PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تناقض در تعاریف موجود از خدا



Theodor Herzl
06-23-2012, 08:59 AM
من به این موضوع امروز فکر می‌کردم که در تعاریف موجود از خدا تناقضات بسیاری هست ، مثلا خدا خوب مطلق است ، یعنی‌ کار بد نمی‌تواند انجام بدهد، ولی‌ ما انسان‌ها میتونیم کار بد انجام دهیم ، پس اینگونه یک کاری هست که ما میتونیم انجام بدهیم که خدا نمی‌تواند ، پس قادر مطلق نیست.

Russell
06-23-2012, 09:12 AM
یه نکته دیگه هم در همین راستا اینه که ما اگر بهمون تمثیل ساعت و ساعتساز برگردیم،وقتی انسان چیزی میسازه که خودمختار هست مسئولیتش هم با خود اون انسان هست،خدا هم اگر انسان رو خلق کرده و انسان کار بدی میکنه این یعنی خدا مسئولش هست یطور غیر مستقیم و یعنی خدا کار بد کرده.

kourosh_bikhoda
06-29-2012, 06:38 PM
من به این موضوع امروز فکر می‌کردم که در تعاریف موجود از خدا تناقضات بسیاری هست ، مثلا خدا خوب مطلق است ، یعنی‌ کار بد نمی‌تواند انجام بدهد، ولی‌ ما انسان‌ها میتونیم کار بد انجام دهیم ، پس اینگونه یک کاری هست که ما میتونیم انجام بدهیم که خدا نمی‌تواند ، پس قادر مطلق نیست.

محدودیت خدا از جهت عدم انجام کارهای غیراخلاقی یک محدودیت داخلیه. یعنی خودش وضعش کرده. در صورتی که محدودیت های انسان خارجی هستند. یعنی خودش در اونها دخالتی نداشته. مثلن عدم توانایی انسان در دویدن سرعت 100 کیلومتر. عدم توانایی انسان در نخوابیدن، عدم توانایی او در زنده درازمدت و غیره. بنابر این چالشی برای خدا نیست.

Russell
06-29-2012, 07:31 PM
محدودیت خدا از جهت عدم انجام کارهای غیراخلاقی یک محدودیت داخلیه. یعنی خودش وضعش کرده
البته اینجا ما با این روبرو هستیم که یا اخلاق(خوب و بد) مفهومیست جدا از خدا در آن صورت دو نتیجه مهم میدهد،اول اینکه خدا از اخلاق حذف میتواند بشود و ما بدون واسطه خدا هم میتوانیم به آن برسیم و دوم محدودیت بقول شما خارجی میشود و دیگر قادر نیست.
یا اخلاق چیزی داخلیست،در آن صورت خدا خود را به اخلاق محدود نکرده بلکه آنچه خدا میگوید خود اخلاق است،مثلن خدا فرمان داد بریدن سر فرزند کار خوبیست آن کار خوب میشود بگوید بد است بد میشود.در آن صورت خوبی خدا یک جک میشود و بیمعنی تر از آنی میشود که حتی بخواهد غلط باشد.

kourosh_bikhoda
06-30-2012, 12:09 PM
البته اینجا ما با این روبرو هستیم که یا اخلاق(خوب و بد) مفهومیست جدا از خدا در آن صورت دو نتیجه مهم میدهد،اول اینکه خدا از اخلاق حذف میتواند بشود و ما بدون واسطه خدا هم میتوانیم به آن برسیم و دوم محدودیت بقول شما خارجی میشود و دیگر قادر نیست.

این بحث مطرح نیست. بنا به فرض، اخلاق هم مخلوق خداست.



یا اخلاق چیزی داخلیست،در آن صورت خدا خود را به اخلاق محدود نکرده بلکه آنچه خدا میگوید خود اخلاق است،مثلن خدا فرمان داد بریدن سر فرزند کار خوبیست آن کار خوب میشود بگوید بد است بد میشود.در آن صورت خوبی خدا یک جک میشود و بیمعنی تر از آنی میشود که حتی بخواهد غلط باشد.

البته این بحث شما درون دینی میشه. ولی در نگاه درون دینی هم دین فروشان تمام این کارها رو اخلاقی و عین اخلاق میدونند چرا که به فرمان خداست (که خود خالق اخلاق هست و کار ضد اخلاقی نمیکنه).

Russell
06-30-2012, 12:26 PM
البته این بحث شما درون دینی میشه. ولی در نگاه درون دینی هم دین فروشان تمام این کارها رو اخلاقی و عین اخلاق میدونند چرا که به فرمان خداست (که خود خالق اخلاق هست و کار ضد اخلاقی نمیکنه).

اما کاری که این برهان میکند کمتر از خود نفی خدا نیست،یعنی ادعای اخلاق مدار و خوب بودن خدا وقتی که اخلاق همان باشد که خدا انجام میدهد دچار دور میشود و بیمعنی،در عمل مثل اینست که ادعای خوب بودن خدا پس گرفته شود

kourosh_bikhoda
06-30-2012, 08:30 PM
اما کاری که این برهان میکند کمتر از خود نفی خدا نیست،یعنی ادعای اخلاق مدار و خوب بودن خدا وقتی که اخلاق همان باشد که خدا انجام میدهد دچار دور میشود و بیمعنی،در عمل مثل اینست که ادعای خوب بودن خدا پس گرفته شود

همه ویژگی های خدا از کنار خالق و کمال او ناشی میشن. از کنار کمال داشتنه که اخلاقمدار بودن ایجاد میشه. و از کنار خالق بودنه که خالق اخلاق بودن بوجود میاد. بنابر این:
1. خدا خالق مطلق است.
2. خدا کمال مطلق دارد.
نتیجه 1: خداوند خالق اخلاق است.
نتیجه 2: کارهای خداوند عین اخلاق است.

کجای این برهان دور داره؟

sonixax
06-30-2012, 09:06 PM
همه ویژگی های خدا از کنار خالق و کمال او ناشی میشن. از کنار کمال داشتنه که اخلاقمدار بودن ایجاد میشه. و از کنار خالق بودنه که خالق اخلاق بودن بوجود میاد. بنابر این:
1. خدا خالق مطلق است.
2. خدا کمال مطلق دارد.
نتیجه 1: خداوند خالق اخلاق است.
نتیجه 2: کارهای خداوند عین اخلاق است.

کجای این برهان دور داره؟

اونوقت تکلیف بی اخلاقی ها و شر چی میشه ؟! مگر نه اینکه باز خود خدا خالق آنهاست ؟!

Theodor Herzl
07-01-2012, 06:31 AM
محدودیت خدا از جهت عدم انجام کارهای غیراخلاقی یک محدودیت داخلیه. یعنی خودش وضعش کرده.خودش وضع کرده یعنی‌ خدا تصمیم میگیره که کار بد نکنه ، یعنی‌ خوب مطلق بودنش قائم به ذات نیست پس؟ یعنی‌ خدا اگه بخواهد میتونه کار بد هم انجام بده؟ پس نتیجه میگیریم که هیچ صفت خدا قائم به ذات نیست.

Russell
07-01-2012, 01:36 PM
همه ویژگی های خدا از کنار خالق و کمال او ناشی میشن. از کنار کمال داشتنه که اخلاقمدار بودن ایجاد میشه. و از کنار خالق بودنه که خالق اخلاق بودن بوجود میاد. بنابر این:
1. خدا خالق مطلق است.
2. خدا کمال مطلق دارد.
نتیجه 1: خداوند خالق اخلاق است.
نتیجه 2: کارهای خداوند عین اخلاق است.

کجای این برهان دور داره؟
نه کوروش جان من نمیگم برهان دور داره.من میگم گزاره "خداوند عادل است" یک tautology میشود با این تعریف از اخلاق.
در حالی که برای باقی صفات خدا لزومن اینطور نیست مثل عالم بودن یا خالق بودن.
اگر تعریف اخلاق این باشد که هر آنچه راسل انجام میدهد اخلاقیست یا هر آنچه هیتلر یا محمد انجام میدهند اخلاقیست من و هیتلر و محمد هم عادل خواهیم بود :4:

kourosh_bikhoda
07-01-2012, 07:58 PM
اونوقت تکلیف بی اخلاقی ها و شر چی میشه ؟! مگر نه اینکه باز خود خدا خالق آنهاست ؟!

پاسخ اینه که خدا با تفویض اختیار این مساله رو از سر خودش وا کرده گویا.

---------- ارسال جدید اضافه شده در 11:26 pm ---------- ارسال قبلی در 11:23 pm ----------


خودش وضع کرده یعنی‌ خدا تصمیم میگیره که کار بد نکنه ، یعنی‌ خوب مطلق بودنش قائم به ذات نیست پس؟ یعنی‌ خدا اگه بخواهد میتونه کار بد هم انجام بده؟ پس نتیجه میگیریم که هیچ صفت خدا قائم به ذات نیست.

چطور نتیجه شد که قائم به ذات نیست؟ ذاتی جز ذات خدا وجود نداره. پس هر چیزی که خدا اراده کنه قائم به ذاته. از جایی بر او تخصیص داده نشده. مثل اینکه بگید خدا خالقه، یعنی قائم به ذاته یا خودش خواسته. این دو صورت هر دو یکی هستند.

---------- ارسال جدید اضافه شده در 11:28 PM ---------- ارسال قبلی در 11:26 PM ----------


نه کوروش جان من نمیگم برهان دور داره.من میگم گزاره "خداوند عادل است" یک tautology میشود با این تعریف از اخلاق.
در حالی که برای باقی صفات خدا لزومن اینطور نیست مثل عالم بودن یا خالق بودن.

ممکنه توضیح بدید بیشتر؟



اگر تعریف اخلاق این باشد که هر آنچه راسل انجام میدهد اخلاقیست یا هر آنچه هیتلر یا محمد انجام میدهند اخلاقیست من و هیتلر و محمد هم عادل خواهیم بود

خب بله در دین شما ممکنه همینطورم باشه. ولی در دین خداباور فعلن که اینطور که عرض شد مطرحه.

Russell
07-01-2012, 08:20 PM
ممکنه توضیح بدید بیشتر؟
1-اخلاق عبارتست از آنچه خدا انجام میدهد.(یا تعیین کرده که باز هم فرقی نمیکند چون راه شناخت ما از اخلاق باز هم گفته و اعمال خود خدا میشود)
2-خدا عادل است،یعنی اعمال او بنحو احسنت اخلاقی هستند.
بنابر 1و2
3-خدا اعمال خود را طوری انجام میدهد که منطبق بر اعمال خدا باشد.


خب بله در دین شما ممکنه همینطورم باشه. ولی در دین خداباور فعلن که اینطور که عرض شد مطرحه.
من هم نگفتم که خداباور این را میگوید یا متناقض است،گفتم بهمین تحود خالی از معنی و ارزش است این ادعا

Theodor Herzl
07-02-2012, 05:39 PM
چطور نتیجه شد که قائم به ذات نیست؟ ذاتی جز ذات خدا وجود نداره. پس هر چیزی که خدا اراده کنه قائم به ذاته. از جایی بر او تخصیص داده نشده. مثل اینکه بگید خدا خالقه، یعنی قائم به ذاته یا خودش خواسته. این دو صورت هر دو یکی هستند.
قائم به ذات یعنی‌ تصمیم گیری درونش تاثیر نداره ، یعنی‌ خود خدا هم نمیتونه آنها رو عوض کنه، خوب این تناقض میشه اگه درون ذات الهی هست که بتونه عمل شر انجام بده ، پس این خوب مطلق نمی‌شه ، چجوری در یک ذات که خوب مطلق هست عمل شر هم جا میگیره؟

kourosh_bikhoda
07-02-2012, 08:22 PM
1-اخلاق عبارتست از آنچه خدا انجام میدهد.(یا تعیین کرده که باز هم فرقی نمیکند چون راه شناخت ما از اخلاق باز هم گفته و اعمال خود خدا میشود)
2-خدا عادل است،یعنی اعمال او بنحو احسنت اخلاقی هستند.
بنابر 1و2
3-خدا اعمال خود را طوری انجام میدهد که منطبق بر اعمال خدا باشد.

زیاد درست نتیجه نگرفتید. خدا عادل است یعنی اینکه در هر عملی عدالت را رعایت میکنه. همین رعایت کردن برای خدا یک فعله. طبق مقدمه 1 هم افعال خداوند تعریف اخلاقند:

1- اخلاق عبارتست از اعمال و دستورات خداوند
2- خداوند عادل است (یعنی در هر عملی بطور عادلانه رفتار می کند)
نتیجه : عدالت خدا یک عمل اخلاقی است.

یعنی عدالت داشتن خدا خودش یک عمل اخلاقیه.

من هم نگفتم که خداباور این را میگوید یا متناقض است،گفتم بهمین تحود خالی از معنی و ارزش است این ادعا

خالی از معنی نیست ولی خالی از ارزش هست. تازه اونم برای ذهن آزاد، نه درگیر.

kourosh_bikhoda
07-02-2012, 08:29 PM
قائم به ذات یعنی‌ تصمیم گیری درونش تاثیر نداره

تا بحال اینو نشنیده بودم.



یعنی‌ خود خدا هم نمیتونه آنها رو عوض کنه، خوب این تناقض میشه اگه درون ذات الهی هست که بتونه عمل شر انجام بده ، پس این خوب مطلق نمی‌شه ، چجوری در یک ذات که خوب مطلق هست عمل شر هم جا میگیره؟

قائم به ذات یا قائم به نفس یعنی چیزی که به خودی خود برپاست. یعنی هستیش از خودش هست. قائم به ذات در مقابل قائم به غیر قرار میگیره.
ولی بفرض درستی تعریف شما، خدا چیزی رو در درون خودش عوض نمیکنه. خدا مجبور به خیر هست و این جبر درونی ست و قائم به ذات. خیر و شر هم صفاتی هستند که به یک عمل یا اندیشه تعلق میگیرند. مادامیکه عملی انجام نشده، نمیشه خیر یا شر بودنش رو قضاوت کرد. اعمال خدا هم همگی خیر هستند. اشکالی در خیر مطلق بودن خدا پیش نمیاد اگر خداوند قادر به انجام فعل شر باشه ولی مرتکب اونها نشده باشه.

Russell
07-03-2012, 01:44 AM
خدا مجبور به خیر هست و این جبر درونی ست و قائم به ذات
من که آخر نفهمیدم داستان اختیار و تعلل و خدا رو.از طرفی خدا یکی از صفات اصلیش اراده آزاد در خالصترین نوعش هست،در برابر طبیعتگرایی خداباوران میگند اصل ماجرا اختیار هست،انسان یمقداری اختیار داره که اون رو خدا داده به انسان،گوشه ای از اراده آزاد خودش.
از طرف دیگه اختیار با تعریف لیبرالیستها یک چیزی متافیزیکی تو هواست که هر روز با پیشرفت علم بیشتر مجبور به عقب نشینی میشه.
حالا از اینها گذشته این جبر درونی در عمل فرقش با جبر بیرونی چی هست؟
مثلن من خودم دست و پای خودم رو ببندم با اینکه یکی دیگه دست و پای من رو ببنده چه توفیری میکنه؟
در عمل بعد از اون من درجه آزادی کمتری خواهم داشت

kourosh_bikhoda
07-03-2012, 07:18 PM
حالا از اینها گذشته این جبر درونی در عمل فرقش با جبر بیرونی چی هست؟
مثلن من خودم دست و پای خودم رو ببندم با اینکه یکی دیگه دست و پای من رو ببنده چه توفیری میکنه؟
در عمل بعد از اون من درجه آزادی کمتری خواهم داشت

جبر درونی خداوند از طرف خود او بهش تحمیل شده و اونهم به دلایلی که خودش تصمیم گرفته برای خودش!
شاید بپرسید مثلن عدم توانایی من در نخوابیدن و زنده ماندن هم یک جبر درونی و متعلق به بدن من هست، ولی خب پاسخ خداباور اینه که همه چیز در انسان قائم به غیر هست و به همین دلیل همون مثال شما هم جبر درونی نیست.

روشنه که مفهومی به این وسعت و گستردگی و پوچی، راه گریز فراوانی هم داره. فکر کنید خودتون میخواید برای چیزی که وجود نداره و اختیارش هم دست خودتونه فلسفه ببافید. خب خیلی دستتون باز میمونه در این شرایط.

Theodor Herzl
07-05-2012, 04:51 PM
قائم به ذات یا قائم به نفس یعنی چیزی که به خودی خود برپاست. یعنی هستیش از خودش هست. قائم به ذات در مقابل قائم به غیر قرار میگیره.
ولی بفرض درستی تعریف شما، خدا چیزی رو در درون خودش عوض نمیکنه. خدا مجبور به خیر هست و این جبر درونی ست و قائم به ذات. خیر و شر هم صفاتی هستند که به یک عمل یا اندیشه تعلق میگیرند. مادامیکه عملی انجام نشده، نمیشه خیر یا شر بودنش رو قضاوت کرد. اعمال خدا هم همگی خیر هستند. اشکالی در خیر مطلق بودن خدا پیش نمیاد اگر خداوند قادر به انجام فعل شر باشه ولی مرتکب اونها نشده باشه.ببینید خوب مطلق بودن خدا چیزی نیست که خدا در مورد اون تصمیم میگیره ، مثل این که یک شخص مجرد به معنی‌ کسی‌ است که ازدواج نکرده است ، نمی‌شود بگوییم آن شخص مجرد متأهل هم هست! پس خوب مطلق جزو تعریف خود خدا هست همانطور که ازدواج نکرده جزو تعریف عنوان مجرد است، خوب آن شخص مجرد میتواند تصمیم بگیرد که ازدواج کند ، ولی‌ دیگر مجرد نیست! پس اگر خدا هم بتواند تصمیم بگیرد که کار شّر انجام بدهد دیگر خدا نیست. و خدای که نمی‌تواند تصمیم بگیرد که کار شّر انجام بدهد ، حداقل یک کاری هست که نمی‌تواند انجام بدهد پس دیگر قادر مطلق نیست.

kourosh_bikhoda
07-06-2012, 11:33 AM
ببینید خوب مطلق بودن خدا چیزی نیست که خدا در مورد اون تصمیم میگیره ، مثل این که یک شخص مجرد به معنی‌ کسی‌ است که ازدواج نکرده است ، نمی‌شود بگوییم آن شخص مجرد متأهل هم هست! پس خوب مطلق جزو تعریف خود خدا هست همانطور که ازدواج نکرده جزو تعریف عنوان مجرد است، خوب آن شخص مجرد میتواند تصمیم بگیرد که ازدواج کند ، ولی‌ دیگر مجرد نیست! پس اگر خدا هم بتواند تصمیم بگیرد که کار شّر انجام بدهد دیگر خدا نیست. و خدای که نمی‌تواند تصمیم بگیرد که کار شّر انجام بدهد ، حداقل یک کاری هست که نمی‌تواند انجام بدهد پس دیگر قادر مطلق نیست.

ما داریم بنا به تعریف صحبت میکنیم دیگه! تمام داده ای که از خدا داریم یه مشت تعریفه! چیزی دیگه ای نداریم که. بنا به همون تعریف اشکالات ذکر شده گرفته شد. دلیل اینکه خدا نمیتونه کار شر انجام بده هم قبلن ذکر شد.

Russell
07-06-2012, 12:21 PM
ما داریم بنا به تعریف صحبت میکنیم دیگه! تمام داده ای که از خدا داریم یه مشت تعریفه! چیزی دیگه ای نداریم که. بنا به همون تعریف اشکالات ذکر شده گرفته شد. دلیل اینکه خدا نمیتونه کار شر انجام بده هم قبلن ذکر شد.
کوروش جان من واقعن قضیه این الاهیات رو نمیفهمم.درست هست که بقول شما تعریف خدا در محافل فلسفی آکادمیک این تعریف شده.ولی خوب محافل فلسفی آکادمیک (و غیر آکادمیک) بحثهای بیحاصل کم نداشتند در مسائل مختلف.
در کل بنظر میرسد که یکمقدار تاریخ مصرف گذشته باشه این تعریفها.
من یادم هست در یک بحثی حول و هوش سال 2007 در خانه هیچنز ،داوکیز و هریس و دنت هم بودند و در مورد موفقیت کتابهاشون بحث میکردند.اونجا هم بحث همین متخصصان الاهیات بود و اینکه اینها مثل کسانی که تمبر جمع میکنند در این دنیا اصلن سبر نمیکنند.حتی فیلسوف بزرگی مثل دنت هم وقت خود را برای تولید استدلال در مقابل اینها تلف نمیکند،کار خود را میکند و در کتابش "شکستن طلسم" روشی برای شناخت دین پیشنهاد میدهد.
از طرف دیگه حتی در میان فیزیکدانها هم نگاه کنیم یا فیلسوفان بزرگی مثل اسپینوزا یا انیشتین و هاوکینز وقتی صحبت از خدا میشود مفهومی کاملن دیگه داره.
اساسن میدونیم که ممکن بودن یک چیز هست،وجود چیز دیگه.در فیزیک هم ما مدلهای ممکن زیادی داریم ولی از ممکن بودن تا درست بودن و واقعی بودن راه درازیست.چرا به خدا بچشم یک تئوری در کنار تئوریها دیگر برای توضیح جهان نگاه نکنیم و از تیغ اوکام که بخشی از متد علمی هم هست و در فلسفه هم از قبل بوده استفاده نکنیم؟
البته میدونم در استدلالهای فلسفی وجود خدا هم این بحث لزوم وجود یا عدم لزومش وجود داره.مثلن جناب لین کریگ دیدم بحث میکرد که خدا عشق است یک همچین چیزهایی و از اون بحث میکرد در لزوم وجود خدا.والبته با یک شعبده بازیهایی هم این رو به انجیل و یهوه و اینها ربط میداد(که همونطور که هیچنز همیشه تکرار میکرد بزرگترین شکاف استدلال همین ربط وجود خالق و یهوه و کتاب و پیغمبر و اینهاست).
حالا منظور از اینها اینکه اینطور نیست که ما اگر لزوم وجود خدا رو نفی کنیم کافی باشه؟
اینکه بخوایم بریم تو ذهن خداباوران (مثل همون کشتی گرفتن با خوک میمونه بنظر من).تئولوژی پیشکش خودشون.ما برویم شاخه ها دیگر فلسفه رو بفلسفیم،اینها هم باشند و 2000 سال دیگر درباره قدیر و حکیم بودن خدا بزنند توی سر هم :4:

khodashenas
01-15-2013, 04:50 PM
ولی بفرض درستی تعریف شما، خدا چیزی رو در درون خودش عوض نمیکنه. خدا مجبور به خیر هست و این جبر درونی ست و قائم به ذات. خیر و شر هم صفاتی هستند که به یک عمل یا اندیشه تعلق میگیرند. مادامیکه عملی انجام نشده، نمیشه خیر یا شر بودنش رو قضاوت کرد. اعمال خدا هم همگی خیر هستند. اشکالی در خیر مطلق بودن خدا پیش نمیاد اگر خداوند قادر به انجام فعل شر باشه ولی مرتکب اونها نشده باشه.
خیر وشر مربوطه به موجودات وعالم ماده است وخدا از عالم ماده جداست جناب کوروش بیخدا اگر مایلید من حاضرم با شما در این باره مناظره کنم.

Philo
01-16-2013, 03:32 AM
خیر وشر مربوطه به موجودات وعالم ماده است وخدا از عالم ماده جداست جناب کوروش بیخدا اگر مایلید من حاضرم با شما در این باره مناظره کنم.
وقتی میگن خدا عادل و رحیم و رحمان و ... است، این یعنی فضائل اخلاقی داره. و وقتی فضائل اخلاقی داره، اعمالش اخلاقی (خیر) هستن، چطور میشه به خدا این صفات رو داد و بعد گفت خیر و شر به خدا ربطی ندارن؟

The Invisible Pink Unicorn
01-16-2013, 07:01 AM
اصلا چرا اینقد به مخ گرامی فشار میارین تا حالا به معنی ایمان فکر کردین؟ "ایمان داشته باش"
یعنی چیزی رو که نمیشه اثبات کرد بی چون و چرا بپذیر. خودتو گول بزن :e528:

Mehrbod
01-16-2013, 07:05 AM
اصلا چرا اینقد به مخ گرامی فشار میارین تا حالا به معنی ایمان فکر کردین؟ "ایمان داشته باش"
یعنی چیزی رو که نمیشه اثبات کرد بی چون و چرا بپذیر. خودتو گول بزن :e528:

خودفریبی در بلند-زمان به تباهی میرسد.

همینکه ما امروز اینهمه در ایران و هتا در آمریکایش درجا میزنیم برای اینه که این باورهای خوش‌خوشان کننده که یک خدایی هست و جهان ما را برای یک کاری
پدید آورده و پس از مرگ میرویم در آغوش حوری و [غلمان] و ... در مغز مردم فرورفته‌اند و شکستن و پوچاندن این باورها مانند همین جُستار زمانبر، ولی شدنی است