PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مفهوم دوستی



iranbanoo
11-29-2012, 06:15 PM
شاید خیلی بدیهی باشد.شاید همه از دوستی بدانیم...
اما واقعیت این است که خیلی از ما از همین دوستی ها ضربه ها خوردیم و ضربه ها زدیم...
با این وجود باز نام این ارتباط دوستیسیت.
با وجود داشتن دوستان خوب باز هم حد و حدود انان را نمیدانیم و حدو حدود خود را برای انان مشخص نکرده ایم.
هنوز با وجود رعایت هایی که میکنیم میرنجیم و میرنجانیم و وقتی میبینیم ضررش بیش ازمنفعتش است فاصله میگیریم.
گاها دوست داریم با دوستان باشیم اما صلاح میدانیم که نه...حتی اگر تنها باشم این کار را نخواهم کرد
دوستی مفهوم خود را از دست داده؟
چه نوع ارتباطیست؟
چرا با وجود صمیمیت ها و علاقه ها باز منجر به آزردگی ها و زخم های عمیق میشود؟
شاید در این جهت از تجربه های شخصی نیز گفتن خالی از لطف نباشد.
گرچه انتظار شنیدن واژه هایی چون ,توقع,اعتماد بیش از حد,تعادل رفتاری,ارتباط عقلانی و... را دارم
اما واقعیتش این است که تمام اینها را داشتن و در کنارش احساس صمیمیت کردن چندان آسان نیست
....

mahtab71
11-29-2012, 06:25 PM
شاید یکی از دلایلش این باشه که انتظارات ما از دوستمون نامعقوله و خارج از ظرفیتش از اون توقع داریم.
یکی دیگه نبود عاطفه در زندگی کنونیه که باعث میشه فرد به دوستش وابستگی زیاد پیدا کنه و این وابستگی زیاده از حد منجر به حساسیت زیاد میشه پس میزان رنجش بیشتر میشه.
اگه بپذیریم که هر فردی هم نقاط ضعف داره و هم نقاط قوت،و ما باید اونو همونطور که هست بپذیریم دوستی هامون تداوم بیشتری خواهد داشت.

iranbanoo
11-29-2012, 06:36 PM
و شاید هم اصلا ان چیزی که مامیپنداریم نباشد
یعنی ارتباط از پایه غلط است و تنها ناش دوستیست.موافقم که عاطفه ها در زندگی کم شده اند.
ولی با این تفاوت که برای دوستی ها وشان انها احترامی قائل نیستیم و خواسته و نا خواسته ان را خراب میکنیم.
من احساس میکنم در گیری های زندگی سردی و بی تفاوتی اورده و در ارتباط ها بیستر به منافع خود توجه میکنیم
چه این دوستی ها از نوع هم جنس یا با جنس مخالف باشد بیشتر به این سمت حرکت میکند که افراد به فکر بهره برداری از یکدیگرند.
به نظر می اید طبیعیست اما وقتی دقیق میشویم میبینیم خودش به نوعی فاجعه ای ایست

mahtab71
11-29-2012, 06:45 PM
من احساس میکنم در گیری های زندگی سردی و بی تفاوتی اورده و در ارتباط ها بیستر به منافع خود توجه میکنیم
چه این دوستی ها از نوع هم جنس یا با جنس مخالف باشد بیشتر به این سمت حرکت میکند که افراد به فکر بهره برداری از یکدیگرند.
به نظر می اید طبیعیست اما وقتی دقیق میشویم میبینیم خودش به نوعی فاجعه ای ایست
متاسفانه وقتی در دوستی ها بجای ما شدن،منیت مهم باشه همین روند پیش خواهد امد.
در ارتباطات با جنس مخالف خب الان اکثرشون بیشتر بر اساس منفعته و بوضوح این امردیده میشه.
تقریبا جمله ای که من از زبان 90درصد افراد شنیدم این بوده که چرا یه دوست پسر (یا عکسش دوست دختر)پیدا نمیکنی که یه سری از خرجهاتو اون بکشه؟یعنی بجای یک دوستی واقعی که افراد برای تسکین آلام همدیگه برقرار میکنن یک رابطه ی انگلی برقرار میشه و طبیعیه که این نوع روابطی مستحکم نخواهند بود.

iranbanoo
11-29-2012, 06:59 PM
خوب این اگر با توافق طرفین باشه شاید چندان هم بد به نظر نیاد.احتمالا اون کسی که حاضره منفعت طرفش رو داشته باشه قطعا در مقابل انتظاری داره و اون هم در هر حال در پی منفعت خودشه و به این طریق بهاش رو میپردازه.
اما فاجعه اون نقطه ای هست که طرف رو فریب بده و از دوستی و ارتباط سوء استفاده بشه.
فردی که یک یا دو بار به اصطلاح چنین رکبی بخوره خودش هم روش عوض میکنه و این انتقال پیش میره تا جایی که از دوستی و اعتماد اثری نمیمونه.
همه چیز سرد سرد و تمامی ارتباط ها به جبهه های جنگ شباهت پیدا میکنن.
این حتی در زندگی زناشویی هم میتونه وجود داشته باشه و چه بسا شدید تر
و حتی در ارتباط های کاری
سوءاستفاده از ارتباطات و دوستی ها و از همه مهمتر اعتماد طرف مقابل به نظرم بد ترین ظلمیه که یک انسان میتونه مرتکب بشه.
اما در این بین دوستی ها از هر رابطه ی دیگه ای مظلوم واقع میشن و اندک اندک از بین میرن

mahtab71
11-29-2012, 07:07 PM
خوب این اگر با توافق طرفین باشه شاید چندان هم بد به نظر نیاد.احتمالا اون کسی که حاضره منفعت طرفش رو داشته باشه قطعا در مقابل انتظاری داره و اون هم در هر حال در پی منفعت خودشه و به این طریق بهاش رو میپردازه.
اما فاجعه اون نقطه ای هست که طرف رو فریب بده و از دوستی و ارتباط سوء استفاده بشه.
فردی که یک یا دو بار به اصطلاح چنین رکبی بخوره خودش هم روش عوض میکنه و این انتقال پیش میره تا جایی که از دوستی و اعتماد اثری نمیمونه.
همه چیز سرد سرد و تمامی ارتباط ها به جبهه های جنگ شباهت پیدا میکنن.
این حتی در زندگی زناشویی هم میتونه وجود داشته باشه و چه بسا شدید تر
و حتی در ارتباط های کاری
سوءاستفاده از ارتباطات و دوستی ها و از همه مهمتر اعتماد طرف مقابل به نظرم بد ترین ظلمیه که یک انسان میتونه مرتکب بشه.
اما در این بین دوستی ها از هر رابطه ی دیگه ای مظلوم واقع میشن و اندک اندک از بین میرن
واقعیتی که در دوستیهای امروزی حاکمه و بوضوح دیده میشه همینه که بیشتر افراد تظاهر به دوستی میکنن و هدف تنها سوء استفاده از دوستیه.

Mehrbod
11-29-2012, 07:11 PM
شاید خیلی بدیهی باشد.شاید همه از دوستی بدانیم...
اما واقعیت این است که خیلی از ما از همین دوستی ها ضربه ها خوردیم و ضربه ها زدیم...
با این وجود باز نام این ارتباط دوستیسیت.
با وجود داشتن دوستان خوب باز هم حد و حدود انان را نمیدانیم و حدو حدود خود را برای انان مشخص نکرده ایم.
هنوز با وجود رعایت هایی که میکنیم میرنجیم و میرنجانیم و وقتی میبینیم ضررش بیش ازمنفعتش است فاصله میگیریم.
گاها دوست داریم با دوستان باشیم اما صلاح میدانیم که نه...حتی اگر تنها باشم این کار را نخواهم کرد
دوستی مفهوم خود را از دست داده؟
چه نوع ارتباطیست؟
چرا با وجود صمیمیت ها و علاقه ها باز منجر به آزردگی ها و زخم های عمیق میشود؟
شاید در این جهت از تجربه های شخصی نیز گفتن خالی از لطف نباشد.
گرچه انتظار شنیدن واژه هایی چون ,توقع,اعتماد بیش از حد,تعادل رفتاری,ارتباط عقلانی و... را دارم
اما واقعیتش این است که تمام اینها را داشتن و در کنارش احساس صمیمیت کردن چندان آسان نیست
....

دوستی در خردترین تراز خود چیزی بیشتر از سود دو-سویه نیست. مانند یک معامله پایاپای که
شما یک چیزی میدهید و یک چیزی میگیرید، در دوستی هم شما یک چیزهایی میاورید و یک چیزهایی برداشت میکنید.

هر آینه، از دید فلسفی یا شاید روانشناسیک، اگر شما دقیقا بدانید که در یک دوستی چه چیزی میاورید و
چه چیزی برداشت میکنید، دیگر «دوست» نیستید، بیشتر «آشنا» یا همان Acquaintance یکدیگر به شمار میروید.

ارزشهای دوستی باید‌ از هر دو سو پوشیده باشند و تنها در تراز احساسی دریافت شوند.
کسی که شما کنار او احساس خوبی دارید و او کنار شما احساس خوبی دارد میشود دوستتان.


در کنار آن، ژرف‌ترین آزردگی روانیک را هم تنها کسی میتواند به شما بدهد که برایتان باارزش باشد، پس چرایی آن جای سخن ندارد.
به سخن دیگر، آزارنده‌ترین یادمان‌هایتان (خاطرات) را کسانی به شما میدهند که بهترین یادمان‌هایتان را با ایشان داشته‌‌اید.

iranbanoo
11-29-2012, 07:15 PM
این مسئله از لحاظ روانی هم به شدت بر روی فرد اثر میگذاره.
از جمع به مرور فاصله میگیره و ارتباط های فرمالیته بر رار میکنه.
وقتی این پروسه رو در ذهنم مرور میکنم میبینم هر یک از ما چه قدر در انجام چنین فاجعه ی رفتاری سهیم هستیم.
انگار ما هم بالاجبار از چنین قانونی پیروی میکنیم.
همون مثال معروف که :اگر نزنی میخوری.....!!!

iranbanoo
11-29-2012, 07:23 PM
مهر بد عزیز
حقیقت تلخیست و به نظرم منصفانه نیست.
این مسئله منطقیست که در یک ارتباط سود دوطرف تامین شود و هرکس بدانید به قول شما چه چیزی میاورد و چه چیزی میبرد.کاش در دوستی هم انقدر شسته رفته بود اما گویا دوستی از آن بابت که احساس ادمی درگیر است این تعادل به هم میخورد و هر کدام احساس بیشتری به خرج دهند بیشترین زیان را میبینند.
این هم دوستی نیست.این یک رابطه ی یک طرفه است که تنها توهم دوستی در ذهن فرد شکل میگیرد.
وقتی به فردی احساسی داریم و خالصانه و بدون هیچ چشم داشتی این احساس را برایش خرج میکنیم ایا انتظار غلطیست که چنین رفتاری از طرفمان ببینیم؟البته اگر داو دوستی دارد....

Mehrbod
11-29-2012, 07:46 PM
مهر بد عزیز
حقیقت تلخیست و به نظرم منصفانه نیست.
این مسئله منطقیست که در یک ارتباط سود دوطرف تامین شود و هرکس بدانید به قول شما چه چیزی میاورد و چه چیزی میبرد.کاش در دوستی هم انقدر شسته رفته بود اما گویا دوستی از آن بابت که احساس ادمی درگیر است این تعادل به هم میخورد و هر کدام احساس بیشتری به خرج دهند بیشترین زیان را میبینند.


ایرانبانو جان من کی گفتم هر دو سو بدانند چه چیزی میاورند و برداشت میکنند!؟ من گفتم نباید بدانند!





این هم دوستی نیست.این یک رابطه ی یک طرفه است که تنها توهم دوستی در ذهن فرد شکل میگیرد.
وقتی به فردی احساسی داریم و خالصانه و بدون هیچ چشم داشتی این احساس را برایش خرج میکنیم ایا انتظار غلطیست که چنین رفتاری از طرفمان ببینیم؟البته اگر داو دوستی دارد....

چیزی به نام بی چشمداشتی آنهم در دوستی نداریم. اگر راست میگفتید و هیچ چشمداشتی نداشتید، پس از رفتار پس‌زننده هم نباید آزرده میشدید، که انگار شده‌اید!!

گفتیم در دوستی هر دو سو یک چیزهایی میاورند و یک چیزهایی هم برداشت میکنند. برای اینکه پیوند
دوستی به پیوند بازرگانی ندگـرد، این دادوستدهای احساسی و .. باید پشت پرده و پنهان از چشم خودآگاه انجام شوند.

پیش‌پنداشت‌های نادرستی مانند «بی چشمداشتی» و نمیدانم «یکدلانه (خالصانه)» و .. هم تنها به دوستی آسیب میرسانند.

بهترین راه برای اینکه دریابیم کسی شایسته دوستی ماست یا نه احساسی است که هنگام بودن با وی داریم. اگر احساس بدی
بود، پس بهتره یا آنرا واکافته و شناخته و از میان برداشته، یا اینکه پیوند دوستی را گسسته و دنبال یکی دیگر رفت.

همانجور که میگویند، آمیختن کارهای سوداگرانه (business) و .. با دوستی هم سرانجام خوشی ندارد، چون در این
دسته از رفتارها هر کس باید خودآگاهانه سود و زیان خودش را بسنجند و این با دوستی جور نمیشود.

در انگلیسی برای همه این پیوندها نامهای جداگانه دارند که نشان از فرهنگ درست و آگاه آنها میدهد، در
پارسی و ایران ما هنوز به بیشتر این پیوندها میگوییم «دوستی» و این مایه‌ی لغزش‌های اندیشیک بسیاری هم میشود:




Friendship = دوستی: کسی که دوست ماست!
Relationship = پیوند: واژه‌ای generic که دربرگیرنده همه جور پیوند (رابطه) میشود.
Partnership = هنبازی: کسی که هنباز (شریک) ماست.
Sexual partnership = هنبازی جنسی: کسی که در پیوندهای جنسی هنبازیم.
Acquaintanceship = آشنایی؛ کسی که با وی آشناییم و رفتار دو-سویه ارجمندانه داریم.
Membership = هموندی؛ من و شما در این فروم هموندیم.
Classmate = همشاگردی؛ کسی که در آموزشگاه هست دوست نیست.
Companionship = همراه، همنشین؛ کسی که برای نمونه در پیاده‌روی شبانه با شما همراهی میکند، باز دوست شما نیست.
Fellowship = همراه؛ کسی که با وی گرایش‌های یکسان و هنبازی داریم.
Closeness = نزدیکی؛ کسی که با او نزدیکیم، ولی میتواند همچنان دوست ما نباشد. پدر، مادر، روانشناس.
Intimacy = همدمی، صمیمیت: کسی که صمیمی هستیم همچنان میتواند دوست ما نباشد.
...




بدید من با داشتن این مرزمندی‌های باریک در دسته‌بندی‌هایمان بجای «دوست خواندن» هر کس که دو روز با او بودیم، بسیاری از دشواری‌های ما خودبه‌خود برداشته میشوند.

iranbanoo
11-29-2012, 08:29 PM
منظور من از بی چشم داشت یعنی اینکه به دنبال نفع خاصی در این رابطه نباشیم.
ولی یک فرد تنها زمانی احساسش را هزینه میکند که طرف مقابلش با انجام اعمال و رفتاری چنین مسئله ای را از او بخواهد یا زمینه اش را به نوعی فراهم کند.وگرنه که به هر کسی نمیتوان چنین حسی داشت و اگر داشت و انتظار عکس العملی نبود این رابطه دوستی نیست و یک عمل مقطعیئست.
وقتی فردی با رفتارش مارا به هزینه کردن احساسمان دعوت میکند فکر میکنم موظف است که مسئولیت اعمالش را بپذیرد.
ضمن اینکه این درست که هر گاه احساس کردیم روابط ایجاد شده ما را انطور که باید ارضا نمیکند رهایش کنیم اما از همین مسئله هم میتوان به راحتی سوءاستفاده کرد. از این بابت است که اصرار دارم هر فردی مسئولیت ادعاهایش را به عهده گیرد و به این قائده یک طرفه ننگرد.
مسئله بعدی این هست که در فرهنگ ما هم به نوعی رابطه ها از هم تفکیک شده اند.
مثلا من به خواهرم که صمیمیت زیادی داریم دوست نمیگویم.یا دوست دانشگاهیم را از دوست صمیمی ام جدا میدانم یا همسایه یا همکار یا .... خوب فرض ما هم دوستی به معنای خودش است که هر کسی میتواند به راحتی وانمود کند که دوست شماست و انقدر در این فریب متبحر باشد که نتوان تشخیص داد نیت و قصدش چیست. مختصر اینکه دوستی ها (به معنای واقعی)با ارزشند و لی این طبیعیست که در ان هر دو فرد بابت احساسی که خرج میکنند این اطمینان را از طرف مقابل داشته باشند که اشتباه نمیکنند و این هزینه احساسی به جاست

undead_knight
11-30-2012, 09:54 PM
به نظر شخصی من وجود حس خیلی مهمتر از انتظارات هست وقتی حس خوبی درکاره به نظر من مشکلی وجود نداره.
از زمانی که معیارهایی به جز حس در این رابطه وارد بشند و ما فکر کنیم که مثلا یک نفر داره از ما سواستفاده میکنه،اون دوستی دیگه دوستی نیست(و شاید هم واقعا طرف مقابل داشته از ما سواستفاده میکرده)
در واقع هیچ گارانتی وجود نداره که یک نفر در دوستی بخواد همون احساس ما رو داشته باشه و اینکه ما از یک نفر حس خوبی میگیریم برای اون شخص مسئولیت ایجاد نمیکنه،حس ما چیزی هست که به خودمون مربوطه نه به کس دیگه.

iranbanoo
11-30-2012, 10:03 PM
گاها شده از فردی که باهاش رابطه ایجاد میکنیم حس خوبی دریافت کنیم.بله انجا بدون اینکه فرد مسئول حس ما باشه ما خودمون تعین کننده ی میزان این ارتباطیم.
اما مفهوم دوستی کاملا دو جانبه ست.دوست تو کسی هست که این حس رو بهت انتقال میده و هوشیارانه هم اینکار رو میکنه.گاها با رفتار ها و انجام اعمالی دعوتت میکنه که چنین حس خوشایند و دید مثبتی به رابطه داشته باشی.و شما هم بنا به این دعوت دیدت رو تغییر میدی و به اون رابطه ارزش میدی و گرنه میتونستی به این رابطه خیلی معمولی نظر داشته باشی.
به نظرم افراد باید این مسئله رو درک کنن که وقتی احساسات افراد رو برانگیخته میکنن مسئولیتش رو بپذیرند و برای طرفشون احترام قائل باشن.رعایت نکردن چنین مسئله ای مسلما در افراد نتایج مثبتی نداره و دید همه رو نسبت به هم منفی میکنه.اینها همه به تجربه گفته شد و شاید از دید کارشناسانه و روانکاوانه چندان همسویی نداشته باشه اما این فرهنگ رو دوست دارم و بهش ارج میدم چرا که مفهوم ارتباط رو والایی میبخشه

mahtab71
12-01-2012, 04:19 PM
به نظرم افراد باید این مسئله رو درک کنن که وقتی احساسات افراد رو برانگیخته میکنن مسئولیتش رو بپذیرند
درسته.
اگه باعث بشیم که فردی نسبت بهمون احساس پیدا کنه در قبالش تعهد داریم و مسئول هستیم.در غیر اینصورت عمل ما میشه با احساس دیگران بازی کردن.

undead_knight
12-01-2012, 08:33 PM
گاها شده از فردی که باهاش رابطه ایجاد میکنیم حس خوبی دریافت کنیم.بله انجا بدون اینکه فرد مسئول حس ما باشه ما خودمون تعین کننده ی میزان این ارتباطیم.
اما مفهوم دوستی کاملا دو جانبه ست.دوست تو کسی هست که این حس رو بهت انتقال میده و هوشیارانه هم اینکار رو میکنه.گاها با رفتار ها و انجام اعمالی دعوتت میکنه که چنین حس خوشایند و دید مثبتی به رابطه داشته باشی.و شما هم بنا به این دعوت دیدت رو تغییر میدی و به اون رابطه ارزش میدی و گرنه میتونستی به این رابطه خیلی معمولی نظر داشته باشی.
به نظرم افراد باید این مسئله رو درک کنن که وقتی احساسات افراد رو برانگیخته میکنن مسئولیتش رو بپذیرند و برای طرفشون احترام قائل باشن.رعایت نکردن چنین مسئله ای مسلما در افراد نتایج مثبتی نداره و دید همه رو نسبت به هم منفی میکنه.اینها همه به تجربه گفته شد و شاید از دید کارشناسانه و روانکاوانه چندان همسویی نداشته باشه اما این فرهنگ رو دوست دارم و بهش ارج میدم چرا که مفهوم ارتباط رو والایی میبخشه


درسته.
اگه باعث بشیم که فردی نسبت بهمون احساس پیدا کنه در قبالش تعهد داریم و مسئول هستیم.در غیر اینصورت عمل ما میشه با احساس دیگران بازی کردن.

من این رو به دو بخش تقسیم میکنم
کسی که آگاهانه این احساس رو ایجاد میکنه و ازش منفعت آگاهانه میبره.
کسی که احساس رو آگاهانه ایجاد میکنه ولی ازش منفعت آگاهانه نمیبره.

خب شما بفرمائید تکلیف کسی که یک احساسی رو در ابتدا داشته و بعد اون احساس(به هر دلیلی)از بین میره چیه؟آیا باید با استناد به گذشته شخص رو مجبور به ادامه دادن دوستی کرد؟

iranbanoo
12-01-2012, 09:23 PM
میدونید جناب نایت من فکر میکنم اول از هر چیزی برقراری ارتباط باید بر مبنای فر و خرد باشه.
معمولا این انصراف از احساسات در روابطی رخ میده که پشتش تفکری وجود نداشته وگرنه اگر عقلا رابطه با فردی برای شما و اون مثبت ارزیابی بشه چه دلیلی داره که اون ارتباط قطع بشه مگر بر اثر اتفاقات خاص ونه انصراف از احساسات.
حالا منصرف شد؟خوب اجتناب ناپذیره و همه نمیتونن یک حس ثابت رو به اطرافیانشون داشته باشن.اما مهم اینه که ارزش اون ارتباط رو زیر سوال نبرن و تخریبش نکنن تا از شر این احساس راحت بشن.
البته من فکر میکنم این مسئله تو ارتباط های بین دو جنس مخالف دارای تنشه اما باز هم اعتقاد دارم حتی اگر این انصراف از احساس رخ داد باز هم باید به طریقی عنوان بشه که اسیب روحی به فرد مقابل نزنه و همینطور معنای دوستی و ارتباط رو بی ارزش نکنه

undead_knight
12-01-2012, 10:42 PM
میدونید جناب نایت من فکر میکنم اول از هر چیزی برقراری ارتباط باید بر مبنای فر و خرد باشه.
معمولا این انصراف از احساسات در روابطی رخ میده که پشتش تفکری وجود نداشته وگرنه اگر عقلا رابطه با فردی برای شما و اون مثبت ارزیابی بشه چه دلیلی داره که اون ارتباط قطع بشه مگر بر اثر اتفاقات خاص ونه انصراف از احساسات.
حالا منصرف شد؟خوب اجتناب ناپذیره و همه نمیتونن یک حس ثابت رو به اطرافیانشون داشته باشن.اما مهم اینه که ارزش اون ارتباط رو زیر سوال نبرن و تخریبش نکنن تا از شر این احساس راحت بشن.
البته من فکر میکنم این مسئله تو ارتباط های بین دو جنس مخالف دارای تنشه اما باز هم اعتقاد دارم حتی اگر این انصراف از احساس رخ داد باز هم باید به طریقی عنوان بشه که اسیب روحی به فرد مقابل نزنه و همینطور معنای دوستی و ارتباط رو بی ارزش نکنه
نظرات شما گاهی تحسین برانگیز هستند ولی واقعیت همیشه هم به این شکل نیست.
در واقعیت معمولا عوامل احساسی و منطقی با هم دخیل هستند،فقط بسته به نوع رابطه اثر یکی بیشتره.(حتی از نظر من رابطه که احساس در اون غالب باشه هم ارزشمنده)
و اما دلیل قطع شدن روابط،ما حتی وقتی بر اساس خرد و منطق جلو میریم،هیچ وقت نمیتونیم مطمئن باشیم شناختمون از شخص کامله(و خیلی از ویژگی های شخصیتی هم در ابتدای روابط،حتی از نوع منطقی)بروز پیدا نمیکنند، در واقع یکی از مهمترین دلایل برهم خوردن رابطه ها اختلال در شناخت هست یعنی شناخت گذشته دستخوش تغییراتی میشه که فرد رو از نظر ما نامطلوب یا نخواستنی میکنه.
یکی دیگه از دلایل هم عادت کردن و خسته شدن هست(که نتیجه بعد احساسی دوستی هست،طبیعتا در دوستی رمانتیک هم این دلیل موثره تره)

بله،تغییر حس یا دیدگاه نباید ارزش دوستی رو زیر سوال ببره، ولی خیلی وقت ها اون کسی که دوستی رو قطع نکرده به دنبال زیر سوال بردن ارزش دوستی میافته و طرف مقابل رو فریبکار، یا در بهترین حالت بی رحم و... میدونه.

این جمله اخر برام گنگ بود،چکار کنیم که شخص دچارآسیب نشه؟

mahtab71
12-02-2012, 04:29 PM
من این رو به دو بخش تقسیم میکنم
کسی که آگاهانه این احساس رو ایجاد میکنه و ازش منفعت آگاهانه میبره.
کسی که احساس رو آگاهانه ایجاد میکنه ولی ازش منفعت آگاهانه نمیبره.

خب شما بفرمائید تکلیف کسی که یک احساسی رو در ابتدا داشته و بعد اون احساس(به هر دلیلی)از بین میره چیه؟آیا باید با استناد به گذشته شخص رو مجبور به ادامه دادن دوستی کرد؟

آدمها با توجه به نیازی که به محبت دارن چند دسته اند.حساسیت من بیشتر روی افرادیه که شرایط روحی خوبی ندارن یا خیلی تنها هستن.خب این افراد آسیب پذیرترند.ما نمیتونیم به بهانه ی اینکه مثلا من دیگه بشما علاقه ندارم و دلایل اینچنینی از زیر بار مسئولیت شونه خالی کنیم.
باید یاد بگیریم و این فرهنگ رو ترویج کنیم که زمانیکه از احساساتمون مطمئن شدیم اون روبه فرد مخاطبمون بروز بدیم و یا اگه بنابهردلیلی دوست داریم زودتر محبت مونو ابراز کنیم از همون ابتدا بگیم که ایجاد این ارتباط هیچ مسئولیتی نخواهد داشت و فرد مقابل آگاهانه و با مطلع بودن از همه چیز با ما ارتباط برقرار کنه.
اما درمورد مثال شما تظاهر به دوستی پیامدهای بدتری خواهد داشت در این شرایط بهتره که تا زمانیکه اون شخص به شرایط عادی زندگی برمیگرده کنارش باشیم.گاهی اوقات ضربات دروحی لطمه های جبران ناپذیری رو به یک فرد میزنه.

iranbanoo
12-02-2012, 08:03 PM
نظرات شما گاهی تحسین برانگیز هستند ولی واقعیت همیشه هم به این شکل نیست.
در واقعیت معمولا عوامل احساسی و منطقی با هم دخیل هستند،فقط بسته به نوع رابطه اثر یکی بیشتره.(حتی از نظر من رابطه که احساس در اون غالب باشه هم ارزشمنده)
و اما دلیل قطع شدن روابط،ما حتی وقتی بر اساس خرد و منطق جلو میریم،هیچ وقت نمیتونیم مطمئن باشیم شناختمون از شخص کامله(و خیلی از ویژگی های شخصیتی هم در ابتدای روابط،حتی از نوع منطقی)بروز پیدا نمیکنند، در واقع یکی از مهمترین دلایل برهم خوردن رابطه ها اختلال در شناخت هست یعنی شناخت گذشته دستخوش تغییراتی میشه که فرد رو از نظر ما نامطلوب یا نخواستنی میکنه.
یکی دیگه از دلایل هم عادت کردن و خسته شدن هست(که نتیجه بعد احساسی دوستی هست،طبیعتا در دوستی رمانتیک هم این دلیل موثره تره)

بله،تغییر حس یا دیدگاه نباید ارزش دوستی رو زیر سوال ببره، ولی خیلی وقت ها اون کسی که دوستی رو قطع نکرده به دنبال زیر سوال بردن ارزش دوستی میافته و طرف مقابل رو فریبکار، یا در بهترین حالت بی رحم و... میدونه.

این جمله اخر برام گنگ بود،چکار کنیم که شخص دچارآسیب نشه؟
سپاس(گاهی)
اتفاقا واقعیت این هست که اغلب ارتباط های ما احساسیه و فکر کمترین نقش رو درش داره.برای اینکه یک ارتباط یک دوستی جدی باشه مسلما خیلی از موارد باید بررسی بشن.در نهایت ببینیم که آیا فرد مورد نظر ما این شایستگی رو داره که وارد زندگی ما بشه و بتونیم احساسمون رو براش هزینه کنیم یا نه.
ما اغلب برعکسیم واول وقتی حس خوبی به طرفمون پیدا کردیم تازه به فکر بررسی جوانب دیگه میفتیم!!
این به اون معنا نیست که داشتن حس خوب به خودی خود عامل انتخاب نیست اما نباید ملاک قرار داده بشه.
فرض میکنیم ما به طور نرمال با کسی ارتباط بر قرار کردیم یعنی عقلا این ارتباط رو مثبت دیدیم و در این حین احساس ما هم مثبت بود.
مسلما خواهیم دید که همه چیز ایده ال نیست و همونطور ه ما دارای نقص هیی هستیم طرفمون هم به مرور نقص هاشو نمایان میکنه.اما اونچه که مهمه اینه که این نقص های تازه رو شده انقدر نباید مهم باشن وگرنه ما تو بررسی اولیه متوجهش میشدیم.
ما هم میتونیم این نیاز رو با ارتباط های مکمل بر طرف کنیم.البته اگر نقص رو شده دست بر روی نیاز های ما گذاشته باشه.
اما اگر ارتباط به مرحله ای رسید که ادامش باعث رنجش هر دو طرف میشه مطمئنا قطع ارتباط گزینه ی درستیه اما با رعایت حال طرفین.
مثلا تو زندگی مشترک فرض کنید که بعد از چند سال زندگی آقا یهو احساس میکنه که این ارتباط دیگه ارضاش نمیکنه همینطور باید بره؟خوش گذشت,خوشحال شدیم؟

undead_knight
12-02-2012, 08:18 PM
آدمها با توجه به نیازی که به محبت دارن چند دسته اند.حساسیت من بیشتر روی افرادیه که شرایط روحی خوبی ندارن یا خیلی تنها هستن.خب این افراد آسیب پذیرترند.ما نمیتونیم به بهانه ی اینکه مثلا من دیگه بشما علاقه ندارم و دلایل اینچنینی از زیر بار مسئولیت شونه خالی کنیم.
باید یاد بگیریم و این فرهنگ رو ترویج کنیم که زمانیکه از احساساتمون مطمئن شدیم اون روبه فرد مخاطبمون بروز بدیم و یا اگه بنابهردلیلی دوست داریم زودتر محبت مونو ابراز کنیم از همون ابتدا بگیم که ایجاد این ارتباط هیچ مسئولیتی نخواهد داشت و فرد مقابل آگاهانه و با مطلع بودن از همه چیز با ما ارتباط برقرار کنه.
اما درمورد مثال شما تظاهر به دوستی پیامدهای بدتری خواهد داشت در این شرایط بهتره که تا زمانیکه اون شخص به شرایط عادی زندگی برمیگرده کنارش باشیم.گاهی اوقات ضربات دروحی لطمه های جبران ناپذیری رو به یک فرد میزنه.
ببنید من دارم میگم یک نفر با علم به فریب دیگران یه چیزی رو میگه یا کاری رو میکنه،زمانی هم هست که شرایط چیزها رو عوض میکنند.
من باور دارم که در هر رابطه ای باید آگاهی باشه و از همون اول در مورد اینکه اگر قرار شد روزی رابطه تموم بشه هم توافق وجود داشته باشه(مگرنه به نظر من هم بهتره شروع نشه)
اصولا تظاهر و دو رویی از نظر من چیزهای شدیدا نفرت انگیزی هستند حتی اگر توجیه های ظاهرا خوبی هم داشته باشند.
کنارش باشیم یعنی چی،بیشتر میشه توضیح بدید؟

undead_knight
12-02-2012, 08:28 PM
سپاس(گاهی)
اتفاقا واقعیت این هست که اغلب ارتباط های ما احساسیه و فکر کمترین نقش رو درش داره.برای اینکه یک ارتباط یک دوستی جدی باشه مسلما خیلی از موارد باید بررسی بشن.در نهایت ببینیم که آیا فرد مورد نظر ما این شایستگی رو داره که وارد زندگی ما بشه و بتونیم احساسمون رو براش هزینه کنیم یا نه.
ما اغلب برعکسیم واول وقتی حس خوبی به طرفمون پیدا کردیم تازه به فکر بررسی جوانب دیگه میفتیم!!
این به اون معنا نیست که داشتن حس خوب به خودی خود عامل انتخاب نیست اما نباید ملاک قرار داده بشه.
فرض میکنیم ما به طور نرمال با کسی ارتباط بر قرار کردیم یعنی عقلا این ارتباط رو مثبت دیدیم و در این حین احساس ما هم مثبت بود.
مسلما خواهیم دید که همه چیز ایده ال نیست و همونطور ه ما دارای نقص هیی هستیم طرفمون هم به مرور نقص هاشو نمایان میکنه.اما اونچه که مهمه اینه که این نقص های تازه رو شده انقدر نباید مهم باشن وگرنه ما تو بررسی اولیه متوجهش میشدیم.
ما هم میتونیم این نیاز رو با ارتباط های مکمل بر طرف کنیم.البته اگر نقص رو شده دست بر روی نیاز های ما گذاشته باشه.
اما اگر ارتباط به مرحله ای رسید که ادامش باعث رنجش هر دو طرف میشه مطمئنا قطع ارتباط گزینه ی درستیه اما با رعایت حال طرفین.
مثلا تو زندگی مشترک فرض کنید که بعد از چند سال زندگی آقا یهو احساس میکنه که این ارتباط دیگه ارضاش نمیکنه همینطور باید بره؟خوش گذشت,خوشحال شدیم؟
بستگی به شکل دوستی داره،به هر حال دوست های عادی ما ترکیبی از این دو هستند.
آدم ها رو دست کم گرفتید خیلی وقت ها توانایی وانمود کردن در این موجودات به قدری زیاده که حیرت انگیزه!در هر صورت تعدادی از رفتارها هم در بررسی اولیه زمینه بروز پیدا نمیکنند و گاهی هم به ندرت بوجود میاند(من شخصا بعضی رفتارها رو از ادم هایی دیدم که سالها میشناختمشون ولی این رفتارشون کاملا بر خلاف شناخت من بوده)

خب من با ازدواج که کلا مخالفم!ولی در کل هر تعهدی تاوان داره(ولی باید این تعهد واقعا ابراز بشه نه تصورات یک طرف باشه،مثلا همین ازدواج نمونه یک تعهد آگاهانست) و هرچند معتقدم در آدم ها واقعا نمیتونند بر اساس آینده چیزی رو کاملا متعهد بشند(مخصوصا در روابطشون با ادم های دیگه،چون شخصیت ادم ها در طول زمان کم یا زیاد تغییر میکنه) به نظرم این کار درست نیست.
ولی اگر در رابطه ای در این مورد توافق وجود داشته باشه،اینکه یه نفر بخواد رابطه رو ناگهانی برهم بزنه اشکالی نداره حتی اگر خانم باشه :)

mahtab71
12-03-2012, 05:07 PM
ببنید من دارم میگم یک نفر با علم به فریب دیگران یه چیزی رو میگه یا کاری رو میکنه،زمانی هم هست که شرایط چیزها رو عوض میکنند.
من باور دارم که در هر رابطه ای باید آگاهی باشه و از همون اول در مورد اینکه اگر قرار شد روزی رابطه تموم بشه هم توافق وجود داشته باشه(مگرنه به نظر من هم بهتره شروع نشه)
اصولا تظاهر و دو رویی از نظر من چیزهای شدیدا نفرت انگیزی هستند حتی اگر توجیه های ظاهرا خوبی هم داشته باشند.
کنارش باشیم یعنی چی،بیشتر میشه توضیح بدید؟
وقتی دو نفر با هم دوست میشن یا یک ارتباط عاطفی بینشون شکل میگیره ،به مرور زمان بهم وابسته میشن.این وابستگی در خانمها چون عاطفی ترهستن شدیدتره.حال یکی از ایندو بنابهردلیلی نمیخواد ادامه بده،این شخص نباید یکباره خودش رو کنار بکشه.بلکه باید کم کم این مساله رو برای مخاطبش جا بندازه که نمیتونه ادامه بده و از قبل مقدمه چینی کنه.کمی صبر کنه که اون فرد هم با این جریان خو بگیره و قانع بشه.
پس کنارش باشیم به این معنیه که زمانی که فرد داره با این واقعیت کلنجار میره که دیگه این ارتباط وجود نداره و در شرایط روحی بدیه تنها گذاشته نشه.

Mehrbod
12-03-2012, 05:27 PM
وقتی دو نفر با هم دوست میشن یا یک ارتباط عاطفی بینشون شکل میگیره ،به مرور زمان بهم وابسته میشن.این وابستگی در خانمها چون عاطفی ترهستن شدیدتره.حال یکی از ایندو بنابهردلیلی نمیخواد ادامه بده،این شخص نباید یکباره خودش رو کنار بکشه.بلکه باید کم کم این مساله رو برای مخاطبش جا بندازه که نمیتونه بده و از قبل مقدمه چینی کنه.کمی صبر کنه که اون فرد هم با این جریان خو بگیره و قانع بشه.
پس کنارش باشیم به این معنیه که زمانی که فرد داره با این واقعیت کلنجار میره که دیگه این ارتباط وجود نداره و در شرایط روحی بدیه تنها گذاشته نشه.

فرهنگسازی این چیزها خوبه، ولی تنها رویکرد عملی برای رویارویی اینه که هر کس برای خودش کمترین را پنداشته و در رابطه چیز چندانی نـَـبَیوسد (expect).

بیوسش (expectation) مهمترین فاکتور سرخوردگی است. اگر شما ببیوسید که کسی از شما خسته و دلسرد و اینها شد، باید نخست
با زمینه‌چینی و آرام آرام آنرا برایتان بازگفته و زمان بدهد و ... خودتان را شکننده کرده‌اید. بهتر است چنین بِـیوسی از همان آغاز نداشته باشیم.

Hope for the best, expect the worst.

Russell
12-03-2012, 05:43 PM
دوستی و تعهد بنابر بر تعریفش چیزی فراتر از دوستی دوطرفه و سود ابزاری هست.بنظر من خالصترین نوع رابطه انسانی همینه و از همه رابطه های دیگر با ارزشتر هست.البته نیاز در دوستی نقش مهمی داره،به قول ارسطو "با خدا یا یک حیوان وحشی (beast) نمیشود دوستی کرد" :e056:

undead_knight
12-03-2012, 09:49 PM
فرهنگسازی این چیزها خوبه، ولی تنها رویکرد عملی برای رویارویی اینه که هر کس برای خودش کمترین را پنداشته و در رابطه چیز چندانی نـَـبَیوسد (expect).

بیوسش (expectation) مهمترین فاکتور سرخوردگی است. اگر شما ببیوسید که کسی از شما خسته و دلسرد و اینها شد، باید نخست
با زمینه‌چینی و آرام آرام آنرا برایتان بازگفته و زمان بدهد و ... خودتان را شکننده کرده‌اید. بهتر است چنین بِـیوسی از همان آغاز نداشته باشیم.

Hope for the best, expect the worst.
به نکته مورد علاقه من اشاره کردید :)
از نظر من انتظارات نتنها دوستی ها رو خراب میکنند بلکه با فرض اتمام دوستی حتی حس های خوب ناشی از اون رو هم از بین میبرند.
این جدا از اثرات منفی انتظار برای خود شخص هست که شما بهش اشاره کردید :)

Mehrbod
12-03-2012, 10:45 PM
به نکته مورد علاقه من اشاره کردید :)
از نظر من انتظارات نتنها دوستی ها رو خراب میکنند بلکه با فرض اتمام دوستی حتی حس های خوب ناشی از اون رو هم از بین میبرند.
این جدا از اثرات منفی انتظار برای خود شخص هست که شما بهش اشاره کردید :)

آری، در باب «بَـیوسِش - expectation» یک کتاب میتوان نوشت :e402:

من درباره کارکرد مهند دوپامین (neurotransmitter) در این زمینه هم بسیار خوانده‌ام. دوپامین یکی از neurotransmitter های مهادین مغزی است
که در بسیاری جاها هنود (اثر) دارد، ولی هنگام پاداش و پادافره (خوشی و درد) مغزی و بویژه در بیوسش هم نقشی مهادین بازی میکند.

Dopamine - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Dopamine)


It has been hypothesized that dopamine transmits reward prediction error, although this has been questioned.[17] According to this hypothesis, the phasic responses of dopamine neurons are observed when an unexpected reward is presented. These responses transfer to the onset of a conditioned stimulus after repeated pairings with the reward. Further, dopamine neurons are depressed when the expected reward is omitted. Thus, dopamine neurons seem to encode the prediction error of rewarding outcomes. In nature, we learn to repeat behaviors that lead to maximizing rewards. Dopamine is therefore believed to provide a teaching signal to parts of the brain responsible for acquiring new behavior

Predictive reward signal of dopamine neurons. [J Neurophysiol. 1998] - PubMed - NCBI (http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/9658025)


نکته کوتاهیده اینکه اگر چیزی را ببیوسیم، هر چیزی که باشد، از "درست رفتار کردن کسی که دیگر دوستمان ندارد" تا دیر آمدن دوستمان تا هر چیز دیگر،
اگر از پیش این را ببیوسیم و چشمداشت ما درست درنیاید، مغز آنرا در جایگاه "پیشبینی نادرست" گرفته و پادافره که همان درد باشد میدهد.
هنگامیکه همین رویدادها اگر موبه‌مو رخ بدهند بی آنکه بیوسی پیشتر در کار باشد، هیچ حس پادافره‌ای هم در کار نخواهد بود.

در کنار آن، جایی که چیزی را "نبیوسیده" باشیم و رویداد خواستنی رخ داد هم حس خوب یا پاداش دست میدهد!

به سخن بهتر، در نداشتن بیوسش:


1- اگر رویداد همانجور که پیشینی کردیم رخ نداد، پادافره و دردی در کار نخواهد بود.
2- اگر رویداد همانجور که "دوست داشتیم" رخ داد، پاداش و خوشی‌ای هم در کار خواهد بود!


seems like a no-brainer!

undead_knight
12-03-2012, 11:47 PM
بدید من دوستی همراه با سودمندی (friend with benefits) مقدس‌تر و ناب‌تره!

Urban Dictionary: friend with benefits (http://www.urbandictionary.com/define.php?term=friend%20with%20benefits)


دیگر اینکه، چگونه سودمندی دوسویه و ابزاری را از دوستی بیرون کشیدی راسل جان، بر پایه‌ی کدام تعریف!؟
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/15.jpg\

بهترین نوع دوستی! :))
(http://www.imdb.com/title/tt1632708/)

iranbanoo
12-04-2012, 08:53 PM
بستگی به شکل دوستی داره،به هر حال دوست های عادی ما ترکیبی از این دو هستند.
آدم ها رو دست کم گرفتید خیلی وقت ها توانایی وانمود کردن در این موجودات به قدری زیاده که حیرت انگیزه!در هر صورت تعدادی از رفتارها هم در بررسی اولیه زمینه بروز پیدا نمیکنند و گاهی هم به ندرت بوجود میاند(من شخصا بعضی رفتارها رو از ادم هایی دیدم که سالها میشناختمشون ولی این رفتارشون کاملا بر خلاف شناخت من بوده)

خب من با ازدواج که کلا مخالفم!ولی در کل هر تعهدی تاوان داره(ولی باید این تعهد واقعا ابراز بشه نه تصورات یک طرف باشه،مثلا همین ازدواج نمونه یک تعهد آگاهانست) و هرچند معتقدم در آدم ها واقعا نمیتونند بر اساس آینده چیزی رو کاملا متعهد بشند(مخصوصا در روابطشون با ادم های دیگه،چون شخصیت ادم ها در طول زمان کم یا زیاد تغییر میکنه) به نظرم این کار درست نیست.
ولی اگر در رابطه ای در این مورد توافق وجود داشته باشه،اینکه یه نفر بخواد رابطه رو ناگهانی برهم بزنه اشکالی نداره حتی اگر خانم باشه :)
درسته.گاها ادم ها انقدر زیبا نقش بازی میکنن که واقعا حیرت اوره.و اتفاقا تاکید من هم بر مفهوم دوستی از همین روی هست که حقیقتا به خاطر منافع خودمون این ارزش ها رو پایمال نکنیم.
اما من به تجربه دیدم که آدمایی که بیشتر در عالم توهمات خودشون به سر میبرن بیشتر از این انسانها به پستشون میخوره!نه اینکه شانسی باشه بلکه خودشون با اعمالی به طرف این مجوز رو میدن که احساساتشون رو به چیزی نشمرن.
من فکر میکنم ارتباطی که از سمت هر دو طرف و تحت هر شرایطی بر مبنای فکر باشه کمتر الوده به این مشکلات نفع من-نفع تو میشه و هر دو به یک اندازه در رابطه نظارت دارن.
حالا ازدواج که یک مثال بود اما هر ارتباطی و از هر نوعی اگر به مرحله ای از دوستی رسید باید بهش ارزش داد .اینجا با شما اختلاف دارم که هر موقع و هر لحظه که احساس کردیم ارتباط واسه ما دیگه جذابیت نداره نمیشه گفت :خوب خداحافظ!!
خیر این ارتباط و از اون بهره بردن ,هزینه داره و تا وقتی که تلاش مثبتی برای اماده کردن طرف مقابل نشده باشه نباید چیزی رو خراب کرد.
کسی که ادعای دوستی داره و در این ارتباط کم یا زیاد استفاده داشته باید تمامی سعیش رو بکنه که کمترین آسیب رو طرفش متحمل شه و این ارتباط چند وقته رو به لحظه ای بی ارزش نکنه.
اینجاست که تونسته از این دوستی و این ارتباط انسانی قدر دانی کرده باشه و به جایگاهش تعرضی نکرده باشه توامان که به خواسته خودشم رسیده

undead_knight
12-05-2012, 10:02 PM
درسته.گاها ادم ها انقدر زیبا نقش بازی میکنن که واقعا حیرت اوره.و اتفاقا تاکید من هم بر مفهوم دوستی از همین روی هست که حقیقتا به خاطر منافع خودمون این ارزش ها رو پایمال نکنیم.
اما من به تجربه دیدم که آدمایی که بیشتر در عالم توهمات خودشون به سر میبرن بیشتر از این انسانها به پستشون میخوره!نه اینکه شانسی باشه بلکه خودشون با اعمالی به طرف این مجوز رو میدن که احساساتشون رو به چیزی نشمرن.
من فکر میکنم ارتباطی که از سمت هر دو طرف و تحت هر شرایطی بر مبنای فکر باشه کمتر الوده به این مشکلات نفع من-نفع تو میشه و هر دو به یک اندازه در رابطه نظارت دارن.
حالا ازدواج که یک مثال بود اما هر ارتباطی و از هر نوعی اگر به مرحله ای از دوستی رسید باید بهش ارزش داد .اینجا با شما اختلاف دارم که هر موقع و هر لحظه که احساس کردیم ارتباط واسه ما دیگه جذابیت نداره نمیشه گفت :خوب خداحافظ!!
خیر این ارتباط و از اون بهره بردن ,هزینه داره و تا وقتی که تلاش مثبتی برای اماده کردن طرف مقابل نشده باشه نباید چیزی رو خراب کرد.
کسی که ادعای دوستی داره و در این ارتباط کم یا زیاد استفاده داشته باید تمامی سعیش رو بکنه که کمترین آسیب رو طرفش متحمل شه و این ارتباط چند وقته رو به لحظه ای بی ارزش نکنه.
اینجاست که تونسته از این دوستی و این ارتباط انسانی قدر دانی کرده باشه و به جایگاهش تعرضی نکرده باشه توامان که به خواسته خودشم رسیده
مسئله من سر توافق هست،اگر توافقی در کار نباشه و کسی یک طرفه هر کاری دلش خواست نکنه دیگه مشکلی وجود نداره ،ولی مشکل از جایی پیدا میشه که که اتفاقا توافقی صورت نمیگیره طرفا با دیدگاه های خودشون میرند جلو نه دیدگاه مشترک،بنابراین در هر مشکلی طرف مقابل رو مقصر میبینند.
چرا پایان دوستی بده؟اتفاقا دوستی باید"طبیعی"ادامه پیدا کنه،دوستی که به زور قرار باشه ادامه پیدا کنه بده به نظرم(و حتی اگر این زور به شکل بیرونی نباشه مثلا به خاطر احساس گناه و... باشه)
در واقع اگر واقعا دوستی مشکل پیدا کرده باشه حفظش یک جورایی انکار واقعیته.با کمی سخت گیری میشه حتی گفت این نوعی مغالطه کنکورد (که اشاره به شکست پروژه کنکورد و استدلالی که برای ادامه دادنش وجود داشت میکنه)هست،در مغالطه کنکورد هزینه های قبلی دلیلی برای ادامه دادن میشه وقتی عملا در هر شرایطی همه چیز از دست رفتست.
من هم قبول دارم هر مشکلی در دوستی نباید بهانه ای برای زیر پا گذاشتن دوستی بشه ولی هزینه های عاطفی و جسمی و... دلیلی نمیشه که وقتی یک طرف حس خودش رو از دست داد یا واقعا به ادامه دوستی علاقه نداشت به خاطر اینکه هزینه های دوستی و زمانش طولانی بوده بخواد دوستی رو ادامه بده.

iranbanoo
12-06-2012, 08:21 PM
چی بگم جناب نایت؟تمام تمرکز من این بود که به خاطر مصلحت اندیشی های معمول که بر چسب منطقی بودن هم خوردن ارزش ارتباط ها رو پایمال نکنیم و احساسات کسی رو به خاطر بی احساسی خودمون خدشه دار نکنیم....
اما انگار نگاه آقایون نسبت به رابطه ها یک چیزه,حرفشون یک چیز . عملشون چیز دیگه....
کاش بیشتر توضیح میدادین .حقیقت هرچه قدر خودمو در این شرایط فرض کردم نتونستم مثل شما فکر کنم:e40d:

undead_knight
12-07-2012, 01:33 AM
چی بگم جناب نایت؟تمام تمرکز من این بود که به خاطر مصلحت اندیشی های معمول که بر چسب منطقی بودن هم خوردن ارزش ارتباط ها رو پایمال نکنیم و احساسات کسی رو به خاطر بی احساسی خودمون خدشه دار نکنیم....
اما انگار نگاه آقایون نسبت به رابطه ها یک چیزه,حرفشون یک چیز . عملشون چیز دیگه....
کاش بیشتر توضیح میدادین .حقیقت هرچه قدر خودمو در این شرایط فرض کردم نتونستم مثل شما فکر کنم:e40d:
خب بزارید یکم روی رابطه دختر وپسر تمرکز کنم:
ببینید من میگم که اول رابطه در مورد این مسائل توافق بشه،اگر کسی در این مورد توافق کرد دیگه چه اشکالی داره که بر اساس توافق عمل کنیم؟!!(چون اول رابطه بعد احساسی اونقدر قوی نشده که بگیم داریم از احساسات کسی سواستفاده میکنیم)
اتفاقا من شدیدا مدافع حقوق زنان هستم ولی نمیتونم بپذیرم که یک آدم بالغ حتی نتونه در مورداستارت یک رابطه(هر نوع دوستی)احساسی عمل نکنه.
من قبول دارم که خیلی وقت ها روابط با سواستفاده یکی از طرفین تموم میشه به این خاطر که منفعت کوتاه مدت در صادق نبودن و... بوده ولی وقتی همه چیز با رضایت دو طرف شروع میشه،محکوم کردن کسی چندان منصفانه نیست.
حداقل من به جز خودم عده ای رو میشناسم(هرچن راستش تعدادشون زیاد نیست!)که حرف و عمل نگاهشون یکیه،ولی خب هر کسی تبعات این رک و راست بودن رو نمیتونه بپذیره و خیلی ها به دورویی و ناراستی روی میارند.
البته در این سیستم احساسی مردان و زنان تا حدی فرق داره درسته ولی من احساس رو یک چیز ابدی نمیبینم که کسی با از دست دادنش بی احساس بشه!
امیدوارم توضیحات بیشتر شفاف کننده باشه:)

iranbanoo
12-07-2012, 08:59 PM
مرسی شفاف بود:)
اما طرف انسانه,احساس داره...یهو عاشق میشه دست خودش نیست که:e415: