PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اصلاح شخصیت



Anarchy
09-28-2012, 08:16 AM
جستاری که مهربد در بخش انگلیسی انجمن باز کرد باعث این ایده تو ذهن من شکل بگیره که به هر حال همه ما کم و بیش ایرادهای شخصیتی داریم...دلایل خاص خودش رو هم داره که شاید یه تاپیک جداگانه باید براش باز کنیم.حالا به نظر شما چه راهکارهایی وجود داره برای رفع این ایراد ها؟هر کس خودش میتونه مثالی از خودش بزنه در این مورد...

Rationalist
09-28-2012, 08:47 AM
آنارشی گرامی مقصودتان این است که هر کس ایرادهای شخصیتی خود را در اینجا مطرح کند و با یاری هموندان به اصلاح آن ایرادها در خود بپردازد؟ جستارِ سودمندی می تواند باشد؛ پس خودتان شروع کنید :)

Anarchy
09-28-2012, 08:50 AM
هم میشه ایراد خودمون رو بگیم و هم اگر کسی دوست نداشت میتونه به طور کلی مطرح کنه...بقیه دوستان هم نظرشون رو بگن و اگر مشکلی با گفتن ایرادهای خودشون نداشتن، من به عنوان اولین نفر صحبت میکنم.

Mehrbod
09-28-2012, 12:19 PM
هم میشه ایراد خودمون رو بگیم و هم اگر کسی دوست نداشت میتونه به طور کلی مطرح کنه...بقیه دوستان هم نظرشون رو بگن و اگر مشکلی با گفتن ایرادهای خودشون نداشتن، من به عنوان اولین نفر صحبت میکنم.

بزرگترین ایراد من اینه که نمیتوانم در خودم ایرادی ببینم :21:

Alice
09-28-2012, 12:24 PM
بزرگترین ایراد من اینه که نمیتوانم در خودم ایرادی ببینم
من نمی دونم چرا اعضای این سایت انقدر مغرورنـــ...
یکی خود را از بشریت جدا می بیند یکی خود را بدون هیچگونه ایراد و نقصیـــ... و ... :)
آنارشی جان خودت شروع کن (البته اگر ایرادی داری) تا ما هم بگیمــــ... ؛

Anarchy
09-28-2012, 12:25 PM
بزرگترین ایراد من اینه که نمیتوانم در خودم ایرادی ببینم :21:

نمیتوانی یا نمیخواهی:e40c:؟ ببینی یا بیابی:e420:؟ 4 حالت ممکن در نظر گرفته شده مهربد جان...خودت مشخص کن!!

1)نمیتوانی ببینی؟
2)نمیتوانی بیابی؟
3)نمیخواهی ببینی؟
4)نمیخواهی بیابی؟

:e105::e00e:

Anarchy
09-28-2012, 12:27 PM
از خودم شروع میکنم...اول از همه بزرگترین ایراد من ایده آل گرایی بیش از حد من هست به شکلی که همیشه میخوام تمام کارها رو بدون کوچکترین کاستی و خطایی انجام بدم و چون عملا امکان پذیر نیست بعدش دچار یاس و سرخوردگی میشم...حتی گاهی این حالت من رو به وسواس میره!!!

Mehrbod
09-28-2012, 12:40 PM
نمیتوانی یا نمیخواهی:e40c:؟ ببینی یا بیابی:e420:؟ 4 حالت ممکن در نظر گرفته شده مهربد جان...خودت مشخص کن!!

1)نمیتوانی ببینی؟
2)نمیتوانی بیابی؟
3)نمیخواهی ببینی؟
4)نمیخواهی بیابی؟

:e105::e00e:

سخت شد! :4:

نمیدانم. ایرادهای ریز و کوچکی اینجا و آنجا دارم ولی همینها است دیگر، ایراد دیگری ندارم.

ولی این گِرایند (احتمال) را هم میدهم که ایرادهای بزرگی داشته باشد ولی نتوانم ببینم.





من نمی دونم چرا اعضای این سایت انقدر مغرورنـــ...
یکی خود را از بشریت جدا می بیند یکی خود را بدون هیچگونه ایراد و نقصیـــ... و ... :)
آنارشی جان خودت شروع کن (البته اگر ایرادی داری) تا ما هم بگیمــــ... ؛

همین پرسش را میشود از آنورش هم کرد، که چرا هموندان بشریت این اندازه احساس بندگی و فروتنی میکنند!؟

بدید من بالیدن بخود و سرافرازی (=غرور) یکی از زاب‌های بسیار پسندیده است و در
فرهنگ ما هم همواره خودخواهی و خویشتنداری بهتر از بندگی و چاپلوسی به شمار رفته‌اند.


یک گفت‌آورد خوب از همه بهتر میگوید: «مغرورترین آدم آن کسی است که فروتنی بیجا میکند.».

Anarchy
09-28-2012, 12:47 PM
همین پرسش را میشود از آنورش هم کرد، که چرا هموندان بشریت این اندازه احساس بندگی و فروتنی میکنند!؟

بدید من بالیدن بخود و سرافرازی (=غرور) یکی از زاب‌های بسیار پسندیده است و در
فرهنگ ما هم همواره خودخواهی و خویشتنداری بهتر از بندگی و چاپلوسی به شمار رفته‌اند.


یک گفت‌آورد خوب از همه بهتر میگوید: «مغرورترین آدم آن کسی است که فروتنی بیجا میکند.».

100% موافقم مهربد جان...این فرهنگ ما به طرز عجیبی از ما میخواد که همیشه خودمون رو سانسور کنیم حتی برای بیان نکات مثبت و قابل افتخاری که داریم....

Ouroboros
09-28-2012, 12:50 PM
همین پرسش را میشود از آنورش هم کرد، که چرا هموندان بشریت این اندازه احساس بندگی و فروتنی میکنند!؟

بدید من بالیدن بخود و سرافرازی (=غرور) یکی از زاب‌های بسیار پسندیده است و در
فرهنگ ما هم همواره خودخواهی و خویشتنداری بهتر از بندگی و چاپلوسی به شمار رفته‌اند.


یک گفت‌آورد خوب از همه بهتر میگوید: «مغرورترین آدم آن کسی است که فروتنی بیجا میکند.».

غرور باید تَحَصُل شده باشد.
آدمی که کاری برای مغرور بودن از بابت آن نکرده و همینطور از سر تقلید رفتار آدمهای چیزفهم آنرا جعل می‌کند تهوع‌برانگیزست، و فقط خودش را دست انداخته.

Mehrbod
09-28-2012, 12:58 PM
غرور باید تَحَصُل شده باشد.
آدمی که کاری برای مغرور بودن از بابت آن نکرده و همینطور از سر تقلید رفتار آدمهای چیزفهم آنرا جعل می‌کند تهوع‌برانگیزست، و فقط خودش را دست انداخته.

تا اندازه‌ای درست است، ولی چه کسی میتواند درباره حاصل شدگی یا ناشدگی آن داوری کند، بجز خود کس امیر جان؟


بدید من رفتار بیشتر ما در برابر کسانی که خودخواهی نشان میدهند نادرست است، و این بیشتر هم از فرهنگ برخاسته تا هیچ چیز دیگر.

نمیدانم میشناسید یا نه، کاربری بودند به نام «ابرمرد» در فروم goftman که نگارشی بسیار زیبا و همچنین رویکردی خودخواهانه و ابرخویشانه
داشتند - نام ایشان خود گویا است. من هنوز ولی خودم را به یاد دارم که نخستین بار در برابر ایشان درست همین واکنش "بیزاری" را یافتم.

روزهایی گذشت تا کم کم خودآگاهانه به این اندیشیدم که چرا من باید از خودخواهی کسی
رنجیده شوم، هنگامیکه هرگز با من درشت‌سخنی نکرده و دشنام و ناسزایی هم از او ندیده‌ام؟


بگوییم دو کس داریم، هر دو به نیز یک اندازه در زندگی دستاورد داشته‌اند. یکمی ولی رفتاری فروتنانه نشان میدهد و دیگری رفتاری خودخواهانه.

در اینجا چرا رفتار دومی نکوهش‌پذیر است؟

Anarchy
09-28-2012, 01:06 PM
موضوع دیگری که اینجا هست و اصلا چرایی بررسی ایرادهای شخصیتی رو زیر سوال میبره،این هست که هنوز تعریف مشخص و دقیقی از خصوصیت یک شخصیت نرمال ارائه نشده....حتی گاهی خصوصیاتی رو که در گذشته به شخصیت نرمال منتسب میدونستن، الان به عنوان بیماری ازش یاد میکنن!! بیشتر به این شکل هست که شخصیت رو به شکل یک طیف معرفی میکنن و از انواع اختلالات شخصیتی ممکنه هر کسی مقداری رو داشته باشه...

What is a normal personality? : Anti-Psych Forum - Psych forums (http://www.psychforums.com/anti-psych/topic36652.html)
Am I Normal? | Psychology Today (http://www.psychologytoday.com/articles/200503/am-i-normal)
Normal personality traits and emotions like grieving soon to be classified as 'mental illness' (http://www.naturalnews.com/034997_mental_illness_grieving_psychiatry.html)
Personality Disorders and Personality Traits (http://psychcentral.com/personality/)

Ouroboros
09-28-2012, 01:34 PM
تا اندازه‌ای درست است، ولی چه کسی میتواند درباره حاصل شدگی یا ناشدگی آن داوری کند، بجز خود کس امیر جان؟


بدید من رفتار بیشتر ما در برابر کسانی که خودخواهی نشان میدهند نادرست است، و این بیشتر هم از فرهنگ برخاسته تا هیچ چیز دیگر.

نمیدانم میشناسید یا نه، کاربری بودند به نام «ابرمرد» در فروم goftman که نگارشی بسیار زیبا و همچنین رویکردی خودخواهانه و ابرخویشانه
داشتند - نام ایشان خود گویا است. من هنوز ولی خودم را به یاد دارم که نخستین بار در برابر ایشان درست همین واکنش "بیزاری" را یافتم.

روزهایی گذشت تا کم کم خودآگاهانه به این اندیشیدم که چرا من باید از خودخواهی کسی
رنجیده شوم، هنگامیکه هرگز با من درشت‌سخنی نکرده و دشنام و ناسزایی هم از او ندیده‌ام؟


بگوییم دو کس داریم، هر دو به نیز یک اندازه در زندگی دستاورد داشته‌اند. یکمی ولی رفتاری فروتنانه نشان میدهد و دیگری رفتاری خودخواهانه.

در اینجا چرا رفتار دومی نکوهش‌پذیر است؟

به باور من میان غرور و افتخار تفاوتی اندک، اما بسیار کلیدی و مهم وجود دارد. سربلندی از آنچه به آن رسیده‌اید(یا تصور می‌کنید که رسیده‌اید)و به خود بالیدن بابت آن جداست از خرانگاشتن دیگران و نگریستن به ایشان از بالا. اولی یعنی من انسانی هستم دارای فردیت مستقل از جمع و به آن مفتخر، دومی یعنی چیزی بجز یک پالان نیمه‌پر از اندیشه‌های تکراری بارم نیست، شما به روی خودتان نیاورید!

ابرمرد در بسیاری مواقع اولی بود، اصیل بودن افکار و گفتار او را حتی برجسته‌ترین دشمنانش می‌پذیرفتند، رفتار او ولو آغشته به اندکی توهم، با کاربران تازه‌وارد و آشکارا کم‌سواد همراه بود با مدارا و دوستی. او حتی می‌کوشید(و چه بسی می‌پسندید)برایشان مربی و الگو باشد. در جایگاه نخستین کسی که در فروم‌های فارسی، زبانی بجز آن ِ محاوره را برای تحریر برگزیده بود، دستی توانا در چامه‌سرایی داشت و روزگاری مورد احترام یا حسادت تمامی کسانی که بعدتر در گفتمان کسی شدند بود به خود می‌بالید. اگر اشتباهی می‌کردید بابت آن تحقیرتان می‌کرد و نمی‌گذاشت که هرگز آن‌را فراموش بکنید. اگر مخالف او بودید ارزشی برایتان قائل نبود و هرگز حاضر نمی‌شد نظری بجز آن خودش را بپذیرید. ابرمرد در یک کلام، همه‌ی آن چیزی بود که فروم‌نویسی را جذاب و نفرت‌انگیز می‌کند.

میزان در اینگونه موارد هرگز خود شخص نیست، بلکه در ارزش کارهایی‌ست که او برای خود، جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند و نیز جوامعی که در آنها عضویت دارد کرده، و برجستگی آنها اغلب در تحملی که اعضای دیگر آن جوامع نسبت به خودپسندی شما نشان می‌دهند متبلور خواهد بود. ابرمرد را هنگامی که بیش از آنچه به راستی برازنده‌اش بود منم‌منم کرد با تیپا انداختند بیرون، و حتی شفیق‌ترین رفیقش(مزدک)حاضر نشد همراه او برود و پس از پایان اخراج یک هفته‌ای به گفتمان بازگشت.

Alice
09-28-2012, 01:39 PM
حالا من یه چیزی گفتمــــ... :) بی خیال شید دیگهـــ...
آنارشی مشکلت حل شد ؟

Alice
09-28-2012, 01:48 PM
میگم بچه ها به نظرتون آدم چیکار باید بکنه که احساساتی نباشهـــ... ؟
این یکی از مشکلاتیه که خیلی اذیتم می کنهـــ... ! :(
چطور کنترلشون کنیمــــ... ؟

Anarchy
09-28-2012, 02:09 PM
حالا من یه چیزی گفتمــــ... :) بی خیال شید دیگهـــ...
آنارشی مشکلت حل شد ؟

به نظرت با مرور خاطرات انجمن گفتمان آدم مشکلش حل میشه:e057:؟ اصلا کسی در مورد پست من صحبتی نکرد...


میگم بچه ها به نظرتون آدم چیکار باید بکنه که احساساتی نباشهـــ... ؟
این یکی از مشکلاتیه که خیلی اذیتم می کنهـــ... ! :(
چطور کنترلشون کنیمــــ... ؟

بخش زیادی ناشی از داشتن کروموزم های جنسی XX و مقادیر بالای استروژن هست بانو:e402:!! به خودی خود بد نیست و البته بستگی داره به موردش...شاید این تاپیک مهربد به کارت بیاد:

http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%88-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-22/%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D 8%A8%DB%8C-problem-solving-595/

Mehrbod
09-28-2012, 02:14 PM
موضوع دیگری که اینجا هست و اصلا چرایی بررسی ایرادهای شخصیتی رو زیر سوال میبره،این هست که هنوز تعریف مشخص و دقیقی از خصوصیت یک شخصیت نرمال ارائه نشده....حتی گاهی خصوصیاتی رو که در گذشته به شخصیت نرمال منتسب میدونستن، الان به عنوان بیماری ازش یاد میکنن!! بیشتر به این شکل هست که شخصیت رو به شکل یک طیف معرفی میکنن و از انواع اختلالات شخصیتی ممکنه هر کسی مقداری رو داشته باشه...

What is a normal personality? : Anti-Psych Forum - Psych forums (http://www.psychforums.com/anti-psych/topic36652.html)
Am I Normal? | Psychology Today (http://www.psychologytoday.com/articles/200503/am-i-normal)
Normal personality traits and emotions like grieving soon to be classified as 'mental illness' (http://www.naturalnews.com/034997_mental_illness_grieving_psychiatry.html)
Personality Disorders and Personality Traits (http://psychcentral.com/personality/)

پیشامدانه یکی از چیزهایی که مایه همین ایراد نگرفتن من از خودم میشود همین است.

من به اینکه سازوکار زندگی بسیار بسیار پیچیده است پایبندم و اینکه هیچکس بجز خود
آدم نمیتواند با نگرش به خود و پیرامونش بهترین رویکرد (->شخصیت) را در زندگی بگزیند.

در یک خانواده مذهبی برای نمونه چیزی که از شما میخواهند شخصیت فروتن و بنده‌وارانه است و اینکه در روز 3 بار؟ در برابر الله به خاک بیافتید.
اگر در یک خانواده پولدوست باشید، چیزی که از شما میخواهند پایبندی به مهادهای تجارت و نمیدانم بی‌احساسی و گاه بی‌اخلاقی است.
اگر در یک خانواده فرهنگی باشید، چیزی که از شما میخواهند پایبندی به دانش و اموزش و آموزاندن و فداکاری در راه دانش است.

بگونه‌ای، تنها بسنده میکند که اندکی پیرامون را بدگرانیم تا این زاب‌های خواستنی شخصیت نیز بمانند بازتاب شید بدگرند.
روی هم رفته هم درست است: شخصیت چیزی بیشتر از رویکردهای ما در برابر پیرامون در راستای افزایش شانس فرازیست و بهزیستی‌امان نیست.

ولی میتوان دید که پیرامون بی‌اندازه پیچیده است و زاب‌هایی که همیشه و همه‌جا خوب باشند بسیار کم،
پس نمیتوان شخصیت را normalize نموده یا گفت بهمان شخصیت نرمال است، چرا که پیرامون زیستی‌امان هرگز normal نیست.

از همینرو، اگر برای نمونه خودت یکی از کاستی‌هایت را در این فرزام‌گِرایی (perfectionism) میبینی، بدید من باز هم نمیتوان با دل‌استواری گفت که «آری، فرزامگرایی بد است».

گاه دیده شده این رویکرد،فرجام‌های بسیار خواستنی داشته و کسانی که فرزام‌گرا بوده‌اند پس از سالیان دراز پژوهش و کار
به دستاوردی رسیده‌اند که مایه ستایش و خیرگی بوده، زمان‌های بسیاری هم فرجام خواستنی نداشته و ما از داستان این دسته دیگر آگاهی نداریم!

Ouroboros
09-28-2012, 02:16 PM
به نظرت با مرور خاطرات انجمن گفتمان آدم مشکلش حل میشه:e057:؟ اصلا کسی در مورد پست من صحبتی نکرد...

(http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%88-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-22/%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D 8%A8%DB%8C-problem-solving-595/)


:e40a::e108::e057:
...خوب گرامی ما آنچنان خودپرستیم که تا بحال به این موضوع چنانکه برازنده است فکر نکرده‌ایم
آیا این کتابها و آثار مربوط به Self-help را آزموده‌اید؟ در مورد همه چیز وجود دارند و شمار بزرگی از اشخاص از آنها نتیجه گرفته‌اند، از ترک سیگار تا لاغر شدن..

پ.ن:


در روز 3 بار؟ در برابر الله به خاک بیافتید

پنج بار. ولی به گمانم مهربد اشتباه می‌کنید، من مذهبیون را اشخاصی به شدت ازخودراضی و در عذاب از غرور بی‌جا دیده‌ام. آدمهایی اغلب بی‌سواد و یا دست بالا دیپلمه که گمان می‌کنند بیش از یک دانشمند پیرامون موضوعی اطلاع دارند، و همه‌ی ابنای بشر بجز دار و دسته‌ی مسجد محلشان در اشتباه هستند و تا ابد بابت چنان اشتباهی مجازات خواهند شد.

Anarchy
09-28-2012, 02:24 PM
:e40a::e108::e057:
...خوب گرامی ما آنچنان خودپرستیم که تا بحال به این موضوع چنانکه برازنده است فکر نکرده‌ایم
آیا این کتابها و آثار مربوط به Self-help را آزموده‌اید؟ در مورد همه چیز وجود دارند و شمار بزرگی از اشخاص از آنها نتیجه گرفته‌اند، از ترک سیگار تا لاغر شدن..

امیرجان مشکل بزرگتر این هست که نمیشه فهمید داشتن چه خصوصیاتی بهتر و مفید تر هست و همون طور که مهربد گفت با تغییر محیط، این خصوصیات هم دگرگون میشن...یعنی سوال اساسی تر این هست که چطور زندگی کنیم بهتر است؟ پاسخ این سوال به تعداد آدم های دنیا متفاوت هست...سوالی بوده که همیشه ذهن من رو درگیر کرده...چطور باشم که از خودم راضی باشم؟ این راضی بودن امر درونی هست یا بیرونی؟ به کدوم بیشتر باید اهمیت داد...

این کتاب ها رو هم نخوندم...نویسنده؟در زمینه مسائل مورد علاقه من هم چیزی نوشته شده؟

Ouroboros
09-28-2012, 02:30 PM
امیرجان مشکل بزرگتر این هست که نمیشه فهمید داشتن چه خصوصیاتی بهتر و مفید تر هست و همون طور که مهربد گفت با تغییر محیط، این خصوصیات هم دگرگون میشن...یعنی سوال اساسی تر این هست که چطور زندگی کنیم بهتر است؟ پاسخ این سوال به تعداد آدم های دنیا متفاوت هست...سوالی بوده که همیشه ذهن من رو درگیر کرده...چطور باشم که از خودم راضی باشم؟ این راضی بودن امر درونی هست یا بیرونی؟ به کدوم بیشتر باید اهمیت داد...

این کتاب ها رو هم نخوندم...نویسنده؟در زمینه مسائل مورد علاقه من هم چیزی نوشته شده؟

درست است که تعریف نرمال شدنی نیست و اگرهم باشد نادرست خواهد بود، اما اگر شما چیزی را درخود نمی‌پسندید و نقص شخصیت می‌پندارید باید که بی‌دشواری بتوانید آنرا تغییر بدهید. اینکه چرا عادات بد با ما می‌مانند و باعث رنج دیدن ما در سراسر دوران زندگی می‌شوند و حتی در پرتگاه نابودی دست از آنها برنمی‌داریم چیزی‌ست که باید پیرامون آن به گفتگویی جدی‌تر بپردازیم. فرهشت نغزی را برگزیده‌اید! :e032:

+ : اینها هزاران جلد کتاب گوناگون هستند که با تم «مثبت اندیشی» و «انگیزه‌زایی» قصد ایجاد تغییر در افراد و کمک به آنها در غلبه بر دشواری‌ها و مصائب عمومی همچون سیگار کشیدن یا تنبلی یا پرخوری و... را دارند. منهم تا بحال از آنها استفاده نکرده‌ام، اما کسانی را دیده‌ام که با موفقیت توانسته‌اند از آنها برای ترک عادات ناپسند بهره بجویند. اگر کسی از دوستان تجربه‌ی دست اول دارد بهتر است مطرح بکند.

Anarchy
09-28-2012, 02:34 PM
درست است که تعریف نرمال شدنی نیست و اگرهم باشد نادرست خواهد بود، اما اگر شما چیزی را درخود نمی‌پسندید و نقص شخصیت می‌پندارید باید که بی‌دشواری بتوانید آنرا تغییر بدهید. اینکه چرا عادات بد با ما می‌مانند و باعث رنج دیدن ما در سراسر دوران زندگی می‌شوند و حتی در پرتگاه نابودی دست از آنها برنمی‌داریم چیزی‌ست که باید پیرامون آن به گفتگویی جدی‌تر بپردازیم. فرهشت نغزی را برگزیده‌اید! :e032:

امیرجان بدبختانه حتی نمیشه مطمئن بود چیزی که من نمیپسندم اصلا ایراد هست یا نه!! به عبارت دیگه، من هستم که خصوصیات و باورهام رو کنترل و سازماندهی میکنم یا بر عکس؟

Ouroboros
09-28-2012, 02:45 PM
امیرجان بدبختانه حتی نمیشه مطمئن بود چیزی که من نمیپسندم اصلا ایراد هست یا نه!! به عبارت دیگه، من هستم که خصوصیات و باورهام رو کنترل و سازماندهی میکنم یا بر عکس؟

البته سنجه‌های پرشماری برای داوری به این پدیده‌ها هست، برای مثال کارکرد اجتماعی. پرخوری و چاقی، یا سیگار کشیدن اعمالی هستند که بطور فوری یا در بلند مدت میزان بازده اجتماعی فرد را کاهش می‌دهند. سقوط این بازده هرچند در ظاهر تضادی بنیادین با فردیت نداشته باشد، و شاید حتی برخی بدلیل ذات سرکوبگر جوامع فعلی آنرا نکته‌ای مثبت تلقی بکنند، در نهایت منجر به دسترسی کمتر فرد به منابع، امکانات و موقعیت‌ها می‌شود و برای خود او هم خوب نیست ..

شاخص رضایتمندی هم تا جایی که با عینیت سرشاخ نشده عنصری‌ست کلیدی و مهم: اگر شما مبتلا به سندروم وسواسی-روانی نیستید، و شماری از رفتارهای خود را نمی‌پسندید یعنی که آن‌ها باید دگرگون بشوند، منشاء این نپسندیدن هرچه می‌خواهد باشد.

جلب رضایت دیگران هم انگیزه‌ی دیگری‌ست برای تغییر کردن. گاهی شما رفتاری را می‌پسندید و به آن خو کرده‌اید و ناراحتی هم از آن ندارید، این عادت لطمه‌ای را هم به کسی نمی‌زند. اما شخصی که در زندگی شما نقشی اساسی ایفا می‌کند با آن مشکل دارد، و شما با سنجیدن و سبک‌سنگین کردن منافع راضی نگه داشتن آن شخص یا پافشاری بر آن رفتار، تصمیم می‌گیرید که دست به «اصلاح شخصیت» بزنید.

و ...

به زعم من بهتر است پیش از جلوتر رفتن گفتگو، مشخص بکنیم که آیا قصد ما برسی راه‌ها و «چگونگی» اصلاح شخصیت است یا دلایل و بایستگی‌های آن؟ یا کمی از هر دو؟

Alice
09-28-2012, 03:53 PM
خب یه کمی هم به مشکل من بپردازید... :e058:
الان پاییز شدهــ... و مشکلمـــ... چنیدن برابر... !

Anarchy
09-28-2012, 04:08 PM
به زعم من بهتر است پیش از جلوتر رفتن گفتگو، مشخص بکنیم که آیا قصد ما برسی راه‌ها و «چگونگی» اصلاح شخصیت است یا دلایل و بایستگی‌های آن؟ یا کمی از هر دو؟

به نظرم حالا که این بحث شروع شد کمی سیستماتیک تر پیش بریم بهتره...ابتدا دلایل و بایستگی بعد راه ها و چگونگی!! هیچ کدام از اینها به تنهایی مفید نیست.

Mehrbod
09-28-2012, 09:13 PM
خب یه کمی هم به مشکل من بپردازید... :e058:
الان پاییز شدهــ... و مشکلمـــ... چنیدن برابر... !

در افسرده شدن از هوای ابری پس با دوستمان sonixax هنبازید!

برای احساساتی نشدن باید چندین گام را رفت:


1- شناخت احساس و کارکرد آن
2- درآوردن زمان‌هایی که احساساتی میشوید (اندیشدین یا reflect کردن روی خود)
3- درآوردن رویکرد‌هایی که بجای احساسی شدن میتوانید بکار ببرید.
4- آزمودن رویکردها و اگر نیاز بود برگشت به 2


احساس روی هم رفته چیز خوبی است، گفتیم همان «اندیشه پیش‌پرداخته» یا از پیش پردازش شده احساس است که به فرایند فرگزینی (تصمیم‌گیری) بسی تندا میدهد.

احساساتی شدن نیز کارکردهای بسیار دارد و باید میان خرد و احساس یک همسنگی (توازن) خوب پابرجا کرد.

Alice
09-28-2012, 09:22 PM
در افسرده شدن از هوای ابری پس با دوستمان sonixax هنبازید!
چه عجب بالاخره یه آدم احساساتی هم اینجا پیدا شد... !
فکر می کردم همه اینجا مثل ربات میمونن که فقط مغزشون بیش از اندازه سازماندهی شدهــــ... :) جسارت نشه

Reactor
09-29-2012, 07:46 PM
بدید من بالیدن بخود و سرافرازی (=غرور) یکی از زاب‌های بسیار پسندیده است و در
فرهنگ ما هم همواره خودخواهی و خویشتنداری بهتر از بندگی و چاپلوسی به شمار رفته‌اند

به نظر من احساس غرور یکی از مضر ترین و بی جا ترین و بدردنخور ترین احساساتی هست که در وجود تمام انسان ها به نحوی وجود دارد و انسانی که قصد پیشرفت دارد باید به هر نحوی غرور خود رو خفه کند!

Reactor
09-29-2012, 07:53 PM
ابرمرد را هنگامی که بیش از آنچه به راستی برازنده‌اش بود منم‌منم کرد با تیپا انداختند بیرون، و حتی شفیق‌ترین رفیقش(مزدک)حاضر نشد همراه او برود و پس از پایان اخراج یک هفته‌ای به گفتمان بازگشت

بزنم به تخته :e405: حافظه ی بسیار خوبی دارید. قدرش را بدانید. من رو یاد هارددیسک کامپیوتر انداختید:e404:

Reactor
09-29-2012, 07:58 PM
میگم بچه ها به نظرتون آدم چیکار باید بکنه که احساساتی نباشهـــ... ؟
این یکی از مشکلاتیه که خیلی اذیتم می کنهـــ... ! :(
چطور کنترلشون کنیمــــ... ؟

باید سعی کنید منطقی فکر کنید. البته بنا به ذات صفات هورمون استروژن این برای جنس شما فکر میکنم کمی سخت باشه ولی سر و کله زدن در محیط های کاری با مردها به نظرم خیلی به رشد منطق در خانم ها کمک میکنه.
باید سعی کنید در دنیای واقعی و رئال زندگی کنید.

shirin
09-29-2012, 08:11 PM
ببخشید من نمیتونم نقل قول کنم ولی در جواب دوستی که گفته تعریف نرمان بودن سخته باید بگم اتفاقا نرمال بودن تعریف بسیار ساده ای داره. شخصی که معمولا در آرامش به سر میبره یه آدم نرمال هست. کسی که به هر مساله ای به اندازه ای باید بها میده نه بیشتر نه کمتر. زندگی رو نه اونقدر سخت میگیره که در عذاب بیفته خودش یا اینقدر بیخیال هست که دیگران رو به عذاب بندازه.

Mehrbod
09-29-2012, 08:48 PM
باید سعی کنید منطقی فکر کنید. البته بنا به ذات صفات هورمون استروژن این برای جنس شما فکر میکنم کمی سخت باشه ولی سر و کله زدن در محیط های کاری با مردها به نظرم خیلی به رشد منطق در خانم ها کمک میکنه.
باید سعی کنید در دنیای واقعی و رئال زندگی کنید.

دوستان داستان این هورمونهای استروژن چیه چند بار میشنویم؟

من گمان نمیکنم هورمونها روی احساساتی بودن بانوان آنچنان تاثیری داشته باشد! دوره کوتاه پریود شدن شاید، ولی روی هم رفته نه آن اندازه ..

Ouroboros
09-29-2012, 09:02 PM
دوستان داستان این هورمونهای استروژن چیه چند بار میشنویم؟

من گمان نمیکنم هورمونها روی احساساتی بودن بانوان آنچنان تاثیری داشته باشد! دوره کوتاه پریود شدن شاید، ولی روی هم رفته نه آن اندازه ..

نه آنقدرکه خیلی‌ها گمان می‌کنند،
اما این هورمنها تا اندازه‌ای در سلامت روانی زنان نقش دارد:





Women are at higher risk throughout their reproductive lives than are men for major depression. Numerous molecular and clinical studies have implicated estrogen in modulating brain function including that related to mood. In an attempt to present a conceptual model, the literature of the past 30 years on mood and well-being throughout reproductive life is reviewed as it relates to activity of endogenous, bio-identical, and synthetic estrogen in women. Results indicate that sudden estrogen withdrawal, fluctuating estrogen, and sustained estrogen deficit are correlated with significant mood disturbance. Clinical recovery from depression postpartum, perimenopause, and postmenopause through restoration of stable/optimal levels of estrogen has been noted

Estrogen-related mood disorders: re... [ANS Adv Nurs Sci. 2005 Oct-Dec] - PubMed - NCBI (http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/16292022)


و نیز :





Lifetime prevalence rates of depression are higher in women than men. Because this gender disparity appears after the onset of puberty and declines after menopause, gonadal hormones may play a role in women's increased vulnerability to dysphoric states. Estrogens have powerful effects beyond their role in reproduction. Fluctuations in estrogen occur naturally throughout the reproductive years and can be associated with disruptions in mood. Treatment for depression with exogenous estrogen has produced equivocal results. To shed light on the complex interactions among estrogens, serotonin, and mood, we briefly examine (a) central serotonin systems and their relationship to mood and mood disorders, (b) nonreproductive effects of estrogens on those systems, (c) potential points of intersection between serotonin systems and estrogens, and (d) research into the use of exogenous estrogen in depression in women. In conclusion, we reiterate the call for carefully controlled research into the etiology and treatment of depression in women
The effects of estradiol on central serotonerg... [Biol Res Nurs. 2007] - PubMed - NCBI (http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/17909167)

Mehrbod
09-29-2012, 11:15 PM
به نظر من احساس غرور یکی از مضر ترین و بی جا ترین و بدردنخور ترین احساساتی هست که در وجود تمام انسان ها به نحوی وجود دارد و انسانی که قصد پیشرفت دارد باید به هر نحوی غرور خود رو خفه کند!

من از واژه «غرور» خوشم نمیاید، چون نمیدانم راستش یعنی چه.

ولی سرافرازی و بالیدن به خود روشن هستند و در راستای همان نیروهای «خودباوری (اعتماد به نفس)» و «خودخواهی (خواستن خود)» کار میکنند.

در زندگی بدید من باید بخود بالید و به کُنش‌های خود نازید. همانگونه که لغزیدن به ما احساس
بد میدهد، رفتار درست هم باید به ما احساس خوبی بدهد که در همان نازش و بالیدن به خود است.


پیشرفت هم چه سودی دارد زمانیکه ما از خودمان خرسند نباشیم؟

Reactor
09-30-2012, 11:01 AM
من از واژه «غرور» خوشم نمیاید، چون نمیدانم راستش یعنی چه.

تا حالا ندیدم آدم موفقی که خودش رو بگیره. تمام کسانی که دیدم غرور داشتند آدم های پوچ و تهی بودند. به نظرم انسان اگر بخواد در رشته ای متخصص باشه و دائم پیشرفت کنه باید حس غرور رو زیر پاش لِه کنه. چون یک جایی زمین میزنتش. وقتی آدم به خودش مغرور باشه دیگه رشدش متوقف میشه. ضمیر ناخودآگاهش بهش میگه دیگه کافیه. از اونجا شروع میکنه به پسرفت.
انسان باید انتخاب کنه. بین مغرور بودن و فخر فروختن یا به هدف واقعی رسیدن.
من همه ی غرورها رو کاذب میبینم. تا بحال ندیدم مغروری واقعا موفق باشه. غرور مثل یک ماسک روی نقطه ضعف های شخصیتی انسان میشینه و نقص هارو از دید عوام پوشش میده. اما حرفه ای های راه میفهمن که کاذبه!
راه موفقیت راهیه که برای من خیلی مهمه و از ملزوماتش در همون ابتدای راه قربانی کردن غروره! غرور تنهایی میاره. آدم تنها هم هیچوقت موفق نمیشه.




ولی سرافرازی و بالیدن به خود روشن هستند و در راستای همان نیروهای «خودباوری (اعتماد به نفس)» و «خودخواهی (خواستن خود)» کار میکنند.

در زندگی بدید من باید بخود بالید و به کُنش‌های خود نازید. همانگونه که لغزیدن به ما احساس
بد میدهد، رفتار درست هم باید به ما احساس خوبی بدهد که در همان نازش و بالیدن به خود است.


پیشرفت هم چه سودی دارد زمانیکه ما از خودمان خرسند نباشیم؟

به نظرم داشتن غرور با داشتن یک حس خوب از انجام کاری درست فرق داره. هر چند من در این مورد هم ترجیح میدم اگر اون کار خوب در جهت برنامه هام بود و روش فکر علمی کرده بودم من رو خوشحال کنه وگرنه برام ارزشی نداره. یعنی کشوری که درش زندگی میکنم امنیتی ندارم و از اون طرف وقتی هم ندارم که بخوام با احساسات یا چیزهایی خارج از برنامه ام خوشحال بشم. یا باید برای رسیدن به یک ساحل امن سرسخت باشم و خودم رو اصلاح کنم یا مثل بعضی دوستانم که به نظرم شوت هم میزنن برم دنبال احساساتم و خودم رو راحت و سرگرم کنم با چیزهایی که باهاش راحتم و دوست دارم که اونطوری باشن...
اما این کنار گذاشتن بعضی احساسات خیلی به قویتر شدنم کمک کرده. هرچند به نظرم ماشینی ترین آدم ها هم نهایتا 20% شاید بی احساس باشن و هرکاری هم که بکنیم 80% رفتارهامون احساسیه.
ولی همون 20% هم فکر میکنم خودش خیلیه!

Rationalist
10-01-2012, 12:14 AM
اول از همه بزرگترین ایراد من ایده آل گرایی بیش از حد من هست به شکلی که همیشه میخوام تمام کارها رو بدون کوچکترین کاستی و خطایی انجام بدم و چون عملا امکان پذیر نیست بعدش دچار یاس و سرخوردگی میشم...حتی گاهی این حالت من رو به وسواس میره!!!
گمان نمی برم تا به اینجای جستار بر دشواری خود رهایی یافته باشید! پس من نیز راهکاری را برایتان می نگارم به این امید که برایتان سودمند واقع شود.:e032:

در گذشته من هم دچار این مشکل بودم و چه بسا به خاطر آن در آزمون های دانشگاه و برخی فرگزینی هایم تعلل فراوان داشتم.
برای رهایی از آن باید در ابتدا به خودتان بقبولانید که ایده آل گرایی همواره ممکن نیست و چه بسا به خاطر توانایی ها و دانشِ محدود ما مضر هم می باشد. پس باید قبول کنید که اشتباه کردن گاهی بسیار عادی و اجتنای ناپذیر است و به این گونه پس از مدتی شاهد تاثیر این باور جدید، بر ناخودآگاهتان خواهید بود.
سپس برای اینکه شانستان در فرگزینی ها به بیشترین گرایند موفق بیانجامند (به پیشنهاد من) همواره بر اساسِ دومعیار مهلت زمانی و اهمیت آن موضوع ، ''خردورزی'' کنید.
با سود بردن از این راهکار تعلل های من بسیار کاهش یافته و همین طور در زمان مناسب، بهترین تصمیم ها را می گیرم.

Ouroboros
10-01-2012, 01:58 PM
پیشرفت هم چه سودی دارد زمانیکه ما از خودمان خرسند نباشیم؟
پیشرفت آیا ممکن است اگر از خودمان خرسند باشیم؟ انگیزه برای پیشرفت تقریبا همیشه نارضایتی از موقعیت موجود است، اگرنه سری را که درد نمی‌کند(باید یا نباید)هیچکس دستمال نمی‌بندد.

Mehrbod
10-01-2012, 02:02 PM
پیشرفت آیا ممکن است اگر از خودمان خرسند باشیم؟ انگیزه برای پیشرفت تقریبا همیشه نارضایتی از موقعیت موجود است، اگرنه سری را که درد نمی‌کند(باید یا نباید)هیچکس دستمال نمی‌بندد.

ولی خرسندی از خود با خرسندی با از وضعیت کنونی می‌دگرد امیر جان.

من میتوانم از خودم خوشنود باشم، ولی تشنه‌ هم باشم (وضعیت بد) بروم آب بنوشم!

Ouroboros
10-01-2012, 02:22 PM
ولی خرسندی از خود با خرسندی با از وضعیت کنونی می‌دگرد امیر جان.

من میتوانم از خودم خوشنود باشم، ولی تشنه‌ هم باشم (وضعیت بد) بروم آب بنوشم!

البته تفاوتی ندارد اگر ابژه‌ی تغییر بشود خود شخص: شما تا از خودتان ناخشنود نباشید نمی‌توانید تغییر بکنید. همه چیز باید به سمت خوشنودی حرکت بکند و تلاش برای رسیدن به آن باشد. چراکه به عنوان چیزی پیشفرض نمی‌توان روی آن حسابی باز کرد، در برابر این تز که «تو احساس خوشبختی بکن، درهای جهان به رویت گشوده خواهد شد».

Mehrbod
10-01-2012, 05:16 PM
البته تفاوتی ندارد اگر ابژه‌ی تغییر بشود خود شخص: شما تا از خودتان ناخشنود نباشید نمی‌توانید تغییر بکنید. همه چیز باید به سمت خوشنودی حرکت بکند و تلاش برای رسیدن به آن باشد. چراکه به عنوان چیزی پیشفرض نمی‌توان روی آن حسابی باز کرد، در برابر این تز که «تو احساس خوشبختی بکن، درهای جهان به رویت گشوده خواهد شد».

آری اگر از خود خوشنود نباشید میتوانید آن را تغییر دهید، ولی پرسش این بود که چرا راه پیشرفت بسته میشود اگر از خود خرسند باشیم؟

من یک هسته درونی برای «خویش» میبینم که در راستای گرایش‌ها خواست (اراده) میکند و رفتارها و رویکردها را با نگرش به پیرامون و خود می‌دگراند.
این خویش یا خود درونی برای هر کدام از ما میشود چیزی که خودمان را میدانیم، خودآگاهی‌ای که با آن رفتارهایمان را واکاوی میکنیم.
همه رفتارها در این ریخت (نمونه فرزام‌گرایی Anarchy) چیزی بیشتر از یک رفتار یا الگو نیستند که «خویش» میتواند (اگر توانا بود) بهنگام سودمند دیدن آنرا بگزیند یا بپوچاند (باطل کند).

در این ریخت من هیچ سودی از ناخرسندی از خویش نمیبینم، جز اینکه شما انگیزه خودتان را برای هرکاری از دست بدهید.
به وارونه، زمانیکه از خود و زنده بودن خود خرسندیم، آنگاه رویکردگزینی، دگرش رفتارهایمان و همه کارهایی که به بهزیستی ما بیانجامند خواستنی و خوب میشوند.

Ouroboros
10-01-2012, 06:07 PM
آری اگر از خود خوشنود نباشید میتوانید آن را تغییر دهید، ولی پرسش این بود که چرا راه پیشرفت بسته میشود اگر از خود خرسند باشیم؟

من یک هسته درونی برای «خویش» میبینم که در راستای گرایش‌ها خواست (اراده) میکند و رفتارها و رویکردها را با نگرش به پیرامون و خود می‌دگراند.
این خویش یا خود درونی برای هر کدام از ما میشود چیزی که خودمان را میدانیم، خودآگاهی‌ای که با آن رفتارهایمان را واکاوی میکنیم.
همه رفتارها در این ریخت (نمونه فرزام‌گرایی Anarchy) چیزی بیشتر از یک رفتار یا الگو نیستند که «خویش» میتواند (اگر توانا بود) بهنگام سودمند دیدن آنرا بگزیند یا بپوچاند (باطل کند).

در این ریخت من هیچ سودی از ناخرسندی از خویش نمیبینم، جز اینکه شما انگیزه خودتان را برای هرکاری از دست بدهید.
به وارونه، زمانیکه از خود و زنده بودن خود خرسندیم، آنگاه رویکردگزینی، دگرش رفتارهایمان و همه کارهایی که به بهزیستی ما بیانجامند خواستنی و خوب میشوند.

شماری چشمگیر از رفتارها در فضایی یکسر متفاوت از «الگوهای گزینشی» وجود دارند، برخی از بعد ِ سطح و ژرفنای اثری که بر ما دارند، شماری در ثبات و پافشاری برای باقی ماندن در عین زیان‌آوری.

یک بالانس دیگر: احساس ناخشنودی ما از پدیده‌هایی‌ست که ممکن است برایمان سودآور نباشند، (این) می‌تواند چنان تعبیر بشود که این احساس ویژگی‌ای فرگشتیک است برای دگرش آنچه در نهایت برای ما سودآور نیست. پس ناخشنودی در آخر چیزی بجز محرک رانه‌ای که از آن صحبت می‌کنید نخواهد بود.

Mehrbod
10-02-2012, 01:56 PM
گمان نمی برم تا به اینجای جستار بر دشواری خود رهایی یافته باشید! پس من نیز راهکاری را برایتان می نگارم به این امید که برایتان سودمند واقع شود.:e032:

در گذشته من هم دچار این مشکل بودم و چه بسا به خاطر آن در آزمون های دانشگاه و برخی فرگزینی هایم تعلل فراوان داشتم.
برای رهایی از آن باید در ابتدا به خودتان بقبولانید که ایده آل گرایی همواره ممکن نیست و چه بسا به خاطر توانایی ها و دانشِ محدود ما مضر هم می باشد. پس باید قبول کنید که اشتباه کردن گاهی بسیار عادی و اجتنای ناپذیر است و به این گونه پس از مدتی شاهد تاثیر این باور جدید، بر ناخودآگاهتان خواهید بود.
سپس برای اینکه شانستان در فرگزینی ها به بیشترین گرایند موفق بیانجامند (به پیشنهاد من) همواره بر اساسِ دومعیار مهلت زمانی و اهمیت آن موضوع ، ''خردورزی'' کنید.
با سود بردن از این راهکار تعلل های من بسیار کاهش یافته و همین طور در زمان مناسب، بهترین تصمیم ها را می گیرم.

خردگرایی جان، این شیوه گمان نمیکنم هیچ کارآمدی‌ای داشته باشد.

اینکه آگاهی (knowledge) -> کُنش (action) یک چیزی است که تنها در همان نگره (تئوری) کار میکند، اگرنه مانند این است که به یک آدم
چاق آگاهی بدهید که چاقی بد و بهمان است و بیانگارید اکنون که آگاه شد، پس خودآگاه و ناخودآگاه دیگر پُرخوری نکرده و لاغر میشود!

"مهلت زمانی" و "اهمیت موضوع" هم دگرشی در داستان نمیدهند. همه اینها را آدم پیش
خودش با یک «خوب که چه» و «هر چه میخواهد بشود» راست و ریس کرده و پشت گوش میاندازد.

آنجا در کنار فاکتور نه آن اندازه مهم آگاهی، فاکتورهای پنهان دیگری هستند که باید به آنها پرداخت: دگراندن یک رفتار به چیزی فراتر از آگاهی و یا ناخرسندی نیاز دارد.

Mehrbod
10-02-2012, 02:01 PM
شماری چشمگیر از رفتارها در فضایی یکسر متفاوت از «الگوهای گزینشی» وجود دارند، برخی از بعد ِ سطح و ژرفنای اثری که بر ما دارند، شماری در ثبات و پافشاری برای باقی ماندن در عین زیان‌آوری.

یک بالانس دیگر: احساس ناخشنودی ما از پدیده‌هایی‌ست که ممکن است برایمان سودآور نباشند، (این) می‌تواند چنان تعبیر بشود که این احساس ویژگی‌ای فرگشتیک است برای دگرش آنچه در نهایت برای ما سودآور نیست. پس ناخشنودی در آخر چیزی بجز محرک رانه‌ای که از آن صحبت می‌کنید نخواهد بود.

اینها به گمانم برمیگردد به مدل‌های گوناگونی که گویا من و تو امیر جان از «خویش» در ذهن داریم.

شاید برای روشنسازی بد نباشد یکی از این رفتارهای:



شماری چشمگیر از رفتارها در فضایی یکسر متفاوت از «الگوهای گزینشی» وجود دارند، برخی از بعد ِ سطح و ژرفنای اثری که بر ما دارند، شماری در ثبات و پافشاری برای باقی ماندن در عین زیان‌آوری.


که میگویی را نام ببری.
برای نمونه چه رفتاری در چه ژرفنایی است که نیاز به ناخرسندی از خویش برای دگراندن دارد؟

Ouroboros
10-02-2012, 03:56 PM
برای نمونه چه رفتاری در چه ژرفنایی است که نیاز به ناخرسندی از خویش برای دگراندن دارد؟
سیگار کشیدن.

mahtab71
01-23-2013, 05:17 PM
هم میشه ایراد خودمون رو بگیم و هم اگر کسی دوست نداشت میتونه به طور کلی مطرح کنه...بقیه دوستان هم نظرشون رو بگن و اگر مشکلی با گفتن ایرادهای خودشون نداشتن، من به عنوان اولین نفر صحبت میکنم.
از ایرادای من یکی اینه که خیلی احساساتی و عاطفیم.هرکاریم که میکنم فایده ای نداره.زیادی احساسی بودن خوب نیست.
دومین ایرادم اینه هرکاری که بنظرم درسته انجام میدم و مشورت نمیکنم. میخوام یه کاری رو انجام بدم اگه همه بگن اشتباهه ،بازم تاثیری نداره.خب این خیلی بده.
و دیگه اینکه فکر اقتصادی ندارم.مثلا حقوقی که میگیرم خیلی کم پیش میاد تا آخر ماه چیزی تو حسابم مونده باشه.
.
.
.

Anarchy
01-23-2013, 06:06 PM
دوستان کسی برای فرزام گرایی (perfectionism) درمانی پیدا نکرد:e413:؟

undead_knight
01-23-2013, 06:11 PM
دوستان کسی برای فرزام گرایی (perfectionism) درمانی پیدا نکرد:e413:؟
احتمالا مثل خودشیفتگی باشه شخص با آگاهی بهش باز هم معمولا نمیتونی کاری بکنه:))

Anarchy
01-23-2013, 06:18 PM
احتمالا مثل خودشیفتگی باشه شخص با آگاهی بهش باز هم معمولا نمیتونی کاری بکنه:))

درسته...شاید حتی آگاهی بهش بیشتر آزارت بده !! نمیدونم چیکار میشه کرد در این مورد چون حداقل من گاهی درگیر این موضوع میشم.

nirvana
01-23-2013, 06:33 PM
درسته...شاید حتی آگاهی بهش بیشتر آزارت بده !! نمیدونم چیکار میشه کرد در این مورد چون حداقل من گاهی درگیر این موضوع میشم.
منم این مشکل رو دارم اگه راهی پیداکردی به منم بگو:e402:

Alice
01-24-2013, 12:40 AM
دوستان کسی برای فرزام گرایی (perfectionism) درمانی پیدا نکرد:e413:؟

اگر دارودرمانی پاسخگو نبود ، درمان به روش بستری سد در سد تضمینی‌ست ! :e523:


و دیگه اینکه فکر اقتصادی ندارم.مثلا حقوقی که میگیرم خیلی کم پیش میاد تا آخر ماه چیزی تو حسابم مونده باشه.

من هم یک ایرادی دارم به خریدن مانتو شیفتگی بسیاری دارم ؛ به محض اینکه پول بیاد دستم مانتو می‌خرم ! ((:
کلکسیون مانتوهای نو و جامه‌های رنگین و پُرگونه در کمد بنده موجود است ! :e418:

Mehrbod
01-24-2013, 04:45 AM
از ایرادای من یکی اینه که خیلی احساساتی و عاطفیم.هرکاریم که میکنم فایده ای نداره.زیادی احساسی بودن خوب نیست.
دومین ایرادم اینه هرکاری که بنظرم درسته انجام میدم و مشورت نمیکنم. میخوام یه کاری رو انجام بدم اگه همه بگن اشتباهه ،بازم تاثیری نداره.خب این خیلی بده.
و دیگه اینکه فکر اقتصادی ندارم.مثلا حقوقی که میگیرم خیلی کم پیش میاد تا آخر ماه چیزی تو حسابم مونده باشه.
.
.
.

برخی از اینها بسته به دیدگاه خود زابی خواستنی هستند مهتاب گرامی تا چیزی که بیشتر نیاز به اصلاح داشته باشد.

برای نمونه همین "مشورت" یا «رایزنی»، این بیشتر زمانها کار نابخردانه‌ایه مهتاب جان، ساده شده هیچ کس به اندازه‌ی خود آدم نمیتواند درباره یک چیز آگاهی داشته باشد.

برای روشنگری بهتر یک شیوه‌ای هست در بازاریابی، بگوییم شما یک کالایی میخواهید بفرآورید (تولید کنید) و پیش از آن میخواهید دریابید که چه اندازه در بازار درخواست خواهد داشت و از نزدیکان خودتان پرس و جو میکنید.

شما میتوانید برای دریافت میزان درخواست از نزدیکان و آشنایانتان بپرسید: «اگر این کالای X را یک ماه دیگر در بازار داشته باشیم، شما خواهید خرید؟»

زمانیکه پرسش این را گرفتید و پاسخ "آری" بود، بگویید: «درباره‌ی بازه‌ی یک ماهه شوخی کردم، هماکنون کالا در دست ساخت رفته و من در صندوق عقب خودرو چند تا آماده دارم، حاضرید اکنون از من بخرید؟».

سپس برای خودتان درآورید که "در نگره" و "در عمل" چه دگرسانی‌ ژرفی میان گفتار و کردار دیگران میرود!

کمابیش 99% کسانی که میگویند پس از یک ماه اگر فرآورده شد میخریم، هرگز زمانیکه دانستند آماده است نمیخرند و دستاویزهای گوناگون خواهند داشت: اینک گرفتارم و امروز باید بروم بانک و ...


پس رایزنی براستی کاربرد ندارد، زمانیکه:


دیگران یک چیز گویند، یک چیز دگر کنند.
دیگران هرگز به اندازه خود آدم داده درباره زندگی و شرایط ویژه‌ی ما نداشته باشند.
..


جدای اینها، زمانیکه با یکی رایزنی کردید دچار یک دشواری بس بزرگتر میشوید و آنهم نیاز به پاسگخویی درباره روند پیشرفت کار است.
بگوییم شما میخواهید با زندگی‌اتان یک کاری بکنید و با دوستتان رایزنی کردید، اکنون دیگر هربار که شما را میبینید و سخن کم آورد، نا/خودآگاه از شما میپرسد
که کاری که میخواستید پیش ببرید چه شد.
این پرسش‌ها بیشتر زمانها زیانمند هستند، یا شما از انجام کار بدرستی چشمپوشی کرده‌اید، ولی اگر اینرا بگویید برداشت به ناشایستی و ناتوانی شما در زندگی میشود،
یا شما به انجام کار بدرستی کمر بسته‌اید، ولی هربار که این را میپرسند انجامش مانند یک فشار بیرونی خواهد شد که کار را دیگر نه برای خواست خودتان، که برای برآوردن چشمداشت دیگران از خودتان می‌انجامید.

yasy
01-24-2013, 12:06 PM
یك مشكلی هست كه از كودكی دردسر ساز بوده و الان كمی بیشتر:)
از افراد نزدیك اگر كسی به یكی از داشته های من یا موفقیت یا هر چیزی حسادت كند كلا نسبت به اون داشته یا موفقیت سرد میشم:e108: و معمولا نیمه كاره رهایش میكنم حتی اگر فاصله ی نزدیكی با اون هدف خاص داشته باشم و میروم دنیال ایده ی بعدی
الان كه دارم فكر میكنم همین جوری خیلی از فرصت های شغلی تحصیلی و حتی عاطفی رو از دست دادم:e108:



میترسم پس فردا كسی به همسری دوست پسری حسودی كند كودكان طفل معصومم را رها كنم:دی

Spehr
12-18-2013, 06:49 PM
دوستان کسی برای فرزام گرایی (perfectionism) درمانی پیدا نکرد:e413:؟

سلام آنارشی
بگذار روشی برای درمان وسواس بگویم.
این عارضه بیشتر وقتی پیش می آید که شما می خواهید صد در صد مطمئن شوید که یک چیزی روی ندهد. یعنی شک دارید. و شکتان ترسی درست می کند.
و شما در ذهن می کوشید که به خود اطمینان بدهید که یک چیز بد روی نمی دهد درسته؟ اگر اینه که به این میگن وسواس و من شیوه درمانشو بهتون میگم.
گاهی برای دوری از این احساس شخص بسیار پیش خود می اندیشد تا کسب اطمینان کند ولی موفق نمیشود.
و یا روی می آورد به انجام کارهایی تا بخود آرامش دهد.

Anarchy
12-18-2013, 07:45 PM
سلام آنارشی
بگذار روشی برای درمان وسواس بگویم.
این عارضه بیشتر وقتی پیش می آید که شما می خواهید صد در صد مطمئن شوید که یک چیزی روی ندهد. یعنی شک دارید. و شکتان ترسی درست می کند.
و شما در ذهن می کوشید که به خود اطمینان بدهید که یک چیز بد روی نمی دهد درسته؟ اگر اینه که به این میگن وسواس و من شیوه درمانشو بهتون میگم.
گاهی برای دوری از این احساس شخص بسیار پیش خود می اندیشد تا کسب اطمینان کند ولی موفق نمیشود.
و یا روی می آورد به انجام کارهایی تا بخود آرامش دهد.

ممنون اما وسواس چه ربطی به فرزام گرایی داره ؟

Spehr
12-18-2013, 09:07 PM
ممنون اما وسواس چه ربطی به فرزام گرایی داره ؟
دقیقاً نمی دونم ربط ایندو چیه. ولی خب یه ربطهایی داره. مثلاً یکی وسواس مرتب بودن همیشگی خانه را دارد.
یا وسواس آلودگی داشتن. (که همه چیزرا زیاد می شورند). این جور وسواسها شاید یه جور فرزامگرایی باشد.
من بیشتر درباره وسواس میدانم.