PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صلح طلبی یعنی چه؟



Russell
01-16-2012, 05:13 PM
اینکه ما صلح طلبیم یکی از بی معنی ترین جملات ممکن هست از نظر من،این رو فقط کسایی میتونند بگند که در هر شرایطی حاضر نباشند وارد جنگ و خشونت بشند،حتی اگر طرف مقابل اموالشون رو ببره به بردگی بگیرتشون و ازادی رو ازشون صلب کنه و فقط لبخند بزنند و هیچی نگند.که این شیوه مقابله احمقانه و غیر اخلاقیه.علاوه بر اینکه کسانی که شعارشون صلح طلبی هست در عمل نه همچین کاری حاظرند بکنند و نه حتی میفهمند که اینکار واقعن یعنی چی!
همین میشه که اسلام هم ادعا میکنه که صلح طلبه یا ایرانیای خارج از کشور میان میگند که ایرانیا صلح طلبند(بخاطر انگ تروریست بودن که بخاطر جمهوری اسلامی بهشون چسبونده میشه).در حالی که واژه مناسب tolerate و قابلیت تحمل سایر نژادها و افکار هست نه صلح طلبی.
آیا تعریف درستی از صلح طلبی وجود داره بنظرتون؟

Mehrbod
01-16-2012, 07:59 PM
اینکه ما صلح طلبیم یکی از بی معنی ترین جملات ممکن هست از نظر من،این رو فقط کسایی میتونند بگند که در هر شرایطی حاضر نباشند وارد جنگ و خشونت بشند،حتی اگر طرف مقابل اموالشون رو ببره به بردگی بگیرتشون و ازادی رو ازشون صلب کنه و فقط لبخند بزنند و هیچی نگند.که این شیوه مقابله احمقانه و غیر اخلاقیه.علاوه بر اینکه کسانی که شعارشون صلح طلبی هست در عمل نه همچین کاری حاظرند بکنند و نه حتی میفهمند که اینکار واقعن یعنی چی!


سخن‌های درستی هستند، ولی گمان می‌کنم صلح‌طلبی به آن رویکردی گفته می‌شود که صلح را به جنگ ترجیح می‌دهد، در برابر آن خواهیم داشت جنگ‌طلبی.
اکنون صلح‌طلبی زیاده از اندازه می‌شود همان چیزی که گفتی، احمقانه و نااخلاقی.





همین میشه که اسلام هم ادعا میکنه که صلح طلبه یا ایرانیای خارج از کشور میان میگند که ایرانیا صلح طلبند(بخاطر انگ تروریست بودن که بخاطر جمهوری اسلامی بهشون چسبونده میشه).در حالی که واژه مناسب tolerate و قابلیت تحمل سایر نژادها و افکار هست نه صلح طلبی.
آیا تعریف درستی از صلح طلبی وجود داره بنظرتون؟

Tolerance یکی از بی‌خود‌ترین و بی‌معنی‌ترین واژه‌هایی است که امروز در ادبیات آمریکا بکار می‌رود. بازگردان آن: «برتابیدن» یا «تحمل کردن».
به بیان دیگر مانند این است که فرد بگوید: ما شیوه زندگی خودمان را درست می‌دانیم و شیوه زندگی شما را نادرست، ولی شما را به هر حال تحمل می‌کنیم.

اگر کسی در گفتگو روزمره بگوید «من تحملت می‌کنم» توهین و ناسزا به شمار می‌رود و در جامعه نیز همینگونه است. هیچ گروه یا دینی نیازی نیست دیگران را "تحمل" کند.

واژه درستی که باید جا بیافتد «همزیستی» یا coexistence است. اکنون این همزیستی می‌تواند سازش‌خواهانه (ارجحیت صلح و سازش به جنگ) یا جنگ‌خواهانه باشد و ما خواهیم داشت: peaceful coexistence

Russell
01-16-2012, 08:56 PM
Tolerance یکی از بی‌خود‌ترین و بی‌معنی‌ترین واژه‌هایی است که امروز در ادبیات آمریکا بکار می‌رود. بازگردان آن: «برتابیدن» یا «تحمل کردن».
این واژه البته ریشه ای است.از این رو که از لغات اساسی لیبرالیسم است.اینکه افراد جامعه با ایده های متفاوت بجای حذف یکدیگر،یکدیگر را تحمل کنند،یعنی قرار است این تحمل از همه جوانب باشد،طبیعیست که وقتی یک عضو جدید در یک جامعه وارد میشود موضوع بحث هم این میشود که آیا ما میتوانیم آنها را تحمل کنیم؟(که البته بقول شما بیادبانه میشود چون حق شهروندی طبیعی یک فرد جامعه را لطفی از طرف بقیه اعضای جامعه میداند).


اما در مورد صلح طلبی بنظر من اساسن مشکل دارد،مشکلش هم اینست که صلح را بجای ابزار رسیدن به سعادت انسانها هدف قرار میدهد.اینکه برخورد نظامی باعث کشتار و ویرانی بخشی میشود واضح است ولی این دلیل غیر اخلاقی و نادرست بودن آنها نیست.مانند پزشکی میشود که بگوید من دارو طلب هستم چرا که روشهای درمانی دیگر عوارض دارند.
البته در اینکه در شرایطی که با همان شرایط و عواقب عدم خشونت و کشتار انسانها بر اعمال آن برتری دارد شکی نیست.ولی این باز هم از نظر اخلاقی واضحتر از آن است که قابلیت تشکیل گروهی بنام صلح طلب را بدهد.بنظر میرسد معنی اصلی صلح طلبی اینست که راه صلح آمیز ارزش هزینه دادن بیشتر را دارد چرا که در نهایت انسانها با هم تعامل میکنند.در واقع این تفکر همراه با یکنوع نسبیت فرهنگی همراه است که تقابل ارزشها را چیزی ساخته جوامع بشری میداند که ارزش جنگیدن ندارد.یعنی ما آنقدر از سعادت و جان انسانها هزینه میدهیم تا مثلن اقوام وحشی که بر ما حاکم شدند کم کم اندکی متمدن شوند و ما هم وحشیتر شویم و این خیلی هم خوب است.

sonixax
01-16-2012, 09:36 PM
http://www.loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-d912081190b2414790817d6ef104e24e-fa.html
صلح طلب . [ ص ُ طَ ل َ ] (نف مرکب ) صلح جو. آشتی خواه . جوینده ٔ صلح . طلبنده ٔ صلح . آرام جوی . رجوع به صلح شود.


http://www.loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-f56b4a0c96e445e4b060215416c5ec1c-fa.html
صلح . [ ص ُ ] (ع اِمص ) آشتی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). سِلْم . تراضی میان متنازعین . سازش . هُدْنَة. هَوادَة. مقابل حرب و جنگ

Mehrbod
01-17-2012, 06:08 PM
این واژه البته ریشه ای است.از این رو که از لغات اساسی لیبرالیسم است.اینکه افراد جامعه با ایده های متفاوت بجای حذف یکدیگر،یکدیگر را تحمل کنند،یعنی قرار است این تحمل از همه جوانب باشد،طبیعیست که وقتی یک عضو جدید در یک جامعه وارد میشود موضوع بحث هم این میشود که آیا ما میتوانیم آنها را تحمل کنیم؟(که البته بقول شما بیادبانه میشود چون حق شهروندی طبیعی یک فرد جامعه را لطفی از طرف بقیه اعضای جامعه میداند).


ریشه یا ناریشه‌ای این واژه باید جایگزین شود.





اما در مورد صلح طلبی بنظر من اساسن مشکل دارد،مشکلش هم اینست که صلح را بجای ابزار رسیدن به سعادت انسانها هدف قرار میدهد.اینکه برخورد نظامی باعث کشتار و ویرانی بخشی میشود واضح است ولی این دلیل غیر اخلاقی و نادرست بودن آنها نیست.مانند پزشکی میشود که بگوید من دارو طلب هستم چرا که روشهای درمانی دیگر عوارض دارند.
البته در اینکه در شرایطی که با همان شرایط و عواقب عدم خشونت و کشتار انسانها بر اعمال آن برتری دارد شکی نیست.ولی این باز هم از نظر اخلاقی واضحتر از آن است که قابلیت تشکیل گروهی بنام صلح طلب را بدهد.بنظر میرسد معنی اصلی صلح طلبی اینست که راه صلح آمیز ارزش هزینه دادن بیشتر را دارد چرا که در نهایت انسانها با هم تعامل میکنند.در واقع این تفکر همراه با یکنوع نسبیت فرهنگی همراه است که تقابل ارزشها را چیزی ساخته جوامع بشری میداند که ارزش جنگیدن ندارد.یعنی ما آنقدر از سعادت و جان انسانها هزینه میدهیم تا مثلن اقوام وحشی که بر ما حاکم شدند کم کم اندکی متمدن شوند و ما هم وحشیتر شویم و این خیلی هم خوب است.

راسل جان موضوع را اندکی بیشتر باز کنی خوب است. شاید بهتر باشد به جای صلح از واژه بهتر «سازش» سود ببریم که مفهوم را بخوبی می‌رساند.
رویکرد سازشگرایانانه رویکردی است که برای چیزهایی (کوچک و بی‌ارزش) سازش و صلح را به جنگ و ستیز ارجحیت می‌دهد و برای چیزهای دیگر خیر.

برای نمونه خود من از دیدن عشق‌ورزی دو همجنس‌گرای پسر در public اندکی احساس ناآرامی و تنش دارم؛ اکنون دو رویکرد خواهیم داشت:

سازگاری و پذیرش: از آنجاییکه زمینه چیزی بیشتر از یک احساس گذرای ناراحت کننده نیست، پس ارزش ستیزه‌جویی و نیاز به ساخت قانون‌های پاد-همجنس‌گرایی نمی‌رود (*)
ستیز و جنگ: از آنجاییکه دیدن چنین چیزی برای من ناراحت کننده است، پس بایستی آن را با قانون محدود و از چشم پنهان کرد و حقوق همجنسگرایان را پایمال کرد.


به رویکرد نخستین ما می‌گوییم هم‌زیستی سازش‌گرایانانه (یا اگر سیلابل‌های آن زیاد است، بگوییم "سازشمندانه") که فکر نمی‌کنم کسی آن را بخودی
خود بد ببیند. نکته اما در این است که ما برای چه چیزهایی می‌باید سازش‌گر بوده و برای چه چیزهایی جنگ و ستیز و گرفتن حقوق بایسته است.

نمونه چیزهایی که نباید سازگاری از خود نشان داد:

رسوم و آیین‌هایی که حقوق شهروندان را نقض می‌کند (ختنه کردن دختر/پسر، قربانی دادن آدم، کشتن نزدیکان از روی غیرت و ..)
پایمالی حقوق پایه‌ای مانند آزادی بیان (برای این یکی نه تنها نباید کوچکترین سازشی کرد که باید تا آخرین قطره خون هم جنگید)
زیر پا رفتن حقوق دیگران (زنان، مردان، همجنس‌گرایان، کمونیست‌ها و ..)
..





* در کنار آن همواره بد هم نیست، در نمونه مذکور دیدن دو دختر زیبای همجسنگرا نیز می‌آید!

Russell
01-17-2012, 07:52 PM
ریشه یا ناریشه‌ای این واژه باید جایگزین شود.
سخن من هم این بود که شما سر این واژه با بانیان لیبرالیسم مشکل دارید و ان کسانی که از این واژه استفاده میکنند از خود ابداع نکرده اند،هر چند که این واژه نادرست باشد یا بطور نادرست و توهین آمیز استفاده شده باشد.



برای نمونه خود من از دیدن عشق‌ورزی دو همجنس‌گرای پسر در public اندکی احساس ناآرامی و تنش دارم؛ اکنون دو رویکرد خواهیم داشت:
نخست مهربد گرامی اینکه بازهم شما این واژه سارش را در معنای همان تحمل بکار میبرید.یعنی شما خود را راضی میکنید که چیزی که مطابق میل شما نیست(تماشای دو همجنسگرای مرد) را تحمل کنید.
دوم و مهمتر اینست که دقیقن مساله همین است،یعنی تفاوت ارزشها و سلیقه ها. در مورد اول تفاوت در گرایش و سلیقه جنسیست و هم شما و هم آندو همجنسگرا کار غیر اخلاقی انجام نمیدهند.اما در موارد اخر مانند ختنه کردن کودکان یا پایمالی حقوق بحث اخلاقی مطرح است.طبیعتن کسی مدافع بجنگ رفتن بخاطر اختلاف سلیقه نیست.ولی صلح طلبی از آنجا معنی دار میشود که اخلاق نسبت به فرهنگ نسبی میشود.یعنی ختنه زنان در یک فرهنگ کار خوبیست در یکی نه.یا مسلمانان میتوانند بروند دادگاه خودشان را در انگلستان راه بیاندازند مطابق فرهنگشان و ما نباید مخالفت کنیم که مسلمانان شمشیر میکشند و انوقت ما میشویم جنگ طلب.بعبارت دیگر این عزیزان صلح طلب حاظر نیستند بر سر دردگیریهای اخلاق با دیگران وارد جنگ شوند و آن را اختلاف سلیقه میدانند.برای همین هم نتیجه اش میشود همین چیزی که الان در بین صلح طلبان میبینیم.یعنی بحث و تقکر و سیاست و فلسفه را چیزهایی میدانند مضر که بیدلیل باعث جدایی انسانها هستند و ارزش ایستادگی و مقاومت ندارند.

Mehrbod
01-18-2012, 01:05 AM
سخن من هم این بود که شما سر این واژه با بانیان لیبرالیسم مشکل دارید و ان کسانی که از این واژه استفاده میکنند از خود ابداع نکرده اند،هر چند که این واژه نادرست باشد یا بطور نادرست و توهین آمیز استفاده شده باشد.



:53:





نخست مهربد گرامی اینکه بازهم شما این واژه سارش را در معنای همان تحمل بکار میبرید.یعنی شما خود را راضی میکنید که چیزی که مطابق میل شما نیست(تماشای دو همجنسگرای مرد) را تحمل کنید.


در حقیقت اینگونه نیست. دو مفهوم سازش و برتابیدن (تحمل کردن) کاملا ناهمتا هستند. در برتابیدن (tolerance) یا تحمل کردن، میل به دگرگونی همواره حاضر است (necessity)، ولی در سازش بایسته نیست.

برای نمونه، وضعیت کنونی ایران ناگُوار بوده و مردم ایران آن را "تحمل" می‌کنند (و در نخستین فرصتی که دست بدهد آن را دگرگون خواهند کرد)، و پس با آن سازش نکرده‌اند (نپذیرفته‌اند که زندگی همواره همینگونه بماند).

پس چنانکه می‌بینید، سازش کردن در خود تغییر و دگرگونی ندارد، ولی برتابیدن و تحمل، یک فرآیند دگرگونی آهسته و خُفته (بالقوه) است که هنوز پُتنسیال اَنجامی پیدا نکرده است.

ما شرایط ناگوار، چیزهای ناخوش‌آیند و رفتار دیگران را برتابیده و تحمل می‌کنیم، ولی در پی آن به دنبال دگرگونی شرایط، خوش‌آیند کردن چیزها و از سر باز کردن آن دیگران می‌رویم.





دوم و مهمتر اینست که دقیقن مساله همین است،یعنی تفاوت ارزشها و سلیقه ها. در مورد اول تفاوت در گرایش و سلیقه جنسیست و هم شما و هم آندو همجنسگرا کار غیر اخلاقی انجام نمیدهند.اما در موارد اخر مانند ختنه کردن کودکان یا پایمالی حقوق بحث اخلاقی مطرح است.طبیعتن کسی مدافع بجنگ رفتن بخاطر اختلاف سلیقه نیست.ولی صلح طلبی از آنجا معنی دار میشود که اخلاق نسبت به فرهنگ نسبی میشود.یعنی ختنه زنان در یک فرهنگ کار خوبیست در یکی نه.یا مسلمانان میتوانند بروند دادگاه خودشان را در انگلستان راه بیاندازند مطابق فرهنگشان و ما نباید مخالفت کنیم که مسلمانان شمشیر میکشند و انوقت ما میشویم جنگ طلب.بعبارت دیگر این عزیزان صلح طلب حاظر نیستند بر سر دردگیریهای اخلاق با دیگران وارد جنگ شوند و آن را اختلاف سلیقه میدانند.برای همین هم نتیجه اش میشود همین چیزی که الان در بین صلح طلبان میبینیم.یعنی بحث و تقکر و سیاست و فلسفه را چیزهایی میدانند مضر که بیدلیل باعث جدایی انسانها هستند و ارزش ایستادگی و مقاومت ندارند.

این گفته‌ها درست هستند، ولی من نمی‌توانم آن را از چشم سازش‌مندی و صلح‌جویی ببینم. همه این‌ها به این بازمی‌گردد که ما فرآیند ارزش‌دهی‌مان را چگونه انجام دهیم.
روشن است که اگر سیستم ارزش‌دهی ما دینی باشد، ارزش‌گذار یک خدای نامرئی در آسمان می‌شود که به واسطه کتاب خود به ما می‌گوید چه چیزهایی خوب هستند (بایستی
سازگاری نشان داد: ختنه کردن پسران در اسلام، حجاب اجباری، گرفتن مالیات اسلامی از پیروان دیگر ادیان و ...) و چه چیزهایی بد هستند و بایستی ستیز کرد (همجنس‌گرایی، آزادی بیان، سکس و ..)

در اینجا آن چیزی که دشواری‌ساز است نه رویکرد سازشگرایی (approach)، که سیستم ارزش‌دهی ما است.

Russell
01-18-2012, 07:52 AM
در اینجا آن چیزی که دشواری‌ساز است نه رویکرد سازشگرایی (approach)، که سیستم ارزش‌دهی ما است.
حرف من هم دقیقن برعکس اینست.یعنی اصول اخلاقی ما ارزش جنگیدن را دارد و آزاد زیستن و حمایت ز حقوق همنوعانمان ارزش در صورت لزوم جنگیدن را هم دارد.نمونه اش میشود همین قضیه آزادی بیان و اسلام و کارتونهای دانمارکی.سازشکاران میگویند این یک تفاوت ارزش است که باید با آن سازش کرد.من میگویم این آزادی بیان اولین ارزش یک جامعه متمدن و لیبرال دموکرات است که ارزش جنگیدن برای حفظش را دارد.در واقع سازش و جنگ مسیرها هستند ولی مقصد ما را که آیا کاری خوب است یا بد باید ارزشهای با ارزش ما تعیین کنند.

Mehrbod
01-18-2012, 04:39 PM
حرف من هم دقیقن برعکس اینست.یعنی اصول اخلاقی ما ارزش جنگیدن را دارد و آزاد زیستن و حمایت ز حقوق همنوعانمان ارزش در صورت لزوم جنگیدن را هم دارد.نمونه اش میشود همین قضیه آزادی بیان و اسلام و کارتونهای دانمارکی.سازشکاران میگویند این یک تفاوت ارزش است که باید با آن سازش کرد.من میگویم این آزادی بیان اولین ارزش یک جامعه متمدن و لیبرال دموکرات است که ارزش جنگیدن برای حفظش را دارد.در واقع سازش و جنگ مسیرها هستند ولی مقصد ما را که آیا کاری خوب است یا بد باید ارزشهای با ارزش ما تعیین کنند.

راسل گرامی سخن من هم همین است.

اصول اخلاقی ما همان ارزش‌های ما هستند و اینکه چه ارزشی (هنجار، اخلاق، قانون) ارزش جنگیدن دارد و چه ارزشی خیر را سیستم ارزش‌گذاری ما می‌گوید.

در نمونه‌‌ات که می‌گوید ما بایستی با اسلام‌گرایان سازش کرده و دست به خود‌سانسوری بزنیم (و آزادی بیان را فدای سازش کنیم) چرا که
تعاملات آدمی (interactions) باارزش‌تر از هر چیز دیگر است، خود در حقیقت یک سیستم‌ارزش‌گذاری پنهان است که ماهیتش را آشکار بیان نکرده است (implicit).

این همان دیدگاهی است که می‌گوید همه سیستم‌های ارزش‌گذاری و اخلاقی به یک اندازه معتبر هستند و نباید هیچیک را به دیگری اولویت داده و رویکرد ما بایستی همواره، سازشمندانه باشد.

فکر می‌کنم آنچه درباره "برعکس بودن" گفتی باشد.

هرآینه، دیدگاه نامبُرده خود چیزی بیشتر از یک سیستم ارزش‌گذاری دیگری نیست که می‌گوید، چگونه باید با سیستم‌های ارزش‌گذاری دیگر روبرو شُد و چه رویکردی را در برابر آنها برگزید.


این هنوز سیستم ارزش‌گذاری نخستینی که ما می‌بایستی بپذیریم نیست. پایه‌ای‌ترین و نخستین سامانه ارزش‌گذاری
ما باید منطق باشد و هر سیستم ارزش‌گذاری دیگری روی آن پیاده‌سازی شده باشد (پیاده‌سازی تا مادامیکه اصول پایه‌ای را نقض نکند).

این سیستم منطقی باید همان چیزی باشد که همه ما روی آن هم‌رای بوده و در جایگاه یک پروتکل بنیادین برای همزیستی بپذیریم.

در بنیان سیستم ارزش‌گذاری منطقی اینها می‌آیند:

ارجحیت ندادن هیچ سیستم‌ارزش‌گذاری دیگر به منطقی
کم کردن قانون و هنجارهای سیستم تا جایی که بنیان آن آسیب نبیند (تیغ اوکام).
آزادی بی‌کران و بدون مرز آدمی، تا آنجایی که به آسیب مستقیم به دیگران نیانجامد:

Freedom of Expression (speech) آزادی بیان
آزادی در گزیدن شیوه زندگی (life style)، شریک جنسی و ..

...



Compatible
سیستم‌های ارزش‌گذاری دیگر که روی سیستم بالا همساز بوده و توانایی پیاده‌سازی را دارند:

منشور حقوق بشر
سکولاریسم
دیدگاه‌های فلسفی و جهان‌بینی
همه آیین و ادیانی که تنها فلسفی (معنوی) بوده و در سیاست کارکرد ندارند: Zen, Buddha, etc
...



Adaptable
سامانه‌های ارزش‌گذاری که با دگرگونی و تغییر، پیاده‌سازی می‌توانند بشوند:

میهن‌دوستی
زرشتی‌گری
اسلام
مسیحیت
...



Incompatible
سامانه‌های ارزش‌گذاری که نمی‌توانند پیاده‌سازی شوند:

پدوفیلیا
نژادپرستی
میهن‌پرستی
آدمخواری یا cannibalism (به سختی می‌تواند پیاده‌سازی شود، تا جاییکه هر دو طرف موافق خوردن و خورده‌شدن باشند!)
...




اکنون اگر یک سیستم ارزش‌‌گذاری به گونه‌ای ضمنی و پنهان می‌گوید فدا کردن آزادی بیان و سازش در برابر مسلمین خوب است، این را از چشم "رویکرد سازشگرایی"
نباید دید، بلکه بایستی از خود پرسید چه کسی این دیدگاه را تبلیغ کرده و روی چه پایه‌ای بنیانگذاری شده است (منطقی، دینی، ؟) و آیا با سیستم منطقی ما همساز است یا خیر.

Russell
01-18-2012, 06:37 PM
راسل گرامی سخن من هم همین است.

اصول اخلاقی ما همان ارزش‌های ما هستند و اینکه چه ارزشی (هنجار، اخلاق، قانون) ارزش جنگیدن دارد و چه ارزشی خیر را سیستم ارزش‌گذاری ما می‌گوید.

در نمونه‌‌ات که می‌گوید ما بایستی با اسلام‌گرایان سازش کرده و دست به خود‌سانسوری بزنیم (و آزادی بیان را فدای سازش کنیم) چرا که
تعاملات آدمی (interactions) باارزش‌تر از هر چیز دیگر است، خود در حقیقت یک سیستم‌ارزش‌گذاری پنهان است که ماهیتش را آشکار بیان نکرده است (implicit).

این همان دیدگاهی است که می‌گوید همه سیستم‌های ارزش‌گذاری و اخلاقی به یک اندازه معتبر هستند و نباید هیچیک را به دیگری اولویت داده و رویکرد ما بایستی همواره، سازشمندانه باشد.

فکر می‌کنم آنچه درباره "برعکس بودن" گفتی باشد.

این هنوز سیستم ارزش‌گذاری نخستینی که ما می‌بایستی بپذیریم نیست. پایه‌ای‌ترین و نخستین سامانه ارزش‌گذاری
ما باید منطق باشد و هر سیستم ارزش‌گذاری دیگری روی آن پیاده‌سازی شده باشد (پیاده‌سازی تا مادامیکه اصول پایه‌ای را نقض نکند).

این سیستم منطقی باید همان چیزی باشد که همه ما روی آن هم‌رای بوده و در جایگاه یک پروتکل بنیادین برای همزیستی بپذیریم.



الان فکر میکنم بیشتر متوجه نظر شما شدم مهربد گرامی.درست میگویید که همین نظر نسبیت فرهنگی اخلاق خود یک سیستم اخلاقی میشود.
من در انچه درباره اخلاق گفتید تمایز بین "هست" و "باید" را ندیدم و فکر میکنم چنین تفاوتی هم قائل نیستید.درست است؟
البته باید توجه کنیم که با اینکه سیستم حل و فصل اختلافات اخلاقی خود یک پرسش اخلاقیست ولی در سیستم لیبرال دموکراسی راه حل آن گفتگو و بحث آزاد است و از این نظر آزادی بیان ارزش است.در اینجا کسی که طرف مسلمانان را در بحث آزادی بیان میگیرد بیش از اختلاف درونی سیستم بلکه سعی در تغییر سیستم (بنفع خلافت اسلامی برای مثال) دارد.بیخود نیست که بند اول قانون اساسی آمریکا آزادی بیان و ادیان است.