PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث و گفتگو پیرامون رمان های ایرانی و خارجی دانلود آنها



havachekhube
07-09-2011, 09:49 AM
دوستان می توانیم اینجا در مورد رمان های جالبی که تاکنون خوانده ایم یا می خواهیم بخوانیم بحث کنیم
برای شروع کتاب فوق علاده قلعه حیوانات از جورج اورول را می گذارم
:square_01:

متن کامل کتاب به زبان فارسی (http://tarnama.org/library/Animal%20Farm.pdf)
متن کامل کتاب به زبان انگلیسی (http://www.netcharles.com/orwell/books/animalfarm.htm)

271

این رمان دربارهٔ گروهی از حیوانات (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AD%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%D8% A7%D8%AA_%D8%A7%D9%87%D9%84%DB%8C&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) است که انسان‌ها (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86) را از مزرعه‌ای (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B2%D8%B1%D8%B9%D9%87) که در آن زندگی می‌کنند بیرون می‌کنند و خود ادارهٔ مزرعه را به دست می‌گیرند، ولی پس از مدتی این حکومت جدید به حکومتی خودکامه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1%D B%8C) مشابه به قبلی تبدیل می‌شود.این رمان نمایهٔ برضد استبداد است.

جالبه که اتفاقات و شخصیت های رمان شباهت عجیبی به سیاستمداران دیکتاتور خودمان در ایران دارد! حتی وضع جامعه مان هم به طرز عجیبی شبیه به جامعه توصیف شده در کتاب است!

شاید به دلیل همین شباهت ها باشد که این کتاب محبوب ترین در بین کاربران ایرانی گودر است!

Russell
07-09-2011, 10:59 AM
دوستان می توانیم اینجا در مورد رمان های جالبی که تاکنون خوانده ایم یا می خواهیم بخوانیم بحث کنیم
برای شروع کتاب فوق علاده قلعه حیوانات از جورج اورول را می گذارم
:square_01:

متن کامل کتاب به زبان فارسی (http://tarnama.org/library/Animal%20Farm.pdf)
متن کامل کتاب به زبان انگلیسی (http://www.netcharles.com/orwell/books/animalfarm.htm)

271

این رمان دربارهٔ گروهی از حیوانات (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AD%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%D8% A7%D8%AA_%D8%A7%D9%87%D9%84%DB%8C&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) است که انسان‌ها (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86) را از مزرعه‌ای (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B2%D8%B1%D8%B9%D9%87) که در آن زندگی می‌کنند بیرون می‌کنند و خود ادارهٔ مزرعه را به دست می‌گیرند، ولی پس از مدتی این حکومت جدید به حکومتی خودکامه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1%D B%8C) مشابه به قبلی تبدیل می‌شود.این رمان نمایهٔ برضد استبداد است.

جالبه که اتفاقات و شخصیت های رمان شباهت عجیبی به سیاستمداران دیکتاتور خودمان در ایران دارد! حتی وضع جامعه مان هم به طرز عجیبی شبیه به جامعه توصیف شده در کتاب است!

شاید به دلیل همین شباهت ها باشد که این کتاب محبوب ترین در بین کاربران ایرانی گودر است!

کتاب فوق العاده یست.و یک تحقیر تاریخی برای تمام تمامیتخواهان تاریخ است و از انجا که کنایه آمیز است حتی یانسور و مخالفت با انتشار آن هم تحقیر آمیز است.
فقط یک سوال،کسی مقایسه بین ترجمه فارسی آن در قبل و بعد از انقلاب با نسخه اصلیش کرده؟
همینطور برای 1984

havachekhube
07-09-2011, 12:50 PM
کتاب فوق العاده یست.و یک تحقیر تاریخی برای تمام تمامیتخواهان تاریخ است و از انجا که کنایه آمیز است حتی یانسور و مخالفت با انتشار آن هم تحقیر آمیز است. فقط یک سوال،کسی مقایسه بین ترجمه فارسی آن در قبل و بعد از انقلاب با نسخه اصلیش کرده؟ همینطور برای 1984


تا آنجا که می دانم 1984 بعد از انقلاب سانسور شد
ولی تا حالا خبری از سانسور شدن قلعه حیوانات نشنیشدم!

فکر کنم عقلشون به سانسور قلعه حیوانات نرسیده چونکه تمثیلی است ولی 1984 رک تره.

کم عقلی وزارت ارشاد بد هم نیست ها!

havachekhube
07-11-2011, 11:32 AM
دوستان عزیز امروز کتاب 1984 را می گذارم که یکی از بی رقیب ترین کتاب های جهان است
نویسنده آن جورج اورول نویسنده مزرعه حیوانات است و این کتاب دومین کتاب مشهور این نویسنده بزرگ به شمار می آید
272
این کتاب بیانیهٔ سیاسی شاخصی در رد کمونیسم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%85%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85) و نظام‌های توتالیتر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AA%D8%B1) شمرده می‌شود. ۱۹۸۴ به سال ۱۹۴۸ میلادی نوشته شده‏ است و کتابی پادآرمانشهری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%A2%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D 8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C) به شمار می‌آید. کتاب به نام «نوزده هشتادوچهار» هم شناخته می‌شود. جرج اورول در این کتاب جامعه‌ای را به تصویر می‌کشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقهٔ شدید نسبت به برادر بزرگ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1_%D8%A8%D8%B2%D8%B1% DA%AF) (Big Brother) (ناظر کبیر) (رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری فرهمند (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D9%87)) وجود دارد. در جامعه تصویر شده گناهکار به راحتی اعدام می‌شود و آزادی‌های فردی به‌شدت توسط قوانین حقوق توده پایمال شده‌اند. در این داستان مسائلی همچون اینگساک (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%86%DA%AF%D8%B3%D8%A7%DA%A9) (Ingsoc)، بزه فکری (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A8%D8%B2%D9%87_%D9%81%DA%A9%D8 %B1%DB%8C&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF)، گفتار جدید (به‌غایت خلاصه و فاقد زیبایی‏های کلام) (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DA%AF%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1_%D8 %AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF_%28%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8% BA%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%8 7_%D9%88_%D9%81%D8%A7%D9%82%D8%AF_%D8%B2%DB%8C%D8% A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%DA%A9%D9%8 4%D8%A7%D9%85%29&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF)، دوگانه‌باوری (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AF%D9%88%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9% 87%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D9%88%D8%B1%DB%8C&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) مطرح می‌شود. کتاب دیدگاهی ضد کمونیستی و ضد حکومتهای توتالیتر دارد.

این کتاب هم شباهت های زیادی به جامعه امروز ایران ما دارد خواندن آن را به تمام دوستان اندیشمند پیشنهاد می کنم.



دریافت کتاب ۱۹۸۴ به صورت فایل متنی (http://tarnama.org/library/1984.pdf)
فیلم سینمایی 1984 به زبان انگلیسی (https://tarnama.org/audiovisual.htm)



متن کتاب ۱۹۸۴ به زبان انگلیسی (http://www.netcharles.com/orwell/books/1984.htm)



کمیک استریپ کتاب به زبان انگلیسی (http://1984comic.com/?q=node/413)

Mehrbod
07-11-2011, 04:20 PM
دوستان عزیز امروز کتاب 1984 را می گذارم که یکی از بی رقیب ترین کتاب های جهان است
نویسنده آن جورج اورول نویسنده مزرعه حیوانات است و این کتاب دومین کتاب مشهور این نویسنده بزرگ به شمار می آید


من این کتاب را سال‌ها پیش خواندم و آن اندازه محتوای آن بی‌ربط به کمونیسم
بوده، که تا امروز متوجه نشده بودم در راستای بدجلوه دادن آن نوشته شده است!


کمونیسم ≠ توتالیتارین (تمامیت‌خواه)
کمونیسم ≠ فاشیسم



برای «مزرعه حیوانات» نیز، اصولا در هیچ کجای کمونیسم
نیامده که همه آدم‌ها با هم برابر هستند که شماری «برابرتر» باشند!

havachekhube
07-11-2011, 09:02 PM
من این کتاب را سال‌ها پیش خواندم و آن اندازه محتوای آن بی‌ربط به کمونیسم بوده، که تا امروز متوجه نشده بودم در راستای بدجلوه دادن آن نوشته شده است! کمونیسم ≠ توتالیتارین (تمامیت‌خواه) کمونیسم ≠ فاشیسم برای «مزرعه حیوانات» نیز، اصولا در هیچ کجای کمونیسم نیامده که همه آدم‌ها با هم برابر هستند که شماری «برابرتر» باشند!
دوست عزیز من ضد کمونیسم نیستم این که گفتم 1984 و مزرعه حیوانات ضد کمونیستی است نقل قول است

ولی من جاهای زیادی ضد کمونیست بودن آن را خوانده ام مثلا کتاب: باز هم مزرعه حیوانات که در دوران اصلاحات منتشر شد
اگر خواستید این ها را هم بخوانید

Is Animal Farm anti-communist? (http://uk.answers.yahoo.com/question/index?qid=20090425111346AAuJ5F7) فکر کنم برایتان جالب باشد
(http://uk.answers.yahoo.com/question/index?qid=20090425111346AAuJ5F7)

George Orwell (http://en.wikipedia.org/wiki/George_Orwell)
زیر عکس اورول را ببینید



صولا در هیچ کجای کمونیسم نیامده که همه آدم‌ها با هم برابر هستند که شماری «برابرتر» باشند!


اتفاقا این یکی از اصول کمونیسم است که لنین به آن علاقه زیادی داشت فکر کنم دقت نکرده اید

Mehrbod
07-13-2011, 01:01 AM
دوست عزیز من ضد کمونیسم نیستم این که گفتم 1984 و مزرعه حیوانات ضد کمونیستی است نقل قول است

ولی من جاهای زیادی ضد کمونیست بودن آن را خوانده ام مثلا کتاب: باز هم مزرعه حیوانات که در دوران اصلاحات منتشر شد
اگر خواستید این ها را هم بخوانید

Is Animal Farm anti-communist? (http://uk.answers.yahoo.com/question/index?qid=20090425111346AAuJ5F7) فکر کنم برایتان جالب باشد
(http://uk.answers.yahoo.com/question/index?qid=20090425111346AAuJ5F7)

George Orwell (http://en.wikipedia.org/wiki/George_Orwell)
زیر عکس اورول را ببینید




سپاس، لینک‌های خوبی بودند.

اما همچنان من هنوز نمی‌فهمم که مزرعه حیوانات چگونه می‌تواند به کمونیسم پیوند داشته باشد.

اصولا چیزهایی که همواره بی‌خود از قول کمونیسم بازگویی می‌شوند اینها هستند:

کمونیسم می‌گوید همه باید یک اندازه پول در بیاورند!
کمونیسم می‌گوید همه آدم‌ها با هم برابر هستند!
کمونیسم می‌گوید همه چیزها باید همگانی باشد!
...


این‌ها در هیچ مرام کمونیستی یافت نمی‌شوند و اگر بشوند، بایستی درجا به زباله‌دانی انداخت.

چیز مهادینی که کمونیسم می‌گوید این است که:

بهره‌کشی کارگر از سوی کارفرمای سرمایه‌دار (کپیتالیست) بایستی متوقف شود.






اتفاقا این یکی از اصول کمونیسم است که لنین به آن علاقه زیادی داشت فکر کنم دقت نکرده اید

گرامی سخن این نیست که کسی به چیزی علاقه یا باور دارد یا
خیر، آدم‌ها با یکدیگر برابر نیستند و این یک واقعیت (fact) بدون چون و چرا است.

تنها چیزی که آدم‌ها می‌توانند در آن با یکدیگر باشند «حقوق شخصی و اجتماعی‌اشان» است.

havachekhube
07-13-2011, 08:53 AM
اما همچنان من هنوز نمی‌فهمم که مزرعه حیوانات چگونه می‌تواند به کمونیسم پیوند داشته باشد.


البته این کتاب به طور کلی در مورد نظام های توتالیتر مثل نظام خودمان بحث می کند
ولی در مورد کمونیسم برایتان چند تا نمونه میاورم:

سنوبال: تروتسکی
نایلیون: استالین
خوک پیر: لنین
گربه: سرمایه داران بعد از انقلاب
گوسفندها: طبقه احمق هر جامعه
گاو ها و مرغ ها: تولید کنندگان سود ده

با دقت بیشتذر می بینیم میجر که تیوزیزیسین انقلاب است حیوانات را با عنوان Comrades(رفیق) که مخصوص کمونیست هاست صدا می کند نگاه کنید:
‘[Comrades you have heard already about the strange dream that I had last night.
‘Now, comrades, what is the nature of this life of ours?
I do not think, comrades
No, comrades, a thousand times no
و خیلی جاهای دیگر
حتی خود حیوانات هم مهدیگر را با همین عنوان رفیق صدا می زنند:
‘Comrades,’ said Snowball
‘Now, comrades,’ cried Snowball
‘Now, comrades,’ cried Snowball
Forward, comrades! The hay is waiting.’

اصول قلعه:
All animals are equal.


اصولا چیزهایی که همواره بی‌خود از قول کمونیسم بازگویی می‌شوند اینها هستند: کمونیسم می‌گوید همه باید یک اندازه پول در بیاورند! کمونیسم می‌گوید همه آدم‌ها با هم برابر هستند! کمونیسم می‌گوید همه چیزها باید همگانی باشد! ... این‌ها در هیچ مرام کمونیستی یافت نمی‌شوند و اگر بشوند، بایستی درجا به زباله‌دانی انداخت.

می شود بیشتر توضیح بدهید؟ این یکی از اصول کمونیست و برخی مرام ها است: همه آدم‌ها با هم برابر [در برابر قانون] هستند. حالا کمونیست این یکی را بسط داده


گرامی سخن این نیست که کسی به چیزی علاقه یا باور دارد یا خیر، آدم‌ها با یکدیگر برابر نیستند و این یک واقعیت (fact) بدون چون و چرا است.
فکر کنم به مدرک نیاز پیدا کردیم ! لطفا مدرک بیاورید که کمونیست نگفته:
همه انسان ها با هم برابرند



بهره‌کشی کارگر از سوی کارفرمای سرمایه‌دار (کپیتالیست) بایستی متوقف شود.

شخصا با این یکی خیلی حال می کنم:53:

خیلی طولانی شد ولی در آخر برایتان بقیه نمادها را میاورم آدرس تمام نمادها: http://www.newspeakdictionary.com/go-animal_farm.html
فقط اینجا قسمت حوادث و اشیا را می نویسم:
Animalism - Communism

Hoof & Horn - Hammer and Sickle

Animal Committees - (Soviet Committees). "Egg Production Committee for the hens, the Clean Tails League for the cows, the Wild Comrades' Re-education Committee (the object of this was to tame the rats and rabbits), the Whiter Wool Movement for the sheep,"

'Beasts of England' - The song 'Beasts of England' is a metaphor for the ideology of Communism. In the novel it is said that the song spread throughout the countryside - just as belief in the communist system spread throughout all of the labor unions in the world. In many democratic countries (including the U.S.), socialist parties began to grow and socialists politicians began winning seats in legislatures.

Windmill - The windmill is a symbol for Stalin's 'Five-Year plan'. Just a the windmill was promised to make the animal's life easier, the 'Five-Year Plan' was supposed to improve Soviet industry to the point that the proletariats' life as well by increasing production and allowing the soviets to shorten the work-week. And just like the windmill, Stalin's plan was an utter failure. After the destruction of the Windmill, the Animals decided to build another one and in real-life, Stalin kept churning out new 'Five-year Plans' - promising that each new plan would solve all of Russia's problems and bring the USSR closer to parity with the industrialized nations of the west.

Drinking of alcohol - After the revolution it is decided that animals should never again consume alcohol. After a short time, the pigs ignored began to break this cardinal rule. This is a metaphor for the intoxicating effects of power.

'Milk' - Shortly after the revolution, the pigs are forced to decide what to do with the 'milk' (a reference to some sort of commodity). The animals assume that the pigs will distribute it equally among the masses, and are shocked when they discover that the pigs have decided to keep it for themselves.

'Apples' - The pigs decided to keep the apples as well.



Key Events
A few of the Major Plot points in the novel

The Animal Revolt - The Russian Revolution.

Battle of Cowshed - The Return of Jones . Red October. The battle of the Tsarists forces against the Bolsheviks. (The Reds vs. the Whites) "The civil war between the Bolsheviks (Reds) and the anti-Bolsheviks (Whites) ravaged Russia until 1920. The Whites represented all shades of anti-Communist groups, including members of the constituent assembly. Several of their leaders favored setting up a military dictatorship, but few were outspoken czarists."

For more info, follow these links...
www.infoplease.com (http://www.infoplease.com/spot/russianrev5.html)
campus.northpark.edu (http://campus.northpark.edu/history/WebChron/EastEurope/RedWhite.html)
fresno.k12.ca.us (http://fresno.k12.ca.us/schools/s090/history/russian_revolution.htm)

Pigeons sent to incite other rebellions - Cummunist Internetionale

The Meeting - The Soviet, The Pre-Bolshevik Provisional Government
From the book...

"Here the work of the coming week was planned out and resolutions were put forward and debated. It was always the pigs who put forward the resolutions. The other animals understood how to vote, but could never think of any resolutions of their own."

From Real Life...

"The Constituent Assembly met only once, in January 1918. Lenin dissolved it by issuing his DRAFT DECREE (http://www.pagesz.net/%7Estevek/europe/decree1918.html) and sent heavily armed guards to prevent its meeting again. Those who were not Bolsheviks were indignant when they witnessed this unconstitutional act. Just the same, there was no public outburst. Why the delegates did no more than weakly protest is clear: the Bolsheviks had already taken action on what interested the people most -- Bread, Land and Peace. Were the Russian people ready for democracy? Regardless of how we can answer this question one thing is clear -- Lenin made it impossible for the Assembly to meet."

The hens' revolt - This signifies the Ukrainian peasants’ bitter resistance to collective farming. (See: HENS)

Destruction of the Windmill - This destruction is symbolic for the failure of the Five Year Plan. In the Book, it was described as follows:
"November came, with raging south-west winds. Building had to stop because it was now too wet to mix the cement. Finally there came a night when the gale was so violent that the farm buildings rocked on their foundations and several tiles were blown off the roof of the barn. The hens woke up squawking with terror because they had all dreamed simultaneously of hearing a gun go off in the distance. In the morning the animals came out of their stalls to find that the flagstaff had been blown down and an elm tree at the foot of the orchard had been plucked up like a radish. They had just noticed this when a cry of despair broke from every animal's throat. A terrible sight had met their eyes. The windmill was in ruins." ... " He gave it as his opinion that Snowball had probably come from the direction of Foxwood Farm"

The Purges of 1936-38: - (Ch 7) "Napoleon stood sternly surveying his audience; then he uttered a high-pitched whimper. Immediately the dogs bounded forward, seized four of the pigs by the ear and dragged them, squealing with pain and terror, to Napoleon's feet...."

Selling of the wood to Frederick - Nazi-Soviet pact

Battle of the Windmill - Battle of Stalingrad - German Invasion of Russia During WWII.
این جا هم اطلاعات تکمیلی هست:
Symbolism/Interpretation (http://www.k-1.com/Orwell/site/work/summaries/animf.html)The novel Animal Farm is a satire of the Russian revolution, and therefore full of symbolism. Generally, Orwell associates certain real characters with the characters of the book. Here is a list of the characters and things and their meaning:
(http://www.k-1.com/Orwell/site/work/summaries/animf.html)


می توانید این را هم سرچ کنید:
animal farm and communism Symbol (http://www.k-1.com/Orwell/site/work/summaries/animf.html)


سلامت وسرافراز باشید:53:
(http://www.k-1.com/Orwell/site/work/summaries/animf.html)

havachekhube
07-17-2011, 09:29 AM
دوستان امروز رمان ارباب مگس ها را داریم
رمان جالبیه توصیه می کنم بخونیدش و از برداشت خودتون نسبت به این شاهکار لذت ببرید

ارباب مگس‌ها (به انگلیسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84% DB%8C%D8%B3%DB%8C): Lord of the Flies) داستانی است از ولیام گلدین (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%85_%DA %AF%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) برنده جایزه صلح نوبل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87_%D8%B5%D9%84%D8%AD_ %D9%86%D9%88%D8%A8%D9%84)، که لزوم حاکمیت قانون در جوامع انسانی را به تصویر می‌کشد. در این داستان هواپیمای (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D9%85%D8%A7) حامل بچه‌های مدرسه در نزدیکی یک جزیره (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%87) متروکه سقوط می کند و آنها بدون سرپرست موظف به اداره خودشان می‌شوند. پس از مدت کوتاهی جمعیت قانون گریز با توسل به اهرم‌های زر و زور و تزویر جمعیت را به سوی توهش می‌کشند.
از این داستان در سال های ۱۹۶۳ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B9%DB%B6%DB%B3_%28%D9%85%DB%8C%D9%84%D8% A7%D8%AF%DB%8C%29)، ۱۹۷۶ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B9%DB%B7%DB%B6_%28%D9%85%DB%8C%D9%84%D8% A7%D8%AF%DB%8C%29) و ۱۹۷۰ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B9%DB%B7%DB%B0_%28%D9%85%DB%8C%D9%84%D8% A7%D8%AF%DB%8C%29) فیلم‌هایی ساخته شده است.سریال لاست (به انگلیسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84% DB%8C%D8%B3%DB%8C): Lost) بسیاری از مضامین خود را از این داستان الهام گرفته است.
274


از این داستان برداشت های گوناگونی شده. خوب است بدانید که این داستان مثل داستان قلعه حیوانات داستان نماد هاست.


275

در این رمان از موجودی به نام جانور سخن به میان می آید این جانور موهوم منشا ترس و فرمان برداری است
می شود این جانور را به دین تشبیه کرد

havachekhube
08-12-2011, 11:58 AM
دوستان امروز نوبت یک کتاب خیال پردازانه و جذاب است! مجموعه هری پاتر

هَری پاتِر (به انگلیسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84% DB%8C%D8%B3%DB%8C): Harry Potter) نام مجموعه‌ای هفت‌گانه از رمان‌های (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86) سبک خیال‌پردازی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%84%E2%80%8C%D9%BE%D8%B1%D8%A F%D8%A7%D8%B2%DB%8C_%28%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87_%D 9%87%D9%86%D8%B1%DB%8C%29) کودکان و نوجوانان است که توسط نویسنده انگلیسی، جوآن کتلین رولینگ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%DB%8C.%DA%A9%DB%8C._%D8%B1%D9%88%D9%84%DB%8 C%D9%86%DA%AF) نوشته شده‌است. این کتاب‌ها به شرح ماجراهای یک جادوگر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DA%AF%D8%B1) نوجوان به نام هری پاتر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B1%DB%8C_%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D8%B1_%28%D8 %B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA%29) به همراه بهترین دوستانش، رون ویزلی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D9%86_%D9%88%DB%8C%D8%B2%D9%84%DB%8C) و هرمیون گرنجر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B1%D9%85%DB%8C%D9%88%D9%86_%DA%AF%D8%B1% D9%86%D8%AC%D8%B1)، در مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%A7%DA%AF%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B2) می‌پردازند.
از زمان انتشار اولین رمان، هری پاتر و سنگ جادو (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B1%DB%8C_%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D8%B1_%D9%88 _%D8%B3%D9%86%DA%AF_%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88) در سال ۱۹۹۷ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B9%DB%B9%DB%B7_%28%D9%85%DB%8C%D9%84%D8% A7%D8%AF%DB%8C%29) میلادی، این مجموعه کتاب‌ها توانستند به استقبال گسترده و فروش بسیار موفق جهانی دست یابند و تحسین منتقدین را برانگیزند. آثار رولینگ آغازگر ساخت فیلمهای سینمایی، بازی‌های رایانه‌ای و بسیاری از کالاهای تجاری دیگر با الهام از این مجموعه شد. تا تاریخ آوریل سال ۲۰۰۷ بیشتر از ۴۰۰ میلیون نسخه از شش کتاب اول این مجموعه به فروش رفت[۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B1%DB%8C_%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D8%B1#cite_n ote-0) و این کتابها به بیش از ۶۴ زبان دیگر ترجمه شده‌اند.[۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B1%DB%8C_%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D8%B1#cite_n ote-1) هفتمین و آخرین کتاب این مجموعه، هری پاتر و یادگاران مرگ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B1%DB%8C_%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D8%B1_%D9%88 _%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86_ %D9%85%D8%B1%DA%AF)، در ۲۱ ژوئیه ۲۰۰۷ به بازار آمد و ناشران رقم فروش اولین نوبت چاپ آنرا فقط در آمریکا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7)، ۱۲ میلیون نسخه اعلام کرده‌اند.[۳] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B1%DB%8C_%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D8%B1#cite_n ote-2) این موفقیتها، عنوان پردرآمدترین رمان‌نویس تمام دوران را برای رولینگ به ارمغان آورد.[۴] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B1%DB%8C_%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D8%B1#cite_n ote-3) جوآن رولینگ در کتاب‌های هری پاتر با تکیه بر نوآوری و تخیل سعی کرده، فضایی متفاوت را ایجاد کند تا بدین طریق بتواند با مخاطبان خود که اکثراً نوجوانان هستند، رابطه‌ای قوی برقرار نماید.



http://www.daftarche.com/images/imported/2011/08/1.jpg (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Hogwarts2.jpg )


حکومت ج.ا در مقابل این کتاب موضع تندی گرفته و حتی چند ماه پیش تعدادی از سایت های طرفداران این کتاب ها را فیلتر کرد و با فرستادن هشدارهای متوالی سعی در تخته کردن در این سایت ها داشت
بارها تلویزیون حکومتی به شیوه های مختلف این کتاب را مسخره کرده و نقدهایی به مراتب تخیلی تر از خود کتاب بر آن نوشته اند! مثل همیشه این کتاب به عنوان کتاب صهیونیستی و فراماسونری و در جهت اهداف استکبار به جوانان معرفی می شود!
ولی کو گوش شنوا؟ اتفاقا من خودم خیلی ها را دیدم که به خاطر منع حکومت این مجموعه را مطالعه کرده اند! چه بهتر :10:

شخصا خیلی با این مجموعه هفت جلدی حال نکردم! ولی قدرت نویسنده در داستان پردازی انسان را مجذوب خویش می کند!

shirin
08-25-2011, 06:47 PM
آخرین کتابی که من خوندم پیرامون اسارت بشری نوشته سامرست موآم هم خیلی جالب بود. بخونیدش.

havachekhube
09-08-2011, 08:34 AM
آخرین کتابی که من خوندم پیرامون اسارت بشری نوشته سامرست موآم هم خیلی جالب بود. بخونیدش.

سامرست موآم هنوز هم نویسنده پر خواننده ای هست کتاب های خوبی هم دارد

اگر لطف کنید لینک دانلود کتاب را برای استفاده بنده و دوستان قرار دهید خیلی ممنون می شوم

shirin
09-08-2011, 10:51 AM
بیخشید لینک دانلودشو پیدا نکردم.

Nocturne
09-08-2011, 02:36 PM
سامرست موآم هنوز هم نویسنده پر خواننده ای هست کتاب های خوبی هم دارد

اگر لطف کنید لینک دانلود کتاب را برای استفاده بنده و دوستان قرار دهید خیلی ممنون می شوم
به زبان انگلیسی هست البته. (http://www.4shared.com/document/fU3K8W1j/Of_Human_Bondage.html)

سامان
09-08-2011, 06:30 PM
سلاماگه كسي كتاب افق گمشده اثر جيمز هيلتون رو داره ممنون ميشم لينك دريافتش رو اينجا بذاره.همچنين مدتهاست دنبال كتاب يهودي سرگردان اثر اوژن سو ميگردم ولي نه در نت و نه در كتاب فروشي ها پيداش نميكنم متاسفانه.

havachekhube
01-08-2012, 09:42 AM
به زبان انگلیسی هست البته.

خیلی ممنون دوست عزیز




دنبال كتاب يهودي سرگردان اثر اوژن سو ميگردم ولي نه در نت و نه در كتاب فروشي ها پيداش نميكنم متاسفانه.

این ها خدمت شما:
http://www.bekhan.com/main/index.php?page=30&bi=1114367

http://www.adinebook.com/gp/product/9646916456

قیمتش 7 هزار تومن هست :53:

Anarchy
01-08-2012, 03:18 PM
وقتی نیچه گریست When nietzsche wept... (http://novels.parsiblog.com/Posts/445/%d9%88%d9%82%d8%aa%d9%8a+%d9%86%d9%8a%da%86%d9%87+ %da%af%d8%b1%d9%8a%d8%b3%d8%aa+When+nietzsche+wept .../)
وقتی نیچه گریست

When nietzsche wept

http://www.daftarche.com/images/imported/2012/01/3.jpg


نویسنده : اروین یالوم
مترجم : سپیده حبیب
انتشارات : کاروان
476 صفحه

داستان از آنجا آغاز می شود که "لو سالومه" در حال نگارش نامه ای برای دکتر بروئر است تا دیدار و قرار ملاقاتی با او داشته باشد و ضمن این دیدار راز تنهایی و البته جنون خودکشی را که در ذهن و روان نیچه پرورش یافته با این پزشک باتجربه در میان بگذارد تا بلکه نیچه را درمان کند. اما دکتر بروئر که ابتدا از درمان نیچه و درگیر شدن با ناخوشی های روانی او امتناع می کند خود درگیر ماجرای عشقی و دلبستگی به یکی از زنان بیمار خود است و کابوس ها و رویاهای پریشان احوالی در رابطه با این عشق مشاهده می کند. بطوریکه بیننده در تمام طول فیلم بارها و حتی به طرق غافلگیر کننده ای درگیر رویاها و ضمیر ناخودآگاه دکتر بروئر می شود.
در ادامه برخورد و گفتگوهای نیچه با دکتر یوزف بروئر است که به نوعی همکار و هم دروه "زیگموند فروید" نابغه روانشناسی قرن بیستم به شمار می آید. بدانگونه که در داستان آمده گویا "فروید" تحت تاثیر الهامات و آموزه های دکتر بروئر و نیچه بعدها موفق به ابداع سبک روان درمانی مشهور خود و بازیابی ضمیر ناخودآگاه مراجعین و بیمارانش می گردد...

"فریدریک ویلهلم نیچه" فیلسوف قرن ?? آلمان جمله مشهوری داشت بدین مضمون که "خداوند مرده است"... او که بنیانگذار فلسفه "نهیلیسم" بود در زمان زندگی و حتی پس از مرگش با آثاری که از خود برجای گذاشت تاثیر بسزایی بر فیلسوفان و متفکرین قرن ?? و ?? از جمله فیلسوفان اگزیستانسیالیست اروپا داشت. بطور خلاصه فلسفه "نهیلیسم" نیچه را می توان بدین ترتیب بیان نمود که او با بی اعتبار انگاشتن فلسفه "خیر و شر" به عنوان موضوع علم اخلاق از دوران مابعد سقراط در تاریخ فلسفه تمامی دستاوردهای تفکر فلسفی در اروپا را نه دلیل و منطقی در اثبات وجود امر مطلق ( خداوند ) بلکه صرفا ادله ای در اثبات یا انکار "نیکی و پلشتی" یا همان "اهورامزدا و اهریمن" می انگارد. از دیگر نکات فلسفه نیچه اعتقاد به ظهور ماهیتی تحت عنوان "ابرانسان" با تعریف خاص خود و همینطور فلسفه "اراده معطوف به قدرت" است... نیچه از اصطلاح ابر انسان در کتاب مشهور خود "چنین گفت زرتشت" بارها و بارها استفاده کرده است.

تمامی گفتگوهایی که بین نیچه و دکتر بروئر انجام می شود غیر واقعی است. البته دیالوگ های نیچه در کتاب همگی از سخنان نیچه در کتابهاش است که توسط نویسنده کتاب اروین یالوم گردآوری شده تا در گفتگوی تخیلی نیچه با یکی از شخصیت های اصلی کتاب یعنی دکتر بروئو استفاده شود. در ضمن آشنایی لو سالومه با فروید نیز واقعی می باشد.

ترجمه کتاب بسیار خوب انجام گرفته و تصویر انتخابی برای جلد هم عکس واقعی است که نیچه همراه دو دوست خود یعنی پاول ره و لو سالومه در حدود 130 سال پیش گرفته بوده است و انتخابش به جاست. البته طرح جلد اصلی کتاب هم فوق العاده ست. (نسخه صلی کتاب)
ان کتاب جزو بهترین کتابهایی بود که در سال 1388 خوندم.

جملاتی از کتاب :
" آخرین پاداش مرده، این است که دیگر نمی میرد."

"شاید یک مرد، تنها با مرد بودن می تواند زنانگی وجود یک زن را آزاد کند."

"ازدواج نباید زندان باشد، بلکه باید باغی باشد که چیزی برتر در آن کشت می شود."

"بی حساب بچه دار شدن اشتباه است، بچه دار شدن برای کاستن از تنهایی خویش غلط است، هدف دار کردن زندگی با تولید چون خودی، اشتباه است. و اشتباه است اگر با تولید مثل، درصدد رسیدن به جاودانگی باشیم."

"باید طوری زندگی کنیم که انگار آزادیم. گرچه نمی توانیم از سرنوشت بگریزیم. ولی باید با آن درگیر شویم. باید پیشامد سرنوشت مان را اراده کنیم. باید به تقدیرمان عشق بورزیم."

"اگر نتوانیم تنهاییمان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست."
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

توصیه میکنم حتما بخونیدش.رمان خیلی جالبیه
لینک دانلود فصل اول (http://www.supershare.net/en/file/82760-6610306609.html)

قلم
01-08-2012, 05:28 PM
درود به همه

از روی این کتاب یه فیلم هم ساخته شده به اسم ((نیچه)) . من این فیلم رو خیلی وقت
پیش دیده بودم! ولی کتابش رو هنوز نخوندم ممنون از لینکی که گذاشتی.

Anarchy
01-08-2012, 06:02 PM
درود به همه

از روی این کتاب یه فیلم هم ساخته شده به اسم ((نیچه)) . من این فیلم رو خیلی وقت
پیش دیده بودم! ولی کتابش رو هنوز نخوندم ممنون از لینکی که گذاشتی.
بله فیلمش هست.محصول 2007 اما کتاب همیشه یه چیز دیگس...
When Nietzsche Wept (http://www.imdb.com/title/tt0760188/)

havachekhube
01-09-2012, 11:53 AM
توصیه میکنم حتما بخونیدش.رمان خیلی جالبیه
لینک دانلود فصل اول

باید رمان جالبی باشه ممنون از لینک



اما کتاب همیشه یه چیز دیگس...

چی شد بالاخره یک نفر همفکر من پیدا شد!

Russell
01-09-2012, 01:17 PM
دوستان من خیلی بقول معروف رمان باز نیستم،ولی دنبال یه لیست از رمانهای مهم که جنبه هایی بیشتر از یک رمان حتی داشته اند میگردم(ترجیحان ترجمه مناسب فارسی آنها هم موجود باشند)،به قول فرنگیها Must read
عزیزان اهل فن ما را یاری کنند :4:

قلم
01-09-2012, 05:32 PM
دوستان من خیلی بقول معروف رمان باز نیستم،ولی دنبال یه لیست از رمانهای مهم که جنبه هایی بیشتر از یک رمان حتی داشته اند میگردم(ترجیحان ترجمه مناسب فارسی آنها هم موجود باشند)،به قول فرنگیها Must read
عزیزان اهل فن ما را یاری کنند :4:

سلام راسل جان

اگر رمان ((کیفر آتش)) از الیاس کانتی رو نخوندی بهت پیشنهاد می کنم بخونی به نظر من رمان قشنگیه
یا به قول خودت فراتر از یک رمانه ترجمه سروش حبیبی برنده جایزه نوبل 1981
در صفحه 124 کتاب می خونیم:
((در کارند و نمی دانند چه می کنند، به عادات خود دلبسته اند و نمی دانند چرا و تمام عمر راه می روند و راه خود را نمی شناسند، توده عوام چنین اند))

یا در همین صفحه می خونیم:
((استاد با این سخنان به ما اخطار می کند که همیشه در برابر توده عوام هشیار باشیم. بی استثنا! عوام خطرناکند! زیرا بی فرهنگ اند یعنی از خرد بی بهره اند.))

داستان یه پرفسوره به نام مونگ که استاد چین باستانه و تو خونش (اگر اشتباه نکنم) بیش از هفتاد هزار جلد کتاب داره! و همیشه از مردم عادی و به قول خودش عوام
دوری می کنه و می ترسه مسئولیت کتابخونش رو به این افراد واگذار کنه اما سرانجام یه زنی وارد زندگیش میشه که...

اما دو سه روز دیگه یه لیست کامل از کتاب هایی که به نظر خودم البته! ارزش خوندن رو دارند چه خارجی چه ایرانی(البته ایرانیا جدیدا دیگه رمان خوب نمی نویسن) برات می ذارم رو
سایت با کمی توضیح تا اگر خواستی ازشون استفاده کنی!
این فعلا برای دست گرمی بود
موفق باشی.

havachekhube
01-10-2012, 09:24 PM
دوستان من خیلی بقول معروف رمان باز نیستم،ولی دنبال یه لیست از رمانهای مهم که جنبه هایی بیشتر از یک رمان حتی داشته اند میگردم(ترجیحان ترجمه مناسب فارسی آنها هم موجود باشند)،به قول فرنگیها Must read
عزیزان اهل فن ما را یاری کنند

فکر کنم این به شخصیت شما بخوره:
گلدینگ به خاطر این کتاب نوبل ادبیات را برد
ارباب مگس‌ها داستانی است از ولیام گلدین (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%85_%DA %AF%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) است که لزوم حاکمیت قانون در جوامع انسانی را به تصویر می‌کشد. در این داستان هواپیمای (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D9%85%D8%A7) حامل بچه‌های مدرسه در نزدیکی یک جزیره (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%87) متروکه سقوط می کند و آنها بدون سرپرست موظف به اداره خودشان می‌شوند. پس از مدت کوتاهی جمعیت قانون گریز با توسل به اهرم‌های زر و زور و تزویر جمعیت را به سوی توهش می‌کشند.

قصه جالب و چالش برانگیزی داره کتاب فروشی هایی که کتاب انگلیسی می فروشند احتمالا دارندش چونکه انگلیسی فارسی ترجمه شده

http://www.goodreads.com/book/show/7624.Lord_of_the_Flies

این لسیت بهترین کتاب های قرن بیستم از نظر کاربران گودر هستش:

Best Books of the 20th Century
http://www.goodreads.com/list/show/6.Best_Books_of_the_20th_Century

Nevermore
03-16-2013, 10:54 PM
خوب مثل اینکه جایی درخورتر از این جستار برای معرفی کتاب های با ارزش و سودمند نیست.
آخرین کتاب با ارزشی که خواندم بیگانه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87_%28%DA%A9%D8% AA%D8%A7%D8%A8%29) اثر معروف آلبر کامو بود.از آنجایی که من رمان خوان حرفه ای نبودم و نیستم و رغبتی هم برای خواندن کتاب های نویسندگان دیندار ندارم کامو طعمه ی دلچسبی برایم بود و براستی این کتاب تاثیر شگرفی بر من نهاد و پس از خواندن این کتاب اولین فکری که به ذهنم رسید این بود که پیش از مرگ باید حتما تمام کتاب های کامو را بخوانم.اکنون هم طاعون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D8%A7%D8%B9%D9%88%D9%86_%28%DA%A9%D8%AA%D8% A7%D8%A8%29) و سقوط (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7_%28%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8% A8%29) در لیست طویل کتبی که باید بخوانم قرار گرفته اند که شوربختانه هربار میخواهم این دو را کرایه کنم در کتابخانه موجود نیست.به گمانم آخر مجبور می شوم به پی دی اف بسنده کنم.
کتاب فلسفه کامو نوشته ی ریچارد کمبر هم بد نبود و اگر چه برخی استدلال هایش بی پایه بود اما حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره ی اندیشه و جهانبینی کامو بود.
یک نکته ای هم بگم که من با بیگانه بسیار بیشتر از کتاب "تهوع" سارتر ارتباط برقرار کردم.شاید دلیل اش دلچسب نبودن ترجمه تهوع بود.

undead_knight
03-17-2013, 01:30 AM
خوب مثل اینکه جایی درخورتر از این جستار برای معرفی کتاب های با ارزش و سودمند نیست.
آخرین کتاب با ارزشی که خواندم بیگانه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87_%28%DA%A9%D8% AA%D8%A7%D8%A8%29) اثر معروف آلبر کامو بود.از آنجایی که من رمان خوان حرفه ای نبودم و نیستم و رغبتی هم برای خواندن کتاب های نویسندگان دیندار ندارم کامو طعمه ی دلچسبی برایم بود و براستی این کتاب تاثیر شگرفی بر من نهاد و پس از خواندن این کتاب اولین فکری که به ذهنم رسید این بود که پیش از مرگ باید حتما تمام کتاب های کامو را بخوانم.اکنون هم طاعون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D8%A7%D8%B9%D9%88%D9%86_%28%DA%A9%D8%AA%D8% A7%D8%A8%29) و سقوط (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7_%28%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8% A8%29) در لیست طویل کتبی که باید بخوانم قرار گرفته اند که شوربختانه هربار میخواهم این دو را کرایه کنم در کتابخانه موجود نیست.به گمانم آخر مجبور می شوم به پی دی اف بسنده کنم.
کتاب فلسفه کامو نوشته ی ریچارد کمبر هم بد نبود و اگر چه برخی استدلال هایش بی پایه بود اما حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره ی اندیشه و جهانبینی کامو بود.
یک نکته ای هم بگم که من با بیگانه بسیار بیشتر از کتاب "تهوع" سارتر ارتباط برقرار کردم.شاید دلیل اش دلچسب نبودن ترجمه تهوع بود.
برای آشنای با جهان بینی آبزوردیستی کامو به طور متودیک و فلسفی خوندن یاغی و افسانه سسیفس توصیه میشه:)
در یاغی نگاه آبزورد به جهان بیرون هست و در افسانه سسیفس نگاه به درون انسان.

Dariush
03-17-2013, 01:44 AM
یک نکته ای هم بگم که من با بیگانه بسیار بیشتر از کتاب "تهوع" سارتر ارتباط برقرار کردم.شاید دلیل اش دلچسب نبودن ترجمه تهوع بود.
سارتر به عنوان وکیل مدافع مکتب اگزیستانسیالیسم و به عنوان یک فیلسوف ، اهدافی بیشتر و بزرگتر نسبت به رمان‌نویس نیهیلیستی چون آلبر کامو داشته و به همین دلیل است که شخصِ رمان‌خوان نمیتواند به راحتی با استعاره‌ها و اشارات ادبیات فلسفی سارتر رابطه برقرار کند . بیگانه کامو یک رمان نیهیلیستی است که نسبت به طاعون خالصانه‌تر است اما ویژگی خاصِ آن این است که نیازی به داشتن نگاه فلسفی برای لذت بردن ازش نیست. کامو در یادداشت‌های خود در مورد شخصیت اصلی کتاب خود نوشته بود : مردی که برای کارهایش توضیحی ندارد . این در واقع چکیده راستین این رمان نیمه فلسفی است . اما در حین پرداختن به داستان، به قدری نبوغ در آن بکار برده که براستی آنرا تبدیل به یک شاهکار کرده است. مثلا جایی که بیگانه دارد در دادگاه(اگر درست به خاطر داشته باشم ) دفاعیات خود را ابراز میکند میگوید : من مادرم را دوست داشتم . همین جا دستگاه تایپ گیر میکند . از نظر من نقطه اوج‌اش آنجاست که چگونه بالاخره به سلول انفرادی خو گرفته و با خود میگوید فکر میکنم اگر از اول درون تنه‌ی یک درخت بودم به آن نیز عادت میکردم . این خالصانه‌ترین نگاه نهیلیستی‌ست که میتوانید در رمانهای کامو پیدا کنید . از سارتر انتظار نداشته باشید که شهامت این را داشته باشد با این درجه خلوص به شما نیهیلیست بودنِ خود را بنمایاند.

undead_knight
03-17-2013, 01:59 AM
سارتر به عنوان وکیل مدافع مکتب اگزیستانسیالیسم و به عنوان یک فیلسوف ، اهدافی بیشتر و بزرگتر نسبت به رمان‌نویس نیهیلیستی چون آلبر کامو داشته و به همین دلیل است که شخصِ رمان‌خوان نمیتواند به راحتی با استعاره‌ها و اشارات ادبیات فلسفی سارتر رابطه برقرار کند . بیگانه کامو یک رمان نیهیلیستی است که نسبت به طاعون خالصانه‌تر است اما ویژگی خاصِ آن این است که نیازی به داشتن نگاه فلسفی برای لذت بردن ازش نیست. کامو در یادداشت‌های خود در مورد شخصیت اصلی کتاب خود نوشته بود : مردی که برای کارهایش توضیحی ندارد . این در واقع چکیده راستین این رمان نیمه فلسفی است . اما در حین پرداختن به داستان، به قدری نبوغ در آن بکار برده که براستی آنرا تبدیل به یک شاهکار کرده است. مثلا جایی که بیگانه دارد در دادگاه(اگر درست به خاطر داشته باشم ) دفاعیات خود را ابراز میکند میگوید : من مادرم را دوست داشتم . همین جا دستگاه تایپ گیر میکند . از نظر من نقطه اوج‌اش آنجاست که چگونه بالاخره به سلول انفرادی خو گرفته و با خود میگوید فکر میکنم اگر از اول درون تنه‌ی یک درخت بودم به آن نیز عادت میکردم . این خالصانه‌ترین نگاه نهیلیستی‌ست که میتوانید در رمانهای کامو پیدا کنید . از سارتر انتظار نداشته باشید که شهامت این را داشته باشد با این درجه خلوص به شما نیهیلیست بودنِ خود را بنمایاند.
داریوش عزیز در مورد نهیلیست بودن کامو اساسا باهات مخالفم:))
البته کامو هرچند بسیاری از نهیلیست ها رو ستایش میکنه(مثلا نیچه)ولی خودش رو جدا از اونها میدونه و به نطر من آب آبزوردیسم و نهیلیسم توی یک جوب نمیره هرچند از جای مشترکی شروع میشه:)

Dariush
03-17-2013, 02:16 AM
بله درست است . به نظر من هم بیش از آنکه یک نیهیلیست باشد ،
آبزروردیست است. من یک نیهیلیست قهار در سنین 20 سالگی بودم و بعد آبرزوردیست به معنای پوچی مطلق موجود در مفاهیم انسانی و نه جهانی شدم و کسی شدم که هرگز به دنبال چیزی در درون خود نبود(آنموقع خیلی کتابهای کامو را دوست داشتم)! و به نظرم این مسیری‌ست که هر آبزوردیستی پیموده است . به هرجهت حداقل به خاطر تقدم تاریخی باید آبزوردیسم را زیرشاخه‌ای از نیهیلیسم دانست.و برای یک رمان خوان میتوان گفت یک آبزروردیست ، یک نیهلیست است (اگرچه نمیشود گفت یک نیهیلیست یک آبزروردیست است!) و اگر نیهیلست‌های مشهور را کنار بگذاریم ، در معنای ذاتی نیهیلیسم این حقیقت دارد . اما به هرحال به نظر من آبزروردیسم قدری اصیلتر از نیهیلسم است . اگرچه اکنون تمایل چندانی به هیچ کدام ندارم . اما به هرحال شما از اندیشه‌های کمتر فیلسوفی نمیتوانید یک اندیشه نیهیلیستی استخراج کنید! به نظرم نقطه تمایز اساسی این دو در نوع ارتباطشان با اگزیستانسیالیسم است.

undead_knight
03-17-2013, 02:34 AM
بله درست است . به نظر من هم بیش از آنکه یک نیهیلیست باشد ،
آبزروردیست است. من یک نیهیلیست قهار در سنین 20 سالگی بودم و بعد آبرزوردیست به معنای پوچی مطلق موجود در مفاهیم انسانی و نه جهانی شدم و کسی شدم که هرگز به دنبال چیزی در درون خود نبود! و به نظرم این مسیری‌ست که هر آبزوردیستی پیموده است . به هرجهت حداقل به خاطر تقدم تاریخی باید آبزوردیسم را زیرشاخه‌ای از نیهیلیسم دانست.و برای یک رمان خوان میتوان گفت یک آبزروردیست ، یک نیهلیست است و اگر نیهیلست‌های مشهور را کنار بگذاریم ، در معنای ذاتی نیهیلیسم این حقیقت دارد . اما به هرحال به نظر من آبزروردیسم خیلی اصیلتر از نیهیلسم است .
بلی به نوعی میشه به سبک اصلاح طلبان از زاویه آبزوردیستی به نهیلیسم نگاه کرد و گفت"نهیلیسم مرد، زنده باد نهیلیسم":))در واقع میشه آبزوردیسم رو عبور از نهیلیسم توصیف کرد یعنی هر آبزرودیست حداقل تجربه هایی دست اول از نهیلیسم هم داره.
راستش من تهوع سارتر رو نخوندم تا با بیگانه مقایسش کنم ولی به همون اندازه که بیگانه ساده و همه فهم نوشته شده دو کتاب شدیدا فلسفی کامو(یاغی و افسانه سسیفس) پیچیده و عمیق به مفهوم آبزوردیسم(و به تبع اون نهیلیسم) پرداخته.
طوری که کامو توی این کتاب ها نهیلیست ها و افکارشون رو واکاوی میکنه که حتی از کسانی مثل مارکی دو ساد(به عنوان نمونه های نهیلیسم در ادبیات) هم چهره های مثبتی میشه دید و جایگاه قابل توجهی رو بهشون نسبت داد:)
خلاصه ترین چیزی که در مورد این دو کتاب میشه گفت اینکه هردو به مرگ به عنوان مهمترین مسئله فلسفی نگاه میکنند در سسیفس تاکید بر روی بررسی خودکشی و ارزش زندگی خود هست و در یاغی روی انگیزه های دیگرکشی و ارزش زندگی دیگران بحث میشه.

Dariush
03-17-2013, 02:58 AM
راستش من تهوع سارتر رو نخوندم تا با بیگانه مقایسش کنم ولی به همون اندازه که بیگانه ساده و همه فهم نوشته شده دو کتاب شدیدا فلسفی کامو(یاغی و افسانه سسیفس) پیچیده و عمیق به مفهوم آبزوردیسم(و به تبع اون نهیلیسم) پرداخته.
هیچکدام به اندازه تهوع سارتر غامض و پیچیده نیستند . چنان که خواننده گاهی به راستی دچار تهوع میشود .پیشنهاد هم نمیشود خواندنش جز برای کسانی که از استعاره‌های مبهم و نامفهم و همچنین نگاه تلخ و گزنده لذت میبرند (چند مقاله و کتاب خوب در تفسیر و توضیح این کتاب دیده‌ام که اگر یافتم می‌آورمشان). وگرنه فقط برای اینکه بخوانیدش تا خوانده باشیدش، باید قدری مازوخیسم داشته باشید . اصولا زمانی که ادبیات با فلسفه آمیزش میکند، چه ادبیات فلسفی زاده شود و چه فلسفه ادبی زاده شود، شما جز سردرد چیزی نصیب‌تان نمیشود (اگرچه من به فلسفه ادبی تقریبا علاقه دارم) . در نظر داشته باشید که سارتر خیلی بیشتر از کامو فیلسوف است و اساسا کسی کامو را به عنوان فیلسوف نمیشناسد . پس سارتر خیلی بیشتر از کامو به مفاهیم، عبارات و استعاره‌های فلسفی چنگ میزند . چرا که هدفی فلسفی دارد . کامو اما در سطحی که بتواند رمان را خود را فلسفی بیان کند ، فیلسوف است! اگرچه در بین آثارش ، نوشته‌های فلسفی هم به چشم میخورند ، اما همچنان خیلی بیشتر از اینکه فیلسوف باشد، یک رمان‌نویس است.


خلاصه ترین چیزی که در مورد این دو کتاب میشه گفت اینکه هردو به مرگ به عنوان مهمترین مسئله فلسفی نگاه میکنند در سسیفس تاکید بر روی بررسی خودکشی و ارزش زندگی خود هست و در یاغی روی انگیزه های دیگرکشی و ارزش زندگی دیگران بحث میشه.
بله، بهر صورت شما هیچ جوری نمیتوانید با موضوع مرگ مواجه شوید جز اینکه یک نگاه فلسفی داشته باشید . این دو کتاب هم به این دلهره‌انگیزترین موضوع فلسفی (در واقع مادر تمام فلسفه ها همانا مرگ است )میپردازند که در نوع خودش بسیار عالمانه هستند . اما آنموقع که از کتابهای کامو لذت میبردم از بیگانه بیشتر لذت میبردم . شاید به خاطر اینکه جوانتر بودم و کمتر در اندیشه و هراس از مرگ (البته الان هم جوانم، بانوان دچار سوتفاهم نشوند!!!). یک چیز دیگر آنکه به نظرم سیزیف جالب‌تر است و بعد از بیگانه از همه بیشتر این یکی را دوست داشتم . بهرحال به عنوان کسی که با نیهیلیسم دسته و پنجه نرم میکرد، از اینکه خود و همه‌ی آدمیان را در معرض خودکشی قرار دهم باید لذت میبردم. علاوه بر آن سیزیف نوعی ارتباط پنهانی و ویژه با اندیشه‌های پیشینِ من در مورد تناسخ داشت .

Nevermore
03-17-2013, 09:58 AM
پرسشی که ذهن مرا درگیر کرده اینست که چگونه نهیلیسم به خود کشی منجر می شود؟مگر نه اینکه دلیل اصلی بی معنایی زندگی مرگ است؟چگونه یک انسان پس از اینکه با مرگ مواجه می شود و زندگی را بی ارزش می بینید به این نتیجه می رسد که خود را در دامان مرگ قرار دهد و دست به خودکشی بزند؟

پرسش دیگر این که چرا هر کجا نام نهیلیسم می آید حرف ای از نیچه می شود؟من تاکنون سه کتاب چنین گفت زرتشت،فراسوی نیک و بد و غروب بت ها را از نیچه خوانده ام و جز اینکه "زندگی را در آغوش بگیر" آموزه ای دیگر از او که به خودکشی و پوچ گرایی منجر شود ندیده ام.

در باب مرگ هم شخصا دلیل هولناک بودن آنرا از دست دادن لذت زندگی کردن می دانم و در رویارویی با هر مشکلی آنرا با مرگ می سنجم و به این نتیجه می رسم که حتی سخت ترین لحظات زندگی هم ارزش مبارزه و لذت بردن را دارند.شاید خیام و حافظ با اینکه متن فلسفی ننوشته اند اما بهترین و کارآمد ترین راه را برای مواجه با مرگ در پیش گرفته اند:
عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام


پ.ن:بگم اسپاگتی چه کارت کند داریوش جان که آنقدر از غامض و پیچیده بودن تهوع گفتی که تصمیم گرفتم دوباره آنرا بخوانم. آخر بیخیالش شده بودم.

undead_knight
03-17-2013, 12:41 PM
هیچکدام به اندازه تهوع سارتر غامض و پیچیده نیستند . چنان که خواننده گاهی به راستی دچار تهوع میشود .پیشنهاد هم نمیشود خواندنش جز برای کسانی که از استعاره‌های مبهم و نامفهم و همچنین نگاه تلخ و گزنده لذت میبرند (چند مقاله و کتاب خوب در تفسیر و توضیح این کتاب دیده‌ام که اگر یافتم می‌آورمشان). وگرنه فقط برای اینکه بخوانیدش تا خوانده باشیدش، باید قدری مازوخیسم داشته باشید . اصولا زمانی که ادبیات با فلسفه آمیزش میکند، چه ادبیات فلسفی زاده شود و چه فلسفه ادبی زاده شود، شما جز سردرد چیزی نصیب‌تان نمیشود (اگرچه من به فلسفه ادبی تقریبا علاقه دارم) . در نظر داشته باشید که سارتر خیلی بیشتر از کامو فیلسوف است و اساسا کسی کامو را به عنوان فیلسوف نمیشناسد . پس سارتر خیلی بیشتر از کامو به مفاهیم، عبارات و استعاره‌های فلسفی چنگ میزند . چرا که هدفی فلسفی دارد . کامو اما در سطحی که بتواند رمان را خود را فلسفی بیان کند ، فیلسوف است! اگرچه در بین آثارش ، نوشته‌های فلسفی هم به چشم میخورند ، اما همچنان خیلی بیشتر از اینکه فیلسوف باشد، یک رمان‌نویس است.
من کلا از هر کتابی لذت میبرم چون حتی خوندنم هم به صورت دیالتیک انجام میدم:))به نطر من کامو رو در درجه اول نباید حتی یک نویسنده در نطر گرفت با توجه به پیشینه ای که داشته کامو رو میشه یک خبرنگار(از نوع اصیل) دید حتی لحنش هم معمولا اینطور هست،معمولا بی طرفانه، بیتفاوت و وفادار به حقیقت عریان(بهترین جایی هم برای اثباتش همون بیگانه هست)
یعنی به جای تحلیل(به روش فلسفی) یا تشبیه(به روش ادبی) به شکل گزارش گونه به جنبه های کمتر دیده شده یک چیز میپردازه:)


بله، بهر صورت شما هیچ جوری نمیتوانید با موضوع مرگ مواجه شوید جز اینکه یک نگاه فلسفی داشته باشید . این دو کتاب هم به این دلهره‌انگیزترین موضوع فلسفی (در واقع مادر تمام فلسفه ها همانا مرگ است )میپردازند که در نوع خودش بسیار عالمانه هستند . اما آنموقع که از کتابهای کامو لذت میبردم از بیگانه بیشتر لذت میبردم . شاید به خاطر اینکه جوانتر بودم و کمتر در اندیشه و هراس از مرگ (البته الان هم جوانم، بانوان دچار سوتفاهم نشوند!!!). یک چیز دیگر آنکه به نظرم سیزیف جالب‌تر است و بعد از بیگانه از همه بیشتر این یکی را دوست داشتم . بهرحال به عنوان کسی که با نیهیلیسم دسته و پنجه نرم میکرد، از اینکه خود و همه‌ی آدمیان را در معرض خودکشی قرار دهم باید لذت میبردم. علاوه بر آن سیزیف نوعی ارتباط پنهانی و ویژه با اندیشه‌های پیشینِ من در مورد تناسخ داشت
تحمل آبزوردیسم از نهیلیسم به مراتب سخت تره معمولا افراد یا به آغوش نهلیسم برمیگردند یا دست به دامن ماورا میشند.
یاد یک جمله ای (البته با تلخیص) از کامو افتادم اینجا"تراژدی ساخت یک کمپ در زمین دشمن(مرگ)است و زندگی بزرگترین تراژدیست"از یک نگاه شبه فرویدی میشه گفت آبزورد تلاش میکنه بین نیروی مرگ و زندگی تعادل برقرار کنه:)

undead_knight
03-17-2013, 01:06 PM
پرسشی که ذهن مرا درگیر کرده اینست که چگونه نهیلیسم به خود کشی منجر می شود؟مگر نه اینکه دلیل اصلی بی معنایی زندگی مرگ است؟چگونه یک انسان پس از اینکه با مرگ مواجه می شود و زندگی را بی ارزش می بینید به این نتیجه می رسد که خود را در دامان مرگ قرار دهد و دست به خودکشی بزند؟
خب منطقی ترین واکنش در برابر بی ارزش بودن زندگی خودکشیه!:))چرا؟چون اگر ما زندگی رو بی ارزش ببینیم و از اونجایی که مرگ رو هم یک حقیقت میدونیم بنابراین دو راه بیشتر نداریم یا اینکه یک چیز بی ارزش(زندگی) رو ادامه بدیم و دچار خودفریبی بشیم یا اینکه دست به خودکشی بزنیم.(البته اینجا تقریبا اکثر نهیلیست ها حتی بزرگترین اندیشمندانشون رو هم میشه دچار درصدی از خودفریبی دونست و اینکه از نهیلیسم انحراف دارند)
البته نهیلیسم معانی زیادی داره مخصوصا اصطلاحی ولی با واکاوی نهیلیسم میبینم مفاهیم ریشه ایش بسیار تاریخی تر از نهیلیسم مدرن هستند:)

نهیلیسم تقریبا در اکثر تعاریف معنا و ارزش وجود رو زیر سوال میبره(و یا جنبه هایی از وجود).خب هر چند مفهوم نهیلیسم و شناخت اون به چند صد سال اخیر بر میگرده ولی رگه هایی از افکار نهیلیستی رو در ایدولوژی های دیگه هم میشه دید.پیشرفت نهیلیسم به عنوان یک مفهوم از زمانی شروع میشه که نهیلیسم خودش رو به رسمیت میشناسه و بی معنایی و بی ارزش بودن جهان رو صریحا ابراز میکنه در صورتی که نهیلیسم در اشکال قدیمی بیشتر به صورت غیر مستقیم به این موضوع میپردازه. اولین و مهمترین سوال در اینجا اینه که چرا وجود از نظر یک متفکر نهیلیست بی معنا و بی ارزشه؟برای این سوال باید کمی به عقب برگشت،برای قضاوت هر چیزی انسان ها از یک مدل بهره گیری میکنند.یعنی وقتی گفته میشه چیزی "خوب" یا"بد"هست شخص با رجوع به یک مفهوم یا چیز و مبنا دادن اون برای مقایسه به این نتیجه میرسه(و فکر نمیکنم هیچ راه ممکن دیگه ای برای قضاوت وجود داشته باشه)خب برای متفکر نهیلیستی که وجود رو به طور تمام فاقد ارزش و معنا میدونه آیا مبنایی وجود داره؟این به معنا هست که شخص "وجود فعلی" رو بی ارزش و بی معنا میدونه نه "وجودی که در ذهن خودش داره" مگرنه مبنایی برای این اظهار نظر وجود نداره. پس با این دید نهیلیسم "وجودی که هست" رو با "وجودی که باید باشه" قضاوت میکنه(بنابراین حالا گسترش مفهوم نهیلیسم به موارد که ظاهرا نهیلیستی نیستند واضح تر میشه) به عنوان مثال ادیان فکر میکنند که با نهیلیسم مبارزه میکنند به این خاطر که به جهان یک حس جهت دار بودن میدند، ولی آیا واقعا اینطوره؟ در واقع اونها با دادن یک معنی وهمی به زندگی باعث رد معنای واقعی اون میشند(و وجودی که هست رو به وجودی که باید باشه ارجاع میدند)

استرینردر جایی میگه:"خداناباوران ما،مردمان دینداری هستند!در تمام طول تاریخ هیچ دینی جز باور به ابدیت وجود نداشته است و این باور یک فریب است.تنها حقیقت یگانگیست،دشمن ابدیت و دشمن همه چیز،که میلش برای چیرگی را به پیش نمی راند"
این جمله برای روشن تر کردن مسیر لازم بود،یعنی باور به ابدیت یا یک چیز ابدی(بر خلاف نسبیت)به نوعی حالت دینی هم داره و طبق پست قبلی رگه هایی از نهیلیسم رو در خودش پرورش میده.
خب البته نکته مهمی این وسط هست نهیلیسم زندگی رو بی معنا میبینه و بعد به خاطر این بی معنا بودن اون رو بی ارزش هم میبینه.خب در مورد این بی معنا بودن آبزوردیسم هم همین نطر رو داره ولی زندگی رو ارزشمند میبینه.یعنی ارزش رو به معنا گره نمیزنه.


پرسش دیگر این که چرا هر کجا نام نهیلیسم می آید حرف ای از نیچه می شود؟من تاکنون سه کتاب چنین گفت زرتشت،فراسوی نیک و بد و غروب بت ها را از نیچه خوانده ام و جز اینکه "زندگی را در آغوش بگیر" آموزه ای دیگر از او که به خودکشی و پوچ گرایی منجر شود ندیده ام.
خب حالا به تعریفی که ارائه دادم شاید بشه منظور از نهیلیست رو درک کرد:)البته در هر حال متود نیچه خیلی بیشتر از دستاورداش ارزش داره و متاخران این متود رو نادیده گرفتند یعنی متود نیچه چندان نهیلیستی نیست.

Nevermore
03-17-2013, 01:31 PM
خب منطقی ترین واکنش در برابر بی ارزش بودن زندگی خودکشیه!:))چرا؟چون اگر ما زندگی رو بی ارزش ببینیم و از اونجایی که مرگ رو هم یک حقیقت میدونیم بنابراین دو راه بیشتر نداریم یا اینکه یک چیز بی ارزش(زندگی) رو ادامه بدیم و دچار خودفریبی بشیم یا اینکه دست به خودکشی بزنیم.(البته اینجا تقریبا اکثر نهیلیست ها حتی بزرگترین اندیشمندانشون رو هم میشه دچار درصدی از خودفریبی دونست و اینکه از نهیلیسم انحراف دارند)
البته نهیلیسم معانی زیادی داره مخصوصا اصطلاحی ولی با واکاوی نهیلیسم میبینم مفاهیم ریشه ایش بسیار تاریخی تر از نهیلیسم مدرن هستند:)


خب البته نکته مهمی این وسط هست نهیلیسم زندگی رو بی معنا میبینه و بعد به خاطر این بی معنا بودن اون رو بی ارزش هم میبینه.خب در مورد این بی معنا بودن آبزوردیسم هم همین نطر رو داره ولی زندگی رو ارزشمند میبینه.یعنی ارزش رو به معنا گره نمیزنه.


خب حالا به تعریفی که ارائه دادم شاید بشه منظور از نهیلیست رو درک کرد:)البته در هر حال متود نیچه خیلی بیشتر از دستاورداش ارزش داره و متاخران این متود رو نادیده گرفتند یعنی متود نیچه چندان نهیلیستی نیست.

شوالیه جان حرف من اینست که زمانی که ما زندگی را به دلیل فانی بودن و از بین رفتن مان(رخ دادن مرگ) بی معنا و بی ارزش می دانیم چرا باید با مرگ خودخواسته باعث از بین رفتن لذت زندگی کردن بشویم؟
در واقع از دید من سیر رویارویی با مرگ اینگونه است:
من زندگی را به خودی خود با ارزش می دانم واز آن لذت می برم.
زمانی که در می یابم که مرگ پایان این زندگی و لذت بردن است دچار یاس می شوم.
حال بیایم همین اندک لذت زندگی(60،70 سال) را هم با خودکشی از بین ببرم؟

این حرف من در شرایطی است که زندگی را بواسطه ی مرگ بی معنا بدانیم اما اینکه زندگی و زنده بودن را کاری لذت بخش ندانیم و از آن لذت نبریم سخن دیگری است.

من شخصا دلچسب ترین مرگ را مرگ ناگهانی می دانم و برخلاف کامو که احمقانه ترین نوع مرگ را تصادف می دانست و شوربختانه به همین طریق هم درگذشت؛اینچنین مرگ را دوست می دارم اما اینکه برای فرار از مرگ خود را در آغوش آن قرار دهم را کار احمقانه ای می دانم.

در باب دستاورد،شما زندگی خود نیچه را مبنا قرار می دهید؟

Mehrbod
03-17-2013, 01:42 PM
پرسشی که ذهن مرا درگیر کرده اینست که چگونه نهیلیسم به خود کشی منجر می شود؟مگر نه اینکه دلیل اصلی بی معنایی زندگی مرگ است؟چگونه یک انسان پس از اینکه با مرگ مواجه می شود و زندگی را بی ارزش می بینید به این نتیجه می رسد که خود را در دامان مرگ قرار دهد و دست به خودکشی بزند؟


به هیچ روی هیچ‌گرایی (nihilism) پیوندی با خودکشی ندارد و بساکه مایه‌یِ خوشی بردن هر چه بیشتر از زندگی هم میشود.

نمونه‌وار خیام نیشاپوری نیز در این چامه بزیبایی هر چه بیشتر نگرش خودش از هیچگرایی و فرجامِ فرنودین آنرا مینمایاند:


خیام اگر ز باده مستی خوش باش - با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است - انگار که نیستی چو هستی خوش باش


که میگوید گرچه سرانجام کارِ جهان نیستی و نابودی و پس همان هیچ و پوچ میباشد, ولی در پیِ آن
میتوانیم با انگاشتن (انگار) نبود خودمان دریابیم که نون که هستیم چه بهتر که تا میتوانیم از زندگی امان بهره و خوشی بگیریم.

Nevermore
03-17-2013, 01:53 PM
به هیچ روی هیچ‌گرایی (nihilism) پیوندی با خودکشی ندارد و بساکه مایه‌یِ خوشی بردن هر چه بیشتر از زندگی هم میشود.

نمونه‌وار خیام نیشاپوری نیز در این چامه بزیبایی هر چه بیشتر نگرش خودش از هیچگرایی و فرجامِ فرنودین آنرا مینمایاند:

خیام اگر ز باده مستی خوش باش - با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است - انگار که نیستی چو هستی خوش باش


که میگوید گرچه سرانجام کارِ جهان نیستی و نابودی و پس همان هیچ و پوچ میباشد, ولی در پیِ آن
میتوانیم با انگاشتن (انگار) نبود خودمان دریابیم که نون که هستیم چه بهتر که تا میتوانیم از زندگی امان بهره و خوشی بگیریم.

مهربد جان از همین روی است که من بی اندازه برای خیام ارزش قائلم و اگر یک ایرانی باشد که براستی مایه نازش من باشد همین خیام است.

پ.ن:گفتی خیام مهربد جان، به یادم آمد که آخرین باری که به آرامگاه خیام رفتم چه مایه تخریب شده بود.جالب اینجاست که دقیقا در همان باغ، آرامگاه نفری 2000 تومان ورودی داشت و امامزاده ی کنار آرامگاه ورودی نداشت.همان جا به یاد مادر گرانقدر خمینی افتادم و درود فرستادم بر هوشنگ سیحون معمار چیره دست آن آرامگاه.

Russell
03-17-2013, 02:01 PM
البته لذتگرایی (Hedonism) بنظر من به قدر کافی وجود ارزش عینی قائل هست که نهیلیست نباشد.نهیلیست حقیقی قطعا نمیشیند در موردش برای دیگران کتاب بنویسد :4:

undead_knight
03-17-2013, 11:37 PM
شوالیه جان حرف من اینست که زمانی که ما زندگی را به دلیل فانی بودن و از بین رفتن مان(رخ دادن مرگ) بی معنا و بی ارزش می دانیم چرا باید با مرگ خودخواسته باعث از بین رفتن لذت زندگی کردن بشویم؟
در واقع از دید من سیر رویارویی با مرگ اینگونه است:
من زندگی را به خودی خود با ارزش می دانم واز آن لذت می برم.
زمانی که در می یابم که مرگ پایان این زندگی و لذت بردن است دچار یاس می شوم.
حال بیایم همین اندک لذت زندگی(60،70 سال) را هم با خودکشی از بین ببرم؟

این حرف من در شرایطی است که زندگی را بواسطه ی مرگ بی معنا بدانیم اما اینکه زندگی و زنده بودن را کاری لذت بخش ندانیم و از آن لذت نبریم سخن دیگری است.

من شخصا دلچسب ترین مرگ را مرگ ناگهانی می دانم و برخلاف کامو که احمقانه ترین نوع مرگ را تصادف می دانست و شوربختانه به همین طریق هم درگذشت؛اینچنین مرگ را دوست می دارم اما اینکه برای فرار از مرگ خود را در آغوش آن قرار دهم را کار احمقانه ای می دانم.

در باب دستاورد،شما زندگی خود نیچه را مبنا قرار می دهید؟
زندگی یک عمل آگاهانه و تا حدی ارادی توسط انسان هاست و با وجود لذتی که داره به هر حال حداقل هایی از درد و رنج و سختی رو داره.
اگر ما ادامه دادن یک چیز رو منوط به با معنا بودنش کنم(مثلا پول درآوردن)مشکلی پیش نمیاد و تقریبا خیلی وقت ها ما خیلی چیزها رو به دلیل هدف دیگه ای انجام میدیم.حالا وقتی زندگی هدف و معنایی فراتر از خودش نداشته باشه انسان ممکنه ادامه دادنش رو بیهوده ببینه(و یک نهیلیست خالص باید در آن خودکشی کنه!)حالا دیدگاه نهیلیستی میتونه منجر به این بشه که شخص به دنبال معنایی متفاوت باشه(مثل ماورا)یا سلطه بر همه چیز و همه کس(و گاهی نابودی اینها)
آبزودیسم تا بی معنا بودن با نهیلیسم هم نظره ولی چون ارزش رو به معنا نمیده بنابراین جهان بی معنا رو خیلی ایده آل حساب میکنه!با این حال مرگ رو دشمن درجه یک خودش میدونه:)

نه نه منطور از دستاورد، دستاوردهای فلسفی نیچه هست.یعنی با وجودی که اینها چیزهای کمی نیست ولی متاسفانه به جای پرداختن به متود نیچه پیروانش به ابر انسان و گرایش به قدرت و... تاکید بیشتری کردند و خب به نطر من بخشی از مصائب دوران مدرن نتیجه این نوع دیدگاه به اندیشمندانی مثل نیچه، مارکس و... هست که به جای شناسایی و تحلیل متودشون به دستاوردهاشون توجه شده.

undead_knight
03-18-2013, 03:19 AM
به هیچ روی هیچ‌گرایی (nihilism) پیوندی با خودکشی ندارد و بساکه مایه‌یِ خوشی بردن هر چه بیشتر از زندگی هم میشود.

نمونه‌وار خیام نیشاپوری نیز در این چامه بزیبایی هر چه بیشتر نگرش خودش از هیچگرایی و فرجامِ فرنودین آنرا مینمایاند:


خیام اگر ز باده مستی خوش باش - با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است - انگار که نیستی چو هستی خوش باش


که میگوید گرچه سرانجام کارِ جهان نیستی و نابودی و پس همان هیچ و پوچ میباشد, ولی در پیِ آن
میتوانیم با انگاشتن (انگار) نبود خودمان دریابیم که نون که هستیم چه بهتر که تا میتوانیم از زندگی امان بهره و خوشی بگیریم.
خب راستش مهربود جان به نطر من تو هم به دلیل شدت نیروی زندگی!:))از نهیلیسم فاصله گرفتی:)
کامو جایی بعضی نهیلیست ها رو ریشخند میکنه ومیگه"اینها کسانی هستند که روز در مورد بی ارزش بودن زندگی حرف میزنند و شب ها از این زندگی بی ارزش لذت میبرند" :))
البته هر قدر دایره تعریف نهیلیسم رو گسترده تر کنیم فاصله از خودکشی هم بیشتر میشه و حتی ادیان(که در اونها خودکشی معمولا رد میشه) هم نهیلیستی محسوب میشند:)

undead_knight
03-18-2013, 09:29 PM
یکم از جو رمان های فلسفی بیایم بیرون:))
آنا کارنینای تولستوی به نطر من یک شاهکار در زمینه رمان هایی هست که به عشق و خیانت(مخصوصا با تاکید روی خیانت) میپردازه.نگاه دقیق و چندجانبه به مسئله میشه و توصیف های زیبای کتاب واقعا لذت بخشه:)

Reactor
03-19-2013, 02:13 AM
من بیشتر مطالعات علمی و اقتصادی دارم. از خواندن مطالب دانش و فن آوری روز و بطور کلی علمی راجع به هرچیزی لذت میبرم. زیاد در وادی رمان و توهم نیستم. چندتا کتاب رمان خواندم اما دیدم انگار در من علاقه ای ایجاد نشد. البته زمان کودکی کتاب داستان زیاد میخواندم. ولی از رمان هایی که خواندم و هنوز بیاد دارم و در من تاثیر گذار بوده یکی "مزرعه ی حیوانات" و دیگری "ثروتمند ترین مرد بابل ":e032:

Dariush
03-19-2013, 06:04 AM
پرسشی که ذهن مرا درگیر کرده اینست که چگونه نهیلیسم به خود کشی منجر می شود؟مگر نه اینکه دلیل اصلی بی معنایی زندگی مرگ است؟چگونه یک انسان پس از اینکه با مرگ مواجه می شود و زندگی را بی ارزش می بینید به این نتیجه می رسد که خود را در دامان مرگ قرار دهد و دست به خودکشی بزند؟

سوال جالبی‌ست . آنچه شما باید به خاطر داشته باشید، این است که ذهن ما جهانی سرشار از ارزشها و معانی متضاد و متناقض را میبیند و دقیقا تداعی‌ها و تصورات ما از پیرامون‌ و پدیده‌های هستی، بر اساس همین عینیات و ذهنیات شکل میگیرند و رشد می‌یابند . ما ارزشگزاری میکنیم تا بتوانیم نسبت بگیریم ،تا بسنجیم، تا برگزینیم و در نهایت بتوانیم «زندگی» کنیم. حال ، نیهیلست بی‌مهابا به قلب هرچه ارزش و معنی میتازد و سعی در تهی کردنِ بارِ معنایی پذیرفته شده‌اش دارد و یک یک آنها را بی‌اعتبار میکند . چنین میشود که خوب و بد و تمام مفاهیم این چنینی تهی از معنا میشوند(دفت داشته باشید که هر ارزشی یک ضد ارزش در برابرش دارد و اگر یکی بی‌معنی شود، دیگری نیز بطور خودکار بی‌معنی میشود). البته این نگاه قدری نادرست است . دلیلش هم این است که نیهیلست باور ندارد که میخواهد بارِ ارزشها را تهی کند بلکه باور دارد که اصلا ارزشی وجود ندارد! حال تصور کنید جهانی تهی از ارزش‌ها و معانی را ! اما به اینجا ختم نمیشود و نیهلیسم معنای زندگی و در برابرش مرگ را نیز جویا میشود . او در نهایت معتقد میشود که زندگی را نیز معنایی نیست (حال اینکه چگونه به چنین چیزی میرسد، برای هر نیهیلیستی احتمالا به یک شکل است). بسیارخب به جهانِ دلهره‌آور و تاریکِ نیهیلیستی خوش آمدید!

کسانی چون داریوشِ روزگارِ جوانی، کارشان همینجا تمام میشود! افرادی چون من نمیدانستند با پیش رفتن در این مسیر چه خاکی بر سر خود میریزند و در نهایت خود میمانند و «دلهر‌ه‌ی هستی» . آیا شهامت‌ رویارویی با چنین جهانی را دارد؟ به عنوان کسی که تجربه چنین چیزی را داشتم و به سبب روحیه ناآرامی که دارم به گونه‌ای که تا فیهاخالدونِ آنچه که قصدش را کرده‌ام نروم آرام نمیگیرم، میتوانم به شما اطمینان دهم تجربه‌ی بسیار هراس‌انگیزی‌ست! حال چرا باید به خودکشی فکر نمیکردم وقتی همه چیز بی‌معنی و در نهایت غم انگیز و تاریک بود و من بازیچه چیزی بودم که نمیدانستم چیست؟ بازی‌ای که حریفت ناشناخته (و احتمالا ناشناختنی) است! نیهلیست‌های اینچنینی آنچنان به دینداران و دنیای پیش از روزگارِ نیهلیستیِ خود رشک میبرند که روزی هزار بار آرزو میکنند تا دوباره به آنروزها بازگردند!

اما قدری درنگ کنید تا بیشتر توضیح دهم.نیهلیست‌ها معمولا کارشان همینجا تمام نمیشود .حداقل برای فیلسوف‌های نیهیلیستی چون کی‌که‌گار و نیچه . وگرنه نیهلیست‌های شهری فلک‌زده‌ای که تازه از دین خود برگشته‌ که از یک سو ارزشهای دینی خود را از دست داده‌اند و از سویی دیگر معنای هستی را درنمی‌یابند و دچار سرگشتگی مهلک شده‌‌اند کار همینجا تمام میشود تا اینکه دوباره به بهانه‌ای اندک اندک به زندگی بازگردند و یا اینکه به استقبال مرگ روند(یا اینکه خود را به آنراه زده زندگی را بکنند).


روزگاری تعریف نیهیلسم در همین خط خلاصه میشد و بیش از این چیزی نیاز نبود بگوییم:


Nihilism is the belief that all values are baseless and that nothing can be known or communicated

منبع (http://www.iep.utm.edu/nihilism/)
در این معنا بی‌شک نیچه نه تنها نیهلیست بلکه بزرگترین فلیسوف نیهیلست است . چرا که او فیلسوفی‌ست که بیشترین حمله‌ها را به ارزش‌ها کرده است و در این مورد به نظر نمیرسد نیاز به توضیحِ بیشتر باشد؛چراکه همه او را به این ویژگی‌اش میشناسند . این ویژگی سبب میشود که نیچه بی‌بروبرگرد یک نیهیلیست باشد . اما شباهتِ او به نیهیلست‌هایی چون شوپنهاور همین‌جا تمام میشود . نیچه پس از واژگون کردنِ ارزش‌ها ، ادعا دارد.او اساس پرسش در مورد ارزش زندگی را زیر سوال میبرد . من از کتاب غروب بت‌ها ، که میگویید آنرا خوانده‌اید دو گفتاورد از نیچه می‌‌آورم تا خودتان رابطه را دریابید (در واقع گفتاورد نخست را صرفا به این دلیل می‌آورم که به گفتاورد دوم مربوط است وگرنه سخنم بیشتر به گفتاورد دوم مربوط میشود):


میخواهم یک اصل را فرمول‌بندی کنم . هرگونه طبیعت‌گراییِ اخلاقی ، یعنی هر اخلاق سالم ، زیر فرمان یک غریزه‌ی حیاتی است - و در آن فرمانی از فرمان های زندگی از راه قاعده‌ای خاص از «بایست » و «نه‌بایست» به جای آورده میشود و بدین‌سان راه‌بندی از راه‌بندها و ستیز‌ه‌ای از ستیزه‌ها از سرِ راه برداشته میشود . اما ، اخلاقِ طبیعت‌ستیز، یعنی کم‌وبیش هرگونه اخلاقی که تاکنون آموزانده‌اند و ارج نهاده‌اند و اندرز گفته‌اند ،به عکس ، درست رویارویِ غریزه‌های حیاتی می‌ایستد و گاه پنهانی و گاه با صدای بلند این غریزه‌ها را محکوم میکند؛ و هنگامی که میگوید «خدا در دل مینگرد» به فرودست‌ترین و فرادست‌ترین خواهش‌های زندگی نه میگوید و خدا را دشمن‌ِ زندگی می‌انگارد...قدیسی که خاطرِ خدا از وی خرسند است یک اخته‌ی آرمانی است ...آن جا که «ملکوتِ خدا» آغاز میشود، زندگی پایان میگیرد ...

غروب بت‌ها ؛ ترجمه داریوش آشوری ؛ صفحه 60

همانطور که میبینید نیچه اخلاق‌تراشی برای پیروی از «غریزه» (که از نظرش اصیل‌ترین روش برخورد با زندگی همین است ) را به یک راه‌بند و یا یک ستیز تعبیر میکند و آنرا مذموم میشمارد .پس نیچه صرفا «ارزش اخلاق» را تهی نمیکند؛ بلکه برایش جانشین معرفی میکند .حال به این گفتاورد دقت کنید




کسی که زنندگیِ چنین طغیانی را در برابر زندگی دریافته باشد - طغیانی که در اخلاق مسیحی کمابیش تقدس یافته است - از برکتِ آن چیزی دیگر را نیز درخواهد یافت، و آن بی‌هودگی، پوچی، یاوگی و دروغینگیِ چنین طغیانی‌ست . نکوهشی که زینده از زندگی کند سرانجام دردنمونی از گونه‌ای خاص از زندگی نیست : این پرسش هرگز پیش نمی‌آید که چنین داورِی‌ای درست است یا نه. برای آنکه کسی اجازه داشته باشد که به ارزش زندگی نزدیک شود، می‌باید جایگاهی بیرون از زندگی داشته باشد و از سوی دیگر، آن را به همان خوبی بشناسد که کسی آنرا تمام زیسته است یا همچون بسیاری یا همه‌ی کسانی که آنرا زیسته‌اند: همین دلیل بس برای آنکه بدانیم این مسئله‌ای نیست که به آن نزدیک توانیم ‌شد. سخن گفتن‌ِمان از ارزش‌ها همواره با الهام از زندگی و از چشم‌اندازِ زندگی‌ست.زندگی‌ست خود که از راهِ ما ارزش میگذارد.زندگی‌ست خود که ما را وامی‌دارد تا ارزش‌ها را برنیهم . و آنگاه که ارزشها را برنهیم، زندگی ست خودکه از راهِ ما ارزش میگذارد....از این نکته چنین بر‌می‌آید که طبیعت‌ستیزیِ اخلاق که خدا را همچون مفهوم ضدِ زندگی و محکومیتِ زندگی درمی‌یابد ، جز داوری ارزشیِ زندگی نیست - و اما داوری کدام زندگی؟ چه‌گونه زندگانی‌ای؟ - پاسخ را هم‌اکنون داده‌ام :زندگانی روبه فروشد،از توان افتاده،و محکوم به مرگ . اخلاق ، چنان که تاکنون دریافته شده - و شوپنهاور نیز سرانجام آن را با عنوانِ «نفی خواست زندگی»فرمول بندی کرده است- همانا غریزه‌ی تبهگنی‌ست که از خود یک دستور میسازد و می‌گوید «برو بمیر» - و این حکمِ محکومان به مرگ است...




این تکه، درواقع همه‌ی آنچیزی‌ست که من میخواهم بگویم و شما باید پاسخ همه‌ی پرسشهایتان همنیجا بگیرید . اینجا نیچه نخست نیهیلیست را معرفی میکند، سپس به آن میتازد و در نهایت میگوید چرا یک نیهیلیست رو به سوی مرگ دارد! یک همچین قطعه‌ای، با زبانی شاعرانه‌تر در کتاب چنین گفت زرتشت، قطعه پیشگو آمده است و این قطعه‌ای که از کتاب غروب بت‌ها آوردم در واقع تفسیرِ همان است در زرتشت.
بنابراین نیچه هم نیهیلست است و هم نیست! هم خود متدی نیهلیستی دارد و هم خود به نیهیلیسم میتازد! او در جای‌جای کتابهایش توضیح میدهد که چگونه ادیان و از جمله مسیحیت به خودی خود باعث نیهیلیسم میشوند.حال امیدوارم دانسته باشید که چرا یک نیهیلیست با خودکشی دست و پنجه نرم میکند و هم اینکه چرا نیچه یک نیهلیست است . نکته‌ای که اینجا شایان است به بیان، اینکه ، یک ابزوردیست ، همانطور که دوستمان آنددِ گرامی گفتند، تنها یک نیهیلیست نیست . او خواستارِ تعیین تکلیف است ؛ خواستار مبارزه راستین است؛ او برای پرسشها پاسخ میخواهد.یک نیهیلیست میپرسد(در باب زیستن و مردن) : جهان ارزشی برای زیستن به من ارائه میدهد؟ و ممکن است در پاسخ سرش را تکان داده و به زندگی خود ادامه دهد . ابزوردیست سوال را اینگونه میپرسد : زیستن در من معنایی دارد و از آن چه میخواهم؟ پاسخ باید آری یا خیر باشد! به همین دلیل است که به قول دوستمان تحملش قدری سخت است. اما شاید جالب‌ترین و بدیع‌ترین پاسخ به این دو پرسش را شوپنهاور داده باشد:


خودکشی را میتوان همچون آزمایشی در نظر آورد : پرسشی که انسان از طبیعت می پرسد ، طبیعت را مجبور میکند تا جوابی به آن بدهد . پرسش این است : مرگ چه تغییری در هستی انسان و نگاه او نسبت به چیزها و امور بوجود می آورد ؟ اما این آزمایشی است ناشیانه و نسنجیده . زیرا برابر با نابودی ذهنی ست که می پرسد و در انتظار پاسخ است .

نکته پایانی آنکه، نیچه به هیچ وجه خودکشی را رد نمیکند . خودکشی هم از نظر نیچه میتواند نوعی «دشمنی» باشد که موجب بالندگی شود که در نهایت یا مرا میکشد یا قویترم میسازد!
نیهلیسم، امروز خیلی بیش از پیش ، شاخ و برگ به آن افزوده شده است؛ چنانکه شما باید برای احاطه بر آن به نامهایی چون اگزیستانسیالیسم، شوپنهاور، کی‌که‌گار، سارتر ، نیهلیسم اکتیو و پسیو و... آشنا باشید (من اینجا سعی کردم ساده‌‌ترین شکل قابل بیان را بیان کنم!) . با اینحال جریان اصلی نیهیلیسم را همچنان کسانی چون شوپنهاور، نیچه، سارتر و کی‌که‌گار نمایندگی میکنند(در حوزه فلسفه) . نیهیلیسم بیش از آنکه قابل تعریف باشد، به واسطه پیشروانش شناخته میشود . هرکدام از آنها نیز ویژگی های منحصر بفرد و خاصی دارند که آنها را از دیگری متمایز میکند .
در وقتی دیگر بیشتر در این مورد سخن خواهم گفت . آنشب که میخواستم در این مورد بنویسم ، شارژرِ لپ‌تاپم سوخت و اکنون با شارژرِ قرضی آنرا براه انداخته‌ام.گویا اسپاگتی راضی نبود!:e415:

undead_knight
03-19-2013, 07:13 AM
داریوش عزیز تا همینجاشم فکر میکنم عالی توضیح دادید;)
البته به نطر میرسه کلا بحث های فلسفی در هر بخش دفترچه غالب هستند و اینجا هم رمان هایی فلسفی همچنان روی بورسند:))

Nevermore
03-20-2013, 11:49 PM
داریوش جان، به نگرم یک سپاس خشک و خالی برای تشکر از وقتی که برای این پیک گذاشتید کافی نبود.

Dariush
03-20-2013, 11:51 PM
خواهش میکنم . قابلی نداشت .
امیدوارم که مفید واقع شده باشد .