PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی برترین رمانها از نگاه شما



Russell
10-31-2012, 07:18 PM
خوب عنوان تاپیک گویاست،دست بجنبانید !!

Ouroboros
10-31-2012, 07:31 PM
این ده‌تای اول:

1. سفر به انتهای شب - لویی فردینان سلین
2. در جستجوی زمان از دست رفته - مارسل پروست
3. برادران کارامازوف - فئودور داستایوفسکی
4. طاعون - آلبر کامو
5. وضعیت بشر - آندره مارلو
6. زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند - ارنست همینگوی
7. شرق بهشت - جان اشتیان‌بک
8. در انتظار گودو - ساموئل بکت
9. سکوت دریا - ورکور
10. وجدان زنو - ایتالو اسوو

Ouroboros
10-31-2012, 07:42 PM
ده‌تای بعدی:

1. ابله - فئودور داستایوفسکی
2. مادر - ماکسیم گورکی
3. لولیتا - ولادیمیر نبوکف
4. خشم و هیوها - ویلیام فاکنر
5. سنگ‌ها - الکساندر سرامیفوویچ
6. مارتین ایدن - جک لندن
7. نام گل سرخ - اومبرتو اکو
8. بدبخت‌ها - ویتکور هوگو
9. اولیس - جیمز جویس
10. جنگ و صلح - لئو تولستوی

shirin
10-31-2012, 07:56 PM
علاوه بر کتابهای امیر دن آرام شولوخوف. پیرامون اسارت بشری سامرست موام، عقاید یک دلقک هاینریش بل، محاکمه کافکا، وداع با اسلحه همینگوی، همنوایی شبانه ارکستر چوبها رضا قاسمی ، دلتنگیهای نقاش خیابان چهل هشتم سلینجر، مادام بواری گوستاوفلوبر،

shirin
10-31-2012, 07:59 PM
شرق بهشت جان اشتاین بک به نظرم یه کتاب معمولی بود خیلی خوشم نیومد من ازش. کتاب اولیس هم به فارسی منتشر نشده هنوز.

shirin
10-31-2012, 08:01 PM
صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز، یه کتاب از یه نویسنده ژاپنی بود اسمش زوال فرشته بود نویسنده یادم نمیاد چی بود اسمش وقتی خوندم خیلی خوشم اومد از کتابه.

shirin
10-31-2012, 08:40 PM
کمدی انسانی (بابا گوریو ) از بالزاک، فاوست گوته، خانه زیبا رویان خفته از مارکز، خرمگس از لیلیان وینیچ ، مسخ کافکا، ناتوردشت سلینجر

shirin
10-31-2012, 08:56 PM
سرخ و سیاه استاندال رو هم سالهاست دلم میخواد بخونم ولی کتابشو پیدا نکردم. یه کتاب از استاندال میخوندم اسم کتابه توش صومعه بود تو مقدمه ش همش از سرخ و سیاه تعریف کرده بود. و من از همون موقع دلم میخواد بخونم. البته خود کتاب صومعه .... هم خوب بود.

Theodor Herzl
11-01-2012, 03:25 AM
۱- ۱۹۸۴


۲- مزرعه حیوانات


۳- v for vendetta ( این comic book (http://en.wikipedia.org/wiki/Comic_book) هست البته )


۴-برادران کارامازوف


۵- عشق سال‌های وبا


۶- ۱۰۰ سال تنهایی


۷- کیمیاگر


۸-ابله


۹- مراقب (comic book)


۱۰- تریلوژی hunger games

viviyan
11-02-2012, 01:06 AM
کمدی انسانی (بابا گوریو ) از بالزاک، فاوست گوته، خانه زیبا رویان خفته از مارکز، خرمگس از لیلیان وینیچ ، مسخ کافکا، ناتوردشت سلینجر


خانه زیبارویان خفته نویسنده ش ژاپنیه (یاسوناری کاواباتا)، مارکز گفته دلش میخواسته اون اینو نوشته بود :e414:


رمانایی که واقعا لذت بردم از خووندنشون، ترتیب مهم نیست:
1. تاریخ از الزا مورانته (با وجودی که خیلی پر آب چشمه)
2. ابله از داستایوفسکی
3. جنایت و مکافات از داستایوفسکی (در کل از رمانای روس خوشم میاد)
4. صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز
5. عقاید یک دلقک از هاینریش بل
6. ناتوردشت سلینجر (از رمانای آمریکایی هم کلا خیلی خوشم میاد مثل سه گانه نیویورک)
7. مارتین ایدن از جک لندن
8. صومعه پارم، ملکه مارگو و رمانایی از این دست
9. رمانای خواهران برونته هم دوران نوجوانی که میخووندم خیلی دوست داشتم
10. سبکی تحمل ناپذیر بار هستی از میلان کوندرا
11. ژان کریستف از رومن رولان
و ...

رمانای ایرانی هم هستن: کلیدر، همسایه ها از احمدمحمود، سمفونی مردگان و ...

بعضی از رمانا هم هستن که بچه بودم خووندم و فقط خاطره ای مبهم ازشون دارم، اونارم دوست داشتم و لذت میبردم ازشون.

shirin
11-13-2012, 08:58 PM
خانه زیبارویان خفته نویسنده ش ژاپنیه (یاسوناری کاواباتا)، مارکز گفته دلش میخواسته اون اینو نوشته بود حافظه آدم هست. کامپیوتر نیست که همه اسما رو یادش بمونه. :D داستانشو من خیلی دوست داشتم. مخصوصا اون اتاقه که پیرمردها میرفتن کنار دخترا میخوابیدن. تا مدتها بعدش دلم میخواست یه اتاق اون شکلی داشته باشم. :D کتاب طوفان برگ از مارکز هم جالب بود. (این که دیگه از مارکز هست؟ :D )کتاب سالها ویرجینیا وولف. و غرور و تعصب جین آستین، بانوی سفید پوش از ویلکی کالینز هم رمانهایی بودند که وقتی میخوندم دوسشون داشتم.

Mehrbod
11-13-2012, 09:10 PM
ابله چه چیزی داره این اندازه هوادار داشت؟

shirin
11-13-2012, 09:32 PM
مهربد شاید شما از اون دسته ادمها باشی که کلا رمان رو دوست ندارن و به نظرشون داستانها و رمانها بی معنی هستن وگرنه از نظر من ابله هیچ کم و کاستی نداره. هم داستانش خیلی زیباست و هم نثر و نگارش خوبی داره. شخصیتهای داستان، افکارشون، نوع زندگیشون، خصوصیات روانیشون همه رو خیلی خوب نوشته شده و درون مایه داستان هم خیلی جالب هست .

Reactor
11-13-2012, 09:37 PM
من زیاد اهل رمان خواندن نیستم. با اینکه ذهن خیال پردازی دارم دوست ندارم در دنیای فکر و خیال بیهوده سِیر کنم. بیشتر علاقه دارم مسائل مربوط به دنیای واقعی رو دنبال کنم تا خواندن رمان و زندگی در یک دنیای غیرواقعی

Mehrbod
11-13-2012, 09:46 PM
مهربد شاید شما از اون دسته ادمها باشی که کلا رمان رو دوست ندارن و به نظرشون داستانها و رمانها بی معنی هستن وگرنه از نظر من ابله هیچ کم و کاستی نداره. هم داستانش خیلی زیباست و هم نثر و نگارش خوبی داره. شخصیتهای داستان، افکارشون، نوع زندگیشون، خصوصیات روانیشون همه رو خیلی خوب نوشته شده و درون مایه داستان هم خیلی جالب هست .

نه اینجور نیست، من کارهای دیگر داستایوفسکی را میپسندم، ولی ابله چه چیز ویژه‌ای داشت؟ به نگر
من یک مشت رویداد‌های بی سر و ته و داستانی آن اندازه بی‌مایه که من هیچ چیزی از آن به یاد نمیاورم!

shirin
11-13-2012, 09:50 PM
ری اکتر رمانها ممکنه زندگی شخص خاصی نباشه ولی در مورد آدمها هست. وقتی ما فرضا یه کتاب رمان در قرن هیجدهم یا هفدهم یا هر دوره یا جامعه ای رو میخونیم در مورد نحوه زندگی، شیوه فکر کردن، سنتها و تابوهای اون جامعه کلی اطلاعات به دست میاریم. و در ضمن خوبی رمان این هست که معمولاً شخصی که داره کتاب رو میخونه خودبخود میره تو فضای رمان. خودشو به جای هر کدوم از شخصیتها قرار میده و میتونه حس کنه چقدر آدمها نزدیک بهم هست افکارشون یا شخصیتهاشون هر چند که دنیاشون کلی با هم متفاوت ممکنه باشه. فرضا تو رمان پیرامون اسارت بشری که شخصیتش اصلیش یه آدم فلج هست که بیخدا هم هست.و نحوه اینکه چطور به این نتیجه رسید که خدایی وجود نداره یا مذاهب ساخته و پرداخته بشر هستن. برای من خیلی جالب بود که چقدر شبیه هم بود طرز فکر من و اون شخصیت و اینکه چطور کم کم به این نتیجه میرسیم. دقیقا انگار تقریبا همه یه پروسه شبیه هم رو طی میکنن در این مورد.

Reactor
11-13-2012, 10:15 PM
ری اکتر رمانها ممکنه زندگی شخص خاصی نباشه ولی در مورد آدمها هست. وقتی ما فرضا یه کتاب رمان در قرن هیجدهم یا هفدهم یا هر دوره یا جامعه ای رو میخونیم در مورد نحوه زندگی، شیوه فکر کردن، سنتها و تابوهای اون جامعه کلی اطلاعات به دست میاریم. و در ضمن خوبی رمان این هست که معمولاً شخصی که داره کتاب رو میخونه خودبخود میره تو فضای رمان. خودشو به جای هر کدوم از شخصیتها قرار میده و میتونه حس کنه چقدر آدمها نزدیک بهم هست افکارشون یا شخصیتهاشون هر چند که دنیاشون کلی با هم متفاوت ممکنه باشه. فرضا تو رمان پیرامون اسارت بشری که شخصیتش اصلیش یه آدم فلج هست که بیخدا هم هست.و نحوه اینکه چطور به این نتیجه رسید که خدایی وجود نداره یا مذاهب ساخته و پرداخته بشر هستن. برای من خیلی جالب بود که چقدر شبیه هم بود طرز فکر من و اون شخصیت و اینکه چطور کم کم به این نتیجه میرسیم. دقیقا انگار تقریبا همه یه پروسه شبیه هم رو طی میکنن در این مورد.

نظر شما کاملا متین و محترمه
اما دیدی که من نسبت به رمان دارم اینه که نیمی از رمان یک قصه ی عوامانه و بی سر و ته هست که بطور معمول اگر برای فردی بازگو بشه فرد میگه: "خوب دیگه قصه بسه کار دارم!"
ولی نویسنده ی رمان میاد یک رنگ و لعاب تاریخی هم بهش میده و چند تا وقایع مهم تاریخی و شخصیت های واقعی هم لابلای این داستان بهش میچسبونه تا اثر واقعی و جذاب به نظر بیاد و اینطوریه که یک رمان مخاطب پیدا میکنه.
به بیان دیگه نویسنده ی رمان, مخاطب رو گول میزنه.
اما در هر صورت داستان رمان یک اتفاق رئال نیست و در دنیای خیال اتفاق می افته و نمیشه در دنیای واقعی پیاده سازیش کرد یا ازش چیزی یاد گرفت.
شاید بشه فقط ازش چیزی الهام گرفت. اون هم شاید...
اکثر افرادی که رمان میخوانند بدنبال الهام گرفتن چیزی از رمان هستند اما در واقعیت با رمان خواندن فقط خیالاتی مشوند.

shirin
11-14-2012, 07:51 AM
به این دلیل میگی عوامانه چون تا حالا تجربه رمان خوب خوندن نداشتی. در ضمن شخصیتهای رمانها درسته که دقیقا کسانی به اون اسم وجود خارجی نداشته باشند ولی همون شخصیتها هم اکثرا از شخصیتهای واقعی الهام گرفته شدن. و بستگی به نوع رمان دقیقا شبیه ش در دنیای واقعی هم میتونه وجود داشته باشه. یعنی بسیاری از رمانها وضعیت اجتماعی اون زمان رو توصیف میکنه. شما احتمالا فکر میکنی همه رمانها مثل کتابهای ژول ورن و یا دانیل استیل و یا رمان هری پاتر و.. هستن شایدم با توجه به رمانهای عوامانه ایرانی مثل کتابهای فهیمه رحیمی و نسرین ثامنی و ... داری صحبت میکنی. اکثر افرادی که رمان میخونن هم به دنبال الهام گرفتن نیستن تنها چون علاقه دارن به خوندن کتاب میخونن.

undead_knight
11-14-2012, 02:37 PM
از نظر من مهمترین چیزی که یک رمان به خواننده میتونه بده شناخت انسان ها،باورها و محیط هست.هر رمانی با توجه به سطحی که داره میتونه نوعی از شناخت رو هم از نویسنده و هم از مواردی که در خود رمان هست به خواننده بده.این شناخت محدود به چیزهای موجود نیست بلکه هر شناخت هر چیز ممکنی هست.بنبراین حتی یک رمان ضعیف عاشقانه هم میتونی سطحی از شناخت رو به فرد بده(البته گمان نمیکنم که انتخابش با توجه به شناخت محدود ناشی از این رمان و حجم گسترده رمان های موجود عاقلانه باشه).

Reactor
11-14-2012, 09:10 PM
به این دلیل میگی عوامانه چون تا حالا تجربه رمان خوب خوندن نداشتی. در ضمن شخصیتهای رمانها درسته که دقیقا کسانی به اون اسم وجود خارجی نداشته باشند ولی همون شخصیتها هم اکثرا از شخصیتهای واقعی الهام گرفته شدن. و بستگی به نوع رمان دقیقا شبیه ش در دنیای واقعی هم میتونه وجود داشته باشه. یعنی بسیاری از رمانها وضعیت اجتماعی اون زمان رو توصیف میکنه. شما احتمالا فکر میکنی همه رمانها مثل کتابهای ژول ورن و یا دانیل استیل و یا رمان هری پاتر و.. هستن شایدم با توجه به رمانهای عوامانه ایرانی مثل کتابهای فهیمه رحیمی و نسرین ثامنی و ... داری صحبت میکنی. اکثر افرادی که رمان میخونن هم به دنبال الهام گرفتن نیستن تنها چون علاقه دارن به خوندن کتاب میخونن.

چرا کتاب های جورج اورول رو خوندم. چنین گفت زرتشت نیچه هم یک جور رمانه که خوندم. کتاب هایی مثل ثروت مند ترین مرد بابل رو هم خوندم. اگر منظورتون از رمان از این دست کتاب هاست حتما معرفی کنید چون خیلی علاقه دارم.
اگر منظورتون از رمان کتابهای بی سر ته عشقی عاشقی :e404: یا حادثه ای یا هری پاتری هست که من وقتم رو هَدَر این موضوعات نمیدم:e414:

mahtab71
11-24-2012, 08:33 AM
مادر
رستاخیز
دن آرام
جنگ و صلح
صدسال تنهایی
...
و مادام بوواری که خیلی دوسش دارم.
کلا هر رمانی ویژگیهای خاص خودش رو داره .
مثلا وقتی سالهای ابری رو میخوندم احساسی که به من دست میداد قابل تکرار با خوندن رمان مثلا کلیدر نبود.
بیشتر رمانهای روسی رو میپسندم.

khayyam
07-21-2013, 12:30 AM
اهل خوندن کتاب های رمان نیستم, رمان هایی هم که خواندم از انگشتان دست تجاوز نمی کنه!
این سه کتاب رو پسندیدم : مزرعه ی حیوانات اثر جورج اورل - پخمه اثر عزیز نسین - دختر پرتقالی اثر یوستین گوردر

سامان
07-21-2013, 04:58 AM
ابله برای من همیشه بهترین بوده، کتابی که نشون میده انسان بودن چطور بلاهت به حساب میاد، بلاهتی دوست داشتنی!
کتابهایی هم بودن که در زمان خوندنشون واقعا لذت بردم ازشون و خوب هرکدوم مقتضای سن خاصی رو دارن:
بلندیهای بادگیر، وقایع نگاری یک جنایت از پیش اعلام شده ی مارکز، افق گمشده که اگه درست یادم مونده باشه مال جیمز هیلتون هست و خیلی وقته دنبالش میگردم تا دوباره بخونمش ولی پیداش نمیکنم، زن سی ساله ی بالزاک، ریشه های الکس هیلی، ژان کریستف، سووشون سیمین دانشور، خرمگس، سه تفنگدار و کنت مونت کریستوی دوما، مدیر مدرسه ی آل احمد، مجموعه آثار صمد بهرنگی، بنگاه آدم کشی جک لندن و ...

Angela
07-21-2013, 09:15 AM
افق گمشده که اگه درست یادم مونده باشه مال جیمز هیلتون هست و خیلی وقته دنبالش میگردم تا دوباره بخونمش ولی پیداش نمیکنم
نسخه PDF رو میتونین پیدا کنین, توی کتابناک هم با اسم "افق گمگشته" برای دانلود هست.

یه نفر
07-21-2013, 10:40 AM
من رمان های زیادی خوندم. کتابهای مسعود بهنود جالبه. خانوم - امینه - 3 خانوم - کوزه بشکسته
سینوحه (قدیمیش) - سووشون - امیر ارسلان نامدار - رابعه - عطش - نان و شراب - بانو با سگ ملوس (آنتوان چخوف)
عدالت اجرا شده است - حیدرخان عمو اوغلی و ....

ولی کتاب رمان شمس و طغرا (3جلد) رو 6بار خوندم. فوق العاده بود. حتما بخونید
نویسنده اش هم محمد باقر میرزا خسروی هست. اصلا یه نقد بزرگ و تاریخ جالبی پشت این کتاب هست

yasy
07-21-2013, 11:59 AM
رمان زیاد شروع کردم ولی تعداد کمی بودند که تونستم تا آخرش ادامه بدم
بهترین هاشون

صد سال تنهایی

خرمگس(از زیر زمین خونه یمامان بزرگم پیدا کردم ورق میزدم تار و پود کاغذاش داشت جدا میشد:))ولی عالی بود)

جنگ و صلح

مسیح باز مصلوب

بیگانه

ناطوردشت(نمیدونم چرا ازش خوشم اومد چون داستان خاصی نداره ولی کلا از شخصیا های آشفته خوشم میاد)

مرده های بی کفن سارتر(البته این نمایشنامه هستش)

1984 جرج اورول

وقتی نیچه گریست

عشق سال های وبا از گابریل گارسیا مارکز (یکی از رمان هایی هستش که با اینکه روند داستانی بسیار آرامی داره که ممکنه کسل کننده باشه خیلی قشنگه)

سامان
07-21-2013, 01:59 PM
نسخه PDF رو میتونین پیدا کنین, توی کتابناک هم با اسم "افق گمگشته" برای دانلود هست.
بینهایت سپاسگزارم
خیلی وقت بود دنبالش میگشتم و پیداش نمیکردم. تو کتابناک هم ظاهرا ١٧ روز پیش گذاشتنش.
به هر حال لطف بزرگی در حقم کردین و یکبار سپاس دادن بهتون برای تشکر کافی نبود.

undead_knight
11-28-2013, 05:27 AM
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/11/73.jpg


قلب های بیگانه

گی دی موپسون(این نزدیک ترین تلفظی بود که براش پیدا کردم:)) )

کتابی در مورد قلب های زخمی آدم ها(من عاشق تراژدیم)
آندره مغیوله مرد 37 ساله پولدار، زیبا و با استعدادی هست که نمیدونه باید با خودش چیکار کنه،مادام دی بیغنی بیوه 30 ساله بسیار زیبا،مشهور و گالری دار هست که از آندره میخواد که به گالریش سر بزنه که در اون هنرمندان،نویسندگان و سیاست مداران مشهوری توش رفت و آمد میکنند.در ابتدا آندره فاصلش رو نگه میداره و بعد راه حل مشکلش"اهمیت ندادن به هیچ چیز" رو پیدا میکنه،و به شدت عاشق مادام دی بیغنی میشه...

تازه شروع کردمش،جملات بسیار بسیار علی و حساب شده هستند،توصیفات نسبتا بی نقص و تشبیهات جالب هستند،خیلی از این کتاب خوشم اومده.

اصولا من به داستان های عاشقانه علاقه زیادی ندارم ولی واقعا تشبیهات این موپسون حس ادبی ادمو ارضا میکنه!سبک نوشتار کتاب سوم شخص هست ولی باز هم تنوع داره و گره های داستان هی داره بیشتر میشه.

Dariush
11-28-2013, 07:26 AM
سوم شخص
من تعریف این کتاب را زیاد شنیده‌ام و همچنین سبک سوم شخص را بسیار دوست دارم (البته نویسنده باید بسیار چیره‌دست باشد تا از عهده‌‌اش برآید). از آنجا که رمان زیاد نمیخوانم و خیلی وسواس دارم در مورد رمان خواندن(چنانکه تعداد رمانهایی که اواسطش از آن دلزده شده‌ام بیشتر از 10 تا هستند) به همین خاطر تاکنون این را نخوانده‌ام.

undead_knight
11-28-2013, 01:41 PM
من تعریف این کتاب را زیاد شنیده‌ام و همچنین سبک سوم شخص را بسیار دوست دارم (البته نویسنده باید بسیار چیره‌دست باشد تا از عهده‌‌اش برآید). از آنجا که رمان زیاد نمیخوانم و خیلی وسواس دارم در مورد رمان خواندن(چنانکه تعداد رمانهایی که اواسطش از آن دلزده شده‌ام بیشتر از 10 تا هستند) به همین خاطر تاکنون این را نخوانده‌ام.
خب من بیشتر از همه سبک ها Stream of consciousness رو دوست دارم،چون سوم شخص خیلی وقت ها داستان رو از دید من لوس! میکنه.ولی واقعا تا اینجا که تقریبا نیمه کتابه محو توانایی و چیره دستی نویسنده شدم.
خب البته راستش من کتاب رو همین امروز گم کردم:| و بنابراین تا چند روز آینده نمیتونم نظر نهاییم رو بگم ولی همین کتاب نصفه از دید من ارزش خونده شدنش واقعا زیاده.در ضمن کتابش خیلی بلند هم نیست و به همین خاطر بعید میدونم حوصلت سر بره.

اگر کمی هم به ژانر علمی-تخیلی علاقه داشتی میتونستم بهت کتاب Flow My Tears, the Policeman Said فیلیپ.ک.دیک رو معرفی کنم که اخیرا تمومش کردم،در واقع بیش از اینکه کتاب علمی تخیلی باشه به روان آدم ها،اثر شهرت،روابط ادم ها و موقعیت های پیشبینی ناپذیر میپردازه که از دید من خیلی جالب بود.

Nevermore
12-16-2013, 09:36 PM
آقا یک بار یک بحثی میان امیر و شیرین بود در مورد یک رمان بسیار طولانی و معروف که شیرین می گفت به دنبال آن هست و اتفاقا امیر هم توصیه کرده بود.کسی نام آن کتاب را یادش نیست؟

ویرایش:یافتم.گویا"در جستجوی زمان از دست رفته" بود.

یه نفر
05-28-2014, 05:11 PM
کتابم رو خوندید؟ بسیار زیباست.. :-)
http://www.daftarche.com/images/imported/2014/05/79.jpg

azarnoosh
08-19-2014, 07:23 AM
از نظر من مهمترین چیزی که یک رمان به خواننده میتونه بده شناخت انسان ها،باورها و محیط هست.هر رمانی با توجه به سطحی که داره میتونه نوعی از شناخت رو هم از نویسنده و هم از مواردی که در خود رمان هست به خواننده بده.این شناخت محدود به چیزهای موجود نیست بلکه هر شناخت هر چیز ممکنی هست.بنبراین حتی یک رمان ضعیف عاشقانه هم میتونی سطحی از شناخت رو به فرد بده(البته گمان نمیکنم که انتخابش با توجه به شناخت محدود ناشی از این رمان و حجم گسترده رمان های موجود عاقلانه باشه).

من هم با نگر شما همداستانم .
یکی از انگیزه های من برای خواندن رمان و داستان و هتا به تماشا نشستن یک فیلم ، شناخت و درک روابط ودیالگ ها و ادم های داستان از نگر نویسنده و فیلمنامه نویس است.این همیشه برایم خوشایند بوده و این به منزله ی دستیابی به تجربه ای جدید و متفاوت از دنیای پیرامونم بوده است .

undead_knight
08-20-2014, 08:13 PM
من هم با نگر شما همداستانم .
یکی از انگیزه های من برای خواندن رمان و داستان و هتا به تماشا نشستن یک فیلم ، شناخت و درک روابط ودیالگ ها و ادم های داستان از نگر نویسنده و فیلمنامه نویس است.این همیشه برایم خوشایند بوده و این به منزله ی دستیابی به تجربه ای جدید و متفاوت از دنیای پیرامونم بوده است .
و نکته این هست که خیلی وقت ها ما تجربه های زیادی رو نمیتونیم در زندگی واقعی داشته باشیم به همین خاطر آثار هنری اثر خوبی دارند.
من دوستی دارم که به شدت منتقد رمان و... هست و اون ها رو چرت و پرت و وقت تلف کردن میدونه:))ولی خب اینطور ادما اهمیت تجارب جدید رو نمیفمند.

Maziar Bikhoda
04-07-2015, 07:26 PM
نمی دونم چرا شماها اینقدر از ادبیات روسی خوشتون میاد. ای کمونیست های بدجنس :e105:
من که هیچوقت کتابی رو نیمه کاره رها نمی کنم کتاب مادر ماکسیم گورکی رو که از توی انباری پیدا کرده بودم شروع کردم به خوندن و توش اینقدر شعار میدادن و هی طبقه کارگر و شورش و پرولتاریا و از این جور مزخرفات که کتاب رو انداختم دور. بعدها دوباره رفتم سراغ ادبیات روس و این دفعه آثار داستایوسکی که باز هم خوشم نیومد. کلاً ادبیات روسیه همش درباره مظلومیت گداها و بدبخت بیچاره هاست و یه جور حس مزخرفی به آدم میده برای من که خیلی خسته کننده ست. ادبیات فرانسه رو ترجیح میدم.
به نظرم خوب بود یه تاپیکی هم درباره کتاب هایی که نباید خوند زده میشد.
به هر حال من این کتابها رو دوست دارم :

1 - بیگانه - آلبر کامو
(رمانی درباره راستی و درستی و مرگ باورهای انسانی. وقتی این کتاب رو می خوندم در سطر به سطر داستان با قهرمان داستان همذات پنداری می کردم. این رمان زندگی من رو متحول کرد)
2 - بینوایان - ویکتور هوگو ( شاهکار ادبیات رمانتیک )
3 - سنگ صبور - صادق چوبک
( مجموعه ای از حوادث واقعی ایران که با چیره دستی بصورت رمانی سترگ در آمده. این کتاب از دید منتقدان جزو 10 رمان برتر ادبیات ایران محسوب میشه. فکر نمی کنم کسی از خوندن این رمان پشیمون شده باشه )
4 - ناطور دشت - سلینجر ( این که دیگه معرف حضورتون هست )
5 - جاده تنباکو - ارسکین کالدول ( رمان بسیار گیرا و جذابی هست اگه بتونین گیر بیارین چون دیگه منتشر نمیشه)
6 - سیاحتنامه ابراهیم بیک - زین العابدین مراغه ای
( زمان قاجار یه ایرانی که تو مصر زندگی می کرد و از اوضاع ایران خبر نداشت تصمیم می گیره بره ایران و به خیال خودش ابهت و سرافرازی مملکت خودش رو از نزدیک ببینه و لذت ببره. بعد میاد ایران و می بینه ملت عمیقاً دارن تو گوه غلت می خورن. همینطور سفرنامه خودش رو با اشک و اندوه می نویسه و اوضاع ایران رو حکایت می کنه تا اینکه دیوانه میشه و دق میکنه )
7 - سفر به گمسک - فریتس اورتمان
( کتابی که من خوندم مجموعه داستانی بود با ترجمه خانم ماریا ناصر. داستان قشنگیه و نمایشنامه اون هم بارها در ایران اجرا شده )
8 - ری بلاس - ویکتور هوگو ( یکی از کارهای رمانتیک هوگو که اشک آدمو در میاره )
9 - سقوط 79 - پل امیل اردمن
10 - در انتظار گودو - ساموئل بکت

باده
05-19-2015, 06:50 PM
من از بین کتابایی که خوندم
پاییز پدر سالار
عشق سالهای وبا

از گارسیا مارکز
رو خیلی دوست داشتم
و
کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم
از پائولو کوئیلو

mahtab71
06-04-2015, 12:39 PM
من مادام بوواری رو خیلی دوس دارم.احساس نزدیکی عجیبی با این شخصیت میکنم.تاثر برانگیزترین رمانی که خوندم بوده و چقده باهاش گریه کردم

mbk
06-04-2015, 01:37 PM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"طسم ﴿۱﴾تِلْكَ آیَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِینِ ﴿۲﴾َتْلُوا عَلَیْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿۳﴾ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ
إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ ﴿۴﴾ "
" طا سین میم 1 اینیست نشانه هایی نوشتارِ روشن گشته 2 پی می خوانیم بَرَت از آگهیِ موسی
هم فرعون به درست برای همخویشانی باور می کنند 3 چون فرعون برتری کرد در زمین هم گذاشت
شایسته اش را مانندهایی می خواهد سست کُند گردنده گروهیُ سر می بُرد پسرانشانُ هم
می خواهد زنده بدارد زنانشانُ چون او بود از ویرانکارگشته ها 4"
خداوندا من به پی جویی ات در داستانهای پیشینیان باور می دارم تو یگانه ای پشیمان پذیری درست درآورندهء گناهی
آسیب ویرانکارانُ سست کن هم بی بند بارانُ بی ارزش کن

mahtab71
06-04-2015, 04:42 PM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "طسم ﴿۱﴾تِلْكَ آیَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِینِ ﴿۲﴾َتْلُوا عَلَیْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿۳﴾ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ ﴿۴﴾ "" طا سین میم 1 اینیست نشانه هایی نوشتارِ روشن گشته 2 پی می خوانیم بَرَت از آگهیِ موسی هم فرعون به درست برای همخویشانی باور می کنند 3 چون فرعون برتری کرد در زمین هم گذاشت شایسته اش را مانندهایی می خواهد سست کُند گردنده گروهیُ سر می بُرد پسرانشانُ هم می خواهد زنده بدارد زنانشانُ چون او بود از ویرانکارگشته ها 4" خداوندا من به پی جویی ات در داستانهای پیشینیان باور می دارم تو یگانه ای پشیمان پذیری درست درآورندهء گناهیآسیب ویرانکارانُ سست کن هم بی بند بارانُ بی ارزش کنتو جزء ملائک نکیر و منکر نیستی ؟من هر جایی میرم شما بازهستی!!برادر روحانی خواهشا اینقده اصرار به هدایت من نکن

سارا
07-12-2015, 11:14 AM
نمی دانم این نویسندگان روس و آمریکای لاتین چه جادویی در قلمشان دارند که وقتی کتاب را باز می کنی، تا تمامش نکنی نمی بندیش!
یادم میاد وقتی 14 ساله بودم کتاب برادران کارامازوف داستایوفسکی را خواندم و چقدر گریه کردم شاهکار بود و هست! هنوزهم وقتی به آن فکر می کنم گریه ام می گیرد:e411:
آناکارنینای تولستوی هم بی نظیر است هرچند داستان های کوتاه تولستوی را دوستتر دارم.
پائولای ایزابل آلنده که خطاب به دخترش نوشته است آدم را می برد به دنیای شخصی ایزابل آلنده.
غرور و تعصب جین اوستین را هم خیلی می دوستم ! شخصیت هایی که در این رمان هست خیلی برایم ملموسند و آشنا. شاید همه ی انسانها مخلوطی از غرور و تعصب باشند!

Hezbollah_YaHasan
07-13-2015, 02:21 PM
داستان راستان علامه استاد مطهری