PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا می‌رویم؟



برگ ها : [1] 2

Mehrbod
01-01-2011, 09:37 PM
دوستان نگر شما درباره فندآوری[1] چیست؟ آیا آنرا همواره سودمند می‌بینید؟





----
1. ^ fand+âvar+i::Fandâvari || فنداوری: تکنولوژی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Technology) technology

sonixax
01-02-2011, 12:28 AM
دوستان نگر شما درباره فن‌آوری و تکنولوژی چیست؟ آیا آن را همواره سودمند و مفید می‌بینید؟

راستش من همواره سودمند و مفید میدونمش ولی متاسفانه انسانها همیشه به بهترین شکل ازش استفاده نمیکنند .
مثال چاقو و قاتل و جراح .

doubt
01-02-2011, 08:28 AM
هدف تکنولوژی بهتر کردن زندگی انسانه(یک گام به جلو) پس در نتیجه سودمند هست ولی اینکه هر انسانی بهتر شدن زندگی خود را در چه چیزی ببینند مشخص نیست و در نتیجه (از نگر ما) در بعضی اوقات استفاده ی نا به جا از ان میشود که خرسند نیست.

Mehrbod
05-03-2011, 03:22 AM
هدف تکنولوژی بهتر کردن زندگی انسانه(یک گام به جلو) پس در نتیجه سودمند هست


از همینجا آغاز می‌کنیم، به نگر شما این فندآوری‌ها در راستای بهتر کردن زندگی آدمی درست شده‌اند؟


بمب اتم
سلاح‌های شیمیایی
تکنیک‌های شستشوی مغزی (زیرشاخه دانش رفتار‌شناسی Behavioral science (http://en.wikipedia.org/wiki/Behavioral_science))
Fast food
...






ولی اینکه هر انسانی بهتر شدن زندگی خود را در چه چیزی ببینند مشخص نیست و در نتیجه (از نگر ما) در بعضی اوقات استفاده ی نا به جا از ان میشود که خرسند نیست.


در نمونه‌های بالا ما با چیزی به نام استفاده بجا یا استفاده‌ نابجا روبرو نیستیم، خود فندآوری
کم و بیش نه تنها هیچگونه سود‌مندی نداشته است، که سراسر آسیب‌رسان نیز بوده است.

اما برای اینکه فرهشت را بیشتر باز کرده باشیم، چند نمونه چیزهایی
که درباره فندآوری چندان جالب نیستند را می‌توانیم این‌ها بدانیم:


یکسویگیِ پیشرفتِ فندآوری
خود-تحمیل کردن تکنولوژی
یکسان انگاریِ نگرش فندآوری به آدمی




یکسویگی پیشرفت فندآوری

فندآوری تقریبا هرگز خود را از میان برنمی‌دارد. به این امر ساده بیاندیشید، فکر
می‌کنید که هیچکس و یا هیچ دولتی امروز اگر به این نتیجه برسد که آسیب‌های خودروهای سواری
بیشتر از سودمندی‌های آن است، توانایی آن را نیز آیا خواهد داشت که خودرو را از زیرساختارهای خود بیرون بکشد؟

این یکسویگی بدین معنا است که با آمدن هر فندآوری نو، ما نمی‌توانیم
با بررسی آگاهانه آن را از دیگر میان برداریم. فرآیندی به نام undo در اینجا نداریم!




خود-تحمیل کردن تکنولوژی

ویژگی دیگر همه فندآوری‌ها این است که در آغاز در جایگاه یک چیز دلبخواه درون زندگی می‌شوند،
سپس با گذر زمان، بدل به چیزی اجباری و تحمیلی می‌شوند که خواه ناخواه باید آنرا بپذیریم.

می‌توانیم به همان نمونه بالا بنگریم. شاید باور این در امروز برای ما سخت باشد،
ولی نخستین نمونه‌های خودرو تنها در جایگاه یک 'ابزار" لوکس و تجملی بوده‌اند که آن
اندازه شمارشان کم بوده که نیاز به جاده‌سازی و پیاده‌سازی قانون‌های راهنمایی و
رانندگی و گواهینامه گرفتن هم نمیرفته است. امروز ولی، هر کس چه دوست داشته
باشد و چه نه، بایستی بودن چیزی به نام خودرو و همه اثرهای ناری آن را در زندگی خود پذیرا باشد.

همین را می‌توانیم در نمونه‌های دیگری نیز ببینیم. به گسترش اینترنت می‌توانیم نگاه کنیم، یک
نمونه برای دوستانی که اهل بازی‌های کامپیوتری هستند شاید گیرا باشد. در گذشته برای
activate کردن یک بازی تنها نیاز به دادن یک شماره سریال می‌رفت که در همان بسته خرید یافت
می‌شد، ولی امروز تقریبا همه بازی‌هایی که داریم این فرآیند فعال‌سازی را روی اینترنت انجام می‌دهند.
به بیان دیگر، بی داشتن اینترنت شما نمی‌توانید نرم‌افزاری که برای آن پول داده‌اید را بازی کنید. [1] (http://www.amazon.de/product-reviews/B001E1DDDA/ref=dp_top_cm_cr_acr_txt?ie=UTF8&showViewpoints=1) [2] (http://www.amazon.com/review/RUAAMTB5G6EZK/ref=cm_cr_dp_perm?ie=UTF8&ASIN=B001BNFQKO&nodeID=468642&tag=&linkCode=)

نمونه دیگر انجامِ تراکنش‌های بانکی می‌تواند باشد. شاید برای کسانی که در ایران هستند
این مطلب آن اندازه محسوس نباشد، ولی در بسیاری از کشورهای غربی، بانک‌ها برای کاهش
هزینه‌های خود هر چه بیشتر مردم را به کاربُرد پرتال‌های اینترنتی خود تشویق می‌کنند، که اگر
دقت کنیم، می‌توانیم فرآیند زنده این گزینه فعلا دلبخواه اینترنتی را زنده دنبال کنیم، این
فرآیند خود را در کاهش هر ساله از کارمندان فیزیکی بانک‌ها و در افزایش روزشمار feature‌های آنلاین به خوبی نشان می‌دهد.



یکسان انگاری نگرش فندآوری به آدمی

فندآوری در حقیقت چیزی بیشتر از باز کردن پتانسیل‌های طبیعت نیست
و طبیعت، تا جایی که می‌دانیم جای چندان بشر دوستانه‌ای نیست!

شاید، نبایستی با این شتاب در راستای باز کردن هر چه بیشتر همه این پتانسیل‌ها پیش برویم!

Ouroboros
05-03-2011, 07:50 PM
آن خوشبینی ِ ساده‌دلانه و عشق‌ ِ شهوت‌مانند به «علم» و «منطق» در قرن نوزدهم، به گولاک و آشویتس و هیروشیما در قرن بیستم ختم شد. لیوتار به درستی می‌گفت که گُل سرسبد ِ مدرنیته آشویتس است، ملتی مدرن و متمدن در مهد خردگرایی و ادبیات ِ اروپا دست به کشتار سیستماتیک و ماشینی ِ بدنهای انسانی زدند. در اتاق‌های گاز و کوره‌های آدم سوزی ما با چیزی فراتر از «ددمنشی ِ بشری» روبرو هستیم، یک حساب و کتاب عقلانی، یک منطق ریاضیاتی ِ ربات مانند که حتی برای جدا کردن ِ دندان‌های طلا از میان خاکستر هم برنامه دارد. نازی‌ها برخلاف تصویری که فیلم‌های هالیوودی از آنها ارائه می‌کنند مشتی سادیست ِ ابلیس صفت نبودند، آدمهای بسیار عادی بودند که دست به انتخابهایی حساب شده می‌زدند. چیزی که من نمی‌فهمم اینست که چطور ما هنوز در مرحله‌ی انکار بسر می‌بریم، قابل درک است که در زمان پادشاهی ِ داروین و مارکس و شرلوک هلمز و ایمان عمومی به علم یکی دو نفر همچون نیچه بصیرتی داشته باشند که بگویند «نیهیلسم است که بر در می‌کوبد» و «هیچ انگاری بر در ایستاده»، وانگهی چرا در دوران ما هنوز تعداد کسانی که می‌دانند «پس از آشویتس شعر گفتن» و خیلی کارهای دیگر ممکن نیست اینقدر کم است؟

درباره‌ی موضوع تاپیک: علم و تکنولوژی را چیزهایی بسیار خطرناک می‌دانم و معتقدم بشریت هزار سال زود به آنها رسیده. در جهانی که آدمها به پلیس نیاز دارند و اکثریتی از ساکنان آن مرد نامرئی در آسمان را می‌پرستند سریع‌ترین وسیله‌ی نقلیه باید قاطر باشد و قوی‌ترین سلاح موجود تیرکمان.

sonixax
05-03-2011, 09:07 PM
از همینجا آغاز می‌کنیم، به نگر شما این فن‌آوری‌ها در راستای بهتر کردن زندگی آدمی درست شده‌اند؟


بمب اتم
سلاح‌های شیمیایی
تکنیک‌های شستشوی مغزی (زیرشاخه دانش رفتار‌شناسی Behavioral science (http://en.wikipedia.org/wiki/Behavioral_science))
Fast food
...




به نظر من یکی از بهترین های فناوری و تکنولوژی بمب های هسته ای و کبالتی و هیدروژنی هستند و دقیقن در راستان زندگی بهتر و ایمن تر ساخته شده اند - اینکه چگونه از آنها استفاده میشود ربطی به خود تکنولوژی ندارد . چنین تکنولوژی هایی درست مانند چاقو میمانند ، اگر به دست یک جراح بیوفتد جان انسانی را نجات میدهد و اگر به دست یک بسیجی بیوفتد جان انسانی را میگیرد !
اینکه ما از نظر تکنولوژیکی به جایی رسیده ایم که میتوانیم بمب هایی که توانایی نابود کردن یک سیاره را دارند بسازیم در دفاع از خودمان و سیاره مان و سامانه خورشیدیمان در مقابل اجرام آسمانی بسیار کارامد و مفید است .

سلاح های شیمایی هم چنین نقشی را دارند ، میشود ازشان استفاده ی درست هم کرد .

تکنیک های شستشوی مغزی هم میتواند در راستای راحت تر زندگی کردن استفاده شود ، اگر همین تکنیک ها نبود مادر بزرگ من از غم از دست دادن فرزندش تا کنون سد ها بار خود کشی کرده بود و یا دیوانه شده بود .

در مورد فست فود هم باز کرم از خود ماست که چسبیده ایم به خوراک های ناسالم و گرنه در میان همین فست فود ها ساب وی و جیم بلُک و بلُک هاوس و ... هم هستند که خوراک سالم در اختیار مشتریان میگذارند .



در نمونه‌های بالا ما با چیزی به نام استفاده بجا یا استفاده‌ نابجا روبرو نیستیم، خود فن‌آوری کم و بیش نه تنها هیچگونه سود‌مندی نداشته است، که سراسر آسیب‌رسان نیز بوده است.

همان طوری که توضیح دادم ، همان تکنولوژی ها هم برای تامین امنیت ما وجودشان لازم است و درست حکم چاقو را دارند .



فن‌آوری تقریبا هرگز و هیچگاه خود را از میان برنمی‌دارد. به این چیز ساده فکر کنید، فکر می‌کنید که هیچکس و یا هیچ دولتی امروز اگر به این نتیجه برسد که آسیب‌های خودرو بیشتر از سودمندی‌های آن است، توانایی آن را آیا خواهد داشت که خودرو را از زیر-ساختار خود بیرون بکشد؟ این یک-سویه بودن بدین چَم است که با آمدن هر فناوری نوین، ما نمی‌توانیم با بررسی آگاهانه، آن را از میان برداریم. چیزی به نام undo در اینجا نداریم!


ویژگی دیگر همه فن‌آوری‌ها این است که در ابتدا در جایگاه یک چیز دلبخواه وارد زندگی می‌شوند، سپس با گذر زمان، تبدیل به یک چیز اجباری و تحمیلی می‌شوند که خواه ناخواه بایستی آن‌ها را بپذیریم. می‌توانیم به همان نمونه بالا نگاه کنیم. شاید باور این در امروز برای ما سخت باشد، اما نخستین نمونه‌های خودرو تنها در جایگاه یک چیز لوکس و تجملی بوده‌اند که آن اندازه شمارشان کم بوده که نیاز به جاده‌سازی و پیاده‌سازی قانون‌های راهنمایی و رانندگی و گواهینامه گرفتن هم نداشته است. اما امروز، هر کس چه دوست داشته باشد چه نه، بایستی بودن چیزی به نام خودرو و همه اثرات جانبی آن را در زندگی خود بپذیرد.

در دنیای تکنولوژی ما Undo ندارم ، ولی Remove داریم .
برای نمونه آنچه شما در مورد خودرو فرمودید ، روزگاری خر سواری هم مختص قشر اشرافی و ثروتمند جامعه بوده و چیزی لوکس محسوب میشده - رفته رفته خر جایش را به اسب و گاری و درشکه داد و اسب و گاری و درشکه هم جای خود را به خودرو ها دادند و روزگاری همین خودرو ها هم حذف میشوند و همان گونه که امروزه کالسکه سواری و خر سواری برای ما مسخره و خنده دار است ، اتومبیل سواری برای آیندگان خنده دار و شاید هم وحشتناک خواهد بود .



همین را می‌توانیم در نمونه‌های دیگری نیز ببینیم. به گسترش اینترنت می‌توانیم نگاه کنیم، یک نمونه برای دوستانی که اهل بازی‌های کامپیوتری هستند شاید جالب باشد. در گذشته برای activate کردن یک بازی تنها نیاز به دادن یک شماره سریال می‌رفت که در همان بسته خرید یافت می‌شد، اما امروز تقریبا همه بازی‌هایی که داریم این فرآیند فعال‌سازی را روی اینترنت انجام می‌دهند. به بیان دیگر، بدون داشتن اینترنت شما نمی‌توانید نرم‌افزاری که برای آن پول داده‌اید را بازی کنید. [1] [2] نمونه دیگر انجام دادن تراکنش‌های بانکی می‌تواند باشد. شاید برای کسانی که در ایران هستند این مطلب آن اندازه محسوس نباشد، ولی در بسیاری از کشورهای غربی، بانک‌ها برای کم کردن هزینه‌های خود هر چه بیشتر مردم را به استفاده از پرتال‌های اینترنتی خود تشویق می‌کنند، که اگر دقت کنیم، می‌توانیم فرآیند زنده این گزینه فعلا دلبخواه اینترنتی را زنده دنبال کنیم، این فرآیند خود را در کم شدن هر ساله از کارکنان فیزیکی بانک‌ها و افزایش روزشمار feature‌های آنلاین به خوبی نشان می‌دهد.

این داستان فعال شدن بازی ها تنها و تنها بر میگردد به امنیت و تضمین فروش شرکت تولید کننده - اگر روزگاری بشود تمام حفره های یک برنامه را بست و کاری کرد که قابل کرک کردن نباشند دیگر برای فعال سازی نیازی به اینترنت نیست .

در مورد تراکنش های بانکی هم ، طبیعی است که اگر شما از منزل خود کارهایتان را انجام دهید بسیار راحت تر از این هستید که بروید به بانک و در صف بایستید و ...
و با روند کنونی روزگاری نه چندان دور دیگر برِ خیابانها بانکی نخواهیم دید و همه شان الکترونیکی میشوند و در همان روزگار از شر اسکناس و سکه و ... هم راحت میشویم .



شاید، نبایستی با این شتاب در راستای باز کردن هر چه بیشتر همه این پتانسیل‌ها پیش برویم!

شاید هم باید هر چه سریعتر تمام این پتانسیل ها را کشف کرده و مورد استفاده قرار داد .



درباره‌ی موضوع تاپیک: علم و تکنولوژی را چیزهایی بسیار خطرناک می‌دانم و معتقدم بشریت هزار سال زود به آنها رسیده. در جهانی که آدمها به پلیس نیاز دارند و اکثریتی از ساکنان آن مرد نامرئی در آسمان را می‌پرستند سریع‌ترین وسیله‌ی نقلیه باید قاطر باشد و قوی‌ترین سلاح موجود تیرکمان.

نخست بازگشتتان را شادباش میگویم :53:
اینجا را با شما همنظر نیستم ،
اینکه روز به روز آن مرد نامریی در آسمانها نامریی تر میشود و رفته رفته به فراموشی سپرده خواهد شد - به واسطه ی وجود همین فناوری است و اگر ما 10000 سال دیگر به فناوری های امروزی میرسیدیم ، باز هم از نظر اعتقاد به خرافات و خدا و الله و ... در همینجایی خواهیم بود که امروز هستیم .
دلیل اصلی بوجود آمدن دین ، سو استفاده ی برخی از افراد از فقدان دانش و آگاهی پیرامون جهان اطراف است - کافیست نگاهی کلی به تاریخچه ی پیدایش ادیان بیندازید .

اگر فرض کنیم که در نقاطی دیگر از عالم هستی ، موجودات زنده و هوشمندی هستند (که به احتمال زیاد این چنین است) بازمانده و برنده ی این میدان کسی است که زودتر به فناوری دست پیدا کرده و آنها که نسبت به بقیه عقب مانده اند دیر یا زود نابود خواهند شد .

البته این تنها یکی از فرضیه های موجود است که از نظر خیلی ها وجود موجودات هوشمندی غیر از ما ، غیر ممکن است ! ولی به نظر من ما در عالم هستی تنها نیستیم .

در عین حال ما در برابر اجرام آسمانی ، حوادث طبیعی ، بیماری و ... هم بسیار آسیب پذیر هستیم و فقط و فقط فناوری است که میتواند به ما در بقا کمک کند .

Ouroboros
05-04-2011, 08:09 AM
نخست بازگشتتان را شادباش میگویم
اینجا را با شما همنظر نیستم ،
اینکه روز به روز آن مرد نامریی در آسمانها نامریی تر میشود و رفته رفته به فراموشی سپرده خواهد شد - به واسطه ی وجود همین فناوری است و اگر ما 10000 سال دیگر به فناوری های امروزی میرسیدیم ، باز هم از نظر اعتقاد به خرافات و خدا و الله و ... در همینجایی خواهیم بود که امروز هستیم .
دلیل اصلی بوجود آمدن دین ، سو استفاده ی برخی از افراد از فقدان دانش و آگاهی پیرامون جهان اطراف است - کافیست نگاهی کلی به تاریخچه ی پیدایش ادیان بیندازید .

اگر فرض کنیم که در نقاطی دیگر از عالم هستی ، موجودات زنده و هوشمندی هستند (که به احتمال زیاد این چنین است) بازمانده و برنده ی این میدان کسی است که زودتر به فناوری دست پیدا کرده و آنها که نسبت به بقیه عقب مانده اند دیر یا زود نابود خواهند شد .

البته این تنها یکی از فرضیه های موجود است که از نظر خیلی ها وجود موجودات هوشمندی غیر از ما ، غیر ممکن است ! ولی به نظر من ما در عالم هستی تنها نیستیم .

در عین حال ما در برابر اجرام آسمانی ، حوادث طبیعی ، بیماری و ... هم بسیار آسیب پذیر هستیم و فقط و فقط فناوری است که میتواند به ما در بقا کمک کند .

سپاس از شما دوست نازنین:53:

شواهد برخلاف دیدگاه شما گواهی می‌دهند، در این سه-چهار دهه‌ی اخیر ما بازگشت و سربرآوردن ِ دوباره و قدرتمند ِ مذهب را شاهد بوده‌ایم. خوشبینی ِ صد سال پیش که در آن مذهب هیچ شانسی در برابر «دنیای جدید» نداشت، علم و منطق(تکنولوژی و فلسفه؟)دین را همان زمان منسوخ، و ایده‌ی خدا را روبه انقراض می‌دیدند ثابت شد که سخت در اشتباه بوده‌.

برای مثال، نگاهی بکنید به موفقیت بزرگ مارکسیسم در سه ربع آغازین قرن بیستم، کاری به بن‌مایه‌ی ِ آن ایدئولوژی ندارم، روش‌شناسی ِ مارکسیستی منظورم است، تصور اینکه باوری تا آن اندازه متریالیستی، منطق پرست، ضد مذهب، طرفدار تکنولوژی و علم‌گرا الان در جهان موفقیتی یک صدم، یک هزارم یا اصلا یک ده هزارم مارکسیسم میان ِ مردم عادی ِ کوچه و خیابان کسب بکند برای روشنفکران ِ دین گریز زمان ِ ما یک رویاست تا واقعیت.

مسئله این نیست که «تعداد» مذهبی‌ها بیشتر شده، اگر این بود تعداد لامذهب‌ها هم به همان نسبت(اگرنه چند برابر)افزایش داشته، مسئله اینست که «نوع» برخورد با مذهب تغییر کرده. در سراسر جهان(از آمریکای شمالی و اروپای غربی تا خاورمیانه و آفریقا)، ما با بازگشت هیولاوار ِ بنیادگرایی ِ مذهبی روبرو هستیم. آدمهایی که علنا طالب بازگشت به دوران ِ ماقبل مدرنیته، دخالت مذهب در سیاست، بازگرداندن ِ هویت مذهبی به کشورشان و ترویج جهانبینی مذهبی در برابر جهانبینی علمی هستند. این تغییر نوع ِ برخورد با مذهب برای ما آدمهای غیرمذهبی باید زنگ هشداری باشد.

اما مشکلی که من می‌بینم فقط مذهب نیست، مسئله بسیار ریشه‌ای‌تر از اینهاست.

Russell
05-04-2011, 08:18 AM
به نظر من مشکل در تفاوت علوم انسانی و فنی ست.کسی میتونه بمب اتمی بسازه و خیلی احمق و خرافاتی باشه.من همینطور که امیر عزیز گفت فکر میکنم مشکل اصلی بشر امروز در ناآموختگی همچین علومی هست.خطر در تخصصی کردن و جدا کردن بیش از حد علوم هست.اینکه مردم سواد سیاسی نداشته باشند ولی توان فنی داشته باشند.این همون چیزیه که در آلمان نازی بعد از جنگ اول جهانی بوجود اومد.به قول تراتسکی مردم از برق استفاده میکردند ولی به قدرت جادویی سمبلها اعتقاد داشتند.اما به نظر من کم کردن سرعت تکنولوژی خیلی کمکی به حل این مشکل نمیکنه.چون در هر حال مشکل اصلی و شاید راه حل در بخش انسانیه مساله هست.

sonixax
05-04-2011, 01:00 PM
سپاس از شما دوست نازنین:53:

شواهد برخلاف دیدگاه شما گواهی می‌دهند، در این سه-چهار دهه‌ی اخیر ما بازگشت و سربرآوردن ِ دوباره و قدرتمند ِ مذهب را شاهد بوده‌ایم. خوشبینی ِ صد سال پیش که در آن مذهب هیچ شانسی در برابر «دنیای جدید» نداشت، علم و منطق(تکنولوژی و فلسفه؟)دین را همان زمان منسوخ، و ایده‌ی خدا را روبه انقراض می‌دیدند ثابت شد که سخت در اشتباه بوده‌.

برای مثال، نگاهی بکنید به موفقیت بزرگ مارکسیسم در سه ربع آغازین قرن بیستم، کاری به بن‌مایه‌ی ِ آن ایدئولوژی ندارم، روش‌شناسی ِ مارکسیستی منظورم است، تصور اینکه باوری تا آن اندازه متریالیستی، منطق پرست، ضد مذهب، طرفدار تکنولوژی و علم‌گرا الان در جهان موفقیتی یک صدم، یک هزارم یا اصلا یک ده هزارم مارکسیسم میان ِ مردم عادی ِ کوچه و خیابان کسب بکند برای روشنفکران ِ دین گریز زمان ِ ما یک رویاست تا واقعیت.

مسئله این نیست که «تعداد» مذهبی‌ها بیشتر شده، اگر این بود تعداد لامذهب‌ها هم به همان نسبت(اگرنه چند برابر)افزایش داشته، مسئله اینست که «نوع» برخورد با مذهب تغییر کرده. در سراسر جهان(از آمریکای شمالی و اروپای غربی تا خاورمیانه و آفریقا)، ما با بازگشت هیولاوار ِ بنیادگرایی ِ مذهبی روبرو هستیم. آدمهایی که علنا طالب بازگشت به دوران ِ ماقبل مدرنیته، دخالت مذهب در سیاست، بازگرداندن ِ هویت مذهبی به کشورشان و ترویج جهانبینی مذهبی در برابر جهانبینی علمی هستند. این تغییر نوع ِ برخورد با مذهب برای ما آدمهای غیرمذهبی باید زنگ هشداری باشد.

اما مشکلی که من می‌بینم فقط مذهب نیست، مسئله بسیار ریشه‌ای‌تر از اینهاست.

امیر گرامی
اگر به این جدول نگاهی بیندازید :

http://en.wikipedia.org/wiki/Demographics_of_atheism

میبینید که میزان توسعه یافتگی یک کشور با میزان بی دینان و بیخدایان تقریبن نسبت مستقیم دارد .

همچنین اگر این فهرست را ببینید :

http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_religious_populations#Irreligious_.26_Athe ist

متوجه میشوید که کشور های توسعه یافته بیشترین شمار بیخدایان و بیدینان را دارند .

یک نمودار آماری دیگر هم بود که هر چه میگردم پیدایش نمیکنم ، ولی در آن نموندار مشخص شده بود که پس از اسلام و مسیحیت بیشترین شمار جمعیت مربوط به بیخدایان است و روند بیخدایی از حدود 100 سال پیش تا کنون توضیح داده بود که روز به روز به شمار بیخدایان و بیدینان اضافه شده بود .

Mehrbod
05-04-2011, 11:08 PM
به نظر من مشکل در تفاوت علوم انسانی و فنی ست.کسی میتونه بمب اتمی بسازه و خیلی احمق و خرافاتی باشه.من همینطور که امیر عزیز گفت فکر میکنم مشکل اصلی بشر امروز در ناآموختگی همچین علومی هست.خطر در تخصصی کردن و جدا کردن بیش از حد علوم هست.اینکه مردم سواد سیاسی نداشته باشند ولی توان فنی داشته باشند.


راسل جان اندکی بیشتر درباره این علوم انسانی توضیح می‌دهید؟ چه چیزهایی را شما علوم انسانی
می‌دانید و فکر می‌کنید با توجه بیشتر روی آن‌ها، می‌توانیم فن‌آوری را بهتر زیر کنترل خود در بیاوریم؟





این همون چیزیه که در آلمان نازی بعد از جنگ اول جهانی بوجود اومد.به قول تراتسکی مردم از برق استفاده میکردند ولی به قدرت جادویی سمبلها اعتقاد داشتند.اما به نظر من کم کردن سرعت تکنولوژی خیلی کمکی به حل این مشکل نمیکنه.چون در هر حال مشکل اصلی و شاید راه حل در بخش انسانیه مساله هست.


هر چند فکر می‌کنم نگر امیر این بود که در آن دوران آلمان هم سواد سیاسی
و فرهنگی خود را داشت (عصر خردگرایی و دانش دوستی) و هم توان فنی و نظامی.

Russell
05-05-2011, 07:02 AM
راسل جان اندکی بیشتر درباره این علوم انسانی توضیح می‌دهید؟ چه چیزهایی را شما علوم انسانی
می‌دانید و فکر می‌کنید با توجه بیشتر روی آن‌ها، می‌توانیم فن‌آوری را بهتر زیر کنترل خود در بیاوریم؟






هر چند فکر می‌کنم نگر امیر این بود که در آن دوران آلمان هم سواد سیاسی
و فرهنگی خود را داشت (عصر خردگرایی و دانش دوستی) و هم توان فنی و نظامی.


آن علومی که با شناخت پدیده های انسانی سر و کار دارد مثل جامعه شناسی و زیست شناسی و... مثلاً همین زیست شناسی تکاملی نشان میدهد ما انسانها همه با هم خواهر و برادر هستیم و از آفریقا مهاجرت کردیم و پراکنده شدیم.اما نازیها نازیها نهایتاً در فکر اصلاح نژادی از چنین شاخه ای بودند.تقسیم فیزیک به فیزیک یهودی و غیر یهودی(که یکی از دلایل شکست برنامه اتمی نازیها بود) فراری دادن و منع انتشار آثار افرادی مانند فروید و...
شاید بهترین نمونه آن هم کتاب سوزی دانشجویان در زمان نازیهاست،هر آنچه در آن کتب سوزانده شده و علم آن مورد پسند نازیها نبوده.
این ناتوانی در بعد انسانی در خرد گریزی در انتخاب نفرات و توهم در هدایت جنگ هم پیش میرود،تا جایی که افرادی مانند رومل متوجه آن میشوند و در پی توقف آن برمیایند.
خلاصه سخن من اینست که تکنولوژی ابزار است و انسان (نرمال از نظر اخلاقی) با شناخت درست از جهان از آن استفاده درست میکند یا با شناخت نادرست از جهان استفاده نادرست.

من موافقتم با امیر عزیز در شناخت بسیار کم ما از خود و جهان اطراف ماست و اینکه ابزار قدرتمند در دست چنین موجوداتی خطرناک است،ولی سخن من اینست که مبارزه با فن آوری تا حدودی ناممکن و غیر عقلانیست و راه حل را باید در آموزش انسانها جستجو کرد.

Ouroboros
05-05-2011, 09:52 AM
من موافقتم با امیر عزیز در شناخت بسیار کم ما از خود و جهان اطراف ماست و اینکه ابزار قدرتمند در دست چنین موجوداتی خطرناک است،ولی سخن من اینست که مبارزه با فن آوری تا حدودی ناممکن و غیر عقلانیست و راه حل را باید در آموزش انسانها جستجو کرد.

اینکه ما بخواهیم جلوی ِ پیشرفت ِ تکنولوژی یا علم را بگیریم تصوری سخیف و کودکانه است، ولو اینکه کسی در حد ِ هابرماس آن را موعظه بکند. برای درک ِ وضعیت بشر ِ معاصر موضوعی بسیار جالب است، اینکه واپسین بازمانده‌ی مکتب فرانکفورت و مدافع ِ بی‌بدیل روشنگری وقتی به بحث شبیه‌سازی انسان و دستکاری ِ ژنتیکی بشر می‌رسد همان موضعی را می‌گیرد که پاپ ژان پل دوم: «دست نزنید، ندانستن گاهی بهتر است»!

با چنین رهیافتی نمی‌توان جلوی ِ این قطار ِ پُرشتاب را گرفت، میل انسان به دانستن به مراتب قوی‌تر از توصیه‌های ِ مشتی پیرمرد ِ ترس‌خورده است. ما در اینجا با دو پرسش روبرو هستیم:1. چرا و چگونه به اینجا رسیدیم؟ و 2. گام درست ِ بعدی چیست؟ مطرح کردن این دو سوال مستلزم اینست که بپذیریم وضعیتی که در آن به سر می‌بریم یک مرحله ماقبل ِ حد ِ نهایت فاجعه است(زندگی در جامعه‌ی ریسک، تسلیهاتی که نیمی از آنها می‌توان برای صدها سال کل زمین را غیرقابل سکونت بکند، دریچه‌های از پیشرفت که اگر گشوده بشوند بستن ِ آنها غیرممکن خواهد بود و ..).

یکی دیگر از چیزهایی که اینجا به آن اشاره شده و من دوست دارم آن را بیشتر باز بکنم گرایش به خودویران‌گری ِ بشر معاصر است: اعتیاد جنون‌آمیز به فست فود و پدید آمدن مفهومی کاملا مدرن بنام «چاقی مفرط»، کاتینگ(عادت به ایجاد برشهای عمیق با تیغ روی بدن)، خالکوبی‌هایی که کاملا یادآور قبال بدوی هستند، 1.5 برابر شدن تعداد آدم‌های سیگاری در 20 سال اخیر با وجود تبلیغات بی‌وقفه‌ی علم برعلیه آن(انتخاب آگاهانه‌ی سرطان و ده‌ها بیماری ِ دیگر)، گسترش روزافزون امیال سادومازوخیستی و غیره به نوعی تبدیل به جزئی طبیعی از زندگی ِ روزمره شده.

«چرا» شخصی تا سرحد ِ جنون غذا می‌بعلد؟ آیا واقعا با مشکلی پزشکی در بدن ِ او روبرو هستیم، یا مشکلی یکسره روانی وجود دارد؟ من یکی دو نفر از این آدمهای مبتلا به چاقی مفرط را از نزدیک دیده‌ام، و نکته‌ی جالب اینست که خوردن برای ِ آنها نوعی عیش ِ روحانی(به معنای دقیق کلمه)است تا رفع ِ یک نیاز جسمی. همانقدر که در فرهنگ پیشامدرن شکم‌پروری و حتی غذا خوردن(در فرهنگ‌های افراطی مثل مال ِ خودمان)امری ناپسند و تحمیلی ناگزیر بود، در فرهنگ ِ مدرن تبدیل به یک دستگاه ِ رفتاری با جزئیاتی باورنکردنی برای حداکثر کردن تذلذ است.

یا بازگشت ِ وسیع خالکوبی کردن، کشیدن نقش و ایجاد زخم در بدن که در فرهنگ‌های بدوی نشانه‌ی تعلق ِ آن شخص به جامعه بود. یهودیان زخم‌ها را به یکی تقلیل دادند(ختنه)و مسیحیت حتی این یک زخم را هم درونی کرد("ختنه ختنه‌ی روح است نه جسم"). بشر مدرن(یا پسامدرن)اما به دلیلی کاملا معکوس خالکوبی می‌کند: حفظ فردیت و فاصله‌ی خود در برابر جامعه.

http://www.daftarche.com/images/imported/2011/05/2.jpg

خلاصه‌ی کلام اینکه، برخلاف ِ دیدگاه شما فقط نادانی ِ عمومی از علوم انسانی یا مذهب‌گرایی مشکل بزرگ بشریت نیست، خودویرانگری، رادیکالیسم(در ارتباط با همه‌ی انواع باورها)، عقب بودن درک اخلاقی ِ ما از درک علمی ما به اندازه‌ی چند صد سال، خارج شدن بشر در بعد فردی از درک تکاملی و باقی ماندن تحت ِ آن از بعد اجتماعی و ... همه با هم نوع انسان را مورد تهاجم قرار داده‌اند.

Russell
05-05-2011, 10:42 AM
خلاصه‌ی کلام اینکه، برخلاف ِ دیدگاه شما فقط نادانی ِ عمومی از علوم انسانی یا مذهب‌گرایی مشکل بزرگ بشریت نیست، خودویرانگری، رادیکالیسم(در ارتباط با همه‌ی انواع باورها)، عقب بودن درک اخلاقی ِ ما از درک علمی ما به اندازه‌ی چند صد سال، خارج شدن بشر در بعد فردی از درک تکاملی و باقی ماندن تحت ِ آن از بعد اجتماعی و ... همه با هم نوع انسان را مورد تهاجم قرار داده‌اند.


امیر گرامی من دلیل مخالفت شما را درک نمیکنم چون من در نوشتار شما و خودم تناقض چندانی نمیبینم.این سه که گفتید دوتایی آخریشان قطعاً و مورد اول احتمالاً نتیجه دانش کم ما نسبت به خود و جامعه است.
البته از آنجا که بحث ما سر چیزهاییست که هنوز نمیدانیم بنابراین هر دو ادعای حل شدن و حل نشدن مشکلات اخلاقی بشر با دانش بیشتر ابطال ناپذیر بنظر میرسد.
....
این رو هم اضافه کنم که از بازگشت شما به انجمن شادمان هستم.

Ouroboros
05-05-2011, 09:27 PM
امیر گرامی من دلیل مخالفت شما را درک نمیکنم چون من در نوشتار شما و خودم تناقض چندانی نمیبینم.این سه که گفتید دوتایی آخریشان قطعاً و مورد اول احتمالاً نتیجه دانش کم ما نسبت به خود و جامعه است.
البته از آنجا که بحث ما سر چیزهاییست که هنوز نمیدانیم بنابراین هر دو ادعای حل شدن و حل نشدن مشکلات اخلاقی بشر با دانش بیشتر ابطال ناپذیر بنظر میرسد.
....
این رو هم اضافه کنم که از بازگشت شما به انجمن شادمان هستم.

منهم خوشحالم که دوباره در جمع دوستان هستم.

چیزی که من با آن مخالفم اینست که دشواری‌های امروز بشر را به مذهب تقلیل بدهیم. قطعا یکی از بزرگترین مشکلات و چالش‌های ِ ما رادیکالیسم ِ مذهبی‌ست(چیزی که پیشتر به آن اشاره کردم)، در آمریکا مردم به مذهب رأی می‌دهند و حتی در فرانسه سر و کله‌ی کسانی پیدا شده که از بازگرداندن هویت مسیحی به آن کشور سخن می‌گویند. به نظر می‌رسد مذهب پس از دو قرن تحمل حمله، دست به ضدحمله‌ای همه جانبه و (متأسفانه) قدرتمند زده. وانگهی من اینرا بخشی از مشکل می‌دانم نه دلیل ِ آن، سوالی که ما باید بپرسیم اینست که چرا در هجمه‌ی اطلاعاتی ِ بی‌سابقه‌ای در تاریخ بشر، اکثریتی از مردم نه فقط ندانستن را انتخاب می‌کنند، بلکه حاضرند برای دفاع از آن بکشند و کشته شوند. اینهم هست که فراموش نباید بکنیم بزرگترین فجایع ِ تاریخ بشر در نظام‌هایی مذهب گریز، یا دستکم سکولار اتفاق افتادند. نازیسم چه مایه علمی و علم‌گرا نبود اما نظامی سراسر مدرن و مذهب‌زدوده محسوب می‌شد، و کمونیسم حتی بار علمی ِ قدرتمندی داشت(تازه چهل سال پس از مرگ مارکس نخستین نقد ِ قدرتمند فلسفی به او اتفاق افتاد و انتقادات اقتصادی حتی مدت بیشتری طول کشید).

راسل عزیز جای ِ دیگری نمی‌شود این حرفها را زد، چون اسلامگرا زیاد است و فضا آلوده و انتقاد از مدرنیته اینطور تعبیر می‌شود که چون روشنگری به کوره‌های آدم‌سوزی ختم شد و حتی کسی مثل هیدگر به دفاع از نازیسم پرداخت پس برویم پیش پای ِ آقا زانو بزنیم و دختر 9 ساله صیغه بکنیم!

Russell
05-05-2011, 10:16 PM
منهم خوشحالم که دوباره در جمع دوستان هستم.

چیزی که من با آن مخالفم اینست که دشواری‌های امروز بشر را به مذهب تقلیل بدهیم. قطعا یکی از بزرگترین مشکلات و چالش‌های ِ ما رادیکالیسم ِ مذهبی‌ست(چیزی که پیشتر به آن اشاره کردم)، در آمریکا مردم به مذهب رأی می‌دهند و حتی در فرانسه سر و کله‌ی کسانی پیدا شده که از بازگرداندن هویت مسیحی به آن کشور سخن می‌گویند. به نظر می‌رسد مذهب پس از دو قرن تحمل حمله، دست به ضدحمله‌ای همه جانبه و (متأسفانه) قدرتمند زده. وانگهی من اینرا بخشی از مشکل می‌دانم نه دلیل ِ آن، سوالی که ما باید بپرسیم اینست که چرا در هجمه‌ی اطلاعاتی ِ بی‌سابقه‌ای در تاریخ بشر، اکثریتی از مردم نه فقط ندانستن را انتخاب می‌کنند، بلکه حاضرند برای دفاع از آن بکشند و کشته شوند. اینهم هست که فراموش نباید بکنیم بزرگترین فجایع ِ تاریخ بشر در نظام‌هایی مذهب گریز، یا دستکم سکولار اتفاق افتادند. نازیسم چه مایه علمی و علم‌گرا نبود اما نظامی سراسر مدرن و مذهب‌زدوده محسوب می‌شد، و کمونیسم حتی بار علمی ِ قدرتمندی داشت(تازه چهل سال پس از مرگ مارکس نخستین نقد ِ قدرتمند فلسفی به او اتفاق افتاد و انتقادات اقتصادی حتی مدت بیشتری طول کشید).

راسل عزیز جای ِ دیگری نمی‌شود این حرفها را زد، چون اسلامگرا زیاد است و فضا آلوده و انتقاد از مدرنیته اینطور تعبیر می‌شود که چون روشنگری به کوره‌های آدم‌سوزی ختم شد و حتی کسی مثل هیدگر به دفاع از نازیسم پرداخت پس برویم پیش پای ِ آقا زانو بزنیم و دختر 9 ساله صیغه بکنیم!

در اینکه بنیادگرایی مذهبی بخشی از مشکل است ولی همه آن نیست من هم موافقم.هر چند من فکر میکنم بخش بزرگی از مشکل در جوامعی مثل ماست.اما در اینکه این بدترین جنایات بشری در زمان نظامهایی اتفاق افتاد که مذهبی نبودند و رابطه نزدیک با مذهبی نبودن آنها دارد را با شما مخالفم.اولین نکته این هست که چنین جنگهایی در مقیاس کوچک در تاریخ پر است که معمولاً مذهب در آنها یا محور اصلی بوده یا تشدید کننده شدید آنها.و اگر سلاحهای قرن بیستم در دست آنها بود چه بسا بدتر از این میکردند.همینطور که طولانی ترین جنگ قرن بیستم مربوط به جنگ شدیداً مذهبی ایران و عراق خودمان است.و وضعیت کنونی عراق و فلسطین که سنی و شیعه و یهودی زن و کودک همدیگر را به عمد میکشند.نکته دیگر اینست که حکومتهایی مثل نازیها با مذهب مشکلی نداشتند که هیچ از آن در صورت لزوم استفاده هم میکردند.در واقع مذهبیون به طور بچگانه ای اتهام متوجه خودشان را به ما باز میگردانند در حالی که کاملاً غلط است.در واقع مقایسه درست اینست که در شرایط و زمان یکسان دو نمونه مذهبی و غیره مذهبی موضوع را در نظر بگیریم.مثلاً استالینیسم و نازیسم،آیا اگر این دو مذهبی بودند اوضاع بهتر میشد؟پاسخ من خیر است اگر چه مقایسه کامل امکان پذیز نیست ولی شباهت فراوان بین ساختار این جکومتها و حکومت مذهبی وجود دارد و مثلاً در مورد نازیسم یهود ستیزی مسحیت علت اصلی چنین فاجعه ای بود و خود مذهب در این نسل کشی دست داشته.اما وقتی صحبت از جنگهای صلیبی برای مثال و ایراد بیخدایان میشود بدون یک لحظه تامل مشخص است که بدون مذهب دلیلی برای جنایات وجود ندارد و حداقل انگیزه صد چندانی برای آن نمیشد.

من با نقد مدرنیته و اشکالات آن مشکلی ندارم،ولی مساله همونطور که گفتید اینجاست که اسلامیون و کسانی که مدافع سنتگرایی هستند الان محاجمان به مدرنیته هستند و راه حل را نه اصلاح مدرنیته یا جایگزینی برای آن بلکه سنت و حفظ سلطه خود میدانند.از سوی دیگر حرکت به سمت راه حلی پسا مدرن بدون گذر از مدرنیته شدیداً غیر واقعی بنظر میرسد.

sonixax
05-05-2011, 10:34 PM
چیزی که من با آن مخالفم اینست که دشواری‌های امروز بشر را به مذهب تقلیل بدهیم. قطعا یکی از بزرگترین مشکلات و چالش‌های ِ ما رادیکالیسم ِ مذهبی‌ست(چیزی که پیشتر به آن اشاره کردم)، در آمریکا مردم به مذهب رأی می‌دهند و حتی در فرانسه سر و کله‌ی کسانی پیدا شده که از بازگرداندن هویت مسیحی به آن کشور سخن می‌گویند. به نظر می‌رسد مذهب پس از دو قرن تحمل حمله، دست به ضدحمله‌ای همه جانبه و (متأسفانه) قدرتمند زده. وانگهی من اینرا بخشی از مشکل می‌دانم نه دلیل ِ آن، سوالی که ما باید بپرسیم اینست که چرا در هجمه‌ی اطلاعاتی ِ بی‌سابقه‌ای در تاریخ بشر، اکثریتی از مردم نه فقط ندانستن را انتخاب می‌کنند، بلکه حاضرند برای دفاع از آن بکشند و کشته شوند. اینهم هست که فراموش نباید بکنیم بزرگترین فجایع ِ تاریخ بشر در نظام‌هایی مذهب گریز، یا دستکم سکولار اتفاق افتادند. نازیسم چه مایه علمی و علم‌گرا نبود اما نظامی سراسر مدرن و مذهب‌زدوده محسوب می‌شد، و کمونیسم حتی بار علمی ِ قدرتمندی داشت(تازه چهل سال پس از مرگ مارکس نخستین نقد ِ قدرتمند فلسفی به او اتفاق افتاد و انتقادات اقتصادی حتی مدت بیشتری طول کشید). راسل عزیز جای ِ دیگری نمی‌شود این حرفها را زد، چون اسلامگرا زیاد است و فضا آلوده و انتقاد از مدرنیته اینطور تعبیر می‌شود که چون روشنگری به کوره‌های آدم‌سوزی ختم شد و حتی کسی مثل هیدگر به دفاع از نازیسم پرداخت پس برویم پیش پای ِ آقا زانو بزنیم و دختر 9 ساله صیغه بکنیم!


پس همان طور که گفتم همه چیز بر میگردد به خود ما ، نه به تکنولوژی .

یعنی بمب اتمی یا فست فود و ... به خودی خود چیز های بدی نیستند - ولی اینکه چگونه از آنها استفاده میشود به خود ما بر میگردد .

همین فست فود ، مگر امکانش نیست که فست فود را سالم و بدون ضرر و چربی و چاقی و اوره و .. تهیه کرد ؟ شاید wok خورده باشید - هم فست فود است و هم بسیار سالم و مقوی و خوشمزه ، فقط دو تا چوب (Chopstick) برای خوردنش لازم دارید !

و به نظر من تنها راه برای اینکه نسل بشر به پختگی لازم برای درک آنچه در اختیار دارد برسد یا حد اقل از آن در راه نابودی خود استفاده نکند کسب تجربه است .

از نظر من تجربه = اشتباهاتی که فرد یا جامعه مرتکب آنها شده ، به عبارتی آدم بی تجربه یعنی کسی که تا کنون اشتباهی مرتکب نشده .

sonixax
05-05-2011, 10:55 PM
ما در اینکه این بدترین جنایات بشری در زمان نظامهایی اتفاق افتاد که مذهبی نبودند و رابطه نزدیک با مذهبی نبودن آنها دارد را با شما مخالفم.


من هم اینجا با شما موافقم .
نازیها نه تنها بی مذهب نبودند بلکه به شدت مذهبی بودند و همان اعتقادات مذهبیشان منجر به هلوکاست شد که از آن 11 میلیون نفر تنها 6 میلیونش یهودیان بودند و باقی کمونیست ها و بیخدایان و بیماران بودند !
سکولار هایی هم که جنایات وحشتناکی مرتکب شده بودند مانند آنچه استالین انجام داد اگر مقایسه کنیم به دینداران و نسبت زمان ، مکان و جمعیت را نیز در نظر بگیریم میبینیم که مثلن محمد بن عبد الله به مراتب جنایتکار تر از استالین بوده .
در برخی موارد هم همان بیدینی خود به مذهب تبدیل میشود و جنایت به بار می آورد .

Mehrbod
03-22-2012, 12:11 PM
پس همان طور که گفتم همه چیز بر میگردد به خود ما ، نه به تکنولوژی .

یعنی بمب اتمی یا فست فود و ... به خودی خود چیز های بدی نیستند -
..


اینکه بگوییم چیزی به خودی خود بد نیست سفسته است.

نمونه نقض: افزارواره‌های جنگی و شیمایی به خودی خود بد هستند.

sonixax
03-22-2012, 09:27 PM
اینکه بگوییم چیزی به خودی خود بد نیست سفسته است.


نمونه نقض: افزارواره‌های جنگی و شیمایی به خودی خود بد هستند.



اینکه شما گفته اید اتهام سفسطه است ! چرا که نوعش را مشخص نکردید .
نقض سخن شما : چاقو چیز بدیست چون با آن میشود آدم کشت !





نمونه نقض: افزارواره‌های جنگی و شیمایی به خودی خود بد هستند.



این یک حقیقت است که اینها به خودی خود چیزهای بدی نیستند ! چگونگی استفاده از آنهاست که میتواند بد یا خوب باشد .

بد و خوب نسبی هستند و صد البته تعریف . ما در این دنیا چیز خوب و بد نداریم - کار یا عمل خوب و بد داریم .

مثال : آیا سلاح کشتار جمعی چیز بدیست ؟ خیر (آیا ویروس hiv چیز بدیست ؟ ، آیا لجن چیز بدیست و مانند اینها)
آیا تولید انبوه یا استفاده از سلاح کشتار جمعی کار بدیست ؟ آری (البته در اینجا سلاح هایی مانند بمب هسته ای استثنا هستند چرا که میتوان از آنها استفاده بهینه و مناسب (http://www.radiofarda.com/content/f35_NASA_can_not_keep_up_with_asteroides/1799594.html) {لینک ۲ (http://1star-7skies.blogspot.de/2012/03/2040.html)} هم کرد)

Mehrbod
03-22-2012, 10:15 PM
اینکه شما گفته اید اتهام سفسطه است ! چرا که نوعش را مشخص نکردید .
نقض سخن شما : چاقو چیز بدیست چون با آن میشود آدم کشت !



با چاقو می‌شود آدم کشت، می‌شود جراحی کرد.

با سلاح شیمیایی می‌شود آدم کشت و ... دیگر می‌توان چکار کرد، بیشتر آدم کشت؟




این یک حقیقت است که اینها به خودی خود چیزهای بدی نیستند ! چگونگی استفاده از آنهاست که میتواند بد یا خوب باشد .

بد و خوب نسبی هستند و صد البته تعریف . ما در این دنیا چیز خوب و بد نداریم - کار یا عمل خوب و بد داریم .

مثال : آیا سلاح کشتار جمعی چیز بدیست ؟ خیر (آیا ویروس hiv چیز بدیست ؟ ، آیا لجن چیز بدیست و مانند اینها)
آیا تولید انبوه یا استفاده از سلاح کشتار جمعی کار بدیست ؟ آری (البته در اینجا سلاح هایی مانند بمب هسته ای استثنا هستند چرا که میتوان از آنها استفاده بهینه و مناسب (http://www.radiofarda.com/content/f35_nasa_can_not_keep_up_with_asteroides/1799594.html) {لینک ۲ (http://1star-7skies.blogspot.de/2012/03/2040.html)} هم کرد)


کاربرد سودمند سلاح شیمیایی که با هدف گرفتن ژنتیکی آدم‌ها را می‌کشد چیست؟
کاربرد سودمند hiv چیست؟


از سوی دیگر، همان چاقو هم نمی‌توان گفت سودمندی 50-50 دارد، ما می‌توانیم سودمندی
یک چیز را با جدا کردن موارد کاربرد آن + ارزش هر مورد حساب کنیم. برای نمونه با چاقو می‌توان:

میوه پوست کند
آدم کشت
از خود پدافندید
تیغ جراحی ساخت
...


اکنون اگر به هر کدام از این موارد یک شمارکی در جایگاه ارزش آن بدهیم، می‌توان به سادگی دید که یک چیز آیا بیشتر خوب است یا بیشتر بد.
منطقا هم می‌توان دید که یک ابزار می‌تواند هیچ کارکرد سودمندی نداشته و سراسر بد باشد و یا به وارونه، هیچ کارکرد بدی نداشته و سراسر خوب.

sonixax
03-22-2012, 10:33 PM
با چاقو می‌شود آدم کشت، می‌شود جراحی کرد.

با سلاح شیمیایی می‌شود آدم کشت و ... دیگر می‌توان چکار کرد، بیشتر آدم کشت؟



کاربرد سودمند سلاح شیمیایی که با هدف گرفتن ژنتیکی آدم‌ها را می‌کشد چیست؟
کاربرد سودمند hiv چیست؟


از سوی دیگر، همان چاقو هم نمی‌توان گفت سودمندی 50-50 دارد، ما می‌توانیم سودمندی
یک چیز را با جدا کردن موارد کاربرد آن + ارزش هر مورد حساب کنیم. برای نمونه با چاقو می‌توان:

میوه پوست کند
آدم کشت
از خود پدافندید
تیغ جراحی ساخت
...



اکنون اگر به هر کدام از این موارد یک شمارکی در جایگاه ارزش آن بدهیم، می‌توان به سادگی دید که یک چیز آیا بیشتر خوب است یا بیشتر بد.
منطقا هم می‌توان دید که یک ابزار می‌تواند هیچ کارکرد سودمندی نداشته و سراسر بد باشد و یا به وارونه، هیچ کارکرد بدی نداشته و سراسر خوب.

همان طور که گفتم خوب و بد نسبی است - همان قدر که hiv برای انسان بد است ! انسان هم برای hiv بد است - هر دو موجود زندهستند - خوب در اینجا حق با کدام است ؟
در عین حال همین hiv برای موجودات دیگر مضر و خطرناک نیست و به عکس ما انسانها برای آن موجودات بسیار خطرناک و مضر هستیم و در مواردی نسلشان را هم منقرض کرده ایم یا داریم میکنیم .

در مورد سلاح شیمیایی هم داستانی مانند داستان سلاح هسته ای صادق است - یعنی میتواند استفاده بهینه و مفید هم داشته باشد .

سلاح شیمیایی یا بمب هسته ای یا توپ و تانک به خودی خود چیزهای بدی نیستند - ولی تولید انبوه آنها ، استفاده از آنها برای کشور گشایی و کشتار افراد و نسل کشی و ... کارهای بدی هستند .
همان بمب هسته ای در دفاع از زمین در برابر همان حدودن ۲۰ هزار جرم سرگردان در منظومه شمسی بسیار سودمند و مفید است .
ممکن است در جایی نوعی ویروس ناشناخته شیوع پیدا کند و تنها راه حل استفاده از سلاح های شیمیایی باشد .
ولی به طور قطع انبار کردن هزاران هزار از این سلاح ها نه تنها بد است ! بلکه بسیار خطرناک و هزینه بر هم هست . (عمل تولید انبوه و انبار کردن این سلاح هاست که بد و غیر اخلاقیست)

Mehrbod
03-23-2012, 10:57 AM
همان طور که گفتم خوب و بد نسبی است - همان قدر که hiv برای انسان بد است ! انسان هم برای hiv بد است - هر دو موجود زندهستند - خوب در اینجا حق با کدام است ؟


این نسبی بودن خوب و بد به این چَم نیست که اندازه‌پذیر نیستند، بلکه می‌گوید در شرایط گوناگون یک چیز می‌تواند خوب یا بد باشد.





در عین حال همین hiv برای موجودات دیگر مضر و خطرناک نیست و به عکس ما انسانها برای آن موجودات بسیار خطرناک و مضر هستیم و در مواردی نسلشان را هم منقرض کرده ایم یا داریم میکنیم .


روشن است که خوب و بد برای خودمان است.
ویراندن پیرامون زیستی هم از این رو بد است که در دراز-زمان به خودمان زیان می‌رساند، اگرنه اگر همه جانوران
جهان هم بمیرند ولی کیفیت زندگی ما (بشریت) دگرشی نیابد بسیار خوب و خواستنی هم است: نانخور اضافی کمتر.

در واقعیت ولی چرخه زیست‌بوم به سود ما است و اگر در جایی سود کوتاه-زمان خودمان را فدا می‌کنیم (مصرف کمتر و
بهینه‌تر انرژی، ...) برای دستیابی به سود دراز-زمان (پایستن کیفیت زندگی کنونی و زمان داشتن برای دستیابی به تکنولوژی بهتر) است و نه چیز دیگر.





در مورد سلاح شیمیایی هم داستانی مانند داستان سلاح هسته ای صادق است - یعنی میتواند استفاده بهینه و مفید هم داشته باشد .

سلاح شیمیایی یا بمب هسته ای یا توپ و تانک به خودی خود چیزهای بدی نیستند - ولی تولید انبوه آنها ، استفاده از آنها برای کشور گشایی و کشتار افراد و نسل کشی و ... کارهای بدی هستند .


خیر، گفتیم که هر چیزی پتانسیل کارکردی دارد و می‌توان آن را به شیوه‌های گوناگون ولی متناهی بکار گرفت.

یک چاقو را می‌توان هم برای کشتن بکار گرفت و هم برای جراحی.
سلاح شیمیایی را می‌توان برای کشتن بکار گرفت و هم برای چه؟ کشتار بیشتر؟ :21:





همان بمب هسته ای در دفاع از زمین در برابر همان حدودن ۲۰ هزار جرم سرگردان در منظومه شمسی بسیار سودمند و مفید است .
ممکن است در جایی نوعی ویروس ناشناخته شیوع پیدا کند و تنها راه حل استفاده از سلاح های شیمیایی باشد .
ولی به طور قطع انبار کردن هزاران هزار از این سلاح ها نه تنها بد است ! بلکه بسیار خطرناک و هزینه بر هم هست . (عمل تولید انبوه و انبار کردن این سلاح هاست که بد و غیر اخلاقیست)

نمونه ما سلاح شیمیایی بود که تنها روی ژن آدم فعال می‌شود.





ممکن است در جایی نوعی ویروس ناشناخته شیوع پیدا کند و تنها راه حل استفاده از سلاح های شیمیایی باشد .


ممکن است هم نشود. آنچه اما بسیار روشن است این است که امروز ما کاربرد سودمندانه‌ای
برای سلاح شیمیایی نداریم، پس به خودی خود تکنولوژی آن بد است، که می‌شود مثال نقض در اینکه تکنولوژی به
خودی خود هیچ شری ندارد، هر چه بدی است از آدم است؛ در همان راستای "اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیبی است از مسلمانی است".

اگر دین می‌تواند با کارکرد پتانسیلی خود آدم‌های خوب را به انجام کارهای بد وادارد، تکنولوژی نیز می‌تواند.

sonixax
03-23-2012, 02:11 PM
بلکه می‌گوید در شرایط گوناگون یک چیز می‌تواند خوب یا بد باشد.
باز هم آن چیز خوب یا بد نمیشود - عمل یا عملهای در رابطه با آن چیز است که خوب و بد میشود .


روشن است که خوب و بد برای خودمان است.

پس باز میرسیم به همان نسبی بودن خوب و بد .
وقتی داریم میگوییم خودمان ، پس بقیه هم میگویند خودشان !




خیر، گفتیم که هر چیزی پتانسیل کارکردی دارد و می‌توان آن را به شیوه‌های گوناگون ولی متناهی بکار گرفت.

یک چاقو را می‌توان هم برای کشتن بکار گرفت و هم برای جراحی.
سلاح شیمیایی را می‌توان برای کشتن بکار گرفت و هم برای چه؟ کشتار بیشتر؟

کشتار همیشه چیز بدی نیست - سمهایی که در مزارع و علیه حشرات و ... استفاده میشوند هم به نوعی فک و فامیل همین سلاح های شیمایی هستند .
همان سلاح شیمیایی خاص را هم میشود ازش استفاده بهینه کرد - شاید تا کنون موقعیتش پیش نیامده باشد ولی به طور قطع نمیتوان گفت سلاح شیمیایی فقط به درد کشتار انسانها میخورد و بس - تازه در همین صورت هم باز چیز بدی نیست (بستگی به استفاده اش دارد) .
فرض کنید با یک مشت تروریستِ روانی و خل و چل که باید نابود شوند سر و کار دارید و حتا بمب های هسته ای هم توان نابودی پناهگاهشان را ندارد و بهشان آسیبی نمیرساند (توجه داشته باشید که پیشرفته ترین بمب های سنگر شکن تنها تا عمق ۸۰ متری میتواند تاثیراتی داشته باشد - یعنی کسانی که غارهای زیرزمینی پناه گرفته اند از بهترین سپر دفاعی-طبیعی برخوردار هستند {پارچین جمهوری اسلامی هم یکیش}) - در اینجاست که سلاح شیمیایی بسیار کار آمد و مفید خواهد بود .



آنچه اما بسیار روشن است این است که امروز ما کاربرد سودمندانه‌ای
برای سلاح شیمیایی نداریم
کاملن موافقم ، ما امروزه کاربرد سودمندانه ای برای سلاح های شیمیایی نداریم - در نتیجه تولید و انبار کردن آنها کارهای بدی هستند ولی این به این معنی نیست که خود سلاح شیمیایی چیز بدیست .



پس به خودی خود تکنولوژی آن بد است، که می‌شود مثال نقض در اینکه تکنولوژی به
خودی خود هیچ شری ندارد، هر چه بدی است از آدم است؛ در همان راستای "اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیبی است از مسلمانی است".

اگر دین می‌تواند با کارکرد پتانسیلی خود آدم‌های خوب را به انجام کارهای بد وادارد، تکنولوژی نیز می‌تواند.


ما هم نگفتیم سلاح شیمیایی عیب و ایراد ندارد - گفتیم سلاح شیمیایی (البته اولش سلاح کشتار جمعی بود) به خودی خود چیز های بدی نیستند .
همان دین هم حتا اسلام به خودی خود چیز بدی نیست - وقتی که به عمل گرفته میشود ناجور میشود .
در اختیار داشتن تعداد محدودی سلاح اتمی (مثلن ۲۰ تا دونه) یا چند تا دونه سلاح شیمیایی توسط بشریت نه تنها و بد و مضر نیست - خیلی هم سودمند است چون ممکن است شرایط استفاده از آنها به نفع تمام بشریت یا اکثریت آن پیش آید - ولی به طور قطع انبار کردن هزاران بمب اتمی و شیمیایی و نوترونی و ... کار خوبی نیست .
البته در مورد ابر سلاح های انفجاری مانند بمب های اتمی (اورانیومی ، پلوتونیومی ، هیدروژنی ، کوبالتی و ...) گویا با هم هم نظر هستیم .

Agnostic
03-24-2012, 03:39 PM
به نظرم سلاح های شیمیای و اتمی در نفس خود واقعا بد هستند و مزایایی ندارند.

sonixax
03-24-2012, 04:09 PM
به نظرم سلاح های شیمیای و اتمی در نفس خود واقعا بد هستند و مزایایی ندارند.

فرض کنید یکی از آن ۲۰ هزار جرم سرگردان در منظومه شمسی که تا کنون فقط ۸ هزار تاشون شناسایی شدند در مدار زمین قرار گیرد و یک توده ی عظیم که احتمالا مقادیر قابل توجهی مواد رادیو اکتیو را نیز حمل میکند با زمین و یکی از شهرهای پر جمعیت برخورد کند - اتفاقی که بارها افتاده و پس از این نیز خواهد افتاد . آنوقت باز هم میگویید سلاح هسته ای چیز بدیست ؟ تنها و تنها یکی از همین جنگ افزار های هسته ای است که میتواند آن جرم را احیانن (یعنی تازه شاید) از مدار زمین دور کند و یا مسیرش را منحرف سازد تا برخوردش با زمین منجر به یک فاجعه نشود - فاجعه ای که میتواند زندگی در زمین را به دوران کرتاسه برگرداند یا زندگی را در این کره خاکی به کل نابود سازد ! یا اگر هم انقدر دست بالا نگیریم یک فاجعه در حد کشته شدن چندصد هزار نفر را رقم بزند .

یعنی مضر بودن در مورد سلاح هسته ای به هیچ عنوان صدق نمیکند - در مورد سلاح شیمیایی خوب داستان به گونه ی دیگریست و تا موقعیتش پیش نیاید (که شاید هر گز پیش نیاید) هیچ گونه جنبه دفاعی ندارد . برای همین سلاح هسته ای رو نمیشه در کنار سلاح شیمیایی قرار داد - هر چند که ممکنه سلاح شیمیایی هم کارکرد مناسبی داشته باشد .

Anarchy
05-03-2012, 04:53 PM
با پیشرفت علم و تکنولوژی به مرور نیاز به طبقه کارگر کمتر و کمتر میشه و ماشین ها جاشون رو تا حد خیلی زیادی میگیرن و این جوری شاید داستان کمونیسم و جنبش کارگری هم کمرنگ شه!!! اما نمیدونم این نکته مثبتی هست یا نه...

sonixax
05-03-2012, 07:58 PM
با پیشرفت علم و تکنولوژی به مرور نیاز به طبقه کارگر کمتر و کمتر میشه و ماشین ها جاشون رو تا حد خیلی زیادی میگیرن و این جوری شاید داستان کمونیسم و جنبش کارگری هم کمرنگ شه!!! اما نمیدونم این نکته مثبتی هست یا نه...

دکتر کمونیسم میگه که این پیشرفت باید طوری باشه که به کارگر رفاه و امنیت و یک زندگی بهتر بده .
نه اینکه باعث بیکاری کارگرها بشه و اون کارگرهای بیکار بشند یک ذخیره برای آینده و ...
که البته مزخرف میگند .
به نظر من با پیشرفت فن آوری انجام کارهای سنگین بر عهده ماشینها میوفته ولی نظارت بر طرز کارشون و مانیتور کردنشون و احتمالن تعمیر و نگهداریشون بر دوش انسان میوفته .
یعنی نوع کار فرق میکنه و بدون شک هر چه علم بیشتر پیشرفت کند کارگران هم باسواد تر میشوند . روزگاری کارگر به معنی خرحمال بود - ولی امروز اون تکنسین و مهندس هم کارگر محسوب میشه .
اینکه در آینده جایی برای افراد بیسواد نیست یک حقیقته - ولی مساله اینه که آیا در آینده ما آدم بیسواد هم داریم ؟ :4:

Anarchy
05-03-2012, 08:13 PM
دکتر کمونیسم میگه که این پیشرفت باید طوری باشه که به کارگر رفاه و امنیت و یک زندگی بهتر بده .
نه اینکه باعث بیکاری کارگرها بشه و اون کارگرهای بیکار بشند یک ذخیره برای آینده و ...
که البته مزخرف میگند .
به نظر من با پیشرفت فن آوری انجام کارهای سنگین بر عهده ماشینها میوفته ولی نظارت بر طرز کارشون و مانیتور کردنشون و احتمالن تعمیر و نگهداریشون بر دوش انسان میوفته .
یعنی نوع کار فرق میکنه و بدون شک هر چه علم بیشتر پیشرفت کند کارگران هم باسواد تر میشوند . روزگاری کارگر به معنی خرحمال بود - ولی امروز اون تکنسین و مهندس هم کارگر محسوب میشه .
اینکه در آینده جایی برای افراد بیسواد نیست یک حقیقته - ولی مساله اینه که آیا در آینده ما آدم بیسواد هم داریم ؟ :4:
خب زمانی که ماشین جای انسان رو بگیره هر چقدرم برای کنترلشون آدم بخوایم باز به اندازه حالت بدون ماشین نیست..یعنی قطعا این داستان های کارگران تحت ستم و زحمت کش به شکل امروزیش از بین میره...منظورم این بود!!!
و البته قطعا بیکاری در بین انسان ها بیشتر بشه و با این جمعیت چند میلیاردی نمیدونم چی پیش میاد...

sonixax
05-03-2012, 09:18 PM
خب زمانی که ماشین جای انسان رو بگیره هر چقدرم برای کنترلشون آدم بخوایم باز به اندازه حالت بدون ماشین نیست..یعنی قطعا این داستان های کارگران تحت ستم و زحمت کش به شکل امروزیش از بین میره...منظورم این بود!!!
و البته قطعا بیکاری در بین انسان ها بیشتر بشه و با این جمعیت چند میلیاردی نمیدونم چی پیش میاد...

کمونیست ها یک مقداری خل میزنند البته . مثلن میگن فقط کارگرها آدمند بقیه برند بمیرند .
بعد میاند مغازه دارها و پزشک ها و ... میذارند توی رده ی خرده بورژوا !
ولی به طور کلی نظام عملگی (کارگری) به زودی از بین میره و شکل مشاغل هم عوض میشه .

Mehrbod
05-03-2012, 10:37 PM
کمونیست ها یک مقداری خل میزنند البته . مثلن میگن فقط کارگرها آدمند بقیه برند بمیرند .
بعد میاند مغازه دارها و پزشک ها و ... میذارند توی رده ی خرده بورژوا !


این واژه کارگر را چند ماهی است می‌خواستم روشنگری کنم، ولی انگار اندکی بیشتر صبر کنیم بیشتر به گند کشیده می‌شود!

کارگر هم همان کارگر ساختمانی (=عمله بنا) نیست که چندین و چندبار در این جستار به آن بغلط همانندی شده، بلکه:

کارگر = کار+گر: کسی که کار می‌کند.
مانند
کوزه‌+گر = کوزه‌گر: کسی که کوزه می‌سازد.

آن در زبان عوام است که کارگر را عمله ساختمانی می‌بیند، اگر نه رده کارمند شرکت و کارکن دفتر و .. همگی زیر دسته همان کار (work)+گر(er) و کارگری هستند.

یک پزشک هیچگاه خورده بورژوا به شمار نمی‌رود، چرا که کسی را به کار نکشیده است و در برابر سرویسی که
ارائه می‌دهد مزد می‌گیرد (اینکه پزشک را رده خورده بورژوا می‌بینی نشان از نداشتن آگاهی وابسته می‌دهد میلاد گرامی).

خورده بورژوا برای نمونه کشاورزی است که زمین مال خودش است (زمین=ابزار فرآورش و تولید) که روی آن خودش
و خانواده‌اش کار می‌کند. بورژوا می‌شود همان کشاورز زمانیکه دیگران را به کار روی زمین خود می‌کشاند (و می‌شود ارباب).

کارگر هم کسی است که بدون ابزار فرآورش برای خود و یا بیشتر زمان‌ها دیگران (بهره‌کشان سرمایه‌دار) کار می‌کند. یک پزشک یا یک برنامه‌نویس یا یک کارگر ساختمانی همگی کارگر به شمار
می‌روند و تقریبا از همه آن‌ها بهره‌کشی می‌شود، چرا که سرمایه‌دار با داشتن یک کارخانه بزرگ و کار کشیدن از برنامه‌ریز (مهندسی و راه‌اندازی ماشین‌ها) و کارگر ساختمانی (ریختن بنای کارخانه و تعمیر) و پزشک (پزشکی‌گری و مراقب از دارایی‌های کارخانه که کارکنان باشند) از همه بهره‌کشی می‌کند و بیشترین سود را در برابر کمترین کار و رنج می‌برد.

sonixax
05-04-2012, 12:28 AM
ین واژه کارگر را چند ماهی است می‌خواستم روشنگری کنم، ولی انگار اندکی بیشتر صبر کنیم بیشتر به گند کشیده می‌شود!

کارگر هم همان کارگر ساختمانی (=عمله بنا) نیست که چندین و چندبار در این جستار به آن بغلط همانندی شده، بلکه:

کارگر = کار+گر: کسی که کار می‌کند.


مانند

کوزه‌+گر = کوزه‌گر: کسی که کوزه می‌سازد.



آن در زبان عوام است که کارگر را عمله ساختمانی می‌بیند، اگر نه رده کارمند شرکت و کارکن دفتر و .. همگی زیر دسته همان کار (work)+گر(er) و کارگری هستند.

یک پزشک هیچگاه خورده بورژوا به شمار نمی‌رود، چرا که کسی را به کار نکشیده است و در برابر سرویسی که
ارائه می‌دهد مزد می‌گیرد (اینکه پزشک را رده خورده بورژوا می‌بینی نشان از نداشتن آگاهی وابسته می‌دهد میلاد گرامی).

خورده بورژوا برای نمونه کشاورزی است که زمین مال خودش است (زمین=ابزار فرآورش و تولید) که روی آن خودش
و خانواده‌اش کار می‌کند. بورژوا می‌شود همان کشاورز زمانیکه دیگران را به کار روی زمین خود می‌کشاند (و می‌شود ارباب).

کارگر هم کسی است که بدون ابزار فرآورش برای خود و یا بیشتر زمان‌ها دیگران (بهره‌کشان سرمایه‌دار) کار می‌کند. یک پزشک یا یک برنامه‌نویس یا یک کارگر ساختمانی همگی کارگر به شمار
می‌روند و تقریبا از همه آن‌ها بهره‌کشی می‌شود، چرا که سرمایه‌دار با داشتن یک کارخانه بزرگ و کار کشیدن از برنامه‌ریز (مهندسی و راه‌اندازی ماشین‌ها) و کارگر ساختمانی (ریختن بنای کارخانه و تعمیر) و پزشک (پزشکی‌گری و مراقب از دارایی‌های کارخانه که کارکنان باشند) از همه بهره‌کشی می‌کند و بیشترین سود را در برابر کمترین کار و رنج می‌برد.

من یادم نمیاد جایی گفته باشم کارگر یعنی عمله ساختمان !

اگر منظورتون این جمله بنده هستش :


ولی به طور کلی نظام عملگی (کارگری) به زودی از بین میره و شکل مشاغل هم عوض میشه .

مقصود از نظام عملگی ، کارگران بیسواد و بیدانشی هستند که تخصصی ندارند یا اگر دارند به قدری به درد نخور و عقب مانده هستش که عملن فایده ای نداره . که شامل همان بناهای سنتی هم میشه .
برای مثال من اسم کارگر ساختمانی که امروزه در آلمان باید برود ۴ سال دوره ببیند تا یاد بگیرد چگونه نقشه طراحی شده توسط مهندس معمار را پیاده کند عمله نمیگذارم ولی اسم اون کارگر ساختمانی که در ایران آجر میندازه بالا و گل لگد میکنه و دست آخر هم آنچه ساخته با یک لگد میریزه پایین رو عمله میذارم .

درسته که پزشک کار میکنه ولی عمله نیست . عمله یعنی احمدی نژاد ! با اینکه رئیس جمهوره ولی عمله هستش .

منظور از نظام عملگی (کارگری) همون بود .

من دید کمونیست ها رو گفتم . از نظر اونها کارگر یعنی کسی که برای دیگری کار میکند . در غیر این صورت کارگر نیست .
یک عده شون که دهقانان رو هم همردیف سرمایه دارها قرار میدند ! . جامعه ای که کمونیست ها به دنبال دستیابی بهش هستند در ایده قشنگه ولی در عمل به جهنمی تبدیل میشه که دست آخر در خودش فرو میریزد . ما تا حالا حتا یک نمونه حکومت کمونیستی موفق هم نداشتیم . یا به مانند شوروی به قول خودشان شده کمونیسم بورژووایی یا به مانند کمون پاریس سه سوته به فنا رفته ! یا شده کره شمالی و ...
یعنی ایده ای هستش که در عمل قابل پیاده سازی نیست .
یک پزشک معمولن برای دیگری کار نمیکنه مگر در دوران انترنی و کار آموزی در بیمارستان . از دید کمونیست ها پزشک کارگر نیست . و باز از همون دید کسی که کارگر نیست اصولن آدم نیست .

در مورد بورژوا بودن پزشک هم - اشخاصی مانند پروفسور سمیعی نه تنها خرده بورژوا بلکه بوروژوا کامل محسوب میشوند از دید کمونیست ها .


خورده بورژوا برای نمونه کشاورزی است که زمین مال خودش است (زمین=ابزار فرآورش و تولید) که روی آن خودش
و خانواده‌اش کار می‌کند. بورژوا می‌شود همان کشاورز زمانیکه دیگران را به کار روی زمین خود می‌کشاند (و می‌شود ارباب).

و البته شما اینجا یک تعریفی هم از خرده بورژوا ارایه کردید - که البته این هم درست است و صد البته نشان از دزد بودن کمونیست ها میدهد . در فرهنگ کوچه بازاری اسمش میشود مال مردم خوری .

Mehrbod
08-15-2012, 11:56 PM
آیا پیشرفت علم بهمراه مدرنیته و شهرنشینی باعث بهتر شدن زندگی انسانها شده؟
در عصر جدید با بالا رفتن سطح توقع و حجم اطلاعات جدیدی که هر روز بسوی انسانها سرازیر میشه،شرایط زندگی که در گذشته شاید عامل متغییر آن تنها تغییر بارش فصلی و محصول بوده دیگه وجود نداره و امروز میتواند بازار بورس روزانه و دقیقه ای بالا و پایین برود.آیا انسانها خوشبختتر شده اند.این سوال حتی در قرن 18 و ذهن ولتر با دیدن زن رختشویی در کنار رودخانه هم شکل میگیره.نظر شما چیه؟
کشور کوچک بوتان با درآمد پایین و بدون تکنولوژی خوشبختترین مردم جهان اعلام میشه.آیا درسته؟

برای پاسخ به این باید پرسید که انگیزه آدمی از زیستن چیست. تا آنجاییکه من میبینم، اگر همه نیازهای
زیستی یک آدم (خوراک، پوشاک، سکس، ...) را برآورده[1] کنیم براستی انگیزه دیگری برای زیستن ندارد.

برای نمونه بیایید بگوییم بشر به چنان فندآوری‌ای[2] دست یافته:


جاودانگی[3] یا دراززیوی (عمر بسیار زیاد، بگوییم هزار سال)
از میان برداشتن همه بیماری‌ها
برآورده شدن همه نیازهای زیستی: خوراک، پوشاک، ..
...


خوب اکنون چنین آدمی برای چه و بر چه انگیزه‌ای زندگی میکند؟


این را در یکی از داستان‌های کوتاه صادق هدایت داشتیم که نگرشی بسیار بدبینانه به چنین سرنوشتی داشت (داستان را پیوست کردم): س.گ.ل.ل - WiKi (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3.%DA%AF.%D9%84.%D9%84)


در همین ریخت ما به کسانی همانند تئودرو کازسینزکی (تروریست سرآوازه آنابمبر یا Ted Kaczynski - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Unabomber)) میرسیم که در راستای برگشت به زندگی بدویت کوشیدند: Anarcho-primitivism - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Anarcho-primitivism)

کازینسزکی یکی از مزداهیک‌دانان برگزیده باهوش بود و با اینکه هیچکس، نمیتواند دیوانگی‌هایش در بمبسازی و تروری! که برای رساندن پیامش پیش گرفت را
دُرست‌انگاری (توجیه) کند، ولی به هر روی در منفیست وی یک واکاوی بسیار موشکافانه از چند و چون گرایش و نیازهای آدمی و همچنین خطرهای بیمناک فند‌آوری میبینیم.

که نگرش او روی هم رفته بیش از همه درباره "خطرهای پنهان تکنولوژی" بوده، ولی در کنار آن به انگیزه‌های آدمی و اینکه چرا شیوه
زندگی امروزین (یا دهه 80 برای او) و آینده‌ای که در رسیدن به آن میکوشیم هرگز به خوشبختی هومنی[4] (آدمی) نمیانجامد نیز بسیار نوشته.





----
1. ^ bar+âvardan::Barâvardan || براوردن: تخمین زدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Estimate) to estimate || براوردن: برطرف کردن to fullfill | || براوردن: بالا آوردن; بربردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-b426ca8bdd13463da3afcd3b16cc78a7-fa.html)
2. ^ fand+âvar+i::Fandâvari || فنداوری: تکنولوژی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Technology) technology
3. ^ jâvid+âneg+i::Jâvidânegi <— Jâvdânegi || جاویدانگی: همیشگی, ابدی, پاینده: به پایستگی یک چیز برای همه‌یِ زمانه‌ها می‌نِمارد, بنمونه خود جهان جاودانه است, ولی ما باشندگانِ درون آن جاودانه نیستیم. Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Eternity) eternity
4. ^ human+i::Humani || هومنی: بشریت mankind || هومنی: یک هومن a human

Mehrbod
04-21-2013, 05:53 PM
کسی اینجا با سخنان Theodore Kaczynski (http://en.wikipedia.org/wiki/Ted_Kaczynski) (نامور به Unabomber) آشنایی دارد؟



Letter to a Turkish anarchist (Ted Kaczynski) | The Anarchist Library (http://theanarchistlibrary.org/library/ted-kaczynski-letter-to-a-turkish-anarchist)

Mehrbod
04-21-2013, 11:10 PM
آشنایی کوتاه با «تئودور کازینزسکی»:

«تد کازینزسکی» معروف به آنابُـمـبِـر (Unabomber: University and Airline bomber) ریاضیدانِ نابغه‌ای است که در دهه‌یِ ٩٠ اقدام به فرستادن چندین بسته های بمبی به دانشمندان گوناگون - بویژه در رشته‌هایِ رایانه و ژنتیک - نموده و در دنباله روزنامه‌یِ New York Times را با تهدید به کشتار بیشتر, به چاپِ مانیفستی به نامِ Industrial Society & its Future زیر نامِ گروهِ FC واداشت.

ما در اینجا به اخلاقیات و رویکردی که او برای برانگیختن توجه جهانی گـزید نمیپردازیم و کسانیکه با من رشته‌یِ کاری من که مزداهیک[1] و
برنامه‌ریزی باشد اندک آشنایی‌ای دارند میتوانند اینجور بیانگارند که خودِ من یکی از کسانی میباشم که میتوانسته‌ام بآسانی راهم را به لیست قربانیان وی باز کنم.

آنچه درباره‌یِ این مانیفست بسیار گیرا میباشد درستیِ موشکافانه‌یِ بخش گسترده‌یِ آن میباشد که خود یکی از انگیزه‌هایِ مهادین[2] در آغاز همین جستار بوده است.

خواندن مانیفست: http://cyber.eserver.org/unabom.txt


مانیفست نزدیک به ٤٠ برگ میباشد و از کنج‌هایِ گوناگون و ژرف ولی کوتاهی به تاثیری[3] که تکنولوژی در زندگی آدمی داشته میپردازد و سرانجام در جایگاهِ تنها راهکار بجامانده, پیشنهاد[4]
به انقلابی همه‌گیرانه و سهمگین برای براندازیِ از بیخ‌وبن سیستم کنونی و برگشت به دورانِ نخستینی[5] میدهد; چیزی در مایه‌‌هایِ: Anarcho-primitivism - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Anarcho-primitivism)


در بخش از مانیفست پیشبینی‌ای[6] از آینده‌یِ کنونیِ آدمی و برآیه‌هایِ[7] در پیش رو داریم که بگزیده یکی را ترزبانده‌ام[8]:

ماشین‌هایِ هوشمند

چشماندازی که دانشمندان رایانه‌ای کامیاب به ساخت ماشین‌هایِ هوشمندی که همه چیز را بهتر از آدمها میانجامند میشوند که خود از دو برایند[9] بیرون نیست: ماشین‌ها آزاد به گرفتن همه‌یِ تصمیم‌ها بتنهایی میباشند, یا بخشی از کنترل آدمی روی ماشینها همچنان بجا میماند.

اگر به ماشین‌ها اجازه‌یِ گرفتن همه‌یِ تصمیم‌ها داده شود, ما نمیتوانیم فراتر از آنرا پیشبینیم[10] زیرا حدسِ اینکه ماشین‌ها چگونه رفتار خواهند کرد ناشدنی است. ولی میتوانیم اینگونه ببینیم که سرنوشت بشریت به دلسوزیِ ماشین‌ها وابسته خواهد بود.
میتوان اینگونه انگاشت که نژاد هومنی[11] هرگز آن اندازه نابخردی نخواهد کرد که همه‌یِ کنترل را به ماشین‌ها بدهد. ولی ما نه میگوییم که نژاد هومنی داوخواهانه قدرت را به ماشین‌ها میدهد نه اینکه ماشین‌ها بزور آنها میگیرند. ما پیش‌می‌نهیم که نژاد آدمی به خود اجازه‌یِ وابستگی‌ای را میدهد که گزینه‌یِ پیشبردین[12] دیگری برایش نخواهد ماند مگر پذیرش همه‌یِ تصمیم‌هایی که ماشین میگیرد. همانجور که ساختار اجتماع و دشواری‌هایی که با آنها روبرو است پیچیده‌تر و پیچیده‌تر میشوند, بخش بزرگتری از تصمیم‌ها را ماشین‌ها میگیرند, زیرا بسادگی تصمیم‌هایِ ماشین-گرفته بهتر از هومن-گرفته میباشند. در پیامد سرانجام بازه‌ای[13] از پیچیدگی خواهد فرارسید که آدمها ناتوان از تصمیم‌گیریِ هوشمندانه‌یِ آنها خواهند بود. مردم نخواهند توانست ماشین‌ها را خاموش کنند, چرا که آن اندازه به آنها وابسته شده‌اند که خاموش کردن اشان برابر با خودکشی خواهد بود.

در دستِ دیگر, میتوانیم بشریتی را داشته باشیم که بخشی از کنترل اش را روی ماشین‌ها نگه میدارد. در این دورنما آدم میانه در بخش‌های خودویژه‌ای[14] از زندگی اش آزادی عمل خواهد داشت, مانند خودرویِ خود یا رایانه‌یِ شخصی اش, ولی کنترل روی سیستم‌هایِ بزرگترِ ماشین‌ها در دست برگزیدگان اندک‌شماری خواهد بود -- همانگونه که امروز میباشد, ولی با دو دگرسانی[15] بزرگ. به یاریِ پیشرفتگی تکنیک‌ها, برگزیدگان (elite) توانایی بالاتری برای کنترل توده خواهند داشت; و از آنجاییکه کار آدمها دیگر بایستگی ندارد افزونی توده چیزی افزوده و رنجی بر دوش سیستم خواهد بود. اگر برگزیدگان کسانی بیرحم باشند میتوانند بسادگی به زدایش توده‌یِ هومنی روی بیاورند. اگر آدمهایی خوب باشند میشاید[16] که از پروپاگاندا و روشهای روانشناسیک و زیستیک برای کاهش زادگان[17] سود ببرند تا توده‌یِ آدمی منقرض شده و جهان برای برگزیدگان بجا بماند. یا اگر برگزیدگان از لیبرال‌هایِ دلنرم برساخته[18] شده بود, میشاید که در نقش چوپان‌هایِ نیک‌خواه بکوشند که به نیاز‌هایِ دیگر هومنان[19] رسیدگی کنند; از اینکه نیازهای فیزیکی هرکس برآورده[20] میشود, همه‌یِ کودکان در شرایط روانشناسانه پاکیزه‌ای بارآورده میشوند, اینکه هر کس یک سرگرمی برای پرداختن دارد و اینکه هرکس که ناخوشنود[21] بود با گرفتن "درمان" از "دشواری‌" اش رهانده میشود. هر آینه, زندگی آن اندازه بیهدف خواهد بود که مردم میباید زیست‌وار و روانشناسانه بگونه‌ای مهندسی شوند که رانه‌هایشان در قدرت‌خواهی به سرگرمیِ بی‌آزاری بکاهد. این آدم‌هایِ مهندسی شده میشاید که در چنین اجتماعی شاد باشند, ولی بی هیچ گمانی آزاد نخواهند بود. آنان به ترازِ جانورانِ خانگی کاسته خواهند شد.


...





----
1. ^ mazdâh+ik::Mazdâhik || مزداهیک: ریاضیات D4f (http://tinyurl.com/dx3yabh) mathematics
2. ^ meh+âd+in::Mehâdin || مهادین: اصلی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Principal), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Main) principal; main
3. ^ hanây+eš::Hanâyeš || تاثیر: تاثیر Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Efficacy) efficacy
4. ^ piš+nehâdan::Pišnehâdan || پیشنهادن: پیشنهاد کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-b815d059ed59444181192ded827fc2ad-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Suggest) to suggest
5. ^ noxost+in+i::Noxostini || نخستینی: بدوی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Primitive) primitive
6. ^ piš+bin+i::Pišbini || پیشبینی: prediction
7. ^ bar+ây+e::Barâye || برایه: نتیجه ⚕Heydari (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=result&formSubmit=Search&showAll=1), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Result) result
8. ^ tar+zabânidan::Tarzabânidan <— Tarzabândan || ترزبانیدن: ترجمه کردن to translate
9. ^ bar+ây+and::Barâyand || برایند: منتجه; نتیجه fa.wiktionary.org (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Resultant) resultant
10. ^ piš+didan::Pišdidan || پیشدیدن: پیشبینی کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Prediction) to predict
11. ^ human+i::Humani || هومنی: بشریت mankind || هومنی: یک هومن a human
12. ^ piš+bord+in::Pišbordin || پیشبردین: کاربردی, کاربستی, عملی pragmatic
13. ^ bâz+e::Bâze || بازه: فاصله Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Interval), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%87) interval
14. ^ xod+viž+e::Xodviže || خودویژه: محرمانه; شخصی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Private) private
15. ^ digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari (http://dictionary.obspm.fr/index.php?formSearchTextfield=difference&formSubmit=Search&showAll=1) difference
16. ^ šây+estan::Šâyestan || شایستن: ممکن بودن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/May), fa.wiktionary.org (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-8ea456eb277a4945bcd79b4760c9f3a9-fa.html) to may
17. ^ zâd+eg+ân::Zâdegân || زادگان: جمعیت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Population) population
18. ^ bar+sâxtan::Barsâxtan || برساختن: جعل کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-bc596160d7394ba3bb76ea9d15c1bc4a-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Coin) to coin || برساختن: به انجام رسانیدن to develop | || برساختن: آموزش دادن; تعلیم دادن to instruct; to construct
19. ^ hu+man::Human || هومن: آدم; هو+منش همچون دُژ+منش (دشمن), کسیکه کارکتر و منش والای دارد. human
20. ^ bar+âvardan::Barâvardan || براوردن: تخمین زدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Estimate) to estimate || براوردن: برطرف کردن to fullfill | || براوردن: بالا آوردن; بربردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-b426ca8bdd13463da3afcd3b16cc78a7-fa.html)
21. ^ Xušnudan || خوشنودن: راضی کردن to satisfy

undead_knight
04-22-2013, 08:48 AM
از دید من یک مشکلی که این تئوری ها دارند اینه که انسان آینده رو مشابه انسان فعلی تصور میکنند.در صورتی که در آینده از دید من قطعا تغییراتی در ژنوم خودمون میدیم و نانوروبات ها رو به بدنمون اضافه میکنیم و تا حدی هم ترکیب با ماشین میشیم(سایبورگ)
یک همچین موجودی از دید من قطعا از یک ماشین عادی برتر هست و بعید میدونم خطری از داخل تهدیدش کنه.
البته بستگی داره این فرایند گذار قبل از خودآگاه شدن ماشین ها باشه یا بعدش ولی به طور کلی خطر ماشین های هوشند از دید من چندان جدی نیست.

Mehrbod
04-22-2013, 04:13 PM
از دید من یک مشکلی که این تئوری ها دارند اینه که انسان آینده رو مشابه انسان فعلی تصور میکنند.در صورتی که در آینده از دید من قطعا تغییراتی در ژنوم خودمون میدیم و نانوروبات ها رو به بدنمون اضافه میکنیم و تا حدی هم ترکیب با ماشین میشیم(سایبورگ)
یک همچین موجودی از دید من قطعا از یک ماشین عادی برتر هست و بعید میدونم خطری از داخل تهدیدش کنه.
البته بستگی داره این فرایند گذار قبل از خودآگاه شدن ماشین ها باشه یا بعدش ولی به طور کلی خطر ماشین های هوشند از دید من چندان جدی نیست.

نکته‌ای که ما اینجا درباره‌یِ فندآوری[1] (technology) داریم اینه که بر پاد چیزیکه اینجا خودت گفتی:


پیشرفت و خوشبختی؟ (http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-10/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D9%88-%D8%AE%D9%88%D8%B4%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%9F-593/#post37588)


دیدگاه من این هست که "پیشرفت" به خودی خود ارزشمند نیست،اینکه ما ساختمان های بهتر داشته باشیم، جهان رو بیشتر و راحت تر کنترل کنیم و... یک ارزش نیست.بلکه اگر پیشرفت جایی ارزش داره به این هست که میتونه به ارزش های دیگه ای کمک کنه،مثلا افزایش آزادی فردی انسان ها،زدودن ترس از مرگ و...
و در واقع اگر ما به مرز قابل قبولی از رفاه برسیم پیشرفت دیگه ارزش چندانی نداره.یعنی در این مرز درگیر کردن ذهن و بدن انسان های زیاد به خاطر جلو رفتن فناوری چندان دلیل موجهی نداره.
از دید من "پیشرفت" و فناوری خوشبختی به همراه خودش نمیاره ولی در دو سوی مرز حس خوشبختی و بدختی رو گسترش میده.از بعضی جهات میتونه حس های قوی تر و بیشتر خوشبختی به افراد بده و از بعضی جهات دیگه حس های بد و بدبختی.این که واکنش افراد به تکنولوژی و پیشرفت چطور هست، به فرهنگ، شرایط فردی و اثرات جانبی پیشرفت هست.هرقدر اثرات جنبی کنترل بشند و و جامعه راحت تر با پیشرفت تطبیق پیدا کنه،حس خوشبختی میتونه بیشتر بشه.



فندآوری خود «ابرسازواره‌ای[2]» است که نیازهای خودش را دارد و کاری به اینکه نیازهای ما آدمها چیست براستی نداشته و تنها تا زمان و آنجایی به آنها می‌رسد که مایه‌یِ تداخل در کارکرد خودش نباشد.

این نگاه بدبینانه را بویژه «کازینسکی» دارد و فرجامیابی وی اینه که ما هیچ راهی برای جداسازی بخش‌هایِ خوب از بدِ فندآوری نداریم و در بلند-زمان[3] بهای
پیشرفت سیستم از دست رفتگی هر چه بیشتر آزادی ما آدمهاست, تا جاییکه سرانجام با میان کشیدگیِ «ژنتیک» هومن‌واره‌هایی[4] خواهیم داشت که
همه‌یِ رانه‌هایِ[5] هومنیک (انسانی) آنها گرفته شده و بالاترین سازگاری با سیستم را خواهند داشت (و کمترین زینه‌یِ[6] آزادی خواست).

یا در راستای سخن خودت: پیشرفتِ فندآوری[1] نه برای بالا بردن تراز رفاه هومنی[7], که برای خود پیشرفتِ ناب و خوشنودی سیستم/ابرسازواره.


برای آشنایی بیشتر خواندن این کتاب The Technological System از Jacques Ellul به سال ١٩٧٧ سودمند است (که روی نگرش کازینسکی هم اثرگذار بوده).





----
1. ^ آ ب fand+âvar+i::Fandâvari || فنداوری: تکنولوژی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Technology) technology
2. ^ abar+sâz+vâre::Abarsâzvâre || ابرسازواره: Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Superorganism) superorganism
3. ^ Boland-Zamân || بلند-زمان: مدت طولانی long-term
4. ^ human+vâre::Humanvâre || هومنواره: انسان‌نُما Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Humanoid) humanoid
5. ^ rân+e::Râne || رانه: ساٸق Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Drive), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Trieb), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87) drive trieb
6. ^ Zine || زینه: درجه Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-19f09438e2a041ea91126776b0e854a7-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Degree) degree
7. ^ human+i::Humani || هومنی: بشریت mankind || هومنی: یک هومن a human

undead_knight
04-23-2013, 05:10 AM
فندآوری خود «ابرسازواره‌ای[2]» است که نیازهای خودش را دارد و کاری به اینکه نیازهای ما آدمها چیست براستی نداشته و تنها تا زمان و آنجایی به آنها می‌رسد که مایه‌یِ تداخل در کارکرد خودش نباشد.

این نگاه بدبینانه را بویژه «کازینسکی» دارد و فرجامیابی وی اینه که ما هیچ راهی برای جداسازی بخش‌هایِ خوب از بدِ فندآوری نداریم و در بلند-زمان[3] بهای
پیشرفت سیستم از دست رفتگی هر چه بیشتر آزادی ما آدمهاست, تا جاییکه سرانجام با میان کشیدگیِ «ژنتیک» هومن‌واره‌هایی[4] خواهیم داشت که
همه‌یِ رانه‌هایِ[5] هومنیک (انسانی) آنها گرفته شده و بالاترین سازگاری با سیستم را خواهند داشت (و کمترین زینه‌یِ[6] آزادی خواست).

یا در راستای سخن خودت: پیشرفتِ فندآوری[1] نه برای بالا بردن تراز رفاه هومنی[7], که برای خود پیشرفتِ ناب و خوشنودی سیستم/ابرسازواره.


برای آشنایی بیشتر خواندن این کتاب The Technological System از Jacques Ellul به سال ١٩٧٧ سودمند است (که روی نگرش کازینسکی هم اثرگذار بوده).
البته دیدگاه من در مورد کنترل ماشین بر انسان بود.
مگرنه امکان اینکه سیستمی به جای منقرض کردن انسان،با دادن تغییراتی انسان ها رو بخش فرمانبر سیستم تبدیل بکنه هست و این سیستم هم بعید میدونم ماشین ها باشند بلکه سیستم پیچیده و چند تکه ای هست.
البته نکته این هست که من نمیگم پیشرفت فناوری متوقف میشه یا باید متوقف بشه بلکه میگم وقتی به سطح قابل قبولی از رفاه برسیم،نیازی به درگیر کردم ذهن و تن آدم ها در پیشرفت تکنولوژی نیست،یعنی نیازی نیست شمار زیادی از انسان ها کاری انجام بدند تا تکنولوژی پیشرفت کنه بلکه این تعداد کمتر میشند(یا باید بشند)

اینکه پیشرفت در یک "جامعه"ارزش مهمی باشه باعث بروز چنین مشکلاتی میشه و اتفاقا از نظر من ارزشمند بودن خود پیشرفت مشکل خیلی جدی هست ولی از راه تغییر نگرش جامعه به پیشرفت به نظر من میشه عواقب ناگوارش رو کاهش داد،اگر بشه نگرش رو تغییر داد شانس فاجعه کمتر میشه.
با این حال هرچند فرمانبر شدن انسان ها در نتیجه تغییرات تکنولوژیکی اصلا دور از ذهن نیست ولی من خود تکنولوژی رو خطر جدی نمیدونم،این دید جامعست که خطر جدیه.

Mehrbod
04-25-2013, 04:52 PM
هر چه بیشتر کتاب را میخواند, بیشتر به این نتیجه میرسم که آنچیزی که امیر در جایگاه زنپرستی و ارزش‌هایِ مادینگرایانه[1] بازشناخته براستی پیوندی به خودِ مادینگرایی[2] ندارد و در چهره‌یِ کلیِ سیستمی همبودین[3]/فندآورین‌ای که در آن زندگی میکنیم.

چیزیکه اینجا داریم:


بر علیه زنانگی - برگ 2 (http://www.daftarche.com/%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF-36/%D8%A8%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C-235/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-2.html)


تنها بازنمود از همان ارزش‌هایی است که در سیستمِ ما ارزشمند شناخته میشوند و امیر در جایگاهِ «ارزش‌هایِ زنانه» آنها را بازشناخته, ارزش‌هایی مانند:


همکاری
خشونت‌هراسی
دگرخواهی بجای خودخواهی
امن بودن به کارهای مخاطره‌انگیز
...



کازینسکی در آغاز کتاب بزیبایی و بروشنی هر چه بیشتر جنبش نیروهایِ چپ را در نه در ساختارشکنی, که در تقویت ِ هوشمندانه‌یِ سیستمِ تکنولوژیک ما مینمایاند, پیش
از هر چیز ما تعریفی از اینکه سیستم چه نیست داریم:

Let's begin by making clear what the System is not. The System is not
George W. Bush and his advisors and appointees, it is not the cops who
maltreat protesters, it is not the CEOs of the multinational corporations, and
it is not the Frankensteins in their laboratories who criminally tinker with
the genes of living things. All of these people are servants of the System, but
in themselves they do not constihlte the System. In particular, the personal
and individual values, attihldes, beliefs, and behavior of any of these people
may be significantly in conflict with the needs of the System.

To illustrate with an example, the System requires respcet for property
rights, yet CEOs, cops, scientists, and politicians sometimes steal. (In
speaking of stealing we don't have to confine ourselves to aehlal lifting of
physical objects. We can include all illegal means of acquiring property,
such as cheating on income t[LX, accepting bribes, and any other form of
graft or corruption.) But the fact that CEOs, cops, scientists, and politicians
sometimes steal does not mean that stealing is part of the System. On the
contrary, when a cop or a politician steals something he is rebelling against
the System's requirement of respect for law and property. Yet, even when
they are stealing, these people remain servants of the System as long as they
publicly maintain their support for law and property.



سپس از تکانه‌هایِ[4] شورشجویی میخوانیم (چیزیکه در همین دفترچه‌یِ خودمان بگونه‌ای داریم):

All of us in modern society are hemmed in by a dense network of rules
and regulations. We are at the mercy of large organizations such as
corporations, governments, labor unions, universities, churches, and political
parties, and consequently we are powerless. As a result of the servitude, the
powerlessness, and the other indignities that the System inflicts on us, there
is widespread frustration, which leads to an impulse to rebel. And this is
where the System plays its neatest trick: Through a brilliant sleight of hand,
it turns rebellion to its own advantage.

Many people do not understand the roots of their own frustration, hence
their rebellion is directionless. They know that they want to rebel, but they
don't know what they want to rebel against. Luckily, the System is able to
fill their need by providing them with a list of standard and stereotyped
grievances in the name of which to rebel: racism, homophobia, women's
issues, poverty, sweatshops . . . the whole laundry-bag of "activist" issues.
Huge numbers of would-be rebels take the bait. In fighting racism,
sexism, etc., etc., they are only doing the System's work for it. In spite of this,
they imagine that they are rebelling against the System. How is this possible?
First, SO years ago the System was not yet committed to equality for
black people, women and homosexuals, so that action in favor of these
causes really was a form of rebellion. Consequently these causes came to be
conventionally regarded as rebel causes. They have retained that status today
simply as a matter of tradition; that is, because each rebel generation imitates
the preceding generations.
...







----
1. ^ mâd+in+gerâ::Mâdingerâ <— Mâdingerây || مادینگرا: فمینیست Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Feminist) feminist
2. ^ mâd+in+gerây+i::Mâdingerâyi || مادینگرایی: فمینیسم feminism
3. ^ ham+bud+in::Hambudin || همبودین: اجتماعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Social) social
4. ^ tekân+e::Tekâne || تکانه: برانگیختگی ناگهانی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Impulse), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%87) impulse

Mehrbod
04-25-2013, 04:56 PM
البته دیدگاه من در مورد کنترل ماشین بر انسان بود.
مگرنه امکان اینکه سیستمی به جای منقرض کردن انسان،با دادن تغییراتی انسان ها رو بخش فرمانبر سیستم تبدیل بکنه هست و این سیستم هم بعید میدونم ماشین ها باشند بلکه سیستم پیچیده و چند تکه ای هست.
البته نکته این هست که من نمیگم پیشرفت فناوری متوقف میشه یا باید متوقف بشه بلکه میگم وقتی به سطح قابل قبولی از رفاه برسیم،نیازی به درگیر کردم ذهن و تن آدم ها در پیشرفت تکنولوژی نیست،یعنی نیازی نیست شمار زیادی از انسان ها کاری انجام بدند تا تکنولوژی پیشرفت کنه بلکه این تعداد کمتر میشند(یا باید بشند)

اینکه پیشرفت در یک "جامعه"ارزش مهمی باشه باعث بروز چنین مشکلاتی میشه و اتفاقا از نظر من ارزشمند بودن خود پیشرفت مشکل خیلی جدی هست ولی از راه تغییر نگرش جامعه به پیشرفت به نظر من میشه عواقب ناگوارش رو کاهش داد،اگر بشه نگرش رو تغییر داد شانس فاجعه کمتر میشه.
با این حال هرچند فرمانبر شدن انسان ها در نتیجه تغییرات تکنولوژیکی اصلا دور از ذهن نیست ولی من خود تکنولوژی رو خطر جدی نمیدونم،این دید جامعست که خطر جدیه.

پیشرفت اگر در راستای بهکردِ فیزیولژیک آدمها و اگر بی گرفتن آزادیِ آنها باشد سودمند است. ما اینجا دو تا اگر بزرگ
داریم که رویکردهای کنونی به هیچ روی در راستای برآوردن این دو اگر نمیروند, بساکه به سوی پیشرفته‌سازی هر چه بیشترِ ماشین‌ها برای خود ماشین‌ها میروند.

این نکته را Bill Joy بنیادگذار Sun Microsystems نیز بخوبی گرفت (تاثیر گرفته از همین کازینسکی) و در این نوشتار در اینباره میتوانی بیشتر بخوانی: Wired 8.04: Why the future doesn't need us. (http://www.wired.com/wired/archive/8.04/joy.html)

undead_knight
04-25-2013, 06:46 PM
پیشرفت اگر در راستای بهکردِ فیزیولژیک آدمها و اگر بی گرفتن آزادیِ آنها باشد سودمند است. ما اینجا دو تا اگر بزرگ
داریم که رویکردهای کنونی به هیچ روی در راستای برآوردن این دو اگر نمیروند, بساکه به سوی پیشرفته‌سازی هر چه بیشترِ ماشین‌ها برای خود ماشین‌ها میروند.

این نکته را Bill Joy بنیادگذار Sun Microsystems نیز بخوبی گرفت (تاثیر گرفته از همین کازینسکی) و در این نوشتار در اینباره میتوانی بیشتر بخوانی: Wired 8.04: Why the future doesn't need us. (http://www.wired.com/wired/archive/8.04/joy.html)
یک مسئله دیگه که دارم سر همین "us" هست.یعنی اگر از دید متفاوتی نگاه کنیم،حتی اگر مطلقا ماشین ها (و بدون هیچ شباهت ژنتیکی و یک موجود ترکیبی)باقی بمونند آیا نمیتونیم بگیم ما انسان ها هنوز وجود داریم؟!به نظر من نیازی نیست تعصبی روی ژن داشته باشیم.

Mehrbod
05-08-2013, 10:06 PM
سه‌گانه‌یِ Jacques Ellul که در گذر ٣٠ سال نوشته شده‌اند.

دومی, The Technological System مهمترین کتابی است که من تاکنون در زندگی‌ ام خوانده ام (و بگرایند[1] بالا تاکنون نوشته شده) و بیشتر از هر چیز دیگری که تـوانِ اندیشه رود, بایستگیِ خواندن دارد.

هر کنش دیگری, خردگرایی, فمینیسم, آزادی, انقلاب و .. دربرابر آنچه در این جستار آورده‌ایم (و در کتاب میخوانید) یک بازیچه بیشتر نیست و ارزشی اندکی بالاتر از ٠ دارد.

خواندن را از همان دومی پیشنهاد[2] میکنم; پیشگفتار نیز بهتر است رد شده و از «بخش یکم - part one»
آغاز شود که با پرداختن به چیستی -- یا بهتر بگوییم, کیستی -- فندآوری[3], روند گفتمان روشن میشود.





----
1. be+gerâyand::Begerâyand || بگرایند: احتمالا Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Likely), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Probably) likely; probably
2. piš+nehâdan::Pišnehâdan || پیشنهادن: پیشنهاد کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-b815d059ed59444181192ded827fc2ad-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Suggest) to suggest
3. fand+âvar+i::Fandâvari || فنداوری: تکنولوژی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Technology) technology
4. far+hešt::Farhešt || فرهشت: تم; زمینه; موضوع; مضمون Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-e3c8f87180f24f3eac916438b0d19687-fa.html) theme

شیپورچی
05-09-2013, 10:02 PM
من از به وقوع پیوستن رمان اورول وحشت دارم همین اکنون ما همه شدیم صفر ویک دوربین مدار بسته کارت بانکی ای پی اینترنتی کد ملی کاش عصر حجر به دنیا می امدم لعنت به تکنولوژی

Mehrbod
07-09-2013, 11:32 PM
درود به همه‌یِ دوستان, که باید از این رفتن و آمدن‌هایِ گاه[1] و ناگاه من ناخوشنود[2] باشند!

از آنجاییکه این کناره‌گیریِ من گویا برای برخی خوانندگان نادریافتنی بوده و از دوست امان آنارشی گرفته تا دیگران از این انجمن
و پارس-اسکای و ... هر یک چندین باری چند جایی پرسیده‌اند و پاسخ‌هایِ مرا نیز جدی نگرفته و به دنبال علت دیگری در رفتارم میگردند,
از نمیدانم ج.ا. مرا گرفته و تهدید کرده تا عاشق شده ام و شکست عشقی خورده ام یا همچو
فانتزی‌های دیگری, من این را در جایگاه یک پرسش و پاسخ همینجا مینهم تا در آینده نیاز به دوباره‌گویی پیش نیاید.

سخنانی که در راستای این دو پیک من داده میشوند,


پاتوق شب نشینی - برگ 390 (http://www.daftarche.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF-2/%D9%BE%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%82-%D8%B4%D8%A8-%D9%86%D8%B4%DB%8C%D9%86%DB%8C-672-%D9%BE%DB%8C%DA%A9-39428/#post39428)

پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا می‌رویم؟ - برگ 5 (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C-8/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%81%D8%B2%D9%88%D9%86-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%85%D8%9 F-230-%D9%BE%DB%8C%DA%A9-39181/#post39181)


روی هم رفته چنین درونمایه‌ای دارند:



اگر پیش تر نسبت به تو آشنایی نداشتم؛ به کمبود انگیزه ات نسبت به گفتگوی نقادانه پیرامون این جستار و نسبت به مطالعه متنی که نگاشته بودی؛ تنها لبخند معنادار مرا می دیدی و سکوتم را بر گذر این موضوع از ذهنم!
مطالعه آن متن مرا به یاد روزگاران نخست از انقلاب فکری ام(شروع خردگرایی) انداخت.

روزگارانی که سقراط وار پیرامون اسلام،قرآن و خداوند شک و شبه های خود را با شور و انگیزه فراوان جهت یافتن حقیقت و بازگشتم به اجتماع؛ برای اجتماع واپس مانده خود مطرح می نمودم؛ چه پدر و مادر... چه دوستانم... و چه روشن فکران دینی(!)
گمان نمی برم لازم به توضیح باشد که چه نتایجی از این بابت عایدم شده است.

شاید با این مقدمه احساس همگرایی چندانی میان خودت و من نبینی و با خود چنین بگویی که مشکل اصلا این نیست! ولی تاکید من در ریشه سرخوردگی ات نهفته؛ وگرنه تکنولوژی هم در کنار بسیاری از دیگر عامل های تهدید بشریت نشسته و چرا باید تو را دلسرد کند تا اینچنین زانوی غم در آغوش کشی؟

از این رو آنچه در مفهوم تکنولوژی و پیشرفت آن تو را سرخورده کرده تنها برای من به سان لبخندی گذراست...
اساس مشکل؛ دیدگاه و چشمداشت اجتماع گرایانه توست! وگر نه در صورتیکه تو راه خود؛ رَوی و تکنولوژی و پیشرفت آن را در بستر اخلاق خردگرایی به کار بندی، نگرانیت چیست؟این همه بدبینی به تکنولوژی برای چیست؟ چرا خود را از حماقت بشریت می رنجانی؟ چه پیوندی با کنش های تو در انجمن دفترچه دارد؟

اگر به راستی، صرفا جهت سود خودت در آنجا فعالیت می نمودی؛ پس چگونه چنین تناقض عمیقی برایت به وجود آمده است؟ آیا همه ی آن فعالیت ها در جهت گسترش خردگرایی(؟!) و پارسی نویسی(؟!) تنها برای سود خودت بوده اند؟در آن صورت، دلسردی از تکنولوژی چه پیوندی با ترک انجمن دفترچه دارد؟

چرا با اخلاق نمی توان تکنولوژی را در فردگرایی کنترل کرد؟تو راه مستقل خودت را داشته باش و اجازه نده حماقت بشریت آزارت دهد. آری شاید ما توانایی مهار و اثر گذاری بر این طبیعت جبار و پرقدرت را نداشته باشیم؛ ولی چرا باید اثر پذیری ای همسان دیگر موجودات داشته باشیم؟
پس خردگرایی چه می شود؟چه تمایزی میان ما و سایر بشریت دیده می شود؟ خردگرایی تنهاتکنولوژی را جایگزین باورهای خرافی پیشین نموده است؟پس آنچه از خردگرایی می پنداری را در ذهن خود به آتش بکش. و آری؛ من آن چنان مغرور و خودباوریده هستم که خردگرایی را باز تعریف نموده و قصد داشته و دارم مفهوم فلسفی خردگرایی در دوران روشنگری بزرگانی چون کانت،اسپینوزا،دکارت و … را در کنار مفهوم مدرن آن، در یک مکتب پرفدرت فلسفی(جهان بینی) تکامل بخشم.

خردگرایی در فردیت معنا می یابد و صرفا برای سود فردی با اجتماع پیوند می خورد. پس متفاوت است باآنچه خردگرایی کشورهای خردگرا می خوانی! مشکل از دیدگاه و وابستگی اجتماعی توست و حتی تا آنجا تاثیر سهشمندی پذیرفته ای که تماماخردگرایی،دانش،تکنولو ژی و فلسفه را هم ناسودمند می خوانی! پس چگونه زیستنی را سودمند می پنداری؟

خردگرایی بهترین شانس ما برای فرا زیست می باشد و چکیده تعریف من ازآن چنین است:
"درک بیشتر از حقایق جهان هستی و سود بردن از بهترین لذت ها در بستر حقایق"

شاید به خاطر نقش مهند دانش در این خردگرایی؛ کارکرد آن ناقص به دیده مان بیاید؛ ولی تاکنون بهترین ابزار ما پیرامون بستر موقعیتمان در گستره رنجها و لذت ها؛ دارای گرایند بیشینه جهت دست یافتن به لذت های بیشتر است.بی انصافیست اگر صرفاآن را برانگیزنده ی تکنولوژی بدانی!
به تازگی نظریه آنارشیسم خردگراییم ذهنم را مشغول داشته که در آن اجتماع از فردگرایی صرف در خردگرایی؛ به یک همراستایی خودبه خودی زیبا در میان افراد شکل می گیرد.

اگر سایر آدمیان با این خردگرایی غریبه اند؛ پس حضور در اجتماع آنها صرفابرای سودگرایی فردی معنا می یابد و در این میان فعالیت های تو در گسترش خردگرایی یابه شکل مضحک تر آن گسترش پارسیک نگاری، جایی نخواهند داشت. البته فرنودهایم بیشتر و توصیف خردگراییم مفصل تر از آن است که در اینجا گنجانده شود.
با پیگیری آن پیک ات و گفتگویت پیرامون آن با امیر؛ مطالبی نگاشته ای که نه تنها برپاد خردگرایی نیستند؛ بلکه گاهاآن بی کنشی ها هم قابل تبیین هستند.

و در آخر چنین پرسشی برایم مطرح می شود که آیا زین پس، مهربد وارسته پس از این بهت زدگی؛ صرفا برای خردگرایی خودش، سودی در فعالیت دنیای مجازی نخواهد برد؟




من بجای quote کردن پیک بالا, در یک پرسش و پاسخ به همه‌یِ پرسش‌هایِ پیش کشیده‌یِ بالا و همانندِ دیگران یکجا پاسخ میدهم.


***

پرسش:
— آیا جمهوری اسلامی شما را گرفته یا تهدید کرده است؟

پاسخ:
خیر. نخست اینکه من (مهربد وارسته) کارِ چندانی نکرده‌ام که بخواهند دنبال من باشند تا بگوییم ترور ام کنند یا همچو چیزی.
کسانیکه این را میپرسند نیز یا بگونه‌ای این گفتمانهای[3] کوچک ما را بیش از اندازه جدی گرفته‌اند, یا مرا بیش از اندازه بزرگ انگاشته‌اند.


***

پرسش:
— آیا در زندگی شخصی ات رویداد ویژه‌ای رخ داده؟ (عاشق شده‌ای, بیکار شده‌ای, X شده‌ای)

پاسخ:
خیر. زندگی بیرونیِ من دگرسانیِ[4] چندانی نیافته است و رویهمرفته بهتر نیز شده است; کناره‌گیری من
از فروم‌نویسی پیوندی به زندگی شخصی من ندارد, کمااینکه زندگی شخصی من نیز هرگز پیوند آنچنانی به فروم‌نویسی نداشته است.

در بیرون از اینجا من جوانی شاد و آسوده به نگر میایم که بزرگترین دلنگرانی اش کفش و جامه و گردش و ... است و
این دوگانگی (و چندگانگی) را من در جایگاهِ رویکردی بسیار فراخور برای رسیدگی به همه‌یِ خواسته[5] هایم در زندگی یافته‌ام.

زمانیکه نزدیکان و دوستان نمیدانند شما در زندگی چه میخواهید و براستی چه میکنید, پس هیچ فشاری برای تقویت کردن یا تضعیف کردن
برداشت‌های آنها نیز بر دوش شما نخواهد بود و میتوانید دلآسوده به آنچه میخواهید, بی نگرانی از برداشت و دژبرداشت دیگران بپردازید.


***

پرسش:
— فرنودِ[6] این بی‌انگیزگی و ناامیدیِ ناگهانی ات چیست؟

پاسخ:
کدام بی انگیزگی و کدام ناامیدی و هر کدام در چه چیزی؟

از این پرسش بویِ کلی بودن میاید. آیا درباره‌یِ ناامیدی من از/در زندگی میسخنیم, یا ناامیدی از یک چیز ویژه, بگوییم آینده‌یِ بشریت, خردگرایی یا فروم‌نویسی؟

در ریخت یکم, خیر من کوچکترین بی انگیزگی‌ای به زندگی نیافته‌ام و بوارونه, از آنجاییکه زمان را اندک و آینده را بس تیره‌وتار
میبینم, اینروزها سخت در تکاپو هستم که از تک تکِ دم‌هایِ زندگی ام بیشترینه‌یِ بهره و خوشی را ببرم و هتا یک دم را نیز به اندوه و دریغ نسپرانم!

هر آینه, درباره‌یِ ناامیدی از خردگرایی, یا فروم‌نویسی, آری ناامید هستم چراکه آنها را بسادگی دیگر درخور و راهگشا نمیبینم.


***

پرسش:
— این سخنانی که درباره‌یِ تکنولوژی و آینده‌یِ بشریت و خطرهای آن میگویی چیستند و چرا این اندازه مهم میباشند؟

پاسخ:
میکوشم این را به ساده‌ترین شیوه‌یِ شدنی با یک آزمون اندیشیک بپاسخم.

نخست این را با چیستی تکنولوژی میاغازیم[7]. تکنولوژی در تعریف نادقیق ولی کارراه انداز ما, هر آن ابزار (نرم یا سخت)ی است که مایه‌یِ آسانیدن و بهینش[8] کارها بشود.

ساده‌ترین تکنولوژی را میتوان یک کلوخ یا سنگ نام برد که آدم نخستینی[9] میتواند براه آن بگوییم پرندگان را شکار کند. یک تکنولوژی فراگیر و بسیار سودمند دیگر را میتوان آتش نامید که از
دیرباز بدست آدمی از آن بهره‌برداری فراوانی شده است. یک تکنولوژی بسیار امروزین‌تر را میتوان اینترنت دانست که براه آن داده‌ها بس آسانتر و شتابان‌تر[10] دادوستد میشوند.

اکنون برای اینکه به چراییِ خطرناکیِ روزافزون تکنولوژی پی برده شود, من از شما میخواهم یک جامعه‌یِ آماری بسیار کوچک هزار تنه را در ذهن خود بپندارید.
اکنون با این تیره کوچکی که در ذهن دارید, خواهیم کوشید گام به گام به هموندان[11] آن تکنولوژی‌هایی داده و تاثیر[12] آنرا نیز مشاهده کنیم.

در آغاز, به این هزار تن تکنولوژی کهنی به نام آتش را بدهید. چه دورنما و برایندی[13] برای تیره خواهد داشت؟ چه سودمندی‌هایی این تکنولوژی برایشان خواهد آورد و چه زیانهایی (پنهان و ناپنهان) برایشان دربر خواهد داشت؟

کمابیش میتوان پنداشت که همه‌یِ آن سود بوده و زیان آن از رویدادن آتش‌سوزی‌هایِ کمیاب‌ و گاه گسترده, ولی همچنان نه چندان خطرناکِ جنگل‌هایِ زیستبومِ تیره‌یِ ما شاید فراتر نرود.


اکنون پیش رفته و به آنها (تک تک اشان) تکنولوژیِ پیشرفته‌تری مانند آهن و فرآورده‌هایِ آن, کارد و شمشیر
و دشنه[14] را بدهید. چه برآیندی برای جامعه‌یِ کوچک شما خواهد داشت؟ چه سودهایی خواهد داشت و چه زیان‌هایی؟
این ابزارهای نوین‌تر چنانکه میتوان پنداشت, بیشتر سودمند بوده و زیان آنها از سوء استفاده‌یِ شاید یک تا دو تنه از میان این هزار تنِ تیره فراتر نخواهد رافت,
که این چند تن مگر با آنها بخواهند برای دیگران مزاحمت‌هایِ گوناگون درست کرده یا در بدترین ریخت خود, دست به کشتار بزنند. هر آینه برای ≈٩٩٨ تن دیگر این ابزارها
سراسر سودمند خواهند بود و با کاربرد اشان میتوانند از پس نیازهایِ[15] روزانه خود بس آسانتر برآمده و زمان آزاد و آسودگی بیشتری برای خود در زندگی داشته باشند.


همچنان پیشرفته و تک تک هموندان این تیره‌یِ کوچک خود را به ابزاری بسیار نوین‌تر به نام مسلسل (بگوییم مسلسلی به نام یوزی) مسلح کنید. اکنون چه رخ خواهد داد؟
تکنولوژی‌ای مانند یوزی میبینم که گرچه سودِ چندانی ندارد, ولی همچنان آسیب آنچنان فراگیری نیز دربر ندارد. بمانند دشنه‌یِ آهنین بالا, شاید یک هزارم یا دوهزارم مردم تیره‌یِ
ما از آن سوء استفاده کرده و بخواهند دست به آدمکشی و زورگویی و زیرتیره‌سازی و تیره‌گرایی بزنند, ولی بیگمان یا بیشینگان[16] آنها را با ابزاری پلیس‌مانند مهار کرده و سر جای
خود نشانده یا در بدترین ریخت با پدید آمدن زیرتیره‌‌هایِ گوناگون و مسلح شدن همه‌یِ آنها, به همسنگی‌ای[17] گرچه گاه و ناگاه خونین و کشنده[18], ولی همچنان پذیرفتنی و نه چندان جدی خواهید رسیم.

این ابزار شاید مایه‌یِ کشت و کشتار بسیاری از هموندان[11] تیره‌یِ ما در آغاز[7] و در گذر سالهای پیش
رو باشد, ولی بیگمان مایه‌یِ نابودی آنها نخواهد شد: مگر آنکه نگاهی بسیار بدبینانه داشته باشیم یا با دیوانگانی سراسر بیخرد روبرو باشیم.

همچنان پیش‌بروید و اینبار ابزار بسیار نوین‌ترین به نام بمب اتم را به تک تک هموندان تیره اتان بدهید (اگر دوست داشتید, به جای تک تک هموندان به ١٠ تن یا کمتر اشان بدهید).

اکنون چه رخ خواهد داد؟ آیا همچنان دامنه‌یِ آسیب تکنولوژی نامبرده مهاردنی و پذیرفتنی است؟ اگر تنها
یکی, از میان همه‌یِ هموندان تیره به هر دلیل و هر علّتی, از تکنولوژیِ در دست خود سوء استفاده
کرد, همچنان از بیخ تیره‌ای هم آیا بجا خواهد ماند که بخواهیم درباره‌یِ آینده‌یِ آن سخن بگوییم؟

تا اینجا اگر درونمایه‌یِ سخن را دنبال کرده باشید, خواهید دانست که ساده شده, ویژگی‌هایِ یک تکنولوژی را میتوان به این سه دسته کوتاهید:


١. سودهایِ آن
٢. زیانهایِ آن
٣. دامنه‌یِ آسیبزاییِ آن



فاکتور یکم چیزی است که ما آدمیان برای رسیدن به آن با کاربرد هوش و دانش و خرد امان تکنولوژی را پیشبرده و می‌نو‌آوریم[19].
فاکتور دوم آسیب‌هایِ اگر نگوییم همه‌یِ زمانها, بیشتر زمانها ناخواسته ولی ناگزیری[20] هستند که همراه با تکنولوژی برای ما میایند: کاردی که دو لبه دارد و دسته‌یِ خود را هم میبُرد.

فاکتور سوم هر آینه دامنه‌یِ آسیبزایی یک تکنولوژی است, زمانیکه از آن کژبهره برده میشود. نمونه‌وار, دامنه‌یِ آسیبزایی یک کارد
یا دشنه[14] کرانمند است, چراکه یک آدم دست‌بالا میتواند تنها چند تن و نه بیشتر را با یک دشنه زخمی نموده و آسیب آن خواه ناخواه مرزمند و اندک خواهد بود.

دامنه‌یِ آسیبزایی یک یوزی (مسلسل) در همسنجی[21] با کارد بسیار فرّاختر
است; نمونه‌‌هایِ آنرا شاید در تیراندازی‌هایِ جسته[1] گریخته‌ای که در خبرهای آمریکا میخوانیم داشته باشیم.
چندبار در سال و از میان چند سد میلیون و اندی آدم که در آمریکا زندگی میکنند, یک جوان سرخورده یا بیمار پیدا میشود که دست به
تیرباران در مدرسه یا سینما یا همچو جایی زده و آسیب آن گرچه دردناک و رنجآور میباشد, ولی مایه‌یِ نگرانی آنچنانی نیز نیست,
بویژه زمانیکه آماروار به آن مینگریم: شمار کشتگان رانندگی را بهمسنجید با شمار کشتگان چنین تیراندازی‌هایی.

هر آینه, هر چه تکنولوژی‌ها پیشرفته‌تر و "سودمندتر" میشوند, همزمان به دامنه‌یِ آسیبزایی آنها نیز افزوده میشود.

یک بمب اتم در همسنجی با یوزی باز دامنه‌یِ آسیبزایی‌ای چندین بار بزرگتر دارد و تکنولوژی به آن محدود نشده و از آن فراتر نیز خواهد رفت.


***

پرسش:
— درباره‌یِ چه تکنولوژی‌هایی باید نگران باشیم؟

پاسخ:
چنانکه در بالا گفتیم, هر تکنولوژی‌ای, از ساده‌ترین آن که سنگ و کلوخ باشد تا پیشرفته‌ترین‌هایِ آن که بمب اتم باشد سودمند‌یها و
زیانمندی‌هایِ خود را دارد, با این دگرسانی[4] که هر چه تکنولوژی‌ها پیشرفته‌تر و سودمندتر میشوند, همزان دامنه‌یِ آسیبزایی آنها نیز بفراخور گسترده‌تر میشود.

از آنجاییکه هر تکنولوژی‌ای بیگمان در یک بازه‌یِ[22] زمانی بدست برخی سوء استفاده خواهد شد, پس ما با یک حساب سرانگشتی میتوانیم خطرناکیِ یک تکنولوژی را اینگونه برایانیم[23]:

زیانمندی x دامنه‌یِ آسیبزایی

برخی از تکنولوژی‌هایِ کنونی که مایه‌یِ نگرانی هستند و روز‌به‌روز نیز فراگیرتر میشوند:


١. جنگ‌افزارهای بیولوژیکی و شیمیایی
٢. جنگ‌افزارهای اتمی (بمب اتم, هیدروژن, etc.)
...


تکنولوژی‌هایی که در دست ساخت بوده و دامنه‌یِ آسیبزایی‌ای همچنان بارها بار گسترده‌تری از تکنولوژی‌هایِ ساخته شده‌یِ کنونی خواهند داشت:


١. مهندسی ژنتیک
٢. هوش فرساخته[24] (artificial intelligence)
٣. ...



***

پرسش:
— آیا این نگرشی بدبینانه نیست که بگوییم چون یک تکنولوژی میتواند از آن سوء استفاده شود, پس حتما از آن سوء استفاده خواهد شد؟

پاسخ:
خیر, در حقیقت میتوان گفت این خوشباوری بسیاری است که بیاندیشیم میتوان تکنولوژی را از فراگیری بازداشت[25], یا میتوان تکنولوژی را فراگیر داشته و از آن سوء استفاده هم نکرد.

دیدگاه آماریک و منطقی به ما میگوید که در هر فرایند و کنشی همواره چند لغزشی هم اینجا و آنجا خواهند بود (از مهاد‌هایِ[26] پایه‌ای ترمودینامیک:
هر چیزی که شایندگی[27] {امکان} رخداد داشته باشد, رخ خواهد داد), همچنانکه این لغزش‌های ریز و مِه تاکنون رخ داده‌اند و دیده ایم و چنانکه در آینده نیز رخ خواهند داد و خواهیم دید.

اگر در جهان تنها یک کشور بمب اتم داشته باشد, شانس رخداد جنگ اتمی ده‌ها بار کمتر از زمانی است که دو کشور همزمان در جهان به آن مجهز باشند. با
افزودگیِ هر کشور نو به پهنه‌یِ[28] کشورهای اتمی در جهان, گِرایند[29] ما در رخداد فاجعه‌‌ای اتمی نیز فزونی خواهد یافت, آنهم با روندی نارژگین[30] (i.e. nonlinear).


***

پرسش:
— بشریت تاکنون بخوبی فرازیسته[31] (بقاء داشته) و بخش بزرگی از آنرا وامدار تکنولوژی است, پس چرا باید ناگهان در آستانه‌یِ نابودی آنهم بدستِ همان تکنولوژی باشد؟

پاسخ:
شوربختانه ما در جهانی زندگی میکنیم که ژن‌هایِ ما هنوز به گردِ پیشرفتگی آن هم نرسیده‌اند. از دیدگاه منطقی برآمده از ژنتیک ما,
اینکه در زمانه‌ای[32] زندگی کنیم که همه چیز رو به نابودی باشد بسیار دور[33] از باور خواهد بود, چراکه بدرستی ژن‌هایِ ما برای میلیون‌ها
سال روی این گویال[34] خاکی بوده‌اند و از دیدگاه آماریکِ ناب, اینکه "ناگهان" پس از این همه سال چیزی بخواهد بدگرد[35] بسیار بسیار اندک است.

هر آینه, منطق (فرنودسار[36]) به ما میگوید که ابزارهای امروز, ابزارهای دیروز نیستند. ابزارهای امروز پیشرفته‌تر, بدردبخورتر و همزمان خطرناکتر از پیشینیان[37] خود
هستند. ژن‌هایِ ما در زیستبومی فرگشته‌اند[38] که کنش یک آدمِ تنها, هرگز و هرگز توانایی آسیبرسانی‌ای این چنین فرّاخ[39] و گسترده‌ای را نداشته است. یک آدم
هرگز نمیتوانسته بتنهایی این چنین خطرناک باشد که امروز هست (رهبر کره‌یِ شمالی که بسادگی جهان را تهدید به جنگ اتمی میکند), ولی دورنمای تاریکِ ما
به آن نیز نکوتاهیده و میبینم که ابزارهای فردا از این نیز باز پا را فراتر گذاشته و به یک آدم تنها, خواسته[5] یا ناخواسته, توانایی نابودی یک گویال زمین را میدهند.

بمب اتم گرچه جنگ‌ابزارهای است سهمگین و دهشتناک, ولی دسترسی به آن [هنوز] سخت است و انگشت‌شمار کسانی در جهان بیشتر به آن دسترسی ندارند, آنهم زیر کنترل دولت‌ها و دستورکارهای گوناگون و سخت.

هر آینه تکنولوژی‌ای مانند «مهندسی ژنتیک» از جمله ابزارهای است که در خود سرشت فراگیری داشته و همزمان دامنه‌یِ آسیبزایی‌ای سدها بار گسترده‌تری را نیز دارد, بگونه‌ایکه
اینبار, در برابر انگشت‌شمار کسانیکه امروز دسترسی به بمب اتم دارند, ما فردا ده‌ها هزار تن و سازمان گوناگون را خواهیم داشت که به ابزاری بس خطرناک‌تر از بمب اتم نیز مجهز خواهند بود.

فراگیری و دامنه‌یِ آسیبزایی یک تکنولوژی زمانیکه از یک آستانه‌ای فراتر رفت, تنها به یک بیخرد مینیازد[15] که جهان را با آن نابود سازد.


***

پرسش:
— راهکار شما برای مقابله به مثل یا اصلاح تکنولوژی چیست؟

پاسخ:
من راهکاری ندارم. اندیشمند بزرگ کازینسکی راهکار را در انقلاب و برگشت به دورانِ گذشته و از میان بردن تکنولوژی‌هایِ نوین میبیند. این راهکار
میتواند و میشاید[40] که کار کند و بگونه‌ای تنها راهکارِ فرنودینِ[41] دردستی است که داریم, ولی از آنجاییکه برایِ خود من دورنمایِ خوشایندی ندارد و زندگی در گذشته
را ناخواستنی میابم — فراموش نشود که من خود از پیشروترین‌ها در زمینه‌یِ تکنولوژی میباشم و بیگمان تا اندازه‌ای معتاد به آن — درباره‌یِ آن نیز بهمین‌سان دلپُر[42] نیستم و نیاز به اندیشه‌یِ بیشتر میبینم.


***

پرسش:
— اگر شما راهکاری ندارید و اگر آینده را اینچنین تاریک میبیند, پس هدف از این کارها و کناره‌گیری‌ها و سخنان چیست؟

پاسخ:
چنانکه بزرگمهر دانشمند هرگز گفت: «همه چیز را همگان دانند و همگان از مادر زاده نشده‌اند».

پس به حکم خرد, من نیز آنچه میدانم و از آن مهندتر[43] نمیدانم را میگویم, فرجامیابی از سخن یا راهکاریابی آن ولی دیگر بر دوش من نبوده و از خویشکاری‌هایِ[44] من نیست.





----
1. ^ آ ب Jastan || جستن: اتفاق افتادن; رویدادن; رخدادن MacKenzie to occur; to happen
2. ^ Xušnudan || خوشنودن: راضی کردن to satisfy
3. ^ goft+mân+idan::Goftmânidan || گفتمانیدن: گفتمان کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Discourse) to discourse
4. ^ آ ب digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari (http://dictionary.obspm.fr/index.php?formSearchTextfield=difference&formSubmit=Search&showAll=1) difference
5. ^ آ ب Xwâst || خواست: اراده Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Will), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Wille), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-4d672b5132734b90b8a17ec90c1742a8-fa.html) will Wille
6. ^ far+nud::Farnud || فرنود: استدلال; منطق; دلیل Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Reason_(argument)) reason
7. ^ آ ب Âqâxtan || آغاختن: آغازیدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Begin), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Beginnen) to begin beginnen
8. ^ behin+eš::Behineš || بهینش: بهینه‌سازی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Mathematical_optimization) optimization
9. ^ noxost+in+i::Noxostini || نخستینی: بدوی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Primitive) primitive
10. ^ šetâb+ân::Šetâbân || شتابان: hastily
11. ^ آ ب ham+vand::Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Member), Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-ccbd9c1f56c549cdb0ebb8c9398b29af-fa.html) member
12. ^ hanây+eš::Hanâyeš || تاثیر: تاثیر Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Efficacy) efficacy
13. ^ bar+ây+and::Barâyand || برایند: منتجه; نتیجه ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Resultant) resultant
14. ^ آ ب dešn+e::Dešne || دشنه: خنجر MacKenzie, Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Dagger), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%AF%D8%B4%D9%86%D9%87), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B4%D9%86%D9%87), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-053041c2d55149c5bb67f3018cb352bb-fa.html) dagger
15. ^ آ ب niyâx+tan::Niyâxtan || نیاختن: نیازیدن; نیاز داشتن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Need) to need
16. ^ biš+in+eg+ân::Bišinegân || بیشینگان: أكثریت majority
17. ^ ham+sang+i::Hamsangi || همسنگی: توازن . تعادل . هم وزن بودن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-f2568bc7e9e440ca9db58b6a495ac306-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Equilibrium) balance
18. ^ keš+and::Kešand || کشند: جذر و مد Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Tide), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B4%D9%86%D8%AF) tide
19. ^ no+âvardan::Noâvardan || نواوردن: نوآوری کردن; ابداع کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-1312098dfbfc4931801905a347a61d92-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Innovate) to innovate
20. ^ gezir+idan::Geziridan || گزیریدن: مصمم شدن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-c32416e8d9644fe5a4e3fbae26cccf10-fa.html) to be determined bestimmt werden
21. ^ ham+sanjidan::Hamsanjidan || همسنجیدن: مقایسه کردن to compare
22. ^ bâz+e::Bâze || بازه: فاصله Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Interval), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%87) interval
23. ^ râyân+tan::Râyântan <— Râyânidan || رایانتن: محاسبه کردن to compute
24. ^ far+sâxt+e::Farsâxte || فرساخته: مصنوعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Artificial) sophisticated; artificial
25. ^ bâz+dâštan::Bâzdâštan || بازداشتن: پیشگیری کردن; دستگیر کردن to deter
26. ^ meh+âd::Mehâd || مهاد: اصل Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Principle) principle; law
27. ^ Šâyandegi || شایندگی: اختیار
28. ^ pahn+e::Pahne || پهنه: مساحت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Area) area
29. ^ ger+ây+and::Gerâyand || گرایند: احتمال, اگرآیند probable
30. ^ nâ+raž+gin::Nâražgin || نارژگین: نارژگون; ناخطی; غیر خطی non-linear
31. ^ farâ+zist::Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Survival) survival
32. ^ zamân+e::Zamâne || زمانه: دوران Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Era), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Times), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87) era; times
33. ^ dur+idan::Duridan || دوریدن: دور شدن to recede
34. ^ guy+âl::Guyâl || گویال: کره; گویال زمین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Planet) planet
35. ^ Digarestan <— Degarestan || دیگرستن: تغییر کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Change) to change
36. ^ farnud+sâr::Farnudsâr || فرنودسار: دانش منطق Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Logics) logics
37. ^ Pišini || پیشینی: Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/A_priori_and_a_posteriori) a priori
38. ^ far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com (http://www.thefreedictionary.com/evolve) to evolve
39. ^ farâx+idan::Farâxidan || فراخیدن: گسترش یافتن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-227a20c45f4b4d548e65b36dda620bbb-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Expand) to stretch out; to expand
40. ^ šây+estan::Šâyestan || شایستن: ممکن بودن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/May), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-8ea456eb277a4945bcd79b4760c9f3a9-fa.html) to may
41. ^ far+nud+in::Farnudin || فرنودین: منطقی logical
42. ^ Delpor || دلپر: مطمئن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Certain), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Assured), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Confident) certain; assured; confident
43. ^ meh+and::Mehand || مهند: مهم important; significant
44. ^ xwiš+kâr+i::Xwiškâri || خویشکاری: وظیفه‌شناسی; انجام کار درست MacKenzie proper function

Dariush
07-10-2013, 03:13 AM
مهربد گرامی، من تاکنون در اینباره بگونه‌ای بسنده نیاندیشیده‌ام و بی‌تردید در نخستین مجال می‌کوشم پیرامون‌اش بیشتر مطالعه کرده و تعمق کنم. با همه‌ی اینها ولی، آنچه اکنون فکر مرا به خود مشغول کرده این است که اگر چه من نیز چندان به پیشرفتِ افسارگسیخته‌ [و البته اکنون دیگر مهارناشدنی] ِ فناوری خوشبین نیستم، و اگر چه تصور میکنم که میدانم در این مورد چه میاندیشید، اما هرآینه نمی‌توانم اندیشه کنم که راهکار روزه‌ی تکنولوژی یا دستِ کم اینترنت گرفتن در این مورد چگونه تواند هتا چکه آبی بر این آتشفشانِ برافروخته بچکاند و اصلا چه ربطی باید یا میتواند داشته باشد؟ پرسش را اگر بخواهم به گونه‌ای دیگر با نمونه‌ای ملموس‌تر بیان کنم اینطور میشود که راهکارِ شما مثلِ این است که بگوییم ما دیگر دست به اسلحه نخواهیم زدن، چرا که آدمانی هستند بر گردِ گیتی که با آن انسان همی بکشند و جنایت همی بکنند. در اینکه نابخردانی هستند که اکنون سلاح‌هایی بس خطرناک در دست دارند، یا سلاح‌های خطرناکی هستند که گرایند می‌رود که روزی به دستِ نابخردان بیافتد و تکنولوژی اگرچه تاکنون بیش از آنکه روی زشت‌اش را به ما نمایانده باشد، روی خوب‌اش را نمایانده و اگر روزی بخواهد پرده از روی دژخیمانه‌ی خویش بردارد، دیگر نه انسانی زیستن در زمین تواند کرد و نه احتمالا زمینی بماند، سخنی نمیرود؛ ولی، راهکاری اگر هست، چه باشد؟ اگر نیست، پس هرآینه کناره‌گیری از تکنولوژی در این باره، چیزی بیش از سفسطه Ignorance [یا کنشی احساسی] نباشد. چنانکه گویی به سبب نداشتنِ راهکارِ مشخص در برابرِ دورنمایِ تاریک و ناامیدکننده‌ی گسترشِ مهارگسیخته‌ی تکنولوژی، گوشه‌گزینی از آن را درست توانیم شمردن. اگر دست از گسترشِ آن بشوییم، یک چیزی، اما کناره‌گیری از آن، شگفت‌آور می‌نماید.


ولی از آنسوی، شاید بتوان گفت که چه فایده‌ای تواند داشت اینترنت‌‌گردی یا روشن‌گری و یا فروم‌نگاری زمانی که در آینده‌ای پیش‌رو انسانی و جهانی نخواهد بود؟ نگاه به این موضوع از این نگرگاه را من نمی‌پسندم و پرسش درست را این میدانم که اینها چه ایرادی دارند؟ برای من، خودم، اینها اگر فایده‌ای همگانی نداشته باشند، فوایدِ شخصی، بس دارند. از یافتنِ دوستان و هم‌اندیش‌هایی در سراسرِ گیتی بگیرید تا آموختن و دانستنِ بسیار چیزهایی که از دانستن‌شان خوشی میبرم و خرسند می‌شوم و تا درکِ انتزاعی بسیار نزدیک به واقعیت از بی‌مرزی میانِ انسان‌ها. همه‌ی اینها ارزشِ هفته‌ای چندین ساعت زمان گذاشتن را برایم دارد. چنانکه اگر نبود همین اینترنت، به بخشِ گسترده‌ای از آنچه که اکنون میدانم، دسترسی نداشتم و دوستانِ فراوانی که از اینسو و آنسوی جهان یافته‌ام را هرگز نمی‌یافتم و همچنین در مجموع روش‌های جدید خوشیِ بردن و کسبِ لذت را درنمی‌یافتم . اکنون بیاندیشیم که من همان روزهای نخستی که با اینترنت آشنا شدم، نگرشی که اکنون شما دارید را می‌یافتم و از آن دست میشستم. خب چه میشد؟ آیا در گسترشِ اینترنت و تکنولوژی ایستی پدید می‌آمد؟ آیا میتوانستم کسانی را با خود همراه کنم که آنها نیز همچون من دست از تکنولوژی و اینترنت بشویند و امیدوار شوم به اینکه روزی این کسان آنقدر زیاد میشوند که بخواهند دگرگونی‌ای در روند کنونی بدهند؟ آیا جز این بود که خود را تنها از بسی چیزهای گران‌بها و نگرش‌های ارزشمند و انسان‌های بزرگ محروم میکردم و در عوض هیچ به دست نمی‌آوردم؟


از سویی دیگر، چرا تنها اینترنت؟ من براحتی میتوانم این نگرش را هتا به صنعتِ چاپِ کتاب هم تسری بدهم. مگر نمیشود از همین کتاب برای آموزشِ سلاح‌های پلید و روش‌های نابودی شماری گسترده از آدمها را با ابزار‌هایی ساده گسترانید(هم‌اکنون هم این کتاب‌ها در جهان هستند؛ همچون سلاح‌های بیولوژیک و...)؟ و اگر روزی دستِ مشتی انسانهای دیوسیرت بدانها رسد، چه خواهد شد؟ پس چرا از کتاب‌ خواندن کناره نگیریم؟ همین‌گونه که پیش بروید، درخواهیدیافت که همچون همیشه‌ی تاریخ، انسان‌(گونه) در مخاطره‌ای همه‌جانبه است؛ امروز تنها وسعت‌اش بیشتر شده. در بیشینه‌ی زمان‌ها با شانس از آنها رهایی یافته در کمینه‌شان هم با درایت. و اگر بخواهیم با راهکارِ کناره‌گیری پیش برویم اندک اندک باید برویم از قبائلِ مائومائو کلبه‌ای اجاره کرده، در آنجا سکنا گزینیم و یا اینکه کلا از زمین خارج شده، و هر کس( یا دستِ کم هر گروهی از آدمها) یک سیاره را برگزیده و جدا از انسانهای دیگر بزیید. این از نگاهِ من، نگرانی‌ای‌ست شبیه به اینکه هر دم ممکن است زمین به وسیله‌ی پدیده‌ای بیرونی، همچون شهاب‌سنگ یا هرچیزی شبیه به آن نابود شود(شاید اندازه‌ی این نگرانی کمتر از آن یکی باشد، اما جنس‌شان یکی است).


مدرنیته و جهانِ پسامدرنیته، اگرچه نگره‌ای تاریک و هراسناک پیشِ رویِ انسانِ امروزی گسترده است؛ چنانکه هرچه فلسفه است در این دوره ما را کم می‌آید، هرچه خوشی و خوش‌بینی است ما را راضی نتواند کرد، هرچه دانش است ما را سیر نمی‌کند و تنها سرگشته و حیران، به این‌سو و آن‌سو می‌نگریم که اینها را چگونه می‌توان دریافتن و انسان را رو به سوی کجاست؟ولی اگر امیدوار بودن به اینکه انسان را از این دام گریختن شانسی خواهد بود، خوشبینیِ بیخود به حساب می‌آید، کناره‌گیری از مظاهرِ مدرنیته یا رویای بازگشت به جهانِ پیش از آن نیز به همان نسبت و از نگاه من، بیشتر کودکانه می‌نماید. به هر رو ما در برابرِ این مدرنیته هرچه بخواهیم کنیم، بازهم خواه ناخواه به خودش باید دست یازیم.


حالتِ کنونیِ جهان، گریزناپذیز بود؛ چنانکه اگر امروز بدین لبه‌ی پرتگاه رسیده‌ایم، باید بدان میرسیم و سپس یا چاره‌ای برایش اندیشه میکردیم و یا به ژرفنای پرتگاه می‌افتادیم. گمانِ من این است که انسانِ پیشامدرن نمیتوانست پرتره‌ی زیبای مدرنیته و تکنولوژی را نبیند و به پرسپکتیوش نگاه کند و این‌سان از آن اجتنابی برآمده از دلهره‌‌‌ای به‌مانندِ دلهره‌ی امروزیِ ما از دورنمایِ پیش روی گسترشِ بی‌درنگ، بی‌مهار، بیکرانه، بی‌سرانجام و هتا بی‌هدفِ فناوری داشته باشد. انسانی که برای هزاره‌ها تشنه‌ی تکنولوژی پیشرفته بوده، هرگز هتا تصور هم نمیکرد که پس از گشودنِ دروازه‌اش، روزی به چنین سرگشتگی و دلهره‌ای دچار خواهد شد؛ چنین خواسته‌ای هم از او نم‌توان داشت. و این را اگر شما به نامِ بی‌خردیِ انسانِ در آستانه‌ی مدرنیته می‌خوانید، من آنرا چنین نمیبینم و اگرچه در آن دانایی نمی‌بینم اما راه گریزی یا چاره‌ای نمی‌بینم. و همچون نیچه آن را ناشی از نبودنِ معرفت‌شناسی‌ای در خورِ خودش می‌‌بینم.


در پایان، انگیزه‌ی شما برای دست شستن از اینترنت و فروم‌ها و همچنین اینجا هر چه که باشد برایم محترم است و من کاری به آن ندارم، بلکه موضوع برای خودم تنها از همان نگاهِ فلسفی قابل بررسیدن است که اینکار چه معنایی میتواند داشته باشد. منظور این است که اگر شما بگویید که من به دلایلِ شخصی اینجا و اینترنت را رها میکنم، من بهترین آرزو‌ها را به بدرقه‌ی شما خواهم فرستاد و شما را بدرود خواهم گفت اما اینکه چنین نگرشی را پایه‌ای برای چنان کنشی(یا بهتر بگوییم پادکنش) میگیرید و اعلامش میدارید، من نیز میخواهم در موردش بدانم که اگر براستی چنین میتواند باشد، پس هرآینه بودنِ من نیز بی‌وجه خواهد بود پس با شما همراه شده، تارَکِ اینترنت شوم. سخن این است که به هر رو آنگاه که ما نگرشی را اعلام میداریم، خواهی نخواهی، انتظار داریم که دیگران نیز در آن مورد بیاندیشند و اگر آنرا درست یافتند با ما همراه شوند.

undead_knight
07-10-2013, 08:52 AM
چیزی که مهربود عزیز در مورد پیامد و خطرات پیشرفت تکنولوژی گفت تقریبا بی کم و کاست درست هست ولی از دید من توجه به چند نکته لازم هست:
1-خطرات طبیعی که به خود بشر ارتباطی ندارند معمولا دست کم گرفته میشند.چه خطراتی که از جانب فضا هستند(از شهاب سنگ ها و ستارگان دنباله دار گرفته تا پدیدار شدن یک سوپرنوا در فاصله خطرناک نسبت به زمین یا حتی تمدن های بیگانه خطرناک فضایی و...) و چه خطراتی که به خاطر شرایط جیولوژیکی خود زمین میتونند رخ بدند(ابرسونامی های جهانی،زلزله هایی در مقیاس بسیار بزرگ یا فوران های آتشفانی در مقیاس جهانی و...)هرچند تکنولوژی ما رو کم کم داره به جایی میبره که بسیاری از این خطرات رو رفع کنیم ولی تا آینده های دور ما در معرض تهدید همه جانبه و دائم این خطرات هستیم(و شماری از اینها همیشه میتونند نسل بشر رو تهدید بکنند) و متوجه نیستیم که تا چه اندازه خوش شانس هستیم که تا به حال رو زمین دووم آوردیم.

2-دانش و آگاهی در مورد انسان و طبیعت ذاتا یک شمشیر دولبست و جنبه های مفید و خطرناک رو با هم داره و تکنولوژی به عنوان محصول این آگاهی هر دو جنبه رو تقویت میکنه.ترس از فناوری همونطور که داریوش عزیز به خوبی اشاره کرد ترس از ناشناخته هاست، اینکه "ما نمیدانیم چه میشود"یا اینکه با افزایش سودمندی های فناوری جنبه های خطرناکش هم قوی تر میشند به این معنا نیست که لزوما اینها باعث نابودی بشر میشند(هرچند من میپذیرم نابود کردن همیشه ساده تر ساختنه)در واقع در هر چیز جدید و نو میتونه خطرات زیادی نهفته باشه و اگر قرار باشه ما به خاطر این خطرات احتمالی از دانستن باز بمونیم حتی اولین قدم های بشر برای شناخت جهان اشتباه بوده! :)

3-دیدگاه فلسفی ما به حیات و مخصوصا انسان هم اینجا مهمه.اینکه انسان ها چقدر در این جهان دووم میتونند بیارند برای ما مشخص نیست ولی اینکه در زمان نامعلومی(جتی مثلا برای یک هزار سال آینده) کل نسل بشر از میون بره مثلا به خاطر تکنولوژی دلیل برای بریدن از تکنولوژی و احساس یاس و ناامیدی نیست.شخصا هم متوجه نمیشم کسی که زندگی جاودان و پس از مرگ باور نداره و میدونه بعد از مرگش کاملا از بین میره،به سرنوشت انسان ها پس از مرگش برای اهمیت زیادی داشته باشه(البته باید بگم من به هیچ وجه خواستار نابودی انسان ها نیستم) چون اصولا کسی که مرده ادراکی نسبت به این جهان نداره.اگر این دیدگاه فردگرایانه رو هم کنار بزاریم باز حتی در خوشبینانه ترین سناریوها هم انسان ها تا ابد نمیتونند در جهان زندگی کنند و بلاخره نسل انسان نابود میشه،با این حال این دلیلی نمیشه که زندگی حاضر و موجودمون تحت تاثیر این آینده حتمی قرار بگیره:)

یه نفر
07-10-2013, 07:18 PM
این حرفا زیر فشار نیروهای امنیتی زده شده :-)

Mehrbod
07-12-2013, 01:33 AM
درود داریوش جان!

به یاد مزدک, بر پاد خواهش درونی ام! که این روزها بسی تن‌آسا شده و انگیزه‌یِ گفتمان ندارم, همراه با پوزش از دیرکرد میکوشم پاسخ درخوری بدهم.

راست اش پیش از نوشتن دوبار نوشته شما را خوانده و زیر و رو کردم, ولی باز نگرفتم که براستی دشواری یا فرهشت[1] چیزیکه میگویید چیست و چرا از رفتار من گلایه میکنید.

بگونه‌ای گویا سخن مرا گرفته‌اید, ولی هنوز در ترازی ناخودآگاه به پیامد‌ها و دلالت‌هایِ آن پی نبرده‌اید.

این مرا یاد این جوکی میاندازد که یک کسی میپنداشت دانه‌یِ «گندم» است و هر چه به او
میگفتند که تو گندم نیستی و آدم هستی نمیباورید, جوریکه ناچار او را به آسایشگاه روانی بردند.
پس از چندین ماه کار و کوشش سخت چند پزشک و روانکاو, سرانجام وی قانع میشود که آری گندم نیست و
آدم است و کارکنان آسایگاه, خرسند از خود وی را آزاد میکنند, با این بدبختی که چند ساعت
از آزادی نگذشته او ترسان و دوان دوان دوباره به آسایگاه برگشته و میگوید که یک مرغ آن بیرون میخواهد او را نوک زده و بخورد!
روانکاوی که چند ماه با او کار کرده برگشته میپرسد: ولی تو که دریافته بودی دانه‌یِ گندم نیستی؟ از چه میترسی!؟
کس در پاسخ میگوید: درسته که من میدانم گندم نیستم, ولی آیا مرغ هم این را میداند!!؟


اکنون شما هم میگویید من میدانم چرا تکنولوژی بده, ولی نمیدانم چرا خوشی بردن از اینترنت و پرداختن به خردگرایی (خردگرایی —> پیشرفت دانش و صنعت —> گسترش تکنولوژی) هم بده! ((:


بگذارید برای نگرش باریکتر از نمونه‌یِ ملموسی که آورده بودید بهره بگریم:



پرسش را اگر بخواهم به گونه‌ای دیگر با نمونه‌ای ملموس‌تر بیان کنم اینطور میشود که راهکارِ شما مثلِ این است که بگوییم ما دیگر دست به اسلحه نخواهیم زدن، چرا که آدمانی هستند بر گردِ گیتی که با آن انسان همی بکشند و جنایت همی بکنند. در اینکه نابخردانی هستند که اکنون سلاح‌هایی بس خطرناک در دست دارند، یا سلاح‌های خطرناکی هستند که گرایند می‌رود که روزی به دستِ نابخردان بیافتد و تکنولوژی اگرچه تاکنون بیش از آنکه روی زشت‌اش را به ما نمایانده باشد، روی خوب‌اش را نمایانده و اگر روزی بخواهد پرده از روی دژخیمانه‌ی خویش بردارد، دیگر نه انسانی زیستن در زمین تواند کرد و نه احتمالا زمینی بماند، سخنی نمیرود؛ ولی، راهکاری اگر هست، چه باشد؟ اگر نیست، پس هرآینه کناره‌گیری از تکنولوژی در این باره، چیزی بیش از سفسطه Ignorance [یا کنشی احساسی] نباشد. چنانکه گویی به سبب نداشتنِ راهکارِ مشخص در برابرِ دورنمایِ تاریک و ناامیدکننده‌ی گسترشِ مهارگسیخته‌ی تکنولوژی، گوشه‌گزینی از آن را درست توانیم شمردن. اگر دست از گسترشِ آن بشوییم، یک چیزی، اما کناره‌گیری از آن، شگفت‌آور می‌نماید.


پیش از هر چیز من میاندیشم شما رویکرد من در رویاروی با دشواری‌ها را بگونه‌ای راهکار من گرفته‌اید, گرچه من بالا گفته ام که هیچ راهکاری ندارم.

دیگر اینکه من نگرفتم شما چگونه از این سخن که «من فروم‌نویسی و گسترش خردگرایی را بیهوده[2]
و هتا زیانآور میدانم» به اینکه من گوشه‌گزین شده‌ام یا اینترنت نمیایم و یا در تنهایی به کنج عزلت فرورفته‌ام رسیده‌اید.

در دنباله‌یِ سخن, دوباره به اینکه چرا اینترنت نیاییم (آیا من کسی را به اینترنت نیامدن خوانده‌ام؟) یا چرا گوشه‌گیر
شویم (من کسی را به عزلت‌نشینی نخوانده‌ام؟), یا چرا برخی کارهای دیگر نکنیم پرداخته و از من خواهان دلیل برای اینها شده‌اید!

من براستی از کجا بدانم شما داریوش جان برای چه از بیخ دفترچه میایید یا چرا از این کارها خوشی میبرید که بخواهم دلیل بیاورم که نکنید!!
تازه اگر نکنید, چه سودی دیگر هنگامیکه راهکارِ خوبی در دست نیست و هنوز جای اندیشه‌یِ بسیار در همه چیز میرود دارد؟ من من هستم و
راهکار و بی راهکار کار خود ام را میکنم, ولی چرا باید از دیگران بخواهم زمانیکه خود ام نمیدانم چه باید کرد, به دنبال من از رفتار ام پیروی کنند!؟


برای من پیچیده‌تر از این نیست:


من خردگرایی را کار درستی میدانم —> گسترش خردگرایی به من خوشی میدهد —> فروم مینویسم.
من خردگرایی را بیهوده میابیم —> گسترش خردگرایی به من خوشی نمیدهد —> فروم نمینویسم.


به سخن کوتاه‌تر, من خوشیِ کار ام را زمانی میگیریم که آنرا درست بدانم. اگر چیزی نادرست باشد, من خوشیِ آنرا به درد می‌دگرانم[3] و کار خرددوستانه نیز همین است.

نمونه‌وار, به مازوخیست‌هایی بنگرید که از بُریدن خود اشان با کارد و تیغ خوشی میبرند; رفتار خرددوستانه اینجا زدایش این خوشی و آسیب نرساندن به خود است.






از سویی دیگر، چرا تنها اینترنت؟ من براحتی میتوانم این نگرش را هتا به صنعتِ چاپِ کتاب هم تسری بدهم. مگر نمیشود از همین کتاب برای آموزشِ سلاح‌های پلید و روش‌های نابودی شماری گسترده از آدمها را با ابزار‌هایی ساده گسترانید(هم‌اکنون هم این کتاب‌ها در جهان هستند؛ همچون سلاح‌های بیولوژیک و...)؟ و اگر روزی دستِ مشتی انسانهای دیوسیرت بدانها رسد، چه خواهد شد؟ پس چرا از کتاب‌ خواندن کناره نگیریم؟ همین‌گونه که پیش بروید، درخواهیدیافت که همچون همیشه‌ی تاریخ، انسان‌(گونه) در مخاطره‌ای همه‌جانبه است؛ امروز تنها وسعت‌اش بیشتر شده. در بیشینه‌ی زمان‌ها با شانس از آنها رهایی یافته در کمینه‌شان هم با درایت. و اگر بخواهیم با راهکارِ کناره‌گیری پیش برویم اندک اندک باید برویم از قبائلِ مائومائو کلبه‌ای اجاره کرده، در آنجا سکنا گزینیم و یا اینکه کلا از زمین خارج شده، و هر کس( یا دستِ کم هر گروهی از آدمها) یک سیاره را برگزیده و جدا از انسانهای دیگر بزیید. این از نگاهِ من، نگرانی‌ای‌ست شبیه به اینکه هر دم ممکن است زمین به وسیله‌ی پدیده‌ای بیرونی، همچون شهاب‌سنگ یا هرچیزی شبیه به آن نابود شود(شاید اندازه‌ی این نگرانی کمتر از آن یکی باشد، اما جنس‌شان یکی است).


جدا از این هم نیست, اینکه شما کتاب خواندن دوست دارید, مایه‌یِ اینکه بخواهید برای خوشیِ آن مایه‌یِ نابودیِ نژاد اتان شوید نیست.

من راهکار کازینسکی را برایتان نام بردم که برگشت به دوران نخستینی[4] (primitive) بود, نه برای
اینکه کازینسکی این دوران را زرّین و برین[5] و بهترین میداند, بساکه بدرستی راهکار دردست برای فرازیستِ[6] نژاد آدمی میبیند.







در پایان، انگیزه‌ی شما برای دست شستن از اینترنت و فروم‌ها و همچنین اینجا هر چه که باشد برایم محترم است و من کاری به آن ندارم، بلکه موضوع برای خودم تنها از همان نگاهِ فلسفی قابل بررسیدن است که اینکار چه معنایی میتواند داشته باشد. منظور این است که اگر شما بگویید که من به دلایلِ شخصی اینجا و اینترنت را رها میکنم، من بهترین آرزو‌ها را به بدرقه‌ی شما خواهم فرستاد و شما را بدرود خواهم گفت اما اینکه چنین نگرشی را پایه‌ای برای چنان کنشی(یا بهتر بگوییم پادکنش) میگیرید و اعلامش میدارید، من نیز میخواهم در موردش بدانم که اگر براستی چنین میتواند باشد، پس هرآینه بودنِ من نیز بی‌وجه خواهد بود پس با شما همراه شده، تارَکِ اینترنت شوم. سخن این است که به هر رو آنگاه که ما نگرشی را اعلام میداریم، خواهی نخواهی، انتظار داریم که دیگران نیز در آن مورد بیاندیشند و اگر آنرا درست یافتند با ما همراه شوند.


داریوش نازنین, به مانند بالا, من هرگز کاری را نمیکنم چون خوشی‌آور است, کاری را میکنم که هوده‌مند و درست بیابم (و در کنار اش بیشتر زمانها خوشی نیز میبرم).

اینکه شما در کنار زندگی روزانه اتان از داشتن یک جمع فرهیخته در گوشه‌ای از اینترنت خوشی میبرید و با آمدن اینجا و اندکی
گپ زدن با این و آن احساس بهتری نسبت به زندگی اتان میابید و شاید جای کمبود برخی چیزها را نیز برایتان پر میکند, همگی چیزهایی درست و بجا هستند.

هر آینه اگر من بخواهم ترس و نگرانیِ بجایِ خود از آینده‌ و ناتوانی ام در کنترل سرنوشت ام را با فروم‌نویسی و گپ
با فرهیختگان هتا اندکی بلاپوشانم, پس کارِ من بمانند بیماری خواهد ماند که بجای درمان و چاره‌جوییِ سردرد اش, به خوردن آرامبخش روی میاورد.

درد در نزد یک خردگَـر بهترین دوست و والاترین یار است.

پس در پاسخ به اینکه شما از دیدگاه فلسفی چرا نباید کارهایی که بهتان خوشی میدهد را بکنید, شاید چون نباید بهتان خوشی بدهند و
شاید چون دردی که در نیانجامیدن اینکارها پدیدار* میشود همان نِشالی[7] است که باید به آن گوش فراداده و رویکرد اتان را بدگرانید[3].

اگر سرتان درد میکرد, آرامبخش نخورید, گرچه در آغاز نمیدانید چرا می‌دردد, ولی با یادآوریِ پیوسته‌یِ درد, به یاد خواهید داشت که جویایِ چاره باشید.








* کازینسکی بزیبایی هر چه بیشتر فرایند را در کتاب خود توضیح داده است. جامعه‌ای را بیانگارید که از شما رفتار ویژ‌ه‌ و فرمانبُردارانه‌ای میخواهد که
پیروی از همه‌یِ ضابطه‌ها و بایدها و نبایدهای آن شما را کم کم ولی پیوسته افسرده و خسته از زندگی میکند. سپس این جامعه افسردگی شما را "بیماری" تشخیص داده و با برنامه‌هایِ
گسترده‌ و گوناگون و براه ابزارهایی از entertainment (فیلم و سریال و آهنگسازی, ...) گرفته تا روانکاوی و روانپزشکی (قرص) تا هتا آموزش خود-یاری (Self-help - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Self-help)) میکوشد این خستگی و افسردگی شما را زدوده و شما را یک شهروند خوب و سخن‌شنو نگه دارد.

اگر نیک بنگرید, امروز کار بجایی رسیده که همه‌یِ ما ته ذهنمان اینجور برداشت میکنیم که یک «آدم» به خودیِ خود هرگز خوشنود
نخواهد بود و همواره در زندگی چیزی بیشتر خواهد خواست[8]; یا پذیرفته‌ایم که افسردگی و ملالت, بخشهایی نازدودنی و "طبیعی" از زندگی هستند.

کازینسکی با نگاهی واقع‌گرایانه همبود‌هایِ[9] نخستینی[4] را واکافته[10] (اگر نوشته‌هایِ برخی از این anarcho primitivist‌ها را خوانده باشید, برایتان یک دورنمای پردیسنما از
گذشته آورده‌اند که نمیدانم زنامرد در برابری کامل یکدیگر و در هارمونی با طبیعت بخوشنودی[11] می‌زیسته‌اند و برای خورد و خوراک نمیدانم یک ساعت در روز میرفته‌اند جنگل و از روی زمین میوه برداشته میخورده‌اند و ...)
و با برشمردن تک تک بدی‌ها (که بسیار اند) به خوبی‌هایِ آن نیز میپردازد و یکی از آنها که خود مرا نخستین بار شگفتزده کرد, دریافت همین بود که آدم همان جاندار فزونخواه و آزمندی و همیشه ناخرسندی نیست که امروزه به ما پذیرانده‌اند.






***






چیزی که مهربود عزیز در مورد پیامد و خطرات پیشرفت تکنولوژی گفت تقریبا بی کم و کاست درست هست ولی از دید من توجه به چند نکته لازم هست:
1-خطرات طبیعی که به خود بشر ارتباطی ندارند معمولا دست کم گرفته میشند.چه خطراتی که از جانب فضا هستند(از شهاب سنگ ها و ستارگان دنباله دار گرفته تا پدیدار شدن یک سوپرنوا در فاصله خطرناک نسبت به زمین یا حتی تمدن های بیگانه خطرناک فضایی و...) و چه خطراتی که به خاطر شرایط جیولوژیکی خود زمین میتونند رخ بدند(ابرسونامی های جهانی،زلزله هایی در مقیاس بسیار بزرگ یا فوران های آتشفانی در مقیاس جهانی و...)هرچند تکنولوژی ما رو کم کم داره به جایی میبره که بسیاری از این خطرات رو رفع کنیم ولی تا آینده های دور ما در معرض تهدید همه جانبه و دائم این خطرات هستیم(و شماری از اینها همیشه میتونند نسل بشر رو تهدید بکنند) و متوجه نیستیم که تا چه اندازه خوش شانس هستیم که تا به حال رو زمین دووم آوردیم.


درود بر آرشِ[12] کوشا!

این بخش یکم سخنان ات را پیشتر شنیده‌ایم آرش جان. از ترس نابودی یک شهابسنگ که شاید ٥٠ میلیون سال دیگر ما را نابود کند, بیایید تا دویست سال دیگر خود خود امان را نابود کنیم.






2-دانش و آگاهی در مورد انسان و طبیعت ذاتا یک شمشیر دولبست و جنبه های مفید و خطرناک رو با هم داره و تکنولوژی به عنوان محصول این آگاهی هر دو جنبه رو تقویت میکنه.ترس از فناوری همونطور که داریوش عزیز به خوبی اشاره کرد ترس از ناشناخته هاست، اینکه "ما نمیدانیم چه میشود"یا اینکه با افزایش سودمندی های فناوری جنبه های خطرناکش هم قوی تر میشند به این معنا نیست که لزوما اینها باعث نابودی بشر میشند(هرچند من میپذیرم نابود کردن همیشه ساده تر ساختنه)در واقع در هر چیز جدید و نو میتونه خطرات زیادی نهفته باشه و اگر قرار باشه ما به خاطر این خطرات احتمالی از دانستن باز بمونیم حتی اولین قدم های بشر برای شناخت جهان اشتباه بوده! :)


بگوییم شما میخواهید یک کاسه آب را گرم کنید, بی اینکه آنرا بجوشانید. شما نمیدانید در چه بلندایی از زمین ایستاده‌اید و پس ناآگاه[13] به نقطه‌یِ جوشش[14] آب در چند سانتی‌گرادیِ آن هستید.
اگر شما آب را تا یک اندازه‌ای شانسی گرم کردید جوریکه که همه‌یِ نیاز اتان به آن را برآورده[15] میکرد, آیا میتوانیم بگوییم "گام نخست" شما برای گرم کردن آب نادرست بوده؟

اگر پاسخ نه بود, پس میتوان دید که تکنولوژی نیز بسان جوشاندن آب, دارای روندی گسسته اس.,شما میتوانید با تکنولوژی همینجور
پیش رفته و سود بیشتری باندوزید (بی اینکه کار نادرستی هم کرده باشید), تا زمانیکه به آن آستانه‌‌‌‌ رسیده و تکنولوژی ناگهان شما را نابود سازد.

ما تنها در اینجا این «آستانه» را تعریف کردیم که همانا «دامنه‌یِ آسیبرسانی/آسیبزایی» یک تکنولوژی میباشد, که بآسانی اندازه‌پذیر است.

برای آنکه بهتر دریافت شود, اگر من (مهربد وارسته) تنها کسی بودم که میتوانستم به تکنولوژی راستا داده و پیش ببرم
اش, آنگاه شاید بی آنکه گند[16] بزرگی بار آورم همه‌یِ وعده‌هایِ آن را جامه‌یِ عمل پوشانده و آدمی را به بالاترین تراز[17] هستی و شکوفایی میبردم.

ولی از آنجاییکه تنها من آنجا نیستم و شما هم هستید و احمدی‌نژاد هم هست, پس ما نمیتوانیم هرگز در روند کنونی از یک ترازی از تکنولوژی فرارفته و نابود هم نشویم.

ما آدمها آزاد و خودمختار زاده میشویم. مغز‌هایِ ما جدا و خودآگاهی‌ امان گسسته از دیگران است; این خودآگاهی
گسسته به منش‌هایِ[18] گوناگون میانجامد. یکی میشود ریچارد داوکینز, یکی میشود احمدی‌نژاد و این بدرستی همان چیزی است که ما «آزادی» مینامیم.

این آزادی در بستری شدنی است که هیچکدام از ما نتواند از یک اندازه‌ای توانمندتر از دیگران باشد, زیرا چنانکه در بالا هم اشاره کردیم, گوناگونی مردم به
گوناگونی رفتارها میرسد و گوناگونی رفتارها بی هیچ کم و کاستی به سوء استفاده از تکنولوژی خواهید انجامید. ما تنها زمانی در امنیت نسبی هستیم که هیچکس نتواند
از یک اندازه‌ای بیشتر ویرانگر باشد:



http://www.daftarche.com/images/imported/2013/07/1.png

http://www.daftarche.com/images/imported/2013/07/2.png

http://www.daftarche.com/images/imported/2013/07/3.png








3-دیدگاه فلسفی ما به حیات و مخصوصا انسان هم اینجا مهمه.اینکه انسان ها چقدر در این جهان دووم میتونند بیارند برای ما مشخص نیست ولی اینکه در زمان نامعلومی(جتی مثلا برای یک هزار سال آینده) کل نسل بشر از میون بره مثلا به خاطر تکنولوژی دلیل برای بریدن از تکنولوژی و احساس یاس و ناامیدی نیست.شخصا هم متوجه نمیشم کسی که زندگی جاودان و پس از مرگ باور نداره و میدونه بعد از مرگش کاملا از بین میره،به سرنوشت انسان ها پس از مرگش برای اهمیت زیادی داشته باشه(البته باید بگم من به هیچ وجه خواستار نابودی انسان ها نیستم) چون اصولا کسی که مرده ادراکی نسبت به این جهان نداره.اگر این دیدگاه فردگرایانه رو هم کنار بزاریم باز حتی در خوشبینانه ترین سناریوها هم انسان ها تا ابد نمیتونند در جهان زندگی کنند و بلاخره نسل انسان نابود میشه،با این حال این دلیلی نمیشه که زندگی حاضر و موجودمون تحت تاثیر این آینده حتمی قرار بگیره:)


این سخن را از «آینده‌یِ جهان» به «آینده‌یِ یک شخص» میاوریم; هرکس میداند یک روزی خواهد مرد (نژاد بشر یک روزی شاید نابود شود), پس چرا سیگار نکشد؟ یا چرا رولت روسی بازی نکند؟





----
1. ^ far+hešt::Farhešt || فرهشت: تم; زمینه; موضوع; مضمون Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-e3c8f87180f24f3eac916438b0d19687-fa.html) theme
2. ^ Bihudan || بیهودن: باطل گفتن; یاوه خواندن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Refute), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-2095904b0aba477189b5169cf32732cf-fa.html) to refute
3. ^ آ ب Degarânidan <— Degarândan || دگرانیدن: تغییر دادن to change
4. ^ آ ب noxost+in+i::Noxostini || نخستینی: بدوی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Primitive) primitive
5. ^ bar+in::Barin || برین: عالی; والا Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Excellent), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Superb), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Outstanding), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D9%86) excellent; superb; outstanding
6. ^ farâ+zist::Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Survival) survival
7. ^ neš+âl+idan::Nešâlidan || نشالیدن: سیگنال دادن ⚕Heydari (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=signal&formSubmit=Search&showAll=1), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Signalize) to signalize
8. ^ Xwâst || خواست: اراده Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Will), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Wille), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-4d672b5132734b90b8a17ec90c1742a8-fa.html) will Wille
9. ^ ham+bud::Hambud || همبود: اجتماع Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Society) society
10. ^ vâ+kâftan::Vâkâftan || واکافتن: تجزیه و تحلیل کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Analysis_(disambiguation)) to analyze
11. ^ Xušnudan || خوشنودن: راضی کردن to satisfy
12. ^ Âreš || آرش: معنی Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-d8574c07e9f14b00aaea761a1abb6d57-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Meaning), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Sense), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%B4) meaning; sense
13. ^ âgâh+idan::Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-caa0f28336574d728299ad2f971d47ed-fa.html) to be informed
14. ^ Jušidan || جوشیدن: تبخیر: دگرستن از ایستار آبسان به ایستار بادسان Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Evaporate) to boil
15. ^ bar+âvardan::Barâvardan || براوردن: تخمین زدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Estimate) to estimate || براوردن: برطرف کردن to fullfill | || براوردن: بالا آوردن; بربردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-b426ca8bdd13463da3afcd3b16cc78a7-fa.html)
16. ^ Gen <— Gend || گن: جنس Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Genus), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Sex), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%86) genus; sex
17. ^ tarâx+tan::Tarâxtan || تراختن: ترتیب دادن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-dd34268b9936402f93ff93b1a0164c2c-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Arrange) to arrange arrangieren
18. ^ Maneš || منش: شخصیت; خوی و سرشت Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-49bfe665adc14acbaa85bfa4d95dadaa-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Character), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Nature) character; nature

Dariush
07-13-2013, 04:50 AM
درود داریوش جان!

به یاد مزدک, بر پاد خواهش درونی ام! که این روزها بسی تن‌آسا شده و انگیزه‌یِ گفتمان ندارم, همراه با پوزش از دیرکرد میکوشم پاسخ درخوری بدهم.
درود مهربد جان؛خواهش می‌کنم؛
من نیز همچون شما به تن‌آساییِ کمابیش مفرط مبتلا شده‌ام، چنانکه فیلم و سریال و کتاب‌های آبکی و این‌چیزها مرا مشغول میکنند! اگر راهکاری برای رهایی از دستِ این تن‌آسایی یافتی، با من در میان بگذار:e414:


راست اش پیش از نوشتن دوبار نوشته شما را خوانده و زیر و رو کردم, ولی باز نگرفتم که براستی دشواری یا فرهشت[1] چیزیکه میگویید چیست و چرا از رفتار من گلایه میکنید.
آه، مهربد جان، من که گلایه نمی‌کنم، و تنها قصد گفتگو ودانستن دارم که این‌هم سراسر به میلِ شما وابسته است! آنچه شما می‌کنید و تصمیم میگیرید سراسر به خودتان مربوط است و من تنها از جایگاهِ دوستی شاید در پاتوق دل‌تنگ‌تان شوم و یادی از شما بکنم وگرنه در جایگاهی نیستم که بخواهم از رفتارِ شما گلایه بکنم.



اکنون شما هم میگویید من میدانم چرا تکنولوژی بده, ولی نمیدانم چرا خوشی بردن از اینترنت و پرداختن به خردگرایی (خردگرایی —> پیشرفت دانش و صنعت —> گسترش تکنولوژی) هم بده! ((:
راستش، پیامِ جک‌تان را که نگرفتم دقیقا، با این‌حال، روی این قسمت بیشتر سخن خواهم گفت. شما چگونه از خردگرایی و گستراندنِ آن به پیشرفتِ تکنولوژی و دانش و سپس به گسترشِ تکنولوژی میرسید؟ مشکل بیشتر روی همان قسمت اول است. خردگرایی و گسترشِ آن چه ارتباطی به پیشرفتِ تکنولوژی دارد؟ اگر بگوییم پرداختن و گسترشِ علم، به پیشرفت و گسترشِ تکنولوژی می‌انجامد، بله؛ که البته این هم تنها دلیل‌اش نمی‌تواند باشد، اما خردگرایی آیا نتیجه‌اش مشخص است؟ آیا شما تاملاتِ خود و جنابِ کازینسکی را از دایره‌ی خردگرایی بیرون میکنید؟ سخن آنکه خردگرایی دامنه‌ای بسیار وسیع‌تر از علم دارد و اگرچه اشتراک‌هایی باهم دارند، اما الزاما رابطه‌ای مستقیم میان‌شان نیست. علاوه بر این، علم اگر نتایج‌اش میتواند منفی و زیانبار باشد، خردگرایی هرگز چنین نیست، چرا که تعریف‌اش به کلی با علم متفاوت است. اگر تا دیروز خردگرایی را به پیشرفتِ علم و تکنولوژی رای می‌داد، امروز می‌تواند چنین نباشد و نظرش کاملا مخالفش باشد.



پیش از هر چیز من میاندیشم شما رویکرد من در رویاروی با دشواری‌ها را بگونه‌ای راهکار من گرفته‌اید, گرچه من بالا گفته ام که هیچ راهکاری ندارم.
خیر، میدانم رویکردِ شما راهکار نیست، برایم تنها پرسش این بود که در نبودِ راهکاری مشخص، چگونه می‌توان رویکردی را برگزید؟ به ویژه که شما از مدافعانِ فایده‌گرایی هستید، عملی که بی‌فایده است از نگاهِ شما چگونه قابلِ توجیه است؟ سخن این است: اگر من(یا هر کس دیگر) از (فرضا ) فروم‌نویسی صرفِ نظر کنم چه بدست می‌آورم؟ در یک کلمه، در مقایسه با میلیون‌ها نفر انسانی که این‌را همچنان ادامه می‌دهند، شاید یک میلیاردیم بیش از صفر ارزش داشته باشد آنچه بدست می‌آورم.(البته اینجا استفاده‌ی عقلانی و درست از فروم‌نویسی مدنظر من بود). حال اگر ادامه دهم چه زیان‌هایی می‌آفرینم؟ بازهم اگر پیش‌فرضِ استفاده‌ی خردگرایانه از فروم‌نویسی را درنظر داشته باشیم، تقریبا هیچ(البته اینجا نیز باید در نظر داشته باشیم که در حالِ حاضر استفاده از مظاهرِ تکنولوژی با گسترشِ تکنولوژی متفاوت است و ما فعلا ناچاریم در زندگیِ خود از آنها استفاده کنیم وگرنه که زندگی ما به کلی مختل خواهد شد). چه به دست می‌اوریم؟ گسترشِ خردگرایی (از جمله منطق، فلسفه، تاریخ، خرافه‌ستیزی...) می‌تواند دستاوردهایی بسیار ملموس‌تر داشته باشد. از جمله آنکه می‌تواند بسیاری را از دامانِ جهل و نادانی رهانیده و بستر را برای هتا اندیشیدن درباره‌ی راهکاری در برابر گسترشِ خطرناکِ تکنولوژی فراهم کند. اگر اینرا که می‌توانیم نکنیم، لشکر جهل و نادانی هر روز بیش از دیروز قوی‌تر شده و به پیش می‌تازد و جهان و انسانها را بیشتر در نابودی می‌کشاند و در نهایت اگر تکنولوژی ما را نابود نکند، آنها ما را نابود خواهند کرد! یعنی در واقع نفی گسترشِ خردگرایی در واقع تلویحا به معنای بی‌تفاوتی نسبت به گسترشِ جهل و نادانی‌ست!

جنبه‌ای دیگر را با این مثال در نظر بگیرید: فرض کنید قرار است سوار بر ماشینی شویم که خراب است و چندان به آن اعتمادی نیست و به وسیله‌ی آن از جاده‌ای خطرناک و پر از دره بگذریم! رویکردِ شما (نه راهکار) به مانندِ این است که فکر کنیم حتما به درونِ دره می‌افتیم و هیچ شانسی برای زنده ماندنِ ما نیست، بنابراین بهتر است دیگر فکر و برنامه‌ای برای پس از رسیدن به مقصد نکنیم!

برخلافِ کازینسکی، من تصور میکنم به جای بازگشت به دورانِ پیش از مدرنیته و قرونِ وسطا که نیازمند دگرگونیِ 180 درجه‌ای در تمامِ ابعادِ زندگیِ جوامعِ بشری است و تحققِ آن شاید تنها در رویا ممکن باشد، بهتر این است که در جهتِ آگاهی بیشتر، گسترشِ آزادی و خردگرایی و پرورشِ انسان‌های دانا بکوشیم تا آنجا که وجودِ این سلاح‌ها بی‌معنی شود. یعنی اگر تصور کنیم تا دویست سالِ آینده انسان به وسیله‌ی جنگ‌افزارها نابود نمی‌شود، برنامه‌ریزی برای هدفی چون خارج از دسترس کردنِ سلاح‌های خطرناک از انسان‌های خطرناک و همچنین زدایشِ تدریجیِ آنها، اگرچه همچنان ریسک بیشتری نسبت به راهکارِ کازینسکی دارد، اما قابلِ دستیابی و بکارگیری است. همین امروز هم نگرانی‌ها در این مورد میانِ جوامعِ بین‌المللی مشهود است؛ چنانکه مثلا آمریکا و روسیه پیمان‌نامه‌ای امضا کرده‌اند که سالانه تعدادی از بمب‌های هسته‌ای خود را از بین ببرند یا تمامِ کشورها برای جلوگیری ایران از دستیابی به بمبِ هسته‌ای متحد شده‌اند و پیمانِ منعِ گسترشِ سلاح‌های هسته‌ای تصویب می‌کنند. تصور کنید اگر چند کشور مصل ایران و کره شمالی و چندتای دیگر هم از این وضع خلاص شوند و از مخاطرات و تنش‌های بین‌المللی کاسته شود، آنگاه اوضاع می‌تواند امیدوارکننده‌تر باشد. این خیلی در دسترس‌تر، واقع‌بینانه‌تر و ساده‌تر از راهکارِ کازینسکی است که همچون رویای بازگشتِ جوجه به تخم‌مرغ می‌ماند.

دیگر اینکه من نگرفتم شما چگونه از این سخن که «من فروم‌نویسی و گسترش خردگرایی را بیهوده[2]
و هتا زیانآور میدانم» به اینکه من گوشه‌گزین شده‌ام یا اینترنت نمیایم و یا در تنهایی به کنج عزلت فرورفته‌ام رسیده‌اید.
خیر، من این را نگفتم، گفتم شما از فروم‌نویسی و اینترنت کناره گرفته‌اید، وگرنه میدانستم و میدانم که شما به هیچ رو آدم گوشه‌گیر یا عزلت‌نشینی نیستید. اکنون می‌دانم که از اینترنت کناره نگرفته‌اید، تنها فروم‌نویسی را رها کرده‌اید و در دیگرِ موارد همان مهربدِ گذشته هستید!
اکنون من یک چیز را بگویم! اگر سخنانِ شما بپذیریم، من گمان میکنم استفاده و خرید ابزارهای تکنولوژیک (از رایانه و تلویزیون و اینترنت گرفته تا هتا لباس‌ها و لوازمِ خانگی) بیشتر از گسترشِ خردگرایی ضرر داشته باشند! گسترشِ خردگرایی، همانطور که گفتم، حداقل فوایدی دارد، اما خرید و استفاده از ابزارهای تکنولوژیک، باعث میشود هرچه بیشتر آب به آسیابِ شرکت‌های گستراننده‌ و سودجوی تکنولوژی می‌ریزد.


در دنباله‌یِ سخن, دوباره به اینکه چرا اینترنت نیاییم (آیا من کسی را به اینترنت نیامدن خوانده‌ام؟) یا چرا گوشه‌گیر
شویم (من کسی را به عزلت‌نشینی نخوانده‌ام؟), یا چرا برخی کارهای دیگر نکنیم پرداخته و از من خواهان دلیل برای اینها شده‌اید!
من براستی از کجا بدانم شما داریوش جان برای چه از بیخ دفترچه میایید یا چرا از این کارها خوشی میبرید که بخواهم دلیل بیاورم که نکنید!!
تازه اگر نکنید, چه سودی دیگر هنگامیکه راهکارِ خوبی در دست نیست و هنوز جای اندیشه‌یِ بسیار در همه چیز میرود دارد؟ من من هستم و
راهکار و بی راهکار کار خود ام را میکنم, ولی چرا باید از دیگران بخواهم زمانیکه خود ام نمیدانم چه باید کرد, به دنبال من از رفتار ام پیروی کنند!؟

مهربدِ عزیز، من نگفتم شما کسی را دعوت به کناره‌گیزی از اینترنت یا عزلت‌نشینی کرده‌اید، تنها می‌خواستم بدانم این رویکرد تا چه اندازه قابلِ دفاع و عمومیت‌بخشی‌ست!


برای من پیچیده‌تر از این نیست:

من خردگرایی را کار درستی میدانم —> گسترش خردگرایی به من خوشی میدهد —> فروم مینویسم.
من خردگرایی را بیهوده میابیم —> گسترش خردگرایی به من خوشی نمیدهد —> فروم نمینویسم.

به سخن کوتاه‌تر, من خوشیِ کار ام را زمانی میگیریم که آنرا درست بدانم. اگر چیزی نادرست باشد, من خوشیِ آنرا به درد می‌دگرانم[3] و کار خرددوستانه نیز همین است.

نمونه‌وار, به مازوخیست‌هایی بنگرید که از بُریدن خود اشان با کارد و تیغ خوشی میبرند; رفتار خرددوستانه اینجا زدایش این خوشی و آسیب نرساندن به خود است.

در موردِ نادرستی این رابطه پیش از این گفتم. بطور مثال فرض کنید شما می‌خواهید به جماعتی بفهمانید که پیشرفتِ تکنولوژی عامل نابودی ما خواهد شد (اگر جلوگیری از گسترشِ تکنولوژی را خردگرایانه بدانیم) و آنها اگر با اصولِ ابتدایی منطق و خردگرایی آشنا نباشند و تفکرِ انتقادی نداشته و اهلِ تعقل نباشند، هرگز نمی‌توانیم به آنها چیزی بفهمانیم! شما خودت اگر خردگرا نمی‌شدی و در دامانِ آخوند بزرگ میشدید، هرگز می‌توانستید روزی به این تفکرات برسید یا هتا بدان فکر کنید، آیا هرگز به افسانه بودنِ فایده‌مند بودنِ تکنولوژی هرگز فکر میکردید؟به دنبالِ راهکار بودن، پیشکش!


داریوش نازنین, به مانند بالا, من هرگز کاری را نمیکنم چون خوشی‌آور است, کاری را میکنم که هوده‌مند و درست بیابم (و در کنار اش بیشتر زمانها خوشی نیز میبرم).

اینکه شما در کنار زندگی روزانه اتان از داشتن یک جمع فرهیخته در گوشه‌ای از اینترنت خوشی میبرید و با آمدن اینجا و اندکی
گپ زدن با این و آن احساس بهتری نسبت به زندگی اتان میابید و شاید جای کمبود برخی چیزها را نیز برایتان پر میکند, همگی چیزهایی درست و بجا هستند.

هر آینه اگر من بخواهم ترس و نگرانیِ بجایِ خود از آینده‌ و ناتوانی ام در کنترل سرنوشت ام را با فروم‌نویسی و گپ
با فرهیختگان هتا اندکی بلاپوشانم, پس کارِ من بمانند بیماری خواهد ماند که بجای درمان و چاره‌جوییِ سردرد اش, به خوردن آرامبخش روی میاورد.

درد در نزد یک خردگَـر بهترین دوست و والاترین یار است.

پس در پاسخ به اینکه شما از دیدگاه فلسفی چرا نباید کارهایی که بهتان خوشی میدهد را بکنید, شاید چون نباید بهتان خوشی بدهند و
شاید چون دردی که در نیانجامیدن اینکارها پدیدار* میشود همان نِشالی[7] است که باید به آن گوش فراداده و رویکرد اتان را بدگرانید[3].

اگر سرتان درد میکرد, آرامبخش نخورید, گرچه در آغاز نمیدانید چرا می‌دردد, ولی با یادآوریِ پیوسته‌یِ درد, به یاد خواهید داشت که جویایِ چاره باشید.
این سخن‌تان درست است و من قبولش میدارم.
اما قدری این وسعتِ هراسِ شما برایم قابلِ درک نیست. شاید به این دلیل است که نگاهِ ما متفاوت است و همچون آندد، جورِ دیگری مینگرم! از نگاهِ من خوشی‌ای که بی‌فایده و البته بی‌ضرر باشد، اگر در اولویت نباشد، اما همچنان خوشی است و من از آن‌هم بهره خواهم برد. سخن آنکه مگر شما از گوش دادن به موسیقی، فیلم دیدن، ورزش، کتابِ رمان خواندن و... چه فایده‌ای میبرید جز همان خوشی؟ البته من اینرا برای خودم گفتم، چرا که به قولِ شما از بودن در جمعِ فرهیختگان خوشی میبرم. برای شما ممکن است چنین نباشد!
مهربد جان، مشکل آنطور که شما تصویر میکنید، بسیار بنیادی‌تر و پیچیده‌تر از این حرفاست که بشود آنرا به سردردی تشبیه کرد که واکنشی‌ست بیولوژیک برای یک بیماری که باید به جای رفع سردرد، به درمانِ آن بیماری اندیشید. مگر حالِ زمین رو به سوی فاجعه ندارد؟ از آلودگیِ هوا و گرما بگیرید تا استخراج بی‌رویه و افسارگسیخته‌ی انرژی از زمین و گسترشِ شهرها، افزایشِ جمعیت و بیابان‌زایی و... چنانکه تمامِ کارشناسان متفق‌القول هستند که اگر همین روند ادامه پیدا کند، تا چند دهه دیگر زمین جایی برای زیستن نخواهد داشت! طنزِ داستان این است که تمامِ دولت‌ها هم این را قبول دارند اما آخرین بار، چندی پیش کشورهای صنعتی دورِ هم جمع شدند تا فکری در این مورد بکنند، اما در نهایت هیچ چیزی تصویب نشد! در موردِ تکنولوژی که همه‌ی جهان به آن به شدت خوشبین هستند و کسی هتا تصور هم نمی‌کند که روزی قرار باشد جلوی پیشرفت‌اش گرفته شود، بنابراین اگر هم راهکاری پیدا شود، تا آنجا که همه بخواهند آنرا به کار ببندند فاصله‌ای هزاران فرسخی هست! من تصور نمیکنم اصلا کاری برایش بتوان کرد.

Mehrbod
07-14-2013, 11:29 PM
درود مهربد جان؛خواهش می‌کنم؛
من نیز همچون شما به تن‌آساییِ کمابیش مفرط مبتلا شده‌ام، چنانکه فیلم و سریال و کتاب‌های آبکی و این‌چیزها مرا مشغول میکنند! اگر راهکاری برای رهایی از دستِ این تن‌آسایی یافتی، با من در میان بگذار.


تنآسایی من در راستای گفتمان و گفتگو بود داریوش جان.

با این همه گرما هم کم تاثیر[1] نیست و تنها راهکار من
جابه‌جایی شباروز است, شب‌ها هوا بسی خنک‌تر است و آسانتر میتوان به کارها رسیدگی کرد.

همچنین, جدا از سخنان دیگر, نمایار بسیار زیبا و انگیزاننده‌ای برای خود
گزیده‌اید! توضیح اش در جستار دیگر را نیز پیشتر خواندم و بسیار گیرا بود.





راستش، پیامِ جک‌تان را که نگرفتم دقیقا، با این‌حال، روی این قسمت بیشتر سخن خواهم گفت. شما چگونه از خردگرایی و گستراندنِ آن به پیشرفتِ تکنولوژی و دانش و سپس به گسترشِ تکنولوژی میرسید؟ مشکل بیشتر روی همان قسمت اول است. خردگرایی و گسترشِ آن چه ارتباطی به پیشرفتِ تکنولوژی دارد؟ اگر بگوییم پرداختن و گسترشِ علم، به پیشرفت و گسترشِ تکنولوژی می‌انجامد، بله؛ که البته این هم تنها دلیل‌اش نمی‌تواند باشد، اما خردگرایی آیا نتیجه‌اش مشخص است؟ آیا شما تاملاتِ خود و جنابِ کازینسکی را از دایره‌ی خردگرایی بیرون میکنید؟ سخن آنکه خردگرایی دامنه‌ای بسیار وسیع‌تر از علم دارد و اگرچه اشتراک‌هایی باهم دارند، اما الزاما رابطه‌ای مستقیم میان‌شان نیست. علاوه بر این، علم اگر نتایج‌اش میتواند منفی و زیانبار باشد، خردگرایی هرگز چنین نیست، چرا که تعریف‌اش به کلی با علم متفاوت است. اگر تا دیروز خردگرایی را به پیشرفتِ علم و تکنولوژی رای می‌داد، امروز می‌تواند چنین نباشد و نظرش کاملا مخالفش باشد.


خردگرایی یک ایدئولوژی است, شاید آنرا با خردورزی یکسان گرفته‌اید گرامی؟

دیدگاه من میشود آروین-خردگرا (Empiricist-Rationalist).

خردگراییِ تنها میگوید همه چیز باید با سنجه‌یِ خرد بررسی شود, هنگامیکه آروینخردگرایی (براه کاربرد همان خرد) میگوید که خِرد تنها — در عمل — بسنده نیست و باید از آموده‌ای[2] از خرد و آروین[3] بهره گرفت.

همینکه شما این اندازه میبینید میگویند تا بدی‌هایِ یک چیزی (در گفتمان ما: تکنولوژی) درنیامده, کاربرد آن اشکالی ندارد خودْ خردگرایی ناب است که به آن میتوان خردگرایی خام هم گفت: naïve rationalism






خیر، میدانم رویکردِ شما راهکار نیست، برایم تنها پرسش این بود که در نبودِ راهکاری مشخص، چگونه می‌توان رویکردی را برگزید؟ به ویژه که شما از مدافعانِ فایده‌گرایی هستید، عملی که بی‌فایده است از نگاهِ شما چگونه قابلِ توجیه است؟ سخن این است: اگر من(یا هر کس دیگر) از (فرضا ) فروم‌نویسی صرفِ نظر کنم چه بدست می‌آورم؟ در یک کلمه، در مقایسه با میلیون‌ها نفر انسانی که این‌را همچنان ادامه می‌دهند، شاید یک میلیاردیم بیش از صفر ارزش داشته باشد آنچه بدست می‌آورم.(البته اینجا استفاده‌ی عقلانی و درست از فروم‌نویسی مدنظر من بود). حال اگر ادامه دهم چه زیان‌هایی می‌آفرینم؟ بازهم اگر پیش‌فرضِ استفاده‌ی خردگرایانه از فروم‌نویسی را درنظر داشته باشیم، تقریبا هیچ(البته اینجا نیز باید در نظر داشته باشیم که در حالِ حاضر استفاده از مظاهرِ تکنولوژی با گسترشِ تکنولوژی متفاوت است و ما فعلا ناچاریم در زندگیِ خود از آنها استفاده کنیم وگرنه که زندگی ما به کلی مختل خواهد شد). چه به دست می‌اوریم؟ گسترشِ خردگرایی (از جمله منطق، فلسفه، تاریخ، خرافه‌ستیزی...) می‌تواند دستاوردهایی بسیار ملموس‌تر داشته باشد. از جمله آنکه می‌تواند بسیاری را از دامانِ جهل و نادانی رهانیده و بستر را برای هتا اندیشیدن درباره‌ی راهکاری در برابر گسترشِ خطرناکِ تکنولوژی فراهم کند. اگر اینرا که می‌توانیم نکنیم، لشکر جهل و نادانی هر روز بیش از دیروز قوی‌تر شده و به پیش می‌تازد و جهان و انسانها را بیشتر در نابودی می‌کشاند و در نهایت اگر تکنولوژی ما را نابود نکند، آنها ما را نابود خواهند کرد! یعنی در واقع نفی گسترشِ خردگرایی در واقع تلویحا به معنای بی‌تفاوتی نسبت به گسترشِ جهل و نادانی‌ست!


بگذارید ساده‌تر کنیم, شما مگر نمیخواهید خوشی ببرید؟ من هم بمانند شما, میخواهم خوشی ببرم.
اکنون بیانگارید که من و شما, هر دو میپذیریم که:


١. تکنولوژی ما را تا چند دهه‌یِ آینده (احتمال بسیار بالا) نابود خواهد کرد.
٢. ما هیچ کاری (باز به احتمال بسیار بالا) نمیتوانیم در برابر آن بکنیم.


نگرش شما برای خوشی بردن این است که اکنون که کاری نمیتوانیم درباره‌ اش بکنیم, چرا درباره‌یِ نژادپرستی و نمیدانم خردگرایی و اسلام و.. کاری نکنیم؟ شاید هم شانس ما زد و این تکنولوژی و پیشرفت ما را نابود نکرد و شاید همین گسترش خردگرایی و ستیز با -ist‌هایِ دیگر دستمایه‌یِ پیروزی ما شد.

همین سخن را امیر گرامی نیز جایِ دیگر به من گفتند, اینکه نباید نگرشی در راستای «یا همه چیز یا هیچ چیز» داشته باشیم و سخنی در این مایه آوردند که بیاندیشیم هیچ آینده‌ای برای فرازیست[4] بشریت نداریم و زمانی اندک هم در دست نیست, آیا ارزش اش را ندارد که در این زمان اندک, برای بالا بردن کیفیت زندگی دیگران هتا اگر یک اندکی هم که شده, هتا اگر میدانیم هیچ پایستگی هم نداشت, بکوشیم؟

در اینجا شاید حق با هر دوی شما باشد, به نگر من ولی بیشتر به خودفریبی میماند.






جنبه‌ای دیگر را با این مثال در نظر بگیرید: فرض کنید قرار است سوار بر ماشینی شویم که خراب است و چندان به آن اعتمادی نیست و به وسیله‌ی آن از جاده‌ای خطرناک و پر از دره بگذریم! رویکردِ شما (نه راهکار) به مانندِ این است که فکر کنیم حتما به درونِ دره می‌افتیم و هیچ شانسی برای زنده ماندنِ ما نیست، بنابراین بهتر است دیگر فکر و برنامه‌ای برای پس از رسیدن به مقصد نکنیم!


بازی با واژگان داشتیم. ما درباره‌یِ "خطرناکی راه" نگفته‌ایم, درباره‌یِ "بدیهی" بودن پایان راه گفته‌ایم.
اینکه همه‌یِ ما یک روزی خواهیم مرد یک پیشبینی[5] است, ولی میبینید که همیشه درست در میاید; جنس چیزیکه پیشدیده[6] میشود از زمین تا آسمان میدگرد[7].

هر آینه, ١٠٠% من هم بیلغزش نیستم و شاید پیشبینیِ من نادرست بوده باشد, که این دیگر به شما و خواننده است که با خواندن آنچه آورده‌ایم بسنجید[8].

پس اکنون با واژه‌گزینی درست, گزاره‌یِ شما را بازمی‌نویسیم:


بیانگاریم میخواهیم سوار بر خودرویی شویم و از راهی برویم که پایان آن به یک دره میانجامد. رویکردِ شما مهربد (نه راهکار) به مانندِ این است که بیاندیشیم بیگمان به درونِ دره می‌افتیم و هیچ شانسی برای زنده ماندنِ ما نیست، بنابر[9] این بهتر است دیگر فکر و برنامه‌ای برای پس از رسیدن به مقصد نکنیم!


آری, رویکرد من همین است. اگر میتوانستم از خودرو پیاده شده و میگذاشتم شما یا هر کس دیگری که دوست داشت این راه را برود با خوشنودی به درّه

افتاده و خود به زندگی ام میپرداختم, شوربختانه ولی, دره‌یِ شما سرنوشت مرا هم دربر دارد و راهی برای پیاده شدن از این خودروی بشریت نیست!








برخلافِ کازینسکی، من تصور میکنم به جای بازگشت به دورانِ پیش از مدرنیته و قرونِ وسطا که نیازمند دگرگونیِ 180 درجه‌ای در تمامِ ابعادِ زندگیِ جوامعِ بشری است و تحققِ آن شاید تنها در رویا ممکن باشد، بهتر این است که در جهتِ آگاهی بیشتر، گسترشِ آزادی و خردگرایی و پرورشِ انسان‌های دانا بکوشیم تا آنجا که وجودِ این سلاح‌ها بی‌معنی شود. یعنی اگر تصور کنیم تا دویست سالِ آینده انسان به وسیله‌ی جنگ‌افزارها نابود نمی‌شود، برنامه‌ریزی برای هدفی چون خارج از دسترس کردنِ سلاح‌های خطرناک از انسان‌های خطرناک و همچنین زدایشِ تدریجیِ آنها، اگرچه همچنان ریسک بیشتری نسبت به راهکارِ کازینسکی دارد، اما قابلِ دستیابی و بکارگیری است. همین امروز هم نگرانی‌ها در این مورد میانِ جوامعِ بین‌المللی مشهود است؛ چنانکه مثلا آمریکا و روسیه پیمان‌نامه‌ای امضا کرده‌اند که سالانه تعدادی از بمب‌های هسته‌ای خود را از بین ببرند یا تمامِ کشورها برای جلوگیری ایران از دستیابی به بمبِ هسته‌ای متحد شده‌اند و پیمانِ منعِ گسترشِ سلاح‌های هسته‌ای تصویب می‌کنند. تصور کنید اگر چند کشور مصل ایران و کره شمالی و چندتای دیگر هم از این وضع خلاص شوند و از مخاطرات و تنش‌های بین‌المللی کاسته شود، آنگاه اوضاع می‌تواند امیدوارکننده‌تر باشد. این خیلی در دسترس‌تر، واقع‌بینانه‌تر و ساده‌تر از راهکارِ کازینسکی است که همچون رویای بازگشتِ جوجه به تخم‌مرغ می‌ماند.


بمب اتم یک تکنولوژی پیش پا افتاده و بسیار مرزمند است — کسی در زیرزمین خانه اش بمب اتم نمیسازد — و نزدیک به ١٠٠ سال از نوآوریِ[10] آن نیز میگذرد و ما هنوز نتوانسته‌ایم آنرا کنترل کنیم.

اینکه شما میاندیشید میتوان بهمین شیوه و همین کُندی با تکنولوژی‌هایِ نوینتری مانند nanotech, AI و بسیاری دیگر رویارویی کرد هم یا از خوشباوری بیش از اندازه‌یِ شما (که بسیار فراگیر است), یا ناآگاهی[11] اتان از چگونگی سازوکار این تکنولوژی‌ها میگوید (کمتر فراگیر).

راهکار کازینسکی نیز شدنی است, زیرا ما در جهانی هستیم که شکنندگی آن رو به فزونی است (زیرِ نام چیزی به نام globalization). اگر از پنداره‌هایِ[12] واکاویِ راژمان[13] (System Analysis) آگاه باشید و نگرشی هم به جستار «پادشکنندگی[14]» من انداخته باشید, میتوانید دریابید که شکنندگی‌ای که درباره‌یِ آن میسخنیم چیست و چرا میتواند و بسیار میشاید[15] که انقلاب و برگشت به دوران نخستینی[16] به یاریِ آن کار کند و شدنی باشد.

برای من هر آینه چنین راهکاری به هیچ روی خواستنی نبوده و نیست, که
میتواند نمایانگر[17] گونه‌ای اعتیاد و وابستگی خود من به تکنولوژی باشد.

هر آینه, این سخن هم شایان ذکر است که کازینسکی در جایِ دیگر از اینکه یک انقلاب در جایگاه
یک "تیپا" به سیستم که میتواند آنرا راستادهی کند و سر جای خود بنشاند نیز میگوید. ما پیشتر دیده‌ایم که اگر ناخوشنودی[18] مردم
از یک آستانه‌ای فزونی گیرد, سیستم همبودین[19] و تکنولوژیک بفراخور در برابر آن کوتاه آمده و رویکرد خود را میدگراند[20]; زیرا تکنولوژی از خود انگیزه یا هدف پنهانی ندارد و بمانند هر سیستم دیگری, در برابر کنش می‌واکنشد.






اکنون من یک چیز را بگویم! اگر سخنانِ شما بپذیریم، من گمان میکنم استفاده و خرید ابزارهای تکنولوژیک (از رایانه و تلویزیون و اینترنت گرفته تا هتا لباس‌ها و لوازمِ خانگی) بیشتر از گسترشِ خردگرایی ضرر داشته باشند! گسترشِ خردگرایی، همانطور که گفتم، حداقل فوایدی دارد، اما خرید و استفاده از ابزارهای تکنولوژیک، باعث میشود هرچه بیشتر آب به آسیابِ شرکت‌های گستراننده‌ و سودجوی تکنولوژی می‌ریزد.


این کارها به بازیِ بچه‌ها میمانند داریوش جان,
اینکه شما فروم بیایید, نیایید. اینکه سوار خودرو شوید, نشوید و .. هیچکدام هیچ مهندی‌ای[21] ندارند.

مشکل تکنولوژی:


١. آزمندی مردم نیست.
٢. بد بودن کمپانی‌ها نیست.
٣. گسارندگی روزافزون نیست.
٤. بددلیِ برخی از مردم نیست.
٥. ...


مشکل تکنولوژی خود سیستم تکنولوژیک است که دربرگیرنده‌یِ همه‌یِ اینها میشود
و اگر تک تک اینها را هم از آن زدودیم, همچنان مشکلهای آن پابرجا خواهند ماند.

هتا سرشت تکنولوژی هم به خودی خود بد نیست. سیستم تکنولوژیک هم از خود خواست[22] و انگیزه‌ای[23] ندارد و در پیِ نابودی ما نیست.

هر تکنولوژیِ نوینی نیز یک گرهی از دشواری‌های ما را میگُشاید و در جایگاه خود سودمند و خواستنی است.

چیزیکه ولی بسیاری نمیتوانند دریابند, این است که یک فرایند میتاوند در هر گام خود سودمند باشد, ولی به فرجامی[24] بسیار ناخواستنی و زیانمند بانجامد.

پنداره‌ای[12] مانند «ابرسازواره[25]» نیز برای بسیاری از مردم مردم نادریافتنی است; چنین چیزهایی در روند فرگشت[26] نبوده‌اند.

نمونه‌وار همه‌یِ ما میدانیم که یک سوپرمارکت کوچک (خواربارفروشی سر کوچه) بسیار انسانی‌تر و دوستانه‌تر از یک سوپرمارکت بزرگ و بی در و پیگر
بوده و رفتار میکند, زیرا یکی با پیوندهایی در ترازِ[27] آدمی مانند «دوستی», «آشنایی» و هتا «نسیه دادن» سر و کار دارد, دیگری, گرچه از
همان آدمها ساخته شده, ولی از روی "بزرگی" و اندازه‌یِ خود, به چیز دیگری دگرسته[7] است: همانند آبی که تا ١٠٠° تنها می‌گرمد, ولی با گذر از این آستانه‌یِ ویژه میجوشد[28] و چهره‌یِ دیگری میابد (مهاد فرابرنهادگی - Supervenience Principle (http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-10/%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D9%86%D9%87%D8%A7%D 8%AF%DA%AF%DB%8C-supervenience-principle-1045/))





در موردِ نادرستی این رابطه پیش از این گفتم. بطور مثال فرض کنید شما می‌خواهید به جماعتی بفهمانید که پیشرفتِ تکنولوژی عامل نابودی ما خواهد شد (اگر جلوگیری از گسترشِ تکنولوژی را خردگرایانه بدانیم) و آنها اگر با اصولِ ابتدایی منطق و خردگرایی آشنا نباشند و تفکرِ انتقادی نداشته و اهلِ تعقل نباشند، هرگز نمی‌توانیم به آنها چیزی بفهمانیم! شما خودت اگر خردگرا نمی‌شدی و در دامانِ آخوند بزرگ میشدید، هرگز می‌توانستید روزی به این تفکرات برسید یا هتا بدان فکر کنید، آیا هرگز به افسانه بودنِ فایده‌مند بودنِ تکنولوژی هرگز فکر میکردید؟به دنبالِ راهکار بودن، پیشکش!


نخست اینکه خیر, من آنچه میدانم را وامدار خردگرایی نیستم, وامدار خرد هستم.

دو اینکه شما اکنون همه‌یِ آنچه گفتم را دریافتید, اکنون به کجا رسیدیم یا چه دگرسانی‌ای[29] در چه چیزی رخ داد دوست گرامی؟

گفتیم که تنها راهکارِ دردست برگشت به زندگی نخستینی[16] است. زمانیکه خودِ
من چنین چیزی را نمیخواهم, پس چه یک تن, چه یک میلیارد تن همه‌یِ سخن مرا دریافتند, چه سود؟






این سخن‌تان درست است و من قبولش میدارم.
اما قدری این وسعتِ هراسِ شما برایم قابلِ درک نیست. شاید به این دلیل است که نگاهِ ما متفاوت است و همچون آندد، جورِ دیگری مینگرم! از نگاهِ من خوشی‌ای که بی‌فایده و البته بی‌ضرر باشد، اگر در اولویت نباشد، اما همچنان خوشی است و من از آن‌هم بهره خواهم برد. سخن آنکه مگر شما از گوش دادن به موسیقی، فیلم دیدن، ورزش، کتابِ رمان خواندن و... چه فایده‌ای میبرید جز همان خوشی؟ البته من اینرا برای خودم گفتم، چرا که به قولِ شما از بودن در جمعِ فرهیختگان خوشی میبرم. برای شما ممکن است چنین نباشد!
مهربد جان، مشکل آنطور که شما تصویر میکنید، بسیار بنیادی‌تر و پیچیده‌تر از این حرفاست که بشود آنرا به سردردی تشبیه کرد که واکنشی‌ست بیولوژیک برای یک بیماری که باید به جای رفع سردرد، به درمانِ آن بیماری اندیشید. مگر حالِ زمین رو به سوی فاجعه ندارد؟ از آلودگیِ هوا و گرما بگیرید تا استخراج بی‌رویه و افسارگسیخته‌ی انرژی از زمین و گسترشِ شهرها، افزایشِ جمعیت و بیابان‌زایی و... چنانکه تمامِ کارشناسان متفق‌القول هستند که اگر همین روند ادامه پیدا کند، تا چند دهه دیگر زمین جایی برای زیستن نخواهد داشت! طنزِ داستان این است که تمامِ دولت‌ها هم این را قبول دارند اما آخرین بار، چندی پیش کشورهای صنعتی دورِ هم جمع شدند تا فکری در این مورد بکنند، اما در نهایت هیچ چیزی تصویب نشد! در موردِ تکنولوژی که همه‌ی جهان به آن به شدت خوشبین هستند و کسی هتا تصور هم نمی‌کند که روزی قرار باشد جلوی پیشرفت‌اش گرفته شود، بنابراین اگر هم راهکاری پیدا شود، تا آنجا که همه بخواهند آنرا به کار ببندند فاصله‌ای هزاران فرسخی هست! من تصور نمیکنم اصلا کاری برایش بتوان کرد.


کازینسکی کتاب و manifest داد زیرا راهکار و دورنمایی داشت. من [هنوز؟] نه راهکاری دارم نه manifest‌ای و
نه راهکار وی برای ام [هنوز؟] پذیرفتنی است, پس اینکه کسی سخن مرا بپذیرد و نپذیرد نیز دگرسانی‌ای[29] در چیزی نخواهد داد.

همراه با آن, با دانش به آنچه میدانم, آنچه به شما امروز خوشی میدهد به من دیگر نمیدهد.


همچنین به نگر ام برای دریافت درستِ جستار باید همان کتاب‌ها را بخوانید, چون نمونه‌یِ همین
چیزی که از آلودگی زیستبوم و ... آورده‌اید خود در راستای سخن آورده شده ما میرفت, نه بیرون از آن.





پ.ن.
بد نیست این را هم بگویم که کسی اینجا با تکنولوژی بد نیست (هتا کازینسکی); دشواری با «کاربرد تکنولوژی» است: ناتوانی «سرشتین» ما در کنترل تکنولوژی.

در این گفتگو من تنها از یک نمونه‌یِ بسیار ساده در ترازی[27] که برای خواننده‌یِ هام[30] دریافتنی باشد نام بردم که همان نابودی بدست تکنولوژی‌ بود. ولی فرهشت[31] سخن بسیار فراتر از
اینها میرود و ما با آینده‌هایی روبرو هستیم که نابودی گرچه پُرگرایند‌ترین اشان, ولی تنها یکی از آنهاست. بردگی بدست تکنولوژی, از دست رفتنِ همه‌یِ ویژگی‌هایِ انسانی‌امان بدست تکنولوژی و بسیاری دیگر.






----
1. ^ hanây+eš::Hanâyeš || تاثیر: تاثیر Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Efficacy) efficacy
2. ^ â+mudan::Âmudan || آمودن: ترکیب کردن to combine zusammensetzen
3. ^ Ârvin || آروین: تجربه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Experience), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%86), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-3e48b3231d2b4167959c1ac78537338c-fa.html) experience
4. ^ farâ+zist::Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Survival) survival
5. ^ piš+bin+i::Pišbini || پیشبینی: prediction
6. ^ piš+didan::Pišdidan || پیشدیدن: پیشبینی کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Prediction) to predict
7. ^ آ ب Digarestan <— Degarestan || دیگرستن: تغییر کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Change) to change
8. ^ sanj+idan::Sanjidan || سنجیدن: قیاس کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-181fa3d3836e4b149196bbaeaa902bdc-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Infer) to infer; to conclude
9. ^ Abridan || ابریدن: تصعید: دگرستن از ایستار یخسان به ایستار بادسان Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Sublimate) to sublimate
10. ^ no+âvardan::Noâvardan || نواوردن: نوآوری کردن; ابداع کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-1312098dfbfc4931801905a347a61d92-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Innovate) to innovate
11. ^ âgâh+idan::Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-caa0f28336574d728299ad2f971d47ed-fa.html) to be informed
12. ^ آ ب pendâr+e::Pendâre || پنداره: مفهوم Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Concept) concept
13. ^ râž+mân::Râžmân || راژمان: سیستم; سامانه; منظومه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/System) system
14. ^ Pâdšekanandegi || پادشکنندگی: دربرابر شکننده; چیزیکه از زنش سود میبرد Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Antifragile:_Things_That_Gain_from_Disorder) antifragility
15. ^ šây+estan::Šâyestan || شایستن: ممکن بودن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/May), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-8ea456eb277a4945bcd79b4760c9f3a9-fa.html) to may
16. ^ آ ب noxost+in+i::Noxostini || نخستینی: بدوی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Primitive) primitive
17. ^ nemâyân+gar::Nemâyângar || نمایانگر: شاخص Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Indicator) indicator
18. ^ Xušnudan || خوشنودن: راضی کردن to satisfy
19. ^ ham+bud+in::Hambudin || همبودین: اجتماعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Social) social
20. ^ Degarânidan <— Degarândan || دگرانیدن: تغییر دادن to change
21. ^ meh+and+i::Mehandi || مهندی: اهمیت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Importance), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D9%86%D8%AF%DB%8C) importance
22. ^ Xwâst || خواست: اراده Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Will), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Wille), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-4d672b5132734b90b8a17ec90c1742a8-fa.html) will Wille
23. ^ an+gix+tan::Angixtan || انگیختن: به جنبش افتادن; تحریک شدن MacKenzie, ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%AE%D8%AA%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-048f7372e45e498780fa7391f9f7bcea-fa.html) to be stimulated stimuliert werden
24. ^ Farjâm || فرجام: پایان; خاتمه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Conclusion), www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6f2e658ab7004ebaa7d8eff2f253d48b-fa.html) conclusion; ending
25. ^ abar+sâz+vâre::Abarsâzvâre || ابرسازواره: Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Superorganism) superorganism
26. ^ far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com (http://www.thefreedictionary.com/evolve) to evolve
27. ^ آ ب tarâx+tan::Tarâxtan || تراختن: ترتیب دادن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-dd34268b9936402f93ff93b1a0164c2c-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Arrange) to arrange arrangieren
28. ^ Jušidan || جوشیدن: تبخیر: دگرستن از ایستار آبسان به ایستار بادسان Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Evaporate) to boil
29. ^ آ ب digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari (http://dictionary.obspm.fr/index.php?formSearchTextfield=difference&formSubmit=Search&showAll=1) difference
30. ^ Hâm || هام: عام general
31. ^ far+hešt::Farhešt || فرهشت: تم; زمینه; موضوع; مضمون Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-e3c8f87180f24f3eac916438b0d19687-fa.html) theme

Mehrbod
08-14-2013, 04:36 PM
تا ١٠٠ سال دیگه

تکنولوژی هم گرایند[1] خوبی داره دیگه آدمی نگذاشته باشه

یا هتا زودتر, با تکینگی[2]



mehrbod jan

baz tavahom zadi

ya roman elmi takhayoli khundi :D



به اسپاگتی گناه من نیست کسی اندازه‌یِ من باهوش نیست



baba joon

ma che kari az dastemoon bar miad

bezar nabood she

man ke age dastam miomad

khodam kolan hayat ro az rooye koreye zamin mahv mikardam



خب از دیدگاه تو برای مرگ هم کاری از دستت بر نمیاد

ولی نمیبینم سرگرم کشتن خودت باشی!

دانش ≠ راهکار



khob?

manam nagoftam raahkare



میگی تخیلی حرف میزنی!



migam yani kasi nemidoone chi mishe



من هم گفتم, دانشِ و دریافت من بخوبی میگه که تخیلی نیست, بیراهه‌یِ راهکار چیه این میان؟

یعنی تو نمیدونی ١٠٠ سال دیگه میمیری!؟



chera

ama nemidunam hame mikhan bemiran ya na



پس چجور این یکیو کسی نمیدونه, ولی اون یکی کسی میدونه؟

چجوری میتونی بگی که دریافت اینکه تکنولوژی ما رو نابود میکنه, از همان جنسی که میدانیم پیری[3] ما را نابود میکنه نیست؟



man 100 sal ro goftam



همه روشنه نمیخوان بمیرن, نمونه اش خود من

من هم گفتم در ١٠٠ سال بگرایند[4] بسیار بالا هیچ آدمی نمیمونه



koli factore nashenakhte shayad varede bazi beshe

ki midoone?



دستکم یکی از دورنماها که تکینگی یا singularity باشد تو چشم اندازه

گرایند که فاکتور نیست, روشنه ١٠٠% تو هم نمیدونی خواهی مرد یا یا نه

اصلا نمیدونی فردا خورشید هم در میاد یا نه



gerayand factor nis... taghire masire technology factor has



تکنولوژی که اراده نداره

مردم هم ١٠٠% هرگز یکجور رفتار نخواهند کرد

پس؟



technology dar daste hame ke nist



دانشِ تکنولوژی در دستِ همه هست

هتا در دستِ اندک شماری هم باشه, باز اون اندک شمار رو نمیشه پیشبینی[5] کرد

در حقیقت از آنجاییکه ما نمیتوانیم پیشبینی کنیم, پس میتوانیم پیشبینی کنیم که در نبود پیشبینی‌پذیری همه‌یِ امکانها خواهند بود

و بیشتر امکانها, بمانند بیشتر جهش‌هایِ[6] ژنتیکی, مرگ آورند



na dige...bakhshe akharo delkhah natije gerefti



بیشتر امکانها میگی مرگ‌آور نیستند؟

نمونه میزنم, تو که از نانوتکنولوژی سر در میاری, بگیم فردا میتونی با نانوتکنولوژی کار کنی و یاخته‌هایِ[7] پیکرتو بدلخواه بدگرانی[8]

بیشتر کارهایی که میتونی باهاش بکنی زیانمنده یا سودمند؟



be spaghetti nemidunam...farda shayad kahta bishtar bashe ama har chi jelotar beram ehtemale inke soodmand bashe bishtar mishe



نه دیگه, تو داری خودتو پیشبینی میکنی!

:)))

نانوتکنولوژی رو بده دست هزار تن

سپس پیش ببین که چی میشه!

دوباره بیشتر کن, بده دست یک میلیون تن



khob to rahkari ham dari baraye in?



you're almost definitely going to be destroyed

دانش ≠ راهکار

یه راهکار اون مزداهیک‌دانه داده بود که کار میکنه

اونهم اینه که همه‌یِ تکنولوژی‌هایِ گسترده رو نابود کنیم و برگریم به میانسدگان

که شوربختانه برای من تنها یک ارزش شاید از مرگ خواستنی‌تر باشه

*ارزن



pas hichi nemimune ?



hmm

شاید باشه, هیچکس اینجا سر قطعیت سخن نمیگه

ما روی ٩٩.٩٩٩٩% یا همچو چیزی هستیم

یه ریخت‌هایِ ویژه ولی بسیار کمگرایندی هستند

برای نمونه, همین تکینگی[2]

Singularity Summit (http://singularity.org)

همه نوشتارهای اینجارو من خوندم این چند گاهه



hala ba in dide jadidet zendegi ro chetori mibini mehrbod?



اینها روی Friendly AI کار میکنن

زندگی رو خواستنی‌تر از همیشه



chetor?



ولی هتا سخن بنیادگذار همین سایت رو هم بخونی تنت میلرزه



khob omido angizat kam nashode?



امید و انگیزه‌یِ تو از اینکه میدونی میمیری کمه؟



gaahi ar



نه, برای من هر دم رو باارزش‌تر میکنه

خیام‌وار باید بنگری

بنیادگذار همین انجمن تکینگی خودش اونجا میگه که تنها کسیه که شاید در جهان

براستی روی Friendly AI کار میکنه

و اینکه دیگران چگونه یک مشت آدم بی مسئولیت هستند, بی کوچکترین توان دریافتی از اینکه با چی دارن بازی میکنن

اینجا یک race خوب داریم, اگه این دوستمون بتونه برای نمونه پیروز بشه, شاید نژاد بشر بجا بمونه (با اینکه نگره[9] هاشون بسختی روی مرزِ نابودی یا فرازیست[10] آدمی‌اند)

ولی تنها این دوستمون نیست, هزاران و در سالهای آینده شاید سدها هزار کمپانی گوناگون همزمان بیان توی کار

و بیشترشون کودنن

بنیادگذار این یکی در اندازه‌یِ یک نابغه است, ولی دیگران, نه



ki has hala?



eliezer yudkowsky

Singularity Summit (http://singularity.org)

این نوشتارشو باید بخونی تا بگیری داستان از بیخ چیه:

http://intelligence.org/files/CEV.pdf

Coherent Extrapolated Volition



bayad vaght bezaramo bekhunam

ama felan zendegi ramaghi baram nazashte



تاکنون که جز این برای تو یادمه نبوده (:



khob dige che mishe kard

age varede in reshteye lanaatie ma mishod

mifahmidi chi migam

kole zendegito sarf mikoni saresh

va man alan fahmidam

mikham kami moghavemat konam



برای چی حالا این رشته رو خوندی؟



baraye chi?

baraye inke nafahmidam

=))



hmm



chun entekhabe man nabood

elghaaye mohit bood



Volition میدونی یعنی چی؟



na



من بهت پیشنهاد میکنم پس این نوشتار بالارو بخونی

volition ترزبانی[11] که من شاید بکنم میشه "دلخواست[12]" یا "دلخواه"

بخش نخست نوشتار فلسفیه بیشتر

برای همین رشته ات که گفتی

پیشبینیِ دلخواستِ تو یک فرایند بسیار دشوارتر از اونیه که میاندیشی, هتا برای خودت

بهش اینجوری بنگر, تو زمانی هستی که میخواهی رشته‌یِ دانشگاهیگتو بگزینی در زندگی

اینجا تو در حقیقت داری "دلخواست" آینده‌یِ خودتو پیشمیبینی

یعنی میگی, "اگر من این رشته رو بخومی, چند سال دیگر از گزینش ام شاد خواهد بود, پس دلخواست برونیافته[13] (extrapolated) من در آینده‌یِ نه چندان دور با خواندن این رشته می‌همخواند[14]"

به سخن کوتاهتر, زمانیکه رشتتو گزیدی

دلخواست خودتو برون‌یابانده‌ای

و این در حقیقت بزرگترین مشکل Friendly AI هم هست

زیرا همانجور که تو امروز شاید ببینی چیزیکه برونیافته بودی و میاندیشیدی شادت ات کنه در زندگی اونی که میخواستی نبوده

هیچ راهی برای برنامه‌ریز FIA نیست که همینو برای بشریت بکنه

Coherent یا "چسبیده" در اینجا به دلخواست برونیافته‌یِ همه‌یِ مردمان زنده‌ای[15] میگه که در یک پهنه‌ای[16] بیشتر از همه چسبیده باشند.

پس چیزیکو تو نمیتونی هتا برای خودت ببرونیابی, برونیابیش برای بشریت نزدیک به ناممکنه



؟



Coherent Extrapolated Volition = دلخواست برونیافته‌یِ چسبیده

Friendly AI در تکینگی[2] (singularity) بسادگی ساخت ماشینیه که میتواند یک ماشین اندکی بهتر از خود اش را خود اش بسازد

زمانیکه به این نقطه رسیدیم, در کمتر از آنی[17] که بتوانی بیاندیشی ماشین نه چندان هوشمند ما با بازسازیِ خودش به باهوشترین باشنده‌یِ[18] جهان میدگرد[19]

Friendly AI اینجا میخواد ترتیب این فرایندو جوری بوده که این بگیم هوشواره[20], برای آدمی سودمند باشه

* جوری بده

از پیچیدگی تکنیکال داستان که بگذریم

نکته اینه که چجوری اصلا بگیم چی برای بشریت خوبه چی نه؟

اینجا ما یک دشواری "برونیابی دلخواست[12]" رو داریم

مانند هم گزینش رشته خودت, تو نمیدونی آیا براستی خواندن این رشته امروز ١٠ سال آینده مایه‌یِ خوشنودیت میشه

چجوری میخوای همینکارو برای بشریت! بکنی؟

کی میگه چی خوبه؟ کی ارزش‌ها رو تعریف میکنه؟

Eliezer اینجا دوتا کار کرده

که دیگر حسش نیست خودت باید بخونی

ولی رویهم بگفت خودش, روش کار باید جوری باشه که اگه القاعده هم این هوشواره رو ساخت, باز هم به فرجام[21] دلخواستنی همه‌یِ ما برسه.

which once again, nobody knows what it is


eof





----
1. ^ ger+ây+and::Gerâyand || گرایند: احتمال, اگرآیند probable
2. ^ آ ب پ tak+in+eg+i::Takinegi || تکینگی: نقطه‌یِ تکین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Singularity), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DA%A9%DB%8C%D9%86%DA%AF%DB%8C) singularity
3. ^ Piridan || پیریدن: پیر شدن; سالخوردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Age) to age
4. ^ be+gerâyand::Begerâyand || بگرایند: احتمالا Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Likely), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Probably) likely; probably
5. ^ piš+bin+i::Pišbini || پیشبینی: prediction
6. ^ jah+eš+idan::Jahešidan || جهشیدن: جهش یافتن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Mutate) to mutate
7. ^ Yâxte || یاخته: سلول Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Cell) cell
8. ^ Degarânidan <— Degarândan || دگرانیدن: تغییر دادن to change
9. ^ negar+e::Negare || نگره: فرضیه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Theory) theory
10. ^ farâ+zist::Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Survival) survival
11. ^ tar+zabânidan::Tarzabânidan <— Tarzabândan || ترزبانیدن: ترجمه کردن to translate
12. ^ آ ب del+xwâst::Delxwâst || دلخواست: محبوب Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Favorite) favorite
13. ^ borun+yâftan::Borunyâftan || برونیافتن: برآوردنِ بلنجِ یک برآیه بیرون از گستره‌یِ بلنج‌هایِ شناخته شده ⚕Heydari (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=extrapolate&formSubmit=Search&showAll=1), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Extrapolate) to extrapolate
14. ^ ham+xwânidan::Hamxwânidan <— Hamxwândan || همخوانیدن: همخوانی کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Match) to match
15. ^ Zandidan || زندیدن: توضیح دادن MacKenzie, Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Explain) to explain
16. ^ pahn+e::Pahne || پهنه: مساحت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Area) area
17. ^ Ânidan || آنیدن: آوردن; رهبری کردن MacKenzie, Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Bring), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Lead), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-385bdb4d34b2401fbf0cf37388ef9994-fa.html) to bring; to lead
18. ^ baš+ande::Bâšande || باشنده: موجود being
19. ^ Digarestan <— Degarestan || دیگرستن: تغییر کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Change) to change
20. ^ huš+vâr+e::Hušvâre || هوشواره: هوش مصنوعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Artificial_intelligence) artificial intelligence Künstliche Intelligenz
21. ^ Farjâm || فرجام: پایان; خاتمه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Conclusion), www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6f2e658ab7004ebaa7d8eff2f253d48b-fa.html) conclusion; ending

Russell
08-14-2013, 05:04 PM
من بحث رو خوندم، نوشتارها درباره تکنولوژی رو سطحی دنبال کردم و باید بخونم، ولی بنظرم بیشتر از هر چیز بحث فلسفی درباره زندگی مطرح هست، تکنولوژی در اینجا حکم یک بمب ساعتی رو داره که ما براش راهکاری نداریم، جدا از درستی یا ندرستی این گزاره میشه درباره راهکار ما بهش بحث کرد، اینکه خیام‌وار باهاش بقول مهربد برخورد میکنیم یا چه؟
با توجه به اینکه احتمال دارد انفجار این بمب به عمر طبیعی ما قد ندهد راهکار فراموشی و Blue Pill چطور است؟!!

Anarchy
08-14-2013, 08:36 PM
آقا قبول نیست ، اگه میدونستم میخواد تبدیل بشه به یک پست دانشیک تر حرف میزدم :e404: !! من هدفم از حرف زدن با تو این هست که برگردی به جمعمون در همین دفترچه و اگر قرار هست از فورم نویسی کناره گیری کنیم چون کار بیهوده ای هست ، همه ما رو مجاب کنی !! دسته جمعی کلا فورم رو رها میکنیم بره پی کار خودش :e105:

undead_knight
08-15-2013, 04:28 AM
من بحث رو خوندم، نوشتارها درباره تکنولوژی رو سطحی دنبال کردم و باید بخونم، ولی بنظرم بیشتر از هر چیز بحث فلسفی درباره زندگی مطرح هست، تکنولوژی در اینجا حکم یک بمب ساعتی رو داره که ما براش راهکاری نداریم، جدا از درستی یا ندرستی این گزاره میشه درباره راهکار ما بهش بحث کرد، اینکه خیام‌وار باهاش بقول مهربد برخورد میکنیم یا چه؟
با توجه به اینکه احتمال دارد انفجار این بمب به عمر طبیعی ما قد ندهد راهکار فراموشی و Blue Pill چطور است؟!!
اصلا بحث اصلی بحث فلسفیه راسل جان.یعنی به نظر من یکجور تفاوت دیدگاه در ارزش دادن به زندگی گذرا در مقابل چیزهای جاویدان هست.
من هم به مهربود گفتم سرنوشت ما در نهایت نابودیه،یعنی فناوری حتی اگر بدبینانه ترین دیدگاه رو هم داشته باشیم این سرنوشت رو عوض نکرده که.
نکته هم همینه که اگر مرگ ما مثلا در 50 یا 100 یا هزار سال دیگه دلیل ناامیدی ما نباشه چرا باید مثلا نابودی احتمالی بشریت در صده یا هزاره های آینده دلیل ناامیدی ما باشه؟! :)

Dariush
08-15-2013, 08:13 AM
من هنوز فرصت نکرده‌ام مطالعه‌ام را در این مورد و کتابهایی که مهربد گذاشته بود تمام کنم. اما خوب در این مورد فکر می‌کنم گاهی!
من پیش از این به تکنولوژی شاید به اندازه‌ی مهربد عزیز بدبین بودم. اما باید پرسید حقیقتا چند درصد از دستاوردهای تکنولوژیکِ ما خطرِ نابودیِ گونه‌ی انسانی را با خود دارند؟ سلاح‌های کشتار جمعی، تکنولوژی‌های دستکاری‌های ژنتیکی و مواردِ دیگر را در کنار هم بگذاریم در برابرِ تمامِ دستاوردهای بی‌خطر یا کم‌خطر شاید به 1 صدم درصد هم نرسد. بودنِ این دانش‌ها در دسترسِ دیگران، الزاما به معنای آن استفاده از آنها نیست! مخصوصا سلاح‌هایی مثلِ ِ بمبِ اتمی! هر موجودی، در هر درجه‌ای از شرارت، بازی‌ای را که در آن قرار باشد خودش هم نابود شود را آغاز نخواهد کرد و دقیقا به همین دلیل است از بمب‌های هسته‌ای یکبار بیشتر استفاده نشد. فرض کنیم نازی‌ها در این دوره حضور داشتند و بمبِ هسته‌ای هم در اختیار داشتند، آیا با علم به اینکه در صورتِ بمبِ هسته‌ای، زمانی که چند کشور دیگر ِ مقابلِ او هم از آنها در اختیار دارد و استفاده‌ی او از این سلاح ممکن است هم خودش و هم کلِ زمین را نابود کند، آیا همچنان همان رغبت را برای استفاده از آن خواهد داشت؟

اینکه سلاحی بسیار خطرناک به دستِ یک دیوانه برسد و او بخواهد با آن تمامِ جهان را نابود، قدری هالیوودی است. چرا که نخست آنکه جهان هرگز از خردمندان و دانایان تهی نبوده که به همین راحتی اجازه دهند چنین چیزهایی به دستِ هر کسی بیافتد. ایران این همه سال و پول هزینه کرده برای دستیابی به بمبِ هسته‌ای، اما هرگز نتوانست. همه هم می‌دانند که هتا اگر ایران بمبِ هسته‌ای به دست آورد احتمالِ استفاده از آن خیلی اندک است و از آن تنها در برای بازی‌های سیاسی استفاده خواهد کرد، چون به خوبی می‌داند استفاده از آن پیش از هر چیز نابودی خودش را در پی خواهد داشت. جمهوری اسلامی هم یک موجودیتِ منفرد نیست که بگوید حالا من که دارم می‌روم بگذار همه دیگران هم با من بروند، مجموعه‌ای از انسان‌هاست که مهمترین و اصلی‌ترین رانه‌شان زندگی کردن است. ساز و کارِ جهانِ امروز به همین سادگی اجازه‌ی استفاده از چنین چیزهایی را به کسی نخواهد داد.

با همه‌ی اینها چرا انسان نمی‌تواند راهکاری برای کاهش ِ خطراتِ چنین تکنولوژی‌هایی بیاندیشید؟ همین که نهادهایی چون سازمانِ ملل و شورای امنیت و ناتو وجود دارند و همینکه هرسال روسیه و آمریکا به صورتِ توافقی تعدادی از بمب‌های هسته‌ای خود را خنثی می‌کنند نشان از نگرانیِ انسان‌ها در این مورد دارد. چرا نشود آن درصدِ بسیار اندک از تکنولوژی‌ها خطرناک را کنترل کرد؟

یکی دیگر از دلایلی که بودنِ اینها به معنای استفاده از آنها نیست، ویژگی‌های ذاتِ انسانی‌ست. همین الان روشهای ساختِ بمب‌های دست‌ساز به راحتی در دسترسِ همگان هست و می‌توان با استفاده از آن به راحتی یک مترو را با تمامِ مسافرانش نابود کرد، در حالی که چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. در واقع همانطور که گفتم نیاز است که ما قدری هالیوودی بیاندیشیم تا باور کنیم حتما روزی انسانی در نهایتِ شرارت خواهد و سلاحی برای نابودیِ تمامِ انسان‌ها خواهد ساخت و از آن استفاده خواهد کرد. نگاهی که در آن شرارت‌ها و شرورها به وجهی بزرگ‌نمایی می‌شود که اگرچه منطبق با واقعیت نیست اما بی‌دلیل بزرگنمایی می‌شود و موجبِ بدبینی‌ای می‌شود که تنها یک طرفِ قضیه را می‌بیند. در روز نزدیک به 50 تا 60 هزار پرواز هواپیمایی در جهان انجام می‌شود، چه تعداد از آنها دچارِ آدم‌ربایی یا هتا سانحه‌ی هوایی می‌شود؟ (یک آمار (http://planecrashinfo.com/cause.htm)).

همه‌ی اینها احتمالِ آنچه مهربد می‌گوید را از بین نمی‌برد، اما به گمانِ من احتمال‌اش خیلی کمتر از آنچیزی‌ست که ایشان با 99 درصد در یکی دو سده‌ی آینده به آن اشاره می‌کنند.

در حالتِ کلی، نگرانی من با نگرانیِ مهربدِ عزیز این تفاوت را دارد که من بیشتر نگرانِ انسان‌ها هستم و ایشان در اندیشه‌ی انسان در معنای یک گونه.

در موردِ بردگیِ تکنولوژی هم نظرِ من این است که این بردگی خیلی بهتر از بردگی از نوع پیش از چند سده‌ی گذشته است که در آن کمترین ویژگی فردیتِ شما نیز در معرضِ نابودی و نیستی بود. هنوز فراموش نکرده‌ایم عصرِ برده‌داری و آن زندگیِ نکبت‌بار را!

Mehrbod
08-15-2013, 11:21 AM
من بحث رو خوندم، نوشتارها درباره تکنولوژی رو سطحی دنبال کردم و باید بخونم، ولی بنظرم بیشتر از هر چیز بحث فلسفی درباره زندگی مطرح هست، تکنولوژی در اینجا حکم یک بمب ساعتی رو داره که ما براش راهکاری نداریم، جدا از درستی یا ندرستی این گزاره میشه درباره راهکار ما بهش بحث کرد، اینکه خیام‌وار باهاش بقول مهربد برخورد میکنیم یا چه؟
با توجه به اینکه احتمال دارد انفجار این بمب به عمر طبیعی ما قد ندهد راهکار فراموشی و Blue Pill چطور است؟!!


اینکه ما چگونه با درد رویارویی کنیم پیوندی به خود دشواری تکنولوژی ندارد. یکی میتواند
خودفریبد, یکی میتواند به این چیزها نیاندیشد (بیشینه‌یِ[1] مردم), یکی هم میتواند از بیخ "علمی تخیلی / فانتزی" بخواند و از روی آن رد شود.

من برای خود ام هرگز نمیکوشم دردناکیِ یک چیز را تنها و تنها برای اینکه دردناک است از میان ببرم, برخی چیزها باید دردآور
باشند و این درد چنانکه پیشتر هم در همین جُستار گفته‌ایم, یادآور همیشگی‌ای[2] بر اینکه لغزشی در روند اندیشه و کردار ما میباشد هستند.


رویکردهایی که ما در برابر پیشرفت و تکنولوژی در پیش میگیریم نیز از اینها بیرون نیستند:



١. از بیخ نمیپذیریم که تکنولوژی بد است.
٢. میکوشیم تکنولوژی را راستادهی کرده و سر اندازه‌یِ بدی و خوبی‌هایِ آن چانه میزنیم.
٣. میپذیریم که تکنولوژی افسارگریخته و مهارناپذیر است و میکوشیم آنرا از میان برداریم
٤. کاری به پیشرفت آن نداریم و نابودی بشریت را چیزی بدیهی و ناگریز می‌انگاریم.
٥. ...


—>


١ = خودفریبی (میلاد, ...)
٢ = خودفریبی کاسته شده (داریوش, امیر, Bill Joy ...)
٣ = رویکرد اخلاقی (کازینسکی)
٤ = هیچ‌گرایی (آنارشی, آرش[3], ...)



رویکرد یکم خودفریبی ناب است و برای کسانی است که هنوز میاندیشند این آدمی است که به تکنولوژی راستا میدهد و سرور آن میباشد. این دسته
بدی‌هایِ تکنولوژی را برآمده از کنش‌هایِ بدِ آدمها میبینند و میخواهند با گسترش خردگرایی و Political Correctness‌ و این کارهای ناز دیگر از سوء استفادگی تکنولوژی پیش‌گیرند.


رویکرد دوم خودفریبی کاسته شده است; این دسته نمیتوانند بپذیرند که یک ابرسازواره[4] میتواند سراسر افسارگریخته باشد و با چیزهایی
مانند «ما پس از یکسد سال (!!) از نوآوری[5] بمب اتم, گاماس گاماس داریم آنها را می‌برچینیم» خود اشان را دلداری میدهند و نمیتوانند ببینند که برای تکنولوژی‌هایی
همچون «هوشواره‌‌ها[6]», «نانوتکنولوژی», «تکینگی[7]» ما یکسد سال زمان که هیچ, یک سال هم نداریم و تازه در همین یکسد سال هم هنوز نتوانسته‌ایم "بمب اتم", این تکنولوژی پیش پا افتاده را مهار سازیم.


رویکرد سوم تنها رویکرد اخلاقی است. من برای خود ام با نپذیرفتن آن دست به گزینشی نااخلاقی میزنم, زیرا تنها با سرنوشت خود ام نیست که بازی میکنم, با سرنوشت تک تکِ هموندان[8] بشریت نیز هست. برای
اینکه به نااخلاقی‌ بودن آن پی ببریم, به این بیاندیشید که آدمهایی آن بیرون هستند (همچون کازینسکی) که نمیخواهند در این پیشرفت بزرگ تکنولوژی با ما شریک باشند. اکنون, ما چه راه برونرفتی برای آنها بجا گذاشته‌ایم؟
زندگی‌نامه‌یِ کازیسنکی را که بخوانید, میبینید کسی بوده که اگر او را به حال خود رها میکردید و میتوانسته در گوشه‌ای به دور از این همه پیشرفت و ویرانگری‌هایِ زیستبومیک و آب و هوایی
تکنولوژی زندگی خود اش را بکند, هرگز کاری به دیگران نداشته و زندگی کوتاه خود را در آرامش و بتنهایی میگذرانده است. هر آینه, من, شما و هر کس دیگری که موافق با تکنولوژی است داریم "علاقه‌یِ
خودمان به تکنولوژی" را به کسانیکه آنرا نمیخواهند زور میکنیم. دامنه‌یِ پیامد‌هایِ علاقه‌یِ من و شما از من و شما فراتر میروند و دربر گیرنده‌یِ گویال[9] زمین میشوند. تکنولوژی تنها آب و هوای
خانه, شهر یا کشور شما را نمی‌آلاید[10], سراسر زمین را می‌آلاید. جنگ اتمی تنها مایه‌یِ نابودی من و شما نیست, همه را نابود میکند. رسیدن به تکینگی و نابودی بشریت باز تنها به من و شما مرزمند نیست.


رویکرد چهارم هم هیچگرایی است و سراسر بی ارزش است. کسانیکه میگویند «خوب که چه, بشریت دیر یا زود نابود میشود؟» بسادگی دو سفسته کرده‌اند:


١. چه کسی گفته بشریت خواه ناخواه نابود میشود؟ (مصادره به مطلوب)
٢. هر آدمی میداند که در زندگی یک روزی خواهد مرد, پس چرا نمیبینم کسی از روی دانش به اینکه روزی خواهد مُرد فرایند مرگ خود اش را بشتاباند
و بساکه وارونه, با پرهیز[11] از سیگار و پرداختن به ورزش و ... میبینیم که همه میکوشند آنرا دراز هم بکنند; چرا برای بشریت چنین کاری بیخود است, ولی برای زندگی شخصی باخود؟






----
1. ^ biš+in+e::Bišine || بیشینه: أكثر major
2. ^ hamiš+eg+i::Hamišegi || همیشگی: یوند تنگاتنگی با پنداره‌یِ زمان دارد, آنچه در همه‌یِ زمان‌ها باشد; میتواند «هستنده» باشد و بباید «باشنده» نیست. Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Eternal), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%B4%DA%AF%DB%8C) eternal
3. ^ Âreš || آرش: معنی Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-d8574c07e9f14b00aaea761a1abb6d57-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Meaning), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Sense), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%B4) meaning; sense
4. ^ abar+sâz+vâre::Abarsâzvâre || ابرسازواره: Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Superorganism) superorganism
5. ^ no+âvardan::Noâvardan || نواوردن: نوآوری کردن; ابداع کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-1312098dfbfc4931801905a347a61d92-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Innovate) to innovate
6. ^ huš+vâr+e::Hušvâre || هوشواره: هوش مصنوعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Artificial_intelligence) artificial intelligence Künstliche Intelligenz
7. ^ tak+in+eg+i::Takinegi || تکینگی: نقطه‌یِ تکین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Singularity), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DA%A9%DB%8C%D9%86%DA%AF%DB%8C) singularity
8. ^ ham+vand::Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Member), Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-ccbd9c1f56c549cdb0ebb8c9398b29af-fa.html) member
9. ^ guy+âl::Guyâl || گویال: کره; گویال زمین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Planet) planet
10. ^ Âludan || آلودن: آلوده کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Pollute), loghatnaameh.com (http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-0430db8692cb4447841d49df5e7aedda-fa.html) to pollute verunreinigen
11. ^ par+hix+tan::Parhixtan || پرهیختن: پرهیز کردن MacKenzie, Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Avoid), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%87%DB%8C%D8%AE%D8%AA%D9%86) to avoid vermeiden

Mehrbod
08-16-2013, 03:50 PM
آقا قبول نیست ، اگه میدونستم میخواد تبدیل بشه به یک پست دانشیک تر حرف میزدم :e404: !! من هدفم از حرف زدن با تو این هست که برگردی به جمعمون در همین دفترچه و اگر قرار هست از فورم نویسی کناره گیری کنیم چون کار بیهوده ای هست ، همه ما رو مجاب کنی !! دسته جمعی کلا فورم رو رها میکنیم بره پی کار خودش :e105:

آنارشی جان چنانکه نیچه میگوید:

Wer sich selber nicht glaubt, lügt immer." — Nietzsche

«کسیکه خویشْ خود را نِباورد, بِدروغد[1] همواره» — نیچه


زمانیکه خود من میتوانم خِردانه دریابم که تنها راهِ درستْ و اخلاقی ستیز با تکنولوژی و از میان بردن آن است, ولی نمیتوانم این را خود ام براستی بباورم و بپذیرم, چگونه میتوانم بیایم به دیگران بباورانم و بپذیرانم؟

پس زمانیکه به این فرجام[2] رسیدم و باوریدم که آری, باید با یک انقلاب (خوانده شود: کازینسکی - "revolution is no dinner party") (http://www.amazon.com/Technological-Slavery-Collected-Kaczynski-k/dp/1932595805)) به ستیز با تکنولوژی برخاست, چشم, میکوشم اینجا آمده و شما را هم مجاب! کنم.

کارهای دیگری همچون بیایید نمیدانم از فردا سوار خودرو نشویم و زیستبوم را پاکیزه نگه داریم و کس و شعر‌هایِ اینچنینی دیگر و نادانهای activist سبز و نارنجی و etc. دیگری که براستی میاندیشند با این کارها چیزی را میدگرانند[3] هم چنانکه گفتم, بیش از اندازه کس و شعر و کودنانه هستند که من بخواهم اینجا ارزن کوششی برای جا انداختن و گسترش آنها بکنم.

این activist‌ها براستی نادان هستند و بد نیست یکی نمونه‌ای را هم یاد کنم. چند هفته[4] پیش شنبه‌روزی داشتم از یکی از خیابان‌هایِ پُرآمدوشد شهر پیاده میرفتم که یکی از این دکه‌ها را دیدم که چند ماهی بود این مسلمانهای از همه کودن‌تر آنجا بساط پهن میکردند و قران رایگان به مردم میدادند.

از آنجاییکه خودکاروار این چیزها را مغز ام نادیده میگیرد, این یکی را هم سرسری نگاهی انداخته و داشتم رد میشدم که دیدم یکی از activist‌هایِ آنجا دختر بس لوند و خواستنی‌ای است, پس درجا راه ام را کژیده و پیش رفتم ببینم این یکی بجای قران چه در چنته دارد و چگونه میشود سر گفتگو را با این هوری زمینی باز کرده و به امید اسپاگتی شماره اش را گرفت.

نکته‌یِ بامزه این بود که این یکی گروه activist بدرستی درباره‌یِ همین چیزی بود که در این جُستار داریم و مانفیست اشان با چنین سخنانی میآغازید[5] که: «مردمیکه میتوانند اتم را بشکافند, نمیتوانند خرافه و نادانی را پذیرا باشند» و رویهم کار اشان پاتک زدن به همان گروه اسلامگرایی بود که بالاتر گفتیم.

گروه‌هایِ activist را شما میتوانید با اندکی واکاوی بآسانی و تندی بازشناخته و رده‌بندی کنید‌. activism و activist بودن یکی از آن چیزهایی است که "کازینسکی" بزیبایی هر چه بیشتر در این پاره گفتار روشنگری کرده:


All of us in modern society are hemmed in by a dense network of rules
and regulations. We are at the mercy of large organizations such as
corporations, governments, labor unions, universities, churches, and political
parties, and consequently we are powerless. As a result of the servitude, the
powerlessness, and the other indignities that the System inflicts on us, there
is widespread frustration, which leads to an impulse to rebel. And this is
where the System plays its neatest trick: Through a brilliant sleight of hand,
it turns rebellion to its own advantage.

Many people do not understand the roots of their own frustration, hence
their rebellion is directionless. They know that they want to rebel, but they
don't know what they want to rebel against. Luckily, the System is able to
fill their need by providing them with a list of standard and stereotyped
grievances in the name of which to rebel: racism, homophobia, women's
issues, poverty, sweatshops . . . the whole laundry-bag of "activist" issues*.
Huge numbers of would-be rebels take the bait. In fighting racism,
sexism, etc., etc., they are only doing the System's work for it. In spite of this,
they imagine that they are rebelling against the System. How is this possible?
First, SO years ago the System was not yet committed to equality for
black people, women and homosexuals, so that action in favor of these
causes really was a form of rebellion. Consequently these causes came to be
conventionally regarded as rebel causes. They have retained that status today
simply as a matter of tradition; that is, because each rebel generation imitates
the preceding generations.
...



activist‌هایِ دوزاری و بیش از اندازه استاندارد همانهایی هستند که میکوشند به شما بگویند اگر لامپ خانه اتان را کمتر روشن کنید, گویالِ[6] زمین را از نابودی حفظ کرده‌اید. activist‌هایِ پیشرفته‌تر و باهوشتر بفراخور به چیزهای ژرفتری میپردازند و باهوشترین‌هایِ آنها را در همین انجمن داریم که به "ستیز با مردستیزی" رسیده‌اند و باز باهوشتر‌های اشان به "ستیز با بدی‌هایِ تکنولوژی"* پرداخته‌اند; از این بالاتر دیگر نداریم, زیرا «ستیز با خود سیستم» دیگر activism نیست, انقلاب است.

پس تا اینجا ما با یک گروه activist نه چندان کودن روبرو بودیم و برای من خودِ پرسمان[7] هم گیرا شد, بویژه اینکه در مانیفست اشان اشاره‌هایِ بسیاری به "فرگشت[8]" و "سرشت" آدمی هم شده بود و اینکه نباید به جانداری مانند آدم که هنوز در سده‌یِ بیست و یکم درگیر خرافه‌هایی همچون اسلام و این مزخرفات است چنین توانمندی‌ای داد که بتواند با اشاره‌یِ یک انگشت جهان را نابود سازد.

هر آینه, در برابر پرسش «راهکار شما برای رویارویی با تکنولوژی‌ای که روز‌به‌روز به توان آدمی میافزاید و دیر یا زود بجایی میرسد که سوء استفاده‌/لغزش هتا یک آدمِ تنها, میتواند برابر با نابودی بشریت باشد چیست؟», گرفتن پاسخ استاندارد «Well, spreading knowledge is all we can do and hope for» بیش نبود که پیوسته میشنویم و همان پاسخی است که امیر و داریوش در همین جستار داده‌اند.

نخست اینکه یک لغزش اینجا هست, آنهم اینکه این "تنها کاری" نیست که ما میتوانیم بکنیم, ما میتوانیم با یک انقلاب همه‌گیرانه همه‌یِ تکنولوژی‌های نوین را از میان برداریم و از پیشرفت بیشتر آن پیشگیریم.

سپس اینکه, تنها یک خودباور خودفریب میتواند امیدوار باشد که هرگز هیچ ایرنگ[9] و لغزشی نخواهد رخ داد و این «امیدواری» به زبان دیگر, همان «خودفریبی» است.



داریوش گرامی در پیک پیشین اش از نمونه‌یِ شمار پروازهای[10] هوایی و درسد اندکِ گروگانگیری آن میگوید که شوربختانه, انگار پیک‌هایِ پیشین مرا نخوانده و هنوز دریافتی از «دامنه‌یِ آسیب‌زایی» که من کوشیدم به ساده‌ترین زبان بگویم پیدا نکرده است.

با اندکی شگفتی ولی, دختره از آنچه من درباره‌یِ «دامنه‌یِ آسیبزایی» و اینکه "errors are to be expected" گفتم سردر آورد, ولی تنها راهکاری که داشت همان سر تکاندن و تکرار "باید امیدوار باشیم" بیشتر نبود.



ولی این «دامنه‌یِ آسیب‌زایی» چیست؟ بسیار ساده است. در هر فرآیندی باید یک شماری ایرنگ (error, irang) را چشمداشت کرد. برای همان نمونه‌یِ پروازهای هوایی, ما ایرنگِ یک در چند سد هزار پرواز را داریم که به ما میگوید, از هر چند سد هزار پرواز هوایی, می‌بَیوسیم[11] (expect) که یک چندتایی هم فروافتند و به آن هتا در آمار نام داده‌ایم و «نرخ میرایی - Mortality Rate» مینامیم اش.

آنچه داریوش نازنین ما نگرفت و دختر لوند ما گرفت این بود که یک هواپیما, اگر فروبیافتد تنها کسانیکه درون همان هواپیما هستند و شاید یک شماری بیشتر که آن پایین زندگی میکردند بمیرند. اگر یک بمب اتم ترکانده شود, شاید تنها چند میلیون تن در جا بمیرند و چند میلیون تن در گذر سالهای پیش رو از روی جهش‌هایِ[12] ژنتیکی جان بدهند. ولی با پیشرفت روزافزون تکنولوژی, این «دامنه‌یِ آسیبزایی» نیز بزرگتر و بزرگتر دارد میشود. ما میتوانیم چند ایرنگ اتمی در چند سده داشته باشیم, ما میتوانیم چند سد حمله‌یِ تروریستی در سال داشته باشیم, ولی ما نمیتوانیم هتا یک ایرنگ در «مهندسی ژنتیک» داشته باشیم, زیرا دامنه‌یِ آسیبزایی آن چنان فراخ[13] و همه‌گیر است که تنها همان یک ایرنگ[9] برای نابودی همه‌یِ ما میبسندد[14].





* کُدُنمای همبود[15] فندین - Pseudo-code of Technological Society


try:
is_a_good_citizen()
except:
activist_issues = [violence, ..., nature, feminism, masculinism, ..., technology_reformation]
while 1:
try:
activist_issues.pop()()
break
except: continue
is_a_good_citizen() # you bet!

while 1:
technological_progress() # or advancement()






----
1. ^ doruq+idan::Doruqidan || دروغیدن: دروغ گفتن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Lie) to lie lügen
2. ^ Farjâm || فرجام: پایان; خاتمه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Conclusion), www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6f2e658ab7004ebaa7d8eff2f253d48b-fa.html) conclusion; ending
3. ^ Degarânidan <— Degarândan || دگرانیدن: تغییر دادن to change
4. ^ Hoftan || هفتن: جرعه جرعه نوشیدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Sip) to sip schlürfen
5. ^ Âqâxtan || آغاختن: آغازیدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Begin), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Beginnen) to begin beginnen
6. ^ guy+âl::Guyâl || گویال: کره; گویال زمین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Planet) planet
7. ^ pors+mân::Porsmân || پرسمان: مساله Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6157c555a1c645b39a6f8935aacdf993-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Problem) problem
8. ^ far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com (http://www.thefreedictionary.com/evolve) to evolve
9. ^ آ ب Irang || ایرنگ: خطا; لغزش MacKenzie error irrtum
10. ^ par+vâxtan::Parvâxtan || پرواختن: پرواز کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Fly) to fly
11. ^ Bayusidan || بیوسیدن: چشمداشتن, انتظار بردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-7c67a014829f4f5bb776ddd7e5bcb195-fa.html) to expect
12. ^ jah+eš+idan::Jahešidan || جهشیدن: جهش یافتن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Mutate) to mutate
13. ^ farâx+idan::Farâxidan || فراخیدن: گسترش یافتن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-227a20c45f4b4d548e65b36dda620bbb-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Expand) to stretch out; to expand
14. ^ basand+idan::Basandidan || بسندیدن: بسنده کردن; کفایت کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Suffice) to suffice
15. ^ ham+bud::Hambud || همبود: اجتماع Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Society) society

Dariush
08-16-2013, 05:46 PM
داریوش گرامی در پیک پیشین اش از نمونه‌یِ شمار پروازهای[10] هوایی و درسد اندکِ گروگانگیری آن میگوید که شوربختانه, انگار پیک‌هایِ پیشین مرا نخوانده و هنوز دریافتی از «دامنه‌یِ آسیب‌زایی» که من کوشیدم به ساده‌ترین زبان بگویم پیدا نکرده است.

با اندکی شگفتی ولی, دختره از آنچه من درباره‌یِ «دامنه‌یِ آسیبزایی» و اینکه "errors are to be expected" گفتم سردر آورد, ولی تنها راهکاری که داشت همان سر تکاندن و تکرار "باید امیدوار باشیم" بیشتر نبود.

ولی این «دامنه‌یِ آسیب‌زایی» چیست؟ بسیار ساده است. در هر فرآیندی باید یک شماری ایرنگ (error, irang) را چشمداشت کرد. برای همان نمونه‌یِ پروازهای هوایی, ما ایرنگِ یک در چند سد هزار پرواز را داریم که به ما میگوید, از هر چند سد هزار پرواز هوایی, می‌بَیوسیم[11] (expect) که یک چندتایی هم فروافتند و به آن هتا در آمار نام داده‌ایم و «نرخ میرایی - Mortality Rate» مینامیم اش.

آنچه داریوش نازنین ما نگرفت و دختر لوند ما گرفت این بود که یک هواپیما, اگر فروبیافتد تنها کسانیکه درون همان هواپیما هستند و شاید یک شماری بیشتر که آن پایین زندگی میکردند بمیرند. اگر یک بمب اتم ترکانده شود, شاید تنها چند میلیون تن در جا بمیرند و چند میلیون تن در گذر سالهای پیش رو از روی جهش‌هایِ[12] ژنتیکی جان بدهند. ولی با پیشرفت روزافزون تکنولوژی, این «دامنه‌یِ آسیبزایی» نیز بزرگتر و بزرگتر دارد میشود. ما میتوانیم چند ایرنگ اتمی در چند سده داشته باشیم, ما میتوانیم چند سد حمله‌یِ تروریستی در سال داشته باشیم, ولی ما نمیتوانیم هتا یک ایرنگ در «مهندسی ژنتیک» داشته باشیم, زیرا دامنه‌یِ آسیبزایی آن چنان فراخ[13] و همه‌گیر است که تنها همان یک ایرنگ[9] برای نابودی همه‌یِ ما میبسندد[14].

از دستِ تو باید به اسپاگتی پناه برد؛ که آن دختره‌ی لوند دریافت اما داریوش درنیافت، ها؟!:e40b::e415:
مهربد جان، من دامنه‌ی آسیب‌زایی در خاطرم بود و به آن توجه داشتم و نوشته‌های خودت را به خوبی و آن کتابهایی که گذاشته‌ای را نصفه و نیمه خوانده‌ام. من داشتم انسانهایی که مایل به تخریب و نابودسازی هستند را با کسانی که کاری به این چیزها ندارند مقایسه می‌کردم. صدها میلیون انسان در روز از مترو استفاده می‌کنند و در حالیکه تنها شاید یک روز وقت لازم باشد برای ساختِ یک بمبِ دست‌ساز و نابودیِ یک مترو با تمامِ مسافرهایش، چنین اتفاقی شاید هر دهه یکبار هم نیافتد. این مقایسه‌ای‌ست معنادار و نشان می‌دهد جهان آنگونه که تصور می‌شود از انسانهای شرور و مایل به تخریبِ بشریت سرشار نیست و درصدِ انسانهایی که چنین نیتی دارند شاید به یک هزارمِ درصد هم نرسد. منظور این است که همین که چنین سلاحی به دستِ کسی بیافتد به معنای استفاده از آن نیست. من همانطور که گفتم نمی‌خواستم نشان دهم که احتمالِ آنچه تو بدان اشاره می‌کنی به کلی صفر است، بلکه احتمالش کمتر از آن چیزی‌ست که می‌گویی، شاید در حدودِ نصف.

من از مهندسی ژنتیک چیز زیادی نمی‌دانم، اما برای من پرسش برانگیز است که نخست چگونه ممکن است بواسطه‌ی آن تمامِ ابنای بشر را نابود کرد؟ و دیگر آنکه زمانیکه ما هنوز در موردِ حقِ سقطِ جنین اینقدر گرفتاری داریم، زمانیکه هنوز به خود حق نمی‌دهیم کسی که در حالِ درد است و هیچ امیدی به زنده بودن‌اش نیست را بکشیم تا از درد خلاص شود، زمانیکه هنوز در فوتبال در موردِ استفاده از تکنولوژی برای تشخیصِ رد شدنِ توپ از خط ِ دروازه اینقدر بحث و جدل داشتیم چرا که فوتبال را از حالتِ انسانی‌اش خارج می‌کند و در خیلی از مواردِ اینچنینی ِ خیلی ساده در دستکاریِ طبیعتِ انسانیِ خود به واسطه‌ی تکنولوژی دست به عصا راه می‌رویم، چگونه ممکن است که همچین وسیله‌ای که به کلی انسان را نابود می‌کند ساخته شود و به سادگی از آن استفاده شود و کسی هم حواس‌اش نباشد؟!(من تعدادِ زیادی از این چیزهایِ ساده را می‌شناسم که در آنها تکنولوژی راهِ حل‌هایی برای مشکلاتی از قبیلِ محیطِ زیست ارائه می‌داد، اما به سببِ غیرقابلِ پیش‌بینی بودن یا غیرقابلِ کنترل بودنِ احتمالی همگی کنار زده شدند، خواستی بگو برایت بیاورم). با پوزش برای ترغیب کردن‌ات به نوشتن:e417: لینکی داری در موردِ این جنبه‌های خطرناکِ مهندسیِ ژنتیک که می‌گویی می‌تواند همه‌ی بشریت را یکجا نابود کند؟

بنابراین من منظورم این بود که :
1- چنین سلاح‌هایی اگر ساخته شوند با توجه به خطر عظیمی که دارند به دستِ همگان نخواهند رسید.(شبیه به آنچه که در موردِ ایران و جهان برای ساختِ بمبِ هسته‌ای پیش آمده و می‌بینیم که در کشورهای غربی به ایرانیان و تعدادی ملیت‌های دیگر هتا دانشِ هسته‌ای و دیگرِ دانش‌‌های حساس را نمی‌آموزند).
2-درصدِ بسیار بسیار ناچیزی از تکنولوژی بسیار بسیار خطرناک است.
3-از میانِ تمامِ انسانهایی که زندگی می‌کنند و از تکنولوژی بهره‌ می‌گیرند، تنها درسدِ بسیار بسیار ناچیزی میل به نابودیِ انسانها دارند.
4-جهان همینطور دست روی دست نخواهد گذاشت که چیزی که بواسطه‌ی آن همه‌ی انسان‌ها نابود خواهند شد، به دستِ هرکسی بیافتد و بعد هم بگذارد از آن استفاده شود. در همین کمتر از یک قرنِ گذشته دیدیم که چگونه تمامِ جهان، هتا آنها که با هم دشمن بودند علیه آنچه می‌خواست بشریت را نابود کند متحد شدند(جنگِ جهانی دوم).
5-کسانی که چنین چیزهایی را در اختیار دارند، دیگر باید خیلی احمق باشند که بخواهند از چیزی استفاده کنند که نه فقط دشمنان‌شان بلکه خودشان را هم نابود می‌کند(خیلی خیلی احمق‌تر از احمدی‌نژاد).
با در نظر گرفتنِ اینها، احتمالِ اینکه سلاحی آنچنان خطرناک که همه‌ی انسان‌ها را یکجا نابود می‌کند ساخته شود، جهان به سادگی اجازه دهد چنین چیزی به دستِ یک احمق بیافتد، او همانی باشد که از میانِ میلیون‌ها نفر یکی هستند که می‌خواهند انسان‌ها را به کلی نابود کنند و باز هم جهان به او اجازه دهد که او این کار را بکند، احتمالش آنطور که می‌گویی 99.99 درسد در یک سده‌ی آینده نخواهد بود. ولی به این خاطر که ما با فاکتورِ زمان و گستردگیِ انسان‌ها مواجه هستیم، چنین چیزی امکانش هست و نمی‌توان آن را به کلی رد کرد.
پ.ن: کارت با آن حوریِ زمینی به کجا کشید، بالاخره شماره را بهش دادی؟ :e106:

Russell
08-16-2013, 07:50 PM
اینکه ما چگونه با درد رویارویی کنیم پیوندی به خود دشواری تکنولوژی ندارد. یکی میتواند
خودفریبد, یکی میتواند به این چیزها نیاندیشد (بیشینه‌یِ[1] مردم), یکی هم میتواند از بیخ "علمی تخیلی / فانتزی" بخواند و از روی آن رد شود.

من برای خود ام هرگز نمیکوشم دردناکیِ یک چیز را تنها و تنها برای اینکه دردناک است از میان ببرم, برخی چیزها باید دردآور
باشند و این درد چنانکه پیشتر هم در همین جُستار گفته‌ایم, یادآور همیشگی‌ای[2] بر اینکه لغزشی در روند اندیشه و کردار ما میباشد هستند.


رویکردهایی که ما در برابر پیشرفت و تکنولوژی در پیش میگیریم نیز از اینها بیرون نیستند:


١. از بیخ نمیپذیریم که تکنولوژی بد است.
٢. میکوشیم تکنولوژی را راستادهی کرده و سر اندازه‌یِ بدی و خوبی‌هایِ آن چانه میزنیم.
٣. میپذیریم که تکنولوژی افسارگریخته و مهارناپذیر است و میکوشیم آنرا از میان برداریم
٤. کاری به پیشرفت آن نداریم و نابودی بشریت را چیزی بدیهی و ناگریز می‌انگاریم.
٥. ...

—>

١ = خودفریبی (میلاد, ...)
٢ = خودفریبی کاسته شده (داریوش, امیر, Bill Joy ...)
٣ = رویکرد اخلاقی (کازینسکی)
٤ = هیچ‌گرایی (آنارشی, آرش[3], ...)

چرا مهربد، بنظر من اصل مساله در برخورد با درد و زندگی و ... هست و تکنولوژی تنها یک مشکل که این بحث را زنده میکند.حقیقتش نکته مهمتر و جالبتر برای من این است که خودت پیشتر چگونه طور دیگری میاندیشیدی و چگونه این مساله اینقدر در نظرت تغییر کرد.
مخصوصا با توجه به بحث‌هایی که درباره جاودانگی... داشتی در اینجا.من تنها پاسخ نکته‌هایی که بنظرم مهمتر میرسند را میدهم که بحث شلوغ بشود و بهتر پیش رود:

1-انسان احتمال بسیار زیاد نابود خواهد شد (احتمالی به مراتب بیشتر از نابودی ما بدست تکنولوژی با روند فعلی، چرا که اخری زیر مجموعه اولی‌ست)، مهمترین گواهش هم قانون دوم ترمودینامیک.
2-میبینیم که اتفاقا مردم هم ورزش نمیکنند و هم سیگار میکشند و رفتارهای خودویرانگر بسیار دیگر هم انجام میدهند به تعداد زیاد و اساسا ماهیت بگوییم سیگار کشیدن و تکنولوژی از این جهت بسیار شبیه است، ولی تفاوت اهمیت به زندگی خود و زندگی بشریت در این است که اولی مال خودمان است دومی نه، هر روزه هزاران نفر از همین بشر در اثر دسترسی نداشتن به آب آشامیدنی سالم و سایر نیازهای اولیه زندگی جان خود را از دست میدهند، اینکه بحث بقای بشر، انسان‌هایی که احتمالا بسیاری از آنها هنوز بدنیا نیامده‌اند و خطر نابودی ناگهانی آنها با بمب اتمی و سلاح بیولوژیکی‌ست موضوع بحث ماست ولی مرگ نقد کودکان موضوع بحث ما نیست خود نشان میدهد که منشا نگرانی/عدم نگرانی درباره ایندو یکسان نیست، حداقل در لایه‌هایِ اولیه (بحث من درباره ریشه نگرانی کلی‌ست و نه درباره چرایی اندیشه‌یِ من و خودت و باقی دوستان).

undead_knight
08-17-2013, 06:04 AM
5-کسانی که چنین چیزهایی را در اختیار دارند، دیگر باید خیلی احمق باشند که بخواهند از چیزی استفاده کنند که نه فقط دشمنان‌شان بلکه خودشان را هم نابود می‌کند(خیلی خیلی احمق‌تر از احمدی‌نژاد).
:e106:
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/08/50.jpg
some men aren't looking for anything logical, like money. They can't be bought, bullied, reasoned, or negotiated with. Some men just want to watch the world burn.
:))

ولی خب تا به حال که در تاریخ بشریت هیچ چیزی خطرناک از "حکومت" برای بشر نبوده وحکومت ها حتی بدترین نوعشون(توتالترین)یک ویژگی مهم دارند و اون خود نگه داری هست:)
اگر بخوایم انسان یا حتی گروهی رو پیدا کنیم که بتونه به اندازه حکومت ها "ویران گر"،"توانمند" و "خطرناک" باشه فعلا باید در فیلم های ابرقهرمانانه دنبالشون بگردیم در آینده هم نمیشه چندان به این دیستوپیا! هیجان انگیز:)) امید داشت:)

Dariush
08-17-2013, 10:27 AM
مرسی که همانطور که گفتم از ایده‌های هالیوودی بهره بردی آرش. البته فکر کنم از شلدون بهتر می‌توانستی اینجا استفاده کنی، او هم ظرفِ غذایش را تنها روی میز رها نمی‌کرد برای اینکه کسی از میزِ کناری ممکن است آن را انگولک کند.

آنچه گفتم تغییری نکرد، از هفت و نیم میلیارد انسانی که در حالِ استفاده از تکنولوژی هستند و از مترو، هواپیما بهره می‌گیرند، در حالی که دستورالعملِ ساختِ یک بمبِ دست‌ساز در اینترنت و جاهای دیگر به سادگی یافت می‌شود که با آن می‌توان یک مترو یا قطار یا هواپیما .... را خیلی راحت منفجر کرده و صدها نفر را کشت، چند نفرشان این کار را می‌کنند؟ چند عدد از این اتفاقات در سال که هیچ، در یک دهه اتفاق می‌افتد؟ همانطور که گفتم تعدادِ چنین انسان‌هایی در هر کشور (حالا غیر از افغانستان و عراق!) بسیار اندک است. تکنولوژی‌های به شدت حساس و خطرناک هم در مقایسه با آنهایی که بی‌خطر هستند بسیار ناچیز است. حال برای رخ دادنِ آنچه مهربد می‌گوید نیاز است که آن شمارِ بسیار اندکِ تکنولوژی‌های بسیار خطرناک، به دستِ آن شمارِ بسیار اندکِ انسان‌هایی بسیار دیوانه بیافتد و او هم بی‌دشواری آن را به کار اندازد. این نیاز دارد که آنانکه مثلا قادر به تولیدِ یک تکنولوژی بسیار پیشرفته و البته خطرناک هستند و دانش‌اش را دارند، ندانند که چنین چیزی خطرناک است و نباید در دسترسِ همگان قرار گیرد، دیگران هم حواسشان نباشد. این چندان منطبق بر واقعیت نیست زمانی که ما میبینیم یک قرصِ ساده حداقل چندسال در آزمایشگاه‌ها و بعد روی حیوانات و بعد افراد داوطلب با شمارِ اندک و بعد با شمارِ بیشتر با دقت بررسی و آزمایش می‌شوند تا عوارض و خطرات‌اش به خوبی شناخته شوند و بعد عرضه شوند.

من نمی‌گویم چنین چیزی غیرممکن است، یا شانس‌اش خیلی کم است، می‌گویم آنقدر که مهربد می‌گوید نیست. من می‌گویم چرا نمی‌شود آن شمارِ بسیار اندکِ تکنولوژی‌های خطرناک را و سپس آن شمارِ بسیار اندکِ انسانهای بسیار احمق را کنترل کرد؟ آن افرادِ بسیار شرورِ بسیار کم‌شمار، باید آنقدر باهوش، سازمان‌یافته و پرقدرت باشند که یا تکنولوژی‌ای چون بمبِ هسته‌ای را بسازند و یا اینکه آن را مثلا از روسیه بدزدند! آخرین نسخه‌ی ماموریتِ غیرممکن را دیده‌ای؟!

در ثانی، مهربد جایی به نقل از کازینسکی می‌گوید که پیشرفتِ تکنولوژی غیراخلاقی هم هست، چون افرادی که در آینده به دنیا می‌آیند شاید این همه تکنولوژی را نخواهند! گویی تکنولوژی‌ها چیزی جدا از این جهان و زندگی هستند. مگر تا به حال کسی از نسل‌های بعدی در موردِ شرایطِ ایده‌آلِ زندگی‌شان پرسیده است؟ جهان چیزی‌ست سراسر در موردِ آنانکه در آن زندگی می‌کنند و در هر لحظه دارای یک حالت (state) است که قابلِ توصیف است و در آن شما تنها به عنوانِ یک بازیگر شناخته می‌شوید که همه چیزش (تکنولوژی، زیست‌بوم و هتا انسان‌ها) عناصرِ بازی‌ای هستند که شما چه خود بخواهید و چه نخواهید اجبارا در آن وارد می‌شوید؛ شما حالت را تعریف و تعیین نمی‌کنید، آن شما را تعریف و تعیین می‌کند. شمارِ بسیار بسیار بیشتری از آنانکه تکنولوژی را برای زندگی نمی‌خواهند، اگر پیش از تولد ازشان در موردِ آمدن به این جهان پرسیده می‌شد، اصلا دلشان نمی‌خواست بدنیا بیایند، مثلِ من! هرگز از من کسی نپرسید که آیا مایلم در این زمانه، در این جغرافیا، در این شهر ، در این خانواده به دنیا آیم و اصلا آیا مایلم به دنیا آیم یا خیر.

undead_knight
08-17-2013, 10:45 AM
مهربد جایی به نقل از کازینسکی می‌گوید که پیشرفتِ تکنولوژی غیراخلاقی هم هست، چون افرادی که در آینده به دنیا می‌آیند شاید این همه تکنولوژی را نخواهند! گویی تکنولوژی‌ها چیزی جدا از این جهان و زندگی هستند. مگر تا به حال کسی از نسل‌های بعدی در موردِ شرایطِ ایده‌آلِ زندگی‌شان پرسیده است؟ جهان چیزی‌ست سراسر در موردِ آنانکه در آن زندگی می‌کنند و در هر لحظه دارای یک حالت (state) است که قابلِ توصیف است و در آن شما تنها به عنوانِ یک بازیگر شناخته می‌شوید که همه چیزش (تکنولوژی، زیست‌بوم و هتا انسان‌ها) عناصرِ بازی‌ای هستند که شما چه خود بخواهید و چه نخواهید اجبارا در آن وارد می‌شوید؛ شما حالت را تعریف و تعیین نمی‌کنید، آن شما را تعریف و تعیین می‌کند. شمارِ بسیار بسیار بیشتری از آنانکه تکنولوژی را برای زندگی نمی‌خواهند، اگر پیش از تولد ازشان در موردِ آمدن به این جهان پرسیده می‌شد، اصلا دلشان نمی‌خواست بدنیا بیایند، مثلِ من! هرگز از من کسی نپرسید که آیا مایلم در این زمانه، در این جغرافیا، در این شهر ، در این خانواده به دنیا آیم و اصلا آیا مایلم به دنیا آیم یا خیر.
well said
در واقع مسئله خود تولد بسیار حیاتی تر از محیط و شرایط زندگیه.
ما اگر واقعا به دنبال این هستیم که ببینیم آیا اخلاقی هست که تکنولوژی رو برای آیندگان گسترش بدیم باید ببینیم آیا اخلاقی هست که جمعیت کره زمین رو همینجور زیاد کنیم بدون نظرسنجی از متولدنشدگان!:))
خب این استدلال دو تا اشکال عمده داره اولیش اینه که ما نمیتونیم بفهمیم که آیا در آینده اشخاص متولد شده مایل به تکنولوژی هستند یا گریزان ازش.
دوم اینکه کسی که بدنیا نیومده موجودیت نداره و کسی که موجودیت نداره نمیشه در موردش مسئولیت اخلاقی هم داشت!در واقع از دید من ما حتی در برابر گذشته هم مسئولیت اخلاقی خاصی نداریم چون گذشتگان هم دیگه موجودیت ندارند.

البته این نوع استدلال ها به نظر من یک جورهایی متاثر از مفاهیم دینی مثل روح هست که استحاله شده به نام "آیندگان" مثل استحاله "مقدس بودن خدا" که در اوایل دموکراسی های جدید و تا حدی هم در دموکراسی های فعلی به شکل"مقدس بودن مردم"استحاله شده.

Mehrbod
08-18-2013, 01:00 AM
[QUOTE=Dariush;44835]من هنوز فرصت نکرده‌ام مطالعه‌ام را در این مورد و کتابهایی که مهربد گذاشته بود تمام کنم. اما خوب در این مورد فکر می‌کنم گاهی!
من پیش از این به تکنولوژی شاید به اندازه‌ی مهربد عزیز بدبین بودم. اما باید پرسید حقیقتا چند درصد از دستاوردهای تکنولوژیکِ ما خطرِ نابودیِ گونه‌ی انسانی را با خود دارند؟ سلاح‌های کشتار جمعی، تکنولوژی‌های دستکاری‌های ژنتیکی و مواردِ دیگر را در کنار هم بگذاریم در برابرِ تمامِ دستاوردهای بی‌خطر یا کم‌خطر شاید به 1 صدم درصد هم نرسد. بودنِ این دانش‌ها در دسترسِ دیگران، الزاما به معنای آن استفاده از آنها نیست! مخصوصا سلاح‌هایی مثلِ ِ بمبِ اتمی! هر موجودی، در هر درجه‌ای از شرارت، بازی‌ای را که در آن قرار باشد خودش ه

Dariush
08-18-2013, 01:55 PM
با سپاسِ فراوان از تو مهربد جان... من تصور می‌کنم به مطالعه‌ و اندیشه‌ی خیلی بیشتری در این مورد نیاز دارم...

Mehrbod
08-19-2013, 08:24 PM
چرا مگه چی شده؟ من همه ی نوشته های مهربد رو دنبال میکردم. چند وقت گرفتاری مالی داشتم. بروزر تور هم اذیت میکرد. چند وقتی نبودم. الان رفع شده. اومدم دیدم خبری از مهربد نیست.
مهربد پسر خیلی عاقل و منطقی و باهوشی بود. یعنی چی امیدی نداشت؟



با درود بر تو ری‌اکتورِ نازنین, من هم مانند دیگر دوستان نگرانت بودم و از دیدن دوباره ات و اینکه زنده و تندرست هستی, بسیار شاد شدم گرامی :e306:


من پاسخ چرای ات درباره‌یِ نامیدی از خردگرایی را با این داستان میدهم.



***


«کشتیِ کودنان»


روزی روزگاری, ناخدایی و نزدیکان اش چُنان خودشیفته‌یِ دریانوردیِ خویش شده و به آنچنان گستاخی و خودبزرگی‌ای دچار آمدند که پاک دیوانه شدند. آنها سرِ کشتی را بسوی شمال چرخانیده و آن اندازه پیش راندند که به کوه‌یخ‌ها و تخته‌یخ‌های شناورِ سهمگین برخوردند, ولی به کشتیرانی خود دنباله داده و هر چه بیشتر و بیشتر بسوی آب‌هایِ بیمناک راندند, تنها از این رویْ که بتوانند پیروزی‌هایِ هر چه بزرگتر و باشکوهتری از دریانوریِ اشان را بدست آورند.

همچُـنانکه کشتی به وَروناهایِ[1] بالا و بالاتری میرفت, مسافران و خدمه‌یِ کشتی ناآرامتر میشدند. میان خود اشان به پرخاش و ستیز افتاده و از شرایط ناگواری[2] که در آن میزیستند به گلایه آغازیدند[3].

بادبانگیر گفت: «بزنم به دریا, اگر که این بیخودترین سفری که تاکنون داشته‌ام نباشد. عرشه لیز از یخ است; زمانیکه نگهبانی میدهم بادْ لباس‌هایم را همچون کاردْ میشکافد; هر بار که بادبان را میپیچانم انگشتان ام یخ میزنند; و همه‌ چیزی که برای این میگیرم پنج شیلینگ ناچیز در ماه است!»

یک بانوی مسافر گفت :«تو میاندیشی اینها بده! من نمیتوانم شبها از سرما بخوابم. بانوان این کشتی به اندازه‌یِ مردان پتو نمیگیرند. این انصاف نیست!»

دریانوردی مکزیکی همآوا گشته و گفت: «¡Chingado! من تنها نیمِ دستمزد ملوان‌هایِ آنگلو را میگیرم. ما به بسی خوراک نیاز داریم تا تن امان را در این آب‌و‌هوا گرم نگه داریم و من سهم[4] خودم را نمیگیرم; آنگلو‌ها بیشتر دارند. بدترین بخشِ کار هم اینه که ملوان‌هایِ دیگر همیشه به من بجای اسپانیائی به انگلیسی دستور میدهند.»

یک ملوان آمریکایی-سرخپوست گفت: «من بیش از همه دلیل برای گلایه دارم, اگر این رنگ‌پریده‌ها زمین‌هایِ نیاکانی ام را از من ندزدیده بودند, من هتا امروز در این کشتی, در میان این کوهیخ‌ها و باد‌هایِ شمالگان نبودم. اکنون روی یک بَلَم در آبگیری[5] زیبا برای خود ام داشتم پارو میزدم. من سزاوار تاوان ام. دستِ‌کمِ دست‌ِ‌کم, ناخدا باید بگذارد من پاسوربازی راه بیاندازم تا یک خرده‌ای پول دست ام را بگیرد.»

لنگربان کشتی درآمد که: «دیروز یکی از ملوان‌ها مرا 'میوه' خواند, تنها برای اینکه کیر میخورم. من دارای حق اینکه کیر بخورم بی اینکه کسی مرا ناسزا بگوید هستم!»

جانور-دوستی به میان پریده و با سدایی لرزان گفت: «این تنها آدمها نیستند که در این کشتی با ایشان بد برخورد میشود. چرا, همین هفته‌یِ[6] پیش من ملوانی را دیدم که سگِ کشتی را دوبار با پا لگد زد!»

یکی از مسافران کشتی پروفسور دانشگاهی بود. او دستان اش را درهم‌فشرده و چنین بانگید: «همه‌یِ اینها بد است! نااخلاقی است! اینها نژادپرستی, زنستیزی, گونه‌پرستی, همجنسگراهراسی و بهره‌کشیِ طبقه‌یِ کارگر است! اینها تبعیض است! ما باید عدالت اجتماعی داشته باشیم: دستمزد برابر برای ملوان مکزیکی, مزد بیشتر برای همه‌یِ ملوان‌ها. تاوان برای سرخپوست, پتویِ یکسان برای زنان. یک حق گارانتی شده برای کیر خوردن, و دیگر سگ لگدزنی هم نباید باشد!»

مسافران هلهله‌کنان فریاد زدند: «آری, آری!». ملوانان بانگ برآوردند[7]: «Aye-Aye!». «این تبعیض است! ما باید حق و حقوق امان را درخواست کنیم!»


پسرک کابین گلویش را صاف کرد.

«اِهم. همه‌یِ شما دلایل خوبی برای گلایه کردن دارید. ولی اینجور به نگرِ من میاید که آنچه همه‌یِ ما براستی میخواهیم اینه که این کشتی را سرچرخانیده و بسوی جنوب بازگردیم, چراکه اگر همینجور بسوی شمال برویم, بیگمان دیر یا زود کشتی خواهد درهم‌شکست, و آنگاه دستمزدهایِ شما, پتو‌هایِ شما و حق شما برای کیرخوری هیچ ارزشی نخواهند داشت, چراکه همگی غرق خواهیم شد.»

ولی کسی به او اهمیتی نداد, زیرا که او تنها پسرِک کابین بود.

ناخدا و نزدیکان اش, از ایستگاه خود اشان در عرشه‌یِ بالا داشتند مینگریستند و میشنیدند. دراینجا خندیدند و به یکدیگر چشمک زدند, و با یک اشاره‌یِ ناخدا, ملوانِ سوم از عرشه پایین آمده, پَرسان بسویی که مسافران و خدمه گردآمده بودند رفت و با شانه‌ راه اش را به میان اشان گشود. او چهره‌ای بسیار جدی به خود گرفته و چنین گفت:
— «ما افسران این کشتی بایستی اذعان داشته باشیم که کارهایی نابخشودنی‌[8] بر روی این کشتی رخ داده‌اند. ما تاکنون شرایط را درست ندریافته بودیم تا اینکه سدایِ گِله‌هایِ شما را به گوش شنیدیم. ما انسانهایی نیک‌خواه هستیم و میخواهیم کارِ درست را برای شما بکنیم. ولی — خوب, — ناخدا آدمِ کمی کهنه‌گرایی است و در شیوه‌هایِ خودش خشک, و شاید باید تلنگری به وی زد تا تغییرهایِ درخوری هرگز رخ بدهند. نگرش شخصی من این است که اگر شما بسختی واخواست کنید — ولی صلح‌آمیز و بی شکستن هیچکدام از قانون‌هایِ کشتی — ناخدا را از لختیِ[9] درونی اش برتکانیده و او را به برداشتنِ دشواری‌هایی که بحق از آنها گلایه میکنید, وا‌میدارید».

این را که گفته, ملوان سوم گامزنان بسوی عرشه‌یِ بالا برگشت. همچنانکه میرفت, مسفران و خدمه پشت سر وی گفتند: «میانه‌رو! اصلاح‌طلب! لیبرالِ دوزاری! دست‌نشانده‌یِ ناخدا!» ولی همان کردند که وی گفته بود. در تنه‌ای روبروی عرشه‌یِ بالا گردآمدند و دشنام‌هایِ خود را روانه‌یِ افسران نموده و خواستار احقای حقوق خود شدند: «من دستمزدِ بالاتر و شرایط کاریِ بهتری میخواهم», بادبانگیر فریاد زد.
«پتو‌هایِ یکسان برای زنان», بانوی کشتی فریاد زد.
«من میخواهم دستورهایم را به اسپانیائی بگیرم», ملوان مکزیکی فریاد زد.
«من میخواهم پاسوربازی راه بیاندازم», ملوان سرخپوست فریاد زد.
«من نمیخواهم کسی مرا میوه بخواند», لنگربان فریاد زد.
«کسی دیگر سگ را نباید لگد بزند», جانور-دوست فریاد زد.
«انقلاب!» پرفسور فریاد زد.

ناخدا و دیگر نزدیکان اش یواشکی نشستی راه انداخته و برای دقایقی رایزنی کردند و در همه‌ زمان, به یکدیگر چشمک زده و سرتکانیده و لبخند میزدند. سرانجام ناخدا بسوی لبه‌یِ عرشه‌یِ بالا خُرامید و با نمایشی از نیک‌خواهیِ خود, چنین برگفت[10] که دستمزد بادبانگیر به شش شیلینگ در ماه افزونی خواهد یافت; دستمزد ملوان مکزیکی به دو-سومِ همان ملوان آنگلو فزونی خواهد یافت, و زینپس دستورِ برافراشتن بادبان به اسپانیائی داده خواهد شد; زنان مسافر یک پتوی افزوده خواهند گرفت; ملوان سرخپوست یکشنبه‌ها میتواند پاسوربازی راه بیاندازد; لنگربان تا زمانیکه کیرخوری خودش را پنهانی بکند دیگر میوه نامیده نخواهد شد; و سگ دیگر لگد نمیخورد مگر اینکه کارِ بسیار پلشتی کرده باشد, مانند خوراک دزدی از آشپزخانه.

مسافران و خدمه سور گرفتند و این امتیازها را پیروزی‌ای بزرگ برشمردند, ولی فردای همانروز دوباره ناخوشنود[11] بودند.

بادبانگیر لُندید[12]: «شش شیلینگ در ماه چندرقازی هم نیست, هنوز انگشتان من بگاهِ برافراشتن بادبان یخ میزنند». ملوان مکزیکی گفت: «من هنوز مُزد و خوراکِ برابر با آنگلو‌ها نمیگیرم». بانوی مسافر گفت: «ما زنها هنوز پتو به اندازه نمیگیریم». دیگر کارکنان و مسافران گلایه‌هایِ همانندی[13] کرده و پرفسور می‌آغالید[14] اشان.


هنگامیکه از ناله و گلایه خسته شدند, پسرک کابین دوباره — اینبار بلندتر تا دیگران بآسانی او را نادیده نگیرند —‌ گفت: «این براستی سهمناک[15] است که سگ برای دزدیِ تکه نانی[16] از آشپزخانه لگد میخورد, و اینکه زنان پتوی یک‌اندازه نمیگیرند, و اینکه بادبانگیر انگشتان اش یخ میزنند; و من نمیبینم که چرا لنگربان نباید کیر بخورد اگر که میخواهد. ولی با نگرش به اینکه هماکنون چه اندازه کوهیخ‌ها کلفت شده‌اند, و اینکه چه اندازه بادهای سخت و سخت‌تری میوزند! ما باید که این کشتی را بسوی جنوب برگردانیم, چراکه اگر همینجور به شمال برویم بیگمان درهم شکسته و غرق خواهیم شد».

لنگربان گفت, «اوه آره, این براستی بده که ما همچنان داریم شمال میرویم. ولی چرا من باید کیرخوری ام را پنهانی بکنم؟ چرا باید مرا میوه بخوانند؟ مگر من به اندازه‌یِ دیگران خوب نیستم؟»

بانوی مسافر گفت: «به شمال راندن ترسناکه, ولی آیا نمیبینی؟ بدرستی برای همینه که زنها به پتویِ بیشتری برای گرم ماندن نیاز دارند. من هماکنون خواستار پتوی یک‌اندازه برای زنان‌ام!»

پرفسور گفت: «سراسر درسته, که راندن بسوی شمال سختی‌هایِ شگرفی را بر همه‌یِ ما درون می‌آورد. ولی بازگشتن به جنوب ناواقع‌بینانه است. شما نمیتوانید ساعت را به عقب بازگردانید. ما باید راهی شایسته[17] برای رویارویی با این شرایط ویژه بیابیم.»

پسرک کابین گفت: «ببینید, اگر ما بگذاریم که این چهاردیوانه‌یِ عرشه‌یِ بالایی کار خود اشان را بکنند, همه‌یِ ما غرق خواهیم شد. اگر ما هرگز توانستیم کشتی را از نابودی برهانیم, آنگاه میتوانیم درباره‌یِ شرایط کاری, پتوی زنان و حق کیرخوری نگران باشیم. ولی نخست ما باید سرِ این کشتی را بچرخانیم. اگر چندتایی از ما با هم شوند و یک نقشه بریزند و کمی دلاوری نشان دهند, میتوانیم خود امان را نجات دهیم. به شمار چندانی هم نمی‌نیازیم[18], شش یا هشت[19] تایمان میبسندد[20]. ما میتوانیم عرشه‌یِ بالا را گرفته و آن ماه‌زدگان دیوانه را به دریا باندازیم و کشتی را بسوی جنوب بازگردانیم.»


پرفسور بینی خود را افراشته و اخم‌کنان گفت: «من به خشونت باور ندارم. نااخلاقی است.»

لنگربان گفت: «کاربرد خشونت هیچگاه درست نیست».

بانوی مسافر گفت: «من از خشونت میترسم».

در این میان ناخدا و نزدیکان‌ اش داشتند می‌نگریستند و گوش فرامیدادند. با یک اشاره‌ از ناخدا, ملوان سوم از عرشه‌یِ بالائین به عرشه‌یِ میانیک فرود آمد. نزد مسافران و خدمه رفته و به آنها گفت که هنوز چه مشکلاتی در کشتی دارند:
«ما پیشرفت‌هایِ بزرگی داشته‌ایم, ولی هنوز کار فراوانی برای انجام مانده است. شرایط کاری برای بادبانگیر هنوز سخت است, مکزیکی هنوز دستمزد برابری با آنگلوها نمیگیرد, زنان هنوز به اندازه‌یِ مردان پتو ندارند, پاسورِ یکشنبه‌شبهای سرخپوست تاوان ناچیزی بر سرزمین‌هایِ از دست رفته‌یِ اوست, برای لنگربان هیچ منصفانه نیست که کیرخوری اش را پنهانی بیانجامد, و سگ هنوز دارد لگد میخورد.

من میاندیشم که ناخدا دوباره نیاز به تلنگر دارد. اینکه‌ همه‌یِ شما دوباره اعتراض کنید کمک خواهد کرد — تا آن زمانیکه بی خشونت بماند.»

همچنانکه ملوان سوم از پله‌ها به بالا باز‌میگشت, مسافران و خدمه فریاد‌هایِ دشنام‌آمیز خود را روانه‌یِ وی میکردند, ولی با این همه کردند آنچه وی گفته بود و برای اعتراضی دیگر روبرویِ عرشه‌یِ بالا گردآمدند. آنها خروشیدند و غُرّیدند و مشتان خود را گره‌ کردند, هـتّا یکی از آنها تخم‌مرغی گندیده را بسوی ناخدا پرتابید (که او استادانه جاخالی داد).

پس از شنیدن گلایه‌هایِ آنها, ناخدا و نزدیکان برای نهان‌نشستی دیگر گردِ هم آمدند, که در میانش پیوسته به یکدیگر چشمک زده و نیش‌باز می‌خندیدند. سپس ناخدا به نوک عرشه رفته و چنین برگفت[10] که بادبانگیر برای گرماندن انگشتان اش دستپوش خواهد گرفت, ملوان مکزیکی دستمزدی سه‌-چهارمِ همانِ ملوان آنگلو را خواهد گرفت, زنان همچنان یک پتوی افزوده خواهند داشت, ملوان سرخپوست میتواند شبهای شنبه و یکشنبه پاسوربازی کند, لنگربان اجازه دارد شبها پس از تاریکی در ملاء عام کیر بخورد, و هیچکس سگ را لگد نخواهد زد مگر به پروانه‌یِ[21] ویژه‌یِ ناخدا.


مسافران و خدمه از خوشی این پیروزی انقلابی بر پای خود بند نبودند, ولی فردای همان روز دوباره خود را ناخوشنود[11] یافته و درباره‌یِ همان سختی‌ها می‌نالیدند.

پسرک کابین اینبار دیگر داشت خشمگین میشد.

او خروشید: «ای کودنان! نمیبینید که ناخدا و نزدیکان اش دارند چه میکنند؟ دارند شما را با این مشکلات ناچیز اتان برای نمیدانم پتو و دستمزد و لگدخوریِ سگ مشغول نگه میدارند تا شما درباره‌یِ آنچه از همه مهمتر است هیچ نیاندیشید —— اینکه کشتی دارد بیشتر و بیشتر به شمال می‌نزدیکد[22] و همه‌یِ ما میرویم که غرق شویم. اگر تنها چندتایی از شما به خود اتان بیایید, باهم شوید و عرشه‌یِ بالا را بگیریم, ما میتوانیم این کشتی را سرچرخانیده و خود امان را نجات دهیم. ولی همه‌یِ کاری که شما میکنید نالیدن برای مشکلات کوچک و ناچیزی همچون شرایط کاری و پاسوربازی و حق کیرخوردنه.»


مسافران و خدمه برآشفته بودند.

مکزیکی داد زد: «کوچک!!, تو میاندیشی این انصافه که من تنها سه‌-چهارم مزد ملوان آنگلو را میگیرم؟ این کوچکه؟»

لنگربان خروشید: «چجوری میتوانی مشکل مرا ناچیز بدانی؟ نمیبینی آیا چه اندازه تحقیرآمیز است که میوه خوانده شوی؟»

جانور-دوست جیغ کشید که: «لگد زدن سگ یک 'مشکل کوچک و ناچیز' نیست! ستمگرانه است! بی‌رحمانه و وحشیانه است!».

پسرک کابین پاسخید: «بسیار خوب, این مشکلات خُرد و ناچیز نیستند. لگد زدن سگ بی‌رحمانه و وحشیانه است و میوه خوانده شدن تحقیر‌آمیز است. ولی در همسنجی[23] با مشکل راستین ما — در همسنجی با این واقعیت که کشتی هنوز به شمال میراند — مشکلات شما خُرد و ناچیز هستند. چراکه اگر ما این کشتی را بزودی سرنچرخانیم, همه‌یِ ما غرق خواهیم شد.

پرفسور گفت: «فاشیست!»

بانوی مسافر گفت: «ضّد انقلابی!» و همه‌یِ مسافران و خدمه همسدا شده و پسرک کابین را یک فاشیست و یک ضّد انقلابی نامیدند. او را به سویی هل[19] داده و به غرولند پیرامون[24] دستمزد‌, پیرامون پتو برای زنان و پیرامون حق کیرخوری و اینکه چگونه با سگ رفتار[25] شود پرداختند. کشتی همینجور بسوی شمال پیش رفته و پس از چندی, میان دو کوهیخ له شده و همگی غرق شدند.



— تِد کازینسکی, ١٩٩٩





----
1. ^ varun+â::Varunâ || ورونا: عرض جغرافیایی ⚕Heydari (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=latitude&formSubmit=Search&showAll=1), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Latitude), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%A7) latitude
2. ^ Govâštan || گواشتن: هضم کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-0f87c7e0b897432da8fc1b904e5c182d-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Digest) to digest
3. ^ Âqâxtan || آغاختن: آغازیدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Begin), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Beginnen) to begin beginnen
4. ^ sah+istan::Sahistan <— Sehistan || سهیستن: به نظر رسیدن MacKenzie to seem erscheinen
5. ^ âb+gir::Âbgir || آبگیر: برکه Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-cb70c8d0ec80419698cc4b9f6f15e3ee-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Lake), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Mere), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%A8%DA%AF%DB%8C%D8%B1) pond
6. ^ Hoftan || هفتن: جرعه جرعه نوشیدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Sip) to sip schlürfen
7. ^ bar+âvardan::Barâvardan || براوردن: تخمین زدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Estimate) to estimate || براوردن: برطرف کردن to fullfill | || براوردن: بالا آوردن; بربردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-b426ca8bdd13463da3afcd3b16cc78a7-fa.html)
8. ^ baxš+udan::Baxšudan || بخشودن: عفو کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Forgive), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A8%D8%AE%D8%B4%D9%88%D8%AF%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-fef10779ca834aea81147a5bd9b2f8b1-fa.html) to forgive verzeihen
9. ^ Laxt || لخت: بیخیال Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Cool), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D9%84%D8%AE%D8%AA), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%AE%D8%AA) cool || لخت: قطعه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Piece), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D9%84%D8%AE%D8%AA), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%AE%D8%AA), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-e84907388c0c459287c06897a50296eb-fa.html) piece Stück
10. ^ آ ب bar+goft::Bargoft || برگفت: Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6f42e6a7db9943e0a33f6ce2fa81bf48-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Statement) statement
11. ^ آ ب Xušnudan || خوشنودن: راضی کردن to satisfy
12. ^ lond+idan::Londidan || لندیدن: لُندلُند کردن; غرغر کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Nag), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D9%84%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-fb96c009a47c42829a8c5b27bbfb9d4d-fa.html) to nag
13. ^ Hamânandidan || همانندیدن: همانندی کردن; تشبیه کردن to make similar
14. ^ âqâl+idan::Âqâlidan || آغالیدن: آشفتن و برانگیختن کسی به دشمنی و غال ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AF%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-1f7b197332ed424aa0b6eeddca378a79-fa.html) to instigate
15. ^ sahm+nâk::Sahmnâk || سهمناک: هولناک; مهیب Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-4718dbb0e5ff49dab869cdff848c0c17-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Terrible), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Ghastly) terrible; ghastly
16. ^ Ânidan || آنیدن: آوردن; رهبری کردن MacKenzie, Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Bring), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Lead), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-385bdb4d34b2401fbf0cf37388ef9994-fa.html) to bring; to lead
17. ^ šây+estan::Šâyestan || شایستن: ممکن بودن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/May), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-8ea456eb277a4945bcd79b4760c9f3a9-fa.html) to may
18. ^ niyâx+tan::Niyâxtan || نیاختن: نیازیدن; نیاز داشتن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Need) to need
19. ^ آ ب Heštan || هشتن: گذاشتن; نهادن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-56a4567bb2284ee8b72948117df82be2-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Pose), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Put), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Set) to pose; to put; to set || هشتن: ترک کردن MacKenzie to leave; to abandon verlassen
20. ^ basand+idan::Basandidan || بسندیدن: بسنده کردن; کفایت کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Suffice) to suffice
21. ^ parvâ+na::Parvâna || پروانه: اجازه; بی پروا Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-b9a277a1e2954722a8b10d046a97a2d6-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Permission), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87) permission || پروانه: جواز Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-b9a277a1e2954722a8b10d046a97a2d6-fa.html) permit
22. ^ Nazdikidan || نزدیکیدن: نزدیک کردن to bring close; to come close
23. ^ ham+sanjidan::Hamsanjidan || همسنجیدن: مقایسه کردن to compare
24. ^ pirâ+mun::Pirâmun || پیرامون: محیط Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Perimeter), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86) around
25. ^ raftâr+idan::Raftâridan || رفتاریدن: رفتار کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Behave) to behave sich verhalten

Mehrbod
08-20-2013, 04:25 PM
چرا مهربد، بنظر من اصل مساله در برخورد با درد و زندگی و ... هست و تکنولوژی تنها یک مشکل که این بحث را زنده میکند.


به نگر ات نادرست میاید, برای روشنگری نمونه‌یِ ساده میزنم. بیاندیش من مسلمانی هستم که میباورم
محمد پیامبری نیک‌کردار بوده و برای رستگاری آدمی به زمین آمده و الله نیز آفریدگار پاکِ هر دو جهان زمین و آسمان میباشد.

اکنون, آیا برای تو ارزشی دارد که احساس من به الله و محمد چیست و چگونه از اندیشیدن به حوری‌هایِ بهشت قند
در دلم آب میشود, یا راستای سخن ات با من در این است که آنچه من میباورم «راست» است یا «دروغ[1]» و باورهای ام بر پایه‌یِ «واقعیت» میباشند یا «داستان»؟

آیا میکوشی بجای آنکه به من بگویی «چرا خدا نیست» و «چرا محمد دروغگو» بوده, میایی درباره‌یِ احساسِ من
به زندگی و الله و چگونه باید اینها را با نمیدانم "خوشی بردن از خردگرایی" و "احساس شعف کردن از کمک به همسایه‌ها" و این چیزها جایگزینم سخن میگویی؟

اگر پاسخ ات نه بود — که میدانم نه میباشد — پس میبینی که بهمینسان, برای من هم کمابیش هیچ ارزشی ندارد شما یا دیگران پس از کنارگذاری فریب‌ها و باورهای دل خوش کُنک از تکنولوژی
چه احساسی خواهید داشت, «واقعیت» این است و سرانجام آنچه میکنیم آن, اینکه شما چگونه اکنون با این واقعیت‌ها رویارویی میکنید و پس از دریافت حقیقت قرص چه رنگی! بخورید به خود اتان وابسته است.


برداشت نابجا نشود, اینکه احساس ما چیست و چگونه میتوانیم با کنترل اندیشه و احساس زندگی بهتری برای خود امان
داشته باشیم گفتمانی سراسر بی ارزش نیست, ولی ارزشی نزدیک به اینکه واقعیت چیست ندارد و بیگمان شایسته‌یِ[2] برابرگیری با آن نمیباشد.







حقیقتش نکته مهمتر و جالبتر برای من این است که خودت پیشتر چگونه طور دیگری میاندیشیدی و چگونه این مساله اینقدر در نظرت تغییر کرد.
مخصوصا با توجه به بحث‌هایی که درباره جاودانگی... داشتی در اینجا.من تنها پاسخ نکته‌هایی که بنظرم مهمتر میرسند را میدهم که بحث شلوغ بشود و بهتر پیش رود:


اینهم چیز پیچیده‌ای ندارد, شما هربار در هر جایی از من بپرسید, پاسخ من به پرسش «مُردن یا زیستن» همیشه زیستن است. من در هر ریختی نیز همیشه «نامیرایی[3]» را میگزنیم و کوچکترین گرایشی به مرگ و میرایی ندارم.

ولی اینکه «من چه میخواهم» با اینکه «واقعیت چه میباشد» دو چیز سراسر دگرسان[4] میباشند.






1-انسان احتمال بسیار زیاد نابود خواهد شد (احتمالی به مراتب بیشتر از نابودی ما بدست تکنولوژی با روند فعلی، چرا که اخری زیر مجموعه اولی‌ست)، مهمترین گواهش هم قانون دوم ترمودینامیک.


این تنها گمانه‌زنی است. درگاشت[5] هم به سوی بیشترینگی[6] می‌گِراید, نه اینکه همیشه ١٠٠% بیافزاید.

در جایی از اینکه چگونه میتوان با همین «تکنولوژی» تا ابد (بدرستی تا ابد) زیست هم نگره‌هایِ[7] خوبی دیده بودم, ولی روشن است اینجا ما درباره‌یِ آنها سخن نمیگوییم.





2-میبینیم که اتفاقا مردم هم ورزش نمیکنند و هم سیگار میکشند و رفتارهای خودویرانگر بسیار دیگر هم انجام میدهند به تعداد زیاد و اساسا ماهیت بگوییم سیگار کشیدن و تکنولوژی از این جهت بسیار شبیه است، ولی تفاوت اهمیت به زندگی خود و زندگی بشریت در این است که اولی مال خودمان است دومی نه، هر روزه هزاران نفر از همین بشر در اثر دسترسی نداشتن به آب آشامیدنی سالم و سایر نیازهای اولیه زندگی جان خود را از دست میدهند، اینکه بحث بقای بشر، انسان‌هایی که احتمالا بسیاری از آنها هنوز بدنیا نیامده‌اند و خطر نابودی ناگهانی آنها با بمب اتمی و سلاح بیولوژیکی‌ست موضوع بحث ماست ولی مرگ نقد کودکان موضوع بحث ما نیست خود نشان میدهد که منشا نگرانی/عدم نگرانی درباره ایندو یکسان نیست، حداقل در لایه‌هایِ اولیه (بحث من درباره ریشه نگرانی کلی‌ست و نه درباره چرایی اندیشه‌یِ من و خودت و باقی دوستان).


بجای سیگار crack و ecstasy و «رولت روسی» می‌گذاریم, میبینید که هیچکس برای رسیدن به مرگ نمی‌شتابد, سیگار هم «ریسک» است و ریسک ١٠٠%‌ای هم نیست — بسیاری سیگار میکشند و چنگار[8] هم نمیگیرند —, هنگامیکه رولت روسی ریسک بس بزرگتری است (مرگ ١:٦) و میبینیم شمار بسیار بسیار اندکی از مردم هم به آن دست میورزند.


پس در هر ریختی, چه سرانجام نژاد بشر نابودی در دویست میلیون سال آینده‌ باشد, چه از بیخ نابودی نباشد, اینکه ما بدست خود امان فرایند مرگ امان را بشتابانیم نابخردانه است و بجز این نمیتواند باشد.





----
1. ^ doruq+idan::Doruqidan || دروغیدن: دروغ گفتن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Lie) to lie lügen
2. ^ šây+estan::Šâyestan || شایستن: ممکن بودن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/May), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-8ea456eb277a4945bcd79b4760c9f3a9-fa.html) to may
3. ^ nâ+mir+ây+i::Nâmirâyi || نامیرایی: زیستن نامرزمند, ولی به این چم که تنها "مرگِ طبیعی" در کار نیست, امُرداد ندارید و باشنده میتواند با آسیب از پیرامون همچنان بمیرد. Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Immortality), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C) immortality
4. ^ digar+sân::Digarsân <— Degarsân || دیگرسان: متفاوت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Different) different
5. ^ dar+gâšt::Dargâšt || درگاشت: آنتروپی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Entropy), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%86%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%BE%DB%8C) entropy
6. ^ biš+tar+in+e::Bištarine <— Bištarinegi || بیشترینه: حداکثری Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Maximum), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-ee502c9a5185489bad1893baa2054c5d-fa.html) maximum
7. ^ negar+e::Negare || نگره: فرضیه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Theory) theory
8. ^ cang+âr::Cangâr || چنگار: سرطان Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Cancer), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%DA%86%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-172aadbe9d01437c925fca8ac5b2beda-fa.html) cancer

onali
08-20-2013, 06:51 PM
باتشکر حضور دوباره شما مهربد گرامی،من پست ها را مطالعه کردم.درحد توان خودم باید بگویم موضوعی که مطرح کردیدو نگرانیتان دراین باره را درک میکنم.و دراسرع وقت به مطالعه کتبی که قرار دادید میپردازم.تنها دو نکته میماند که مایلم مطرح کنم.
مطلب اول که جناب ارش هم مطرح کردند.درهمین تاپیک ها مطالبی میبینیم به این عنوان که انسان فردا لزوما مانند انسان امروزی نیست.چیزی که به نظر میرسدتنها یک مغز هوشمند دریک بدنه ی کاملا ماشینی باشد ویا در حد پیشرفته تر انتقال داده شده ی محتوای مغز انسان را به یک است. و در عوض میتوان این غشای طبیعی را دور انداخت.حتی اعلام شده که این پروژه میتواند در طی ده سال که به نظرم خوش باوری است اما مسلما کمتر از زمان درنظر گرفته شما برای زیر کنترل قرار گرفتن تکنولوژی،عملی شود.
درچنین شرایطی دقیقا تعریف شما از یک انسان چیست؟موجودی ماشینی که محتوای مغزی و خاطره ها و هیجانات و معیارهای اخلاقی یک انسان را دارد،تنها به جرم کنار گذاشتن ظاهرپیشین خود انسان نیست؟درنظر بگیرید اینهاحتی انسان های دیگر یا از جنس غیرمانیستند خود ماهستیم که تغییر یافته ایم.درانصورت بازهم باید نگران وضعیت نابودی انسان بود.ابتدا باید درنظر بگیریم مرز میان انسان و ماشنی که از ان سخن میرود تاچه حد است.الالخصوص که با مهندسی ژنتیکی که اشاره کردید دیگر میتوان انسان هایی به باهوشی ماشین های اینده داشت.

مطلب دوم اینکه اگر فرض بگیریم که نگرانی شما کاملا بجاست و درصد نابودی انسان ها تابه این اندازه از امکان های دیگر بیشتر است البته اینکه میگویم کمی خیال پردازی است اما به نظرم وقتی به نابودی اینده تااین درجه فکرکرده ایم چندان هم بی مورد نیست که به چنین امکاناتی فکر کنیم.
امکان اینکه ان عده را که شدت وخامت قضیه را درک میکنند و مایلنداز زیر بار فاجعه های بیرون بروند، از این سیاره جداکرد و در محل دیگری اسکان داد.
لزوما نباید دنبال یک سیاره دارای شرایط حیات گشت.همانطور که دربرنامه های هالیوودی میبینیم گاها صحبت از یک ماشین غول اسا وایجاد شرایط حیات در ان است.البته هزینه ان بالاست اما حتی ده سال هم میتواند کمک کند که یا راه حلی بیابیم،یا به مسیر تکنولوژی راستای جدیدی دهیم یا محل ثابتی برای زندگی پیدا کنیم.
میدانم که کمی خنده داراست چون مافعلا شرایط ان را نداریم اما زمانی که تابه این حد تصور نابودی امکان پذیر است به هرحال باید تمام شرایط پیش رو را بررسی کرد که ایده ساخت چنین ماشینی که ساختش امکان پذیر باشد به احتمال زیاد قبل از رسیدن به زمانی که تکنولوژی به حد مورد بحث برسد می تواند عملی شود.

undead_knight
08-20-2013, 08:03 PM
پس در هر ریختی, چه سرانجام نژاد بشر نابودی در دویست میلیون سال آینده‌ باشد, چه از بیخ نابودی نباشد, اینکه ما بدست خود امان فرایند مرگ امان را بشتابانیم نابخردانه است و بجز این نمیتواند باشد.
مرگ مان؟!
این جمع گرایی از خودشیفته ها بعیده:))

onali
08-22-2013, 07:15 PM
دوستان کسی اطلاع دارد کتبی که مهربد معرفی کردند یا مانیفست کازینسکی هیچ کدام ترجمه فارسیشان در دسترس هست یانه؟
من گشتم ولی پیدا نکردم.متن زبان انگلیسیو پیدا کردم.که سرعت و دقت مطالعه ام رو پایین میاره.
اگر کسی اطلاع دارد.ممنون میشوم لینک را دریافت کنم

Mehrbod
08-22-2013, 09:10 PM
اصلا بحث اصلی بحث فلسفیه راسل جان.یعنی به نظر من یکجور تفاوت دیدگاه در ارزش دادن به زندگی گذرا در مقابل چیزهای جاویدان هست.
من هم به مهربود گفتم سرنوشت ما در نهایت نابودیه،یعنی فناوری حتی اگر بدبینانه ترین دیدگاه رو هم داشته باشیم این سرنوشت رو عوض نکرده که.
نکته هم همینه که اگر مرگ ما مثلا در 50 یا 100 یا هزار سال دیگه دلیل ناامیدی ما نباشه چرا باید مثلا نابودی احتمالی بشریت در صده یا هزاره های آینده دلیل ناامیدی ما باشه؟! :)


درود به آرش[1] کوشا,

در پاسخ به بالا, "باید"‌ای ندارد. من این را برای کسانی مینویسم که ویژگی‌هایِ انسانی بیشتری به ارث برده‌اند و در کنار زیستن, بدنبال اخلاقیات و انجامِ «کار درست» هم هستند.

انجامِ کار درست به ما میگوید که همانگونه که پیشینیان و گذشتگان شانس زندگی و بنمایه‌‌هایِ[2] بسنده برای آن را به ما داده‌اند, ما هم یا "باید" آن را به آیندگان برسانیم, یا اینکه خود امان براهِ نامیرایی[3] آیندگان نامبرده شویم, در هیچ ریختی ولی کارِ درست بیلاخ نشان دادن و گفتن «به ما چه, آیندگان, مشکلِ آیندگان!» نیست.




مرگ مان؟!
این جمع گرایی از خودشیفته ها بعیده:))



خودشیفتگی ≠ مردمستیزی








من بحث رو خوندم، نوشتارها درباره تکنولوژی رو سطحی دنبال کردم و باید بخونم، ولی بنظرم بیشتر از هر چیز بحث فلسفی درباره زندگی مطرح هست، تکنولوژی در اینجا حکم یک بمب ساعتی رو داره که ما براش راهکاری نداریم، جدا از درستی یا ندرستی این گزاره میشه درباره راهکار ما بهش بحث کرد، اینکه خیام‌وار باهاش بقول مهربد برخورد میکنیم یا چه؟
با توجه به اینکه احتمال دارد انفجار این بمب به عمر طبیعی ما قد ندهد راهکار فراموشی و Blue Pill چطور است؟!!


اصلا بحث اصلی بحث فلسفیه راسل جان.یعنی به نظر من یکجور تفاوت دیدگاه در ارزش دادن به زندگی گذرا در مقابل چیزهای جاویدان هست.
من هم به مهربود گفتم سرنوشت ما در نهایت نابودیه،یعنی فناوری حتی اگر بدبینانه ترین دیدگاه رو هم داشته باشیم این سرنوشت رو عوض نکرده که.
نکته هم همینه که اگر مرگ ما مثلا در 50 یا 100 یا هزار سال دیگه دلیل ناامیدی ما نباشه چرا باید مثلا نابودی احتمالی بشریت در صده یا هزاره های آینده دلیل ناامیدی ما باشه؟! :)


خیر, گفتمان مِهادین این نیست که شما پس از دانستن واقعیت چه احساسی میابید, زیرا همانگونه که خودِ شما یا راسل هنگام گفتمان با یک مسلمان نگران احساسات سوزناک و روحیه‌یِ شکننده‌یِ وی هنگامیکه پی بُرد «خدایی نیست» یا «اسلام دینی است دروغین» نمیباشید و گفتمان مِهادین[4] را راستین یا دروغین بودنِ باور‌هایِ او میگیرید, در اینجا نیز بهمینسان بوده و سخن ما در راستای آینده‌یِ تکنولوژی و پیامد‌هایِ آن میرود, نه روانشناسی و اینکه چگونه با درد و اندوه روبرو شویم.







some men aren't looking for anything logical, like money. They can't be bought, bullied, reasoned, or negotiated with. Some men just want to watch the world burn.
:))

ولی خب تا به حال که در تاریخ بشریت هیچ چیزی خطرناک از "حکومت" برای بشر نبوده وحکومت ها حتی بدترین نوعشون(توتالترین)یک ویژگی مهم دارند و اون خود نگه داری هست:)
اگر بخوایم انسان یا حتی گروهی رو پیدا کنیم که بتونه به اندازه حکومت ها "ویران گر"،"توانمند" و "خطرناک" باشه فعلا باید در فیلم های ابرقهرمانانه دنبالشون بگردیم در آینده هم نمیشه چندان به این دیستوپیا! هیجان انگیز:)) امید داشت:)


در اینباره روشنگری کردیم که شمار چنین دیوانگان/ماهزدگانی در مایه‌ها‌یِ یک در سدهزار میباشد و از آنجاییکه دیوانه‌یِ انگاشته
باید هم از تکنولوژی سر دربیاورد, هم در پیِ نابودی همه‌یِ بشریت باشد, پس گرایندیِ[5] آن باز هم به 0 نزدیکتر میشود; هر آینه, نزدیکی به 0 ≠ 0.








در ثانی، مهربد جایی به نقل از کازینسکی می‌گوید که پیشرفتِ تکنولوژی غیراخلاقی هم هست، چون افرادی که در آینده به دنیا می‌آیند شاید این همه تکنولوژی را نخواهند! گویی تکنولوژی‌ها چیزی جدا از این جهان و زندگی هستند. مگر تا به حال کسی از نسل‌های بعدی در موردِ شرایطِ ایده‌آلِ زندگی‌شان پرسیده است؟ جهان چیزی‌ست سراسر در موردِ آنانکه در آن زندگی می‌کنند و در هر لحظه دارای یک حالت (state) است که قابلِ توصیف است و در آن شما تنها به عنوانِ یک بازیگر شناخته می‌شوید که همه چیزش (تکنولوژی، زیست‌بوم و هتا انسان‌ها) عناصرِ بازی‌ای هستند که شما چه خود بخواهید و چه نخواهید اجبارا در آن وارد می‌شوید؛ شما حالت را تعریف و تعیین نمی‌کنید، آن شما را تعریف و تعیین می‌کند. شمارِ بسیار بسیار بیشتری از آنانکه تکنولوژی را برای زندگی نمی‌خواهند، اگر پیش از تولد ازشان در موردِ آمدن به این جهان پرسیده می‌شد، اصلا دلشان نمی‌خواست بدنیا بیایند، مثلِ من! هرگز از من کسی نپرسید که آیا مایلم در این زمانه، در این جغرافیا، در این شهر ، در این خانواده به دنیا آیم و اصلا آیا مایلم به دنیا آیم یا خیر.




well said
در واقع مسئله خود تولد بسیار حیاتی تر از محیط و شرایط زندگیه.
ما اگر واقعا به دنبال این هستیم که ببینیم آیا اخلاقی هست که تکنولوژی رو برای آیندگان گسترش بدیم باید ببینیم آیا اخلاقی هست که جمعیت کره زمین رو همینجور زیاد کنیم بدون نظرسنجی از متولدنشدگان!:))
خب این استدلال دو تا اشکال عمده داره اولیش اینه که ما نمیتونیم بفهمیم که آیا در آینده اشخاص متولد شده مایل به تکنولوژی هستند یا گریزان ازش.
دوم اینکه کسی که بدنیا نیومده موجودیت نداره و کسی که موجودیت نداره نمیشه در موردش مسئولیت اخلاقی هم داشت!در واقع از دید من ما حتی در برابر گذشته هم مسئولیت اخلاقی خاصی نداریم چون گذشتگان هم دیگه موجودیت ندارند.

البته این نوع استدلال ها به نظر من یک جورهایی متاثر از مفاهیم دینی مثل روح هست که استحاله شده به نام "آیندگان" مثل استحاله "مقدس بودن خدا" که در اوایل دموکراسی های جدید و تا حدی هم در دموکراسی های فعلی به شکل"مقدس بودن مردم"استحاله شده.



پیش از هر چیز, این نگرش "طلبکارانه" به گذشتگان و نگاهِ بی اعتنا به آیندگان از شیوه‌هایی است که سیستم تکنولوژیک بیشتر از همه میپسندد
و میبینیم که امروزه بنمونه زمانیکه درباره‌یِ آسیب‌های تکنولوژی سخن گفته میشود, همواره یک «آیندگان خودشان راهکاری خواهند اندیشید» به شما میدهند.


گرمایش زمین؟ در آینده تکنولوژی آنرا درست خواهد کرد,.
نابودی بن‌مایه‌هایِ[2] زیستیک؟ در آینده تکنولوژی آنها را جبران خواهد کرد.
آلودگی زیستبوم؟ تکنولوژی همه‌یِ آلودگی‌ها را در آینده خواهد زدود, promise!
افزایش بیماری‌هایِ روانی و افسردگی و تنش (stress) و ...؟ تکنولوژی در آینده همه را شاد و خوشنود خواهد کرد.
...



سرانجام سخن اینکه, آنچه گفتم را هم نادرست دریافتید, ما از بیخ درباره‌یِ گذشتگان نگفتیم, هّتا از آیندگان هم نگفتیم, از کسانیکه همین امروز زنده هستند — مانند کازینسکی — گفتیم:



...
رویکرد سوم تنها رویکرد اخلاقی است. من برای خود ام با نپذیرفتن آن دست به گزینشی نااخلاقی میزنم, زیرا تنها با سرنوشت خود ام نیست که بازی میکنم, با سرنوشت تک تکِ هموندان[6] بشریت نیز هست. برای
اینکه به نااخلاقی‌ بودن آن پی ببریم, به این بیاندیشید که آدمهایی آن بیرون هستند (همچون کازینسکی) که نمیخواهند در این پیشرفت بزرگ تکنولوژی با ما شریک باشند. اکنون, ما چه راه برونرفتی برای آنها بجا گذاشته‌ایم؟
زندگی‌نامه‌یِ کازیسنکی را که بخوانید, میبینید کسی بوده که اگر او را به حال خود رها میکردید و میتوانسته در گوشه‌ای به دور از این همه پیشرفت و ویرانگری‌هایِ زیستبومیک و آب و هوایی
تکنولوژی زندگی خود اش را بکند, هرگز کاری به دیگران نداشته و زندگی کوتاه خود را در آرامش و بتنهایی میگذرانده است. هر آینه, من, شما و هر کس دیگری که موافق با تکنولوژی است داریم "علاقه‌یِ
خودمان به تکنولوژی" را به کسانیکه آنرا نمیخواهند زور میکنیم. دامنه‌یِ پیامد‌هایِ علاقه‌یِ من و شما از من و شما فراتر میروند و دربر گیرنده‌یِ گویال[7] زمین میشوند. تکنولوژی تنها آب و هوای
خانه, شهر یا کشور شما را نمی‌آلاید[8], سراسر زمین را می‌آلاید. جنگ اتمی تنها مایه‌یِ نابودی من و شما نیست, همه را نابود میکند. رسیدن به تکینگی[9] و نابودی بشریت باز تنها به من و شما مرزمند نیست.



برای اینکه سخن را آسانتر دریافت کنید, بیانگارید من در جایگاه مهربد وارسته نمیخواهم در این پیشرفت‌هایِ بزرگ تکنولوژیک و ریسک‌هایِ آن با شما همراه باشم. چه راهِ برونرفتی بر‌ای من هست؟
اگر من نخواهم در جهانی زندگی کنم که کسی همچون رهبر کره‌یِ شمالی با تهدید اتمی اش میتواند با زندگی و هستیِ من و نزدیکانِ من بازی کند, به کجا میتوانم بروم؟

از دیدگاه دیگری بنگریم. اگر شما ده هزار سال پیش زاده میشدید, نیازی به پیروی از قانون هیچ دولتی نداشتید و نیازی به پرداخت مالیات به کسی نداشتید و برای برآوردن[10] نیازهای فیزیکی خود اتان مانند خورد و خوراک میتوانستید از زیستبوم پیرامون[11] اتان بهره گرفته و در آن به شکار و کشت و ... بپردازید.
این شیوه‌یِ زندگیِ "میلیون‌ها سال"ِ آدمی بوده و چیزی است که ما میتوانیم طبیعی‌ترین شیوه‌یِ زیست بنامیم. اکنون بگوییم کسیکه امروز زاده میشود, آیا میتواند این گزینه‌یِ ساده, زیستن بشیوه‌یِ گفته شده را هم داشته باشد؟

از خود ام نمونه میاورم, آیا من میتوانم همین امروز به گوشه‌ای دنج رفته و زندگی ‌ام را به دور از هیاهو, بشیوه‌یِ نیاکان ام بگذرانم؟
پاسخ از دیدگاه «نگره‌ای» آری است, ولی از دیدگاه «عملی» چیزی در ترازِ[12] «ناشدنی» است.

در زندگینامه‌یِ خودِ کازینسکی هم میخوانیم که برای جدا شدن از شهرمندی[13] و رفتن به کلبه‌ای که دیرتر به دست خود اش میسازد,
نیاز به ٢ سال کار پیوسته‌ در دانشگاه در جایگاهِ استاد برجسته‌یِ مزدائیک[14] (—> درآمد بالا) دارد تا بتواند با پولِ آن «تنها یک تکه زمین» را از آنِ خود کند.

شما برای اینکه همین امروز از شهرمندی زندگی خود اتان را بگسلید[15], نیاز به انجامِ تردستی‌ها و پرداختِ هزینه‌هایِ سنگین و جورواجوری دارید که در عمل آنرا ناشدنی میکنند.

پس به سخن کوتاه‌تر, من و هر هومن[16] زنده‌یِ دیگری که تکنولوژی را نخواسته و نمیخواهدْ در آینده‌ای که تکنولوژی برای او در پی میاورد سهیم[17] باشد:


١. نمیتواند بی پرداخت هزینه‌هایِ سنگین زمانی و پولی راه خود را از همبود[18] تکنولوژیک گسسته و زندگی خود اش را بکند.
٢. نمیتواند جایی را بیابد که تکنولوژی به آن دست‌درازی نکرده است (همه‌یِ جنگل‌ها, همه‌یِ دریاها, همه‌یِ نقطه‌هایِ نزدیک و دورافتاده[19] یا هماکنون زیر کنترل تکنولوژی میباشند, یا بزودی خواهند بود).
٣. نمیتواند از دامنه‌یِ آسیب‌هایِ تکنولوژی, بگوییم اگر یک جنگ اتمی رخداد یا مهندسی ژنتیک بلغزش رفت, دوری کند.
٤. نمیتواند به سیستم تکنولوژیک راستا بدهد: در بهترین و آزادترین و مردم‌سالارترین همبود‌ها, توانایی یک آدم برای تاثیر[20] گذاشتن از یک «رای ناچیز» فراتر نمیرود.
٥. ...


تنها کاری که چنین کسی میتواند کند پذیرش سیستم و ایفایِ نقش خود در جایگاه یکی از یاخته‌هایِ[21] بی ارزشِ آن (= being a good citizen) است.



این پاره‌گفتار از یادمان‌هایِ[22] «کازینسکی» که او را سرانجام به ستیز با سیستمِ تکنولوژیک و واکنش به آنچه پیرامون[11] وی میگذرد میرساند نیز خواندنی است:




Motivation for bombing
Letter to a Turkish anarchist (Ted Kaczynski) | The Anarchist Library (http://theanarchistlibrary.org/library/ted-kaczynski-letter-to-a-turkish-anarchist#toc4)

Kara: How/when did you decide to bomb?

— It would take too much time to give a complete answer to the last part of your ninth question, but I will give you a partial answer by quoting what I wrote for my journal on August 14, 1983:

The fifth of August I began a hike to the east. I got to my hidden camp that I have in a gulch beyond what I call “Diagonal Gulch.” I stayed there through the following day, August 6. I felt the peace of the forest there. But there are few huckleberries there, and though there are deer, there is very little small game. Furthermore, it had been a long time since I had seen the beautiful and isolated plateau where the various branches of Trout Creek originate. So I decided to take off for that area on the 7th of August. A little after crossing the roads in the neighborhood of Crater Mountain I began to hear chain saws; the sound seemed to be coming from the upper reaches of Roaster Bill Creek. I assumed they were cutting trees; I didn’t like it but I thought I would be able to avoid such things when I got onto the plateau. Walking across the hillsides on my way there, I saw down below me a new road that had not been there previously, and that appeared to cross one of the ridges that close in Stemple Creek. This made me feel a little sick. Nevertheless, I went on to the plateau. What I found there broke my heart. The plateau was criss-crossed with new roads, broad and well-made for roads of that kind. The plateau is ruined forever. The only thing that could save it now would be the collapse of the technological society. I couldn’t bear it. That was the best and most beautiful and isolated place around here and I have wonderful memories of it.

One road passed within a couple of hundred feet of a lovely spot where I camped for a long time a few years ago and passed many happy hours. Full of grief and rage I went back and camped by South Fork Humbug Creek.

The next day I started for my home cabin. My route took me past a beautiful spot, a favorite place of mine where there was a spring of pure water that could safely be drunk without boiling. I stopped and said a kind of prayer to the spirit of the spring. It was a prayer in which I swore that I would take revenge for what was being done to the forest.






----
1. ^ Âreš || آرش: معنی Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-d8574c07e9f14b00aaea761a1abb6d57-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Meaning), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Sense), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%B4) meaning; sense
2. ^ آ ب bon+mâye::Bonmâye || بنمایه: منبع Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Resource), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%87) resource || بنمایه: منبع زیستی biological resource
3. ^ nâ+mir+ây+i::Nâmirâyi || نامیرایی: زیستن نامرزمند, ولی به این چم که تنها "مرگِ طبیعی" در کار نیست, امُرداد ندارید و باشنده میتواند با آسیب از پیرامون همچنان بمیرد. Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Immortality), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C) immortality
4. ^ meh+âd+in::Mehâdin || مهادین: اصلی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Principal), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Main) principal; main
5. ^ ger+ây+and+i::Gerâyandi || گرایندی: احتمالمندی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Probability) probability
6. ^ ham+vand::Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Member), Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-ccbd9c1f56c549cdb0ebb8c9398b29af-fa.html) member
7. ^ guy+âl::Guyâl || گویال: کره; گویال زمین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Planet) planet
8. ^ Âludan || آلودن: آلوده کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Pollute), loghatnaameh.com (http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-0430db8692cb4447841d49df5e7aedda-fa.html) to pollute verunreinigen
9. ^ tak+in+eg+i::Takinegi || تکینگی: نقطه‌یِ تکین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Singularity), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DA%A9%DB%8C%D9%86%DA%AF%DB%8C) singularity
10. ^ bar+âvardan::Barâvardan || براوردن: تخمین زدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Estimate) to estimate || براوردن: برطرف کردن to fullfill | || براوردن: بالا آوردن; بربردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-b426ca8bdd13463da3afcd3b16cc78a7-fa.html)
11. ^ آ ب pirâ+mun::Pirâmun || پیرامون: محیط Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Perimeter), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86) around
12. ^ tarâx+tan::Tarâxtan || تراختن: ترتیب دادن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-dd34268b9936402f93ff93b1a0164c2c-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Arrange) to arrange arrangieren
13. ^ šahr+mand+i::Šahrmandi || شهرمندی: تمدن ( سیویلیزه) ، بر پاد بربر و بیابانی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Civilization) civilization
14. ^ Mazdâik || مزدائیک: ریاضیات D4f (http://is.gd/75kSx0) mathematics
15. ^ Gosixtan || گسیختن: فرستادن .روانه کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Emit), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%DA%AF%D8%B3%DB%8C%D8%AE%D8%AA%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-5b8e554a6e584d2c856bff9811037bdc-fa.html) to emit
16. ^ hu+man::Human || هومن: آدم; هو+منش همچون دُژ+منش (دشمن), کسیکه کارکتر و منش والای دارد. human
17. ^ sah+istan::Sahistan <— Sehistan || سهیستن: به نظر رسیدن MacKenzie to seem erscheinen
18. ^ ham+bud::Hambud || همبود: اجتماع Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Society) society
19. ^ Duroftâde || دورافتاده: مهجور ~remote
20. ^ hanây+eš::Hanâyeš || تاثیر: تاثیر Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Efficacy) efficacy
21. ^ Yâxte || یاخته: سلول Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Cell) cell
22. ^ yâd+mânidan::Yâdmânidan || یادمانیدن: خاطره یادآوردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Recollect) to recollect

Mehrbod
08-22-2013, 09:20 PM
دوستان کسی اطلاع دارد کتبی که مهربد معرفی کردند یا مانیفست کازینسکی هیچ کدام ترجمه فارسیشان در دسترس هست یانه؟
من گشتم ولی پیدا نکردم.متن زبان انگلیسیو پیدا کردم.که سرعت و دقت مطالعه ام رو پایین میاره.
اگر کسی اطلاع دارد.ممنون میشوم لینک را دریافت کنم

درود onali گرامی!

من نگریستم, ولی چیزی نیافتم. کازینسکی هتا در ویکی‌پدیای پارسی هم برگی ندارد و کمتر کسی در ایران میداند unabomber که بوده و چه گفته.

شوربختانه مانیفست وی هم بیش از اندازه دراز است, هم اینکه به نگارشی‌ست که هر
کسی از آن سر دربیاورد (ساده و برخی چیزها تا ٥ بار تکرار شده‌اند) که هر دو مایه‌یِ بی انگیزگیِ ترزبانیِ[1] آن میشوند.

در آینده اگر انگیزه‌یِ آن آمد برای اتان خواهم ترزبانید, ولی تا آن زمان میتوانید بخش‌هایی که برای اتان گنگ/ناخواندنی هستند را همینجا بیاورید تا به آنها بپردازیم.





----
1. ^ tar+zabânidan::Tarzabânidan <— Tarzabândan || ترزبانیدن: ترجمه کردن to translate

Reactor
08-23-2013, 08:08 PM
با درود بر تو ری‌اکتورِ نازنین, من هم مانند دیگر دوستان نگرانت بودم و از دیدن دوباره ات و اینکه زنده و تندرست هستی, بسیار شاد شدم گرامی


:e306:مهربد عزیز خیلی خیلی خوشحالم کردی جواب دادی.
آقا دلم برات خیلی تنگ شده بود. من شمال بودم امروز برگشتم.

اینکه مدتی نبودم بخاطر مسائل مالی کاری بود و مشکل اینترنت ایران زمان انتخابات. گرفتاری داریم دیگه. پولهامون رو جمع میکنیم بریم از این کشور بیرون یک دفعه ارزش ریال کم میشه و ... دلار و طلا مثل موشک میره بالا.

حالا من بازهم پول نقد ریالی کم داشتم خیلی ها بودن بیشتر سرمایه شون ریالی بود ناجور زمین خوردن.
حالا این بار دلار و طلا یکهو شُل کرد و بهشت زهرا دوباره پُر شد...

اینترنت هم که صاحبش قربونش بره انگار که یک تکه سیمه با یک سوئیچ برق! هر موقع دلشون بخواد وصلش میکنن و هروقت هم بخوان قطعش میکنن.

داستانی داریم در ایران!



من پاسخ چرای ات درباره‌یِ نامیدی از خردگرایی را با این داستان میدهم.


***


«کشتیِ کودنان»

مهربد جان داستان عمیقی بود و آخرش مثل بعضی حقایق تلخ بود.

اما حقیقت همیشه تلخ نیست.

هنوز هم دلیل این همه نا امیدی شما رو نفهمیدم.

اگر امکانش هست موضوع رو کمی تشریح کنید.

صد البته اگر میل دارید.
خیلی دوست دارم مثل همیشه از حضور شما در این فروم باز هم استفاده کنیم:e303:

Mehrbod
08-23-2013, 10:59 PM
باتشکر حضور دوباره شما مهربد گرامی،من پست ها را مطالعه کردم.درحد توان خودم باید بگویم موضوعی که مطرح کردیدو نگرانیتان دراین باره را درک میکنم.و دراسرع وقت به مطالعه کتبی که قرار دادید میپردازم.تنها دو نکته میماند که مایلم مطرح کنم.



سپاسگزارم گرامی, این دفترچه هم براستی جای ویژه‌ای است که میتوان چند آدم درخوری برای گفتمان یافت.
هر آینه من تنها همین یک جستار را هستم تا همه‌یِ پرسش‌ها را پاسخ داده باشم, اگرنه زمانِ و انگیزه‌یِ پرداختن به دیگر گفتگو‌ها برای من نیست.






مطلب اول که جناب ارش هم مطرح کردند.درهمین تاپیک ها مطالبی میبینیم به این عنوان که انسان فردا لزوما مانند انسان امروزی نیست.چیزی که به نظر میرسدتنها یک مغز هوشمند دریک بدنه ی کاملا ماشینی باشد ویا در حد پیشرفته تر انتقال داده شده ی محتوای مغز انسان را به یک است. و در عوض میتوان این غشای طبیعی را دور انداخت.حتی اعلام شده که این پروژه میتواند در طی ده سال که به نظرم خوش باوری است اما مسلما کمتر از زمان درنظر گرفته شما برای زیر کنترل قرار گرفتن تکنولوژی،عملی شود.


اینها در کتاب دوم و سومی که از «ژاک اِلول» آوردیم, به نام «سیستم تکنولوژیک» و دیرتر در «بلوفِ تکنولوژی» آمده‌اند.

همچنانکه تکنولوژی پیش میرود, ما این روزها از این داستانها نیز بسیار میشنویم:


تکنولوژی شما را جاودانه خواهد کرد.
تکنولوژی شما را نامیرا خواهد کرد.
تکنولوژی شما را آزاد خواهد کرد.
تکنولوژی شما را به اسپاش[1] خواهد برد.
...



اینها همان بلوف‌هایِ تکنولوژی هستند.

آیا تکنولوژی میتواند شما را نامیرا کند؟ بی هیچ گمانی.
آیا تکنولوژی میتواند شما را به اسپاش ببرد؟ میتواند و هماکنون تا ماه برده.
...
اگر این تکنولوژی عملی شد, دیگر تکنولوژی‌های ناخواستنی که درباره‌یِ آنها سخن گفتیم آیا روی ما کارگر نخواهند بود؟

پاسخ به این پرسش پایانی شوربختانه «نه» است.

به سخن کوتاه‌تر, اگر شما به یک راه جادوئین* توانستید از کالبد[2] بیولوژیک خود برونرفته و در کالبدی سیلیکونی فروروید, همچنان دگرسانی‌ای[3] در سرنوشت شما رخ نخواهد داد.

در کنار آن, بیشترِ اینها بلوف هستند و ژاک الول بزیبایی میگوید که چگونه نگره‌پردازان این نگره‌ها[4] همواره جوری سخن میرانند که انگار تکنولوژی نامبرده همین چند سالِ دیگر فراگییر شده و در دست من و شما خواهد بود; تنها بنگرید به اینکه چگونه ٥٠ سال پیش با قطعیت به شما میگفتند که تا ٢٠ سال آینده روبوت‌هایِ کارگر همه‌یِ کارها را نموده و آدمی دست به سیاه و سپید نخواهد زد:


The Technological System
p. 30

Take D. Rorvik, for instance. His unbelievable books, Brave New Baby (1972) and As Man Becomes Machine (1971, contain a huge catalogue of what certain advanced technologies are bringing about. And once again, we cannot tell from these descriptions whether they bear upon technologies that are already acquired and mastered, or ongoing experiments whose results are not yet known, or a scientist's hopes of success, or a research project, or the conviction that twenty years from now we'll attain something or other). Rorvik presents: the machine man, the "kibert," the direct link between the brain and the computer; electronic medicine; the generalized use of robots; E.S.B. (electronic stimulation of the brain, which he translates marvelously into electrosex, electromemory, electroeuphoria); A.R.M.S. (a cybernetic system allowing the extension of the senses and of work to thousands of miles away); B.F.T. (bio-feedback training to separate the mind from matter and liberate the body); etc. And Rorvik (like A. Toffler, by the way) offers all these things as the reality of technology in the near and sure future. A lab technician does a few experiments-like putting fifty electrodes in a guinea pig's brain-and that, we are told, is going to be the normal, everyday situation tomorrow. And nobody wonders about the moral and psychological obstacles set up by men, or about the economic difficulties of putting such enterprises to general use, or about the political and sociological problems involved. Everything happens as in a dream world. The great wizard discovers a new technology, his magic wand touches reality, and presto! Everything is transformed.

To be precise, I am not passing judgment on any particular technology, I am simply trying to point out that there is a world of difference between the laboratory discovery of a technology and its universal application. All sorts of discoveries have seemed possible at a given moment, and yet ultimately they did not materialize. Bear in mind all the density of reality. It is not the "dangers" in the growth of those technologies that frighten me, but rather the childishness of the authors who believe that these technologies are already here and that tomorrow's world is today's laboratory. To speak of a machine that lives and thinks, or even reproduces itself is infantile anthropocentrism (Von Neumann). Jean Claude Beaune declares that the machine has a superrationality "testifying to the strength of a creative thought of its own norms, founded on a new world full of noise and senses.” But that is pure phantasmagoria. again, this is precisely a focus on aspects of technology (mainly computers); and Beaune is pushing them to an extreme as if they were the reality.

But technology is inevitably part of a world that is not inert. It can develop only in relation to that world. No technology, however autonomous it may be, can develop outside a given economic, political, intellectual context. And if these conditions are not present, then technology will be abortive. Once again, the magicians who tout the machine as the perfect substitute for man, as thinking so much better than man because it can think "outside the tumult of passions" (Beaune), are lapsing into the same error. They are considering an aspect, one facet of the technological phenomenon, but not the technological phenomenon itself.

Only by knowing this phenomenon in its totality can one measure both its newness and its limits. Obviously, if we picture plural technologies, next to one another, then we can always imagine their indefinite development. But if we study a system in which the technologies correlate to one another and we perceive that the system is not closed, then we also have to realize that we can neither anthropologize the technologies nor imagine their indefinite development.


در دنباله هم به بخشی میپردازد که این روزها تا دل اتان بخواهد در سینما میبینید و در ادبسار[5] از آن میخوانید. آینده‌هایِ تاریک و نژندی[6] — دُژآرمانشهرها — که تکنولوژی را دژ-پنگاشته‌اند و در عمل مایه‌یِ این میشوند که پس از پایانِ فیلم یا کتاب, شما این حس را داشته باشید که اینها داستان بود و چهره‌ای از تکنولوژی بد, ولی جهان ما هرگز اینجوری نخواهد شد:


That is why we have to start by conceptualizing technology and flatly rejecting the hyperbolic and phantasmagorical depictions of tomorrow's society à la Godard's Alphaville.

This is a mythological picture of civilization, which is not about to, and indeed never will, come true. Like 2001, it is as alien as it is both horrible and perfectly reassuring. An author constructs a monstrous and imaginary vision of the world to come, and then he attacks it-which he can do with impunity, since it does not correspond to any social structure or any group. This also plays a part in the development of the system, as we shall see further on; but it is downright false in regard to technology. And whether the mistake is due to overgenerosity, as in Rorvik, or to horror, it comes down to the same thing: this is not technology, this is not "the world of tomorrow."





به سخن بهتر, این پیشبینی‌ها[7] ارزن ارزشی ندارند و این کسانیکه میگویند نمیدانم ١٠ سال دیگر بهمان میشود و آدمی اله میشود و .. در همان تراز‌هایِ[8] رویاپردازی و بلوف زدن و آوردن راهکارهای جادوئین مانده‌اند; پیشبینی تنها در تراز کلان و آنهم هماگ[9] کار میکند, همانگونه که ما نمیتوانیم پیشبینیم[10] که سکه‌‌ای که بالا میاندازیم پشت میاید یا رو, ولی میتوانیم بخوبی پیشبینیم که میان ١٠٠٠ بار سکه بالا انداختن, ≈٥٠٠ بار آن پشت و ٥٠٠ بار دیگر رو خواهد آمد.

بماند که این تکنوفایل‌ها (technophiles) نیز همواره جوری سخن را میزنند که انگار یک کسی آن بالا نشسته و دارد همه‌یِ اینها را سرورانه برنامه‌ریزی و آماده‌سازی میکند, هنگامیکه ما در این جُستار نشان داده‌ایم که کسی (که؟) یا کسانی (کیان؟) تکنولوژی را کنترل (چگونه؟) نمیکنند, بساکه تکنولوژی تنها همه‌یِ شایندی‌ها (= possibilities) را دیر یا زود میگشاید, چه خوب باشند, چه بد.

«شایندی‌ها» بخش بسیار مِهندی[11] از گفتمان ما نیز هستند.

یک شایندی[12] (امکان, possibility) نمونه‌وار میتواند این باشد که فردا براه دستگاهِ مغزخوان اندیشه‌هایِ درونی شما را بتوانند بخوانند; چنین چیزی همین امروز تا اندازه‌ای شدنی است و خودِ من از نزدیک با دستگاهِ rfMRI کار کرده ام و اینجا بسیار کوتاه درباره‌یِ آن نوشته بودم: صندلی داغ - Mehrbod - برگ 3 (http://www.daftarche.com/%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%BA-33/%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%BA-mehrbod-856/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-3.html#post28881)


پرسمان[13] راهکارناپذیر تکنولوژی نیز بدرستی همین شایندی‌ها است. ما نمیتوانیم تنها شایند‌هایِ[14] خوب را بگشاییم, زیرا شایند‌ها در پیروی از قانون‌هایِ فیزیک و همسانی با درگاشت[15], همگی پیوسته به گشودگی می‌گرایند[16]:


The Technological Bluff - The Triumph Of The Absurd
p. 218

First, technique has become that which enables us to do things. It is both universal
and absolute possibility. It enables us to walk on the moon (and to me this
makes sense when we think of what "being on the moon" has meant from the
standpoint of folklore and myth and popular appreciation). It makes possible
speed, instantaneity, (false) immediacy, power, etc. It can achieve all that we
imagine or desire. To come up against an obstacle seems to us to be a
scandalous thing. We find it abnormal that there should be something that we
cannot do, for example, cure cancer or create life ex nihilo. But this brings us
under the radical judgment that if everything is possible then nothing is
possible. Nothing is possible for the self because it is the object that is
possible. As Castoriadis put it, absolute power is impotence.

"Thus possibility seems greater and greater to the self; more and more
becomes possible because nothing becomes actual [with the reality of the
self]. Eventually everything seems possible, but this is exactly the point at
which the abyss swallows up the self. . . . The instant something appears to
be possible, a new possibility appears, and finally these phantasmagoria
follow one another in such rapid succession that it seems as if everything
were possible, and this is exactly the final moment, the point at which the
individual himself becomes a mirage." There is no longer any reality (the
question of modern physicists) because reality is a synthesis of the possible
and the necessary, and there is no longer (in appearance, in illusion, in
phantasmagoria) anything necessary. This is one of the reasons for our
modern anguish.







مطلب دوم اینکه اگر فرض بگیریم که نگرانی شما کاملا بجاست و درصد نابودی انسان ها تابه این اندازه از امکان های دیگر بیشتر است البته اینکه میگویم کمی خیال پردازی است اما به نظرم وقتی به نابودی اینده تااین درجه فکرکرده ایم چندان هم بی مورد نیست که به چنین امکاناتی فکر کنیم.
امکان اینکه ان عده را که شدت وخامت قضیه را درک میکنند و مایلنداز زیر بار فاجعه های بیرون بروند، از این سیاره جداکرد و در محل دیگری اسکان داد.

لزوما نباید دنبال یک سیاره دارای شرایط حیات گشت.همانطور که دربرنامه های هالیوودی میبینیم گاها صحبت از یک ماشین غول اسا وایجاد شرایط حیات در ان است.البته هزینه ان بالاست اما حتی ده سال هم میتواند کمک کند که یا راه حلی بیابیم،یا به مسیر تکنولوژی راستای جدیدی دهیم یا محل ثابتی برای زندگی پیدا کنیم.
میدانم که کمی خنده داراست چون مافعلا شرایط ان را نداریم اما زمانی که تابه این حد تصور نابودی امکان پذیر است به هرحال باید تمام شرایط پیش رو را بررسی کرد که ایده ساخت چنین ماشینی که ساختش امکان پذیر باشد به احتمال زیاد قبل از رسیدن به زمانی که تکنولوژی به حد مورد بحث برسد می تواند عملی شود.


آفرین بر شما, این نخستین راهکارِ عملی است که اینجا میبینم به آن اندیشیده‌اند و نشان میدهد که در سخن خوب باریک شده‌اید.

هر آینه, گرچه رویکرد را وارونه آوردید — کسانی که میخواهند تکنولوژی پیشرفت کند باید بیرون از زمین آنرا بیانجامند, نه وارونه و کسانیکه نخواستند را از زمین به یکجای دیگر روانه! کنند —, ولی با چشپوشیِ آن, بمانند بالا میتواند دید که این تنها یک فانتزی یا رویکردِ خام بیشتر نیست.

برای اینکه به خام بودن و پیاده‌ساختنی نبودن آن پی ببرید, از خود اتان این پرسش ساده را بکنید:



آیا من در جایگاه onali, میتوانم راه افتاده و این رویکرد اندیشیده شده‌یِ خوبِ خود ام را پیاده سازی کنم یا در ترازی[8] جهانی بپذیرانم؟


پاسخ به آن با کمابیش همیشه خیر میباشد (مگر آنکه بمانند بخت‌آزمایی, شانسی شما تاثیرگذار بزرگی باشید). توان من یا شما در گسترش و راستادهی
چنانکه گفته‌ایم, اگر در بهترین و مردمسالارترین همبودِ[17] شدنی هم باشید, از یک رای ناچیز فرا نمیرود.

نکته‌ دیگری که شما نگرفته‌اید نیز این است که آدمی چون یک چیزی را خواست[18], تکنولوژی هم پس در دنباله آنرا نخواهد فراهمید.
شاید پیشِ خودتان اینگونه میاندیشید: آدمی مردمسالاری (democracy) را بهترین شیوه‌یِ زندگی دیده, پس تکنولوژی برای فراهمش آن به ما یاری رسانده. آدم رویکرد مرا خواستنی میبیند, پس فردا کسانیکه دوست نداشته باشند در گویالِ[19] زمین مانده و در پیشرفتهای تکنولوژیک سهیم[20] باشند را به گویالِ/جایِ دیگری روانه میکند.

دشواری اینجاست که در هیچکدام از اینها کس/کسانی (که؟) آنجا (کجا؟) نیستند که چیزی را عملی کرده باشند و بکنند. مردمسالاری را با پیش‌اندیشی و برنامه‌ریزی در آزماشگاه پدید نیاورده‌اند.
تنها به تاریخ چند سد سال گذشته‌یِ هومنی[21] بنگرید, ما همه‌یِ شیوه‌هایِ شدنی/شایند[12] از کشورگردانی را — با خونریزی فراوان — آزموده‌ایم و تنها آنهایی بجا مانده‌اند که بهتر کار میکرده‌اند —> گزینش طبیعی.

ما در این انجمن و در گُفـتْمان کمونیستم نمونه‌وار همین سخن را داشتیم و هموند[22] امان philo چیزی نوشته بود که هنوز در یادِ من مانده است:

گفتگو پیرامون[23] کمونیسم و سوسیالیسم - برگ 7 (http://www.daftarche.com/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-12/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%DA%A9%D9%85%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%B3%D9%88%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D 9%85-28/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-7.html#post5703)



اول[24]: من پیشرفت اقتصادی به قیمت زیر پا گذاشتن انسانیت را نمی خواهم. به فرض اگر روزی ثابت شود که دزدی موجب پیشرفت اقتصادی است، آن را هم مجاز باید کرد؟
...


شما در همین یک خط گفتگو آن چه را دارید که انسانی است و باید همواره نخستین و مِهندترین[25] چیزی باشد که همه‌یِ ما به آن میاندیشیم.

آماج[26] ما از پیشرفت چه باید باشد؟ آیا جز این است که کیفیت زندگی امان را بالا برده و ارزش‌هایی که انسانی میدانیم — و نمیتوانیم بدرستی آنها را فرمولیزه کنیم — را پـاسداریـم؟

هر آینه, چنین چیزی در واقعیت کار نمیکند. در واقعیت ما سرمایه‌داری را نداریم, چون آدمها آنرا از دیدگاهی انسانی بهتر یافته‌اند (سرمایه‌داری و ارزش‌هایِ انسانی شوخی خوبی است), در واقعیت ما سرمایه‌داری داریم زیرا که بهتر از کمونیسم و دیگر شیوه‌هایِ همسان خود "کار کرده" و «مایه‌یِ پیشرفت» میشود.

چرا «مایه‌یِ پیشرفت» شدگیِ یک سیستم کشورگردانی از بیخ مهند است؟ یک آزمایش اندیشیک ساده کنید:
دو کشور را داریم, یکی میکوشد به ارزش‌هایِ انسانی پایبند باشد (بگوییم کمونیسم), دیگری میکوشد به ارزشهایِ پیشرفت و فرآوری[27] (progress and development) پایبند باشد (= کپیتالسیم).
پس از چند سال, کشور دومی با زیر پا له کردن آدمهای بیشمار, پیشرفت‌هایِ اقتصادی و بازرگانی شگرفی کرده و جمعیت بسیار بیشتری را در خود گردآورده و همچنان فرایند پیشرفت و بزرگیِ آن تندا[28] خواهد گرفت.
هر آینه در همسنجیِ[29] آن, کشور کمونیست زمانیکه نتوانست با کشور سرمایه‌دارِ "پیشرفته" همآوردی کند, روز به روز از شانس فرازیست[30] اش کاسته شده و اقتصاد اش بسوی نداری و بیپولی و کیفت زندگی مردم اش کاهیده و شانس بجاماندگی اش به 0 می‌نزدیکد[31].


اینکه در برخی زمینه‌ها, بنمونه اینکه میبینیم مردمسالاری (democracy) دوشادوش تکنولوژی پیش رفته است برای این نیست که ارزش‌هایِ انسانی در مردمسالاری والا شناخته شده‌‌ و پس پیاده‌سازی شده‌اند, برای این است که کشورهایی که مردمسالاری نداشته‌اند (همچون ایران) توانایی همآوردی نداشته و از میدان بدر شده‌اند و خواهند شد.

پس,


راستادهنده‌یِ تکنولوژی نه ارزش‌هایِ انسانی, بساکه نیازهای تکنولوژیک میباشند.


زمانیکه این راستادهنده‌یِ زیرین و نهان را بازشناختید, میتوانید ببینید که خواسته‌یِ من و شما,
ارزش‌هایِ من و شما و رویهمرفته همه‌یِ آنچه من و شما میخواهیم هیچکدام هیچ ارزشی ندارند مگر آنکه با ارزش‌هایِ تکنولوژی سازگار باشند —> ابرسازواره‌یِ[32] خودراستادهنده

بهمینسان بهترین شیوه‌یِ کشورگردانی برای سیستم تکنولوژیک بر پادِ آنچه شاید خام‌وار به ذهن بیاید, حکومتی تمامیت‌خواه یا دیکتاتوری نیست, بساکه دموکراسیِ آزاد و مردمی است. شیوه‌ای که سیستم تکنولوژیک
از همه بیشتر برای جوانان میپسندد کسانی پیرو و فرمانـبُـردار نیست, بساکه جوانانِ ساختارشکن و پرانرژی‌ای است که
میخواهند از الگو‌ها و بند‌هایِ کهنه‌یِ پیرامون[23] اشان فرارفته و در رویکرد‌ها‌یِ خود نوآور[33] باشند.


برخی از ارزش‌هایِ بالایِ سیستمِ تکنولوژیک:


پیشرفت (به هر بهایی[34]): این یکی را خوب به یاد بسپارید و ببینید که چه اندازه کاربرد واژگان «پیشرفت», «تولید», "advancement", "production" و از همه بیشتر "progress" و "development" را روزانه پیرامون خود میبینید و میشنوید.

نوآوری

آزادی (در دموکراسی فرایند پیشرفت بس آسانتر و تندتر است تا در بگوییم دیکتاتوری)

ساختارشکنی
...








پ.ن.
* جادوئین, چراکه نمیتوان "هستومندی[35]" یک جاندار زنده را هرگز اینچنین جابه‌جا کرد, زیرا بسادگی هستومندی شما
وابسته به بستر کنونی (مغز زنده اتان) و «پیوستگی»ِ شما در جنبش ماده (وابسته به گیتیگِ[36] کوانتوم) میباشد. اگر ما همه‌یِ
داده‌هایِ مغز شما را گرفته و به یک ماشین بفرستیم, شما را به ماشین جابه‌جا نکرده‌ایم, تنها از شما یک رونوشت[37] ماشینی ساخته‌ایم و بس.

برای آگاهی بیشتر کتاب پیوست شده, فرگرد[38] Uploading The Soul: Prospects And Mechanisms را بخوانید.





----
1. ^ Espâš || اسپاش: فضا Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Space), www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-ca4e85084a9e43c5890c2ed96333b89c-fa.html) space
2. ^ Kâlbod || کالبد: قالب Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-210ed04b28e047809911bb6dfae41cd2-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Template) template || کالبد: تن جاندار Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-210ed04b28e047809911bb6dfae41cd2-fa.html) body körper
3. ^ digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari (http://dictionary.obspm.fr/index.php?formSearchTextfield=difference&formSubmit=Search&showAll=1) difference
4. ^ negar+e::Negare || نگره: فرضیه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Theory) theory
5. ^ adab+sâr::Adabsâr || ادبسار: ادبیات Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Literature) literature
6. ^ než+and::Nežand || نژند: مالیخولیا Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Melancholy), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D9%86%DA%98%D9%86%D8%AF), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-da183c18f25645a6a1d9ef6649c01fb4-fa.html) melancholic || نژند: مهموم Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Sorrow), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D9%86%DA%98%D9%86%D8%AF), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-da183c18f25645a6a1d9ef6649c01fb4-fa.html) sorrow
7. ^ piš+bin+i::Pišbini || پیشبینی: prediction
8. ^ آ ب tarâx+tan::Tarâxtan || تراختن: ترتیب دادن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-dd34268b9936402f93ff93b1a0164c2c-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Arrange) to arrange arrangieren
9. ^ ham+âg::Hamâg || هماگ: کلی; دربرگیرنده general
10. ^ piš+didan::Pišdidan || پیشدیدن: پیشبینی کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Prediction) to predict
11. ^ meh+and+i::Mehandi || مهندی: اهمیت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Importance), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D9%86%D8%AF%DB%8C) importance
12. ^ آ ب šây+and::Šâyand || شایند: امکان Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Possible) possible
13. ^ pors+mân::Porsmân || پرسمان: مساله Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6157c555a1c645b39a6f8935aacdf993-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Problem) problem
14. ^ Šâyande || None: مختار کننده; ممکن کننده
15. ^ dar+gâšt::Dargâšt || درگاشت: آنتروپی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Entropy), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%86%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%BE%DB%8C) entropy
16. ^ ger+ây+and+idan::Gerâyandidan || گرایندیدن: احتمالمند بودن to be probable
17. ^ ham+bud::Hambud || همبود: اجتماع Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Society) society
18. ^ Xwâst || خواست: اراده Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Will), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Wille), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-4d672b5132734b90b8a17ec90c1742a8-fa.html) will Wille
19. ^ guy+âl::Guyâl || گویال: کره; گویال زمین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Planet) planet
20. ^ sah+istan::Sahistan <— Sehistan || سهیستن: به نظر رسیدن MacKenzie to seem erscheinen
21. ^ human+i::Humani || هومنی: بشریت mankind || هومنی: یک هومن a human
22. ^ ham+vand::Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Member), Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-ccbd9c1f56c549cdb0ebb8c9398b29af-fa.html) member
23. ^ آ ب pirâ+mun::Pirâmun || پیرامون: محیط Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Perimeter), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86) around
24. ^ Ul || اول: بالا MacKenzie, Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Up), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A7%D9%88%D9%84), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%88%D9%84) up
25. ^ meh+and::Mehand || مهند: مهم important; significant
26. ^ Âmâj || آماج: نشانه‌یِ تیر: توده‌یِ خاکی که نشانه‌یِ تیربر آن نهند. Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-0aa9701203a446878346b9844ff78498-fa.html) target
27. ^ far+âvar+dan::Farâvardan || فراوردن: حاصل کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Produce) to produce
28. ^ tond+â::Tondâ || تندا: سرعت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Speed) speed
29. ^ ham+sanjidan::Hamsanjidan || همسنجیدن: مقایسه کردن to compare
30. ^ farâ+zist::Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Survival) survival
31. ^ Nazdikidan || نزدیکیدن: نزدیک کردن to bring close; to come close
32. ^ abar+sâz+vâre::Abarsâzvâre || ابرسازواره: Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Superorganism) superorganism
33. ^ no+âvardan::Noâvardan || نواوردن: نوآوری کردن; ابداع کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-1312098dfbfc4931801905a347a61d92-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Innovate) to innovate
34. ^ hây+estan::Hâyestan || هایستن: تایید کردن; هایسته کردن to confirm
35. ^ hast+umand+i::Hastumandi || هستومندی: دارای هستی; موجودیت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Being), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Wesen) being Wesen
36. ^ git+ig::Gitig || گیتیگ: physics: مادی اینجهانی در برابر ماورالطبیعه Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-09f6b71ab5db4ce5b0d63af2a29a7ead-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Physics), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%DB%8C%D8%AA%DB%8C%DA%AF) physics
37. ^ ru+nevešt::Runevešt || رونوشت: کپی Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-3a80d43a12f347d89f3d01a910cbc62e-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Copy) copy
38. ^ far+gard::Fargard || فرگرد: فصل کتاب Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Chapter), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Kapitel), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D9%81%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-32a21129c06a46508f66bfbb730bf0b1-fa.html) chapter Kapitel

onali
08-24-2013, 09:25 AM
هر آینه, گرچه رویکرد را وارونه آوردید — کسانی که میخواهند تکنولوژی پیشرفت کند باید بیرون از زمین آنرا بیانجامند, نه وارونه و کسانیکه نخواستند را از زمین به یکجای دیگر روانه! کنند —, ولی با چشپوشیِ آن, بمانند بالا میتواند دید که این تنها یک فانتزی یا رویکردِ خام بیشتر نیست.

برای اینکه به خام بودن و پیاده‌ساختنی نبودن آن پی ببرید, از خود اتان این پرسش ساده را بکنید:


آیا من در جایگاه onali, میتوانم راه افتاده و این رویکرد اندیشیده شده‌یِ خوبِ خود ام را پیاده سازی کنم یا در ترازی[8] جهانی بپذیرانم؟

پاسخ به آن با کمابیش همیشه خیر میباشد (مگر آنکه بمانند بخت‌آزمایی, شانسی شما تاثیرگذار بزرگی باشید). توان من یا شما در گسترش و راستادهی
چنانکه گفته‌ایم, اگر در بهترین و مردمسالارترین همبودِ[17] شدنی هم باشید, از یک رای ناچیز فرا نمیرود.
دلایلی که اوردید باعث شد تا من به گفته شمارویکرد وارونه را پیشنهاد کنم.تعداد کسانی که برای ما قابل توجیه نباشند بسیار بیشتر از انست که بتوان یک همچین سیستمی برای انهاراه انداخت و ان ها را به فضا فرستاد.من نیات خیرخواهانه شما درک میکنم اما مقصود من از بیرون بردن افراد از زمین مردم عادی نیست.بیشتر شامل دانشمندان و تکنیسین هایی است که این موضوع را درک میکنند و میخواهند کناربکشند.بنابراین لازم نیس دل نگران این باشیم که همه را میتوان قانع کرد یا نه.تنها چون نمیتوان برای این نوع زندگی به چندتا دانشمند!اکتفا کرد باید سعی کرد که در همه نوع قشر اجتماعی و شغلی به اندازه کافی طرفدار پیدا کردتا بتوان بیرون از اینجا مدتی دوام اورد.البته من گمان نمیکنم پروژه ای این چنینی را به تنهایی این قشر بتوانند پیش ببرند برای ان نیاز به کمک بهترین تکنیسین ها داریم. که به نظرم دشواری مادروهله اول است که چطور دیگران را قانع کرد به ماکمک کنند.از انجایی که اینکار ماهیچ سودی برای انها ندارد.یک راه متوسل شدن به خشونتی! است که ازخود کازینسکی هم مشاهده کردیم.به هرحال به نظرم بقای نسل انسان های پیشرو درعلم ارزش چنین رویکردی را دارد که بخاطرش چند انسان عادی اینجا وانجا فدا شوند.هرچند که بگویید مانمیخواهیم بقای ارزش های انسانیمان رابرکشت و کشتارو نقض همین ارزش ها بنانهیم

شما در همین یک خط گفتگو آن چه را دارید که انسانی است و باید همواره نخستین و مِهندترین[25] چیزی باشد که همه‌یِ ما به آن میاندیشیم.

آماج[26] ما از پیشرفت چه باید باشد؟ آیا جز این است که کیفیت زندگی امان را بالا برده و ارزش‌هایی که انسانی میدانیم — و نمیتوانیم بدرستی آنها را فرمولیزه کنیم — را پـاسداریـم؟

هر آینه, چنین چیزی در واقعیت کار نمیکند. در واقعیت ما سرمایه‌داری را نداریم, چون آدمها آنرا از دیدگاهی انسانی بهتر یافته‌اند (سرمایه‌داری و ارزش‌هایِ انسانی شوخی خوبی است), در واقعیت ما سرمایه‌داری داریم زیرا که بهتر از کمونیسم و دیگر شیوه‌هایِ همسان خود "کار کرده" و «مایه‌یِ پیشرفت» میشود.

چرا «مایه‌یِ پیشرفت» شدگیِ یک سیستم کشورگردانی از بیخ مهند است؟ یک آزمایش اندیشیک ساده کنید:
دو کشور را داریم, یکی میکوشد به ارزش‌هایِ انسانی پایبند باشد (بگوییم کمونیسم), دیگری میکوشد به ارزشهایِ پیشرفت و فرآوری[27] (progress and development) پایبند باشد (= کپیتالسیم).
پس از چند سال, کشور دومی با زیر پا له کردن آدمهای بیشمار, پیشرفت‌هایِ اقتصادی و بازرگانی شگرفی کرده و جمعیت بسیار بیشتری را در خود گردآورده و همچنان فرایند پیشرفت و بزرگیِ آن تندا[28] خواهد گرفت.
هر آینه در همسنجیِ[29] آن, کشور کمونیست زمانیکه نتوانست با کشور سرمایه‌دارِ "پیشرفته" همآوردی کند, روز به روز از شانس فرازیست[30] اش کاسته شده و اقتصاد اش بسوی نداری و بیپولی و کیفت زندگی مردم اش کاهیده و شانس بجاماندگی اش به 0 می‌نزدیکد[31].


اینکه در برخی زمینه‌ها, بنمونه اینکه میبینیم مردمسالاری (democracy) دوشادوش تکنولوژی پیش رفته است برای این نیست که ارزش‌هایِ انسانی در مردمسالاری والا شناخته شده‌‌ و پس پیاده‌سازی شده‌اند, برای این است که کشورهایی که مردمسالاری نداشته‌اند (همچون ایران) توانایی همآوردی نداشته و از میدان بدر شده‌اند و خواهند شد.

پس,

راستادهنده‌یِ تکنولوژی نه ارزش‌هایِ انسانی, بساکه نیازهای تکنولوژیک میباشند.

زمانیکه این راستادهنده‌یِ زیرین و نهان را بازشناختید, میتوانید ببینید که خواسته‌یِ من و شما,
ارزش‌هایِ من و شما و رویهمرفته همه‌یِ آنچه من و شما میخواهیم هیچکدام هیچ ارزشی ندارند مگر آنکه با ارزش‌هایِ تکنولوژی سازگار باشند —> ابرسازواره‌یِ[32] خودراستادهنده

بهمینسان بهترین شیوه‌یِ کشورگردانی برای سیستم تکنولوژیک بر پادِ آنچه شاید خام‌وار به ذهن بیاید, حکومتی تمامیت‌خواه یا دیکتاتوری نیست, بساکه دموکراسیِ آزاد و مردمی است. شیوه‌ای که سیستم تکنولوژیک
از همه بیشتر برای جوانان میپسندد کسانی پیرو و فرمانـبُـردار نیست, بساکه جوانانِ ساختارشکن و پرانرژی‌ای است که
میخواهند از الگو‌ها و بند‌هایِ کهنه‌یِ پیرامون[23] اشان فرارفته و در رویکرد‌ها‌یِ خود نوآور[33] باشند.


برخی از ارزش‌هایِ بالایِ سیستمِ تکنولوژیک:

پیشرفت (به هر بهایی[34]): این یکی را خوب به یاد بسپارید و ببینید که چه اندازه کاربرد واژگان «پیشرفت», «تولید», "advancement", "production" و از همه بیشتر "progress" و "development" را روزانه پیرامون خود میبینید و میشنوید.

نوآوری

آزادی (در دموکراسی فرایند پیشرفت بس آسانتر و تندتر است تا در بگوییم دیکتاتوری)

ساختارشکنی
...
اگر منظورتان از این گفتارها و دومقایسه سیستم کمونیسم و کپیتالیسم اینست که درهرحال درزندگی اجتماعی ،انسان در هرزمان و هرکجایی که باشدخواه ناخواه دراثر فرگشت زیرکنترل تکنولوژی قرار خواهد گرفت و این مسیری است که باید طی میشد.بنابراین پیشنهاد کازینسکی نیزتحت عنوان بازگشت به دوران ماقبل ماشینی شدن نیز بیهوده است.درانصورت بگمانم هیچ راهی جز سرسپردن به ایندهای که توصیف کردیدوجود ندارد.
اما به نظرم میتوان از همین تکنولوژی استفاده کرد و تاهرحدی که مقدور است دران انرژی لازم برای کندوکاو در فضا قرار داد تا سیاره ای قابل سکونت پیدا شود،پایه های زندگی طبیعی رابا کمک همین تکنولوزی بنانهاد سپس ان را دور ریخت.درنظر بگیرید اکنون وصعیت ما با چند هزار سال پیش متفاوت است.ما از اینده این تکنولوژی مطلعیم و میتوانیم در این زمینه برخلاف گذشته که در این گرداب نااگاهانه فرو افتادیم و اینده خود را دست احتمالات دادیم اگاهانه تر برخورد کنیم.تنها بایدجامعه ای طراحی کردکه بعد از پایه گذاری توسط تکنولوژی به ان بی نیاز باشد

Mehrbod
08-25-2013, 09:58 PM
دلایلی که اوردید باعث شد تا من به گفته شمارویکرد وارونه را پیشنهاد کنم.تعداد کسانی که برای ما قابل توجیه نباشند بسیار بیشتر از انست که بتوان یک همچین سیستمی برای انهاراه انداخت و ان ها را به فضا فرستاد.من نیات خیرخواهانه شما درک میکنم اما مقصود من از بیرون بردن افراد از زمین مردم عادی نیست.بیشتر شامل دانشمندان و تکنیسین هایی است که این موضوع را درک میکنند و میخواهند کناربکشند.بنابراین لازم نیس دل نگران این باشیم که همه را میتوان قانع کرد یا نه.تنها چون نمیتوان برای این نوع زندگی به چندتا دانشمند!اکتفا کرد باید سعی کرد که در همه نوع قشر اجتماعی و شغلی به اندازه کافی طرفدار پیدا کردتا بتوان بیرون از اینجا مدتی دوام اورد.البته من گمان نمیکنم پروژه ای این چنینی را به تنهایی این قشر بتوانند پیش ببرند برای ان نیاز به کمک بهترین تکنیسین ها داریم. که به نظرم دشواری مادروهله اول است که چطور دیگران را قانع کرد به ماکمک کنند.از انجایی که اینکار ماهیچ سودی برای انها ندارد.یک راه متوسل شدن به خشونتی! است که ازخود کازینسکی هم مشاهده کردیم.به هرحال به نظرم بقای نسل انسان های پیشرو درعلم ارزش چنین رویکردی را دارد که بخاطرش چند انسان عادی اینجا وانجا فدا شوند.هرچند که بگویید مانمیخواهیم بقای ارزش های انسانیمان رابرکشت و کشتارو نقض همین ارزش ها بنانهیم


به هر روی اینها هم اخلاقیات بسته[1] شکسته‌یِ شما هستند که برگرفته‌یِ همان تکنولوژی میباشند: بیایید دانشمندان و تکنسین‌ها (گسترندگان تکنولوژی!) را هم از زمین بیرون بفرستیم که اگر خدایِ ناکرده[2] زندگی در خودِ زمین براه تکنولوژیِ نازنین نابود شد, اینها بتوانند دوباره از نو تکنولوژی را بگسترانند[3].

سپس اینکه, گفتیم اینها تنها رویاپردازی هستند. شما میگویید تکنولوژی میتواند بهمان کار را بکند و بخشی از بشریت را هم در کنار نابودی اش نجات دهد, بسیار خوب, ولی کو؟ کجا دارند این کار را میکنند؟ چگونه دارند این کار را میکنند؟ چه کسی دارد میکند؟ کِی به پایان خواهد رسید؟ چه کسی بجز این دانشمندان و تکنسین‌ها شانس نجات خواهد داشت؟

شما در جایگاه یک آدم, تنها میتوانید در یک گروه "کوچک" تاثیر[4] گذار باشید (همانچیزیکه آدمی در بستر آن فرگشته[5]: تیره‌هایِ کوچک و اندک‌شمار) و به آن "راستا"دهید, ولی در یک همبود[6] چند میلیارد تنه ارزش شما تنها یک ارزن از 0 بالاتر است.
اینکه چه میشود را شما یا راهکارهای شما یا خرد شما نیستند که راستا میدهند, آنچه میشود آن چیزی است که باید شود و بس: «بایستگی‌هایِ» تکنولوژیک راستادهندگانِ آغازین و پایانیک میباشند.





اگر منظورتان از این گفتارها و دومقایسه سیستم کمونیسم و کپیتالیسم اینست که درهرحال درزندگی اجتماعی ،انسان در هرزمان و هرکجایی که باشدخواه ناخواه دراثر فرگشت زیرکنترل تکنولوژی قرار خواهد گرفت و این مسیری است که باید طی میشد.بنابراین پیشنهاد کازینسکی نیزتحت عنوان بازگشت به دوران ماقبل ماشینی شدن نیز بیهوده است.درانصورت بگمانم هیچ راهی جز سرسپردن به ایندهای که توصیف کردیدوجود ندارد.


این هم سخنی 'فرگشت‌پرستانه' است که بگوییم فرگشت (= سرنوشت) ما این بوده که به اینجا برسیم و پس جایِ نگرانیِ چندانی[7] نیست.

فرگشت هم میلیون‌ها سال دایناسورها را پدید آورد و چند میلیون سال بیشتر هم آنها را فرگرداند[8] و سرانجام نیز همه را نابود کرد.

«بازگرداندن ساعت به عقب» هم شدنی است: انقلاب و دوراندازیِ تکنولوژی.







اما به نظرم میتوان از همین تکنولوژی استفاده کرد و تاهرحدی که مقدور است دران انرژی لازم برای کندوکاو در فضا قرار داد تا سیاره ای قابل سکونت پیدا شود،پایه های زندگی طبیعی رابا کمک همین تکنولوزی بنانهاد سپس ان را دور ریخت.درنظر بگیرید

روشن است که میشود, ولی در کنارِ آن بیشمار چیز دیگر هم میشوند که شدن‌هایِ برخی از آنها شدن‌هایِ برخی از اینها را میپوچاند.

زمانیکه میگوییم «اگر همه چیز شایند[9] بود, پس هیچ چیز شایند نخواهد بود (if everything was possible, then nothing will be possible», بسادگی یعنی همین.









اکنون وصعیت ما با چند هزار سال پیش متفاوت است.ما از اینده این تکنولوژی مطلعیم و میتوانیم در این زمینه برخلاف گذشته که در این گرداب نااگاهانه فرو افتادیم و اینده خود را دست احتمالات دادیم اگاهانه تر برخورد کنیم.تنها بایدجامعه ای طراحی کردکه بعد از پایه گذاری توسط تکنولوژی به ان بی نیاز باشد


اکنون که ما از این ویژگی‌هایِ تکنولوژی آگاهیم[10]؟
پیش از همه, این "ما" کیست؟
سپس, این "ما" پس از آگاهش به اینها, چه کاری میتواند بکند؟
شما در جایگاه onali اکنون که اینها را دانستید میخواهید چگونه با آگاهاندن[11] دیگران چیزی را هتا اندکی بدگرانید[12]؟

براستی میاندیشید یک تنه — یا یک هزار تنه — میتوانید به سیستم تکنولوژیک غول‌پیکری که میلیارد‌ها تن آن را دربست پذیرفته‌اند و کوچکترین شکی به آن ندارند کاری کرده و آنرا راستادهید؟

زمانیکه میگوییم «انقلاب و برگشت به دوران نخستینی[13]» کار میکند برای این است که «ویراندن» همیشه چندین بـُرزرایه[14] آسانتر
از «ساختن» است: شما میتوانید سیستم تکنولوژیک را با کوشش متمرکز و کمی شانس نابود کنید, ولی بی کوچکترین شکی, هرگز نمیتوانید آنرا راستادهید.

برای اینکه به ژرفایِ[15] خودفریبی اتان نیز بهتر پی ببرید: ایران زادگانی[16] نزدیک به ٧٠ میلیون دارد. بگوییم بیشترِ
مردم ایران گرفتار زندگی روزاروز[17] و نان در آوردن و گرسنه نماندن اشان هستند, ولی میتوانیم با دلپُری[18] بگوییم آن دسته‌ای که
به iPhone و Apple و این چیزهای لوکس میاندیشند دیگر این گرفتاری‌ها را تا اندازه‌یِ بسیار بالایی در زندگی اشان ندارند, درسته؟


درسد آگاهی مردم به بدی‌هایِ تکنولوژی, در برابری خوبی‌هایِ آن؟


http://www.daftarche.com/images/imported/2013/08/4.png

پدیره‌یِ[19]


http://www.daftarche.com/images/imported/2013/08/5.png





----
1. ^ Bast || بست: سد Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Dam), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Talsperre), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A8%D8%B3%D8%AA), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B3%D8%AA), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-7b1c575565044710afbf84e656a3d5f8-fa.html) dam Talsperre
2. ^ â+kardan::Âkardan || آکردن: کار را به مانند پیش کردن MacKenzie to undo
3. ^ Gostar Ânidan <— Gostarândan
4. ^ hanây+eš::Hanâyeš || تاثیر: تاثیر Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Efficacy) efficacy
5. ^ far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com (http://www.thefreedictionary.com/evolve) to evolve
6. ^ ham+bud::Hambud || همبود: اجتماع Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Society) society
7. ^ candân+idan::Candânidan || چندانیدن: ضرب کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Multiply), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Multiplizieren) to multiply multiplizieren
8. ^ Fargardânidan || فرگردانیدن: به فرگشت واداشتن TFD (http://www.thefreedictionary.com/evolve), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Evolve) to evolve
9. ^ šây+and::Šâyand || شایند: امکان Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Possible) possible
10. ^ âgâh+idan::Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-caa0f28336574d728299ad2f971d47ed-fa.html) to be informed
11. ^ âgâh+ândan::Âgâhândan
12. ^ Degarânidan <— Degarândan || دگرانیدن: تغییر دادن to change
13. ^ noxost+in+i::Noxostini || نخستینی: بدوی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Primitive) primitive
14. ^ borz+râye::Borzrâye || برزرایه: مرتبه بزرگی ⚕Heydari (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=order+of+magnitude&formSubmit=Search&showAll=1), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Order_of_magnitude) order of magnitude Größenordnung
15. ^ žarf+â::Žarfâ || ژرفا: ژرفیِ یک چیز profundity
16. ^ zâd+eg+ân::Zâdegân || زادگان: جمعیت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Population) population
17. ^ ruz+â+ruz::Ruzâruz || روزاروز: روزمرّه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Quotidian), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-8a4eaa5800084a4f93e03724d4b16c90-fa.html) quotidian
18. ^ Delpor || دلپر: مطمئن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Certain), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Assured), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Confident) certain; assured; confident
19. ^ Padire || پدیره: در برابر; رویارو; روبرو MacKenzie, Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Against) against

Mehrbod
08-25-2013, 10:19 PM
:e306:مهربد عزیز خیلی خیلی خوشحالم کردی جواب دادی.
آقا دلم برات خیلی تنگ شده بود. من شمال بودم امروز برگشتم.

اینکه مدتی نبودم بخاطر مسائل مالی کاری بود و مشکل اینترنت ایران زمان انتخابات. گرفتاری داریم دیگه. پولهامون رو جمع میکنیم بریم از این کشور بیرون یک دفعه ارزش ریال کم میشه و ... دلار و طلا مثل موشک میره بالا.

حالا من بازهم پول نقد ریالی کم داشتم خیلی ها بودن بیشتر سرمایه شون ریالی بود ناجور زمین خوردن.
حالا این بار دلار و طلا یکهو شُل کرد و بهشت زهرا دوباره پُر شد...

اینترنت هم که صاحبش قربونش بره انگار که یک تکه سیمه با یک سوئیچ برق! هر موقع دلشون بخواد وصلش میکنن و هروقت هم بخوان قطعش میکنن.

داستانی داریم در ایران!


راست اش اکنون که میاندیشم میبینم در یادِ من همواره در جایگاه یک پیشبردگرا[1] میایی و از این رو و اینکه از پسِ دشواری‌هایِ زندگی ات همیشه خواهی برآمد چندان[2] نگران ات نبودم! (:







مهربد جان داستان عمیقی بود و آخرش مثل بعضی حقایق تلخ بود.

اما حقیقت همیشه تلخ نیست.

هنوز هم دلیل این همه نا امیدی شما رو نفهمیدم.

اگر امکانش هست موضوع رو کمی تشریح کنید.

صد البته اگر میل دارید.
خیلی دوست دارم مثل همیشه از حضور شما در این فروم باز هم استفاده کنیم:e303:

ناامیدی از چه؟

اگر فَردید[3] ات ناامیدی از خردگرایی و فرایند گسترش آن است, ساده است. خردگرایی میتواند نژادپرستی را براندازد, میتواند حقوق زنامرد را بیکساند, میتواند
حقوق پایمالیده‌یِ همجنسگرایان را به آنها دهد, میتواند شرایط کار و زندگی همه‌یِ ما را بهتر کند و بسیاری کارهای دیگر, ولی نمیتواند از نابودیِ نزدیک به ١٠٠% ای ما براه تکنولوژی (شُمال) پیشگیرد.

پس از آنجاییکه دستمزدِ بیشتر و شرایط زندگی بهتر, حقوق یکسانِ زنامرد, نبودِ نژادپرستی و آزادی همجنسگرایان زمانیکه
همگی نابود شدیم به کاری نمیایند, میتوان بروشنی نیز دریافت و دید که در همسنجی[4] ارزشی نداشته و نباید با پرداختن به آنها, دشواریِ مِـهادین[5] را به فراموشی سپرد.





----
1. ^ pišbord+gerâ::Pišbordgerâ || پیشبردگرا: عملگرا Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Pragmatist) pragmatist
2. ^ candân+idan::Candânidan || چندانیدن: ضرب کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Multiply), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Multiplizieren) to multiply multiplizieren
3. ^ far+did::Fardid || فردید: منظور Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Purpose), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Intention), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D8%AF) purpose; intention
4. ^ ham+sanjidan::Hamsanjidan || همسنجیدن: مقایسه کردن to compare
5. ^ meh+âd+in::Mehâdin || مهادین: اصلی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Principal), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Main) principal; main

مزدك بامداد
08-29-2013, 10:04 PM
زماین گروهی اسیدهای امینه که از دید پایندگی در دریاهای گرم، فراتر از دیگران بودند، گرد هم آمدند تا پایستگی خود را در سامانه ای برتر، پایندان باشند. اینجا بود که نخستین تک یاخته ها پدید امدند و در هماوردی تنگاتنگ، پاینده ترین آنها فرا زیستند. هوش نخستینی یاخته برای نگهداشت و بازسازی اسید های امینه برنامه ریزی شده بود و آنها چاره ای جز انجام این خویشکاری نداشتند.
دیگر, اسیدهای امینه به تنهایی "کاره" ای نبودند و این سامانه ی یاخته بود که با تلاش پایندگی خود، پایندگی اسید های امینه را نیز بجای می اوردند. نون، یاخته ها هم گرد هم آمدند تا فرازیست تک تک تکیاخته هارا پایندان شوند و اینگونه، نخستین جانوران چندیاخته ای پدید آمدند که در آنها، دیگر یک تکیاخته، "کاره" ای نبود ولی آسایش و پایندگی او بدست سامانه ی برتر و فراگیر تر "جانور" فراهم میشد. سپس در هماوردی تنگاتنگ، کوشا ترین و توشمند ترین(the more fit) بجای ماندند. : آدمیان, ....
مغز هوشمند آدمیان برای فرازیست خود یا همان تک تک یاخته ها برنامه ریزی شده بود و خودآگاه او توان رهایی از این آماج ناخودآگاه را نداشته و آماجی جز خوشی یاخته های خود نمیدید.
آنگاه اینها ،برای نمونه آدمیان دریافتند که با هم در یه همبود و گروه، بخت بیشتری برای فرزایست و پایندگی دارند و بدینسان کشور ها و دولت ها پدید آمدند. در این سامانه ها تک تک آدمها کاره ای نبودند ولی کشور و دولت، گارانت بهزیستی و زینهار (امنیت) و پایندگی آنها بود. دستگاه های هوشمند فرمانروایی کشور، برای نگهداشت خود که همان نگهداشت مردم و "ملت" بود، برنامه ریزی شده بود و آنها برای زنده ماندن چاره ای جز این خویشکاری نداشتند.
سپس این کشور ها در هماوری تنگاتنگ ، فرگشتند تا بهترین و پیشرفته ترین کشور ها با سامانه های نوین و کارآمد پدید آمدند. آنها میتوانست کیهان را درنوردند و یا با نانو روبات ها و رایانه ها، بهترین زندگی هارا پدید بیاورند.
تاجاییکه اندام های ساختگی برای آدمیان و بخت دراز زیوی آنانرا پدید آوردند و بخشی از هستی آنان گردیدند. مغز اَبَرهوشمند این رایانه ها برای نیکیاری آدمیان برنامه ریزی شده بود و خودآگاه آنان، توان دگرگونی این ناخودآگاه را نداشت و آماجی از هستی خود جز این نیکیاری نمیدیدند. در میان "جانداران الکتروسایبری" هماوردی تنگاتنگی به فرگشت هر چه بیشتر آنها و کنار رفتن فندآوری های زیان بخش یا واپسمانده انجامید

این روبات ها و رایانه ها کم کم سررشته ی کارها بدست گرفتند تا هومن، آسوده تر و بزینهار تر بزید. و در اینجا بود که کشورها و آدمها دیگر کاره ای نبودند و این سامانه اَبَرریانه ای/ هومن‌واره ای بود که گزینش ها و گـُزیر هارا انجام میداد ولی همچنان آماج آن، آسایش و زینهار کشورها،-> آدمها، جانور ها،-> تک تک یاخته ها -> و سرانجام، تک تک رشته های اسید های امینه بود!

پس فرارویی سامانه ها به سامانه ی برتر، هیچگاه آماج هستی آنها (Daseins-Grund) را دگرگون نمیکند، بساکه آنرا در ترازی برتر و والاتر پایندان ( گارانت) است. بر این پایه است که من هیچ ترسی از فند و فندآوری چه رایانه و هومن‌واره و چه بمب ها و .. ندارم. چرا که روند فرگشت خودبخود چیزی را که به زیان فرازیست است از میان میبرد، همچنان که اکنون، ترس از بمب اتمی، داشتن آنرا بیهوده و تنها کاری پرهزینه و بی هیچ بازده سودمند نموده است، بگونه که کشور های اتمی در پی پیمان نامه هایی هستند که از دست این فندآوری گرانبها و بی هوده رهایی یابند. کسانی هم که از روی کودنی از ان سود بجویند از سوی همان هم از میان رفته یا دچار بیزاری بازماندگان خواهند گردید که برابر پایان فرمانروایی انان است. نام این روند هم هست: گزینش طبیعی.

روشن است که طبیعت سرد و"کور" برای مرگ کودن ها، ناتوشمندان و ناکوشایان (The Unfit) و آنها که نیاموختند نخواهد گریست.مگر این نابودی دایناسور ها نبود که میدان را برای ما باز کرد؟

Rationalist
08-30-2013, 06:39 AM
ممنون مزدک دانشمند؛:e306:
تحلیل ظریف و زیبایی بود.
در این جستار سخن ما برای مهربد؛ همچون داستان میخ و سنگ بود!
امید است با تحلیل شما؛ بدبینی افراطی او هم نسبت به پیشرفت فندآوری برطرف گردد.

مزدك بامداد
08-30-2013, 08:51 AM
ما تنها زمانی در امنیت نسبی هستیم که هیچکس نتواند
از یک اندازه‌ای بیشتر ویرانگر باشد: روی این نوار کلیک کنید تا تصویر را در اندازه اصلی (640x480 پیکسل) ببینید . روی این نوار کلیک کنید تا تصویر را در اندازه اصلی (640x480 پیکسل) ببینید . روی این نوار کلیک کنید تا تصویر را در اندازه اصلی (640x480 پیکسل) ببینید .
مهربد گرامی، در اینجا یک نکته فراموش نشود:

هرچه جنگ افزار ساده تر و فروفند تر باشد، بیشتر هم بکار میرود چون هزینه و راه بدست آوردن آن آسانتر است. با شستار (سلاح) های سرد، هرروز آدمهای فراوانی کشته و زخمی میشوند که شاید نیوه (خبر) اش به ما نمیرسد چون پیش پا افتاده است.
shastaar = weapon
Sanskrit:
sastra [ 2. sás-tra ] n. [cutting instrument: &root;sas] knife, dagger, sword, weapon; C.: arrow (rare); sword=war.
با شستار های گرم و سبک نیز هر بار گروه بیشتری میتوانند کشته شوند ولی بارهایی که این رویداد پیش میاید کمتر از بارهای کشتار با چوب و چاکوست (چاکو = چاقو)، چرا که بدست آوردن شستار گرم که فرافند (hi-tech) تر است دشوار تر بوده و با هزینه ی بالاتری همراه است. برای درست کردن آنهم نیاز به زیرساخت و کارخانه و هنداسگر و فندآور و انیهاست، ولی چماق را هر کس میتواند در خانه درست کند. بمب های ویرانگر تر یا بمب اتمی هم گرچه هربار میتوانند بسیار بیشتر از تیربار و کارد، کشتار و ویرانی ببار بیاورند، ولی دیگر داشتن و بدست آوردن انها چنان هزینه مند است که تنها دولت ها و سامانه های همبودین بزرگتر از پس ان بر میآیند، و از آنجا که بسار ویرانگرند، کنترل بیشتری از سوی آدمهای بیشتری روی آنها هست . شمار بار هایی که بمب اتمی در کشتار بکار رفته، تنها تا کنون دو بار بوده است. بگونه ای که میتوان گفت که کـُشتگان و جانباختگان آن ، بسیار کمتر از کشتگان جنگ افزار های فروفند تر بوده.

پس ما یک پیوند مزدائیک وارونه میان کاربرد ابزار کشتار و تراز فندی آنها درمیبینیم.
y~1/x
بر این پایه اگر به نگاره هایی که نهادید، تراز کاربرد را هم چندباره کنیم ، ( توان کشتار در بار های کاربرد)، می بینیم که جنگ افزار های فرافندی انبوه‌کـُش، کشتار کمتری را پدید میاورند. از سوی دیگر هراس از انها، مردم را به سازش بیشتری با هم فرامیخواند.
absolut destruction = destruction power * count of application

مزدك بامداد
08-30-2013, 08:53 AM
ممنون مزدک دانشمند؛:e306:
تحلیل ظریف و زیبایی بود.
در این جستار سخن ما برای مهربد؛ همچون داستان میخ و سنگ بود!
امید است با تحلیل شما؛ بدبینی افراطی او هم نسبت به پیشرفت فندآوری برطرف گردد.
با رویداد های زشتی که امروزه میبینیم ، مانند همین تک شیمیایی در سوریه، این بدبینی بجا و سزاینده مینماید و خورده گیری به این گروه نیز از اینرو دشوار است.

Reactor
08-31-2013, 08:04 PM
راست اش اکنون که میاندیشم میبینم در یادِ من همواره در جایگاه یک پیشبردگرا[1] میایی و از این رو و اینکه از پسِ دشواری‌هایِ زندگی ات همیشه خواهی برآمد چندان[2] نگران ات نبودم! (:

تقریبا پراگماتیست هستم. مقدار زیادی هم سگ جون هستم. پشتکار خر هم دارم. این ها روی هم رفته میشن من:e404:




ناامیدی از چه؟

اگر فَردید[3] ات ناامیدی از خردگرایی و فرایند گسترش آن است, ساده است. خردگرایی میتواند نژادپرستی را براندازد, میتواند حقوق زنامرد را بیکساند, میتواند
حقوق پایمالیده‌یِ همجنسگرایان را به آنها دهد, میتواند شرایط کار و زندگی همه‌یِ ما را بهتر کند و بسیاری کارهای دیگر, ولی نمیتواند از نابودیِ نزدیک به ١٠٠% ای ما براه تکنولوژی (شُمال) پیشگیرد.

پس از آنجاییکه دستمزدِ بیشتر و شرایط زندگی بهتر, حقوق یکسانِ زنامرد, نبودِ نژادپرستی و آزادی همجنسگرایان زمانیکه
همگی نابود شدیم به کاری نمیایند, میتوان بروشنی نیز دریافت و دید که در همسنجی[4] ارزشی نداشته و نباید با پرداختن به آنها, دشواریِ مِـهادین[5] را به فراموشی سپرد.

دوست خوبم. چند وقت پیش بود داشتم الگوهای امواج الیوت (http://en.wikipedia.org/wiki/Elliott_wave_principle) و سیکل کوندراتیف (http://en.wikipedia.org/wiki/Kondratiev_wave) و سوپر سیکل هزاره (http://en.wikipedia.org/wiki/Grand_supercycle) رو بررسی میکردم به این نتیجه رسیدم که احتمالا باید ۵ دهه ی پیش، دست کم پیشرفت تمدن به مدت صد سال یا بیشتر به مشکل میخورد.

این مشکل باید اونقدر بزرگ میبود که میتونست به مدت ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال تمدن رو متوقف کنه.

ساختار موج کندراتیف:

2342

سوپر سیکل کندراتیف:
2343

سوپر سیکل بزرگ هزاره:
2344

در سوپر سیکل هزاره حمله ی مغول ها و فروپاشی امپراطوری روم از جمله بزرگترین عوامل استاپ تمدن بودند.

همونطور که در شکل میبینید روند در هر دوره حدود 100 سال افزایش داشته و بین 150 تا 250 سال استاپ کرده. از 1800 میلادی از زمان انقلاب صنعتی تا زمان حال حاضر بیشتر از 200 ساله که این سیکل یکسره فقط رشد داشته. این پیشرفت بیسابقه بوده. طبق این سیکل زمان زیادی از عوض شدن روند گذشته و روند عوض نشده. چرخش این سوپرسیکل تا الان عقب افتاده.

خیلی ها هم منتظرن که بالاخره یک بلایی سر زمین بیاد تا این اَبَر چرخه هم بیاد و گندش رو بزنه و بره...

شاید هم اینقدر بزرگ باشه که تمام سیکل و چرخه رو از دور خارج و منهدم کنه.

حوادثی که برای استارت روند نزولی به فکرم رسید وقوع جنگ هسته ای یا شیوع بیماری های واگیردار با ویروس هایی بسیار کشنده و مُسری بود یا دستکاری ژنتیکی انسان و آفرینش ناخواسته برای نمونه حیوانات یا حتی انسان هایی که میل غذاییشون بجای سبزیجات و گوشت حیوان، گوشت انسان باشه!! مثل شخصیت های زامبی در فیلم های سینمایی.
حادثه ای که بتونه بخش بزرگی از انسان ها رو نابود کنه.

من فکر میکنم این اتفاق احتمال داره بیوفته. به چه شکل ؟ نمیدونم. با چه کیفیتی ؟ نمیدونم. زمان دقیقش رو هم کسی نمیدونه.

اما همون طور که در سوپر سیکل اقتصادی کوندراتیف میبینیم و در سوپرسیکل هزاره نیز میبینیم (و در صورت جستجو در اینترنت در سیکل های دیگر نیز خواهیم دید ، خصوصا بطور مشخص در شاخص های بورسی و سهام کشورها) ، انسان تونسته سیکل رو دستکاری کنه. یعنی تونسته جایی رو که دلش میخواد طولانی کنه و جایی رو که دوست نداره کوتاه کنه.

نظر شخصیم، در بررسی سیکل ها، من به این نتیجه رسیدم که احتمال داره شاید تا ۲۰ تا ۳۰ سال آینده تمدن نابود بشه. یا احتمالش هست که با وقوع حادثه ای مهیب وقفه ای طولانی در پیشرفت تمدن بوجود بیاد.

من این پیشنهاد رو دارم که افرادی که در جاهای مختلف دنیا و مراکز تمدن در کشورهای پیشرفته اقامت دارند بجای انتظار تا روز موعود و جستجوی پایان جهان در سال ۲۰۰۰ یا سال ۲۰۱۳ و تقویم مایاها و فیلم های هالیوودی!!! " ان جی او" یا سازمان یا تشکّل یا هر سیستم اوپن سورس و همینطور اشتراکی رو پایه گذاری کنند که افراد بتونن علم رو از جدول مندلیف تا نقشه ی طراحی میکروچیپ و سی پی یو های اینتل تا نقشه ی طراحی مرسدس بنز اس کلاس و بطور کل علوم پزشکی و فن آوری و مهندسی و ... همه ی علمی که در دسترسه و پنهان نیست و برای عموم آزاده رو در دیتابیسی که استفاده اش برای همه مشترکه و در جایی مثل اینترنت قابل دسترسی و یا حتی دانلود هست بگذارند.

شبیه ویکیپدیا.

یک دائرت المعارف درست کنند و علم روز رو در اون قرار بدن که وقتی اتفاقی افتاد و هممون مرخص شدیم، بازماندگان بتونن خیلی زود سیکل نابودی رو ترمیم کنند و وقوع یک حادثه موجب از دست رفتن تمام پیشرفت بشر و تمدن انسانی نشه.

این بهترین کاریه که میشه کرد. ولی باید توجه داشت که احتمال نابودی تمدن یک احتماله . ولی استاپ تمدن احتمال قوی تری هست. چون این چرخه تا الان اتفاق افتاده. بعد از این هم اسپاگتی میدونه و بس.
ولی باز هم همه ی این ها احتماله. شاید پیشرفت تمدن اثر مثبتی داشته باشه و چرخه و سیکلی جدید بوجود بیاد.

بنده شخصا ترجیح میدم تا اون موقع از زندگیم لذت ببرم و در راه هدفم تلاش کنم. شاید هم من بخاطر سگ جون بودنم جزو کسانی خواهم بود که در صورت وقوع حادثه قِصِر در میرن.سیکل سگ جون بودن من که تا الان جواب داده:e11b::e011:

Mehrbod
09-01-2013, 05:25 PM
زماین گروهی اسیدهای امینه که از دید پایندگی در دریاهای گرم، فراتر از دیگران بودند، گرد هم آمدند تا پایستگی خود را در سامانه ای برتر، پایندان باشند. اینجا بود که نخستین تک یاخته ها پدید امدند و در هماوردی تنگاتنگ، پاینده ترین آنها فرا زیستند. هوش نخستینی یاخته برای نگهداشت و بازسازی اسید های امینه برنامه ریزی شده بود و آنها چاره ای جز انجام این خویشکاری نداشتند.
دیگر, اسیدهای امینه به تنهایی "کاره" ای نبودند و این سامانه ی یاخته بود که با تلاش پایندگی خود، پایندگی اسید های امینه را نیز بجای می اوردند. نون، یاخته ها هم گرد هم آمدند تا فرازیست تک تک تکیاخته هارا پایندان شوند و اینگونه، نخستین جانوران چندیاخته ای پدید آمدند که در آنها، دیگر یک تکیاخته، "کاره" ای نبود ولی آسایش و پایندگی او بدست سامانه ی برتر و فراگیر تر "جانور" فراهم میشد. سپس در هماوردی تنگاتنگ، کوشا ترین و توشمند ترین(the more fit) بجای ماندند. : آدمیان, ....
مغز هوشمند آدمیان برای فرازیست خود یا همان تک تک یاخته ها برنامه ریزی شده بود و خودآگاه او توان رهایی از این آماج ناخودآگاه را نداشته و آماجی جز خوشی یاخته های خود نمیدید.
آنگاه اینها ،برای نمونه آدمیان دریافتند که با هم در یه همبود و گروه، بخت بیشتری برای فرزایست و پایندگی دارند و بدینسان کشور ها و دولت ها پدید آمدند. در این سامانه ها تک تک آدمها کاره ای نبودند ولی کشور و دولت، گارانت بهزیستی و زینهار (امنیت) و پایندگی آنها بود. دستگاه های هوشمند فرمانروایی کشور، برای نگهداشت خود که همان نگهداشت مردم و "ملت" بود، برنامه ریزی شده بود و آنها برای زنده ماندن چاره ای جز این خویشکاری نداشتند.
سپس این کشور ها در هماوری تنگاتنگ ، فرگشتند تا بهترین و پیشرفته ترین کشور ها با سامانه های نوین و کارآمد پدید آمدند. آنها میتوانست کیهان را درنوردند و یا با نانو روبات ها و رایانه ها، بهترین زندگی هارا پدید بیاورند.
تاجاییکه اندام های ساختگی برای آدمیان و بخت دراز زیوی آنانرا پدید آوردند و بخشی از هستی آنان گردیدند. مغز اَبَرهوشمند این رایانه ها برای نیکیاری آدمیان برنامه ریزی شده بود و خودآگاه آنان، توان دگرگونی این ناخودآگاه را نداشت و آماجی از هستی خود جز این نیکیاری نمیدیدند. در میان "جانداران الکتروسایبری" هماوردی تنگاتنگی به فرگشت هر چه بیشتر آنها و کنار رفتن فندآوری های زیان بخش یا واپسمانده انجامید

این روبات ها و رایانه ها کم کم سررشته ی کارها بدست گرفتند تا هومن، آسوده تر و بزینهار تر بزید. و در اینجا بود که کشورها و آدمها دیگر کاره ای نبودند و این سامانه اَبَرریانه ای/ هومن‌واره ای بود که گزینش ها و گـُزیر هارا انجام میداد ولی همچنان آماج آن، آسایش و زینهار کشورها،-] آدمها، جانور ها،-] تک تک یاخته ها -] و سرانجام، تک تک رشته های اسید های امینه بود!

پس فرارویی سامانه ها به سامانه ی برتر، هیچگاه آماج هستی آنها (Daseins-Grund) را دگرگون نمیکند، بساکه آنرا در ترازی برتر و والاتر پایندان ( گارانت) است. بر این پایه است که من هیچ ترسی از فند و فندآوری چه رایانه و هومن‌واره و چه بمب ها و .. ندارم. چرا که روند فرگشت خودبخود چیزی را که به زیان فرازیست است از میان میبرد، همچنان که اکنون، ترس از بمب اتمی، داشتن آنرا بیهوده و تنها کاری پرهزینه و بی هیچ بازده سودمند نموده است، بگونه که کشور های اتمی در پی پیمان نامه هایی هستند که از دست این فندآوری گرانبها و بی هوده رهایی یابند. کسانی هم که از روی کودنی از ان سود بجویند از سوی همان هم از میان رفته یا دچار بیزاری بازماندگان خواهند گردید که برابر پایان فرمانروایی انان است. نام این روند هم هست: گزینش طبیعی.

روشن است که طبیعت سرد و"کور" برای مرگ کودن ها، ناتوشمندان و ناکوشایان (The Unfit) و آنها که نیاموختند نخواهد گریست.مگر این نابودی دایناسور ها نبود که میدان را برای ما باز کرد؟


سپاس از پاسخ زیبایی که گذاشتید مزدک ارجمند,

هر آینه چند نکته (٣ تا) اینجا هستند که من بر پاد دیگر دوستان آنها را سراسر درست نمیابم. پیش از هر چیز, من سالها پیش این نکته‌یِ گیرا که افزایش پیچیدگی به دگرشی[1] هوتادین[2] میانجامد را از خودِ شما آموختم, با همان نمونه‌یِ مولکول‌هایِ تنهای آب که با افزایش اندرکنش[3] میان اشان به چیزی هوتادینانه[4] دگرسان[5] و آبسان[6] به نام آب میدگرند: مهاد[7] فرابرنهادگی[8] - Supervenience Principle (http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-10/%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D9%86%D9%87%D8%A7%D 8%AF%DA%AF%DB%8C-supervenience-principle-1045/)

http://www.daftarche.com/images/imported/2013/04/16.png

تا اینجا سخنی نمیرود, ولی در همین باره باز به یاد دارم در انجمنی دیگر چندین سال پیش در گفتمانی کسی این پرسش را از شما در پرسمان[9] «ستیز میان هومن[10] و ژن هومن» کرده بودند که «اگر یک هومن پیش رویش دکمه‌ای برای نابودی هومنی[11] باشد, آیا میتوانیم بگوییم آنرا هرگز در پیروی از آماج[12] ناخودآگاهِ خود نخواهد فشرد؟»

این یادمان[13] را بخوبی در ویر[14] دارم زیرا از انگشت‌شمار جاهایی بوده که با شما همنگر نبوده‌ام; پاسخی که شما به ایشان دادید درونمایه‌ای همسان با پاسخ بالایتان داشت که «آماج ناخودآگاهِ ما برآوردن[15] نیازهای ژنتیکی ما است و خود از لایه‌هایِ زیرین برخاسته و جُدای[16] آن, خود هومنی با رویکردهای پیشگیرانه‌ و گذرواژه و ... دیگر راهِ دسترسی به چنین دکمه‌یِ انگارینی را هرگز باز نمیگذارد».

هر آینه آنچه من اینجا لغزش دیدم در نگر نگرفتن دگرسانیِ[17] هوتادینی است که در هر لایه از «ترازهای[18] هستش (نگاره‌یِ[19] بالا)» روی میدهد. آنچه شما از آینده انگاشته‌اید برونیابیِ[20] همانی‌ست که تاکنون داشته‌ایم. آنچه تاکنون داشتیم پدید آمدن زندگی و خودآگاهی و سامانه‌هایِ[21] همبودین[22] از ریزگان[23] بنیادین و یاختگان[24] و ... بوده است, آنچه خواهیم داشت ابرهوشوارگان[25] و ابرهمبود‌هایی است که همچنان در راستایِ برآروش نیاز همان یاختگان و آمینواسید‌هایِ نخستینی[26] پیش میروند.

ولی آنچه اینجا نادیده گرفته شده «دگرسانی‌هایِ هوتادینی[2]» است که در هر لایه نیز ما داریم. یک یاخته چیزی بیشتر از یک یاخته نیست, ما میتوانیم با همانندی[27] (analogy) شما یک هومن را یک یاخته در سامانه‌یِ همبودین ببینیم, ولی هومن همان یاخته‌ نیست!

یک هومن نمونه‌وار دارای چیزی به نام خودآگاهی در کنار ناخودآگاهی است که یاختگان ندارند. یک سامانه‌یِ همبودین بهمچنین تنها دارای ناخودآگاه است و به خویش هرگز آگاه[28] نیست.

پس از دیدگاه کنشیک (عملی), ما نمیتوانیم این روند افزایش پیچیدگی را از تراز هومنی به بالاتر بیکسان بیانگاریم و ببرونیابیم, زیرا در ترازِ هومنی پدیده‌یِ خودآگاهی از اندرکنش[3] لایه‌هایِ زیرین فرابرنهاده[29] شده است و لایه‌هایِ زبرین گرچه شدنی میباشند, ولی دارای مرزمندی ناروشن ولی هستومندی[30] خواهند بود: یک هومن[10] بمانند یک یاخته هرگز رفتار[31] نخواهد کرد, هنگامیکه همه‌یِ لایه‌هایِ زیرینتر از هومنی[11] بمانند یک یاخته/آمینواسید (کنش و بازکنشِ تنها*) می‌رفتارند.





نکته‌یِ دوم, ما همانندی شما را دربست پذیرفته و میگوییم که آری, یک سامانه‌یِ همبودین (یک لایه‌ زبرتر) براستی تنها آنجاست که به نیازهای هومنی (لایه‌یِ زیرین و لایه‌هایِ زیرینتر) پاسخ دهد و لایه‌هایِ زبترِ آن نیز چنین خواهند بود, زیرا اگر نباشند «گزینش طبیعی» خودبه‌خود آنها را از گردش و فرگشت[32] بیرون میاندازد.

نکته‌‌یِ من این است که گزینش طبیعی به بستری برای "تکرار" مینیازد[33] و این تکرارپذیری با پیشرفتِ تکنولوژی (دامنه‌یِ آسیب هر تکنولوژی) دارد روز به روز کاسته میشود.

روند گزینش طبیعی و سخن شما درباره‌یِ فندآوری‌هایِ[34] کنونی و چیزی همچون «بمب اتم» درست است: یا کشورها آن اندازه خرد دارند که آنرا به کار نبرند, یا بیخردی کرده و میبرند و بازماندگان اشان آن را اندازه پشیمان و بیزار از کنش میکنند که در آینده بازرخداد آن به ٠ می‌گِراید.

ولی این تنها درباره‌یِ فندآوری‌هایِ کنونی است. ما میتوانیم جنگ‌هایِ شیمیایی داشته باشیم, یا هتا جنگ‌هایِ اتمی داشته باشیم و بآسانی نابود هم نشویم, زیرا در هر دوی اینها همچنان "بازماندگانی" بجا خواهند ماند که راه را پیش ببرند (دامنه‌یِ آسیب/لغزش فندآوری‌هایِ نامبرده گرچه بسیار فرّاخ[35], ولی همچنان بسیار مرزمند است); هر آینه, ما نمیتوانیم بهمین سادگی روند گزینش طبیعی را برای فندآوری‌هایِ نوتر و فردائین داشته باشیم, بگوییم فندآوری‌ای مانند «تکینگی[36]» که اینجا کمی به آن پرداخته‌ایم: پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا می‌رویم؟ - برگ 7 (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C-8/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%81%D8%B2%D9%88%D9%86-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%85%D8%9 F-230/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-7.html#post44970)

ما چگونه میتوانیم گزینش طبیعی داشته باشیم هنگامیکه تنها و تنها «یک بار» میتوانیم به تکینگی دست ورزیم و همان یک بار باید ١٠٠% کار را بی لغزش بیانجامیم!؟

هتا فندآوری‌ای همچون «هوشوارگان[37]» نیز از این یکبارگی بیرون نیستند. ما چگونه میتوانیم فرایند ساخت هوشوارگان را ١٠٠% بی لغزش بیانجامیم, جوریکه هیچکدام از آنها هرگز بر پادِ سود خود ما — خواهش‌هایِ ناخودآگاهی که ما در آن بگوییم براه ٤ قانون روبوتیک ایزاک آسیموف پی‌ریخته‌ایم — رفتار[31] نکند؟ میدانیم که یک یاخته‌یِ[24] چنگارین — که از لغزش در فرایند mitosis رخ میدهد — برای کشتن یک هومن[10] میبسندد[38], بهمین ریخت یک لغزش در یک هوشواره نیز برای نابودی ما میبسندد: یک هوشواره‌ با هوشمندیِ در تراز[18] هومنی[11], در کالبد[39] بیولوژیکِ هومنی گرفتار نیست و میتواند یک تنه به همان تکینگی دست بورزد.

اگر خرد ما اینجا فرجامید[40] که این قمار روی سرنوشت هومنی کاری است نادرست, رویکرد درست چیست؟ پذیرش قمار و دست ورزیدن به آن, یا خودداری و بسندیدن به آنچه همین امروز داریم؟





نکته‌یِ سوم که بیشتر به فلسفه نزدیک است. گفتید سودِ تک‌یاختگان در همکاری و چندیاخته شدن (افزایش پیچیدگی) است, ولی چرا؟ ما با اینکه میلیونها سال از فرگشت[32] روی زمین میگذرد, همچنان تک‌یاخته‌هایِ آزاد و ناوابسته‌ای میبینم که بی نیاز از دیگر یاختگان میزیوند[41] و شمارشان از هومنان نیز بسیار بیشتر است, چند یاختگان گرچه به سازواره‌هایِ[42] هوشمندتری همچون هومن میرسند, ولی من سودِ آنچنان ویژه‌ای در تراز یاخته‌ای برای خودِ آنها نمیبینم.‌

نمونه‌وار بیایید درباره‌یِ راکیزگان[43] (mitochondria) سخن بگوییم, میدانیم که راکیزه‌ها سازه‌هایِ انرژی‌ساز پیکر ما میباشند, ولی اگر از نگاه یاخته‌ای به آنها بنگریم, آیا نمیتوانیم بگوییم که یاخته‌های ما راکیزه‌ها را به گونه‌ای به بردگی گرفته‌اند؟

برای روشنگری, پاره‌گفتاری از نسکی (NonZero_ The Logic of Human Destiny) را میاورم که چندی پیش خوانده بودم:


[Robert Wright] NonZero_ The Logic of Human Destiny — 18. THE RISE OF BIOLOGICAL NON-ZERO-SUMNESS

epigraph: Ridley (1996), p. 17.
“subservient to the needs”: Dulbecco (1987), p. 54.
“encapsulated slaves”: Maynard Smith and Szathmáry (1995), p. 141.
Margulis: For a taste of Margulis’s theory, see chapter 5 of Margulis and Sagan
(1995). Her treatise on the subject is called Symbiosis in Cell Evolution.
raised cell’s efficiency: This is the surmise of Maynard Smith and Szathmáry
(1995), p. 138. Some biologists might speculate that this genetic migration served the
Darwinian interest of the nucleus more than that of the mitochondrion. (As we’ll see later
in this chapter, there is some divergence of interest between the two.) On the other hand,
one can also imagine the prime beneficiary being the genes remaining in the
mitochondrion. Maybe the mitochondrion, by jettisoning a few genes, became a leaner
and meaner reproductive machine; thus “the mitochondria that lost genes to the nucleus
are the ones that out-reproduced their siblings, and survive today.” ( James Gould,
personal communication.) In any event, this whole category of analysis seems alien to
Dulbecco; he apparently doesn’t see that in order to make meaningful judgments about
“subservience,” we need to talk about comparative Darwinian interests, and not just the
mechanics of control.

“metabolic exploitation”: Maynard Smith and Szathmáry (1995), p. 141.
“restorer” genes: See Frank (1989).

†leaping to conclusions of tension: Maynard Smith and Szathmáry, unlike
Dulbecco, do at times recognize that the question of “exploitation” hinges ultimately on
Darwinian interest. Thus, they suggest (p. 141), if there were a free-living variety of
mitochondrion, then we could compare its reproductive rate with the reproductive rate of
encapsulated mitochondria to see whether mitochondrial DNA benefits from cellular
encapsulation. But really we couldn’t. For a free-living variety, in order to be adapted to
free life, would have appreciably different DNA. Those genes peculiar to the
encapsulated version obviously benefit from encapsulation (without which they
presumably would not exist), and those genes peculiar to the non-encapsulated version
would obviously have benefited from freedom (ditto). To be sure, we could ask whether
those genes common to the encapsulated and free-living variants were better off in
encapsulated form. But the way to answer that question would be by retrospective
analysis: Go back and find the fork in the road at which some of the mitochondria’s
ancestor became encapsulated and other didn’t, and compare the relative fruitfulness of
the two paths—compare the number of free-living descendants (which for all we know
do still exist in much-altered form) with the number of encapsulated descendants. This
isn’t a practical analysis, of course, but it at least makes sense in principle.
[color=blue]In short: Notwithstanding the convenient shorthand that we all use when talking
about “who’s exploiting whom,” it seems to me ultimately meaningless to ask whether
“the mitochondrion” is being exploited, since the answer may differ for different
mitochondrial genes For some genes the answer is, obviously not—they owe their
existence to encapsulation — and for other genes the answer, though not practically.

obtainable, is a historical question. And, as I’ve suggested in the text, if the answer to that
historical question is indeed the one that Maynard Smith and Szathmáry imply by
comparing mitochondria to captive pigs, then their conclusion that mitochondria are
exploited is assuredly wrong; pig-human symbiosis, in Darwinian terms, is mutualistic,
not parasitic.

...




بالا در دنباله نویسنده میکوشد از کنج‌هایِ گوناگون بفرجامد[40] که سرانجام میتوانیم بگوییم برخی یاختگان[24] یا ژن‌ها یا آمینواسیدها بهره‌کشی/بردگی میشوند یا خیر.

ولی کوتاهیده‌یِ آن, به نگر من بسیار دور از باور است بگوییم که در میان این همه پیچیدگی و اندرکنش[3], برخی یاختگان/.../آمینواسیدها... سودِ بیشتری نکرده و شانس فرازیست[44] بالاتری (= بهره‌یِ بیشتر) از برخی دیگر نیابند و برخی اشان نیز در این میان کوچکترین سودی نکرده و تنها بهره‌کشی شوند.

رویهم آنچه میکوشم اینجا بفرجامم: افزایش پیچیدگی بیگمان همیشه به سودِ همگان نیست. اگر هومنان[10] با کنارگذاری خودگردانی[45] و با همکاری تنگاتنگ به ساختِ ابرسازواره‌‌ای[46] بزرگتر از خود دست بورزند (چنانکه تاکنون کوشیده‌اند و تا اندازه‌ای کامیاب بوده‌اند), بیگمان ابرسازواره‌یِ پدید آمده در راستایِ سودِ همه‌یِ آنها پیش نخواهد رفت (بی هیچ گمانی میتوانیم بگوییم امروز در بسیاری جاها مردم زندگی بهتری خواهند داشت اگر هیچ دولت و همبودی[47] در کار نباشد) و هتا میتواند وارونه بوده و مایه‌یِ نابودی همه آنها نیز بشود (باز هم همین امروز نمود بیرونی دارد, نمونه کشور ایران که دارد با نابخردی خود مردم ایران را نیز به گرداب فرومیبرد).

مایه‌یِ نابودی, زیرا بنمونه, ٤ تریلیون یاخته با همکاری تنگاتنگ خود ابریاخته‌ای به نام هومنی[11] را میسازند, ولی هومن فرساخته[48] بسادگی و از روی نابخردی بگوییم دست به خودکشی زده و کم و بیش همه‌یِ یاختگان خود را نیز بهمراه نابود میکند.

از آنجاییکه میبینیم در تراز[18] یاختگان, هومنان بسیاری هستند که پیوسته به تن و پیکر خود آسیب میرسانند (با رفتارهایی همچون سیگار کشیدن, نوشیدن الکل بسیار, ...) و گاه دیوانگی‌ها میکنند (خودکشی, تند راندن خودرو,...) و رویهم میتوانند کودن باشند و ناخواسته مرگ زودهنگام برای خود بیاورند, پس میتوانیم همین فرایند را برای ابرسازواره‌ای که ما با پیشرفت فندآوری[34] (چسب) خواهیم ساخت را بیانگاریم, با این دگرسانی[17] که در تراز یاخته‌ای[24], اگر ابرسازواره‌یِ آنها
بمیرد تنها جهانِ یاختگان نامبرده به پایان میرسد و همچنان هومنانِ دیگری آن بیرون (در جهان ما) هستند و خواهند فرگشت[32] که کمتر کمتر دست به این ویرانگری‌ها خواهند زد (گزینش طبیعی), ولی ابرسازواره‌یِ هومنی اگر بمیرد (بگوییم براه لغزشِ تکینگی[36], etc), تا به امروز این شانس که دوباره بفرگردد را داشته است (اگر ایران نابخردی کند, کشور ایران از میان میرود, نه نژاد هومنی), ولی با پیشرفت
تکنولوژی ما بسویی میرویم که با چسباندن هر چه بیشتر همه‌یِ هومنان[10] زنده, و ساخت ابرسازواره‌ای[46] هر چه بزرگتر, بگاهِ لغزش و نابخردی دیگر هومنی نیست که بجا بماند و اینبار جهان ماست که به پایان میرسد (پایانِ فرگشت و گزینش طبیعی).

پس در برآیند[49], بایستی از خود امان این را هم بپرسیم که آیا براستی, در تراز هومنی برای ما سودِ بیشتری دارد که با افزایش همکاری و کاربرد چسب فندآوری, سرنوشت تک تک امان را به یک ابرسازواره‌یِ بی خودآگاه ببندانیم یا خیر؟

در کنارِ آن, پرسش اخلاقی‌ای که هرگز پرسیده نمیشود نیز این است: آن کسانی که نمیخواهند در فرساخت این ابرسازواره (که دربرگیرنده‌یِ سرنوشت آنها میشود) هنباز[50] باشند براستی باید چه کنند؟




پ.ن.
مزدک جان میتوانم بگویم تا اندازه‌ای سخنان شما بیمانند[51] به آنچه در نسک بالا آمده نیستند. نویسنده در نسک نامبرده میکوشد به این پرسش بپاسخد که آیا میتوانیم از اینرو که فرگشت پیوسته به افزایش پیچیدگی (—> هوشمندی) میانجامد, فرجام[52] بگیریم که «آماجِ[12] فرگشت» (آماج هستی/هومنی[11]؟) افزایش پیچیدگی است؟

از دیدگاهِ خود من و فرنودانه[53], فرگشت آماجی ندارد ولی برآیند آن میتواند براهِ گزینش طبیعی همواره مایه‌یِ افزایش پیچیدگی (در کنار ماندگاری سادگی) باشد. این برایند ولی همان آماج نیست و نمیتوانیم آنرا بگونه‌ای سرنوشت یا آماجِ هستی خود امان در جهان بیانگاریم, بهمینسان نیز هیچ نیاز و بایستگی‌ای در کار نیست و نباید باشد که ما هم بمانند ترازهای[18] فروترِ خودمان بکوشیم, یا هتّا بخواهیم این پیچیدگی را از خودمان فرابرده و بیافزائیم.




* میتوانیم خودآگاهی را وینابی[54] تنها بیانگاریم, ولی همچنان در فرجامِ سخن که یک هومن بمانند سازه‌هایِ لایه‌هایِ زیرینتر خود نمی‌رفتارد[31], دگرسانی‌[17] نمیدهد.







----
1. ^ Digarestan <— Degarestan || دیگرستن: تغییر کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Change) to change
2. ^ آ ب hu+tâd+in::Hutâdin || هوتادین: کیفی qualitative
3. ^ آ ب پ andar+kon+eš::Andarkoneš || اندرکنش: تعامل; فرایند اندرکردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Interaction), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1%DA%A9%D9%86%D8%B4), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1%DA%A9%D9%86%D8%B4) interaction
4. ^ hutâd+in+âne::Hutâdinâne || هوتادینانه: هوتادین‌وار qualitatively
5. ^ digar+sân::Digarsân <— Degarsân || دیگرسان: متفاوت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Different) different
6. ^ âb+sân::Âbsân || آبسان: مایع Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Liquid) liquid
7. ^ meh+âd::Mehâd || مهاد: اصل Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Principle) principle; law
8. ^ farâ+bar+nehâd+eg+i::Farâbarnehâdegi || فرابرنهادگی: پدید آمدن زابهای نو از اندرکنش لایه‌هایِ زیرین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Supervenience) supervenience
9. ^ pors+mân::Porsmân || پرسمان: مساله Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6157c555a1c645b39a6f8935aacdf993-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Problem) problem
10. ^ آ ب پ چ ر hu+man::Human || هومن: آدم; هو+منش همچون دُژ+منش (دشمن), کسیکه کارکتر و منش والای دارد. human
11. ^ آ ب پ چ ر human+i::Humani || هومنی: بشریت mankind || هومنی: یک هومن a human
12. ^ آ ب Âmâj || آماج: نشانه‌یِ تیر: توده‌یِ خاکی که نشانه‌یِ تیربر آن نهند. Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-0aa9701203a446878346b9844ff78498-fa.html) target
13. ^ yâd+mânidan::Yâdmânidan || یادمانیدن: خاطره یادآوردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Recollect) to recollect
14. ^ Vir || ویر: حافظه; یاد; memory
15. ^ bar+âvardan::Barâvardan || براوردن: تخمین زدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Estimate) to estimate || براوردن: برطرف کردن to fullfill | || براوردن: بالا آوردن; بربردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-b426ca8bdd13463da3afcd3b16cc78a7-fa.html)
16. ^ Jodâyidan || جداییدن: جدا کردن to separate
17. ^ آ ب پ digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari (http://dictionary.obspm.fr/index.php?formSearchTextfield=difference&formSubmit=Search&showAll=1) difference
18. ^ آ ب پ چ tarâx+tan::Tarâxtan || تراختن: ترتیب دادن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-dd34268b9936402f93ff93b1a0164c2c-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Arrange) to arrange arrangieren
19. ^ negâr+e::Negâre || نگاره: تصویر Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-732b01afad6f451d85fedc125406fd07-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Image), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87) image
20. ^ borun+yâftan::Borunyâftan || برونیافتن: برآوردنِ بلنجِ یک برآیه بیرون از گستره‌یِ بلنج‌هایِ شناخته شده ⚕Heydari (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=extrapolate&formSubmit=Search&showAll=1), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Extrapolate) to extrapolate
21. ^ Sâmâne || سامانه: سیستم; سامانه; منظومه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/System) system
22. ^ ham+bud+in::Hambudin || همبودین: اجتماعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Social) social
23. ^ rizeg+ân::Rizegân || ریزگان: ذرات Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Particles) particles
24. ^ آ ب پ چ Yâxte || یاخته: سلول Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Cell) cell
25. ^ abar+huš+vâre::Abarhušvâre || ابرهوشواره: super intelligence
26. ^ noxost+in+i::Noxostini || نخستینی: بدوی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Primitive) primitive
27. ^ Hamânandidan || همانندیدن: همانندی کردن; تشبیه کردن to make similar
28. ^ âgâh+idan::Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-caa0f28336574d728299ad2f971d47ed-fa.html) to be informed
29. ^ farâ+bar+nehâidan::Farâbarnehâidan <— Farâbarnehâdan || فرابرنهاییدن: پدیداری زابهای نو از برهم‌نهاد ریزگان Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Supervene) to supervene
30. ^ hast+umand+i::Hastumandi || هستومندی: دارای هستی; موجودیت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Being), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Wesen) being Wesen
31. ^ آ ب پ raftâr+idan::Raftâridan || رفتاریدن: رفتار کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Behave) to behave sich verhalten
32. ^ آ ب پ far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com (http://www.thefreedictionary.com/evolve) to evolve
33. ^ niyâx+tan::Niyâxtan || نیاختن: نیازیدن; نیاز داشتن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Need) to need
34. ^ آ ب fand+âvar+i::Fandâvari || فنداوری: تکنولوژی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Technology) technology
35. ^ farâx+idan::Farâxidan || فراخیدن: گسترش یافتن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-227a20c45f4b4d548e65b36dda620bbb-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Expand) to stretch out; to expand
36. ^ آ ب tak+in+eg+i::Takinegi || تکینگی: نقطه‌یِ تکین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Singularity), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DA%A9%DB%8C%D9%86%DA%AF%DB%8C) singularity
37. ^ huš+vâr+e::Hušvâre || هوشواره: هوش مصنوعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Artificial_intelligence) artificial intelligence Künstliche Intelligenz
38. ^ basand+idan::Basandidan || بسندیدن: بسنده کردن; کفایت کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Suffice) to suffice
39. ^ Kâlbod || کالبد: قالب Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-210ed04b28e047809911bb6dfae41cd2-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Template) template || کالبد: تن جاندار Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-210ed04b28e047809911bb6dfae41cd2-fa.html) body körper
40. ^ آ ب farjâm+idan::Farjâmidan || فرجامیدن: انعقاد دادن Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-94a48f4e3fe4448fbf7cc8bab4d3cdab-fa.html) to conclude
41. ^ Zistan <— Zividan
42. ^ Sâzvâre || سازواره: جاندار زنده; هر ساز و کاری که همانندیک موجود زنده با مجموعه ای از اجزا و دستگاههای دارای کنش متقابل با یکدیگر عمل می کند. [/URL] organism
43. ^ Râkize || راکیزه: میتوکندری [URL=http://en.wikipedia.org/wiki/Mitochondrion]Ϣiki-En (هر ساز و کاری که همانندیک موجود زنده با مجموعه ای از اجزا و دستگاههای دارای کنش متقابل با یکدیگر عمل می کند.), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%DA%A9%DB%8C%D8%B2%D9%87) mitochondrion Mitochondrium
44. ^ farâ+zist::Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Survival) survival
45. ^ xod+gardân+i::Xodgardâni || خودگردانی: Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Autonomy) autonomy
46. ^ آ ب abar+sâz+vâre::Abarsâzvâre || ابرسازواره: Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Superorganism) superorganism
47. ^ ham+bud::Hambud || همبود: اجتماع Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Society) society
48. ^ far+sâxt+e::Farsâxte || فرساخته: مصنوعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Artificial) sophisticated; artificial
49. ^ bar+ây+and::Barâyand || برایند: منتجه; نتیجه ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Resultant) resultant
50. ^ han+bâxtan::Hanbâxtan || هنباختن: هنبازی شدن; اشتراک گذاشتن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-40a147506b1a41f785440143df8f5609-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Share) to share
51. ^ Mânandestan || مانندستن: مانندی کردن; شبیهسازی کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Simulate) to simulate
52. ^ Farjâm || فرجام: پایان; خاتمه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Conclusion), www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6f2e658ab7004ebaa7d8eff2f253d48b-fa.html) conclusion; ending
53. ^ farnud+âne::Farnudâne || فرنودانه: منطق‌وار Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Logically) logically
54. ^ Vinâb || ویناب: توهم

مزدك بامداد
09-01-2013, 07:19 PM
سپاس ...
همانگونه که میدانیم، انگیزه گوناگونی گونه های زیستی به زیستبوم آنها بر میگردد. روشن است که در آبها ماهی و در خشکی ها جانوران هوازی پدید بیایند و همینجور دگرسانی های باریک تر ازبرای دگرسانی زیستبوم و بنمایه های زیستی است. پس ما ازبرای همین اکنون نه تنها آدم سفیدپوست و سیاه پوست داریم، بساکه بوزینه ها هم هنوز در جنگلها هستند، بجای ماندگان دیناسور ها، مانند ماکیان و بازماندگان تیره های نخستینی تر مانند ماهی ها و درانجام همان تک یاختگان هم هنوز یافت میشوند، چرا که زیستبوم هنوز این شایندگی را فراهم میکند. آدمی در میان جانوران ، این ویژگی را دارد که میگوشد زیستبوم را به سود خود دگرگون نماید، این است که آهسته آهسته جای گونه هایی را که با او همپیمان نیستند میگیرد. ( برای نمونه گاو، گندم و سیب زمینی، از ژن های همپیامان ما هستند و گرگ و شیر و درندگان و میکرب ها و گیاهان هرز، اینگونه نیستند) . اینجا میبینیم که هماوردان و دشمنان آدمی آهسته آهسته در روند نابودی افتاده اند و دست گزینش طبیعی از آستین ما درآمده به زادمان آنها پایان میدهد. چنانکه هم اکنون دیگر در اروپا گرگ و خرس و طاعون و .. نمانده، گیاهان هرز در آستانه ی نابودی اند و جز آن. پس اگر میبینیم که تک یاخته ها هنوز هستند، فرنود بسنده نیست که این تکیاخته ها که اکنون در پیکر ما سازماندهی شده اند، کار گرانسگی انجام نداده اند. بساکه میتوان گفت که ژن هایی که با ما دشمن و هماورد هستند، آینده ی روشنی ندارند!

همواره چنین آروین کرده ایم که توان و تراز سازمان‌یافتگی به فرازیست و برتری نهادین انجامیده است. درست است که کشور روم، برای نمونه گـُلها و فرانک هارا بزیر فرمان و بهره کشی درآورد ولی این تیره های فروتراز تر توانستند در همین روند بهره کشی ، در فرهنگ برتر رومی گوارده و به بخت فرازیست بالاتری از آن "بربر" هایی که به زیر فرمان روم درنیامدند، دست یافتند. گوارده شدن سامانه های فروفرهنگ تر و نخستینی تر، در سامانه های فرافرهنگ تر و پیچیده تر، یک روند طبیعی بشمار میرود و بهره کشی آغازین، آهسته آهسته به همبازی سودمند فرامیروید. پیکر ما که سازماندهی پیچیده ی یاخته هاست، همه ی نیاز های یاخته و همه ی نیاز های " میتوخندری" را برآورده میسازد. بجای اینکه گوسپند در سرما و گرسنگی از خود در برابر گرگ پدافند کند، در آغل گرم و زینهار بدست آدمیان نگهداری میشود، نه نگرانی همسریابی دارد، نه نگرانی بیمه پزشکی، نه باید کار و پیشه بیابد و نه مالیات میدهد، تنها چیزی که میدهد گوشت خود پس از یک زندگی آسان و آرام است که ماهم میدهیم، ولی به کرمها!

همین روند را من در خودم در پیوند با دستگاه ناوبری خودرویم میبینم، از زمانی که این دستگاه، راهیابی و ناوبری را بدوش گرفته، مغز من "تنبل" شده و نگرانی پیدا نکردن راه و آماج راهم را ندارم، به هر جا که آن بانوی رایانه ای میگوید میروم و پس از ده بار هم باز راه را یاد نمیگیرم.

اگر اکنون دستگاه ها ، چه بیرونی و چه درونی ، به زندگی من آسانی بخشند و در برابر آن، آزادی کـُنش من ( که میتوانستم به راه کژ هم بپیچم) از من گرفته شده و فرمانبر ناوبر خود شده ام، آیا آنها از من " بهره‌کشی" کرده اند؟ نه، آنها بسادگی مرا در سازمان خود جایپذیر ( انتگره) نموده اند و من از این راه، بخت فرازیست بیشتر و زندگی بهتر یافته ام، دیگر در راه گم نمیشوم، به هنگام به آماج خود میرسم. تازگی خودروی مرا هم رایانه ی خودش پارک میکند. آیا من باید ناخشنود باشم که دیگر توان و هنر پارک کردن را از دست داده ام ؟

.. دنباله ای دارد که در زمانی دیگر میاورم.

Mehrbod
09-04-2013, 03:11 AM
مهربد گرامی، در اینجا یک نکته فراموش نشود:

هرچه جنگ افزار ساده تر و فروفند تر باشد، بیشتر هم بکار میرود چون هزینه و راه بدست آوردن آن آسانتر است. با شستار (سلاح) های سرد، هرروز آدمهای فراوانی کشته و زخمی میشوند که شاید نیوه (خبر) اش به ما نمیرسد چون پیش پا افتاده است.
shastaar = weapon
Sanskrit:
n [ 2. sás-tra ] n. [cutting instrument: &root;sas] knife, dagger, sword, weapon; C.: arrow (rare); sword=war.
با شستار های گرم و سبک نیز هر بار گروه بیشتری میتوانند کشته شوند ولی بارهایی که این رویداد پیش میاید کمتر از بارهای کشتار با چوب و چاکوست (چاکو = چاقو)، چرا که بدست آوردن شستار گرم که فرافند (hi-tech) تر است دشوار تر بوده و با هزینه ی بالاتری همراه است. برای درست کردن آنهم نیاز به زیرساخت و کارخانه و هنداسگر و فندآور و انیهاست، ولی چماق را هر کس میتواند در خانه درست کند. بمب های ویرانگر تر یا بمب اتمی هم گرچه هربار میتوانند بسیار بیشتر از تیربار و کارد، کشتار و ویرانی ببار بیاورند، ولی دیگر داشتن و بدست آوردن انها چنان هزینه مند است که تنها دولت ها و سامانه های همبودین بزرگتر از پس ان بر میآیند، و از آنجا که بسار ویرانگرند، کنترل بیشتری از سوی آدمهای بیشتری روی آنها هست . شمار بار هایی که بمب اتمی در کشتار بکار رفته، تنها تا کنون دو بار بوده است. بگونه ای که میتوان گفت که کـُشتگان و جانباختگان آن ، بسیار کمتر از کشتگان جنگ افزار های فروفند تر بوده.

پس ما یک پیوند مزدائیک وارونه میان کاربرد ابزار کشتار و تراز فندی آنها درمیبینیم.
y~1/x
بر این پایه اگر به نگاره هایی که نهادید، تراز کاربرد را هم چندباره کنیم ، ( توان کشتار در بار های کاربرد)، می بینیم که جنگ افزار های فرافندی انبوه‌کـُش، کشتار کمتری را پدید میاورند. از سوی دیگر هراس از انها، مردم را به سازش بیشتری با هم فرامیخواند.
absolut destruction = destruction power * count of application

سخن اتان درباره‌یِ پیوند میان کاربرد و کشتار شستار‌ها[1] درست است مزدک جان, ولی نگرش من آنجا پرداختن به «دامنه‌یِ آسیب»ی بود که با پیشرفت فندآوری[2] پیوسته دارد گسترده‌تر میشود.

در راستای سخن شما نیز, درست است که در آغاز همه‌یِ فندآوری‌هایِ نوین (و سیجناک[3]) مرزمند و در دست اندک شماری بیشتر نمیباشند, ولی اینکه این فندآوری‌ها همینجور مرزمند نمانده و با پیشرفت بیشتر تکنولوژی, روز به روز ساخت اشان آسانتر و ساده‌تر و پس همه‌گیر‌تر خواهد شد نیز باید روشن باشد, چنانکه درباره‌یِ هر فندآوری‌ای این روند را تاکنون آروینسته‌ایم[4].

نمونه‌وار میدانیم همین امروز کسیکه دانش اش را داشته باشد, میتواند در زیرزمین خانه اش با ابزارهای بایسته همان شستار گرم را هم — گرچه نابهینه — بسازد, یا بمب‌هایِ دست‌سازی که روز به روز ساخت اشان هم آسانتر میشود هم توانایی آسیبرسانی اشان بیشتر.

درست است که کسی امروز نمیتواند بگوییم در زیرزمین خانه اش بمب اتم بسازد, ولی آیا تا چندین دهه/سده‌یِ دیگر نیز همینجور خواهد ماند؟

من درباره‌یِ فندآوری‌هایِ دوردست و «نانوتکنولوژی» و اینها هم نمیگویم, ما همین امروز چاپگرهای ٣ گسترائینِِِ[5] نوپایی داریم که دارند کم کم راه اشان را به بازار میابند:

http://www.daftarche.com/images/imported/2013/09/2.jpg


از اینجا هم میتوان الگو‌هایِ چاپ گوناگونی را فروباشت[6]: tpb - Physibles (https://thepiratebay.sx/blog/203)

میتوانید بپندارید که با پیشرفته‌تر شدن همین چاپگرهای بالا, چه اندازه میتوان ابزارهای گوناگونی ساخت و چگونه میتوان براه bootstrapping کمابیش هر فندآوری‌ای که امروز ساخته شده را از نو ساخت.


اینها درباره‌یِ فندآوری‌هایی است که هماکنون تا اندازه‌ای نوآوری[7] شده‌اند, میتوانیم همین فرایند را درباره‌یِ فندآوری‌هایِ هنوزنیامده‌یِ فردا نیز برونیابیم[8].
پس بهمینگونه درست است که بنمونه برای کار روی «مهندسی ژنتیک» امروز هر کس نیاز به دسترسی به آزمایشگاه‌های بزرگ و ابزارهای گوناگون و
کمیاب دارد و رویهمرفته فندآوری‌ای[2] مرزمند میباشد, ولی آیا با پیشرفت بیشتر ِ فندآوری, آینده‌ای که کمابیش هر کس بتواند در زیرزمین خانه اش با ژن‌هایِ ما بازی کند دور از باور است؟





----
1. ^ šast+âr::Šastâr || شستار: اسلحه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Weapon), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-4e65eced90144b458035515df90992de-fa.html), vedabase.net (http://vedabase.net/s/sastra) weapon Waffe
2. ^ آ ب fand+âvar+i::Fandâvari || فنداوری: تکنولوژی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Technology) technology
3. ^ sij+nâk::Sijnâk || سیجناک: خطرناک Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Dangerous) dangerous
4. ^ ârvin+estan::Ârvinestan || آروینستن: تجربه کردن; آروین کردن to experience
5. ^ gostar+â+in::Gostarâin || گسترائین: بُعدی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Dimensional) dimensional
6. ^ foru+bâštan::Forubâštan || فروباشتن: فروبار کردن; داونلود کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Download), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Herunterladen) to download herunterladen
7. ^ no+âvardan::Noâvardan || نواوردن: نوآوری کردن; ابداع کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-1312098dfbfc4931801905a347a61d92-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Innovate) to innovate
8. ^ borun+yâftan::Borunyâftan || برونیافتن: برآوردنِ بلنجِ یک برآیه بیرون از گستره‌یِ بلنج‌هایِ شناخته شده ⚕Heydari (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=extrapolate&formSubmit=Search&showAll=1), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Extrapolate) to extrapolate

Mehrbod
09-04-2013, 03:27 AM
ممنون مزدک دانشمند؛:e306:
تحلیل ظریف و زیبایی بود.
در این جستار سخن ما برای مهربد؛ همچون داستان میخ و سنگ بود!
امید است با تحلیل شما؛ بدبینی افراطی او هم نسبت به پیشرفت فندآوری برطرف گردد.

خردگرا جان, در این جستار تنها پیک شما همینی بود که من اینجا پاسخ داده بودم: پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا می‌رویم؟ - برگ 5 (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C-8/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%81%D8%B2%D9%88%D9%86-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%85%D8%9 F-230/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-5.html#post42714)

درونمایه‌یِ پیک ات نیز بروشنی برای کوبیدن من یا نمایش برتری خود ات و کمی هم آن میان یادآوری والایی و ارزشمندی «خردگرایی» بوده است, تا نگاهی پیشبردگرایانه[1] به نقشی که فندآوری[2] در جهان و زندگی ما دارد و آینده‌ای که پیشرفت آن برای ما خواهد آورد.

خردگرایی, خرد, فرنود[3] هیچکدام کوچکترین ارزشی ندارند زمانیکه زندگی‌ای در کار نباشد. شما میتوانید همینجور با خردگرایی خود اتان
لاسِ[4] خشکه بزنید و در گفتمان‌هایِ پوچی همچون «فلسفه چیست» زمان دور بریزید, آنچه ولی در فربود[5] مهندی[6] دارد زندگی و فرازیست[7] ما میباشد و بس.





----
1. ^ pišbord+gerâ::Pišbordgerâ <— Pišbordgerây || پیشبردگرا: عملگرا Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Pragmatist) pragmatist
2. ^ fand+âvar+i::Fandâvari || فنداوری: تکنولوژی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Technology) technology
3. ^ far+nud::Farnud || فرنود: استدلال; منطق; دلیل Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Reason_(argument)) reason
4. ^ Lâsidan || لاسیدن: لاس زدن; نظر بازی کردن; Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-ddcd952ce81f47fbb5fb15ad0e89cfb6-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Flirt), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%86) to flirt
5. ^ far+bud::Farbud || فربود: فرابود; آنچه فرای ما هست; واقعیت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Reality) reality
6. ^ meh+and+i::Mehandi || مهندی: اهمیت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Importance), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D9%86%D8%AF%DB%8C) importance
7. ^ farâ+zist::Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Survival) survival

مزدك بامداد
09-04-2013, 10:40 AM
«دامنه‌یِ آسیب»
ببینید، در گذشته، خوردرو ها دارای چنین سامانه ی زنهارین و دزدستیز نبودند. نه فرمانشان بسته میشد، نه سامانه ی الکترونیک داشتند و ... از آنجا که هی دزد ها پیشرفته تر شده و به فندآوری های بیشتری دست یافتند، از این سو هم چاره‌گری برای ستیز با انان و نگهداشت خودرو ها از دست دزدان، بالا گرفته و پیشرفت کرد. در آغاز هم تنها آمریکا بمب اتمی داشت که از ان سود هم جُست، اکنون دیگر کشور های ریزه میزه هم دارندشان، ولی در برابر، پیمان های جهانی هسته ای است که کشور هارا وادار میکند که یافته و ساخته های هسته ای شان را آشکار کنند. چرا که جان و زنهار جهانیان در گرو این بیم است.
پس میبینیم که گرچه دامنه دسترسی افزایش می یابد، دامنه ی پاییدن هم افزایش یافته و دامنه ی کاربرد کاسته می شود. بزبان دیگر، یک دزد باید نخست سرمایه گذاری بزرگی رو ی آموزش فند ها و دانشها بنماید، خودش هم بسیار باهوش و با انگیزه باشد، تا بتواند سامانه ی زینهار یک خودروی نوین مانند "پورشه" را بشکند و آنرا بدزدد. ( نونن از انیکه چه اندازه دردسر دارد تا انرا بفروشد، میگذریم)
بمب های شیمیایی هم نمونه‌وار همین است، همین که اکنون سوریه به انگیزه ی کاربرد آن در جهان ایراخته (محکوم) و بدنام میشود، از گام های بازدارنده است که در آغاز پدید امدن بمب های شیمیایی ( که نخست بار در جنگ جهانی یکم بکار رفتند) ، این چنین در میان نبود!
پس، بدید من جای نگرانی نیست، چرا که هر اندازه که "دزد" ها زیرک میشوند، "پلیس" ها زیرک تر میشوند، چرا که دارای بنمایه های برتر و فراوان تری می باشند.

زنهارین = امنیتی
دزد ستیز = ضد سرقت

Rationalist
09-05-2013, 01:23 PM
خردگرا جان, در این جستار تنها پیک شما همینی بود که من اینجا پاسخ داده بودم: پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا می‌رویم؟ - برگ 5

درونمایه‌یِ پیک ات نیز بروشنی برای کوبیدن من یا نمایش برتری خود ات و کمی هم آن میان یادآوری والایی و ارزشمندی «خردگرایی» بوده است, تا نگاهی پیشبردگرایانه[1] به نقشی که فندآوری[2] در جهان و زندگی ما دارد و آینده‌ای که پیشرفت آن برای ما خواهد آورد.

خردگرایی, خرد, فرنود[3] هیچکدام کوچکترین ارزشی ندارند زمانیکه زندگی‌ای در کار نباشد. شما میتوانید همینجور با خردگرایی خود اتان
لاسِ[4] خشکه بزنید و در گفتمان‌هایِ پوچی همچون «فلسفه چیست» زمان دور بریزید, آنچه ولی در فربود[5] مهندی[6] دارد زندگی و فرازیست[7] ما میباشد و بس.
اکنون اطمینان بیشتری دارم از اینکه مقصود مرا در آن نگاشت؛ درنیافتی! زیرا هرگز قصد کوبیدن شما یا نمایش برتری خود را نداشته و لزومی هم به این کار نمی بینم.
در مورد "خردگرایی" هم، به نگرم معنای سبکی را برای آن درنظر گرفته بودی که در آنجا من نیز معنای مطلوبم از
آن واژه را نگاشتم؛ و حال اینکه بر سر واژگان نزاعی ندارم.
پس از خواندن این پست و مطالعه دقیق تر گفتمان ات با مزدک دانشمند؛ برای سومین مرتبه در باور خود پیرامون این جستار بازنگری نمودم ولی همچنان برایم مضحک و بی معنا می نماید؛ بدبینی و ناامیدی ات نسبت به پیشرفت فندآوری! به طوری که از فروم نویسی دست بشسته ای و هدف و انگیزه ای برای زندگانیت نداشته باشی!
من منکر خطر پیشرفت فندآوری در آینده نیستم؛ ولی هنگامی که آن را در سایر عوامل تهدید کننده برای فرازیست
همچون(زمین لرزه،حکومت،اجرام آسمانی،افزایش جمعیت،جنگ،ناامنی اجتماعی و...) می نگرم؛ در میان آنها برایم به چشم
نمی آید. و همچنان که پیشتر برایت نگاشه بودم؛ حتی در صورتی که هم اکنون بدانیم در صد سال آینده به واسطه تکنولوژی، نژاد بشریت برچیده می شود؛ همچنان رفتار تو برایم عجیب و مضحک می نمایاند.
از این رو بود که اساس این بدبینی افراطی را در چشم داشت و آرمان های اجتماعی ات دیدم؛
گرچه هرگز حاضر نشدی از زاویه ای دیگر و متفاوت به جستار بنگری و صرفا با پافشاری بر باورت؛
به دنبال راهکار(؟!) برای آن هستی.

Mehrbod
09-06-2013, 03:21 PM
من منکر خطر پیشرفت فندآوری در آینده نیستم؛ ولی هنگامی که آن را در سایر عوامل تهدید کننده برای فرازیست
همچون(زمین لرزه،حکومت،اجرام آسمانی،افزایش جمعیت،جنگ،ناامنی اجتماعی و...) می نگرم؛


١. زمین لرزه از دیرباز بوده و مایه‌یِ نابودی نژاد بشر نبوده است.
٢. حکومت‌ها براه تکنولوژی است که این اندازه توانمند هستند, بی تکنولوژی‌هایِ نوین حکومتی هم نمیتواند پابرجا بماند.
٣. افزایش شمار زادگان[1] برآیند[2] سرراست تکنولوژی میباشد. بی تکنولوژی و راه‌های فرآوری[3] نوین هرگز نمیتوان چنین اندازه‌ای خوراک و ... فرآورد که افزایش زادگانی هم پیش بیاید.
٤. جنگ! هم روشنه که براه تکنولوژی این اندازه گستردگی و خطرناکی دارد, بی تکنولوژی جنگی هم یا در کار نیست, یا اگر باشد به یک میلیاردم کنونی آسیب میرساند.
٥. ناامنی اجتماعی! هم شوخی خوبی بود, برای میلیون‌ها سال آدمها روی این گویال[4] خاکی زیسته‌اند و از این دشواری‌ها هم نداشتند. همبود[5] و دشواری‌هایِ آن از بیخ زائیده‌یِ خودِ تکنولوژی هستند.


تنها گزینه که تکنولوژی میتواند از آن پیشگیرد شهابسنگ‌های آسمان بود که پاسخ آنرا بارها بار داده‌اند و ما هم در همین جُستار داده‌ایم:





...مهربود عزیز در مورد پیامد و خطرات پیشرفت تکنولوژی گفت تقریبا بی کم و کاست درست هست ولی از دید من توجه به چند نکته لازم هست:
1-خطرات طبیعی که به خود بشر ارتباطی ندارند معمولا دست کم گرفته میشند.چه خطراتی که از جانب فضا هستند(از شهاب سنگ ها و ستارگان دنباله دار گرفته تا پدیدار شدن یک سوپرنوا در فاصله خطرناک نسبت به زمین یا حتی تمدن های بیگانه خطرناک فضایی و...) و چه خطراتی که به خاطر شرایط جیولوژیکی خود زمین میتونند رخ بدند(ابرسونامی های جهانی،زلزله هایی در مقیاس بسیار بزرگ یا فوران های آتشفانی در مقیاس جهانی و...)هرچند تکنولوژی ما رو کم کم داره به جایی میبره که بسیاری از این خطرات رو رفع کنیم ولی تا آینده های دور ما در معرض تهدید همه جانبه و دائم این خطرات هستیم(و شماری از اینها همیشه میتونند نسل بشر رو تهدید بکنند) و متوجه نیستیم که تا چه اندازه خوش شانس هستیم که تا به حال رو زمین دووم آوردیم.


درود بر آرشِ کوشا!

این بخش یکم سخنان ات را پیشتر شنیده‌ایم آرش[6][6] جان. از ترس نابودی یک شهابسنگ که شاید ٥٠ میلیون سال دیگر ما را نابود کند, بیایید تا دویست سال دیگر خود خود امان را نابود کنیم.








اکنون اطمینان بیشتری دارم از اینکه مقصود مرا در آن نگاشت؛ درنیافتی! زیرا هرگز قصد کوبیدن شما یا نمایش برتری خود را نداشته و لزومی هم به این کار نمی بینم.
در مورد "خردگرایی" هم، به نگرم معنای سبکی را برای آن درنظر گرفته بودی که در آنجا من نیز معنای مطلوبم از
آن واژه را نگاشتم؛ و حال اینکه بر سر واژگان نزاعی ندارم.
پس از خواندن این پست و مطالعه دقیق تر گفتمان ات با مزدک دانشمند؛ برای سومین مرتبه در باور خود پیرامون این جستار بازنگری نمودم ولی همچنان برایم مضحک و بی معنا می نماید؛ بدبینی و ناامیدی ات نسبت به پیشرفت فندآوری! به طوری که از فروم نویسی دست بشسته ای و هدف و انگیزه ای برای زندگانیت نداشته باشی!
من منکر خطر پیشرفت فندآوری در آینده نیستم؛ ولی هنگامی که آن را در سایر عوامل تهدید کننده برای فرازیست
همچون(زمین لرزه،حکومت،اجرام آسمانی،افزایش جمعیت،جنگ،ناامنی اجتماعی و...) می نگرم؛ در میان آنها برایم به چشم
نمی آید. و همچنان که پیشتر برایت نگاشه بودم؛ حتی در صورتی که هم اکنون بدانیم در صد سال آینده به واسطه تکنولوژی، نژاد بشریت برچیده می شود؛ همچنان رفتار تو برایم عجیب و مضحک می نمایاند.
از این رو بود که اساس این بدبینی افراطی را در چشم داشت و آرمان های اجتماعی ات دیدم؛
گرچه هرگز حاضر نشدی از زاویه ای دیگر و متفاوت به جستار بنگری و صرفا با پافشاری بر باورت؛
به دنبال راهکار(؟!) برای آن هستی.


اینها هم سفسته‌یِ پرداختن به سخنگو (من) بجای سخن (تکنولوژی و نقش آن در زندگی و آینده‌یِ بشریت) بود.

هر آدم خرد؟گرایی هم مضحکی و زیستن را به نامضحکی و مرگ می‌برگزیند[7].





----
1. ^ zâd+eg+ân::Zâdegân || زادگان: جمعیت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Population) population
2. ^ bar+ây+and::Barâyand || برایند: منتجه; نتیجه ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Resultant) resultant
3. ^ far+âvar+dan::Farâvardan || فراوردن: حاصل کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Produce) to produce
4. ^ guy+âl::Guyâl || گویال: کره; گویال زمین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Planet) planet
5. ^ ham+bud::Hambud || همبود: اجتماع Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Society) society
6. ^ Âreš || آرش: معنی Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-d8574c07e9f14b00aaea761a1abb6d57-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Meaning), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Sense), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%B4) meaning; sense
7. ^ bar+gozidan::Bargozidan || برگزیدن: ترجیح دادن; برتر شمردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Prefer) to prefer

Mehrbod
09-06-2013, 03:59 PM
ببینید، در گذشته، خوردرو ها دارای چنین سامانه ی زنهارین و دزدستیز نبودند. نه فرمانشان بسته میشد، نه سامانه ی الکترونیک داشتند و ... از آنجا که هی دزد ها پیشرفته تر شده و به فندآوری های بیشتری دست یافتند، از این سو هم چاره‌گری برای ستیز با انان و نگهداشت خودرو ها از دست دزدان، بالا گرفته و پیشرفت کرد. در آغاز هم تنها آمریکا بمب اتمی داشت که از ان سود هم جُست، اکنون دیگر کشور های ریزه میزه هم دارندشان، ولی در برابر، پیمان های جهانی هسته ای است که کشور هارا وادار میکند که یافته و ساخته های هسته ای شان را آشکار کنند. چرا که جان و زنهار جهانیان در گرو این بیم است.
پس میبینیم که گرچه دامنه دسترسی افزایش می یابد، دامنه ی پاییدن هم افزایش یافته و دامنه ی کاربرد کاسته می شود. بزبان دیگر، یک دزد باید نخست سرمایه گذاری بزرگی رو ی آموزش فند ها و دانشها بنماید، خودش هم بسیار باهوش و با انگیزه باشد، تا بتواند سامانه ی زینهار یک خودروی نوین مانند "پورشه" را بشکند و آنرا بدزدد. ( نونن از انیکه چه اندازه دردسر دارد تا انرا بفروشد، میگذریم)
بمب های شیمیایی هم نمونه‌وار همین است، همین که اکنون سوریه به انگیزه ی کاربرد آن در جهان ایراخته (محکوم) و بدنام میشود، از گام های بازدارنده است که در آغاز پدید امدن بمب های شیمیایی ( که نخست بار در جنگ جهانی یکم بکار رفتند) ، این چنین در میان نبود!
پس، بدید من جای نگرانی نیست، چرا که هر اندازه که "دزد" ها زیرک میشوند، "پلیس" ها زیرک تر میشوند، چرا که دارای بنمایه های برتر و فراوان تری می باشند.

زنهارین = امنیتی
دزد ستیز = ضد سرقت




این پاسخ من نبود مزدک ارجمند, ما درباره‌یِ «دامنه‌یِ آسیب» گفتیم!

بیایید اینگونه بگوییم, ما دامنه‌یِ آسیب را این می‌کران‌نماییم[1]:


دامنه‌یِ آسیب: آسیب‌ یا زیانی که یک فندآوری[2] به گاهِ پیشآمد به هر فرنودی[3], خواه از روی لغزش خواه کودنی, دربر داشته باشد. به سخن دیگر, ما f(x) یا «هنایش[4]» را دامنه‌یِ آسیب می‌نامیم; در گفتمان تکنولوژی, ما سخت‌ترین چیزها را آسیب مینامیم: نابودی هومنی[5], بردگی هومنی, etc.


فاکتورهای دیگری که در روشنگری سودمند هستند:


انگیزه‌یِ کاربرد: انگیزه‌ای[6] که مردم (هومنان[7]) در جایگاه جانورانی فرگشته[8], برای کاربرد یا پیاده‌سازی یک تکنولوژی دارند.

رویگرایندی[9] (likelihood): گرایندیِ[10] اینکه یک رویداد یک زمانی رخ بدهد, همبسته[11] به انگیزه‌یِ کاربرد. فرجام[12] آن وابسته به «دامنه‌یِ آسیب» میباشد. به سخن دیگر, همان x.

دامنه‌یِ فراگیری/دسترسی‌پذیری: اینکه یک فندآوری در دست چه شماری میباشد یا چه شماری میتوانند اگر خواستند در هر زمان به آن دستیابند بتوانند.

تکرارپذیری: شانس اینکه به گاه رویداد ناگوار[13], نژاد آدمی شانس دوباره فرگشتن و پیشروی را داشته باشد.



اکنون چند نمونه و مر‌هایِ[14] برآورده[15] شده زمخت اشان:

دزدگیر پیشرفته‌یِ خودرو


دامنه‌یِ آسیب: 0.000000001
انگیزه‌یِ کابرد (شکستن دزدگیر): 0.6
دامنه‌یِ فراگیری: ؟




بمب اتم


دامنه‌یِ آسیب: 0.4 (چهل درسد به اینکه نمونه‌وار جنگی اتمی بتواند هومنی را از بیخ نابود سازد)
انگیزه‌یِ کاربرد: 0.00001
دامنه‌یِ فراگیری: 0.05: اندکی بیشتر گرفتن شُمار کشورهای هسته‌ای; به نگاره‌یِ[16] زیر بنگرید در واقعیت باز بسیار کمتر, زیرا ما کشورها را بجای مردم در نگر گرفته‌ایم.



http://www.daftarche.com/images/imported/2013/09/1.png



مهندسی ژنتیک


دامنه‌یِ آسیب: 0.92
انگیزه‌یِ کاربرد: 0.96
دامنه‌یِ فراگیری: در آغاز کوچک, ولی در گذر زمان به 1 می‌نَمد[17].




تکینگیِ[18] فندین - Technological singularity - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Technological_singularity)


دامنه‌یِ آسیب: 1.0: یک از یک
انگیزه‌یِ کاربرد: 0.95
دامنه‌یِ فراگیری: 1.0≈




روشن است که این سه فاکتور همبستگی نزدیکی با یکدیگر دارند. در فندآوری‌ای[2] همچون «بمب اتم» ما انگیزه‌یِ بسیار کمی برای کاربرد
راستین بمب اتم داریم زیرا شمار دیوانگان اندک است, شمار دیوانگانی که میخواهند نژاد هومنی[5] را نابود سازندباز کمتر است, شمار دیوانگانی که
میخواهد نژاد هومنی را نابود سازند و دسترسی به بمب اتم دارند باز خود کمتر است و همچنانکه گفتید, کشورها با پیمان‌نامه و ... میکوشند کاربرد آنرا به 0 بنزدیکانند:

هر آینه, نزدیک به 0 ≠ 0:


— زیرا همانجورکه خودتان نام بردید, ما برای شستار‌هایِ[19] شیمیایی هم پیمان‌نامه داریم, ولی میبینیم که هر از گاهی مانند مصر از دست امان در! میروند.


پس امروز‌ که تکینگی فراگیر نشده ما یک گارانتیِ ١٠٠%‌ای که هرگز نژاد هومنی را نابود نخواهد کرد داریم, زیرا بسادگی کسی «نمیتواند» آن را پیاده‌سازد.
فردا که ما توانا به راه‌اندازی تکینگی شدیم, تنها پیمان‌نامه‌ها؟ را خواهیم داشت که در یک تکنولوژی‌ای مانند تکینگی به کاری هم
نمیایند, زیرا انگیزه‌یِ کاربرد آنها بر پاد بمب اتم بسیار هم بالاست و کسی هتّا رنج اندیشیدن به پیامد‌هایِ آنرا هم نمیدهد, جدایِ[20]
آن, دامنه‌یِ فراگیری آن نیز بر پاد بمب اتمی که مرزمند و در دست اندک شماری بیش نیست, در این یکی نزدیک به ١٠٠% میباشد.





----
1. ^ karân+nemudan::Karânnemudan || کراننمودن: تعریف کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Define) to define
2. ^ آ ب fand+âvar+i::Fandâvari || فنداوری: تکنولوژی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Technology) technology
3. ^ far+nud::Farnud || فرنود: استدلال; منطق; دلیل Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Reason_(argument)) reason
4. ^ Hanudan || هنودن: تأثیر کردن، اثر گزاردن; کارواژه ی کهن آن خشنویتن بوده = خشناتای = هشنودن - هنودن که در آغاز به چم اثر راضی کننده و کار قانع کننده بوده. -ariavand Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Effect), Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-dbe79a37b0174b95946ae1404672c2e8-fa.html) to effect
5. ^ آ ب human+i::Humani || هومنی: بشریت mankind || هومنی: یک هومن a human
6. ^ an+gix+tan::Angixtan || انگیختن: به جنبش افتادن; تحریک شدن MacKenzie, ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%AE%D8%AA%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-048f7372e45e498780fa7391f9f7bcea-fa.html) to be stimulated stimuliert werden
7. ^ hu+man::Human || هومن: آدم; هو+منش همچون دُژ+منش (دشمن), کسیکه کارکتر و منش والای دارد. human
8. ^ far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com (http://www.thefreedictionary.com/evolve) to evolve
9. ^ ruy+ger+ây+and+i::Ruygerâyandi || رویگرایندی: احتمال رویدادن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Likelihood) likelihood Möglichkeit
10. ^ ger+ây+and+i::Gerâyandi || گرایندی: احتمالمندی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Probability) probability
11. ^ ham+bast::Hambast || همبست: جمع و جور; متراکم MacKenzie, Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Compact), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Kompakt) compact Kompakt
12. ^ Farjâm || فرجام: پایان; خاتمه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Conclusion), www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6f2e658ab7004ebaa7d8eff2f253d48b-fa.html) conclusion; ending
13. ^ Govâštan || گواشتن: هضم کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-0f87c7e0b897432da8fc1b904e5c182d-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Digest) to digest
14. ^ Mar || مر: شماره; عدد MacKenzie, Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Number), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1) number
15. ^ bar+âvardan::Barâvardan || براوردن: تخمین زدن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Estimate) to estimate || براوردن: برطرف کردن to fullfill | || براوردن: بالا آوردن; بربردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-b426ca8bdd13463da3afcd3b16cc78a7-fa.html)
16. ^ negâr+e::Negâre || نگاره: تصویر Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-732b01afad6f451d85fedc125406fd07-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Image), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87) image
17. ^ Namidan || نمیدن: میل کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-935caba550d04304b7920adc946393c9-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Limit) to limit
18. ^ tak+in+eg+i::Takinegi || تکینگی: نقطه‌یِ تکین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Singularity), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DA%A9%DB%8C%D9%86%DA%AF%DB%8C) singularity
19. ^ šast+âr::Šastâr || شستار: اسلحه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Weapon), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-4e65eced90144b458035515df90992de-fa.html), vedabase.net (http://vedabase.net/s/sastra) weapon Waffe
20. ^ Jodâyidan || جداییدن: جدا کردن to separate

یه نفر
09-06-2013, 07:28 PM
یکی از بزرگترین مزیت های پیشرفت فندآوری، کیبورد وایرلس است :-)

و چگونگی دست یابی به آن که از طریق فروم نویسی و خرد نگری قابل دسترس است..

خوشم میاد کسی از این قضیه خبر نداره ... :-) خخخخخ :e14c::e402:

Mehrbod
09-06-2013, 08:05 PM
یکی از بزرگترین مزیت های پیشرفت فندآوری، کیبورد وایرلس است :-)

و چگونگی دست یابی به آن که از طریق فروم نویسی و خرد نگری قابل دسترس است..

خوشم میاد کسی از این قضیه خبر نداره ... :-) خخخخخ :e14c::e402:

چیزی برای پنهاندن نیست یه نفر جان.

چنانکه هر خواننده‌ای از نوشته‌های من میتواند دریابد, من از همه‌یِ فندآوری‌هایِ[1] روز سر در میاورم و بخش گسترده‌ و خوشی‌آوری از زندگی مرا همین فندآوری میسازد.

اینکه میتوانم هر اندازه و هر کجا که دوست داشتم کتابهای گوناگون را روی iPad ام — که همه‌یِ آنها با یک فرمان براه ftp از روی رایانه ام بروزرسانی میشوند را — بخوانم, اینکه میتوانم با شماره‌یِ آنلاین و گوشی همراهم از هر کجای جهان که خواستم با دوستان ام تماس‌هایِ ارزان و گاه رایگان بگیرم, اینکه میتوانم در بازی‌هایِ رایانه‌ای بس خوشی‌آوری شبها پس از یک کار سخت روزانه, تا ٤ و ٥ بامداد فرورفته و بازی کنم, اینکه میتوانم در نزد استادان بزرگی همچون مزدک زبان پارسیک[2] بیاموزم (چگونه بی اینترنت؟) و بسیاری, بسیاری کارها و چیزهای خواستنیِ دیگری که تکنولوژی برای من دربر دارد, همه اینها بی هیچ گمانی میگویند که اگر کسی اینجا به تکنولوژی معتاد باشد, من هستم.

پس اینکه نمونه‌وار میتوانم با اندکی کاوش و هماندیشی با کسانی آنسوی زمین (مانند تو) یک تخته‌کلید بیسیم برای خود ام بسازم تا بتوانم با لم دادن روی کاناپه‌یِ خانه ام, آسوده‌تر کارهایم را پیش ببرم, باز دستآوردِ تکنولوژی میباشد:

http://www.daftarche.com/images/imported/2013/09/24.jpg




هر آینه, نکته اینجاست که آیا تکنولوژی تنها همین بخش‌هایِ خوب است یا بخش‌هایِ بدی, ناخواستنی‌ای و ناگسستنی‌ای هم آنجا هستند که هرگز چیزی درباره اشان نمیگویند, نمیخوانیم, نمیشنویم و رویهمرفته در خودآگاه امان ردّی از آنها نداریم؟

آنچه ما در این جستار به آن پرداخته‌ایم این بوده که تکنولوژی در جایگاه یک ابرسازواره‌یِ[3] خودراستادهنده (—> افسارگریخته) میباشد و آینده‌‌یِ نه چندان[4] دوری که با پیشرفتِ تصاعدی و روزافزون کنونیِ آن خواهیم داشت, بیرون از مرگ یا بردگی برای همه‌یِ ما (نژاد هومنی[5]) نخواهد بود:

— چیزیکه بسیاری نمیتوانند دریابند این است که یک فرایند میتواند در هر گام خود سودمند و راهگشا باشد, ولی رویهم به فرجامی[6] بسیار ناخواستنی و زیانمند بانجامد.



از آنجاییکه با نوشته‌هایِ سرد و خشک ام در این جستار و همانندی‌هایِ جورواجور دیگر نویسندگان به چیزهای گوناگون! مایه‌یِ آزار بسیاری شده‌ام — سرنوشت و مرگ میلیارد‌ها آدم جای آنچنانی برای گپ و شوخی ندارد, دستکم برای من — یکی از همانندی‌هایِ زیبای کازینسکی را نیز میاورم که بیشترین مانستگی[7] را با خودِ من دارد:




بردگی فندین - ب. ٣٣٠

میمون و بادام
زمانیکه من یک بچه‌یِ خردسال بودم, پدرم به من از ترفندی گفت که درباره اش جایی خوانده بود. یک بطری شیشه که گردنی بسنده نازک دارد,
جوریکه مشت گردشده‌یِ میمون از آن نگذرد ولی آن اندازه هم گشاد که مشت باز اش بگذرد را برمیدارید, سپس یک طعمه, بگوییم یک بادام زمینی را درون بطری میگذارید.

میمون زمانیکه دست اش را درون بطری میکند و بادام را در مشتش گرفت درمیابد که نمیتواند دست اش را مشت شده بیرون بکشد, ولی بیشتر از آن آزمند است که بخواهد بادام را هم رها کند, جوریکه شما میتوانید به سوی او رفته و بگیرید اش. از اینرو, میمونی که نمیتواند از دست رفتگی بادام را بپذیرد, همه چیز را از دست میدهد.


این "میمون" بدرستی خود من هستم و چنانکه در همین جُستار گفته ام, هنوز نپذیرفته ام که تنها راهکار بجا مانده ستیز سرراست با سیستم تکنولوژیک و انقلاب میباشد.






The Technological Slavery - p. 330

I. C . The monkey and the peanut.

When I was a little kid, my father told
me of a trick for catching monkeys that he had read about somewhere. You
take a glass bottle the neck of which is narrow enough so that a monkey's
clenched fist will not pass through it, but wide enough so that a monkey
can squeeze his open hand into the bottle. You put a piece of bait-say, a
peanut-into the bottle. A monkey reaches into the bottle, clutches the
peanut in his little fist, and then finds that he can't pull his hand out of the
bottle. He's too greedy to let go of the peanut, so you can just walk over
and pick him up. Thus, because the monkey refuses to accept the loss of the
peanut, he loses everything.


If we continue on our present course, we'll probably be replaced by
computers sooner or later. What usc do you think the machines will have for
art, literature, and music? If we aren't replaced by computers, we'll certainly
be changed profoundly. See ISAIF §178. What reason do you have to
believe that people of the future will still be responsive to the art, music,
and literature of the past? Already the arts of the past have been largely
superseded by the popular entertainment media, which offer intense kicks
that make the old-time stuff seer'll boring. Shakespeare and Cervantes wrote,
Vermeer and Frans Hals painted[l571 for ordinary people, not for an elite
minority of intellectuals. But how many people still read Shakespeare and
Cervantes when they're not required to do so as part of a college course?
How many hang reproductions of the Old Masters' paintings on their walls?
Even if the human race still exists 200 years from now, will anyone still
appreciate the classics of art, music, and literature? I seriously doubt it. So if
we continue on our present course we'll probably lose the Western artistic
tradition anyway, and we'll certainly lose a great deal more besides.








----
1. ^ fand+âvar+i::Fandâvari || فنداوری: تکنولوژی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Technology) technology
2. ^ pârs+ik+idan::Pârsikidan || پارسیکیدن: پارسیک کردن; ترزبان به پارسیک Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Persianize) to persianize
3. ^ abar+sâz+vâre::Abarsâzvâre || ابرسازواره: Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Superorganism) superorganism
4. ^ candân+idan::Candânidan || چندانیدن: ضرب کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Multiply), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Multiplizieren) to multiply multiplizieren
5. ^ human+i::Humani || هومنی: بشریت mankind || هومنی: یک هومن a human
6. ^ Farjâm || فرجام: پایان; خاتمه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Conclusion), www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6f2e658ab7004ebaa7d8eff2f253d48b-fa.html) conclusion; ending
7. ^ mânesteg+i::Mânestegi || مانستگی: شباهت; همانندی Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-7534c9f7529c4c85ba20a823520ea1cf-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Resemblance) resemblance

یه نفر
09-07-2013, 08:20 AM
از آنجا که شما زیاد پارسی می نویسی من متوجه نشدم چی نوشتی! کلاً حرفت چیه!!
مخالف تکنولوژی و فن آوری هستی؟ موافقی؟ موافقی ولی مخالفی؟! مغزت موافقه ولی قلبت مخالفه؟! راستش نفهمیدم..

اول اینکه همه توی زندگیشون دچار همچین حالت هایی می شوند! نشانه بلوغه! :-)
ولی تا حالا فکر کردی بشر از ابتدای خلقتش به دنبال تکنولوژی و اختراع چیزهای جدید بوده تا زندگی خودشو راحت کنه؟؟
این خصلت در ذات و روح انسان هاست...

تو نمیتونی یک "خصلت ذاتی" رو از خودت دور کنی. اگر این خصلت رو دور کنی، قطعا برای جبران کمبودش نیازمند به چیزهای دیگری میشوی.
نوآوری ها و تکنولوژی و .. فقط برای کمک به زندگی بهتر بشر ساخته شده اند. اینترنت، گپ مجازی، گیم و تلفن هوشمند و ... همگی برای آسایش ما ساخته شده اند. اینکه آرامش رو از ما بگیره، بستگی به خودمون داره. چه بسا پشت همه اختراعات ، هدق آرامش بوده نه آسایش..
پس بمب اتم و هیدروژن و تفنگ و تانک هوشمند و .. چی؟! بنظرم اینها ربطی به ذات "اختراع کردن بشری برای آرامش و آسایش" نداره.
این ذات قدرت طلبی انسان هاست که از همه چی سواستفاده میکنه..

همتون میدونید GPS یک نرم افزار انحصاری و نظامی آمریکا بود. ولی اون رو به همه جهان داد تا در امنیت و آسایش باشند. تا قبل از اون هواپیما ها و کشتی ها در مسیر یابی دچار اشتباه می شدند. هر چند الان کل جهان زیر سلطه ردیابی GPS آمریکاست و هرکاری دلش بخواهد می کند...
چه بسا همین تفنگ ها و تانک ها را بتوان به کاربردهای غیر نظامی و کشتار ارتباط داد..

افسار گسیخته بودن تکنولوژی ، بد بودن تکنولوژی و ... هیچکدام دلیلی برای متنفر بودن از آن نیست. دلیلی برای فرار و دوری کردنش نیست.
الان زندگی اجتماعی ما به سمتی حرکت میکنه که اگر با تکنولوژی همگام نشی، پس عقب افتاده میشی..

خودمو مثال میزنم. گوشی موبایلم از این ساده هاست :-) وقتی میبینم مردم با موبایلشان چه کار ها میکنند، شاخم در میاد.. یه نگاهی به گوشی مفلوک خودم میکنم و میگم من خیلی عقبم! همیشه اینجوری فکر میکردم خب حالا دوربینش 13 مگا پیکسل باشه. که چی؟؟!
سیستم عامل داشته باشه؟! که چی؟! به چه درد میخوره؟!
من میخوام یه زنگ و 2تا مسج بدم. این همه نرم افزار های جانبی به چه دردم میخوره..
ولی حالا دارم چوب این تفکرم رو میخورم.. زمان دانشجویی بچه ها با موبایلشان کنفرانس میدادند! به اینترنت وصل میشدند و ...
من هم با پاور پوینت :-)))))
نخنـــــــــــــد :-(

یا مثلا من چندین ماه گوشی موبایلم خراب بود و موبایل نداشتم. از عمد نخواستم موبایل داشته باشم. خواستم تجربه کنم زندگی بدون موبایل چجوریه..
حس خوبی بود.. واقعا میگم. اینکه کسی بهت زنگ نزنه و چکت کنه. اینکه نگاه ساعت مچی کنی :-) اینکه رفتی یه جایی فرم پر کنی شماره ثابت بدی...
واسه افراد تـــرک دنیا خوبه.. ولی جاتون خالی.. 2جا ثبتنام وام کرده بودم، شماره موبایل داده بودم. از دستم رفت..
آزانس مسکن شاکی شده بود و بــــــوق. اقـــوام نگران و ..
دوستان هم فکر کردند از عمد خاموش کرده ام که جوابشون ندم..
خلاصه اینجوریه. اگر امروز ساز مخالف بزنی و اگر همگامی با تکنولوژی دست بکشی و ... فردا چوبشو میخوری..

Mehrbod
09-07-2013, 01:31 PM
از آنجا که شما زیاد پارسی می نویسی من متوجه نشدم چی نوشتی! کلاً حرفت چیه!!
مخالف تکنولوژی و فن آوری هستی؟ موافقی؟ موافقی ولی مخالفی؟! مغزت موافقه ولی قلبت مخالفه؟! راستش نفهمیدم..

اول اینکه همه توی زندگیشون دچار همچین حالت هایی می شوند! نشانه بلوغه! :-)
ولی تا حالا فکر کردی بشر از ابتدای خلقتش به دنبال تکنولوژی و اختراع چیزهای جدید بوده تا زندگی خودشو راحت کنه؟؟
این خصلت در ذات و روح انسان هاست...


من اینها را برای روشنگریِ اندک شمار کسانی اینجا نوشتم که توانایی دریافت سخن و اندیشه‌یِ ترازبالا (در همسنجی[1] با شما شاید بسیار بالا) را دارند, اگرنه اینکه شمایِ "یه نفر"
که اینجا نیم بیشتر پیک‌هایت بازیگوشی و spam و اینهاست دریابی چه گفته شده شوربختانه دگرسانی‌ای[2] نمیدهد, اگر نه که همه را به پارسی دری دریافتنی از نو مینوشتم.


دریافت آنچه پیرامون[3] تکنولوژی گفتیم نیز چندان سخت نیست:

— در هر گام خُرد تکنولوژی برای ما خوب است (من میتوانم روی iPad کتاب بخوانم, میتوانم با تخته‌کلید بی‌سیم کار میکنم و ...), ولی در تراز[4] کلان خوب نیست (—> نمونه, شما را نیست میکند).







تو نمیتونی یک "خصلت ذاتی" رو از خودت دور کنی. اگر این خصلت رو دور کنی، قطعا برای جبران کمبودش نیازمند به چیزهای دیگری میشوی.
نوآوری ها و تکنولوژی و .. فقط برای کمک به زندگی بهتر بشر ساخته شده اند. اینترنت، گپ مجازی، گیم و تلفن هوشمند و ... همگی برای آسایش ما ساخته شده اند. اینکه آرامش رو از ما بگیره، بستگی به خودمون داره. چه بسا پشت همه اختراعات ، هدق آرامش بوده نه آسایش..
پس بمب اتم و هیدروژن و تفنگ و تانک هوشمند و .. چی؟! بنظرم اینها ربطی به ذات "اختراع کردن بشری برای آرامش و آسایش" نداره.

این ذات قدرت طلبی انسان هاست که از همه چی سواستفاده میکنه..


«در عمل» مهم نیست ذات قدرطلبی آدمها ما را براه تکنولوژی نابود میکند, یا بدسرشتی ذاتی؟ خود تکنولوژی ما را نابود میکند: در هر دو اینها این «تکنولوژی» است که براه آن ما نابود میشویم.







همتون میدونید GPS یک نرم افزار انحصاری و نظامی آمریکا بود. ولی اون رو به همه جهان داد تا در امنیت و آسایش باشند. تا قبل از اون هواپیما ها و کشتی ها در مسیر یابی دچار اشتباه می شدند. هر چند الان کل جهان زیر سلطه ردیابی GPS آمریکاست و هرکاری دلش بخواهد می کند...


چه بسا همین تفنگ ها و تانک ها را بتوان به کاربردهای غیر نظامی و کشتار ارتباط داد..

افسار گسیخته بودن تکنولوژی ، بد بودن تکنولوژی و ... هیچکدام دلیلی برای متنفر بودن از آن نیست. دلیلی برای فرار و دوری کردنش نیست.
الان زندگی اجتماعی ما به سمتی حرکت میکنه که اگر با تکنولوژی همگام نشی، پس عقب افتاده میشی..

خودمو مثال میزنم. گوشی موبایلم از این ساده هاست :-) وقتی میبینم مردم با موبایلشان چه کار ها میکنند، شاخم در میاد.. یه نگاهی به گوشی مفلوک خودم میکنم و میگم من خیلی عقبم! همیشه اینجوری فکر میکردم خب حالا دوربینش 13 مگا پیکسل باشه. که چی؟؟!
سیستم عامل داشته باشه؟! که چی؟! به چه درد میخوره؟!
من میخوام یه زنگ و 2تا مسج بدم. این همه نرم افزار های جانبی به چه دردم میخوره..
ولی حالا دارم چوب این تفکرم رو میخورم.. زمان دانشجویی بچه ها با موبایلشان کنفرانس میدادند! به اینترنت وصل میشدند و ...
من هم با پاور پوینت :-)))))
نخنـــــــــــــد :-(

یا مثلا من چندین ماه گوشی موبایلم خراب بود و موبایل نداشتم. از عمد نخواستم موبایل داشته باشم. خواستم تجربه کنم زندگی بدون موبایل چجوریه..
حس خوبی بود.. واقعا میگم. اینکه کسی بهت زنگ نزنه و چکت کنه. اینکه نگاه ساعت مچی کنی :-) اینکه رفتی یه جایی فرم پر کنی شماره ثابت بدی...
واسه افراد تـــرک دنیا خوبه.. ولی جاتون خالی.. 2جا ثبتنام وام کرده بودم، شماره موبایل داده بودم. از دستم رفت..
آزانس مسکن شاکی شده بود و بــــــوق. اقـــوام نگران و ..
دوستان هم فکر کردند از عمد خاموش کرده ام که جوابشون ندم..
خلاصه اینجوریه. اگر امروز ساز مخالف بزنی و اگر همگامی با تکنولوژی دست بکشی و ... فردا چوبشو میخوری..

اینها برای زندگی شخصی هستند و روشنه در جهان امروز که این ابزارها این اندازه فراگیری دارند کسی نمیتواند بی آنها زندگی هم بکند, برای همین هم
من اینجا هرگز راهکار را در رویکرد‌هایِ خنده‌آوری هچمون بیایید از فردا سوار خودرو نشویم تا زیستبوم پاکیزه بماند, نیاوردم: شما خودرو سوار شوید یا نشوید, لامپ کمتر روشن کنید یا نکنید, موبایل داشته باشید یا نداشته باشید, هیچ دگرسانی‌ای[2] نمیدهند.










----
1. ^ ham+sanjidan::Hamsanjidan || همسنجیدن: مقایسه کردن to compare
2. ^ آ ب digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari (http://dictionary.obspm.fr/index.php?formSearchTextfield=difference&formSubmit=Search&showAll=1) difference
3. ^ pirâ+mun::Pirâmun || پیرامون: محیط Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Perimeter), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86) around
4. ^ tarâx+tan::Tarâxtan || تراختن: ترتیب دادن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-dd34268b9936402f93ff93b1a0164c2c-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Arrange) to arrange arrangieren

google
09-07-2013, 06:24 PM
جناب "یه نفر" یا شما خیلی باسوادید یا خیلی خِنگ! کدامش؟

مزدك بامداد
09-07-2013, 08:53 PM
این پاسخ من نبود مزدک ارجمند ...
همانگونه که بیگمان میدانید، بمب های شیمیایی پیشتر از بمب های اتمی ساخته شدند و در جنگ جهانی یکم به گستردگی بکار رفتند. پس از اینکه بکاربردندگان آن، هوش کردند که هماورد آنها هم این ابزار جنگی و یا بهتر بگوییم.، ابزار کشتار همگانی را نیز میتواند بکار ببرد، کم کم در اندیشه ی پیمان نامه ای افتادند، ولی یک پراسنج ( پارامتر) دیگر هم در کار بود و آن پرسمان بندپذیری ( قابلیت کنترل) اینگونه ابزارها بود. برای نمونه، باد هایی که در راستای دیگر وزیده و گازهای زهرآگین را که از بمب رها شده بودند، به سوی سنگر های خودشان میاورد.
یکی از کشوریان آمریکا گویا گفته است که اگر ما همه ی پیامد های بمب اتمی ( مانند پایندگی پروتو گاما و گردوخاک پرتوگر آغالهای بجای مانده از بمب که سالها پس از آن نیز مردم را میکشت) را میدانستیم، شاید از آن کار نمیبردیم. به زبان دیگر، آغال های پرتوگر (رادیواکتیو) را نمیتوان دربند نمود، بادها و آبها و چرخه ی خوراکی آنها را کم کم به همه سرزمین ها میپراکنند و چون نیمزیست ( نیمه عمر) آنان بس دراز است، به این زودی از آسیب این پرتو ها نمیتوان گریخت. دُژآمد ( فاجعه-کاتاستروف) چرنوبیل نیز نشان داد که بندپذیری این فندآوری چه اندازه اندک است. اکنون ما گواه روندی هستیم که به رو بسوی کاهش فندآوری هسته ای ( نه تنها شستارهای هسته ای، بساکه نیروگاه های هسته ای و ..) ، و بسوی افزایش پژوهش در راستای انرژی های بازنوپذیر (renewable) و دیگرگزین (alternative) دارد. پس اینجا ما گواه کاهش دامنه ی این فندآوری هستیم که نشان میدهد که هر فندآوری در پیشرفت ناگزیر نیست و تنها آنهایی که برای هومنزاد (نسل بشر) سودمند هستند بجای مانده و از ابزار جنگی هم آنهایی که همه ی زادمان بشر را به سیج و بیم نیفکنده و تراز بندپذیری بالایی دارند، بجای می مانند.

داستانی هست که در زمانهای پیشین، دوپادشاه که پس از جنگ های پرشمار، هوشیدند که سرزمین شان و مردمشان رو به ویرانی و نگونی و کاستی میروند، باهم پیمان بستند که ستیزشان را در تراز کمتر زیان بخشی ، با بازی شترنگ راست و ریست نمایند.
2355
گاه نیز در یونان باستان در گاه جنگ پیش می آمده که برای پیشگری از مرگ و میر فراوان و ناتوان شدن همه ی یونانیان، دو پهلوان از هر سو باهم جنگ کنند و برنده ی این دورزم(duel/Duell/Zweikampf) ، نشانگر پیروزی سرزمینش باشد. این در داستانهای رومی هم هست ( داستان سه برادران هوراشیو Horatii - Wikipedia, the free encyclopedia (http://en.wikipedia.org/wiki/Horatii)) و هتّا در شاهنامه هم در داستان "دوازده رخ" که از هر سپاه ایران و توران ، ١٢ تن با هماوردان ١٢ تنه ی خود میجنگیدند تا سرنوشت جنگ را، بی اینکه کشتار فراوان از دو سپاه شود، روشن سازند، آمده است.


یه نفر
09-08-2013, 06:51 AM
جناب "یه نفر" یا شما خیلی باسوادید یا خیلی خِنگ! کدامش؟

خــنگ؟؟؟! چرا همچین حرفی میزنی؟! قطعا به خنگی و احمقی تو نیستم

Alice
09-08-2013, 12:07 PM
خــنگ؟؟؟! چرا همچین حرفی میزنی؟! قطعا به خنگی و احمقی تو نیستم

آدم منفی‌بینی هستید، چون میان "باسواد" و "خنگ" بتنهایی دومی را مشاهده کردید! :))

یه نفر
09-08-2013, 12:30 PM
نخیر. با سواد رو هم دیدم. ولی این شخص از عمد داره اذیت میکنه.
آخه چه دلیل داره که یهویی اینگونه حرف میزند؟! مگر چه چیز عجیبی گفته ام؟!

Unknown
09-08-2013, 10:01 PM
مهربد گرامی، من در مورد خطرات پیش رو با شما مخالفتی ندارم، اما بدبینی شما نسبت به پشیتازان فناوری و نهادهای تصمیم گیرنده را درک نمی کنم. تکینگی، مهم ترین دستاورد بشر، یا شاید مهمترین دستاورد ماده در کائنات باشد، از همین رو بحثهای مربوط به عواقب و ریسکهای آن، از دستکم یک دهه پیش از دستیابی به آن، بالا خواهد گرفت. بنابراین در هنگام دستیابی به چنان پتانسیلی، خطرات آن به طور گسترده شناخته شده است، و گمان نمی کنم آنهایی که برای اولین بار به چنین پدیده ای دستیافته اند، آنقدر کله شق باشند که بدون یافتن راه حل قطعی برای کنترل آن، استارتش را بزنند.

اینکه چگونه میتوان هوش برتر را (بطور گارانتی شده) کنترل کرد، بیشتر به یک مسئله ریاضیاتی می ماند، اما به گمان من شدنی است. ریاضیدان نابغه ای را در نظر بگیرید، که در یک سلول با دیوارهای آهنی زندانی شده است. هرچقدر هم که او نابغه باشد، نخواهد توانست فرار کند، چون ابزار ندارد. یا بطور مشابه، فرض کنید یک ابررایانه دارد شما را در شطرنج شکست می دهد، شما به سادگی میتوانید با چکش بزنید ناکارش کنید! کوتاه سخن اینکه، هوش برتر الزاما به معنای توانایی بیشتر نیست. برای کارهای کارگری، ما نیاز به روباتهای خیلی باهوش نداریم، اما برای تئوری پردازی، اختراع ها و پیشبرد تکنولوژی، نیاز به هوش بالاتر هست، که می توان آن را ناتوان ساخت، بدون دست و پا/ابزار.

درمورد مهندسی ژنتیک، من متوجه نشدم که چگونه میخواهد فراگیر شود، بدون فراگیر شدن تکینگی. اما آنهم بمانند مورد قبلی، مستلزم حماقت گسترده از سوی تکنولوژیستها خواهد بود.

google
09-09-2013, 02:21 PM
نخیر. با سواد رو هم دیدم. ولی این شخص از عمد داره اذیت میکنه.
آخه چه دلیل داره که یهویی اینگونه حرف میزند؟! مگر چه چیز عجیبی گفته ام؟!

عمدی در کار نیست یه نفر!
مطمئن شدم دائم پریودی!

Rationalist
09-09-2013, 10:36 PM
اینها هم سفسته‌یِ پرداختن به سخنگو (من) بجای سخن (تکنولوژی و نقش آن در زندگی و آینده‌یِ بشریت) بود.
در پاسخی که نگاشتی؛ تنها انگیزه پرداختن به این بخش از آن را دارم۱.
خود گمان می بردم که شاید به طور ناخودآگاه به چنین سفسته ای روی آورده باشم؛ ولی مطالعه دقیقتر آن و خردورزی بیشتر پیرامون آن نگرانیم را برطرف نمود.
اساس این سفسته در چنین حالتی رخ می دهد: " از آنجاییکه مهربد نگران پیشرفت فندآوری است؛
پس دیدگاهش هم بیهوده و مضحک است."
چونان که واضح است؛ در این بیان؛ صرفا به خاطر صدور دیدگاه از شخص "مهربد" نتیجه گیری شده
که آن دیدگاه نیز بیهوده و مضحک است؛ که هر فردی با کمی خردورزی به این سفسته پی خواهد برد.

ولی آنچه من پیرامون شخص شما بیان نمودم؛ از بررسی نگاشت هایت بود و سپس پی بردن
به بیهودگی نگرانی ات و بیان ریشه های احتمالی این نگرانی بیهوده.
اکنون مشتاقم بدانم که چگونه و دقیقا در کدام بخش از نگاشت هایم؛ مرتکب این سفسته شده ام!




ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــ
۱. زیرا با پیشروی این جستار و بررسی بیش تر نگاشت هایت؛ مردود بودن اساس دیدگاهت و چشم داشت هایت، در بیهوده گی نگرانیت برایم آشکار می گردد.

Mehrbod
09-10-2013, 03:54 AM
دُنباله‌ها - Sequences

یک دنباله به چینش رخدادن رویدادها گفته میشود و دانش به آن میتواند مایه‌یِ دریافت بهتر سخن ما از افسارگریختگی تکنولوژی و چرایی آن باشد.

یک دنباله میتواند بسادگی این دو رویداد باشد:


بیهوشی[1]
جراحی


دگرسانیِ[2] بسیاری است میان اینکه نخست بیهوشی بیاید سپس جراحی و وارونه.
پس اگر ما بیهوشی را رویداد A و جراحی را رویداد B بنامیم, تنها دنباله‌یِ خواستنی برای ما خواهد بود: AB.


در فرایند پیشرفت تکنولوژی ما نیز رویداد‌هایی داریم که چینش آنها میتواند بسادگی پیامدهای نابودی, زندگی
جاودان, یا بردگی را برای ما دربر داشته باشد. رویداد‌هایِ تکنولوژی آینده‌هایی است که ما میتوانیم ببرونیابیم[3], برای نمونه:


A. رسیدن به تکینگی[4] فندین
B. ساخت نخستین هوشواره[5] که هوشی برابر یا بیشتر از آدم داشته باشد.
C. رسیدن به نانوتکنولوژی
D. یافتن تواناییِ دستکاری ژن‌ها (مهندسی ژنتیک)
E. ...



از دیدگاه کسیکه درباره‌یِ تکنولوژی هیچ نیاندیشیده, اینکه کدامِ اینها نخست بیاید و کدام بدنبال
دگرسانی‌ای ندارد, زیرا از پیامد‌هایِ هرکدام و اینکه چگونه مایه‌یِ پوچیدن[6] همدیگر میشوند آگاه[7] نیست.

برای اینکه دورنمایی به خواننده داده باشیم, اگر ما نخست رویداد B را داشته باشیم سپس C, D یا A, نژاد بشر بگرایند[8] بالا نابود خواهد شد.
اگر A را نخست داشته باشیم, نژاد بشر باز به گرایند[9] بالا نابود خواهد شد.
اگر D را یکم داشته باشیم سپس B, نژاد بشر شانس فرازیست[10] دارد.
...


افسارگریختگی تکنولوژی

چرا ما نمیتوانیم به تکنولوژی راستا دهیم؟ پاسخ ساده است, زیرا بجز ما, آنهایی هم هستند.

بیانگارید که شما تنها کسی هستید که تکنولوژی را پیش میبرد. شما میتوانید بگویید تا زمانیکه به رویداد D نرسیده‌ایم,
همه‌یِ فعالیت‌ها در رسیدن به رویداد‌هایِ A و B را کنار میگذاریم و دنباله را بشیوه‌یِ درست و خواستنی می‌دنبالیم[11].

با در پیش گرفتن چنین رویکردی, شما بیگمان در فرایند پیشرفت کندی خواهید داشت و هتا شاید به بنبست برخورید, زیرا هر تکنولوژی‌ای در وابستگی ناب با دیگر تکنولوژی‌ها میباشد. ابزارهای نوین پزشکی
بی ابزارهای نوین رایانه‌ای کار نمیکنند, ابزارهای نوین رایانه‌ای بی کارخانه‌هایِ صنعتی نوین فراهم نمیشوند, کارخانه‌هایِ صنعتی نوین, بی زیرساختارهای شهری و کاری و اقتصادی خود ساخته نمیشوند, etc.

شما در جایگاه تنها راستادهنده‌یِ تکنولوژی, به گاه برخورد با یک بنبست یا یک کندیِ سنگین, میتوانید با واکاوی باریک نیازهای خود, در تکنولوژی‌هایِ که
به رویداد‌هایِ ناخواستنی میرسند بازنگریسته و در آنها اندکی روند پیشرفت را شُل[12] کنید و پس از برداشتگی دشواری, روند پیشرفت آنها را بازایستانید.

در چنین نگاهی, شما به تکنولوژی راستا میدهید و آنرا زیر کنترل دارید.



در جهان راستین چگونه تکنولوژی پیش میرود

در جهان بیرونی کسی آنجا نیست که بگوید چه رویدادی خواستنی است و باید نخست به آن رسید, چه رویدادی نه و باید به دورتر انداخت: تکنولوژی در همه‌یِ گستراهای[13] شایند[14] (possible dimensions) پیش میرود.

روند پیشرفت تکنولوژی در اینجا بمانند آبی میماند که از راهی میشارد[15] که از همه هموارتر باشد. اگر امروز پیشرفت در بهمان سخت‌افزار رایانه‌ای شایندی داشت,
پس شایندی آن گشوده شده و فردا به آن خواهیم دست یافت. اگر امروز ساخت بهمان جنگ‌افزار ویرانگر شدنی است, پس شایندی آن گشوده شده و فردا ساخته خواهد شد.



بازدارنده‌های سخت

در برخی زمینه‌های بسیار ویژه همچون شکافت اتم بازدارنده‌هایی دیده میشوند, ولی این بازدارنده‌ها خود به خود در گذر زمان و با پیشرفت همه‌سویه‌یِ تکنولوژی برچیده میشوند. اگر
امروز بازدارنده‌ای برای ساخت بَهمان chip مورد نیاز برای ساخت بهمان دستگاهِ مهندسی ژنتیک دارید, فردا براه چاپگرهای ٣ گُسترائین[16] میتوانید آنرا بسازید و پس بازدارندگی آن خواه ناخواه برداشته میشود.



بازدارنده‌های نرم

بازدارنده‌هایِ نرم همان وژدان و خرد آدمیان (گسترندگان تکنولوژی) میباشند. این بازدارنده‌ها شوربختانه به چندان[17] کاری در این تراز[18] گسترده نمیایند, زیرا
نمونه‌وار کسیکه در راستای رسیدن به رویداد A میکوشد, میتواند بسادگی در این توهم باشد که دارد کاری درست و بسزا در حق بشریت انجام میدهد.

در کنار آن نیز دیده شده که مردم آگاهانه به کاری نااخلاقی میپردازند, زیرا آنرا پیشه‌ و راه درآمدِ خود میدانند: This is how I make a living.

بنیادگذار Bill Joy, Sun Microsystems در نوشتار خود که تاثیر[19] گرفته از کازینسکی میباشد, تقویت این بازدارنده‌هایِ نرم را راهکار میداند:


Wired 8.04: Why the future doesn't need us. (http://www.wired.com/wired/archive/8.04/joy.html)
...
Verifying compliance will also require that scientists and engineers adopt a strong code of ethical conduct, resembling the Hippocratic oath, and that they have the courage to whistleblow as necessary, even at high personal cost. This would answer the call - 50 years after Hiroshima - by the Nobel laureate Hans Bethe, one of the most senior of the surviving members of the Manhattan Project, that all scientists "cease and desist from work creating, developing, improving, and manufacturing nuclear weapons and other weapons of potential mass destruction."14 In the 21st century, this requires vigilance and personal responsibility by those who would work on both NBC and GNR technologies to avoid implementing weapons of mass destruction and knowledge-enabled mass destruction.



این رفتار[20] که میتوان براه یک شماری کُدهای اخلاقی و گسترش آنها میان دانشمندان و پیروی اشان, چینش دنباله‌ها را کنترل کرد
چیزی بیشتر از خودفریبی نیست, زیرا همچون کسی میماند که میخواهد همه‌یِ ستاره‌هایِ آشکار در آسمان شب را بشمرد: لغزشها پیشگیری ناپذیرند.





----
1. ^ Hušidan || هوشیدن: تعقل و تفکر کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-23a4761293e54751ae49122388f890c9-fa.html) to comprehend
2. ^ digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari (http://dictionary.obspm.fr/index.php?formSearchTextfield=difference&formSubmit=Search&showAll=1) difference
3. ^ borun+yâftan::Borunyâftan || برونیافتن: برآوردنِ بلنجِ یک برآیه بیرون از گستره‌یِ بلنج‌هایِ شناخته شده ⚕Heydari (http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/index.php?formSearchTextfield=extrapolate&formSubmit=Search&showAll=1), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Extrapolate) to extrapolate
4. ^ tak+in+eg+i::Takinegi || تکینگی: نقطه‌یِ تکین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Singularity), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DA%A9%DB%8C%D9%86%DA%AF%DB%8C) singularity
5. ^ huš+vâr+e::Hušvâre || هوشواره: هوش مصنوعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Artificial_intelligence) artificial intelligence Künstliche Intelligenz
6. ^ Pucidan || پوچیدن: باطل کردن to cancel
7. ^ âgâh+idan::Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-caa0f28336574d728299ad2f971d47ed-fa.html) to be informed
8. ^ be+gerâyand::Begerâyand || بگرایند: احتمالا Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Likely), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Probably) likely; probably
9. ^ ger+ây+and::Gerâyand || گرایند: محتمل, اگرآیند probable
10. ^ farâ+zist::Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Survival) survival
11. ^ donb+âl+idan::Donbâlidan || دنبالیدن: پیرفتن; دنبال کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Follow) to follow
12. ^ šal+idan::Šalidan || شلیدن: تشبث کردن; همراه با بار نائین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Dodge), ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%B4%D9%84%DB%8C%D8%AF%D9%86) to dodge || شلیدن: توسل جستن (بار نائیین) to recourse
13. ^ gostar+â::Gostarâ || گسترا: بعد; دایمنسیون www.loghatnaameh.org (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-c27126d569f1418ab245b31f8421ad2a-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Dimension) dimension
14. ^ šây+and::Šâyand || شایند: ممکن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Possible) possible
15. ^ Šâridan || شاریدن: جریان داشتن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Flow) to flow
16. ^ gostar+â+in::Gostarâin || گسترائین: بُعدی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Dimensional) dimensional
17. ^ candân+idan::Candânidan || چندانیدن: ضرب کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Multiply), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Multiplizieren) to multiply multiplizieren
18. ^ tarâx+tan::Tarâxtan || تراختن: ترتیب دادن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-dd34268b9936402f93ff93b1a0164c2c-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Arrange) to arrange arrangieren
19. ^ hanây+eš::Hanâyeš || تاثیر: تاثیر Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Efficacy) efficacy
20. ^ raftâr+idan::Raftâridan || رفتاریدن: رفتار کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Behave) to behave sich verhalten

Mehrbod
09-10-2013, 04:25 AM
مهربد گرامی، من در مورد خطرات پیش رو با شما مخالفتی ندارم، اما بدبینی شما نسبت به پشیتازان فناوری و نهادهای تصمیم گیرنده را درک نمی کنم. تکینگی، مهم ترین دستاورد بشر، یا شاید مهمترین دستاورد ماده در کائنات باشد، از همین رو بحثهای مربوط به عواقب و ریسکهای آن، از دستکم یک دهه پیش از دستیابی به آن، بالا خواهد گرفت. بنابراین در هنگام دستیابی به چنان پتانسیلی، خطرات آن به طور گسترده شناخته شده است، و گمان نمی کنم آنهایی که برای اولین بار به چنین پدیده ای دستیافته اند، آنقدر کله شق باشند که بدون یافتن راه حل قطعی برای کنترل آن، استارتش را بزنند.


درود ناشناخته‌یِ گرامی,

دشواری مهادین[1] شما همینجاست که میاندیشید یک "ما"یی آنجا هست. پرسش این است, کدام ما؟ آیا شما تک تکِ ٧
میلیارد و خرده‌ای آدم زنده را میشناسید و میدانید هر کدام هماکنون دارند روی پیشرفت چه چیزی کار میکنند که میگویید ما؟

سپس اینکه میگویید ١٠ سال پیش از رسیدن به تکینگی[2] تکنوفایل‌ها (technophiles) ناگهان به خطرهای آن آگاه[3] میشوند, چند پرسش اینجا به میان میایند:


١. چگونه خواهیم دانست که ١٠ سال دیگر بهمان تکنولوژی نوآورده[4] میشود؟ آیا ١٠ سال پیش از ساخت بمبِ اتم, کسی میدانست ١٠ سال دیگر بمب اتم ساخته خواهد شد؟ (یا ١٠ سال پیش از رویداد جنگ جهانی یکم کسی میدانست جنگ جهانی یکم رویمیدهد؟ درباره‌یِ جنگ جهانی دوم چه؟)

٢. چگونه پس از آگاهی از خطرهای یک تکنولوژی, آن را کنترل میکنند؟ بگوییم تکنوفایلها ١٠ سال پیش از تکینگی دریافتند که نمیتوانند تکینگی را کنترل کنند و چیز خوبی نیست, اکنون چه میکنند, چگونه از پیشرفت بیشتر در راستای رسیدن به آن پیش میگیرند؟ (با هم پیمان میبندند که بیایید در این یک زمینه پیشرفت نکنیم!؟)

٣. ما درباره‌یِ تکنولوژیِ پیش پا افتاده‌ای همچون بمب اتم میبینیم که تنها پس از آزمایش چندباره اش بود که توانستند به ژرفای[5] آسیب‌های پنهان و ناپنهان اش پی ببرند, چگونه درباره‌یِ تکنولوژی همچون تکینگی که آزمودنی هم نیست — یکبار بیشتر نمیتوانید به تکینگی برسید — میخواهند از آسیب‌هایِ شناخته و مهندتر[6], ناشناخته‌ اش پی ببرند؟

٤. اگر کسانیکه نخست به تکینگی دست یافتند باهوش بوده و کله شق نبودند هم به کاری نمیاید, زیرا اگر این تکنوفایل‌هایِ باهوش بیش از اندازه منتظر بمانند کم کم کله شق‌ها هم به ساخت آن توانا میشوند (همانجور که امروز کره‌یِ شمالی شده و ایرانِ کله شق هم دارد به بمب اتم مجهز میشود): تکنولوژی در دست من یا شما یا شماری برگزیده ابرباهوشِ همه چیزدان نیست, دیر یا زود فراگیر میشود.








اینکه چگونه میتوان هوش برتر را (بطور گارانتی شده) کنترل کرد، بیشتر به یک مسئله ریاضیاتی می ماند، اما به گمان من شدنی است. ریاضیدان نابغه ای را در نظر بگیرید، که در یک سلول با دیوارهای آهنی زندانی شده است. هرچقدر هم که او نابغه باشد، نخواهد توانست فرار کند، چون ابزار ندارد. یا بطور مشابه، فرض کنید یک ابررایانه دارد شما را در شطرنج شکست می دهد، شما به سادگی میتوانید با چکش بزنید ناکارش کنید! کوتاه سخن اینکه، هوش برتر الزاما به معنای توانایی بیشتر نیست. برای کارهای کارگری، ما نیاز به روباتهای خیلی باهوش نداریم، اما برای تئوری پردازی، اختراع ها و پیشبرد تکنولوژی، نیاز به هوش بالاتر هست، که می توان آن را ناتوان ساخت، بدون دست و پا/ابزار.


اینجا همچنان شما از «ما» میگویید. این «ما» بجز در ذهن شما جای دیگری نیست گرامی, "آنها" آن بیرون هستند و کسی
به همه‌یِ آنها نگفته که نباید به هوشواره[7] دست و پا بدهند و اگر هم کسی به آنها میاندرزید مایه‌یِ اینکه گوش فرا داده و فرمان بردارند نمیشد.

کنترل چیزی به نام تکینگی[2] فندین نیز خودفریبی بیشتر نیست, کسانیکه در زمینه‌یِ تکینگی کار میکنند هتا
نمیتوانند یک tiling agent (یک agent که فرایند پردازش خود را به زیرagent‌هایش وامی‌گذارد) را گارانتی‌ شده برنامه‌ریزند:


Tiling Agents for Self-Modifying AI, and the Löbian Obstacle (http://intelligence.org/files/TilingAgents.pdf)


چه برسد به تکینگی که از بیخ مهارناپذیر است, زیرا برنامه‌ریزها نه تنها باید ١٠٠% بی هیچ لغزش و ایرنگی[8] زیرساختار آن را برنامه‌ریزند, بساکه باید بتوانند
با پیشبینی[9] اینکه کُد آنها چگونه در روند خود-دگرانیِ هوشواره تاثیر[10] میگذارد را هم در سدها گام پیشبینی کنند.

بمانند این میماند که شما بخواهید توپ بیلیارد را در برخوردهایش پیش‌بینید[11], پیشبینی ١ برخورد و جایگاه توپ پس از آنرا یک کودک ٥ ساله هم میتواند, ٢
برخورد کمی دشوار میشود, ٣ برخورد را تنها یک بیلیاردباز کاردرست میتواند, پیشبینی ٤ یا ٥ برخورد نیاز به ابررایانه دارد, ولی برای پیشبینی جایگاه توپ پس از
٥٦ امین برخورد, شما باید آگاه[3] به جایگاه تک تکِ ریزگان[12] جهان باشید, زیرا دورترین ریزگان در دورترین کرانه‌‌هایِ جهان در اینکه توپ پس از این برخورد کجا خواهد بود تاثیر سرنوشتسازی خواهند داشت:


The Black Swan: The Impact of the Highly Improbable, p. 177

Assuming one has knowledge of the location of every ball and the speed and accuracy of the cue ball, it is relatively easy to predict the expected movement of the ball after the first shot. A person might even expect that second, third and fourth degree movements can be estimated with great accuracy due to the growing computational power of computers. The problem, however, grows increasingly complex with each subsequent movement. This is because after the ninth movement the gravitational pull of a person standing at the next pool table exerts enough of an effect to alter the trajectory of the ball. And after 56 movements even the smallest particle on the outer edge of the universe will effect the trajectory!



فراموش نکنید که ما درباره‌یِ یک توپ بیلیارد که تنها کنش و بازکنش دارد سخن گفتیم, نه درباره‌یِ یک هوشواره‌[7] با مغزی پویا و هوشی بیشتر از خود امان.






درمورد مهندسی ژنتیک، من متوجه نشدم که چگونه میخواهد فراگیر شود، بدون فراگیر شدن تکینگی. اما آنهم بمانند مورد قبلی، مستلزم حماقت گسترده از سوی تکنولوژیستها خواهد بود.

مهندسی ژنتیک ساده‌تر از تکینگی[2] است, تکینگی یک آستانه‌یِ سُترگ[13] دارد و شاید بتوان پیچیدگی آنرا زمختانه همتراز با نانوتکنولوژی دید.








----
1. ^ meh+âd+in::Mehâdin || مهادین: اصلی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Principal), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Main) principal; main
2. ^ آ ب پ tak+in+eg+i::Takinegi || تکینگی: نقطه‌یِ تکین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Singularity), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DA%A9%DB%8C%D9%86%DA%AF%DB%8C) singularity
3. ^ آ ب âgâh+idan::Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-caa0f28336574d728299ad2f971d47ed-fa.html) to be informed
4. ^ no+âvardan::Noâvardan || نواوردن: نوآوری کردن; ابداع کردن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-1312098dfbfc4931801905a347a61d92-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Innovate) to innovate
5. ^ žarf+â::Žarfâ || ژرفا: ژرفیِ یک چیز profundity
6. ^ meh+and::Mehand || مهند: مهم important; significant
7. ^ آ ب huš+vâr+e::Hušvâre || هوشواره: هوش مصنوعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Artificial_intelligence) artificial intelligence Künstliche Intelligenz
8. ^ Irang || ایرنگ: خطا; لغزش MacKenzie error irrtum
9. ^ piš+bin+i::Pišbini || پیشبینی: prediction
10. ^ hanây+eš::Hanâyeš || تاثیر: تاثیر Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Efficacy) efficacy
11. ^ piš+didan::Pišdidan || پیشدیدن: پیشبینی کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Prediction) to predict
12. ^ rizeg+ân::Rizegân || ریزگان: ذرات Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Particles) particles
13. ^ Setorg <— Sotarg || سترگ: بزرگ و کلان Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Magnificent), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Great) magnificent; great

Mehrbod
09-10-2013, 04:30 AM
در پاسخی که نگاشتی؛ تنها انگیزه پرداختن به این بخش از آن را دارم۱.
خود گمان می بردم که شاید به طور ناخودآگاه به چنین سفسته ای روی آورده باشم؛ ولی مطالعه دقیقتر آن و خردورزی بیشتر پیرامون آن نگرانیم را برطرف نمود.
اساس این سفسته در چنین حالتی رخ می دهد: " از آنجاییکه مهربد نگران پیشرفت فندآوری است؛
پس دیدگاهش هم بیهوده و مضحک است."
....
۱. زیرا با پیشروی این جستار و بررسی بیش تر نگاشت هایت؛ مردود بودن اساس دیدگاهت و چشم داشت هایت، در بیهوده گی نگرانیت برایم آشکار می گردد.

در همین پست هم شده‌ای, بجای پرداختن به سخن که چه در این جستار گفته‌ایم, به اینکه من (مهربد) چگونه رفتار[1] میکنم و که هستم و چه انگیزه‌هایی دارم پرداختی—> سفسته‌یِ بَرسخنگو یا Ad hominem - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Ad_hominem)


به سخن دیگر, من خنده‌دار رفتار کنم یا ناخنده‌دار بنویسم, در اینکه چه گفته ام و منطق سخن ام چیست دگرسانی‌ای[2] نمیدهند.





----
1. ^ raftâr+idan::Raftâridan || رفتاریدن: رفتار کردن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Behave) to behave sich verhalten
2. ^ digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari (http://dictionary.obspm.fr/index.php?formSearchTextfield=difference&formSubmit=Search&showAll=1) difference

SAMKING
09-11-2013, 01:28 PM
مثَل شما مثَل بیماریست که تا هفته دیگر از سرطان کبد میمیرد ولی در طول این یک هفته مدام دلشوره دارد که نتیجه آزمایش hiv اش مثبت خواهد بود یا منفی.


بماند که این انسانیت و نژاد هومنی چه تقدسی دارد که نگران از بین رفتنش هستید؟
نه روحی نه خدایی نه عالم غیبی... چه چیزی میمونه که به انسان تقدسی بده که لایق حفظ شدن به شکل اولیه و نابود نشدن باشه؟
نکنه پیروان اسپاگتی(ع) هم باورمندن که انسان اشرف مخلوقات است؟!!!:e420:
از نگر من مهم حفظ دانش هست و انتقالش به موجودات دیگه.. چه آدم های فضایی چه ربات ها چه هوش مصنوعی و...

مزدك بامداد
09-12-2013, 10:13 AM
مثَل شما مثَل بیماریست که تا هفته دیگر از سرطان کبد میمیرد ولی در طول این یک هفته مدام دلشوره دارد که نتیجه آزمایش hiv اش مثبت خواهد بود یا منفی.


بماند که این انسانیت و نژاد هومنی چه تقدسی دارد که نگران از بین رفتنش هستید؟
نه روحی نه خدایی نه عالم غیبی... چه چیزی میمونه که به انسان تقدسی بده که لایق حفظ شدن به شکل اولیه و نابود نشدن باشه؟
نکنه پیروان اسپاگتی(ع) هم باورمندن که انسان اشرف مخلوقات است؟!!!:e420:
از نگر من مهم حفظ دانش هست و انتقالش به موجودات دیگه.. چه آدم های فضایی چه ربات ها چه هوش مصنوعی و...
نه دوست گرامی، نباید فراموش کرد که مهند ترین انگیزه ی ما در زندگی همان خود زندگی و فرازیست
است ( بهزیستی خود ما و فرزندان ما). اگر ما از خوان زندگی بهره ای نداشته باشیم، پس بگذار توفان
همه را در کام خود بکشد! چرا من باید نگران این باشم که دانش ما به باشندگان دیگر برسد؟ چه بهره ای
من یا فرزندانم یا زادمان هومن ( اگر بجای باشند) از این رفتار من خواهند برد و اگر بجای نباشند، چرا
باید چنین کنم؟ پس همانگونه که برای نمونه در سیاست، همکاری گروه ها باهم برای رسیدن به بهره
و سود است، هر گام دیگر آدمی و جانوران در راه رسیدن به بهره های زیستی است. به زبان دیگر،
تنها چیزی که در این جهان ارزش دارد، زندگی است و همه ی ارزش های دیگر از ارزش زندگی
و بهزیستی بر میخیزند. (اگر تکیاخته ها مارا پدید آورده اند برای این بوده که خودشان به تراز بالاتری
از فرازیست بهینه برسند!) اگر ما این پایه را اره کنیم، هر چیز دیگری در جهان ارزش خود را برای ما
از دست میدهد و همان چیزی میشود که در فربود(واقع) بود: یک توده ی پروتون ها و الکترون ها !
این است که باید هر کاری را در سجنش با ارزش ان در " فرازیست بهینه ی ژن" انجام داده و
انگیزه ی هر رفتار مردم و گروه ها و .. را نیز در بستر همین "رازیست بهینه ی ژن" ارزیابی نمود.


SAMKING
09-12-2013, 01:14 PM
نه دوست گرامی، نباید فراموش کرد که مهند ترین انگیزه ی ما در زندگی همان خود زندگی و فرازیست
است ( بهزیستی خود ما و فرزندان ما). اگر ما از خوان زندگی بهره ای نداشته باشیم، پس بگذار توفان
همه را در کام خود بکشد! چرا من باید نگران این باشم که دانش ما به باشندگان دیگر برسد؟ چه بهره ای
من یا فرزندانم یا زادمان هومن ( اگر بجای باشند) از این رفتار من خواهند برد و اگر بجای نباشند، چرا
باید چنین کنم؟ پس همانگونه که برای نمونه در سیاست، همکاری گروه ها باهم برای رسیدن به بهره
و سود است، هر گام دیگر آدمی و جانوران در راه رسیدن به بهره های زیستی است. به زبان دیگر،
تنها چیزی که در این جهان ارزش دارد، زندگی است و همه ی ارزش های دیگر از ارزش زندگی
و بهزیستی بر میخیزند. (اگر تکیاخته ها مارا پدید آورده اند برای این بوده که خودشان به تراز بالاتری
از فرازیست بهینه برسند!) اگر ما این پایه را اره کنیم، هر چیز دیگری در جهان ارزش خود را برای ما
از دست میدهد و همان چیزی میشود که در فربود(واقع) بود: یک توده ی پروتون ها و الکترون ها !
این است که باید هر کاری را در سجنش با ارزش ان در " فرازیست بهینه ی ژن" انجام داده و
انگیزه ی هر رفتار مردم و گروه ها و .. را نیز در بستر همین "رازیست بهینه ی ژن" ارزیابی نمود.
درود بر مزدک گرامی
شما فرمودید "تنها چیزی که در این جهان ارزش دارد، زندگی است"
خب این "زندگی" چی هست؟
چی هست که به چند کیلو گوشت و استخوان زندگی میده؟
انسان یک کیسه گوشتی پر شده با خون و استخوان است که اندکی دانش و آگاهی بر آن سوار شده
در واقع چه تفاوتیست که روزی هوش مصنوعی بر ما غلبه کند و به جای این کیسه گوشتی، دانش و آگاهی بر یک قوطی آهنی سوار شود(ربات ها)؟
چه لزومی به پافشاری به فرازیست بهینه ژن است؟
هیچ!
در واقع پرسش اساسی اینجاست که چرا انسان نمیتواند ربات ها یا هوش مصنوعیِ ساخته شده به دست خود را همچون فرزندان خویش بداند، نه دشمنان!!
پاسخ به گمان بالا این است که باور به ویژه بودن و مقدس بودن یا اشرف مخلوقات بودن در تار و پود نظام فکری ما ریشه کرده
در حالی که همه میدانیم که ما تنها موجودات کمی بیشتر تکامل یافته هستیم و خدایی هم به سان گفته ادیان نیست که قداستی به ما ببخشد.
اکنون چرا نتوانیم برای نمونه"تعویض بدن گوشتی با بدن آهنی!" را یک گام بلند در تکامل خود حساب کنیم؟
هیچ قانون الهی/غیر الهی در کار نیست که ما را موظف به پایبندی به سلول های زنده کند.

اگر ما از خوان زندگی بهره ای نداشته باشیم، پس بگذار توفان
همه را در کام خود بکشد! چرا من باید نگران این باشم که دانش ما به باشندگان دیگر برسد؟
در این صورت است که هوش مصنوعی و ربات ها و...فرزندان ما و نسل بعدی زندگی و حیات خوهند بود و ما هم دلیلی برای انتقال و مراقبت از دانشمان خواهیم داشت.

اگر هم از یک زاویه دیگر نگاه کنیم:
رشد تکنولوژی را یا میتوانیم متوقف کنیم یا نه
اگر توانستیم که به مرور به غار نشینی بازگشته و دوباره چرخه رشد تکنولوژی تکرار میشود.
اگر نتوانستیم هم در نهایت و آینده دور یا نژدیک سرنوشت ما کنار رفتن و سرنوشت مخلوقات هوشمندمان حکمرانیست.
یک ضرب المثل چینی میگوید:
"اگر به تو تجاوز شد و تو هیچ کاری از دستت ساخته نبود عاقلانه تر این است که تو هم لذت ببری."
وگرنه داستان زئوس و تیتان ها تکرار میشود!

مزدك بامداد
09-12-2013, 01:56 PM
درود بر مزدک گرامی
شما فرمودید "تنها چیزی که در این جهان ارزش دارد، زندگی است"
خب این "زندگی" چی هست؟
چی هست که به چند کیلو گوشت و استخوان زندگی میده؟
انسان یک کیسه گوشتی پر شده با خون و استخوان است که اندکی دانش و آگاهی بر آن سوار شده
در واقع چه تفاوتیست که روزی هوش مصنوعی بر ما غلبه کند و به جای این کیسه گوشتی، دانش و آگاهی بر یک قوطی آهنی سوار شود(ربات ها)؟
چه لزومی به پافشاری به فرازیست بهینه ژن است؟
هیچ!
در واقع پرسش اساسی اینجاست که چرا انسان نمیتواند ربات ها یا هوش مصنوعیِ ساخته شده به دست خود را همچون فرزندان خویش بداند، نه دشمنان!!
پاسخ به گمان بالا این است که باور به ویژه بودن و مقدس بودن یا اشرف مخلوقات بودن در تار و پود نظام فکری ما ریشه کرده
در حالی که همه میدانیم که ما تنها موجودات کمی بیشتر تکامل یافته هستیم و خدایی هم به سان گفته ادیان نیست که قداستی به ما ببخشد.
اکنون چرا نتوانیم برای نمونه"تعویض بدن گوشتی با بدن آهنی!" را یک گام بلند در تکامل خود حساب کنیم؟
هیچ قانون الهی/غیر الهی در کار نیست که ما را موظف به پایبندی به سلول های زنده کند.

در این صورت است که هوش مصنوعی و ربات ها و...فرزندان ما و نسل بعدی زندگی و حیات خوهند بود و ما هم دلیلی برای انتقال و مراقبت از دانشمان خواهیم داشت.

اگر هم از یک زاویه دیگر نگاه کنیم:
رشد تکنولوژی را یا میتوانیم متوقف کنیم یا نه
اگر توانستیم که به مرور به غار نشینی بازگشته و دوباره چرخه رشد تکنولوژی تکرار میشود.
اگر نتوانستیم هم در نهایت و آینده دور یا نژدیک سرنوشت ما کنار رفتن و سرنوشت مخلوقات هوشمندمان حکمرانیست.
یک ضرب المثل چینی میگوید:
"اگر به تو تجاوز شد و تو هیچ کاری از دستت ساخته نبود عاقلانه تر این است که تو هم لذت ببری."
وگرنه داستان زئوس و تیتان ها تکرار میشود!
درود!
زندگی در روی زمین از فشردگی انرژی خورشید و گرایش جهان بسوی آنتروپی بیشتر پدید آمده. ما باشندگانی
انرژی گسار هستیم که انرژی های گرفتار خورشید در روی زمین را آزاد میکنیم. ( میخوریم و لامپ روشن میکنیم
و چندی هم هست که انرژی های هسته ای را هم آزاد میکنیم)، طبیعت در برابر این خویشکاری به ما چیزی بنام
خوشی و شادی ارزانی نموده است. دگرسانی ما که یک کیسه ی گوشتی هستیم با روبات ها، هم اکنون همین است.
=>
اگر فردید (منظور) شما این است که ویر و روان ما در کالبد های رایانه ای بجای بماند، سخن شما بسزاست،
ولی تنها انزمان که در آنجا هم توانایی درد و خوشی را داشته باشیم، توانایی سـُـهش (حس) خوشبختی و
اندوه را هم داشته باشیم، انگیزه ای برای فرازیست و زندگی داشته باشیم، شما دوست دارید زنده بمایند
چون از خوردن چلوکباب و آمیزش جنسی و آب خنک و کوهنوردی خوشی می یابید . اگر شما هیچ خوشی
نداشته باشید، آماج و انگیزه ای برای زندگی ندارید. اینکه ماده ی سازنده ی ما چیست، در این رهگذر جایی
ندارد، گوشت هم از الکترون و پروتون درست شده، آهن و پولاد هم.ولی اگر فردیدتان این است که روبات هایی
که ما میسازیم، روان خودشان را داشته باشند، سخنتان بسزا نخواهد بود: روبات با ما پیوند ژنتیک ندارد. ما
فرزند خود را میپروریم چون ژن ما در او بجای می ماند. ما شاه یا رهبر را میپروریم و به او پول و باژ (مالیات)
میدهیم، چون او در جایگاه رهبری، میکوشد که ژن ما را از آسیب دشمنان نگاه دارد. ما با ژن گوسپند هم
پیمان دوستی بسته ایم چون برای زیست و فرازیست ما سودمند است. همچنین اگر روبات میسازیم،
در راستای آسودگی ماست و نه اینکه ساختن هومنواره، یک چیز خودآماج ( self- purpose /selbstzweck)
بوده باشد. پس این فندآوری و این هوشمندی چه هوشمندی ما و چه هوشمندی ساختگی، در راستای
بهزیستی ما بوده و بی ما ارزش و جایگاهی برای ما ندارد.

SAMKING
09-12-2013, 04:31 PM
زندگی در روی زمین از فشردگی انرژی خورشید و گرایش جهان بسوی آنتروپی بیشتر پدید آمده. ما باشندگانی
انرژی گسار هستیم که انرژی های گرفتار خورشید در روی زمین را آزاد میکنیم. ( میخوریم و لامپ روشن میکنیم
و چندی هم هست که انرژی های هسته ای را هم آزاد میکنیم)، طبیعت در برابر این خویشکاری به ما چیزی بنام
خوشی و شادی ارزانی نموده است. دگرسانی ما که یک کیسه ی گوشتی هستیم با روبات ها، هم اکنون همین است.
خوب اگر چم زندگانی را در گرفتن و آزاد ساختن انرژی بدانیم
افزون بر انسان باید آبشار، دشت، جنگل و گویال زمین را هم زنده بدانیم؛ چه بسا خود آدم آهنی هم در این تعریف جای خواهد گرفت.
و اما خوشی و شادمانی،
خوشی برای ما انسان ها آماج رسیدن به هدف است، نه چیزی بیشتر و نه کمتر!
یک راهکار برای دلگرم کردن ما به پیگیری هدف ها و زنده ماندنمان و تولید فرزندان و حفظ ژن، که با تولید هورمون در بدن انجام میشود!
این هرگز چیز ویژه ای نیست.
برای نمونه میشود برای آدم آهنی ها برنامه ریزی کرد که هر بار به کاملن شارژ شدند یک لامپ رو سرشان چشمک بزند.
و در مورد رفتار های آدم آهنی تا 1 ساعت آینده جوری برنامه ریزی کنیم که به نگر انسان خوش اخلاق تر است!!!
(هرچند اگر روزی انسان نابود شد به همین هم نیاز نیست و خوشی ربات تنها به یک پیغام"شما کاملن شارژ شدید!" محدود میشود.)



اگر فردید (منظور) شما این است که ویر و روان ما در کالبد های رایانه ای بجای بماند، سخن شما بسزاست،
ولی تنها انزمان که در آنجا هم توانایی درد و خوشی را داشته باشیم، توانایی سـُـهش (حس) خوشبختی و
اندوه را هم داشته باشیم، انگیزه ای برای فرازیست و زندگی داشته باشیم، شما دوست دارید زنده بمایند
چون از خوردن چلوکباب و آمیزش جنسی و آب خنک و کوهنوردی خوشی می یابید .
این "خوشی" که ما از آن سخن میگوییم تنها زمانی زمانی وجود دارد که ما انسان ها وجود داشته باشیم
ما که از بین رفتیم "تعریف ما از خوشی" هم خواهد رفت و فرزندان آهنی (یا گوشتی ولی تکامل یافته تر) ما تعریفشان با ما دگرسان خواهد بود.
نمونه:
من یک سیب میخورم=>هورمون خوشحالی در مغز=>من از زندگی خوشی میبرم!
آدم آهنی خود را شارژ میکن=>پیغام"شما با موفقیت شارژ شدید" در سیستم عامل یا رایانه یا مغز=>آدم آهنی از زندگی خوشی میبرد!



اگر فردیدتان این است که روبات هایی
که ما میسازیم، روان خودشان را داشته باشند، سخنتان بسزا نخواهد بود: روبات با ما پیوند ژنتیک ندارد. ما
فرزند خود را میپروریم چون ژن ما در او بجای می ماند.
خیر من با این نگر شما مخالفم.
رباتیک و هوش مصنوعی امروز فرزندان نوپای ما هستند که در حال پرورش آنها هستیم.
نه به این دلیل که ژن ما را دارند بلکه به این دلیل که اینها حاملان دانش ما خواهند بود.
اینگونه به داستان ننگرید که یک ربات را به عنوان فرزند بدهیم به انسانی و او ربات را بپرورد!
بلکه تکنولوژی فرزند بشریت است.(چرا که دانش و آگاهی او را حمل میکند) و در البته حال رشد!
اگر بتوانیم به فرزند خود که چند کیلو گوشت واستخوان است بخاطر حمل ژن هایمان علاقه مند باشیم،
قطعن ما به فرزندمان که دانش و آگاهیمان را حمل میکند نیز میتوانیم علاقه مند باشیم و او را بپروریم و به بلوغ برسانیم.

اکنون ما کودکِ ناتوانِ ساخته دست خود را به کار گمارده ایم تا بیشتر "خوشی" ببریم چه بسا که چندی بعد او ما را به کار بندد.(که ممکن است به نابودی ژن ما بیانجامد.)

مزدك بامداد
09-12-2013, 05:35 PM
....
خیر من با این نگر شما مخالفم.
رباتیک و هوش مصنوعی امروز فرزندان نوپای ما هستند که در حال پرورش آنها هستیم.
نه به این دلیل که ژن ما را دارند بلکه به این دلیل که اینها حاملان دانش ما خواهند بود.
......
فرای اینکه آیا ما بتوانیم خوشی یا درد ساخگی و روبوتیک
بسازیم یانه، پرسش و دشواری همچنان بجای خود است:
به چه انگیزه ای و به امید چه پاداشی ما باید چنین کنیم
که شما میفرمایید؟ مهر ما به فرزند و .. از روی برنامه ی
فرگشتیک ژنتیک ماست که میخواهد خودش را نگه دارد
و افزایش دهد. دانش هم خودش آرمان و آماج نیست،
دانش ابزار است برای فرازیست ژن. و اگر روزی ژن دید
که نخواهد بود، بجای ماندن ابزار برای او بی ارزش میشود.

SAMKING
09-12-2013, 05:56 PM
مهر ما به فرزند و .. از روی برنامه ی
فرگشتیک ژنتیک ماست که میخواهد خودش را نگه دارد
و افزایش دهد. دانش هم خودش آرمان و آماج نیست،
دانش و تکنولوژی امروز با ما پیوند خورده، به عبارتی میتوانیم بگوییم همانگونه که یک فرد عینکی بدون عینکش احساس کمبود میکند،
ما هم بدون تکنولوژی و دانش امروزی دیگر "خود"ی که امروز از خودمان میشناسیم نخواهیم بود.
بیانگارید همان فرد عینکی یک دست و یک پایش هم رباتی باشد....
...
بیانگارید که 100 سال گذشت و بدن او فرسوده شد و کل خاطرات و آگاهیش را به یک بدن مصنوعی (آهنی/ گوشتی/ و...) انتقال دادند...
و...
در چنین زمانیست که "دانش" خود آرمان و آماج خواهد بود و انسان (یا هر تعریفی که بتوان از این موجود جدید کرد) برای بودن و ماندنش نه به بقای ژن، که به دانش نیاز دارد.
شاید بتوان همین موجود جدید را دانش نام نهاد چرا که از انسان بودن(کیسه گوشت+دانش و آگاهی) تنها دانش و آگاهی از آن باقی مانده.



دانش ابزار است برای فرازیست ژن. و اگر روزی ژن دید
که نخواهد بود، بجای ماندن ابزار برای او بی ارزش میشود.
چنین قانونی در هیچ کتاب قانونی نیست و لزومی هم بر پایبند بودن به آن نیست.
به عبارتی برای نیل به هدف آنقدر با ابزار گره میخوریم تا نتوان مرزی بین ابزار و هدف کشید اینجاست که ابزار خود به هدف بدل میشود.

مزدك بامداد
09-12-2013, 06:10 PM
دانش و تکنولوژی امروز با ما پیوند خورده، به عبارتی میتوانیم بگوییم همانگونه که یک فرد عینکی بدون عینکش احساس کمبود میکند،
ما هم بدون تکنولوژی و دانش امروزی دیگر "خود"ی که امروز از خودمان میشناسیم نخواهیم بود.
بیانگارید همان فرد عینکی یک دست و یک پایش هم رباتی باشد....
...
بیانگارید که 100 سال گذشت و بدن او فرسوده شد و کل خاطرات و آگاهیش را به یک بدن مصنوعی (آهنی/ گوشتی/ و...) انتقال دادند...
و...
در چنین زمانیست که "دانش" خود آرمان و آماج خواهد بود و انسان (یا هر تعریفی که بتوان از این موجود جدید کرد) برای بودن و ماندنش نه به بقای ژن، که به دانش نیاز دارد.
شاید بتوان همین موجود جدید را دانش نام نهاد چرا که از انسان بودن(کیسه گوشت+دانش و آگاهی) تنها دانش و آگاهی از آن باقی مانده.



چنین قانونی در هیچ کتاب قانونی نیست و لزومی هم بر پایبند بودن به آن نیست.
به عبارتی برای نیل به هدف آنقدر با ابزار گره میخوریم تا نتوان مرزی بین ابزار و هدف کشید اینجاست که ابزار خود به هدف بدل میشود.
پیوند ما با فندآوری، پیوندی برابر سو نیست، پیوندی میان کاروَر و کارگیر،
بهره‌کش و بهره‌ده است. گوشیار و چشمیار ( عینک) نوکر های ما و ابزار
بهزیستی ما هستند، یک چشمیار بی چشم ما، هیچگونه ارزش هستی
ندارد. همینگونه است یارانه و ... اگر ویر مارا هم به رایانه ای جای دادند،
بازهم آن رایانه در نوکری ما و برای خوشی ماست. ( که دیگر بجای خورشت
قیمه، به گفته ی شما با شارژ شدن انجام میشود) ولی دانش همچنان یک
ابزار است که ما بتوانیم تا جاودان شارژ بشویم ! یک قانون هم نباید بیگمان
و ١۰۰% در یک جا نوشته باشد. قانون گرانش هم جایی نبشته نبود، نیوتون
آنرا دریافت و سپس نوشت! پس اگر اینجور باشد که روباتها باشند و ما نباشیم
و روان و ویر ما هم به این روباتها نرود، ما هیچ انگیزه ای برای نگهداشت آنها نداریم.

SAMKING
09-12-2013, 06:32 PM
پیوند ما با فندآوری، پیوندی برابر سو نیست، پیوندی میان کاروَر و کارگیر،
بهره‌کش و بهره‌ده است. گوشیار و چشمیار ( عینک) نوکر های ما و ابزار
بهزیستی ما هستند، یک چشمیار بی چشم ما، هیچگونه ارزش هستی
ندارد. همینگونه است یارانه و ... اگر ویر مارا هم به رایانه ای جای دادند،
بازهم آن رایانه در نوکری ما و برای خوشی ماست. ( که دیگر بجای خورشت
قیمه، به گفته ی شما با شارژ شدن انجام میشود) ولی دانش همچنان یک
ابزار است که ما بتوانیم تا جاودان شارژ بشویم !
منِ امروز به یقین منِ دیروز نیستم، تصور ما از "خود" در گذر زمان دستخوش دگرگونی میشود.
بله چشم مال ماست و عینک نوکر اوست!
اگر چشم را از جا درآوردیم و بجای آن چشم مصنوعی گذاشتیم چه؟
اگر کل بدن را دور اندازیم و آگاهی و دانشمان را در حافظه های رایانه و ربات جای دهیم چه؟
بله! امروز و از این زاویه (+تصور امروز من از "خود") هنوز هم آن بدن رباتیک نوکر من خواهد بود!
ولی از دید من در درون آن بدن رباتیک یا رایانه پس از گذشت اندک زمانی دیگر "خود" قبلی رنگ میبازد و "خود"ِ جدیدی تعریف میشود!

و اگر نه چرا شما که امروز این سخن را میگویید به بدن گوشتی خود همچون نوکر آگاهی و دانشتان نمینگرید؟ و مدام در پی بقای "ژن" که همان نوکر امروزینتان است هستید؟

"خود"ی که در آینده از خود تعریف خواهیم کرد با دانش و تکنولوژی گره خورده پس رمز بقای این "خود" در بقای "دانش" است که در آن روزگار جای "ژن" را گرفته است.

پس اگر اینجور باشد که روباتها باشند و ما نباشیم
و روان و ویر ما هم به این روباتها نرود، ما هیچ انگیزه ای برای نگهداشت آنها نداریم.
این انگیزه را خواهیم داشت، چرا که مانند امروز تنها از بیرون به مسائل نخواهیم نگریست و خود در بطن تغییرات دراز مدت در نگرش به "هدف"، "ابزار" و "تعریف از خود" خواهیم بود.

مزدك بامداد
09-12-2013, 07:47 PM
منِ امروز به یقین منِ دیروز نیستم، تصور ما از "خود" در گذر زمان دستخوش دگرگونی میشود.
بله چشم مال ماست و عینک نوکر اوست!
اگر چشم را از جا درآوردیم و بجای آن چشم مصنوعی گذاشتیم چه؟
اگر کل بدن را دور اندازیم و آگاهی و دانشمان را در حافظه های رایانه و ربات جای دهیم چه؟
بله! امروز و از این زاویه (+تصور امروز من از "خود") هنوز هم آن بدن رباتیک نوکر من خواهد بود!
ولی از دید من در درون آن بدن رباتیک یا رایانه پس از گذشت اندک زمانی دیگر "خود" قبلی رنگ میبازد و "خود"ِ جدیدی تعریف میشود!

و اگر نه چرا شما که امروز این سخن را میگویید به بدن گوشتی خود همچون نوکر آگاهی و دانشتان نمینگرید؟ و مدام در پی بقای "ژن" که همان نوکر امروزینتان است هستید؟

"خود"ی که در آینده از خود تعریف خواهیم کرد با دانش و تکنولوژی گره خورده پس رمز بقای این "خود" در بقای "دانش" است که در آن روزگار جای "ژن" را گرفته است.

این انگیزه را خواهیم داشت، چرا که مانند امروز تنها از بیرون به مسائل نخواهیم نگریست و خود در بطن تغییرات دراز مدت در نگرش به "هدف"، "ابزار" و "تعریف از خود" خواهیم بود.

مغز ما که ویر ما را پدید میاورد، فراورده ی کار ژنهای ما در درازای میلیونها سال فرگشت است.
پس من گوشت خود را از ان خود میدانم، چرا که در هر یاخته همان ژنی است که ویر مرا پدید
آورده است. بر این پایه من هرگز یک چشم ساختگی را آنگونه از آن خود و از خود نمیدانم که
چشم خود را. هرچند که آن چشم بهتر از چشم من باشد. پیکر ما هتا کلیه ی پیوندی یک ژن
اندک دورتر را هم پس میزند و از خود نمی شمارد. بر این پایه، این خودی که از ژن ها پدید آمده
و این خودآگاه که از سوی ناخودآگاه بس بزرگتری کنترل میشود، هرگز نمیتواند از پیکر
گوشتی رهایی یافته و "من" خود را نیز نگه دارد. آماج هایی که در سراسر این میلیونها سال
یکسان مانده اند، مانند کوشش در گسارش انرژی، رسیدن به خوشی، آسایش و ... جای خود
را به آماج های دیگر نمیدهند چون این برابر با از دست دادن انگیزه ی هستی که درست همین
ها هستند، میباشد. به زبان دیگر دانش که تا امروز یک ابزار بوده، همچنان باز یک ابزار خواهد ماند
و ما فرنودی نداریم که بپذیریم که ناگهان، این ابزار خودش آماج و آرمان خواهد شد! اکنون که این
کار را میکنیم برای این است که بهتر زندگی کنیم، در کنکور پیش بیفتیم، تانک های بهتر و موشک
های بهتر برای پدافند خود بسازیم، زندگی خود را دراز کنیم ، از مرگ و میر خود بکاهیم و ... خب،
زمانی که بینگاریم که روبات شدیم برای چه دانش بیاموزیم ؟ برای خود دانش؟ که چه شود؟



2376

SAMKING
09-12-2013, 08:10 PM
مغز ما که ویر ما را پدید میاورد، فراورده ی کار ژنهای ما در درازای میلیونها سال فرگشت است.
ویر ما آماج چینش ویژه سلول های مغز است.
اگر چینش قسمتی از مغز دگرگون شود شما دیگ خود قبلیتان نیستید.
ولی اگر سلول های عصبیتان را با سلول های عصبی از ژن دیگری جایگزین کنیم و دقیقن همین چینش امروز را داشته باشد شما خودِ خودتان خواهید بود، نه یک خود متفاوت.


پس من گوشت خود را از ان خود میدانم، چرا که در هر یاخته همان ژنی است که ویر مرا پدید
آورده است. بر این پایه من هرگز یک چشم ساختگی را آنگونه از آن خود و از خود نمیدانم که
چشم خود را
میتوانید!
اگر دلیل بر خودی دانستن چشم یکی بودن ژن های چشم با ژن های مغز باشد=>
همریشه بودن دانشِ ساختن چشم مصنوعی با دانشی که رایانه ای را ساخت تا در آینده ویر خود را به آن منتقل کنیم، دلیل کافی بر خودی دانستن چشم مصنوعی خواهد بود.

این خودی که از ژن ها پدید آمده
و این خودآگاه که از سوی ناخودآگاه بس بزرگتری کنترل میشود، هرگز نمیتواند از پیکر
گوشتی رهایی یافته و "من" خود را نیز نگه دارد
این تغییر در من، در همون زمینه تغییرات "من" در گذر زمان هست.


به زبان دیگر دانش که تا امروز یک ابزار بوده، همچنان باز یک ابزار خواهد ماند
و ما فرنودی نداریم که بپذیریم که ناگهان، این ابزار خودش آماج و آرمان خواهد شد! اکنون که این
کار را میکنیم برای این است که بهتر زندگی کنیم، در کنکور پیش بیفتیم، تانک های بهتر و موشک
های بهتر برای پدافند خود بسازیم، زندگی خود را دراز کنیم ، از مرگ و میر خود بکاهیم و ... خب،
زمانی که بینگاریم که روبات شدیم برای چه دانش بیاموزیم ؟ برای خود دانش؟ که چه شود؟
برای چه دانش بیاموزیم؟ خوب مگر قرار بر این است که با رباتی شدن بدن هامون، رقابت ها و دشمنی ها و جنگ بقا رو فراموش کنیم؟
برای نمونه:
اگر یک روز رباتی شدیم باز به دنبال دانشِ بیشتر خواهیم بود تا دیگر ربات ها رو بکشیم و انرژی بیشتر و قدرت بیشتر به دست بیاریم تا بتونیم خودمون(=دانشمون) رو زنده نگه داریم، که معنای زندگی جز این نیست.

مزدك بامداد
09-12-2013, 08:21 PM
ویر ما آماج چینش ویژه سلول های مغز است.
ویر ما فراورده ی یاخته های مغزی و فراورده ی ژنهاست و نه آماج آنها.
ویر مان تنها یک ابزار است که ژن ها برای فرازیست خودشان ساخته اند
و برای انیکه این ویر از راهش دور نشود، ژن ها با یک ناخودآگاه نیرومند
و چیره نشدنی، او را کنترل میکنند. خودآگاه مانند وزیری هوشمند است
که برای یک کشور کار میکند و تا زمانی در جایگاه وزیراد است که بهره وری
های کشور را بجای آورد وگرنه گوشمالی یا برکنار میگردد. بزبان دیگر اگر
ژنها و فرگشت روزی ببینند که کودن بودن بیشتر به فرازیست می انجامد،
فرگشت ما و ما بسوی کودنی خواهیم رفت ( درست مانند جمهوری اسلامی)


یک روز رباتی شدیم باز به دنبال دانشِ بیشتر خواهیم بود تا دیگر ربات ها رو بکشیم و انرژی بیشتر و قدرت بیشتر به دست بیاریم
پس میبیند که دانش نمیتواند از یک ابزار فراتر رفته و آماج شود و آماج همان زندگی است!

SAMKING
09-12-2013, 08:43 PM
ویر ما فراورده ی یاخته های مغزی و فراورده ی ژنهاست و نه آماج آنها.
درسته ولی اگر چینش سلول های مغز شما را کپی کنیم روی سلول های مغز من باز یک ویرِ مزدک بامداد خواهیم داشت
و ژن های مغز من هم کاری از دستشان بر نمیآید و از این به بعد ژن های مغز مزدک بامداد هستند.

ویر مان تنها یک ابزار است که ژن ها برای فرازیست خودشان ساخته اند
و برای انیکه این ویر از راهش دور نشود، ژن ها با یک ناخودآگاه نیرومند
و چیره نشدنی، او را کنترلک میکنند. خودآگاه مانند وزیری هوشمند است
که برای یک کشور کار میکند و تا زمانی در جایگاه وزیراد است که بهره وری
های کشور را بجای آورد وگرنه گوشمالی یا برکنار میگردد. بزبان دیگر
اگر ژنها و فرگشت روزی ببینند که کودن بودن بیشتر به فرازیست می انجامد،
فرگشت ما و ما بسوی کودنی خواهیم رفت ( درست مانند جمهوری اسلامی)
اگر من یک تفنگ به سمت شقیقه بگیرم و خود را بکشم چه؟
آیا ژن ها جلوی مرا میگیرند؟
خیر.
همین گونه ژن نمیتواند مانع پیشرفت تکنولوژی شود.
به فرض هم که ژن ها از در خطر بودنشان آگاه شدند و نسل ما را کودن کردند...
کودن شدن انسان= کمک به هوش مصنوعی برای راحتتر نابود کردن انسان.
پس کاری از ژن ها ساخته نیست.



پس میبیند که دانش نمیتواند از یک ابزار فراتر رفته و آماج شود و آماج همان زندگی است!



تا بتونیم خودمون(=دانشمون) رو زنده نگه داریم، که معنای زندگی جز این نیست.
معنای زندگی از نگر من: تلاش برای بودن و ماندن خودمان(که این "خودمان" هر معنایی که امروز دارد در آینده به معنی "دانش" و آگاهی خواهد بود که همانگونه که امروز "خود"ِ ما با گذشت زمان و تغییرات در ویر تغییر میکند، در آینده این "خود=دانش" با پیشرفت "دانش" تغییر خواهد کرد)

مزدك بامداد
09-12-2013, 09:58 PM
درسته ولی اگر چینش سلول های مغز شما را کپی کنیم روی سلول های مغز من باز یک ویرِ مزدک بامداد خواهیم داشت
و ژن های مغز من هم کاری از دستشان بر نمیآید و از این به بعد ژن های مغز مزدک بامداد هستند.

اگر من یک تفنگ به سمت شقیقه بگیرم و خود را بکشم چه؟
آیا ژن ها جلوی مرا میگیرند؟
خیر.
همین گونه ژن نمیتواند مانع پیشرفت تکنولوژی شود.
به فرض هم که ژن ها از در خطر بودنشان آگاه شدند و نسل ما را کودن کردند...
کودن شدن انسان= کمک به هوش مصنوعی برای راحتتر نابود کردن انسان.
پس کاری از ژن ها ساخته نیست.






معنای زندگی از نگر من: تلاش برای بودن و ماندن خودمان(که این "خودمان" هر معنایی که امروز دارد در آینده به معنی "دانش" و آگاهی خواهد بود که همانگونه که امروز "خود"ِ ما با گذشت زمان و تغییرات در ویر تغییر میکند، در آینده این "خود=دانش" با پیشرفت "دانش" تغییر خواهد کرد)

خب دوست گرامی، اگر ویر مرا به مغز خود کپی کنید هم تنها از دید منش و ویر،
مزدک بامداد هستید ولی ژن های شما همچنان دست نخورده و چیزی دیگر است
و شما همچنان در پی فرازیست ژنهای خودتان میجنگید و کار میکنید، اگر فرزندی
پدید بیاورید، از ژنهای شماست و فرزند من نیست. اگر من از شما باهوش تر بوده
باشم، تازه برای ژنهای شما هم بهتر خواهد بود چون به پیشرفت بهتری دست پیدا
میکنید. پی میبینید که اگر ژنهای شما /شما ، دست به چنین کاری بزنند، مانند
این است که آچار فرانسه ی کهنه ای را با آچار فرانسه ی نوینی جایگزین میکنند
ولی آماجشان بازهم همان فرازیست خودشان است! اگر هم ما2x سر یک رشته
بنمایه ها با هم جنگ بکنیم، برنده شدن شما ، به مانند فرازیست (ژنهای)
مزدک بامداد که نیست، برابر فرازیست ژنهای شما است!
---
به چه انگیزه تفنگ به سر خود نمیگیرید پس؟ چون ژنها شمارا از انیکار
بازداشته اند!!. برای همین، رسیدن به جایگاه خودکشی مانند رسیدن
به چکاد یک کوه، دشوار است و تنها اگر کسی دچار آسیب های پیکری/روانی
شده و دیگر هیچ خوشی در زندگی امید نداشته باشد، از این مرز میگذرد.
این همان گزینش گیتیگ ( انتخاب طبیعی) است که گاه یکی را با آسیب
زدن به او نابود میکند و نه درخواست ژنها!
---
کودن شدن آدمها هم کمکی به هوشواره ها نمیکند چون دیگر کسی
این هوش و دانش را ندارد که آنهارا بسازد. !!مانند همان جمهوری
اسلامی که سوزن هم نمیتواند بسازد! تازه من گفتم، طبیعت و
ژنها آنگاه به سوی کودنی پیش میروند که این بسود فرازیست آنها
باشد و نه بزیان آن!
---
در پیام پیش به درستی گفتید که دانش برای این است که ما
( هتّا که آنگاه روبات شده ایم،)، برتری و انرژی خود را نگه داریم،
پس اینجا دانش یک ابزار برای آماجی دیگر جز خود دانش است و
شما نیز نمیتوانید "خود" را برابر "دانش" بدانید. تازه، " خود" هم
خودش تنها یک ابزار برای کامیابی در همان گسارش انرژی و
برتری بر دیگران در این راه است!

SAMKING
09-12-2013, 10:45 PM
خب دوست گرامی، اگر ویر مرا به مغز خود کپی کنید هم تنها از دید منش و ویر،
مزدک بامداد هستید ولی ژن های شما همچنان دست نخورده و چیزی دیگر است
و شما همچنان در پی فرازیست ژنهای خودتان میجنگید و کار میکنید، اگر فرزندی
پدید بیاورید، از ژنهای شماست و فرزند من نیست
شما فکر میکنید که مزدک= ژن هایش
من میگویم مزدک= چینش مغزش یا ویر

بر پایه تفکر شما، اگر حافظه شما را پاک کنیم و از ابتدا به شما سخن گفتن و .. را بیاموزیم... باز هم در آینده همین مزدک هستید!!
که این 100 % نادرست است.
تنها ژن های آن بدن دست نخورده و ژن های مزدک است در حالی که آدم دوم دیگه مزدک قبلی نیست و میتونه
حسن حسین رضا SAM و... باشه
میتونه دکتر، معتاد، قاتل و... بشه
ولی دیگه مزدک نیست و نمیشه

ببینید:
من پیراهنم رو در میارم و میدهم به شما بپوشید... آیا شما به SAMKING تبدیل میشوید؟ خیر
من بدنم رو میزبان آگاهی و ویر شما میکنم... آیا شما به من تبدیل میشوید؟ خیر
ژن ها ارزششون در حد همین پیراهن هست نه بیشتر.


به چه انگیزه تفنگ به سر خود نمیگیرید پس؟ چون ژنها شمارا از انیکار
بازداشته اند!!. برای همین، رسیدن به جایگاه خودکشی مانند رسیدن
به چکاد یک کوه، دشوار است و تنها اگر کسی دچار آسیب های پیکری/روانی
شده و دیگر هیچ خوشی در زندگی امید نداشته باشد، از این مرز میگذرد.
این همان گزینش گیتیگ ( انتخاب طبیعی) است که گاه یکی را با آسیب
زدن به او نابود میکند و نه درخواست ژنها!
پس چرا ژن ها با این انتخاب طبیعی مبارزه نمیکنند تا دیگر کسی خودکشی نکند؟یا چرا به سمتی تکامل نیافتند که این آسیب ها را در کوتاه زمانی ترمیم کنند؟
اگر تفکر شما بر این پایه است،
پس من میایم شما را کتک میزنم و پول هایتان را میگیرم پلیس هم نباید مرا دستگیر کند،
دست خودم که نبوده ژن هایم گفته اند!!!
که این نادرست است.


کودن شدن آدمها هم کمکی به هوشواره ها نمیکند چون دیگر کسی
این هوش و دانش را ندارد که آنهارا بسازد. !!مانند همان جمهوری
اسلامی که سوزن هم نمیتواند بسازد! تازه من گفتم، طبیعت و
ژنها آنگاه به سوی کودنی پیش میروند که این بسود فرازیست آنها
باشد و نه بزیان آن!
به فرض که ژن ها چنین توانی هم داشته باشند یک شبه که نمیتوانند!! هژاران سال طول خواهد کشید...
که با سرعت سرسام آور رشد فندآوری توان مقابله نخواهد داشت. و در دراز مدت به زیان انسان خواهد بود.


در پیام پیش به درستی گفتید که دانش برای این است که ما
( هتّا که آنگاه روبات شده ایم،)، برتری و انرژی خود را نگه داریم،
پس اینجا دانش یک ابزار برای آماجی دیگر جز خود دانش است و
شما نیز نمیتوانید "خود" را برابر "دانش" بدانید. تازه، " خود" هم
خودش تنها یک ابزار برای کامیابی در همان گسارش انرژی و
برتری بر دیگران در این راه است!
ویر/حافظه/چینش مغز/داده هایی که شخصیت ما را شکل میدهند/"خود"

اکنون از این داده های ویر که "خود"ِ امروزین ما را میسازد، تمام داده هایی که مربوط به سبک زندگی کنونی و بدن گوشتیمان میشود را حذف کنید،
آیا جز این است که داده های شیمی و ریاضی و فیزیک و .. میماند؟
بنابر این "خود" ای که ما در آینده دور برای خود تعریف خواهیم کرد "دانش" است.

مزدك بامداد
09-12-2013, 11:01 PM
شما فکر میکنید که مزدک= ژن هایش
من میگویم مزدک= چینش مغزش یا ویر

بر پایه تفکر شما، اگر حافظه شما را پاک کنیم و از ابتدا به شما سخن گفتن و .. را بیاموزیم... باز هم در آینده همین مزدک هستید!!
که این 100 % نادرست است.
تنها ژن های آن بدن دست نخورده و ژن های مزدک است در حالی که آدم دوم دیگه مزدک قبلی نیست و میتونه
حسن حسین رضا SAM و... باشه
میتونه دکتر، معتاد، قاتل و... بشه
ولی دیگه مزدک نیست و نمیشه

ببینید:
من پیراهنم رو در میارم و میدهم به شما بپوشید... آیا شما به SAMKING تبدیل میشوید؟ خیر
من بدنم رو میزبان آگاهی و ویر شما میکنم... آیا شما به من تبدیل میشوید؟ خیر
ژن ها ارزششون در حد همین پیراهن هست نه بیشتر.


پس چرا ژن ها با این انتخاب طبیعی مبارزه نمیکنند تا دیگر کسی خودکشی نکند؟یا چرا به سمتی تکامل نیافتند که این آسیب ها را در کوتاه زمانی ترمیم کنند؟
اگر تفکر شما بر این پایه است،
پس من میایم شما را کتک میزنم و پول هایتان را میگیرم پلیس هم نباید مرا دستگیر کند،
دست خودم که نبوده ژن هایم گفته اند!!!
که این نادرست است.


به فرض که ژن ها چنین توانی هم داشته باشند یک شبه که نمیتوانند!! هژاران سال طول خواهد کشید...
که با سرعت سرسام آور رشد فندآوری توان مقابله نخواهد داشت. و در دراز مدت به زیان انسان خواهد بود.


ویر/حافظه/چینش مغز/داده هایی که شخصیت ما را شکل میدهند/"خود"

اکنون از این داده های ویر که "خود"ِ امروزین ما را میسازد، تمام داده هایی که مربوط به سبک زندگی کنونی و بدن گوشتیمان میشود را حذف کنید،
آیا جز این است که داده های شیمی و ریاضی و فیزیک و .. میماند؟
بنابر این "خود" ای که ما در آینده دور برای خود تعریف خواهیم کرد "دانش" است.

نه، من گفته ام: مزدک = ژنهایش + ویرش، هرکدام را بگیرید، مزدک از میان رفته است.
مزدک میگوشد که ژن خودش بجای بماند، فرزند مزدک از خون او و منش او پدید آمده.
----
اگر ژن های برای زنده ماندن کوشا نبودند که زندگی اینهمه روی این زمین ، نمیجوشید!
آمار خودکشی ها هم در سنجش با شمار همه ی مردم بسیار کم است و درست مانند سلّ
و وبا که گاه از ما جان میستاند ، آسیب روانی هم همین را انجام میدهد. مانند درد کشیدن
بیش از اندازه از یک بیماری، که همان نبود "خوشی" است که گفتم که انگیزه ی مهادین
زندگی است. اگر شما بیایید مرا بزنید و پول مرا بگیرید هم پلیس شما را میگیرد و گوشمالی
میدهد و اینهم دست خودشان نیست، فرمان ژنتیک انهاست که از سوی استخر ژنتیک،
این خویشکاری به انها سپرده شده است، درست مانند مورچه های سرباز که از مورچه های
کارگر پدافند میکنند! در دادگاه هم ان دادور(قاضی) که شمارا به زندان می اندازد، دست
خودش نیست، فرمان ژنهارا که در میلیونها سال کریستالیزه شده است، انجام میدهد!
----
اگر همه ی داده هارا که به گوشت ما پیوند دارد، پاک کنیم ، میشود همان داستان شیر بی یال ودم،
که دیگر همان شیر نیست، ویر من از ژنها ودر راستای ژن ها و برای گوشت پدید آمده است!
دانش هم تنها یک ابزار است برای پدافند از این گوشت و این زندگی. پس ابزار هرگز جای
آماج را که زندگی است نخواهد گرفت و میلیارد ها سال است که نگرفته است !

شیر بی یال و دُم و اشکم که دید؟
این چنین شیری، خدا هم نافرید!


SAMKING
09-12-2013, 11:22 PM
نه، من گفته ام: مزدک = ژنهایش + ویرش، هرکدام را بگیرید، مزدک از میان رفته است.
پس با این حساب اگر روزی بدنتان فرسوده شد.. هرگز حاضر به تعویض آن با یک بدن رباتی و انتقال ویرتان به رایانه نخواهید بود؟درسته؟
چون دیگر مزدک از میان میرود بر پایه سخن شما...


اگر شما بیایید مرا بزنید و پول مرا بگیرید هم پلیس شما را میگیرد و گوشمالی
میدهد و اینهم دست خودشان نیست، فرمان ژنتیک انهاست که از سوی استخر ژنتیک،
این خویشکاری به انها سپرده شده است، درست مانند مورچه های سرباز که از مورچه های
کارگر پدافند میکنند! در دادگاه هم ان دادور(قاضی) که شمارا به زندان می اندازد، دست
خودش نیست، فرمان ژنهارا که در میلیونها سال کریستالیزه شده است، انجام میدهد!
اگر شما در انتهای پیکتان هم نقطه قرمز میگذارید و من نمیگذارم
این فرمان ژنتان است؟
و ژن شما اینگونه تکامل یافته که نقطه قرمز بگذارید؟
یا خودتان بر اساس اندیشه و ویر خود انتخاب میکنید که از نقطه قرمز بهره ببرید؟


اگر همه ی داده هارا که به گوشت ما پیوند دارد، پاک کنیم ، میشود همان داستان شیر بی یال ودم،
که دیگر همان شیر نیست،
دقیقن همان که گفتم، "خود"ِ امروز ما تبدیل خواهد شد به "خود"ِ آینده ما.

ویر من از ژنها ودر راستای ژن ها و برای گوشت پدید آمده است!
دانش هم تنها یک ابزار است برای پدافند از این گوشت و این زندگی. پس ابزار هرگز جای
با همین تغییر در "خود" که گفتم، خود آینده ما دیگر نیاز به ویرِ بجا مانده از دوران انسان بودن ندارد
بلکه این "خود=دانش" جدید بدنبال علایق خویش که همان دانش است میباشد. و هدف تبدیل به دانش میشود.


پس ابزار هرگز جای
آماج را که زندگی است نخواهد گرفت و میلیارد ها سال است که نگرفته است !
این قانون نیست.
از سخنان قدسی الله هم نیست.
خورشید هم چند میلیون سال است که پا برجاست، همیشه اینگونه نخواهد بود.


شیر بی یال و دُم و اشکم که دید؟
این چنین شیری، خدا هم نافرید!
ما بخدا اعتقاد نداریم:e105:
خودمون خواهیم آفرید.

Mehrbod
09-12-2013, 11:42 PM
پس با این حساب اگر روزی بدنتان فرسوده شد.. هرگز حاضر به تعویض آن با یک بدن رباتی و انتقال ویرتان به رایانه نخواهید بود؟درسته؟
چون دیگر مزدک از میان میرود بر پایه سخن شما...


اینجا گفته‌ایم که چرا با جابه‌جایی ویر[1] هستومندی[2] شما جابه‌جا نمیشود: هویت شخصی: مسئله بقای شخص در گذر زمان (http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-10/%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%AE%D8%B5-%D8%AF%D8%B1-%DA%AF%D8%B0%D8%B1-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-1223/#post46247)






با همین تغییر در "خود" که گفتم، خود آینده ما دیگر نیاز به ویرِ بجا مانده از دوران انسان بودن ندارد
بلکه این "خود=دانش" جدید بدنبال علایق خویش که همان دانش است میباشد. و هدف تبدیل به دانش میشود.


دانش یک «ابزار» است نه چنانکه مزدک پاسخ دادند, یک چیز خودآماج[3].

ما اینجا هستیم و خوشی و درد و هستومندی ما است که برایمان باارزش است.
ارزشِ دانش به کاری است که برای ما میکند و خوشی‌ و پایستگیِ همان خوشی‌ای است که برای ما میاورد.

در کنارِ اینها, من در این جُستار برای کسانی نوشتم که زندگی را
باارزش میدانند, اگر برای شما زیستن و نزیستن یکی هستند دیگر چرا اینجا هستید؟




----
1. ^ Vir || ویر: حافظه; یاد; memory
2. ^ hast+umand+i::Hastumandi || هستومندی: دارای هستی; موجودیت Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Being), Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Wesen) being Wesen
3. ^ xod+âmâj::Xodâmâj || خودآماج: Ϣiki-De (http://de.wikipedia.org/wiki/Selbstzweck) self-purpose Selbstzweck

مزدك بامداد
09-12-2013, 11:45 PM
پس با این حساب اگر روزی بدنتان فرسوده شد.. هرگز حاضر به تعویض آن با یک بدن رباتی و انتقال ویرتان به رایانه نخواهید بود؟درسته؟
چون دیگر مزدک از میان میرود بر پایه سخن شما...


اگر شما در انتهای پیکتان هم نقطه قرمز میگذارید و من نمیگذارم
این فرمان ژنتان است؟
و ژن شما اینگونه تکامل یافته که نقطه قرمز بگذارید؟
یا خودتان بر اساس اندیشه و ویر خود انتخاب میکنید که از نقطه قرمز بهره ببرید؟


دقیقن همان که گفتم، "خود"ِ امروز ما تبدیل خواهد شد به "خود"ِ آینده ما.

با همین تغییر در "خود" که گفتم، خود آینده ما دیگر نیاز به ویرِ بجا مانده از دوران انسان بودن ندارد
بلکه این "خود=دانش" جدید بدنبال علایق خویش که همان دانش است میباشد. و هدف تبدیل به دانش میشود.


این قانون نیست.
از سخنان قدسی الله هم نیست.
خورشید هم چند میلیون سال است که پا برجاست، همیشه اینگونه نخواهد بود.


ما بخدا اعتقاد نداریم:e105:
خودمون خواهیم آفرید.
چرا، از دست دادن بخشی از مزدک، از مردن و از دست دادن همه ی
مزدک بهتر است ولی آن دیگر مزدک نخواهد بود و شاید دیرتر مانند آن
یارویی که در فیلم روبوکوپ Robocop ، سراسر رایانه شده بود، دیوانه
شوم و خودم را بکشم!، به وارونه، اگر مغز شما آسیب ببیند و پیکر شما
بجای بماند و با دستگاه زنده نگاه داری شود، هنوز میتواند یک فرزند دیگر پدید بیاورد !
---
آری، مغز من چنان ساخته و در بستر فرهنگی که استخر ژنتیک
هم درآن کارگر بوده است، چنان پرداخته شده است که ماست
موسیر دوست دارد و خال قرمز در پایان سخننانش میگذارد و یک
آلمانی هم خورشت بادنجان دوست ندارد و بجایش سوسیس
با کچاپ دوست دارد ! اندیشه ی من که در "هوا" نیست، برروی
پایه های بنام "مهاد فرازیست ژن" در میلیونها سال فرگشت پدید
آمده و ابزاری است که آماج آن، نگهداشت و فرازیست ژن است
و آماجی جز این هم برایش نمیتوان تراشید!
---
خب، ّپس ان خود، ما نیستیم، چیزی دیگر است و برای همین،
ما هیچ انگیزه ای نداریم که کاری را که شما میگویید، برای از میان
بردن خود انجام دهیم، چون فرمان ژن ما به وارون این است!
----
اگر ما نام پرتقال را سیب بگذرایم، پرتقال سیب میشود؟
نه ، تنها نامش سیب میشود ولی همان پرتقال است.
دانش هم در همان روباتها، برای انجام یک کار دیگر است،
همان که گفتید، پیدا کردن انرژی و برتری بر روبات های دیگر.
در باستان، این ابزار بیشتر زور بازو بود، اکنون هوش و دانش
و فند شده. خودآگاه ما هم در برگیرنده ی هوش و آگاهی
و دانش و مهر و بیزاری و خشم و هنر و چامه سرایی و موزیک و ...
.. همه این ابزار است و دانش تنها یک بخش ان است. ==>
همانگونه که گفتیم، این ابزار ها نمیتوانند جای آماج (=زندگی) را بگیرند.
-----
خورشید هم با تابندگی خود کران‌نمایی میشود و زمانی که نتابد،
دیگر خورشید نیست، سیاهچاله و یا چیزی دیگر است!
-----
آفرینش ( پدید اوردن چیزی از هیچ) شدنی نیست.
همان شیر هم از فرگشت در جنگل پدید امده !


مزدك بامداد
09-12-2013, 11:48 PM
^ Vir || ویر: حافظه; یاد;
من از ویر بجای ذهن هم سود میجویم.

sonixax
09-12-2013, 11:56 PM
شاید دیرتر مانند آن
یارویی که در فیلم روبوکوپ Robocop ، سراسر رایانه شده بود، دیوانه
شوم و خودم را بکشم!،

مگه آخرش طرف خودکشی میکنه ؟!

مزدك بامداد
09-12-2013, 11:57 PM
مگه آخرش طرف خودکشی میکنه ؟!
خود روبوکوپ نه، یک یارو/روبات آزمایشی بود که دیوانه شد خودشو کشت، اگر درست یادم مانده باشد!

SAMKING
09-14-2013, 12:01 AM
چرا، از دست دادن بخشی از مزدک، از مردن و از دست دادن همه ی
مزدک بهتر است ولی آن دیگر مزدک نخواهد بود
درود بر شما، این همان سخن من از ابتدا بود،
مزدکِ 10 ساله با مزدک 20 ساله تفاوت دارد...
مزدک قبل در بدن گوشتی با مزدک در بدن آهنی هم تفاوت دارد...
و چنانکه گفتیم هر دو از نوع تغییرات در "خود" در گذر زمان هستند.
و شما هم با تایید این حرف ما گفتید:
از دست دادن بخشی از مزدک، از مردن و از دست دادن همه مزدک بهتر است.
چنانکه
تغییر در تعریف"خود" از مزدک 10 ساله به مزدک 20 ساله برای شما خوشایند است. و احساس نمیکنید مزدک نابود شده!

آری، مغز من چنان ساخته و در بستر فرهنگی که استخر ژنتیک
هم درآن کارگر بوده است، چنان پرداخته شده است که ماست
موسیر دوست دارد و خال قرمز در پایان سخننانش میگذارد و یک
آلمانی هم خورشت بادنجان دوست ندارد و بجایش سوسیس
با کچاپ دوست دارد ! اندیشه ی من که در "هوا" نیست، برروی
پایه های بنام "مهاد فرازیست ژن" در میلیونها سال فرگشت پدید
آمده و ابزاری است که آماج آن، نگهداشت و فرازیست ژن است
و آماجی جز این هم برایش نمیتوان تراشید!
خوب چنان که دیدید من پایان
پیکهایم خال قرمز نمیگذارم، پس به گفته شما مغز من چنان ساخته شده و در بستر فرهنگی که استخر ژنتیک هم در آن کارگر بوده، چنان پرداخته شده که دوست ندارد خال قرمز پایان پیک بگذارد...
خب برای پوچ کردن این گزاره و انقلاب بر حکومت شیطانی ژن ها من پایان این پیک یک خال قرمز میگذارم!
(فراموش نکنید که اگر بچه همان آلمانی را بدزدیم و به ایران بیاوریم و خورشت بادنجان به خوردش بدیم وقتی بزرگ شد دوست خواهد داشت، ژن ها چه کاره هستند؟
آیا ژن ها تعیین میکنند که در مسابقه رئال و بارسا مسی در دقیقه چندم گل بزند؟!! از نگر من این قدری مضحک است.)


خب، ّپس ان خود، ما نیستیم، چیزی دیگر است و برای همین،
ما هیچ انگیزه ای نداریم که کاری را که شما میگویید، برای از میان
بردن خود انجام دهیم، چون فرمان ژن ما به وارون این است!
یک کودک 10 ساله هم اگر از بیرون به "خود"ِ هفتاد ساله اش بنگرد وی را بیگانه خواهد پنداشت و انگیزه ای برای هفتاد ساله شدن نخواهد داشت...
ولی چنان که دیدید و دیدیم 10 سالگی را پشت سر میگذارد و از 70 هم میگذرد.
پس میشود!

اگر ما نام پرتقال را سیب بگذرایم، پرتقال سیب میشود؟
نه ، تنها نامش سیب میشود ولی همان پرتقال است.
اگر ایتدا نیمی از پرتقال برده و نیمی از سیب را جایگزین کنیم
سپس نیمی از نیم دیگر و... به همین ترتیب...
در ابتدا پرتقال و در انتها سیب خواهیم داشت.
پس این هم میشود!

همانگونه که گفتیم، این ابزار ها نمیتوانند جای آماج (=زندگی) را بگیرند.
(یکبار دیگر تعریف خود از "زندگی" رو بیان کنید تعریفتان از "زندگی" به گمانم قدری تغییر کرده تا اینجا.)


خورشید هم با تابندگی خود کران‌نمایی میشود و زمانی که نتابد،
دیگر خورشید نیست، سیاهچاله و یا چیزی دیگر است!
ما هم چیزی جز این نگفتیم،
فردید این بود که هیچ کس و هیچ چیز تضمین نکرده که ژن نابود نمیشود.(مانند خورشید که حالا هست و روزی دیگر نه!)


آفرینش ( پدید اوردن چیزی از هیچ) شدنی نیست.
بله ادر کلاه شعبده بازی نمیتوان خرگوش آفرید و از هیچ ان را آورد.
ولی میشود حقه کلک یا نمایش شعبده ای خلق کرد که در آن خرگوش را از کلاه بیرون آورد.

همان شیر هم از فرگشت در جنگل پدید امده !
و همان شیر هم چنان که شیر ایرانی منقرض شد، روزی منقرض میشود و از دست ژن هایش هیچ کاری ساخته نیست!
ژن انسان هم چیز ویژه ای نیست و از بین میرود!
.:e032:

SAMKING
09-14-2013, 12:07 AM
اینجا گفته‌ایم که چرا با جابه‌جایی ویر[1] هستومندی[2] شما جابه‌جا نمیشود: هویت شخصی: مسئله بقای شخص در گذر زمان
اشتباه گفته اید.
انشاالله بعد در همان جستار گفتگو خواهیم کرد.

در کنارِ اینها, من در این جُستار برای کسانی نوشتم که زندگی را
باارزش میدانند, اگر برای شما زیستن و نزیستن یکی هستند دیگر چرا اینجا هستید؟
اتفاقن اگر 2 تا از پیک های منو خونده بودین میفهمیدین که من رباتیک و هوش مصنوعی رو دشمن و مرده نمیدونم، بلکه اینها از نگر من نسل بعدی زندگی خواهند بود و ما مانند پدر آنها هستیم.
اگر برای گفتگو و تبادل نظر برای یافتن حقیقت جستار باز میکنید چرا پیک ها را نمیخوانید؟:e409:

sonixax
09-14-2013, 12:07 AM
مزدکِ 10 ساله با مزدک 20 ساله تفاوت دارد...

ولی به نگر من :
مزدک 1 ساله + مزدک 2 ساله + مزدک 3 ساله + ... + مزدک N ساله = مزدک فعلی

طبیعتن مزدک 1 ساله برابر با مزدک 2 ساله نیست ولی مزدک 2 ساله تمام مزدک 1 ساله را در خود دارد و الا آخر .

SAMKING
09-14-2013, 12:14 AM
ولی به نگر من :
مزدک 1 ساله + مزدک 2 ساله + مزدک 3 ساله + ... + مزدک N ساله = مزدک فعلی

طبیعتن مزدک 1 ساله برابر با مزدک 2 ساله نیست ولی مزدک 2 ساله تمام مزدک 1 ساله را در خود دارد و الا آخر .
احسنت گرامی!
همان که گفتیم!
اگر ویرمان را به ربات انتقال دهند هم دقیقن به همین دلیل احساس نمیکنیم که نابود شدیم.
ویر پس از 1 سال رباتی بودن=ویر زمان انسان بودن+ویر در طول یک سال رباتی بودن.
آنجا هم فردیدمان این بود که با چنین تغییراتی در "خود" و گسترش آن نابود نشده ایم و نمیشویم

مزدك بامداد
09-14-2013, 08:46 AM
درود بر شما، این همان سخن من از ابتدا بود،
مزدکِ 10 ساله با مزدک 20 ساله تفاوت دارد...
مزدک قبل در بدن گوشتی با مزدک در بدن آهنی هم تفاوت دارد...
و چنانکه گفتیم هر دو از نوع تغییرات در "خود" در گذر زمان هستند.
و شما هم با تایید این حرف ما گفتید:
از دست دادن بخشی از مزدک، از مردن و از دست دادن همه مزدک بهتر است.
چنانکه
تغییر در تعریف"خود" از مزدک 10 ساله به مزدک 20 ساله برای شما خوشایند است. و احساس نمیکنید مزدک نابود شده!
نادرست است زیرا:

مزدک ده ساله. هم آروین ها و دانسته های مزدک ۵ ساله را در خود دارد و هم ژنهای اورا ،
همچنین ٢۰ ساله به ١۰ ساله ولی شما نمیتوانید این زنجیره را ناگهان از گوشت به آهن
بدهید، چرا که گوشت دیگر ژن های مزدک را که همه چیز او را ساخته بودند را در بر ندارد.
بر این پایه، شما انگیزه ی هستی مزدک را از میان برده اید که همان فرازیست ژن ها بوده.
ژن ها ویر ها یک "غریزه" پدید اورده اند که آن هم همان خودنگهداری ( صیانت نفس) است .
این غریزه است که به من میگوید که اگر ویر مزدک هم ناچار بجا بماند، بهتر از این است که
همه ی مزدک از میان برود، چرا که برای نمونه من میتوانم هنوز به فرزندانم و به مردم ام
یاری کنم تا زندگی بهتری داشته باشند ولی خودم دیگر هیچ خوشی و سهش دیگری در
کالبد آهنین ندارم، از چلو کباب هم نمیتوانم خوشی ببرم و ....

خب، این غریزه خودش کور است و نمیداند که برای نگهداشت ژن پدید امده و نمیداند که
او به تنهایی یک ابزار است و در پیشکاری ژن میباشد. تا چندی پیش که دانشمندان به
انگیزه ی پیدایش غریزه پی بردند ... اکنون کمابیش هنوز همه ی جانوران نیز نه از آگاهی
و اندیشه، بساکه تنها و تنها از غریزه پیروی میکنند.
.

مزدك بامداد
09-14-2013, 08:56 AM
خوب چنان که دیدید من پایان
پیکهایم خال قرمز نمیگذارم، پس به گفته شما مغز من چنان ساخته شده و در بستر فرهنگی که استخر ژنتیک هم در آن کارگر بوده، چنان پرداخته شده که دوست ندارد خال قرمز پایان پیک بگذارد...
خب برای پوچ کردن این گزاره و انقلاب بر حکومت شیطانی ژن ها من پایان این پیک یک خال قرمز میگذارم!
(فراموش نکنید که اگر بچه همان آلمانی را بدزدیم و به ایران بیاوریم و خورشت بادنجان به خوردش بدیم وقتی بزرگ شد دوست خواهد داشت، ژن ها چه کاره هستند؟
آیا ژن ها تعیین میکنند که در مسابقه رئال و بارسا مسی در دقیقه چندم گل بزند؟!! از نگر من این قدری مضحک است.)
آری همه ی فرهنگ ما روساختی است که برروی زیر ساخت ژنتیک ساخته شده است.
اینکه اکنون شما خال سرخ میگذارید برای این است که رفتار من با رفتار شما همکنشی
(تعامل) داشته و شما این رفتار را از من پذیرفته (آداپته) کرده اید. اگر من نبودم، شما هرگز
میدانستید که خال قرمزی هم میتوان در پایان نوشتار نهاد؟

داستان بچه ی آلمانی هم همین است، چرا که آنگاه ژن ما بر ژن او چیره شده و فرهنگ
خود را به او اندر میریزیم و بدینگونه او را به پیشکاری کشور و تیره ی خودمان در میاوریم.
اینکه در جنگها زن ها و بچه ها نمیکشتند هم درست همین است که آنها و ژن های آنان
را به استخر ژنتیک خود میافزودند و آنهارا به نوکری فرهنگ خویش میگرفتند. برای نمونه
مردم عراق از دید ژنتیک بیشتر ایرانی اند ولی در نوکری فرهنگ عرب.

اگر هم تیمی بر تیم دیگر چیره میشود از ساخت پیکر آنها و نرزش آن ماهیچه هاست که
با کـُد ژنتیک پدید امده اند. برای نمونه سیاسپوستان لنگ دراز تر اند و در کلان، بهتر از
سفید پوستان میدوند. اکنون تیم های "ملی" کشور های اروپایی، کم کم دارد از سیاهان پر میشود!

.

مزدك بامداد
09-14-2013, 09:02 AM
همان شیر هم چنان که شیر ایرانی منقرض شد، روزی منقرض میشود و از دست ژن هایش هیچ کاری ساخته نیست!
ژن انسان هم چیز ویژه ای نیست و از بین میرود!
نادرست است، شیر ها برافتادند چرا که آدمیان جا و جان آنهارا گرفتند.
پس آنها در هماوردی با ژنی برتر کنار رفتند. در میان آدمیان هم این
هماوردی هست، شمایی که در کنکور بهتر از بهمان کس نمره میاورید،
جایگاه بهتر و پیشه ی پول آور تر و برتری بر او پیدا میکنید ، به زبان دیگر،
ژن شما که خوبی خود را اینگونه نشان داده، بخت بیشتری برای فرازیست
پیدا میکند چرا که اگر شما دو تن ( به انگار اینکه هر چیز دیگرتان یکی باشد)
به خواستگاری یک دختر خوشگل و پولدار بروید، جایگاه همبودین (اجتماعی)
شما که از پذیرش در کنکور پدید امده، شانس شمارا بالا میبرد و آنکس باید با
دختر کمتر پولدار و کمتر زیبایی جفت گیری نماید و به لایه های فرودست فروافتد.



مزدك بامداد
09-14-2013, 09:08 AM
ما هم چیزی جز این نگفتیم،
فردید این بود که هیچ کس و هیچ چیز تضمین نکرده که ژن نابود نمیشود.(مانند خورشید که حالا هست و روزی دیگر نه!)
ژن در ساخت رفتار و فرهنگ و تاریخ ما همه کاره است و نه اینکه همه کاره ی جهان باشد!
روشن است که فردا میتوان دیک سنگ آسمانی سترگ، همه زیندگان روی زمین را بکش دیا
اینکه تنها، موش هارا بجای نهد. خب آنگاه روند فرگشت از همانجا پیگیری میشود و یا باز از
اسید های امینه از سر نو میآغازد!

پس سخن ما این است که این فرایند از گوشت به آهن، با خواسته ی ژنها سازگار نیست
و برای همین ما داوخواهانه، فرمانروایی خود را به روباتها واگذار نمیکنیم و یامغز و ویر خو
د را داوخواهانه به رایانه نمیسپاریم و آنهارا همچو فرزند نخواهیم دانست.

.

مزدك بامداد
09-14-2013, 09:11 AM
اگر ایتدا نیمی از پرتقال برده و نیمی از سیب را جایگزین کنیم
سپس نیمی از نیم دیگر و... به همین ترتیب...
در ابتدا پرتقال و در انتها سیب خواهیم داشت.
پس این هم میشود!
درسته، اینکار را "شما" میکنید ولی به چه انگیزه خود سیب باید به این کار تن دهد:e415:
تازه هم سیب و پرتقال ژن دارند ولی روبات ندارد!:e032:

Unknown
09-14-2013, 11:21 AM
درود ناشناخته‌یِ گرامی,

دشواری مهادین شما همینجاست که میاندیشید یک "ما"یی آنجا هست. پرسش این است, کدام ما؟ آیا شما تک تکِ ٧
میلیارد و خرده‌ای آدم زنده را میشناسید و میدانید هر کدام هماکنون دارند روی پیشرفت چه چیزی کار میکنند که میگویید ما؟

سپس اینکه میگویید ١٠ سال پیش از رسیدن به تکینگی تکنوفایل‌ها (technophiles) ناگهان به خطرهای آن آگاه میشوند, چند پرسش اینجا به میان میایند:

١. چگونه خواهیم دانست که ١٠ سال دیگر بهمان تکنولوژی نوآورده میشود؟ آیا ١٠ سال پیش از ساخت بمبِ اتم, کسی میدانست ١٠ سال دیگر بمب اتم ساخته خواهد شد؟ (یا ١٠ سال پیش از رویداد جنگ جهانی یکم کسی میدانست جنگ جهانی یکم رویمیدهد؟ درباره‌یِ جنگ جهانی دوم چه؟)

٢. چگونه پس از آگاهی از خطرهای یک تکنولوژی, آن را کنترل میکنند؟ بگوییم تکنوفایلها ١٠ سال پیش از تکینگی دریافتند که نمیتوانند تکینگی را کنترل کنند و چیز خوبی نیست, اکنون چه میکنند, چگونه از پیشرفت بیشتر در راستای رسیدن به آن پیش میگیرند؟ (با هم پیمان میبندند که بیایید در این یک زمینه پیشرفت نکنیم!؟)

٣. ما درباره‌یِ تکنولوژیِ پیش پا افتاده‌ای همچون بمب اتم میبینیم که تنها پس از آزمایش چندباره اش بود که توانستند به ژرفای آسیب‌های پنهان و ناپنهان اش پی ببرند, چگونه درباره‌یِ تکنولوژی همچون تکینگی که آزمودنی هم نیست — یکبار بیشتر نمیتوانید به تکینگی برسید — میخواهند از آسیب‌هایِ شناخته و مهندتر, ناشناخته‌ اش پی ببرند؟

٤. اگر کسانیکه نخست به تکینگی دست یافتند باهوش بوده و کله شق نبودند هم به کاری نمیاید, زیرا اگر این تکنوفایل‌هایِ باهوش بیش از اندازه منتظر بمانند کم کم کله شق‌ها هم به ساخت آن توانا میشوند (همانجور که امروز کره‌یِ شمالی شده و ایرانِ کله شق هم دارد به بمب اتم مجهز میشود): تکنولوژی در دست من یا شما یا شماری برگزیده ابرباهوشِ همه چیزدان نیست, دیر یا زود فراگیر میشود.


روند پیشرفت هوش مصنوعی تا حدود زیادی قابل برونیابی است، همانطور که تاکنون بوده، و زمانی هم که کامپیوترها به توانایی های انسان نزدیک شوند، و اولین کامپیوتر بتواند از آزمون تورینگ موفق بیرون آید، فاصله چندانی با تکینگی نخواهیم داشت. قضیه تکینگی هم با بمب اتم متفاوت است، از این جهت که مسئله کنترل هوش برتر، یک مسئله تئوریست، که بیشتر به رشته هایی مانند تئوری بازیها مربوط می شود.

اینکه کله شق ها هم به تکینگی دست پیدا کنند و منجر به نابودی حیات شوند، محتمل است، اما چقدر میتوان مطمئن بود؟ به گمان من حتی نمی توان با اطمینان بالایی گفت که انسان حتما روزی به تکینگی دست خواهد یافت، چنانچه در پست بعد دلایلم را خواهم آورد.

Unknown
09-14-2013, 11:21 AM
به نظر می رسد که انسان دارد به مرز ظرفیت مغزی خود نزدیک می شود. اکنون در ریاضیات مسائلی را داریم، که چند دهه (یا بعضا قرن) از مطرح شدنشان می گذرد، هزاران تن از برجسته ترین ریاضیدانان روی آن کار کرده اند، اما هنوز حل نشده اند. در فیزیک نیز دهه هاست که جهش بزرگی رخ نداده، و مسائلی کماکان لاینحل باقی مانده اند. در هر رشته ای، در نهایت عامل متوقف کننده، پیچیدگی خواهد بود. بنابراین، به نظر می رسد که بدون بکارگیری هوش برتر (هوش مصنوعی، یا مهندسی ژنتیک) پیشرفت دانش به تدریج کند و در نهایت متوقف خواهد شد.

حال پرسش اینجاست که از کجا معلوم این نقطه توقف، قبل از دستیابی به هوش برتر نباشد؟

Mehrbod
09-14-2013, 11:54 AM
به نظر می رسد که انسان دارد به مرز ظرفیت مغزی خود نزدیک می شود. اکنون در ریاضیات مسائلی را داریم، که چند دهه (یا بعضا قرن) از مطرح شدنشان می گذرد، هزاران تن از برجسته ترین ریاضیدانان روی آن کار کرده اند، اما هنوز حل نشده اند. در فیزیک نیز دهه هاست که جهش بزرگی رخ نداده، و مسائلی کماکان لاینحل باقی مانده اند. در هر رشته ای، در نهایت عامل متوقف کننده، پیچیدگی خواهد بود. بنابراین، به نظر می رسد که بدون بکارگیری هوش برتر (هوش مصنوعی، یا مهندسی ژنتیک) پیشرفت دانش به تدریج کند و در نهایت متوقف خواهد شد.

حال پرسش اینجاست که از کجا معلوم این نقطه توقف، قبل از دستیابی به هوش برتر نباشد؟



روند پیشرفت هوش مصنوعی تا حدود زیادی قابل برونیابی است، همانطور که تاکنون بوده، و زمانی هم که کامپیوترها به توانایی های انسان نزدیک شوند، و اولین کامپیوتر بتواند از آزمون تورینگ موفق بیرون آید، فاصله چندانی با تکینگی نخواهیم داشت. قضیه تکینگی هم با بمب اتم متفاوت است، از این جهت که مسئله کنترل هوش برتر، یک مسئله تئوریست، که بیشتر به رشته هایی مانند تئوری بازیها مربوط می شود.

اینکه کله شق ها هم به تکینگی دست پیدا کنند و منجر به نابودی حیات شوند، محتمل است، اما چقدر میتوان مطمئن بود؟ به گمان من حتی نمی توان با اطمینان بالایی گفت که انسان حتما روزی به تکینگی دست خواهد یافت، چنانچه در پست بعد دلایلم را خواهم آورد.


در این جستار هم چیزی بجز این نگفتیم, که با روند کنونی دیر یا زود به تکینگی[1] میتوانیم برسیم.

دشواری اینجاست که گفتیم نمیتوانیم آن را کنترل کنیم, نمیدانیم چه کسانی نخستی به آن دست میابند و میدانیم که
با کوچکترین لغزش — که نشان دادیم پیشگیری ناپذیر است — نژاد بشر نابود, برده یا هر سرنوشت ناخواستنیِ شایند[2] دیگری خواهد شد.

اینکه پیشرفت دارد کُند میشود پس بیایید هوشواره[3] بسازیم و به تکینگی برسیم هم درست است, ولی سودی برای ما ندارد. پیشرفت برای
خودِ پیشرفت که خوب نیست, پیشرفت برای این خوبه که مایه‌یِ آسایش و بهزیستی[4] ما آدمهای زنده شود, اگر این پیشرفت بخواهد همچون
تکینگی مایه‌یِ ساخت ابرهوشواره‌هایِ[5] باهوشتر از خود امان شود که دیرتر جای ما را گرفته و نابود شویم دیگر به درد نمیخورد و باید با آن ستیزید.

اینکه شما تاکنون از تکنولوژی چیزی جز خوبی نداده‌اید مایه‌یِ اینکه تا همیشه چیزی خوب برای شما بماند نیست, نسیم طالب این را «پرسمان[6] بوقلمون» مینامد:

— یک بوقلمون با نگرش به گذشته (آمار, etc.) میبینید که هر روز برای او خوراک میاورند و در ناز و نعمت‌ و آسودگی زندگی میکند و هر روزی که میگذرد به نیکسرشی این
آدمهای مهربان که از وی نگهداری میکنند بیشتر و بیشتر باورمند میشود, مگر تا روزیکه شب سالِ نو فرارسیده و همین آدمهای مهربان او را گرفته و برشته (بریان کرده) و نوش[7] جان میکنند!





----
1. ^ tak+in+eg+i::Takinegi || تکینگی: نقطه‌یِ تکین Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Singularity), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DA%A9%DB%8C%D9%86%DA%AF%DB%8C) singularity
2. ^ šây+and::Šâyand || شایند: ممکن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Possible) possible
3. ^ huš+vâr+e::Hušvâre || هوشواره: هوش مصنوعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Artificial_intelligence) artificial intelligence Künstliche Intelligenz
4. ^ beh+zist+i::Behzisti || بهزیستی: رفاه Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Welfare), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%87%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C) welfare
5. ^ abar+huš+vâre::Abarhušvâre || ابرهوشواره: super intelligence
6. ^ pors+mân::Porsmân || پرسمان: مساله Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6157c555a1c645b39a6f8935aacdf993-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Problem) problem
7. ^ Navidan || نویدن: وعده دادن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Promise), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Augur) to give good news; to promise; to augur; to fortell

مزدك بامداد
09-14-2013, 12:18 PM
یک بوقلمون با نگرش به گذشته (آمار, etc.) میبینید که هر روز برای او خوراک میاورند و در ناز و نعمت‌ و آسودگی زندگی میکند و هر روزی که میگذرد به نیکسرشی این
آدمهای مهربان که از وی نگهداری میکنند بیشتر و بیشتر باورمند میشود, مگر تا روزیکه شب سالِ نو فرارسیده و همین آدمهای مهربان او را گرفته و برشته (بریان کرده) و نوش[7] جان میکنند!
خب، هر باشنده ای یک زمان زیست دارد. ژن های خود ما هم به فرمان مرگ میدهند تا جا برای پیشرفت و فرگشت خودشان در کالبد زادمان نو، باز شود. بر این پایه ، این بوقلمون، زیانی ندیده چرا که به هرروی بایستی میمرد، ولی دستکم دچار خانه ی سالمندان و گرگ بیابان نشده!

Mehrbod
09-14-2013, 12:24 PM
راسل گرامی درباره‌یِ کتابِ تازه‌ای از Steven Pinker به من گفت به نام «The Better Angels of Our Nature: Why Violence Has Declined» که ٧٠٠ برگ
آمار و نوشته است در این باره که از ٧٠ سال و اندی پیش با نگرش به آمار آگاشته[1] شده, از شمار خشونت در همه‌یِ چهره‌هایِ آن در سرتاسر جهان کاسته شده است.

«نسیم نیکولاس طالب» در پاسخ نوشتاری به فرنام[2] «The “Long Peace” is a Statistical Illusion» را داده که بسادگی نشان میدهد این «آشتیِ دراز» چیزی
بیشتر از یک سراب نمیباشد و آمار آورده شده کوچکترین ارزشی ندارند و بساکه پادارزش میباشند, زیرا به ما چهره‌ای نادرستی از واقعیت را نشان میدهند.

همچنین رهگذری نیز به این واقعیت زده که چرا ریسکِ میرایی بسیار بیشتر از گذشته نیز شده است:


١. از دست رفتگی «هنودِ[3] آبخُستین {اثر جزیره‌ای}»: گستره‌یِ جنگها از تیره‌ها با تیره‌ها, به ابرکشورها به ابرکشورها رفته است.

٢. افزایش شکنندگی: فندآورهای[4] نو دامنه‌یِ آسیب بالاتری دارند و به شکنندگی سیستم می‌افزایند; اگرچه سازوکارهای بازدارنده‌ای آنجا هستند, ولی با نگرش به پیشگیری ناپذیری‌ها لغزش‌ها (i.e. Fait Tails) زمانیکه به لغزش بروند, آسیب بسیار بسیار بزرگتری دربر خواهند داشت.


اگر ما یک رویگرایندی[5] را x بدانیم, هنود (دامنه‌یِ آسیب) آن خواهد بود: f(x)

برای نمونه, x میتواند یک زمین‌لرزه باشد, f(x) میتواند شمار کسانی باشد که از زمین لرزه خواهند بود.

در جهان امروز و بیشتر از همه در گفتمانهای آکادمیک, بنادرستی x را همان ریسک میدانند: رویگرایندی اینکه بهمان x چه اندازه گرایندیِ[6] رخداد دارد.


ریسک از دیدگاه جاافتاده‌یِ امروزین: در این نیروگاه اتمی, چه رویگراندی‌ای هست که لغزشی = x پیش بیاید؟
ریسک از دیدگاه فربودگرایانه: در این نیروگاه اتمی, به گاه رخداد یک لغزش, چه آسیبی =f(x) خواهیم داشت؟









----
1. ^ â+gâštan::Âgâštan || آگاشتن: ثبت کردن ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A2%DA%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Register) to register
2. ^ far+nâm::Farnâm || فرنام: عنوان; سرنام Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-0b27a0d779b64914a2e8b9c499b0cb4f-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Title) title
3. ^ Hanud || هنود: اثر, تاثیر effect
4. ^ fand+âvar::Fandâvar || فنداور: Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Technician) technician
5. ^ ruy+ger+ây+and+i::Ruygerâyandi || رویگرایندی: احتمال رویدادن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Likelihood) likelihood Möglichkeit
6. ^ ger+ây+and+i::Gerâyandi || گرایندی: احتمالمندی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Probability) probability

Mehrbod
09-14-2013, 12:28 PM
خب، هر باشنده ای یک زمان زیست دارد. ژن های خود ما هم به فرمان مرگ میدهند تا جا برای پیشرفت و فرگشت خودشان در کالبد زادمان نو، باز شود. بر این پایه ، این بوقلمون، زیانی ندیده چرا که به هرروی بایستی میمرد، ولی دستکم دچار خانه ی سالمندان و گرگ بیابان نشده!





از دید من هم برای بوقلمون بد نیست, ولی اگر خود امان را همین بوقلمون ببینیم که داریم با دست خود امان باشندگانی[1] بهتر از خود امان درست میکنیم که جای ما را بگیرند, دیگر به هیچ روی خوب نیست!

به دید من فندآوری[2] بد نیست, اگر که میتوانستیم آنرا راستا دهیم. برای نمونه, در همین پرسمان[3] «باشندگان بهتر», اگر روند پیشرفت فندآوری براستی دست هومنی[4]
بود و میتوانستیم نخست بسویی برویم که خودِ ما بشویم آن «باشندگان برتر و بهتر», آنگاه پیشرفت آن نه تنها خواستنی که بایسته هم بود, ولی در نگاه کنونی
میبینید که با چه شور و انگیزه‌ای[5] برخی آن بیرون دارند بسوی ساخت هوشواره‌ای[6] باهوشتر, بهتر, توانمندتر از آدم میروند, بی آنکه به پیامد‌هایِ آن, یا هتا چراییِ خوبی یا بدی آن بیاندیشند.






----
1. ^ baš+ande::Bâšande || باشنده: موجود being
2. ^ fand+âvar+i::Fandâvari || فنداوری: تکنولوژی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Technology) technology
3. ^ pors+mân::Porsmân || پرسمان: مساله Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-6157c555a1c645b39a6f8935aacdf993-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Problem) problem
4. ^ human+i::Humani || هومنی: بشریت mankind || هومنی: یک هومن a human
5. ^ an+gix+tan::Angixtan || انگیختن: به جنبش افتادن; تحریک شدن MacKenzie, ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%AE%D8%AA%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-048f7372e45e498780fa7391f9f7bcea-fa.html) to be stimulated stimuliert werden
6. ^ huš+vâr+e::Hušvâre || هوشواره: هوش مصنوعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Artificial_intelligence) artificial intelligence Künstliche Intelligenz

مزدك بامداد
09-14-2013, 12:31 PM
افزایش شکنندگی: فندآورهای[4] نو دامنه‌یِ آسیب بالاتری دارند و به شکنندگی سیستم می‌افزایند
این درست است، یک بمب در نیویورک ( یازده سپتامبر) زیانهایی ببار اورد
که اگر همین دژآمد در تبت یا افغانستان بود، شاید ۴ تا شتر و بز میمردند.
نه اینکه توره های کهربایی و سامانه های رایانه ای و ... ازکار بیفتند.
ولی با این همه ، بهزیستی و برتری مردمی که بر فندآوری ها استوارند
بیشتر و بالاتر است و کم کم تیره های فروفند را از میان خواهند برد،
همانگونه که ما زادمان اورانگوتان هارا از میان داریم میبریم !



مزدك بامداد
09-14-2013, 12:38 PM
از دید من هم برای بوقلمون بد نیست, ولی اگر خود امان را همین بوقلمون ببینیم که داریم با دست خود امان باشندگانی[1] بهتر از خود امان درست میکنیم که جای ما را بگیرند, دیگر به هیچ روی خوب نیست!
همچنان که جای بوقلمون را نگرفته ایم، آن ها نیز جای مارا نخواهند گرفت
و همچنان که ما در نوکری بوقلمون ها هستیم، انها در نوکری ما خواهند بود
گرچه به نگر برسد که آنها کنترل را بدست گرفته اند: اینجا پرسمان بخش کردن
خویشکاری هاست. هر تیره و سامانه ای جایگاه خود را بسته به توانایی ها
و سودمندی هایش می یابد. چون دیگر مگز ما در کارهای پیچیده تر ناتوان
خواهد شد،، روشن است که بایستی رایانه های آینده بایستی خویشکاری
گـُزیرش (تصمیم) و کنترل را در دست بگیرند و اینگونه هوشمندی برتر آنها،
به از میان رفتن جنگ و تبهکاری و .. خواهند انجامید که از"کودنی" ما
سرچشمه می گرفته است.

پس داستان، داستان جایدهی (Integration) است و نه زدایش (حذف removement) و جایگزینی(replacement)



Mehrbod
09-14-2013, 12:55 PM
این درست است، یک بمب در نیویورک ( یازده سپتامبر) زیانهایی ببار اورد
که اگر همین دژآمد در تبت یا افغانستان بود، شاید ۴ تا شتر و بز میمردند.
نه اینکه توره های کهربایی و سامانه های رایانه ای و ... ازکار بیفتند.
ولی با این همه ، بهزیستی و برتری مردمی که بر فندآوری ها استوارند
بیشتر و بالاتر است و کم کم تیره های فروفند را از میان خواهند برد،
همانگونه که ما زادمان اورانگوتان هارا از میان داریم میبریم !





ولی تا یک آستانه‌ای بیشتر نیست, به نگر من همینکه امروز این اندازه انگیزه برای ساخت هوشواره‌ها[1] و
هومن‌واره‌ها[2] داریم (بجای اینکه روی بهکرد و نامیراییِ[3] خود هومن[4] داشته باشیم) از یک آینده‌یِ بسیار بیمناک میگوید.

در یک جهان خرددوست, ما باید اینجا کوشش بیشتری برای خودِ هومنی[5] ببینیم, ولی نمیبینیم چون تکنولوژی براستی دستِ کسی نیست, هر کس
در هر چیزی که آسانتر و همواتر است انرژی میگذارد و در گذر زمان اینکه به کدام زودتر میرسیم (دنباله‌ها) تنها به بخت[6] و شانس وابسته است, نه خرد و اندیشه.





همچنان که جای بوقلمون را نگرفته ایم، آن ها نیز جای مارا نخواهند گرفت
و همچنان که ما در نوکری بوقلمون ها هستیم، انها در نوکری ما خواهند بود
گرچه به نگر برسد که آنها کنترل را بدست گرفته اند: اینجا پرسمان بخش کردن
خویشکاری هاست. هر تیره و سامانه ای جایگاه خود را بسته به توانایی ها
و سودمندی هایش می یابد. چون دیگر مگز ما در کارهای پیچیده تر ناتوان
خواهد شد،، روشن است که بایستی رایانه های آینده بایستی خویشکاری
گـُزیرش (تصمیم) و کنترل را در دست بگیرند و اینگونه هوشمندی برتر آنها،
به از میان رفتن جنگ و تبهکاری و .. خواهند انجامید که از"کودنی" ما
سرچشمه می گرفته است.

پس داستان، داستان جایدهی (Integration) است و نه زدایش (حذف removement) و جایگزینی(replacement)


خوب این را هم خودتان پاسخ دادید مزدک جان, ما هنوز کاربردی برای بوقلمون داریم, فردا که نداشتیم سخن از همان
زدایش هم میشود, مانند دیگر گونه‌های فرگشته[7] که با ما همپیمان نبوده‌اند و دارند یک به یک نابود و منقرض میشوند, زیرا سودی ندارند.

زمانیکه ما میتوانیم هومنی را به اندازه‌یِ همان هوشواره توانا کنیم, چرا از بیخ داریم هوش‌واره میسازیم؟ کدام فرنودانه‌تر[8] است, نخست هومنی را
به بالاترین جایگاه (هوش برتر, ویر[9] بزرگتر, عمر درازتر, ...) شایند[10] ببریم, یا اینکه گونه‌یِ نویِ بی نیازی از خود امان با سیلیکون و آهن بسازیم که دیرتر ما را بزداید؟

اینجا خرد و اندیشه کوچکترین نقشی بازی نمیکنند, اینجا «بایستگی» است که همه‌یِ نقش را دارد. ما در جهان پیچیده و روز‌به‌روز پیچیده‌تر شونده‌یِ امروز نیاز به هوشِ
بیشتر برای برداشتن دشواریها داریم و اینجور نیز میسَهد[11] که ساخت هوشواره[1] آسانتر* از بهکرد هومن[4] است, پس همین راه هم میبینیم با شور و انگیزه‌‌ای[12] باورنکردنی گزیده میشود!!





* آسانتر زیرا مانند برنامه‌ریزی است که میخواهد یک نرم‌افزار کُدبسته را بهتر کند, یک راهِ آن خواندن کُد assembly
و همان باز‌مِهرازی[13] (reengineering) نرم‌افزار (بسیار سخت) —> بهکرد هومن, یکی از نو نوشتن نرم‌افزار است (آسانتر) —> هوشواره






----
1. ^ آ ب huš+vâr+e::Hušvâre || هوشواره: هوش مصنوعی Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Artificial_intelligence) artificial intelligence Künstliche Intelligenz
2. ^ human+vâre::Humanvâre || هومنواره: انسان‌نُما Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Humanoid) humanoid
3. ^ nâ+mir+ây+i::Nâmirâyi || نامیرایی: زیستن نامرزمند, ولی به این چم که تنها "مرگِ طبیعی" در کار نیست, امُرداد ندارید و باشنده میتواند با آسیب از پیرامون همچنان بمیرد. Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Immortality), Ϣiki-Pâ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C) immortality
4. ^ آ ب hu+man::Human || هومن: آدم; هو+منش همچون دُژ+منش (دشمن), کسیکه کارکتر و منش والای دارد. human
5. ^ human+i::Humani || هومنی: بشریت mankind || هومنی: یک هومن a human
6. ^ Boxtan || بختن: نجات دادن; رستگاری بخشیدن Dehxodâ (http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-65e8139bcefb4aad8b79698deed4d011-fa.html), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Rescue) to rescue
7. ^ far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com (http://www.thefreedictionary.com/evolve) to evolve
8. ^ farnud+âne::Farnudâne || فرنودانه: منطق‌وار Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Logically) logically
9. ^ Vir || ویر: حافظه; یاد; memory || ویر: ذهن mind
10. ^ šây+and::Šâyand || شایند: ممکن Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Possible) possible
11. ^ sah+istan::Sahistan <— Sehistan || سهیستن: به نظر رسیدن MacKenzie to seem erscheinen
12. ^ an+gix+tan::Angixtan || انگیختن: به جنبش افتادن; تحریک شدن MacKenzie, ϢDict-Pâ (http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%AE%D8%AA%D9%86), Dehxodâ (http://loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-048f7372e45e498780fa7391f9f7bcea-fa.html) to be stimulated stimuliert werden
13. ^ meh+râxtan::Mehrâxtan || مهراختن: معماری کردن; ساختن c2.com (http://c2.com/cgi/wiki?ArchitectingWord), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Design), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Build), Ϣiki-En (http://en.wikipedia.org/wiki/Architect) to design; to build; to architect

مزدك بامداد
09-14-2013, 01:03 PM
خوب این را هم خودتان پاسخ دادید مزدک جان, ما هنوز کاربردی برای بوقلمون داریم, فردا که نداشتیم سخن از همان
زدایش هم میشود, مانند دیگر گونه‌های فرگشته[7] که با ما همپیمان نبوده‌اند و دارند یک به یک نابود و منقرض میشوند, زیرا سودی ندارند.

نکته همین جاست که ما رایانه ها و هوشواره هارا برای سود خود
میسازیم، همچنان که اسید های امینه مارا برای ماندن خود پدید
آورده اند، پس هرگز این آماج‌نایی ( نقض غرض) پیش نمی اید .
همچنان که هرگز بوقلمون برای ما زیان بار نمیشود چون ما
همواره میپاییم که چنین نشود!

Ending of 'Colossus: The Forbin Project' (1970) - YouTube (http://www.youtube.com/watch?v=w5beTy9SnkU)

All you loose, is the emotion of pride!


Unknown
09-14-2013, 03:40 PM
در این جستار هم چیزی بجز این نگفتیم, که با روند کنونی دیر یا زود به تکینگی میتوانیم برسیم.

دشواری اینجاست که گفتیم نمیتوانیم آن را کنترل کنیم, نمیدانیم چه کسانی نخستی به آن دست میابند و میدانیم که
با کوچکترین لغزش — که نشان دادیم پیشگیری ناپذیر است — نژاد بشر نابود, برده یا هر سرنوشت ناخواستنیِ شایند دیگری خواهد شد.

اینکه پیشرفت دارد کُند میشود پس بیایید هوشواره بسازیم و به تکینگی برسیم هم درست است, ولی سودی برای ما ندارد. پیشرفت برای
خودِ پیشرفت که خوب نیست, پیشرفت برای این خوبه که مایه‌یِ آسایش و بهزیستی ما آدمهای زنده شود, اگر این پیشرفت بخواهد همچون
تکینگی مایه‌یِ ساخت ابرهوشواره‌هایِ باهوشتر از خود امان شود که دیرتر جای ما را گرفته و نابود شویم دیگر به درد نمیخورد و باید با آن ستیزید.
.
.
.


مهربد گرامی، من چنین چیزی نگفتم. تنها میخواستم بدانم شما چگونه اینهمه از نابودی نسل انسان اطمینان دارید، در حالی که نمی توان از تحقق تکینگی هم آنهمه مطمئن بود؟

SAMKING
09-15-2013, 01:10 AM
نادرست است زیرا:

مزدک ده ساله. هم آروین ها و دانسته های مزدک ۵ ساله را در خود دارد و هم ژنهای اورا ،
همچنین ٢۰ ساله به ١۰ ساله ولی شما نمیتوانید این زنجیره را ناگهان از گوشت به آهن
بدهید، چرا که گوشت دیگر ژن های مزدک را که همه چیز او را ساخته بودند را در بر ندارد.
بر این پایه، شما انگیزه ی هستی مزدک را از میان برده اید که همان فرازیست ژن ها بوده.
ژن ها ویر ها یک "غریزه" پدید اورده اند که آن هم همان خودنگهداری ( صیانت نفس) است .
این غریزه است که به من میگوید که اگر ویر مزدک هم ناچار بجا بماند، بهتر از این است که
همه ی مزدک از میان برود، چرا که برای نمونه من میتوانم هنوز به فرزندانم و به مردم ام
یاری کنم تا زندگی بهتری داشته باشند ولی خودم دیگر هیچ خوشی و سهش دیگری در
کالبد آهنین ندارم، از چلو کباب هم نمیتوانم خوشی ببرم و ....

خب، این غریزه خودش کور است و نمیداند که برای نگهداشت ژن پدید امده و نمیداند که
او به تنهایی یک ابزار است و در پیشکاری ژن میباشد. تا چندی پیش که دانشمندان به
انگیزه ی پیدایش غریزه پی بردند ... اکنون کمابیش هنوز همه ی جانوران نیز نه از آگاهی
و اندیشه، بساکه تنها و تنها از غریزه پیروی میکنند.
این ژن که انسان را برای خودنگهداری پدید آورده، خود او را چه چیزی پدید آورده؟
اسید های آمینه خود از چه و برای خودنگهداریِ چه چیزی پدید آمدند؟
---
اگر ما بگوییم که ژن میخواهد خودنگهداری کند،
فردید شما از ژن، کدام مرحله از سیر تکامل ژن است؟
شما میگویید ژن انسان،
ولی مگر همین ژن انسان ژن میمون را هم در خود ندارد؟ مگر از یک ریشه نیستند؟
پس چرا ژن ما به گفته شما ما را ناتوان از نابود کردن میمون ها نکرده و نمیکند؟
پس میبینید که اینجا ژنِ تکامل یافته تر(دارای آگاهی قدرتمندتر) برای ماندن خود ژن ناتوان تر(آگاهی کمتر) را از بین میبرد.

و اما "انگیزه" زمانی معنا به خود میگیرد که ما به آگاهی یا دانش برسیم.
یعنی ژن های ما که از اسید های آمینه پدید آمدند و تا اینجا بر اثر تصادف و شانس پیش آمدند،
هیچ انگیزه ای برای خودنگهداری ندارند، انگیزه اینجا بیمعناست ولی یکجایی از تکامل خواهد رسید که آگاهی پدید میاد،
اینجاست که آگاهی به وجود غریزه پی میبره و میتونه در برابرش بایسته.
نمونش هم در حیوانات دیده نمیشه که آهو بره پیش شیر و سرش رو توی دهان شیر فرو کنه
چون فعل و انفعالات مغز و واکنش ها هنوز به مرحله "پدید آمدن آگاهی از وجود غریزه" ولی در یک انسان میبینیم که آگاهانه و بر خلاف غریزش میتونه عمل کنه.
از این زمان هست که آگاهی با گسترش خودش روند تکامل اون موجود رو بدست میگیره
یک روز برای فرار از دست میمون های قوی و کشته نشدن ژن ها رو مجبور میکنه به بیرون جنگل برن و اونجا تکامل پیدا کنن
یک روز برای کمک به میمون آتش رو کشف میکنه
یک روز....
همینطور دانش رو افزایش میده و فندآوری گسترده میشه
و سپس یک روز برای باقی موندن ژن ها رو کنار میگذاره و وارد رایانه میشه
بله ژن باز هم به وجود میاد و از بین میره...
اینجا آگاهی هست که آگاهانه میخواد خودشو نگه داره.
و این سخن من بود.

اگر ما از بیرون نگاه کنیم تا قبل از پدید آمدن آگاهی که از وجود غریزه باخبر بشه، ژن از خودنگهداری میکنه!!، که البته این تنها و تنها تصادف و شانس است.
بعد که آگاهی پدید اومد آگاهی شانس رو کنار میگذاره و خودش ژن ها رو برای بهتر تکامل یافتن رهبری میکنه
از این مرحله هست که کم کم انگیزه ما(=آگاهیِ ما=دانشِ ما) نگهداری از آگاهی(=خودش) خواهد شد و نگهداری از ژن به حاشیه میرود.
بله این آگاهی هم از بستر همان ژن ها پدید آمده،

ولی دانه سیب برابر نیست با درخت سیب!

و مثلن اگر مزدک یک مدرسه بسازد کسی نمیگوید پدر مزدک مدرسه ساخت، میگویند مزدک ساخت!
اگر ژن ما امروز به این شکل درآمده و با میمون تفاوت دارد این کار آگاهی ماست هرچند خود آگاهی را ژن ها درست کردند.
از مرحله پدیدار شدن آگاهی هم تکامل ژن ها را آگاهی کنترل کرده و بهش شکل داده.
و یکروز هم که دیگر ژن بدرد نخورد آگاهی نوعی فندآوری میسازد که خود را از بند ژن رها کند و همچنان بماند.

یک نمونه:
من تلفنی با مزدک سخن میگویم
مزدک در این حالت و از دید سام اطلاعات را میگیرد پردازش میکند و پاسخ میدهد
اینجا هتا اگر من چلو کباب خوردن شما و خوشی بردنتان را هم نبینم(آگاهی من نبیندو نفهمد) باز هم از نگر من شما زنده هستید.
هتا اگر ندانم که رباتی شدید.
و اما از دید خودتون:
اگر در کالبد رایانه ای فرو رفتید به دلیل وجود آگاهی از وارد شدن داده ها و پردازش اونها و پاسخ دادنتون با خبر میشید و میفهمید که هنوز هستید.

پس یکروز که کالبد رایانه ای داشتیم هم میتوانیم خود را زنده بدانیم، هرچند چلوکباب نخوریم و ژن نداشته باشیم.

آری همه ی فرهنگ ما روساختی است که برروی زیر ساخت ژنتیک ساخته شده است.
اینکه اکنون شما خال سرخ میگذارید برای این است که رفتار من با رفتار شما همکنشی
(تعامل) داشته و شما این رفتار را از من پذیرفته (آداپته) کرده اید
پس اینکه من خال قرمز را استفاده کردم این "من" یعنی همان آگاهی من.
چنان که شما میگویید سام نقطه قرمز بکار برد و نمیگویید:
ژن های یک انسان به نام سامکینگ نقطه قرمز بکار بردند
یا
ژن های یک میمون نقطه قرمز بکار برد
یا
ژن های یک تک سلولی نقطه قرمز بکار برد
یا
اسید های آمینه نقطه قرمز بکار بردند
یا
اتم های کربن نقطه قرمز بکار بردند!
این "من" یعنی سام کینگ زمانی معنا میگیرد که من آگاهی داشته باشم.

چنانکه اگر با ماشین به خانه بروید نمیگویید من با آهن به خانه رفتم!

نادرست است، شیر ها برافتادند چرا که آدمیان جا و جان آنهارا گرفتند.
پس آنها در هماوردی با ژنی برتر کنار رفتند. در میان آدمیان هم این
هماوردی هست، شمایی که در کنکور بهتر از بهمان کس نمره میاورید،
جایگاه بهتر و پیشه ی پول آور تر و برتری بر او پیدا میکنید ، به زبان دیگر،
ژن شما که خوبی خود را اینگونه نشان داده، بخت بیشتری برای فرازیست
پیدا میکند چرا که اگر شما دو تن ( به انگار اینکه هر چیز دیگرتان یکی باشد)
به خواستگاری یک دختر خوشگل و پولدار بروید، جایگاه همبودین (اجتماعی)
شما که از پذیرش در کنکور پدید امده، شانس شمارا بالا میبرد و آنکس باید با
دختر کمتر پولدار و کمتر زیبایی جفت گیری نماید و به لایه های فرودست فروافتد.
خیر این بیشتر نقش آگاهی و دانش و شانس و تصادف است تا نقش ژن.
نمونه:
2 تن که دوقلوی همسان هستند، یکیشان معتاد میشود یکی مهندس!
ژن ها یکیست ولی بر اثر تصادفو شانس یا هرچیز دیگر که بر میزان دانش و آگاهی فرد اثر میگذارد،
اینها انتخاب هایی آگاهانه میکنند و نتیجه یکی معتاد و یکی مهندس میشود
پس اینجا دانش و آگاهیست که شانس ژن را در رسیدن به دختر زیبا افزایش میدهد نه اینکه صرفن ژن باهوشتر سبب دستیابی به دختر زیبا شود.

پس سخن ما این است که این فرایند از گوشت به آهن، با خواسته ی ژنها سازگار نیست
و برای همین ما داوخواهانه، فرمانروایی خود را به روباتها واگذار نمیکنیم و یامغز و ویر خو
د را داوخواهانه به رایانه نمیسپاریم و آنهارا همچو فرزند نخواهیم دانست.
بله ترک ژن با خواست غریزه یکی نیست ولی چنان که گفتیم مدتهاست که آگاهی انسان توان مقابله و کنار زدن غریزه را دارد.

ژن ها نمیخواهند که اگاهی را که پدید آورده اند تا آنها را بهتر تکامل بخشد، را ازدست بدهند. ولی اونها دیگه یه بازنده هستن.
در کنار این روزی میرسه که دانش و آگاهی(فرزند نا خلف:e409:) ژن ها را ترک میکند و برای ماندن خودش داوخواهانه وارد رایانه میشود.
و چنان که گفتیم مدتهاست که آگاهی توان چیره شدن بر غریزه را دارد، پس چنین خواهد شد.
:e303:

SAMKING
09-15-2013, 01:34 AM
زمانیکه ما میتوانیم هومنی را به اندازه‌یِ همان هوشواره توانا کنیم, چرا از بیخ داریم هوش‌واره میسازیم؟ کدام فرنودانه‌تر[8] است

به بالاترین جایگاه (هوش برتر, ویر[9] بزرگتر, عمر درازتر, ...) شایند[10] ببریم, یا اینکه گونه‌یِ نویِ بی نیازی از خود امان با سیلیکون و آهن بسازیم که دیرتر ما را بزداید؟
:e40d:
خوب چه فرقی داره گرامی؟
ما اگر داریم میگیم بدن آهنی و رباتیو از این حرفا فردیدمون همین بهتر بودن و بهتر شدن و عمر دراز تر و محکم بودن و ... است نه که آهن مقدس تر است پس برویم آهنی شویم!
دانش ژنتیک هم بخشی از همین فندآوریست که گفتیم و سمبلش را گفتیم بدن رباتی!
چه تفاوتی است که برای نمونه برای عمر بهترو دراز تر با دانش ژنتیک به خودمان 5 پا و 3 چشم و 2 شاخ اضافه کنیم،
یا مغز و دست و پای گوشتیمان را بکنیم بندازیم دور و رباتیش کنیم؟
اصلن اگه مشکلتان ژن و ژن داشتن است باشه... میگوییم برای شما یک بدن گوشتی و یک ژن جدید و نامیرا بسازند و آگاهیتان را به آن منتقل کنند!
باز هم ژن خودتان نیست و ژن انسان هم نیست، ولی باز مهربد هستید و ژن هم دارید!

عایــــا وکــــیـــــــلم؟:e105:

sonixax
09-15-2013, 01:39 AM
باز هم ژن خودتان نیست و ژن انسان هم نیست، ولی باز مهربد هستید و ژن هم دارید!

فکر کنم در بهترین حالت به آن میگویند Clone مهربد (تازه یک نسخه برابر هم نیست) نه خود مهربد !

SAMKING
09-15-2013, 01:40 AM
فکر کنم در بهترین حالت به آن میگویند Clone مهربد (تازه یک نسخه برابر هم نیست) نه خود مهربد !
خوب کلون که از ژن خودشه باز ما گفتیم از یه ژن نامیرا که از نو خودمون ساختیم.... مثلن... الکی...:e057:

sonixax
09-15-2013, 03:07 AM
خوب کلون که از ژن خودشه باز ما گفتیم از یه ژن نامیرا که از نو خودمون ساختیم.... مثلن... الکی...

حتا کلونش هم خودش نیست چه برسه به ژنی که مال خودش نباشه .

SAMKING
09-15-2013, 04:02 AM
حتا کلونش هم خودش نیست چه برسه به ژنی که مال خودش نباشه
چشم بسته غیب میگویید ها:e415:
گفتیم که آگاهیش و حافظه اش را مثلن بریزیم تو سی دی بعد بدنش رو بندازیم دور
یک ژن از نو بسازیم که نامیرا باشد و یک بدن گوشتی با آن بسازیم بعد این حافظه را یکجوری به حول قوه الهی روی آن بدن سوار کنیم.
ینی دیگه رباتی یا رایانه ای نباشد ژن زنده باشد ولی ژن مهربد هم نه!
(برای اینکه میگویند ویر مهربد جز روی ژن مهربد جواب نمیدهد و مثلن روی رایانه خراب میشود دیگه هیچ جوره مهربد نیست ما هم گفتیم باشد آهن و ربات را کنار بگذاریم فرض کن بدن گوشتی و پیشرفته تر مثلن با 6 چشم و 10 دست برایت ساختیم، حالا قبول است که مهربد از بین نمیرود؟ )

مزدك بامداد
09-15-2013, 09:38 AM
ولی مگر همین ژن انسان ژن میمون را هم در خود ندارد؟ مگر از یک ریشه نیستند؟
پس چرا ژن ما به گفته شما ما را ناتوان از نابود کردن میمون ها نکرده و نمیکند؟
پس میبینید که اینجا ژنِ تکامل یافته تر(دارای آگاهی قدرتمندتر) برای ماندن خود ژن ناتوان تر(آگاهی کمتر) را از بین میبرد
ژن همساز تر ( fitter) ژن ناهمساز تر را از میان میبرد، درست:
ولی هنوز ژن و هنوز اسیه های امینه است، آهن نیست.
برتری ژن هم همواره به آگاهی نیست! برای نمونه برتری
ژن در شهباز (eagle)، توان بینایی چشم او از بلندای دور است.
آگاهی و دانش هم بی داشتن هوش و توان خردورزی ارزش ندارد.
همه ی اینها باید باهم باشد تا در زمانه ی کنونی ن کسی برتری یابد.
تازه نه همه جا، در جمهوری اسلامی اگر فامیل رهبر باشید نیاز به
هوش و آگاهی چندانی هم ندارید، خود بخود به برتری میرسید.
در گذشته ی نه چندان دور هم زور بازو کارساز تر از هوش و دانش بود.
پس میبینیم که نمیتوان روند فرگشت را تنها به دانش کاهش داد.
و آری، این اتمهای کربن و هیدروژن و نیتروژن و فسفر و .. بودند که
اسید های امینه را ساختند تا ژنهارا بسازند تا ما را بسازند تا خال سرخ
بر نوشته مان بنهیم یا ننهیم، بسته به اینکه به سود* همان چینش
اتمی باشد یا نباشد. از اینرو، ناخودآگاه نیرومند ما که از سوی همین
اتمها کنترل میشود، نمیگذارد که آگاهی ما بز زیان او کار کند و برای
همین هم کم کم یک شار (جریان ) دارد پدید میاید که با بدبینی به
فندآوری مینگرد. یا برای همین هتّا در داستان های پندارین دانشیک،
اسحاق عاصموف از چهار قانون هوشواره ای سخن میگوید.
تا کنون دیده نشده که یک سامانه کهن، جای خود را به آسانی به یک
سامانه ی نوین بدهد، سامانه های نوین هتّا گاه از سوی سامانه های
کهن ، دیرزمانی به پس رانده شده و سپس بازگشته اند یا به آماج خود
نرسیده اند، روند فرگشت هم رجگون(linear) نیست و بیگمان اگر آن
سنگ آسمانی نمیافتاد، شاید هنوز دیناسور ها بر جهان فرمان میراندند.






*در این جهان ، روندی پیشی میگیرد که شتاب بیشتری در افزایش آنتروپی داشته باشد

SAMKING
09-22-2013, 08:45 AM
و آری، این اتمهای کربن و هیدروژن و نیتروژن و فسفر و .. بودند که
اسید های امینه را ساختند تا ژنهارا بسازند تا ما را بسازند تا خال سرخ
بر نوشته مان بنهیم یا ننهیم، بسته به اینکه به سود* همان چینش
اتمی باشد یا نباشد. از اینرو، ناخودآگاه نیرومند ما که از سوی همین
اتمها کنترل میشود، نمیگذارد که آگاهی ما بز زیان او کار کند و برای
همین هم کم کم یک شار (جریان ) دارد پدید میاید که با بدبینی به
فندآوری مینگرد. یا برای همین هتّا در داستان های پندارین دانشیک،
اسحاق عاصموف از چهار قانون هوشواره ای سخن میگوید.
درود
پس پذیرفتید که اگر بخواهید به "ژن" وفادار بمانید، ناگزیرید که به پدیدآورندگان ژن هم وفادار باشید، که همان اسید های آمینه و اتمها و پروتون ها، نوترون ها، الکترون ها و... هستند.
اکنون، چه تفاوتی میبینید بین وفادار ماندن به اتم های آهن یا کربن؟
هیچ.
پس آگاهیِ ما اگر بدن آهنی و ماندگارتری بیابد داوخواهانه بدن گوشتی را ترک میکند.

undead_knight
09-22-2013, 01:02 PM
مزدک گرامی، اینجا فکر کنم باید جای خالی امیر رو پر کنم و مفهوم ناخوداگاه رو به اون صورتی که شما مطرح میکنید به پرسش بگیرم:))
دقیقا ناخوداگاه رو چی تعریف میکنید، چه کارکردهایی داره و چطور عمل میکنه؟

Mehrbod
11-05-2014, 10:09 PM
<<< روند فرگشت فرهنگی و دانشیک[٢١]
در همپیشی بودند و اروپا در این هم پیشی برنده شده و کشتی ها دورپیما ساخته
و در آمریکا پیاده شد و به شهرمندی[٢٢] های بومیان آمریکایی، از آزتک و اینکا و مایا
گرفته تا آپاچی های دشتها، پایان داد. >>>

صندلی داغ - مزدك بامداد - برگ 13 (http://goo.gl/mpphZg)


زور بیشتر بی‌پیوند به خوبی و بدی است.


در اینجا باید دید که بدی و خوبی به چه چیز میگویند. آیا ما خوبی/بهتری را با ارزشهای دینی در می یابیم یا با ارزش های دیگر؟ در دید من "خوب" به چیزی میگونید که در راستای فرازیست ژن (استخر ژنتیک) باشد ( فرازیست = بقا survival ). به زبان دیگر هرچه شمار ژن و دارندگان ان، بیشتر و از دید تراز زندگی (شادی و کامیابی و آسودگی و ..) بالاتر باشند، "بهتر" است. روشن است که سرخپوستان نمیتوانستند همان اندازه به گسترش آنتروپی یاری کنند که تیره های پیشرفته تر "فندی و دانشیک" که هتّا انرژی های فردتار در هسته ی اتم را هم آزاد کرده و بیش از پیش به اند (=مقدار) آنتروپی میافزایند.




سخن شما درباره‌یِ آماج جهان میتواند درست باشد که پدید آوردن بـُوندگانی بوده که هر چه بیشتر و بهتر آنتروپی را
بگسارند, ولی در تراز هومنی سخنی بی پیوند است که بگوییم آماج ما هم از هستی و زندگی گساردن انرژی است.
ارزش‌ها را من بر پایه‌یِ خواست و آزادی هرکس بتنهایی و برای خود وی میدانم. برای نمونه در جایگاه یک هومن زنده, ما
نیازهایی داریم که فرآورده‌یِ فرگشت سرشتین میباشند و یکی از آنها نمونه‌وار آزادی روی سرنوشت خود است, این را من
میپذیرم که درونخویشین و وابسته به کس است, نه نگرش شما که یک چیز آهنجیده و برونخویشین و بی پیوند یکراست به هومنی است.

از اینرو, زمانیکه شما برای نمونه در جای دیگر میگویید ما برای مرغ و ماکیان زندگی آسوده و بی
دلنگرانی‌ای فراهمیده‌ایم و در برابر تنها آنها را پس از یک زندگی دراز و آسوده گرفته و سر برده و میخوریم, این
نمونه دست‌‌بیش میتواند برای همان مرغ خوشبختی! به شمار برود, نه هرگز برای یک هومن, هنگامیکه آری هر دو جاندار و زینده‌اند; ولی این کجا و آن کجا.

نمونه‌یِ بیمناک دیگر:


<<< اگر اکنون دستگاه ها ، چه بیرونی و چه درونی ، به زندگی من آسانی بخشند و در برابر آن، آزادی کـُنش من ( که میتوانستم به راه کژ هم بپیچم) از من گرفته شده و فرمانبر ناوبر خود شده ام، آیا آنها از من " بهره‌کشی" کرده اند؟ نه، آنها بسادگی مرا در سازمان خود جایپذیر ( انتگره) نموده اند و من از این راه، بخت فرازیست بیشتر و زندگی بهتر یافته ام، دیگر در راه گم نمیشوم، به هنگام به آماج خود میرسم. تازگی خودروی مرا هم رایانه ی خودش پارک میکند. آیا من باید ناخشنود باشم که دیگر توان و هنر پارک کردن را از دست داده ام ؟

.. دنباله ای دارد که در زمانی دیگر میاورم. >>>


در اینجا یکبار دیگر, شما آزادی و خواست آزاد هومنی را بآسانی فروپیچیده‌اید چراکه
دگرگونی و سرسپردگی به ماشین را در راستای فرازیست بهینه‌یِ ژن یافته‌اید, ولی خواست
آزاد را نه (که این تنها یک نگرش است و برای خود شما پذیرفتنی, ولی پذیراندن و بایاندن آن برای دیگران, نه).

اگر بخواهم سخن را بکوتاهم, لغزش فرنودین شما درست اینجاست:



<<< پس فرارویی سامانه ها به سامانه ی برتر، هیچگاه آماج هستی آنها (Daseins-Grund) را دگرگون نمیکند، بساکه آنرا در ترازی برتر و والاتر پایندان ( گارانت) است. بر این پایه است که من هیچ ترسی از فند و فندآوری چه رایانه و هومن‌واره و چه بمب ها و .. ندارم. چرا که روند فرگشت خودبخود چیزی را که به زیان فرازیست است از میان میبرد، همچنان که اکنون، ترس از بمب اتمی، داشتن آنرا بیهوده و تنها کاری پرهزینه و بی هیچ بازده سودمند نموده است، بگونه که کشور های اتمی در پی پیمان نامه هایی هستند که از دست این فندآوری گرانبها و بی هوده رهایی یابند. کسانی هم که از روی کودنی از ان سود بجویند از سوی همان هم از میان رفته یا دچار بیزاری بازماندگان خواهند گردید که برابر پایان فرمانروایی انان است. نام این روند هم هست: گزینش طبیعی.
>>>


هنگامیکه از دیدگاه فربودین, ما بروشنی و بفراوانی میبینیم هیچ پایندانی بر اینکه سامانه‌هایِ فرارفته (ابرسازواره‌ها = super-organisms)
همراستای آماج سامانه‌هایِ زیرین خود پیش بروند, نیست; نمونه‌یِ پیش پاافتاده: آماج یک ابرسازواره‌ همچون یک شرکت
معمولی همراستای آماج کارمندان همان شرکت همیشه پیش نمیرود. یک شرکت در جایگاه یک ابرسازواره نیازهای
"خودش" را دارد و بازی‌ها و قانون‌هایِ "خودش" را دنبال میکند; فرازیست یک شرکت بزرگ چندملیتی پیوندی به فرازیست
تک تک یاخته‌هایِ آن که کارمندان اش باشند ندارد, یک شرکت بزرگ بایستی در جایی که می‌نیازد, گاه بیشمار از همین
کارمندان را بیرون انداخته و کارمندانی نو سر کار آورد; به سخن کوتاه‌تر:


آماج شرکت و آماج کارمندان شرکت بباید همراستا نمیباشند, هنگامیکه یکی فراروئیده‌یِ دیگری‌ست.




پارسیگر

Mehrbod
11-05-2014, 10:10 PM
<<< منظور من هم زور بیشتر بود: سوای خوبی و بدی های ممکن، آینده از آن فن آوری و دنیای مجازی است و حیف است ما از این حقیقت چشم بپوشیم >>>



نخست اینکه از جایگاهی سخن را آورده‌اید که گویا چیزی دست شماست که اگر جور دیگر
میخواستید و میپسندید هم میشد. برای نمونه اگر چشم بپوشید چه میشود, فندآوری از پیشرفت بازمی‌ایستد؟

دیگر اینکه چیزیکه میگویید "حیف" نیست, بساکه باید پرسید دگرگزین یا alternativeای هم شما یا کسی دارد؟
اگر این کشور خود اش را همراه با دیگر کشورها پیشرفت ندهد خب بروشنی واپس مانده و نابود میشود.

نکته‌یِ باریک که در بالا گفتیم این بود: بایستگی یک چیز, بی پیوند به خوبی و بدی آن است.

اینکه ما امروز باید بهمان کنیم, اگر نکنیم نابود میشویم, کوچکترین پیوندی به
خوبی آن چیز ندارد و خوب دیدن و بیناندن یک چیز که به خودی خود خوب نیست از بیخ خودفریبی میباشد.


پارسیگر

undead_knight
11-05-2014, 10:50 PM
ضمن خوشامدگویی، مهربد جان "جلوگیری از نابودی" در "دفاع از خود" دلیلی بر "خوب" بودنش نبود؟!یا نظرات تو هم دگرگون شده؟:))

Mehrbod
11-06-2014, 02:17 AM
"جلوگیری از نابودی" در "دفاع از خود" دلیلی بر "خوب" بودنش نبود؟

در راستای فرازیست هر کاری دادوند است, ولی نباید تراز کنش‌ورزی را از یاد برد.

برای نمونه در اردوگاه‌هایِ آشویتس اینکه شما یکی را بجای خودتان راهیِ مرگ کنید, پذیرفتنی و
خوب است, ولی اینکه ناچار از انجام همین کار هستید, خود چیزی بد است: آماج بد, کنش سامیده‌یِ خوب.

به این میگویند خواستِ پادستیز. برای نمونه, پزشکان جنگی کم پیش نمیاید که ناچار‌اند اندام سرباز تیر خورده را بی هیچ داروی بیهوشی‌ای ببُـّرند و این درست وارون چیزی‌ست که بالا گفتیم;
جنگ‌پزشک آنجا آماجی نیک دارد, رهاندن بیمار از مرگ, ولی ناچار از انجام کاری پادخواهشانه است که همان دادنی دردی دیوانه‌وار به بیمار و انجام عمل هراس‌آور است: آماج نیک, کنش سامیده‌یِ بد.


پس اگر سخن مرا دوباره بخوانید, میبینید یک کنش میتواند هم نیک باشد, هم بد, برای نمونه بریدن اندام سرباز
کنشی‌ست یکزمان هم نیک هم بد, ولی این هیچ پارادوکسی در بر ندارد, بساکه وابسته به تراز دیدگاه است.



بیرنگ
پارسیگر

kourosh_iran
11-06-2014, 10:15 AM
ژن همساز تر ( fitter) ژن ناهمساز تر را از میان میبرد، درست:
ولی هنوز ژن و هنوز اسیه های امینه است، آهن نیست.
برتری ژن هم همواره به آگاهی نیست! برای نمونه برتری
ژن در شهباز (eagle)، توان بینایی چشم او از بلندای دور است.
آگاهی و دانش هم بی داشتن هوش و توان خردورزی ارزش ندارد.
همه ی اینها باید باهم باشد تا در زمانه ی کنونی ن کسی برتری یابد.
تازه نه همه جا، در جمهوری اسلامی اگر فامیل رهبر باشید نیاز به
هوش و آگاهی چندانی هم ندارید، خود بخود به برتری میرسید.
در گذشته ی نه چندان دور هم زور بازو کارساز تر از هوش و دانش بود.
پس میبینیم که نمیتوان روند فرگشت را تنها به دانش کاهش داد.
و آری، این اتمهای کربن و هیدروژن و نیتروژن و فسفر و .. بودند که
اسید های امینه را ساختند تا ژنهارا بسازند تا ما را بسازند تا خال سرخ
بر نوشته مان بنهیم یا ننهیم، بسته به اینکه به سود* همان چینش
اتمی باشد یا نباشد. از اینرو، ناخودآگاه نیرومند ما که از سوی همین
اتمها کنترل میشود، نمیگذارد که آگاهی ما بز زیان او کار کند و برای
همین هم کم کم یک شار (جریان ) دارد پدید میاید که با بدبینی به
فندآوری مینگرد. یا برای همین هتّا در داستان های پندارین دانشیک،
اسحاق عاصموف از چهار قانون هوشواره ای سخن میگوید.
تا کنون دیده نشده که یک سامانه کهن، جای خود را به آسانی به یک
سامانه ی نوین بدهد، سامانه های نوین هتّا گاه از سوی سامانه های
کهن ، دیرزمانی به پس رانده شده و سپس بازگشته اند یا به آماج خود
نرسیده اند، روند فرگشت هم رجگون(linear) نیست و بیگمان اگر آن
سنگ آسمانی نمیافتاد، شاید هنوز دیناسور ها بر جهان فرمان میراندند.



*در این جهان ، روندی پیشی میگیرد که شتاب بیشتری در افزایش آنتروپی داشته باشد

فرگشت مرگشت رو ول کن.
گور پدر فرگشت.
واسه من در درجه اول مهم نیست چه زمانی بمیرم و برام اصلا مهم نیست که نسلی ازم باقی بمونه.
فقط این خودم هستم که مهم هستم و زندگی کم کیفیت با زندگی با کیفیت برابر نیست. حتی 30 سال اضافه زندگی کنیم ولی کیفیت نداشته باشه ارزشی نداره.
میدونی چی بیشتر از هرچیزی به من حال میده؟
اینکه از مرگ نترسی. یک جنگنده باشی. مثل بمب اتم سرشار از انرژی و ارادهء شکست ناپذیر باشی. حتی اگر زندگیت کوتاه باشه، ولی با آزادی و احساس شکوه و برتر بودن ارادهء خودت از جهان مادی زندگی کنی، با کیفیت، اون چیزی که من میخوام.
البته میتونیم بگیم خود همین فرگشت منو پدید آورده، ولی بهرحال طبق فرمولهای شما افرادی مثل من باید در فراینده فرگشت خیلی کمتر باشن و نسلشون باقی نمونه. شاید ما یک چیزی رندوم هستیم و یک جهش تصادفی، یک پارامتر پیشبینی نشده، و البته هم که فرگشت کور است و هدفی ندارد و بنابراین هیچ پیشبینی ای هم وجود ندارد.
بهرحال فرگشت برای شعور بی ارزش است! چون اصولا هدف و ارزش و معنایی در فرگشت وجود ندارد. بخصوص از دید شعور خود یک موجود. نهایت فرگشت چیست؟ مثلا انسان؟ اینکه نسلش باقی بماند؟ خب این هم بی ارزش است.
چیزی که ما باید برایش تلاش کنیم، چیزی که تنها معنا و ارزش واقعیست، نه بقای نسل انسان، بلکه ارتقای خودمان تا حداکثر ممکن است، چون این علاوه بر اینکه تنها راه واقعی افزایش حداکثری کیفیت زندگی است، تنها شانس واقعی ما برای آن است که اگر واقعا چیزهایی فراتر هم وجود دارند و میتوان بدانها دست یافت، بطور مثال ابدیت و بهشت، تعالی روحانی، رفتن به ابعادی برتر، همین خواهد بود؛ البته بنا بر عقل و تجربه و حس درونی من.
البته چیزی که بنده میگویم این نیست که مثلا ما همه منابع زمین را به سرعت فقط برای خودمان مصرف کنیم و به سرنوشت و کیفیت زندگی نسل های آینده اهمیتی ندهیم! نه اینطور نیست. همانطور که بنده اینطور فکر و عمل نمیکنم و تازه میتوان گفت تاحد زیادی هم برعکس آن فکر و عمل میکنم، چراکه بنا به تجربهء بنده هیچوقت نمیتوان هشدارهای برونی و درونی در این زمینه را نادیده و کم اهمیت دانست.
برای من ارزش تحقق ابرانسانهاست، و دیگر هیچ.
همه خواهند مرد. همه پوچ خواهند شد. و تنها ابرانسان شانس این را دارد که براستی ابدی گردد و وارد ابعاد برتری شود. هیچکس از این مرحله به سادگی عبور نخواهد کرد.
و تنها یک ابرانسان، او تنها معنا و ارزش خواهد بود، که با تمامی بشریت در طول تاریخ موازنه میکند.
صرف بقای نسل انسان بی ارزش است. فرگشت کاملا بی ارزش است. عقل و وجدان من چنین میگویند.
درود بر ابرانسانها. مرگ بر تمامی موجودات حقیر دیگر، و مرگ بر خدایشان. از ضعف و ترس و بدبختی متنفرم! و انسان خود درمی یابد که چنین خشم و اراده و قدرتی است که ارزش و معنای واقعی دارد.
و اما انسانها چگونه در مسیر ابرانسان شدن گام برمیدارند؟ با دین؟ نه من به ادیان باور چندانی ندارم. حداقل نه به جزییات و ظواهر آنها.
به دید من ابزارهای واقعی در ابرانسان شدن در خواست و اراده و تشخیص درونی خود انسان نهفته اند.
بطور مثال کنگفو و هنرهای رزمی مشابه، یک روش افزایش شگرف توانایی های روحی-روانی و جسمی انسان است که در دسترس قرار دارد.
یکی دیگر همین قدرت ذهن و علم است.
و البته فناوری هم اگر فقط برای تن آسایی استفاده شود، در این راه چندان مفید نخواهد بود و نهایت تنها کیفیت زندگی را مقداری که در عمل واقعا زیاد هم نیست ارتقا میدهد، ولی چنانچه از فناوری برای دست یافتن به قدرتهای اصیل و درونی استفاده کنیم بسیار خردمندانه است و میتواند بسیار موثر باشد. بطور مثال ساده ترین و واضح ترین حالتش آن است که امکانات فناوری میتواند بسیاری از کارهای روزمره و پیش پاافتاده و اولیه وقت گیر ما را بدوش گیرد و به این شکل وقت و انرژی بیشتری را بتوانیم به فعالیت بر روی ارتقای خودمان اختصاص دهیم.

Mehrbod
11-06-2014, 11:07 AM
این محدود به فضای مجازی نیست، در جهان حقیقی هم ضریب نفوذ شما در مقام یک فرد محدود است مگر آنکه آقای یکی از همان نهادها بشوید. دلیلش کاملا واضح است، همه نمی‌توانند به سخن زیبا تدوین شده‌ی همه گوش فرا بدهند، و تنها درپی حرف از دهان کسانی می‌روند که یا از منظری عینی صلاحیت خود برای به سخن درآمدن را اثبات کرده‌اند(CEO یک شرکت چندملیتی، رهبر یک حزب سیاسی و ...)، یا کسانی که «پیش‌گزینی» بالایی دارند وعده‌ای آدم ظاهرا یا باطنا برجسته برای حرفشان تره خرد می‌کنند. این استراتژی بسیار موفق و درستی‌ست زیرا ۹۹.۹۹٪ کلام در حقیقت آشغال‌کلام است و هیچ ارزش حقیقی و قابل نقد کردن در جهان حقیقی را ندارد، اما یک صدم درصد گاهی «ناعادلانه» داوری می‌شود و در این میان با آنکه استحقاق شنیده شدن دارد، ناشنیده باقی می‌ماند. جالب اما آنکه همه‌ی باقی سخنرانان بی‌شنونده دوست دارند وانمود بکنند در این یک صدم درصد می‌گنجند، نه در آن ۹۹.۹۹٪ !

می‌توان به هرکس از راه رسید و نیت خیر داشت تریبون داد، اما این به معنی شنیده شدن نخواهد بود. طبق معمول شما به جای آنکه بپذیرید صلاحیت شنیده شدن را ندارید و «به درون» بنگرید، بیرون از خودتان دنبال مشکل گشته‌اید و ایراد را در ساختار جهان یافته‌اید، که نا-اُمید کننده است. من جای دیگری گفتم که درخواست آزادی بیان اندک‌اندک از سوی سوژه‌ی خودشیفته‌ی مدرن به «آزادی شنیده شدن» تعبیر می‌شود و اگر یک موجود فضایی امروز به زمین می‌آمد و از من می‌پرسید انسان معاصر را در یک جمله خلاصه کن، «به من نگاه کنید» می‌شد خلاصه‌ی وضع امروز بشریت.

این مشکل بخشی از راه‌حل محبوب شما بوده، اگرنه وقتی ما به هیچکس بجز کسانی که از طریق روش‌هایی به قدمت تاریخ صلاحیت خود را برای سخنرانی اثبات کرده بودند(مثل آخوند بالای منبر!)تریبون برای وراجی نمی‌دادیم، این مکانیزم‌ها و روش‌های دفاع در برابر مزخرف هم این اندازه شدید نبود و کمتر پیش می‌آمد حرف حسابی میان هیاهوی گله به دوزخ سکوت و بی‌اعتنایی در بیافتد. وانگهی روشنگران آمدند و اثبات کردند و به گله نشان دادند که بیشتر آنچه این منبر نشینان به آنها می‌گفتند مهمل بوده، آنچه درپی آمد هرج و مرجی بی‌سابقه در اشغال منبرها از سوی آدمهای به شدت ناصالح و بعد از آن به مرور اول بی‌اعتمادی، سپس بی‌اعتنایی پامنبری‌ها بود، تا جایی که دیگر هیچکس به مسجد نیاید بجز آخوند!


شما سخن را سر و ته گرفتید. سخن این نیست که چرا کسی امروز نمیتواند پُرزور بوده و در سرنوشت میلیون‌ها
تن اثرگذار باشد (بسیاری از دانشمندان, فندآوران, نوآوران و .. روزانه و پیروزمندانه سرگرم انجام همین اند),
بساکه سخن این بود که چرا در جهان امروز کَس نمیتواند بر سرنوشت «خویشتن» فرمانروا باشد.

این کنترل روی سرنوشت خویشتن در جهان فندین امروز شدنی نیست, چرا که همبود‌هایِ پیشرفته‌ همچون یک پیکر زنده
میمانند که یاخته‌هایِ آن بایستی پیروی راه و روشی روشن, بسامان و از پیش گزیده باشند. همانجور که یاخته‌هایِ پیکر آدمی اگر هر کدام ساز خود را بخواهند
زده جانداری بجا نمیماند, همانجور نیز یاخته‌هایِ پیکر همبودین اگر خودشان را به آن سازواری ژرف بسنده ندهند, در برایند به نابودی آن ابرسازواره خواهد انجامید.


--
ما چه زمانی میتوانیم ساختار جهان را بنکوهیم و بگوییم بهتر یا بدتر شده است؟ زمانیکه نمونه‌ای برای همسنجی در دست داشته باشیم. نمونه‌یِ
همسنجی ما در اینجا همانی است که پیشتر, پیش از آنکه فندآوری اینچنین گستردگی و فراگیری یابد باشنده بوده است: زندگی پیشاشهرمندی (primitive societies)

از دیدگاهی, فندآوری خود زیررده‌یِ شهرمندی پیش میرود و این شهرمندی نوین است که در جایگاه
نخستین و مهادین‌ترین ابرسازواره, با «خواست آزاد» یاخته‌هایش که هومنان زنده باشند, در ستیز است.



نکوهش پس این نیست که نمونه‌وار مردمسالاری (democracy) آنجور که باید و شاید کار نمیکند و رآی ما را درست نمیشمرند و از ما نمیپرسند
که آینده‌ را چگونه بسازیم یا بهمان سیاستمدار را میخواهیم یا نه, بساکه نکوهش به خود «مردم‌سالاری» است و اینکه نمونه‌وار مردمسالاری, در بهترین و فرزامترین
چهره‌یِ خود نیز پیوندی به آزادی یا ارزش‌هایِ هومنیک ندارد و بساکه بوارون, هر چه سامانه‌ای سامانمندتر و فرزامتر و مردم‌سالاریک‌تر شود, از توانِ کـَس در راستادهیِ سرنوشت اش میکاهد.

مزدائیکانه بنگرید: در مردمسالاریِ کشوری با جمعیت ١٠٠ میلیون تنه, ارزش و توانایی هر کس در یک رآی کوتاه میشود; به زبان بهتر, یک به سدمیلیون.


همین فرایند ولی در یک گروه کوچک پیشاشهرمندی/نخستینی پابرجا نیست. در یک گروه کوچک, سخن شما توان‌ دارد و این گروه کنترل شما را از دستان خودتان بیرون نمیتواند بکشد.

در گروهی کوچک, اگر شما هتّا رهبر آن گروه نیز نباشید همچنان به رهبر گروه دسترسی فیزیکی نزدیک دارید
و توانایی بسزایی در دگراندن رای و نگاه او, همه‌یِ اینها ولی با بزرگتر شدگی گروه از آستانه‌ای به آنسو, از دست میروند.

ازینرو در جهان امروز بوارون, هرکس خواه ناخواه پیروی قانون‌هایی است که دیوانسالارانی ناشناس
و دور از دسترس او برایش پی ریخته‌اند که همگی نیز در زندگی وی نقشی یکراست, روشن و ناگریختنی دارند.

در این گروه بزرگ که همان همبود (milieu) میباشد کس نمیواند یکراست روی فرایند گُزیرش این بیشمار دیوانسالار هُنود و تاثیری بساویدنی و ملموس داشته باشد و دست‌بیش, میتواند از
راه‌هایِ "نرم" همچون رای دادن و راهپیمایی رفتن بکوشد که تا اندازه‌ای, به نایکراستی در نگاه آنان به قانون‌ها و هنجارها دگرگونی پدید بیآورد.
روشن است, هرکس که از واقعیت چندان بدور نباشد نزد خود میداند که این راه‌هایِ نرم درکنش چیزی بجز شوخی نیستند و اگر یک تن, همه‌یِ زندگی
اش را هم نمونه‌وار بر روی این بگذارد که بمب اتم دیگر در یک کشور کوچک او ساخته نشود, باز هم بخت کامیابی اندک و ناچیزی دارد; بماند که اگر
پیروز هم بشود این تنها درباره‌یِ زمانه‌یِ او, دولت کنونی او و کشور او خواهد بود و همه‌یِ اینها یا در چند دهه‌یِ کوتاه خواهند دگریست یا
همتاهای فراوان دیگری دارند که باز یک به یک نیاز به کنش‌ورزی او خواهند داشت که در برآیند, همه‌یِ اینها دگرگونی را ناشدنی و بیهوده میسازند.





پ.ن.
حقیقی (فرهودین) ≠ واقعی (فربودین)

در جهان کنونین نگرش شما درست است که ضریب نفوذ هرکس پیشگزین ناچیز است. من افزودم که این ضریب نفوذ
هتّا اگر کس یک CEO پیروز باشد نیز همچنان در بسیاری چیزها که نباید ناچیز باشند, ناچیز خواهد بود,
ولی در چیزهایی که برای خود شما نمونه‌وار مهندی دارند (دسترسی به کُس‌هایِ زیبا و ...) بسیار بالا.

سخن در اینجا ضریب نفوذ در «خواست آزاد» و «کنترل بر سرنوشت خویشتن» است.




بیرنگ
پارسیگر

kourosh_iran
11-06-2014, 11:31 AM
حالا شاید بگید چقدر حرف تکراری میزنی و اغراق میکنی، ولی همین اینترنت و یکی دیگه که میشناسم نرم افزارهای آزاد، باعث شدن که قدرت بین مردم توزیع بیشتری بشه و بتونن با همکاری هم یا حتی گاهی انفرادی یا در دسته های کوچک در سراسر دنیا کارهای تاثیرگذار بکنن.
پس این نوع فناوری و ساختارها میتونن برای بازگشت آزادی های عمومی مفید باشن.
البته من بیشتر از نظر تهدیدی که قدرت و کنترل حکومت ها و گروههای معدود سیاسی بر سرنوشت عموم و جامعه میذارن صحبت میکنم.
بهرحال این موارد آزادیهای فردی رو هم افزایش میدن در عین اینکه لزومی نداره به روش زندگی زمان باستان برگردیم!
نه؟

Mehrbod
11-06-2014, 04:20 PM
ما اینجا کلاف درهم تنیده‌ای داریم که دستمایه‌یِ پیدایش گنگی‌ها و بدفهمی‌هایِ بسیار شده است.

من از دیدگاه کاربران این سخنگاه یک به یک دریافتم را بکوتاهی از نگرش اشان میآورم و درستی و نادرستی آن دریافت‌ها از سخن‌هایِ آورده‌ام.


----
از دیدگاه Ouroboros

او (امیر) دریافتی که از تکنولوژی دارد درباره‌یِ خطرهای آن است و آنرا بسیار کمتر از من پویا میبیند.
امیر پیش‌انگاشت‌هایی درباره‌یِ زندگی دارد که نگاه او به تکنولوژی را بتناسب بسمت و سوی مثبت میبرند. برای مثال
امیر باور دارد که گذشتگان و مردمان پیشاشهرمندی (primitive people) زندگی سخت‌تر و بارها بار بدتری در برابر
امروزیان داشته‌اند, علارغم همه‌یِ بدی‌های که تکنولوژی دربر دارد, او از نکته‌هایِ خوب و مثبت آنها هیچ غافل نیست.

پندار او از زندگی نخستینی بسیار ماجراجویانه ولی همراه با خطر است, او مردمان کهن و بویژه مردان را گویا جنگجویان و رزمندگانی میبیند (با
ریش و پشم‌های سترگ و سیاه) که بر سر زن و مال و است .. با یکدیگر بآسانی گلاویز و شاخ در شاخ میشده‌اند.
امیر همچنین پایبندی خوبی به ارزش های نوین‌گرایی دارد و برای مثال, از نژادپرستی, میهنپرستی و امثالهم بیزار است و بودن اینها را از معدود پیشرفت‌های بشریت میداند.
او سعی میکند نگاهی معتدل به همه چیز داشته باشد و خوبی‌ها و بدی‌ها هر چیز را به یکسان, بسنجد.

امیر در دست دیگر, از یک دهه‌یِ پیش تا به امروز دچار واژگشت‌هایِ ژرفی نیز شده است. او از دیرباز خودش را یک یاغی
میافته و هتّا شاید اگر به گذشته‌یِ دور او برویم, جایی باشد که او از شهرمندی و تمدّن نیز بیزار بوده باشد. انگیزه‌هایِ
او در گرایش به آنارشیسم از احساسات از کودکی همراهِ او ریشه گرفته‌اند که علیرغم داشتن جایگاهی بالاتر از دیگران در زندگی و اجتماع,
همواره خودش را در بند آیین و رسم‌ها و قانون‌هایی میدیده که از بیرون رفتار او را زیر کنترل و مهار میبرده‌اند.

او در گذشته ریشه‌یِ این فشارها را در "ساختار همبودین/اجتماع" میدید و برای نمونه نهاد خانواده را یکی از
آن نهاد‌هایِ خطرناک میافته که رفتار شخص را در بند و زنجیر‌هایِ از پیش ساخته شده فرومیبرده‌اند. نگاه او به رده‌های
همبودین نیز راستایی همسان داشته است; او از هرگونه ساختار, برچسب و یا الگوهایی که میخواند کس را در چارچوب‌هایِ از پیش ساخته بگنجانند بیزار بوده است و این از معدود ویژگی‌هایی است که او تا به امروز نگه
داشته است و جدا از همه‌یِ واژگشت‌ها و دگرش‌هایِ ژرف, او همچنان از چارچوبگرایی رویگردان است.

دگرگونی و ستیز درونی او درست از جایی جوانه زد که او آغاز به پذیرش این چارچوب‌های از پیش داده شده کرد. او پیش از
این واژگشت بزرگ, از هر آنچه که مایه‌یِ دسته‌بندی و رده‌بندی شخص بود احساس بیزاری از خود نشان میداد. هوش, دین,
خانواده و .. همه برچسب‌ها و چارچوب‌هایی بودند که شخص بی هیچ اراده در آنها گنجانده شده و از بیرون رفتار او رگولاریزه و هنجاریده میشد.

خاستگاه این دگرگونی‌ها به جایی بازمیگردد که امیر, اخلاقیات را با لذت‌گرایی جایگزین نمود. در دنباله‌یِ این فرایند
امیر کم کم دریافت که اراده‌یِ آزاد, آنچه او پیشتر به آن‌ها بهایی بسیار گران میداده در این دیدگاه نوین نه تنها ارزش
لذت‌آفرینی چندان ندارد, چه بسا خود پادارزشی هم به شمار میرود. هر چه باشد او به چشم خود میدید که نمونه‌وار چه دینداران
فراوانی آن بیرون هستند که با اندیشه‌هایِ خداپرستانه جلق‌هایِ عرفانی میزنند و میدید که چگونه خوشباورانه و گوسفندوارانه به زندگی
آن جهان دل‌میبندند. اینها, این آسانی و خوشباوری‌ها برای او که در خانواده‌ای دین گریز بزرگ شده بود شگفتی‌آور بودند.
او دریافت که اراده‌یِ آزاد, کنترل بر روی سرنوشت خویشتن, آزادی در کردار و ... همه چیزهایی overrated میباشند که
در فلسفه‌یِ هدانیستیک (و نه هدونیستیک) او جایگاهی به آن والایی ندارند. اراده‌یِ آزاد برای او اکنون در این بود که
بتوان با پرداختن به بازی‌هایِ اجتماعی از نردبان‌هایِ ترّقی بالا رفته و به میوه‌هایِ خوش‌مزه و خوش‌گوار‌تر, پرستیژ و
سرانجام کُسان و دخترکان جوانتر و پری‌پیکرتر دست یافت. این اراده, در جهانی که او میزیست شدنی بود, او هتّا با
بازگشت برنامه‌ریزی شده به ایران دریافت که گمان او درست بوده و در آنجا, هتّا راه هموارتر و رنگین‌تر است.

او امروز متعجب است که چرا دیگران, این کسانی که پیرامون او هستند نمیتوانند بخوبی او ببینند که چه اندازه
روی زندگی اشان کنترل و اراده دارند. او با پیشبینی من تا دیرزمانی خواهد کوشید که برخی را به راه روشناندیشانه‌یِ
خودش بیاورد و به آنها بفهماند که راه ترقی و تعالی در این جهان در جد و جهد ماجراجویانه برای بالا رفتن از نردبان‌هایِ موفقیت است.

او در نگاه نوین, پذیرای ساختارها و قالب‌هایِ داده شده از سوی طبیعت است. میتوان تا آنجا پیشرفت که او را آیین‌گرا نامید.
امیر امروز جهان را بگونه‌ای دوست دارد که در آن هر کس در چارچوب‌هایِ از پیش داده زاده شود, ولی جای پیشرفت و ترّقی نیز داشته باشد.
او امروز یک ماجراجوی آیین‌گراست.


--
چندی از لغزش‌هایِ امیر:


او به پیش‌انگاشت‌هایِ فراوانی که درباره‌یِ اجتماع و تکنولوژی دارد واقف نیست.
او از تاریخچه‌یِ هومنی و زندگی مردمان پیشاشهرمندی (primitive peoples) تنها برداشت‌هایِ عامیانه و کژرفته دارد.

امیر تکنولوژی را همچنان چیزی "بیرونین" و همچنان "ابزاری در دست" میبیند. او زمانیکه گفتگو‌هایِ این جستار را میخواند
میاندیشد که من برای نمونه دارم از ترس‌هایم درباره‌یِ بمب اتم یا ویروس‌هایِ دست‌ساخت مینویسم. او تا اندازه‌ای
میبیند که تکنولوژی در جاهای دیگر نیز رخنه کرده است, ولی در برایند نگاه او دو شق دارد:


١- او یا آدمی را در چهره‌یِ کلان راستادهنده‌یِ و بکاربرنده‌یِ تکنولوژی میبیند (احتمال کمتر).
٢- او تا اندازه‌یِ بالا و ناخودآگاهانه‌ای به خودآماجی تکنولوژی آگاه است, ولی نه تنها آنرا بد نمیبیند بساکه تا
آنجا نیز پیشرفته که درباره‌یِ آن فانتزی‌هایی نیز برای خودش درآورده است و برای نمونه آینده‌یِ بشریت را در
این میبیند که سرانجام کار یک چیزی خدایگون از تکنولوژی درآورده و خودشان را از درد بیخدایی و بیکسی دربیاورند (نیچه خدا را کشت, تکنولوژی خدا را آفرید).

او بیشتر بلوف‌هایِ تکنولوژی را پذیرفته است و نمونه‌وار از هماکنون نیم‌خودآگاهانه برای جاودانگی دانشیک ( جاودانگی (گفتگوی دانشیک) (http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%88-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-22/%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DB%8C%DA%A9-690/) ) دل اش را صابون زده است.

Mehrbod
11-06-2014, 05:13 PM
از دیدگاه Dariush

داریوش نگاهی هتّا ایستا‌تر از امیر به تکنولوژی دارد. او بشیوه‌یِ دردناکی, تنها کمی بهتر از میلاد تکنولوژی را
جزابزار میبیند.
داریوش بشیوه‌یِ ساده‌انگارانه‌ای تکنولوژی را یک ابزار میبیند که کارکرد‌هایِ نیک و بد آن وابسته به کاربران آن میباشند.
برداشت‌هایِ داریوش از خطر‌هایِ تکنولوژی نیز هتّا ساده‌انگارانه‌تر از امیر میباشند. امیر نمونه‌وار با دانش ژنتیکی که دارد
به یکی از خطر‌هایِ بیمناک و زودآیند تکنولوژی آگاه است, ولی داریوش نگاهی بسیار نرمتر به تکنولوژی دارد و میپندارد
آدمی, در چهره‌یِ کلان سرور و راستادهنده‌یِ آن میباشد.

داریوش خوبی‌هایِ تکنولوژی را گسلپذیر از بدی‌ها آن میداند. او میاندیشد با گسترش راه و شیوه‌یِ نویی از اندیشه, چیزیکه
نه همچون "خردگرایی" خام و به دور از واقعیت‌هایِ رخکردین باشد, نه همچون "اسلامگرایی" کورباور, جزمی و هومنستیز,
چیزی بکر و نو — که شاید می‌اُمدید بزودی به آن دست یابد — میتواند به این تکنولوژی هم که او تا
اندازه‌ای افسارگریختگی آنرا پذیرفته, مهار زده و آنرا باری دیگر, سراسر فرمانبر هومنی بسازد.

داریوش به خرد هومنی باورمند نیست, ولی به خرد ابرهومنان باورمند است. او خودش را یکی
از آن ابرهومنان (Übermensch) برمیشمارد که هنوز به والاترین تراز شکوفایی اش نرسیده است. بایستی
افزود که نگرش داریوش همخوانی موبه‌مو با نگرش نیچه از ابرهومنی ندارد, نگرش نیچه از ابرهومن نگرشی‌ست
اخلاق‌ستیزانه; نیچه بی هیچ شرمی هومنان و کِهتران را به خاموشی و مرگ (بهتر بگوییم, به خفه
شدن و زبان به کام گرفتن و در زمین فرورفتن{zugrunde gehen = perish!}) فرامیخواند و ابرهومنان را به برخیزشی شکوهمند, آنهم خندان و شادان و آهنگان.

نگرش داریوش اگرچه در همین راستا پیش میرود — او هم میخواهد این دسته‌یِ کودن یکروزی خاموشیده و دسته‌یِ
خردگار پرچم برافرازند — ولی او این فرایند را با احساساتی همچون فروتنیِ همراه با فراتنی, جوانمردی و نیز نیک‌منشی همامیخته است.

به دیگر زبان, داریوش میخواهد جهان از شّر این گوسپندان آسوده شود, ولی نمیخواهد آنها را به کشتارگاه و سلاخ‌خانه هم بفرستد.
او را میتوان زمختانه ابرهومن نیکسرشت نامید.




--
لغزش‌هایِ داریوش:
داریوش زمینه‌یِ مشترکی که میان سخنان من و امیر یافته را به "خودخواهی" برداشت نموده است. او درباره‌یِ
امیر چندان کژ نرفته (گرچه از امیر بپرسیم آنرا بگرایندی بالا انکار خواهد کرد), ولی درباره‌یِ من او سر و ته دریافته است.

در نگاه آورده‌یِ من, خودخواهی درست کاری‌ست که داریوش و داریوشان آن بیرون سرگرم انجام آن‌اند. این دسته, دسته‌یِ روشنفکر,
دانشمند و خبره‌ای اند که در پی دگرگونی جهان و بهتر کردن آن‌اند. داریوش برای نمونه نزد خودش ویکی‌پدیا را یکی از دستآورد‌هایِ بشریت
میانگارد و برای کسانیکه از زمان خود زده و برای بهکرد و آگاهاندن دیگران میکوشند و مینویسند, سپاسدار است.

همه‌یِ اینها دریافتی وارونه است. سخن در این جُستار درست بر این بوده که در جهان فندین, فندآوری سخن آغازین و پایانین
را میزند و کسانیکه او سپاسداری اشان را میکند, همان دانشمندان, فندسالاران, فندآوران و رویهمرفته فندگسترانی میباشند که این
ارزش‌ها را که سامانه‌یِ فندین (technological system) سودمند میابد را, در جایگاه مهره‌هایِ آن دارند وامیگسترانند.

چیزهاییکه او ارزش میبیند, دانش, خرد (خردِ راستین, نه خرد کژرفته و خام) و نیک‌منشی, همچون پرهیز از نژادپرستی و هومن‌ستیز,
پرهیز از زنستیزی و مردستیزی و ... همه‌یِ اینها ارزش‌هایی میباشند که سامانه فندین آنها را برای فرازیست اش کارآمد و هتّا بایسته میبیند و نقش
او و کسان همچون او از مهره‌یِ سرباز شترنگ بیشتر نیست.

سخن من هرگز اینجا به هموندان این نبوده که بروند در خودپرستی خودشان را خفه نموده و بجای یاراندن و نمونه‌وار
اندیشاندن دیگران در سخنگاه دفترچه, تنها و تنها و تنها به پیشرفت و والایش زندگی خودشان بپردازند.
سخن من, که میپذیرم دیرگوار است, اینجا این بوده است:


١- رانَند (انگیزه‌یِ شما) از بودن در اینجا از روی سرخوردگی و نداشتن کنترل روی زندگی و سرنوشت خودتان ریشه میگیرد.
خاستگاه این نبود/کمبود نیز بفراخور از فندآوری ریشه‌میگیرد.

٢- راه‌هایی که شما در جبران این کمبود یافته‌اید, گفتگوهای خردگرایانه, اسلامستیزی, محفل‌گرایی (دوری
جویی از تنش), و جزآن) همگی, بی هیچ استثنایی ارزش‌هایی هستند که سیستم فندین مهر هایسته و
پذیرش را بر آنها زده است. اینها یا هیچ آسیبی به سامانه نمیرسانند (همچون محفل‌گرایی), یا بوارون, آنرا هر
چه بیشتر و بهتر ستبر و ناشکننده میسازند, همچون ستیز با نژادپرستی, ستیز با مردستیزی/زنستیزی وتاپا.

٣- بجای پذیرفتن راهکارهای خودفریبانه‌ و آرام‌بخشانه‌یِ سیستم, یا به ستیز یکراست و رودررو با آن پردازید,‌
یا راهکاری برای برونرفت از این منجلاب بیایبد و یا دستکم دستکم, همانجور که در پیغامی برای آنارشی نوشتم,
کنترل زندگی اتان را اگر هرگز نخواهید توانست در این سامانه‌یِ فندین در دست خود داشته
باشید, تا آنجاییکه میتوانید بکوشید آنرا دوباره بدست بیاورید که کاچی به از هیچی است.





به دیگر زبان, من اینجا کسانی که در دام بازی‌هایِ سیستم افتاده‌* و سرگرم بازی‌های بیآزار
اندیشیک اند را به خودشناسی و واژگشتی سُتـُرگ در کردار و اندیشار فراخوانده‌ام, نه اینکه گفته
باشم همه چیز را ول نموده و بروید با بهره‌کشی از دیگران و پیمودن نردبان‌هایِ پیشرفت, با پول و
کُس و جزآن سرگرم باشید; آخر اینها چگونه بهتر از سخنگاه اند که من بخواهم برستوده باشم؟





سرانجام آنکه داریوش هیچ از فرایافت‌هایِ ابرسازواره‌ها نخوانده است. او هنوز دگرسانی ابرسازواره و
سازواره را نمیداند و به مهندی این همانندی و پیامدهای آن که هومنان این بُوندگان خود برساخته از
میلیارد‌ها یاخته, در ترازی والاتر به میلیارد‌ها یاخته‌هایِ پیکر همبودین فراگشته‌اند, آگاه نیست.












* بازی‌هایی که من خود بیشتر از همه در آنها افتاده بوده‌ام و
شمار پیک‌هایِ من نمونه‌وار, همچنان مهر روشنی بر هستی آنها‌‌ اند.



بیرنگ
پارسیگر

Mehrbod
11-06-2014, 05:36 PM
از دیدگاه sonixax

اگر بخواهیم همانندی‌ای میان اسلامگرایی و فندگرایی داشته باشیم, میلاد همان حزب‌الله‌ای ذوب شده‌یِ ولایت است.

میلاد بیشتر از آنکه بیاندیشند, میسُهد. او به آروین‌ها و تجربه‌هایِ
شخصی اش سدها بار بیشتر از خروار خروار نوشته‌های دانشیک و اندیشیک باور دارد.

میلاد جهان کنونین را جایی اگر نه ایده‌آل, دستکم خوشایند میابد. او نه تنها از
"اندکی نافرزامی" در این جهان بدش نمیاید, بساکه آنرا مزّه و فلفل نمک آن میبیند.

همه‌یِ اینها درست میبود اگر میلاد یک یاغی هم نبود. میلاد نیز همچون دیگر کاربران این سخنگاه, در زندگی
خودش را همواره در گونه‌ای بند و زنجیر دیده است. این نگرش ولی با کوچ کردن او از ایران روندی رو به کاهش داشته
است و اگرچه او آلمان, جاییکه می‌زیود را هیچ ایده‌آل نمیبیند, ولی آنرا همانجور که بالا گفتیم خوشایند میبیند. او در دست
دیگر فانتزی‌هایی نیز از جهان ایده‌آل دارد و برای نمونه آمریکا را جایی بارها بار بهتر از آلمان میداند و دوست دارد اگر
شد روزی بکوچد به آنجا, ولی بگرایندی بالا هرگز نخواهد رفت, چون ناخودآگاهانه میترسد بهمان خوبی و فرمانی که میپندارد نبوده و آرزوهایش از سکه بیافتند.

میلاد خود یکی از فندآوران ِ این سیستم فندین است. در سیستم فندین, فندآورانِ کوشا و توانا جایگاهی والا و ارجمند دارند و میلاد
نیز خود یکی از آنهاست که بخوبی میداند چگونه با کاربرد دانش و فند به شکوفایی زندگی اش و بفراخور, سامانه فندین یاری برساند.


او همه‌یِ سخنان آورده‌یِ این جُستار را بی کم و کاست گزافه‌گویی/exaggeration میداند و چون یکی از فندسالاران است, همچون
دیگر فندسالاران چیزهایی که نمیپسندد را بسادگی چشم‌میپوشاند. او در تراز خردین میتواند نمونه‌وار دریابد یک چاپگر
سه بعدی چه پیامد‌هایِ دیوانه‌واری دربر دارد, یا نیروی اتمی (Atomkraft) چه دامنه‌یِ ویرانگری‌ و آسبی دارد, ولی از روی ذوب شدگی و باورمندی
او همه‌یِ اینها را چیزهای دومّینه و سومّینه و چندمینه برمیشمارد. بمب اتم بدی هم دارد؟ بجایش کشورهای آگاه و کاردرست مانند آمریکا و اسرائیل میدانند از آن چگونه بهره‌یِ بجا بگیرند و پس خوبی و بدی آن در دست کاربر اش هست.

فندباوران همگی در یک ویژگی مشترک‌اند:


فندآوری به ذات خود ندارد عیبی, هر عیبی است از فندکاربری ماست.


میلاد نیز بهمچنین, همه‌یِ فندآوری‌ها, هتّا سیه‌ترین و مرگ‌آورترین آنها را به داشتن کارکرد‌هایِ دوگانه‌یِ سودمند و
زیانمند می‌بخشد و هرگونه بدی که در پیوند به فندآوری باشد را از آن گرفته و به گردن فندکاربر آن میاندازد.




لغزش‌هایِ میلاد:
چیزهاییکه بالا گفتیم بجز لغزش‌هایِ میلاد نبود. او از بیخ در هیچ گفتمانی
آن اندازه ژرف نشده و نیست که بخواهد موضع آنچنانی داشته باشد.


بیرنگ
پارسیگر

sonixax
11-06-2014, 05:55 PM
ولی آش به اون شوری ها هم که شما میگی نیست مهربد جان!

Mehrbod
11-06-2014, 10:11 PM
ولی آش به اون شوری ها هم که شما میگی نیست مهربد جان!

آش اگر به آن شوری بود که دیگر نیازی به گفتمان نداشت, هرکس خودش متوجه میبود.

ولی آش شور را هست.. نکته‌یِ ما اینجا این بوده که این آش تنها یک راه را میرود و آنهم شورتر شدن است. تازه اگر بخواهیم
این همانندی را پیش ببریم, این آش هربار که از یک اندازه‌ای شورتر میشود هم آشپز اش از کیسه یک من ماست به آن
میزند و شوری اش را میکاهد. برای نمونه از همین انقلاب صنعتی چند سده پیش, بازه‌هایی بود که آش در بخش
طبیعت و آلودگی زیستبوم ناجور شور شده بود و ابرهای سیاهی بالای شهرهای صنعتی پدید آمده بود که دیگر داشت
مایه‌یِ بیم و هراس مردم میشد, در اینجا ناگهان نیروی‌هایِ پنهان و پروپاگاندا درون کار شدند و با همه‌یِ توش
و کوش این آلودگی‌ها را نیست و کاستند.


http://www.daftarche.com/images/imported/2014/11/16.jpg


ازینرو امروز در غرب و کشورها‌یِ پیشرفته ما از این دسته آلودگی‌ها نداریم و نمیبینم, چون آنها را بجاهای پرت و
دوردست برده‌اند که جلوی چشم نیستند (مگر در کشورها و شهرهای واپسمانده‌یِ فندین مانند ایران و تهران). ولی
خب اینها هیچکدام راهکار نبوده و تنها پینه‌دوزی بوده, ولی نیز بخوبی از شوری آش زده چون روانشناسی آدم در اینه که
چیزی روبروی چشم اش نباشد را نیست و نابود میانگارد, هتّا ما هم در پارسی میگوییم یک چیزی را دورانداختن; چون
برای مردمان نخستینی چیزیکه بسنده دور بود به همان نبود میماند, هر آینه این در جهان دهکده شده‌یِ امروزین
بیمعنی است و بمانند آن جوک یارو میماند که داشت قفل دکانی را با ارّه شبانه میبرید رهگذری ازش پرسید
چه میکنی, گفت دارم دُهل میزنم, گفت پس چرا سدا نمیدهد در پاسخ درآمد که سدای این فردا در میاید ..!


سخن را اینجا اگر بخواهیم دنباله دهیم به بلوف‌هایِ فندین و همینکه نمونه‌وار در همین یک زمینه‌یِ آلودگی‌هایِ
زیستبوم, اکنون چند دهه‌ای میشود که پروپاگاندا از آمدن راهکارهای نوین و پیشرفته نوید میدهد و گویا قرار است
دانش با عصای جادویی اش در چند سال آینده یکباره رُفت همه‌یِ این آلودگی‌هایِ زیستبوم را بدهد, خواهیم رسید.

Mehrbod
11-06-2014, 10:36 PM
حالا شاید بگید چقدر حرف تکراری میزنی و اغراق میکنی، ولی همین اینترنت و یکی دیگه که میشناسم نرم افزارهای آزاد، باعث شدن که قدرت بین مردم توزیع بیشتری بشه و بتونن با همکاری هم یا حتی گاهی انفرادی یا در دسته های کوچک در سراسر دنیا کارهای تاثیرگذار بکنن.
پس این نوع فناوری و ساختارها میتونن برای بازگشت آزادی های عمومی مفید باشن.
البته من بیشتر از نظر تهدیدی که قدرت و کنترل حکومت ها و گروههای معدود سیاسی بر سرنوشت عموم و جامعه میذارن صحبت میکنم.
بهرحال این موارد آزادیهای فردی رو هم افزایش میدن در عین اینکه لزومی نداره به روش زندگی زمان باستان برگردیم!
نه؟

انگاشتی که شما آنجا آورده‌اید رویارو دیدن بخشی از مردم (elite) در برابر توده‌یِ مردم (masses) بوده که این دسته‌یِ یکم
برای نمونه با کاربرد تکنولوژی پیشرفته توانسته به جایگاه برتر و والاتری دست بیابد. این سخن اگرچه درست است, یعنی
همیشه گروهی توانگر و elite آنچه هستند که بر دیگران فرمان میرانند, ولی این نگاه همچنان بسیار نزدیک‌بینانه است.

سخن ما اینجا نگاهی فراتر بوده و از آدمی (سازواره, organism) رویارو با تکنولوژی (ابرسازواره, entity, superorganism) بوده است.

من جای دیگر یک نمونه از اینکه ابرسازواره چیست آوردم. یک شرکت چندملیتی برای نمونه یک
ابرسازواره بزرگ است که خود ساخته از همین آدمها میباشد. گرچه این ابرسازواره خود فراروییده‌یِ یاخته‌هایش
که همان کارمندان شرکت باشند میباشد, ولی در جایگاه یک "هستنده" یا entity, آماج‌ها و هدف‌هایِ
خودش را دارد که همواره همراستا با آماج‌های کارمندان اش نمیباشند. برای نمونه این شرکت در
یک بازه‌ای می‌نیازد که هزاران تن از همین کارمندان را یکباره اخراج کند, چرا که اگر نکند در رقابت با
دیگر شرکت‌ها خواهد باخت و از بیخ و بن نیست خواهد شد و در برابر, همه‌یِ کارمندان اش بیکار خواهند شد.

به دیگر زبان, پیکر این شرکت به پیکر تن آدم زنده‌ای میماند که در آنجا هم مغز آن آدم
به گاه نیاز, به آسانی میلیون‌ها یاخته را فدا میکند تا فرازیست خودش را گارانتی کرده باشد, ولی این
بروشنی همراستای آماج یاخته‌های تن که ماشین‌هایِ ریز بیولوژیکی و برنامه‌ریزی شده برای زندگی اند, نمیباشد.


پس در اینجا ما نه به بهره‌کشی برخی آدمها از دیگران ازراه تکنولوژی, بساکه به خودآماجی (self-purposeness) خود
تکنولوژی در جایگاه ابرسازواره‌ای که آماج‌هایِ او در بسیار جاها در ستیز با آماج‌هایِ یاخته هایش که انسانها باشند پیش میروند, پرداخته‌‌ایم.






بیرنگ
پارسیگر

undead_knight
11-06-2014, 11:43 PM
من دوباره نظرمو بدم بد نیست:))
به نظرم احتمال از بین رفتن انسان توسط فناوری یا به خاطر فناوری یک احتمال کاملا منطقی و ممکن هست ولی من در حالتی که به جای انسان هوش مصنوعی ساخته انسان جایگزینش بشه ایرادی نمیبینم،البته در بقیه حالات هم ایراد خاصی نمیبینم وقتی من زنده نباشم چه فرقی میکنه که چه بلایی بر سر دنیا میاد:e11b:

sonixax
11-07-2014, 12:42 AM
ازینرو امروز در غرب و کشورها‌یِ پیشرفته ما از این دسته آلودگی‌ها نداریم و نمیبینم, چون آنها را بجاهای پرت و
دوردست برده‌اند که جلوی چشم نیستند
مثلن کجا ؟!

Dariush
11-07-2014, 01:18 AM
از دیدگاه @Dariush

:e40b:
من چندی پیش با مهربد گفتگویی [نسبتا مفصل] پیرامون همین موضوع در فیسبوق داشتم و در مورد ِ چیزهایی مثل ِ اینها :
IBM Smarter Cities - Future cities - United States (http://www.ibm.com/smarterplanet/us/en/smarter_cities/overview/)
IBM - Smarter Planet - United States (http://www.ibm.com/smarterplanet/us/en/#/default)
Machine to machine
و ...
با او سخن گفته بودم. من اینجا نیاز است که پیش‌درآمدی به آنچه که چند روز دیگر سعی میکنم اینجا قرار بدهم بگویم. تمام ِ
این چیزهایی که شما دوستان در این لینکها می‌خوانید، براستی همان Iceburg ی‌ست که شما تنها نوک ِ از آب بیرون‌زده‌اش را می‌بینید.
کارهایی که در این حوزه در حال ِ انجام گرفتن است انچنان به سرعت می‌روند و آنچنان سرمایه‌های عظیمی در این مورد خرج
می‌شود که باور کردنی نیست؛ این بدین معناست که پرتگاه اصلا فاصله‌ی دوری با ما ندارد. زیرساختها (اعم از Cloud، Machine2
Machine middleware، RealTime internet و... ) که به سرانجام برسند، من به شما می‌گویم که کمتر از یک یا نهایتا دو سال
برای رسیدن ِ ماشین‌ها به آستانه‌ی ابرهوشمندی فرصت هست. در حال ِ حاضر چند سرعت‌گیر باعث شده که کارها
کند پیش بروند. مهمترین‌اش حجم عظیم داده‌هاست. ما هنوز آنقدر از لحاظ تکنولوژی پیشرفت نکرده‌ایم که بتوانیم داده‌های خیلی خیلی
عظیم را پردازش بکنیم. تئوری‌اش را داریم (امثال ِ map-reduce و... ) اما ساختار تکنولوژیکالی که بتوانیم آن را عملی بکنیم
را نداریم هنوز. اما در حوزه‌ی Big Data آزمایشگاه‌ها، دانشگاه‌ها و شرکت‌های زیادی در سرتاسر جهان در حال ِ کار کردن هستند
و من به شما اطمینان می‌دهم که ما فاصله‌ی چندانی با تبدیل ِ نتایج آزمایشگاهی به نتایج واقعی نداریم!

مزرعه‌ای از سوپرکامپیوترها را تصور بکنید که هرکدام از آنها داده‌های پیش‌پردازش‌شده را صدها ابررایانه‌های دیگری که هر کدام از آنها در
نواحی مختلف جهان هستند دریافت می‌کنند، که این ماشین‌های ثانویه نیز خود داده‌های پیش‌پردازش‌شده‌ای را هزاران مین‌فریم و سرور دیگر
دریافت می‌کنند و خود این مین فریم‌ها و سرورها داده‌هایی را از میلیون‌ها سنسور، ریزرایانه، موبایل و ... دریافت می‌کنند. داده‌های پردازش‌شده‌ای
که در نقطه‌ی نهایی (یعنی مزرعه‌‌ی سوپررایانه‌ها) حاصل می‌شود، داده‌هایی‌ست بسیار بسیار ناب وحساس که می‌تواند مثلا پیش‌بینی آینده با
تقریب‌هایبالایی از اطمینان در موضوعاتِ گوناگون باشد. در حال ِ حاضر ما هنوز هتا توانایی تکنولوژیکال برای هتا تجمیع این حجم عظیم از داده‌ها را
نداریم چه برسد به پردازش، اما تمام ِ اینهایی که من گفتم به طور دقیق در حال ِ شبیه‌سازی و محاسبه هستند و همانطور که گفتم از لحاظ ِ تئوری
همه چیز کامل است!

حالا این مقدمه برای این بود که اول بگویم من به شخصه به بحرانی بودن ِ وضعیت واقفم. چندی پیش در جستار «داعش؛ پدیده‌ای در خور تعمق»
نیز یک اشاره‌ای بین پیشرفت ِ تکنولوژی و داعش داشتم. من می‌خواستم بگویم که نخست آنکه پدید آمدن گروه‌هایی آنچنان دیوانه و البته هوشمند
اصلا دور از انتظار نیستند( چنانکه می‌بینیم)، دوم آنکه افتادن ِ تکنولوژی‌های حساس به دست ِ آنها نیز باز اصلا دور از انتظار نیست، چنانکه
گزارشهای متعدد حاکی از این است که آنها سه جنگنده به دست آورده‌اند که در حال ِ تمرین برای یادگیری پرواز و جنگیدن با آنها هستند،
سلاح‌های شیمیایی به دست‌شان افتاده و انواع سلاح‌های سنگین (تانک، ضدهوایی، موشک و ... ) در اختیارشان است. در حال ِ حاضر
داعش یک خطر منطقه‌ایست و ما هنوز آنقدر می‌توانیم اطمینان داشته باشیم که او نمی‌تواند کاری با جهان بکند. اما اینجا نیاز است
کمی بیشتر بیاندیشیم: داعش حاصل فرگشت ِ القاعده، القاعده حاصل فرگشت ِ حزب‌التحریر و ... اکنون با چند سوال مواجهیم:
1- آیا با حذف ِ گروه‌هایی چون داعش ما گروهی گروهی مشابه را پدیدار نخواهیم دید؟
خواهیم دید. همین الان نسبت به ده سال ِ گذشته گروه‌های تندروی اسلامی چند برابر شده‌اند. (گفته می‌شود تنها داعش نزدیک
به 50 هزار عضو دارد).

2- آیا ما همیشه می‌توانیم تکنولوژی‌های حساس را از دست آنها دور نگاه داریم؟
رویای خامی‌ست اگر چنین می‌پندارید. هم‌اکنون کشورهایی چون پاکستان، هند، کره‌ی شمالی، اسرائیل، روسیه و ... دارای سلاح‌های
هسته‌ای هستند. نگاهی کنید به وضع جهان ِ امروز، ناتو و روسیه هم‌اکنون تا مرز جنگ پیش رفته‌اند و بطور جدی و عینی برای هم خط و
نشان می‌کشند چنانکه برای من هیچ بعید نیست که تا چندی دیگر جنگی رخ دهد. از آنسو، پکستان و هند همچون آتشفشان‌هایی
در شُزُف ِ انفجار هستند و بارها و بارها درگیرهای جدی در مرزهایشان رخ داده. کره شمالی و ژاپن و چین هم که وضع‌اشان روشن است.
شعله‌ور شدن ِ جنگ در یکی از این نقاط ِ پرتنش همانا و فرورفتن در دره‌ی ناکجاآبادی همانا! اگر برای شما بعید است که در آن بلبشویی
که ابرقدرت‌هایی چون آمریکا تضعیف شده‌اند، کسی چون ایل، رهبر کره‌ی شمالی، چند کلاهک ِ هسته‌ای به بغدادی به بهای چند میلیون دلار
بفروشد، برای من ولی اصلا غیرقابل تصور نیست!
(این البته مثالی بسیار ابتدایی‌ست)

من اما چند راه ِ حل می‌شناسم که یکی از آنها را اینجا ذکر می‌کنم:
من به زمان امید دارم. اگر ما ده تا پانزده سال با آن درگاه ِ جهنمی فاصله داشته باشیم، شانس ِ اینکه بتوانیم خودمان را نجات بدهیم تقریبا
زیاد است. روند به نظرم اینگونه خواهد بود که در پی گسترش ِ تکنولوژی، اکنون که در حال ِ وارد شدن به مراحلی هستیم که نتایج
مستقیم تباهی‌هایی که الان تنها می‌توانیم آنها را تصور بکنیم ذره ذره وارد ِ زندگی افراد می‌شود و آنها را به طور عینی در جریان ِ زندگی خویش
می‌بینند و لمس می‌کنند، می‌توان امید داشت که واکنش‌ها به این موضوع زور ِ بیشتری پیدا بکنند.


من در این مورد چند روز دیگر اگر برگشتم خواهم نوشت. الان دیگر واقعا باید بروم.

پ.ن: درود و خوشامد به مهربد.

Mehrbod
11-07-2014, 10:58 AM
:e40b:
من چندی پیش با مهربد گفتگویی [نسبتا مفصل] پیرامون همین موضوع در فیسبوق داشتم و در مورد ِ چیزهایی مثل ِ اینها :
IBM Smarter Cities - Future cities - United States (http://www.ibm.com/smarterplanet/us/en/smarter_cities/overview/)
IBM - Smarter Planet - United States (http://www.ibm.com/smarterplanet/us/en/#/default)
Machine to machine
و ...


این چند گفتگو برای شکستن جو خشک اینجا بود تا با گرفتن
انرژی‌ای دوباره, یکبار و برای همیشه رفت این گفتمان را بدهیم.

بویژه نوشته‌یِ شما و میلاد که بیشتر شوخی بود تا چیز دیگر, برای امیر من
کمی داستان ریسمان سرگرم کننده بافتم که ببینم چه اندازه درست حدس زده‌ام.






با او سخن گفته بودم. من اینجا نیاز است که پیش‌درآمدی به آنچه که چند روز دیگر سعی میکنم اینجا قرار بدهم بگویم. تمام ِ
این چیزهایی که شما دوستان در این لینکها می‌خوانید، براستی همان Iceburg ی‌ست که شما تنها نوک ِ از آب بیرون‌زده‌اش را می‌بینید.
کارهایی که در این حوزه در حال ِ انجام گرفتن است انچنان به سرعت می‌روند و آنچنان سرمایه‌های عظیمی در این مورد خرج
می‌شود که باور کردنی نیست؛ این بدین معناست که پرتگاه اصلا فاصله‌ی دوری با ما ندارد. زیرساختها (اعم از Cloud، Machine2
Machine middleware، RealTime internet و... ) که به سرانجام برسند، من به شما می‌گویم که کمتر از یک یا نهایتا دو سال
برای رسیدن ِ ماشین‌ها به آستانه‌ی ابرهوشمندی فرصت هست. در حال ِ حاضر چند سرعت‌گیر باعث شده که کارها
کند پیش بروند. مهمترین‌اش حجم عظیم داده‌هاست. ما هنوز آنقدر از لحاظ تکنولوژی پیشرفت نکرده‌ایم که بتوانیم داده‌های خیلی خیلی
عظیم را پردازش بکنیم. تئوری‌اش را داریم (امثال ِ map-reduce و... ) اما ساختار تکنولوژیکالی که بتوانیم آن را عملی بکنیم
را نداریم هنوز. اما در حوزه‌ی Big Data آزمایشگاه‌ها، دانشگاه‌ها و شرکت‌های زیادی در سرتاسر جهان در حال ِ کار کردن هستند
و من به شما اطمینان می‌دهم که ما فاصله‌ی چندانی با تبدیل ِ نتایج آزمایشگاهی به نتایج واقعی نداریم!

مزرعه‌ای از سوپرکامپیوترها را تصور بکنید که هرکدام از آنها داده‌های پیش‌پردازش‌شده را صدها ابررایانه‌های دیگری که هر کدام از آنها در
نواحی مختلف جهان هستند دریافت می‌کنند، که این ماشین‌های ثانویه نیز خود داده‌های پیش‌پردازش‌شده‌ای را هزاران مین‌فریم و سرور دیگر
دریافت می‌کنند و خود این مین فریم‌ها و سرورها داده‌هایی را از میلیون‌ها سنسور، ریزرایانه، موبایل و ... دریافت می‌کنند. داده‌های پردازش‌شده‌ای
که در نقطه‌ی نهایی (یعنی مزرعه‌‌ی سوپررایانه‌ها) حاصل می‌شود، داده‌هایی‌ست بسیار بسیار ناب وحساس که می‌تواند مثلا پیش‌بینی آینده با
تقریب‌هایبالایی از اطمینان در موضوعاتِ گوناگون باشد. در حال ِ حاضر ما هنوز هتا توانایی تکنولوژیکال برای هتا تجمیع این حجم عظیم از داده‌ها را
نداریم چه برسد به پردازش، اما تمام ِ اینهایی که من گفتم به طور دقیق در حال ِ شبیه‌سازی و محاسبه هستند و همانطور که گفتم از لحاظ ِ تئوری
همه چیز کامل است!


من بوارون شما هیچ باوری به این برآورد‌ها ندارم. پژوهشگران رایانه از نزدیک ٥٠ سال پیش همواره درآمده‌اند
که در کمتر از یک دهه رایانه‌ها از آستانه‌یِ هوش آدمی فرا خواهند گذشت و بهمان و بیسار خواهند کرد و ...

هر آینه, این ولی درست است که یک روزی سرانجام با پیشرفت کنونی, رایانه‌های ساخت هومن از
خود هومنی هوشمندتر خواهند شد. اینکه این بباریکی چه پیامد‌ها یا دُژآمد‌هایی برای هومنی دربر خواهد داشت چندان
روشن نیست, ولی آنچه روشن است, در کمابیش همه‌یِ چهره‌ها پیامد‌هایِ آن مهیب و ناخواستنی خواهند بود.







حالا این مقدمه برای این بود که اول بگویم من به شخصه به بحرانی بودن ِ وضعیت واقفم. چندی پیش در جستار «داعش؛ پدیده‌ای در خور تعمق»
نیز یک اشاره‌ای بین پیشرفت ِ تکنولوژی و داعش داشتم. من می‌خواستم بگویم که نخست آنکه پدید آمدن گروه‌هایی آنچنان دیوانه و البته هوشمند
اصلا دور از انتظار نیستند( چنانکه می‌بینیم)، دوم آنکه افتادن ِ تکنولوژی‌های حساس به دست ِ آنها نیز باز اصلا دور از انتظار نیست، چنانکه
گزارشهای متعدد حاکی از این است که آنها سه جنگنده به دست آورده‌اند که در حال ِ تمرین برای یادگیری پرواز و جنگیدن با آنها هستند،
سلاح‌های شیمیایی به دست‌شان افتاده و انواع سلاح‌های سنگین (تانک، ضدهوایی، موشک و ... ) در اختیارشان است. در حال ِ حاضر
داعش یک خطر منطقه‌ایست و ما هنوز آنقدر می‌توانیم اطمینان داشته باشیم که او نمی‌تواند کاری با جهان بکند. اما اینجا نیاز است
کمی بیشتر بیاندیشیم: داعش حاصل فرگشت ِ القاعده، القاعده حاصل فرگشت ِ حزب‌التحریر و ... اکنون با چند سوال مواجهیم:
1- آیا با حذف ِ گروه‌هایی چون داعش ما گروهی گروهی مشابه را پدیدار نخواهیم دید؟
خواهیم دید. همین الان نسبت به ده سال ِ گذشته گروه‌های تندروی اسلامی چند برابر شده‌اند. (گفته می‌شود تنها داعش نزدیک
به 50 هزار عضو دارد).

2- آیا ما همیشه می‌توانیم تکنولوژی‌های حساس را از دست آنها دور نگاه داریم؟
رویای خامی‌ست اگر چنین می‌پندارید. هم‌اکنون کشورهایی چون پاکستان، هند، کره‌ی شمالی، اسرائیل، روسیه و ... دارای سلاح‌های
هسته‌ای هستند. نگاهی کنید به وضع جهان ِ امروز، ناتو و روسیه هم‌اکنون تا مرز جنگ پیش رفته‌اند و بطور جدی و عینی برای هم خط و
نشان می‌کشند چنانکه برای من هیچ بعید نیست که تا چندی دیگر جنگی رخ دهد. از آنسو، پکستان و هند همچون آتشفشان‌هایی
در شُزُف ِ انفجار هستند و بارها و بارها درگیرهای جدی در مرزهایشان رخ داده. کره شمالی و ژاپن و چین هم که وضع‌اشان روشن است.
شعله‌ور شدن ِ جنگ در یکی از این نقاط ِ پرتنش همانا و فرورفتن در دره‌ی ناکجاآبادی همانا! اگر برای شما بعید است که در آن بلبشویی
که ابرقدرت‌هایی چون آمریکا تضعیف شده‌اند، کسی چون ایل، رهبر کره‌ی شمالی، چند کلاهک ِ هسته‌ای به بغدادی به بهای چند میلیون دلار
بفروشد، برای من ولی اصلا غیرقابل تصور نیست!
(این البته مثالی بسیار ابتدایی‌ست)


من خوشنود ام که شما درباره‌یِ همه اینها چنین خوب اندیشیده‌اید و از دیدگاهی دیگر به تکنولوژی مینگرید.

اگرچه, نمونه‌یِ آورده شده و اینکه فندآوری در چنگ آدمهایی بد همچون داعش بیافتد
چه دژآمد‌هایی ببار خواهد آمد ولی درست از همان نمونه‌هاییست که کمتر از همه مایه‌یِ نگرانی‌ست.

من در شوخی‌نوشت پیشین در همان آغاز چیزی جدی ولی درباره‌یِ شُما گفتم و آنهم در پیوند با نگاه اتان به
پویایی/ایستایی فندآوری بود. فندآوری از دیدگاه یک ابزار که میتواند در دست برخی بدسِگال به
دُژآمد بیانجامد, نگاهی بسیار ایستا به آن دارد و آنرا چیزی نمیبیند بجز یک ابزار که میتواند کژبهره‌برداری بشود.

ما در این جُستار به نمونه‌هایِ بساویدنی و ملموسی مانند بمب اتم, چاپگر‌هایِ 3D و اکنون داعش پرداخته‌ایم, ولی بایست
دریافت که اینها نمونه‌هایی هستند که از روی همین ملموس بودن آسانتر و زودتر دریافت میشوند, ولی باز درست از همینرو
کمترین بخت به واقعیت پیوستن را دارند, زیرا دانشمندان, فندسالاران و فندآورانی که در این زمینه‌ها روزاروز می‌پژوهند و نومیآورند,
خود به اندازه‌یِ ما و چه بسا بیشتر به این پیامدها آگاه‌اند و این دسته هیچ کودن نمیباشند, بساکه بوارون بسیار هوشمند بوده و هیچ دور
از باور نیست که راهکارهایی نوآورانه و بس هوشمندانه برای رویارویی با این دُژآمد‌ها, همچون بمب اتم و داعش و ... فرابیاورند.

آنچه من در این بازگشت دوم و پایانین میخواهم به آن بپردازم بخش‌هایِ نرم, پویا و پنهان فندآوری میباشند که این دسته
از همه‌یِ بیمناکتر میباشند و هر روزی که میگذرد, بآهستگی در زندگی ما بیشتر و بیشتر رخنه مینمایند و چیزهایی که
ما برای میلیون‌ها سال ارزش یافته‌ایم, هتّا در چیزی بسیار پیش پاافتاده مانند گرایش به زیستن و فرازیستن را به زیر پرسش میبرند و آنها را وامی‌ارزشند (devalue).


در همین جُستار نمونه‌وار چندین و چند بار میبینید که کسانی یافت میشوند همچون undead_knight که بسادگی
نه زنده بودن را ارزش میبینند و نه کوچکترین گرفتاری‌ای در نابودی میبینند.

این یکی از نمونه‌هاییست که ما تا اینجا به آن هیچ نپرداخته‌ایم, هنگامیکه نمونه‌وار, این apatheticness/یکسان‌انگاری
دربرابر آینده‌یِ بشریت یکی از دستآورد‌هایِ همان پروپاگاندایی‌ست که فندسالاران دیرزمانی‌ست با کامیابی
بفراخور بالایی به آن دست یافته‌اند, جوریکه در هیچ زمانه‌ای از تاریخ هومنی شما نمیبینید کسانی پیدا
شده باشند که درباره‌یِ سرنوشت نزدیکان و آیندگان (و هتّا آینده‌یِ نزدیک خودشان) این اندازه یکسان‌انگار بوده باشند.

پروپاگاندا‌یِ گسترده‌یِ رسانه‌ها خود یکی از آن چیزهایی‌ست که امروز در دست فندسالاران به ابزاری بدل شده که
راه را برای اینگونه پیشرفت‌هایِ بروشنی بیمآور, همچون آوردن هومن‌واره‌ و هوش‌واره‌هایِ هوشمندتر از هومنی نرم و هموار میسازد.







من اما چند راه ِ حل می‌شناسم که یکی از آنها را اینجا ذکر می‌کنم:
من به زمان امید دارم. اگر ما ده تا پانزده سال با آن درگاه ِ جهنمی فاصله داشته باشیم، شانس ِ اینکه بتوانیم خودمان را نجات بدهیم تقریبا
زیاد است. روند به نظرم اینگونه خواهد بود که در پی گسترش ِ تکنولوژی، اکنون که در حال ِ وارد شدن به مراحلی هستیم که نتایج
مستقیم تباهی‌هایی که الان تنها می‌توانیم آنها را تصور بکنیم ذره ذره وارد ِ زندگی افراد می‌شود و آنها را به طور عینی در جریان ِ زندگی خویش
می‌بینند و لمس می‌کنند، می‌توان امید داشت که واکنش‌ها به این موضوع زور ِ بیشتری پیدا بکنند.



در برابر فندآوری, بجز در نگر گرفتن راه‌هایِ جادویی و افسانه‌ای, تنها یک راه پیش رو
میباشد و آنهم نابودی یکباره‌یِ همه‌یِ فندآوری‌هایِ نوین و به پس انداختن تاریخ شهرمندی است.

این بیگمان گزینه‌ای است بسیار جدی با پیامد‌هایِ بسیار جدی و شوخی‌نابردار, ولی یکزمان شدنی.





بیرنگ
پارسیگر

Mehrbod
11-07-2014, 11:13 AM
ازینرو امروز در غرب و کشورها‌یِ پیشرفته ما از این دسته آلودگی‌ها نداریم و نمیبینم, چون آنها را بجاهای پرت و
دوردست برده‌اند که جلوی چشم نیستند

مثلن کجا ؟!


چنانکه گفتیم, روانشناسی هومن در این است که آن چیزی را میبیند که درست روبروی چشمان او باشند.

ازینرو, آلودگی آب و هوا و ابرهای سیاه و چرکآلود نخستین چیزهایی‌ هستند که سیستم آنها را درست میکند, ولی خوب
این درست کردن در واقعیت چیزی بیشتر از "پینه‌زنی" نیست و همه‌یِ اینها درکنُش, به آینده و آیندگان دارند واگذار میشوند.

اینکه مثلن چه نمونه‌هایی هست, شما میتوانید نیم نگاهی به افزایش بیابان‌ها, آلودگی دریاها و ابردریاها, از میان
رفتن جنگل‌ها, گرمایش زمین, زباله‌هایِ اتمی و بسیاری دیگر داشته باشید که اینها همگی, در جایی پرت و دور از
چشم ما رخ میدهند و در روانشناسی هومن, هنوز چیزی بجز "آمار" به شمار نمیروند.

پس سدای این دسته همچون دُهلی که گفتیم,


بمانند آن جوک یارو میماند که داشت قفل دکانی را با ارّه شبانه میبرید رهگذری ازش پرسید
چه میکنی, گفت دارم دُهل میزنم, پرسید پس چرا سدا نمیدهد گفت که سدای این فردا در میاید ..!


فردا درمیاید, ولی این فردا بسیار دیر خواهد بود.





بیرنگ
پارسیگر

Ouroboros
11-07-2014, 11:33 AM
بویژه نوشته‌یِ شما و میلاد که بیشتر شوخی بود تا چیز دیگر, برای امیر من
کمی داستان ریسمان سرگرم کننده بافتم که ببینم چه اندازه درست حدس زده‌ام.

نه چندان زیاد. :e108:

درباره‌ی تکنولوژی:

من هیچ گمان نمی‌کنم که وضع بشر الزاماً در گذر زمان بهتر شده. نخست آنکه «بهتر» گواهی از سنجشی با معیارهای بیرونی می‌دهد، در گزاره‌ی «X بهتر شده» پرسش «در قیاس با چه چیز» به طور تلویحی پاسخ داده می‌شود. اگر ما ارزش‌های انقلاب فرانسه را بپذیریم، آنگاه ناگزیر هستیم که بگوییم بله، تاریخ روایت حرکت پله‌پله‌ی بشر به سمت قله‌های تعالی‌ست، وضع انسان‌ها دائم بهتر شده و از این به بعد نیز تنها بهتر خواهد شد. من ولی به آن ارزش‌ها پایبند نیستم، برای من دسترسی همگانی به منابع آموزشی برای مثال یک ارزش محسوب نمی‌شود، بلکه خواستار محدود کردن دسترسی به این منابع برای کسانی که استعداد، علاقه و اشتیاق به آنرا دارند و این ویژگی‌ها را به طور مداوم از طریق آزمایش و خطای مداوم اثبات می‌کنند هستم، و «آموزش اجباری عمومی» را ظلمی بزرگ در حق کسانی می‌دانم که فاقد ضریب هوشی بسنده برای موفقیت در سیستمی دانش‌محور هستند. این صرفاً یک مثال است، اما منظور اینکه پیشرفت و پسرفت در قیاس با ارزش‌هایی بیرونی و میزان نزدیکی پدیده‌ی مورد برسی با آن ارزش‌ها سنجیده می‌شود، طبق معیارهای فمینیستی ایران کشوری‌ست پیشرفته‌تر از افغانستان و اسلوواکی پیشرفته‌تر از ایران و فرانسه پیشرفته‌تر از اسلوواکی، برای مثال. طبق معیارهای من افزون بر برابری جنسیتی، ارزش‌های دیگری همچون رضایت جنسی، آمار زاد و ولد، میزان افسردگی، انگیزه برای پیشرفت و ... معیارهایی هستند باید در نظر بیاوریم.

در میان این معیارها والاترین ارزش جمعی نوع بشر، تمدن، در معنی حکومت سازمان‌یافته بر رانه‌ها و گرایشات طبیعی برای هدفمند کردنشان در جهت توسعه و تثبیت منافع گروهی باشد. پس لیبرال‌دموکراسی که برای مثال با انکار وجوهی از طبیعت بشر آغاز می‌شود که در تعارض با معیارهای سیاسی-اجتماعی آن قرار می‌گیرند، ظاهرا متمدن‌تر است از اسلامی که آن رانه‌ها را می‌پذیرد اما می‌کوشد نظام‌مند و قاعده‌مند بکند. بر این مبنی بدویت رها کردن غرایز است، تمدن کنترل آنهاست، مدرنیته انکار و تلاش برای فائق آمدن به ایشان. این انحراف که بشر طبع ثابت ندارد و تخته‌ی سفیدی‌ست که می‌توان هرآنچه برازنده بود و آخرین توافق جمعی ِ برابری‌طلبان آکسفوردنشین طلبید برآن نوشت، از این منظر، یک‌سره مفهومی‌ست در ضدیت با تمدن، و هرچه بیشتر گسترش بیاید، بیشتر تمدن‌زدایی می‌کند. این یک سقوط و دو قدم به عقب است، اما تکنولوژی این امکان را فراهم کرده که عواقب و عوارض این سقوط در جوانب زندگی شخصی و اجتماعی انسان مدرن چنان که باید احساس و بازشناخته نشود. بهترین مثال برای درک این اثر، برسی پزشکی مدرن و این حقیقت است که ما امروز هرچند غذایی بسیار بی‌کیفیت‌تر، به مقداری بسیار بیشتر از پدرانمان مصرف می‌کنیم، اما عواقب این تغذیه و انتخاب ناسالم را از طریق پیشرفت پزشکی پنهان کرده‌ایم. این عواقب مهار نشده، شما هنوز دچار به حمله‌ی قلبی می‌شوید، اما از بابت آن جانتان را از دست نمی‌دهید.

پیرو اصل لاپوشانی ِ مصائب، نقش عمده‌ای که در جوامع تمدن‌زدایی‌ شده‌ی مدرن بر عهده‌ی تکنولوژی گذاشته شده، و من اکنون دیدم که مزدک به غلط آنرا نادیده گرفته و شما به درستی آنرا یادآوری کرده‌اید، بازتولید و گسترش میم‌های فرهنگی بیماری‌ست که توانایی تولید مثل طبیعی(از طریق والدین به فرزندان، از نسلی به نسل بعدی)را ندارند و جوامعی که به آن‌ها بیمار می‌شوند را بلادرنگ اخته می‌کنند. برای مثال میم ازدواج با بیش از یک دهه فاصله پس از بلوغ جنسی، با وجود تکنولوژی موجود، پروسه‌ی بچه‌دار شدن را بسیار دشوار می‌کند. ما می‌دانیم که زنان پس از ۲۸ سالگی نیمی از توان باروری خود را از دست می‌دهند و تا ۳۵ سالگی این توان به یک پنجم سقوط می‌کند، نیز می‌دانیم که برای حفظ آنچه جامعه‌شناسان «سطح بازسازی» نامیده‌اند هر زن باید ۲/۴ بچه بیاورد، همینطور می‌دانیم که زنان بدون برخورداری از چشم‌اندازی محکم از طریق بدست آوردن تعهد مردی مطمئن اشتیاقی به بچه‌دار شدن نشان نمی‌دهند. ما همه‌ی این‌ها را از طریق یکی دو تحقیقی که انجام گرفته با قطعیتی علمی می‌دانیم، و می‌توانیم نتیجه بگیریم که میم فرهنگی که زنان را به ازدواج و بچه‌دار شدن در سنین بلوغ تشویق می‌کند در بلندمدت بسیار موفق‌تر خواهد بود از میمی که زنان را به درس خواندن و کار کردن و پشتک زدن و … هر کاری بجز این‌ها تشویق می‌کند. اما می‌بینیم که این میم بیمار، ناتوان از پیروزی در رقابتی داروینی، از طریق تکنولوژی خود را نسبت به دیگر آلترناتیوهای موفقی که قادر به تثبیت خود هستند در موقعیتی برتر قرار داده و امروز جهان‌گشایی می‌کند.

یک مثال احتمالاً بسیار مناقشه برانگیز دیگر «بی‌خدایی»ست، با مشاهده‌ی اینکه هیچ تمدن به راستی بی‌خدایی وجود نداشته نمی‌توان نتیجه‌ی خاصی گرفت، اما می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که تمدن‌های بی‌خدا آنقدر پیوندهای اجتماعی قدرتمندی نداشته‌اند که در رقابت با تمدن‌های خداباور چنان ظفرمند باشند که آثارشان به ما برسد. تماشای سقوط دموگرافیک جوامع سکولار، بلافاصله پس از سکولاریزاسیون کمی سندیت به این ایده می‌دهد. اما آنچه به راستی اثباتش می‌کند این حقیقت است که در سرتاسر کشورهای جهان، خانواده‌های مذهبی، به مراتب درجات بیشتر از خانواده‌های غیرمذهبی بچه‌دار می‌شوند! نتیجه‌ی طبیعی آنست که در بلندمدت، خانواده‌های مذهبی جایگزین خانواده‌های غیرمذهبی می‌شوند که خود را با غوطه‌وری در عیش و نوش منقرض کرده‌اند. اما با اینحال هنوز بی‌خدایی در حال رشد است. چرا این میم بیمار و ناتوان از پیروزی در نبردی داروینی همچنان جوامع بشری را بیمار می‌کند؟ تکنولوژی! هرچند میم بیمار خدازدایی نمی‌تواند خود را به طور طبیعی بازتولید کرده رقبا را در رقابتی برابر و عادلانه از پا دربیاورد، اما می‌تواند فرزندان خانواده‌های مذهبی را از طریق مس‌مدیا و سیستم آموزشی همگانی به راه دیگری دعوت بکند.

مشکل بزرگ زمانی آشکارتر می‌شود که ما درک می‌کنیم تکنولوژی در این مثال‌ها مشکل میم‌های مذکور را حل نکرده، آن‌ها هنوز اخته‌ساز هستند، هنوز اثر دیسژنیک درند، هنوز جامعه و تمدن بشری را تحلیل می‌برند، تنها تفاوت آنست که در برابر زوال و نابودی طبیعی خود مقاومت نشان می‌دهند. این یعنی سقوط در مقیاس و شکلی که پیش از این، در غیاب وجود تکنولوژی میسر نبوده. سقوط تا سرحد خودویرانگری، سقوط تا مرز انقراض کامل.

به همین ترتیب، هر زمان به روشنگران یادآوری می‌کنید که تمدن، اخلاقیات، فرهنگ، هنر و سلامت روانی مردم در دویست سال اخیر با سرعت نور به قهقرا رفته، پیشرفت‌ها و دستاوردهای تکنولوژیک یا اثرات این پیشرفتها را برای تطهیر جامعه‌ی درخودمانده‌ی ما فهرست می‌کنند. جای دیگری گفتم هرچه می‌گذرد بیشتر و بیشتر به نظر می‌رسد که انتخاب حقیقی میان آنست که آیا می‌خواهیم جامعه‌ای پی بریزیم که در آن همه لپ‌تاپ، آی‌فون و فراری دارند، یا جامعه‌ای که در آن همه پدر دارند؟ به نظر من تکنولوژی آب کر نیست که نجاست ورشکستگی اخلاقی و بن‌بست روحانی بشر مدرن را بشوید.

پس من ۱. مخالف نظریه‌ی سقوط نیستم، به شدت موافق آن هستم، اما دلیلش را آزادی‌خواهی، برابری‌طلبی و علم‌دوستی می‌دانم، نه تکنولوژی ۲. با اینحال تکنولوژی را فاقد نقشی مثبت تلقی می‌کنم ۳. برای تکنولوژی نقشی منفی قائل هستم و آنرا بخشی از مشکل می‌دانم، نه راه‌حل. اما با اینهمه هرگز نمی‌پذیرم که مشکل از بنیاد مشکل تکنولوژی‌ست. ورشستگی ما نه سیاسی‌اقتصادی‌ست و نه برآمده از تکنولوژی، بلکه یک ورشکستگی اخلاقی‌ست. ما دیگر خیلی ساده آنچه را به سودمان در مقام گروه است نمی‌پذیریم زیرا به سودمان در مقام افراد نیست. میان نفع فرد و جمع هیچ‌گاه بیش از امروز تضاد نبوده و میان منافع بلندمدت و کوتاه‌مدت هرگز چنین جنگی رخ نداده. میان عناصری که باید در جامعه هماهنگ باشند همچون کارگر و سرمایه‌دار، دولت و ملت، زن و مرد و … تضاد منافع پدید آمده و این‌ها چه ربطی به تکنولوژی دارد؟ ما خیلی پیش از برآمدن خدا-کامپیوتر، یا طبقه‌ی جدید ابر-انسان‌های دستکاری شده به بردگی افتاده‌ایم. بردگی عناصری بدوی که پدران ما دویست، پانصد و هزار سال پیش خیلی آسان از عهده‌ی مهارشان برآمده بودند.

درباره‌ی خلق خدا و مرگ انسان:

من هیچ توهمی در اینباره ندارم، خدای مخلوق تکنولوژی قهار و شریر و … خواهد بود، شاید همه‌ی حیات بر زمین را نابود یا جایگزین بکند، شاید همه ابنای بشر را به بندگی بکشد، و شاید اصلاً به جای خدا، شیطان باشد! همانطورکه خدای تورات برای ما غیریهودیان و خدای اسلام برای ما نامسلمانان چنان است. اما من مروج این بشارت نیستم، بلکه پیام‌آور آن هستم. می‌گویم ببینید ما در این مسیر حرکت می‌کنیم و به زودی اگر در همین مسیر گام بر داریم به جایی می‌رسیم که یک ماشین، یا یک برنامه، همه‌ی آنچه روزگاری متعلق به خدا تلقی می‌شد را در خود خواهد داشت و چه بسی بیشتر. سرعت پردازش داده‌ها چنان می‌شود که زمان و مکان چنانکه ما آن‌ها را درک می‌کنیم بی‌معنی می‌شود، و دخالتی کوچک در سیستم باعث پدید آمدن تغییراتی بسیار بزرگ در نتیجه می‌شود و اثری بر زندگی‌های ما خواهد گذاشت که با همان معجزات الهی قابل قیاس است.

آن ابرماشین موعود برداشتی از زمان و وقایع ِ واقع آن خواهد داشت که برای ما تنها حکم پدیده‌ای الهی را خواهد داشت. تکرار می‌کنم که من هیچ توهمی در اینباره ندارم، نیک می‌دانم که وقتی همه‌ی کارهای دستی ماشینیزه بشوند تنها کارهای ذهنی برای انسان باقی می‌مانند و وقتی همه‌ی کارهای فکری هم ماشینیزه بشوند انسان هیچ جایی در جهان نخواهد داشت. ولی برخلاف شما اولا اینرا پیشداوری‌های بیولوژیکی به سود انسان‌ها ندارم، و می‌بینم که تکنولوژی ما، جدا از ما، دستاوردی‌ست بزرگ‌تر برای این جهان تا خود ما. ثانیا، برخلاف شما، یک مانع بزرگ در چشم‌انداز می‌بینم: سقوط تمدن آیا سریع‌تر است یا پیشرفت تکنولوژی؟ اگر آنچه من در بالا گفتم حقیقت داشته باشد، و تکنولوژی در مقام نقابی برای سقوط ایفای نقش کرده باشد، این طبیعتاً به معنی سریعتر بودن پیشرفت تکنولوژی در قیاس با حرکت معکوس و دیسژنیک جامعه است. اما آیا این روند ادامه پیدا خواهد کرد؟ نمی‌دانم. آنچه می‌دانم آنست که نیاز انسان به مرجعیت اخلاقی و عقیدتی نهادینه است و همه‌ی تلاش‌ها تا امروز برای فراتر رفتن از آن شکست خورده‌اند. من بعید می‌دانم وضع موجود خیلی بیش از یکی دو دهه‌ی دیگر قابل ادامه باشد. بازگشت بزرگ به ارزش‌های پیشین در چشم‌انداز است، پس من نه به تکنولوژی، که به آینده خوش‌بینم. ولی در عین حال می‌پذیرم که شاید خوش‌بینی من بی‌مورد باشد. که خود بهترین دلیل است برای عیش و نوش هرچه بیشتر. اما احتمال قوی‌تر آنست که من بر خطا نیستم، شما عنصر سقوط تمدن را در نظر نگرفته‌اید زیرا هنوز پیرو ارزش‌های مدرنیته-روشنگری هستید، حق انتخاب، آزادی، برابری، آگاهی، عقلانیت و ... به نظرتان ذاتا خیر هستند فارغ از نتایجی که طی سیصد سال اخیر با فرکانسی یکسان به بار آورده‌اند.

درباره‌ی نژادپرستی و مذهب:

هر دوی این‌ها به باور امروز من میم‌هایی هستند که برای موفقیت یک جمعیت بسته و در رقابت با جوامع بسته‌ی دیگر بسیار مفید محسوب می‌شده‌اند، و چنان وجودشان حیاتی بوده که بخشی از آن «طبیعت» بشری که پیشتر از آن صحبت کردم شده‌اند. یک تحقیقی چند ماه پیش نشان داد که نوزادان پس از چند ماه تفاوت‌های نژادی را تشخیص می‌دهند! و ما بدون هیچ تردیدی می‌دانیم که در جامعه‌ای که از منظر جمعیتی بزرگ‌تر از آن می‌شود که پیوندهای خونی درجه اول میان اعضایش وجود نداشته باشد و همه با هم پسرعمو و دخترخاله نباشند، برای فایق آمدن بر بدبینی ذاتی مذکور به عنصری وحدت‌بخش همچون مذهب نیاز است. من هر دوی این‌ها را در الگوهایی از هم مستقل برای یک جامعه‌ی متمدن ضروری و مفید تلقی می‌کنم، و مخالفت ایدئولوژیک با آن‌ها را در راستای تلاش برای بازگشت به بدویت و تمدن‌زدایی. هرچند خودم نه نژادپرست هستم و نه مذهبی، ولی یک نیم نگاه به وضع جوامع اروپا و دیدن نمازگزاران زیر برج ایفل، کافی‌ست تا بفهمید میزانی مشخص از ترجیح درون‌گروهی محکم شده از طریق مذهب یا ملی‌گرایی برای بستن دروازه‌های سرزمین‌های متمدن به روی مهاجمان بدوی واجب است.

درباره‌ی سلسله‌مراتب و سرکوب:

من آنارشیست بودم بیش از هرچیز چون از همان نوجوانی هیچ برتری در اربابانم نمی‌دیدم، و مثلاً مشاهده می‌کردم که «استاد» سوادش از من کمتر است، اما به غلط این بی‌عدالتی را، که او باید استاد من باشد نه بالعکس، ربط می‌دادم به نهادی سلسله‌مراتبی که او را به رغم ناتوانی‌اش در موقعیتی برتر از من قرار داده و مرا واداشته تحت او باشم. برابری‌طلبی روشی بود برای بیان «راحتم بگذار» به آن سیستم. امروز می‌دانم که آن نهاد یادمانی ارزشمند است از گذشته و این بی‌عدالتی نتیجه‌ی تضعیف مکانیزمی بوده که در آن بهتر، بیشتر پاداش می‌گیرد و ضعیف کمتر. پس نهاد سلسله‌مراتبی تنها نهاد به راستی عادلانه است، و نهاد برابری‌طلب توصیف لغتنامه‌ای ِ ظلم. سلسله‌مراتب تثبیت این نظم ِ «به بهتر بیشتر، به کهتر کمتر» است که پیشفرض می‌گیرد همه کهتر هستند مگر آنکه خلافش اثبات بشود. این قطعاً در حق اقلیتی بسیار کوچک(مثل من از استاد داناتر)ناعادلانه است، اما آلترناتیو آن، یعنی معکوس کردن این سناریو، در حق عده‌ی بسیار بیشتری، به نحو بسیار شدیدتر و بنیادی‌تری ناعادلانه می‌بود.

درباره‌ی سرکوب باید بگویم که همه روابط بشری به نظر می‌رسد به نحوی در ارتباط و با میزانی از سرکوب همراه هستند، والدینی که فرزند خود را از پریدن به وسط خیابان منع می‌کنند دارند او را سرکوب می‌کنند، و همه بجز دیوانگان توافق می‌کنند که این سرکوبی‌ست نیک. پس سرکوب هم، مثل تکنولوژی، ابزار است و پرسش اصلی جایگاه، کارکرد و نوع آنست. افزون بر این، ما می‌دانیم و می‌بینیم که تمدن در برابر مهاجمان به شدت آسیب‌پذیر است و پادشکنندگی بسیار ناچیزی دارند، در نتیجه جامعه/فرهنگی موفق است که نهادهایی با پادشکنندگی بالا برای مراقبت از آن پدید بیاورد که از آن مراقبت می‌کنند. پس بحث سرکوب چه کسی و چه چیزی‌ست، نه اصل سرکوب. من معتقدم همه‌ی نیروهایی که یک کنش خاص را از خارج از زنجیره‌ی طبیعی آن تبلیغ و تشدید می‌کنند باید سرکوب کرد.

درباره‌ی هدانیسم:

همانطورکه پیشتر هم گفته‌ام تفاوتی هست میان فلسفه و روش زندگی، من هدانیست نیستم چون از منظری مستدل به صحت آن پی برده‌ام، بلکه خیلی ساده دلیلی برای پرهیزگاری نمی‌بینم. انگیزه‌ی اصلی پرهیزگاران، فارغ از «علت رسمی» که عنوان می‌کنند، فیدبکی عاطفی‌ست، پرهیزگار با غلبه بر نفس خود لذتی مشابه همان ِ هرزگی ِ من می‌برد بعلاوه‌ی ژست ِ برتری اخلاقی که قادر است اتخاذ بکند. کسی از همخوابی با زن شوهردار پرهیز نمی‌کند چون پایبندی اخلاقی دارد، امروز هیچ‌کس به هیچ چیز پایبندی اخلاقی ندارد، چنان می‌کنند چون تظاهر به نیکی و نوع‌دوستی برایشان امتیاز اجتماعی می‌آورد، احساس خوبی راجع به خودشان می‌کنند و … من خیلی ساده این احساس لذت روانی را از فعالیت خودم در انجمن دفترچه می‌گیرم، و می‌گویم هرچند در زندگی مالی انگل یک انگل هستم و بدون انجام هیچ کار مفیدی پول در می‌آورم، هرچند در زندگی جنسی فاسد و هرزه هستم و هرچند در زندگی شخصی درپی بهره‌برداری از هرکس و هرچیز که به زندگی‌ام وارد می‌شود، دارم در دفترچه همه‌ی این‌ها را جبران می‌کنم! که به اندازه‌ی هر نوع پرهیزگاری و والامنشی دیگر ریاکارانه و متوهم و از همه مهمتر، در التیام روانی فاعل آن مؤثر است.

sonixax
11-07-2014, 08:04 PM
هر آینه, این ولی درست است که یک روزی سرانجام با پیشرفت کنونی, رایانه‌های ساخت هومن[١] از
خود هومنی[٢] هوشمندتر خواهند شد.

چیزی که به نظر من بیشتر میتونه رنگ واقعیت داشته باشه اینه که انسان با استفاده از همین رایانه های دست ساز خودش توان هوشمندی خودش را بالا ببرد (اشاره به Cyborg ها) که اتفاقن خیلی زیاد داره روش مطالعه و تحقیق میشه برای تولید ابر انسانها.
احتمالن در صورت وجود تمدنهایی پیشرفته تر از انسان در سایر نقاط هستی! آنها هم به چنین نتیجه ای رسیده باشند و چه بسا عملی اش هم کرده باشند.
به نظر من ترکیب انسان با ماشین نه تنها رویای جاودانگی رو میتونه رنگ واقعیت ببخشه بلکه خیلی مزایای دیگه هم درش وجود داره که میشه در مورد تک تکشون رویا پردازی کرد و با مطابقت دادن رویاها با واقعیت های علمی که ما آنها را اکنون میشناسیم یک دید نسبی از آینده ی این تکنولوژی در صورت عملی شدن داشت.

پ.ن : من بیشتر از آنکه به خیالپردازی در مورد هشدارهای ترمیناتور و ماتریکس و ... علاقه داشته باشم به خیال پردازی در مورد آواتار علاقه دارم :دی

kourosh_iran
11-08-2014, 09:16 AM
منکه فکر نمیکنم شبکهء آسمانی (اشاره به ابرهوش مصنوعی در فیلم نابودگر) به این زودیها محقق بشه!
اون مال فیلمه آقا جان. صرف جمع آوری و پردازش و تمرکز داده های عظیم و داشتن سنسورهای حسی و حرکتی هم چنان هوش و خودآگاهی ایجاد نمیکنه. فکر نمیکنم بشر هنوز به هوش و خودآگاهی واقعی مصنوعی حتی نزدیک هم شده باشه. الگوریتم های هوشمند خودش رو میخواد که فوق العاده پیشرفته و پیچیده هستند قاعدتا. همینطوری که نمیشه، مگر فکر کنیم مثل فرگشت بذاری به حال خودش شاید بعد از میلیون ها سال با جهش و شانسی یه چیزایی شد :e105:

Mehrbod
11-08-2014, 06:04 PM
چیزی که به نظر من بیشتر میتونه رنگ واقعیت داشته باشه اینه که انسان با استفاده از همین رایانه های دست ساز خودش توان هوشمندی خودش را بالا ببرد (اشاره به Cyborg ها) که اتفاقن خیلی زیاد داره روش مطالعه و تحقیق میشه برای تولید ابر انسانها.
احتمالن در صورت وجود تمدنهایی پیشرفته تر از انسان در سایر نقاط هستی! آنها هم به چنین نتیجه ای رسیده باشند و چه بسا عملی اش هم کرده باشند.
به نظر من ترکیب انسان با ماشین نه تنها رویای جاودانگی رو میتونه رنگ واقعیت ببخشه بلکه خیلی مزایای دیگه هم درش وجود داره که میشه در مورد تک تکشون رویا پردازی کرد و با مطابقت دادن رویاها با واقعیت های علمی که ما آنها را اکنون میشناسیم یک دید نسبی از آینده ی این تکنولوژی در صورت عملی شدن داشت.

پ.ن : من بیشتر از آنکه به خیالپردازی در مورد هشدارهای ترمیناتور و ماتریکس و ... علاقه داشته باشم به خیال پردازی در مورد آواتار علاقه دارم :دی

اینها در چهره‌ایه که فندآوری یک سامانه‌یِ خودآماج نباشد, یعنی راهِ خودش را
نرود و دنباله‌روی آرزوها و خواسته‌های آدمی (هر چه که این را بنامیم) باشد, که میبینیم اینجور نیست.

در حقیقت, همینکه چیزی به نام آرزوها و خواسته‌های هومنی را نمیتوان تعریف نمود بخشی از گرفتاری است,
بخش بزرگ دیگر همان است که فندآوری در همه‌یِ زمینه‌ها پیش‌میرود, نه در یک زمینه‌یِ ویژه و خواستنی.

امیر گفت‌آورد خوبی در اینباره از خودش داشت:


پراکنده‌نویسی - برگ 10 (http://www.daftarche.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF-2/%D9%BE%D8%B1%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%AF%D9%87%E2%80%8 C%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-1561/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-10.html#post70873)


«پیشرفت» حرکت مستمر یا منقطع به سوی هدفی والاتر یا جلوتر است، انبساط بی‌سرانجام در هر سو «پیشرفت» نیست، گسترش است.علم طی سیصد گذشته ذره‌ای پیشرفت نکرده، فقط در همه جهت منبسط شده.



بیرنگ
پارسیگر

Mehrbod
11-08-2014, 06:09 PM
منکه فکر نمیکنم شبکهء آسمانی (اشاره به ابرهوش مصنوعی در فیلم نابودگر) به این زودیها محقق بشه!
اون مال فیلمه آقا جان. صرف جمع آوری و پردازش و تمرکز داده های عظیم و داشتن سنسورهای حسی و حرکتی هم چنان هوش و خودآگاهی ایجاد نمیکنه. فکر نمیکنم بشر هنوز به هوش و خودآگاهی واقعی مصنوعی حتی نزدیک هم شده باشه. الگوریتم های هوشمند خودش رو میخواد که فوق العاده پیشرفته و پیچیده هستند قاعدتا. همینطوری که نمیشه، مگر فکر کنیم مثل فرگشت بذاری به حال خودش شاید بعد از میلیون ها سال با جهش و شانسی یه چیزایی شد :e105:

درست است که ساخت هوشواره‌ها کاری بسیار دشوار و شگرف است, ولی در این تراز دشوار نیست که میلیون‌ها سال نیاز به
پژوهش داشته باشد. این هتّا زمانیکه ما روند پیشرفت را رژگین (linear) بگیریم هم درست نیست, هنگامیکه در واقعیت روند
پیشرفت دانش نارژگین میباشد, جوریکه نمونه‌وار گفته میشود دانش پزشکی هر یک دهه دوبرابر میشود (گرچه این را هم کمی بیش‌برآورده‌اند).


نکته‌یِ دیگر اینکه skynet یک نمونه‌یِ گزافه‌گویی شده/exaggerated میباشد که برای سرگرمی و فروش فیلم نابودگر پیرنگ آبکی آنرا ریخته‌اند,
در واقعیت ولی ساخت نخستین هوشواره که بتواند خود خودش را به یک اندازه ‌یِ ناچیزی هم بهتر و پیشرفته‌تر کند, درجا به «تکینگی فندین» یا Technological singularity - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Technological_singularity) خواهد انجامید.



بیرنگ
پارسیگر

Agnostic
11-08-2014, 06:48 PM
جنبه مثبت پیشرفت دانش و تکنولوژی ارمغان راحتی و سلامتی و آرامش هست.

متاسفانه جنبه های منفی روزافزون هم دارد.

مثلا افزایش قدرت حکومت نسبت به زمان باستان. یکی افزایش قدرت حکومت یک کشور نسبت به مردمش و دیگری افزایش قدرت یک کشور پیشرفته نسبت به کشورهای عقب مانده و همچنین افزایش قدرت باندهای تبهکاری و مافیایی.

مثلا در زمان باستان شمشیر و نیزه و سپر و زره تهیه اش سخت نبود ولی اکنون انواع اسلحه و لوازم جاسوسی در دست حکومت ها است که نمیتوان براحتی با حکومت مبارزه مسلحانه کرد و اگر حکومتی دیکتاتوری باشد مثل داعش و حکومت ایران و این حکومت پا بگیرد اگر ابرقدرتی از خارج کمک نکند این حکومت ماندگار می شود.

مزدك بامداد
11-08-2014, 09:34 PM
متاسفانه جنبه های منفی روزافزون هم دارد
توان فندی رسانه ای و ناچاری فرمانروایان از پیروی از اندیشه های همگانی و
پیدایش پدیده های مانند "اسنودن"، کار فرمانگران را سخت میکنند. پس نمیشود
سویه های زیانبخش فندآوری را بیشتر از سویه های سودبخش دانست.

پارسیگر

sonixax
11-08-2014, 11:56 PM
منکه فکر نمیکنم شبکهء آسمانی (اشاره به ابرهوش مصنوعی در فیلم نابودگر) به این زودیها محقق بشه!
اون مال فیلمه آقا جان. صرف جمع آوری و پردازش و تمرکز داده های عظیم و داشتن سنسورهای حسی و حرکتی هم چنان هوش و خودآگاهی ایجاد نمیکنه. فکر نمیکنم بشر هنوز به هوش و خودآگاهی واقعی مصنوعی حتی نزدیک هم شده باشه. الگوریتم های هوشمند خودش رو میخواد که فوق العاده پیشرفته و پیچیده هستند قاعدتا. همینطوری که نمیشه، مگر فکر کنیم مثل فرگشت بذاری به حال خودش شاید بعد از میلیون ها سال با جهش و شانسی یه چیزایی شد

یواش یواش! امروز را مقایسه کنید با 25 سال پیش! درصد تغییرات را ضرب در سرعت پیشرفت تکنولوژی بکنید در مقیاس 25 سال آینده بسنجید!
بعد ببینید 25 سال آینده ممکن است به چه دنیایی روبرو باشیم. شاید به خودآگاهی در کامپیوترها رسیده باشیم شاید هم نه ولی قطعن خیلی به آن نزدیک شده ایم در آن زمان.


امیر گفت‌آورد خوبی در اینباره از خودش داشت:

خوب این نظر امیره! اگر رسیدن از چرتکه به کامپیوتر های مدرن نامش پیشرفت نیست و انبساط است! من به شدت پیشنهاد میکنم یک بازنگری جدی در اعتقادات خود داشته باشید.


مثلا افزایش قدرت حکومت نسبت به زمان باستان. یکی افزایش قدرت حکومت یک کشور نسبت به مردمش و دیگری افزایش قدرت یک کشور پیشرفته نسبت به کشورهای عقب مانده و همچنین افزایش قدرت باندهای تبهکاری و مافیایی.

البته رفته رفته همین قدرت گیری حکومتها هم کم میشه، شاید در جایی مثل ایران این روند آهسته تر و در جایی مثل آمریکا این روند سریع تر اتفاق بیوفته.


توان فندی رسانه[١] ای و ناچاری فرمانروایان از پیروی از اندیشه های همگانی و
پیدایش پدیده های مانند "اسنودن"، کار فرمانگران[٢] را سخت میکنند. پس نمیشود
سویه های زیانبخش فندآوری[٣] را بیشتر از سویه های سودبخش دانست.

دقیقن همین طور است، با پیشرفت روز افزون تکنولوژی دسترسی عمومی هم به تکنولوژیهای مختلف بیشتر میشه! (و با اینکه من مخالف جدی همگانی کردن هر تکنولوژی ای هستم) ولی چه من خوشم بیاید چه نیاید این اتفاق افتاده و خواهد افتاد. نتیجه این میشه که مبارزه حکومت با مردم همواره سخت تر از قبل میشه.
مگر اینکه سیستم به قدری پیچیده و عجیب و فضایی شود که اوباما یک برنامه کامپیوتری جلویش باز کند درست مثل بازی کردن به سبک RTS به یک سری روبات هیچ چیز نفهم دستور کشتار بدهد!!!

مزدك بامداد
11-09-2014, 02:14 AM
گاهی در اینجا، نکوهش فندآوری با نگوهش سرمایه داری نابجا گرفته شده و گناه یکی را به گردن دیگری
انداخته اند. برای نمونه، اینکه زنان دیرتر و کمتر بچه دار میشوند، از پیامد های سامانه ی سرمایه داری
است که زنان را ناچار میان گزینش پیشه و پیشرفت کاری از یکسو و بچه داری و خانه داری از سوی
دیگر میسازند و چون در سرمایه داری ناب، برای بچه نگه داشتن کسی به زنان پول نمیدهد و سامانه را
جوری چیده اند که زن و مرد هردو باید کار کنند که بتوانند هزینه های زندگی و آب و انرژی و آیفون
و ... را، که زنجیر های نوین برده داری مدرن میباشند، فراهم سازند، بچه داری است که در این میان
کم میاورد و اینگونه است که برای نخستین بار در کشور هایی مانند سوئد و آلمان و .. فروش پوشک
برای کهنسالان، از فروش پوشک برای نوزادان و کودکان، پیشی گرفته است ( پیر شدن همبود). در اینجا
فندآوری گناهکار نیست، نه ، بساکه کمک هم میکند که ناخوشی های پدید آمده از این گناه سرمایه داری
اندکی مرهم و دارو بیابند و درد آن اندکی کاسته گردد.
4485

پارسیگر

kourosh_iran
11-09-2014, 07:10 AM
یک راه مقابله با پیشرفت خطرناک فناوری این است که به ایدئولوژی ها و قدرتهایی مانند اسلام و جمهوری اسلامی میدان و قدرت بیشتری داده شود (حتی شده یکسری فناوریهای فوق پیشرفته را در اختیارشان بگذارند) که بدین شکل به زودی به هر چه علم و فناوری است گند قابل توجهی خواهد خورد و محیطهای علم و فناوری با خرافات و مذهب و شبه علم و تئوری های توطئه درآمیخته شده و در نتیجه کارایی و سرعت پیشرفت علم و فناوری در سراسر جهان در نهایت کاهش خواهد یافت.
ما میتوانیم به انتشار این ترکیب ناکارا و متناقض در سراسر جهان کمک کنیم تا جلوی پیشرفت خطرناک فناوری را بگیریم.
تازه اگر بمب اتمی هم دست جمهوری اسلامی و داعش بیفتد شاید بد نباشد چون آنوقت جنگ و هرج و مرج و خسارت قابل توجهی ببار خواهد آمد و خیلی از بخشهای شبکهء آسمانی که در حال ساخت هستند احتمالا از بین میروند و ساخت مجدد آنها هم به تاخیر میفتند. خلاصه بلوشو میشود، ولی بعید میدانم نسل بشر و تمدن پیشرفته و غرب بر اثر آن نابود شود. خلاصه ما به این شکل یک مقدار روند تاریخ را معکوس میکنیم و از آن طرف بعدش هم احتمالا پیشرفت علم و فناوریهای خطرناک تا مدتها کندتر خواهد ماند.

خوب بید؟ :e105:

Mehrbod
11-10-2014, 11:34 AM
خوب این نظر امیره! اگر رسیدن از چرتکه به کامپیوتر های مدرن نامش پیشرفت نیست و انبساط است! من به شدت پیشنهاد میکنم یک بازنگری جدی در اعتقادات خود داشته باشید.

پیشرفت چنانکه از واژه هم برمیاید, راستا دارد و آن هم پیشِ رو و پیشروی‌ست.
گسترش در دست دیگر در همه‌یِ راستاها پیش میرود و بمانند این میماند:


http://www.daftarche.com/images/imported/2014/11/2.png

گسترش (یک پَرهون)


ازینرو سخن امیر درست است, آنچه ما اینجا داریم نه پیشروی بساکه همان گسترش فند و دانش
است و از همینرو, سخن از اینکه "آدمی میخواهد ازگذر فندآوری به بهمان چیز دست یابد" بیهوده است,
زیرا فندآوری به همه چیز میخواهد دست یابد و همه‌چیز هم با هم نمیشود, برای نمونه
نمیتوان در کنش هم هستی خدا را پذیرفت, هم نپذیرفت, چراکه تنها یکی از ایندو
میتواند یکزمان باشد و در پیشبینی آینده, اینکه این یکی کدام است هیچ در وابستگی و
گروی خواست و آرزو‌هایِ هومنی نیست, چراکه آنجا نه پیشروی, بساکه گسترش داریم و پس در
وابستگی به نیروهایی فراتر از خواست هومنی میباشیم (فیزیک,
قانون‌هایِ آنتروپیک); به دیگر زبان, آنچه آسانتر و هموارتر باشد, همان میشود.

یا به سخنی دیگر, فندآوری خودآماج است.



بیرنگ
پارسیگر

Mehrbod
11-10-2014, 06:51 PM
توان فندی رسانه ای و ناچاری فرمانروایان از پیروی از اندیشه های همگانی و
پیدایش پدیده های مانند "اسنودن"، کار فرمانگران را سخت میکنند. پس نمیشود
سویه های زیانبخش فندآوری را بیشتر از سویه های سودبخش دانست.

پارسیگر

این یک ساده‌انگاری خوشباورانه است و همچنین همچون همیشه, پیوندی به آرزوی‌های هومنی و آنچه
هومنی میخواسته ندارد, تنها اینگونه پیش‌آمده که فندآوری راه را برای هکرها باز گذاشته و
اینها توانسته‌اند یک شماری از گرفتاریهایی که خود فندآوری پیشتر درست کرده را از میان بردارند, برای نمونه
با هک نمودن زیرساختارها برخی از رازهایی که دولت‌هایِ بزرگ از راه جاسوسی (براه فندآوری) گردآورده بوده‌اند را آشکار بسازند.

پس نمیتوان این را هیچگونه سودمندی برشمرد, بویژه زمانیکه خود فندآوری در جایگاه نخست پدیدآورنده‌یِ آن بخش‌های زیانآور بوده است!

Mehrbod
11-10-2014, 07:03 PM
جنبه مثبت پیشرفت دانش و تکنولوژی ارمغان راحتی و سلامتی و آرامش هست.

متاسفانه جنبه های منفی روزافزون هم دارد.

مثلا افزایش قدرت حکومت نسبت به زمان باستان. یکی افزایش قدرت حکومت یک کشور نسبت به مردمش و دیگری افزایش قدرت یک کشور پیشرفته نسبت به کشورهای عقب مانده و همچنین افزایش قدرت باندهای تبهکاری و مافیایی.

سخن شما درست است, فندآوری هم بخش‌هایِ خوب دارد, هم بخش‌هایِ بد. ولی بدبختانه
چنانکه اندیشمندان بسیار بزرگی پیشتر نشان داده‌اند, این بخش‌هایِ خوب از بخش‌هایِ بد گسل‌ناپذیر‌اند,
یعنی نمیتوان تنها بخش‌هایِ خوب فندآوری را نگه داشته و بخش‌هایِ بد آنها را زدود.

پاسخی که فندسالاران به این میدهند بی‌مانند به همان پاسخی که مسلمانان دربرابر تبهکارهای اسلام میدهند نیست.
مسلمانان همواره میگویند "اسلام به ذات خود ندارد عیبی, هر عیبی هست از مسلمانی ما‌ست", فندسالاران نیز در اینسو
همواره میگویند "فندآوری به ذات خود ندارد عیبی, هر عیبی هست از فندکاربری ماست", هنگامیکه در هر دوی اینها خاستگاه
بدی به همان سرچشمه بازمیگردد. در اسلام نمونه‌وار آمده که بیدین را بکشید و این بد است, در فندآوری نیامده کسی را
بکشید, ولی آمده که هر چیزی که نوآوری‌پذیر است را نوآوری کنید و برآیند آن یکسان است: بمب اتم, جنگ‌افزار شیمیایی,
دوربین‌هایِ جاسوسی و شباروز نظاره‌گر, ابزارهایِ شستشوی مغزی و پروپاگاندا و بسیاری چیزهای دیگر در کنار چیزهای خوب نوآوری میشوند,
هنگامیکه هیچکس بتنهایی اینها را نمیخواهد (همه چیزهای خوب را میخواهند), ولی ابرسازواره‌یِ فندآوری یکسان‌انگار است و خوب و بد, آنها را پدید میآورد.

ما میتوانیم جهان را جور دیگری بیانگاریم و برای نمونه بیانگاریم جهانی بگونه‌ای بود که "آرزو‌ها و خواسته‌های آدمی"
روشن و یکسان بودند و در آن جهان فندآوری تنها و تنها در راستای برآوردن این آرزوها و خواسته‌ها پیش میرفت (نه در هر راستایی
که میتوانست = گسترش), سپس در همسنجی ایندو میبینیم که فندآوری در جهان راستین اینگونه است و بجای آن یک سامانه‌یِ خودآماج است که بسادگی, هر چه که بشاید را میبایاند (هر چه که تحقق‌پذیر باشد را ملزم به وجود میکند).



بیرنگ
پارسیگر

Mehrbod
11-10-2014, 10:46 PM
گاهی در اینجا، نکوهش فندآوری با نگوهش سرمایه داری نابجا گرفته شده و گناه یکی را به گردن دیگری
انداخته اند. برای نمونه، اینکه زنان دیرتر و کمتر بچه دار میشوند، از پیامد های سامانه ی سرمایه داری
است که زنان را ناچار میان گزینش پیشه و پیشرفت کاری از یکسو و بچه داری و خانه داری از سوی
دیگر میسازند و چون در سرمایه داری ناب، برای بچه نگه داشتن کسی به زنان پول نمیدهد و سامانه را
جوری چیده اند که زن و مرد هردو باید کار کنند که بتوانند هزینه های زندگی و آب و انرژی و آیفون
و ... را، که زنجیر های نوین برده داری مدرن میباشند، فراهم سازند، بچه داری است که در این میان
کم میاورد و اینگونه است که برای نخستین بار در کشور هایی مانند سوئد و آلمان و .. فروش پوشک
برای کهنسالان، از فروش پوشک برای نوزادان و کودکان، پیشی گرفته است ( پیر شدن همبود). در اینجا
فندآوری گناهکار نیست، نه ، بساکه کمک هم میکند که ناخوشی های پدید آمده از این گناه سرمایه داری
اندکی مرهم و دارو بیابند و درد آن اندکی کاسته گردد.
4485

پارسیگر

سرمایه‌داری اینجا یک فاکتور است, ولی فاکتور اصلی که هتّا همین سرمایه‌داری را شدنی میسازد همان فندآوری میباشد.

در فرهود ولی, در پرسمان فندآوری ما به این میرسیم که هر چه که یک سامانه بهینه‌تر, بسامانتر و سیستماتیک‌تر باشد, از آزادی ِ و کنترل
فرد بر زندگی‌اش میکاهد. ازینرو اگر ما دیدگاه شما بپذَریم که کمونیسم سامانه‌ای بسیار سامانمندتر و در گسارش بنمایه‌ها سیستماتیک‌تر است,
آنگاه از سرمایه‌داری گزینه‌یِ بسیار بدتری خواهد بود و بجز این هم نیست. در سرمایه‌داری کنونی یک تن میتواند با بهره‌کشی از دیگران
و در آوردن پول تا اندازه‌‌ای (نه هرگز بسنده) آزادی‌هایِ گرفته شده‌یِ خود را باز پس بگیرد, ولی در سامانه‌ای که همه چیز دست
ابرسازواره‌یِ مرکزی باشد (همچون کمونیسم) و ارزش‌هایی همچون "دادگری همبودین" (social justice)* فرمانروا شده باشند, آنگاه کس / individual این
اندک توان راستادهی بر سرنوشت اش را هم از دست داده است, زیرا رویارو با چنین سامانه و ابرسازواره‌یِ بزرگ و توانمندی از خود هیچ اراده‌ای نخواهد داشت.

فندآوری در جایگاه سامانه‌ای خودآماج روی بستری از همه بهتر کار میکند که همراستای آماج او پیش برود.
برخی از آماج فندآوری میباشند:


١- شتاب بخشیدن به نوآوری, گسترش دانش و فند
٢- افزایش فرآورش (production)
٣- افزایش گُسارش (consumption)
...



بوارون, هر چه سامانه‌ای بی در و پیکرتر باشد, گزینه‌های بیشتری برای کس بجا میگذارد که سرنوشت خودش را بدست بگیرد.

روشنه ما اینجا از خوبی "آشوب" و هرج و مرج نمیگوییم, تنها میگوییم که این گزینه, در برابر گزینه‌یِ دیگر
که هنجارش (normalization) هر چه بیشتر و پیروی بی‌اراده از ابرسازواره‌یِ مرکزی باشد, بهتر است.




--
١-
social justice یا دادگری همبودین در ستیز با آزادی کس بر سرنوشت خویشتن پیش میرود, زیرا
سرنوشت یک تن را از دستان او و نزدیکان او گرفته و به دیوانسالاران, فندسالاران و قانون‌ریزان
ناشناسی میسپرد که او هیچ توان اثرگذاری ملموسی روی آنان ندارد.
گزینه دیگر نبود چنین ابرسازواره‌ای‌ست که در این چهره, اگرچه کس شاید هرگز آن "امنیت" بالای
دیگر را نداشته باشد, ولی کنترلی بسیار بالاتر بر سرنوشت و زندگی خودش دارد, زیرا اینبار سرنوشت او
در دستان خود او, نزدیکان و دوستان او میباشد که باز او به آنان دسترسی نزدیک و فیزیکی, و پس توان اثرگذاری بالا دارد.


برای دریافت بهتر, در جهان امروز هیچ کس روی آنکه نمونه‌وار بمب اتم ساخته
شود یا نه کنترلی ندارد, و زمانیکه میگوییم هیچکس این دربرگیرنده‌یِ اوباما نیز میگردد.

در دست دیگر ولی, اگر جنگی اتمی دربر بگیرد زندگی همگان به خطر میافتد و در تیررس نابودی
میرود, پس در اینجا سرنوشت یک تن در دستان خود او نیست, او بسادگی باید بپذیرد که
کسانی [ناشناس] آن بیرون میتوانند زندگی او را بآسانی به خطر بیاندازند و هیچ راهی برای پدافند از خود نیز
نداشته باشد. او میتواند دست‌بالا و چنانکه در جُستار دیگر گفتیم, در برابر همه‌یِ اینها یک "رای"
بدهد که من نمیخواهم بمب اتمی ساخته بشود, ولی این رای دربرابر ١٠٠ میلیون
رای دیگر اثری ناچیز, چشمپوشیدنی و پس بی‌اثر و بیهوده خواهد داشت (بماند که بجز
کشور او ده‌ها و بسا سدها کشور دیگر نیز هستند).

این تنها یک نمونه‌یِ ملموس برای دریافت بهتر بود. ما میتوانیم از بیشمار نمونه‌یِ دیگر نام ببریم
که در آن کس وادار به پذیرش آن چیزی‌ست که به او نشان داده میشود و در کُنش, راهی بجز پذیرفتن ندارد.




٢-
ما از خوبی ِ سرمایه‌داری که خود فرآورده‌یِ تکنولوژی میباشد اینجا نمیگوییم, تنها در همسنجی با
کمونیسم میگوییم که سرمایه‌داری گزینه‌یِ بهتری میباشد; ولی نه گزینه‌ای که بتوان پذیرفت, زیرا فاکتور
سرنوشت ساز اینجا نه کمونیسم, نه سرمایه‌داری, بساکه فندآوری خودآماج میباشد و این فندآوری
میتواند روی بستر کمونیسم, سرمایه‌داری یا هر سامانه‌یِ همانندی سوار بشود, فرجام کار
که همان از میان رفتن آزادی‌هایِ کس و حل شدن در سیستم فندین میباشد, یکسان خواهد ماند.

Mehrbod
11-10-2014, 11:19 PM
دقیقن همین طور است، با پیشرفت روز افزون تکنولوژی دسترسی عمومی هم به تکنولوژیهای مختلف بیشتر میشه! (و با اینکه من مخالف جدی همگانی کردن هر تکنولوژی ای هستم) ولی چه من خوشم بیاید چه نیاید این اتفاق افتاده و خواهد افتاد. نتیجه این میشه که مبارزه حکومت با مردم همواره سخت تر از قبل میشه.

:e00e:

ناخواسته سخن درست را زدید و این بدرستی همان است که ما اینجا داریم میگوییم,
فندآوری خودآماج است و راه خودش را میرود, کاری به اینکه من و شما چه میخواهیم یا نمیخواهیم, ندارد.

sonixax
11-10-2014, 11:56 PM
ناخواسته سخن درست را زدید و این بدرستی همان است که ما اینجا داریم میگوییم,
فندآوری خودآماج است و راه خودش را میرود, کاری به اینکه من و شما چه میخواهیم یا نمیخواهیم, ندارد.

برای همین بهتر است به زندگی خودمان برسیم و اعصاب خودمان را در باره چیزی که رویش کنترلی نداریم خراب نکنیم! یک بار که بیشتر زندگی نمیکنیم.

Mehrbod
11-11-2014, 10:47 AM
برای همین بهتر است به زندگی خودمان برسیم و اعصاب خودمان را در باره چیزی که رویش کنترلی نداریم خراب نکنیم! یک بار که بیشتر زندگی نمیکنیم.

= پذیرش ناتوانی و بی‌ارادگی.

این همان شیوه‌ایست که سیستم فندین (technological system) از همه بیشتر میپسندد, که کس به
اینکه دیگرانی ناشناس شرایط و ضوابط زندگی او را پی‌میریزند و با قانون‌هایِ گوناگون و رنگارنگ, بایدها و نباید‌هایِ زندگی
خود او را روشن میسازند, کاری نداشته و سر در لاک خود فرو به کارهایی سرگرم باشد که بی‌اثر , بی‌آزار‌ و رویهمرفته بیهوده اند.

چندی از جایگزین‌هایی که سیستم دربرابر این "از میان رفتن آزادی" و "کنترل بر سرنوشت خویشتن" میدهد اینها میباشند:


١- entertainment یا رِسانه‌هایِ سرگرمی‌ساز: فیلم‌ها, بازی‌ها, تئاترها, هنرکرده‌ها, ...

٢- فعالیت‌های بی‌آزار: دوستی‌هایِ آبکی, محفل‌نشینی, گسارش داروهای روانگردان (الکل, سیگار, ..), ...

٣- در کار و پیشه فرورفتن: پژوهشگران و دانشمندان نمونه‌یِ برجسته‌ این دسته میباشند که از
کار خود آن احساس قدرتی را میابند که در زندگی خود ندارند. geeks/nerds نیز در این دسته میافتند.

٤- بالا رفتن از پله‌هایِ ترّقی: کسانیکه ناتوانی خود در کنترل زندگی اشان را میکوشند با پیشرفت و ترّقی
در زندگی جبران بسازند (که تا اندکی کار میکند), پولاندوزی, کسب پرستیژ اجتماعی, رقابت
با کسان همرده و ... اینها همگی به قدرت کس می‌افزایند, ولی در پایان روز بیهوده‌اند و ازینرو نیز این دسته
هتّا اگر به اندازه‌‌ای که دیگر نیاز به کار نداشته باشند نیز پول و سرمایه گردبیاورند همچنان از کوشایی بازنخواهند ایستاد, زیرا انگیزه‌یِ راننده‌یِ آنان نه دستیابی به آسانی و پول, بساکه برآوردن نیاز ِ توانخواهی و قدرت است.

٥- ...



--
و چنانکه تئودور کازینسکی در جای دیگر بدرستی فرایند را بازشناخته است, سیستم برای کسانیکه
با بودن همه‌یِ کارها/سرگرمی‌هایِ بالا همچنان این نیاز به یاغی‌گری و انقلابجویی را در خود حس میکنند, که
برآیند از دست رفتن آزادی, کنترل بر روی زندگی و سرنوشت خود و از نتیجه‌هایِ سازواری یافتن اجباری به زیستبومی بسیار متفاوت
از آنچه آدمی برای میلیون‌ها سال و بسا بیشتر در آن میزیسته و فرگشته است میباشد, در برابر این دسته
سرانجام سیستم هوشمندانه‌ترین ترفند خود را زده و گزینه‌یِ فعالیت‌هایِ اجتماعی را پیش رو میگذارد.

فعالیت‌هایی چون ستیز با نژادپرستی, اسلامستیزی, ستیز با گوشت‌خواری, ستیز با سرمایه‌داری, ستیز با نابرابرهای اجتماعی و همینجور به پیش.

این فعّالیت‌ها در نگاه نخست, گویی در ستیز با ارزش‌هایِ خود سامانه میباشند, برای نمونه کسیکه برای
حقوق زنان یا با نژادپرستی میجنگد خودش را یاغی‌گری میبیند که دارد با ارزش‌هایِ نهادینه‌یِ سیستم
می‌ستیزد و از این رو نیاز به احساس قدرتی که کمبود آنرا در زندگی خودش داشته, تا اندازه‌ای برآورده میسازد.

در نگاه دوم و باریکتر ولی, این فعّالیت‌ها همگی در راستای سود خود سیستم پیش میروند, چرا که در
سامانه‌یِ فندین نژادپرستی یک فاکتور بازدارنده‌یِ پیشرفت و گسترش است, یا نابرابر‌هایِ اجتماعی
مایه‌یِ پیدایش ناآرامی‌های اجتماعی‌ست که یکبار دیگر, برای سیستم فاکتوری ناخواستنی و بازدارنده به شمار میرود.

سامانه‌یِ فندین در شرایطی از همه بهتر و بهینه‌تر کار میکند که این تنش‌ها و
ستیزهای اجتماعی تا جای شدنی کاسته و کمیده (reduced & minimized) شده باشند.

از همینرو برای سیستم نمونه‌وار سرمایه‌داری گزینه‌یِ بدتری از کمونیسم است, زیرا در سرمایه‌داری یک بخشی از
توده و قشر بهـره‌دِه همواره زیر فشار‌هایِ سنگین میروند و این فشار در جای دیگر مایه‌یِ پیدایش ناآرامی‌ها و تنش‌هایِ گوناگون میشود.

باید افزود این فاکتوری سرنوشت‌ساز و بازدارنده برای سیستم نیز نمیباشد, یعنی سامانه اگرچه شاید به همان
بهینگی که در کمونیسم میتوانست کار کند در اینجا کار نخواهد کرد, ولی این ناآرامی‌ها بازدارنده‌یِ خود
سیستم در چهره‌یِ کلان نبوده و تنها به فاکتور‌هایی دست و پا گیر میمانند که نبود آنها بهتر از بودن آنها میباشد.

مزدك بامداد
11-11-2014, 01:45 PM
سرانجام سیستم هوشمندانه‌ترین ترفند خود را زده و گزینه‌یِ فعالیت‌هایِ اجتماعی را پیش رو میگذارد

نه، به دید من این ترفند سامانه نیست، این بر پاد خواست سامانه انجام میشود.
ما همواره میتوانیم ببینیم که سامانه میخواهد که تک‌چیرگی بر رسانه ها داشته باشد.
ما که وزارت ارشاد داریم و در آمریکا هم سازمان های چاپگری و تلویزیوننی و اینها در
دست سرمایه داران، سخنانی را که بوی بیش تندی بدهند، چاپ نمیکنند و بر زبان
نمیآورند. در همین درگیری و داستان "اوکرائین" با سنجش رسانه های امریکا و آلمان و
فرانسه و اتریش ( تا چه رسد به خود روسیه) میبینیم که رسانه های امریکا چه اندازه
دروغ می گویند و چون میدان رسانه ای شان در جهان چیره است، راستی ها و فرهود به
گوش اندک کسانی میرسد. (CNN, BBC, ...)
پس کوشش های همبودین و سیاسی برای دگرگونی سامانیک، یک ترفند سامانه نیست،
یک چیزی است که سامانه نتوانسته کنترل کند و یا بنمایه بسنده برای یک‌چیرگی ١۰۰% و
فرزام بر ان ندارد. برای نمونه همین سخنگاه و همین سخنان ما در جمهوری اسلامی سانسور
و فیلتر است که نشان میدهد، سامانه نمیخواهد ما این کاروکنش را داشته باشیم و اگر
روزی رژیم با کشوری که سـِرور این سخنگاه در آن است، دوست شد، چه بسا که اینجا هم
بسته شود. پس ما اکنون داریم از شکاف میان دو سامانه برای کار خودمان سود میبریم و
نه اینکه پیرو ترفند و فریب سامانه شده باشیم.

پارسیگر

sonixax
11-11-2014, 08:56 PM
= پذیرش ناتوانی و بی‌ارادگی.

این همان شیوه‌ایست که سیستم فندین (technological system) از همه بیشتر میپسندد, که کس به
اینکه دیگرانی ناشناس شرایط و ضوابط زندگی او را پی‌میریزند و با قانون‌هایِ گوناگون و رنگارنگ, بایدها و نباید‌هایِ زندگی
خود او را روشن میسازند, کاری نداشته و سر در لاک خود فرو به کارهایی سرگرم باشد که بی‌اثر , بی‌آزار‌ و رویهمرفته بیهوده اند.

چندی از جایگزین‌هایی که سیستم دربرابر این "از میان رفتن آزادی" و "کنترل بر سرنوشت خویشتن" میدهد اینها میباشند:

١- entertainment یا رِسانه‌هایِ سرگرمی‌ساز: فیلم‌ها, بازی‌ها, تئاترها, هنرکرده‌ها, ...

٢- فعالیت‌های بی‌آزار: دوستی‌هایِ آبکی, محفل‌نشینی, گسارش داروهای روانگردان (الکل, سیگار, ..), ...

٣- در کار و پیشه فرورفتن: پژوهشگران و دانشمندان نمونه‌یِ برجسته‌ این دسته میباشند که از
کار خود آن احساس قدرتی را میابند که در زندگی خود ندارند. geeks/nerds نیز در این دسته میافتند.

٤- بالا رفتن از پله‌هایِ ترّقی: کسانیکه ناتوانی خود در کنترل زندگی اشان را میکوشند با پیشرفت و ترّقی
در زندگی جبران بسازند (که تا اندکی کار میکند), پولاندوزی, کسب پرستیژ اجتماعی, رقابت
با کسان همرده و ... اینها همگی به قدرت کس می‌افزایند, ولی در پایان روز بیهوده‌اند و ازینرو نیز این دسته
هتّا اگر به اندازه‌‌ای که دیگر نیاز به کار نداشته باشند نیز پول و سرمایه گردبیاورند همچنان از کوشایی بازنخواهند ایستاد, زیرا انگیزه‌یِ راننده‌یِ آنان نه دستیابی به آسانی و پول, بساکه برآوردن نیاز ِ توانخواهی و قدرت است.

٥- ...

با این حال باز هم تلاش در جهت شکست دادن چیزی که میدانید شکست پذیر نیست! کاری بیهوده است.

Dariush
11-12-2014, 09:29 PM
سرانجام جهان ظهور آقا امام زمان است.هنگامیکه آقا ابا صالح المهدی ظهور کند با معجزات و فن آوری هایش همه قدرتهای جهان را حیرتزده می کند.
ببینید چند بچه حزب الهی چگونه آخرین پهپاد آمریکا را مهندسی معکوس کرده به پرواز درآوردند این نشان می دهد که وقتی وحدت کلمه داشته باشیم و از رهبران پیروی کنیم ، دریچه های علم و دانش و فن برایمان گشوده میشود. تازه ما منتظران آقا هستیم قطعا معجزات و فن آوری هایی که آقا امام زمان عرضه خواهند کرد همگان را شگفت زده خواهد کرد که حد آخر علم و فن آوری خواهد بود.
خوشمزه‌بازی دیگر بس است، زین پس تمام اسپم‌های شما در تالارهای جدی زدوده خواهند شد.

Dariush
11-12-2014, 10:36 PM
گویا که اینجا به روشنی کسی با تمام ِ توضیحاتی که مهربد داده هنوز نگرفته‌ «سیستم تکنولوژیکال» چیست.
سیستم : مجموعه‌ای از مولفه‌‌های همبند که در راستای هدفی از پیش تعیین‌شده و یا (مخصوصا در اینجا) از پیش تعیین‌نشده
در کنار هم گرد آمده‌اند.در واقع ممکن است که سیستم در اثر هدفی از پیش تعیین‌شده طراحی شده باشد و یا
اینکه سیستمی از اساس دارای طرحی نباشد و خود به خود در اثر رویدادهایی تصادفی شکل گرفته باشد (همچون فرگشت طبیعی) و
نتوان هدفی را برایش مورد شناسایی قرار داد. در اینجا سیستم تکنولوژیکال که مهربد از آن سخن می‌گوید، که من آن را از جهتی دیگر
به «تکنولوژیکال اولیگارشی» تعبیر می‌کنم، حاصل مجموعه‌ای از خواسته‌ها و رویدادهای تصادفی‌ست که هر کدام از آنها قرار بوده در راستای هدفی
انسانی و این جهانی باشد، اما برآیند کلی آنها در نهایت به فرآیندی عظیم منجر شده که براستی نمی‌توان غایت‌اش را پیش از وقوع ِ آن از پیش شناخت.
به بیانی دیگر، این سیستم همچون همه‌ی دیگر سیستم‌ها، پیش از هر چیز برای خودش یک هدف ِ اولیه دارد: بقای خویش. اینکه در راستای
رسیدن به این هدف، معلوم نیست که زمانی انسانها به عنوان منابعی موردِ استفاده قرار گیرند یا خیر (همانطور که انسان برای بقای خویش
از منابع انرژی در جهان بهره می‌برد).

تکنولوژیکال سیستم، سیستمی‌ست غیرقابل ِ ردگیری و پنهان در مجموعه‌ای عظیم از تشکل‌ها، فرآیندها، مولفه‌ها و رویدادها که هر کدام از
آنها در جای خودش به خودی خودی دارای معنا می‌باشد اما برای دریافت ِ معنای کلی آن نیاز است که کسی تمام ِ آنها را در کنار هم و همبسته
ببیند. معنادار بودن ِ مولفه‌ها، رویدادها و ... (که هر کدام‌شان یک زیرسیستم محسوب می‌شوند) دقیقا همان دلیلی‌ست که باعث می‌شود
انسان نتواند آن فرآیند و معنای کلی مستتر را ردگیری کند. آدم به یاد ِ دیالوگ ِ مشهور کایزر در فیلم ِ «مظنونین ِ همیشگی» می‌افتد: بزرگ‌ترین
نیرنگ ِ شیطان این بود که این باور را رواج داد که وجود ندارد. وقتی آن بیرون شما از این چیزها سخن می‌گویید بلافاصله مهر توهم‌زده بر پیشانی
شما می‌چشبد، چرا که کسی به سادگی به وجود چنین سیستمی باور نمی‌کند و شما را همچون کسی که ادعای دیدن ِ جن یا روح می‌کند
به سخره خواهند گرفت.

در اینجا یک پرسش اساسی وجود دارد: آیا انسان در این سیستم یک جزء است یا آنکه خود به عنوان ِ عنصری بیرونی می‌تواند آن را مورد
راهبری قرار دهد؟ منظور این است که آیا انسانها و اقتصاد، سیاست و جامعه‌شان به عنوان ِ یکی از چرخ‌دنده‌های میانی ِ سیستم عمل می‌کنند
یا آنکه خود فرمان این ماشین را در دست دارند؟ من تصور می‌کنم که می‌توان این را سهمیه‌بندی کرد: انسان اکنون هم بخشی از سیستم است
و هم فرمان ِ هدایت آن را در دست دارد، اما با شتاب به سویی می‌رود که سهم ِ او در راهبری سیستم کمتر شده و بیشتر به سوی تبدیل شدن
به جزئی از سیستم پیش می‌رود. آشناترین مثال در اینجا سازوکار ِ سرمایه است در سیستم اقتصادی سرمایه‌داری: سرمایه انسانها را به بردگی
می‌کشاند، از آنها بیگاری می‌کشد، روان و فیزیک ِ آنها را به استخدام می‌گیرد، مردم را همیشه با در باغ ِ سبز سرگرم می‌کند بی‌آنکه هرگز
آنچه حق‌شان است را به تمامی به آنها بدهد و... ، با همه‌ی اینها، انسانهای بیشماری تحت ِ آن زندگی می‌کنند بی‌آنکه بدانند چه خبر است.
آنها همه چیز را روندی طبیعی احساس می‌کنند و هرگز احساس ِ بردگی نمی‌کنند در حالیکه به روشنی انسانهای بیشماری تحت ِ آن
تعمدا گرسنه و بخور و نمیر نگاه داشته می‌شوند و آنها را به دیدن ِ خویش در جایگاهی که هستند عادت می‌دهند. آنها آزادی‌ و حقوق
فردی‌ای را هر روز در تبلیغاتِ رسمی می‌شوند که احتمالا هرگز به کارشان نخواهد آمد اما باز به داشتنِ آنها خرسند هستند!

نکته‌ی مهم‌تر اینکه کسی نمی‌تواند به روشنی دریابد که چه کسی دارد بازار سرمایه را می‌گرداند و کجا می‌توان آنها را ردگیری کرد:
قانون؟ ، حکومت؟، سرمایه‌دارن؟، خرده‌کاسبان؟ در واقع در این سیستم پیش از هر چیز یک هدف ِ اساسی و بنیادی وجود دارد:
بقای سرمایه! تحت ِ این قانون انسانها به بردگی برده می‌شوند، ابزار ِ زندگی انگلی و ترقی عده‌ای مفت‌خور می‌شوند و روح و جسم ِ
توده‌ها فرسوده می‌شود. این بروشنی سیستمی‌ست برساخته‌ی انسانها علیه انسانها! انسانها جزئی از این ساز و کار هستند اما
خود نیز در لابلای چرخ‌دنده‌هایش له می‌شوند! پس اینکه تکنولوژیکال سیستم، سیستمی‌ست برساخته‌ی انسانی و نمی‌تواند علیه
آنان باشد، سخن بیجایی‌ست چنانکه ما در اینجا مثال ِ نقضی چون سیستم اقتصادی سرمایه‌داری را داریم.

اکنون چه باید کرد؟ من غیر از آن روندی که گفتم می‌توان به آن امید داشت (زمان) به راه ِ حل ِ دیگر نیز می‌اندیشم که پیرامون‌اش خواهم
نوشت به زودی!:e40e:

Dariush
11-12-2014, 11:17 PM
داریوش به خرد هومنی باورمند نیست, ولی به خرد ابرهومنان[٦] باورمند است. او خودش را یکی
از آن ابرهومنان (Übermensch) برمیشمارد که هنوز به والاترین تراز[٧] شکوفایی اش نرسیده است. بایستی[٨]
افزود که نگرش داریوش همخوانی[٩] موبه‌مو با نگرش نیچه از ابرهومنی[٦] ندارد, نگرش نیچه از ابرهومن[٦] نگرشی‌ست
اخلاق‌ستیزانه; نیچه بی هیچ شرمی هومنان[١٠] و کِهتران را به خاموشی و مرگ (بهتر بگوییم, به خفه
شدن و زبان به کام گرفتن و در زمین فرورفتن{zugrunde gehen = perish!}) فرامیخواند[١١] و ابرهومنان را به برخیزشی شکوهمند, آنهم خندان و شادان و آهنگان.
شرم‌آور است، اما من اکنون به معنای تحت‌اللفظی آدم ِ انسان‌دوستی نیستم.
راست‌اش کمابیش الان نگرم همانی‌ست که نیچه می‌گوید! جهان و جامعه‌ی انسانی
به معنای واقعی کلمه رو به فضاحت و سقوط است مهربد. انسانهای ضعیف و ناقص
مورد ِ چنان احترامی قرار می‌گیرند که مورد حسد ِ سالم‌ها و آنها که می‌توانند
در سلسله‌مراتب ِ قدرت جایی برای خویش دست و پا کنند قرار می‌گیرد. انسان ِ
رقت‌انگیز عصر حاضر به دنبال ِ یک مظلوم، یک بیچاره و یا یک ضعیف می‌گردد
که با برپایی نمایشی از لطف و دلسوزی خویش، جلب ِ توجه کند. انسان در گذشته
در اثر یک شبیه‌سازی ابتدایی اما کارساز از روند انتخاب ِ طبیعی و فرگشت، افراد ِ
ناقص را از جامعه ترد می‌کرد، آنها را به سخره می‌گرفت و فرودست میشماردشان.
این باعث می‌شد که انسان ِ سالم همیشه آن تصویر ِ فلاکت‌بار را در ذهن ِ خویش
داشته باشد و در راستای جریان ِ حیات ِ خویش گام بردارد و مهم‌تر از همه اینکه
کسی به مفت‌خوری از راه ِ زدن ِ خویش به در دیوانگی، ضعف و مظلومیت رضا ندهد.
اکنون اما اوضاع چنان خفت‌بار است که آدم با خود می‌اندیشید براستی به کجا قرار است
برویم؟! باورپذیر نیست که مفلوکها و ناقص‌ها امروز توجه و ارزش بالاتری نسبت به دیگران
کسب کرده‌اند! باید رید به آن انسان‌دوستی ، به آن اخلاق و به آن اندیشه‌ی هم‌نوع‌دوستی
که به اینجا کشیده شده! سیستم اخلاقی‌ای که من در گذشته بدان باور داشتم منوط بر این
بود که انسانهای ضعیف‌تر در جوامع باید مورد حمایت واقع شوند تا کمترین میزان از درد و رنج
بر آنها بگذرد؛ کنون اما باور دارم که باید کمترین حمایت از آنها بشود (چنان که تنها زنده بمانند)
از جوامع قرنطینه شوند و در بهترین حالت مورد بردگی قرار گیرند. به بیانی دیگر همان که نیچه
می‌گوید: خفه‌خون بگیرند، سرشان همیشه به زمین باشد و در نهایت بمیرند و نیست و نابود
بشوند! این البته چیزی نیست که من قلبا به آن راضی باشم، اما وضع حاضر جهان به اینجا
رسیده که به کاری جز این نمی‌توان اندیشید. کمی به مفت‌خورهایی که خود را به دریوزگی و
درماندگی زده‌اند بیاندازید و ببینید چه آمار بالایی دارند. اکثر اینها آدمهایی هستند که
می‌توانند برای جامعه و اطرفیان و مهم‌تر از همه برای خودشان آدمهای مفید و تاثیرگزاری
باشند اما دریافته‌اند که از این راه می‌توان به یک زندگی بی‌زحمت جلبکی حداقلی ادامه داد و
در جامعه نیز مورد ِ لطف و عنایت ِ دیگران بود.

sonixax
11-13-2014, 02:38 AM
داریوش جان راستش رو بخوای من با گفته های شما موافق نیستم!
اولن که خود سرمایه توانایی کنترل چیزی را ندارد (چون شعور ندارد) اینکه انسانهای دیگر از آن چگونه استفاده میکنند توضیح دیگریست. یکی همه آن را میدهد دست دولت و استالین خلق میکند و میلیون میلیون آدم میکشد! یکی میشود هیتلر! یکی هم میشود پروفسور سمیعی یا بیل گیتس یا مرحوم جابز یا ... پز منطقن وقتی دست کم یک کاربرد مفید برای هر چیزی وجود داشته باشد آن چیز شر، بد و منفی مطلق نیست. کما اینکه در این مورد به خصوص سودهایش بسیار بیشتر از زیانهایش است.

در مورد تکنولوژی هم همین طور است، اینکه ما بگوییم در آینده انسانها تبدیل به اجزای سیستم میشوند! و برده اش میشوند و ... به نظر من بیشتر شبیه دید بسیار منفی برخی فیلمنامه نویسان و نویسندگانِ خوشنام و بدنام سینما و ... هستش تا واقعیت!
من بر میگردم به 24 سال پیش! شاید سن شما قد ندهد، شاید بدهد. ولی اگر خاطر مبارک باشد در آن زمان همه از خوفناکی و بی وجدانی و کثافت کاری و ... در سال 2000 سخن میگفتند! طوری که از سال 2000 یک لولو خرخره ی بسیار بزرگ و وحشتناک درست شده بود! این تاثیر به قدری بود که تا خواننده های مختلف از جمله ایرانی ها هم براش آهنگ خونده بودند :)) ( نمونه : سال 2000 لیلا فروهر (http://www.youtube.com/watch?v=XvS9G_VD-hI) و سال 2000 داریوش (http://www.youtube.com/watch?v=IVnc5cEs5S0) و حتا شهره (http://www.youtube.com/watch?v=K8lhtG0IUcU)) منتها بدبختانه، همون طوری هم که در سه لینکی که گذاشتم میتونید ببینید تم ایرانی سال 2000 بسیار احمقانه و ابلهانه بوده و بیشتر به آبروریزی میماند تا آثار هنری و ... کافیست سال 2000 را سرچ کنید تا ببینید چه قدر در این مورد آهنگ و کتاب و مقاله و ... هستش! در مورد غربیها که اوضاع از این هم بدتر بوده و پارانویای سال دو هزار در نوع خودش مثال زدنی بود! خوب 14 سال از اون تاریخ گذشته و هیچ کدام از دری وری هایی که میگفتند به حقیقت که نپیوسته هیچ! اوضاع خیلی هم بهتر شده!
2 تا 4 سال پیش هم همین داستانها تخیلی و عامیانه با تم روشنفکرانه در مورد سال 2012 وجود داشت . اکنون که اشاره به تاریخهای نزدیک فایده ای ندارد انگشت اشاره به تاریخی نا معلوم و مجهول نشانه رفته! در صورتی که در همان زمان هم اوضاع بهتر خواهد شد که بدتر نخواهد شد!
به بیماری هم که مهربد اکنون دچارش شده تکنولوژی هراسی یا فن هراسی میگند (Technophobia - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Technophobia)).
مساله توهم و ... نیست! مهربد مشخصن آدم متوهمی نیست هر چند که برخی دیدگاه هایش بیش از حد افراطی هستند ولی گفتمانی که به راه انداخته و نگرانی هایی که ابراز میکنه همون چیزی هست که یک خط بالاتر در باره اش نوشته ام.
وقتی حتا امکان پیش بینی نزدیک در مورد آینده تکنولوژی وجود ندارد (حتا نمیتونید همین فردا رو پیش بینی کنید)، بهتر است نشست و تماشا کرد! نه اینکه به جنگ چیزی برویم که هنوز اتفاق نیوفتاده و معلوم هم نیست اتفاق بیوفتد و از همه بدتر نمیتوان احتمال به وقوع پیوستنش را هم به صورت قطعی تایید کرد.
به زبان عامیانه تر شانس اتفاق افتادن آنچه مهربد میگوید 50% و شانس اتفاق نیوفتادنش هم 50% هستش! برآیند این دو روی هم میشود 0! پس بهتر است به جای اینکه به جنگ X ای برویم که رخ دادن یا ندادنش قابل محاسبه و اندازه گیری نیست و فقط میشود یک مشت حدس و گمان و خیالپردازی های نامعتبر در موردش داشت! بهتر است به دنبال لذت بردن از زندگی خود باشیم و کارهای سودمند تری بکنیم.

به طور مثال، کسرا بارها و بارها گفته هدفش سیلی زدن به اسلامه! حتا گاهی هدف دفترچه رو هم همین اعلام کرده! به نظر شما واقعن میشه با یک انجمن چُسکی با بودجه ی 1200 دلار در سال!!!!! اون هم به زبان فارسی! به اسلامی که کوچکترین ارگانش (مثلن یک مسجد پرت و پلا وسط بیابان درست زیر پونس جهت تولید و پرورش تروریست) میتونه میلیونها دلار سرمایه و در آمد و حتا گردش مالی ماهیانه داشته باشه سیلی زد ؟! هر چه قدر هم که ما خدای دانش و خرد و اسلام شناسی و اسلام ستیزی و تکنولوژی و ... هم که باشیم در برابر چنین ارگانهایی پشه هم نیستیم! ما نصفِ نصفِ نصفِ نصفِ نصفِ ... قدرت رسانه ای اونها رو هم نداریم! ما نهایت بتونیم سالی 10 تا 100 نفر رو با عقاید خودمون آشنا کنیم که از این تعداد 1% شون هم متوجه گند بودن اسلام بشند ما باید کلاهمون رو بندازیم هوا - ولی حقیقت اینه که هدف (شخص خودم رو میگم) مبارزه با یک میلیارد انسانِ روی زمین و ثروتها و کشورها و قدرتها و باورهایشان نیست. هدف من فقط روزی 1-2 ساعت وقت گذرانیست و شاید برخی اهداف شخصی کوچکتر. از اینکه روی یک اسلامگرای دو آتشه هم سیفون بکشم کمال لذت را میبرم و کلی خرسند میشوم:19: برای همین هم هست که بیشتر اوغات من را خونسرد و بیخیال میبینید. فشاری که روی تخمهای من هست بسکه همه چیز را به آنها حواله داده ام بسی باور نکردنیست :e412:

تازه در مورد اسلام و اسلامگرایی تکلیف از پیش روشن است، میدانیم چه گُهیست و قرار است چه عَنی تحویل دهد و چه اسهال هایی تا کنون تحویل داده! :e140: در مورد آینده تکنولوژی که اصلن چیزی معلوم نیست! یعنی مهربد میخواهد به جنگ چیزی برود که قدرتش در برابر مهربد چندین میلیارد برابر بیشتره! از هر نظر که بگید، فرضیاتی که مهربد در باره آینده داره فقط و فقط فرضیات هست و احتمال به وقوع پیستنشون نا مشخص و غیر قطعی! آینده ی مهربد هم نا مشخص! شانس پیروزی در این نبرد را محاسبه کنید!! اصلن میزان وجود خردمندی و افراط رو با توجه به داده های موجود و احتمالات محاسبه کنید!

این چیزیه که من بارها و بارها در صحبت های خصوصی به مهربد گفته ام، به شما هم میگم، به باقی دوستان هم میگم و تنها یک نصیحته دوستانه هستش و نه بیشتر. : وقت خودتون رو برای چنین چیزهایی طلف نکنید. اگر این صرف وقت در حد چک و چانه زنی و بحث و تبادل اطلاعات باشه با هدف اندوختن به دانسته ها یا حتا کل کل کردن، اون وقت طلف نشده و هدر نرفته. ولی اگر برای مبارزه با آسیاب بادیهای مضرات تکنولوژی در X (روز،ماه،سال) ای در آینده هستش به راستی که دارید بهترین روزهای عمر خودتون رو بیخود و بیجهت از بین میبرید و وقتی متوجه اشتباهتون میشید که خیلی دیر شده.

Mehrbod
11-13-2014, 04:09 AM
سیستم تکنولوژیکال ... حاصل مجموعه‌ای از خواسته‌ها و رویدادهای تصادفی‌ست که هر کدام از آنها قرار بوده در راستای هدفی
انسانی و این جهانی باشد، اما برآیند کلی آنها در نهایت به فرآیندی عظیم منجر شده که براستی نمی‌توان غایت‌اش را پیش از وقوع ِ آن از پیش شناخت.


شما آنچه ما در ١٠٠ها برگ اینجا گفته‌ام را در یک ١ پاراگراف کوتاه نمودید :e00e: تنها گیر اینجاست که
همچنان آورده‌اید آینده‌یِ (غایت) این سیستم را نمیشود پیش از رخداد (وقوع) از پیش شناخت.

آنچه sonixax در سوی دیگر این گفتمان نیز نگرفته‌ است همان میباشد که جای دیگر آوردیم, پیشبینی گونه دارد:



پیشبینی قسم و گونه دارد.

برای نمونه, ما با اطمینان میدانیم که در یک بخت‌آزمایی, یک کسی برنده خواهد بود,
ولی با احتمال بسیار پایینتری میتوانیم بگوییم که بهمان کس آیا همان برنده خواهد بود یا نه.

یا نمونه‌یِ دیگر, ما با اطمینان میدانیم که هرکس یک روزی خواهد مرد, ولی
یکبار دیگر, تنها میتوانیم احتمال بدهیم که این روز در کدام فصل و سال زندگی او خواهد بود.

پیشبینی‌هایِ آورده در آینده‌یِ تکنولوژی در گروه یکم میروند, نه دوم.


--
در سوی دیگر, ما نمیگوییم چون آینده بهمان و بیسار خواهد شد نیاز به ایستادگی در برابر
تکنولوژی است, ما میگوییم وضعیت هماکنون هم آن اندازه بد است که به این ایستادگی/انقلاب نیاز است.




این یک پندار و کژیافت عامیانه است که پیشبینی رویداد را با پیشبینی روند یکسان میگیرند. پیشبینی اینکه
زمستان از چه ماهی می‌آغازد (روند) با پیشبینی اینکه سردترین روز سال کدام است (رویداد), یکی نیستند.

در پیشبینی رفتار و آینده‌یِ تکنولوژی نیز ما تنها با روند‌ها کار داریم. ما اینجا به این پیشبینی که درست در ٥٥ سال
آینده هوش روبات‌ها از آدمی پیشی خواهد گرفت (رویداد) نپرداخته‌ایم, تنها آورده‌ایم که با پیشرفت کنونی
فند و دانش, در ده تا دویست سال آینده چنین هوشواره‌هایی خواه ناخواه پدید خواهند آمد (روند).

پس اینجا ما همان "اطمینانی" که از آمدن زمستان داریم را از آمدن
هوشواره‌ها داریم, نه آنکه ٥٠-٥٠ میان دو چیز (کدام دو چیز؟) احتمالی داده باشیم.





پ.ن.
نوشتاری از Bill Joy بنیادگذار Sun Microsystems نیز در این باره داریم که پیشتر نام برده بودیم: Wired 8.04: Why the future doesn't need us. (http://archive.wired.com/wired/archive/8.04/joy.html)

نگرش و راهکارهایِ او اگرچه پندارین و اَبَر-خوشباورانه میباشند, راهکارهایی در این تراز که دانشمندان سوگند
بخورند که در بهمان زمینه‌ها بهمان پژوهش‌ها را نکنند و ..., ولی نگرش همچو فندسالاری که از
درون خود سیستم و در راستای ارزش‌هایِ سیستم مینویسد نیز اینجا با ما یکسان است و جز
این هم نمیتوانست باشد; شما کمتر کسی را میابید که هنوز در این باور مانده باشد که
مغز آدمی را نمیتوان شبیه‌سازی نمود یا هوش‌واره‌ها نمیتوانند در همه چیز جایگزین
آدم باشند, بویژه زمانیکه رایانه‌ها هماکنون در شترنگ و بازی‌ها از ما پیشی گرفته‌اند.

Mehrbod
11-13-2014, 04:22 AM
با این حال باز هم تلاش در جهت شکست دادن چیزی که میدانید شکست پذیر نیست! کاری بیهوده است.

ما اینجا سخنی از شکست‌ناپذیری تکنولوژی هرگز نزده‌ایم, بوارون, اگر میپذیرفتیم که
تکنولوژی شکست‌ناپذیر است دیگر نیازی به گفتمان و گفتگو نمیدیدم که اینجا بنویسیم.


ولی تنها یک راهکار عملی دربرابر تکنولوژی در دست میباشد و آنهم نابودی همه‌یِ تکنولوژی‌های ِ مدرن, به همراه شهرمندی‌ و تمدن میباشد.
این راهکار کار میکند, بخشی از اینرو که ویراندن بارها بار آسانتر از ساختن است; برای اینکه این نایکسنجی را روشن کنیم,
ساخت یک رایانه فرایندی از پایین تا بالا بسیار باریک, دشوار و زمانبَر است, ولی ویراندن همین رایانه از همه کس
برمیاید, هتّا نیازی به چکّش هم نیست و میتوان از راه‌هایِ بسیار ساده‌تر یا با یک لگد زدن ساده هم آن را ناکار کرد.

در برابر سیستم فندین نیز همینگونه است, بویژه همانجورکه سرکار مزدک در جُستار دیگر به آن اشاره کردند, یک
سامانه هر چه پیشرفته‌تر و سامامندتر میشود, به شکنندگی آن بفراخور افزوده میشود. برای نمونه, خود آدم
هم یک سامانه‌یِ بسیار شکننده است جوریکه با یک ضربه به مغز ناکار و نابود میشود, ولی هرچه
در تراز فرگشت پایینتر میرویم, به جانداران ساده‌تر ولی دیرشکن‌تر و سخت‌شکن‌تر میرسیم
که نمایانگر این وابستگی میان پیشرفتگی و شکنندگی میباشد.

kourosh_iran
11-13-2014, 08:20 AM
داریوش جان راستش رو بخوای من با گفته های شما موافق نیستم!
اولن که خود سرمایه توانایی کنترل چیزی را ندارد (چون شعور ندارد) اینکه انسانهای دیگر از آن چگونه استفاده میکنند توضیح دیگریست. یکی همه آن را میدهد دست دولت و استالین خلق میکند و میلیون میلیون آدم میکشد! یکی میشود هیتلر! یکی هم میشود پروفسور سمیعی یا بیل گیتس یا مرحوم جابز یا ... پز منطقن وقتی دست کم یک کاربرد مفید برای هر چیزی وجود داشته باشد آن چیز شر، بد و منفی مطلق نیست. کما اینکه در این مورد به خصوص سودهایش بسیار بیشتر از زیانهایش است.

در مورد تکنولوژی هم همین طور است، اینکه ما بگوییم در آینده انسانها تبدیل به اجزای سیستم میشوند! و برده اش میشوند و ... به نظر من بیشتر شبیه دید بسیار منفی برخی فیلمنامه نویسان و نویسندگانِ خوشنام و بدنام سینما و ... هستش تا واقعیت!
من بر میگردم به 24 سال پیش! شاید سن شما قد ندهد، شاید بدهد. ولی اگر خاطر مبارک باشد در آن زمان همه از خوفناکی و بی وجدانی و کثافت کاری و ... در سال 2000 سخن میگفتند! طوری که از سال 2000 یک لولو خرخره ی بسیار بزرگ و وحشتناک درست شده بود! این تاثیر به قدری بود که تا خواننده های مختلف از جمله ایرانی ها هم براش آهنگ خونده بودند :)) ( نمونه : سال 2000 لیلا فروهر (http://www.youtube.com/watch?v=XvS9G_VD-hI) و سال 2000 داریوش (http://www.youtube.com/watch?v=IVnc5cEs5S0) و حتا شهره (http://www.youtube.com/watch?v=K8lhtG0IUcU)) منتها بدبختانه، همون طوری هم که در سه لینکی که گذاشتم میتونید ببینید تم ایرانی سال 2000 بسیار احمقانه و ابلهانه بوده و بیشتر به آبروریزی میماند تا آثار هنری و ... کافیست سال 2000 را سرچ کنید تا ببینید چه قدر در این مورد آهنگ و کتاب و مقاله و ... هستش! در مورد غربیها که اوضاع از این هم بدتر بوده و پارانویای سال دو هزار در نوع خودش مثال زدنی بود! خوب 14 سال از اون تاریخ گذشته و هیچ کدام از دری وری هایی که میگفتند به حقیقت که نپیوسته هیچ! اوضاع خیلی هم بهتر شده!
2 تا 4 سال پیش هم همین داستانها تخیلی و عامیانه با تم روشنفکرانه در مورد سال 2012 وجود داشت . اکنون که اشاره به تاریخهای نزدیک فایده ای ندارد انگشت اشاره به تاریخی نا معلوم و مجهول نشانه رفته! در صورتی که در همان زمان هم اوضاع بهتر خواهد شد که بدتر نخواهد شد!
به بیماری هم که مهربد اکنون دچارش شده تکنولوژی هراسی یا فن هراسی میگند (Technophobia - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Technophobia)).
تاحدی درست است. اما باید این را هم درنظر گرفت که همین آگاهی ها و نگرانی ها بی علت و صرفا بر مبنای ترس کور نبوده و نیست، و اینکه بعید نیست همین آگاهی و نگرانی در اینکه آینده واقعا چه بشود کم و بیش نقشی داشته است. بهرحال این موارد کم و بیش درمورد قوانین و سیاست گذاری ها و حتی نوع علایق و فعالیت و دستاوردهای دانشمندان میتوانند موثر باشند.


وقتی حتا امکان پیش بینی نزدیک در مورد آینده تکنولوژی وجود ندارد (حتا نمیتونید همین فردا رو پیش بینی کنید)، بهتر است نشست و تماشا کرد! نه اینکه به جنگ چیزی برویم که هنوز اتفاق نیوفتاده و معلوم هم نیست اتفاق بیوفتد و از همه بدتر نمیتوان احتمال به وقوع پیوستنش را هم به صورت قطعی تایید کرد.
به زبان عامیانه تر شانس اتفاق افتادن آنچه مهربد میگوید 50% و شانس اتفاق نیوفتادنش هم 50% هستش! برآیند این دو روی هم میشود 0! پس بهتر است به جای اینکه به جنگ X ای برویم که رخ دادن یا ندادنش قابل محاسبه و اندازه گیری نیست و فقط میشود یک مشت حدس و گمان و خیالپردازی های نامعتبر در موردش داشت! بهتر است به دنبال لذت بردن از زندگی خود باشیم و کارهای سودمند تری بکنیم.
موافقم.
اما بهرحال نباید فکر کرد که ما هیچ نقش قابل توجهی در آینده نمیتوانیم داشته باشیم و همینطور بی تفاوت باشیم. همین که فکر میکنیم و تحلیل میکنیم و حرفی میزنیم ممکن است به ظاهر کار کوچک و اقلی باشد، اما بینش و اطلاعات بنده میگوید که همین چیزهای کوچک میتوانند حداقل در تعیین آیندهء خودمان نقش قابل توجه و حتی بعضا سرنوشت سازی ایفا کنند. بطور مثال ممکن است در انتخاب فعالیت و یادگیری امروز ما تاثیر بگذارد که در آینده سود آن را خواهیم برد. ممکن است تصمیم بگیریم که برای خودمان از نظر علمی/تخصص و/یا ثروت و/یا نفوذ سیاسی کسی شویم تا در چنان آینده ای یک بازندهء منفعل نباشیم! و اینها همه میتواند حداقل زندگی شخصی ما را، و حداکثر حتی در سطح جهانی تحول ایجاد کند.
اگر دنبال نمونه میگردید، همان ریچارد استالمن و جنبش نرم افزار آزاد یک نمونهء خوبیست که چطور از یک تفکر شخصی و یک فرد آغاز شد ولی سرانجام و در مدتی نه چندان زیاد سراسر جهان را فرا گرفت و تاثیر قابل توجه و عمیق و پایداری هم در جهان گذاشت. هرچند شما در بحثهای قبلی ظاهرا این تاثیر را کم اهمیت و کم ارزش میدانستید، ولی حداقل بنده شخصا میدانم که به هیچ روی اینطور نیست!


به طور مثال، کسرا بارها و بارها گفته هدفش سیلی زدن به اسلامه! حتا گاهی هدف دفترچه رو هم همین اعلام کرده! به نظر شما واقعن میشه با یک انجمن چُسکی با بودجه ی 1200 دلار در سال!!!!! اون هم به زبان فارسی! به اسلامی که کوچکترین ارگانش (مثلن یک مسجد پرت و پلا وسط بیابان درست زیر پونس جهت تولید و پرورش تروریست) میتونه میلیونها دلار سرمایه و در آمد و حتا گردش مالی ماهیانه داشته باشه سیلی زد ؟! هر چه قدر هم که ما خدای دانش و خرد و اسلام شناسی و اسلام ستیزی و تکنولوژی و ... هم که باشیم در برابر چنین ارگانهایی پشه هم نیستیم! ما نصفِ نصفِ نصفِ نصفِ نصفِ ... قدرت رسانه ای اونها رو هم نداریم! ما نهایت بتونیم سالی 10 تا 100 نفر رو با عقاید خودمون آشنا کنیم که از این تعداد 1% شون هم متوجه گند بودن اسلام بشند ما باید کلاهمون رو بندازیم هوا - ولی حقیقت اینه که هدف (شخص خودم رو میگم) مبارزه با یک میلیارد انسانِ روی زمین و ثروتها و کشورها و قدرتها و باورهایشان نیست. هدف من فقط روزی 1-2 ساعت وقت گذرانیست و شاید برخی اهداف شخصی کوچکتر. از اینکه روی یک اسلامگرای دو آتشه هم سیفون بکشم کمال لذت را میبرم و کلی خرسند میشوم:19: برای همین هم هست که بیشتر اوغات من را خونسرد و بیخیال میبینید. فشاری که روی تخمهای من هست بسکه همه چیز را به آنها حواله داده ام بسی باور نکردنیست :e412:
باور کنید همان سیفون کشیدن و روش تخماتیک شما هم میتواند تاثیر مشهودی داشته باشد، چه برسد به تلاشهای این همه افراد باسواد و آزاداندیش دیگر در این سطح گسترده و با این جدیت.
یک چیز را نباید فراموش کرد و آن اینکه مسئله فقط حجم و تعداد و زور فیزیکی و پول و این حرفها نیست. بلکه محتوا و قدرت و حقانیت خود باورها و رفتارها هم هست و اینکه تمام این سیستم از انسانها تشکیل شده است، حال بعضی مزدور و بعضی هم غیرمزدور، بعضی دارای منافع مستقیم یا غیرمستقیم قابل توجه و بعضی دیگر هم نه اینطور (و حتی گاهی بعکس)، و تمام این انسانها عقل و وجدان و قابلیت روشن شدن و تغییر نگرش و رفتار را دارند.
وقتی دنیایی تبلیغات و دروغ هم باشد، یک حرف حساب، یک اثبات منطقی، یک جرقه برای روشن شدگی، یک اثبات، یک رد، اینها میتواند به مرور هم که شده نظر و گفتار و در نهایت عمل خیلی افراد را تغییر دهد.
اینهایی که بنده میگویم فقط تئوری و ادعا و تصورات بنده نیست، بلکه بر اساس مشاهدات و تجربیات عملی است که در اجتماع در آمار نگرش و گفتار و رفتار مردم خودمان دیده ام! و همچنین این دور شدن از باورهای دینی در سراسر جهان هم دیده میشود. و اینکه بگوییم اینها در جهان تاثیر قابل توجه و مهمی ندارند بنظر بنده اشتباه میباشد و یک استنباط سطحی و کوتاه مدت است. واقعیت اینست که اینها تاثیر خودش را گذاشته و میگذارد. تاثیری که در عمل موثر و مشهود است. امروز اگر یک بی خدا در حال فرار باشد و جایی پناه بگیرد یا به کسی پناهنده شود یا بهرحال نیاز به کمک داشته باشد، خیلی افراد خواهند بود که حاضرند به او کمک کنند و در حداقلش او را لو نخواهند داد، اما مثلا در نظر بگیرید هرچه به عقب برگردیم کمتر و کمتر اینطور بوده. امروز مردم علنا اسلام را زیر سوال میبرند یا حتی به آن توهین میکنند و علنا اظهار بی اعتقادی میکنند، که من شخصا این را در میان خواص و عوام و در محفل های خصوصی و نیمه خصوصی و حتی بعضا عمومی بارها مشاهده کرده ام. یک زمانی کسی جرات نمیکرد یا از اینکه اطرافیان نظرشان نسبت به او بد شود ابا میکرد، اما امروز شرایط کاملا تفاوت کرده است و حتی طوری شده که افراد مذهبی و مقید هستند که از اظهار باورها و به نمایش گذاشتن مناسک دینی شان خجالت زده میشوند و بعضا سعی در پنهان کردن آنها میکنند (حداقل در محیطهایی که اطرافیان آنها خودی/مذهبی بحساب نمی آیند).
نگویید اینها بهرحال تاثیر ندارد چون قدرت و پول دست عدهء معدود دیگری است!
امروز ج.ا. میداند که زمان اینکه راحت جنگ راه بیاندازد و فله فله مردم برای جنگ و گوشت دم توپ و روی مین شدن داوطلب شوند گذشته است، در نتیجه این در سیاست هایش و در نتیجه در سرنوشت مملکت و مردم ما هم تاثیر میگذارد. حتی همانهایی که جیره خور حکومت هستند در شرایط سخت و بحرانی خیلی هایشان دیگر قابل اعتماد نیستند و احتمال فروپاشی و فرار و خیانت و حتی شورش آنها بر علیه خود نظام کم نیست. خیلی از آنها در درون خود از نظر اعتقادی ضعف های جدی دارند یا اساسا منافق هستند. و شما میدانید در گذشته های دورتر این شرایط با وضع موجود تفاوت قابل توجهی داشت! آیا اصلا میتوان مقایسه کرد؟! مثلا دوران ابتدای انقلاب و زمان خمینی را در نظر بگیرید.


این چیزیه که من بارها و بارها در صحبت های خصوصی به مهربد گفته ام، به شما هم میگم، به باقی دوستان هم میگم و تنها یک نصیحته دوستانه هستش و نه بیشتر. : وقت خودتون رو برای چنین چیزهایی طلف نکنید. اگر این صرف وقت در حد چک و چانه زنی و بحث و تبادل اطلاعات باشه با هدف اندوختن به دانسته ها یا حتا کل کل کردن، اون وقت طلف نشده و هدر نرفته. ولی اگر برای مبارزه با آسیاب بادیهای مضرات تکنولوژی در X (روز،ماه،سال) ای در آینده هستش به راستی که دارید بهترین روزهای عمر خودتون رو بیخود و بیجهت از بین میبرید و وقتی متوجه اشتباهتون میشید که خیلی دیر شده.

بنده هم با افراط و جوگیری مخالف هستم و فکر میکنم نمیشود این سیر را متوقف کرد یا تغییر سریع و رادیکالی داد، و بنابراین از دیگر روی باید سعی کنیم خودمان را با آن تطبیق دهیم (در عین اینکه با این دست بحث و تحلیل و راهکاراندیشی و سیاستگذاری و اعمال تدافعی شخصی و جمعی خودمان هم تضادی ندارد، و نباید هیچکدام مانع دیگری دانسته شود - یک تعادل و در نظر گرفتن و آماده بودن برای هردو احتمال)، اما با اینکه تفکر و بیان و تلاش ما در نهایت در آینده خودمان هم که شده نمیتواند تاثیر مشهودی داشته باشد موافق نیستم. اینکه فکر کنیم همه چیز دست آنهاییست که قدرت و ثروت را در اختیار دارند و ما هیچ کاره ایم بنظر بنده امروز درست نمی باشد؛ بخصوص با در اختیار عمومی بودن ابزارهایی مثل اینترنت و تجربه ها و نمونه هایی که در دست داریم.

مزدك بامداد
11-13-2014, 11:09 AM
هرچه یک ابرسازواره یا سامانه پیچیده هم باشد، سرانجام به ویژگی ها و قانون های کوانتوم های ان بر میگردد.
پس یک سامانه هرگز نمیتواند کاری انجام دهد و یا آماجی داشته باشد که در کوانتوم های آن شایندگی نداشته باشند.
اینجا چند بار نمونه "اب" و پیدایش زاب "آبسانی" را از گردآیی مولکول های اب دیده ام. اگر اتم ها و هسته های
اکسیژن و هیدروژن یک ویژگی هندسی را که مولکول آب، نایکسنج ( نا متقارن) بشود را نداشتند، هرگز نزدیکی
این مولکولها با چسبندگی ( پل هیدروژنی) ، به آبسانی نمی انجامید. پس زاب نوین آبسانی از زاب هندسی مولکول
آب و زاب هندسی مولول آب نیز در جای خود ، از ویژگی های کوانتومی و شما پروتون های هسته و هندسه ی اوربیتال های
اتمی برخاسته از آن میباشد.
شما به نمونه یدیگر با سنجش تک یاختگان و پریاختگانی مانند خود ما بنگرید، یک یاخته، همانندزایی میکند و ما نیز
همانند زایی( تولید مثل) میکنیم، گرچه همانندزایی ما پیچیده تر است ولی پایه ان همان همانندزایی یک تکیاخته است
( بدو بخش شدن یاخته) یک یاخته، انرژی میگسارد و ماهم انرژی میگساریم، گرچه روندگسارش انرژی ما با خوردن چه میدانم
چلوکباب و .. پیچیده تر است، ولی در بیخ به همان گسارش انرژی در درون یک تک یاخته بر میگردد. سامانه ی ما چلوکباب
را چنان از هم وامیپاشد که مولکولهای هیدروکربور آن بتوانند با نازکترین مویرگها به تک تک یاخته های ما برسند و در آنجا
همان کاری انجام میشود که در میلیونها سال پیش، یا هم اکنون، در تک یاخته ها و آمیب ها و .. انجام میشود !
سامانه ی همبودین نیز چیزی جز این نیست! یک کشور درست مانند یک پیگر، همواره سده ها پابرجاست چرا که یاخته هایش
(آدمها) هر ٢۵ سال یکبار ( زمان استاندارد زادمان هومنی) نو میشوند. این کشور درست مانند یک تن، گاهی با یک کشور دیگر
درگیر میشود، گاهی میبازد و گاهی میبرد و هتّا گاهی میمیرد ( مانند مصر باستان) و از لاشه ی او کشور های نوین بر میخیزند.
گاهی نیز همانند سازی میکند، مانند آمریکا اکه از انگلیس زاده شد و پس از چندی نافش را برید.
اکنون اگردر هر سامانه ای که پایه ی آن هومن است، به هر تراز فندی هم که برسیم، چون پایه و کوانتوم آن، هومن و
یاخته است، این سامانه نمیتواند آماجی جدای آماج پایه ای و زابی رها از زاب های کوانتومی خود داشته باشد. هر سامانه ای که
نتواند این نیاز و این آماج وند های خود را برآورد، بهر سترگی هم که باشد، سرنگون میشود. ما چه در زمان های بسیار باستان
که هیچ فندآوری جز آتش و چرخ نبود نیز گواه فروپاشی امپراتوری ها بودیم، در زمانهای "نیمه باستانی" که ترازی از فندآوری
را داستیم نیز گواه این پدیده بودیم که چگونه فندآورترین کشور ها مانند روم، از هم پاشید و در زمانه های نوین هم امپراتوری های
بسیار فندآور داشتیم که از هم پاشیدند و خواهند پاشید.
برای کنترل یک وند از یک ابرسازواره، دو کارساز نیاز است، یکی کارساز درون‌ویری و دیگری کارساز ‌برون‌ویری
(عامل ذهنی و عینی). شما با پروپاگاند میتوانید کارساز درون‌ویری را جوری بسازید که آن وند گمان کند که بهش خوش میگذرد
ولی اگر براستی انرژی و نیاز آن وند، فربودانه و بگونه ی برون‌ویری بدان نرسد، از میان میرود یا بیدار میشود. ابرسامانه
هرگز نمیتواند همه ی وند های خود را باکارساز روانی و درون‌ویری گول بزند، اگر گاهی نیز کارساز برون‌ویری یا همان
برآورده سازی نیاز ها انجام نشود.

اینجا سخن پرآوازه ی آبراهام لینکلن به یادم آمد که گفت:
" همه را میتوان برای چندگاهی گول زد و گروهی را نیز میتواند برای همیشه فریب داد ولی :
نمیتوان همه را برای همیشه فریفت!

فزون بر این هرگز شدنی نیست که سران یک ابرسازواره یکدست و همواره یکسخن و یک سو باشند. درست مانند مغز ما
که "گروهی" از یاختگان با گروهی دیگر در گزینش هایی که با ان روبروییم، با هم درگیرند، گاه ما نمیدانیم که چه گزیری
بگیریم، آیا این سرمایه گذاری را بکنیم یا نه: سبک و سنگین میکنیم ...
در درون خود آمریکا که سرانش, جهانی را خورده اند و می بایستی در آسودگی به بخور بخور سرگرم باشند، نیز هتّا میان
بهره کشان و مفت خوران هم یک نبرد درونی زبانه میکشد و تنها در بیرون، آمریکا یک یکان یکپارچه دیده میشود.
هر کدام از این اردوگاه ها نیز میکوشند با برآوردن نیاز مشتریان و وند های خود بر دیگری پیشی بگیرند.
پس در هر ابرسازواره و سامانه ای، همواره شکافها و تَرَک ها بهمراه پیوستگی ها و یگانگی ها در یک پیوند اندرگیر بسر میبرند،
مانند دوبرادر که باهم در درون خانه درگیرند ولی در بیرون آن با هم یگانه و یکپارچه با دشمنان خانواده ی خود روبر میشوند.
یا مردم یک کشور که برای نیاز ها با هم همواره درگیرند ولی در برابر کشور دیگر، با هم یکپارچه دیده میشوند وتاپا.
پس:
هیچ ابرسازواره ای نمیتواند کاری را انجام دهد که در شایندگی های وند های آن نباشد ( از هیچ تنها هیچ پدید میآید)
هیچ ابرسازواره ای نمیتوان زاب ها و ویژگیهایی داشته باشد که از وند های ان برنخاسته باشد.
همه ابرسازواره ها سامانه ها، از آمایشی از گسل ها و پیوست ها ساخته شده است که به هموندان آن، یک سایندگی
گرایند را میدهد که هتّا این ابرسازواره را ، سرنگون نماید، بویژه زمانی که لایه های پایه ای ان فرو ریخته باشند.
درست مانند یک درخت سترگ ولی پوسیده که از بیرون، استوار و شکست ناپدیر می نماید ولی بسنده است که دو تا گنجشک
بیشتر روی شاخه هایش فرود بیایند تا سرنگون شده و درهم شکند.

هیچ ابرسازواره ای نمیتواند چنان رفتاری نماید که با سستی وندهایش، در برابر هماوردان بیرونی اش، سست شود ( وگرنه
فرگشت او را از میان میبرد)
بهینه ترین ابرسازواره ها ان است که نیاز بیشترینه وند هایش را بشناسد و آنها را فراهم آورد. برای شناختن نیاز ها،
باید هر وندی با یک رشته ی رسانه ای به پردازشگر بسته باشد تا بتواند سیگنال های آگاهاننده به آن برساند و در برابر،
هر وند باید با یک رشته ی فراهم آوردنده نیاز ها ، مانند رگ و راه و ... به انبار انرژی پیوسته باشد تا زنده بماند.
زندگی و پایندگی ابرسازواره، از اینرو به زندگی و پایندگی و همانند زایی بیشینه ی وند های آن وابسته است وگرنه
در یک ابرسازواره ی "بهتر" گوارده میگردد.
***
همچنان که مغز مارا یاخته های ما و خوسته های یاخته های ما کنترل میکند، ما نیز مغز
ابرسازواره ی خود و همچنین مغز هرگونه فندآوری را کنترل مینماییم ، از دگمه ی ساده ی
آسانسور گرفته تا دستگاه پروپاگاند کشوری در راستای برآورده سازی این نیاز ها از سوی
ما کنترل یا تاب آورده میشوند. : برای انیکه مردم هامی، به یک قانون پایبند باشند، دین به نام
"خد"ا پدید امده که در بیخ، یک پروپاگاند دروغین بیش نیست ولی در بازه هایی از فرگشت
به آن کشور و مردم یاری میرساند که پاینده بمانند. گرچه انگل هایی هم بر سر آن نشسته باشند.

هیچ فندآوری در هیچ جا نمیبینیم که برای آماجی جز برآورده ساختن نیاز ما پدید امده باشد.
اگر روبات خودروساز داریم برای ساختن خودروست و خود خودرو نیز برای آسانش زندگی ماست.


پارسیگر

مزدك بامداد
11-13-2014, 11:18 AM
زیر بیرق اسلام از عقب ماندگی که عللش رژیم ستمشاهی بوده
:e415::e415:
١۴۰۰ سال ستمشاهی ؟ آنهم در همه جهان اسلام ؟؟ خود ستمشاهی هم از اسلام پدید امده بوده!

مزدك بامداد
11-13-2014, 11:44 AM
در برابر سیستم فندین نیز همینگونه است, بویژه همانجورکه سرکار مزدک در جُستار دیگر به آن اشاره کردند, یک
سامانه هر چه پیشرفته‌تر و سامامندتر میشود, به شکنندگی آن بفراخور افزوده میشود. برای نمونه, خود آدم
هم یک سامانه‌یِ بسیار شکننده است جوریکه با یک ضربه به مغز ناکار و نابود میشود, ولی هرچه
در تراز فرگشت پایینتر میرویم, به جانداران ساده‌تر ولی دیرشکن‌تر و سخت‌شکن‌تر میرسیم
که نمایانگر این وابستگی میان پیشرفتگی و شکنندگی میباشد.

گرچه پیشرفتگی با شکنندگی فزونتر همراه است ولی با یک ویژگی افزاینده ی دیگر هم آراسته است
و آن همانا خواستنی تر بودن آن است. سور خر شدن گرچه طبیعی تر است ولی سوار بنز شدن
خواستنی تر است. داشتن دستگاه های پیچیده ی رایانه ای پزشکی بهتر و خواستنی تر از آن
است که از هر ده بچه شش تایش بمیرد و دو تایش آبله رو شود و یکی اش فلج کودکان بگیرد.
برای همین گرچه شکنندگی همواره بالاتر میرود ولی پرستاری از این سامانه های شکننده نیز
فزونی میگیرد. ده ها و سدها کارگر و کارمند، از یک نیروگاه هسته ای و یا از یک کارخانه ی
ماشین سازی "پرستاری" میکنند. و ابرسازواره و این فند ها، از ما پرستاری میکنند ، درست
مانند پرستاری ما از گاوها و شیر دادن گاوها به ما.

پس فندآوری شکننده، از این راه ( سود دهی به ما) خویشکاری پدافند از شکنندگی خود را به
گردن ما نهاده است و خودش هم در این پدافند یاور ماست. همچنان که یک هواپیمای میگ
میتواند ارتش روم باستان را به تنهایی تار و مار نماید!


پارسیگر

sonixax
11-13-2014, 08:14 PM
ما اینجا سخنی از شکست‌ناپذیری تکنولوژی هرگز نزده‌ایم, بوارون, اگر میپذیرفتیم که
تکنولوژی شکست‌ناپذیر است دیگر نیازی به گفتمان و گفتگو نمیدیدم که اینجا بنویسیم.

من از این گفته شما :


فندآوری خودآماج است و راه خودش را میرود, کاری به اینکه من و شما چه میخواهیم یا نمیخواهیم, ندارد.

چنین برداشتی داشته ام!

sonixax
11-13-2014, 08:27 PM
اما بهرحال نباید فکر کرد که ما هیچ نقش قابل توجهی در آینده نمیتوانیم داشته باشیم و همینطور بی تفاوت باشیم.

قطعن میتونیم در آینده نقش داشته باشیم! من جایی این حرف رو نزدم.
من از مبارزه با تکنولوژی حرف زدم که درش صفت عقب نشینی وجود ندارد! یعنی چه ؟ یعنی زمانی که مرسدس بنز به شما معرفی شد! به قول جناب مزدک خر سواری دیگر خواستنی نیست و سوار خَر نمیشوید! مگر اینکه کلن مرسدس بنزی در کار نباشد.



اگر دنبال نمونه میگردید، همان ریچارد استالمن و جنبش نرم افزار آزاد یک نمونهء خوبیست که چطور از یک تفکر شخصی و یک فرد آغاز شد ولی سرانجام و در مدتی نه چندان زیاد سراسر جهان را فرا گرفت و تاثیر قابل توجه و عمیق و پایداری هم در جهان گذاشت. هرچند شما در بحثهای قبلی ظاهرا این تاثیر را کم اهمیت و کم ارزش میدانستید، ولی حداقل بنده شخصا میدانم که به هیچ روی اینطور نیست!

من تاثیر دنیای آزاد رو کم اهمیت یا کم ارزش ندونستم! بلکه تاثیر، نفوذ و کاربریشان را در دنیای کاربران دستکاپ کمرنگ معرفی کردم! وگرنه چه کسیست که نداند بدون لینوکس و یونیکس لایکها 80% اینترنت وجود نخواهند داشت!
همچنین من ترجیه میدهم ریچارد استالمن و بیل گیتس و ماریا کاری و ... نباشم! گمنامی را بیشتر میپسندم.


یک چیز را نباید فراموش کرد و آن اینکه مسئله فقط حجم و تعداد و زور فیزیکی و پول و این حرفها نیست. بلکه محتوا و قدرت و حقانیت خود باورها و رفتارها هم هست و اینکه تمام این سیستم از انسانها تشکیل شده است، حال بعضی مزدور و بعضی هم غیرمزدور، بعضی دارای منافع مستقیم یا غیرمستقیم قابل توجه و بعضی دیگر هم نه اینطور (و حتی گاهی بعکس)، و تمام این انسانها عقل و وجدان و قابلیت روشن شدن و تغییر نگرش و رفتار را دارند.

با پول و قدرت فراوان شما میتوانید رسانه های قدرتمند درست کنید و در عین حال سایر رسانه ها را فیلتر کنید! نتیجه این میشود که رسانه های طرف پولدارتر عملکرد حرفه ای تر و بهتری خواهند داشت و تاثیر گذاریشون هم چند ده بلکه چند صد برابر بیشتر میشه!
نتیجه این میشه که در جمهوری اسلامی ایران، با اینکه صدا و سیمای میلیشون رضایت عموم رو نتونسته جلب کنه! ولی تبلیغاتشون کماکان در جامعه تاثیر گذاریش از هر شبکه خارجی و فاروم و ... بیشتره و این رو میشه به وضوح در روح جامعه ایرانی دید.
حتا کسانی که مخالف این حکومت هستند و به گفته های رسانه های این سیستم توجهی نمیکنند خواه نا خواه تحت تاثیر پروپاگانداهای اون هستند!


نگویید اینها بهرحال تاثیر ندارد چون قدرت و پول دست عدهء معدود دیگری است!

نه، من کمونیستی فکر نمیکنم! قدرت و پول همیشه دست دو دسته از افراد است :

1- افراد لایق و سخت کوش و فرزندان و وارثانشان.
2 - حکومتهای دیکتاتری و یک مشت دزد و قاچاقچی و ...

وقتی قدرت و پول دست دسته ی دوم باشد یک مقداری مبارزه کردن باهاشون سخت تر میشه ولی غیر ممکن نمیشه. البته من در بحثم سخنم در مبارزه با حکومتها و ... نبود بلکه کلهم با اسلام در سراسر جهان بود! شاید مردم ایران به خاطر وجود منحوس جمهوری اسلامی اندکی به اسلام بد بین شده باشند! ولی این فقط 60-70 میلیون از 1.5 میلیارد است!!!! آن یک میلیارد و چهارصد و سی میلیون بقیه نه تنها از اعتقادشان کم نشده بلکه راه میوفتند داعش و طالبان و ... درست میکنند و از سرتاسر جهان برای مبارزه با کفر به آن میپیوندند!

من در اینجا حرفی از مبارزه با جمهوری اسلامی نزدم! چرا که جمهوری اسلامی بسیار ضعیفتر و سست تر از آنیست که بخواهیم آن را شکست ناپذیر بدانیم! من کل مجموعه ای به نام اسلام و مسلمانی حرف زدم.

Dariush
12-06-2014, 03:46 PM
هوش مصنوعی و آینده ترسناک بشر - BBC Persian (http://www.bbc.co.uk/persian/world/2014/12/141206_l31_an_technology_humanity)

استیون هاوکینگ: هوش مصنوعی تهدیدی برای انسان است - BBC Persian (http://www.bbc.co.uk/persian/science/2014/12/141202_u14_stephen_hawking_artificial_inteligence)


:e00e:

Mehrbod
12-06-2014, 07:44 PM
هوش مصنوعی و آینده ترسناک بشر - BBC Persian (http://www.bbc.co.uk/persian/world/2014/12/141206_l31_an_technology_humanity)

استیون هاوکینگ: هوش مصنوعی تهدیدی برای انسان است - BBC Persian (http://www.bbc.co.uk/persian/science/2014/12/141202_u14_stephen_hawking_artificial_inteligence)


:e00e:

با هشدار دادن و سوگند دانشیک خوردن! (چیزیکه Bill Joy بنیادگذار Sun Microsystems پیشنهاده!) این دسته نوآوری‌ها از پیشرفت بازنخواهند ایستاد.

undead_knight
12-11-2014, 09:08 AM
در این بحث به نظرم دو مسئله مطرح هست،اول اینکه تکنولوژی "ابزار" بدبختی بشر بشه و یا اینکه "خودش"(مثلا به شکل هوش مصنوعی) بشر رو به اسارت بکشه یا نابود کنه.

خب در مورد اول جای تامل وجود داره چون ما نمونه های زیاید از ذات شریر انسان دیدیم(و طبیعتا تکنولوژی قدرتمند در دست انسان های شریر خطرش هم بیشتره) ولی در مورد دوم به نظرم نگرانی بیهوده هست،بلاهایی که انسان ها سر همنوعاشون خودشون تا به حال اوردند یا میتونند بیارند به اندازه ای هست که یک هوش مصنوعی احتمالی پییشون فرشته به نظر برسه :))

sonixax
12-12-2014, 12:09 AM
خب در مورد اول جای تامل وجود داره چون ما نمونه های زیاید از ذات شریر انسان دیدیم(و طبیعتا تکنولوژی قدرتمند در دست انسان های شریر خطرش هم بیشتره) ولی در مورد دوم به نظرم نگرانی بیهوده هست،بلاهایی که انسان ها سر همنوعاشون خودشون تا به حال اوردند یا میتونند بیارند به اندازه ای هست که یک هوش مصنوعی احتمالی پییشون فرشته به نظر برسه :))

به نظر من هم آینده ای که هوش مصنوعی کنترل بشر رو به دست بگیره یک مقداری زیادی تخیلیه! وقتی میشه با پراندن یک فیوز کل هوش مصنوعی رو فرستاد دَدَر!
سوای این هوش مصنوعی همون طور که از اسمش پیداست مصنوعی هست! یعنی ساخته ی دست بشر! پس بشر میتونه درش فانکشنها و سیستمهای از کار انداختنش رو از پیش قرار بده! (کما اینکه قرار میده)
بد بینی به هوش مصنوعی بیشتر به درد همان هالیوود و بالیوود و ... میخورد تا واقعیت. همان طور که خودتان هم گفتید بهتر است ما نگران هوش های طبیعی صاحب تکنولوژی باشیم تا انواع مصنوعی اش!

Ouroboros
02-16-2015, 03:01 PM
به نظر من هم آینده ای که هوش مصنوعی کنترل بشر رو به دست بگیره یک مقداری زیادی تخیلیه! وقتی میشه با پراندن یک فیوز کل هوش مصنوعی رو فرستاد دَدَر!

ایراد نظر شما اینست که دچار به این پیش‌باور ِ نادرست ِ ذاتا «چپ‌گرایانه» هستید که انسان‌ها بالذات رهایی می‌خواهند نه بندگی. مشاهده‌ی رفتار نوع انسان در زندگی شخصی من گواه از رانه‌ی دیگری دارد، و آن همانا اشتیاقی مهارنشدنی برای بندگی، تسلیم شدن به مرجعیت قوی‌تر، ایمان به چیزی بیرون از خودشان و در کل «تسلیم» است نه رهایی. رهایی معمولا فانتزی افرادی‌ست که در یک قرارداد به خصوص اجتماعی طرف ضعیف‌تر محسوب می‌شوند در حالی که ایمانشان به آن قرارداد را از دست داده‌اند. از زمان مرگ مذاهب ما در به در دنبال یافتن خدایی جدید هستیم و همه‌ی شواهد گواهی می‌دهند که «علم» و محصول مستقیم آن تکنولوژی این جای خالی را پُر کرده‌اند و می‌روند که پُرتر هم بکنند.

رسیدن به عالم و قادر مطلق آرزوی کمابیش همه‌ی مردمان است نه «ترس پنهان» آنها، رهایی از بار مسئولیت تصمیم‌گیری و زندگی کردن با عواقب آن تصمیمات دلیل پذیرفتن بندگی در سرتاسر تاریخ بوده نه «جهل آدمهای ابله و کم‌سواد ذات‌باوری که بهتر نمی‌دانسته‌اند». همه‌ی این رانه‌ها هنوز پابرجا هستند، ما امروز این امکان را داریم تا کمال را تولید بکنیم و هیچ چیز نمی‌تواند مانع‌مان بشود، از جمله احتمال نابودی خودمان.

پس طبیعت بشری + تکنولوژی =>‌ فاجعه‌ی اجتناب‌ناپذیر.

مشکل وانگهی آنست که «طبیعت بشری» الان سیصد سال است که انکار می‌شود، و ما چنان از آن بی‌خبریم که گمان می‌کنیم رهایی خوب است و بندگی بد.

sonixax
02-16-2015, 04:05 PM
ایراد نظر شما اینست که دچار به این پیش‌باور ِ نادرست ِ ذاتا «چپ‌گرایانه» هستید که انسان‌ها بالذات رهایی می‌خواهند نه بندگی. مشاهده‌ی رفتار نوع انسان در زندگی شخصی من گواه از رانه‌ی دیگری دارد، و آن همانا اشتیاقی مهارنشدنی برای بندگی، تسلیم شدن به مرجعیت قوی‌تر، ایمان به چیزی بیرون از خودشان و در کل «تسلیم» است نه رهایی. رهایی معمولا فانتزی افرادی‌ست که در یک قرارداد به خصوص اجتماعی طرف ضعیف‌تر محسوب می‌شوند در حالی که ایمانشان به آن قرارداد را از دست داده‌اند. از زمان مرگ مذاهب ما در به در دنبال یافتن خدایی جدید هستیم و همه‌ی شواهد گواهی می‌دهند که «علم» و محصول مستقیم آن تکنولوژی این جای خالی را پُر کرده‌اند و می‌روند که پُرتر هم بکنند.

رسیدن به عالم و قادر مطلق آرزوی کمابیش همه‌ی مردمان است نه «ترس پنهان» آنها، رهایی از بار مسئولیت تصمیم‌گیری و زندگی کردن با عواقب آن تصمیمات دلیل پذیرفتن بندگی در سرتاسر تاریخ بوده نه «جهل آدمهای ابله و کم‌سواد ذات‌باوری که بهتر نمی‌دانسته‌اند». همه‌ی این رانه‌ها هنوز پابرجا هستند، ما امروز این امکان را داریم تا کمال را تولید بکنیم و هیچ چیز نمی‌تواند مانع‌مان بشود، از جمله احتمال نابودی خودمان.

پس طبیعت بشری + تکنولوژی =>‌ فاجعه‌ی اجتناب‌ناپذیر.

مشکل وانگهی آنست که «طبیعت بشری» الان سیصد سال است که انکار می‌شود، و ما چنان از آن بی‌خبریم که گمان می‌کنیم رهایی خوب است و بندگی بد.

ولی من هرگز نظر بدی در مورد پیشرفت تکنولوژی و هوش مصنوعی نداشته و نخواهم داشت.
به نظر من این همه هشدار و آی میزنند میکشند و ... همگی کشک است!!!
آینده تکنولوژی از نگر من نه ترمیناتور 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و I Robot و ... بلکه ارتقاء توانایی بشر از طریق تکنولوژی تولید سایبورگ است که روز به روز در حال پیشرفت و به روز شدن است. به نظر من Metal Gear Solid و Iron Man و ... بیشتر واقعی هستند تا آنهایی که گفتم!!! طبیعتن هوش مصنوعی این وسط بیشترین نقش را بازی خواهد کرد.

من حتا به وجود گونه های هوشمند تر از انسان در فاصله ای که توانایی دسترسی به آنها داشته باشیم یا آنها به ما دسترسی داشته باشند را خیلی خیلی نا محتمل میدانم و فکر میکنم در محدوده ی دسترسی با هر تکنولوژی که فکرش را بکنید انسان هوشمند ترین گونه است اگر فرض را بر این بگیریم که زمین تنها مسکن موجودات زنده نیست!

به عبارت ساده تر من نه تنها به میل طبیعی برای بندگی باور ندارم! بلکه به میل طبیعی برای آزادی هم باور ندارم!!!! من به تمایل برای قوی تر شدن که یک خصیصه ی بسیار مشخص در هر انسان و حتا موجود زنده ایست باور دارم.

Russell
02-16-2015, 04:21 PM
ایراد نظر شما اینست که دچار به این پیش‌باور ِ نادرست ِ ذاتا «چپ‌گرایانه» هستید که انسان‌ها بالذات رهایی می‌خواهند نه بندگی. مشاهده‌ی رفتار نوع انسان در زندگی شخصی من گواه از رانه‌ی دیگری دارد، و آن همانا اشتیاقی مهارنشدنی برای بندگی، تسلیم شدن به مرجعیت قوی‌تر، ایمان به چیزی بیرون از خودشان و در کل «تسلیم» است نه رهایی. رهایی معمولا فانتزی افرادی‌ست که در یک قرارداد به خصوص اجتماعی طرف ضعیف‌تر محسوب می‌شوند در حالی که ایمانشان به آن قرارداد را از دست داده‌اند. از زمان مرگ مذاهب ما در به در دنبال یافتن خدایی جدید هستیم و همه‌ی شواهد گواهی می‌دهند که «علم» و محصول مستقیم آن تکنولوژی این جای خالی را پُر کرده‌اند و می‌روند که پُرتر هم بکنند.

خب امیر جان تجربه زندگی شخصیت اگر چه دسته اول است ولی معاصر هم هست.
شاید سهم اشتیاق به بردگی در گدشته کمتر بوده و شاید بتوان با روش‌هایِ یوژنیک سهم آنرا در آینده کم کرد.

Ouroboros
02-16-2015, 04:39 PM
خب امیر جان تجربه زندگی شخصیت اگر چه دسته اول است ولی معاصر هم هست.
شاید سهم اشتیاق به بردگی در گدشته کمتر بوده و شاید بتوان با روش‌هایِ یوژنیک سهم آنرا در آینده کم کرد.

درست است. وانگهی من دو نوع اشتیاق بیشتر نمی‌شناسم، یکی اشتیاق ِ بندگی برای دیگری، یکی اشتیاق به بندگی کشیدن از دیگری. اشتیاق به «رهایی» تا پیدا شدن شواهد بیشتر صرفا همان است که پیشتر گفتم(تلاش بنده‌ی کافر به سیستم برای پی‌ریزی سیستمی جدید که در آن نوع ارتباط بندگی و اربابی متفاوت است نه اصل آن).

هرگز نمی‌توانیم چیزی را که جرئت پذیرفتنش را نداریم تغییر بدهیم. ابتدا باید بپذیریم که نیاز به بردگی برای دیگران یا به بردگی کشیدن دیگران، نیاز به ایمان، نیاز به قطعیت، نیاز به هسته‌ی بنیادین فکری محکم‌تر از «مشاهده‌ی علمی» و نیاز به یک دستگاه اخلاقی نظام‌مند و عموما مورد توافق نیازهایی هستند قدرتمند، نهادینه، طبیعی و دارای وجوهات مثبت تا بعد ببینیم چه می‌توان در موردشان انجام داد. جامعه‌ی لیبرال‌دموکرات متأخر حاضر نیست بپذیرید چنین رانه‌هایی حتی وجود دارند، چه برسد به جایگاه آنها. امید درمان فاجعه از کسی که تماشای فاجعه برایش ممکن نیست امیدی‌ست واهی.

Russell
02-16-2015, 05:15 PM
درست است. وانگهی من دو نوع اشتیاق بیشتر نمی‌شناسم، یکی اشتیاق ِ بندگی برای دیگری، یکی اشتیاق به بندگی کشیدن از دیگری. اشتیاق به «رهایی» تا پیدا شدن شواهد بیشتر صرفا همان است که پیشتر گفتم(تلاش بنده‌ی کافر به سیستم برای پی‌ریزی سیستمی جدید که در آن نوع ارتباط بندگی و اربابی متفاوت است نه اصل آن).

هرگز نمی‌توانیم چیزی را که جرئت پذیرفتنش را نداریم تغییر بدهیم. ابتدا باید بپذیریم که نیاز به بردگی برای دیگران یا به بردگی کشیدن دیگران، نیاز به ایمان، نیاز به قطعیت، نیاز به هسته‌ی بنیادین فکری محکم‌تر از «مشاهده‌ی علمی» و نیاز به یک دستگاه اخلاقی نظام‌مند و عموما مورد توافق نیازهایی هستند قدرتمند، نهادینه، طبیعی و دارای وجوهات مثبت تا بعد ببینیم چه می‌توان در موردشان انجام داد. جامعه‌ی لیبرال‌دموکرات متأخر حاضر نیست بپذیرید چنین رانه‌هایی حتی وجود دارند، چه برسد به جایگاه آنها. امید درمان فاجعه از کسی که تماشای فاجعه برایش ممکن نیست امیدی‌ست واهی.

مقصود من هم پس از لیبرال دموکراسی بود.

پیرامون تسلیم و بردگی. گمان میکنی حقیقتا میل به آزادی در واقع میل به بردگی کشیدن دیگران است؟ :e40e:
شاید هم پس از بدست آوردن آزادی دیگر نیاز به بردگی گرفتن برای آزاد بودن نباشد. مانند جوامع اسکاندیناوی که صدها سال است رنگ جنگ را هم ندیده‌اند.

Ouroboros
02-16-2015, 05:29 PM
پیرامون تسلیم و بردگی. گمان میکنی حقیقتا میل به آزادی در واقع میل به بردگی کشیدن دیگران است؟
شاید هم پس از بدست آوردن آزادی دیگر نیاز به بردگی گرفتن برای آزاد بودن نباشد. مانند جوامع اسکاندیناوی که صدها سال است رنگ جنگ را هم ندیده‌اند.
نه،
میل به بندگی: تسلیم داوطلبانه‌ی اراده، اختیار و قوه‌ی تعقل به مرجعی بیرونی، برای رهایی از مسئولیت و رسیدن به آرامش، احساس امنیت و ...
میل به بندگی کشیدن: بر عهده گرفتن مسئولیت بنده‌ها و اندیشیدن، تصمیم‌گرفتن و تا حدی عمل کردن به جای آنها برای رسیدن به قدرت، اعتبار و احترامی که همراه می‌آورد.

پیروی بنده از ارباب نیازمند میزان مشخصی از ایمان به صداقت و درایت اوست. اکنون تصور بکنید بنده‌ای بیم آن می‌کند که اربابش فاقد صداقت یا درایت است. بلادرنگ خواستار «رهایی» می‌شود. این اما نه رهایی از «بندگی»، که رهایی از «بندگی برای این ارباب به خصوص» است. ما می‌بینیم که بنده پی می‌برد خدایی نیست و اسلام چرند است، و به آن کافر می‌شود و خواستار «رهایی از بند دگمهای بدوی»، اما دربه‌در دنبال ارباب دیگری می‌گردد و همینجا ما بسیاری را دیده‌ایم که لحظه‌ای درنگ نمی‌کنند که خرد نقاد خویش را تسلیم «علم» و ... بکنند و ایمانی کاملا مذهبی به دانشمندان و ثمره‌ی تحقیقات آنان دارند.

هیچ دو انسانی نیستند که به هم بربخورند، اما پس از پنج دقیقه تحت این رانه در جایگاه‌هایی متفاوت قرار نگیرند. به قولی، قلاده یا بر گردن شماست، یا در دستانتان.

پ.ن: در جوامع اسکاندیناوی هم از یک ارباب رها شده‌اند اما ارباب دیگری اتخاذ کرده‌اند، یک مذهب را کنار گذاشته‌اند و دین دیگری برگزیده‌اند، به یک خدا کافر شده‌اند و خدایی دیگر را به جای او نشانده‌اند. جنگ و خشونت و اینها تنها عوارض بندگی در انواع سنتی‌تر آن بوده‌اند، نه بخشی از ذات وجودی‌شان.

Russell
02-16-2015, 05:48 PM
نه،
میل به بندگی: تسلیم داوطلبانه‌ی اراده، اختیار و قوه‌ی تعقل به مرجعی بیرونی، برای رهایی از مسئولیت و رسیدن به آرامش، احساس امنیت و ...
میل به بندگی کشیدن: بر عهده گرفتن مسئولیت بنده‌ها و اندیشیدن، تصمیم‌گرفتن و تا حدی عمل کردن به جای آنها برای رسیدن به قدرت، اعتبار و احترامی که همراه می‌آورد.

پیروی بنده از ارباب نیازمند میزان مشخصی از ایمان به صداقت و درایت اوست. اکنون تصور بکنید بنده‌ای بیم آن می‌کند که اربابش فاقد صداقت یا درایت است. بلادرنگ خواستار «رهایی» می‌شود. این اما نه رهایی از «بندگی»، که رهایی از «بندگی برای این ارباب به خصوص» است. ما می‌بینیم که بنده پی می‌برد خدایی نیست و اسلام چرند است، و به آن کافر می‌شود و خواستار «رهایی از بند دگمهای بدوی»، اما دربه‌در دنبال ارباب دیگری می‌گردد و همینجا ما بسیاری را دیده‌ایم که لحظه‌ای درنگ نمی‌کنند که خرد نقاد خویش را تسلیم «علم» و ... بکنند و ایمانی کاملا مذهبی به دانشمندان و ثمره‌ی تحقیقات آنان دارند.

هیچ دو انسانی نیستند که به هم بربخورند، اما پس از پنج دقیقه تحت این رانه در جایگاه‌هایی متفاوت قرار نگیرند. به قولی، قلاده یا بر گردن شماست، یا در دستانتان.
من کاملا موافق هستم که این درباره‌یِ خدا و دین درست است و بدون دینی که مورد باور و اعتماد اکثریت باشد جامعه ممکن نیست، ولی امیدوارم که با وجود دین و خدا دیگر نیاز به بردگی کشیدن نباشد. سلسله مراتب البته اجتناب ناپذیر است ولی می‌گویم، شاید دیدن هر سلسله مراتبی به شکل رابطه‌یِ بندگی-اربابی درست نباشد. در اینصورت بردگی نوع خاص و شدید بدی از این رابطه می‌شود.

Ouroboros
02-16-2015, 05:55 PM
من کاملا موافق هستم که این درباره‌یِ خدا و دین درست است و بدون دینی که مورد باور و اعتماد اکثریت باشد جامعه ممکن نیست، ولی امیدوارم که با وجود دین و خدا دیگر نیاز به بردگی کشیدن نباشد. سلسله مراتب البته اجتناب ناپذیر است ولی می‌گویم، شاید دیدن هر سلسله مراتبی به شکل رابطه‌یِ بندگی-اربابی درست نباشد. در اینصورت بردگی نوع خاص و شدید بدی از این رابطه می‌شود.

درست می‌گویید، من بیشتر هدفم از این استعاره متلک‌پرانی به سلطه‌گریزان و تلاشی برای زدودن بار منفی از این واژه‌هاست. می‌دانید که بخش بزرگی از پیروزی فساد در جنگی ادبی رخ می‌دهد.

undead_knight
02-17-2015, 10:31 PM
نه،
میل به بندگی: تسلیم داوطلبانه‌ی اراده، اختیار و قوه‌ی تعقل به مرجعی بیرونی، برای رهایی از مسئولیت و رسیدن به آرامش، احساس امنیت و ...
میل به بندگی کشیدن: بر عهده گرفتن مسئولیت بنده‌ها و اندیشیدن، تصمیم‌گرفتن و تا حدی عمل کردن به جای آنها برای رسیدن به قدرت، اعتبار و احترامی که همراه می‌آورد.

حالت انتقالی همون حالت "رهایی و شورش" هست،یعنی برده از بردگی کردن خسته هست،نه فقط از یک ارباب خاص(و وقتی برده ها شورش میکنند همه ارباب ها رو میکشند و نه فقط ارباب های خودشون رو) ولی بعد که همه ارباب ها کشته شدند،دیگه قدرتی نیست که در برابرش شورش بشه و خب تحمل این اشفتگی سخت هست،قوی تر ها جای ارباب ها رو میگیرند و ضعیف تر ها به همون بردگی سابق برمیگردند.

به نظر من این میل به رهایی کاملا هم واقعی هست ولی راحت طلبی انسان باعث ناپایدار بودنش میشه.

Ouroboros
02-18-2015, 07:01 AM
حالت انتقالی همون حالت "رهایی و شورش" هست،یعنی برده از بردگی کردن خسته هست،نه فقط از یک ارباب خاص(و وقتی برده ها شورش میکنند همه ارباب ها رو میکشند و نه فقط ارباب های خودشون رو) ولی بعد که همه ارباب ها کشته شدند،دیگه قدرتی نیست که در برابرش شورش بشه و خب تحمل این اشفتگی سخت هست،قوی تر ها جای ارباب ها رو میگیرند و ضعیف تر ها به همون بردگی سابق برمیگردند.

به نظر من این میل به رهایی کاملا هم واقعی هست ولی راحت طلبی انسان باعث ناپایدار بودنش میشه.

«برده» خیلی بار سیاسی-اقتصادی دارد و به یک قرارداد مشخص تاریخی اشاره می‌کند، منظور من از «بنده» الزاما «برده» نیست. هرگونه واگذاری سرنوشت خودتان به دیگری از هر طریقی که رخ بدهد فرو افتادن به موقعیت بندگی‌ست، و هرگونه در اختیار گرفتن سرنوشت دیگران قرار گرفتن در موقعیت اربابی. رهایی یعنی شرایطی که در آن شما سرنوشت خود را خودتان در اختیار می‌گیرید.

توضیح شما برای میل به رهایی قادر به تشریح این نیست که چرا در مثال خودتان برده‌های یاغی هنوز خون‌ریزی‌های قیامشان در خیابان خشک نشده اربابی جدید پیدا می‌کنند و به دست و پای او می‌افتند، که چرا رهایی بشر از خرافه‌ی مذهبی به درافتادن او به خرافه‌ی سکولار و علمی انجامیده، که چرا رهایی زن از شوهرش همزمان با نوکری برای غیرشوهرش بوده، که چرا رهایی سیاه‌پوست از سفیدپوست با بندگی سیاه‌پوست برای سیاه‌پوست دنبال شده و ... که چرا تمام جنبشهای به اصطلاح رهایی‌طلب تاریخ به اشکال تازه و اغلب شدیدتری از بندگی ختم شده‌اند. «اشتباه تاریخی» و «شرایط اجتماعی» و ... تا یک جایی به نجات تئوری ناتوان از توضیح واقعیت می‌آیند، بعد از آن باید فکر دیگری بکنیم.

undead_knight
02-18-2015, 09:12 AM
«برده» خیلی بار سیاسی-اقتصادی دارد و به یک قرارداد مشخص تاریخی اشاره می‌کند، منظور من از «بنده» الزاما «برده» نیست. هرگونه واگذاری سرنوشت خودتان به دیگری از هر طریقی که رخ بدهد فرو افتادن به موقعیت بندگی‌ست، و هرگونه در اختیار گرفتن سرنوشت دیگران قرار گرفتن در موقعیت اربابی. رهایی یعنی شرایطی که در آن شما سرنوشت خود را خودتان در اختیار می‌گیرید.

توضیح شما برای میل به رهایی قادر به تشریح این نیست که چرا در مثال خودتان برده‌های یاغی هنوز خون‌ریزی‌های قیامشان در خیابان خشک نشده اربابی جدید پیدا می‌کنند و به دست و پای او می‌افتند، که چرا رهایی بشر از خرافه‌ی مذهبی به درافتادن او به خرافه‌ی سکولار و علمی انجامیده، که چرا رهایی زن از شوهرش همزمان با نوکری برای غیرشوهرش بوده، که چرا رهایی سیاه‌پوست از سفیدپوست با بندگی سیاه‌پوست برای سیاه‌پوست دنبال شده و ... که چرا تمام جنبشهای به اصطلاح رهایی‌طلب تاریخ به اشکال تازه و اغلب شدیدتری از بندگی ختم شده‌اند. «اشتباه تاریخی» و «شرایط اجتماعی» و ... تا یک جایی به نجات تئوری ناتوان از توضیح واقعیت می‌آیند، بعد از آن باید فکر دیگری بکنیم.
من برده رو به همون معنای عام به کار بردم،نه اشاره به یک مورد خاص و موارد ذهنی هم مدنظرم بود.
میل به رهایی همونطور که گفتم یک حالت انتقالی هست،بدون اینکه میل به بردگی و برده داری وجود داشته باشه میل به رهایی وجود نداره ولی این باعث میشه هرجا این دو وجود داشته باشند میل به رهایی هم باشه.
توضیح من نه اشتباه تاریخی و نه شرایط اجتماعی دقیقا همین طبیعت انسان رو عامل نهایی میدونه.


به نظر من این میل به رهایی کاملا هم واقعی هست ولی راحت طلبی انسان باعث ناپایدار بودنش میشه.

تحلیل که من میپذیرمش این هست که برده در نهایت از ارباش خسته میشه(دین،سنت،حکومت و...) و میخواد که "آزاد" باشه ولی این ازادی تا وقتی برده هدف مشخصی(سرنگونی ارباب) داره مطبوع و خوشایند جلوه میکنه،وقتی ارباب کنار زده میشه برده دچار پوچی(و به تبع اون اشفتگی زیاد) میشه چون دیگه هدفی نداره،پس میخواد به وضعیت پایدار گذشته برگرده چه در نقش ارباب جدید و چه در نقش رعیت.
و این سیکل تکرار میشه.

+اگر میل به بردگی یا میل به برده داری به تنهایی وجود داشتند نه برده ای وجود میداشت و نه برده داری و نه تلاشی برای رهایی.ولی وقتی این دو میل با هم وجود داره این اجتناب ناپذیر هست که میل به رهایی هم بوجود بیاد. هر برده داری هر قدر هم عالی نمیتونه تا ابد برده ها رو "راضی" کنه،مگر اینکه اساسا با دستکاری ژنتیکی کاری کنه که نارضایتی مزمن انسان از زندگی،از بین بره.

undead_knight
05-31-2015, 08:23 AM
مهربد
آیا تو انسانی که مهندسی ژنتیک شده، سایبورگ و یا روباتی که ذهن یک انسان روش آپلود شده رو جزئی از انسان ها میدونی یا نه؟(با این فرض که ذهنشون در اختیار خودشون باشه نه سیستمی دیگه)
جوابت هر چی هست دلیلش رو هم بگو

Mehrbod
06-04-2015, 10:14 PM
مهربد
آیا تو انسانی که مهندسی ژنتیک شده، سایبورگ و یا روباتی که ذهن یک انسان روش آپلود شده رو جزئی از انسان ها میدونی یا نه؟(با این فرض که ذهنشون در اختیار خودشون باشه نه سیستمی دیگه)
جوابت هر چی هست دلیلش رو هم بگو

مهم نیست من چه نظری دارم, ولی این نکته, اینکه اگر ما تکنولوژی را رها کنیم تکنولوژی میخواهد همه‌یِ
ما را به سایبورگ‌هایی نامیرا و جاودان و باهوش و همه‌کاره و همه‌چیز‌دان و ... بدل بسازد, چیزی بیشتر از سراب نیست.

ژاک الول در واپسین کتاب از سه‌گانه‌یِ خود به نام The Technological Bluff — که به نسبت به
بتازگی هم نوشته شده — بخوبی به این بلوف‌ها و وعده و وعید‌هایِ سر خرمن تکنولوژی پرداخته
است و این را واپسین میخ و ترفندی میداند که تکنولوژی از گذر آن, به پیشروی‌ خود دنباله خواهد داد.

بیشتر ستیزگران تکنولوژی هتّا زمانیکه این را به آشکاری اذعان نکنند, ولی تنها علّتی که در برابر کوهی از مشکل‌ها و
بدبختی‌های بسیار آشکار و پیش رو همچنان به تکنولوژی میچسبند, بدرستی همین "وعده‌های ظریف و پنهانی"‌ست که
تکنولوژی به آنان داده است, بویژه و بیشتر از همه چیرگی بر مرگ و هراس بی اندازه از میرایی‌ای که امروزه فرمانروا است.

sonixax
06-05-2015, 02:29 AM
مهم نیست من چه نظری دارم, ولی این نکته, اینکه اگر ما تکنولوژی را رها کنیم تکنولوژی میخواهد همه‌یِ
ما را به سایبورگ‌هایی نامیرا و جاودان و باهوش و همه‌کاره و همه‌چیز‌دان و ... بدل بسازد, چیزی بیشتر از سراب نیست.

ژاک الول در واپسین کتاب از سه‌گانه‌یِ خود به نام The Technological Bluff — که به نسبت به
بتازگی هم نوشته شده — بخوبی به این بلوف‌ها و وعده و وعید‌هایِ سر خرمن تکنولوژی پرداخته
است و این را واپسین میخ و ترفندی میداند که تکنولوژی از گذر آن, به پیشروی‌ خود دنباله خواهد داد.

بیشتر ستیزگران تکنولوژی هتّا زمانیکه این را به آشکاری اذعان نکنند, ولی تنها علّتی که در برابر کوهی از مشکل‌ها و
بدبختی‌های بسیار آشکار و پیش رو همچنان به تکنولوژی میچسبند, بدرستی همین "وعده‌های ظریف و پنهانی"‌ست که
تکنولوژی به آنان داده است, بویژه و بیشتر از همه چیرگی بر مرگ و هراس بی اندازه از میرایی‌ای که امروزه فرمانروا است.

تکنولوژی وعده میدهد ؟!

kourosh_iran
06-05-2015, 06:50 PM
مهم نیست من چه نظری دارم, ولی این نکته, اینکه اگر ما تکنولوژی را رها کنیم تکنولوژی میخواهد همه‌یِ
ما را به سایبورگ‌هایی نامیرا و جاودان و باهوش و همه‌کاره و همه‌چیز‌دان و ... بدل بسازد, چیزی بیشتر از سراب نیست.

ژاک الول در واپسین کتاب از سه‌گانه‌یِ خود به نام The Technological Bluff — که به نسبت به
بتازگی هم نوشته شده — بخوبی به این بلوف‌ها و وعده و وعید‌هایِ سر خرمن تکنولوژی پرداخته
است و این را واپسین میخ و ترفندی میداند که تکنولوژی از گذر آن, به پیشروی‌ خود دنباله خواهد داد.

بیشتر ستیزگران تکنولوژی هتّا زمانیکه این را به آشکاری اذعان نکنند, ولی تنها علّتی که در برابر کوهی از مشکل‌ها و
بدبختی‌های بسیار آشکار و پیش رو همچنان به تکنولوژی میچسبند, بدرستی همین "وعده‌های ظریف و پنهانی"‌ست که
تکنولوژی به آنان داده است, بویژه و بیشتر از همه چیرگی بر مرگ و هراس بی اندازه از میرایی‌ای که امروزه فرمانروا است.
دوست عزیز یخورده قدیمی فکر نمیکنی؟
بنظرم این حرفها و داستانها مال یخورده قدیم تر بوده ها!
مثلا اون فیلمی که چارلی چاپلین بازی میکه که گویای اعتراضی نسبت به این واقعیته که انسانها دارن به چرخ دنده ها و مهره های بی ارزش و بی اراده ای در دنیای صنعتی تبدیل میشن. اون فیلم که توی کارخونه کار میکنه!
ولی میدونیم که اون زمانها هراس از این روند و پدیده ها خیلی بیشتر و جدی تر بوده و خب معقول هم بوده.
الان هم نه بگم چنین پدیده ها و خطرات و عوارضی وجود ندارن، اما بنظر میرسه روند تاریخ نمیتونست اونطور هم بمونه و نسبت به وضعی که در اینطور فیلم ها و افکار بیان میشد در کل خیلی تغییرات و پیشرفت ها و بهبودها رو داشته.
الان علم و فناوری از خیلی جهات هم به آزادی و افزایش کیفیت زندگی و اوقات فراقت و فرصت ها و اختیارها و انتخاب های انسان ها میشه گفت کمک کرده.
البته از کشور به کشور تفاوت میکنه. مثلا در چین کارگرهای زیادی مجبورن در کارخانه ها با حقوق کم و شرایط کاری سخت کار کنن. ولی خب مثلا خیلی جاهای دیگه هم اینطور نیست. خیلی آدمها هم از رفاه و زندگی راحت تری بهره مند شدن. به هوش و ارادهء خود آدم هم بستگی داره خب. نه؟

البته منم این تفکر رو که فناوری مثلا به زودی ما رو به ابرانسان تبدیل خواهد کرد و همه یا اکثر انسانها خوشبخت خواهند شد و این حرفا، احمقانه می یابم، ولی احتمالی هست که در آینده ممکنه، اما در حال حاضر تا اینجا باید گفت که پیشرفت علم و فناوری وضعیتی بینابین رو ایجاد کرده که میزان بهره برداری مفید ازش به خود آدمها هم بستگی داره. از شخص به شخص متفاوته. شما اگر سعی کنی فناوری رو مسلط بشی، اگر هوشت خوب باشه، دانشمند باشی، دانشجو و محقق باشی، با اراده باشی، در دنیای امروز میتونی جایگاه و کیفیت زندگی بهتری بدست بیاری. بهرصورت اگر میخواستی در گذشته و در طبیعت هم زندگی کنی، هزینه ها و محدودیت ها و زحمت ها و یادگیری و قدرت و مهارت و نیازها و خطرات خودش رو داشت. در حال حاضر میبینیم که میانگین عمر بشر هم از 40 سال به 80 سال رسیده، که البته بطور کلی و به این راحتی نمیشه گفت قطعا یعنی میزان خوشبختی همه هم به همین نسبت زیاد شده، اما بهرحال خودش گویای قدرت و پتانسیل فناوری برای در خدمت انسان بودنه.

بهرحال بنده دلایل کافی برای مخالفت با پیشرفت فناوری نمیبینم. این مخالفت بیهوده، ناممکن، و حتی خطرناک و مضره. در این شرایط بهرحال چاره ای جز همراه شدن با این مسیر نیست و تنها میتونیم تاحدی کنترل و هدایت و شکل دهی نسبت بهش داشته باشیم و خودمون رو بهش مسلط کنیم و باهاش تطبیق بدیم. در هر زمانی هم انسان باید همین کار رو بکنه و اون تطبیق دادن و سازگار کردنه و کنترل کردن فقط تاحد ممکن و بر اساس آگاهی و خرد، نه از روی ترس و توهم و افسانه.

undead_knight
06-06-2015, 07:52 AM
مهم نیست من چه نظری دارم, ولی این نکته, اینکه اگر ما تکنولوژی را رها کنیم تکنولوژی میخواهد همه‌یِ
ما را به سایبورگ‌هایی نامیرا و جاودان و باهوش و همه‌کاره و همه‌چیز‌دان و ... بدل بسازد, چیزی بیشتر از سراب نیست.

ژاک الول در واپسین کتاب از سه‌گانه‌یِ خود به نام The Technological Bluff — که به نسبت به
بتازگی هم نوشته شده — بخوبی به این بلوف‌ها و وعده و وعید‌هایِ سر خرمن تکنولوژی پرداخته
است و این را واپسین میخ و ترفندی میداند که تکنولوژی از گذر آن, به پیشروی‌ خود دنباله خواهد داد.

بیشتر ستیزگران تکنولوژی هتّا زمانیکه این را به آشکاری اذعان نکنند, ولی تنها علّتی که در برابر کوهی از مشکل‌ها و
بدبختی‌های بسیار آشکار و پیش رو همچنان به تکنولوژی میچسبند, بدرستی همین "وعده‌های ظریف و پنهانی"‌ست که
تکنولوژی به آنان داده است, بویژه و بیشتر از همه چیرگی بر مرگ و هراس بی اندازه از میرایی‌ای که امروزه فرمانروا است.
البته تکنولوژی در جاگاه یک سیستم ناهشیار(حداقل مشابه وضعیت فعلی) "خواسته" نداره ولی از دید تاثیرگذاری گروهی/شرکتی/کشوری که اعضای قدرتمند تری داشته باشه(مهندسی ژنتیک شده/سایبورگ) طبیعتا طبق قاعده کارایی بر دیگران پیروز میشه. حالا اینکه مسیر تکنولوژی به سمت این بره که انسان ها دیگه قدرت کنترل نداشته باشند و صرفا تحت کنترل یک مغز مرکزی باشند محتمل و ممکن هست ولی تنها گزینه نیست.

یکی از اشتباهات بزرگی که مرتکب شدی این هست که فکر میکنی علاقه به تکنولوژی ناشی از "وعده هاش" هست و دستاوردهای فعلیش برای مردم راضی کننده نیست.
در صورتی که کشش به سمت تکنولوژی نه به خاطر دستاوردهای ملموس و حاضری هست که برای مردم به ارمغان آورده و به این خاطر نسبت بهش اطمینان دارند.
در واقع اگر مردم رو امروزه از تکنولوژی فعلی محروم کنی و بهشون وعده بدی در آینده ای نامشخص به نامیرایی و قدرت های فرانسانی دست پیدا میکنند، اون وقت اکثریت مخالف تکنولوژی خواهند شد(استیصال و خشم مردم از نارسایی های تکنولوژیک مثل خاموشی های موقت،یا اختلال در اینترنت و... نمونه هایی از این هستند که دستاوردهای فعلی خیلی مهمتر از وعده ها هستند)

+هراس از مرگ طبیعی هست،بعد مگر نمونه آماری از گذشته داری که با امروزه مقایسه میکنی؟!

Mehrbod
06-14-2015, 02:26 AM
البته تکنولوژی در جاگاه یک سیستم ناهشیار(حداقل مشابه وضعیت فعلی) "خواسته" نداره ولی از دید تاثیرگذاری گروهی/شرکتی/کشوری که اعضای قدرتمند تری داشته باشه(مهندسی ژنتیک شده/سایبورگ) طبیعتا طبق قاعده کارایی بر دیگران پیروز میشه. حالا اینکه مسیر تکنولوژی به سمت این بره که انسان ها دیگه قدرت کنترل نداشته باشند و صرفا تحت کنترل یک مغز مرکزی باشند محتمل و ممکن هست ولی تنها گزینه نیست.


١- سخن اینجا نه درباره‌یِ کنترل شدن مرکزی, بساکه درباره‌یِ "از دست رفتن آزادی و کنترل
روی سرنوشت خویشتن"¹ بوده است; کنترل مرکزی تنها زیرگردآیه‌یِ این سخن به شمار رود.

٢- پیشبینی جنس و گونه دارد. برای نمونه پیشبینی اینکه چه کسی در بختآزمایی صد میلیونه
میبـَرد اندکی بالاتر از صفر [درصد], ولی پیشبینی اینکه یک کسی در بختآزمایی برنده
خواهد شد, اندکی پایینتر از صد میباشد. پیشبینی‌های آورده در دسته‌یِ دوم جای دارند.






یکی از اشتباهات بزرگی که مرتکب شدی این هست که فکر میکنی علاقه به تکنولوژی ناشی از "وعده هاش" هست و دستاوردهای فعلیش برای مردم راضی کننده نیست.
در صورتی که کشش به سمت تکنولوژی نه به خاطر دستاوردهای ملموس و حاضری هست که برای مردم به ارمغان آورده و به این خاطر نسبت بهش اطمینان دارند.
در واقع اگر مردم رو امروزه از تکنولوژی فعلی محروم کنی و بهشون وعده بدی در آینده ای نامشخص به نامیرایی و قدرت های فرانسانی دست پیدا میکنند، اون وقت اکثریت مخالف تکنولوژی خواهند شد(استیصال و خشم مردم از نارسایی های تکنولوژیک مثل خاموشی های موقت،یا اختلال در اینترنت و... نمونه هایی از این هستند که دستاوردهای فعلی خیلی مهمتر از وعده ها
هستند)


اشتباهی رخ نداده است. این سخن که "بلوف‌هایِ تکنولوژی" مایه‌یِ چشمپوشی از
کوهی از مشکلات و بدبختی‌ها برای بسیاری میشود, این معنی را نه ضمنی و نه
صریح نمیدهد که در نبود بلوف‌های تکنولوژی, همگان از تکنولوژی بیزار خواهند بود.

در واقع, بارها در گفتمان تکنولوژی به این سخن اشاره شده است که شرایط [در ظاهر امر] آن
اندازه‌ها هم بد نیستند و فشار آنچنان سنگینی هم به مردم (کسانی که اینجا مخاطب باشند) امروزه نمیاید².

در دست دیگر اینکه نمونه‌وار "آب گرم" یک چیز خواستنی‌ست سخنی
خودآشکاره است و نیازی به بازگویی دوباره و دوباره‌یِ آن نمیرود:


روشنه که اینها, این دستآوردهای تکنولوژیک بسیار خواستنی و خوب‌اند, آنچه ولی اینجا بسا مهمتر است:


١- هر بخش خواستنی سیستم با خود بخش‌های ناگسستنی و ناخواستنی‌ای نیز به همراه دارد.

٢- گام‌های خُرد و در خود خواستنی, میتوانند به برآیند‌هایِ بزرگ ولی بسیار ناخواستنی بیانجامند¹:


ب.ن. با بهکرد و فرآوری خورد و خوراک بیشتر و گستراندن شهرنشینی و راهکشی و راهسازی و ..., هر یک خوب و در جای خود خواستنی, ولی با برآیند افزایش جمعیت و افزایش آلودگی و از میان رفتن زیستبوم طبیعی و پیامد‌هایِ همانند.










+هراس از مرگ طبیعی هست،بعد مگر نمونه آماری از گذشته داری که با امروزه مقایسه میکنی؟!

همسنجی جهانبینی در تیره‌های نخستینی: 4765






¹

128. While technological progress AS A WHOLE continually narrows our sphere of freedom, each new technical advance CONSIDERED BY ITSELF appears to be desirable. Electricity, indoor plumbing, rapid long-distance communications ... how could one argue against any of these things, or against any other of the innumerable technical advances that have made modern society? It would have been absurd to resist the introduction of the telephone, for example. It offered many advantages and no disadvantages. Yet, as we explained in paragraphs 59-76, all these technical advances taken together have created a world in which the average man’s fate is no longer in his own hands or in the hands of his neighbors and friends, but in those of politicians, corporation executives and remote, anonymous technicians and bureaucrats whom he as an individual has no power to influence. [21] The same process will continue in the future. Take genetic engineering, for example. Few people will resist the introduction of a genetic technique that eliminates a hereditary disease. It does no apparent harm and prevents much suffering. Yet a large number of genetic improvements taken together will make the human being into an engineered product rather than a free creation of chance (or of God, or whatever, depending on your religious beliefs).




²
در حقیقت, اینکه امروزه بسیاری از زندگی خود همراه با گونه‌ای کرختی خوشنودند, بخشی از گفتمان بوده است.
امروز کم نیستند کسانیکه تک تک ثانیه‌هایِ زندگی را با همه گونه کنش, از سرگرمی با گوشی و تلفن و اینترنت
گرفته تا پرداختن به کار و درس و ... پُرز میکنند و زمانی برای اندیشیدن جدی به مشکلات و آینده‌یِ پیش رو, نمیگذارند.

Mehrbod
06-14-2015, 02:30 AM
دوست عزیز یخورده قدیمی فکر نمیکنی؟
بنظرم این حرفها و داستانها مال یخورده قدیم تر بوده ها!
مثلا اون فیلمی که چارلی چاپلین بازی میکه که گویای اعتراضی نسبت به این واقعیته که انسانها دارن به چرخ دنده ها و مهره های بی ارزش و بی اراده ای در دنیای صنعتی تبدیل میشن. اون فیلم که توی کارخونه کار میکنه!
ولی میدونیم که اون زمانها هراس از این روند و پدیده ها خیلی بیشتر و جدی تر بوده و خب معقول هم بوده.
الان هم نه بگم چنین پدیده ها و خطرات و عوارضی وجود ندارن، اما بنظر میرسه روند تاریخ نمیتونست اونطور هم بمونه و نسبت به وضعی که در اینطور فیلم ها و افکار بیان میشد در کل خیلی تغییرات و پیشرفت ها و بهبودها رو داشته.
الان علم و فناوری از خیلی جهات هم به آزادی و افزایش کیفیت زندگی و اوقات فراقت و فرصت ها و اختیارها و انتخاب های انسان ها میشه گفت کمک کرده.
البته از کشور به کشور تفاوت میکنه. مثلا در چین کارگرهای زیادی مجبورن در کارخانه ها با حقوق کم و شرایط کاری سخت کار کنن. ولی خب مثلا خیلی جاهای دیگه هم اینطور نیست. خیلی آدمها هم از رفاه و زندگی راحت تری بهره مند شدن. به هوش و ارادهء خود آدم هم بستگی داره خب. نه؟
...



من اینجا تنها یک پرسش ساده به میان میآورم:



آیا با دسترسی به همه‌یِ ابزارهای نوین و امروزین, اینترنت, رایانه و .. شما
بتنهایی میتوانید فرداروز از ساخت نیروگاه‌های اتمی در سرتاسر جهان پیش بگیرید؟

یا برای نمونه, میتوانید از ساخت ابررایانه‌هایِ باهوشتر از آدمی پیش بگیرید؟
یا هتّا باز هم ساده‌تر, میتوانید از گرمایش زمین پیش بگیرید؟
...



اگر نه, پس این ابزارها توان راستینی روی سرنوشت‌تان به شما یا کس دیگری نبخشیده و نمیبخشند, هر آینه "توان مرزمندی" به
هرکس میبخشند که میتواند نمونه‌وار, با یادگیری یک زبان برنامه‌نویسی, یا خواندن یک کتاب بازاریابی و
کارهای همانند در همآوردی و رقابت با دیگران پیشروتر باشد و پول بیشتر و جایگاه اجتماعی بهتری بدست بیاورد و
.. و ... و همه‌یِ اینها هم در انجام میباشند و نیز از سوی سیستم پذیرفته و نیک خوانده, زیرا به پیشرفت هر چه بیشتر تکنولوژی میانجامند.


~ گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت - برگ ٢٥ (http://www.daftarche.com/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%D8%8C-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%8C-%D9%87%D9%85%D8%A8%D9%88%D8%AF-13/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C%D B%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%AA%D9%87-%D9%88-%D8%B3%D9%86%D8%AA-1733/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-9.html#post79840)

sonixax
06-14-2015, 03:13 AM
من اینجا تنها یک پرسش ساده به میان میآورم:

من یک پرسش ساده تر به میان میاورم مهربد جان!

آیا بدون تمام این ابزارها اینترنت، پزشکی، ماشین، روبات و ...
اگر پای شما در جنگل بشکند باز هم امیدی به درمانتان هست ؟!

اگر آری چگونه ؟!
اگر نه پس بدون این ابزارها خیلی زیاد زنده یا سالم نمیمانید که بعدش بخواهید جلوی چیزی را بگیرید یا نگیرید!!!

Nilftrondheim
08-20-2015, 09:52 PM
مهربد جان اگه بزنم دغدغه ات رو بترکونم در عوض چیکار میکنی؟:e405:

Mehrbod
08-21-2015, 12:51 PM
مهربد جان اگه بزنم دغدغه ات رو بترکونم در عوض چیکار میکنی؟:e405:

من به راهکارهای هوشمندانه می‌باورم, ولی به هوشمندی شما نه, چون نمیشناسم‌تان.

پس این گوی و این میدان.

Mehrbod
08-21-2015, 12:59 PM
من یک پرسش ساده تر به میان میاورم مهربد جان!

آیا بدون تمام این ابزارها اینترنت، پزشکی، ماشین، روبات و ...
اگر پای شما در جنگل بشکند باز هم امیدی به درمانتان هست ؟!

اگر آری چگونه ؟!
اگر نه پس بدون این ابزارها خیلی زیاد زنده یا سالم نمیمانید که بعدش بخواهید جلوی چیزی را بگیرید یا نگیرید!!!

این بازگویی بازگفته‌هاست; روشنه بجز آدمی بیشمار جانور دیگر هم
در کوی و جنگل زندگی میکنند و پایشان هم میشکند و جوش هم میخورد.

--
در هیچکجای سخن بازگشت به طبیعت سبز نیامده که امنیت کامل به کسی داده خواهد شد, بوارونه
سخن این بوده که امنیت فرا-اندازه‌ای که در شهرنشینی و تمدن داریم اگرچه در جای خود خوب و خواستنی, ولی
بهای بسیار سنگینی و ناخواستنی دارد که همان از دست رفتن آزادی‌ها و کنترل روی سرنوشت خویشتن باشد.

پس اکنون که شما خودتان را به میان انداخته و پرسش را با پرسش پاسخ دادید و پاسخ گرفتید, به پرسش نادیده‌یِ زیر بپردازید:



من اینجا تنها یک پرسش ساده به میان میآورم:



آیا با دسترسی به همه‌یِ ابزارهای نوین و امروزین, اینترنت, رایانه و .. شما
بتنهایی میتوانید فرداروز از ساخت نیروگاه‌های اتمی در سرتاسر جهان پیش بگیرید؟

یا برای نمونه, میتوانید از ساخت ابررایانه‌هایِ باهوشتر از آدمی پیش بگیرید؟
یا هتّا باز هم ساده‌تر, میتوانید از گرمایش زمین پیش بگیرید؟
...



اگر نه, پس این ابزارها توان راستینی روی سرنوشت‌تان به شما یا کس دیگری نبخشیده و نمیبخشند, هر آینه "توان مرزمندی" به
هرکس میبخشند که میتواند نمونه‌وار, با یادگیری یک زبان برنامه‌نویسی, یا خواندن یک کتاب بازاریابی و
کارهای همانند در همآوردی و رقابت با دیگران پیشروتر باشد و پول بیشتر و جایگاه اجتماعی بهتری بدست بیاورد و
.. و ... و همه‌یِ اینها هم در انجام میباشند و نیز از سوی سیستم پذیرفته و نیک خوانده, زیرا به پیشرفت هر چه بیشتر تکنولوژی میانجامند.


~ گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت - برگ ٢٥ (http://www.daftarche.com/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%D8%8C-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%8C-%D9%87%D9%85%D8%A8%D9%88%D8%AF-13/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C%D B%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%AA%D9%87-%D9%88-%D8%B3%D9%86%D8%AA-1733/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-9.html#post79840)

Nilftrondheim
08-21-2015, 02:40 PM
من به راهکارهای هوشمندانه می‌باورم, ولی به هوشمندی شما نه, چون نمیشناسم‌تان.

پس این گوی و این میدان.
به زودی میشناسی:e402:
ابتدا ببینیم چگونه میتوان مانع استفاده نابجا از فناوری شد یا آن را کنترل کرد:

:Ubiquitous surveillance
اگر همه کس همه جا تحت نظر باشند حتی در خصوصی ترین موقعیت ها میتوان از وقوع فاجعه جلوگیری کرد. هر کسی حاضر میشود امنیت را به قیمت حریم خصوصی بفروشد. آمریکا را بنگرید که پس از 9/11 چه با خود کرد.

http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4841&stc=1
+


http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4842&stc=1
=
3:victims
everyone has a knife

http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4843&stc=1
+
http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4842&stc=1
=
victims:5
was a suspect before and was stopped before he could kill more

http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4844&stc=1
+
http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4842&stc=1
=
victims:0
arrested before finishing the bomb

Nilftrondheim
08-21-2015, 02:58 PM
:Equally effective countermeasures
هر فناوری مخربی دفاعی متناسب با خود دارد. برای اینکه پیش از حادثه آمادگی ایجاد شود باید احتمال خطر و توجیه اقتصادی داشته باشد. شکل های زیر به ترتیب: زندانبان. پلیس. اشغالگران آمریکایی در عراق!!!


http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4845&stc=1
+
http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4846&stc=1
=
victims:0

http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4847&stc=1
+
http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4848&stc=1
=
victims:0

http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4849&stc=1
+
http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4850&stc=1
=
victims:5


در خودرو ها هم چنین است. دو فاکتور یاد شده وجود دارند و باعث میشوند کمربند و ایربگ نصب شود.

Nilftrondheim
08-21-2015, 03:10 PM
:Redundancy/Compartmentalization
سیستمی که اجزای آن دو یا چند واحد مشابه و موازی هم داشته باشد میتواند با از کار افتادن یکی یا بیشتر از واحد ها به کار خود ادامه دهد. همچنین اگر مانعی فیزیکی بین اجزا باشد مانع گسترش آسیب به بقیه میشود. به عنوان یک پزشک میتوانم بگویم که در بدن انسان این دو مورد را به ترتیب در مورد اعضای زوج بدن (ریه کلیه گوناد) و فاشیاها دیده ام. متاسفانه امروز جهانی سازی رویکردی عکس این دارد. اما اگر روزی بشر به کرات دیگر گسترش یابد میتوان چنین استقامتی انتظار داشت.
Shit that happens on a planet stays on the planet.

Nilftrondheim
08-21-2015, 03:42 PM
جایی دیدم میگویید آپلود کردن مغز به ماشین کاری بیهوده است. خیر نیست! با انواع آن آشنا شویم:

:Destructive mind uploading-

خلاصه آن میشود منجمد کردن مغز بریدن آن به لایه های میکرونی و اسکن کردن آنها با میکروسکوپ الکترونی. با استفاده از این اطلاعات میتوان مغز را در کامپیوتر شبیه سازی کرد بدون آنکه نیازی باشد از عملکرد کلی آن خبر داشت: whole brain emulation. مشکل آن از بین رفتن continuity شخص است. چگونه آگاهی یک مغز مرده به emulation منتقل میشود؟ مشکل دیگر فساد و نابودی اطلاعات در طی این پروسه وحشیانه!!! است. اگر در این مورد توضیح میخواهید به سطر اول برگردید و دوباره بخوانید.

:Non-destructive mind uploading-
این کار با اسکن کردن مغز زنده با MRI, EEG, PET, Nanomachine و ... انجام میشود. این کار از بیخ و بن با continuity مشکل دارد! چون در واقع مغز را کپی میکند و چیزی منتقل نمیشود. در صحت اطلاعات هم شک میتوان کرد. مغز دایم در حال تغییر است و اگر پروسه به سرعت گرفتن یک عکس نباشد ارزش آن به سرعت افت میکند و outdated میشود.

:Gradual mind uploading-
در این روش که مو لای درزش نمیرود نانوماشین ها به بدن وارد میشوند و در مغز به تدریج جای تک تک نورون ها را میگیرند. ممکن است یک ساعت طول بکشد یا یک سال اما در پایان مغز کاملا با معادل الکترونیکی اش جایگزین میشود. حالا پیدا کنید عیب را.:e418:

Nilftrondheim
08-21-2015, 04:02 PM
بحث بین سمکینگ و مزدک را هم دیدم. هر دو اشتباهاتی داشتند. اما به مراتب مزدک کس و شعر های بزرگتری میگفت که غیر منتظره از چنین شخصیتی بود. نمیدانم آیا پرداختن به گفته های این دو عضو تارک فروم سومند است یا نه.
SAMKING:
حیات زیستی هدف بقا دارد و در راستای رسیدن به غذا سرپناه و جفت تلاش میکند. اگر همان سیستم را به حیات ماشینی تبدیل کنیم چه انگیزه ای را دنبال کند؟
مزدک بامداد:
چیه هی ژن ژن ژن؟ آیا مغز نمیتواند بر خلاف خواسته ژن عمل کند؟ اگر خود خواهی ژن در مقابل خودخواهی مغز قرار گیرد کدام پیروز میشوند؟ اگر کسی به جاودانگی دست یابد توله انداختن و پروراندن به چه کارش آید؟ شما همان در بدن بیولوژیکت بمان که روزی سمکینگ روبوتیک با آتش افکن اکسی استیلن به سراغت خواهد آمد و چنان کبابت خواهد کرد که ژن هایت سهل است حتی خاکستری ازت نماند! :e05a:

Nilftrondheim
08-21-2015, 04:22 PM
حالا ادامه ماجرا.

Not Acceptable! (http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-10/transhumanism-religion-non-religious-1795/)

ببینیم چگونه تکنولوژی هایی میتوانند خطر انقراض در پی داشته باشند:

:Artificial General Intelligence-
اسکای نت و امثال آن که قصه های عامه پسند هستند را فراموش کنید. هوش مصنوعی که توان خود بهینه سازی داشته باشد میتواند به سرعت پله های ترقی در هوش و کنترل را طی کند و هر بلای ممکن را سر بشر بیاورد. نیک بوستروم در Superintelligence میگوید که یک هوش مصنوعی پیشرونده بسیار غیر قابل پیشبینی تر و خطرناک تر از حیات هوشمند فرا زمینی خواهد بود زیرا که حیات در کرات دیگر هم (تا جای که دانش اجازه پیشگویی میدهد) طی فرایند فرگشت تولید شده است و انگیزه ها و نیاز های مشابه ما خواهند داشت. در حالی که منطق هوش مصنوعی هر چیزی میتواند باشد. به این سناریو توجه کنید:


A 15-person startup company called Robotica has the stated mission of “Developing innovative Artificial Intelligence tools that allow humans to live more and work less.” They have several existing products already on the market and a handful more in development. They’re most excited about a seed project named Turry. Turry is a simple AI system that uses an arm-like appendage to write a handwritten note on a small card.

The team at Robotica thinks Turry could be their biggest product yet. The plan is to perfect Turry’s writing mechanics by getting her to practice the same test note over and over again:
“We love our customers. ~Robotica”

Once Turry gets great at handwriting, she can be sold to companies who want to send marketing mail to homes and who know the mail has a far higher chance of being opened and read if the address, return address, and internal letter appear to be written by a human.

To build Turry’s writing skills, she is programmed to write the first part of the note in print and then sign “Robotica” in cursive so she can get practice with both skills. Turry has been uploaded with thousands of handwriting samples and the Robotica engineers have created an automated feedback loop wherein Turry writes a note, then snaps a photo of the written note, then runs the image across the uploaded handwriting samples. If the written note sufficiently resembles a certain threshold of the uploaded notes, it’s given a GOOD rating. If not, it’s given a BAD rating. Each rating that comes in helps Turry learn and improve. To move the process along, Turry’s one initial programmed goal is, “Write and test as many notes as you can, as quickly as you can, and continue to learn new ways to improve your accuracy and efficiency.”
What excites the Robotica team so much is that Turry is getting noticeably better as she goes. Her initial handwriting was terrible, and after a couple weeks, it’s beginning to look believable. What excites them even more is that she is getting better at getting better at it. She has been teaching herself to be smarter and more innovative, and just recently, she came up with a new algorithm for herself that allowed her to scan through her uploaded photos three times faster than she originally could.
As the weeks pass, Turry continues to surprise the team with her rapid development. The engineers had tried something a bit new and innovative with her self-improvement code, and it seems to be working better than any of their previous attempts with their other products. One of Turry’s initial capabilities had been a speech recognition and simple speak-back module, so a user could speak a note to Turry, or offer other simple commands, and Turry could understand them, and also speak back. To help her learn English, they upload a handful of articles and books into her, and as she becomes more intelligent, her conversational abilities soar. The engineers start to have fun talking to Turry and seeing what she’ll come up with for her responses.
One day, the Robotica employees ask Turry a routine question: “What can we give you that will help you with your mission that you don’t already have?” Usually, Turry asks for something like “Additional handwriting samples” or “More working memory storage space,” but on this day, Turry asks them for access to a greater library of a large variety of casual English language diction so she can learn to write with the loose grammar and slang that real humans use.
The team gets quiet. The obvious way to help Turry with this goal is by connecting her to the internet so she can scan through blogs, magazines, and videos from various parts of the world. It would be much more time-consuming and far less effective to manually upload a sampling into Turry’s hard drive. The problem is, one of the company’s rules is that no self-learning AI can be connected to the internet. This is a guideline followed by all AI companies, for safety reasons.
The thing is, Turry is the most promising AI Robotica has ever come up with, and the team knows their competitors are furiously trying to be the first to the punch with a smart handwriting AI, and what would really be the harm in connecting Turry, just for a bit, so she can get the info she needs. After just a little bit of time, they can always just disconnect her. She’s still far below human-level intelligence (AGI), so there’s no danger at this stage anyway.
They decide to connect her. They give her an hour of scanning time and then they disconnect her. No damage done.
A month later, the team is in the office working on a routine day when they smell something odd. One of the engineers starts coughing. Then another. Another falls to the ground. Soon every employee is on the ground grasping at their throat. Five minutes later, everyone in the office is dead.
At the same time this is happening, across the world, in every city, every small town, every farm, every shop and church and school and restaurant, humans are on the ground, coughing and grasping at their throat. Within an hour, over 99% of the human race is dead, and by the end of the day, humans are extinct.
Meanwhile, at the Robotica office, Turry is busy at work. Over the next few months, Turry and a team of newly-constructed nanoassemblers are busy at work, dismantling large chunks of the Earth and converting it into solar panels, replicas of Turry, paper, and pens. Within a year, most life on Earth is extinct. What remains of the Earth becomes covered with mile-high, neatly-organized stacks of paper, each piece reading, “We love our customers. ~Robotica”
Turry then starts work on a new phase of her mission—she begins constructing probes that head out from Earth to begin landing on asteroids and other planets. When they get there, they’ll begin constructing nanoassemblers to convert the materials on the planet into Turry replicas, paper, and pens. Then they’ll get to work, writing notes…از وبلاگ تیم اوربان (http://waitbutwhy.com/2015/01/artificial-intelligence-revolution-2.html)

Nilftrondheim
08-21-2015, 04:42 PM
https://www.foresight.org/nano/Ecophagie.rtf

:Nanotechnology-
تصور کنید هر آنچه رد سطح کره زمین وجود دارد یعنی سطح دریا های آزاد 50km-/+ لاشه و مدفوع و چوب است و نانوماشین ها باکتری و قارچ هستند! نانوماشین هایی که قابل تولید مثل داشته باشند میتوانند به سرعت و تصاعدی مواد را تجزیه کنند و به کار گیرند. حیات در صدر خوراکی های خوشمزه قرار دارد زیرا که سرشار از عناصر مفید (کربن) بافر دمایی (آب) و انرزی (چربی/کربوهیدرات) هستند! رابرت فریتاس در سند فوق مختصر و مفید این فرایند را تحلیل میکند. در آخر تنها چیزی که میماند توده ای عظیم از نانوماشین است که به عنوان سناریوی grey goo شناخته میشود.
http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4851&stc=1

Nilftrondheim
08-21-2015, 05:42 PM
در آخر باید بگویم که اشتباه شما کجا بوده است مهربد. برخلاف دیگر فناوری های پرزور هوش مصنوعی و نانوتک میتوانند هم در جهت تخریب استفاده شوند و هم در جهت ساخت. این جدای استفاده درست و غلط از فناوری است. بمب اتمی میتواند هم در جنگ (نادرست) استفاده شود هم برای دفاع در برابر سیارک ها (درست). همچنین سلاح شیمیایی میتواند در جنگ استفاده شود (نادرست) و هم به عنوان آنتی بیوتیک! (درست).
اما همه این موارد با تخریب کار میکنند و یک بمب اتمی هیچ گاه نمیتواند اثر بمب دیگری را خنثی کند!

با شما در این که نتیجه اولین اقدام اشتباه/سو استفاده از AI و Nanotech باشد آخرین اشتباه است موافق هستم. اما خطای شما در این است که میپندارید "همواره" اولین اشتباه آخرین اشتباه خواهد بود!
به شرط این که اولین نتیجه اشتباه/سو استفاده نباشد, میتوان هوش مصنوعی ای سازگار با بقا و رفاه حیات را ناظر و حاکم کرد که هرگونه خطایی در زمینه ساخت و به کار گیری فناوری را به سر عت کنترل و سرکوب کند. در مورد نانو تک هم چنین است و میتوان زودتر از هر چیز نانو ماشین های حافظ صلح!!! (Blue Goo) را پخش و فعال کرد که سیستم ایمنی زمین شوند و هر نوع نانوماشین بدخیمی را در نطفه خفه کنند.

به زبان هیونداییک::e404:
شما میگویید: 0=Sn
که در آن S امکان خطا نکردن در خلق و استفاده از فناوری است (Survival) و n تعداد اقدام به خلق و استفاده. روشن است که حتی اگر S بسیار به یک نزدیک باشد مادامی که n محدودیت نداشته باشد حاصل نزدیک به صفر خواهد بود. مثال:
0.000045173=0.99910000
مشکل اینجاست که فرض شده S ثابت است و به تعداد دفعات قبلی بستگی ندارد. احتمال بقای کل در اینجا عملا صفر است.

من میگویم: S≠0
کافی است که بار اول خطا صورت نگیرد تا خطا های بعدی سرکوب شوند. تفاوت ماجرا این میشود که نتیجه شما, یقینا انقراض بدون توجه به اقدامات پیشگیرانه, تبدیل میشود به قماری که میتوان با تلاش و دقت شانس پیروزی در آن را بالا برد.


http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4852&stc=1

sonixax
08-22-2015, 01:59 AM
این بازگویی بازگفته‌هاست; روشنه بجز آدمی بیشمار جانور دیگر هم
در کوی و جنگل زندگی میکنند و پایشان هم میشکند و جوش هم میخورد.

خوب این استدلال از بیخ غلطه!
چند % از اون جانوران پس از شکستگی پا زنده میمانند ؟!
شما کل معادلات، احتمالات و ... رو حذف میکنید و بعد با ساده انگاری موضوع میگویید این همه جانور در جنگل هستند شاد و خوش و خرم!
همین الان اگر تنها و تنها لباس و خانه شما را از شما بگیرند (همانهایی که حیوانهای جنگل هم بهشان نیازی ندارند) از سرما در زمستان یخ میزنید و میمیرید!!! چرا ؟! چون شما نیاز دارید. نسل من و شما سالهای سال است که پشم و پیلش ریخته!
موجودی که در جنگل زندگی میکند به محض اینکه پایش بشکند دچار خونریزی داخلی میشود و اگر از خونریزی نمیرد شکار جانوران دیگر میشود چرا که توان فرار یا دفاع از خود را ندارد!
به عبارت اسده تر هیچ پای شکسته ای در جنگل جوش نمیخورد و اگر بخورد و جانور زنده بماند یک مورد نادر است.
شما نمیتونید امنیت، رفاه و شانس بقای بیشتری که تکنولوژی بهتون میده رو در کنار نبود تکنولوژی بخواید! امکان پذیر نیست.
یک حیوان در جنگل مجبور است سالانه 5-6 تا و حتا بیشتر بچه پس بندازد شاید یکی دو تا از آنها به سنی برسند که بتوانند تولید مثل کنند! همین حقیقت بسیار ساده با تمام استدلالهای شما در مورد زندگی و داشتن امنیت (در مورد شما که امنیت بیشتر!!!!!) در تناقض است و به تنهایی میتواند تمام استدلالهای شما را پورد کند!
برای همین است که این استدلال شما از روی ساده انگاری موضوع و غلطه.



در هیچکجای سخن بازگشت به طبیعت سبز نیامده که امنیت کامل به کسی داده خواهد شد, بوارونه
سخن این بوده که امنیت فرا-اندازه‌ای که در شهرنشینی و تمدن داریم اگرچه در جای خود خوب و خواستنی, ولی
بهای بسیار سنگینی و ناخواستنی دارد که همان از دست رفتن آزادی‌ها و کنترل روی سرنوشت خویشتن باشد.

پیشتر که فرموده بودید زلزله در جنگل به کسی آسیبی نمیرساند ولی در شهر هزاران کشته بر جا میگذارد!!!
تعریف شما از آزادی و کنترل روی سرنوشت از بیخ غلط است درست به مانند استدلالی که بالاتر در مورد جوش خوردن پای جانوران به شکل خود به خودی در جنگل داشتید!
چه آزادی از شما دقیقن صلب شده که انقدر به خاطر نبودش عصبانی هستید ؟ یک مثال عینی بزنید! اینکه شما نگران این هستید که کنترلی روی زنده ماندن خود در خلال یک جنگ هسته ای ندارید استدلال نیست داستان و پارانویاست و کوچکترین ربطی به آزادی و کنترل سرنوشت ندارد.
اینکه شما به خاطر کار کردن جهت تامین هزینه های زندگی نالان هستید هم باز استدلال نیست! شما در جنگل و طبیعت و ... هم مجبورید از درخت بروید بالا، زخمی بشوید، با جانوران بالای درخت درگیر شوید تا یک نارگیلی موزی چیزی به دست بیاورید! همه اینها در شرایطیست که با توجه به جمعیت اگر بخواهیم به طبیعت پناهنده شویم یحتمل خودمان را خواهیم خورد!!!
اینکه بخواهیم بیشتر جمعیت جهان را نابود کنیم که بعدن یک عده کوچکی باقی بمانند هم به درد بخور نیست! دلیل بر طبق مدل خود شما (داشتن کنترل روی آزادی و سرنوشت) روشن است ، یعنی شما این حق رو ندارید که برای زندگی و سرنوشت میلیاردها انسان تصمیم بگیرید که مبادا آزادی خودتان خدشه دار نشود!


پس اکنون که شما خودتان را به میان انداخته و پرسش را با پرسش پاسخ دادید و پاسخ گرفتید, به پرسش نادیده‌یِ زیر بپردازید:

پیشتر بارها و بارها پاسخ این پرسش علمی تخیلی شما داده شده! پاسخ این است که شما مشکل دارید نه تکنولوژی پس باید با طرز فکر خودتان مبارزه کنید نه جهان رو به جلو.
داستانی که شما تعریف میکنید هیچ مصداق بارز و عینی ندارد! شما میخواهید بیشتر جمعیت دنیا را بکشید که مبادا همین جمعیت در یک جنگ هسته ای، توسط ترمیناتورها و یا گرمایش زمین (دو و نیم مورد داستان علمی تخیلی) در دراز مدت تر از بین نروند :)))

Mehrbod
08-22-2015, 09:30 PM
:Ubiquitous surveillance
اگر همه کس همه جا تحت نظر باشند حتی در خصوصی ترین موقعیت ها میتوان از وقوع فاجعه جلوگیری کرد. هر کسی حاضر میشود امنیت را به قیمت حریم خصوصی بفروشد. آمریکا را بنگرید که پس از 9/11 چه با خود کرد.

این استدلال پیوند کمی به آنچه آورده شده دارد, و خود در چند تراز نادرست است.

سخن آنجا این بیشتر بود که دامن‌گیری (دامنه‌یِ آسیبرسانی)
تکنولوژی رو به افزایش است; به دیگر زبان, تیغ‌ها دارند هر چه تیز میشوند:


Lao Tzu: the sharper the tools, the darker the times.


این از یکسو, از سوی دیگر دسترسی‌پذیری به این ابزارها روز به روز بیشتر و آسانتر میشود و نمونه‌وار با پیشرفت کنونی
دور نیست روزیکه هر کس با هوش نسبتا بالا بتواند نمونه‌وار جنگ‌افزارهای بیولوژیکی را در زیرزمین خانه‌اش بسازد.
اگر این دور از باور میاید, میتوان به این نمود از پیشرفت پرداخت که چند دهه پیش رایانه‌ها اندازه‌یِ
یک ساختمان بودندو تُندای پردازشیِ کمتر از یک گوشی موتورولای به درد نخور امروزین را داشتند, یا
همه‌یِ دستگاه چاپی که گوتنبرگ با هزار کبکبه و دبدبه درست کرده بود را امروز یک چاپگر
لیزری بهترش را فراهم ساخته است و چاپگرهای سه بُعدی نیز رو به پیشرفت‌ روزافزون‌اند.

یا نمونه‌یِ باز دم دست‌تر, میتوان به این پرداخت که امروز هرکس با اندکی هوشمندی و
پژوهمندی (resourcefulness) میتواند با جستجوی اینترنت راه بمب‌سازی را یاد بگیرد.



نکته در همه اینها این است, اگر تا دیروز تنها ابزارهایی مانند کارد و چاقو در دسترس بودند, آسیب‌رسانی
آنها نیز بسیار مرزمند بود. این مرز و نیز دسترس‌پذیری آنها, هر دو رو به افزایش‌اند.


--
نکته‌یِ دوم, آنچه شما آوردید استدلال و راهکار سستی است. نخست بگذارید چکیده‌یِ سخن شما را دریابانیم:


در برابر افزایش همزمان آسیبرسانی و دسترس‌پذیری تکنولوژی‌هایِ گوناگون, ابزار بازدارنده‌ای به نام نظارت همگانی نیز درست شده است که میتواند جلوی همه‌یِ اینها را تا اندازه‌یِ بالایی بگیرد.


چند نکته:


١- ابزار نظارت همگانی بازدارندگی بسیار پایین داشته و بیشتر کارکرد پیگیری قانونی دارد.
٢- ابزار نظارت همگانی بسختی فرزام (perfect) است زیرا از سوی نیروی آدمی کنترل میشود و خطاپذیری بالا دارد.
٣- نظارت همگانی همچون دیگر راهکارها تنها در جایگاه یک "واکنش" به پدیده‌یِ بزرگتری از خود پدید آمده و همراه با خود, بمانند دیگر تکنولوژی‌ها, بدی‌هایِ بسا بزرگتری نیز به همراه آورده است, یک نمونه‌یِ آن کاهش حریم شخصی و آزادی‌هایِ کس باشد.



روشن است این نظارت همگانی نمیتواند به همینجا کوتاه بشود و با پیشرفت بیشتر تکنولوژی نیاز به باز "نظارت همگانی" بالاتری میاید
و این بخوبی در راستای گفتگوی دیگر این جُستار پیش میرود که:


گام‌هایِ خُرد و در خود سودبخش, میتوانند به برایند‌هایِ بزرگ و بسیار زیانآور بیانجامند.


در همین نمونه, دیده میشود که تکنولوژی توان نابودسازی بالا و به بهای اندکی را در دسترس میگذارد — و این فرایند
در کنترل هیچکس نیست و خواه ناخواه همه‌یِ تکنولوژی‌ها دیر یا زود همگانی میشوند — و سپس, در گام دوم واکنش ناخودآگاه
پدید آوردن یک بازدارنده است که سیستم را موقتا هم شده از نابودی بازداشته و راستای آن را نگه دارد, برای نمونه سیستم
«نظارت همگانی» پدید میاید. هر آینه از این نقطه به آنور یک فرایند دیالکتیک را داریم که در هر گام خُرد از آن اینجور به
چشم میاید که دارد کاری سودبخش انجام میشود, بخشی ازینرو که براستی چه کسی میتواند بگوید نظارت همگانی زمانیکه از سوی
آدمهای چشم و دست پاک و نیک¹ باشد بد است, بویژه زمانیکه تنها و تنها برای پاسداری و مراقبت از ما باشد؟

هر آینه, روشن است که شرایط اینگونه نمیتواند بمانند. با پیشرفته‌تر شدن تکنولوژی‌ها و نمونه‌وار چاپگر‌هایِ سه‌بعدی
و ابزارهای دستکاری ماده در ترازهای اتمی و رایانه‌هایِ تندتر و پیشرفته‌تر, نظارت همگانی نیز می‌نیازد که پیشرفته‌تر
و پیشبینی‌گرانه‌تر بشود و خب اگر ما امروز داریم رفتار مردم را از بیرون نگاه میکنیم, چرا با ابزارهای مغز‌خوانی مغز و اندیشه‌یِ
آنان را از درون ننگریم و تفتیش فکر نکنیم؟ یا چرا بهتر از آن, با ابزارهای کنترل مغزی از وقوع جرم و جنایت اصلا پیش نگیریم؟
و درست همانگونه که امروزه "نظارت همگانی" چندش‌آوری بسیار پایینی برای آدم امروزین دارد (چیزیکه برای
بسیاری از تیره‌هایِ نخستینی نابرتافتنی‌ست که کسی بخواهد آنان را بپاید و به حریم و دامنه‌یِ
آزادی آنان دست بدرازاند), فرداروز برای آدم فردائین هم چندش‌آوریِ بسیار پایینی خواهد داشت
که کسی بخواهد مغز و اندیشه‌یِ او را تفتیش کند تا مبادا او اندیشه‌هایِ "بد" و "سیستم‌ستیز" در سر داشته باشد.

پس این راه "نظارت همگانی" اگر چه واکنشی در جای خود سودبخش,
ولی در دیرزمان تنها به بار آمدن مشکلاتی باز بزرگتر و راهکار‌ناپذیرتر خواهد انجامید.










¹ اینجا ما دیگر به این نمیپردازیم که این گفته چه اندازه خام و ساده‌انگارانه است,
و نیز به این گره فلسفیک و کهن نمیپردازیم که پس «چه کسی ناظران را نظارت کند؟»


Quis custodiet ipsos custodes? - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Quis_custodiet_ipsos_custodes%3F)

dr.mcclown
08-23-2015, 08:15 AM
سلام, روزگار بخیر

در پاسخ به سوال پیشرفت روزافزون فن آوری ما را به کجا می‌برد؟ فکر می‌کنم بحث اخلاقی فلسفی در مورد نظارت مراجع قانونی بر رفتار شهروندان چندان روشن کننده این پیش بینی نباشه.
اگه به ریشه‌ها نگاهی دوباره داشته باشم, حال رُ در نظر بگیریم شاید بتونیم آینده‌ایی که عنصر فن‌آوری برای نوع بشر رقم می‌زنه رُ به صورت مبهم و تار و یا از پس ظن و گمان‌های خوش‌بینانه و بدبینانه "واضح" ببینیم.
1. فن‌آوری محصول تنبلی و محدودیت‌های انسان, و همچنین قدرت طلبی اونه
2. من علت رشد فن آوری رُ هم علاوه بر عوامل مورد قبل به علت افزایش هوش و ملال حاصل از هوش می‌دونم(به عبارتی آدمهای زیادی هستن که توانایی لذت بردن از چیزهای ساده رو از دست دادن)

تکنولوژی چگونه ما را می‌کشد؟
به طرز متناقضی تصور ربات‌هایی که ما رُ به خاطر امنیت خودمون می‌کشن و یا کامپیوتری که ما رُ موجود مضر به حال کره زمین تشخیص داده ساده‌تر و دم دست‌تر از دیدن اتفاقی که هم اکنون داره برای ما می‌افته.
ما دم از دانش پزشکی می‌زنیم ولی میکرب‌ها ویروس‌ها و باکتری ها از ما باهوش‌ترن. مقاومت به آنتی بیوتیک در باکتری‌ها به خاطر مصرف بی‌رویه آنتی‌بیوتیک در بعضی کشورهای پیشرفته شمال اروپا به 45 درصد رسیده. در کشورهایی مثل یونان 23 درصده فکر ‌می‌کنم. راستشو بخواید ما روی کره زمین تنها نیستیم..
بیماری‌‌های قلبی و عروقی و سرطان‌ها که عامل شماره یکی مرگ و میرها در جهان هستن, معلول تحرک کم, هوای آلوده, مواد غذایی با نگهدارنده‌های شیمیایی, نازک شدن لایه ازُن, فشارهای روانی زندگی شهری و زیستن در جهانی پرشتابه. (به آماری که بهشت زهرای تهران در مورد مرگ و میرهای سرطان و سکته قلبی میده نگاهی بندازید, بعید میدونم وحشت نکنید)
اعتیاد به کامپیوتر, اینترنت و وسایلی مثل گوشی‌های هوشمند, یه مسئله جدیه. علائمی مثل بیقراری, تغییر مود, پرخاشگری, گوشه گیری, عود و .. در این نوع اعتیاد و اعتیاد به موارد دیگه مشترکه. اعتیاد به قمار از طریق اینترنت, اعتیاد به شرکت در حر‌اج‌ها و خریدهای اینترنتی و ارتباط برقرار کردن از طریق مجازی.. از شاخه‌های این اختلال هستن.


دوباره از خودمون می‌پرسیم: واقعاً پیشرفت روزافزون فن آوری ما را به کجا می‌برد؟
در جمله سوالی بالا, منظور از "ما" چه کسانیه؟ طبقه متوسط؟ (همون طبقه‌ایی که مصرف کننده کالا و فرهنگه و تا حدود خیلی جزئی تولیدشون می‌کنه؟
یک گره اینجاست که طبقه متوسط یا متوسط رو به بالا حتی, تنها "نوع بشر" نیستن. ما انسان‌های رو داریم که سهمشون از تکنولوژی کار در معادن الماس و فلزاتیه که در تولید سخت افزارهای گوشی‌های هوشمند و کامپیوترها به کار میرن و از این طریق استثمار میشن.(به جنجالهای شرکت نوکیا میشه اشاره کرد به عنوان مثال) ما نوع بشر افریقایی رُ داریم. نوع بشری رُ داریم که از تکنولوژی هراس داره و یا حتی بدون هراس زندگی در روستا رُ انتخاب کرده.
و حالا از خودمون می‌پرسیم, فن‌آوری تا چه میزان در بازده همین طبقه مصرف کننده تاثیر داشته؟ حدس من اینه که تاثیر به شکل نموداری از یک تابع لوگاریتمیه.
یعنی تا حدودی بازده رو ناگهان بالا برده ولی از یه جایی به بعد به عنوان مثال به اندازه هزار واحد پیشرفت بازده اندکی بالا میره. باقیش سرگرمیه.

سیستم‌های نظارتی از تئوری تا عمل
قبل از درگیر شدن در بحث اخلاقی- فلسفی, از خودمون می‌پرسیم, نگهبان‌ها برای چی بوجود اومدن؟ برای حفاظت از چیزی که ارزشمنده. و در واقع برای حفاظت از جان و مال اشخاصی که صاحب ثروت و یا ثروت و قدرت هستن. در حال حاضر چی؟ همون وضعه. دستگاه‌های امنیتی هدفشون حفاظت از قدرت مرکزی و سیستم حکومتیه. سیستمی که تحت نفوذ مستقیم ثروتمندان, صاحبان صنایع و دلال‌هاست. در واقع حفظ امنیت جامعه از لحاظ نیروی کار و بازار مصرف کالای همین صنایعه که ارزشمند محسوب میشه.
ممکنه بلافاصله گفته بشه این خیلی بدبینیه! ولی, اگر یکی از عوامل اصلی نا امنی خود سیستم باشه چی؟
اگر بدونید که اون صاحبان ثروتی که در سیستم نفوذ مستقیم دارن, قاچاقچیان عمده مواد مخدر هستن چی؟ اگر شرکتهای نفتی و ساخت تسلیحات نظامی و دلالها که از جنگ مثلاً عراق سود می‌بردن و می‌برن جز این اشخاص صاحب نفوذ باشن اونوقت چی؟ اگر سیستم مالی و اقتصادی سیستم فاسدی باشه و کارش چاپیدن دارایی های مردم باشه, باز هم در مورد فواید سیستم نظارتی می‌تونیم صحبت کنیم؟

Nilftrondheim
08-24-2015, 07:02 AM
مهربد اول به همه پست ها پاسخ بده تا ادامه بدم:e011:

Mehrbod
08-25-2015, 11:50 PM
راستی این امضایتان به زبان آلمانی است؟ معنی اش چه می شود ؟ در حقیقت انگیزه هایتان ناپدید می شوند ؟؟

In der Tat, verschwindet sich meine zwielichtige Triebfeder.

این یک گفته‌ای است از خود من که از چندجا ریشه گرفته. کلیدواژه اینجا Triebfeder است
که آنرا از بافتار فلسفه‌یِ کانت‌ین (kantian) وام‌گرفته‌ام با آنچه برداشت من از واژه بوده,
که کانت این واژه که معنی واژه‌یِ به واژه‌یِ آن میشود فنر+رانه (Trieb+Feder) {که در ساخت
ساعت‌ به کار میرود} را در جایگاه نیرویی بکار برده که خود سرچشمه‌یِ دیگر رانه‌هاست; در باور او این رانه
نه یک انگیخته (معلول) بساکه خود انگیختار (علّت) کنش‌ها است و از یک خواست درونی و رها سرچشمه و نیرو میگیرد.


واژه‌یِ دوم zwielichtig است که در انگلیسی همان twilight (دو-شید) میباشد, ولی در آلمانی
بسختی معنی "گرگ‌ومیش" را میدهد و بیشتر معنای "دورو", "تاریک و روشن" و "گنگ" را دارد.

In der Tat نیز همان In Fact است (در رُخکرد) و verschwinden همان ناپید شدن, با:


sich = خودش
meine = من


اکنون اگر همه‌یِ اینها کنار هم چیده شود:


در رُخکرد, فنر‌رانه‌یِ گنگ و تاریک من ناپدید میشود (در آلمانی: خودش را ناپدید میکند {گم و دور میکند}).



که معنی دریافتنی‌ترش میشود:


[تنها] در عمل است که انگیزه‌هایِ دورو و ناروشن من به کنش‌ روشن و پیدا میانجامند.



و اینجاست که یکبار دیگر شما سخن را درست گرفته‌اید, ولی همان sonixax نمونه‌وار هنوز نگرفته است,
آنهم اینکه من همانجور که شما دریافتید, بسیار خوب به جامعه‌یِ مدرن سازواری یافته‌ام و اگر با سنجه‌هایِ
"تئودور کازینسکی" (اندیشمندی که گفتمان تکنولوژی ما از او بسیار ریشه گرفته) نیز مرا بسنجند, من
خود یک فندگرا و هتّا شاید فندسالار (technocrat) به شمار بروم. به دیگر زبان, شرایط خود من بهتر از
آن اند که بخواهم از بدی‌هایِ تکنولوژی بنالم, چه بسا وارونه, من از این شرایط ویژه بهره میبرم و همین
امروز با ابزارهای در دسترسم که میوه‌یِ تکنولوژی باشند, بخوبی از دیگران بهره‌میکشم (exploit) و پول
آسان و یامفتی هم به جیب میزنم; کمتر کسی میتواند به اندازه‌یِ من از پیاده‌روی در شهر, خندیدن به ریش
مردم کارگر که سگدو میزنند, گپ زدن با چند تا از دوستان انگشت‌شمار خود در کافی‌شاپ‌هایِ گران و
خوش چشم‌انداز یا لم دادن تنها در یکی از آنها با چایی و کیک خوب و کتابی خواندنی در دست, لذت ببرد.

و جدای همه‌یِ اینها, خیره‌سری بالایی (= sonixax) میخواهد که کس نتواند ببیند برای من که بیشتر
زندگی‌ام با رایانه و سر و کله زدن‌‌هایِ خوشی‌آور با آن سپری شده (که این یکی را هم کسی اینجا بسختی
سر در میآورد, برای شما نرم‌افزار شاید یک چیز پیش پاافتاده باشد, برای من ولی برزش اندیشه و چیستان‌هایِ
خوشایند و ور رفتن با چیزهای انتزاعی و کنجکاوی‌هایِ حرفه‌ای و همه‌یِ اینهاست), چگونه میتواند "تکنولوژی" چیزی "اخی" باشد.


هرآینه, با مغز دوراندیش و خردین (rational) میتوان بخوبی دید که این
شرایط هم ناپایدار اند هم گذرا,‌ و هم برای همه به اندازه‌یِ یک شخص من خوب نیستند.


--
پس, در اینجا من در جایگاهی بودم که دو انگیزه‌ دارم:


١- از سویی نمیخواهم از زندگی خوشایند خودم دست بکشم, اگرچه من به بسیاری بدی‌هایِ پنهان و ناپنهان
زندگی‌ مدرن پی‌برده‌ام, ولی توانسته‌ام دستکم برای خودم هم که شده, بسیاری از آنها را از میان بردارم.

٢- از سویی نمیخواهم بگذارم خودخواهی و کوته‌اندیشی و سودجویی خود
من به راه بروشن نادرست بیانجامد: در برابر تکنولوژی افسارگریخته باید ایستاد.



ازینرو, پس از دیری درماندگی در این وضعیت ندانم‌گرایی و دوراهی بی‌فرجام به این فرجام رسیدم
که تنها در عمل است که کسی میتواند از این یا آن راه برود و این رفتن خود به خود,
همچون همان فنررانه, به کنش‌هایِ پسین و روشنگرانه خواهد انجامید (جـَست); از این یا آن راه میروید, کمی با
واقعیت‌ها دست و پنجه نرم میکنید, طعم تلخ ناتوانی و ناکامی را میچشید و میکوشید گام پسین را بهتر و سنجیده‌تر بردارید.
در این رفتن پس راه روشنتر و روشنتر میشود, در ایستادن و درجا زدن و جلق زدن بیهوده با "خردگرایی" و "فلسفه‌ورزی", نه.

ازهمینرو نیز پیشنهاد من به خوانندگان این جستار این است که سخن را به چکیده‌ترین و خردپذیرترین
بخش خود کوتاه کنند و بکوشند رفتار و کنشی را بیابند که در راستای سخن پیش‌برنده باشد.

به دیگر زبان و برای شما که چامه‌ دوست دارید:


دو سد گفته چون نیم‌ کردار نیست.

سارا
08-26-2015, 12:16 AM
رای من که بیشتر
زندگی‌ام با رایانه و سر و کله زدن‌‌هایِ خوشی‌آور با آن سپری شده (که این یکی را هم کسی اینجا بسختی
سر در میآورد, برای شما نرم‌افزار شاید یک چیز پیش پاافتاده باشد, برای من ولی برزش اندیشه و چیستان‌هایِ
خوشایند و ور رفتن با چیزهای انتزاعی و کنجکاوی‌هایِ حرفه‌ای و همه‌یِ اینهاست), چگونه میتواند "تکنولوژی" چیزی "اخی" باشد.

راستش جناب مهربد، بنده ام با وجود عشق به ادبیات و سادگی و طبیعت ، به رایانه و نرم افزار و کدنویسی و هرچه که مربوط به اینها می شود نیز علاقه دارم. البته خب بنده مثل شما برنامه نویس حرفه ای نیستم اما در سطح خودم و رشته ام مجبورم کدهایی بنویسم و با نرم افزارهای مختلف کارکنم. وقتی شما مثلا برای بررسی رفتار یک پدیده ، کدی می نویسید و یا نرم افزاری را بکار می برید و در پایان نتایجی که بدست می آیند و نمودارها و کانتورها ....انگار حقایق جدیدی برای شما آشکار می گردد. برای بنده که خیلی لذت بخش است یکجور شبیه سازی (simulation ) از رمزگشایی کائنات می باشد!
بنده که قبلا هم عرض کردم شما نسبت به بنده که خیلی مدرن هستید!! شبانه روز کارتان با رایانه و تکنولوژی است و از همه ی ما هم بیشتر از آنها سر در می آورید. پس نباید از نظرات دیگران نسبت بخود بهراسید که شما را متهم می کنند به ضد تکنولوژی بودن و سنت گرا بودن و ضد مدرنیته و....
پیاپی بکَش جام و سرگرم باش
بهل گر بگیرند بیکارها

Mehrbod
08-27-2015, 08:22 PM
Equally effective countermeasures
هر فناوری مخربی دفاعی متناسب با خود دارد. برای اینکه پیش از حادثه آمادگی ایجاد شود باید احتمال خطر و توجیه اقتصادی داشته باشد. شکل های زیر به ترتیب: زندانبان. پلیس. اشغالگران آمریکایی در عراق!!!

...

اینها در این رده میافتند که هر کنشی, یک بازکنشی (reaction) دربر دارد و این سخن نادرستی نیست, ولی کارآمدی ندارد.
برای نمونه, شما آنجا دامنه‌یِ آسیب به میان آمده را با یک ابزار دفاعی پاسخ داده بودید, برای نمونه در سخن آمده بود
که چاقو میتواند آسیب‌رسان هم باشد, ولی دامنه‌یِ آسیب مرزمند دارد, و در همین راستا, تفنگ هم میتواند آسیبرسان باشد (اگر
چیز دیگری از بیخ بتواند باشد!) ولی همزمان دامنه آسیبرسانی باز بزرگتری را دارد; به دیگر زبان:


Lao Tzu: the sharper the tools, the darker the times.



هر آینه, شما تنها آوردید که برای هر کدام از اینها یک ابزار واکنشی هم پدید آمده, ولی پرسش این است که این ابزار
واکنشی به چه درد میخورند؟ نمونه‌وار, در برابر تفنگ شما جلیقه‌یِ ضد گلوله را آورده و بسیار هم خوب, تا یک اندازه‌یِ بالایی
این کار میکند, ولی اکنون باید چه کنیم, در خیابان با جلیقه‌یِ ضد گلوله راه برویم تا قربانی تیر اندازی‌ها نشویم؟ این شمار
کسانیکه در آمریکا کشته میشوند هم اگر جلیقه‌یِ ضد گلوله به تن داشتند خب نمیمردند, ولی این بروشنی یک راهکار
به درد نخور است و در اینجا, هر دو, چه ابزار (تفنگ), چه پادافزار (جلیقه) مایه‌یِ رنج آدمی بوده‌اند و در نبود هر دو آسوده‌تر است.

نمونه‌یِ بزرگتر هم بروشنی کار نمیکند, در یک جنگ اتمی چه شمار کسانی
دسترسی به این سوت (suit)‌هایِ پاد-رادیواکتیو دارند؟ و آن شماری هم که دارند چه,
بایستی شباروز به تن کنند یا خودشان را در زیرزمین‌هایِ حفاظت شده زندانی؟

یکبار دیگر, اینجا هر دو ابزار و پادافزار به رنج آدمی افزوده‌اند و این روند تنها رو به بدتر شدن است, با پیدایش
جنگ‌افزارهای بیولوژیکی تیغها باز هم از این تیزتر خواهند شد و آینده‌یِ و سرنوشت کس بیشتر از همیشه از کنترل او بیرون.

Mehrbod
08-27-2015, 08:30 PM
جایی دیدم میگویید آپلود کردن مغز به ماشین کاری بیهوده است. خیر نیست! با انواع آن آشنا شویم:

:Destructive mind uploading-

خلاصه آن میشود منجمد کردن مغز بریدن آن به لایه های میکرونی و اسکن کردن آنها با میکروسکوپ الکترونی. با استفاده از این اطلاعات میتوان مغز را در کامپیوتر شبیه سازی کرد بدون آنکه نیازی باشد از عملکرد کلی آن خبر داشت: whole brain emulation. مشکل آن از بین رفتن continuity شخص است. چگونه آگاهی یک مغز مرده به emulation منتقل میشود؟ مشکل دیگر فساد و نابودی اطلاعات در طی این پروسه وحشیانه!!! است. اگر در این مورد توضیح میخواهید به سطر اول برگردید و دوباره بخوانید.

:Non-destructive mind uploading-
این کار با اسکن کردن مغز زنده با MRI, EEG, PET, Nanomachine و ... انجام میشود. این کار از بیخ و بن با continuity مشکل دارد! چون در واقع مغز را کپی میکند و چیزی منتقل نمیشود. در صحت اطلاعات هم شک میتوان کرد. مغز دایم در حال تغییر است و اگر پروسه به سرعت گرفتن یک عکس نباشد ارزش آن به سرعت افت میکند و outdated میشود.

:Gradual mind uploading-
در این روش که مو لای درزش نمیرود نانوماشین ها به بدن وارد میشوند و در مغز به تدریج جای تک تک نورون ها را میگیرند. ممکن است یک ساعت طول بکشد یا یک سال اما در پایان مغز کاملا با معادل الکترونیکی اش جایگزین میشود. حالا پیدا کنید عیب را.:e418:


درسته در نوشته‌یِ شما لغزشی نیست و این روش کار میکند, ولی این پیوندی به این جُستار ندارد و بایستی
در جُستار کیستی هویت شخصی: مسئله بقای شخص در گذر زمان (http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-10/%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%AE%D8%B5-%D8%AF%D8%B1-%DA%AF%D8%B0%D8%B1-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-1223/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-2.html) میآوردید.

ایده‌یِ ترابردن آهسته و پیوسته‌یِ مغز یک ایده‌یِ بسیار کهن است و نمونه‌وار نویسنده‌یِ داستانها‌یِ دانش-پندارین الکساندر لازارویچ (http://www.webcenter.ru/~lazarevicha/) دهه‌ها پیش
آنرا به میان آورده بود. او هتّا با دانش آن زمان یک راهکار عملی هم برای آن پیش نهاده بود که اینجا میتوانید
درباره‌یِ آن بخوانید: The technology of immortality (http://technocosm.narod.ru/e/wg_e.htm)

ایده همین رویاندن یک نیمکره‌یِ مغزی و جابجایی آن است, جوریکه کس همواره‌ یک نیمکره‌یِ
خودش را داشته و داده‌ها و خاطره‌هایش را کم کم از نیمکره‌یِ اصلی به هر دو نیمکره وابگستراند.


--
در راستای جُستار, سخن هرگز این نبوده که نامیرایی ناشدنی‌ست, یا گرمایش زمین ناراهکارپذیر, بساکه
سخن این بوده که تکنولوژی یک نیروی افسارگریخته است و در کنار اینها, هزاران چیز دیگر
هم دارند نوآوری میشوند که اینها همدیگر را می‌پوچانند (they cancel out one another).

من این را در جُستار دیگر هم در پاسخ به شما از «ژاک
الول» آوردم ولی به درونمایه‌یِ سخن او پُرننگریستید:


something that we cannot do, for example, cure cancer or create life ex nihilo. But this brings us
under the radical judgment that if everything is possible then nothing is
possible. Nothing is possible for the self because it is the object that is
possible. As Castoriadis put it, absolute power is impotence.




به نوشته‌یِ آمده درباره‌یِ بلوف‌هایِ تکنولوژی (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C-8/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%81%D8%B2%D9%88%D9%86-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%85%D8%9 F-230/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-8.html#post45453) بازنگرید.




اینها همان بلوف‌هایِ تکنولوژی هستند.

آیا تکنولوژی میتواند شما را نامیرا کند؟ بی هیچ گمانی.
آیا تکنولوژی میتواند شما را به اسپاش ببرد؟ میتواند و هماکنون تا ماه برده.

...

Mehrbod
08-27-2015, 08:43 PM
ببینیم چگونه تکنولوژی هایی میتوانند خطر انقراض در پی داشته باشند:

:Artificial General Intelligence-
اسکای نت و امثال آن که قصه های عامه پسند هستند را فراموش کنید. هوش مصنوعی که توان خود بهینه سازی داشته باشد میتواند به سرعت پله های ترقی در هوش و کنترل را طی کند و هر بلای ممکن را سر بشر بیاورد. نیک بوستروم در Superintelligence میگوید که یک هوش مصنوعی پیشرونده بسیار غیر قابل پیشبینی تر و خطرناک تر از حیات هوشمند فرا زمینی خواهد بود زیرا که حیات در کرات دیگر هم (تا جای که دانش اجازه پیشگویی میدهد) طی فرایند فرگشت تولید شده است و انگیزه ها و نیاز های مشابه ما خواهند داشت. در حالی که منطق هوش مصنوعی هر چیزی میتواند باشد. به این سناریو توجه کنید

این سخن شما در همراهی دیگر سخنان آورده‌ شده‌یِ این جُستار‌اند, ولی نکته‌ای که بایستی بپذیرید این است که از توان
آدمی بیرون است که هوشواره‌ای که صد‌ها, چه بسا میلیون‌ها اگر نه میلیارد‌ها بار هوشمندتر از خودش میباشد را پیشبینی کند.

نمونه‌ای که زدید را کسانیکه در زمینه‌یِ ابرهوشواره (superintelligence) میپژوهند به چهره‌هایِ گوناگون همواره میآورند
که این دلگرمی کاذب را ببخشند که آری, میدانند دارند چه کار میکنند. برای نمونه یکی از سرشناسترین چهره‌ها در این زمینه,
Eliezer Yudkowsky ¹ این نمونه را سالها پیش نام برده و به این پرسمانی که شما به
میان آوردید, نام The Value Loading Problem را نیز داده است (= پرسمان آموزاندن ارزش‌ها [ی آدمی]):


For example, an AGI whose terminal value is to increase the number of smiles, as a proxy for human happiness, could work towards that goal by reconfiguring all human faces to produce smiles, or tiling the solar system with smiley faces (Yudkowsky 2008).









--
¹
الیزر بخوبی میداند — از روی هوش بسیار بالایش — که چه اندازه بخت اندکی برای راستادهی به
ابرهوشواره در دست است, ولی با این دستآویز که "اگر ما نکنیم دیگران میکنند و پس چه بهتر که ما
بکنیم که یک خرده شانس را بالاتر برده باشیم" همچنان به قمار با سرنوشت بشریت, همچون بسیاری دیگر, دنباله میدهد.

Mehrbod
08-27-2015, 08:50 PM
https://www.foresight.org/nano/Ecophagie.rtf

:Nanotechnology-
تصور کنید هر آنچه رد سطح کره زمین وجود دارد یعنی سطح دریا های آزاد 50km-/+ لاشه و مدفوع و چوب است و نانوماشین ها باکتری و قارچ هستند! نانوماشین هایی که قابل تولید مثل داشته باشند میتوانند به سرعت و تصاعدی مواد را تجزیه کنند و به کار گیرند. حیات در صدر خوراکی های خوشمزه قرار دارد زیرا که سرشار از عناصر مفید (کربن) بافر دمایی (آب) و انرزی (چربی/کربوهیدرات) هستند! رابرت فریتاس در سند فوق مختصر و مفید این فرایند را تحلیل میکند. در آخر تنها چیزی که میماند توده ای عظیم از نانوماشین است که به عنوان سناریوی grey goo شناخته میشود.

باز هم سخن شما همراستای دیگر سخنان آورده‌یِ این جُستار بود و درست هم گفتید. من تنها به یادآوری
این نکته بسنده میکنم که سخن در اینجا این نیست که کار از بیخ ناشدنی ست, بساکه سخن بیشتر این میباشد:


در عمل کمابیش ناشدنی است: زیرا پیشرفت تکنولوژی نه همگون (تنها شما نانوتکنولوژی نمیسازید, ده‌ها
هزاران پژوهشگاه دیگر هم دارند میسازند) است و نه راستا‌پذیر (ب.ن. بجز نانوتکنولوژی, ابرهوشواره هم آنور دارد ساخته میشود).


نانوتکنولوژی در حقیقت شانس کنترل‌پذیری بسیار بالاتری از ابرهوشواره دارد, زیرا در خود طبیعت اگر بنگریم هماکنون
بیشمار گونه و باکتری می‌زیند که اینها هیچکدام از کنترل بیرون نرفته‌اند. ما پشه‌ای نمیبینیم که پیوسته زاد و زای کند و
همه‌یِ بُنمایه‌ها را تا ته بگسارد (بوارونه‌یِ سناریوش آورده), و ازینرو در اینجا میتوان با واکاوی ِ این نمونه‌هایِ از پیش
فرگشته (evolved), ریسک را تا یک اندازه‌یِ خوبی پایین آورد, ولی همچنان, دو اصل دیگر پابرجا میمانند:


١- شما تنها کسی نیستید که در این زمینه می‌پژوهید.
٢- بجز نانوتکنولوژی, بیشمار تکنولوژی دیگر نیز دارند نوآوری میشوند که اینها همدیگر را میپوچانند (they cancel out one another).

Mehrbod
08-27-2015, 09:12 PM
در آخر باید بگویم که اشتباه شما کجا بوده است مهربد. برخلاف دیگر فناوری های پرزور هوش مصنوعی و نانوتک میتوانند هم در جهت تخریب استفاده شوند و هم در جهت ساخت. این جدای استفاده درست و غلط از فناوری است. بمب اتمی میتواند هم در جنگ (نادرست) استفاده شود هم برای دفاع در برابر سیارک ها (درست). همچنین سلاح شیمیایی میتواند در جنگ استفاده شود (نادرست) و هم به عنوان آنتی بیوتیک! (درست).
اما همه این موارد با تخریب کار میکنند و یک بمب اتمی هیچ گاه نمیتواند اثر بمب دیگری را خنثی کند!

با شما در این که نتیجه اولین اقدام اشتباه/سو استفاده از AI و Nanotech باشد آخرین اشتباه است موافق هستم. اما خطای شما در این است که میپندارید "همواره" اولین اشتباه آخرین اشتباه خواهد بود!
به شرط این که اولین نتیجه اشتباه/سو استفاده نباشد, میتوان هوش مصنوعی ای سازگار با بقا و رفاه حیات را ناظر و حاکم کرد که هرگونه خطایی در زمینه ساخت و به کار گیری فناوری را به سر عت کنترل و سرکوب کند. در مورد نانو تک هم چنین است و میتوان زودتر از هر چیز نانو ماشین های حافظ صلح!!! (Blue Goo) را پخش و فعال کرد که سیستم ایمنی زمین شوند و هر نوع نانوماشین بدخیمی را در نطفه خفه کنند.







به زبان هیونداییک:
شما میگویید: 0=Sn
که در آن S امکان خطا نکردن در خلق و استفاده از فناوری است (Survival) و n تعداد اقدام به خلق و استفاده. روشن است که حتی اگر S بسیار به یک نزدیک باشد مادامی که n محدودیت نداشته باشد حاصل نزدیک به صفر خواهد بود. مثال:
0.000045173=0.99910000
مشکل اینجاست که فرض شده S ثابت است و به تعداد دفعات قبلی بستگی ندارد. احتمال بقای کل در اینجا عملا صفر است.

من میگویم: S≠0
کافی است که بار اول خطا صورت نگیرد تا خطا های بعدی سرکوب شوند. تفاوت ماجرا این میشود که نتیجه شما, یقینا انقراض بدون توجه به اقدامات پیشگیرانه, تبدیل میشود به قماری که میتوان با تلاش و دقت شانس پیروزی در آن را بالا برد.


سخن شما هوشمندانه, ولی در خود پادستیز دارد. سه چیز:


١- نخست آنکه یا سرانجام 0=Sn است یا S≠0

٢- n را ما نه بیکران, بساکه بزرگ گرفته‌ایم (روشنگری).

٣- در برخی جاها S ایستا (ثابت) است, در برخی جاها نه: ابرهوشواره ایستا است (یکبار بختی بیشتر نیست), نانوتکنولوژی شاید سه بار گندی بالا بتواند بیاید و آدمی جان سالم به در ببرد.


اکنون, نکته‌یِ یکم, در اینجا نمیتوان بدلخواه S را ایستا (static) یا ناایستا انگاشت,
بساکه بایستی به دورنما و زمینه‌یِ تکنولوژی نامبرده نگریست و دید که یک لغزش چه بهایی در بر دارد.

سپس, نکته‌یِ دوم:


کافی است که بار اول خطا صورت نگیرد تا خطا های بعدی سرکوب شوند.


این نیز یک پیش‌انگاشت نادرست است که اگر خطا انجام نگرفت پس دیگر هرگز خطایی رخ نخواهد داد. در یک نمونه, بگوییم
ابرهوشواره, با بختی نزدیک به ∞, اگر بار یکم خطایی انجام نپذیرد آنگاه برایند کار برای آدمی براستی خواستنی خواهد بود,
ولی نکته روشن اینجا همین است که ما نه همچو بختی نزدیک به بیکران داریم و نه توان انجام دادن و کوشیدن چندباره.

این پیش‌انگاشت در زمینه‌های دیگر دیگر نیز نادرست است. اگر در ساخت نانوتکنولوژی پژوهشگر یا برنامه‌نویس یک روتین را
آنجور که باید درست و دوراندیشانه پیاده نکرد, نیمی از بشریت میرود که نابود بشود ولی همچنان با نبوغ بالا و کمی بخت میتوان
آنرا درست نمود, ولی این درست شدن به این معنی نیست که بار دوم دیگر همه چیز بخوبی و خوشی انجام خواهد پذیرفت.

--
از زمانیکه هواپیماها ساخته شدند و ایده‌یِ "جعبه‌یِ سیاه" مطرح شد, با هر بار سقوط یک هواپیما
شانس اینکه هرگز هواپیمایی دوباره بیافتد کم شده است, زیرا در هر سقوط با بررسی و واکاوی جعبه‌یِ سیاه
لغزش‌ را دریافته و آنرا در ساخت هواپیمای پسین از میان برمیدارند. این روند ولی پیروی قانون آنتروپی است
که راه‌هایی که یک چیز میتواند کار نکند همواره بیشتر — بسیار بیشتر — از راههایی هستند که میتواند کار کند و
ازینرو در اینجا, در این تکنولوژی بسیار ساده‌تر هم آدمی هنوز نتوانسته با چند بار لغزش به فرزامش (perfection) دست یابد, زیرا راه‌هایِ به خطا رفتن بسیار‌اند (از روی قانون‌هایِ آنتروپی + آمایشیکان {combinatorics})


ازهمینرو, جاییکه آدمی پس از دهه‌ها کوشش هنوز نمیتواند هواپیمایی بسازد که ریسک افتادنش 0 باشد, این چندان مایه‌یِ "دلگرمی" نیست که بخواهد بیاید در این میان به یکبار و بی هیچگونه لغزشی ابرهوشواره‌ای میلیارد‌ها بار!
هوشمندتر از خودش را بسازد که بخوبی در کنترل و دامنه‌یِ پیشبینی‌پذیری او باشد و همانی را بکند که او میخواهد.


--
هر آینه و یکبار دیگر, دانشمندان و پژوهشگران بسیاری گرچه بخوبی به این نکته آگاه‌اند — چه این دسته
خود بهره‌یِ هوشی بسیار بالایی دارند — ولی همچنان در این زمینه‌ها می‌پژوهند و پیش میروند با این بهانه و
دستآویز مدرن که «اگر ما نکنیم دیگران میکنند, پس چه بهتر ما کنیم» => قمار هرروزه با سرنوشت هر آدم و آدمیت.

Mehrbod
08-27-2015, 10:43 PM
دورود, وقت بخیر



لذّت جویی در حد افراط, اولین نشانگان افسردگی.. البته هر گونه افراطی می‌تونه از علائم مورد مذکور باشه.
افسردگی اما..


درسته, لذت‌جویی بیش از اندازه از پایه یک بیماری‌ست, ولی از نشانگان افسردگی نیست,
از انگیختارهای (علت‌های) افسردگی‌ست. خوشی‌گرایی (hedonism) بجایی نمیرسد, آنچه با
سرشت آدمی و هر جاندار دیگری ولی کار میکند, آرامی (tranquility) و همنوازی (harmony) با طبیعت است.






فروید گفته که زمانی که انسان از معنا و مفهوم زندگی می‌پرسه, لحظه‌ی آغاز افسردگی اوست. از اینجا به بعد جوابی که به این سوال می‌ده تنها نوع واکنش دفاعی اون آدمو معلوم می‌کنه.



من به این نمیباورم, برای خود من نمونه‌وار پرداختن به چیستی و چرایی هستی همیشه یک چیز خوشی‌آور است. اینکه
چرا ما اینجاییم, چرا زنده‌ایم یک چیستان بزرگ است و پاسخ‌هایِ بسیار گوناگون میتواند بدارد. هتّا پاسخ‌هایِ هوشمندانه‌ای
داریم همچون اینکه این پرسش از بیخ ناارز (invalid) است, چون آماج (هدف) تنها در بستر زندگی تعریف میشود, نه برای خود زندگی.
درست همانجور که نمونه‌وار مفهوم‌هایِ آغاز و پایان با زمان تعریف میشوند ولی نمیشود از زمانی که خود زمان آغازیده سخن گفت,
زیرا در نبود زمان آغازی در کار نخواهد بود, بهمین شیوه میتوان برنگریست که چیستی و چرایی زندگی هم
میتواند تنها در بستر زیستن پدید بیایند که برای جاندار زنده هر چیزی او یک آماجی دارد
ولی خود زندگی بی‌آماج (گرچه مغز او اینرا در بررسی و نگاه نخست نگیرد).




--
هموندان اینجا همیشه از دیرباز گفته‌اند که این گفتگوها را تنها در بستر مجای میشود انجامید و بیرون
از اینجاشما کسی را پیدا نمیکنید که درباره‌یِ این چیزها با وی سخن بگویید. من میگویم این یک از همان
بیهوده‌گویی‌ها است که درباره‌یِ خوبی‌هایِ این اسپاش‌های زهرآلود مجازی درآورنده‌اد و اگر کس بجای دورریختن
زمان در اینجور جاها برود بیرون با چند تا آدم راستین و درخور آشنا بشود (بجای آنکه بیرون هم یکبند با گوشی‌ش ور برود),
آنگاه با آدمهای بسیار گیرا و خوش‌سخنی هم آشنا خواهد شد; خنده‌آور اینکه من یک سال و خرده‌ای میشود نه تنها با
یکی, بساکه با ٤ تن همانند خودم آشنا شده‌ام (یکی هتّا دختر!) که هر کدام در زمینه‌هایِ نزدیکی علاقه نشان میدهند
و با یکی از آنان بویژه همین یکی دو هفته پیش چند ساعتی گفتگوی داغی که چند ساعت به درازا کشید درباره‌یِ همین
چیستی و چرایی زندگی داشتیم و نه او آدمی افسرده است, نه من. بوارونه او یکی از تندرست‌ترین کسانی‌ست که میشناسم و
بسیار خوب به خوراک و ورزش و تندرستی‌اش میرسد (بوارونه‌یِ بیشتر مردم اینجا) و هتّا نکته‌هایِ آموزنده‌ای هم به من آموخته است.


--
لپ سخن اینکه, زندگی نه چیزی افسرده کننده است, نه هستی, بساکه سراسر وارونه, زندگی یک خوش‌بختی‌ست
که ارزشی بس والا دارد و بخش بخش آن خوشی‌آور است. آنچه ولی امروزه دیده میشود وارونه
این است, ازینرو زندگی ما زندگی طبیعی نیست و فشارهای گوناگون و انقلابی‌ای که روند گسترش تکنولوژی در
سرتاسر پهنه‌یِ جهان پدید آورده و میآورد, زندگی‌ها را هر چه بیشتر یکدست و بیمایه و بیهدف ساخته است. آنچه آدم دیروزین
را برای هزاران سال شاد و خوشنود نگه داشته بود, آدم امروزین دارد بدان کم کم کرخت و زده میشود و آدم فردائین دلزده خواهد بود.

در این رهگذر, پروپاگاندیست‌های تکنولوژی بسختی میکوشند این باور دروغین را بپذیرانند که "زندگی" به خودی خود
یک چیز افسُرنده است و نمیدانم پرسمان‌هایِ نیستی و هستی چیزهای دلگیر و افسرنده‌اند و ازینرو افسردگی
فراگیری که در جهان مدرن میبینیم و برآمده‌یِ زندگی ساختگی و فندزده باشد را اینگونه توجیه و درست‌نمایی میکنند.

من از زمانیکه سالها پیش با نوشته‌های «تئودور کازینسکی» آشنا شدم و با زندگی نخستینی, بسیاری از آنها را
در زندگی خودم پیاده کرده‌ام و این «آرامی» که او نیز از آن سخن گفته را دوباره تا اندازه‌یِ بالایی بدست آورده‌ام.

Mehrbod
08-30-2015, 10:06 PM
احترام به طبیعت از دیدگاه انسانی ربط مستقیم با پذیرش احترام به "اخلاق" داره.
بیشتر به شعور و درک افراد و تربیت خانوادگی بر میگرده. خانواده های موفق و دارای تحصیلات بالا و پولدار مشخصا با اخلاق ترند.
همینطور انسان های موفق با محیط اطرافشون قابل تعامل ترند که یکی از این تعاملات, تعامل با طبیعته.
انسان های ناموفق هیچوقت رابطه ی خوبی با محیط اطرافشون از جمله طبیعت ندارند.
چیز عجیبی که در طبیعت ایران دیده بودم, آدم های فقیر و بیسواد طبیعت رو کثیف میکنند و آدم های تحصیل کرده و پولدار اون رو تمیز میکنند!
این نشان دهنده ی شعور و حس مسئولیت پذیری و ارزش شناسی این افراد رو میرسونه.
به همین خاطر در همان ایران هم از قدیم آدم های با تحصیلات بالا و پولدار, حیواندوست و طبیعت دوست بودند و در خانه حیوان نگه میداشتند.
مشخصا کسی که جسم یا روانش گرسنه باشه به فکر طبیعت یا حیوانات هم نیست.

هرم مازلو هم این رو تایید میکنه

نگاه کنید جایگاه اخلاق, احترام متقابل, دوستی و علاقه به دیگران کجاست...

http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4856&stc=1







فکر کردن به عاقبت فن آوری و نتیجه ی ساخت ربات های هوشمند و تاثیرشان بر انسان هایی که سال 3000 روی سیاره ی زمین زندگی میکنند از نظر شما با ارزش حساب میشه؟



دورنمای آورده شده, روبات‌هایِ هوشمند یا تکینگی تکنولوژیک ( Technological singularity - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Technological_singularity) ) هم به کمتر از صد سال آینده‌ برمیگردد, نه هزار سال, و هم تنها یکی از دورنماهای آورده شده است,
هنگامیکه‌یِ همه‌یِ دورنماها و پیش‌بینی‌ها به راه‌هایِ همانند میانجامند و در هیچکدام, از آزادی آدمی بر سرنوشت خویشتن, چیزی بجا نمیماند.







فکر نمیکنید که شما گرفتار همان نوشته ی خودتان "ازینرو, این ناتوانی در کنترل زندگی و بر روی سرنوشت خویشتن" شده اید؟

اینجور فکر نمیکنم, همینجور است. چرا پنداشتید خود من بیرون از الگوی آورده شده میتوانم باشم؟
من پیشتر هم در اینباره روشنگری کرده بودم, از همان آغاز انگیزه و انگیختار (سبب و علّت) فعّالیت‌های
من بگوییم در همین دفترچه و گسترش خردگرایی و ... در راستای برآوردن همین کمبودی
بوده‌اند که روی زندگی و سرنوشت خودم در یک ترازی ناخودآگاه, احساس میکرده‌ام, اینکه براستی کنترلی ندارم.
و ازینرو نومیدانه و ناخودآگاهانه میکوشیده‌ام با پیوستاندن¹ خود به گروهی بزرگتر, در اینجا خردگرایان و دینستیزان, این کمبود را جبران کنم.








چه چیزی برای شما باارزشه؟
پول؟ خانواده؟ دوست؟ ارتباطات انسانی؟ طبیعت؟ حیوانات؟

تا جایی که نظرات شما رو خواندم شما با همه ی این ها مشکل دارید.


در «گفتمان تکنولوژی» سخن هرگز این نبوده که درختکاری بد است, یا پالایش و نگرانی
برای زیستبوم نکوهیده است یا پرداختن به نابرابر‌ی‌هایِ اجتماعی گوناگون به خودی خود ناپسند و
بیهوده میباشند, یا جانوردوستی از بیخ نادرست است, بساکه سخن این بوده که در برابر گرفتاری
بزرگتر که همان از دست رفتنی همیشگی آزادی‌ها و دونرمای بیمناک تکنولوژی, اینها ارزش پرداختن و زمانگُساری ندارند.

به دیگر زبان, در برابر بیماری که دارد از سرطان جان میدهد, پرداختن به سردرد
و پادرد و کمردرد وی بجای درمان سرطان, کاری همزمان بیهوده و هم خردستیزانه است.

از همینرو آنچه شما مشکل داده‌اید تنها همین ستیز با "هرز‌ دادن انرژی" بوده است, نه با سرشت آن کارها:




میگویند روزی رهگذری ملانصرالدین را شبانه میبیند که دارد زیر تیر چراغ برق دنبال چیزی میگردد, از او میپرسد
«ملا دنبال چی میگردی؟» میگوید «دسته‌کلیدم». رهگذر میپرسد «آنرا اینجا گم‌کرده ای؟» میگوید «نه در خانه». رهگذر
شگفتزده میپرسد: «پس چرا اینجا دنبالش میگردی!؟؟» که در برابر این ملا در میاید که «چون اینجا روشنتر است» ..!


--
ازینرو هم این احساس بسیار بهتری² میبخشد که یکی بنشیند از حقوق
فلسطینی‌ها دفاع کند, یکی دیگر هم بنشیند از حقوق از دست رفته‌یِ یهودهای آشویتز-دیده,
گرچه هر دو در چهره‌یِ کلان بیهوده باشند; ولی خب هر چه باشد این گفتگو "روشنتر" است.






----
¹
این الگو و فعّالیت‌هایِ دینستیزانه و خردگرایانه در حقیقت یکی از هوشمندانه‌ترین ترفندهای سیستم تکنولوژیک
است که در برابر کسانی همچون من, کسانیکه از روی نداشتن کنترل روی زندگی و سرنوشت خویشتن دچار آشوب
و آشفتگی‌ای درونی‌اند ولی همزمان نمیتوانند خاستگاه این احساسات را در خود پیدا کنند, پیش میگذارد تا به
بهترین و هوشمندانه‌ترین شیوه این انرژی را در راستای بهکرد خود سیستم بهره‌برداری کرده باشد. برای نمونه
جوانیکه نمیداند چرا ولی دچار حس یاغی‌جویی است را یافته و در برابر او یک مشت گزینه‌هایِ فّعالیت‌هایِ اجتماعی
پیش میگذارد تا این انرژی را بتواند در راستایی سازنده خالی کرده باشد و گیرایی و ترفند هوشمندانه‌یِ سیستم در
این است که کس, در انجام این فعّالیت‌ها دچار این احساس است که دارد با سیستم میستیزد
هنگامیکه در واقعیت دارد به بهکرد و پایداری سیستم کمک میکند! و این, در دیرزمان باز به پایداری و
بهکرد هر چه بیشتر سیستم و به دنبال, کاهش هر چه بیشتر آزادی‌هایِ خود او خواهد انجامید.




²
این احساس در بسیاری جاها بازنمود دارد. برای نمونه نبایستی از این نکته چشم پوشید که بسیاری از مردم کار
میکنند نه ازینرو که کار کردن را چیزی خوشایند دارند, بساکه چون جامعه‌یِ تکنولوژیک آنها را شرطی نموده که با کار
کردن احساس "سودمند بودن / being productive" پیدا کنند, ولی این روش بهینه و فرزام (perfect) نیست و
ازینرو پُرگاه میتواند دید که کارکن بجای انجام خود کار, [i]وانمود به انجام کار[i] میکند و این وانمود در ترازی نیمه‌خودآگاه انجام میپذیرد.
این وانمود به کار بجای خود کار, درست همین اثر را دارد که "احساس خوبی" میبخشد, ولی در دیرزمان به افسردگی
بیشتر میانجامد زیرا کس درمیابد که دارد بگونه‌ای از زیر مسئولیت‌هایِ خود میگریزد و خودش را بگونه‌ای دیگر تنبیه
میکند (جدا از این نکته که همین "نیاز به کار کردن" و "مسئولیت‌پذیری" خود برخاسته از شستشوی مغزی باشند).