصوص یك بیمارى
هست


***

Mazdak Bamdad
07-15-2008
پیک 269


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/69.gif (http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?p=55672#post55672)


با سپاس از مزدک فروهنده ی فروهیده و
به امید نابودی آخوند لچر که با ناسوت(سرشت) ایرانی ناهمگون
است................همه چیز روند میرائی دارد............. (قصص 88 )
............................. « همه چیز در روند و فرایند فرسودگی و
پیری است»! ................................ نکـتـه آیه: همه چیز در
روند و فرایند پیری، فرسودگی و میرائی است! .......................
قـانون آنتروپی (دومین اصل ترمودینامیک) می گوید: هـمـه چـیـز یـعـنی:
هـمـه ماده مـوجـود در جـهـان، رو بـه کـهـولـت، فرسودگی، پیری و
میرائی است. این آیه اصلی از اصول مسلم علمی امروز
است.............................




اینهم بیخود است، چون ماده/انرژی هرگز از میان نمیرود
و
میرایی ندارد و تنها چینش ذرات مادی در دگرگونی
میباشد و از هر چینشی،
چینشی تازه و دیگر پدید
میاید . اصولا ً مهاد ترمودینامیكی با این ایه، دو
چیزگوناگون است و نویسنده ی آن سایت سواد فیزیك ندارد.


***

kamran333
07-15-2008
پیک 270

چیزی در هستی از بین نمی رود
....................... ( نمل 75 ) ....................... «ذره ای از یک
مثقال نیز از نظر خدا ناپدید نمی شود نه در سیارات و نه در زمین، و هیچ چیز
کوچکتر یا بزرگتر از آن نیز نیست مگر اینکه در هستی همچنان باقی می ماند».
«هیچ چیز ناپدید شده ای در فضا و زمین نیست مگر اینکه در جهان عینی همچنان
وجود دارد». ..................... نکـتـه آیات: چیزی در هستی نابود نمی
شود!اصل اول ترمودینامیک اصـل ثبات و بـقای انرژی است. این اصل می گوید: در
هستی چیزی از بین نمی رود بـلـکه ماده و انرژی تغییر شکل می دهند. آیات مزبور
از اصول مسلم علمی امروز هستند...............................

Mehrbod
12-20-2012, 02:10 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #31


***

Mazdak Bamdad
07-15-2008
پیک 271

بازگردان درست این است:از تفسیر
المیزان:
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_143.htm#link370 (http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_143.htm#link370)
وَ
مَا مِنْ غَائبَةٍ فى السمَاءِ وَ الاَرْضِ إِلا فى كِتَبٍ
مُّبِینٍ(75)

هیچ نهفته اى در آسمانها و زمین نیست مگر در نامه هاى
آشكار است (75)


بر این پایه باز هم این شیادان ماست مالی كرده و
آیه
بدرد نخور قران را جوری بازگردان كرده اند
كه به مهاد نخست ترمودینامیك
بخورد!
البته اگر این نادان ها مهاد نخست ترمودینامیك
را میدانستند و
میپذیرفتند، میدانستند كه بایستگی
این مهاد، یعنی مهاد پایایی ماده/انرژی،
به چم نبود آفریننده و رد بر وجود خداست!!


***

Satan
07-15-2008
پیک 272

همانگونه که جناب مزدک بامداد اشاره فرمودند، حقه
بازی این مسلمان شارلاتان در تغییر ترجمه های آیات تازینامه به حدی تابلوست
که حتی با مراجعه به دیگر ترجمه ها کاملا مشخص می شود که سایت قرانولوژی صرفا
با تقیه و جعل که کار تخصصی ماله کشان اسلامی است، کار خود را
پیش برده!

نمل 75: (http://www.zandiq.com/quran/showayah.php?n=3234) و ما من غائبة فی السّماء و الأرض إلاّ فی كتاب مبین.

ترجمه سایت قرانولوژی:
هیچ
چیز ناپدید شده ای در فضا و زمین نیست مگر اینکه در جهان
عینی همچنان وجود دارد!

در حالیکه ترجمه عبارت فی
کتاب مبین (http://www.zandiq.com/quran/showayah.php?n=3234) : «در کتاب آشکار»
است.

حالا باید از صاحب حقه باز و دروغ پراکن سایت مذکور پرسش شود که
جهان عینی را از کجای تازینامه استخراج کرده؟!! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/70.gif


***

kamran333
07-15-2008
پیک 273

با تشکر از شیطان عزیز که یاری می کنند. امید است
ایران از دست آخوند دژآهنگ(بد اندیش) آزاد شود. هر چیز را که آخوند شید
نهاد(حیله گر) سپنتا (مقدس) نشان داد ایرانی را به سوی ژاژ گوئی (پرت گویی) و
ژاژه پرستی(خرافه پرستی) کشاند. پس مزدک و شما و دیگران کمک کنید تا این کشور
شهلیده (از هم پاشیده ) آزاد گردد.

Rouzbeh
09-16-2014, 01:31 PM
همانگونه که سرور مزدک روشنگری کردند، کار آین قرانولوژیست‌ها همانا دستکاری در سخنان الله شان است.
براستی بیشتر بازگردان‌های قرآن هم بفارسی به‌‌‌ همین روش (بکم و بیش) انجام شده است. و هر آینه پرانتز‌های فراوانی‌ باز کرده اند تا باشد که به‌‌‌ آیه‌ها ای‌ که گنگ و نارسا هستند معنا بار بکنند. در آین میان بازگردان مکار المکارین الشیرازی گوی پیشی‌ را از همگان ربوده است.