PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث پیرامون دکتر محمد مصدق و نهضت ملی ایران



ramin12345
01-02-2011, 07:29 AM
لطفا نظرات خود را در باره ی دکتر مصدق و نهضت ملی ایران درج کنید.

---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:29 AM ---------- ارسال قبلی در 07:27 AM ----------

http://www.daftarche.com/images/imported/2011/01/1.jpg
اینجا سازمان ملل است. پیرمردی خمیده ، به ظاهر خواب !

بر کرسی نما ینده ی بریتانیای کبیر تکیه زده

و هر چه اطرافیان وی را صدا میزنند که برخیز... او همچنان خواب است

در آخر با عصبانیت مرد انگلیسی ، چشم باز میکند و می گوید :

چقدر خشمگین میشوی وقتی یک بیگانه 5 دقیقه صندلی تو را بگیرد

در حالی که نفت کشور من را ، کشور تو 200 سال است که گرفته !!!

او محمد مصدق است

Russell
01-08-2015, 05:06 PM
دوستان، در زمان مصدق «چماقکش»‌ها تنها همان شعبان بی‌مخ‌ها بودند یا مصدق و حزب توده هم از این دسته افراد داشته‌اند و امروز
از آن‌ها سخنی شنیده نمی‌شود؟

kourosh_bikhoda
01-09-2015, 05:34 PM
دوستان، در زمان مصدق «چماقکش»‌ها تنها همان شعبان بی‌مخ‌ها بودند یا مصدق و حزب توده هم از این دسته افراد داشته‌اند و امروز
از آن‌ها سخنی شنیده نمی‌شود؟
مصدق خودش سر دسته این چماق دارها بود. مصدق در زمان وکالت مجلس در مشاجره لفظی معروفی با سپهبد رزم آرا او رو تهدید به مرگ میکنه. این تهدید او مدتی بعد توسط یکی از افراد عضو فدائیان اسلام عملی میشه و جالب اینه که جبهه ملی به پشتوانه محمد مصدق که نخست وزیر شده بود تلاش زیادی برای آزادی او از زندان میکنه. خوندن این مشاجره که در تاریخ 8 تیرماه 1329 اتفاق افتاده جالبه:

خدا شاهد است اگر ما را بکشند. پارچه پارچه بکنند، زیر بار حکومت این جور اشخاص نمی‌رویم وحدانیت نیت حق خون می‌کنیم، خون می‌کنیم، می‌ریزیم، و کشته می‌شویم (با عصبانیت) اگر شما نظامی هستید من از شما نظامی‌ترم می‌کشم همین جا شما را می‌کشم.
این مشاجره در روزنامه رسمی کشور شاهنشانی ایران چاپ شده. روزنامه جمهوری اسلامی به تاریخ 28 دیماه 1373 اقراری از فردی مینویسه که در حضور او، مصدق با نواب صفوی در زمینه اجرای تهدید قتل رزم آرا صحبت کرده بوده.

مصدق خود فردی عوامفریب و مخالف قانون و آزادی بود. در سال 1331 پس از برگزاری انتخابات مجلس 17 که در بسیاری حوزه ها هم برگزار نشد چون هواداران جبهه ملی رای نمی آوردند، مجلس با هفتاد و اندی نفر وکیل تاسیس شد تا جبهه ملی اکثریت باشه. ولی با اینحال هم با همون مجلس بی کفایتی که از لحاظ دسته جارو بودن با دو سه مجلس اخیر شورای اسلامی قابل قیاس هست به مشکل بر خورد و بنابر این اختیار قانونگزاری رو برای مدت 6 ماه از مجلس دریافت کرد و ضمن در دست داشتن قوه مجریه، خودش تبدیل به قوه مقننه شد و بر خلاف قانون اساسی مشروطه تفکیک قوا رو زیر سوال برد. در این مدت قوانینی رو مصوب کرد که هرچه بیشتر به سوی دیکتاتوری پیش رفت. برای مثال با وضع قوانینی استقلال قوه قضائیه رو هم زیر سوال برد و به جابجایی و خلع ید تعدادی از قضات پرداخت که تا اون زمان در تاریخ دادگستری و سیستم قضایی نوین ایران بی سابقه بود.

در کارنامه مصدق بارها مشاهده شده که علیرغم ادعای آزادی و دموکراتیک بودن، و علیرغم تحصیل حقوق در سوئیس هرجا قانون رو سد راه خودش میدیده به مخالفت با اون بلند میشده و قانون رو زیر پا میگذاشته. نوشتاری از پیروز مجتهد زاده در خبر آنلاین در این زمینه بسیار خوندنیه:


پیروز مجتهدزاده

در مطالعه برخی واکنش ها در خبر آنلاین به نوشته هایم در باره کودتا بودن یا نبودن رویداد های 28 مرداد 1332 که در مورخه 28 مرداد 1390 در همان شبکه انتشار یافته بود، توجه شد که عنایت کافی به این حقایق نشده است که نوشته های عرضه شده در این رابطه تکرار قصه های تکراری ملال آور 50-60 سال گذشته نیست که با استفاده از همان قصه های کهنه بدان پاسخ داده شود.

این نوشته ها از نگاهی علمی (انتقادی) تهیه شده است با استفاده از استدلال ها و استناداتی نو بر آنچه در مرداد 1332 گذشت و سبب وارونه نوشتن بخش هایی از تاریخ سیاسی اخیر ایران شده است: وارونه نوشتنی که عصبیت و عصبانیت و انتقامجویی را به جای بی طرفی علمی در نگاه به مسائل به فضای فرهنگ سیاسی ایران تزریق کرد و سبب این همه نگون بختی در جامعه ما شد.

این نوشته ها حاصل بیش از چهل سال پرس و جوی شفاهی و بیش از بیست سال پژوهش نویسنده است در اسناد دولتی داخلی و خارجی – اسناد طبقه بندی شده دولتی، نه کتاب های نوشته شده این و آن که به عنوان اسناد تاریخی به خورد مردم داده می شود.
در همان رابطه،شایان توجه است که در باره همه بازیگران سیاسی فراوان نوشته شده ولی در باره بازیگر اصلی، یعنی شادروان دکتر مصدق، نوشته ها اگر کم نباشد، نوشته های تحقیقی تاریخی فوق العاده اندک است و همین موضوع علت اصلی سردرگم شدن داستان ماجراهای مرداد 1332 شمرده می شود.
آنچه در نگاه به تاریخ آن دوران و نقش مصدق بیشتر از همه جلب توجه می کند در حقیقت طرح گسترده ایده های میهن دوستی و دموکراسی خواهی بود که اگر چه یکسره از روی صداقت بود، ولی همیشه با عمل هماهنگی نداشت. پنهان کاری های او، برای مثال پنهان کردن حکم عزل خود حتی از سه – چهار وزیری که تا آخرین لحظه به او وفادار بودند، فقط می توانست ناشی از عدم صداقت باشد و نداشتن اعتماد به دوستان وفادار.

شعارپردازی های گسترده در لزوم دموکراتیک بودن مقام سلطنت،در عمل به صورت سرپوشی در آمد بر دیکتاتوری های حیرت انگیزی که خودش اعمال کرد،البته به دست آویز "اختیارات ویژه" که در تضاد مستقیم بود با اصل حاکمیت پارلمان در دموکراسی ها.

غش کردن های مصلحتی که فقط می توانست به منظور فریب دادن ملت ایران باشد که مسلما با چنین نمایش هایی"عوام" فرض می شدند. یا اینکه با بالا گرفتن تب ماجرا های مرداد 1332، از مجلس شورای ملی خارج شده و در میدان بهارستان، خطاب به عابران حیرت زده در اشاره به پارلمان کشور می گوید: مجلس آنجا (که نمایندگان منتخب مردم نشسته اند) نیست، مجلس شما (مردم انتخاب نشده) هستید. بازهم نمونه دیگر، پس از ملی کردن نفت به شیوه ای که به اقرار و تایید همه کارشناسان معتبر از جمله مشاوران فنی درستکار خود ایشان، به زیان منافع ملی ایران تمام شد، تلاش بر این بوده است که "عوام" را با این گونه شایعات دلشاد کنند که مصدق در دادگاه بین الملل در جای نماینده بریتانیا نشست و در پاسخ به چرایی این کار گفت به تلافی اینکه آنها برای سال ها در جای مانشستند و ما حالا در این محل (بی ربط) ساعتی را به تلافی (بی معنی و محتوا) می گذرانیم....

انکدتanecdoteیا افسانه پردازی های چندش آوری که نمی تواند جز اهانت به درایت مردمی شمرده شود که علی الاصول می بایستی با داشتن آگاهی های لازم و تهی از شایعات، حرمت درایت و نقش خود را در جامعه اعتلا داده و "ملت" محسوب شوند، نه "عوام".
شادروان مصدق که با عصبیت فراوان،در واکنش به تردید همگنان، عنوان "دکتر" را حتی در امضای خود به کار می گرفت، بدون تردید فردی زیرک، میهن دوست، پاکدامن و در عین حال، از نظر پندار و کردار، آدمی بسیار پیچیده بود آنچنان که به گمان، هیچ کس نتوانسته باشد از مکنونات واقعی در ژرفای اندیشه و اهدافش سر در آورد. دوست دارانش بر این باور هستند که او پس از عبور از کشمکش های توان فرسای مربوط به ملی کردن نفت و تعطیل کردن مجلس به شخصیتی عصبانی و لج باز تبدیل شده بود،ولی نشانه های قاطعی در دست است ثابت کننده این حقیقت که ایشان از همان آغاز این کشمکش ها شدیدا عصبی، متعصب و لجباز بود.

نگاهی به متن مذاکرات مورخ 8 تیرماه 1329 مجلس شورای ملی، آن قسمت که مربوط می شود به مشاجره مستقیم و دو به دوی آقایان مصدق و رزم آرا، می تواند ما را با این روحیه ایشان آشنا سازد:

- دکتر مصدق - پارچه پارچه بکنند، زیربار حکومت این جور اشخاص نمی‌رویم (به) وحدانیت حق خون می‌کنیم، خون می‌ریزیم، و کشته می‌شویم (باعصبانیت) اگر شما نظامی هستید من از شما نظامی‌ترم .می‌کشم. همینجا شما را می‌کشم.
- رزم آرا - من از آقای مصدق تعجب می کنم! مجلس جای استدلال و بحث است نه جای منازعه و مشاجره و فحش. اگر جای فحش بود چند نفر چاله میدانی میآمدند اینجا.
(مذاکرات مجلس شورای ملی، جلسه 42، روز پنجشنبه 8 تیرماه 1329، به نقل از روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران، سال ششم، شماره 1569، پنجشنبه 15 تیر 1329، صفحه اول).

آقای سید رفیع سادات رسول طالقانی در شهادت نامه ای در روزنامه جمهوری اسلامی اقرار دارد که مصدق در حضور وی بانواب صفوی در اجرای تهدید های بالا صحبت کرد (روزنامه جمهوری اسلامی – مورخ چهارشنبه 28 دی 1373 = 16 شعبان 1415 – شماره 4533 – سال شانزدهم).و همه آگاهند که مصدق همزمان با گرفتن "اختیارات ویژه از مجلس شورای ملی، اقداماتی صریح، آشکارا و تقریبا توام با مباهات را برای منع تعقیب قانونی قاتل رزم آرا آغاز کرد. این رویداد خشونت بار به خوبی می رساند که مصدق از همان آغاز کشمکش های داخلی مربوط به مساله ملی کردن نفت دچار تعصبات و عصبانیت ها و لج بازی های شدید و انتقامجویانه بود....

آنچه برای من مهم است اصل رویداد های 60 سال پیش، یا خوب و بد بازیگران آن دوران نیست: آنچه برای من اهمیت فراوان دارد اینکه تاثیر این عصبیت ها و لج بازی ها توام با صحنه سازی ها اثر مستقیمی بر عصبانیت فضای اندیشه سیاسی زمان خود ایشان،داشته و در شکل گیری فرهنگ سیاسی نسل های بعد سخت موثر افتاده است، چنانکه خیره سری های انتقامجویانه برخی از طرفدارانش را باید مسول اصلی به قهقرا کشاندن فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی دانست.

انتقام و انتقامجویی در فرهنگ سیاسی کشور به صورت عادی در آمده است و انتقامجویی های قبیله ای خانمان براندازی که بیش از نیم قرن به درازا کشید، سیاست را که اساسا باید "تدبیر برای مدیریت بهینه کشور" باشد، به دعوا های شخصی و قبیله ای برای رسیدن به قدرت بر اساس کینه توزی تبدیل کرد که ما امروز شاهد نتایج دلخراش این وضع هستیم. این گونه بود که جامعه سیاسی کشور دچار بلای "سیاه" و "سفید" دیدن همه چیز و همه کس شد و تزویر و شایعه پراکنی و شعار پردازی های عوامفریبانه در چارچوب قهرمان پروری و قهرمان پرستیجای تاریخ نویسی بی طرفانه را گرفت و فضای فکری جامعه سیاسی کشور را مسموم کرد و جامعه سیاست زده عصبانی را از سال 1356 به سوی یک سلسله تظاهرات انتقامجویانه مطالعه نشده به حرکت در آورد که ایران را به سوی سرنوشتی برنامه ریزی نشده راهی نمود تا آنجا که افراد بیگانه بری از هر گونه شایستگی اخلاقی و سیاسی دست در دست بازرگان ها و سنجابی ها و فروهرها و .... برای استقلال و آزادی ایران فریاد می زدند.
با مهاجرت آیت اله خمینی از نجف به پاریس و به حضور ایشان شتافتن مدعیان ملی گرایی مصدقی،سبب برملا شدن بی اعتقادی آنان به شعارهاشان شد و راه را برای تبدیل آن حرکات به"انقلاب اسلامی" هموار نمود، و حقیقتا باید تبدیل آن بلوای قدرت طلبی به انقلاب اسلامی را دگردیسی میمنت اثری دانست که از متلاشی شدن حتمی کشور در جنگ تحمیلی و کشمکش های چریکی اجنتاب ناپذیر پسا انقلابی، جلوگیری کرد.
این گونه مطالعه انتقادی تاریخ سیاسی اخیر کشورم، توام با زمینه های تربیت خانوادگی نیمه دینی – نیمه خان منشی ام و چهل سال زندگی در دموکراسی های غربی، در عمل به من آموزاند که تزویر و شایعه سازی و عوامفریبی بلای اصلی بوده است بر جان فرهنگ سیاسی کشورم، حال آنکه آنچه می تواند به نجات جامعه ما کمک کند، رهایی از این فضای مسموم است در راه رسیدن به دموکراسی: و آنچه می تواند به استقرار دموکراسی کمک کند، همانا صداقت در اندیشه و کردار و صراحت در پندار و گفتار آحاد جامعه است، به ویژه میان سرآمدان سیاسی جامعه و عوام نشمردن مردمی که علیرغم "اصل" شمرده شدن در مفاهیم دموکراتیک، بیش از شصت سال است که در مقام "عوام" قربانی تحریف های تاریخی بوده اند.

امروز بدیهی است که چنین مطالعاتی به این نتیجه منجر می شود که راه رسیدن به دموکراسی از مسیر اصلاح این تحریف های فرهنگی – تاریخی و بالابردن آگاهی های تاریخی و جغرافیایی مردم می گذرد. در این رهگذر است که خود را وادار می بینم به اندازه توانایی ام با فرهنگ سیاسی منحطی که نسل امروز از نسل های پیشین میراث برده است،مقابله کرده و برای روشن شدن برخی دقایق از تاریخ تحریف شده در غوفای شعارپردازی های نیم قرن گذشته، گامی بردارم. بدیهی است که در این وادی، وقت خود را در تلاش برای "خوب" یا "بد"جلوه دادن این و آن در گذشته ها بیهوده نخواهم کرد، چون این کار سودی به حال کسی نخواهد داشت. ولی بر این گمان قاطع هستم که مطالعه دوباره و دقیق ماجرا های مربوط به نهضت ملی کردن نفت و رویدادهای پس از آن می تواند پرده ابهام از چهره بازیگران اصلی بازگشوده و می تواند به روشن شدن بسیاری از ابهام های ناشی از شعارپردازی های نیم قرن گذشته کمک کند و این روشنگری می تواند رستگاری دموکراتیک جامعه ایرانی را یاری دهد.
در این رهگذر، درگیر شدن در کشمکش های لفظی و شعارپردازی های شناخته شده شش دهه گذشته راکه روزنامه های اطلاعات و عصر ایران در راستای "تاکتیک خفه کردن منتقدین" علیه من ساز کردند،سودمند نمی دانم. بلکه می خواهم بدانم اسناد و مدارک حقایق را چگونه مطرح می کنند. اسنادی که در این نوشته مورد استناد من هستند، اسناد طبقه بندی شده دولت های ایران و ایالات متحده و بریتانیا هستند و شهادت متقن شاهدان عینی ماجرا و دست اندرکاران رویدادها و کارشناسان معتبر داخلی. این اسناد به من می گویند که ریشه اختلافات میان سرآمدان سیاسی کشور در میانه قرن بیستم را باید در شیوه متفاوت برخورد آنان با نهضت و قانون ملی کردن نفت و مساله احقاق حقوق ایران در سهام و سود حاصله از درآمد شرکت های تابعه شرکت نفت ایران و انگلیس جست و جو کرد.
مساله ملی کردن صنعت نفت، علاوه بر سرشاخ کردن مستقیم منافع ملی ایران با منافع استعماری بریتانیا، سبب بروز اختلافات داخلی گسترده ای شد که به شکاف خانمان برانداز میان نیروهای ملی و میهنی کشور انجامید. مخالفت با امتیاز های انگلیسی در نفت ایران از اواخر قاجاریه میان سرامدان سیاسی ایران رونق داشت و مبارزات رضا شاه در برابر استعمار بریتانیا در خوزستان که کاملا موفق بود و برای احقاق حقوق ایران در نفت که اگرچه به موفقیت درخشانی نرسید، توانست اندیشه مبارزه با انگلیس برای ملی کردن نفت را در ایران رونق دهد. همه سرآمدان سیاسی ایران آن روز در این اندیشه همگام و هم آوا بودند جز سپهبد رزم آرا، نخست وزیر وقت که معتقد بود برای احقاق حقوق ایران در نفت باید با انگلیس به توافق رسید: حرفی که بی اعتنایی نسبت بدان در سال 1331 مورد تاسف همگان شد.
به هر حال، یک هفته پس از قتل رزم آرا اندیشه ملی کردن نفت (در 24 و 29 اسفند ماه 1329) به صورت "قانون ملی کردن نفت" به تصویب مجلسین و به امضای شاه رسید. در این قانون بدست آوردن اختیارات کامل مدیریت تولید و فروش نفت پیش بینی شده بود. یکی از موارد پر اهمیت در این برخورد این بود که سهم 16 درصدی مورد ادعای ایران در 59 شرکت تابع – شرکت هایی که شرکت نفت مادر (شرکت نفت ایران و انگلیسAnglo-Persian Oil Company) در کشورهای دیگر تاسیس نمود، چگونه می بایستی احقاق شود.

نگاهی به قراردادهای موجود ما را با این حقایق آشنا می سازد که حقوق 16 درصدی ایران از درآمدهای خارجی در ماده 10 قرارداد 1901 دارسی تصریح شده بود. شرکت نفت یاد شده از آن تاریخ گسترش فراوانی پیدا کرد و شعبات پر اهمیتی در کشورهای دیگر تاسیس کرد که چشمگیرترین آن ها تاسیسات نفتی در بریتانیا و مستعمراتش مانند هندوستان و شعباتی که در کشورهای عمده نفتی عربی مانند عراق، لیبی، کویت و قطر تاسیس شده بودند. حتی امتیازنامه های مربوط به شرکت های نفتی تاسیس شده در این چهار کشور عمده سهم ایران از درآمد نفتی آن شرکت ها را مورد تایید داشت.

در سال 1920، موافقت نامه ای میان مارتین آرمتیاژ اسمیت Martin Armitage Smithمستشار مالیه ایران و کمپانی امضا شد که بر اساس آن مقرر گردید شرکت نفت ایران و انگلیس 16 در صد از منافع تمام عملیات مربوط به نفت ایران در آن کمپانی ها را به دولت ایران بپردازد. در سال 1328 ارزش دارایی های شرکت در سراسر دنیا 254 میلیون پوند بود که از آن رقم بزرگ فقط حدود سی میلیون مربوط به در آمد داخل ایران می شد. به گفته دیگر ارزش دارایی های شرکت نفت ایران و انگلیس در خارج از مرزهای ایران از سه برابر ارزش دارایی های آن در داخل ایران بیشتر بود و 16 درصد در آمدهای مربوط بدان علی الاصول می بایستی به ایران برسد. نصرت الدوله (فیروز میرزا) وزیر مالیه در اوایل دهه 1330 در احقاق حقوق ایران در این راستا تلاش های خوبی را انجام داد. همین موضوع در قرارداد الحاقی 1928 و در بند دهم قرارداد 1933 رضا شاه با طرف انگلیسی در چارچوب "در آمدایران از روند دریافتی ها" مورد اشاره قرار دارد.

اگرچه بریتانیا با ترفند های حقوقی فراوان توانست از اشاره صریح به این حق و حقوق ایران در اسناد بعد از قرارداد 1928خود داری ورزد، قطعا نتوانست از تبدیل شدن مطالبه این حق به یک آرزوی ملی و بخش مهمی از اهداف نهضت ملی برای ملی کردن نفت، جلوگیری کند.
از سوی دیگر، اگر فرض بر این داشه باشیم که در قرارداد 1933 یا دیگر قرادادهای پس از آن اشاره مستقیمی به حقوق ایران در سهام و سود شرکت های تابعه در خارج نشده باشد، ملی کنندگان نفت نمی بایستی آن حق مسلم را خاتمه یافته فرض نمایند. یااینکه اگر تهمت بی توجهی به این حقوق در قرارداد های پیشین را به عنوان واقعیت بپذیریم، مسلما آن قراردادها نمی توانست و نمی بایست پایان خواست های ملی ایران در آن رابطه قلمداد شود، چنانکه دوستان و بستگان و مشاوران آگاه مصدق هم در این زمینه به او هشدار می دادند.

برای نمونه نگاه کنید به خاطرات منوچهر فرمانفرما، از بستگان نزدیک مصدق و از کارشناسان برجسته نفتی در آن دوران که در کتاب "خون و نفت"(ترجمه فارسی، انتشارات ققنوس، تهران 1383) تاکید دارد که نسبت به سهم 16 درصدی ایران در شرک های تابعه از مصدق خواست سهل انگاری نشود. وی در صفحه 8-327 همان کتاب می نویسد: "مدیریت شرکت نفت انگلیس و ایران ... به ایران فشار آورد تا ادعاهای خود را نسبت به شرکت های تابعه کنار بگذارد. و این مصدق بود که سرانجام این ادعا را دور انداخت. او گفت که این کار به صلاح ملت ایران است. در واقع او بیش از هر کس دیگری در تاریخ به زیان ایران عمل کرد".
در برخورد با این واقعیت ها تردیدی برجای نمی ماند که ملی کردن نفت به شیوه ای که مصدق انجام داد، طبیعتا ایران را اسیر قوانین و مقررات بین المللی می ساخت و در عمل به دنیا اعلام می نمود که ایران بر اساس مقررات بین المللی فقط آنچه را که در درون مرزهای خود دارد به اختیار گرفته، و قبول دارد که نسبت به همه حق و حقوق و مطالبات مربوط به دارایی های بین المللی شرکت ملی شده صرف نظر کرده و برای همیشه از طرح قانونی ادعا نسبت به حقوقش در سهام و سود 59 شرکت نفت تابع شرکت اصلی در جهان، به ویژه در سهام و سود شرکت های نفتی کشورهای نفتی عربی مانند عراق و لیبی و کویت و قطر که در مجموع می توانست از ارزش نفت داخلی بیشتر باشد، خود را محروم ساخته است.
برای آشنایی بیشتر با این مهم ضروری است بازهم توضیح داده شود: در حالی که ملی کردن یک شرکت مشترک میان دو ملت، کشور ملی کننده را برای همیشه از همه حق و حقوق مورد ادعا در شعبات خارجی آن شرکت محروم می سازد، هیچ قرارداد و پروتکلی دو جانبه (سازش دو جانبه به پیشنهاد رزم آرا) میان آن دو کشور نمی تواند نقطه پایان بر مطالبات ملی در رابطه با موضوع قرارداد بگذارد.

برای مثال، مرز های ایران و عثمانی و بعدها عراق در شط العرب، از قرارداد های ارض روم در قرن نوزدهم و قراردادها و پروتکل های بعدی، همیشه بر کرانه های ایرانی در نظر گرفته می شد، جز در دو مورد مربوط به پیش کرانه های خرمشهر و آبادان که خط مرزی روی خط تالوگ رودخانه قرار داده شد. دولت های ایران همه این قراردادها و پروتکل ها را امضا کردند ولی هرگز از خواست ملی خود در زمینه قرار دادن خط مرزی دو طرف در امتداد خط تالوگ سراسر شط العرب دست برنداشتند. همین که ایران احساس کرد می تواند این حقوق دیرین خود را بدست آورد، قانونا پشت پا به همه آن قراردادها و پروتکل ها زد و بر اساس قرارداد 1975 الجزیره توانست حقوق حقه خود را تثبیت کند. اما هنگامی که یک کشور حقوق خود را در شرکتی یا موضوع جغرافیایی با کشور دیگر ملی کند، دیگر هیچ حق اعتراض و ادعایی را نسبت به آنچه در خارج از مرزهای خود داشته باشد، برای خود باقی نمی گذارد.
شادروان مصدق که خود را دکتر در حقوق می دانست، می بایستی این دقت را می داشت که مقررات بین المللی اجازه نمی دهد که دولتی پس از ملی کردن یک شرکت مشترک با دیگران، به گذشته برگردد و ادعای حق و حقوق در بخش هایی از منابع شرکت ملی شده را مطرح نماید. در حقیقت مساله ملی کردن صنعت نفت، به شیوه ای که مصدق پی گیری کرد، علاوه بر سرشاخ کردن مستقیم منافع ملی ایران با منافع استعماری بریتانیا که رزم آرا پرهیز از آن را توصیه می کرد، سبب بروز اختلافات داخلی گسترده ای شد که سر انجام به شکاف خانمان براندازی میان نیروهای ملی و میهنی کشور انجامید.
مصدق با این کار خود، البته توانست بریتانیا را از نظر سیاسی شکست دهد: شکستی که البته سبب بالا گرفتن حس ناسیونالیزم ایرانی به سبک و سیاق فرهنگی شد که در سناریوی هنرمندانه "دایی جان ناپلئون" به خوبی تشریح گردید، به اضافه جلوه های چندش آور "شوونیستی" ناشی از آن که هنوزهم در بازتاب هایی مانند تلاش برای تغییر نام های بین المللی مشاهده می شود. ولی این گونه ملی کردن نفت نمی توانست برای منافع ملی ایران جز شکستی دلخراش به حسابی دیگر آید.

در مقابل،حقایق تاریخی نشان می دهد که وارد آوردن این شکست سیاسی به آن بهای گزاف اقتصادی برای شخص مصدق این ارزش را داشت که در ایران و جهان به "قهرمان شکست دهنده شیر پیر استعمار انگلیس" تبدیل شود. بریتانیا هم که سرمست پیروزی اقتصادیش، ظاهرا از این شکست سیاسی سخت عصبانی بود، به کمک ایالات متحده امریکا،جهان را وادار به تحریم ایران نمود و این تحریم در آن دوران ضعف و شکنندگی کشور، شرایطی را پیش آورد که برای ایران راهی باقی نگذارد جز امضای قرارداد کنسرسیوم که نفت ملی شده داخلی ما را هم در اختیار امریکا و انگلیس گذاشت و به این ترتیب، با ملی کردن نفت به شیوه ای که مصدق انجام داد، ایران همه چیزش را از دست داد، ولی ایشان به "قهرمان" مورد نظر تبدیل شد.
خوب به خاطر دارم در جلسه ای دانشگاهی، ولی غیر علنی که آقای دکتر حبیب لاجوردی از طرف تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد،در حاشیه کنفرانسی ترتیب داد که انجمن مطالعات ایران معاصر به مدیریت دکتر عالیخانی، پروفسور مک لاکلن Professor Keith McLachlanو من، در فروردین 1990 در باره نفت ایران در دانشگاه لندن برگزار کرد، شادروان دکتر فوآد روحانی، مشاور فنی- حقوقی مصدق که بعدها به دبیرکلی اوپک رسید، به عنوان شاهد عینی ماجراهای نفتی آن دوران صحبت می کرد. در آن جلسه، به تصدیق شادروانان دکتر محمد یگانه و مهندس فتح اله نفیسی، دو تن دیگر از مشاوران و برجستگان امور نفتی ایران که در جلسه حضور داشتند، تایید نمود که در آخرین پیشنهاد راه حل بریتانیا که به "پیشنهاد مشترک" انگلیس و امریکا معروف است، به موضوع حقوق مورد ادعای ایران در سهام 16 درصدی ما در شرکت های تابع به عنوان یک احتمال قابل بحث، اشارات غیر مستقیمی رفته است و ادامه داد "مع الوصف آقای نخست وزیر، ما (مشاوران فنی و حقوقی) را خواست و گفت آقایان بروید و راه رد کردن این پیشنهاد را پیدا کنید و من این را "یک اشتباه بزرگ" می دانم.

در آن جلسه و با شنیدن آن اقرار کم نظیر، نگارنده که از همه جوانتر و کم طاقت تر بود از ایشان پرسید: "شما چرا این حقیقت تلخ تر از زهر را برای پنجاه سال از ملت ایران پنهان داشته و اجازه دادید تحریف های تاریخی و انتقامجویی های قبیله ای ناشی از آن ما را گرفتار این فرهنگ سیاسی منحط کرده و به این روز نشاند؟" پاسخ ایشان این بود که: "کلت یا کالت =cultمصدق (مکتب قهرمان پرستی مصدقی) قوی تر از آن است که ما بتوانیم این حقایق را برملا کنیم و از گزند آنان در امان باشیم". و نگارنده نسبت به آن شخصیت بسیار ارزنده جسارت ورزیده و گفت: "البته در این فرهنگ سیاسی منحط ما هرکس به فکر خویش است و هیچ کس را باکی از به خطا رفتن آینده سیاسی مردمی نیست که "ملت" خوانده می شوند، ولی در اسارت ماجراجویی های شخصی و خانوادگی قهرمانان سر می کنند".
در حالی که طرفداران مصدق، ملی کردن نفت به سبک و سیاقی که او به ثمر رساند را یک "شاهکار ملی" خواندند، مخالفان او همان هنگام و بعدها این گونه ملی کردن را یک "خیانت علنی" قلمداد کردند. اما در یک کار تحقیقی علمی که من در اینجا پی گیر هستم فقط می توان به نظر متخصصان و کارشناسان بی طرف مساله توجه و تکیه کرد. علاوه بر پژوهشگران برجسته در مطالعات تاریخی و اجتماعی که ملی کردن نفت به صورتی که مصدق مرتکب شد، را خطا دانسته اند، کارشناسان برجسته امور نفتی تقریبا به اتفاق آرا ملی کردن نفت به سبک و سیاقی که مصدق انجام داد را یک اشتباه یا خطای اساسی قلمداد کرده اند.

شادروان دکتر فواد روحانی در صفحه 380 کتاب "زندگی سیاسی مصدق در نهضت ملی ایران" رد پیشنهاد مشترک امریکا و انگلیس برای حل بحران نفت توسط مصدق را یک "تاسف" قلمداد کرد و در جلسه یاد شده در بالا "یک اشتباه بزرگ" قلمداد نمود. دکتر محمد علی موحد از پژوهش گران ارزشمند کشور که در این مورد مطالعات فراوانی دارد، در صفحه 672 کتاب "خواب آشفته نفت" می گوید: به نظر می رسد که موضع منفی مصدق در برابر پیشنهاد تجدید نظر شده امریکا – بریتانیا اشتباه بود. دکتر پرویز مینا از مدیران حقوقی بلند پایه نفت ایران در صفحه 342 کتاب "نگاهی به...." نوشته جلال متینی گفته است: "به عقیده من بزرگترین خطایی که دولت مصدق کرد همین "رد پیشنهاد مشترک" بود و.....
اما چرا مصدق خواسته است به بهای چنان لطمه ای بزرگ به منافع ملی ایران، در برابر بریتانیا به یک پیروزی سیاسی دست یابد و به قهرمان ملی تبدیل شود؟ پاسخ به این سوال بسیار دشوار است، چون مصدق هرگز کسی را به خلوت سرای آن سوی ظاهر خود راه نداد و هرگز حرف و سخنی را در تشریح خواست های حقیقیش به میان نیاورد که بتواند پژوهندگان دیروز و امروز را مستقیما به سوی درک نیات او هدایت کند.

این مدعی پیشوایی ناسیونالیزم ایرانی که در حقوق در زمان مظفرالدین شاه قاجار دکترا گرفته بود حتی یک صفحه مطلب در معرفی علمی ناسیونالیزم خود قلمی نکرد. از نظر شخصیت سیاسی، به باور نگارنده، مصدق شگفت آور ترین پدیده در تاریخ سیاسی اخیر ایران بوده است که اجازه نمی داد هیچ کس، حتی نزدیک ترین کسان و یارانش از نیات و خواست هایش سر در آورند. ادعاهای به ظاهر دموکراسی خواهی او در زمینه "شاه باید سلطنت بکند، نه حکومت" در عمل نشان داد که فقط برای موجه ساختن مخالفت او با انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی بود. چنان که ایشان حتی اشاره کوچکی به این مطالب دل انگیز در دوران دیکتاتوری بستگان قاجاریش عنوان نکرد،و کوچکترین اعتراضی از ایشان شنیده نشد . نسبت به اعمال دهشت انگیز برخی از بستگان قاجاریش مانند محمد علیشاه تحت الحمایه روس (طبق قرارداد 1828 ترکمنچای) در تعطیل کردن اولین دوره مجلس شورای ملی و به توپ بستن مجلس، بلکه بارها از ایشان شنیده شد که از احمد شاه تحت الحمایه انگلیس (بر اساس قرارداد 1919) به عنوان "شاه وطن پرست و آزاده " یاد کرد. یا اینکه ایشان آنقدر صداقت و شهامت از خود نشان نداد که در همان مجلس موسسان بگوید حال که "سلطنت" برای پهلوی می تواند آنقدر بد باشد، همان بهتر که بکلی بساطش برداشته شده و منحل گردد. فراتر، مصدق ادعای "شاه باید سلطنت کند نه حکومت" را هنگامی مطرح می کرد که شاه سلطنت کننده آنچنان از حکومت کردن بری بود که جرات جلوگیری از انتخاب "دموکراتیک" مصدق را نداشت و در برابر اشاراتی مختصر به احتمال کودتا، پا به فرار گذاشت.

بازهم جالب توجه است که مصدق در ادعای "شاه باید سلطنت بکند نه حکومت" گویا بر این گمان بوده است که "حکومت" کردن از حقوق نخست وزیر یا دولتش است. و الا، اگر می دانست که حکومت در مشروطیت یا هر نظام پارلمانی دیگر،مال مردمی است که از طریق نمایندگان منتخب خود در پارلمان حکومت می کنند، قطعا دست به اقداماتی ضد مشروطه همانند گرفتن اختیارات ویژه (حق تقنینیه) از مجلس نمی زد.

به گفته دیگر،اگر آقای نخست وزیر باور می داشت که حکومت در مشروطیت یا هر دموکراسی پارلمانی دیگر با "مجلس شورا"ی منتخب مردم است، و دولت در راس قوه مجریه، فقط وظایف اجرایی تصمیمات مجلسین را دارد، در آن صورت ایشان می دانست که تعطیل کردن پارلمان فقط یک کودتا برای براندازی نظام حکومتی وقت شمرده می شود و هیچ توجیهی را بر نمی تابد.
با همه این احوال،من بر این گمان هستم که پاسخ این سوال که با آن گونه ملی کردن نفت، مصدق چه اهدافی را در سر داشت، می تواند در مطالعه دقیق اسناد مربوط به اقدامات بعدی او، در قیاس مفاهیم علمی سیاست جست و جو کرد. چنین مطالعه ای به ما می گوید مصدق با شکست دادن سیاسی "انگلیس" می خواست به وجیه المله ای کم نظیر یا "قهرمان ملی" بزرگی تبدیل شود که به او امکان ایجاد رعب برای اختناق همه رقیبان و منتقدانش را داده و در اقدامات بعدی کاملا موفقش دارد. چنان که همین طور هم شد و روشنفکران سنتی این گونه ملی کننده نفت را در مقام یک "قهرمان ملّی" بی همتا قرار دادند که به خود حق داد مجموعه قانون اساسی مشروطیت (اصل و متمم ها) را لگد مال کرده و قوای سه گانه مشروطیت را سرنگون سازد. اقداماتی که در قاموس سیاسی هر ملتی "کودتا" شمرده می شود. و ما برای آشنایی با این حقیقت، نیازمند دانستن معنی علمی این اصطلاح فرانسویهستیم که در همه زبان های دنیا جاری است:
اصطلاح کودتا ترکیبی است از دو واژه فرانسوی "کو - coup" به معنی سرنگون کردن، و "اتا - état به معنی کشور یا نظام حکومتی که تلفظ انگلیسی آن"استیت -state"است. به این ترتیب،"کودتا =coup de etat"اصطلاحی فرانسوی است که در همه زبان های دنیا به همان شکل و مفهوم موجود در زبان فرانسه جاری است، به معنی وارد کردن ضربه (ناگهانی یا سینه خیز) برای سرنگون کردن"نظام حکومتی" کشور،از راه خنثی کردن ارکان حکومت (که "دولت" در راس قوه مجریه یکی از ارکان نظام حکومتی شمرده می شود)، با یا بدون استفاده از مقداری از قوه قهریه (نیروی نظامی) که جنبه ای کاملا غیر قانونی دارد، چون قانون اساسی کشور را که مشروعیت دهنده نظام حکومتی است، سرنگون می سازد.البته اگر کودتا موفق شود، به حکم "حق از آن فاتحان است"، کودتا و حکومت بر آمده از آن را بانوشتن قانون اساسی خود مشروع می سازد، یا قانون اساسی موجود را بر اساس ایده هایی که منجر به کودتا شده است، اصلاح می کند و به خود در کشور مشروعیت می بخشد، مانند کودتای 3 اسفند 1299).
ارکان حکومت که بر اساس قانون اساسی (بسیار ناقص و نارسای) مشروطه پادشاهی در زمان نخست وزیری مصدق همچنان واجب الاطاعه بود،عبارت بودند از: قوای مقننه، قضائیه و مجریه و تبصره ای در مورد ارتش به عنوان رکن چهارم به ریاست و فرماندهی کل “رئیس کشور -“head of state.با در نظر داشتن این تعریف علمی، خوب است ببینیم اقداماتی که آقای مصدق در مرداد 1332 مرتکب شد، قانونی بود، یا کودتای ضد قانون اساسی؟
-ایشان پس از ملی کردن نفت و تبدیل شدن به قهرمان شکست دهنده "انگلیس"، در اندیشه گرفتن اختیارات ویژه (حق تقنینیه) از مجلس شوراافتاد و این گونه بود که پا در مسیر حکومت کردن بر اساس فرمانrule by decreeگذاشت که با هر اندیشه و عمل دموکراسی پارلمانی در تضاد مطلق است.
-بلافاصله پس از طرح تقاضای اختیارات ویژه از مجلس شورای ملی در تاریخ 22 تیرماه 1331، مصدق به اتکای آن و به بهانه در اختیار داشتن وزارت دفاع (جنگ)، مدعی فرماندهی کل قوا شد که بر اساس نص صریح قانون اساسی از اختیارات ویژه رئیس حکومت بود، و نمی توانست به نخست وزیر کشور به بهانه وزارت دفاع، منتقل شود. وزارت دفاع یک پست اداری بوده است، نه یک پست فرماندهی. ولی آقای مصدق و یاران استدلال کردند که رضا خان (پهلوی) در دوران نخست وزیری خود در مقام وزارت جنگ فرماندهی کل قوا را به اختیار گرفته بود. این استدلال اگر هم پسندیده باشد، پذیرفتنی نیست چون: اولا رضا خان میر پنج یک فرمانده نظامی بود که در نتیجه کودتای نظامی دولت تشکیل داده بود، در حالی که با دریافت کردن عنوان "سپهسالار" شغل اصلی خود که همان فرماندهی نظامی بود را ابقا کرد. به همین دلیل او می توانست در دولت کودتا، بدون داشتن وزارت جنگ هم شغل فرماندهی نظامیخود راادامه دهد. با این حال، او هرگز قانون اساسی را که فرماندهی تشریفاتی کل قوا را که در اختیار احمد شاه قاجار می شناخت، زیر پا نگذاشت. ولی مصدق، نخست وزیر غیر نظامی، نه تنها دست به این کار زد، بلکه توانست بخشی از واحدهای قانون شکن ارتش که به حرب توده متمایل بودند،به ریاست سرتیپ تقی ریاحی را به زیر فرماندهی مستقیم خود در آورد و از آنان برای مقابله با ابلاغ کنندگان حکم عزل خود و تعقیب و بازداشت جمع بزرگی از مخالفان و منتقدان خود استفاده کندکه می تواند به حساب "استفاده از مقداری قوای قهریه"در امر کودتا گذاشته شود. سرتبپ تقی ریاحی در مقام ریاست ستاد فرماندهی ارتش مصدق، با آن قانون شکنی حیرت انگیز خود، سبب بروز شکاف خطرناکی در ارتش کشور شد که در صورت ادامه برای مدتی بعد از مرداد 32، می توانست به جنگ داخلی خانمان براندازی در کشور منجر شود.
-در تاریخ 18 آبان 1331 مصدق به اتکای اختیارات ویژه، عالی ترین مرجع قضایی کشور را تعطیل کرد و قوه قضائیه را سر برید. وی برای این کار از قبل از عبدالعلی لطفی، وزیر دادگستری خود کتبا خواست که دیوان عالی کشور را تعطیل کند، در حالی که وزیر دادگستری که نماینده قوه مجریه در قوه قضائیه بود و وظایف قانونیش محدود بود به رسیدگی به امور اداری و مالی وزارت دادگستری. به موجب اصل تفکیک قوا در قانون اساسی کشور، او حق دخل و تصرف در سازمان قضائی کشور را نداشت. وزیر دادگستری مصدق، به موجب نامه کتبی او در مقام دارنده اختیارات ویژه از مجلس، قضات دیوان عالی و جمع دیگری از قضات عالیرتبه کشور را مرخص کرد و دیوان عالی کشور را منحل نمود.
- در تاریخ 1 آبان 1331 دوره تقنینیه مجلس سنا را به دو سال تقلیل داد و مجلس موجود را تعطیل کرد و نمایندگان آن را که نیمی از منتخبین مردم بودند، از سنا اخراح کرد و به اعلام جرم آنان وقعی ننهاد، و این گونه بود که اولین ضربه در راه سرنگون کردن قوه مقننه را وارد ساخت.
- در تاریخ 19 تیر 1332مصدق اعلام کردکه چون مجلس به دولت توهین کرده دولت ناچار است در باره انحلال مجلس به رفراندوم متوسل شود. پس از این اعلام بود که روزی ایشان از یک جلسه پر سر و صدای مجلس بیرون آمده و از آقای رضا کمالاتی (دوست ارجمند امروز من) که آن هنگام کارمند مجلس بود و از آن همه ماجراجویی ها شگفت زده در نزدیکی در خروجی مجلس قدم می زد، چهارپایه ای خواست و در پیاده رو بیرونی در خروجی مجلس روی آن چهار پایه قرار گرفت و خطاب به مردمی شگفت زده در میدان بهارستان که البته جمعی از دست یارانش در همان مجلس از قبل در آن میدان بودند، با اشاره به ساختمان مجلس فریاد زد "آی مردم مجلس اینجا نیست: مجلس شما هستید..."این اقدام که بازگوینده روحیه عصبانی و لج بازی های خارج از کنترل مصدق بود، آیینه تمام نمایی ازتصمیم وی به کودتا علیه قانون اساسی کشور و نظام حکومتی متکی بر آن بود. در غیر این صورت، ایشان می بایستی به یاد می آورد که نه او حق چنین بحث و بیان و رفتاری را نسبت به مجلس نمایندگان منتخب مردم کشور داشت، نه شاه و نه هیچ مرجع و مقام رسمی دیگر در نظام مشروطه می توانست به خود اجازه چنین جسارتی نسبت به پارلمان کشور دهد که نماد "حکومت مردم" و والاترین مرجع حاکمیت قانون اساسی مشروطیت بود.
- در تاریخ 5 مراداد 1332 مصدق اعلام کرد که برای انحلال مجلس شورای ملی به رفراندوم متوسل خواهد شد. این رفراندوم بدون تصویب قانونی مجلس یا کمیسیون هایی از مجلس صورت گرفت، در حالی که یاران برجسته وبلند مقامش مانند دکتر غلامحسین صدیقی، نایب نخست وزیر، مکرر از او خواستند که دست به آن کار نزند. ایشان در نوشته ای که در مجله فصل کتاب (صفحه 309)، سال 1370 منعکس شد" چنین می نویسد:
من با رفراندمی که دولت برای انحلال مجلس انجام دهد، انحلالی که با نقایص قانون اساسی و به حکم سوابق در تاریخ مشروطیت خواه ناخواه همگام نبودن مجلس عملا، به حق یا ناحق، به شاه در عزل و نصب نخست وزیر، بنا بر میل شخصی یا ضرورت واقعی، ناچار، امکان عمل می داد، مخالف بودم.
- در تاریخ 8 مرداد 1332جمعی از نمایندگان مجلس "رفراندوم" مصدق را غیر قانونی اعلام و علیه او اعلام جرم نمودند.
- باید در نتیجه آشنایی با "غیر قانونی" بودن این اقدام بوده باشد که مصدق در تاریخ 24 مرداد (22مرداد به نوشته دکتر صدیقی) کتبا از رئیس کشور خواست تا به اتکای آن رفراندوم، فرمان انحلال مجلس را صادر کند، باشد که این گونه انحلال مجلس صورتی قانونی پیدا کند. ولی شاه به اتکای غیر قانونی بودن آن رفراندم، زیر بار نرفت و طرف کینه او قرار گرفت و از آن تاریخ همه کشمکش های سیاسی مصدق با دیگران، علیه شاه ترسو تغییر جهت داد.
- باید در نتیجه آشنایی مصدق با "کودتا" بودن اقداماتش بوده باشد که از بیم عواقب نظامی آن، دستور داده بود تا نگهبانی امنیتی کاخ های پادشاهی به حد اقل رسیده و در عوض، نگهبانی نظامی نخست وزیری و محل اقامت ایشان تا چند برابر بیشتر شود. وی دستور داد تا رئیس ستاد ارتش او شمار بزرگی از مخالفانش در مطبوعات و مجلس و دولت و خارج از دولت، را بازداشت کرده و شمار بزرگی از آنان، مانند سرلشکر فضل اله زاهدی را متواری نماید. ارتش سرتیپ ریاحی مبلغ صد هزارتومان را به عنوان جایزه برای یافتن و تحویل دادن سرلشکر زاهدی اعلام نمود.
- در تاریخ 25 مرداد 1332رئیس کشور (شاه) که به دلیل تبعید شدن برخی از بستگان نزدیکش، و تقلیل به حد اقل نگهبانی نظامی کاخ ها در قیاس رفتار تهدید آمیز عوامل حزب توده در ائتلاف با یاران مصدق، به ویژه حسین فاطمی، خصومت ها را خارج از حدود متعارف می دید، و درست یا غلط، در راستای "کودتا"یی قریب الوقوع از طرف ارتش مصدق علیه نظام حکومتی تشخیص داد، کشور را ترک کرد.
- با مایوس شدن از صدور فرمان انحلال مجلس از سوی شاه، مصدق در تاریخ 25 مرداد 1332 به استناد رفراندوم خود، مجلس شورای ملی کشور را که نماد دموکراسی و عالی ترین مرجع حکومت مردم در نظام مشروطه است، تعطیل کرد و این گونه، کودتای خزنده خود را به ثمر رساند.

برای فرزندان ایران واجب است که بدانند غیر از اقدام محمد علی شاه قاجار که به کمک افسران روسی مجلس شورای ملی ایران را به توپ بسته و منحل کرد، هیچ کس در هیچ جای دنیا و در هیچ زمانی از تاریخ دست به چنین اقدامی نیازیده و، در عین حال، خود را قهرمان "دموکراسی" و "ناسیونالیزم" همان کشور معرفی نکرد. حتی رضا خان به قول بی بی سی "چکمه پوش و قلدر" و به قول مصدقی ها "دیکتاتور شلاق بدست" در ایران، در جریان کودتای نظامی و یا بعد از آن، به خود اجازه چنین برخوردی را نسبت به رای مردم و منتخبین آنان در خانه ملت نداد و، دست کم صورت ظاهری را در حرمت به مجلس شورای ملی حفظ می کرد.

همچنین شایان توجه است که غیر قانونی بودن این اقدام از نظر یاران نزدیک مصدق دور نبود چنانکه دکتر صدیقی در این باره اشارات نه چندان صریحی دارد، در پاسخ به پرسش های دکتر همایون کاتوزیان که در مجله فصل کتاب (صفحه 312)، سال 1370 منتشر شد:
پیشوای فقید فرمود... من مجلس را منحل می کنم. گفتم چطور؟ گفتند با رفراندوم من گفتم جناب آقای ....اگر پس از انحلال مجلس، شاه نخست وزیر دیگری انتخاب کند چه می کنید؟ فرمود شاه جرات این کار را ندارد...
شایان توجه است که وقتی دکتر صدیقی در بحث با دکتر مصدق اشاره به امکان انتخاب نخست وزیر دیگر از جانب شاه در غیاب مجلس شورای ملی می کند، طبیعتا قانونی بودن این احتمال را در نظر دارد و مصدق هم این احتمال قانونی را رد نمی کند، بلکه می گوید "شاه جرات این کار را ندارد". نه اینکه قانون به شاه اجازه این کار را نمی دهد.
- حکم عزل مصدق در نیمه شب 25 مرداد 1332 پذیرفته شد، ولی از دید یاران نزدیک نخست وزیر پنهان ماند، باشد که حکومت یاغی که درست شده بود، چند صباحی ادامه یابد. فراتر، نخست وزیر معزول، علیرغم امضای رسید دریافت حکم که به معنی پذیرفتن آن است، عزل قانونی خود را "کودتا" خواند و آورندگان حکم را، به عنوان عوامل کودتا، روانه زندان کرد، بی اعتنا به این حقیقت که همان اقدام "کودتا" بود. ایشان حتی توجه نکرد که "کودتا" مانند هر اصطلاح علمی دیگر بازگوینده معنی و مفهوم ویژه ای است و هر براندازی را کودتا نمی توان خواند، مگر در برخوردی کنایه آمیز و شاعرانه با مسائل جدی،چنان که افراد معمولی در گفت و گو های معمولی، برای مثال "زیر آب زدن یکدیگر در کاری یا اداره ای را به کنایه "کودتا" می خوانند.
در رابطه با کار مصدق در پنهان کردن حکم عزل خود،خوب است بدانیم که در صفحه 629 و 630 کتاب "مصدق در محکمه نظامی، جلد دوم" آمده است که دکتر غلامحسین صدیقی نایب نخست وزیر و وزیر کشور اظهار داشت:

از دست خط اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به هیچ وجه اطلاع نداشتم و در هیات دولت هم دست خط اعلیحضرت همایونی مطرح نشد.

نکته بسیار مهمی که نمی تواند در این ماجرا ها نادیده انگاشته شود همانا دشمنی های دولت بریتانیای شکست خورده از مصدق بود که سخت در پی تلافی می کوشید دولت او را سرنگون سازد، ولی در دنیای پس از جنگ جهان گیر دوم، دیگر توان و امکان دخالت مستقیم در امور داخلی ایران به سبک و سیاق دوران استعمار را نداشت. به این دلیل، چرچیل Churchillکه از آغاز روی کار آمدن پهلوی در ایران و آغاز سرکشی های ایرانیان در برابر امیال یا منافع استعماری بریتانیا که آخرین مراحل آن نجات خوزستان و ملی کردن نفت بود، بی پرده نسبت به ایران و ایرانی دشمنی می ورزید، دست به دامان ایالات متحده شد تا در انتقامجویی وی شرکت کرده و در سرنگون ساختن دولت مصدق یاری رسان باشد. ولی دولت حزب دموکرات که همیشه حامی و پشتیبان مصدق و مصدقی ها در ایران بوده و هنوزهم هستند، واکنشی مثبت به خواست های چرچیل نشان نمی داد. هنگامی که دولت جمهوری خواه به ریاست جمهوری ژنرال آیزنهاورEisenhower قدرت را در آن کشور به دست آورد، دستگاه های امنیتی ایالات متحده که از قبل سخت نگران تلاش های حزب توده در اتحادی نانوشته با جبهه ملی بود، سرگرم تهیه طرحی بود برای مقابله با آن وضع که طرح آژاکس Operation Ajax نامیده می شد. عنوان رسمی این طرح "سرنگون کردن نخست وزیر ایران، مصدق - Overthrow of Premier Mossadeq of Iran" (نوامبر 1952- اوت 1953) بود،ولی عوامل سی آی ای به گونه ای عامیانه از آن به عنوان "طرح کودتا" یاد می کردند.
استفاده از عنوان "کودتا" در این برخورد، استفاده ای دیمی (غیر علمی) بود که متاسفانه از آن تاریخ به بعد در بحث های عامیانه به همان صورت استفاده شده است و استنباط "کودتا" بودن حرکت های روز 28 مرداد را نزد همگان، از ماموران اطلاعاتی امریکایی – انگلیسی گرفته تا استادان دانشگاهی ایرانی متداول شد.

استفاده دیمی یا غیر علمی از اصطلاحات عملی در همه جوامع جاری است، ولی نه به اندازه آنچه در کشور ما که هیچ یک از اصطلاحات و مفاهیم علمی حتی در دانشگاه های ما تبیین و تشریح نمی شود. برای مثال، در ایران دهه 1340 و اوایل دهه 1350که دوران پدیده "ولیعهد" برای سلطنت بود، پدران میانسال به کنایه از عنوان "ولیعهد" خود در اشاره به فرزندان ذکور اولشان استفاده می کردند، قطعا با آگاهی از این که این استفاده یک استفاده دیمی کنایه آمیز از آن اصطلاح یا عنوان بوده است نه بیان واقعیت. در ایالات متحده امریکا و اروپا هم هرگاه همکاران رقیب در تشکیلاتی توانستند یکدیگر را از شغل و مقامی سرنگون کنند، می گویند علیه آن فرد کودتا کرده اند. ولی آنان این استفاده دیمی کنایه آمیز از اصطلاح "کودتا" را بیان واقعیت نمی پندارند و خود و دیگران را به اشتباه نمی اندازند. اما در ایرانی که این دقت های علمی در استفاده از مفاهیم و اصطلاحات علمی وجود ندارد، رویداد 28مرداد 1332 به گونه ای جدی و رسمی "کودتا" با تعاریف علمی آن فرض شده است، بی آنکه توجه شود آقای مصدق رئیس نظام حکومتی، یا "اتا" نبود که علیهش "کو" صورت گیرد. او نخست وزیر معزولی بود که چند روزی را به گونه ای غیر قانونی به حیات باقیمانده دولتش ادامه داد.کودتای واقعی را نخست وزیر وقت، آقای مصدق مرتکب شد که با تعطیل کردن همه ارکان نظام حکومتی وقت، و در راس همه آنها، با انحلال مجلس شورای ملی، عالی ترین مرجع حکومت مردمی را، در 25 مرداد 1332 واژگون نمود.
از سوی دیگر، شایان توجه است کهمنطق حکم می کند ریاست عالیه یک نظام حکومتی "اتا" نمی تواند علیه خود مرتکب کودتا شود. به همین دلیل،شایان توجه است که سند شماره 345 (از مکاتبات دیپلماتیک دولت امریکا) از قول سفیر امریکا در بغداد اشاره دارد که شاه ایده "کودتا" علیه نطام حکومتی را مسخره دانسته و گفته است آنچه (در تهران) اتفاق افتاد در حقیقت ضد کودتا بود.
دونالد ویلبرDonald Wilber عضو برجسته سازمان سیا در تدوین طرح آژاکس، در گزارشی که از "طرح سرنگون ساختن دولت مصدق" دارد و مهمترین، گویاترین و صریح ترین سند رسمی (دولتی) در باره آن عملیات شمرده می شود، نه از کودتا، بلکه از "سرنگون کردن" نخست وزیر مصدق در ایران سخن به میان می آورد. حتی مامور عملیاتی آن طرح در تهران، یعنی کرمیت روزولت Kermit Roosevelt که به شهادت همسرش در خاطره نویسی های خود در کهنسالی سخت دچار مشکل خود بزرگ بینی شده و از نقش "بزرگ" خود در "کودتا"ی مرداد 1332 داد سخن داده است، کتاب خاطرات خود در باره آن رویدادها را به درستی "ضد کودتا –Countercoup"عنوان داده است. نوشته های رسمی و مستند ویلبر ابتدا به صورت کتابی زیر عنوان "سرنگون کردن مصدق، نخست وزیر ایران" در ماه مارس 1954 توسط سی آی ای CIA منتشر شد. بعدها، در تاریخ 16 آوریل 2000 یک گزارش 80 صفحه ای از خلاصه آن کتاب در نیویورک تایمز انتشار یافت که در آن به تفصیل در باره نارسایی و ناکارامدی اجرای آن طرح سخن رفته و رسما و کتبا اقرار می شود که شاه تا آخرین لحظه با هرگونه کودتا برای سرنگون کردن مصدق مخالف بود.

در همین رابطه، دکتر محمد علی موحد که یکی از منصفانه ترین و بی طرفانه ترین تحقیقات را در باره مساله ملی کردن نفت و حوادث مرداد 1332در ایران انتشار داده است، بی پرده توضیح می دهد که "شاه، حتی در آن ایام که تیرگی روابط او ومصدق به بالاترین درجه رسیده بود، با روی کار آوردن زاهدی از راه کودتای نظامی مخالفت می نمود...". شایان توجه است که سپهبد زاهدی هم به اعتبار اسناد و شهادت های یاد شده، تا آخرین لحظات از سرهنگ نصیری می خواست که ابلاغ فرمان عزل مصدق به هیچ وجه نباید به صورتی باشد که جنبه کودتا را بخود گیرد. به همین دلیل است که همه اسناد مکتوب و شهادت های دست اندرکاران، تایید دارند که سرهنگ نصیری و چند تن همراهانش از گارد شاهنشاهی، در اقدامی دوستانه، فرمان عزل مصدق را توسط نظامیان از ارتش انشعابی مصدق به ریاست ستادی سرتیپ ریاحی که حافظ محل اقامت وی بودند، به مصدق ابلاغ کردند، ولی به دستور ایشان، در ادامه کودتای خزنده اش،بازداشت شده و به زندان افتادند.
اما شرح این رویدادها از آن تاریخ وارونه تحویل جامعه سیاسی و دانشگاهی ایرانی شد، در شرایطی که هیچ کس را حتی یارای تکذیب دروغ پردازی ها نبود، مبادا دچار انگ آماده و زیاد استفاده شده "طرفداری از رژیم" شود.در چنان محیطی خفقان آور که درست شده بود،این گونه وانمود شد که ماجراهای مرداد 1332 حاصل اختلافات واقعی و مشروع سران سیاسی کشور نبود، بلکه ناشی از دشمنی های ایدئولوژیک امریکا و انگلیس با "ناسیونالیزم" و دموکراسی خواهی مصدق بوده و سران سیاسی کشور که با خودسری های مصدق مخالفت داشتند، همه نوکر و مزد بگیر "انگلیس" و پادو های "کودتای سیاه امریکایی" بودند.

همراه این وارونه نویسی، دروغ و تزویر و عوامفیبی توام با خشونت و عصبانیت های خانمان برانداز به خورد نسل های ایرانی داده شد و این فرهنگ سیاسی منحط که در آن سیاست به معنی "دروغ" گفتن برای فریفتن "عوام" است، نصیب ما فرزندان ایران گردید. در این وارونه نویسی تاریخ، در بزرگ جلوه دادن نقش "کودتای سیاه امریکایی" تا آن اندازه اغراق شد که گاه حتی به صورت سناریوی در آمد متکی بر باور دینی یهودی "آرماگدون – Armageddon= نبرد سپاه شیطان در جهت رساندن بشریت به آخرزمان" در آمدو این آرماگدون سیاه امریکایی همه سیاست های جهان بشری را دگرگون کرده و صهیونیزم را بر نسل های بشر مسلط ساخته است.
جبهه ملی و همه شعبات و منشعباتش که در شایعه پردازی برای ترور شخصیت رقیبان و مخالفان مصدق، مهارت لازم را از یاران خود در حزب توده و همه شعبات و منشعباتش کسب کرده بودند،نقش اختلافات کاملا بر حق داخلی را در مورد چگونه ملی کردن نفت و خنثی نکردن ارکان حکومت،بطور کلی تحت الشعاع سناریوی "توطئه کودتای امریکایی" خود قرار دادند و همه رقیبان و مخالفان مصدق را مزد بگیر شرکت نفت و یا نوکر امریکا و انگلیس قلمداد کردند.

شاه در این توطئه های ترور شخصیت تبدیل به یک آدمک مصنوعی خائن بالفطره شد که خداوند او را فقط برای نوکری امریکا و انگلیس خلق کرده بود. کار انگ زدن به آیت اله سید ابوالقاسم کاشانی تا آنجا بالا گرفت که نه تنها آن روحانی میهن دوست و دانا "مزدور" انگلیس" قلمداد شد که شایع کردند زیر ریش هر روحانی را بازرسی کنید نوشته است "ساخت انگلیس" و این جسارت ناجوانمردانه را تا شب انقلاب اسلامی ادامه دادند. در فردای انقلاب این شعارهای چندش آور فقط به این دلیل متوقف شد که آقایان بر این گمان شدند که ادامه آن زشت کاری ها می توانست فرصت رخنه کردن در نظام جدید را از آنان بگیرد.

سرلشکر وطن پرست فضل اله زاهدی به نوکر خارجی مبدل شد؛قوام السلطنه و برخی از یاران مصدق که از او روی برتافتند مانند خلیل ملکی، حسین مکی، مظفر بقایی و ده ها تن دیگر، بی مهابا خائن قلمداد شدند. آنان دروغ گویی و تحریف تاریخ را حتی در ویکی پدیای آیت اله کاشانی (دانشنامه اینترنتی بی طرف در گوگل امریکایی) منعکس کرده و نوشتند که ایشان پس از مرداد 1332 نسبت به اعمال خود علیه مصدق "توبه" کردند. در همان دانشنامه بی طرف این شایعه پردازان دکتر غلامحسین صدیقی، آن فرزند آزاده و صدیق وطن راکه وفاداریش به مصدق تا آخرین لحظات، علیرغم انتقادات اساسی اش نسبت به او، ناشی از پایمردی در "تعهد" همکاری با دولتی بود که متعهد به مدیریت دموکراتیک امور و خدمت به منافع ملی وطن بود، نوکر بی اختیار و پادوی سیاسی مصدق قلمداد کرده و به دروغ نوشتند که او دعوت شاه در سال 1357 برای تشکیل دولت را رد کرد و از شاه خواست که از ایران خارج شود؛یعنی دروغی شاخدار که حقیقت را به توان 180 درجه وارونه می کند.
امروز توجه بی طرفانه دانشگاهی به تاریخ حوادث یاد شده است که می تواند، در راستای نجات از فرهنگ سیاسی منحط کنونی،ما را با این حقیقت آشنا سازد که همه بازیگران حوادت یاد شده آدم های معمولی بودند با محاسن و معایب آدم های معمولی در کار. هیچ کدام از آنان قهرمان نبود و هیچ یک به ایران خیانت نکرد. افراد مرتکب خطا شدند و فاصله "خطا" و "خیانت" از زمین تا آسمان است.

امروز توجه بی طرفانه دانشگاهی ما را با این حقیقت آشنا می سازد که بروز شکاف ملی یاد شده در نیمه قرن بیستم میان ملت سازان جامعه ایرانی سبب بروز لطمات شدیدی به روند "ملت سازی" در ایران عصر مدرنیته شد: همین آشنایی می تواند برای ما آشکار سازد که چرا ملت سازی متکی بر ایرانی بودن، به جای حرکت به سوی یک هویت دموکراتیک، در مسیر کشمکش های کشور برانداز، به ورطه سقوط کشیده شد. لج بازی های خشونت آمیز، عصبانیت های دودمان برافکن، استفاده ناجوانمردانه از توطئه ترور شخصیت همه آنهایی که با "من" موافق نیستند، ملت ایران را بین دو اردوگاه متخاصم و هزاران شعبه و انشعاب در هر دو اردوگاه تقسیم کرده و به روزی نشانده است که امروز دو ایرانی حتی در خارج از کشور نمی توانند با هم وارد بحثی عادی در باره مسائل کشور و محیط خود شوند، بی آن که عدم توافق فکری منجر به دشمنی های خانمان برانداز میان آنان نشود.

این خصومت ورزی های ضد فرهنگی و انتقاجویی های قبیله ای ناشی از آن در 50 - 60 سال گذشته و اصرار خارج از منطق برخی گروه ها در ادامه بی دلیل خشم ها و خشونت های کهنه و اعتبار از دست داده، فضای فرهنگ سیاسی جامعه ما را این چنین مسموم کرده و جوانان کشور را نسبت به آینده نا امید ساخته است.

1749

پیروز مجتهدزاده، صاحب دکترای جغرافیای سیاسی و مسائل ژئوپلیتیک و استاد دانشگاه است
ادعانامه جدیدعلیه مصدق/شاه کودتا کرد یامصدق؟ (http://www.khabaronline.ir/detail/180493)

kourosh_bikhoda
01-09-2015, 05:37 PM
یک چیز دیگه خاطرم رسید اینکه در اواخر سال 1330 که دوره مجلس 16 رو به اتمام بود در برخی حوزه های انتخابی زد و خوردهایی شد و در بعضی شهرستان ها هم عده ای کشته شدند. مصدق با شنیدن این خبر گفته بود بوی آزادی به مشامم میرسد.

این هم ویدئوی امید دانا درباره مصدق. البته امید دانا یه سلطنت طلب هست ولی مطالب درون ویدئو شنیدنیه:
- YouTube (http://www.youtube.com/watch?v=BbEQINaBAcA)

kourosh_bikhoda
01-09-2015, 05:49 PM
مصدق خودش سر دسته این چماق دارها بود. مصدق در زمان وکالت مجلس در مشاجره لفظی معروفی با سپهبد رزم آرا او رو تهدید به مرگ میکنه. این تهدید او مدتی بعد توسط یکی از افراد عضو فدائیان اسلام عملی میشه و جالب اینه که جبهه ملی به پشتوانه محمد مصدق که نخست وزیر شده بود تلاش زیادی برای آزادی او از زندان میکنه. خوندن این مشاجره که در تاریخ 8 تیرماه 1329 اتفاق افتاده جالبه:
خلیل طهماسبی قاتل رزم آراست. تصویت قانونی مبنی بر اینکه «چون خیانت حاج‌علی رزم‌آرا بر ملت ایران ثابت گردیده هر گاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار می‌گیرد و آزاد می‌شود» یک بی عدالتی و جنگلی گری فاحش در تاریخ مجلس ایران هست. همچین قانونی به قول خیلیا هتا در پست ترین و عقب مانده ترین کشورهای افریقایی هم نمیتواند تصویب بشه. کاربرد قید هرگاه در متن این بند، اوج فریب و ریای قانونگزار رو میرسونه. خلیل طهماسبی در محل ایراد جرم دستگیر شده بود، فرار نکرده بود، خودش در بازجویی اقرار به قتل کرده بود، فدائیان اسلام و نواب صفوی بیانیه ای که تایید کننده این ترور توسط طهماسبی هست خطاب به شاه صادر کرده بودند. این قید هرگاه کاملن سوء دار و ریاکارانه بکار برده شده تا قاتل نخست وزیر کشور رو که در نظام حقوقی اون زمان مجازاتش اعدام هست آزاد کنه! چه چیز از این کثیف تر و خجالت بار تر؟

با دونستن ریزه کاری های زندگی و حرفه مصدق میشه فهمید که چرا توده ای ها، مجاهدین و اماثلهم هنوز هم از طناب پوسیده دکتررررر مصدق بالا میروند.

Russell
01-10-2015, 02:24 AM
در کارنامه مصدق بارها مشاهده شده که علیرغم ادعای آزادی و دموکراتیک بودن، و علیرغم تحصیل حقوق در سوئیس هرجا قانون رو سد راه خودش میدیده به مخالفت با اون بلند میشده و قانون رو زیر پا میگذاشته. نوشتاری از پیروز مجتهد زاده در خبر آنلاین در این زمینه بسیار خوندنیه:
ساپاس فراوان، مطلب بسیار جالبی بود.
من تا اونجا که این مطالب را دیده‌ام همیشه پر بوده از ارجاع به مواضع سیاسی نویسنده یا توسل به دموکراسی و
برچسب مزدور زدن به طرف مخالف و...، ولی برای من جالب این هست که مصدق با معیارهای خودش مردود می‌شود.
البته برای من همچنان جالب است که بدانم چماقداران طرف مصدق چه کسانی بوده‌اند. توده‌ای بوده‌اند یا چه؟
همینطور دوستان درباره‌یِ کاشانی و نقش او چه نظری دارند؟
و کسی اینجا الان هودار مصدق هست تا از موضعی که کوروش تبیین کرد انتقاد کنه؟

kourosh_bikhoda
01-15-2015, 08:06 PM
ولی برای من جالب این هست که مصدق با معیارهای خودش مردود می‌شود
مصدق بی اعتنایی های فراوانی به قوانین جاری به خصوص قانون اساسی مشروطه داشت. در سال هایی که محمدرضا فقط به کار سلطنت و خوش گذرانی درباری مشغول بود و کمتر در مسائل سیاسی دخالت میکرد، مصدق تجربه ای شد برای او تا از اون به بعد حواسش به شرایط سیاسی باشه. برای نمونه دکتر مصدق در رفداندومی که بطور غیرقانونی برای انحلال مجلس 17ام که اتفاقن اکثریت اون رو هم ملیون تشکیل میدادند ترتیب داد، بر خلاف رسم معمول دو صندوق جداگانه برای آراء مخالف و موافق قرار داده بود. این به معنی اینه که موافقین و مخالفین موضوع رفراندوم قابل شناسایی هستند. ضمن اینکه رفراندوم در تهران و شهرستان ها با 7 روز فاصله برگزار شد! اصلن یکی از موضوعات اعتراضی نمایندگان همون مجلس به دولت این بود که در قانون اساسی هیچ مکانیزمی قرار داده نشده که قوه مجریه بتونه با توسل به اون قوه مقننه رو منحل کنه هتا با رفراندوم و جلب آراء عمومی. هتا نزدیکان و یاران مصدق مثل دکتر صدیقی (وزیر کشور) و سنجابی هم به اون در باره نتایج این اقدام تذکر دادند.

از این نمونه ها زیاده. بارزترین آن هم که در واقع میخ آخر بر تابوت دولت مصدق و ملیون بود نادیده گرفتن حکم عزل از نخست وزیری بود که در تاریخ 25 مرداد ماه بود که توسط تیمسار نصیری (فکر میکنم در اون زمان سرهنگ بوده) به وی ابلاغ شده و هتا رسید اون هم با دست خط و امضای خودش تحویل شده. ولی در عوض تمکین به این ابلاغیه حاملین پیام دستگیر و بازداشت میشوند. توجه داشته باشید که مصدق در طول مدت نخست وزیری علاوه بر تصدی وزارت جنگ و به دست گرفتن فرماندهی کل قوا (بعد از وقایع 30 تیر 1331) بسیار از امیران و فرماندهان ظامی رو جابجا کرده بود و به گسترش قدرت خود در قوای نظامی و انتظامی هم پرداخته بود. خودِ همین دست گرفتن فرماندهی کل قوا که قانونن به عهده رئیس کشور (شاه) بود یک اقدام خلاف قانون بود که مصدق با قبضه کردن قوه مقننه از طریق اختیار قانونگذاری بهش دست یافته بود.

البته درست مثل مزدک که در تاپیک دیگری سعی کرد خیلی رندانه و از طریق برانگیختن احساسات خواننده موضع خودش رو علیه موضع من تقویت کنه، مصدق همواره در این قبیل کارهای ضد قانونی خودش، به روج قانون اشاره میکرده نه نص صریح و روشن قانون. مزدک هم یادمه از روح دموکراسی و روح جامعه سخن گفت. جالبه همین مزدک در گاهِ به دست گرفتن قدرت با قلع و قمع احزاب غیرکمونیستی مادر روح دموکراسی رو خواهد نمود. حالا برای ما شده دایه ی دلسوزتر از مادر!

در مورد حزب توده هم باید بگم که این حزب خائن و خفت بار تا پیش از بالا گرفتن کار نفت و به بن بست رسیدن مذاکرات نفت با انگلیس، اصلن مخالف دکتر مصدق بود. مصدق خودش به عنوان یک فئودال قجری و صاحب زمین مورد سرزنش احزاب چپ و روزنامه هاشون بود که از 1320 و با اشغال ایران توسط قوای شوروی فعال شده بودند. هتا در روزنامه های حزب توده مصدق برای مخالفت با باج خواهی شوروی کمونیستی در مساله نفت شمال سمبل اشرافیت پوسیده و عامل امپریالیسم نامیده شد. من درست مطمئن نیستم که چرخش دیدگاه حزب توده در رابطه با دکتر مصدق از چه زمانی شروع شده ولی میدونم در مدت نخست وزیری او، حزب توده عامل بسیاری نابسامانی ها، اعتصاب ها، لشکرکشی های خیابانی و فحاشی های رسانه ای در جهت منافع دولت مصدق بوده. اصولن اسم عملیات امریکایی برای سرنگونی دولت مصدق TPAJAX بود که TP به معنی Tudeh Party و AJAX هم یک پاک کننده خانگی بود و در کل به معنی پاکسازی ایران از حزب توده بود. حزب توده از 1320 در ایران فعال شده بود ولی تا سال های 1330-29 که دولت مصدق سر کار آمد، به نقل از پرویز ثابتی (آخرین مدیر امنیت داخلی ساواک) تعداد نظامیان نزدیک به حزب توده از 40 نفر تجاوز نمیکرده ولی در طول 28 ماه فعالیت دولت مصدق این تعداد به بیش از 600 نفر رسیده. خطر کودتای نظامی و بدست گرفتن قدرت توسط کمونیسم و هتا ضمیمه شدن ایران به شوروی بسیار پرقدرت بود و این اقدام به موقع امریکا و شاه در سرنگوی مصدق و دولتش بسیار به موقع و به جا بود.

نه من، بلکه منتقدین جدی دکتر مصدق هم مثل همین پرویز ثابتی، یا علی میرفطروس یا جلال متینی تقریبن شکی در میهن پرستی او ندارند. بی شک مصدق میهن پرست بوده. مصدق از ابتدای برگشتش به قدرت که پس از تبعید رضاشاه عزیز بود، با عامل خارجی و به خصوص انگلیس سر ناسازگاری داشت. با شوروی در مساله آذربایجان و نفت شما در افتاد. ولی خطاهای عملی او در پیش بردن مساله نفت و همچنین قدرت خواهی او هم غیرقابل انکاره. اینها دیگه نظرات شخصی نیستند که بخواهید درموردشون شور و مشورت کنید. اینها فکت های تاریخی هستند که مثل روز روشنند.

undead_knight
01-15-2015, 09:45 PM
مصدق بی اعتنایی های فراوانی به قوانین جاری به خصوص قانون اساسی مشروطه داشت
بیشتر جنبه پرسشی داره تا چالشی:رضا شاه به قانون اساسی مشروطه وفادار بود و اصلا شاه شدنش بر اساس قانون بود؟

Russell
01-16-2015, 02:05 AM
بیشتر جنبه پرسشی داره تا چالشی:رضا شاه به قانون اساسی مشروطه وفادار بود و اصلا شاه شدنش بر اساس قانون بود؟
خب آن اتفاق به درستی اسمش هست کودتا، ولی یک خاندان بطور متوالی دوبار نمیتواند کودتا کند که!
منطقی این‌ست که در اینجا اگر کودتایی بوده آنرا به مصدق نسبت دهیم و حرکت‌هایِ در جهت مخالف آنرا ضد کوتا بنامیم،
ولی خب از آنجا که ظاهرا دل خیلی‌ها از جمله انقلابیون 57 از پدر و پسر زیادی پر بوده پدر و پسر هر شده‌اند کودتاچی !!




نه من، بلکه منتقدین جدی دکتر مصدق هم مثل همین پرویز ثابتی، یا علی میرفطروس یا جلال متینی تقریبن شکی در میهن پرستی او ندارند. بی شک مصدق میهن پرست بوده. مصدق از ابتدای برگشتش به قدرت که پس از تبعید رضاشاه عزیز بود، با عامل خارجی و به خصوص انگلیس سر ناسازگاری داشت. با شوروی در مساله آذربایجان و نفت شما در افتاد. ولی خطاهای عملی او در پیش بردن مساله نفت و همچنین قدرت خواهی او هم غیرقابل انکاره. اینها دیگه نظرات شخصی نیستند که بخواهید درموردشون شور و مشورت کنید. اینها فکت های تاریخی هستند که مثل روز روشنند.
خب اینهم مساله‌یِ پیچیده‌ایست، از انجا که در نگاه عمومی نسبت به این موضوع خطا زیاد دیده میشود بنظرم رجوع به
توافق جمعی ولو در میان مخالفان در اینجا چندان مطمئن نیست. البته میهن‌پرستی یک خصیصه هست و میتونه با خطا همراه باشه ولی
اگر مصدق واقعا بدنبال قدرت اون هم به شیوه‌یِ پوپولیستی اون بوده اون وقت باید در رفتارهای بظاهر میهن‌پرستانه‌یِ اون هم
شک کرد،شاید مثال چندان خوبی نباشه ولی مثلا آیا واقعا میشه احمدی‌نژاد رو میهن‌پرست دونست؟
در همین رابطه مطالب موسی غنی‌نژاد هم بنظرم من جالب میآد (http://gofte-goo.com/info/?p=170).

kourosh_bikhoda
01-16-2015, 11:45 AM
بیشتر جنبه پرسشی داره تا چالشی:رضا شاه به قانون اساسی مشروطه وفادار بود و اصلا شاه شدنش بر اساس قانون بود؟
در این مورد میخواستم در همون پست قبلی بنویسم ولی یادم رفت!

رضاشاه هم تا آخرین لحظات به سیستم وفادار بود. رضاخان چه در زمان فرماندهی قشون قزاق چه در زمان وزارت جنگ و چه در زمان نخست وزیری خودش وفادار به پادشاه و قانون بود. وقتی رضاخان به وزارت جنگ رسید 3،4 نخست وزیر یکی پس از دیگری در مدت کوتاهی تعویض شدند. همه اینها به خاطر ناسازگاری با وزیر جنگ متودیک و سختگیری مثل رضاخان اتفاق افتاد. رضاخان با کمترین مسامحه و سستی برخورد میکرد. همین روحیه منظم و قانون مدار او بود که باعث شد به قشون ورشکسته قزاق نظم و انضباط بده شورش ها و قائله های جای جای ایران رو ساکت کنه و در نهایت به حکومت مرکزی معنی ببخشه.

مثلن علی دشتی در کتاب 55 خاطره ای نوشته که رضاخان سردار سپه در قامت وزیر جنگ قصد خرید اسلحه از فرانسه داشت ولی بهش خبر میدن که بر طبق معاهده ای فرانسه به ایران اسلحه نمیفروشه. رضاخان صورت معاهده رو از وزارت خارجه طلب میکنه که معلوم میشه نسخه ای از اون در ایران وجود نداره. قضیه این بوده که یکی از شاهزادگان که وزیر خارجه بوده در سفری به اروپا این معاهده رو امضا کرده ولی تحویل وزارت خارجه نداده. رضاخان عصبانی میشه و میگه اگر روزی قدرتش رو داشته باشم نخستین کاری که میکنم سر و سامان دادن به وزارت خارجه است.

این بی اعتمادی به دستگاه قاجار معلوم نیست از چه زمانی در رضاخان شروع شد. ولی از وقتی که بیشتر به مسائل سیاسی پرداخت یعنی وقتی که نخست وزیر کشور شد پی به این آشفتگی و ناکارامدی برد. به هر حال رضاخان در زمان نخست وزیری هتا به فکر تاسیس جمهوریت هم افتاد که البته با مخالفت تقریبن تمامی فعالان سیاسی به خصوص روحانیونی مثل حاج آقا طهرانی و اصفهانی و اینها واقع شد. هتا موافقت احمدشاه با نخست وزیری او مشروط به این بود که بی درنگ اسباب و وسایل سفرش به اروپا فراهم بشه و خود رضاخان نخست وزیر برای بدرقه او بره! طبیعیه که فرد مصمم و مثبت اندیش و جدی ای مثل رضاخان باید به فکر ویران کردن این دستگاه بی عرضه و نالایق بیفته.

فرق رضاخان با مصدق السلطنه میدونید در چیه؟ از نظر من در دو چیز: 1. شرایط جهانی این دو عصر. رضاخان در زمانی به قدرت رسید که هنوز شورای امنیت و مسائل حقوق بشر و سازمان ملل تاسیس نشده بودند. در سال های 1299-1300 هر گوشه ایران متعلق به یک خان و شورشی بود. مثلن یکبار که سپاه رضاخان برای سرکوب شورشیان جنوب عازم بود، در وسط راه یاقیان لرستان 200-300 سرباز او رو غافلگیر و تلف میکنند. خب مشخصه در شرایط بی نظمی و قانونی اون زمان هتا اگر فردی مثبت و با نیت خیر بخواد کاری کنه باید این کار از روش زور و اجبار به انجام برسه. در واقع ایران خیلی خوش شانس بود که رضاخان قلدر فردی ایران پرست و مثبت اندیش بود نه مثل محمدعلی شاه قاجار فردی خودفروخته و بیخیال و بی وطن.

2. شرایط داخلی این دو عصر. در زمان رضاخان قوانین مشروطیت بصورت نیم بند و بیشتر با رابطه اجرا میشدند. تازه اون هم در بخش های مرکزی کشور. میدونید که بر اساس قرارداد دو جانه 1909 ایران بین روس و انگلیس تقسیم شده بود. انگلیس بر منابع جنوب سلطه داشت و قبایل و خان ها رو سیر میکرد و از درآمد نفت جنوب به اونها باج میداد. مثلن شیخ خزعل معروف که دست آخر هم به دست همین رضاخان میرپنج تار و مار شد در جهت عدم تمکین از حکومت مرکزی ایران و تامین منافع انگلیس کارشکنی های فراوانی کرد. ولی در زمان محمدرضا شاه و به خصوص اواخر دهه 1320 چنین مشکلاتی دامنگیر ایران نبود. راه حل های اصلاحی سیاسی نمیتونست و نیازی نبود که از طریق اعمال زور و با دیکتاتوری موقت مصدق به انجام برسه. کشور ایران دو مجلس داشت. حکومت مرکزی مقتدر و فراگیر داشت. خود محمدرضا هم که نقش دسته جارو و سلطنت رو بیشتر ایفا میکرد و اجازه داده بود سیاسیون راه خودشون رو برند. به نظر من مساله مصدق بیشتر از مساله ملی میهنی، حفظ شخصیت و قهرمان سازی از خود بود. به قول علی میرفطروس حفظ وجاهت ملی برای مصدق بیشترین اولویت رو داشت. به همین خاطر بود که حاضر به کمترین سازشی در مذاکرات نفت نبود. با اینکه نفت ایران فروش نمیرفت و وضع کشور رو به وخامت گذاشته بود، فقر گسترده شده بود، نظامیون ماه ها حقوق نگرفته بودند و خطر کودتا جدی بود، هتا خود مصدق مستقیمن از دولت امریکا تقاضا ماهی 10 میلیون دلار کمک مالی کرده بود که ایران به دست شوروی نیفته. اینها رو علی میرفطروس در آسیب شناسی یک شکست به خوبی گزارش کرده.

در کل رضاخان از نظر ایدئولوژیک فردی میهن پرست تر از مصدق هست به نظر من. رضاخان خودخواهی هایی داشته به خصوص در مسائل مالی و علاقه جنون آمیزش به ملک و زمین! ولی کشور رو فدای این خواست ها نکرد هرگز.

kourosh_bikhoda
01-16-2015, 12:03 PM
البته میهن‌پرستی یک خصیصه هست و میتونه با خطا همراه باشه ولی
اگر مصدق واقعا بدنبال قدرت اون هم به شیوه‌یِ پوپولیستی اون بوده اون وقت باید در رفتارهای بظاهر میهن‌پرستانه‌یِ اون هم
شک کرد،شاید مثال چندان خوبی نباشه ولی مثلا آیا واقعا میشه احمدی‌نژاد رو میهن‌پرست دونست؟
بله به تعبیری خمینی هم میهن پرست بوده. خامنه ای هم همینطور. در عمل نتایج واقعی و قابل اندازه گیری این میهن پرستی ها رو میشه با هم مقایسه کرد و شاید اینجا بشه نظری قابل اندازه گیری و واقعی در این باره داد.

اگر قضیه وجاهت شخصی مصدق مطرح نبود و اگر در مورد مساله نفت انقدر پافشاری نمیکرد، کشور به اون سمت نمیرفت که الان بعد از 60سال هنوز سایه عصبیت و توهم و داستانسرایی بر کربلای 28 مرداد (به تعبیر میرفطروس) احساس میشه. من نزدیکی بی نظیری در مساله هسته ای امروز و نفت اونروز میبینم. به شخصه فکر میکنم ج.ا داره لجاجت مصدق واری رو در مساله هسته ای پی میگیره که باعث همون بن بست ها و قحطی ها و ضعف ها میشه. آخرین پیشنهاد نفت که مشترکن توسط دولت امریکا و انگلیس مطرح شد ملی بودن شرکت نفت رو پذیرفت ولی پیشنهاد داد که عواید ناشی از اون 50-50 بین دو کشور تقسیم بشه که این برای ایران قبلن 20 یا 30 درصد بود فکر میکنم. گناه رزم آرا هم درست همین بود که معتقد به سازش و پیشرفت پله پله در امور بود تا به بن بست خوریم. رزم آرا میگفت به فرض که تمام منافع عاید ایران بشه، ما نه تجهیزات استخراج داریم، نه مهندسینش رو داریم، نه دانش و نه مهمتر از همه اینها بازار برای فروش. ایران هتا یک نفتکش هم نداشت. این شد که از طرف مصدق تهدید به مرگ شد و 4-5 روز بعدش خلیل طهماسبی فتوای قتل او رو که توسط کاشانی و مصدق صادر شده بود اجرا کرد و الله اکبر گویان سر صحنه قتل ایستاد.

قضیه نفت مختص دولت مصدق نبود. قبلن در دولت های ساعد و قوام و رزم آرا هم پیگیری شده بود. خیلی پیشتر از همه اینها این رضاشاه بود که اولین جرقه های استیفای حق ایران از شرکت نفت انگلیس رو روشن کرد. رضاشاه در یکی از جلسات دولت با عصبانیت متن قرارداد 1901 دارسی رو پاره کرد و برای رئیس شرکت نفت پیغام داد که ایران دیگه نمیتونه ببینه درآمدهای سرشار نفت راهی جیب خارجیان میشه.

ولی امروز این ملی مذهبی ها هستند که با ساختن بت از مصدق، سند 6 دانگ جنبش نفت رو به نام خودشون زدند. در حالیکه مصدق ادامه دهنده راهی بود که از پیش تعیین شده بود. مصدق مامور اجرای قانون ملی کردن نفت بود که در مجلس قبلن به تصویب رسیده بود. از نظر بعضی ها اصلن این کله شق بازی و عدم انعطاف در مساله نفت به این خاطر بود که اگر نفت به سرانجام میرسید مصدق می بایست از نخست وزیری کناره گیری میکرد چون ماموریتش تموم شده بود.

undead_knight
01-16-2015, 12:35 PM
رضاشاه هم تا آخرین لحظات به سیستم وفادار بود. رضاخان چه در زمان فرماندهی قشون قزاق چه در زمان وزارت جنگ و چه در زمان نخست وزیری خودش وفادار به پادشاه و قانون بود. وقتی رضاخان به وزارت جنگ رسید 3،4 نخست وزیر یکی پس از دیگری در مدت کوتاهی تعویض شدند. همه اینها به خاطر ناسازگاری با وزیر جنگ متودیک و سختگیری مثل رضاخان اتفاق افتاد.
پس یعنی وزیر جنگ اینقدر قدرت یا تاثیر داشته که نخست وزیر ها بر اساس هماهنگی با اون انتخاب میشدند!(قطعا چنین چیزی در اختیارات قانونیش نبود و این تاثیرگذاری فراقانونی بوده)


با مخالفت تقریبن تمامی فعالان سیاسی به خصوص روحانیونی مثل حاج آقا طهرانی و اصفهانی و اینها واقع شد
منبع؟


خب مشخصه در شرایط بی نظمی و قانونی اون زمان هتا اگر فردی مثبت و با نیت خیر بخواد کاری کنه باید این کار از روش زور و اجبار به انجام برسه
چرا مسائل امنیتی-انتظامی رو با کل مسائل کشور قاطی میکنید! قبول برای سرکوب شورشیان و اخلال گران مسلح نیاز به زور و سرکوب بوده ولی این راه حل که چکمه نظامیان رو روی گلو همه بزاریم تا از قانون تبعیت کنند بیشتر بهانه ای برای کسب قدرت هست.

kourosh_bikhoda
01-16-2015, 04:05 PM
پس یعنی وزیر جنگ اینقدر قدرت یا تاثیر داشته که نخست وزیر ها بر اساس هماهنگی با اون انتخاب میشدند!(قطعا چنین چیزی در اختیارات قانونیش نبود و این تاثیرگذاری فراقانونی بوده)
کشور در اون زمان به این مرد نیاز داشته. رضا خان سردار سپه شرهای زیادی رو خوابونده. برید در مورد شیخ خزعل و جنبش جنگل و کلنل محمدتقی خان پسیان و غائله خراسان در دوران احمدشاه تحقیق کنید. رضا خان میرپنج بود که قزاق خانه رو از دست افسران و فرماندهان روسی درآورد و به دست افسران لایق و جدی مثل خودش سپرد. سر و سامان دادن به شهربانی و پلیس جنوب که قبلن دست انگلیسی ها بود از کارهای دیگه او بود. طبیعیه که همچین شخصیت اثرگذار و ذی نفوذی با صاحبان قدرتی که در جهت او گام برندارند سر ناسازگاری میذاره. روند تدریجی قدرت گیری رضا خان این موضوع رو ثابت میکنه. اگر فرمانده قزاق خانه روسی و ناهماهنگ هست باید برکنار بشه، اگه در کسوت فرمانده قزاق وزیر جنگ همراهی نمیکنه باید او هم برکنار بشه، اگه در کسوت وزیر جنگ، نخست وزیران بیخود و نالایقی سر کار باشند او هم باید برکنار بشه. هیچکدام از نخست وزیران هتا اگه میخواستند هم قدرت و نفوذ و در یک کلام اراده نداشتند که کاپیتولاسیون رو لغو کنند، تعرفه گمرکی وضع کنند، امتیاز بانک شاهنشاهی و ضرب سکه رو لغو کنند و به بانک ملی بسپارند! اینها فقط از عهده رضاخان بر میومد.

و البته باز هم تاکید میکنم که شرایط اون زمان با 20 سال بعد و الان فرق داره. نگاه شما نگاه قانونی و متودیک هست. اگر قانون اون زمان حاکم بود هر گوشه کشور دست یک قوم و قبلیه اداره نمیشد. شرایط کشور ایجاب میکرد که رضاخان چکمه پوش با تو سری قدرت رو قبضه کنه. خوشحالیم که قدرت به دست مرد وطن پرست و مثبت اندیشی چون رضاشاه افتاد.


منبع؟
:e40d:
این رو هتا توده ای ها هم بهش اذعان میکنند. مراجعه کنید به مکتوبات علی دشتی، بهرام چوبیه و حسین مکی.



چرا مسائل امنیتی-انتظامی رو با کل مسائل کشور قاطی میکنید! قبول برای سرکوب شورشیان و اخلال گران مسلح نیاز به زور و سرکوب بوده ولی این راه حل که چکمه نظامیان رو روی گلو همه بزاریم تا از قانون تبعیت کنند بیشتر بهانه ای برای کسب قدرت هست.
متوجه منظورتون نشدم. کدوم همه؟

undead_knight
01-16-2015, 07:05 PM
بحث داره منحرف میشه،البته دلیلش اینه که من علاقه زیادی به دفاع از مصدق ندارم،چون چیز زیادی در موردش نمیدونم.

http://www.daftarche.com/images/imported/2015/01/1.png[/img] (http://www.daftarche.com/)]کشور در اون زمان به این مرد نیاز داشته. رضا خان سردار سپه شرهای زیادی رو خوابونده. برید در مورد شیخ خزعل و جنبش جنگل و کلنل محمدتقی خان پسیان و غائله خراسان در دوران احمدشاه تحقیق کنید. رضا خان میرپنج بود که قزاق خانه رو از دست افسران و فرماندهان روسی درآورد و به دست افسران لایق و جدی مثل خودش سپرد. سر و سامان دادن به شهربانی و پلیس جنوب که قبلن دست انگلیسی ها بود از کارهای دیگه او بود. طبیعیه که همچین شخصیت اثرگذار و ذی نفوذی با صاحبان قدرتی که در جهت او گام برندارند سر ناسازگاری میذاره. روند تدریجی قدرت گیری رضا خان این موضوع رو ثابت میکنه. اگر فرمانده قزاق خانه روسی و ناهماهنگ هست باید برکنار بشه، اگه در کسوت فرمانده قزاق وزیر جنگ همراهی نمیکنه باید او هم برکنار بشه، اگه در کسوت وزیر جنگ، نخست وزیران بیخود و نالایقی سر کار باشند او هم باید برکنار بشه. هیچکدام از نخست وزیران هتا اگه میخواستند هم قدرت و نفوذ و در یک کلام اراده نداشتند که کاپیتولاسیون رو لغو کنند، تعرفه گمرکی وضع کنند، امتیاز بانک شاهنشاهی و ضرب سکه رو لغو کنند و به بانک ملی بسپارند! اینها فقط از عهده رضاخان بر میومد.[/QUOTEhttp://www.daftarche.com/images/imported/2015/01/1.png (http://www.daftarche.com/)]
به هر حال رضاشاه قبل از کودتا هم خیلی قانونی رفتار نمیکرد و بحث ما قانون مداریه،پس قبل اینکه قدرت کامل رو بدست بیاره از روش های "غیر قانونی"(ولی درست؟!) استفاده میکرد . خب امیدوارم این منبع مناقشه نباشه.

[QUOTE]و البته باز هم تاکید میکنم که شرایط اون زمان با 20 سال بعد و الان فرق داره. نگاه شما نگاه قانونی و متودیک هست. اگر قانون اون زمان حاکم بود هر گوشه کشور دست یک قوم و قبلیه اداره نمیشد. شرایط کشور ایجاب میکرد که رضاخان چکمه پوش با تو سری قدرت رو قبضه کنه. خوشحالیم که قدرت به دست مرد وطن پرست و مثبت اندیشی چون رضاشاه افتاد.
ببین من بین دیکتاتورها تفاوت قائل میشم ولی اساسا به چیزی به نام دیکتاتور مصلح باور ندارم،برای هر دیکتاتوری بالاترین قانون خودش هست و آیا تعجب داره که قوانینی رو وضع کنه که باعث قدرتمندتر شدنش میشه؟البته که من این رو رد نمیکنم اون قوانین میتونند جامعه رو منظم کنند، هر قانونی میتونه این کار رو بکنه ولی هزینه این "حاکمیت قانون" چی هست؟!از نظر من همیشه هزینش بیش از حد قابل قبوله.


این رو هتا توده ای ها هم بهش اذعان میکنند. مراجعه کنید به مکتوبات علی دشتی، بهرام چوبیه و حسین مکی.
منبع رسمی وجود نداره پس؟


متوجه منظورتون نشدم. کدوم همه؟
همه؟!هر کسی که با جناب شاه موافق نباشه!تعریف سیستم دیکتاتوری این هست که یا با دیکتاتور موافق هستی یا سرکوب میشی!

شاید رضاشاه واقعا انگیزه های جمهوری خواهانه داشته شاید هم وانمود میکرده ولی به هرحال در دوران حکومتش و "بعد از" حاکمیت قانون این رو عملی نکرد،پس من به خودم حق میدم ادعای قانون دوستی و مهمتر از اون "آزادی دوستی" رو جدی نگیرم.

kourosh_bikhoda
01-16-2015, 08:14 PM
بحث داره منحرف میشه،البته دلیلش اینه که من علاقه زیادی به دفاع از مصدق ندارم،چون چیز زیادی در موردش نمیدونم.
خب اینجا موضوع اصلی مصدق هست ولی من مخالف بحث های حاشیه ای مثل موضوع رضاشاه نیستم به شرطی که در حد اشاره باشه.


به هر حال رضاشاه قبل از کودتا هم خیلی قانونی رفتار نمیکرد و بحث ما قانون مداریه،پس قبل اینکه قدرت کامل رو بدست بیاره از روش های "غیر قانونی"(ولی درست؟!) استفاده میکرد . خب امیدوارم این منبع مناقشه نباشه.
قبل از کدام کودتا؟ کودتای اسفند 1299؟
اتفاقن رضاخان در همه پست ها خیلی خیلی قانونی رفتار کرده. رضاخان از کانال قانونی به پادشاهی رسید. هتا تاسیس دولت موفقت و مجلس موسسان یک مصوبه مجلس شورای ملی بود. در اینکه رضاخان همواره قانون مدار بوده شکی ندارم و سر این موضوع میتونیم بحث کنیم و برای نمونه بهتره برای شروع یک نمونه بیارید (البته به جز مورد کودتای اسفند 1299). ولی در اینکه رضاشاه قانونی رفتار میکرده یا خیر بله جای تردید هست البته موضوع خیلی مهمی نیست. مثلن میخواهیم بگیم رضاشاه در کسوت پادشاه کدام قانون رو پایمال کرده؟ کدام بی قانونی کرده که به ضرر کشور بوده؟ این پرسشیه که خیلی مهمه. یعنی بی قانونی هم اگه کرده درست بوده.


منبع رسمی وجود نداره پس؟
تاریخ از نظر شما منبع رسمی نیست؟ مثلن اظهارات علی دشتی که در بتن وقایع بوده یا تاریخ 20 ساله ایران نوشته حسین مکی یار غار مصدق که خودش مخاف تراز اول پادشاهی رضاخان بود آیا منبع موثق نیست؟ در همون کتاب اگه اشتباه نکنم ارجاع داده به اسناد مجلس شورای ملی که تعدادی از مراجع شیعه در اون (فکر میکنم آیت الله اصفهانی) زمان نامه نوشتند به مجلس که طرح ضدملی میهنی جمهوریت باید از نوبت بررسی خارج بشه. همه فعالین سیاسی و آخوندان نظرشون این بود که اساس کشور رو نظام پادشاهی نگه داشته و در صورت فروپاشی پادشاهی، کشور تکه پاره میشه. علی دشتی این احتمال رو ممکن میدونه که ممکنه رضاخان با خودش فکر کرده که بله، اگر جمهوری تاسیس بشه چه تضمینی هست که من رئیس جمهوری بشم؟


همه؟!هر کسی که با جناب شاه موافق نباشه!تعریف سیستم دیکتاتوری این هست که یا با دیکتاتور موافق هستی یا سرکوب میشی!
من هنوز متوجه نشدم الان دقیقن انتقاد شما به رضاشاه یا رضاخان چیه؟ اصلن به کدوم این دو نفر هست؟

kourosh_bikhoda
01-16-2015, 08:19 PM
منبع رسمی وجود نداره پس؟
شما از مخالفت کسانی مثل مدرس با جمهوریت اطلاع ندارید؟ تظاهرات هایی که در تهران به رهبری روحانیون انجام میشد رو خبر ندارید؟

undead_knight
01-16-2015, 08:44 PM
http://www.daftarche.com/images/imported/2015/01/1.png[/img] (http://www.daftarche.com/)=kourosh_bikhoda;76777]شما از مخالفت کسانی مثل مدرس با جمهوریت اطلاع ندارید؟ تظاهرات هایی که در تهران به رهبری روحانیون انجام میشد رو خبر ندارید؟[/QUOTEhttp://www.daftarche.com/images/imported/2015/01/1.png (http://www.daftarche.com/)]
خب روحانیون که همیشه یک نیروی موثر در سیاست ایران بودند ولی اون "تقریبا همه" سیاست مداران منبع درست حسابی میخواد.
[QUOTE]
کدام بی قانونی کرده که به ضرر کشور بوده؟ این پرسشیه که خیلی مهمه. یعنی بی قانونی هم اگه کرده درست بوده.

پس روح یا نص قانون پشمک،در نهایت مهم اینه که کاری که انجام داده "درست" بوده یا دقیق تر بگیم "به سود" کشور بوده؟

kourosh_bikhoda
01-23-2015, 06:37 PM
خب روحانیون که همیشه یک نیروی موثر در سیاست ایران بودند ولی اون "تقریبا همه" سیاست مداران منبع درست حسابی میخواد.
من فکر میکنم منظورت از منبع درست حسابی یک لینک اینترنتی هست. متاسفانه من چنین لینکی ندارم. در عوض کتاب فاخر تاریخ 20 ساله ایران حسین مکی رو بهت معرفی کردم که فکر میکنم به ارزش این کتاب آگاه نیستی که هی منبع منبع میکنی. ضمن اینکه خود علی دشتی در بطن وقایع بوده اظهار میکنه در کتاب 55 که ما فکر میکردیم مردم دل خوشی از قاجار ندارند و اگه ندای جمهوری بلند بشه همه حمایت میکنند ولی در عمل هتا آزادی خواهان دو آتشه هم مخالفت کردند.


پس روح یا نص قانون پشمک،در نهایت مهم اینه که کاری که انجام داده "درست" بوده یا دقیق تر بگیم "به سود" کشور بوده؟
ببین من حرفم این نیست که رضاشاه مثلن خیلی قانونمدار بوده یا خیلی فرد دموکراتی بوده. خیر رضاشاه در مقام یک دیکتاتور چیزهایی رو دیکته میکرده از جمله وکلای مجلس. ولی خب نظرم اینه که رضاشاه دیکتاتور مفید و مصلحی بوده.

در عوض حرف مصدقیون اینه که مصدق قانونمدار بوده. مثلن در مورد تصاحب فرماندهی کل قوا که قانون اساسی به پادشاه محول کرده بوده میگن که وظایف شاه در قانون اساسی جنبه تشریفاتی داشته و با توجه به روح قانون باید امور اجرایی به عهده منتخبین واقعی گذاشته بشه. مصدقی ها بی قانونی رو از سوی مصدق قبول نمیکنند.

Russell
01-25-2015, 07:24 AM
من کم‌کم دارم شک میکنم اصلا چیزی بنام دموکرات مصلح وجود داشته باشه.
ستاره‌‌هایِ آسمان دموکراسی گویا همین امثال چرچیل و مصدق هستند !!

Hezbollah_YaHasan
01-30-2015, 04:18 PM
تا وقتی مصدق از حضرت آیت الله کاشانی حرفشنوی داشت مردم از او حمایت کردند بعد که فهمیدند مصدق می خواهد ایران را مثل اروپا متجدد و لیبرال کنند هوشیار شدند و گفتند ما مسلمانیم و پیرو قرآنیم و می خواهیم حکومتمان اسلامی باشد و مثل مدینة النبی حکومت شود پس از مصدق حمایت نکردند تا حدود ۳۰ سال بعد امام خمینی حکومت برحق ولایت فقیه برپاکرد و حلاوت اسلام ناب محمدی کام ملت را شیرین کرد و در جهان به عزت و سربلندی رسیدیم. من خودم در لبنان و سوریه پاسپورت ایرانی ام را نشان میدادم کلیپذیرایی میشدم که حکایت از ارزش پاسپورت ایرانی است. انشا الله با ظهور آقا امام زمان حلاوت حکومت اسلامی کام جهانیان را شیرین می کند.

kourosh_bikhoda
02-11-2015, 09:12 PM
قضیه ملی شدن صنعت نفت چیزیست که ملیون و هوادارن مصدق اون رو دربست در حوزه دارایی های خودشون میدونن. بنا به ادعای خود مصدق در تشکر رسمی از محمدرضا، خود شاه هم همواره در طول جنبش ملی کردن نفت از این مساله پشتیبانی کرده. این بخش از کتاب علی میرفطروس اختصاص داره به این موضوع.

Not Acceptable! (http://mirfetros.com/fa/?p=8133)

قانون ملی شدن صنعت نفت مصوبه مجلس شورای ملی و سنا بود که پس از حاجعلی رزم آرا مصدق در کسوت نخست وزیری مامور اجرای اون شد. در این بین مشکلات متعددی وجود داشت از جمله قراردادهای قبلی دولت با شرکت نفت انگلیس و ادعای خسارت اونها و ضمنن نداشتن دانش و تجهیزات از طرف ایران برای اداره صنعت نفت. رزم آرا حرفش این بود که ملی کردن صنعت نفت به این شکل و سیاق خیانت به ایرانه. حرف او این بود که ایران هتا یک نفتکش هم نداره. ایران بازار فروش نداره. ولی مصدق نظرش این بود که احتیاج دنیا به نفت ایران در نهایت کفه ترازو رو به سود ما تغییر میده. آیا این دو تفکر همین الان براتون در زمینه حقوق هسته ای آشنا نیستند؟ به هر حال تولیدات نفت ایران در اون زمان 600 هزار بشکه بوده و تولید نفت کل دنیا 10 میلیون. در مدت تحریم نفت ایران و ممانعت مشتریان برای خرید نفت ایران، کشورهای عربی با افزایش ظرفیت خودشون رقم تولید رو به 13 میلیون رسوندند که نه تنها کمبود نفت ایران پوشش داده شد بلکه مازاد نیاز هم بوجود آمد.

Russell
02-12-2015, 11:05 AM
دوستان این قضیه رو چقدر با شکست ملی‌گرایی در ایران و روی کار آمدن اسلامگرایان در انقلاب 57 مرتبط میدونند؟

undead_knight
02-12-2015, 03:44 PM
دوستان این قضیه رو چقدر با شکست ملی‌گرایی در ایران و روی کار آمدن اسلامگرایان در انقلاب 57 مرتبط میدونند؟
اگر ایران کمونیست نمیشد:))حداقل مشخصه بارز این جریان این بود طرفداران مصدق با طرفداران کاشانی که نماینده جریان مذهبی حساب میشد افتراق پیدا کرده بودند.در صورتی که بعد از شکست جریان مصدق عملا ملی گرایان و مذهبیون ( و حتی مارکسیست ها) با گذشت زمان به هم نزدیک تر شدند.

Russell
02-12-2015, 06:58 PM
اگر ایران کمونیست نمیشد:))حداقل مشخصه بارز این جریان این بود طرفداران مصدق با طرفداران کاشانی که نماینده جریان مذهبی حساب میشد افتراق پیدا کرده بودند.در صورتی که بعد از شکست جریان مصدق عملا ملی گرایان و مذهبیون ( و حتی مارکسیست ها) با گذشت زمان به هم نزدیک تر شدند.
منظورت اینه که اگر نهضت مصدق شکست نمی‌خورد، اختلافات با گذشت زمان بیشتر مشخص می‌شد و
اینطور ملی‌-مذهبی‌ها از خمینی رودست نمی‌خوردند؟
این ممکن هست، ولی بنظر میرسه قدرت اصلی اسلامیون در حوزه و مسجد بوده که ملی‌گرایان یا از اون
شناخت درستی نداشتند یا اونرو بی‌خطر میدونستند. البته تفاوت زیادی هم بین خود شخصیت کاشانی و خمینی
وجود داره.

البته سوال من کمی متفاوت بود. منظور من این حس سرخوردگی هست که در ایران قبل از انقلاب 57 در آثار کسانی
مثل آل‌احمد مشاهده میشد هست. با توجه به اینکه پرچم ملی‌گرایی قبل از انقلاب دست شاه بود طبیعتا این حس
سرخوردگی هم به ملی‌گرایی نسبت داده میشده. من میگم اگر اتفاقات زمان مصدق جور دیگری اتفاق می‌افتاد ملی‌گرایی
اینقدر راحت مغلوب آخوندها و چپ‌ها می‌شد یا نه؟

undead_knight
02-12-2015, 07:16 PM
منظورت اینه که اگر نهضت مصدق شکست نمی‌خورد، اختلافات با گذشت زمان بیشتر مشخص می‌شد و
اینطور ملی‌-مذهبی‌ها از خمینی رودست نمی‌خوردند؟
این ممکن هست، ولی بنظر میرسه قدرت اصلی اسلامیون در حوزه و مسجد بوده که ملی‌گرایان یا از اون
شناخت درستی نداشتند یا اونرو بی‌خطر میدونستند. البته تفاوت زیادی هم بین خود شخصیت کاشانی و خمینی
وجود داره.
البته سوال من کمی متفاوت بود. منظور من این حس سرخوردگی هست که در ایران قبل از انقلاب 57 در آثار کسانی
مثل آل‌احمد مشاهده میشد هست. با توجه به اینکه پرچم ملی‌گرایی قبل از انقلاب دست شاه بود طبیعتا این حس
سرخوردگی هم به ملی‌گرایی نسبت داده میشده. من میگم اگر اتفاقات زمان مصدق جور دیگری اتفاق می‌افتاد ملی‌گرایی
اینقدر راحت مغلوب آخوندها و چپ‌ها می‌شد یا نه؟
به جز بیشتر شدن اختلاف ها،باید دقت کرد که زمان مصدق رهبری جریان ضد شاه دست ملی گرایان بود و مذهبی ها پیرو بودند،در صورتی که در انقلاب 57 رهبری جریان به دست مذهبی ها افتاد و نماد و رهبر جریان ضد شاه یک شخصیت تماما مذهبی بود.
در واقع من دارم میگم اگر جریان مصدق در قدرت مونده بود احتمال بیشتری داشت که انقلاب اسلامی رخ نده، چون جریان های چپ و ملی در پیروزی انقلاب به شدت موثر بودند(از سامان دهی و تبلیغات گرفته تا اقدامات نظامی) نیازی احساس نمیکردند که تحت لوای یک جریان مذهبی قرار بگیرند.

Agnostic
02-12-2015, 07:16 PM
دوستان این قضیه رو چقدر با شکست ملی‌گرایی در ایران و روی کار آمدن اسلامگرایان در انقلاب 57 مرتبط میدونند؟

ببینید در زمان مشروطه و رضا شاه روشنفکران ضد اسلام بودند و معایب اسلام را مطرح می کردند. در زمان مصدق سه گروه سیاسی بود ملی ها مذهبی ها و کمونیستها. بعد از مصدق ملی مذهبی ها شکل گرفتند و ملیت را به تحجر اسلام پیوند زدندسپس شریعتی d مجاهدین خلق ملی مذهبی را با کمونیسم پیوند زدند و فاضلاب اسلام را در قالب کمونیسم ریخت.
یعنی مثلا نخبه های فرهنگی یا همان روشنفکرنماهای مسلمان بر خلاف روشنفکران مشروطه شنا کردند و مسلم بود آخر سر از این افتضاح ملایان به قدرت می رسند.

Agnostic
02-12-2015, 07:32 PM
در توضیح پست قبل باید بگویم که تا قبل از مشروطه ملی گرایی مفهومی نداشت همه چیز شیعه گری بود با جنبش مشروطیت ملی گرایی شکل پیدا کرد و تا قبل از سقوط مصدق ملی و مذهبی و کمونیسم جدا بود. بعد یک عده الاغ آمدند نهضت ازادی و ملی مذهبی راه انداختند و در شعارهایشان این بود که ایرانی یعنی شیعه و این دو را لاینفک اعلام کردند بعدهم شریعتی و مجاهدین کمونیسم اسلامی را بنیان نهادند. پس با این پسرفت معلوم بود به ولایت فقیه ختم میشود.

Russell
02-12-2015, 07:42 PM
به جز بیشتر شدن اختلاف ها،باید دقت کرد که زمان مصدق رهبری جریان ضد شاه دست ملی گرایان بود و مذهبی ها پیرو بودند،در صورتی که در انقلاب 57 رهبری جریان به دست مذهبی ها افتاد و نماد و رهبر جریان ضد شاه یک شخصیت تماما مذهبی بود.
در واقع من دارم میگم اگر جریان مصدق در قدرت مونده بود احتمال بیشتری داشت که انقلاب اسلامی رخ نده، چون جریان های چپ و ملی در پیروزی انقلاب به شدت موثر بودند(از سامان دهی و تبلیغات گرفته تا اقدامات نظامی) نیازی احساس نمیکردند که تحت لوای یک جریان مذهبی قرار بگیرند.
من فکر نمی‌کنم اینطور باشه. حساب چپ‌ها رو که باید بکل جدا کرد چون اون‌ها معلوم هست برنامشون چی بوده ولی، ملیون اگر قدرت داشتند
لازم نبود که پشت خمینی سنگر بگیرند. من فکر میکنم خود اینکه ملیون به این راحتی از خمینی شکست خوردند نشون میده که ضعیف شده بودند.



ببینید در زمان مشروطه و رضا شاه روشنفکران ضد اسلام بودند و معایب اسلام را مطرح می کردند. در زمان مصدق سه گروه سیاسی بود ملی ها مذهبی ها و کمونیستها. بعد از مصدق ملی مذهبی ها شکل گرفتند و ملیت را به تحجر اسلام پیوند زدندسپس شریعتی ملی مذهبی را با کمونیسم پیوند زد و فاضلاب اسلام را در قالب کمونیسم ریخت.
یعنی مثلا نخبه های فرهنگی یا همان روشنفکرنماهای مسلمان بر خلاف روشنفکران مشروطه شنا کردند و مسلم بود آخر سر از این افتضاح ملایان به قدرت می رسند.
در زمان رضا شاه اسلامیون کسروی رو بقتل رسودند آب هم از آب تکون نخورد. من فکر نمیکنم اونزمان اون‌ها به معنای واقعی "اسلامستیز" بوده باشند.

Agnostic
02-13-2015, 09:14 AM
در زمان رضا شاه اسلامیون کسروی رو بقتل رسودند آب هم از آب تکون نخورد. من فکر نمیکنم اونزمان اون‌ها به معنای واقعی "اسلامستیز" بوده باشند.
روانشاد کسروی در زمان رضا شاه ترور نشد بلکه در سالهای نزدیک به ملی شدن نفت زمانی که محمدرضا شاه هیچکاره و بیقدرت بود توسط اراذل و اوباش تحت امر آخوند تروریست، نواب صفوی به قتل رسید.

kourosh_bikhoda
02-13-2015, 02:57 PM
انقلاب اسلامی به وضوح ادامه راه مصدق و هوادارنش در برچیدن سیستم پادشاهی بود. اکثریت رهبران و جنبشگران انقلاب 57 به نحوی با مصدق و جریانات وابسته به اون مرتبط اند. از چپی ها و مارکسیست ها و توده ای ها که روزنامه هاشون در خلال سال های 1331 و 1332 دربس در خدمت دولت مصدق بود گرفته تا خود ملیون.

نکته اینجاست که اساسن چرا مصدق خواستار نابودی نظام پادشاهی بود؟ آیا اصلن اینطور بود یا اینکه این فقط ژست سیاسی یا فرار به جلو برای پوشش گذاشتن بر مساله نفت بود؟ این بخش از تحلیل میرفطروس جالبه:


دکتر مصدّق که رضاشاه و رزم آرا و دیگران را بخاطر چنین سیاستی، «خیانتکار» نامیده بود، اینک خود، در زیرِ سنگِ آسیابِ شرایط و در ورطه ای از عصَبیّت ها و احساسات و عوام پسندی و حفظ «وجاهت ملّی»، می کوشید تا راهی به ساحل عافیت بیابد. مصدّق که مسئلهء مالی با شرکت نفت ایران و انگلیس را به یک مسئلهء سیاسی تبدیل کرده بود، اینک با بُن بست یا شکست در «جنگ خارجی» (مذاکرات نفت)، جنگ داخلی (مبارزه با شاه و مخالفان سیاسی خود) را برجسته کرده بود.



اصولن مساله مصدق مساله ی پادشاهی نبود. مصدق کسی بود که در زمان به قدرت رسیدن رضا شاه و در خلال رای مجلس موسسان و شورای ملی برای انحلال سلسله قاجاریه و تاسیس سلسله پهلوی، برای ماندن احمدشاه تلاش های بسیار کرده بود. مصدق احمدشاه رو شاه وطن پرست نامیده بود. ضمن اینکه خود مصدق با عنوان مصدق السلطنه از سران و شاهزادگان قاجار بوده. دکتر مصدق هتا وقتی که فکر جمهوریت در خلال نخست وزیری رضا خان گسترده شد دفاعی از او نکرد. اصولن فکر مخالفت با پادشاهی زمانی در مصدق قوت گرفت که مساله نفت به سرانجامی نمیرسید و مصدق برای حفظ وجهه خود مجبور بود دست به کاری بزنه تا نفت فراموش بشه.

این احتمال زمانی قوت میگیره که بدونیم اعمال افراطی و ضد قانونی دکتر مصدق در همین دوران شدت گرفته بود. اعمالی مثل کسب اختیار قانون گذاری از مجلس برای مدت 6 ماه یا انحلال غیرقانونی مجلس شورای ملی و سنا. یا کسب عنوان فرماندهی کل قوا از پادشاه برخلاف قانون اساسی. جالب اینجاست که وی همون مجلس هفدهم که انتخاباتش به دست دولت مصدق انجام شد و اکثریت کرسی های اون رو هوادارن جبهه ملی اشغال کرده بودند رو هم بر نتابید و دست به انحلالش زد. تازه همین انحلال غیرقانونی هم به خاطر سرپوش گذاشتن بر یک کار غیرقانونی دیگه بود. در شرایطی که کشور بیش از دو سال بود که در مضیقه به سر میبرد و در بسیاری شهرها در این مدت حکومت نظامی برقرار بود و عایدی دولت از نفت به صفر رسیده بود و دولت با کمک مستقیم امریکا زنده و سر پا بود، (بله دولت مصدق امریکا رو دوست صمیمی خود میدونست و امریکا سالانه ده ها میلیون دلار به دولت مصدق کمک مستقیم میکرد) مصدق برای جبران کسری بودجه خود بطور محرمانه مبلغ 312 میلیون تومان اسکناس بی پشتوانه چاپ کرد. این کار خلاف قانون و بدون مصوبه مجلس اکنون میتونست برای مصدق مایه دردسر و هتا استیضاح بشه. چرا که حسین مکی از هواداران سابق و همرزمان جبهه ملی، اکنون از طرف مجلس شورای ملی به عضویت هیات نظارت بر اندوخته اسکناس درآمده بود:


« بطوری که شنیده ام و در بعضی از جراید هم منتشر شده است، آقای نخست وزیر از انتخاب این جانب به سِمتِ نظارت بانک ملی خیلی عصبانی هستند. علّت عصبانیّت ایشان خیلی واضح است، زیرا از دو حال خارج نیست، یا دولت اسکناسِ اضافی منتشر کرده یا نکرده است. اگر منتشر کرده باشد بیم آن دارد که اگر من از آن مسئله خبردار شوم، ملّت ایران را در جریان خواهم گذاشت. پس لابد فعل و انفعالی صورت گرفته که دولت از انتخاب من تا این حد نگران است.» (روزنامــهء اطلاعات، ۶ مرداد ۳۲، به نقل از موحّد، ج ۲، ص ۷۶۱)



چقدر این اعمال مصدق برای من و شما آشناست؟ آیا احمدی نژاد هم چنین بی قانونی ها و اعمال بدعت آمیزی انجام نداده؟ آیا ج.ا در سرسختی خود در مساله هسته ای و برباد دادن میلیاردها دلار نفتی و سوزاندن فرصت ها مشابه دولت مصدق عمل نکرده؟ آیا ج.ا هم مانند دولت مصدق از ترس بر باد رفتن شعارهای خودش و ترس از عقب نشینی لجاجت نمیکنه؟

به هر حال، انحلال مجلس برای سرپوش گذاشتن روی مساله چاپ محرمانه اسکناس و سپس درافتادن با دربار و تغییر موضوع از مساله نفت به مساله حکومت، روش مصدق برای فرافکنی و انحراف اذهان بود. وگرنه چه نیازی بود که به شاه جوان و بی تجربه ای که دقیقن در نقش پادشاه مشروطه فرو رفته بود حمله بشه؟ شاه جوان در خلال 12 سال اولیه سلطنت خودش کمترین نقشی دز مسائل سیاسی داشت. این درست همان چیزی بود که حدود 50 سال قبل مبارزان مشروطه خواستارش بودند. مصدق با دخالت در امور دربار، قطع بودجه دربار، کسب اختیارات فوق العاده و امتیازات فراقانونی، اسباب دیکتاتوری سال های بعد محمدرضا رو فراهم کرد. این مصدق و جبهه ملی بود که با محمدرضا یاد داد که اگر بصورت منفعل و قانونی سلطنت کنه، احتمالن با اخراج از کشور روبرو میشه. دکتر فاطمی یار وفادار مصدق و تئوریسین بسیاری از اعمال فراقانونی او در روز 25 مرداد 1332 تلگرافی به همه سفارت خانه های ایران میزنه و دستور میده که سفارت حق استقبال از محمدرضا رو نداره و او از سلطنت خلع گردیده. با کدام مصوبه مجلس موسسان؟ کدام مجلس موسسانی اصلن تشکیل شده در شرایطی که مجلس شورای ملی خودش منحل هست؟

رفتار محمدرضا شاه در اون زمان برعکس دکتر مصدق ولی بسیار قانونی و قابل قبول بود. هندرسون سفیر امریکا در ایران در تلگراف های خودش به واشنگتن مینویسه که شاه به هیچ وجه مایل به عزل مصدق بصورت دستوری نیست و ترجیح میده این کار از طریق مجلس انجام بشه. البته مصدق با انحلال مجلس و فراهم کردن دوره فطرت، راه رو برای عضل خودش از نخست وزیری به دست شاه فراهم کرد. در صورت نبود مجلس شاه بی نیاز از کسب موافقت مجلس میتونه به صورت دستوری به عزل و نصب وزراء بپردازه. این اتفاق البته مسبوق به سابقه هم بود و چندین بار در دوران احمدشاه این اتفاق افتاده بود. البته مصدق در پاسخ هشدار دکتر سنجابی مبنی بر این احتمال، اشاره میکنه که شاه فرمان عزل مرا نمیدهد به فرض هم بدهد ما به او گوش نمیکنیم. توجه کنید که اشاره مصدق به قانونی یا غیرقانونی بودن این احتمال نیست بلکه میگه ما به اون گوش نمکنیم! مصدق هتا رسید فرمان عزل رو هم امضا کرده ولی پس از اون به گارد دستور داده که حاملین پیام (سرهنگ نصیری) بازداشت بشوند و از فردا در نشریات و روزنامه های خودشون و همچنین رادیو ملی گفتند که کودتا علیه دولت انجام شده!

http://www.daftarche.com/images/imported/2015/02/19.jpg

همونطور که گفتم شاه مایل به تغییر نخست وزیر از راه غیرقانونی نبود و تا آخرین لحظه هم مذاکرات هندرسون با او درباره تغییر نخست وزیر از طریق فرمان یا کودتا به نتیجه نرسیده بود. به همین خاطر امریکا به فکر انجام کودتا هم افتاده بود که در این باره بعدن بیشتر صحبت خواهیم کرد. این بخش از کتاب میرفطروس رو مطالعه کنید:

انجمن پژوهشی ایرانشهر دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست (بخش هشتم) (http://iranshahr.org/?p=171)


* شاه، خطاب به هندرسون (سفیر وقت آمریکا در ایران): «من هرقدر که بخواهم قوی و قاطع باشم، نمی توانم برخلاف قانون اساسی و بر ضد جریان نیرومند احساسات ملّی، حرکت کنم».



* گزارش هندرسون: «شاه مایل نیست اقدامی برخلاف قانون اساسی انجام دهد. شاه در یک کودتا شرکت نمی کند».



* شاه: «حلّ مسئلة نفت با خودِ دکتر مصدّق آسان تر خواهد بود تا با جانشین او. چنین راه حلّی – حتّی اگر به ادامهء حکومت مصدّق منجر شود – باز، ارزشِ آنرا دارد که حداکثرِ تلاش در این راه بکار رود».

Russell
02-13-2015, 09:58 PM
روانشاد کسروی در زمان رضا شاه ترور نشد بلکه در سالهای نزدیک به ملی شدن نفت زمانی که محمدرضا شاه هیچکاره و بیقدرت بود توسط اراذل و اوباش تحت امر آخوند تروریست، نواب صفوی به قتل رسید.
بحث من درباره‌یِ تاریخ نیست. بگویید ببینم چه در زمان رضاشاه و چه بعد از قتل کسروی روشنفکران و توده‌یِ "اسلامستیز" حامی او کجا بودند؟

Ouroboros
02-16-2015, 01:40 PM
من می‌خواهم نظرم را در اینباره را در قالب چند پرسش مطرح بکنم: چگونه است که ما هنوز «دولتی» کردن صنعت نفت را «ملی» کردن آن می‌نامیم و جلوه می‌دهیم؟ و چگونه است که نمی‌توانیم سپردن بزرگترین منبع درآمد اقتصادی این کشور به دست سرکوبگرترین نهاد ِ تاریخ آن را بی‌هیچ هراسی «خیانت» یا دستکم «اشتباهی تاریخی» بنامیم؟ کی در ایران، یا هیچ کجای دیگر جهان «ملت» و «دولت» یکی بوده‌اند؟ و آیا درست نیست که بخش بزرگی از بقای تاریخی جمهوری اسلامی و مقاومت آن در برابر اراده‌ی عمومی و فشار بین‌المللی برآمده از همین شاهراه درآمد نفتی بوده؟ آیا درست نیست که سنت ناپسند گروگان گیری و ظبط اموال خصوصی توسط دولت که بعدها شکل و حالت «مصادره» به خود گرفت و دیدیم که گریبان‌گیر چه کسانی که نشد، از همین «ملی» کردن کذایی صنعت نفت آغاز نشد؟ سود و زیان اقتصادی این تصمیم برای ما چه بوده، چه میزانی از آن درآمد نفتی هزینه‌ی سرکوب مردم ایران و دیگر کشورها شده، چه میزانی از آن به غارت رفته و چه میزانی از آن هدر؟ اگر از شرکت خصوصی مالیاتی معقول می‌گرفتیم و به توافقی متقابل می‌رسیدیم، سود اقتصادی آن بیشتر نبوده؟

آنها که از مصدق قهرمان ملی ساختند یا عوام کم‌سوادی بودند که هرکس با «اینا» نباشد را به مقام خدایی برمی‌کشند، یا چپی‌های معلوم‌الحالی که «ملی» کردن صنایع و به در آوردن آنها از چنگ «بورژوازی بین‌المللی» و افتادنشان به چنگ بورژوازی ملی را پیشرفت تلقی می‌کنند. دولت در این ملک بلاخیز بیش از هر نهاد دیگری مردم را سرکوب کرده، به بندگی کشیده و آزار داده، هرچه ثروت و قدرت بیشتر از اختیار آن خارج بشود بهتر است و تصمیم در جهت عکس این روند اشتباه خواهد بود. وظیفه‌ی یک دولت معمولی(و تا رسیدن به دولتی ایده‌آل)حفظ امنیت عموم مردم است تا بتوانند با آزادی و آرامش در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که دوست دارند مشارکت بکنند، نه تصاحب اموال مردم و زدن سند آنها به نام خودش.

sonixax
02-16-2015, 03:55 PM
چگونه است که ما هنوز «دولتی» کردن صنعت نفت را «ملی» کردن آن می‌نامیم و جلوه می‌دهیم؟ و چگونه است که نمی‌توانیم سپردن بزرگترین منبع درآمد اقتصادی این کشور به دست سرکوبگرترین نهاد ِ تاریخ آن را بی‌هیچ هراسی «خیانت» یا دستکم «اشتباهی تاریخی» بنامیم؟

:e41f::e00e::e420:



اگر از شرکت خصوصی مالیاتی معقول می‌گرفتیم و به توافقی متقابل می‌رسیدیم، سود اقتصادی آن بیشتر نبوده؟

:e41f::e420::e00e:



آنها که از مصدق قهرمان ملی ساختند یا عوام کم‌سوادی بودند که هرکس با «اینا» نباشد را به مقام خدایی برمی‌کشند، یا چپی‌های معلوم‌الحالی که «ملی» کردن صنایع و به در آوردن آنها از چنگ «بورژوازی بین‌المللی» و افتادنشان به چنگ بورژوازی ملی را پیشرفت تلقی می‌کنند.

:e303::e032::e306:



دولت در این ملک بلاخیز بیش از هر نهاد دیگری مردم را سرکوب کرده، به بندگی کشیده و آزار داده، هرچه ثروت و قدرت بیشتر از اختیار آن خارج بشود بهتر است و تصمیم در جهت عکس این روند اشتباه خواهد بود.

:e41f:



وظیفه‌ی یک دولت معمولی(و تا رسیدن به دولتی ایده‌آل)حفظ امنیت عموم مردم است تا بتوانند با آزادی و آرامش در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که دوست دارند مشارکت بکنند، نه تصاحب اموال مردم و زدن سند آنها به نام خودش.

:e032:

Russell
02-16-2015, 04:12 PM
من می‌خواهم نظرم را در اینباره را در قالب چند پرسش مطرح بکنم: چگونه است که ما هنوز «دولتی» کردن صنعت نفت را «ملی» کردن آن می‌نامیم و جلوه می‌دهیم؟ و چگونه است که نمی‌توانیم سپردن بزرگترین منبع درآمد اقتصادی این کشور به دست سرکوبگرترین نهاد ِ تاریخ آن را بی‌هیچ هراسی «خیانت» یا دستکم «اشتباهی تاریخی» بنامیم؟ کی در ایران، یا هیچ کجای دیگر جهان «ملت» و «دولت» یکی بوده‌اند؟ و آیا درست نیست که بخش بزرگی از بقای تاریخی جمهوری اسلامی و مقاومت آن در برابر اراده‌ی عمومی و فشار بین‌المللی برآمده از همین شاهراه درآمد نفتی بوده؟ آیا درست نیست که سنت ناپسند گروگان گیری و ظبط اموال خصوصی توسط دولت که بعدها شکل و حالت «مصادره» به خود گرفت و دیدیم که گریبان‌گیر چه کسانی که نشد، از همین «ملی» کردن کذایی صنعت نفت آغاز نشد؟ سود و زیان اقتصادی این تصمیم برای ما چه بوده، چه میزانی از آن درآمد نفتی هزینه‌ی سرکوب مردم ایران و دیگر کشورها شده، چه میزانی از آن به غارت رفته و چه میزانی از آن هدر؟ اگر از شرکت خصوصی مالیاتی معقول می‌گرفتیم و به توافقی متقابل می‌رسیدیم، سود اقتصادی آن بیشتر نبوده؟

آنها که از مصدق قهرمان ملی ساختند یا عوام کم‌سوادی بودند که هرکس با «اینا» نباشد را به مقام خدایی برمی‌کشند، یا چپی‌های معلوم‌الحالی که «ملی» کردن صنایع و به در آوردن آنها از چنگ «بورژوازی بین‌المللی» و افتادنشان به چنگ بورژوازی ملی را پیشرفت تلقی می‌کنند. دولت در این ملک بلاخیز بیش از هر نهاد دیگری مردم را سرکوب کرده، به بندگی کشیده و آزار داده، هرچه ثروت و قدرت بیشتر از اختیار آن خارج بشود بهتر است و تصمیم در جهت عکس این روند اشتباه خواهد بود. وظیفه‌ی یک دولت معمولی(و تا رسیدن به دولتی ایده‌آل)حفظ امنیت عموم مردم است تا بتوانند با آزادی و آرامش در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که دوست دارند مشارکت بکنند، نه تصاحب اموال مردم و زدن سند آنها به نام خودش.

خوب تفاوتش چه بود امیر جان؟ مقصودم این‌ست که: مگر نه این‌ست که مالیات باز هم به جیب دولت ریخته می‌شود. مشخص است که هرگونه تقسیم ثروتی از منبع
ثروت چگالی مثل نفت که استخراج آن به تکنولوژی و تخصص نیاز دارد تنها از کانال دولت ممکن است؟

مقصودت از دولت، دولت-ملت مدرن است؟ البته چه تمرکز قدرت و چه مدرنازیسون در ایران بسیار بد بود. ولی آیا راه دیگری هم بود؟
همینطور من شدیدا کنجکاوم نظرت کنونی‌ات را درباره‌یِ ساخت هویت ملی ایرانی بدانم. آیا آنرا کاملن اشتباه و غیرارگانیک میدانی؟

Ouroboros
02-16-2015, 04:51 PM
خوب تفاوتش چه بود امیر جان؟ مقصودم این‌ست که: مگر نه این‌ست که مالیات باز هم به جیب دولت ریخته می‌شود. مشخص است که هرگونه تقسیم ثروتی از منبع
ثروت چگالی مثل نفت که استخراج آن به تکنولوژی و تخصص نیاز دارد تنها از کانال دولت ممکن است؟

مقصودت از دولت، دولت-ملت مدرن است؟ البته چه تمرکز قدرت و چه مدرنازیسون در ایران بسیار بد بود. ولی آیا راه دیگری هم بود؟
همینطور من شدیدا کنجکاوم نظرت کنونی‌ات را درباره‌یِ ساخت هویت ملی ایرانی بدانم. آیا آنرا کاملن اشتباه و غیرارگانیک میدانی؟

در کل مالیات باری‌ست سنگین بر دوش مردم، و دولت را از نماینده‌ی پروردگار بر زمین و یا تجلی اراده‌ی ملی، تبدیل به ماشینی ناکارآمد از بوروکرات‌های میانه‌حال می‌کند که حقوقشان را از من و شما می‌گیرند و غلط می‌کنند بخواهند به جان و مال و ناموس مردم دست درازی بکنند. تفاوت مالیات معقول(مثلا ۱۰٪)از شرکت خارجی گرفتن به بریز و بگیر و ببر توده‌ای-سوسیالیستی حداقل در این بود که دولت اختیار مطلق و حق «مالکیت» پیدا نمی‌کرد.

من نظرم اینست که(الله اکبر!)مدیریت اروپایی برای بشر غیراروپایی بهتر است از مدیریت بومی، بنگرید به جهان عرب تحت حاکمیت امپراتوری بریتانیا، و مقایسه بکنید با جهان عرب در زمان حاضر. من همچنین معتقدم که ثروت تولید می‌شود نه بهره‌برداری، و صرف اینکه شما کالایی دارید که خریدار دارد به این معنی نیست که شما به راستی ارزشی آفریده‌اید، پس نادیده گرفتن «ثروت» نفتی بهتر است از تلاش برای تقسیم آن. نیم‌نگاهی به وضع خاورمیانه، آفریقا و تا اندازه‌ای کمتر آمریکای جنوبی در من این احساس را پدید می‌آورد که بازگشت به کلنلیانیسم امروز اقدامی «انسان‌دوستانه» خواهد بود. همانطورکه ما داعش را نیاز داشتیم تا بهمان یادآوری بکنند که سر بریدن روشی نوع‌دوستانه، سریع و منصفانه برای کشتن محکومان به مرگ محسوب می‌شده، امثال خمینی و موگابه و پل پات هم به من چیزهایی یاد داده‌اند.

بله منظورم دولت-ملت مدرن است، اما دال‌های «ملت» و «دولت» در ذهن ایرانی معنای دیگری دارند. ولو آنکه دولت تجلی «روح ملی» یک جامعه باشد باز نمایندگی آن بحث دیگری‌ست.

روش دیگری که می‌شد این کار را کرد یکی راه کم‌دردسری بود که باقی کشورهای خاورمیانه آنرا طی کردند.

Dariush
02-16-2015, 05:57 PM
من می‌خواهم نظرم را در اینباره را در قالب چند پرسش مطرح بکنم: چگونه است که ما هنوز «دولتی» کردن صنعت نفت را «ملی» کردن آن می‌نامیم و جلوه می‌دهیم؟ و چگونه است که نمی‌توانیم سپردن بزرگترین منبع درآمد اقتصادی این کشور به دست سرکوبگرترین نهاد ِ تاریخ آن را بی‌هیچ هراسی «خیانت» یا دستکم «اشتباهی تاریخی» بنامیم؟ کی در ایران، یا هیچ کجای دیگر جهان «ملت» و «دولت» یکی بوده‌اند؟ و آیا درست نیست که بخش بزرگی از بقای تاریخی جمهوری اسلامی و مقاومت آن در برابر اراده‌ی عمومی و فشار بین‌المللی برآمده از همین شاهراه درآمد نفتی بوده؟ آیا درست نیست که سنت ناپسند گروگان گیری و ظبط اموال خصوصی توسط دولت که بعدها شکل و حالت «مصادره» به خود گرفت و دیدیم که گریبان‌گیر چه کسانی که نشد، از همین «ملی» کردن کذایی صنعت نفت آغاز نشد؟ سود و زیان اقتصادی این تصمیم برای ما چه بوده، چه میزانی از آن درآمد نفتی هزینه‌ی سرکوب مردم ایران و دیگر کشورها شده، چه میزانی از آن به غارت رفته و چه میزانی از آن هدر؟ اگر از شرکت خصوصی مالیاتی معقول می‌گرفتیم و به توافقی متقابل می‌رسیدیم، سود اقتصادی آن بیشتر نبوده؟

آنها که از مصدق قهرمان ملی ساختند یا عوام کم‌سوادی بودند که هرکس با «اینا» نباشد را به مقام خدایی برمی‌کشند، یا چپی‌های معلوم‌الحالی که «ملی» کردن صنایع و به در آوردن آنها از چنگ «بورژوازی بین‌المللی» و افتادنشان به چنگ بورژوازی ملی را پیشرفت تلقی می‌کنند. دولت در این ملک بلاخیز بیش از هر نهاد دیگری مردم را سرکوب کرده، به بندگی کشیده و آزار داده، هرچه ثروت و قدرت بیشتر از اختیار آن خارج بشود بهتر است و تصمیم در جهت عکس این روند اشتباه خواهد بود. وظیفه‌ی یک دولت معمولی(و تا رسیدن به دولتی ایده‌آل)حفظ امنیت عموم مردم است تا بتوانند با آزادی و آرامش در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که دوست دارند مشارکت بکنند، نه تصاحب اموال مردم و زدن سند آنها به نام خودش.
واپسین ویرایش O

:e40c:

میان غارتِ اموالِ ملی توسط بیگانگان ِ خارجی و تعلق ِ سددرسدی ِ آن به ملت، رفتن‌اش به جیب یک
دولتِ داخلی، یک پیشرفت محسوب می‌شود.

Ouroboros
02-16-2015, 06:26 PM
میان غارتِ اموالِ ملی توسط بیگانگان ِ خارجی و تعلق ِ سددرسدی ِ آن به ملت، رفتن‌اش به جیب یک
دولتِ داخلی، یک پیشرفت محسوب می‌شود.

«پیشرفت» در تناسب با کدام هدف غایی در فضای خالی؟ هدف ایده‌آل من رفتن پول نفت به جیب «ملت» نیست، رفتن آن به جیب کسانی‌ست که از آن برای انجام کاری مثبت استفاده می‌کنند.

Dariush
02-16-2015, 06:34 PM
«پیشرفت» در تناسب با کدام هدف غایی در فضای خالی؟ هدف ایده‌آل من رفتن پول نفت به جیب «ملت» نیست،
در این پست، یک سری نشانی در مورد آن هست:


من می‌خواهم نظرم را در اینباره را در قالب چند پرسش مطرح بکنم: چگونه است که ما هنوز «دولتی» کردن صنعت نفت را «ملی» کردن آن می‌نامیم و جلوه می‌دهیم؟ و چگونه است که نمی‌توانیم سپردن بزرگترین منبع درآمد اقتصادی این کشور به دست سرکوبگرترین نهاد ِ تاریخ آن را بی‌هیچ هراسی «خیانت» یا دستکم «اشتباهی تاریخی» بنامیم؟ کی در ایران، یا هیچ کجای دیگر جهان «ملت» و «دولت» یکی بوده‌اند؟ و آیا درست نیست که بخش بزرگی از بقای تاریخی جمهوری اسلامی و مقاومت آن در برابر اراده‌ی عمومی و فشار بین‌المللی برآمده از همین شاهراه درآمد نفتی بوده؟ آیا درست نیست که سنت ناپسند گروگان گیری و ظبط اموال خصوصی توسط دولت که بعدها شکل و حالت «مصادره» به خود گرفت و دیدیم که گریبان‌گیر چه کسانی که نشد، از همین «ملی» کردن کذایی صنعت نفت آغاز نشد؟ سود و زیان اقتصادی این تصمیم برای ما چه بوده، چه میزانی از آن درآمد نفتی هزینه‌ی سرکوب مردم ایران و دیگر کشورها شده، چه میزانی از آن به غارت رفته و چه میزانی از آن هدر؟ اگر از شرکت خصوصی مالیاتی معقول می‌گرفتیم و به توافقی متقابل می‌رسیدیم، سود اقتصادی آن بیشتر نبوده؟

آنها که از مصدق قهرمان ملی ساختند یا عوام کم‌سوادی بودند که هرکس با «اینا» نباشد را به مقام خدایی برمی‌کشند، یا چپی‌های معلوم‌الحالی که «ملی» کردن صنایع و به در آوردن آنها از چنگ «بورژوازی بین‌المللی» و افتادنشان به چنگ بورژوازی ملی را پیشرفت تلقی می‌کنند. دولت در این ملک بلاخیز بیش از هر نهاد دیگری مردم را سرکوب کرده، به بندگی کشیده و آزار داده، هرچه ثروت و قدرت بیشتر از اختیار آن خارج بشود بهتر است و تصمیم در جهت عکس این روند اشتباه خواهد بود. وظیفه‌ی یک دولت معمولی(و تا رسیدن به دولتی ایده‌آل)حفظ امنیت عموم مردم است تا بتوانند با آزادی و آرامش در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که دوست دارند مشارکت بکنند، نه تصاحب اموال مردم و زدن سند آنها به نام خودش.
واپسین ویرایش Ouroboro


رفتن آن به جیب کسانی‌ست که از آن برای انجام کاری مثبت استفاده می‌کنند.

خب این باز می‌شود اینکه آیا پولِ نفتِ رفته درونِ جیب دولت مصدق، در راه انجام کارهایی درست بوده یا خیر؟
یعنی موجب فساد دولتی را موجب شده؟

Russell
02-16-2015, 06:37 PM
من و شما که (احتراما) یک مشت آدم فاسد و بی‌بته هستیم. من باور بفرمایید که گاهی می‌اندیشم حتی اگر در جامعه‌ای سالم و حسابی به دنیا می‌آمدم باز به همین منجلاب می‌افتادم و می‌رفتم سراغ زن مردم، فقط در آن جامعه مرا به خیابان می‌کشاندند و زنده می‌سوزاندند، در این جامعه من مورد حسرت و تشویق و تقلید قرار می‌گیرم. شما هم مثل من.

آدمهای حسابی، آدمهای مسئولیت‌پذیر، شریف، غیرتمند، محترم، مومن و ... در یک کلام کسانی که شما دلتان می‌خواهد عضو گروه‌تان باشند و عضو گروهشان باشید، نمادها و مناسک بسیار سفت و سختی برای تثبیت پایبندی شما به اصول گروهشان تعیین می‌کنند. ده‌ها مانع بر سر راه ورود شما قرار می‌دهند زیرا نمی‌خواهند هیچکس که به گروه حقیقتا و صادقانه پایبند نیست در آن عضو باشد. برای عضویت در اسلام، در جامعه‌ای مسلمان، در بعدی تاریخی، شما باید نماز بخوانید، روزه بگیرید، از یکسری غذاها همیشه پرهیز بکنید، یک جور خاصی لباس بپوشید، یکسری رفتارهای مشخص را انجام بدهید و خلاصه آداب و مناسکی را رعایت بکنید که برای یک آدم معمولی و بی‌علاقه به عضویت در گروه «مسلمانان» بسیار دشوار است. برای «ایرانی بودن» اما شما کافی‌ست در یک منطقه‌ی جغرافیایی خاصی از یک والدین خاصی متولد شده باشید. اکنون سوال: کدامیک از این دو هویت، پیوندهای قوی‌تری میان اعضای خود می‌سازد؟

از جانب خودت حرف بزن :e105:
اما جدا از شوخی من خودم گمان میکنم انسان چندان بدی نیستم و همواره هم بطرف انسان‌هایِ خوب جذب می‌شوم، البته در مورد خودت نمیدانم چرا جذبت شدم.
ولی درباره‌یِ ما، یا من اشتباه میکنم یا شما !!

درباره‌یِ ایران، من گمان میکنم مفهوم ملت ایراد چندانی ندارد و مشکل این است که این محدوده‌یِ جغرفیایی نباید بی‌معنی باشد و احتمالا همین امپراتوری‌گرایی ایرانیان بوده که این بلا را سر مرز‌هایِ آن آورده.جدا از پیوند خونی، وقتی دو خانواده پدر و مادرشان را در یک خاک دفن کنند دیگر آن منطقه‌یِ جغرافیایی چندان هم «جغرافیایی» نیست و می‌تواند ارزش خون دادن و خون ریختن را داشته باشد.

Dariush
02-16-2015, 07:19 PM
امیر، آیا متوجه هستید که من پیرامون ِاین موضوعات ِ مطروحه از جانب شما،
پیرامون مدرنیته، دین و غیره، سخت دچار بازاندیشی و تامل شده‌ام؟ فقط نمی‌دانم
بحث را از کجا با شما آغاز کنم!
:e402:

پ.ن: تمام این پست‌ها به زودی به جستاری نو منتقل خواهند شد.

Ouroboros
02-17-2015, 07:06 AM
خب این باز می‌شود اینکه آیا پولِ نفتِ رفته درونِ جیب دولت مصدق، در راه انجام کارهایی درست بوده یا خیر؟
یعنی موجب فساد دولتی را موجب شده؟

خود مصدق که از نفت نتوانست پولی دربیاورد و دریافت که هر چیز در این جهان متعلق به کسی‌ست که می‌تواند از آن بهره‌برداری بکند، بهای آنرا نیز با خلع شدن از قدرت توسط همان مردمی که او را بالا کشیده بودند پرداخت. عوام‌الناس در این قبیل کارها استاد هستند و هرکس اعتماد خود را به جای حقیقت به رأی ملت سپرد باید در انتظار این قبیل «تغییر عقیده‌ها» باشد. پس از مصدق ولی، پول نفت به شاه اجازه‌ی فساد اخلاقی داد که جامعه سنتی ایران پذیرای آن نبود، به ج.ا اجازه‌ی تداوم جنگی را داد که می‌شد زودتر هم تمام بشود، به فرهنگ مفت‌خوری، بزن در رو و کاسه‌لیسی خلق قهرمان ایران افزود و این اواخر حتی به بدبختی چند ملت دیگر نیز کمک کرد. بله ما با یک نیم‌نگاه گذری می‌بینیم که حتی اگر شرکت نفت ایران و انگلیس کل نفت را به تعبیر شما چپاول می‌کرد و هیچ چیز از آنهم گیر ایران و ایرانی نمی‌آمد چه بسی بهتر بود تا یک منبع نامتناهی از ثروت را بدهیم دست دولت.

پس نه پول نفت به مصرف کارهای درست نرسید و نمی‌رسد و بعید است که هرگز برسد. بهتر است چنین پولی وجود نداشته باشد، یا حداقل اختیارش از دست خود ایرانی بیرون باشد.

Agnostic
02-17-2015, 07:28 PM
بحث من درباره‌یِ تاریخ نیست. بگویید ببینم چه در زمان رضاشاه و چه بعد از قتل کسروی روشنفکران و توده‌یِ "اسلامستیز" حامی او کجا بودند؟

غیر از کسروی ده ها نفر روشنفکر و فعال رسانه ای ضد دین و ضد تحجر داشتیم. مثلا صادق هدایت و ایرج میرزا و... در اواخر حکومت پهلوی روند برعکس شده بود و اکثر مثلا روشنفکران و فعالان رسانه ای و فرهنگی اسلامگرا شده بودند حتی توده ای ها و کمونیستها دم از دین میزدند مثالش گلسرخی بود.

Dariush
02-17-2015, 07:38 PM
خود مصدق که از نفت نتوانست پولی دربیاورد و دریافت که هر چیز در این جهان متعلق به کسی‌ست که می‌تواند از آن بهره‌برداری بکند، بهای آنرا نیز با خلع شدن از قدرت توسط همان مردمی که او را بالا کشیده بودند پرداخت. عوام‌الناس در این قبیل کارها استاد هستند و هرکس اعتماد خود را به جای حقیقت به رأی ملت سپرد باید در انتظار این قبیل «تغییر عقیده‌ها» باشد. پس از مصدق ولی، پول نفت به شاه اجازه‌ی فساد اخلاقی داد که جامعه سنتی ایران پذیرای آن نبود، به ج.ا اجازه‌ی تداوم جنگی را داد که می‌شد زودتر هم تمام بشود، به فرهنگ مفت‌خوری، بزن در رو و کاسه‌لیسی خلق قهرمان ایران افزود و این اواخر حتی به بدبختی چند ملت دیگر نیز کمک کرد. بله ما با یک نیم‌نگاه گذری می‌بینیم که حتی اگر شرکت نفت ایران و انگلیس کل نفت را به تعبیر شما چپاول می‌کرد و هیچ چیز از آنهم گیر ایران و ایرانی نمی‌آمد چه بسی بهتر بود تا یک منبع نامتناهی از ثروت را بدهیم دست دولت.

پس نه پول نفت به مصرف کارهای درست نرسید و نمی‌رسد و بعید است که هرگز برسد. بهتر است چنین پولی وجود نداشته باشد، یا حداقل اختیارش از دست خود ایرانی بیرون باشد.

این که بی‌انصافی مطلق است. اینکه مصدق نمی‌توانست دریابد که ایران
نروژ نیست و در فهم جامعه‌ی ایرانی دچار اشتباهات ِ استراتژیک
شده بود، چنانکه نمی‌‌دانست که مردم در اینجا ناتوان از برقراری
و نگهداشت حکومتی ملی و ایجاد ِ مکانیزم‌های مردمی برای
مصروف داشتن ِ اموال و دارایی‌های ملی در راستای اهداف
و مملکتی هستند و به دست خود همه چیز را تقدیم توتالیترها
می‌کنند، امری‌ست فارغ از این بحث، وگرنه من و شما هستیم
که تنها هستیم، در سراسر جهان، برخلاف گفته‌ی شما، رفتن
پول ِ نفت به جیب ِ یک دولت ملی داخلی، حداقل بخشی یا گامی
از /به سوی ملی شدن آن صنعت محسوب می‌شود.

Agnostic
02-17-2015, 07:46 PM
من می‌خواهم نظرم را در اینباره را در قالب چند پرسش مطرح بکنم: چگونه است که ما هنوز «دولتی» کردن صنعت نفت را «ملی» کردن آن می‌نامیم و جلوه می‌دهیم؟ و چگونه است که نمی‌توانیم سپردن بزرگترین منبع درآمد اقتصادی این کشور به دست سرکوبگرترین نهاد ِ تاریخ آن را بی‌هیچ هراسی «خیانت» یا دستکم «اشتباهی تاریخی» بنامیم؟ کی در ایران، یا هیچ کجای دیگر جهان «ملت» و «دولت» یکی بوده‌اند؟ و آیا درست نیست که بخش بزرگی از بقای تاریخی جمهوری اسلامی و مقاومت آن در برابر اراده‌ی عمومی و فشار بین‌المللی برآمده از همین شاهراه درآمد نفتی بوده؟ آیا درست نیست که سنت ناپسند گروگان گیری و ظبط اموال خصوصی توسط دولت که بعدها شکل و حالت «مصادره» به خود گرفت و دیدیم که گریبان‌گیر چه کسانی که نشد، از همین «ملی» کردن کذایی صنعت نفت آغاز نشد؟ سود و زیان اقتصادی این تصمیم برای ما چه بوده، چه میزانی از آن درآمد نفتی هزینه‌ی سرکوب مردم ایران و دیگر کشورها شده، چه میزانی از آن به غارت رفته و چه میزانی از آن هدر؟ اگر از شرکت خصوصی مالیاتی معقول می‌گرفتیم و به توافقی متقابل می‌رسیدیم، سود اقتصادی آن بیشتر نبوده؟

آنها که از مصدق قهرمان ملی ساختند یا عوام کم‌سوادی بودند که هرکس با «اینا» نباشد را به مقام خدایی برمی‌کشند، یا چپی‌های معلوم‌الحالی که «ملی» کردن صنایع و به در آوردن آنها از چنگ «بورژوازی بین‌المللی» و افتادنشان به چنگ بورژوازی ملی را پیشرفت تلقی می‌کنند. دولت در این ملک بلاخیز بیش از هر نهاد دیگری مردم را سرکوب کرده، به بندگی کشیده و آزار داده، هرچه ثروت و قدرت بیشتر از اختیار آن خارج بشود بهتر است و تصمیم در جهت عکس این روند اشتباه خواهد بود. وظیفه‌ی یک دولت معمولی(و تا رسیدن به دولتی ایده‌آل)حفظ امنیت عموم مردم است تا بتوانند با آزادی و آرامش در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که دوست دارند مشارکت بکنند، نه تصاحب اموال مردم و زدن سند آنها به نام خودش.

۱- ملی کردن نفت حرکت بزرگ و قابل تجلیل بود. قبل از آن امتیاز انحصاری نفت منطقه ای از ایران را برای مدت طولانی به کشورهای خارجی به قیمت ارزان می دادند. ولی بعد از ملی شدن امتیاز و انحصار از بین رفت.

یعنی قبلا مثلا می گفتند نفت شمال ایران انحصارا به فلان قیمت ارزان برای ۵۰ سال مال روسیه و نفت جنوب ایران برای مدت ۹۰ سال انحصارا به فلان قیمت ارزان مال انگلیس.

با ملی کردن دستاورد این شد که ایران می توانست برای حفر هر چاه نفت با کمپانی های صاحب تکنولوژی قرارداد ببندد و هزینه استخراج را بدهد و نفت را بفروشد.
در نتیجه مثلا در جنوب اگر ۱۰۰۰ حلقه چاه نفت باشد می تواند فرضا با ۱۰۰۰ شرکت صاحب تکنولوژی قرارداد ببندد.

۲- نفت معدنی است که نباید امتیاز آن را به شرکت خصوصی داد خصوصا ایران بقدری فساد اداری دارد که اگر نفت دست دولت باشد مثلا ۳۰ درصد دزدی و حیف و میل میشود و اگر دست شرکت خصوصی بدن ۶۰درصد دزدی میشود. اگر هم بخواهند نفت را خصوصی کنند همان دزدهای دولتی در لباس خصوصی می ایند مثلا سپاه و آقازاده ها زمان شاه هم دزدهای ایرانی و خارجی.

۳- اگر الان نفت کشور دچار بحران است علتش سیاست خارجی غلط است که به آمریکا بهانه داده تکنولوژی نفت را تحریم کند و در نتیجه نفت ایران با هزینه ای گرانتر از دیگر کشورها استخراج میشود و با استفاده از تکنولوژی چین و روسیه مقادیری از نفت نیز هدر مبرود. سیاست خارجی غلط ایران نباید بهانه نفی ملی شدن نفت شود.

۴-الان هزینه تولید نفت در خاورمیانه زیر ۱۰ دلار و قیمت نفت ۴۰ دلار است. پس سود دارد که با کمپانی استخراج قرارداد ببندیم ۱۰ دلار هزینه استخراج را بدیم و۳۰ دلار بزاریم جیبمون.

Russell
02-17-2015, 08:09 PM
ین که بی‌انصافی مطلق است. اینکه مصدق نمی‌توانست دریابد که ایران
نروژ نیست و در فهم جامعه‌ی ایرانی دچار اشتباهات ِ استراتژیک
شده بود، چنانکه نمی‌‌دانست که مردم در اینجا ناتوان از برقراری
و نگهداشت حکومتی ملی و ایجاد ِ مکانیزم‌های مردمی برای
مصروف داشتن ِ اموال و دارایی‌های ملی در راستای اهداف
و مملکتی هستند و به دست خود همه چیز را تقدیم توتالیترها
می‌کنند، امری‌ست فارغ از این بحث، وگرنه من و شما هستیم
که تنها هستیم، در سراسر جهان، برخلاف گفته‌ی شما، رفتن
پول ِ نفت به جیب ِ یک دولت ملی داخلی، حداقل بخشی یا گامی
از /به سوی ملی شدن آن صنعت محسوب می‌شود.
من هم می‌خواستم همین را یادآوری کند که من از آینده به ماجرا نگاه می‌کنیم و قضاوت می‌کنیم.
ولی می‌بینم از طرفی مصدق در زمان مدرنیزه شدن ایران و تشکیل دولت مرکزی زندگی می‌کرده و
با فجایعی که ببار می‌آورده بسیار بهتر از ما در تماس بوده و اگرچه نمی‌شد دید در آینده چه سنراریویی
اتفاق می‌افتد ولی می‌شد اینقدر فهمید که از آن چیز خوبی در نخواهد آمد.

sonixax
02-18-2015, 03:03 AM
این که بی‌انصافی مطلق است. اینکه مصدق نمی‌توانست دریابد که ایران
نروژ نیست و در فهم جامعه‌ی ایرانی دچار اشتباهات ِ استراتژیک
شده بود، چنانکه نمی‌‌دانست که مردم در اینجا ناتوان از برقراری
و نگهداشت حکومتی ملی و ایجاد ِ مکانیزم‌های مردمی برای
مصروف داشتن ِ اموال و دارایی‌های ملی در راستای اهداف
و مملکتی هستند و به دست خود همه چیز را تقدیم توتالیترها
می‌کنند، امری‌ست فارغ از این بحث، وگرنه من و شما هستیم
که تنها هستیم، در سراسر جهان، برخلاف گفته‌ی شما، رفتن
پول ِ نفت به جیب ِ یک دولت ملی داخلی، حداقل بخشی یا گامی
از /به سوی ملی شدن آن صنعت محسوب می‌شود.

من هم البته با امیر موافقم البته نه به این شدتی که امیر میگوید!
شما بنگرید میبینید تمامی کشورهای نفت خیز و غنی از ثروتهایی مانند آن (الماس،گاز،ذغال سنگ و ...) به خصوص انواع خاورمیانه ای اش مفلوک، مصرف کننده، عقب مانده و در پیتی هستند. وجه مشترک تمام این کشورها ثروتی هنگفت است که اینها را از تلاش برای کسب ثروت از راه های دیگر وا میدارد!!!
فردا روزی نفت و گاز ایران به کل تمام بشود ایران منبع انرژی تمام نشدنی و خواستنی تر (دست کم در آینده) دارد! ایران دو کویر بسیار بسیار داغ دارد که میتواند انرژی آینده (برق) را از راهی پاک به میزان نا متناهی در آینده ای که چشم اندازش به سمت استفاده مطلق از این انرژی میرود تولید کند!!! یعنی برای سرزمینی مانند ایران همیشه ثروتهای طبیعی وجود دارد. برای همین من تا آنجایش که کار مصدق با توجه به اینکه نمیدانست این ملی کردن به چه قیمتی تمام میشود موافقم! ولی از آنجا به بعدش که از بیخ چنین کاری غلط است مشکل دارم!!!!!
اگر دو سر سیم لخت را فرو کنیم در ماتحت شخصی باعث برق گرفتگی میشود معنیش این نیست که کلن برق را ببوسیم بگذاریم کنار!!! باید سر سیمها را پوشاند و فرهنگ توی ماتحت نکردن سیم لخت حامل برق به ماتحت یکدیگر را به مردم آموخت!!!!

Ouroboros
02-18-2015, 06:30 AM
این که بی‌انصافی مطلق است. اینکه مصدق نمی‌توانست دریابد که ایران
نروژ نیست و در فهم جامعه‌ی ایرانی دچار اشتباهات ِ استراتژیک
شده بود، چنانکه نمی‌‌دانست که مردم در اینجا ناتوان از برقراری
و نگهداشت حکومتی ملی و ایجاد ِ مکانیزم‌های مردمی برای
مصروف داشتن ِ اموال و دارایی‌های ملی در راستای اهداف
و مملکتی هستند و به دست خود همه چیز را تقدیم توتالیترها
می‌کنند، امری‌ست فارغ از این بحث، وگرنه من و شما هستیم
که تنها هستیم، در سراسر جهان، برخلاف گفته‌ی شما، رفتن
پول ِ نفت به جیب ِ یک دولت ملی داخلی، حداقل بخشی یا گامی
از /به سوی ملی شدن آن صنعت محسوب می‌شود.

ولی من خدمت شما گفتم(و عجیب است که نخواندید!)که من نمی‌خواهم نفت یا هر صنعت دیگری ملی باشد. من قائل به مالکیت ملی یا دولتی صنایع نیستم، به نظر من بهترین نوع مالکیت، مالکیت گروهی ِ کارگران یک واحد تولیدی بر آن و سپس رقابت در مدلی کاپیتالیستی‌ست. حالا جدا از ایده‌آل ِ شخصی خودم، باز می‌گویم که یک شرکت خصوصی مالیات‌پرداز بسیار بهتر است از یک شرکت به اصطلاح ملی که درآمد نفتی را برابر میان مردم ایران تقسیم می‌کند و به هر کدام ماهی چهل/پنجاه هزار تومان می‌دهد. من از شما پرسیدم پیشرفت به سوی چه هدفی، و شما تلاش من برای نشان دادن تعارض میان ایده‌آل‌های این جنبش و نتایج آنرا نقل‌قول کردید. هدف غایی امر اقتصادی باید مستقل کردن جامعه از دولت باشد، نه آنکه کاسه‌ی گدایی دست مردم بدهیم که حالا بروید درپی دولت تا سهم نفت شما را از اجنبی بگیرد و بیاورد سر سفره.

پس بله ملی شدن صنعت نفت در قیاس با آنچه مصدق و امثال مصدق گرامی می‌داشتند «پیشرفت» بود، اما آیا «واقعا» پیشرفت بود؟

undead_knight
02-18-2015, 09:39 AM
ولی من خدمت شما گفتم(و عجیب است که نخواندید!)که من نمی‌خواهم نفت یا هر صنعت دیگری ملی باشد. من قائل به مالکیت ملی یا دولتی صنایع نیستم، به نظر من بهترین نوع مالکیت، مالکیت گروهی ِ کارگران یک واحد تولیدی بر آن و سپس رقابت در مدلی کاپیتالیستی‌ست. حالا جدا از ایده‌آل ِ شخصی خودم، باز می‌گویم که یک شرکت خصوصی مالیات‌پرداز بسیار بهتر است از یک شرکت به اصطلاح ملی که درآمد نفتی را برابر میان مردم ایران تقسیم می‌کند و به هر کدام ماهی چهل/پنجاه هزار تومان می‌دهد. من از شما پرسیدم پیشرفت به سوی چه هدفی، و شما تلاش من برای نشان دادن تعارض میان ایده‌آل‌های این جنبش و نتایج آنرا نقل‌قول کردید. هدف غایی امر اقتصادی باید مستقل کردن جامعه از دولت باشد، نه آنکه کاسه‌ی گدایی دست مردم بدهیم که حالا بروید درپی دولت تا سهم نفت شما را از اجنبی بگیرد و بیاورد سر سفره.

پس بله ملی شدن صنعت نفت در قیاس با آنچه مصدق و امثال مصدق گرامی می‌داشتند «پیشرفت» بود، اما آیا «واقعا» پیشرفت بود؟
دو تا پرسش:
1-چه نهادی حق واگذاری(تائید مالکیت) منابع طبیعی رو به شرکت های خصوصی داره؟(اگر نهادی این حق رو نداره قطعا باید راه حلی برای جلوگیری از تبدیل اختلافات اقتصادی بر سر این منابع به اختلافات نظامی پیشنهاد کرد)
2-مالیات گرفتن یک دولت از شرکت خارجی چطور باعث میشه که نسبت به مردم خودش پاسخگو باشه؟

mbk
02-18-2015, 10:47 AM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"( یسألونك عن الأنفال قل الأنفال لله والرسول فاتقوا الله وأصلحوا ذات بینكم وأطیعوا الله ورسوله إن كنتم مؤمنین ( 1 )الانفال"
"می پرسند ازت بارهء بخشیده شده های فزون آمده بگو بخشیده شده های افزون آمده برای خداوند است هم فرستاده باز بیم بدارید خداوند هم سازش کنید داشتهء میانتان هم پی بروید خداوند هم فرستاده اش اگر بودید باور مند گشته ها1بخشیده شده های فزون آمده"

روشن است ما باورمندان مسلمان این دارایی های نفتی را ویژهء خداوند هم فرستاده اش می دانیم یا همین برقی که درخانه هامان بکار می بریم پس سرخود نبایستی درش دست ببریم یا آب رودخانه ها خداوندا ما را از آزمندان روی گردان مگردان هم از نافرمانانت مکن در گوش کردن به گفته های رویگردانانی که نمی خواهند آیین تو برجا بماند

Ouroboros
02-18-2015, 10:59 AM
1-چه نهادی حق واگذاری(تائید مالکیت) منابع طبیعی رو به شرکت های خصوصی داره؟(اگر نهادی این حق رو نداره قطعا باید راه حلی برای جلوگیری از تبدیل اختلافات اقتصادی بر سر این منابع به اختلافات نظامی پیشنهاد کرد)
حق = قدرت.


2-مالیات گرفتن یک دولت از شرکت خارجی چطور باعث میشه که نسبت به مردم خودش پاسخگو باشه؟
هرکس خرج شما را می‌دهد صاحبتان محسوب می‌شود. صاحب دولتی که مالیات می‌گیرد مالیات‌دهنده است. من ترجیح می‌دهم آریستوکرات انگلیسی مملکتم را بچرخاند تا خرده‌بورژوای وطنی فرانسه درس خوانده. از منظر تاریخی هم آنها کارنامه‌ای بسیار موفق‌تر از «حکام ملی» دارند. واقعا وضع مصر، عراق، عربستان، کشورهای آفریقایی و امثالهم زمانی بهتر بود که مدیریت بیگانه کشورشان را اداره می‌کرد یا زمانی که «حاکمیت ملی» بر سرشان آوار شد؟

Russell
02-18-2015, 12:37 PM
به نظر من بهترین نوع مالکیت، مالکیت گروهی ِ کارگران یک واحد تولیدی بر آن و سپس رقابت در مدلی کاپیتالیستی‌ست
آخر در دنیای ماشین آلات خودکار و در بازار آزاد دیگر کار و «کارگری» باقی نمانده، مانده؟

undead_knight
02-18-2015, 02:47 PM
حق = قدرت.
هرکس خرج شما را می‌دهد صاحبتان محسوب می‌شود. صاحب دولتی که مالیات می‌گیرد مالیات‌دهنده است. من ترجیح می‌دهم آریستوکرات انگلیسی مملکتم را بچرخاند تا خرده‌بورژوای وطنی فرانسه درس خوانده. از منظر تاریخی هم آنها کارنامه‌ای بسیار موفق‌تر از «حکام ملی» دارند. واقعا وضع مصر، عراق، عربستان، کشورهای آفریقایی و امثالهم زمانی بهتر بود که مدیریت بیگانه کشورشان را اداره می‌کرد یا زمانی که «حاکمیت ملی» بر سرشان آوار شد؟
عملا این دولت هست که حق داره چون بیشترین قدرت رو داره،پس جایی برای شکایت باقی نمیمونه.
خب در برابر خاورمیانه و افریقا، بعضی کشورهای اسیایی و امریکای جنوبی مثال نقض برای این تئوری نیستند که حاکمیت ملی هم در کشور جهان سومی میتونه موفق باشه؟

Ouroboros
02-19-2015, 10:51 AM
عملا این دولت هست که حق داره چون بیشترین قدرت رو داره،پس جایی برای شکایت باقی نمیمونه.
شکایت و نوحه‌سرایی و عزاداری و علم‌کشی و اشک در مشک که پیشه‌ی دوستداران مصدق و خلق و ... است. :e405:
ما می‌گوییم که مصدق اشتباه کرد چون خود او ، ملت ایران و چه بسی کل جهان خارج از اروپای غربی در آن دوران، و چه بسی حتی در این دوران، فاقد توانایی استقلال از قدرتهای بزرگ دنیا بودند(و هستند). قدرتهای بزرگ دنیا قدرتهای بزرگ دنیا بودند و هستند به یک دلیلی و آن دلیل مانع از این می‌شد و می‌شود که ما بتوانیم کیفیت مدیریتی آنها را در شکل و بعدی مشابه در کشورهای خودمان بازسازی بکنیم. تصمیم مصدق زمانی از نظر من مشروع می‌بود که می‌توانست کودتا را شکست بدهد و نفت کشور را بفروشد.


خب در برابر خاورمیانه و افریقا، بعضی کشورهای اسیایی و امریکای جنوبی مثال نقض برای این تئوری نیستند که حاکمیت ملی هم در کشور جهان سومی میتونه موفق باشه؟

تمام کشورهای موفق جهان سوم مثل سنگاپور یا مالزی از طریق تداوم و تشدید مدل غربی به موفقیت رسیدند نه از طریق حاکمیت بومی، مگر آنکه رنگ پوست و زبان و ملیت حکام را برای «بومی» تلقی کردن حاکمیت کافی بدانید، که در آنصورت تمام مستعمرات انگلیس و فرانسه حکومت بومی داشتند. مدل ِ حاکمیت آیا قربانی‌نمایی، کولی‌بازی، فامیل‌بازی، خایه‌مالی، انگل‌پروری، مفت‌خوری، زیرمیزی‌بگیری و کار-راه-اندازی ایرانی‌ست یا چیزی بجز آن.

undead_knight
02-19-2015, 11:06 AM
شکایت و نوحه‌سرایی و عزاداری و علم‌کشی و اشک در مشک که پیشه‌ی دوستداران مصدق و خلق و ... است. :e405:
من شکایت نمیکنم،میگم نتیجه منطقی بر حق دونستن قدرت این هست که تیپا زدن در کون شرکت خارجی هم بی ایراده،چون قدرت حکومت داخلی بیشتره.



تمام کشورهای موفق جهان سوم مثل سنگاپور یا مالزی از طریق تداوم و تشدید مدل غربی به موفقیت رسیدند نه از طریق حاکمیت بومی، مگر آنکه رنگ پوست و زبان و ملیت حکام را برای «بومی» تلقی کردن حاکمیت کافی بدانید، که در آنصورت تمام مستعمرات انگلیس و فرانسه حکومت بومی داشتند. مدل ِ حاکمیت آیا قربانی‌نمایی، کولی‌بازی، فامیل‌بازی، خایه‌مالی، انگل‌پروری، مفت‌خوری، زیرمیزی‌بگیری و کار-راه-اندازی ایرانی‌ست یا چیزی بجز آن.
من اصلا اصراری به بومی کردن حاکمیت ندارم،بحث هم سر موفقیت سیستم "ملی" بود نه بومی.

Ouroboros
02-19-2015, 11:18 AM
من شکایت نمیکنم،میگم نتیجه منطقی بر حق دونستن قدرت این هست که تیپا زدن در کون شرکت خارجی هم بی ایراده،چون قدرت حکومت داخلی بیشتره.
مشروط بر اینکه تی‌پا بزنید، بیرون بیاندازید و بتوانید با حفظ کیفیتی که پیشتر وجود داشته، مهاجم مذکور را بیرون نگاه بدارید، نه آنکه تی‌پا بزنید، بعد خودتان را به بی‌هوشی و غش بزنید، بعد گریه بکنید، بعد هق‌هق بکنید، بعد مدعی طلب از چرخ قدار و روزگار قهار و عالم مکار بشوید. اگرنه دولت زورمند ج.ا هم بنز و کادیلاک را بیرون انداخته و دارد برایتان پراید و سمند مونتاژ می‌کند. قدرت که فقط در پنج دقیقه عربده زدن خلاصه نمی‌شود.

من اصلا اصراری به بومی کردن حاکمیت ندارم،بحث هم سر موفقیت سیستم "ملی" بود نه بومی.

این سیستم‌ها ملی نیستند غربی هستند، دموکراسی، بوروکراسی، تکنوکراسی ... همگی غربی هستند و در کشورهای شرقی «بیگانه» محسوب می‌شوند نه ملی. ملی در ایران یعنی همان‌ها که برایتان گفتم. اینکه ژاپن با میانگین ضریب هوشی که در ایران نخبه محسوب می‌شود توانسته مدلی ملی از مدلی بیگانه بیافریند الزاما به این معنی نیست که ما هم می‌توانیم چنان بکنیم.

undead_knight
02-19-2015, 12:43 PM
مشروط بر اینکه تی‌پا بزنید، بیرون بیاندازید و بتوانید با حفظ کیفیتی که پیشتر وجود داشته، مهاجم مذکور را بیرون نگاه بدارید، نه آنکه تی‌پا بزنید، بعد خودتان را به بی‌هوشی و غش بزنید، بعد گریه بکنید، بعد هق‌هق بکنید، بعد مدعی طلب از چرخ قدار و روزگار قهار و عالم مکار بشوید. اگرنه دولت زورمند ج.ا هم بنز و کادیلاک را بیرون انداخته و دارد برایتان پراید و سمند مونتاژ می‌کند. قدرت که فقط در پنج دقیقه عربده زدن خلاصه نمی‌شود.
مشکل نه در تفسیر،که در نحوه بیان کردن هست.تو اول یک چیز رو بیان میکنی و بعد در برابر اشکالات فرض های جدید اضافه میکنی.
وقتی قدرت رو مساوی حق قلمداد میکنی بالاترین حق هم مال کسی هست که بیشترین قدرت رو داره.ولی افزودن کیفیت به این معادله حرف اولیه رو تغییر میده.


این سیستم‌ها ملی نیستند غربی هستند، دموکراسی، بوروکراسی، تکنوکراسی ... همگی غربی هستند و در کشورهای شرقی «بیگانه» محسوب می‌شوند نه ملی. ملی در ایران یعنی همان‌ها که برایتان گفتم. اینکه ژاپن با میانگین ضریب هوشی که در ایران نخبه محسوب می‌شود توانسته مدلی ملی از مدلی بیگانه بیافریند الزاما به این معنی نیست که ما هم می‌توانیم چنان بکنیم.
رسما واژه ها رو به گه کشیدی:)))
تعریف غربی هست مصداق که غربی نیست! اینکه ایا سیستم ابداعی غربی ها قابل استفاده در جای دیگه هست مسئله متفاوتیه.
بنابراین حکومت میتونه ملی باشه بدون اینکه از مدل بومی بهره گرفته باشه و میتونه یک مدل ملی بومی داشته باشه.
من هم نگفتم الزاما ما میتونیم،گفتم ممکن هست و چون ممکن هست پس جبر تاریخی نبوده،امکان انجام شدن داشته و به یک سری دلایل انجام نشده.

Russell
02-19-2015, 09:30 PM
تعریف غربی هست مصداق که غربی نیست! اینکه ایا سیستم ابداعی غربی ها قابل استفاده در جای دیگه هست مسئله متفاوتیه.
برای مثال، اگر که پیانو در ایران ساخته می‌شود به همان سبک غربی هم نواخته می‌شود، شما می‌گویی چون مصداق آن، یعنی یک عدد پیانو داخل ایران شده اکنون ساز ایرانی شده. من ولی گمان می‌کنم حتی پیانوی ایرانی هم چندان ایرانی نیست.

undead_knight
02-19-2015, 10:32 PM
برای مثال، اگر که پیانو در ایران ساخته می‌شود به همان سبک غربی هم نواخته می‌شود، شما می‌گویی چون مصداق آن، یعنی یک عدد پیانو داخل ایران شده اکنون ساز ایرانی شده. من ولی گمان می‌کنم حتی پیانوی ایرانی هم چندان ایرانی نیست.
نه مثال اشتباهه.
"ملی" یک مفهوم وابسته به جغرافیای خاص نیست، حکومت میتونه غربی باشه(و ایرانی نباشه) و در عین حال ملی بشه.

Russell
02-20-2015, 11:29 AM
نه مثال اشتباهه.
"ملی" یک مفهوم وابسته به جغرافیای خاص نیست، حکومت میتونه غربی باشه(و ایرانی نباشه) و در عین حال ملی بشه.
مفهوم ملی البته مفهوم نسبتا پیچیده‌ایست، ولی اهمیتی ندارد چون مشخصا شما با آن کاری ندارید. ظاهرا آنچه شما دنبالش می‌گردی کاغذ خرید است با مهر دولتی.

Ouroboros
02-21-2015, 07:34 AM
مشکل نه در تفسیر،که در نحوه بیان کردن هست.تو اول یک چیز رو بیان میکنی و بعد در برابر اشکالات فرض های جدید اضافه میکنی.
وقتی قدرت رو مساوی حق قلمداد میکنی بالاترین حق هم مال کسی هست که بیشترین قدرت رو داره.ولی افزودن کیفیت به این معادله حرف اولیه رو تغییر میده.

این مسئله‌ی ساده‌ایست، اگر شما جنگی را آغاز بکنید، سپس در یک نبرد پیروز بشوید اما در ادامه همه‌ی نبردهای دیگر را به حریف واگذار بکنید و در پایان جنگ را نیز ببازید، این به معنی «قوی»تر بودن شماست؟ خیر. معیار قدرت بیشتر پیروز شدن و پیروز ماندن است.

دلیل آنکه من در جستار «خردگرایی» می‌گفتم خرد ابزاری بسنده برای اخذ تصمیم درست نیست و ما نیازمند «سنت» و «ایمان» هستیم همین بود، کُل ِ تصویر، یا همه‌ی عواقب احتمالی یک عمل خارج از زمان بر ما پوشیده است، و پیروزی در گرو حرکت در مسیری‌ست که مقصد آن پیشتر طی قرون متمادی بر ما هویدا شده. راه‌های تازه اغلب بدون در نظر گرفتن همه‌ی جوانب مؤثر سر از بیراهه در می‌آورند.


تعریف غربی هست مصداق که غربی نیست! اینکه ایا سیستم ابداعی غربی ها قابل استفاده در جای دیگه هست مسئله متفاوتیه.
بنابراین حکومت میتونه ملی باشه بدون اینکه از مدل بومی بهره گرفته باشه و میتونه یک مدل ملی بومی داشته باشه.
من هم نگفتم الزاما ما میتونیم،گفتم ممکن هست و چون ممکن هست پس جبر تاریخی نبوده،امکان انجام شدن داشته و به یک سری دلایل انجام نشده.

دموکراسی در ایران یک سیستم سیاسی ملی نیست، یک سیستم سیاسی بیگانه است. باقی حرفهایتان نامربوط است. اگر انجام نشده یعنی نمی‌توانسته انجام بشود، مگر آنکه اینجا هم دارید از «احتمال» و «امکان» در مفاهیم ریاضیاتی آنها استفاده می‌کنید نه پتانسیل‌های تاریخی مردم ایران. :e057:

Russell
02-21-2015, 01:50 PM
دموکراسی در ایران یک سیستم سیاسی ملی نیست، یک سیستم سیاسی بیگانه است. باقی حرفهایتان نامربوط است. اگر انجام نشده یعنی نمی‌توانسته انجام بشود، مگر آنکه اینجا هم دارید از «احتمال» و «امکان» در مفاهیم ریاضیاتی آنها استفاده می‌کنید نه پتانسیل‌های تاریخی مردم ایران.

امیر بنظرت اگر شاه نظام ارباب و رعیتی را ملغا نمی‌کرد اوضاع امروز ما بهتر می‌بود؟ یا تنها خونریزی انقلابی اجتناب ناپذیر بیشتر می‌شد؟

همینطور درباره‌یِ بهره‌یِ هوشی ایرانیان، بنظرت اینکه یک قشر نخبه‌یِ ایرانی در خارج به موفقیت چشمگیری رسیده‌اند، چیزی که در هیچ کشور خاورمیانه‌ای دیگر یافت نمی‌شود نشان نمی‌دهد که وضع ایران بد نیست و اگر در حد ژاپن نباشد ولی به نسبه خوب است؟

Ouroboros
02-22-2015, 12:20 PM
امیر بنظرت اگر شاه نظام ارباب و رعیتی را ملغا نمی‌کرد اوضاع امروز ما بهتر می‌بود؟ یا تنها خونریزی انقلابی اجتناب ناپذیر بیشتر می‌شد؟
قطعا بهتر می‌بود، همه‌ی آنچه خمینی در ۱۳۴۲ به آن معترض شد برحق و به جا بود، وانگهی وقتی خودش هم به قدرت رسید کار به جایی نبرد، چون «ترقی» مثل آب است و یکبار که ریخت دیگر نمی‌شود آنرا جمع کرد. ولی من کلا مخالف اینطور نگاه به تاریخ هستم، آنچه رخ داده شده و جوری بجز آنچنان که شده نمی‌توانسته باشد. من با نظر آن دسته ارتجاعیون موافقم که امکان جلوگیری از ترقی و «انقلاب» و ... وجود ندارد و تنها از طریق رساندن منطق مدرنیته به حداکثر آنست که می‌توانیم جنون پنهان در دل آنرا آشکار بکنیم.


همینطور درباره‌یِ بهره‌یِ هوشی ایرانیان، بنظرت اینکه یک قشر نخبه‌یِ ایرانی در خارج به موفقیت چشمگیری رسیده‌اند، چیزی که در هیچ کشور خاورمیانه‌ای دیگر یافت نمی‌شود نشان نمی‌دهد که وضع ایران بد نیست و اگر در حد ژاپن نباشد ولی به نسبه خوب است؟

همانطورکه می‌دانید ایران در جداول بین‌المللی در میانه است، کمی نزدیک به پائین. این «میانگین» ضریب هوشی ایرانیان است، اما به سبب درآمیختگی نژادی فراوان و وام‌گیری از هفتاد دو ملت دیگر، ایرانیان به قول شما یک «قشر نخبه»ای دارند که هرچند قادر نیست میانگین را زیاد بالا بکشد، قطعا قادر است گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. این برخلاف تصور شما چیز بالذات خوبی نیست، در جوامعی که میانگین هوشی بالاست همه‌ی جامعه با هم پیشرفت می‌کنند، در جوامعی که اقلیت کوچکی از نخبگان وجود دارد آنها با بالا رفتن از گرده‌ی اکثریت ابله و به بهای قربانی کردن آنهاست که پیشرفت می‌کنند. افراد باهوش در ایران زیاد هستند، اما یا شریف هستند و از مهلکه می‌گریزند، یا خبیث هستند و سوار هموطنانشان می‌شوند.

kourosh_bikhoda
03-20-2015, 10:43 AM
من نمیدونم چرا هر وقت امیر میاد فضای بحث ها یه جوری میشه. من با دیدن نوشتارهای ایشون یاد مباحث فراروانشناسی میفتم.

خب امروز 29 اسفند سالروز تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت هست و طبق معمول فضای شبکه ها اجتماعی مملو از تحسین ها و آفرین ها به دکتر مصدق شده. چند نکته درباره امروز به ذهنم میرسه که بیان میکنم.

1. 29 اسفند در واقع روز تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در مجلس سنا بود و تصویب این قانون در مجلس شورا، چند روز پیشتر اتفاق افتاده بود. طبق متن قانون اساسی مشروطه قوانین مصوب مجلس شورا باید سپس به تصویب مجلس سنا برسند به جز چند مورد که در ذهنم نیست.

2. جنبش ملی کردن صنعت نفت کشور در واقع ادامه حرکتی بود که از سال های قبل اتفاق افتاده بود. برای مثال در همان دوره رضاشاه و در سال 1312 قرارداد معروف و مورد مناقشه 1933 در زمینه صنعت نفت بین ایران و شرکت انگلیسی امضا شد.

3. قرارداد 1933 از اونجایی محل مناقشه ست که به تعبیر برخی خودش حرکت رو به جلو و مثبتی برای استیفای حق ایران از ذخیره نفت بوده. چون حاوی امتیازهایی از جمله افزایش عایدی دولت به مقدار چند درسد و نیز کاهش محدوده استخراج و بعلاوه ممنوعیت اکتشاف منابع جدید نفت میشده ولی به عقیده عده ای همچنان زیان آور برای ایران بوده و رضاشاه که شخصن خودش رهبری مذاکرات مربوطه رو به عهده داشته نباید با توجه به میهن پرستی خود زیر بار این میرفته.

4. قانون ملی شدن صنعت نفت در واقع پیشنهاد کمیسیون ویژه نفت در مجلس 16 بود که متشکل از کسانی بود که بعدن جبهه ملی را تشکیل دادند. افرادی مثل دکتر مصدق، دکتر شایگان، حسین مکی، الهیار صالح و چند نفر دیگه.

5. دکتر مصدق که در مجلس 16 نماینده تهران بود نقش خیلی پر رنگ تری از سایرین در تصویب این قانون نداشت. البته همچون همیشه آتشش تندتر از بقیه بود به طوری که قبلن هم گفتم با نظر رزم آرای نخست وزیر در زمینه توافق نفتی مخالف بود و این مخالفت تا تهدید به قتل در جلسه رسمی مجلس هم پیش رفت.

6. اصلِ تلاش دکتر مصدق در زمینه ملی کردن صنعت نفت مربوط میشه به پس از تصویب این قانون در ایران. آنجایی که مصدق در مجامع بین المللی بعنوان متشاکی در مقابل دولت انگلیس ایستاد و از قانون مصوبه مجلسین دفاع کرد.

7. پس از دفاع از قانون ملی شدن صنعت نفت ماموریت مصدق به عنوان رئیس دولت ایران این بود که نفت ملی شده را تولید و به فروش برساند که متاسفانه در طول 28 ماه زمامداری دولت از عهده این امر عاجز موند و دولت مصدق بر خلاف تصور مردم همیشه در صحنه ما، با کمک مستقیم دولت امریکا سرپا بود به طوری که کمک های مالی امریکا به دولت مصدق به سالی 40 میلیون دلار هم میرسید.

undead_knight
03-22-2015, 02:43 AM
حالا یه نکته اندکی مرتبط با بحث:
سلطنت طلبان موقعی که از دخالت خارجی حرف میزنند دو رویکرد دارند، اولی وقتی هست که قدرت خارجی به نفع سلطنت عمل کرده که فارق از نتایجش برای کشور دخالت بیگانکان حساب نمیشه ولی وقتی قدرت خارجی به زیان سلطنت عمل کرده ازش به عنوان دخالت در امور داخلی نام میبرند.
نمونه سرنگون شدن مصدق،برکناری رضاشاه

sonixax
03-22-2015, 01:55 PM
حالا یه نکته اندکی مرتبط با بحث:
سلطنت طلبان موقعی که از دخالت خارجی حرف میزنند دو رویکرد دارند، اولی وقتی هست که قدرت خارجی به نفع سلطنت عمل کرده که فارق از نتایجش برای کشور دخالت بیگانکان حساب نمیشه ولی وقتی قدرت خارجی به زیان سلطنت عمل کرده ازش به عنوان دخالت در امور داخلی نام میبرند.
نمونه سرنگون شدن مصدق،برکناری رضاشاه

در کل اگر دخالت خارجی به نفع کشور باشه فرقی نمیکنه در جمهوری اسلامی صورت گرفته باشه یا در حکومت سلطنتی یا هخامنشی یا ... و برعکس.
ولی به طور کلی هیچوقت دخالت خارجی به نفع کشور نبوده چه در مورد مصدق چه در مورد رضاشاه! هر دو مورد منجر شده به خلاء های قدرتی در ایران و تغییر اساسی سرنوشت کشور.
شاید اگر این دخالتها نبود امروز جمهوری اسلامی هم نمیبود!! فقط شاید.

kourosh_bikhoda
03-28-2015, 04:49 PM
حالا یه نکته اندکی مرتبط با بحث:
سلطنت طلبان موقعی که از دخالت خارجی حرف میزنند دو رویکرد دارند، اولی وقتی هست که قدرت خارجی به نفع سلطنت عمل کرده که فارق از نتایجش برای کشور دخالت بیگانکان حساب نمیشه ولی وقتی قدرت خارجی به زیان سلطنت عمل کرده ازش به عنوان دخالت در امور داخلی نام میبرند.
نمونه سرنگون شدن مصدق،برکناری رضاشاه
متوجه ارتباطش با بحث نشدم. ولی اگه منظورت منم باید بگم که من سلطنت طلب نیستم ولی سمپاتی هایی قوی به شخص رضا شاه دارم که مطلقن به معنی سلطنت طلبی یا مشروطه خواهی نیست.

در مورد حرفت هم باید بگم خب برعکس نظرت این ویژگی منحصر به فرد سلطنت طلبان نیست. اسلامیست ها هم همینو میگن. اصلن راه دوری نریم همین مصدقی ها و جبهه ملی ها هم همینو میگن. مثلن دخالت امریکا در شرایطی که کمک به دولت مصدق بود از نظر اونها خوبه. هندرسون سفیر امریکا در تهران رفیق مصدق بود و به طور خصوصی باهاش ملاقات داشت. همین دخالت امریکا در زمان رئیس جمهوری جدید یعنی آیزنهاور تبدیل به نکته منفی شده.

حالا من نفهمیدم اشکال این کار کجاست؟ طبیعیه وقتی دخالت یا کمک یا کارشکنی در جهت منافع گروه فکری باشه اونو مثبت ارزیابی میکنن و اگه مخالف باشه منفی. اشکال این کجاست؟ مثلن اگه امریکا الان دخالت کنه و بزنه دهن دولت اسلامی رو سرویس کنه شما ناراحت میشی یا پرچم میگیری دستت میگی نه نباید این کارو میکرد؟

Russell
03-28-2015, 05:57 PM
در مورد حرفت هم باید بگم خب برعکس نظرت این ویژگی منحصر به فرد سلطنت طلبان نیست. اسلامیست ها هم همینو میگن. اصلن راه دوری نریم همین مصدقی ها و جبهه ملی ها هم همینو میگن. مثلن دخالت امریکا در شرایطی که کمک به دولت مصدق بود از نظر اونها خوبه. هندرسون سفیر امریکا در تهران رفیق مصدق بود و به طور خصوصی باهاش ملاقات داشت. همین دخالت امریکا در زمان رئیس جمهوری جدید یعنی آیزنهاور تبدیل به نکته منفی شده.

حالا من نفهمیدم اشکال این کار کجاست؟ طبیعیه وقتی دخالت یا کمک یا کارشکنی در جهت منافع گروه فکری باشه اونو مثبت ارزیابی میکنن و اگه مخالف باشه منفی. اشکال این کجاست؟

کوروش جان یک مساله سیاست هست، اینکه آیا ماهیت اون قدرت برای
قدرت هست و دروغ و پروپاگاندا بخشی از بازیه یا نه، من الان با اون کاری ندارم؛
ولی فکر نمیکنی برای گروهی که «میهن‌پرستی»، یا بهتر بگم ادعای اونرو
همه‌چیز خودش میدونه اینکارها بو‌دار هست و مثل اسلامگرایی میمونه که
در واقع هیچ اعتقادی به اسلام نداره؟

kourosh_bikhoda
03-28-2015, 07:48 PM
ولی فکر نمیکنی برای گروهی که «میهن‌پرستی»، یا بهتر بگم ادعای اونرو
همه‌چیز خودش میدونه اینکارها بو‌دار هست و مثل اسلامگرایی میمونه که
در واقع هیچ اعتقادی به اسلام نداره؟
خیر راسل گرامی. دو علت داره. یک اینکه این گروه، میهن پرستی رو مگه میخواد چکار؟ جز اینکه میخواد مثلن به بهبود شاخص های کمی و کیفی زندگی در اون میهن بپردازه؟ این هدف منافاتی با اون راه نداره. میهن پرستی و ملی گرایی و اینها یک حرف یا یک شعاره. اگر دخالت خارجی منجر به اون هدفگیری بشه دلیلی برای مخالفت باهاش وجود نداره. ضمن اینکه من فکر میکنم لفظ دخالت خارجی کمی منفی هست و این در واقع اشکال زبانی ماست. منظور ما از دخالت خارجی تاثیر نیروی غیر ملی باید باشه که در اینصورت میبینید بار منفی بحث کمتر میشه. این یک.

دو اینکه دیدگاه من در مورد مسائل سیاسی با دیدگاه شما احتمالن متفاوته. میرفطروس در همان کتاب آسیب شناسی یک شکست، سیاست رو هنر تحقق ممکنات تعریف میکنه و برای سیاستمدار خردورز این ماموریت رو در نظر میگیره که از امکانات موجود بهترین بهره رو ببره. اگر استفاده از نیروی خارجی برای ممکن کردن اهداف وطن پرستانه گروهی که خودشون رو ملی گرا معرفی میکنند مثمر ثمر باشه، هیچ ایرادی بهش نیست و اتفاقن این با اصول و شعارهای اونها هم خوانی هم داره. چه بسا این قضیه در تاریخِ یکی از وطن پرست ترین رجال این کشور یعنی رضاشاه کبیر هم دیده شده. آنجا که رضاشاه در حدود سال های 1312-13 در جلسه دولت متن توافقنامه نفتی رو به آتش انداخت و برای رئیس شرکت نفت پیغام فرستاد که ما نمیتونیم بیش از این شاهد بردن ثروتمون باشیم، کسی فکرشو نمیکرد که یکی دو سال بعد خود او متن قرارداد 1933 رو که بهره برداری نفتی رو به مدت 30 سال برای طرف خارجی تمدید میکرد امضا کنه. ولی در اون موقع این ممکن ترین گزینه بود. 20 سال بعد مصدق با لجاجت و سرسختی و با نادیده گرفتن هنر تحقق ممکنات، سعی در برآوردن هدفی کرد که اصلن امکانش در اون سالها وجود نداشت و نتیجه این شد که مملکت ایران دو سال در رنج و سختی و نداری و هتا قحطی و گرسنگی سپری کرد و دولت با کمک های خارجی حقوق کارمندان و بدنه نظام رو میداد. به همین دلایل و دلایل مشابه هست که من به نظرم شباهت های بی نظیری بین دولت مصدق و ج.ا وجود داره و بین مصدق و احمدی نژاد. ج.ا هم تا امروز (که هنوز توافق حاصل نشده فعلن) لجاجت بی سابقه ای به خصوص در دوره احمدی در زمینه مسائل هسته ای به خرج داد که خارج از دایره امکانات بود و نتیجه رو میبینید که چه شد.

وانگهی رضاشاه مثلن در زمان فرماندهی قشون قزاق هم وقتی که از سمت قزوین به تهران لشکر کشید و با همکاری دستکم فکری (اگر نگوییم مالی و نظامی) سفارت انگلیس و عوامل اون کودتای اسفند 1299 رو باعث شد تا یکی از انگلیسی های اون دوره به نام سید ضیا الدین طباطبایی به نخست وزیری برسه، در واقع از فرصتی ممکن برای دست یافتن به اهداف استراتژیک خودش استفاده کرده بود. برای رضاشاه فرماندهی قشون قزاق جایگاه کمی بود که البته با شایستگی از سربازی صفر و بدون تحصیلات در روسیه به اون رسیده بود ولی باید به درجه بالاتری میرسید و این هدف رو در راه پیش رو دید. چند سال بعد در لشکر کشی به جنوب و به خصوص به خوزستان و مبارزه با شیخ خزعل که باج بگیر انگلیس بود هنر رو در برآوردن این امکان دید که دست انگلیس از کشور کوتاهتر بشه. این روند ادامه داشت تا زمانیکه قرارداد 1933 امضا شد و امتیازهایی بی نظیر به ایران داده شد که تا اون زمان رویا بود و در ادامه اون، با پر و بال دادن به مستشاران آلمانی و مهندسان آلمانی شاغل در ایران، در شرایطی که آلمان با انگلیس در حال جنگ بود، مقدمات خلع و تبعید خودش رو به دست همون انگلیسی تهیه کرد که به کمکش در تهران کودتا کرده بود.

بنابر این اینطور نتیجه میگیرم که امکان محقق کردن ممکنات در سیاست، استراتژی خوب و رو به پیشرفتیه که خردورزی و اقتصاددانی میخواد. برعکس نظر رادیکال ها و تندروان و انقلابیون، ایده آل گرایی در سیاست رو به بن بست میره. من در سال 88 رای ندادم ولی در همه تظاهرات ها تقریبن شرکت کردم. اصلن به خاطر همون رفتم دنبال هنرهای رزمی و دفاع تن به تن. خب من که رای نداده بودم و دلیلی برای دویدن در خیابان ها نداشتم. ولی اون لحظه یکی از ممکناتی که برای من آماده تحقق بود و سعی کردم ازش استفاده کنم.

Russell
03-28-2015, 09:08 PM
خیر راسل گرامی. دو علت داره. یک اینکه این گروه، میهن پرستی رو مگه میخواد چکار؟ جز اینکه میخواد مثلن به بهبود شاخص های کمی و کیفی زندگی در اون میهن بپردازه؟ این هدف منافاتی با اون راه نداره. میهن پرستی و ملی گرایی و اینها یک حرف یا یک شعاره. اگر دخالت خارجی منجر به اون هدفگیری بشه دلیلی برای مخالفت باهاش وجود نداره.

من اول از همه بگم که مقصود من متهم کردن رضاشاه به وطن‌فروشی نبوده.
من اتفاقا همین چندوقت پیش مستند رضاشاه رو دیدم و با اینکه این‌ها مسائل
تاریخی هست که باید دقیق و کارشناسانه و با سواد کسی بهتر از من درباره‌یِ
بررسی بشه ول، بنظرم تا حد زیادی درست اومد. حتی بنظرم نگاه طرفگیرانه(و
نه خیلی مغرضانه) باعث شده خیلی چیزها رو از طرف رضاشاه بعهده بگیره
که در حالت عادی مدافعان رضاشاه از قبول مسئولیت اون‌ها شانه خالی میکنند.
پس این از بحث درباره‌یِ در نظر گرفتن منافع ملی از طرف رضاشاه.

بله، عالم سیاست عالم ممکنات هست، ولی قرار هست اولویت این ممکنات رو بر ممکنات
دیگر بر اساس یک سری اصول مشخص شود، و قرار هست که وقتی قرار هست در راه استراتژی
در نظر گرفته شده هزینه داده بشه کسانی به تعداد کافی باشند که اون هزینه رو بدند.
اگر وطن‌پرستی شعار هست، یا حداقل بعدتر شعار شده. پس چی شعار نیست؟

شما وقتی از «منافع ملی» میگی، مهمتر از «منافع»، «ملی» بودن اون هست. حالا یکوقت
هزینه‌یِ دفاع از این منافع کمتر هست و یکوقت بیشتر. راهپیمایی در ماجرای 88 در راستای
منافع ملی بود یا نبود مستلزم دادن هزینه بود. خب اگر وطن‌دوستی تنها یک شعار هست
چطور قرار هست کسی رو ترغیب کرد که بجای همکاری با رژیم بیاد تو خیابون کتک بخوره؟

پیدا کردن راه بهتر برای بستن قرارداد نفتی و تهیه سلاح هسته‌ای یک چیز هست، فرار کردن
از کشور در زمان انقلاب یکچیز دیگر. زمان رها کردن کشور، یا زمان فرار سربازان در هنگام
حمله‌یِ اعراب چه ممکنی قرار بود که حفظ شود؟ من گمان نمیکنم اگر آن کوچ بزرگ
بعد از انقلاب اتفاق نمیافتاد نسل ایرانیان منقرض میشده.

kourosh_bikhoda
03-29-2015, 09:22 AM
اگر وطن‌پرستی شعار هست، یا حداقل بعدتر شعار شده. پس چی شعار نیست؟
بله راسل عزیز همه چیز شعار هست. مهم نتیجه گیریه. یکبار در خلال یکی از بحث های همیشگی با مهربد به این نکته اشاره کردم که مدیریت روز نتیجه گرا هست. برای پدر فرقی نمیکنه پسر روزی 2 ساعت درس بخونه یا 12 ساعت او فقط میخواد در فلان دانشگاه و فلان رشته قبول شده باشه. واقعیت اینه که خامنه ای هم به فکر ایران و ایرانیه ولی راه سعادت اینها رو از مسیر اسلام طی میکنه. خمینی هم همینطور. حالا مصدق نه راه سعادت رو از چیز دیگری دید. ملیگرا از راه دیگه ای میبینه. همه اینها شعار هست که نباید بهش پرداخت بلکه باید به نتیجه ها نگاه کرد. به خصوص برای مایی که میخواهیم قضاوت کنیم. چه بسا همین نظام اسلامی اگر در مملکت داری و اقتصاد موفق تر از شاه میبود همین الان ما کمتر بهش خورده میگرفتیم. این یک نکته.

نکته بعد اینکه منظور از مثال ها درباره رضاشاه این بود که نشون بدم هتا در برجسته ترین شخصیت مورد احترام برای ملیگراها و سلطنت طلبان هم سیاست تحقق ممکنات یا استفاده از ظرفیت های موجود وجود داشته. یعنی این امر مسبوق به سابقه هست هتا نزد رضاشاه. بنابر این اینطور نیست که کمک از عنصر خارجی یا دخالت خارجی یا هر اسم دیگه ای که براش تعیین میکنید امر مذمومی باشه. اتفاقن به نظر من یک پتانسیل خوب و قابل کارکرد هست.

Russell
03-29-2015, 10:14 AM
بله راسل عزیز همه چیز شعار هست. مهم نتیجه گیریه. یکبار در خلال یکی از بحث های همیشگی با مهربد به این نکته اشاره کردم که مدیریت روز نتیجه گرا هست. برای پدر فرقی نمیکنه پسر روزی 2 ساعت درس بخونه یا 12 ساعت او فقط میخواد در فلان دانشگاه و فلان رشته قبول شده باشه. واقعیت اینه که خامنه ای هم به فکر ایران و ایرانیه ولی راه سعادت اینها رو از مسیر اسلام طی میکنه. خمینی هم همینطور. حالا مصدق نه راه سعادت رو از چیز دیگری دید. ملیگرا از راه دیگه ای میبینه. همه اینها شعار هست که نباید بهش پرداخت بلکه باید به نتیجه ها نگاه کرد. به خصوص برای مایی که میخواهیم قضاوت کنیم. چه بسا همین نظام اسلامی اگر در مملکت داری و اقتصاد موفق تر از شاه میبود همین الان ما کمتر بهش خورده میگرفتیم. این یک نکته.

بله، همه‌یِ این‌ها رو میشه حرکت در راه سعادت ملت دید، اگر که میهن‌پرستی
برای اون فرد چیزی بیشتر از شعار باشد کوروش جان. و حتی این هم کافی نیست
چراکه نیاز به بینش دارد وگرنه میشه دوستی خاله خرسه.

این هست که میشه از میهن‌پرستی زضاشاه حرف زد، بر مبنای عملش، ولی نمیشه
از میهن‌پرستی و پسر و نوه و خیلی‌هایِ دیگرش صحبت کرد. و برای همین هست
که رضاشاه تا آخرین لحظه ایستاد ولی دیگران نه.
«دست نامرئی» بازار هم کوروش جان میدونی که میهن نمیشناسه. این هست
که به نتیجه گرایش داره ولی نتیجه چیزی هست که با سعادت من و شما فرسنگ‌ها فاصله داره.

sonixax
03-29-2015, 01:04 PM
واقعیت اینه که خامنه ای هم به فکر ایران و ایرانیه ولی راه سعادت اینها رو از مسیر اسلام طی میکنه. خمینی هم همینطور.

کوروش جان از مسیر اسلام هم بخواد راه سعادت ایرانی رو طی کنه باید به فکر داخل باشه نه اهمیت بیشتر دادن به تروریستهای حماس و فلسطینی و ... تا خود مردم ایران!!!!
خامنه ای که البته پشمک است ولی در کل جمهوری اسلامی به فکر جیب و قدرت خودشه نه کشور و مردمش.
به رفتارشون نگاه کنید متوجه این واقعیت میشید! مردم در جمهوری اسلامی فقط زمانی مورد اهمییت و توجه قرار میگیرند و خواستهاشون مهم تلقی میشه که بهشون نیاز باشه بعد و قبلش هیچی.
یعنی جمهوری اسلامی رو هیچ مدله نمیشه به فکر ایران و ایرانی دونست که اگر این طوری بود دست کم میبایستی یک نیم نگاهِ نیم بند هم به منافع ملی مینداختند! مثل اعراب. آنها در عین حال که فکر میکنند راه سعادت جامعه شون از دروازه اسلام میگذرد! در عین حال به منافع ملی شون هم توجه میکنند.
جمهوری اسلامی بارها و بارها و بارها خیلی واضح و روشن اعلام کرده که هویت ایرانی، ملیت ایرانی و خواست ایرانی اصلن معنی نمیده و همه چیز هویت اسلامی، خواست امام زمان و ولی فقیه هستش و اینها هم امت این دو گاوساله هستند و باید تحت فرمانشان باشند. یکی از ته چاه یکی هم از درون بیت!!!

kourosh_bikhoda
04-02-2015, 05:00 PM
کوروش جان از مسیر اسلام هم بخواد راه سعادت ایرانی رو طی کنه باید به فکر داخل باشه نه اهمیت بیشتر دادن به تروریستهای حماس و فلسطینی و ... تا خود مردم ایران!!!!
خامنه ای که البته پشمک است ولی در کل جمهوری اسلامی به فکر جیب و قدرت خودشه نه کشور و مردمش.
من که با حرف شما مخالفتی ندارم میلاد جان. ولی این ضعیف ترین موضعیه که ما میتونیم بگیریم. قوی ترین موضع این هست که حرف های پشمک بسیجی ها رو قبول کنیم که بله خمینی هم به دنبال سعادت ایران بوده ولی از راه اسلام. خودمونیم خیلی هم بیراه نیست. خلاصه اینو قبول کنیم بعدش اشکال دربیاریم ازش. مثلن اینکه روش خمینی و خامنه ای به درد ایران نمیخوره چون اندازه گیری نتایج به ما یک معیار ملموس و عینی برای قضاوت میده.

undead_knight
04-02-2015, 06:53 PM
واقعیت اینه که خامنه ای هم به فکر ایران و ایرانیه ولی راه سعادت اینها رو از مسیر اسلام طی میکنه. خمینی هم همینطور.
همه بدبختی های "بزرگ" بشر زیر سر کسایی هست که دنبال سعادت ما هستند

Russell
04-02-2015, 08:39 PM
من که با حرف شما مخالفتی ندارم میلاد جان. ولی این ضعیف ترین موضعیه که ما میتونیم بگیریم. قوی ترین موضع این هست که حرف های پشمک بسیجی ها رو قبول کنیم که بله خمینی هم به دنبال سعادت ایران بوده ولی از راه اسلام. خودمونیم خیلی هم بیراه نیست. خلاصه اینو قبول کنیم بعدش اشکال دربیاریم ازش. مثلن اینکه روش خمینی و خامنه ای به درد ایران نمیخوره چون اندازه گیری نتایج به ما یک معیار ملموس و عینی برای قضاوت میده.

خب این پست مشخص میکنه که چرا شما کل حرفات رو شعار میدونی و گه گاهی
به دیگر کاربران گیر میدی که «شما احتمالا یکچیزی زدی و نشستی پای سیستم».
و نه، فقط شما هستید که به دنبال «سعادت» هستید نه نوع بشر.
میگم حالا که شما این استراتژی «بچه خر کنی» را حذف کرده‌اید حداقل روی تکنیک‌ها کار کنید
تا مثل 37 سال پیش آبروریزی نشود !!

kourosh_bikhoda
04-03-2015, 03:33 PM
همه بدبختی های "بزرگ" بشر زیر سر کسایی هست که دنبال سعادت ما هستند
حالا شما جای سعادت بذارید اعتلا، ارتقا، بهروزی. الان مشکلت حل شد؟

kourosh_bikhoda
04-03-2015, 03:34 PM
خب این پست مشخص میکنه که چرا شما کل حرفات رو شعار میدونی و گه گاهی
به دیگر کاربران گیر میدی که «شما احتمالا یکچیزی زدی و نشستی پای سیستم».
و نه، فقط شما هستید که به دنبال «سعادت» هستید نه نوع بشر.
میگم حالا که شما این استراتژی «بچه خر کنی» را حذف کرده‌اید حداقل روی تکنیک‌ها کار کنید
تا مثل 37 سال پیش آبروریزی نشود !!
متوجه منظورتون نشدم.

Russell
04-03-2015, 04:19 PM
خطاب به من:


واقعیت اینه که خامنه ای هم به فکر ایران و ایرانیه ولی راه سعادت اینها رو از مسیر اسلام طی میکنه. خمینی هم همینطور. حالا مصدق نه راه سعادت رو از چیز دیگری دید.

خطاب به sonixax:

قوی ترین موضع این هست که حرف های پشمک بسیجی ها رو قبول کنیم که بله خمینی هم به دنبال سعادت ایران بوده ولی از راه اسلام. خودمونیم خیلی هم بیراه نیست. خلاصه اینو قبول کنیم بعدش اشکال دربیاریم ازش. مثلن اینکه روش خمینی و خامنه ای به درد ایران نمیخوره چون اندازه گیری نتایج به ما یک معیار ملموس و عینی برای قضاوت میده.

اگر هنوز هم نفهمیده‌ایدبرای این‌ست که هنوز اثرش نپریده و بهتر است فراموشش کنیم.

kourosh_bikhoda
04-03-2015, 06:30 PM
خطاب به من:


خطاب به sonixax:
خب اشکالش کجاست؟ از دید اینها کمک به لبنان هتا به نفع نظام و به نفع ایرانه. از دید اینها نظام جمهوری اسلامی مفیدترین راه برای کشورداری در ایرانه. ولی از نظر ماها این گندترین راهه. خب ما چه راهی داریم که این حرفو نقض کنیم؟ جز مراجعه به فاکتورها و شاخص ها راه دیگه ای هست؟ پس عملن فرقی نمیکنه از اولش قبول بکنیم اینها به فکر ایران هستند یا نه.


اگر هنوز هم نفهمیده‌ایدبرای این‌ست که هنوز اثرش نپریده و بهتر است فراموشش کنیم.
علت این مدل حرف زدنتون با من چیه راسل عزیز؟ دلخوری از من دارید؟

Russell
04-03-2015, 08:19 PM
خب اشکالش کجاست؟ از دید اینها کمک به لبنان هتا به نفع نظام و به نفع ایرانه. از دید اینها نظام جمهوری اسلامی مفیدترین راه برای کشورداری در ایرانه. ولی از نظر ماها این گندترین راهه. خب ما چه راهی داریم که این حرفو نقض کنیم؟ جز مراجعه به فاکتورها و شاخص ها راه دیگه ای هست؟ پس عملن فرقی نمیکنه از اولش قبول بکنیم اینها به فکر ایران هستند یا نه.

علت این مدل حرف زدنتون با من چیه راسل عزیز؟ دلخوری از من دارید؟

خب اگر حقیقتا نمیدونید من چه دیده‌ام پس من هم که داستان رو فراموش میکنم، هر چند
از شما بعیده حتی متوجه نشده باشید من چه برداشت کردم.

و اشکال دارد، اشکالش اینجاست که شما در واقع با طرف مقابل بحث نمی‌کنید. بلکه
بر اساس پیشفرض‌هایِ خودتان راه حل را انتخاب کرده‌اید و حالا می‌خواهید آن‌ها را قانع
کنید.

نیچه وقتی میگفت: «بشر بدنبال سعادت نیست، بلکه این انسان انگلیسی‌ست که بدنبال
سعادت است»، احتمالا به همین نوع بحث کردن درباره‌یِ سعادت برخورده بود :e523:

sonixax
04-03-2015, 10:54 PM
خطاب به sonixax:

؟؟؟

undead_knight
04-04-2015, 07:08 AM
حالا شما جای سعادت بذارید اعتلا، ارتقا، بهروزی. الان مشکلت حل شد؟
نه حل نمیشه.
اساسا من با اینکه بخوایم نیت خوب رو سپر دفاع از چیزی بکنیم مشکل دارم.

Russell
04-05-2015, 03:54 PM
؟؟؟
اون مطلب خطاب به x یا y هم بود فرقی نمیکرد و ربطی بهش نداشت، شما به خودش نگیر.

terajedi21
04-05-2015, 04:41 PM
من که با حرف شما مخالفتی ندارم میلاد جان. ولی این ضعیف ترین موضعیه که ما میتونیم بگیریم. قوی ترین موضع این هست که حرف های پشمک بسیجی ها رو قبول کنیم که بله خمینی هم به دنبال سعادت ایران بوده ولی از راه اسلام. خودمونیم خیلی هم بیراه نیست. خلاصه اینو قبول کنیم بعدش اشکال دربیاریم ازش. مثلن اینکه روش خمینی و خامنه ای به درد ایران نمیخوره چون اندازه گیری نتایج به ما یک معیار ملموس و عینی برای قضاوت میده.
داعش هم به فکر سعادت هست! روزی که کسی نخواست غیر از خودش کسی رو به سعادت برسونه اون روز خیلی مسعودیم:e402:

sonixax
04-05-2015, 07:20 PM
اون مطلب خطاب به x یا y هم بود فرقی نمیکرد و ربطی بهش نداشت، شما به خودش نگیر.

!!!

Russell
04-06-2015, 12:49 PM
!!!
!!!!!

kourosh_bikhoda
04-17-2015, 04:59 PM
خب اگر حقیقتا نمیدونید من چه دیده‌ام پس من هم که داستان رو فراموش میکنم، هر چند
از شما بعیده حتی متوجه نشده باشید من چه برداشت کردم.

و اشکال دارد، اشکالش اینجاست که شما در واقع با طرف مقابل بحث نمی‌کنید. بلکه
بر اساس پیشفرض‌هایِ خودتان راه حل را انتخاب کرده‌اید و حالا می‌خواهید آن‌ها را قانع
کنید.

نیچه وقتی میگفت: «بشر بدنبال سعادت نیست، بلکه این انسان انگلیسی‌ست که بدنبال
سعادت است»، احتمالا به همین نوع بحث کردن درباره‌یِ سعادت برخورده بود :e523:

خیر من نه تنها نمیدونم علت این مدل حرف زدنتون یهویی وسط یه بحث خوب و فضای مثبت و احترام آمیز چیه، بلکه نمیدونم اصلن چی چی دارید میگید. لطف بفرمایید اینجا برای ما کاراگاه بازی در نیارید یا مستقیم مشکلتونو در میون بذارید یا زبون به دهن بگیرید. ممنون.

kourosh_bikhoda
04-17-2015, 05:01 PM
اساسا من با اینکه بخوایم نیت خوب رو سپر دفاع از چیزی بکنیم مشکل دارم.

داعش هم به فکر سعادت هست! روزی که کسی نخواست غیر از خودش کسی رو به سعادت برسونه اون روز خیلی مسعودیم
اینبار که به اینجور آدمها و با این مدل ارزش ها رسیدم بهشون نکات شما رو تذکر میدم و توصیه میکنم بیان از شما درس بگیرن که چجور فکر کنن.

Amir.Aria
05-26-2015, 12:47 AM
...ولی در اون موقع این ممکن ترین گزینه بود. 20 سال بعد مصدق با لجاجت و سرسختی و با نادیده گرفتن هنر تحقق ممکنات، سعی در برآوردن هدفی کرد که اصلن امکانش در اون سالها وجود نداشت و نتیجه این شد که مملکت ایران دو سال در رنج و سختی و نداری و هتا قحطی و گرسنگی سپری کرد و دولت با کمک های خارجی حقوق کارمندان و بدنه نظام رو میداد...

با درود
به گمان من برای بررسی منصفانه تر می بایست شرایط حاکم بر روزگار مصدق را کاملا بدانیم.
اگر توجه داشته باشیم مصدق به تنها تن خویش خواهان ملی شدن صنعت نفت نبود و
فشاری که از سوی دیگران بر دکتر مصدق وجود داشت بیگمان در تصمیم گیریهای او موثر بود.
به باور مصدقی ها ! مصدق هرگز لجاجت نکرده ، چرا که اصلا انگلستان پیشنهادی تحت عنوان
50-50 ارائه نکرده است.آنچه محمد امینی نیز در گفتگو با مجتهدزاده برای روشن ساختن تمایل
مصدق برای سازش و توافق بدان اشاره کرد گفتاوردهایی از کتاب خاطرات گریدی ، از مذاکره کنندگان
با مصدق در آمریکا بود ؛ گویا وی تصریح می کند که مصدق از ابتدا چشم امید به مذاکرات داشت اما
هرگز توافقی صورت نگرفت...

kourosh_iran
05-30-2015, 08:31 AM
میگن آمریکا کودتا نکرد، مصدق کارهای غیرقانونی کرده بود، شاه به کمک آمریکا حقوق قانونی خودش رو پس گرفت.
ولی حرف اینه که بازم آمریکا گه خورد! مسائل داخلی کشور ما به آمریکا چه ربطی داره گه خورده غلط کرده که دخالت کرده! این برای ما چه نفعی داشته؟ اصلا به آمریکا چه مربوط؟ اینطور باشه هرکشوری به هر بهانه ای اونوقت توی کشورهای دیگه اگر قدرت داشته باشه اینطور دخالت ها میکنه، و باید خیلی ساده لوح باشیم فکر کنیم دلشون برای مردم کشور دیگر سوخته و منفعت خودشون رو ملاک قرار نمیدن و در کل چنین دنیایی و چنین حرکتهایی بیشتر به نفع مردم کشورهای دیگر میشه!

پس خواهشا داستان تعریف نکنید چرت و پرت نگید.
اسمش هرچی بود، مهم اینه که آمریکا گه خورد غلط کرد! کودتا یا کمک به یک طرف، بهرحال غلط زیادی کرده و احتمالا زیاد بخاطر خودش هم کرده. اینطور چیزها در کل و در طولانی مدت معمولا به نفع ملت ها نمیشن. هرکس قدرت داشته باشه پررو بشه بهش روو بدی امکان جولان بدی بالاخره کار خودش رو میکنه سوء استفاده میکنه فرو میکنه بهت!
اگر آمریکا این کار رو نمیکرد چه بسا ما الان نظام و شرایط خیلی بهتری داشتیم.

حالا اون بحث کاپیتالاسیون هم که تازگی ها دیدم میگید اونطورها هم نبوده، احتمال زیاد اینم یه چرت و پرت دیگه هست که درست کردید!
من میگم اصلا کسی گه خورد که اسمش رو آورد همچین چیزی رو اصلا مجال داد بهش که مطرح بشه و آینده بشه سوء استفاده کرد بشه راه برای گه های بیشتر باز بشه.
یه قانون معمولی درست میکنن هزارجور سوراخ هزارجور هزینه خطا سوء استفاده صورت میگیره، چه برسه به اینکه قانونی امتیازات برجسته و استثنایی به مستشاران یک کشور خارجی قدرتمند بده.

sonixax
05-31-2015, 10:03 PM
اگر آمریکا این کار رو نمیکرد چه بسا ما الان نظام و شرایط خیلی بهتری داشتیم.

حتمن!!!!

kourosh_bikhoda
07-04-2015, 01:42 PM
مصدق هرگز لجاجت نکرده ، چرا که اصلا انگلستان پیشنهادی تحت عنوان
50-50 ارائه نکرده است
این حرف من نیست. آخرین پیشنهاد امریکا و انگلیس که در اسفند 1331 ارائه شد از نظر خود مصدق هم 80 درسد مقبول بود. فواد روحانی مشاور نفتی مصدق هم با این پیشنهاد موافق بود. ولی ظاهرن مصدق تحت تاثیر دکتر شایگان و مهندس حسیبی با این توافق مخالفت کرد. البته به نظر من تصمیم شاه برای عدم ترک ایران و ماندن در قدرت هم بی تاثیر نبود.

kourosh_bikhoda
07-04-2015, 01:49 PM
اگر آمریکا این کار رو نمیکرد چه بسا ما الان نظام و شرایط خیلی بهتری داشتیم.
شما یک مقدار خیلی زیادی از کل داستان پرت هستید. لطف کنید زحمت به خرج بدید تاپیک رو از اول بخونید. خطر گسترش کمونیسم در کل کشور احساس میشد. در ابتدای کار مصدق کمونیست ها اصلن عددی در قوای نظامی نبودند ولی در پایان کار مصدق چند سد نفر کمونیست و چپی و توده ای در ارتش و پلیس بودند و خطرناک تر اینکه در همه رسته ها و همه درجه ها هم بودند. هیچ دخالت خارجی به اندازه دخالت امریکا در سال 32 به نفع ایران نبود وگرنه آنطور که توده میخواست ایران هم ضمیمه شوروی شده بود. مصدق با کارهای غیرمنطقی خودش و طول دادن مساله نفت بدون حصول توافق و فرو بردن کشور در بحران اقتصادی و بدبختی زمینه پیشرفت توده ای ها و کمونیست ها رو فراهم کرده بود ضمن اینکه در مذاکرات خصوصی خود مصدق با امریکایی ها به خصوص با کاردار امریکا در ایران علنن اونها رو به پناه بردن به شوروی و دریافت کمک از اونها تهدید میکرد تا بتونه از امریکا کمک مالی بگیره. حالا شما اینجا رگ میهن پرستی تون ورم کرده روشنفکر بازی در میارید؟

sonixax
09-01-2015, 01:54 AM
کودتا را که کرد؟

دکتر میلانی:
مصدق میدانست که عزل او قانونی است! اگر شاه حق عزل مصدق را داشت کودتا کننده مصدق بود و نه شاه...
دکتر صدیقی به مصدق می گوید که اگر شما مجلس را منحل کنید شاه ممکن است شما را عزل کند و مصدق در پاسخ می گوید شاه جرات ندارد!
این را به صورت قاطع مى توانم بگویم- كه من نامه اى پیدا كرده ام از خود مصدق خطاب به شاه. در واقع نه به صورت مستقیم خطاب به شاه بلكه خطاب به هژیر- رئیس دربار- نوشته است. اما مخاطبش شاه بوده است. وقتى كه اینها در دربار تحصن مى كنند، بعد از آن تحصن، مصدق نامه اى به شاه مى نویسد و مى گوید كه الان مملكت در دوران فترت است و مجلس فعال نیست، شما این حق را دارید كه نخست وزیر را منصوب كنید. چرا نخست وزیر خدمت كار منصوب نمى كنید؟
یعنى خود مصدق به تصریح آن نامه، این حق را مى پذیرد. مى پذیرد كه شاه حق عزل و نصب را در دوران فترت دارد، در دورانى كه مجلس وجود ندارد.

تلاش مصدق السلطنه برای فروش نفت ایران به چین کمونیست به نصف قیمت جهانی در فوریه ی 53، از دیگر افتخارات ملی-نفتی او در کارنامه ی کاری اوست که در این گفتگو توسط دکتر میلانی مطرح می شود...




از صفحه فیس بوک چپکُش.

kourosh_bikhoda
09-05-2015, 01:00 PM
از صفحه فیس بوک چپکُش.

وقتى كه اینها در دربار تحصن مى كنند، بعد از آن تحصن، مصدق نامه اى به شاه مى نویسد و مى گوید كه الان مملكت در دوران فترت است و مجلس فعال نیست، شما این حق را دارید كه نخست وزیر را منصوب كنید. چرا نخست وزیر خدمت كار منصوب نمى كنید؟
یعنى خود مصدق به تصریح آن نامه، این حق را مى پذیرد. مى پذیرد كه شاه حق عزل و نصب را در دوران فترت دارد، در دورانى كه مجلس وجود ندارد.
بله این قضیه برمیگرده به سال 1328 زمانیکه حاج علی رزم آرا نخست وزیر بود و مصدق با تحسن در دربار از شاه خواست که فرمان عزل او رو به دلیل مخالفت با ملی کردن نفت صادر کنه که البته این اتفاق نیفتاد و سال بعدش وی به دست نوچه های نواب صفوی ترور شد و همین مصدق تبریک گفت و مجلس دست نشانده مصدق و همرزمان او ماده واحده ای با قید 3 فوریت تصویب کردند که قاتل او مجازات نشه. اتفاقی که در عقب افتاده ترین نظام های قضایی دنیا هم دیده نشده.

kourosh_bikhoda
08-18-2016, 06:58 PM
خب امروز که باز دستگاه تبلیغی جمهوری اسلامی در شیپور کودتا کودتا میکوبید، فایل صوتی مناظره صادق زیباکلام و محمود کاشانی فرزند آیت الله کاشانی منتشر شد. انصافن فکر نمیکردم آقای کاشانی انقدر واقع بینانه و مستند حرف بزنه. در کل بحث جالبی کردند و بسیاری از زوایای پنهان و خاموش این واقعه رو که البته بارها در کتاب ها و تحقیقات بعضی محققین آزاد اندیش روشن شده بود بیان کردند. پیشنهاد میکنم حتما گوش بدید بهش. این فایل داخل کانال تلگرام زیباکلام وجود داره.