PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جاودانگی (گفتگوی دانشیک)



Unknown
10-03-2012, 10:04 PM
آیا جاودانگی انسان امکان پذیر است؟ چقدر به تحقق آن نزدیک هستیم؟



برای گفتگو‌های آزاد پیرامون جاودانگی: جاودانگی (گفتگوی آزاد) (http://www.daftarche.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF-2/%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF-691/#post17917)

Mehrbod
10-03-2012, 10:06 PM
یکی بمهر گفتگو‌های پراکنده ما را بیاورد اینجا!

Mehrbod
10-03-2012, 11:25 PM
تا آنجایی هم که من میدانم، ما هماکنون هم چندتایی جاندار داریم که فرگشت آنها
را جاودانه کرده و پیرش (aging) ندارند، تنها از روی آسیب‌های زیستی پیرامون میمیرند.


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/120.jpg

Turritopsis nutricula (http://en.wikipedia.org/wiki/Turritopsis_nutricula)



یک گونه از عروس‌های دریایی که به نامیرایی زیستی دست یافته.

این جاندار میتواند با ترادیسیدن به ایستار پُلیپ (polyp state)، خود را دوباره از نو بزرگ کند:


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/121.jpg

Polypstate



http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/122.jpg

Unknown
10-04-2012, 12:16 PM
روی هم رفته فرایند پیرش (aging) چیزی جز انباشتگی آسیب‌های سوخت‌و‌ساز (metabolism)
نیست و رویکرد نامبرده بسنده میکند که بتواند همه این آسیب‌ها را بازسازی کند و بس.
یکسری تایمرهای ژنتیکی هم داشتیم، نداشتیم؟

Mehrbod
10-04-2012, 01:12 PM
یکسری تایمرهای ژنتیکی هم داشتیم، نداشتیم؟

نه برای اینکه جاندار را بکشند.

در ته رشته‌های DNA یک بندی بنام Telomere (http://en.wikipedia.org/wiki/Telomere) هست که هنگام self-replication یا خود-تازنی از اندازه‌اش میکاهد:


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/10/20.jpg


برای دریافت بهتر اگر خوب نگریسته باشید کاغذ‌هایی که برای چاپ میروند هم چند تا نشانه ویژه
چَلیپا (صلیب) مانند آنجا دارند که مرز چاپ را روشن میکند و فرای آن، دیرتر به دست دستگاه ویژه برُیده میشود:


876


این بخشی از کاغذ که دور میافتد درست مانند همان ته رشته Telomere است که هنگام خود-تازنی (کپی کردن) جا میافتد.





فرمول آنزیم Telomerase (تِلومراز) را نیز گویا کم کم درآورده‌اند، که با آن میتوان tolemere را بازرویاند (regrow)، کاری که یاخته‌های چنگارین (سرطانی) براه تصادفی بدان دست میابند و
در فرهود (حقیقت)، یاخته‌های چنگارین خود نامیرا هستند، ولی این نامیرایی‌اشان به هزینه انرژی جاندار زنده نامیرا می‌فراهمد که در بلند-زمان به خستگی و سرانجام مرگ جاندار میرسد.

روی هم رفته هر جاندار زنده‌ای دیر یا زود دچار چنگار میشود، از همینرو سازوکار Telomere در فربود (واقعیت) یکی از راهکارهای فرگشت در پیشگیری از چنگارین شدن یاخته‌ها بوده،
بدین ریخت که هیچ یاخته‌ای نتواند تا ابد خود-تازده و چرخه زیست مرزمند و کنترل‌پذیری داشته باشد. همچنین گویا خود کالبد میتواند به گاه نیاز دوباره این آنزیم را مرزمند روشن کند و به برخی یاخته‌ها "عمر" بیافزاید.

Philo
10-04-2012, 01:31 PM
با سکته چطور میشه مقابله کرد؟ خیلی از مرگ و میرها در اثر سکته رخ میدن و سکته میتونه توی جوانی هم اتفاق بیفته.

Anarchy
10-04-2012, 05:16 PM
با سکته چطور میشه مقابله کرد؟ خیلی از مرگ و میرها در اثر سکته رخ میدن و سکته میتونه توی جوانی هم اتفاق بیفته.

منظورتون این هست که چطور میشه از سکته جلوگیری کرد؟

Philo
10-04-2012, 06:38 PM
منظورتون این هست که چطور میشه از سکته جلوگیری کرد؟بله دقیقا، البته برای ما که جاودانگی میخواهیم فقط کاهش احتمال سکته کافی نیست، ما راهی میخواهیم که احتمال سکته را به نزدیکیهای صفر برساند.

Mehrbod
10-04-2012, 07:05 PM
بله دقیقا، البته برای ما که جاودانگی میخواهیم فقط کاهش احتمال سکته کافی نیست، ما راهی میخواهیم که احتمال سکته را به نزدیکیهای صفر برساند.

سکته بگوییم از این چندتا میاید:


گرفتگی رگها

پیرش یاختگان ماهیچه‌ای دل (قلب)

...




برای گرفتگی رگها که میشود زیرگردآیه extracellular junk، ماده یا چربی‌هایی هستند که نباید در رگ‌ها بانشد، ولی از روی آوند (دلیل)‌های گوناگون
خود کالبد از پس بیرون انداختن یا سوخت‌وساز آنها برنیامده و در گذر زمان در تن انباشته شده و آسیب‌های گوناگون میرسانند، یکی از آنها بالا بردن شانس سکته.

این ماده‌های زیان‌رسان را باید با فند‌های نوین زدود و بیرون ریخت.



برای پیرش یاختگان دل هم انگار بتازگی درآورده‌اند که بر پاد نگره‌های پیشین، یاخته‌های دل نیز در گذر
زمان بازنو (renew) میشوند، پس شاید بتوان سازوکار آنرا با فند‌های دیگر بهینید و بی نیاز به پیوند همه دل را بازنو کرد.



روی هم رفته ولی ساده‌ترین و دم‌دست‌ترین راهکار رویاندن یک دل نو و پیوند آن است که برای دستکم 50 سال و اندی کار میکند، تا 50 سال دیگر هم راهکارهای گوناگون و بهتری خواهند بود!

Ouroboros
10-04-2012, 08:47 PM
برای گرفتگی رگها که میشود زیرگردآیه extracellular junk، ماده یا چربی‌هایی هستند که نباید در رگ‌ها بانشد، ولی از روی آوند (دلیل)‌های گوناگون
خود کالبد از پس بیرون انداختن یا سوخت‌وساز آنها برنیامده و در گذر زمان در تن انباشته شده و آسیب‌های گوناگون میرسانند، یکی از آنها بالا بردن شانس سکته.

این ماده‌های زیان‌رسان را باید با فند‌های نوین زدود و بیرون ریخت.



برای پیرش یاختگان دل هم انگار بتازگی درآورده‌اند که بر پاد نگره‌های پیشین، یاخته‌های دل نیز در گذر
زمان بازنو (renew) میشوند، پس شاید بتوان سازوکار آنرا با فند‌های دیگر بهینید و بی نیاز به پیوند همه دل را بازنو کرد.


اگر ما پیشفرض بگیریم که سایز تکنولوژی هر بیست سال یکبار ده برابر کوچکتر می‌شود، در بیست سال آینده ما می‌توانیم یک رایانه‌ی قدرتمند فعلی را به سایز سلول‌ها درآورده، برای مراقبت از بدن برنامه‌ریزی بکنیم. ری کورتزویل این پیشبینی را کرده که تا سه دهه‌ی آینده چند پزشک کوچک بطور دائمی در بدن ما درحال فعالیت خواهند بود و عملکرد ارگان‌های بدن را دائما چک می‌کنند و در صورت بروز مشکلی در صورت امکان جلوی آن‌را می‌گیرند، یا آن‌را برطرف می‌کنند، یا اگر ممکن نبود بلادرنگ از چند دقیقه پیش از رخ دادن مراکز درمانی را مطلع می‌کنند و آنها ما را در هرجایی به سادگی با جی‌پی‌اس پیدا می‌کنند و آمبولانسها چندین برابر مجهزتر خواهند بود و ...



روی هم رفته ولی ساده‌ترین و دم‌دست‌ترین راهکار رویاندن یک دل نو و پیوند آن است که برای دستکم 50 سال و اندی کار میکند، تا 50 سال دیگر هم راهکارهای گوناگون و بهتری خواهند بود!
:e00e:
اگر دینداران ِ خداترس آنهمه در آزمایشهای سلول‌های بنیادین ایجاد تداخل نکرده بودند، من معتقدم همین حالا این امکان وجود داشت.

Mehrbod
10-04-2012, 09:09 PM
به باور من در آینده‌ی بسیار نزدیک(نیم تا یک قرن)ممکن خواهد بود. اگر مذهبیون دست از سر دانشمندان بردارند(که بنظر نمی‌رسد چنان قصدی داشته باشند)و دائم به بهانه‌ی «پا در کفش خدا کردن» به ایشان بند نکنند چه بسی تک‌تک ما انسان‌هایی که همچنان در دهه‌ی سوم زندگی هستیم به آن برسیم. پیشرفت‌های پزشکی زیادی در راه هستند که می‌توانند سلامت ما را تضمین بکنند، بیوتکنولوژی نویدهایی دلگرم‌کننده می‌دهد که با آن بتوان غذاهای مقوی، ارزان و طبیعت‌دوست را بصورت انبوه تولید کرد، عصب‌شناسی و روانشناسی هم قطعا تا آن زمان راه‌هایی برای جلوگیری از «خودویرانگری» انسان‌ها یافته‌اند و...


رویکرد مهندسی‌وار (engineering approach) که پیشتر گفتیم میکوشد تنها به بیشینه عمر یا maximum life span جاندار همچنان که تکنولوژی پیش میرود بیافزاید:


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/10/21.jpg

در این نمای Actuarial Escape Velocity (http://en.wikipedia.org/wiki/Indefinite_lifespan#Actuarial_escape_velocity) که با برشمارش نارجگینی (non-linearity) بودن فرایند رشد دانش پزشکی - آنهم با در نگر گرفتن کمترین بَیوسِش
یا expectation از آن - ساخته شده، میتوان دید که اگر سن کسی همین امروز 50 سال باشد، همچنان شانس کم ولی خوبی دارد که بتواند از مرگ فرار کند.

Ouroboros
10-08-2012, 04:12 AM
دوستان بحث‌های اخیر پیرامون جاودانگی باعث شد به مطالعه‌ی کتابی که مدتها آن‌را داشتم اما میلی به خواندنش پیدا نمی‌کردم بپردازم. پس از اتمام مطالعه‌ی آن(چند دقیقه پیش)، پی‌ بردم که تصورم پیرامون آن اشتباه نبوده و این نسک هرچند بسیار ارزشمند و مهم، شوربختانه از مشکل باقی کتبی که در این رشته نوشته شده‌اند رنج می‌برد: در نظر نداشتن پتانسیل خارق‌العاده‌ی دانش برای جهش‌های بی‌مهابا در جهت‌ها و راه‌های پیشتر ناشناخته شده. اما این هیچ از آموزندگی و نویدبخشی کتاب نمی‌کاهد، و ایرادی‌ست جزئی که می‌توان با اندکی چشم‌پوشی نادیده‌اش گرفت.

نام کتاب هست «پایان پیری»، و نویسنده‌ی آن آبری دو گری بیوژرونتولوژیست و سرپرست پروژه‌ای بنام SENS در دانشگاه کمبریج است که می‌کوشد راه‌هایی برای جلوگیری از پیری بیابد. او در این اثر تشریح می‌کند که چگونه طی چند دهه‌ی آینده، با پیشرفت تکنولوژی موجود در مسیری که هم‌اکنون در حال ِ حرکت است، عمر متوسط انسان‌ها به بیش از هزار سال خواهد رسید. او در این اثر توضیح می‌دهد که چطور تمام آنچه برای رسیدن به چنان وضعیتی لازم است یا امروز وجود دارد، یا در پروسه‌ی بوجود آمدن است، یا اینکه ایده‌ای‌ست بسیار علمی که امکان وجود آن بیش از ۹۰٪ است و یا اینکه با ترکیب تکنولوژی‌هایی که امروز وجود دارند بدست خواهد آمد. او به خوبی توضیح می‌دهد که دانش ما از پروسه‌ی پیری در آستانه‌ی رسیدن به مرحله‌ای بی‌سابقه است که پس از آن، تقریبا بلادرنگ قادر خواهیم بود به آسانی دست به دگرگون کردن و دستکاری آن بزنیم. بطور کلی او بسیار امیدوار است، و باور دارد حتی اشخاصی که امروز در دهه‌ی پنجم زندگی خود بسر می‌برند، با توجه به پیشرفت‌های موجود به آسانی صد را خواهند گذراند، و طی پنج یا شش دهه‌ی آینده خواهند توانست از تکنولوژی ِ مورد بحث او بهره بجویند.

دو نکته پیرامون این اثر بسیار جالب توجه و منحصربفرد بود: نخست آنکه نگاه نویسنده به موضوع از منظری یکسره دانشیک و غیرتخیلی‌ست. حتی اگر او نقشی برای انقلابات علمی درنظر نگرفته و فقط خط پیشرفت کنونی را محور قرار داده، بازهم جای بسی شادمانی‌ست که یک دانشمند برجسته و مشغول به تحقیق جدی و آزمایشگاهی(که همراه با موفقیت هم بوده)درحال نوشتن کتابی سراسر همسو با معیارهای علمی در اینباره است، نه یک رمال یا تئوری‌پرداز آماتور. دوم، تاکید مداوم و بسیار بجای نویسنده به نقش مهمی که ما، خوانندگان اثر او پیرامون این موضوع برعهده داریم، از آنجهت که ما باید به هر نحوی که می‌توانیم برپاد پیری و فرهنگ بی‌تفاوتی نسبت به آن مبارزه بکنیم و بکوشیم دیگران را در این مبارزه همراه بکنیم و به هر نحوی خلاص بشویم از شر انکارها و خیالات ِ چندصد هزار ساله‌ای که تا پیش از این مفید بوده‌اند(زیرا توان تاب‌آوردن ِ زندگی ِ همراه با میرایی را به ما می‌داده‌اند)، اما هم‌اکنون مانع از پیشرفت‌هایی در دسترس و بسیار مهم و حیاتی برای خودمان، می‌شوند.

یک ایراد دیگر کتاب لحن رمان‌وار و غیرتکنیکی آنست، که به چشم خواننده‌ی جدی بد، و به نظر خواننده‌ی مبتدی آسان می‌رسد. بنظر می‌آید هدف دو گری همراه کردن تمام خوانندگان از هر قشری بوده، که از این جهت پیروز شده.

کتاب را در اینجا آپلود کردم. (http://www.4shared.com/office/m9IUrsJc/Aubrey_de_Grey_-_Ending_Aging.html) آنرا از دست ندهید.

Mehrbod
10-08-2012, 11:03 AM
دوستان بحث‌های اخیر پیرامون جاودانگی باعث شد به مطالعه‌ی کتابی که مدتها آن‌را داشتم اما میلی به خواندنش پیدا نمی‌کردم بپردازم. پس از اتمام مطالعه‌ی آن(چند دقیقه پیش)، پی‌ بردم که تصورم پیرامون آن اشتباه نبوده و این نسک هرچند بسیار ارزشمند و مهم، شوربختانه از مشکل باقی کتبی که در این رشته نوشته شده‌اند رنج می‌برد: در نظر نداشتن پتانسیل خارق‌العاده‌ی دانش برای جهش‌های بی‌مهابا در جهت‌ها و راه‌های پیشتر ناشناخته شده. اما این هیچ از آموزندگی و نویدبخشی کتاب نمی‌کاهد، و ایرادی‌ست جزئی که می‌توان با اندکی چشم‌پوشی نادیده‌اش گرفت.

نام کتاب هست «پایان پیری»، و نویسنده‌ی آن آبری دو گری بیوژرونتولوژیست و سرپرست پروژه‌ای بنام SENS در دانشگاه کمبریج است که می‌کوشد راه‌هایی برای جلوگیری از پیری بیابد. او در این اثر تشریح می‌کند که چگونه طی چند دهه‌ی آینده، با پیشرفت تکنولوژی موجود در مسیری که هم‌اکنون در حال ِ حرکت است، عمر متوسط انسان‌ها به بیش از هزار سال خواهد رسید. او در این اثر توضیح می‌دهد که چطور تمام آنچه برای رسیدن به چنان وضعیتی لازم است یا امروز وجود دارد، یا در پروسه‌ی بوجود آمدن است، یا اینکه ایده‌ای‌ست بسیار علمی که امکان وجود آن بیش از ۹۰٪ است و یا اینکه با ترکیب تکنولوژی‌هایی که امروز وجود دارند بدست خواهد آمد. او به خوبی توضیح می‌دهد که دانش ما از پروسه‌ی پیری در آستانه‌ی رسیدن به مرحله‌ای بی‌سابقه است که پس از آن، تقریبا بلادرنگ قادر خواهیم بود به آسانی دست به دگرگون کردن و دستکاری آن بزنیم. بطور کلی او بسیار امیدوار است، و باور دارد حتی اشخاصی که امروز در دهه‌ی پنجم زندگی خود بسر می‌برند، با توجه به پیشرفت‌های موجود به آسانی صد را خواهند گذراند، و طی پنج یا شش دهه‌ی آینده خواهند توانست از تکنولوژی ِ مورد بحث او بهره بجویند.

دو نکته پیرامون این اثر بسیار جالب توجه و منحصربفرد بود: نخست آنکه نگاه نویسنده به موضوع از منظری یکسره دانشیک و غیرتخیلی‌ست. حتی اگر او نقشی برای انقلابات علمی درنظر نگرفته و فقط خط پیشرفت کنونی را محور قرار داده، بازهم جای بسی شادمانی‌ست که یک دانشمند برجسته و مشغول به تحقیق جدی و آزمایشگاهی(که همراه با موفقیت هم بوده)درحال نوشتن کتابی سراسر همسو با معیارهای علمی در اینباره است، نه یک رمال یا تئوری‌پرداز آماتور. دوم، تاکید مداوم و بسیار بجای نویسنده به نقش مهمی که ما، خوانندگان اثر او پیرامون این موضوع برعهده داریم، از آنجهت که ما باید به هر نحوی که می‌توانیم برپاد پیری و فرهنگ بی‌تفاوتی نسبت به آن مبارزه بکنیم و بکوشیم دیگران را در این مبارزه همراه بکنیم و به هر نحوی خلاص بشویم از شر انکارها و خیالات ِ چندصد هزار ساله‌ای که تا پیش از این مفید بوده‌اند(زیرا توان تاب‌آوردن ِ زندگی ِ همراه با میرایی را به ما می‌داده‌اند)، اما هم‌اکنون مانع از پیشرفت‌هایی در دسترس و بسیار مهم و حیاتی برای خودمان، می‌شوند.

یک ایراد دیگر کتاب لحن رمان‌وار و غیرتکنیکی آنست، که به چشم خواننده‌ی جدی بد، و به نظر خواننده‌ی مبتدی آسان می‌رسد. بنظر می‌آید هدف دو گری همراه کردن تمام خوانندگان از هر قشری بوده، که از این جهت پیروز شده.

کتاب را در اینجا آپلود کردم. (http://www.4shared.com/office/m9IUrsJc/Aubrey_de_Grey_-_Ending_Aging.html) آنرا از دست ندهید.


با پروانه‌ات یک رونوشت هم اینجا آپلود کردم.

نسک (پایاندن پیرش) به دید من هم خوب بود - و تایید آن از امیر که سررشته در ژنتیک دارد مایه خوشنودی است. روی هم رفته نسک سه بخش دارد، بخش یکم و پایانی بیشتر درباره
آماج و اهمیت رسیدن به جاودانگی و آوردن خودآگاهی همگانی به این زمینه است، بخش دوم بیشتر فندیک (تکنیکی) است، ولی به نگارشی آسان و دریافتنی برای همه نوشته شده.

Aubrey de Grey در زمینه امُردادگی سرشناس است و تاکنون چند سازمان و بُنیاد پژوهشیک هم راه‌اندازی کرده:


Methuselah Foundation - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Methuselah_Foundation)
SENS Foundation - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/SENS_Foundation)
...


SENS یا Strategies for Engineered Negligible Senescence یکی از همان راهبُرد‌های (استراتژی) مهندسی‌وار (engineering) است که
بالا درباره‌اش گفتیم. در این راهبرد بجای پرداختن به همه دشواری‌ها، تنها و گام‌به‌گام به دشواری‌های مهمتر پرداخته و همچنان که
دانش و تکنولوژی پیش میروند، فند‌های ما نیز بهمراهی آن پیش رفته و به عمر بیشینه جاندار (maximum life span) میافزایند.