PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره المجادله



Anarchy
10-20-2012, 06:09 PM
یکی دیگه از سوره های بسیار جالب قرآن، سوره المجادله هست که در بخش اول اشاره به یک رسم در میان اعراب(نوعی طلاق) داره و در بخش دوم در مورد افرادی هست که ظاهرا در خانه محمد،در گوشی صبحت میکرده اند و او ناراحت شده و الله هم آیاتی نازل کرده که این کار شیطان هست و همچنین اگر میخواین با محمد محرمانه صحبت کنید باید یه صدقه ای بدین:e40d:




بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ



به نام خداوند رحمتگر مهربان



قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُكَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَكِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ ﴿۱﴾



فولادوند: خدا گفتار [زنى] را كه در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شكایت مى‏كرد شنید و خدا گفتگوى شما را مى‏شنود زیرا خدا شنواى بیناست



مکارم: خداوند قول زنی را كه درباره شوهرش به تو مراجعه كرده بود و به خداوند شكایت می‏كرد شنید (و تقاضای او را اجابت كرد) خداوند گفتگوی شما را با هم (و اصرار آن زن را درباره حل مشكلش) می‏شنید و خداوند شنوا و بینا است.



خرمشاهی: به راستى كه خداوند سخن زنى را كه با تو درباره همسرش مجادله مى‏كرد و به خداوند شكایت حال خود مى‏گفت، شنید، و خداوند گفت و گوى شما دو تن را مى‏شنود، چرا كه خداوند شنواى بیناست‏





الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ ﴿۲﴾



فولادوند: از میان شما كسانى كه زنانشان را ظهار مى‏كنند [و مى‏گویند پشت تو چون پشت مادر من است] آنان مادرانشان نیستند مادران آنها تنها كسانى‏اند كه ایشان را زاده‏اند و قطعا آنها سخنى زشت و باطل مى‏گویند و[لى] خدا مسلما درگذرنده آمرزنده است



مکارم: كسانی كه از شما نسبت به همسرانشان «ظهار» می‏كنند (و می‏گویند انت علی كظهرامی «تو نسبت به من به منزله مادرم هستی») آنها هرگز مادرانشان نیستند مادرانشان تنها كسانی هستند كه آنها را به دنیا آورده‏اند، آنها سخنی منكر و زشت و باطل می‏گویند و خداوند بخشنده و آمرزنده است.



خرمشاهی: كسانى كه از میان شما با زنانشان ظهار مى‏كنند، [بدانند كه‏] آن زنان [با این ماجرا در حكم‏] مادران آنان نیستند، مادران آنان جز كسانى كه آنان را زاده‏اند، نیستند، و ایشان [با این عمل‏] سخنى ناپسند و ناحق مى‏گویند، و بى‏گمان خداوند بخشاینده آمرزگار است‏





وَالَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن یَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿۳﴾



فولادوند: و كسانى كه زنانشان را ظهار مى‏كنند سپس از آنچه گفته‏اند پشیمان مى‏شوند بر ایشان [فرض] است كه پیش از آنكه با یكدیگر همخوابگى كنند بنده‏اى را آزاد گردانند این [حكمى] است كه بدان پند داده مى‏شوید و خدا به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است



مکارم: كسانی كه از همسران خود «ظهار» می‏كنند سپس به گفته خود باز می‏گردند باید پیش از آمیزش جنسی آنها با هم برده‏ای را آزاد كنند، این دستوری است كه به آن اندرز داده می‏شوید، و خداوند به آنچه انجام می‏دهید آگاه است.



خرمشاهی: و كسانى كه با زنانشان ظهار مى‏كنند، سپس از آنچه گفته‏اند برمى‏گردند [و مى‏خواهند به همسر خود بازگردند] باید پیش از آنكه با همدیگر تماس گیرند، برده‏اى آزاد كنند، این اندرزى است كه به شما داده مى‏شود، و خداوند به آنچه مى‏كنید آگاه است‏





فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مِن قَبْلِ أَن یَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْكِینًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿۴﴾



فولادوند: و آن كس كه [بر آزادكردن بنده] دسترسى ندارد باید پیش از تماس [با زن خود] دو ماه پیاپى روزه بدارد و هر كه نتواند باید شصت بینوا را خوراك بدهد این [حكم] براى آن است كه به خدا و فرستاده او ایمان بیاورید و این است‏حدود خدا و كافران را عذابى پردرد خواهد بود



مکارم: و كسی كه توانائی (بر آزاد كردن برده) نداشته باشد دو ماه متوالی قبل از آمیزش جنسی روزه بگیرد، و كسی كه توانائی این را هم نداشته باشد شصت مسكین را اطعام كند، این برای آن است كه به خدا و رسولش ایمان بیاورید، اینها مرزهای الهی است و كسانی كه با آن مخالفت كنند عذاب دردناكی دارند.



خرمشاهی: و هر كس كه [امكان آن را] نیافت، باید كه پیش از آنكه با همدیگر تماس گیرند، دو ماه پى در پى روزه بگیرد، سپس [بازهم‏] اگر نتوانست [روزه بگیرد]، در آن صورت باید به اطعام شصت فقیر بپردازد، این [كفاره‏] براى آن است كه به [امر] خداوند و پیامبر او ایمان آورید، و این احكام الهى است، و براى كافران عذابى دردناك [مقرر] است‏





إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنزَلْنَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَلِلْكَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِینٌ ﴿۵﴾



فولادوند: بى‏گمان كسانى كه با خدا و فرستاده او مخالفت مى‏كنند ذلیل خواهند شد همان‏گونه كه آنان كه پیش از ایشان بودند ذلیل شدند و به راستى آیات روشن [خود] را فرستاده‏ایم و كافران را عذابى خفت‏آور خواهد بود



مکارم: كسانی كه با خدا و رسولش دشمنی می‏كنند خوار و ذلیل می‏شوند، آنگونه كه پیشینیان آنها خوار و ذلیل شدند، ما آیات روشنی نازل كردیم، و برای كافران عذاب خواركننده‏ای است.



خرمشاهی: بى‏گمان كسانى كه با [امر] خداوند و پیامبر او مخالفت مى‏كنند، سرنگون شوند، چنانكه پیشینیانشان هم سرنگون شدند، و به راستى آیاتى روشنگر فرو فرستاده‏ایم، و براى كافران عذابى خفت‏بار [درپیش‏] است‏





یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ﴿۶﴾



فولادوند: روزى كه خداوند همه آنان را بر مى‏انگیزد و به آنچه كرده‏اند آگاهشان مى‏گرداند خدا [كارهایشان را] برشمرده است و حال آنكه آنها آن را فراموش كرده‏اند و خدا بر هر چیزى گواه است



مکارم: در آن روز كه خداوند همه آنها را برمی انگیزد، و از اعمالی كه انجام دادند با خبر می‏سازد، اعمالی كه خداوند آن را احصا نمود و آنها فراموش كردند، و خداوند بر هر چیز شاهد و ناظر است.



خرمشاهی: روزى كه خداوند همگى آنان را [از گور] برانگیزد، سپس آنان را به [حقیقت و نتیجه‏] آنچه كرده‏اند آگاه سازد، خداوند آن را در شمار آورده است اما [خود] آنان فراموشش كرده‏اند، و خداوند بر هر چیز گواه است‏





أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَا یَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿۷﴾



فولادوند: آیا ندانسته‏اى كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمین است مى‏داند هیچ گفتگوى محرمانه‏اى میان سه تن نیست مگر اینكه او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر اینكه او ششمین آنهاست و نه كمتر از این [عدد] و نه بیشتر مگر اینكه هر كجا باشند او با آنهاست آنگاه روز قیامت آنان را به آنچه كرده‏اند آگاه خواهد گردانید زیرا خدا به هر چیزى داناست



مکارم: آیا نمی‏دانی كه خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه در زمین است می‏داند، هیچگاه سه نفر با هم نجوی نمی‏كنند مگر اینكه خداوند چهارمین آنها است، و هیچگاه پنج نفر با هم نجوی نمی‏كنند مگر اینكه خداوند ششمین آنها است، و نه تعدادی كمتر و نه بیشتر از آن مگر اینكه او همراه آنها است هر جا كه باشند، سپس روز قیامت آنها را از اعمالشان آگاه می‏سازد، چرا كه خداوند به هر چیزی دانا است.



خرمشاهی: آیا نیندیشیده‏اى كه خداوند آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مى‏داند، هیچ رازگویى سه تن نباشد مگر آنكه او چهارمین آنان است، و نه [رازگویى‏] پنج تن مگر آنكه او ششمین آنان است، و نه كمتر از این و نه بیشتر مگر آنكه او هر جا كه باشند با ایشان است، سپس در روز قیامت آنان را به [نتیجه و حقیقت‏] كار و كردارشان آگاه مى‏سازد، بى‏گمان خداوند به هر چیزى داناست‏





أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَیَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاؤُوكَ حَیَّوْكَ بِمَا لَمْ یُحَیِّكَ بِهِ اللَّهُ وَیَقُولُونَ فِی أَنفُسِهِمْ لَوْلَا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِیرُ ﴿۸﴾



فولادوند: آیا كسانى را كه از نجوا منع شده بودند ندیدى كه باز بدانچه از آن منع گردیده‏اند برمى‏گردند و با همدیگر به [منظور] گناه و تعدى و سرپیچى از پیامبر محرمانه گفتگو مى‏كنند و چون به نزد تو آیند تو را بدانچه خدا به آن [شیوه] سلام نگفته سلام مى‏دهند و در دلهاى خود مى‏گویند چرا به آنچه مى‏گوییم خدا ما را عذاب نمى‏كند جهنم براى آنان كافى است در آن درمى‏آیند و چه بد سرانجامى است



مکارم: آیا ندیدی كسانی را كه از نجوی نهی شدند سپس به كاری كه از آن نهی شدند باز می‏گردند و برای انجام گناه و تعدی و نافرمانی رسول خدا به نجوی می‏پردازند، و هنگامی كه نزد تو می‏آیند تو را تحیتی می‏گویند كه خدا به تو نگفته است، و در دل می‏گویند چرا خداوند ما را به خاطر گفته‏هایمان عذاب نمی‏كند؟ جهنم برای آنها كافی است! وارد آن می‏شوند و بد جایگاهی است!



خرمشاهی: آیا ننگریسته‏اى در كار كسانى كه از نجوا نهى شده‏اند، سپس به آنچه از آن نهى شده‏اند، باز مى‏گردند و به گناه و ستمكارى و نافرمانى از پیامبر باهم نجوا مى‏كنند، و چون به نزدت آیند به نحوى به تو درود مى‏فرستند كه خداوند آن گونه به تو درود نفرستاده است، و در دلهایشان گویند چرا به خاطر آنچه مى‏گوییم خداوند عذابمان نمى‏كند؟ جهنم برایشان كافى است كه به آن اندر آیند، و چه بد سرانجامى است‏





یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَیْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۹﴾



فولادوند: اى كسانى كه ایمان آورده‏اید چون با یكدیگر محرمانه گفتگو مى‏كنید به [قصد] گناه و تعدى و نافرمانى پیامبر با همدیگر محرمانه گفتگو نكنید و به نیكوكارى و پرهیزگارى نجوا كنید و از خدایى كه نزد او محشور خواهید گشت پروا دارید



مکارم: ای كسانی كه ایمان آورده‏اید هنگامی كه نجوی می‏كنید به گناه و تعدی و معصیت رسول خدا نجوی نكنید، و به كار نیك و تقوی نجوی كنید، و از مخالفت خدائی كه بازگشت و جمع شما به سوی او است بپرهیزید.



خرمشاهی: اى مؤمنان چون رازگویى كنید، به قصد گناه و ستمكارى و نافرمانى از پیامبر نجوا مكنید، و به قصد نیكى و تقوا نجوا كنید، و از خداوندى كه نزد او محشور مى‏گردید پروا كنید





إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۰﴾



فولادوند: چنان نجوایى صرفا از [القاآت] شیطان است تا كسانى را كه ایمان آورده‏اند دلتنگ گرداند و[لى] جز به فرمان خدا هیچ آسیبى به آنها نمى‏رساند و مؤمنان باید بر خدا اعتماد كنند



مکارم: نجوی تنها از ناحیه شیطان است، می‏خواهد با آن مؤ منان غمگین شوند، ولی نمی‏تواند ضرری به آنها برساند جز به فرمان خدا، بنابراین مؤ منان باید تنها بر خدا توكل كنند.



خرمشاهی: جز این نیست كه نجوا از سوى شیطان است تا مؤمنان را غمگین كند، و هیچ زیان رسان به آنان نیست، مگر به اذن الهى، و مؤمنان باید فقط بر خداوند توكل كنند





یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿۱۱﴾



فولادوند: اى كسانى كه ایمان آورده‏اید چون به شما گفته شود در مجالس جاى باز كنید پس جاى باز كنید تا خدا براى شما گشایش حاصل كند و چون گفته شود برخیزید پس برخیزید خدا [رتبه] كسانى از شما را كه گرویده و كسانى را كه دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند و خدا به آنچه مى‏كنید آگاه است



مکارم: ای كسانی كه ایمان آورده‏اید هنگامی كه به شما گفته شود مجلس ‍ را وسعت بخشید (و به تازه واردها جا دهید) وسعت بخشید، خداوند (بهشت را) برای شما وسعت می‏بخشد، و هنگامی كه گفته شود برخیزید برخیزید، اگر چنین كنید خداوند آنها را كه ایمان آورده‏اند و كسانی را كه از علم بهره دارند درجات عظیمی می‏بخشد.



خرمشاهی: اى مؤمنان چون به شما گفته شود در مجالس جا باز كنید، باز كنید، كه خداوند در كار شما گشایش آورد، و چون گفته شود برخیزید، برخیزید، خداوند از میان شما مؤمنان و دانش یافتگان را به درجاتى رفعت دهد و خداوند به آنچه مى‏كنید آگاه است‏





یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَیْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿۱۲﴾



فولادوند: اى كسانى كه ایمان آورده‏اید هرگاه با پیامبر [خدا] گفتگوى محرمانه مى‏كنید پیش از گفتگوى محرمانه خود صدقه‏اى تقدیم بدارید این [كار] براى شما بهتر و پاكیزه‏تر است و اگر چیزى نیافتید بدانید كه خدا آمرزنده مهربان است



مکارم: ای كسانی كه ایمان آورده‏اید هنگامی كه می‏خواهید با رسول خدا نجوی كنید قبل از آن صدقه‏ای (در راه خدا) بدهید، این برای شما بهتر و پاكیزهتر است، و اگر توانائی نداشته باشید خداوند غفور و رحیم است.



خرمشاهی: اى مؤمنان چون خواهید كه با پیامبر راز گویید، پیش از نجوایتان صدقه‏اى تقدیم دارید این براى شما بهتر و پاكیزه‏تر است، اما اگر چیزى نیافتید، بى‏گمان خداوند آمرزگار مهربان است‏





أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَیْكُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۳﴾



فولادوند: آیا ترسیدید كه پیش از گفتگوى محرمانه خود صدقه‏ هایى تقدیم دارید و چون نكردید و خدا [هم] بر شما بخشود پس نماز را برپا دارید و زكات را بدهید و از خدا و پیامبر او فرمان برید و خدا به آنچه مى‏كنید آگاه است




مکارم: آیا ترسیدید فقیر شوید كه از دادن صدقات قبل از نجوی خودداری كردید؟ اكنون كه این كار را نكردید و خداوند توبه شما را پذیرفت نماز را بر پا دارید و زكات را ادا كنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمائید و (بدانید) خداوند از آنچه انجام می‏دهید باخبر است.



خرمشاهی: [سپس كه كسى جز على ع توفیق نیافت فرمود] آیا ترسیدید كه پیش از نجوایتان صدقاتى تقدیم دارید؟ حال كه چنین نكردید و خداوند هم از شما درگذشت، پس نماز را برپا دارید و زكات را بپردازید و از خداوند و پیامبرش اطاعت كنید، و خداوند به آنچه مى‏كنید آگاه است‏

Anarchy
10-20-2012, 06:14 PM
روایاتى درباره شاءن نزول آیات مربوط به ظهار)


در كتاب الدر المنثور است كه : ابن ماجه ، ابن ابى حاتم ، و حاكم - وى حدیث را صحیح دانسته - و ابن مردویه ، و بیهقى از عایشه روایت آورده اند كه گفت : بزرگ است آن خدایى شنوائیش به وسعت جهان وسیع است ، و هر چیزى را مى شنود، من آن روز كه خوله دختر ثعلبه به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) مراجعه كرده بود كلامش را مى شنیدم - اما در عین حال همه اش را نفهمیدم - داشت درباره همسرش به آن جناب شكایت مى كرد، عرضه مى داشت : یا رسول اللّه ! شوهرم از جوانى من استفاده كرد، و من رحم خود را در اختیارش گذاشتم ، تا این كه امروز كه پیر شدم و دیگر فرزند نمى آورم مرا ظهار كرده ، خدایا،


ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 317


من از دست او نزد تو شكایت مى آورم . هنوز از جا برنخاسته بود كه جبرئیل این آیات را آورد: ((قد سمع اللّه قول التى تجادلك فى زوجها)) و همسرش اوس بن صامت بود.
مؤ لف : البته روایاتى كه در شاءن نزول این آیات از طرق اهل سنت رسیده بسیار زیاد است ، و در این كه نام آن زنو نام پدرش و نام همسر و پدر همسرش چه بوده اختلاف دارند. از همه معروف تر همین است كه نام او خوله و نام پدرش ثعلبه و نام همسرش اوس بن صامت انصارى بوده . قمى هم اجمال داستان را در تفسیر خود آورده ، البته روایت دیگرى نقل كرده كه به زودى از نظرتان خواهد گذشت .
و در مجمع البیان در تفسیر آیه شریفه ((و الذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا)) گفته : و اما نظریه ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) این است كه مراد از برگشتن به آنچه گفته اند،است بخواهند با همین زن همخوابگى نموده ، ظهارى را كه كرده بودند نقض كنند، چون وطى چنین زنى قبل از كفاره جائز نیست ، و حكم ظهار باطل نمى شود مگر بعد از كفاره . و در تفسیر قمى آمده كه : على بن الحسین براى ما حدیث كرد و گفت : محمد بن ابى عبداللّه ، از حسن بن محبوب از ابى ولاد از حمران از امام باقر (علیه السلام ) برایم نقل كرد كه فرمود: زنى از مسلمانان نزد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) رفت و عرضه داشت : یا رسول اللّه ! فلانى همسر من است كه عمرى رحم خود را در اختیارش گذاشتم ، و در امور دنیا و آخرتش یاریش كردم ، و هیچ ناملایمى از من ندیده مى خواهم از او شكایت كنم . فرمود: از چه شكایت كنى ؟ عرضه داشت : به من گفته تو بر من حرامى ، همان طور كه پشت مادرم حرام است ، و مرا از خانه ام بیرون كرده ، حال در كار من چاره اى بیندیش . حضرت فرمود: خداى تعالى درباره این مساءله آیه اى نازل نفرموده تا طبق آن میان تو و شوهرت حكم كنم ، و من نمى خواهم از كسانى باشم كه پاسخ روشن نمى دهند. زن شروع كرد به گریه كردن ، و شكوه نمودن به درگاه خداى عزوجل ، و از نزد رسول خدا بیرون رفت .
راوى مى گوید: خداى تعالى گفتگوى او با رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) و شكایتش در امر شوهرش را شنید، و این آیات را نازل كرد: ((بسم اللّه الرحمن الرحیم قد سمع اللّه قول التى تجادلك فى زوجها - تا جمله - و ان اللّه لعفو غفور)).


ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 318


سپس اضافه كرده است : رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فرستاد به دنبال آن زن ، و به وى فرمود برو شوهرت را بیاور. زن شوهرش ‍ را آورد. حضرت به او فرمود: آیا تو به همسرت چنین و چنان گفته اى ؟ عرضه داشت : بله گفته ام تو بر من حرامى همانطور كه پشت مادرم حرام است . رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود خداى تعالى درباره كار تو و همسرت ، قرآنى (آیاتى ) نازل كرده ، و آیات را برایش ‍ خواند: ((بسم اللّه الرحمن الرحیم قد سمع اللّه قول التى تجادلك فى زوجها - تا جمله - ان اللّه لعفو غفور)). بنابر این همسرت را به خانه ببر، زیرا تو سخنى منكر و نامشروع گفته اى ، و خدا از جرمت گذشت ، و دیگر چنین كارى را تكرار مكن .
راوى مى گوید: مرد برگشت ، در حالى كه از آن چه همسرش گفته بود پشیمان بود، و خداى تعالى براى این كه مؤ منین دچار چنین ندامتى نشوند، این آیه را فرستاد: ((كسانى كه همسر خود را ظهار مى كنند، و پشیمان مى شوند...)) یعنى از این به بعد، و بعد از آنكه این مرد چنین كرد و خدا او را عفو فرمود، اگر كسى چنین كند، بر او واجب مى شود قبل از همخوابگى با همسرش برده اى آزاد كند. ((ذلكم توعظون به و اللّه بما تعملون خبیر))، و اگر كسى نمى تواند برده آزاد كند، قبل از تماس ‍ دو ماه پى در پى روزه بگیرد، و كسى كه استطاعت این را هم ندارد شصت مسكین را طعام دهد. آنگاه فرمود: خداى تعالى عقوبت كسى را كه بعد از این نهى ظهار كند این خصال قرار داده و فرموده : ((ذلك لتومنوا باللّه و رسوله و تلك حدود اللّه )) یعنى این است حد ظهار - تا آخر حدیث .
مؤ لف : این آیه با در نظر گرفتن سیاقش و مخصوصا مضمون جمله آخرش كه مساءله عفو و مغفرت را آورده ، با مضمون این حدیث بهتر مطابقت دارد، و حدیث از حیث سند هم عیبى ندارد، چیزى كه هست با ظاهر خود عبارت آیه مى فرماید: ((و الذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا)) سازگار نیست ، براى این كه از ظاهر آیه برمى آید كه شوهرش پشیمان شده ، و روایت مى گوید: شوهرش پشیمان نشد، بلكه زن او اعتراض كرده .


++ ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 319

Anarchy
10-20-2012, 06:15 PM
بحث روایتى
روایاتى در ذیل آیات مربوط به نجوى ، تحیت مغرضانه منافقین بر پیامبر(ص )، ورفع درجات علماء
در مجمع البیان آمده كه : حمزه و رویس روایت كرده اند كه : یعقوب آیه را به صورت ((ینتجون )) و بقیه قاریان به صورت ((یتناجون )) قرائت كرده اند. شاهد قرائت حمزه كلام رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم ) است ، كه درباره على (علیه السلام ) در پاسخ كسانى كه پرسیدند: چرا با على تناجى مى كنى و با ما نمى كنى ؟ فرمود: ((ما انا انتجیته ، بل اللّه انتجاه )) من به دستور خود با او نجوى نكردم ، بلكه خدا دستور داد نجوى كنم .
و در الدر المنثور است كه احمد، عبد بن حمید، بزار، ابن منذر، طبرانى ، ابن مردویه ، و بیهقى در - كتاب شعب الایمان - به سندى خوب از ابن عمر روایت آورده اند كه گفت : یهودیان همواره به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) مى گفتند: ((سام علیك )) و منظورشان ناسزاگویى به آن جناب بود، آنگاه در دل و در بین خودشان اظهار نگرانى مى كر دند كه نكند خدا خاطر اینگونه سلام كردن عذابمان كند. در این زمینه بود كه آیه شریفه ((و اذا جاوك حیوك بما لم یحیك به اللّه )) نازل شد.
و در همان كتاب است كه عبدالرزاق ، ابن ابى حاتم ، و ابن مردویه از ابن عباس روایت كرده كه درباره آیه مذكور گفته است : منافقین وقتى به رسول خدا مى رسیدند، مى گفتند ((سام علیك )) و بدین جهت آیه نازل شد.
مؤ لف : روایت به باور كردن ، نزدیك تر از روایت قبلى است ، براى این كه در تفسیرش گفتیم این آیات آن طور كه باید شامل یهود نمى تواند باشد. و در روایت قمى كه در تفسیر خود آورده آمده كه به جاى ((السلام علیك )) صبح ها مى گفتند ((انعم صباحا)) و بعد از ظهرها مى گفتند ((انعم مسائا)) و این تحیت مشركین و اهل جاهلیت بود.
و در مجمع البیان در تفسیر آیه ((یرفع اللّه الذین امنوا منكم والذین اوتوا العلم درجات )) گفته است : در حدیث این معنا هم آمده كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود: عالم یك درجه بر شهید برترى دارد، و شهید یك درجه بر عابد، و نبى یك درجه بر عالم . و برترى قرآن بر سایر گفتارها نظیر برترى خدا بر سایر مخلوقاتش ‍ است .


ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 331
و برترى عالم بر سایر مردم نظیر برترى من بر پست ترین آنان است . این روایت را جابر بن عبداللّه از آن جناب نقل كرده .
مؤ لف : ولى ذیل روایت خالى از اشكال نیست ، براى این كه ظاهر جمله ((اءدناهم - پست ترین آنان )) این است كه ضمیر به كلمه ((ناس - مردم )) برگردد، و ظاهر برگشتن این است كه روایت خواسته براى مردم مراتبى قائل شود، بعضى در بلندترین مرتبه ، و بعضى در مرتبه اى متوسط، و بعضى پست ، و بعضى پست تر، و وقتى برترى عالم بر سایر مردم - با فرض این كه در بین آنان دارندگان بلندترین مرتبه نیز هست - نظیر برترى پیغمبر بر پست ترین مردم باشد، نتیجه اش این مى شود كه عالم از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) افضل باشد، براى این كه به حكم این حدیث رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) از پست ترین مردم افضل است ، و عالم از همه مردم چه پست ترین و چه بلند مرتبه ترین آنان . و این قطعا درست نیست .
مگر آنكه بگوییم : منظور از كلمه ((ادنى )) پست ترین نیست ، بلكه نزدیك ترین است ، نزدیك ترین مردم به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) كه قهرا همان علماء خواهند بود، همچنان كه از جمله ((و پیغمبر از عالم یك درجه برترى دارد)) نیز همین معنا استفاده مى شود، در نتیجه مفاد روایت مى شود كه : فضل عالم بر سائر مردم نظیر برترى من است بر نزدیكترین مردم به من ، كه همان عالم باشد.
چند روایت حاكى از اینكه امیرالمؤ منین (علیه السلام ) تنها كسى بود كه به حكم صدقهدادن قبل از نجوى با پیامبر(ص ) عمل نمود
و در الدر المنثور است كه سعید بن منصور، ابن راهویه ، ابن ابى شیبه ، عبد بن حمید، ابن منذر، ابن ابى حاتم ، ابن مردویه ، و حاكم - وى حدیث را صحیح دانسته - از على بن ابى طالب روایت كرده اند كه گفت : در كتاب خدا آیه اى است كه احدى قبل از من و بعد از من به آن آ یه عمل نكرده ، و نمى كند، و آن آیه ((یا ایها الذین امنوا اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدى نجویكم صدقه )) است ، كه من یك دینار داشتم ، آن را به ده درهم فروختم ، هر بار كه با رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) نجوى كردم قبل از نجوى یك درهم صدقه دادم ، و بعد از آن آیه نسخ شد، پس احدى به جز من به آن عمل نكرد، و آیه شریفه ((ءاشفقتم ان تقدموا بین یدى نجویكم صدقات ...)) نازل شد، و حكم صدقه را نسخ كرد.
و در تفسیر قمى به اسنادى كه به ابى بصیر دارد از حضرت ابى جعفر (علیه السلام )


ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 332
روایت كرده كه گفت : من از آن جناب از كلام خداى عزوجل پرسیدم ، كه مى فرماید: ((اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدى نجویكم صدقه )) فرمود: على بن ابى طالب (علیه السلام ) تنها كسى بود كه قبل از نجوى صدقه داد، و پس از آن به وسیله ((ءاشفقتم ان تقدموا بین یدى نجویكم صدقات )) نسخ شد.
مؤ لف : در این معنا روایات دیگرى نیز از طرق شیعه و سنى وارد شده است .
++ ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 333

sonixax
10-20-2012, 06:33 PM
آنارشی جان متن قابل خواندن نیست :(

Anarchy
10-20-2012, 06:38 PM
مشکل چیه؟ مطلب رو هم کپی کردم، اندازه فونت هم از اون سایت تفسیری بود:e405:

Theodor Herzl
10-20-2012, 06:53 PM
فونت را به فونت پیش فرض عوض کردم ، خوب شد.:e00e:

Anarchy
10-20-2012, 07:00 PM
در مورد این سوره یه مقدار بیشتر توضیح بدم ببینیم این کتاب خدا درگیر چه مسائلی پیچیده علمی ای بوده!!!

ظاهرا رسمی بوده که مردان عرب وقتی میخواستن زنی رو مادام العمر طلاق بدن بهش میگفتن تو مثل پشت مادرم هستی...خلاصه اینکه تو یه مورد یه زن شاکی میشه و خدا تازه یادش میوفته که چند تا آیه هم باید در این مورد نازل کنیم:e405:

مورد بعدی هم کسانی بودن در حضور پیامبر مکرم اسلام در گوشی حرف میزدن و ایشون بهشون برخورده یا احساس توطئه کردن و بعد خدا یادش میوفته و باز آیه نازل میکنه که این کار شیطان هست...بعد هم که میگن اگه میخواین با پیامبر محرمانه حرف بزنید باید صدقه بدید:e415: