توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشتهیِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پاتوق شب نشینی
Ouroboros
03-16-2020, 09:38 AM
من تو توییتر دیدم یه آقایی با اسم mohamad و نشان دُنب خوار(ماری به شکل دایره که داره دم خودشو میخوره) سه چهار تا پست از همین نوشته های شما تو فروم دفترچه برداشته بود(البته با ذکر منبع).
تو انجمن فیزیک هم یه سلسله پست درباره "بازی" یا همچون چیزی بود که دقیقا کپی همین مطالب فروم دفترچس که خب دومی رو مطمئن نیستم خود شما اونجا قرار دادید یا نه.
+چطور ردیت رو با اون طراحی زشت و پستای تو در تو و ترافیک وحشتناک تحمل میکنید!!
من هروقت ردیت رفتم انگار یه نفر جمجممو گرفته دستش داره از و طرف همینجور فشار میده!
خیر من در انجمن فیزیک یا توئیتر یا ... نبودهام هیچوقت.
ردیت را میتوانید با نرمافزار reddit is fun در موبایل بخوانید که خوب است و میتواند علایق خودتان را در هر زمینهای دنبال بکنید. پیشنهاد من این است که بلافاصله پس از عضو شدن از تمام سابردیتهای پیشفرض بیرون بیایید و بروید آنها که خودتان دوست دارید را پیدا بکنید.
Mehrbod
03-16-2020, 11:17 AM
مهربد جان جدی یه سوالی ازت دارم، کسخل مسخلی چیزی هستی؟ چون اصلا بهت نمیخوره. اینو به اون کاربر دیگه آنتی تکنولوژیست هم گفتم، گفت نه نیستم ولی خب این چیزایی که میگین نشانه کسخلیته! قبلا هم باهات بحث کردم ولی به راه راست هدایت نمیشی، نمیدونم چرا؟
آقا جون تو این چند ده هزار سالی که ما سبک زندگیمون رو از اون حالت دلخواه شما چرخوندیم و جوامع بزرگ ساختیم و تقسیم کار شدید کردیم و خانواده و نهادهای دیگه رو اولویت قرار دادیم تابحال بارها و بارها بابت این شیوه زندگی ضررهایی رو تجربه کردیم حتی تا سر حد انقراض ولی هیچوقت به عقب برنگشتیم.
«ما مزایای چنین زندگی رو به مضراتش میپسندیم.»
ما شیوع بیشتر بیماریها، خطر حکومتهای مستبد، متمرکز و تمامیتخواه، خطرات زیست محیطی و ... رو میپذیریم و بعنوان جامعه بابتش هزینه میدیم اما هرگز به قبیله بر نمیگردیم. مزایای این سبک زندگی غیر قابل نادیده گرفتن توسط ماست. حتی اگر این تمدن زیر ناکارآمدی خودش بپاشه باز هم شکل جامعه بزرگ و تمام ویژگیهاش مجددا تنها شکل رایج جوامع انسانی خواهد بود، گیریم محلیتر (مثلا همین حالا سر قضیه کرونا خیلی از اوهام گلوبالیستی رسوا شدند، زنجیره تامین کالاها معیوب شده و لزوم محلیگرایی که پادشکنندگی بیشتری داره مشخص شده اما کسی میل به قبیلهگرایی شما رو نداره).
یک نکته دیگه هم اینکه این گفتمان تکنولوژی که کازینسکی راه انداخته و شما از سردمدارانش هستید در ذاتش هیچ چیز خاصی نیست و هم ارز گفتمان چپهای محیط زیستی مثل گرتا جون است. یعنی پیشبینی آخرالزمانی و ضرورت انجام کاری هر چند دیوانهوار مثل نابود کردن جمعیت آدمها در این زمان برای جلوگیری از رسیدن به اون نقطه.
کل این ترس یک فرافکنیه. شما و گرتا جون و باقی دوستان ترس خودتون از آشوب آینده رو در قالب تزهای ایدئولوژیک بازنمایی میکنید. اونها نگرانی بابت عاقبت زیست بوم، و حیوانات را بسته بندی میکنن و میفروشن در حالی که اضطراب خودشونه. شما و دوستان هم نابودی تمدن رو میفروشید!
در چهارچوب زمانی بزرگ این چیزها کمترین اهمیتی ندارند. چرت و پرت خالصاند. طبیعت هم اندازه گوز بهشون اهمیت نمیده.
ساده و مفید و خلاصه گفتمت، خواه پند گیر خواه نگیر!
؟
به پارسی شیرین نوشتم چجوری هنوز درنیافتید چه گفته شد؟
شما یکجور خوددرگیری دارید نشان میدهید، روشن است که هوشوارهها(AI) میتوانند
آدمی را نابود کنند و روشن است که گرمایش زمین میتواند آدمی را نیست و نابود کند، اینها
نگرانیهای بجا هستند و هرکس که اینها را انکار کند همان کسخلی است که فرمودید.
تنها چیزی که اینجا برای گفتگو میماند این است که بسیار خب، اینک راهکار شما چیست.
راهکار من نیز گفتم پیشتازی و قمار برای رسیدن به بالاترین است، و اگر نشد هم نابودی آدمی در پیش خواهد بود.
Mehrbod
03-16-2020, 11:19 AM
ضمنا یک نکتهای رو هم اضافه کنم و فعلا برم (البته با امید به اینکه برچسب نخورم) امنیت مجازی پشت مستعارنویسی یک افسانه است. در لایههای مختلفی (سخت و نرم) هویت مستعارنویسان رو میشه پیدا کرد.
چند وقت پیش میخوندم که توییتر دو کارمندش رو اخراج کرده بود چون اطلاعات کاربران مستعار رو به یه حکومتی (فکر کنم سعودی) داده بودند. وقتی از لایههای سخت و نرم چیزی در نیاد، این هم یک روشی هست. (شرکت سرور دهنده این سایت هم مستثنی نیست).
الانم ما داریم با اینترنت داخلی اینا وصل میشیم (که تک تک آیپیها رو میتونن در بیارن) و از این ویپیانهای در پیت استفاده میکنیم، کلی ردپا و باگ براشون جا میذاریم که براحتی میتونن پیدامون کنن (تو این چند سال وزیر جوان تو این زمینه کم مایه نذاشته، کلی ابزار جاسوسی وارد کرده).
خلاصه که امنیت هویت مستعار مجازی افسانه است خیلی بهش نچسبید و فکر نکنید شاخ غول رو شکوندید.
پ.ن: بعنوان یک مورد فوق آماتوری بگم، من که یه آدم معمولیام، تخصص آیتی هم ندارم در حد کنجکاوی شخصی البته کمی میدونم. یکبار چند وقت پیش فقط با یک بار تلاش و اون هم با سرچ گوگل به کل سابقه همین کاربر امیر در اقصی نقاط اینترنت رسیدم. یه وبلاگی هم سال ۲۰۱۵ تو tumbler ساختند و حتی عکسشون رو هم توش گذاشتن که احتمالا الان از خاطرشون رفته (چون حساس هستند اینجا نمیذارم).
با امید به اینکه برچسبی چیزی بهم نزنید، میخام بگم عزیزان انقدر سخت نگیرید. خدایی هیچ خبری نیست شل کنید. میتونیم از لونهها بیایم بیرون. تو شرایط فعلی کسی پی ما نیست، اگرم باشند انقدر ابزار و روش دارند که پیدا کنند، اگرم نتونند خود ما کلی سوتی دادیم. البته اصرار خاصی نیست ولی کلا گفتم بلکه اون ترس قدیمی بریزه.
با Tor browser هیچکس نمیتواند شما را پیدا کند.
هویت خود را ناشناس نگه داشتن این روزها آسانتر هم شده است.
Mehrbod
03-16-2020, 11:31 AM
شخصیت خود ترامپ که بسیار عجیب و شبیه به پیاز هست که لایه لایه به نظر میرسه چون عمدا حرف های متناقض و احمقانه میزنه اما بیشتر نگاه من معطوف به ظهور ناگهانی یک فرد گمنامه که در ایستگاه 9,3/4 (اشاره به فیلم هری پاتر) سوار قطار شده چون اگر بحث اسکناس تنها بود باید هیلاری کلینتون انتخاب میشد اما انتخاب شدن ترامپ نشان از تغییرات اساسی در تفکر جامعه آمریکا داره که دنیا رو هم متاثر خواهد کرد.
توسل به کرونا جهت راحت کردن ما از این زندگی آویزون هست یا کندن کلک رژیم آخوندی :e404:؟؟
من به این شکل فکر نمیکنم چون یک نفر هویت خودش رو فاش کرد و اتفاقی براش نیوفتاد(که همون هم مشخص نیست که اتفاقی افتاده براش یا نه) دیگه همه بیخیال بشیم... مطمئن باشید هر فعالیت اثر گذاری توسط رژیم رصد و باهاش برخورد خواهد شد. این که کمتر روی فورم ها حساس شدن دلیل اصلیش از رونق افتادن بحث های جدی فورمی با ظهور توئیتر و اینستاگرام و تلگرام هست که افراد جدی اونجا کمتر فعالیت دارن و اگر هم باشن در انبوه بحث های غیر جدی و ترول وار گم خواهند شد.
ایدهی پشت پردهبرداری از کیستی این است که آن اندازه آدم خوشان را هویدا
کنند که برای رژیم دیگر گرفتنشان سود نکند. از یک آستانه ای به انور برای رسیدن
به انقلاب شما باید خودتان را هویدا کنید و نمیتوانید تا ابد ناشناس بمانید. نکته اینجا تنها
در زمانشناسی آن است. زود اینکار را بکنید شما را میگیرند و میشوید زهر چشم، دیر بکنید
دیگران را میگیرند و آنها میشوند زهر چشم نامبرده.
پیوندی همدرگیر اینجا برای ناشناس ماندن یا دل به دریا زدن هست.
Rustin
03-16-2020, 02:13 PM
؟
به پارسی شیرین نوشتم چجوری هنوز درنیافتید چه گفته شد؟
شما یکجور خوددرگیری دارید نشان میدهید، روشن است که هوشوارهها(AI) میتوانند
آدمی را نابود کنند و روشن است که گرمایش زمین میتواند آدمی را نیست و نابود کند، اینها
نگرانیهای بجا هستند و هرکس که اینها را انکار کند همان کسخلی است که فرمودید.
تنها چیزی که اینجا برای گفتگو میماند این است که بسیار خب، اینک راهکار شما چیست.
راهکار من نیز گفتم پیشتازی و قمار برای رسیدن به بالاترین است، و اگر نشد هم نابودی آدمی در پیش خواهد بود.
خیر روشن نیست که هوش مصنوعی چنان کند. این نظر شماست که کاملا اشتباه است. یک احتمال کمی برای زیان هوش مصنوعی هست اما جدی نیست (ما هنوز از ساز و کار یک سلول معمولی عصبی هم سر در نیاوردهایم، هوش مصنوعی بینهایت ابتدایی است). اما خطرات دیگری برای جوامع بزرگ هست (بیماریهای واگیر، دولتهای توتالیتر) ولی همانطور که گفتم هرگز باعث برگشت جامعه به قبیلهگرایی مورد علاقه آنتی تکها نمیشود. نهابتا محلیگرایی از آن جنسی که نسیم طالب هم دوست دارد، بیشتر خواهد شد. تزهای آنتی تکنولپژیکیتان همانطور که گفتم اوهام هستتد و همرده با تزهای گرتا جان! خودتان را از این مهلکه فکری نجات دهید.
Rustin
03-16-2020, 02:18 PM
ایدهی پشت پردهبرداری از کیستی این است که آن اندازه آدم خوشان را هویدا
کنند که برای رژیم دیگر گرفتنشان سود نکند. از یک آستانه ای به انور برای رسیدن
به انقلاب شما باید خودتان را هویدا کنید و نمیتوانید تا ابد ناشناس بمانید. نکته اینجا تنها
در زمانشناسی آن است. زود اینکار را بکنید شما را میگیرند و میشوید زهر چشم، دیر بکنید
دیگران را میگیرند و آنها میشوند زهر چشم نامبرده.
پیوندی همدرگیر اینجا برای ناشناس ماندن یا دل به دریا زدن هست.
این هم اشتباه است. مدارهای تصمیمگیری نظام اکنون خود کاملا اشباع هستند. با مسائل عدیده دیگری. نیازی به افشای دسته جمعی و تودهای برای اشباع و فلج کردنشان نیست. همین حالا فلج هستند.
Mehrbod
03-16-2020, 02:34 PM
خیر روشن نیست که هوش مصنوعی چنان کند. این نظر شماست که کاملا اشتباه است. یک احتمال کمی برای زیان هوش مصنوعی هست اما جدی نیست (ما هنوز از ساز و کار یک سلول معمولی عصبی هم سر در نیاوردهایم، هوش مصنوعی بینهایت ابتدایی است). اما خطرات دیگری برای جوامع بزرگ هست (بیماریهای واگیر، دولتهای توتالیتر) ولی همانطور که گفتم هرگز باعث برگشت جامعه به قبیلهگرایی مورد علاقه آنتی تکها نمیشود. نهابتا محلیگرایی از آن جنسی که نسیم طالب هم دوست دارد، بیشتر خواهد شد. تزهای آنتی تکنولپژیکیتان همانطور که گفتم اوهام هستتد و همرده با تزهای گرتا جان! خودتان را از این مهلکه فکری نجات دهید.
کسی که اوهام دآرد شمایید.
بفررمایید یک پرسش بسیار آسان: آیا ساخت هوشواره ای که باهوشتر از آدمی باشد ممکن است یا نه؟
کسسیکه بگوید نه بروشنی اوهام دارد.
گیر خود شما هم بازی با واژهها و "ما هنوز نمیدانیم یاخته چگونه کار میکند" و... است که
همان بازی بازی و گریز از پاسخ به پرسش سادهی بالا میباشند.
منطق کازینسکی از نسیم هم برنّده تر است ولی چون تلخ است هودار آنچنان ندارد.
Mehrbod
03-16-2020, 02:36 PM
این هم اشتباه است. مدارهای تصمیمگیری نظام اکنون خود کاملا اشباع هستند. با مسائل عدیده دیگری. نیازی به افشای دسته جمعی و تودهای برای اشباع و فلج کردنشان نیست. همین حالا فلج هستند.
پس بفرمایید بجای آشکار کردن هویت این و آن از خودتان بیاغازید و ریسک کنید!
Rustin
03-16-2020, 02:42 PM
کسی که اوهام دآرد شمایید.
بفررمایید یک پرسش بسیار آسان: آیا ساخت هوشواره ای که باهوشتر از آدمی باشد ممکن است یا نه؟
کسسیکه بگوید نه بروشنی اوهام دارد.
گیر خود شما هم بازی با واژهها و "ما هنوز نمیدانیم یاخته چگونه کار میکند" و... است که
همان بازی بازی و گریز از پاسخ به پرسش سادهی بالا میباشند.
منطق کازینسکی از نسیم هم برنّده تر است ولی چون تلخ است هودار آنچنان ندارد.
خیر ممکن نیست، و آنهایی که در این زمینه فعالند در این باره توهمی ندارند. آنهایی که دورترند هوا برداشتهاند که خبریست.
پس بفرمایید بجای آشکار کردن هویت این و آن از خودتان بیاغازید و ریسک کنید
اینجا خیر، بفرمایید جای دیگری با کمال میل در خدمتم.
Thanks
03-16-2020, 03:04 PM
تزهای آنتی تکنولپژیکیتان همانطور که گفتم اوهام هستتد و همرده با تزهای گرتا جان! خودتان را از این مهلکه فکری نجات دهید.
هر کس نیمنگاهی به کتاب اول کازینسکی داشته باشد میتواند متوجه شود که نوک پیکان نقد کازینسکی اول از همه به سمت چپها و تمام اکتیویستها، مخصوصاً از نوع دوستداران محیط زیست است. اینکه دو بار تزهای کازینسکی را با کسی مثل گرتا گوتنبرگ مقایسه و این دو را همسطح کردید جای تعجب است. عقاید کازینسکی حتی با سایر نحلههای بدویگرایی هم زاویه دارد، چه رسد به اینها.
Canary
03-16-2020, 04:06 PM
این هم اشتباه است. مدارهای تصمیمگیری نظام اکنون خود کاملا اشباع هستند. با مسائل عدیده دیگری. نیازی به افشای دسته جمعی و تودهای برای اشباع و فلج کردنشان نیست. همین حالا فلج هستند.
نظام که فقط یه پیرمرد 80 ساله عمامه به سر یا فلان نظامی توی سوریه نیست!
بخش های مختلف با سطوح،تمرکز و دغدغه های مختلف داره.
به علاوه اونچه نظام رو درگیر خودش مرده افکار عمومی رو هم کمابیش درگیر کرده و بگیر و ببند 4 تا فعال کمتر شناخته شده یه دهه پیش موقع بحران های بزرگ کمترین سر و صدای ممکنو به پا میکنه.
Ouroboros
03-16-2020, 04:18 PM
کسسیکه بگوید نه بروشنی اوهام دارد.
:e057::e412:
این دیگر چه روش گفتگو کردن است؟:e411:
یا گزارهی مطروحه را بپذیرید یا اوهام دارید؟ حداقل خضم شما یک نیمچه استدلالی کرد، آنهم البته آبکی بود درحد «این ناشدنیست» بدون آنکه بگوید دقیقا چرا اما شما دیگر یک مرحلهی جدیدی از تنبلی فکری اختراع کردید. اگر هم بگویید نه به روشنی اوهام دارید. :e415:
Ouroboros
03-16-2020, 04:24 PM
نظام که فقط یه پیرمرد 80 ساله عمامه به سر یا فلان نظامی توی سوریه نیست!
بخش های مختلف با سطوح،تمرکز و دغدغه های مختلف داره.
به علاوه اونچه نظام رو درگیر خودش مرده افکار عمومی رو هم کمابیش درگیر کرده و بگیر و ببند 4 تا فعال کمتر شناخته شده یه دهه پیش موقع بحران های بزرگ کمترین سر و صدای ممکنو به پا میکنه.
:e00e:
به راستی!
اینها در نصف ِ روز سازندگان ویدیوی باران ِ بادمجان را گرفتند، سیلی زدند، اعتراف گرفتند و احتمالا اعترافشان را هم امروز فردا پخش تلویزیونی نیز بکنند. درست است که نوشتهها و کار ِ ما در اینجا هرگز یک هزارم فیلم بادمجان باریدن ارزش و اهمیت ندارد :e402: اما باز نمیتوان از مخاطرات غافل شد.
Canary
03-16-2020, 05:40 PM
:e00e:
به راستی!
اینها در نصف ِ روز سازندگان ویدیوی باران ِ بادمجان را گرفتند، سیلی زدند، اعتراف گرفتند و احتمالا اعترافشان را هم امروز فردا پخش تلویزیونی نیز بکنند. درست است که نوشتهها و کار ِ ما در اینجا هرگز یک هزارم فیلم بادمجان باریدن ارزش و اهمیت ندارد :e402: اما باز نمیتوان از مخاطرات غافل شد.
البته در اینجور مسائل( امنیتی و اطلاعاتی) کم هم بلوف نمیزنن،مشهورترین موردشم اعترافات ساختگی مازیار ابراهیمی و اعدام یه بوکسور ظاهرا بیگناه به اتهام ترور دانشمندان هسته ای ایران.
Rustin
03-16-2020, 08:38 PM
:e057::e412:
این دیگر چه روش گفتگو کردن است؟:e411:
یا گزارهی مطروحه را بپذیرید یا اوهام دارید؟ حداقل خضم شما یک نیمچه استدلالی کرد، آنهم البته آبکی بود درحد «این ناشدنیست» بدون آنکه بگوید دقیقا چرا اما شما دیگر یک مرحلهی جدیدی از تنبلی فکری اختراع کردید. اگر هم بگویید نه به روشنی اوهام دارید. :e415:
اگر پژوهشهای این فیلد را دنبال کنید ماهیت حقیقیشان، چالشها و حد پیشرفت کنونی و قابل تصور برایتان مشخص میشود. کسانی که دستی در کار دارند توهمی از این بابت ندارند و حرفهای بچگانه آخرالزمانی نمیفروشند.
اینها در نصف ِ روز سازندگان ویدیوی باران ِ بادمجان را گرفتند، سیلی زدند، اعتراف گرفتند و احتمالا اعترافشان را هم امروز فردا پخش تلویزیونی نیز بکنند.
این حرفهای تئوریک بردی در جامعه ندارند و مردم اهمیت نمیدهند، برای حضرات هم مهم نیست اما وقتی میبینند کسی میتواند با چند تکنیک رایانهای چنین واقعی و با سرعت در جامعه نفوذ کند، برای اینکه به او و به باقی کسانی که ممکن است در آینده با چنین روشهایی باعث تشویش مردم شوند (مثلا خامنهای را مشفول کاری نشان دهند؟!) درسی بدهند، از این کارها میکنند. حالا من هم کارد بیخ گلوی کاربران اینجا نگذاشتهام تصمیم شخصیشان است.
Ouroboros
03-17-2020, 07:29 AM
اگر پژوهشهای این فیلد را دنبال کنید ماهیت حقیقیشان، چالشها و حد پیشرفت کنونی و قابل تصور برایتان مشخص میشود. کسانی که دستی در کار دارند توهمی از این بابت ندارند و حرفهای بچگانه آخرالزمانی نمیفروشند.
:e057:
بخش قرمزشده فرقی با مهملبافی مهربد در صفحه قبلی ندارد و ترجمه میشود به «یا با من موافقی یا خبر نداری و حالیت نیست و توهم داری». بخش آبیشده هم ارجاع به اتوریته است، مثل «۹۸٪ کسانی که دستی در هواشناسی دارند باورمند به نظریه گرمایش زمین هستند».
اینها اثرات سوء توئیتر و تلاش برای پایان دادن به گفتگو در نیمخط است قبلا در اینجا کسی اینطوری خودش را سبک نمیکرد. :e40e:
Thanks
03-17-2020, 12:59 PM
خواستند توزیع عادلانۀ ثروت کنند و توزیع عادلانۀ فقر کردند، خواستند اشتغال ایجاد کنند و به کسری بودجه رسیدند، خواستند آموزش رایگان بسازند و مدارسی بهعنوان ابزاری برای پروپاگاندا ساختند. اگر هم کسی بگوید نور تهِ تونل شاید نور قطار باشد، بشارت میدهند که نه، اینها روزنۀ فردایی روشنتر است. عزیزان بفرمایند بگویند چند بار دیگر برنامههای عظیم بشر (گیریم با نیت خیر) باید برخلاف میل ما پیش برود تا حداقل بتوانیم نسبت به این برنامهها مشکوک باشیم؟ مخصوصاً چیزی بهمراتب بزرگتر و پیچیدهتر مثل هوش مصنوعی.
ابزارهای در دست بشر که فینفسه مصرف مثبت و منفی ندارند. همین رئالیستها در سیاست بینالملل میگویند بمب اتم و گسترش سلاح برای توازن قوا و ایجاد صلح مفید است، اما حکومتی هم در خاورمیانه از جرثقیل و وانت و هواپیمای مسافربری و کارد آشپرخانه یک عدد وسیلۀ برای کشتار جمعی درمیآورد (و معلوم نیست با بمب اتم چه خواهد کرد). آنهایی که تمام دستاوردهای مدرنیته را نقض و به سلف صالح برمیگردند، ولی در زمینۀ استفاده از سلاح حاضر نیستند استثنائاً به استفاده از شمشیر و نیزه و سپر و شتر برگردند. جواب میدهند «میخوایم انقلابومونو صادر بوکونیم».
اینکه هوش مصنوعی یا هر نوع برنامۀ کلان دیگری قرار است تنها برای مصارف خیریه و سعادت بشر به کار رود را چه کسی تضمین کرده؟
اینها اثرات سوء توئیتر و تلاش برای پایان دادن به گفتگو در نیمخط است قبلا در اینجا کسی اینطوری خودش را سبک نمیکرد.
:e40e:
عوارض بدتری دارد: شبکههایی الگوریتمفروش هستند که بعد از مدتی تنها چیزهایی که دوست دارید را برایتان نمایش میدهند و اینطور در حباب عقایدتان زندانی میشوید. نشستهاید در جمعی که همه به نشانۀ توافق برای هم سر تکان میدهند و نوشابه باز میکنند. آنچه فرومها را هنوز متمایز نگه میدارد همین است که تصادفیتر عمل میکنند. همیشه مخالفینی در کمین هستند که متون شما را نقد کنند و صیقل دهند.
سوال:
"آیا بشر باید به سمت گسترش هوش مصنوعی بره؟"
جواب:
"چه سطحی از هوش مصنوعی،با چه کارکردی و توسط چه افرادی از این بشر؟".
شما تو دنیایی از پیچیدگی و نسبیات زندگی میکنید و تقلیل بشر به خاور میانه یا فلان امپریالیست جهانخوار گ جز برای از سر باز کردن مسئله نیست.
در مثل جای مناقشه نیست. ما نوشتیم «حکومتی در خاورمیانه»، اما شما بخوان نمادی از این احتمال که سیستمها به بینهایت شکل میتوانند مسیر اشتباهی بروند و به دست افرادی بیافتند که استفادههای مخرب از آن داشته باشند.
Canary
03-17-2020, 01:26 PM
سوال:
"آیا بشر باید به سمت گسترش هوش مصنوعی بره؟"
جواب:
"چه سطحی از هوش مصنوعی،با چه کارکردی و توسط چه افرادی از این بشر؟".
شما تو دنیایی از پیچیدگی و نسبیات زندگی میکنید و تقلیل بشر به خاور میانه یا فلان امپریالیست جهانخوار گ جز برای از سر باز کردن مسئله نیست.
Ouroboros
03-17-2020, 02:57 PM
سوال:
"آیا بشر باید به سمت گسترش هوش مصنوعی بره؟"
سوال شما فاقد اعتبار است زیرا پیشفرض اشتباهی دارد که ما افسار این مادیان چموش را در اختیار داریم که چنین نیست چون بشر به هر حال به سمت گسترش هوشمصنوعی خواهد رفت زیرا گستردگی مراکز تولید و توسعهی تکنولوژی چنان پراکنده، طبیعت انسان چندان رقابتگرا و انحصارطلب و احتمال ِ پیشی گرفتن ِ ابدی از رقبای کنونی در صورت نخست کشف کردن ِ آن چنان قدرتمند هستند که محدود کردنش در آمریکا قطعا هیچ تاثیری در محدود کردنش در روسیه و چین و برزیل و هند و اسرائیل و فرانسه و ایران نخواهد داشت. قبلا این را درباره مطالعه به روی سلولهای بنیادی دیدهایم. سوال شما را پس باید جور دیگری پرسید : «آیا گسترش تکنولوژی هوش مصنوعی آنقدر خطرناک هست که دولت آمریکا(یا چین)با کل جهان وارد جنگ شده، همه کره زمین را فتح بکند و یک دولت جهانی که در آن هرگونه تحقیقی در اینباره ممنوع است و شهروند عادی دائما با پهباد رصد میشوند که مبادا این قانون را بشکنند، برپا بکند؟» :e411:
شما تو دنیایی از پیچیدگی و نسبیات زندگی میکنید و تقلیل بشر به خاور میانه یا فلان امپریالیست جهانخوار گ جز برای از سر باز کردن مسئله نیست.
اینها که این بندهخدا نوشته در غرب هم اتفاق افتادهاند و میافتند و اصلا از غرب خرافهزدایی شدهی پسا-قوولوسیون آغاز شدهاند و آنجا به اوج رسیدهاند ما اینجا یک تقلید ناقصی از آنها داشتهایم:
خواستند توزیع عادلانۀ ثروت کنند و توزیع عادلانۀ فقر کردند، خواستند اشتغال ایجاد کنند و به کسری بودجه رسیدند، خواستند آموزش رایگان بسازند و مدارسی بهعنوان ابزاری برای پروپاگاندا ساختند.
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ
ابزارهای در دست بشر که فینفسه مصرف مثبت و منفی ندارند.
اینهم سخن نادرستیست، تکنولوژی جانی از برای خود دارد و به نظر میرسد که فینفسه بدترین خصایل انسان را بیشتر از بهترین خصایل ما پاداش میدهد. این البته طبیعت جهان است، و منطقیست که مثلا سلطهجو بیش از سلطهگریز به تسلط برسد و بر دیگران مسلط بشود، ولی تکنولوژی راه سلطهجویان را هزار بار هموارتر و راه سلطهگریزان را هزار بار ناهموارتر کرده. چطور میشود چنین چیزی را انکار کرد یا آنرا بخشی جدایی ناپذیر از طبیعت تکنولوژی ندید؟ سوال رتوریک نیست.
عوارض بدتری دارد: شبکههایی الگوریتمفروش هستند که بعد از مدتی تنها چیزهایی که دوست دارید را برایتان نمایش میدهند و اینطور در حباب عقایدتان زندانی میشوید. نشستهاید در جمعی که همه به نشانۀ توافق برای هم سر تکان میدهند و نوشابه باز میکنند. آنچه فرومها را هنوز متمایز نگه میدارد همین است که تصادفیتر عمل میکنند. همیشه مخالفینی در کمین هستند که متون شما را نقد کنند و صیقل دهند.
شما هم فرومنویسی را زیادی تقدیس میفرمایید بزرگوار. اینجا هم فرقی با حمام زنانه نداشت و ما هیچوقت نتوانستیم آن زمانی که هنوز اسلام موضوعیتی داشت و ما درپی اسلامستیزی بودیم(:e057:)بجز یکی دو آدم تهیمغزی که پیدا نبود ترول هستند یا چه کسی را به اینجا بکشانیم و خودمان هم حاضر نبودیم برویم در لانهی آنها زیرا میدانستیم عادلانه رفتار نخواهند کرد. این طبیعت انسان است نه الگوریتم توئیتر. چپول آمریکایی هم حالا که وا داده و در انتخابات کذایی تحقیر شده بجای پذیرفتن این حقیقت که آدم سالم ِ نرمال ِ مولد ِ طبیعی از تحقیر شدن بابت نژادپرستی ناموجود و توهین شنیدن بابت همخوابه نشدن با دوجنسه و اخراج شدن بابت جوک گفتن در حضور همکاران زن خسته شده و دیگر باج نمیدهد، رفتند دنبال سرزنش الگوریتم توئیتر و دخالت روسیه و این مهملات.
Ouroboros
03-17-2020, 03:00 PM
دلیل اینکه من هم یکی به نعل میزنم یکی به میخ این است که نظری قطعی در اینباره ندارم نه اینکه بالا نشسته باشم و با خرد بیپایانم مشغول داوری بر دیگران باشم. منهم دوست دارم از گفتگوی میان دوستان بیاموزم، هرچند خودم هم باورهایی در این زمینه دارم که اینجا و آنجا گفتهام و میگویم، مثل کامنت بالا، اما اینها ارزش چندانی ندارند و نتیجهی مطالعات گسترده و نظاممند ِ جدی در اینباره نیستند. ای کاش دوستانی که بیشتر میدانند جدیتر به گفتگو با یکدیگر بپردازند تا ما هم بیشتر بیاموزیم.
Thanks
03-17-2020, 04:07 PM
اینهم سخن نادرستیست، تکنولوژی جانی از برای خود دارد و به نظر میرسد که فینفسه بدترین خصایل انسان را بیشتر از بهترین خصایل ما پاداش میدهد.
چطور میشود چنین چیزی را انکار کرد یا آنرا بخشی جدایی ناپذیر از طبیعت تکنولوژی ندید؟ سوال رتوریک نیست.
یا شاید بهتر است بگوییم منافع کوتاه مدت را بر منافع بلند مدت پاداش میدهد. مثالی که کازینسکی میآورد، دو قلمروی در رقابت هستند که برای باقی ماندن در عرصۀ رقابت باید بیرویه از منابع محیط زیست استفاده کنند. برای یکیشان منافع کوتاه مدت بر منافع بلند مدت تقدم دارد، یعنی برایش آیندۀ محیط زیست مهم نیست و فقط میخواهد قلمروی رقیب را تصاحب کند. برای دیگری برعکس است و پیش خود میگوید منابع محیط زیست اگر نابود شوند بالأخره روزی همۀ ما خواهیم مرد. طبیعت در این داوری طرف چه کسی را میگیرد و بقایش را تضمین میکند؟ جواب واضح است.* به همین سیاق هم دانشمندهایی که دنبال پروژه هوش مصنوعی رفتهاند، در مرحلۀ اول به شهرت و ثروتی که در کوتاه مدت صاحبش خواهند شد فکر میکنند، نه اینکه سیستم ساختهشده در بلند مدت چه تبعاتی خواهد داشت. پیش خودشان میگویند لابد آیندگان آنها را تبرئه خواهند کرد و میگویند «سیستم به ذات خود نداشت عیبی، هر چه عیب بود از نحوۀ استفادۀ ما بود».
یک بار نوشتید ترامپ تنها به منافع کوتاه مدت خود فکر میکند. سؤال این است که مگر بقیۀ رؤسای پیشین هم دنبال باقیات الصالحات میگشتند؟ آنچه اهمیت داشت همان دورهای بود که خودشان رئیسجمهور بودند و در دنیای نوین هم این سیاستها بیشتر برای کوتاه مدت برنامهریزی میشوند. میگویند زمانی چپها مخالف حضور پناهجویان در آمریکا بودند تا حق کارگر داخلی ضایع نشود، اما امروز در صدر موافقین حضور فلهای پناهجوها هستند، به این دلیل که تعداد مهاجرین غیرقانونی بهقدری زیاد شده که اگر حق شهروندی بهشان دهیم آنها هم عوضش به ما رای میدهند و سریع وارد کاخ ریاست جمهوری میشویم.
*کازینسکی از همین زاویه به اکتیویستها و فعالین محیط زیست انتقاد وارد میکند. آنگاه عدهای طرف را میگذارند کنار کسی مثل گرتا گوتنبرگ.
شما هم فرومنویسی را زیادی تقدیس میفرمایید بزرگوار.
صرفاً مقایسهای بود کلی بین دو پلتفرم و نه بیشتر. همینجا هم گفتیم ذهن آدم تمایل دارد تا آنچه دوست دارد را ببیند و بشنود. فرقش این است که یکی از پلتفرمها با مکانیسمی که دارد این روند را تسریع میکند و دیگری نمیکند.
Mehrbod
03-17-2020, 04:12 PM
:e057::e412:
این دیگر چه روش گفتگو کردن است؟:e411:
یا گزارهی مطروحه را بپذیرید یا اوهام دارید؟ حداقل خضم شما یک نیمچه استدلالی کرد، آنهم البته آبکی بود درحد «این ناشدنیست» بدون آنکه بگوید دقیقا چرا اما شما دیگر یک مرحلهی جدیدی از تنبلی فکری اختراع کردید. اگر هم بگویید نه به روشنی اوهام دارید. :e415:
نیازی به گفتگو نیست, منطق به شما و هر کس دیگری میگوید که ساخت هوشوارههایِ باهوشتر از آدمی ۱۰۰% شدنی'ست. بهمچنین, همان منطق به شما میگوید که راههایِ نابود شدن و ویرانی همواره بیشتار و پرشمارتر از ساختن و بهکرد میباشند. اینک سر چه میخواهید گفتگو کنید؟ نه نمیسشود هوشواره ساخت؟ 😉 یا نه, راههایِ نابودی کمتر اند؟ 😅
تنها چیزی که جایِ گفتگو دارد همان "اینک راهکار چیست" + "چگونه ریسک نابودی را پایین بیاوریم" اند و بس.
Mehrbod
03-17-2020, 04:14 PM
هر کس نیمنگاهی به کتاب اول کازینسکی داشته باشد میتواند متوجه شود که نوک پیکان نقد کازینسکی اول از همه به سمت چپها و تمام اکتیویستها، مخصوصاً از نوع دوستداران محیط زیست است. اینکه دو بار تزهای کازینسکی را با کسی مثل گرتا گوتنبرگ مقایسه و این دو را همسطح کردید جای تعجب است. عقاید کازینسکی حتی با سایر نحلههای بدویگرایی هم زاویه دارد، چه رسد به اینها.
گیر همین است که بیشتر از نیم نگاه نینداخته'اید.
Mehrbod
03-17-2020, 04:20 PM
خیر ممکن نیست، و آنهایی که در این زمینه فعالند در این باره توهمی ندارند. آنهایی که دورترند هوا برداشتهاند که خبریست.
هنوز پرسش ما را پاسخ ندادید, آیا هوشوارهِها میتوانند از آدمی پیشیی بگیرند یا نه؟
چجور است نخست به این یک آری/نه بگویید تا تازه بپردازیم به اینکه این "پیشرفت" چه پیامدهایی در بر خواهد داشت.
Mehrbod
03-17-2020, 04:32 PM
خواستند توزیع عادلانۀ ثروت کنند و توزیع عادلانۀ فقر کردند، خواستند اشتغال ایجاد کنند و به کسری بودجه رسیدند، خواستند آموزش رایگان بسازند و مدارسی بهعنوان ابزاری برای پروپاگاندا ساختند. اگر هم کسی بگوید نور تهِ تونل شاید نور قطار باشد، بشارت میدهند که نه، اینها روزنۀ فردایی روشنتر است. عزیزان بفرمایند بگویند چند بار دیگر برنامههای عظیم بشر (گیریم با نیت خیر) باید برخلاف میل ما پیش برود تا حداقل بتوانیم نسبت به این برنامهها مشکوک باشیم؟ مخصوصاً چیزی بهمراتب بزرگتر و پیچیدهتر مثل هوش مصنوعی.
خودفریبی که شاخودم ندارد, همینها همهاش خودفریبیست دیگر. آدمی هنوز نمیتواند یک ویروس ساده را درمان پیدا کند (HIV چند سال شد؟), هنوز هواپیما میسازد باز سقوط میکند (چند سده شد؟) ولی نه دوستان میدانند که هوشواره اگر ساخت بیگمان همه چی خوب و بلبل خواهد شد.
تازه هوشواره تنها "یکی" از چیزهاست, دیگریها بمانند...
پ.ن باز خوب است یکی دو تا Elon Musk داریم که امیدوار باشیم..!
Mehrbod
03-17-2020, 04:44 PM
یا شاید بهتر است بگوییم منافع کوتاه مدت را بر منافع بلند مدت پاداش میدهد. مثالی که کازینسکی میآورد، دو قلمروی در رقابت هستند که برای باقی ماندن در عرصۀ رقابت باید بیرویه از منابع محیط زیست استفاده کنند. برای یکیشان منافع کوتاه مدت بر منافع بلند مدت تقدم دارد، یعنی برایش آیندۀ محیط زیست مهم نیست و فقط میخواهد قلمروی رقیب را تصاحب کند. برای دیگری برعکس است و پیش خود میگوید منابع محیط زیست اگر نابود شوند بالأخره روزی همۀ ما خواهیم مرد. طبیعت در این داوری طرف چه کسی را میگیرد و بقایش را تضمین میکند؟ جواب واضح است.* به همین سیاق هم دانشمندهایی که دنبال پروژه هوش مصنوعی رفتهاند، در مرحلۀ اول به شهرت و ثروتی که در کوتاه مدت صاحبش خواهند شد فکر میکنند، نه اینکه سیستم ساختهشده در بلند مدت چه تبعاتی خواهد داشت. پیش خودشان میگویند لابد آیندگان آنها را تبرئه خواهند کرد و میگویند «سیستم به ذات خود نداشت عیبی، هر چه عیب بود از نحوۀ استفادۀ ما بود».
یک بار نوشتید ترامپ تنها به منافع کوتاه مدت خود فکر میکند. سؤال این است که مگر بقیۀ رؤسای پیشین هم دنبال باقیات الصالحات میگشتند؟ آنچه اهمیت داشت همان دورهای بود که خودشان رئیسجمهور بودند و در دنیای نوین هم این سیاستها بیشتر برای کوتاه مدت برنامهریزی میشوند. میگویند زمانی چپها مخالف حضور پناهجویان در آمریکا بودند تا حق کارگر داخلی ضایع نشود، اما امروز در صدر موافقین حضور فلهای پناهجوها هستند، به این دلیل که تعداد مهاجرین غیرقانونی بهقدری زیاد شده که اگر حق شهروندی بهشان دهیم آنها هم عوضش به ما رای میدهند و سریع وارد کاخ ریاست جمهوری میشویم.
*کازینسکی از همین زاویه به اکتیویستها و فعالین محیط زیست انتقاد وارد میکند. آنگاه عدهای طرف را میگذارند کنار کسی مثل گرتا گوتنبرگ.
👍🏻
بدرستی این همین منطقیست که جهان فیزیکی ما دارد و روال اجتماعهای کنونیست. همین دیدگاه ساده و منطقی شما برایِ شاید ۸۰% مردم دریافتنی نیست چون در همهیِ زندگی, از خردسالی تا بزرگسالی, سشتشوی مغزی ژرف از اجتماع دیدهند و هتا به آن آگاه هم نیستند. در سوی دیگر گفته میشد که انتخاب طبیعی در آدمی بگونهی بوده که همی ما از درون بیشتر خوشبین و خوشباوریم تا چیز دیگر.
به زبان سادهتر, آدمی همان نوزادیست که با آتش دارد بازی میکند و هیچ ترسی از آن ندارد, چون در همهیِ فرگشت خود با آن سروکاری نداشته است.
Ouroboros
03-17-2020, 09:23 PM
یا شاید بهتر است بگوییم منافع کوتاه مدت را بر منافع بلند مدت پاداش میدهد. مثالی که کازینسکی میآورد، دو قلمروی در رقابت هستند که برای باقی ماندن در عرصۀ رقابت باید بیرویه از منابع محیط زیست استفاده کنند. برای یکیشان منافع کوتاه مدت بر منافع بلند مدت تقدم دارد، یعنی برایش آیندۀ محیط زیست مهم نیست و فقط میخواهد قلمروی رقیب را تصاحب کند. برای دیگری برعکس است و پیش خود میگوید منابع محیط زیست اگر نابود شوند بالأخره روزی همۀ ما خواهیم مرد. طبیعت در این داوری طرف چه کسی را میگیرد و بقایش را تضمین میکند؟ جواب واضح است.* به همین سیاق هم دانشمندهایی که دنبال پروژه هوش مصنوعی رفتهاند، در مرحلۀ اول به شهرت و ثروتی که در کوتاه مدت صاحبش خواهند شد فکر میکنند، نه اینکه سیستم ساختهشده در بلند مدت چه تبعاتی خواهد داشت. پیش خودشان میگویند لابد آیندگان آنها را تبرئه خواهند کرد و میگویند «سیستم به ذات خود نداشت عیبی، هر چه عیب بود از نحوۀ استفادۀ ما بود».
:e00e:
یک بار نوشتید ترامپ تنها به منافع کوتاه مدت خود فکر میکند. سؤال این است که مگر بقیۀ رؤسای پیشین هم دنبال باقیات الصالحات میگشتند؟
من نگفتم منافع کوتاه مدت خودش، بلکه منافع کوتاه مدت کشورش. مشکل کُل رهیافتهای سیاسی در جهان مدرن همین است که نمیتوانند آثار بلندمدت سیاستهایی که میتوانند در ابعاد کوتاه زمانی مفید واقع بشوند را محاسبه بکنند، دلیل اصلی آن نبود دیتای کافی برای دانستن تمام وجود و اتفاقهای احتمالیست. سیاستمداران چپگرا کاری به منافع شخصی یا جمعی ندارند و در اغلب موارد بردهی یک ایدئولوژی انسانستیز و مخرب هستند و پادویی کسانی را میکنند که در رژیم منتج از تداوم سیاستهای خود ایشان، آنها را سینهی دیوار میگذارند.
نیازی به گفتگو نیست
:e402:
Mehrbod
03-18-2020, 01:42 AM
:e00e:
من نگفتم منافع کوتاه مدت خودش، بلکه منافع کوتاه مدت کشورش. مشکل کُل رهیافتهای سیاسی در جهان مدرن همین است که نمیتوانند آثار بلندمدت سیاستهایی که میتوانند در ابعاد کوتاه زمانی مفید واقع بشوند را محاسبه بکنند، دلیل اصلی آن نبود دیتای کافی برای دانستن تمام وجود و اتفاقهای احتمالیست. سیاستمداران چپگرا کاری به منافع شخصی یا جمعی ندارند و در اغلب موارد بردهی یک ایدئولوژی انسانستیز و مخرب هستند و پادویی کسانی را میکنند که در رژیم منتج از تداوم سیاستهای خود ایشان، آنها را سینهی دیوار میگذارند.
:e402:
دو دو تا نیازی ندارد به گفتگو، شما هم چه بیاورید چه نه دگرسانیای در منطق داستان نمیدهد.
یک اندک شمار آدم باهوشی آن بیرون همچون Elon Musk و.. از این روند آگاه اند و قمار
بشریت همین است که این چند تا نابغه از پس این دیگران برمیآیند یا نه.
اگر پای این قمار پول بود من روی دیگران شرط میبستم ولی چون فرای پول
است، و payoff / برداخت ما نزدیک به بیکران، ازینرو میشود روی پاد آن هم ریسک کرد (جایگاه من).
Scary
03-18-2020, 09:50 AM
افشای هویت برای کسانی که داخل ایران هستند دیوانگی محض است، شما در ایران حتی برای خانواده خود باید ناشناخته باشید!
اما خب مسئله ترور از دیدگاه ج.ا به کل فرق کرده، دهه شصت و هفتاد و هشتاد کسانی که سعی داشتن در مورد اسلام افشاگری و فعالیت ضدنظام بکنند حتی در دورترین منطقه کره زمین شناسایی و ترور میشدن، که خب خیلیا هم شدن اما الان شرایط به گونهای پیش رفته که برای حکومت مهم نیست چه عقایدی دارید چون آنها به خوبی میدانند خیل عظیم مردم ایران دینزده و حتا دینستیز شدن و اگر علنی عنوان نمیکنند از ترس جانشان است ولی خب اطلاعات ایران هنوز به قوت خود همه وقایع را زیر نظر دارد و اگر فعالیت شما به گونهای باشد که قصد افشاگری و براندازی و خلاصه کوچکترین خطری برای نظام داشته باشید حتما به بهانههای مختلف شما را میکشند.
اما خارج از مرزها جای نگرانی نیست من خودم با عکس و هویت واقعیم توی اکثر اپلیکیشنها نظرات خودم رو عنوان میکنم.
البته اون هم بستگی به سماجت و نوع فعالیت شما داره، اگر فردی شناخته شده باشید نه تنها توسط عوامل ج.ا بلکه توسط دیگر سازمانهای اطلاعاتی از صحنه روزگار محو میشوید.
قطعا ما هیچ خطری برای نظام نخواهیم داشت.
Rustin
03-18-2020, 05:36 PM
نیازی به گفتگو نیست, منطق به شما و هر کس دیگری میگوید که ساخت هوشوارههایِ باهوشتر از آدمی ۱۰۰% شدنی'ست. بهمچنین, همان منطق به شما میگوید که راههایِ نابود شدن و ویرانی همواره بیشتار و پرشمارتر از ساختن و بهکرد میباشند. اینک سر چه میخواهید گفتگو کنید؟ نه نمیسشود هوشواره ساخت؟ یا نه, راههایِ نابودی کمتر اند؟ تنها چیزی که جایِ گفتگو دارد همان "اینک راهکار چیست" + "چگونه ریسک نابودی را پایین بیاوریم" اند و بس.ترسم از همین بود، آن گمانی که داشتم الان قطعی شده است متاسفانه.
homayoun
03-19-2020, 12:48 AM
جز مهربد کسی منو یادش هست؟
Transcendence
03-19-2020, 09:37 AM
من فکر می کنم که به کرونا مبتلا شده بودم...تب و بدن درد داشتم ..به شدت دهنم خشک می شد..تا جایی که 20 لیوان اب هم می خوردم باز خشکی دهان ددداشتم.....البته هیچ درمانگاهی نرفتم و تقریبا بعد از ده روز احساس سلامتی و بهبود داشتم...خواهرم به دلایل کاری باچینی ها در ارتباط است..چند ماه قبل بود که به بیماری مبتلا شد که ما هر جا می بردیم تشخیص نمی دادند...تب بالا و حتی تنگی نفس و بدن درد.مرد و زنده شد...الان که نگاه می کنم احتمال می دم که من و خواهرم کرونا داشتیم.
Mehrbod
03-19-2020, 10:51 AM
ترسم از همین بود، آن گمانی که داشتم الان قطعی شده است متاسفانه.
در این جهان تنها یک تن من را میشناسد و آن هم خود من ام. ازینرو بیشتر زمانها
برای نگرش دیگران به خودم تره هم خورد نمیکنم مگر آنکه از دید خودم هم درست بیاید.
اگر دیدگاههای فرای اجتماع دارد باید بیاموزید که به باور و داوری خودتان ۱۰۰ برابر بیشتر
ارج نهید و تنها ترس شما این باشد که فزادهروی نکنید چون هر بُوندهای لغزشپذیر است.
داوری شما هم با برداشتی که تاکنون از گفتمان فنداوری و کازینسکی نمایاندهاید بسی ایرنگآمیز (error-prone) میزند.
Mehrbod
03-19-2020, 10:52 AM
من فکر می کنم که به کرونا مبتلا شده بودم...تب و بدن درد داشتم ..به شدت دهنم خشک می شد..تا جایی که 20 لیوان اب هم می خوردم باز خشکی دهان ددداشتم.....البته هیچ درمانگاهی نرفتم و تقریبا بعد از ده روز احساس سلامتی و بهبود داشتم...خواهرم به دلایل کاری باچینی ها در ارتباط است..چند ماه قبل بود که به بیماری مبتلا شد که ما هر جا می بردیم تشخیص نمی دادند...تب بالا و حتی تنگی نفس و بدن درد.مرد و زنده شد...الان که نگاه می کنم احتمال می دم که من و خواهرم کرونا داشتیم.
گویا دوباره هم بخت گرفتن هست، بهتره همچنان ریسک نکنید.
Anarchy
03-19-2020, 12:36 PM
جز مهربد کسی منو یادش هست؟
چرا یادمون نباشه؟؟
Mehrbod
03-19-2020, 07:12 PM
سوال:
"آیا بشر باید به سمت گسترش هوش مصنوعی بره؟"
جواب:
"چه سطحی از هوش مصنوعی،با چه کارکردی و توسط چه افرادی از این بشر؟".
شما تو دنیایی از پیچیدگی و نسبیات زندگی میکنید و تقلیل بشر به خاور میانه یا فلان امپریالیست جهانخوار گ جز برای از سر باز کردن مسئله نیست.
در پرسش دست بردید که, پرسش این بود: آیا هوشوارهها میتوانند از آدمی باهوشتر شوند یا نه؟
Mehrbod
03-19-2020, 07:18 PM
من انسان قانونمند و منضبطی هستم و الان ده روزِ در قرنطینه خانگی بسر میبرم و تا نوزدهم آوریل ادامه خواهد داشت، گاهی برای خرید به فروشگاه میروم و میبینم قبل از ظهر تمام فروشگاه جارو شده!
به هر حال اگر یک درصد هم ویروسی شده باشم کوچکترین نقشی در انتقال ویروس ندارم، بنابرین مدیون کسی نخواهم بود. :e057:
این نیست که بگویم تمام پزشکان و محققان آزمایشگاهی کار خود را تعطیل کنند و به بیماران، نوشیدن الکل تجویز کنند، خیر
اما حداقل برای خودم کارساز بوده.
چند سال پیش همراه با چند فرد مسلمان زالو درمانی کردم، با اینکه من آنزمان سیگاری بودم خون من بسیار شفاف و رقیق بود همانند یک نوازد! اما آن مسلمین خون غلیظ و سیاه و چرکینی داشتن، البته خودم میدانستم برای مصرف الکل است.
البته افراط در مصرف الکل عوارض مخربی داره ولی از نظر من مصرف شراب هر از چند گاهی سیستم داخلی بدن رو مقاوم میکنه.
تمام حرف من اینه که وسواس و ترس و هول و اضطراب نشانه ضعف و اثرات منفی و مخرب بیشتری به همراه داره.
من با شما همداستان ام, بیشتر مردم اینروزها, از سر نویینگرایی بیجا بهایی به نگرش مثبت نمیدهند, هنگامیکه دارونُماها و دژدارونُماها کارکردی راستین, دانشیک و هتا اندازهپذیر دارند.
چکیده اینکه وسواس داشته باشید, ولی خودتان را هرگز نبازید و اگر هم دچار شدید ارام بمانید و به سیستم ایمنی تنتان باور داشته باشید.
placebos + nocebos
Mehrbod
03-19-2020, 07:21 PM
پیشنهاد من به چندی از دوستان که آواتار ندارند, به یاد نمیمانید! من نوشتههای اینجا را میخوانم ولی پُرگاه یادم نمیآید کی کی بوده...
Canary
03-19-2020, 11:15 PM
در پرسش دست بردید که, پرسش این بود: آیا هوشوارهها میتوانند از آدمی باهوشتر شوند یا نه؟
من با توجه به محیط و محتوای گفتگو این پرسش رو مطرح کردم نه اینکه از جایی تو بحث عین سوال رو برداشته باشم و بهش پاسخ داده باشم!
Ouroboros
03-19-2020, 11:29 PM
دوستان گرانقدر پیشاپیش امیدوارم سال نوی خوبی داشته باشید. همچنین امیدوارم همه شما، چه آنها که اکنون در این جمع هستند، چه آنها که فعلا در بین ما نیستند، به خصوص راسل و داریوش و شوالیه و کسری و شهریار و نیز دخترکان انجمن، همگی سلامت و سرحال باشید و چنان بمانید و خانواده و دوستان و عزیزان شما نیز به همچنین! ای کاش امسال ما به آرزوی دیرینهی خود که همانا کم شدن سایهی شوم این نظام فاسد و ناکارآمد از سر مردم و کشور ایران است با حداقل هزینهی انسانی ممکن رسیده، بتوانیم اسفند سال دیگر قراری در تهران با دوستان بگذاریم و جامهای ِ افراشته به سلامتی را از نزدیک به هم بزنیم!
:e303::e303::e303:
Scary
03-20-2020, 09:24 PM
دوستان گرانقدر پیشاپیش امیدوارم سال نوی خوبی داشته باشید. همچنین امیدوارم همه شما، چه آنها که اکنون در این جمع هستند، چه آنها که فعلا در بین ما نیستند، به خصوص راسل و داریوش و شوالیه و کسری و شهریار و نیز دخترکان انجمن، همگی سلامت و سرحال باشید و چنان بمانید و خانواده و دوستان و عزیزان شما نیز به همچنین! ای کاش امسال ما به آرزوی دیرینهی خود که همانا کم شدن سایهی شوم این نظام فاسد و ناکارآمد از سر مردم و کشور ایران است با حداقل هزینهی انسانی ممکن رسیده، بتوانیم اسفند سال دیگر قراری در تهران با دوستان بگذاریم و جامهای ِ افراشته به سلامتی را از نزدیک به هم بزنیم!
:e303::e303::e303:
گویا یک جا گفته بودید در ایران زندگی میکنید ترسی ندارید از شنود فعالیتتان؟
البته تا زمانی که خطایی از شما سر نزند کاری به کارتان ندارند.
Scary
03-20-2020, 10:39 PM
پیشنهاد من به چندی از دوستان که آواتار ندارند, به یاد نمیمانید! من نوشتههای اینجا را میخوانم ولی پُرگاه یادم نمیآید کی کی بوده...
مهربد در این سالها تغییرات زیادی داشتی، رفتاری که در هممیهن بروز میدادی و بیرحمانه مسلمین را شلاق میزدی و در معقطعی بسیار تُرشروی و افسرده، به گمان من برحسب نوع گفتار و لحن کامنتها!
مضمون پستهات این بود: پیوندی که اینجا میان من و شما
هست آبکین و بیمایه است و همین بس سخن که بود و نبود شما، در زندگی من کوچکترین دگرسانیای نمیدهد.
من هم در مقطع کوتاهی چنین میاندیشیدیم و بارها دگرگون شدم اما بعد دانستم باید گاهی بیدلیل خندید، داوری دیگران مهم نیست.
و باید زندگی را به testicles گرفت.
Ouroboros
03-20-2020, 11:21 PM
گویا یک جا گفته بودید در ایران زندگی میکنید ترسی ندارید از شنود فعالیتتان؟
البته تا زمانی که خطایی از شما سر نزند کاری به کارتان ندارند.
نه بابا مرا چهکار دارند فعلا به قول دوستی اوضاع خرابتر از این حرفهاست و آدمها در روز روشن جلوی دوربین به خامنهای فحش ناموس میدهند.
شما کجا هستید؟
Mehrbod
03-21-2020, 11:26 AM
مهربد در این سالها تغییرات زیادی داشتی، رفتاری که در هممیهن بروز میدادی و بیرحمانه مسلمین را شلاق میزدی و در معقطعی بسیار تُرشروی و افسرده، به گمان من برحسب نوع گفتار و لحن کامنتها!
مضمون پستهات این بود: پیوندی که اینجا میان من و شما
هست آبکین و بیمایه است و همین بس سخن که بود و نبود شما، در زندگی من کوچکترین دگرسانیای نمیدهد.
من هم در مقطع کوتاهی چنین میاندیشیدیم و بارها دگرگون شدم اما بعد دانستم باید گاهی بیدلیل خندید، داوری دیگران مهم نیست.
و باید زندگی را به testicles گرفت.
زندگی ولی ارزشی بی همتا دارد و تا جایی که میشود باید به آن چنگ زد، چه که در نبود زندگی همه چیز یکسان است، ولی
در بود زندگی همه چیز معنا پیدا میکند.
شیوه ی نگرش من نیز همواره فرنودین بوده، چه که بهمانند در نبود فرنودساز (منطق) همه چیز یکسان است ولی در چارچوب فرنود
همه چیز معنا پیدا میکند.
همه احساسها نیز خود همان چکیدهی فرنود در آدمی میباشند و من بسته به کارم که در پیوند با هوشوارهها نیز بوده این را
در واقعیت پیاده کردهام، زمانیکه خودتان از فرنود "شهود" میآفرینید یک گذری در شیوهی اندیشیدن تان رخ میدهد که برای همگان
به آن آسانی ملموس نیست.
شما میگویید افسردگی و از آن "بیمعنی" بودن یک چیز را حس و برداشت میکنید (مهم نیست چه گفت
یارو افسرده بود(، ولی در واقعیت افسردگی اینجا همان چکیدهی فرنود و خرد
شما است که ناتوان اید و نیاز به راهکاریابی دارید. کسانیکه نتوانند راهکار بیابند به سوی خودکشی سوق پیدا میکنند
که خود باز راهکاری فرنودین است.
چکیدهی سخن من نیز این است، جائیکه فرنودسار پاسخ روشن به چیزی میدهد، دیدگاه دیگران ارزشی نزدیک به ۰ دارد.
همانجور که شما برای کسی که میگوید ۲ ۲ تا ۴ نمیشود تره خورد نمیکنید، برای من که کسیکه نمیپذیرد
تکنولوژی هزاران هزاران بار بیشتر به نابودی آدم میانجامد تا فرگشت او بی فرنود و خردتهیست و کمتر تره خورد میکنم، و اگر
هم کنم در جایگاه: پدر جان دو دقیقه بنشین روی همین چیزی که میگویی بیاندیش خواهد بود.
همین دو دقیقه بنشین ببین اینهایی که میگویی چه مزخرفاتی هستند را شما به مسلمانان خودتان میتوانید بگویید: مرد حسابی
یکی آن بالا نشسته بهمان کرده گل به هم مالیده فوت کرده حوا آفریده. و نمیدانم قوم لوط را بلا فرستاده؟
میبینید که جایگاه سست باورمندان (هممیهنی) چه اندازه آسان برای کوفتن و ریشخندیدن است.
هرآینه، این دو ترازشان هر دو یک اندازه نزدیک اند، ولی چون پذیرش حقیقت گاهی خوشایند نیست، در دومی جهان پس
مرگی در کار نیست و در یکمی شما کنترل نزدیک به صفری روی زندگی خودتان دارید و نژادی هم از شما بجا نمیماند
پس برای ناخودآگاه آدمی فرنودین است که این باورهای "ناکارآمد" را پس زده و "narrative" دیگری را دنبال کند که شما
را به چیزهای "بدردبخور" مانند پول و همسر و دارایی و آسودگی برساند.
روزی اگر در تراز من توانستید بیاندیشید یک حس آزاد بودن راستین در زندگی میکنید که میتوانید فرای ترسها و
خودفریبیهای درونتات بروید و با واقعیتها روبرو شوید بی آنکه خودتان را ببازید، ومیآموزید که سرشت زندگی
قمار گونه است و هیچ قطعیتی در هیچ چیز نیست و چرا باید قمارباز خوبی باشید تا جان برهید، و شاید به بالاترین دست پیدا کنید.
Mehrbod
03-21-2020, 11:28 AM
من با توجه به محیط و محتوای گفتگو این پرسش رو مطرح کردم نه اینکه از جایی تو بحث عین سوال رو برداشته باشم و بهش پاسخ داده باشم!
به هر روی میبینید که پاسخی هم نمیتوانید هرگز بدهید، چون اگر بگویید نه
همگان میبینند منطق ندارید، بگویید آری، میبینید که سخن من را پذیرفته اید.
فرنود ۲ ۲ تا ۴ تا که در پیک پیشین نام بردم همین است.
commander
03-21-2020, 12:20 PM
مهربد در این سالها تغییرات زیادی داشتی، رفتاری که در هممیهن بروز میدادی و بیرحمانه مسلمین را شلاق میزدی و در معقطعی بسیار تُرشروی و افسرده، به گمان من برحسب نوع گفتار و لحن کامنتها!
مضمون پستهات این بود: پیوندی که اینجا میان من و شما
هست آبکین و بیمایه است و همین بس سخن که بود و نبود شما، در زندگی من کوچکترین دگرسانیای نمیدهد.
من هم در مقطع کوتاهی چنین میاندیشیدیم و بارها دگرگون شدم اما بعد دانستم باید گاهی بیدلیل خندید، داوری دیگران مهم نیست.
و باید زندگی را به testicles گرفت.
اخلاق و فرهنگی که سده ها در ایران برقرار است، اخلاق ریاکاری و دورویی و تعارف است. چنان این به یک نورم تبدیل شده که اگر کسی رک و راست سخن بگوید در نظرشان (ایرانیان) با صفات منفی توصیف می شود.
قربان صدقه شان بروید، دلشان برایتان قیژ می رود. سخن راست و منطقی بگوئید، می شوید دیو دوسر. گرفتاری اصلی ایرانیان همین دورویی است، اگر یاد می گرفتند که باهم رک و پوست کنده سخن بگویند، بدون هراس از آزردگی طرف مقابل و خواسته های قلبی و حق خود را فریاد می زدند، حال و روز بهتری داشتند. به جایش ترجیح می دهند در محافل خودی غر بزنند و ناله سر دهند و در جامعه جانماز آب بکشند. منطق هم چون دور از این فرهنگ است، از آن استقبال نمی کنند!
Canary
03-21-2020, 12:51 PM
به هر روی میبینید که پاسخی هم نمیتوانید هرگز بدهید، چون اگر بگویید نه
همگان میبینند منطق ندارید، بگویید آری، میبینید که سخن من را پذیرفته اید.
فرنود ۲ ۲ تا ۴ تا که در پیک پیشین نام بردم همین است.
مطمئنی از آدم درستی کوت گرفتی؟
واسه چی من باید خودمو درگیر پرسشی بکنم که نرفتم سراغش؟!!
sonixax
03-22-2020, 12:15 AM
ساعت 12:15 شبه هنوز سر کارم! (مشاغل ضروری) در حال مرگ :e412:
تُف بهت کرونا :e330::e528:
Scary
03-22-2020, 09:05 AM
ساعت 12:15 شبه هنوز سر کارم! (مشاغل ضروری) در حال مرگ :e412:
تُف بهت کرونا :e330::e528:
برو کار کن مگو چیست کار که سرمایه جاودانی است کار، تو از کار میمیری و ما از خانه نشینی. :e412:
این ویروس بیشتر به انسانهای پیر و ناتوان و کسانی که سیستم ایمنی بدنی ضعیفی دارند آسیب میزند.
با این همه گمانیزنیها هنوز ناشناخته است برای محقیقن.
sonixax
03-22-2020, 12:35 PM
برو کار کن مگو چیست کار که سرمایه جاودانی است کار، تو از کار میمیری و ما از خانه نشینی.
این ویروس بیشتر به انسانهای پیر و ناتوان و کسانی که سیستم ایمنی بدنی ضعیفی دارند آسیب میزند.
با این همه گمانیزنیها هنوز ناشناخته است برای محقیقن.
سازمان بهداشت جهانی گفته خیلی هم مطمئن نباشید که به جوونها کار نداره! همه باید رعایت کنند.
خود ما توی ایران فوتبالیست 23 ساله و پرستار 24 ساله سالم و جوان و سر حال داشتیم که ویروس جان نازنینشان را گرفته!
https://www.dw.com/fa-ir/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D9%88%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B3-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%A7-%D9%85%D8%B5%D9%88%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF/a-52869144
خیلی هم نباید آماروار نگاه کرد! ظهور ویروس هنوز به 4 ماه نرسیده، جامعه آماری خیلی دقیق و بزرگ نیست و اطلاعات کافی از این ویروس هم در دسترس نیست!
در سرما خوردگی معمولی هم افراد سالمند و بیمار در خطر بیشتری هستند.
تقریبن در تمام بیماریهای کشنده آنهایی که سالمند هستند یا بیمار زودتر جان خود را از دست میدهند! شاید دلیل اینکه نرخ مرگ و میر جوانان پایین تر است همین باشد! از کجا معلوم یهو دیدید 2 ماه دیگه کلی جوان هم از دنیا رفت به خاطر این بیماری!!
Canary
03-22-2020, 02:36 PM
دوستان گرانقدر پیشاپیش امیدوارم سال نوی خوبی داشته باشید. همچنین امیدوارم همه شما، چه آنها که اکنون در این جمع هستند، چه آنها که فعلا در بین ما نیستند، به خصوص راسل و داریوش و شوالیه و کسری و شهریار و نیز دخترکان انجمن، همگی سلامت و سرحال باشید و چنان بمانید و خانواده و دوستان و عزیزان شما نیز به همچنین! ای کاش امسال ما به آرزوی دیرینهی خود که همانا کم شدن سایهی شوم این نظام فاسد و ناکارآمد از سر مردم و کشور ایران است با حداقل هزینهی انسانی ممکن رسیده، بتوانیم اسفند سال دیگر قراری در تهران با دوستان بگذاریم و جامهای ِ افراشته به سلامتی را از نزدیک به هم بزنیم!
:e303::e303::e303:
سال نو شما هم مبارک.
باقی اعضا رو درست نمیشناسم ولی جناب russlle گفته دیگه حرفی برای گفتن تو این انجمن نداره و دیگه نمیاد،با وجود اینکه جای دیگری هنوز فعاله که خب چون خودش مایل نیست نمیتونم بگم کجا.
Anarchy
03-22-2020, 03:03 PM
دوستان گرانقدر پیشاپیش امیدوارم سال نوی خوبی داشته باشید. همچنین امیدوارم همه شما، چه آنها که اکنون در این جمع هستند، چه آنها که فعلا در بین ما نیستند، به خصوص راسل و داریوش و شوالیه و کسری و شهریار و نیز دخترکان انجمن، همگی سلامت و سرحال باشید و چنان بمانید و خانواده و دوستان و عزیزان شما نیز به همچنین! ای کاش امسال ما به آرزوی دیرینهی خود که همانا کم شدن سایهی شوم این نظام فاسد و ناکارآمد از سر مردم و کشور ایران است با حداقل هزینهی انسانی ممکن رسیده، بتوانیم اسفند سال دیگر قراری در تهران با دوستان بگذاریم و جامهای ِ افراشته به سلامتی را از نزدیک به هم بزنیم!
:e303::e303::e303:
منم سال نو رو شادباش میگم. با آرزوی شادی و سلامتی برای تو رفیق قدیمی و سایر دوستان :e032:
Anarchy
03-22-2020, 03:49 PM
سال نو شما هم مبارک.
باقی اعضا رو درست نمیشناسم ولی جناب russlle گفته دیگه حرفی برای گفتن تو این انجمن نداره و دیگه نمیاد،با وجود اینکه جای دیگری هنوز فعاله که خب چون خودش مایل نیست نمیتونم بگم کجا.
به راسل بگید اینجا که دیگه پشه هم پر نمیزنه، بزنه هم کسی دل و دماغ پافشاری روی نظراتش نداره دیگه...
ما اینجا بر سر عقاید با هم درگیر بودیم اما دشمن هم نبودیم.آرزوی سلامتی دارم برای راسل.
سلام دوستان سال نو مبارک خوب هستید؟
بعد مدت ها خیلی اتفاقی سرچ کردم و متعجب شدم اینجا هنوز به قوت خودش باقیست:e40a:
در این روزگار سخت کرونایی باعث خوشحالی شد
Canary
03-22-2020, 04:43 PM
به راسل بگید اینجا که دیگه پشه هم پر نمیزنه، بزنه هم کسی دل و دماغ پافشاری روی نظراتش نداره دیگه...
ما اینجا بر سر عقاید با هم درگیر بودیم اما دشمن هم نبودیم.آرزوی سلامتی دارم برای راسل.
موافقم و من این مسئله رو به خصوص در جناب "مهربد" حس میکنم.
گویا سال ها بحث و گفتگو درباره دین،سیاست و اقتصاد همه رو تا حدود زیادی خسته کرده.
Mehrbod
03-22-2020, 07:38 PM
موافقم و من این مسئله رو به خصوص در جناب "مهربد" حس میکنم.
گویا سال ها بحث و گفتگو درباره دین،سیاست و اقتصاد همه رو تا حدود زیادی خسته کرده.
اینجورها نیست، من تنها بجای پافشاری نظری روی عملی دارم کار میکنم.
اگر گفتمانهای اینجا نبود هرگز پیشزمینه اندیشیک آن برای من فراهم نمیشد که بدانم آماج زندگی ام چیست.
از یک آستانهای به آنور باید درست یا نادرست، به جامه پوشاندن بپردازید تا گفتگوی فرهنگستانی academic
Ouroboros
03-22-2020, 09:05 PM
موافقم و من این مسئله رو به خصوص در جناب "مهربد" حس میکنم.
گویا سال ها بحث و گفتگو درباره دین،سیاست و اقتصاد همه رو تا حدود زیادی خسته کرده.
من و راسل پیر و فرزانه شدهایم و دریافتهایم که از بحث و جدل و گفتگو هیچکس به حقیقت نمیرسد و این کارها بیشتر برای خودنمایی فکریست.:e056:
به او بگویید بیاید به دیدار ما که دلمان برایش تنگ است، منهم چیزی برای نوشتن ندارم و صرفا برای دیدن دوستان است که آمدم اینجا!
Canary
03-22-2020, 10:26 PM
من و راسل پیر و فرزانه شدهایم و دریافتهایم که از بحث و جدل و گفتگو هیچکس به حقیقت نمیرسد و این کارها بیشتر برای خودنمایی فکریست.:e056:
به او بگویید بیاید به دیدار ما که دلمان برایش تنگ است، منهم چیزی برای نوشتن ندارم و صرفا برای دیدن دوستان است که آمدم اینجا!
شما رو نمیدونم ولی جناب راسل کاملا برعکس،خیلی مشتاق بود(و هست) که با گفتگو به حقیقت میشه رسید و حتی بارها این بحث پیش اومد که چه مدیومی برای بسط اونچه از حقیقت درک کرده(کردیم) مناسب تره.
به هرحال طی صحبتی که امشب با ایشون داشتم به من گفتند هرکدوم از اعضای اینجا که هنوز علاقمن به ارتباط با ایشونه میتونه از من آدرس حساب کاربریش رو تو توییتر بگیره و اونجا با هم صحبت کنند.
Rustin
03-23-2020, 09:34 AM
شما رو نمیدونم ولی جناب راسل کاملا برعکس،خیلی مشتاق بود(و هست) که با گفتگو به حقیقت میشه رسید و حتی بارها این بحث پیش اومد که چه مدیومی برای بسط اونچه از حقیقت درک کرده(کردیم) مناسب تره.
به هرحال طی صحبتی که امشب با ایشون داشتم به من گفتند هرکدوم از اعضای اینجا که هنوز علاقمن به ارتباط با ایشونه میتونه از من آدرس حساب کاربریش رو تو توییتر بگیره و اونجا با هم صحبت کنند.
من هر چه فرومنویس میشناختم (از فرومهای نظامی تا فرومهای اینچنینی) و اکثر کاربران فرندفید جملگی به توییتر مهاجرت کردهاند. توییتر ذاتا محیط خوبی برای گفتگوی عمیق نیست (محدودیت کاراکتر، تقویت سوبرداشت و محیط قضاوتی) اما ظاهرا بخاطر مخاطب بیشتر (مخاطبی که مثلا دغدغه اندیشه دارد و اینستاگرامی نیست) برای خیلیها جذابتر است.
هر چند خود فرومهای اینترنتی در مقابل شکل واقعی اندیشهورزی کاریکاتوری بیش نیستند اما اندیشهورزی توییتری در مقابل فرومنویسی حتی آن کاریکاتور هم نیست.
اگر اینحا کشور درستی بود احتمالا این نسلی که دغدغههایش را پشت نامهای مستعار در این مکانهای مجازی ارضا میکرد، میتوانستند بواسطه پیگیری همان دغدغهها در دنیای واقعی که بسیار غنیتر و پاداشدهندهتر است به آدمهایی برجسته و ماندگار تبدیل شوند. قسمت تراژیک قضیه دیدن تلف شدن همین آدمهای با استعداد (در زمینههای مختلف) پای استبداد چند آخوند نشُسته است.
Ouroboros
03-23-2020, 12:38 PM
شما رو نمیدونم ولی جناب راسل کاملا برعکس،خیلی مشتاق بود(و هست) که با گفتگو به حقیقت میشه رسید و حتی بارها این بحث پیش اومد که چه مدیومی برای بسط اونچه از حقیقت درک کرده(کردیم) مناسب تره.
از دو حالت خارج نیست، یا گله حرف شما را نمیفهمد و جدی نمیگیرد و به شما میخندد، یا حرف شما را میفهمد و جدی میگیرد و در نتیجه به خطرات آن پی برده، سریعا به شما شوکران میخوراند!
پدیدهای تحت عنوان «اندیشیدن منجر به عقیده» وجود خارجی نداشته و ندارد و هرگز نمیتواند داشته باشد، آدمها برپایهی مجموعهای پیچیده اما قابل ِ شناسایی از تجربیات، احوال کنونی، مشخصات ِ شخصیتی و یکسری مسائل ِ مشابه دیگر مجموعه باورها و ارزشهایی را برای بهتر مواجه شدن با محیط پیرامون خود، ارتقا در هرم قدرت اجتماعی و افزایش شمار کسانی که میتوانند روی آنها حساب باز بکنند انتخاب میکنند و بعد میروند دنبال پیدا کردن بهترین خطابه و دفاعیه در تائید ِ آن. همه یارکشی ِ بدوی و حیوانیست و ذرهای اندیشهی حقیقتا تهی از پیشداوری نداشته و ندارد. نه اینکه اینها بد باشد، بلکه «بحث» و «نوشتن» و اینها را بیمورد میکند. آنچه شما مینویسید(یا از آن مهمتر، میگویید)صرفا به روشی برای یار گزینی و مشخص کردن سرسپردگیهای عقیدتی شما شناخته میشود و توسط آدمهایی که به دلایل پیشتر گفته شده همچون تجربه یا مشخصات اخلاقی ِ مشترک با شما به نتایج مشابهی رسیدهاند تائید میشود. در جهان مجازی این تائید لایک و شر و پسند و اینهاست. در جهان واقعی هم نمودهای رفتاری دارد مثل سر تائید تکان دادن و دوست شدن با شما و خندیدن به جوکهای شما و ...
یکی از مهمترین فاکتورهایی که در پرطرفدار شدن نوشتههای شما تاثیر میگذارد بههنگامی ِ آنهاست. کمی زودتر از آمدن ِ تجربهای که آن را تائید بکند، شما نادیده گرفته میشود. کمی پس از آنکه تجربه بین افراد زیادی درونی شد، شما سرکوب میشوید. نیچه این را به نیکی آموخته بود و بسیار دربارهی آن نوشته است. مثلا داوکینز دقیقا در لحظهای که نظام اخلاقی مستقر بر جامعهی آمریکایی در حال جایگزین شدن با چیز دیگری بود از راه رسید و کتب سخیف ِ او به شدت خوانده شد. هرچه داوکینز برای گفتن درباره مذهب داشت را پیشتر متفکرانی بسیار جدیتر و حسابیتر از او نوشته بودند، اما مسئله مهم به موقع رسیدن او به مجلس بود.
مارکس در هر مورد که بر خطا بود این یک مورد را که همه چیز از اقتصاد در مفهوم عام ِ آن یعنی عوامل بیرونی محدودکنندهی رفتار انسانها سرچشمه میگیرد را به درستی تشخیص داده بود. اگرنه هرچه گفته و نوشته میشود پیشتر توسط دیگری بهتر و دقیقتر و درستتر گفته و نوشته شده اما در غیاب آن تجربه یا مشخصات اخلاقی ِ مشترک حتی فهمیده نمیشود چه برسد به اثرگذاری، پس نوشتن آنهم فایدهای ندارد زیرا تغییراتی که در راه هستند با یا بدون نوشتههای شما جای دیگری میتوانند مدافعان ِ خود را پیدا بکنند و اینطور نیست که شما جدیجدی وظیفهی روشنفکری یا چیزی مبتذل شبیه به آن داشته باشید. شکست آخوند در پدید آوردن یک جامعهی یکدست که در آن هرکس سر جای خود قرار گرفته به سلب اعتبار از اسلام ِ شیعی به عنوان نسخهای برای ساختن جامعهی مدرن منجر میشد چه مثلا آرش بیخدا چهارتا کتاب ترجمه میکرد چه نه. او صرفا ابزار بیان دگرگونیهای معنوی در جامعهی خود را در لحظهی مناسب فراهم کرد.
قابل درک است که متفکران جدی در حد مثلا سقراط و محمد غزالی و مارکس یا مورخین ِ زندگی اینها دچار این توهم بشوند که لابد آثار اینها بوده که تغییرات ِ منتسب به ایشان را پدید آورده، ما اما محض آبرو هم که شده باید خشوع و خویشتنداری بیشتری نشان بدهیم و بدانیم اگر کسی چیزی که ما نوشتهایم را دوست داشته صرفا بخاطر این است که در لحظهی درست آنچه در مرحلهای از خودآگاهی خود احساس میکرده را به کلام درآوردهایم نه اینکه به راستی او را قانع کرده باشیم. در بهترین شرایط به مقام یکی از این اندیشمندان ِ مشهور برکشیده میشویم که همگی ابزاری شدند برای توجیه باورها و اعمالی که بعید است ارتباط چندانی به آنها داشته باشد.
راه ِ آلترناتیو این است که بجای بحث و نوشتن و اینها، چنان که باور دارید زندگی بکنید.
Canary
03-23-2020, 02:18 PM
از دو حالت خارج نیست، یا گله حرف شما را نمیفهمد و جدی نمیگیرد و به شما میخندد، یا حرف شما را میفهمد و جدی میگیرد و در نتیجه به خطرات آن پی برده، سریعا به شما شوکران میخوراند!
پدیدهای تحت عنوان «اندیشیدن منجر به عقیده» وجود خارجی نداشته و ندارد و هرگز نمیتواند داشته باشد، آدمها برپایهی مجموعهای پیچیده اما قابل ِ شناسایی از تجربیات، احوال کنونی، مشخصات ِ شخصیتی و یکسری مسائل ِ مشابه دیگر مجموعه باورها و ارزشهایی را برای بهتر مواجه شدن با محیط پیرامون خود، ارتقا در هرم قدرت اجتماعی و افزایش شمار کسانی که میتوانند روی آنها حساب باز بکنند انتخاب میکنند و بعد میروند دنبال پیدا کردن بهترین خطابه و دفاعیه در تائید ِ آن. همه یارکشی ِ بدوی و حیوانیست و ذرهای اندیشهی حقیقتا تهی از پیشداوری نداشته و ندارد. نه اینکه اینها بد باشد، بلکه «بحث» و «نوشتن» و اینها را بیمورد میکند. آنچه شما مینویسید(یا از آن مهمتر، میگویید)صرفا به روشی برای یار گزینی و مشخص کردن سرسپردگیهای عقیدتی شما شناخته میشود و توسط آدمهایی که به دلایل پیشتر گفته شده همچون تجربه یا مشخصات اخلاقی ِ مشترک با شما به نتایج مشابهی رسیدهاند تائید میشود. در جهان مجازی این تائید لایک و شر و پسند و اینهاست. در جهان واقعی هم نمودهای رفتاری دارد مثل سر تائید تکان دادن و دوست شدن با شما و خندیدن به جوکهای شما و ...
یکی از مهمترین فاکتورهایی که در پرطرفدار شدن نوشتههای شما تاثیر میگذارد بههنگامی ِ آنهاست. کمی زودتر از آمدن ِ تجربهای که آن را تائید بکند، شما نادیده گرفته میشود. کمی پس از آنکه تجربه بین افراد زیادی درونی شد، شما سرکوب میشوید. نیچه این را به نیکی آموخته بود و بسیار دربارهی آن نوشته است. مثلا داوکینز دقیقا در لحظهای که نظام اخلاقی مستقر بر جامعهی آمریکایی در حال جایگزین شدن با چیز دیگری بود از راه رسید و کتب سخیف ِ او به شدت خوانده شد. هرچه داوکینز برای گفتن درباره مذهب داشت را پیشتر متفکرانی بسیار جدیتر و حسابیتر از او نوشته بودند، اما مسئله مهم به موقع رسیدن او به مجلس بود.
مارکس در هر مورد که بر خطا بود این یک مورد را که همه چیز از اقتصاد در مفهوم عام ِ آن یعنی عوامل بیرونی محدودکنندهی رفتار انسانها سرچشمه میگیرد را به درستی تشخیص داده بود. اگرنه هرچه گفته و نوشته میشود پیشتر توسط دیگری بهتر و دقیقتر و درستتر گفته و نوشته شده اما در غیاب آن تجربه یا مشخصات اخلاقی ِ مشترک حتی فهمیده نمیشود چه برسد به اثرگذاری، پس نوشتن آنهم فایدهای ندارد زیرا تغییراتی که در راه هستند با یا بدون نوشتههای شما جای دیگری میتوانند مدافعان ِ خود را پیدا بکنند و اینطور نیست که شما جدیجدی وظیفهی روشنفکری یا چیزی مبتذل شبیه به آن داشته باشید. شکست آخوند در پدید آوردن یک جامعهی یکدست که در آن هرکس سر جای خود قرار گرفته به سلب اعتبار از اسلام ِ شیعی به عنوان نسخهای برای ساختن جامعهی مدرن منجر میشد چه مثلا آرش بیخدا چهارتا کتاب ترجمه میکرد چه نه. او صرفا ابزار بیان دگرگونیهای معنوی در جامعهی خود را در لحظهی مناسب فراهم کرد.
قابل درک است که متفکران جدی در حد مثلا سقراط و محمد غزالی و مارکس یا مورخین ِ زندگی اینها دچار این توهم بشوند که لابد آثار اینها بوده که تغییرات ِ منتسب به ایشان را پدید آورده، ما اما محض آبرو هم که شده باید خشوع و خویشتنداری بیشتری نشان بدهیم و بدانیم اگر کسی چیزی که ما نوشتهایم را دوست داشته صرفا بخاطر این است که در لحظهی درست آنچه در مرحلهای از خودآگاهی خود احساس میکرده را به کلام درآوردهایم نه اینکه به راستی او را قانع کرده باشیم. در بهترین شرایط به مقام یکی از این اندیشمندان ِ مشهور برکشیده میشویم که همگی ابزاری شدند برای توجیه باورها و اعمالی که بعید است ارتباط چندانی به آنها داشته باشد.
راه ِ آلترناتیو این است که بجای بحث و نوشتن و اینها، چنان که باور دارید زندگی بکنید.
این متن سراسر اشتباهه چون اولا اتخاذ رسمی یه عقیده رو برابر با رسیدن به یه عقیده در نظر گرفته،ثانیا عقیده رو به اونچه برای ناخودآگاه انسان مستقیما سودمنده تقلیل داده!
+من واقعا در سطح بحث درباره اکثر موضوعات فروم نیستم و اونچه منو اندکی به اینجا جذب کرده،کنکاش تجربی درباره نحوه فریفتن به واسطه بازی های زبانی و گلچین کردن وقایعه! گویا دوستان تو این دو مورد تبحر خاصی دارن که برام خیلی جالبه.
Rationalist
03-23-2020, 04:13 PM
اگر اینحا کشور درستی بود احتمالا این نسلی که دغدغههایش را پشت نامهای مستعار در این مکانهای مجازی ارضا میکرد، میتوانستند بواسطه پیگیری همان دغدغهها در دنیای واقعی که بسیار غنیتر و پاداشدهندهتر است به آدمهایی برجسته و ماندگار تبدیل شوند. قسمت تراژیک قضیه دیدن تلف شدن همین آدمهای با استعداد (در زمینههای مختلف) پای استبداد چند آخوند نشُسته است.
این نسل اگر جدیت و عزم کافی داشته باشد، به مکانهای مجازی فقط در حد همان تاثیرگذاری و اهمیت محدودی که دارند توجه میکند و بخش اعظم انرژی و برنامه بلندمدت خود را در جهان بیرون و در رویاروییِ چالشهایی واقعی و در ارتباط با افرادی با هویت مشخص و بدنمند صرف میکند.
از طرفی دیگر، تقلیل نظام حاکم به «چند آخوند نشسته» حکایت از سادهلوحی شما دارد!
Rationalist
03-23-2020, 04:21 PM
از دو حالت خارج نیست، یا گله حرف شما را نمیفهمد و جدی نمیگیرد و به شما میخندد، یا حرف شما را میفهمد و جدی میگیرد و در نتیجه به خطرات آن پی برده، سریعا به شما شوکران میخوراند!
پدیدهای تحت عنوان «اندیشیدن منجر به عقیده» وجود خارجی نداشته و ندارد و هرگز نمیتواند داشته باشد، آدمها برپایهی مجموعهای پیچیده اما قابل ِ شناسایی از تجربیات، احوال کنونی، مشخصات ِ شخصیتی و یکسری مسائل ِ مشابه دیگر مجموعه باورها و ارزشهایی را برای بهتر مواجه شدن با محیط پیرامون خود، ارتقا در هرم قدرت اجتماعی و افزایش شمار کسانی که میتوانند روی آنها حساب باز بکنند انتخاب میکنند و بعد میروند دنبال پیدا کردن بهترین خطابه و دفاعیه در تائید ِ آن. همه یارکشی ِ بدوی و حیوانیست و ذرهای اندیشهی حقیقتا تهی از پیشداوری نداشته و ندارد. نه اینکه اینها بد باشد، بلکه «بحث» و «نوشتن» و اینها را بیمورد میکند. آنچه شما مینویسید(یا از آن مهمتر، میگویید)صرفا به روشی برای یار گزینی و مشخص کردن سرسپردگیهای عقیدتی شما شناخته میشود و توسط آدمهایی که به دلایل پیشتر گفته شده همچون تجربه یا مشخصات اخلاقی ِ مشترک با شما به نتایج مشابهی رسیدهاند تائید میشود. در جهان مجازی این تائید لایک و شر و پسند و اینهاست. در جهان واقعی هم نمودهای رفتاری دارد مثل سر تائید تکان دادن و دوست شدن با شما و خندیدن به جوکهای شما و ...
یکی از مهمترین فاکتورهایی که در پرطرفدار شدن نوشتههای شما تاثیر میگذارد بههنگامی ِ آنهاست. کمی زودتر از آمدن ِ تجربهای که آن را تائید بکند، شما نادیده گرفته میشود. کمی پس از آنکه تجربه بین افراد زیادی درونی شد، شما سرکوب میشوید. نیچه این را به نیکی آموخته بود و بسیار دربارهی آن نوشته است. مثلا داوکینز دقیقا در لحظهای که نظام اخلاقی مستقر بر جامعهی آمریکایی در حال جایگزین شدن با چیز دیگری بود از راه رسید و کتب سخیف ِ او به شدت خوانده شد. هرچه داوکینز برای گفتن درباره مذهب داشت را پیشتر متفکرانی بسیار جدیتر و حسابیتر از او نوشته بودند، اما مسئله مهم به موقع رسیدن او به مجلس بود.
مارکس در هر مورد که بر خطا بود این یک مورد را که همه چیز از اقتصاد در مفهوم عام ِ آن یعنی عوامل بیرونی محدودکنندهی رفتار انسانها سرچشمه میگیرد را به درستی تشخیص داده بود. اگرنه هرچه گفته و نوشته میشود پیشتر توسط دیگری بهتر و دقیقتر و درستتر گفته و نوشته شده اما در غیاب آن تجربه یا مشخصات اخلاقی ِ مشترک حتی فهمیده نمیشود چه برسد به اثرگذاری، پس نوشتن آنهم فایدهای ندارد زیرا تغییراتی که در راه هستند با یا بدون نوشتههای شما جای دیگری میتوانند مدافعان ِ خود را پیدا بکنند و اینطور نیست که شما جدیجدی وظیفهی روشنفکری یا چیزی مبتذل شبیه به آن داشته باشید. شکست آخوند در پدید آوردن یک جامعهی یکدست که در آن هرکس سر جای خود قرار گرفته به سلب اعتبار از اسلام ِ شیعی به عنوان نسخهای برای ساختن جامعهی مدرن منجر میشد چه مثلا آرش بیخدا چهارتا کتاب ترجمه میکرد چه نه. او صرفا ابزار بیان دگرگونیهای معنوی در جامعهی خود را در لحظهی مناسب فراهم کرد.
قابل درک است که متفکران جدی در حد مثلا سقراط و محمد غزالی و مارکس یا مورخین ِ زندگی اینها دچار این توهم بشوند که لابد آثار اینها بوده که تغییرات ِ منتسب به ایشان را پدید آورده، ما اما محض آبرو هم که شده باید خشوع و خویشتنداری بیشتری نشان بدهیم و بدانیم اگر کسی چیزی که ما نوشتهایم را دوست داشته صرفا بخاطر این است که در لحظهی درست آنچه در مرحلهای از خودآگاهی خود احساس میکرده را به کلام درآوردهایم نه اینکه به راستی او را قانع کرده باشیم. در بهترین شرایط به مقام یکی از این اندیشمندان ِ مشهور برکشیده میشویم که همگی ابزاری شدند برای توجیه باورها و اعمالی که بعید است ارتباط چندانی به آنها داشته باشد.
راه ِ آلترناتیو این است که بجای بحث و نوشتن و اینها، چنان که باور دارید زندگی بکنید.
من با کلیت سخن موافقم. اما نکتهی مهمی به نظرم میرسد:
چرا گفتمان و نوشتن را به عنوان مقولههایی جدی و مهم در میان همان مجموعهی پیچیده که هر کس برای خود مطلوب مییابد، درنظر نمیگیرید؟ خصوصا در مورد آن افراد متفکر؟
یعنی افرادی که به این روشها خویشتن را و افراد مورد پسندشان را پیدا میکنند.
بر این اساس، همچنان اثرِ یک متفکرِ تکینه و اصیل را هم در همان اتمسفر زمانهاش میتوان توضیح داد. ولی نابهنگام بودن اندیشهها و حتی سرکوب شدنشان توسط گله، از اهمیتشان نمی کاهد،
زیرا آن اندیشهها برای آنانکه «باید» نوشته شدهاند!!
Ouroboros
03-23-2020, 05:13 PM
چرا گفتمان و نوشتن را به عنوان مقولههایی جدی و مهم در میان همان مجموعهی پیچیده که هر کس برای خود مطلوب مییابد، درنظر نمیگیرید؟ خصوصا در مورد آن افراد متفکر؟
یعنی افرادی که به این روشها خویشتن را و افراد مورد پسندشان را پیدا میکنند.
چند دلیل وجود دارد، بعضی از آنها مبتذل هستند مثل ego investment، که وفتی اندیشه به کلام در میآید به دلیل ذات اجتماعی انسان و ذات سلسلهمراتبی آن اجتماع، اجتنابناپذیر میشود. نمونهی خوبی از این را در مهمترین گفتگوهای تاریخ بشر که همانا مباحث میان ادیان مختلف یا تعابیر مختلف درون یک دین میان پیروان ِ آن هست میتوانید مطالعه بکنید. بعضی دیگر هم انتزاعیتر هستند، مثل این حقیقت که ذهن ذاتا مشتاق است به تائید آنچه به امنیت و آرامش ِ «من»(۱)منجر میشود، و این در گرو تائید پیشفرضهاییست که خارج از حوزهی آگاهی انتقادی شما قرار میگیرند تا جایی که هیچوقت نمیتوانید از توهمآلود نبودن افکار خود یا خودفریبی نبودن ِ آن ۱۰۰٪ مطمئن بشوید.
۱)منظور آرامش ِ عاطفی نیست منظور آرامش روحانی یا چیزی شبیه ثبات نظری برای "درست" فکر کردن است، مثلا فاصلهی میان دال و مدلول در زبان(این حقیقت که وقتی من میگویم «درخت» ممکن است کاج در ذهنم باشد اما در ذهن شما تصویر یک صنوبر تداعی بشود، اما هر دوی ما وانمود میکنیم که میدانیم دقیقا داریم درباره چه چیزی صحبت میکنیم در حالی که اینطور نیست)، عامدانه نادیده گرفته میشود تا گفتگو میسر بشود و چیزهایی از این قبیل. افراد مبتلا به نوروسیس ممکن است افکار یا باورها یا اعمالی مرتکب بشوند که در ظاهر آرامشزداست تا آرامشزا اما هدف نهایی آنها هم حفظ موضع ذهنیایست که در آن هستند. توجه بفرمایید که منظورم از موضع ذهنی موضع عاطفی یا موضع فکری نیست. منظورم بنیان زبانی و تجربیای که اندیشیدن را میسر میکند است.
بر این اساس، همچنان اثرِ یک متفکرِ تکینه و اصیل را هم در همان اتمسفر زمانهاش میتوان توضیح داد. ولی نابهنگام بودن اندیشهها و حتی سرکوب شدنشان توسط گله، از اهمیتشان نمی کاهد،
زیرا آن اندیشهها برای آنانکه «باید» نوشته شدهاند!!
اصلا چنین نیست، انسان اگر خود بر اساس همان عواملی که گفتم به اندیشهای نرسیده، اصلا آن را درک نمیتواند بکند حتی اگر جلوی چشم او باشد، همچنانکه مهمترین مترجم نیچه یک چپگرای لیبرالمسلکی بود، آنها که خود به این نتایج رسیدهاند هم دیگر نیازی به آنچه نوشته شده ندارند. در طرف مقابل خطر بسیار واقعی تظاهر به ایمان وجود دارد که در تکرار بلافهم ِ اندیشههای نوشته شده توسط دیگران نمود مییابد و باعث ازخودبیگانگی شخص میشود، چنانکه او دائم به دنبال پُر جلوهترین افکار و اندیشههای میرود و عقاید از آنچه باید به تمنای وجود شما نمود کلامی ببخشند تبدیل میشوند به نوعی مُد که هیچ اعتقادی هم به آنها ندارید!
تنها راه گفتگوی مفید و سازنده نارسیسیسم مطلق ذهنیست، اینکه شما آدمهای دیگر و سخنان آنها را صداهای درون ِ سر خودتان تصور بکنید و از وجودشان برای تدقیق بیشتر آنچه باور دارید با آنچه میتواند با معیارهای شما برای «درست/نادرست» منطبق باشد استفاده بکنید. در این تعبیر شما یک آدم واقعی یا اسم کاربری یا چیزی نیستید، بخشی از مخیلهی ناطق من هستید که نوع به خصوصی از صحبت کردن و مواضع دارد تا از افراط در اشتیاق ذهن ِ من به آرامش جلوگیری کرده، آن را به چالش بکشد و مطمئن بشود باورهایی که دارم تا مرز مخرب بودن توهمآلوده نشدهاند. الان من دارم با بخشی از خودم حرف میزنم!:e409:
اینهم مشکل خطرناک تبدیل شدن به اسکیزوفرونی کلینیکی را دارد. من آدم ِ هوشمند از نزدیک میشناسم که نیمه دیوانه شده و به جادو جنبل ایمان حقیقی آورده. اینکه چطور کسی از کانت خواندن به دعانویسی میرسد توضیحش خیلی سخت است ولی اگر بنشینیم نگاه بکنیم حتما یک راهی از آن به این هست. صداهای داخل سرتان را بهتر است ناشنیده بگیرید تا اینکه با آنها به گفتگو بنشینید.
homayoun
03-24-2020, 10:46 AM
پیشنهاد من به چندی از دوستان که آواتار ندارند, به یاد نمیمانید! من نوشتههای اینجا را میخوانم ولی پُرگاه یادم نمیآید کی کی بوده...
من از همون اول از 6 سال پیش که اینجا بودم همین بود آواتارم
Scary
03-25-2020, 03:46 AM
سایت دفترچه همان سایت گفتگو است؟ چرا وقتی آدرس سایت گفتگو را سرچ میکنم به سایت دفترچه وصل میشود؟
و دلیل اینکه سایت گفتگو بسته شد چه بود؟
Mehrbod
03-25-2020, 07:43 PM
من از همون اول از 6 سال پیش که اینجا بودم همین بود آواتارم
دگرش خواستنی است.
Mehrbod
03-25-2020, 07:46 PM
سایت دفترچه همان سایت گفتگو است؟ چرا وقتی آدرس سایت گفتگو را سرچ میکنم به سایت دفترچه وصل میشود؟
و دلیل اینکه سایت گفتگو بسته شد چه بود؟
دامنهاش را خریدیم.
به گمان بالا, بیانگیزگی.
sonixax
03-26-2020, 01:20 AM
سایت دفترچه همان سایت گفتگو است؟ چرا وقتی آدرس سایت گفتگو را سرچ میکنم به سایت دفترچه وصل میشود؟
و دلیل اینکه سایت گفتگو بسته شد چه بود؟
برخی گردانندگان دفترچه همان گردانندگان گفتگو هستند منجمله خود من.
دفترچه همان گفتگو نیست! ولی کاربرانی که روز نخست اینجا را ساختند همان کاربران قدیمی گفتگو هستند.
دامنه گفتگو را خریدیم چسباندیم به اینجا همین و بس.
گفتگو به چند دلیل بسته شد:
۱- ربوده شدن یکی دو نفر از کاربرانش (گردانندگانش) توسط جمهوری اسلامی , برای امنیت بقیه بستندش
۲- نبود منابع مالی کافی, آن زمان حقیقتن گران بود
۳- همان بی انگیزگی که مهربد گفت
۴- ظهور شبکه های اجتماعی
Thanks
03-26-2020, 07:00 AM
قابل درک است که متفکران جدی در حد مثلا سقراط و محمد غزالی و مارکس یا مورخین ِ زندگی اینها دچار این توهم بشوند که لابد آثار اینها بوده که تغییرات ِ منتسب به ایشان را پدید آورده، ما اما محض آبرو هم که شده باید خشوع و خویشتنداری بیشتری نشان بدهیم و بدانیم اگر کسی چیزی که ما نوشتهایم را دوست داشته صرفا بخاطر این است که در لحظهی درست آنچه در مرحلهای از خودآگاهی خود احساس میکرده را به کلام درآوردهایم نه اینکه به راستی او را قانع کرده باشیم. در بهترین شرایط به مقام یکی از این اندیشمندان ِ مشهور برکشیده میشویم که همگی ابزاری شدند برای توجیه باورها و اعمالی که بعید است ارتباط چندانی به آنها داشته باشد.
عدهای دوان دوان مقابل حرم حضرت معصومه تحصن کردند و بعد هم هجوم آوردند که این حرمها خودشان شفا هستند و ما را از کرونا نترسانید. توییتریون ویدئوی این افراد که شعار «یا حیدر» میدادند را میگذاشتند و بالایش مینوشتند که ببینید ایرونیها در عصر تکنولوژی و پیشرفت چنین جانورانیاند، آنوقت گیر میدهید چرا رضاشاه برای مدرن کردن ایران از زور و چکمه استفاده میکرد و آخوند از پشتبام هل میداد؟
اینکه اندیشهها نه بهخاطر خودشان، بلکه سر بزنگاههای حساس است که برجسته و پذیرفته میشوند شرط لازم به نظر میرسد اما نه شرط کافی. Liberté, égalité, fraternité در انقلاب فرانسه پیروز شد تنها به این دلیل که انقلابیون از رقبای خود قویتر بودند نه اینکه استدلالهایشان منطقی به نظر میرسید. آنارشیستها مشغول لفاظی بودند، درحالی که آنسو کمونیستها انقلاب میکردند و پیروانشان افزونتر میشد. مهم نیست به مردم بگویید صدق یک گزاره از روی نتیجۀ آن به دست نمیآید، بههرحال اکثریت برای اندیشهای که از آن دفاع میکنید طلب حداقل یک «الگوی موفق» میکنند تا بدانند آیا اندیشۀ شما قبلاً اجرایی شده و اگر شده تا چه میزان موفق بوده است.
پیروزی جمهوری اسلامی در خاورمیانه یک «الگوی موفق» برای اسلامگراهای اطراف بود و یادآوری اینکه گویا میتوان «نه شرقی بود و نه غربی» و مقابل لیبرال دموکراسی و کمونیسم ایستاد. مسلمین اطراف از فردای 57 در سودای احیای خلافت و امت اسلامی بودند. بههرحال میگفتند این صلحها نَشاطی (به تلفظ اکبر، به فتح نون) هستند خستهکننده بین دو جنگ و دیر نباشد که دوباره کلیدهای قدس به دست خلیفه میافتد.
وقتی اندیشهای برای خودش به الگوی موفق دست پیدا کند گویی به همهچیز دست پیدا کرده: اندیشهورش یکشبه میشود فردی مشهور که حتی اخم و خمیازهاش نزد طرفدارها حامل معنایی بزرگ است که سالها بعد موضوع کتابها خواهد شد. برای دفعات بعد هم اگر خارج از حیطهاش صحبتی کند همگی به حرفش ایمان دارند یا حداقل زحمت راستیآزمایی حرفش را نخواهند کشید. سپس مردم از این خواهند گفت که آن اندیشهور چه پیشگوی خوبی بوده و ما چه مردمانی بد که زودتر به حرف ایشان نرسیدیم.
از گفتمان «غربزدگی» و «خودکفایی» و «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد» به جایی رسیدیم که تحلیلگرها آشکارا میگویند برای ساخت کشور راهی نیست جز موبهمو اجرا کردن آنچه پیشتر در غرب آزمایش شده است. این حرفها لزوما نتیجۀ از بر بودن رسالههای پدران آمریکا و کینز و فریدمن به دست نیامده، همانطور که کسی هم ایمانش قبلاً به اسلام با خواندن سیرت رسولالله و فتوح البدان و تاریخ طبری به دست نیامده بود، و باز همانطور که ایمان کمونیستها با خواندن «سرمایه» و «چه باید کرد؟» به دست نمیآمد (حزب سوسیالیسم ایران زمانی تاسیس شد که اصلاً ترجمۀ فارسی این کتاب نبود یا اگر هم بود ترجمۀ کامل و صحیحی نداشت). میگویند موبهمو سیستم غربی را پیادهسازی کنیم تنها به این دلیل که غرب توانسته فعلاً بهتر از رقیبهایش به «الگوی موفق» تبدیل شود.
بنابراین اندیشۀ تکنولوژیستیزها با بحث به جایی نمیرسد مگر آنکه آنها بتوانند الگوی موفقی از زندگی بسازند که از رقیبش بهتر باشد. هیچ استدلالی، هر قدر منطقی، نمیتواند تکنوفیلها و متمدنها را قانع کند تا وقتی که میبینند این سیستم هنوز بهخوبی کار میکند (و اصلاً به همین دلیل بود که کازینسکی میگفت انقلابها اغلب زمانی موفق بودند که در مقاطع حساس و زمانی که مردم نسبت به ناکارآمدی سیستم آگاهند کارشان را شروع میکنند).
اما مردود کردن تاثیر اندیشههایی که هنوز الگوی موفق ندارند چندان درست به نظر نمیرسد. بههرحال همان اندیشههای قبلی که امروز موفقند در وهلۀ اول هیچ الگویی برای کارآمدی اندیشهشان نداشتند، و جز با همان زبان نتوانستند هستۀ سخت و کمتعداد را جمعآوری کنند.
آخر روز، کسانی که از همان رضاشاه مثال میزدند، و ادیان را به دلیل اینکه اندیشهشان با شمشیر برپا شد را تمسخر میکردند، آن روز به این نتیجه رسیدند که اندیشهها برای تثبیت به چیزی فراتر از بازیهای زبانی نیازمندند. کسانی که میگفتند اندیشههای صحیح و بدیهی مثل 2+2=4 هستند و اگر کمی بیشتر برای مردم تبلیغ کنیم همگی میپذیرند، میبینند احتمالاً تنها چیزی که مردم سر آن اختلاف ندارند همان اثباتهای ریاضی باشد. آن هم فقط بهخاطر اینکه اثباتهای ریاضی صرفا بیخطرند و کمتر با اندیشههای ذهنی دیگران به تضاد میخورند، درغیراینصورت همانها اعداد را آنقدر شکنجه میکردند تا اثبات خودشان را در تثبیت اندیشهشان بیرون بکشند.
و البته همین هم بحثی بیخودی و فقط کلامی. صرفاً محض اطلاع عرض شد.
Scary
03-26-2020, 08:31 AM
برخی گردانندگان دفترچه همان گردانندگان گفتگو هستند منجمله خود من.
دفترچه همان گفتگو نیست! ولی کاربرانی که روز نخست اینجا را ساختند همان کاربران قدیمی گفتگو هستند.
دامنه گفتگو را خریدیم چسباندیم به اینجا همین و بس.
گفتگو به چند دلیل بسته شد:
۱- ربوده شدن یکی دو نفر از کاربرانش (گردانندگانش) توسط جمهوری اسلامی , برای امنیت بقیه بستندش
۲- نبود منابع مالی کافی, آن زمان حقیقتن گران بود
۳- همان بی انگیزگی که مهربد گفت
۴- ظهور شبکه های اجتماعی
بیانگیزگی رو زیاد موافق نیستم چون تا سال ۲۰۱۶ در همین دفترچه مباحث داغ دنبال میشد از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۶ به مدت ۶ سال و این کم نیست.
دلیل اصلی فیلتر بودن اینجاست و بین فروم نویسان و علاقهمندان به گفتگو ناشناخته است، بیاد دارم بحثی بود در هممیهن در مورد فعالیت در دفترچه که نظر خیلی از مسلمین این بود که میترسیدن اعتقادات خود را از دست بدهند و یا یک عده بخاطر مسائل امنیتی و ترس از جانشان!
برای نمونه سایت بالاترین که هنوز کم و بیش کاربران زیادی در آن فعالیت میکنند.
هر چند که وجود توتییر و تلگرام و اینستاگرام و فیسبوک و اینها بیتاثیر نبوده.
sonixax
03-26-2020, 11:10 AM
بیانگیزگی رو زیاد موافق نیستم چون تا سال ۲۰۱۶ در همین دفترچه مباحث داغ دنبال میشد از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۶ به مدت ۶ سال و این کم نیست.
بی انگیزگی صاحبین برای پرداخت هزینه ها و مدیریت و ... منظور بود. برای همین اصلن اینجا درست شد چون آن طرفی ها دیگر حسش را نداشتند.
دلیل اصلی فیلتر بودن اینجاست و بین فروم نویسان و علاقهمندان به گفتگو ناشناخته است، بیاد دارم بحثی بود در هممیهن در مورد فعالیت در دفترچه که نظر خیلی از مسلمین این بود که میترسیدن اعتقادات خود را از دست بدهند و یا یک عده بخاطر مسائل امنیتی و ترس از جانشان!
دیگه فیلتر بودنش که مثل روز روشن است!
برای نمونه سایت بالاترین که هنوز کم و بیش کاربران زیادی در آن فعالیت میکنند.
بالاترین فاروم نیست! لینک داغ کن است. داستان بسیار متفاوت است و البته استثنا. چندین سایت به مانند بالاترین وجود داشتند که رفتند پی کارشان: دنباله، بهترین، ریشه ها، همبستگی و چند تای دیگه نامهایشان خاطرم نیست.
از فارومها هم ما پررو پررو مانده ایم مثلن عَندیشه ها و هممیهن و چند تای دیگه رفتند پی کارشان. فقط چند تا فاروم اختصاصی بازی و کامپیوتر و ... سرپا هستند.
Ouroboros
03-26-2020, 12:43 PM
عدهای دوان دوان
من در نوشتهی شما چیزی در ابطال ِ حرف خودم ندیدم. یکسری مثالها آوردهاید از اندیشههایی که به موفقیت رسیدند و بعد مشهور شدند و این شهرت را گواه ِ تاثیرپذیری دیگران گرفتهاید اما این ناقض آنچه من میگویم نیست. اگر انقلاب فرانسه به پیروزی رسید یا انقلاب ایران، الزاما مهمترین فاکتور زور بیشتر انقلابیون نبود، این اسب را پُشت گاری بستن است و از یک مجهول برای توضیح مجهول دیگر استفاده کردن. چرا انقلابی ِ گوزو متشکل از یک مشت دهقان ابله و اشرافزادهی از خود بیزار و آدمهای متوهم باید قویتر از پادشاه و ارتش و نظم مستقر چند صد ساله و چند هزار ساله باشد؟ زور انقلابیون بیشتر بود چون تجسد یک تمنای باطنی گروهی ِ به سخن درنیامدنی بودند.
ظهور نابترین و دقیقترین و درستترین اندیشهها باز همیشه یک قدم عقبتر از عینیت بیرونیست چراکه در پاسخ به آن پدید آمده. هر قدر شمار بیشتری به مشکلات مشابه شما بر بخورند و واکنشی مشابه شما به ان نشان بدهند شهرت و محبوبیت و قدرت اندیشههایی که در پاسخ به این تجربیات مطرح شدهاند بیشتر خواهد شد. اگر این مواجههی مشترک با عینیت وجود نداشته باشد هیچ استدلالی روی زمین نیست که سخن را حتی قابل فهم بکند چه برسد به عامل اتفاق یا نفاق. این بههنگامی فقط برای موثر واقع شدن اندیشه نیست، برای فهمیده شدن آن ضروریست. همینها که من اینجا دربارهی جنسیت نوشتهام را فرض بگیرید، اینها پاسخی بودند نه به فمینیسم هرچند در این قالب به سخن درآمدند، بل پاسخی بودند به رفتار زنان در زندگی روزمرهی ما. حالا شما به عنوان یک مرد جوان ِ از همه جا بیخبر که در زندگی شخصی با زنی همچون نویسندهی این پست که دوستی برای من ایمیل کرده مواجه میشوید:
5219
واکنش شما به این پدیده ارتباط مستقیم با شخصیت شما دارد. اما اگر جزو مردانی هستید که نمیتوانند این قرارداد اجتماعی جدید را بپذیرند، به جستجوی راههای جایگزین ارتباط با زنان میروید که در آن جای ِ مردانی را پُر بکنید که این زنک با آنها خیانت میکند نه مردی که خیانت میبیند و... اما مهمتر از واکنش شما، درک شما از این پدیده هم با میزان برخورد شما با چنین افرادی در زندگی شخصی و واقعی شما دارد. من سالها تلاش کردم برای کسانی که با شگفتی میپرسیدند چرا از خارجه برگشتهام ایران توضیح بدهم که رفاه و آزادی یک مرد مثل من در ایران بسیار بیشتر است اما کسی نمیفهمید چه میگویم، یا آنچه میگویم را در نظام ایدئولوژیک خود (تحت ِ زبان تجربیات شخصی خودش) معنی میکرد... به زبان سادهتر : «هیچ استدلال یا گواهی نمیتواند آنچه را ذهن به طور مستقل درک و درونی نکرده درکپذیر بکند، و ذهنی هم که اصلی را درک و درونی کرده نیازی به هیچ استدلال و گواهی ندارد».
این باعث بوجود آمدن پرسش مهمتری میشود و آن علاقهی ما به بحث و روده درازی و استدلالسازی و این کارهاست. اگر به راستی تا این اندازه بیاثر است که هست، چرا انسانها به آن چنین اهمیت ناخودآگاه عظیمی میدهند؟ چرا ما آنچه را که دانستهایم به استدلال مجهز میکنیم؟
من پاسخ ِ خودم را دارم، ولی شاید اشتباه باشد. پاسخ من این است که ما برای کشتن فلهای انسانهای دیگر نیاز به نظامی فکری داریم که بتواند نظام اخلاقی ما را به طور موقت و هدفمند پس بزند. با رهیافت من به آگاهی آدمهایی که مخالف شما هستند در بدترین شرایط آدمهایی هستند با تجربیات و خلقیات متفاوت که نوع دیگری از بودن و تجربه و احساسات را داشتهاند. این به درد رقابت بر سر منابع محدود نمیخورد و کسی که چنین نگرشی اتخاذ بکند خیلی زود توسط کسانی که او را دیگری سازی کردهاند و غیر-انسان دانستهاند کشته و خورده میشود. یک نظام ِ مستدل ِ متشکل از مجموعهای به هم پیوسته از باورهای عقلانی و دارای براهین پرشمار یک سیستم فکریای بوجود میآورد که گردن زدن آدمهای متفاوت را از نظر اخلاقی توجیه میکند. رجوع به طبیعت خونخوار انسان کافی نیست چون ممکن است نوک پیکان خشونت به سمت in-group خودتان چرخانده بشود، یک نظامی لازم است که خشونت را به نظم در بیاورد و هدفمند و سازنده بکند.
خلاصه شما اگر اهل استدلال منطقی و بحث و جدل هستید صرفا به دنبال کسی میگردید که گردنش را ببرید و کسانی که همراه شما بیایند برای گردن زدن او:e057:
Thanks
03-26-2020, 01:54 PM
من در نوشتهی شما چیزی در ابطال ِ حرف خودم ندیدم.
و هدف ابطال گفتۀ شما نبود، بلکه هدف این بود که بگوید «الگوی موفق» میتواند در کنار آنچه گفتهاید یکی دیگر از فاکتورهای مؤثر در پذیرش و رد شدن اندیشهها باشد. دو روایت مانعالجمع نیستند.
اما سؤالاتی با متن جدید ایجاد میشود که مثلاً آیا تمام اندیشهها، از هر جنس و نوعی، با تعریف شما سازگاری دارد؟ واضحتر بگوییم: حق یعنی اختیار عمل فرد با این تبصره که ناقض اختیار دیگران نباشد. کدام عمل؟ مهم نیست زیرا خود عمل موضوعیت دارد نه خصوصیت عمل. بنابراین هر عملی حق است و بیکران (آزاد)، و تنها زمانی کرانمند (محدود) میشود که عمل باعث محدودیت آزادی دیگران شود. یعنی تمام کارهای آدم حق است، مگر زمانی که آن کار بخواهد در کار دیگری محدودیت ایجاد کند.
با این وجود هنوز هم میتوان اندیشههای سکولار، لیبرال، جینیسم و... را توجیهی دانست برای گردن زدن دیگران؟ مثلاً لیبرالیسم بیشتر شبیه اندیشهای است که در آن از جستوجو برای حق دست برداشته، و پلیسی شده که میخواهد بین دو اندیشهای که سر خصوصیت عمل دعوا دارند (مثلاً اینکه آیا شراب حلال است یا حرام) دیوار بکشد و سازش ایجاد کند. اندیشههای دیگری هم شاید باشند که در آن از تعریف بالا دربارۀ حق پیروی میکنند و به خصوصیت عمل افراد غیرخودی اهمیت نمیدهند که بخواهند آن را فردا بهانهای برای خشونت کنند (؟)
Ouroboros
03-26-2020, 03:57 PM
اصلا بحث مفهوم اندیشه یا کارکردهای احتمالی آن نیست، بحث شنیده شدن آن است. اگر شما ایدهای را میشنوید، مخالف آن باشید یا موافق آن، مهجور باشد یا مشهور، درست باشد(با تجربه شما از عینیت تطابق داشته باشد)یا نه ... اینها مهم نیست یا در مرحلهی ثانویه از اهمیت است. مهم این است که بدانید هدف غایی ِ آن یارکشی و گروهبندیست، و کارکرد اصلی ِ آن «مکانیزم کنترل» است و سوال اصلی این است که «چرا حالا دارم آن را میشنوم»؟
لیبرالیسم و ... هم در همین راستا هستند، یکسری روایات برای طبقهبندی کردن آدمهای که بیشتر با خلقیات و تجربیات و عواطف شما هماهنگی دارند و صفکشی در برابر کسانی که بزرگترین موانع را بر سر آنها که گفته شد میتراشند و ... در نهایت گردن زدن آنها. اتفاقا لیبرالیسم نمونهی خیلی خوبیست چون با شعار رواداری و دیوارکشی و ... یارکشی میکند اما در عمل چیز دیگری میشود و به ما نشان میدهد به خلوت رفتن و آن کار دیگر کردن هرگز در انحصار دین فروشان نیست و طبیعت جداییناپذیر انسان است زیرا چیزی بجز آن ندیدهایم!
ولی بحث چیز دیگری بود، آیا بخردانه بودن یا نبودن، درست بودن یا نبودن، مستدل بودن یا نبودن ِ گفتمان لیبرالیسم تاثیری در جهانشمولی امروزی آن داشته؟ شما هم به درستی میگویید نه، پیروزی در جنگها بوده که آن را به مدل غالب تبدیل کرده. منهم موافقم، ولی پیروزی در جنگ را هم باید توضیح بدهیم.
«الگوی موفق» میتواند در کنار آنچه گفتهاید یکی دیگر از فاکتورهای مؤثر در پذیرش و رد شدن اندیشهها باشد. دو روایت مانعالجمع نیستند.
موثر هست اما نه خیلی، چون به نظر میرسد ما در محیط اجدادی ناچار بودهایم راههای پیشتر نرفته را بیابیم زیرا مسیرهای به موفقیت ختم شده به معنی پُر بودن راه از رقبا و ته کشیدن برکهی پرآب و خالی شدن مخزن ِ غنایم بوده. این است که ما در مرحلهای از خودآگاهیمان اعتماد و اعتنای چندانی به محافظان وضع موجود، هرچه که باشد، نمیکند و همه همواره درپی اندیشههای «انقلابی» هستند.
Thanks
03-27-2020, 08:30 AM
هدف غایی ِ آن یارکشی و گروهبندیست، و کارکرد اصلی ِ آن «مکانیزم کنترل» است
و چطور از یارکشی و گروهبندی میتوان نتیجه گرفت که حتماً اینها وسیلهای خواهد شد برای سرکوب دیگران؟
موثر هست اما نه خیلی، چون به نظر میرسد ما در محیط اجدادی ناچار بودهایم راههای پیشتر نرفته را بیابیم زیرا مسیرهای به موفقیت ختم شده به معنی پُر بودن راه از رقبا و ته کشیدن برکهی پرآب و خالی شدن مخزن ِ غنایم بوده. این است که ما در مرحلهای از خودآگاهیمان اعتماد و اعتنای چندانی به محافظان وضع موجود، هرچه که باشد، نمیکند و همه همواره درپی اندیشههای «انقلابی» هستند.
اما شمار محافظهکارانی که بهطور عامیانه میگویند باید به روشهای آزمودهشده توسط اجدادمان احترام گذاشت و بهطور تخصصیتر میگویند زمان تغییر هر جامعهای باید به تبعات پنهان و جانبیاش (Second-Order Effects) توجه کرد، اصلاً کمتعداد نیست. اینها جزو دستهای نیستند که بگویند بیخیال مسیرهای موفق شویم چون از رقبا پر هستند، بلکه میگویند سراغ مسیرهای موفق برویم چون حداقل آنها به درّه نرسیدهاند.
سوال اصلی این است که «چرا حالا دارم آن را میشنوم»؟
ما هم به این فکر میکنیم که مثلاً چرا بدیهیاتی مثل حذف نژادپرستی و حق زن برای اشتغال، دو هزار سال پیش شنیده نمیشد؟ ما باهوش شدیم یا آنها خیلی کمهوش بودند؟ «یا این مرد مُرده یا این ساعت من خوابیده»؟ به نظر میرسد که شنیدهشدن اندیشهها به تغییرات تکنولوژیکی و اقتصادی هم وابسته باشد؛ زنها و رنگینپوستها وارد بازار شدند و حق رای گرفتند چون مبارزهشان همزمان شد با تغییراتی در جهان که نیازمند نیروی کار ماهر میشد. یعنی شیفت الگوها از فوردیسم به پستفوردیسم بود که اثر جانبیاش همان حذف نژادپرستی و حق زن برای اشتغال شد. این هم یکی دیگر از این «بزنگاههای حساس» باید باشد که طی آن ناگاه حرف لوتر کینگ سریعتر پذیرفته شد تا حرف فردریک داگلاس و امثالش (یعنی اگر پستفوردیسم چند قرن زودتر شروع میشد، الان فردریک داگلاسها سر زبان میافتادند و نه لوتر کینگها).
با این حساب میتوان تصور کرد که اگر مثلاً روزی رباتها سودآورتر از انسان باشند، اعلامیۀ حقوق بشر را میفرستند همان جایی که شریعت و حمورابی و ده فرمان رفتند.
Rationalist
03-27-2020, 10:05 AM
ین حقیقت که ذهن ذاتا مشتاق است به تائید آنچه به امنیت و آرامش ِ «من»(۱)منجر میشود، و این در گرو تائید پیشفرضهاییست که خارج از حوزهی آگاهی انتقادی شما قرار میگیرند تا جایی که هیچوقت نمیتوانید از توهمآلود نبودن افکار خود یا خودفریبی نبودن ِ آن ۱۰۰٪ مطمئن بشوید.
۱)منظور آرامش ِ عاطفی نیست منظور آرامش روحانی یا چیزی شبیه ثبات نظری برای "درست" فکر کردن است، مثلا فاصلهی میان دال و مدلول در زبان(این حقیقت که وقتی من میگویم «درخت» ممکن است کاج در ذهنم باشد اما در ذهن شما تصویر یک صنوبر تداعی بشود، اما هر دوی ما وانمود میکنیم که میدانیم دقیقا داریم درباره چه چیزی صحبت میکنیم در حالی که اینطور نیست)، عامدانه نادیده گرفته میشود تا گفتگو میسر بشود و چیزهایی از این قبیل. افراد مبتلا به نوروسیس ممکن است افکار یا باورها یا اعمالی مرتکب بشوند که در ظاهر آرامشزداست تا آرامشزا اما هدف نهایی آنها هم حفظ موضع ذهنیایست که در آن هستند. توجه بفرمایید که منظورم از موضع ذهنی موضع عاطفی یا موضع فکری نیست. منظورم بنیان زبانی و تجربیای که اندیشیدن را میسر میکند است.
همچنان با درنظر گرفتن و تایید زمینهی سخنتان و البته اگر نقش مطلق و مستقل و مستقیم مفاهیمی همچون شهود و وحی را در طرز تفکر و باورها لحاظ نکنیم، همچنان معتقدم که چیزی از اهمیت نوشتن و گفتگو کم نمیشود. البته دغدغهی من در این موضوع کاملا نخبهگرایانه است.
در راستای همان آرامش و حفظ موضع «من» برای اندیشیدن و مهمتر از آن توانایی زندگی با جهان پیرامون، «منی» را در نظر بگیریم که خطاها و محدودیت ها و قالبهای تفکر زبانمند را به چالش میکشد. در متون متفکران، انگیزههای روانی پنهان، ضعف غریزهها و بازیهای زبانی و مفهوم پردازی های متافیزیکی را شناسایی میکند و مهمتر از آن، نقش آنها در برساختن جهان فعلی را تشخیص میدهد. در به چالش کشیدن و ورزیدن توانایی های ذهنی خویش، با مشکلترین و پیچیدهترین مفاهیم فلسفی خودش را میآزماید و حتی قدم فراتر گذاشته و میخواهد آنها را برای خود کرده و در جهان و گسترش موقعیت خویش بکار برد.
ضمن اینکه با نوشتن، به تعین و استحکام فکری خودش میانجامد.
آنها که خود به این نتایج رسیدهاند هم دیگر نیازی به آنچه نوشته شده ندارند.
آنها چطور به آن نتایج رسیدهاند؟
کنش آن «من» را در گفتگوی زنده درنظر بگیریم، بدون اهمیتی برای حقیقت موضوع گفتگو! برای ارزیابی شخصیت و میزان هوش طرف مقابل و مهم تر از همه ارزیابی استحکام و قدرت خویش در جدلورزی، درک ذهنیت و شخصیت طرف مقابل. حال اگر طرف جنس مخالف و یا از نسل و فرهنگی متفاوت باشد، چالشی جذاب تر!!
حال تصور کنیم این «من» پای از این هم فراتر بگذارد و خودش را بتواند ابژه کند و مورد سنجش بیرحمانه قرار دهد و خودفریبیهایش را بر خودش برملا کند تا به نقطهای که آگاهانه در پی آفرینش حقیقت خویش برآید. هیچ یک از اینها میسر نمیشد اگر این «من» با کتاب هایی منسجم و قطور و چند جلدی درگیر نشده و نه تنها در آنها حل نشده، بلکه مفاهیم آنها را
از آن خود کرده و با من هایی شایسته وارد گفتگو(چالش خویش) نمی گشت.
تنها راه گفتگوی مفید و سازنده نارسیسیسم مطلق ذهنیست، اینکه شما آدمهای دیگر و سخنان آنها را صداهای درون ِ سر خودتان تصور بکنید و از وجودشان برای تدقیق بیشتر آنچه باور دارید با آنچه میتواند با معیارهای شما برای «درست/نادرست» منطبق باشد استفاده بکنید. در این تعبیر شما یک آدم واقعی یا اسم کاربری یا چیزی نیستید، بخشی از مخیلهی ناطق من هستید که نوع به خصوصی از صحبت کردن و مواضع دارد تا از افراط در اشتیاق ذهن ِ من به آرامش جلوگیری کرده، آن را به چالش بکشد و مطمئن بشود باورهایی که دارم تا مرز مخرب بودن توهمآلوده نشدهاند. الان من دارم با بخشی از خودم حرف میزنم!
این هم از اهمیت موضوع نمی کاهد، اگر «من» بتواند در میان اجتماع رندانه رفتار کند و همین نگرش، دستمایهای برای کم اهمیت جلوه دادن موضوع و خودفریبی دیگری نشود:e402:
Mehrbod
03-27-2020, 12:22 PM
و چطور از یارکشی و گروهبندی میتوان نتیجه گرفت که حتماً اینها وسیلهای خواهد شد برای سرکوب دیگران؟
اما شمار محافظهکارانی که بهطور عامیانه میگویند باید به روشهای آزمودهشده توسط اجدادمان احترام گذاشت و بهطور تخصصیتر میگویند زمان تغییر هر جامعهای باید به تبعات پنهان و جانبیاش (Second-Order Effects) توجه کرد، اصلاً کمتعداد نیست. اینها جزو دستهای نیستند که بگویند بیخیال مسیرهای موفق شویم چون از رقبا پر هستند، بلکه میگویند سراغ مسیرهای موفق برویم چون حداقل آنها به درّه نرسیدهاند.
ما هم به این فکر میکنیم که مثلاً چرا بدیهیاتی مثل حذف نژادپرستی و حق زن برای اشتغال، دو هزار سال پیش شنیده نمیشد؟ ما باهوش شدیم یا آنها خیلی کمهوش بودند؟ «یا این مرد مُرده یا این ساعت من خوابیده»؟ به نظر میرسد که شنیدهشدن اندیشهها به تغییرات تکنولوژیکی و اقتصادی هم وابسته باشد؛ زنها و رنگینپوستها وارد بازار شدند و حق رای گرفتند چون مبارزهشان همزمان شد با تغییراتی در جهان که نیازمند نیروی کار ماهر میشد. یعنی شیفت الگوها از فوردیسم به پستفوردیسم بود که اثر جانبیاش همان حذف نژادپرستی و حق زن برای اشتغال شد. این هم یکی دیگر از این «بزنگاههای حساس» باید باشد که طی آن ناگاه حرف لوتر کینگ سریعتر پذیرفته شد تا حرف فردریک داگلاس و امثالش (یعنی اگر پستفوردیسم چند قرن زودتر شروع میشد، الان فردریک داگلاسها سر زبان میافتادند و نه لوتر کینگها).
با این حساب میتوان تصور کرد که اگر مثلاً روزی رباتها سودآورتر از انسان باشند، اعلامیۀ حقوق بشر را میفرستند همان جایی که شریعت و حمورابی و ده فرمان رفتند.
در این باره که چگونه تکنولوژی پیشزمینهی همهی دگرگونیهای زندگی آدمی میشوند، سهگانهی "ژاک الول" به
بهترین شیوه، هر چه ژرفتر و به دور از هرگونه خودفریبی و در گذر بیش از سی سال از یکدیگر به آن میپردازد.
خواندن این سه کتاب کمترین سود خود را در واکسینه شدن ذهنی در برابر خودفریبی است. تنها و تنها زمانیکه
بژرفی به این امر که چرا و چگونه دگرگونی رخ میدهد پی بردید درمییابید که چه اندازه کنترل "آرمانها در
برآیند اندک است و چه اندازه واقعیت همدرگیر یک "نگرهی بازیها" با تنها رانههای راستین "اقتصاد" و "تکنولوژی"
و درست همانجور که فرمودید، در آن دم که سودآوری روباتها نمونهوار بیشتر بشود همهی آرمانهای چنانخواندهی
حقوق بشر روانهی چاه توالت میشوند و از آن نیز فراتر، خود جهان کوچکترین دلبستگیای نه به آدمی و نه به هیچ جاندار
زنده ای ندارد و آن دم که بُوندهای کارآمدتر — شاید در افزایش آنتروپی — پدید بیاید دیگری را روانهی تاریخ میکند، چنانکه
در همین زمینی که ما هستیم و نمیدانم دفترچه درست کردهایم و از آن خویشتن میدانیم دایناسورهایی که فرمانروایی میکردند را
روانه کرد و ما بسختی تنها ردپایی از آنها را میبینیم و چه شماری از آنها که زیستهاند و آن ردپا را هم از خود بجا نگذاشته اند.
فهماندن آن به آدم امروزین که سرش توی اینستاگرام است و دغدغههایش گرفتن لایک و داشتن ۳۰۰ دلار بیشتر ماهانه در حساب اش
و نمیدانم مسافرت کردن و آشنایی زدن و رویهمرفته چیزهای پیش پاافتاده و سرگرم کننده است بروشنی، شدنی نیست. و ازینرو
آماروار و اگر قمار گونه برنگریسته شود شانس نابودی ما بدست خودمان به دید من ۹۹% شاید و بیشتر باشد و آن ۱% و کمتر را نیز من روی خودم میشمارم تا کسی دیگر، چون هتا برترین مغزهایی که من در گذر زندگی شناخته ام همچنان در بند خودفریبی گرفتار اند، ولی سالها
برنامهنویسی ۰ به بالا همراه با آموزههای neuroscience میتواند شناختی به شما بدهد که بتوانید خودفریبیهای ذهنتان را پیشبینانه
درآورده و از پیدایش و ریشه دواندن اشان پیش بگیرید.
زنده بودن ما یک فرجود (معجزه) است و بیشتر کسانیکه زندهاند هرگز به شگرفی و ارزش آن پی نمیرند، بساکه از رانههای
جنسی و نخستینی خود پیشروی میکنند و مغزشان هرگز از کارکرد نخستینی اش که افزایش بازده و کاهش انرژی باشد فراتر نمیرود.
کسیکه امروز بدنبال پول و دختر و خانه و خودرو و.. است بخوبی دارد رانههای خودش را دنبال میکند و هتا میتواند زندگی خوشایندی
هم داشته باشد ولی هرگز از این تراز بالاتر نرفته و به ارزش و شگرفی زندگی و پرسشهای کاربردین همراه با آن، نامیرایی،
افزایش خودآگاهی و پی بردن به چرایی هستی و جادوی سیستمهای کوانتومی و گوهرهی خواست آزاد و فرا.. نخواهد پرداخت و
این تنها شانس یکبار زاده شدن خود را هرز داده و با چند سال زندگی از هستی کوتاه خود به نیستی ابدین خواهد پیوست 👎🏻.
https://daftarche.com/attachments/%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C-8/1862d1368047065-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%81%D8%B2%D9%88%D9%86-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%85%D8%9 F-technological-system.pdf
Thanks
03-27-2020, 01:30 PM
فهماندن آن به آدم امروزین که سرش توی اینستاگرام است و دغدغههایش گرفتن لایک و داشتن ۳۰۰ دلار بیشتر ماهانه در حساب اش
و نمیدانم مسافرت کردن و آشنایی زدن و رویهمرفته چیزهای پیش پاافتاده و سرگرم کننده است بروشنی، شدنی نیست.
منفعلانه یکجا نشستهایم و حاضر نیستیم برای آنچه به آن باور داریم ریسک کنیم. زمانی در همین اعتراضات ایران ما در نقش تماشاچی و سیاهی لشگر وسط خیابان بودیم. به خیالمان قرار بود «بمیریم به نام و نمانیم به ننگ»، اما بعدها به این نتیجه رسیدیم «اگر در آپارتمان زنده بمانیم بهتر است تا در دل مردم زنده باشیم.» ما هم تولدمان معجزه است و هم زنده درآمدن از آن اوضاع. چه کسی تضمین میکند که واقعاً این یکی عقیده و روش و مسلک و مرام و راه و طریقت و منش و... خودفریبی و داستان نباشد؟ آنقدر در طول زیستن عقایدمان را منسوخ و باطل کردهاند که دچار نوعی PTSD شده باشیم. شاید در دل به گفتمان تکنولوژیستیزی باورمند باشیم اما در عمل منفعلیم.
Ouroboros
03-27-2020, 01:55 PM
همچنان معتقدم که چیزی از اهمیت نوشتن و گفتگو کم نمیشود.
این هم از اهمیت موضوع نمی کاهد
آنها چطور به آن نتایج رسیدهاند؟
اهمیت یک موضوع بحثی کاملا عاطفیست، پدر و مادر شما برای شما بسیار مهمتر از راننده تاکسیهای میدان انقلاب هستند به این دلیل که شما اهمیت بیشتری به پدر و مادرتان میدهید. پس من اینجا صحبت از اهمیت چیزها نمیکنم زیرا اهمیت چیزها بر اساس عواطف من و شما نسبت به آنها مشخص میشود.
مسئله راجع به کارکردهاییست که ذهن ما برای گفتگو قائل میشود، این که به توافق برسیم با گفتگو و بحث نمیتوان هیچ اندیشهای را گسترش داد مگر «زمان آن رسیده باشد»، نمیتوان فکری را به کسی خوراند مگر آن که پیشتر در شخص از طریق تجربه، بازخورد عاطفی به آن تجربه و نزدیکی طبع به آن اندیشه، اشتهای آن را پیدا کرده باشد. نمیتوان باوری را گسترش داد مگر آنکه شرایط بیرونی توجه به آن از طریق مسائلی یکسره خارج از کنترل افراد ِ انسانی فراهم شده باشد. حال اگر شما اینها را دانستید، پذیرفتید و همچنان برای این دلایلی که لیست کردهاید انگیزه در گفتگو در شما باقی بود خب اشکالی ندارد. منهم دارم با شما و دیگران اینجا گفتگو میکنم غیر از این است؟ اما باید این کار به دور از توهم باشد چون توهم دون شأن مرد است.
حال تصور کنیم این «من» پای از این هم فراتر بگذارد و خودش را بتواند ابژه کند و مورد سنجش بیرحمانه قرار دهد و خودفریبیهایش را بر خودش برملا کند تا به نقطهای که آگاهانه در پی آفرینش حقیقت خویش برآید. هیچ یک از اینها میسر نمیشد اگر این «من» با کتاب هایی منسجم و قطور و چند جلدی درگیر نشده و نه تنها در آنها حل نشده، بلکه مفاهیم آنها را
از آن خود کرده و با من هایی شایسته وارد گفتگو(چالش خویش) نمی گشت.
میان آنچه رخ داده و خواندن درباره آنچه رخ داده تفاوتی عینی و غیرقابل عبور هست. مرد در عمل خود را میسازد و در اندیشه خود را مییابد. شما اگر هنوز درگیر خودیابی هستید این نشانهی خوبیست که در خودسازی کوتاهی کردهاید و چیزی برای یافتن نساختهاید و به جستجوی اوهام رفتهاید و از دیگران خود را طلبیدهاید. هزار جلد کتاب انباشته از حقایق هم که بخوانید باز یک هزارم اسکندر یا خالد ابن ولید و... منیت خود را متعالی یا بیرونی نخواهید کرد.
معطوف کردن نوک پیکان تعقل نقادانه به خود خویشتن و به قولی ستیز با «خودفریبی» هم چندان ارزشمند نیست و بیشینه انسانها چنین میکنند و از همین جهت است که بیشینه انسانها کمبود اعتماد بنفس دارند! شما هزار بار هم اگر تیزی خنجر باورهای خود را با ساییدن آن به همان ِ دیگران بسنجید باز اگر در جهان واقعی که چیزی فراتر از شهرت مجازی و احساسات درونی برای فدا کردن وجود دارد آنها را به آزمایش نگذارید هیچ ارزشی ندارند و صرفا آسیبپذیری خودفریبیها کاهش پیدا کرده زیرا دقیقتر و پیچیدهتر شدهاند! شما سالها از خود گریختهاید و اکنون که صادقانه به خویش نگر میکنید این را عملی پهلوانانه و دلیرانه مییابید و بسیار سودمند و ارزشمند. بدون ِ کاستن از ارزش آنچه شما کردهاید، اینهم بخشی از واکنش نسل ما به وقایع پیرامون است و عادت ما شده که از افراط در یک سو به تفریط در سوی دیگر کشانده بشویم.
نسخهی برآمده از اینهمه گفتار این که تنها چیزی را باور بکنید که خود رأسا تجربه کردهاید و باقی را رها بکنید، به خصوص به کتب و کمی کمتر به اندیشههای خود بدگمان باشید. نه آنکه تأمل بد باشد اما باید معطوف به تجارب باشد نه افکار. هوشمندانهترین اندرزها شما را تنها میگذارند و آبدیدهترین باورها با تلنگری میشکنند و هزار تکه میشوند. یک بار سالها پیش گفتم یک نصف روز بر نیمکت یک پارک نشستن و آدمها و پرندگان و درختها را تماشا کردن از ده سال کتاب خواندن و فروم نویسی کردن و بحث کردن و جدل کردن بیشتر به شما یاد میدهد. حجم شاید کمتر باشد اما ارزش قطعا بیشتر است.
ضمن اینکه با نوشتن، به تعین و استحکام فکری خودش میانجامد.
من هیچیک از این کارکردهایی که شما دیگر دوستان آوردهاید را انکار نمیکنم، مسئله این است که اینها صرفا عوارض اندیشیدن، مباحثه و مطالعه هستند نه انگیزه از آنها، آنچه ما را به انجامشان وا داشته و برانگیخته چیز دیگریست: خلاص شدن از احساس ازلت و تنهایی و «یارکشی»، تقویت اجتماعی بدون شرکت در بازیهای قدرت در نظام مستقر، تحمیل ارادهی و تثبیت برتری ِ خود به بیرون از خود بدون اعمال خشونت یا فعالیت اجتماعی سازنده(که همیشه به ناتوانی در این دو بخش میانجامد)، تدقیق خودفریبیها و رسیدن به ثبات عاطفی و ...
Ouroboros
03-27-2020, 02:02 PM
و چطور از یارکشی و گروهبندی میتوان نتیجه گرفت که حتماً اینها وسیلهای خواهد شد برای سرکوب دیگران؟
برتری هر فرد یا نظامی به کهتری فرد یا نظامی دیگر خواهد انجامید زیرا ما در جهان عینی با محدودیتهای عینی زندگی میکنیم و از آنچه همه میخواهند خیلی کمتر از آن اندازه که میخواهند هست پس هرکس گلهی نیرومندتری داشته باشد عدهی بیشتری را میتواند از آنچه میخواهد محروم بکند.
اما شمار محافظهکارانی که بهطور عامیانه میگویند باید به روشهای آزمودهشده توسط اجدادمان احترام گذاشت و بهطور تخصصیتر میگویند زمان تغییر هر جامعهای باید به تبعات پنهان و جانبیاش (Second-Order Effects) توجه کرد، اصلاً کمتعداد نیست.
تعداد زیاد =/= نفوذ ِ زیاد
تعداد زیاد =/= قدرت ِ زیاد
تعداد زیاد =/= اهمیت زیاد
اگر غیر از این بود یهودیان سوار مسلمانان نبودند.
شما نیم نگاهی بیاندازید به جهت حرکت فرهنگ و جامعهی آمریکا در دوران ریاست جمهوری ریگان یا بوش. یا جهت حرکت جامعه و فرهنگ ایران پس از غلبه جمهوری اسلامی. حتی قدرت گرفتن محافظهکار به معنی پیروزی او نیست و اینها دست بالا نقش دستاندازهای موقتی در برابر حرکت بلا-انقطاع ماشین انقلابی را ایفا میکنند زیرا موثرترین انسانها ذاتا به دنبال نوآوری و راههای پیشتر نرفته هستند.
ما هم به این فکر میکنیم که مثلاً چرا بدیهیاتی مثل حذف نژادپرستی و حق زن برای اشتغال، دو هزار سال پیش شنیده نمیشد؟ ما باهوش شدیم یا آنها خیلی کمهوش بودند؟ «یا این مرد مُرده یا این ساعت من خوابیده»؟ به نظر میرسد که شنیدهشدن اندیشهها به تغییرات تکنولوژیکی و اقتصادی هم وابسته باشد؛ زنها و رنگینپوستها وارد بازار شدند و حق رای گرفتند چون مبارزهشان همزمان شد با تغییراتی در جهان که نیازمند نیروی کار ماهر میشد. یعنی شیفت الگوها از فوردیسم به پستفوردیسم بود که اثر جانبیاش همان حذف نژادپرستی و حق زن برای اشتغال شد. این هم یکی دیگر از این «بزنگاههای حساس» باید باشد که طی آن ناگاه حرف لوتر کینگ سریعتر پذیرفته شد تا حرف فردریک داگلاس و امثالش (یعنی اگر پستفوردیسم چند قرن زودتر شروع میشد، الان فردریک داگلاسها سر زبان میافتادند و نه لوتر کینگها).
با این حساب میتوان تصور کرد که اگر مثلاً روزی رباتها سودآورتر از انسان باشند، اعلامیۀ حقوق بشر را میفرستند همان جایی که شریعت و حمورابی و ده فرمان رفتند.
:e00e:
Ouroboros
03-27-2020, 02:38 PM
ولی سالها
برنامهنویسی ۰ به بالا همراه با آموزههای neuroscience میتواند شناختی به شما بدهد که بتوانید خودفریبیهای ذهنتان را پیشبینانه
درآورده و از پیدایش و ریشه دواندن اشان پیش بگیرید.
زنده بودن ما یک فرجود (معجزه) است و بیشتر کسانیکه زندهاند هرگز به شگرفی و ارزش آن پی نمیرند، بساکه از رانههای
جنسی و نخستینی خود پیشروی میکنند و مغزشان هرگز از کارکرد نخستینی اش که افزایش بازده و کاهش انرژی باشد فراتر نمیرود.
کسیکه امروز بدنبال پول و دختر و خانه و خودرو و.. است بخوبی دارد رانههای خودش را دنبال میکند و هتا میتواند زندگی خوشایندی
هم داشته باشد ولی هرگز از این تراز بالاتر نرفته و به ارزش و شگرفی زندگی و پرسشهای کاربردین همراه با آن، نامیرایی،
افزایش خودآگاهی و پی بردن به چرایی هستی و جادوی سیستمهای کوانتومی و گوهرهی خواست آزاد و فرا.. نخواهد پرداخت و
این تنها شانس یکبار زاده شدن خود را هرز داده و با چند سال زندگی از هستی کوتاه خود به نیستی ابدین خواهد پیوست
شما هنوز به اصلیترین و درونیترین هستهی تمام خودفریبیهای ِ انسان که ترجیح دادن هستی به نیستی و بودن به نبودن و زندگی به مردن است پی نبردهاید و همچون چرخدندهای در دل ِ یک ماشین یا کُدی از پیش نوشته شده بی هیچ دلیل عقلانی، از برنامهریزی ژنتیکی خود برای ماندن و تکثیر شدن پیروی ِ کور میکنید و کُل باورهای خود را بر اساس آن دستچین کردهاید و بودن را خیر مطلق و نبودن را شر مطلق تصور میکنید. در دژ ِ تنومند ازلت فکری خود که با هوشیاری برای ممانعت از ورود هرگونه اندیشهی متخاصم طراحی شده نشستهاید و خودفریبیهای دیگران را تحقیر میکنید. برای خلاصی از این اوهام، من به شما مطالعه این کتاب را توصیه میکنم که احتمالا مهمترین کتاب نوشته شده در تاریخ در مقطع کنونی تطور انسان است : http://shatteredshield.net/media/suicide_note.pdf
ولی خب همانطورکه گفته شد، بعید است کتاب خواندن و بحث کردن و ... تاثیری در باورهای شما داشته باشد و پذیرفتن واقعیت و رهایی از این غول ِ آخر خودفریبی چندان مورد پسند من هم نیست و به قول ِ زرتشت نیچه، «بروم تا چیزی از تو نستاندهام». امضای فعلی من «زنده باد زندگی» اشارهای به همین است که انتخاب ما به عنوان موجودات قادر به تعقل، در پایان میان خودکشیست یا خودفریبی.
Rustin
03-27-2020, 07:07 PM
ما مجموع تجاربمان هستیم، حرف درستیست اما خواندن و آشنایی با تجارب و اندیشههای دیگران هم خودش «تجربه» است. البته از تجربه دست اول کمتر موثر است اما بکلی بیاعتبار و بیارزش نیست.
اینکه کسی به جستجوی تجارب و اندیشههای دیگران درباره موضوعی میافتد، احتمالا خودش بدلیل تجربه داشتن و دغدغه بودن آن موضوع است. یعنی به جایی رسیده که آن موضوع برایش سوال شده، تا جایی که توانسته با تجارب دست اول خودش پیگیر جواب شده و همزمان تجارب و اندیشههای دیگران را هم پیگیری کرده. من البته متوجه هستم که کسانی یکسره در دنیای تئوری و اندیشه و کتاب پی پاسخها گنگ و سرگردانند و تا آخر عمرشان هم احتمالا به جایی نمیرسند اما ذهنهای چابکتر و تیزتری هم دیدهام که از عمل و تجربه شخصی به تئوری و اندیشه رفتهاند. به هر حال ما یکسره جدا و ایزوله نیستیم، مسائل فکری را هم با کمک و یاری هم و از روی هم یاد میگیریم و حل میکنیم همانطور که مسائل مادی را (یک قسمتی بنام نورونهای آینهای هم برای این کار داریم!). اگر نه اصلا این توانایی انتقال منظور، و اشتراک نظر در طی فرگشت باقی نمیماند.
Angela
03-28-2020, 11:26 AM
سلام دوستان
سال نو مبارک:e032:
Angela
03-28-2020, 12:04 PM
بنظرم این درسته که برای این که اندیشه ای پذیرفته بشه باید زمانش رسیده باشه و آدمها بخاطر تجربه هایی که در تایید اون اندیشه یا باور داشتن بهش تمایل پیدا می کنن و قبولش می کنن، ولی باز هم کارکرد نوشته ها اینه که در اونها یه سری از تجربه ها پررنگ تر میشن و با دیدگاه خاصی تحلیل می شن و نویسنده از این تحلیل به نتیجه ای که می خواد میرسه.
اینجوری نیست که دنیا در هرصورت بدون اون نوشته ها راه خودش رو بره، و فکر می کنم اینکه مردم به دلیل تجربه هاشون آمادگی پذیرفتن اندیشه ای رو دارن معنیش این نیست که خودشون به اون استنباط ها و اون نتیجه ها و اون باورها می رسیدن، و معلوم نیست اصلا چقدر به اون تجربه ها توجه می کردن.
Scary
03-28-2020, 08:53 PM
کسی میدونه جریان اشنایدر چیه که با انواع و اقسام جانور وحشی و درنده رابطه صمیمی و دوستانه داره؟!
از خرس و ببر و پلنگ و شیر بگیر تا گرگ و کفتار و خلاصه هر چی حیوان وحشی و درنده!
مگه میشه همچین چیزی، مگه داریم؟!
من که پشمام ریخت! :e40d:
Mehrbod
03-28-2020, 09:52 PM
منفعلانه یکجا نشستهایم و حاضر نیستیم برای آنچه به آن باور داریم ریسک کنیم. زمانی در همین اعتراضات ایران ما در نقش تماشاچی و سیاهی لشگر وسط خیابان بودیم. به خیالمان قرار بود «بمیریم به نام و نمانیم به ننگ»، اما بعدها به این نتیجه رسیدیم «اگر در آپارتمان زنده بمانیم بهتر است تا در دل مردم زنده باشیم.» ما هم تولدمان معجزه است و هم زنده درآمدن از آن اوضاع. چه کسی تضمین میکند که واقعاً این یکی عقیده و روش و مسلک و مرام و راه و طریقت و منش و... خودفریبی و داستان نباشد؟ آنقدر در طول زیستن عقایدمان را منسوخ و باطل کردهاند که دچار نوعی PTSD شده باشیم. شاید در دل به گفتمان تکنولوژیستیزی باورمند باشیم اما در عمل منفعلیم.
در چند چیز هیچ جای گمانی نیست، یکی از آنها اینکه زندگی باارزشترین است چون همهی ارزشها از آن ریشه میگیرند.
ولی در ریسکپذیری همیشه جای گمان است، ازینرو منفعل و بیکنش بودن میداند یک راهبُرد strategy باشد تا آن دم که زمان
درست دست داده و به کنشآوری بدگرد.
در این راستا باورهایی که بخت فرازیست ما را بیافزایند خواستنی و دیگریها ناخواستنیاند، ولی بسته به بلندپروازی
میتوان ریسکهای سنجیده کرد و کوشید که این ترازمندی را به سود خود سنگین کرد و بس. هوشمندی و ابرهوشمندی
یک تن امروز در این است که بتواند از سیستم بر پاد خود سیستم بهره گرفته و جایگاه خودش را آن اندازه بالا ببرد که
توان راستادهی پیدا کند، و این همهی کاریست که باید کرد. پذیرفتن ریسکهای هر چه بیشتر ولی سنجیده تا آنکه یکی
از آنها شما را به جایگاهی که مینیازید برسانند. اگر نه هم بدید من هیچ از دست نرفته چه که یک زندگی کوتاه چه خوش خوشان
بگذرد چه اندوهمندامه همچنان کوتاه و "بی اهمیت" است و خرد و فرنود میگویند که راه درست دست یاختن (یازیدن) و کوشیدن به بالاترین است.
"To teach someone a real skill, teach him how to take risk & fail. He will never learn this in school. No nonrisktaker can ever teach it. " - Nassim Taleb
Thanks
03-29-2020, 09:02 AM
برتری هر فرد یا نظامی به کهتری فرد یا نظامی دیگر خواهد انجامید زیرا ما در جهان عینی با محدودیتهای عینی زندگی میکنیم و از آنچه همه میخواهند خیلی کمتر از آن اندازه که میخواهند هست پس هرکس گلهی نیرومندتری داشته باشد عدهی بیشتری را میتواند از آنچه میخواهد محروم بکند.
یارکشیها به سرکوب دیگری منجر میشوند نه فقط به این دلیل، بلکه به دلیل دیگری: گروهها نیازمند رقیبی هستند نهآنقدر قوی که هرگز نتوانند با آن مبارزه کنند و نهآنقدر ضعیف که بهراحتی شکستش دهند.
در جنبشهای انقلابی همیشه اخویها و کُمرادها که هنوز دشمن مشترکی دارند با هم متحد هستند، اما فردای قدرت گرفتن، سر سفرۀ نظام در بحث بر سر تقسیم غنایم، دشمنهای هم میشوند. این قضیه همیشه مرا یاد قضیۀ جاهطلبی قطبزاده میاندازد که نویسندهای تلویحا اینطور مسخرهاش میکرد: بیایید اعلام کنید که از فردا یکی مثل ابوذر ساعت پنج صبح دم هر خانه نان و پنیر و گردو بیاورد. اما مثلاً حق ما که انقلاب کردهایم این است که ساعت ده صبح دم تختخوابمان ژامبون و اسپرسو و تخم مرغ بیاورند.
قدرت فساد میآورد نه فقط بهخاطر خودش، بلکه بهخاطر اینکه اساساً ما زمانی در قدرت هستیم که رقیبمان را شکست دادهایم. دیگر هیچ عامل وحدتی (دشمن) نیست که اعضای گروه را دوباره زیر یک پرچم گرد آوَرَد. مثالها برای چنین یارکشیهایی زیاد است و گهگاهی رهبرهای انقلابها هم بهخوبی ابراز نگرانی میکردند که شاید فردای انقلاب که بیدشمن باشیم دیگر این اتحاد باشکوه بین اعضا را نبینیم. سربازهای آمریکا هنوز سلاحها را زمین نگذاشته بودند که توماس جفرسون اینگونه ابراز نگرانی کرد:
It can never be too often repeated that the time for fixing every essential right on a legal basis is while our rulers are honest and ourselvesunited. From the conclusion of this war, we shall be going downhill.
جامعۀ قبیلهای و هزارتکۀ افغانستان نمونۀ خوبی است که چطور زمان حملۀ شوروی علیه دشمن مشترک متحد شد. بهمحض آنکه خطر کمرادها از میان رفت، فردایش پشتونها گفتند (https://www.facebook.com/kabulpress/posts/10151464544992693/) «ازبک به ازبکستان، تاجیک به تاجیکستان و هزاره به گورستان».
در دنیای فعلی و Political Correctزده، زمانی که میگویند حق با همه است (پس حق با هیچکس نیست)، یا اینکه مثلاً تمام ادیان حرف یکسانی دارند و اینقدر توی سروکلۀ هم نزنید، مؤمن در دل میگوید «اگر یهودی و نصرانی هم حقیقت را میگویند پس چرا من باید مسلمان باشم؟» حرف نواندیشهای دینی مضحک است وقتی میخواهند تساهل و تسامح را بهعنوان جزوی لاینفک از دینشان جا بزنند و چهرهای بزکشده از آن بسازند. ادیان قدیمی زنده ماندند و اعضایش برایش ایثار میکردند به این دلیل که باور داشتند مسلمان با یهودی و نصرانی برابر نیست. اگر قرار بود همه را برابر بخوانند و حق را به همه بدهند که احتمالا هیچوقت نام و اثری از آنها نمیماند. میبینیم در دنیای فعلی هم از اندیشههای پیشین هر آنچه باقی مانده پوسته است و بازیهای زبانی سر میز مناظره.
بنابراین آن دسته از یارکشیهایی که رقیبی نداشته باشند یا در همان مرحلۀ اول شکل نمیگیرند، یا اگر هم بگیرند بعد از مدتی اعضای خودی به جان هم خواهند افتاد. چنانچه میبینیم درگیریها داخلادیانی از درگیری میانادیانی بیشتر بوده است. امپراتوریها هم وقتی دیگر نمیتوانستند بیشتر از این کشورگشایی کنند، نوک شمشیر سربازها به درون خود امپراتوری برمیگشت.
زمانی که جسم خیلی پاکیزه باشد و تمام انگلهایش بمیرند، سیستم ایمنی بدن انسان علیه خود انسان طغیان میکند. پس یارکشی میکنیم تا اگر نتوانستیم گردن دیگران را بزنیم حداقل گردن خودمان را نزده باشیم.
Mehrbod
03-29-2020, 05:39 PM
شما هنوز به اصلیترین و درونیترین هستهی تمام خودفریبیهای ِ انسان که ترجیح دادن هستی به نیستی و بودن به نبودن و زندگی به مردن است پی نبردهاید و همچون چرخدندهای در دل ِ یک ماشین یا کُدی از پیش نوشته شده بی هیچ دلیل عقلانی، از برنامهریزی ژنتیکی خود برای ماندن و تکثیر شدن پیروی ِ کور میکنید و کُل باورهای خود را بر اساس آن دستچین کردهاید و بودن را خیر مطلق و نبودن را شر مطلق تصور میکنید. در دژ ِ تنومند ازلت فکری خود که با هوشیاری برای ممانعت از ورود هرگونه اندیشهی متخاصم طراحی شده نشستهاید و خودفریبیهای دیگران را تحقیر میکنید. برای خلاصی از این اوهام، من به شما مطالعه این کتاب را توصیه میکنم که احتمالا مهمترین کتاب نوشته شده در تاریخ در مقطع کنونی تطور انسان است : http://shatteredshield.net/media/suicide_note.pdf
ولی خب همانطورکه گفته شد، بعید است کتاب خواندن و بحث کردن و ... تاثیری در باورهای شما داشته باشد و پذیرفتن واقعیت و رهایی از این غول ِ آخر خودفریبی چندان مورد پسند من هم نیست و به قول ِ زرتشت نیچه، «بروم تا چیزی از تو نستاندهام». امضای فعلی من «زنده باد زندگی» اشارهای به همین است که انتخاب ما به عنوان موجودات قادر به تعقل، در پایان میان خودکشیست یا خودفریبی.
باور به اینکه زندگی باارزشترین است و مرگ بدترین هیچ خودفریبیای در خود ندارد، بوارونه بسیار هم منطقیست و هتا اثباتپذیر آنهم
از جنس ریاضیاتی.
اثبات آنهم آسان است، همهی ارزشها در بستر زندگی معنا پیدا میکنند، هنگامیکه در نیستی همه چیز بهمانند تهی از هرگونه ارزش میشود.
مرگ ازینرو همان ۰ است، ولی زندگی از ۰ تا ۱ است و هر چه به یک ۱ نزدیکتر شوید ارزشها چیزها راستین تر میشود چرا که ۱ عدد کیستی
نیز است / identity number, و هر چه را در آن ضرب کنید خودش را برمیگرداند. پس این سخن که زندگی باارزشترین و مرگ بیارزش ترین
است، نایکسنجانه asymmetrically همیشه درست است، مرگ همه چیز را تهی از ارزش میسازد ولی در دست دیگر، زندگی زینهمند است
و ارزش چیزها از نزدیک به ۰ به بالا میروند که این را ما کیفیت زندگی مینامیم و آنرا براه خوشی درمییابیم.
ازینرو، خودکشی تنها یک سود دارد آنهم اینکه به شما خواست آزاد میبخشد. شما آزادید هرزمان که خواستید خودتان را نیست کنید ولی بجز آن
نه، هیچ سربلندیای در خودکشی نیست بساکه تنها نمایانگری از ناتوانی و پذیرش شکست است. کسیکه زنده است و خودآگاه همواره،
تا آن دم که زنده است میتواند برای همه چیز راهکار بیاید و منطقا، زمانیکه در جهان فزیکی کمابیش هر چیزی راهکارپذیر است خودکشی
نابخردانهترین کنش پنداشتنی خواهد بود: چیزیکه عوض دارد گله ندارد
این دیدگاههای نیستیگرایانه و پوچیگرایانه در حقیقت یک سیستم دفاعی در مغز میباشند و بامزه اینکه خود شما هم به آن
در بافتار دیگری آگاه بودید و آنهم کسانیکه اینروزها به لیسیدن مکانهای عمومی میپردازند، چرا که میخواهند ترس از ویروس کرونا را
اینگونه در خود سرکوب کرده و کنترل ترسشان را بدست بگیرند. این را پیشتر هتا در کسانیکه خودخواسته HIV میجویند نیز دیدهاند.
کسی هم که به ارزشهای جادویی و فرا زندگی میباورد در این ترفند خودفریبانهی ناخودآگاه اش گرفتار شده است و ترس ژرف از نیستی
اش را با اینکه "این دو روز زندگی ارزشی ندارد " دارد میپوشاند و چه که ترفندیست کارآمد و کار هم پُرگاه میکند، هر آینه همچنان یک خودفریبی.
Transcendence
03-29-2020, 08:12 PM
اثبات آنهم آسان است، همهی ارزشها در بستر زندگی معنا پیدا میکنند، هنگامیکه در نیستی همه چیز بهمانند تهی از هرگونه ارزش میشود.
مرگ ازینرو همان ۰ است، ولی زندگی از ۰ تا ۱ است و هر چه به یک ۱ نزدیکتر شوید ارزشها چیزها راستین تر میشود چرا که ۱ عدد کیستی
نیز است / identity number, و هر چه را در آن ضرب کنید خودش را برمیگرداند. پس این سخن که زندگی باارزشترین و مرگ بیارزش ترین
است، نایکسنجانه asymmetrically همیشه درست است، مرگ همه چیز را تهی از ارزش میسازد ولی در دست دیگر، زندگی زینهمند است
و ارزش چیزها از نزدیک به ۰ به بالا میروند که این را ما کیفیت زندگی مینامیم و آنرا براه خوشی درمییابیم.
ایا این استدلالی انسان مرکزانه نیست..از منظر طبیعت یا جهان وجود انسان بر عدم وجود انسان برتری نداره.
Ouroboros
03-29-2020, 08:13 PM
یارکشیها...
احتراما اینها که شما مینویسید ارتباط چندانی با آنها که من میگویم ندارند و به نظر میرسد شما از نوشتههای من برای طرح و شاخ و برگ بخشیدن به افکار سیاسی خودتان استفاده میکنید. این اشکالی هم ندارد ولی من نظر خاصی درباره آنها ندارم و اهمیت زیادی هم دیگر نمیتوانم به این قبیل موضوعات بدهم. مسئله مهم در این مقوله برای من آن بود که گفتم: انگیزه انسان از نوشتن و بحث و حتی اندیشیدن به نحوی که ما در این سالها مشفول به آن بودهایم(ابسترکشن و ...) چیست و نتایج آن چقدر با این انگیزهها فاصله دارند و ... که گمان میکنم موضع خود را به قدر کافی اشکار کردم: اینها روشی برای یارکشیست، یارکشی با یا بدون مشارکت من و شما هم اتفاق خواهد افتاد، مشارکت ما هم منجر به رخ دادن اتفاقی که قرار نبوده بیافتد نخواهد شد و به احتمال قریب به صد-در-صد کسی با شما به جایی بجز آنجاکه بیشما میتوانسته نخواهد رسید.
من منکر هیچیک از مفاهیم مطروحه در سخنان شما نبودهام که مثلا یارکشی هرقدر برجستهتر باشد برای گروه منتج از آن بهتر خواهد بود و دلایل این یارکشیها چیست و آیا توجیه اخلاقی دارند و کارکرد آنها در جهان بیرونی کدام است و ... من صرفا میگویم اینها برای من بیارزش هستند زیرا دیگر علاقهای به جمع کردن آدمهای شبیه خودم ندارم و هرکجا مرا راه بدهند یک جایگاه دستکم میانردهای برای خودم پیدا میکنم و کسکی میشوم و آنچه میخواهم را بدست میآورم، پس برای چه تلاش بیهوده بکنم وقتی میدانم اگر موضوعی خارج از دایرهی دانستههای شهودی شما باشد حتی مهربد هم که باشید باز موضوع صحبت را هم نمیفهمید چه برسد به تغییر دادن نظر و توافق با مخالف آن و ...؟ ضمن آنکه از قدیم هم از دمخور شدن با آدمهای متفاوت از خودم بیشتر لذت میبردهام و میدانم که هر گروه نظمدوست ِ قدرتمندی جایگزین سیستم اجتماعی کنونی ما بشود من و مردان همچون من را کشان کشان به میدان شهر میبرد و گردن میزند که مبادا پیادهنظام تهیمغز خودش خیالاتی بشوند، پس بگذار کلهی سگ در دیگ عالم بجوشد!
سلامت باشید! :e306:
Ouroboros
03-29-2020, 08:14 PM
باور به اینکه زندگی باارزشترین است و مرگ بدترین هیچ خودفریبیای در خود ندارد، بوارونه بسیار هم منطقیست و هتا اثباتپذیر آنهم
از جنس ریاضیاتی.
اثبات آنهم آسان است، همهی ارزشها در بستر زندگی معنا پیدا میکنند، هنگامیکه در نیستی همه چیز بهمانند تهی از هرگونه ارزش میشود.
مرگ ازینرو همان ۰ است، ولی زندگی از ۰ تا ۱ است و هر چه به یک ۱ نزدیکتر شوید ارزشها چیزها راستین تر میشود چرا که ۱ عدد کیستی
نیز است / identity number, و هر چه را در آن ضرب کنید خودش را برمیگرداند. پس این سخن که زندگی باارزشترین و مرگ بیارزش ترین
است، نایکسنجانه asymmetrically همیشه درست است، مرگ همه چیز را تهی از ارزش میسازد ولی در دست دیگر، زندگی زینهمند است
و ارزش چیزها از نزدیک به ۰ به بالا میروند که این را ما کیفیت زندگی مینامیم و آنرا براه خوشی درمییابیم.
:e412::e057:
5226
Powered by vBulletin® Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.