PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : طبیعت انسان



Russell
08-17-2012, 11:26 PM
در این تاپیک به چگونگی شکل گیری و کارکرد مغز آدمی میپردازیم،و همچین پارامترهای موثر بر رفتار انسان را از جمله بحث قدیمی درباره طبیعت انسانی:
رفتارهای درونی در برابر رفتارهای در نتیجه تربیت (Nature Vs Nurture)

Mehrbod
08-18-2012, 03:25 PM
به گمانم اگر میشد اندازه کرد که مغز آدم چه اندازه نرمش‌پذیری (انعطافذیری) دارد پاسخ این را درست و رسا میگیریم.

شوربختانه ولی با یک جور کلاف سردرگم فرگشته سر و کار داریم که روشن نیست چی از کجا و چگونه آمده و چه اندازه هم از کجا و چی هنود و هنایش (اثر و تاثیر) میگیرد.


برای نمونه همین زبان‌های طبیعی هم نمیدانیم براستی چه رویدادی رخ داده، تا آنجاییکه میبینیم زبان بریخت ژنتیکی ریگسپرده (به ارث برده) نمیشود، ولی با این همه
همانجور که در نگره زبانشناسی چامسکی داریم یک توانایی درونی در کودک آدمی هست که میتواند هر زبانی را بیاموزد: Noam Chomsky - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Chomsky#Linguistics)

راه ساده و خوبی که بتوان روند فرگشت رفتارها را واکاوی و جداسازی کرد اکنون به ذهن من نمیرسد، باید دید چه راهکاری برای آن تاکنون یافته‌اند.

Russell
08-18-2012, 03:28 PM
یه بحثی داشتیم مهربد جان در مورد Plasticity.گفتی که بی اندازه میشود مغز انسان را شکل داد،نمیدونم من حالا برداشت اینجوری کردم یا چیز دیگست،اما اینطور نیست ظاهرا.
یعنی حد و حدودی داره این Plasticity مغز بخاطر ساختار اولیه ژنتیکیش.

Mehrbod
08-18-2012, 03:39 PM
یه بحثی داشتیم مهربد جان در مورد Plasticity.گفتی که بی اندازه میشود مغز انسان را شکل داد،نمیدونم من حالا برداشت اینجوری کردم یا چیز دیگست،اما اینطور نیست ظاهرا.
یعنی حد و حدودی داره این Plasticity مغز بخاطر ساختار اولیه ژنتیکیش.

آری آن بی‌اندازه بیشتر برای زیبایی گفته بود، اگرنه مغز نمیتواند منطق‌وار خودش را سرتاسر بازنویسی کند، بایستی یک ساختار هر چند کوچک و پایه‌ای را نگه دارد و روی آن بازی کند.

مانند ویر (حافظه) رایانه میتوان به آن نگریست که ما میتونیم با داشتن یک OS (operating system) روی آن برنامه‌های گوناگون بریزیم و
در آدم هتا میتوانیم خود OS را هم تا یک اندازه‌ای بازنویسی کنیم، چراکه ساختار واباژیده (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=distribute&formSubmit=Search&showAll=1) یا distributed دارد، ولی این دیگر رسیدن به آستانه مرز بازنویسی است.

هر چند اینها درباره توان بازنویسی کنونی مغز از خودش بر خودش است، اگرنه با همان خودآگاهی مغز میتوانیم فراتر هم رفته و به کمک ابزارهای بیرونی همه‌اش را بازنویسی کنیم.


هر آینه در آوردن اینکه چه رفتاری چه اندازه/درسدی وابسته به پیرامون یا ژنتیک تا آنجاییکه من میدانم کار سخت و دشواری است و روش‌های کنونی هم پاسخ روشن و سددرسدی نمیدهند.

یافتن رفتاری که برای نمونه کوچکترین ریشه ژنتیکی نداشته باشد اینجا باید خواستنی باشد.

Reactor
08-19-2012, 03:58 PM
هر آینه در آوردن اینکه چه رفتاری چه اندازه/درسدی وابسته به پیرامون یا ژنتیک تا آنجاییکه من میدانم کار سخت و دشواری است و روش‌های کنونی هم پاسخ روشن و سددرسدی نمیدهند.

یافتن رفتاری که برای نمونه کوچکترین ریشه ژنتیکی نداشته باشد اینجا باید خواستنی باشد.

به نظر شما ژنتیک میتونه بیشتر روی رفتار انسان تاثیر بگذاره یا محیط؟ یعنی چند درصد رفتار انسان رو ژنتیکی و از روی اجبار میبینید و چند درصد رو اکتسابی میدونید؟

Russell
08-20-2012, 08:04 PM
این IQ هم از آن بحثهای مناقشه برانگیز است.من که نفهمیدم چقدر شاخص واقعی و بدردبخوری هست.
مثلا اینجا را نگاه کنید،میگوید که ضریب هوشی زنان نسبت به مردان در 100 سال اینهمه تغییر کرده.البته گزارش خبرگزاری مهر احتمالا مزخرف باشد در کل،ولی خود سوال را میشود مطرح کرد:

به گزارش خبرگزاری مهر،‌ در بررسی انجام شده در قرن گذشته زنان در ضریب هوشی پنج امتیاز از مردان عقب تر بودند اما این شکاف اخیرا کاهش یافته است اما امسال زنان به صدر آمده اند و به اعتقاد روانشناسان دلیل این افزایش ضریب هوشی در زنان توانایی آنها در انجام چند کار است.

جیمز فلین دانشمند سرشناس جهان در زمینه آزمایش های iq از این پیشرفت زنان خبر داد.

وی گفت: در 100 سال گذشته نمرات iq مردان و زنان افزایش یافته اما سرعت این رشد در زنان بیشتر بوده و این نتیجه مدرنتیه است.

به گفته وی، پیچیدگی دنیای مدرن موجب سازگاری مغزهای ما و افزایش ضریب هوشی ما شده است و در این بین تاثیر کامل مدرنیته بر روی زنان در حال بروز و ظهور است.

یک نظریه در مورد افزایش ضریب هوش زنان، توانایی آنها برای انجام چند کار است مانند انجام امور منزل و کار در خارج از خانه، درحالی که توضیح دیگر نیز می تواند این باشد که آنها در نهایت فهمیده اند که هوش بالقوه بیشتری از مردان دارند.

فلین نتایج یافته های خود را در کتاب جدیدی منتشر خواهد کرد اما گفت: داده های بیشتری برای توضیح این روند نیاز است چرا که آزمایش ها تفاوت ها بین جنسیت و نژاد را نشان داده اند.

این استاد بازنشسته مطالعات سیاسی در دانشگاه اوتاگو در دوندین نیوزیلند آزمایش های ضریب هوشی جدید را از کشورهایی در اروپای غربی، آمریکا، کانادا، نیوزیلند، آرژانتین و استونی جمع آوری کرده است.

این آزمایش ها نشان داد شکاف و فاصله بین زنان و مردان در کشورهای غربی شده ، کاهش یافته است.

دراسترالیا، iq زنان و مردان تقریبا یکسان شده است در حالی که در نیوزیلند، استونی و آرژانتین زنان نمرات بیشتری نسبت به مردان کسب کردند.

این آزمایش همچنین نشان داد iq ژنتیکی نیست و می تواند بهبود یابد.

به گفته فلین همانطور که جهان پیچیده تر می شود و زندگی در آن نیازمند تفکر انتزاعی است مردم نیز در حال سازگاری خود با آن هستند. این بهبود در مورد زنان بیشتر از مردان دیده می شود چرا که در گذشته محروم تر بوده اند.
ضریب هوشی زنان از مردان پیشی گرفت (http://forum.hammihan.com/thread46226.html#post3208922)

Mehrbod
08-21-2012, 10:09 AM
به نظر شما ژنتیک میتونه بیشتر روی رفتار انسان تاثیر بگذاره یا محیط؟ یعنی چند درصد رفتار انسان رو ژنتیکی و از روی اجبار میبینید و چند درصد رو اکتسابی میدونید؟


درود،
هر چه فکر کردم دیدم نمیدانم ریاکتور جان! دشواری اینجاست که نمیتوان با نگرش به رفتار آنرا در به همین سادگی در ژنتیکی/پیرامون دسته‌بندی کرد.

برای نمونه ما میگوییم کنجکاوی: میدانیم که کنجکاوی بخودی خود ژنتیکی است و کمابیش همه آنرا دارند، ولی
نمیدانیم زیاد یا کم بودن آن از ژن میاید یا پیرامون یا هر دو، آزمایش‌هایی که هست هم هر دو را تایید میکنند!

برای نمونه میگویند کودکانی که از بچگی اسباب بازی‌های گوناگون و روی هم رفته سرشان گرم
است حس کنجکاوی توانمندتری پیدا کرده و در بزرگسالی نیز همین رویکرد را در پیش میگیرند.

روی هم رفته تا جاییکه من میدانم یک کلاف پیچیده از رفتارهای ژنتیکی، پیرامونی و ژنتیکی-پیرامونی داریم و
راهکار ساده‌ یا کارآمدی، دستکم تا زمانیکه نتوانیم با دقت بالاتری فرایندهای مغزی را بنگریم در درست نیست.

Mehrbod
08-21-2012, 10:40 AM
این IQ هم از آن بحثهای مناقشه برانگیز است.من که نفهمیدم چقدر شاخص واقعی و بدردبخوری هست.
مثلا اینجا را نگاه کنید،میگوید که ضریب هوشی زنان نسبت به مردان در 100 سال اینهمه تغییر کرده.البته گزارش خبرگزاری مهر احتمالا مزخرف باشد در کل،ولی خود سوال را میشود مطرح کرد:

ضریب هوشی زنان از مردان پیشی گرفت (http://forum.hammihan.com/thread46226.html#post3208922)

اندازه‌گیری IQ یکی از بزرگترین دروغ‌های زمان ماست، باور نکنید.

روی هم رفته توان پردازشیک یک جاندار را میتوان بهره هوشی یا IQ او نامید، که این را از روی پیچیدگی بسیار زیاد مغز نمیتوان درآورد.

دشواری در اندازه‌گیری اینجاست که ما دست‌کم دست‌کم 30 فاکتور شناخته‌شده همین امروز برای بهره‌هوشی داریم که بسیاری از
آنها را نمیتوان هتا اندازه‌گیری کرد، چه رسد به اندازه‌گیری درست، که در کنار آن از آمایش (ترکیب) اینها با یکدیگر برآیند‌های گوناگون گرفته میشود!

برای نمونه آنچه در بیشتر آزمونهای هوشی بررسی میکنند چیزی بیشتر از تنها یکی از فاکتورها به نام الگوشناسی یا pattern recognition نیست.
در جای دیگر ما باید تندای پردازشیک مغز را برایانیم، در جای دیگر توانایی بیادسپردن، در جای دیگر توانایی منطقی اندیشیدن،
در جای دیگر توانایی مانند‌سازی احساس دیگران، در جای دیگر توانایی کنترل روی احساس و انگیزه و بسیاری فاکتورهای دیگر.


همانندی خنده‌دار اینه که با پیشرفته شدن کامپیوترها ما امروز نمیتوانیم بسادگی و بمانند گذشته هتا تندای پردازشیک یک رایانه را هم رایانش کنیم. در گذشته ما چند MB ویر (memory)
داشتیم و چند مگاهرتز تاکت پردازشیک و با داشتن این چند فاکتور ساده و بگوییم گنجایش جابه‌جایی داده‌ها (BUS) و .. بسادگی میتوانستیم رایانه‌ها را دسته‌بندی کنیم،
امروز ولی شما اگر دو رایانه داشته باشید فاکتورهایی مانند VGA و بهمان گونه چیپ بکار رفته در کارت ویدئویی یا ساختار ویر آن و بی اندازه فاکتورهای دیگر آنجا هستند که نمیتوانید همه را درست برایانید، بماند که هر کدام از اینها بریخت آمایشیک (combinatorics) با یکدیگر برآیند‌های گوناگون میدهند:



بهمان VGA و بهمان CPU میشود یک آمایش (ترکیب) که میتواند برآیند (نتیجه) را بدگراند -> نیاز به بازپردازش با این آمایش ویژه
بهمان CPU ولی با بهمان ساختار ویر میشود یک آمایش دیگر -> نیاز به بازپردازش
بهمان CPU و VGA ولی بهمان operating system میشوند یک آمایش دیگر -> نیاز به بازپردازش
...



سرانجام تنها راهکار میشود اینکه این فاکتور‌ها را فراموشیده و یک نرم‌افزار سنگین را اجرا کنید و ببینید سیستم چگونه از پس پردازش آن برمیاید: Benchmark (computing - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Benchmark_(computing))


خود این هم باز سددرسد نیست و بسیار لغزشپذیر است. benchmark های گوناگون برآیه‌های گوناگون میدهند و گاه یک رایانه تندتر میشود،
گاه تندتر و در کار دوباره میبینیم که رایانه‌ی گویا کندتر بازی رایانه‌ای (که نیاز به توان پردازشی بسیار بالا دارد) را باز بهتر رایانش میکند!



پس در فرجامیابی، ما امروزه نمیتوانیم هتا رایانه‌های دست‌ساز خودمان را درست دسته‌بندی کنیم، چه رسد به مغز آدمی که میلیاردها بار پیچیده‌تر است!


تنها راهکار کمابیش در دستی که ما میتوانیم بهره‌هوشی کسی را با آن برآورد بزنیم، نگاه به کارکرد کَس در جهان بیرونی و برآیند اندرکنشهای وی با پیرامون خود است.
یک آدم باهوش "در عمل" راههای بهتری میکند و این "در عمل" خود میشود یک آزمایش بهره‌هوشی: پیرامون زیستی میشود آزمایش کننده و کَس آزمایش شونده.

Mehrbod
08-21-2012, 08:36 PM
نکته انتقادی شما در مورد ارتباط تست آی کیو و واقعیت هوش انسان نکته بجایی است. شما معتقدید این تست نمیتواند برآورد درستی از هوش انسان ارائه دهد و در این راستا به پیچیدگی مغز انسان اشاره دارید. شما در واقع دارید روایی یا اعتبار (validity) این تست را مورد سؤال قرار میدهید. یکی از انواع روایی «روایی صوری» (face validity (http://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=1&cad=rja&ved=0CEsQFjAA&url=http%3A%2F%2Fen.wikipedia.org%2Fwiki%2FFace_va lidity&ei=S38zUPy8Kem0yAGwp4GwCw&usg=AFQjCNGkD3tDFoMGva2jBp7KltCr3dKiCg&sig2=3OAhqUpYDLiNDD3nw3l0hQ)) است که شما با نگاه کردن به سؤالات یک آزمون میگویید آیا این آزمون هدف سنجش را برآورده میکند یا نه.


آری و نه، ببینید بهره‌هوشی یک آدم را میتوان اندازه‌گیری کرد، ولی
تَرزال (model) بایا برای اندازه‌گیری میباید به اندازه جهان بیرونی پیچیده باشد.

اگر نه میتوانیم چهره‌هایی از هوش (مانند همان pattern recognition) را اندازه‌گیری کنیم که آنها هم در آدم
کمابیش بی‌معنی هستند - از روی ساختار ویژه نورونی که کارکرد پردازش نه در تندا که بیشتر در ریختار نورون‌ها نهفته.

نمونه ساده برای دریافت: هر آزمونی را با گزینه‌های دگرسته (متفاوت) دو بار بدهید، امتیازتان چندین نمره بالاتر میرود!







اما جمله اول شما یعنی «اندازه‌گیری IQ یکی از بزرگترین دروغ‌های زمان ماست، باور نکنید» مثل این است که بگویید اینها خط کش برداشته اند و میخواهند وزن افراد را اندازه بگیرند! این آزمون در این حد هم بی اعتبار نیست. تست آی کیو اگر دقیقاً هوش افراد را اندازه گیری نکند دارد چیزی را اندازه گیری میکند که احتمالاً بی ارتباط با هوش انسان نیست. اما مهم این است که دارد چیزی را اندازه گیری میکند و این اندازه گیری پایا یا قابل اعتماد (reliable) است و برای مقایسه بین افراد بر اساس محتوای آزمون کفایت میکند.


ما درباره reliability سخن نگفتیم، درباره درستی یا نادرستی روش (متد) سخن گفتیم.

روی هم رفته هیچ آزمونی هم نمیتواند شایستگی کسی برای یک کار را نشان دهد، ما با آزمودن
به برخی ویژگی‌های یک آدم پی میبریم و تنها میتوانیم در بیاوریم که برای نمونه با یک کودن سر و کار نداریم.







برای تضمین روایی آزمون آی کیو باید ارتباط این نمرات را با میزان موفقیت و کارایی فرد در کار، تحصیل و دیگر فعالیت های اجتماعی بررسی کرد. اما بهرحال این یک آزمون است بمانند دیگر آزمون های علوم اجتماعی با انسان سر و کار دارد و بر خلاف علوم سخت همیشه در اندازه گیری درصدی خطا دارد.

-http://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=1&cad=rja&ved=0CF4QFjAA&url=http%3A%2F%2Fen.wikipedia.org%2Fwiki%2FIntelli gence_quotient&ei=I4AzUJLTBrP3yAHD6oGQBA&usg=AFQjCNG0buZ0w75ma0XTpOYA_nVetnruqA&sig2=73x1hNck2WWHT0F16tpnqg


هوش مانند گرانش نیست که آن را اندازه‌گیری (=measure) کنید، ولی میتوان آن را (همانگونه که در پیک خودتان آمد) برآورد (=estimate) آنهم با ایرنگ (irang=error) بسیار بالا کرد.

اگر میبینید آن را اندازه‌گیری میکنند برای دلخوشی خودشان است.


به گفته دیگر:
اندازه‌گیری هوش بچَم پیشبینی کارایی یک آدم در رویارویی با دشواری‌ها است، ولی از آنجاییکه
بیشمار فاکتور در برآیند هنود (اثر) دارند، ما نمیتوانیم هیچگاه پیشبینی بلند زمانی بکنیم.

همین دشواری را برای نمونه در پیشبینی آب و هوا هم داریم.
تنها تَرزالی که شما میتوانید آب و هوا را با آن براستی با دقت بالا رایانش کنید، به اندازه خود گویال زمین باید دست‌کم بزرگ باشد!

Russell
08-23-2012, 01:01 AM
این ریشه فرگشتی تجاوز جنسی و اختلافات زن و مرد مخصوصا اختلاف سکس یلخی مردان و زنان چقدر قابل اثبات هست.من از نظر داده های علمی رو نمیدونم ولی خیلی توضیح جالب و قابل توجهی بنظر میرسه برای این تفاوتها.مخصوصا هم که گویا از نظر آمار نشون داده میشه که تجاوز جنسی یک عمل 100 مردانه بوده در تاریخ.

Unknown
09-22-2012, 09:11 AM
همانندی خنده‌دار اینه که با پیشرفته شدن کامپیوترها ما امروز نمیتوانیم بسادگی و بمانند گذشته هتا تندای پردازشیک یک رایانه را هم رایانش کنیم. در گذشته ما چند MB ویر (memory)
داشتیم و چند مگاهرتز تاکت پردازشیک و با داشتن این چند فاکتور ساده و بگوییم گنجایش جابه‌جایی داده‌ها (BUS) و .. بسادگی میتوانستیم رایانه‌ها را دسته‌بندی کنیم،
امروز ولی شما اگر دو رایانه داشته باشید فاکتورهایی مانند VGA و بهمان گونه چیپ بکار رفته در کارت ویدئویی یا ساختار ویر آن و بی اندازه فاکتورهای دیگر آنجا هستند که نمیتوانید همه را درست برایانید، بماند که هر کدام از اینها بریخت آمایشیک (combinatorics) با یکدیگر برآیند‌های گوناگون میدهند:

بهمان VGA و بهمان CPU میشود یک آمایش (ترکیب) که میتواند برآیند (نتیجه) را بدگراند -> نیاز به بازپردازش با این آمایش ویژه
بهمان CPU ولی با بهمان ساختار ویر میشود یک آمایش دیگر -> نیاز به بازپردازش
بهمان CPU و VGA ولی بهمان operating system میشوند یک آمایش دیگر -> نیاز به بازپردازش
...



سرانجام تنها راهکار میشود اینکه این فاکتور‌ها را فراموشیده و یک نرم‌افزار سنگین را اجرا کنید و ببینید سیستم چگونه از پس پردازش آن برمیاید: Benchmark (computing - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Benchmark_(computing))


خود این هم باز سددرسد نیست و بسیار لغزشپذیر است. benchmark های گوناگون برآیه‌های گوناگون میدهند و گاه یک رایانه تندتر میشود،
گاه تندتر و در کار دوباره میبینیم که رایانه‌ی گویا کندتر بازی رایانه‌ای (که نیاز به توان پردازشی بسیار بالا دارد) را باز بهتر رایانش میکند!



پس در فرجامیابی، ما امروزه نمیتوانیم هتا رایانه‌های دست‌ساز خودمان را درست دسته‌بندی کنیم، چه رسد به مغز آدمی که میلیاردها بار پیچیده‌تر است!

مقایسه بسیار جالبی بود، مهربد گرامی.
همانطور که فرمودید، نمی توان توانایی یک مغز یا حتی یک کامپیوتر را با یک عدد (یک بنچمارک) توصیف کرد، اما میان برخی از بنچمارکها همبستگی بالایی وجود دارد. می توان گفت که تست IQ یکی از بنچمارکهای مهم است.

Unknown
09-22-2012, 09:22 AM
به نظر شما ژنتیک میتونه بیشتر روی رفتار انسان تاثیر بگذاره یا محیط؟ یعنی چند درصد رفتار انسان رو ژنتیکی و از روی اجبار میبینید و چند درصد رو اکتسابی میدونید؟
به نظر من، زمانی میشود اثر دو عامل را بر حسب درصد تفکیک کرد که آندو بطور مستقل کار کنند. مثلا در یک خودرو، نمیشود گفت که هر کدام از قطعات موتور چند درصد کار را انجام میدهند، چون هر کدام برای کارکرد موتور 100 درصد لازم هستند. همانطور است که نمی توان گفت که برای موفقیت، چند درصد تلاش موثر است و چند درصد هوش و یا شانس!

فرض کنیم یکی بگوید در رفتار انسان 60 درصد محیط تاثیر دارد و 40 درصد ژنتیک. این گزاره به چه معنا خواهد بود؟

Russell
09-22-2012, 01:25 PM
این پیچیدگی بعلت این است که ما در مسائل پیچیده چندین علت داریم که هر کدامشان میتواند تا حدی موثر باشد وهیچکدامش دلیل لازم و کافی نیست.
این درصدها هم همانطور که گفتی به تنهایی علیت را نشان نمیدهند بلکه همبستگی را بین چند متغییر نشان میدهد.میشود اینها علت هم نباشند بلکه مانند رعد و برق که با هم ظاهر میشوند ولی علت هم نیستند اینها هم علت هم نباشند.ولی چیزی که قرار است اینها بگویند اینست که اگر "همه چیز یکسان باشد" تغییر یک متغییر چه تاثیری بر خروجی ما خواهد گذاشت.

Mehrbod
01-08-2013, 01:25 AM
... ، اینها هم مسائلی ژنتیکی هستند ؟ یا نه مغز انسان هم مثل یک کامپیوتر هست که بستگی به نوع بکارگیری داره ؟ منظورم در افراد سالم و
عادی هست نه کسانی که نقص های مادرزادی و... دارند.


درود،
همه این پارامترها هم پـَرگیریک (pargirik = environmental) هستند هم ژنتیک.


مغز آدم مانند رایانه هست، ولی یکسان با رایانه نیست. رایانه شما نازنده است، ولی
مغز شما زنده و پیوسته خود را می‌دگراند (changes) و توانایی گسترش و بهکرد خود را دارد.





در مورد حافظه تصویری چه اطلاعاتی دارید ؟ یعنی بخاطر سپاری تصاویر و صوت برخلاف به خاطر
سپاری شماره ها و نوشته ها.


ویرِ فرتوریک (eidetic memory) تا آنجاییکه من میدانم باشنده (موجود) نیست. کسانی داریم که ویر (vir = memory)
بسیار بسیار خوبی دارند، ولی اینکه بتوانید با یک نگاه چیزها را برای همیشه در یاد خود نگه دارید انگار نداریم.

هر آینه شامپانزه‌ها در یکی از چیزهای مغزیک (cognitive) که گویا از ما سرتر هستند در همین ویر فرتوریک است،
این ویدئو را برای آگاهی بیشتر ببینید: Chimpanzee Memory Test - YouTube (http://www.youtube.com/watch?v=zJAH4ZJBiN8)

شامپانزه‌ها میتوانند نگاره‌ها و فرتورها (عکسها) را انگار در یادشان مانند ویر فرتوریک نگه دارند، هوش بالاتر در آدمی ولی
انگار مایه‌ی این شده که ما بجای در یاد نگه داشتن همه چیز، تنها داده‌های وابسته (related) را به یاد بسپاریم.





چرا یک تعداد افراد رو انتخاب میکنن به عنوان نخبه به ما اعلام میکنند ؟! مثلا این اصلا درسته که
یک آدمی که حالا توی کنکوری شرکت کرده و یه دو تا تست زده و رتبه ای آورده ، به عنوان نخبه
معرفی بشه ؟ توی کشورهایی مثل آمریکا و یا اروپایی وضعیت چطوره ؟


"نخبه‌"سالاری در همه کشورها کمابیش هست و یکی از آسیب‌ها و توهم‌های جهان امروز است که به ما فروکرده‌اند.





اینکه به یه تعداد خیلی محدود گفته میشه نخبه و براشون سازمان نخبگان راه میندازن ،
آیا واقعا انتخاب های اینچنینی خیلی سطحی نیست ؟

ممنون :fav7:

آری هستند. آزمون‌های نامبرده گفتیم تنها چند اندک فاکتور شناخته شده‌ی هوش را اندازه‌گیری میکنند
که خود همان هم آنچنان مَهندی (اهمیت) ندارد.

چیزی که ما در بررسی هوش میباید در نگر بگیریم تراوَژپذیری (tarâvažpaziri = transferability) کاردانی یا skill هست.
برای اینکه بهتر دریافت شود، برخی کاردانی‌ها را کَس میتواند در خیابان بیاموزد، برای نمونه دعوا کردن (زدوخورد)
یکی از کاردانی‌هایی است که در خیابان آموخته شده و به دیگران نیز تراوژیده میشود؛ یا شما از همسخن
(و همبازی) شدن با دیگران در کوچه و خیابان میتوانید یک زبان زنده را (مانند کودکان) بیاموزید: زبان تراوژپذیری بالایی دارد.
ولی از خیابان نمیتوانید فیزیک پیشرفته بیاموزید: دانش فیزیک تراوژپذیری پایین‌تری دارد.

اکنون اگر این پنداره‌ی تراوَژپذیری را گرفته باشید، میتوانید ببینید که مهارت‌ها یا کاردانی‌ها میباید
بر پایه‌ی تراوژپذیری‌اشان دسته‌بندی شوند. برای نمونه در یک آموزشگاه (مدرسه) میتوان به دانش‌آموزان
اَفمارش (حساب و کتاب؛ arithmetic) آموزاند، ولی آیا میتوان به آنها چیره‌دستی در راهکاریابی (problem solving) را هم بهمان خوبی آموخت؟

یا برای نمونه بسیار و بی هیچ پشتوانه دانشیک و پژوهشیک میشنوید که بازی شَترنگ (chess) به مهارت‌های راهبُردین (strategic) در زندگی می‌انجامند، هنگامیکه ما هیچ داده‌ای در راستای پایوَری (اثبات) آن نداریم.
به سخن دیگر، مهارت راهبردگرایی شما در شترنگ تراوَژپذیری به دیگر دامنه‌ها (domains) را ندارد،
شما میتوانید یک شترنگ‌باز بسیار چیره‌دست باشید، ولی در زندگی همچنان یک راهبردگرای (strategist) سُست و نه چندان خوب.


پس اگر رویهمرفته رشته اندیشه مرا دنبال کرده‌ باشید، هر چیرگی یا مهارت را بایستی [دستکم] بر این دو ارزشدهی کرد:


1- دامنه‌بستگی (domain-dependency) آن چگونه است: آیا راهبردگرایی در شترنگ به راهبردگرایی در زندگی میرسد و وارونه؟

2- تراوَژپذیری آن به چه راهی و چه اندازه است: آیا براه خیابانی و زبان به زبان - مانند مهارت زد‌وخورد خیابانی - تراوَژیده (transfer) میشود؟ آیا براه آموزگار و تخته سیاه و خواندن تراوژیده میشود؟ و آیا‌های دیگر.


بسیاری از چیزها امروز بنادرستی پنداشته میشوند که براه آموزشگاه و آموزش آکادمیک تراوَژیده خواهند شد،
هنگامیکه در عمل میبینیم چنین نیست. همانگونه که چیرگی در شترنگ شما را در زندگی راهبردگرای
ابرگزیده‌ای (superior) نمیکند، پاس کردن آزمون‌های دانشگاهیک نیز شما را در زندگی خبره و چیره‌دست نمیکنند.







اگر ممکنه در مورد این فاکتورها بیشتر توضیح بدید


فاکتورهای هوش بسیارند و فراموش هم نکنید، چون ما یک چیزی را نمیدانیم یا واژه‌ای برای آن نداریم
به این چَم نیست که هستِش (وجود) ندارد. ما یک شماری پارامتر‌های هوش را بازشناخته‌ و نامیده‌ایم و بس، مانند:


الگوشناسی (pattern recognition): توانایی بازشناسیِ الگوها در چیزها و فرایندها

تُندای رایانشیک: (computational speed): تندایی که میتوانید برای نمونه بیافمارید: بخشیدن (division)، بَستاییدن (multiplying) ...

ویرِش (memorization): توانایی بیادسپاری داده‌های تصادفی و ناتصادفی؛ بازه زمانی نیازمند برای یادسپردن + توانایی فراموشیدن.

توانایی اِسپاشیک (spatial ability): انگاشتن برآخت‌ها (object = barâxt) در ذهن و چرخاندن و دور و نزدیک کردن و .. آنها (پردازش روی برآخت‌ها).

تواناییِ مزداهیکین (mathematical ability): رایانش (computation) و اَفمارش (arithmetic) و ..

گَنجواژ (thesaurus) یا واژگان ذهنی (vocabulary): توانایی بیادسپاری واژگان و یک‌آرِشان (synonyms)های بسیار و گوناگون

توانایی‌هایی واکافتیک (analytical abilities): خورد کردن داده‌ها و واکافتن آنها بِـدَهنادین (بترتیب) و فرجامیابی (نتیجه‌گیری) فرنودین (منطقی)

هماگگِرایی (holism): توانایی دیدن چهره هماگ (کران، holistic) یک چیز در برابر واکافتیک (خرد) آن

پردازش همرَوند (parallel processing): توانایی اندیشیدن همزمان به چند چیز

بهره‌ی سوهشیک (emotional quotient یا EQ): بازشناسی و خواندن اندیشه‌ی دیگران از روی رفتار و سخن و .. (بیاری پِی‌یاختگان آیینه (http://en.wikipedia.org/wiki/Mirror_neuron) برای نمونه)

رَزانـیدن سُهش‌ها (Feelings regulation یا Razânidane sohešhâ): اینکه بتوانید سُهش‌ها (احساسات)ی خود را برای نمونه هنگام خشمگین شدن یا ناامید شدن و .. بــِرَزانـیـد (regulate) یا همان کنترل کنید (بیشتر وابسته به Prefrontal cortex (http://en.wikipedia.org/wiki/Prefrontal_cortex))

فرنود (logic): توانایی بازشناسی و بازی کردن با الگوهای فرنودین و همچنین دیسولیدن (formulating) اندیشه در گام‌های فرنودین

سُخنوری (speech): توانایی دیسولیدن (formulating) اندیشه‌ها به واژگان و تراوَژیدن و گفتگو کردن درباره آنها با دیگران و خود.

خودآگاهی (self-consciousness): توانایی بازنگری و ژرف اندیشی در خود + خودآگاهانه اندیشیدن و گرفتن لغزش‌های اندیشیکِ ناخودآگاه

توانایی‌های همبودین (social abilities): توانایی همسخنی و کنار آمدن با دیگران و مردم در همبود (society)؛ خوشرویی.

...


من میتوانم این لیست را برایتان تا چند ساعت دیگر همینجور سیاه کنم و یکبار دیگر، نفراموشید که اینها تنها فاکتورهایی
هستند که ما درباره‌اشان "میدانیم"، فاکتورهای بسیار دیگری هستند که ما نمیدانیم و هتا نمیدانیم که نمیدانیم!