PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دروغ



shirin
04-02-2012, 06:27 PM
بیایید در مورد دروغ و دروغگویی بحث کنید. این گفته کورش رو زیاد نقل قول میکنن و شما هم زیاد شنیدید که از اهورا مزدا خواسته سرزمینش رو از دروغ و خشکسالی و جنگ محفوظ بداره. و همچنین این گفته هرودوت که ايرانيان از پنج سالگي تا بيست سالگي سه چيز را مي آموختند 1- سواركاري 2- تيروكمان 3 - راستگويي من میگم اگه مردم در اون زمان راستگو بودن در نتیجه دروغگویی هم مفهوم چندانی نمیتونه براشون داشته باشه چون راست گفتن براشون یه امر طبیعی و بدیهی هست. چه لزومی داشته که اینقدر رو راستگویی و آموزش به فرزندانشون تاکید کنن؟ و چه لزومی داشته کورش اینقدر نگران دروغگویی باشه؟ من اگه تو جامعه م و خانواده م از بچگی دروغ نشنیده باشم و عادت داشتم همیشه همون چیزی که هست رو بگم چه لزومی داره که بخوان برام کلاس آموزش راستگویی بذارن؟ و آیا تو کشورهایی که دروغ نمیگن مردمشون آموزش میبینن برای راستگویی یا از همون اول دروغگویی رو یاد نگرفتن؟

Russell
04-02-2012, 07:01 PM
اینکه 2500 سال پیش مردم دروغ میگفتند در ایران یا نه فهمیدنش کار سختیه ولی فکر میکنم بین اخلاق و مدنیت و تمدن رابطه هستش،اگه اعتمادی بین انسانها نبود اساسن اجتماع انسانی نمیتونست شکل بگیره.در ایران هم راستی بنظر میرسه در گذشته آموزه اخلاقی مهمی بوده.هم در زرتشت میشه این تاکید رو دید و هم در فردوسی حالا چقدر این توصیه ها اخلاقی عمل میشده جرف دیگه ایه.
البته اینم درسته که یک چیزی تا پادش نباشه نمیشه تعریفش کرد.یعنی راستی بدون دروغ قابل تعریف نیست ولی خود مفهوم یا مقدار کم دروغ هم کافیه و از طرف دیگه انگیزه های شخصی برای دروغ گویی همیشه هست و از اون چیزهاییه دروغ که همیشه باهاش باید مبارزه کرد و مثل برده داری نیست که یکبار که از دستش خلاص شدی بشه گفت که مبارزه باهاش دیگه معنی نداره چون چیز بدیهی شده.

shirin
04-02-2012, 07:49 PM
خب خیلی خصوصیات اخلاقی زشت دیگه هم هست. چرا اینقدر ایرانیا نسبت به آموزش راستی و راستی حساس بودن؟ فرضا تو جامعه به طور طبیعی همه سالمن و تعدادی هم فلج که در اقلیت قرار دارن. در یه جامعه هیچوقت کسی اینقدر نگران نیست که نکنه همه افراد جامعه فلج بشن و کلاسهای آموزش نمیذارن تا مردم رو از شر فلج شدن نجات بدن. و پادشاه هم نمیاد از خدا بخواد که خداوندا مردم منو از فلج شدن ایمن نگه دار، مگر اینکه یه بیماری همه گیر بشه و همه نگران فلج شدن بشن و دنبال راهکار تا خودشون رو از فلج شدن مصون نگه دارن.

Russell
04-02-2012, 08:25 PM
البته دروغ یکی از پایه ای ترین و بدترین دشمنان اخلاق هست.در واقع راستگویی یکی از پایه ای ترین اصول اخلاقی هست و از مشترکات تقریبن همه جوامع انسانی،دروغ دشمن همکاری و اعتماد انسانها هست و بدون اعتماد و همکاری هم مدنیت نمیتواند باشد.
این سفارش بر راستگویی هم دلیل بر شیوع آن نمیشود.این سفارشات اخلاقی یک پدیده فرهنگیست.فرهنگ هم در واقع راه انتقال داده ها از گذشتگان به فرزندان است و اشتباهات گذشته را تکرار نکردن مخصوصن تجاربی که اثراتشون بلند مدت هست.مثل واکسن که به بچه های متولد شده میزنند.درصد کسانی که این بیماریها رو میگیرند در جامعه خیلی کم هست ولی بخاطر خطر زیاد این بیماریهاست که روشون اینقدر تاکید میشه.

Mehrbod
04-02-2012, 09:12 PM
خب خیلی خصوصیات اخلاقی زشت دیگه هم هست. چرا اینقدر ایرانیا نسبت به آموزش راستی و راستی حساس بودن؟ فرضا تو جامعه به طور طبیعی همه سالمن و تعدادی هم فلج که در اقلیت قرار دارن. در یه جامعه هیچوقت کسی اینقدر نگران نیست که نکنه همه افراد جامعه فلج بشن و کلاسهای آموزش نمیذارن تا مردم رو از شر فلج شدن نجات بدن. و پادشاه هم نمیاد از خدا بخواد که خداوندا مردم منو از فلج شدن ایمن نگه دار، مگر اینکه یه بیماری همه گیر بشه و همه نگران فلج شدن بشن و دنبال راهکار تا خودشون رو از فلج شدن مصون نگه دارن.



من فکر نمی‌کنم درباره خود راستگویی آن اندازه سخن آمده باشد.

اگر سرچشمه را زرتشتی‌گری و گاثاها بگیریم، ما بیشتر درباره "نیک" بودن در زندگی پند و اندرز داریم.

همچنین در پارسیک، "راستی" هم‌چم و مترادف نیکی است و شاید اینجا لغزشی هم میان راستی و راستگویی رخ داده باشد:



دریافتم که اندیشی رسا از تُست .خرد جهان آفرین از تست وای خداوند جان و خرد این نیز از تست که جهانیان را آزادی داد و راه نمود که اگر بخواهند به راستی گِرایند و یا دروغ را برگزینند.

گاتاها، یسنای 31 بند 9




بهترین گفته را با گوش بشنوید
وبا اندیشه روشن بنگرید
سپس هر مرد و هر زن از شما
از این دو راه نیکی و بدی
یکی را برای خود برگزینید.

(30-2)


در دو بند بالا می‌توان دید که راستی و دروغ پیوندی با راستگویی و دروغگویی ندارند.

نیکی و بدی دو مفهوم فلسفه کهن هستند که پایه زرتشتی‌گری را می‌ریزند، بدینگونه که کنشهای آدمی و
سرشت را به سرچشمه نیک و بد بخشیده و در این دیدگاه، جهان نبردگاه این دو نیروی روشن و تاریک خواهد بود.


بهشت و دوزخ ما در این جهان در دستان خود ماست. نیکی پاسخ نیکی است و بدی سزای بدی. هوده زندگی ما برآمده کنش‌های ماست.
یسنای 30 و 31 – بند 11

shirin
04-02-2012, 09:13 PM
راسل درسته دروغ یکی از پایه ای ترین دشمنان اخلاق هست. ولی من میگم چرا در بین مردمی که دروغگویی وجود نداشته یا خیلی کم بوده و مردم عادت داشتن که راست بگن، اینقدر دایم تاکید به راستگویی میشده؟ جامعه ای که از وقتی ما میشناسیمش دروغ بسیار رایج و گفتنش برای مردمانش راحته. چقدر احتمال داره از همون موقع هم دروغ پدیده ای رایج می بوده ؟ آیا بقیه جوامع هم همینطور بوده. مثلا الان که مردم در کشورهای اروپایی کمتر دروغگو هستن و به نسبت ایرانیا بسیار صادقتر هستن آیا در گذشته آموزش راستگویی به فرزندانشون رایج بوده و دایم به فرزندانشون میگفتن حقیقت رو بگین؟

shirin
04-02-2012, 09:22 PM
مرسی مهربد. پس شما معتقدی که منظور از راستی و دروغ در واقع نیکی و بدی بوده و مفهومش بعد ها تغییر کرده؟

Russell
04-02-2012, 09:32 PM
خوب اینکه مردم ایران الان یکی از دروغگو ترین مردم جهان هستن و در یکی از دورترین دوران خودشون هم از تمدن بسر میبرند دلیل نمیشه که در دوران عظمتشون هم دروغگو بودند.
چیزی رو که روش زیاد تاکید میکنند دلیل نمیشه که حتمن رعایت هم نمیکنند بلکه نشون میده براشون اولویت بالایی داره رعایتش.مثل اینه که از روی اینکه در آمریکا و اروپای غربی بیشتر روی دموکراسی تاکید میشه تا چین و روسیه نتیجه بگیریم چین و روسیه دموکراتتر از امریکا و اروپا هستن.

shirin
04-02-2012, 09:56 PM
تاکید میشه در مورد دموکراسیشون چون تجربه های بسیار بدی از استبداد و دیکتاتوری داشتن. و در نتیجه قدر دموکراسی الانشون رو میدونن و مواظبش هستن.

Mehrbod
04-02-2012, 10:21 PM
مرسی مهربد. پس شما معتقدی که منظور از راستی و دروغ در واقع نیکی و بدی بوده و مفهومش بعد ها تغییر کرده؟

فکر نمی‌کنم 'منظور' واژه خوبی باشد. امروز هم همان چم و معنی را دارند.

راست می‌شود واقعیت. راست گفتن می‌شود بازگویی واقعیت.
از راست و گفتن ما نام‌واژه و زاب‌ راست‌گو (کسی که واقعیت را می‌گوید) و راست‌گویی (بیان واقعیت) را درست کرده‌ایم.


راست = واقعیت
راستین = واقعی
راستی، براستی = واقعا، حقیقتا
راستی = واقعیت (realness)
راستینگی = حقیقت (truth)



دروغ نیز پادواژه راست یا همان نا‌راست است:


دروغین = unreal, fake
دروغینگی = falsensess, falsehood

Reactor
04-03-2012, 06:48 PM
راستگویی اول اعتماد و بعدش اطمینان رو ارمغان میاره.شما برای پیشرفت نیاز داری که به داشته های خودت اتکا کنی و سعی کنی از داشته هات ماکزیمم استفاده رو ببری.اما برای جهش های بزرگ نیاز داری که به افرادی اعتماد کنی. این اعتماد سرچشمه اش راستگوییه. یعنی وقتی مثلا نزدیکترین دوستت یا برادرت باهات روراست نباشه شما نمیتونی بهش اعتماد کنی و این اعتماد نکردن درسته که باعث میشه تا حدودی بتونی امنیت خودت رو تضمین کنی اما از اون طرف هم باعث میشه فرصت های خیلی بزرگ و طلایی زندگیت رو از دست بدی. همه ی این ها سرچشمه اش راستگوییه! به نظرم کوروش و زرتشت و خیلی های دیگه که اینقدر به راستگویی سفارش کردند این مسئله رو میدونستند. کوروش حتما اگر دور و بری های مورد اعتماد و روراستی نداشت دست تنها نمیتونست یک امپراتوری رو بوجود بیاره و اداره کنه. نه کوروش و نه امپراتور دیگه ای این کار دست تنها ازش بر نمیومد. شما همین الان به امپراتوری های هم عصر خودمون که یک نگاهی بیندازید و تاریخچه شون رو از زبان موسسانشون بخونید و بشنوید مثل گوگل و مایکروسافت و فیسبوک میبینید که تعدادشون بیشتر از یک نفر بوده و حس اعتماد بین این انسان ها نقش حیاتی بازی میکرده که اگر به همدیگر اعتماد نمیکردند شاید هیچوقت گوگل و مایکروسافت و فیسبوکی وجود نداشت.

shirin
04-03-2012, 08:58 PM
ولی اینهمه لزوم مساله آموزش راستگویی و دروغ نگفتن در ان زمان همچنان برای من مبهم هست. مخصوصا که در جامعه ای هم بوده که الان یکی از دروغگوترین جوامعه دنیا محسوب میشه. یعنی مردم ایران از کی یاد گرفتن که دروغ بگن و آیا ممکنه که یکی از راستگوترین جوامع در عرض 1400 سال به دروغگوترین جوامع تبدیل بشه؟ مهربد میگه راستگویی مفهوم گسترده ای داره و صرفا واقعیت گویی و حقیقت گویی نیست بلکه دعوت به نیکی محسوب میشه. ولی چطور میشه به جای دعوت به نیکی و رفتار نیک، واژه واقعیت گویی بکار برد وقتی که اولا اینکه همینجوری دعوت به واقعیت گویی (نیکی) کنیم که خیلی مبهم و نامفهوم هست و بسیار گسترده هست و هر کسی برداشت خودشو از واقعیت گویی (نیکی) داره. و ثانیا چطور میشه از واژه واقعیت گویی به جای نیکی و از واژه دروغ به جای بدی استفاده کرد وقتی که معنی تخصصی و خاص خودشون رو دارن که بسیار واضح و مشخص هست. مگر اینکه آنزمان واژه های دیگری به جای واقعیت گویی و راستگویی و همچنین دروغ به معنای امروز استفاده میشده. و در نتیجه اون حرف کورش هم که از اهورا مزدا میخواد سرزمینش رو از خشکسالی و جنگ و دروغ محفوط بداره هم مفهومی که از واژه دروغش امروزه برداشت میشه به کل معنیشو از دست میده. پس دیگه کسی هم نمیتونه بگه چرا مردم اینقدر دروغگو شدن وقتیکه اجدادشون براشون اینهمه دروغ نگفتن مهم بوده. چون منظور اجدادشون از دروغ نگفتن صرف ، یه چیز بسیار کلی دیگه بوده.نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه؟

Mehrbod
04-03-2012, 09:24 PM
ولی اینهمه لزوم مساله آموزش راستگویی و دروغ نگفتن در ان زمان همچنان برای من مبهم هست. مخصوصا که در جامعه ای هم بوده که الان یکی از دروغگوترین جوامعه دنیا محسوب میشه. یعنی مردم ایران از کی یاد گرفتن که دروغ بگن و آیا ممکنه که یکی از راستگوترین جوامع در عرض 1400 سال به دروغگوترین جوامع تبدیل بشه؟ مهربد میگه راستگویی مفهوم گسترده ای داره و صرفا واقعیت گویی و حقیقت گویی نیست بلکه دعوت به نیکی محسوب میشه. ولی چطور میشه به جای دعوت به نیکی و رفتار نیک، واژه واقعیت گویی بکار برد وقتی که اولا اینکه همینجوری دعوت به واقعیت گویی (نیکی) کنیم که خیلی مبهم و نامفهوم هست و بسیار گسترده هست و هر کسی برداشت خودشو از واقعیت گویی (نیکی) داره. و ثانیا چطور میشه از واژه واقعیت گویی به جای نیکی و از واژه دروغ به جای بدی استفاده کرد

گرامی دروغ‌گویی می‌شود دروغ گفتن، ولی "دروغ" نمی‌شود "دروغ گفتن".

این یکی از آسیب‌های وام‌گیری زبان است که در فهم زبان مادری خودمان به دشواری می‌برخوریم.


برای نمونه این گفت‌آورد از داریوش بزرگ را داریم:


اهورامزدا این کشور را از دشمن، خشکسالی و دروغ بپاید.



نوشتار مهادین:

356

آوانبشت:
(۱) ایـمـام (۲) دَهـیـائـوم (۳) اَهـورَ‌مَـزداهْ (۴) پـاتـووْ (۵) هَـچـا (۶) هَـئـیـنـایـا (۷) هَـچـا (۸) دوُشْ-یـارا (۹) هَـچـا (۱۰) دْرَئـوگَـه (۱۱) اَبـیْ (۱۲) ایـمـام (۱۳) دَهـیـائـوم (۱۴) مـا (۱۵) آجَـمـی‌یـا (۱۶) مـا (۱۷) هَـئـیـنـا (۱۸) مـا (۱۹) دوُشْ-یـارَم (۲۰) مـا (۲۱) دْرَئـوگَـه.


بازگردان واژه به واژه:
(۱) این (۲) کشور/ سرزمین (۳) اهورامزدا (۴) بپاید/ بپایند (۵) از (۶) سپاه مهاجم/ دشمن (۷) از (۸) بد سال (۹) از (۱۰) دروغ (۱۱) به (۱۲) این (۱۳) کشور/ سرزمین (۱۴) نه (۱۵) بیاید (۱۶) نه (۱۷) سپاه (۱۸) نه (۱۹) بدسالی (۲۰) نه (۲۱) دروغ.



اکنون شما (و در جستجویی که من کردم شمار بسیار دیگری!) به نادرستی پنداشته‌اید که این دروغ همان دروغ‌گویی (دروغ گفتن) است.

با این رویکرد اگر جایی هم خواندیم:



اهورامزدا این کشور را از دشمن، خشکسالی و مردُم بپاید.



این مردُم پس همان مردُم‌داری (مردم داشتن) است؟ شاید هم مردم‌ستیزی (مردم ستیزیدن) باشد؟ شاید هم اصلا مردم‌خواری (آدم‌خواری) باشد؟ :4:

همچنان که روشن است، این مردُم نه مردم‌داری است و نه مردم‌ستیزی است و نه ... بلکه خود "مردم" بوده و شایمندان اشاره به
مردمی دارد که زبان خودشان را خوب فرانگرفته‌اند. البته می‌تواند اشاره به پیش‌گویی داریوش بر آمدن روشن‌فکر‌های دینی امروزی هم داشته باشد ...

shirin
04-04-2012, 07:09 PM
گرامی دروغ‌گویی می‌شود دروغ گفتن، ولی "دروغ" نمی‌شود "دروغ گفتن".این یکی از آسیب‌های وام‌گیری زبان است که در فهم زبان مادری خودمان به دشواری می‌برخوریم.برای نمونه این گفت‌آورد از داریوش بزرگ را داریم:اهورامزدا این کشور را از دشمن، خشکسالی و دروغ بپاید.نوشتار مهادین:356آوانبشت:(۱) ایـمـام (۲) دَهـیـائـوم (۳) اَهـورَ‌مَـزداهْ (۴) پـاتـووْ (۵) هَـچـا (۶) هَـئـیـنـایـا (۷) هَـچـا (۸) دوُشْ-یـارا (۹) هَـچـا (۱۰) دْرَئـوگَـه (۱۱) اَبـیْ (۱۲) ایـمـام (۱۳) دَهـیـائـوم (۱۴) مـا (۱۵) آجَـمـی‌یـا (۱۶) مـا (۱۷) هَـئـیـنـا (۱۸) مـا (۱۹) دوُشْ-یـارَم (۲۰) مـا (۲۱) دْرَئـوگَـه.بازگردان واژه به واژه:(۱) این (۲) کشور/ سرزمین (۳) اهورامزدا (۴) بپاید/ بپایند (۵) از (۶) سپاه مهاجم/ دشمن (۷) از (۸) بد سال (۹) از (۱۰) دروغ (۱۱) به (۱۲) این (۱۳) کشور/ سرزمین (۱۴) نه (۱۵) بیاید (۱۶) نه (۱۷) سپاه (۱۸) نه (۱۹) بدسالی (۲۰) نه (۲۱) دروغ.اکنون شما (و در جستجویی که من کردم شمار بسیار دیگری!) به نادرستی پنداشته‌اید که این دروغ همان دروغ‌گویی (دروغ گفتن) است. با این رویکرد اگر جایی هم خواندیم:
اهورامزدا این کشور را از دشمن، خشکسالی و مردُم بپاید.این مردُم پس همان مردُم‌داری (مردم داشتن) است؟ شاید هم مردم‌ستیزی (مردم ستیزیدن) باشد؟ شاید هم اصلا مردم‌خواری (آدم‌خواری) باشد؟ :4:همچنان که روشن است، این مردُم نه مردم‌داری است و نه مردم‌ستیزی است و نه ... بلکه خود "مردم" بوده و شایمندان اشاره به مردمی دارد که زبان خودشان را خوب فرانگرفته‌اند. البته می‌تواند اشاره به پیش‌گویی داریوش بر آمدن روشن‌فکر‌های دینی امروزی هم داشته باشد ...اگه واقعا اینطور باشه قابل توجیه هست. مرسی مهربد جان.