PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پيرامون فرگشت (تكامل)



Babak
02-05-2011, 05:40 PM
در بين مسلمانان تا آنجايی كه من اطلاع دارم چيزهایی در رد فرگشت نوشته‌اند كه البته پاسخی به كتاب يدالله سحابی بوده است. اما در حال حاضر كسی كه شديدا مخالف فرگشت در دنيای اسلام هست، فردی با نام هارون يحيی است:
تناقضات تئوری داروین (http://islam-pdf.persiangig.com/page.html)

cyrusofgreat
02-05-2011, 05:47 PM
این مزخرفات فقط برای ماله کشی هستش...
چون دیگه دست ادیان رو شده...
اون آقای هارون یحیی هم یک مسلمان خشک مذهبی هستش که فکر می کنه هر چی در قرآن نوشته درسته...!
در حالی که همین آقا بود که بر علیه آقای داوکینز در ترکیه شکایت کرد...و به اتهام توهین به اسلام! و غیره... جلوی کار آقای داوکینز رو در ترکیه گرفت...حتی سایتش رو هم فیلتر کرد...
کسی که فکر می کنه حرفش حرف درستیه...و دلایلی برای اثباتش هم داره...جلوی دهن یکی دیگه رو نمی گیره که حرف نزنه...

kourosh_bikhoda
02-05-2011, 08:19 PM
پيرامون فرگشت (تكامل)
در بين مسلمانان تا آنجايی كه من اطلاع دارم چيزهایی در رد فرگشت نوشته‌اند كه البته پاسخی به كتاب يدالله سحابی بوده است. اما در حال حاضر كسی كه شديدا مخالف فرگشت در دنيای اسلام هست، فردی با نام هارون يحيی است:
تناقضات تئوری داروین

خیلی خوبه. بد نیست یک پاسخ جامعی به یکی از این ابهاماتی که مطرح کردند بدیم. من فکر میکنم اگر خیلی منطقی و مفصل به یکیشون پاسخ بدیم بهتر از این باشه که بطور سطحی به همشون پاسخ بدیم.

sonixax
02-05-2011, 08:54 PM
در بين مسلمانان تا آنجايی كه من اطلاع دارم چيزهایی در رد فرگشت نوشته‌اند كه البته پاسخی به كتاب يدالله سحابی بوده است. اما در حال حاضر كسی كه شديدا مخالف فرگشت در دنيای اسلام هست، فردی با نام هارون يحيی است: تناقضات تئوری داروین

اینها که فراتر از آفتابه تولید نکردند و توانایی علمیشون در حد شاش شتر نوشیدنه رو چه به این کارها آخه !!!

Russell
02-05-2011, 09:12 PM
البته این بحث یه مقدار ناجور هست.چون بجای اینکه بجثی منطقی فلسفی باشه بحثی کاملاً علمیه و جوابش هم مشخص هست در تمام دانشگاه ها و فقط میشه شبهات رو توضیح داد.ولی دیالوگی نمیشه برقرار کرد چون به قول داوکینز بحث با خلقتگرایان در این مورد مثل این میمونه که یک جغرافیدان بیاد با یه هوادار مسطح بودن زمین بحث و مناظره کنه.
ولی در کل منم موافقم شدیداً.و یه سوال.کسی کتاب ترجمه کتاب منشا انواع داروین رو تا بحال دیده؟

Babak
02-05-2011, 10:39 PM
پست اول من ويرايش شده؟

sonixax
02-06-2011, 01:14 AM
پست اول من ويرايش شده؟

خیر ، چه طور ؟
ویرایش بشه زیرش مینویسه .

Babak
02-06-2011, 07:42 AM
خیر ، چه طور ؟
ویرایش بشه زیرش مینویسه .

حتما خودم ناقص نوشتم. پست من اينطور بوده:
در بين مسلمانان تا آنجايی كه من اطلاع دارم مصباح يزدی و علامه طباطبايی چيزهایی در رد فرگشت نوشته‌اند كه البته پاسخی به كتاب يدالله سحابی بوده است. اما در حال حاضر كسی كه شديدا مخالف فرگشت در دنيای اسلام هست، فردی با نام هارون يحيی است:
تناقضات تئوری داروین (http://islam-pdf.persiangig.com/page.html)

Ouroboros
02-06-2011, 12:48 PM
و یه سوال.کسی کتاب ترجمه کتاب منشا انواع داروین رو تا بحال دیده؟

بله من ترجمه‌ی ِ دکتر نورالدین فرهیخته، چاپ ِ سال 80 را دارم، ترجمه‌ی ِ کامل و خوبی‌ست که به تعداد ِ پرشماری عکس و توضیحات ِ تکمیلی آراسته شده، فقط زبان ِ آن کمی منسوخ و کهنه به نظر می‌رسد. اما به نظر ِ من «منشاء انواع» برای ِ مطالعه‌ی ِ مبحث ِ تکامل توسط اشخاص ِ غیردانشجوی ِ علاقه‌مند منبع ِ خوبی نیست، مقادیر ِ باورنکردنی و بسیار انبوهی اسناد، مدارک، ادله و شواهد ِ علمی، نظری و تجربی از زمان ِ انتشار آن کتاب پیدا شده که ذکری از آنها نیست، تعداد ِ نسبتا زیادی اصلاحیه و وجوهات ِ جدید در این مبحث گشوده شده که باز در آن اثر ِ عظیم نشانی از آنها نیست و غیره. منشاء انواع برای ِ کسانی که با تئوری ِ تکامل در ابعاد ِ امروزی ِ آن آشنایی دارند و مشتاق به پیدا کردن ِ ریشه‌های ِ نظری و تاریخی آن هستند می‌تواند کتاب ِ جالب و آموزنده‌ای باشد. کمبود وجود ِ یک کتاب به زبان ِ ساده و دارای ِ جامعیت پیرامون ِ تکامل در زبان ِ فارسی حقیقتا احساس می‌شود..

Ouroboros
02-06-2011, 01:15 PM
حتما خودم ناقص نوشتم. پست من اينطور بوده:
در بين مسلمانان تا آنجايی كه من اطلاع دارم مصباح يزدی و علامه طباطبايی چيزهایی در رد فرگشت نوشته‌اند كه البته پاسخی به كتاب يدالله سحابی بوده است. اما در حال حاضر كسی كه شديدا مخالف فرگشت در دنيای اسلام هست، فردی با نام هارون يحيی است:
تناقضات تئوری داروین (http://islam-pdf.persiangig.com/page.html)

این بابا آدم ِ بسیار جالبی‌ست، یک کتاب سه جلدی ِ دانشنامه‌وار دارد بنام «اطلس ِ آفرینش» که جلد ِ اول آن هفتصد و خرده‌ای صفحه کتاب با کاغذ ِ گلاسه و تمام رنگی‌ست که وقتی درآمد، پایگاه ِ اسلامی ِ مارسی ترجمه‌ی ِ فرانسه‌ی ِ آن را به «رایگان» در اختیار ِ دانشجویان ِ مسلمان تبار آنجا قرار می‌داد، یعنی اگر شما مسلمان بودید و در یکی از رشته‌های بیولوژی/بیوشیمی یا زیرمجموعه‌های ِ آن(بیوتکنولوژی، میکروبیولوژی، ژنتیک و غیره)تحصیل می‌کردید کتاب را با یک درخواست ِ حضوری همینطور مجانی دریافت می‌کردید، نیمی از اساتید ِ ما هم در آنجا یک نسخه‌ی ِ رایگان از کتاب را دریافت کرده بودند، پول ِ نفت ِ شیوخ عرب را خدا نگه دارد..

کلا کتاب ِ بامزه‌ای‌ست، برنهاده‌ی ِ بنیادین ِ انتقاد ِ او هم اینست که اگر موجودات ِ زنده «تکامل» پیدا می‌کنند و فقط هماهنگ‌ترین‌ها باقی می‌مانند چرا هنوز گوناگونی وجود دارد و اینکه حیات ِ ابتدایی وجود ندارد و این حرفها..

Babak
02-06-2011, 03:25 PM
وبلاگ فرگشت (http://fargasht.wordpress.com/) نوشتارها،‌كتابها و ويدئوهای خوبی در اين زمينه داره:
دانلود کتاب «فرگشت و ژنتیک» (http://fargasht.files.wordpress.com/2010/07/fargasht-genetic.pdf) (۴.۷ مگابایت PDF)

فرگشت (تکامل):
فرگشت (تکامل) چیست؟ (http://fargasht.wordpress.com/2009/09/05/%d9%81%d8%b1%da%af%d8%b4%d8%aa-%d8%aa%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%84-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa/)
معرفی منابع برای فرگشت (http://fargasht.wordpress.com/2009/09/06/evolution/)
پیدایش حیات بر روی زمین (http://fargasht.wordpress.com/2009/09/12/%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%AA/)
فرگشت تولید مثل جنسی (http://fargasht.wordpress.com/2010/04/18/reproduction/)
ایپ ها و شکاف ها در ذهن (http://fargasht.wordpress.com/2009/09/15/%d8%a7%db%8c%d9%be-%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%ad%d9%84%d9%82%d9%88%db%8c-%d9%85%db%8c%d8%a7%d9%86%db%8c/)
راهنمای فارسی (http://fargasht.files.wordpress.com/2010/01/gene-pool-farsi.pdf) GenePool (http://fargasht.files.wordpress.com/2010/01/gene-pool-farsi.pdf)
برهان نظم و مسئله گزینش فزاینده (http://fargasht.wordpress.com/2009/09/09/%d8%a8%d8%b1%d9%87%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%b8%d9%85-%d9%88-%da%af%d8%b2%db%8c%d9%86%d8%b4-%d9%81%d8%b2%d8%a7%db%8c%d9%86%d8%af%d9%87/)
دلایل فرگشتی دوپا راه رفتن انسان (http://fargasht.wordpress.com/2009/09/14/%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84-%D9%81%D8%B1%DA%AF%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D9%BE%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D9%86/)
زیست‌شناسی فرگشتی – فناوری قرن ۲۱ (http://fargasht.wordpress.com/2010/04/12/evolutionary-biology-21st-tech/)
چرا تکامل برابر درستی برای Evolution نیست؟ (http://zamaaneh.com/science/2009/12/post_80.html)
چارلز داروین:
فرگشت، داروین و داروینیسم (http://fargasht.wordpress.com/2009/09/15/%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D 9%85/)
چرا چارلز داروین مهم است؟ (http://fargasht.wordpress.com/2009/09/17/%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%88%db%8c%d9%86-%d9%85%d9%87%d9%85-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/)
پاسخ به انتقادات از فرگشت:
فرگشت فقط یک نظریه است (http://fargasht.wordpress.com/2009/12/31/evolution-is-only-a-theory/)
هفت انتقاد بی‌اساس از فرگشت (http://fargasht.wordpress.com/2009/09/08/%d8%a7%d9%86%d8%aa%d9%82%d8%a7%d8%af%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d8%b2-%d9%81%d8%b1%da%af%d8%b4%d8%aa/)
برداشت‌های نادرست از فرگشت (http://fargasht.wordpress.com/2009/10/01/misconceptions-about-evolution/)

Mehrbod
02-06-2011, 10:58 PM
خود ریچارو داوکنیز به اندازه بسنده پاسخ این استدلال‌های خنده‌دار را داده است، همان‌ها را به پارسی داشته باشیم کافی است.

در همان یک کتاب ساعت‌ساز نابینای (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AA%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B 2_%D9%86%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D9%86%D8%A7) او بیشتر از اندازه لازم هم درباره فرگشت و چگونگی کارکرد آن نوشته داریم.

khayyam
04-14-2012, 05:29 PM
خود ریچارو داوکنیز به اندازه بسنده پاسخ این استدلال‌های خنده‌دار را داده است، همان‌ها را به پارسی داشته باشیم کافی است.

در همان یک کتاب ساعت‌ساز نابینای (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AA%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B 2_%D9%86%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D9%86%D8%A7) او بیشتر از اندازه لازم هم درباره فرگشت و چگونگی کارکرد آن نوشته داریم.
من کتاب ساعت ساز نابینا رو خوندم, داوکینز توی این کتاب بیشتر به انتقادات پاسخ میده ولی درباره ی فرگشت و چگونگی کارکرد آن برای یک شخص ناآشنا با فرگشت توضیحات زیادی وجود نداره, برای آشنایی با فرگشت و کارکرد آن کتاب ساعت ساز نابینا گزینه ی خوبی نیست

برای آشنایی با فرگشت دو کتاب زیر رو پیشنهاد می کنم:
تکامل چیست؟/ ارنست مایر؛ ترجمه‌ی سلامت رنجبر. ‏مشخصات نشر : تهران: آگه‏، ۱۳۹۰.‬
تکامل/ برایان چارلزورث، دبورا چارلزورث ؛ [ترجمه] عبدالمجید مهدوی‌دامغانی. ‏مشخصات نشر : ‏تهران‬‬‏: بصیرت‬‏، ۱۳۸۷.‬

برای درک کارکرد فرگشت کتاب ژن خود خواه گزینه ی خوبی است که به فارسی هم ترجمه شده:
ژن خودخواه/ ریچارد داوکینز؛ ترجمه‌ی نرگس رستمی‌گوران. ‏مشخصات تهران: نشر چشمه‏، ۱۳۸۹
ژن خودخواه/ریچارد داکینز ؛ ترجمه‌ی شهلا باقری. ‏مشخصات نشر : تهران: پژواک، ‏‬‏۱۳۸۹.

Mehrbod
04-23-2012, 07:11 PM
من کتاب ساعت ساز نابینا رو خوندم, داوکینز توی این کتاب بیشتر به انتقادات پاسخ میده ولی درباره ی فرگشت و چگونگی کارکرد آن برای یک شخص ناآشنا با فرگشت توضیحات زیادی وجود نداره, برای آشنایی با فرگشت و کارکرد آن کتاب ساعت ساز نابینا گزینه ی خوبی نیست
..


سپاس برای شناساندن کتاب‌ها.

من ساعت‌ساز نابینا را همچنان بیشتر دوست دارم، شاید بیشتر از روی قلم و نگارش ریچارد داوکینز باشد.

بویژه بخش‌هایی که از برنامه‌ریزی او در نوشتن برنامه‌های ژنتیکی آمده بود با آنکه کمابیش کهنه و قدیمی بودند، ولی خواندن آن همچنان شور و هیجان خاصی برایم داشت.

در کنار کتاب‌های بالا، من چندی پیش کتاب بسیار خوب دیگری از بیماری‌شناسی فرگشتیک می‌خواندم به نام «چرا ما بیمار می‌شویم (دانش نویِ پزشکی داروینیک)»، به نوشته Randolph M. Nesse & George C.Williams

بخش‌هایی کوتاه‌ شده از کتاب:


Soppose you are on the side of the mice in cat-mouse conflicts.
The mice say they hate the smell of a cat. It makes
them jittery and unable to concentrate on important matters,
such as food and courtship and babies.

You know of a drug that will dull the sense of smell so that the mice will no longer be
bothered by the odor of cats. Do you prescribe the drug? Probably
not.

The ability to detect cat odor, however unpleasant it may be, is a
valuable asset for mice. The presence of the cat's smell may signal the
imminent arrival of its claws and teeth, and avoiding these is far more
important than the stress of an unpleasant odor.

More realistically, suppose you are a pediatrician treating children
with colds. Colds bring many symptoms that children dislikerunny
nose, headache, fever, and malaise. Acetaminophen (e.g.,
Tylenol) can reduce or eliminate some of these symptoms.

Do you tell the parents of cold-stricken children to give them acetaminophen?

If you are a traditional physician or are in the habit of using acetaminophen yourself to relieve similar symptoms, you
probably do.

Is this wise? Consider the analogy between acetaminophen
and the drug we were considering for the mice.
Like the smell of a cat, fever is unpleasant but useful. It is an adaptation
shaped by natural selection specifically to fight infection.






MECHANISMS TO ATTACK INVADERS

vertebrates in general, and mammals in particular, have
amazingly effective immunological defenses that are in
essence a system of carefully targeted chemical warfare.

Cells called macrophages constantly wander the body
searching for any foreign protein, whether from a bacterium, a bit of
dirt in the skin, or a cancer cell. When they find such an intruder, the
macrophages transfer it to a helper T cell, which then finds and stimulates
whichever white blood cells can make a protein (called an antibody)
that binds specifically to that particular foreign protein (an
antigen).

Antibodies bind to antigens on the surfaces of bacteria,
thereby impairing the bacteria and also labeling them for attack by
specialized larger cells. If the antigens persist, say during a continuing
bacterial infection, they stimulate the production of ever more of the
cells that make that specific antibody, so that the bacteria are
destroyed at an ever-increasing rate. Whatever is recognized as a
properly functioning part of the body is permitted to remain. All
else-disease organisms, cancerous tissue, organs transplanted from
other individuals-is attacked.

How does the body recognize cells as its own? Each cell has a molecular
pattern on its surface, called the major histocompatibility complex
(MHC), which is like a photo ID card. Cells that have a valid
MHC are left alone, but those that have a foreign or missing MHC
are attacked. Interestingly, when cells are infected, they transport
protein from the invader to the MHC, where it is bound. Like individuals
with obviously fake ID cards, such cells are priority targets
for the killer cells of the immune system. The adenovirus, a common
cause of sore throats, has found a way to get around this defense. It
makes a protein that blocks the ability of the cell to move foreign
proteins to the MHC. In essence, it prevents the infected cell from
signaling that it has been invaded.



خواندن این کتاب را به کسانی که با فرگشت آشنایی دارند ولی می‌خواهند دانش (کاربردی) خود را بگسترند، پیشنهاد می‌کنم.

آشنایی با مکانیسم‌های سرشتین و طبیعی که ما به غلت در پی درمان کردن هستیم و دانستن چگونگی آسیب رساندن به خودمان (از میان
برداشتن تَب زمانیکه سودمند است؛ خپه (خفه) کردن واکنش‌های پدافندی در برابر آلرژی‌ها؛ خوردن خوراک و غذاهایی که سودمند نیستند) و .. بی‌اندازه سودمند و بدردبخور است.



پ.ن.
خوش‌آمد مرا هم در کنار دیگر دوستان پذیرا باشید خیام عزیز :53:

Mehrbod
07-23-2012, 04:31 PM
وبلاگ فرگشت (http://fargasht.wordpress.com/) نوشتارها،‌كتابها و ويدئوهای خوبی در اين زمينه داره:
دانلود کتاب «فرگشت و ژنتیک» (http://fargasht.files.wordpress.com/2010/07/fargasht-genetic.pdf) (۴.۷ مگابایت PDF)

فرگشت (تکامل):
فرگشت (تکامل) چیست؟ (http://fargasht.wordpress.com/2009/09/05/%d9%81%d8%b1%da%af%d8%b4%d8%aa-%d8%aa%da%a9%d8%a7%d9%85%d9%84-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa/)


یک آینه از نسک بالا + ساعت‌ساز نابینای ریچارد داوکینز (به انگلیسی)

Mehrbod
07-23-2012, 05:12 PM
اینهم چندتا نسک (کتاب) خواندنی دیگر:

Mehrbod
11-15-2012, 02:32 AM
امیر جان و دیگر دوستان، این داستان همزمانی ماهانگی (پریود) در زنان درسته؟ Menstrual synchrony - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/McClintock_effect)

undead_knight
11-15-2012, 08:27 AM
بی زحمت اون "تکامل" رو از پرانتز بردارید مفهوم اشتباه منتقل میکنه:)

viviyan
11-15-2012, 12:55 PM
امیر جان و دیگر دوستان، این داستان همزمانی ماهانگی (پریود) در زنان درسته؟ Menstrual synchrony - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/McClintock_effect)


من به صورت تجربی تایید میکنم اینو

Ouroboros
11-16-2012, 12:37 AM
امیر جان و دیگر دوستان، این داستان همزمانی ماهانگی (پریود) در زنان درسته؟ Menstrual synchrony - WiKi
گمان نمی‌کنم. هم انبوهی اسناد در مخالفت با آن پیشنهاد شده، هم به متدولوژی تحقیق اصلی ایرادات زیادی وارد است، به نظر می‌رسد مک‌کیلینتوک کلا دچار یکسری خطاهای عجیب محاسباتی شده بوده، و تمام تحقیقاتی که پس از آن بدون این خطاها انجام شده‌اند نتوانسته‌اند هیچ مدرکی برای تائید این نظریه پیدا بکنند. این (http://humrep.oxfordjournals.org/content/14/3/579.full) مقاله‌ی خوبی به نظر می‌رسد.

sonixax
12-23-2012, 02:30 PM
شکل دست ما، احتمالاً میراثی از خشونت است
(http://radiozamaneh.com/science/2012/12/23/22917)
بی‌بی‌سی – پژوهش‌گران دانشگاه یوتا متوجه شده‌اند که دست انسان، در جریان جنگ‌های تن‌به‌تن بوده که به شکل کنونی‌اش تکوین یافته است.


این دانشمندان برای پیش‌برد تحقیقات خود، ابزارآلاتی را به کار گرفتند تا نیرو و شتاب وارده به یک کیسه‌بوکس را در جریان ضربه رزمی‌کاران محاسبه کنند. این تحقیقات حکایت از این داشت که ساختار مشت انسان به گونه‌ایست که به انگشتان‌مان امکان می‌دهد که نیروی حاصل از ضربه را به نحوی کارآمد انتقال بدهند. جزئیات این بررسی، در شماره اخیر Journal of Experimental Biology منتشر شده است.

دیوید کریر (David Carrier)، از نویسندگان گزارش این تحقیق، می‌گوید: " [از رزمی‌کاران] پرسیدیم: آیا می‌توانید با مشت‌تان، ضربه سنگین‌تری را نسبت به کف دست بزنید؟ و برای ما عجیب بود؛ چون ضربات مشت، از ضرباتی که با کف دست وارد شده بود، کاری‌تر نبودند". البته سطح مقطع ضربه‌ مشت، کمتر است و لذا فشار بیشتری از آن‌ ناشی می‌شود. پروفسور کریر می‌گوید: "نسبت نیرو به سطح، در یه ضربه مشت بیشتر است و این درست همان چیزی‌ست که باعث بروز آسیب‌های موضعی در اندام‌ها[ی بدن] می‌شود. این مسأله، فواید عملی هم دارد؛ ولی تمرکز این تحقیق عمدتاً معطوف به این بود که آیا خصوصیات دست انسان، تکیه‌گاهی را هم [برای ضربه] فراهم می‌کند یا نه".

این تیم متوجه شد که یک مشت گره‌کرده، واقعاً تکیه‌گاه کارآمدی را برای حفاظت از استخوان‌های ظریف دست ایجاد می‌کند. گره کردن مشت، سفتی مفصل متاکارپوفالانژیال، یا MCP را تا حدود چهار برابر افزایش می‌دهد (یعنی همان مفاصلی که به‌هنگام مشت کردن ظاهر می‌شوند). این کار، همچنین توان بندانگشت‌های مجاور این مفاصل را برای هدایت نیروی ضربه، دو برابر می‌کند.

کاربرد دوگانه

پروفسور کریر و مایکل مورگان (Michael H Morgan) از دانشکده پزشکی دانشگاه یوتا، در مقاله خود عنوان کرده‌اند که دست انسان، محصول نیاز او به تردستی و سرعت عمل هم بوده است. آن‌ها نوشته‌اند: "اما شاید این، کار ِ تنها یک مجموعه از خصوصیات استخوانی باشد که به دست امکان می‌دهد هم چالاک باشد و هم حین ضربه، عملکردی نظیر گرز از خودش نشان بدهد. در نهایت، اهمیت تکوینی ِ دست انسان را شاید بتوان در قابلیت چشمگیر آن برای انجام دو کار به ظاهر مخالف، اما فی‌نفسه انسانی، خلاصه کرد".

شامپانزه‌ها و بونوبوها که نزدیک‌ترین عموزاده‌های تکوینی ما محسوب می‌شوند، عموماً دست‌شان را مشت نمی‌کنند و پژوهش‌گران معتقدند اصلاً نمی‌توانند این کار را بکنند: وقتی یک شامپانزه دست‌اش را جمع می‌کند، شکلی بیضوی به خودش می‌گیرد. پروفسور کریر در این‌باره می‌گوید: "سؤال من این است که چرا این مسأله، سی‌چهل سال پیش بررسی نشد؟ تا آنجا که من می‌دانم این [مبحث] در هیچ‌جا منتشر نشده است".

پروفسور کریر، در پاسخ به این سؤال که آیا دانشمندان در گذشته از این ایده که خشونت نقش مهمی را در شکل‌گیری بدن داشته ابراز ناخرسندی می‌کرده‌اند یا نه، می‌گوید: "فکر کنم حالا بیشتر از قبل [می‌توانیم مطمئن باشیم که] در این وضع قرار داریم".

"فکر می‌کنم مقاومتی که تحصیل‌کرده‌ها نشون می‌دهند، از عموم مردم خیلی بیشتر است – یعنی مقاومت در برابر این ایده که انسان‌ها فطرتاً حیوانات خشنی هستند. من که اینطور فکر می‌کنم و همچنین کسانی که سعی کردند نشان بِدهند ما فاقد فطرت هستیم – آن‌ها [هم البته] خدمت چندانی به ما نکردند. من فکر می‌کنم هروقت با این واقعیت روبرو می‌شویم که ما واجد چنین احساسات قدرتمندی هستیم و بعضاً [اهمین احساسات] ما را وامی‌دارند که دست به خشونت بزنیم، بیشتر از گفتنش طفره می‌رویم. فکر نکنم تضمینی وجود داشته باشد که ما در آینده بتوانیم از خشونت دست بکشیم".

undead_knight
02-23-2013, 10:45 PM
آدم با چه موجوداتی رو به رو میشه:e40d:
اتفاقا یکی از دلایل فراگیری باور به خدا همین انسان انگاری و احساس نزدیکی هست که اشخاص باهاش دارند(مخصوصا از دوران کودکی)
اگر جنسیت موجودات خیالی از قبل مشخص شده باشه که وضع خراب تر هم میشه!مثل مهدی طرفداران مونثش:))
رفتار اینها خیلی شبیه کسانی هست که عاشق شخصیت های کارتونی میشند:) (و البته بیشتر این افراد بچه هستند و خوشبختانه با بزرگ شدن تفاوت واقعیت و خیال رو میفهمند!)
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/02/24.gif

undead_knight
02-23-2013, 10:48 PM
من دیگر برآن شدم به‌جای حرص خوردن به این جانوران بخندم ؛ به هرروی این‌ها
گونه‌ای کمیاب و در حال انقراض هستند که فقط در خاورمیانه یافت می‌شوند ،
باید از وجودشان بهره برد ! :)))
فراموش نکن خیلی از دین ستیز یا خدانباوران جز این دسته بودند:))
قبل از سرزنش کردنشون باید به یاد داشت که اثر محیط،فاکتور های بیولوژیکی و میم ها خیلی قوی هستند و یک دلیل منطقی برای این همه بی منطقی وجود داره:)
راستش میل به بی منطقی در انسان ها خیلی زیاده باید گفت کسانی که منطقی هست جانوران متفاوت تری هستند:)))

Alice
02-23-2013, 11:09 PM
راستش میل به بی منطقی در انسان ها خیلی زیاده باید گفت کسانی که منطقی هست جانوران متفاوت تری هستند:)))

چرا ؟

---

کمتر سیگاری‌ای را دیده‌ام که بپذیرد معتاد به سیگار است ؛ از جمله خودم!

شما مگر هنوز هم سیگار می‌کشید ؟

undead_knight
02-23-2013, 11:35 PM
چرا ؟

---
این همه میل به خرافات،پیش داوری،رسوم بی معنا که از سوی خدا در وجود انسان قرار داده نشده!:)
همه و همه نتیجه طبیعت هست؛اگر انسان ها خردگرا بودند نباید تا به حال بخش اعظمی از این خرافات به دور انداخته میشد؟!:)

Alice
02-23-2013, 11:52 PM
این همه میل به خرافات،پیش داوری،رسوم بی معنا که از سوی خدا در وجود انسان قرار داده نشده!:)
همه و همه نتیجه طبیعت هست؛اگر انسان ها خردگرا بودند نباید تا به حال بخش اعظمی از این خرافات به دور انداخته میشد؟!:)

نه خب ؛ گمان کردم تحلیل دانشیک داری که چرا بررویهم رفته ، انسان‌ها به "بی‌منطقی" گرایش دارند !

ولی باز رویهمرفته روشن است که هنجار (نورم) همین بی‌منطقی ِ انسان‌هاست ، چراکه در فرگشت ِ هومن
هرگز نیازی به "منطق‌گرایی" دیده نمیشد ؛

در فربود افراد "منطق‌گرا" جانورانی کمیاب و فرگشته‌تر و پیشرفته‌تری هستند !

undead_knight
02-24-2013, 12:01 AM
نه خب ؛ گمان کردم تحلیل دانشیک داری که چرا بررویهم رفته ، انسان‌ها به "بی‌منطقی" گرایش دارند !

ولی باز رویهمرفته روشن است که هنجار (نورم) همین بی‌منطقی ِ انسان‌هاست ، چراکه در فرگشت ِ هومن
هرگز نیازی به "منطق‌گرایی" دیده نمیشد ؛

در فربود افراد "منطق‌گرا" جانورانی کمیاب و فرگشته‌تر و پیشرفته‌تری هستند !
البته دلایل فرگشتیک هم زیاده. مثلا برای پیش داوری هست و همین الان هم ما ازش بی نیاز نیستیم اگر یک بار یا چند بار افراد با خوردن یک گیاه سمی بمیرند دیگه اون رو نمیخوریم و اینطور جونمون حفظ میشه!ولی خب این پیش داوری عیر علمی و تا حدی(نه کاملا)غیر منطقیه.
در واقع چیزهای غیر منطقی یا مثل پیش داوری سودهای فرگشتیک داشتند و گاهی الان هم دارند . یا اینکه اثر جانبی فرگشت ما هستند و در بهترین حالت حداقل جون صاحبشون رو نمیگرفتند:)
البته به توجه به تئوری میم ها مثلا اگر راهبگی دووم میاره نه به خاطر اینه که فرگشت راهبگی رو سودمند میدیده!بلکه به این خاطره که میم راهبگی از محیط مغز ما و ذهن نهایت استفاده رو برده و با اینکه راهبه ها مثلا بچه دار نمیشدند باز هم راهبگی به عنوان یک رسم از راه غیر ژنتیکی منتقل میشده!:)
بنابراین همینکه یک میم احمقانه بتونه با طور اتفاقی با بنیاد ذهن همخوانی داشته باشه گسترش پیدا میکنه.

در واقع نطر من این هست که هرچند گاهی واقعا پیشرفته تر و کم یاب تر هستند ولی بیشتر خوش شانس هستند که ذهنشون از دست این میم ها تونسته راحت بشه:))

Alice
02-24-2013, 12:10 PM
دوستان من پرسشی دارم هرکه می‌تواند به آن پاسخ گوید ! :)

خاستگاه ِ لذت موسیقی از کجاست ؟ فردیدم این است که آیا ریشه‌ و بنیانگاه ِ «فرگشتیک» دارد ؟ اگرنه از کجا برآمده ؛

:e303:

Russell
02-24-2013, 12:18 PM
دوستان من پرسشی دارم هرکه می‌تواند به آن پاسخ گوید ! :)

خاستگاه ِ لذت موسیقی از کجاست ؟ فردیدم این است که آیا ریشه‌ و بنیانگاه ِ «فرگشتیک» دارد ؟ اگرنه از کجا برآمده ؛
هنوز درباره فرگشتیک بودن آن و سازکار فرگشتش بحث است،ولی شدیدا جهانیست و تصور فرگشتیک نبودن آن شدیدا سخت است،یک نگره این است که این محصول جانبی توانایی تحلیل و مرتب کردن صدا در انسان است.

Ouroboros
02-24-2013, 02:30 PM
هنوز درباره فرگشتیک بودن آن و سازکار فرگشتش بحث است،ولی شدیدا جهانیست و تصور فرگشتیک نبودن آن شدیدا سخت است،یک نگره این است که این محصول جانبی توانایی تحلیل و مرتب کردن صدا در انسان است.
بله ما نمی‌دانیم که چرا موسیقی تا این اندازه بر آدمی اثربخش است. تحقیقات بسیار گسترده‌ای در فیلدهای گوناگون علمی در جریان است تا به توضیح تمام جوانب این پدیده بپردازد:
1. نورولوژی (http://www.brams.org/en/)
2. زیست‌شناسی فرگشتیکی (http://www.st-andrews.ac.uk/~wtsf/)
3. روانشناسی فرگشتیکی (http://www.amazon.com/Supernormal-Stimuli-Overran-Evolutionary-Purpose/dp/B0057DC3VY)
و ...

در مغز ما بسیاری واکنشهای شگفت‌انگیز به هنگام گوش دادن به موسیقی اتفاق می‌افتد و موزیک می‌تواند بخشهای مربوط به شنوایی، دیدن، حس جهت‌یابی، حس لامسه و فعالیت گیرنده‌های عصبی را تحت تاثیر قرار بدهد، چنانکه شخص نیاز به حرکت کردن، تحریک شدن عواطف و نیاز به برقرار کردن ارتباط با دیگران را حس بکند.

این (http://www.musicperception.org/) یک موسسه‌ای است که می‌کوشد حالات و عواطف انسان به هنگام گوش سپردن به موسیقی را با گستره‌ی بسیار وسیعی از روشها، مستندسازی بکند.

Theodor Herzl
03-05-2013, 04:13 AM
امروز به سخنان یک فیزیکدان گوش می‌کردم ، این شخص میگفت که ما نمی‌دونیم که قبل مهابنگ چه بوده است و مهابنگ نقطه آغازین جهان نیست ، و وقتی می‌گوییم universe ، در حقیقت منظور ما observable universe است. قبل از مهابنگ ممکن است دنیا از یک نقطه هیچ آغاز شده باشد ، ممکن هم هست دنیا همیشه وجود داشته است.:e420:

undead_knight
03-05-2013, 10:15 AM
امروز به سخنان یک فیزیکدان گوش می‌کردم ، این شخص میگفت که ما نمی‌دونیم که قبل مهابنگ چه بوده است و مهابنگ نقطه آغازین جهان نیست ، و وقتی می‌گوییم universe ، در حقیقت منظور ما observable universe است. قبل از مهابنگ ممکن است دنیا از یک نقطه هیچ آغاز شده باشد ، ممکن هم هست دنیا همیشه وجود داشته است.:e420:
البته به فرگشت ربطی نداره:))
بله ما همچنان در مورد اینکه قبل از بیگ بنگ چی بوده به نتیجه خاصی نرسیدیم و نیازه به آزمایشات و تئوری های بهتری هست:)

undead_knight
03-24-2013, 05:31 PM
once and for all :)
گاهی احساس میکنم لغزش های کوچیکی در مورد فرگشت وجود داره،یک سری توضیح میدم که امیدوارم مفید باشه و اگر هم نبود حداقل آرشیو رو غنی تر کنه:))
در مورد فرگشت:
خب فکر میکنم تقریبا همه دوستان با مفهوم فرگشت آشنایی نسبی داشته باشند،در فرگشت ما به دو چیز نیاز داریم،اول به نسخه ساز و دوم به انتخاب طبیعی.
نسخه ساز میتونه هرچیزی باشه و تنها ویژگی که حتما باید داشته باشه همونطور که از اسمش برمیاد اینه که بتونه از خودش نسخه بسازه.
انتخاب طبیعی هم فرایندی هست که در طی اون نسخه سازهای ناشایسته! حذف میشند و اونهایی که با محیط سازگاری بیشتری دارند باقی میمونند.

در فرگشت تنها و تنها یک چیز اهمیت داره:پایداری.نسخه ساز باید پایدار باشه و از بین نره و برای اینکار چند راه هست(که معمولا ترکیبی و با نسبت های متفاوت به کار گرفته میشند):
عمر نسخه ساز(دیرپایی)=اگر A یک هفته پایا باشه و B دو روز، مشخصا A پایدار تر هست و از اون مهمتر اینکه فرصت بیشتری برای ساخت نسخه از خودش داره،پس گرایش فرگشتیکی به سوی دیرپایی وجود داره.
سرعت نسخه ساز(باروری)=اگر A در هفته 2 نسخه از خودش بسازه و Y در روز یک نسخه بسازه،مسلما بعد از مدتی شمار نسخه های Y از A بیشتر میشه حتی اگر عمر A بیشتر باشه.پس گرایش فرگشتیکی به سوی باروری هم وجود داره.
دقت نسخه ساز=اگر A از هر 10 نسخه یکی رو با خطا بسازه و X تعداد 4 خطا داشته باشه،بعد از مدتی A کمتر میشه نه فقط به این خاطر که فرزندانش! A نیستند بلکه حتی نوادگان و... هم باهاش تفاوت دارند.بنابراین گرایش فرگشتیکی به سوی دقت نسخه سازی وجود داره.

در موجودات زنده مدرن(میلیون ها سال پیش هم در تاریخ فرگشت مدرن حساب میشه!:)) ) نسخه سازها ژن هستند و بنابراین هر وقت ما میخوایم یک واکاوی و تحلیل فرگشتیک داشته باشیم باید ببینیم آیا فرض ما بر اساس گرایش فرگشتیک در ژن هست یا نه.
چیز مهم دیگه ای که باید بهش توجه کرد اینه که ژن ها موجودات ناآگاهی هستند که تصمیمات تصادفی میگیرند و اگر هدفی(ناآگاهانه) هم دارند فقط و فقط پایداری و بقای خودشون هست.ژن ها حتی به سایر ژن هایی که در یک دی ان ای هستند هم وفاداری ندارند! و تنها به این دلیل با هم همکاری میکنند که برای پایدار بودن به هم وابسته هستند(یک تئوری جالب در مورد ویروس ها این هست که حداقل بعضی از ویروس ها ژن هایی هستند که راهی رو کشف کردند که بدون نیاز هم آوری و تولید مثل جاندار تکثیر بشند و نیازی به ژن های دیگه ندارند بنابراین دشمن محسوب میشند!)
و در نهایت اینکه ژن ها در بدن جانداران هستند و جانداران رسانه ژن محسوب میشند.
به قول داوکینز باید حواسمون باشه اگر چیزی رو به زبان روزمره توضیح میدیم همیشه بتونیم به زبان ژنی برگردونیمش :)

دنیای نسخه ساز ها دنیای بی رحمانه ای هست،هر نسخه ساز باید خودخواه باشه(اگر نباشه پایدار نیست!) و از هرفرصتی برای فریب و استفاده از دیگران نمیتونه بگذره.حتی زمانی هم که نسخه ساز رفتار دیگرخواهانه نشون میده به این معناست که پایداریش در گرو این رفتار بوده و همیشه شانس این هست که در اثر یک جهش(خطای نسخه سازی) یا حمله نسخه سازهای بیگانه این دیگرخواهی به زیان نسخه سازها تموم بشه.


در مورد مادینگی و نرینگی:خب حالا ما در مورد دو جاندار قراره حرف بزنیم که میخوان یک نسخه از خودشون(و در اصل ژن هاشون) بسازند با این تفاوت که بر خلاف تولید مثل غیر جنسی که هر نسخه ساز خودش رو کپی میکرد،اینجا ژن ها فقط نیمی از نسخه آینده رو در اختیار دارند و نیم دیگه از طرف جفت میاد.
تا الان باید با اطمینان بگیم که این دو جاندار تنها هدف مشترکشون بچه هست و اگر سرمایه گذاری(وقت،انرژی و...)انجام میدند تلاششون بر این هست که تا حد ممکن با کمترین سرمایه گذاری بیشترین بازده(بچه های بالغ) رو داشته باشند.

در تولید مثل جنسی ما دو مفهوم داریم،جاندار نر(چه گیاه و چه حیوان) دارای گامت های(سلول جنسی) کوچکتر و بیشتری هست و جاندار ماده که گامت های بزرگتری داره که شمار خیلی کمتری دارند.
اینجا مشخصا جاندار ماده روی سلول جنسیش سرمایه گذاری بیشتری انجام میده و حتی اگر مثل پستانداران حاملگی چند ماهه نداشته باشه باز هم نسبت به جاندار نر زیان کرده:) (اینکه چرا سلول ها به این شکل هستند الان اهمیت نداره)
خب بر طبق این اصل که در فرگشت خودخواهی نیروی اصلی هست،بنابراین اینجا یک ستیزجنسی شکل میگیره،یک جنگ واقعی و بدون هرگونه ترحمی!نر و ماده بر خلاف اونچه که به نطر میاد همکاری نمیکنند چون دوست دارند، بلکه همکاری میکنند چون مجبورند!
برای جاندار نر اینکه ماده های بیشتری رو بارور کنه سودمنده چون ژن هاش گسترش پیدا میکنند.
برای جاندار ماده هم بارور شدن توسط نر های بیشتر سودمنده ولی در هر حال حتی اگر مثل پستانداران دوره بارداری نداشته باشه باز هم این وسط یک تخمک با ارزش رو در برابر چند اسپرم ارزان برای هم آوری واگذار کرده.
خب اگر به نمونه نسخه سازها برگردیم چیزی که این وسط مهمه"باروری"هست و چون گرایش فرگشتیک به سوی باوری وجود داره پس نر ها این وسط برنده هستند؟!شاید(بستگی به رویکرد پایدار فرگشتیک گونه داره)نرینگی برندست؟خیر.
نر ها به طور کل "خرج شدنی" هستند و ماده ها " با ارزش" به این خاطر که نر ها میتونند ماده های زیادی رو بارور کنند ولی معمولا چنین اتفاقی نمیافته(به دلیل وجود رویکرد های پایدار فرگشتیک متفاوت)ولی حتی زمانی که شماری نر حرم سرایی از ماده ها رو دارند،در شرایط نرمال باز هم تعداد نر ها(که بخش اعظمشون هرگز جفت گیری نمیکنند!) و ماده ها برابره(توضیح دلیلش رو میزارم برای بعد)


این بخش مهمه چون بسیاری از سوتفاهم ها و برداشت های نادرست رو امیدوارم رفع کنه.
انسان جانداری خودآگاه هست که اهدافش میتونند متفاوت از اهداف ژن هاش باشند،ژن های ما هم آوری بیشتر و سریعتر میخواند ولی هدف های ما میتونه بسیار متفاوت باشه، بنابراین:
آیا ژن های شما اهمیتی میدند که نر باشید یا ماده؟به هیچ وجه.
آیا سود ژن ها و سود شما یکی هستند؟گاهی.
آیا ارزش فرگشتیک مادینگی و نرینگی یکی هست؟بلی.

نتیجه گیری:پس هر وقت خواستید از فرگشت برای واکاوی یک فرض استفاده کنید حواستون باشه که بتونید زبان روزمره رو به زبان ژنی بازگردانی کنید و طوری پیش نرید که در نهایت ناگهان یک جاندار رو هیولا و شیطانی ببینید یا دلتون برای یک سری ژن بسوزه و یا دیگرخواهی و فداکاری یک سری جاندار دیگه رو تحسین کنید :))

Mehrbod
03-28-2013, 05:23 PM
گزینش طبیعی به زبان ساده

نخستین چیز مهندی[1] که درباره‌یِ فرگشت[2] میبایستی دانست اینه که یک فرایند بیشتر نیست و مغزی از خود ندارد. فرگشت هرگز به چیزی "نمی‌اندیشد" یا "نمی‌گزیرد[3]"; تنها یک پیامد از قانون‌هایِ ساده‌یِ مزداهیکین[4] و پاوندهای[5] یک پرگیر[6] مرزمند است. دومین چیزی که میباید به یاد سپرد این است که خود سازوارگان[7] نمی‌فرگردند[8]: زادگان‌ها[9] میفرگردند. هر دگرشی[10] که در یک جانور تنها رخ میدهد فرگشت نیست. فرگشت دگرشی است که روی کلِ یک زادگان در پی زادمانها[11] روی میدهد. فرگشت رخ میدهد زیرا هیچ دو جانداری یکسان نمیباشند. برخی جانداران میتوانند زاب‌هایی داشته باشند که آنها را برای فرازیست[12] و داشتن زادمان بیشتر از خود فراخورتر سازد, و برخی دیگر میتوانند زابهایی داشته باشند که آنها را کمتر فراخور در راستای فرازیست و زادآوری[13] نماید. در زادمانِ پسین, جاندارانی که زاب‌هایِ[14] سودمندِ بیشتری داشته باشند بچه‌هایِ بیشتری هم خواهند داشت و از همینرو نیز زاب‌هایِ سودمند فراگیر خواهند گشت. در پی زادمانها, زابهای سودمند جهانی میشوند و زابهای کمتر سودمند از میان میروند. به این «گزینش طبیعی» گفته میشود.

چیز دیگری که درباره‌یِ زیست‌شناسی گیج‌کننده است, واژه‌یِ "سازواری[15]" است که معناهای بسیاری دارد که میتوانند همسان به نگر آیند ولی در واقعیت آنچنان نزدیک نباشند. یکی از معناهای "سازواری" به دگرش در جاندار گفته میشود. نمونه‌وار, اگر من زمان درازی را در یک پرگیرِ سرد بگذرانم کالبد من نیز خواهد دگریست تا آنرا آسانتر برتابد[16], و من نیز به سرما خواهم سازوارید[17]. ولی همانجور که بالا گفتم, دگرش‌ها در یک جاندار تنها فرگشت نمیباشند, و این به همان معنی‌ای که در سازواریِ فرگشتیک به کار میرود نمیباشد. در فرگشت, یک زادگان میتواند به سرما سازوار شود اگر که در آغاز جاندارانِ بیشتری دارای زابی باشند که به آنها اجازه‌یِ برتابیدن آنرا دهد, برای نمونه, داشتنِ یک تنپوش خز ستپر[18]. جاندارانِ بی این زاب در آب‌و‌هوای سرد خواهند مرد و پس تنها آنهایی بجا میمانند که این تنپوش خز ستپر را در راستای فرازیست و زادآوری دارا باشند. پس از زادمان‌هایِ بسیار, همه‌یِ جاندارانِ درونیِ زادگان[9] این خز ستپر را خواهند داشت, و پس زادگان به سرما سازواریده و "تنپوش خز ستپر" یک "سازواری" نامیده میشود.

پس تا اینجا ما دیگر آماده هستیم که به پرسش شما بپردازیم. بیانگارید که یک شماری کرم داریم که روی تنه‌یِ درختان زندگی میکنند و بچنگ شماری از پرندگان شکار میشوند. در آغاز رنگِ کرمها سرخ درخشان میباشد, ولی اندکی ورتش[19] آنجا است; برخی اشان یک خرده روشنتر از دیگران هستند و برخی یک خرده کدرتر و قهوه‌ای‌تر. زمانیکه پرندگان برای شکار خوراک روزانه اشان میایند میتوانند درخشان‌ترین کرمها را بآسانی در برابر تنه‌یِ درخت بازشناخته و به نوک بکشند. در آغاز پرندگان دشواری‌ای در دیدن هیچکدامِ کرمها ندارند ولی درخشان‌ترینِ آنها آسانتر از همه برای دیدن میباشند, پس زودتر از همه نیز خورده میشوند. هتا[20] کدرترین, قهوه‌ای‌ترینِ کرمها همچنان بسیار درخشان میباشند, هر آینه پس از آنکه درخشانترینِ کرمها بچنگ پرندگان خورده شده و سیر گشتند, کدرترینِ کرمها فرازیسته[12] و می‌زادآوردند[13]. در زادمان[11] پسین نیز همچنان اندکی ورتش در رنگ کرمها میباشد, ولی میانگینِ رنگ آنها اینبار اندکی کدرتر از زادمانِ زادآوران شده است. دوباره, پرندگان درخشان‌ترینِ کرمها را میخورند و کدرترین‌ها می‌فرازیوند. پس از زادمانهای بسیار و تکرار این, کرمها دیگر سرخ نمی‌باشند, که قهوه‌ای بوده و بخوبی در پس‌زمینه‌یِ رنگ تنه‌یِ درختان فرومی‌روند.

میتوانید شمار دیگری از کرم‌هایِ همانند را بپندارید که نه روی تنه‌یِ درختان که اینبار روی برگ‌ها زندگی میکنند. اکنون کرم‌هایِ سبزتر یک سودمندی دارند و پس از زادمان‌هایِ بسیار, همه‌یِ کرمها دوباره سبز خواهند شد. میتوانید همین را بجای رنگ برای اندام بپندارید; در آغاز همه‌یِ کرمها گرد هستند, ولی برخی اشان یک خرده‌ای چروکیده و اندکی مانند پوستِ درخت, یا برگ-سان میباشند و پس اندکی دیدن اشان سخت‌تر از دیگر کرمها است. پس از زادمان‌هایِ بسنده, کرم‌ها یکبار دیگر بسیار خوب در پیرامون خود خواهند فرورفت.

پس میتوانید ببینید که گزینش طبیعی نیازی به اندیشیدن به هیچ چیز ندارد و جانوران نیازی به دگرستن[10] برای رخداد فرگشت[2] ندارند. همه‌یِ این بسته به ورتش[19] و گزینش طبیعی است.
امیدوارم سودمند بوده باشد.




The first thing that is important to remember is that evolution is only a process, and doesn't have a mind. Evolution never "thinks" or "decides" anything; it is only a consequence of simple mathematical laws and the constraints of a limited environment. The next thing to remember is that individual organisms don't evolve: populations evolve. Any change that happens within an individual animal is not evolution. Evolution is the change that happens to a whole population over many generations. Evolution occurs because not every individual is identical. Some individuals may possess traits that make them more likely to survive and have more offspring, and others may possess traits that make them less likely to survive and have offspring. In the next generation, the individuals with the more beneficial traits will have had more children, and so the more beneficial traits will be more common. Over many generations, the more beneficial traits become universal, and the less beneficial traits vanish. This is called natural selection.

The other thing that can be confusing is that in biology, the word "adapt" has several different meanings that may seem similar but actually aren't especially closely related. One sense of the word "adapt" relates to a change in the individual. For example, if I spend a long time in a cold environment, eventually my body's physiology will change to tolerate it better, and I will adapt to the cold. But as I said above, changes in the individual are not evolution, and this is not the sense meant by an evolutionary adaptation. In evolution, a population might adapt to the cold if initially there are some individuals that have a trait that lets them tolerate it, for example, a thick fur coat. Individuals without the thick fur coat will die in cold weather, leaving only those with the thick coat to survive and reproduce. After many generations, all the individuals in the population will have the thick fur coat, and the population has adapted to the cold, and the thick coat is said to be an adaptation.

So now we're ready to tackle your question with an example. Suppose we have a population of bugs that live on tree trunks, and that are preyed upon by a population of birds. Initially, the bugs are mostly bright red, but there's some variation; some are a little bit brighter than the others, and some are a little bit duller and browner. When the birds go hunting for their daily meal, they can see the bright red bugs easily against the tree trunks, and they eat them. At first, they have no trouble seeing any of the bugs, but the brightest bugs are the easiest to see, so they eat them first. Even the dullest, brownest bugs are still pretty bright, but by the time the birds have eaten the brighter bugs, they're full, so the dullest bugs survive and reproduce. In the next generation, there is again some variation in the color of the bugs, but the average color is a bit duller than in the parents' generation. Again, the birds eat the brightest bugs, and the dullest survive. After many generations of this repeating, the bugs in the population are no longer red, but brown, and blend in nicely with the tree bark.

You can imagine another population of similar bugs that live not on the tree trunks, but in the leaves. Now the greener bugs have an advantage, and over many generations, all the bugs will be green. You can also imagine the same thing happening with shape instead of color; initially, all the bugs are just round, but some are a little rumpled and slightly bark-shaped, or leaf-shaped, and so are a little bit harder to see than the other bugs. After enough generations, the bugs come to blend in very well with their surroundings.

So you can see that natural selection doesn't need to think of anything, and individual animals don't need to change for evolution to happen. It's all due to variation and natural selection. I hope this helped!





----
1. ^ meh+and+i{pasvand}::Mehandi || مهندی: اهمیت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Importance), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D9%86%D8%AF%DB%8C) Importance
2. ^ آ ب far+gašt::Fargašt || فرگشت: تکامل; فرگشتن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Evolution) Evolution
3. ^ Goziridan || گزیریدن: تصمیم گرفتن To decide
4. ^ Mazdâhikin || مزداهیکین: ریاضیاتی Mathematical
5. ^ pâ+vand::Pâvand || پاوند: محدودیت; اجبار; قید و بند dictionary.obspm.fr (http://dictionary.obspm.fr/index.php?formSearchTextfield=constrain&formSubmit=Search&showAll=1), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Constraint) Constraint
6. ^ Pargir || پرگیر: پیرامون, محیط Environment
7. ^ Sâzvâre || سازواره: جاندار زنده; هر ساز و کاری که همانندیک موجود زنده با مجموعه ای از اجزا و دستگاههای دارای کنش متقابل با یکدیگر عمل می کند. [/URL] Organism
8. ^ far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن [URL=http://www.thefreedictionary.com/evolve]www.thefreedictionary.com (هر ساز و کاری که همانندیک موجود زنده با مجموعه ای از اجزا و دستگاههای دارای کنش متقابل با یکدیگر عمل می کند.) To evolve
9. ^ آ ب zâdeg+ân::Zâdegân || زادگان: جمعیت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Population) Population
10. ^ آ ب Degarestan || دگرستن: تغییر کردن To change
11. ^ آ ب zâd+mân::Zâdmân || زادمان: نسل Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Generation) Generation
12. ^ آ ب Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Survival) Survival
13. ^ آ ب zâd+âvardan::Zâdâvardan || زاداوردن: بچه دار شدن; زادمان آوردن To bear offspring
14. ^ Zâb || زاب: صفت; فروزه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Attribute), www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-9d46eee923e1461aab3a8f9a0f08acdb-fa.html) Attribute; adjective
15. ^ sâz+vâr+i{pasvand}::Sâzvâri || سازواری: وقف یافتن; منطبق شدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Adaptation) Adaptation
16. ^ bar+tâftan::Bartâftan || برتافتن: تحمل کردن; Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-1a2d12e7d40b4dd680c5a14f264dd2ec-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Endure), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Tolerate), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Bear) To endure; tolerate; bear
17. ^ Sâzvâridan || سازواریدن: وقف یافتن; انطباق پیدا کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Adapt) To adapt
18. ^ Setapr || ستپر: محکم; ستبر; قطور www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-b5f03fe0ff7048f29a5666852d64d15f-fa.html) Robust
19. ^ آ ب Varteš || ورتش: فرایند ورتیدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Variation) Variation || ورتش: چیزیکه اندکی دگرسان از همگُن خود باشد; تفاوت ریز
20. ^ Hattâ || هتا: حتی; این واژه پارسیکه و نیازی به نوشتن آن بریخت حتی نیست Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Even) Even

Soheil
07-23-2013, 04:57 PM
سئوالی برام پیش اومده اونم اینکه چرا ما انسانها به جز اینکه باهوشترین گونه جانداران هستیم، از بسیاری لحاظ(نه از همه لحاظ) دیگه هم از بقیه جانداران برتری داریم. چرا اندام و اعضای بدن ما بهترین شکل و پیکربندی رو در میان حیوانات دیگه داره؟ بخصوص دستهامون. چرا ما انسانها دست و انگشتهامون به این شکله که کارهای خیلی پیچیده تری باهاش میتونیم انجام بدیم؟ چرا پیکر بندی بدن انسان طوریست که میتونه بیشترین لذت رو از سکس ببره؟ یا حتی قدرت حرف زدن فوق العاده، نسبت به بقیه گونه ها. و ...
آیا این موضوع دلیل فرگشتیک داره؟ به انتخاب طبیعی مرتبطه؟
شاید هم اصلا پیش فرض سئوالم غلط باشه؟:e404:

Dariush
07-23-2013, 05:04 PM
سئوالی برام پیش اومده اونم اینکه چرا ما انسانها به جز اینکه باهوشترین گونه جانداران هستیم، از بسیاری لحاظ(نه از همه لحاظ) دیگه هم از بقیه جانداران برتری داریم. چرا اندام و اعضای بدن ما بهترین شکل و پیکربندی رو در میان حیوانات دیگه داره؟ بخصوص دستهامون. چرا ما انسانها دست و انگشتهامون به این شکله که کارهای خیلی پیچیده تری باهاش میتونیم انجام بدیم؟ چرا پیکر بندی بدن انسان طوریست که میتونه بیشترین لذت رو از سکس ببره؟ یا حتی قدرت حرف زدن فوق العاده، نسبت به بقیه گونه ها. و ...
آیا این موضوع دلیل فرگشتیک داره؟ به انتخاب طبیعی مرتبطه؟
شاید هم اصلا پیش فرض سئوالم غلط باشه؟:e404:
آری، اشتباه است! مثلا توانایی شنوایی، بینایی یا بویاییِ ما از بسیاری از حیوانات کمتر است و اگر انسان توانایی ابزار ساختن را نداشت مطمئنا منقرض شده بود، چرا که توانایی‌های فیزیکی انسان نسبت به دیگر موجودات کمتر است. یک سری از موارد مربوط به همان مغزمان می‌شود، مثل همان ابزار ساختن و تکلم، اما تقریبا در همه ی دیگر موارد ما از بقیه جانداران عقبیم چرا که از یکجایی به بعد تقریبا تمامِ روندِ فرگشتیِ ما بر مغزمان متمرکز شده!

sonixax
07-23-2013, 05:47 PM
سئوالی برام پیش اومده اونم اینکه چرا ما انسانها به جز اینکه باهوشترین گونه جانداران هستیم، از بسیاری لحاظ(نه از همه لحاظ) دیگه هم از بقیه جانداران برتری داریم. چرا اندام و اعضای بدن ما بهترین شکل و پیکربندی رو در میان حیوانات دیگه داره؟ بخصوص دستهامون. چرا ما انسانها دست و انگشتهامون به این شکله که کارهای خیلی پیچیده تری باهاش میتونیم انجام بدیم؟ چرا پیکر بندی بدن انسان طوریست که میتونه بیشترین لذت رو از سکس ببره؟ یا حتی قدرت حرف زدن فوق العاده، نسبت به بقیه گونه ها. و ...
آیا این موضوع دلیل فرگشتیک داره؟ به انتخاب طبیعی مرتبطه؟
شاید هم اصلا پیش فرض سئوالم غلط باشه؟

این طوری ها هم نیست بیباک جان .
ما در خیلی موارد سوسک هم نیستیم جلوی حیوانات !
سیستم تنفسی ما جلوی سیستم تنفسی برخی دوزیستان و پرندگان یک سیستم پیش پا افتاده هستش .
سیستم بینایی ما نسبت به سیستم بینایی بسیاری از حیوانات عقب مانده هست .
سیستم بویایی ما شوته شوته .
سیستم شنوایی ما ضعیف تر از بسیاری از حیوانات است .

Alice
07-23-2013, 06:05 PM
به انتخاب طبیعی مرتبطه؟

آری؛ هرآینه کارشناسان فرگشت پاسخ دادند! :) پیکره‌ی ما کاستی‌های فراوانی دارد، ما تنها در هوشمندی و
خردورزی یگانه شدیم و هر جانور دیگری هم فرگشتی درخور زیستبوم خود یافته است. برای نمونه شاهین برای
شکار و خوراک خود نیاز به چشمان hd داشت و فرگشتی به فراخور فرازیست (بقای) نوعِ خود یافت، یکی دیگر در
دویدن، زورمندی، شنوایی و ... برتر شد چراکه برای بقای بهینه به آن‌ها وابسته بود.

Dariush
07-23-2013, 06:12 PM
آری؛ هرآینه کارشناسان فرگشت پاسخ دادند!
پیش‌تر هم گفته بودم که من نسبت به دیگر دوستانی که در این انجمن در موردِ فرگشت نظر می‌دهند (همچون امیر، مهربد، راسل و آندد) اطلاعات تقریبا ناچیزی در این مورد دارم و جز یکی دو کتاب و مقاله و نظراتی که دوستان در این مورد می‌دهند اطلاعاتِ بیشتری ندارم. پس کارشناس، کاردان، صاحب‌نظر، آگاه... در این مورد هرگز به من نمی‌چسبد.

meaning
07-23-2013, 06:25 PM
کم و کاستی که دارد ؛ و گرنه که بایست دانش پزشکی را تعطیل و همه کاستی ها را به حکمت الهی می سپردیم سکس نهایت لذت در انسان ها نیست ؛ چرا که بسیاری از طلاق ها در کشورها به آوند همین سکس کردن ها مانندعقب مانده های ذهنی است که بیشتر در ایران گزارش داده شده است آن هم برای اینکه آموزش این ها برای دانش آموزان تابو است اگر هم بخواهند یاد بدهند یک آخوند می آورند با بیشرمی ِ تمام در مدارس دخترانه سکس شرعی آموزش می دهد اما اگر بخواهند همین آموزش ها را یک پزشک بدهد می شود غرب زده و تهاجم فرهنگی به هر روی برای نمونه های دیگر که شما آن را بی کژی و کاستی می دانید قلب انسان است چرا ما دو قلب نداشتیم یکی زاپاس باشد ؟ مثانه چرا باید دیواره ای به این آسیب پذیری داشته باشد ؟ خاصیت ارتجاعی باید داشته باشد اما به این آسیب پذیری هم کمال مطلق نیست و یا هتا کلیه ها ؛ شش ها که قادر به نگهداری هوا در خود به قدر مدت زمان زیاد نیستند آپاندیس در همه انسان ها اضافی است تنها قدری سودمند است که از آن هم می توان چشم پوشی کرد پرده بکارت در جنس زن باز وجودش نشان دهنده این است که آنوتومی بدن اسان به گفته قرآن "احسن ِ تقویم" نیست و دلایل متعددی که دانش پزشکی در حال دست و پنجه نرم کردن با آن ها است و اینکه در کیهان به این بزرگی هیچ تضمینی وجود ندارد که موجوداتی با هوش فرازمینی وجود نداشته باشند که آنوتومی آن ها رو به راه تر از بدن ما باشد ؛ و در نهایت سخن داریوش گرامی به نوعی دقیق بود اینکه انتخاب طبیعی تمام تمرکز خود را برای انسان بر روی مغز او گذاشته است به این چم که مغز انسان به اتفاق همه زیست شناسان تکامل یافته ترین اندام زیستی انسان نسبت به به دیگر اندام ها و دیگر جانداران است .

undead_knight
07-24-2013, 09:32 AM
سئوالی برام پیش اومده اونم اینکه چرا ما انسانها به جز اینکه باهوشترین گونه جانداران هستیم، از بسیاری لحاظ(نه از همه لحاظ) دیگه هم از بقیه جانداران برتری داریم. چرا اندام و اعضای بدن ما بهترین شکل و پیکربندی رو در میان حیوانات دیگه داره؟ بخصوص دستهامون. چرا ما انسانها دست و انگشتهامون به این شکله که کارهای خیلی پیچیده تری باهاش میتونیم انجام بدیم؟ چرا پیکر بندی بدن انسان طوریست که میتونه بیشترین لذت رو از سکس ببره؟ یا حتی قدرت حرف زدن فوق العاده، نسبت به بقیه گونه ها. و ...
آیا این موضوع دلیل فرگشتیک داره؟ به انتخاب طبیعی مرتبطه؟
شاید هم اصلا پیش فرض سئوالم غلط باشه؟:e404:
در تکمیل توضیحات دوستان:
اصولا در انسان فقط میشه به مغز و تا حدی هم به دستش جایگاه بالایی در طبیعت داد.هر دو مورد هم به نیای مشترک ما و سایر نخستیان برمیگرده،در واقع نیای اولیه ما تصادفا دست هایی داشته که به درد استفاده از ابزار و کارهای پیچیده میورده و مغزی داشته که توانایی هایی کمی بیشتر از سایر مغزها داشته.
خب چون هر دو اینها مزیتهای فرگشتیک قابل توجهی داشتند در نخستیان و طی فرایند انتخاب طبیعی تقویت شدند و در انسان به اوج خودشون رسیدند.البته این دو هم افزایی هم دارند که منجر به رشد هرچه بیشترشون شده.
چیزی که باید بهش دقت کرد اینه که موجودی فرگشتیک ما یا هر موجود زنده دیگه ای نامحدود نیست وهمچنین به دلیل کور بودن فرگشت هیچ موجودی در همه زمینه ها برتری فرگشتیک نمیتونه داشته باشه.یعنی اگر منابع فرگشتی روی چشم های قوی مصرف بشند دیگه داشتن دست های قوی یا مغز بزرگ و... نیاز به زمان و منابع بیشتری داره که ممکن هست اصلا بهشون دست پیدا نشه.

onali
08-07-2013, 06:07 PM
البته دلایل فرگشتیک هم زیاده. مثلا برای پیش داوری هست و همین الان هم ما ازش بی نیاز نیستیم اگر یک بار یا چند بار افراد با خوردن یک گیاه سمی بمیرند دیگه اون رو نمیخوریم و اینطور جونمون حفظ میشه!ولی خب این پیش داوری عیر علمی و تا حدی(نه کاملا)غیر منطقیه.
در واقع چیزهای غیر منطقی یا مثل پیش داوری سودهای فرگشتیک داشتند و گاهی الان هم دارند . یا اینکه اثر جانبی فرگشت ما هستند و در بهترین حالت حداقل جون صاحبشون رو نمیگرفتند:)
البته به توجه به تئوری میم ها مثلا اگر راهبگی دووم میاره نه به خاطر اینه که فرگشت راهبگی رو سودمند میدیده!بلکه به این خاطره که میم راهبگی از محیط مغز ما و ذهن نهایت استفاده رو برده و با اینکه راهبه ها مثلا بچه دار نمیشدند باز هم راهبگی به عنوان یک رسم از راه غیر ژنتیکی منتقل میشده!:)
بنابراین همینکه یک میم احمقانه بتونه با طور اتفاقی با بنیاد ذهن همخوانی داشته باشه گسترش پیدا میکنه.

در واقع نطر من این هست که هرچند گاهی واقعا پیشرفته تر و کم یاب تر هستند ولی بیشتر خوش شانس هستند که ذهنشون از دست این میم ها تونسته راحت بشه:))
به نظر بنده بیشتر مربوط به کشت و کشتارهای سیاسی و دینی و عقیدتی است که سبب میشود نسل چنین مردمانی کم شود همانطور که میدانید تازیخ پراست از چنین جنایاتی.برای اینکه بدانیم واقعا فرگشت درجهت بی منطقی پش میرود باید به گذشته نگاه کرد.نمونه هایی مثل اهرام مصر و معماری های پیشرفته در ان زمان کم نیستند.اما از طرفی هم علم در این چند صده اخیر بیشتراز هرزمانی سیر صعودی داشته است خصوصا در علومی نظیر فیزیک که احتمالا برمیگردد به توسعه صنعت ارتباطات یا همگانی شدن امکان تحصیل. از انجایی که عوامل فرهنگی بسیار زیادند به گمانم نظر دادن در رابطه با جهت حرکت فرگشت نیاز به تحقیق و مقایسه بیشتری دارد.

این همه میل به خرافات،پیش داوری،رسوم بی معنا که از سوی خدا در وجود انسان قرار داده نشده!:)
همه و همه نتیجه طبیعت هست؛اگر انسان ها خردگرا بودند نباید تا به حال بخش اعظمی از این خرافات به دور انداخته میشد؟!
البته که میل به خرافات کمتر شده،به کمک همگانی کردن سواداموزی خواه ناخواه در جهت مثبت پیش میرویم که به نظرم قبول دارید.
اما اینکه چگونه توانسته اید نتیجه بگیرید هنوز"بخش عظیمی"از خرافات دور انداخته نشده اند نمیدانم.برای این کار نیاز به شناخت و تبیین تمامی علوم حقیقی و خرافی درطول تاریخ است.مگر جامعه اماری تمامی علوم واقعی را میدانید که نتیجه میگیرید درکجای ان ایستاده ایم و چه بخشی از خرافات دور انداخته شده است؟

undead_knight
08-08-2013, 10:39 AM
به نظر بنده بیشتر مربوط به کشت و کشتارهای سیاسی و دینی و عقیدتی است که سبب میشود نسل چنین مردمانی کم شود همانطور که میدانید تازیخ پراست از چنین جنایاتی.برای اینکه بدانیم واقعا فرگشت درجهت بی منطقی پش میرود باید به گذشته نگاه کرد.نمونه هایی مثل اهرام مصر و معماری های پیشرفته در ان زمان کم نیستند.اما از طرفی هم علم در این چند صده اخیر بیشتراز هرزمانی سیر صعودی داشته است خصوصا در علومی نظیر فیزیک که احتمالا برمیگردد به توسعه صنعت ارتباطات یا همگانی شدن امکان تحصیل. از انجایی که عوامل فرهنگی بسیار زیادند به گمانم نظر دادن در رابطه با جهت حرکت فرگشت نیاز به تحقیق و مقایسه بیشتری دارد.

پیشرفت علم از دید ممتیکی قابل بررسی هست ولی من نمیگم فرگشت در جهت بی منطق بودن گام برمیداره ولی میگم بعضی رفتارهای غیرمنطقی سودهای فرگشتیک داشتند و دارند.

البته که میل به خرافات کمتر شده،به کمک همگانی کردن سواداموزی خواه ناخواه در جهت مثبت پیش میرویم که به نظرم قبول دارید.
اما اینکه چگونه توانسته اید نتیجه بگیرید هنوز"بخش عظیمی"از خرافات دور انداخته نشده اند نمیدانم.برای این کار نیاز به شناخت و تبیین تمامی علوم حقیقی و خرافی درطول تاریخ است.مگر جامعه اماری تمامی علوم واقعی را میدانید که نتیجه میگیرید درکجای ان ایستاده ایم و چه بخشی از خرافات دور انداخته شده است؟
شمار بالای پیروان ادیان!+شمار بالای باورمندان به طالع بینی و مسائل ماورایی غیر دینی+شمار بالای باورمندان به تئوری های توطئه عجیب و غریب ماورایی+فضایی
گاهی وب سایت های این دیوانه ها(گروه اخر) رو میخونم و میبینم چقدر طرفدار دارند از بشریت ناامید میشم:))

onali
08-08-2013, 11:10 AM
پیشرفت علم از دید ممتیکی قابل بررسی هست ولی من نمیگم فرگشت در جهت بی منطق بودن گام برمیداره ولی میگم بعضی رفتارهای غیرمنطقی سودهای فرگشتیک داشتند و دارند.
موافقم.به نظرم از اونجایی که برخوردهای متفاوتی با هوش درزمینه های مختلف میشه ممکنه ببینیم که در زمینه هایی نظیر فناوری و نرم افزارها و ابزارالات جنگی و سیاست مداری و مدیریتی فرگشت درجهت بقا و تشدید این هوش ها پیش میره ولی در زمینه های دیگه هوش فلسفی! یا اجتماعی سرعت کمتری داره.

شمار بالای پیروان ادیان!+شمار بالای باورمندان به طالع بینی و مسائل ماورایی غیر دینی+شمار بالای باورمندان به تئوری های توطئه عجیب و غریب ماورایی+فضایی
گاهی وب سایت های این دیوانه ها(گروه اخر) رو میخونم و میبینم چقدر طرفدار دارند از بشریت ناامید میشم:))
ببینید درسته که شمار این افراد از دسته به اصطلاح منطقی بیشتره.همانطور که درگذشته هم بوده اما تعجب من از نتیجه گیری شما بود
"اگر انسان ها واقعا خردگرا بودند نبایدتاکنون بخش اعظمی از این خرافات دور ریخته میشد!!"
خرافات درحال دور ریخته شدن هستند اما بر حسب چه معیاری برای سرعت تغییر ان شیبی تعیین میکنید که نشان میدهد بخش اعظم ان هنوز باقیست؟! همانطور که گفتم این نیاز به یک مقایسه جامع درباره خرافات نسل های پیشین و امروز دارد واین بررسی که ایا این تغییرات از سرعت منطقی برخوردار هستند یانه.
درنظر بگیرید بسیاری از خرافاتی که اکنون میبینیم به دلیل گسترش علم و نواوری های جدید است.همین کوانتوم چه فیلم های تخیلی که برای ان نساخته اند و تاکجاها که به ان شاخه و برگ نداده اند.اگر هم درگذشته کمتربوده برای اینکه علم ان زمان امکان چنین خیالبافی هایی رانداده است.
نمونه خیالبافی های ان زمان بیشتر مربوط به فال گیری و قصه خدایان میشود.
حتی اگر بخواهیم روی خرافات هم نظر دهیم خرافات امروزی جالب تر پیچیده تر و شاید بتوان گفت منطقی تر هستند:)