توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشتهیِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ایران ستیزی
Kaveh
07-30-2012, 06:06 PM
آیتلله صافی: امثال بایزید بسطامی و ابولحسن خرقانی باعث خجالت ما هستند
ما مسلمانان از دیگران بینیازیم و دیگران به معارف ما نیازمند هستند
استاد حوزه علمیه قم با اشاره به آیه «تَعَاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقوی»، گفت: اگر این طور باشد مطمئناً دنیا به سمت خیر و سعادت پیش میرود، ولی متأسفانه الان دنیای اسلام و بلاد مسلمانان به این مکتب و شعارها توجه نمیکنند، و راههای دیگری پیش گرفتهاند؛ راههایی که نهایتش ضلالت و گمراهی است.
وی خاطرنشان کرد: به طور مثال همین چند روز ملتفت شدم که قرار است همایشی در شاهرود به عنوان عرفان ملّی شرق برای ابوالحسن خرقانی و بایزید بسطامی برگزار کنند. شما اگر تذکرة الاولیاء را ببینید، متوجه خواهید شد که اینها چه عقایدی دارند. اگر ما بخواهیم مثل بایزید را معرفی کنیم و بگوییم سابقه ما این است واقعاً اسباب خجلت میشود؛ حرفهایی در تذکرة الاولیاء از قول او نقل شده است که انسان واقعاً خندهاش میگیرد، و هیچ توجیه و تأویلی نمیپذیرد.
آیت الله صافی گلپایگانی افزودند: ما هیچ وقت، خودمان را به این سوابق معرفی نمیکنیم. همه از اطراف و اکناف بیایند و در این معرفیها چه چیزی را ببینند؟!
وی افزود: اگر بخواهید کسی را مثلاً در منطقه شرق؛ طوس و خراسان معرفی کنید شیخ طوسی را معرفی کنید که آن همه علوم و خدمات داشته است.
این مرجع تقلید اضافه کرد: در مورد ابوالحسن خرقانی هم بزرگترین کاری که توانسته انجام دهد این است که میگوید با خدا چند مرتبه کشتی گرفتم و در مرحله آخر خدا بر من غالب شد. اینها حاکی از جوّ جهل و جهالتی است که وجود دارد.
بایزید بسطامی
ابویزید طیقور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی معروف به بایزید بسطامی ملقب بهسلطان العارفین بزرگترین عارف قرن سوم هجری و از بزرگان اهل تصوف است که در سالهای ۱۶۱ تا۲۳۴ می زیسته
http://fa.wikisource.org/wiki/داستان_سلطان_بایزید_بسطامی
از گفتههای اوست: «باید مرا بستایید شأن من برتر از محمد(ص) است! تو باید بیش از آنچه من ترا فرمان میبرم، از من فرمان ببری. آدم، خدای خویش را به لقمهیی بفروخت، بهشت تو تنها بازیچهی کودکان است.»
مرید من آنست که بر کنارهی دوزخ بایستد و هر که را خواهند بدوزخ برند دستش گیرد و به بهشت فرستد، و خود به جای او بدوزخ رود. همچنین شخصی از او پرسید: اسم اعظم کدام است؟ گفت: تو اسم اصغر را به من بنمای تا من بتو اسم اعظم نمایم. یعنی اسماء حق همه عظیماند. همچنین گفته است:
چهل سال روی به خلق آوردم و ایشان را به حق خواندم، کسی مرا اجابت نکرد. روی از ایشان برگردانیدم و قصد حضرت کردم، همه را پیش از خویش آنجا یافتم.
http://mandegar.tarikhema.ir/بايزيد-بسطامي
ابولحسن خرقانی
..
او هر چند خود و خلق را در خالق محو میدید اما در سلوک خویش از هر فرصتی برای شکستن دیوارهای تفرقه قوم گرایی و هرنوع برتری انسانی بر انسان دیگر استفاده کردهاست و طریق وصول به خالق را خدمت به خلق معرفی کردهاست . زیبایی مکتب شیخ در این است که انسانها را میبیند و خدمت میکند اما برای آنها در برابر حق تعالی موضوعیتی قایل نیست بلکه چون به وحدت خالق و مخلوق معتقد است، و خدمت به خدا و برتر از عبادات ظاهری میشناسد. او به انسانها خدمت میکند و غمخوار آدمیان است نه به خاطر عبادت نه برای رسیدن به بهشت موعود و گریز از جهنم بلکه به خاطر نفس انسانیت، او که چنین صمیمانه میسراید :
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم
بی دیدنش از گریه نیاساید چشم
مارا ز برای دیدنش باید چشم
گر دوست نبیند به چه کار آید چشم
http://fa.wikipedia.org/wiki/ابوالحسن_خرقانی
Russell
07-30-2012, 07:30 PM
این اختلاف سر عرفان و وحدت وجود و اینها هم بین آخوندها و اسلامگرایان جالبه.
یکسیری که برنامه بود بشکل تقریبا مناظره بین یه بچه بسیجی (بدون امامه) و یه حجت الاسلام که آخونده موافق عرفان بود.اینها زیر و روی هم رو شستن،یعنی اونجا پتانسیل کتک کاری هم بود.این اشرار تو خودشونم نمیتونند یه گفتگوی ساده داشته باشند.
البته تصوف هم انصافا یک چیز من در آوردی هست از اسلام و واقعا حق هم دارند تا حدی بخوان بهش حمله کنند.
Kaveh
07-30-2012, 08:22 PM
این اختلاف سر عرفان و وحدت وجود و اینها هم بین آخوندها و اسلامگرایان جالبه.
یکسیری که برنامه بود بشکل تقریبا مناظره بین یه بچه بسیجی (بدون امامه) و یه حجت الاسلام که آخونده موافق عرفان بود.اینها زیر و روی هم رو شستن،یعنی اونجا پتانسیل کتک کاری هم بود.این اشرار تو خودشونم نمیتونند یه گفتگوی ساده داشته باشند.
البته تصوف هم انصافا یک چیز من در آوردی هست از اسلام و واقعا حق هم دارند تا حدی بخوان بهش حمله کنند.
مساله این است که تا دلتان بخواهد شیعیان داستان بسته اند به این بزرگان. مثلا دیدارش با امامان شیعه! همین بایزید بسطامی در محله زرتشتیان و از خانواده موبدان بوده. بعد گفته اند امی بوده که واضح است دروغ است. کسی که در چنان خانواده ای به دنیا بیاید از آموزش بی بهره نمی ماند (از نظر اینها بیسواد بودن هنر است گویا) از طرفی بایزید که از بزرگات حکمت اشراق است از معدود رشته هایی است که تفکر قبل اسلام را به دوران سیاه بعدش ارتباط داده آنهم زیر چتر حمایتی عرفان و صوفی گری، همیشه هم اینها با فقها و عمله دین رسمی مشکل داشته اند. در باب اشراق هر چه بیشتر مطالعه می کنیم ارتباط مستقیم میان این تفکرات و حکمت ایرانی قبل اسلام میبنیم. این بزرگان هیچکدام مسلمان واقعی نبودند. همین بایزید را گویا بارها به خاطر کفر اخراج کرده اند. مقاله سایت تاریخ ما جالب است. توصیه می کنم نگاهی بیاندازید. سهرودی هم شخصیت جالبی است از بزرگان اشراق. همه اینها در تاریخ که بنگریم ارتباط نزدیکی با جامعه زردشتیان داشته اند و همه چیزشان ایرانی است جز آن اسلام تشریفاتی...
http://www.youtube.com/watch?v=5uI_g9ymY1U
Kaveh
08-01-2012, 08:05 PM
آفتاب: وراث خانه تاریخی مینایی، یکی از خانههای به جامانده از دوره فرمانفرما به دلیل عدم توانایی مالی در تامین هزینههای مرمت از سازمان میراث فرهنگی شکایت کرده و خواستار خروج این خانه از فهرست میراث ملی شدهاند.
به گزارش مهر، خانه مینایی روزگاری جزو املاک منیریه زن کامران میرزا نایبالسلطنه پسر سوم ناصرالدین شاه بود. پس از فوت کامران میرزا، زمینهای این محله به عبدالحسین میرزا فرمانفرما نوه سردار عباس میرزا، یکی از شاهزادههای قاجاری و نخست وزیر ایران فروخته شد.
...
خانه مینایی به مرمت اساسی نیاز دارد و مالکان آن توانایی انجام این کار را ندارند همچنین با توجه به اینکه معمولا دیوان عدالت اداری به نامه درخواست مالکان مبنی بر خروج املاک از فهرست میراث ملی استناد میکند و همچون خانههای دائی جان ناپلئون، سرای دلگشا، سرای میخچی و... بدون حضور کارشناسان سازمان میراث فرهنگی اقدام به خروج بناها از این فهرست میکند، بیم آن میرود این بار نیز به این خانه به عنوان یک اثر فاقد ارزش تاریخی نگاه کرده و حکم به خروج دهد. حال باید منتظر رای قطعی دیوان عدالت اداری ظرف یک ماه آینده در این باره بود که آیا دیوان رای به تخلف و عدم تعهدات سازمان میراث فرهنگی میدهد و یا آن را ثبت آثار ملی کشور خارج میکند که اگر این اتفاق بیفتد دیوان عدالت اداری بار دیگر با اتکا بر قوانین سال ۱۳۰۹ که تنها آثار تاریخی کشور را آثار موجود پیش از دوران زندیه میداند، حکم بر بیارزش بودن خانه و باطل بودن تاریخ آن داده است.
http://aftabnews.ir/vdcgyn9q3ak93x4.rpra.html
http://www.chn.ir/NSite/FullStory/News/?Id=99754&Serv=3&SGr=22
این خانه در محله منیریه واقع شده و در تاریخ سوم خرداد سال ۱۳۸۶ به شماره ۱۹۱۶۸ در فهرست آثار ملی کشور قرار گرفت. در همان ابتدای ثبت این اثر، برجسازان زیادی چشم طمع به این اثر فاخر معماری داشته و قصد خرید آن را کردند اما کارشناسان سازمان میراث فرهنگی وعده خرید این خانه را پس از ثبت به مالکان داده و از تخریبش جلوگیری کردند. علاقمندی خاندان مینایی بر حفظ میراث پدریشان باعث شد تا این خاندان اجازه ثبت خانه را در فهرست ملی کشور به سازمان میراث فرهنگی بدهند.
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:05 PM ---------- ارسال قبلی در 08:02 PM ----------
خبرگزاری میراث فرهنگی ـ گروه میراث فرهنگی ـ در ادامه تعرض به آثار تاریخی شهرستان شوش، ساخت و ساز جدیدی، اینبار دیوار به دیوار حصار محوطه هخامنشی کاخ اردشیر (شائور) در حال انجام است. ایندرحالی است که سازمان میراث فرهنگی هنوز واکنشی به این ساخت و ساز نشان ندادهاست.
به گزارش CHN تخریبها و تعرضها در شهر باستانی شوش دیرهنگامیاست که آغاز شده و همچنان روند صعودی به خود گرفتهاست. از آن جمله میتوان به حفاری غیرمجاز در محوطههای باستانی این شهر از جمله محوطههای هخامنشی و ساخت و سازهای جدید بدون ضوابط اشاره کرد.
«مجتبی گهستونی»، سخنگو انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا درباره تازهترین تعرضها در شهر باستانی شوش به CHN گفت: «سالها پیش یکی از مالکین شوش با ادعای مالکیت روی بخشی از کاخ اردشیر هخامنشی اقدام به ساخت و ساز کرد. هرچند سازمان میراث فرهنگی هم در آن زمان ادعای مالکیت خود را روی این محوطه اعلام کرد، اما بینتیجه ماند. با گذشت چند سال از آن ماجرا مالک در اقدامی تازه بخشی از املاک خود را تخریب کرده و دست به تجدید بنا زدهاست.»
این محوطه هخامنشی درست روبروی مجموعه هخامنشی آپادانا، تپه آکروپل و مقبره دانیال نبی قرار گرفتهاست. پیش از این ساخت و ساز بنایی با کاربری چندفرهنگی و هتل در نزدیکی این کاخ منجر به کشف سنگفرشهای هخامنشی که مدفون مانده بودند، شد.
به گفته گهستونی کاخ هخامنشی اردشیر در تازهترین همایش ثبت ملی آثار تاریخی، در این فهرست جای گرفتهاست، که ثبت دیرهنگام آن تعجب بسیاری را به خود جلب کردهاست.
نوسازی تازه در نزدیکی کاخ هخامنشی اردشیر درحالی انجام میشود که چندی پیش سازمان میراث فرهنگی با اختصاص 700 میلیون تومان خواستار آمادهسازی مقدمات ثبت آثار تاریخی شوش در فهرست میراث جهانی شدهاست.
کاخ اردشیر (شائور)
پیش از این ساخت هتل امیرزرگر، کلنگزنی هتل لاله، ساخت پارکینگ طبقاتی، ترمینال، پارک تفریحی و بسیاری موارد دیگر از جمله ساختمان پیشدانشگاهی، عرصه و حریم آثار تاریخی شوش را خدشهدار کردهاست.
شوش از جمله مهمترین شهرهای باستانی کشور است که 5 هزار سال قبل به تمدن رسید. این شهر باستانی از 5 هزار سال قبل تا پایان دوران هخامنشی به عنوان پایتخت و مهمترین شهر ایران قلمداد میشدهاست.
http://news.chn.ir/Images/News/Editor/image/hassan/شائور1.jpg
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/08/1.jpg
sonixax
08-01-2012, 09:33 PM
در کشور آلمان یک ساختمانی مال ۵۰ سال پیش هستش و صاحبخانه اجازه نداره خرابش کنه و اگر هم میخواد مدرنش کنه فقط اجازه داره داخلش رو مدرن کنه و به ظاهر حق نداره دست بزنه . یا یک کلیسایی داریم که در دوران جنگ جهانی آتش گرفته - حتا اجازه مرمت و بازسازی اش داده نمیشود مبادا قدمت تاریخی اش مخدوش بشود . و اتفاقن یکی از جاذبه های توریستی هم هست .
بعد در ایران این طوری ! شرم آوره .
Mehrbod
08-02-2012, 02:03 AM
نام وی بود آریو برزن…
اشاره:
دادستان یاسوج در اقدامی فرهنگ ستیزانه، به شهرداری این شهر دستور داده است مجسمه «آریوبرزن» را از میدانی با همین نام در شهر یاسوج پائین بیاورد، از همین رو نگاهی به حماسه ی آریو برزن و خواهرش یوتاب انداخته ایم که ...
666
و نامش آریو برزن بود. کِش همه آریایی بود. و تا بود نامش بر همه کوی و برزن بود...
و سردار زانوی خسته بر خاک، تیغش رها از کف. سر افراخته به بلندای گردون. زخمِ سوزان بر پشت، همه تن چاک از زوبین. خاکش در مشت. وان خاک میهن بود. که مامِ انسان بود. که مهر در آن بیدار، و سبزه هایش همه خرم بود. که دشتهاش چه فراخ. و میزبان گوسپندان بود. که به زیبایی آراسته. و خانه هایش پذیرا بود. مردمانش دلدار. و شکوهش بیدار. که رقصهایش چه دل انگیز، که دخترکانش چه نازک. که شرابش نامی. و آوازهایش همه بی پایان. و بدین سامان، آتش دشمن. که بس سوزان.
و اینک زانوی سردار بر زمین، که تن همه خسته. همه بشکسته. از بسِ نیرنگ. از بسِ نامردمی. و تهمتن نفس بریده بود. و آفتاب در چشمانش. و غباری سرخ بر گیسوانش. که سردار موهاش در باد. و در برابرش دشمن. لبخندی تلخ بر چهره. آراسته به زوبین، به کمان و تیغ آخته. و درفششان بیتاب. و ترسشان با ایشان. که سردار را هنوز نگاهی بود. که مردی بود از ایران. که نگاهش سخت جنگاور. و دل هنوز پر امید. و ایشان بر گرد وی. چو گرگی افتاده در دامی. چو شیر زخمی در میان کفتاران. که مردانشان انبوه بود. انبوهشان مرگآور.
و بر زمین واژگون، اینت زنی بر کنار. جامه همه چاکچاک، غرقۀ خون گیسوانش. و “یوتاب” مادرش نامید. که زنی از دیار آریایی بود. که عشقش همه در کنار، و سمندش مهر میهن بود. و بنگر چگونه اوفتاده از پای، و بنگر که چگونه رمیده از ما. و کنار برادر آخرینش جای، که آوازهای کودکی اش خاموش، که میهن به سوگ او دل چاک. و برادر همه تن لرزه، همه تن فریاد. کش نعرهای است بر باد. که کوه ها نوردد از پس کوه. که نهرها طی کند از پس نهر. که برسد به دشت پر باران، برسد به کلبۀ چوپان.
یوتاب!
هین که آفتاب برآمدخواست راست. کاین لشگریانش همه خونخواهان. و مردی نه به مردی خود، که همه یاران بر گرد او بر خاک. هان که درفشی نه بر آن امید. جز آنکه بر جان خویش میزبان. چه راست میگفت آن پاسبانِ فسانه های دیر، زخم توست از تو. که دشمنت خویشتنِ خویش. که زخمِ واپسینت از تو.
و سردار روی بر آسمان داشت. که از ورای غبار، آبی بود. که آسمانِ شبهای افسانه. که آسمانِ دلها همه تیره. و بر پهنۀ پاکش سیمرغ برگذشت. همه رنگهاش در پرواز. که هزار بانگ زیبایی برخاست. که هزار فرِ بِشکوه تابید. که هزار ناله از دل برخاست. که هزار چکامه از یادها رفت. که هزار لشگر هراسان شد. که هزار سال بر خورشید گذشت. که هزار افسانه بر پا شد. که تهمتن اشک بر چشم. و اینک قلبش چند پاره به نیرنگ. و اینک ردای مردانگیاش بر خاک. و اینک اشک، ساقی چشمانش، همه بیزاری. و به فریاد یکی دشمن، اینک برق هزار نیزۀ وحشت، پرواز هزار زوبینِ مرگ. ردشان بر آسمان. زوزه شان در باد. چون نقاب بر چهرهی خورشید. که آسمان بِدیشان بی سامان. که مرگ بر او بارید. که خون بر او جوشید. که تن همه سوزان شد. که هزاران تیر، بربازو، بر سینه، بر زانو، بر چهره…
و اینک خاک. اینک چهرهات بر خاک. بر این خاک پاکِ مهرآور. و تنت بر خاک. در آغوش گرم مادرت، میهن. در کنار خواهرت، در کنار مردمانت هر یکی را قامتی چون کوه. چون گواهانی بر عشقورزی خاک و خون. هزاران نیزه و زوبین بر اندامت، بر اندامش، بر تن گرم دلیران یکی میهن که نام آن بوَد ایران.
و سرداران. و سرداران دشمن میرسند از راه. به گرد تو. همی لبخندشان بیجان. همی بر کار تو حیران. همی بر جان تو رشکان. که نمی خواهند نام تو، نمی پایند یاد تو. که ایشان پشت دیوانند. که ایشان کینه ورزانند. که ایشان یار اهریمن، که ایشان کهنه بازانند.
و اینک هان، در پس این جلگهی گلگون، در پس این رود، در پس پشت یکی کوه، سر بساییده چو بر گردون، در پس این جنگل انبوهِ پر قصه، در پس دریاچهای نیلی و بازیگوش، کلبهای کوچک. سقف آن کوتاه، مردمانش نیک. پیرمردی در کنارش کودکانی خُرد، دخترانی شَنگ، مادرانی جامههاشان یکسره از رنگ. مردهاشان چشم پر آزرم. پیرمرد افسانه میگوید. پیرمرد از میهن و از مهرِِ آن گوید. پیرمرد بر گوشِ ایشان نغمهی فر و شکوه خوانَد. قلبشان سوزان، چشمشان بیدار. وین سخن بر بال سیمرغ جهان پیما میرود تا بیکران، مانا.
” نام وی بود آریو برزن. آریایی مرد نام آور. و تا گردون بگردد نام او مانا به هر کوی و به هر برزن…”
http://deznet.blogfa.com/post-53.aspx
Kaveh
08-02-2012, 02:28 AM
دادستان یاسوج در اقدامی فرهنگ ستیزانه، به شهرداری این شهر دستور داده است مجسمه «آریوبرزن» را از میدانی با همین نام در شهر یاسوج پائین بیاورد، از همین رو نگاهی به حماسه ی آریو برزن و خواهرش یوتاب انداخته ایم که ...
اعضای شورای شهر یاسوج برای جلوگیری از پایین آوردن مجسمه آریوبرزن با دادستان این شهر دیدار کردند اما به گفته برخی از اعضای این شورا این جلسه نتیجه ای در برنداشت و به احتمال زیاد این موضوع به شورای تامین ارجاع می شود.
به گزارش خبرنگار مهر، دادستان یاسوج هفته گذشته به شهرداری این شهر دستور داد تا مجسمه "آریوبرزن" را از میدانی به همین نام در وروودی شهر یاسوج پایین آورد.
رئیس شورای شهر یاسوج در خصوص دیدار اعضای این شورا با دادستان یاسوج گفت: در این جلسه اعضای شورای شهر یاسوج بر ماندن تندیس در این مکان تاکید کردند اما دادستان یاسوج معتقد است که تندیس باید به مکان دیگری منتقل شود.
ابراهیم عبدالی افزود: در این جلسه دادستان تاکید داشت که این تندیس به موزه و یا یکی از پارکهای شهر یاسوج انتقال یابد.
وی بیان داشت: با این حال تاکنون اتفاق آرا در شورای شهر برای انتقال این تندیس به نقطه ای دیگر ایجاد نشده است.
عبدالی عنوان کرد: میدان آریوبرزن سه سال پیش در کمیسیون نامگذاری شهر یاسوج با حضو شهرداری، بنیاد شهید و شورای شهر انجام و مجسمه آریوبرزن نیز پنج ماه پیش توسط شهرداری و بدون اخذ مصوبه شورا در این میدان نصب شد.
وی با بیان اینکه شورای شهر تابع قانون و مسائل و شرایط جامعه است، از ارجاع این موضوع برای بررسی بیشتر به شورای تامین استان خبر داد.
پیش از این آیت الله ملک حسینی نماینده ولی فقیه و نماینده مردم کهگیلویه و بویراحمد در مجلس خبرگان رهبری با پایین آوردن این مجسمه مخالفت کرده و گفته بود: پاسداشت قهرمانان ملی منافاتی با ارزش های اسلامی ندارد و آریوبرزن یک سردار ایرانی ضد ظلم، ضد تجاوز و ضد اشغالگری بوده است و پاسداشت آن هیچ اشکالی ندارد بلکه قدردانی از چهره های مثبت و افتخار آفرین وظیفه هر انسان شرافتمندی است.
ببینید این داستان چند جایش مایه خنده یا گریه است:
1- مجسمه و میدان را شهرداری (نهادی ظاهرا مردمی) که توسط پول مردم (عوارضها و ... ) تامین مالی می شود تصویب کرده و ساخته (نمایندگان شورای شهر نمایندگان موافق رژیم هستند البته که مردم انتخاب کرده اند)
2- دادستان چه کاره است که میاید برای شهر تصمیم می گیرد؟
3- نماینده ولی فقیه از این کار انتقاد کرده و گفته مجسمه باید بماند ! (ببینید کار ما به کجا رسیده!)
4- مجسمه و میدان فقط 5 ماه یک سال عمر دارند! یعنی این ضدایرانیها تحمل پنج ماه این مجسمه را نداشته اند. خود اسکندر اگر بود جلو خراب کردن مجسمه را می گرفت.
5- فرمانده سپاه فتح کهکیلویه با انتقاد از نصب تندیس آریو برزن در یکی از میادین یاسوج و حذف نام شهیدان از برخی خیابانها تصریح کرد: امروز دم اسب آریو برزن را مشرف بر تمثال مبارک شهیدان کردهاند که ضروری است دادستان کهگیلویه و بویراحمد دستور تخریب آن را بدهد. !!؟؟؟!! فرمانده سپاه چه حقی دارد در باب مسایل شهری به دادستان دستور بدهد!؟
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/08/2.jpg
استعفاي شهردار ياسوج
"مهندس محمد بهرامی" در گفت و شنود اختصاصی به عصردنا گفت:
تنها سردار پرافتخار ایرانی که توانست جلوی اسکندر مقدونی را در قتل و کشتار مردم بگیرد " آریو برزن " بود.
وی با بیان اینکه رشادت های " آریوبرزن " در تاریخ برکسی پوشیده نیست ، خاطرنشان کرد:
این سردار ایرانی که در خاک کهگیلویه و بویراحمد از جان ، مال و ناموس مردم این دیار دفاع نمود قابل تقدیر است.
شهردار یاسوج افزود: سردار "آریو برزن" در ظالمی و قدرت طلبی پادشاهان نقشی نداشت و آنچه در تاریخ از وی سخن رانده شده تنها دفاع از عزت ، آبرو ، خاک و ناموس مردم بوده است.
بهرامی ، احداث میدانی با نام " آریو برزن " در منطقه " اکبرآباد " یاسوج را براساس مصوبه شورای اسلامی این شهر دانست و اظهار داشت: 90 درصد از معابر شهر یاسوج مزین به نام شهدای انقلاب و هشت سال دوران دفاع مقدس است.
بهرامی، روز هشتم تیرماه استعفاء خود را تقدیم شورای اسلامی شهر یاسوج کرد.
Mehrbod
08-05-2012, 12:20 PM
در کتابهای تاریخیامان هم که دیرزمانیست دست بردهاند ...
676
Mehrbod
08-07-2012, 02:57 PM
بیزاری آخوندها از پارسی و جنبش پارسیگویی:
685
"غلط کردید با این کتاب (شاهنامه) سراسر تخیل موجب شدید زبان قرآن کنار گذاشته شود و بجای آن عجب زنده کردید!
من خودم فارسی زبان هستم ولی میگویم: این فارسی چه گلی بر سر ما زد؟"
- مرتضی آقا تهرانی
Powered by vBulletin® Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.