PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نمایارها (آواتارها)



بهمنیار
03-31-2011, 07:13 AM
آقا من آوتار یک هموندان را دیدم که مایه اندیشه من شده است
آواتار کسی بود که کتابی را پاره می کرد. به نگرم می رسد که این آواتار درست نیست نگر شما هم همین است؟ یا من بد گمان هستم ؟:53:

Russell
03-31-2011, 12:18 PM
البته کار خلاف قانونی نیست سوزاندن یا پاره کردن یک کتاب.اما من موافق اون نیستم و اتفاقاً نشر و ترجمه و نقد کتابهای مثل قرآن خیلی موثرتر هست تا سوزاندنش.

Mehrbod
03-31-2011, 01:08 PM
آقا من آوتار یک هموندان را دیدم که مایه اندیشه من شده است
آواتار کسی بود که کتابی را پاره می کرد. به نگرم می رسد که این آواتار درست نیست نگر شما هم همین است؟ یا من بد گمان هستم ؟:53:


چرا نه؟ سوزاندن، در اینجا سوزاندن کتاب یک سنبل و نماد است و یک راه بسیار خوب برای زیرپرسش بردن «مقدسات».

sonixax
03-31-2011, 02:14 PM
آقا من آوتار یک هموندان را دیدم که مایه اندیشه من شده است
آواتار کسی بود که کتابی را پاره می کرد. به نگرم می رسد که این آواتار درست نیست نگر شما هم همین است؟ یا من بد گمان هستم ؟:53:

اینجا فقط من آواتارم کتابه و اون هم در حال پاره شدن نیست ! بلکه لوگوی سایتمه :4:

یعنی شخص دیگری هم آواتارش کتابه ؟ کی کی کجا کو ؟

Mehrbod
03-31-2011, 08:57 PM
اینجا فقط من آواتارم کتابه و اون هم در حال پاره شدن نیست ! بلکه لوگوی سایتمه :4:

یعنی شخص دیگری هم آواتارش کتابه ؟ کی کی کجا کو ؟

هر کس بوده آواتارش را جایگزین کرده ..

Reactor
04-01-2011, 11:14 AM
؟؟

بهمنیار
04-18-2011, 04:32 AM
خود خودشه
این آواتار چند تا مشکل داره
یکی این که کتابی به این کلفتی با جلد را هیچ هرکولی نمی تواند پاره کند به ویژه با دست و جلد هم که داشته باشد دیگه هیچ
دوم تیپ این آقا به آن ها می ماند که می گویند تا زور داری عقلت را به کار نیانداز
سوم روشن است که بسیاری نمی توانند بدون خدا زندگی کنند
چهارم آتئیست پلوارلیست هم هست یعنی باید باشد اگر ما دیگران را نپذیریم چگونه دیگران ما را بپذیرند
پنجم تنها باید روشن شود که کتاب های مانند قرآن نویسنده زمینی داشته اند و خدا مدا جایی نیست پس تنها باید نام نویسنده را دگرگون نمود و مانند ایلیاد هومر آن را خواند
گمان کنم گزینه سوم چالش برانگیز باشد:3:

Reactor
04-18-2011, 06:01 PM
خود خودشه
این آواتار چند تا مشکل داره
یکی این که کتابی به این کلفتی با جلد را هیچ هرکولی نمی تواند پاره کند به ویژه با دست و جلد هم که داشته باشد دیگه هیچ
دوم تیپ این آقا به آن ها می ماند که می گویند تا زور داری عقلت را به کار نیانداز
سوم روشن است که بسیاری نمی توانند بدون خدا زندگی کنند
چهارم آتئیست پلوارلیست هم هست یعنی باید باشد اگر ما دیگران را نپذیریم چگونه دیگران ما را بپذیرند
پنجم تنها باید روشن شود که کتاب های مانند قرآن نویسنده زمینی داشته اند و خدا مدا جایی نیست پس تنها باید نام نویسنده را دگرگون نمود و مانند ایلیاد هومر آن را خواند
گمان کنم گزینه سوم چالش برانگیز باشد:3:

این آقا یک جور نماد آتئیست هست که در این آواتار داره با قدرت استدلالش کتاب دین رو پاره میکنه و هیچ ربطی به بادی بیلدینگ و این حرفا نداره.

Russell
04-18-2011, 09:39 PM
خود خودشه
این آواتار چند تا مشکل داره
یکی این که کتابی به این کلفتی با جلد را هیچ هرکولی نمی تواند پاره کند به ویژه با دست و جلد هم که داشته باشد دیگه هیچ
دوم تیپ این آقا به آن ها می ماند که می گویند تا زور داری عقلت را به کار نیانداز
سوم روشن است که بسیاری نمی توانند بدون خدا زندگی کنند
چهارم آتئیست پلوارلیست هم هست یعنی باید باشد اگر ما دیگران را نپذیریم چگونه دیگران ما را بپذیرند
پنجم تنها باید روشن شود که کتاب های مانند قرآن نویسنده زمینی داشته اند و خدا مدا جایی نیست پس تنها باید نام نویسنده را دگرگون نمود و مانند ایلیاد هومر آن را خواند
گمان کنم گزینه سوم چالش برانگیز باشد:3:

البته مورد چهارم بیشتر چالش برانگیز هست،چون همه جور بیخدا داریم،از نهیلیست و استالینیست تا انسانگرا

doubt
04-22-2011, 02:38 PM
البته مورد چهارم بیشتر چالش برانگیز هست،چون همه جور بیخدا داریم،از نهیلیست و استالینیست تا انسانگرا

البته اندیشه تکثرگرایی(پلورالیسم) قاعدتا در مقابل یا در کنار تفکر گیتی گرایی(سکولاریسم) و انجصارگرایی دینی به کار برده میشود.پلورال یا سکولار ِنهیلسیت ، استالینیست و اومانیست نیز میتواند به کار رود.(اشاره به نوع طبقه بندی)


پ.ن:سلام به دوستان ؛ امیدوارم تعطیلات خوبی رو گذرانده باشید.

بهمنیار
04-23-2011, 04:23 AM
این آقا یک جور نماد آتئیست هست که در این آواتار داره با قدرت استدلالش کتاب دین رو پاره میکنه و هیچ ربطی به بادی بیلدینگ و این حرفا نداره.

خوب به نگر ما این که می گویید سد در سد نیست. ما تنها می خواهیم مبارزه می کنیم تا ثابت کنیم خدایی نیست نیازی به پاره کردن کتاب ها نداریم. در واقع می خواهیم انگاره خدا را از میان ببریم نه کتاب را برای نمونه اگر قرآن را بدون این دین در نگر بگیریم شاید برای بسیاری خواندنش اندازه کتاب های هومر دلپسند و خوشایند باشد حتی خود ما :4:

Mehrbod
04-23-2011, 09:46 PM
... شاید برای بسیاری خواندنش اندازه کتاب های هومر دلپسند و خوشایند باشد حتی خود ما :4:



سدای قرآن و اذان که برای من همیشه خوش آیند بوده‌‌ است http://www.daftarche.com/images/imported/2011/01/4.gif

قصه‌های قرآنی هم خوب هستند :21: به ویژه داستان یوسف و آن دختر زیبای اغواگر ...

sonixax
04-24-2011, 01:53 AM
سدای قرآن و اذان که برای من همیشه خوش آیند بوده‌‌ است http://www.daftarche.com/images/imported/2011/01/4.gif

قصه‌های قرآنی هم خوب هستند :21: به ویژه داستان یوسف و آن دختر زیبای اغواگر ...

بله درسته ، اگر به داستانهایش در حد داستان حسنی نگو بلا بگو نگاه کنیم - داستان های زیبایی داره .
ولی اگر بخواهیم حسنی نگو بلا بگو رو توی امور زندگی دخیل کنیم ، اون وقت باید بریم با گاو و گوسفند و جوجه و ... همبازی بشیم تازه قبلشم باید دوش بگیریم :21:

بهمنیار
04-24-2011, 07:05 AM
بله درسته ، اگر به داستانهایش در حد داستان حسنی نگو بلا بگو نگاه کنیم - داستان های زیبایی داره . ولی اگر بخواهیم حسنی نگو بلا بگو رو توی امور زندگی دخیل کنیم ، اون وقت باید بریم با گاو و گوسفند و جوجه و ... همبازی بشیم تازه قبلشم باید دوش بگیریم

من همین را می گویم بخش دوم باید درست شود نیازی به از میان بردن کل کتاب نیست :53::41:

Mehrbod
05-03-2011, 02:33 AM
من همین را می گویم بخش دوم باید درست شود نیازی به از میان بردن کل کتاب نیست :53::41:


ولی باور کنید این سوزاندن تاثیر بسیار بسزایی داشته است. همین اندازه که با سوزاندن یک کتاب، مسلمین رادیکال
چند آدم! سر می‌برند به جهانیان به خوبی و روشنی نشان داده و می‌دهد که با چه رقم ایدئولوژی‌ای سر و کار دارند.

Reactor
05-03-2011, 09:59 AM
تیپ این آقا به آن ها می ماند که می گویند تا زور داری عقلت را به کار نیانداز

یک همچین آدمی شخصیتش ناقصه و همیشه میلنگه!
البته آدمی با طرز تفکر شما هم شخصیتش کامل نیست!
به نظر من شخصیت یک انسان کامل باید چند تا پارامتر داشته باشه:
هوش و عقل و منطق (باطن) , تیپ و قیافه و هیکل و زور بازو (ظاهر) , ثروت( یعنی پول و هر چیزی که بشه با پول خرید! (از همه مهمتر و هرچی بیشتر بهتر)) (ظاهر و باطن)

Mehrbod
05-04-2011, 11:26 PM
یک همچین آدمی شخصیتش ناقصه و همیشه میلنگه!
البته آدمی با طرز تفکر شما هم شخصیتش کامل نیست!


ری‌اکتور من متوجه نشدم، نماد آواتارت یک آتئیست است که با استدلال خود دارد
کتاب دین را پاره می‌کند یا یک آتئیست پرزور و کله شق است که دین را پاره پاره می‌کند؟

اگر در اینجا "زور و قدرت" نماد "استدلال و منطق" هستند که خوب تیپ این آقا چیزی که بهمنیار گفت نخواهد بود:



تیپ این آقا به آن ها می ماند که می گویند تا زور داری عقلت را به کار نیانداز






به نظر من شخصیت یک انسان کامل باید چند تا پارامتر داشته باشه:
هوش و عقل و منطق (باطن) , تیپ و قیافه و هیکل و زور بازو (ظاهر) , ثروت( یعنی پول و هر چیزی که بشه با پول خرید! (از همه مهمتر و هرچی بیشتر بهتر)) (ظاهر و باطن)


من هم با این سراسر موافقم و فکر می‌کنم آن برداشتی که ما از روشنفکری و آدم‌های
روشنفکر زمانمان داریم نیاز به دگرگونی‌هایی بنیادین و اساسی در فلسفه زندگی کردن ایشان دارد.

برای نمونه نخستین چیزی که از فکر کردن به "روشنفکر" به ذهن ما می‌آید یک آدم لاغر و
جسمی نسبتا ضعیف است که عینک می‌زند، به ظاهر خود چندان نمی‌رسد و به مادیات
و پول هم علاقه ویژه‌ای نشان نمی‌دهد و در یک دستش سیگار و دست دیگر کتاب گرفته است.

این به نگر من، بایستی اینگونه باشد که زمانی که می‌گوییم "روشنفکر"، تصور
یک آدم ورزیده (اگر مرد بود) با ظاهری آراسته و تمیز، و جسمی سالم و تندرست
جلوی چشم بیاید که از دید مادی و ثروت نیز در تنگدستی و فقر و نداری به سر نبرد.


یک روشنفکر به نگر من بایستی در همه گوشه‌های زندگی خود روشنفکر باشد،
اگر نه چیزی بیشتر از یک هنرمند نخواهد بود که هنر وی در استدلال آوردن کوتاه می‌شود.

بهمنیار
05-05-2011, 04:34 AM
درود بر همگی
آقایان مهربد و Reactor
باید با چشمی سمبلیک و نمادین نگاه نمود تا روشن دیده شود. شما گاهی یک پوستر را نگاه می کنید یک مرد خوش اندام با زربافت و شنلی قرمز رنگ شما را به یاد گاوبازی می اندازد. این چنین نیست که همه ی گاوبازان تراز نخست این تیپی باشند. یک سمبول و نماد شما را به یاد آن می اندازد. اگر بخواهید نمادی از بسکتبال به یاد آورید چه کسی در ذهن شما می آید، جردن، آیا همه ترازهای نخست بسکتبال سیاه پوست هستند؟
بله در این جستار هم همین گونه، نماد این است ناگزیری این نیست. یعنی نماد باید ببیننده را به یاد موضوع بیندازد، نه این که همه ی کسانی که در این جستار هستند، این ریختی هستند.

Ouroboros
05-05-2011, 10:15 AM
بهمنیار جان درک هر کس از نمادها و سیگنال‌ها متفاوت است. من فکر می‌کنم بهتر است هرکس این تلقی را بنویسد تا بقیه از ذهنیتی که آواتارشان در دیگران ایجاد می‌کند اطلاعاتی کسب بکنند: آواتار مهربد برای من تداعی‌کننده‌ی سکشوالیته‌ی محض است. اگر قرار باشد مهربد را "فقط" از طریق آواتارش بشناسم، می‌گویم "آدم خوش صحبت و دون‌ژوان‌وار دخترپسند، با مقدار زیادی اعتماد به نفس". عدم انتخاب آواتار از طرف شما «مبتدی» ، «محتطات» یا «بی‌تفاوت» را در ذهن ِ من تداعی می‌کند(کسی که یا هنوز بلد نیست آواتار انتخاب بکند، یا از دادن سیگنال عوضی به دیگران نگران است، یا اهمیتی به ظاهر خود نمی‌دهد). آواتار Reactor بلافاصله در ذهن من آدم پایبند و معتقد را یادآوری می‌کند، کسی که به حقانیت موضع خود کاملا مطمئن است و ابایی هم از نشان دادن این اطمینان ندارد. آواتار سونیکسکس نشان می‌دهد که با مذهب بطور کل و با اسلام به طول خاص مشکل دارد، آدمی که به مسلمان نبودن خالی رضا نمی‌دهد و علاقه دارد هم عدم پایبندی خود به مذهب را نشان بدهد و هم دیگران را با لحنی جدی و خروشنده به آن دعوت بکند. آواتار ِ doubt (و اسمش) بلادرنگ اگناستیک را در ذهن تداعی می‌کند. آواتار راسل(+ آواتار قبلی او)اصلا نماد ِ کارکتر «هوشمند ِ دگرآزار» است، تیپ آدمی که در گفتگوهای روزمره کامنت‌های کوتاه ِ ریشخندآمیز و هوشمندانه می‌اندازد و به نحو روح‌آزاری سرد و منطق‌گراست. آواتار خودم هم نشانه‌ی تعلقات فکری‌ست، شاید کمی حاوی اداهای روشنفکری.

Nocturne
05-05-2011, 11:22 AM
http://m1.imagemoon.us/images/14775IMMUntitled.jpg

Reactor
05-06-2011, 11:12 AM
ری‌اکتور من متوجه نشدم، نماد آواتارت یک آتئیست است که با استدلال خود دارد
کتاب دین را پاره می‌کند یا یک آتئیست پرزور و کله شق است که دین را پاره پاره می‌کند؟

اگر در اینجا "زور و قدرت" نماد "استدلال و منطق" هستند که خوب تیپ این آقا چیزی که بهمنیار گفت نخواهد بود:



بله. چون حرف این دوستمون تناقضه!
فردی که تِزِش این باشه: " تا زور داری عقلت را به کار نیانداز" یک آدم دگر اندیش نمیتونه باشه. دگر اندیش بودن پیش نیاز های هوشی و عقلی لازم داره. یعنی اصولا این آدم تزی در زندگیش نداره که بخواد بر اساس اون برنامه ریزی کنه. به نظر من رفتار این افراد مثل حیوان ها از الگوریتم های از پیش تعیین شده ای پیروی میکنه که در ژنوم تمام انسان ها نوشته شده و بر میگرده به زمانی که انسان ها بالای درخت بودند و برای زنده موندن بیشتر از هر چیزی نیازمند به قدرت بدنی بالا بودند. هر کسی زور بیشتری داشت برنده بود.
این موجودات که هنوز هم نسلشون پابرجاست و تِزی که دوستمون گفت رو دارن در حقیقت آدم های احمقی هستند که تفکر و دگر اندیش بودن و دقیق شدن به محیط و فکر و پیش بینی و تحلیل و از این قبیل چیزها اصلا با ذات پایه های فکریشون ناسازگاره!
پس نمیتونند در یک جامعه ای که همه یک ساز میزنند(همه مسلمونن) ساز دیگری بزنند(نا مسلمونی)
البته این یک رابطه ی دو طرفه نیست. یعنی لزوما هر کسی که زور داره دلیل این نیست که آدم احمقی باشه یا همچین تزی داشته باشه.





من هم با این سراسر موافقم و فکر می‌کنم آن برداشتی که ما از روشنفکری و آدم‌های
روشنفکر زمانمان داریم نیاز به دگرگونی‌هایی بنیادین و اساسی در فلسفه زندگی کردن ایشان دارد.

برای نمونه نخستین چیزی که از فکر کردن به "روشنفکر" به ذهن ما می‌آید یک آدم لاغر و
جسمی نسبتا ضعیف است که عینک می‌زند، به ظاهر خود چندان نمی‌رسد و به مادیات
و پول هم علاقه ویژه‌ای نشان نمی‌دهد و در یک دستش سیگار و دست دیگر کتاب گرفته است.

این به نگر من، بایستی اینگونه باشد که زمانی که می‌گوییم "روشنفکر"، تصور
یک آدم ورزیده (اگر مرد بود) با ظاهری آراسته و تمیز، و جسمی سالم و تندرست
جلوی چشم بیاید که از دید مادی و ثروت نیز در تنگدستی و فقر و نداری به سر نبرد.


چرا کسی که باید لامذهب یا آتئیست باشه به خودش نرسه و سکس نکنه و مشروب نخوره و تفریح نکنه و منزوی و گوشه گیرباشه؟ با این اوصاف چرا نمیره مسلمون بشه؟
همه میدونیم اسلام به زور چپون کردن این جفنگیات معروفه. امر به معروف و نهی از منکر برای همینه. خوب کسی که این ریتم زندگی رو دوست داره بره مسلمون بشه دیگه؟!
به نظرم فلسفه ی دین گریزی به این خاطره که هر آدمی افسار زندگیش رو تو دست های خودش بگیره و دیگه اون برده ای نباشه که دین میگه. مثل آدم زندگی کنه نه مثل برده.
اما اینکه چرا یک لامذهب و خرد گرا باید خودش رو شبیه برده ها درست کنه؟
ما بعضی وقت ها یادمون میره که خود انسان در درجه ی اول اهمیت قرار داره. این که انسان یک دیتا بیس متحرک معلومات ضد اسلامی باشه خیلی خوبه ولی نه اینکه فقط یک دیتا بیس باشه و از جنبه های دیگر زندگیش غافل باشه. نا مسلمون بودن و خردگرا بودن برای اینه که ما بهتر از دیگران زندگی کنیم. نه اینکه خردگرا باشیم و دیگه زندگی نکنیم!!
اگر قراره بد زندگی کنیم پس چرا خودمون رو زحمت بدیم و آتئیست یا خرد گرا بشیم؟! این همه زحمت برای چی؟
آدم تک بٌعدی چیز جالبی نیست. یک آدم فرهیخته باید چند بٌعدی باشه و بیشتر به اون آدم ایده آل و متکامل نزدیک باشه. خصوصا بخاطر اینکه طرز فکرش با آدم های اطرافش جفت و جور نیست یک وقت بخاطر اظهار نظر دچار سرخوردگی و مجبور به ترک اجتماع و گوشه نشینی نشه. جذابیت ظاهری باعث میشه که جذابیت باطنی نمود پیدا کنه و حرف بر روی مخاطبت تاثیر گذار باشه. اینجوری فرد بقیه رو وادار به عقب نشینی و فکر کردن به طرز فکرش میکنه.
این یک فایده ش بود. هر آدمی نیاز به پول و کار و پیشرفت و ارتباطات و تفریخ و دختربازی و ... داره. جذابیت ظاهری خیلی تو این موارد به هر آدمی کمک میکنه.
80% درک مطلب ما از محیط بصریه! یعنی با چشم سر و کار داره. پس فردی که جذابیت ظاهری داشته باشه 80%بیشتر نسبت به فردی که از این جذابیت بی بهره ست جلوتره. شاید بخاطر همینه که میگن مردم عقلشون به چشمشونه.
این قانون طبیعته و بهانه آوردن که چرا مردم ظاهر بین هستند و چنین و چنان نیستند فقط باعث سرشاخ شدن فرد با طبیعت میشه که نتیجه اش هم از قبل معلومه!
پس قبل از اینکه فرد بازنده طبیعت باشه بهتره یک دستی به سر و روش بکشه و اون جذبه رو در خودش بوجود بیاره.
نه بخاطر اینکه وقتی در یک جایی نشست و اظهار نظر مذهبی کرد حرفش خونده بشه بلکه بخاطر خودش و کیفیت زندگیش و اینکه لیاقت داره و باید با کیفیت زندگی کنه.



یک روشنفکر به نگر من بایستی در همه گوشه‌های زندگی خود روشنفکر باشد،
اگر نه چیزی بیشتر از یک هنرمند نخواهد بود که هنر وی در استدلال آوردن کوتاه می‌شود.

این جمله , قصار بود

بهمنیار
05-09-2011, 04:13 AM
بهمنیار جان درک هر کس از نمادها و سیگنال‌ها متفاوت است. من فکر می‌کنم بهتر است هرکس این تلقی را بنویسد تا بقیه از ذهنیتی که آواتارشان در دیگران ایجاد می‌کند اطلاعاتی کسب بکنند: آواتار مهربد برای من تداعی‌کننده‌ی سکشوالیته‌ی محض است. اگر قرار باشد مهربد را "فقط" از طریق آواتارش بشناسم، می‌گویم "آدم خوش صحبت و دون‌ژوان‌وار دخترپسند، با مقدار زیادی اعتماد به نفس". عدم انتخاب آواتار از طرف شما «مبتدی» ، «محتطات» یا «بی‌تفاوت» را در ذهن ِ من تداعی می‌کند(کسی که یا هنوز بلد نیست آواتار انتخاب بکند، یا از دادن سیگنال عوضی به دیگران نگران است، یا اهمیتی به ظاهر خود نمی‌دهد). آواتار Reactor بلافاصله در ذهن من آدم پایبند و معتقد را یادآوری می‌کند، کسی که به حقانیت موضع خود کاملا مطمئن است و ابایی هم از نشان دادن این اطمینان ندارد. آواتار سونیکسکس نشان می‌دهد که با مذهب بطور کل و با اسلام به طول خاص مشکل دارد، آدمی که به مسلمان نبودن خالی رضا نمی‌دهد و علاقه دارد هم عدم پایبندی خود به مذهب را نشان بدهد و هم دیگران را با لحنی جدی و خروشنده به آن دعوت بکند. آواتار ِ doubt (و اسمش) بلادرنگ اگناستیک را در ذهن تداعی می‌کند. آواتار راسل(+ آواتار قبلی او)اصلا نماد ِ کارکتر «هوشمند ِ دگرآزار» است، تیپ آدمی که در گفتگوهای روزمره کامنت‌های کوتاه ِ ریشخندآمیز و هوشمندانه می‌اندازد و به نحو روح‌آزاری سرد و منطق‌گراست. آواتار خودم هم نشانه‌ی تعلقات فکری‌ست، شاید کمی حاوی اداهای روشنفکری.


درود بر همگی
گمان کنم امروز برای من روز خوبی است و حسابی شاد هستم. امیدوارم شما هم همین گونه باشید.
ولی امیر گرامی من یک نکته بگویم این که درست نیست شما نماد و سیگنال را کنار هم بگذارید. سیگنال یا تکانه ، یک پالس الکتریکی است از میان عصب ها تولید شده به وسیله سنسورهای زیستی است که مغز تفسیری بر آن می گذارد ولی نماد یا سمبل نشانه پیچیده است که چه بسا هزاران تکانه را ایجاد کرده و دست کم چند دقیقه زمان مغز بر تفسیر آن گذاشته شود. نمادها را نمی شود تفسیرهای دلبخواه نمود. چون از نام آن پیدا است. برای نمونه چلیپا یا صلیب نماد ترسایی است برداشت دلبخواه از آن درست نیست.

بهمنیار
05-09-2011, 04:34 AM
Reactor گرامی

من درنیافتم شما از کجا در پست من برداشت کرده اید که من ندار و بی چیز و برده و تک بعدی و مخالف حال کردن شما هستم؟
پرسش و خرده نخست من این بود که چرا آواتار شما کتاب را پاره می کند؟
و این به دلیل کاری بود که شما روی این تصویر انجام داده بودید. که با گذاشتن تصویر اصلی از سوی Nocturne دشواری کمابیش زدوده شد.
نخست به هیچ رو و اصلا این نماد نیست بلکه یک تصویر کارگردانی شده و یک پوستر است. چون شما نوشته های آن را پاک کرده بودید و آواتار شما کوچک شده آن بود و درست جزییات را نشان نمی داد.
اگر دقت کنید می بینید که اصلا سر آدم نیست و کمابیش بیشتر میمون و گوریل است که نشانه فرگشت و نه آفرینش می باشد همین گونه دست های پر از مو به ویژه از آرنج تا سر دست ها که با برچسب گادز تورو روشن می سازد که در واقع کتابی پاره نشده بلکه چون نمادی از راستگویی خدا پاره می شود. زمانی که آواتار شما را دیدم گمان کردم عینک آفتابی زده، در حالی که چشم ها به طور دقیق از میمون پیروی شده است.

بهمنیار
05-09-2011, 04:47 AM
ثروت( یعنی پول و هر چیزی که بشه با پول خرید! (از همه مهمتر و هرچی بیشتر بهتر))


من تنها در میان همه ی بیخدایان تا کنون دو تا نفر را دیده ام که به پول خود بیشتر از انسان بودن و به ویژه خردمند بودن ارزش می دهند. یکی از آن ها شما هستید. البته بزرگترین پند به انسانی که معیار برتری خود را تنها پول می داند این است که دین و خدا به شما در نگهداری پول و نابرابری به وجود آمده با پول و ثروت کمک می کنند. هیچ دلیلی آرام کننده تر از این که خواست خداست که شما فقیر باشید و من دارا نمی تواند جلوی توده مردم را بگیرد.

Ouroboros
05-10-2011, 12:16 AM
درود بر همگی
گمان کنم امروز برای من روز خوبی است و حسابی شاد هستم. امیدوارم شما هم همین گونه باشید.
ولی امیر گرامی من یک نکته بگویم این که درست نیست شما نماد و سیگنال را کنار هم بگذارید. سیگنال یا تکانه ، یک پالس الکتریکی است از میان عصب ها تولید شده به وسیله سنسورهای زیستی است که مغز تفسیری بر آن می گذارد ولی نماد یا سمبل نشانه پیچیده است که چه بسا هزاران تکانه را ایجاد کرده و دست کم چند دقیقه زمان مغز بر تفسیر آن گذاشته شود. نمادها را نمی شود تفسیرهای دلبخواه نمود. چون از نام آن پیدا است. برای نمونه چلیپا یا صلیب نماد ترسایی است برداشت دلبخواه از آن درست نیست.

چه خوب،
روزهای ما که مثل هم هستند!

بهمنیار عزیز اینجانب خدا و شیطان را می‌گذارم کنار هم، چه برسد به «سیگنال» و «نماد». البته اشاره‌ی ِ بجایی کرده‌اید، اما مقصود من از سیگنال(و چه بسی نماد!)کاربرد روزمره و دم‌دستی آنها بود نه معانی ِ فلسفی/علمی‌شان. مثلا در عمل ِ روحانی و نبوی ِ «مخ زدن»، چشمک یک سیگنال است(اشاره‌ی مستقیم)، اخم کردن ِ دلبرانه یک نماد(اشاره‌ی غیرمستقیم، یعنی عمل حاوی ِ چیزی بجز جوهر خودش است).



من تنها در میان همه ی بیخدایان تا کنون دو تا نفر را دیده ام که به پول خود بیشتر از انسان بودن و به ویژه خردمند بودن ارزش می دهند. یکی از آن ها شما هستید. البته بزرگترین پند به انسانی که معیار برتری خود را تنها پول می داند این است که دین و خدا به شما در نگهداری پول و نابرابری به وجود آمده با پول و ثروت کمک می کنند. هیچ دلیلی آرام کننده تر از این که خواست خداست که شما فقیر باشید و من دارا نمی تواند جلوی توده مردم را بگیرد.

حقیقتا بزرگترین جنایت مذهب همین خدمت به نهادهای نامشروع قدرت است.

Reactor
05-11-2011, 10:03 AM
Reactor گرامی

من درنیافتم شما از کجا در پست من برداشت کرده اید که من ندار و بی چیز و برده و تک بعدی و مخالف حال کردن شما هستم؟


عزیز دل انگیز این موضوع کلی بود و اصلا ربطی به شما نداشت؟ بنده در هیچ جای پست خودم از شما و شخص دیگری اسمی نبرده بودم. بنده که روی شما شناختی ندارم و حتی اگر داشته باشم هم به خودم اجازه نمیدهم که اظهار نظر شخصی خودم رو در یک محیط جمعی بخوام بلند بلند داد بزنم.
روی صحبت من با شما دوست عزیز یا دوست عزیز دیگری نبود و حتما سوء برداشت شده ودر هر صورت من عذر میخوام.

بنده در زندگی شخصی و اجتماعی خودم و همینطور توجه کردن به زندگی افراد اطراف خودم و تجربه ای که تا الان بدست آورده بودم به یک دید کلی راجع به این قضیه رسیده بودم که هدف من از این کار باید به فلان کار یا فلان چیز ختم بشه و اگر غیر از این باشه بنده ول معطلم.
خودم رو عرض میکنم.
بنده اگر قرار باشه خصوصیات منفی که بالا عرض کردم رو داشته باشم و از ویژگی های مثبتی که باز هم بالا عرض شد بدم بیاد و فراری باشم به نظر شما و بقیه دوستان بهتر نیست که بروم دنبال کارم و یک مسلمان زیغی بوگندو باشم؟!
اصلا چه فایده ای داره که همچین آدمی اتیکت خردگرائی یا بیخدایی داشته باشه؟ کسی به این آدم توجه میکنه تا بخواد به حرفاش هم توجه کنه؟ این آدم رو هر کس ببینه فکر میکنه هر کس که از اسلام بد بگه و حرف از روشنفکری بزنه مثل این آدمه. چون این آدم رو نماینده ی این قشر میبینه.
یک مثال میزنم. به احمدی نژاد خوب نگاه کنید! نباید باعث تعجب بشه که یک فرد خارجی فکر کنه همه ی ایرانی ها مثل این موجود چرک و کثیف و زشت و ژنده پوش(ظاهری) و دروغ گو و سفسطه گر و دزد و احمق(باطنی) هستند.
تازه اگر این فرد خارجی بدونه که ایران کجاست چه برسه که بدونه رئیس جمهور کیه!!:71:

برگردیم سر اصل مطلب...
منظورم من اینه که با تکیه بر تجربیات و دیده هام برای خودم یک الگوریتم ساده طراحی کردم تا به حد ممکن به خواسته هام برسم و موفق باشم. مگه هدف ما در این دنیا غیر از اینه؟
این یک نگاه کلی هست که من همیشه در زندگیم دارم و خیلی هم ازش فایده بردم و همیشه سعی دارم تا خودم رو با این نگاه طراز کنم.



پرسش و خرده نخست من این بود که چرا آواتار شما کتاب را پاره می کند؟
و این به دلیل کاری بود که شما روی این تصویر انجام داده بودید. که با گذاشتن تصویر اصلی از سوی Nocturne دشواری کمابیش زدوده شد.
نخست به هیچ رو و اصلا این نماد نیست بلکه یک تصویر کارگردانی شده و یک پوستر است. چون شما نوشته های آن را پاک کرده بودید و آواتار شما کوچک شده آن بود و درست جزییات را نشان نمی داد.
اگر دقت کنید می بینید که اصلا سر آدم نیست و کمابیش بیشتر میمون و گوریل است که نشانه فرگشت و نه آفرینش می باشد همین گونه دست های پر از مو به ویژه از آرنج تا سر دست ها که با برچسب گادز تورو روشن می سازد که در واقع کتابی پاره نشده بلکه چون نمادی از راستگویی خدا پاره می شود. زمانی که آواتار شما را دیدم گمان کردم عینک آفتابی زده، در حالی که چشم ها به طور دقیق از میمون پیروی شده است.


خوب؟

Reactor
05-11-2011, 10:32 AM
من تنها در میان همه ی بیخدایان تا کنون دو تا نفر را دیده ام که به پول خود بیشتر از انسان بودن و به ویژه خردمند بودن ارزش می دهند. یکی از آن ها شما هستید. البته بزرگترین پند به انسانی که معیار برتری خود را تنها پول می داند این است که دین و خدا به شما در نگهداری پول و نابرابری به وجود آمده با پول و ثروت کمک می کنند. هیچ دلیلی آرام کننده تر از این که خواست خداست که شما فقیر باشید و من دارا نمی تواند جلوی توده مردم را بگیرد.

چرا حرف در دهان من میگذارید؟
1. من هیچوقت نگفتم پول از انسان بودن ارزشش بیشتره یا کمتره . انسان بودن یک موجودیته و پول هم یک موجودیت. فکر کنم مشکل شما این باشه که فکر میکنید کسی که پولداره الزاما انسانیتش رو زیر پا گذاشته تا به پول رسیده.
این طرز فکر میتونه در مورد خیلی ها صدق کنه ولی در مورد همه اشتباهه.

2.هر چند که آدم بی دین و ایمانی باشم ولی به قدرت پول ایمان دارم.
پول بخش خیلی مهمی از زندگیه و هر کس غیر از این بگه داره خودش رو گول میزنه. کسی که از پول فراری باشه از دنیا فراریه و باید سعادتش رو در دنیای آخرت و بعد از مرگ جستجو کنه!!!!!!!

برای من نوعی انسان بودن و خردگرایی خیلی مهمه. اگر نبود این راهم نبود. ولی پول هم فاکتور بسیار مهمیه. ما داریم در دنیای واقعی زندگی میکنیم که دنیا برای ما حکم میکنه نه ما برای دنیا!! در این دنیا پول خیلی قدرت داره و خیلی حرف ها میزنه.
این که بخواهیم خودمون رو گول بزنیم و حرف از توده و خلق و ... بزنیم و برخلاف جاذبه ی زمین حرکت کنیم فقط داریم وقت و انرژیمون رو هدر میدیم و با قوانین طبیعت سرشاخ میشیم که نتیجه اش هم قبلا گفتم از قبل معلومه! شکست...

ما همه ماده ایم و از این جهان مادی بوجود اومدیم و این طبیعت مادی حکم میکنه که پول ارزش خیلی زیادی داشته باشه. پول قانون طبیعته چه خوشمون بیاد چه نیاد و میدونیم که مقاومت هر قدرتی جلوی قانون طبیعت محکوم به شکسته!

بهتره وقت و انرژیمون رو بر سر اختراع و اکتشافاتی که قبلا انجام شده قرار ندیم و سعی نکنیم تا چرخ رو از نو اختراع کنیم.
سعی هم نکنیم انسانیت رو در مقابل پول قرار بدیم. میشه بدون قربانی کردن هیچ کدوم از این دو به اون یکی هم رسید.

Mehrbod
05-13-2011, 08:59 AM
برای من نوعی انسان بودن و خردگرایی خیلی مهمه. اگر نبود این راهم نبود. ولی پول هم فاکتور بسیار مهمیه. ما داریم در دنیای واقعی زندگی میکنیم که دنیا برای ما حکم میکنه نه ما برای دنیا!! در این دنیا پول خیلی قدرت داره و خیلی حرف ها میزنه.
این که بخواهیم خودمون رو گول بزنیم و حرف از توده و خلق و ... بزنیم و برخلاف جاذبه ی زمین حرکت کنیم فقط داریم وقت و انرژیمون رو هدر میدیم و با قوانین طبیعت سرشاخ میشیم که نتیجه اش هم قبلا گفتم از قبل معلومه! شکست...


من فکر می‌کنم دوستان دیگر نگر بالا را درست برداشت نکردند، اما من نمود آنچه در بالا گفته شد
را زندگی به خوبی می‌بینم. خردگرایانی که در دانش و هوش بسیار سرتر از دیگران هستند، در پوشش
و رفتار و شیوه برخورد خود با اطرافیان ضعف‌های شخصیتی بسیاری دارند و معمولا آن اندازه در
بحث‌های فکری غرق شده‌اند که به چیزهای زمینی‌تر مانند ظاهر، جسم و درآمد خود اهمیتی نمی‌دهند.


ویژگی‌های بدتری نیز میان خردگرایان به چشم می‌خورد، فکر می‌کنم همه دوستان با این امر که آدم‌های
سبک‌سر و نادان همواره از خود مطمئن هستند و خردگرایان همواره در گمانه‌زنی و شک به سر می‌برند موافق باشند.

از دیدگاه خردگرایی و منطق، روشن است که ما نمی‌توانیم درباره هر چیزی مطمئن باشیم،
نمی‌توانیم حتی به خوبی درباره یک آواتار و مفهوم نماد پشت آن از خود مطمئن باشیم، ولی
نبایستی پروانه اینکه این مطمئن نبودن ما را به منفعل بودن و سکون بکشاند را نیز به خود بدهیم.





هیچ دلیلی آرام کننده تر از این که خواست خداست که شما فقیر باشید و من دارا نمی تواند جلوی توده مردم را بگیرد.


http://www.daftarche.com/images/smilies/53.gif

در کتاب سینوحه، پزشک فرعون نیز همواره به این رویکرد قدرتمند دین به زیبایی و تفصیل اشاره می‌شد.

Reactor
05-13-2011, 10:59 AM
من فکر می‌کنم دوستان دیگر نگر بالا را درست برداشت نکردند، اما من نمود آنچه در بالا گفته شد
را زندگی به خوبی می‌بینم. خردگرایانی که در دانش و هوش بسیار سرتر از دیگران هستند، در پوشش
و رفتار و شیوه برخورد خود با اطرافیان ضعف‌های شخصیتی بسیاری دارند و معمولا آن اندازه در
بحث‌های فکری غرق شده‌اند که به چیزهای زمینی‌تر مانند ظاهر، جسم و درآمد خود اهمیتی نمی‌دهند.


ویژگی‌های بدتری نیز میان خردگرایان به چشم می‌خورد، فکر می‌کنم همه دوستان با این امر که آدم‌های
سبک‌سر و نادان همواره از خود مطمئن هستند و خردگرایان همواره در گمانه‌زنی و شک به سر می‌برند موافق باشند.

از دیدگاه خردگرایی و منطق، روشن است که ما نمی‌توانیم درباره هر چیزی مطمئن باشیم،
نمی‌توانیم حتی به خوبی درباره یک آواتار و مفهوم نماد پشت آن از خود مطمئن باشیم، ولی
نبایستی پروانه اینکه این مطمئن نبودن ما را به منفعل بودن و سکون بکشاند را نیز به خود بدهیم.


به نظرم مطالعه فلسفه و فلسفی فکر کردن میتونه شخصیت یک خردگرا رو منزوی و غیر اجتماعی و برزخی کنه.
یک مسلمان وقتی بشه یک لامذهب , منطقیه که نظم فکری و زندگیش بهم میریزه ولی کم کم این نظم به حالت عادیش برمیگرده.
اما گرفتار فلسفه شدن هست که همه ی زندگی فرد رو تبدیل میکنه به سوال و شک های سنگین و فرد رو ممکنه یک عمر بین زمین و هوا نگه داره و دست اخر هم نتیجه ای به بار نیاره.
برای همین من یکی که از فلسفه و فلسفه بافی فراریم!

Ouroboros
05-13-2011, 11:08 AM
به نظرم مطالعه فلسفه و فلسفی فکر کردن میتونه شخصیت یک خردگرا رو منزوی و غیر اجتماعی و برزخی کنه.
یک مسلمان وقتی بشه یک لامذهب , منطقیه که نظم فکری و زندگیش بهم میریزه ولی کم کم این نظم به حالت عادیش برمیگرده.
اما گرفتار فلسفه شدن هست که همه ی زندگی فرد رو تبدیل میکنه به سوال و شک های سنگین و فرد رو ممکنه یک عمر بین زمین و هوا نگه داره و دست اخر هم نتیجه ای به بار نیاره.
برای همین من یکی که از فلسفه و فلسفه بافی فراریم!


خردگرایانی که در دانش و هوش بسیار سرتر از دیگران هستند، در پوشش
و رفتار و شیوه برخورد خود با اطرافیان ضعف‌های شخصیتی بسیاری دارند و معمولا آن اندازه در
بحث‌های فکری غرق شده‌اند که به چیزهای زمینی‌تر مانند ظاهر، جسم و درآمد خود اهمیتی نمی‌دهند.

مشکل از فلسفه نیست، مشکل از فلسفیدن ِ ماست.

کلا این مسائل به مراتب شخصی‌تر از آن هستند که ما قادر به صدور احکامی چنین جامع پیرامون ِ آنها باشیم، با وجود این من تصور می‌کنم سرآمدی در هوش و دانش قطعا میزانی مشخص از غرور و پیرو ِ آن بیزاری از حماقت را در پی خواهد داشت. به گمان ِ من «دلیل» این پدیده غرق شدن در افکار ژرف و والا نیست، اینست که آدم به محض ِ آنکه سرش به تنش ارزید، از آنچه عوام‌الناس دیپلمه درباره‌اش می‌اندیشند فارغ می‌شود و به جای تلاش برای رفتن به ویترین «آدم‌های_از بعد اجتماعی_موفق» می‌کوشد آنطورکه می‌پسندد و راحت است زندگی بکند، و یک چیز ِ تقریبا عمومی اینست که آدم با موی ژولیده و ریش ِ نتراشیده و شغل ِ کمتر مزاحم به مراتب آسوده‌تر است تا آرایشگاه ِ هفتگی و صورت ِ سه تیغ و حرفه‌ای با پرستیژ و درآمد(و طبعا مسئولیت)بالا. آدم ِ حسابی در بند ِ تائید ِ آقای مهندس ِ همسایه و خانم دکتر فامیل نمی‌تواند باشد، که اگر باشد دیگر آدم حسابی نیست!

در بازگشت به بحث: ما در ایران قشری عینی و واقعی به نام «خردگرا» نداریم، یک جنبش ِ روشنفکری دانشگاهی است که پوپر می‌خواند و چایکوفسکی گوش می‌کند و پیرو ِ محرک نسلی ِ خود لامذهب است و به علم بیشتر از دین احترام می‌گذارد، یک روشنفکر حاشیه‌ای داریم که فوکو می‌خواند و نامجو گوش می‌کند و سیگار می‌کشد و پیرو محرک نسلی ِ خود لامذهب است و به علم با تردیدی پست‌مدرنیستی نگاه می‌کند. اغلب فکر می‌کنم صد سال بعد جوانهای نزدیک سی سال درباره‌ی جوانهای نزدیک سی سال ِ زمان ما چه فکری خواهند کرد. ما از هرچه در غرب دارند(از طیاره و طلبه و طبیب گرفته تا روشنفکر و خردگرا و هنر)، یک کاریکاتورش را داریم.

Reactor
05-14-2011, 07:51 PM
مشکل از فلسفه نیست، مشکل از فلسفیدن ِ ماست.

کلا این مسائل به مراتب شخصی‌تر از آن هستند که ما قادر به صدور احکامی چنین جامع پیرامون ِ آنها باشیم، با وجود این من تصور می‌کنم سرآمدی در هوش و دانش قطعا میزانی مشخص از غرور و پیرو ِ آن بیزاری از حماقت را در پی خواهد داشت. به گمان ِ من «دلیل» این پدیده غرق شدن در افکار ژرف و والا نیست، اینست که آدم به محض ِ آنکه سرش به تنش ارزید، از آنچه عوام‌الناس دیپلمه درباره‌اش می‌اندیشند فارغ می‌شود و به جای تلاش برای رفتن به ویترین «آدم‌های_از بعد اجتماعی_موفق» می‌کوشد آنطورکه می‌پسندد و راحت است زندگی بکند، و یک چیز ِ تقریبا عمومی اینست که آدم با موی ژولیده و ریش ِ نتراشیده و شغل ِ کمتر مزاحم به مراتب آسوده‌تر است تا آرایشگاه ِ هفتگی و صورت ِ سه تیغ و حرفه‌ای با پرستیژ و درآمد(و طبعا مسئولیت)بالا. آدم ِ حسابی در بند ِ تائید ِ آقای مهندس ِ همسایه و خانم دکتر فامیل نمی‌تواند باشد، که اگر باشد دیگر آدم حسابی نیست!


یعنی انسانی که تمیز و شیک از خونه بیرون بیاد و به نیازهای اساسی زندگی توجه کنه آدم دهن بین و بدرد نخور و خنگیه؟ و موجودی که با چهره ی درب و داغون در اجتماع ظاهر بشه با هوش و آدم حسابیه؟



در بازگشت به بحث: ما در ایران قشری عینی و واقعی به نام «خردگرا» نداریم، یک جنبش ِ روشنفکری دانشگاهی است که پوپر می‌خواند و چایکوفسکی گوش می‌کند و پیرو ِ محرک نسلی ِ خود لامذهب است و به علم بیشتر از دین احترام می‌گذارد، یک روشنفکر حاشیه‌ای داریم که فوکو می‌خواند و نامجو گوش می‌کند و سیگار می‌کشد و پیرو محرک نسلی ِ خود لامذهب است و به علم با تردیدی پست‌مدرنیستی نگاه می‌کند. اغلب فکر می‌کنم صد سال بعد جوانهای نزدیک سی سال درباره‌ی جوانهای نزدیک سی سال ِ زمان ما چه فکری خواهند کرد. ما از هرچه در غرب دارند(از طیاره و طلبه و طبیب گرفته تا روشنفکر و خردگرا و هنر)، یک کاریکاتورش را داریم.

خیلی از لامذهبان عزیز نه پوپر و فوکو رو میشناسند نه چایکوفسکی!! فکر نمیکنم تغییر مذهب برای کسی بازی بوده باشه که بخواد از مد تبعیت کنه!! برای بازی و سرگرم شدن و روی مد بودن و جلب توجه خیلی کارهای دیگر هم میشه کرد...

Ouroboros
05-15-2011, 02:25 AM
یعنی انسانی که تمیز و شیک از خونه بیرون بیاد و به نیازهای اساسی زندگی توجه کنه آدم دهن بین و بدرد نخور و خنگیه؟ و موجودی که با چهره ی درب و داغون در اجتماع ظاهر بشه با هوش و آدم حسابیه؟



هر چیزی را با این لحن بگویید مسخره می‌شود، :29:
حکم من این نبود، از آنچه من گفتم این منتج نمی‌شود که هرکس ظاهری آراسته دارد فلان است و هرکس ظاهری ژولیده دارد بهمان. این بود که اصولا فردیت مستقل با اهمیت دادن به نظر دیگران در تعارض است. آدم واقعا باهوش، کسی که واقعا تحصیل کرده(و نه کسی که تحصیل او را کرده)و کسی که در یک کلام سرش به تنش بیارزد، برای خوش‌آمد دیگران روزی نیم ساعت جلوی آینه وقت نمی‌گذارد چون اصولا برای نظر دیگران آنقدر احترام قائل نیست، نه آنکه «اصلا» احترام قائل نباشد_که البته این تیپ آدم هم زیاد دیده‌ام_، «آنقدر» احترام قائل نیست که آسودگی خیال خود را برای آنها به خطر بیاندازد.

هزاران استثنا برای این حکم هست، مثل کسانی که برای خوش‌آمد خودشان این کار را می‌کنند و..، برای همین هم ابتدای آن پست گفتم این نظری‌ست بسیار کلی‌گویانه. پیرو ِ این تز ممکن است آنچه شما در بخش دوم پیام خودتان گفتید هم اصالت پیدا بکند، اینکه آدمهای خوش‌تیپ و کلا از نظرگاه اجتماعی «پسندیده» آدم‌هایی هستند که تائید برای بودن آنطورکه هستند را نزد دیگران جستجو می‌کنند.

ولی من چنین عقیده‌ای ندارم، این ارائه‌ی یک باور نیست، ارائه‌ی درک من از واقعیت اجتماعی ِ ایران بود.(یعنی من فکر نمی‌کنم که این حالت «درست/نادرست» مسائل است، هیچ موضعی نگرفته‌ام، بلکه می‌گویم این حالت «موجود» مسائل است.). مثلا در اروپا کروات بخشی از لباس رسمی مردم است، اما در ایران نوعی اعلام تعلق به یک طرز فکری خاص، طبقه‌ی اجتماعی خاص و روش زندگی ِ خاص.


خیلی از لامذهبان عزیز نه پوپر و فوکو رو میشناسند نه چایکوفسکی!! فکر نمیکنم تغییر مذهب برای کسی بازی بوده باشه که بخواد از مد تبعیت کنه!! برای بازی و سرگرم شدن و روی مد بودن و جلب توجه خیلی کارهای دیگر هم میشه کرد...

تغییر مذهب یا لامذهبی که برابر با خردگرایی نیست، آدمی که اندیشیده مذهب را ترک کرده می‌شود خردگرا، و خردگرای لامذهبی که به طور سیستماتیک نقش مذهب در جامعه را انکار می‌کند و قصد همراه کردن باقی مردم با خود را دارد اسمش می‌شود روشنفکر ِ لامذهب.

مشکل من پیروی کردن یا نکردن از مد نیست، ما در جهان لطیفه‌ها زندگی می‌کنیم، و یکی از لطیفه‌های موجود هم مُد شدن تقبیح ِ پیروی کردن از مد است! کلا با هیچ «باور» یا «عمل» به خصوصی مشکلی ندارم، جلب توجه، مدگرایی، خریت، مذهب زدگی و مذهب گریزی.. یک بار در تاپیک «چگونه به باورهای امروز خود رسیدید» گفتم که مشکل ِ من با نوع برخورد ِ انسان ایرانی با عقایدش است نه چیستی ِ آنها، افراط و تفریط تا سرحد جنون. در این مملکت حد وسط و یک قشر ِ قدرتمند از آدمهای میانه‌رو وجود ندارد(مثلا کسی که مسلمان نیست، اما هر مسلمانی را یک راس الاغ نمی‌پندارد، یا کسی که مسلمان است و خواستار اعدام هرکس به ریش پیامبرش خندید نیست). آدمهای متعدد این چنینی در ایران هستند، اما نتوانستند یک گروه عینی اجتماعی را تشکیل بدهند.

بهمنیار
05-15-2011, 04:17 AM
خوب؟
راکتور گرامی از بنیاد دشواری که ما در پی آن بودیم به هیچ چیز این دنیا کار نداشت مگر به آواتار شما،
از این گذشته گمان کنم در تالارهای دیگر چندان رفت و شدی نداشته اید چون اگر هر جا دیگری بدین گونه پاسخ پرسشی را می دادید به شما گفته می شد که حمله به شخص نکنید. من در پست گفتم که دشواری کمابیش حل شده و چون شما پوستر را دستکاری کرده اید مایه برداشت اشتباه شده است .

Fox
04-06-2013, 02:47 AM
روزهایی که آدم بیرونه و به کارهای دلخواهش نمیرسد, واقعا زودخوابیدن چون دورریختنِ زندگی میماند.
بله . براستی چنین است . حسرت از اینکه یک روزِ کامل به کلی نابود شود، نمیگذارد آدم دل به خوابیدن بدهد و همین‌جور بیدار میماند تا یک کاری که دلش خواست بکند .
البته من کلا آدم کم‌خوابی هستم و روزی 5 تا 6 ساعت بیشتر نمیخوابم!
تفاوتِ عمرِ کسی که در روز هشت ساعت میخسبد با کسی که در روز 5 ساعت میخسبد(اگر هر دو هفتاد سال عمر کنند) : هشت سال و اندی! یعنی شخصی که پنج ساعت در روز میخسبد پس از هفتاد سال ، بیش از 8 سال و نیم بیشتر زیسته است!

پ.ن:ناخدای گرامی، آواتار‌تان، سیمای مردی مضطرب یا پریشان یا آشفته را در ذهنم به تصویر می‌آورد(به خصوص که این عکس تار هم هست) که به کلی با شخصیتِ شما در فروم در تضاد است! شخصیتی که توام با نظم و اطمینان و آراستگی (حداقل در نوشتار ) است!

Mehrbod
04-06-2013, 03:59 AM
بله . براستی چنین است . حسرت از اینکه یک روزِ کامل به کلی نابود شود، نمیگذارد آدم دل به خوابیدن بدهد و همین‌جور بیدار میماند تا یک کاری که دلش خواست بکند .
البته من کلا آدم کم‌خوابی هستم و روزی 5 تا 6 ساعت بیشتر نمیخوابم!
تفاوتِ عمرِ کسی که در روز هشت ساعت میخسبد با کسی که در روز 5 ساعت میخسبد(اگر هر دو هفتاد سال عمر کنند) : هشت سال و اندی! یعنی شخصی که پنج ساعت در روز میخسبد پس از هفتاد سال ، بیش از 8 سال و نیم بیشتر زیسته است!


من بدبختانه از همانهایی هستم که بیشتر از ١٠ ساعت هم میخوابند! ((:
برای جبرانش گاهی روشن‌خوابی میکنم: تجربیات شما پیرامون رویاها (http://www.daftarche.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF-2/%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%D9%85%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%87%D8%A7-647/)





پ.ن:ناخدای گرامی، آواتار‌تان، سیمای مردی مضطرب یا پریشان یا آشفته را در ذهنم به تصویر می‌آورد(به خصوص که این عکس تار هم هست) که به کلی با شخصیتِ شما در فروم در تضاد است! شخصیتی که توام با نظم و اطمینان و آراستگی (حداقل در نوشتار ) است!

فرتوری[1] از خواننده David Bowie است که اینجا یک خرده نوشته بودم: پاتوق شب نشینی - برگ 224 (http://www.daftarche.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF-2/%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%82-%D8%B4%D8%A8-%D9%86%D8%B4%DB%8C%D9%86%DB%8C-672/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-224.html#post28621)





نمایار مهربد دگرگون شده ...!!!
کی هست حالا؟
سپاس:


David Bowie - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/David_bowie)

بیدینِ دوجنس‌گرا با سدایی بس خواستنی و منحرف در چند چیز و اندیِ دیگر، الگویی خوب برای خدا ناباوران (:


تاریِ آن را خودم داده‌ام تا کارکرد نمایاریک[2] بیابد, که تنها فرتور از یک چهره‌یِ دیگر نباشد و بتوان با اندکی پنداشت نویسنده‌یِ زنده را آنسو دید.

چنانکه از گفت‌آورد هم بالا میبینید, این آراستگی نوشتاری مرا به هیچ روی نمیتوان به بیرون هم گستراند, من خودم را ساختارشکن و آشوب‌دوست میبینم و
از چیزهای منظم (سامانمند[3]) و دفتر و دستکی و ماشین‌وار بی اندازه بیزارم; بوروکراسی را نمونه‌وار دست من بود همراه با کاغذ‌هایش به آتش میکشیدم!

David Bowie را هم بجدا از سدایش برای همین سرشت ساختارشکنانه‌اش میپسندم.




پ.ن.
نکته‌یِ گیرا اینکه نگارش و شخصیتِ یکی از هموندان[4] دیگر امان Ouroboros را هم می‌نگریستید در نوشتار و سخن بی اندازه سامانمند است, ولی بسرشت یک آنارشیست راستین!







----
1. ^ Fartur || فرتور: عکس; بگرایند برگرفته از پرتو loghatnameh.com (http://loghatnameh.com/dehkhodaworddetail-3a8c8a87acf649fc8c6cfae2fdda140d-fa.html) picture
2. ^ nemây+âr+ik::Nemâyârik || نمایاریک: آواتاری avatar-like
3. ^ sâmân+mand::Sâmânmand || سامانمند: منظم; دارای ساختار بسامان Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Organized) organized
4. ^ Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Member), Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-ccbd9c1f56c549cdb0ebb8c9398b29af-fa.html) member

Fox
04-06-2013, 04:31 AM
تاریِ آن را خودم داده‌ام تا کارکرد نمایاریک[2] بیابد, که تنها فرتور از یک چهره‌یِ دیگر نباشد و بتوان با اندکی پنداشت نویسنده‌یِ زنده را آنسو دید.

چنانکه از گفت‌آورد هم بالا میبینید, این آراستگی نوشتاری مرا به هیچ روی نمیتوان به بیرون هم گستراند, من خودم را ساختارشکن و آشوب‌دوست میبینم و
از چیزهای منظم (سامانمند[3]) و دفتر و دستکی و ماشین‌وار بی اندازه بیزارم; بوروکراسی را نمونه‌وار دست من بود همراه با کاغذ‌هایش به آتش میکشیدم!

David Bowie را هم بجدا از سدایش برای همین سرشت ساختارشکنانه‌اش میپسندم.
بی‌نظمی خواستنی‌ترین چیزی‌ست که من میشناسم . خانه‌ام را مرتب تحمل نتوانم کردن! زندگی‌ام اگر پر از کارهای منظم و روزمره و همیشگی باشد، بی هیچ تردیدی کارم پس از چند ماه به جنون خواهد کشید .
صاحبِ فرتور را پیش از این نمیشناختم. یکی دو آهنگش را از اینترنت میگیرم و می‌نیوشم! اما همچنان به نظرم قدری اضطراب و دلهره در سیمای آن شخص نمایان است که با اعتماد به نفس و اطمینان شخصِ ناخدای دفترچه اختلافِ غیرقابلِ انکار دارد.
البته به هر روی نگر شخصی است گرامی.
اکنون پرسشی که دارم این است که به نگرتان این آواتارِ من موجبِ تبلیغِ سیگار نمیشود؟ آیا زیرِ هژده‌سال هم اینجا رفت و آمد میکند؟

Mehrbod
04-06-2013, 04:56 AM
اکنون پرسشی که دارم این است که به نگرتان این آواتارِ من موجبِ تبلیغِ سیگار نمیشود؟ آیا زیرِ هژده‌سال هم اینجا رفت و آمد میکند؟

١٠٠% میشود,
زیرا هژده‌سال هم نداریم, ولی ١٩ و ٢٠ به گمانم چندتایی باشند! ((:




بی‌نظمی خواستنی‌ترین چیزی‌ست که من میشناسم . خانه‌ام را مرتب تحمل نتوانم کردن! زندگی‌ام اگر پر از کارهای منظم و روزمره و همیشگی باشد، بی هیچ تردیدی کارم پس از چند ماه به جنون خواهد کشید .
صاحبِ فرتور را پیش از این نمیشناختم. یکی دو آهنگش را از اینترنت میگیرم و می‌نیوشم! اما همچنان به نظرم قدری اضطراب و دلهره در سیمای آن شخص نمایان است که با


کارهایِ این آلبوم نیوشیدنی[1] است: Hours 1999

ولی آنچنان هم خوب نیستند, بیشتر برای من هرکدام اشان یادآور ویرهای[2] بسیار خوشایندی هستند.





اعتماد به نفس و اطمینان شخصِ ناخدای دفترچه اختلافِ غیرقابلِ انکار دارد.
البته به هر روی نگر شخصی است گرامی.

من از بسیار پیشتر این گفت‌آوردِ[3] «راسل» را بخوبی آویزه‌یِ گوش کرده‌ام:

The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wise people so full of doubts.


برای همین در رفتار بیرونی‌ام میکوشم هرگز سستی و ناخودباوریِ بیجا نـنِـمایانم, ولی در درون مانند هر خردگرایِ دیگر میکوشم تنها فرنود[4] (و گُمان) روشنگرِ راه‌‌ ام باشند (تنها یکی دوجا استثنا رد میکنم).



اکنون که اینجاییم اندکی هم درباره‌یِ آواتار خودتان و چراییِ گزینش اش بنویسید. به من که سهُش[5] relaxation (بهتر بگوییم, chillaxation) خوبی میدهد! (:


http://www.daftarche.com/images/imported/2013/04/17.jpg

Mary Kuzmenkova؟







----
1. ^ Niyušidan || نیوشیدن: گوش فرا دادن to listen
2. ^ Vir || ویر: حافظه; یاد; memory
3. ^ goft+âvardan::Goftâvardan || گفتاوردن: نقل قول کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Quote) to quote
4. ^ Farnud || فرنود: استدلال; منطق; دلیل Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Reason_(argument)) reason
5. ^ Sohidan || سهیدن: حس کردن to sense

Fox
04-06-2013, 05:22 AM
من از بسیار پیشتر این گفت‌آوردِ[3] «راسل» را بخوبی آویزه‌یِ گوش کرده‌ام:

The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wise people so full of doubts.


برای همین در رفتار بیرونی‌ام میکوشم هرگز سستی و ناخودباوریِ بیجا نـنِـمایانم, ولی در درون مانند هر خردگرایِ دیگر میکوشم تنها فرنود[4] (و گُمان) روشنگرِ راه‌‌ ام باشند (تنها یکی دوجا استثنا رد میکنم).
سخنِ راسل در این مورد شامل اطمینان و اعتماد به نفس در همه حالاتش نمیشود و تنها نوعِ کذایی‌اش را دربر میگرد . من به شک‌گرایی نگرشِ مثبتی ندارم و انسانِ شک‌گرا در نگرم پیرمردِ عصا به دستی است که هر قدمش به جلو یک سال به طول می‌انجامد . البته منظورم از نداشتنِ نگاهِ مثبت به شک‌گرایی، به خودِ شک مربوط نمیشود بلکه به «گرایی»‌اش ربط دارد. اطمینان به خود هم چیز خواستنی‌ای است و به قولی گاهی خوب است در برابرِ برنده‌ترین منطق‌ها هم مقاومت کنیم و به آن شاخ بزنیم!



١٠٠% میشود,
زیرا هژده‌سال هم نداریم, ولی ١٩ و ٢٠ به گمانم چندتایی باشند! ((:
هنوز از این آواتار لذت میبرم ولی حتما زودتر از آنکه از آن سیر شوم و زمانی که همچنان از آن لذت میبرم ، تغییرش میدهم .



اکنون که اینجاییم اندکی هم درباره‌یِ آواتار خودتان و چراییِ گزینش اش بنویسید. به من که سهُش[5] relaxation (بهتر بگوییم, chillaxation) خوبی میدهد! (:
ظرافتِ زنانه، سادگی در عین زیبایی، بی‌خیالی خردمندانه، روحی که میخواهد دمی بارِ هستی رهایی یابد، هم‌ذات‌پنداری با سوژ‌ه‌ای که تنهایی‌اش را با سیگار قسمت میکند، خستگی از همه چیز و همه کس و همچنین رنگبندیِ چشم‌نواز از دلایلی‌ست که این فرتور را برگزیده‌ام. البته صاحبِ فرتور چندان مدِ نظرم نبود، بلکه بیشتر خودِ فرتور و فضای (اسپاشِ) روحی روانیِ فرتور مدنظرم بود .
پ.ن : گرامی، سهش را قبلا جایی دگر به معنایی دگر دیده‌ام . آیا به خطا رفته‌ام و شما از چم‌اش اطمینانِ خاطر دارید؟

Mehrbod
10-06-2013, 06:49 PM
داستان این نمایار چیه iranbanoo؟

http://www.daftarche.com/avatars/iranbanoo-313.gif

پارسیگر

iranbanoo
10-06-2013, 06:52 PM
اعتراف میگیرید؟:))
شما چی برداشت میکنید؟

Mehrbod
10-06-2013, 06:53 PM
اعتراف میگیرید؟:))
شما چی برداشت میکنید؟

زنان مردان را برده‌یِ حلقه به گوش خود کرده‌اند؟

iranbanoo
10-06-2013, 06:58 PM
زنان مردان را برده‌یِ حلقه به گوش خود کرده‌اند؟
برده؟؟
مرده مرده:))marde morde
قیمت خودخواهی های زنانه فشار آوردن بی حد به مردان است!

Mehrbod
10-06-2013, 07:06 PM
برده؟؟
مرده مرده:))marde morde
قیمت خودخواهی های زنانه فشار آوردن بی حد به مردان است!

این خودخواهی نیست, سازواری است. هر کس همانجور که از وی چشمداشت میرود رفتار میکند. من دیده ام بخش گسترده از هوشِ کودکان را از
بازی کردن (چشمداشت اینکه کودک سر از بازیچه در آورده و با آن ور برود) میدانند, اگر چشمداشت دیگران پایین بیاید, بفراخور کَس هم جور دیگر‌ی رفتار میگیرد.

اینجا همان همه گناهکارند و پس هیچکس گناهکار نیست را داریم!



پ.ن.
یک جنبشی در fb راه افتاده سر اینکه واژه‌یِ مرد از مرگ میاید! و واژه‌یِ زن از زیستن, go figure! (((:
سرانجام درآمد که نه, واژه‌یِ مرد از میرا (mortal) میاید درست (و در گذشته هم زن هم مرد را میگفته‌اند مرد, همچون man انگلیسی) و زن هم از 'زائیدن' و زایش!



پارسیگر

iranbanoo
10-06-2013, 07:32 PM
ین خودخواهی نیست, سازواری[1] است. هر کس همانجور که از وی چشمداشت میرود رفتار میکند. من دیده ام بخش گسترده از هوشِ کودکان را از
بازی کردن (چشمداشت اینکه کودک سر از بازیچه[2] در آورده و با آن ور برود) میدانند, اگر چشمداشت دیگران پایین بیاید, بفراخور کَس هم جور دیگر‌ی رفتار میگیرد.

اینجا همان همه گناهکارند و پس هیچکس گناهکار نیست را داریم!
بحث گناهکار بودن نیست.
سنجش یک رفتار است.یکسری رفتارها هرآنقدر هم که دو عامل در بروز آن نقش داشته باشند باز هم از بار منفی اش کاسته نمیشود.

پ.ن در انگلیسی هم زن از مرد مشتق میشود!
در فرانسوی هم همینطور:مرد:homme و زن femme
در آلمانی کهن هم ویپ از ویپک می آید به معنای «زن مرد دیده»!!
احتمالا در میان غرب زن جنس مرد دیده و فاکیده شده به حساب می امده:)))