PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فرهنگ و اخلاق نیک ایرانیان



Kaveh
05-15-2012, 12:28 AM
اخلاق ایرانیان در شاهنامه

( دکتر جلال خالقی مطلق)

بر خلاف هومر، كه ايلياد را با سرود خشم آغاز مي كند، فردوسي شاهنامه را، به نام خداوند جان و خرد مي گشايد، و با مصراعي، به نام جهان داور كردگار به پايان مي رساند، يعني شاهنامه را، با نام خدا آغاز مي كند و با نام خداوند به پايان مي برد،
به نام خداوند جان و خرد
كزين برتر انديشه، بر نگذرد
پس از آن ، به ستايش خرد مي پردازد:
خرد رهنماي و خرد دلگشاي
خرد دست گيرد به هر دو سراي
ازو شادماني و زويت غميست
ازويت فزوني و هم زو كميست
چه گفت آن سخن گوي مرد از خرد
كه دانا ز گفتار او برخورد
كسي كاو ندارد خرد را ز پيش
دلش گردد از كرده ي خويش، ريش
هشيوار، ديوانه خواند ورا
همان خويش، بيگانه داند ورا
ازويي به هر دو سراي ارجمند
گسسته خرد، پاي دارد به بند

و يا در ستايش دانش، مي فرمايد؛ كه دانش، هيچ گاه به پايان نخواهد رسيد، بلكه هر چه ما بياموزيم، باز هم آموختني است
چو ديدار يابي به شاخ سخن
بداني كه دانش نيايد به بن
از اين رو بيچاره، آن دانشمند خودخواه و كوته بيني كه فريفته ي دانش خود شود و گمان كند كه همه چيز را مي داند، خرد از چنين كسي، روي گردان است.
چو بردانش خويش مهر آوري
خرد راز تو، بگسلد داوري


و يا در جايي ديگر، درباره هنرمندي كه شيفته ي هنر خود مي گردد، مي فرمايد:
هنرمند كز خويشتن در شگفت
بماند، هنر زو نشايد گرفت

و يا در ستايش خرسندي، مي فرمايد با توانگر كيست كه، به داده خرسنده بود، در پي حرص و آز نرود:
توانگر شد آن كس كه خرسند شد
ازو آز و تيمار، در بند شد

فردوسي از يك سو مردم را به كوشش تشويق مي كند و مي فرمايد:
تن آساني و كاهلي دور كن
بكوش و ز رنج تنت سود كن
كه اندر جهان سود بي رنج نيست
همان را كه كاهل بود، گنج نيست

ولي در عين حال، كوشش بيش از اندازه را، كه سر به آز مي كشد، نكوهش مي كند و مي فرمايد:
چو كوشش ز اندازه اندر گذشت
چنان دان كه كوشنده نوميد گشت
بخور آنچه داري و بيشي مجوي
كه از آز، كاهد همي آبروي

و اگر كسي با وجود كوشش، همه چنان تنگ دست ماند، بايد اميدواري را از دست ندهد:
هميشه، خردمند اميدوار
نبيند به جز شادي از روزگار

البته، وظيفه ي مردم اين است، كه از كسي كه با وجود كوشش، تنگ دست مانده است، دستگيري كنند:
همه گوش و دل سوي درويش دار
غم كار او، چون غم خويش دار
همه كار درويش، دارد دلم
نخواهم كه انديشه زو بگسلم
همي خواهم از پاك پروردگار
كه چندان مرا بر دهد روزگار
كه درويش را شاد دارم به گنج
نيارم دل پارسا را به رنج

و با اين حال، در هر كار، بايد اندازه و ميانه روي را نگه داشت، حتي در نيكي كردن به ديگران، به كس، بيش از اندازه نيكي مكن
و اين بسيار بسيار مهم است، كه فردوسي مي فرمايد؛ حتي در نيكي كردن، بايد اعتدال و ميانه روي را نگه داشت، و اين به خصوص امروز، بايد سرمشق ما باشد،كه در بسياري از جهات زندگي و امور زندگي ، زياده روي مي كنيم چه در دشمني ، چه در دوستي، بايد هميشه، اعتدال و ميانه روي را نگه داشت،
به كس بيش از اندازه نيكي مكن

هم چنين مي فرمايد؛ كه خرج را بايد با دخل، مطابقت داد؛ يعني نه، بايد ريخت و پاش كرد، نه، بايد خست ورزيد،
هزينه چنان كن كه بايست كرد
نه بايد نشاند و نه بايد فشرد
هزينه، به اندازه ي گنج كن
دل از بيشي گنج، بي رنج كن

---------- ارسال جدید اضافه شده در 12:26 am ---------- ارسال قبلی در 12:26 am ----------

ادامه ویژگیهای اخلاقی از دید شاهنامه
دکتر جلال خالقی مطلق

يكي از درسهاي اخلاقي شاهنامه، لزوم دفاع از ميهن است:
ز بهر بر و بوم و فرزند خويش
بكوشيد و از بهر پيوند خويش
سراسر، اگر تن به كشتن دهيم
از آن به، كه كشور به دشمن دهيم


فردوسي عزيز، حتي اين بيت را، از زبان دشمن مي گويد و يا، در لزوم آبادي و نگه داشتِ ايران، از دشمنان، از زبان انوشيروان مي فرمايد:
چنين كوه و اين دشتهاي فراخ
همه، از در و باغ و ميدان و كاخ
نمانيم كاين بوم، ويران كنند
همان غارت شهر ايران كنند
نخوانند برما، كسي آفرين
چون ويران بود، روي ايران زمين


و باز، از زبان خسرو پرويز، به شيرويه، مي فرمايد كه ايران، مانند باغ آبادي است، كه سپاه، چون ديوار آن است، كه با نيزه هاي خود، همچون خاري كه بر ديوار و پرچين باغ مي گذارند، از ابن باغ، محافظت مي كند و از اين رو، اگر اين سپاه را، نابود كني، ديوار اين باغ را شكسته اي و از آن پس، ايران و ايرانيان، مورد تجاوز بيگانگان، واقع خواهند شد:
كه ايران، چو باغي است خرم بهار
شكفته هميشه گل و كامكار
پر از نرگس و نار و سيب و بهي
چو پاليز گردد ز مردم تهي
يكايك، سيرغم ز بن بر كنند
همان شاخ نار و بهي بشكنند
سپاه و سليح است ، ديوار اوي
ز پرچينش بر، نيزه ها خار اوي
اگر بفكني، خيره ديوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دريا، چه راغ
نگر تا تو ديوار او نفكني
دل و پشت ايرانيان، نشكني
كز آن پس بود، غارت و تاختن
خروش سواران و كين آختن
زن و كودك و بوم ايرانيان
به انديشه بد، منه در ميان


به انديشه ي بد، در ميان نهادن، به انديشه ي بد چيزي را در ميان نهادن، يعني چيزي را، وجه المصالحه كردن، اين پيام فردوسي، براي تمام فرمانروايان پس از او و امروز و آينده است كه:
زن و كودك و بومِ ايرانيان
به انديشه بد، منه در ميان


با وجود تاكيدهاي فراوان در شاهنامه، در لزوم دفاع از ميهن، كه در واقع، سراسر شاهنامه، سرود مهر ايران است، ولي باز از سوي ديگر، رعايت انصاف با دشمن و احترام، به ناموس او و پرهيز از قتل و غارت را سفارش كرده است. در رعايت انصاف در حق دشمن مي فرمايد:
تو با دشمن، ار خوب گفتي رواست
از آزادگان، خوب گفتن سزاست


و اين آزادگان، همه چنان كه مي دانيد، فقط به معناي نجبا نيست، بلكه به معناي ايرانيان، اخص است چون خودِ واژه ي ايرانيان، يعني بزرگان، نجبا، نژادگان، چون در زبان پهلوي «اِر» يعني نژاد و «ائران» يعني نژادگان، كه به ايرانيان اطلاق مي شد و چون اين معنا، يواش يواش، نامفهوم شده بود، كلمه ي آزادگان، در واقع ترجمه ي فارسيِ فارسيِ ايرانيان است. هيچ تفاوتي در معنا ندارد و در شاهنامه نيز، واژه ي ايران در معناي ايرانيان به كار رفته يعني نه فقط به معني سرزمين ايران بلكه به معناي ايرانيان، كه متاسفانه از كتب و لغت افتاده و باز مي فرمايد؛ در رعايت انصاف با دشمن، مي فرمايد:
سپه دار ، كاو چاه پر شد به خار
بر او اسب تازد، به روز شكار
از آن به، كه برخيره روز نبرد
هنرهاي دشمن، كند زير گرد



و مي فرمايد چون بر دشمن چيره شدید، زن و كودك او را، زياني نرسانيد، هنگامي كه ايرانيان در جنگ بر افراسياب پيروز مي شوند از آسيبي كه به زن و كودك دشمن رسيده است متاثر مي گردند، و به ياد زن و فرزند خود مي افتند:
بپيچد دل، بخردان را ز درد
زفرزند و زن، هركسي ياد كرد


و از آن پس، پس از اين واقعه، كيخسرو فرمان مي دهد، كه سپاهيان دست از خون ريختن بردارند و با دشمن، به خوبي رفتار كنند؛
ز دلها همه، كينه بيرون كنيد
به مهر اندر اين كشور، افزون كنيد
يعني در يك كشور بيگانه:
زدلها همه كينه بيرون كنيد
به مهر اندر اين كشور، افزون كنيد
ز خون ريختن، دل ببايد كشيد
سر بي گناهان، نبايد بريد
نه مردي بود، خيره آشوفتن
به زير اندر آورده را كوفتن
نيايد جهان آفرين را پسند
كه جويند بر بي گناهان گزند


استاد بزرگوار توس، در كتاب خود، قدرتمندان را، مكرر از خون ريختن، بر حذر داشته است، چه به گفته ي مورخ و نويسنده ي چيره دست بيهقي كه خون ريختن، البته كار بازي نيست.
مبادا تو را پيشه، خون ريختن
تو خون سر بي گناهان مرند


در يك جا مي فرمايد: كه فرمانرواي عادل آن است، كه به زندان كردن گناهكار، بس كند، و بيهوده خون مردم را نريزد:
سپهبد كه با فر يزدان بود
همه خشم او، بند و زندان بود
چون خون ريز گردد، بماند نژند
مكافات يابد ز چرخ بلند


و باز در جايي ديگر مي فرمايد، كه خون ريختن، جنگ با خداوند است و نه خون ريختن، مهر با خداوند:
جهان خواستي، يافتي، خون مريز
مكن با جهاندار يزدان ستيز
چو چيره شدي، بي گنه خون مريز
مكن جنگ گردونِ گردنده تيز



چرا كه اين جان ما داده ي خداوند است، لذا اوست كه حق جان گرفتن دارد. جان دهنده و جان ستاننده، خداوند است كسي حق ندارد، به بهانه هاي واهي، خون مردم را بريزد، مگر آن كه، روز رستاخير را، باور نداشته باشد.
پسندي و هم داستاني كني
كه جان داري و جان ستاني كني؟
مكش موركي را كه روزي كش است
كه او نيز، جان دارد و جان خَوش ا ست


و همين بيت است كه شيخ سعدي بزرگوار ما را، به احساسات در آورده ودر ستايش فردوسي مي فرمايد:
چه خوش گفت فردوسي پاكزاد
كه رحمت بر آن تربت پاك باد
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است


شاهنامه، ستايشگر شاهان دادگر است، و نكوهش نامه ي شاهان بيدادگر:
ستم نامه ي ازل شاهان بود


در روزگاري كه فردوسي مي زيست، شاهان حكومت مي كردند، امروز شما مي توانيد به جاي شاهان، صدراعظم يا پرزيدنت، بگذاريد معنا همان معناست. حالا، خواهيد فرمود كه وزن شعر غلط مي شود، خوب يك واژه اي پيدا كنيد، كه وزن شعر با آن درست شود، اين انديشه هاي بزرگ و معنوي، در يك كتاب حماسه آمده است يعني، كتابي كه موضوع اصلي آن، وصف ميدانهاي كارزار است كه در واقع شاهنامه، يك حماسه ي معنوي است ازاين روست، كه همه ي شاعران و انديشمندان و عرفاي بزرگ ما، شاهنامه را خوانده و از آن متاثر شده اند يك چنين كتابي تا درجهان، فرهنگ و معنويتي هست، پايدار خواهد ماند:

بناهاي آباد گردد خراب
ز باران و از گردش آفتاب
پي افكندم از نظم كاخي بلند
كه از باد و باران نيابد گزند

---------- ارسال جدید اضافه شده در 12:26 AM ---------- ارسال قبلی در 12:26 AM ----------

اگر بخواهیم ادیبان ایران را پایه های فرهنگ ایرانی بدانیم. سعدی یکی از بزرگترین آنان است. سعدی را می توان استاد و آموزگار اخلاق ایرانی دانست. آثار او به نوعی مجموعه ای از پندهای اخلاقی است که آنها را در قالب شعر و داستان برای ما نقل می کند.


هـر كــه در خردي ادب نكنند
در بزرگـي فلاح از او بـرخاست


چوب تر را چنان كه خواهي پيچ
نشود خشـك جز به آتش راست


* * *


پادشــاهــي پسر به مكتب داد
لــوح سيمينش بــر كنـار نهاد


بــر ســر لـوح او نبشته به زر
جــور استــاد بــه زمهـر پدر


* * *



پرتو نيكان نگيرد هر كه بنيادش بد است
تربيت نااهل را چون گردكان بر گنبد است

* * *


عاقبـت گرگ زاده گرگ شود
گــرچه بــا آدمي بزرگ شود


* * *


سـگ به درياي هفت‌گانه بشوي
كــه چـو تـر شـد پليدتر باشد


خــر عيسي گـرش به مكه برند
چــون بيايــد هنــوز خر باشد



و زیباترین شاهکار سعدی:


بنی آدم اعضای یک‌پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار


دکتر دینانی در باب سعدی می گوید:
سعدي با حكمت عملي خود، يك مربي بزرگ است. به گونه اي كه سخن سعدي به ما دستور اخلاقي و تربيت مي دهد و نيز ما را در عمل توجيح مي كند.

همچنین در باب آگاهی سعدی به ایران باستان می گوید:
بر اساس مدارک موجود سعدی فارغ التحصیل دانشگاه نظامیه بغداد بوده است و از آن جا که در این نوع دانشگاهها محورهای تعلیم و تربیت در دو بخش کلام اشعری و فقه شافعی خلاصه می شده این شاعر فارسی به هر دو بخش مذکور احاطه کامل دارد. همچنین به رغم این که در دانشگاههای نظامیه اغلب به فرهنگ باستانی ایران توجه نمی شد اما سعدی در آثار خود توجه ویژه ای به فرهنگ باستان ایران زمین داشته است.

---------- ارسال جدید اضافه شده در 12:27 AM ---------- ارسال قبلی در 12:26 AM ----------

سعدی در باب علم آموزان می گوید:

نه محقق بود نه دانشمند *** چارپایی بر او کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر *** که بر او هیزم است یا دفتر


سعدی به زیبایی در باره مسئولیت اجتماعی می گوید:

به ایثار، مردان سبق برده اند *** نه شب زنده داران دل مرده اند
همین دیدم از پاسبان تتار *** دل مرده و چشم شب زنده دار
کرامت جوان مردی و نان دهی است *** مقالات بیهوده، طبل تهی است
قیامت کسی بینی اندر بهشت *** که معنی طلب کرد و دعوی بهشت
بزرگی به ناموس و گفتار نیست *** بلندی به دعوی و پندار نیست
نخورد از عبادت بر آن بی خرد *** که با حق نکو بود و با خلق بد
طریقت به جز خدمت خلق نیست *** به تسبیح و سجاده و دلق نیست
چو مردان ببر رنج و راحت رسان *** مخنث خورد دست رنج کسان
بگیر ای جوان دست درویش پیر *** نه خود را بیفکن که دستم بگیر
خدا را بر آن بنده بخشایش است *** که خلق از وجودش در آسایش است
کسی نیک بیند به هر دو سرای *** که نیکی رساند به خلق خدای

در باب نیایش پروردگار :

کلید در دوزخ است آن نماز
که در چشم مردم گزاری دراز
اگر جز به حق می رود جاده ات
در آتش فشانند سجاده ات
«بوستان،باب5،ص330»
عبادت به اخلاص نیت نکوست
وگرنه چه آید ز بی مغز پوست
چه زنار و مغ در میانت چه دلق
که در پوشی از بهر پندار خلق
به اندازه ی بود باید نمود
خجالت نبرد آن که ننمود و بود
«بوستان،باب5،ص329»
عبادت به تقلید، گمراهی است
خنک رهروی را که آگاهی است
«بوستان،باب8،ص375»

انسان دوستی و خداپرستی:

خواهی که خدای بر تو بخشد
با خلق خدای کن نکویی
«گلستان،باب1،ص56»
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش درآسایش است
«بوستان،باب2،ص266»

جوانمردی:

به امید ما کلبه این جا گرفت
نه مردی بود نفع از او واگرفت
ره نیک مردان آزاده گیر
چو استاده ای دست افتاده گیر
«بوستان،باب2،ص259»

مردانگی:

سعدی! هنر نه پنجه ی مردم شکستن است
مردی درست باشی اگر نفس بشکنی
«غزلیات عرفانی»
مردی نه به قوت است و شمشیرزنی
آن است که جوری که توانی نکنی
«مفردات،ص860»
اگر خود بر درد پیشانی پیل
نه مرد است آن که در وی مردمی نیست
بنی آدم سرشت از خاک دارد
اگر خاکی نباشد آدمی نیست
«قطعات،ص816»
مراد و مطلب دنیا و آخرت نبرد
مگر کسی که جوان مرد باشد و بسام
تو نیک نام شوی در زمانه ورنه بس است
خدای عزوجل، رزق خلق را قسام
«قطعات،ص832»
نه آدمی است که در خرمی و مجموعی
به خستگان پراکنده بر نبخشاید
گلیم خویش برآرد سیه گلیم از آب
و گر گلیم رفیق آب می برد شاید
«قطعات،ص826»

انسان دوستی:

خنک آن که آسایش مرد و زن *** گزیند بر آسایش خویشتن
نکردند رغبت هنرپروران *** به شادی خویش از غم دیگران
«بوستان،باب1،ص224»

در بد دانستن خودپسندی:

بهی بایدت لطف کن کآن بهان *** ندیدندی از خود بتر در جهان
تو آن گه شوی پیش مردم عزیز *** که مر خویشتن را نگیری به چیز
«بوستان،باب4،ص321»

ز دعوی پری، زان تهی می رود *** تهی آی تا پر معانی شوی
ز هستی در آفاق، سعدی صفت *** تهی گرد و بازآی پر معرفت
«بوستان،باب4،ص312»

در باب خوش خویی:

به نرمی ز دشمن توان کرد دوست *** چو با دوست سختی کنی دشمن اوست
به اخلاق با هرکه خواهی بساز *** اگر زیردست است وگر سرفراز
«بوستان،باب4،ص305»

گذشت و تحمل نسبت به خطاکاران:

شنیدم که مردان راه خدا *** دل دشمنان هم نکردند تنگ
تو را کی میسر شود این مقام *** که با دوستانت خلاف است و جنگ؟
«بوستان،باب2،ص71»
عجب ناید از سیرت بخردان *** که نیکی کنند از کرم با بدان
یکی بربطی در بغل داشت مست *** به شب در سر پارسایی شکست
چو روز آمد آن نیک مرد سلیم *** بر سنگ دل برد یک مشت سیم
که دوشینه معذور بودی و مست *** تو را و مرا بربط و سر شکست
مرا به شد آن زخم و برخاست بیم *** تو را به نخواهد نشد الا به سیم
«بوستان،باب4،ص318»

تاکید بر رفتار خوب با مردم و زیردستان:

تو با خلق نیکی کن ای نیک بخت *** که فردا نگیرد خدا بر تو سخت
دل زیردستان نباید شکست *** مبادا که روزی شوی زیردست
«بوستان،باب2،ص262»
کسان برخورند از جوانی و بخت *** که با زیردستان نگیرند سخت
اگر زیردستی درآید زپای *** حذر کن ز نالیدنش بر خدای
«بوستان،باب1،ص222»
به احسانی آسوده کردن دلی *** به از الف رکعت به هر منزلی
«بوستان،باب2،ص260»
کسی خسبد آسوده در زیر گل *** که خسبند از او مردم آسوده دل
«بوستان،باب2،ص254»
چو بیند کسی زهر در کام خلق *** کی اش بگذرد آب نوشین به حلق؟
«بوستان،باب1،ص224»

صداقت در دوستی:

آیین برداری و شرط یاری *** آن نیست که عیب من هنر پنداری
آن است که گر خلاف شایسته روم *** از غایت دوستیم دشمن داری
«رباعیات، ص846»
دوستان سخت پیمان را ز دشمن باک نیست *** شرط یار آن است کز پیوند یارش نگسلد
صدهزاران خیط یکتو را نباشد قوتی *** چون به هم برتافتی اسفندیارش نگسلد
«قطعات، ص820»


پرهیز از عیب دیگران جستن:

با همه عیب خویشتن شب و روز *** در تکاپوی عیب اصحابی
گر همه علم عالمت باشد *** بی عمل مدعی و کذابی
«قصاید،ص750»

پرهیز از خودمحوری و توصیه به مشورت:

هر که بی مشورت کند تدبیر *** غالبش بر غرض نیاید تیر
بیخ بی مشورت که بنشانی *** برنیارد به جز پشیمانی
«مثنویات،ص850»

سپاسگذاری و وفاداری :

وفاداری کن و نعمت شناسی *** که بدفرجامی آرد ناسپاسی
جزای مردمی جز مردمی نیست *** هرآن کاو حق نداند آدمی نیست
وگردانی که بدخویی کند یار *** تو خوی خوب خویش از دست مگذار
«مثنویات،ص854»

برای بحث جامعتر بنگرید به این منبع (http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=15488)

---------- ارسال جدید اضافه شده در 12:27 AM ---------- ارسال قبلی در 12:27 AM ----------

عقاید و آداب و رسوم پارسیان به نقل نوشته های هرودوت

به موجب نوشته های وی پارسها نیز چون امروز که برپاکردن جشن تولد معمول و مرسوم است، در انجام آن اهتمامی داشته و هر سال روز تولد خود را جشن می گرفته اند در این جشنها که اشراف و طبقه ی کارگر و کشاورز جملگی به حفظ آن می کوشیدند، فقرا و اغنیا هر کدام مطابق با فراخور حالشان به مدعوین خوراک و غذاهایی می داده اند. آنچه که موردنظر می تواند بود، رواج ذبح شتر، خر، اسب و گاو است و مصرف گوشت آنها - در مراسم قربانی و مراسم معمولی، خوراک گوشت این حیوانات به مصرف می رسیده است و در جشنها پس از ذبح، حیوان را یکپارچه کباب می کرده اند. پیش خوراک یا صرف خوراکهایی اشتهاانگیز در ضمن غذای اصلی و پس از آن نیز مرسوم بوده است. به شراب علاقه ی زیادی داشتند و از رسومی که رعایت اش بسیار شایسته بود، اینکه حق نداشتند در منظر عام و یا نزد کسی آروغ یا باد گلو کنند و هنگامی که بخواهند درباره ی مسئله ی مهمی تصمیم بگیرند، در حالی مستی در انجمنی مسئله را طرح و درباره ی آن تصمیمی اتخاذ می کنند، آن گاه فردای آن روز در حال هشیاری دگرباره همان مسئله را مطرح و درباره اش رأی می گیرند. هرگاه رأی شان در حال مستی و هشیاری مطابقت داشت، بدان عمل می کنند، ورنه از آن منصرف می شوند. همچنین است مصداق این نحوه عمل در مورد حالت عکس آن؛ یعنی گاه نیز نخست در حال هوشیاری در مورد مسئله ای تصمیم می گیرند، و هرگاه در حال مستی نیز به همان نتیجه رسیدند که به مورد عمل می گذارندش و در غیر این صورت مسکوت می ماند.


مسئله ی اخذ تمدن خارجی
آنچه که این زمان برای ایرانیان مسئله ای مهم شده است و درباره ی آن بسیار صحبت و بحث و تدقیق می گردد و مخالفان و موافقان دارد، مسئله ی اخذ تمدن خارجی است .هرودوت در حدود بیست و پنج قرن پیش این مسئله را تذکر داده است که ایرانیان استعداد بسیار بیشتری دارند از ملل دیگر در اخذ رسوم و عادات خارجیان. چون با مادها درآمیختند و لباس مادی را زیباتر و برازنده تر یافتند، روش مادی را در لباس اخذ نمودند. به هنگام برخورد با مصریان استعمال زره مصری را که سپری مطمئن در کارزار به شمار می رفت گرفتند. با هر ملت و قومی که برمی خوردند، روشهای آنان را در لذت طلبی و کام جویی اقتباس کردند. مثلا روابط جنسی با پسران نوخاسته و زیبا را از یونانیان آموختند و رسم تعدد زوجات و داشتن زنان به اصطلاح عقدی و رسمی و کنیزکانی به عنوان صیغه و بردگانی از برای تمتع و کامجویی نزدشان رایج و مرسوم بود.

آموزش فرزندان
و راستگویی
آنان تحت شرایطی تربیتی تا سن بیست سالگی تنها سه چیز به فرزندان خود می آموزند و آن سه چیز عبارت است از: اسب سواری، تیراندازی، راست گویی. پدران تا سن پنج سالگی فرزندان خود را ملاقات نمی کنند و نزد زنان بزرگ می شوند و در این روش فلسفه ای دارند و آن این است که هرگاه کودک در چنین سالهایی فوت کند، دل پدران به تأثیر و اندوه نگراید.

هرودوت می گوید که اینها رسومی هستند بسیار شایسته نزد پارسیان که من آنها را ستایش و تمجید می کنم، همچنین رسوم و عاداتی دیگر دارند که در زمره ی قوانین محسوب می شوند. مرعی داشتن قوانینی که به مرگ کسی منجر شود، سخت مورد تحریم و احتیاط می باشد. شاه بالشخصه هیچگاه جهت ارتکاب یک گناه و بزه کسی را به مرگ محکوم نمی نماید. همچنین هیچ فردی از پارسها حق ندارد تنها به موجب یک جرم کسی را به گونه ای مجازات نماید که جبران ناپذیر باشد. به هنگام کیفر و مجازات لازم است تا با دقت سنجشی میان اعمال نیک و بد مقصر به عمل آید، و هرگاه اعمال زشت و ناپسند مجرم زیاده از کارهای نیک و پسندیده اش بود، می تواند که به مجازات بزهکار اقدام نماید، و در غیر این صورت مجرم از امکانات بسیاری برخوردار شده و بخشوده می شود. پارسها برآنند که هیچگاه از آنان کسی مبادرت به قتل پدر و مادرش نکرده است و هرگاه در صورت ظاهر چنین اتفاقی میان پارسها رخ داده باشد، حاکی از آن است که یا از جانب فرزند خوانده چنین اتفاق و عملی انجام شده و یا از جانب اولاد حرامزاده، چون هیچگاه کسی پدر و مادر راستین خود را به قتل نمی رساند.

زشت ترین کارها دروغگویی است
معمولا رسم است میان پارسها از آنچه که نهی و منع شده است، حتی سخن نیز نمی گویند. در نظر آنان زشت ترین کارها دروغگویی است، و پس از آن وام گرفتن؛ و در این باره استدلال می کنند که آدم وامدار و قرضمند معمولا مجبور به دروغگویی می شود. برای آب احترام بسیاری قائل اند، در آبهای روانی که در شهر جریان دارد و در هرگونه مجاری و در آب ادرار نمی کنند، و حتی دست و صورت خود را در مجاری آب نمی شویند و در آنها آب دهان نمی افکنند و به کسی نیز اجازه ی چنین کاری را نمی دهند. در اینجا هرودوت اضافه می کند برخلاف ما، پارسها در پاکیزه نگاه داشتن مجاری و گذرگاههای آب اهتمای بلیغ مرعی می دارند.


منبع (http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=13462)

---------- ارسال جدید اضافه شده در 12:27 AM ---------- ارسال قبلی در 12:27 AM ----------

اخلاق در آئین زرتشت

اخلاق زرتشتی که هم آهنگ با دوگرایی اخلاقی است در سطحی بسیار عالی قرار دارد و با تمام نیروی خود اندیشه ی نیک و گفتار نیک و رفتار نیک را تأکید می کند. مقدسات اخلاقی را هرگز نمی توان به صورتی موجزتر از این عرضه داشت و این بهترین چیز است که می توان درباره ی اخلاق زرتشتی گفت. هرگونه انحرافی که از لحاظ دینی و فلسفی در آیین زرتشت روی داده باشد، این نکته مسلم است که مؤبدان زرتشتی همواره اخلاق را در یک سطح عالی نگه داشته اند.

در نکوهش ریاضت دینی
یکی از خصوصیات این اخلاق درخور توجه است و آن این است که به هیچ وجه التفاتی به ریاضت کشی و عزلت گزینی نداشته است. در وندیداد آمده است «کسانی که نمی خورند نیرومند نیستند، نه توان نیکوکاری دارند نه برای کشاورزی آماده اند و نه برای فرزندآوری». در رساله ی سد در ذکر شده است «معنی روزه گرفتن همانا پرهیز از گناهان است و همه ی اعضای آدمی مانند چشم و زبان و گوش و دست و پا باید روزه دار باشند.» داریوش بزرگ در فرمانهای نوشته بر سنگ گفته است: «ای انسان این فرمان اهورا مزداست به تو، بد اندیش مباش، راه نیکی را رها مکن، و آلوده گناه مشو». جان بی ناس در کتاب تاریخ جامع ادیان می نویسد: نفطه اصلى و پایه اساسى اخلاق در آئین زرتشت بر روى این قاعده است که نفس و ضمیر هر فرد آدمیزاد، یک میدان نبرد نزاع دائمى بین خیر و شر است و سینه آدمى تنورى است که آتش این جنگ همواره در آن مشتعل مى باشد. روزى که اهورامزدا آدم را بیافرید، او را آزادى عمل کرد که خود عمل خود را برگزیند، یعنى داراى نیروى اختیار گردید که ما بین دو راه خطا و صواب هر یک را بخواهد انتخاب نماید. هر چند اهورا مزدا به وسیله نیروى نیکى یعنى سپنتامئى نو و نیز به دستیارى وهومنه همیشه آدمى را به سوى راستى مى کشاند، ولى در همان حال نیروى زشتى و بدى انگرامئى نونیز در او ظهور یافته و در خاطره او همواره وسوسه مى کند، از این رو تکلیف و وظیفه هر فرد بشر آن است که در دل خود ما بین آن دو منادى یکى را اجابت کند. یعنى فرشته نیک را اطاعت کرده و خوبى را اختیار کند و یا آن که سخن دیو را شنیده و راه بدى را برگزیند. البته نیکان بدى را نمى پسندند.


اصول اخلاقی، اجتماعی زرتشتیان
رابرت هیوم می‎نویسد: یک زرتشتی ایده‎ال از نظر بنیان گذار این دین به این صورت تصویر گردیده است:
1- کسی که فقیری را نجات می‎دهد، اهورا را پادشاه می‎سازد.
2- رفتار خوب در مقابل افراد خوب، و رفتار بد در مقابل افراد بد و شرور مقرر گردیده است.
3- زندگی و همسرداری مطابق عقل و معاش کاربردی عملی و ضرورت دین است نه زهد و ریاضت کشی.
4- ضابطه‎ای که از کتاب مقدس زرتشتیان که در مکالمات پارسایان بیش از همه تکرار شده و به بهترین وجه اصول اخلاق ایشان را نشان می‎دهد فرمول زیر است: پندار نیک، گفتار نیک، رفتار نیک.
5- در مقابل دشمنان به طور برابر جنگ و در مقابل دوست نیز آنچه دوستان می‎پسندند انجام بده.
6- تجویز اعمال خشونت در مقابل افراد شرور.


با آنکه گاتها عموما در بردارنده اصول اخلاقی است، بعضی از ضوابط خاص اخلاقی هم در آن ذکر شده است:
درستی (اشی ونگهوهی)،
ایفای به عهد (میترا)،
بخشش و دهشمندی (رتا)،
ترحم و بخشش (رژدیکا) از جمله رفتارهای خوبی است که سفارش شده و برعکس
نادرستی (درگا)،
دروغ (درچ)،
خشم (ااشما)، از جمله رفتارهایی است که منع شده است.


منبع دانشنامه طهور

---------- ارسال جدید اضافه شده در 12:28 AM ---------- ارسال قبلی در 12:27 AM ----------

اخلاق و سیاست زرتشتی
تساوی حقوق زن و مرد
در گاتها خشم و کینه توزی، دروغ و بیداد،پشتیبانی از فرمانروایان ستمگر، بی قانونی و تبعیض، در گاتها با بیانهایی مختلف، مردود شمرده شده است. تساوی جقوق زن و مرد شناخته شده است. در گاتها، هر جا اشوزرتشت مردم را برای شنیدن پیامش فرا می خواند، از زن (نایری) Nairi و مرد (نا Na) جداگانه نام می برد. همچنین او، زن و مرد را هنگام اختیار همسر در رده برابر قرار می دهد. او به دختران و پسران اندرز می دهد که، پیش از بستن پیمان زناشویی، با خرد خود رایزنی نمایند، به مهر دل گوش دهند و همسری را برگزینند که در پیش برد راستی و اشا با آنان همگام باشد. بنا به گفته هرودوت مورخ یونانی، کورش هخامنشی زیردست مادر خود می نشست. ضمنا نبودن واژه برده، در گاتها نشانه ای دیگر است که اشوزرتشت چنین بنیادی را قبول نداشته است. در گاتها، در بندهای گوناگون آمده است که، اشوان نباید از فرمانروای بیدادگر، و دروغکار پیروی کنند. در عین حال اشوان باید در راهنمایی و هدایت گمراهان بکوشند. در سرگذشت آمیخته با افسانه (اساطیر) ایرانی آمده است که جمشید، شاهنمونه، هنگامی که دستخوش غرور شد، خود را بی کمی و کاستی و جاودانی دانست، قانون را زیرپا گذاشت، کشتن دام و خوردن گوشت آنها را اجازه داد، فره ایزدی از او دور گشت و شاهشناهی خود را از دست داد و کشته شد. این اسطوره نشان می دهد که هیچ کس بالاتر از قانون نیست.

منبع دانشنامه طهور

---------- ارسال جدید اضافه شده در 12:28 AM ---------- ارسال قبلی در 12:28 AM ----------

ما ایرانیان عادت کرده ایم تنها کوروش را به حقوق بشر بشناسیم در حالیکه در آیین زرتشت این مساله وجود دارد. به همان صورت که در سراسر شاهنامه ما این نوع برخورد اخلاقی و انسانی را می توانیم ببینیم.

حقوق بشر و دین زرتشت
جان هینلز با اسناد به سنتهای مذهبی زرتشتی و شواهد تاریخی، می نویسد: دین زرتشت را باید نخستین دین حقوق بشر خواند. در گاتها آمده است که رهبران دنیایی ممکن است قوی و زورمند بنمایند ولی نیروی راستین را تنها آن رهبرانی دارند که «اشو» باشند و در کارها با خرد رایزنی کنند، و به راستی و داد بگروند. قدرت راستین در اشا است. «خشتراوئیریا» یا توان دربرگیرنده اهورامزدا تنها توان سازنده و دادگستر است. قدرت ویران کننده از دید و سنت زرتشتی، توان راستین نیست. بازتاب همین باورها بود که کورش هخامنشی درباره اسراء نیز انسانی برخورد کرد و بنابر گل نبشته ها، مزد آنان را به طور کامل می پرداخت. کورش، مردم کشورهای مفتوحه را در پرستش خدایان خود، آزاد می گذاشت، حتی به معابد آنان می رفت و خدایانشان را نیایش می کرد. بر روی استوانه ای که در آغاز سده اخیر در کندوکاوهای بابل (جنوب عراق) پیدا شد و وابسته به سال 539 پیش از مسیح است،

کوروش نوشته است:
«من به همه کس آزادی دین دادم که هر خدایی را می خواهند بپرستند
و هیچ کس حق مزاحمت و منع دیگری را در این کار ندادم.
من اجازه ندادم هیچ خانه ای خراب شود و دارایی هیچ کس از او گرفته شود.
خدای بزرگ همه این توفیقات را به من داد. از بابل گرفته تا آسور، شوش، آکاد و فرازفرات.
خواست من این بود که همه پرستشگاه های ادیان مختلف از نو رونق گیرد
و به آنها که خانه هایشان خراب شده بود کمک کردم که خانه هایشان را از نو بسازند.
من آشتی و آرامش را به همه ارمغان دادم.»

منبع همان

---------- ارسال جدید اضافه شده در 12:28 AM ---------- ارسال قبلی در 12:28 AM ----------

هویت فردی، دینی و اجتماعی در دین زرتشت
یکی از ویژگیهای زیستن طبق قانون اشا، کوشش پویا در راه پیشرفت و رسیدن به رسایی است. تنبلی، اهریمنی و ناپسند است. خرداهورایی، راستی و توان اخلاقی، از آن کسانی است که برای آبادانی جهان کار می کنند. در همه ی کوششها باید دلها را از دشمنی، خشم و دروغ به دور نگاهداشت و راستی و مهر را گسترش داد. گاتها سفارش می کنند که نیکان باید با هم یگانه شوند، و راهبرانی برگزینند که در اشا پایدار باشند، با دانایی کار کنند، و در راه تازه کردن جهان، گام بردارند.

منبع ترک دنیا و توصیه به شادی
دین زرتشت با رهبانیت و ترک دنیا، ازدواج نکردن و ریاضت، مخالف است. آرمان زندگی شادی و خوشبختی است که با کوشش در این جهان، با رسایی مینویی (کمال معنوی)، از راه سازندگی و دهشمندی به دست می آید. برای شادی باید کوشید تا برابر با قانون اشا، بین تن و روان از یک سو و بین فرد و اجتماع از سوی دیگر هم آهنگی به وجود آورد. دین زرتشت روی سه هویت فردی، هویت دینی، و هویت اجتماعی، تکیه دارد. هر زرتشتی، در نماز روزانه برای رئیس و افراد خانواده نمانا (nemana)؛ ده ویس (vis)؛ قبیله زنتو (zantu)؛ سرزمین یا کشور دهیو (dahyu)؛ و رهبران پاک و راست رتو (ratu)؛ و همه نیاکان اشوان دعا می کند. خوشبختی «اوستا» برای کسانی است که به گروه اشوان می پیوندند. زندگی جایگاه نبرد خوبی و بدی است و اشوان باید برای نیکویی و اشوایی کوشش و مبارزه کنند.


پرهیز از خشونت طلبی
دین زرتشت «مبارزه جویی اخلاقی» را سفارش و «مبارزه جویی بدنی» را محکوم می کند. در این مبارزه هیچ گاه نباید دین راستی را کتمان کرد حتی اگر، خطر نابودی وجود داشته باشد. مبارزه اخلاقی، نخست باید در درون انسان صورت گیرد. پس از پیروزی انسان بر نفس بدی، برای راهنمایی دیگران می توان اقدام کرد.

خودسازی مقدم بر جامعه سازی
خودسازی مقدم بر جامعه سازی است. وسواس ایرانیان زرتشتی در پاک نگاهداشتن آب، خاک، هوا و آتش، زبانزد یونانیان بوده است. هرودوت و گزنفون درباره آن قلمفرسایی کرده و نوشته اند که ایرانیان هیچ چیز آلوده و کثیفی را در آب نمی ریزند و در پاک نگاهداشتن خاک و زمین مراقبت می کنند.


منبع همان

---------- ارسال جدید اضافه شده در 12:28 AM ---------- ارسال قبلی در 12:28 AM ----------

گرچه بخشهایی از متن زیر باب تبع انسان مدرن نیست اما همه متن را آوردم تا محکوم به تحریف کلام نشده باشم.


اخلاق زرتشتی از دیدگاه ویل دورانت

ویل دورانت می نویسد: چون پیروان دین زردشت جهان را به صورت میدان مبارزه ی میان خیر و شر تصور می کردند، با این طرز تصور خویش، در خیال، محرک نیرومندی بیرون از قوانین طبیعت مقرر می داشتند که فرد را به کار نیک تشویق می کرد و ضامن اجرای آن بود. نفس بشری را نیز، مانند صحنه ی جهان، نبردگاه ارواح پاک با ارواح پلید می دانستند؛ به این ترتیب، هر کس در نظر ایشان سربازی بود که خواه ناخواه در صف خدا یا در صف شیطان می جنگید، و هر کار که به آن برمی خاست یا از آن خودداری می کرد، خود به خود، به تقویت دستگاه اهورمزدا یا دستگاه اهریمن می انجامید. با این فرض که انسان برای رسیدن به اخلاق نیک محتاج به تکیه گاه فوق طبیعی باشد، باید گفت که جنبه ی اخلاقی دین زردشت عالی تر و شگفت انگیزتر از جنبه ی دینی والاهی آن است؛ این طرز تصور به زندگی روزانه ی آدمی شرافت و مفهومی می بخشد که از دید قرون وسطایی نسبت به انسان، که او را چون کرم ناتوانی تصور می کرد، یا از دید جاری در این ایام، که او را دستگاه مکانیکی متحرک خود به خود تصور می کند، هرگز چنان شرافت و مفهومی برای آدمی فراهم نمی شود. انسان، مطابق تعلیمات مذهب زردشت، همچون پیاده ی صحنه ی شطرنج نیست که در جنگ جهانگیر دائمی بدون اراده ی خود در حرکت باشد، بلکه آزادی اراده دارد، چه اهورمزدا چنان خواسته است که انسانها شخصیتهای مستقلی باشند و با فکر و اندیشه ی خودکار کنند، و با کمال آزادی در طریق روشنی، یا در طریق دروغ، گام نهند. چه اهریمن، خود، دروغ مجسم و جاندار، و هر دروغگو و فریبکار بنده و خدمتگزار وی به شمار می رفت .از این طرز تصور کلی قانون اخلاقی مفصل و در عین حال ساده ای به وجود آمد که بر این قاعده ی طلایی تکیه داشت که: «تنها کسی خوب است که آنچه را برخود روا نمی دارد، بر دیگران نیز روا ندارد.»

به گفته ی اوستا، انسان سه وظیفه دارد: «یکی اینکه دشمن خود را دوست کند؛ دیگر آنکه آدم پلید را پاکیزه سازد؛ و سوم آنکه نادان را دانا گرداند»، بزرگ ترین فضیلت تقواست، و بلافاصله پس از آن، شرف و درستی در کردار و گفتار است. در میان پارسیها رباخواری رایج نبوده، ولی باز پس دادن وام را امر واجب و مقدسی می شمردند.

در شریعت اوستا (مانند شریعت یهود) بدترین همه ی گناهان کفر و الحاد بود. از روی تنبیه های سختی که درباره ی ملحدان اجرا می شد، می توان حدس زد که شک در دین در میان پارسیان وجود داشته است؛ کسانی را که از دین باز می گشتند بدون درنگ اعدام می کردند. بخشندگی و مهربانی، که پروردگار همه را به آن فرمان داده بود، عملا شامل حال کفار، یعنی بیگانگان، نمی شد، چه آنان گروه پس افتاده ای از مردم تصور می شدند که اهورمزدا تنها محبت سرزمین خودشان را به دلشان انداخته بود تا از هجوم و حمله ی بر ایران زمین غافل بمانند. به گفته ی هرودوت، پارسیان «خود را از هر جهت بهتر و والاتر از همه ی مردم روی زمین می دانستند»؛ چنان باور داشتند که ملتهای دیگر به آن اندازه به کمال نزدیک ترند که مرز و بوم ایشان از لحاظ جغرافیایی به سرزمین پارس نزدیک تر باشد، و: «بدترین مردم کسانی هستند که از پارس دورترند». چون دینداری و تقوا بزرگ ترین فضیلت بود، نخستین وظیفه ی آدمی در زندگی آن بود که خدا را بپرستد و تطهیر و قربانی کند و نماز بگزارد. در دین زردشتی روا نبود که معبد بسازند یا بت بتراشند. باید قبول کنیم که علمای دین زردشتی در وضع قواعد و اصول دین خود مهارت فراوان داشته اند. به طور کلی، باید گفت که دین زردشتی دینی عالی بود که، نسبت به سایر دینهای معاصر، با خود کمتر جنبه ی جنگ طلبی و خونخواری و بت پرستی و خرافه جویی داشت، و به همین جهت روا نبود که به این زودی از جهان برافتد.

ویل دورانت در ادامه می فرماید: برخلاف آنچه از خواندن تاریخ آمیخته به خون و آهن این قوم به نظر می رسد، باید گفت که اخلاق و رفتارشان این اندازه سختی و خشونت نداشته است. پارسیها در سخن گفته صریح و در دوستی استوار و مهمان نواز و بخشنده بودند. و بر رعایت آداب معاشرت، مواظبت داشتند. چون دو نفر، که از حیث رتبه با یکدیگر برابر بودند، به هم می رسیدند، یکدیگر را می بوسیدند، و اگر کسی به شخصی بلند مرتبه تر از خود برمی خورد، پشت دوتا می کرد و به او احترام می گذاشت. در مقابل اشخاص کوچک تر گونه ی خود را برای بوسیدن پیش می آوردند؛ برای مردم متعارفی، تواضع مختصری کافی بود. چیز خوردن در کنار راه را سخت ناپسند داشتند، بینی گرفتن و آب دهن انداختن در مقابل دیگران را بد می دانستند. تا زمان خشیارشا، در خوردن و نوشیدن سادگی فراوان داشتند، و جز یک بار در روز خوراک نمی خوردند و جز آب خالص چیز دیگری نمی نوشیدند. پاکیزگی را، پس از زندگی، بزرگ ترین نعمت می دانستند، و چنان می پنداشتند که کار نیکو چون از دست ناپاک سرزند ارزشی ندارد، «چه انسان، اگر در برانداختن فساد (میکروبها؟) قیام نکند، فرشتگان در جسم او منزل نخواهند کرد.» کسانی را که سبب پراکنده شدن بیماریهای واگیردار می شدند سخت کیفر می دادند. در جشنها، همه ی مردم با لباسهای پاک سفیدی حاضر می شدند. در شریعت او، مانند دو شریعت بر همایی و موسوی، آداب و رسوم تطهیر و جلوگیری از پلیدی بسیار بود. در کتاب مقدس زردشت، فصلهای مطولی است که همه از قواعد مخصوص پاکی جسم و جان بحث می کند.در آن کتاب آمده است که چیدن ناخن و مو، و نفس کشیدن از دهان، همه، پلیدی است، و ایرانی فرزانه باید از آنها پرهیز کند. مگر اینکه قبلا آنها را پاک کرده باشند.

منبع همان

Kaveh
05-15-2012, 12:38 AM
توضیح در مورد این تاپیک:

می گویند مارگزیده از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود. در هم میهن تاپیکی وجود دارد به نام اخلاقهای گند ما ایرانیان که بیشترش چرندیات هست در جاهایی ها هم همان ادعاهای ضد ایرانی تکراری مورد بحث قرار گرفته. بنده تصمیم گرفتم به جای بحث و درگیری بیایم خوبیهای ایرانیان را در تاپیک جداگانه ای مورد بحث قرار دهم. مطالب فوق حاصل چند ساعت وقت بنده برای جمع آوری و گلچین و بولد کردن بود. تصور نمی کردم سطح خودسانسوزی آنجا اینقدر بالا باشد ولی هشداری به این مضمون از مدیر تالار دریافت کردم:


دوست گرانمایه

ضمن قدر دانی نسبت به تاپیکی که استارت کرده اید .

لازم دیدم که موردی را یاد اور باشم . و انهم اینکه سو و جهت مبحث تابیک را بگونه ای به پیش نرانید که استنباط دیگری از ان بشود .

خود میدانید که کشور ما کشوریست که پایه های اعتقادی ان بر اسلامی بودن ان است وقتی که شما جهت گفتگو را بگونه ای به پیش میرانید که از ان تبلیغ به اعتقادی دیگر میشود ناخواسته تاپیک را حساسیت زا میکنید که ما را مجبور میکند که نسبت به ان واکنش داشته باشیم تا در راستای قوانین جرایم قرار نگیریم .

لذا استعدا دارم که در همان سمت و سوی حرکت کنید که در پست نخستن نسبت به ان اشاره ای داشته اید . و از استفاده از اسامی و واژه های حساسیت زا بپرهیزید .

اکنون نحوه هدایت تاپیک بنوعی ترویج ایین دیگری را به ذهن القا میکند که در راستای تائید تاپیک قرار نمیگرد .
بسیار خوشحال خواهم شد نسبت به این موضوع توجه بخرج دهید .
و نیز اگر پستهای که نگاشته اید به ان اصلاحیه ای وارد کنید .

با سپاس و تشکر فراوان gol

بنده شدیدا به آزادی بیان اعتقاد دارم و حفظ آن را وظیفه تک تک انسانها می دانم.
ترجیح دادم قبل از آمدن دار و دسته ایران ستیزهای حرفه ای حداقل کپی مطالب نوشته شده را به اینجا بیاورم تا در صورت پاک شدن تاپیک و مسایل دیگر حداقل اینها حفظ شوند.
دوستان خوشحال می شوم این تاپیک را اینجا ادامه دهیم و عذرخواهی می کنم از این مساله.
نکته جالب اینکه منبع بیشتر مطالبی مورد حساسیت است که از سایتی اسلامی به نام طهور (که انصافا سایت خوب و پر محتوی است برداشت شده است)

Mehrbod
05-15-2012, 02:39 AM
پس از این همه بدگویی از دشواری‌های فرهنگی - اجتماعی ما ایرانیان (http://www.daftarche.com/showthread.php/72-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%E2%80%8C%D8%B3%D8%A 7%D8%B2%DB%8C%D8%9B-%D8%AF%D8%B4%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%E2%80%8C%D9%8 7%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D9%85%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86) و ریشه‌یابی مشکلات فرهنگی (http://www.daftarche.com/showthread.php/473-%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F?p=9856#post98 56) و آسیب‌شناسی جامعه‌ی ایران (http://www.daftarche.com/showthread.php/299-%D8%A2%D8%B3%DB%8C%D8%A8%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A 7%D8%B3%DB%8C-%D9%90-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86?highlight=%D8%B3%D8 %AA%DB%8C%D8%B2) و ... دیدن چنین جستاری براستی زنده‌‌ کننده است! :53:

Mehrbod
05-15-2012, 01:18 PM
دانایی و خردورزی در فرهنگ ایران باستان


«کسی که دانا و خردمند است، با منش‌نیک خود فرهود (حقیقت) را دریافت خواهد کرد. چنین کسانی با نیروی مینوی (معنوی) و گفتارنیک خود از آیین راستی پشتیبانی می‌کنند و به مزدااهورا وفادارند و شایسته‌ترین یار و یاور مردم به شمار می‌روند»
گاتها – یسنا 31 – بند 22


باورمندان به این سخنان مانتره در درازای تاریخ و سده‌های بسیار توانستند با بهره‌گیری از آموزه‌های اشوزرتشت و دیگر یاران و پیروان این پیام‌آور ایرانی، در گسترش فرهنگ دانایی و خردمندی کوشش کنند و آن را برای همگان و به ویژه حکمرانان و شاهان بایسته و شایسته دانستند. این باور و رفتار در ادبیات ایران کهن و به ویژه شاهنامه که خود نامه خرد و دانایی است، نمود و نشانه‌های بسیار دارد.

خردورزی رکن اصلی بینش و فرهنگ ایرانی است. برابر فرهنگ ایرانی انسان خردمند همواره کوشش بر یادگیری و پیشرفت و دانش‌اندوزی دارد و انسانی که دارای خرد و دانش باشد، درک بهتری از جهان پیرامون خود و آفرینش را خواهد داشت. چون کسانی که همواره و از دیرباز به جامعه انسانی و جهان آفرینش خدمت کرده و بر بالندگی آن افزوده‌اند، انسان‌هایی خردمند و دانا بوده‌اند که زندگی خود را صرف فراگیری دانش و معرفت ساخته‌اند. درک جهان هستی بدون دانش امکان‌پذیر نیست و ابزار این دانش خرد است که اورمزد آن را به آدمی بخشش کرده‌است. جای خوشبختی و بالیدن است که ایرانیان نخستین اقوامی بوده‌اند که براین مهم پی برده‌اند و بدان ارزش قایل شده و بر دیگر اقوام جهان آموخته‌اند.

در گذشته همواره یکی از مهم‌ترین و بهترین آموزه‌ها و پند و اندرزهای بزرگان و فرزانگان به مردمان به ویزه شاهان و پهلوانان، پیروی از خرد و دانش بوده‌است. این فرهنگ همچنان نیز در بین ایرانیان جاری است و همواره گفتار نخست بزرگان به کودکان و جوانان در جامعه ایرانی گرایش به خردورزی و دانش‌اندوزی است. در جای‌جای گفتار فردوسی در شاهنامه می‌خوانیم که وزیران خردمند و بزرگان ایران همواره شاهان و سرداران و دلاوران را به خردمندی رهنمون بوده‌اند و در هر شرایطی حتی در میدان نبرد و روبه‌رو شدن با دشمن، خردمندی و دانا بودن را از اهم صفات می‌دانستند.

در اندرز زال به کیکاووس پادشاه کیانی چنین آمده‌است:


خردمند پیروز و با هنگ و سنگ --- به نیک و بد خود شناسد درنگ
بهوش و باندیشه و هنگ و رای --- در آرد زمـــین و زمــان زیر پــای


در شاهنامه نه تنها خرد لازمه زندگی است، بلکه همچو زیوری آراسته برای مردمان به‌ویژه بزرگان دانسته شده‌است. در اصل این خردورزی و دانایی است که بزرگی و سروری را پدید می‌آورد. در بینش شاهنامه، حکومت برازنده کسی است که دارای خرد و دانایی باشد و کسی که فاقد این امتیاز باشد حق حکمرانی بر مردمان را ندارد. چون در آیین و فرهنگ ایرانیان شاه نماینده اورمزد در جهان خاکی است و بایسته است که شاه انسانی خردمند و اندیشمند و با تدبیر باشد. در ایران باستان چنان‌چه پادشاهی دارای دانایی و نیک‌اندیشی نبود، فر شاهی از او گسسته می‌گشت.


کسی را دهد تخــت شاهی خدای --- که با فر و برز است و باهوش و رای

در شاهنامه به دانایی و خردمندی شاهان بسیار اشاره گشته و همواره به شاهان یادآوری شده که در انجام کارها خردمند باشند. خردورزی و دانایی بود که موجب می‌گشت شاهان دارای دادگری و نیکی باشند و هر شاهی که رفتار و کردارش مغایر با خرد و هوش بود، در جهت مخالف رفتار جامعه و انسانیت گام بر می‌داشت. چون خردمندی شاهان موجب سازندگی و پیشرفت جامعه می‌شد. از امتیازات و ارزش‌های شاهان ایران در دوران باستان اهمیت دادن آنان به دانش و فراگیری آن برای مردم بود. هر پادشاهی که در این زمینه بیشتر گام بر می‌داشت در نظر مردمان گرامی‌تر بود.


کنون ایرج اندر خور نام اوی --- همه بهتـــری باد فرجام او
دبیر و خردمنـد و با رای بود --- بهر جایگه پـای بر جای بود
خرد پرورد جــــان دانندگان --- خرد ره نماید به خوانندگان
دل‌ای‌شاه‌مگسل ز‌راه خرد --- خرد نــام و فـرجام را پرورد



رونوشت از http://www.t-z-a.org/Aein/Danaei.htm

Kaveh
05-18-2012, 07:43 PM
مجله کانون وکلا در سال 1350 این مقاله را به رشته تحریر در آورد که حاوی نقش تمدنی که کوروش بنیاد نهاد در فرهنگ و تمدن جهان است:

نقش ملت کوروش در فرهنگ و تمدن جهانی


نخستین بار اصل تساوی بین اقوام و نژادها و پیروان مذاهب مختلف، توسط ایران هخامنشی اعلام و تبلیغ شد و«انسان»مفهومی یافت که تا آنزمان‏ در جهان شناخته نبود.

نخستین امپراطوری بزرگ جهانی مرکب از اقوام و طوایف و قبایل مختلف‏ و با سطح تمدنهای گوناگون و براساس همکاری و تشریک مساعی و حفظ خودمختاری‏ ملل بصورت یک«کامنولث»واقعی را،هخامنشیان بنیان گذاردنند.

نخستین سیستم پولی منظم و علمی را براساس واحد پول نقره و طلا،در جهان،ایران هخامنشی ابداع کرد و این ناشی از رواج مبادلات بین مناطق‏ بسیار وسیع با محصولات بسیار متنوع بود(حجاری‏های پلکان شرقی تخت جمشید نمونه‏ای از این فرآورده‏های گوناگون را بما نشان میدهد).در قلمرو حکومت‏ هخامنشی محصولات فلاحتی و فرآورده‏های صنایع یدی کشورهای حبشه، مصر،لیبی،سوریه،فلسطین بین النهرین،ایران،افغانستان،س ند و ماوراء النهر با یکدیگر مبادله میشد و نیز ایران بر سر راه ترانزیتی بین چین و غرب و هندوستان و آفریقا قرار داشت.ایجاد سیستم پولی صحیح از یکطرف خود محصول رواج مبادلات و از سوی دیگر موجب تسهیل و توسعه آن مبادلات بود.

نخستین سیستم آبیاری علمی با استفاده از آبهای زیر زمینی،توسط هخامنشیان توسعه یافت اگرچه ابداع قنات مربوط به اواخر هزاره دوم قبل از میلاد است ولی هخامنشیان بودند که آنرا توسعه و رواج دادند و از مرزهای ایران‏ بخارج بردند.قنات یکی از مظاهر نبوغ ایرانیان است و خدمتی که از اینطریق‏ به توسعه اقتصادی جهان باستان شده،قابل ارزیابی نیست.

فن استخراج آبهای زیر زمینی،در دوره ساسانی و بعد در دوران اسلامی‏ به اوج کمال خود رسید و نخستین کتاب علمی درباره چگونگی استخراج این‏ آبها و کشف منابع زیر زمینی توسط ایرانیان نوشته شد.

نخستین سیستم علمی پست و چاپار را ایران هخامنشی ابداع کرد که هنوز دنیا با اعجاب به آن مینگرد.چاپارخانه‏های هخامنشی،یونانیان آن‏ عصر را غرق در حیرت میساخت و مورخینی چون«هرودوت»را به تحسین‏ وامیداشت.

نخستین سیستم علمی و صحیح راهداری و ارتباطات و حفظ خطوط مواصلاتی‏ را هخامنشیان ایجاد کردند و این بسبب وسعت قلمرو حکومت و ضرورت تامین‏ ارتباط سریع بین قلمرو حکومتی بود که از آفریقا تا آنسوی ماوراء النهر گسترده بود.

نخستین سیستم علمی مدیریت و اداره امور مملکت را ایران هخامنشی‏ به جهان عرضه داشت.تقسیمات مملکتی و روابط بین حکومت مرکزی و ساتراپی‏ها و حدود اختیارات ساتراپ‏ها،براساس احتیاجات عملی و مبانی علمی‏ مدیریت و مملکتداری استوار بود.

نخستین مکتب معماری و حجاری براساس یک دید جدید در عصر هخامنشی، با استفاده از پیشرفتهائی که در آشور و بابل بدست آمده بود و براساس خصوصیات‏ روح ایرانی،بوسیله ایرانیان بوجود آند و بگفته پروفسور«پوپ»«حجاری‏ هخامنشی،مهمترین وسیله نمایش تفاوت عمیق روحیه ایرانی و روحیه ملل بین النهرین است.»

نخستین ایدئولوژی استوار و جهان‏بینی علمی و مبتنی بر اصول انسانی‏ کار و عدالت و پیکار با بدیها و زشتی‏ها را ایرانیان به جهانیان عرضه داشتند و اصولی را پی افکندند که نه تنها در کلیه مذاهب آریائی در اعصار و قرون متمادی‏ منعکس است،بلکه قدیم‏ترین مذهب،یکتاپرستی جهان نیز،در موارد بسیار متعدد،تحت‏تأثیر آن قرار گرفته است.

*** در دوران اشکانیان،پاسداری جهان تمدن و حفظ آن در برابر حملات‏ اقوام وحشی،در طول پنج قرن هنچون رسالتی تاریخی،برعهده ایرانیان بود، و نیز در این دوران ایران،همچون قرع و انبیق بزرگی بود که در آن فرهنگ‏ و تمدن یونانی را بتدریج در فرهنگ و تمدن ایرانی به تحلیل می‏برد،در حالیکه هنر یونانی را،ایرانیان از یک دست گرفته و بدست دیگر باقصی نقاط عالم‏ انتقال میدادند.در این دوران باوجود جنگهای مداوم و هجومهای پیاپی،تمدن‏ و اقتصاد و داد و ستد،شکوه جدیدی بدست آورد.در این عصر بگفته دکتر گیرشمن‏ «وسایل حمل ونقل بهتر گردید.هرگز جاده‏ها مانند زمان پارتیان خوب نگهداری نمیشد، زیرا پادشاهان پارتی به انتظام و مراقبت طرق و شوارع دقت بسیار مبذول میداشتند... اسنادی که در«دورا»کشف شده،وجود پلیس سواره بیابان را اثبات میکند.»بگفته همین‏ دانشمند ایرانشناس در دوران اشکانیان برای نخستین بار«نعل یا کفشک اسب‏ اختراع شد».

*** و اما در عصر ساسانی،«نخستین»های بسیار داریم که آنها را فهرست‏وار در زیر می‏آوریم:

نخستین بار«طاق»سازی توسط ایرانیان در عصر ساسانی در معماری رواج‏ یافت و این شیوه که انقلابی بزرگ در معماری بشمار می‏آید تا اقصی نقاط عالم‏ گسترش یافت و تحولی عمیق در شیوه‏های معماری رومی و گوتیک بوجود آورد.

نخستین تحول اساسی و عمیق در موسیقی در عصر ساسانی صورت گرفت و مکتب موسیقی ایرانی که بعدها اساس موسیقی عرب بر آن نهاده شد و تا اسپانیا گسترش یافت،در این دوره پایه گذاری شد.بنا بگفته«کریستن سن»(تمدن‏ ایرانی-چاپ پاریس 1942):

«هنر موسیقی عربها،از ایرانیان گرفته شده است،ملودیهای اندلس که منشأ عربی‏ آنها ناشناخته نیست،آهنگهای ایرانی و روح آنرا بیاد می‏آورد».

نخستین بار آلات و ادوات جدید موسیقی در ایران ساسانی اختراع شد که هنوز هم در زبان‏های اروپائی،با همان نامهای ایرانی و با اندک تعریف‏ بکار برده میشود.موسیقیدانان بزرگ ایرانی این دوره از قبیل«سرکش»و «باربد»و«نکیسا»با ابداعات خود،موسیقی ایران را بمرحله جدیدی از کمال‏ رساندند و برای تکامل بعدی موسیقی عربی،و بعدها موسیقی علمی غرب،راه‏ را هموار ساختند.

نخستین بار در عصر ساسانی بود که پارچه‏های رنگی و با نقاشی‏های‏ دلفریب بر روی ابریشم متداول گردید.بگفته«آندره گدار»(تمدن ایرانی‏ چاپ پاریس 1952»:«همین افتخار برای منسوجات ساسانی بس که چین که خود کشور ابریشم است،آنها را مورد تقلید قرار داد.یک قطعه پارچه در موزه توکیو،زمینه کار ایرانی،یعنی شکار شیر را به بهترین وجه نشان میدهد.این اثر توسط یک هنرمند چینی‏ تقلید شده است.»

و نیز در همان کتاب«اندره گدار»میگوید:

«میدانیم که دلفریب‏ترین زینت‏ها کلیساهای قدیم ما،منسوجات شرقی بود که‏ دیوارها و نیز آرامگاهها را با آن می‏پوشاندند.»

نخستین جهش بزرگ در هنر نقاشی،در عصر ساسانی تحقق پذیرفت و و هنوز هم مانی و شاگردان او،در نقاشی ضرب المثل هستند و از آثار آنها سخن‏ فراوان میرود.بعضی از آثار نقاشی مانی را به«معجزه»او تعبیر کرده‏اند.

نخستین دیانت عالمگیر(پس از میترائیسم)از ایران ساسانی نشأت یافت. مانویت در اندک مدتی موفق به فتح تقریبا سراسر عالم مسکون گردید،و از اسکاتلند تا فرانسه و اسپانیا و شمال آفریقا و اروپای مرکزی و جنوبی و شرقی‏ و داخله کشور وسیع روسیه و نیز سراسر ماوراء النهر و ترکستان و تا اقصی نقاط چین،بزیر سیطره آن درآمد.«مانویت»در یکدوره از زمان،دین جهانی بود و مدتها پس از استقرار قطعی دین مسیح،همچنان به حیات خود ادامه میداد.

نخستین نهضت بزرگ اجتماعی-سیاسی یعنی«مزدکیسم»در ایران عصر ساسانی پدید آمد و در مدتی بسیار کوتاه سراسر ایران زمین و نیز کشورهای‏ همجوار تحت الحمایه ایران را فرا گرفت و بعد از رواج اسلام در ایران نیز تا سالیان مدید،بصورت نهضتهای عظیم همچنان ادامه داشت و گاه دستگاه خلافت‏ عباسیان را تا لب پرتگاه سقوط سوق میداد.

نخستین دانشگاه معتبر و معظم جهان یعنی دانشگاه«کندی شاپور»که‏ سالیان مدید،مشعل فرهنگ و تمدن را فروزان نگهمیداشت،در ایران ساسانی‏ تأسیس یافت.«گندی شاپور»تنها یک مرکز علمی نبود،بلکه مکتب انسانیت و انساندوستی بود سخن شاپور اول بهنگام افتتاح این دانشگاه،ماهیت واقعی‏ و نقش این مرکز عظیم علمی را آشکار میسازد و آن سخن اینست:«شمشیرهای ما، سرحدات را میگشاید و دانش و فرهنگ ما،دلها و مغزها را تسخیر میکند.»

نخستین کتابخانه بزرگ جهان،بمعنی واقعی و امروزی کلمه،در ایران‏ ساسانی تأسیس شد.کتابخانه در ساختمانی عظیم که دارای 259 اطاق بزرگ‏ بود،جای داشت و در آن،هزاران کتاب بزبانهای زنده آن روزگار،از سریانی‏ هندی،پهلوی،یونانی و...در جاهای معین نگهدای میشد.«ادوارد براون» درباره این کتابخانه میگوید:«نظیر کتابخانه گندی شاپور،هیچگاه در تاریخ تمدن‏ دنیا دیده نشده است.»افسوس که این گنجینه بزرگ در حمله عرب بکلی‏ خاکستر شد.

نخستین بار در تاریخ جهان،در ایران ساسانی به نقل و ترجمه آثار پر ارزش ملل دیگر توجه شد و در ایندوره بود که کتابهائی نظیر«پانکاتانترا» (کلیله و دمنه)به پهلوی ترجمه شد.در هیچ عصری،از عهد باستان،مبادلات‏ فرهنگی به اندازه دوران ساسانیان،رواج و وسعت نداشته است.

نخستین پیشرفت واقعی در زمینهء طب و داروسازی در عصر ساسانی صورت‏ گرفت و زمینه‏های مساعد برای رشد آن در ادوار بعدی فراهم آمد.همین‏ جوانهء اولیه است که در چند قرن بعد در«طب سینائی»باوج کمال خود میرسد دانشگاه«گندی شاپور»در توسعه و رشد طب و دارو سازی،نقشی اساسی بر- عهده داشت.

نخستین سیستم مالیاتی عمومی و اصلاح مالیاتها و نحوه وصول آنها در عصر ساسانی صورت گرفت و اولین قواعد فن«مالیه»و«اصول مالیاتی»در این‏ زمان پدید آمد.

و این همه پیشرفتها در شرایطی صورت میگرفت که ایران از یکطرف‏ وظیفه پاسداری تمدن و حفظ فرهنگ جهان متمدن را در برابر مهاجمات اقوام‏ وحشی در شمال و شمالشرق برعهده داشت و از سوی دیگر گرفتار حملات پی‏درپی امپراطوری روم بود که قسمت اعظم اروپا و شمال آفریقا را در زیر سیطره خود داشت و لحظه‏ای ایران،این پاسدار تمدن را آسوده نمی‏گذاشت.

*** با آغاز دوران اسلامی،تمدن و فرهنگ ایران،بیک«رنسانس»جدید گام میگذارد و فضائی بس وسیع بدست می‏آورد.در این عصر،فرهنگ ایران‏ بر قسمت اعظم جهان مسکون پرتو افشانی میکند و قلمرو آن،از مناطق شمالی‏ چین تا اسپانیا و از نواحی شمال سیحون و بحر خزر و قفقاز تا اعماق جزیرة العرب‏ را فرا میگیرد.در این دوره،ایران از لحاظ رشد فرهنگ و شکوه تمدن، بچنان مقام شامخی دست می‏یابد که در تاریخ سراسر جهان بیسابقه است.شکوه‏ تمدن ایرانی در دوره بین قرن دوم تا قرن ششم هجری،در تاریخ هیچ ملتی تا کنون دیده نشده است و هیچ عصری از این لحاظ،قابل قیاس با ایران آن زمان‏ نیست و شاید فقط اروپای غربی در قرن هیجدهم و نوزدهم را بتوان با ایران آن‏ زمان قیاس کرد.تعداد«نخستین»ها در قلمروهای مختلف علمی،فنی و هنری، در ایندوره بحدی است که تنها برای احصاء آنها،به صفحات متعدد نیاز است. در این دوره کوتاه در رشته‏های مختلف حساب،هندسه،جبر و مقابله،فیزیک‏ شیمی،زمین‏شناسی،هیئت،نجو ،طب،داروسازی،نساجی،رنگرز ، نقاشی،شعر،موسیقی و نیز معماری،کاشی سازی،گچ‏بری،آینه کاری، و بطور کلی جمیع رشته‏های فعالیت‏های فکری و ذوقی،ایرانیان چنان نبوغی‏ از خود نشان میدهند و چنان آثاری از خود برجای میگذارند که هنوز هم در عصر تکنولوژی جدید و مسافرت به فضا،جهانیان با حیرت و تحسین،باین دوره‏ از تاریخ ایران مینگرند:در زیر،باختصار تعدادی از«نخستین»های ایندوران‏ را فهرست‏وار ذکر میکنیم.

در این دوره از تمدن ایران:

نخستین بار با کشف«اسید سولفوریک»و«الکل».علم شیمی جدید پایه- گذارش میشود. نخستین آزمایشگاهها(لابراتوار)بمعن ی علمی و امروزی آن،در ایران‏ و توسط ایرانیان تأسیس میشود.

نخستین بار نصف النهار زمین،با یک روش ساده علمی اندازه گیری‏ میشود و با واحد طول آن زمان،عددی بدست می‏آید که نزدیک بعدد چهل‏ میلیون متر فعلی است.

نخستین مطالعه دقیق در حرکت انتقالب ماه و تضاریس مدار آن،در ایندوره انجام میگیرد و با روشی علمی ویژگیهای آن بررسی میشود.

نخستی بیمارستان بمعنی علمی و امروزی کلمه،تأسیس میشود.کلمه‏ «مارستان»(و جمع آن،مارستانات)در زبان عربی،از همین‏جا وارد میشود.

نخستین بار،تهیه«اوبسرواسیون»دربا ره بیماران و تنظیم تغییرات حال‏ بیماران،در جهان توسط ایرانیان متداول میشود و«رازی»در طب بیمارستانی، راهی جدید بروی بشریت میگشاید.

نخستین بار،تشریح حیوانات بلحاظ شباهت اندامهای داخلی آن‏ها با انسان،صورت میگیرد.

نخستین کتابداری علمی بصورت امروزی و با استفاده از قفسه و تقسیم‏ بندی موضوعی کتب،و مبتنی بر اصول صحیح در ایران،بوجود میآید.

نخستین بار،تلقیح بر ضد آبله با روشی کم‏وبیش شبیه آنچه امروز متداول است توسط«رازی»صورت میگیرد.کار«رازی»در واقع،نخستین‏ واکسیناسیون در تاریخ جهان محسوب میگردد.

نخستین دار الفنونها،با استادان و وسایل کافی،در نقاط مختلف تأسیس‏ می‏یابد.

نخستین تقویم علمی و دقیق‏ترین آنها(تقویم جلالی)با صحت و دقتی‏ که هنوز دنیا با اعجاب بآن مینگرد،توسط ریاضی‏دان بزرگ ایرانی«عمر خیام»بوجود می‏آید.

نخستین بار،عدد«پی»با دفت خارق العاده،در محاسبات بکار میرود.

نخستین بار،جبر و مقابله از حالت رکود خارج و با جهشی حیرت- انگیز پیشرفت میکند.

نخستین بار،فن استخراج آبهای زیر زمینی،بصورت یک رشته علمی‏ در می‏آید و نخستین تألیف در زمینه شناخت ذخایر زیر زمینی آب و طریقه‏ استخراج آنها بدست ایرانیان تصنیف میشود.

نخستین بار قوانین انتقال صوت،از طریق ارتعاش هوا،توسط ایرانیان‏ کشف میشود.

نخستین فرهنگ لغات عرب توسط ایرانیان تدوین میشود.

نخستین بار،قواعد صرف و نحو زبان عربی توسط ایرانیان مدون میشود.

نخستین تفسیر قرآن بدست ایرانیان نوشته میشود و علم تفسیر پدید می‏آید.

نخستین بار فلسفه ارسطو و افلاطون،توسط ایرانیان مجددا و با دید تحلیلی‏ و انتقادی بقلمرو بحث و فحص کشانیده میشود.

نخستین بار،قوانین انکسار نور مورد بررسی قرار میگیرد و علم«مناظر و مرایا»به پیشرفت شایانی نائل می‏آید.

نخستین بار بوجود گردش خون در بدن حیوانات توجه میشود و«ابو بکر محمد بن حسن جاسب کرجی»در کتاب3انباط المیاه الخفیه»(استخراج آبهای‏ پنهانی،ترجمه حسین خدیو جم)درباره حرکت آبهای زیر زمینی جمله‏ای‏ می‏آورد که انسان را درباره اینکه«هاروی»انگلیسی،کاشف گردش خون بوده‏ باشد،به شک می‏انداد.وی درباره حرکت آبهای زیر زمینی مینویسد: «...بسان گردش خون در بدن حیوانات،در جریان است».

نخستین بار،علم طب بر پایه‏های جدیدی استوار و«طب سینائی» عالمگیر میشود.

نخستین بار،داروشناسی و داروسازی بصورت یک رشته علمی در می‏آید. نخستین بار،به مقاومت هوا و اثر آن در مورد سقوط اجسام توجه‏ میشود.

نخستین رصدخانه‏های مجهز و براساس علمی را ایرانیان تأسیس و و اداره نمودند.

نخستین ادوات فنی و علمی برای رصد ستارگان را ایرانیان اختراع کردند.

نخستین بار«عرفان»بوسیله ایرانیان،باوج کمال خود رسید و بصورت‏ مکتب انساندوستی و حق پرستی و ایثار و فداکاری درآمد.

نخستین تاریخ عمومی را ایرانیان برشته تحریر درآوردند و علم جغرافی‏ را بر مبانی صحیح علمی بکمال توسعه رساندند.

در این میان،چه تعداد از«نخستین»ها از قلم افتاده است؟تنها با مراجعه‏ به کتابهای اختصاصی از قبیل«المعجم»و یا«دائرة المعارف اسلامی»میتوان‏ پاسخ این سئوال را دقیقا تعیین کرد و تعداد واقعی«نخستین»ها را بدست داد.

*** این بود بیان مختصری از سهم بزرگ ملت کوروش در بنیان گذاری و غنای تمدن جهانی و تحلیلی از فلسفه جشن‏های جهانی شاهنشاهی ایران.

***

در این مقاله در نهایت اختصار کوشش بعمل آمد که«علل و عوامل این عظمت»بازگو شود.تا هر ایرانی ورقی از کتاب زرین حماسهء افتخارات قوم‏ ایرانی را بخواند و بداند که تکیه بر افتخارات گذشته واقعا محملی داشته و هر ایرانی پاک سرشتی حق آن را دارد که بآن ببالد و افتخار کند،و در این میان‏ به مسئولیت و وظیفه‏ای که بسهم خود در حفظ این میراث گرانبها دارد پی ببرد تا شایستگی فرزندی چنان پدرانی را داشته باشد.

Mehrbod
06-09-2012, 01:25 PM
موسیقی در دوران ساسانی



493


در عهد ساسانی رامشگران و خنیاگران در بارگاه شاهان ساسانی مقام بالایی داشتند.

مسعودی نام آلات موسیقی ایرانیان را چنین آورده‌است، عود، نای، طنبور، مزمار و چنگ و گوید مردم خراسان بیشتر آلتی را در موسیقی بکار می بردند که هفت تار داشت و آنرا زنگ (رنج) می خواندند اما مردم ری و طبرستان و دیلم طنبور را دوست‌تر داشتند و این آلت نزد همه فرس مقدم بر سایر آلات بوده‌است.

شکارگاه خسرو پرویز در طاق بستان ظاهراً حاکی از این است که در آن عصر چنگ آلت درجه اول موسیقی ساسانی بوده است. دیگر آلات که مطابق آثار آن عصر مسلماً در عهد پرویز وجود داشته، عبارتند از: شیپور و طنبور و نای، روی بعضی از ظروف نقره تصویر نای زنانی بنظر می‌رسد.

نام عدهٔ کثیری از آلات موسیقی در رسالهٔ پهلوی خسرووغلامش مسطور است، از جمله عود عندی، موسوم به ون و عود متداول موسوم به دار، و بربط (بربوذ) و چنگ و تمبور و سنتور موسوم به کناره و نای و قره نی موسوم به مار و طبل کوچکی به دمبلگ بوده‌است.

معروفترین رامشگران و ترانه سازان در دربار خسرو پرویز سرکش و باربد بوده اند. آنچه از احوال این دو استاد به ما رسیده مأخوذ از خوذای نامگ نیست بلکه از بعضی کتب عامیانه اواخر ساسانی نقل شده است. گویند سرکش در آغاز حائز مقام اول بود و برای حفظ پایگاه خود پیوسته باربد را که رامشگری جوان و بنابر قول ثعالبی از مردم مرو بود از حضور شاهنشاه دور میداشت. باربد حیله کرد و آواز خویش بگوش خسرو رسانید و از آن پس مقرب شد.

روایت موجوده اختراع دستگاههای موسیقی ایران را به باربذ نسبت میدهند. در واقع این مقامات پیش از باربذ هم وجود داشته، ولی محل تردید نیست که این آهنگ ساز بزرگ تأثیر بسزایی در موسیقی ساسانی کرده است و این موسیقی را هم منبع عمده موسیقی عرب و ایران بعد از اسلام باید شمرد. میتوان گفت که در ممالک اسلامی مشرق هنوز آثاری از الحان باربذ باقی است زیرا شرقیان در این رشته از صنعت بسیار محافظه کار هستند.

در برهان قاطع نام سی لحن که باربد برای بزم خسرو پرویز ساخته مسطور است و با مختصر اختلافی نام آنها در خسرو و شیرین نظامی نیز ضبط است. ثعالبی اختراع خسروانیات را به باربذ نسبت داده و گوید «در این زمان هم مطربان در بزم ملوک و سایر مردمان مینوازند.» در واقع کلمه خسروانی بر یک دستان اطلاق نمی شده‌است.

اختراع خسروانی را به نگیسا که یکی از رامشگران عهد خسرو پرویز است و نظامی گنجوی و خواجه سلمان و بعضی نویسندگان دیگر ذکری از او کرده‌اند، هم نسبت داده‌اند.

عوفی از نوای خسروانی نام برده‌است و ظاهراً مرادش همان هفت دستگاه شاهانه است که مسعودی آن را الطرق الملوکیه نامیده‌است.

مطابق روایتی دیگر باربذ برای بزم خسرو ۳۶۰ دستان ساخته بود، چنانکه هر روز دستانی نو می‌نواخت و قول او برای استادان فن قانون مطلق بشمار میرفت و دیگران همه خوشه چین خرمن ذوق او بودند.

بنابر آنچه گذشت، دستگاه‌های موسیقی منسوب به باربذ مرکب از هفت خسروانی و سی لحن و ۳۶۰ دستان بوده که با ایام هفته و سی روز ماه و سیصد و شصت روز سال ساسانیان تناسب داشته است، خمسه مسترقه را بشمار نیاورده‌اند.

در دیوان منوچهری و بسی از نویسندگان ایران اسامی بسیاری از آوازهای موسیقی ر می‌بینیم .

تمدن و فرهنگ این دوره آخرین تجلی تمدن و صنعت و هنر كهن ایران و مكمل تمدن هخامنشی بود . بنابر مدارك موجود جشن های علمی و فرهنگی و هنری عهد ساسانیان به مراتب بیش از ادوار قبل بود ، از جمله جنبش علمی هنری كه از زمان انوشیروان به منتهای درجه خود رسید و هنر موسیقی كه از زمان اردشیر بابكان مورد حمایت و توجه قرار گرفته بود و در زمان بهرام گور و خسروپرویز رو به پیشرفت و ترقی نهاد.
برای اطلاع از چگونگی موسیقی در این دوره باید به ادبیات و ركن اساسی آن یعنی شعر پرداخت كه در قدیم شعر و موسیقی توام بوده است.
ازجمله آثار برجسته ادبی ساسانیان ، سرود ]كركوی[ با مزمون زیر بوده :


شاها ، خدا یگانا – به آفرین شاهی

افــروخـتـــه بادا روشنـــایی

عالمگیر باد هوش گرشاسب

همی پــــر است ازجـــــوش

نـــــوش كـــن ، مـــــی نوش

همیشه نیكی كن نیكوكارباش

كه دیـروز و دیشب گـــذشت

شاها ، خدا یگانا – به آفرین شاهی




از دیگر دلایلی كه می تواند غنای فرهنگ و موسیقی دوره ساسانیان را به اثبات رساند گوشه هایی از دستگاه های موسیقی بوده كه اكنون نیز نواخته می شود از جمله "خسروانی" ، "اورامن" و پهلوی .
و همچنین مانی دانشمند ایرانی را ازموسیقی دانان نوشته اند ؛ اعتبار و اهمیت موسیقی در عهد ساسانی از آئین مزدك نیز نمودار است.
مزدك در اصول دین خود چنین آورده است كه : خداوند آسمان ها مانند پادشاهی بر تخت نشسته و چهار قوه یعنی ( شعور – عقل – حافظه – شادی ) در پیش او ایستاده اند. قراردادن یكی از نیروهای معنوی چهارگانه ، كه قوه شادی و نماینده موسیقی است در ردیف سه قوه دیگر دلیل بر اهمیت موسیقی نزد ایرانیان آن دوره است .
هنر موسیقی در روزگار ساسانی تا آنجا رشد یافت كه علاوه بر آوازها كه دارای اسمی ویژه بودند ؛ ترانه های ضربی كه برای آنها شعر ساخته نشده بود نیز نامی داشتند، مانند پیش درآمد های امروزی.

دوره حکومت ساسانیان بالغ بر چهارصد سال بطول انجامید و این عصر را در میان اعصار تاریخ ایران پیش از اسلام، درخشانترین دوره موسیقی نام نهاده اند. در این دوره قدرت متمرکز به جای قدرتهای پراکنده در ایران حاکمیت یافت و با تمرکز قدرت و جذب تدریجی ارباب هنر به دربار، زمینه رشد، پیشرفت و پرورش هنرمندان، بویژه موسیقیدانان فراهم آمد.

بطوری که در تاریخ ایران آمده است این تنها نام مشاهیر هنری دوره ساسانی است که باقیمانده و از مشاهیر دوره های قبل، حتی نامی هم در بین نیست. تا جایی که عده ای به وجود نوابغ علوم و هنر در ایران تا پیش از این اعتقاد ندارند و ایرانیان قدیم را تنها افرادی که دارای استعداد نظامی و اقتصادی بودند، می شناسند.

با ظهور شخصیت هایی همچون مانی و مزدک، انواع ادبیات هنری (غیر شعری) و هنرهای ظریفه رشد پیدا کرده و طرفدارانی را به خود جلب کرد. در این میان می توان به نقاشی های مکتب مانی، کتابهایی نظیر کارنامه اردشیر بابکان، خداینامه (خواتای نامک) و دهها اثر دیگر که از آن دوره برجای مانده است اشاره کرد.

اردشیر بابکان طبقات مختلف موسیقیدانها را نیک می شناخت و برای هریک قانون مخصوصی وضع کرده بود. انوشیروان در رعایت قانون و حقوق هنرمندان سعی آشکار داشت و بهرام گور خود چکام سرایی چیره دست بود.

با تشویق و حمایت دربار ساسانی از موسیقیدانها، مردم نیز بتدریج علاقمند به موسیقی شدند، بطوریکه در این دوره موسیقیدانان از رفاه و احترام بسیاری برخوردار بودند. نام اولین موسیقیدان بزرگ ایرانی از قبیل باربد، نکیسا، بامشاد و رامتین نیز از همان زمان برای ما به یادگار مانده است. همچنین نام بسیاری از الحان سازنده موسیقی و سازهای آن زمان.


اردشیر بابکان
رواج موسیقی در عصر ساسانی با نام اردشیر بابکان تداعی می شود. اردشیر بابکان طی سلطنت خود که کمتر از بیست سال بود (241-226 میلادی) ، ایران را به مدارج بالایی از نظم و اعتبار جهانی رساند.

تعیین نظام طبقاتی مردم و همچنین موسیقیدانها از ابتکارهای او بود. در این زمان خنیاگران و رامشگران که از دیرباز جزو طبقات متوسط و گاهی حتی پست جامعه بودند، به سطح درباریان ترقی داده شدند. او درباریان را به هفت طبقه تقسیم کرده بود که موسیقیدانان در طبقه پنجم محسوب می شدند.

آرتور کریستین سن مستشرق اروپایی که در باره تمدن ایران در عهدد ساسانی تحقیقات زیادی انجام داده است با تحسین و تعجب می نویسد :

"در زمان حکومت ساسانیان و اردشی، خنیاگران (نوازندگان و سازندگان) در ردیف مامورین عالیربته دولت بودند."

علامه عباس اقبال آشتیانی می نویسد :

"موسیقی در ایران قدیم، رونق بالنسبه کامل داشته است. اردشیر بابکان موسس سلسله ساسانی در موقعی که درباریان و اعیان حضرت خود را به طبقات ممتاز تقسیم می نمود، مطربان و مغنیان را طبقه مخصوصی قرار داد و در میان طبقات ایشان را مقامی متوسط اعطا فرمود."


بهرام گور
بهرام گور پانزدهمین پادشاه ساسانی بود، او در نوجوانی با فرهنگ و ادب و هنر کشورهای دیگر آشنا شد و طبق رسم اشراف زادگان آن زمان، بعد از یادگیری علوم و فنون مختلف، موسیقی آموخت.

بهرام مردی جنگاور بود که بی اندازه به موسیقی علاقه داشت. بطوریکه بعد از نشستن به تخت پادشاهی اولین کاری که کرد رسیدگی به وضع موسیقیدانان و تامین رفاه آنها بود. او موسیقیدانها را از لحاظ مقام و رتبه بالاتر برد و گروهی از آنها را به طبقه اول برنشاند. جانشینان بهرام تا انوشیروان نیز این رسم را برپا داشتند.

علاقه بهرام گور به موسیقی به حدی بود که هنرمندان بزرگ را با مطربان برابر می نشاند و به دلخواه خود تعیین رتبه می کرد. تا جایی که اسباب ناخشنودی عده ای را فراهم می ساخت! او هرکس را که مایه خوشنودی خود می دید برتر می نشاند.

ابو منصور ثعالبی صاحب کتاب "غررالاخبار ملوک الفرس" آورده است که :

"بهرام گور چهارصد نوازنده را از هند به ایران خواند، و این هنرمندان را بر سایر طبقات مقدم شمرد. این هنرمندان به نام لولی یا سوری نامیده می شدند. آنان شوخ و ظریف بودند و در هر کوی و برزن، شهر و روستا برای مردم ساز می نواختند و می خواندند."

حمزه اصفهانی اضافه می کند : "اینان در ایران ماندند و زاد و ولد کردند که طایفه زط همین ها هستند."


رونوشت از http://www.facebook.com/photo.php?fbid=000000000000000&set=a.000000000000000.29871.000000000000000&type=1&theater

Mehrbod
07-07-2012, 01:00 AM
رونوشت از سرور مزدک:






ایرانیان اگر دانشمند پروز بودند صبر نمی کردند تا اعراب بیایند و بعد یکی یکی دانشمند شوند !
در آن زمان مسلمانان با علمای دینی معتبر مسیحی و یهودی تماس پیدا کرده بودند ، و اینان با استناد به براهینی که از منطق و فلسفه می گرفتند ، و مسلمانان نسبت به آن جاهل بودند ، از اصول عقاید دینی خود دفاع می کردند و گاه از همین طریق به اصول عقاید اسلامی حمله ور می شدند . چنانکه معروف است چنین مناظرات و احتجاجات در دمشق صورت می گرفت . بسیار محتمل است که برای مجهز کردن اصول عقاید اسلامی به سلاحی مشابه با سلاح مخالفان ، و در نتیجة آن محافظت از قدرت شریعت که تمام نیرومندی خلفا متکی بر آن بود ، این خلفا و بالخاصه مأمون کوشش فراوانی به خرج دادند تا آثار فلسفی و یونانی به عربی ترجمه شود ، یعنی باز این نهضت ترجمه و شکوفایی دانش با تعصب و غیرت اسلامی پیوند دارد نه با علم دوستی ایرانیان !



چه کسی گفته که صبر کرده اند!. در پیش از اسلام هم داشته اند!

• نخستین کسی که در جهان برده داری را برانداخت ، کوروش و ایرانی بود:

(دیرتر اعراب دوباره برده داری را براه انداختند)

• نخستین فیلسوف جهان زرتشت بود، که اندیشه ی پیکار نور وو تاریکی

را به میان کشید وپایه ی بسیاری از فلسفه ها مانند اشراق شد.

• نخستین سوسیالیست جهان ، مزدک بامداد بود!

• نخستین اندیشگری که کتاب نگاره مند ( مصور ) ساخت و فلسفه ی

مانوی را پایه نهاد، مانی ایرانی بود.

• بزرگمهر، وزیر بزرگ و خردمند ایرانی بود که پندنامه های اورا کپی کرده

و به نام برخی عرب ها جا زده اند.( تخته نرد را هم او ساخت)

• نخستین دانشگاهی که شایان نام دانشگاه بوده، همان گـُندی شاپور ما بوده !

• برزویه ی پزشک برای در جستجوی دانش بیشتر همواره در راه بود!

• سامانه ی پیام رسانی ( پست) و یکان پولی سراسری را ایرانیان پدید آوردند(داریوش)

...

[این ها همان جسته گریخته هایی هستند که از کتاب سوزان مانده !!]

• بزرگترین کمان آجری جهان ( ۵۳ میتر) را ایرانیان در تاغ خسرو ( ایوان مدائن) ساخته بودند!

• اعراب سالها از کاخ سفید ساسانیان در مدائن، برای خانه های مصالح و سنگ و اجر میدزدیدند!

• هتّا سلمان پارسی دانشی بیشتر از جبرئیل داشت و ساختن منجنیق و خندق (کندک در زبان پارسی) .... را به اسلام یاد داد.

• هتّا پیروز ابولؤلؤ که یک برده بیش نبود ، به چندین فند مانند درود گری و

مهرازی و آسیاب سازی و .. چیره بوده!

• مامون هم مادرش ایرانی بود و در خراسان بدست ایرنیان پرورش یافته بود، مگر نمیدانید؟

• عباسیان را ایرانیان سر کار آوردند ( ابومسلم خراسانی)

• بیشتر بزرگان به اصطلاح اسلامی هم از قلمرو سامانیان و به کوشش آنها پدید امدند که ایرانی دوست بودند. اینکه دیگر به "احتمالاتی" که دادید، پیوندی ندارد!

• تازه مگر خود محمد نگفته که اگر دانش در ستاره ها باشد، مردم ایران بدان دست می یابند؟ پس چرا عرب و یونان را نگفته؟

Mehrbod
07-29-2012, 12:05 AM
باور کنید رنگهای اصالتمان شاد است.

لباسهای محلی گیلان در جشنواره ایرانیان نیویورک:



623 630



در گذشته ما شادترین مردم روی زمین بودیم. در هر ماه جشنهای مختلفی داشتیم بدون عزاداری.

نیاکان ما در ایران باستان سه روز بعد از مردن یک شخص برای وی جشنی با نام جشن سه روزه میگرفتند به مناسبت پیوستن روح شخص متوفی به اهورا مزدا.

در ایران باستان به حیوانات بینهایت احترام گذاشته میشد بخصوص سگ اسب و گاو و امروز همه چیز کاملا برعکس شده. در گذشته پوشش ما آمیخته با رنگهای شاد بوده و امروز بیشتر سیاه و سفید که البته نقش سیاهی در پوشش ما بسیار بیشتر است . با اندکی مطالعه در احوال نیاکان خود متوجه خواهید شد که چقدر از اصل خود دور افتاده ایم. باشد که به یاری اهورامزدا و به لطف آناهیتا بیش از پیش به یاد آوریم که بودیم و که میتوانیم باشیم . به امید آن روز ...




رونوشت از تاربرگ معبد آناهیتا (http://www.facebook.com/photo.php?fbid=163915283733287&set=a.142343089223840.10491.142332392558243&type=1&relevant_count=1)

Mehrbod
07-29-2012, 12:10 AM
کاساندان



624



کاساندان یا کاساندانه تنها همسر کوروش بزرگ، شهبانوی ایران (ملکه جهان) دختر فرناسپه از شاهدختان و دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود که از نجبای پارس محسوب می شدند و پدر واجدادش در چند نسل شاه پارسیان بودند.
کاساندان ملکه ۲۸ کشور آسیائی بوده و همواره در کنار همسرش کوروش بزرگ پادشاهی میکرده و پس از او نخستین فرد قدرتمند و سیاستمدار دربار هخامنشیان بشمار می آمده است.
او ۵ فرزند با نام های کمبوجیه، بردیا، آتوسا، رکسانه و ارتیستونه داشت. هر یک از فرزندان کاساندان و کوروش بزرگ به نحوی در تاریخ هخامنشیان دارای نقش تعیین کننده بوده اند و از نشانه ها چنین بر می اید که آنها از تربیتی خاص برخوردار بودند.

به نقل از هرودوت: کاساندان در ۶ نوامبر ۵۳۹ پیش از میلاد فوت کرد و هنگام مرگ وی در بابل ۶ روز همه به سوگواری همگانی فراخوان شدند.

کاساندان پیش از کورش درگذشت و پس از او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید.



633

کورش جدا از عدل و بزرگی و هوش و درایت و احترام به حقوق بشر یک عاشق واقعی نیز بود. او حتی در عشق ورزیدن هم کورش بزرگ بود.




مقبره شهبانو کاساندانه در پاسارگاد، در کنار آرامگاه کوروش بزرگ میباشد..

Mehrbod
07-29-2012, 12:14 AM
جایگاه و مقام زن در ایران باستان


چهار هزار سال پیش حکومت ایلام توسط آریائیهای ایران بوجود آمد . مبنای این حکومت در آغاز مادرشاهی بود و توسط ملکه اداره میشد . مجسمه ی یکی از ملکه های ایلامی اکنون در موزه لوور پاریس نگهداری میشود.

همچنین در حفاریهای سیلک کاشان که تمدن آن متعلق به 3500 سال قبل میباشد تعداد زیادی زیورآلات و گردن بند و دست نبد بدست آمده که نشان میدهد زنان آریایی آن دوره زیبابودن برایشان بسیار مهم بوده .
پس از بوجود آمدن حکومتهای آشور و ماد دوران مادرشاهی به پدرشاهی تبدیل شد و دیگر زنان از مردان برتر نبودند بلکه دارای حقوق کاملا مساوی و برابر بودند .



625


«دیاکونف» در تاریخ ماد می نویسد دوران مادرشاهی با انقراض سلسله ی ماد به پایان رسید و در حکومت هخامنشی زن و مرد از حقوقی برابر و یکسان برخوردار بودند. بنا به گفته ی دیاکونف؛ که او باز از قول کتزیاس؛ مورخ یونانی نقل می کند؛ دختر و داماد پادشاه در حکومت ماد می توانستند قانونا مانند پسر وارث سلطنت او باشند. در جامعه ی مادها هنگامی که پدرشاهی جانشین مادرشاهی گشت؛ مقام اجتماعی زن و حقوق او در خانواده همچنان محفوظ ماند؛ فقط تا حدی از اختیارات فوق العاده ی زن کاسته شد.

طبق تحقیقات باستان شناسان لباس زن مادی با اختلاف اندکی شبیه پوشاک مردان بوده است و حجاب نداشتند. همانطور که در بالا گفته شد؛ دختر و داماد پادشاه می توانستند وارث تاج و تخت او باشند. چون آستیاک فرزند پسر نداشت؛ قانونا سلطنت ماد حق شاهزاده ماندانا (مادر کورش ) بود؛ و این امر همانطور که گفته شد؛ در انتقال قدرت به کورش بزرگ موثر بود. ماندانا مدرسه و گروه های پارس را بنیان نهاد که در آن عده ی زیادی از پسران پارسی همسن و سال کورش؛ تیراندازی؛ اسب سواری و فنون نبرد را می آموختند. گذشته از این ماندانا به کورش آموخت که حق چیست و ناحق کدام است. شاید احترام فوق العاده ای را که کورش نسبت به مادرش ماندانا رعایت می کرد؛ به پاس داد و عدالت خواهی ای بود که از او آموخته بود.

بنا به معتقدات زرتشتی؛ در آغاز آفرینش به خواست اهورامزدا؛ در مهر روز مهرماه دو ساقه ی ریواس به هم پیچیده از زمین سربرآوردند و گیاه کم کم از صورت گیاهی به صورت دو انسان درآمد که در قامت و صورت شبیه هم بودند؛ یکی مذکر به نام «مشیه» و دیگری مونث به نام «مشیانه».
آنگاه اهورامزدا به آنان گفت :
شما پدر و مادر مردم جهان هستید. شما را پاک و کامل بیافریدم. هر دو اندیشه و گفتار و کردار نیک به کار بندید؛ و دیوان را پرستش مکنید. پس مشیه و مشیانه از جای خود به حرکت آمدند٬ و خود را شستشو کردند٬ و نخستین سخنی که بر زبان راندند این بود «اهورامزدا یگانه است.» او آفریننده ی ماه و خورشید و ستارگان و آسمان و آب و خاک وگیاهان جاندارنست ...»



626


چنانچه ملاحظه می شود؛ در دین مزدیسنی که معتقدات زرتشتیان بر آن نهاده شده است زن و مرد هر دو از یک ریشه تکوین می یابند با هم از زمین سربرمی دارند و یکسان رشد می کنند و اهورامزدا با آنان بیکسان و با یک زبان سخن می راند و دستور واحدی برایشان مقرر می فرماید. آن دو پس از اقرار به یگانگی اهورامزدا نخستین سخنی که به زبان می رانند این است «هر یک از ما باید خشنودی و دلگرمی و محبت و دوستی دیگری را فراهم کند.»
از این گفتار برمی آید که در دین زرتشت هیچ یک از زن و مرد را به یکدیگر تفوق و امتیازی نیست٬ و آن دو از نظر آفرینش و خلقت یکسان و برابرند. شخصیت زن در دین زرتشت نه تنها در آغاز جهان با مرد برابر است بلکه در پایان نیز با مرد یکسان و برابر است. بنا به معتقدات دینی زرتشتیان هنگامی که «سوشیانت» - موعود نجات بخش آخرالزمان - از شرق ایران و حوالی دریاچه ی هامون ظهور می کند از هر گوشه ی ایران پاکان و دینداران به او می پیوندند. تعداد آنان سی هزار نفر است که نیمی از آن مرد و نیمی دیگر زن خواهند بود.

عظمت مقام زن را در آیین زرتشت از اینجا می توان دانست که بنا به معتقدات زرتشتی از شش امشاسپند دین زرتشت٬ سه امشاسپند ضمیر مذکر و سه امشاسپند ضمیر مونث دارند. سه امشاسپند مذکر عبارتند از :
۱- بهمن یا وهمن یا وهومن که به معنای خرد کامل است.
۲- اردیبهشت یا اشاوهیشتا که به معنی نظم و بهترین راستی و هنجار و قانون و سامان آفرینش است.
۳- شهریور یا خشتروییریه که به معنی حکومت بر خویش٬ خویشتن داری٬ و شهریاری آسمانی است.

و سه امشاسپند مونث این ها هستند :
1- اسفند یا سپندارمزد که مظهر مهر و محبت و عشق و باوری و موکل بر زمین است.
2- خرداد یا اروتات که نمودار کمال٬ رسایی؛ شادی و خرمی و موکل بر آبهاست.( زیر نظر آناهیتا )
3- امرداد یا امرتات که مظهر جاودانگی و بی مرگی است.

و از همه مهمتر آناهیتا الهه تمامی آبهای روی زمین عشق باروری و جاودانگی است که تقریبا در تمامی دوران ایران باستان ( ایلامیها مادها هخامنشیان اشکانیان و ساسانیان ) پرستش میشده و در اوستا و آئین میترائیسم نیز دارای مقام بسیار بالائیست .

از حفریات و کشفیات باستان شناسی که در تخت جمشید به عمل آمده٬ الواحی به دست آمد که نشان می دهد در ساختمان تخت جمشید عده ی زیادی از زنان مانند مردان مشارکت داشته و حقوق و مزایای جنسی از قبیل نان و شراب و غیره؛ مطابق مردان دریافت داشته اند. این الواح هم اکنون در موزه های جهان ضبط است
ایرانیان باستان نه مانند یونانیان زن را مظهر شهوت و نه مانند بعضی فرهنگها و ادیان جایگاه و حقوق زن را نصف مرد میدانستند . ایرانیان زن و مرد را دارای حقوق یکسان در هر زمینه ای و هر دو را لایق احترام و انجام کارهای بزرگ میدانستند.

Mehrbod
07-29-2012, 12:17 AM
اَمرداد ( نه مرداد)


امرداد = بی مرگی و جاودانگی
مرداد = مرگ و نیستی


امرداد یک کلمه ی اوستایی است که معنی لغتی آن بی مرگ و جاودانه میباشد اما اگر الف اول این کلمه را برداریم و مرداد تلفظ کنیم معنی آن کاملا برعکس شده و تبدیل به مرگ و نیستی میشود.



627


در زبان اوستایی اگر الف به اول کلمه ای اضافه شود معنای معکوس میگیرد. مرداد به معنی مرگ و نابودی است و اگر الف به اول آن بیافزاییم معنی آن ضد مرگ میشود.
زین پس این واژه را درست تلفظ کنیم بخصوص اکنون که ماه امرداد فرا رسیده .
در اوستا امرداد سرور گیاهان است . وی در کنار بانوی خرداد که از سوی آناهیتا به نگاهبانی آبها گماشته شده خوراک تمام آفرید ه های گیاهخوار اهورامزدا را فراهم کرده و به آب و گیاهان سلامت و شادابی می بخشد .
در اوستا حرف زدن هنگام غذا خوردن گناه و بی حرمتی به خرداد و امرداد است.

در زرتشتنامه امرداد به زرتشت اینگونه سفارش میکند:

مردم درختان را بیهوده قطع نکنند گیاهان را تباه نکنند که آسایش مردم و چهارپایان است.

در متن پهلوی مربوط به ساسانیان یعنی بندهش نیز اینگونه آمده:

اگر کسی گیاهان را آزارداده و نابود کند امرداد از او دلگیر شده و در آخرت او را بازخواست میکند.

امرداد مظهر کمال و جاودانگی اهورا مزدا نیز میباشد و در اوستا آمده که اهورا مزدا خوشی و شادی خرداد و جاودانگی امرداد را به کسی می بخشد که اندیشه و گفتار و کردارش پاک و بر طبق آئین مقدس بوده است .

((نیاکان ما بسیار بیشتر از دنیای به اصطلاح متمدن امروز برای طبیعت ارزش و احترام قائل بودند))


نیایش ویژه جشن امُردادگان:


می ستائیم امُرداد را
او که خواهان جاودانگی است برای پاک سیرتان
او که مرگ را خوش نمیدارد
او که ترک روح از کالبد فانی را آغازی گرداند برای جاودانگی آنان که پاک زیستند
و جاودانه گردانَد آنا ن را در فردوس اهورامزدا
و جاودانه گرداند آنان که پاس داشتند گیاهان را
و جاودانه گرداند آنانکه پاس داشتند درختان را




631




می ستائیم امُرداد را
او که ستیزه میکند با دیو مرداد که پیام آور نابودی است
او که ستیزه میکند با تباه کنندگان گیاهان
او که گندمزار از او معطر است
او که چمنزارها را خوش دارد
و دوست دارد دوست دارندگان آنها را

باشد که تو ای امُرداد ستایش ما را بپذیری
و گرمای نفس حیات بخشت را بر سرمای وجودمان بدمی.




پ.ن. واژه immortal نیز همان اَمُرداد است.

Mehrbod
07-29-2012, 12:25 AM
مهر پرستی کهنترین دین ایرانیان

بیشتر از 3500 سال پیش و پیش از ظهور زرتشت در ایران میترا(مهر) پرستش میشده . میترا در اساطیر ایران از آناهیتا الهه باکره آبها و برکت متولد شده و این داستان بعدها توسط مسیحیان کپی برداری شده و به مریم باکره و عیسی تغییر داده شده.
آئین میترائیسم بر اساس مهر و محبت و دشمنی با دروغ و پاسداشت پیمانها بخصوص پیمانهای زناشویی استوار است.

مهر ( میترا ) در این دین خدای خدایان بوده و پیروان این آئین همواره باید راستگویی را رعایت کرده و به حقوق انسانها احترام میگذاشتند. آئین مهر نماد مهربانی و محبت است.



628 629

راست: یکی از نیایشگاه‌های مهرپرستان (آبخوست قشم)


اینک خلاصه ای از مهر یشت اوستا که در نیایش مهر سروده شده:


می ستاییم مهر را دارنده دشتهای پهناور. او که سرزمین های ایران را آرامی و شادی می بخشد.
نگاهبانی که هیچ وقت نمیخوابد و هیچ کس به او دروغ نتواند گفت.
او که راستگویان را بی نیاز کرده و از آسیب میرهاند.
او که هیچ گاه به پیمان شکنان نیرو نمی دهد .
ما او را به یاری می خوانیم باشد که او به یاری ما بشتابد و در پناهش آسوده باشیم.
او که چهار اسب سپید جاودانی ارابه اش را در آسمانها میرانند.
در برابر او اهریمن به هراس می افتد در برابر او همه دیوان و پیروان دروغ به هراس می افتند .
می ستاییم مهر را آن نیک نخستین دلاور آسمانی بسیار مهربان بی مانند نیرومند و دلیر.

Mehrbod
07-29-2012, 05:04 PM
زنان باردار در زمان کورش بزرگ

در امپراطوری هخامنشیان و البته بعد از آن در زمان اشکانیان و ساسانیان حقوق زن و مرد مساوی بوده و زنان صاحب مشاغل کلیدی بوده اند مانند آرتمیس در که زمان هخامنشیان دریاسالار بوده یا ملکه پوراندخت ساسانی و بسیاری موارد دیگر که پیش از این در صفحه معبد آناهیتا ذکر شده.



634 635




زنان شاغل در زمان هخامنشیان حقوقی برابر مردان میگرفتند ولی جالب است بدانید طبق فرمان کورش بزرگ زنانی که در دربار یا مقامات لشگری و یا هر حرفه ی دیگر در هر نقطه از امپراطوری هخامنشیان شاغل بوده و حقوق دریافت میکرده اند چنانچه باردار میشدند طی نه ماه بارداری و چند ماه بعد از آن از کار معاف بوده و حتی اگر خود رضایت میدادند اجازه کار نداشته و با وجود این حقوق خود را در تمام مدت مرخصی بارداری به طور کامل و حتی با مزایای بیشتر دریافت میکرده اند.

هیچ کارفرمایی در سرزمین ایران هخامنشی حق به کار گرفتن زنان باردار را نداشته و پرداخت حقوق زن در زمان مرخصی بارداری برای کارفرما چه در دربار و چه در هر نقطه دیگر اجباری بوده است.
و باز هم جالبتر اینکه حتی زنانی که شاغل نبوده اند در صورت نداشتن توان مالی به هنگام بارداری از طرف شاهنشاهی هخامنشی جیره رایگان دریافت میکرده اند . خودتان قضاوت کنید که تساوی حقوق زن و مرد کجا رعایت شده و کجا فقط به دید ابزار جنسی به آن نگاه کردند.

به فرهنگ کهن و غنی سرزمینتان ببالید. تا همیشه



منابع:

تاریخ هرودوت
تاریخ استرابون
کورش نامه گزنفون
مقالات دکتر فریدون جنیدی و ترجمه منشور کورش

Mehrbod
07-29-2012, 05:13 PM
داستان واقعی انوشیروان دادگر و پیرزن (دادگری در ایران باستان)



636



هنگامی که به دستور انوشیروان یکی از پادشاهان بزرگ ساسانیان کارگران مشغول به ساخت بنای عظیم طاق کسری (ایوان مدائن) بودند خانه های اطراف را به چند برابر قیمت واقعی خریداری کرده و تخریب میکردند تا دیوارهای کاخ را گسترش دهند.

در این میان پیرزنی که خانه ای کوچک و محقر داشت به هیچ قیمتی حاضر به فروش خانه ی خود نشد.
خبر به انوشیروان رساندند و چاره جویی کردند. پادشاه دستور داد که حق پیرزن را رعایت نموده و با وی با عدل و انصاف رفتار نمایند و اگر رضایت به فروش خانه ی خود ندارد به زور او را مجبور به این کار نکنند.
آنها نیز طبق دستور شاه خود خانه ی کوچک پیرزن را خراب نکرده و به جای آن مسیر دیوار عظیم کاخ را کج کرده تا حقی از او ضایع نشود.

امروزه نیز کسانی که از این بنا دیدن کرده باشند متوجه شده اند که یکی از دیوارهای اصلی کاخ به طرز عجیبی از مسیر اصلی منحرف شده و اینجا جای همان خانه ی کوچک پیرزن است که پادشاه بزرگی چون انوشیروان عادل حاضر نشد به زور آن را خراب کند.
امروز این بنا گواهی بر عدالت و احترام به حقوق شهروندان در ایران باستان میباشد.


آری اینچنین بود عدل و داد در میان نیاکان باستانی ما



منابع:

تاریخ بلعمی
تاریخ طبری
المساک الممالک(ابن خرداد)
از عرب تا دیالمه(عباس پرویز)
و البته بازمانده طاق کسری که گواهی بر این حقیقت است.



رونوشت از http://www.facebook.com/mabadeanahita

Mehrbod
07-29-2012, 05:35 PM
فروهر



637

نماد فروهر در ایران باستان



نگاره ی بالا که به «فَروَهَر» مشهور است؛ یکی از زیبا ترین نگاره های به جا مانده از دوران باستان می باشد که به نظر می آید در دوران هخامنشی به صورت تصویر بالا نمایان شده است. هنر هخامنشی که اوج آن را در تخت جمشید می بینیم از هنر تمام اقوام متمدن آن روزگار تأثیر پذیرفته است. نگاره مورد بحث از هنر های گوناگون تأثیر پذیرفته است و چنین شکل هایی در تمدن های میانه و حتی تمدن مصر دیده می شود. از طرفی گفته می شود این نگاره باز گو کننده مفاهیمی است که به فرهنگ ایرانیان باستان ارتباط دارد.

چنین می نماید که این نگاره، نشان رسمی شاهنشاهی هخامنشی بوده است. نگاره ی مورد بحث، نماد قلمرویی بود که از اقوام گوناگون با زبان ها و فرهنگ های متنوع تشکیل می شد. شاید بتوان شاهنشاهی هخامنشی را «دهیو های پیوسته» و یا «ساتراپ های پیوسته» نامید؛ چرا که این قلمرو از اتحاد کشورهای گوناگون بوجود آمد و دهیو های یا ساتراپ های (ایالات) مختلف استقلال نسبی داشتند.

در آثار به جا مانده از دوره هخامنشیان، نگاره مورد بحث با رنگ های سبز، سفید و قرمز دیده شده است؛ که امروز در موزه لوور نگه داری می شود. این موضوع نشان می دهد که سه رنگ سبز، سفید و قرمز، از هزاران سال پیش نمادی از سرزمینی که امروز به نام ایران می شناسیم، بوده است.




639

البته ساختارِ این نگاره، در زمان ها و مکان های مختلف با هم تفاوت دارند، حتی در تخت جمشید که در یک مکان و تقریبا یک زمان ساخته شده است با چندین گونه از این نگاره روبه رو می شویم!



امروز این نماد را با نام «فَروهَر» می شناسیم.

بر اساس عقاید ایرانیان باستان و همچنین اعتقادات زرتشتی، فروهر یا فرورد یکی از نیرو های ۵ گانه آدمی است که در سراسر زندگانی، حافظ و نگهبان اوست. این نیرو پیش از آنکه آدمی به این دنیا بیاید آفریده شده است و در زندگی او را همراهی می کند و به سوی پیشرفت فرا می خواند. بعد از مرگ هم پاک باقی می ماند. فروهر فقط متعلق به آدمیان نیست و دیگر موجودات هم دارای فروهر می باشند.

بر اساس باور های ایرانیان باستان، ابتدا تمام فروهران آفریده شده، پس از آن جهان مادی بوجود آمد و فروهران یکایک به زمین فرود می آیند و در تن و روان موجودات جای می گیرند و با مرگ موجودات به پیشگاه اهورامزدا باز می گردند. فریدون جنیدی، زروان، ص ٩۴



باور به فروهر و گفته های پیرامون آن، کم و بیش در دوران پس از اسلام هم در اندیشه های عرفانی ایرانی به جا مانده است.

بسیاری از پژوهشگران نگاره ی مورد بحث را نمادی از فروهر می دانند و به تک تک جزئیات آن مفاهیمی منسوب می دارند. این مفاهیم را می توان در هفت جمله زیر بیان کرد:



١- چهره فروهر همانند آدمی است، از این رو گویای پیوستگی با آدمی است، او پیری است فرزانه و کار آزموده، نشانه از بزرگداشت و سپاس از بزرگان و فرزانگان و فرا گیری از آنان دارد.

۲- دو بال در پهلوها که هر کدام سه پر دارند این سه پر نشانه سه نماد اندیشه نیک، گفتارنیک، کردارنیک که هم‌زمان انگیزه پرواز و پیشرفت است.

۳- در پایین تنه فروهر سه بخش، پرهایی بسوی پایین است، که نشانه پندار و گفتار و کردار نادرست و یا پست هستند. از اینرو آنرا، آغاز بدبختی‌ها و پستی برای آدمی می‌دانند.

۴- دو رشته که در سر هر یک گردی (حلقه) چنبره شده‌ای دیده می‌شوند، در کنار بخش پایینی تنه هستند که نماد سپنتا مینو و انگره مینو هستند، که یکی در پیش پای و دیگری در پس آن است. این رشته‌ها هر یک در تلاش هستند که آدمی را بسوی خود بکشند؛ این نشانه آن است که آدمی باید به سوی سپنتا مینو (خوبی) پیش رود و به انگره مینو (بدی) پشت نماید.

۵- یک گردی (حلقه) در میانه بالاتنه فروهر وجود دارد این نشان، جان و روان جاودان است که نه آغاز و نه پایانی دارد.

۶- یک دست فروهر کمی به سوی بالا و در راستای سپنتا مینو اشاره دارد که نشان دهنده سپاس و ستایس اهورمزدا و راهنمایی آدمی بسوی والایی و راستی و درستی است.

۷- در دست دیگر گردی (حلقه‌ای) دارد که نشانه وفاداری به عهد و پیمان، و نشانگر راستی و پاک خویی و جوانمردی و جوانزنی است.




638



بُن‌مایه‌ها:

رستم جی کاما
مهرداد قدردان
فریدون جنیدی. زروان. چاپ اول، تهران: بنیاد نیشابور، ١٣۵٨.
دانشنامه آزاد ویکی پدیا



رونوشت از وبلاگ هفت کشور (http://7country.persianblog.ir/post/179/)

Mehrbod
08-27-2012, 05:09 PM
روز زن در ایران باستان

آیا میدانستید اولین بار در تاریخ جهان بیشتر از 2500 سال پیش روز زن در ایران جشن گرفته میشده

پنجم اسفند ماه در تقویم ایران باستان روز جشن "سپندارمذگان " یکی از بزرگترین جشنهای ایرانیان میباشد . در این روز مردان به
زنان هدیه میدادند ، آنها را بر تخت نمادین شاهی مینشاندند و از آنان اطاعت کامل میکردند و بخاطر آفرینش زندگی از آنها قدردانی مینمودند .

برای درک بهتر این موضوع باید بدانید که ماه اسفند به ایزدبانوی زمین یعنی سپندارمذ تعلق دارد و روز پنجم این ماه در ایران باستان به افتخار این ایزدبانو به عنوان روز پاسداشت و بزرگداشت زن، جشن گرفته میشده و مردان با تقدیم هدایا و گرفتن جشن از زنان تشکر میکردند.


اما فلسفه ی این جشن چیست:

در اساطیرایران باستان ، زمین بخاطر قدرت باروری و رویاندن به عنوان جنس ماده شناخته میشده چرا که مانند مادری که نوزادی را در وجود خود پرورش میدهد زمین نیز دانه ها را در وجود خود پرورش داده و با رویاندن ، آنها را متولد میکند . اسفند ، آخرین ماه سال و پایان سرما میباشد . در این ماه است که زمین از خوابِ گران زمستانی بیدار شده و همچون «زن»، آماده بارگیری از طبیعت برای آفرینش زندگی میشود و با پرورش دانه ها و جوانه ها در وجود خود بار دیگر زندگی و سرسبزی و نشاط را می آفریند . از این روی روز زن در این ماه جشن گرفته میشده.

بعضی ایرانیان این روز را روز عشق در ایران باستان نیز مینامند و از آنجایی که زن نماد محبت نیز میباشد این گفته از لحاظ برداشت نظری درست است ولی از دیدگاه صحیح تاریخی این روز بدون شک روز زن بوده و هست و خواهد بود.


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/08/264.jpg




با زنده کردن اندیشه های پاکِ نیاکان، جایگاه واقعی و والای بانوی ایرانی را به او بازگردانید


بُن‌مایه‌ها:

مروج الذهب ( مسعودی)
آثارالباقیه ( بیرونی )
تاریخ جهان باستان ( دیاکوف)
گیرشمن رومن ( ایران از آغاز تا اسلام )
گاهنامه ایران باستان ( هاشم رضی )
جامعه باستان ( مورگان لوئیس هنری )
مقاله ی سپندارمذ ( ناهید توسلی )


رونوشت از Wall Photos | Facebook (http://www.facebook.com/photo.php?fbid=172192496238899&set=a.142343089223840.10491.142332392558243&type=1&theater)

Ouroboros
08-28-2012, 03:13 PM
فروهر



جایی مطالعه می کردم که این تصویر نمی تواند فروهر باشد، زیرا فروهر ارواح پاک هستند، و بسیار بعید است که شاهان هخامنشی در و دیوار مقبره و کاخهای خود را به ارواح منقوش بکنند. کتاب یا منبع فراموش شده مورد نظر معتقد بود این نقش متعلق به فر کیانی ست.

Mehrbod
09-21-2012, 11:45 PM
کورش بزرگ و یک زن زیبای شوهردار

هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند.
در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش آبراداتاس نام داشت و یکی از سرداران دشمن بود (توجه داشته باشید که شوهر این زن یکی از سرداران سپاه دشمن بود).


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/248.jpg

هنگامی که او را به نزد کورش بردند با وجود زیبایی فوقالعاده ای که داشت کورش روا نداست که زنی را از همسرش بستاند پس وی را به یکی از یاران مورد اعتمادش یعنی آراسپ سپرد که از وی نگهداری کند ولی آراسپ خود عاشق پانته آ شد و پانته آ ازترس به کورش شکایت کرد . کورش به خاطر این خطا آراسپ را مجبور کرد که به سرزمین دشمن رفته و آبراداتاس همسر پانته آ را بیابد و بیاورد .

آراسپ فرمان کورش را اجرا کرد و وقتی آبراداتاس را آورد او باورش نمیشد که کورش همسر وی را با احترام و بدون هیچ خطایی سالم و پاک حفظ کرده و وقتی از نزدیک همسر خود را دید به پای کورش افتاد و یکی از سرداران او گردید و به پاس مردانگی کورش در سپاه وی جنگید و کشته شد.

هنگامی که پانته آ به جنازه همسرش رسید با خنجری که همراه داشت او نیز خودکشی کرد و کورش مقبره ای برای هر دوی آنها ساخت.
آری چنین بود مردانگی کورش بزرگ که باعث میشد انسانها جانشان را فدایش کنند.


تصویر، تابلوی مربوط به همین موضوع میباشد اثر وینسنت لوپز هنرمند اسپانیایی قرن 18میلادی


بُن‌مایه‌ها:

تاریخ ایران باستان(پیرنیاکان ملقب به مشیرالدوله)3 جلد
تاریخ ایران ( ژنرال سرپرسی سایک)2 جلد
تاریخ هرودوت(همعصر هخانشیان)
تاریخ کزنفون(همعصر هخامنشیان)
ایران از آغاز تا اسلام(گیرشمن)
یونانیان و بربرها(امیرمهدی بدیع)
کتابخانه تاریخی(دیودوروس سیسیلی 100 سال پیش از میلاد)


Pinnwand-Fotos | Facebook (http://www.facebook.com/photo.php?fbid=175901449201337&set=a.142343089223840.10491.142332392558243&type=1&theater)

Kaveh
09-23-2012, 01:50 AM
بخشی از مقاله خلقیات ما ایرانیان از جمالزاده

صفات پسندیدهء ایرانیان
...
در اینصورت اگر بحق یا ناحق معایبی برای ما میشمردند نباید یاد برآشفته و متألم باشیم.ما باید فکر کنیم که تمام بیگانگانی که با ما ایرانیان‏ رفت‏وآمد و سروکار و نشست و برخاست و آشنائی پیدا کرده‏اند تقریبا همه‏ بالاتفاق و یک‏زبان گفته و نوشته‏اند که ما ایرانیان مردمی بااستعداد و تمدن‏منش و خون‏گرم و باعاطفه هستیم و در معاشرت با دیگران دارای‏ خاصیتهای ممتاز بسیار مطلوب و دلپسندی هستیم که عموما ستوده‏اند و رویهمرفته ما را کاملا«مدنی»دانسته‏اند و ما را تیزهوش و سریع الانتقال‏ و حاضرجواب و خوش‏مشرب و خوشمزه و خوشزبان و خوش‏سلیقه و باذوق‏ و خوش‏صحبت و خوش‏معاشرت شناخته‏اند و تقریبا همه بدون استثناء تصدیق نموده‏اند که ایرانی آدمی است بلندنظر و مبادی آداب و مهماننواز و دست و دل‏باز و عموما آبرومند که با سیلی صورت خود را گلگون نگاه‏ میدارد و خلاصه آنکه مردم ایران را با قابلیت و استعداد و صاحب لیاقت‏ میدانند و سرباز ایرانی را از لحاظ قناعت و باندک راضی بودن و بقبول‏ سختی و مشقت و حتی بشجاعت و ازخودگذشتگی میستایند و روستائیان‏ ایرانی را یعنی اکثریت کامل ساکنین آب و خاک این کشور را زحمتکش و قانع و وفاپرور و خوش‏باطن و باایمان و اهل رضا و توکل میدانند.
دانشجویان ما در مدارس فرنگستان عموما بالاتر از حد متوسط هستند و حتی عدهء نسبة قابل توجهی از آنها از جمله دانشجویان ممتاز بحساب میآیند و هزار و چهار صد سال پیش در حق ما گفته‏اند که«اگر علم در ثریا باشمردمی از مردم پارس برآن دست خواهند یافت».

و استقبالی که مردم ایران و بخصوص روستائیان از«سپاه دانش» کردند بخوبی علاقه و عشق ایرانیان را بعلم و دانش میرساند.همین اواخر در یکی از روزنامه‏های ایران میخواندم که یک نفر رعیت آخوند کوری را برای درس دادن به بچه‏هایش اجیر نموده است و میگفته است که گرچه ما خود قدرت و استطاعت نداریم که گوشت بخوریم و این آخوند از ما گوشت تقاضا میکند و از هرکجا شده است برای او گوشت تهیه میکنیم که‏ حتی المقدور بماند و بچه‏های من بی‏معلم و بی‏درس نمانند.

آیا همین بیگانگان بصد زبان از سلیقهء ایرانیان بتحسین و تمجید سخن نزده‏اند.آیا در کتاب نمیخونیم که«حقا که ایرانیها طبع شاعرانه‏ دارند.از سردر خانه و پردهء اطاق و آئینهء خلوتشان گرفته تا شانهء ریش‏ و طاس حمام و تختهء بازی و سفره نان و فرش زیر پایشان و حتی قاشق‏ آش و شربتشان هریک آیت و نمونه است از ذوق و شوق این مردم یک لاقبا که با شکم گرسنه و جیب خالی تکیه بر اریکه استغنا زده قدم را از کنگرهء عرش پائین‏تر نمیگذارند و سلطنت را در پاکبازی و سبکباری دیده پشمین- کلاه خویش را بصد تاج خسروی نمیفروشند.»

پروفسور براون که ایران و ایرانی را بهتر از هرکس میشناخت‏ گفته است که در همین زمانهای اخیر ایرانیان در دو مورد چنان شجاعت‏ و فداکاری و ایمان و جان‏نثاری از خود بمنصهء ظهور رسانیدند که کاملا زنده بودن و حق‏جوئی و جوانمردی آنها را باثبات رسانید یکی در موقع‏ ظهور باب‏1و دیگری در موقع انقلاب مشروطیت.

تمام مورخین طرز رفتار و بزرگواری اولین پادشاهان ایران را با دشمنان مغلوب و منکوب خود ستوده و میستایند و حتی دشمنان ما یکی از ارکان اساسی تربیت ایرانیان قدیم را راست‏گوئی و احترام براستی‏ شمرده‏اند و ادبیات فارسی ما که هزار سال عمر دارد یکی از شامخ‏ترین‏ کاخهای معنوی دنیا بحساب میآید که هرروز قدر و مقام آن بهتر و بیشتر روشن میشود.

در بیست و چند قرن پیش از این یونانیان دشمن خونی ما ایرانیان بودند و با وجود این مورخ بزرگ آنها هرودوت که او را ابو المورخین خوانده‏اند بیست و چهار قرن پیش در حق ایرانیان چنین‏ گفته است:

«ایرانی مجاز نیست از چیزی که عملش قبیح و غیر مجاز باشد سخن براند و در نظر آنها هیچ چیز شرم‏انگیزتر از دروغ گفتن نیست و از دروغ گذشته قرض کردن هم در نزد آنها بغایت زشت و مکروه است و (1)حکیم و دانشمند بسیار معروف فرانسوی ارنست رونان در کتاب پرارج‏ خود«حواریون»شهامت و از جان‏گذشتگی هواداران سید علی محمد باب را در موقعی‏ که بامر ناصر الدین شاه آنها را بقتل میرسانیدند با ایمان و رشادت فوق العادهء هواداران‏ حضرت مسیح در آغاز ظهور مسیحیت مقایسه نموده است.

برای این زشتی علتی که بیان میکنند این است که میگویند آدم مقروض‏ گاهی مجبور میشود دروغ بگوید».

Kaveh
09-23-2012, 01:51 AM
]برای شناخت هر ملتی می توان به بزرگانش نگریست. این برای خود ما ایرانیان که بعضا دچار کم بینی و یا فراموشی می شویم نیز لازم است. تا بدانیم که هستیم و کسانی که ایران را ساختند و باید بدانان مفتخر باشیم کیستند. با شناخت بزرگان و درس گرفتن از آنان می توان آینده بهتری برای کشور ساخت. این فهرست از سرآمدان ایران زمین را مجله ایرانشهر در سال 1305 منتشر کرده است:

1-سرآمدان سلطنت و جهانگیری

1-کوروش(سیروس)بزرگ

2-داریوش بزرگ

3-اردشیر بابکان

4-شاپور اول

5-نوشیروان

6-یعقوب بن لیث صفار

7-عضد الدولهء دیلمی

8-شاه اسماعیل صفوی

9-شاه عباس بزرگ

10-نادر شاه افشار

11-کریم خان زند

2-سرامدان دیانت و روحانیت

12-آشو زردشت

13-مزدک

14-مانی

15-«تنسر»و«آذرباد مهر اسپند»

16-سلمان فارس

17-شهاب الدین سهرودی

18-شیخ کلینی

19-شیخ صدوق

20-شیخ طوسی

21-شیخ مفید

22-محقق اول

23-علامهء حلی

24-شیخ بهائی

26-شهید اول

27-فخر رازی

28-سعد تفتازانی

29-سید شریف گرگانی

30-خواجه نصیر الدین طوسی

31-شیخ احمد احسائی

32-میرزای شیرازی

32-آخوند محمد کاظم خراسانی

3-سرامدان سیاست و انقلاب

33-ابو مسلم خراسانی

34-برمکیان

35-خواجه نظام الملک

36-حسن صباح

37-میرزا تقی خان امیر کبیر

38-سید جمال الدین افغانی

4-سرآمدان حکمت و فلسفه

39-بوذر جمهر

40-برزویه

41-ابن سینا

42-عمر خیام

43-ناصر خسرو علوی

44-امام غزالی

45-شیخ محمود شبستری

46-میرداماد

47-ملاصدرا

5-سرآمدان تصوف و عرفان

48-حسین بن منصور حلاج

49-جنید بغدادی

50-ابراهیم ادهم

51-بایزید بسطامی

52-ملای رومی

53-شمس تبریزی

54-شیخ عطار

55-جامی

56-سنائی

57-ابو سعید ابی الخیر

58-خواجه عبد اللّه انصاری

59-باباطاهر

60-شاه نعمة اللّه ولی

61-حاج ملا هادی سبزواری

62-میرزا ابو الحسن جلوه

63-حاج سلطانعلی گنابادی

6-سرآمدان صنعت و فن

54-باربد و نکیسا

65-بهزاد

66-رضای عباسی

67-مشاهیر خطاطان

68-ابن مسکویه

69-محمد زکریای رازی

70-ابو معشر بلخی

71-ابو ریحان بیرونی

72-مشاهیر نقاشان

73-مشاهیر اطبا

74-مشاهیر منجمین

75مشاهیر ریاضیون

76-مشاهیر سیاحین

77-مشاهیر جغرافیون

7-سرآمدان فن ادب(نظم)

78-رودکی

79-دقیقی

80-فردوسی

81-منوچهری

82-عنصری

83-فرخی

84-انوری

85-حافظ

86-سعدی

87-خاقانی

88-نظامی

89-معزی

90-ظهیر فاریابی

91-ازرقی

92-غضایری

93-ادیب صابر

8-سرآمدان ادب در نثر و تاریخ

94-ابن المقفع

95-بلعمی

96-بیهقی

97-حمزه اصفهانی

98-عطا ملک جوینی

99-حمد اللّه مستوفی

100-رشید وطواط

101-عوفی

102-ابن اسفندیار

103-خواندمیر

104-میرخواند

9-سرآمدان ادبیات عرب

105-سیبویه

106-کسائی

107-بشار بن برد

108-رمخشری

109-مهیار دیلمی

110-فیروزآبادی

111-ثعالبی

10-سرآمدان عالم نسوان

112-ملکه‏های ایران

113-شاعره‏های ایران

114-قرة العین

115-زنان نامور پارسی

116-زنان معارفپرور دورهء مشروطیت

11-سرآمدان دورهء مشروطه

117-میرزا جهانگیر خان

118-ملک المتکلمین

119-سید جمال الدین اصفهانی

120ستارخان

121-میرزا علیمحمد خان تربیت

122-بیرم‏خان

123سید محمد رضای مساوات

124-حاجی میرزا ابراهیم تبریزی


....
در خاتمه لازم میدانم فضلا و صاحبان همت و حمیت ملی را خطاب کرده بگویم که چون بر هر نعمتی شکری واجب است بیائید به شکرانهء این نعمت فضل و دانش و این ثروت و مال که خداوند بشما ارزانی داشته همراهی کنید و دامن همت بکمر زنید تا این کاخ بلند قدردانی و حق‏شناسی را بنام بزرگان؟؟؟ ایران برپا کنیم و وظیفهء خود را بجا بیاوریم.اگر اسلاف ما ناخلفی‏ و کفران نعمت کرده حق این پیشوایان بزارگ را ادا ننموده‏اند ما ذمهء خود را از این حق بری سازیم و باری آیندگان یک آثار ابدی‏ که دست روزگار به تخریب آن راه نیابد یادگار گذاریم تا افراد نژاد آینده ما را به بیحسی و نمک‏نشناسی و بی‏حمیتی یاد نکنند بیائید با این فداکاری جزئی سعادت فرزندان آتیهء خود را تأمین کنیم زیرا که میراثی بهتر از علم و معرفت و بنائی پایدارتر ار کاخ فضیلت و رهبری مهربان‏تر و داناتر از سرگذشت بزرگان‏ در جهان ما پیدا نیست!

برلین-2 تیرماه 1305-ح.ک.ایرانشهر

Kaveh
09-23-2012, 01:53 AM
مجله کانون وکلا در سال 1350 این مقاله را به رشته تحریر در آورد که حاوی نقش تمدنی که کوروش بنیاد نهاد در فرهنگ و تمدن جهان است:

نقش ملت کوروش در فرهنگ و تمدن جهانی


نخستین بار اصل تساوی بین اقوام و نژادها و پیروان مذاهب مختلف، توسط ایران هخامنشی اعلام و تبلیغ شد و«انسان»مفهومی یافت که تا آنزمان‏ در جهان شناخته نبود.

نخستین امپراطوری بزرگ جهانی مرکب از اقوام و طوایف و قبایل مختلف‏ و با سطح تمدنهای گوناگون و براساس همکاری و تشریک مساعی و حفظ خودمختاری‏ ملل بصورت یک«کامنولث»واقعی را،هخامنشیان بنیان گذاردنند.

نخستین سیستم پولی منظم و علمی را براساس واحد پول نقره و طلا،در جهان،ایران هخامنشی ابداع کرد و این ناشی از رواج مبادلات بین مناطق‏ بسیار وسیع با محصولات بسیار متنوع بود(حجاری‏های پلکان شرقی تخت جمشید نمونه‏ای از این فرآورده‏های گوناگون را بما نشان میدهد).در قلمرو حکومت‏ هخامنشی محصولات فلاحتی و فرآورده‏های صنایع یدی کشورهای حبشه، مصر،لیبی،سوریه،فلسطین بین النهرین،ایران،افغانستان،س ند و ماوراء النهر با یکدیگر مبادله میشد و نیز ایران بر سر راه ترانزیتی بین چین و غرب و هندوستان و آفریقا قرار داشت.ایجاد سیستم پولی صحیح از یکطرف خود محصول رواج مبادلات و از سوی دیگر موجب تسهیل و توسعه آن مبادلات بود.

نخستین سیستم آبیاری علمی با استفاده از آبهای زیر زمینی،توسط هخامنشیان توسعه یافت اگرچه ابداع قنات مربوط به اواخر هزاره دوم قبل از میلاد است ولی هخامنشیان بودند که آنرا توسعه و رواج دادند و از مرزهای ایران‏ بخارج بردند.قنات یکی از مظاهر نبوغ ایرانیان است و خدمتی که از اینطریق‏ به توسعه اقتصادی جهان باستان شده،قابل ارزیابی نیست.

فن استخراج آبهای زیر زمینی،در دوره ساسانی و بعد در دوران اسلامی‏ به اوج کمال خود رسید و نخستین کتاب علمی درباره چگونگی استخراج این‏ آبها و کشف منابع زیر زمینی توسط ایرانیان نوشته شد.

نخستین سیستم علمی پست و چاپار را ایران هخامنشی ابداع کرد که هنوز دنیا با اعجاب به آن مینگرد.چاپارخانه‏های هخامنشی،یونانیان آن‏ عصر را غرق در حیرت میساخت و مورخینی چون«هرودوت»را به تحسین‏ وامیداشت.

نخستین سیستم علمی و صحیح راهداری و ارتباطات و حفظ خطوط مواصلاتی‏ را هخامنشیان ایجاد کردند و این بسبب وسعت قلمرو حکومت و ضرورت تامین‏ ارتباط سریع بین قلمرو حکومتی بود که از آفریقا تا آنسوی ماوراء النهر گسترده بود.

نخستین سیستم علمی مدیریت و اداره امور مملکت را ایران هخامنشی‏ به جهان عرضه داشت.تقسیمات مملکتی و روابط بین حکومت مرکزی و ساتراپی‏ها و حدود اختیارات ساتراپ‏ها،براساس احتیاجات عملی و مبانی علمی‏ مدیریت و مملکتداری استوار بود.

نخستین مکتب معماری و حجاری براساس یک دید جدید در عصر هخامنشی، با استفاده از پیشرفتهائی که در آشور و بابل بدست آمده بود و براساس خصوصیات‏ روح ایرانی،بوسیله ایرانیان بوجود آند و بگفته پروفسور«پوپ»«حجاری‏ هخامنشی،مهمترین وسیله نمایش تفاوت عمیق روحیه ایرانی و روحیه ملل بین النهرین است.»

نخستین ایدئولوژی استوار و جهان‏بینی علمی و مبتنی بر اصول انسانی‏ کار و عدالت و پیکار با بدیها و زشتی‏ها را ایرانیان به جهانیان عرضه داشتند و اصولی را پی افکندند که نه تنها در کلیه مذاهب آریائی در اعصار و قرون متمادی‏ منعکس است،بلکه قدیم‏ترین مذهب،یکتاپرستی جهان نیز،در موارد بسیار متعدد،تحت‏تأثیر آن قرار گرفته است.

*** در دوران اشکانیان،پاسداری جهان تمدن و حفظ آن در برابر حملات‏ اقوام وحشی،در طول پنج قرن هنچون رسالتی تاریخی،برعهده ایرانیان بود، و نیز در این دوران ایران،همچون قرع و انبیق بزرگی بود که در آن فرهنگ‏ و تمدن یونانی را بتدریج در فرهنگ و تمدن ایرانی به تحلیل می‏برد،در حالیکه هنر یونانی را،ایرانیان از یک دست گرفته و بدست دیگر باقصی نقاط عالم‏ انتقال میدادند.در این دوران باوجود جنگهای مداوم و هجومهای پیاپی،تمدن‏ و اقتصاد و داد و ستد،شکوه جدیدی بدست آورد.در این عصر بگفته دکتر گیرشمن‏ «وسایل حمل ونقل بهتر گردید.هرگز جاده‏ها مانند زمان پارتیان خوب نگهداری نمیشد، زیرا پادشاهان پارتی به انتظام و مراقبت طرق و شوارع دقت بسیار مبذول میداشتند... اسنادی که در«دورا»کشف شده،وجود پلیس سواره بیابان را اثبات میکند.»بگفته همین‏ دانشمند ایرانشناس در دوران اشکانیان برای نخستین بار«نعل یا کفشک اسب‏ اختراع شد».

*** و اما در عصر ساسانی،«نخستین»های بسیار داریم که آنها را فهرست‏وار در زیر می‏آوریم:

نخستین بار«طاق»سازی توسط ایرانیان در عصر ساسانی در معماری رواج‏ یافت و این شیوه که انقلابی بزرگ در معماری بشمار می‏آید تا اقصی نقاط عالم‏ گسترش یافت و تحولی عمیق در شیوه‏های معماری رومی و گوتیک بوجود آورد.

نخستین تحول اساسی و عمیق در موسیقی در عصر ساسانی صورت گرفت و مکتب موسیقی ایرانی که بعدها اساس موسیقی عرب بر آن نهاده شد و تا اسپانیا گسترش یافت،در این دوره پایه گذاری شد.بنا بگفته«کریستن سن»(تمدن‏ ایرانی-چاپ پاریس 1942):

«هنر موسیقی عربها،از ایرانیان گرفته شده است،ملودیهای اندلس که منشأ عربی‏ آنها ناشناخته نیست،آهنگهای ایرانی و روح آنرا بیاد می‏آورد».

نخستین بار آلات و ادوات جدید موسیقی در ایران ساسانی اختراع شد که هنوز هم در زبان‏های اروپائی،با همان نامهای ایرانی و با اندک تعریف‏ بکار برده میشود.موسیقیدانان بزرگ ایرانی این دوره از قبیل«سرکش»و «باربد»و«نکیسا»با ابداعات خود،موسیقی ایران را بمرحله جدیدی از کمال‏ رساندند و برای تکامل بعدی موسیقی عربی،و بعدها موسیقی علمی غرب،راه‏ را هموار ساختند.

نخستین بار در عصر ساسانی بود که پارچه‏های رنگی و با نقاشی‏های‏ دلفریب بر روی ابریشم متداول گردید.بگفته«آندره گدار»(تمدن ایرانی‏ چاپ پاریس 1952»:«همین افتخار برای منسوجات ساسانی بس که چین که خود کشور ابریشم است،آنها را مورد تقلید قرار داد.یک قطعه پارچه در موزه توکیو،زمینه کار ایرانی،یعنی شکار شیر را به بهترین وجه نشان میدهد.این اثر توسط یک هنرمند چینی‏ تقلید شده است.»

و نیز در همان کتاب«اندره گدار»میگوید:

«میدانیم که دلفریب‏ترین زینت‏ها کلیساهای قدیم ما،منسوجات شرقی بود که‏ دیوارها و نیز آرامگاهها را با آن می‏پوشاندند.»

نخستین جهش بزرگ در هنر نقاشی،در عصر ساسانی تحقق پذیرفت و و هنوز هم مانی و شاگردان او،در نقاشی ضرب المثل هستند و از آثار آنها سخن‏ فراوان میرود.بعضی از آثار نقاشی مانی را به«معجزه»او تعبیر کرده‏اند.

نخستین دیانت عالمگیر(پس از میترائیسم)از ایران ساسانی نشأت یافت. مانویت در اندک مدتی موفق به فتح تقریبا سراسر عالم مسکون گردید،و از اسکاتلند تا فرانسه و اسپانیا و شمال آفریقا و اروپای مرکزی و جنوبی و شرقی‏ و داخله کشور وسیع روسیه و نیز سراسر ماوراء النهر و ترکستان و تا اقصی نقاط چین،بزیر سیطره آن درآمد.«مانویت»در یکدوره از زمان،دین جهانی بود و مدتها پس از استقرار قطعی دین مسیح،همچنان به حیات خود ادامه میداد.

نخستین نهضت بزرگ اجتماعی-سیاسی یعنی«مزدکیسم»در ایران عصر ساسانی پدید آمد و در مدتی بسیار کوتاه سراسر ایران زمین و نیز کشورهای‏ همجوار تحت الحمایه ایران را فرا گرفت و بعد از رواج اسلام در ایران نیز تا سالیان مدید،بصورت نهضتهای عظیم همچنان ادامه داشت و گاه دستگاه خلافت‏ عباسیان را تا لب پرتگاه سقوط سوق میداد.

نخستین دانشگاه معتبر و معظم جهان یعنی دانشگاه«کندی شاپور»که‏ سالیان مدید،مشعل فرهنگ و تمدن را فروزان نگهمیداشت،در ایران ساسانی‏ تأسیس یافت.«گندی شاپور»تنها یک مرکز علمی نبود،بلکه مکتب انسانیت و انساندوستی بود سخن شاپور اول بهنگام افتتاح این دانشگاه،ماهیت واقعی‏ و نقش این مرکز عظیم علمی را آشکار میسازد و آن سخن اینست:«شمشیرهای ما، سرحدات را میگشاید و دانش و فرهنگ ما،دلها و مغزها را تسخیر میکند.»

نخستین کتابخانه بزرگ جهان،بمعنی واقعی و امروزی کلمه،در ایران‏ ساسانی تأسیس شد.کتابخانه در ساختمانی عظیم که دارای 259 اطاق بزرگ‏ بود،جای داشت و در آن،هزاران کتاب بزبانهای زنده آن روزگار،از سریانی‏ هندی،پهلوی،یونانی و...در جاهای معین نگهدای میشد.«ادوارد براون» درباره این کتابخانه میگوید:«نظیر کتابخانه گندی شاپور،هیچگاه در تاریخ تمدن‏ دنیا دیده نشده است.»افسوس که این گنجینه بزرگ در حمله عرب بکلی‏ خاکستر شد.

نخستین بار در تاریخ جهان،در ایران ساسانی به نقل و ترجمه آثار پر ارزش ملل دیگر توجه شد و در ایندوره بود که کتابهائی نظیر«پانکاتانترا» (کلیله و دمنه)به پهلوی ترجمه شد.در هیچ عصری،از عهد باستان،مبادلات‏ فرهنگی به اندازه دوران ساسانیان،رواج و وسعت نداشته است.

نخستین پیشرفت واقعی در زمینهء طب و داروسازی در عصر ساسانی صورت‏ گرفت و زمینه‏های مساعد برای رشد آن در ادوار بعدی فراهم آمد.همین‏ جوانهء اولیه است که در چند قرن بعد در«طب سینائی»باوج کمال خود میرسد دانشگاه«گندی شاپور»در توسعه و رشد طب و دارو سازی،نقشی اساسی بر- عهده داشت.

نخستین سیستم مالیاتی عمومی و اصلاح مالیاتها و نحوه وصول آنها در عصر ساسانی صورت گرفت و اولین قواعد فن«مالیه»و«اصول مالیاتی»در این‏ زمان پدید آمد.

و این همه پیشرفتها در شرایطی صورت میگرفت که ایران از یکطرف‏ وظیفه پاسداری تمدن و حفظ فرهنگ جهان متمدن را در برابر مهاجمات اقوام‏ وحشی در شمال و شمالشرق برعهده داشت و از سوی دیگر گرفتار حملات پی‏درپی امپراطوری روم بود که قسمت اعظم اروپا و شمال آفریقا را در زیر سیطره خود داشت و لحظه‏ای ایران،این پاسدار تمدن را آسوده نمی‏گذاشت.

*** با آغاز دوران اسلامی،تمدن و فرهنگ ایران،بیک«رنسانس»جدید گام میگذارد و فضائی بس وسیع بدست می‏آورد.در این عصر،فرهنگ ایران‏ بر قسمت اعظم جهان مسکون پرتو افشانی میکند و قلمرو آن،از مناطق شمالی‏ چین تا اسپانیا و از نواحی شمال سیحون و بحر خزر و قفقاز تا اعماق جزیرة العرب‏ را فرا میگیرد.در این دوره،ایران از لحاظ رشد فرهنگ و شکوه تمدن، بچنان مقام شامخی دست می‏یابد که در تاریخ سراسر جهان بیسابقه است.شکوه‏ تمدن ایرانی در دوره بین قرن دوم تا قرن ششم هجری،در تاریخ هیچ ملتی تا کنون دیده نشده است و هیچ عصری از این لحاظ،قابل قیاس با ایران آن زمان‏ نیست و شاید فقط اروپای غربی در قرن هیجدهم و نوزدهم را بتوان با ایران آن‏ زمان قیاس کرد.تعداد«نخستین»ها در قلمروهای مختلف علمی،فنی و هنری، در ایندوره بحدی است که تنها برای احصاء آنها،به صفحات متعدد نیاز است. در این دوره کوتاه در رشته‏های مختلف حساب،هندسه،جبر و مقابله،فیزیک‏ شیمی،زمین‏شناسی،هیئت،نجو ،طب،داروسازی،نساجی،رنگرز ، نقاشی،شعر،موسیقی و نیز معماری،کاشی سازی،گچ‏بری،آینه کاری، و بطور کلی جمیع رشته‏های فعالیت‏های فکری و ذوقی،ایرانیان چنان نبوغی‏ از خود نشان میدهند و چنان آثاری از خود برجای میگذارند که هنوز هم در عصر تکنولوژی جدید و مسافرت به فضا،جهانیان با حیرت و تحسین،باین دوره‏ از تاریخ ایران مینگرند:در زیر،باختصار تعدادی از«نخستین»های ایندوران‏ را فهرست‏وار ذکر میکنیم.

در این دوره از تمدن ایران:

نخستین بار با کشف«اسید سولفوریک»و«الکل».علم شیمی جدید پایه- گذارش میشود. نخستین آزمایشگاهها(لابراتوار)بمعن ی علمی و امروزی آن،در ایران‏ و توسط ایرانیان تأسیس میشود.

نخستین بار نصف النهار زمین،با یک روش ساده علمی اندازه گیری‏ میشود و با واحد طول آن زمان،عددی بدست می‏آید که نزدیک بعدد چهل‏ میلیون متر فعلی است.

نخستین مطالعه دقیق در حرکت انتقالب ماه و تضاریس مدار آن،در ایندوره انجام میگیرد و با روشی علمی ویژگیهای آن بررسی میشود.

نخستی بیمارستان بمعنی علمی و امروزی کلمه،تأسیس میشود.کلمه‏ «مارستان»(و جمع آن،مارستانات)در زبان عربی،از همین‏جا وارد میشود.

نخستین بار،تهیه«اوبسرواسیون»دربا ره بیماران و تنظیم تغییرات حال‏ بیماران،در جهان توسط ایرانیان متداول میشود و«رازی»در طب بیمارستانی، راهی جدید بروی بشریت میگشاید.

نخستین بار،تشریح حیوانات بلحاظ شباهت اندامهای داخلی آن‏ها با انسان،صورت میگیرد.

نخستین کتابداری علمی بصورت امروزی و با استفاده از قفسه و تقسیم‏ بندی موضوعی کتب،و مبتنی بر اصول صحیح در ایران،بوجود میآید.

نخستین بار،تلقیح بر ضد آبله با روشی کم‏وبیش شبیه آنچه امروز متداول است توسط«رازی»صورت میگیرد.کار«رازی»در واقع،نخستین‏ واکسیناسیون در تاریخ جهان محسوب میگردد.

نخستین دار الفنونها،با استادان و وسایل کافی،در نقاط مختلف تأسیس‏ می‏یابد.

نخستین تقویم علمی و دقیق‏ترین آنها(تقویم جلالی)با صحت و دقتی‏ که هنوز دنیا با اعجاب بآن مینگرد،توسط ریاضی‏دان بزرگ ایرانی«عمر خیام»بوجود می‏آید.

نخستین بار،عدد«پی»با دفت خارق العاده،در محاسبات بکار میرود.

نخستین بار،جبر و مقابله از حالت رکود خارج و با جهشی حیرت- انگیز پیشرفت میکند.

نخستین بار،فن استخراج آبهای زیر زمینی،بصورت یک رشته علمی‏ در می‏آید و نخستین تألیف در زمینه شناخت ذخایر زیر زمینی آب و طریقه‏ استخراج آنها بدست ایرانیان تصنیف میشود.

نخستین بار قوانین انتقال صوت،از طریق ارتعاش هوا،توسط ایرانیان‏ کشف میشود.

نخستین فرهنگ لغات عرب توسط ایرانیان تدوین میشود.

نخستین بار،قواعد صرف و نحو زبان عربی توسط ایرانیان مدون میشود.

نخستین تفسیر قرآن بدست ایرانیان نوشته میشود و علم تفسیر پدید می‏آید.

نخستین بار فلسفه ارسطو و افلاطون،توسط ایرانیان مجددا و با دید تحلیلی‏ و انتقادی بقلمرو بحث و فحص کشانیده میشود.

نخستین بار،قوانین انکسار نور مورد بررسی قرار میگیرد و علم«مناظر و مرایا»به پیشرفت شایانی نائل می‏آید.

نخستین بار بوجود گردش خون در بدن حیوانات توجه میشود و«ابو بکر محمد بن حسن جاسب کرجی»در کتاب3انباط المیاه الخفیه»(استخراج آبهای‏ پنهانی،ترجمه حسین خدیو جم)درباره حرکت آبهای زیر زمینی جمله‏ای‏ می‏آورد که انسان را درباره اینکه«هاروی»انگلیسی،کاشف گردش خون بوده‏ باشد،به شک می‏انداد.وی درباره حرکت آبهای زیر زمینی مینویسد: «...بسان گردش خون در بدن حیوانات،در جریان است».

نخستین بار،علم طب بر پایه‏های جدیدی استوار و«طب سینائی» عالمگیر میشود.

نخستین بار،داروشناسی و داروسازی بصورت یک رشته علمی در می‏آید. نخستین بار،به مقاومت هوا و اثر آن در مورد سقوط اجسام توجه‏ میشود.

نخستین رصدخانه‏های مجهز و براساس علمی را ایرانیان تأسیس و و اداره نمودند.

نخستین ادوات فنی و علمی برای رصد ستارگان را ایرانیان اختراع کردند.

نخستین بار«عرفان»بوسیله ایرانیان،باوج کمال خود رسید و بصورت‏ مکتب انساندوستی و حق پرستی و ایثار و فداکاری درآمد.

نخستین تاریخ عمومی را ایرانیان برشته تحریر درآوردند و علم جغرافی‏ را بر مبانی صحیح علمی بکمال توسعه رساندند.

در این میان،چه تعداد از«نخستین»ها از قلم افتاده است؟تنها با مراجعه‏ به کتابهای اختصاصی از قبیل«المعجم»و یا«دائرة المعارف اسلامی»میتوان‏ پاسخ این سئوال را دقیقا تعیین کرد و تعداد واقعی«نخستین»ها را بدست داد.

*** این بود بیان مختصری از سهم بزرگ ملت کوروش در بنیان گذاری و غنای تمدن جهانی و تحلیلی از فلسفه جشن‏های جهانی شاهنشاهی ایران.

***

در این مقاله در نهایت اختصار کوشش بعمل آمد که«علل و عوامل این عظمت»بازگو شود.تا هر ایرانی ورقی از کتاب زرین حماسهء افتخارات قوم‏ ایرانی را بخواند و بداند که تکیه بر افتخارات گذشته واقعا محملی داشته و هر ایرانی پاک سرشتی حق آن را دارد که بآن ببالد و افتخار کند،و در این میان‏ به مسئولیت و وظیفه‏ای که بسهم خود در حفظ این میراث گرانبها دارد پی ببرد تا شایستگی فرزندی چنان پدرانی را داشته باشد.

Kaveh
09-23-2012, 01:56 AM
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/260.jpg
ساسانیان یکی از سلسله های پادشاهی کمتر توجه شده ایران هستند. آنان با نگاه بر شگوه از دست رفته امپراطوری هخامنشیان سعی در بازگرداندن ایران به آن دوران را داشته اند. اردشیر با هوش نظامی و استراتژیک خود سلسله ای را بنیان نهاد که بار دیگر شکوه یک امپراطوری ایرانی به عظمت امپراطوری هخامنشیان را زنده کرد. هنوز امروزه بسیاری از آثار ساسانی کشور مورد بررسی های کامل باستانشانی قرار نگرفته است. برخلاف آثار هخامنشیان که دوران طلایی باستانشناسی داشت و اروپاییان تمامی آنها را از زیر خاک بیرون کشیدند آثار ساسانیان محجور مانده اند و گاه رو به تخریب قلعه و قصر فیروز آباد از بناهایی است که بنده توصیه می کنم هر کس که قصد مسافرت به شیراز را دارد آنها را از قلم نیاندازد و با رفتن به مسیر جاده زیبای فیروز آباد آنها و را دیدار کند. از آثار زیبای هنری دیگر باقی مانده سنگ نگاره های ساسانی است که هر یک به هنرمندی داستانی را روایت می کنند و برخی را می توان جزو میراث هنری جهان دانست.

یکی از جنبه های این شکوه معماری بود، مطب زیر بخشی از مقاله ای در مورد نوآوریهای ساسانیان در معماری است:


معماران چیره دست: تاثیرات معماری ساسانیان بسیار فراتر از مرزهایشان بود

در دوران پارتیان (اشکانیان) (250 قبل از میلاد تا 224 بعد از میلاد) هنر هلنی به صورتی آزادانه توسط مردم خاورمیانه تفسیر شد و در سراسر دوران ساسانیان، یک فرایند پیوسته ای در واکنش به آن وجود داشت. هنر ساسانیان روش ها و سنن بومی ایرانی را احیا کرد که در دوران اسلامی گستره آن به سواحل دریای مدیترانه رسید.

ما در قصرهای شاهان ساسانی با ایده های معماری زنده ای روبرو هستیم که مثال های عالی آن را در فیروزآباد و بیشاپور استان کنونی فارس می بینیم. همه قصرها دارای ایوان های طاق گهواره ای هستند که در دوره اشکانیان مرسوم شدند و تا آن دوران در پایتخت سلطنتی تیسفون، تناسب و کمال بالایی رسیدند. این ساختمان های مجلل، معماران قرون بعد را شیفته خود کرد و همواره به عنوان یکی از مهمترین قطعات معماری ایرانی شناخته می شدند. خیلی از این قصرها به عنوان مثال فیروزآباد یک تالار بار داخلی دارند که گنبدی بر فراز آن قرار گرفته است. ایرانیان دشواری ساخت گنبدی مدور بر فراز یک ساختمان چهار گوش را با روش سکنج یا فیلگوش/squinch برطرف کردند. این یک سازه به شکل قوس است که در سراسر هر گوشه چهارگوش ساخته می شود و به این ترتیب آن را به هشت گوشه ای تبدیل می کند که قرار دادن گنبد بر آن آسان می شود.

...
شگفت انگیزترین و جالب توجه ترین بخش از معماری ساسانیان بنای مشهور تیسفون، تاق کسری (به معنی ایوان خسرو) است که در دوران طلایی ساسانیان و پادشاهی انوشیروان عادل (خسرو اول) پس از پیروزی بر امپراتوری بیزانس (روم شرقی) در 540 میلادی بنا شد. تالار گنبدی شکل ایوان به جانب نمای خارجی باز می شود و بلندا، پهنا و دارازایش به ترتیب حدود 37 متر ،26 متر و 50 متر بود. این تاق برای مدتی طولانی بزرگترین گنبدی بود که بشر تا آن موقع ساخته بود، مسافر فرانسوی پاسکال کاسته می نویسد “رومی ها هیچ بنایی شبیه به آن نداشتند!”

این تاق بخشی از مجموعه کاخ امپراتوری بود. اتاق تخت شاهی که گمان می رود در زیر یا پشت گنبد بود 30 متر بلندا داشت و مساحتی به اندازه 24 متر پهنا در 48 متر درازا را می پوشاند. کلفتی بالای گنبد یک متر بود اما کلفتی پی به 7 متر هم می رسید. برای اینکه بتوان ساخت چنین بنایی را ممکن ساخت از فنون گوناگونی استفاده شده است. خشت ها را حدود 18 درجه نسبت به تراز عمودی می خواباندند تا به طور نسبی با دیوار پشتی تقویت شوند. همچنین از سیمان هایی بهره می بردند که به سرعت خشک می شدند و این امکان را به وجود می آوردند که خشت های نو به وسیله خشت های قدیمی تر حمایت شوند.

در 640 میلادی، اعراب به امپراتوری ساسانیان حمله کرده و کاخ سلطنتی تیسفون را سوزاندند، تاق را غارت کرده و از آن موقتا به عنوان مسجد استفاده کردند، تا اینکه کمی بعد آن شهر را ترک کردند. در سراسر ایران، بیشتر قصرها غارت شدند و بخش زیادی از فرهنگ و هنر ایران نیز همراه با آن گم شد. امپراتوری ساسانیان در سال 651 میلادی بعد از اینکه آخرین پادشاه آن یزدگر سوم کشته شد به انتها رسید.

میراث و اعتبار

تاثیر معماری ساسانیان بسیار فراتر از مرزهایشان رفت و اثرات مشخصی در معماری بیزانسی و به خصوص اسلامی داشت. به عنوان مثال معماری مکان هایی در بغداد از نمونه هایی مثل فیروزآباد ایران گرفته شده بود. در حقیقت، اکنون می دانیم که دو معماری که به استخدام المنصور درآمدند تا نقشه شهر را بریزند یکی نوبخت، یک ایرانی زردشتی سابق و دیگری ماشالله یک یهودی سابق خراسان ایران بودند. گنبد های اسلامی قرون وسطی نیز بر پایه گنبدهای ساسانیان ساخته شدند. از بهترین نمونه ها، گنبد محراب/Dome of Mihrab تونس و قبه الصخره در بیت المقدس (اورشلیم) هستند که هم از ساسانیان و هم از بیزانسی ها تاثیر گرفته اند.

در بامیان بلخ (افغانستان امروزی) آثار باستانی وجود دارد که تاثیر عظیم هنر و معماری ایرانیان (به خصوص دوره ساسانیان) از قرن چهارم تا قرن هشتم را نشان می دهد. بنا به کاوش های باستان شناسی بسیار محتمل است که شاهان ساسانی دستور ساخت یا بازسازی بخشی از مجسمه های بودا را داده باشند[1].

هندوستان نیز به ویژه پس از ورود جمعیت ایرانی (پارسیان) در حدود 660 میلادی بسیار از ایران تاثیر پذیرفت. هندی ها نیز نیز به تقلید از سنت سنگ نگاری نقش رستم و تاق بستان مجسمه های عظیمی از خود در دل کوهها و صخره ها حک کردند. یک نمونه دیوارنما های غار آجانتا است که یک پادشاه هندو را در لباس های ساسانیان نشان می دهد. تاق های دور نگاره ها نیز برخی تاثیرات ایرانیان را نشان می دهند. ساسانیان تاثیرات انکارناپذیری بر معماری مدرن ایرانیان نیز داشت. یک نمونه، برج آزادی در تهران (قبلا موسوم به شهیاد) است که معمار حسین امانت تلفیقی از عناصر معماری ساسانی و اسلامی را برای طراحی آن به کار برد. همچنین در گذرگاه تاق دار آن، از طرح تاق تیسفون الهام گرفته شده است. همینطور، ورودی موزه ایران باستان در تهران (طراحی شده به وسیله آندره گدارد) بر اساس گنبد های ساسانی و به طور مشخص تاق کسری بنا شد.

این روایت را با نقل قولی از خلیفه های عباسی (قدرت:750 تا 1258 میلادی) به پایان می بریم – “ایرانیانیان برای هزار سال حکمرانی کردند و به ما اعراب حتی به اندازه یک روز هم نیاز نداشتند. ما یک یا دو قرن است که بر آن ها حکم می رانیم اما بدون آنها حتی یک ساعت هم نمی توانیم کاری از پیش ببریم”.

منابع مقاله:


Daryaee, Touraj (2009). Sasanian Persia: The Rise and Fall of an Empire. I.B. Taurus.

Farrokh, Kaveh (2008). Shadows in the Desert: Ancient Persia at War. Osprey Publishing.

Pīrniyā, Muammah Karīm (2005). Sabk Shināsī-i mimārī-i Īrānī (Study of styles in Iranian architecture). Tehran: Surush-i Dānish.

Rawlinson, George (1885). The Seven Great Monarchies of the Ancient Eastern World: The Seventh Monarchy: History of the Sassanian or New Persian Empire. John B. Alden.

Uphan Pope, Arthur (1982). Introducing Persian Architecture. Tuttle Publications.

برگفته از معماری ساسانیان � Hessamoddin Shafeian (http://hessamoddin.com/tag/%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86/)
بر اساس مطلب اصلی master builders (http://www.iranian.com/main/2010/jul/master-builders)

Kaveh
09-23-2012, 01:56 AM
نویسنده مطلب نخستین ها اشاره ای به منابعش نکرده ولی واضح است که این نخستین ها را از منابع متعددی گرد آورده است. در مورد قطر واقعی کره زمین عدد اشتباهی ذکر کرده ولی ادعای مطرح شده در مورد ایرانیان درست است:



ابوریحان بیرونی دانشمند ایران (۹۷۳ ـ۱۰۴۸ ) روشی ابداع کرد که برخلاف روش اراتوستنس که محیط کره زمین را با استفاده ازمشاهده خورشید در دو نقطه زمین اندازه میگرفت محیط کره زمین را فقط از یک نقطه و توسط یک نفر میشد اندازه گرفت.

این روش با استفاده از محاسبات مثلثاتی بر پایه زاویه بین یک دشت وقله کوه بود وعدد دقیق تری رابه دست می داد. ابوریحان شعاع کره زمین را ۶/۶۳۳۹ کیلومتر حساب کرد که ۸/۱۶ کیلومتر از ۷/۶۳۵۶ کیلومتر اندازه ای که امروزه بدست امده است کمتر است.


دوستانی که همچون بنده با اعداد بالا مشکل دارند به این منبع که یافتم مراجعه کنند:
1973JRASC..67..209D Page 209 (http://adsabs.harvard.edu/full/1973JRASC..67..209D)

Mehrbod
09-27-2012, 03:26 PM
رونوشت از http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%88-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-22/%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%D9%88-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8 C-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B2%D8%AF%DA%A9-%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%AF-437/#post8635



پیک 151

مزدک بامداد

ادب و بویژه دانش و فند ایرانیان پیش از اسلام و در
زمان ساسانی، بویژه، بسیار تراز بالا بوده است و تنها
كشوری بوده است كه از پس رومیان بر میامده است.
دانشمندان ایرانی، هیربـُدان نام داشتند كه كار آموزگاری
و استادی را در دست داشته و در تراز " دانش" انروزی،
كه با آموزه های اوستایی هم آمیزگون بوده، " آموزش
و پرورش" و " آموزش عالی" انزمان را در دست داشته اند.
شوربختانه جز اندكی از نسك ها، همه بدست یورشگران
تازی از میان رفتند و دانشها و نام دانشمندان نیز بهمراه آن،
جز نامی چند كه بیشتر در ویر ها مانده بودند نیز از میان
رفتند. هیربدان نیز از میان برده شدند و بگفته ی تاریخ،
در جاهایی هیربدان را از دم كشتار كردند بگونه ای كه
كسی دیگر بجای نماند كه توانا به دانشها باشد.

دانشگاه های زمان ساسانیان، بویژه دانشگاه گندی شاپور،
بسیار پرآوازه بودند و ایرانیان دانشمند كم كم پس از یورش تازیان
نیز، دانش دوران " اسلامی " را در دست خود داشتندچنان
كه ابن خلدون نیز می نویسد كه بیش از ۹۰% همه دانشمندان
و اندیشمندان به اصطلاح " اسلامی"، همه ایرانی بوده و اندكی
هم كه ایرانی نبوده اند، بیشتر از استادان ایرانی فراگرفته اند.
این چنین نمیبود، اگر ایرانی پیش مایه و پیشینیه اندیشمندی
و دانش دوستی را نمیداشت.

در باره ی نامهایی كه پرسیدید، از بانو آرمیتی درخواست
میكنیم كه آگاهی های ژرفتری را كه دارند، در اینجا بیاورند.•

links and other texts

تقسیم بندی مکانهای آموزشی در زمان ساسانی:


1-دبستان: برابر با مکتبهای زمان قدیم ایرانی که در آن موبدی به تدریس عوام میپرداخته
2-دبیرستان: مدرسه تربیت کارمند، کاتب و آمارگر
3-ارتشتارستان: مدرسه نظام
4-فرهنگستان: مدرسه تربیت شاهزادگان و مدیران بالا رتبه کشوری
5-هیربدستان: مدرسه تربیت موبدان
6-دانشگاه: تحصیل بشکل تخصصی و پیشرفته در علوم

مورد یک و 6 دارای سیستم مجزایی از 4 مورد میانی داشته اند.
---


نامهای برخی از بزرگان دانش و هنر و فند ایران در فهرست نشانی زیر پیدا میشود:
هنر، خرد، دانش - FarhangIran.com (http://www.farhangiran.com/content/view/1286)




Armity

نوشته¬های پارسی میانه كه از روزگار ساسانیان به دست ما رسیده است. تنها بخشی از ادبیاتی است كه در آن زمان وجود داشته است. آثار فراوان دیگری به پارسی میانه وجود داشته كه مصنّفان اسلامی از آنها نام برده¬اند. برخی از آنها را هم به زبان عربی ترجمه كرده بودند.

از مهم¬ترین این نوشته¬ها می¬توان كتاب «خدای نامه» را نام برد كه در اواخر عهد ساسانی پدید آمد و در نخستین سده¬های اسلامی چند بار به عربی ترجمه شد.

از روی ترجمه¬های خدای نامه «سیرَالملوك» ها و «شاهنامه» های متعددی پرداخته شد كه یكی از آنها شاهنامه¬ی منثور "ابومنصور عبدالرزاق توسی" است. در كتابهای اخلاقی و آموزش فارسی مانند قابوس نامه، بحرالفواید، نصیحته الملوك و اخلاق ناصری از اندرز نامه¬ها و پند نامه¬ها و پندهای عصر ساسانی كم و بیش استفاده شده است.

در زمینه¬ ادبیات داستانی، علاوه بر روایات پهلوانی و تاریخی، وجود كتابهایی مانند هزار افسانه یا داستانهای مربوط به خسرو و شیرین و هفت پیكر كه به دوره¬های پیش از اسلام باز می¬گردد، گذشته¬ی ادبی پرباری را نشان می¬دهند.

---------------------------
ستارهشناسی در ایران - ویکیپدیا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D8%B4%D9%8 6%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%DB%8C%D8%B 1%D8%A7%D9%86)
دانش ستارهشناسی در ایران مانند دیگر نقاط جهان پیشینه طولانی دارد. از آن جا که ابزار کار این دانش آسمانی پاک و چشم تندرست است، از نخستین علومی است که بدست انسان مورد توجه قرار گرفته است.
برخی برخی از نقوش تخت جمشید (http://209.85.135.104/wiki/%D8%AA%D8%AE%D8%AA_%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF) را نشانهای از آشنایی سازندگان آنها با اخترشناسی میدانند؛ از این میان است نقش حمله شیر به گاو (http://209.85.135.104/w/index.php?title=%D9%86%D9%82%D8%B4_%D8%AD%D9%85%D9 %84%D9%87_%D8%B4%DB%8C%D8%B1_%D8%A8%D9%87_%DA%AF%D 8%A7%D9%88&action=edit&redlink=1) که در بسیاری حجاریهای تخت جمشید (http://209.85.135.104/wiki/%D8%AA%D8%AE%D8%AA_%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF) هست.
مطالعاتی هم روی جهتگیری چهارطاقیهای (http://209.85.135.104/wiki/%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D8%B7%D8%A7%D9%82%DB%8C) بجا مانده از آتشکدههای (http://209.85.135.104/wiki/%D8%A2%D8%AA%D8%B4%DA%A9%D8%AF%D9%87) کهن نشان داده است که میتوان رابطههایی میان ساختمان آنها و طلوع و غروب جرمهای آسمانی یافت.
از دوران پیش از اسلام به جز کتاب زیج شهریار (http://209.85.135.104/w/index.php?title=%D8%B2%DB%8C%D8%AC_%D8%B4%D9%87%D8 %B1%DB%8C%D8%A7%D8%B1&action=edit&redlink=1) سند مکتوبی بر جای نمانده است. ابوریحان بیرونی (http://209.85.135.104/wiki/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D9%86_% D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C) در کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه (http://209.85.135.104/w/index.php?title=%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9% 84%D8%A8%D8%A7%D9%82%DB%8C%D9%87_%D8%B9%D9%86_%D8% A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D9%88%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%A E%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%87&action=edit&redlink=1) اطلاعاتی درباره باورها اقوام گذشته درباره اخترشناسی ارایه کرده است.
----

... ( پیشینه پزشکی در ایران باستان 1 ( دوران آریایی و زرتشت و هخامنشی (http://derafsh-kaviyani.com/parsi/pezeshki1.pdf)
... ( پیشینه پزشکی در ایران باستان 2 ( بیماریها (http://derafsh-kaviyani.com/parsi/pezeshki2.pdf)
... ( پیشینه پزشکی در ایران باستان 3 ( پزشک و پزشکی در ایران باستان (http://derafsh-kaviyani.com/parsi/pezeshki3.pdf)
... ( پیشینه پزشکی در ایران باستان 4 ( تاریخ پزشکی در دوران ساسانیان (http://derafsh-kaviyani.com/parsi/pezeshki4.pdf)
... ( پیشینه پزشکی در ایران باستان 5 ( بیمارستان و دانشگاه گندی شاپور (http://derafsh-kaviyani.com/parsi/pezeshki5.pdf)
... عمـــل رســـتمی ‏ (http://derafsh-kaviyani.com/parsi/roostami.pdf)

...
پایگاه پژوهشی آریابوم - آموزش و فرهنگ در ایران پیش از اسلام (http://www.aariaboom.com/content/view/1017/29/)
آموزش در فرهنگستان­های ایرانی :
نخستین آگاهی از رشتههای آموزشی در ایران باستان بدست آمده است، آموزش ویژه‏ایست که «سیاوَخش» را از آن گذرانده‏اند.


سواری و تیروکمان و کمند
عنان و رکیب و چه و چون و چند
نشستنگه مجلس و میگسار
همان باز و شاهین و یوز و شکار
ز داد و ز بیداد وتخت وکلاه
سخن گفتن رزم و راندن سپاه



آموزش نخستین :
ورزش وآمادگی جنگی، سواری و به کاربردن ابزارهای نبرد، چون شمشیر و تیر و کمان و کمند و گرز و ... که ویژه­ی همگان بود.

آموزش دو دیگر - چه و چون و چند:


الف: چه؟ «چه» در این سخن به جای دانش همگانی در آموزش امروز است زیرا که دانشآموز بایستی بداندکه هرچیز «چه» است ؟ یا چیست ؟
پاسخ به چیستی رویدادهای پیرامون زندگی مردمان، همان است که امروزبدان «دانش» می­گویند.
ب: چون ؟ در این سخن چگونه ؟ و چرا ؟ است. چرا چنین است ؟ چگونه چنان رویداد رخ می­دهد ؟ این بخش از دانش را یونانیان «فلسفه» نام نهادند.
پ : چند ؟ چند یا اندازه. دانشی است که از اندازه و آمار و شمار (ریاضیات) سخن میگوید.


--
در اوستا واژه­ی «http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/23.gif» به معنی آموزش فرهنگ آمده است و از این واژه دو واژه­ی دیگر؛ نخستین «http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/24.gif» هیربد به معنی، آموزگار و «http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/25.gif» شاگرد و فرهنگآموز برآمده است.

گونه­ی پهلوی واژه­ی استاد در زبان پهلوی «هیرپت» و در زبان فارسی «هیربد» است به معنی آموزگار، استاد علوم، و جایی که دانشآموزان دینی در آن آموزش میدیدند، «هیرپتستان» نامیده می‏شد. اما آن کسان که آموزش فرا دینی میدیدند در فرهنگستان به خواندن میپرداختند و در شاهنامه اشاره به چنین جای شده است.

سپارید کودک به فرهنگیان
کسی کش بود مایه وهنگ آنیا

به هر برزنی بر دبستان بدی
همان جای آتش پرستان بُدی p11 (http://www.aariaboom.com/content/view/1017/29/#p11)


همچنین، فرمان بزرگمهر به پدران برای آموزش فرزندان:


فزودن به فرزند بر، مهر خویش
چو در آب دیدن بود، چهر خویش
ز فرهنگ، وز دانش آمــوخـتن
مجو چاره جز، جانش افروختن



اندرز بزرگمهر به پادشاه برای آموزش فرزندِ شاه و آینده­ی کشور :


سپردن به فرهنگ فرزند خُرد
که گیتی به نادان نباید سپرد




گفتار دیگر از «کارنامه اردشیر بابکان» است، آنجا که اردوان، اردشیر پانزده ساله را سرزنش می‏کند:

«... اردشیر را به آخور ستوران فرستاد و فرمود که بنگر که شب و روز از نزدیک ستوران به نخچیر و چوگان و فرهنگستان نروی ...» [color=#0000cc][/font] (http://www.aariaboom.com/content/view/1017/29/#p12)
مدرکی دیگر که در این باره هنوز در دست است متنی است به زبان پهلوی و دین دبیره بنام «اندر خویشکاری ریتکان» [color=#0000cc][/font] (http://www.aariaboom.com/content/view/1017/29/#p13) (در تکلیف دانشآموزان)، که در آن یک دانشآموز تکالیفی را که دارد برشمرده است و آن یک «انشاء» به زبان امروزی است که در آن نیز به فرهنگستان به معنی آموزشگاه اشاره شده است. [color=#0000cc][/font] (http://www.aariaboom.com/content/view/1017/29/#p14)
در مدرک بسیار ارزنده­ی دیگری که خوشبختانه به خط پهلوی موجود است بنام «خسروکواتان و ریتک» [color=#0000cc][/font] (http://www.aariaboom.com/content/view/1017/29/#p15) که داستان پسری است که فرهنگستان را به پایان رسانیده از شاهنشاه درخواست «کار» می‏کند:


«... به هنگام به فرهنگستانم دادند و من در فرهنگ کردن ساخته (آماده) و شتابنده بودم ...» [color=#0000cc]<[/font] (http://www.aariaboom.com/content/view/1017/29/#p16)

و گزیده‌ای از آنچه ریدک درباره­ی آموزش­های خویش میگوید چنین است:

«... خواندن ِاوستا، نویسندگی، دانش، تاریخ، گویندگی، سواری و کمان‏وری و نیزهاندازی و شمشیرزنی، چوگان، نواختن چنگ و وَن و بربت و تنبور، کُنار و سرود، و چکامه و پایبازی (رقص)، اخترماری و ستارهشناسی، شترنگ و نرد و هشت پای !»

پسانگاه شاه پرسشی چند از وی میکند که به دیگر آموزش­های (مواد درسی) فرهنگستان ره مینماید و روشن میشود که افزون بر این­ها، کسی که تا پانزده سالگی در فرهنگستان آموزش دیده باشد از این دانش­ها نیز برخوردار است:


1- آشپزی و خانهداری، گیاهشناسی، جانورشناسی، بارهشناسی (اسب و شتر و ستور و چارپایان اهلی)، مِیْ شناسی، بادهخواری، بزمآرایی، خنیاگری، رامشگری و ...

و گمان میرود که چنین آموزش­ها افزون بر دانش­ها، همانست که امروز «فوق برنامهاش» میخوانیم.

از میان هنرهای آموخته شده به «خط باریک» و «خط راز»، اشاره شده است و این خود نشان میدهد که هنر خطاطی نیز از جمله هنرهای مورد آموزش بوده است و بزرگمهر نیز درباره­ی دانشآموختگان و ویژگی­هایی که کار آنان باید داشته باشد، به همین نکته اشاره میفرماید :


بلاغت چو با خط فراز آیدش
به گفتار و معنی نیاز آیدش
بلفظ آن گزیـندکـه کوتاهـتر
بخط آن نویسد که دلخواهتر


در پندنامه‏‌ای که از آذرباد ماراسپندان در یکسدوپنجاه­وچهار گفتار بر جای مانده است، در گفتار سیزدهم چنین آمده است:


«... زن و فرزند خویشتن (را) جدا از فرهنگ مَهِل (مگذار) که بر تو تیمار و رنج گران نرسد.» p17 (http://www.aariaboom.com/content/view/1017/29/#p17)

azadah
01-27-2013, 10:30 AM
درود


ملت های سرزنده دنیا اكثرا تفریح و تفرج را جزئی از زندگی خود می دانند . و هرروز انگیزه ای تازه بر شادمانی خویش می جویند . اما ایرانیان بیشتر طرفدار حزن و اندوه اند . تا شادمانی و سرور . خیلی از ملتها گریه و زاری را شوم و بدشگون می دانند . اما در فرهنگ ما .گریه اصالت بیشتری دارد تا خنده . گویا گریه نشانه صداقت است و مظلومیت . اشك ریختن غصه را تخفیف می دهد و دل را صفا می بخشد . حال آنكه خنده در باور ما پدیده ای سطحی و بی مایه است كه نشانی از غفلت و سبكسری دارد .

و این كه گفته اند . گریه بر هر درد بی درمان دواست چشم گریان چشمه نور خداست .گوشه هائی از موسیقی ما هم غمگین است . این افسردگی ها ریشه در وقایع تاریخی دارد . واژه های امان امان . محبوب من . ای دوست . امید من عزیز من .جانم . آه . وای . دلم وای و ناله های جانسوز كه در موسیقی سنتی به تكرار در نوای خواننده می شنویم . نشانه هائی از صدمات روحی روانی است كه بر ملت ما رفته . گویا احساس درد فراق و غم از دست رفتن یاران و عزیزانی است كه درمقابل بیگانگان متجاوز ایستادند جان فدا كردند و یا به اسارت بردگی رفتند .فرهنگ دینی ما هم غم محور است . و محتو ایی خشك و خشن دارد . چندانكه خنده شدید از نوع قهقهه مذموم شمرده می شود بعكس گریه بدرگاه خداوند عملی عبادی به حساب می آید .

گریه حاصل تنگ دلی و فشار روانی است . وقتی تحمل انسان تاق و پیمانه صبر لبریز شود . گریه می آید تا عقده گشائی كند . گریه وقتی معنا پیدا می كند كه در كنارش خنده هم باشد . و غم وقتی معنا دارد كه در كنارش شادی باشد . وگرنه گریه مستمر نشانه رخوت است و به جز نكبت حاصلی نمیآرد . می گویند غم را خدا نیآفرید . كه انسان آفرید . خوش بختی پیشنهاد خدا به انسان بود . اما انسان زشتی ها را خلق كرد . و امروز پژواك گذشته خویش را ملاقات می كند .

اما در ایران باستان وضع چنین نبوده . شادی نمادی از ذات اهورائی . و شادکردن عملی نیکوبه حساب می آمده که به آن سفارش شده . اشو زردشت پیامبر بزرگ ایرانی می فرماید . شادی خود را در شادی دیگران ببینید . در روزگار قدیم جشنها و مراسم متعددی درگردش ایام . بسته به دگرگونی طبیعت . تغییر فصول و یادبود رخدادها برپا می شده . كه مهمترین آنها عبارت بود از .

ا-جشن نوروز یا جشن بهاران
2-جشن مهرگان كه از اول مهر تا 30 روز تمام جشن بر پا می كردند . این عید به مناسبت پیروزی فریدون بر ضحاك ماردوش است .
3-جشن سده یا سدك كه به مناسبت سپری شدن صد روز از زمستان بر پا می شد و به نام جشن پیدایش آتش معروف است .
4-جشن زایش اشوزرتشت كه در روز ششم از ماه فروردین بر پا می شد. و روز خانواده بود . زیرا در این روز مشیه و مشیاد مرد و زنی كه در آئین مزد یسنا مانند آدم و هوا می باشند به دنیا آمده اند .
5-جشن های گاهان بار كه در شش نوبت و هرنوبت به مدت پنج روز یعنی روی هم یك ماه در هرسال برگزار می شده است .
6-جشن سیر سور كه در روز چهاردهم دی ماه به منظور دفع آفات شیطانی و امراض گوناگون برگزار می شد .
7-جشن پنجه یا پنجه دردیده كه در اواخر ماه دوازدهم بر گزار می گردید و برای شادی روان گذشتگان و دستگیری از مستمندان اجرا می شد و با خواندن سرودهایی از اوستا . آمرزش و رستگاری نیاكان خود را از اورمزد توانا می خواستند . جشن های ماهیانه بدین ترتیب بود كه چون نام هریك از روزها با نام همان ماه همزمان می شد . آن روز را جشن می گرفتند . یعنی در هرماه یك روز مخصوص جشن ماهیانه بود به جز ماه دی كه سه جشن داشتند .

جشن های ماهیانه نیز به قرار زیر بوده است .
1-نوزدهمین روز در فروردین ماه جشن فروردین گان
2-سومین روز در اردیبهشت جشن اردیبهشت گان
3-ششمین روز خرداد ماه جشن خردادگان
4-سیزدهمین روز در تیرماه جشن تیرگان
5-هفدهمین روز در امردادماه جشن امردادگان
6-چهارمین روز در شهریورماه جشن شهریورگان
7-شانزدهمین روز در مهرماه جشن مهرگان
8-دهمین روز در آبان ماه جشن آبانگان
9-نهمین روز در آذرماه جشن آذرگان
10-هشتمین روز و پانزدهمین روز و بیست و سومین روز دیماه جشن دیگان
11-دومین روز در بهمن ماه جشن بهمنگان
12-پنجمین روز در اسفندماه جشن اسفندگان

در هریك از جشن های ایرانی حکمتی نهفته و یاد آور رویدادی خاص می باشد . انگیزه شب یلدا یاد آور بلندترین شب سال و مبدا زایش خورشید است . و نوروز هنگامه ای از سال كه طول روز با شب برابر می شود . و آغاز بیداری و باروری طبیعت را نوید می دهد . این جشن ها در همه حال حکایت از روحیه خرم و شاداب ایران باستان دارد . توگوئی شمیم کردار نیک پندار نیک و گفتار نیک است كه از سنت نیاکان به مشام می رسد .

azadah
02-25-2013, 06:52 PM
نوروز باستانی

زكوی یار می آید نسیم باد نوروزی / از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

از میان تمام جشن ها رسم و رسومات و سنت های كهن ملی و مذهبی تنها نوروز است كه رنگ و بوئی دیگر دارد و شادتر از بقیه بر دل می نشیند . شمیم عطر نوروزی مشام جان را می نوازد . از هفته ها بلكه ماهها دور می توان نوروز را بوئید . لمس كرد و بر طبل شادی آن كوبید .

نوروز . وقار متانت و منزلت خاصی دارد . او تنها نمی آید . كه همراهانی دارد . چهارشنبه سوری طلایه دار است . كه آمدن نوروز را بشارت می دهد و یادآور آزمون گذر سیاوش است از انبوه آتش و گواهی بر بیگناهی او . و نیز عمو نوروز و جاجی فیروز كه شناسه های نوروزند .

عیدو عید دیدنی رفتن و مبارك باد گفتن . دید و بازدید دوستان و آشنایان . عیدی گرفتن و عیدی دادن . صرف شربت و شیرینی كردن . میوه و آجیل خوردن و از همه مهمتر نشاط و شادمانی و سرور سوغات و ره آورد نوروز است . و سرانجام سیزده بدر است كه نوروز را به خوبی و خوشی بدرقه می كند .

آئین و مراسم نوروز وقتی كامل می شود كه به گفته حضرت زردشت پیامبر گرامی ایرانزمین . شادی خود را با شادی دیگران تقسیم كنیم . به خانه محرومان و مستمندان برویم . با آنها هم دل و هم نشین شویم . و درحد امكان نیاز آنان را برآوریم .

صدسال ره مسجد و میخانه بگیری / عمرت به هدر رفته اگر دست نگیری
گر بشنوی از پیر خرابات تو این پند / هردست كه دادی به همان دست بگیری

نیاكان ما در بنیاد كردن نوروز فاكتورها . معیارها و منطق روشن داشته اند . چنانكه . جنبش جوشش . شكوفائی و شادی همه را درهم آمیخته میراثی از هویت ملی بیادگار نهادند . كه از نظر شور شادی و مفاهیم اخلاقی در جهان امروز بی نظیر است . حتی جشن كریسمس با همه عظمت و بزرگیش تاب برابری با نوروز ما را ندارد.

این جشن فرخنده توانسته از میان قرون و اعصار سربلند و پیروزمند بگذرد . از تند باد حوادث مصون ماند . از دست طعن و شماطت و زخم زبان مهاجمان جان به سلامت برد . دشمنان قسم خورده كه از عرق ملی و میهنی ما می هراسند . سالهای سال كوشیده اند با حقد و كینه و سماجت فروغ این جشن بزرگ را به افول برند . و در این راه به انواع حیله و دسیسه متوسل شدند . انگها زدند و تهمت ها بستند . بارها تحریمش كردند . آئین مجوس . زندقه و آتش پرستش خواندند و هنوز هم دست بردار نیستند . اما حریف نوروز نشدند .

عده ای گمان بردند نوروز شاخی است در مقابل اعیاد مذهبی كه اگر این نباشد آنها جلوه بیشتری خواهند كرد . اما زهی خیال باطل . كه كار چشم را ابرو نتواند كرد . بزرگترین عالم دین كه با جشن نوروز مخالفت داشته و آن را مغایر با معنویت دین می دانسته امام محمد غزالی بوده . و نیز افرادی كه قبل یا بعد از او آمده اند و یا خواهند آمد .

اعیاد دینی و مذهبی گرچه در جای خود گرامی اند . اما هریك به گروهی خاص تعلق دارند . فرضا عید غدیر را عید سادات گفته اند . و عید قربان را عید حاجیان و عید فطر را عید روزه داران . وجه تمایز نوروز در این است كه مال همه است . همه اقوام ایرانی با هرمسلك و مرام و آئین . و این رمز و راز ماندگاری نوروز بوده و خواهد بود .

شكوه و عظمت نوروز . مرزهای ایران را درنوردیده و شهره آفاق شده . تا آنجا كه دیگر ملتها به ارزش و اهمیت و قداست نوروز ایمان آورده این روز بزرگ را به عنوان یك روز جهانی پذیرفته اند و مراسم آن را به جا می آورند .

خواست ایزد چنان بوده و هست كه این آئین نجیب و شریف اهورائی هرسال با شكوه و عظمت بیشتر . سرفرازتر از سال پیس در جهان سر برآورد . چرا كه گفته اند چراغی را كه ایزد برفروزد . هرآنكس پوف كند ریشش بسوزد .

ای یار خجسته ای نكوكار / از چهره نقاب غصه بردار
از عشق تو آتشی به پا كن / دلتنگی و خامشی رها كن
تا باد جهان به كام تو نوش / آئین كهن مكن فراموش (هما ارژنگی )

iranbanoo
02-25-2013, 06:59 PM
عیدو عید دیدنی رفتن و مبارك باد گفتن . دید و بازدید دوستان و آشنایان . عیدی گرفتن و عیدی دادن . صرف شربت و شیرینی كردن .....
آزاده جان نوشتار زیبایی داشتید
اما با این یکی زیاد موافق نیستم.گویی اینکه اجبار به انجام بعضی دید و بازدید ها به قانونی تغییر ناپذیر تبدیل شده و از ان گریزی نیست....:(

undead_knight
02-25-2013, 11:15 PM
آزاده جان نوشتار زیبایی داشتید
اما با این یکی زیاد موافق نیستم.گویی اینکه اجبار به انجام بعضی دید و بازدید ها به قانونی تغییر ناپذیر تبدیل شده و از ان گریزی نیست....:(
سنت تا زمانی که اختیاری هست چیز زیان باری نیست
ولی امان از اون روزی که یک اجبار اجتماعی میشه،قشنگ با دریل میره روی اعصاب آدم:))

iranbanoo
02-25-2013, 11:59 PM
سنت تا زمانی که اختیاری هست چیز زیان باری نیست
ولی امان از اون روزی که یک اجبار اجتماعی میشه،قشنگ با دریل میره روی اعصاب آدم:))
خوب اگر اختیاری بود که دیگر سنت نبود!
اما میتوانید مانند من سنت شکنی کنید و قید محبوب بودن را بزنید....

undead_knight
02-26-2013, 12:09 AM
خوب اگر اختیاری بود که دیگر سنت نبود!
اما میتوانید مانند من سنت شکنی کنید و قید محبوب بودن را بزنید....
نه سنت های اختیاری هم داریم مثل جشن های سنتی خیابانی:)
من قید محبوب بودن رو قبل از رد شدن از سنت ها زدم:))

undead_knight
02-26-2013, 12:10 AM
خوب اگر اختیاری بود که دیگر سنت نبود!
اما میتوانید مانند من سنت شکنی کنید و قید محبوب بودن را بزنید....
نه سنت های اختیاری هم داریم مثل جشن های سنتی خیابانی:)
من قید محبوب بودن رو قبل از رد شدن از سنت ها زدم:))

mohamadreza58
02-26-2013, 06:59 AM
نه سنت های اختیاری هم داریم مثل جشن های سنتی خیابانی:)
من قید محبوب بودن رو قبل از رد شدن از سنت ها زدم:))

فرآیند شکل گیری سنت ها یک فرآیند طولانی و حاصل برهم کنش اجتماعی است. تبعیت از هیچ سنتی اجباری نیست. نهایت امر این است که فردی را که سنت ها را زیر پا گذاشته به عنوان هنجار شکن می نامند. ولی اگر سنتی نامطلوب است فرآیند تغییر آن نیز مانند فرآیند شکل گیری اش یک روند طولانی و حاصل برهم کنش اجتاعی خواهد بود.

undead_knight
02-26-2013, 10:02 AM
فرآیند شکل گیری سنت ها یک فرآیند طولانی و حاصل برهم کنش اجتماعی است. تبعیت از هیچ سنتی اجباری نیست. نهایت امر این است که فردی را که سنت ها را زیر پا گذاشته به عنوان هنجار شکن می نامند. ولی اگر سنتی نامطلوب است فرآیند تغییر آن نیز مانند فرآیند شکل گیری اش یک روند طولانی و حاصل برهم کنش اجتاعی خواهد بود.
اتفاقا اجباری هست:)
بعضی سنت ها مثل قربانی کردن کاملا اجباری هستند بعضی دیگه با استفاده از اهرم فشار اجتماعی تا حدی اجباری هستند(مثلا دید و بازدید) و بعضی دیگه به هیچ وجه اجباری نیستند مثل جشن های خیابانی:)

mohamadreza58
02-26-2013, 10:53 AM
اتفاقا اجباری هست:)
بعضی سنت ها مثل قربانی کردن کاملا اجباری هستند بعضی دیگه با استفاده از اهرم فشار اجتماعی تا حدی اجباری هستند(مثلا دید و بازدید) و بعضی دیگه به هیچ وجه اجباری نیستند مثل جشن های خیابانی:)

هیچ چیز برای انسان اجباری نیست. تنها مسئله این است که انجام هر کاری هزینه هایی دارد که اگر این هزینه ها را بپذیرید می توانید آن کار را انجام (ن)دهید.

undead_knight
02-26-2013, 11:15 AM
هیچ چیز برای انسان اجباری نیست. تنها مسئله این است که انجام هر کاری هزینه هایی دارد که اگر این هزینه ها را بپذیرید می توانید آن کار را انجام (ن)دهید.
این هم از اون تعریف هایی هست که اجبار رو به قول راسل عزیز بی معنا میکنه:)
ااگر با سرنیزه بالای سر ما بودند نمیتونیم بگیم اجباری درکار نیست:)

mohamadreza58
02-26-2013, 11:33 AM
این هم از اون تعریف هایی هست که اجبار رو به قول راسل عزیز بی معنا میکنه:)
ااگر با سرنیزه بالای سر ما بودند نمیتونیم بگیک اجباری درکار نیست:)

دقیقا همینطور است. طبق این تعریف اجباری وجود ندارد. اگر با سرنیزه بالای سر انسان باشند مختار است هر کاری انجام دهد. منتها هزینه آن می تواند نوش جان کردن سرنیزه باشد. :)

undead_knight
02-26-2013, 11:35 AM
دقیقا همینطور است. طبق این تعریف اجباری وجود ندارد. اگر با سرنیزه بالای سر انسان باشند مختار است هر کاری انجام دهد. منتها هزینه آن می تواند نوش جان کردن سرنیزه باشد. :)
خب پس اجبار واژه نادرستی هست ازنطر شما:)
اختیار و اراده چطور تعریف میکنید؟

mohamadreza58
02-26-2013, 12:08 PM
اختیار و اراده چطور تعریف میکنید؟

خب هر کدام تعریف مجزایی دارند. در عین حال بسیار به هم نزدیک هستند.
اختیار را می توان داشتن حق انتخاب کردن تعریف کرد.
اراده را باید توان انتخاب کردن تعریف کنیم.

Mehrbod
02-26-2013, 12:15 PM
فرآیند شکل گیری سنت ها یک فرآیند طولانی و حاصل برهم کنش اجتماعی است. تبعیت از هیچ سنتی اجباری نیست. نهایت امر این است که فردی را که سنت ها را زیر پا گذاشته به عنوان هنجار شکن می نامند. ولی اگر سنتی نامطلوب است فرآیند تغییر آن نیز مانند فرآیند شکل گیری اش یک روند طولانی و حاصل برهم کنش اجتاعی خواهد بود.


اتفاقا اجباری هست:)
بعضی سنت ها مثل قربانی کردن کاملا اجباری هستند بعضی دیگه با استفاده از اهرم فشار اجتماعی تا حدی اجباری هستند(مثلا دید و بازدید) و بعضی دیگه به هیچ وجه اجباری نیستند مثل جشن های خیابانی:)

نوروز را برای ایرانِ فردا باید به خیابان‌ها بیاوریم و این رسم بیخود «عید دیدنی» را برچینیم.

هنبازِش (شرکت جُستن) در آیین‌ها باید دلبخواه باشند تا هر کس با انجامشان به احساسِ دلبستگی خود با هم‌میهنان و نزدیکشان بیافزاید, اگرنه که بدرد نمیخورند.

Russell
02-26-2013, 12:37 PM
خب هر کدام تعریف مجزایی دارند. در عین حال بسیار به هم نزدیک هستند.
اختیار را می توان داشتن حق انتخاب کردن تعریف کرد.
اراده را باید توان انتخاب کردن تعریف کنیم.
آزادی سیاسی-اجتماعی با جبر و اختیار فلسفی فرق دارد.به قول معروف این مثل همان داشتن آزادی بیان و نداشتن آزادی پس از بیان میشود ،یا بقول ویتو کرلئونه پیشنهادهایی که داده میشود و نمیشود ردشان کرد :21:

sonixax
08-17-2013, 09:40 PM
گویا جزو نژادپرستها هستیم : A fascinating map of the worlds most and least racially tolerant countries (http://www.washingtonpost.com/blogs/worldviews/wp/2013/05/15/a-fascinating-map-of-the-worlds-most-and-least-racially-tolerant-countries/)

2275

undead_knight
08-18-2013, 05:09 AM
گویا جزو نژادپرستها هستیم : A fascinating map of the worlds most and least racially tolerant countries (http://www.washingtonpost.com/blogs/worldviews/wp/2013/05/15/a-fascinating-map-of-the-worlds-most-and-least-racially-tolerant-countries/)

2275

اینها رو ببینیم بلکه از این خودشیفتگی جمعی بکشیم بیرون:)))