توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشتهیِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاپیک آزاد تالار ادیان، مذاهب، مکاتب
kourosh_bikhoda
10-24-2010, 08:36 PM
کثیفی این اسلام رو توجه کردید که ما به لطف وجود جمهوری اسلامی شناختیم؟ من فکر میکنم تنها خدمت جمهوری ننگین اسلامی به مردم همین بوده.
sonixax
10-24-2010, 09:11 PM
دین افیون توده هاست - کارل مارکس
اسلام سوپر افیون توده هاست - sonixax :4:
philsof
10-26-2010, 08:50 PM
کثیفی این اسلام رو توجه کردید که ما به لطف وجود جمهوری اسلامی شناختیم؟ من فکر میکنم تنها خدمت جمهوری ننگین اسلامی به مردم همین بوده.
درود اهورامزدا بر تو
تو که هنوز تندوریی درسته من وتو دوتا ملی گرا هستیم ولی باید به دین مردم احترام گذاشت این راه ورسم کوروش کبیر است زبان پارسی رو نباید به این عبارات زشت آلوده نمود.
kourosh_bikhoda
10-26-2010, 09:07 PM
درود اهورامزدا بر تو
تو که هنوز تندوریی درسته من وتو دوتا ملی گرا هستیم ولی باید به دین مردم احترام گذاشت این راه ورسم کوروش کبیر است زبان پارسی رو نباید به این عبارات زشت آلوده نمود.
دو نکته: 1- الزامی برای احترام به باور دیگران وجود نداره. باور یک شخص میتونه درست یا نادرست باشه. خوردن گوشت گاو برای هنودها زننده است. ولی ما میخوریم. حتا گاهی توهین و به مسخره گرفتن باور دیگران برای تلنگر زدن به اونها لازم میشه.
2- زبان آلوده نمیشه خیالت راحت.
marpitoon
02-25-2011, 10:30 PM
هر کس هر سوالی داشت بپرسه تا از قرآن بهش جواب بدهم شما چشمتان به ای ن آخوندهای پست نره این اسلام مورد داره بیخود دین را به پای این انسانهای پست نگذارید به ربم قسم اگر این نظام واقعیت اسلام را بگوید در عرض 24 ساعت کنفیکون می شود پس این نظام را به پای قرآن نگذارید هر کس هر چی می خواهد بپرسد تا با آیات قرآن به او بگویم .
با تشکر
sonixax
02-26-2011, 12:42 AM
هر کس هر سوالی داشت بپرسه تا از قرآن بهش جواب بدهم شما چشمتان به ای ن آخوندهای پست نره این اسلام مورد داره بیخود دین را به پای این انسانهای پست نگذارید به ربم قسم اگر این نظام واقعیت اسلام را بگوید در عرض 24 ساعت کنفیکون می شود پس این نظام را به پای قرآن نگذارید هر کس هر چی می خواهد بپرسد تا با آیات قرآن به او بگویم .
با تشکر
قبول - من اولین سوال رو میپرسم :
(سوره 4 آیه 11-12) و (سوره 4 آیه 176) در مورد قوانین وراثت صحبت میکند. اگر یک مرد فوت شود، و از او سه دختر و دو والد و یک همسر باقی بماند؛ دختران 2/3 سهم، والد ها 1/3 سهم (هردو بر اساس سوره 4 آیه 11) و همسر 1/8 سهم (بر اساس سوره 4 آیه 12) از ارث را دریافت میکند که از میزان ارث بیشتر میشود.
مثال دوم، مردی فوت میشود و از او یک مادر و یک همسر و دو خواهر باقی میماند، مادر 1/3 سهم (سوره 4 آیه 11) همسر 1/4 (سوره 4 آیه 12) و خواهران 2/3 (سوره 4 آیه 176) که مجموع آنها 15/12 کل ارث است.
این رو بی زحمت توضیح بدید که چه طوری میشه که این طوری میشه ؟ :4:
این رو که جواب دادید (اگر تونستید) هنوز 59 تا دیگه هست :3: البته اونهایی که معروف ترند و به صورت مقاله در آمده اند - حالا آسیا به نوبت ، وقتی این 60 مورد تمام شد میرویم سر باقی موارد .
Ouroboros
02-26-2011, 01:11 AM
حالا بندهی خدا را با این سوالاتی که «عُلما» هم جوابی برایش ندارند فراری ندهید.
پیتون جان بیا مرا ارشاد کن و 200-300 پستی بزن شاید مسلمان شدم و با هم به بهشت رفتیم. :71:
Mehrbod
02-26-2011, 05:43 PM
حالا بندهی خدا را با این سوالاتی که «عُلما» هم جوابی برایش ندارند فراری ندهید.
پیتون جان بیا مرا ارشاد کن و 200-300 پستی بزن شاید مسلمان شدم و با هم به بهشت رفتیم. :71:
بساط لهو و لهب و حوری هم که به راه باشد ... :29:
doubt
02-26-2011, 08:16 PM
هر کس هر سوالی داشت بپرسه تا از قرآن بهش جواب بدهم شما چشمتان به ای ن آخوندهای پست نره این اسلام مورد داره بیخود دین را به پای این انسانهای پست نگذارید به ربم قسم اگر این نظام واقعیت اسلام را بگوید در عرض 24 ساعت کنفیکون می شود پس این نظام را به پای قرآن نگذارید هر کس هر چی می خواهد بپرسد تا با آیات قرآن به او بگویم .
با تشکر
چند نمونه از این واقعیات زیر و رو کننده ی اسلام بفرمایید تا 24 ساعت بعد از ج.ا ، غرب را هم ویران کنیم!
marpitoon
02-28-2011, 01:33 PM
یک نمونه از این واقعیت ها این است که دارن ملت مارو استحمار میکنند چون ملت ما اطلاع ندارند مثلا در کل قرآن کلمه خمس 1بار آمده وهمین یک آیه شده گرز وبر سر مردم میزنند که اگر خمس خود را ندهید مالتان اشکال دارد این یک آیه این است سوره ا نفال آیه 41 وکلمه زکات 32 با آمده وکلمه انفاق 59 بار اومده حالا کدام مهم تر است اینها میگن چون خمس را باید به علماء دین بدهید پس نون دونی شده براشون ما قشری بنام روحانیت در اسلام نداشتیم یکعده علماء دین بودن نه لباس نه چیز خاصی داشتن این یکمرد حالا نفی تقلید براساس قرآن سوه اسراء آیه 36 در مورد پیروی کور کورانه است وجواب انسانها در روز قیامت چنین پاسخی میدهند احزاب آیه67 وخدا با آنان چنین میکند آیه 68 در مورد مورد این عمل پیروی از علماء دین یوسف 108 ودر مورد بصیرت داشتن وپیروی نکردن سوره فرقان آیه 63 ببینید چه میگوید حتی حضرت ابراهیم هم که خلیل الله بو کور کورانه چیزی را قبول نکرد .وتقلید مساوی است با طاغوت وطاغوت = طوغ بندی وافسار ودر تقلید است که کم کم افراد بزرگ میشوند وما شخصیت پرست میشویم وحالاپاسخ قرآن برای ندانستن انبیاء آیه 7 و نحل آیه 43 واصلا چرا الماء دین ما وارد جزئیات میشوند این اشتباه است خدا در آیه 38 سوره انعام وحالا چرا ما باید وارد جزئیات بشویم حکمت 105 نهج البلاغه در مورد وارد نشدن به جزئیات ت است الماء دین ما با این جزئیات سر ما را گرم کرده اند و حالا یک آیه در مورد وضو که کجا کفته آب از کجا برزید وچگونه بریزید که الماء دین ما میگن زا از رو مرد از زیر آب بریزه سوره مائده آیه 5 این میشه سرگرم کردن مردم وحالا در مورد توزنا زن شوهر دار کجا گفته سنگسار وچیز دیگری گفته آیه 15 سوره نسا میگه در خانه نگه دارید تا اون زن به فکر خانواده وشوهر وبچه خود بیفتد نه تا زمانی که او بمیرد خیلی از ترجمه ها اینگونه نوشته اند که این به تفسیر آقای طالقانی چون میگه اون ماده عشق 4 تا 6 ماه در بدن انسان میماند پس میگه او را حبس کنید تا دیدار تازه نکند وعشق او تازه نشود این فقط چند تا از آیات هست و از واقعیت قرآن است ودر مورد رهبر دیوانه ایران که حتی اشراف به قرآن هم نداشت وفقط دم از اسلام میزد بزرگترین لطف را به سلمان رشدی کرد وبا حکم اعدام او به او شهرت بین المللی داد که حتی در حال حاضر در روستاهای دور افتاده رمانی هم مردم کتاب آیات شیطانی را دارند وقرآن در آل عمران آیه 120 میگه فقط در مقابل این چیزها سکوت کنید واستقامت پیشه کنید به نظر شما اسلام ما کدام است اسلام نبوی یا اموی اسلام علوی یا صفوی سرمایه داری اسلامی یا اسلام سرمایه داری کدام است ......
---------- ارسال جدید اضافه شده در 01:33 pm ---------- ارسال قبلی در 01:31 pm ----------
در مورد آیاتی که شما خواسته بودید به زودی پاسخ صریح وروشن را به شما میدهم
Ouroboros
02-28-2011, 05:06 PM
بزرگترین لطف را به سلمان رشدی کرد وبا حکم اعدام او به او شهرت بین المللی داد که حتی در حال حاضر در روستاهای دور افتاده رمانی هم مردم کتاب آیات شیطانی را دارند وقرآن در آل عمران آیه 120 میگه فقط در مقابل این چیزها سکوت کنید واستقامت پیشه کنید ....
من خواستم سکوت بکنم که شما احساس ِ مورد حمله قرار گرفتن پیدا نکنید و از فروم زده نشوید، اما این بخش از حرفهایتان بقدری غیرقابل تحمل و «اسلامی»ست که اندازه ندارد. یعنی تنها دلیل مخالفت شما با صدور ِ حکم اعدام یک نویسنده بخاطر آنچه نوشته اینست که این کار به نشر عقاید ِ او کمک کرده؟ آنوقت توقع دارید ما به قرائت ِ نرمخوی ِ شما از اسلام گوش هم بدهیم؟ آنقدر در مذهب ِ خشونت غرقه هستید که حتی به خودتان زحمت نمیدهید با نفس ِ عمل مخالفت بکنید.
Russell
02-28-2011, 06:18 PM
و جالبتر اینست که سلمان رشدی نویسنده خوب و برای اهل فن معروفی بود و برای کتاب دیگری بنام"بچه های نیمه شب" هم جایزه نوبل گرفت.
kourosh_bikhoda
02-28-2011, 09:31 PM
آقایون اجانب باز چشمتون به یک مسلمون خورد خودتون رو گم کردید؟ بشینید کنار بذارید ادعا کنه ایشون بعد جواب مواب بدید. تشکر کنید که اومدن پاسخ های ما رو بدند.
marpitoon
03-01-2011, 01:39 PM
فقط می خوای موضع بگیری من فقط میخواستم بگم قرآن میگه کاری به کارشسون نداشته باشید و دیگر من فقط میخواستم حماقت رهبر انقلاب رو نشان بدهم وگرنه کسی از کشتن یک انسان شاد نمیشود نمود من روی قرآن بود که رهبری که ادعای اسلام میکند از قرآن هیچ نمیداند نه تنها او بلکه تمامی علماء ما اگر میدانستند که حکم سنگسار نمیدادند کجای قرآن سنگ سار اومده برای زنی که زنا میکند در قرآن 4 دفعه کلمه سنگسار اومده که هر چهار دفعه در مورد اخطار قوم بنی اسرائیل به پیامبرانشان بوده که دست از دعوت مردم بردارند ببین قرآن در مورد خوردن شراب هم مجازات قرار نداده فقط گفته وقتی مستید نماز نخوانید
4آیه سنگسار هود 91 کهف 20 و مریم 46 یاسین 18 به معانی این آیات توجه کنید که خطاب به چه کسانی هستند
Russell
03-01-2011, 02:03 PM
نخست اینکه ورودتان را به دفترچه خوش آمد میگویم.در خصوص مطالبی که درباره سنگسار گفتید فکر میکنم بد نباشد این دو مقاله را ببینید:
http://www.zandiq.com/articles/0000000071.shtml
http://www.zandiq.com/articles/0000000215.shtml
آیا در مورد سنگسار در قرآن حرفی زده شده است؟
در قرآن کلمه سنگسار (رجم) با مفهوم سنگسار کردن انسانها دیده نمیشود و بطور مستقیم به سنگسار اشاره ای در قرآن نشده است، اما برخلاف آنچه اسلامگرایان امروزه مبنی بر تحریف شدن تورات و انجیل میگویند، قرآن خود را در واقع تصدیق کننده کتب قبلی و ادامه راه آنها میداند و همچنین به وضوح میگوید که حکم خدا در تورات است و در ادامه قصاص را از احکام تورات خوانده و بعد از تصدیق آن، میگوید هرکس به آنچه خدا (در تورات در مورد قصاص) نازل کرده است عمل نکند، از ستمکاران است. بنابر این میتوان گفت قرآن نیز چون احکام تورات را، احکام خدا خوانده است، مهر تایید بر سنگسار که حکمی توراتی است نیز همانند قصاص زده است و این منطقی است اگر مسلمانی در کنار قصاص از این آیه استفاده کرده و استدلال کند که در تورات سنگسار آمده است پس باید بدان نیز عمل کرد و این حکم الهی را نیز پیاده کرد، زیرا در تورات به وضوح به سنگسار اشاره شده است. و این استدلال کاملا منطقی و معتبر است اگر از این مبحث نتیجه گرفت که قرآن بطور غیر مستقیم و بواسطه تورات، سنگسار را تایید و ابقا میکند.
سنگسار در تورات آمده است،
...
marpitoon
03-01-2011, 03:52 PM
کلماتت قرآن تصدیق کننده تورات واقعی نه توراتی که تحریف شده پس یه آیه برای من بیار که گفته زن زنا کار را سنگسار کنید آیه 15 سوره نساء در مورد زنای زن میباشد کجا گفته سنگسار و فقط گفته چهار شاهد برای عمل او بگیرید وقتی خدا میگه ما تصدیق می کنیم تورات وانجیل واقعی را میگوید نه آنچه به دست بشر نوشته شده است از کجا میدانید که تورات حکم سنگسارش تحریف نشده نیست ....
Russell
03-01-2011, 04:19 PM
کلماتت قرآن تصدیق کننده تورات واقعی نه توراتی که تحریف شده پس یه آیه برای من بیار که گفته زن زنا کار را سنگسار کنید آیه 15 سوره نساء در مورد زنای زن میباشد کجا گفته سنگسار و فقط گفته چهار شاهد برای عمل او بگیرید وقتی خدا میگه ما تصدیق می کنیم تورات وانجیل واقعی را میگوید نه آنچه به دست بشر نوشته شده است از کجا میدانید که تورات حکم سنگسارش تحریف نشده نیست ....
گرامی آیات زیر که در مقاله هم اومده نشون میده که قرآن خود رو مصدق احکام تورات میدونه،بار اثبات اینکه تورات از 1400 سال پیش تا بحال تغییر کرده یا تحریف شده بقول شما با شماست.
در خود مقاله هم به این مطلب پرداخته شده و نشان داده شده که در نسخه های مختلف تورات اشاره به حکم سنگسار آورده شده.
جتی نشان داده شده که مفسرین قرآن هم معتقدند ارجاع به حکم سنگسار بوده.
ترجمه صحیح مسلم جلد دوم صفه 65 شماره 3200
عباده بن صامت گفت: وقتی بر پیامبر وحی نازل میشد وی بسیار برانگیخته میشد و رنگ از رخسار وی میپرید، روزی بر او
وحی نازل شد و همین حالت به وی دست داد، بعد از وحی او گفت "این (دستور از طرف الله را) از من بگیرید، الله راهی
پیش پای آنان (کسانی که دچار فحشا میشوند) قرار داده است. کسی که توسط عقد اسلامی ازدواج کرده باشد 100 ضربه
شلاق میخورد و بعد سنگسار میشود، و شخصی که ازدواج نکرده باشد 100 ضربه شلاق میخورد و برای یک سال از شهر
تبعید میشود.
مفسرین و فقهای شیعه نیز در مورد این آیه به همین نتیجه از طریق دیگری رسیده اند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 4 صفحه 374
"در تفسير صافى از تفسير عياشى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه در ذيل آيه ((و اللاتى ياتين الفاحشة ...)) فرمود:
اين آيه نسخ شده و منظور از سبيل همان حدودى است كه بايد جارى شود. در تفسير عياشى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه
شخصى از آنجناب از اين آيه سؤ ال كرد حضرتش فرمود: اين آيه نسخ شده ، شخص ديگر پرسيد آنروزها كه نسخ نشده بود به چه صورت
مورد عمل قرار مى گرفت ؟ فرمود: به اين صورت كه اگر زنى زنا مى داد و چهار نفر عليه او شهادت مى دادند او را در خانه اى حبس مى
كردند و با او سخن نمى گفتند و بسخنش گوش نمى دادند و با او نشست و برخاست نمى كردند ،تنها آب و طعامش را برايش مى بردند تا بميرد و
يا بعدها خدا راه چاره اى برايش مقرر سازد ،كه ساخت و آن اين بود كه اگر بى شوهر بوده تازيانه اش بزنند و اگر شوهردار بوده سنگسار شود،
شخصى پرسيد:
معناى آيه : ((و اللذان ياتيانها منكم )) چيست ؟ فرمود: معنايش اين است كه اگر دختر بكر همين عمل زشتى را كه اگر بيوه زن مرتكب آن مى
شد به آن گرفتارى مبتلا مى گشت مرتكب شود ،بايد شكنجه شود ،آنگاه در پاسخ از سؤ ال از معناى شكنجه فرمود: يعنى حبس مى شود تا
آخر حديث ). مؤ لف قدس سره : اين قصه يعنى حكم جارى در مورد زنان در صدر اسلام كه حبس كردن تا آخر عمر در خانه ها بوده ، مطلبى
است كه به چند طريق از طرق اهل سنت از ابن عباس و قتاده و مجاهد و غير ايشان روايت شده است . اولى از سدى نقل شده كه گفته است
حبس كردن در خانه حكمى بود مخصوص بيوه زنان و اما ايذائى كه در آيه دوم آمده حكم مخصوص دوشيزگان و كنيزان است."
آشکار است که قرآن را باید با حدیث تفسیر کرد و احادیث متخصصان شیعه و سنی اسلام را به یک سمت یعنی به سمت سنگسار
میبرد.
این نوشتارها کمی طولانیست،لطفاً با دقت و کامل بخونید و بعد اگر ایرادی به اون وارد میدونید رو مطرح کنید.
sonixax
03-01-2011, 04:24 PM
سوره نساء در مورد زنای زن میباشد کجا گفته سنگسار و فقط گفته چهار شاهد برای عمل او بگیرید
یعنی اعراب اون زمان 6 نفری میرفتند توی رخت خواب که 4 تا شاهد لازم بوده که یک شخصی زنا کرده ؟ یا جلوی چشم دیگران با هم سکس میکردند ؟
عجب موجودات پیشرفته ای بودند و ما خبر نداشتیم !!!
بعد تکلیف زنای مرد چی میشه ؟ زنا کردن فقط برای زنها جیزه ؟
Theodor Herzl
03-01-2011, 05:30 PM
کلماتت قرآن تصدیق کننده تورات واقعی نه توراتی که تحریف شده پس یه آیه برای من بیار که گفته زن زنا کار را سنگسار کنید آیه 15 سوره نساء در مورد زنای زن میباشد کجا گفته سنگسار و فقط گفته چهار شاهد برای عمل او بگیرید وقتی خدا میگه ما تصدیق می کنیم تورات وانجیل واقعی را میگوید نه آنچه به دست بشر نوشته شده است از کجا میدانید که تورات حکم سنگسارش تحریف نشده نیست ....
از چند صد سال قبل از محمد عهد جدید و بیش از هزار سال قبل از محمد نسخه عهد عتیق هست که دقیقا همونی هست که در زمان محمد بوده ، قران هم عهد عتیق و جدید زمان خودش رو که دست اهل کتاب اون زمان بوده رو تصدیق میکنه ، پس کدوم کتاب تحریف شده؟ خود قرآن شما کتب مسیحی و یهودی رو تایید کرده.
marpitoon
03-02-2011, 09:45 PM
ببین عزیز جان او 100 ضربه شلاق در مورد روسفیگری واشاعه فساد می باشد تازه آیه 2 سوره نور است ومیگه در ملع عام شلاق بزنید تا دیگر کسی اشاعه فحشاء نکند در مورد اون چهار نفر چون امر محالی بوده قرآن گفته هرگز یک همچین چیزی اتفاق نمیافته که 4 نفر شهادت بدهند در ضمن من گفتم سنگسار در قرآن نگفتم روایت وحدیث به احادیث که نمیشه اعتماد کرد تازه اگه تورات وانجیل تحریف نشده است چرا من چند نوع انجیل داریم 1 متاع 2 برنابا تا خود اسخف ها بیشتر روی متاع تاکید دارند. ولی ما فقط یک قرآن داریم که در تمام دنیا یکسان است .....
---------- ارسال جدید اضافه شده در 09:45 pm ---------- ارسال قبلی در 09:43 pm ----------
در مورد تکلیف زنای مرد میگه اونها به یک صورت مجازات کنید که دیگر این کار را تکرار نکنند آیه 16 سوره نساء وآیه 15 که باید در خانه حبثشان کرد در مورد زن شوهر دار است نه در مورد زن ومرد مجرد .
Theodor Herzl
03-02-2011, 10:03 PM
اگه تورات وانجیل تحریف نشده است چرا من چند نوع انجیل داریم 1 متاع 2 برنابا تا خود اسخف ها بیشتر روی متاع تاکید دارند. ولی ما فقط یک قرآن داریم که در تمام دنیا یکسان است ...
اولا انجیل متی نه متاع ، اولا یاد بگیرید چگونه اسم کتاب را مینویسند ، بعد هم انجیل برنابا هم مزخرف است ، یک مسلمان در چند قرن پیش یک کتاب نوشته و به عنوان انجیل چاپ کرده است و مسلمانان نیز اکثرا به آن استناد میکنند ، یک نفر ۱ بار این کتاب را بخواند میفهمد که آن نوشته یک مسلمان است. در ضمن قران شما بخاطر این یکی است تقریبا که عثمان تازی بقیه نسخهها را سوزاند تا نسخه خودش بجا بماند ، وگرنه ۱۰۰ جور قران امروز بود که البته هنوز چند ورژن مختلف قران هست.
sonixax
03-02-2011, 10:22 PM
ببین عزیز جان او 100 ضربه شلاق در مورد روسفیگری واشاعه فساد می باشد تازه آیه 2 سوره نور است ومیگه در ملع عام شلاق بزنید تا دیگر کسی اشاعه فحشاء نکند در مورد اون چهار نفر چون امر محالی بوده قرآن گفته هرگز یک همچین چیزی اتفاق نمیافته که 4 نفر شهادت بدهند در ضمن من گفتم سنگسار در قرآن نگفتم روایت وحدیث به احادیث که نمیشه اعتماد کرد تازه اگه تورات وانجیل تحریف نشده است چرا من چند نوع انجیل داریم 1 متاع 2 برنابا تا خود اسخف ها بیشتر روی متاع تاکید دارند. ولی ما فقط یک قرآن داریم که در تمام دنیا یکسان است .....
این که قرآن فرض کرده چنین اتفاقی نمیوفته پس حکم داده با کمال پوزش احمقانه است .
اگر من به عنوان یک انسان بیایم به شما بگویم ، برای اعلام جرم علیه کسی که در خفا آدم کشته 10 شاهد لازم است (یعنی شرایط محال در نظر بگیرم) تا قتل پذیرفته شود شما به بنده نمیگویید احمق ؟ چه برسد که این سخن را خدایی که ادعای کمال دارد مطرح کرده باشد !!!
اینکه دو نسخه از یک کتاب موجود است دلیل بر تحریف آن نیست ، در ضمن کشیشان مسیحی به هیچ عنوان انجیل بارنابا را قبول ندارند - شما اگر از ایران خارج بشید و یا اصلن داخل همان ایران وارد هر کلیسایی که میخواهید بشوید و از هر کشیشی که میخواهید سوال کنید ببینید پاسخشان چیست .
خود قرآن هم همان طور که کسرا جان گفتند نسخه های فراوانی داشته و اکنون هم در موزه های اسلامی میتوانید چندین نسخه ی مختلف از قرآن پیدا کنید و بد نیست بدانید خود قرآن به هیچ عنوان در زمان زندگی محمد تدوین نشده و حدود 40 سال پس از مرگ محمد تدوین شده .
در مورد تکلیف زنای مرد میگه اونها به یک صورت مجازات کنید که دیگر این کار را تکرار نکنند آیه 16 سوره نساء وآیه 15 که باید در خانه حبثشان کرد در مورد زن شوهر دار است نه در مورد زن ومرد مجرد .
اصولن زنای محسنه در مورد زن و مرد مجرد که اصلن معنی نمیدهد - در مورد مرد یا زنی که در رابطه زناشویی هم باشد همیشه و همیشه مجازات هایی که برای مردان در نظر گرفته شده بسیار سطحی و ساده بوده . البته در مورد مردان شما باید به ما این حکم را در قرآن نشان دهید که کجا گفته مرد زنا کار را باید مجازات کرد و البته آن را با مجازات زن زنا کار مقایسه بفرمایید .
Theodor Herzl
03-02-2011, 10:30 PM
اینکه دو نسخه از یک کتاب موجود است دلیل بر تحریف آن نیست ، در ضمن کشیشان مسیحی به هیچ عنوان انجیل متی را قبول ندارند - شما اگر از ایران خارج بشید و یا اصلن داخل همان ایران وارد هر کلیسایی که میخواهید بشوید و از هر کشیشی که میخواهید سوال کنید ببینید پاسخشان چیست .
انجیل برنابا را قبول ندارند ، در مورد ۴ انجیل متی ، لوقا ، یوحنا و مرقس هم چون اکثریت مسلمانان آنها را مطالعه نکردند ، فکر میکنند به همان سبک قران خودشان مثلا یک فرشته از آسمان مطلب را به زمین میآورده است ، ولی در حقیقت اناجیل روایت زندگی ۱ نفر از دیدگاه ۴ نفر از شاگردانش است ، همین.
sonixax
03-02-2011, 11:45 PM
انجیل برنابا را قبول ندارند ، در مورد ۴ انجیل متی ، لوقا ، یوحنا و مرقس هم چون اکثریت مسلمانان آنها را مطالعه نکردند ، فکر میکنند به همان سبک قران خودشان مثلا یک فرشته از آسمان مطلب را به زمین میآورده است ، ولی در حقیقت اناجیل روایت زندگی ۱ نفر از دیدگاه ۴ نفر از شاگردانش است ، همین.
ای بابا - سرگرم کیک پختن بودم حواسم نبود چی نوشتم :4: الان درستش میکنم .
Ouroboros
03-03-2011, 12:32 AM
اصولن زنای محسنه در مورد زن و مرد مجرد که اصلن معنی نمیدهد - در مورد مرد یا زنی که در رابطه زناشویی هم باشد همیشه و همیشه مجازات هایی که برای مردان در نظر گرفته شده بسیار سطحی و ساده بوده . البته در مورد مردان شما باید به ما این حکم را در قرآن نشان دهید که کجا گفته مرد زنا کار را باید مجازات کرد و البته آن را با مجازات زن زنا کار مقایسه بفرمایید .
البته رابطهی جنسی خارج از ازدواج ِ دو نفر مجرد هم زنا محسوب میشود و حد دارد، کلا زنا یعنی رابطهی جنسی خارج از ازدواج(موقت یا دائم).
sonixax
03-03-2011, 12:41 AM
البته رابطهی جنسی خارج از ازدواج ِ دو نفر مجرد هم زنا محسوب میشود و حد دارد، کلا زنا یعنی رابطهی جنسی خارج از ازدواج(موقت یا دائم).
بله ، من زنای محسنه رو گفتم که میشه رابطه فرد درگیر رابطه زناشویی با نا محرم !
pentageromman
03-03-2011, 01:53 AM
سنگسار قبل از محمد انجام ميشده اما زمان محمد به دلايلی که در تاريخ اسلام سخت بودن بر يهود گفته شده انجام نميشده طبق تاريخ به جای سنگساز
سياه کردن گونه و وارونه بر شتر گرداندن بوده که محمد به تورات استناد کرده وه حکم اصلی رو اجرا کرده
(http://pdamon.wordpress.com/2009/09/17/%D8%B2%D9%86%D8%A7/)
marpitoon
03-03-2011, 08:59 AM
ببینید مهم اینه که توی قرآن چی گفته ما چطور میتوانیم کتابی که تحریف شده را قبول کنیم ودر آیه 16 سوره نساء در مورد مجازات خلاف زن ومرد مجرد میگه ومیگه اونها رو آزار بدهید یعنی جریمه ای چیزی نه چیزی که از اسلام زده بشوند آیا دین نو پائی که تازه داره پا میگیره چطور میتونه با مجازات های سخت در مورد اون آداب ورسوم قبیله ای یک دستور سخت بده دینی که دین رحمت است هرگز چنین کاری نمیکند در ضمن گفتم آیه قرآن در مورد سنگسار زن برای من بیار ید نه روایت وحدیث واستناد به کتب دینی دیگر در آیه 15 سوره نساء در مورد زن شوهر دار است و آیه 16 مال افراد مجرد کجا توی این 2 آیه در مورد سنگسار گفته شما میگید که قرآن با استناد به کتب دیگر دینی این فرمان را داده پس چطور فرمانی به این مهمی رو میتونه توی کتاب خودش نیاورده باشد ودر این مورد آیه 38 سوره انعام میگه ما از هیچ چیز فر گذاری نکردیم در این کتاب یعنی فقط به این کتاب توجه کنید نه چیز دیگر ..
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:53 am ---------- ارسال قبلی در 08:51 am ----------
آیا میشود به این روایات اعتماد کرد انسان وهر چی بخواهد می گوید
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:59 AM ---------- ارسال قبلی در 08:53 AM ----------
در اینم مورد یک همچین چیزی میگه که اگر مسئله ای پیش آمد بین زن وشوهر به شوهر میکگه بیخود غیرت به خرج نده اول ببین 4 نفر این عمل را تایید میکنند یا نه به حکم خدا رو اجرا کن چون اگر ین شاهد ها نباشند مسئله ای نباید از طرف شوهر صورت بگیرد قرآن میخواهد بنیان زندگی را محکم کند با یکسری چیز ها مثلا اومده یکنفر حرفی زده واون شوهر غیرتی شده وزن را مجازات کرده در صورتی که بر شهادت یکنفر نمی توان صحه گذاشت شاید حرف او از روی دشمنی بوده یک نمونه اش را به چشم خودم دیدم که زنی لباسهای خود را پهن میکرد وشورت اوو بیرون بود ویکی از همسایه های رنگ او را دید پس از مدتی بین شوهر او همسایه درگیری در گرفت وهمسایه برای تلافی گفت من با زن تو آره نشانه به آن نشان که رنگ فلان بوده مرد که غیرتی شده زن خود را شبانه دار زد در صورتی که هیچ چیز نبود حالا فهمیدی چرا میگه چهار نفر...
Ouroboros
03-03-2011, 10:00 AM
تصمیم بگیرید و یکی از مغالطات اسلامیون را انتخاب بکنید، یا «اسلام محدود به قرآن است» یا «سنگسار شرایط دارد»، نمیشود هر دو را باهم استفاده کرد.
marpitoon
03-03-2011, 10:15 AM
فقط قرآن ولا غیر من در دنیا 3 چیز را قبول دارم تازه روی دو چیز آخر هم اعتماد کامل ندارم قرآن ونهج البلاغه وصحیفه سجادیه روی 2 تای آخر اعتماد کامل ندارم اصلا در قرآن در مورد سنگسار زناکار حرفی نزده پس چه سنگساری در قرآن وهرچی قرآن بگه قبول دارم ولا غیر .....
Russell
03-03-2011, 01:30 PM
ببینید مهم اینه که توی قرآن چی گفته ما چطور میتوانیم کتابی که تحریف شده را قبول کنیم ودر آیه 16 سوره نساء در مورد مجازات خلاف زن ومرد مجرد میگه ومیگه اونها رو آزار بدهید یعنی جریمه ای چیزی نه چیزی که از اسلام زده بشوند آیا دین نو پائی که تازه داره پا میگیره چطور میتونه با مجازات های سخت در مورد اون آداب ورسوم قبیله ای یک دستور سخت بده دینی که دین رحمت است هرگز چنین کاری نمیکند
با سلام دوباره :53:
دین اسلام در شروع کارش در مدینه هواخواه چندانی نداشت و با اینکه هنوز در قدرت باطن خود رو نشون نداده بود ولی باز هم موفقیت چندانی نداشت.ریشه های و شرایط اجتماعی و سیاسی و نظامی در شکل گیری و گسترش اسلام شدیداً موتر بوده داشت.بنابراین نوپا بودن اون نشون نمیده که باید احکام انسانی رو لزوماً در اون زمان داشته.همونطور که قبلتر هم نشون دادم حکم قصاص هم که ایرادات اخلاقی به اون وارد هست در قرآن بصراحت آمده که باز هم این استدلال شما رو رد میکنه.
اینکه اسلام چطور دینی است باید تا حصول نتیجه بحث صبر کرد،چون موضوع بحث ماست،در حقیقت اینکه شما میگویید "دین رحمت است" و از آن نتیجه میگیرید پس نباید در آن سنگسار باشد مغالطه مصادره به مطلوب (http://moghaletat.wordpress.com/2008/03/01/%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%A8/) است.
در ضمن گفتم آیه قرآن در مورد سنگسار زن برای من بیار ید نه روایت وحدیث واستناد به کتب دینی دیگر در آیه 15 سوره نساء در مورد زن شوهر دار است و آیه 16 مال افراد مجرد کجا توی این 2 آیه در مورد سنگسار گفته شما میگید که قرآن با استناد به کتب دیگر دینی این فرمان را داده پس چطور فرمانی به این مهمی رو میتونه توی کتاب خودش نیاورده باشد ودر این مورد آیه 38 سوره انعام میگه ما از هیچ چیز فر گذاری نکردیم در این کتاب یعنی فقط به این کتاب توجه کنید نه چیز دیگر ..
در این استدلال شما یک مقدمه ناپیدا مطرح شده که خود نیاز به اثبات دارد و بدید من به سادگی قابل ابطال است،اینکه قرآن باید کامل باشد و دلیل شما هم اینست که خود قرآن گفته مشخص است که دلیل مورد قبولی نیست.در قرآن احکام زیادی نیامده مانند احکام نماز و ... که مسلمانان از جمله خود شما آنرا اجرا میکنید.
در قرآن آیات علط بسیار است،حتی آیاتی در قرآن درباره نوبت خوابیدن محمد با زنانش و مشکلات حانودادگیش (اگر بشود نام آنرا خانواده گذاشت)،نیامدن احکام لازم برای مسلمانا که جدای خود را دارد.
آیا میشود به این روایات اعتماد کرد انسان وهر چی بخواهد می گوید
مسلمانان سعی در استخراج تمام سوالات اساسی انسان از تاریخ 1400 سال پیش دارند و معتقدند که حقایقی در بیابانهای عربستان آشکار شده که باید بیابند و به آن عمل کنند،برای من نوعی خود گفته مهمتر است تا اینکه آیا سخن واقعاً گفته فلان فرد است یا خیر.
اما باید اضافه کنم که بسیاری از این روایات در کتبی است که درباره آن دوره ارزش تاریخی دارند.
مطالعه این نوشتار را هم توصیه میکنم:
http://www.zandiq.com/articles/0000000072.shtml
در اینم مورد یک همچین چیزی میگه که اگر مسئله ای پیش آمد بین زن وشوهر به شوهر میکگه بیخود غیرت به خرج نده اول ببین 4 نفر این عمل را تایید میکنند یا نه به حکم خدا رو اجرا کن چون اگر ین شاهد ها نباشند مسئله ای نباید از طرف شوهر صورت بگیرد قرآن میخواهد بنیان زندگی را محکم کند با یکسری چیز ها مثلا اومده یکنفر حرفی زده واون شوهر غیرتی شده وزن را مجازات کرده در صورتی که بر شهادت یکنفر نمی توان صحه گذاشت شاید حرف او از روی دشمنی بوده یک نمونه اش را به چشم خودم دیدم که زنی لباسهای خود را پهن میکرد وشورت اوو بیرون بود ویکی از همسایه های رنگ او را دید پس از مدتی بین شوهر او همسایه درگیری در گرفت وهمسایه برای تلافی گفت من با زن تو آره نشانه به آن نشان که رنگ فلان بوده مرد که غیرتی شده زن خود را شبانه دار زد در صورتی که هیچ چیز نبود حالا فهمیدی چرا میگه چهار نفر...
چند نکته یادآوریش ضروریست.اول اینکه اصلاً اتاق خواب مردم مکان خصوصی آنهاست و اینکه دو انسان عاقل و بالغ با اختیار خود با هم خوابیده یا نه به حکومت ربطی ندارد.
دوم اینکه درباره عبارت "قرآن میخواهد زندگی را محکم کند" تشکیک جدی وجود دارد.به نظر من عبارت اینکه قرآن (محمد) میخواسته سلطه خود و مردان را بر زنان تحکیم کند مناسبتر است.
و مهمتر از همه اینکه قبول اینکه در قرآن حکمی آمده که هیچگاه قابل اثبات و استفاده نیست(که چنین نیست و استفاده میشده و همچنان میشود) خود نشان از وجود سحنان بیهوده و بیمعنی در قرآن است.
marpitoon
03-03-2011, 02:47 PM
سخنان قرآن هیچ بیهوده نیست من یک معذرت خواهی بدهکارم امروز تفسیر جدیدی از مسئله سگنسار دریافتم که شما تصورش رو بکنید در مورد تحکیم خانواده چون بسیار مهم است ومجازات این عمل از روی بغض تصمیم گیری می شود پس قرآن اگر سنگسار هم گفته باشد برای جلوگیری از انجام این عمل زشت یک همچین مجازاتی را قرار داده باشد تازه اون باید صحت وسقمش توسط چهار عادل که مثل اون مسئله همسایه بود را قرار داده تازه من خودم در قرآن آیه مستقیم در مورد سنگسار اشخاص ندیدم ودر مورد قصاص سوره بقره آیه 178 همه این احکام را میگه بعد میگه اگر ببخشید بهتر است واین رحمتی است که از طرف خدا صورت گرفته است وآیه 179 همان سوره میگه در قصاص زندگی است اگر یک شخصی شخصی را بکشد وآزادانه بچرخد نمی شود که اون همانطور آزادانه بدون مجازات ول بچرخه پس قرآن میگه اگر بگذرید بهتر است داخل قرآن 5 با کلمه قصاص اومده آیه 5 سوره مائده هم در مورد بخشش قصاص هم میگوید .....
doubt
03-03-2011, 03:53 PM
اگر یک شخصی شخصی را بکشد وآزادانه بچرخد نمی شود که اون همانطور آزادانه بدون مجازات ول بچرخه
مقداری سفسطه نمی یابید در این جمله ی بالا!:39:
حال من با این ها کاری نداریم، اگر میتوانید بیشتر از آن فکت های اسلام حقیقی مثل قضیه ی خمس در مقابل زکات و همینطور ضعف های این حکومت با استناد به آیات قرآن(که کنفیکون میکردند!) برایمان بگویید.
pentageromman
03-03-2011, 04:02 PM
فقط قرآن ولا غیر من در دنیا 3 چیز را قبول دارم تازه روی دو چیز آخر هم اعتماد کامل ندارم قرآن ونهج البلاغه وصحیفه سجادیه روی 2 تای آخر اعتماد کامل ندارم اصلا در قرآن در مورد سنگسار زناکار حرفی نزده پس چه سنگساری در قرآن وهرچی قرآن بگه قبول دارم ولا غیر .....
سنت رو قبول نداريد؟ فرقه جديده؟
نماز ميخونيد؟
sonixax
03-03-2011, 04:09 PM
فقط قرآن ولا غیر من در دنیا 3 چیز را قبول دارم تازه روی دو چیز آخر هم اعتماد کامل ندارم قرآن ونهج البلاغه وصحیفه سجادیه روی 2 تای آخر اعتماد کامل ندارم اصلا در قرآن در مورد سنگسار زناکار حرفی نزده پس چه سنگساری در قرآن وهرچی قرآن بگه قبول دارم ولا غیر .....
پس حد اقل تکلیف روشن شد که شما غیر از قرآن قبول ندارید و خود قرآن بیش از 1000 مشکل اخلاقی و منطقی دارد که میتوانید اینجا مطالعه بفرمایید :
http://www.1000mistakes.com/
و اما در مورد تحریف کتب قبل از اسلام ، شما باید این داستان رو اثبات کنید نه اینکه پشت سر هم تکرارش کنید چون تکرار چیزی رو اثبات نمیکنه . مثل همین ادعا رو غیر مسلمانان هم در مورد قرآن دارند ! و مسلمین فقط به گفتن : "قرآن تحریف نمیشود" - بسنده میکنند بدون اینکه تاریخچه ی پیدایش قرآن رو بدونند .
sonixax
03-03-2011, 04:40 PM
اگر یک شخصی شخصی را بکشد وآزادانه بچرخد نمی شود که اون همانطور آزادانه بدون مجازات ول بچرخه
طبق قوانین بشری و نه فرا بشری مجازات مرگ تنها و تنها ترویج خشونت در جامعه است و تجربه نشان داده جوامعی که درشون مجازات مرگ اجرا نمیشه نسبت به جوامعی که انتقام گیری قانونی دارند از نظر روانی سالم ترند .
و همان طوری که دوستان گفتند خیلی از کارهایی که مسلمانان انجام میدهند در قرآن هیچ اشاره ای به آنها نشده - مثل نماز خواندن ، چگونگی اجرای مراسم حج ، ممنوعیت نوشیدن مشروبات الکلی (نجس بودن الکل) ، تشیع ، خلافت و امامت و خیلی موارد دیگر که خود شما به آنها عمل میکنید !
برای مثال کدام این حلال و حرامی ها در قرآن آمده است ؟
http://www.hadj.ir/fa/default.php?part=quran
با این حال شما به آنها عمل میکنید .
در نتیجه چون در قرآن نیامده پس اسلامی نیست دلیل خوبی برای انکار اسلامی بودنشان نیست - و دلیل وجود این احکام در فرقه های مختلف اسلام ناقص بودن قرآن است . یعنی چون قرآن بر خلاف ادعایی که کرده دستور العمل کاملی برای مدیریت یک جامعه نبوده و نیست لذا مروجین مذهبی دست به دامن سنت و حدیث شده اند تا قوانین اسلام را بواسطه ی آنها گسترش دهند .
همین ناقص بودن باز خودش عامل بوجود آمدن مساله ای به نام تفسیر قرآن هستش ، با اینکه خود قرآن اعلام کرده کتابی روشن و واضح است باز هم مسلمین دست به دامن تفسیر میشوند و با همان تفسیر سعی میکنند که بقبولانند که قرآن تفسیر نیاز دارد !!!
در هیچ کجای قرآن نیامده که نیاز به تفسیر و مبلغ مذهبی برای درکش وجود دارد ولی این افراد وجود دارند و خود شما دست به دامن تفسیر ها میشوید برای تشریح آیات قرآن !!!
پس اگر بناست با توجه به گفته ی شما مبنی بر اینکه : "چیزی که در قرآن نیست ، پس اسلامی نیست" - عمل شود ، باید بیشتر رفتار های دینی و مذهبی مسلمانان را کنار گذاشت و دست آخر از اسلام چیزی به جز 70% داستان های کتابهای قبلش (آن هم به صورت ناقص و تحریف شده) و 30% قوانینی که در دنیای امروزی قابل اجرا نیستند و مختص شرایط تاریخی و جغرافیایی صدر اسلام بوده اند باقی نمیماند و عملن اسلام حذف میشود .
marpitoon
03-03-2011, 06:08 PM
در مورد قصاص دوست شما میگه ومعترضه که چرا قرآن از قصاص حرف زده ومن با اون دلیل براش توضیح دادم خداوند نمی خواهد قاتل کسی ول بچرخه .
doubt
03-03-2011, 06:38 PM
در مورد قصاص دوست شما میگه ومعترضه که چرا قرآن از قصاص حرف زده ومن با اون دلیل براش توضیح دادم خداوند نمی خواهد قاتل کسی ول بچرخه .
متوجه شدم گرامی ،ولی در آن گزاره قبلیتان که جدا نمودم شما چنین استدلال نموده اید که اگر کسی قصاص نشود در حال ولگردی آزادانه خواهد بود!، یعنی گزاره های دیگر را در نظر نگرفته اید، به عنوان مثال میتوان قصاص نکرد و همچنین آزادی ها را سلب کرد ،یعنی مجرم را زندانی نمود تا از تاثیرات منفی بیشتری که خود عمل قصاص روی جامعه میگذارد، کاست. (یعنی یه حرکت اخلاقی تر کرد!)
وگزاره ها و استدلال های این چنینی ...
marpitoon
03-03-2011, 07:01 PM
من همه چیز را قبول دارم قرآن روز قیامت پیامبر خدا ولی پیامبر و امامان را مثل یک انسان عادی قبول دارم نه چیز دیگری که به آنها نسبت ها وصفات خدائی بدهم در مورد حدیث ثقلین که میگه من دو چیز گرانبها در میان شما مىگذارم و مىروم یكى قرآن و دیگرى اهل بیتم، كه این دو هرگز از هم جدا نمىشوند و اگر شما به هر دو تمسك كنید، هرگز گمراه نخواهید شد. گواه دیگرى بر سلامت قرآن است .و منظور از کتاب قرآن واهل بیت او نه بصورت بت شدن وشخصیت پرست شدن الآن هرکس هر حاجتی داره میگه یا حسین یا ابوالفضل و بقیعه امام ها و وقتی خدا می فرماید در سوره ق16 که ما از رگ گردن به شما نزدیکتریم پس امام های ما چکاره هستند وقتی خداهست من ب شرک درون جامعه مشل دارم نه با امام ها وپیامبر حضرت علی می فرمیاید شرک در دین مانند راه رفتن مورچه سیاه بر روی سنگ سیاه در شب میماند وسنی وشیعه ویهودی ومسیحی برام فرقی نمیکنه انسان هستیم همه وباید ما تسبیم خدا باشیم در مورد اهل بیت در حدیث ثقلین خط مشی وروش زندگی وبندگی آنها است نه چیز دیگر واعتقادات من این است .
---------- ارسال جدید اضافه شده در 06:45 pm ---------- ارسال قبلی در 06:42 pm ----------
این آیه قرآن در مورد حفظ او علاوه بر وعده خداوند مبنى بر حفاظت از قرآن «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (حجرـ9)»؛ ما قرآن را نازل كردیم، و ما بطور قطع آن را پاسدارى مىكنیم.)
الآن وقت این را ندارم تا قفل قرآن را با اعداد برایت شرح دهم ولی مطمئن باش برایت میگویم در چند روز آینده ..
---------- ارسال جدید اضافه شده در 06:51 PM ---------- ارسال قبلی در 06:45 PM ----------
قرآن داستان نیست نشق زندگی سوره آل عمران در مورد جنگ احد هست اگر داستان بود باید از جنگ وتعداد کشتهاو کارهای آنها شرح میداد ولی اینگونه نیست
ودر مورد تقلید قرآن آن را نهی میکند ومیگه هر کجا گیر کردید از اهلش بپرسید نه از هر کسیکه ادعای قرآن شناس بودن داره من بارها گفتم کدام اسلام علوی یا صفوی نبوی یا اموی اسلام سرمایه داری یا سرمایه داری اسلامی حضرت علی در حکت 105 می فرماید اگر خدا در بسیاری از جا ها سکوت کرد وارد جزئیات نشوید وبا عقل ووجدانت تصمیم بگیرید .....
---------- ارسال جدید اضافه شده در 06:54 PM ---------- ارسال قبلی در 06:51 PM ----------
اون شخص باید دین خود را نصبت به مردم بدهد ووقتی ولی دم میگذرد وخدا میگه اگر بگذرید بهتر است آیه 178 بقره ببینید آیه چی میگه بعد بحث کنید .....
---------- ارسال جدید اضافه شده در 06:54 PM ---------- ارسال قبلی در 06:54 PM ----------
اون شخص باید دین خود را نصبت به مردم بدهد ووقتی ولی دم میگذرد وخدا میگه اگر بگذرید بهتر است آیه 178 بقره ببینید آیه چی میگه بعد بحث کنید .....
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:01 PM ---------- ارسال قبلی در 06:54 PM ----------
ببین هر جا که خدا سکوت کرده گذاشته به عهده خود انسان واین روابطی است بین خدا وانسان و نمونه بارز آن کشتن گوساله در سوره بقره است که خدا گفت یه گاو بکشید ونگفت چگونه ومدلش ورنگش چه باشد گفت فقط یه گاو بکشیو وبنی اسرائیل با سوالات خود را محدود کردن اگر همون اول یه گاو کشته بودن قبول بود ولی خود را با سوالات بیجا محدود کردن حکمت 105 نهج البلاغه در این مورد ووارد نشدن در جزئیات هرچی خدا نگفته گذاشته بر عهده خود انسان
Russell
03-03-2011, 07:45 PM
در مورد قصاص دوست شما میگه ومعترضه که چرا قرآن از قصاص حرف زده ومن با اون دلیل براش توضیح دادم خداوند نمی خواهد قاتل کسی ول بچرخه .
حداوند اگر میتوانست کاری کند که نخست جلوی قتل را میگرفت و اگر علاقمند است قوانین وحشیانه اش را اجرا کند زحمت میکشید شکنجه گاه ابدیش در جهنم را از آن دنیا را به این دنیا میاورد و دست بکار میشد.لازم به تذکر نیست که سالیانه میلیونها کودک در دنیا از گرسنگی میمرند یا انسانهای عادی در اثر بیماری و سیل و زلزله و سایر بلای طبیعی میمیرند آنچنان که قبلاً از بیماری و... میمردند و خداوند کاری نمیکند که البته دلیل بسیار ساده اش اینست که خداوند یا وجود ندارد یا اگر داشته باشد بر فرض هم موجودیست مبتلا به سادیسم.
اما اینکه قاتل را باید از اجتماع دور نگه داشت با اینکه او را بکشی یا چشمش را کور کنی و دستش را ببری و اینگونه بربریتها بسیار متفاوت است.شما اینجا نیز استدلال من را تغییر داده اید تا بلکه از پس آن بتوانید بر بیایید و این هم مغالطه "حمله به آدم پوشالین" (http://moghaletat.wordpress.com/2008/03/08/%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%A2%D8%AF%D9%85-%D9%BE%D9%88%D8%B4%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%86/) است.
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:45 PM ---------- ارسال قبلی در 07:38 PM ----------
هرچی خدا نگفته گذاشته بر عهده خود انسان
آنچه که خدا گفته در برابر عقل و خرد بدرد نمیخورد،توصیه من اینست که همه چیز را با خرد خود بسنجید.و البته مسئولیت کارهایی که انسان میکند هم برعهده خودش است.
sonixax
03-03-2011, 10:00 PM
توی تازینامه (قرآن) نوشته شده که الله خودش ابر ها را حرکت میدهد ! (سوره ی نور آیه 43 (http://www.parsquran.com/data/show.php?quantity=%20%D8%A7%D8%A8%D8%B1&lang=far&sura=24&ayat=43&user=far))
من قبلن هم این عکس ها رو خیلی جاهای دیگه فرستاده بودم ، ولی امروز اینها رو دوباره دیدم و لازم شد که دوباره یاد آوری کنم :
230231232233234235236237238239
این عکسها شما رو یاد اون جک ، فلانم توش خورد پهلوش نمیندازه ؟ فکر کنید الله خودش ابرها رو هدایت کرده بالای سر مهم ترین زیارتگاه خودش در جهان و بعدش با سیلی این چنینی گند زده به کل اونجا ! :71:
doubt
03-04-2011, 05:26 AM
اون شخص باید دین خود را نصبت به مردم بدهد ووقتی ولی دم میگذرد وخدا میگه اگر بگذرید بهتر است آیه 178 بقره ببینید آیه چی میگه بعد بحث کنید .....
همانا به چنین فرافکنی هایی عادت کرده ایم...!
در شکستن قفل هایتان موفق باشید:53:
marpitoon
03-04-2011, 10:53 AM
شما خیال کردید که خدا توی کعبه و کعبه یک نماد برای اتحاد مسلمانان جهان ورو کردن به آئین ابراهیم چون کعبه توی عربستان اونجا نباید سیل یا بلایای طبیعی بیاید واقعآ که متاسفم با این طرز فکر کوتاه وسطحی تون کعبه فقط یه نماد ولا غیر من اگر روب هکعبه نماز نخونم نمازم قبول نیستش آیا خدا فقط در کعبه است همه عالم از آن خداست شرق وغرب وشمال وجنوب نداره من گاهی اوقات نمازم را پشت به قبله میخونم به این میگن اعتقاد به واجب الوجود
marpitoon
03-04-2011, 11:31 AM
اگه اینطوری بود که خیال کردی خدا نمیتوانست که همه انسانها را پاک نگه داره وفرشتگان در آیه 30 سوره بقره به خونریز بودن انسان اشاره میکند وخداوند پاسخ آنها را میده حضرت ابراهیم از خدا پرسید چرا همه انسانها را از گناه مبرا نکردی خدواند پاسخ داد زمانی که گندم را باد میدهی میخواهی که چه شود ابراهیم که کاه از گندم جدا شود پس خداوند پاسخ داد ما هم اینگونه با دادن قدرت تفکر واراده به انسان میخواهیم آنها را غربال کنیم خداوند یکسری نظامات گذاشته که هیچکدام را به انسان زور نکرده در مورد مجازات دزد اگر خود من دزدی کنم ویک انگشتم را قطع کنند با دیگر اگر سرم را ببرند اینکار را نمیکم در مورد اینکار مائده آیه 38 میگه اگر این قانون اجرا بشه دیگه کسی به نظر خودت دزدی میکنه از روی احساس تصمیم میگیرید شما فقط میخواهید یک ایرادی بگیرید نمیدانید که این برای چه است واگر در مورد قاتل مجازات او اجرا شود در جامعه قتلی روی میدهد و خدا در مورد قصاص میفرمید در قصاص حیات است 179 سوره بقره پس بیخودی ایراد نگیرید خداوند در مورد هرچه صحبت نکرده گذاشته به اراده انسان بعد حالا شما بیاید بگید چرا اینطوری چرا اونطوری و سلام .
sonixax
03-04-2011, 03:28 PM
شما خیال کردید که خدا توی کعبه و کعبه یک نماد برای اتحاد مسلمانان جهان ورو کردن به آئین ابراهیم چون کعبه توی عربستان اونجا نباید سیل یا بلایای طبیعی بیاید واقعآ که متاسفم با این طرز فکر کوتاه وسطحی تون کعبه فقط یه نماد ولا غیر من اگر روب هکعبه نماز نخونم نمازم قبول نیستش آیا خدا فقط در کعبه است همه عالم از آن خداست شرق وغرب وشمال وجنوب نداره من گاهی اوقات نمازم را پشت به قبله میخونم به این میگن اعتقاد به واجب الوجود
فکر میکنم اطلاعات دینی شما بر خلاف ادعاتون خیلی زیاد نباشه .
کسی نگفته الله توی کعبه هستش ! چه طوری شما فکر میکنید کسی که به الله و خدا و یهوه و ... اعتقاد نداره و بر این باوره که وجود خارجی ندارند فکر میکنه الله مدینه رفته توی کعبه که البته مکعب هم نیست !
ما بر طبق ادعای قرآن داریم سخن میگین ، طبق ادعای قرآن ابرها رو الله هدایت میکنه - حالا همین الله این ابرها رو طوری هدایت کرده که یک همچون سیلی توی مکه راه افتاده ! بعد شما اسمش رو میذارید بلای طبیعی ؟
با این حساب یا الله سادیسم داره که توی مهم ترین زیارتگاه خودش بلا میفرسته و موجب کشته و بیخانمان شدن تعداد زیادی از کسانی که بهش باور دارند میشه ، یا اصلن وجود خارجی نداره .
sonixax
03-04-2011, 03:39 PM
اگر خود من دزدی کنم ویک انگشتم را قطع کنند با دیگر اگر سرم را ببرند اینکار را نمیکم
جالبه بدونید که کشور هایی که مجازات سر بریدن و اعدام کردن و دست قطع کردن ندارند ، از آمار جرم کمتری هم برخوردار هستند با اینکه جمعیتشون از کشوری مثل ایران که این قوانین رو داره بیشتره !
برای مثال ایرانی که رتبه ی دوم در اعدام رو داره نه تنها آمار کمتری در قتل پیدا نکرده بلکه خیلی هم آمارش زیاده :
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_countries_by_intentional_homicide_rate
http://www.angelfire.com/rnb/y/homicide.htm
http://chartsbin.com/view/ueh
http://www.guardian.co.uk/news/datablog/2009/oct/13/homicide-rates-country-murder-data
و در مقابل اتحادیه اروپا که مجازات اعدام و مرگ درش اجرا نمیشه کمترین آمار رو داره و بد نیست بدونید فقط جمعیت کشور آلمان از جمعیت ایران بیشتره .
یعنی نه تنها این مدل مجازات کمکی به کاهش جرایم این شکلی نمیکنه بلکه بیشترش هم میکنه و الله شما از این داستان خبر نداشته و یحتمل خود شما هم خبر نداشتید .
در مورد اینکار مائده آیه 38 میگه اگر این قانون اجرا بشه دیگه کسی به نظر خودت دزدی میکنه از روی احساس تصمیم میگیرید شما فقط میخواهید یک ایرادی بگیرید نمیدانید که این برای چه است واگر در مورد قاتل مجازات او اجرا شود در جامعه قتلی روی میدهد و خدا در مورد قصاص میفرمید در قصاص حیات است 179 سوره بقره پس بیخودی ایراد نگیرید خداوند در مورد هرچه صحبت نکرده گذاشته به اراده انسان بعد حالا شما بیاید بگید چرا اینطوری چرا اونطوری و سلام .
حالا شما باید برای ما توضیح بدید با توجه به جدول و آمار بالا که نشون میده کشور هایی که قصاص ندارند از آمار جرم کمتری هم برخوردار هستند ، چه طوری در قصاص حیات هست در صورتی که باعث کاهش میزان جرم و جنایت نشده و نمیشه !؟
marpitoon
03-04-2011, 03:50 PM
شما اینطور فکر میکنید والا چون خانه خدا در مکه است اونجا نباید هیچ اتفاقی بیفتد من نمیدانم شما به دنبال چه میگردید حالا یه چیز من میگم کشورهای پیشرفته که ادعای پیرفته بودن میکنند تا قرن 18 زمان ناپلئون زن هیچ حقی در جامعه نداشت چه برسد ارث هم ببرد بعد قرآنی که شما بهش توهین میکنید در 1400 سال پیش قوانین ارث زن رو بیان میکنه هنوز هم که هنوز برای زن در اروپا وآمریکا کلمه مناسب تر از woman یعنی برای مرد پیدا نکردند بعد شما از قرآن ایراد میگیرید آیه 11و12 سوره نساء در مورد حقوق زن است در مورد ارث من بتون پیشنهاد میکنم کتاب
زن از ديدگاه فلسفه سياسي غرب
را بخوانید تا ببینید یک زن فمنیست در مورد حقوق زن در دنیا چه میگوید .من تصورم از این سیلی که شما کردید پیراهن عثمان میخواهد انسانها را از هم جداکند چه بسیار که از این کتاب گمراه شدند ...
sonixax
03-04-2011, 04:05 PM
شما اینطور فکر میکنید والا چون خانه خدا در مکه است اونجا نباید هیچ اتفاقی بیفتد من نمیدانم شما به دنبال چه میگردید حالا یه چیز من میگم کشورهای پیشرفته که ادعای پیرفته بودن میکنند تا قرن 18 زمان ناپلئون زن هیچ حقی در جامعه نداشت چه برسد ارث هم ببرد بعد قرآنی که شما بهش توهین میکنید در 1400 سال پیش قوانین ارث زن رو بیان میکنه هنوز هم که هنوز برای زن در اروپا وآمریکا کلمه مناسب تر از woman یعنی برای مرد پیدا نکردند بعد شما از قرآن ایراد میگیرید آیه 11و12 سوره نساء در مورد حقوق زن است در مورد ارث من بتون پیشنهاد میکنم کتاب
من نمیدانم چه کسی به شما گفته Woman در زبان انگلیسی یعنی برای مرد ، ولی هر کسی این سخن را گفته به شدت بیسواد بوده .
بعد تنها درصد کوچکی از دنیای غرب انگلیسی زبان هستند و تمام این زبانها از زبان لاتین مشتق شده اند و کلمه ی زن در زبان لاتین اینگونه نوشته میشود :
FEMINA - MULIER - MARITA
تمام اینها معنی زن میدهد . در سایر زبانها هم به شکلهای دیگر .
در مورد داستان تاریخی که فرمودید شما باید بتونید اثباتش کنید نه اینکه فقط یک چیزی بگویید ، اگر قرآن 1400 سال پیش از حق و حقوق نا برابر زنان با مردان سخن گفته ما 2500 سال پیش در همین ایران خودمان سردار و پادشاه و وزیر زن داشتیم (یعنی ایران باستان خودمان خیلی بهتر و پیشرفته تر از اسلام و قرآن و ... بوده) - یونان باستان هم که جای خود دارد . بنده فکر میکنم مطالعات تاریخی شما بسیار محدود و البته خواسته یا ناخواسته جهت دار است .
کاساندان - کاساندانه
کاساندان تنها همسر کوروش بزرگ، شهبانوی ایران (ملکه جهان) دختر فرناسپه از شاهدختان و دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود که از نجبای پارس محسوب می شدند و پدر واجدادش در چند نسل شاه پارسیان بودند.
کاساندان ملکه ۲۸ کشور آسیائی بوده و همواره در کنار همسرش کوروش بزرگ پادشاهی میکرده و پس از او نخستین فرد قدرتمند و سیاستمدار دربار هخامنشیان بشمار می آمده است. او ۵ فرزند با نام های کمبوجیه، بردیا، آتوسا، رکسانه و ارتیستونه داشت. هر یك از فرزندان کاساندان و كوروش بزرگ به نحوی در تاریخ هخامنشیان دارای نقش تعیین كننده بوده اند و از نشانه ها چنین بر می اید كه آنها از تربیتی خاص برخوردار بودند.
به نقل از هرودوت: کاساندان در ۶ نوامبر ۵۳۹ پیش از میلاد فوت کرد و هنگام مرگ وی در بابل ۶ روز همه به سوگواری همگانی فراخوان شدند. کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید.
مقبره شهبانو کاساندانه در پاسارگاد، در کنار آرامگاه کوروش بزرگ میباشد.
یوتاب
سردار زن ایرانی كه خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشــــــاهی داریوش سوم بوده است. وی در نبرد با اسكندر گجــستك همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است او در كوهـهای بختیاری راه را بر اسكندر بست . ولی یك ایرانی راه را به اسكندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد. با این حال هم آریوبرزن و هم یوتاب درراه میهن كشته شدند و نامی جاویدان از خود بر جای گذاشتند.
دریاسالار بانو آرتمیز
نخستین بانوی دریاسالار جهان . او به سال 480 پیــش از میلاد به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خــشایارشاه رسید و در نبرد ایران و یونان ارتش شاهنشاهی ایران را از مرزهای دریایی هدایت می كرد .
تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی برجستگی و متانت سرآمد تمامی زنان آن روزگار نامیده اند.
آتوسا
ملكه بیش از 28 كشور آسیایی در زمان امپراتوری داریـــــــــــوش بزرگ . هرودت پدر تاریخ از وی به نام شهبانوی داریـــــوش بزرگ یاد كرده است وآتوسا را چندین باد در لشكر كشی های داریوش یاور فكری و روحی داریوش بزرگ دانسته است.
ارتادخت
وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشكانی. به گفته كتاب اشكانیان اثر دیاكونوف روســــی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی كوچكتـــــرین خطایی مرتكب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید.
آزرمی دخت
شاهنشاه زن ایرانی در سال 631 میلادی. او دختر خـــــــــسروپرویز بود. که پس از "گشتاسب " بر چندین كشور آسیایی پادشاهی كرد.
آذرناهید
ملكه ملكه های امپراتوری ایران در زمان شاهنـــــــشاهی شاپور یكم بنیانگزارساسله ساسانی نام این ملكه بزرگ و اقتدارات دولتی او در قلمرو ایــــران دركتیبه های كعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستایـش كرده است.
پرین
بانوی دانشمند ایرانی . او دختر کی قباد بود كه در سال 924 قبل از مــیلاد هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و كنار ممالك آریایی گرداوری نمود و یكبار كامل آن را نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است.
فرخ رو
نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است وی از طبقه عام كشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید.
گردآفرید
یكی از پهلوانان سرزمین ایران. تاریخ از او به عنوان دختر كژدم یاد می كند . فردوسی بزرگ او را به عـــنوان زنی جنگجو و دلاور سرزمین پاكان معرفی می کند.
آریاتس
یكی از سرداران مبارز و دلیر هخامنشیان در سالهای پیش از میلاد. مورخــین یونانی در چندین جا نامی از وی به میان آورده اند.
هلاله
پادشاه زن ایرانی كه به گفته كتاب دینی و تاریخی ( 391 یشتا ۱۲۷۴ ) در زمان كیانیان بر اریكه شاهنشاهی ایران نشست . از او به عنوان هفتـــمین پادشاه كیانی یاد شده است كه نامش را " همای چهره آزاد " نیز گفته اند.
« سی سی کام» کامروا ٬ مادر داریوش سوم که هیچگاه در برابر اسکندر تسلیم نشد و همچنان جنگ را دنبال نمود. و« استاتیرا» ٬ دختر داریوش سوم و از سرداران هخامنشی نیز بود.
« پریساتیس» ٬ همسر و « آمسترس » ٬ دختر داریوش دوم که پا به پای وی به جنگها میرفتند و پیکار می کردند.
« داناک » باهوش و خردمند و فرزانه٬ از سرداران هخامنشی .
« آپاما » دختر « سپیتمن » که خود از سرداران زمان هخامنشیان بود.
« آذرنوش» هم از شاهدختهای هخامنشی و هم سردار سپاه.
« آسپاسیا» ٬ همسر کورش دوم که از سرداران او نیز بود.
« آرتونیس» ٬ دختر «ارته باز» که او خود نیز سردار بزرگ داریوش بزرگ بود.
« هومی یاستِر» ٬ « ِورزا» ٬ « مهر مس»٬ « وهومسه » از سرداران و بزرگان سپاه هخامنشی بودند.
« سورا» ٬ دختر اردوان پنجم و« میترادخت» از سرداران دوره اشکانی بودند.
و همچنین از سرداران و بزرگان سپاه ساسانی می توان به « نگان»٬ « مهر یار»٬ « ماه آذر»٬ « گلبویه »٬ « برزین دخت»٬ « ُبرزآفرید»٬ « ابردخت» نام برد.
http://arianam.persianblog.ir/post/41
http://soheilatabrizi.blogspot.com/2007/12/blog-post.html
http://www.gamedesire.com/player/khedmati/blog/340845
http://www.aftab.ir/articles/view/applied_sciences/geograohy_history/c12c1202910708p1.php/%D8%AF%D9%84%D8%A7%D9%88%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
در مورد کعبه همه شما هنوز برای ما روشن نکردید چرا بر خلاف ادعای قرآن که الله خود ابرها را هدایت میکند و هر جایی که میخواهد باران ایجاد میکند ، این بار زایرین خودش را هدف قرار داده و از آنها کشته ؟
بحث ما هم با شما بر سر قرآن بود !!!! نبود ؟ حالا شما آمدید و دارید سخن قرآن رو نقض میکنید و میگید بلای طبیعی بوده ! یا معنی بلای طبیعی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%A7%DB%8C_%D8%B7%D8%A8% DB%8C%D8%B9%DB%8C) (سیل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D9%84)) را نمیدانید یا گفته های قرآن را قبول ندارید به ما بگویید کدامش است که بتوانیم بحث را ادامه دهیم .
اگر گفته های قرآن را قبول دارید ، پس باید قبول داشته باشید که الله خودش باعث و بانی ایجاد سیل در زیارتگاه خودش و در نتیجه کشته شدن باورمندان به خودش شده که در این صورت سادیسم دارد - اگر هم قبول ندارید و کماکان میگویید که دلیلی برای به وقوع پیوستن بلایای طبیعی وجود ندارد و بسته به قوانین فیزیک و دخالت های بشر و در روند یک امر طبیعی پیش می آید ، پس سخن قرآن را نقض کرده اید .
حالا باز شما بیا بگو من فکر میکنم الله نشسته توی کعبه که البته مکعب هم نیست ، در رو هم روی خودش قفل کرده به مردم گفته سالی یه بار بیایید اینجا 7 دور ، دور من بچرخید - بعدش برید به یه تخته سنگ ، سنگ پرتاب کنید و بعدش برید غار حرا و یک دستی هم اونجا بکشید و فاصله صفا تا مروه را بدوید !!!:3:
marpitoon
03-04-2011, 05:40 PM
در این مورد برای جواب سوالتان که چرا خدا اینکار را کرده به آیه 26 سوره بقره مراجعه کنید در ضمن من تا چند روز دیگر تفسیر همون آیه ای که میگید حق زن رو پایمال کرده را براتون میگذارم در مورد حقوق زن اون کتابی که بهتون معرفی کردم نویسنده اش یک زن آمریکائی است ببینید در زمان یونان باستان وقرون وسطا چگونه بوده ودر زمان اسلام چگونه بوده وحتی خود اون زن در کتاب میگوید که در زمان ناپلئون حقوق فرانسه از کتاب های مسلمانان از جمله علامه حلی گرفته شده است .
marpitoon
03-04-2011, 05:53 PM
خوب ببینید بستگی داره این حکم با چه برداشتی اجرا بشود ودر آیاتی که برای شما گذاشتم دیدید که قرآن میگه اگر ببخشید بهتر است شما توقع دارید که در یک جامعه ای که فقط اسم اسلام را یدک میکشد هیچ ایرادی نباشد مطمئن باشد اگر این قوانین در ایران اجرا می شود کسی دزدی یا جنایت میکرد؟ چرا در عربستان وقت نماز مغازه ها بی صاحب باز میمانند چرا که قانون درست اجرا شده بعد تازه همه اینها به فرهنگ ومیزان رفاه ملت هم بستگی داره شما فقط یک جنبه اش را نگاه نفرمائید
sonixax
03-04-2011, 06:27 PM
در این مورد برای جواب سوالتان که چرا خدا اینکار را کرده به آیه 26 سوره بقره مراجعه کنید در ضمن من تا چند روز دیگر تفسیر همون آیه ای که میگید حق زن رو پایمال کرده را براتون میگذارم در مورد حقوق زن اون کتابی که بهتون معرفی کردم نویسنده اش یک زن آمریکائی است ببینید در زمان یونان باستان وقرون وسطا چگونه بوده ودر زمان اسلام چگونه بوده وحتی خود اون زن در کتاب میگوید که در زمان ناپلئون حقوق فرانسه از کتاب های مسلمانان از جمله علامه حلی گرفته شده است .
یعنی شما معتقدید الله خیلی به جا زده طرفداران خودش رو کشته !؟ در علم روانپزشکی اسم این بیماری سادیسم هستش !
خوب ببینید بستگی داره این حکم با چه برداشتی اجرا بشود ودر آیاتی که برای شما گذاشتم دیدید که قرآن میگه اگر ببخشید بهتر است شما توقع دارید که در یک جامعه ای که فقط اسم اسلام را یدک میکشد هیچ ایرادی نباشد مطمئن باشد اگر این قوانین در ایران اجرا می شود کسی دزدی یا جنایت میکرد؟ چرا در عربستان وقت نماز مغازه ها بی صاحب باز میمانند چرا که قانون درست اجرا شده بعد تازه همه اینها به فرهنگ ومیزان رفاه ملت هم بستگی داره شما فقط یک جنبه اش را نگاه نفرمائید
عزیزم آمار جرم و جنایت در عربستان که بیشتره !!! گویا شما فقط میخواهید یک پاسخی بدید بدون اینکه مطالبی که ارسال میشه رو مطالعه کنید !
آمار جنایت در ایران 2.90 در ازای هر 100 هزار نفره و این آمار 3.20 در ازای هر 100 هزار نفر در عربستانه - یعنی در عربستان آمار جنایت بیشتره .
و همان طوری که براتون گفتم کشور هایی که مجازات مرگ دارند ، آمار جرم و جنایتشون هم بیشتر از کشورهایی هست که این مجازات قرون وسطایی رو ندارند - آمریکا هم از این قاعده مستثنی نیست .
و به طور کلی این آمار در کشور های اسلامی بیشتره .
http://chartsbin.com/view/ueh
---------- ارسال جدید اضافه شده در 06:27 PM ---------- ارسال قبلی در 06:27 PM ----------
دوستان کسی در مورد این کتاب چیزی میدونه :
http://en.wikipedia.org/wiki/Codex_Gigas
Mehrbod
03-04-2011, 08:45 PM
من نمیدانم چه کسی به شما گفته Woman در زبان انگلیسی یعنی برای مرد ، ولی هر کسی این سخن را گفته به شدت بیسواد بوده .
بعد تنها درصد کوچکی از دنیای غرب انگلیسی زبان هستند و تمام این زبانها از زبان لاتین مشتق شده اند و کلمه ی زن در زبان لاتین اینگونه نوشته میشود :
FEMINA - MULIER - MARITA
تمام اینها معنی زن میدهد . در سایر زبانها هم به شکلهای دیگر .
من درباره واژههای دیگری که آوردی آگاهی ندارم سونیکساکس، ولی واژه Woman از Wifman
که خود Wife + man باشد میآید. واژه wife در گذشته در رده Femina یا زن بوده (نه همسر
امروزی) و man نیز در جایگاه آدم (که امروز هم گاهی به کار میرود) و روی هم میشود «آدم زن-گونه»:
[Middle English, from Old English wimman, variant of wfman : wf, woman; see ghwbh- in Indo-European roots + man, person; see man.]
http://en.wikipedia.org/wiki/Woman#Etymology
http://thefreedictionary.com/woman
هیچکدام البته به تعلق و «مال مرد بودن» نمیرسد.
marpitoon
03-04-2011, 10:20 PM
این مسئله woman که من گفتم شما کتابی رو که گذاشته بودم کامل مطالعه کنید ارزش زن را در غرب ویونان باستان میفهمید به نظر من هنوز در غرب به زن فقط به چشم یک وسیله برای بازار گرمی استفاده میکنند من فقط میخواستم ارزش زن را در جوامع مختلف بر اساس قرآنی که 1400 سال پیش بوده بگ که اون زمان مسئله ارث وارث بردن زن وارزش قائل شدن برای زن بوده حالا اون را با اسلام در زمان خودش و ایران مقایسه کنید ببینید چگونه است ودر مورد تفسیر آیه 11و 12 سوره نساء
آیه 11:در مورد قسمت اول که پسر 3/2 میبرد ودختر 3/1 چون در آیات قبل هم که در مورد مهریه آمده یک خرج سنگینی بر جنس مذکر است وتازه این جنس مذکر است که مسولیت خانواده بر عهده اواست ودر مورد دختر چون دختر پس از ازدواج مسولیتی بر عهده ندارد تازه درمورد خانواده هم میتواند مسولیتی بر عهده نگیرد وحتی دختر پس از ازدواج می تواند بخاطر شیر دادن بچه طلب دستمرد کند این روابط چیزهائی است بین اون زن وشوهر او اما یک مرد وقتی ارث میبرد باید آن را صرف خانواده خود کند ودر همان روز اول ارث رسیده شده به مرد بخاطر مسولیت او در خانواده تقسیم بر 2 شده است چون در قبال آنها مسول است ولی یک زن اگر ارثی ببرد آن را میتواند در حساب خود بگذارد و به همسر خود ندهد ومسولیتی هم در قبال آن ندارد واگر شوهر او چیزی داشته باشد نصف آن چیز هم به او میرسد پس عملا ارث واموال جنس مونث 2 برابر شده ولی برای مذکر نصف شده است وایراد که میگیرند این است که این مسئله را میآورند در جامعه حال حاضر که اکثر مهریه هم منتفی شده وپس از طلاق تمام اموال نصف میشود وتمام این حرفها برای عدالت است وخدا دین را برای عدالت فرستاده آیا در زمان ما که زنی خونه ای ساخته وپا به پای مرد تلاش کرده آیا حق که ارثش باید نصف بشود من که خودم باور ندارم که اگر پیامبر الآن می آمد یا اگر الآن سوال میکردیم اینگونه پاسخ میداد در ضمن شاید اگر از پیامبر میپرسیدیم این پاخ را میداد که چرا زنها را از عرصه اصلی زندگی خارج کرده وآنها هم باید برای زندگی بهتر کار کنند ووظیفه مه بر عهده زن در عرف جامعه است تربیت فرزندان است واین قوانینی اس که نوشته شده وهیچ کاریش هم نمی شود کرد در ضمن این قوانین مال اشخاصی است که نعیین ارث نکرده اند برای فرزندان خود وقرآن اجبار نکده که باید اینگونه تقسیم شود واگر هیچ کس نظر خاصی ندارد واو که از دنیا رفته ونظری هم در مورد نداشته وبقیه هم نمیدانند که باید چه بکنند واگر هیچ نگفته اینگونه تقسیم کنید ولی هر کسی میتواند در زمان خودش این را تعیین کند وهر جور مصلحت می داند تقسیم کند قوانین ارث فقط مال زمانی است که پیش بینی نشده است .در قسمت دوم حالاا گر فرزندان بیش از 2 دختر باشد 3/2 اموال از آن آنها است واگر یک دختر باشد 0.5 از آن از آن اوست مثلا اگر بیش از دو دختر داشته باشد 3/2 اموال بین آنها تقسیم میشود واگر یک دختر داشت 0.5 از آن به او میرسد .برای پدر ومادر برای هر کدام 6/1 البته اگر به حساب ما باشد میگوئیم پدر مادر که مهم تر هستند نه دیگر اونها دیگر زندگی خود را کرده ونسلشان رو به پایان است وافرادی که سنشان پایین تر است باید سرمایه برا ی آینده داشته باشند این مورد مال زمانی است که بچه داشته باشد وحالا اگر از دنیا رفته وبچه ی ندارد میراث بر پدر ومادر هستند و3/1 از آن مادر و بقیه از آن پدر است و اگر برادری داشته باشد مادرش 6/1 وپدر 6/5 میبرد البته اینها مال زمانی است وبعد مسائلی است که مطرح کرده است وهر مطلبی که میت کرده اول باید بدهی ها را بده اگر چیزی ماند بعد تقسیم ارث کنند اینها چیزهائی است از طرف خدا خداوند هم علم دارد و هر کارش حکمتی دارد .
در مورد آیه 12:این آیات مربوط به زمانی است که شما همسر دیگری اختیار کرده اید بعد از همسر اولتان اگر این زن بمیرد وفرزندی نداشته باشد نصف اموال از آن زن مال شماست ولی اگر همسر فوت شده فرزندی داشته باشد 4/1 ازآن شماست چون فرزندان آن واجب ترند وارث بیشتری میبرند ودر مورد زن هم که شوهر کرده وبچه ای ندارد 4/1 از اموال مرد از آن اوست ولی اگر همسر او فرزند داشت 8/1 ازآن زن است خیلی ها از این قسمت ایراد میگیرند که چرا به 8/1 میرسد از آنجائی که قرآن زن ومرد را یار ویاور همدیگر میداند این اموال به جوانها برسد بهتر است چون نهایتا بعد از فوت شوهر این زن هم بعد از چندی فوت خواهد کرد ولی شاید این حرف منطقی نباشد ولی خداوند سبحان چیزی میداند که ما نمیدانیم وآن زن میتواند آن 8/1 را در حساب خود بگذارد در ضمن عرض کنم این آیات در 1400 سال پیش نقل شده وهمان طور که در آیه قبل توضیح دادم اگر خود پیامبر بودن الآن اینگونه تقسیم نمیکردن قاعدتا ودر مورد برادر وخواهر اگر داشته باشند بطور مساوی هر کدام 6/1 میبرند واگر تعداد هرکدام از برادر ها وخواهرها بیش از یکنفر باشد هر کدام 3/1 میبرند واین پس از وصیت اشخاص است ووصیت هم تا زمانی اعتبار دارد که به کسی ضرر نزد وعدالت را رعایت کند مثلا به یک فرزند چند برابر بدهد وبه یکی ندهد قرآن این وصیت نامه را که ضرر میزند ملغی میکند
---------- ارسال جدید اضافه شده در 10:20 PM ---------- ارسال قبلی در 10:18 PM ----------
میدانید چرا این آمار بیشتره شما این مطلب را دانلود وگوش دهید میفهمید اولین تروریست دنیا یک ایرانی یعنی حسن صباح بوده است
http://www.bazargan.com/abdolali/video/WMA/117.wma
sonixax
03-04-2011, 10:30 PM
این مسئله woman که من گفتم شما کتابی رو که گذاشته بودم کامل مطالعه کنید ارزش زن را در غرب ویونان باستان میفهمید حالا اون را با اسلام در زمان خودش وایران مقایسه کنید ببینید چگونه است
همان طوری که برایتان گفتم بخش کوچکی از دنیای غرب به زبان انگلیسی سخن میگویند و اگر این حرف شما درست هم باشد که نیست ، شما دارید مغلطه میفرمایید . تعمیم جزء به کل !
بعد این ادعاهای پوچ و بیمایه و کتابهای الکی دولکی چیز خیلی تازه و جدیدی نیستند ! و نه تنها غرب دیروز را میکوبند - بلکه مدعی هستند در غرب امروز هم حقوق زنان پایمال میشود که این یکی از آن دروغهای شاخدار است :
http://www.jahannews.com/vdciyuaz3t1apz2.cbct.html
بعد من برای شما 1100 سال قبل از اسلام را مثال زدم در همین ایران خودمان و نشان دادم که در ایران خودمان حد اقل حقوق زنان به روشنی وجود داشته و نیازی نبوده با وردو اسلام تمامی این حق و حقوق پایمال و نابود شود !
میدانید چرا این آمار بیشتره شما این مطلب را دانلود وگوش دهید میفهمید اولین تروریست دنیا یک ایرانی یعنی حسن صباح بوده است
این بخش سخنتون هم هیچ ربطی به آن چیزی که من گفتم ندارد - زیاد بودن جرم و جنایت در کشور هایی که مجازات مرگ دارند (منجمله آمریکا) چه ربطی به تروریست ها دارد ؟ در ضمن ایشون اولین تروریست دنیا نبودند .
من گفتم که کشور هایی که مجازات مرگ و قصاص ندارند ، آمار جرم کمتری هم دارند - شما تا به اینجا بر خلاف ورود پر گرد و خاکتون که میخواستید همه چیز رو با دلیل و منطق اثبات کنید به جز کردن پایتان در یک کفش و تکرار مکررات کار دیگری نکرده اید .
من هنوز هم نمیفهمیم که یک تروریست فرضن ایرانی چه ربطی به زیاد بودن آمار جرم و جنایت در کشورهایی که مجازات مرگ دارند ، دارد !؟!؟!؟!؟؟!؟!!؟
به قول معروف - گوزن چه ربطی دارد به شقایق ؟
marpitoon
03-04-2011, 10:32 PM
ببینید در مورد قضیه سیل من میگویم خدا می خواسته انسانها را امتحان کند چون به هر چیز رسیدن یک غرامت وسختی دارد تا ببیند برداشت انسانها چه بوده است .به نظر من این مسئله صافات 106 است .وشما میگید چون خونه خدا توی مکه است نباید هیچ اتفاقی بیفتد آنهم زمین خداست حتی چند مرتبه خانه کعبه خراب واز اول ساخته شده هر چه در این دنیا هست طبق نظامات خداست و او علیم و حکیم است من فکر کنم شما مایلید که تا ابدیت بر روی آمدن سیل در مکه بحث کنید .....
sonixax
03-05-2011, 12:28 AM
ببینید در مورد قضیه سیل من میگویم خدا می خواسته انسانها را امتحان کند چون به هر چیز رسیدن یک غرامت وسختی دارد تا ببیند برداشت انسانها چه بوده است
باز این سخن شما نقض ادعای قرآن است ! موجودی که همه چیز را میداند نیازی به امتحان کردن ندارد . بعد مگر انسانها موشهای آزمایشگاهی الله هستند ؟
به نظر من این مسئله صافات 106 است .وشما میگید چون خونه خدا توی مکه است نباید هیچ اتفاقی بیفتد آنهم زمین خداست حتی چند مرتبه خانه کعبه خراب واز اول ساخته شده هر چه در این دنیا هست طبق نظامات خداست و او علیم و حکیم است من فکر کنم شما مایلید که تا ابدیت بر روی آمدن سیل در مکه بحث کنید .....
باز شما رفتید سر همان استدلال آبکی قبلتان ، اگر قرآن ادعا کرده که حرکت ابرها بر عهده ی الله است ، در نتیجه سیل ایجاد شده مستقیم بر عهده ی الله است و کشته شدگان نیز قربانی سادیسم الله هستند .
marpitoon
03-05-2011, 06:51 AM
اینطوری که شما میفرمائید چون خدا همه چیز را در مورد انسان میداند پس باید انسان را به حال خود بگذارد واختیار را از وی بگیرد ودر مورد اینکه خداوند همه چیز را میداند چرا انسان را امتحان میکند امتحانش به این خاطر است آیه انعام 165 و مومنون 56 در مورد آیه 26 سوره بقره خداوند می فرماید ما از هر چه مثال بزنیم افرادی که آن را می پوشانند میگویند چرا از این مثال زد چرا از اون چیز مثال نزد اینهم فلسفه امتحان
http://www.aftab.ir/articles/view/religion/religion/c7c1187539335p1.php/%d9%87%d9%85%d9%87-%d8%a7%d9%85%d8%aa%d8%ad%d8%a7%d9%86-%d9%85%db%8c-%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%af ودر مورد اینکه قوانین اروپا واسلام در این مورد حرف من روی ایران نبود روی غرب و آمریکا که در زمان ایران در توحش به سر میبردند هست ولا غیر ......
http://rasekhoon.co/2010/01/11/rasekhoon-70/
marpitoon
03-05-2011, 11:32 AM
سلام امروز میخواهم یک آیه جنجال برانگیز را که در نظام جمهوری اسلام رعایت نمی شود را بگویم اگر رعایت شود این نظام متحول میشود آیه 58 سوره نساء در مورد قرار دادن امانت است الآن شما ذهنتان به سمت امانتی که به اشخاص داده میشو.د از قبیل جنس ومال رفت ولی مزمون اصلی این آیه خطاب به سردمداران است که امانتی که از قبیل پست وموقعیت که هست در اختیار اهلش قرار دهید نه هرکس که شما بخواهید وحرف شما را گوش دهد بلکه باید خبره اون کار باشد اون شخص که در نظام ما اصلا رعایت نمی شود وبه طور مثال وزیر تربیت بدنی میشه وزیر نیرو و..........
sonixax
03-05-2011, 03:58 PM
اینطوری که شما میفرمائید چون خدا همه چیز را در مورد انسان میداند پس باید انسان را به حال خود بگذارد واختیار را از وی بگیرد ودر مورد اینکه خداوند همه چیز را میداند چرا انسان را امتحان میکند امتحانش به این خاطر است آیه انعام 165 و مومنون 56 در مورد آیه 26 سوره بقره خداوند می فرماید ما از هر چه مثال بزنیم افرادی که آن را می پوشانند میگویند چرا از این مثال زد چرا از اون چیز مثال نزد اینهم فلسفه امتحان
چون انسان اختیار دارد ، بهانه ی خوبی برای چپ و راست آزمایش کردنش نیست .
آزمایش را کسی میکند که از نتیجه آن خبر نداشته باشد - یعنی آزمایش یک عمل کاملن تجربیست و برای پوشاندن جهل و نادانی نسبت به موضوعی خاص صورت میگیرد .
این حرف شما معنیش اینه که الله در مورد چیزی که آفریده نادان و نا آگاه هستش و برای اینکه بفهمه این چیزی که ساخته و خودمختاره چه طوری عمل میکنه مجبوره آزمایشش کنه که این ناقض صفات الله هستش .
---------- ارسال جدید اضافه شده در 03:58 pm ---------- ارسال قبلی در 03:57 pm ----------
راستی شما هنوز برای ما مشخص نکردید که چرا الله ریاضی آن هم در حد دبستان بلد نیست ؟!
marpitoon
03-05-2011, 04:31 PM
بگذارید با یک مثال براتون بگویم وقتی که یک شخصی به مدرسه میرود از او امتحان گرفته می شود تا اورا بسنجن واگر از امتحان سر بلند بالا بیاید به کلاس بالا میرود وخدا هم می خواهد که با این امتحانات عیار انسان را بسنجد واگر از امتحان الهی سر بلند بیرون بیاید یک پله از نظر استقامت ودینداری به بالا میرود خوب من فکر کنم هر چی بگم شما سر حرف خودتان هستید به من بگوئید اون چیزی که شما میخواهید را بگویم اون مقالاتی هم که گذاشتم بی زحت مطالعه کنید ...
sonixax
03-05-2011, 04:48 PM
بگذارید با یک مثال براتون بگویم وقتی که یک شخصی به مدرسه میرود از او امتحان گرفته می شود تا اورا بسنجن واگر از امتحان سر بلند بالا بیاید به کلاس بالا میرود وخدا هم می خواهد که با این امتحانات عیار انسان را بسنجد واگر از امتحان الهی سر بلند بیرون بیاید یک پله از نظر استقامت ودینداری به بالا میرود خوب من فکر کنم هر چی بگم شما سر حرف خودتان هستید به من بگوئید اون چیزی که شما میخواهید را بگویم اون مقالاتی هم که گذاشتم بی زحت مطالعه کنید ...
بگذارید مثالتون رو تشریح کنم :
وقتی از فردی در مدرسه امتحان گرفته میشود ، دلیل آن امتحان فقدان آگاهی لازم در مورد سطح دانش محصل هستش ، برای همین ازش امتحان میگیرند و امتحان این آگاهی رو به مدرسین میده که فرد آمادگی برای رفتن به مقاطع بالاتر رو داره .
امتحان و آزمایش همیشه در نتیجه نا آگاهی بوجود میاد و وقتی که شما میگید الله داره امتحان میکنه یعنی در مورد عملکرد آنچه آفریده آگاهی نداره و برای همین باید امتحانش کنه و این ادعا ناقض برخی صفات الله مانند همه چیز دانی اوست .
مقالاتی رو هم که قرار دادید - مقاله ی سایت آفتاب رو هنگامی که زنده یاد فاضلی هنوز زنده بود مطالعه کردم - یعنی سال 2008 و اون مقاله ی زن در قرون وسطی هم یک کپی از اداعا های بدون سند و مدرک اسلامگرایان است .
در همان قرون وسطی ما زن ملکه و پادشاه داشتیم ! و جالبه که تمام این ادعاهای زن در قرون وسطی این طوری بوده و آن طوری بوده را اسلامگرایان نوشته اند !
جالبه که دیگه همه میدونند قرون وسطی یکی از سیاه ترین نقاط تاریخ بشری هست و اسلامگرایان برای اینکه جنایات خود را توجیح کنند دست به دامن آن دوران میشوند !
بد نیست بدانید ما داریم در مورد حق و حقوق زنان و انسانها در سال 2011 سخن میگوییم و نه حق و حقوقشان در n سال پیش ! تازه در همان زمان باز هم زنان در اروپای قرون وسطی به مراتب از جایگاه و حقوق و حقوق بیشتر و بالاتری نسبت به کشور های اسلامزده برخوردار بودند .
پیامبر مسلمین جهان از یک دختر بچه ی 9 ساله هم نگذشته ! در اروپای قرون وسطی اگر هم چنین جنایتی صورت گرفته شده باشد توسط پیامبر و یا مهم ترین افراد جامعه نبوده .
marpitoon
03-06-2011, 09:38 AM
خوب باز هم معلم وقتی میداند دانش آموزی کل سال را درس نخوانده و پی یللی تللی بوده فرست اون امتحان پایانی را بهش بدهد بلکه خود سازی کند خداوند نمی خواهد که اختیار را از انسان بگیرد در ضمن در مورد حقوق زن اونها هیچ کدام به مسلمانان ربطی ندارد اون کتاب رو خانم سوزان مولر آکین نوشته آیا او مسلمان بوده یا قرآن را مطالعه کرده بوده است. وشما خیال کردید که الآن حقوق زن در غرب رعایت می شود ؟در مورد حجاب که میگویند در اسلام واجب است حجاب هیچ واجبی ندارد واگر شخص بی حجاب باشد رابطه ای است بین خود وخدای خود وبه جامعه وقوانین ربطی ندارد وقتی من میگویم در ایران اسلام رعایت نمی شود اینجا است که شما هر چه عیب در این کشور ودنیاست به پای اسلام میگذارید در ضمن اون چیزی که شما در مورد پیامبر می گوئید درست است!!!!!!؟ ولی حرف من در مورد حقوق زن میگویم یکسری مسلمان با اسناد بی پایه واساس گفته اند تازه اگر هم باشد در آن زمان دختر ها را زود به ازدواج در میآوردند مگر خود حضرت فاطمه دختر پیامبر 9 سالگی ازدواج نکرد شما به یکسری جزئیات الکی گیر میدهید من گفتم هر سوالی دارید نه یک مشت جزئیات وتوحمات واهی در ضمن مثل همان آیاتی که پرسیدید من هم پاسخ آنها را به شما دادم به غیر از آیه 167 که آنهم تا چند روز دیگر به شما میگویم.
Ouroboros
03-06-2011, 10:08 AM
وشما خیال کردید که الآن حقوق زن در غرب رعایت می شود ؟
صد برابر بیشتر از جوامع اسلامی. آنها حق ارث برابر دارند، حق طلاق دارند، حق حضانت فرزند دارند، سنگسار نمیشوند، میتوانند پوشش خود را انتخاب بکنند. سن قانونی برابر دارند. برای ازدواج، خروج از کشور، رابطهی جنسی و سقط جنین نیازی به اجازهی یک مرد یا دولت ندارند. تعدد زوجات ندارند، صیغه بازی ِ کثیف شیعی ندارند، 9 سالگی شوهر داده نمیشوند و غیره. بله، پس ما «خیال» میکنیم که در غرب حقوق زنان به مراتب بیشتر از ایران و عربستان و دیگر کشورهای اسلامزده و مفلوک رعایت میشود.
sonixax
03-06-2011, 03:31 PM
خوب باز هم معلم وقتی میداند دانش آموزی کل سال را درس نخوانده و پی یللی تللی بوده فرست اون امتحان پایانی را بهش بدهد بلکه خود سازی کند
اشتباه است ، معلم نمیداند که سطح سواد دانش آموزی که درس نخوانده چیست - برای همین امتحان میکند تا اطمینان حاصل کند و به این وسیله نا آگاهی خودش رو برطرف کنه .
خود من در دوران تحصیل نه درس میخوندم ، یللی تللی هم میکردم ، از یک هفته پنج روزش مدرسه نبودم (چون غیر انتفاعی میرفتم نمیتونستند اخراجم کنند) دست آخر هم امتحان رو با نمره خوب قبول میشدم .
اونها هیچ کدام به مسلمانان ربطی ندارد اون کتاب رو خانم سوزان مولر آکین نوشته
خانم سوزان مولر نوشته که نوشته ! مهم اینه که به جز اسلامگرایان و مسلمانان هیچ بنی بشر دیگه ای اون کتاب رو جدی نگرفته و برای خالی کردن عقده ها و ضعف های خودش ازش بالا نمیره .
آقای x هم کتاب نوشته که در غرب حقوق مردان از زنان کمتر است ! چرا آویزان آن نمیشوید ؟ شما اصلن از قوانین غرب خبر دارید که این طوری حرف میزنید ؟
شما خیال کردید که الآن حقوق زن در غرب رعایت می شود ؟
من خیال نکردم ، میدانم چون دارم در غرب زندگی میکنم و تحت پروپاگاندای 4 تا آخوند و غرب ستیز قرار ندارم . در مسائل حق و حقوقی در غرب همیشه نخست کودکان هستند ، سپس زنان و بعد از آن مردان .
در غرب حجاب اجباری وجود ندارد
در غرب زن را به چشم عورت نگاه نمیکنند
در غرب اگر دختر بچه 9 ساله را به عقد مرد 57 ساله در بیاورند علیه آن مرد شکایت میکنند و مجازاتش میکنند
در غرب حق ارث زن و مرد برابر است .
در غرب زنان هم میتوانند مشاغل و مدارج بالای دولتی مثل صدر اعظمی و یا ریاست جمهوری داشته باشند و کلمه رجل سیاسی به کل یک چیز احمقانه و مسخره است .
در غرب زنان حق رانندگی دارند !!!!!!! (بر خلاف عربستان و خیلی کشور های مسلمان دیگر)
در غرب زن برای سکس ، ازدواج ، مسافرت نیازی به اجازه آقا بالاسر ندارد
در غرب قانون چند همسری برای مردان وجود ندارد
در غرب ارزش زنان برابر بیضه چپ مردان نیست !
در غرب زنی را به خاطر خندیدن به یک مرد غریبه سر نمیبرند
و ...
شما هر چه عیب در این کشور ودنیاست به پای اسلام میگذارید
هر عیبی که بواسطه ی حکومت دینی و قوانین دینی بوجود آمده باشد به پای دین نوشته میشود - همان طور که بسیاری از ایرادات قرون وسطی به پای مسیحیت نوشته شده و خود شما دارید ازشون استفاده میکنید برای بحث کردن !
در ضمن اون چیزی که شما در مورد پیامبر می گوئید درست است
عایشه را میشناسید ؟ همسر محمد بن عبدالله ، در 9 سالگی به عقد محمد 57 ساله در آمد !
در آن زمان دختر ها را زود به ازدواج در میآوردند
آن زمان این زمان ندارد ، چه طور آن زمان قرون وسطی بد است ، ولی آن زمان اسلام شما خوب است ؟
جنایت جنایت است و هنوز هم در کشور های اسلامی این جنایت با اسم سنت در حال انجام هست .
مگر خود حضرت فاطمه دختر پیامبر 9 سالگی ازدواج نکرد
خوب خود این هم جنایت مردان و جامعه مردسالار و اسلامی علیه زنان است .
شما به یکسری جزئیات الکی گیر میدهید
همین جزئیات است که باعث شده امروز خواهر و مادر و همسر من در خیابان های ممالک اسلامی امنیت نداشته باشند ! بعد این چه حرفی است ؟ یعنی جزئیات الکی ؟
شما کلن دارید با این استدلالتون زن رو یک موجود الکی فرض میکنید و خود به خود براش ارزشی قایل نمیشید !
من گفتم هر سوالی دارید نه یک مشت جزئیات وتوحمات واهی
1 - پاسخ جزئیات که داده شد ، 2 - شما اثبات کنید که توهمات است و حقیقت ندارد .
شما بدون مطالعه در مورد اسلام و تاریخ اسلام اومدید میگید ازم سوال کنید تا بحث کنیم بعد هم که نمیتونید جواب بدید میگید سوال الکی و جزئیات و توهمات !!!!!
بعدش همین جزئیات است که اسلام را از باقی ادیان متمایز میسازد ، اگر این جزئیات مهم نیستند چرا شما مسلمانید ؟ برید مسیحی ، زرتشتی ، یهودی و ... بشوید چون همه شان در کلیات یکی هستند !
در ضمن مثل همان آیاتی که پرسیدید من هم پاسخ آنها را به شما دادم به غیر از آیه 167 که آنهم تا چند روز دیگر به شما میگویم.
شما پاسخی به آن آیات ندادید ، یعنی هنوز توضیح نداده اید که چرا یک عمل جمع ساده ی ریاضی را قرآن نتوانسته از پسش بر بیاید و آن کپی کیلویی که فرمودید پاسخی به اشتباه ریاضی در قرآن نیست .
sonixax
03-14-2012, 06:55 PM
در این جا به ذکر ترجمۀ روایتی که جناب شیخ صدوق در حدیث اول مجلس هشتاد و چهار امالی خود نقل کرده تبرک می جوییم.
«رسول الله صلّى الله علیه وآلهبه علی بن ابیطالب علیه السلام چنین سفارش کرد و فرمود:
یا علی چون عروس را به خانه تو آرند وقتی نشست کفش او را بکن و پایش را بشوی و آبش را به درِ خانه ات بریز که چون چنین کنی خداوند از خانه ات هفتاد هزار رنگ فقر را ببرد و هفتاد هزار رنگ برکت در آن درآورد و هفتاد هزار رحمت بر تو فرو فرستد که بر سر عروس بگردد تا برکت آن به هر گوشه خانه ات برسد. و خداوند عروس را از جنون و خوره و پیسی امان دهد که به او رسند مادامی که در آن خانه است.
سپس فرمود: یا علی! عروس را در هفته نخستین از خوردن شیرها و سرکه و گشنیز (سبزی اَمزِنا) و سیبِ ترش بازدار، زیرا ….. که زهدان از این چار، سرد و نازاینده گردد؛ و بوریا در گوشه خانه به از زن نازاینده است. اگر عروس بر سرکه خوردگی خون حیض بیند هیچ گاه به خوبی از آن پاک نگردد. و گشنیز آن خون را در درونش بشوراند و زایمان را بر وی دشوار گرداند. و سیب ترش آن را از آمدن باز بدارد و بیماری بر وی گردد.
سپس فرمود: ای علی
۱_ در هنگام جماع سخن مگو مبادا که فرزند گنگ و لال گردد.
۲_ به عورت زن (در حین جماع) نگاه نکن که سبب نابینایی فرزند شود.
۳_ با شهوتِ زن دیگری در خاطرت با زنت جماع مکن که فرزند مخنّث آید.
۴_ ایستاده با زنت جماع مکن که از کار خران است و اگر فرزندی آید در فراش، کمیز میزنده (یعنی دچار شب ادراری) شود.
۵_ اول و میانه و آخر ماه مجامعت مکن که دیوانگی و خوره و گیجی به سوی فرزند شتابند.
۶_ بعد از ظهر جماع مکن که اگر فرزندی آورد قیچ (لوچ و دوبین) شود و شیطان به لوچ بودن انسان شاد است.
۷_ کسی که با زن خود در بستر، جنب است قرآن نخواند می ترسم آتشی از آسمان فرود آید و هر دو را بسوزاند.
۸_ جماع مکن جز آن که خودت دستمالی داشته باشی و زنت نیز پارچه دیگر که با یک پارچه خود را پاک مکنید که شهوت بر شهوت افتد و مایۀ دشمنی بین شما می شود و شما را به جدایی و طلاق می کشاند.
۹_ در شب عید فطر جماع مکن که اگر فرزندی آید بسیار شرور گردد.
۱۰_ در شب عید اضحی (قربان) جماع مکن که فرزند شش انگشت یا چهار انگشت آید.
۱۱_ زیرِ درخت باردار جماع مکن که فرزند جلاد و آدمکش و کدخدا آید.
۱۲_ در مقابل آفتاب و نور آن جماع مکن مگر آن که هر دو با روپوش باشند که اگر فرزندی آید دائماً در سختی و فقر باشد تا بمیرد.
۱۳_ میان اذان و اقامه جماع مکن که اگر فرزندی آید خونخوار گردد.
۱۴_ اگر زنت باردار شد بی وضو با او جماع مکن که فرزند کوردل و بخیل آید.
۱۵_ در نیمه شعبان جماع مکن که فرزندی شوم و با خالِ چهره آید.
۱۶_ دو روز به آخر ماه مانده با زنت جماع مکن که فرزندی گمرکچی و کمک کننده ظالم آید و جمعی از مردم بدست او هلاک شوند.
۱۷_ بر سر پشت بامها جماع مکن که فرزند منافق و ریاکار و بدعت گذار آید.
۱۸_ چون قصد سفر داری در شبِ آن جماع مکن که فرزند ولخرج آید. رسول خدا این آیه را خواند (سوره اسراء/ ۳۰ ) به راستی مبذرین برادران شیاطین باشند.
۱۹_ چون در سفر رفتی تا سه شب جماع مکن که فرزند کمک کننده ظالم و ستمگر بر علیه تو شود.
۲۰_ در ساعت اول شب با زنت جماع مکن که اگر فرزندی آید، بسا باشد که جادوگر و دنیا طلب درآید.
۲۱_ ماه در محاق نباشد.
۲۲_ با شکم سیرجماع نشود.
(و اما اوقات مناسب برای نکاح)
یا علی
۱_ شب دوشنبه ملازم جماع باش که اگر فرزندی آید حافظ قرآن و راضی به قسمت خدا باشد.
۲_ اگر شب سه شنبه جماع کنی و فرزندی آید پس از شهادت به شهادتین، شهادت روزی وی گردد و خداوند با مشرکان او را کیفر نکند و بوی دهانش خوش باشد و رحم دل و با سخاوت و پاک زبان از غیبت و دروغ و بهتان است.
۳_ اگر شب پنج شنبه جماع کنی و فرزندی آید حاکمی از حکّام گردد یا عالمی از علماء.
۴_ در روز پنج شنبه ظهر هنگامی که آفتاب در وسط آسمان است اگر جماع شود فرزند به دنیا آید تا پیر شود شیطان به او نزدیک نگردد و با فهم باشد و در دین و دنیا سلامت روزیش گردد.
۵_ اگر در شب جمعه با زنت جماع کنی و فرزندی آید سخنور و گویا و زبان آور شود.
۶_ اگر در روز جمعه پس از عصر باشد و فرزندی آید معروف و مشهور و دانشمند گردد.
۷_ اگر شب جمعه بعد از عشاء باشد امید فرزندی می رود که از ابدال باشد ان شاء الله.
ای علی! سفارش مرا نگاهدار چنانچه من از جبرئیل نگاه داشتم.»
Anarchy
04-18-2012, 01:56 PM
دوستان نظرتون در مورد مطالب این لینک چیه؟
زمانی که «حماقت»؛ « فضیلت» نامیده میشود. (نقدی بر نظرات حزب کمونیست کارگری)
(http://kajdoum1.blogspot.com/2012/04/blog-post_18.html)
sonixax
04-18-2012, 02:29 PM
من همون سه چهار خط اولش رو كه خوندم ديگه ادامه ندادم .
وقتي نويسنده نميدونه ماركس منتقد فلسفه هگل بوده و كلي هم نقد برش نوشته و نه دنباله روي هگل فكر نميكنم نيازي باشه كه تمام زياده گويي ها و در برخي جاها فحاشي هايش را مطالعه كرد.
نوشته اي كه از آغاز با درك نادرست و دروغ پيش رفته باشه تا تهش معلومه .
Anarchy
04-18-2012, 03:57 PM
من همون سه چهار خط اولش رو كه خوندم ديگه ادامه ندادم .
وقتي نويسنده نميدونه ماركس منتقد فلسفه هگل بوده و كلي هم نقد برش نوشته و نه دنباله روي هگل فكر نميكنم نيازي باشه كه تمام زياده گويي ها و در برخي جاها فحاشي هايش را مطالعه كرد.
نوشته اي كه از آغاز با درك نادرست و دروغ پيش رفته باشه تا تهش معلومه .
اون قسمتی که میگه فلسفه هگل از اسطوره های هندی تاثیر گرفته چی؟به نظرتون درسته؟مدرکی به نفع یا بر ضدش هست؟
sonixax
04-18-2012, 06:06 PM
من با فلسفه هگل آشنايي ندارم . براي همين در اين مورد نظري ندارم .
ولي اگر نويسنده حد اقل يك دور زندگي نامه ماركس رو ميخوند متوجه ميشد كه در جواني عضو گروه هاي طرفدار هگل بوده و بعد ها ازشون جدا ميشه و نقد هاي سفت و سختي رو به فلسفه هگل وارد ميكنه و بعد ها با انگلس در فرانسه اگر اشتباه نكنم آشنا ميشه و .......
در مورد شكست كمونيسم و سوسياليسم هم دلايل آبكي و بيخودي داره از جمله فرو پاشي شوروي به عنوان نماد كمونيسم !!! شوروي يك حكومت كمونيستي نبود و براي همين به كمونيسم بورژووايي معروف بود . حتا لنين قبل از مرگش هشدار داده بود كه نذاريد استالين رهبري رو به عهده بگيره .
همون طوري كه ميدونيد من مخالف كمونيسم و سوسياليسم هستم ولي اگر قرار باشه اين طوري آبكي انديشه اي به قدرتمندي كمونيسم رو نقد كنيم در حقيقت داريم به خودمون ضربه ميزنيم .
Anarchy
04-19-2012, 09:10 AM
وقتي نويسنده نميدونه ماركس منتقد فلسفه هگل بوده و كلي هم نقد برش نوشته و نه دنباله روي هگل فكر نميكنم نيازي باشه كه تمام زياده گويي ها و در برخي جاها فحاشي هايش را مطالعه كرد.
ولی من ندیدم جایی نویسنده متن بگه مارکس دنباله رو هگل بوده!!!
sonixax
04-19-2012, 12:26 PM
ولی من ندیدم جایی نویسنده متن بگه مارکس دنباله رو هگل بوده!!!
همان سه خط اول :
اندیشه سیاسی مارکسیستی که بر اساس انقلاب صنعتی و ظهور طبقهٔ کارگران صنعتی و با ملغمهٔ فلسفی ماتریالیسم « فوئرباخ» و اندیشهٔ دیالکتیکی هگل توسط مارکس و انگلس تدوین و تبیین شد؛
و یک چیز جالبتر در مورد فویباخ اینه که فویرباخ هم بعد از مدتی از اندیشه های هگل دور میشه و فلسفه ی خودش رو ارایه میده . نه مارکس ، نه هگل و نه فویرباخ تاثیر گرفته از هگل نیستند . خود مارکس میگه که : "من هگل را از روی سر بر روی پاهایم قرار دادم" .
البته تا جایی که من میدونم هگل به متا فیزیک و نیروهای ماورا هم اعتقاد داشته - چیزی که مارکس و انگلس مطلقن قبولش نداشتند .
Anarchy
04-19-2012, 12:55 PM
و یک چیز جالبتر در مورد فویباخ اینه که فویرباخ هم بعد از مدتی از اندیشه های هگل دور میشه و فلسفه ی خودش رو ارایه میده . نه مارکس ، نه هگل و نه فویرباخ تاثیر گرفته از هگل نیستند . خود مارکس میگه که : "من هگل را از روی سر بر روی پاهایم قرار دادم" .
البته تا جایی که من میدونم هگل به متا فیزیک و نیروهای ماورا هم اعتقاد داشته - چیزی که مارکس و انگلس مطلقن قبولش نداشتند .
متن خیلی قوی ای نیست اما احتمال میدم میلاد جان گذرا نگاه کردی بهش و کامل نخوندی چون بعد میگه که مارکس چه تغییراتی تو اندیشه هگل داد...ادبیات خاصی داره و به اجمال مطالب رو گفته برای همین برداشت اشتباه از مطلبش پیش میاد...
sonixax
04-19-2012, 02:21 PM
ولي باز هم نميشه نتيجه گرفت كه ماركس انديشه هگل روتغييرداده !
سر تيتر ها رو هم كه ميخونيد به جز عقده خالي كردن و فحاشي كار ديگه اي نكرده .
Anarchy
04-19-2012, 02:47 PM
یه نقد خوب به کمونیسم و مارکسیسم که علمی و دقیق باشه سراغ نداری میلاد؟
Anarchy
04-19-2012, 04:15 PM
میگم میلاد حالا چرا هر چی فیلسوف مرتبط با کمونیسم هست آلمانی هستن؟!
sonixax
04-19-2012, 08:37 PM
یه نقد خوب به کمونیسم و مارکسیسم که علمی و دقیق باشه سراغ نداری میلاد؟
راستش هنوز پیدا نکردم - همش حمله های الکی و بیخودیه .
میگم میلاد حالا چرا هر چی فیلسوف مرتبط با کمونیسم هست آلمانی هستن؟!
دکتر جان شروع کجای دنیای مدرن از آلمان نیست ؟ :4:
Anarchy
04-22-2012, 07:06 AM
راستش هنوز پیدا نکردم - همش حمله های الکی و بیخودیه .
پس رو چه حسابی مخالف کمونیسم هستی میلاد جان:4::4:؟!
sonixax
04-22-2012, 12:16 PM
پس رو چه حسابی مخالف کمونیسم هستی میلاد جان:4::4:؟!
رو این حساب که موافق کاپیتالیسم هستم :4:
به نظر من کمونیسم بر خلاف اون چیزی که ادعا میکنند فقط و فقط یک مدینه فاضله هستش که دستیابی بهش غیر ممکنه .
Mehrbod
04-23-2012, 06:40 PM
دوستان نظرتون در مورد مطالب این لینک چیه؟
زمانی که «حماقت»؛ « فضیلت» نامیده میشود. (نقدی بر نظرات حزب کمونیست کارگری)
(http://kajdoum1.blogspot.com/2012/04/blog-post_18.html)
نوشتار خستهکنندهای بود. میتوانی استدلالهای آن را کوتاهشده بنویسی هوادار گرامی؟
Anarchy
04-24-2012, 10:24 AM
نوشتار خستهکنندهای بود. میتوانی استدلالهای آن را کوتاهشده بنویسی هوادار گرامی؟
منظور من بیشتر این بخش ها بود:
اندیشه سیاسی مارکسیستی که بر اساس انقلاب صنعتی و ظهور طبقهٔ کارگران صنعتی و با ملغمهٔ فلسفی ماتریالیسم « فوئرباخ» و اندیشهٔ دیالکتیکی هگل توسط مارکس و انگلس تدوین و تبیین شد؛ در فرآیند تبیین تئوریک خود؛ تلاش نمود تا آرمان جامعهٔ بی طبقهٔ کمونیستی را از چهارچوب یک قرارداد اجتماعی آرمانی خارج نموده و آنرا به صورت یک جبر تاریخی مطرح سازد که چه انسانها بخواهند و یا نخواهند؛ به واقعیت عینی اجتماعی تبدیل خواهد شد و خواستن و یا نخواستن این نظریه تنها میتواند مسئلهٔ زمان را تحت الشعاع قرار دهد. به معنایی دیگر تنها میتواند این روند را سرعت بخشد و یا کند نماید ولی نمیتواند از آن جلوگیری نماید.
از این نظر برای ورود به بحث؛ شناسایی زیرساختهای فکری این اندیشهٔ سیاسی را هر چند مختصر؛ ضروری میدانم.
هگل؛ دزد یا شیّاد؟
آنچه که به نام فلسفهٔ هگل نامیده میشود؛ یک سرقت ادبی – فلسفی بدون ذکر منبع است. خدای سه چهرهٔ هندو « براهما = آفریننده» و « کریشنا= نگهدارندهٔ آفرینش» و« شیوا= ویرانگر» را که در آیین هندو یک دنیای مصورِ پیچیده و رنگین از روند آفرینش تا نابودی را ترسیم میسازد؛ توسط هگل به کلماتی بی جان و « تفسیری» کلامی از روند سه گانهٔ «به وجود آمدن – تغییر- مرگ» تبدیل شده است. این اندیشهٔ تصویری و گرم و رویایی « هندویی» ؛ « هگل مسیحی» را که با آموزه های سرتا پا دروغین و بی پایه و اساس متکلمین مسیحی و حد اکثر با نوعی فرسوده از تعبیر مسیحی از اندیشه های « فلوطین» بزرگ شده بود؛ چنان به وجد آورد که گویی راز جهان هستی را در کف دستانش نهاده اند. تا آن زمان که اندیشه های «مسیحیت کلامی مسلک» تنها با پدیدهٔ « کاتاستروف» و آفرینش دوباره دلخوش بود؛ با تزریق «خدای سه چهرهٔ هندویی» نمایی نسبتاً مصور تر و رنگین تر و جادویی تری به خود گرفت و به خاطر این شور و شعف؛ مسئلهٔ « کاتاستروف» به طوری غیر معقول به حاشیه رانده شد. البته هگل نخستین کسی نیست که به سرقت از «آیین هندو» پرداخته است؛ بلکه مسلمانان نیز در این امر سهم بسیار بزرگی دارند و پیدایش « تصوّف» ریشه در این سرقتها دارد. حتی کتاب « نهج البلاغه» که صدها سال پس از مرگ علی پسر ابو طالب نوشته شد و به او منتسب گردید؛ در بسیاری از موارد شدیداً متاثر از بخش دهم کتاب « مهابهارات» است که به نام « بها گاواد گیتا» یا « بهگود گیتا» شناخته میشود و در بسیاری از بخشهای « نهج البلاغه» میتوان رد پای سنگین گفتگوی « کریشنا» و «ارجونا» را به روشنی دید و در بعضی موارد جملات کاملاً یکسان هستند با این تفاوت که « بهگود گیتا» کتابی چندین هزار ساله است و نهج البلاغه حد اکثر هزار ساله است.
هرچند که منطق دیالکتیکی بر اساس وجود حرکت و تحول و تغییر بنا شده است و ظاهراً اتفاقات را در درون خود جای دهد و به آنها رنگ و لعابی آکروباتیک بدهد اما از تبیین جزئیات روند حرکت و از پیشبینی حرکت بعدی که هنوز اتفاق نیفتاده است عاجز است. زیرا روند حرکت چنان پیچیده و تحت تاثیر عوامل بازیگر زیادی قرار دارد که هیچگونه منطقی نمیتواند آنرا تبیین کند و تنها یک تحقیق ساختار شناسانهٔ دقیق است که قادر به ترسیم روند تحولات میباشد. جذبهٔ ماتریالیسم دیالکتیک برای یک ذهن تنبل مانند یک اورگاسم پیش رس برای یک نوجوان است و این آن چیزیست که تمامی کلیدهای دروازه های بهشت خیالی را یک جا به او ارزانی میدارد.
منطق دیالکتیک هگلی؛ تنها قدرت بندبازی فیلسوف خانه نشین را که جهان را از لای پنجره ای دود گرفته مینگرد افزایش میدهد و نه قدرت تشخیص روند واقعی و شناخت پارامترهای دخیل در روند تحولات را. فیلسوف اساساً شیفتهٔ بندبازی و نسخه پیچی برای جهان هستی است و گرنه اگر در پی واقعیتهای سخت میبود نه یک فیلسوف؛ بلکه دانشمند میشد.
مارکس؛ هگل ماتریالیست
ناشیگری مارکس در بلعیدن این نگاه تفسیری ناکامل و سِتَرون هگل در تبیین روند وقایع و پدیدار شدنها و مرگ ها و به فراموشی سپردن نقش «کاتاستروف» و سایر پارامترهایی که میتوانند در تحولات نقش داشته باشند؛ نشان میدهد که مارکس و انگلس حتی زحمت اینرا نیز به خود نداده اند که در پذیرش آرای هگل تعمقی هرچند نه چندان ژرف داشته باشند و علوفه را به طور کامل بلعیده اند و ادامهٔ روند هضم و جذب آنرا به « نشخوار» سپرده اند. لذا آرای فلسفی مارکس بر اساس آنچه در « دسترس» بوده است تکوین یافته و این فیلسوف تنبل از هیچگونه مطالعهٔ خارج از حیطهٔ مقالات منتشر شده در اروپا برخوردار نبوده است و برای روبرو شدن با اروپائیان؛ شاید نیازی نیز به مطالعات ژرف و فراگیر نمیدید. زیرا سرهم بندی کردن خدای سه چهرهٔ هندو با ماتریالیسم فوئرباخ برای ساختن زیربنای اندیشهٔ سیاسی که میخواهد گرسنگان را به میدان آورد بیش از اندازه کافیست. اگر دیدن چهرهٔ شمپانزه به عنوان چهرهٔ نیاکانی؛ در میان عوام چندش آور بود و شانس درخشش داروین در میان مردم را از او گرفت؛ اما داشتن چهرهٔ خدای سه گانهٔ هندو که اینک در تفسیر مارکس بند را از پای گرسنگان باز میکرد؛ بسیار دلپذیر مینمود. دانشجویی که برای درک کامل نظریهٔ داروین باید سالها جان می کَند و مغز خود را به موزهٔ زیست شناسی تبدیل مینمود و چه بسا به خاطر حجم زیاد اطلاعات در نهایت نیز بسیاری از اسناد پایه ای این نظریه را به فراموشی میسپرد. امّا همین دانشجو در رابطه با مارکسیسم چنین مشکلی نداشت و با خواندن یک یا دو کتاب در عرض یک ماه به خدای فلسفه علمی (جهان بینی علمی) و فلسفه علمی تاریخ و اقتصاد کلان و جامعه شناسی تبدیل می گردید و چپ و راست مقاله های عوام پسند مینوشت.
براستی کدامین ذهن تنبل چنین کرامت و رحمتی را رد میکند؟ هر چند که از زمان مارکس تا کنون بسیاری از مسائل همچنان نامکشوف مانده اند؛ اما «نشخوار» کلمات بی جان و بکار بردن کلمات تکفیری نوین و پرتاب کلمات همچنان در میان مارکسیستها ادامه دارد و در واقع نوعی از « مُد روز یکصد و نود ساله» است. اگر واقعیتهای سخت زمینی اندیشهٔ مارکسیستی را به زمین نمیزد؛ نوشتن آن مقاله های تکراری و کلیشه ای همچنان ادامه داشت بدون آنکه به تحولی اساسی در این «دین آته ئیستی» انجامیده باشد. واقعیتهای سخت زمینی توانستند اندیشهٔ مارکسیستی را به همان دنیایی که به آن تعلق دارد پرتاب کنند و بدین گونه بود که مارکسیسم و انواع فرقه های آن در آغوش « متافیزیک» جای گرفتند؛ آغوشی که با ترفند « بی خدایی» از آن گریزان بودند.
مارکس با عاریه گرفتن «ماتریالیسم فوئر باخ» و فلسفهٔ « دیالکتیک هگل» وآمیختن آنها به اکسیری ناکامل و اخته دست یافت و میخواست که با آن همه چیز را به طلا تبدیل کند. مارکس در نخستین گام با نگاهی ساده انگارانه به تاریخ اجتماعی سیاسی اروپا و شاید هم اندکی آفریقا مراحل گذار پنجگانه از کمونهای اولیه به برده داری و سپس فئودالیم و سپس سرمایه داری و نهایتاً سوسیالیسم و کمون نهایی ( جامعهٔ بی طبقه) را ترسیم کرد. این روند دگرگونی های ادعایی بر اساس اسنادی که حوادث تاریخی مشخصی را که به طور پیوسته به تغییرات بینجامند ؛ ترسیم نکرده است. گویی که چند تصویر را پشت سر هم نشان دهند که فرد مشخصی در آن است و تصویری او را در پاریس و تصویری دیگر در لندن و تعدادی شهرهای دیگر نشان میدهد. طبعاً هر کسی میتواند بفهمد که این شخص به آن شهرها مسافرت کرده است و احتمالاً یا در آنها برای مدتی ساکن بوده است و یا نبوده است. این تصاویر حتی نمیتوانند محل سکونت دائمی و پیوسته بودن مسافرت به این شهرها را نشان دهد یا اینکه آیا این شخص محل سکونت دائمی داشته است و یا نه؟ را مشخص کند. اینگونه تصویر پردازی شاید گوشه ای بسیار کوچک از زندگی آن فرد را مشخص سازد اما اگر شما بخواهید در بارهٔ زندگی آن فرد تحقیق کنید؛ همچنان با هزاران پرسش بی جواب روبرو خواهید بود که نیاز به تحقیقات زیادی دارد. من مارکس را « شارلاتان» نمیدانم اما ترمینولوژی پیشنهادی او برای تفسیر تاریخ در حد حماقتی است که از روی « شور و شعف» ناشی از کشف اکسیر خیالی «هگل + فوئرباخ» به او دست داده است. مشکل دوم مارکس رابطهٔ میان زیربنای اقتصادی و رو بنای « قراردادهای اجتماعی» و فرهنگ جامعه میباشد. مارکس چنین می انگاشت که قوانین را طبقهٔ حاکم مینویسد ولی روند به حاکمیت رسیدن آن طبقهٔ مشخص و چگونگی بوجود آمدن آن طبقه را مشخص نمیسازد و انتظار دارد که سخن او را با تمامی سوالهای بی جواب تنها به این دلیل که « من میگویم» پذیرفت و آنکه نپذیرد به گروه « کفار» و « مشرکین» تعلق دارد.
دومین کشف مارکس؛ انقلاب صنعتی و بوجود آمدن گروههایی از مردم که در کارخانه ها کار میکنند میباشد که آنان را « کارگران صنعتی» مینامد. سپس اینچنین می انگارد که طبقهٔ کارگر صنعتی عاشق رشد نیروهای مولده است و به همین خاطر تنها طبقهٔ پیشرو و انقلابی است که میتواند سوسیالیسم آرمانی او را از ایده به واقعیت تبدیل کند. مارکس حتی « جنبش ماشین شکنی» کارگران صنعتی را به عمد نادیده میگیرد؛ تا چُرت رویایی اش پاره نشود.
مارکس دهقانان را انقلابی نمیداند؛ زیرا دهقانان عاشق رشد نیروهای مولده نیستند و دلیل آنهم بسیار آشکار است. زیرا هر ماشین کشاورزی ساده که وارد چرخهٔ تولیدات کشاورزی بشود؛ بسیاری از دهقانان را به موجوداتی بی مصرف تبدیل میکند لذا از نظر مارکس بسیار طبیعی است که طبقهٔ دهقانان یک طبقهٔ ارتجاعی باشد؛ اما وابستگی انسان به غذا تنها عامل پذیرش دهقانان در انقلاب پرولتری و آنهم نه به عنوان رهبر جنبش؛ بلکه تنها با عنوان « زحمتکشان» همراه طبقهٔ کارگر انجام میگیرد. از نظر مارکس دهقان موجودی است که نهایت اندیشه اش « زمین دار شدن» است. اما معلوم نیست که چرا نهایت آرزوی کارگر را « کارخانه دار شدن» نمیداند؟ مارکس هیچ تصوری از رشد تکنولوژی نداشت و شاید آنرا در حد روییدن تعداد بیشتر کارخانه ها میدید ( رشد افقی). حتی جنبش ماشین شکنی نیز نتوانست چشمهای او را باز کند و ببیند که کارگران نیز مانند هر کس دیگری تنها تا زمانی عاشق پدیده ای خواهند بود که برای آنها سودی داشته باشد و نه اینکه زندگی آنان را به قهقرای فقر بکشاند. اما مارکس رویای خود را به شکل دیگری ترسیم کرد و سرمایه داری را متهم به ارتجاعی بودن نمود؛ به این مفهوم که سرمایه داران خواستار رشد نیروهای مولده نیستند و اگر این سیستم برچیده شود؛ طبقهٔ کارگر در جامعهٔ سوسیالیستی آرمانی او به رشد نیروهای مولده خواهد پرداخت و این وظیفهٔ تاریخی بر دوش آنان نهاده شده است.
پدیدهٔ آرمانگرایی که باید آنرا در حوزهٔ « اخلاق» و « قراردادهای اجتماعی» مورد بر رسی قرار گیرد؛ در اندیشهٔ مارکس تبدیل به « جبر تاریخ» میشود. گویی که هیچ راه فراری از آن نیست و چه بخواهیم و چه نخواهیم به پیش خواهد رفت و همگان در زیر چرخهای ارابهٔ « خدای تاریخ» له خواهند شد.
زایش سه بارهٔ تراژدی
اگر قوم یهود بوسیلهٔ خدایی آسمانی؛ نخستین دین زمینی را آفرید؛ اما پس از او مسیح (آخوند یهودی) نخستین تفسیر « تکفیری» از یهودیّت را بنا نهاد که به نفی زمین و زندگی پرداخت و زمین و زندگی زمینی را قلمرو شیطان نامید و این نخستین تراژدی تاریخی در زندگی انسانها بود. بعد از مسیح؛ «محمد تازی» به همراه سلمان فارسی «دین یهود با تفسیرتکفیری مسیح» را در لباس عربی آن باز تولید نمود که به همان اندازهٔ مسیحیت؛ بر ضد زمین و انسان و بر ضد زندگی است. اما اندیشه های مارکس زایش سوم این تراژدی است. مارکس دینی آرمانی و بی خدا آفرید که به همان اندازهٔ مسیحیت و اسلام؛ یک دین « تکفیری» است. بسیاری از ساده انگاران که از دست خدا و اندیشه های ضد انسانی مسیحیت به ستوه آمده بودند؛ به دین نوین مارکسیستی روی آوردند تا ملکوت را بر روی زمین به پا دارند. غافل از اینکه دین نوین بی خدا؛ مسلح به همان ابزاری است که ادیان با خدای پیش از او بودند. کلمات « مومن» و «کافر» جای خود را به « مترقی» و « مرتجع» داد و هر آنکه به نقد این اندیشه همت گماشت مانند دورهٔ قرون وسطای مسیحیت و غزوات محمد و « احکام ثانویهٔ اسلام» با آنان رفتار شد. مارکسیسم با آفرینش اندیشهٔ «دیکتاتوری پرولتاریا» و نوید ملکوت زمینی به عنوان خدای نوین در میان دارندگان ذهنهای تنبل پذیرفته شد. علم کلام مسیحیت و اسلام؛ توسط مارکسیستها باز تولید گردید و تمامی بحثهای میان مارکسیستها و دیگران بر پایهٔ بحثهای کلامی است و جنبه ای کاملاً تعبیری و تفسیری دارد و تنها فرق آن با کلام مسیحی و اسلامی؛ استفاده از منطق هگلی به جای منطق ارسطویی است. در تمامی انواع بحثهای کلامی؛ جای واقعیت خالی ست و آنچه که وجود پر رنگی دارد « پیش فرضها» هستند.
---------- ارسال جدید اضافه شده در 01:54 pm ---------- ارسال قبلی در 01:51 pm ----------
لنین؛ شیّاد سیاسیمارکسیسم که « گل» بود؛ با ظهور لنین به سبزه نیز آراسته شد. پیش از انقلاب اکتبر حزب مارکسیست لنینیست روسیه شعارهای « پیش به سوی حکومت شوراها» و « تمامی قدرت به دست شوراها» را مطرح ساخت. اما در لایه های پنهان استراتژی مبارزاتی این حزب یک هدف ناگفته بر تمامی فعالیتهای حزبی و مبارزاتی سایه افکنده بود و آن « رهبری حزب کمونیست» و یا به نامی دیگر « هژمونی حزب کمونیست به عنوان روشنفکران طبقهٔ کارگر» بود که آرام آرام نفوذ اعضای حزب را در تمامی سطوح تشکلهای مبارزاتی به پیش میبرد. از آن پس شعارهای « رهبری و هژمونی طبقهٔ کارگر» و « تمامی قدرت به دست شورا ها» به « رهبری و هژمونی حزب کمونیست» تبدیل گردید.بعد از ظهور لنین؛ جامعهٔ روسیه به نخستین آزمایشگاه عملی اندیشه های مارکس تبدیل گردید و بازی را در یک روند ۶۰ ساله به واقعیتهای طبیعی باخت. تعداد کشته های روسیه و اقمارش توسط حزب کمونیست روسیه بیش از تعداد کشته هایی است که توسط نیروهای آلمان نازی بر آن کشورها تحمیل شد و به گفته ای بین ۵ تا ۱۰ میلیون نفر بیشتر از جان باختگان اتحاد جماهیر شوروی در برابر آلمانها ست.ابزار تولید صنعتی که قرار بود توسط طبقهٔ کارگر و روشنفکران مترقی آن یعنی کمونیستها؛ رشد کیفی شگرفی را نشان دهد؛ در سطح تکنولوژی دوران جنگ دوم جهانی باقی ماند و تنها در عرصهٔ تولیدات نظامی و فضایی بود که شاهد پیشرفتهایی هستیم. اکنون روسیه به جز مواد معدنی و جنگ افزار و روسپی صادرات دیگری ندارد و حوزه های نفوذ روسها بر اساس گسترش و رشد اقتصادی تعریف نمیشوند و دیپلماسی مبتنی بر ترفندهای « ک. گ. ب.» نیز نمیتوانند بیش از این موثر باشند. شاید روسیهٔ کمونیستی سابق بیش از هر چیز نیازمند یک انقلاب سرمایه داری باشد؛ تا بتواند از این تنگنا رها شود. البته نمونهٔ انقلاب سرمایه داری هدایت شده از بالا را که درچین اتفاق افتاده است؛ میتوانم به عنوان شاهد این ادعا ذکر کنم. انقلاب سرمایه داری چین تحت رهبری حزب کمونیست چین رخ داد و گویی که یک شوخی بسیار جدّی تاریخی است.جنایتهای « خمرهای سرخ»؛ شاید بیش از آنکه از طرف « امپریالیستها» بر سر زبانها بیفتد؛ توسط روسیهٔ کمونیستی و هواداران بین المللی آنها بود که بر سر زبانها افتاد؛ تا بر جنایات نوع روسی آن سایه بیفکند. اما مسئله این است که اگر «خمرهای سرخ» ۲ میلیون نفر از جامعهٔ ۸ میلیونی کامبوج را قتل عام کردند ( ۲۵ درصد)؛ اما کمونیستهای روسیه حدود ۴ برابر کل جمعیت کامبوج را قتل عام نمودند ( حدود ۱۱.۵ درصد جمعیت اتحاد شوروی قتل عام شدند).فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ظهور «مارکسیسم شرمگین»پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی؛ و بیرون افتادن راز ۶۰ سالهٔ پشت پرده های آهنین و دیدن عینی کشورهای بسیار عقب ماندهٔ اتحاد شوروی و فقر عمومی و ملی این سرزمینها؛ مارکسیستهای شکست خورده نیز مانند مسلمانهای ورشکسته؛ هیاهوی مشابهی براه انداختند که در جبههٔ اسلام عبد الکریم سروش و اکبر گنجی نمونه های زندهٔ آن هستند که فریاد میزنند: این آن اسلامی نیست که ما میشناسیم. در جهان مارکسیسم نیز بعضی ها گفتند که ما از اول هم میگفتیم که اینها « رویزیونیست» هستند و آنچه در آنجا پیاده شد؛ سوسیالیسم مارکسیستی واقعی نبود و همچنان بر « مرغ یک پا» پافشاری میکنند؛ ولی همین دار و دسته ها فراموش نمودند که پیشتر از این؛ اصطلاح «ریویزیونیست» را به دوران بعد از استالین اطلاق میکردند. اما گروههای دیگری نیز پیدا شدند که به شکل دیگری همان ساز را میزنند و « حزب کمونیست کارگری» یکی از آنهاست.
و همین طور این بخش!!! در ادامه انتقاد ها متوجه حزب کمونیست کارگری هست که دیگه اهمیتی نداره.
AZARKISH
04-28-2012, 09:22 PM
درود بهمه دوستان.
نظرتونو در مورد نوشتار زیر میخواستم :
"قبل از حضرت آدم (ع) انسان هاي اوليه موجود بوده و زندگي مي كردند اما فاقد شعور و درك انساني بودند فلذا تكليفي بر عهده آن ها نبوده است .
براي توضيح بيشتر عرض مي كنيم ؛ میان دو واژه بشر و انسان تفاوت وجود دارد . وقتی لفظ بشر را به کار می بریم، منظور ظاهر و پیکر انسان است که با مرگ وی متلاشی می شود . (بشره در لغت عرب به معني پوست هست «المفردات في غريب القرآن، ص: 124») آدمی را از آن جهت بشر نامیده اند كه پوستش از میان مو آشکار و نمایان است . اما وقتی لفظ انسان را بکار می بریم، منظور فضائل اخلاقی، روح خدایی، و مقام خلیفة اللهی اوست نه پیکر او . منظور از انسان; باطن، نهاد، انسانیت و عواطف اوست . آدمی را نسبت به فضائل، کمالات و استعدادهایش «انسان » نامیده اند و نسبت به جسد و ظاهر بدنش «بشر» .
بنابراین بشرهای قبل از حضرت آدم علیه السلام را به استناد آیات قرآن نمی توانیم انسان بنامیم چون متصف به فضائل اخلاقی، کمالات، مقام خلیفة اللهی نبوده اند بنابراین کاربرد لفظ «بشر» در مورد آنها صحیح است . اما اولاد حضرت آدم علیه السلام را هم می توان بشر نامید و هم انسان .
قرآن کریم حکایت آفرینش بشر را با خلقت حضرت آدم علیه السلام شروع کرده و در مورد ماقبل آن سكوت كرده است ؛ بشر قبل از اين نسل موجود (كه به حضرت آدم بر مي گردد)، فاقد قوّه تشخيص بوده و مكلّف هم نبوده،(دين براي كسي است كه مكلف باشد اما كسي كه تكليف ندارد وجود دين نيز منتفي خواهد بود) زيرا آفرينش وي بر اساس فطرت بشر كنوني نبوده و آيه «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (حجر آيه 29) در نهاد وي تحقق پيدا نكرده و متّصف به فضائل و كمالات نشده است.
لفظ «آدم» در قرآن اسم خاص است كه بر اولين بشر موحد اطلاق شده است. حضرت آدم عليهالسلام اولين بشر موحد است كه آفرينش او براساس فطرت الهي است .
....
طبق احاديث اهل بيت (ع) در همين كره ي زمين ، هفت موجود شبه انسان قبل از آدم (ع) زيست مي كرده اند ؛ كه هيچ ربطي به انسان امروزي نداشته اند. طبق احاديث ، جدّ نخست تك تك اين هفت نسل نيز مستقيماً از خاك آفريده شده بوده اند ؛ و نتيجه ي روند تكاملي نبوده اند.
امام صادق (ع) فرمودند: « لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ مُنْذُ خَلَقَهَا سَبْعَةَ عَالَمِينَ لَيْسَ هُمْ مِنْ وُلْدِ آدَمَ خَلَقَهُمْ مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ فَأَسْكَنَهُمْ فِيهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مَعَ عَالَمِهِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَبَا الْبَشَرِ وَ خَلَقَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْهُ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا خَلَتِ الْجَنَّةُ مِنْ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِينَ مُنْذُ خَلَقَهَا وَ لَا خَلَتِ النَّارُ مِنْ أَرْوَاحِ الْكُفَّارِ وَ الْعُصَاةِ مُنْذُ خَلَقَهَا عَزَّ وَ جَلَّ لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ صَيَّرَ اللَّهُ أَبْدَانَ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِي الْجَنَّةِ وَ صَيَّرَ أَبْدَانَ أَهْلِ النَّارِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِي النَّارِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُعْبَدُ فِي بِلَادِهِ وَ لَا يَخْلُقُ خَلْقاً يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ بَلَى وَ اللَّهِ لَيَخْلُقَنَّ اللَّهُ خَلْقاً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ يُعَظِّمُونَهُ وَ يَخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً تُظِلُّهُمْ أَ لَيْسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ
ترجمه:
البته كه خداي عزّ و جلّ از آنگاه كه زمين را آفريده هفت عالميان آفريده كه از فرزندان آدم نيستند، آنان را از خاك روى زمين آفريده و در آن يكى را پس از ديگرى در جهان خود جاي داده ؛ سپس خداي عز و جل آدم ابو البشر را آفريد و فرزندانش را از او آفريد. سوگند به خدا از روزى كه خدا بهشت را آفريده از ارواح مؤمنان تهى نبوده ، و دوزخ از آن زمان كه آفريده شده از ارواح كفّار و گنهكاران خالي نبوده است . شايد شما در نظر آريد كه چون روز رستاخيز شود، و خدا بدنهاى بهشتيان را با ارواح آنها در بهشت درآورد، و بدنهاى كافران را با ارواحشان در دوزخ ، خدا تبارك و تعالى در بلادش پرستيده نشود ، و خلقى نيافريند كه او را بپرستند و يگانه اش دانند، و بزرگش شمارند؟ آرى سوگند به خدا كه البته خلقى آفريند بى نر و ماده كه او را بپرستند و يگانه شناسند و بزرگ دارند، و بيافريند برايشان زمينى در زير پا و آسمانى بالاى سر.آيا نيست كه خدا عز و جل مي فرمايد: «روزى كه به جاى زمين زمين ديگر آيد و به جاى آسمانها آسمانهاى ديگر» (آيه 48 ابراهيم) و خداي عزّ و جلّ فرموده: «آيا درمانديم در آفرينش نخست بلكه آنها هر روزه در پوششى از آفرينشى تازهاند»( آيه15ق). »( بحار الانوار ، ج 54، ص 319 و 320 )
اين حديث شريف زماني بيان شده كه هنوز خبري از فسيلها نبوده و كسي فسيل اين انسانها را كشف نكرده بوده. لذا اين حديث را مي توان از معجزات علمي امام صادق (ع) محسوب نمود.
پس با توجّه به اين حديث شريف، فسيلهاي انسان نماها كه امروزه زيست ديرين شناسان در لايه هاي زمين پيدا مي كنند ، و خيال كرده اند آنها اجداد تكاملي ما هستند ، در حقيقت اجداد تكاملي ما نيستند ؛ بلكه خود آنها نيز جدّ نخستي داشته اند كه مستقيماً از خاك خلق شده بوده است. لذا به صرف اينكه آن موجودات شباهتي به انسان امروزي داشته اند ، دليل نمي شود كه ما تكامل يافته ي آنها باشيم. بخصوص اينكه تحقيقات دانشمندان ژنتيك در آلمان نشان داده كه بين انسان نماي نئاندرتال و انسان امروزي هيچ ارتباط ژنتيكي وجود ندارد.
اما اينكه آيا انسان هاي ما قبل حضرت آدم (ع) مكلف بوده اند يا نه البته قبلا توضيحاتي خدمت شما ارائه گرديد اما با يك تجديد نظر با توجه به قاعده عقلي كه هر انسان عاقل و داراي اختياري بايستي دين و راهنما و رسول داشته باشد با توجه به اين قاعده عقلي مي توان به اين نتيجه رسيد كه به احتمال قوي انسان هاي ماقبل آدم (ع) مكلف بوده اند .
Mehrbod
04-28-2012, 09:37 PM
منظور من بیشتر این بخش ها بود:
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی؛ و بیرون افتادن راز ۶۰ سالهٔ پشت پرده های آهنین و دیدن عینی کشورهای بسیار عقب ماندهٔ اتحاد شوروی و فقر عمومی و ملی این سرزمینها؛ مارکسیستهای شکست خورده نیز مانند مسلمانهای ورشکسته؛ هیاهوی مشابهی براه انداختند که در جبههٔ اسلام عبد الکریم سروش و اکبر گنجی نمونه های زندهٔ آن هستند که فریاد میزنند: این آن اسلامی نیست که ما میشناسیم. در جهان مارکسیسم نیز بعضی ها گفتند که ما از اول هم میگفتیم که اینها « رویزیونیست» هستند و آنچه در آنجا پیاده شد؛ سوسیالیسم مارکسیستی واقعی نبود و همچنان بر « مرغ یک پا» پافشاری میکنند؛ ولی همین دار و دسته ها فراموش نمودند که پیشتر از این؛ اصطلاح «ریویزیونیست» را به دوران بعد از استالین اطلاق میکردند. اما گروههای دیگری نیز پیدا شدند که به شکل دیگری همان ساز را میزنند و « حزب کمونیست کارگری» یکی از آنهاست.
من همه نوشتار را نخواندم و شوربختانه آگاهی چندانی هم از فلسفه هگل و خدایان کریشنا و .. ندارم (که گویا بایسته است).
اما بخش نامبرده سفسته است و پیشتر هم آن را نمایانده بودیم:
http://www.daftarche.com/showthread.php/28-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%DA%A9%D9%85%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%B3%D9%88%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D 9%85
اشتباه یافته اید. آینه اعمال کمونیست ها نه در شعارهای عوام فریبانه و زیباشون بلکه در عملکرد تاریخی و حقیق اونها روشنه و البته خوشبختانه عمرشون به پایان رسیده.
همونطور که گفتم، آینه اعمال اونها تاریخشون هست. امریکا به این دلیل نازنین هست که کشورش رو آقای دنیا کرده با سیستم کاپیتالیستی و از نظر دموکراسی مردمش از همه جلوترند. ولی کشورهای کمونیستی که یکی از یکی دیکتاتورتر هستند و تازه سرشاخشون هم 20 سال پیش فانی شد، یکی از یکی بدبخت تر و عقب مونده تر هستند.
این دیگر چه استدلالی بود, برای فهم کمونیسم نباید ببینیم چه میگویند, باید ببینیم کشورهای
بنابگفته کمونیستی چگونه هستند؟ نام خود را بیخدا هم گذاشتهاید و اینگونه سفسته میکنید؟
خیر گرامی, آنچه کسی به نام یک اندیشه و مرام انجام میدهد, نشان دهنده آنچه ایدئولوژی میگوید نیست.
برای نمونه, در کجای کمونیستم آمده که باید مخالف خود را کشت؟ آنگاه شما
کشوری مانند چین که بالاترین آمار اعدام دارد را کمونیستی میدانید؟
در خود ایران هم کسی نمیتواند تنها از روی آنکه همه کشورهای اسلامی بیخود و بدردنخور هستند
بگوید اسلام بد است, بلکه باید با نگاه به سرچشمه (قرآن) بگوید که برای نمونه در اینجا دگراندیش را
گفته بکشید, کشورهای اسلامی مانند ایران هم میکشند, در هوده: بد است.
آهسته بروید و کمتر سفسته کنید.
اینکه سخن "اسلام به ذات خوب ندارد عیبی، هر عیبی است از مسلمانی ماست" را بخواهیم به کمونیسم پیوند بدهیم سفسته است، چرا که
ما کشورهای اسلامی را با سرچشمه آن (قرآن) همسنجی میکنیم و برای نمونه میگوییم:
کشورهای اسلامی دگراندیشیکی را نمیپذیرند، چرا که در آیه قرآن حکم مرتد مرگ است.
کشورهای اسلامی با حقوق بشر همسازگرای ندارند، زیرا در سوره النساء حقوق زنان کمتر از مردان است.
..
سپس اثبات کرده و میاُستُوانیم که اگر کشوری دموکرات و دگراندیشپذیرا و .. نباشد چرا و از روی چه فرنودهای ریشهشناسیکی واپسمانده و بد میشود (روابط علت و معلولی)
پس این وظیفه به دوش مخالفان کمونیسم است که نشان دهند:
نخست، در کشورهای کمونیستی چه چیزهایی بایستی باشد که آشکاراگ رد شده است (دگراندیشپذیرایی، دموکراسی، حقوق بشر، ...)
از درون چیزهایی که در بالا نیست، کدامشان به تیرهروزی و سیهروزی میانجامد (علت —> معلول)
و یا
نخست، در کشورهای کمونیستی چه چیزهایی هست که نبایستی باشد (؟)
از درون چیزهایی که در بالا هست، کدامشان به تیرهروزی میانجامد (پیوندهای علت —> معلول)
Mehrbod
04-28-2012, 09:43 PM
...
[/size][/font] ترجمه:
البته كه خداي عزّ و جلّ از آنگاه كه زمين را آفريده هفت عالميان آفريده كه از فرزندان آدم نيستند، آنان را از خاك روى زمين آفريده و در آن يكى را پس از ديگرى در جهان خود جاي داده ؛ سپس خداي عز و جل آدم ابو البشر را آفريد و فرزندانش را از او آفريد. سوگند به خدا از روزى كه خدا بهشت را آفريده از ارواح مؤمنان تهى نبوده ، و دوزخ از آن زمان كه آفريده شده از ارواح كفّار و گنهكاران خالي نبوده است . شايد شما در نظر آريد كه چون روز رستاخيز شود، و خدا بدنهاى بهشتيان را با ارواح آنها در بهشت درآورد، و بدنهاى كافران را با ارواحشان در دوزخ ، خدا تبارك و تعالى در بلادش پرستيده نشود ، و خلقى نيافريند كه او را بپرستند و يگانه اش دانند، و بزرگش شمارند؟ آرى سوگند به خدا كه البته خلقى آفريند بى نر و ماده كه او را بپرستند و يگانه شناسند و بزرگ دارند، و بيافريند برايشان زمينى در زير پا و آسمانى بالاى سر.آيا نيست كه خدا عز و جل مي فرمايد: «روزى كه به جاى زمين زمين ديگر آيد و به جاى آسمانها آسمانهاى ديگر» (آيه 48 ابراهيم) و خداي عزّ و جلّ فرموده: «آيا درمانديم در آفرينش نخست بلكه آنها هر روزه در پوششى از آفرينشى تازهاند»( آيه15ق). »( بحار الانوار ، ج 54، ص 319 و 320 )
اين حديث شريف زماني بيان شده كه هنوز خبري از فسيلها نبوده و كسي فسيل اين انسانها را كشف نكرده بوده. لذا اين حديث را مي توان از [b]معجزات علمي امام صادق (ع) محسوب نمود.
پس با توجّه به اين حديث شريف، فسيلهاي انسان نماها كه امروزه زيست ديرين شناسان در لايه هاي زمين پيدا مي كنند ، و خيال كرده اند آنها اجداد تكاملي ما هستند ،[/size][/font] در حقيقت اجداد تكاملي ما نيستند ؛ بلكه خود آنها نيز جدّ نخستي داشته اند كه مستقيماً از خاك خلق شده بوده است. لذا به صرف اينكه آن موجودات شباهتي به انسان امروزي داشته اند ، دليل نمي شود كه ما تكامل يافته ي آنها باشيم. بخصوص اينكه تحقيقات دانشمندان ژنتيك در آلمان نشان داده كه بين انسان نماي نئاندرتال و انسان امروزي هيچ ارتباط ژنتيكي وجود ندارد.
اما اينكه آيا انسان هاي ما قبل حضرت آدم (ع) مكلف بوده اند يا نه البته قبلا توضيحاتي خدمت شما ارائه گرديد اما با يك تجديد نظر با توجه به قاعده عقلي كه هر انسان عاقل و داراي اختياري بايستي دين و راهنما و رسول داشته باشد با توجه به اين قاعده عقلي مي توان به اين نتيجه رسيد كه به احتمال قوي انسان هاي ماقبل آدم (ع) مكلف بوده اند .
نخست اینکه عضویت شما به فاروم را خوشآمد میگویم :53:
اما کدام معجزه!؟
البته كه خداي عزّ و جلّ از آنگاه كه زمين را آفريده هفت عالميان آفريده كه از فرزندان آدم نيستند، آنان را از خاك روى زمين آفريده و در آن يكى را پس از ديگرى در جهان خود جاي داده
سراپا مزخرف است:
جد آدمی هفت تا نیست و فرگشت (تکامل) از چند بیلیون سال پیش آغاز شده و هنوز ادامه دارد (و جد ما به تکیاختهای و rna و پایینتر میرسد).
کسی یا چیزی از خاک آفریده نشده و چرت است.
یکی پس از دیگری در کار نبوده و شاخهشاخه از همان جد نخستین ما اینجا رسیدهایم. یکی از شاخههای اجدادی نزدیک ما هم نئاندرتالها بودند که منقرض شدند.
AZARKISH
04-28-2012, 09:59 PM
در مزخرف بودنش شکی نیست.هدف اشاره به تغییر استراتزی مسلمین درمورد ابتدای بشریت بود البته.
Theodor Herzl
04-28-2012, 10:03 PM
بخصوص اينكه تحقيقات دانشمندان ژنتيك در آلمان نشان داده كه بين انسان نماي نئاندرتال و انسان امروزي هيچ ارتباط ژنتيكي وجود ندارد.من وقتی به این جملات در ادعاهایی مسلمانها بر میخورم خیلی میخندم ، همیشه یک دانشگاهی در سوئیس ، متخصصین در آلمان ، استادی در آمریکا سخنان اینها را تایید کرده است:21: ، ولی هیچ وقت یک اسم از آن دانشگاه و شخص نمیبرند که مردم بتوانند بروند چک کنند تا دروغ اینها را در بیاورند،
Mehrbod
04-28-2012, 10:11 PM
بخصوص اينكه تحقيقات دانشمندان ژنتيك در آلمان نشان داده كه بين انسان نماي نئاندرتال و انسان امروزي هيچ ارتباط ژنتيكي وجود ندارد.
من وقتی به این جملات در ادعاهایی مسلمانها بر میخورم خیلی میخندم ، همیشه یک دانشگاهی در سوئیس ، متخصصین در آلمان ، استادی در آمریکا سخنان اینها را تایید کرده است:21: ، ولی هیچ وقت یک اسم از آن دانشگاه و شخص نمیبرند که مردم بتوانند بروند چک کنند تا دروغ اینها را در بیاورند،
میان آدم و سیب هم پیوند ژنتیکی هست، چه برسد به نئاندرتال.
شایمندان فکر کردهاند منقرض شدن نئاندرتالها به معنی نداشتن پیوندی ژنتیکی با آدم امروزین (Homo Sapiens) است:
The Neanderthal, short for Neanderthal man and sometimes spelled Neandertal, the modern spelling of the location in Germany where the species was first discovered, is an extinct member of the genus Homo known from Pleistocene specimens.
..
Neanderthals evolved from early Homo along a path either identical or very similar to modern man, deriving from a chimp-like ancestor between five and 10 million years ago. Neanderthals are related to Australopithecus, H. habilis, and H. ergaster; however, the exact descent remains uncertain. The last common ancestor between anatomically modern humans and Neanderthals appears to be Homo rhodesiensis, typified by an archaic human fossil (Broken hill 1, Kabwe 1) discovered in the territory of Rhodesia in 1921.
D@mneD
04-28-2012, 10:19 PM
درود بهمه دوستان.
نظرتونو در مورد نوشتار زیر میخواستم :
"قبل از حضرت آدم (ع) انسان هاي اوليه موجود بوده و زندگي مي كردند اما فاقد شعور و درك انساني بودند فلذا تكليفي بر عهده آن ها نبوده است .
براي توضيح بيشتر عرض مي كنيم ؛ میان دو واژه بشر و انسان تفاوت وجود دارد . وقتی لفظ بشر را به کار می بریم، منظور ظاهر و پیکر انسان است که با مرگ وی متلاشی می شود . (بشره در لغت عرب به معني پوست هست «المفردات في غريب القرآن، ص: 124») آدمی را از آن جهت بشر نامیده اند كه پوستش از میان مو آشکار و نمایان است . اما وقتی لفظ انسان را بکار می بریم، منظور فضائل اخلاقی، روح خدایی، و مقام خلیفة اللهی اوست نه پیکر او . منظور از انسان; باطن، نهاد، انسانیت و عواطف اوست . آدمی را نسبت به فضائل، کمالات و استعدادهایش «انسان » نامیده اند و نسبت به جسد و ظاهر بدنش «بشر» .
بنابراین بشرهای قبل از حضرت آدم علیه السلام را به استناد آیات قرآن نمی توانیم انسان بنامیم چون متصف به فضائل اخلاقی، کمالات، مقام خلیفة اللهی نبوده اند بنابراین کاربرد لفظ «بشر» در مورد آنها صحیح است . اما اولاد حضرت آدم علیه السلام را هم می توان بشر نامید و هم انسان .
قرآن کریم حکایت آفرینش بشر را با خلقت حضرت آدم علیه السلام شروع کرده و در مورد ماقبل آن سكوت كرده است ؛ بشر قبل از اين نسل موجود (كه به حضرت آدم بر مي گردد)، فاقد قوّه تشخيص بوده و مكلّف هم نبوده،(دين براي كسي است كه مكلف باشد اما كسي كه تكليف ندارد وجود دين نيز منتفي خواهد بود) زيرا آفرينش وي بر اساس فطرت بشر كنوني نبوده و آيه «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (حجر آيه 29) در نهاد وي تحقق پيدا نكرده و متّصف به فضائل و كمالات نشده است.
لفظ «آدم» در قرآن اسم خاص است كه بر اولين بشر موحد اطلاق شده است. حضرت آدم عليهالسلام اولين بشر موحد است كه آفرينش او براساس فطرت الهي است .
....
طبق احاديث اهل بيت (ع) در همين كره ي زمين ، هفت موجود شبه انسان قبل از آدم (ع) زيست مي كرده اند ؛ كه هيچ ربطي به انسان امروزي نداشته اند. طبق احاديث ، جدّ نخست تك تك اين هفت نسل نيز مستقيماً از خاك آفريده شده بوده اند ؛ و نتيجه ي روند تكاملي نبوده اند.
امام صادق (ع) فرمودند: « لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ مُنْذُ خَلَقَهَا سَبْعَةَ عَالَمِينَ لَيْسَ هُمْ مِنْ وُلْدِ آدَمَ خَلَقَهُمْ مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ فَأَسْكَنَهُمْ فِيهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مَعَ عَالَمِهِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَبَا الْبَشَرِ وَ خَلَقَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْهُ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا خَلَتِ الْجَنَّةُ مِنْ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِينَ مُنْذُ خَلَقَهَا وَ لَا خَلَتِ النَّارُ مِنْ أَرْوَاحِ الْكُفَّارِ وَ الْعُصَاةِ مُنْذُ خَلَقَهَا عَزَّ وَ جَلَّ لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ صَيَّرَ اللَّهُ أَبْدَانَ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِي الْجَنَّةِ وَ صَيَّرَ أَبْدَانَ أَهْلِ النَّارِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِي النَّارِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُعْبَدُ فِي بِلَادِهِ وَ لَا يَخْلُقُ خَلْقاً يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ بَلَى وَ اللَّهِ لَيَخْلُقَنَّ اللَّهُ خَلْقاً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ يُعَظِّمُونَهُ وَ يَخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً تُظِلُّهُمْ أَ لَيْسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ
ترجمه:
البته كه خداي عزّ و جلّ از آنگاه كه زمين را آفريده هفت عالميان آفريده كه از فرزندان آدم نيستند، آنان را از خاك روى زمين آفريده و در آن يكى را پس از ديگرى در جهان خود جاي داده ؛ سپس خداي عز و جل آدم ابو البشر را آفريد و فرزندانش را از او آفريد. سوگند به خدا از روزى كه خدا بهشت را آفريده از ارواح مؤمنان تهى نبوده ، و دوزخ از آن زمان كه آفريده شده از ارواح كفّار و گنهكاران خالي نبوده است . شايد شما در نظر آريد كه چون روز رستاخيز شود، و خدا بدنهاى بهشتيان را با ارواح آنها در بهشت درآورد، و بدنهاى كافران را با ارواحشان در دوزخ ، خدا تبارك و تعالى در بلادش پرستيده نشود ، و خلقى نيافريند كه او را بپرستند و يگانه اش دانند، و بزرگش شمارند؟ آرى سوگند به خدا كه البته خلقى آفريند بى نر و ماده كه او را بپرستند و يگانه شناسند و بزرگ دارند، و بيافريند برايشان زمينى در زير پا و آسمانى بالاى سر.آيا نيست كه خدا عز و جل مي فرمايد: «روزى كه به جاى زمين زمين ديگر آيد و به جاى آسمانها آسمانهاى ديگر» (آيه 48 ابراهيم) و خداي عزّ و جلّ فرموده: «آيا درمانديم در آفرينش نخست بلكه آنها هر روزه در پوششى از آفرينشى تازهاند»( آيه15ق). »( بحار الانوار ، ج 54، ص 319 و 320 )
اين حديث شريف زماني بيان شده كه هنوز خبري از فسيلها نبوده و كسي فسيل اين انسانها را كشف نكرده بوده. لذا اين حديث را مي توان از معجزات علمي امام صادق (ع) محسوب نمود.
پس با توجّه به اين حديث شريف، فسيلهاي انسان نماها كه امروزه زيست ديرين شناسان در لايه هاي زمين پيدا مي كنند ، و خيال كرده اند آنها اجداد تكاملي ما هستند ، در حقيقت اجداد تكاملي ما نيستند ؛ بلكه خود آنها نيز جدّ نخستي داشته اند كه مستقيماً از خاك خلق شده بوده است. لذا به صرف اينكه آن موجودات شباهتي به انسان امروزي داشته اند ، دليل نمي شود كه ما تكامل يافته ي آنها باشيم. بخصوص اينكه تحقيقات دانشمندان ژنتيك در آلمان نشان داده كه بين انسان نماي نئاندرتال و انسان امروزي هيچ ارتباط ژنتيكي وجود ندارد.
اما اينكه آيا انسان هاي ما قبل حضرت آدم (ع) مكلف بوده اند يا نه البته قبلا توضيحاتي خدمت شما ارائه گرديد اما با يك تجديد نظر با توجه به قاعده عقلي كه هر انسان عاقل و داراي اختياري بايستي دين و راهنما و رسول داشته باشد با توجه به اين قاعده عقلي مي توان به اين نتيجه رسيد كه به احتمال قوي انسان هاي ماقبل آدم (ع) مكلف بوده اند .
درود
خوش اومدی داداش مهدی!مخلصیم!:4:
و اما در مورد این چیزایی که گذاشتی!سر تا پا مزخرفات!نکنه این اهل بیت موقعی که خدا داشته زمین و این موجودات رو درست میکرد پیشش بودن؟!:39:
به نظر من اینا اول وجود خداشون رو اثبات کنن به جای اینکه هزار تا صفات و بند و بساط بهش بچسپونن!
یه چیزی!مگه ادم و حوا سفید نبودن؟!اگر همه ی ادمهای کره ی زمین از این ها به دنیا اومدن پس این سیاه پوستا از کجا تشریف اوردن؟!
بوجود امدن انسان از خاک هم مزخرف ترین چیزیه که شنیدم!چطوری امکان داره یه موجود زنده یه دفعه از خاک سر دربیاره؟!مگه خاک زنده هست یا ریشه ی تک سلولی ها هست؟!
این اسلام خیلی باحاله از سر تا پر از سوتیه!:21:
Theodor Herzl
08-09-2012, 03:55 AM
امروز که تالار ادیان را آب و جارو میکردم و دایرکتوری آن را درست کردم ، متوجه شدم که حتّی ۱ جستار نیز در نقد و بررسی مسیحیت و یا یهودیت موجود نیست!:27: البته شاید بخاطر این هست که کشور ما اکنون درگیر با اسلام هست و کسی علاقه آنچنانی به بررسی ادیان دیگر ندارد.
Mehrbod
08-09-2012, 03:57 AM
یکی برای زرتشتیگری یادمه یک جایی داشتیم :21:
پیدا کردم: نقد زرتشت و زرتشتیان (http://www.daftarche.com/showthread.php/334-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA-%D9%88-%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D9%86)
Theodor Herzl
08-09-2012, 04:20 AM
یکی برای زرتشتیگری یادمه یک جایی داشتیم :21:
پیدا کردم: نقد زرتشت و زرتشتیان (http://www.daftarche.com/showthread.php/334-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA-%D9%88-%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D9%86)
این یکی را چرا ندیدم!! این را هم در لیست جستارها بگذارم!
Theodor Herzl
09-25-2012, 12:47 AM
فردا روز یوم کیپور یا روز کفاره است که مقدسترین روز یهودیت است.داستان تورات از این قرار است که در زمانی که معبد یهود هنوز پا برجا بود کاهن اعظم سالی یک بار در این روز وارد منطقهای در معبد به نام قدس القداس میشد که در آنجا چیزی وجود داشت به نام تابوت عهد که درون آن چیزهای مختلفی از جمله لوحهای تورات ، عصای هارون بود. کاهن خون قربانی را به روی این تابوت میپاشید و برای گناهان اسرائیل کفاره میکرد. رسم بر این بود که یک طناب به پای کاهن اعظم میبستند که اگر او از خود بی خود شد بخاطر حضور خدا قبل از اینکه او بمیرد او را بیرون بکشند! من نمیدانم خدا چرا به این مراسم احتیاج دارد که حیوان بیچاره را بکشند ، خون را روی یک تابوت طلایی بپاشند تا گناهان بخشیده شود! اکنون که معبد فعلا نیست نیز یهودیان یک روز کامل را روزه میگیرند و به دعا و نیایش مشغول میشوند!
این هم از اباطیل تورات در مورد یوم کیپور:e40e:
راستی یک مطلبی را شنیدید دوید بن گورین هرگز حاضر نشد کلاه مذهبی یهودیان را به سر بگذرد و خود را یک بیخدا میدانست! نخست وزیر اول اسرائیل و کسی که بیانیه استقلال کشور را خواند یک militant atheist بود.
Mehrbod
10-17-2012, 04:05 AM
گرامیان یک سایت خوب برای قرآن میگویید؟ این پارس قرآن رسما دست به تحریف زده!
10 (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=41&ayat=1&user=far&lang=far&tran=1)
Ouroboros
10-17-2012, 05:12 AM
گرامیان یک سایت خوب برای قرآن میگویید؟ این پارس قرآن رسما دست به تحریف زده!
10 (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=41&ayat=1&user=far&lang=far&tran=1)
من از سایت آوینی (http://www.aviny.com/Quran/Farsi/Index.aspx) استفاده میکنم. البته سایتهای خیلی بهتری هم هستند که چند ترجمه را در کنارهم قرار دادهاند..
sonixax
10-17-2012, 05:51 AM
Tanzil.net
Anarchy
10-17-2012, 04:50 PM
گرامیان یک سایت خوب برای قرآن میگویید؟ این پارس قرآن رسما دست به تحریف زده!
10 (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=41&ayat=1&user=far&lang=far&tran=1)
مهربد جان کدوم قمست رو تحریف کرده؟ این ترجمه فولادوند هست نه خود سایت...دو تا مترجم دیگه هم داره!!
Nocturne
10-18-2012, 06:40 AM
یک سوال، وضعیت ماله کشی در میان اسلامگرایان غیر شیعه چطور است؟ آیا آنها هم اگر از چیزی ایراد بگیرید همان دلایلی که مسلمانان شیعه می آورند را خواهند آورد؟ آیا اصلا خود را مجاب به این میدانند که چیزی را ماله کشی کنند یا فکر میکنند این موضوع کاملا بدون مشکل است و احتیاجی به اینکار وجود ندارد؟ منظور اینکه وقتی یک عرب عربستانی به موضوعاتی که به خاطرش از اسلام ایراد گرفته میشود فکر میکند آیا آنها را پیش خودش مانند شیعه ها توجیه میکند تا بتواند به اعتقاد خود بماند یا بیشتر آنها این کار را نمیکنند؟
sonixax
10-18-2012, 11:01 AM
یک سوال، وضعیت ماله کشی در میان اسلامگرایان غیر شیعه چطور است؟ آیا آنها هم اگر از چیزی ایراد بگیرید همان دلایلی که مسلمانان شیعه می آورند را خواهند آورد؟ آیا اصلا خود را مجاب به این میدانند که چیزی را ماله کشی کنند یا فکر میکنند این موضوع کاملا بدون مشکل است و احتیاجی به اینکار وجود ندارد؟ منظور اینکه وقتی یک عرب عربستانی به موضوعاتی که به خاطرش از اسلام ایراد گرفته میشود فکر میکند آیا آنها را پیش خودش مانند شیعه ها توجیه میکند تا بتواند به اعتقاد خود بماند یا بیشتر آنها این کار را نمیکنند؟
یک یارو سنی ای هست در بالاترین به نام محقق . این شخص به کل منکر ایراد و اشکال میشه چه برسه ماله کشی !!
Anarchy
10-18-2012, 02:51 PM
یک سوال، وضعیت ماله کشی در میان اسلامگرایان غیر شیعه چطور است؟ آیا آنها هم اگر از چیزی ایراد بگیرید همان دلایلی که مسلمانان شیعه می آورند را خواهند آورد؟ آیا اصلا خود را مجاب به این میدانند که چیزی را ماله کشی کنند یا فکر میکنند این موضوع کاملا بدون مشکل است و احتیاجی به اینکار وجود ندارد؟ منظور اینکه وقتی یک عرب عربستانی به موضوعاتی که به خاطرش از اسلام ایراد گرفته میشود فکر میکند آیا آنها را پیش خودش مانند شیعه ها توجیه میکند تا بتواند به اعتقاد خود بماند یا بیشتر آنها این کار را نمیکنند؟
بابا معلومه که ماله کشی میکنن!! مثلا نکنن جوابی دارن بدن؟ من خودم چند تا سایت به زبون انگلیسی میشناسم که سنی هم هستن و اصل ماله کش هستن:e530:
Nocturne
10-22-2012, 09:53 AM
بابا معلومه که ماله کشی میکنن!! مثلا نکنن جوابی دارن بدن؟ من خودم چند تا سایت به زبون انگلیسی میشناسم که سنی هم هستن و اصل ماله کش هستن:e530:
خوب نکته همینجاست آنارشی گرامی، بعضی انسان ها هستند که معنی تمام کلمات از دریچه ی دین برایشان معنی میشود، به طور مثال از عدالت گرفته تا انسانیت تا مفاهیم کلی مانند خوبی یا بدی، اینطور انسان ها وقتی از چیزی ایراد میگیرید برایشان عجب و غیر قابل فهم است، به طور مثال برای آنها اگر شخصی از کاری که پیامبرشان کرده ایراد گرفت به طور مثال در مسئله ی عدالت، برای آنها این کار عدالت و بدون مشکل است نه به خاطر اینکه خود تعریف مشخصی از عدالت دارند، بلکه از نظر آنها آن عدالت است چون پیامبرشان این کار را کرده، این ماله کشی ها هم بیشتر برای خوب جلوه دادن خود به خارجی ها ممکن است باشد و پیش نفس خودشان فکر نمیکنم هیچ کدام از اینها را توجیه کنند، منظور من پیش نفس خودشان بود نه رفتاری که در قبال دنیای خارج پیش میگیرند.
Anarchy
10-22-2012, 05:17 PM
خوب نکته همینجاست آنارشی گرامی، بعضی انسان ها هستند که معنی تمام کلمات از دریچه ی دین برایشان معنی میشود، به طور مثال از عدالت گرفته تا انسانیت تا مفاهیم کلی مانند خوبی یا بدی، اینطور انسان ها وقتی از چیزی ایراد میگیرید برایشان عجب و غیر قابل فهم است، به طور مثال برای آنها اگر شخصی از کاری که پیامبرشان کرده ایراد گرفت به طور مثال در مسئله ی عدالت، برای آنها این کار عدالت و بدون مشکل است نه به خاطر اینکه خود تعریف مشخصی از عدالت دارند، بلکه از نظر آنها آن عدالت است چون پیامبرشان این کار را کرده، این ماله کشی ها هم بیشتر برای خوب جلوه دادن خود به خارجی ها ممکن است باشد و پیش نفس خودشان فکر نمیکنم هیچ کدام از اینها را توجیه کنند، منظور من پیش نفس خودشان بود نه رفتاری که در قبال دنیای خارج پیش میگیرند.
خب پیش خودشون رو من دیگه نمیدونم..البته اینها دسته بندی دارن!! افراد عادی و عامی از هر دینی اصولا توان تفکر آنچنانی و تجزیه و تحلیلی خارج از چارچوب خطوط قرمز دینی رو ندارن اما افرادی که یه سواد نسبی دارن شاید متوجه تناقضات بشن اما برای پیشبرد اهداف و به اصطلاح تحمیق توده ها صداشون در نمیاد...
sonixax
04-06-2013, 01:13 AM
دوستان کسی میدونه ساینتولوژی دقیقن چه کوفتیه ؟ علم + دین !!! مگه میشه ؟
Mehrbod
04-06-2013, 02:06 AM
دوستان کسی میدونه ساینتولوژی دقیقن چه کوفتیه ؟ علم + دین !!! مگه میشه ؟
بیشتر به "باشگاهِ" مرفهان بیدرد و توانگر میخورد!
«دینِ علم» آیا؟
خود واژه اش که میشود «دانششناسی», ولی درونمایهیِ دانشیک ندارد: Scientology - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Scientology)
Scientology teaches that people are immortal beings who have forgotten their true nature.[8] Its method of spiritual rehabilitation is a type of counselling known as auditing, in which practitioners aim to consciously re-experience painful or traumatic events in their past in order to free themselves of their limiting effects.
اینها به همان ایدههایِ باززایش[1] میخورند ( ایمان به خدا در رویارویی با مرگ! - برگ 7 (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B 4%DB%8C-8/%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B1%DA%AF-136/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-7.html) ) که بسی بی سروته اند.
پ.ن.
در سریال Mentalist هم چند episodeای یک کلیسایِ همانند بنام visualize داریم که مو نمیزنند.
----
1. ^ bâz+zây+eš{pasvand}::Bâzzâyeš || باززایش: تناسخ Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%AE), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Reincarnation), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4) reincarnation
خود واژه اش که میشود «دانششناسی», ولی درونمایهیِ دانشیک ندارد: Scientology - WiKi
درست است؛ قصدم در آن دم چیزی یه مثل دینِ علم را در برابر علمِ دینی علم کنم . اما گویا بد بیانش کردم!
Mehrbod
04-06-2013, 04:11 AM
دوستان برابرهایِ پارسیک واژگان زیر را به نرمافزار میافزودم که دریافتم
برابرهای انگلیسی اشان را نمیدانم, کسی برابر دقیق اشان را میداند؟
ناچارباش[1] = واجب الوجود
شایدباش[2] = ممکن الوجود
----
1. ^ nâ+câr+bâš::Nâcârbâš || ناچارباش: واجب الوجود
2. ^ šây+ad+bâš::Šâyadbâš || شایدباش: ممکن الوجود
Theodor Herzl
04-06-2013, 04:31 AM
تمام کسشرهای جهان را داخل یک قابلمه بریزید و ۱ ساعت بجوشانید ، scientology تولید میشود.
1583
undead_knight
04-06-2013, 11:22 AM
دوستان کسی میدونه ساینتولوژی دقیقن چه کوفتیه ؟ علم + دین !!! مگه میشه ؟
ادیان ابراهیمی در برابر سانتولوژِی منطقی به نظر میاند:))
دکتر هو+استار ترک+وودو+ایمان مذهبی+قوانین کپی رایت=ساینتولوژی!:))این خلاصه ترین تعریفی بود که میشه از ساینتولوژی ارائه داد:)
Soheil
06-18-2013, 08:37 PM
با تشکر از کسرای گرامی بخاطر جداسازی پستها. میخواستم پست اول رو یه مطلب دیگه بذارم. امکانش هست پستی رو به ابتدای جستار منتقل کنید؟ اگر پاسخ مثبته یک پست جدید در همان جستار میگذارم، لطفا به ابتدای جستار انتقال یدید. قبلا همچین چیزی رو دیدم و به نظرم با تغییر تاریخ پست امکانش باشه!:e032:
Theodor Herzl
06-18-2013, 08:39 PM
با تشکر از کسرای گرامی بخاطر جداسازی پستها. میخواستم پست اول رو یه مطلب دیگه بذارم. امکانش هست پستی رو به ابتدای جستار منتقل کنید؟ اگر پاسخ مثبته یک پست جدید در همان جستار میگذارم، لطفا به ابتدای جستار انتقال یدید. قبلا همچین چیزی رو دیدم و به نظرم با تغییر تاریخ پست امکانش باشه!:e032:تغییر مکان پست درون یک جستار امکانش نیست ، شما پست اول خود را در یک جستار جدید بزنید ، من همه آن پستها را به جستار شما منتقل میکنم
Soheil
06-18-2013, 09:29 PM
تغییر مکان پست درون یک جستار امکانش نیست ، شما پست اول خود را در یک جستار جدید بزنید ، من همه آن پستها را به جستار شما منتقل میکنم
این تاپیک کارکرد دشنام رو ببینید. پست اول تاپیک رو مهربد به ابتدای جستار منتقل کرده است. فکر میکنم تاریخ پست رو تغییر داده تا به ابتدای جستار برود. به هر حال در صورت امکان اگر این جابجایی انجام بشه ممنون میشم.:e032:
کارکرد دشنام (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C-8/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85-598/)
Anarchy
10-20-2013, 05:22 PM
از آخرین باری که دوستان به طور منسجم سعی در بیان ایرادات و تناقضات دین اسلام داشتند ، زمان زیادی میگذره... یعنی همون دوران اوج انجمن گفتگو و سایت زندیق !!
بعد از اون برادران اسلامیست احساس خطر کردن و دست به کار شدن و تعداد زیادی سایت هیا به اصطلاح رفع شبهه راه اندازی کردن...حالا نظر دوستان چی هست که به مرور به این به اصطلاحات رفع شبهات هم به طور منسجم پاسخ بدیم تا نقشه این برادران ، نقش بر آب بشه :e404: ؟
ashkan rajabi.61
11-06-2013, 06:46 PM
دوست عزیز سراسر قران تناقض ودستور به قتل کشتار وبه برده گرفتن وتجاوز به دیگر اندیشان رو داره بسیار شفاف بیان میکنه.نیازی به تفسیر نداره که شما مفرمایی این اون اسلام نیست واگر سوالی دارید من از روی قران پاسخ بدم.شما خود بدون تعصب مطالعه بفرما وادیان دیگر رو نیز همینطور تا برسی به میترائی که از نظر من تماما برگرفته از ذهن انسان میباشند وبر به بردگی وبندگی گرفتن انسان ها بوده وهست وادامه خواهد داشت.ولی واقعیت این است که علم میگوید.نه کتب دینی که میفرماید زمین صاف است.اگر دوست داشتی تمام دستورات را یک به یک اینجا بگذارم.
Anarchy
11-06-2013, 07:34 PM
دوست عزیز سراسر قران تناقض ودستور به قتل کشتار وبه برده گرفتن وتجاوز به دیگر اندیشان رو داره بسیار شفاف بیان میکنه.نیازی به تفسیر نداره که شما مفرمایی این اون اسلام نیست واگر سوالی دارید من از روی قران پاسخ بدم.شما خود بدون تعصب مطالعه بفرما وادیان دیگر رو نیز همینطور تا برسی به میترائی که از نظر من تماما برگرفته از ذهن انسان میباشند وبر به بردگی وبندگی گرفتن انسان ها بوده وهست وادامه خواهد داشت.ولی واقعیت این است که علم میگوید.نه کتب دینی که میفرماید زمین صاف است.اگر دوست داشتی تمام دستورات را یک به یک اینجا بگذارم.
الان خطاب نوشته شما به کی هست :e417: ؟
ashkan rajabi.61
11-21-2013, 10:37 PM
الان خطاب نوشته شما به کی هست :e417: ؟
درود دوست من خاطرم نیست یا شاید نادرست در اینجا نوشتم.به دوستی بود که از اسلام دفاع میکرد.
خردمند
12-16-2013, 07:09 PM
در کل دین چیز مزخرفی است. دین یعنی غارت-تجاوز-بی اخلاقی-توحش-عقب ماندگی-خشک مغزی-برده داری-دیکتاتوری-ووووووووو...........
Philo
12-28-2013, 09:24 PM
پارادوکس دعا:
ادعا: دعا کردنِ هر مسلمان یک عمل غیر عقلانی است.
اثبات:
1. خدای اسلام به همه چیز آگاه است.
2. 1 نتیجه می دهد که آینده یکی است و تعیین شده و تغییرناپذیر.
3. دعا به قصدِ اعمالِ تغییرِ سیر حوادثی در آینده انجام می شود که رخ دادنشان مطلوبِ دعا کننده نیست.
4. از 2 و 3 دعا کردن یک عمل بیهوده است.
5. انجام هر عمل بیهوده نابخردانه است.
4و 5 نتیجه می دهند که دعا کردنِ یک معتقد به خدای اسلام نابخردانه است.
اثبات2:
1. خدا یک موجود کامل است.
2. تغییر تصمیم نشان از نقص است.
3. خدا تصمیمش را تغییر نمی دهد.
ادامه مثل چند قسمت آخرِ اثبات قبلی است:
4. 3 نتیجه می دهد که آینده یکی است و تعیین شده و تغییرناپذیر.
5. دعا به قصدِ اعمالِ تغییرِ سیر حوادثی در آینده انجام می شود که رخ دادنشان مطلوبِ دعا کننده نیست.
6. از 4 و 5 دعا کردن یک عمل بیهوده است.
7. انجام هر عمل بیهوده نابخردانه است.
6 و 7 نتیجه می دهند که دعا کردنِ یک معتقد به خدای اسلام نابخردانه است.
sonixax
01-14-2014, 03:49 AM
3302
Anarchy
01-14-2014, 08:06 AM
3302
پاسخ خداباور : اینها نتیجه اعمال خود انسان هاست :e40d: !!
مزدك بامداد
01-14-2014, 01:06 PM
3302
خدا روزی رسان است!
هر آنکس که دندان دهد نان دهد!
حکمت خداست!
•
Mehrbod
01-14-2014, 05:04 PM
خدا روزی رسان است!
هر آنکس که دندان دهد نان دهد!
حکمت خداست!
•
last famous words؟ ((:
Theodor Herzl
01-21-2014, 04:01 PM
این حرف رفسنجانی خیلی مهم هست به نظر من! شاید اولین آیتالله شیعه باشه که میگه مهم نیست علی یا ابوبکر خلیفه اول بودند!
تا کی بر سر خلیفه اوّل بجنگیم؟ + فیلم | پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی (http://www.hashemirafsanjani.ir/fa/node/222890)
Theodor Herzl
02-03-2014, 09:28 PM
من از این به بعد با هرکه در انجمن درگیر شدم بجای او به این تازی خبیث لعن و نفرین میفرستم که ۹۰% مشکلات جهان از دین کثیفی است که او آورد!
3480
Anarchy
02-03-2014, 09:48 PM
من از این به بعد با هرکه در انجمن درگیر شدم بجای او به این تازی خبیث لعن و نفرین میفرستم که ۹۰% مشکلات جهان از دین کثیفی است که او آورد!
3480
نگاره محمد - WiKi (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%85%D8%AD%D9%85% D8%AF)
نگاره حضرت محمد پیامبر اسلام که چهره نوجوانی با دهانی خندان و نیمهباز، عمامهای (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%87) بر سر و گل یاسمنی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D9%85%D9%86) بر گوش است، به نام حضرت محمد، پوستری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%B1) است که در ایران بارها چاپ میشود و در میان عموم منسوب به نوجوانی حضرت محمد (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF) پیامبر اسلام است.[۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%85%D8%AD%D9%85% D8%AF#cite_note-.DA.A9.D8.AC.D8.A7-1) آیت الله خمینی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%AE %D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C) نیز نسخهای از این تصویر را سالها بر دیوار اتاق خود نصب کرده بود و گفته میشود غزل «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» را با الهام از این تصویر سرودهاست. علاوه بر این، یکی از سه سوالی که خمینی برای آزمایش افراد مدعی ارتباط با امام زمان میپرسید، درباره این تصویر بود. در میان عموم گفته میشود که این پوستر بر اساس نقاشی رسم شده توسط راهبی است که محمد را در نوجوانی در مسیر شام دیدهاست.[۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%85%D8%AD%D9%85% D8%AF#cite_note-2) اما تحقیقات جدید نشان میدهد این پوستر بر اساس یک عکس واقعی به نام «حضرت محمد» رسم شدهاست که بین سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ در تونس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D9%86%D8%B3) گرفته شده و در کارت پستالی با عنوان «حضرت محمد» منتشر شدهاست.[۱]
(http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%85%D8%AD%D9%85% D8%AF#cite_note-.DA.A9.D8.AC.D8.A7-1)
(http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%85%D8%AD%D9%85% D8%AF#cite_note-.DA.A9.D8.AC.D8.A7-1)عکاسی به نام رادولف لنرت (Radolf Franz Lehnret (۱۸۷۸ – ۱۹۴۸)) اهل جمهوری چک (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C_%DA%86%DA%A9) که دانش آموخته موسسه هنرهای گرافیکی وین بود و به جنبش pictorialist (که عکاسی را به عنوان اثر هنری میدانستند) گرایش داشت، این عکس را بین سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ در تونس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D9%86%D8%B3) گرفتهاست. او و Ernst Heinrich Landrock (۱۸۷۸ – ۱۹۶۶) ناشر آلمانی، شرکتی به نام L&L تشکیل داده و در این سالها به تونس رفته و مجموعهای از عکسهای تونس را تهیه کرده و در اوایل دهه بیست به صورت کارت پستال چاپ کردند. عکس مورد بحث نیز با نام «حضرت محمد» یکی از این کارتها بود. این مجموعه عکس شامل مناظر طبیعی، بیابان، تپههای شن روان، بازارها و مناطق محلی، پسران و دختران نابالغ جوان بود که سنی بین کودکی و نوجوانی و چهرهای بین زن و مرد داشتند. عکسها مطابق تصورات اروپاییان از شرق بود که تصوّری رازآلود و وسوسهانگیز از شرق داشتند. این عکسها که با نبوغ خاصی تهیه شده بودند به صورت چاپ نقرهای، گراورسازی شده و چهاررنگ چاپ شدهاست. بیشتر کارت پستالها از سال ۱۹۲۰ در آلمان چاپ شده و در مصر پخش شدهاند. عکس «حضرت محمد» در ژانویه سال ۱۹۱۴ در مقالهای با نام «اینجا و آنجا در شمال آفریقا» در مجله نشنال جیاگرفیک (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%84_%D8%AC%DB%8C%D8%A7% DA%AF%D8%B1%D9%81%DB%8C%DA%A9) چاپ شد و زیر عکس نوشته شده بود «عربی با یک گل». در دهه بیست، سربازان فرانسوی در شمال آفریقا کارت پستالهای تونسی L&L را بسیار دوست داشتند. در دهههای هشتاد و نود میلادی عکس این نوجوان در کتابهای زیادی چاپ شد، ولی اغلب با عنوانی غیر از «حضرت محمد».[۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%85%D8%AD%D9%85% D8%AF#cite_note-.DA.A9.D8.AC.D8.A7-1)تصویرهایی که در ایران چاپ میشود نیز بدون تردید همین عکس هستند اما نقاشان ایرانی دستکاریهایی در عکس انجام دادهاند از جمله اینکه از فریبندگی چهره نوجوان چیزهایی نگه داشته شدهاست ولی از زیبایی جذاب آن کاسته شدهاست. شانه سمت چپ اندکی با پارچه پوشانده شدهاست و دهان و چشمها اندکی اصلاح شدهاست. به نظر میرسد هنرمندان ایرانی سعی کردهاند از حالت جذاب عکس کم کنند و به آن زیبایی مقدسی ببخشند.[۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%85%D8%AD%D9%85% D8%AF#cite_note-.DA.A9.D8.AC.D8.A7-1)
(http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%85%D8%AD%D9%85% D8%AF#cite_note-.DA.A9.D8.AC.D8.A7-1)
Theodor Herzl
02-04-2014, 01:25 PM
حالا فکر کنید این عکس واقعی محمد است ، مهم نفس قضیه هست
3487
Anarchy
02-04-2014, 01:40 PM
حالا فکر کنید این عکس واقعی محمد است ، مهم نفس قضیه هست
3487
اتفاقا همین عکسی که گذاشتی بیشتر بهش شبیه هست :e404: !! میخواستم بگم بیخود ممد رو بچه خوشگل نشون دادن و گرنه اون بابا تو 1400 سال پیش که این شکلی نبوده قطعا ...
Ouroboros
02-10-2014, 05:47 PM
«آتهایستهای پر سر و صدا احتمال تغییر عقیدهی بسیار کمتری از مذهبیون دارند»
This View of Life: Why Sam Harris is Unlikely to Change his Mind</title> (http://www.thisviewoflife.com/index.php/magazine/articles/why-sam-harris-is-unlikely-to-change-his-mind10#.UvFj9ZomNbQ.twitter)
…I took the full text of the three most important New Atheist books—Richard Dawkins’ The God Delusion, Sam Harris’s The End of Faith, and Daniel Dennett’s Breaking the Spell and I ran the files through a widely used text analysis program (http://www.liwc.net/) that counts words that have been shown to indicate certainty, including “always,” “never,” “certainly,” “every,” and “undeniable.” To provide a close standard of comparison, I also analyzed three recent books by other scientists who write about religion but are not considered New Atheists: Jesse Bering’s The Belief Instinct, Ara Norenzayan’s Big Gods, and my own book The Righteous Mind. (More details about the analysis can be found here (http://righteousmind.com/the-righteous-mind-challenge/).)
To provide an additional standard of comparison, I also analyzed books by three right wing radio and television stars whose reasoning style is not generally regarded as scientific. I analyzed Glenn Beck’s Common Sense, Sean Hannity’s Deliver Us from Evil, and Anne Coulter’s Treason. (I chose the book for each author that had received the most comments on Amazon.) As you can see in the graph, the New Atheists win the “certainty” competition. Of the 75,000 words in The End of Faith, 2.24% of them connote or are associated with certainty. (I also analyzed The Moral Landscape—it came out at 2.34%.)
نظر دوستان چیست؟ من موافقم!
Russell
02-10-2014, 07:37 PM
نظر دوستان چیست؟ من موافقم!
ابتدا باید بگویم که من آن کتابهایی که اینها با آنها مقایسه شدهاند را نخواندهام و نمیدانم چگونه هستند، ولی اینرا مشخصا میدانم که، این جنبش جدید بیخدایی در واکنش به بی تفاوتی بیخدایان نسبت به وضع موجود شکل گرفته و دربرابر این ایدهیِ لیبرال جبهه گرفته که هر عقیدهای محترم است و...، همچنین واضح است که در بسیاری مواقع این اطمینان در سخن گفتن یکنوع استراتژیست برای شکستن نرمهای تحمیل شده و استفاده از آن عمدیست؛ در اینجا مبنای مقایسه هم برای من جالب است که چرا با لینکریگ یا آلیستر مکگراف و چمیدانم آن خاخام اشمولی و ... (که معمولا حریف مناظرهیِ اینها بودند) مثلا مقایسه نشدهاند اینها و چه نتیجهای قرار است اینجا گرفته شود.مثلا میشد مثلا تعداد کتابهای منتشر شده توسط خداباوران و خداناباوران را مقایسه کرد و همچنین تعداد کتابهای منتشر شده از هر جبهه را که در آن با لحن تند یا مطمئنی سخنرانده شده را مقایسه کرد.
یک نکتهیِ دیگر اینکه همهیِ ما به نوعی ex-theist هستیم و از شستشوی مغزی خداباوری خارج شدهایم. مشخص است که من نسبت به عقاید سابق خودم با اطمینان بیشتری سخن میگویم چرا که زمانی بدون جبهبندی با آن به آنها باور داشتهام و براحتی میتوانم بفهمم در پشت سخنان خداباوران چه میگذرد.
خداباوران هم در عصر حاضر خیلی وقتها نیاز به حمله ندارند، در موضع برتر هستند از لحاظ اجتماعی و سیاسی تا حد خوبی و نیازی ندارمند. علم به دگمهایِ آنها حمله کرده و اینها تنها کاری که باید بکنند کمی چرند بافتن دربارهیِ آنچه نمیدانیم است، آنهم با لحنی خوشگل، تا به کاسبی و فریب خود و دیگران و... ادامه دهند. این است که بخش قابل توجهی از آنها با لبخند وارد میشوند و ازنادانستههای ما میگویند و از نامحتمل نبودن پیوند گودرز و شقایق و فیزیک کوانتومی و خدا و... دادسخن سرمیدهند. اگر از منظر میزان انرژی که اینها حاضر هستند برای نشر باورهایشان بگذارند مقایسه کنیم، اصلا قابل قیاس نیست و وضع جبههیِ خداناباوران بیشتر به شوخی شبیه است. برای خداناباور که دنبال دو روز دنیاست و ذهنش به ویروس دین آلوده نیست چه سودی دارد که بیاید آتئیسم را تبلیغ کند (جز در منگنه قرار گرفتن تا مجبور به واکنش شدن البته). هر چه هست انرژی خداباوران است که بقول هیچنز قرار است با باورمند بودن خودشان آرامش بگیرند ولی در واقع آرام نمیشوند تا همه را به کیش خود درآورند. این است که چارهای جز گذاشتن جایزه برای بچالش کشیدن آنها نیست (که تازه این هم معلوم نیست کار بکند).
این باجگیری از نادانستهها بعلاوهیِ ترس از نبود اطمینان و خطرات فراوان در جهان همواره در تاریخ بشر بوده و همچنان هم خواهد ماند و نبردیست نابرابر که با استفاده از بمب اتمی هم نمیشود زمین را برای بازی با آن مسطح کرد، یکمقدار زبان تند از داوکینز و دنت بیچاره که میخواهد دربارهیِ هر چیزی نظر دهد 6 دور دوره میکند که نکند اسپاگتی نکرده به کسی بربخورد که حالا جای خود دارد.
من اکنون که نگاه میکنم میبینم که همین کتاب پندار خدای پروفسور داوکینز بود که ضربهیِ آخر را به پندار خدای من زد و من حداقل شخصا سپاسگزار زحمت او هستم که باز کردن افقها برای من و بیان این نکته که ضعف در تخیل و ندیدن احتمالات نه ضعف خداناباوریست بلکه نفطهیِ قوت آنست، بگمانم (آنچنان که من فهمیدهام) دیوید هیوم هم تنها لازم بود همین گسترده بودن احتمالات را بما یادآوری کند تا ببینیم استدلال کردن با توسل به علیت خارج از زمان برای مجردات چه میزان احمقانه است. در آخر بنظرم من باز یکسری حرفها زدم که شاید چندبار زدهام ولی حقیقتا این عدم تقارن در این میان برای من آزار دهنده است و از آن بدتر باجگیری از نادانستههایِ ماست و بعد لاف شکگرا بودن توسط آنها. سم هریس که بنظر من دگمترین آنهاست هم تا آنجا که من خاطرم هست گویا مطالعهیِ خوبی هم دربارهیِ دین داشته، بسیار خونسردانه آماده است به دفاع و استدلال دربارهیِ موضع خود بپردازد و با استانداردهایِ دین اگر به او بنگریم فوق شکگرا بنظر میرسد !!
Anarchy
02-11-2014, 10:09 AM
گورکن: آیا محمد پیامبر واقعا وجود داشت بازخوانی کتاب رابرت اسپنسر
(http://burier.blogspot.nl/2014/02/blog-post.html)امین قضایی
رابرت اسپنسر پیشتر به خاطر کتاب "حقیقت درباره محمد"(2006) (برای ترجمه فارسی کتاب به اینجا (http://mamnoe.files.wordpress.com/2013/07/haghighat-darbareye-mohammad.pdf) رجوع کنید) توجه عموم را در غرب نسبت به زندگی محمد در منابع اسلامی جلب کرد. او در این کتاب، با اتکا به منابع اسلامی نشان می دهد که توصیفات مدافعین مسلمان در غرب از شخصیت محمد هیچ پایه و اتکای واقعی در منابع اسلامی ندارد و در واقع چره بزک شده ای است از اسلام به عنوان دین صلح تا نسخه بهتری از اسلام و در تضاد با جهادگرایان به خورد ما داده شود. اسپنسر در این کتاب با رجوع به متون اسلامی نشان می دهد که اذعان به حقیقت بهتر از لاپوشانی آن است.
اینبار، در سال 2012، وی اعتبار تاریخی محمد را بررسی می کند. او با رجوع به منابع غیراسلامی در همان دوره و دیگر یافته های تاریخی، این فرضیه قوی را پیش می کشد که اسلام به معنایی که ما می شناسیم، تنها یک قرن بعد از فتوحات اعراب رفته رفته شکل گرفت و به صورت منسجم در آمد. در ذیل یک بازنگری خوب از این کتاب را می خوانید:
http://www.daftarche.com/images/imported/2014/02/16.jpg (http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c8/Robert_Spencer.jpg/220px-Robert_Spencer.jpg)
بازنگری : ایمن جواد التمیمی
لینک (http://www.meforum.org/3251/did-muhammad-exist)
.....
بسیار خوب، استدلالات اصلی علیه اعتبار تاریخی منابع سنتی اسلامی از زندگی محمد و ظهور متعاقب اسلام از طریق فتوحات اعراب چه هستند؟
برای شروع، منابع غیر اسلامی هم عصر با فتوحات اعراب در قرن هفتم با داستان های اسلامی مطابقتی ندارد. برای مثال، در آموزه یاکوبی ( Doctrina Jacobi ) ( یک سند تاریخی معتبر که به 634 تا 40 میلادی باز می گردد و احتمالا توسط یک مسیحی ساکن فلسطین نوشته شده است؛ صفحه 20 از کتاب)، که درباره فتوحات اورشلیم بوسیله سوفرونیوس ( حاکم پدرشاهی که گفته می شود این شهر را در سال 637 محاصره کرد) و همچنین در نامه ای که در سال 647 توسط این حاکم سلوکی نوشته شده است، هیچ ارجاعی به فاتحین عرب به عنوان مسلمان ندارد و هیچ ردی و نشانی از مذهبی به نام اسلام در این نامه به چشم نمی خورد.
نخستین اشارات معتبری که به محمد رجوع می کند از اسقف ارمنی سبئوس (Sebeos) است که به دهه 660 یا 670 میلادی باز می گردد، اما شامل محتویاتی است که کاملا از منافع سنتی اسلام متفاوت است. وی به محمدی اشاره می کند که بر حق یهودیان بر سرزمین مقدس تاکید می ورزد- حتی اگر در این ادعا سرزمین از آن مسلمانان هم باشد، این با همراهی یهودیان باید باشد. (صفحه 32)
تنها در حدود 730 میلادی یعنی حدود یک صد سال بعد از مرگ محمد در سال 632 میلادی (مطابق سنت اسلامی) است که ما در مکتوبی از یوحنای دمشقی ارجاع دقیقی به بخش هایی از قرآن را مشاهده می کنیم، اما حتی او هم نامی از کتابی به نام قرآن نمی برد و یا حتی اشاره ای هم به وجود یک کتاب مقدس نمی کند و تنها این بخش ها را متعلق به هاجریان، اسماعلیایان یا اعراب (و نه مسلمین) می داند.
در عوض، ما در این نوشته ارجاعی به فصلی از قرآن داریم که در قرآن امروزی سوره نساء خوانده می شود، و این بدان معناست که او بخش هایی از متنی که بعدا در قرآن گنجانده شده را در اختیار داشته است.
مدارک حاصل از لوح های عربی از قرن هفتم نیز قادر به تایید نوشته های سنتی اسلامی نیستند. یک لوح نوشته که به خلیفه امیه – معاویه – نسبت داده می شود و در سالهای 677 یا 678 نوشته شده است به اعتقاد به خدا اشاره دارد اما هیچ اشاره ای از اعتقاد به محمد به عنوان رسول خدا یا قرآن به عنوان وحی ندارد.
در سکه هایی از همین دوره، ما نام محمد را بر روی سکه ها می خوانیم، اما جالب است که در روی سکه و زیر تصویر شاهی علامت صلیب هم دیده می شود یعنی نمادی از مسیحیت که کاملا در تضاد با اسلام سنتی است. (صفحه 43-4)
به یاد داشته باشید که محمد به معنای ستایش شده یا ستوده شده نیز هست، و سکه ها می توانند این ایده را برسانند که حاکم ستوده شده یا برگزیده خداست( صفحه 45).
همچنین این نام می تواند به مسیح هم اشاره داشته باشد- یعنی در زمانی که مذهب فاتحین عرب هنوز یکتاپرستی مبهمی داشته اند- یا شخصیتی که به نام محمد شناخته می شده هنوز فاصله زیادی با مردی دارد که در منابع سنتی در زندگی اش (سیره) به تصویر کشیده شده است. حتی در نوشته های "Dome of the Rock" ، که در سال 691 میلادی تکمیل شد و اغلب تصور می شود که اولین تشریح خداشناسی اسلامی سنتی باشد- می توانسته کاملا منظور از محمد مسیح بوده باشد و توضیح می دهد که چگونه محمد صرفا یک پیامبر است و نه خدا آنچنان مسیحیت ارتودوکس ادعا می کند(صفحه 56-7).
تنها حدود اواسط قرن هشتم میلادی یعنی 735 میلادی به این سو است که ما کم کم گواه واضحی از ارجاع به محمد در نوشته ها می بینیم که به همان صورتی هستند که ما در احادیث و سیره می یابیم (صفحه 61-2). این مشاهدات به خوبی ما را به بررسی اعتبار تاریخی منابع احادیث و سیره درباره محمد سوق می دهد، منابعی که سنت اسلامی را تشکیل می دهند. در اهمیت احادیث و سیره در تفسیر آیات مختلف قرآن، که در غیر این صورت معنایش کاملا مبهم خواهد بود جای چون و چرا نیست.
با وجود این، همانطور که اسپنسر خاطر نشان می سازد، جالب است که ستایش از اسوه ای مانند محمد با همان خلیفه ای آغاز می شود که Dome of the Rock را نوشته است و اولین سکه ها را با نام محمد به نام پیامبر خدا توزیع کرده است یعنی عبدالملک(خلیفه اموی) (صفحه 69) و جانشینان او نیز به مانند او عمل کردند.
از آنجایی که محمد اکنون به اسوه و نمونه ای از فضایل اخلاقی تبدیل می شود، طبعا لازم می آید که مردم بدانند که محمد در زندگی اش چه گفته و چه کرده است. از این پس به خصوص احادیث به سلاح سیاسی تبدیل می شوند و کاملا جعل می شوند. حتی در نیمه نخست قرن هشتم، یک عالم اسلامی نوشته است که "امیر مردم را مجبور کرده که حدیث بنویسند"(صفحه 71).
در پشت جعل حدیث، کارکرگردایی پدیده ای جالب توجه است.
برای مثال، در خلال بحث و مناظره بین پیروان خلیفه معاویه، شیعیان معتقدند که او جای علی و پسر علی یعنی حسین را قصب کرده است و پیروان علی بعدا شیعه می شوند آن هم با حدیثی که در آن محمد اعلام می کند که جای پدر علی در آتش جهنم است(صفحه 73) در حالیکه طرفداران علی حدیث دیگری جعل کردند که در آن محمد اعلام کرده است که "من برای تایید قرآن می جنگم و علی برای تفسیر آن خواهد جنگید."
جای تعجب نیست که با این جدل ها، احادیث پر از تناقضات باشد.
مطمئنا علمای اسلام سعی کردند که معیاری درست کنند که با آن بتوانند احادیث صحیح را از جعلی تشخیص دهند: برای نمونه، این معیار که تا چه حد یک حدیث با متن قرآن مطابقت دارد. با این حال هرقدر هم که این معیارها معقول بوده باشند "ما را به آنچه واقعا محمد گفت و انجام داد، نزدیک نمی کند"(صفحه 81).
دیگر معیار ابداع شده اعتبار رجل است (زنجیره ای از انتقال شفاهی از محمد به راوی) اما این معیار شک برانگیز تر از اولی است.
در حالیکه عرب جماعت "ممکن است در به یاد سپردن اشعار موفق بوده باشند( صفحه 84)، احادیث قطعاتی از شعر نیستند و تا قبل از اینکه در قرن نهم جمع آوری و مکتوب شوند حتما بارها دچار تغییر و جرح و تعدیل شده اند" (صفحه 85).
در واقع، من می خواهم اینرا اضافه کنم که حتی اگر ما با شعر هم سر و کار داشته باشیم، کاملا اشتباه است که فکر کنیم اشعار شفاهی کاملا درست و کلمه به کلمه دست نخورده باقی می ماند. شعر شفاهی مداوما در معرض بازنگری و بدیهه سرایی است.
از اینرو، برای مثال، ایلیاد و اودیسه مشخصا از طریق نسل اندر نسل شاعران شفاهی منتقل نشده که در نهایت نوشته شده باشد. بلکه ما می دانیم که هر کدام از این قطعات کار یک شاعر مشخص است که عبارات و داستان های فرمول بندی شده متعددی را برداشته و برای ایجاد یک ساختار هنری به آن، روی این اشعار کار کرده است.
در هر صورتی، شاعر کار خود را به شعر دیکته می کند. اگر ایلیاد و اودیس نسل در نسل توسط آوازه خوانان و نقالان به یاد سپرده شده است، به خاطر این است که این نقالان از روی مکتوبات کار می کرده اند و نه با انتقال شفاهی شعر.
اگر احادیث نمی توانند راهنمای معتبری برای آنچه باشند که محمد گفت و کرد، پس با سیره ابن اسحاق چه می توان کرد؟ اغلب ذکر شده است که زندگی نامه محمد از ابن اسحاق، که در واقع نسخه سالمی از آن به دست ما نرسیده و تنها بخشی از آن توسط متاخرین حفظ شده است، به صد سال بعد از مرگ محمد در سال 632 میلادی باز می گردد. سنت از وجود مورخین پیشینی سخن می گوید، اما کاری که مدعی می شود آنان انجام داده اند باقی نمانده است و ما از زندگی ایشان بسیار کم می دانیم.
اینکه اثر ابن اسحاق به سالهای سال بعد از زمانی بازمی گردد که محمد فرضا زندگی می کرده گواهی بر بی اعتبار بودن سیره نیست، اما این واقعیت که ابن اسحاق بی شک از منابع شفاهی سیره را اتخاذ کرده است که می توانسته اند جعل شده باشند، آنرا بی اعتبار می سازد.
بسیاری از داستان هایی که ابن اسحاق نقل کرده طوری بیان شده اند که مخاطب را متقاعد سازند که محمد پیامبر خدا بود، مانند داستان هایی درباره مسیحیانی که رسالت پیامبری محمد را در جوانی اش تایید می کنند(صفحه 96).
اکنون بخش مهم کتاب اسپنسر فرا می رسد. یکی از دلایل کلیدی که بسیاری از منتقدین اسلام فکر می کنند که منابع اسلامی از زندگی محمد در واقعیت تاریخی ریشه دارد به خاطر این است که بسیاری از این منابع مایه شرم و شرمندگی مسلمانان را فراهم می آورد. یعنی محمد در این داستان ها از نظر پارسایی و تقوا کاملا زشت ظاهر می شود. ابن هشام توضیح می دهد که خلاصه وی از ابن اسحاق برخی از موضوعات رسوایی آور و ننگین را حذف کرده است(صفحه 88).
حتی در منابع سنتی (سانسور شده) اخیر هم هنوز داستان هایی است که مدافعین مسلمان دوره مدرن را خجلت زده می کند. شاید مهمترین آن ازدواج محمد با عروس زینب باشد.
با این حال، همانطور که اسپنسر اشاره می کند: "آنچه تصویر منفی ارائه می دهد ضرورتا از عصری به عصر دیگر و از نسلی به نسل دیگر ثابت نیست"(صفحه 111). برای مثال مشخصا بنابر سنت صحیح است که محمد با عایشه شش ساله ازدواج کرده و در 9 سالگی با او مقاربت کرده است: اما در منابع سنتی هیچ نشانی دیده نمی شود که کسی با این مسئله مشکلی داشته باشد(صفحه 112).
در هر حالت، اسپنسر نشان می دهد که اتفاق ازدواج با زینب احتمالا بعدا ابداع شده تا این واقعیت را توضیح دهد که آموزه قرآن از سوی "پیامبری است با نسب خونی یعنی امور پیامبری از پدر به پسر منتقل می شود"(صفحه 115).
از آنجایی که محمد آخرین پیامبر تصور می شود، بایست تاکید می شده که او هیچ پسری ندارد چه خونی و چه فرزندخوانده که به سن بلوغ رسیده باشد. بنابراین، موقعیت زید به عنوان پسرخوانده محمد باید به حاشیه رانده می شده، از اینرو آموزه قرآنی این فرزندخواندگی را نامشروع کرده (قرآن سوره سی و سه، آیه چهارم) و تاکید می ورزد که محمد پدر هیچکدام از مردان شما نیست.(قرآن سوره سی و سه، آیه چهلم.)
با وجود این، اگر سیره و احادیث نامعتبر هستند، این سئوال پیش می آید که خود قرآن از کجا می آید. یک خوانش سطحی –با توجه به پیام مداوم یکتاپرستی آشتی ناپذیرش- این را به ذهن خطور می کند که قرآن کار یک نویسنده منفرد است.
اما بررسی دقیقتر پایه های خوبی برای این فرضیه فراهم می آورد که قرآن بعد از قرن هفتم و هشتم در محیط فرهنگی و مذهبی فاتحین عرب نوشته شده است و نه در خود عربستان و در طول زندگی فرضی محمد از 570 تا 632 میلادی.
از یک نظر، قرآن هیچ ساختار و چفت وبسط دقیقی از خود ندارد: بارها یک تغییر ناگهانی در موضوع قرآن و اشخاص گرامری ظاهر می شود و دست کم نشانگر یک انشای زمخت و بدترکیب است.
سنت اسلامی با حدیث ذیل خود به فقدان بخش هایی از قرآن اشاره می کند:
"هیچ کدام از شما نمی تواند بگوید که من کل قرآن را در اختیار دارم. چگونه کسی می تواند از تمام قرآن آگاه باشد وقتی که بسیاری از متون قرآن ناپدید شده اند؟ او بهتر است بگوید که من آنچه را که باقی مانده در اختیار دارم"(صفحه 137).
همچنین جالب اینجاست که قرآن مکررا تاکید می کند که به عربی ناب نوشته شده است. این می تواند فقط در پاسخ به این ادعا باشد که قرآن کاملا عربی نیست. در واقع گواهی بر وجود بخش های غیرعربی در قرآن هست که به روشنی از کلمات اقتباسی از واژگان فرهنگی و مذهبی دیگر نشان دارد. حتی کلمه برای خدا یعنی الله از زبان سریانی گرفته شده است(صفحه 156). آنچه در زیر می خوانید خلاصه عالی است از استدلالات پژوهشگران اخیر مانند کریستوف لوکزنبرگ که این نظریه را مطرح کرده اند که قرآن اصالتا یا حداقلی بخشا یک متن عبادی مسیحی سریانی است. این فرضیه بسیاری از ابهامات زبانی قرآن را توضیح می دهد.
من خودم هنوز مطمئن نیستم که محتوای دقیق این نظریه چیست، اما حتی اگر ما فرض کنیم که یک متن کاملا از منابع شفاهی عربی اتخاذ شده است، به همان دلایلی که در فوق درباره شعر و انتقال شفاهی گفتیم، ادعای اسلامی درباره اصالت قرآن تایید نمی شود.
با علم به این پژوهش درباره قرآن، روی همرفته نظر به این واقعیت که مردم سرزمین های فتح شده هیچ ایده ای از وجود کتاب مقدس مسلمانان در قرن هفتم میلادی نداشتند، بعید به نظر می رسد که عثمان، خلیفه سوم ( 579 0 656 میلادی)، مسئول گردآوری و توزیع قرآن بنابرادعای مسلمانان ارتودوکس باشد.
نوشته های قرآنی مشهوری وجود دارد که به قرن هفتم میلادی بازمی گردد، اما از آنجایی که آنها فاقد علامات صوتی الفبای عربی هستند، ما نمی توانیم بگوییم که آنها در وهله اول به عنوان قرآن نوشته شده اند یا اینکه نوشته های مجزایی هستند که بعدا در متن قرآن گنجانده شده اند(صفحه 192). همچنین هیچ قرآن کاملی که به قرن اول فتوحات اعراب بازگردد وجود ندارد.
به علاوه، ممکن است که دومین و بلندترین سوره قرآن یعنی بقره اصالتا یک کتاب مجزا بوده باشد. همانطور که یوحنای دمشقی در 730 میلادی به متن بقره اشاره می کند(صفحه 196)، نشان می دهد که این یک متن مجزا بوده است و نشان می دهد که قرآن شکل ثابت کنونی اش را حتی تا اواسط قرن هشتم هنوز به خود نگرفته بود(صفحه 197). پیشتر ذکر آن رفت که اولین خلیفه ای که از محمد به عنوان رسول خدا نام برده عبدالملک(پنجمین خلیفه اموی) بوده است.
بنابراین، "از مستندات تاریخی در دسترس ما، گواه بر این است که قرآن تا زمان عبدالملک(که نتیجه تلاش عبدالملک و حجاج بن یوسف حاکم عراق در 661 تا 714 میلادی) گردآوری نشده بود"(صفحه 197). کار حجاج در گردآوری قرآن در بسیاری از احادیث تصدیق شده است. ادعا می شود که گردآوری در زمان عثمان انجام شده تا حس اعتبار بیشتری به قرآن داده شود.
از تمامی این یافته ها، بهترین نتیجه ای که می توان گرفت این است که اسلام آنطور که ما می دانیم، در دوره ای بین قرن هفتم و هشتم ظهور کرده است و طوری توسعه یافته که اولا امپراتوری گسترده فاتحین عرب را را متحد کند (قلمرویی از اسپانیا تا رودخانه سند در قرن 750 میلادی) و دوم اینکه این فتوحات را توجیه کند.
این الهیات امپراتوری (اقتباس از کلام اسپنسر، صفحه 208) بر یکتاپرستی مبتنی است که شاید نسبت به مسیحیت و یهودیت در ایام اولیه اش متسماح تر بوده است (از این رو آیات قرآنی مانند 2:62 شامل یهودیان و مسیحیان و صابئان در حیطه قیامت است- صفحه 209). با این حال از پایان قرن هفتم به این سو، اسلام هویت متمایزتری به خود می گیرد با پیامبری مجزا و کتابی مقدس که جایگزین مسیحیت و یهودیت شده است.
توضیح اسپنسر برای این خاستگاه ها و رشد اسلام اولیه کاملا قابل مقایسه با ظهور آیین امپراتوری رومی بعد از آگوستوس است.
آگوستوس برای حفظ دولت رومی و تمرکز قدرت در دستانش، از اسلاف خود نسب های الهی درست کرد (مانند نسب یولیان) و ویرژیل را مامور کرد تا حماسه ای بنویسد که بنیان نژاد رومی از خاندان فرضی او باشند. همین گفته در مورد محمد را هم به عنوان بنیانگذار اسلام و امت اسلامی می تواند صادق باشد. ما برای اولین بار در ویرژیل است که عبارت پردازی های حماسی و منسجمی را در دفاع از توسعه طلبی می بینیم:
"ای رومی، به یاد داشته باش که برای حکومت بر مردم با قدرت ات (که مهارت تو خواهد بود) برای برقراری صلح، مقهورین را رام کند و برای افتخار خود بجنگ." انه اید. 6.851-3
عبارت پردازی های ویرژیل دقیقا همراستا با فتوحات اسلامی در مفهوم جهاد است، همانطور که در الهیات کلاسیک که از زندگی محمد به عنوان نمونه ای از پیامبر جنگجو در اختیار داریم: تصویر برقراری صلح از طریق جنگ و آوردن تمدن به مقهورین.
اگرچه متن بالا توصیه های از پدر انیاس به این قهرمان هستند، آنها قدرت اینرا دارد که سرنوشت روم را مشخص کنند. حکم الهی برای حکومت بر جهان با سخن مشهور ژوپیتر خدای بزرگ تاکید می شود که می گوید: "من امپراتوری جاودانه بخشیده ام". مانند محمد، انیاس به جنگی شدید متوسل می شده و ارباب لاتیوم در ایتالیای مرکزی می شود.
در حالیکه اقتباسات انه ید از حماسه های پیشین آشکار است، این متن همچنین بر نظام ارزشی ترویجی اگوستوس و حلقه درونی او تاکید می ورزد که رواقی گری باشد. بنابراین شهر یک کارکرد نمونه وار دارد، یعنی به یک متن و مکتب بصری برای فرزندان رومی تبدیل می شود و انیاس خود شخصیت ایده آل می شود به همان صورتی که محمد اسوه اخلاقی در میان مسلمانان شده است.
نکته این مقایسه این نیست که بگوییم فاتحین عرب ایده توسعه طلبی را مانند رومی ها اقتباس کرده اند، بلکه توضیح اسپنسر از ظهور اسلام نباید از دیدگاه تاریخی بعید نیست.بنابراین جای تعجب ندارد که اسلام از همان آغاز با سیاست عجین بوده است(صفحه 214).
اسپنسر برای مسئله وجود محمد یک پاسخ مختصر می دهد و کتاب را با آن خاتمه می بخشد: "این حقیقت کامل که آیا محمدی به نام محمد در عربستان قرن هفتم زیست و انچه او کرد و چه آدمی بود ممکن است هرگز دانسته نشود"(صفحه 216)، اما برای مدت طولانی، موضوع تاریخ نگاری اسلام به آکادمی تخصصی محدود شده است و ارعاب اسلامی( تهدید کسانی که در موضوع اسلام پژوهش می کنند) رشد کرده است.
بنابراین، یک مبنای قابل دسترس بر این موضوع را باید خوش آمد گفت. به علاوه، پروژه ترجمه این کتاب را به زبان عربی توصیه می شود.
در سالهای پیش رو، خوب خواهد بود که کتاب اسپنسر را به عنوان یک خوانش مقدماتی برای دوره های اموزشی درباره اسلام در مدارس و دانشگاه ها توصیه شود.
(http://burier.blogspot.nl/2014/02/blog-post.html)
Robert
02-16-2014, 01:28 PM
http://www.youtube.com/watch?v=mmXpJuEnNnw
m@hdi
03-02-2014, 07:11 PM
یکی از سه سوالی که خمینی برای آزمایش افراد مدعی ارتباط با امام زمان میپرسید، درباره این تصویر بود
مگه خمینی با امام زمان در ارتباط بوده که حقیقت رو در مورد این عکس میدونسته؟!
m@hdi
03-02-2014, 07:12 PM
از کسی شنیدم که پاپ اخیرا گفته که جهنم وجود ندارد اما ظاهرا بهشت هنوز هست! دلیل این کار را هم عشق الهی گذاشته و گفته است که خدا قاضی نیست و در ادامه
همجنسگرایان، لیبرالیستها، محافظه كاران، كمونیستها، افراد طرفدار سقط جنین و افرادی با میل جنسی مختلف را همگی بهشتی دانسته است.
اینکه این افراد بهشتی باشند از نظر منطقی درش بحثی نیست اما منظور وی از اینکه خدا قاضی نیست چیه؟ مگه قضاوت کردن خدا چه ایرادی داره؟ مثلا در مورد مجرمین آیا خدا آنان را هم بهشتی میکند؟! من خودم جبرگرا هستم و بر این مبنا قضاوت کردن در مورد اعمال افراد را غلط میدانم (البته با هدایت کردن افراد از طریق سیستم قضایی عادلانه مشکلی ندارم) اما پاپ که جبرگرا نیست چرا چنین سخنانی را گفته؟
با توجه به اینکه پاپ زیر فشار منطق های مختلف چنین سخنانی رو گفته میخوام بدونم چه منطقی وجود جهنم را غیر منطقی میکند؟
Anarchy
03-02-2014, 08:22 PM
مگه خمینی با امام زمان در ارتباط بوده که حقیقت رو در مورد این عکس میدونسته؟!
لابد بوده ... اول انقلاب که بعضیا میگفتن خود امام زمانه :e415: !! شما این بخش از نوشته رو زیاد جدی نگیر ... نمیدونم اصلا صحت داشته باشه یا نه !!
m@hdi
03-07-2014, 04:44 PM
مسلمانانی که در شرق آسیا هستند چگونه مسلمان شده اند؟!
undead_knight
03-07-2014, 05:03 PM
مسلمانانی که در شرق آسیا هستند چگونه مسلمان شده اند؟!
احیانا اسم سلطان محمود رو برای نمونه نشنیدید؟ :))
m@hdi
03-07-2014, 07:34 PM
احیانا اسم سلطان محمود رو برای نمونه نشنیدید؟ :))
اون تا اونجاها رفته؟! پس چرا هندی ها و چینی ها مسلمون نشدن؟!
sonixax
03-07-2014, 08:35 PM
پس چرا هندی ها و چینی ها مسلمون نشدن؟!
این همه هندی و چینی مسلمان داریم که! اسم اورومچی چین و مسلمانان اوبغور رو شنیدید تا حالا ؟
هند هم که پر مسلمانه! سوپر استارشان هم حتا مسلمانند! شاهرخ خان مثلن.
Persepolis
03-07-2014, 09:45 PM
پاکستان بخاطر همین مسلمان بودنش از هند جدا شد.(تجزیه دینی) 180 میلیون نفر!
بخشهایی از چین هم مسلمان هستند. بیش از 40 میلیون نفر!
خودِ هندوستان فعلی هم دو برابر کل جمعیت ایران مسلمان داره!
Anarchy
03-09-2014, 06:05 PM
فقط اندونزی فکر کنم به شکل مسالمت آمیزی مسلمان شده !!
Russell
03-09-2014, 09:31 PM
من هم بسیار کنجکاوم بدانم این مناطق شرق آسیا که از قرار معلوم بدون زور شمشیر مسلمان شدند دقیقا چطور مسلمان شدند. دوستان اسلامشناس تحقیقی کردهاند یا منبعی سراغ دارند؟
Anarchy
03-10-2014, 09:12 AM
من هم بسیار کنجکاوم بدانم این مناطق شرق آسیا که از قرار معلوم بدون زور شمشیر مسلمان شدند دقیقا چطور مسلمان شدند. دوستان اسلامشناس تحقیقی کردهاند یا منبعی سراغ دارند؟
Islam in Southeast Asia - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Islam_in_Southeast_Asia)
According to the Islamic Council of Victoria, historians argue "that by the beginning of the ninth century Arab merchants and sailors, (and other Muslims) had begun to dominate Nanhai (Guangzhou (http://en.wikipedia.org/wiki/Guangzhou)) or Southeast Asian Trade." There existed a colony of foreign Muslims on the west coast of Sumatra by 674 CE; other Muslim settlements began to appear after 878 CE when Islam increasingly took firm root among the people. The religion did not spread to significant parts of the population until the 12th century.
In the 12th century, a turbulent period occurred in the history of Maritime Southeast Asia (http://en.wikipedia.org/wiki/Maritime_Southeast_Asia), the Indian (http://en.wikipedia.org/wiki/India) Chola (http://en.wikipedia.org/wiki/Chola) navy crossed the ocean and attacked the Srivijaya (http://en.wikipedia.org/wiki/Srivijaya) kingdom of Sangrama Vijayatungavarman in Kadaram (Kedah (http://en.wikipedia.org/wiki/Kedah_Kingdom)). The capital of the powerful maritime kingdom was sacked and the king was taken captive. Along with Kadaram, Pannai in present day Sumatra (http://en.wikipedia.org/wiki/Sumatra) and Malaiyur and the Malayan peninsula were attacked. Soon after, the King of Kedah Phra Ong Mahawangsa became the first ruler to abandon the traditional Hindu (http://en.wikipedia.org/wiki/Hindu) faith, and converted to Islam (http://en.wikipedia.org/wiki/Islam)with the Sultanate of Kedah (http://en.wikipedia.org/wiki/Sultanate_of_Kedah) established in year 1136. Samudera Pasai (http://en.wikipedia.org/wiki/Samudera_Pasai) converted to Islam in the year 1267. The King of Malacca Parameswara (http://en.wikipedia.org/wiki/Parameswara_(sultan)) married the princess of Pasai, and their son became the first sultan of Malacca. Soon Malacca became the center of Islamic study and maritime trade; other rulers followed suit. Indonesian (http://en.wikipedia.org/wiki/Indonesia) religious leader and Islamic scholar Hamka (http://en.wikipedia.org/wiki/Hamka)(1908–1981) wrote in 1961: "The development of Islam in Indonesia and Malaya (http://en.wikipedia.org/wiki/Federation_of_Malaya) is intimately related to a Chinese Muslim, Admiral Zheng He (http://en.wikipedia.org/wiki/Zheng_He)."[1] (http://en.wikipedia.org/wiki/Islam_in_Southeast_Asia#cite_note-1)
There are several theories to the Islamization (http://en.wikipedia.org/wiki/Islamization) process in Southeast Asia. The first theory is trade. The expansion of trade among West Asia (http://en.wikipedia.org/wiki/West_Asia), India (http://en.wikipedia.org/wiki/India) and Southeast Asia helped the spread of the religion as Muslim traders brought Islam to the region. The second theory is the role of missionaries or Sufis (http://en.wikipedia.org/wiki/Sufi). The Sufi missionaries played a significant role in spreading the faith by syncretising Islamic ideas with existing local beliefs and religious notions. Finally, the ruling classes embraced Islam which further aided the permeation of the religion throughout the region. The ruler of the region's most important port, Malacca Sultanate (http://en.wikipedia.org/wiki/Malacca_Sultanate), embraced Islam in the 15th century, heralding a period of accelerated conversion of Islam throughout the region as the religion provided a unifying force among the ruling and trading classes.
Anarchy
03-10-2014, 09:18 AM
من هم بسیار کنجکاوم بدانم این مناطق شرق آسیا که از قرار معلوم بدون زور شمشیر مسلمان شدند دقیقا چطور مسلمان شدند. دوستان اسلامشناس تحقیقی کردهاند یا منبعی سراغ دارند؟
Islam in Southeast Asia - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Islam_in_Southeast_Asia)
According to the Islamic Council of Victoria, historians argue "that by the beginning of the ninth century Arab merchants and sailors, (and other Muslims) had begun to dominate Nanhai (Guangzhou (http://en.wikipedia.org/wiki/Guangzhou)) or Southeast Asian Trade." There existed a colony of foreign Muslims on the west coast of Sumatra by 674 CE; other Muslim settlements began to appear after 878 CE when Islam increasingly took firm root among the people. The religion did not spread to significant parts of the population until the 12th century.
In the 12th century, a turbulent period occurred in the history of Maritime Southeast Asia (http://en.wikipedia.org/wiki/Maritime_Southeast_Asia), the Indian (http://en.wikipedia.org/wiki/India) Chola (http://en.wikipedia.org/wiki/Chola) navy crossed the ocean and attacked the Srivijaya (http://en.wikipedia.org/wiki/Srivijaya) kingdom of Sangrama Vijayatungavarman in Kadaram (Kedah (http://en.wikipedia.org/wiki/Kedah_Kingdom)). The capital of the powerful maritime kingdom was sacked and the king was taken captive. Along with Kadaram, Pannai in present day Sumatra (http://en.wikipedia.org/wiki/Sumatra) and Malaiyur and the Malayan peninsula were attacked. Soon after, the King of Kedah Phra Ong Mahawangsa became the first ruler to abandon the traditional Hindu (http://en.wikipedia.org/wiki/Hindu) faith, and converted to Islam (http://en.wikipedia.org/wiki/Islam)with the Sultanate of Kedah (http://en.wikipedia.org/wiki/Sultanate_of_Kedah) established in year 1136. Samudera Pasai (http://en.wikipedia.org/wiki/Samudera_Pasai) converted to Islam in the year 1267. The King of Malacca Parameswara (http://en.wikipedia.org/wiki/Parameswara_(sultan)) married the princess of Pasai, and their son became the first sultan of Malacca. Soon Malacca became the center of Islamic study and maritime trade; other rulers followed suit. Indonesian (http://en.wikipedia.org/wiki/Indonesia) religious leader and Islamic scholar Hamka (http://en.wikipedia.org/wiki/Hamka)(1908–1981) wrote in 1961: "The development of Islam in Indonesia and Malaya (http://en.wikipedia.org/wiki/Federation_of_Malaya) is intimately related to a Chinese Muslim, Admiral Zheng He (http://en.wikipedia.org/wiki/Zheng_He)."[1] (http://en.wikipedia.org/wiki/Islam_in_Southeast_Asia#cite_note-1)
There are several theories to the Islamization (http://en.wikipedia.org/wiki/Islamization) process in Southeast Asia. The first theory is trade. The expansion of trade among West Asia (http://en.wikipedia.org/wiki/West_Asia), India (http://en.wikipedia.org/wiki/India) and Southeast Asia helped the spread of the religion as Muslim traders brought Islam to the region. The second theory is the role of missionaries or Sufis (http://en.wikipedia.org/wiki/Sufi). The Sufi missionaries played a significant role in spreading the faith by syncretising Islamic ideas with existing local beliefs and religious notions. Finally, the ruling classes embraced Islam which further aided the permeation of the religion throughout the region. The ruler of the region's most important port, Malacca Sultanate (http://en.wikipedia.org/wiki/Malacca_Sultanate), embraced Islam in the 15th century, heralding a period of accelerated conversion of Islam throughout the region as the religion provided a unifying force among the ruling and trading classes.
Soheil
03-30-2014, 10:02 PM
مدتی قبل به این حدیث (http://forum.hammihan.com/thread56786-3.html#post3776520) بسیار جالب برخوردم. اشتباه نکنید این حدیث از امام محبوب ما نیست! از امام اول شیعیان ِ محترم است.
لَوكنّا لا ترجوا جَنَّةً و لا نخشی' ناراً و لا ثواباً و لا عقاباً لكان ینبغی لنا أن نطالب بمكارم الاخلاق فانّها ممّا تدّل علی سبیل النجاح؛
اگر به بهشت و پاداش امید نداشتیم و از آتش جهنم و عقاب نمیهراسیدیم، شایسته بود كه مكارم اخلاق را بخواهیم، زیرا كه آنها راهنمای نجات و پیروزیاند (مكارم شیرازی، ج 1، ص 22). از حضرت علی (ع)
خب یک ایرادی که همیشه از ما ناباوران ِ به سیستم مجازات و پاداش گرفته میشه اینه که اگر قیامتی در کار نباشد هیچ دلیلی برای رعایت اخلاق وجود نخواهد داشت. گفته میشه انسان بدون باور به خدا به پوچی اخلاقی میرسه. بگذریم که این سخن مغلطه آمیزه و در واقع حقیقت هیچ ربطی به خوب بودن یا نبودن یک چیز نداره. اما این حدیث داره سخن ما رو درباره اخلاق تایید میکنه، چون ظاهرا میگه رعایت اخلاق به پیشرفت و بهبود زندگی بشر در همین دنیا هم کمک میکنه و هتا اگر قیامتی هم نباشد باز هم شایسته است اصول اخلاقی را رعایت کنیم. اینه که اگه کسی دوباره گفت بیخدایی و اخلاق با هم نمیخونه باید این حدیث رو که طبعا نمیتونه ردش کنه بهش نشون داد تا مخش گوز پیچ بشه!
البته باز مطمئن نیستم، ولی ظاهرا حدیث از نظر شیعیان معتبر هست.
این روایت بسیار پرمعناست. یكى از معانى احتمالى این روایت این است كه اگر آخرتى در كار نبود و حیات انسان در دنیا خلاصه مىشد، باز هم مكارم اخلاق مطلوب بودند؛ چرا كه زندگى دنیا را دلپذیر و انسان را در دنیا متعادل و آرام مىسازند. احتمالا یكى دیگر از درسهاى این روایت، این است كه خوبى و مطلوبیت مكارم اخلاق، چنان است كه حتى اگر در برابر كارهاى نیك پاداشى در كار نبود و بر اثر اعمال بد عقابى صورت نمىگرفت، باز هم درك خوبى و مطلوبیت مكارم اخلاقى ما را وا مىداشت كه آنها را بخواهیم. در این معنا حتى آثار مكارم اخلاق در بهبود حیات دنیایى انسانها هم سبب مطلوبیت آنها نیست، بلكه خوبى ذاتى مكارم اخلاقى مورد نظر است.
✖ ✖ - اخلاق در لغت و اصطلاح (http://allthinginit.blogfa.com/post/28/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D8%AF%D8%B1-%D9%84%D8%BA%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D8%B5%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%AD)
Anarchy
04-04-2014, 04:32 PM
دوستان یه حدیث شیعی جالب پیدا کردم از کلینی که میگه قرآن اصلی 17 هزار تا آیه داشته :e404: !!
عن محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد ، عن علی بن الحكم، عن هشام بن سالم، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: أن القرآن الذی جاء به جبرائیل إلى محمد( ص) سبعة عشر ألف آیة.
اصول کافی ج2ص463
kourosh_bikhoda
04-30-2014, 07:16 AM
Dwindling In Unbelief: How many has God killed? (Complete list and estimated total) (http://dwindlinginunbelief.blogspot.ru/2007/01/how-many-has-god-killed-complete-list.html)
In a previous post, I've listed and counted God's killings in the Bible. But I only included those that said exactly how many were killed by God. I came up with 2,476,633.
But that didn't include some of God's most impressive slaughters. How many did God drown in the flood or burn to death in Sodom and Gomorrah? How many first-born Egyptians did he kill? The Bible doesn't say, so there's no way to know for sure. But it's possible to provide rough estimates in order to get a grand total, and that's what I'm attempting here.
Total with estimates: 25 million.
Anarchy
08-03-2014, 10:05 AM
ببینید :
https://www.facebook.com/photo.php?v=10152576679823954
Anarchy
08-28-2014, 10:03 AM
خانه کعبه حداقل چهار بار ویران شده است و هیچ پرنده ابابیلی مشاهده نشده است! (http://www.fozoolemahaleh.com/2014/08/26/%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%87-%da%a9%d8%b9%d8%a8%d9%87-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d9%82%d9%84-%da%86%d9%87%d8%a7%d8%b1-%d8%a8%d8%a7%d8%b1-%d9%88%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b4%d8%af%d9%87-%d8%a7%d8%b3%d8%aa)
بت خانه های قرن ما
همانطور که در نگاره پیشین (http://www.fozoolemahaleh.com/2012/10/14/%D8%A8%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D8%B1%D9%86-%D9%85%D8%A7) اشاره شد، بت خانه های قرن ما، زیارتگاه های مذهبی می باشند. چنانچه روحانیون اهل سنت نیز همواره به این مسئله اشاره داشته اند. حال با حمله گروه اسلام گرای افراطی داعش به مکان های مقدس شیعیان، این پرسش بوجود می آید؛ پس خدا، پیامبر و امامان شفا دهنده و معجزه بخش کجا هستند؟. چگونه است که این نیروهای امدادی و غیبی حتی قدرت جلوگیری از تخریب قبر خود را ندارند؟!. بنابراین، آیا چنین به اصطلاح نجات دهنده گان بی وجودی، می توانند هیچ اراده ای در زندگی پیروان خود داشته باشند؟. آیا درست نیست که بپنداریم، این قبور و اجساد پوسیده و فنا شده. تنها به دلیل خرافات و تبلیغات مذهبی دین فروشان، هنوز در ذهن برخی از مردم عامی حضور دارند؟.
http://www.daftarche.com/images/imported/2014/08/42.jpg
تاریخچه ویرانی و تاراج خانه کعبه
سرنوشت خانه کعبه بعد از اسلام، چنان که در قرآن به حذف و ثبات آن بوسیله الله تاکید شده.امن و خالی از دغدغه نبوده است. بعد از اسلام کعبه چهار بار به کلی ویران گردیده، و سپس از نو بناشده است. اماهرگز هیچ پرنده ابابیلی برای دفاع از کعبه در آسمان مکه دیده نشده است. و در کمال ناباوری ویرانی خانه کعبه حتا به دست مسلمانان نیز انجام شده است. گویا خود مسلمانان نیز به مقدس بودن و یا ترس از عذاب الهی بر ویرانگران این خانه، باور نداشته اند.
ویرانی کامل کعبه در سده اول هجری
بعد از اسلام کعبه دو بار در سده اول هجری به طور کلی ویران شد. این ویرانی ها در جریان جنگ هایی که بین امویان و عبدالله بن زبیر فرماندار وقت مکه صورت گرفت، بوجود آمد. در ادامه به شرح کوتاهی از آن می پردازیم.(١)، (٢) و (٣)
قیام عبدالله بن زبیر قریشی اسدی
پس از واقعه عاشورا، قیام های متعددی در نقاط مختلف بر علیه حکومت بنی امیه و به خصوص یزید پسر وی صورت گرفت. بسیاری از این قیام ها در ظاهر به انگیزه خونخواهی از امام حسین و یارانش صورت می گرفت. اما در باطن برای کسب قدرت و شکست سیاسی معاویه بود.
یکی از معروف ترین این قیام ها، قیام عبدالله بن زبیر قریشی اسدی از شهر مدینه است.
یزید پسر معاویه برای مقابله با این قیام، سپاهی به فرماندهی مسلم بن عقبه به سوی مدینه فرستاد. این سپاه پس از سه روز در ذی حجةسال ۶۳ هـ.ق. طرفداران عبدالله بن زبیر را در مدینه به کلی سرکوب کرد. در آن هنگام عبدالله بن زبیر در مکه سکونت داشت. وی با شنیدن خبر سرکوبی طرفدارانش، مردم مکه و حجاز را به اطاعت از خود دعوت نمود.
این ویدیو (https://www.youtube.com/watch?v=ELH0kSjBb2s) تخریب و ویران کردن آرامگاههای موسوم به یونس نبی یکی از پیامبران ادیان ابراهیمی به دست گروه داعش را نشان می دهد. بی گمان ساختن هرآرامگاهی که مقدس شناخته شده و مورد پرستش عده ای خردباخته قرار گیرد در منطق هر انسان اندیشمندی ناپسند و مطرود است.
سوزاندن و سنگ زدن با منجنیق به کعبه
چون یزیداطلاع یافت که عبدالله بن زبیر طرفداران فراوانی پیدا کرده است، پس از سرکوبی قیام مدینه دستور به عزیمت سپاه به مکه داد. تا قیام نوپای عبدالله بن زبیر در مکه را به کلی از میان بردارد. مسلم بن عقبه در اواخر سال ۶٣ هـ.ق رهسپار مکه بود که در بین راه در گذشت. سپس به دستور یزید، حصین بن نمیر جانشین وی شد. جنگ میان سپاه حصین بن نمیر و یاران عبدالله بن زبیر در ابتدا در بیرون از شهر مکه انجام شد. اما پس از کشته شدن تعداد زیادی از طرفدارانش، وی به شهر مکه گریخت.
وی با اعتماد به قران که آنرا کتاب خدا و حقیقت می دانست و بر طبق آیه ۱۲۵ سوره بقره که می گوید:هر کسی به خانه کعبه پناه جوید در امان است و کسی نمی تواند به جانش آسیبی برساند، به خانه کعبه پناه برد. اما حجاج بن یوسف ثقفی با منجنیق خانه کعبه را ویران کرد. و عبدالله بن زبیر را کشت. حمله به شهر مکه به دستور یزید بن معاویه از مسلمات تاریخی است و به هیچ وجه قابل انکار نیست. مورخان معروف اهل سنت از جمله طبری در کتاب خویش، تاریخ طبری و ابن اثیر در کتاب الکامل آنرا نقل کرده اند. این واقعه حتی در حوزه های علمیه، جزو سوال و جواب های رایج طلاب می باشد.
تهاجم قرمطیان به مکّه
قرمطیان فرقه ای در قرن سوم هجری بودند که در برابر خلافت عباسیان به پا خواستند.آنان حکومت فارس بحرین و یمامه را به دست گرفتند. خانه کعبه را ویران و سنگ حجرالاسود را چند پاره کردند. در سال ۳۱۷ هجری قمری در زمان خلافت خلیفه مقتدرعباسی، (ابوطاهر قرمطی) فرمانروای فارس دولت قرمطی در بحرین و شرق عربستان که از شیعیان اسماعیلی بود، به مکه حمله برد. تاراج مکه یازده روز ادامه داشت. در این مدت سنگ حجرالاسود را از کعبه جدا نموده. آن را به چند پاره تقسیم کردند و ناودان زرین خانه کعبه را کنده و کعبه را غارت و ویران کردند.
در طول این لشگرکشی بزرگ، مقدّسترین مکان های مذهبی اسلام در شهر مکه مورد چپاول و اهانت قرار گرفتند. سپاهیان وی به محض ورود به شهر مکه به کشتار زائرین پرداختند. آنها در حال کشتن حجاج با خواندن آیات قرآن، حقیقت معنوی کلام خدا بودن قران را زیر سوال می بردند. و باور های اسلامی را مورد اهانت و تمسخر قرار می دادند. به طور نمونه قرمطیان در هنگام کشتار حجاج با خنده می گفتند:(ومن دخل کان امنا و آمنهم من خوف) یعنی:(اگر به راستی خدایی در این دنیا وجود می داشت شما را از زخم شمشیر ما در امان نگاه می داشت) (٢)
در این ویدیو (https://www.youtube.com/watch?v=bAw83ABRgLA) آقای بهرام مشیری بیان می کند که با بررسی و کاوش های علمی در مصر کمترین اثری از موسی، ابراهیم، یوسف و دیگر ادعاهای خرافه انگیز ادیان ابراهیمی به دست نیامده و همه این ادعاها داستان محض و بدون هرگونه واقعیت است. ساختن خانه کعبه به دست ابراهیم که بنا به ادعای دکانداران دین در مصر می زیسته نیز تنها بحث خرافی و داستانی برای کودکان است.
بی احترامی به مسجد الحرام و کعبه
ابو طاهر با یک سپاه نهصد نفری وارد مسجدالحرام شد. وی مست بوده و اسب او حتی در نزدیک بیت ادرار کرد. ابوطاهر همچنین دستور داد تا درب کعبه را از جا درآوردند. سپس پوشش کعبه را برداشته و بین اصحاب خود تقسیم کردند.
سرنوشت سنگ حجرالاسود پس از یورش قرمطیان
قرمطیان پس از ترک مکه، سنگ حجرالاسود را به همراه خود با غنائم بهدست آورده به احساء (در شرق عربستان) بردند. بنا بر روایات این سنگ را در توالت عمومی احساء در مرکز قرامطه نصب کردند. همچنین نقل شده که آنرا را به چند قسمت شکستند. سپس بعد از ٢٢ سال با دریافت مبلغ زیادی، یک قسمت آن را فروختند که به مکه بازگردانده شد.
بی احترامی به گنبد و چاه زمزم
نیروهای قرمطی همچنین به فرمان وی گنبدی را که بر فراز چاه زمزم ساخته شده بود, تخریب کرده و تعداد زیادی از اجساد کشتهشدگان را به درون چاه زمزم ریختند. ابوطاهر همچنین فرمان می دهد تا سنگ حجرالاسود را از جای برکنند و آنرا بشکنند. وی در زمان شکستن حجرالاسود بانگ سر می دهد؛((طیراً ابابیل کجاست؟! حجّارة من سجیل کجاست؟!))
http://www.daftarche.com/images/imported/2014/08/43.jpg
بی احترامی به کتاب های مذهبی
ابوطاهر قرمطی دستور داد هرچه تورات و انجیل و قران بود در صحرا ریختند و بر آنها نجاست کردند. وی همچنین اظهار داشته بود:((سه نفر این دنیا را به فساد کشیدند یک چوپان یک پزشک و یک شتر چران و این شتر چران از دو نفر نخست بسیار حیله بازتر و نابکارتر بود.))
حادثه ناشی از بلایای طبیعی
در سال ١٩۴١ میلادی برابر با (۱۳۲۰ شمسی )، پس از یک خشکسالی طولانی بارش بارانی شدید، سیلی سهمگین بوجود آورد و مسجد الحرام را فراگرفت. نقل است که مردم با شنا در اطراف مکه طواف می کردند. شاید بهتر بود که طواف کنندگان به جای شنا برای طواف، از خود می پرسیدند؛((چگونه ممکن است خداوندی قادر و مطلق، حتا توان حفاظت و نگهداری از خانه خود را نداشته باشد؟)).
ساخت مجدد کعبه
پس از سیل سال ١٩۴١ میلادی، سلطان مراد چهارم که از پادشاهان عثمانی بود. در سال ۱۰۴۰ (قمری) ساختمان کعبه را با سنگ های گرانیتی از نو بنا کرد. ساختمان امروزی کعبه همین با سنگ های گرانیتی می باشد.
بازسازی و تعمیر کعبه
همچنین بر اساس گزارش رسمی (http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/4789/4837/43478) تعمیر و توسعه و بازسازی کعبه و مسجد الحرام, خانه کعبه دو مرتبه دیگر مورد تعمیر و مرمت قرار گرفته است. یک بار در سال ١٢٩٩ ه . ق. و بار دیگر در ١۴١٧ ه . ق.
کلام آخر
مهندس بهرام مشیری محقق، تاریخ شناس و دین شناس عصر ما، بارها در گفتار خود به این حقیقت اشاره کرده اند که؛ پیامبری در ادوار گذشته شغل پردرآمدی بوده که برخی از افراد رند به آن روی می آوردند. در همین راستا طبق گزارش سالیانه مجمع جهانی اقتصاد، در سال ٢٠١٣, تنها بخش گردشگری داخلی عربستان شامل حجاج و گردشگران مناطق تاریخی و توریستی نزدیک به ۴٨ میلیارد دلار سودآوری داشته است.
زائرین افغانی و ایرانی که بصورت تمتع و عُمره در سال ٢٠٠٨ به مکه رفته اند ١.٩٧٣.٠٠٠ نفر بوده که مجموعأ ۴.٨٧٩.٠٠٠.٠٠٠ دلار بوده است. آیا نباید خرج های نجومی رفتن به مکه و مکان های زیارتی از طرف خود مردم به حاشیه نشینان و محرومان کشور خود داده شود؟. آیا نمی توان تسهیلات بهداشتی، کارخانه ها، مدارس و مراکز سرپرستی از کودکان بی سر پرست و مردم بی بضاعت را با این پول در کشور زائران مکه ایجاد کرد؟. و آیا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام نیست…کمی بیندیشیم.
بن مایه ها:
(١)
تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج ۷ صص ۳۱۲۱-۳۱۱۷٫
کامل ابن اثیر، ترجمه عباس خلیلی، ج ۳، صص ۲۶۰-۲۵۸٫
تاریخ سیاسی اسلام دکتر حسن ابراهیم حسن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، صص ۳۵۴-۳۵۲٫
(٢)
تبصره العوام فی معرفه الانام صفحه ۵۲
تاریخ الخلفا صفحه ۱۴۲
تاریخ گزیده صفحه ۲۶۸
(٣)
حجر الاسود، نوشته میرزا محمد کاظمینی، ص ۵١ به بعد.
آثار اسلامی مکه و مدینه، جعفریان.
تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده چاپ تبریز ۱۳۴۴ ش.
تاریخ تمدن اسلامی ج۲ ص ۴۴.
التنبیه و الاشراف ص ۳۷۳-۳۷۴.
اخبار مکه، ج ١، ص ٣٩۴-٣٩۵.
البدایه و النهایه، ج ٩، ص ٣١.
تاریخ طبری ج ٧، حوادث سال ٨٠ هجری.
تاریخ طبری، ج ٨، ص ٣۴٧.
المنتفی فیاخبار ام القری، ص ٣٠٢
من از این به بعد با هرکه در انجمن درگیر شدم بجای او به این تازی خبیث لعن و نفرین میفرستم که ۹۰% مشکلات جهان از دین کثیفی است که او آورد!
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
یک اینکه آقای هرزل من بنده خداوند یگانه ام نه بنده محمد که خداوند برش مهربانی کند دو اینکه من آرزومه یک روز پیشانی بخاک گذارگاه دور"مسجد الاقصی" شما ها رو اونجا دور ببینم چون بجای بندگی خداوند رفتید ستمگری کردید بازش فراموشکاری خداوند هم نماز در آنجا بخوانم که پیش پیمان خداوند است در سوره "الاسراء" "گردش" سه اینکه ما دشمن همتا گذاران یهود هم یاران نامان عیسی بودیم هستیم هم خواهیم بود نه چیز دیگر خداوندا زیان همتا گذاران یهودیان هم پیرو نامان عیسی هم خداوند نشناسان را به خودشان برگردان
undead_knight
04-27-2015, 01:41 PM
راسل جان اگر میخونی:
دنیل دنت هم که تو زرد از آب در اومد :))
Why the Future of Religion Is Bleak - WSJ (http://www.wsj.com/articles/why-the-future-of-religion-is-bleak-1430104785)
Russell
04-28-2015, 12:25 PM
راسل جان اگر میخونی:
دنیل دنت هم که تو زرد از آب در اومد :))
Why the Future of Religion Is Bleak - WSJ (http://www.wsj.com/articles/why-the-future-of-religion-is-bleak-1430104785)
یک آتئیست حرفهایِ کتابش چند سال پیش خود را دربارهیِ سقوط دین تکرار میکند.
What a surprise !!
من تازگی دارد بنظرم میرسد که آنکسی که در آخر «تو زرد از آب درآمد» کامو بوده !!
جالب است که از زمان انتشار کتاب دنت یکچیزی درآمده به نام دولت اسلامی که از اینترنت
برای تبلیغات و سربازگیری استفاده میکند ولی احتمالا اینها در نظر او مهم نیستند.
یک مناظره مانندی بود پیرامون بحث دربارهیِ خدا، در آن مناظره علاوه بر هیچنر
و هریس و دنت نیکلاس طالب هم در طرف دیگر بحث حضور داشت که با یک در یوتیوب
راحت پیدا میشود. مشاهدهیِ آن برای مشاهدهیِ فرار این «متفکرین» از «پرسش» بسیار
جالب است. این است که من گمان میکنم او بجای فکر کردن دربارهیِ اینکه واکنش مسلمانان
به تماشای کمدی چیست نخست باید دریابد که چرا خودش کمدی (http://www.ancient-literature.com/greece_aristophanes_clouds.html) را نمیگیرد.
undead_knight
04-29-2015, 01:09 PM
یک آتئیست حرفهایِ کتابش چند سال پیش خود را دربارهیِ سقوط دین تکرار میکند.
What a surprise !!
من تازگی دارد بنظرم میرسد که آنکسی که در آخر «تو زرد از آب درآمد» کامو بوده !!
جالب است که از زمان انتشار کتاب دنت یکچیزی درآمده به نام دولت اسلامی که از اینترنت
برای تبلیغات و سربازگیری استفاده میکند ولی احتمالا اینها در نظر او مهم نیستند.
یک مناظره مانندی بود پیرامون بحث دربارهیِ خدا، در آن مناظره علاوه بر هیچنر
و هریس و دنت نیکلاس طالب هم در طرف دیگر بحث حضور داشت که با یک در یوتیوب
راحت پیدا میشود. مشاهدهیِ آن برای مشاهدهیِ فرار این «متفکرین» از «پرسش» بسیار
جالب است. این است که من گمان میکنم او بجای فکر کردن دربارهیِ اینکه واکنش مسلمانان
به تماشای کمدی چیست نخست باید دریابد که چرا خودش کمدی (http://www.ancient-literature.com/greece_aristophanes_clouds.html) را نمیگیرد.
don't tell me you have abandoned EP as well :e40a:
والا گناه کامو این بود که خیلی تخمی مرد:))، مگر اینکه بخوای به چیز جالبی اشاره کنی که من تا حالا متوجهش نشدم.
باز هم به نظرم بزرگترین ضعفشون نادیده گرفتن امثال داعش و کلا "تغییر کیش" نیست، این هست که زاد و ولد مسلمین رو نادیده میگیرند. این تنها روشی هست که احمقانه ترین افکار هم میتونند هزاران سال بدون مشکل خاصی ادامه پیدا کنند.
راه مقابلش هم به نظرم این هست که مهاجرت مسلمین رو محدود،مسلمین رادیکال رو دیپورت و کشورهای اسلامی رو هم به حال خودشون بزارند تا هم رو بگا بدند :))
برای حل مشکل کمبود جمعیت هم اینقدر بجه بی سرپرست توی جهان که نیازی به زاد و ولد اضافی نباشه، به شرطی که ایده های خلوص نژادی به کل دور انداخته بشه.
ولی در نهایت، کی به حرف من و تو گوش میکنه :e056:
Russell
04-29-2015, 10:10 PM
don't tell me you have abandoned EP as well
والا گناه کامو این بود که خیلی تخمی مرد:))، مگر اینکه بخوای به چیز جالبی اشاره کنی که من تا حالا متوجهش نشدم.
باز هم به نظرم بزرگترین ضعفشون نادیده گرفتن امثال داعش و کلا "تغییر کیش" نیست، این هست که زاد و ولد مسلمین رو نادیده میگیرند. این تنها روشی هست که احمقانه ترین افکار هم میتونند هزاران سال بدون مشکل خاصی ادامه پیدا کنند.
راه مقابلش هم به نظرم این هست که مهاجرت مسلمین رو محدود،مسلمین رادیکال رو دیپورت و کشورهای اسلامی رو هم به حال خودشون بزارند تا هم رو بگا بدند :))
برای حل مشکل کمبود جمعیت هم اینقدر بجه بی سرپرست توی جهان که نیازی به زاد و ولد اضافی نباشه، به شرطی که ایده های خلوص نژادی به کل دور انداخته بشه.
ولی در نهایت، کی به حرف من و تو گوش میکنه
1-EP که نقص زیاد دارد، ولی مدل تکامل همزمان فرهنگ و ژن بهتر است و به آنچه من فکر
میکنم نزدیکتر. و البته تمام اینها مدلهایی بسیار ابتدایی هستند و البته بطرز فاجعه آمیزی
ناتوان از وارد کردن معنا به خود.
2- مساله همین است که گمان میکنی مشکل اصلی دنیا اسلام است و ج.ا. وقتی
چوپان نباشد گوسفند گرگ خود را پیدا خواهد کرد:
4695
undead_knight
04-30-2015, 08:30 AM
1-EP که نقص زیاد دارد، ولی مدل تکامل همزمان فرهنگ و ژن بهتر است و به آنچه من فکر
میکنم نزدیکتر. و البته تمام اینها مدلهایی بسیار ابتدایی هستند و البته بطرز فاجعه آمیزی
ناتوان از وارد کردن معنا به خود.
2- مساله همین است که گمان میکنی مشکل اصلی دنیا اسلام است و ج.ا. وقتی
چوپان نباشد گوسفند گرگ خود را پیدا خواهد کرد:
4695
اینکه من منتقد اسلام هستم دلیل نمیشه که بگم مشکل اصلی دنیا اسلام هست. مشکل اصلی دنیا اون چیزی هست که باعث بوجود اومدن و فراگیری اسلام و سایر ادیان شده،بخش معنا طلب انسان که هم از منطق میتونه وارد بشه و هم از بی منطقی.
در مورد مسئله جمعیت هم به همین خاطر گفتم باید مسئله خلوص نژادی رو کنار بزارند، با به عهده گرفتن سرپرستی بچه های کشور
های در حال توسعه هم مسئله گسترش ایدولوژیک حل میشه و هم کمبود جمعیتشون.
در مورد مسئله معنا چیزی که واسه من جالب هست کشورهای حوزه اسکاندیناوی هستند و این هست که خیلی هاشون گفتند توی زندگیشون اساسا مسئله معنای زندگی یا وجود خدا و... واسشون "مسئله" نبوده که بخوان بهش فکر کنند!
Log In - The New York Times (http://www.nytimes.com/2009/02/28/us/28beliefs.html?_r=0)
Russell
04-30-2015, 11:10 PM
اینکه من منتقد اسلام هستم دلیل نمیشه که بگم مشکل اصلی دنیا اسلام هست. مشکل اصلی دنیا اون چیزی هست که باعث بوجود اومدن و فراگیری اسلام و سایر ادیان شده،بخش معنا طلب انسان که هم از منطق میتونه وارد بشه و هم از بی منطقی.
در مورد مسئله جمعیت هم به همین خاطر گفتم باید مسئله خلوص نژادی رو کنار بزارند، با به عهده گرفتن سرپرستی بچه های کشور
های در حال توسعه هم مسئله گسترش ایدولوژیک حل میشه و هم کمبود جمعیتشون.
در مورد مسئله معنا چیزی که واسه من جالب هست کشورهای حوزه اسکاندیناوی هستند و این هست که خیلی هاشون گفتند توی زندگیشون اساسا مسئله معنای زندگی یا وجود خدا و... واسشون "مسئله" نبوده که بخوان بهش فکر کنند!
Log In - The New York Times
اون نمودار اسمش ازدیاد جمعیت نیست، انقراض نژاد هست.
...
مطلب جالبی بود حاوی اشتباهاتی قابل توجه و البته معمول.
اول اینکه دین با باور به ماورالطبیعه یکی گرفته شده، که البته باور به ماورا مهم است
چراکه اگر نباشد رشد جمعیت و خودکشی همینی میشود که الان در اسکاندیناوی هست.
دیگر اینکه دربارهیِ نترسیدن از مرگ، حرف باد هواست، در مقابل انتحاری داعش
مشخص میشود که چه کسی از مرگ ترس دارد چه کسی ندارد.
نکته دیگر که بنظرم بد نیست اشاره کنم اینست که در تمام این مقایسات آماری اخلاقمداری
و بیخدایی اشتباه اساسی صورت میگیرد. جوامع بیخدا اکثر جوامع بسیار منسجم و اخلاقمدار
بودهاند که پیشرفت آنها را به اینجا رسانده و انسجام اجتماعی آنها اتفاقا
بسیار افت کرده. مقایسهیِ آنها با جوامع قبیلهای و بدوی و نتیجه گرفتن اینکه باور نداشتن
به ماوراء اخلاق را اگر افزایش ندهد کاهش نمیدهد چیزیست که اگر شاید میشد
به آن خندید.
پ.ن: یادم رفت در مورد کامو اینرو بگم، منظور من داستان سخنرانی بعد از دریافت جایزهیِ
نوبل و مصاحبهیِ بعدش بود، که دیگه حملهیِ چپ رو به او رو به اوجش رسوند.
یکجا هم میخوندم (بیبیسی بود فکر کنم) که احتمال داره چرخ ماشینش احتمالا به
ویسلهیِ جاسوسهایِ شوروی عمدا ترکانده شده باشه.
undead_knight
05-02-2015, 07:24 AM
اون نمودار اسمش ازدیاد جمعیت نیست، انقراض نژاد هست.
ها؟
مطلب جالبی بود حاوی اشتباهاتی قابل توجه و البته معمول.
اول اینکه دین با باور به ماورالطبیعه یکی گرفته شده، که البته باور به ماورا مهم است
پس معلوم هست دقیق نخوندی، اتفاقا جدا در نظر گرفته شده.اشاره میکنه به اینکه:
The interviewees affirmed a Christianity that seems to have everything to do with “holidays, songs, stories and food” but little to do with God or Creed, everything to do with rituals marking important passages in life but little to do with the religious meaning of those rituals.
یعنی "مناسک آیینی" زنده هستند، بخش فرقه ای ولی تقریبا از بین رفته.
چراکه اگر نباشد رشد جمعیت و خودکشی همینی میشود که الان در اسکاندیناوی هست.
متاسفانه فرضت بر پایه واقعیت نیست.
Importance of religion by country - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Importance_of_religion_by_country)
سوئد از لحاظ میزان بی اهمیت بودن دین در رده دوم قرار داره ولی از لحاظ رتبه خودکشی در جایگاه سی و پنچم هست.
List of countries by suicide rate - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_countries_by_suicide_rate)
از اونجایی بحث در اینجا دین "آیینی" خالی از دگم و باورهای ماورایی، مثل اون موردی که گفتم نیست و همه ادیان بزرگ اشکالی از ماوراباوری رو دارند، کم اهمیت بودن دین رو میشه با تقریب خوبی مساوی کم اهمیت بودن ماورا گرفت.
لابد میخوای بگی که دلیل این همه تفاوت رتبه خودکشی و اهمیت دین، مرتبط با چیزهایی جز دین باور/ماوراباوری هم هست که البته من هم همین رو میگم.
مثلا در مورد سوئد فاکتورهایی چون آب و هوا(در مورد افسردگی فصلی که شنیدی احتمالا!؟خب اب و هوا اونجا کاملا مستعد برای ایجاد افسردگی فصلی دائمیه!) دیدگاه متفاوت فرهنگی نسبت به خودکشی و یه نکته خیلی جالب تر:
Log In - The New York Times (http://well.blogs.nytimes.com/2011/04/22/happiest-places-post-highest-suicide-rates)
یک پژوهش در ایالات متحده نشون داده که ناراضی بودن از زندگی در شرایطی که اطرافیان شادتر هستند شانس خودکشی رو بالاتر میبره!
دیگر اینکه دربارهیِ نترسیدن از مرگ، حرف باد هواست، در مقابل انتحاری داعش
مشخص میشود که چه کسی از مرگ ترس دارد چه کسی ندارد.
چقد تو افراطی شدی، خیلی تاسف اوره:e403:
تفاوت بزرگی بین "نگران مرگ بودن" و دوری کردن از مرگ وجود داره،دومی یک مکانیسم طبیعی در همه موجودات زنده هست حتی گاهی در حد رفلکس هست، نگران مرگ بودن یک پدیده روانشناختی هست.
Death anxiety (psychology) - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Death_anxiety_(psychology)#Religiosity.27s_effect)
در واقع پژوهش های در این مورد اختلاف دارند، مثلا چند پژوهش دینداری رو با ترس کمتر مرتبط دونستند ولی اخرین پژوهش در این زمینه ارتباط زیادی بین دینداری و ترس بیشتر پیدا کرده.
نکته دیگر که بنظرم بد نیست اشاره کنم اینست که در تمام این مقایسات آماری اخلاقمداری
و بیخدایی اشتباه اساسی صورت میگیرد. جوامع بیخدا اکثر جوامع بسیار منسجم و اخلاقمدار
بودهاند که پیشرفت آنها را به اینجا رسانده و انسجام اجتماعی آنها اتفاقا
بسیار افت کرده. مقایسهیِ آنها با جوامع قبیلهای و بدوی و نتیجه گرفتن اینکه باور نداشتن
به ماوراء اخلاق را اگر افزایش ندهد کاهش نمیدهد چیزیست که اگر شاید میشد
به آن خندید.
حرفت رو تا حدی قبول دارم، این جوامع اول اخلاق گرا بودند و بعد بی دین/خداناباور شدند ولی اگر دین عنصر ضروری میبود نباید اخلاقیات در این جوامع "فرو میپاشید" ؟!
من تاثیر احتمالی دین بر اخلاقی بودن جامعه رو رد نمیکنم ولی ادعای اینکه عنصر ضروری اخلاق گرایی هست شامل "ادعاهای خارق العادهف شواهد خارق العاده لازم دارند" میشه.
پ.ن: یادم رفت در مورد کامو اینرو بگم، منظور من داستان سخنرانی بعد از دریافت جایزهیِ
نوبل و مصاحبهیِ بعدش بود، که دیگه حملهیِ چپ رو به او رو به اوجش رسوند.
یکجا هم میخوندم (بیبیسی بود فکر کنم) که احتمال داره چرخ ماشینش احتمالا به
ویسلهیِ جاسوسهایِ شوروی عمدا ترکانده شده باشه.
خب احتمالا از کامو کتابی نخوندی، مگرنه کامو تقریبا هرجا که در مورد اندیشه سیاسیش حرف میزنه جریان چپ رو "تطهیر" نمیکنه علاوه بر انتقاداتی که به جریان چپ از همون ابتدای انقلاب فرانسه میکنه جریان چپ در قرن بیستم رو بیشتر نقد میکنه و در پاسخ این اتهام که "از چپ فاصله گرفته" میگه"جریان چپ به طور تاریخی ادعای مبارزه با ظلم و نابرابری رو داشته، ولی بعضی چپ ها گویا به این نتیجه رسیدند که بعضی از انواع ظلم و نابراری اگر در راه هدف خوبی باشه قابل توجیه هست، پس اونها بیشتر از چپ فاصله گرفتند"
kourosh_iran
05-02-2015, 09:51 AM
من وقتی به این جملات در ادعاهایی مسلمانها بر میخورم خیلی میخندم ، همیشه یک دانشگاهی در سوئیس ، متخصصین در آلمان ، استادی در آمریکا سخنان اینها را تایید کرده است:21: ، ولی هیچ وقت یک اسم از آن دانشگاه و شخص نمیبرند که مردم بتوانند بروند چک کنند تا دروغ اینها را در بیاورند،
بابا یه وقتا هم از بس اینا کم سواد هستن میرن یجا ترجمه اشتباه میکنن یا ترجمه های گوگل رو استفاده میکنن برداشت غلط دارن از منابع خلاصه! البته بخاطر همین خودشون هم شاید میدونن و شک و شبهه دارن میترسن و منابع اصلی رو نمیذارن.
kourosh_iran
05-02-2015, 09:54 AM
4696
اینا رو فقط با نظامهای زندگی چندگانه میشه توجیه کرد.
ضمنا شما هم زیاد شلوغ کنید زندگی بعدی میرید ور دست همینا؛ گفته باشم! :e105:
sonixax
05-03-2015, 11:38 AM
اینا رو فقط با نظامهای زندگی چندگانه میشه توجیه کرد.
ضمنا شما هم زیاد شلوغ کنید زندگی بعدی میرید ور دست همینا؛ گفته باشم!
ما اصولن فکر میکنیم زندگی بعدی وجود ندارد!!
Russell
05-03-2015, 08:34 PM
پوزش برای تاخیر و فاصله افتادن در بحث، ولی کلا کشیده شدن این داستان به
اسکاندیناوی کمی ذهن منرو مشغول کرد و بنظرم حیف اومد پاسخ سر فرصت ندم.
پس معلوم هست دقیق نخوندی، اتفاقا جدا در نظر گرفته شده.اشاره میکنه به اینکه:
The interviewees affirmed a Christianity that seems to have everything to do with “holidays, songs, stories and food” but little to do with God or Creed, everything to do with rituals marking important passages in life but little to do with the religious meaning of those rituals
خدای مونوتئیستی تنها بخشی از ماجرا هست. «لیبرالیسم» تنها خودش یک دین نشده،
مسیحیت کاتولیک امروز رو هم تبدیل به چیزی مثل خودش کرده. وقتی ارزشها کی باشند
دیگر فرقی چندانی در بود و نبود خدا نیست. حتی خدا میتواند موضوع رفتاری دینی باشد و
محقق دانشمند ما از کنار آن با گذاشتن نام «همراهی اجتماعی» بگذرد !!
This indifference or obliviousness to religious matters was sometimes subtly enforced. “In Denmark,” a pastor told Mr. Zuckerman, “the word ‘God’ is one of the most embarrassing words you can say. You would rather go naked through the city than talk about God.”
One man recounted the shock he felt when a colleague, after a few drinks, confessed to believing in God. “I hope you don’t feel I’m a bad person,” the colleague pleaded.
Social conformity or not, Mr. Zuckerman was deeply impressed with the matter-of-fact way in which many of his interviewees spoke of death, without fear or anxiety, and their notable lack of existential searching for any ultimate meaning of life.
در کل باید بگویم رابطهیِ اروپا و مخصوصا اسکاندیناوی با مسیحیت بسیار پیچیده است،
اینرا میشود با نگاهی به موسیقی معاصر آن فهمید، البته نه در موسیقی خوانندگان
جلف مهاجر، بلکه در موسیقی مانند Black Metal (https://en.wikipedia.org/wiki/Black_metal).
یا میتوان دردنامهیِ یک مسیحی را نگاه کنی (https://info.publicintelligence.net/AndersBehringBreivikManifesto.pdf)، مخصوصا اگر فکر میکنی مسالهیِ آزادی بیان
در چنین جایی ناموجود است بد نیست به آن نگاهی بیاندازی.
متاسفانه فرضت بر پایه واقعیت نیست.
Importance of religion by country - WiKi
سوئد از لحاظ میزان بی اهمیت بودن دین در رده دوم قرار داره ولی از لحاظ رتبه خودکشی در جایگاه سی و پنچم هست.
List of countries by suicide rate - WiKi
از اونجایی بحث در اینجا دین "آیینی" خالی از دگم و باورهای ماورایی، مثل اون موردی که گفتم نیست و همه ادیان بزرگ اشکالی از ماوراباوری رو دارند، کم اهمیت بودن دین رو میشه با تقریب خوبی مساوی کم اهمیت بودن ماورا گرفت.
لابد میخوای بگی که دلیل این همه تفاوت رتبه خودکشی و اهمیت دین، مرتبط با چیزهایی جز دین باور/ماوراباوری هم هست که البته من هم همین رو میگم.
مثلا در مورد سوئد فاکتورهایی چون آب و هوا(در مورد افسردگی فصلی که شنیدی احتمالا!؟خب اب و هوا اونجا کاملا مستعد برای ایجاد افسردگی فصلی دائمیه!) دیدگاه متفاوت فرهنگی نسبت به خودکشی و یه نکته خیلی جالب تر:
Log In - The New York Times
یک پژوهش در ایالات متحده نشون داده که ناراضی بودن از زندگی در شرایطی که اطرافیان شادتر هستند شانس خودکشی رو بالاتر میبره!
نیکلاس طالب میگه:«به سمیناری دربارهیِ خوشبختی وارد شدم، همه را ناخوشبخت یافتم» !!
Likewise, happiness is best dealt with as a negative concept; the same nonlinearity applies. Modern happiness researchers (who usually look quite unhappy), often psychologists turned economists (or vice versa), do not use nonlinearities and convexity effects when they lecture us about happiness as if we knew what it was and whether that’s what we should be after. Instead, they should be lecturing us about unhappiness (I speculate that just as those who lecture on happiness look unhappy, those who lecture on unhappiness would look happy); the “pursuit of happiness” is not equivalent to the “avoidance of unhappiness.” Each of us certainly knows not only what makes us unhappy (for instance, copy editors, commuting, bad odors, pain, the sight of a certain magazine in a waiting room, etc.), but what to do about it.
او خیلی خوب متوجه رابطهیِ اقتصادگرایی با این سخنان شده. جالب است که با وجود
دعوای شدید لیبرال دموکراتها و کمونیستها هیچوقت دقت نمیشه که اینها هر دو
اقتصادگرا هستند و «دعوا» بر سر فروع هست.
نگاه به آمار خودکشی یکی از راههایِ نگاه کردن به ناخوشنودی هست، اما جالب هست
که این اقتصاددان هم در تحلیل خودش به جای شاخص اقتصادی از منظر قدرت و هرم قدرت
به مساله نگاه میکنه. اینکه مردم حاضر هستند درآمد کمتری داشته باشند ولی از همسایهیِ
خودشان درآمد بیشتری داشته باشند. من به تحلیل او کاری ندارم و بنظرم فرضیات زیادی رو
اشتباه گرفته، ولی این درست هست که پایین هرم در جامعهیِ لیبرال امروز در خطر شدید
خودکشی هستند، دلیلش هم این هست که برای بازندگان در سیستم فکری نشده و رها
شدهاند که بمیرند. و اگر کسی فکر میکند که اگر فقط همه برابر شوند آنوقت همه برنده میشوند
باید بگویم که باید شدیدا دوباره فکر کند چرا که جدا از امکانناپذیری چینی طرحی این روش همه
را بازنده میکند چرا که آنچه بیش از شکم اهمیت دارد، جایگاه است.
چقد تو افراطی شدی، خیلی تاسف اوره
تفاوت بزرگی بین "نگران مرگ بودن" و دوری کردن از مرگ وجود داره،دومی یک مکانیسم طبیعی در همه موجودات زنده هست حتی گاهی در حد رفلکس هست، نگران مرگ بودن یک پدیده روانشناختی هست.
Death anxiety (psychology) - WiKi
در واقع پژوهش های در این مورد اختلاف دارند، مثلا چند پژوهش دینداری رو با ترس کمتر مرتبط دونستند ولی اخرین پژوهش در این زمینه ارتباط زیادی بین دینداری و ترس بیشتر پیدا کرده.
من در آن بند گمان نمیکنم چیزی خشونت طلبانه یا بقول شما افراطی گفته باشم.
من عمل را بهتر از هر سنجهیِ دیگر گرفتهام، در بازی ترسو، من میگویم هر کس
زودتر جا بزند از مرگ بیشتر میترسد. حالا بازی بیهدف بنظر جنونآمیز میآید؟
من بجایش جنگ رودررو را آوردم و کسی که نه تنها حاضر است وارد جنگ شود
بلکه آماده است از خودش بعنوان یک سلاح استفاده کند را بعنوان نهایت غلبه بر
ترس از مرگ گرفتهام، اینها تا آنجا که ممکن است از قضاوت اخلاقی بکنار هستند.
نکتهیِ دیگر اینکه دوری از مرگ یک مکانیسم طبیعی در موجودات زنده است ولی
درآغوش کشیدن آن و خطر کردن برای چیزی بیشتر از inclusive fitness نه. روانشناسی
بدنبال درمان چیزیست که باید از منظر خودش بسیار منطقی باشد. نتیجهیِ منطقی
این است که یا از فرط جنون پا به بیابان بگذاری یا خیلی دیگر ارفاق کنیم همین دم
را دریابیم. اینکه مالیات بدهیم و دزدی نکنیم و سر کار برویم و شهروند با اخلاقی باشیم.
همه چیزهایی هستند که نباید باشیم، من نمیگویم هیچ اخلاق بدون ماورا (نه دین)
ممکن نیست، من میگویم این نتیجهیِ منطقی حرف خودشان است که با شعر و شاعری
زدن و سخن از مفهومی ساختگی بنام «انسانیت» آنرا لاپوشانی میکنند.
از اینها گذشته من گمان میکنم این توان خطر کردن و توانایی در آغوش کشیدن مرگ
بسیار کلیدی و مهمست و نه تنها چیز بدی نیست، بلکه اساس آنچیزیست که ما را انسان
کرده. داروی مقابلهیِ انسان خودآگاه با مرگ را هم بهتر و پیش از مطرح شدن چیزی بنام
روانشناسی این دین بوده که تولید کرده.وقتی خمینی میگفت «این محرم و صفر است
که اسلام را زنده نگاه داشتهاند» میدانست که چه چیز میگوید.
حرفت رو تا حدی قبول دارم، این جوامع اول اخلاق گرا بودند و بعد بی دین/خداناباور شدند ولی اگر دین عنصر ضروری میبود نباید اخلاقیات در این جوامع "فرو میپاشید" ؟!
من تاثیر احتمالی دین بر اخلاقی بودن جامعه رو رد نمیکنم ولی ادعای اینکه عنصر ضروری اخلاق گرایی هست شامل "ادعاهای خارق العادهف شواهد خارق العاده لازم دارند" میشه.
من هم مدعی نیستم که آنچه گفتم قطغیست، پس بله ادعای «خارق العاده»
ادعاییست که بر خلاف «عادت» باشد و آنچه را که نمیفهمیم نباید دستکاری کنیم.
خب احتمالا از کامو کتابی نخوندی، مگرنه کامو تقریبا هرجا که در مورد اندیشه سیاسیش حرف میزنه جریان چپ رو "تطهیر" نمیکنه علاوه بر انتقاداتی که به جریان چپ از همون ابتدای انقلاب فرانسه میکنه جریان چپ در قرن بیستم رو بیشتر نقد میکنه و در پاسخ این اتهام که "از چپ فاصله گرفته" میگه"جریان چپ به طور تاریخی ادعای مبارزه با ظلم و نابرابری رو داشته، ولی بعضی چپ ها گویا به این نتیجه رسیدند که بعضی از انواع ظلم و نابراری اگر در راه هدف خوبی باشه قابل توجیه هست، پس اونها بیشتر از چپ فاصله گرفتند"
چرا از او خواندهام، البته نه تمام کارهایش را. اینچیزی که گفتم مربوط میشود به آخر عمرش.
او در جواب خبرنگاری مسلمان دربارهیِ حوادث الجزایر گفته بود(نقل به مضمون):
«امروز در الجزایر داخل قطارها بمب کار گذاشته میشود، ممکن است مادر من هم یکی از
سرنشینان آن قاطارها باشد. اگر عدالت این است، من مادرم را ترجیح میدهم».
این ترجیح خون بر آرمانهایِ چپ نه تنها از کامو به سابقه بوده، بلکه هیچ چیز بیشتر
از چنین کاری نمیتواند چپ را علیه کسی بشوراند.
undead_knight
05-04-2015, 07:35 AM
خدای مونوتئیستی تنها بخشی از ماجرا هست. «لیبرالیسم» تنها خودش یک دین نشده،
مسیحیت کاتولیک امروز رو هم تبدیل به چیزی مثل خودش کرده. وقتی ارزشها کی باشند
دیگر فرقی چندانی در بود و نبود خدا نیست. حتی خدا میتواند موضوع رفتاری دینی باشد و
محقق دانشمند ما از کنار آن با گذاشتن نام «همراهی اجتماعی» بگذرد !!
ببین من هنوز هم متوجه نیستم تو دقیقا به چی خدا، به چی دین و به چه چیز "غیر دینی" میگی،یه تصور کلی دارم ولی اصلا برای انکه حرفات رو کامل داوری کنم کافی نیست.
a
pastor
told Mr. Zuckerman, “the word ‘God’ is one of the most embarrassing words you can say.
فکر میکنم یک دینکار غیرقابل اعتمادترین شخص به عنوان یک منبع برای مستند شمردن چنین جملاتی باشه.فارق از اینکه این حرف راست هست یا نه.
در کل باید بگویم رابطهیِ اروپا و مخصوصا اسکاندیناوی با مسیحیت بسیار پیچیده است،
اینرا میشود با نگاهی به موسیقی معاصر آن فهمید، البته نه در موسیقی خوانندگان
جلف مهاجر، بلکه در موسیقی مانند Black Metal (https://en.wikipedia.org/wiki/Black_metal)
.
اروپای امروز نتنها عناصر مسیحی داره که اساسا هویتش ناشی از اثرات مسیحت هست، حتی دین زدایی و دین ستیزیش.در واقع فکر نمیکنم این چیز پنهان یا کشف جدیدی باشه.
ولی چه نتیجه ای ازش میخوای بگیری؟
یا میتوان دردنامهیِ یک مسیحی را نگاه کنی (https://info.publicintelligence.net/AndersBehringBreivikManifesto.pdf)
، مخصوصا اگر فکر میکنی مسالهیِ آزادی بیان
در چنین جایی ناموجود است بد نیست به آن نگاهی بیاندازی.
آقاجان وقتی مثلا انکار هولوکاست جرم هست،مشخص هست که آزادی بیان نقصان داره.توی همین فاروم هم نگاه کنی اون موقعی که شما سر زدن حرف های نژادپرستانه کاربر بلاک میکردید! من از حق گفتنشون دفاع میکردم :))
اما لازم هست بازم بگم من آزادی بیان رو یک چیز مطلق نمیبینم و وقتی نسبی هست مثلا نمیتونی فشار اجتماعی و محدودیت یک مسیحی تو اروپا رو مساوی شرایط یک غیرمسلمان در جامعه اسلامی بدونی!
اساسا دیدگاه مطلق گرایانه در مورد آزادی بیان به تنها چیزی که منجر نمیشه آزادی بیان هست.
او خیلی خوب متوجه رابطهیِ اقتصادگرایی با این سخنان شده. جالب است که با وجود
دعوای شدید لیبرال دموکراتها و کمونیستها هیچوقت دقت نمیشه که اینها هر دو
اقتصادگرا هستند و «دعوا» بر سر فروع هست.
نگاه به آمار خودکشی یکی از راههایِ نگاه کردن به ناخوشنودی هست، اما جالب هست
که این اقتصاددان هم در تحلیل خودش به جای شاخص اقتصادی از منظر قدرت و هرم قدرت
به مساله نگاه میکنه. اینکه مردم حاضر هستند درآمد کمتری داشته باشند ولی از همسایهیِ
خودشان درآمد بیشتری داشته باشند. من به تحلیل او کاری ندارم و بنظرم فرضیات زیادی رو
اشتباه گرفته، ولی این درست هست که پایین هرم در جامعهیِ لیبرال امروز در خطر شدید
خودکشی هستند، دلیلش هم این هست که برای بازندگان در سیستم فکری نشده و رها
شدهاند که بمیرند. و اگر کسی فکر میکند که اگر فقط همه برابر شوند آنوقت همه برنده میشوند
باید بگویم که باید شدیدا دوباره فکر کند چرا که جدا از امکانناپذیری چینی طرحی این روش همه
را بازنده میکند چرا که آنچه بیش از شکم اهمیت دارد، جایگاه است.
چرا من دقت کردم:))اصلا مارکس تا جایی ضد سرمایه داری هست که اون رو "قدیمی" و از مد افتاده میدونه که باید توسط کمونیسم جایگزین بشه،مگرنه سرمایه داری رو از همه سیستم های قبل از خودش بهتر میدونه.
خب ناقص بودن معیارها دلیل بر نادرستی نیست،حداقل میتونه بخشی از واقعیت رو نشون بده.نتجه گیری پژوهش حتی اگر بر اساس معیار اقتصادی باشه درست به نظر میرسه، وقتی یک نفر میبینه اطرافیانش وضعشون "خیلی بهتر از من هست" خیلی ناخرسندتر از وقتی هست که "همه مثل من بدبخت هستند".از بحث دور نشیم، من ارتباط این رو نشون دادم که "مهمترین" فاکتور بی دین بودن نیست که اگر بود طبیعتا بی دینی بیشتر منجر به خودکشی بیشتر میشد بدون استثنا.
من در آن بند گمان نمیکنم چیزی خشونت طلبانه یا بقول شما افراطی گفته باشم.
هر افراطی که خشونت طلبانه نیست،هست؟!این حرفت بیشتر من رو به این نتیجه میرسونه که افراطی شدی،بگذریم.
من عمل را بهتر از هر سنجهیِ دیگر گرفتهام، در بازی ترسو، من میگویم هر کس
زودتر جا بزند از مرگ بیشتر میترسد. حالا بازی بیهدف بنظر جنونآمیز میآید؟
من بجایش جنگ رودررو را آوردم و کسی که نه تنها حاضر است وارد جنگ شود
بلکه آماده است از خودش بعنوان یک سلاح استفاده کند را بعنوان نهایت غلبه بر
ترس از مرگ گرفتهام، اینها تا آنجا که ممکن است از قضاوت اخلاقی بکنار هستند.
اشتباه اولت این هست که "شرایط" رو لحاظ نمیکنی. دوما اینکه کسی که حمله انتحاری میکنه یا به خاطر اسلام جونش رو به خاطر میندازه چند درصد مسلمین هست؟
آدمی زاد مخصوصا در بعد اجتماعی موجودی هست که با اندکی تغییر شرایط رفتارش به کل تغییر میکنه، مثلا اگر به لیبرال ترین آدمی که مخالف جنگ هست اسلحه بدی و بعد یک جهادی خشمگین "غیر مسلح" به سمتش حمله کنه، احتمالا یک جهادی مرده روی دستت میمونه نه اون آدم لیبرال "ضد جنگ"!
نمونه های تاریخی این اثر شرایط بیشماره،از بزرگت ترین هاش توی قرن بیستم آلمان نازی هست، مردمی "متمدن" که یکی از سیاه ترین کارنامه های تاریخ بشر رو رقم زدند، چی باعث این اتفاق شد؟!تغییر شرایط و جو عمومی.
تا حالا حملات انتحاری مسلمین به مسلمین رو دیدی؟!سایر مسلمانان "نترس" دقیقا مثل غربی های "ترسو" فرار میکنند :))
پس اگر میخوای میزان ترسو بودن رو بسنجی در شرایط مشابه بسنج،در زندگی روزمره،درجنگ و...
نکتهیِ دیگر اینکه دوری از مرگ یک مکانیسم طبیعی در موجودات زنده است ولی
درآغوش کشیدن آن و خطر کردن برای چیزی بیشتر از inclusive fitness نه. روانشناسی
بدنبال درمان چیزیست که باید از منظر خودش بسیار منطقی باشد. نتیجهیِ منطقی
این است که یا از فرط جنون پا به بیابان بگذاری یا خیلی دیگر ارفاق کنیم همین دم
را دریابیم. اینکه مالیات بدهیم و دزدی نکنیم و سر کار برویم و شهروند با اخلاقی باشیم.
همه چیزهایی هستند که نباید باشیم، من نمیگویم هیچ اخلاق بدون ماورا (نه دین)
ممکن نیست، من میگویم این نتیجهیِ منطقی حرف خودشان است که با شعر و شاعری
زدن و سخن از مفهومی ساختگی بنام «انسانیت» آنرا لاپوشانی میکنند.
اصلا هم "طبیعی" نیست،سایر موجودات زنده "نگران" مرگ نیستند، از مرگ(خطر آنی) فرار میکنند. حالا اینکه مشکل هست یا نه بحث جداگانه ای هست.
اگر فلسفه بافی در مورد چیزها"طبیعی" هست، این "نگرانی" در مورد مرگ هم طبیعیه...البته اون وقت دیگه چی طبیعی نیست!
البته من اینجا مدافع خوبی برای "لیبرالیسم" نیستم.اینکه انسان "طبیعت خوب" داره جز باورهای من نیست، اتفاقا من میگم انسان طبیعت های متضاد داره که بسته به شرایط طبیعت هاش پیروز میشند.
از اینها گذشته من گمان میکنم این توان خطر کردن و توانایی در آغوش کشیدن مرگ
بسیار کلیدی و مهمست و نه تنها چیز بدی نیست، بلکه اساس آنچیزیست که ما را انسان
کرده. داروی مقابلهیِ انسان خودآگاه با مرگ را هم بهتر و پیش از مطرح شدن چیزی بنام
روانشناسی این دین بوده که تولید کرده.وقتی خمینی میگفت «این محرم و صفر است
که اسلام را زنده نگاه داشتهاند» میدانست که چه چیز میگوید.
"چیزی که ارزش زندگی رو داشته باشه، ارزش مردن هم داره" ولی متاسفانه سر اینکه چی ارزشششو دار ه وچی نه، اختلاف هست.
البته طبق موضعت در مورد مواد مخدر من هم میگم حق هرکس هست که از مخدر استفاده کنه،ولی مشکل سر تزریق اجباری این مخدر به بقیست:))
من هم مدعی نیستم که آنچه گفتم قطغیست، پس بله ادعای «خارق العاده»
ادعاییست که بر خلاف «عادت» باشد و آنچه را که نمیفهمیم نباید دستکاری کنیم.
مسئله این هست که اساسا تجربه تاریخی این فرض که ماوراباوری "لازمه" اخلاقیات هست رو رد کرده،در مورد دین هم حرفی نمیزنم چون دیگه نمیتونم مطمئن باشم منظورت از دین چیه!
یک خلاصه از حرفام:اصلا با فرض پذیرش اینکه که خیلی چیزهایی که مطرح کردی "مشکل" هستند،اختلاف سر این هست که بعضی راه حل های پیشنهادی هم مشکل محسوب میشند!(طبیعتا به خاطر ذهنی بودن مفاهیم اختلافه)
چرا از او خواندهام، البته نه تمام کارهایش را. اینچیزی که گفتم مربوط میشود به آخر عمرش.
او در جواب خبرنگاری مسلمان دربارهیِ حوادث الجزایر گفته بود(نقل به مضمون):
«امروز در الجزایر داخل قطارها بمب کار گذاشته میشود، ممکن است مادر من هم یکی از
سرنشینان آن قاطارها باشد. اگر عدالت این است، من مادرم را ترجیح میدهم».
این ترجیح خون بر آرمانهایِ چپ نه تنها از کامو به سابقه بوده، بلکه هیچ چیز بیشتر
از چنین کاری نمیتواند چپ را علیه کسی بشوراند.
من ترجیح میدم این رو عمومی تر ببینم ترجیح علایق شخصی بر ایدولوژی. چه در "افسانه سسیفس" و چه در "یاغی" کامو خیلی سرسختانه بر هر ایدولوژی که میخواد با طبیعت انسانی ستیز کنه میتازه.(در یاغی بیشتر) این جمله"هر ایدولوژی، بر خلاف روان انسان هست" رو اخرای عمرش نگفته!
هرچند میدونم با بعضی مطالبی که میگه مخالف سختی خواهی کرد، ولی هر دو،مخصوصا یاغی رو پیشنهاد میکنم بخونی و فکر نکنم پشیمون بشی.
Russell
05-04-2015, 04:38 PM
ببین من هنوز هم متوجه نیستم تو دقیقا به چی خدا، به چی دین و به چه چیز "غیر دینی" میگی،یه تصور کلی دارم ولی اصلا برای انکه حرفات رو کامل داوری کنم کافی نیست.
خب مجبور نیستی وقتی متوجه نشدی جواب بدی، همین یک جمله رو
میگفتی نصف این چیزها که گفتی لازم نبود:
فکر میکنم یک دینکار غیرقابل اعتمادترین شخص به عنوان یک منبع برای مستند شمردن چنین جملاتی باشه.فارق از اینکه این حرف راست هست یا نه.
اروپای امروز نتنها عناصر مسیحی داره که اساسا هویتش ناشی از اثرات مسیحت هست، حتی دین زدایی و دین ستیزیش.در واقع فکر نمیکنم این چیز پنهان یا کشف جدیدی باشه.
ولی چه نتیجه ای ازش میخوای بگیری؟
مسئله این هست که اساسا تجربه تاریخی این فرض که ماوراباوری "لازمه" اخلاقیات هست رو رد کرده،در مورد دین هم حرفی نمیزنم چون دیگه نمیتونم مطمئن باشم منظورت از دین چیه!
یک خلاصه از حرفام:اصلا با فرض پذیرش اینکه که خیلی چیزهایی که مطرح کردی "مشکل" هستند،اختلاف سر این هست که بعضی راه حل های پیشنهادی هم مشکل محسوب میشند!(طبیعتا به خاطر ذهنی بودن مفاهیم اختلافه)
اصلا هم "طبیعی" نیست،سایر موجودات زنده "نگران" مرگ نیستند، از مرگ(خطر آنی) فرار میکنند. حالا اینکه مشکل هست یا نه بحث جداگانه ای هست.
اگر فلسفه بافی در مورد چیزها"طبیعی" هست، این "نگرانی" در مورد مرگ هم طبیعیه...البته اون وقت دیگه چی طبیعی نیست!
خب ناقص بودن معیارها دلیل بر نادرستی نیست،حداقل میتونه بخشی از واقعیت رو نشون بده.نتجه گیری پژوهش حتی اگر بر اساس معیار اقتصادی باشه درست به نظر میرسه، وقتی یک نفر میبینه اطرافیانش وضعشون "خیلی بهتر از من هست" خیلی ناخرسندتر از وقتی هست که "همه مثل من بدبخت هستند".از بحث دور نشیم، من ارتباط این رو نشون دادم که "مهمترین" فاکتور بی دین بودن نیست که اگر بود طبیعتا بی دینی بیشتر منجر به خودکشی بیشتر میشد بدون استثنا.
من گمان میکنم همان کتابی را که امیر گرامی معرفی کرد در اینباره بخوانی بد نیست.
یا حداقل خودت کمی تحقیق کنی، این اندازه ناکنجکاوی معمولا از عوارض مغزشوییست.
آقاجان وقتی مثلا انکار هولوکاست جرم هست،مشخص هست که آزادی بیان نقصان داره.توی همین فاروم هم نگاه کنی اون موقعی که شما سر زدن حرف های نژادپرستانه کاربر بلاک میکردید! من از حق گفتنشون دفاع میکردم :))
اما لازم هست بازم بگم من آزادی بیان رو یک چیز مطلق نمیبینم و وقتی نسبی هست مثلا نمیتونی فشار اجتماعی و محدودیت یک مسیحی تو اروپا رو مساوی شرایط یک غیرمسلمان در جامعه اسلامی بدونی!
اساسا دیدگاه مطلق گرایانه در مورد آزادی بیان به تنها چیزی که منجر نمیشه آزادی بیان هست.
شما موضعت (حداقل در ظاهر برای خودت) این بوده که نظر دیگران برای من
اهمیت ندارد !! اینست که اساسا نه دفاعت را باید جدی بگیری نه هیچ نظری
را که دربارهیِ قانون و فرهنگ و جامعه میزنی. اینکه من حداقل یک موقع قبول
مسئولیت کردم و حالا دربارهیِ همان قضاوت میکنم تنها نشان میدهد که من
برخلاف شما میدانم که دارم چه میگویم.
انسان موجودیست اجتماعی، اینکه شما میگویی نظر دیگران برایم مهم نیست
چراکه در آن قدرت میبینی، نه باعث میشود این گزاره دربارهیِ خودت صادق شود
و به جای انسان ابرمرد و خدا شوی و نه ارتباطی بین این «حرفها» و جامعهیِ
انسانی باقی میگذارد.
تمام تلاش من در این بحث اینست که این «آزادی» و «منبع منبع» را دو دقیقه
بتوانی کنار بگذاری نگاهی معنادار به آنچه هست بیاندازی.
تابو کردن انکار هلوکاست نه مشکل مدیریتیست و نه مشکل «آزادی بیان»
مساله اینست که:
افسانهیِ هلوکاست شده افسانهیِ عاشورای جدید، با این تفاوت که غربیها و جدیدا
انسان مدرن در آن سپاهیان یزید هستند. پیام افسانه بجای جشن گرفتن فرهنگ
و نژاد خود شده یهودپرستی و لعن و نفرین بر پدران و مادرانشان. بزرگی جایش
را به سرخوردگی شرمساری از هویت خود داده. اینست افسانهیِ جدید دین
«لیبرالیسم». اینکه ژاپن را مجبور کنیم از کردهیِ پدرانش عذرخواهی کند بحث
«تاریخی» نیست، شکنجهیِ روانی یک ملت است. وینستون باید خودش باور کند که
برادر بزرگ را دوست دارد، هیچ چیز کمتر از آن کافی نیست.
اشتباه اولت این هست که "شرایط" رو لحاظ نمیکنی. دوما اینکه کسی که حمله انتحاری میکنه یا به خاطر اسلام جونش رو به خاطر میندازه چند درصد مسلمین هست؟
آدمی زاد مخصوصا در بعد اجتماعی موجودی هست که با اندکی تغییر شرایط رفتارش به کل تغییر میکنه، مثلا اگر به لیبرال ترین آدمی که مخالف جنگ هست اسلحه بدی و بعد یک جهادی خشمگین "غیر مسلح" به سمتش حمله کنه، احتمالا یک جهادی مرده روی دستت میمونه نه اون آدم لیبرال "ضد جنگ"!
نمونه های تاریخی این اثر شرایط بیشماره،از بزرگت ترین هاش توی قرن بیستم آلمان نازی هست، مردمی "متمدن" که یکی از سیاه ترین کارنامه های تاریخ بشر رو رقم زدند، چی باعث این اتفاق شد؟!تغییر شرایط و جو عمومی.
تا حالا حملات انتحاری مسلمین به مسلمین رو دیدی؟!سایر مسلمانان "نترس" دقیقا مثل غربی های "ترسو" فرار میکنند :))
هر افراطی که خشونت طلبانه نیست،هست؟!این حرفت بیشتر من رو به این نتیجه میرسونه که افراطی شدی،بگذریم.
پس اگر میخوای میزان ترسو بودن رو بسنجی در شرایط مشابه بسنج،در زندگی روزمره،درجنگ و...
انتحاریهایِ داعش معادلی در طرف مقابل ندارد چون کسی تخم آنرا ندارد، درصد آن در
داعش هرچه هست در طرف مقابل درصدش صفر است. مرد لیبرال هم
قول میدهم شلوار خودش را خیس خواهد کرد. رانهیِ طبیعی بقا از انسان مدرن همانقدر جنگجو میسازد
که میتواند باعث شود یک نفر غارنشین با دیدن ساز برای شما بتهون بنوازد.
یکی از 16 سرباز انگلیسی که سپاه گرفته بود و بعد آزاد کردند گفته بود که آیپاد او را
گرفته بودند و او تا صبحش گریه کرده بوده !! من گمان میکنم عزیزان بجای فیلم نگاه کردن
کمی دقیقتر به داعش نگاه کنند و ببینند چطور کک به تمبان صاحبان برترین تکنولوژی
نظامی انداخته، کمی تحقیق دربارهیِ آنها بد نیست.
مردم آلمان هم در زمان نازیها هم با تعریف آبدوخیاری شما از «تمدن» (دل نازک و کون گشاد)
، و هم با تعریف واقعی تمدن یا بهتر بگویم فرهنگ، از بقیهیِ طرفها متمدنتر بودند.
اگر گمان میکنی که نازیها نهایت سیاهی کارنامهیِ بشر هستند، بد نیست نگاهی
کنی به تاریخ، باور کن از خندیدن به ج.ا آموزندهترست. اینکه در انقلاب فوق ترقی خواهانه
و فوق مدرن روسیه چه گذشت و در جنگ جهانی دوم چه شد. تقریبا هر جنایتی را که نازیها
کردهاند، طرف مقابل بدترش را مرتکب شده و حتی جاهای خوب خوب آن، مثل کمپها را نازیها
از طرف مقابل آموختند، ولی چطور شده که برندگان جنگ شدهاند الگوی سیاسی و الهیِ
مقدس و نازیها شدهاند شمر، بد نیست اینرا بعد از بالاکشیدن کلاهی که سرتان رفته از
چپها بپرسید.
چرا من دقت کردم:))اصلا مارکس تا جایی ضد سرمایه داری هست که اون رو "قدیمی" و از مد افتاده میدونه که باید توسط کمونیسم جایگزین بشه،مگرنه سرمایه داری رو از همه سیستم های قبل از خودش بهتر میدونه.
نه دقت نکردی، اگر دقت کرده بودی میدیدی که ایرادات به «کمونیسم» ناوارد هست.
کمونیسم مدل سخت این کارها را انجام میداد. «لیبرالیسم» مدل نرمش را میپسندد.
شما هم که دلنازک هستی ظاهرا مدل نرم را ترجیح میدهی، ولی بهگمان من
در اینجا بد نیست قدری به شکنجهگران و ترجیح آنها بر «شکستن سوژه» تا شکنجهیِ
سخت، نگاه کنی و در انتخابت تجدید نظر کنی.
البته من اینجا مدافع خوبی برای "لیبرالیسم" نیستم.اینکه انسان "طبیعت خوب" داره جز باورهای من نیست، اتفاقا من میگم انسان طبیعت های متضاد داره که بسته به شرایط طبیعت هاش پیروز میشند.
"چیزی که ارزش زندگی رو داشته باشه، ارزش مردن هم داره" ولی متاسفانه سر اینکه چی ارزشششو دار ه وچی نه، اختلاف هست.
البته طبق موضعت در مورد مواد مخدر من هم میگم حق هرکس هست که از مخدر استفاده کنه،ولی مشکل سر تزریق اجباری این مخدر به بقیست:))
من ترجیح میدم این رو عمومی تر ببینم ترجیح علایق شخصی بر ایدولوژی. چه در "افسانه سسیفس" و چه در "یاغی" کامو خیلی سرسختانه بر هر ایدولوژی که میخواد با طبیعت انسانی ستیز کنه میتازه.(در یاغی بیشتر) این جمله"هر ایدولوژی، بر خلاف روان انسان هست" رو اخرای عمرش نگفته!
هرچند میدونم با بعضی مطالبی که میگه مخالف سختی خواهی کرد، ولی هر دو،مخصوصا یاغی رو پیشنهاد میکنم بخونی و فکر نکنم پشیمون بشی.
«لیبرالیسم» هم مدافع خوبی برای شما نیست، من بیخود داخل کوت نگذاشتهام که.
مواد به شما تزریق شده، بدن انسان با خون کار میکند و ماهی در آب شنا میکند.
این «پا کوبیدن» و «حق حق» کردن انسان مدرن تنها باعث شده که نفهمد چه چیزی
به او تزریق میشود.
من «یاغی» را هم میخوانم، شما هم بد نیست به آنچه من آوردهام دقیق نگاه کنی.
من نمیدانم این عجله د سرعت برای چیست.
undead_knight
05-06-2015, 11:42 AM
خب مجبور نیستی وقتی متوجه نشدی جواب بدی، همین یک جمله رو
میگفتی نصف این چیزها که گفتی لازم نبود:
متاسفانه تو همش داری مثال میزنی و تعریف نمیکنی؛ چاره ای جز این ندارم که خودم وارد عمل بشم :))
اندازه ناکنجکاوی معمولا از عوارض مغزشوییست.
عدم کنجکاوی دلایل متفاوت میتونه داشته باشه. در مورد من دلیلش این هست که در مورد چیزی که فکر میکنم میفهمم و میشناسمش کنجکاوی خاصی ندارم، صد البته این فهم و شناخت میتونه توهم باشه.
شما موضعت (حداقل در ظاهر برای خودت) این بوده که نظر دیگران برای من
اهمیت ندارد !! اینست که اساسا نه دفاعت را باید جدی بگیری نه هیچ نظری
را که دربارهیِ قانون و فرهنگ و جامعه میزنی. اینکه من حداقل یک موقع قبول
مسئولیت کردم و حالا دربارهیِ همان قضاوت میکنم تنها نشان میدهد که من
برخلاف شما میدانم که دارم چه میگویم.
توصیه میکنم بهم توصیه در مورد اینکه چی رو باید جدی بگیرم و چی رو نگیرم نکنی:))
اگر هم میخوای استدلال کنی که به هر دلیلی که مربوط به شخصیت من هست، حرف و استدلال هام نادرست هست دچار سفسطه شدی.
مخصوصا اگر فکر میکنی مسالهیِ آزادی بیان
در چنین جایی ناموجود است بد نیست به آن نگاهی بیاندازی.
تابو کردن انکار هلوکاست نه مشکل مدیریتیست و نه مشکل «آزادی بیان»
مساله اینست که
Red herring
اگر بحث سر آزادی بیان نیست، چرا پای آزادی بیان رو وسط میکشی، یا اینکه وقتی نادرستی استدلالت رو نشون میدم لازم هست استدلال جدیدی رو مطرح کنی؟
افسانهیِ هلوکاست شده افسانهیِ عاشورای جدید، با این تفاوت که غربیها و جدیدا
انسان مدرن در آن سپاهیان یزید هستند. پیام افسانه بجای جشن گرفتن فرهنگ
و نژاد خود شده یهودپرستی و لعن و نفرین بر پدران و مادرانشان. بزرگی جایش
را به سرخوردگی شرمساری از هویت خود داده. اینست افسانهیِ جدید دین
«لیبرالیسم». اینکه ژاپن را مجبور کنیم از کردهیِ پدرانش عذرخواهی کند بحث
«تاریخی» نیست، شکنجهیِ روانی یک ملت است. وینستون باید خودش باور کند که
برادر بزرگ را دوست دارد، هیچ چیز کمتر از آن کافی نیست.
بر فرض درست بودن این واقعه، چرا یک ملت "نباید" از کرده های پیشینیانش شرمسار باشه ولی افتخار بهشون ایرادی نداره!؟
موضع من این هست که شرمساری و افتخار هردو کسشر هست،متاسفانه این رو هم خیلی وقت پیش ها گفتم:e40a:
من اساسا با هرچیزی که رنگ و بوی دینی داشته باشه مشکل دارم(و البته دین از منظر خودم رو میگم چون تو که لب وا نمیکنی!)
تمدن فعلی از "دین" رنج میبره، و البته این دین انواع و اقسام مختلف داره، از دین شدن "علم گرایی"( ودر نمونه محدود تر فرگشت) تا دین شدن "پیشرفت" و جلو رفتنی که مشخص نیست هدفش چیه...
ولی داروی شما(دینی "بهتر") خودش یک بیماری محسوب میشه جانم.
انتحاریهایِ داعش معادلی در طرف مقابل ندارد چون کسی تخم آنرا ندارد،
نکتش این هست که این "تخم" به راحتی و با پروپاگاندایی بسیار کوتاه تر از طول عمر یک آدم قابل تغییر هست و شخص بی تخم رو میتونه تخم دار بکنه، همونطور که زباله های غرب که به داعش میپیوندند و بعضیاشون "تازه مسلمان" هستند از این موهبت برخوردار شدند.
درصد آن در
داعش هرچه هست در طرف مقابل درصدش صفر است
عا عا، نمیشه از این به راحتی رد بشی.نکته این هست که حتی مغزشویی ایدولوژیک دینی هم نمیتونه اکثر آدمها رو واسه مردنی چنین مطمئن و بی برو برگرد خر کنه، بله انتحاری های دیندار تعدادشون زیاده ولی اکثر آدمهای دیندار همون ترسوهایی هستند که در غرب هست.
شما میتونید ریسک پذیری در آدمها رو بالا ببرید ولی کشتن ترس از مرگ به این سادگیا نیست و اگر "داروی" دین اینقدر موثر بود اکثریت دیندار رو میتونست مشابه همون انتحاری ها بکنه(در صورتی که حمایت گسترده ای از همین انتحاری ها در حرف وجود داره)
مرد
لیبرال هم
قول میدهم شلوار خودش را خیس خواهد کرد. رانهیِ طبیعی بقا از انسان مدرن همانقدر جنگجو میسازد
که میتواند باعث شود یک نفر غارنشین با دیدن ساز برای شما بتهون بنوازد.
یکی از 16 سرباز انگلیسی که سپاه گرفته بود و بعد آزاد کردند گفته بود که آیپاد او را
گرفته بودند و او تا صبحش گریه کرده بوده !! من گمان میکنم عزیزان بجای فیلم نگاه کردن
کمی دقیقتر به داعش نگاه کنند و ببینند چطور کک به تمبان صاحبان برترین تکنولوژی
نظامی انداخته، کمی تحقیق دربارهیِ آنها بد نیست.
خجالت نکش بگو زن، غریبه نیست که زن ستیزیتون رو بخواید پنهان کنید :))
لازم به قول دادن و تعریف کردن خاطره های دوزاری نیست، همین سربازهای "شاشو" در مواقع دیگه هستند که مثلا عملیات کشتن بن لادن رو انجام میدند.
اگر از این خاطره گویی و سناریوهای فیلما دور بشیم واقعیت جنگ خودش رو بهتر نشون میده، آدمهایی که برای چیزی(از پول گرفته تا باورهاشون) "ریسک" میکنند و شمار خیلی کمیشون حاضر هستند واقعا بمیرند.
من گمان میکنم عزیزان بجای فیلم نگاه کردن
کمی دقیقتر به داعش نگاه کنند و ببینند چطور کک به تمبان صاحبان برترین تکنولوژی
نظامی انداخته، کمی تحقیق دربارهیِ آنها بد نیست.
در تاریخ کهن درگیری ها نظامی، همیشه گروه های نامنظم برای گروه های منظم و بزرگ دردسر بودند، نه عجیب هست و نه خارق العاده.مثلا ایمان جنجگجویان طالبان خیلی کمتر داعشی ها بود؟!نه، ولی چون در ابتدای جنگ افغانستان در جنگ منظم با آمریکا درگیر شدند به راحتی شکست خوردند ولی بعدها که به حملات نامنظم روی اوردند خیلی مشکل بزرگتری برای امریکا شدند.
اگر گمان میکنی که نازیها نهایت سیاهی کارنامهیِ بشر هستند، بد نیست نگاهی
کنی به تاریخ، باور کن از خندیدن به ج.ا آموزندهترست. اینکه در انقلاب فوق ترقی خواهانه
و فوق مدرن روسیه چه گذشت و در جنگ جهانی دوم چه شد. تقریبا هر جنایتی را که نازیها
کردهاند، طرف مقابل بدترش را مرتکب شده و حتی جاهای خوب خوب آن، مثل کمپها را نازیها
از طرف مقابل آموختند، ولی چطور شده که برندگان جنگ شدهاند الگوی سیاسی و الهیِ
مقدس و نازیها شدهاند شمر، بد نیست اینرا بعد از بالاکشیدن کلاهی که سرتان رفته از
چپها بپرسید.
http://www.daftarche.com/images/imported/2015/05/1.jpg
این اعتماد به نفس رو از کجا میاری که فکر میکنی از اینها خبر ندارم :))
یا اینکه مثلا جنایات شوروی رو برای حمله به موضع یک "ضد کمونیست" استفاده میکنی؟حالت خوبه؟! :)):e412:
حالا اگر واقعا به تازگی با اینها آشنا شده باشی شاید برات نشون دهنده "حقایق" جدیدی باشه.
اتفاقا من اون رو برای این اوردم که نشون بدم "تمدن" نه مانع جنایت کردن هست و نه اینکه لزوما هرقدر جایی متمدن تر باشه از لحاظ اخلاقی جایگاه والاتری داره. یک وحشی آفریقایی که کاملا نامتمدن هست از نظر من شرف داره به یک کارمند متمدن شوروی در قلب جهان تکنولوژیک و مدرن که آدمها رو به اردوگاه کار اجباری میفرسته.
پس نخیر تمدن نه از نظر من "خوب مطلق" هست و نه اینکه مساوی "نازک دلی و کون گشادی" هست.
+اساسا کسی که آدمها ها رو قالب اعداد و ارقام میبینه نمیتونه متوجه بشه ارزش جون انسان ها چقدر هست، به همین خاطر طبیعی هست که همچین ارزش قائل شدنی رو بخواد به احساسات تقلیل بده.
نه دقت نکردی، اگر دقت کرده بودی میدیدی که ایرادات به «کمونیسم» ناوارد هست.
کمونیسم مدل سخت این کارها را انجام میداد. «لیبرالیسم» مدل نرمش را میپسندد.
شما هم که دلنازک هستی ظاهرا مدل نرم را ترجیح میدهی، ولی بهگمان من
در اینجا بد نیست قدری به شکنجهگران و ترجیح آنها بر «شکستن سوژه» تا شکنجهیِ
سخت، نگاه کنی و در انتخابت تجدید نظر کنی.
again red herring
به جای اینکه قبول کنی استدلالت در مورد خودکشی رد شد، استدلال جدیدی رو به میون میکشی.
[QUOTE]
«لیبرالیسم» هم مدافع خوبی برای شما نیست، من بیخود داخل کوت نگذاشتهام که.
مواد به شما تزریق شده، بدن انسان با خون کار میکند و ماهی در آب شنا میکند.
این «پا کوبیدن» و «حق حق» کردن انسان مدرن تنها باعث شده که نفهمد چه چیزی
به او تزریق میشود.
[/QUOTE
راسل جان اینکه خودت همچین شرایطی رو تجربه کردی که دلیل نمیشه بتونی این رو به من هم تعمیم بدی:e402:
شما اساسا آبشخوری فکری من رو اشتباه گرفتی و خب حمله به لیبرالیسم خیلی به نکات مورد نظر من ربط نداره، و تازه با حملاتی که سرشار از نمونه های ناقص هست هم میخوای چیزی رو رد کنی که مدل پیشنهادی جایگزینت به مراتب بدتر از اون هست.
من از سقوط لیبرالیسم قطعا خوشحال میشم ولی نه وقتی در برابر سنت گرایی چنین اتفاقی رخ بده.
Russell
05-06-2015, 01:15 PM
متاسفانه تو همش داری مثال میزنی و تعریف نمیکنی؛ چاره ای جز این ندارم که خودم وارد عمل بشم :))
توصیه میکنم بهم توصیه در مورد اینکه چی رو باید جدی بگیرم و چی رو نگیرم نکنی:))
...
من از سقوط لیبرالیسم قطعا خوشحال میشم ولی نه وقتی در برابر سنت گرایی چنین اتفاقی رخ بده.
زندگی را روبه عقب میفهمند و روبه جلو انجام میدهند.
خب بالاخره در من داشتم به غیبت میرفتم، آمدی سوال پرسیدی و من
هم بدم نیامد جوابی بدهم. من هم هرچه جلوتر میروم گمان میکنم که
توصیه به شما و امثال شما چندان خوب نیست، چراکه ممکن است یکوقت
موثر واقع شود !!
من منشا «افکار» شما را بخوبی متوجه هستم. یک بابایی بود مشغول
تناول ان بود، در وسط آن مویی پیدا کرد و گفت اه اه، بدا بحال من که این
احتمالا استدلال تلقی نخواهد شد، این است که شما به عمل خود ادامه دهید
و راحت باشید :e140: ، اینجا مدیریت خودش را دارد !!
بعد از سقوط «لیبرالیسم» که خوشبختانه یا متاسفانه شما در آن کارهای
نخواهی بود، باقی «زباله»ها نه انتخابی دارند و نه بنظر من سنتگرایان نباید
به سرنوشتشان اهمیت چندانی دهند.
4699
بهمنیار
10-06-2017, 07:03 PM
با درود بر همگان :e303::e032:
سلبریتی حسین :e412:
امسال رفتم جاهایی که از زمان بچگی غیر از تلویزیون دیگه ندیده بودم. البته زورکی نه برای خودزنی بلکه برای شام. برای همین بهتر است بگویم مرا بردند نه اینکه رفتم. رفتیم هر شب هم وعده چلوکباب می دادند ولی غیر از خورشت قیمه و لپه چیزی گیر ما نیامد نامردها! چرا سلبریتی؟ چون به راستی مردم در این ده روز کلی خوشگذارنی می کنند، دور هم جمع می شوند جوک می گویند، می خندند و ... البته در برخی بخش ها نیز خودزنی می کنند. من که در این چند شب اینقدر خندیدم که گمان کنم تا آخر سال نیازی به جوک شنیدن و خندیدن نداشته باشم. البته دوستانی که مرا دعوت کرده بودند یک سخنرانی از احمد قابل کردند تو کت ما، ناچار شدیم تا آخرش را گوش دهیم بعد هم گفتند::e40d:
بله ما اینیم، اسلام به ذات خود ندارد مشکلی، که پوزه شان را زدیم و گفتیم ای بابا این احمد قابل سانسور می کنه که سلبریتی کاروان های یزید را غارت کرد، آن قسمت را از قلم می اندازه آدمی که می خواهد فرار کنه که مسیر خود را با چپاول وغارت لو نمی دهد که ... آن شب نزدیک بود قیمه هم نصیب مان نشود و سر گشنه زمین بگذاریم.
باری حالا قیمه بدن ما رفته روی هزار و دو روزی هم که تعطیل بود همه را خوابیدیم تا این قیمه ها هضم شود، خلاصه خستگی مان در رفت. :e011:
این ها یک طرف موضوعی که به طور اساسی اندیشه مرا مشغول کرده از این قرار است: یک سری ایرانی ها کشته شده اند بعد از شورش 57 و در هنگام جنگ و در عملیات ها و هنوز هم این کار ادامه دارد... این گونه که پیداست و در ظاهر این کشته شدگان که به آن ها شهید گفته می شود و ما به چشم نیروهای متعصب و کشته مرده آخوندها به آن ها نگاه می کنیم یا دست کم من این گونه می اندیشیدم و در واقع به طور صد در صدی هم این گونه نیستند یا دست کم آن چند تنی که با آن ها دیدار و گفتگو داشتم. نمی دانم چرا اپوزیسون حسابی بر روی این افراد و خانواده ها آن ها باز نمی کند یا نکرده است. به هر حال آن ها نیز ایرانی هستند:e10c:
در واقع باید چنین تعبیری داشته باشیم که درسته رژیم امام ها و دین مردم را به گروگان گرفته (نان دانی – کسب و کار آن ها این است کار دیگری بلد نیستند) کاری به درستی یا نادرستی دین ندارم، ترامپ هم یک جورهایی می خواهد امریکا را به صورت شرکت خصوصی اداره کند.
در واقع باید اینطور به قضیه نگاه کنیم که هر از چندگاهی این رژیم کسانی را به کشتن می دهد افراد بازمانده و یا خانواده را نمی توان به طور کامل در اردوگاه رژیم به حساب آورد، شاید چند زمانی بتواند شهید را گروگان بگیرد و خانواده او را ناچار به همکاری کند ولی این گروگانگیری تا ابد نمی تواند ادامه پیدا کند. البته هر باری با دادن امتیازی (تحصیل، کار، وام و . . .) کوشش در دلجویی از خانواده و نگه داشتن اعضا خانواده در ارودگاه خود داشته و بدین ترتیب سعی درعقب انداختن بیرون رفتن آن ها از اردوگاه دارد ولی سرانجام این اتفاق خواهد افتاد
Powered by vBulletin® Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.