توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشتهیِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره التحریم
Anarchy
10-02-2012, 07:47 PM
دوستان به این مورد رو چند وقت پیش برخورد کردم و دیدم بد نیست مطرحش کنم:e402: البته چند روایت هست و حتی سعی در ماست مالی هم بوده مثل همیشه!!!
داستان از این قرار بوده که محمد مشغول عشق بازی با ماریه کنیز حفصه بوده که حفصه سر میرسه و محمد هم سوگند میخوره دیگه نزدیک این کنیز نشه ولی حفصه قول میده که به کسی موضوع رو نگه...اما حفصه ماجرا رو برای عایشه تعریف میکنه و خلاصه شری میشه برای جناب محمد!! بعد از اون بوده که آیاتی در حمایت از محمد نازل میشه که چرا چیزی که ما حلال کردیم رو بر خودت حرام کردی...به زنان هم میگه حواستون به خودتون باشه بخواین دست به یکی کنین، محمد جفتتون رو طلاق میده و میره زن بهتر میگیره!!!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿۱﴾
فولادوند: اى پیامبر چرا براى خشنودى همسرانت آنچه را خدا براى تو حلال گردانیده حرام مىكنى خدا[ست كه] آمرزنده مهربان است
مکارم: ای پیامبر! چرا چیزی را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام میكنی، و خداوند غفور و رحیم است.
خرمشاهی: اى پیامبر چرا در طلب خشنودى [بعضى از] همسرانت چیزى را كه خداوند بر تو حلال گردانده است، تحریم مىكنى؟ و خداوند [در همه حال] آمرزگار مهربان است
قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ ﴿۲﴾
فولادوند: قطعا خدا براى شما [راه] گشودن سوگندهایتان را مقرر داشته است و خدا سرپرستشماست و اوست داناى حكیم
مکارم: خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته و خداوند مولای شماست و او عالم و حكیم است.
خرمشاهی: به راستى كه خداوند شكستن سوگندهایتان را [با دادن كفاره] بر شما روا داشته است، و خداوند سرور شماست و او داناى فرزانه است
وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ ﴿۳﴾
فولادوند: و چون پیامبر با یكى از همسرانش سخنى نهانى گفت و همین كه وى آن را [به زن دیگر] گزارش داد و خدا [پیامبر] را بر آن مطلع گردانید [پیامبر] بخشى از آن را اظهار كرد و از بخشى [دیگر] اعراض نمود پس چون [مطلب] را به آن [زن] خبر داد وى گفت چه كسى این را به تو خبر داده گفت مرا آن داناى آگاه خبر داده است
مکارم: به خاطر بیاورید هنگامی را كه پیامبر یكی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی كه وی آن را افشا كرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت قسمتی از آن را برای او بازگو كرد و از قسمت دیگر خودداری نمود هنگامی كه پیامبر همسرش را از آن خبر داد گفت چه كسی تو را از این راز آگاه ساخته ؟ فرمود خدای عالم و آگاه مرا آگاه ساخت!
خرمشاهی: و چنین بود كه پیامبر سخنى را پوشیدهوار به بعضى از همسرانش گفت، و چون آن را [آن زن به زن دیگر] خبر داد، و خداوند او را از آن آگاه كرد، بخشى از آن را [در عتاب خود به آنان] بیان داشت و از بخش دیگر صرفنظر كرد، و چون آن زن [صاحب راز و افشاءگر آن] را از آن آگاه كرد، گفت چه كسى تو را از این خبر داد؟ فرمود مرا خداوند داناى آگاه با خبر كرد
إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِیرٌ ﴿۴﴾
فولادوند: اگر [شما دو زن] به درگاه خدا توبه كنید [بهتر است] واقعا دلهایتان انحراف پیدا كرده است و اگر علیه او به یكدیگر كمك كنید در حقیقتخدا خود سرپرست اوست و جبرئیل و صالح مؤمنان [نیز یاور اویند] و گذشته از این فرشتگان [هم] پشتیبان [او] خواهند بود
مکارم: اگر از كار خود توبه كنید (به نفع شما است) زیرا دلهایتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضد او دست به دست هم دهید (كاری از پیش نخواهید برد) زیرا خداوند یاور او است، و همچنین جبرئیل و مؤ منان صالح، و فرشتگان بعد از آنها پشتیبان او هستند.
خرمشاهی: اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه كنید، و به راستى هم دلهاى شما [از طاعت خداوند و پیامبر او در این امر] برگشته است [از گناه شما در مىگذرد]، و اگر در برابر او همدستى كنید، بدانید كه خداوند دوست اوست و جبرئیل و صالح[ترین] مؤمنان، و علاوه بر آن فرشتگان هم پشتیبانند
عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا ﴿۵﴾
فولادوند: اگر پیامبر شما را طلاق گوید امید است پروردگارش همسرانى بهتر از شما مسلمان مؤمن فرمانبر توبه كار عابد روزهدار بیوه و دوشیزه به او عوض دهد
مکارم: امید است اگر او شما را طلاق دهد پروردگارش بجای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد، همسرانی مسلمان، مؤ من، متواضع، توبه كار، عابد، هجرت كننده زنانی ثیبه و باكره.
خرمشاهی: چه بسا اگر شما را طلاق دهد، پروردگارش براى او همسرانى بهتر از شما جانشین گرداند كه زنانى مسلمان، مؤمن، فرمانبردار، توبهكار، پرستشگر خداوند، روزهدار، اعم از بیوه و دوشیزه باشند
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ ﴿۶﴾
فولادوند: اى كسانى كه ایمان آوردهاید خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن مردم و نگهاستحفظ كنید بر آن [آتش] فرشتگانى خشن [و] سختگیر [گمارده شده] اند از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمىكنند و آنچه را كه مامورند انجام مىدهند
مکارم: ای كسانی كه ایمان آوردهاید! خود و خانواده خویش را از آتشی كه هیزم آن انسانها و سنگها است نگاهدارید، آتشی كه فرشتگانی بر آن گمارده شده كه خشن و سختگیرند، و هرگز مخالفت فرمان خدا نمیكنند و دستورات او را دقیقا اجرا مینمایند!
خرمشاهی: اى مؤمنان خود و خانوادهتان را از آتشى حفظ كنید كه هیزم آن مردم و سنگها هستند و فرشتگانى درشتخو و سخترو بر آن گماردهاند كه از خداوند در آنچه فرمانشان دهد سرپیچى نمىكنند، و هر چه به ایشان فرمان داده مىشود، انجام دهند
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ كَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۷﴾
فولادوند: اى كسانى كه كافر شدهاید امروز عذر نیاورید در واقع به آنچه مىكردید كیفر مىیابید
مکارم: ای كسانی كه كافر شدهاید، امروز عذرخواهی نكنید، چرا كه تنها به اعمالتان جزا داده میشوید!
خرمشاهی: اى كافران امروز عذرخواهى مكنید، فقط در برابر كارى كه كردهاید جزا یابید
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن یُكَفِّرَ عَنكُمْ سَیِّئَاتِكُمْ وَیُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۸﴾
فولادوند: اى كسانى كه ایمان آوردهاید به درگاه خدا توبهاى راستین كنید امید است كه پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى كه از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد در آن روز خدا پیامبر [خود] و كسانى را كه با او ایمان آورده بودند خوار نمىگرداند نورشان از پیشاپیش آنان و سمت راستشان روان است مىگویند پروردگارا نور ما را براى ما كامل گردان و بر ما ببخشاى كه تو بر هر چیز توانایى
مکارم: ای كسانی كه ایمان آوردهاید! توبه كنید توبه خالصی، امید است با این كار پروردگارتان گناهانتان را ببخشد، و شما را در باغهائی از بهشت كه نهرها از زیر درختانش جاری است وارد كند، در آن روزی كه خداوند پیامبر و كسانی را كه با او ایمان آوردند خوار نمیكند، این در حالی است كه نور آنها از پیشاپیش آنها و از سوی راستشان در حركت است، و میگویند پروردگارا! نور ما را كامل كن، و ما را ببخش كه تو بر هر كار قادری.
خرمشاهی: اى مؤمنان به درگاه خداوند توبهاى خالصانه كنید، چه بسا پروردگارتان گناهانتان را از شما بزداید و شما را به بوستانهایى كه جویباران از فرودست آن جارى است، در آورد [در] روزى كه خداوند پیامبر و ایمان آوردگان همراه او را فرو نگذارد، نورشان در پیشاپیش و سمت راستشان مىشتابد، گویند پروردگارا نور ما را براى ما به كمال برسان، و ما را بیامرز، كه تو بر هر كارى توانایى
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ﴿۹﴾
فولادوند: اى پیامبر با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت گیر [كه] جاى ایشان در جهنم خواهد بود و چه بد سرانجامى است
مکارم: ای پیامبر! با كفار و منافقین پیكار كن و بر آنها سخت بگیر، جایگاهشان جهنم است و بد جایگاهی است.
خرمشاهی: اى پیامبر با كافران و منافقان جهاد كن، و با آنان درشتى كن كه سرا و سرانجامشان جهنم است و بد سرانجامى است
Anarchy
10-02-2012, 07:50 PM
این تفسیر آیات به نقل از تفسیر نمونه که البته آسمان ریسمان کرده و داستان دیگری آورده !! حتی خوندن این توجیهات هم جالبه واقعا...
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 267 محتواى سوره تحریم
این سوره عمدتا از چهار بخش تشكیل شده است :
بخش اول : كه از آیه یك تا پنج ادامه دارد مربوط به ماجراى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با بعضى از همسرانش مى باشد، حضرت پاره اى از غذاهاى حلال را بر خود تحریم فرمود، و آیات فوق نازل شد و همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مورد ملامت قرار داد، كه شرح آن در شاءن نزول به خواست خدا خواهد آمد.
بخش دوم : كه از آیه 6 تا 8 ادامه دارد خطابى است كلى به همه مؤ منان در مورد مراقبت در امر تعلیم و تربیت خانواده ، و لزوم توبه از گناهان .
بخش سوم : كه تنها یك آیه است ، خطاب به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در مورد جهاد با كفار و منافقین است .
در بخش چهارم : كه آخرین بخش سوره را تشكیل مى دهد و شامل آیه 10 تا 12 مى باشد، خداوند براى تبیین بخشهاى قبل شرح حال دو نفر از زنان صالح (مریم و همسر فرعون ) و دو نفر از زنان ناصالح (همسر نوح و همسر لوط) را بیان كرده است و در واقع به زنان مسلمین و به خصوص همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هشدار مى دهد كه خود را با گروه اول هماهنگ كنند نه دوم .
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 268 فضیلت تلاوت سوره
در حدیثى از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین نقل شده ، ((هر كس این سوره را بخواند اعطاه الله توبة نصوحا: ((خداوند توفیق توبه خالص به او مى دهد))
و در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : ((هر كس سوره طلاق و تحریم را در نماز فریضه بخواند، خداوند او را در قیامت از ترس و اندوه پناه مى دهد، و از آتش دوزخ رهائى مى بخشد، و او را به خاطر تلاوت این سوره و مداومت بر آن ، وارد بهشت مى كند، زیرا این دو سوره ، از آن پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است )).
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 269 آیه 1-5
آیه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یَأَیهَا النَّبىُّ لِمَ تحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَك تَبْتَغِى مَرْضات أَزْوَجِك وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(1)
قَدْ فَرَض اللَّهُ لَكمْ تحِلَّةَ أَیْمَنِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلَاشْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الحَْكِیمُ(2)
وَ إِذْ أَسرَّ النَّبىُّ إِلى بَعْضِ أَزْوَجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَت بِهِ وَ أَظهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّف بَعْضهُ وَ أَعْرَض عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَت مَنْ أَنبَأَك هَذَا قَالَ نَبَّأَنىَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ(3)
إِن تَتُوبَا إِلى اللَّهِ فَقَدْ صغَت قُلُوبُكُمَا وَ إِن تَظهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبرِیلُ وَ صلِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلَئكةُ بَعْدَ ذَلِك ظهِیرٌ(4)
عَسى رَبُّهُ إِن طلَّقَكُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَجاً خَیراً مِّنكُنَّ مُسلِمَتٍ مُّؤْمِنَتٍ قَنِتَتٍ تَئبَتٍ عَبِدَتٍ سئحَتٍ ثَیِّبَتٍ وَ أَبْكاراً(5)
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 270
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 - اى پیامبر! چرا چیزى را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام مى كنى ، و خداوند غفور و رحیم است .
2 - خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته و خداوند مولاى شماست و او عالم و حكیم است .
3 - به خاطر بیاورید هنگامى را كه پیامبر یكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت ، ولى هنگامى كه وى آن را افشا كرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت قسمتى از آن را براى او بازگو كرد و از قسمت دیگر خوددارى نمود هنگامى كه پیامبر همسرش را از آن خبر داد گفت چه كسى تو را از این راز آگاه ساخته ؟ فرمود خداى عالم و آگاه مرا آگاه ساخت !
4 - اگر از كار خود توبه كنید (به نفع شما است ) زیرا دلهایتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضد او دست به دست هم دهید (كارى از پیش نخواهید برد) زیرا خداوند یاور او است ، و همچنین جبرئیل و مؤ منان صالح ، و فرشتگان بعد از آنها پشتیبان او هستند.
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 271 5 - امید است اگر او شما را طلاق دهد پروردگارش بجاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد، همسرانى مسلمان ، مؤ من ، متواضع ، توبه كار، عابد، هجرت كننده زنانى ثیبه و باكره .
شان نزول :
در شاءن نزول آیات فوق روایات زیادى در كتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنت نقل شده است كه ما از میان آنها آنچه مشهورتر و مناسبتر به نظر مى رسد انتخاب كرده ایم و آن اینكه :
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گاه كه نزد ((زینب بنت جحش )) (یكى از همسرانش ) مى رفت زینب او را نگاه مى داشت و از عسلى كه تهیه كرده بود خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى آورد، این سخن به گوش ((عایشه )) رسید، و بر او گران آمد، مى گوید: من با ((حفصه )) (یكى دیگر از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) قرار گذاشتیم كه هر وقت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نزد یكى از ما آمد فورا بگوئیم آیا صمغ ((مغافیر)) خورده اى ؟! (((مغافیر)) صمغى بود كه یكى از درختان حجاز به نام ((عرفط)) (بر وزن هرمز ) تراوش مى كرد و بوى نامناسبى داشت ) و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مقید بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهان یا لباسش شنیده نشود بلكه به عكس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطر باشد! به این ترتیب روزى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نزد ((حفصه )) آمد، او این سخن را به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گفت ، حضرت فرمود: من ((مغافیر)) نخورده ام ، بلكه عسلى نزد زینب بنت جحش نوشیدم ، و من سوگند یاد مى كنم كه دیگر از آن عسل ننوشم (نكند زنبور آن عسل روى گیاه نامناسبى و احتمالا مغافیر نشسته باشد) ولى این سخن را به كسى مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و به گویند چرا پیامبر
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 272 غذاى حلالى را بر خود تحریم كرده ؟ و یا از كار پیامبر در این مورد و یا مشابه آن تبعیت كنند، و یا به گوش زینب برسد و او دلشكسته شود).
ولى سرانجام او این راز را افشا كرد، و بعدا معلوم شد اصل این قضیه توطئه اى بوده است ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سخت ناراحت شد و آیات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پایان داد كه دیگر این گونه كارها در درون خانه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تكرار نشود).
در بعضى از روایات نیز آمده است كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بعد از این ماجرا یك ماه از همسران خود كناره گیرى كرد و حتى شایعه تصمیم آن حضرت (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طورى كه سخت به وحشت افتادند و از كار خود پشیمان شدند.
تفسیر :
سرزنش شدید نسبت به بعضى از همسران پیامبر (ص )
بدون شك مرد بزرگى همچون پیغمبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تنها به خودش تعلق ندارد، بلكه به تمام جامعه اسلامى و عالم بشریت متعلق است ، بنابراین اگر در داخل خانه او توطئه هائى بر ضد وى ، هر چند به ظاهر كوچك و ناچیز، انجام گیرد نباید به سادگى از كنار آن گذشت ، حیثیت او نباید نعوذ بالله بازیچه دست این و آن گردد، و اگر چنین برنامه اى پیش آید باید با قاطعیت با آن
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 273 برخورد كرد.
آیات فوق در حقیقت قاطعیتى است از سوى خداوند بزرگ در برابر چنین حادثه اى ، و براى حفظ حیثیت پیامبرش .
نخست روى سخن را به خود پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) كرده مى گوید: ((اى پیامبر! چرا چیزى را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود تحریم مى كنى ))؟! (یا ایها النبى لم تحرم ما احل الله لك تبتغى مرضات ازواجك ).
معلوم است كه این تحریم ، تحریم شرعى نبود، بلكه به طورى كه از آیات بعد استفاده مى شود سوگندى از ناحیه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) یاد شده بود و مى دانیم كه قسم خوردن بر ترك بعضى از مباحات گناهى ندارد.
بنابراین جمله ((لم تحرم )) (چرا بر خود تحریم مى كنى ؟) به عنوان عتاب و سرزنش نیست بلكه نوعى دلسوزى و شفقت است .
درست مثل این كه ما به كسى كه زحمت زیاد براى تحصیل درآمد مى كشد و خود از آن بهره چندانى نمى گیرد، مى گوئیم چرا اینقدر به خود زحمت مى دهى ، و از نتیجه این زحمت بهره نمى گیرى ؟.
سپس در پایان آیه مى افزاید: ((خداوند غفور و رحیم است )) (والله غفور رحیم ).
این عفو و رحمت نسبت به همسرانى است كه موجبات آن حادثه را فراهم كردند كه اگر راستى توبه كنند مشمول آن خواهند بود، یا اشاره به این است كه اولى این بود كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین سوگندى یاد نمى كرد كارى كه احتمالا موجب جراءت و جسارت بعضى از همسران حضرت (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى شد.
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 274 در آیه بعد اضافه مى كند: ((خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته است )) (قد فرض الله لكم تحلة ایمانكم ) و (2) به این ترتیب كه كفاره قسم را بدهید و خود را آزاد سازید.
البته اگر سوگند در موردى باشد كه ترك كارى رجحان دارد باید به سوگند عمل كرد، و شكستن آن گناه است ، و كفاره دارد. اما اگر در مواردى باشد كه ترك آن عمل مرجوح باشد (مانند آیه مورد بحث ) در این صورت شكستن آن جایز است ، اما براى حفظ احترام قسم بهتر است كفاره نیز داده شود.
سپس مى افزاید: ((خداوند مولاى شما و حافظ و یاور شما است و او علیم و حكیم است )) (و الله مولاكم و هو العلیم الحكیم ).
لذا او راه نجات از این گونه سوگندها را براى شما هموار ساخته ، و طبق علم و حكمتش مشكل را براى شما گشوده است .
از روایات استفاده مى شود كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بعد از نزول این آیه برده اى آزاد كرده و آنچه را بر خود از طریق قسم حرام كرده بود حلال نمود.
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 275 در آیه بعد، شرح بیشترى پیرامون این ماجرا داده ، مى فرماید: ((به خاطر بیاورید هنگامى را كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) یكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت ، ولى او رازدارى نكرد و به دیگران خبر داد، و خداوند پیامبرش را از این افشاى ((سر)) آگاه ساخت ، او قسمتى از آن را براى همسرش بازگو كرد و از قسمت دیگرى خوددارى نمود)) (و اذا سر النبى الى بعض ازواجه حدیثا فلما نبات به و اظهره الله علیه عرف بعضه و اعرض عن بعض ).
این چه رازى بود كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به بعضى از همسران خود گفت كه او رازدارى نكرد؟، مطابق آنچه در شاءن نزول گفتیم و این راز مشتمل بر دو مطلب بود: یكى نوشیدن عسل نزد همسرش زینب بنت جحش ، و دیگرش تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده بود، و منظور از همسر غیر رازدارش در این آیه ((حفصه )) بود، كه او این سخن را شنید و به ((عایشه )) بازگو كرد.
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چون از طریق وحى ، از این افشاى راز، آگاه شده بود، قسمتى از آن را به ((حفصه )) فرمود، و براى آنكه او زیاده شرمنده و خجل نشود از ذكر قسمت دیگرى خوددارى كرد (ممكن است قسمت اول ، اصل نوشیدن عسل باشد و قسمت دوم تحریم آن بر خویشتن ).
به هر حال ((هنگامى كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) این افشاى ((سر)) را به او (حفصه ) خبر داد او گفت : چه كسى تو را از این موضوع آگاه كرد))؟ (فلما نباها به قالت من انباك هذا).
((گفت : خداوند دانا و آگاه مرا با خبر ساخت )) (قال نبانى العلیم الخبیر).
از مجموع این آیه برمى آید كه بعضى از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نه تنها او را با سخنان خود ناراحت مى كردند، بلكه مساءله رازدارى كه از مهمترین
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 276 شرائط یك همسر باوفا است نیز در آنها نبود، اما به عكس ، رفتار پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با آنها با تمام این اوصاف چنان بزرگوارانه بود كه حتى حضرت حاضر نشد تمام رازى كه او افشا كرده بود به رخ او بكشد، تنها به قسمتى از آن اشاره كرده و لذا در حدیثى از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) آمده است : ما استقصى كریم قط، لان الله یقول عرف بعضه و اعرض عن بعض : ((افراد كریم و بزرگوار هرگز در مقام احقاق حق شخصى خویش تا آخرین مرحله ، پیش نمى روند، زیرا خداوند در اینجا براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى فرماید: او قسمتى را خبر داد و از قسمتى خوددارى كرد)).
سپس روى سخن را به این دو همسر كه در توطئه بالا دست داشتند كرده مى گوید: ((اگر شما از كار خود توبه كنید، و دست از آزار پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بردارید به سود شما است ، زیرا دلهاى شما با این عمل از حق منحرف گشته ، و به گناه آلوده شده )) (ان تتوبا الى الله فقد صغت قلوبكما).
منظور از این دو نفر به اتفاق مفسران شیعه و اهل سنت ، ((حفصه )) و ((عایشه )) است كه به ترتیب دختران ((عمر)) و ((ابوبكر)) بودند.
((صغت )) از ماده ((صغو)) (بر وزن عفو) به معنى متمایل شدن به چیزى است لذا مى گویند: صغت النجوم یعنى ستارگان ، متمایل به سوى مغرب شدند))، به همین جهت واژه ((اصغاء))، به معنى گوش فرا دادن به سخن دیگرى آمده است ، و منظور از ((صغت قلوبكما)) در آیه مورد بحث ، انحراف دلهاى آنها از حق به سوى گناه بوده است .
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 277 سپس اضافه مى كند: ((اگر شما دو نفر بر ضد او دست به دست هم دهید كارى از پیش نخواهید برد، چرا كه خداوند مولى و یاور او است ، و همچنین جبرئیل و مؤ منان صالح ، و فرشتگان نیز بعد از آنها پشتیبان او هستند)) ((وان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤ منین و الملائكة بعد ذلك ظهیر).
این تعبیر، نشان مى دهد كه تا چه حد این ماجرا در قلب پاك پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و روح عظیم او تاثیر منفى گذاشت ، تا آنجا كه خداوند به دفاع از او پرداخته و با اینكه قدرت خودش از هر نظر كافى است ، حمایت جبرئیل و مؤ منان صالح و فرشتگان دیگر را نیز اعلام مى دارد.
قابل توجه اینكه : در ((صحیح بخارى )) از ((ابن عباس )) نقل شده كه مى گوید: از عمر پرسیدم آن دو نفر از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) كه بر ضد او دست به دست داده بودند چه كسانى بودند؟ عمر گفت : حفصه و عایشه بودند، سپس افزود: به خدا سوگند ما در عصر جاهلیت براى زنان چیزى قائل نبودیم تا اینكه خداوند آیاتى را درباره آنان نازل كرد، و حقوقى براى آنان قرار داد، (و آنها جسور شدند).
در تفسیر ((درالمنثور)) نیز همین معنى ، ضمن حدیث مفصلى از ابن عباس
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 278 نقل شده ، و در آن حدیث آمده است كه عمر مى گوید: بعد از این ماجرا آگاه شدم كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از تمام همسرانش كناره گیرى كرده ، و در محلى بنام ((مشربه ام ابراهیم )) اقامت گزیده ، خدمتش رسیدم ، و عرض كردم : اى رسول خدا! آیا همسرانت را طلاق گفتى ؟ فرمود: نه ، گفتم : الله اكبر، ما جمعیت قریش پیوسته بر زنانمان مسلط بودیم ، اما هنگامى كه به مدینه آمدیم جمعى را دیدیم كه زنانشان بر آنان مسلطند زنان ما نیز از آنها یاد گرفتند! روزى دیدم همسرم با من مشاجره مى كند، من این عمل او را عجیب و زشت شمردم ، گفت : چرا تعجب مى كنى ؟ به خدا همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هم با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین مى كنند! حتى گاه از او قهر مى نمایند، و من به دخترم حفصه سفارش كردم كه هرگز چنین كارى را نكند و گفتم اگر همسایه ات (منظور عایشه است ) چنین مى كند تو نكن ، زیرا شرایط او با تو متفاوت است .
درباره ((صالح المؤ منین )) بحثى داریم كه در نكات به خواست خدا خواهد آمد.
در آخرین آیه مورد بحث خداوند روى سخن را به تمام زنان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) كرده ، با لحنى كه خالى از تهدید نیست مى فرماید: ((هرگاه او شما را طلاق گوید امید مى رود كه پروردگار به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد همسرانى مسلمان ، مؤ من ، متواضع ، توبه كار، عبادت كننده و مطیع فرمان خدا زنانى غیر باكره و باكره )) (عسى ربه ان طلقكن ان یبدله ازواجا خیرا منكن مسلمات مؤ منات قانتات تائبات عابدات سائحات ثیبات و ابكارا).
به این ترتیب به آنها هشدار مى دهد تصور نكنند كه پیامبر هرگز آنها را
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 279 طلاق نخواهد داد، و نیز تصور نكنند كه اگر آنها را طلاق دهد همسرانى بهتر از آنان جانشین آنها نمى شود، دست از توطئه و مشاجره و آزار بردارند، و گرنه از افتخار همسرى پیامبر براى همیشه محروم مى شوند. و زنانى بهتر و با فضیلت تر جاى آنها را خواهند گرفت !.
نكته ها:
1 - اوصاف همسر شایسته
در اینجا قرآن شش وصف براى همسران خوب شمرده است كه مى تواند الگوئى براى همه مسلمانان به هنگام انتخاب همسر باشد.
نخست ((اسلام )) و سپس ((ایمان )) یعنى اعتقادى كه در اعماق قلب انسان نفوذ كند، و سپس حالت ((قنوت )) یعنى تواضع و اطاعت از همسر و بعد از آن ((توبه )) یعنى اگر كار خلافى از او سر زند در اشتباه خود اصرار نورزد، و از در عذرخواهى درآید. و بعد از آن ((عبادت )) خداوند، عبادتى كه روح و جان او را بسازد، و پاك و پاكیزه كند، و سپس ((اطاعت فرمان خدا)) و پرهیز از هرگونه گناه .
قابل توجه این كه ((سائحات )) جمع (سائح ) را بسیارى از مفسران به معنى ((صائم )) و روزه دار تفسیر كرده اند، ولى به طورى كه ((راغب )) در ((مفردات )) مى گوید روزه بر دو گونه است ((روزه حقیقى )) كه به معنى ترك غذا و آمیزش است ، و ((روزه حكمى )) كه به معنى نگهدارى اعضاى بدن از گناهان است ، و منظور از روزه در اینجا معنى دوم است (این گفته راغب با توجه به مناسبت مقام جالب به نظر مى رسد، ولى باید دانست كه سائح را به معنى كسى كه در
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 280 طریق اطاعت خدا سیر مى كند نیز تفسیر كرده اند).
این نیز قابل توجه است كه قرآن روى باكره و غیر باكره بودن زن تكیه نكرده ، و براى آن اهمیتى قائل نشده ، زیرا در مقابل اوصاف معنوى كه ذكر شد این مساءله اهمیت چندانى ندارد.
2 - منظور از ((صالح المؤ منین )) كیست ؟
بدون شك ((صالح المؤ منین )) معنى وسیعى دارد كه همه مؤ منان صالح و با تقوا و كامل الایمان را شامل مى شود، هر چند صالح در اینجا مفرد است ، و نه جمع ولى چون معنى جنسى دارد از آن عمومیت استفاده مى شود.
اما در اینكه مصداق اتم و اكمل آن در اینجا كیست ؟ از روایات متعددى استفاده مى شود كه منظور ((امیر مؤ منان )) على (علیه السلام ) است .
در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) مى خوانیم : لقد عرف رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) علیا (علیه السلام ) اصحابه مرتین : اما مرة فحیث قال : من كنت مولاه فعلى مولاه و اما الثانیة فحیث نزلت هذه الایة : فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤ منین ...)) اخذ رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بید على (علیه السلام ) فقال : ایها الناس هذا صالح المؤ منین !!: ((رسول خدا دو بار على (علیه السلام ) را (با صراحت ) به یارانش معرفى كرده
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 281 یكبار آنجا كه فرمود: (در غدیر خم ): من كنت مولاه فعلى مولاه : ((هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است ))، و اما بار دوم هنگامى كه آیه ان الله هو مولاه ... نازل شد، رسول خدا دست على (علیه السلام ) را گرفت و فرمود: اى مردم این ((صالح المؤ منین )) است ))!
این معنى را بسیارى از علماى اهل سنت نیز در كتابهاى خود نقل كرده اند از جمله علامه ((ثعلبى )) و علامه ((گنجى )) در ((كفایة الطالب )) و ((ابوحیان اندلسى )) و ((سبط ابن جوزى )) و غیر آنها.
جمعى از مفسران از جمله ((سیوطى )) در ((درالمنثور)) ذیل آیه مورد بحث و ((قرطبى )) در تفسیر معروف خود و همچنین ((آلوسى )) در ((روح المعانى )) در تفسیر همین آیه این روایت را نقل كرده اند.
نویسنده ((روح البیان )) بعد از نقل این روایت از ((مجاهد)) مى گوید: مؤ ید این حدیث ، حدیث معروف ((منزله )) است كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به على (علیه السلام ) فرمود: انت منى بمنزلة هارون من موسى ، زیرا عنوان ((صالحین )) در آیات قرآن براى انبیاء آمده است ، از جمله در آیه و كلا جعلنا صالحین (انبیاء - 72) و در آیه الحقنا بالصالحین (یوسف - 101) مى باشد (كه در اولى عنوان ((صالح )) به جمعى از انبیاء، و در دومى به حضرت یوسف اطلاق شده است ) و هنگامى كه على (علیه السلام ) به منزله ((هارون )) باشد، او نیز مصداق صالح است (دقت كنید).
كوتاه سخن اینكه : احادیث در این زمینه فراوان است ، مفسر معروف محدث ((بحرانى )) در تفسیر ((برهان )) بعد از ذكر روایتى در این زمینه از محمد بن
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 282 عباس نقل مى كند كه او 52 حدیث در این زمینه از طرق شیعه و اهل سنت جمع آورى كرده ، سپس خود او به نقل قسمتى از آن مى پردازد.
3 - نارضائى پیامبر (ص ) از بعضى از همسران خود
در طول تاریخ بسیارند بزرگانى كه همسرانى در شان خود نداشتند، و از عدم اجتماع شرائط لازم در آنها رنج مى بردند كه در قرآن مجید نیز نمونه هایى از آنها در میان انبیاى بزرگ ذكر شده است .
آیات فوق نشان مى دهد كه پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نسبت به بعضى از همسرانش چنین بود، آنها به خاطر رقابتهائى كه با یكدیگر داشتند گاه روح پاك حضرتش را جریحه دار مى كردند، و گاه به اعتراض نسبت به او و یا افشاء سرش مى پرداختند، تا آنجا كه خداوند به سرزنش آنان و دفاع از پیامبرش پرداخته و مؤ كدترین بیان را در این زمینه فرموده و حتى آنها را تهدید به طلاق مى كند، و چنانكه دیدیم بعد از ماجراى آیات فوق پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) حدود یك ماه از همسرانش قهر كرد، شاید خود را اصلاح كنند!
اصولا تاریخ زندگى آن حضرت (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به خوبى نشان مى دهد كه بعضى از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نه تنها معرفت لازم را نسبت به مقام نبوت نداشتند، بلكه گاه او را همچون یك فرد عادى مورد بازخواست ، و حتى خداى نكرده مورد اهانت قرار مى دادند! بنابراین اصرار بر این معنا كه همه آنها افرادى شایسته
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 283 و كاملى بوده اند بى دلیل به نظر مى رسد آنهم با توجه به صراحت آیات فوق .
تاریخ اسلام نسبت به زنان بعد از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مخصوصا داستان جنگ ((جمل )) نیز نشان داد كه این معنى نه تنها در عصر آن حضرت (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )، كه بعد از او نسبت به جانشینانش نیز تكرار شده است كه اینجا جاى شرح همه این مسائل نیست .
اصولا تعبیر آیات فوق كه مى گوید: ((هرگاه پیامبر شما را طلاق دهد خداوند زنانى از شما بهتر كه واجد صفات ششگانه مذكور در آیه باشند به او مى دهد بیانگر این واقعیت است كه لااقل بعضى از همسران حضرت واجد این شرایط نبودند.
مراجعه به آیات سوره احزاب درباره زنان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نیز نظر فوق را تاءیید مى كند.
4 - افشاى سر
رازدارى نه تنها از صفات مؤ منان حقیقى است كه هر انسان با شخصیتى باید رازدار باشد، این معنى در مورد دوستان نزدیك و همسر اهمیت بیشترى دارد، در آیات فوق خواندیم كه چگونه خداوند بعضى از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را به خاطر ترك رازدارى شدیدا ملامت و سرزنش مى كند.
على (علیه السلام ) در حدیثى مى فرماید: جمع خیر الدنیا و الاخره فى كتمان السر و مصادقة الاخیار، و جمع الشر فى الاذاعة و مواخاة الاشرار: ((تمام خیر دنیا و آخرت در این دو چیز نهفته شده : كتمان سر و دوستى با نیكان و تمام شر در این دو چیز نهفته شده : افشاى اسرار و دوستى با اشرار)).
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 284 5 - نباید حلال خدا را بر خود حرام كنید
امورى كه از سوى خداوند حلال یا حرام شده همه طبق مصالح دقیقى بوده و به همین دلیل جاى آن ندارد كه انسان حلالى را بر خود حرام ، و یا حرامى را بر خود حلال نماید، حتى اگر سوگندى در این زمینه یاد كند - چنانكه در آیات فوق آمده است - آن قسم را مى توان شكست .
آرى اگر مباحى كه سوگند بر ترك آن خورده عمل مكروهى بوده باشد، یا از جهتى ترك آن اولى باشد در این صورت باید به قسم پایبند بود.
Anarchy
10-02-2012, 07:57 PM
این هم تفسیر المیزان که اشاره ای هم به داستان اصلی کرده ولی بعد مثلا نقد و بررسی کرده برای ماست مالی!!!
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 550
آیات 1 9، سوره تحریم
سوره تحریم مدنى است و دوازده آیه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یَأَیهَا النَّبىُّ لِمَ تحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَك تَبْتَغِى مَرْضات أَزْوَجِك وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(1)
قَدْ فَرَض اللَّهُ لَكمْ تحِلَّةَ أَیْمَنِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلَاشْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الحَْكِیمُ(2)
وَ إِذْ أَسرَّ النَّبىُّ إِلى بَعْضِ أَزْوَجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَت بِهِ وَ أَظهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّف بَعْضهُ وَ أَعْرَض عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَت مَنْ أَنبَأَك هَذَا قَالَ نَبَّأَنىَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ(3)
إِن تَتُوبَا إِلى اللَّهِ فَقَدْ صغَت قُلُوبُكُمَا وَ إِن تَظهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبرِیلُ وَ صلِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلَئكةُ بَعْدَ ذَلِك ظهِیرٌ(4)
عَسى رَبُّهُ إِن طلَّقَكُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَجاً خَیراً مِّنكُنَّ مُسلِمَتٍ مُّؤْمِنَتٍ قَنِتَتٍ تَئبَتٍ عَبِدَتٍ سئحَتٍ ثَیِّبَتٍ وَ أَبْكاراً(5)
یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا قُوا أَنفُسكمْ وَ أَهْلِیكمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاس وَ الحِْجَارَةُ عَلَیهَا مَلَئكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا یَعْصونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ(6)
یَأَیهَا الَّذِینَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ إِنَّمَا تجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(7)
یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا تُوبُوا إِلى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَن یُكَفِّرَ عَنكُمْ سیِّئَاتِكُمْ وَ یُدْخِلَكمْ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الاَنْهَرُ یَوْمَ لا یخْزِى اللَّهُ النَّبىَّ وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسعَى بَینَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَنهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّك عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِیرٌ(8)
یَأَیهَا النَّبىُّ جَهِدِ الْكفَّارَ وَ الْمُنَفِقِینَ وَ اغْلُظ عَلَیهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْس الْمَصِیرُ(9)
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 551
ترجمه آیات
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر. اى پیامبر! چرا به منظور خوشدل ساختن همسرانت حرام مى كنى آنچه را كه خدا برایت حلال كرده ؟ و خدا آمرزنده و رحیم است (1).
خداوند راه چاره شكستن سوگند را براى شما بیان كرد و خدا سرپرست شما است و او داناى حكیم است (2).
و چون پیامبر مطلبى را سرى به بعضى از همسران خود گفت و همسر نامبرده آن سر را فاش ساخت و خدا پیامبر خود را از این افشاگرى همسرش خبر داد و پیامبر گوشه اى ازخیانت را به وى اعلام داشت و از همه جزئیات آن خوددارى كرد وقتى به او فرمود تو چنین كردى پرسید: چه كسى از این عمل من به تو خبر داد؟ فرمود خداى علیم خبیر به من خبر داد (3).
و شما دو زن اگر به سوى خدا توبه ببرید (امید است خدا دلهایتان را از انحراف به استقامت برگرداند)، چون دلهاى شما منحرف گشته و اگر همچنان علیه پیامبر دست به دست هم بدهید بدانید كه خداوند مولاى او و جبرئیل و مؤ منین صالح و ملائكه هم بعد از خدا پشتیبان اویند (4).
امید است پروردگار او اگر او شما را طلاق دهد همسرانى بهتر از شما روزیش كند همسرانى بدل از شما كه مسلمان ، مومن ، ملازم بندگى و خشوع ، تائب و عابد و صائم باشند، كه یا بیوه باشند و یا بكر (5).
هان اى كسانى كه ایمان آورده اید! خود و اهل خود را از آتشى كه آتش گیرانه اش مردم و سنگ حفظ كنید، آتشى كه فرشتگان غلاظ و شداد موكل بر آنند فرشتگانى كه هرگز خدا را در آنچه دستورشان مى دهد نافرمانى ننموده بلكه هر چه مى گوید عمل مى كنند (6).
اى كسانى كه كفر ورزیدید! امروز دیگر معذرت نخواهید براى اینكه كیفر شما جز آنچه مى كردید چیز دیگرى نیست (7).
اى كسانى كه ایمان آوردید به سوى خدا توبه ببرید توبه اى خالص شاید پروردگارتان گناهانتان را تكفیر نموده در جناتى داخلتان كند كه نهرها از زیر درختانش روان است در روزى كه خدا نبى و مؤ منین با او را خوار نمى سازد نورشان جلوتر از خودشان در حركت است از جلو و طرف راست حركت مى كند مى گویند پروردگارا نور ما را تمام كن و ما را بیامرز كه تو بر هر توانایى (8).
اى پیامبر! با كفار و منافقین جهاد كن و بر آنان سخت بگیر و خشونت به خرج ده و جایگاه ایشان در جهنم است كه چه بد بازگشت گاهى است (9).
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 552
بیان آیات
این سوره با داستانى كه بین رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) و بعضى از همسرانش اتفاق افتاد آغاز شده ، و آن این بود كه به خاطر حادثه اى كه شرحش مى آید پاره اى از حلالها را بر خود حرام كرد، و بدین سبب در این آیات آن جناب را مورد عتاب قرار مى دهد كه چرا به خاطر رضایت بعضى از همسرانت ، حلال خدا را بر خود حرام كردى ، و در حقیقت و به طورى كه از سیاق بر مى آید عتاب متوجه همان همسر است ، و مى خواهد رسول گرامى خود را علیه آن همسر یارى كند.
بعد از نقل داستان مؤ منین را خطاب مى كند به اینكه جان خود را از عذاب آتشى كه آتش گیرانه اش انسان و سنگ است نگه بدارند، و بدانند كه به جز اعمال خود آنان به ایشان جزایى نمى دهند، جز ایشان خود اعمالشان است ، و معلوم است كه هیچ كس نمى تواند از عمل خود بگریزد پس هیچ كس از این جزا خلاصى ندارد، مگر پیغمبر و آنهایى كه به وى ایمان آوردند، آنگاه بار دیگر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را به جهاد با كفار و منافقین خطاب مى كند. در آخر، سوره را به آوردن مثلى ختم مى كند، مثلى از زنان كفار، و مثلى از زنان مؤ منین ، و در اینكه سیاق سوره ظهور در مدنیت آن دارد حرفى نیست .
مقصود از تحریم پیامبر(ص ) آنچه را كه خدا برایشحلال كرده (لم تحرم ما احل الله لك )
یَأَیهَا النَّبىُّ لِمَ تحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَك تَبْتَغِى مَرْضات أَزْوَجِك وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
خطابى است آمیخته با عتاب ، كه چرا آن جناب پاره اى از حلالهاى خدا را بر خود حرام كرده ، ولى تصریح نكرده كه آنچه حرام كرده چیست ، و قصه چه بوده ؟ چیزى كه هست جمله آیا خشنودى همسرانت را مى خواهى ؟ اشاره دارد بر اینكه آنچه آن جناب بر خود حرام كرده ، عملى از اعمال حلال بوده ، كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) آن راانجام مى داده ، و بعضى از همسرانش از آن عمل ناراضى بوده ، آن جناب را در مضیقه قرار مى دادند و اذیت مى كرده اند، تا آن جناب ناگزیر شده سوگند بخورد كه دیگر آن عمل را انجام ندهد.
پس اگر در جمله ((یا ایها النبى )) خطاب را متوجه آن جناب بدان كه نبى است كرده ، و نه بدان جهت كه رسول است ، دلالت دارد كه مساءله مورد عتاب مساءله شخصى آن جناب بوده ، نه مساءله اى كه جزو رسالتهاى او براى مردم باشد، و معلوم است كه وقتى صحیح و مناسب بود بفرماید:
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 553
((یا ایها الرسول )) كه مساءله مورد بحث مربوط به یكى از رسالتهاى آن جناب باشد.
و مراد از ((تحریم )) در جمله ((لم تحرم ما احل اللّه لك ))، تحریم از طرف خدا نبوده ، بلكه تحریم به وسیله نذر و سوگند بوده ، آیه بعدى هم بر این معنا دلالت دارد، چون در آنجا سخن از سوگند كرده مى فرماید: ((قد فرض اللّه لكم تحله ایمانكم )) معلوم مى شود آن جناب با سوگند آن حلال را بر خود حرام كرده ، چون خاصیت سوگند همین است كه وقتى به عملى متعلق شود آن را واجب مى كند، و چون به ترك عملى متعلق شود آن عمل را حرام مى سازد، پس معلوم مى شود آن جناب سوگند به ترك آن عمل خورده ، و آن عمل را بر خود حرام كرده ، اما حرام به وسیله سوگند.
آرى منظور از تحریم چنین تحریمى است ، نه اینكه حرمت آن عمل را براى شخص خودش تشریع كرده باشد، چون پیغمبر نمى تواند چیزى را كه خدا حلالش كرده بر خود و یا بر همه تحریم كند، و چنین اختیارى ندارد.
((تبتغى مرضات ازواجك )) - یعنى تو با این تحریم مى خواهى رضاى زنان خود را به دست بیاورى ، و این جمله بدل است از جمله ((لم تحرم )). ممكن هم هست حال از فاعل آن باشد، و این جمله خود قرینه اى است بر اینكه عتاب مذكور در حقیقت متوجه زنان آن حضرت است ، نه خود او، جمله ((ان تتوبا الى اللّه فقد صغت قلوبكما...)) و نیز جمله ((و اللّه غفور رحیم )) این معنا را تاءیید مى كند.
قَدْ فَرَض اللَّهُ لَكمْ تحِلَّةَ أَیْمَنِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلَاشْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الحَْكِیمُ
راغب گفته : هر جا كلمه ((فرض )) در مورد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) در قرآن آمده ، و با حرف ((على )) متعدى شده ، دلالت دارد بر وجوب آن عمل بر همه امت ، كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) هم داخل آنان است ، و هر جا این كلمه در مورد آن جناب به وسیله حرف ((لام )) آمده ، دلالت دارد بر اینكه آن عمل براى آن جناب ممنوع و حرام نیست ، مثلا وقتى مى بینیم فرموده : ((ما كان على النبى من حرج فیما فرض اللّه له ))، و یا فرموده : ((قد فرض الله لكم تحله ایمانكم ))، باید بفهمیم كه آن جناب در این موارد منعى ندارد.
و كلمه ((تحله )) در اصل ((تحلله )) بر وزن تذكره و تكرمه بوده ، و این كلمه مانند كلمه تحلیل مصدر است .
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 554
راغب گفته : معناى آیه ((قد فرض اللّه لكم تحله ایمانكم )) است كه خداى تعالى راه چاره شكستن سوگند را كه همان دادن كفاره است براى شما بیان كرده .
در نتیجه معناى آیه چنین مى شود: خداى تعالى براى شما تقدیر كرد - گویى شكستن سوگند سود و بهره اى است كه خداى تعالى به انسان داده ، و از آن منع نفرموده ، چون فرمود: ((لكم ))، و نفرمود: ((علیكم )) - كه سوگند خود رابا دادن كفاره بشكنید، و خدا ولى شما است ، چون تدبیر امورتان به دست او است ، و او است كه برایتان تشریع احكام مى كند و هدایتتان مى نماید، و او است داناى فرزانه .
این آیه دلالت دارد بر اینكه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) به ترك عملى سوگند خورده بوده ، و به وى دستور مى دهد سوگند خود را بشكند، چون فرموده : ((فرض اللّه لكم تحله ایمانكم ))، و نفرمود ((فرض اللّه لكم حنث ایمانكم ))، و ((تحله )) از حل به معناى گشودن است ، معلوم مى شود سوگندى كه آن جناب خورده بود آزادیش را سلب كرده بوده ، و این با سوگند بر ترك عملى مناسب است ، نه سوگند بر انجام فعلى .
افشاى سر پیامبر(ص ) و آزار او توسط یكى از همسرانش (حفضه دختر عمو)
وَ إِذْ أَسرَّ النَّبىُّ إِلى بَعْضِ أَزْوَجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَت بِهِ وَ أَظهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ ... قَالَت مَنْ أَنبَأَك هَذَا قَالَ نَبَّأَنىَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ
كلمه ((سر)) به معناى مطلبى كه در دل خود پنهان كرده باشى و نخواهى دیگران از آن خبردار شوند، و كلمه ((اسرار)) كه باب افعال همان ((سر)) است ، به معناى است كه همان مطلب را براى كسى فاش سازى و سفارش كنى كه آن را پنهان بدارد و به كسى اطلاع ندهد، و ضمیر در نبات به به همان بعض ازواج بر مى گردد، و ضمیر به به حدیث ، و ضمیر در ((اظهره )) به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم )، و ضمیر ((علیه )) به ((انباء)) یعنى افشاى سر، و ضمیر در ((عرف )) و در ((اعرض )) به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم )، و ضمیر در ((بعضه )) به حدیث بر مى گردد، و اشاره به ((هذا)) به ((انباء)) یعنى افشاى سر است .
و حاصل معناى آیه اینكه : ((و زمانى كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) سرى از اسرار خود را نزد بعضى از همسرانش - یعنى حفصه دختر عمر بن خطاب - افشا كرد))، و به وى سفارش فرمود كه این مطلب را به كسى نگوید، همین كه حفصه آن سر را بر خلاف دستور آن جناب به دیگرى گفت ،
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 555
و قسمتى از سر آن جناب را فاش نموده از فاش كردن بقیه آن سر خوددارى نمود، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) جریان را به عنوان اعتراض به خود او خبر داد، یعنى خبر داد كه تو سر مرا فاش كردى ، آن زن پرسید چه كسى به تو خبر داد كه من این كار را كرده ام ، و سر تو را فاش ساخته ام ؟ رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود خداى علیم و خبیر به من خبر داد، و او خدایى است كه عالم به سر و علانیه ، و با خبر از سرائر و اسرار است .
إِن تَتُوبَا إِلى اللَّهِ فَقَدْ صغَت قُلُوبُكُمَا وَ إِن تَظهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبرِیلُ وَ صلِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلَئكةُ بَعْدَ ذَلِك ظهِیرٌ
یعنى : اگر شما دو زن به سوى خدا برگردید كه هیچ ، وسیله توبه خود را فراهم كرده اید، و اگر علیه آن جناب دست به دست هم دهید، بدانید كه مولاى او خدا است ....
تمامى روایات اتفاق دارند بر اینكه منظور از آن دو زن حفصه و عایشه دو همسر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) هستند.
و كلمه ((صغت )) فعل ماضى از ماده ((صغو)) است ، و ((صغو)) به معناى میل است ، كه البته در اینجا منظور میل به باطل و خروج از حالت استقامت است . خوب ، پس مسلم شد كه این دو زن ، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را آزردند و علیه او دست به دست هم دادند، و دست به دست هم دادن علیه آن جناب از گناهان كبیره است ، به دلیل اینكه فرموده : ((ان الذین یوذون اللّه و رسوله لعنهم اللّه فى الدنیا و الاخره و اعدعذابا مهینا))، و نیز فرموده : ((و الذین یوذون رسول اللّه لهم عذاب الیم )).
در این آیه خطاب را متوجه دو تا از همسران رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) كرده ، و با اینكه دو نفر دو تا قلب دارد، قلب را به صیغه جمع آورده و این صرف استعمالى است كه نظائرش بسیار است ،
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 556
(در فارسى هم خطاب به دو نفر مى گوییم : مگر دلهایتان چدنى است ، و نمى گوییم مگر دو دل شما چدنى است ).
[QUOTE]
پشتیبانى خدا و جبرئیل و صالح مؤ منین و ملائكه از آن حضرت صلى الله علیه و آله وسلم
((و ان تظاهرا علیه فان اللّه هو مولیه ...)) - كلمه ((تظاهر)) به معناى پشت به پشت هم دادن ، و كمك كردن است ، و اصل این كلمه ((تتظاهرا)) بوده ، و ضمیر فعل ((هو)) براى این آورده شده كه بفهماند خداى سبحان عنایت خاصى به آن جناب دارد، و به همین جهت بدون هیچ واسطه اى از مخلوقاتش خود او وى را یارى مى كند، و متولى امور او مى شود، و كلمه ((مولى )) به معناى ولى و سرپرستى است كه عهده دار امر متولى علیه باشد و او را در هر خطرى كه تهدیدش كند یارى نماید.
و كلمه ((جبریل )) عطف است بر اسم جلاله (اللّه )، و كلمه ((صالح المؤ منین )) عطف است بر كلمه ((جبریل ))، و منظور از ((صالح المؤ منین )) - به طورى كه گفته اند - صلحاى از مؤ منین است ، و اگر كلمه ((صالح )) را مفرد آورده ، معناى جمع از آن اراده كرده است ، همچنان كه خود ما نیز مى گوییم : هیچ آدم حسابى چنین كارى نمى كند، كه منظورمان از آدم جنس انسان است ، و منظورمان از كار هم جنس آن كار است نه یك كار. و نیز مى گوییم : من در سامر و حاضر بودم ، با اینكه كلمه ((سامر)) در عین اینكه مفرد است به معناى جماعتى كه در شب در بیابان پیاده شوند و به گفتگو بپردازند، و كلمه ((حاضر)) به معناى جمعیتى است كه این كار را در شهر انجام دهند، پس این دو كلمه مفرد است ، و معناى جمعیت را مى دهد.
ولى این سخن درست نیست ، صاحب این قول مضاف به جمع - صالح المؤ منین - را مقایسه كرده با مفرد داراى الف و لام ، از قبیل الصالح و السامر و الحاضر، و گمان كرده همانطور كه مفرد داراى الف و لام جنس را مى رساند، مضاف به جمع هم همین طور، در حالى كه چنین نیست ، و ظاهر ((صالح المؤ منین )) معنایى است غیر آن معنایى كه عبارت ((الصالح من المؤ منین )) آن را افاده مى كند دومى افاده جنس مى كند، ولى اولى جنسیت و كلیت را نمى رساند.
و در روایت وارده از طرق اهل سنت هم آمده كه رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم ) فرمود: مراد از صالح المؤ منین تنها على (علیه السلام ) است ، و این معنا در روایات وارده از طرق شیعه از ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) نیز آمده ، كه به زودى از نظر خواننده گرامى خواهد گذشت ، ان شاء اللّه . و مفسرین در اینكه منظور از صالح المؤ منین كیست اقوالى دیگر دارند،
[FONT=simplified arabic][COLOR=#000000] [COLOR=biue] ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 557
كه چون هیچ یك دلیل نداشت از نقلش صرفنظر كردیم .
[SIZE=1]((و الملئكه بعد ذلك ظهیر)) - كلمه ((ملائكه )) مبتدا، و كلمه ((ظهیر)) خبر آن است ، و اگر خبر را مفرد آورده با این كه مبتدا جمع مى باشد براى این است كه بفهماند ملائكه در پشتیبانى پیامبر متحد و متفقند، گویى در صف واحدى قرار دارند، و مثل تن واحدند، و اگر فرمود: ((ملائكه بعد از خدا و جبریل و صالح مؤ منین پشتیبان اویند)) براى این بود كه پشتیبانى ملائكه را بزرگ جلوه
sonixax
10-02-2012, 08:07 PM
آنارشی جان به صورت خلاصه یک مقداری بیشتر توضیح میدی ؟ که بفهمیم داستان از چه قرار بوده ؟
Anarchy
10-02-2012, 08:11 PM
در سایت faithfreedom.org هم روایت تصویری این داستان رو قرار داده که واقعا با حاله:e404:
Mohammed and Hafsa (English) (http://news.faithfreedom.org/gallery2/v/SiteGraphics/Copper+Kid/Mohammed+and+Hafsa/)
866
867
868
869
870
871
872
Anarchy
10-02-2012, 08:17 PM
آنارشی جان به صورت خلاصه یک مقداری بیشتر توضیح میدی ؟ که بفهمیم داستان از چه قرار بوده ؟
داستان از این قرار بوده که محمد مشغول عشق بازی با ماریه کنیز حفصه بوده که حفصه سر میرسه و محمد هم سوگند میخوره دیگه نزدیک این کنیز نشه ولی حفصه قول میده که به کسی موضوع رو نگه...اما حفصه ماجرا رو برای عایشه تعریف میکنه و خلاصه شری میشه برای جناب محمد!! بعد از اون بوده که آیاتی در حمایت از محمد نازل میشه که چرا چیزی که ما حلال کردیم رو بر خودت حرام کردی...به زنان هم میگه حواستون به خودتون باشه بخواین دست به یکی کنین، محمد جفتتون رو طلاق میده و میره زن بهتر میگیره!!!
sonixax
10-02-2012, 08:19 PM
داستان از این قرار بوده که محمد مشغول عشق بازی با ماریه کنیز حفصه بوده که حفصه سر میرسه و محمد هم سوگند میخوره دیگه نزدیک این کنیز نشه ولی حفصه قول میده که به کسی موضوع رو نگه...اما حفصه ماجرا رو برای عایشه تعریف میکنه و خلاصه شری میشه برای جناب محمد!! بعد از اون بوده که آیاتی در حمایت از محمد نازل میشه که چرا چیزی که ما حلال کردیم رو بر خودت حرام کردی...به زنان هم میگه حواستون به خودتون باشه بخواین دست به یکی کنین، محمد جفتتون رو طلاق میده و میره زن بهتر میگیره!!!
آنارشی جان اگر زحمتی نیست لطفن این رو بچسبان به پست نخست تا کسی که برای بار اول از این جُستار دیدن میکنه در باره اش بدونه :e032:
کافر_مقدس
10-03-2012, 12:36 PM
یعنی طرف برای اینکه یقین پیدا کنه که قرآن رو کسی ننوشته جز خود محمد بن عبدالله فقط کافیه بیاد این سوره رو بخونه !
یعنی اغتشاشیدم به اون خدا که اینقدر تابلو جانبداری این محمد زنباره رو می کنه ..
پ.ن: سر همین سوره چه مصیبت هایی که نداشتیم و چه بلاهایی که سرم نیومد !
کافر_مقدس
10-03-2012, 12:51 PM
و از همه چندش آورتر اینکه عده ای امثال این آیه ها و سوره ها رو بلند بلند قاری می خونند بدون اینکه حتا معنی یک جمله ی اون رو بدونند و درک کنند .
از اینجور آیه ها هم بسیار زیاد هست .. یکی از سوره ها بود نامش درست خاطرم نیست ( فکر کنم نسا بود) بعد مثلن خدا داره خطاب به مهمان هایی که به خونه ی محمد میان میگه ای کسانی که به خانه ی پیامبر خدا میاین اینو بدونید که پیامبر روش نمیشه اینا رو به شما بگه ولی من که از شما خجالت نمی کشم ! وقتی میاین خونه ی پیامبر زیاد ننشینید و وقتی مثلن ناهارتون رو خوردید زود پاشید برید و دیگه اینقدر پرحرفی نکنید که پیامبر گرامی ما حوصله ی این چیزا رو نداره ! در ضمن به زنان پیامبر هم نگاه نکنید و اگه خواستید با اون ها صحبت کنید از پشت پرده این کار رو بکنید !
اصلن یه چیزای مسخره ای وقتی آدم می خونه احساس می کنه چقدر داره به شعورش توهین میشه و گویی که مخاطب این ها یه مشت گوسفند هستند .
یک جمله ی قشنگی در جایی خوندم نوشته بود اگر مسلمانی قرآن رو به فارسی بخونه و همچنان مسلمان باقی بمونه اون شخص بیماری بیش نیست.
در ضمن ماجرای این سوره رو در ویکی پدیا هم شرح داده شده .. در قسمت جستجو بنویسید تناقضات قرآنی ، یکی از سوره هایی که بهش پرداخته شده همین سوره ی تحریم هست
Anarchy
10-03-2012, 02:44 PM
ماست مالی به سبک اسلامی:e404:!!
عایشه و حفصه از دیدگاه سوره تحریم (http://www.shiatube.com/shiatub/ayeshe/229-1389-08-11-04-04-26)
عایشه و حفصه از دیدگاه سوره تحریم
سوره تحریم درباره کیست ؟
بخاری از ابن عباس روایت کند که گفت: یک سال درنگ کردم وپیوسته می خواستم از عمر درباره آن دو زن که علیه رسول خدا همدست شدند. سوال کنم ولی از عمر می ترسیدم. تا آنکه روزی در منزلی فرود آمد و وارد درختان اراک شد. و هنگامی که بیرون آمد از او پرسیدم. گفت: عایشه و حفصه... (۱)
آیه اول: خیانت عائشه و حفصه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله یَأَیهُّا النَّبىِ لِمَ تحُرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِى مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیم یعنی:اى پیامبر! چرا آنچه را كه خدا بر تو حلال كرده براى به دست آوردن خشنودى همسرانت بر خود حرام مىكنى؟ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. سوره تحریم ایه ۱ درباره شان نزول این ایه اختلافاتی وجود دارد که ما اینجا بیان می کنیم. ولی نکته مهم اینجاست که هر کدام از اقوال که صحیح باشد نشان دهنده خباثت شدید حفصه و عائشه می باشد.
قول اول: تحریم عسل ! در طبقات ابن سعد از عائشه روایت کند که گفت: "...پیامبر اکرم ص هرگاه داخل خانه ام سلمه می شد نزد او درنگ می کرد. مگر آنکه با او خلوت نماید. گوید: این بر ما دشوار آمد تا آنکه کسی را برای خبرگیری از علت این درنگ فرستادیم و او خبر آورد که چون پیامبر وارد می شود ام سلمه ظرفی از عسل بیرون می آورد و سر آن را می گشاید و آن حضرت انگشتی از آن تناول می کند و این عسل به شگفتش می آورد. با خود گفتند: چه کنیم تا آن عسل ناپسندش آید و دیگر در خانه ام سلمه درنگ ننماید؟!!! گفتند: نزد او چیزی ناپسندتر از این نیست که به او گفته شود: یک بویی از تو استشمام می کنیم! پس هرگاه بر تو وارد شد و نزدیکت آمد به او بگو من بوی چیزی از تو استشمام می کنم. و او میگوید: از عسلی است که نزد ام سلمه تناول کرده ام. و تو به او بگو: به گمانم زنبورش عرفط (۲) مکیده است. پس چون بر عائشه گردید و به او نزدیک شد. گفت: یک بویی از تو به مشامم می رسد! چه تناول کرده ای؟ فرمود عسلی در خانه ام سلمه. او گفت: یا رسول الله به نظر من زنبورش عرفط مکیده است. بعد پیامبر اکرم عسل را بر خود حرام کردند. و به خاطر همین ایه نازل شد که: اى پیامبر! چرا آنچه را كه خدا بر تو حلال كرده براى به دست آوردن خشنودى همسرانت بر خود حرام مىكنى؟ (تحریم ۱) " (۳) بر فرض صحت این حدیث و احادیث مشابه آن عائشه به اعتراف خودش مرتکب سه گناه بزرگ شده است: اول: این حدیث حسادت عائشه و حفصه را نسبت به دیگر زنهای پیغمبر نشان می دهد. البته این حسادت بارها اتفاق افتاده است. او به خدیجه سلام الله علیها نیز حسادت می ورزید. و در این روایت نیز خودش اعتراف می کند که به قدری حسادت به دل داشت که حتی نمی خواست پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله لحظاتی را در کنار همسر با ایمان خود ام سلمه حضور داشته باشد. این در حالیست که روایات ما می فرمایند که: حسادت ایمان را میخورد همانطور که آتش هیزم را میخورد ! با توجه به این روایت آیا میتوان گفت که عائشه ایمان داشته است ؟ دوم: مطلب دیگری که از این حدیث استدراک می شود: تجسس عائشه در امور و مسائل خصوصی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله است. در حالیکه قران این کار را منع کرده و فرموده: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا
یعنی: اى اهل ایمان، از بسیار پندارها در حق یكدیگر اجتناب كنید كه برخى ظنّ و پندارها معصیت است و نیز هرگز تجسس مكنید. (سوره حجرات ایه ۱۲) سوم: گناه دیگری که در این روایت عائشه به آن اعتراف کرده کشیدن نقشه شوم و نیرنگ شیطانی است. عائشه و حفصه برای رسیدن به هدف خود گناه بزرگ دیگری را مرتکب شدند و نقشه کشیدند که به دروغ به پیامبر اکرم ص بگویند دهان مبارکشان بوی بدی می دهد ! خداوند خطاب به مکر کنندگان پلیدی همچون عائشه و حفصه میفرماید: وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماكِرین. (ال عمران۵۴)
یعنی: و نیرنگ زدند، و خدا هم جزاى نیرنگشان را داد و خدا بهترین جزا دهنده نیرنگزنندگان است.
اما نقد قول تحریم عسل: اولا: چگونه پیامبر ص متوجه نبود که عسل بوی زننده ندارد تا آن را بر خود حرام کند ؟ آیا حس بویایی نداشت و تا این حد غافل بود که این نیرنگ ساده بر او پوشیده بماند؟ ثانیا: در آیات بعدی خطاب به عائشه و حفصه می آید که : "اگر بر آزار او همدست گردید خداوند و جبرئیل و صالح مومنان و فرشتگان یاور او هستند" سوال ما اینجاست که آیا تحریم عسل برخود از سوی پیامبر آن قدر مهم بوده که خداوند ترتیب سپاه دهد و فرشتگان و صالح مومنان را در صف کند و خود نیز با آنها پشتیبان پیامبر علیه آن دو زن باشد؟ و اشکالات دیگری بر این قول مترتب است که به همین مقدار بسنده می کنیم.
قول دوم: تحریم ماریه ! ابن عباس گوید: حفصه از خانه خود بیرون رفت و رسول خدا با کنیز خود که چهره اش را پوشانده بود وارد شد و آن روز نوبت عائشه بود. حفصه به رسول خدا گفت: بدان که من دیدم که چه کردی. پیامبر اکرم ص به او فرمود: این را پوشیده دار که من او را بر خود حرام کردم. حفصه نزد عائشه رفت و او را آگاه کرد و بشارت داد که پیامبر کنیز قبطی را بر خود حرام کرد. عائشه گفت: در روز نوبت من با کنیز قبطی نزدیکی می کنی و نوبت سایر زنان را رعایت می نمایی! که خداوند متعال آیات ۳ تا ۵ سوره تحریم را نازل کرد که تفصیل آنها خواهد آمد. پس از آن رسول خدا بیست و نه روز آنان را ترک کرد تا خداوند این آیه را نازل کرد: اى پیامبر! چرا آنچه را كه خدا بر تو حلال كرده براى به دست آوردن خشنودى همسرانت بر خود حرام مىكنى؟ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (تحریم ۱) و فرمود تا کفاره قسم داده و زنانش را نزد خود نگه دارد. (۴)
فشرده این روایات در این باب روایات زیادی را نقل کرده اند که فشرده آنها این است که رسول خدا در روز نوبت عائشه در خانه حفصه با ماریه نزدیکی کرد. و حفصه از آن آزرده شد و پیامبر اکرم ص برای خشنودی او ماریه را بر خود حرام کرد و از او خواست تا این خبر را پنهان دارد. ولی او عائشه را از آن آگاه کرد و با هم علیه رسول خدا همدست شدند. گناهان این دو زن در این قضیه بسیار آشکار است. حفصه بر خلاف دستور پیامبر راز را با عائشه در میان گذاشت. با هم علیه رسول خدا توطئه چیدند و همدست شدند.
تتمه بحث علامه عسگری درکتاب نقش عائشه در احادیث اسلام قول تحریم ماریه را قبول کرده و تحریم عسل را کذب می داند و نقدی که در بحث گذشته در باب تحریم عسل بیان شد نظرات ایشان بود. ولیکن استاد بزرگوار دکتر نجاح الطائی در جلد سوم السیرة النبویة قول تحریم عسل را معتبر می دانند و با دلایلی تحریم ماریه را کاذب برشمرده اند. به هر حال همانطور که قبلا نیز بیان شد هر کدام از اقوال را که صحیح بدانیم شخصیت پست و پلید عائشه و حفصه برایمان ظاهر میشود.
رو که نیست واقعا با این تفسیری که دادن:43::43:!!!
آیه سوم خدا از توطئه عائشه و حفصه پرده بر میدارد و میفرماید:
"هنگامى كه پیامبر، رازى را به یكى از همسرانش (حفصه) گفت و او آن راز را [نزد زن دیگر] (عائشه) فاش كرد، و خدا پیامبر را از افشاى آن آگاه نمود،" (تحریم۳) ولی اینکه خداوند از چه چیزی پیامبر را آگاه کرده است و توطئه آن دو زن چه بوده است مشخص نیست. قران درباره آن میفرماید: "پیامبر بخشى از آن [راز افشا شده] را به آن زن گوشزد كرد و از گفتن بخشى دیگر [براى آنكه فاشكننده بیشتر شرمنده نشود کریمانه] خوددارى نمود." در روایتی آمده است که: "حفصه از آمیزش پیامبر با ام ابراهیم آگاه گردید. پیامبر به او فرمود: عائشه را آگاه مکن. و همچنین فرمود: پدر تو و پدر او (با زور و قهر) به زودی پس از من به حکومت می رسند پس عائشه را خبردار مکند. گوید: حفصه رفت و عائشه را خبردار کرد. خداوند نیز پیامبر را اگاه کرد و...." (۵)
آیه چهارم پیامبر اکرم ص با کرامت خود تمامی توطئه را به آن زن نگفت. ولی می دانیم که توطئه آن دو زن به قدری بزرگ بوده است که خداوند می فرماید برای مقابله با آن توطئه سپاهی را آماده کرده است ! قران میفرماید: "اگر شما دو زن (عائشه و حفصه) از كار خود به پیشگاه خدا توبه كنید [خدا توبه شما را مىپذیرد]، چون دل شما دو نفر از حق و درستى منحرف شده است، و اگر بر ضدِّ پیامبر به یكدیگر كمك دهید [راه به جایى نخواهید برد] زیرا خدا و جبرئیل و صالح مؤمنان [كه على بن ابىطالب است] یار اویند، و فرشتگان نیز بعد از آنان پشتیبان او خواهند بود. " خداوند به صراحت میفرماید که دل این دو زن (عائشه و حفصه) منحرف گشته است و قصد توطئه بر علیه پیامبر دارند !
آیه پنجم در آیه بعدی خداوند به شدت این دو زن را تهدید می کند: "اگر پیامبر، شما را طلاق دهد امید است كه پروردگارش همسرانى بهتر از شما كه: مسلمان، مؤمن، فرمانبر، توبه كار، خداپرست، روزهدار، غیر باكره و باكره باشند، به او عوض دهد." این دو مثلى است كه خداوند براى عایشه و حفصه زده است تا آنها را بیم دهد و بدانند كه زن پیغمبر بودن به تنهایى به حال آنان ، نه سودمند است و نه زیانبخش ، بلكه سود و زیان انسان به علم و ایمان او بستگى دارد. خداوند در این آیه میفرماید که اگر پیامبر شما را طلاق دهد, به او زنهایی می دهد که بهتر از شما هستند.
زنهایی که بر خلاف شما که کافرید آنها مسلمان و مومن هستند.
بر خلاف شما که از پیامبر فرمان بردار نیستید آنها فرمانبردارهستند.
برخلاف شما که پس از انجام گناه توبه نمیکنید آنها توبه کار هستند.
بر خلاف شما که همه چیز را می پرستید غیر از خداوند آنها خداپرستند.
و.... دلالت این آیه بسیار واضح و روشن است. معلوم است وقتی که خداوند میگوید در عوض عائشه و حفصه خدا زنان مسلمان و مومن و خداپرست و... به پیامبر میدهد یعنی عائشه و حفصه این صفات را نداشته اند. زیرا اگر این صفات را داشته اند لفظ "یبدله" که در این ایه استفاده شده معنایی نخواهد داشت.
آیه دهم در این آیه خداوند برای عائشه و حفصه این دو زن خائن و توطئه کننده زنهای پیامبران قبل را مثال می زند: "خدا براى كافران، زن نوح و زن لوط را مثل زده كه تحت سرپرستى و زوجیت دو بنده شایسته از بندگان ما بودند، ولى به آن دو خیانت ورزیدند، و آن دو [پیامبر] چیزى از عذاب خدا را از آن دو زن دفع نكردند و [هنگام مرگ] به آن دو گفته شد: با وارد شوندگان وارد آتش شوید."
جواب یک شبهه در واقع خداوند در این آیه به آن کسانی که سوال می کنند چگونه میشود همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه واله خیانت کار باشند جواب می دهد که خیانت زنها به پیامبران مساله تازه ای نیست. بلکه زنهای پیامبران گذشته نیز خیانت کرده اند و خداوند جایگاه آنان را آتش معرفی می کند! پس نزدیکی و قرب به انسانی وارسته و صالح هیچگاه دلیل خوب بودن شخصی نمی باشد.
نگاه کلی به سوره تحریم خداوند در اول سوره خبر از توطئه و همدستی دو زن (حفصه و عائشه) می دهد. و بعد از آنها می خواهد که توبه کنند و اگر توبه نکنند خداوند با سپاه خود که متشکل از جبرئیل و امیرالمومنین علیه السلام و ملائکه می باشد آماده خاموش کردن فتنه آنان است. بعد از آن به صراحت می فرماید که آن دو زن نه اسلام دارند و نه ایمان و نه فرمانبردارند و نه توبه کننده و.... . و در ایه دهم خداوند برای عائشه و حفصه زنهای حضرت نوح و حضرت لوط را مثال می زند. یعنی همانطور که آن دو زن کافر به همسران خود خیانت کردند. عائشه و حفصه نیز دو کافری هستند که به همسر خود خیانت کردند. و جایگاه ابدی این زنان خیانت کار آتش می باشد !
اسناد: (1) صحیح بخاری ج۳ص۱۳۷-۱۳۸ در تفسیر سوره تحریم و ج۳ص۱۷۲. همچنین روایاتی در همین مضمون: بخاری ج۴ص۲۲. صحیح مسلم ج۲ص۱۱۱۰-۱۱۱۱ کتاب طلاق باب ۵.
(2) عرفط همان مغافیر یعنی صمغ شیرین و بدبوست.
(3) طبقات ابن سعد ج۲ص۱۷۹- و نیز روایاتی به همین مضمون: صحیح بخاری ج۴ص۱۳۶-۱۳۷ و ج۳ص۲۷۱ و ۲۰۵ و ج۴ص۱۵۸. صحیح مسلم ج۲ص۱۱۰۱ و ج۴ص۱۸۴ . مسند احمد ج۶ص ۵۹ و ۲۲۱. طبقات ابن سعد ج۸ص۸۵ . تیسیر الوصول ج۱ص۱۸۸-۱۸۹. تفسیر قرطبی ج۱۸ص۱۷۷-۱۷۸ . کنزالعمال ج۲ص۳۴۰ح۱۷۸۸. سنن ابی داوود ج۲ص۱۴۵ . نسائی ج۶ص۱۵۱ و ج۷ص۱۳و ۷۱
(4) طبقات ابن سعد ج۸ص۱۸۶. حاکم در مستدرک گوید: پیامبر کنیزی داشت که با او نزدیکی می کرد. عائشه و حفصه با او چنان کردند که آن را بر خود حرام کرد...
(5) تفسیر قرطبی ج۱۸ص۱۸۶-۱۸۷. الدر المنثور تفسیر سیوطی ج۶ص۲۴۱.
masih
10-18-2012, 01:45 PM
میشه یه سند از مذهب شیعه که این چرندیات توشه بگید(این اسناد همش از اهل سنت بود)
Anarchy
10-18-2012, 03:05 PM
میشه یه سند از مذهب شیعه که این چرندیات توشه بگید(این اسناد همش از اهل سنت بود)
با درود و خوش آمد گویی به شما مسیح گرامی...من روایت کامل داستان و تفسیر های مورد قبول یعنی تفسیر نمونه و المیزان رو هم آوردم.اول اینکه منظور شما کدوم چرندیات هست؟ دوم اینکه اسناد اهل سنت ایرادش چی هست؟ 90% دنیای اسلام سنی هستن...در این زمینه ها روشنگری کنید ممنون میشم.
sonixax
10-18-2012, 07:07 PM
میشه یه سند از مذهب شیعه که این چرندیات توشه بگید(این اسناد همش از اهل سنت بود)
نخست اینکه خوش آمدید .
دوم اینکه شیعه در حقیقت یک فرقه تحریفی از اسلام است و اصل اسلام را منحرف کرده و سعی کرده چهره ای انسانی تر از آن نشان بدهد که با این حال ناکام بوده ولی با همه اینها باز هم در اصل فرق چندانی با سنت ندارد .
اگر استدلالی دارید همینجا بنویسید و اگر مدعی هستید منابع سنی مشکل دارند بار اثبات چنین ادعای بزرگی به دوش شماست .
با سپاس :e032:
masih
10-19-2012, 08:25 AM
از نظرات شما سپاس گذارم.
با درود و خوش آمد گویی به شما مسیح گرامی...من روایت کامل داستان و تفسیر های مورد قبول یعنی تفسیر نمونه و المیزان رو هم آوردم.اول اینکه منظور شما کدوم چرندیات هست؟ منظور من این عبارته: (داستان از این قرار بوده که محمد مشغول عشق بازی با ماریه کنیز حفصه بوده که حفصه سر میرسه و محمد هم سوگند میخوره دیگه نزدیک این کنیز نشه ولی حفصه قول میده که به کسی موضوع رو نگه...) عشق بازی در کدام منبع از شیعه آمده؟ شما منابع شیعه را آوردید ولی چیزی که گفتید در آن دیده نمی شود. مگر خودتان آن منابع را نخوندید: (تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 275: و این راز مشتمل بر دو مطلب بود: یكى نوشیدن عسل نزد همسرش زینب بنت جحش ، و دیگرش تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده بود)
دوم اینکه اسناد اهل سنت ایرادش چی هست؟ شیعه اسناد اهل سنت را معتبر نمیداند.(در علت آن بحث بسیار است)
90% دنیای اسلام سنی هستن...در این زمینه ها روشنگری کنید ممنون میشم. از نظر شما اکثریت، ملاک حق و باطل اند؟ شیعه، اسلام حقیقی را مذهب شیعه می داند و بقیه را منحرف از اسلام می داند.
Anarchy
10-19-2012, 11:26 AM
منظور من این عبارته: (داستان از این قرار بوده که محمد مشغول عشق بازی با ماریه کنیز حفصه بوده که حفصه سر میرسه و محمد هم سوگند میخوره دیگه نزدیک این کنیز نشه ولی حفصه قول میده که به کسی موضوع رو نگه...) عشق بازی در کدام منبع از شیعه آمده؟ شما منابع شیعه را آوردید ولی چیزی که گفتید در آن دیده نمی شود. مگر خودتان آن منابع را نخوندید: (تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 275: و این راز مشتمل بر دو مطلب بود: یكى نوشیدن عسل نزد همسرش زینب بنت جحش ، و دیگرش تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده بود)
چرا مطالب رو خوندم اما راستی آزمایی منطقی هم بکنیم بد نیست...من مطالب نوشته شده و مثلا ردیه های ایشان رو میارم ببینیم به نظر خود شما کدوم منطقی تر هست!!
ابتدا به نقل از تفسیر نمونه :
شان نزول :
در شاءن نزول آیات فوق روایات زیادى در كتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنت نقل شده است كه ما از میان آنها آنچه مشهورتر و مناسبتر به نظر مى رسد انتخاب كرده ایم و آن اینكه :
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گاه كه نزد ((زینب بنت جحش )) (یكى از همسرانش ) مى رفت زینب او را نگاه مى داشت و از عسلى كه تهیه كرده بود خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى آورد، این سخن به گوش ((عایشه )) رسید، و بر او گران آمد، مى گوید: من با ((حفصه )) (یكى دیگر از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) قرار گذاشتیم كه هر وقت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نزد یكى از ما آمد فورا بگوئیم آیا صمغ ((مغافیر)) خورده اى ؟! (((مغافیر)) صمغى بود كه یكى از درختان حجاز به نام ((عرفط)) (بر وزن هرمز ) تراوش مى كرد و بوى نامناسبى داشت ) و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مقید بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهان یا لباسش شنیده نشود بلكه به عكس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطر باشد! به این ترتیب روزى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نزد ((حفصه )) آمد، او این سخن را به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گفت ، حضرت فرمود: من ((مغافیر)) نخورده ام ، بلكه عسلى نزد زینب بنت جحش نوشیدم ، و من سوگند یاد مى كنم كه دیگر از آن عسل ننوشم (نكند زنبور آن عسل روى گیاه نامناسبى و احتمالا مغافیر نشسته باشد) ولى این سخن را به كسى مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و به گویند چرا پیامبر
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 272 غذاى حلالى را بر خود تحریم كرده ؟ و یا از كار پیامبر در این مورد و یا مشابه آن تبعیت كنند، و یا به گوش زینب برسد و او دلشكسته شود).
ولى سرانجام او این راز را افشا كرد، و بعدا معلوم شد اصل این قضیه توطئه اى بوده است ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سخت ناراحت شد و آیات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پایان داد كه دیگر این گونه كارها در درون خانه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تكرار نشود).
در بعضى از روایات نیز آمده است كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بعد از این ماجرا یك ماه از همسران خود كناره گیرى كرد و حتى شایعه تصمیم آن حضرت (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طورى كه سخت به وحشت افتادند و از كار خود پشیمان شدند.
پس میبینید نوشته اون چیزی که مشهور تر و مناسب تر هست!! مناسب تر از نظر من یکی اونی که بیشتر میشه باهاش ماله کشی کرد...پیامبری که حتی بیاد سر یه عسل به فرض زن هاش رو تهدید به طلاق کنه،باید در این دین و خدا رو تخته کرد...این حرف ها و بحث های خاله زنکی رو هم بیاد تو مثلا کتاب آسمانی،خدا به پیامبرش بگه...نمیدونم کتاب هدایت بوده یا دفتر خاطره نویسی....
اما در ادامه تفسیر المیزان نوشته:
روایاتى در ذیل آیات نخست سوره تحریم و شاءننزول آن آیات
قمى در تفسیر خود به سندى كه به ابن السیار دارد، از او از امام صادق (علیه السلام ) روایت كرده كه در تفسیر آیه ((یا ایها النبى لم تحرم ما احل اللّه لك تبتغى مرضات ازواجك )) فرموده است : عایشه و حفصه روزى كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) در خانه ماریه قبطیه بودند به گوش نشستند، و بعدا به آن جناب اعتراض كردند كه چرا به خانه ماریه رفتى ، حضرت سوگند خورد كه و اللّه دیگر نزدیك او نمى شوم ، خداى تعالى در این آیه آن جناب را عتاب كرد كه چرا حلال خدا را بر خود حرام كردى ، كفاره قسم را بده ، و همچنان به همسرت سر بزن .
و در كافى به سند خود از زراره از امام باقر (علیه السلام ) روایت كرده كه گفت : من از آن جناب از مردى پرسیدم كه به همسرش گفته : تو بر من حرامى ، حضرت فرمود: اگر من حاكم مبسوط الید بودم توى سرش مى زدم و مى گفتم خدا او رابر تو حلال كرده ، به چه اجازه اى بر خود حرامش مى كنى ؟ بله این مرد سخنى كه گفته هیچ اثرى ندارد، و زنش همچنان زن او است ، تنها دروغى به زبان خود رانده ، و به حلال خدا گفته كه تو بر من حرامى ، و گرنه با این كلام نه طلاقى واقع شده و نه كفاره اى لازم مى شود.
عرضه داشتم : پس آیه شریفه ((یا ایها النبى لم تحرم ما احل اللّه لك ))، چه مى گوید؟ این آیه كفاره را واجب كرده است ؟ فرمود: رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم ) ماریه را در عین اینكه همسرش بود بر خود حرام كرد، و سوگند خورد كه به او نزدیك نشود، و كفاره اى كه بر آن جناب واجب شد كفاره سوگند بود، نه كفاره تحریم .
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 567
و در الدر المنثور است كه ابن منذر و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابن مردویه ، به سندى صحیح از ابن عباس روایت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) هر وقت به خانه همسرش سوده مى رفت ، در آنجا شربتى از عسل مى نوشید، روزى از منزل سوده در آمد و به خانه عایشه رفت ، عایشه گفت : من از تو بویى مى شنوم ، از آنجا به خانه حفصه رفت ، او هم گفت من از تو بویى مى شنوم . حضرت فرمود: به گمانم بوى شربتى باشد كه من در خانه سوده نوشیدم ، و و اللّه دیگر نمى نوشم ، خداى تعالى این آیه را فرستاد كه ((یا ایها النبى لم تحرم ما احل اللّه لك ...)).
مؤ لف : این حدیث به طرق مختلف و الفاظى مختلف نقل شده ، لیكن به روشنى با آیات مورد بحث كه همه در یك سیاق قرار دارند تطبیق نمى شود.
و نیز در آن كتاب است كه ابن سعد و ابن مردویه ، از ابن عباس روایت كرده اند كه گفت : عایشه و حفصه خیلى به هم علاقمند بودند و با هم مى جوشیدند، روزى حفصه به خانه پدرش عمر رفت ، و با پدر گرم گفتگو شد، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) وقتى خانه را از حفصه خالى دید، فرستاد كنیزش بیاید، و با كنیزش در خانه حفصه بود، و اتفاقا آن روز روزى بود كه باید رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) به خانه عایشه مى رفت ، عایشه آن جناب را با كنیزش در خانه حفصه یافت ، منتظر شد تا بیرون بیاید، و سخت دچار غیرت شده بود، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) كنیزش را بیرون كرد، و حفصه وارد خانه شد و گفت : من فهمیدم كه چه كسى با تو بود، به خدا سوگند تو با من بدى مى كنى . رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود. به خدا سوگند راضیت مى كنم ، و من نزد تو سرى مى سپارم آن را حفظ كن . پرسید آن سر چیست ؟ فرمود: آن این است كه به خاطر رضایت تو این كنیزم بر من حرام باشد و تو شاهد آن باش . حفصه چون این را شنید نزد عایشه رفت و سر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را نزد او فاش ساخت ، و مژده اش داد كه رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم ) كنیز خود را بر خود حرام كرد، همین كه حفصه این عمل خلاف را انجام داد، خداى تعالى پیامبر گرامیش را بر آن واقف ساخت ، و در آخر فرمود: ((یا ایها النبى لم تحرم ما احل اللّه لك .))
مؤ لف : این روایت هم آنطور كه باید به روشنى با آیات مورد بحث و مخصوصا با جمله ((عرف بعضه و اعرض عن بعض )) نمى سازد، زیرا ظاهر عبارت این است كه خداى تعالى بعضى از خلافكاریهاى آن دو زن را بیان كرد، و همه را بیان نكرد، و ظاهر عبارت
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 568
((یا ایها النبى )) این است كه همه آن اسرار را براى رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فاش ساخت ، و به آن جناب عتاب كرد كه چرا چیزى را كه پروردگارت برایت حلال كرده بر خود حرام مى كنى .
و نیز در آن كتاب كه طبرانى و ابن مردویه ، از ابن عباس روایت كرده اند كه در تفسیر آیه ((و اذ اسر النبى الى بعض ازواجه حدیثا)) گفته : حفصه در خانه خودش به درون اطاق رفت و دید كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) در حجره او با ماریه كنیزش عمل زناشویى انجام مى دهد، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) به حفصه فرمود: جریان را به عایشه خبر مده تا من به تو بشارتى بدهم ، و آن بشارت این است كه پدرت بعد از من و بعد از ابو بكر زمامدار مسلمانان مى شود.
حفصه بلافاصله خبر را به عایشه رسانید، عایشه از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) پرسید: چه كسى به تو خبر داد كه پدر من و پدر حفصه بعد از تو زمامدار مى شوند؟ فرمود: خداى علیم و خبیر، عایشه گفت : من دیگر به روى تو نظر نمى كنم تا ماریه را بر خود حرام كنى ، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) هم او را بر خود حرام كرد، و اینجا بود كه آیه شریفه ((یا ایها النبى لم تحرم ...)) نازل گردید.
حالا دلایل خنده دار علامه اسلام رو ببینید برای رد این روایت ها...البته در کنارش اعتراف میکنه که بیشتر روایات همین ماریه و داستان عشق بازی محمد بوده!!!
نقد و بررسى روایات فوق
مؤ لف : روایات در این باب بسیار زیاد، و بسیار مختلف است ، و در بیشتر آنها آمده كه ماریه را به خاطر كلام حفصه بر خود حرام كرد، نه به خاطر كلام عایشه ، و گوینده ((من انباك هذا - چه كسى این را به تو خبر داد)) حفصه بود، نه عایشه ، و منظور حفصه از این سوال این بود كه چه كسى به تو خبر داد كه من جریان ماریه را به عایشه رساندم .
و این روایات با همه كثرتش در عین حال ، ابهامى را كه در جمله ((عرف بعضه و اعرض عن بعض هست ))، بر طرف نكرده و روشن نكرده كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) براى چه كسى بعضى از داستان را تعریف كرد، و از بعضى دیگرش صرفنظر نمود. بله در روایتى كه ابن مردویه از على (علیه السلام ) نقل كرده آمده است كه هیچ انسان بزرگوارى به خود اجازه نمى دهد ته و توى یك ماجرا را در آورد، براى اینكه خداى عزوجل (درباره رسول گرامیش ) مى فرماید: ((عرف بعضه و اعرض عن بعض )) قسمتى از داستان را با پى گیرى كشف كرد، و از بقیه آن صرفنظر نمود. و نیز در روایتى كه ابن ابى حاتم ، از مجاهد و ابن مردویه از ابن عباس نقل كرده اند آمده كه آن قسمتى را كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) پى گیرى و كشف كرد مساءله ماریه بود، و آنچه را كه از پى گیریش صرفنظر نمود مساءله زمامدارى ابو بكر و عمر بعد از رحلت خود بود،
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 569
چون ترسید اشاعه پیدا كند.
اشكالى كه متوجه این دو روایت است این است كه كجاى این كار كرامت و بزرگوارى است ، آیا افشا كردن ماجراى ماریه (كه یك مساءله خانوادگى بزرگوارى است )؟! و یا پنهان كردن زمامدارى ابو بكر و عمر بزرگوارى است ؟ یا اینكه اگر كرامتى باشد در عكس این قضیه است ؟ یك انسان بزرگوار همواره مسائل خانوادگى و ناموسى خود را پنهان مى دارد، و مسائل اجتماعى را در اطلاع همه مى گذارد.
پس مشاهده میفرمایید که احادیث در خصوص ادعای من به نقل از امامان شیعه هم آمده و اهل سنت تنها هم نیست و علامه هم در مثلا رد این روایت خاص چه استدلال های پوچی میاورد...
شیعه اسناد اهل سنت را معتبر نمیداند.(در علت آن بحث بسیار است)
گرامی اینجا ما گفتمان درون دینی نمیکنیم که شما بگید شیعه نظرش چی هست و چی نیست...ما گفتمانی در بررسی قرآن با نگاه به تمامی اسناد و مدارک دین مبین اسلام داریم.از قول علامه هم مطلب آوردم و استدلال و ردیه ضعیف ایشان رو دیدیم...شما ردیه ای قوی تر دارید بفرمایید ارائه بدید.
از نظر شما اکثریت، ملاک حق و باطل اند؟ شیعه، اسلام حقیقی را مذهب شیعه می داند و بقیه را منحرف از اسلام می داند.
نه از نظر ما ملاک اکثریت نیست اما همین طور یلخی هم نمیگیم هر آنچه اهل سنت یا شیعه گفتن نادرست یا درست هست...شما مشکل خودتون با اهل سنت حل کنید نه با ما!! برید اسنادشون رو به طور کامل از بین ببرید و خود اهل سنت رو هم تا ما فقط با شیعه و اسناشون سر و کار داشته باشید..تا اون زمان ما به تمام اسناد دین مبین اسلام استناد میکنیم...
masih
10-19-2012, 04:12 PM
در اینجا لازم می دونم چند نکته رو بگم: 1- دوستان فکر نکنن که من یک مسلمان یا یک شیعه هستم; بلکه فقط به دنبال حقیقت می گردم. 2- نسبت های زیادی از این قبیل به پیامبر اسلام داده شده ولی تمامی آنها در منابع اهل سنت می باشد و این سؤالهایی است که شیعه از اهل سنت می پرسد. در واقع شما فقط می توانید اهل سنت را محکوم کنید و اشکالی به مذهب شیعه وارد نیست. 3- شما واقعا برداشتتون اینه که پیامبر به خاطر عسل زنهاش رو تهدید به طلاق کرد؟؟!!!!!!!!!!! اگر کسی واقع نگر باشه میفهمه که پیامبر از توطئه آنها ناراحت شد. 4- من نمی فهمم کجای این قضیه اشکال داره؟ اینکه پیامبر با همسرانش چنین رفتاری داشتند آیا خلاف عقل یا خلاف شرع می باشد؟ در ضمن این رفتار پیامبر در اینجا به خاطر همسرانشان نشانگر توجه ایشان نسبت به همسرانشان می باشد و اینکه در اسلام چقدر به خانواده اهمیت داده شده است(بر خلاف دیگر ادیان).
Anarchy
10-19-2012, 05:31 PM
در اینجا لازم می دونم چند نکته رو بگم: 1- دوستان فکر نکنن که من یک مسلمان یا یک شیعه هستم; بلکه فقط به دنبال حقیقت می گردم. 2- نسبت های زیادی از این قبیل به پیامبر اسلام داده شده ولی تمامی آنها در منابع اهل سنت می باشد و این سؤالهایی است که شیعه از اهل سنت می پرسد. در واقع شما فقط می توانید اهل سنت را محکوم کنید و اشکالی به مذهب شیعه وارد نیست. 3- شما واقعا برداشتتون اینه که پیامبر به خاطر عسل زنهاش رو تهدید به طلاق کرد؟؟!!!!!!!!!!! اگر کسی واقع نگر باشه میفهمه که پیامبر از توطئه آنها ناراحت شد. 4- من نمی فهمم کجای این قضیه اشکال داره؟ اینکه پیامبر با همسرانش چنین رفتاری داشتند آیا خلاف عقل یا خلاف شرع می باشد؟ در ضمن این رفتار پیامبر در اینجا به خاطر همسرانشان نشانگر توجه ایشان نسبت به همسرانشان می باشد و اینکه در اسلام چقدر به خانواده اهمیت داده شده است(بر خلاف دیگر ادیان).
1)اگر هم نباشید گویا هنوز احساس نزدیکی بیشتری به اسلام میکنید تا تفکرات ما
2)این کلی گویی ها به شما کمکی نمیکنه که میفرمایید تمامی آنها از منابع اهل سنت است..همین مورد یک مثال نقض بر ادعای شما که دیدیم از امامان شیعه هم نقل شده و نقد علامه اسلام هم بسیار ضعیف و حتی احمقانه بود..موارد دیگر رو موردی اعلام کنید تا بررسی کنیم.
3)عذر بد تر از گناه،تازه چه فرقی میکنه باز توطئه هم سر عسل بود دیگه...پیامبری که گیر عسل خوردن و نخوردن باشد و سر نخوردن عسل از زنش بخواهد که به کسی چیزی نگه و سوگند بخوره باید در این دین رو تخته کرد..اینها نیازی به توضح هم ندارد به گمانم...
4)آها اینجا معلوم میشه سمپاتی به اسلام عزیز و شیعه دارید یا دنبال حقیقت هستید!! اولین اشکال این هست که کتاب آسمانی شما از زبان خدا روایت های خاله زنکی میاورد و داستان حالا یا عسل یا با احتمال بسیار بیشتر عشق بازی جناب محمد....اشکال دوم این هست که ایشان به نفع خودش هر جا کم میاورده و خراب کاری میکرده آیه نازل میکرده...من یک بار دیگه هم گفتم،اینجا گفتمان درون دینی نیست که میفرمایید کجای این خلاف شرع بوده!!! این رفتار ایشان و این آیات نشان میدهد ادعای آسمانی بودن دین اسلام به طور کل مردود است..
حالا نفهمیدم کجای این کار ایشان و تهدید زن هایی که مچ محمد رو گرفته بودن اسمش شده اهمیت به خانواده؟ در ادیان دیگر مگر چه حرفی زده شده؟همین جوری کلی گویی کردن نشان میدهد سمپاتی عمیقی به اسلام دارید نه حقیقت یابی...
کافر_مقدس
10-19-2012, 06:17 PM
شیعه، اسلام حقیقی را مذهب شیعه می داند و بقیه را منحرف از اسلام می داند.
و البته دگراندیشان و لائیک ها هم اسلام واقعی رو همون مذهب سنی می دونند و شیعه رو یک فرقه ی انحرافی !
همین جوری کلی گویی کردن نشان میدهد سمپاتی عمیقی به اسلام دارید نه حقیقت یابی..وقتی کسی یه چیزی تعصب داشته باشه و در عین حال قصد تظاهر به چیزی بکنه که بهش باور نداره سرانجام در یک قسمت هایی سوتی میده و باور واقعیش رو بیان می کنه
راستی این عسل یهویی از کجا اومد ! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/10/25.gif
به این مفسران دینی باید اسکار ماست مالی کردن اهدا کنند ! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/10/10.png
sonixax
10-19-2012, 09:25 PM
راستی این عسل یهویی از کجا اومد !
حالا چند وقت دیگه که گند عسل یه جور دیگه در میاد ، بعید نیست بگن داشته سرگین میخورده http://www.daftarche.com/images/imported/2012/10/25.gif
heyran
10-20-2012, 04:37 PM
با درود به دوستان با اجازه تون منم نظرمو عرض کنم.من فکر میکنم خود ایات سوره تحریم حتی بدون توجه به شان نزول خاصی مطلب رو خوب و روشن بیان میکنه . در این سوره مشخص شده محمد امر حلالی رو بر خودش حرام کرده در بعد سوگند یاد کرده که ان امر حلال را بر خود حرام کند در مرحله بعد قران گفته این سری بین محمد وزنش بوده. بنده وقتی اینها رو کنار هم میذارم این نتایج رو میگیرم. 1- بر خلاف نظر شیعه محمد معصوم نیست چون حلالی رو بر خودش حرام کرده و مورد سرزنش مثلا خدا قرار گرفته2- چون بر ترک ان امر سوگند خورده باید مسیله ای بسیار مهم در میان باشد چون انسان برای هر امری سوگند نمیخورد حتی خود قران هم با بکار بردن کلمه سر عمق اهمیت موضوع رو مشخص کرده. حالا ببینیم ایا این داستان عسل و ماریه کدامیک مطابقت بیشتری با ایات قران دارد: ماجرای عسل به نظرم بسیار سبک ومسخره است چون این چه پیامبریست که نمیداند عسل بد بو نمیشود یا بفرض هم بشود چگونه میشود محمد موقع خوردن بوی بدش رو نفهمیده در بعد اگر زینب این عسل بد بو را به او داده عقلا باید زینب رو سرزنش کند نه اینکه عسل رو بر خودش حرام کنه خود محمدی که تو قرانش گفته عسل شفا هست وسوره ای بنام نحل میاره انوقت میاد عسل رو بر خودش حرام میکنه؟؟!! یا بفرض عایشه وحفصه به او گفته باشند دهنت بخاطر عسل زینب بد بو شده اگه محمد عاقل باشه میره تحقیق میکنه یا از افراد دیگری هم از بوی دهنش سوال میکنه یا میره عسل زینب رو میگیره وبو میکنه ببینه ایا واقعا بد بو هست یا نه؟؟!! این چه پیامبری است که میدونه تو حرمسراش زنانش برای همدیگه وبد نام کردن همدیگه نقشه میکشند انوقت یک ذره شک نمیکنه که این هم نقشه است؟؟! در ضمن مگه ادعا نمیکنند محمد علم لدنی داشته وخدا باهاش در ارتباط بوده پس اینجا علم محمد کجا رفته که متوجه نشده؟؟ خب حالا بفرض که محمد گفته باشه عسل دیگه نمیخورم چه لزومی داشته قسم بخوره ایا این مسیله اهمیتی داشته که به خاطرش قسم بخوره وهمچنین در این ماجرا چه سری بوده که زنانش نباید به دیگران میگفتند مثلا فرض بگیریم زنانش میفهمیدند یا اصلا مردم میفهمیدند ایا مردم هم عسل رو بر خودشون حرام میکردند ؟؟! ایا نمیتونست بگه برای من حرام است ولی ای مردم برای شما حلاله؟؟!! اینم مثل امتیازات دیگه محمد نسبت به دیگران در مورد بیش از چهار زن داشتنش اختصاص زن هبه ای و عدم ازدواج زنانش پس از مرگش ووو اینها همه نشون میده که کار بیخ دارتر از این حرفا بوده !! لفظ سر نشون میده مسیله ای بوده که ابروی محمد در خطر بوده ومحمد برای اینکه این سر فاش نشه در کمال ذلت از زنش خواسته این سر رو فاش نکنه و قول داده که دیگه این کار رو تکرار نکنه ولی زنش باور نکرده پس محمد ناچار شده برای جلب اطمینان زنش قسم بخوره که همه اینها با ماجرای ماریه جور در میاد !! همچنین نشون میده محمد هر جا گیر می افتاده ایه از خودش صادر میکرده در ضمن نشون میده محمد فقط خودش براش مهم بوده اگر دقت شود ماریه همسرش بوده یا کنیزش بوده ومسلما محمد باید نیازهای روحی و جنسی او رو بر طرف کنه ولی محمد بدون اینکه این زن تقصیری داشته باشه صرفا برای حفظ ابروی خودش از این زن بیچاره مایه میذاره واو رو از حقوقش محروم میکنه!!
حیران گرامی ، لطفا با فونت پیش فرض بنویسید که خواندن برای دیگر کاربران آسان تر باشد. دیوید هیوم
Powered by vBulletin® Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.