توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشتهیِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : در تونس هم انقلاب شد!
sonic
01-14-2011, 08:41 PM
تو یک مدت کم مردم تونس رژیم حاکم رو ساقط کردند در قرقیزستان هم همین وضع بود!
فقط در ایران چرا انقلاب پیروز نشد!
چرا؟
sonixax
01-14-2011, 10:08 PM
تو یک مدت کم مردم تونس رژیم حاکم رو ساقط کردند در قرقیزستان هم همین وضع بود!
فقط در ایران چرا انقلاب پیروز نشد!
چرا؟
چون ایرانی ها برزو ... هستند و فقط حرف میزنند و آویزون یه شارلاتانی مثل موسوی میشند .
Ouroboros
01-15-2011, 10:10 AM
در ایران انقلاب پیروز نشد چراکه نظام ِ حاکم در ایران دستگاهی به مراتب ِ درجات پیچیدهتر و پیشرفتهتر از دیکتاتوری ِ نیمبند ِ تونس است. جمهوری ِ اسلامی در تاریخ ِ سی سالهی ِ خود نشان داده که چیزی فراتر از یک حکومت ِ استبدادی ِ ساده، و شبیهتر به یک نظام ِ توتالیتر ِ تمامعیار است. استحالهی ِ ج.ا از یک دیکتاتوری ِ رهبرمحور ِ ایدئولوژیک به حکومتی مبتنی بر حاکمیت ِ نظامیان اتفاقی بود که پس از جنبش سبز علنی شد. به خاطر داشته باشید که در طول ِ تاریخ هیچ نظام ِ توتالیتری با انقلاب ِ مردمش سرنگون نشده، آلمان نازی در جنگ شکست خورد و شوروی هم از درون ِ ردههای ِ سیاسی ِ حاکم شروع به تلاشی کرد. ساقط کردن ِ یک دستگاه ِ سیاسی ِ توتالیتر به دلیل ِ کنترل ِ بسیار وسیعی که به «همه چیز» دارد بسیار دشوار، هزینهبر و طولانیست، بر این تجربهی ِ ج.ا در یک انقلاب ِ مردمی و آشنایی با خم و چم ِ آن، بیرحمی ِ بربرمنشانه و چیرهگی ِ بر همهی ِ جوانب ِ ارتباطی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی ِ کشور را هم بیافزایید، دلیل ِ دیگری لازم نخواهید داشت.
Mehrbod
01-15-2011, 01:03 PM
تو یک مدت کم مردم تونس رژیم حاکم رو ساقط کردند در قرقیزستان هم همین وضع بود!
فقط در ایران چرا انقلاب پیروز نشد!
چرا؟
یکی دیگر از فرنودهای آن عجول بودن ما ایرانیان است. برای نمونه به همین
تایپ خود ما نگاه کنید، آن اندازه برای بیانمان شتابزدهایم که تن قُلاب هم میشود!
sonic
01-15-2011, 01:18 PM
تایپ خود ما نگاه کنید، آن اندازه برای بیانمان شتابزدهایم که تن قُلاب هم میشود!
اخه ندیدی چقدر اعصابم خورد بود اصلا متوجه نشدم کی تایپ کردم وکی این جستار رو ایجاد کردم.
sonixax
01-15-2011, 03:09 PM
یکی دیگر از فرنودهای آن عجول بودن ما ایرانیان است.
تا خرخره موافقم ، البته سوای عجول بودن ترسو هم هستیم .
kourosh_bikhoda
01-15-2011, 07:38 PM
یک نتیجه بسیار بسیار مهم این حادثه اینه که هنوز هم انقلاب از پایین و با مشارکت توده ها کار میکنه!
Reactor
01-15-2011, 09:55 PM
بخاطر شجاعت و این حرفا نیست.. هر چیزی یک راهی داره! ما عادت داریم بگیم مرغ همسایه غازه.
تونس رو که نمیشه با ایران مقایسه کرد!
درسته که مردم ایران نسبت به تونس خیلی باسواد تر هستند..
ولی کشور ایران درامد های زیادی داره که حتی درآمد نفتی جزوی از اون درآمد هاست. این درامد ها الان یقه ی خود مردم رو گرفته! همین کار رو پیچیده میکنه!
این درامد ها اجازه ی مانور زیادی به حکومت میده..
نکته ی خیلی مهم دیگر اینه که بدلیل موقعیت استراتژیک خاک ایران بقیه ی کشورها همیشه تو پلان هاشون علیه حکومت یا کمک و ساپورت به جناح های مخالف با شک و تردید به قضیه نگاه میکنند.
کشور هم چون کشور ثروتمندیه و حکومت حاضره هرچقدر که ثروتش هست در راه پایداری نظامش هزینه کنه.
برای همینه شما میبینی چند تا کمپانی امریکایی مثل بنیاد سوروس و ... با هم تراست میشن و با کمک سیا کشور شوروی رو تجزیه میکنند یا با صرف چند ملیون دلار تو اکراین و گرجستان انقلاب درست میکنند ولی تو ایران بخاطر وجود ثروت مفت نفتی! نمیتونن همچین کاری بکنند چون هرچقدر که جناح مخالف رو ساپورت کنن بازهم حکومت بخاطر ثروت مفت میلیارد دلاری! چند برابرش رو هزینه میکنه و پاتک میزنه!
مهمترین دلیل پایداری حکومت تا الان ثروت نفتیش بوده نه باهوش بودن رژیم یا احمق و ترسو بودن مردم! وگرنه از 30سال پیش تا الان 300 بار انقلاب شده بود و رژیم عوض میشد!
ثروت نفتی مثل یک چوب جادویی یا یک صلاح ابر قدرتمند میمونه که وقتی دست نیروی شر بهش برسه اون موقع کار خیلی سخت میشه و بیخ پیدا میکنه!
دیگه پس گرفتنش کار حضرت فیله!
جا داره همینجا یادی هم بکنم از شاه بی بخار ترسو که این اسلحه قدرتمند رو مفت مسلم داد دست یک حرامزاده و باعث شد سنگی توی چاه بیوفته که صد تا عاقل نمیتونن درش بیارن!
عین چوپانی که حفاظت از گله رو بسپره دست آقا گرگه و خودش قهر کنه و بره!
Ouroboros
01-16-2011, 11:35 AM
جا داره همینجا یادی هم بکنم از شاه بی بخار ترسو که این اسلحه قدرتمند رو مفت مسلم داد دست یک حرامزاده و باعث شد سنگی توی چاه بیوفته که صد تا عاقل نمیتونن درش بیارن!
عین چوپانی که حفاظت از گله رو بسپره دست آقا گرگه و خودش قهر کنه و بره!
شاه یک دیکتاتور ِ فاسد، سرکوبگر و تریاکی بود که با کودتای ِ آمریکایی/انگلیسی بر سر ِ کار آمد و با انقلابی کاملا مردمی از قدرت به زیر کشیده شد. فاضلاب ِ ج.ا آب ِ کُر نیست که نجاست ِ پهلوی در آن تطهیر بشود.
Reactor
01-16-2011, 12:49 PM
شاه یک دیکتاتور ِ فاسد، سرکوبگر و تریاکی بود که با کودتای ِ آمریکایی/انگلیسی بر سر ِ کار آمد و با انقلابی کاملا مردمی از قدرت به زیر کشیده شد. فاضلاب ِ ج.ا آب ِ کُر نیست که نجاست ِ پهلوی در آن تطهیر بشود.
حرف شما رو اصلا قبول ندارم!
شاه باسیاست نبود درست. ولی در جایگاه یک شاه به نظر من فاسد نبود. من و شما اگر خودمون جای اون بودیم قول میدم بیشر میخوردیم. ادعا باید منطقی باشه نه احساسی!
سرکوبگر هم نبود چون اگر سرکوب میکرد چهار تا چا*ال انقلابی مثل خمینی و مجاهدین اینقدر دور بر نمیداشتند در مملکت هرج و مرج درست کنند!
در مورد تریاکی بودن هم مطمئن هستنم این شایعه بوده!
حتما تا الان تریاکی ندیدی!
آدم تریاکی حتی اگر تفریحی هم بکشه هیچ موقع نای اسکی کردن تو هوای سرد و شنا کردن و اسکی روی آب توی سد و اسب سواری رو نداره!
این ورزش ها تحرک میخواد! ترشح تستسترون میخواد! و یک آدم تریاکی همیشه منفعله و از تحرک فراریه!
و در مورد انقلاب مردمی!!
انقلاب مردمی بود(بالاخره مردم انقلاب کردند از فضا که آدم نیاوردند!) ولی انقلاب حماقت بود!
انقلابی بود که یک مشت بیسواد عین الاغ لگد به بخت خودشون زدند!
من شاه رو مقصر میدونم فقط بخاطر اینکه باید کاری میکرد که این انقلاب اتفاق نیوفته!
حالا یا با سرکوب(که بعید میدونم در طولانی مدت جواب میداد. چون اون موقع میشد یک دیکتاتور خونریز عین خامنه ای!) و کنترل مملکت براش سخت میشد چون سرکوب طلب سرکوب میکنه!
یا بوسیله باز کردن فضای سیاسی برای روشنفکر ها و در نهایت رسیدن به سلطنت مشروطه! این کار خیلی هوش و جسارت برای یک شاه میخواد و واقعا شاه باید از جونش مایه بزاره برای کشورش و با نقشه و قبول ریسک جلو بره ولی آخرش خوب تموم میشه چون شدنیه و خیلی ها این راه رو رفتند و نتیجه گرفتن مثل ژاپن و انگلیس و سوئد و ... این کار بهترین کاریه که یک شاه میتونه انجام بده و سیستم تک محوری شاهی رو تبدیل کنه به دموکراسی چند محوری و جایگاه و احترام خودش رو هم در عین حال حفظ کنه!
کار درستی که شاه باید میکرد این بود و کاری رو که شروع کرده بود باید اینجوری تموم میکرد نه اینکه بجای فکر و نقشه برای دنیا شاخ و شونه بکشه که ما نفت داریم و چشم آبی ها حق ما رو خوردن و از این حرف هایی که برای یک سیاستمدار افت داره اینجوری سطحی حرف بزنه و با آینده مملکت و مردمش بازی کنه!
به نظر من اگر شاه این مسیر رو طی میکرد و کشور رو مثل امپراتور ژاپن به این جایگاه میرسوند حتی اگر هر سال نصف درآمد نفتی رو هم مستقیم میریخت تو جیبش باز هم حقش بود!
Ouroboros
01-16-2011, 02:01 PM
یکی از دلایل ِ نفرت ِ من از ناسیونالیسم(جدا از تمام انتقاداتی که به این ارتجاع ِ فاشیستی وارد است)، اینست که نوع ِ ایرانی ِ آن علاوه بر تمام ِ بلاهت های ِ مدل ِ غربی، یک ویژگی ِ منحصربفرد هم دارد : «ملت» را در جایگاه چیزی انتزاعی و متافیزیکی تقدیس می کند اما از توده ی ِ «مردم» به عنوان بدنه ی ِ حقیقی ِ آن بیزار است و آنها را اجتماعی متشکل از مشتی خر و گاو ِ نابالغ و ناتوان از تعیین سرنوشت ِ خویش می شمارد.
---------- ارسال جدید اضافه شده در 02:01 pm ---------- ارسال قبلی در 01:58 pm ----------
حرف شما رو اصلا قبول ندارم!
شاه باسیاست نبود درست. ولی در جایگاه یک شاه به نظر من فاسد نبود. من و شما اگر خودمون جای اون بودیم قول میدم بیشر میخوردیم. ادعا باید منطقی باشه نه احساسی!
سرکوبگر هم نبود چون اگر سرکوب میکرد چهار تا چا*ال انقلابی مثل خمینی و مجاهدین اینقدر دور بر نمیداشتند در مملکت هرج و مرج درست کنند!
در مورد تریاکی بودن هم مطمئن هستنم این شایعه بوده!
حتما تا الان تریاکی ندیدی!
آدم تریاکی حتی اگر تفریحی هم بکشه هیچ موقع نای اسکی کردن تو هوای سرد و شنا کردن و اسکی روی آب توی سد و اسب سواری رو نداره!
این ورزش ها تحرک میخواد! ترشح تستسترون میخواد! و یک آدم تریاکی همیشه منفعله و از تحرک فراریه!
و در مورد انقلاب مردمی!!
انقلاب مردمی بود(بالاخره مردم انقلاب کردند از فضا که آدم نیاوردند!) ولی انقلاب حماقت بود!
انقلابی بود که یک مشت بیسواد عین الاغ لگد به بخت خودشون زدند!
من شاه رو مقصر میدونم فقط بخاطر اینکه باید کاری میکرد که این انقلاب اتفاق نیوفته!
حالا یا با سرکوب(که بعید میدونم در طولانی مدت جواب میداد. چون اون موقع میشد یک دیکتاتور خونریز عین خامنه ای!) و کنترل مملکت براش سخت میشد چون سرکوب طلب سرکوب میکنه!
یا بوسیله باز کردن فضای سیاسی برای روشنفکر ها و در نهایت رسیدن به سلطنت مشروطه! این کار خیلی هوش و جسارت برای یک شاه میخواد و واقعا شاه باید از جونش مایه بزاره برای کشورش و با نقشه و قبول ریسک جلو بره ولی آخرش خوب تموم میشه چون شدنیه و خیلی ها این راه رو رفتند و نتیجه گرفتن مثل ژاپن و انگلیس و سوئد و ... این کار بهترین کاریه که یک شاه میتونه انجام بده و سیستم تک محوری شاهی رو تبدیل کنه به دموکراسی چند محوری و جایگاه و احترام خودش رو هم در عین حال حفظ کنه!
کار درستی که شاه باید میکرد این بود و کاری رو که شروع کرده بود باید اینجوری تموم میکرد نه اینکه بجای فکر و نقشه برای دنیا شاخ و شونه بکشه که ما نفت داریم و چشم آبی ها حق ما رو خوردن و از این حرف هایی که برای یک سیاستمدار افت داره اینجوری سطحی حرف بزنه و با آینده مملکت و مردمش بازی کنه!
به نظر من اگر شاه این مسیر رو طی میکرد و کشور رو مثل امپراتور ژاپن به این جایگاه میرسوند حتی اگر هر سال نصف درآمد نفتی رو هم مستقیم میریخت تو جیبش باز هم حقش بود!
شاه دیکتاتور بود چراکه برخلاف خواست ِ صریح مردم، قدرت را به نحوی غیردموکراتیک قبضه کرده بود و قصد داشت بصورت مادام العمر و موروثی آن وضع را ادامه بدهد. چیزی هم تحت ِ عنوان ِ دیکتاتوری ِ خوب و دیکتاتوری ِ سازنده و دیکتاتوری ِ پیشتاز وجود ِ خارجی ندارد بجز در ذهن ِ نوجوان ِ یأس آلوده ی ِ ایرانی. شاه فاسد بود چراکه برای حفظ ِ این قدرت دست به جنایت می زد. بزرگترین جنایت ِ او آماده کردن ِ شرایط کشور از هرجهت برای ِ قدرت گرفتن ِ مذهبیون بود، از طریق ِ سرکوب ِ مخالفان و منتقدان ِ مذهب، از طریق ِ ترویج ِ خرافه و عوامفریبی(مگر همین مردک نبود که گنبد ِ طلا برای رضا ساخت و پسرش را میان ِ زمین و هوا ابوالفضل گرفت؟)، و از طریق ِ ترویج تجدد در قالبی بسیار مبتذل و میمون وار، که بعدتر راه را برای ِ مخالفت با هر نوع ِ آن باز کرد.
شما کجای ِ تاریخ این کشور ایستاده اید که اینطور برای ِ زنده و مرده ی ِ آن تکلیف مشخص می کنید؟ تاریخ ثابت کرد آنچه بعد از انقلاب اتفاق افتاد مسیری طبیعی بود که امروز همه می دانیم «باید» طی می شد. همین عنقلاب ِ تونس، که شما و دوستان حسرت ِ آنرا می خورید، کپی ِ نارسی از انقلاب ِ ماست، بیش از ربع ِ قرن بعدتر!(سرنگون کردن ِ دیکتاتوری ِ سکولار ِ وابسته به غرب توسط اسلام ِ سیاسی). ده ها هزار نفر از این «الاغ»ها برای تغییر شرایط ِ مفتضحانه ای که بر آنها تحمیل شده بود کشته شدند، من و شما چه کرده ایم؟
پ.ن: درباره تریاکی بودن محمدرضا پهلوی به نوشته های اسدالله علم و نیز مادر فرح مراجعه بکنید.
kourosh_bikhoda
01-16-2011, 04:45 PM
سرکوبگر هم نبود چون اگر سرکوب میکرد چهار تا چا*ال انقلابی مثل خمینی و مجاهدین اینقدر دور بر نمیداشتند در مملکت هرج و مرج درست کنند!
البته که سرکوبگر بود. شاید منظور شما اینه که شاه سرکوبگرتر از ج.ا نبود. وگرنه کیه که اعدام زندانیان سیاسی و شکنجه های وحشتناک ساواک رو در زمان شاه تعبیر به سرکوبگری و نفی حقوق بشر نکنه؟
SAVAK's torture methods included electric shock, whipping, beating, inserting brokon glass and pouring boiling water into the rectum, tying weights to the testicles, and the extraction of teeth and nails. Many of these activities were carried out without any institutional checks.
http://www.fas.org/irp/world/iran/savak/index.html
sonixax
01-16-2011, 05:09 PM
پ.ن: درباره تریاکی بودن محمدرضا پهلوی به نوشته های اسدالله علم و نیز مادر فرح مراجعه بکنید.
البته خود فرح اومد و نوشته های منصوب به مادرش رو رد کرد و گفت صحت نداره و جعلی و ساختگی هستش ، در موبد علم هم اگر شما به کتابی که در جمهوری اسلامی چاپ شده استناد میکنید اون کتاب سرشار از تحریف هستش .
ولی معمولن تریاکی بودن یک سیاستمدار چیز عجیبی نیست ، مال هر کشوری بسته به موقعیت فرهنگی کشورش یه چیزی مصرف میکنه مثلن کوکائین یا ...
«ملت» را در جایگاه چیزی انتزاعی و متافیزیکی تقدیس می کند اما از توده ی ِ «مردم» به عنوان بدنه ی ِ حقیقی ِ آن بیزار است و آنها را اجتماعی متشکل از مشتی خر و گاو ِ نابالغ و ناتوان از تعیین سرنوشت ِ خویش می شمارد.
البته که مردم ایران در برهه های زمانی مختلف گوسفند وار عمل کردند و متاسفانه هنوز هم دارند همان اشتباه را تکرار میکنند ، 30 سال پس از انقلاب فرزندان همان مردم موسوی و کروبی و زهرا رهنورد را مقدس کرده اند .
متاسفانه عامه مردم ایران که همان ملت ایران را تشکیل میدهند بسیار نفهم هستند و این نفهمی به قدری غالب است که اندک کسانی که موقعیت را میسنجند و درک میکنند کنار زده میشوند و این رفتار درست عکس رفتار اروپاییان است - یعنی آنها درک کرده اند که باید کنترل امور را به دست کسانی بسپارند که فهم و درک و شعور بیشتری نسبت به بقیه دارند و برای اینکه سیستم به دیکتاتوری و بهره کشی نینجامد همه ساله انتخاباتی آزاد برگزار میکنند .
ولی در ایران درست عکس این است ، عامه مردم که اتفاقن نفهم و بعضن کم شعور و بی شعور هم هستند تمام امور را در دست گرفته اند و راه را برای آنهایی که درک درست و بهتری دارند بسته اند و بد تر از آن این است که این افراد پشتیبانی جامعه را هم دارند .
Ouroboros
01-16-2011, 05:20 PM
البته که مردم ایران در برهه های زمانی مختلف گوسفند وار عمل کردند و متاسفانه هنوز هم دارند همان اشتباه را تکرار میکنند ، 30 سال پس از انقلاب فرزندان همان مردم موسوی و کروبی و زهرا رهنورد را مقدس کرده اند .
متاسفانه عامه مردم ایران که همان ملت ایران را تشکیل میدهند بسیار نفهم هستند و این نفهمی به قدری غالب است که اندک کسانی که موقعیت را میسنجند و درک میکنند کنار زده میشوند و این رفتار درست عکس رفتار اروپاییان است - یعنی آنها درک کرده اند که باید کنترل امور را به دست کسانی بسپارند که فهم و درک و شعور بیشتری نسبت به بقیه دارند و برای اینکه سیستم به دیکتاتوری و بهره کشی نینجامد همه ساله انتخاباتی آزاد برگزار میکنند .
ولی در ایران درست عکس این است ، عامه مردم که اتفاقن نفهم و بعضن کم شعور و بی شعور هم هستند تمام امور را در دست گرفته اند و راه را برای آنهایی که درک درست و بهتری دارند بسته اند و بد تر از آن این است که این افراد پشتیبانی جامعه را هم دارند .
خوب این فاشیسم ِ عریان است و اعتراف ِ شما به آن برای من بسیار عجیب است، یک سوال: اگر «عامه ی ِ مردم» در ایران قدرت را در اختیار دارند و شما می دانید که اقلیتی بسیار ناچیز هستید پس آویزان شدن به «دموکراسی» دیگر چه صیغه ای ست؟ وقتی علنا می گویید که با حاکمیت مردم بدلیل گوسفند و خر و نفهم و بی شعور بودنشان مخالف و طرفدار ِ نوعی آریستوکراسی ِ ضدمذهبی ِ مبتنی بر غربگرایی هستید دیگر چه جایی برای ِ گفتگو می ماند؟!
sonixax
01-16-2011, 06:01 PM
خوب این فاشیسم ِ عریان است و اعتراف ِ شما به آن برای من بسیار عجیب است، یک سوال: اگر «عامه ی ِ مردم» در ایران قدرت را در اختیار دارند و شما می دانید که اقلیتی بسیار ناچیز هستید پس آویزان شدن به «دموکراسی» دیگر چه صیغه ای ست؟ وقتی علنا می گویید که با حاکمیت مردم بدلیل گوسفند و خر و نفهم و بی شعور بودنشان مخالف و طرفدار ِ نوعی آریستوکراسی ِ ضدمذهبی ِ مبتنی بر غربگرایی هستید دیگر چه جایی برای ِ گفتگو می ماند؟!
خیر ، بنده نگفتم در ایران عامه مردم قدرت را در اختیار دارند ، بلکه گفتم افرادی فاقد صلاحیت و گاهن بیشعور و نفهم در صدر قدرت هستند و متاسفانه معمولن با پشتیبانی عامه مردم هم حمایت میشوند .
نمونه ی بارزش همین جمهوری اسلامی که با پشتیبانی عامه مردم توانست تمام همرزمان خود را کنار بزند و قدرت را در دست بگیرد ، و اکنون هم که نفرت عمومی از عملکردش ایجاد شده همان تقدس سازی هایی که در باره خمینی صورت گرفته بود در باره ی موسوی و کروبی و رهنورد و ... صورت گرفته .
این که تعداد نخبگان و افرادی که دید متفاوتی به وقایع دارند در هر جامعه ای بسیار اندک است و هرگز در اکثریت قرار نمیگیرند یک حقیقت است و نمیتوان از آن به عنوان فاشیسم یاد برد ، همچنین تاریخ نشان داده سپردن امور مهمی مانند مملکت داری به افراد فاقد صلاحیت و اندیشه های عوام کشور را به ناکجا آباد میبرد - این تجربه ی تلخ را هم ما در ایران با جمهوری اسلامی داریم و روسها با حکومت شوروی که البته بر سر آنها بلایای بزرگتری نیز مانند حادثه چرنوبیل هم آمد که دلیل اصلیش همین تصمیم گیری های افراد فاقد صلاحیت برای امور مهم و تخصصی بوده است .
من با اینکه خودم اندیشه های سوسیالی دارم ولی در عین حال معتقدم امور مهم را نباید توده ها در دست بگیرند بلکه باید خواص با نظارت و رضایت توده ها این کارها را در دست بگیرند و اگر غیر از این شود کشور به سمت نابودی کشانده میشود .
کشور های موفق کشور هایی هستند که عامه مردم را در تصمیم گیری های مهم و حیاتی راه نمیدهند و معمولن این تصمیم گیری ها به صورت محرمانه صورت میگیرد و زمانی که شعور جمعی به حدی رسید که علت آن را درک کند مدارکش منتشر میشود ، چرا که عامه مردم که اکثریت جامعه را نیز تشکیل میدهند اغلب آن چیزی را درست میدانند که نه تنها درست نیست ! بلکه بسیار خطرناک هم هست چون بدون در نظر گرفتن شرایط و موقعیت های سایر کشور ها و حرکت هایشان مد نظر قرار میگیرد .
باز نمونه ی این حرکت را در جو انقلابی دهه ی نخست انقلاب اسلامی و تصمیم گیری های همین توده ها و پشتیبانی از افراد فاقد صلاحیت به دست همین مردم میتوان دید که منجر به آهن پاره خطاب کردن تجهیزات مدرن نظامی و کشتار و سلاخی تقریبن تمامی سران آرتش و نظامیان درجه دار شد و راه را برای آغاز جنگی خانمانسوز هموار کرد .
---------- ارسال جدید اضافه شده در 06:01 PM ---------- ارسال قبلی در 05:56 PM ----------
تنها برای نمونه شما یک نگاهی به این کارتون و نظر های زیرش بیندازید :
http://balatarin.com/permlink/2011/1/16/2327024
متوجه آن تقدس سازی که ازش سخن میگفتم میشوید .
sonixax
01-16-2011, 06:16 PM
البته که سرکوبگر بود. شاید منظور شما اینه که شاه سرکوبگرتر از ج.ا نبود. وگرنه کیه که اعدام زندانیان سیاسی و شکنجه های وحشتناک ساواک رو در زمان شاه تعبیر به سرکوبگری و نفی حقوق بشر نکنه؟
خوب هر حکومتی سرکوبگر است ، اگر چنین نکند که دوام نمیاورد ! مثل برخورد انگلیس با معترضین در همین اواخر .
ولی رفتار جمهوری اسلامی دیگر غیر قابل تحمل شده ، چرا که نه تنها مخالفین و سرشناسین سیاسی بلکه هر فرد از هر قشری را مورد تجاوز و شکنجه قرار میدهد .
به نظر من شاه ایران بیشتر از اینکه سرکوبگر بود ، بی لیاقت بود و توان مملکت داری را نداشت البته اعتقادات مذهبی هم داشت که همین اعتقادات بر رفتارش تاثیر میگذاشت و اگر این رفتار را نداشت فردی مثل خمینی هرگز حتی نامش به گوش مردم ایران هم نمیرسید ، از قدیمی تر ها بپرسید برایتان میگویند که خیلی ها حتی تا اوایل سال 56 هم خمینی نامی را نمیشناختند .
doubt
01-16-2011, 06:34 PM
خوب این فاشیسم ِ عریان است و اعتراف ِ شما به آن برای من بسیار عجیب است، یک سوال: اگر «عامه ی ِ مردم» در ایران قدرت را در اختیار دارند و شما می دانید که اقلیتی بسیار ناچیز هستید پس آویزان شدن به «دموکراسی» دیگر چه صیغه ای ست؟ وقتی علنا می گویید که با حاکمیت مردم بدلیل گوسفند و خر و نفهم و بی شعور بودنشان مخالف و طرفدار ِ نوعی آریستوکراسی ِ ضدمذهبی ِ مبتنی بر غربگرایی هستید دیگر چه جایی برای ِ گفتگو می ماند؟!
همینطور هدف همین سیستم های دموکرات نیز شایسته سالاریست،حال رژیم های دموکراتیک ادعا دارند که این شایسته سالاری در روند انتخابات خود به خود به وجود می اید در صورتی که شرایط مساوی از لحاظ قانون و سیاست در بین شهروندان موجود باشد،حال کدام قسمت از عوام ما را دیده اید که اگاهی سیاسی داشته باشند من نمیدانم!
دموکراسی نیز به منظور کنترل اهداف و شاخص های کلی به وجود امده است نه برای هر تصمیم گیری ،اگر این طور بود دیگر پارلمان و قوای چند گانه میخواستیم چه کار، همه چیز را به همه پرسی میگداشتیم!
بعد هم به فرض دوستان بیایند و اصلا از فواید دیکتاتوری بگویند چه ربطی به گفتکو کردن یا نکردن دارد.
و در اخر پی بردن به این که اریستوکراسی لزوما به ضد مذهبی بودن و غربگرایی منجر می شود ،از کشفیات شما بود!تبریک میگویم!
Reactor
01-16-2011, 06:45 PM
یکی از دلایل ِ نفرت ِ من از ناسیونالیسم(جدا از تمام انتقاداتی که به این ارتجاع ِ فاشیستی وارد است)، اینست که نوع ِ ایرانی ِ آن علاوه بر تمام ِ بلاهت های ِ مدل ِ غربی، یک ویژگی ِ منحصربفرد هم دارد : «ملت» را در جایگاه چیزی انتزاعی و متافیزیکی تقدیس می کند اما از توده ی ِ «مردم» به عنوان بدنه ی ِ حقیقی ِ آن بیزار است و آنها را اجتماعی متشکل از مشتی خر و گاو ِ نابالغ و ناتوان از تعیین سرنوشت ِ خویش می شمارد.
بهرحال اینم نظر شماست. من هم زیاد از این ناسیونالیسم ایرانی دل خوشی ندارم. شاید بخاطر این هست که هر کس به ما رسید و از این حرف ها بخوردمون داد آخر سر یک کلاه گشاد سرمون گذاشت و مالید درمون!
ولی باز هم نظر شما رو قبول ندارم!
تجربه ی من و چیزهایی که تو این دنیای واقعی دیدم برام از هر حرف و سند دیگری مستند تره!
اون بدنه ای که شما ازش حرف میزنید با عرض معذرت از نظر من الاغ پیششون پورفوسوره!
نه فقط ایران بلکه همه جای دنیا!
در جاهای دیگر دنیا به لطف دموکراسی و آزادی اطلاعات و اینترنت و تبادل فرهنگی و سفر مردم به کشورهای دیگر اون الاغ ها عین پینوکیو کم کم دارن آدم میشن ولی الاغ های مملکت ما پیشرفتشون خیلی کنده و هنوز راه زیادی مونده که بشه به شعورشون امید بست!
اگر توانایی تعیین سرنوشتشون رو داشتند که الان ما اینجا داشتیم راجع به موضاعات دیگری بحث میکردیم
شاه دیکتاتور بود چراکه برخلاف خواست ِ صریح مردم، قدرت را به نحوی غیردموکراتیک قبضه کرده بود و قصد داشت بصورت مادام العمر و موروثی آن وضع را ادامه بدهد.
بالا بریم پایین بیایم ==> شاه=دیکتاتور. من هم نگفتم دیکتاتور نبود. اشتباهش همینجا بود که متوجه نبود دوره ی پادشاهی تک محوره تموم شده!
شاید دوست نداشت مثل پادشاهان کشورهای اروپایی یا آسیای جنوب شرقی قدرتش رو با مردم تقسیم کنه و دیگه دیکتاتور نباشه!
چیزی هم تحت ِ عنوان ِ دیکتاتوری ِ خوب و دیکتاتوری ِ سازنده و دیکتاتوری ِ پیشتاز وجود ِ خارجی ندارد
آدم ها سیاه و سفید نیستند! هر صفت بدی میتونه کنار یک صف خوب قرار بگیره و اون صفت رو خاکستری کنه! میتونه روی اون صفت بد تاثیر مثبت بگذاره!
اگر صفت خوب اونقدر پررنگ باشه و تاثیر گذار باشه میتونیم حتی صفت بد رو ندید بگیریم!
تمام اون پادشاه هایی که کشورشون رو سلطنت مشروطه کردن حتما در کارنامه ی شاهنشاهیشون کشت و کشتار هم داشتند! اما خدمتی که به کشورشون کردند اونقدر بزرگه که حتی اون کشتار هم قابل بخششه!! به همین علت برای مردمشون خیلی عزیز و بزرگن!
مثلا یک ژاپنی یا انگلیسی از امپراتور ژاپن یا ملکه انگلیس طلبکار نیست که چرا در سال هزار و نهصد و بوق چند نفر رو در زندان زده کشته و همه اون جور مسائل رو به حساب بیحساب بودن با شاه حساب میکنند چون خدمت و فداکاری شاه به مردمش قبلا از طریق دادن اخنیارات به مردمش ثابت شده!
فکر نکنید اینکه یک شاه اختیارات خودش رو به مردمش بده کار راحتیه!
من قبول دارم که محمدرضا شاه نتونست این کار رو بکنه!
شاه فاسد بود چراکه برای حفظ ِ این قدرت دست به جنایت می زد.
با حرف شما نصفه نیمه موافقم. بعضی کارها برای یک شاه تعریف شده هست. مثل استفاده از زور و قدرت نمایی!
در همه جای دنیا شاه ها به همین صورت رفتار میکردند.
اما این کارها هم دوره داره!
دوره ی کشت و کشتار هم برای شاه تموم شده بود و شاه خودش هم میدونست که با کشت و کشتار هم نمیتونه مملکت رو نگه داره! برای همین هم در لحظات آخر سلطنت مشروطه رو قبول کرده بود!
به نظرم شاه قبل از انقلاب و شلوغی ها وسط زمین و هوا گیر کرده بود. نصفش میخواست راه پادشاهان عاقل دنیا رو بره و نصف دیگه اش طماع بود و نمیخواست از قدرتش کم بشه.
در نهایت واقعیت پیروز شد چه اون دلش میخواست چه دلش نمیخواست.
انقلاب اسلامی بهایی بود که بخاطر این عدم درایت شاه پرداخت شد و مثل همیشه بیشترین ضرر متوجه مردم شد!
من هم دلیل مخالفتم با شاه همین هست که نزدیک بین بود و واقعیت رو ندید و پیش بینی آینده رو نکرد!
یک کشور و مردمی که(هر چند نفهم بودن ولی در قبالشون مسئول بود!) و آیندگان مملکت رو به فنا داد!
متاسفانه این دلیل اونقدر سنگینه که باهاش میشه حتی خدا رو هم (بر فرض وجود) محاکمه کرد چه برسه به شاه یک کشور!
بزرگترین جنایت ِ او آماده کردن ِ شرایط کشور از هرجهت برای ِ قدرت گرفتن ِ مذهبیون بود، از طریق ِ سرکوب ِ مخالفان و منتقدان ِ مذهب، از طریق ِ ترویج ِ خرافه و عوامفریبی(مگر همین مردک نبود که گنبد ِ طلا برای رضا ساخت و پسرش را میان ِ زمین و هوا ابوالفضل گرفت؟)، و از طریق ِ ترویج تجدد در قالبی بسیار مبتذل و میمون وار، که بعدتر راه را برای ِ مخالفت با هر نوع ِ آن باز کرد.
100% قبول
شما کجای ِ تاریخ این کشور ایستاده اید که اینطور برای ِ زنده و مرده ی ِ آن تکلیف مشخص می کنید؟
بنده نیاستادم! روی صندلی کامپیوتر نشسته ام! بعد من برای کی تکلیف مشخص کردم؟
تاریخ ثابت کرد آنچه بعد از انقلاب اتفاق افتاد مسیری طبیعی بود که امروز همه می دانیم «باید» طی می شد. همین عنقلاب ِ تونس، که شما و دوستان حسرت ِ آنرا می خورید،
اصل همیشه تاریخ و علم و تجربه هست و ما انسان ها باید خودمون رو با اون هماهنگ کنیم ...
راستی من کی حسرت انقلاب تونس رو خورده ام؟!
من و شما چه کرده ایم؟
شما رو نمیدونم!
من در جایگاه خودم خیلی کارها کرده ام. حالا اگر زنده و سالم نشستم جلوی کامپیوتر که دلیل نمیشه فقط حرف زده باشم!
پ.ن: درباره تریاکی بودن محمدرضا پهلوی به نوشته های اسدالله علم و نیز مادر فرح مراجعه بکنید.
خوب اگر مدرکتون استناد به حرفهای این دو نفره که این ادعا غلط از آب دراومده .به جوابی که دوستان دادن میتونید مراجعه کنید
Reactor
01-16-2011, 06:55 PM
البته که سرکوبگر بود. شاید منظور شما اینه که شاه سرکوبگرتر از ج.ا نبود. وگرنه کیه که اعدام زندانیان سیاسی و شکنجه های وحشتناک ساواک رو در زمان شاه تعبیر به سرکوبگری و نفی حقوق بشر نکنه؟
http://www.fas.org/irp/world/iran/savak/index.html
بنده هم میدونم ساواک شکنجه میکرد لازم به ارائه مدرک نیست.
منظور من این نبود که شاه 100% سرکوب نمیکرد! من در مقایسه با ج.ا گفتم
شاید بهتر بود دقیقا جمله بندیم رو رعایت میکردم و کامل مینوشتم..
Reactor
01-16-2011, 07:11 PM
ولی معمولن تریاکی بودن یک سیاستمدار چیز عجیبی نیست ، مال هر کشوری بسته به موقعیت فرهنگی کشورش یه چیزی مصرف میکنه مثلن کوکائین یا ...
ولی مصرف مواد در هر صورتی خیلی وجه مثبت سیاستمدار رو خدشه دار میکنه!
فردی که مواد مصرف کنه اگر بخواهیم فقط در جایگاه یک انسان بهش نگاه کنیم همین مصرف مواد خیلی روی تصمیم گیری هاش تاثیر گذاره!
ساده ترین شکلش مصرف گراس و حشیشه! من دوست هایی دارم که بخاطر مصرف گراس تقریبا نیمه *سخل هستند. از مواد سنگین و صنعتی که دیگه ننویسم بهتره!
البته که مردم ایران در برهه های زمانی مختلف گوسفند وار عمل کردند و متاسفانه هنوز هم دارند همان اشتباه را تکرار میکنند ، 30 سال پس از انقلاب فرزندان همان مردم موسوی و کروبی و زهرا رهنورد را مقدس کرده اند .
متاسفانه عامه مردم ایران که همان ملت ایران را تشکیل میدهند بسیار نفهم هستند و این نفهمی به قدری غالب است که اندک کسانی که موقعیت را میسنجند و درک میکنند کنار زده میشوند و این رفتار درست عکس رفتار اروپاییان است - یعنی آنها درک کرده اند که باید کنترل امور را به دست کسانی بسپارند که فهم و درک و شعور بیشتری نسبت به بقیه دارند و برای اینکه سیستم به دیکتاتوری و بهره کشی نینجامد همه ساله انتخاباتی آزاد برگزار میکنند .
ولی در ایران درست عکس این است ، عامه مردم که اتفاقن نفهم و بعضن کم شعور و بی شعور هم هستند تمام امور را در دست گرفته اند و راه را برای آنهایی که درک درست و بهتری دارند بسته اند و بد تر از آن این است که این افراد پشتیبانی جامعه را هم دارند .
در مورد عموم مردم با شما هم عقیده ام.
چند وقتیه شروع کردم تاریخ رنسانس اروپا رو میخونم و به این نتیجه رسیدم که الاغ بودن عامه مردم در تمام ملل ارثیه و کاری نمیشه باهاش کرد و باید با یک اهرم زوری حکومت بدست نخبگان بیوفته و اون ها قدرت رو بدست بگیرن و بقیه مردم رو زوری در راه پیشرفت و آگاهی قرار بدن وگرنه واقعیت اینه که عامه مردم الاغ هایی هستند که قدرت اگر هر چقدر چوبشون بزنه و حمالی ازشون بکشه دم نمیزنند.
فقط با آگاهی دادن میشه عامه ایران رو مثل اروپا به قشر فرهیخته تبدیل کرد که اون هم وقتی حاصل میشه که قدرت دست نخبه ها باشه!
در هر دو صورت هیچ فرقی بین مردم ایران و اروپا و هیچ جای دیگر دنیا وجود نداره!
kourosh_bikhoda
01-16-2011, 08:37 PM
خوب هر حکومتی سرکوبگر است ، اگر چنین نکند که دوام نمیاورد ! مثل برخورد انگلیس با معترضین در همین اواخر .
طبیعیه که هر حکومتی در برابر شورش و عصیان شمشیر و تفنگ بلند میکنه. ولی در زندان ها و شکنجه گاه های شاه، دانشجویان و افراد غیر مسلح زیاد بودند.
sonixax
01-16-2011, 09:14 PM
ولی مصرف مواد در هر صورتی خیلی وجه مثبت سیاستمدار رو خدشه دار میکنه! فردی که مواد مصرف کنه اگر بخواهیم فقط در جایگاه یک انسان بهش نگاه کنیم همین مصرف مواد خیلی روی تصمیم گیری هاش تاثیر گذاره! ساده ترین شکلش مصرف گراس و حشیشه! من دوست هایی دارم که بخاطر مصرف گراس تقریبا نیمه *سخل هستند. از مواد سنگین و صنعتی که دیگه ننویسم بهتره!
بله درسته ، ولی مصرف مواد مخدر بین سیاستمداران و هنرپیشگان یک جورهایی تبدیل به سنت شده .
در مورد عموم مردم با شما هم عقیده ام. چند وقتیه شروع کردم تاریخ رنسانس اروپا رو میخونم و به این نتیجه رسیدم که الاغ بودن عامه مردم در تمام ملل ارثیه و کاری نمیشه باهاش کرد و باید با یک اهرم زوری حکومت بدست نخبگان بیوفته و اون ها قدرت رو بدست بگیرن و بقیه مردم رو زوری در راه پیشرفت و آگاهی قرار بدن وگرنه واقعیت اینه که عامه مردم الاغ هایی هستند که قدرت اگر هر چقدر چوبشون بزنه و حمالی ازشون بکشه دم نمیزنند. فقط با آگاهی دادن میشه عامه ایران رو مثل اروپا به قشر فرهیخته تبدیل کرد که اون هم وقتی حاصل میشه که قدرت دست نخبه ها باشه! در هر دو صورت هیچ فرقی بین مردم ایران و اروپا و هیچ جای دیگر دنیا وجود نداره!
درسته ، عامه مردم در هر کشوری معمولن یا بیسواد هستند یا در زمینه روابط بین الملل و امور سیاسی بی شعور و هرگز توانایی درک مسائل درست از غلط رو ندارند و نمیتونند حرکت های طرف مقابل رو پیشبینی کنند ، همان طور که هرگز پیشبینی نمیکردند که کشور های دیگر ریاست جمهوری ا.ن را به رسمیت بشناسند .
این که بیایم بگوییم مردم در زمینه سیاسی و روابط خارجی قدر الاغ هم نمیفهمند حرف توهین آمیزی نیست ، همان طوری که مثلن من در مورد صنعت نساجی قدر الاغ نمیفهمم و شاید خود شما مثلن در مورد فلان داستان آگاهی نداشته باشید و چیزی ندونید .
در رابطه با مسایل سیاسی که تاثیر مستقیم بر روی زندگی مردم داره و از طرفی باید با سیاستمداران و نخبگانی طرف شد که معمولن بهره هوشی بالای 140 دارند و یکی دو نفر هم نیستند اگر فهم و شعور وجود نداشته باشد و شخص سیاستمدار یا رهبر اون جامعه از بهره هوشی کمتری برخودار باشه و عامی فکر کنه - مثل خمینی و موسوی و ا.ن و کروبی و رهنورد و ... یک کشور رو به باد فنا میدهند و به هیچ عنوان نمیتونند در رقابت با سیاستمداران کشور های دیگه پیروز بشند و در نتیجه کشوری مثل ایران از جایگاهی که در دوران پهلوی داشت به جایگاهی که در جمهوری اسلامی دارد تنزل پیدا میکنه و اگر همین وضع موجود حفظ شود به جایگاه کشور هایی مثل افغانستان و کومور و اوگاندا و ... و دست آخر به جز یک اسم آن هم در کتب تاریخی چیزی ازش باقی نخواهد ماند .
برای همین من با شعار ها و قوانینی مثل این که هر کسی حق دارد کاندیدای ریاست جمهوری شود و حکومت موظف است هزینه تبلیغاتش را تامین کند به شدت مخالفم و البته جمهوری اسلامی هم با سوء استفاده از همین داستان مستند هایی میسازه و نشون میده که یک مشت ابله کاندیدای ریاست جمهوری شدند و در نتیجه وجود نهاد هایی مثل شورای نگهبان توجیه پذیر میشود .
در صورتی که باید قوانینی موجود باشد که بگوید هر کسی که تحصیلات کافی در زمینه علوم سیاسی داره و تونسته پله های ترقی رو بالا بره و به مقام هایی مثل سناتوری در سنا و ... برسه میتونه برای ریاست جمهوری خودش رو کاندید کنه ، چون ثابت کرده که هم تواناییش رو داره و هم استعدادش رو و هم شعورش رو و البته تجربش رو، تنها نقش مردم این وسط باید مشخص کردن این موضوع باشه که آیا این فرد یا افراد توانسته اند خواسته هایشان را برآورد کنند به گونه ای که کشور را به باد فنا نداده باشند یا خیر و اگر نتوانسته اند فرد دیگری که واجد شرایط باشد را جایگزین کنند .
متاسفانه یک باور اشتباه همگانی در ایران وجود داره که البته ناشی از همون دلایلی هست که بالاتر گفتم و اون اینه که سیاستمدار باید مردمی باشه و داخل مردم سر برآورده باشه و مردم قبولش داشته باشند و ... و به هیچ عنوان به این قضیه مانند یک حوضه ی تخصصی نگاه نمیکنند ، در صورتی که همان طور که یک راننده تریلی نمیتواند خلبان بوئینگ 747 بشود و برای این کار سوای داشتن دانش لازم بیش از 20 هزار ساعت پروازی لازم است (تجربه) ، یک سبزی فروش یا کشاورز یا رفتگر و یا حتی یک فرد تحصیل کرده در علوم سیاسی ولی بی تجربه هم نمیتواند وارد حوضه سیاست بشود و اگر به چنین افرادی قدرت داده شود ازشان چنگیز خان و خمینی و خامنه ای و احمدی نژاد و پینوشه و هیتلر و ... بیرون می آید .
اگر همین موسوی که مردم چهار چنگولی آویزانش شده اند (با فرض اینکه گماشته ی حکومت برای کنترل توده ها نیست) قدری شعور سیاسی و قدرت رهبری داشت تا کنون 100 بار اوضاع سیاسی و حکومت ایران را دگرگون کرده بود با آن پشتیبانی و ساپورت عظیم مردمی پشتش .
اصولن مردمی که برای آب و برق مفتی و روزی 500 تومان پول نفت و بیضه اسلام انقلاب میکنند و همه ساله به جای اینکه به فکر پیشرفت مملکت و تولید کار و آبادانی باشند به فکر آتش کشیدن پرچم این و آن هستند و به مناسبت های صد تا یک غاز تعطیلی چپ و راستی دارند و چیزهایی از این دست ، خودشان با صدای هر چه بیشتر دارند به جهانیان اعلام میکنند که دو دست مان هم همانند دو پایمان بر زمین است و گوشهایمان دراز و آماده برای کولی دادن هستیم ، و طبیعی است که کشور های دیگه این از این فرصت استفاده کرده و شروع به بهره کشی از آن کشور میکنند .
ولی در شرایطی که (با عرض پوزش فراوان) این صدای عَرعَر همگانی به گوش سایرین نمیرسد ، آنها در رابطه با عملکردشان با این جامعه با دقت برخورد میکنند و به جای کولی گرفتن ازشان رابطه ای دو طرفه را باهاشون برقرار میکنند و در نتیجه کشور و جامعه پیشرفت میکنه - مثل چین ، آلمان ، ژاپن و خیلی های دیگر .
---------- ارسال جدید اضافه شده در 09:14 pm ---------- ارسال قبلی در 09:09 pm ----------
طبیعیه که هر حکومتی در برابر شورش و عصیان شمشیر و تفنگ بلند میکنه. ولی در زندان ها و شکنجه گاه های شاه، دانشجویان و افراد غیر مسلح زیاد بودند.
بله زیاد بودند ، کما اینکه در زندان های همین آلمان هم زیادند و فقط شکنجه جسمانی نمیشوند و به جایش روزانه 23 ساعت در سلول های انفرادی نگه داری میشوند ! هر حکومتی با کسانی که قصد نابودی اش را کرده اند برخورد میکند .
و البته در اینکه دوران پهلوی یک دیکتاتوری نیم بند بود هم شکی نیست ، ولی همان دیکتاتوری توانسته بود شرایط خوبی را برای زنگی مردمش فراهم کند و حتی بنا به اعتراف خود وابستگان به جمهوری اسلامی هم در دوران شاه تنها آزادی سیاسی وجود نداشت ، یا بهتر بگویم آزادی سیاسی در ایران خیلی خیلی به دور از استاندارد های آزادی های سیاسی در کشور های دیگه بود و هر اعتراض و نقدی به تلاش برای نابودی حکومت برداشت میشد .
Mehrbod
01-17-2011, 02:05 AM
برای همین من با شعار ها و قوانینی مثل این که هر کسی حق دارد کاندیدای ریاست جمهوری شود و حکومت موظف است هزینه تبلیغاتش را تامین کند به شدت مخالفم و البته جمهوری اسلامی هم با سوء استفاده از همین داستان مستند هایی میسازه و نشون میده که یک مشت ابله کاندیدای ریاست جمهوری شدند و در نتیجه وجود نهاد هایی مثل شورای نگهبان توجیه پذیر میشود .
در صورتی که باید قوانینی موجود باشد که بگوید هر کسی که تحصیلات کافی در زمینه علوم سیاسی داره و تونسته پله های ترقی رو بالا بره و به مقام هایی مثل سناتوری در سنا و ... برسه میتونه برای ریاست جمهوری خودش رو کاندید کنه ، چون ثابت کرده که هم تواناییش رو داره و هم استعدادش رو و هم شعورش رو و البته تجربش رو، تنها نقش مردم این وسط باید مشخص کردن این موضوع باشه که آیا این فرد یا افراد توانسته اند خواسته هایشان را برآورد کنند به گونه ای که کشور را به باد فنا نداده باشند یا خیر و اگر نتوانسته اند فرد دیگری که واجد شرایط باشد را جایگزین کنند .
من گمان نمیکنم این شیوه به جایی برسد. دستبالا میتوانیم برای کسانی که میخواهند
خودشان را نامزد کنند یک آزمون اجباری داشته باشیم تا ببینیم از مملکتداری چیزی میدانند یا نه.
sonixax
01-17-2011, 02:36 AM
من گمان نمیکنم این شیوه به جایی برسد. دستبالا میتوانیم برای کسانی که میخواهند خودشان را نامزد کنند یک آزمون اجباری داشته باشیم تا ببینیم از مملکتداری چیزی میدانند یا نه.
خوب راستش این مدلها در برخی کشورها از جمله همین آلمان آزموده شده و خیلی خوب هم جواب داده .
Ouroboros
01-17-2011, 05:38 AM
همینطور هدف همین سیستم های دموکرات نیز شایسته سالاریست،حال رژیم های دموکراتیک ادعا دارند که این شایسته سالاری در روند انتخابات خود به خود به وجود می اید در صورتی که شرایط مساوی از لحاظ قانون و سیاست در بین شهروندان موجود باشد،حال کدام قسمت از عوام ما را دیده اید که اگاهی سیاسی داشته باشند من نمیدانم!
دموکراسی نیز به منظور کنترل اهداف و شاخص های کلی به وجود امده است نه برای هر تصمیم گیری ،اگر این طور بود دیگر پارلمان و قوای چند گانه میخواستیم چه کار، همه چیز را به همه پرسی میگداشتیم!
بعد هم به فرض دوستان بیایند و اصلا از فواید دیکتاتوری بگویند چه ربطی به گفتکو کردن یا نکردن دارد.
و در اخر پی بردن به این که اریستوکراسی لزوما به ضد مذهبی بودن و غربگرایی منجر می شود ،از کشفیات شما بود!تبریک میگویم!
«شایسته سالاری» که در آن «شایستگی» را میزان رأی و مقبولیت عوام تعیین بکند زمین تا آسمان تفاوت دارد با آن چیز دیگر.
گفتگو کردن برای من ناممکن خواهد بود چراکه چنین اشخاصی را مانند طرفداران ج.ا یا نئونازی ها به رسمیت نمی شناسم. شما می گویید مردم خر و گاوند و منهم خودم را جزئی از مردم می دانم، نه شما مرا به رسمیت می شناسید، نه من شما را.
کسی اریستوکراسی را ذاتا منتج به ضدیت با مذهب یا غرب گرایی تلقی نکرد، اریستوکراسی ِ مطلوب ِ دوستان به این مسئله متهم شد.
---------- ارسال جدید اضافه شده در 05:38 am ---------- ارسال قبلی در 05:38 am ----------
خیر ، بنده نگفتم در ایران عامه مردم قدرت را در اختیار دارند ، بلکه گفتم افرادی فاقد صلاحیت و گاهن بیشعور و نفهم در صدر قدرت هستند و متاسفانه معمولن با پشتیبانی عامه مردم هم حمایت میشوند .
نمونه ی بارزش همین جمهوری اسلامی که با پشتیبانی عامه مردم توانست تمام همرزمان خود را کنار بزند و قدرت را در دست بگیرد ، و اکنون هم که نفرت عمومی از عملکردش ایجاد شده همان تقدس سازی هایی که در باره خمینی صورت گرفته بود در باره ی موسوی و کروبی و رهنورد و ... صورت گرفته .
این که تعداد نخبگان و افرادی که دید متفاوتی به وقایع دارند در هر جامعه ای بسیار اندک است و هرگز در اکثریت قرار نمیگیرند یک حقیقت است و نمیتوان از آن به عنوان فاشیسم یاد برد ، همچنین تاریخ نشان داده سپردن امور مهمی مانند مملکت داری به افراد فاقد صلاحیت و اندیشه های عوام کشور را به ناکجا آباد میبرد - این تجربه ی تلخ را هم ما در ایران با جمهوری اسلامی داریم و روسها با حکومت شوروی که البته بر سر آنها بلایای بزرگتری نیز مانند حادثه چرنوبیل هم آمد که دلیل اصلیش همین تصمیم گیری های افراد فاقد صلاحیت برای امور مهم و تخصصی بوده است .
من با اینکه خودم اندیشه های سوسیالی دارم ولی در عین حال معتقدم امور مهم را نباید توده ها در دست بگیرند بلکه باید خواص با نظارت و رضایت توده ها این کارها را در دست بگیرند و اگر غیر از این شود کشور به سمت نابودی کشانده میشود .
کشور های موفق کشور هایی هستند که عامه مردم را در تصمیم گیری های مهم و حیاتی راه نمیدهند و معمولن این تصمیم گیری ها به صورت محرمانه صورت میگیرد و زمانی که شعور جمعی به حدی رسید که علت آن را درک کند مدارکش منتشر میشود ، چرا که عامه مردم که اکثریت جامعه را نیز تشکیل میدهند اغلب آن چیزی را درست میدانند که نه تنها درست نیست ! بلکه بسیار خطرناک هم هست چون بدون در نظر گرفتن شرایط و موقعیت های سایر کشور ها و حرکت هایشان مد نظر قرار میگیرد .
باز نمونه ی این حرکت را در جو انقلابی دهه ی نخست انقلاب اسلامی و تصمیم گیری های همین توده ها و پشتیبانی از افراد فاقد صلاحیت به دست همین مردم میتوان دید که منجر به آهن پاره خطاب کردن تجهیزات مدرن نظامی و کشتار و سلاخی تقریبن تمامی سران آرتش و نظامیان درجه دار شد و راه را برای آغاز جنگی خانمانسوز هموار کرد .
---------- ارسال جدید اضافه شده در 06:01 pm ---------- ارسال قبلی در 05:56 pm ----------
تنها برای نمونه شما یک نگاهی به این کارتون و نظر های زیرش بیندازید :
http://balatarin.com/permlink/2011/1/16/2327024
متوجه آن تقدس سازی که ازش سخن میگفتم میشوید .
1. شما گفتید : « ولی در ایران ... عامه مردم که اتفاقن نفهم و بعضن کم شعور و بی شعور هم هستند تمام امور را در دست گرفته اند ». این یعنی، الف: مردم در ج.ا قدرت را در اختیار دارند. ب: من با این مسئله مخالفم. ج: بجای مردم آنها که من نخبه می دانمشان باید قدرت را در اختیار بگیرند. معنای ِ دیگری از سخن برنمی آید.
2. جمهوری اسلامی نه با «حمایت» عامه ی ِ مردم بلکه با «سرکوب» آنها توانست رقبای ِ سیاسی ِ خود را از میدان به در بکند. آنچه باعث ِ پشتیبانی ِ مردم از آن سرکوبها شد، اولا مورد تجاوز قرار گرفتن ِ کشور از سوی ِ یک دولت بیگانه بود، و ثانیا فقدان ِ بصیرت و عملکرد ِ بلاهت آمیز آن «رقبای ِ سیاسی». مجاهدین به مبارزه مسلحانه روی آوردند، باقی ِ چپگرایان تا آخرین لحظه نتوانستند سیطره ی ِ روزافزون ِ مرتجعین مذهبی به قدرت سیاسی در کشور را ببینند و ملیون هرگز نمی خواستند باور بکنند «آقایان» به قم نخواهند رفت و کار را بدست «کاردان» نخواهند سپرد. وقتی نخبگان ِ سیاسی ِ این مملکت هرگز نتوانستند آنچه بعدا رخ داد را پیشبینی بکنند محاکمه و نوشتن ِ آن وضع به پای ِ «مردم» بی انصافی ِ محض است.
3. جمهوری ِ اسلامی دقیقا تحت ِ تعریف ِ سیستم ِ مورد علاقه ی ِ شما قرار می گیرد، حکومتی که نخبگان(در این مورد نخبگان ِ مذهبی)، مردم را به سوی آنچه خودشان «تعالی» می دانند رهنمود می شوند و برای «نظر» آنها ارزشی قائل نیستند. تنها تفاوت ِ شما با آنها روشمندی و اهدافتان است.
4. جنبش ِ سبز بی نظیرترین حرکت ِ جمعی ِ تاریخ ِ مردم ایران است، از آن تظاهرات ِ سکوت گرفته تا فقدان ِ رهبری و شخص محوری ِ آن. برای ِ اولین بار تمام مردم روی ِ یک خواسته ی ِ مشترک دربرابر ج.ا صف آرایی کرده اند و میزان ِ فلاکت حاکمیت در مقابل ِ آن بی سابقه است. از طرفداران خط امام تا بچه های انجمن اسلامی تا مردم ِ عادی ِ کوچه و خیابان بر سر ِ یک اصل توافق کرده اند : بازگرداندن ِ حق انتخاب به مردم. شما نمی توانید اینرا ببینید و تصور می کنید مردم فریب ِ یک اسلاموفاشیست ِ بازنشسته را خورده اند، در حالی که از فردای ِ انتخابات جنبش از شخص و جناح و دسته بندی های سیاسی ِ متعارف در ایران به مراتب فراتر رفت. عکس العمل شما در برابر این حرکات ِ بی نظیر که حکومت را کاملا کیش و مات کرد نشان می دهد که از این مردم الاغ بسیار عقب ترید.
Ouroboros
01-17-2011, 06:07 AM
بهرحال اینم نظر شماست. من هم زیاد از این ناسیونالیسم ایرانی دل خوشی ندارم. شاید بخاطر این هست که هر کس به ما رسید و از این حرف ها بخوردمون داد آخر سر یک کلاه گشاد سرمون گذاشت و مالید درمون!
ولی باز هم نظر شما رو قبول ندارم!
تجربه ی من و چیزهایی که تو این دنیای واقعی دیدم برام از هر حرف و سند دیگری مستند تره!
اون بدنه ای که شما ازش حرف میزنید با عرض معذرت از نظر من الاغ پیششون پورفوسوره!
نه فقط ایران بلکه همه جای دنیا!
در جاهای دیگر دنیا به لطف دموکراسی و آزادی اطلاعات و اینترنت و تبادل فرهنگی و سفر مردم به کشورهای دیگر اون الاغ ها عین پینوکیو کم کم دارن آدم میشن ولی الاغ های مملکت ما پیشرفتشون خیلی کنده و هنوز راه زیادی مونده که بشه به شعورشون امید بست!
اگر توانایی تعیین سرنوشتشون رو داشتند که الان ما اینجا داشتیم راجع به موضاعات دیگری بحث میکردیم
در ایران مردمی که سالها به وحشیانه ترین شکل ممکن سرکوب شده اند و از شنیدن هر صدای مخالفی محروم بوده اند مسلم است که به اندازه ی ِ شما بصیرت سیاسی ندارند. این به معنای ِ خریت ِ آنها نیست، این یعنی مردم هم موجوداتی انسانی هستند که کیستی ِ آنها با وقایع ِ اطرافشان ارتباطی مستقیم دارد. آنچه بنظر می رسد شما نادیده می گیرید(یا از آن بی خبرید)این حقیقت است که «سرکوب» یک عمل ِ کور برآمده از جهل، خشم، ایدئولوژی گرایی، اسلامگرایی و غیره ی ِ حکومت نیست، بلکه مکانیزمی بسیار پیچیده و برنامه ریزی شده برای کنترل ِ کنش و واکنش ِ مردم، شاخص ِ آگاهی و جهل ِ آنها و حتی چگونگی و چیستی ِ خواسته ها و تمایلاتشان است. با تمام این اوصاف، ایرانیان اولین کسانی بودند در جهان ِ اسلام، خاورمیانه و چه بسی آسیا که برای «آزادی» و «تجدد» انقلاب کردند(انقلاب مشروطه نه بخاطر «نان» بود نه چیز دیگر)، اولین ملتی بودند که اسلام سیاسی را با یک انقلاب از پائین در کشور حاکم کردند و امروز هم تنها ملتی هستند که ارزشهای دموکراتیک را بر عقاید شخصی ارجح می شمارند. من معتقدم آینده ی ِ این کشور در دست ِ مردم بسیار روشن خواهد بود چراکه در سراسر ِ آسیا، نخستین کشوری خواهیم بود که ارزشهای دموکراتیک و حقوق بشر در آنها از بطن جامعه به صدر ِ آن تحمیل شده و نه بالعکس.
در خارج از ایران روشهای ِ بسیار متفاوت و گسترده ای برای ِ سرکوب ِ ذهنی ِ شهروندان وجود دارد. سالهاست روشنفکران ِ آمریکایی از خودشان می پرسند چرا مردم ِ طبقه ی ِ متوسط در انتخابات به کسانی رأی می دهند که نفع ِ 2% ِ بالای جامعه را به 98% باقی مانده ترجیح می دهد و با اقداماتی که به سود ِ آنهاست مخالفت می کند. آنجا دستگاهی به مراتب پیچیده تر از ایران، 24 ساعته مشغول ِ تنظیم ِ میزان ِ ترس، علاقمندی، باورمندی، امیدواری و یأس در جامعه است. سال 2006 وقتی کارگران ِ متروی ِ نیویورک تصمیم گرفتند پس از 30 سال برای اولین بار در اعتراض به اخراجهای فله و ساعت ِ کار زیاد اعتراض بکنند «دولت» آنها را تهدید به جریمه ی ِ روزی یک میلیون دلار کرد. از هیچکس صدایی در نیامد، چون از سالها قبل پیرامون ِ خطرات «سوسیالیسم» در «کشور مسیحی ما» هزاران ساعت برنامه، صدها فیلم، کتاب، نشریه و غیره مقدمه چینی کرده بودند. یا همین حالا، جنبشی براه افتاده بنام «تی پارتی»، متشکل از مردم ِ عادی ِ طبقه ی ِ متوسط، که مخالف ِ بیمه ی ِ سلامت ِ عمومی برای همه هستند!
آدم ها سیاه و سفید نیستند! هر صفت بدی میتونه کنار یک صف خوب قرار بگیره و اون صفت رو خاکستری کنه! میتونه روی اون صفت بد تاثیر مثبت بگذاره!
اگر صفت خوب اونقدر پررنگ باشه و تاثیر گذار باشه میتونیم حتی صفت بد رو ندید بگیریم!
تمام اون پادشاه هایی که کشورشون رو سلطنت مشروطه کردن حتما در کارنامه ی شاهنشاهیشون کشت و کشتار هم داشتند! اما خدمتی که به کشورشون کردند اونقدر بزرگه که حتی اون کشتار هم قابل بخششه!! به همین علت برای مردمشون خیلی عزیز و بزرگن!
مثلا یک ژاپنی یا انگلیسی از امپراتور ژاپن یا ملکه انگلیس طلبکار نیست که چرا در سال هزار و نهصد و بوق چند نفر رو در زندان زده کشته و همه اون جور مسائل رو به حساب بیحساب بودن با شاه حساب میکنند چون خدمت و فداکاری شاه به مردمش قبلا از طریق دادن اخنیارات به مردمش ثابت شده!
فکر نکنید اینکه یک شاه اختیارات خودش رو به مردمش بده کار راحتیه!
من قبول دارم که محمدرضا شاه نتونست این کار رو بکنه!
ما راجع به «صفات» حرف نمی زنیم، داریم پیرامون ِ یک نظام ِ سیاسی که اساس ِ آن مبتنی بر سرکوب، مقاومت دربرابر ِ خواست مردم و مغایرت با اصول ِ کشورداری ِ اخلاقی بنا شده. هیچ چیز مقدس تر و ارشمندتر از جان ِ انسانها نیست، بهترین سیستمهای سیاسی هم ادعای ِ اعتلای ِ زندگی ِ بشری را دارند و دلیل «بهتر» شمرده شدن ِ آنها همینست، پذیرفتن «تلفات ِ انسانی» برای رسیدن به یک «نظام سیاسی بهتر» چیزی بجر نابینایی ِ ایدئولوژیک نمی تواند باشد.
با حرف شما نصفه نیمه موافقم. بعضی کارها برای یک شاه تعریف شده هست. مثل استفاده از زور و قدرت نمایی!
در همه جای دنیا شاه ها به همین صورت رفتار میکردند.
اما این کارها هم دوره داره!
دوره ی کشت و کشتار هم برای شاه تموم شده بود و شاه خودش هم میدونست که با کشت و کشتار هم نمیتونه مملکت رو نگه داره! برای همین هم در لحظات آخر سلطنت مشروطه رو قبول کرده بود!
به نظرم شاه قبل از انقلاب و شلوغی ها وسط زمین و هوا گیر کرده بود. نصفش میخواست راه پادشاهان عاقل دنیا رو بره و نصف دیگه اش طماع بود و نمیخواست از قدرتش کم بشه.
در نهایت واقعیت پیروز شد چه اون دلش میخواست چه دلش نمیخواست.
انقلاب اسلامی بهایی بود که بخاطر این عدم درایت شاه پرداخت شد و مثل همیشه بیشترین ضرر متوجه مردم شد!
من هم دلیل مخالفتم با شاه همین هست که نزدیک بین بود و واقعیت رو ندید و پیش بینی آینده رو نکرد!
یک کشور و مردمی که(هر چند نفهم بودن ولی در قبالشون مسئول بود!) و آیندگان مملکت رو به فنا داد!
متاسفانه این دلیل اونقدر سنگینه که باهاش میشه حتی خدا رو هم (بر فرض وجود) محاکمه کرد چه برسه به شاه یک کشور!
شاه ِ اخر ایران از آنجاکه با یک کودتای خارجی به قدرت رسیده بود هرچه می کرد باز هم سلطنت ِ او مشروعیت نداشت. درست مثل ِ امروز ِ ما، که می گوییم جمهوری اسلامی هرچه بکند، باز تحت ِ این نام و شکل هرگز مشروعیت نخواهد داشت، چراکه جنایت کرده و غیره. مسئله هم این نبود که او نمی دانست دوران ِ سلطنت ِ مطلقه سرآمده، مسئله اینست که او هم مثل ِ شما مردم را گله ای گوسفند می دید که برای رسیدن به دروازه های ِ تمدن نیاز به شبان ِ نیکو و دلسوز دارند.
sonixax
01-17-2011, 04:08 PM
1. شما گفتید : « ولی در ایران ... عامه مردم که اتفاقن نفهم و بعضن کم شعور و بی شعور هم هستند تمام امور را در دست گرفته اند ». این یعنی، الف: مردم در ج.ا قدرت را در اختیار دارند. ب: من با این مسئله مخالفم. ج: بجای مردم آنها که من نخبه می دانمشان باید قدرت را در اختیار بگیرند. معنای ِ دیگری از سخن برنمی آید.
منظور افرادی از قشر عامه بود ، که توضیح هم داده شد .
2. جمهوری اسلامی نه با «حمایت» عامه ی ِ مردم بلکه با «سرکوب» آنها توانست رقبای ِ سیاسی ِ خود را از میدان به در بکند. آنچه باعث ِ پشتیبانی ِ مردم از آن سرکوبها شد، اولا مورد تجاوز قرار گرفتن ِ کشور از سوی ِ یک دولت بیگانه بود، و ثانیا فقدان ِ بصیرت و عملکرد ِ بلاهت آمیز آن «رقبای ِ سیاسی». مجاهدین به مبارزه مسلحانه روی آوردند، باقی ِ چپگرایان تا آخرین لحظه نتوانستند سیطره ی ِ روزافزون ِ مرتجعین مذهبی به قدرت سیاسی در کشور را ببینند و ملیون هرگز نمی خواستند باور بکنند «آقایان» به قم نخواهند رفت و کار را بدست «کاردان» نخواهند سپرد. وقتی نخبگان ِ سیاسی ِ این مملکت هرگز نتوانستند آنچه بعدا رخ داد را پیشبینی بکنند محاکمه و نوشتن ِ آن وضع به پای ِ «مردم» بی انصافی ِ محض است.
این سخن شما بسیار به دور از حقیقت است ، چرا که اعدامهای مخالفین و سرکوبی که با پشتیبانی همین ملت صورت گرفت قبل از آغاز جنگ و تجاوز بیگانه به کشور بود .
ولی این قسمت سخنتان :
ملیون هرگز نمی خواستند باور بکنند «آقایان» به قم نخواهند رفت و کار را بدست «کاردان» نخواهند سپرد.
تائید همان سخنان قبلی من است .
3. جمهوری ِ اسلامی دقیقا تحت ِ تعریف ِ سیستم ِ مورد علاقه ی ِ شما قرار می گیرد، حکومتی که نخبگان(در این مورد نخبگان ِ مذهبی)، مردم را به سوی آنچه خودشان «تعالی» می دانند رهنمود می شوند و برای «نظر» آنها ارزشی قائل نیستند. تنها تفاوت ِ شما با آنها روشمندی و اهدافتان است.
با این برداشت شما از تعریف من ، آمریکا ، آلمان ، انگلستان ، ژاپن ، فرانسه و بسیاری دیگر از کشور ها هم مانند جمهوری اسلامی تعریف میشوند ! چرا که هیچ کشوری افراد نا آگاه و غیر نخبه را برای کنترل کشور و رقابت با سیاستمداران بسیار بسیار نخبه انتخاب نمیکنند و همه مملکت را به دست آنها نمیسپارند - ما این کار را کردیم و نتیجه اش را هم داریم میبینیم .
4. جنبش ِ سبز بی نظیرترین حرکت ِ جمعی ِ تاریخ ِ مردم ایران است، از آن تظاهرات ِ سکوت گرفته تا فقدان ِ رهبری و شخص محوری ِ آن. برای ِ اولین بار تمام مردم روی ِ یک خواسته ی ِ مشترک دربرابر ج.ا صف آرایی کرده اند و میزان ِ فلاکت حاکمیت در مقابل ِ آن بی سابقه است. از طرفداران خط امام تا بچه های انجمن اسلامی تا مردم ِ عادی ِ کوچه و خیابان بر سر ِ یک اصل توافق کرده اند : بازگرداندن ِ حق انتخاب به مردم. شما نمی توانید اینرا ببینید و تصور می کنید مردم فریب ِ یک اسلاموفاشیست ِ بازنشسته را خورده اند، در حالی که از فردای ِ انتخابات جنبش از شخص و جناح و دسته بندی های سیاسی ِ متعارف در ایران به مراتب فراتر رفت. عکس العمل شما در برابر این حرکات ِ بی نظیر که حکومت را کاملا کیش و مات کرد نشان می دهد که از این مردم الاغ بسیار عقب ترید.
من درست عکس شما فکر میکنم ، جنبش سبز ماهرانه ترین ترفند حکومت در طی تمام سی سال حکومت ج.ا بود به صورتی که با تقلب در انتخابات و ایجاد هیجان بین مردم و کشاندن آنها به خیابانها و کشتارشون آنها را از نظر احساسی که در طول این مدت در وجودشان نهادینه شده بود خالی کرد و راه را برای اقدامات بعدی اش هموار ساخت طوری که وقتی امروز حرف از حذف سوبسید ها زده میشود و بلایایی هزاران بار بد تر از تقلب در انتخابات به سر مردم می آورند کسی حس و حال اعتراض و شلوغ کاری را ندارد - من این موضوع را همان موقع که جنبش سبز داشت میتازاند در گفتگو هم مطرح کردم و همانجا هشدار داده بودم که این مثلن جنبش یک برنامه ریزی سیاسی است که هدفش تخلیه پتانسیل اعتراضی مردم است تا در آینده مردم در مقابل حرکت های حکومت توان سخن گفتن نداشته باشند و تا به اینجای کار که پیشبینی من درست از آب در آمده ، به خصوص که حکومت یک بار تجربه ی این حرکت را داشت و دیده بود که وقتی اعتراضات گسترده ای در کشور صورت میگیرد و سرکوب میشود مردم برای مدت های زیادی به خانه هایشان میروند و اعتراضشان را فقط و فقط به صورت حرف های خاله زنکی در تاکسی و ... مطرح میکنند و تا دوباره از نظر احساسی به سر حد انفجار برسند چند سالی زمان برای جمهوری اسلامی وجود دارد .
البته این را هم باید گفت که جمهوری اسلامی این بار ریسک بسیار بزرگی کرده بود و ممکن بود دودمانش را بر باد دهد ولی با توجه به ابزار های کنترل جمعیت (کروبی ، موسوی ، رهنورد ، خاتمی) که در اختیار داشت حاضر به پذیرفتن این ریسک شد و توانست این موضوع را جمع کند و با استفاده از همان ابزارش توانست همه را بفرستد در منازلشان !
و همان طور که پیشتر برایتان بازگو کردم منظور از بیشعور بودن مردم ، بیشعوری سیاسی است نه اینکه یک مشت گوسفند بع بع کنان در حال چریدن در سرزمینی به نام ایران هستند ! و این حکومت به خوبی نشان داده که شعور سیاسی اش در حد همان الاغ و گوسفند است و شعور سیاسی مردمی که تحت تسلطشان زندگی میکنند از آنها کمتر که به را حتی فریب حرکت هایی را میخورند که تکلیفش از پیش روشن است و بازیچه افرادی میشوند که به راحتی رفتار و اهدافشان قابل پیشبینی است .
یکی از دلایلی که من در انتخابات شرکت نکردم این بود که چه من رای بدهم و چه ندهم رای من تاثیری در سرنوشت ایران ندارد و حکومت هر کسی را که دوست دارد بر مصدر قدرت مینشاند و به طور واضح به احمدی نژاد اشاره کرده بودم ولی جامعه بر این باور بود که نه خیر اگر تعداد رای دهندگان بیش از حد و میلیونی باشد حکومت تقلبی نخواهد کرد - دیدیم که کرد ، دیدیم چه شد و خواهیم دید چه میشود .
و تاسف بار تر آن است که پس از تمام این داستان ها همین مردم میگفتند اگر رای نمیدادیم هرگز جنبش سبزی نبود و نمیتوانستیم بگوییم رای من کو و حسابی از حکومت مشروعیت زدایی شد !
در صورتی که تحریم انتخابات مشروعیت زدایی بیشتری از این حکومت میکرد و کسی هم کشته نمیشد و مردم از نظر احساسی تخلیه نمیشدند و جنبشی که به صورت مقطعی متحد بود ولی با مزمن شدنش خودش تبدیل شده به یکی از بزرگترین نقاط اختلاف طوری که هر کسی بگوید جنبش سبز بد است اخی میشود و در درون همان جنبش هم توافق جمعی وجود ندارد و هر کسی ساز خودش را میزند . یعنی میزان اختلاف بیش از قبل در این حرکت مردم ایران دیده میشود و تازه بعد از این همه خون ریزی و کشت و کشتار و تثبیت قدرت حکومت و امتحان موفقیت آمیز روش های سرکوب حرف از اعتراض مدنی به میان آمده ، به قول معروف نوش دارو پس از مرگ سهراب .
Mehrbod
01-17-2011, 10:48 PM
با این برداشت شما از تعریف من ، آمریکا ، آلمان ، انگلستان ، ژاپن ، فرانسه و بسیاری دیگر از کشور ها هم مانند جمهوری اسلامی تعریف میشوند ! چرا که هیچ کشوری افراد نا آگاه و غیر نخبه را برای کنترل کشور و رقابت با سیاستمداران بسیار بسیار نخبه انتخاب نمیکنند و همه مملکت را به دست آنها نمیسپارند - ما این کار را کردیم و نتیجه اش را هم داریم میبینیم .
سرانجام شما دموکرات هستید یا خیر؟
sonixax
01-17-2011, 11:29 PM
سرانجام شما دموکرات هستید یا خیر؟
من سیستمی که 100% مردم محور باشه رو قبول ندارم ، و همون طوری که گفتم افزاد نخبه و دارای صلاحیت باید بر مسند قدرت بنشینند ولی با نظارت مردم و در صورتی که شخص نتواند انتظارات جامعه را با حفظ تمامیت و امنیت کشور تامین کند باید کنار زده شود .
اینکه بگوییم هر فردی میتواند خود را برای گرفتن مقام های حساس کاندید کند از نظر من حرف بسیار احمقانه ایست ، بلکه شخص نه تنها باید تحصیلات کافی در زمینه علوم سیاسی و بین الملل داشته باشد بلکه باید تجربه کافی هم داشته باشد .
یک هواپیما که همش چندصد نفر مسافر دارد را به دست یک خلبان تازه کار نمیدهند و خلبان آن هواپیما باید حداقل 20 هزار ساعت پروازی داشته باشد ، چه برسد به یک کشور که میلیونها نفر شهروند دارد و سرنوشت همه آنها بستگی به رفتار سیاستمدارانش دارد و اگر آنها بیسواد و بی تجربه باشند وای به روزگار مردم آن کشور .
حتا اگر فرض کنیم که خمینی آدم خیر خواهی بوده و هدفش تعالی جامعه ایران بوده (که صد البته اینچنین نبوده) رفتار غیر حرفه ای و نداشتن سواد لازم و البته نداشتن تجربه ی کافی ایران را کام جنگ کشاند .
kheradgera
01-18-2011, 12:46 AM
دوستان عزیز تنها به عنوان یک برادر کوچکتر پیشنهاد می کنم این اندازه به بحث ها شاخ و برگ ندهید و از موضوع اصلی و متمرکزی که در ابتدا عنوان شده دور نشوید.
در همین بحث از وضعیت تونس بحث کشیده شده به نقش محمد رضا شاه و دیکتاتور بودن یا نبودن و خوب بودن یا نبودن او و از آنجا دوباره کشیده شده به مبحث نخبه گرایی یا توده گرایی.
هر کدام اینها در بر گیرنده یک بحث جداگانه است و حداقل دیدگاه من این است که نباید از کانون و تمرکز بحث دور شد و این اندازه شاخ و برگ داد.
kheradgera
01-18-2011, 12:28 PM
یک نکته ای درباره وضعیت تونس بگویم که البته فکر می کنم خیلی ها اینجا خوششان نیاید.
تونسی ها تازه از چاله به چاه افتادند و تازه گام در راهی گذاشته اند که ما ایرانیان سی و دو سال پیش وارد آن شدیم و اسلام سیاسی در آنجا در حال به قدرت رسیدن است. پس وضعیت تونس حسرت خوردن ندارد.
doubt
01-18-2011, 03:00 PM
«شایسته سالاری» که در آن «شایستگی» را میزان رأی و مقبولیت عوام تعیین بکند زمین تا آسمان تفاوت دارد با آن چیز دیگر.
گفتگو کردن برای من ناممکن خواهد بود چراکه چنین اشخاصی را مانند طرفداران ج.ا یا نئونازی ها به رسمیت نمی شناسم. شما می گویید مردم خر و گاوند و منهم خودم را جزئی از مردم می دانم، نه شما مرا به رسمیت می شناسید، نه من شما را.
منظور این بود که «هدف» شایسته سالاریست و اگر برای رسیدن به این هدف اعمال حاکمیت رژیم دموکرات از حالت مستقیم خارج شده تا به این هدف(شایسته سالاری) منجر شود،حداقل از دیدگاه من که مشکلی ندارد و لزوما به اریستوکراسی(نجیب سالاری) منجر نمیشود.
و اما در مورد به رسمیت شناختن ، من به شخصه و در هر صورت شما را به رسمیت میشناسم حتی اگر احیانا عقاید شما را به رسمیت نشناسم(که در مورد شما این طور نیست)و این حق را برای خود متصورم که تا زمانی که حداقل دلایلم را بیان ننموده ام شما نیز مرا به عنوان یک انسان به رسمیت بشناسید و حق ازادی بیان و گفتگو را برای من نیز متصور شوید.
یک نکته ای درباره وضعیت تونس بگویم که البته فکر می کنم خیلی ها اینجا خوششان نیاید.
تونسی ها تازه از چاله به چاه افتادند و تازه گام در راهی گذاشته اند که ما ایرانیان سی و دو سال پیش وارد آن شدیم و اسلام سیاسی در آنجا در حال به قدرت رسیدن است. پس وضعیت تونس حسرت خوردن ندارد.
بله متاسفانه و اگر اینها اندکی شعور تاریخی-سیاسی داشتن راهی که ما 30 سال پیش رفتیم و به این وضع افتادیم ،تکرار نمیکردند.
Russell
01-18-2011, 03:39 PM
با چیزهایی که من شنیدم بعید میدونم بدام اسلامیستها بیافته تونس،گویا انسانهای مدرنی هستند و حتی اسلامیستهاشون هم بیش از امسال خمینی و خلخالی به انسان شباهت دارند.
kheradgera
01-18-2011, 03:47 PM
با چیزهایی که من شنیدم بعید میدونم بدام اسلامیستها بیافته تونس،گویا انسانهای مدرنی هستند و حتی اسلامیستهاشون هم بیش از امسال خمینی و خلخالی به انسان شباهت دارند.
در تونس پس از حدود 19 سال در تلویزیون ملی اذان و قرآن پخش شد و معترضین یکی از دلایل مهم اعتراضاتشان در چند هفته اخیر دیکتاتوری حاکمان نبود بلکه فاصله گرفتن از اسلام بود. پیش بینی من یک حکومت فوق العاده اسلامی و عصر حجری برای تونس در چند ماه یا شاید هم یک سال آینده است.
doubt
01-18-2011, 03:59 PM
با چیزهایی که من شنیدم بعید میدونم بدام اسلامیستها بیافته تونس،گویا انسانهای مدرنی هستند و حتی اسلامیستهاشون هم بیش از امسال خمینی و خلخالی به انسان شباهت دارند.
به امید این که این روشن فکران شریعتی و امثال او درنیایند!
sonixax
01-18-2011, 04:15 PM
یک نکته ای درباره وضعیت تونس بگویم که البته فکر می کنم خیلی ها اینجا خوششان نیاید. تونسی ها تازه از چاله به چاه افتادند و تازه گام در راهی گذاشته اند که ما ایرانیان سی و دو سال پیش وارد آن شدیم و اسلام سیاسی در آنجا در حال به قدرت رسیدن است. پس وضعیت تونس حسرت خوردن ندارد.
بله من هم موافقم ، از چنگال دیکتاتوری سکولار به چنگال حکومت دینی افتادن درست مثل از چاله به چاه افتادن است .
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:15 pm ---------- ارسال قبلی در 04:10 pm ----------
گفتگو کردن برای من ناممکن خواهد بود چراکه چنین اشخاصی را مانند طرفداران ج.ا یا نئونازی ها به رسمیت نمی شناسم. شما می گویید مردم خر و گاوند و منهم خودم را جزئی از مردم می دانم، نه شما مرا به رسمیت می شناسید، نه من شما را.
خوب این گفته شما نشان میدهد که شما اعتقادی به آزادی بیان ندارید ولی به عکس شما من هم نازی ها و هم طرفداران جمهوری اسلامی را به رسمیت میشناسم چرا که چه خوشم بیاید و چه خوشم نیاید وجود خارجی دارند و گرفتن حق سخن گفتن از هر شخص یا گروهی نتایجش چیزی است که ما آن را با نام دیکتاتوری میشناسیم .
جاب کسرا هم درست به خاطر اینکه من و برخی دوستان حق سخن گفتن را برای هر کسی محفوظ میدانیم تحمل نکردند و اینجا را ترک کردند و این رفتار نوعی استبداد پنهان در وجود برخی از مردم است .
در مورد خر و گاو هم که توضیحات لازم داده شده .
Russell
01-18-2011, 04:51 PM
در تونس پس از حدود 19 سال در تلویزیون ملی اذان و قرآن پخش شد و معترضین یکی از دلایل مهم اعتراضاتشان در چند هفته اخیر دیکتاتوری حاکمان نبود بلکه فاصله گرفتن از اسلام بود. پیش بینی من یک حکومت فوق العاده اسلامی و عصر حجری برای تونس در چند ماه یا شاید هم یک سال آینده است.
یله امتحان سختی برای یک کشور نسبتاً مدرن اسلامیست.قبل این فقط ترکیه بود که متاسفانه داره روز به روز بیشتر به این دام میافته.امتحان سختی برای تونس و اسلام هست.اما چیزی که من رو امیدوار میکنه اینه که شرایط دنیا با 32 سال پیش تفاوت کرده.الان سخت بشه با وحود اینترنت و ماهواره سانسور کرد.
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:51 PM ---------- ارسال قبلی در 04:42 PM ----------
Tunisia Grows Up (http://www.slate.com/id/2281450/)
Here's hoping the Jasmine Revolution improves upon the legacy of Habib Bourguiba, the nation's first president. (http://www.slate.com/id/2281450/)
By Christopher Hitchens (http://www.slate.com/id/2281450/)
kheradgera
01-18-2011, 04:59 PM
یله امتحان سختی برای یک کشور نسبتاً مدرن اسلامیست.قبل این فقط ترکیه بود که متاسفانه داره روز به روز بیشتر به این دام میافته.امتحان سختی برای تونس و اسلام هست.اما چیزی که من رو امیدوار میکنه اینه که شرایط دنیا با 32 سال پیش تفاوت کرده.الان سخت بشه با وحود اینترنت و ماهواره سانسور کرد.
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:51 PM ---------- ارسال قبلی در 04:42 PM ----------
Tunisia Grows Up (http://www.slate.com/id/2281450/)
Here's hoping the Jasmine Revolution improves upon the legacy of Habib Bourguiba, the nation's first president. (http://www.slate.com/id/2281450/)
By Christopher Hitchens (http://www.slate.com/id/2281450/)
ترکیه هم همانگونه که خودت گفتی روز به روز بیشتر در باتلاق اسلام سیاسی فرو می رود و از آرمانها و دستاوردهای کمال آتاترک فاصله می گیرد (هر چند که این حزب اسلامی حاکم هم در ظاهر خود را پیرو آتاترک می داند).
حق با شماست و وضعیت با 32 سال پیش تفاوت دارد و به عنوان یک انسان امیدوارم مردم تونس گرفتار یک حاکمیت اسلامی نشوند ولی متاسفانه چیزی که اسلامیست در سراسر کشورهای اسلامزده از آن استفاده می کنند تعصب وحشتناکی است که مسلمانان روی عقایدشان دارند و کافی است به مردمی قبولانده شود که مثلا رئیس جمهور یا نخست وزیر یا هر شخص دیگری بر علیه اسلام کار می کند و آن روز اسلامیون با استفاده از مسلمانان متعصب سیلی به راه می اندازند که می تواند هر کشوری را ویران کند و به همین دلیل هم در کشورهای غربی دارند با اسلام گرایی مبارزه می کنند زیرا نتیجه اش را می دانند و در کشورهایی مانند ایران دیده اند.
Russell
01-18-2011, 07:45 PM
207
بسلامتی جوانان تونسی اولین نماز جماعت رو هم برگزار کردند،البته هنوز هم خیلی زوده برای قضاوت.
اگر ایران آزاد بشه ما هم وسط خیابون مراسم عرق خوری برپا میکنیم،بقول حاج آقا کمرونی n شاف الله
sonixax
01-18-2011, 08:37 PM
بسلامتی جوانان تونسی اولین نماز جماعت رو هم برگزار کردند،البته هنوز هم خیلی زوده برای قضاوت. اگر ایران آزاد بشه ما هم وسط خیابون مراسم عرق خوری برپا میکنیم،بقول حاج آقا کمرونی n شاف الله
فکر کنم در صورت تغییر حکومت در ایران یک مراسم ملا کشون حسابی هم شاهدش باشیم !
Ouroboros
01-19-2011, 02:51 PM
خوب این گفته شما نشان میدهد که شما اعتقادی به آزادی بیان ندارید ولی به عکس شما من هم نازی ها و هم طرفداران جمهوری اسلامی را به رسمیت میشناسم چرا که چه خوشم بیاید و چه خوشم نیاید وجود خارجی دارند و گرفتن حق سخن گفتن از هر شخص یا گروهی نتایجش چیزی است که ما آن را با نام دیکتاتوری میشناسیم .
جاب کسرا هم درست به خاطر اینکه من و برخی دوستان حق سخن گفتن را برای هر کسی محفوظ میدانیم تحمل نکردند و اینجا را ترک کردند و این رفتار نوعی استبداد پنهان در وجود برخی از مردم است .
در مورد خر و گاو هم که توضیحات لازم داده شده .
:53:
خیر،
برای گفتگو به میزانی اندک و ابتدایی از همدلی نیاز هست(مثلا پیرامون ِ معنای واژگان و زنجیره ی ِ دلالتی و ...)، من این همدلی را با گفتمان ِ نازیسم، جمهوری اسلامی، الیتیسم و ناسیونالیسم ندارم. آنها را به رسمیت نمی شناسم و بنابراین وارد گفتگو با طرفداران ِ آن نمی شوم(به گفتگو نشستن خود نوعی به رسمیت شناختن است). فوکو می گفت «آزادی بیان» حق سکوت را از مردم می گیرد، الان هم کسی حق ِ سخن گفتن را از شما نگرفته، من از حق سکوت ِ خودم استفاده می کنم.
sonixax
01-19-2011, 03:49 PM
:53:
خیر،
برای گفتگو به میزانی اندک و ابتدایی از همدلی نیاز هست(مثلا پیرامون ِ معنای واژگان و زنجیره ی ِ دلالتی و ...)، من این همدلی را با گفتمان ِ نازیسم، جمهوری اسلامی، الیتیسم و ناسیونالیسم ندارم. آنها را به رسمیت نمی شناسم و بنابراین وارد گفتگو با طرفداران ِ آن نمی شوم(به گفتگو نشستن خود نوعی به رسمیت شناختن است). فوکو می گفت «آزادی بیان» حق سکوت را از مردم می گیرد، الان هم کسی حق ِ سخن گفتن را از شما نگرفته، من از حق سکوت ِ خودم استفاده می کنم.
شناخت من از شما در حد همین گفتگو هاست ، برای همین تنها از روی چند گفتگو در مورد کسی قضاوت نمیکنم - فقط امیدوارم شما معتقد به خفه کردن همینهایی که میگویید به رسمیت نمیشناسیدشان نباشید .
ولی در مورد الیتیسم که میفرمایید ، آمریکا نمونه یک جامعه با حکومتی اینچنینی است که دنیا را گرفته و شوروی نمونه یک حکومت 100% مردم سالار است که تجزیه شد ، و ایران هم نمونه ی کشوری است که با مردمسالاری های افراطی و دخالت بیش از حد و بیجای عامه ی مردم حکومتش را به دست افرادی بیلیاقت داد که باز پس گرفتن حکومت از ایشان به واسطه پول نفت و ارتش و پشتیبانی گروه های تروریستی اگر غیر ممکن نباشد کار بسیار دشواری است .
ولی از آنجایی که شما اعلام کرده اید علاقه ای به ادامه ی این بحث ندارید - من هم این بحث را با شما بیش از این ادامه نمیدهم .
موفق باشید:53:
Russell
01-19-2011, 03:53 PM
:53:
خیر،
برای گفتگو به میزانی اندک و ابتدایی از همدلی نیاز هست(مثلا پیرامون ِ معنای واژگان و زنجیره ی ِ دلالتی و ...)، من این همدلی را با گفتمان ِ نازیسم، جمهوری اسلامی، الیتیسم و ناسیونالیسم ندارم. آنها را به رسمیت نمی شناسم و بنابراین وارد گفتگو با طرفداران ِ آن نمی شوم(به گفتگو نشستن خود نوعی به رسمیت شناختن است). فوکو می گفت «آزادی بیان» حق سکوت را از مردم می گیرد، الان هم کسی حق ِ سخن گفتن را از شما نگرفته، من از حق سکوت ِ خودم استفاده می کنم.
البته اگر پیشروان عصر روشنگری هم چنین میکردند نتیجه ای حاصل نمیشد.
خیلی از چیزها رو میشه از کسانی که کاملاً مخالف عقاید ما رو دارند آموخت علاوه بر اینکه در دموکراسی در حقیقت یک نبرد هر روزه با افراد دگم اندیش در جریان هست و به جنگ این عقاید رفتن بزرگترین خدمت به جامعه است.همون کاری که امروزه باید روشنگران نو بکنند و در زمان انقلاب باید میکردند ولی بجاش راه دیگه ای رو رفتند.
Ouroboros
01-19-2011, 07:12 PM
عنایت بفرمایید که من از «نقد عقاید»ی که عنوان کردم ابایی ندارم، از گفتگو کردن با طرفداران و پیروان آن باورها پرهیز می کنم، اینها دو چیز متفاوت است. دوستان اگر مایل هستند تاپیکی تحت عنوان «جایگاه مردم در سیاست» یا چیزی شبیه به آن باز بکنند تا این گفتگو را پی بگیریم.
sonixax
01-19-2011, 07:24 PM
دوستان اگر مایل هستند تاپیکی تحت عنوان «جایگاه مردم در سیاست» یا چیزی شبیه به آن باز بکنند تا این گفتگو را پی بگیریم.
من موافقم .
Russell
01-19-2011, 09:44 PM
عنایت بفرمایید که من از «نقد عقاید»ی که عنوان کردم ابایی ندارم، از گفتگو کردن با طرفداران و پیروان آن باورها پرهیز می کنم، اینها دو چیز متفاوت است. دوستان اگر مایل هستند تاپیکی تحت عنوان «جایگاه مردم در سیاست» یا چیزی شبیه به آن باز بکنند تا این گفتگو را پی بگیریم.
من متوجه حرف شما هستم ولی سحن من اینه که من این گفتگو رو مفید میدانم،ممکن است چندان دلچسب نباشد و به نظر برسد وقت و اعصاب ما با این گفتگو بهدر میرود ولی اینطور نیست و در دراز مدت نتایج بسیار خوبی دارد.البته شما آزادید که سکوت کنید و این بحث دیگریست.
Ouroboros
01-20-2011, 01:02 AM
من متوجه حرف شما هستم ولی سحن من اینه که من این گفتگو رو مفید میدانم،ممکن است چندان دلچسب نباشد و به نظر برسد وقت و اعصاب ما با این گفتگو بهدر میرود ولی اینطور نیست و در دراز مدت نتایج بسیار خوبی دارد.البته شما آزادید که سکوت کنید و این بحث دیگریست.
اغلب ِ پیروان دیدگاه های ِ ارتجاعی و فاشیستی چنان پنجره های ِ ذهن خود را بسته اند که حتی خنجر کلام و خرد را به دل ِ آن راهی نیست. مثلی هست در زبان فرانسه شبیه به امضای شما در ظاهر، متفاوت در ساختار مبنی بر «آنچه از طریق ِ منطق به ذهن وارد نشده را نمی توان با منطق از آن خارج کرد». یک مسلمان از طریق استدلال ِ منطقی و دستگاهی فلسفی و شواهد علمی مسلمان نشده که گفتگو بر اساس این اصول بر او تأثیری بگذارد. در مورد ِ ما هم آنچه مرا به سکوت واداشت اینست که دوستان برای مطرح کردن مواضع خود هم ادبیات ِ بسیار بدی اتخاذ کرده اند، هم مفاهیمی بسیار ارتجاعی را ترویج می دهند.
چیز ِ دیگری که تعجب ِ مرا برانگیخته اینست که چرا شما بجای ِ ابراز علاقه به رفتار ِ من(که اغلب همینگونه مهمل و دشمنی برانگیز است!)برای ابراز بیزاری از سخنانی همچون «مردم را باید گله وار و کشان کشان به دروازه های سعادت رساند» اشتیاقی نشان نمی دهید؟ حقیقتا پایبندی ِ افلیج ِ من به آزادی بیان و «اخلاق ِ گفتگو» جالب تر از دیدگاه های ِ دوستان پیرامون ِ اختیار ِ جامعه بر آنچه بر آن می گذرد است؟
sonixax
01-20-2011, 01:29 AM
اغلب ِ پیروان دیدگاه های ِ ارتجاعی و فاشیستی چنان پنجره های ِ ذهن خود را بسته اند که حتی خنجر کلام و خرد را به دل ِ آن راهی نیست. مثلی هست در زبان فرانسه شبیه به امضای شما در ظاهر، متفاوت در ساختار مبنی بر «آنچه از طریق ِ منطق به ذهن وارد نشده را نمی توان با منطق از آن خارج کرد». یک مسلمان از طریق استدلال ِ منطقی و دستگاهی فلسفی و شواهد علمی مسلمان نشده که گفتگو بر اساس این اصول بر او تأثیری بگذارد. در مورد ِ ما هم آنچه مرا به سکوت واداشت اینست که دوستان برای مطرح کردن مواضع خود هم ادبیات ِ بسیار بدی اتخاذ کرده اند، هم مفاهیمی بسیار ارتجاعی را ترویج می دهند. چیز ِ دیگری که تعجب ِ مرا برانگیخته اینست که چرا شما بجای ِ ابراز علاقه به رفتار ِ من(که اغلب همینگونه مهمل و دشمنی برانگیز است!)برای ابراز بیزاری از سخنانی همچون «مردم را باید گله وار و کشان کشان به دروازه های سعادت رساند» اشتیاقی نشان نمی دهید؟ حقیقتا پایبندی ِ افلیج ِ من به آزادی بیان و «اخلاق ِ گفتگو» جالب تر از دیدگاه های ِ دوستان پیرامون ِ اختیار ِ جامعه بر آنچه بر آن می گذرد است؟
امیر گرامی ، این سخن گفتن شما با کمال پوزش خود نوعی دیکتاتوری است ، چرا که میگویید دیگران باید آن طوری که من میپسندم سخن بگویند ، در صورتی که از نظر شما اینچنین سخن گفتن برازنده است و از نظر من استفاده از کلماتی مانند گوسفند وار در توصیف جامعه ای که گوسفندوار زندگی میکند .
من وقتی میبینم جامعه ای که یک بار از یک سوراخ (گندی به نام اصلاح طلبی) نیش خورده ، دوباره به دام همان داستان میوفتد و وقتی اشتباهشان را بهشان گوشزد میکنید میخواهند پاره تان کنند - نمیتوانم از کلماتی بهتر از کلمات پیشین استفاده کنم - حال جامعه ای که از رفتارش درس عبرت نگرفته و اشتباهات یکسان را به صورت پیاپی مرتکب میشود اگر نادان و نا آگاه و نفهم نیست ، پس چیست ؟ نابغه ؟! باهوش ؟! کار درست ؟! شاهزادگان آریایی ؟! نجیبزاده ؟!
گاهی اوقات لازم است که با تندی فراوان جامعه و یا افراد را مورط خطاب قرار داد تا این طرز سخن گفتن باعث شود در باره عملکردش کمی فکر کند گرچه ممکن است در ابتدای کار عصبانی شود و گارد بگیرد .
به قول خودتان شما نمیتوانید با یک مسلمان با منطق و ادبیات و علم و دانش به بحث بنشینید تا بهش حالی کنید که راهی که میرود به ناکجا آباد است ، چون فایده ای ندارد .
اینکه بیاییم بگوییم جامعه ما خیلی باهوشند و کار درستند و بافرهنگند و فهیم هستند حالا گیر حکومتی دیکتاتوری افتاده اند و ایرادهای فرهنگی ای هم دارند چه چیز را عوض میکند جز یک پارانویا و ایجاد حس خود برتر بینی در جامعه ای که حقیقتن نه برتر است ، نه بافرهنگ ، نه کار درست ، نه علمی دارد و نخبه کش هم هست ؟!
وقتی جامعه ای عقبمانده است ، باید خیلی خشک و بدون تعارف و رودربایستی این موضوع را بازگو کرد - گرچه ممکن است در ابتدا جو احساسی ایجاد کند ولی در دراز مدت نتیجه بسیار بهتری خواهد داشت .
این مدل رفتار به نظر من درست مثل آن داستان ایرانی ها ضریب هوشیشان بالاست و کارشون درسته میمونه که بعدها وقتی آمار جهانی منتشر شد معلوم شد که با میانگین ضریب هوشی 84 حتا از عراقی ها و لبنانی ها هم پایین تریم !
http://en.wikipedia.org/wiki/IQ_and_the_Wealth_of_Nations
و بعدش هم فوری مردم دیوانه وار گفتند اینها همه کار دشمنان ایران و ایرانیست و از این مدل حرفهای بی سر و ته !
نتیجه این هندوانه زیر بغل گذاشتن ها به نفع بود یا به ضرر ؟ آیا موجب این شد که مردم و جامعه به خودشان بیایند و حقیقتی که با چاپلوسی های عرف در فرهنگ ما پوشانیده شده بود را قبول کنند و فکری در جهت بهبودش بکنند ؟
آیا این حس خود برتر بینی و خود بزرگ بینی را از بین برد ؟
Ouroboros
01-20-2011, 09:39 PM
امیر گرامی ، این سخن گفتن شما با کمال پوزش خود نوعی دیکتاتوری است ، چرا که میگویید دیگران باید آن طوری که من میپسندم سخن بگویند ، در صورتی که از نظر شما اینچنین سخن گفتن برازنده است و از نظر من استفاده از کلماتی مانند گوسفند وار در توصیف جامعه ای که گوسفندوار زندگی میکند .
من وقتی میبینم جامعه ای که یک بار از یک سوراخ (گندی به نام اصلاح طلبی) نیش خورده ، دوباره به دام همان داستان میوفتد و وقتی اشتباهشان را بهشان گوشزد میکنید میخواهند پاره تان کنند - نمیتوانم از کلماتی بهتر از کلمات پیشین استفاده کنم - حال جامعه ای که از رفتارش درس عبرت نگرفته و اشتباهات یکسان را به صورت پیاپی مرتکب میشود اگر نادان و نا آگاه و نفهم نیست ، پس چیست ؟ نابغه ؟! باهوش ؟! کار درست ؟! شاهزادگان آریایی ؟! نجیبزاده ؟!
گاهی اوقات لازم است که با تندی فراوان جامعه و یا افراد را مورط خطاب قرار داد تا این طرز سخن گفتن باعث شود در باره عملکردش کمی فکر کند گرچه ممکن است در ابتدای کار عصبانی شود و گارد بگیرد .
به قول خودتان شما نمیتوانید با یک مسلمان با منطق و ادبیات و علم و دانش به بحث بنشینید تا بهش حالی کنید که راهی که میرود به ناکجا آباد است ، چون فایده ای ندارد .
اینکه بیاییم بگوییم جامعه ما خیلی باهوشند و کار درستند و بافرهنگند و فهیم هستند حالا گیر حکومتی دیکتاتوری افتاده اند و ایرادهای فرهنگی ای هم دارند چه چیز را عوض میکند جز یک پارانویا و ایجاد حس خود برتر بینی در جامعه ای که حقیقتن نه برتر است ، نه بافرهنگ ، نه کار درست ، نه علمی دارد و نخبه کش هم هست ؟!
وقتی جامعه ای عقبمانده است ، باید خیلی خشک و بدون تعارف و رودربایستی این موضوع را بازگو کرد - گرچه ممکن است در ابتدا جو احساسی ایجاد کند ولی در دراز مدت نتیجه بسیار بهتری خواهد داشت .
این مدل رفتار به نظر من درست مثل آن داستان ایرانی ها ضریب هوشیشان بالاست و کارشون درسته میمونه که بعدها وقتی آمار جهانی منتشر شد معلوم شد که با میانگین ضریب هوشی 84 حتا از عراقی ها و لبنانی ها هم پایین تریم !
http://en.wikipedia.org/wiki/IQ_and_the_Wealth_of_Nations
و بعدش هم فوری مردم دیوانه وار گفتند اینها همه کار دشمنان ایران و ایرانیست و از این مدل حرفهای بی سر و ته !
نتیجه این هندوانه زیر بغل گذاشتن ها به نفع بود یا به ضرر ؟ آیا موجب این شد که مردم و جامعه به خودشان بیایند و حقیقتی که با چاپلوسی های عرف در فرهنگ ما پوشانیده شده بود را قبول کنند و فکری در جهت بهبودش بکنند ؟
آیا این حس خود برتر بینی و خود بزرگ بینی را از بین برد ؟
اولا، جامعه برای من(برخلاف شما)پارچه ی ِ حریر ِ یک دستی که منافع تمامی اقشار و گروه های ِ آن مشترک باشد نیست که بخواهم اینطور برایش تز صادر کنم. من نه صفات ملی/قومی را معتبر می دانم("ایرانی" همانقدر بی معناست که "مریخی"، چراکه طبق ِ هیچ معیار ِ عینی_و نه متافیزیکی و انتزاعی مثل "زبان مشترک" و "تاریخ مشترک"_نمی توان من و شما را در یک گروه قرار داد)، و نه باور دارم که "جامعه ی ایران" در صورت وجود ِ خارجی حامل ِ هیچیک از صفات ِ مثبت/منفی که به آنها اشاره کردید است. مردمی هستند در مرزی جغرافیایی/سیاسی که ایران نامیده می شود، و در خرده فرهنگها، گروه های نظری و جماعات سیاسی ِ بسیار متفاوتی قرار دارند. جنبش سبز هم حرکت ِ اعتراض آمیز ِ قشر ِ متوسط ِ شهرنشین به بی اعتنایی حاکمیت به آنها بود، همین. بورژوازی ِ خارج نشین، پرولتاریای ِ داخل کشور و طبقه ی ِ حاکم از آن اعلام برائت و بیزاری کرده اند و می کنند، چراکه به زعم ِ خودشان جنبش ِ آنها نیست.
من تا بحال حتی یک بار رأی نداده ام. اصلاح طلبی را بخشی از حاکمیت می دانم که نمی تواند آنچه را آغازیده تا نهایت ِ منطقی ِ خود پی بگیرد و از این جهت به عنوان ارتجاعی خرده بورژایی آنرا نفی می کنم. برای ِ من موسوی تا قبل از انتخابات کسی بود که سندیکاهای مستقل ِ کارگری را نابود کرد و آنها را با گروه های ِ حکومتی ِ کاریزماتیک و فرمانبردار ِ انتصابی جایگزین نمود. اما آنچه بعد از انتخابات رخ داد این بود که بزرگترین طبقه ی ِ اجتماعی ِ کشور پس از سی سال برای ِ اولین بار لب به سخن گشود، حکومت را از واپسین ذره های مشروعیت تهی کرد و تمامی تفاوتها به کنار، توانست روی ِ یک موضع ِ مشترک دست به اتحاد بزند. این اتفاقی بسیار خجسته بود و شما این خجستگی را نمی بینید، چراکه تصور می کنید موسوی، کروبی، اصلاح طلبان یا هر شخص/گروه/نهاد دیگری «رهبر» این جنبش محسوب می شد. چنین نبود، موسوی دست ِ بالا محرکی بود، که با نشان دادن ایستادگی و مقاومت احترام ِ خیلی ها را برانگیخت. اما مسئله باز هم این نیست، موضع ِ مالیخولیایی ِ شما به نفی ِ موسوی یا اشتباه در تشخیص ِ خاستگاه و چیستی ِ جنبش محدود نمی شود، شما با رویکردی یکسر برآمده از توهم ِ توطئه، می گویید «تحریم انتخابات از بیرون ریختن میلیونها نفر در خیابان، آتش زدن مسجد و پاسگاه پلیس، دادن ِ شعار مرگ بر خامنه ای و به چالش کشیدن ِ همه چیز ج.ا در خیابانهای تهران موثرتر می بود». به چنین نظری چه واکنشی برازنده است؟ خندیدن؟ گریستن؟ اساسا مگر ج.ا مشروعیت خود را از انتخابات کسب می کند که تحریم ِ آن ککش را بگزاند؟
اینست که شما نه «جامعه» را بدرستی می شناسید، نه راهی که برایش موعظه می کنید صراط مستقیمی بنظر می رسد. مردمی که در تمامی جهان اسلام، خاورمیانه و چه بسی آسیا اولین مردمی بودند که برای «آزادی» قیام کردند و برای رسیدن به آن معتبرترین شخصیت مذهبی کشور را به دار آویختند(انقلاب مشروطه نه بحث ِ "نان" را مطرح می کرد و نه از حکومت باج می خواست، فقط و فقط "مشروطیت" و "پارلمانتاریسم" را دنبال می کرد)، اولین مردمی که به نحوی کاملا دموکراتیک از غرب «استقلال» طلب کردند، اولین مردمی که در انقلابی «روحانی» بدیلی برای ِ هر دو گرایش ِ سیاسی ِ حاکم آن عصر(سوسیالیسم و لیبرالیسم)اسلام سیاسی را در قالب ِ حکومتی از انقلابی سراسر مردمی بر سر ِ کار آوردند، و باز تنها مردمی که اکنون دموکراسی، مدنیت، حکومت قانون، آزادی بیان، حقوق جنسیتی برابر و غیره را از پائین به بالا مطالبه می کنند شایسته ی ِ صفتی به مراتب بهتر از «خر و گاو و گوسفند» هستند. شکی نیست که این مردم خلقیاتی بسیار ملال آور و نفرت انگیز و بلاهت بار هم دارند(از شکم پرستی گرفته، تا عرفان زدگی و شعرگرایی و خودارضایی ِ روانی و نژادپرستی ِ عمومی و غیره)، و شکی نیست که «نقد»ِ آن کاری بسیار پسندیده است، اما شما «نقد» نمی کنید، بلکه تصوری اشتباه را با ادبیاتی نامناسب به عنوان حقیقت جا می زنید. من گمان می کنم که این موضع گیری ِ تعجب برانگیز ِ شما ریشه در بیزاری ِ همه جانبه از اسلام دارد، چیزی خطرناک که اندک اندک بوی ِ مسلمان ستیزی از آن برمی خیزد و تا در افتادن به آغوش ارتجاع ِ مطلق، یک هول کوچک فاصله دارد.
پ.ن: از تندی ِ لحن این پاسخ نرنجید.:53:
sonixax
01-20-2011, 10:33 PM
اولا، جامعه برای من(برخلاف شما)پارچه ی ِ حریر ِ یک دستی که منافع تمامی اقشار و گروه های ِ آن مشترک باشد نیست که بخواهم اینطور برایش تز صادر کنم. من نه صفات ملی/قومی را معتبر می دانم("ایرانی" همانقدر بی معناست که "مریخی"، چراکه طبق ِ هیچ معیار ِ عینی_و نه متافیزیکی و انتزاعی مثل "زبان مشترک" و "تاریخ مشترک"_نمی توان من و شما را در یک گروه قرار داد)،و نه باور دارم که "جامعه ی ایران" در صورت وجود ِ خارجی حامل ِ هیچیک از صفات ِ مثبت/منفی که به آنها اشاره کردید است. مردمی هستند در مرزی جغرافیایی/سیاسی که ایران نامیده می شود، و در خرده فرهنگها، گروه های نظری و جماعات سیاسی ِ بسیار متفاوتی قرار دارند.
خوب ایرن برای من از طرف شیوه فکری که پرچم یک کشور را به رسمیت نمیشناسد و به جایش پرچم قرمز کمونیستی و شوروی را برتر و بهتر میداند چیز خیلی عجیبی نیست .
جنبش سبز هم حرکت ِ اعتراض آمیز ِ قشر ِ متوسط ِ شهرنشین به بی اعتنایی حاکمیت به آنها بود، همین. بورژوازی ِ خارج نشین، پرولتاریای ِ داخل کشور و طبقه ی ِ حاکم از آن اعلام برائت و بیزاری کرده اند و می کنند، چراکه به زعم ِ خودشان جنبش ِ آنها نیست.
در ظاهر چنین است ، ولی در عمل جنبش سبز یک طرح از پیش آماده بود که اندکی از کنترل خارج شد ولی دوباره حکومت توانست کنترل اوضاع را در دست گیرد .
من تا بحال حتی یک بار رأی نداده ام. اصلاح طلبی را بخشی از حاکمیت می دانم که نمی تواند آنچه را آغازیده تا نهایت ِ منطقی ِ خود پی بگیرد و از این جهت به عنوان ارتجاعی خرده بورژایی آنرا نفی می کنم.
:53:
برای ِ من موسوی تا قبل از انتخابات کسی بود که سندیکاهای مستقل ِ کارگری را نابود کرد و آنها را با گروه های ِ حکومتی ِ کاریزماتیک و فرمانبردار ِ انتصابی جایگزین نمود. اما آنچه بعد از انتخابات رخ داد این بود که بزرگترین طبقه ی ِ اجتماعی ِ کشور پس از سی سال برای ِ اولین بار لب به سخن گشود، حکومت را از واپسین ذره های مشروعیت تهی کرد و تمامی تفاوتها به کنار، توانست روی ِ یک موضع ِ مشترک دست به اتحاد بزند.
اگر منظور شما مشروعیت نزد مردم است ، که این مشروعیت بیش از 20 سال است نابوده شده و هیچ اثری ازش باقی نمانده - اگر منظور شما مشروعیت در دید کشور های دیگر و امور سیاسیست دیدم که اینچنین نشد و تمام کشور ها رئیس جمهوری انتصابی را به رسمیت شناختند و این جنبش کوچکترین تاثیری در رفتارشان نداشت چرا که آنها مردم ایران را نگاه نمیکنند ، مردم خودشان را نگاه میکنند - و درک این موضوع گویا برای شما دشوار است .
این اتفاقی بسیار خجسته بود و شما این خجستگی را نمی بینید، چراکه تصور می کنید موسوی، کروبی، اصلاح طلبان یا هر شخص/گروه/نهاد دیگری «رهبر» این جنبش محسوب می شد.
بنده در هیچ کجا نگفته ام کروبی یا موسوی رهبر هستند ، بلکه عنوان کرده ام ابزار های کنترل جمعیت است که حکومت در دست دارد و به راحتی و با زیرکی فراوان توانست با استفاده از همین ابزار ها اعتراضات سراسری که در ایران جاری بود را کنترل ، کمرنگ و محو کند و همه چیز را مانند سابق به داخل خانه ها و اذهان مردم و تاکسی ها و ... کشاند - حال تا این نفرت و انزجار عمومی دوباره قوت بگیرد که توانایی یک شورش گسترده ی دیگر را داشته باشد جمهوری اسلامی چند سالی زمان دارد و اگر اوضاع به همین روال پیش برود و جنگی دامان ایران را نگیرد جمهوری اسلامی تبدیل به کره شمالی خواهد شد و نابود کردنش حتا با دخالت خارجی غیر ممکن ، آن زمان است که تمام اوپوزوسیون از چپی چپ بگیرید تا راستی راست باید برود سماق بمیکد برای همیشه .
وسوی دست ِ بالا محرکی بود، که با نشان دادن ایستادگی و مقاومت احترام ِ خیلی ها را برانگیخت.
همانطور که پیشتر گفتم ، تخلیه ی احساسات مردم و آرام کردنشان . یک دور بررسی کنید به خوبی رد پایش هویداست .
موضع ِ مالیخولیایی ِ شما به نفی ِ موسوی یا اشتباه در تشخیص ِ خاستگاه و چیستی ِ جنبش محدود نمی شود، شما با رویکردی یکسر برآمده از توهم ِ توطئه، می گویید «تحریم انتخابات از بیرون ریختن میلیونها نفر در خیابان، آتش زدن مسجد و پاسگاه پلیس، دادن ِ شعار مرگ بر خامنه ای و به چالش کشیدن ِ همه چیز ج.ا در خیابانهای تهران موثرتر می بود». به چنین نظری چه واکنشی برازنده است؟ خندیدن؟ گریستن؟ اساسا مگر ج.ا مشروعیت خود را از انتخابات کسب می کند که تحریم ِ آن ککش را بگزاند؟
یکی از ابزار بسیار مهم و بزرگ جمهوری اسلامی تبلیغاتی است که با نمایش این انتخابات به راه میندازد و همان طور که بارها سران این حکومت اعلام کرده اند شرکت مردم در انتخابات به منزله یک آری دیگر به جمهوری اسلامی است و همین برایشان مشروعیت میخرد چه نزد طرفداران خودشان ، چه نزد کشور های دیگر و این دورنما را ایجاد میکند که جمهوری اسلامی حکومتی است که مردم آن کشور طالبش هستند حال به تعداد چشمگیر مخالف دارد ولی این مخالفین در اکثریت نیستند .
اینست که شما نه «جامعه» را بدرستی می شناسید، نه راهی که برایش موعظه می کنید صراط مستقیمی بنظر می رسد.
راهی که شما پیشنهاد میکنید را کشور های دیگر رفته اند و همه شان از دم نابود شده اند ، همان طور که شما نمیتوانید یک حکومت کمونیستی درست و حسابی در طول تاریخ نشان دهید و همگی یا استالینیزه شده اند یا تجزیه یا نابود ، ولی در طرف مقابلش کشور هایی که من با استناد به نظام سیاسی آنها سخن خود را میگویم همگی دارای پیشرفتهای چشمگیر ، رفاه بسیار بالا و اقتصاد های آنچنانی هستند .
مردمی که در تمامی جهان اسلام، خاورمیانه و چه بسی آسیا اولین مردمی بودند که برای «آزادی» قیام کردند و برای رسیدن به آن معتبرترین شخصیت مذهبی کشور را به دار آویختند(انقلاب مشروطه نه بحث ِ "نان" را مطرح می کرد و نه از حکومت باج می خواست، فقط و فقط "مشروطیت" و "پارلمانتاریسم" را دنبال می کرد)، اولین مردمی که به نحوی کاملا دموکراتیک از غرب «استقلال» طلب کردند، اولین مردمی که در انقلابی «روحانی» بدیلی برای ِ هر دو گرایش ِ سیاسی ِ حاکم آن عصر(سوسیالیسم و لیبرالیسم)اسلام سیاسی را در قالب ِ حکومتی از انقلابی سراسر مردمی بر سر ِ کار آوردند، و باز تنها مردمی که اکنون دموکراسی، مدنیت، حکومت قانون، آزادی بیان، حقوق جنسیتی برابر و غیره را از پائین به بالا مطالبه می کنند شایسته ی ِ صفتی به مراتب بهتر از «خر و گاو و گوسفند» هستند.
خیر ، در همان زمانها هم همین مردم دست آورد هایی که قشر نخبه و روشنفکران راستین با سختی های فراوان فراهم کرده بودند را بر باد فنا دادند و کار را به جمهوری اسلامی کشاندند ، و اکنون شما تلاش روشنفکران آن زمان را به پای مردمی مینویسید که تمام آن دستاورد ها را نابود کردند و ایران را حتا از دوران قاجار هم عقب تر راندند .
شکی نیست که این مردم خلقیاتی بسیار ملال آور و نفرت انگیز و بلاهت بار هم دارند(از شکم پرستی گرفته، تا عرفان زدگی و شعرگرایی و خودارضایی ِ روانی و نژادپرستی ِ عمومی و غیره)، و شکی نیست که «نقد»ِ آن کاری بسیار پسندیده است، اما شما «نقد» نمی کنید، بلکه تصوری اشتباه را با ادبیاتی نامناسب به عنوان حقیقت جا می زنید.
البته این نظر شماست و با حقیقتی که در جامعه ایران در جریان است در تضاد کامل است ، این طور که من برداشت کرده ام شما هم به مانند دیگر باورمندان سرسخت کمونیسم و سوسیالیسم همواره باورهای خود را بر حقیقت مقدم میشمارید و حاضر به قبول حقیقت جاری نیستید .
من گمان می کنم که این موضع گیری ِ تعجب برانگیز ِ شما ریشه در بیزاری ِ همه جانبه از اسلام دارد، چیزی خطرناک که اندک اندک بوی ِ مسلمان ستیزی از آن برمی خیزد و تا در افتادن به آغوش ارتجاع ِ مطلق، یک هول کوچک فاصله دارد.
اینکه من از اسلام بیزارم یک حقیقت است و به هیچ عنوان آن را تکذیب نمیکنم . و هرگز وارد معقوله های انسان ستیزی نمیشوم ولی در عین حال چشمانم را بر روی حقیقت به خاطر اینکه ممکن است کسی خوشش نیاید نمیبندم و برای همین با لحن سخنی که میگویم مشکلی ندارم .
اینکه رفتار ایرانیان را بابت روش نگرش به مسائلی که زندگیشان را مختل کرده و درس عبرت نگرفتن از آنها گوسفندوار بنامیم توهین به کسی نیست ، همچنین شما هم دچار همان اسوطره سازی ها و تعارف های الکی شده اید چیزی که بد ترین و وحشتناکترین بخش موجود در فرهنگ ما ایرانیان محسوب میشود و باعث نوعی خودبرتر بینی و نادیده گرفتن حقایق میشود .
اینکه ما حماقت های افراد را با واژه هایی که تعریف دیگری از آنها ارایه میکند بیان کنیم هیچ کمکی به حل مشکلاتی که گریبانگیرش شده ایم نمیکند و به عکس اوضاع را بدتر هم میکند .
جامعه ما جامعه ای است که نباید با چربزبانی و چاپلوسی ایرادهایش را برایش بازگو کرد چون نه تنها متوجه آنها نمیشود بلکه به ادامه دادن به کارهای اشتباهش اصرار هم میورزد ، شخصن زمانی این موارد را درک کردم که از ایران خارج شدم و دچار مقایسه بین جوامع مترقی با جامعه واپسمانده ی خودمان شدم . تا زمانی که شما داخل همان جامعه زندگی میکنید خیلی از این ایرادها را متوجه نمیشوید ولی زمانی که از آن خارج میشوید میبینید که این مدل تعارف های بیجا و الکی در جوامع دیگر وجود ندارد و اگر کسی یا کسانی کار احمقانه ای انجام دهد خیلی روشن آنها را احمق خطاب میکنند و کسی هم دلگیر نمیشود ولی در فرهنگ و جامعه ما فورن دلخوری پیش می آید و همین دلخوری به سمتی میرود که افراد را خفه میکنند و هیچ تغییری در وضع موجود ایجاد نمیشود .
همچنین وقتی شما وارد جوامعی میشوید که توع فرهنگی بسیاری دارد متوجه رفتار عجیب ایرانیان در مقایسه با ملیت ها و فرهنگ های دیگر میشوید ، رفتاری که من آنها را رفتار احمقانه و گوسفندوار مینامم و شما برای تعریفش هیچ کلمه مناسبی در اختیار ندارید در نتیجه هرگز نمیتوانید آنها را خیلی صریح و واضح بازگو کنید .
پ.ن: از تندی ِ لحن این پاسخ نرنجید.
من هرگز از تندی سخنان کسی نمیرنجم ، این تندی یکی از خاصیت های بحث کردن است و همان طور که خودم بسیار بسیار تند سخن میگویم از اینکه کسی تند سخن بگوید نارحت نمیشوم :53:
ولی اگر جریان بحث به سمت یک درگیری لفظی و حمله به یکدیگر شود و از مسیر طبیعی اش منحرف شود از بحث کناره گیری میکنم تا باعث آزردگی طرف مقابل و سایر کاربران نشوم ، چرا که افرادی هستند که از صریح سخن گفتن من برداشتهایی مانند وابستگی به نازی ها ، یا طرفداری از قشری خاص و ... میکنند و پس از آن در تمام بحث ها نسبت به آنچه گفته میشود گارد میگیرند و استدلال نمیکنند و این جو ، جو خوشایندی نیست .
Russell
01-21-2011, 01:17 AM
اغلب ِ پیروان دیدگاه های ِ ارتجاعی و فاشیستی چنان پنجره های ِ ذهن خود را بسته اند که حتی خنجر کلام و خرد را به دل ِ آن راهی نیست. مثلی هست در زبان فرانسه شبیه به امضای شما در ظاهر، متفاوت در ساختار مبنی بر «آنچه از طریق ِ منطق به ذهن وارد نشده را نمی توان با منطق از آن خارج کرد». یک مسلمان از طریق استدلال ِ منطقی و دستگاهی فلسفی و شواهد علمی مسلمان نشده که گفتگو بر اساس این اصول بر او تأثیری بگذارد.
هدف از گفتگو با اين افراد متقاعد كردن آنها نيست لزوماً،بلكه اين هست كه نشون بديم اين عقايد متحجر رو نميتونند همه جا به زور بخورد مردم بدند و يكي ممكن هست پيدا بشه و نشون بده كه بيپايه هست اين مسائل.مخصوصاً اين گفتگو اگر بصورت عمومي و مناظره باشه تاثير گذار هست.و نكته ديگه اين هست كه در ضمير ناخودآگاه اين افراد ميمونه و باز در بلند مدت اثر گذار هست.اما انجام چنين گفتگوهايي ميشه گفت نوعي فداكاري هست چون چندان ممكنه دلچسب نباشه براي همه ولي به نظر من ضروريترين هست در جامعه و شايد بودنش در جوامع خودش رو نشون نده ولي اجتناب از چنين بحثهايي در جامعه منجر به فاجعه ميشه.به قولي شبيه به كار لوله كشي ميمونه كه تا وقتي همه چيز درست باشه كسي متوجه كار شايد بي اهميت و بظاهر بيحاصل اين افراد نيست.
در مورد ِ ما هم آنچه مرا به سکوت واداشت اینست که دوستان برای مطرح کردن مواضع خود هم ادبیات ِ بسیار بدی اتخاذ کرده اند، هم مفاهیمی بسیار ارتجاعی را ترویج می دهند.
البته اين نظر شخصي است و فرد به فرد ميتواند متفاوت باشد.
چیز ِ دیگری که تعجب ِ مرا برانگیخته اینست که چرا شما بجای ِ ابراز علاقه به رفتار ِ من(که اغلب همینگونه مهمل و دشمنی برانگیز است!)برای ابراز بیزاری از سخنانی همچون «مردم را باید گله وار و کشان کشان به دروازه های سعادت رساند» اشتیاقی نشان نمی دهید؟ حقیقتا پایبندی ِ افلیج ِ من به آزادی بیان و «اخلاق ِ گفتگو» جالب تر از دیدگاه های ِ دوستان پیرامون ِ اختیار ِ جامعه بر آنچه بر آن می گذرد ا
اول اينكه من با اين گفتههاي دوستمون مخالفت نميكنم لزوماً به معني موافقت من نيست بلكه دلايل ديگري مثل كمي وقت و روشن بودن موضوعو... داره.من هم البته با اينكه سواد سياسي عمومي بسيار پايين هست موافقم(بعلت انجام ندادن آزمون خطا با انتخاب) ولي معتقدم ايرانيانها هم انسان هستند (نه لزوماً بهتر يا بدتر از مردم ديگه) و اگر در مدت لازم تحت شرايط سياسي درستي باشند ميتونند انتخابهاي سياسي خوبي هم بكنند.
علت مطرح كردن نظر من درباره رفتار شما(كه ارتباطي به من نداره) اين هست كه بعد از ترك انجمن توسط جناب كسري قصد شما براي ترك بحث كمي برام عجيب بود و ميخواستم علتش رو بفهمم چون من شخصاً عقايدم درباره بحث جور ديگهايست و درك موضع شما كمي برام سخت هست.
Ouroboros
01-21-2011, 02:59 PM
خوب ایرن برای من از طرف شیوه فکری که پرچم یک کشور را به رسمیت نمیشناسد و به جایش پرچم قرمز کمونیستی و شوروی را برتر و بهتر میداند چیز خیلی عجیبی نیست .
در ظاهر چنین است ، ولی در عمل جنبش سبز یک طرح از پیش آماده بود که اندکی از کنترل خارج شد ولی دوباره حکومت توانست کنترل اوضاع را در دست گیرد .
:53:
اگر منظور شما مشروعیت نزد مردم است ، که این مشروعیت بیش از 20 سال است نابوده شده و هیچ اثری ازش باقی نمانده - اگر منظور شما مشروعیت در دید کشور های دیگر و امور سیاسیست دیدم که اینچنین نشد و تمام کشور ها رئیس جمهوری انتصابی را به رسمیت شناختند و این جنبش کوچکترین تاثیری در رفتارشان نداشت چرا که آنها مردم ایران را نگاه نمیکنند ، مردم خودشان را نگاه میکنند - و درک این موضوع گویا برای شما دشوار است .
بنده در هیچ کجا نگفته ام کروبی یا موسوی رهبر هستند ، بلکه عنوان کرده ام ابزار های کنترل جمعیت است که حکومت در دست دارد و به راحتی و با زیرکی فراوان توانست با استفاده از همین ابزار ها اعتراضات سراسری که در ایران جاری بود را کنترل ، کمرنگ و محو کند و همه چیز را مانند سابق به داخل خانه ها و اذهان مردم و تاکسی ها و ... کشاند - حال تا این نفرت و انزجار عمومی دوباره قوت بگیرد که توانایی یک شورش گسترده ی دیگر را داشته باشد جمهوری اسلامی چند سالی زمان دارد و اگر اوضاع به همین روال پیش برود و جنگی دامان ایران را نگیرد جمهوری اسلامی تبدیل به کره شمالی خواهد شد و نابود کردنش حتا با دخالت خارجی غیر ممکن ، آن زمان است که تمام اوپوزوسیون از چپی چپ بگیرید تا راستی راست باید برود سماق بمیکد برای همیشه .
همانطور که پیشتر گفتم ، تخلیه ی احساسات مردم و آرام کردنشان . یک دور بررسی کنید به خوبی رد پایش هویداست .
یکی از ابزار بسیار مهم و بزرگ جمهوری اسلامی تبلیغاتی است که با نمایش این انتخابات به راه میندازد و همان طور که بارها سران این حکومت اعلام کرده اند شرکت مردم در انتخابات به منزله یک آری دیگر به جمهوری اسلامی است و همین برایشان مشروعیت میخرد چه نزد طرفداران خودشان ، چه نزد کشور های دیگر و این دورنما را ایجاد میکند که جمهوری اسلامی حکومتی است که مردم آن کشور طالبش هستند حال به تعداد چشمگیر مخالف دارد ولی این مخالفین در اکثریت نیستند .
راهی که شما پیشنهاد میکنید را کشور های دیگر رفته اند و همه شان از دم نابود شده اند ، همان طور که شما نمیتوانید یک حکومت کمونیستی درست و حسابی در طول تاریخ نشان دهید و همگی یا استالینیزه شده اند یا تجزیه یا نابود ، ولی در طرف مقابلش کشور هایی که من با استناد به نظام سیاسی آنها سخن خود را میگویم همگی دارای پیشرفتهای چشمگیر ، رفاه بسیار بالا و اقتصاد های آنچنانی هستند .
خیر ، در همان زمانها هم همین مردم دست آورد هایی که قشر نخبه و روشنفکران راستین با سختی های فراوان فراهم کرده بودند را بر باد فنا دادند و کار را به جمهوری اسلامی کشاندند ، و اکنون شما تلاش روشنفکران آن زمان را به پای مردمی مینویسید که تمام آن دستاورد ها را نابود کردند و ایران را حتا از دوران قاجار هم عقب تر راندند .
البته این نظر شماست و با حقیقتی که در جامعه ایران در جریان است در تضاد کامل است ، این طور که من برداشت کرده ام شما هم به مانند دیگر باورمندان سرسخت کمونیسم و سوسیالیسم همواره باورهای خود را بر حقیقت مقدم میشمارید و حاضر به قبول حقیقت جاری نیستید .
اینکه من از اسلام بیزارم یک حقیقت است و به هیچ عنوان آن را تکذیب نمیکنم . و هرگز وارد معقوله های انسان ستیزی نمیشوم ولی در عین حال چشمانم را بر روی حقیقت به خاطر اینکه ممکن است کسی خوشش نیاید نمیبندم و برای همین با لحن سخنی که میگویم مشکلی ندارم .
اینکه رفتار ایرانیان را بابت روش نگرش به مسائلی که زندگیشان را مختل کرده و درس عبرت نگرفتن از آنها گوسفندوار بنامیم توهین به کسی نیست ، همچنین شما هم دچار همان اسوطره سازی ها و تعارف های الکی شده اید چیزی که بد ترین و وحشتناکترین بخش موجود در فرهنگ ما ایرانیان محسوب میشود و باعث نوعی خودبرتر بینی و نادیده گرفتن حقایق میشود .
اینکه ما حماقت های افراد را با واژه هایی که تعریف دیگری از آنها ارایه میکند بیان کنیم هیچ کمکی به حل مشکلاتی که گریبانگیرش شده ایم نمیکند و به عکس اوضاع را بدتر هم میکند .
جامعه ما جامعه ای است که نباید با چربزبانی و چاپلوسی ایرادهایش را برایش بازگو کرد چون نه تنها متوجه آنها نمیشود بلکه به ادامه دادن به کارهای اشتباهش اصرار هم میورزد ، شخصن زمانی این موارد را درک کردم که از ایران خارج شدم و دچار مقایسه بین جوامع مترقی با جامعه واپسمانده ی خودمان شدم . تا زمانی که شما داخل همان جامعه زندگی میکنید خیلی از این ایرادها را متوجه نمیشوید ولی زمانی که از آن خارج میشوید میبینید که این مدل تعارف های بیجا و الکی در جوامع دیگر وجود ندارد و اگر کسی یا کسانی کار احمقانه ای انجام دهد خیلی روشن آنها را احمق خطاب میکنند و کسی هم دلگیر نمیشود ولی در فرهنگ و جامعه ما فورن دلخوری پیش می آید و همین دلخوری به سمتی میرود که افراد را خفه میکنند و هیچ تغییری در وضع موجود ایجاد نمیشود .
همچنین وقتی شما وارد جوامعی میشوید که توع فرهنگی بسیاری دارد متوجه رفتار عجیب ایرانیان در مقایسه با ملیت ها و فرهنگ های دیگر میشوید ، رفتاری که من آنها را رفتار احمقانه و گوسفندوار مینامم و شما برای تعریفش هیچ کلمه مناسبی در اختیار ندارید در نتیجه هرگز نمیتوانید آنها را خیلی صریح و واضح بازگو کنید .
من هرگز از تندی سخنان کسی نمیرنجم ، این تندی یکی از خاصیت های بحث کردن است و همان طور که خودم بسیار بسیار تند سخن میگویم از اینکه کسی تند سخن بگوید نارحت نمیشوم :53:
ولی اگر جریان بحث به سمت یک درگیری لفظی و حمله به یکدیگر شود و از مسیر طبیعی اش منحرف شود از بحث کناره گیری میکنم تا باعث آزردگی طرف مقابل و سایر کاربران نشوم ، چرا که افرادی هستند که از صریح سخن گفتن من برداشتهایی مانند وابستگی به نازی ها ، یا طرفداری از قشری خاص و ... میکنند و پس از آن در تمام بحث ها نسبت به آنچه گفته میشود گارد میگیرند و استدلال نمیکنند و این جو ، جو خوشایندی نیست .
0_ اینجور کوت های پی در پی جز به آشفتگی ِ کلام نمی انجامد، قطعا من بدون این تدقیق ِ اضافی هم خواهم دانست که پاسخ شما به کدام بخش از حرفهای ِ منست.
1_ پیش از هرچیز، این اتهام ِ «کمونیست» بودن ِ منرا از کجا درآوردید؟ کجای ِ نوشته های من تعلق به کمونیسم را در خود داشت؟ یا آنکه چپ را در کمونیسم ِ هذیانی ِ ایرانی محدود می دانید؟ آیا امضای ِ من که از سوی هرنوع مارکسیستی به عنوان «انحراف خرده بورژوایی» تقبیح می شود برای رفع ِ اتهام کافی نیست؟
2_ درباره ی ِ برنهاده ی ِ بنیادین ِ ادعاهای ِ شما، مبنی بر «برنامه» بودن ِ جنبش سبز چنانکه قبل تر نیز گفتم هیچ مدرک ِ عینی وجود ندارد، درحالی که برای ِ خصم آن ده ها گواه ِ زنده هست. خود ِ شما از اقامه ی ِ یک شاهد ِ معتبر عاجزید و به روش ِ بچه مسلمانها بجای پاسخ به دشواری، مرا به «نگاه ِ دقیق تر» و «دقت ِ بیشتر» حواله می دهید. من تابحال انتقادات ِ زیادی به جنبش سبز را شنیده ام، از لیبرالها بخاطر آنکه چهره های ِ پیشتاز ِ آن حاضر نیستند راه ِ خود را تا پایان ادامه بدهند(نفی ولی فقیه و قانون اساسی و اسلامی سیاسی و غیره)، از چپهای قدیمی که حاضر نیستند گذشته ی ِ امثال موسوی و گنجی و حجاریان را ببخشند و به پاک شدن ِ پرونده ی ِ آدمها اعتقادی ندارند چراکه اینها را سلاخ و قاتل ِ رفقایشان می دانند، وانگهی اولین بار است که با اینجور مکاشفات ِ الهی و کشفیات ِ دایی جان ناپلئونی درباره ی ِ خاستگاه ِ جنبش روبرو می شوم. ادعای ِ ثقیلی مثل ِ بودن ِ تمام سررشته ها در دست ِ ج.ا به دلایلی به مراتب ِ درجات قوی تر و استوارتر از حرفهای ِ خنده آوری همچون «خالی کردن باتری ِ مردم» دارد.
3_ فقدان ِ مشروعیت هم به مانند مشروعیت دارای درجات ِ گوناگونی ست. تا پیش از جنبش سبز ج.ا هرگز مردم ِ عادی ِ کوچه و خیابان را هدف قرار نگرفته بود، همیشه فعالین و مبارزان ِ سیاسی هدف نوک پیکان ِ سرکوب آن بودند. اینست که جنبش سبز آخرین ذرات مشروعیت نظام را بر باد داد، چنانکه امروز حکومت بجز مشتی جیره خوار و جنایتکار ِ وابسته دیگر طرفداری ندارد. اعدام ِ فله ای ِ اعضای ِ یک گروه چریکی چه بخواهیم یا نه متفاوت است با آتش گشودن به روی ِ مردم رهگذر و شهروندان معمولی.
4_ انتخابات را همه می دانند که نمایشی بیش نیست و بهره برداری حکومت هم هرگز چیزی فراتر از تبلیغات ِ طبیعی ِ یک نظام دیکتاتوری برای ِ خود نیست. احمدی نژاد دور اول از تحریم برآمد و هیچکس از طبقه ی ِ متوسط ِ تحصیلکرده ی ِ شهرنشین ایرانی او را نمی خواست. اما هنوز توضیح نداده اید که چطور در خانه نشستن مردم آسیب بیشتری به ج.ا می زد تا اعتراض آشکار خیابانی.
5_ جنبش برخلاف تصور شما نه کمرنگ شده و نه محو، آتش ِ زیر ِ خاکستر هم نیست، بلکه خیلی ساده تنها مانده. هوشمندی در جبهه حاکمیت و خرفتی در جبهه پرولتاری، باعث شد که اتحاد میان ایندو بزرگترین طبقه ی ِ اجتماعی کشور میسر نشود و طبیعی ست که هیچکدام نمی توانند بدون ِ کمک دیگری به پیروزی برسند. چنانکه در سال 57 حمایت ِ و پیوستن طبقه متوسط به انقلاب بود که پیروزی آن را تضمین کرد. متاسفانه 30% کف ِ جامعه آنقدر بصیرت ندارند که بفهمند سیاستهای احمدی نژاد از راست ِ افراطی هم فضاحت بارتر است. دلیل دیگری که جنبش در طفیلی ماند می تواند غیرانقلابی بودن ِ آن باشد. توافق پیرامون ِ آنچه نمی خواهند، اختلاف درباره ی ِ آنچه می خواهند. اگر انقلاب را به یک خط که از نقطه ای شروع می شود و در نقطه ای پایان می یابد تشبیه بکنیم، نقطه ی ِ پایان ِ این جنبش هرگز وجود نداشت.
6_ برنامه ی ِ ج.ا اینست که قشر متوسط را از میان ببرد، با تبدیل کردن ِ مردم به جیره خوار حکومت، با وارد کردن ِ فشار شدید ِ اقتصادی که دغدغه های سیاسی را طبیعتا(و برخلاف ِ تصور ِ اپوزیسیون هخازده)تحت تاثیر منفی قرار می دهد، با انتقال کارمندان و غیره به شهرستانها، با وارد کردن نئاندرتال از دهات به شهر و محاصره ی ِ آن از اطراف، با سرکوب ِ نهادهای مدنی ِ آنها و غیره.
7_ نخبگان و روشنفکران را سی سال است دیده ایم که بدون حمایت مردم بجز تودهنی خوردن از حاکمیت و فرار کردن به خارج و انقلاب اینترنتی کاری از پیش نبرده اند، پس بیان اینکه دستاوردهای سیاسی مردم ایران قبل از انقلاب 57 کار روشنفکران بوده همانقدر مضحک است که باقی حرفهای شما. من خواستار ِ احترام به توده ی ِ مردم به عنوان عضوی از آنها هستم نه بستن ِ پنجره ی ِ نقد. اینکه ملت نمی فهمند مگر سرشان داد بزنید یکی دیگر از دیدگاه های خان منشانه و کدی ِ شماست که نیاز به پاسخ ندارد. من فقط نظر خواننده را به تشابه بی نظیر نظریات شما و اخوندیسم در بنیاد جلب می کنم و از این بحث می گذرم.
8_ هیچکس خواستار تعارف و چاپلوسی نشده، اینکه اگر همه مردم را از دم خر و گاو بدانید یک آدم خودنخبه پندار ِ عقده ای بنظر خواهید رسید، با طلب پیوستن به مهمل بافی های ناسیونالیستی تفاوت می کند. شما باید این تفاوت را بفهمید.
---------- ارسال جدید اضافه شده در 02:59 pm ---------- ارسال قبلی در 02:53 pm ----------
هدف از گفتگو با اين افراد متقاعد كردن آنها نيست لزوماً،بلكه اين هست كه نشون بديم اين عقايد متحجر رو نميتونند همه جا به زور بخورد مردم بدند و يكي ممكن هست پيدا بشه و نشون بده كه بيپايه هست اين مسائل.مخصوصاً اين گفتگو اگر بصورت عمومي و مناظره باشه تاثير گذار هست.و نكته ديگه اين هست كه در ضمير ناخودآگاه اين افراد ميمونه و باز در بلند مدت اثر گذار هست.اما انجام چنين گفتگوهايي ميشه گفت نوعي فداكاري هست چون چندان ممكنه دلچسب نباشه براي همه ولي به نظر من ضروريترين هست در جامعه و شايد بودنش در جوامع خودش رو نشون نده ولي اجتناب از چنين بحثهايي در جامعه منجر به فاجعه ميشه.به قولي شبيه به كار لوله كشي ميمونه كه تا وقتي همه چيز درست باشه كسي متوجه كار شايد بي اهميت و بظاهر بيحاصل اين افراد نيست.
خوب این رهیافت که متفاعد کردن طرف مقابل را از اهمیت ساقط بدانیم می انجامد به همان مخاطب قرار دادن ِ موضوع و نه شخص باورمند ِ به آن. همان کاری که من آنرا موعظه می کنم.
علت مطرح كردن نظر من درباره رفتار شما(كه ارتباطي به من نداره) اين هست كه بعد از ترك انجمن توسط جناب كسري قصد شما براي ترك بحث كمي برام عجيب بود و ميخواستم علتش رو بفهمم چون من شخصاً عقايدم درباره بحث جور ديگهايست و درك موضع شما كمي برام سخت هست.
من قطعا نمی توانم دلیلی بهتر از به رسمیت نشناختن یک گفتمان را برای سرزدن از گفتگو مطرح بکنم. من هرگز با یک نئونازی وارد گفتگو نخواهم شد. هرگز به او فرصت دفاع از "عقایدش" را نخواهم داد و بلادرنگ از آزادی ِ نشنیدن و آزادی سکوت کردن ِ خود برعلیه آزادی بیان او استفاده خواهم کرد.
sonixax
01-21-2011, 11:00 PM
1_ پیش از هرچیز، این اتهام ِ «کمونیست» بودن ِ منرا از کجا درآوردید؟ کجای ِ نوشته های من تعلق به کمونیسم را در خود داشت؟ یا آنکه چپ را در کمونیسم ِ هذیانی ِ ایرانی محدود می دانید؟ آیا امضای ِ من که از سوی هرنوع مارکسیستی به عنوان «انحراف خرده بورژوایی» تقبیح می شود برای رفع ِ اتهام کافی نیست؟
من تنها از شیوه ی بیان شما و عقایدی که ابراز میکنید و نظام سیاسی که به آن باور دارید و عنوان کرده اید چنین برداشتی کردم و اگر اشتباه کردم ، که گویا اشتباه هم کرده ام از شما پوزش میطلبم :53:
2_ درباره ی ِ برنهاده ی ِ بنیادین ِ ادعاهای ِ شما، مبنی بر «برنامه» بودن ِ جنبش سبز چنانکه قبل تر نیز گفتم هیچ مدرک ِ عینی وجود ندارد، درحالی که برای ِ خصم آن ده ها گواه ِ زنده هست. خود ِ شما از اقامه ی ِ یک شاهد ِ معتبر عاجزید و به روش ِ بچه مسلمانها بجای پاسخ به دشواری، مرا به «نگاه ِ دقیق تر» و «دقت ِ بیشتر» حواله می دهید. من تابحال انتقادات ِ زیادی به جنبش سبز را شنیده ام، از لیبرالها بخاطر آنکه چهره های ِ پیشتاز ِ آن حاضر نیستند راه ِ خود را تا پایان ادامه بدهند(نفی ولی فقیه و قانون اساسی و اسلامی سیاسی و غیره)، از چپهای قدیمی که حاضر نیستند گذشته ی ِ امثال موسوی و گنجی و حجاریان را ببخشند و به پاک شدن ِ پرونده ی ِ آدمها اعتقادی ندارند چراکه اینها را سلاخ و قاتل ِ رفقایشان می دانند، وانگهی اولین بار است که با اینجور مکاشفات ِ الهی و کشفیات ِ دایی جان ناپلئونی درباره ی ِ خاستگاه ِ جنبش روبرو می شوم. ادعای ِ ثقیلی مثل ِ بودن ِ تمام سررشته ها در دست ِ ج.ا به دلایلی به مراتب ِ درجات قوی تر و استوارتر از حرفهای ِ خنده آوری همچون «خالی کردن باتری ِ مردم» دارد.
این گفته شما تا حدودی خنده دار و تنها از روی احساسات است ، اگر سند و مدرکی دال بر این مدعا بود دیگر نیازی به استدلال و بررسی نتایج و تاریخچه ی جنبش سبز نبود ! در ایران حکومت هنوز بر سر کار است و به دست آوردن مدارکی در این باره از دل حکومت تقریبن غیر ممکن است - مگر اینکه ویکی لیکسی چیزی از جنس ایرانیش بوجود آید .
اگر شما در گفتگو هم عضو میبودید یحتمل جستاری با نام "مردم بی بخار شده اند" را مطالعه کرده اید ، آن زمان اوج جنبش سبز و تظاهرات میلیونی مردم بود و من در همانجا به این مساله اشاره کرده بودم و رفتاری که موسوی و کروبی قرار بود در پیش گیرند را هشدار داده بودم و گفته بودم حکومت از اینها برای کنترل جامعه استفاده خواهد کرد ، و همان هم شد - خوشبختانه یا شوربختانه پیش بینی من تا به اینجا درست بود .
برای همین در رابطه با مواردی مانند جنبش سبز که مدرکی در دست نیست تنها و تنها باید مسیر رشد ، تکامل ، نقطه اوج ، عملکرد سران و ... اش را بررسی کرد و نتیجه گیری کرد - که این نتایج یا درست هستند یا نیستند ، که گذر زمان آن را روشن خواهد کرد و امیدوارم که من اشتباه کرده باشم هر چند تا به اینجای کار آنچه که حدود 2 سال پیش گفته بودم درست از آب در آمده .
3_ فقدان ِ مشروعیت هم به مانند مشروعیت دارای درجات ِ گوناگونی ست. تا پیش از جنبش سبز ج.ا هرگز مردم ِ عادی ِ کوچه و خیابان را هدف قرار نگرفته بود، همیشه فعالین و مبارزان ِ سیاسی هدف نوک پیکان ِ سرکوب آن بودند. اینست که جنبش سبز آخرین ذرات مشروعیت نظام را بر باد داد، چنانکه امروز حکومت بجز مشتی جیره خوار و جنایتکار ِ وابسته دیگر طرفداری ندارد. اعدام ِ فله ای ِ اعضای ِ یک گروه چریکی چه بخواهیم یا نه متفاوت است با آتش گشودن به روی ِ مردم رهگذر و شهروندان معمولی.
چرا هدف گرفته بود شما یا به خاطر نمی آورید یا دنبالش نبودید - حوادث خیابان امیر آباد تهران ،سلاخی و کشتار دانشجویان و هر جنبنده ای که در آن حوالی تردد میکرد و حوادثی از این دست که عامه ی مردم را هدف گرفته بود .
حکومت میدانست که میخواهد تقلب کند و میدانست قرار است مردم اعتراض کنند ، کما اینکه کسانی مثل من که تحریم کرده بودیم انتخابات را ، این نکته را بارها و بارها گوشزد کردیم که چه شما رای بدهید چه ندهید احمدینژاد رئیس جمهوری اش تمدید میشود ولی با پاسخهای کودکانه ای مانند این که اگر جمعیت زیاد باشد حکومت نمیتواند تقلب کند مواجه شدیم و باز هم آنچه که از قبل پیشبینی شده بود اتفاق افتاد .
آنچه که من را بسیار ناراحت میکند این است که اغلب حرکات جمهوری اسلامی به راحتی قابل پیشبینی است ولی مردم نه خودشان این امر را متوجه میشوند و نه کسانی که از وقوع آنها خبر میدهند را جدی میگیرند و همین یکی از دلایلی است که من میگویم جامعه ایران شعور و فهم سیاسی ندارد ، چه شما خوشتان بیاید چه خوشتان نیاید این یک حقیقت کتمان نا پذیر است .
4_ انتخابات را همه می دانند که نمایشی بیش نیست و بهره برداری حکومت هم هرگز چیزی فراتر از تبلیغات ِ طبیعی ِ یک نظام دیکتاتوری برای ِ خود نیست. احمدی نژاد دور اول از تحریم برآمد و هیچکس از طبقه ی ِ متوسط ِ تحصیلکرده ی ِ شهرنشین ایرانی او را نمی خواست. اما هنوز توضیح نداده اید که چطور در خانه نشستن مردم آسیب بیشتری به ج.ا می زد تا اعتراض آشکار خیابانی.
اتفاقن احمدی نژاد از تحریم بر نیامد و مردم شرکت کردند و حضور چشمگیری هم داشتند ، آنهایی که خطر را احساس کرده بودند میگفتند که به رفسنجانی رای دهیم که احمدی نژاد نشود و آنهایی که بیسوادتر و ساده لوح تر بودند عکس احمدی نژاد را بالا برده بودند .
5_ جنبش برخلاف تصور شما نه کمرنگ شده و نه محو، آتش ِ زیر ِ خاکستر هم نیست، بلکه خیلی ساده تنها مانده. هوشمندی در جبهه حاکمیت و خرفتی در جبهه پرولتاری، باعث شد که اتحاد میان ایندو بزرگترین طبقه ی ِ اجتماعی کشور میسر نشود و طبیعی ست که هیچکدام نمی توانند بدون ِ کمک دیگری به پیروزی برسند. چنانکه در سال 57 حمایت ِ و پیوستن طبقه متوسط به انقلاب بود که پیروزی آن را تضمین کرد. متاسفانه 30% کف ِ جامعه آنقدر بصیرت ندارند که بفهمند سیاستهای احمدی نژاد از راست ِ افراطی هم فضاحت بارتر است. دلیل دیگری که جنبش در طفیلی ماند می تواند غیرانقلابی بودن ِ آن باشد. توافق پیرامون ِ آنچه نمی خواهند، اختلاف درباره ی ِ آنچه می خواهند. اگر انقلاب را به یک خط که از نقطه ای شروع می شود و در نقطه ای پایان می یابد تشبیه بکنیم، نقطه ی ِ پایان ِ این جنبش هرگز وجود نداشت.
اصولن اگر این جنبش و رهبران به زور رهبر شده اش پتانسیل انقلابی داشتند شاید من در سخن گفتن و نظر دادنم در مورد آن خیلی خیلی با دقت رفتار میکردم . در باقی موارد هم با شما مخالفتی ندارم به جز اینکه جبهه حاکمیت را هوشمند نمیدانم ولی همان طور که گفتم جبهه مقابل را بسیار بیشتر از یک طرف خرفت میدانم و باور دارم طرف مقابل حکومت به جز نوک بینی اش نمیبیند و برای همین همواره در مقابل حاکمیت شکست خورده و مادامی که اینچنین باشد شکست میخورد و خواهد خورد .
6_ برنامه ی ِ ج.ا اینست که قشر متوسط را از میان ببرد، با تبدیل کردن ِ مردم به جیره خوار حکومت، با وارد کردن ِ فشار شدید ِ اقتصادی که دغدغه های سیاسی را طبیعتا(و برخلاف ِ تصور ِ اپوزیسیون هخازده)تحت تاثیر منفی قرار می دهد، با انتقال کارمندان و غیره به شهرستانها، با وارد کردن نئاندرتال از دهات به شهر و محاصره ی ِ آن از اطراف، با سرکوب ِ نهادهای مدنی ِ آنها و غیره.
خیر ، برنامه حاکمیت این است که در جامعه دو دستگی طبقاتی ایجاد کند یعنی بخشی در فقر مطلق باشند و بخشی در رفاه کامل در نتیجه این دو همیشه با هم در جدالند و فرصت اتحاد و مبارزه و همفکری مقابل حاکمیت را ندارند .
این بحثی که پس از قطع سوبسید ها مطرح شده که حاکمیت میخواهد مردم جیره خوارش شوند یک بحث سراسر غیر منطقی است ، حاکمیت در کوتاه مدت همانها را هم از مردم خواهد گرفت و هیچ چیزی در اختیار جامعه چه نقدی و چه غیر نقدی قرار نمیدهد ، در نتیجه کسی هم جیره خوار حکومت نمیشود - ولی آن تضاد طبقاتی که گفتم ایجاد میشود و در عین حال حذف سوبسید ها فشار ناشی از تحریم های بین المللی را از دوش حکومت بر میدارد و بر دوش مردم میندازد و به گسترش این تضاد دامن هم میزند .
در نتیجه آنهایی که ثروتمند ترند همواره برای جلوگیری از تغییرات و حفاظت از ثروت و قدرتشان در مقابل قشر ضعیف قرار میگیرند و همیشه با هم در جدالند - هدف از نابود کردن قشر متوسط دو قطبی کردن جامعه است که تا کنون حکومت در این امر موفق بوده .
7_ نخبگان و روشنفکران را سی سال است دیده ایم که بدون حمایت مردم بجز تودهنی خوردن از حاکمیت و فرار کردن به خارج و انقلاب اینترنتی کاری از پیش نبرده اند، پس بیان اینکه دستاوردهای سیاسی مردم ایران قبل از انقلاب 57 کار روشنفکران بوده همانقدر مضحک است که باقی حرفهای شما. من خواستار ِ احترام به توده ی ِ مردم به عنوان عضوی از آنها هستم نه بستن ِ پنجره ی ِ نقد. اینکه ملت نمی فهمند مگر سرشان داد بزنید یکی دیگر از دیدگاه های خان منشانه و کدی ِ شماست که نیاز به پاسخ ندارد. من فقط نظر خواننده را به تشابه بی نظیر نظریات شما و اخوندیسم در بنیاد جلب می کنم و از این بحث می گذرم.
سخن در مورد انقلاب مشروطه بود نه افتضاح سال 57 ، شورش سال 57 یک حرکت کاملن تهی از روشنفکر بود و به تکمیل نابود سازی دستاورد های انقلاب مشروطه کمک کرد و ایران را به قبل از دوران مشروطه باز گرداند .
ولی آنچه که در دوران مشروطه به دست آمد و با سر کار آمدن پهلوی دوم نابود شد ! سراسر نتیجه حرکات روشنفکران بود و اگر شما مدعی هستید که مردم آن زمان شعور و بینش سیاسی شگرفی داشته اند و توانسته بودند مشروطه را بنا کنند حرف بسیار خنده داری میزنید ، آن هم در شرایطی که اکثریت مطلق ایران نه تنها بیسواد بودند بلکه به خاطر اعتقادات اسلامی وحشتناکی که داشتند بازیچه دست ملایان و آخوندها بودند و توانایی اندیشیدن نداشتند - مردم آن زمان مردمی بودند که به خاطر چلوکبابی که در سفارت انگلیس سرو میشود شورش میکردند !!!
گویا شما نوشته های من را خیلی سرسری و یک خط در میان مطالعه میفرمایید و مدام نتیجه گیری اشتباهی میکنید !
8_ هیچکس خواستار تعارف و چاپلوسی نشده، اینکه اگر همه مردم را از دم خر و گاو بدانید یک آدم خودنخبه پندار ِ عقده ای بنظر خواهید رسید، با طلب پیوستن به مهمل بافی های ناسیونالیستی تفاوت می کند. شما باید این تفاوت را بفهمید.
من در جایی مردم را خر و گاو معرفی نکرده ام ، ولی جامعه را متهم به بیشعوری و نفهمی سیاسی و *گوسفندوار رفتار کردن در حرکات سیاسی کرده ام و تعویض حکومتشان برای آب و برق مجانی را اعلام آمادگی برای کولی دادن به سایرین تعریف کرده ام و تنها در یک جا (http://www.daftarche.com/showthread.php/247-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D9%86%D8%B3-%D9%87%D9%85-%D8%AA%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%B4%D8%AF%21?p=3480&viewfull=1#post3480) کمی تند نوشته ام که آن هم اشاره به مردم ایران نبوده و اشاره به جوامعی بوده که خودشان با صدای بلند و رسا این آمادگی را اعلام میکنند و بر گفته خودم تا زمانی که خلافش ثابت نشود اصرار میورزم .
در ضمن همان طور که یک لیوان اسید با یک قطره بازی خاصیت قلیایی پیدا نمیکند و یا خنثا نمیشود ، یک لیوان حاوی مواد بازی هم با یک قطره اسید خاصیت اسیدی پیدا نمکند و یا خنثا نمیشود .
یعنی اگر در جامعه ایرانی افراد نخبه و فهیمی پیدا شوند این دلیل نمیشود که تمام آن جامعه فهیم و نخبه باشد و به وارون ، همچنین وقتی من میگویم جامعه یعنی میانگینی از عملکرد مردم ایران نسبت به جمعیت در جریانات سیاسی ، در نتیجه وقتی گفته میشود ایرانیان شعور و فهم و قدرت ادراک مسایل سیاسی را ندارند به این معنی نیست که تک تک آنها اینچنیند بلکه منظور آن است که اکثریت غالب آنها چنین اند و آن اندک نفراتی که درک درستی دارند در مقابل مابقی قدرتی ندارند و عملکردشان در نتایج حاصله از رفتار مابقی تاثیری ندارد .
من هرگز با یک نئونازی وارد گفتگو نخواهم شد. هرگز به او فرصت دفاع از "عقایدش" را نخواهم داد و بلادرنگ از آزادی ِ نشنیدن و آزادی سکوت کردن ِ خود برعلیه آزادی بیان او استفاده خواهم کرد.
بنده برای عقاید شما شدیدن احترام قایلم ، و تنها به ذکر یک نکته در مورد این شیوه فکری شما بسنده میکنم که تمامن نظر شخصی من است :53: :
وقتی شما فقط از روی ظاهر قضاوت میکنید و به خاطر وابستگی های ذهنی یک شخص حاضر به شنیدن سخنانش نمیشوید ، در نتیجه هرگز نمیتوانید اطلاعات درستی از عقاید و باور های وی به دست آورید و در نتیجه گیری و قضاوت دچار اشتباه و اشکال میشوید و نمیتوانید با استناد به خرد خود نتیجه گیری کنید و تمام نتیجه گیری شما محدود به باور های جمعی و ابزار های تبلیغاتی ی در اختیار حکومت ها محدود میشود و اگر از این ابزار ها در جهت تبلیغات منفی و پروپاگاندی استفاده شود ممکن است شما دقیقن در جهت مخالف حقیقت و همسوی سیاست های حکومت ها قرار بگیرید .
به عبارت ساده تر این استفاده ی شما از حق آزادی نشنیدن و سکوت کردن باعث میشود نتوانید از آزادی اندیشیدن و استدلال کردن استفاده کنید و ناخواسته ممکن است در دام سیاست های ضد بشری بیوفتید و بازیچه شوید .
--------------------------------------------------
* - گوسفندوار رفتار کردن یعنی زمانی که شخصی حرکتی را انجام میدهد و نتیجه ای میگیرد ، مابقی افراد بدون اندکی تفکر و بررسی ی راه حل های احتمالی موجود و تنها با استنداد به تجربه ی وی دنباله رو او میشوند و همان مسیر را در پیش میگیرند ، چون یک گله گوسفند در برخی موارد مانند رد شدن از جوی آب ، رفتار مشابهی از خود نشان میدهند - برای همین حرکات تقلیدی دسته جمعی انسانها از فرد نخست را با استفاده از این واژه تعریف میکنند .
sonixax
01-23-2011, 10:38 PM
به طور کلی با ایرانی جماعت نمیشه متمدنانه و درست حرف زد چون وقتی این طوری باهاشون حرف میزنی حالشون نمیشه .
دقیقن حکایت اون بابایی هست که میگی بفرما ، میگه ها ؟ میگی بشین ، میگه ها ؟ میگی بتمرگ ، میگه آها !
سعی کنید توی بالاترین که افراد عضو درش به خوبی نماینده جامعه ایرانی از هر قشر و فکری هستند متمدنانه و درست صحبت کنید ببینید چی میشه ، بعدش مثل لات و لوت ها و با پرخاش باهاشون صحبت کنید اون وقت ببینید چی میشه .
Powered by vBulletin® Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.