PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چامه‌سرایان گمنام



Ouroboros
09-22-2012, 05:28 PM
در این جستار به معرفی یا نقل از چامه‌ها و چامه‌سرایانی بپردازید که برای عموم ِ مردم کمتر شهرت دارند، اما نزد شما دارای جایگاهی ویژه و برجسته هستند. من از نوجوانی شیفته و شیدای رهی معیری و اشعار او بوده‌ام، و لحظاتی ناب و تکرارناشدنی را با خواندن بسیاری از آنها تجربه کرده‌ام.. پس در جایگاه سرآغاز:

ما نظر از خرقه‌ پوشان بسته‌ایـم
دل به مهر باده‌ نوشان بستـه‌ایـم

جان به‌کوی می فروشان داده‌ایم
در به روی خود فروشان بسته‌ایم

بحر طوفـان‌زا دلِ پرجوش ماست
دیده از دریـای جوشـان بسته‌ایـم

اشــک غم در دل فرو ریزیم و مـا
راه بر سـیل خروشـان بستـه‌ایـم

بـــر نـخیزد نالـــه‌ای از مـا رهـی
عهد الفت با خموشان بـسته‌ایـم

رهی معیری

Ouroboros
09-22-2012, 05:45 PM
ساقی بده پیمانه‌ای زان می که بی‌خویشم کند
بر حسن شورانگیز تو عاشق‌تر از پــــیشم کند

زان می که در شب‌های غم بارد فروغ صـبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تـــشویشـم کند

نور سحرگاهی دهد، فیضی که مــی‌خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد، ســلطان درویــشم کند

سوزد مــرا سازد مــرا در آتــش انــدازد مــرا
وز من رها سازد مــرا بیـــگانه از خویشم کنــد

بستاند این سرو سهی سودای هــستی از رهی
یغما کند انـــدیشه را دور از بــد انـــدیشم کند


رهی معیری

mamad1
09-22-2012, 06:02 PM
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است


بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است

****************************
بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند

بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
****************************
بزن باران به نام هرچه خوبیست
به زیر آوار گاه پایکوبیست

مزار تشنه جویباران پر از سنگ
بزن باران که وقت لای روبیست

بزن باران و شادی بخش جان را
بباران شوق و شیرین کن زمان را

به بام غرقه در خون دیارم
به پا کن پرچم رنگین کمان را

بزن باران که بیصبرند یاران
نمان خاموش! گریان شو! بباران!

بزن باران بشوی آلودگی را
ز دامان بلند روزگاران




محمد جلالی چیمه

Ouroboros
09-22-2012, 06:16 PM
به نظرم بهترین هجو منظوم در تمام عالم ادبیات متعلق به «وحشی بافقی» پیرامون شاعری دیگر بنام «کیدی» باشد، که بیش از ۱۸۰ بیت بدگویی یک‌بند با لحنی سراسر زهر و ریشخند است. با خواندن این شعر علاوه بر خندیدن، می‌توانید توانایی خارق‌العاده زبان فارسی در فحش‌سازی و دشنام‌پردازی را از نزدیک ببینید. اخطار : الفاظ بسیار رکیکی در این شعر وجود دارد و بهیچ عنوان مناسب اشخاص جوان نیست!:e207:


آن‌را در اینجا بخوانید (http://www.aftabir.com/literature/verse/vahshibafghi/ashar/masnaviat/mlvfrnyktnuhbnfs.php)

Russell
09-22-2012, 07:38 PM
من این رو که خوندم ایرج میرزا بنظرم خیلی مودب اومد !! :e207:

Ouroboros
09-28-2012, 03:09 PM
ای من همه بــد کرده و دیده ز تـو نیک
بــد گــفته هـمه عمر و شنیده ز تو نیک

حــد بــدی و غایــت نیــکی ایـن اســت
کز من به تو بد به من رسیده ز تو نیک




سیف فرغانی

Nevermore
10-06-2012, 01:25 PM
سخن از هجویات شد، بد ندیدم یادی از عبید زاکانی عزیز بکنیم.:e207::e207::e207:




جانا تو را هنوز بدین حسن و این جمال
نه وقت حج رسیده و نه روزه در خور است
گر در پی ثوابی و در بند آخرت
بشنو حدیث بنده که این رای بهتر است
بر ….. من سوار شو از روی اعتقاد
کاین با هزار حج پیاده برابر است

پ.ن:فکر کنم حدیثی با این مضمون داشته باشیم که "جماع" با هزار حج پیاده برابر است.عبید در اینجا به تمسخر این حدیث پرداخته.

Ouroboros
10-06-2012, 01:35 PM
البته عبید زاکانی شهره‌ی آفاق است، وحشی به نحو شگفت‌انگیزی مهجور مانده. اینهم هجو دلچسب دیگری از او:

در هجو ملا فهمی

(http://ganjoor.net/vahshi/divanv/tarkibatv/sh5) ...
رسواتر از این نمی‌توان گفــــــت
دشنامی از این صریح‌تر نــــیست

مسخی تو چنانکه خـانــــــه‌ات را
حاجت به حلیم و مغز خـر نیست

این شاخ که از گل تو ســــــر زد
جز طعنه‌ی مـــردمش ثمر نیست

هر دشــــــنامی که می‌توان گفت
رویــش ز تو در کسی دگر نیست

هر فــــعل بدی که می‌توان گفت
از سلســــله‌ی شما به در نیست
...
(http://ganjoor.net/vahshi/divanv/tarkibatv/sh5)

Nevermore
10-06-2012, 01:43 PM
درست است امیر جان.من در عجبم چگونه وحشی بافقی با آن "ترکیب بند" شاهکار خود تا این اندازه میان مردم ناشناس است.


شرح پریشانی (http://ganjoor.net/vahshi/divanv/tarkibatv/sh1/)


دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید

گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید

شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی

سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم

ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم

عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم

بستهٔ سلسلهٔ سلسله مویی بودیم

کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود

یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت

سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت

اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت

یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
.
.
.

Nevermore
04-23-2013, 10:00 AM
یک یادی هم از عماد خراسانی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%AF_%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D8%B3% D8%A7%D9%86%DB%8C) عزیز بکنیم.مدتی قبل که به آرامگاه خیام بزرگ رفته بودم به ناگاه یاد چامه "شبی بر مزار خیام" از عماد خراسانی افتادم.پس از این هم غزل های بی نظیر اش را اینجا قرار می دهم.


http://www.daftarche.com/images/imported/2013/04/98.jpg
شبی بر مزار خیام

خیام! بوی عشق دهد خاک کوی تو
امشب ز باده مست ترم کرده بوی تو

امشب به باده خانه ی عالم رسیده ام
بیهوده منت از می و مینا کشیده ام

آری چو بخت رهبرم آمد بسوی تو
بس بود بهر مستی من خاک کوی تو

گیسوی سنبل اینهمه هر ساله چین نداشت
سلطان گل جمال و جلالی چنین نداشت

آری شگفت نیست چو اینجا مزار تست
در این چمن بدیده نرگس غبار تست

ذرات این فضا همه مستند و بی قرار
گلهای این چمن همه دارند بوی یار

امشب زجا خیز که میمان رسیده است
از ره عماد مست و غزلخوان رسیده است

با یک سری که شور قیامت در آن بود
با یک دلی که دشمن دیرین جان بود

با حالتی خرابتر از کار روزگار
افتاده مست یکه و تنها براین مزار

مهتاب روی باغ سفیداب کرده است
از وجد غنچه خنده بمهتاب کرده است

مستانه باد زلف سمن شانه میزند
خود را بباغ سر خوش و مستانه میزند

از راه دور ناله ی مرغی رسد بگوش
مرغی چو من که داده زکف عقل و صبر و هوش

البته عاشقی است جدا مانده از حبیب
وین ناله ها ز جور حبیب است یا رقیب

با ماه گرم درد دل عاشقانه ایست
آهنگ او زخانه خرابی نشانه ایست

اینسان که او نوای غم انگیز سر کند
بسیار مشکل است که شب را سحر کند

مستانه سر گذاشته ام من بروی دست
با خویش گرم زمزمه ئی سوزناک و پست

کامشب ندانم ای بت زیبا چه می کنی
ما بی توخون خوردیم،توبی ما چه می کنی؟

گردیده خاطرات مجسم برابرم
وز اشک خود زهر شب با آبروترم

الحق اگر زیاد رود خاطرات ما
آسان شود ز مجلس حسرت نجات ما

ایدل براه عشق غم هست و نیست نیست
هستی و نیستی ببر عاشقان یکیست

امشب زباده آتش دل باد میزنم
دیوانه میشوم بخدا داد میزنم

ای اوستاد و رهبر مستان هوشیار
بر خیز می خوریم علیرغم روزگار

برخیز باده دارم و این باغ خلوت است
ای میزبان مخواب که دور از فتوت است

برخیز با عماد دمی هم پیاله شو
وز سیر گشت مبهم گردون بناله شو

من یک غزل بخوانم از آن عاشقانه ها
تو یک ترانه سر کنی از آن ترانه ها

گاه از گلوی شیشه برآریم ناله ئی
گاهی کشیم ناله و گاهی پیاله ئی

با هم نوای عشق و جنون ساز میکنیم
می میخوریم و مشت فلک باز میکنیم

آنقدر در میان قفس داد میزنیم

" کآتش به آشیانه صیاد میزنیم"

پروانه وار سوخته شب را سحر کنیم
با بالهای سوخته با هم سفر کنیم

اما نه، هرکه رفت دکر بار بر نگشت
وز سرِّ خاک تیره کسی با خبر نگشت

الحق جهان فسانه ی پرپیچ مبهمی است
شام دراز تیره ی با خواب توامی است

این گیر و دار عمر بغیر خیال نیست
معلوم نیست حاصل این گیر و دار چیست

امشب عجب ز باده مرا فکر درهمی است
با عالم خیال مرا باز عالمی است

ور نه چو خاک گشته دل و آرزوی تو
بیهوده دل کند هوس جستجوی تو

خیام من! بخواب که من هم بر آن سرم
کز این قفس بگشن آزادگان پرم

mosafer
04-24-2013, 04:06 AM
با شمایم نشنیدید ؟
جوابم بدهید
تشنگی کشت مرا جرعه ی آبم بدهید
تشنه ام وای اگر آب به دستم نرسد
دست کم آب ندادید سرابم بدهید
سال ها هست که این شهر به خود مست ندید
عقل ارزانی تان باد شرابم بدهید
درد عشق است که جز مرگ ندارد مرحم
چوبه ی دار مهیاست طنابم بدهید
خواب تا مرگ،کسی گفت فقط یک نفس است
قسمتم مرگ نشد فرصت خوابم بدهید
گفته بودید که هر جرم عذابی دارد
عاشقی جرم بزرگی ست عذابم بدهید

حمیدرضا رجایی رامشه

khayyam
07-21-2013, 12:21 AM
ازهمان روزی که دست حضرت قابیل،
گشت آلوده بخون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم

زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید،
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود.

ازهمان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
ازهمان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند،
آدمیت مرده بود.

بعد،دنیا هی پراز آدم شد و این آسیاب،
گشت وگشت،
قرن ها از مرگ آدم هم گذشت،
ای دریغ،
آدمیت برنگشت!

قرن ما،
روزگار مرگ انسانیت است!
سینهء دنیا زخوبی ها تهی است،
صحبت از آزادگی،پاکی،مروت ابلهی است،
صحبت ازموسا وعیساومحمد نا بجاست،
قرن موسی چمبه ها است!

من که از پژمردن یک شاخه گل،
از نگاه ساکت یک کودک بیمار،
ازفغان یک قناری در قفس،
از غم یک مرد،در زنجیر،
حتی قاتلی بر دار!
اشک در چشمان وبغضم در گلوست
و ندرین ایام،زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم؟

صحبت از پژمردن یک برگ نیست،
وای!جنگل را بیابان می کنند!
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند،
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نا مردمان با جان انسان می کنند.

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور،
در میان مردمی با این مصیبت ها صبور،
صحبت از مرگ محبت،مرگ عشق،
گفتگواز مرگ انسانیت است.
فریدون مشیری

khayyam
07-23-2013, 02:11 PM
تو شبیه برادرم هستی، یه برادر که وارثِ درده

یه برادر که مثل من عمری زیر ساطور زنده‌گی کرده

توسری خورده سرسری نشده، خونده از یه جهان بی‌برده

یه برادر که با صداش شاید ورق روزگار برگرده



من همه راهو اشتباه رفتم، کی‌ می‌گه رؤیا، دنیا می‌سازه؟

هر درختی یه روز تبر می‌شه، هر زن آبستن یه سربازه

تیغ توقیف رو رگِ واژه‌س، مهر ممنوع روی پروازه

راهِ رفتن همیشه بن‌بسته، راهِ برگشت تا ابد بازه



پس باید رو به شعر برگردم، بسه همدیگه رو نفهمیدن

بسه تو چارچوب جون کندن، بسه تو یه مدار چرخیدن

همیشه چاه رو نشون دادم به صداهایی که نمی‌دیدن

اونا که با ترانه‌هام آخر روی پیستِ سقوط رقصیدن



حس سطل زباله‌ رو دارم لب به لب از سرنگ و ته‌سیگار

حس یه یاکریم که فهمیده لونه‌شو ساخته روی چوبه‌ی دار

من یه جوک توی مجلس ترحیم، من یه پروانه‌ام توی رگبار

من یه زندانی‌ام که عمرش رو مشت می‌کوبیده به تن دیوار



تلی از خواب‌های مکروهم، تلی از بغض‌های تعزیری

خسته از بورس بشکن و باسن، خوندنه از سر شکم‌سیری

توی عصری که حتا با عکسِ خودتم توی آینه درگیری

چه‌جوری می‌شه زندگی رو نوشت، وقتی لحظه به لحظه می‌میری



وقتی که گاندیای امروزی کفش کلوین‌کلاین می‌پوشن

وقتی که میمونا دارن نفتِ گربه‌ی آسیا رو می‌دوشن

وقتی که غولای مبارز هم بی‌قراره بلیطِ گوگوشن

خب دیگه عادیه که مطرب‌ها خودشونو به پول بفروشن



حالا که استخونای شاملو، زیر سنگِ شکسته می‌پوسه

حالا که آخرین چریک داره چکمه‌ی دیکتاتور رو می‌بوسه

حالا که مرکز جهان امروز تخت‌خوابِ یه نشمه‌ی روسه

دیگه فرقی نداره دنیامون توی دستِ کدوم دیوثه



تو شبیه برادرم هستی، یه برادر که خوب می‌بینه

یه برادر که خوب می‌دونه، معنی گوله رو توی سینه

ما کتک خورده‌ی یه کابوسیم، تو زمانی که رؤیا ننگینه

تو زمانی که وزن این هستی، مثل وزن سکوت سنگینه

یغما گلرویی

shahin
08-07-2013, 12:35 PM
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
با سار ِ پشت پنجره جایم عوض شود
هی کار دست من بدهد چشم های تو
هی توبه بشکنم و خدایم عوض شود
با بیت های سر زده از سمت ِ ناگهان
حس می کنم که قافیه هایم عوض شود
جای تمام گریه ، غزل های ناگــــــزیر
با قاه قاه ِ خنده ی بی غم عوض شود
سهراب ِ شعرهای من از دست می رود
حتی اگر عقیده ی رستم عوض شود
قدری کلافه ام و هوس کرده ام که باز
در بیت های بعد ، ردیفم عوض شود
حـوّای جا گرفته در این فکر رنج ِ تلخ
انگــار هیچ وقـت به آدم نـمی رسد
تن داده ام به این که بسوزم در آتشت
حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد
با این ردیف و قافیه بهتر نمی شوم!

وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود ( ناشناس ، این شعر حس خوبی بهم میده)

Dariush
08-07-2013, 10:37 PM
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
با سار ِ پشت پنجره جایم عوض شود
هی کار دست من بدهد چشم های تو
هی توبه بشکنم و خدایم عوض شود
با بیت های سر زده از سمت ِ ناگهان
حس می کنم که قافیه هایم عوض شود
جای تمام گریه ، غزل های ناگــــــزیر
با قاه قاه ِ خنده ی بی غم عوض شود
سهراب ِ شعرهای من از دست می رود
حتی اگر عقیده ی رستم عوض شود
قدری کلافه ام و هوس کرده ام که باز
در بیت های بعد ، ردیفم عوض شود
حـوّای جا گرفته در این فکر رنج ِ تلخ
انگــار هیچ وقـت به آدم نـمی رسد
تن داده ام به این که بسوزم در آتشت
حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد
با این ردیف و قافیه بهتر نمی شوم!
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود ( ناشناس ، این شعر حس خوبی بهم میده)
بسیار عالی بود،سپاس. به گمانم این را (یا چیزی شبیه به این را)از اسماعیل خوییِ نازنین پیش از این خوانده بودم، اما مطمئن نیستم.

shahin
08-09-2013, 07:00 AM
بسیار عالی بود،سپاس. به گمانم این را (یا چیزی شبیه به این را)از اسماعیل خوییِ نازنین پیش از این خوانده بودم، اما مطمئن نیستم. خواهش میکنم استاد ، به احتمال زیاد شبیه بوده ، چون کنجکاوی در این باره تا جایی پیش رفت که برای یابنده شاعر این شعر چند هزار دلار جایزه تعیین شد ، هر چند ثمری نداشت :e056:.

undead_knight
08-09-2013, 10:34 PM
خواهش میکنم استاد ، به احتمال زیاد شبیه بوده ، چون کنجکاوی در این باره تا جایی پیش رفت که برای یابنده شاعر این شعر چند هزار دلار جایزه تعیین شد ، هر چند ثمری نداشت :e056:.
من سرچ کردم انگار به شاعری به نام "الهام دیداریان" منتسب شده،البته تکرار در منابع فارسی هیچ دلیل خوبی برای اطمینان نیست:))

shahin
08-10-2013, 06:39 PM
من سرچ کردم انگار به شاعری به نام "الهام دیداریان" منتسب شده،البته تکرار در منابع فارسی هیچ دلیل خوبی برای اطمینان نیست:)) البته به نظرم قضیه دلارا بیشتر به خاطر اضافه کردن به گیرایی و جذابیت شعر بوده نبایدجدی گرفت ، من فکر میکردم این شعر رو باید یک مرد گفته باشه ،به همین دلیل از هر بهانه ای استقبال میکنم، بله اقا این روزا به تن ماهی هم نمیشه اطمینان کرد. :e105: مناظره معروف ایرج میرزا :ایرج میرزا با حاج حسین ملک دوستی و مناظره داشت . گویا ملک به ایرج میرزا قول داده بود که غاز و بوقلمون برایش بفرستد(باج سبیل) و این وعده را به فراموشی سپرده بود . ایرج طی رباعی این موضوع را به ملک یادآوری کرده:
ایرج:اقوال پر از مکر و فسون تو چه شد؟
الطاف ز حد و عد برون تو چه شد؟
با آن همه وعده ها که بر من دادی
غاز تو چه شد ؟بوقلمون تو چه شد؟
ملک التجار:

ایرج ز خراسان طلب غاز نمود
باب طمع و آز به من باز نمود
غافل بود او که غاز با بوقلمون
چون دانه نبود جمله پرواز نمود!
ایرج:

حیف است که خلف وعده آغاز کنی
با شعر مرا از سر خود باز کنی!؟
با داشتن هزارها بوقلمون
از دادن یک بوقلمون ناز کنی!؟
ملک التجار:

ای آنکه سزد خوانم اگر شهبازت
طوطیست همی کلک شکر پردازت
چون صرفه نبردم از تو غازی همه عمر
هرگز ندهم بوقلمون و غازت
و ایرج با این رباعی به این مناظره پایان داد:

ای وعده تو تمام بوقلمونی
یادآر از آن وعده در بیرونی
از آن همه ثروت وکیل آبادت
یک غاز به من نمی دهی ای ....؟

undead_knight
08-10-2013, 09:17 PM
فرشته‌ی دادگستری‌ها! چه سخت افتاده‌ای به زحمت!
که هر دو بشقابِ این ترازو، شکست از شدّتِ عدالت

فرشته! در خواب‌گاهِ دیوان، چه کار کردند جز تجاوز؟
فرشته! خم شو بگو پری‌ها چه بار دارند غیر حسرت؟

دعا دعا گریه‌های خود را گذاشتم پیش چشم خورشید
منم که با قطره‌های باران دخیل بستم به آسمانت

فرشته گفت: «آسمان ندارم، به تو چه مربوط کار و بارم!
اگر غزالی، تغزّلت کو؟ چه کار داری به کار دولت!»

تغزّلم را سکوت خورده به حرمتِ عاشقانِ مرده
تمام آوازهای خود را چپانده‌ام در گلوی خلوت

اگرچه هم دائم‌الوضویم نمانده جز کینه روبه‌رویم
همین‌که شب تا سحر بگویم: به بال‌های فرشته لعنت

مریم جعفری آذرمانی
اینم وبلاگش:من شاعرم - شعر (http://iampoet.blogfa.com/cat-1.aspx)
شعرای اجتماعی سیاسیش قشنگه:)

یه نفر
08-13-2013, 08:12 PM
خیلی وقته با هیچ چی جز مستی
یاد روزای خوش نمی افتم
هیچ چی تو زندگیم جدی نیست
حتی شعرایی که برات گفتم
خیلی وقته برای بوسیدن
هـــیچ شوقی ندارم و سردم
وقتی می گن چقد با احساسی
دوست دارم بگم غلط کردم
عاشقِ خیلـیا شدم هر بار
دخترای زیادی و دیدم...
گاهی با عشق رو به راه شدم
اما از ازدواج ترسیدم
این دیگه واقعا غم انگیزه
هیچ چی قلبت رو مبتلا نکنه
دوست داری یه شب بخوابی و صبح
زنگِ هیچ ساعتی صدا نکنه
هیچ چی تو زندگیم جدی نیست
خیلی خوابم میاد و بیدارم
کاش ترکم کنی یه شب وقتی
گم شدم لا به لای گیتارم ...

رستاک

Dariush
08-17-2013, 10:38 AM
من هادیِ خرسندی را بسیار دوست می‌دارم(به نقل از وبلاگِ نقدِ قرآن):

خر همان خر، رهبری بر آن سوار

هادی خرسندی

هموطن علاف روحانی مشو
زینب این تعزیه خوانی مشو

از پس آن یاوه گوی بددهن
محو استاد سخنرانی مشو

با مواعیدش خودارضایی مکن
همچنین در خواب، شیطانی مشو

در عروسی و عزای این رژیم
مثل مرغ و جوجه قربانی مشو

خر همان خر، رهبری بر آن سوار
خوشدل از تعویض پالانی مشو

بگذر از سبز و بنفش و سرخ و زرد
در حصار رنگ، زندانی مشو

خانه ات روشن ز دزد با چراغ
بیخودی شاد از چراغانی مشو

تا کلید خانه دست سارق است
در شکایت از نگهبانی مشو

گول بی.بی.سی و وی.او.ای مخور
خام حرف مفت و مجانی مشو

توی رودرواسی امت نمان
وامدار جهل و نادانی مشو

راه خود را زود پیدا میکنی
منکر ادراک ایرانی مشو

از کنار گود لنگش کن مگو
هادی خرسندی ثانی مشو

برگرفته از تارنمای هادی خرسندی
Asgharagha.com :: Hadi Khorsandi (http://www.asgharagha.com/)


2272

یه نفر
08-22-2013, 12:50 PM
به نامِ تو، امروز، آواز داده ام سحر را
به نامِ تو خواندم
درخت و
پل و باد و
نیلوفرِ صبحدم را.
تو را باغ نامیدم و صبح در کوچه بالید
تو را در نفس های خود
آشیان دادم ای آذرخشِ مقدّس!
میان دل خویش و دریا
برای تو جایی دگر بایدم ساخت
در ایجاز باران و جایی
که نشنفته باشد
صدای قدم ها و هیهای غم را...

یه نفر
08-22-2013, 10:37 PM
فقط یه نفر تو ایران که میتونست منو دیونم کنه
ولی خسته از گیرام بود اون پایه بد قِلِقیام بود
فقط یه نفر تو ایران که میتونست منو آروم کنه
وقتی حالم خراب بود نَفَس ندارم خدا؛ هوام کو پایه بچه بازیام کو

ساسی مانکن پروداکشن :)

undead_knight
08-31-2013, 11:43 AM
نمیدونم به اندازه کافی گمنام هست که مناسب تاپیک باشه یا نه:))


دل ز تن بردی و در جانی هنوز
دردها دادی و درمانی هنوز
آشکارا سینه را بشکافتی
همچنان در سینه پنهانی هنوز
ملک دل کردی خراب از تیغ ناز
اندران ویرانه سلطانی هنوز
هر دو عالم قیمت خود گفته ای
نرخ بالا کن که ارزانی هنوز
پیری و شاهد پرستی ناخوش است
خسروا تا کی پریشانی هنوز


-امیر خسرو دهلوی

یه نفر
10-11-2013, 10:36 AM
به جهت حفظ امانت، واژه های زشت نیز درونش استفاده شده. دوس ندارید نخونید
.
.
.
.
.
.
.
.
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی

ولیکن بدیدم به پایان ِ کار
بسی کسخلی کرده ام بی شمار

شما پارسی را که وا داده اید
زبان ِ عرب هم به گا داده اید

چو من فینگلیش ِ شما دیده ام
به ریش ِ خود و پارسی ریده ام

یکی گوز ارسال کردم به خشم
به زیر ِ کامنت ِ همان خوب چشم

چو گفتا به من داف ِ دل آهنی
تو عجق ِ منی تو عجیج ِ منی

یه نفر
10-12-2013, 06:58 AM
گفتم مادر! ... گفت: جانم
گفتم درد دارم! ... گفت: بجانم
گفتم خسته ام! ... گفت: پریشانم
گفتم گرسنه ام! ... گفت : بخور از سهمِ نانم
گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چشمانم
...
اما یک بار نگفتم:
مادر من خوبم
شادم...!

همیشه از درد گفتم
و از رنج.....!

... مادر دوستت دارم♥

mosafer
11-18-2013, 07:25 PM
دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه زر
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
راز این حلقه که در چهره او
اینهمه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت :
حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است
همه گفتند : مبارک باشد
دخترک گفت : دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد
سالها رفت و شبی
زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر
دید در نقش فروزنده او
روزهایی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته هدر
زن پریشان شد و نالید که وای
وای این حلقه که در چهره او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه بردگی و بندگی است

یه نفر
01-23-2014, 12:18 PM
حال عجیبی دارم این روزا؛
ابری شدم نزدیک بارونم!
چندتا بهارو بر نمی گردی؟
چن ساله درگیر زمستونم..
این زمستونم به یاد تو میمونم
برف و بارونم به یاد تو میمونم
هرچی میتونی نیا و تلافی کن
من تا میتونم به یاد تو میمونم...


این شعر حس بینهایت زیبایی داره ....

khayyam
01-23-2014, 01:24 PM
وقتـی که سیــم حکــم کـند، زر خــدا شـود

وقتــــی دروغ داور هـــــر مــــاجــــــرا شـــود

وقتـــی هـوا، هـوای تنفس، هــوای زیست،

سرپوش مـرگ، بــر ســر صــدها صــدا شود

وقتـــی در انتــظار یکـــی پـــاره اســتـخـوان

هـنگـــامـــه‌ای زجــنبـش دُم هـا بپـــا شـود

وقتی به بوی سفره‌ی همسایه، مغز و عقل

بــی اختـیـار معــــده شــود، اشـــتها شــود

وقتــی کـه سوسـمار صـفـت پیـش ِ آفتــاب

یک رنگ، رنگ ها شود و رنگ ها شود. . .

وقتـی کــه دامـن شرف و نطفه گیـــرِ شرم

رجّــالــه خــیـــز گــــردد و پـتـیـاره زا شــود،

بـگـذار در بــزرگـی‌ ِ ایــــن منـجـلاب یـــأس

دنـیــــای مـــن بـه کـوچـکــی‌ انـــزوا شـود!

سیمین بهبهانی

یه نفر
01-23-2014, 01:32 PM
وقتـی کــه دامـن شرف و نطفه گیـــرِ شرم

رجّــالــه خــیـــز گــــردد و پـتـیـاره زا شــود،

این روزا هرچی شعر از خانم بهبهانی میخونم در مورد پتیاره و هوسبازی و عفت پاره پاره شده و دخترک ..... و .. هست.
بنظر من روش اشتباهی رو در پیش گرفته..



حالا من کی هستم که نظر میدم :-)

یه نفر
02-10-2014, 05:57 PM
تو رو به خدا بعد من مواظب خودت باش
گریه نکن آروم بگیر ، به فکر زندگیت باش
غصه ام میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری
شکایت از کسی نکن برو که خیلی دلخوری
دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون
دلم گرفته میدونی؟! از هم جدا کردنمون
دل نگرونتم همه اش ، اگه خطا کردم ببخش
بازم منو به خاطر تموم خوبی هات ببخش
منو ببخش ...
منو ببخش ...
اصلا فراموشم کن و فکر کن منو نداشتی
اینجوری خیلی بهتره بگو منو نخواستی
برو بگو تنهایی رو خیلی زیاد دوسش داری
اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری
دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون
دلم گرفته میدونی؟! از هم جدا کردنمون
دل نگرونتم همه اش ، اگه خطا کردم ببخش
بازم منو به خاطر تموم خوبی هات ببخش
منو ببخش ...
منو ببخش ...

دانلود آهنگ منو ببخش از رهام | ویکی صدا (http://www.wikiseda.org/Raham/-/Mano+Bebakhsh)

Alice
02-10-2014, 07:12 PM
تو رو به خدا بعد من مواظب خودت باش
گریه نکن آروم بگیر ، به فکر زندگیت باش
غصه ام میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری
شکایت از کسی نکن برو که خیلی دلخوری
دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون
دلم گرفته میدونی؟! از هم جدا کردنمون
دل نگرونتم همه اش ، اگه خطا کردم ببخش
بازم منو به خاطر تموم خوبی هات ببخش
منو ببخش ...
منو ببخش ...
اصلا فراموشم کن و فکر کن منو نداشتی
اینجوری خیلی بهتره بگو منو نخواستی
برو بگو تنهایی رو خیلی زیاد دوسش داری
اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری
دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون
دلم گرفته میدونی؟! از هم جدا کردنمون
دل نگرونتم همه اش ، اگه خطا کردم ببخش
بازم منو به خاطر تموم خوبی هات ببخش
منو ببخش ...
منو ببخش ...

این هم شعر بود؟! عنوان جستار چکامه‌‌سُرایان گمنام است! نه شبه‌ موسیقی‌های ایرانی. :e105:

یه نفر
02-10-2014, 07:52 PM
چامه ی گمنام هست دیگر

Alice
02-10-2014, 11:52 PM
چامه ی گمنام هست دیگر

هنر چامه‌سُرایی در آن صفر بود!

سارا
07-27-2016, 12:27 PM
عنوان جستار: چامه سرایان گمنام!
هدف: معرفی شاعران گمنام!
شاعران گمنام معرفی شده در این جستار عبارتند از :
رهی معیری
وحشی بافقی
امیرخسرو دهلوی
سیمین بهبهانی
عماد خراسانی
ایرج میرزا
!!!!!!
:105::43::41::21:=)):e412:
اگر اینها شاعران گمنامند پس چه شاعری مشهور است ؟!!!
احتمالا نام حافظ و مولانا و فخرالدین عراقی و سنایی و عطار و بیدل دهلوی و.. جا افتاده اند!!
براستی که دکتر کدکنی باید بیایند و شاگردی این دوستان را بکند!!! دانشگاه Princeton هم احتمالا با این تعریفی که از "گمنام" در این جستار دیده ام باید یک دانشگاه گمنام و رنک پایینی باشد چرا که با وجود اینهمه ادیب و شعر شناس (!) و اهل نظر (بخوانید نگر!!!!) دکتر کدکنی را دعوت کرد که برود آنجا و به دانشکده ی ادبیاتش سروسامانی دهد!!

sara
08-23-2018, 01:03 AM
از شاعران گمنام می توان به شاعر محبوب من طرزی افشاری اشاره کرد .
عاشقشم :e402:


ز من یوسفا تا بعیدیده ای
چو یعقوب چشمم سفیدیده ای

دریغیده ای تیر غمزه زدن
مرا از تغافل شهیدیده ای

ز نخل وصالت نمیویده ام
مرنج ای صنوبر که بیدیده ای

فغانیده ام چون نهانیده ای
ز خود رفته ام جون پدیدیده ای

چو دوری ز شکّر لبان زاهدا
از آن چون مگس ها قدیدیده ای

به قصد قلوبِ اسیرانِ عشق
خناجیر مژگان حدیدیده ای

تو را طرزیا صد هزار آفرین
که طرز غریبی جدیدیده ای

sara
08-23-2018, 01:05 AM
خود طرزی درباره ی اشعارش اینگونه میگه :

گرچه طرز نو اختراعیدم،
جانب نظم را مراعیدم ...

sara
02-26-2020, 09:26 PM
دست بُرد از همه و در نشدش پای از جای
زال این دایره دیریست که می دستاند ...

طرزی افشار