koroghli
10-23-2010, 05:44 PM
« یک فارس با یک نفر ترک دعوا داشت و هرچه فحش از دهانش بیرون آمد به وی گفت ، مرد ترک آرام نشسته بود و چپق خود را میکشید ، سر انجام چوب چپق را با دقت تمام از سر آن جدا کرد – گوئی که میخواست آن را پاک کند – و با چوب آن ضربهای به سر فارس وارد آورد و در حالی که فریاد میکشید کپی اوغلو دو باره سر جای خود قرار گرفت ، به معاینه دسته چپق پرداخت که مبادا زیانی دیده باشد و سپس به کشیدن چپق پرداخت. طوری که گفتی هیچ اتفاقی نیفتاده است. »
(از سفر نامه پولاک پزشک اطریشی ناصرالدین شاه)
پان ایرانیستها وجود مساله ملی در ایران را انکار میکنند و در مورد ترکهای ایران قضیه را وارونه کرده و میگویند که ترکها به فارسها ستم کردهاند بدینجهت برای روشنتر شدن قضیه در این مقاله سعی خواهد شد ، آپارتایدی که در ایران علیه ملل غیر فارس اعمال میشود و انفجارهای اجتماعی ایجاد میکند توضیح داده شود و همچنین پیدایش و رشد ترک ستیزی و علل طغیان آزربایجانیها علیه ستم ملی با نمونههای تاریخی بازگوئی گردد.قبل از همه اشاره به روانشناسی اجتماعی ترکهای آزری جهت آشنائی با شیوههای اعتراضی آنان ضروری است با این توضیح که در این مقاله هرجا کلمه آزری آمده بمعنی صرف جغراقیائی آنست ، مانند اطریشی یا هلندی ، همچنان که ترکهای ترکیه مارا آزری مینامند و نیز اوریانتالیستها همین عنوان را با درک جغرافیائی آن بکار میبرند و منظورشان ترکهای ساکن در آزربایجان است و کاربرد آن هیچ ربطی به نیم زبان تاتی ندارد که ابن حوقل از قول ابوالعلاء معری آنرا الآزریه نامیده و احمد کسروی رسالهای در باره آن نوشته است که مورد استناد باستان گرایان میباشد.و برای انکارهویت ترکی آزربایجانیها ، اصطلاح آزری را بکار میبرند.
دکتر پولاک که این مقاله با نقل قول یک اتفاق واقعی از سفرنامه او شروع شده ، دقیق ترین ناظر خارجی است که مدت ده سال در دربار ناصرالدین شاه بوده و مشاهدات و ارزیابیهای خود را از ایران و ایرانیان با دقت تمام یادداشت کرده است و واقعه ذکر شده در بالا را نیز برای نشان دادن خونسردی و نیز اهل عمل بودن ترکها نقل کرده است. روانشناسی فردی و اجتماعی ترکها طوری است که صبر و تحمل زیاد دارند ولی وقتی فشار غیر قابل تحمل شد ، غفلتا عکس العمل تند نشان میدهند. بنوشته پولاک: « ترکها از نظر سجایا و خلق وخو بیشتر به عثمانیها شباهت دارند ، هر چند که از فارسها نیز سهم بسزائی گرفتهاند ، مردمی هستند نتراشیده و کمتر حیله گر و بهر حال دلیر و مصمم ، به همین دلیل تقریبا همه سربازها از این قبایل گرفته میشوند. اینها فارسها را به داشتن صفت جبن تحقیر میکنند و به اصل و نسب ترک خود مینازند ، مردمی آرام هستند ، ولی اگر کارشان به نزاع بکشد دیگر دو دل نمیمانند و برای حمله آمادهاند ». (١)
طبق منابع مکتوب تاریخی از قرن هفتم میلادی به بعد اتحادیههای قبایل ترک از آسیای مرکزی حرکت کرده و بتدریج تمام آسیا و اروپا را در نوردیدهاند ، آنان امپراطوریهای بزرگی تشکیل داده و به ملتهای زیادی حکومت کردهاند به طوری که تاریخ هیچ یک از این ملتها را نمیتوان جدا از تاریخ ترکان نوشت. جهانگیری و جهانگشایی ترکها زخمهای مانا ، ناشی از شکست در دل وجان ملل مغلوب ، بجا گذاشته است که هر وقت فرصت یافتهاند کینه خود را با توهین و تحقیر ترکها علنی کردهاند. به بیان دیگر این فرهنگ بالقوه وجود دارد و در شرایط مناسب بالفعل میشود و گسترش مییابد. چینیها ، روسها ، اروپائیها ، عربها و فارسها هر یک بشیوه خود و بدرجات مختلف، دارای اخلاق ترک ستیز هستند. گاها نیز بعضی از کردها که خود و حقوقشان بوسیله پان ایرانیستها پایمال شده است برای مخالفت با ترکها به همان گفتارهای پان ایرانیستها متوصل میشوند ، بدینجهت ترکها ی معتقد به اصالت ترکی میگویند:
« ترک غیر از ترک دوستی ندارد » ( تورک، تورکدن سورا یولداشی یوخدی )
در ایران دشمنی با ترکها از محدوده تاریخ فراتر میرود و افسانه و اسطوره میشود ، شاهنامه فردوسی اساسش بر دشمنی ایرانیان با تورانیان استوار شده است و از نظر فردوسی تورانیان همان ترکها میباشند. فردوسی مخلوط شدن دهقان پارس با ترک و عرب را باعث تباهی نژاد دهقان میداند:
زدهقان و از ترک و از تازیان نژادی پدید آید اندر میان نه دهقان نه ترک و نه تازی بود سخنها بگفتار بازی بود (٢)
سلطان محمود غزنوی شاه ترک ایران چهارصد مداح فارس در دربار خود داشت که یکی از آنها ابوالقاسم فردوسی بوده است و نیز همه حاکمان ترک در ایران به گسترش زبان فارسی همت گماشتهاند با این حال ترک ستیزی از ویژگیهای ادبیات فارسی است ودر آن « ره به ترکستان بردن » بمعنی گمراهی است و زورگوئی و حق کشی « ترکتازی» نامیده میشود. قبل از فردوسی نیز ترک دشمن محسوب میشد. ابن فقیه همدانی جغرافی دان بزرگ اسلامی در سال ٩٠٣ میلادی ترکان رادشمن خطاب کرده و در شرح حال ترکان حدیثی از پیغمبراسلام ذکر میکند که بسیار گویاست آن حدیث چنین است:
« اگر میخواهید ترکها کاری با شما نداشته باشند آنان را راحت بگذارید » (٣)
کسی که ترک نباشد معنی ترک ستیزی در ایران را مشکل میفهمد. آنان که این واقعیت را قبول ندارند بهتر است وقایع آزربایجان را لا اقل در همین سه دهه گذشته از نظر بگذرانند. توهین به ترکها در همین مدت سه بار منجر به شورش عمومی شده است. یکبار درسال ١٣٥٨ بدنبال مقاله صادق خلخالی تحت عنوان « بهانهها را از دست دشمنان باید گرفت » که در آن به آیت اله شریعتمداری توهین شده بود وگفته بود که اطرافیان شریعتمداری ساواکی هستند، تبریز را به شورش کشید و منجر به اشغال رادیو و تلویزیون تبریز گردید. (٤) باردیگر درسال ١٣٧٤ بدنبال پخش پرسشنامه « فاصله اجتماعی » از طرف صدا و سیمای جمهوری اسلامی درمحلات مختلف تهران که در آن یازده سوال توهین آمیز از قبیل ، اگر روزی قصد ازدواج داشتید حاضرید با یک فرد ترک ازدواج کنید؟ آیا حاضرید بافردی ترک در یک اطاق همکار باشید؟ آیا حاضرید در محلهای که اکثریت آنها ترک هستند مسکن بگیرید؟ آیا حاضرید با فردی ترک رفت و آمد داشته باشید ، اورا به خانه خود مهمان کنید و یا به خانه آنها بروید؟... تبریز را متشنج کردو دانشگاه تبریز را به طغیان وا داشت.(٥) و اکنون کاریکاتور و مقاله همراه آن در روزنامه دولتی ایران تمام آزربایجان را به قیام و اعتراض وا داشته است. تکرار این توهینها و تداوم این شورشها گسترش ترک ستیزی علیه آزربایجانیان را نشان میدهد و نیز گویای حساسیت آزربایجانیها در دفاع از هویت ترکی خودشان است.
در تاریخ هزار ساله حکومت ترکان در ایران فارسها هرگز ستم فرهنگی احساس نکردهاند. حکام ترک هرستمی هم کردهاند عاری از ستم فرهنگی بوده و اینهمه دیوان شعر که ازشعرای فارس باقی مانده حتی یک بیت آن در باره ستم فرهنگی نیست زیرا ترکان هرگز با زبان مردم تحت حاکمیت خود کاری نداشتهاند وفارسی همواره زبان شعر ، عربی زبان علم و دین و ترکی زبان قشون و دربار بوده است. هرسه زبان محترم شمرده شدهاند والسنه ثلاثه اسلامی نامیده میشدند و این اصطلاح که: « لفظ ، لفظ عرب است ، فارسی شکر است ، ترکی هنر است » از آموزشهای اولیه هر مکتب و مدرسهای بوده که اکنون فراموش شده است و جمهوری اسلامی علیرغم اینکه رهبران آن همگی تحصیلات عربی دارند باجلوگیری از تحصیل کودکان عرب بزبان عربی در خوزستان گناه نابخشودنی مرتکب میشود و روزنامه ایران نیز ترکی را زبان سوسکها میکند و راههای ریشه کن کردن آنرا به کودکان آموزش میدهد.
در اینجا این سوال مطرح میشود که چرا در حکومت هزارساله ترکان در ایران زبان کتابت اغلب فارسی بوده است؟ در جواب به این سوال سه نظریه مختلف مطرح میشود:
١ – پان ایرانیستها و ستایشگران زبان فارسی این امر را ناشی از برتری زبان فارسی بر زبان ترکی میدانند در صورتیکه از نظر زبان شناسی عکس قضیه صادق است. سازمان یونسکو موقعی که سال ١٩٩٩ را سال بزرگداشت « ده ده قورقود » اعلام کرد ، زبان ترکی را دارای بیست و چهار هزار فعل دارد در حالیکه زمان فارسی به علت آمیخنگی بسیار زیاد با زبان عربی به صورت لهجه ای از عربی معرفی میشود.
٢ – باستان گرایان و بعضی از شرق شناسان از جمله آرتور کریستن سن معتقدند که گسترش سواد و اداره کشور با حساب و کتاب و جمع آوری مالیات و ثبت و ضبط در آمد ومخارج در ایران در دوره ساسانیان انجام گرفته و معمول شده است و چون زبان حکومت در آن دوره نوعی پارسی بوده لذا پایه کار دیوانی به این زبان گذاشته شده و چون شغل دیوان نیز مانند همه مشاغل در گذشته موروثی بوده و پسر کار پدر را ادامه میداده لذا علیرغم تغییر سلسلهها زبان و سیستم مالیات گیری تغییرنیافته است. اغلب دبیران هم از زبان « هزوارش » استفاده کردهاند یعنی نوشتهاند گوشت و برای حاکم عرب خواندهاند « لحم » و برای حاکم ترک خواندهاند « ات ». احمد کسروی نیز متداول شدن زبان فارسی در امر نوشتن را از زمان ساسانیان میداند. این استدلال از آنجا ضعیف است که میدانیم زبان فارسی دری امروزی بعد از اسلام و از آسیای مرکزی به ایران آمده است و پارسی باستان همانقدر با فارسی امروز بیگانه است که هر زبان خارجی دیگر. در تاجیکیستان و شمال افغانستان ایلات فارس زبان وجود دارد که بخشی از آنها در دوره سلجوقیان به ایران آمده ودر دهات و شهرها ساکن شدهاند و زبان دری را رواج دادهاند ولی درداخل فلات ایران هیچ ایل فارس زبان شناسائی نشده است. بر عکس فارسهای کشاورز، ایلات ترک برای یافتن مراتع دائما در حرکت بودهاند ، بهمین جهت اختلاف بین ترک و فارس در قرون وسطی به شیوه تولید متفاوت این دو ملت نیز مربوط بوده است ، ایلات ترک دامدار بودند و روستائیان فارس کشاورز و دهات کشاورزان در مقابل حرکت ایلات که بصورت نظامی سازمان یافته بودند قادر بدفاع و مقاومت نبوده است. در میان مردم شناسان نظریهای وجود دارد که میگوید: کشاورزان برای حفظ و دفاع ازخاک وزادگاه خود میجنگنند ولی ایلات و عشایر دامدار برای خارج شدن از زادگاه خود و پیداکردن مرتع به جنگ و حمله اقدام میکنند.
٣ – نظریه سوم به رابطه زبان با دین تکیه میکند. طبق این نظریه خط و زبان در گذشته از دین تبعیت میکرده است این امر نه فقط در ایران بلکه کم و بیش در سایر جوامع نیز صادق بوده است. زبان دینی مسلمانان ، عربی و خط آنان قرآنی بوده است. زبان فارسی بعد از اسلام آوردن فارس زبانان آنچنان با زبان عربی مخلوط شده است که محققین زبان فعلی فارسی را لهجهای از زبان عربی میدانند و این ادعا بی دلیل نیست زیرا تاریخ میگوید که گلستان سعدی بمدت هفتصد سال یعنی تا باز شدن مدارس جدید ، تنها کتاب آموزش زبان فارسی در هر مکتب و مدرسهای بوده است. در بعضی از قسمتهای گلستان در صد کلمات عربی از کلمات فارسی بیشتر است و مقدمه گلستان با این جملات شروع میشود: « منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت ، هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر میآید مفرح ذات ، پس در هر نفسی دونعمت موجوداست و برهر نعمتی شکری واجب ».
چنانکه ملاحظه میشود اکثریت کلمات این جملات عربی است.
دیوان حافظ نیز با مصرعی از اشعار یزید بن معاویه شروع میشود:
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
سبک و وزن اشعار حافظ هم درست شبیه اشعار یزید است.
تمام اشعار فارسی نیز از رودکی تا نیما یوشیج ، سبک و وزن عروضی دارند و همه سبکها از عربی اقتباس شده. جالب اینکه عرب ، رجز را شعر نمیشناسد و شاهنامه فردوسی چیزی جز رجز خوانی نیست و خود فردوسی در اثردیگرش بنام یوسف وزلیخا افسوس میخورد که عمرش را برای سرودن شاهنامه تلف کرده است. بدون کم ارزش شمردن زبان فارسی و با احترام به کسانی که این زبان را دوست دارند باید پذیرفت که زبان فارسی لهجهای از زبان عربی است و این وابستگی از شیرینی آن نمیکاهد و اگر قاتل زبانهای دیگر نباشد برای همه محترم است. ساکنان فلات ایران قبل از ساکنان آسیای مرکزی مسلمان شدهاند و ترکها از قرن هشتم میلادی به بعد اسلام آوردهاند و خط قرآنی را انتخاب کردهاند و زبان فارسی بعلت نزدیکی اش به زبان عربی ، زبان کتابت دیوان شده است زیرا تمام اصوات زبان عربی را میشود با اصوات فارسی تطبیق کرد و خواندن کلمات فارسی برای اعراب هم آسان است و بطور خلاصه میشود گفت که زبان فارسی بعلت نزدیکی اش به زبان عربی در واقع زبان دینی مسلمانان بوده است ولی این امر در مورد زبان ترکی صادق نبوده است و اصوات زبان ترکی با خط و زبان عربی قابل تطبیق نیست اکثر اسلام شناسان و عرب شناسها قادر به خواندن و فهمیدن متون تاریخی فارسی هستند زیرا فارسی در دوران قرون وسطی خیلی به عربی نزدیک بوده و بدین جهت کسی که عربی بلد نباشد نمیتواند ادعا کند که به ادبیات فارسی کاملا مسلط است. در انستیتوی لوموند عرب در پاریس شاه نامه فردوسی را گذاشتهاند و فردوسی را عرب معرفی میکنند و هیچ آکادمیسینی هم تاکنون اعتراض نکرده است. در قبرستان پرلاشز پاریس بر سنگ قبر غلامحسین ساعدی نمیشنامه نویس تبریزی ، نامش را با خط نستعلیق حک کردهاند و هر وقت توریستها از کنار این مقبره رد میشوند ، راهنمای توریستی ساعدی را نویسنده عرب معرفی میکند.
باین ترتیب انتخاب زبان فارسی از طرف سلاطین ترک دلیل دینی داشته و ساده بودن این زبان نیز دلیل دیکر انتخاب آن بوده ولی بخاطر همین سادگی و مختصر بودنش زبان علمی محسوب نمیشود. که بنوشته دکتر خانلری در کتاب دستور زبان فارسی ، زبان فارسی تنها سیصد وچهارده فعل دارد .
در ایران همیشه دعوای دین وجود داشته و حتی بعضیها کلمه « کشور » را متشکل از دو کلمه « کیش » و « ور » میدانند ، ولی دعوای زبان تازه است و از یکصد سال فراتر نمیرود و با باز شدن مدارس جدید و آغاز آموزش عمومی شروع شده است.قبل از آن ترک ستیزی جنبه نژادی و قومی داشته است و از اختلافهای تاریخی و طایفهای ناشی میشده و بهمین جهت ودر مقاطعی از تاریخ که حکومت ترکان سقوط کرده ، جو ضد ترکی در ایران ایجاد شده است تا از قدرت یابی مجدد ترکان جلوگیری شود. در دوران کوتاه حکومت افغانها بعد از سقوط سلسله صفوی تمام کسانی که در زمان قدرت شاهان صفوی ساکت بودند با تحقیر شاه سلطان حسین بعنوان شاه ترکان خشم خود را بر سر ترکان خالی میکنند، دوران حکومت زندیه و دوران حکومت دو شاه پهلوی و دوره اخیر حکومت جمهوری اسلامی ، مقاطعی از تاریخ ایران هستند که توهین و تحقیر ترکها گسترش یافته است. خاویر دو پلانول محقق فرانسوی به نقل از پاکروان مینویسد که:
- « در سال ١٧٧٠ خواهر آغا محمد خان قاجار که خود گروگان دربار زند بود ، از قزوین به شیراز میآید تا با پسر کریمخان زند یعنی محمد رحیم خان ازدواج کند ولی دختر کریمخان با این ازدواج مخالفت میکند.و میگوید « این دختر دهاتی ، دختر یک غارتگر، لایق برادر من نیست بهتر است او را به یک قاطرچی بدهید ». خواهر آغا محمد خان بالاخره با علی مراد خان برجسته ترین سردار زند که خیال حکومت کردن داشت ازدواج میکند. اما این واقعه بهمینجا خاتمه نمییابد و زخم زبانهای « لایق قاطرچی » ، « شایسته دهاتی » ، « مناسب برای یک ترک » و نظایر اینها ورد زبان درباریان زند میماند تا اینکه بیست سال بعد آغا محمد خان سلسله زند را سرنگون میکند و برای انتقام گیری همان دختر کریمخان را به قاطرچی خودش میدهد.» (٦)
لطفعلی خان زند نیز که خود را وارث کریمخان میدانست درتحقیر آغامحمدخان میگوید:
یارب ستدی ملک زدست چومنی / دادی به مخنثی نه مردی نه زنی
ازگردش روزگارمعلومم شد / درپیش تو چه دف زنی چه شمشیر زنی
دکتر پولاک واقعهای را توضیح میدهد که بیانگر تحقیر فارسها توسط سربازان ترک است و به طریق اولی گویای جدال دائمی بین ترک و فارس در ایران میباشد. وی مینویسد که:
« هنگامی که در تابستان ١٨٥٩ مقارن نیمه شب با مستخدم ارمنی خود از میان چهار باغ میگذشتم یک نفر از لوطیان با دشنه لباده مستخدم مرا پاره کرد و به یکی از باغها گریخت. زد و خورد بر پا شد ، نگهبانان ترک را صدا زدیم. وی اجازه ورود به خانه را خواست ولی جواب رد شنید. سربازی ترک ، پای برهنه ، در حالی که پیراهنی نخی برتن و تفنگی بر دوش داشت از پائین به سوی پنجره فریاد کشید: - شما سگ فارسها از کی جرئت کرده اید دشنه با خود بردارید ، اگر من شاه مملکت بودم به هیچ فارسی اجازه نمیدادم حتی یک سوزن با خود داشته باشد - با گفتن این کلمات در از جا در آمد ، بزهکار بیرون کشیده شد و تحویل حاکم گردید و وی به وساطت ما فقط اورا به چند ضربه محکوم کرد. هر کجا ، چه در نقطهای مرزی و چه در شهر ، هرگاه عناصر ترک و فارس با هم جمع شوند یکی از آنها دست بالا را احراز میکند و دیگری را در هم میکوبد ».(٧)
بعد از سقوط سلسله قاجار توهین و تحقیر ترکها در کتابهای تاریخی و در کتابهای آموزشی مدارس بصورت سیستماتیک و با وحشی و غارتگر و بیابانگرد نامیدن ترکها ابعاد گسترده یافته و سیاست رسمی شده است بگونهای که فارغ التحصیل این سیستم آموزشی عملا به یک ضد ترک تبدیل میشود. تمامی این بد آموزیها در این جمله خلاصه میشود که « آمدند و کشتند و سوختند و بردند و رفتند » و باین ترتیب هزار سال خدمت و زندگی مشترک را نفی میکنند. این اغراق گوئیها و جعل تاریخ مربوط به برههای از زمان است که سعدی در گلستان میگوید:
« در آن مدت که مارا وقت خوش بود زهجرت ششصد و پنجاه و شش بود ».(٨)
در اینجا قصد تطهیر کشت و کشتارهائی نیست که طبیعت هر جنگ آنهم در قرون وسطی است بلکه اعتراض به دشمنی با ترکها با بزرگ نمائی و حتی جعل وقایع تاریخی است. بقول عالمی هرکس در ایران با این سیاست آموزشی دکترای تاریخ بگیرد باید از وی قطع امید کرد چون اگر افسانههای قبل از اسلام و جعلیات بعد از اسلام را حفظ و تائید نکند پایان نامه تحصیلی وی قبول نمیشود. حقایق تاریخی وارونه قلمداد میشوند. از شاهکارهای ادبی فارسی تمجید میشود بدون اینکه گفته شود تمامی این آثار با حمایت سلاطین ترک خلق شدهاند. مداحی استوانههای زبان فارسی ازسلاطین ترک فراموش میشود تا بزرگی و سعه صدر ترکان معلوم نشود. آنچه که گنجینه ادب فارسی نامیده میشود چیزی غیر از دیوانهای شعر نیست و میدانیم که تا ورود چاپخانه به ایران و رواج اشعار سیاسی و اجتماعی ، کار اصلی شعرا مداحی بوده است و با توجه به حکومت هزارساله ترکان در ایران ، در عمل همه این شعرا مداحان حکام ترک بودهاند و ترک ستائی ممر معاش آنان بوده است. مداحی شغل شعرا بوده و هیچ شاعری را بخاطر مدح این و آن نباید سرزنش کرد. در اینجا چند نمونه مدح را بعنوان مشتی از خروار ذکر میکنم.
سعدی قصیده بلندی در مدح هلاکو خان دارد به این مظمون:
این منتی بر اهل زمین بود از آسمان / وین رحمت خدای جهان بود برجهان
تاگردنان روی زمین منزجر شدند / گردن نهاده بر خط و فرمان ایلخان
با شیر پنجه کردن روبه ، نه رای بود / باطل خیال بست و خلاف آمدش گمان
و حافظ ، سلطان اویس و تیمور را مدح میکند و ترکانه سخن گفتن را تمجید مینماید:
بشوی اوراق اگر همدرس مائی / که درس عشق در دفتر نباشد
من از جان بنده سلطان اویسم / اگرچه یادش از چاکر نباشد
کسی گیرد خطا برشعر حافظ / که هیچش لطف درگوهرنباشد
...
برشکن کاکل ترکانه که در طالع توست / بخشش و کوشش خاقانی و چنگیز خانی
از گل پارسی ام غنچه عیشی نشکفت / حبذا دجله بغداد و نی ریحانی
ای نسیم سحری خاک در یار بیار / که کند حافظ از او دیده دل نورانی
ناسیونالیستهای افراطی فارس ، ترکان را ضد فرهنگ معرفی میکنند و نمیخواهند بپذیرند که تمام تاریخهای معتبر گذشته از دوران حکومت سلجوقیان تا تاریخ جهانگشای جوینی گرفته تا تاریخ مشروطیت ایران بدون استثنا ء توسط علمای ترک نوشته شدهاند و کتاب « از صبا تا نیما » هم گواه صادقی است که نثر فعلی زبان فارسی نیز توسط آزربایحانیان ایجاد شده است. (٩) در گذشته نیزعلم نثر نویسی و تاریخ نگاری در دوره ایلخانان رشد وتکامل بی نظیر داشته است و نمونهای از خدمات فرهنگی ترکان در مکتوب ٣٦ خواجه رشید الدین به غازان خان چنین آمده است: « دیگر دو بیت الکتاب... ازجمله هزار عدد مصحف نفیس در آنجا نهاده ام... دیگر شصت هزار مجلد کتاب در انواع علوم و تواریخ... و هزار طالب علم و فضل که هر یک در میدان دانش صفدری و بر آسمان فضیلت اختریاند...و شش هزار طالب علم دیگر در دارالسلطنه تبریز ساکن گردانیدم ».(١٠)
در دوره ایلخانان و تیموریان هر سه زبان عربی و ترکی و فارسی بموازات هم رشد میکردند. در معراج نامه مصوری که در هرات و در دربار شاهرخ تیموری نوشته شده و کپیه نفیسی از آن در اختیار نویسنده این سطور است و نسخه اصلی در کتابخانه ملی فرانسه نگهداری میشود ، شرح هر مینیاتور به سه زبان عربی و ترکی و فارسی نوشته شده است (١١)
در این دورهها است که حوزات اربعه: رصد خانه مراغه ، ربع رشیدی در شرق تبریز ، شام غازان در غرب تبریز و سلطانیه بوجود آمده و فلاحت و صنعت و تجارت رونق مییابد و رفاه ایجاد میکند.
ندیده گرفتن خدمات سلسلههای ترک در ایجاد و نگهداری ایران فعلی و خونخوار و بربر نامیدن ترکها در کتب درسی و اصرارغیر منطقی بر این ادعای بی اساس که سی میلیون ترک در ایران ترک نیستند و اقوام مهاجم ترک بزور زبان آنان را تغییر دادهاند ، غیر از ترک ستیزی نمیتواند نام دیگری داشته باشد.
لوئی بازن تورکولوگ برجسته فرانسوی و متخصص ترکی آزربایجانی مینویسد: « اینکه گفته شود اقوام مهاجر بزور زبان ترکی را به مردم آزربایجان تحمیل کردهاند ، مغلطه است و نمیتواند واقعیت داشته باشد بلکه منطقی اینست که گفته شود با آمدن ترکان مهاجر ، ساکنان بومی تقویت شدهاند ».(١٢)
بسیاری از پان فارسیستها که قادر به خواندن یک جمله ترکی نیستند در موضع گیری علیه آزربایجانیها ناگهان ترک شناس میشوند و با سماجت بسیار میگویند که آزربایجانیها ترک نیستند و آزری زبان هستند. همین عده که در گذشته برای هدف خاصی تربیت شدهاند وقتی که مساله آزربایجان مطرح میشود ، وا زرتشتا گویان و گاتها خوانان از راه میرسند و میخواهند اصل و نسب آزربایجانیهارا به آنان بشناسانند.
اصرار بر نفی هویت ترکی آزربایجانیها منجر باین میشود که امروز صدها هزار ترک ، همزمان در بیست و پنج شهر آزربایجان قیام میکنند و فریاد میزنند:
«هارای هارای من تورکم »
« منیم دیلیم اولن دئییل اوزگه دیله دونن دئییل » زبان من نمیمیرد بزبان دیگری تبدیل نمیشود
« آزربایجان اویاقدیر وارلیغینا دایاقدیر » آزربایجان بیدار است پشتیبان هویت خویش است
پان ایرانیستها هر تهمتی میخواهند به ترکها میزنند و لحن کلامشان مانند رفتار ارباب با رعیت است و بر خورد بخشی از اهل قلم فارس با غیر فارسها که متاسفانه از حمایت همه جانبه بوروکراسی و قدرت سیاسی نیز بر خوردارند مصداق بارز شوونیزم فارس است. گاهی این تعصب کور ناشی از محدود بودن دید است. در مقایسه روشنفکران ترک با اهل قلم فارس متوجه این فاصله میشویم. ازدورانهای قدیم علمای آزربایجانی هر یک لا اقل به سه زبان تسلط کامل داشتند ولی در میان فارسها تک زبانی پدیده رایج بوده است و چون زبان دیگری نمیدانستند به پرستش زبان فارسی میپرداختند. زنده یاد دکتر نطقی در اشاره به سه زبانه و پلی قلوت بودن آزربایجانیها میگفت که ترکها با خدای خود بزبان عربی راز و نیاز میکنند ،با دوستان خود بزبان فارسی بحث میکنند و با همشهریان و خویشاوندانشان بزبان ترکی حرف میزنند. دکتر کاتوزیان شوونیسم فارس را پان ایرانیسم غلیظ شده تعریف میکند که نسبتا جدید است و در دوره رضا شاه بوجود آمده و بعضی از ترکها نیز در ایجاد آن نقش داشتهاند. شوونیسم فارس با برگزاری هزاره فردوسی رسمیت میابد و با گرایش سیاسی و ایدئولوژیک رضاشاه و اطرافیانش به آلمان و نظام هیتلری به اوج خود میرسد و در سال ١٩٣٦ به پیشنهاد سفیر رضا شاه در برلین به سفاتخانههای خارجی رسما اطلاع داده میشود که از آن تاریخ نام کشور بجای پرس ، ایران نوشته شود و و البته قبل از آن در داخل نام کشور ایران گفته میشد و ترکانی نظیر کاظم زاده ایرانشهر نیز که تربیت شده آلمان بودند درپیشبرد این تفکر و تثبیت شوونیسم فارس تلاش میکنند. فرهنگستان زبان فارسی دوران رضا شاه به سرپرستی پرویز ناتل خانلری ترک تبار ، مشغول ترکی زدائی از زبان روزمره ایرانیان میشود و اصطلاحات متروک و لغات نامفهوم را بنام فارسی سره جایگزین لغات متداول میکند.
معروف است که در جلسه فرهنگستان اصطلاح « ترانسپورت » را به « فرابری » ترجمه میکنند و به منشی میدهند تا بعد از تایپ کردن آنرا به تمام ادارات بخشنامه کند ، منشی نیز که نه اصل ونه ترجمه لغت را نمیفهمیده بجای حرف « ف » اشتباها حرف « ت » را تایپ میکند و بخشنامه ارسال میگردد و بدینسان لغت بی معنی « ترابری » وارد زبان فارسی میشود. بدستور همان فرهنگستان ، ارتش بعنوان سازمانیافته ترین تشکیلات کشوری مروج زبان باستانی میشود. تیمسار ورهرام که خود ترک بود در هرجمعی ادعا میکرده که به من الهام شده است که شاهنامه کتاب آسمانی است و بهمین جهت میگفت من دستور دادم تمام اصطلاحات نظامی موجود در شاهنامه را جایگزین اصطلاحات ترکی متداول در ارتش بکنند ونیز ازکلمات پهلوی باستان استفاده شود.
شوونیسم فارس برپایه شیفتگی به نژاد موهوم آریائی جان گرفته است. کشف خوانواده زبانهای هند واروپائی توسط ویلیام جونز در سال ١٧٨٨ به رشد تفکرات نژاد پرستانه کمک کرد ه است و شروع این تفکر را در ایران میتوان در آثار کنت دو گوبینو از جمله در « مقالهای در نا برابری نژادهای انسانی » در سال ١٨٥٥ مشاهده کرد.
امروزه آنچه که بر زبان و قلم بعضی از نامداران فارس جاری میشود ، با تعریف کاتوزیان ، شوونیسم عریانی است که حتی بدلیل داشتن بار سنگین نژاد پرستی میتواند در دادگاههای صالحه مورد تعقیب واقع شود. صد البته حساب اینان از ملت فارس و انبوه روشنفکران دموکرات و انساندوست فارس جداست. کسانی که در ایران قصد بریدن زبان غیر فارسها را دارند باید از تاریخ عبرت بگیرند.
بعد از فتح اصفهان توسط افغانها که بر بستر دعوای شیعه و سنی بود و افغانها علیه جورو ستم حکام شیعه قیام کرده بودند واندکی بعد نیز توسط نادر شاه شکست داده شدند ، « قتل نادر شاه را میتوان اولین حرکت سازمان یافته علیه حاکمیت ترکان در ایران نامید زیرا این قتل با هم قسم شدن افسران فارس در قشون نادرشاه انجام گرفته است » (١٣).
نادر شاه افشار فرصت نیافت تا سلسله پایداری بوجود آورد و حتی پایتختی نیز انتخاب نکرد و این جمله او که پایتخت من زین اسب من است ، معروف میباشد. افشارها بعد از نادر در نقاط مختلف ایران حکومتهای محلی خود مختار ایجاد کردند.
کتیبه نادرشاه افشار به زبان ترکی در گذرگاه ارغونشاه منطقه کلات نادری / این کتیبه منظوم در مدح نادرشاه افشار است
عکس کتیبه :
http://sphotos.ak.fbcdn.net/hphotos-ak-snc4/hs770.snc4/67021_153665564668656_100000756404131_244001_43751 77_n.jpg
افشارها تنها ایل از ٢٢ ایل بزرگ ترک هستند که در ایران ماندهاند. محمود کاشغری مولف « دیوان لغات الترک » و اولین دایره المعارف نویس دنیا در قرن یازدهم میلادی ، که ترکی را زبان مسلمانان ترک مینامد ، نام و مشخصات ٢٢ ایل ترک از جمله ایل افشار را در جنگ بزرگ ملازگرد در سال ١٠٧١ میلادی ، که حاکمیت ترکان را در آسیای صغیر همیشگی ساخت ، ذکر میکند و نیز ازدو ایل خلج نام میبرد که ساکن آسیای مرکزی هستند. افشارها در جنگهای شاه اسماعیل با عثمانیها نیز همراه شاه اسماعیل بودند و بعد از شکست شاه اسماعیل از آناتولی به آزربایجان عفب نشینی کردند وسازمان ایلی خود را حفظ نمودند. هم اکنون افشارها در آزربایجان و نیز در کرمان و خراسان زندگی میکنند. ذکر این نکته نیز ضرورت دارد که در قرون گذشته همواره از ٢٤ ایل ترک سخن بمیان میآمد ولی فقط بیست دو ایل شناسائی میشدند تا اینکه مینورسکی در سال ١٩٠٦ خلجها را که در خلجستان (متشکل از ٢١ دهکده واقع در جنوب تهران و غرب قم) زندگی میکنند کشف کرد و با نوشتن رسالهای در باره خلجها که در سال ١٩٤٠ منتشر شد ثابت کرد که خلجها ترک هستند و زبان خلجی زبان اولی ترکان بوده است ومی توان آنرا زبان مشترک ترکان اولیه یعنی ترکی مشترک دانست. متاسفانه تضییقات علیه خلجها توسط فارسها بقدری زیاد بوده که آنها را کاملا در انزوا قرار داده است.
اماچه عواملی از قرن نوزدهم به بعد باعث گسترش ترک ستیزی در ایران شده است؟
ازآغاز قرن شانزدهم بیش از همه قدرتهای بزرگ اروپائی در پیدایش ترک ستیزی از طریق شرق شناسانشان نقش اول را بازی کردهاند ، اشاره به این مطلب نه بخاطر سلب مسئولیت از فارسها یا حتی برخی از ترکها ، بلکه برای نشان دادن جایگاه استراتژیک ترک ستیزی در تفکر استراتژهای کشورهای اروپائی است. هنگامیکه قشون عثمانی شهر وین را در قرن شانزدهم در محاصره گرفته بود ، سیاستمداران غرب میکوشیدند به هر ترتیبی شده از شرق حرکتی علیه ترکها بوجود آورند و از پشت جبهه ضربه بزنند و موفق هم شدند. تا دعوای شیعه و سنی راه بیاندازند و از نیروی بخشی از ترکها علیه خود ترکها استفاده به کنند.
١ – ترک ستیزی آگاهانه ، سیاسی واستراتژیک یعنی استفاده از تمام وسایل برای جلوگیری از قدرت یابی مجدد ترکها
٢– ترک ستیزی عوامانه با هزل وهجو و بامزه پرانی علیه ترکها یعنی جنگ روانی که مکمل ترک ستیزی سیاسی است.
فهرست منابع این مقاله :
- سفرنامه پولاک ترجمه کیکاووس جهانداری Jakob Eduard POLAK
٢ - شاهنامه فردوسی (متن انتقادی) تصحیح م.ن. عثمانوف زیرنظر ع. نوشین – مسکو١٩٦٧
٣- AL – HAMADANI (١٩٧٣:٣٧٥)
٤ - ماشااله رزمی – علل شکست جنبش طرفداران شریعتمداری – شماره ٢٦ ماهنامه جمهوریخواهان ملی دیماه ١٣٦٩ برابر با ژانویه ١٩٩١
این مقاله بارها درایران و خارج از ایران تجدید چاپ شده از جمله در کتاب: ایران آینده و آینده ایران نوشته حسن شریعتمداری درسال ١٣٧٦بطور کامل درج شده است.
٥- ماشااله رزمی - در تبریز خبری هست - مجله راه آزادی چاپ پاریس شماره ٤٢ مهرماه ١٣٧٤ – این مقاله شورش دانشجویان دانشگاه تبریز را علیه بخشنامه فاصله اجتماعی تحلیل میکند. جالب است که ناشر مجله اصرار داشت که عنوان مقاله را عوض بکند چون فکر میکرد درتبریز خبری نیست. این مقاله نیز دهها بار در داخل و خارج تجدید چاپ شده و از جمله در نشریه تریبون دفتر پنجم سال ١٩٩٩ بطور کامل و با مقدمه ناشرچاپ شده است.
٦- Xavier de PLANHOL - le fait turc en Iran – Paris Sorbonne ١٩٨٨
٧- polak - Persien , das land und sein -١٨٦٥ - پولاک – (ایران وایرانیان)
ترجمه بفارسی تهران ١٣٦١
٨- کلیات سعدی با تصحیح محمد علی فروغی
٩ – از صبا تا نیما (تاریخ ١٥٠ سال ادب فارسی) – یحیی آرین پور – تهران ١٣٥١
١٠ – منوچهر مرتضوی ، مسائل عصر ایلخانان ، تهران ١٣٧٠
١١- Miraj nameh - Paris – Bibliothèque Nationale
١٢- Louis BAZIN – les turcophones d’Iran – Sorbonne nouvelle ;
Paris ١٩٨٨ – éditions CNRS
١٣ - Xavier de PLANHOL –le fait turc en Iran - paris , éditions CNRS ١٩٨٨
(از سفر نامه پولاک پزشک اطریشی ناصرالدین شاه)
پان ایرانیستها وجود مساله ملی در ایران را انکار میکنند و در مورد ترکهای ایران قضیه را وارونه کرده و میگویند که ترکها به فارسها ستم کردهاند بدینجهت برای روشنتر شدن قضیه در این مقاله سعی خواهد شد ، آپارتایدی که در ایران علیه ملل غیر فارس اعمال میشود و انفجارهای اجتماعی ایجاد میکند توضیح داده شود و همچنین پیدایش و رشد ترک ستیزی و علل طغیان آزربایجانیها علیه ستم ملی با نمونههای تاریخی بازگوئی گردد.قبل از همه اشاره به روانشناسی اجتماعی ترکهای آزری جهت آشنائی با شیوههای اعتراضی آنان ضروری است با این توضیح که در این مقاله هرجا کلمه آزری آمده بمعنی صرف جغراقیائی آنست ، مانند اطریشی یا هلندی ، همچنان که ترکهای ترکیه مارا آزری مینامند و نیز اوریانتالیستها همین عنوان را با درک جغرافیائی آن بکار میبرند و منظورشان ترکهای ساکن در آزربایجان است و کاربرد آن هیچ ربطی به نیم زبان تاتی ندارد که ابن حوقل از قول ابوالعلاء معری آنرا الآزریه نامیده و احمد کسروی رسالهای در باره آن نوشته است که مورد استناد باستان گرایان میباشد.و برای انکارهویت ترکی آزربایجانیها ، اصطلاح آزری را بکار میبرند.
دکتر پولاک که این مقاله با نقل قول یک اتفاق واقعی از سفرنامه او شروع شده ، دقیق ترین ناظر خارجی است که مدت ده سال در دربار ناصرالدین شاه بوده و مشاهدات و ارزیابیهای خود را از ایران و ایرانیان با دقت تمام یادداشت کرده است و واقعه ذکر شده در بالا را نیز برای نشان دادن خونسردی و نیز اهل عمل بودن ترکها نقل کرده است. روانشناسی فردی و اجتماعی ترکها طوری است که صبر و تحمل زیاد دارند ولی وقتی فشار غیر قابل تحمل شد ، غفلتا عکس العمل تند نشان میدهند. بنوشته پولاک: « ترکها از نظر سجایا و خلق وخو بیشتر به عثمانیها شباهت دارند ، هر چند که از فارسها نیز سهم بسزائی گرفتهاند ، مردمی هستند نتراشیده و کمتر حیله گر و بهر حال دلیر و مصمم ، به همین دلیل تقریبا همه سربازها از این قبایل گرفته میشوند. اینها فارسها را به داشتن صفت جبن تحقیر میکنند و به اصل و نسب ترک خود مینازند ، مردمی آرام هستند ، ولی اگر کارشان به نزاع بکشد دیگر دو دل نمیمانند و برای حمله آمادهاند ». (١)
طبق منابع مکتوب تاریخی از قرن هفتم میلادی به بعد اتحادیههای قبایل ترک از آسیای مرکزی حرکت کرده و بتدریج تمام آسیا و اروپا را در نوردیدهاند ، آنان امپراطوریهای بزرگی تشکیل داده و به ملتهای زیادی حکومت کردهاند به طوری که تاریخ هیچ یک از این ملتها را نمیتوان جدا از تاریخ ترکان نوشت. جهانگیری و جهانگشایی ترکها زخمهای مانا ، ناشی از شکست در دل وجان ملل مغلوب ، بجا گذاشته است که هر وقت فرصت یافتهاند کینه خود را با توهین و تحقیر ترکها علنی کردهاند. به بیان دیگر این فرهنگ بالقوه وجود دارد و در شرایط مناسب بالفعل میشود و گسترش مییابد. چینیها ، روسها ، اروپائیها ، عربها و فارسها هر یک بشیوه خود و بدرجات مختلف، دارای اخلاق ترک ستیز هستند. گاها نیز بعضی از کردها که خود و حقوقشان بوسیله پان ایرانیستها پایمال شده است برای مخالفت با ترکها به همان گفتارهای پان ایرانیستها متوصل میشوند ، بدینجهت ترکها ی معتقد به اصالت ترکی میگویند:
« ترک غیر از ترک دوستی ندارد » ( تورک، تورکدن سورا یولداشی یوخدی )
در ایران دشمنی با ترکها از محدوده تاریخ فراتر میرود و افسانه و اسطوره میشود ، شاهنامه فردوسی اساسش بر دشمنی ایرانیان با تورانیان استوار شده است و از نظر فردوسی تورانیان همان ترکها میباشند. فردوسی مخلوط شدن دهقان پارس با ترک و عرب را باعث تباهی نژاد دهقان میداند:
زدهقان و از ترک و از تازیان نژادی پدید آید اندر میان نه دهقان نه ترک و نه تازی بود سخنها بگفتار بازی بود (٢)
سلطان محمود غزنوی شاه ترک ایران چهارصد مداح فارس در دربار خود داشت که یکی از آنها ابوالقاسم فردوسی بوده است و نیز همه حاکمان ترک در ایران به گسترش زبان فارسی همت گماشتهاند با این حال ترک ستیزی از ویژگیهای ادبیات فارسی است ودر آن « ره به ترکستان بردن » بمعنی گمراهی است و زورگوئی و حق کشی « ترکتازی» نامیده میشود. قبل از فردوسی نیز ترک دشمن محسوب میشد. ابن فقیه همدانی جغرافی دان بزرگ اسلامی در سال ٩٠٣ میلادی ترکان رادشمن خطاب کرده و در شرح حال ترکان حدیثی از پیغمبراسلام ذکر میکند که بسیار گویاست آن حدیث چنین است:
« اگر میخواهید ترکها کاری با شما نداشته باشند آنان را راحت بگذارید » (٣)
کسی که ترک نباشد معنی ترک ستیزی در ایران را مشکل میفهمد. آنان که این واقعیت را قبول ندارند بهتر است وقایع آزربایجان را لا اقل در همین سه دهه گذشته از نظر بگذرانند. توهین به ترکها در همین مدت سه بار منجر به شورش عمومی شده است. یکبار درسال ١٣٥٨ بدنبال مقاله صادق خلخالی تحت عنوان « بهانهها را از دست دشمنان باید گرفت » که در آن به آیت اله شریعتمداری توهین شده بود وگفته بود که اطرافیان شریعتمداری ساواکی هستند، تبریز را به شورش کشید و منجر به اشغال رادیو و تلویزیون تبریز گردید. (٤) باردیگر درسال ١٣٧٤ بدنبال پخش پرسشنامه « فاصله اجتماعی » از طرف صدا و سیمای جمهوری اسلامی درمحلات مختلف تهران که در آن یازده سوال توهین آمیز از قبیل ، اگر روزی قصد ازدواج داشتید حاضرید با یک فرد ترک ازدواج کنید؟ آیا حاضرید بافردی ترک در یک اطاق همکار باشید؟ آیا حاضرید در محلهای که اکثریت آنها ترک هستند مسکن بگیرید؟ آیا حاضرید با فردی ترک رفت و آمد داشته باشید ، اورا به خانه خود مهمان کنید و یا به خانه آنها بروید؟... تبریز را متشنج کردو دانشگاه تبریز را به طغیان وا داشت.(٥) و اکنون کاریکاتور و مقاله همراه آن در روزنامه دولتی ایران تمام آزربایجان را به قیام و اعتراض وا داشته است. تکرار این توهینها و تداوم این شورشها گسترش ترک ستیزی علیه آزربایجانیان را نشان میدهد و نیز گویای حساسیت آزربایجانیها در دفاع از هویت ترکی خودشان است.
در تاریخ هزار ساله حکومت ترکان در ایران فارسها هرگز ستم فرهنگی احساس نکردهاند. حکام ترک هرستمی هم کردهاند عاری از ستم فرهنگی بوده و اینهمه دیوان شعر که ازشعرای فارس باقی مانده حتی یک بیت آن در باره ستم فرهنگی نیست زیرا ترکان هرگز با زبان مردم تحت حاکمیت خود کاری نداشتهاند وفارسی همواره زبان شعر ، عربی زبان علم و دین و ترکی زبان قشون و دربار بوده است. هرسه زبان محترم شمرده شدهاند والسنه ثلاثه اسلامی نامیده میشدند و این اصطلاح که: « لفظ ، لفظ عرب است ، فارسی شکر است ، ترکی هنر است » از آموزشهای اولیه هر مکتب و مدرسهای بوده که اکنون فراموش شده است و جمهوری اسلامی علیرغم اینکه رهبران آن همگی تحصیلات عربی دارند باجلوگیری از تحصیل کودکان عرب بزبان عربی در خوزستان گناه نابخشودنی مرتکب میشود و روزنامه ایران نیز ترکی را زبان سوسکها میکند و راههای ریشه کن کردن آنرا به کودکان آموزش میدهد.
در اینجا این سوال مطرح میشود که چرا در حکومت هزارساله ترکان در ایران زبان کتابت اغلب فارسی بوده است؟ در جواب به این سوال سه نظریه مختلف مطرح میشود:
١ – پان ایرانیستها و ستایشگران زبان فارسی این امر را ناشی از برتری زبان فارسی بر زبان ترکی میدانند در صورتیکه از نظر زبان شناسی عکس قضیه صادق است. سازمان یونسکو موقعی که سال ١٩٩٩ را سال بزرگداشت « ده ده قورقود » اعلام کرد ، زبان ترکی را دارای بیست و چهار هزار فعل دارد در حالیکه زمان فارسی به علت آمیخنگی بسیار زیاد با زبان عربی به صورت لهجه ای از عربی معرفی میشود.
٢ – باستان گرایان و بعضی از شرق شناسان از جمله آرتور کریستن سن معتقدند که گسترش سواد و اداره کشور با حساب و کتاب و جمع آوری مالیات و ثبت و ضبط در آمد ومخارج در ایران در دوره ساسانیان انجام گرفته و معمول شده است و چون زبان حکومت در آن دوره نوعی پارسی بوده لذا پایه کار دیوانی به این زبان گذاشته شده و چون شغل دیوان نیز مانند همه مشاغل در گذشته موروثی بوده و پسر کار پدر را ادامه میداده لذا علیرغم تغییر سلسلهها زبان و سیستم مالیات گیری تغییرنیافته است. اغلب دبیران هم از زبان « هزوارش » استفاده کردهاند یعنی نوشتهاند گوشت و برای حاکم عرب خواندهاند « لحم » و برای حاکم ترک خواندهاند « ات ». احمد کسروی نیز متداول شدن زبان فارسی در امر نوشتن را از زمان ساسانیان میداند. این استدلال از آنجا ضعیف است که میدانیم زبان فارسی دری امروزی بعد از اسلام و از آسیای مرکزی به ایران آمده است و پارسی باستان همانقدر با فارسی امروز بیگانه است که هر زبان خارجی دیگر. در تاجیکیستان و شمال افغانستان ایلات فارس زبان وجود دارد که بخشی از آنها در دوره سلجوقیان به ایران آمده ودر دهات و شهرها ساکن شدهاند و زبان دری را رواج دادهاند ولی درداخل فلات ایران هیچ ایل فارس زبان شناسائی نشده است. بر عکس فارسهای کشاورز، ایلات ترک برای یافتن مراتع دائما در حرکت بودهاند ، بهمین جهت اختلاف بین ترک و فارس در قرون وسطی به شیوه تولید متفاوت این دو ملت نیز مربوط بوده است ، ایلات ترک دامدار بودند و روستائیان فارس کشاورز و دهات کشاورزان در مقابل حرکت ایلات که بصورت نظامی سازمان یافته بودند قادر بدفاع و مقاومت نبوده است. در میان مردم شناسان نظریهای وجود دارد که میگوید: کشاورزان برای حفظ و دفاع ازخاک وزادگاه خود میجنگنند ولی ایلات و عشایر دامدار برای خارج شدن از زادگاه خود و پیداکردن مرتع به جنگ و حمله اقدام میکنند.
٣ – نظریه سوم به رابطه زبان با دین تکیه میکند. طبق این نظریه خط و زبان در گذشته از دین تبعیت میکرده است این امر نه فقط در ایران بلکه کم و بیش در سایر جوامع نیز صادق بوده است. زبان دینی مسلمانان ، عربی و خط آنان قرآنی بوده است. زبان فارسی بعد از اسلام آوردن فارس زبانان آنچنان با زبان عربی مخلوط شده است که محققین زبان فعلی فارسی را لهجهای از زبان عربی میدانند و این ادعا بی دلیل نیست زیرا تاریخ میگوید که گلستان سعدی بمدت هفتصد سال یعنی تا باز شدن مدارس جدید ، تنها کتاب آموزش زبان فارسی در هر مکتب و مدرسهای بوده است. در بعضی از قسمتهای گلستان در صد کلمات عربی از کلمات فارسی بیشتر است و مقدمه گلستان با این جملات شروع میشود: « منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت ، هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر میآید مفرح ذات ، پس در هر نفسی دونعمت موجوداست و برهر نعمتی شکری واجب ».
چنانکه ملاحظه میشود اکثریت کلمات این جملات عربی است.
دیوان حافظ نیز با مصرعی از اشعار یزید بن معاویه شروع میشود:
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
سبک و وزن اشعار حافظ هم درست شبیه اشعار یزید است.
تمام اشعار فارسی نیز از رودکی تا نیما یوشیج ، سبک و وزن عروضی دارند و همه سبکها از عربی اقتباس شده. جالب اینکه عرب ، رجز را شعر نمیشناسد و شاهنامه فردوسی چیزی جز رجز خوانی نیست و خود فردوسی در اثردیگرش بنام یوسف وزلیخا افسوس میخورد که عمرش را برای سرودن شاهنامه تلف کرده است. بدون کم ارزش شمردن زبان فارسی و با احترام به کسانی که این زبان را دوست دارند باید پذیرفت که زبان فارسی لهجهای از زبان عربی است و این وابستگی از شیرینی آن نمیکاهد و اگر قاتل زبانهای دیگر نباشد برای همه محترم است. ساکنان فلات ایران قبل از ساکنان آسیای مرکزی مسلمان شدهاند و ترکها از قرن هشتم میلادی به بعد اسلام آوردهاند و خط قرآنی را انتخاب کردهاند و زبان فارسی بعلت نزدیکی اش به زبان عربی ، زبان کتابت دیوان شده است زیرا تمام اصوات زبان عربی را میشود با اصوات فارسی تطبیق کرد و خواندن کلمات فارسی برای اعراب هم آسان است و بطور خلاصه میشود گفت که زبان فارسی بعلت نزدیکی اش به زبان عربی در واقع زبان دینی مسلمانان بوده است ولی این امر در مورد زبان ترکی صادق نبوده است و اصوات زبان ترکی با خط و زبان عربی قابل تطبیق نیست اکثر اسلام شناسان و عرب شناسها قادر به خواندن و فهمیدن متون تاریخی فارسی هستند زیرا فارسی در دوران قرون وسطی خیلی به عربی نزدیک بوده و بدین جهت کسی که عربی بلد نباشد نمیتواند ادعا کند که به ادبیات فارسی کاملا مسلط است. در انستیتوی لوموند عرب در پاریس شاه نامه فردوسی را گذاشتهاند و فردوسی را عرب معرفی میکنند و هیچ آکادمیسینی هم تاکنون اعتراض نکرده است. در قبرستان پرلاشز پاریس بر سنگ قبر غلامحسین ساعدی نمیشنامه نویس تبریزی ، نامش را با خط نستعلیق حک کردهاند و هر وقت توریستها از کنار این مقبره رد میشوند ، راهنمای توریستی ساعدی را نویسنده عرب معرفی میکند.
باین ترتیب انتخاب زبان فارسی از طرف سلاطین ترک دلیل دینی داشته و ساده بودن این زبان نیز دلیل دیکر انتخاب آن بوده ولی بخاطر همین سادگی و مختصر بودنش زبان علمی محسوب نمیشود. که بنوشته دکتر خانلری در کتاب دستور زبان فارسی ، زبان فارسی تنها سیصد وچهارده فعل دارد .
در ایران همیشه دعوای دین وجود داشته و حتی بعضیها کلمه « کشور » را متشکل از دو کلمه « کیش » و « ور » میدانند ، ولی دعوای زبان تازه است و از یکصد سال فراتر نمیرود و با باز شدن مدارس جدید و آغاز آموزش عمومی شروع شده است.قبل از آن ترک ستیزی جنبه نژادی و قومی داشته است و از اختلافهای تاریخی و طایفهای ناشی میشده و بهمین جهت ودر مقاطعی از تاریخ که حکومت ترکان سقوط کرده ، جو ضد ترکی در ایران ایجاد شده است تا از قدرت یابی مجدد ترکان جلوگیری شود. در دوران کوتاه حکومت افغانها بعد از سقوط سلسله صفوی تمام کسانی که در زمان قدرت شاهان صفوی ساکت بودند با تحقیر شاه سلطان حسین بعنوان شاه ترکان خشم خود را بر سر ترکان خالی میکنند، دوران حکومت زندیه و دوران حکومت دو شاه پهلوی و دوره اخیر حکومت جمهوری اسلامی ، مقاطعی از تاریخ ایران هستند که توهین و تحقیر ترکها گسترش یافته است. خاویر دو پلانول محقق فرانسوی به نقل از پاکروان مینویسد که:
- « در سال ١٧٧٠ خواهر آغا محمد خان قاجار که خود گروگان دربار زند بود ، از قزوین به شیراز میآید تا با پسر کریمخان زند یعنی محمد رحیم خان ازدواج کند ولی دختر کریمخان با این ازدواج مخالفت میکند.و میگوید « این دختر دهاتی ، دختر یک غارتگر، لایق برادر من نیست بهتر است او را به یک قاطرچی بدهید ». خواهر آغا محمد خان بالاخره با علی مراد خان برجسته ترین سردار زند که خیال حکومت کردن داشت ازدواج میکند. اما این واقعه بهمینجا خاتمه نمییابد و زخم زبانهای « لایق قاطرچی » ، « شایسته دهاتی » ، « مناسب برای یک ترک » و نظایر اینها ورد زبان درباریان زند میماند تا اینکه بیست سال بعد آغا محمد خان سلسله زند را سرنگون میکند و برای انتقام گیری همان دختر کریمخان را به قاطرچی خودش میدهد.» (٦)
لطفعلی خان زند نیز که خود را وارث کریمخان میدانست درتحقیر آغامحمدخان میگوید:
یارب ستدی ملک زدست چومنی / دادی به مخنثی نه مردی نه زنی
ازگردش روزگارمعلومم شد / درپیش تو چه دف زنی چه شمشیر زنی
دکتر پولاک واقعهای را توضیح میدهد که بیانگر تحقیر فارسها توسط سربازان ترک است و به طریق اولی گویای جدال دائمی بین ترک و فارس در ایران میباشد. وی مینویسد که:
« هنگامی که در تابستان ١٨٥٩ مقارن نیمه شب با مستخدم ارمنی خود از میان چهار باغ میگذشتم یک نفر از لوطیان با دشنه لباده مستخدم مرا پاره کرد و به یکی از باغها گریخت. زد و خورد بر پا شد ، نگهبانان ترک را صدا زدیم. وی اجازه ورود به خانه را خواست ولی جواب رد شنید. سربازی ترک ، پای برهنه ، در حالی که پیراهنی نخی برتن و تفنگی بر دوش داشت از پائین به سوی پنجره فریاد کشید: - شما سگ فارسها از کی جرئت کرده اید دشنه با خود بردارید ، اگر من شاه مملکت بودم به هیچ فارسی اجازه نمیدادم حتی یک سوزن با خود داشته باشد - با گفتن این کلمات در از جا در آمد ، بزهکار بیرون کشیده شد و تحویل حاکم گردید و وی به وساطت ما فقط اورا به چند ضربه محکوم کرد. هر کجا ، چه در نقطهای مرزی و چه در شهر ، هرگاه عناصر ترک و فارس با هم جمع شوند یکی از آنها دست بالا را احراز میکند و دیگری را در هم میکوبد ».(٧)
بعد از سقوط سلسله قاجار توهین و تحقیر ترکها در کتابهای تاریخی و در کتابهای آموزشی مدارس بصورت سیستماتیک و با وحشی و غارتگر و بیابانگرد نامیدن ترکها ابعاد گسترده یافته و سیاست رسمی شده است بگونهای که فارغ التحصیل این سیستم آموزشی عملا به یک ضد ترک تبدیل میشود. تمامی این بد آموزیها در این جمله خلاصه میشود که « آمدند و کشتند و سوختند و بردند و رفتند » و باین ترتیب هزار سال خدمت و زندگی مشترک را نفی میکنند. این اغراق گوئیها و جعل تاریخ مربوط به برههای از زمان است که سعدی در گلستان میگوید:
« در آن مدت که مارا وقت خوش بود زهجرت ششصد و پنجاه و شش بود ».(٨)
در اینجا قصد تطهیر کشت و کشتارهائی نیست که طبیعت هر جنگ آنهم در قرون وسطی است بلکه اعتراض به دشمنی با ترکها با بزرگ نمائی و حتی جعل وقایع تاریخی است. بقول عالمی هرکس در ایران با این سیاست آموزشی دکترای تاریخ بگیرد باید از وی قطع امید کرد چون اگر افسانههای قبل از اسلام و جعلیات بعد از اسلام را حفظ و تائید نکند پایان نامه تحصیلی وی قبول نمیشود. حقایق تاریخی وارونه قلمداد میشوند. از شاهکارهای ادبی فارسی تمجید میشود بدون اینکه گفته شود تمامی این آثار با حمایت سلاطین ترک خلق شدهاند. مداحی استوانههای زبان فارسی ازسلاطین ترک فراموش میشود تا بزرگی و سعه صدر ترکان معلوم نشود. آنچه که گنجینه ادب فارسی نامیده میشود چیزی غیر از دیوانهای شعر نیست و میدانیم که تا ورود چاپخانه به ایران و رواج اشعار سیاسی و اجتماعی ، کار اصلی شعرا مداحی بوده است و با توجه به حکومت هزارساله ترکان در ایران ، در عمل همه این شعرا مداحان حکام ترک بودهاند و ترک ستائی ممر معاش آنان بوده است. مداحی شغل شعرا بوده و هیچ شاعری را بخاطر مدح این و آن نباید سرزنش کرد. در اینجا چند نمونه مدح را بعنوان مشتی از خروار ذکر میکنم.
سعدی قصیده بلندی در مدح هلاکو خان دارد به این مظمون:
این منتی بر اهل زمین بود از آسمان / وین رحمت خدای جهان بود برجهان
تاگردنان روی زمین منزجر شدند / گردن نهاده بر خط و فرمان ایلخان
با شیر پنجه کردن روبه ، نه رای بود / باطل خیال بست و خلاف آمدش گمان
و حافظ ، سلطان اویس و تیمور را مدح میکند و ترکانه سخن گفتن را تمجید مینماید:
بشوی اوراق اگر همدرس مائی / که درس عشق در دفتر نباشد
من از جان بنده سلطان اویسم / اگرچه یادش از چاکر نباشد
کسی گیرد خطا برشعر حافظ / که هیچش لطف درگوهرنباشد
...
برشکن کاکل ترکانه که در طالع توست / بخشش و کوشش خاقانی و چنگیز خانی
از گل پارسی ام غنچه عیشی نشکفت / حبذا دجله بغداد و نی ریحانی
ای نسیم سحری خاک در یار بیار / که کند حافظ از او دیده دل نورانی
ناسیونالیستهای افراطی فارس ، ترکان را ضد فرهنگ معرفی میکنند و نمیخواهند بپذیرند که تمام تاریخهای معتبر گذشته از دوران حکومت سلجوقیان تا تاریخ جهانگشای جوینی گرفته تا تاریخ مشروطیت ایران بدون استثنا ء توسط علمای ترک نوشته شدهاند و کتاب « از صبا تا نیما » هم گواه صادقی است که نثر فعلی زبان فارسی نیز توسط آزربایحانیان ایجاد شده است. (٩) در گذشته نیزعلم نثر نویسی و تاریخ نگاری در دوره ایلخانان رشد وتکامل بی نظیر داشته است و نمونهای از خدمات فرهنگی ترکان در مکتوب ٣٦ خواجه رشید الدین به غازان خان چنین آمده است: « دیگر دو بیت الکتاب... ازجمله هزار عدد مصحف نفیس در آنجا نهاده ام... دیگر شصت هزار مجلد کتاب در انواع علوم و تواریخ... و هزار طالب علم و فضل که هر یک در میدان دانش صفدری و بر آسمان فضیلت اختریاند...و شش هزار طالب علم دیگر در دارالسلطنه تبریز ساکن گردانیدم ».(١٠)
در دوره ایلخانان و تیموریان هر سه زبان عربی و ترکی و فارسی بموازات هم رشد میکردند. در معراج نامه مصوری که در هرات و در دربار شاهرخ تیموری نوشته شده و کپیه نفیسی از آن در اختیار نویسنده این سطور است و نسخه اصلی در کتابخانه ملی فرانسه نگهداری میشود ، شرح هر مینیاتور به سه زبان عربی و ترکی و فارسی نوشته شده است (١١)
در این دورهها است که حوزات اربعه: رصد خانه مراغه ، ربع رشیدی در شرق تبریز ، شام غازان در غرب تبریز و سلطانیه بوجود آمده و فلاحت و صنعت و تجارت رونق مییابد و رفاه ایجاد میکند.
ندیده گرفتن خدمات سلسلههای ترک در ایجاد و نگهداری ایران فعلی و خونخوار و بربر نامیدن ترکها در کتب درسی و اصرارغیر منطقی بر این ادعای بی اساس که سی میلیون ترک در ایران ترک نیستند و اقوام مهاجم ترک بزور زبان آنان را تغییر دادهاند ، غیر از ترک ستیزی نمیتواند نام دیگری داشته باشد.
لوئی بازن تورکولوگ برجسته فرانسوی و متخصص ترکی آزربایجانی مینویسد: « اینکه گفته شود اقوام مهاجر بزور زبان ترکی را به مردم آزربایجان تحمیل کردهاند ، مغلطه است و نمیتواند واقعیت داشته باشد بلکه منطقی اینست که گفته شود با آمدن ترکان مهاجر ، ساکنان بومی تقویت شدهاند ».(١٢)
بسیاری از پان فارسیستها که قادر به خواندن یک جمله ترکی نیستند در موضع گیری علیه آزربایجانیها ناگهان ترک شناس میشوند و با سماجت بسیار میگویند که آزربایجانیها ترک نیستند و آزری زبان هستند. همین عده که در گذشته برای هدف خاصی تربیت شدهاند وقتی که مساله آزربایجان مطرح میشود ، وا زرتشتا گویان و گاتها خوانان از راه میرسند و میخواهند اصل و نسب آزربایجانیهارا به آنان بشناسانند.
اصرار بر نفی هویت ترکی آزربایجانیها منجر باین میشود که امروز صدها هزار ترک ، همزمان در بیست و پنج شهر آزربایجان قیام میکنند و فریاد میزنند:
«هارای هارای من تورکم »
« منیم دیلیم اولن دئییل اوزگه دیله دونن دئییل » زبان من نمیمیرد بزبان دیگری تبدیل نمیشود
« آزربایجان اویاقدیر وارلیغینا دایاقدیر » آزربایجان بیدار است پشتیبان هویت خویش است
پان ایرانیستها هر تهمتی میخواهند به ترکها میزنند و لحن کلامشان مانند رفتار ارباب با رعیت است و بر خورد بخشی از اهل قلم فارس با غیر فارسها که متاسفانه از حمایت همه جانبه بوروکراسی و قدرت سیاسی نیز بر خوردارند مصداق بارز شوونیزم فارس است. گاهی این تعصب کور ناشی از محدود بودن دید است. در مقایسه روشنفکران ترک با اهل قلم فارس متوجه این فاصله میشویم. ازدورانهای قدیم علمای آزربایجانی هر یک لا اقل به سه زبان تسلط کامل داشتند ولی در میان فارسها تک زبانی پدیده رایج بوده است و چون زبان دیگری نمیدانستند به پرستش زبان فارسی میپرداختند. زنده یاد دکتر نطقی در اشاره به سه زبانه و پلی قلوت بودن آزربایجانیها میگفت که ترکها با خدای خود بزبان عربی راز و نیاز میکنند ،با دوستان خود بزبان فارسی بحث میکنند و با همشهریان و خویشاوندانشان بزبان ترکی حرف میزنند. دکتر کاتوزیان شوونیسم فارس را پان ایرانیسم غلیظ شده تعریف میکند که نسبتا جدید است و در دوره رضا شاه بوجود آمده و بعضی از ترکها نیز در ایجاد آن نقش داشتهاند. شوونیسم فارس با برگزاری هزاره فردوسی رسمیت میابد و با گرایش سیاسی و ایدئولوژیک رضاشاه و اطرافیانش به آلمان و نظام هیتلری به اوج خود میرسد و در سال ١٩٣٦ به پیشنهاد سفیر رضا شاه در برلین به سفاتخانههای خارجی رسما اطلاع داده میشود که از آن تاریخ نام کشور بجای پرس ، ایران نوشته شود و و البته قبل از آن در داخل نام کشور ایران گفته میشد و ترکانی نظیر کاظم زاده ایرانشهر نیز که تربیت شده آلمان بودند درپیشبرد این تفکر و تثبیت شوونیسم فارس تلاش میکنند. فرهنگستان زبان فارسی دوران رضا شاه به سرپرستی پرویز ناتل خانلری ترک تبار ، مشغول ترکی زدائی از زبان روزمره ایرانیان میشود و اصطلاحات متروک و لغات نامفهوم را بنام فارسی سره جایگزین لغات متداول میکند.
معروف است که در جلسه فرهنگستان اصطلاح « ترانسپورت » را به « فرابری » ترجمه میکنند و به منشی میدهند تا بعد از تایپ کردن آنرا به تمام ادارات بخشنامه کند ، منشی نیز که نه اصل ونه ترجمه لغت را نمیفهمیده بجای حرف « ف » اشتباها حرف « ت » را تایپ میکند و بخشنامه ارسال میگردد و بدینسان لغت بی معنی « ترابری » وارد زبان فارسی میشود. بدستور همان فرهنگستان ، ارتش بعنوان سازمانیافته ترین تشکیلات کشوری مروج زبان باستانی میشود. تیمسار ورهرام که خود ترک بود در هرجمعی ادعا میکرده که به من الهام شده است که شاهنامه کتاب آسمانی است و بهمین جهت میگفت من دستور دادم تمام اصطلاحات نظامی موجود در شاهنامه را جایگزین اصطلاحات ترکی متداول در ارتش بکنند ونیز ازکلمات پهلوی باستان استفاده شود.
شوونیسم فارس برپایه شیفتگی به نژاد موهوم آریائی جان گرفته است. کشف خوانواده زبانهای هند واروپائی توسط ویلیام جونز در سال ١٧٨٨ به رشد تفکرات نژاد پرستانه کمک کرد ه است و شروع این تفکر را در ایران میتوان در آثار کنت دو گوبینو از جمله در « مقالهای در نا برابری نژادهای انسانی » در سال ١٨٥٥ مشاهده کرد.
امروزه آنچه که بر زبان و قلم بعضی از نامداران فارس جاری میشود ، با تعریف کاتوزیان ، شوونیسم عریانی است که حتی بدلیل داشتن بار سنگین نژاد پرستی میتواند در دادگاههای صالحه مورد تعقیب واقع شود. صد البته حساب اینان از ملت فارس و انبوه روشنفکران دموکرات و انساندوست فارس جداست. کسانی که در ایران قصد بریدن زبان غیر فارسها را دارند باید از تاریخ عبرت بگیرند.
بعد از فتح اصفهان توسط افغانها که بر بستر دعوای شیعه و سنی بود و افغانها علیه جورو ستم حکام شیعه قیام کرده بودند واندکی بعد نیز توسط نادر شاه شکست داده شدند ، « قتل نادر شاه را میتوان اولین حرکت سازمان یافته علیه حاکمیت ترکان در ایران نامید زیرا این قتل با هم قسم شدن افسران فارس در قشون نادرشاه انجام گرفته است » (١٣).
نادر شاه افشار فرصت نیافت تا سلسله پایداری بوجود آورد و حتی پایتختی نیز انتخاب نکرد و این جمله او که پایتخت من زین اسب من است ، معروف میباشد. افشارها بعد از نادر در نقاط مختلف ایران حکومتهای محلی خود مختار ایجاد کردند.
کتیبه نادرشاه افشار به زبان ترکی در گذرگاه ارغونشاه منطقه کلات نادری / این کتیبه منظوم در مدح نادرشاه افشار است
عکس کتیبه :
http://sphotos.ak.fbcdn.net/hphotos-ak-snc4/hs770.snc4/67021_153665564668656_100000756404131_244001_43751 77_n.jpg
افشارها تنها ایل از ٢٢ ایل بزرگ ترک هستند که در ایران ماندهاند. محمود کاشغری مولف « دیوان لغات الترک » و اولین دایره المعارف نویس دنیا در قرن یازدهم میلادی ، که ترکی را زبان مسلمانان ترک مینامد ، نام و مشخصات ٢٢ ایل ترک از جمله ایل افشار را در جنگ بزرگ ملازگرد در سال ١٠٧١ میلادی ، که حاکمیت ترکان را در آسیای صغیر همیشگی ساخت ، ذکر میکند و نیز ازدو ایل خلج نام میبرد که ساکن آسیای مرکزی هستند. افشارها در جنگهای شاه اسماعیل با عثمانیها نیز همراه شاه اسماعیل بودند و بعد از شکست شاه اسماعیل از آناتولی به آزربایجان عفب نشینی کردند وسازمان ایلی خود را حفظ نمودند. هم اکنون افشارها در آزربایجان و نیز در کرمان و خراسان زندگی میکنند. ذکر این نکته نیز ضرورت دارد که در قرون گذشته همواره از ٢٤ ایل ترک سخن بمیان میآمد ولی فقط بیست دو ایل شناسائی میشدند تا اینکه مینورسکی در سال ١٩٠٦ خلجها را که در خلجستان (متشکل از ٢١ دهکده واقع در جنوب تهران و غرب قم) زندگی میکنند کشف کرد و با نوشتن رسالهای در باره خلجها که در سال ١٩٤٠ منتشر شد ثابت کرد که خلجها ترک هستند و زبان خلجی زبان اولی ترکان بوده است ومی توان آنرا زبان مشترک ترکان اولیه یعنی ترکی مشترک دانست. متاسفانه تضییقات علیه خلجها توسط فارسها بقدری زیاد بوده که آنها را کاملا در انزوا قرار داده است.
اماچه عواملی از قرن نوزدهم به بعد باعث گسترش ترک ستیزی در ایران شده است؟
ازآغاز قرن شانزدهم بیش از همه قدرتهای بزرگ اروپائی در پیدایش ترک ستیزی از طریق شرق شناسانشان نقش اول را بازی کردهاند ، اشاره به این مطلب نه بخاطر سلب مسئولیت از فارسها یا حتی برخی از ترکها ، بلکه برای نشان دادن جایگاه استراتژیک ترک ستیزی در تفکر استراتژهای کشورهای اروپائی است. هنگامیکه قشون عثمانی شهر وین را در قرن شانزدهم در محاصره گرفته بود ، سیاستمداران غرب میکوشیدند به هر ترتیبی شده از شرق حرکتی علیه ترکها بوجود آورند و از پشت جبهه ضربه بزنند و موفق هم شدند. تا دعوای شیعه و سنی راه بیاندازند و از نیروی بخشی از ترکها علیه خود ترکها استفاده به کنند.
١ – ترک ستیزی آگاهانه ، سیاسی واستراتژیک یعنی استفاده از تمام وسایل برای جلوگیری از قدرت یابی مجدد ترکها
٢– ترک ستیزی عوامانه با هزل وهجو و بامزه پرانی علیه ترکها یعنی جنگ روانی که مکمل ترک ستیزی سیاسی است.
فهرست منابع این مقاله :
- سفرنامه پولاک ترجمه کیکاووس جهانداری Jakob Eduard POLAK
٢ - شاهنامه فردوسی (متن انتقادی) تصحیح م.ن. عثمانوف زیرنظر ع. نوشین – مسکو١٩٦٧
٣- AL – HAMADANI (١٩٧٣:٣٧٥)
٤ - ماشااله رزمی – علل شکست جنبش طرفداران شریعتمداری – شماره ٢٦ ماهنامه جمهوریخواهان ملی دیماه ١٣٦٩ برابر با ژانویه ١٩٩١
این مقاله بارها درایران و خارج از ایران تجدید چاپ شده از جمله در کتاب: ایران آینده و آینده ایران نوشته حسن شریعتمداری درسال ١٣٧٦بطور کامل درج شده است.
٥- ماشااله رزمی - در تبریز خبری هست - مجله راه آزادی چاپ پاریس شماره ٤٢ مهرماه ١٣٧٤ – این مقاله شورش دانشجویان دانشگاه تبریز را علیه بخشنامه فاصله اجتماعی تحلیل میکند. جالب است که ناشر مجله اصرار داشت که عنوان مقاله را عوض بکند چون فکر میکرد درتبریز خبری نیست. این مقاله نیز دهها بار در داخل و خارج تجدید چاپ شده و از جمله در نشریه تریبون دفتر پنجم سال ١٩٩٩ بطور کامل و با مقدمه ناشرچاپ شده است.
٦- Xavier de PLANHOL - le fait turc en Iran – Paris Sorbonne ١٩٨٨
٧- polak - Persien , das land und sein -١٨٦٥ - پولاک – (ایران وایرانیان)
ترجمه بفارسی تهران ١٣٦١
٨- کلیات سعدی با تصحیح محمد علی فروغی
٩ – از صبا تا نیما (تاریخ ١٥٠ سال ادب فارسی) – یحیی آرین پور – تهران ١٣٥١
١٠ – منوچهر مرتضوی ، مسائل عصر ایلخانان ، تهران ١٣٧٠
١١- Miraj nameh - Paris – Bibliothèque Nationale
١٢- Louis BAZIN – les turcophones d’Iran – Sorbonne nouvelle ;
Paris ١٩٨٨ – éditions CNRS
١٣ - Xavier de PLANHOL –le fait turc en Iran - paris , éditions CNRS ١٩٨٨