توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشتهیِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کارکرد زبان در اندیشه
Mehrbod
11-04-2012, 12:51 AM
یکی از آوندهای من، یا بهتر بگوییم مهندترین آوند من در بکارگیری پارسی کارکرد مهند زبان در اندیشه است.
برداشت فراگیر کنونی میان زبانشناسان این است که زبان یک چیز فرگشتیک بوده و گوناگونی زبانهای زنده امروزین
نخشی در فرایند اندیشیدن ندارد، یا اگر دارد این نخش اندک و چشمپوشیدنی است.
به سخن دیگر، مردمان جهان با همه زبانهای گوناگون کمابیش یکجور میاندیشند و زبان نخشی در تراز هوتادین (کیفی) اندیشه ایشان ندارد.
نخستین بار که من از این برداشت آگاه شدم برایم بسیار شگفتانگیز و دور از باور آمد، چرا که دستکم در میان زبانهای ساختگی، یا همان زبانهای برنامهریزی رایانهای
هر کس که بیشتر از یک ارزن دانش داشته باشد میداند که گرچه همه زبانهای ترازبالا (high-level) سرانجام به زبان ماشین یا assembly
میترزبانند، ولی دگرسانی بسیار ژرف و بزرگی میان آنها هست، و اگرچه درست به مانند زبانهای زنده میتوان با همه زبانهای
برنامهریزی ترازبالا (یا هتا ترازپایین) به برآیند خواستنی (= اندیشه خواستنی) رسید، ولی راه و هزینه رسیدن به آن بسیار بسیار میدگرد!
در نگرش به زبانهای زنده نیز چنین چیزی بیگمان هست. زبان پایهایترین ابزار ما در اندیشیدن است و بسختی بتوان چنین چیزی را نادیده گرفته یا گفت هنود کمی دارد.
در این جُستار من میکوشم پارههایی از ماتیکان (کتاب) آپلود شده Through The Language Glass را ترزبانم و در کنار آن از سرچشمههای دیگر نیز در راستای نشان دادن دگرسانی میان زبانهای زنده سود ببرم.
خوانندگان نیز میتوانند نگر خودشان را در کنار آن آورده و بگویند که به دید ایشان زبان چه اندازه در اندیشهاشان نخش دارد.
Ouroboros
11-04-2012, 02:07 AM
آفرین خوب است، :e00e:
به نظر بدیهی میرسد که افکار برساخته و برآمده از زبان باشند. و نیز آشکار است که بسیاری عواطف، حالات، افعال و چیزها وجود دارند که در زبان فارسی نیست، و این به چم وجود نوعی ناتوانی در شخص متکلم به فارسی جهت «بیان»(در معنای کلیتر آن)خواهد بود.. پدیدهای مخرب که جهت برطرف کردن آن باید هرچه زودتر فکری کرد: یا وارد کردن مستقیم آن واژگان بیگانه که باعث ناهمگونی و از ریخت افتادن بیشتر زبان و پدید آمدن دشواریهای گرامری خواهد شد، یا ساختن معادلهای جدید برای آنها.. مثلا یک ایرانی «میداند» که «نوستالژی» یا «دژاوو» به چه چیز اشاره میکنند، اما واژهای برای «بیان» آنها ندارد.. اگر این مانع برطرف بشود و شخص بتواند بدون نیاز به پل زدن میان زبانهای گوناگون مقصود خود را برساند شاید اندیشیدن را تسهیل بکند، و اگر هم نه، دستکم بیان اندیشه بیگمان آسانتر خواهد شد و بهم چسباندن دو جملهی ده کلمهای در گفتار روزمره امری مطلقا غیرممکن نخواهد بود..
Alice
11-04-2012, 10:27 AM
پیش از همه این داستان ها نیکوتر است من یک کران نمایی پایه ای از زبان را روشن سازمـــــ...
زبان یک توانایی ویری است و ریخت های گوناگون آن ؛ به انگیزه ی کاربرد گفتار ، نمودی آوایی به خود گرفته است !
برای نمونه ؛ نخستین آدمیان ، گرچه زبان ویژه ای نداشتند و نمی توانستند با یکدیگر گفتگو کنند ؛ پَن هنگامیکه
درباره پدیده های گوناگون زندگی خود اندیشه میکردند ؛ بیگمان از این توانایی بهره می جُستند ! سپس برای گفتگو و پیوندسازی با دیگران از نمود جنبشی (بوسیله جنبش سر و دست و...) سود بردند و دیرتر نمود آوایی آنرا ساختند که امروزه به ریخت زبان های گوناگون ؛ چون پارسی و انگلیسی و... آنان را می شناسیم ! (دبیره هم پیوندی با زبان ندارد که نخستین آن نیز از آن گوپتیان بود و دبیره های دیگر چون لاتین و دبیره عربی ، از هیروگلیف می تراود)
کنون هم زمانیکه ما با خود سخن می گوییم و می اندیشیم به پارسی است و یا یک عرب با زبان خودش با خود اندیشه می کند و سخن میگوید ؛ هتا کر و لالها نیز بی برو برگرد به اندازه دیگران از این توانایی ویری (زبان) برخوردارند که تنها به جای نمود آوایی ، نمود جنبشی ( جنبش لب ها و دست و...) را بکار می گیرند !
بر این پایه زبانهای گوناگون هرکدام شاخه ای از یک سرشاخه بزرگتر ؛ که همان "زبان" به چم یک توانایی ویری باشد شمرده می شوند ! :e30e:
Mehrbod
11-04-2012, 03:52 PM
[COLOR=#cc00cc]بر این پایه زبانهای گوناگون هرکدام شاخه ای از یک سرشاخه بزرگتر ؛ که همان "زبان" به چم یک توانایی ویری باشد شمرده می شوند ! :e30e:
آلیس جان من نگرت را درست نگرفتم، شاید پاسخ به این چند پرسش روشنتر کند:
1. آیا یک آدم کر و لال که خواندن نمیداند، تراز اندیشیک یکسان با کسی دارد که میتواند بخواند؟
2. آیا شیوه اندیشیدن کسی که تنها انگلیسی میداند و کسی که تنها چینی میداند یکسان است؟
3. یا تراز اندیشیک (فکری) کسی که انگلیسی میداند، یکسان با کسی است که تنها زبان نماره (اشاره) میداند؟
Mehrbod
11-04-2012, 04:22 PM
ماتیکان Through the Language Glass (از ورای آییینک/شیشه زبان) درباره یک پیشگزاره بیشتر نیست:
Does the complexity of a language reflect the culture and society of its speakers, or is it a universal constant determined by hamun nature?
آیا ساختار یک زبان بازتابی از فرهنگ و همبود سخنگویان آن است، یا اینکه پایایی (ثابتی) جهانیک است که براه سرشت آدمی روشن میشود؟
به سخن دیگر، آیا میتوان گفت که ساختار دگرسان دو زبان زنده به دو تراز اندیشیک گوناگون میانجامد، یا اینکه دو تراز اندیشیک یکسان در دو ساختار گوناگون زبان خود را مینمایانند؟
ماتیکان که نگارشی زیبا و گاه خندهآور دارد، با نگرش به نمونههای بیشمار میکوشد نشان دهد که گزاره یکم درست است: اینکه ساختار دگرسان زبان به اندیشه دگرسان میرسد و یا بهتر بگوییم، همکنشی که این دو (زبان و
اندیشه) بر یکدیگر دارند بسیار ژرفتر و گستردهتر از آنی است که زبانشناسان امروز کوشیدهاند به ما بپذیرانند.
برخی از نمونههای بکار رفته این چنین هستند:
1. مارِش* رنگ - Color perception
2. مارش اسپاشیک* - Spatial perception
3. مارش پَرگیریک* - Environmental perception
4. ..
که به آنها یک به یک خواهیم پرداخت.
* ماردَن -> مارِش = to perceive, notice, feel
* اسپاش، اسپاشیک = space, spatial
* پرگیر = Environment
Mehrbod
11-04-2012, 04:49 PM
مارش پرگیریک
اینکه چگونه زبان در مارش ما از جهان و چگونگی رخداد رویدادها میهَناید (اثر میگذارد)، فراتر از آن میرود که پیش خود گمان میکنیم.
پرگیر (environment) چیزی بیشتر از جهان پیرامون ما نیست. در این نگاه، یک رویداد ساده در پرگیر را میتوان اینگونه دید:
زمانیکه مینِپاهیم* یک سنگ از ورای اسپاش به سوی زمین میجنبد.
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/11/1.gif
ما این رویداد را اینگونه در مانهی (ذهن) خود میبینیم:
سنگه میافتد.
.The stone falls
این شیوه نگرش که در زبانهای هندواروپایی و پارسی که یکی از آنهاست دیده میشود، اینگونه به نگر ما میاورد که
تنها راه در روشنسازی چنین رویدادی نیز همین باشد. ولی این ناگزیری در بخشش رویداد به "سنگ" و "افتادن" یک پندارِ پوچ بیشتر نیست.
در فَرهود (حقیقت) و تا همین چند دهه پیش بنادرستی اینگونه انگاشته میشود که تنها راهی که میتوان چنین رویدادی را توضیح
داد همین بوده و کمابیش همه زبانشناسان دربارهاش همرای بودند، هر آینه یک استثنا به ما نشان داد که اینچنین نمیباشد!
زبان نوتکا Nootka، که در آبخوست ونکوور Vancouver Island بکار میرود بشیوه سراسر دگرسانی کار میکند. در نوتکا هیچ پندارهای که برابر کارواژه "افتادن"
ما باشد نیست، بجای آن کارواژهیِ ویژهای به نام "سنگیدن - to stone" داریم که به جنبشِ سنگ مینمارد، که در توضیح رویداد این کارواژه با برواژه "پایین" همراه میشود.
پس رویدادی که ما به "سنگ" و "افتادن" بخش میکنیم، در نوتکا چیزی مانند "[آن] پایین میسنگد" در میاید!
نِپاهستن = to observe
Alice
11-04-2012, 06:11 PM
مهربُد عزیز ؛ چون پرسشهایت پیوند سر راستی به گفتار من نداشت ؛ اگر رواداشت بداری من از پرسش هایت می گذرم و جُستار را برایت روشنتر می سازمــــ... !
.................................................. .................................................. ..........................................
برای همه ما پیش آمده که هنگام گفتگو کردن گاهی گزاره ای را به نادرست بکار می بریم و بی درنگ لغزش خود را ویرایش می کنیم !
زبان شناسان فرنودآوری میکنند که لغزش یادکرده به سبب لغزش در "زبان" نیست ؛ زبان نیروی ست ویری که همچون جدول ضرب عاری از هرگونه لغزشی ست ! سهو و کاستی در عمل ضرب یا گفتار رخ می دهد !
من میکوشم که ساده تر بیان کنم ؛
همه ما "زبان" را از بَدو زایش در خانه به کمک پدر و مادر می آموزیم ؛ حال آنکه برای آموختن"دبیره و نوشتار" گزیری نداریم جز رفتن و آموختن از مکتب و آموزشگاه ! آنهم در درازایی کمابیش یکساله و با کوشش و برزش بسیار ؛
دگرسانی یادگیری زبان و نوشتار در چیست ؟
پاسخ اینجاست :
زبان شناسان باور دارند که "زبان" ریشه در ذات آدمی دارد و نیرویی ست ویری که همواره از آغاز تاریخ بشریت با او بوده و هست ؛ خط و نوشتار اما پیشینه درازی ندارد !
نوشتار خاستگاه فرهنگی و همبودین دارد ؛ برای آموختن خط الزاماً باید آنرا مانند دیگر ساخته های بشریت از راه درس و آموزشگاه بیاموزیم !
زبان اما همانگونه که بارها گفته شد ؛ توانایی ذاتی ماست و ما در گاه کودکی و یادگیری آن ؛ این استعداد ذاتی خود را در ریخت زبان های گوناگون ؛ بسته به همبودی که در آن هستیم ؛ (انگلیسی پارسی و...) ساختاربندی می کنیم ! برای همین یادگیری زبان به درس و مدرسه نیاز ندارد و هر انسانی از این توانایی برخوردار است ! (کر و لال ها)
این یک کران نمایی پایه ای و باریک از زبان بود !
پ ن : اگر بخواهیم به روند فرزامش زبان و اصول آن در گستره تاریخ نگاهی فراگیر بیاندازیم ؛ در می یابیم که آدمیان در آغاز ، زبان (توانایی ویری) را به ریخت گفتار درآورند ؛
سپس با یاری خط آن را به شکل نوشتار ! برای همین هم هنگام نوشتن گزاره ای آن را در ذهن خود بازگو می کنیم ! :e30e:
Russell
11-04-2012, 07:59 PM
جالب هست این جستار با توجه به اینکه من هم چندیه با خواندن کتاب جناب استیون پینکر (The Stuff of Thought) درباره زبان این مساله زبان و زبانروانشناسی برایم جالبتر شده.به عبارت او زبان پنجره ایست به طبیعت انسان و چگونگی تفکر انسانها را نشان میدهد.از همه جالبتر این قابلیت دیدن موضوعات از زوایای متفاوت و تفاوتهای ظریف در زبان و مخصوصا افعال است.
Mehrbod
11-04-2012, 11:37 PM
جالب هست این جستار با توجه به اینکه من هم چندیه با خواندن کتاب جناب استیون پینکر (The Stuff of Thought) درباره زبان این مساله زبان و زبانروانشناسی برایم جالبتر شده.به عبارت او زبان پنجره ایست به طبیعت انسان و چگونگی تفکر انسانها را نشان میدهد.از همه جالبتر این قابلیت دیدن موضوعات از زوایای متفاوت و تفاوتهای ظریف در زبان و مخصوصا افعال است.
هر چند در این کتاب درباره Steven Pinker آمده که بیشتر به سرشتین بودن زبان بها میدهد تا کارکرد زبان (+ فرهنگ) در اندیشه.
For some critics, such as Steven Pinker, the fact that our mother
tongue constrains neither our capacity to reason logically nor Our ability
to understand complex ideas is an irredeemable anticlimax. In his
recent book, The Stuff of Thought, Pinker argues that since no one has
ever managed to show that speakers of one language find it impossible,
or even extremely difficult, to reason in a particular way that comes
naturally to the speakers of another language, then any remaining
effects of language on thought are mundane, unsexy, boring, even trivial.
Obviously, what's sexy is a matter of personal taste. But in what follows,
I hope to show that while the actual effects oflanguage on thought
are very different from the wild and woolly claims of the past, they are
far from boring, mundane, or trivial.
Russell
11-05-2012, 12:04 AM
هر چند در این کتاب درباره Steven Pinker آمده که بیشتر به سرشتین بودن زبان بها میدهد تا کارکرد زبان (+ فرهنگ) در اندیشه.
البته اندیشه شدیدتر درباره سرشتین بودن زبان وجود دارد ولی پینکر هم معتقد است المانهای سرشتین در زبان هست،ولی چنین ادعایی که این نویسنده درباره او کرده درست نیست تا جایی که من فهمیدم،در کتاب من مخالفتی با تفاوتها بین زبانهای مختلف ندیدم برعکس مثال از این اختلافها کم نزده در کتاب.
Mehrbod
11-05-2012, 03:53 AM
مهربُد عزیز ؛ چون پرسشهایت پیوند سر راستی به گفتار من نداشت ؛ اگر رواداشت بداری من از پرسش هایت می گذرم و جُستار را برایت روشنتر می سازمــــ... !
.................................................. .................................................. ..........................................
برای همه ما پیش آمده که هنگام گفتگو کردن گاهی گزاره ای را به نادرست بکار می بریم و بی درنگ لغزش خود را ویرایش می کنیم !
زبان شناسان فرنودآوری میکنند که لغزش یادکرده به سبب لغزش در "زبان" نیست ؛ زبان نیروی ست ویری که همچون جدول ضرب عاری از هرگونه لغزشی ست ! سهو و کاستی در عمل ضرب یا گفتار رخ می دهد !
من میکوشم که ساده تر بیان کنم ؛
همه ما "زبان" را از بَدو زایش در خانه به کمک پدر و مادر می آموزیم ؛ حال آنکه برای آموختن"دبیره و نوشتار" گزیری نداریم جز رفتن و آموختن از مکتب و آموزشگاه ! آنهم در درازایی کمابیش یکساله و با کوشش و برزش بسیار ؛
دگرسانی یادگیری زبان و نوشتار در چیست ؟
پاسخ اینجاست :
زبان شناسان باور دارند که "زبان" ریشه در ذات آدمی دارد و نیرویی ست ویری که همواره از آغاز تاریخ بشریت با او بوده و هست ؛ خط و نوشتار اما پیشینه درازی ندارد !
نوشتار خاستگاه فرهنگی و همبودین دارد ؛ برای آموختن خط الزاماً باید آنرا مانند دیگر ساخته های بشریت از راه درس و آموزشگاه بیاموزیم !
زبان اما همانگونه که بارها گفته شد ؛ توانایی ذاتی ماست و ما در گاه کودکی و یادگیری آن ؛ این استعداد ذاتی خود را در ریخت زبان های گوناگون ؛ بسته به همبودی که در آن هستیم ؛ (انگلیسی پارسی و...) ساختاربندی می کنیم ! برای همین یادگیری زبان به درس و مدرسه نیاز ندارد و هر انسانی از این توانایی برخوردار است ! (کر و لال ها)
این یک کران نمایی پایه ای و باریک از زبان بود !
پ ن : اگر بخواهیم به روند فرزامش زبان و اصول آن در گستره تاریخ نگاهی فراگیر بیاندازیم ؛ در می یابیم که آدمیان در آغاز ، زبان (توانایی ویری) را به ریخت گفتار درآورند ؛
سپس با یاری خط آن را به شکل نوشتار ! برای همین هم هنگام نوشتن گزاره ای آن را در ذهن خود بازگو می کنیم ! :e30e:
آری، همه اینها درست است، ولی فرهشت این جستار بر این است آلیس جان که اگرچه توانایی سرشتین زبان در همه ما میباشد، ولی اینکه
این توانایی در کدام زبان و در چه ساختاری خود را میآشکارد است که به ترازهای اندیشیک گوناگون، یا بگوییم اندیشه والا یا اندیشه پست میانجامد.
درباره کارکرد دبیره هم دیرتر سخن خواهیم گفت، ولی همانجور که خودت هم گفتی دبیره کار کمتری در اندیشیدن دارد، ولی در اینکه نقش درخوری دارد نیز گمانی نمیرود.
پ.ن.
بازگویی این هم بد نیست که من روی هم رفته در زندگیام شاید ده هزار برابر نوشتههای انگلیسی به لاتین، در برابر پارسی با دبیره عربی کنونی
خواندهام، ولی هنوز خواندن با این دبیره برای من آسانتر است و زمانیکه در پارسی میاندیشم واژگان را روی آن میبینیم. برای دیگر دوستان چگونه است؟
Alice
11-05-2012, 06:35 PM
آری، همه اینها درست است، ولی فرهشت این جستار بر این است آلیس جان که اگرچه توانایی سرشتین زبان در همه ما هست، ولی اینکه این
توانایی در کدام زبان و چه ساختاری خود را میآشکارد است که به ترازهای اندیشیک گوناگون، یا بگوییم اندیشه والا یا اندیشه پست میرسد.
به دید من برای رسیدن به فرجامی بهتر و باریکتر ؛ بایسته است که از سرشت و چیستی زبان و اصول آن هرچه بهتر آگاه شویمــــ... !
من می خواستم آژگاه گفتارم را پیرامون ماهیت زبان نگاه دارم و این ویژگی های مهادین را فراکاوی و موشکافی کنمــــ... ؛
به هر روی اگر آغازنده جُستار چنین دیدگاهی را ندارد ادامه نمی دهمــــ... !
Anarchy
11-05-2012, 07:07 PM
ولی هنوز خواندن با این دبیره برای من آسانتر است
کدام دبیره؟ لاتین؟
Mehrbod
11-05-2012, 08:31 PM
کدام دبیره؟ لاتین؟
عربی!
Anarchy
11-05-2012, 08:55 PM
عربی!
من متوجه منظورت نشدم..نوشتی که:
پ.ن.
بازگویی این هم بد نیست که من روی هم رفته در زندگیام شاید ده هزار برابر نوشتههای انگلیسی به لاتین، در برابر پارسی با دبیره عربی کنونی
خواندهام، ولی هنوز خواندن با این دبیره برای من آسانتر است و زمانیکه در پارسی میاندیشم واژگان را روی آن میبینیم. برای دیگر دوستان چگونه است؟
اگر منظور دبیره عربی هست،خب طبق صحبت خودت چیز عجیبی هم نباید باشه دیگه!! بیشتر به این دبیره خواندی پس زمان فکر کردن هم دبیره عربی رو میبینی دیگه...
Mehrbod
11-07-2012, 03:26 AM
در دنباله سخن نبایستی فراموشید که گرچه در زبان "نوتکایی" میگوییند "[آن] پایین میسنگد"، ولی اینکه آیا
فرایافتی[1] به نام "افتادن" را نیز درمیابند یا نه، و اگر آری آیا سنگ را بریخت افتادن میبینند یا خیر نیز خود جستار دیگری مینیازد[2].
برای آزمایش تند آن ولی نیاز به راه دوری رفتن هم نیست، همچنانکه که در بیشتر زبانهای اروپایی نمونهوار به فرایند بارش باران میگویند:
it rains.
میبارد.
و چون ما در زبان پارسیک نیز «میبارد» را میتوانیم بگوییم و دشواریای در دریافت فرایند افتادن چکههای آب از بالا
و آسمان و رو به زمین و پایین نداریم، پس در فرهود[3] درست بمانند نوتکایی داریم چیزی در ترازِ «میسنگد» میگوییم و پندارهها[4] را نیز بدرستی میدریابتیم.
آنچه ما میتوانیم بگرایند[5] بسیار بالا بگوییم همهگیری دارد، بدرستی نبودِ چنین کاستیهایی از نگرفتن پندارهها در همهیِ زبانهای زندهیِ جهان میباشد.
به سخن بهتر، زبانی نداریم - یا یافت نشده - که اندیشه گوینده را مرزمند کند؛ گرچه دگرسانیهای[6] ژرفی در دستور زبان و
شیوه برخورد و نگرش زبان با جهان داریم (e.g. نوتکایی) ولی در هیچکدام از زبانهایِ جهان کاستومندیِ[7] اندیشیکی برای
سخنگوی خود دیده نشده و بس دور از باور است که بگوییم در اندیشهیِ سخنگو مرزمندیای از روی ساختارِ «دستور زبان» پیشمیاید.
هرآینه، هنودِ[8] زبان بر اندیشهیِ ما به چهرههایِ دیگری نیز خود را مینمایاند که به آنها یک به یک خواهیم پرداخت.
----
1. ^ farâ+yâft::Farâyâft || فرایافت: پندارهای که از چند پندارهیِ دیگر ساخته شده باشد; مفهوم concept
2. ^ yâz+idan::Yâzidan || یازیدن: قصد کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Intend), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%DB%8C%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-c8eb3e41e8af42b680ab16cdaa0d06bd-fa.html) to intend
3. ^ far+hud::Farhud || فرهود: فرهوده; حقیقت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Truth), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%88%D8%AF), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-74d903dcf1214e0aaef223d453b66ab8-fa.html) truth
4. ^ pendâr+e::Pendâre || پنداره: مفهوم Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Concept) concept
5. ^ be+gerâyand::Begerâyand || بگرایند: احتمالا Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Likely), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Probably) likely; probably
6. ^ digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari (http://dictionary.obspm.fr/index.php?formSearchTextfield=difference&formSubmit=Search&showAll=1) difference
7. ^ kâst+umand::Kâstumand || کاستومند: ناقص; دارای کاستی TFD (http://www.thefreedictionary.com/defective) defective
8. ^ Hanud || هنود: اثر, تاثیر effect
Mehrbod
11-07-2012, 04:02 AM
کارکرد زبان در انگیزش اندیشه
نکته مهندی[1] که در بالا ما به آن پرداختیم نامرزمند اندیشه از سوی زبان بود، ولی آیا چون دو زبان اندیشهیِ گویندگان خود را مرزمند نمیسازند، کارایی یکسانی نیز در فرجام[2] خواهند داشت؟
برای سادگی, بجای بررسیِ زبانهای زنده میتوانیم به زبانهای ساختگی یا همان برنامهریزیِ رایانهای بپردازیم که ساختاری بسیار سادهتر از زبانهای زنده داشته و کارکرد آنها در اندیشه بساویدنیتر است.
زبانهای برنامهریزی در رایانه را به زبانهای تراز-بالا (high-level) و تراز-پایین بخش میکنند. زبانهای تراز-بالا
زبانهایی هستند که به گویش ما هومنان[3] نزدیکتر میباشند، هر چه ترازِ زبان پایینتر میرود نیز به زبان ماشین و اسمبلی نزدیک شده و سرانجام 0 و 1 تنها میرسیم.
تراز-بالاترین زبانهای برنامهریزی هنگام نگارش این نوشتار دو زبان Ruby (http://en.wikipedia.org/wiki/Ruby_(programming_language)) و Python (http://en.wikipedia.org/wiki/Python_(programming_language)) میباشند.
نکتهیِ شایان یادکرد درباره این دو زبان این میباشند که هر دو همتراز یکدیگر بوده و برای انجام کارهایِ همانندی[4]
نیز ساخته شدهاند و برنامهریزهای دو زبان میتوانند برنامههای خود را بی هیچ دشواری چندانی به دیگری بترزبانند[5].
هرآینه، کسانیکه به هر دو زبان توانا هستند از ویژگیهایِ پنهان ولی مهادین[6] دو زبان نیز آگاهند[7] که همان کارکرد زبان در شیوه اندیشه و راهکاریابی باشد.
دگرسانی[8] فلسفهیِ میان دو زبان که از خواستههایِ سازندگان آغازین آنها برخاسته را میتوان اینچنین کوتاهید (Python Vs. Ruby (http://c2.com/cgi/wiki?PythonVsRuby))
#PythonRuby
1.
باید تنها یک راه - و برگزینانه[9] تنها یک راه - آشکار برای رسیدن به پاسخ باشد.
باید چندین راه گوناگون برای رسیدن به پاسخ باشد.
2.
آشکارگویی (explicitness) همیشه برتر از پوشیدهگویی است.
پوشیدهگویی پذیرفتنیتر و خواستنیتر است.
3.
کُد باید تَنِک (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%AA%D9%86%DA%A9) و جدا جدا باشد.
کُد میتواند بیاندازه تودرتو و درهم ولی بجایش همفشرده[10] باشد.
4.
بایستی شیء را دستکاری کرد.
بایستی به شیء گفت چه کند.
این دگرسانیهای ریز در فلسفه ولی به ساختار سراسر دگرسانی در زبان میترزبانند و هنگام کار و اندیشه
روی این دو زبان میتوان بآسانی دریافت و سُهید[11] که چگونه در فرایند اندیشیدن به راههایِ از پیش گزیده شده میگراییم.
نمونهوار، اگر روی زبان Python بدنبال راهکار باشیم, همواره کمابیش بدنبال راهِ آشکار و درست آن میگردیم.
همچنین هنگام کد نوشتن وادار به آشکارگویی و جدا جدا و خوانانویسی هستیم، هنگامیکه در Ruby میتوانیم
و به این سو میانگیزیم که گاه چرخ را از نو ساخته و همان کار را نیز با کُدی همفشردهتر و پوشیدهگویانهتر بیانجامیم.
----
1. ^ meh+and+i::Mehandi || مهندی: اهمیت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Importance), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D9%86%D8%AF%DB%8C) importance
2. ^ Farjâm || فرجام: پایان; خاتمه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Conclusion), www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6f2e658ab7004ebaa7d8eff2f253d48b-fa.html) conclusion; ending
3. ^ hu+man::Human || هومن: آدم; هو+منش همچون دُژ+منش (دشمن), کسیکه کارکتر و منش والای دارد. human
4. ^ Hamânandidan || همانندیدن: همانندی کردن; تشبیه کردن to make similar
5. ^ tar+zabânidan::Tarzabânidan <— Tarzabândan || ترزبانیدن: ترجمه کردن to translate
6. ^ meh+âd+in::Mehâdin || مهادین: اصلی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Principal), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Main) principal; main
7. ^ âgâh+idan::Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-caa0f28336574d728299ad2f971d47ed-fa.html) to be informed
8. ^ digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari (http://dictionary.obspm.fr/index.php?formSearchTextfield=difference&formSubmit=Search&showAll=1) difference
9. ^ bar+gozin+âne::Bargozinâne || برگزینانه: ترجیحأ preferably
10. ^ ham+fešordan::Hamfešordan || همفشردن: Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Compress) to compress
11. ^ Sohidan || سهیدن: حس کردن MacKenzie to sense
Mehrbod
11-07-2012, 04:34 AM
واداریِ سخنگو | اندرکنش[1] همبود[2] و زبان بر یکدیگر
اگر همسنجی[3] با زبانهای رایانهای در پیک پیشین را خوانده باشید، به این پرداختیم که زبان و ساختار آن میتوانند - اگرچه وادار نمیکنند - سخنگو را به نگرش ویژهای رهنمود سازند و اندیشهیِ وی را نیز در در همان راستا تقویت کرده و سوگیرانند.
برای آسانیِ دریافت ما میتوانیم همین را در زبانهای زنده نیز بیابیم. یکی از بهترین جاها برای یافتن آن نیز بخشهایی از زبان است که سخنگو را به دادهدهی میوادارند.
ما با بررسی سه زبان آلمانی، انگلیسی و پارسی میبینیم که در یک سناریویِ روزانهیِ پیش پا افتاده، اگر نمونهوار یکی برگشته و به دیگری بگوید:
دیشب با دوستم بیرون بودیم
از آنجاییکه در زبان آلمانی جاینامهای[4] جنسیتی داریم که به نام میچسبند (Freund/ Freundin)، پس سخنگو نیز از همینرو وادار به آشکاردن جنسیت دوست خود خواهد بود.
هر آینه، در زبان انگلیسی میتوان همین را بچهرهیِ زیر گفت:
I spent yesterday evening with a friend of mine
و بدرستی از روی همین ویژگیِ بی جنسیتی زبان، اگر شنونده از وی بپرسد که «دوست شما دختر بود یا پسر؟»، سخنگوی انگلیسی میتواند این را گونهای بینزاکتی دیده و ارجمندانه از پاسخدهی خوددارد.
فرهنگ در اینجا با زبان میاندرکند[5]: جایی که زبان دادهدهی نمیکند، فرهنگ نیز خود را همتراز آن میدگراند[6] (و وارونه).
با این همه، یک انگلیسیزبان در دنبالهیِ گفتگو نمیتواند دادههایِ بیشتری نداده و همچنان جنسیت دوست خود را پنهان و خودویژه[7] نگه دارد، چرا
که در گفتگوی بیشتر ناچار به کاربرد جاینامهای him/her خواهد شد و جنسیت دوست او نیز خواه ناخواه میآشکارد.
در اینجا ما پارسیک را خواهیم داشت که هیچ کدام از این مرزمندیها را نداشته و سخنگو میتواند
همه کارهایی که دیشب انجامیده را کمابیش بازگوییده، بی اینکه کیستیِ جنسیتی دوست خود را بیاشکارد.
برای همه دوستان بیگمان پیش آمده که دوست پسر/دخترشان یکی از داستانهایش را بازگویی میکند و شما
پابهپای داستان پیش خودتان میگاسید[8] (حدس) که جنسیت این دوستِ نامبرده در پایان چیست، یا سرانجام مانند
من میکوشید در ریخت یک پاسخ معصومانه "راستی عزیزم دوستت برادر شیلا نبود؟" آنرا در بیاورید.
ولی از سوی دیگر، اگر ما بخواهیم یک کُنش، بگوییم «شام خوردن با دوستمان» را بازگوییم، در هر سه
زبان نامبرده وادار به دادن تکههای دیگری از آگاهی، بنمونه زمان رویداد آن میباشیم:
خوردیم، میخوردیم، داریم میخوریم، خواهیم خورد.
dined, have been dining, are dining, will be dining.
ولی در دست دیگر، در زبانی مانند چینی سخنگو وادار به بازگوییِ زمان کُنش نیز هتا نیست، چرا که یک دیسِ[9] کارواژه[10] (verb form) میتواند برای گذشته، اکنون و آینده بکار رود!
بروشنی، این به این چم[11] نیست که چینیها نمیتوانند اگر خواستند بگویند که رویداد شام خوردن در چه زمانی رخ داده است، ولی وادار به بازگویی آن نیز نمیباشند.
این ویژگیهای واداریکِ زبان را میتوانیم هنود[12] گرفته از فرهنگی که زبان در آن فرگشته[13] (برخاسته) و همچنین باز هنودی که خودِ زبان بر فرهنگ گذاشته در پیوندی دیالکتیک بیانگاریم.
----
1. ^ andar+kon+eš::Andarkoneš || اندرکنش: تعامل; فرایند اندرکردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Interaction), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1%DA%A9%D9%86%D8%B4), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1%DA%A9%D9%86%D8%B4) interaction
2. ^ ham+bud::Hambud || همبود: اجتماع Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Society) society
3. ^ ham+sanjidan::Hamsanjidan || همسنجیدن: مقایسه کردن to compare
4. ^ jây+nâm::Jâynâm || جاینام: ضمیر (جانشین اسم) Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Pronoun), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Pronomen), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85) pronoun pronomen
5. ^ andar+kardan::Andarkardan || اندرکردن: تعامل داشتن/کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Interaction) to interact
6. ^ Degarânidan <— Degarândan || دگرانیدن: تغییر دادن to change
7. ^ xod+viž+e::Xodviže || خودویژه: محرمانه; شخصی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Private) private
8. ^ Gâsidan || گاسیدن: حدس زدن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-ce9f446d324b49e895842c40438e09d7-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Guess) to guess
9. ^ dis+idan::Disidan || دیسیدن: فرم گرفتن; دیس گرفتن to form
10. ^ kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-187959ae963442489c83280c99ce08f3-fa.html) verb
11. ^ Cam || چم: معنی; چرایی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Meaning), MacKenzie meaning
12. ^ Hanud || هنود: اثر, تاثیر effect
13. ^ far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com (http://www.thefreedictionary.com/evolve) to evolve
Powered by vBulletin® Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.