ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا می‌رویم؟



برگ ها : 1 [2]

Mehrbod
08-30-2015, 11:27 PM
«کشتیِ کودنان»
ویرایش ٢


روزی روزگاری, ناخدایی و همراهان وی چُنان خودشیفته‌یِ دریانوردیِ خویشتن گشته و به آنچنان گستاخی و خودبزرگ‌بینی دچار آمدند که پاک دیوانه شدند. آنان سرِ کشتی را بسوی بادهای شمالگان چرخانده و آن اندازه پیش راندند که به کوه‌های سـُترگ و شناور یخ رسیدند, ولی باز به کشتیرانی خود دنباله دادند و هر چه بیشتر و بیشتر بسوی
آب‌هایِ سرد و سهمناک شمال راندند, تنها ازینرو که بتوانند پیروزی‌های هر چه بزرگتر و باشکوهتری از دریانوردی‌ خودشان به ثبت برسانند.

همچُنانکه کشتی به عرض‌های جغرافیایی بالاتر و بالاتری نزدیک میشد, مسافران و خدمه‌یِ کشتی ناآرامتر میشدند. میان خودشان به پرخاش و ستیز افتاده و از شرایط ناگواری که در آن میزیستند دهان به گلایه گشوده بودند.

بادبانگیر گفت: «گه بگیرند, اگه که این بیخودترین سفری که تاکنون داشته‌ام نبوده. عرشه لیز و یخزده است, زمان نگهبانی وزش باد لباسهامو همچو کارد از هم میشکافه; هر بار که بادبان را میپیچم انگشتام یخ میزنند; و همه‌ چیزی که برای اینها میگیرم پنج شیلینگ ناچیز در ماه ئه!»

بانویی مسافر گفت: «تو فکر میکنی اینها بده؟ من نمیتونم شبها از شدت سرما بخوابم. بانوان این کشتی به اندازه‌یِ مردان پتو نمیگیرند. این نابرابری‌ست!»

دریانوردی مکزیکی همزبان شده و گفت: «¡Chingado! من تنها نیمی از دستمزد ملوان‌هایِ آنگلو را میگیرم. ما به خورد و خوراک بالایی نیاز داریم تا در این هوای سرد تنمان را گرم نگه داریم و من به اندازه‌یِ لازمم سهم نمیگیرم; آنگلو‌ها بیشتر دارند. از همه بدتر هم اینکه ملوان‌هایِ دیگه به من همیشه بجای اسپانیائی به انگلیسی دستور میدند.»

یک ملوان آمریکایی-سرخپوست گفت: «من بیش از همه شما دلیل برای گلایه دارم. اگر این رنگ‌پریده‌ها زمین‌هایِ نیاکانی‌ام را از من ندزدیده بودند, من هتّا امروز در این کشتی, میان این کوه‌های یخ و باد‌هایِ گداکش شمال نبودم. اکنون روی یک بَلَمی در آبگیری زیبا داشتم برای خوم پارو میزدم و کیفش را میبردم. من سزاوار تاوانم. دستِ‌کمِ دست‌ِ‌کم, ناخدا باید بگذارد من شب‌ها پاسوربازی راه بندازم تا یک خرده‌ای پول دستم را بگیرد.»

لنگربان کشتی درآمد که: «دیروز یکی از ملوان‌ها منو "اواخواهر" صدا میکرد, تنها برای اینکه من دوست دارم کیر بخورم. من دارای حق اینکه کیر بخورم بی اینکه کسی مرا دشنام بدهد هستم!»

جانور-دوستی به میان پریده و با صدایی لرزان گفت: «این تنها آدمها نیستند که در این کشتی با ایشان بد برخورد میشود. چه همین هفته‌یِ پیش بود من یک ملوانی را دیدم که سگِ کشتی را دوبار با پاش لگد زد!»

یکی از مسافران کشتی پروفسور دانشگاهی بود. او انگشتانش را درهم‌ نموده و با صدایی بلند و لحنی تاثیرگذار گفت: «همه‌یِ اینها بد است! نااخلاقی است! اینها نژادپرستی, زنستیزی, گونه‌پرستی, همجنسگراهراسی و بهره‌کشیِ طبقه‌یِ کارگر است! اینها تبعیض است! ما آنچه باید داشته باشیم عدالت اجتماعی است: دستمزد برابر برای ملوان مکزیکی, مزد بیشتر برای همه‌یِ ملوان‌ها. تاوان برای سرخپوست, پتویِ یکسان برای زنان. یک حق تضمین شده برای کیرخوری, و سگ را هم کسی دیگر نباید با پا لگد بزند!»

مسافران با هیاهو و شادی‌کنان فریاد زدند: «آری, آری!». ملوانان بانگ برآوردند: «Aye-Aye!». «این تبعیض است! ما باید حق و حقوقمان را خودمان بدست بیآوریم!»


پسرک کابین گلویش را صاف کرد.

«اِهم. همه‌یِ شما دلایل خوبی برای گلایه کردن دارید. ولی اینجور که به چشم من میاید آنچه همه‌یِ ما براستی میخواهیم اینه که سر این کشتی را چرخانده و بسوی جنوب برگردیم, چراکه اگر همینجور بسوی شمالگان برویم, بیگمان
دیر یا زود کشتی درهم خواهد شکست و آنگاه دستمزدهایِ شما, پتو‌هایِ شما و حق شما برای کیرخوری هیچ ارزشی نخواهند داشت, چراکه همگی غرق خواهیم شد.»

ولی کسی به او اهمیتی نداد, چه که او تنها پسرک ِ کابین بود.


ناخدا و همراهانش, از جایگاه خود در عرشه‌یِ بالا داشتند همه‌یِ اینها را میدیدند و میشنیدند. دراینجا پخی زدند زیر خنده و به همدیگر چشمک زدند, و با یک اشاره‌یِ ناخدا, ملوانِ سوم از عرشه پایین آمده و پَرسان پرسان بسویی که مسافران و خدمه گردآمده بودند رفت و با شانه‌ راهش را از میاشان گشود. سپس چهره‌ای بسیار جدی به خود گرفته و چنین گفت:

— «ما افسران این کشتی بایستی اذعان داشته باشیم که کارهایی نابخشودنی‌ بر روی این کشتی رخ داده‌اند. ما تاکنون شرایط را درست درنیافته بودیم تا اینکه گلایه‌های شما را به گوش شنیدیم. ما آدمهایی پاکدل و نیک‌خواه هستیم و میخواهیم کارِ درست را برای شما انجام بدهیم. ولی — خُب ... — ناخدا آدم کمی کهنه‌گرایی است و در شیوه‌هایِ خودش خشک, و شاید باید تلنگری به او زد تا تغییرهایی اینجا پدید بیایند. نگرش شخصی من این است که اگر شما سفت و سخت درخواست احیای حقوق بکنید — ولی آشتی‌آمیزانه و بی شکستن هیچکدام از قانون‌هایِ روی کشتی — ناخدا را از سرسختی درونیش درآورده و او را به تغییر شرایطی که به حق از آنها گلایه میکنید, وادار خواهید نمود.»

این را گفته, ملوان سوم به عرشه‌یِ بالا گامزنان برگشت. همچنانکه داشت میرفت, مسافران و خدمه پشت سر او فریاد زدند: «میانه‌رو! اصلاح‌طلب! لیبرالِ دوزاری! دست‌نشانده‌یِ ناخدا!» ولی همان کردند که وی گفته بود. روبروی عرشه‌یِ بالا
گرد آمدند و دشنام‌هایِ خود را روانه‌یِ افسران نموده و خواستار احقایِ حقوق خود شدند:


«من دستمزدِ بالاتر و شرایط کاریِ بهتر میخواهم», بادبانگیر فریاد زد.
«پتو‌هایِ یکسان برای زنان», بانوی کشتی فریاد زد.
«من دستورهایم را به اسپانیائی میخواهم», ملوان مکزیکی فریاد زد.
«من میخواهم پاسوربازی راه بیاندازم», ملوان سرخپوست فریاد زد.
«من نمیخواهم کسی مرا اواخواهر بنامد», لنگربان فریاد زد.
«کسی دیگر سگ را نباید لگد بزند», جانور-دوست فریاد زد.
«انقلاب!», پرفسور فریاد زد.


ناخدا و دیگر همراهانش نشستی نهان راه انداخته و برای دقایقی رایزنی کردند و در همه‌ زمان, به همدیگر چشمک زده و سرتکان داده و لبخند میزدند. سرانجام ناخدا بسوی لبه‌یِ عرشه‌یِ بالا خُرامید و با نمایشی باشکوه از نیک‌خواهی و بزرگ‌منشی خود چنین برگفت که دستمزد بادبانگیر به شش شیلینگ در ماه افزونی خواهد یافت; دستمزد ملوان مکزیکی به دو-سومِ همان ملوان آنگلو فزونی خواهد یافت, و زینپس دستورِ برافراشتن بادبان به اسپانیائی داده خواهد شد; زنان مسافر یک پتوی افزوده خواهند گرفت; ملوان سرخپوست یکشنبه‌ها میتواند پاسوربازی راه بیاندازد; لنگربان تا زمانیکه کیرخوری خودش را پنهانی بکند دیگر اواخواهر نامیده نخواهد شد; و سگ دیگر لگد نمیخورد مگر اینکه کار بسیار زشت و پلشتی کرده باشد, مانند دزدی از آشپزخانه.

مسافران و خدمه شادی‌کنان سور گرفتند و این امتیازها را پیروزی‌ای بسی بزرگ به شمار آوردند ... ولی فردای همانروز دوباره ناراضی بودند.

بادبانگیر نالید: «شش شیلینگ در ماه چندرغازی هم نیست, هنوز زمان بالا بردن بادبان انگشتهای من یخ میزنند». ملوان مکزیکی گفت: «من هنوز مُزد و خوراک برابر با آنگلو‌ها نمیگیرم». بانوی مسافر گفت: «ما زنها هنوز پتو به اندازه نمیگیریم». دیگر کارکنان و مسافران گلایه‌هایِ همانندی میکردند و پرفسور نیز آنها را تهییج میکرد.


هنگامیکه از ناله و گلایه خسته شدند, پسرک کابین دوباره — اینبار بلندتر تا دیگران بآسانی او را نادیده نگیرند —‌ گفت: «این براستی ستم است که سگ برای دزدیدن تکه نانی از آشپزخانه لگد میخورد, و اینکه زنان پتوی یک اندازه نمیگیرند, و اینکه بادبانگیر انگشتهانش یخ میزنند; و من نمیبینم که چرا لنگربان نباید کیر بخورد اگر که دوست دارد. ولی با نگاه به اینکه هماکنون چه اندازه یخ‌ها کلفت شده‌اند, و اینکه چه اندازه بادهای تند و تیزتری میوزند! ما باید که این کشتی را بسوی جنوب برگردانیم, چه که اگر همینجور به سوی شمالگان برانیم کشتی بیگمان درهم شکسته و همگی غرق خواهیم شد».

لنگربان گفت, «اوه آره, این واقعا بده که ما همچنان داریم به سمت شمال میریم. ولی آخه چرا من باید کیرخوریم را یواشکی بکنم؟ چرا باید منو اواخواهر صدا کنن؟ مگه خون دیگران از من رنگینتره؟»

بانوی مسافر گفت: «شمال واقعا دورنمای ترسناکی داره, ولی نمیبینی؟ خب برای همینه که زنها به پتویِ بیشتر برای گرم شدن نیاز دارند. من هماکنون خواستار پتوی یک اندازه برای زنان‌ام.»

پرفسور گفت: «سراسر درسته, راندن بسوی شمالگان سختی‌هایِ شگرفی را بر همه‌یِ ما دارد درون می‌آورد. ولی بازگشت به جنوب واقع‌بینانه نیست. شما نمیتوانید ساعت را به عقب بازگردانید. ما بایستی راهکاری شایسته و واقعبینانه برای رویارویی با این شرایط بسیار ویژه بیابیم.»

پسرک کابین گفت: «ببینید, اگر ما بگذاریم که این چهار تا دیوانه‌یِ عرشه‌یِ بالایی کار خودشان را بکنند, همه‌یِ ما غرق خواهیم شد. اگر ما توانستیم کشتی را از نابودی برهانیم, آنگاه میتوانیم درباره‌یِ شرایط کاری, پتوی زنان و حق کیرخوری نگران باشیم. ولی نخست ما باید سر این کشتی را برگردانیم. اگر چندتایی از ما با هم شوند و یک نقشه بریزند و کمی دلاوری نشان دهند, میتوانیم خودمان را نجات دهیم. به شمار چندانی هم نیاز نیست, شش یا هفت‌تایمان کافی است. میتوانیم عرشه‌یِ بالا را بگیریم و آن ماه‌زده‌های دیوانه را به دریا بیاندازیم و کشتی را بسوی جنوب برگردانیم.»


پرفسور بینی خود را افراشته و اخم‌کنان گفت: «من به کاربرد خشونت باور ندارم. نااخلاقی است.»

لنگربان گفت: «خشونت هرگز راهکار نیست.»

بانوی مسافر گفت: «من از خشونت میترسم ....»


در این میان ناخدا و همراهانش داشتند نگاه میکردند و گوش میدادند. با یک اشاره‌ از ناخدا, ملوان سوم از عرشه‌یِ بالائین به عرشه‌یِ میانین فرود آمد. نزد مسافران و خدمه رفته و به آنها یادآوری کرد که هنوز چه مشکلاتی در کشتی دارند:
«رفقا ما دستآورد‌هایِ بزرگی داشته‌ایم, ولی هنوز کار فراوانی برای انجام دادن بجا مانده است. شرایط کاری برای بادبانگیر هنوز سخت است, مکزیکی هنوز دستمزد برابر با آنگلوها نمیگیرد, زنان هنوز به اندازه‌یِ مردان پتو ندارند, پاسورِ یکشنبه شبهای سرخپوست تاوان ناچیزی بر سرزمین‌هایِ از دست رفته‌یِ اوست, و برای لنگربان هیچ انصاف نیست که کیرخوریش را یواشکی بکند, و سگ هنوز که هنوزه دارد لگد میخورد.

من فکر میکنم که ناخدا دوباره نیاز به یک تلنگر دارد. اینکه‌ همه‌یِ شما دوباره با هم اعتراض بکنید بیگمان کمک خواهد کرد — تنها تا آن زمانیکه بی خشونت بماند.»

همینجورکه ملوان سوم از پله‌ها به عرشه‌یِ بالا برمیگشت, مسافران و خدمه فریاد‌هایِ دشنام‌آمیز خود را روانه‌یِ او میکردند, ولی با این همه کردند آنچه وی گفته بود و برای اعتراضی دیگر روبرویِ عرشه‌یِ بالا گرد آمدند. آنان خروشیدند و غُرّیدند و مشتان خود را در آسمان گره‌ کردند, هـتّا یکی از آنها تخم‌مرغی گندیده را بسوی ناخدا پرتابید (که او استادانه جاخالی داد).

پس از شنیدن گلایه‌هایِ آنان, ناخدا و همراهان برای نشست نهانی دیگر گرد هم آمدند, که در میانش پیوسته به همدیگر چشمک زده و با نیش‌های باز می‌خندیدند. سپس, ناخدا به نوک عرشه رفته و چنین برگفت که بادبانگیر برای گرم کردن انگشتانش دستپوش اضافه خواهد گرفت, ملوان مکزیکی دستمزدی سه‌-چهارم ملوان آنگلو را خواهد گرفت, زنان همچنان یک پتوی افزوده خواهند داشت, ملوان سرخپوست میتواند شبهای شنبه هم در کنار یکشنبه پاسوربازی راه بیاندازد, لنگربان اجازه دارد شبها پس از تاریکی در ملاء عام کیر بخورد, و هیچکس سگ را لگد نخواهد زد مگر به پروانه‌یِ ویژه‌یِ ناخدا.


مسافران و خدمه از خوشی این پیروزی انقلابی بزرگ بر پای خود بند نبودند, ولی فردای همان روز دوباره خود را ناراضی یافته و درباره‌یِ همان سختی‌ها می‌نالیدند.


پسرک کابین اینبار دیگر داشت خشمگین میشد.

او خروشید: «ای احمق‌ها! نمیبینید که ناخدا و یارانش دارند چکار میکنند؟ دارند شما را با این مشکلات ناچیزتان برای نمیدانم پتو و دستمزد و لگ خوردن سگ سرگرم نگه میدارند تا شما درباره‌یِ آنچه از همه مهمتر است هیچ نیاندیشید —— اینکه کشتی دارد هر چه بیشتر و بیشتر به شمال نزدیک میشود و همه‌یِ ما میرویم که غرق شویم. اگر تنها چندتایی از شما به خودتان بیایید, باهم شویم و عرشه‌یِ بالا را بگیریم, میتوانیم سر این کشتی را بچرخانیم و خودمان را نجات بدهیم. ولی همه‌یِ کاری که شما دارید میکنید ناله برای مشکلات کوچیک و ناچیزی همچون شرایط کاری و پاسوربازی و حق کیرخوردن ئه.»


مسافران و خدمه برآشفته بودند.

مکزیکی داد زد: «کوچیک!!؟, تو فکر میکنی این عدالته که من تنها سه‌ چهارم ملوان‌های آنگلو مزد میگیرم؟ این کوچیکه!؟؟»

لنگربان خروشید: «چجوری میتونی مشکل منو ناچیز بدونی؟ نمیبینی آیا چقدر تحقیرآمیزه که اواخواهر صدات کنند؟»

جانور-دوست جیغ کشید که: «لگد خوردن سگ یک "مشکل کوچک و ناچیز" نیست! ستمگرانه است! بی‌رحمانه و وحشیانه است!»


پسرک کابین در پاسخ گفت: «بسیار خب, این مشکلات کوچک و ناچیز نیستند. لگد خوردن سگ بی‌رحمانه و وحشیانه است و اواخواهر خوانده شدن براستی تحقیر‌آمیز است. ولی در همسنجی با مشکل بزرگتر ما — در همسنجی با این واقعیت که کشتی دارد هنوز به سوی شمال میراند — مشکلات شما خُرد و ناچیز به شمار میایند; چرا که اگر ما سر این کشتی را هر چه زودتر برنگردانیم, همگی غرق خواهیم شد.

پرفسور گفت: «فاشیست!»

بانوی مسافر گفت: «ضّد انقلابی!» و مسافران و خدمه هم صدا شده و پسرک کابین را یک فاشیست و یک ضّد انقلابی نامیدند. او را به سویی هل داده و به غرولند پیرامون دستمزد‌, پیرامون پتو برای زنان و پیرامون حق کیرخوری و اینکه چگونه بایستی با سگ رفتار شود ادامه دادند. کشتی همینجور بسوی شمال پیش رانده و پس از چندی, میان دو پاره‌یخ له شده و همگی غرق شدند.






— تِـد کازینسکی, ١٩٩٩

Mehrbod
09-04-2015, 05:42 PM
بنده عاشق داستان هستم بویژه داستان های نمادین که باید آنها را رمزگشایی کرد و بعد از هر بار خواندن به معنای تازه ای از آن رسید. این داستان کشتی هم از آن داستان ها است. می توان برداشت های گوناگون از آن کرد. یک برداشت آن است که کشتی را نماد تکنولوژی در نظر بگیریم و ناخدا و دستیارانش را نماد دانشمندان و پژوهشگران این عرصه بدانیم. برداشت دیگر آنکه ناخدا را نماد تکنولوژی بدانیم و کشتی را نماد زندگی و دنیای آدمیان .
در برداشت اول ، می توان تکنولوژِی را جهت دهی کرد کافیست ناخدا را عوض کنیم و شخصی را که در فاز فکری مخالف با ناخدای پیشین باشد را جایگزین او کنیم. آنوقت تکنولوژی به جای رفتن به سوی نابودی به سمت آبادی خواهد رفت.
اما در برداشت دوم نه! تنها راه چاره آن است که ناخدا (تکنولوژی)را از کشتی به دریا بیاندازیم !
بنده برداشت اول را از این داستان برداشت کرده ام! بخاطر همان در نظر گرفتن "اصالت آدمی"! اگر دانشمندان و پژوهشگران همگی انسانهای اخلاق مداری بودند مسیر تکنولوژی این نبود و تکنولوژی به این نقطه بحرانی نمی رسید! اگر هر دانشمندی هر چه را که به ذهنش می رسید سریع بر زبان نمی آورد و آن را عملی نمی کرد آنوقت دنیای بهتری داشتیم. البته می دانم که اگر چیزی به ذهن کسی برسد مسلما به ذهن دیگران هم خواهد رسید مثل داستان "انتگرال" که هم نیوتن و هم لایپ نیتز هر دو با هم به این قضیه رسیدند بی آنکه از کار هم آگاه باشند. اما منظورم کلی بود یعنی اگر همه ی اهل علم اخلاق گرا بودند و هر چه را که به ذهنشان خطور می کرد پیش از آنکه به مرحله ی اجرا بگذارند پردازش می کردند و اگر آن را مناسب شرایط کنونی و فرهنگ کنونی جامعه می دانستند آنگاه ابرازش می کردند دنیا این نمیشد!
چه خوب است اگر دانشمندان و پژوهشگرانی داشته باشیم که دلهایی ساده و بی دست و پا داشته باشند که با یک آهنگِ موسیقی غمگین، هوایی شوند! آنوقت تکنولوژی ....


زبانزدی گویا در زبان پارسی داریم که میگوید:



اگر را كاشتند، سبز نشد.

اَگَرَ كاشْتِنْ كِشْتِنْ سَوْز نَوابى.



روشنه اگر همگان بهمان بودند بیسار هم نمیشد, ولی در واقعیت و در رُخکرد, همیشه
کسانی پیدا خواهند شد که راه دیگری را بروند و ازینرو کار شما در پایان همان نیمچه نیمه خواهد بود.

در «گفتمان تکنولوژی» پایه‌یِ سخن همواره بر این بوده که در عمل روند و چند و
چون کارها چیست و چگونه باید در عمل در برابر تکنولوژی افسارگریخته ایستاد.

به دیگر زبان:



افسارگریختگی تکنولوژی

چرا ما نمیتوانیم به تکنولوژی راستا دهیم؟ پاسخ ساده است, زیرا بجز ما, آنهایی هم هستند.


دنباله‌ها - sequences (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C-8/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%81%D8%B2%D9%88%D9%86-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%85%D8%9 F-230/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D9%87-11.html#post46283)






قربان شما از کجا دانستید که کار بنده نمیچه نیمه است؟ چون دخترم یا چون مسلمانم؟ یا هردو؟!

...
...
نا خدا باوری چون سارتر هم این اصالت را به آدمی داده اند و جهان را بدون وجود آدمی هیچ و بی معنا خوانده اند. بقول صغیر اصفهانی عارف نامی ایران:
چون ما نباشیم مجنون که
لیلی غیر از دل ما حامل ندارد

این مجنون است که به لیلی معنا می دهد و بدون وجود مجنون عشقی نیست و معشوقی بنام
لیلی معنا ندارد.


نیمچه نیمگی کار شما نه از جنسینگی (sexuality) بساکه از این برمیخیزد که با وانمود و
انگاشت اگرهایی‌ که نمودی در واقعیت ندارند, خودتان را به کوچه‌یِ چپ زده
و با کارهای بیهوده سرگرم میکنید, زیرا احساس بهتری میدهند و احساس میکنید
که دارید یک کاری به اندازه‌یِ خودتان هم که شده, انجام میدهید.

سارا
09-04-2015, 07:12 PM
زبانزدی گویا در زبان پارسی داریم که میگوید:

اگر را كاشتند، سبز نشد.

اَگَرَ كاشْتِنْ كِشْتِنْ سَوْز نَوابى.



روشنه اگر همگان بهمان بودند بیسار هم نمیشد, ولی در واقعیت و در رُخکرد, همیشه
کسانی پیدا خواهند شد که راه دیگری را بروند و ازینرو کار شما در پایان همان نیمچه نیمه خواهد بود.

راستش بنده هیچوقت قادر نبوده ام که احوالات و افکاری را که در دلم می گذرد به خوبی به زبان گفتار تبدیل کنم! اینهم از دیگر عیوب بنده است!
ز سخن گفتن باطن دلِ گفتار ندارم!

منظورم را بد منتقل کنم خیلی معذرت می خواهم:( منظورم از من و ما به خودم برنمی گشت . راستش نمی دانم باید چطور عنوان کنم. اصلا اجازه دهید خیلی رک و بی پرده سخن بگویم. تمام مشکلاتی که الان در اثر رشد افسار گسیخته ی تکنولوژی بوجود آمده است تقصیر آدمهایی نظیر شما و مانند شما هست!! انسانهایی که فقط چیزهای کلان برایشان مهم است و به چیزها و مسائل خرد اهمیتی نمی دهند و نمی دانند ریشه ی هر مشکل کلانی ، یک مشکل و مسئله ی خرد و ناچیز بوده است. بهترین مثال ماجرای ظهور نازی ها و هیتلر در آلمان است ! اگر آن استاد نقاشی یهودی ، هیتلر جوان را ناجوانمردانه رد نمی کرد و اجازه می داد تا بعنوان دانشجوی نقاشی در کالج پذیرفته شود دیگر دنیا یک هیتلر ضد یهود و خونریز بخود نمی دید!! آن استاد یهودی بنظرش (یا بقول شما بنگرش !) این کارش کار خرد و ناچیزی می آمد ! و نمی دانست که همین ناجوانمردی و بی عدالتی کوچک سبب چه فاجعه عظیمی برای قوم یهود خواهد شد. حتی بالاتر از آن اگر پدربزرگ پدری هیتلر که یک یهودی بود به مادربزرگ هیتلر تجاوز نمی کرد و این عمل زشت را انجام نمی داد دیگر شاید هیتلری نبود که کینه ی یهودیت را داشته باشد!! همه ی اینچیزها در نظر بسیار خرد هستند و حقیر ولی نتایج آن جنگ جهانی شده اند و کوره های آدم سوزی و اسراییل و......
شما فقط به مسائل کلان اهمیت می دهید چرا؟ و چرا فکر می کنید که باید با روش های کلان و راه حل های کلان در صدد حل مشکلات کلان برآییم؟ همه ی مشکلات بزرگ از مشکلات کوچک و ناچیز بوجود آمده اند پس باید برای حلشان هم از راه حل های کوچک و ناچیز شروع کرد.
یادم نمی آید این حرف کدام اندیشمند است که گفته است برای ایجاد مهربانی و انسانیت و از بین بردن نژادپرستی در جامعه باید موسیقی و ادبیات را به جامعه تزریق کنیم. حال حتما شما در این باره خواهید فرمود حتما کسانی دیگری هم هستند که همچنان به پخش نفرت و نژادپرستی در جامعه مشغولند پس این راه حل عملی نخواهد بود!

همه ی آن کسانی که باعث شدند تکنولوژی به این نقطه برسد آدمهایی بودند که به دوردست ها نگاه می کردند و اصلا به اطراف و اطرافیانشان توجهی نداشتند و اینکه برای رسیدن به آن دوردست ها باید چه قدر انسان و زندگانی انسانی قربانی بشود اصلا برایشان دغدغه نبوده است. در حالیکه اگر از کودکی می آموختند که برای رسیدن به دریا نباید آب یک رودخانه را گل کرد چرا که شاید آن طرفتر پرنده ای آب می نوشد و رهگذری خسته سیراب می گردد الان این وضع جهان نبود. راه حل ریشه ای این مشکل باید از جنس ریشه ی این مشکل باشد! یعنی خرد و ناچیز و دمِ دستی!! یعنی هرآنچه که نزدیکتر به ما است را در اولویت قرار دهیم و برای اصلاح آن بکوشیم و از خودمان به خودمان نزدیکتر کیست؟ بنده به پدیده ی تکثیر عمیقا اعتقاد دارم اینکه می توان انسانیت را تکثیر کرد. می دانم همیشه هستند و بودند و خواهند بود آدمهایی که ساز مخالف انسانیت را می زنند ولی نباید نومید شد چون بالاخره این آدمها روزی خواهند مرد ! بقول ماکس پلانک مهم نیست که نظریه ای که ارائه کرده ایم مخالفان سرسختی داشته باشند این مخالفان روزی خواهند مرد مهم آن است که نسلی که بدنیا می آید نظریه ی ما را بعنوان قانون بپذیرد!









نیمچه نیمگی کار شما نه از جنسینگی (sexuality) بساکه از این برمیخیزد که با وانمود و
انگاشت اگرهایی‌ که نمودی در واقعیت ندارند, خودتان را به کوچه‌یِ چپ زده
و با کارهای بیهوده سرگرم میکنید, زیرا احساس بهتری میدهند و احساس میکنید
که دارید یک کاری به اندازه‌یِ خودتان هم که شده, انجام میدهید.

بنده فقط و فقط بر طبق همان "نصیحت راهب به تزار " عمل می کنم و در زمان حال زندگی می کنم .
پ.ن . سَوْز نَوابى = سبز نشد؟! نوابیدن = نشدن؟؟

undead_knight
09-10-2015, 04:40 AM
«کشتیِ کودنان»
ویرایش ٢
...
— تِـد کازینسکی, ١٩٩٩

moral of story:make believe stories are absolute truth :e40a:

Dariush
09-14-2015, 09:36 PM
خب مهربد، اینجا کمتر کسی دریافت که مشکل شما اگر
چه با تکنولوژی‌ست، اما ستیز شما نه با تکنولوژی که با
مدنیت آغاز می‌شود.

اکنون آیا می‌توانید تشریح بکنید که در آن بدویت با چه مکانیزمی
می‌خواهید از تشکیل دوباره مدنیت‌ها بدست اجتماعات پراکنده
انسان‌ها در سرتاسر جهان پیشگیری بکنید؟

sonixax
09-15-2015, 01:06 AM
خب مهربد، اینجا کمتر کسی دریافت که مشکل شما اگر
چه با تکنولوژی‌ست، اما ستیز شما نه با تکنولوژی که با
مدنیت آغاز می‌شود.

البته این را همان موقع که مهربد گفت خود قبیله نمادی از تمدن است فهمید!


اکنون آیا می‌توانید تشریح بکنید که در آن بدویت با چه مکانیزمی
می‌خواهید از تشکیل دوباره مدنیت‌ها بدست اجتماعات پراکنده
انسان‌ها در سرتاسر جهان پیشگیری بکنید؟

مهربد حتا با زندگی قبیله ای هم مشکل دارد!
یعنی شما باید بروید به پیش از غارنشینی و تکامل انسان مدرن که میشناسیم!
این طور که من از حرفهای مهربد برداشت کردم، تز مهربد بیشتر در و بر زندگی تک نفره و نهایتن جفت گیری بزن دررو آن هم وسط جنگل زیر درخت نارگیل شکل گرفته!

Mehrbod
09-15-2015, 02:01 AM
هربد همچون نوحی‌ست که هشدار طوفان می‌دهدمان، بی‌آنکه کشتی‌ای برایمان بسازد







شوربختانه بوارونه آنچه فکر میکنید, اینهایی که نام‌بُردید گرچه سختی‌ها و گرفتاری‌هایی بزرگ و در شان نگرش,
ولی در چهره‌یِ کلان بیهوده‌اند, زیرا گرفتاری اصلی نه در دینداری و بیسوادی مردم, بساکه در روندی‌ست که سیستم
تکنولوژیک در جهان دارد می‌پیماید و آینده‌ای که برای همگان رقم میزند. ازینرو در چهره‌یِ کلان, ایران یک مهره‌یِ کوچک
بیشتر نیست و بود و نبود او تغییری در چیزی نمیدهد; یا ایران بمانند دیگر کشورهای غربی روی به
تکنولوژی پیشرفته میاورد و مانند آنها دینداری را کنار میگذارد — چون دینداری و دانش {+ تکنولوژی} سازگاری
پایینی دارند — یا خود به خود از روی ناکارآمدی کشورگردانی و اقتصاد ناشکوفا, از میدان رقابت بیرون میافتد.



درود

به فرض که بر اساس گفته ی شما، پیشرفت تکنولوژی ما را به ورطه ای خطرناک و خطرساز بکشاند، و ایضاً ما نیز توانایی کنترل این وضعیت را نداشته باشیم (که بنا به گفته شما نداریم)، راهکار چیست؟


آیا به علت عدم توانایی در جلوگیری از وقوع این امر، می توان عناصر و فاکتورهای قابل تغییرِ موجود را (هرچند که به زعم شما در مقابل میزان خطرِ پیشرفتِ تکنولوژی ناچیز باشد) به کل نادیده گرفت؟


یک نکته‌ای اینجا به نادرست گرفته شده است و آنهم نبود توانایی در کنترل است.

اگر ما براستی بر این باور بودیم که هیچگونه توانایی کنترلی نداریم, آنگاه بروشنی
به این کار بی هوده که گفتگو درباره‌یِ آینده و تکنولوژی باشد, نمیپرداختیم.

آنچه اینجا سخن از آن رفته است, نداشتن توانایی در راستادهی به تکنولوژی میشود. این
ناتوانی, بی پیوند "نداشتن توانایی در کنترل وضعیت کنونی" یا "نداشتن توانایی در راستادهی به آینده" میباشد.


راستادهی به تکنولوژی چیست؟ برای نمونه بیانگارید که از امروز دیگر نمیخواهیم هیچ نوآوری‌ای
در پیدایش و بهکرد و پیشرفت ابزارهای مغزخوان (brain-reader) دیده بشود. آیا شما, در جایگاه یک
تن تنها, میتوانید این راستا را به تکنولوژی بدهید که روند پژوهش و نوآوری از امروز به آنسو در
راستایی پیش برود که در آن تکنولوژی‌هایِ مغزخوان پیشرفته‌تر جایی نداشته باشند؟

پاسخ به این پرسش بروشنی نه میباشد و این فرایند همان «افسارگریختگی تکنولوژی» نامیده میشود.

هر آینه, میتوان این افسارگریختگی را بگونه‌یِ دیگری نیز
کنترل کرد و آنهم از میان برداشتن "صورت مسئله" است = نابودسازی.



--

این پرسش بجا میتواند پیش بیاید که چرا نابودسازی تکنولوژی شدنی, ولی راستادهی اش ناشدنی ست؟

پاسخ دشوار ولی ساده است و در این کتواه میشود که ویراندن هزاران بار آسانتر از ساختن است.

نمونه‌یِ گویا, یک یاخته‌یِ تنها میتواند پیکری تندرست را با سرطان از پا در بیاورد, ولی این
یک تک یاخته نمیتواند هرگز همان پیکر را راستادهی کند (ب.ن. از چاقی در بیاورد) هتّا اگر یاخته‌یِ مغزی باشد.

Mehrbod
09-15-2015, 03:05 AM
در حالیکه اگر از کودکی می آموختند که برای رسیدن به دریا نباید آب یک رودخانه را گل کرد چرا که شاید آن طرفتر پرنده ای آب می نوشد و رهگذری خسته سیراب می گردد الان این وضع جهان نبود. راه حل ریشه ای این مشکل باید از جنس ریشه ی این مشکل باشد! یعنی خرد و ناچیز و دمِ دستی!! یعنی هرآنچه که نزدیکتر به ما است را در اولویت قرار دهیم و برای اصلاح آن بکوشیم و از خودمان به خودمان نزدیکتر کیست؟ بن


این چیزی بیشتر از آرزوپروری نیست, ولی از آنجاییکه روند فرگشت (تکامل) در آدمی
بیشتر زمان خود را در تیره‌هایِ نخستینی (primitive tribes) گذرانده است و از
آنجاییکه در این تیره‌هایِ نخستینی سخن آمده, یعنی آموزش کودکان و
آموزاندن هنجارهای کوچک کمابیش همواره بخوبی کار میکرده است, این باور
نادرست همگانی را پدید آمده که در جهان امروز و نوین نیز همین فرمول کار خواهد کرد¹.


برای نمونه, در جهان کهن آموزش کودک به اینکه آب را به گل
نیالاید هم بخوبی کار میکند (١), و هم بسیار مهمتر از آن, اگر کار نکند رویداد آنچنان
بزرگ و ناگواری رخ نداده است و آب بزودی به زلالی پیشین خود بازخواهد گشت (٢).

در جهان مدرن این دو هیچکدام کار نمیکنند. ١ ازینرو کار نمیکند که جهان امروز
برساخته از ≈٨میلیارد آدم میباشد و هیچکس نیست که بتواند به این همه آموزشی یکسان را بدهد.
و ٢ نیز کار نمیکند زیرا «دامنه‌یِ آسیب» پیوسته رو به بزرگی است. در جهان کهن اگر آدم نخستینی
چیزی هم از دستش در میرفت یا لغزشی هم میکرد, آسیب کوچکتر از آن بود که بخواهد دامنگیر
دیگران بشود و دست ِبیش, دامنگیر خود او یا نزدیکان وی میشد; هنگامیکه در سوی دیگر و در
جهان مدرن, میبینیم از میان میلیون‌ها شرکت و ابرشرکت چندملّیتی, سرانجام یکی
هم مانند BP خواه ناخواه یافت² میشود — اگر نه تنها از روی قانون احتمالات — که آب را به نفت بیالاید.


پس چرا این راه و روش آرزوپرورانه است؟ زیرا قانون احتمالات را بسادگی نادیده گرفته و با خوشبینی‌ای ساده
انگارانه, اینگونه میپندارد که بمانند جهان کهن, با کارهای کوچک و خُرد میشود برایند‌هایِ بزرگ و کلان
گرفت (به افزای اینکه, آنچه در جهان کهن بزرگ به شمار میرفته ≠ آنچه در جهان امروز بزرگ به شمار میرود).







[/B]یادم نمی آید این حرف کدام اندیشمند است که گفته است برای ایجاد مهربانی و انسانیت و از بین بردن نژادپرستی در جامعه باید موسیقی و ادبیات را به جامعه تزریق کنیم. حال حتما شما در این باره خواهید فرمود حتما کسانی دیگری هم هستند که همچنان به پخش نفرت و نژادپرستی در جامعه مشغولند پس این راه حل عملی نخواهد بود!

همه ی آن کسانی که باعث شدند تکنولوژی به این نقطه برسد آدمهایی بودند که به دوردست ها نگاه می کردند و اصلا به اطراف و اطرافیانشان توجهی نداشتند و اینکه برای رسیدن به آن دوردست ها باید چه قدر انسان و زندگانی انسانی قربانی بشود اصلا برایشان دغدغه نبوده است. در حالیکه اگر از کودکی می
...


اینکه هرکس میتواند با تغییر خود, به تغییر جهان برسد, یکی از پروپاگانداهای پُرهوادار
سیستم تکنولوژی میباشد, و اگر نیک در آن نگریسته شود, گفته‌ای سراسر نادرست هم نیست.
آری, هرکس میتواند با تغییر خود به تغییر جهان هم برسد, ولی اگر و تنها اگر (if and only if)
که این تغییر با رود و روندی همراه باشد که تکنولوژی میشارد (flows) و می پیماید.


برای نمونه, روند کلی جهان در این است که "آشتی" و "دوری جویی از خشونت" چیز خوبی ست و
دور از باور نیست که همانگونه که ب.ن. پس از جنگ‌هایِ پُرشمار میانسدگان در اروپا, امروزه دستکم
در اتحادیه‌یِ اروپا به یک "سازش همگانی / consensus" رسیده‌اند که دوری جویی از ستیز, دستکم میان
کشورهای هموند اتحادیه‌یِ اروپا باشد; ازینرو, هیچ کشوری امروزه در اروپا به خود ریسک جنگ‌افروزی
را نمیدهد, زیرا بوارونه‌یِ سده‌هایِ گذشته تنها با یک یا دو کشور دشمن روبرو نبوده و بساکه با همه‌یِ
اتحادیه‌یِ اروپا روبرو خواهد بود و این هزینه‌یِ جنگ را آن اندازه بالا برده که بازدارندگی نزدیک به ١٠٠% بدارد.

همین روند را میتوان درباره‌یِ همه‌یِ جهان نیز انگاشت و برای همین
دور از باور نیست که همچو "سازش همگانی"‌ای روی کره‌یِ
زمین پیدا بشود و جنگ برای همیشه برچیده بشود.


--
ازینرو, در جایی که خواست آدمی همسو با خواست سیستم باشد, ب.ن. ستیز با نژادپرستی,
جنگ پرهیزی و .. آدمی آزاد است که خود را با روند همراه نموده و همروند و همروان باشد, یا اینکه ساز
مخالف را زده و در هیاهوی صدای مخالفان ناپیدا بگردد. ولی این همسویی تنها یکسویه است و تنها
تا جایی کار میکند که خواست آدمی باشد که با خواست سیستم همسو شده باشد, و نه وارونه.

همسو نمودن خواست سیستم با خواست آدمی همان «راستادهی به روند پیشرفت تکنولوژی» میباشد
و این روند از دامنه‌یِ کنترل آدمی بیرون است. برای نمونه اگرچه در کنار نژادپرستی, کنترل
مغزی هم یک چیزی است که نبود آن از خواسته‌هایِ آدمی ست, ولی این خواسته
نمیتواند به این آسانی‌ها, اگر هرگز, برآورده بشود زیرا خواست سیستم "پیشرفت تکنولوژی" و "
خشونت پرهیزی" میباشد و "پیشرفت و گسترش تکنولوژی" با "بازداشت و ایستاد تکنولوژی" سازگار
نیست; بویژه اینکه ابزار کنترل مغزی یکی از بهترین ابزارها در گسترش "خشونت پرهیزی" میباشد.

بهمچنین, در سیستم تکنولوژیک نمیتوان پیشرفت گونه‌ای از تکنولوژی را بدلخواه به دیر و زود
افکند و نمونه‌یِ آشکار همین را نمونه‌وار در گسترش جنگ‌افزار اتمی میتوان دید, که اگرچه در
‌آن بسفت و سختی کوشیده شده از گسترش آن پیشگیری بشود, همچنان کشورهای
گوناگونی که نمیبایستی به آن دست میافتند, دست یافته‌اند و همچنان دست میابند.









¹
یکی از سختی‌هایِ بزرگتر در دریافت "پرسمان تکنولوژی" همین است که خود شیوه‌یِ اندیشیدن ما
آدمها بسیار لغزشمند میباشد; ما همچنان میکوشیم الگوهایی که در جهان نخستینی بخوبی
کار میکرده‌اند را به جهان نُوین وابگسترانیم, هنگامیکه این دو هیچگونه سازگاری‌‌ای با همدیگر دیگر ندارند.





²
آنهم با آسیبی که دامنگیر یک کره‌یِ زمین است.

Mehrbod
09-15-2015, 04:10 AM
خب مهربد، اینجا کمتر کسی دریافت که مشکل شما اگر
چه با تکنولوژی‌ست، اما ستیز شما نه با تکنولوژی که با
مدنیت آغاز می‌شود.

اکنون آیا می‌توانید تشریح بکنید که در آن بدویت با چه مکانیزمی
می‌خواهید از تشکیل دوباره مدنیت‌ها بدست اجتماعات پراکنده
انسان‌ها در سرتاسر جهان پیشگیری بکنید؟

از سه اندرباره میتوان به این سخن پرداخت.

نخستین اندرباره این است که شهرمندی و گسترش آن نیازی سرشتین
در آدمی نبوده و به خود‌یِ خود انگیزشی برای پیدایش و گسترش آن ندارد.
اگر به کتاب ِ 4878 رجوع نمایید, نمونه‌هایِ پُرشمار و نیک پژوهیده و
خوبی از تیره‌هایِ نخستینی میابید که نمونه‌وار هنگام روبرویی با میوه‌هایِ شهرمندی ,
برای نمونه سرخپوستان آمریکا در برابر اروپاییان شهرمند, آنها را بسادگی پس زده و به زندگی
تیره‌ای خود برمیگشتند; این بوارونه‌یِ دیدگاه پذیرانده‌ای که امروزه بفراوانی یافت میشود و آنهم
اینکه شهرمندی به خودی خود گسترش میابد چرا که خوب است و این نگاه بیمانند به
همان نگاهی نیست که میگوید اسلام گسترش یافت زیرا جهانبینی بهتری بود.





دومین اندرباره این است که شهرمندی در نبود تکنولوژی‌هایِ مدرن خود به خود
از هم فروپاشیده خواهد شد, زیرا در وابستگی ِ تنگاتنگ با آن میباشد. در نبود
ابزارهای ترابری نوین و در نبود رسانه‌هایِ گوناگون و در نبود ابزارهای دوربرد و دورنگار راهی
هم برای شهرمندی نوین بجا نمیماند که بخواهد بجا بماند; هر آینه نگاه شما درست است
و بیگمان فندگرایان پُرشماری خواهند بود که پس از نابودی سیستم
همچنان به دنبال برافراشتن هر چه زودتر کارخانه‌ها و بازسازی تمدن باشند.

خوشبختانه ولی, گرفتاری‌ای که این دسته با آن روبرو خواهند
بود بسیار سترگ بوده و در کتاب نامبرده‌یِ بالا نیز بخوبی به
آن پرداخته شده است: بخش آرمان‌نامه/manifesto‌).

امروزه چرخه‌یِ فرآوری آن اندازه پیچیده و بر هم وابسته
میباشد که نمیتوان نوآوری‌ یا فرآوری‌ای را انگاشت که بیرون از این
چرخه بتواند پدید بیاید. هر نوآوری‌ای که امروزه رخ میدهد و هر پیشرفتی
که در تکنولوژی بدست میاید, برآیند برهمکنش رشته‌ای بسیار دراز و سترگ
از کنش‌هایِ به هم پیوسته و بر هم وابسته, همچون ترابری, اینترنت و رسانه‌ها,
انرژی, معدن, الیاژ و فلز, آموزش و پرورش و بسیاری بسیاری دیگر میباشد.
میتوان دید که هیچ معدنی کار نمیکند اگر ابزار استخراج معدن را نداشته باشد و
هیچ ابزار استخراج معدنی کار نمیکند اگر انرژی به آن رسانده نشود, و هیچ
انرژی‌ای رسانده نمیشود اگر ابزارهای ترابری خاموش باشند و هیچ ابزارهای
ترابری‌ای ساخته نمیشود اگر معدن‌ها فلز استخراج نکنند و .. و .. وتاپا.

پس در هر چهره‌ای, ازپا درآوردن سیستم ضربه‌ای اگرنه درجا کشنده,
دستکم بسیار مرگآور میباشد و در بدترین چهره‌یِ خود زمان افزوده به ما
داده, و در بهترین چهره‌یِ خود شر سیستم را برای همیشه خواهد کند.






سومین اندرباره این میباشد که از هر دیدگاهی, هتّا اگر نابودسازی سیستم تکنولوژیک بهترین
راهکار نباشد, برترین راهکار در دست میباشد و همانجور که نیز تئودور کازینسکی میگوید, بر
ما نیست که همه‌یِ گرفتاری‌ها را یکجا از میان برداریم و برخی از این مشکلات را میتوان
به آیندگان سپرد; در زمان کنون بایستی برنگریست که بهترین رویکرد در دست کدام میباشد و بس.






پ.ن.
این پرسمان همچنان که در بالا نیز آمد, از نگاه کازینسکی نیز بیرون نبوده است و
در اینجا بایستی پذیرفت که در دیرزمان, به راهکارهای دیگری نیز نیاز خواهد بود.

هر آینه, پاره سخنی از کازینسکی اینجا هست که از همه پسندیده‌تر است
درباره‌یِ چرایی بایستگی نیاز به یک انقلاب برای فروافکنی سیستم:


...

For example, in the U.S. during the early part of the 20th century,
insufficient attention was paid to the problems of the working class. Labor
violence ensued and provided the kick in the pants necessary to get the
government to pay attention to the problems. Because adequate reforms
were carried through, the violence died down;(139) this in contrast to what
happened in Russia, where the Tsarist regime's stubborn resistance to reform
led to revolution.

.
.
.

8. Even if you believe that adequate reforms are possible, you should still
favor the creation of an effective revolutionary movement. It's clear that the
necessary reforms-if such are possible-are not currently being carried out.
Often the system needs a hard kick in the pants to get it started on necessary
reforms, and a revolutionary movement can provide that kick in the pants.

Mehrbod
09-15-2015, 12:40 PM
درود و سپاس.

ملال‌انگیز بودن گفتمان شما بخشی از ایراد ذاتی آنست، همینطور کیفیت مشکلی مهم اما یکسان که باید از هر جهت و با وسواس آنرا برسی کرد نیست. ملال را من آموخته‌ام که بسیار احترام بگذارم، و با آن همچون ندای روح متعالی برخورد می‌کنم که به من می‌گوید اینجا چیزی برای دانستن، آموختن و برگرفتن وجود ندارد.


سخنتان درست است, ولی ملال تنها یک احساس است. در پیشه‌یِ من که برنامه‌نویسی
باشد, پُرشمار دیده میشود که برنامه‌نویس به ملال دچار شود زیرا راهکاری در چشم انداز
نمیتواند ببیند و ازینرو دنباله‌یِ کار را خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه, ول میکند. بخشی از کار
من همین آموزاندن "سرسختی" به برنامه‌نویسان زیردستم میباشد تا این حس را
بشیوه‌یِ درست بکار ببندند, نه اینکه کار و راهکاریابی را از بیخ نادیده بگیرند.

ملال در نمونه از "خستگی مغز" هم ریشه میگیرد و برنامه‌نویس بایستی بجای
سر و کله زدن بیهوده و وانمود به کار, یک پیاده‌روی بکند, کاری دیگر بیانجامد, با
دوستانش گپی چند بزند و چند ساعت دیرتر یا فردا دوباره با گرفتاری گلآویز شود.

پس این ملال اگرچه یک روش بسیار خوب برای این است که بتندی ببینیم چیزی برای
آموختن و کاری برای انجام هنوز هست یا نه, ولی یک روش فرزام و بی عیب نیست که بگوییم چون
اینجا ملال احساس میشود, پس دیگر زمان رفتن به سراغ کاری دیگر برای همیشه فرارسیده است.

این روش که اگر شنبه‌شب جایی یک مهمانی دعوت دارید ولی با چند تا از
دوستانتان هم بیرون رفته‌اید به کار میاید که ببینید با این جمع دچار "ملال"
میشوید یا نه, و اگر شدید خب یک عذری هم خواسته و شانس خودتان را در
مهمانی خواهید آزمود, و در اینجا بخوبی کار میکند, ولی نمیتوان آنرا به هر دامنه‌ای واگسترانید.








من با وضع آشنا هستم زیرا خودم مدتی به آن دچار بوده‌ام، برای تقریبا دو سال من از نگریستن به هر چیز با رهیافتی غیرجنسیتی عاجز بودم، زیرا حفره‌ای که بر دیوار روایت مدرنیته از این روابط دیده بودم آنقدر گشاد و مهم بود که نمی‌توانستم دوباره به آنچه پُشت دیوار می‌گذرد بپردازم. واقعیت اما آنست که کل دیوار از دروغ و دغل ساخته شده و تنها حفره‌ای در آن یافتن بسنده نیست، همت و آگاهی و اراده‌ی شگرفی می‌طلبد این کندن نگاه نقاد از حفره و دوختن آن به باقی دیوار، به آنچه «جزئی از سیستم فریب» تلقی می‌شود، به آنچه پیشتر بی‌اهمیت و جزئی و کم‌ارزش داوری شده. کل این دیوار باید فرو بریزد تا چشم‌انداز پس آن به تمامی مرئی بشود.

+



شما باید از خودتان بپرسید «اگر در اینباره چنین دروغی عظیم به ما خورانده بودند، و من اگر چنان صادقانه آنها را باور داشتم، چه دروغ‌های دیگری می‌تواند وجود داشته باشد که از آنها بی‌خبرم؟».



نکته اینجاست, هیچ دروغی به ما خورانده نشده است. خودفریبی یک
کنش همگانی‌ست و زمانیکه در آن گام نهاده شود, پایانی پیدا نخواهد بود.








اگر آرام آرام به این سوراخ ناخن بکشید و آن را بازتر بکنید، چیزهای جالب دیگری پشت دیوار می‌بینید که اکنون از آن حفره‌ی کوچک پیدا نیستند. آن وبلاگی که راسل به شما معرفی کرد جای خوبی برای آغاز کردن راه است. ولی شما خودتان باید این قدمها را بردارید، زیرا داد و فریاد و دعوت ما از سوی شما تعبیر به بازگشتن به پشت دیوار و خودفریبی و وانمود به وجود نداشتن سوراخ می‌شود، فقط شما هستید که می‌توانید باقی دروغ‌ها را بجویید و بیابید و دیوار را از بیخ و بن برکنید.

خراشیدن واقعیت و پیدا کردن چیزهاییکه میتوانند به سود ما باشند هیچ بد نیست, ولی این
همچنان یک خودفریبی خواهد بود که بجای پرداختن به مشکل اصلی, با بهره گرفتن از این
واقعیت ساده‌یِ دیگر که آری, اگر یکبار فریب خورده‌ایم پس شاید هنوز در چیزهای دیگری
فریب‌خورده باشیم و اگر به این خودفریبی امان در آنها هم بیاگاهیم, پس خواهیم توانست از
واقعیت‌ها به شیوه‌یِ نوآورانه‌تر و بهتری به سود خود بهره بگیریم, سرگرم باشیم.


پس,


آیا سخن شما نادرست است؟ نه.
آیا پرداختن به چیزهای دیگر از این واقعیت که تکنولوژی دورنمایی ندارد میزند؟ باز هم نه.











جهان‌بینی شما که ریشه در کشف یک دروغ بزرگ دارد کسی را جذب نمی‌کند زیرا به جایی وصل نیست، در هوا معلق است و نمی‌تواند نقدی جامع و راه‌حلی مشخص برای همه‌ی مشکلاتی که ادعای تبارشناسی آنها را می‌کند بیابد.


این بخش از سخن نادرست است, چون آنچه ما اینجا به آن پرداخته‌ایم, «گفتمان تکنولوژی» جهانبینی
نیست, بساکه راهکاریابی در برابر یک گرفتاری سترگ و رویکردیابی در برابر یک آینده‌یِ بروشنی بیمناک است.

جهانبینی میشود اینکه کس زندگی خود را چگونه بگذراند, در برابر دیگران چه رفتاری در پیش بگیرد
و رویهمرفته نگرشش را به اینکه زندگی چیست و چرا او اینجاست و اکنون که اینجاست
چه بایستی بکند, بدهد. اینها پیوندی یکراست به «گفتمان تکنولوژی» ندارند.

در دست دیگر, «گفتمان تکنولوژی» میتواند جهانبینی کس را بسختی تغییر بدهد و
این برای این نیست که خود گفتمان تکنولوژی یک جهانبینی جایگزین میباشد,
بساکه ازینروست که پس از دریافت و گواشت این واقعیت که تکنولوژی راه به
ناکجاآباد میبرد, بسیاری از کنشها و باورهای کس خود به خود پوچیده میشوند.


نمونه, پیش از پرداختن ژرف به گفتمان تکنولوژی من یک کمونیست بودم,
ولی امروز نیستم و این بسادگی ازینروست که کمونیسم در بستر
گفتمان تکنولوژی راهکاری آرزوپروانه و خودفریبانه به شمار میاید.

آیا در اینجا, کمونیسم یک دروغ بزرگ بوده که به ما خورانده‌اند؟ نه.

من آنرا تنها یکی دیگر از خودفریبی‌هایِ دلفریبی میبینم که بسیاری به آن تن میدهند, زیرا با چیزی
ملموس و دم دست سر و کار دارد. کمونیست میگوید اگر ما انقلاب کنیم و قدرت بیشتری دست
دولت بدهیم و اگر ما به هر کس به اندازه‌یِ نیاز خود بدهیم و عدالت اجتماعی برقرار کنیم, جهان به
سمت و سوی بسیار بهتری خواهد رفت و زندگی آسوده‌تر و بهتری برای همه‌یِ ما در پیش خواهد بود.

او, در این چهره, یک رویکرد روشن در چشم‌انداز دارد و دشمنانی که هر روز آنان
را میبیند: سرمایه‌داران بهره‌کش دشمنان وی, ایدئولوژی سرمایه‌داری سرچشمه‌یِ
آموزگان آنان و انقلاب برای راه اندازه دیکتاتوری پرولتاریا آماج و خواسته‌یِ اوست.

یه نفر
09-15-2015, 05:38 PM
یکی از بزرگترین عیبهای تکنولوژی اینه که انسان ها وابسته اون میشن...
من همیشه وبلاگمو آپدیت میکردم و مطلب میزاشتم. الان 4ماه هست بلاگفا قطع شده..
نظرهای این خبرو بخونید.. همه ناراحت و عصبی و شاکی... چون وابسته به فناوری و تکنولوژی شدند..

http://digiato.com/article/2015/05/10/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%84%D8%A7%DA%AF%D9%81%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%B3-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D8%B4%D8%AF%D8%9F/

sonixax
09-16-2015, 01:27 AM
یکی از بزرگترین عیبهای تکنولوژی اینه که انسان ها وابسته اون میشن...
من همیشه وبلاگمو آپدیت میکردم و مطلب میزاشتم. الان 4ماه هست بلاگفا قطع شده..
نظرهای این خبرو بخونید.. همه ناراحت و عصبی و شاکی... چون وابسته به فناوری و تکنولوژی شدند..

خوب اونی که توی بلاگفا وبلاگ داره و بهش وابسته هم هست بیشتر وابسته به تحجره تا تکنولوژی!!!!

یه نفر
09-16-2015, 08:26 AM
خوب اونی که توی بلاگفا وبلاگ داره و بهش وابسته هم هست بیشتر وابسته به تحجره تا تکنولوژی!!!!

چطور؟

sonixax
09-17-2015, 12:59 AM
چطور؟

بلاگفا یک تکنولوژی بسیار قدیمی و به روز نشده هست.
ساده ترین ابزار انسان که همانا تکه سنگی نوک تیز باشه هم میتونه از مظاهر تکنولوژی به حساب بیاد ولی امروزه انسانی رو نمیبینید که به تکه سنگ نوک تیز وابسته باشه مگر اینکه مریضی چیزی باشه!
افراد تکنولوژی هراس معمولن یا آویزون تکنولوژیهای آسیب رسان گذشته هستند! مثلن ول کن ماشینهای قدیمی نیستند و جان خودشان و محیط زیست و جان دیگران و ... را همه را خطر میندازند به خاطر اینکه فکر میکنند ماشینهای جدید زیادتر خراب میشوند، محکم تر نیستند و یا به درد بخور نیستند و از این مدل باورهای تمامن اشتباه. البته اگر دوز تکنولوژی هراسی خیلی زیاد باشد به زندگی قبیله ای و همون تکه سنگ و ... هم گیر میدهند و آن را خطرناک میبینند.
از همین روی وابسته بوده به تکنولوژیهای قدیمی در حقیقت وابستگی به تحجر است و نه وابستگی به تکنولوژی!

Nilftrondheim
09-20-2015, 10:14 PM
این سخن شما در همراهی دیگر سخنان آورده‌ شده‌یِ این جُستار‌اند

این دو توضیح را برای شخص ثالث نوشته ام که با فناوری های مورد بحث آشنا شوند چون دیدم هر بار از فناوری های خطرناک بحث کردی بقیه بمب اتمی و غیره تعبیر کردند. اما چرا تکینگی را خطرناک میدانی؟ تعریف من همان تعریف کورتزویل است به معنی یکی شدن انسان با فناوری. کجای این بد است؟ دست یابی خیل بشر به خدا گونگی بهتر از دستیابی یک هوش مصنوعی غیر قابل پیش بینی و درک به آن است. ادامه بحث را فرد از پی خواهم گرفت.

یه نفر
09-21-2015, 07:46 PM
بلاگفا یک تکنولوژی بسیار قدیمی و به روز نشده هست.
تقریبا همه وبلاگ ها همین امکانات رو دارند..



ساده ترین ابزار انسان که همانا تکه سنگی نوک تیز باشه هم میتونه از مظاهر تکنولوژی به حساب بیاد ولی امروزه انسانی رو نمیبینید که به تکه سنگ نوک تیز وابسته باشه مگر اینکه مریضی چیزی باشه!
افراد تکنولوژی هراس معمولن یا آویزون تکنولوژیهای آسیب رسان گذشته هستند! مثلن ول کن ماشینهای قدیمی نیستند و جان خودشان و محیط زیست و جان دیگران و ... را همه را خطر میندازند به خاطر اینکه فکر میکنند ماشینهای جدید زیادتر خراب میشوند، محکم تر نیستند و یا به درد بخور نیستند و از این مدل باورهای تمامن اشتباه. البته اگر دوز تکنولوژی هراسی خیلی زیاد باشد به زندگی قبیله ای و همون تکه سنگ و ... هم گیر میدهند و آن را خطرناک میبینند.
از همین روی وابسته بوده به تکنولوژیهای قدیمی در حقیقت وابستگی به تحجر است و نه وابستگی به تکنولوژی!

میلاد جان اینها مغلطه ست. قبول کن لطفا.
من هم در رد کردن این قضیه میتونم بگم شراب کهنه تر بهتره یا جدید؟
دلیل نمیشه شما بیای بگی هرچیز قدیمی بده.
وابسته بودن به بلاگفا شبیه وابستگی به سنگ نوک تیزه؟!
بلاگفا سرورهاش در کاناداست. برای هدف و فعالیت من بهترین گزینه ست. من نیاز نمیدونم
برای نوشتن و انتشار مطالب و عکس های مورد علاقه ام سایت بزنم و .. . پس تا وقتی تکنولوژی
هنوز جوابگوی من هست من به سراغ چیز دیگری نمیرم. هروقت بلاگفا نتونست نیازهای منو
برآورده کنه اونوقت میگذارمش کنار و میبندمش..
کاربران ایرانی بسیار زیادی از بلاگفا استفاده می کنند.
درضمن دکتر شهریاری (دانشمند هسته ای) وبلاگی در بلاگفا داشت. تو به این هم میگی متحجر؟؟!

sonixax
09-22-2015, 12:49 AM
تقریبا همه وبلاگ ها همین امکانات رو دارند..

تمام ماشنیهای مدل بالا! امکانات ماشینهای مدل پایین رو دارند!!! ولی ژیان کجا و بنز SLK 2015 کجا!


من هم در رد کردن این قضیه میتونم بگم شراب کهنه تر بهتره یا جدید؟

اگر شراب هم تکنولوژی بود قطعن جدیدش بهتر میبود :))



دلیل نمیشه شما بیای بگی هرچیز قدیمی بده.

هر چیز نه! هر تکنولوژی.



بلاگفا سرورهاش در کاناداست. برای هدف و فعالیت من بهترین گزینه ست.

چه ربطی دارد ؟! سرورهای اینجا هم در آمریکاست پس الان ما گوگل و فیس بوک برابریم؟!



درضمن دکتر شهریاری (دانشمند هسته ای) وبلاگی در بلاگفا داشت. تو به این هم میگی متحجر؟؟!

باید اغتشاشید به دانش دانشمندی!!!!! که در بلاگفا وبلاگ داره :))

Mehrbod
11-04-2015, 09:59 PM
اینم بگم که این کازینسکی می دونی که خیلی آدم متعادلی نبوده و میشه گف روانی بوده :-) آخه با کشتن چهار تا آدم اونم تو دانشگاه که دانشجو ام بودن !! میشه جلوی تکنولوژی ایستاد؟

اینجا درباره‌یِ درستی یا نادرستی رویکرد کازینسکی سخن نمیگوییم, ولی اگر به
انگیزه‌یِ او بخواهیم پرداخته باشیم, خود او بروشنی در آرمان‌نامه‌ اش آورده است:




washingtonpost.com: Unabomber Special Report (http://www.washingtonpost.com/wp-srv/national/longterm/unabomber/manifesto.text.htm)

96. As for our constitutional rights, consider for example that of freedom of the press. We certainly don’t mean to knock that right; it is very important tool for limiting concentration of political power and for keeping those who do have political power in line by publicly exposing any misbehavior on their part. But freedom of the press is of very little use to the average citizen as an individual. The mass media are mostly under the control of large organizations that are integrated into the system. Anyone who has a little money can have something printed, or can distribute it on the Internet or in some such way, but what he has to say will be swamped by the vast volume of material put out by the media, hence it will have no practical effect. To make an impression on society with words is therefore almost impossible for most individuals and small groups.

Take us (FC) for example. If we had never done anything violent and had submitted the present writings to a publisher, they probably would not have been accepted. If they had been been accepted and published, they probably would not have attracted many readers, because it’s more fun to watch the entertainment put out by the media than to read a sober essay. Even if these writings had had many readers, most of these readers would soon have forgotten what they had read as their minds were flooded by the mass of material to which the media expose them. In order to get our message before the public with some chance of making a lasting impression, we’ve had to kill people.


















یعنی شما با اعمال کازینسکی موافق هستین؟ بمب گذاری ها و اعمال تروریستی ایشون مورد تایید شماست؟ آخه تکنولوژی که دست یه نفر دو نفر نیس که با کشتنش بتونن بهش سر و سامون بدن بنظرم سر و سامون دادن تکنولوژی و بقولی management پیشرفتش نیاز به یک برنامه ی درس و حسابی و طولانی مدت (به واحد قرن !) است.



بگذارید از شما اینجور بپرسیم, یک دانشمندی آن بیرون هست که دارد شبانه‌روز میپژوهد که ابزاری
درست کند که از راه آن مغز هرکس را بشود خوانده و کنترل کرد. به دید شما در برابر این آدم چه باید کرد؟


آخه یکی دوتا نیستن که با کشتنشون همه چی تموم شه! در آن واحد صدها دانشمند در جاهای گوناگون دارن تو یه زمینه خاص کار می کنند . داستان انتگرال رو که می دونی نیوتن و لایپ نیتز کارشون به دادگاه هم کشیده شد اونم اون زمان! حالا که دیگه اگه یه ایده ای تو ذهن یکی بیاد عین همون ایده تو ذهن هزاران نفر دیگم میاد.


پس باری دیگر, در برابر این دسته چه رویکردی باید در پیش گرفت؟



هر رویکردی جز قتل و ترور!


برای نمونه, چه رویکردی؟

Secular
11-04-2015, 10:09 PM
اینجا درباره‌یِ درستی یا نادرستی رویکرد کازینسکی سخن نمیگوییم, ولی اگر به
انگیزه‌یِ او بخواهیم پرداخته باشیم, خود او بروشنی در آرمان‌نامه‌ اش آورده است:




washingtonpost.com: Unabomber Special Report (http://www.washingtonpost.com/wp-srv/national/longterm/unabomber/manifesto.text.htm)

96. As for our constitutional rights, consider for example that of freedom of the press. We certainly don’t mean to knock that right; it is very important tool for limiting concentration of political power and for keeping those who do have political power in line by publicly exposing any misbehavior on their part. But freedom of the press is of very little use to the average citizen as an individual. The mass media are mostly under the control of large organizations that are integrated into the system. Anyone who has a little money can have something printed, or can distribute it on the Internet or in some such way, but what he has to say will be swamped by the vast volume of material put out by the media, hence it will have no practical effect. To make an impression on society with words is therefore almost impossible for most individuals and small groups.

Take us (FC) for example. If we had never done anything violent and had submitted the present writings to a publisher, they probably would not have been accepted. If they had been been accepted and published, they probably would not have attracted many readers, because it’s more fun to watch the entertainment put out by the media than to read a sober essay. Even if these writings had had many readers, most of these readers would soon have forgotten what they had read as their minds were flooded by the mass of material to which the media expose them. In order to get our message before the public with some chance of making a lasting impression, we’ve had to kill people.






برای نمونه, چه رویکردی؟

گفتم که هر رویکردی جز قتل و ترور! نکنه شما با ترور کردن و کشتن موافقی؟ حالا خوبه که اون بمب گذاری های کازینسکی باعث شد چهار تا دانشجوی بدبخت کشته بشن! که بود و نبودشون تو روند تکنولوژی تاثیر گذار نبود.

Secular
11-04-2015, 10:14 PM
میدونی ترور و قتل بیشتر ایجاد نفرت می کنه باعث میشه همه از طرز فکر کازینسکی متنفر بشن و بیشتر بچسپن به تکنولوژی!

Nilftrondheim
12-31-2015, 05:50 PM
سخن آنجا این بیشتر بود که دامن‌گیری (دامنه‌یِ آسیبرسانی)
تکنولوژی رو به افزایش است; به دیگر زبان, تیغ‌ها دارند هر چه تیز میشوند:


Lao Tzu: the sharper the tools, the darker the times.

این پیوندی به نظارت ندارد.


این از یکسو, از سوی دیگر دسترسی‌پذیری به این ابزارها روز به روز بیشتر و آسانتر میشود و نمونه‌وار با پیشرفت کنونی
دور نیست روزیکه هر کس با هوش نسبتا بالا بتواند نمونه‌وار جنگ‌افزارهای بیولوژیکی را در زیرزمین خانه‌اش بسازد.

بله میتواند، اما اول باید برای پلیس توضیح دهد که ماشین PCR ی که خریده و در زیر زمین گذاشته را برای چه لازم دارد!


اگر این دور از باور میاید, میتوان به این نمود از پیشرفت پرداخت که چند دهه پیش رایانه‌ها اندازه‌یِ
یک ساختمان بودندو تُندای پردازشیِ کمتر از یک گوشی موتورولای به درد نخور امروزین را داشتند, یا
همه‌یِ دستگاه چاپی که گوتنبرگ با هزار کبکبه و دبدبه درست کرده بود را امروز یک چاپگر
لیزری بهترش را فراهم ساخته است و چاپگرهای سه بُعدی نیز رو به پیشرفت‌ روزافزون‌اند.

یا نمونه‌یِ باز دم دست‌تر, میتوان به این پرداخت که امروز هرکس با اندکی هوشمندی و
پژوهمندی (resourcefulness) میتواند با جستجوی اینترنت راه بمب‌سازی را یاد بگیرد.



نکته در همه اینها این است, اگر تا دیروز تنها ابزارهایی مانند کارد و چاقو در دسترس بودند, آسیب‌رسانی
آنها نیز بسیار مرزمند بود. این مرز و نیز دسترس‌پذیری آنها, هر دو رو به افزایش‌اند.

باز برای پلیس باید توضیح دهد که با چند تن آمونیوم نیترات کدام باغ را میخواهد کود دهد!:e404:

در مورد تکنولوژی های در دسترس مجاز در مقابله به مثل موثر بحث خواهد شد، اما چون زیاد آن را در بحث نظارت پیش میکشید مجبورم به آن بپردازم: با همین IT پیشرفته و همگانی هنوز هکرهایی نداریم که بانک ها را خالی کنند، هواپیماها را به کوه بکوبانند و شبکه برق را از کار بیندازند. بمب های کثیف نیز از همین دسته اند. من ژنراتور تکنسیوم را بغل هم گرفته ام! اما کسی را ندیده ام که آن را بدزدد و زیرش فیزا کپسولی بگذارد.:e105:


١- ابزار نظارت همگانی بازدارندگی بسیار پایین داشته و بیشتر کارکرد پیگیری قانونی دارد.

نوپ! اتوریته موجود عقب ماندگی ذهنی ندارد و در صورت امکان سو استفاده از یک تکنولوژی نظارت و سخت گیری متناسب را نشان خواهد داد. وگرنه در ایران و آمریکا هر روز شاهد انفجار بودیم. پیگرد؟! خبر دارید آمریکا سر همین WoT چقدر مسلمانان مشکوک را دستگیر و شکنجه کرد؟


٢- ابزار نظارت همگانی بسختی فرزام (perfect) است زیرا از سوی نیروی آدمی کنترل میشود و خطاپذیری بالا دارد.

اتوماسیون هم رفته ددر دیگه؟ کارهایی که اسنودن فاش کرد دستی انجام نمیشدند. جرم الگوی خاصی دارد و با شناختن آن میتوان از آن پیشگیری کرد. خطایی در کار نیست.


٣- نظارت همگانی همچون دیگر راهکارها تنها در جایگاه یک "واکنش" به پدیده‌یِ بزرگتری از خود پدید آمده و همراه با خود, بمانند دیگر تکنولوژی‌ها, بدی‌هایِ بسا بزرگتری نیز به همراه آورده است, یک نمونه‌یِ آن کاهش حریم شخصی و آزادی‌هایِ کس باشد.


هر آینه, روشن است که شرایط اینگونه نمیتواند بمانند. با پیشرفته‌تر شدن تکنولوژی‌ها و نمونه‌وار چاپگر‌هایِ سه‌بعدی
و ابزارهای دستکاری ماده در ترازهای اتمی و رایانه‌هایِ تندتر و پیشرفته‌تر, نظارت همگانی نیز می‌نیازد که پیشرفته‌تر
و پیشبینی‌گرانه‌تر بشود و خب اگر ما امروز داریم رفتار مردم را از بیرون نگاه میکنیم, چرا با ابزارهای مغز‌خوانی مغز و اندیشه‌یِ
آنان را از درون ننگریم و تفتیش فکر نکنیم؟ یا چرا بهتر از آن, با ابزارهای کنترل مغزی از وقوع جرم و جنایت اصلا پیش نگیریم؟
و درست همانگونه که امروزه "نظارت همگانی" چندش‌آوری بسیار پایینی برای آدم امروزین دارد (چیزیکه برای
بسیاری از تیره‌هایِ نخستینی نابرتافتنی‌ست که کسی بخواهد آنان را بپاید و به حریم و دامنه‌یِ
آزادی آنان دست بدرازاند), فرداروز برای آدم فردائین هم چندش‌آوریِ بسیار پایینی خواهد داشت
که کسی بخواهد مغز و اندیشه‌یِ او را تفتیش کند تا مبادا او اندیشه‌هایِ "بد" و "سیستم‌ستیز" در سر داشته باشد.

پس این راه "نظارت همگانی" اگر چه واکنشی در جای خود سودبخش,
ولی در دیرزمان تنها به بار آمدن مشکلاتی باز بزرگتر و راهکار‌ناپذیرتر خواهد انجامید.

قرار نیست آینده 1984ی باشد که فکر ناجور منجر به مجازات شود! همانطور که گفتم پرداختن به جرم پروسه ای مشخص دارد که در طی آن مداخله و ممانعت ممکن است. اینطور نیست که یکی صبح از خواب برخیزد و تا صبحانه نانوماشین هایی بسازد که زمین را بخورند!

نابودی حریم شخصی بهایی است که بشر برای زندگی آرام و دراز (دامپروری مانند) میپردازد. سفسطه ای نیز وجود دارد که هرگز کسی به آن اشاره نمیکند: "حریم شخصی زیر مجموعه آزادی قرار میگیرد." خیر! شما آزادید هر کار مجازی بکنید، زیر نظر 100 دوربین بودن این آزادی را از شما صلب نمیکند.


اینجا ما دیگر به این نمیپردازیم که این گفته چه اندازه خام و ساده‌انگارانه است,
و نیز به این گره فلسفیک و کهن نمیپردازیم که پس «چه کسی ناظران را نظارت کند؟»

Quis custodiet ipsos custodes? - WiKi

قانون، روانشناسان و ناظران همتراز دیگر. فکر میکنید تسلیحات اتمی کشور های صاحب توسط فرشتگان معصوم تعمیر، بازدید، نگهداری و آماده میشوند؟

Nilftrondheim
12-31-2015, 06:13 PM
اینها در این رده میافتند که هر کنشی, یک بازکنشی (reaction) دربر دارد و این سخن نادرستی نیست, ولی کارآمدی ندارد.
برای نمونه, شما آنجا دامنه‌یِ آسیب به میان آمده را با یک ابزار دفاعی پاسخ داده بودید, برای نمونه در سخن آمده بود
که چاقو میتواند آسیب‌رسان هم باشد, ولی دامنه‌یِ آسیب مرزمند دارد, و در همین راستا, تفنگ هم میتواند آسیبرسان باشد (اگر
چیز دیگری از بیخ بتواند باشد!) ولی همزمان دامنه آسیبرسانی باز بزرگتری را دارد; به دیگر زبان:


Lao Tzu: the sharper the tools, the darker the times.



هر آینه, شما تنها آوردید که برای هر کدام از اینها یک ابزار واکنشی هم پدید آمده, ولی پرسش این است که این ابزار
واکنشی به چه درد میخورند؟

همانطور که گفته شد AI و Nanotech تفاوت اساسی دارند. این که با توجه به برنامه ریزی و کنترل روی آنها، نوع بد (Malevolent) میتواند توسط نوع خوب (Benevolent) خنثی و نابود شوند.


نمونه‌وار, در برابر تفنگ شما جلیقه‌یِ ضد گلوله را آورده و بسیار هم خوب, تا یک اندازه‌یِ بالایی
این کار میکند, ولی اکنون باید چه کنیم, در خیابان با جلیقه‌یِ ضد گلوله راه برویم تا قربانی تیر اندازی‌ها نشویم؟ این شمار
کسانیکه در آمریکا کشته میشوند هم اگر جلیقه‌یِ ضد گلوله به تن داشتند خب نمیمردند, ولی این بروشنی یک راهکار
به درد نخور است و در اینجا, هر دو, چه ابزار (تفنگ), چه پادافزار (جلیقه) مایه‌یِ رنج آدمی بوده‌اند و در نبود هر دو آسوده‌تر است.

با خرس ها که قبل از انسان بودند چه کنیم؟ جنگل نرویم؟:e405:
Project Grizzly (film) - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Project_Grizzly_%28film%29)
Bear spray - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Bear_spray)
Smith Wesson Model 500 - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Smith_%26_Wesson_Model_500)


نمونه‌یِ بزرگتر هم بروشنی کار نمیکند, در یک جنگ اتمی چه شمار کسانی
دسترسی به این سوت (suit)‌هایِ پاد-رادیواکتیو دارند؟ و آن شماری هم که دارند چه,
بایستی شباروز به تن کنند یا خودشان را در زیرزمین‌هایِ حفاظت شده زندانی؟

.If the danger is imminent, yes

Nilftrondheim
12-31-2015, 07:04 PM
- نخست آنکه یا سرانجام 0=Sn است یا S≠0

به دلیل گفته شده، S≠0 درست است.


٢- n را ما نه بیکران, بساکه بزرگ گرفته‌ایم (روشنگری).

بهتر، بر پاد استدلال شماست!


٣- در برخی جاها S ایستا (ثابت) است, در برخی جاها نه: ابرهوشواره ایستا است (یکبار بختی بیشتر نیست), نانوتکنولوژی شاید سه بار گندی بالا بتواند بیاید و آدمی جان سالم به در ببرد.

بخت به کام بودگی همان بار اول را به 100% نزدیک کردن شرط لازم و کافی برای جان به در بردن ازلی است:
یک بار قمار سرنوشت ساز بار اول ≠ فقط یک بار اشتباه فاجعه بار در هر زمانی


اکنون, نکته‌یِ یکم, در اینجا نمیتوان بدلخواه S را ایستا (static) یا ناایستا انگاشت,
بساکه بایستی به دورنما و زمینه‌یِ تکنولوژی نامبرده نگریست و دید که یک لغزش چه بهایی در بر دارد.

S ها را اشتباه گرفته اید. S حالت اول (شما) بی شک ایستا نیست، n بار تکرار خود احتمال را تغییر میدهند و هیچ گونه کنترلی روی آن همه اقدام نمیتوان اعمال کرد. اما تا زمانی که S صفر نیست این موضوع اهمیت ندارد.

S حالت دوم (من) احتمال یک بار (بار اول) است: ایستا یا حداقل قابل کنترل و تعیین است، زیرا قماریست که سرنوشت حیات به آن وابسته است!


سپس, نکته‌یِ دوم:
کافی است که بار اول خطا صورت نگیرد تا خطا های بعدی سرکوب شوند.
این نیز یک پیش‌انگاشت نادرست است که اگر خطا انجام نگرفت پس دیگر هرگز خطایی رخ نخواهد داد. در یک نمونه, بگوییم
ابرهوشواره, با بختی نزدیک به ∞, اگر بار یکم خطایی انجام نپذیرد آنگاه برایند کار برای آدمی براستی خواستنی خواهد بود,
ولی نکته روشن اینجا همین است که ما نه همچو بختی نزدیک به بیکران داریم و نه توان انجام دادن و کوشیدن چندباره.

در راستای بحث اینجانب.


این پیش‌انگاشت در زمینه‌های دیگر دیگر نیز نادرست است. اگر در ساخت نانوتکنولوژی پژوهشگر یا برنامه‌نویس یک روتین را
آنجور که باید درست و دوراندیشانه پیاده نکرد, نیمی از بشریت میرود که نابود بشود ولی همچنان با نبوغ بالا و کمی بخت میتوان
آنرا درست نمود, ولی این درست شدن به این معنی نیست که بار دوم دیگر همه چیز بخوبی و خوشی انجام خواهد پذیرفت.

دفعه اول Blue Goo بسازید تا دفعات بعد بشر نابود نشود!:e404:


از زمانیکه هواپیماها ساخته شدند و ایده‌یِ "جعبه‌یِ سیاه" مطرح شد, با هر بار سقوط یک هواپیما
شانس اینکه هرگز هواپیمایی دوباره بیافتد کم شده است, زیرا در هر سقوط با بررسی و واکاوی جعبه‌یِ سیاه
لغزش‌ را دریافته و آنرا در ساخت هواپیمای پسین از میان برمیدارند. این روند ولی پیروی قانون آنتروپی است
که راه‌هایی که یک چیز میتواند کار نکند همواره بیشتر — بسیار بیشتر — از راههایی هستند که میتواند کار کند و
ازینرو در اینجا, در این تکنولوژی بسیار ساده‌تر هم آدمی هنوز نتوانسته با چند بار لغزش به فرزامش (perfection) دست یابد, زیرا راه‌هایِ به خطا رفتن بسیار‌اند (از روی قانون‌هایِ آنتروپی + آمایشیکان {combinatorics})


ازهمینرو, جاییکه آدمی پس از دهه‌ها کوشش هنوز نمیتواند هواپیمایی بسازد که ریسک افتادنش 0 باشد, این چندان مایه‌یِ "دلگرمی" نیست که بخواهد بیاید در این میان به یکبار و بی هیچگونه لغزشی ابرهوشواره‌ای میلیارد‌ها بار!
هوشمندتر از خودش را بسازد که بخوبی در کنترل و دامنه‌یِ پیشبینی‌پذیری او باشد و همانی را بکند که او میخواهد.

تا جایی که من میدانم اکثر موارد در اثر خطای انسانی رخ داده اند و حتی خودروی خودران گوگل نیز تا کنون حادثه ای غیر عامل انسانی نداشته است.

شما طوری وانمود میکنید گویا همین فردا قرار است AI یا نانوماشین واقعی بسازند! کسانی که این کار را خواهند کرد به افزونه های عصبی و هوش برتر مجهز خواهند بود و طراحانی که سرشان به تنشان میارزد همه حالات ممکن را پیشگویی خواهند کرد و موانع لازم را در برابر خطا قرار خواهند داد. اگر فرگشت چنگار و بیماری روانی را با سیستم هایی که میدانیم سرکوب میکند، چیزی که توسط طراحی هوشمندانه به وجود آمده چگونه راه خطا را در پیش خواهد گرفت؟

Nilftrondheim
12-31-2015, 07:23 PM
در راستای جُستار, سخن هرگز این نبوده که نامیرایی ناشدنی‌ست, یا گرمایش زمین ناراهکارپذیر, بساکه
سخن این بوده که تکنولوژی یک نیروی افسارگریخته است و در کنار اینها, هزاران چیز دیگر
هم دارند نوآوری میشوند که اینها همدیگر را می‌پوچانند (they cancel out one another).

من این را در جُستار دیگر هم در پاسخ به شما از «ژاک
الول» آوردم ولی به درونمایه‌یِ سخن او پُرننگریستید:


something that we cannot do, for example, cure cancer or create life ex nihilo. But this brings us
under the radical judgment that if everything is possible then nothing is
possible. Nothing is possible for the self because it is the object that is
possible. As Castoriadis put it, absolute power is impotence.




به نوشته‌یِ آمده درباره‌یِ بلوف‌هایِ تکنولوژی بازنگرید.

گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod

اینها همان بلوف‌هایِ تکنولوژی هستند.

آیا تکنولوژی میتواند شما را نامیرا کند؟ بی هیچ گمانی.
آیا تکنولوژی میتواند شما را به اسپاش ببرد؟ میتواند و هماکنون تا ماه برده.

...

بله درست است، they cancel out one another. آینده این شکلی است:
یکی از ده ها تکنولوژی خطرناک بشر و حیات را از بین میبرد، اما مهم نیست در جایی دیگر بشر و حیات توسط بک آپی که از ژنوم جانداران و مغز انسان ها گرفته شده بازسازی میشوند! :e10c:






در ضمن شما هم به کس و شعر خواندن نویدهای تکنولوژی توسط الول اعتقاد داری هم از AI و نانو مایه میگذاری؟؟؟:e415:

Mehrbod
01-02-2016, 10:21 PM
گفتم که هر رویکردی جز قتل و ترور! نکنه شما با ترور کردن و کشتن موافقی؟ حالا خوبه که اون بمب گذاری های کازینسکی باعث شد چهار تا دانشجوی بدبخت کشته بشن! که بود و نبودشون تو روند تکنولوژی تاثیر گذار نبود.

بگذارید پرسش را جور دیگری بیاوریم. بیانگارید دانشمندانی آن بیرون هستند که دارند دستگاهی
درست میکنند که میتوانند ازراه آن همه‌یِ اندیشه‌هایِ شما را خوانده و مغز شما را بدلخواه, کنترل کنند.

در برابر این دسته بایستی چه رویکردی در پیش گرفت؟

Transcendence
01-13-2016, 10:38 AM
بگذارید پرسش را جور دیگری بیاوریم. بیانگارید دانشمندانی آن بیرون هستند که دارند دستگاهی
درست میکنند که میتوانند ازراه آن همه‌یِ اندیشه‌هایِ شما را خوانده و مغز شما را بدلخواه, کنترل کنند.

در برابر این دسته بایستی چه رویکردی در پیش گرفت؟
مشکل همین جاست که سیستم تکنولوژی در دراز مدت تمام آزادی های بیرونی و درونی آدمیان را از بین خواهد برد.درفیلم Transcendence این مسئله به خوبی نمایش داده شده.

Agnostic
01-16-2016, 07:02 PM
یکی از بزرگترین معایب دانش و فندآوری این است که جمعیت انسانهای زمین که باید زیر 300میلیون باشد دارد بیشتر از 7میلیارد میشود.

یه نفر
01-18-2016, 04:54 PM
یکی از بزرگترین معایب دانش و فندآوری این است که جمعیت انسانهای زمین که باید زیر 300میلیون باشد دارد بیشتر از 7میلیارد میشود.
این عدد 300 از کجا آوردی؟؟

Agnostic
01-18-2016, 05:49 PM
این عدد 300 از کجا آوردی؟؟

انسان نوعی حیوان است و تعادل جمعیت آن باید تابع آن زمانی باشد که فاقد علم و تکنولوژی بود. چون با علم و تکنولوژی دارد بر خلاف جهت اکوسیستم و خلاف جریان طبیعت می رود.
جمعیت جهان در سال 1350 میلادی 370میلیون نفر بوده است.
افزابش جمعیت به
1-آلودگی شدید زیست محیطی مثل آلودگی هوا و آب می انجامد
2-کاهش ذخایر آب شیرین
3-نابودی خاک کشاورزی به علت کاشت محصول بیش از حد و به علت تخریب جهت ساخت و ساز ابنیه
4-نابودی گونه های جانوری به علت تخریب محیط زیست و شکار توسط انسان

Secular
01-19-2016, 09:20 AM
بگذارید پرسش را جور دیگری بیاوریم. بیانگارید دانشمندانی آن بیرون هستند که دارند دستگاهی
درست میکنند که میتوانند ازراه آن همه‌یِ اندیشه‌هایِ شما را خوانده و مغز شما را بدلخواه, کنترل کنند.

در برابر این دسته بایستی چه رویکردی در پیش گرفت؟

گرامی ! بگذار منم جور دیگه ای بگم! فرض کنیم شما همه دانشمندانی که دارن روی اون دستگاه کار می کنند رو کشتین! آیا بازم تضمینی هست که دانشمندای دیگه ای جایگزین اونا نشن؟ و اگه کشتن تنها راه حل این مسئله باشه پس باید یک بکش بکش تمام نشدنی راه بیفته!

Transcendence
01-19-2016, 10:03 AM
مشکل اینجاست که ما نمی توانیم به ایده آل ها و آرزوهایمان (کاهش حداکثری رنج و افزایش حداکثری لذت و آرامش ) برسیم مگر از طریق تکنولوژی .با فرو ریزش و بی اعتباری باورهای مذهبی چگونه می توان با جهانی که عمیقا غیر انسانی است و اهمیتی به خواست و عواطف و احساسات انسان نمی دهد روبه رو شد.ما نیاز به تکنولوژی داریم برای تغییر جهان .و البته این تراژدی زندگی آدمیان است که حتی با تغییر جهان به آرزوهایش نخواهد رسید و از جهنمی به جهنمی دیگر وارد خواهد شد

shekaste.atlasi
01-19-2016, 05:29 PM
دوستان هر چند من پیک های دوستان رو نخوندم ولی نظر خودمو میگم:با پیشرفت تکنولوژی رفاه و امنیت انسان ها بالاتر میره ولی فردیت انسان ها نمود بیشتری پیدا میکنه و به سمت تنها تر شدن میرن.تا زمانی که خدا کاملا در ذهن انسان ها بمیرد ما هنوز به تکنو لوژی احتیاج داریم برای پاک کردن ذهن ها از افکار بیمار گونه ولی پس از ان برای بهتر شدن زندگی ادمیان باید تکنولوژی رو کنترل کرد تا باعث فاصله انداختن بین انسان ها نشه

Transcendence
01-20-2016, 11:08 AM
این نهیلیسم هست که در غالب تکنولوژی ظاهر شده.مگرنه ساختن ابزار برای رفاه و آسایش زندگی همیشه بوده و اساسا انسان، حیوان ابزار ساز هست ولی امروزه علم و تکنولوژی وسیله ای است برای غلبه بر خلاء های وجودی انسان و چنین چیزی امکان نداره مگر با تغییر انسان.

shekaste.atlasi
01-20-2016, 02:22 PM
اگه منظورت از نهلیسم رهایی انسان از بند خرافات مذهبی هست باید بگم سخت در اشتباهی و درک درستی از نهلیسم و همچنین آتیست نداری.درست هست که بیخدایی یعنی عدم پشتیبانی و دلگرمی انسان ها از سوی موجوداتی مانند خدا ولی همین بیخدایی باعث اعتماد به نفس و خودسازی در انسان ها میشه.نهلیسم هم یه رویه مشخص داره و اصولا بیخدایی با نهلیسم کاری ندارد.

Agnostic
01-22-2016, 05:47 PM
یکی از بزرگترین عیبهای تکنولوژی اینه که انسان ها وابسته اون میشن...
من همیشه وبلاگمو آپدیت میکردم و مطلب میزاشتم. الان 4ماه هست بلاگفا قطع شده..
نظرهای این خبرو بخونید.. همه ناراحت و عصبی و شاکی... چون وابسته به فناوری و تکنولوژی شدند..

http://digiato.com/article/2015/05/10/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%84%D8%A7%DA%AF%D9%81%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%B3-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D8%B4%D8%AF%D8%9F/

بلاگفا گویا فقط چند روز قطع شده بود برای تعویض سرور و 4ماه قطع نبوده.
بلاگفا امن نیست و بهتره از بلاگسپات استفاده کنید.
وبلاگ از فیسبوک و تلگرام امن ترند و این دو مورد آخر 90درصد بسود حکومتها و 10درصد بسود کاربران است چون شده ابزار جاسوسی و مهندسی اجتماعی از مردم.

Agnostic
01-22-2016, 05:56 PM
همانطور که جریان برق تولید گرما می کند که گرما جز در وسایل گرمایشی مصیبت مدار برق و الکترونیک است؛ افزایش جمعیت یک آفت مهم تکنولوژی و علم است. حساب کنید اگر جمعیت جهان مثلا 500میلیون بود و این تکنولوژی را داشتیم. هم مردم در رفاه بودند و هم مشکلات زیست محیطی نبود.

Transcendence
01-24-2016, 02:20 PM
اگه منظورت از نهلیسم رهایی انسان از بند خرافات مذهبی هست باید بگم سخت در اشتباهی و درک درستی از نهلیسم و همچنین آتیست نداری.درست هست که بیخدایی یعنی عدم پشتیبانی و دلگرمی انسان ها از سوی موجوداتی مانند خدا ولی همین بیخدایی باعث اعتماد به نفس و خودسازی در انسان ها میشه.نهلیسم هم یه رویه مشخص داره و اصولا بیخدایی با نهلیسم کاری ندارد.


آتیسم به معنای فقدان باور به خدا یا خدایان می باشد.یک آتیست احتمال وجود خدایان را پایین ارزیابی می کند و چنین موجوداتی را در زندگی موثر نمی داند.خوب مسلما کسی که نظارت و کنترل خدایان را نمی پذیرد احساس آزادی می کند و البته در مسائل و مشکلات زندگی در برابر خدایان سر تعظیم فرود نمی اورد و ذکر وثنای انان را نمی گوید و دعا وندبه وناله نمی کند(غلبه بر ضعف واحساس قدرت) و به دنبال شناخت واقع بینانه از خود وطبیعت است(احساس عقلانی بودن(.
نهیلیسم انچنان که من درک می کنم به معنای فقدان ارزشی بنیادین برای زندگی و وجود ادمیان می باشد.یک نهیلیست می تواند خداباور یا بی خدا با شد.البته نهیلیسم را می شود در اخلاق و وجود شناسی و شناخت شناسی نیز بررسی کرد.

خوب شاید سوال درست این باشد که ارتباط بین تکنولوژی و نهیلیسم چه می باشد.
چرا بشر سیستمی را بنیان نهاده است که نهایتا منجر به نابودیش می شود.
اگر این سیستم نهایتا منجر به نابودی بشر است چرا ما در برابر پیشروی و توقف آن ناتوانیم.

Mehrbod
02-09-2016, 12:59 AM
این پیوندی به نظارت ندارد.

بله میتواند، اما اول باید برای پلیس توضیح دهد که ماشین PCR ی که خریده و در زیر زمین گذاشته را برای چه لازم دارد!

باز برای پلیس باید توضیح دهد که با چند تن آمونیوم نیترات کدام باغ را میخواهد کود دهد!:e404:


خواننده اینجا میتواند به این نکته نگاه کند که این نظارت در عمل چه اندازه ناکارآمد بوده است و چه اندازه بیهوده.
برای نمونه امروزه بسیاری قانونی در آزمایشگاه‌ها سرگرم ساخت ابزارهای کنترل مغزی میباشند و کسی هم نمیتواند بر اینها نظارت کند.






اینطور نیست که یکی صبح از خواب برخیزد و تا صبحانه نانوماشین هایی بسازد که زمین را بخورند!


چرا نیست؟







نابودی حریم شخصی بهایی است که بشر برای زندگی آرام و دراز (دامپروری مانند) میپردازد. سفسطه ای نیز وجود دارد که هرگز کسی به آن اشاره نمیکند: "حریم شخصی زیر مجموعه آزادی قرار میگیرد." خیر! شما آزادید هر کار مجازی بکنید، زیر نظر 100 دوربین بودن این آزادی را از شما صلب نمیکند.


اگر با تبدیل شدن به یک روبات که همه‌یِ آزادی‌ها او گرفته است گرفتاری ندارید, پس نیاز آنچنانی هم به ستیز با سیستم نخواهید داشت.
نوشته‌هایِ اینجا برای کسانی‌ست که به آزادی و خودگرانی خود ارج مینهند.

Mehrbod
02-09-2016, 01:02 AM
همانطور که گفته شد AI و Nanotech تفاوت اساسی دارند. این که با توجه به برنامه ریزی و کنترل روی آنها، نوع بد (Malevolent) میتواند توسط نوع خوب (Benevolent) خنثی و نابود شوند.


یک ابرهوشواره که هوشی بگوییم یک میلیون برابر بیشتر از همه‌یِ آدمها روی
هم دارد از پایه کنترل‌ناپذیر است و میتواند بآسانی برنامه‌یِ خودش را از نو بازنویسی نماید.

اگر امروزه رایانه‌ها همان کاری را میکنند که به آنها گفته میشود تنها و تنها ازینرو ست که هوش بسیار پایین و پس کنترل‌پذیری دارند.






با خرس ها که قبل از انسان بودند چه کنیم؟ جنگل نرویم؟:e405:
Project Grizzly (film) - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Project_Grizzly_%28film%29)
Bear spray - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Bear_spray)
Smith Wesson Model 500 - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Smith_%26_Wesson_Model_500)


آماج هرگز ٠ کردن خطر نبوده است, بساکه دوری از نابودی آدمی و از دست رفتن آزادی‌های آدمی بوده است.

زندگی در طبیعت بروشنی خوبی‌ها و بدی‌ها و همچنین خطرهای خودش را دارد.

Mehrbod
02-09-2016, 01:08 AM
به دلیل گفته شده، S≠0 درست است.


رشته‌یِ سخن را گم کرده‌اید.

ساخت یک ابرهوشواره — با هوشی میلیون‌ها بار بیشتر از همه‌یِ آدمها روی هم — با این امید
که همان کاری را بکند که آدمی در برنامه‌ریزی او ریخته است چیزی بیشتر از خودفریبی نیست,
بویژه زمانیکه میبینیم آدمی از ساخت یک هواپیما که ریسک زمین افتادن آن 0 باشد نیز ناتوان است.






S ها را اشتباه گرفته اید. S حالت اول (شما) بی شک ایستا نیست، n بار تکرار خود احتمال را تغییر میدهند و هیچ گونه کنترلی روی آن همه اقدام نمیتوان اعمال کرد. اما تا زمانی که S صفر نیست این موضوع اهمیت ندارد.


احتمال اینکه فردا خورشید در نیاید هم 0 نیست, ولی آیا این 0 نبودن اهمیت دارد؟






تا جایی که من میدانم اکثر موارد در اثر خطای انسانی رخ داده اند و حتی خودروی خودران گوگل نیز تا کنون حادثه ای غیر عامل انسانی نداشته است.


!!

در ساخت ابرهوشواره خطای انسانی را هم درون بیاورید!





شما طوری وانمود میکنید گویا همین فردا قرار است AI یا نانوماشین واقعی بسازند! کسانی که این کار را خواهند کرد به افزونه های عصبی و هوش برتر مجهز خواهند بود و طراحانی که سرشان به تنشان میارزد همه حالات ممکن را پیشگویی خواهند کرد و موانع لازم را در برابر خطا قرار خواهند داد. اگر فرگشت چنگار و بیماری روانی را با سیستم هایی که میدانیم سرکوب میکند، چیزی که توسط طراحی هوشمندانه به وجود آمده چگونه راه خطا را در پیش خواهد گرفت؟


یک نمونه از طراحی هوشمندانه که نزدیک به ≈٢٠٠ سال آدمی برای فرزافتن (perfect) آن زمان داشته است:


http://www.daftarche.com/images/imported/2016/02/1.jpg







.

Mehrbod
02-09-2016, 01:16 AM
گرامی ! بگذار منم جور دیگه ای بگم! فرض کنیم شما همه دانشمندانی که دارن روی اون دستگاه کار می کنند رو کشتین! آیا بازم تضمینی هست که دانشمندای دیگه ای جایگزین اونا نشن؟ و اگه کشتن تنها راه حل این مسئله باشه پس باید یک بکش بکش تمام نشدنی راه بیفته!

آفرین, سخن شما درست است و این همان افسارگریختگی تکنولوژی میباشد که از آن سخن برده شده.

آماج کازینسکی نیز از سَهم‌گری (terrorism) همین بود که بتواند روزنامه‌هایِ آن زمان را وادار کند آرمان‌نامه‌یِ زیر را چاپ کنند:
Industrial Society and Its Future (http://www.washingtonpost.com/wp-srv/national/longterm/unabomber/manifesto.text.htm)


در همان پاراگراف‌هایِ آغازین آرمان‌نامه آمده:



Take us (FC) for example. If we had never done anything violent and had submitted the present writings to a publisher, they probably would not have been accepted. If they had been been accepted and published, they probably would not have attracted many readers, because it’s more fun to watch the entertainment put out by the media than to read a sober essay. Even if these writings had had many readers, most of these readers would soon have forgotten what they had read as their minds were flooded by the mass of material to which the media expose them. In order to get our message before the public with some chance of making a lasting impression, we’ve had to kill people.

Mehrbod
02-09-2016, 01:25 AM
من چند سوال از جناب مهربد دارم.
1)سیستم تکنولوژی غیر قابل کنترل است.چرا؟


افسارگریختگی سیستم از این ریشه میگیرد که بسیار پیچیده و بزرگ است و راستادهی آن در توان آدمی نیست.

یک نمونه‌یِ پیش پاافتاده ولی گویا, آیا امروزه هیچکس, یا هیچ گروهی, یا هیچ کشوری هتّا!,
میتواند از ساخت بمب اتم یا جنگ‌افزارهای بیولوژیکی یا بهمان تکنولوژی دیگر, در سرتاسر جهان پیشگیری کند؟

پاسخ بآشکاری نه میباشد. روشن است کسی تک و تنها هیچ کاری نمیتواند بکند, ولی خب برای نمونه
کس میتواند با پیوستن به این گروه‌های اتم-ستیز یا جنگ‌افزار-ستیز رای بیشتری برای حزب خود گرد بیاورد و شاید هتّا
پس از دهه‌ها تکاپو موفق شود از ساخت یکی از این تکنولوژی‌ها در کشور خود پیشگیری کند, ولی هتّا این نیز
پیروزی‌ای گذرا و ناپایدار خواهد بود. چه که پس از چند سال همه‌یِ کابینه‌یِ دولت جابجا و جایگزین خواهند
شد و یا هتّا چند سال آنسوتر از بیخ دولت نویی میتواند سر کار بیاید و همه‌یِ رشته‌ها را یک شبه پنبه خواهد کرد.

هر آینه این روند در یک گروه کوچک — که بیشتر روند فرگشت را آدمی در گروه‌های نخستینی و همانندی گذرانده — پابرجا نیست.





2) ایا دلایل قاطعی دارید ،مبنی براینکه سیستم تکنولوژی نهایتا منجر به نابودی ادمیان میشود؟


آری, در جُستار بیشتر به این‌ها پرداخته شده است. نکته‌ای که نبایستی از یاد بُرد,
تکنولوژی میتواند به نابودی "آدمیت" نیز بیانجامد, یعنی به ساخت آدم‌هایی بیانجامد که
همه‌یِ آزادی‌ها آنها گرفته شده است و فرآورده‌یِ ژنتیکی و دستکاری شده‌یِ سیستم میباشند.

در این جُستار پیشتر بژرفی به همه‌یِ آینده‌هایی که تکنولوژی در بر
دارد پرداخته شده است و هیچ کدام از آنها برای آدم خواستنی نبوده است.





3)سیستم تکنولوژی بر اساس چه اصولی می باشد که تا این حد غیر قابل نفوذ می باشد؟


سیستم تکنولوژیک از قانون‌هایِ فیزیکی پیروی میکند, درست همانگونه که خود آدم یک
سیستم یا سازواره (organism) میباشد که از ≈٤ تریلیون یاخته درست شده است, سیستم تکنولوژیک
هم یک سازواره یا بهتر بگوییم, یک ابرسازواره (superorganism) میباشد که از ٧≈ بیلیون آدم ساخته شده است.

و نیز بوارونه, سیستم تکنولوژیک بمانند هر سیستم پیچیده‌یِ دیگری شکننده است.
درست همانجور که مغز یکی از سُست‌گاه‌های آدم به شمار میرود که با یک ضربه او
را ناکار میکند, سیستم تکنولوژیک نیز سست‌گاه‌هایِ و آسیب‌گاه‌هایِ خودش را دارد.

نکته‌ای که اینجا پُرگاه ولی بخوبی گرفته نمیشود این میباشد که راستادهی برابر با نابودسازی نیست. یعنی اگرچه
آدمی را میتوان با یک ضربه به گیجگاهش از پا درآورد, ولی راستادهی همان آدم نیاز به کاربرد نیرو و انرژی بسیار بسیار بیشتری دارد.

اگر از دیدگاه یک یاخته درون پیکر نیز نگریسته شود, یک یاخته میتواند بتنهایی از راه سرطانی شدن همه‌یِ سازواره
را از پا در بیاورد, ولی همان یک یاخته نمیتواند هرگز بتنهایی سازواره را کنترل نماید, هتّا اگر یاخته‌یِ مغزی باشد:


سیستم تکنولوژیک را میتوان از پا در آورد, ولی نمیتوان به آن راستا بخشید.






4)آیا ارتباطی بین سیستم تکنولوژی و نهیلیسم وجود دارد؟


از دید روانشناسی و جامعه‌شناسی, امروز آدمی در زیستبومی زندگی میکند که از آنچه در آن فرگشته
بسختی متفاوت است. این تفاوت در پیدایش بیماری‌هایِ روانی گوناگون, از جمله پوچی‌گرایی بیگمان نقش بسزایی
داشته است, بویژه زمانیکه به این نکته نگریسته میشود که در تیره‌های نخستینی پدیده‌ای مانند خودکشی هتّا
دیده نمیشده/نمیشود, هنگامیکه در جهان امروز در پیشرفته‌ترین کشورهای تکنولوژیک, مانند ژاپن, آمار آن سر به آسمان میکشد.






5)درصورت توقف سیستم تکنولوژی چه روشی برای تحقق آرمان ها و ایده آل های بشری معرفی می کنید؟

این را میتوان به آیندگان واسپرد. آنچه در گفتمان تکنولوژی اهمیت دارد پیشگیری از بدتر
شدن شرایط و به روز سیاه افتادن و نیست شدن و جایگزین شدن با روبات‌هایِ هوشمند است.








.

Mehrbod
02-09-2016, 01:38 AM
آتیسم به معنای فقدان باور به خدا یا خدایان می باشد.یک آتیست احتمال وجود خدایان را پایین ارزیابی می کند و چنین موجوداتی را در زندگی موثر نمی داند.خوب مسلما کسی که نظارت و کنترل خدایان را نمی پذیرد احساس آزادی می کند و البته در مسائل و مشکلات زندگی در برابر خدایان سر تعظیم فرود نمی اورد و ذکر وثنای انان را نمی گوید و دعا وندبه وناله نمی کند(غلبه بر ضعف واحساس قدرت) و به دنبال شناخت واقع بینانه از خود وطبیعت است(احساس عقلانی بودن(.
نهیلیسم انچنان که من درک می کنم به معنای فقدان ارزشی بنیادین برای زندگی و وجود ادمیان می باشد.یک نهیلیست می تواند خداباور یا بی خدا با شد.البته نهیلیسم را می شود در اخلاق و وجود شناسی و شناخت شناسی نیز بررسی کرد.






خوب شاید سوال درست این باشد که ارتباط بین تکنولوژی و نهیلیسم چه می باشد.
چرا بشر سیستمی را بنیان نهاده است که نهایتا منجر به نابودیش می شود.
اگر این سیستم نهایتا منجر به نابودی بشر است چرا ما در برابر پیشروی و توقف آن ناتوانیم.

بشر از روی مرگ‌رانه یا گرایش درونی به پوچ‌گرایی یا با خواست درونی سیستمی که او را بخواهد نابود کند را درست نکرده است,
بساکه بسادگی, چیزها رفته رفته پیچیده‌تر و پیشرفته‌تر شده و از کنترل او بیرون رفته‌اند. در حقیقت تا همین چند سده پیش آدمی
کنترل بسیار بالایی بر سرنوشت و زندگی خودش داشت, زیرا تکنولوژی هنوز این اندازه پیشرفته نشده بود, راه‌هایِ ارتباطَی
هنوز این اندازه گسترده نشده بود و ابزارهای نظارت, کنترل و مدیریت هنوز به این پیچیدگی نرسیده بودند که امروز داریم.

در سوی دیگر, سیستم تکنولوژیک در پی نابودی آدمی نیست, بساکه روند طبیعی خودش را می‌پیماید. آنچه ولی به سود
آدمی نیست همین پیموده شدن روند طبیعی چیزهاست. برای نمونه روند طبیعی کنونی این است که رایانه‌ها دارند روز بروز
هوشمندتر میشوند و بزودی از آدمی در همه‌یِ زمینه‌ها برتر خواهند شد, روند ناطبیعی‌تر و سخت‌تر این است که خود آدمی
روز به روز هوشمند بشود. هر آینه, از آنجاییکه سیستم تکنولوژیک بسیار بزرگ, بسیار پیچیده و بسیار سنگین میباشد, در توان هیچکس نیست
که این روند را به سودی آدمی وارونه بکند و ازینرو, اینکه سرانجام چه میشود یک قمار کور با احتمالات بسیار بسیار بیمناک روی این خواهد
بود که کدامیک زودتر به واقعیت میپیوندد: روبات‌های هوشمند زودتر ساخته بشوند, یا اینکه نه ابزارهای هوشمندسازی آدمی ساخته بشوند.

اگر شرایط در کنترل آدمی میبودند, آنگاه بروشنی اینجا گزینه‌یِ دوّم نیز نخست به واقعیت میپوست; ولی از آنجاییکه در
کنترل آدمی نیستند, آنچه آسانتر و هموارتر باشد زودتر نوآوری خواهد شد که در این مورد, پیدایش ابرهوشواره‌ها میباشد.

Nilftrondheim
02-11-2016, 03:22 PM
خواننده اینجا میتواند به این نکته نگاه کند که این نظارت در عمل چه اندازه ناکارآمد بوده است و چه اندازه بیهوده.
برای نمونه امروزه بسیاری قانونی در آزمایشگاه‌ها سرگرم ساخت ابزارهای کنترل مغزی میباشند و کسی هم نمیتواند بر اینها نظارت کند.

لطفا بیشتر در مورد این تکنولوژی ها توضیح دهید. کی؟ کجا؟ چطور؟
زیرا ابتدا میخواهم بدانم


«آیا حقیقت دارد»؟

سپس


«به چه کاری می‌آید؟»

:e404:



چرا نیست؟

به دلایلی که قبلا گفته شد: surveillance, countermeasures, redundancy, etc
میلیاردها نفری که از این کار آسیب خواهند دید مترسک نیستند.


اگر با تبدیل شدن به یک روبات که همه‌یِ آزادی‌ها او گرفته است گرفتاری ندارید, پس نیاز آنچنانی هم به ستیز با سیستم نخواهید داشت.
نوشته‌هایِ اینجا برای کسانی‌ست که به آزادی و خودگرانی خود ارج مینهند.

خوب شد پیشگیری کردم! Nope.


"حریم شخصی زیر مجموعه آزادی قرار میگیرد." خیر! شما آزادید هر کار مجازی بکنید، زیر نظر 100 دوربین بودن این آزادی را از شما صلب نمیکند.

نوشته‌هایِ اینجا برای کسانی‌ست که به جان و راحتی خود ارج مینهند. نه تنها اینجا، همه جا. خوب میدانیم که پس از 9/11 آمریکایی ها بین توش رکتال در فرودگاه و برخورد به برج کدام را انتخاب کردند.:e057:

Nilftrondheim
02-11-2016, 04:02 PM
یک ابرهوشواره که هوشی بگوییم یک میلیون برابر بیشتر از همه‌یِ آدمها روی
هم دارد از پایه کنترل‌ناپذیر است و میتواند بآسانی برنامه‌یِ خودش را از نو بازنویسی نماید.

اگر امروزه رایانه‌ها همان کاری را میکنند که به آنها گفته میشود تنها و تنها ازینرو ست که هوش بسیار پایین و پس کنترل‌پذیری دارند.

تکلیف را روشن کنید، به کدام دلیل AI (و شاید nanotech) خطرناک میباشند؟ دو حالت زیر جمع پذیر نیستند!

- میتوان آن ها را کنترل کرد و جهت داد. در این صورت به همان بحث benevolence برمیگردیم که باید اولین یا اولین ها "خوب ها" باشند تا پس از آن مشکلی پیش نیاید. فکر کنید پروژه منهتن را اول بار نازی ها یا شوروی اجرا میکردند چه میشد!!!


:e420:.If it can be done, someone's gonna do it. Let's make sure they're the good guys


- نمیتوان آن ها را کنترل کرد و جهت داد. اینها اساسا ناپایدار و غیر قابل پیش بینی هستند و هر گونه استفاده از آنها منجر به آخرالزمان میگردد. در اینجا دو چیز باید روشن شود:

- آیا ناپایدار الزاما به معنی مخرب است؟ از بحث محبوب روانپزشکی مثال بزنم. یک اسکیزوفرن نمیتواند قاتل زنجیره ای باشد. یک سایکوپت میتواند. حتی مخرب بودن نیز نیاز به پایداری و هدفمندی دارد.

- آیا اسکای نت دم در ایستاده است؟ طوری از این تکنولوژی ها سخن میگویید گویا همین فردا اتفاق خواهد افتاد! ما هنوز نتوانسته ایم 302 نورون یک کرم را شبیه سازی کنیم، (http://www.artificialbrains.com/openworm) چطور انتظار دارید بشر چیزی در این حد پیچیده بسازد سپس نتواند آن را کنترل کند؟ هوش مصنوعی را 30 سال بعد دانشمندانی مجهز به Nootropics و Neural Augmentations خواهند ساخت، کسانی که تفاوت زیادی با آن ندارند!


زندگی در طبیعت بروشنی خوبی‌ها و بدی‌ها و همچنین خطرهای خودش را دارد.

کدام خوبی؟ امید به زندگی 25 سال؟

Nilftrondheim
02-11-2016, 04:09 PM
ساخت یک ابرهوشواره — با هوشی میلیون‌ها بار بیشتر از همه‌یِ آدمها روی هم — با این امید
که همان کاری را بکند که آدمی در برنامه‌ریزی او ریخته است چیزی بیشتر از خودفریبی نیست,

پست قبلی را ببینید.


بویژه زمانیکه میبینیم آدمی از ساخت یک هواپیما که ریسک زمین افتادن آن 0 باشد نیز ناتوان است.

یک نمونه از طراحی هوشمندانه که نزدیک به ≈٢٠٠ سال آدمی برای فرزافتن (perfect) آن زمان داشته است:

ابتدا باید روشن کنید کدام یک از دو حالت در پست قبلی مد نظرتان است است. در ضمن هواپیما امن ترین وسیله نقلیه تاریخ بشر است.:e412: (https://en.wikipedia.org/wiki/Aviation_safety#Statistics)

Transcendence
02-12-2016, 05:48 PM
از مجموع بحث ها،نتایج زیر رو گرفتم.
سیستم تکنولوژی #ابزار تکنولوژی(تصور اکثریت )
ابزارهای تکنولوژی محصول سیستم می باشند .
کنترل بر روی ابزارهای تکنولوژی امکان پذیر می باشد(فعلا)ولی ما کنترلی بر روی سیستم نداریم.(سیستم ذاتا کنترل گریز است)
در سیستم تکنولوژی انسان به سیستم وابسته و سیستم از انسان مستقل خواهد شد.
(زمانی را در نظر بگیرید که ما هیچ نقشی در فرایند تولید مثل نداشته باشیم)
سیستم تکنولوژی به ما به عنوان موجودات غیرضروری نگاه می کنه!
سیستم تکنولوژی در حال تخریب و پوچ سازی تمام سیستم های انسانی است(مرد سالاری یا زن سالاری یا مذهب وغیره...به وسیله سیستم نابود خواهد شد.)
هر قدمی که در این سیستم به جلو بر می داریم کارایی تکنولوژی بیشتر و کارایی ما ناچیزتر.
هر قدمی که در این سیستم به جلو بر می داریم سیستم از ما مستقل تر و ما به سیستم وابسته تر.
هر قدمی که در این سیستم به جلو بر می داریم وجود تکنولوژی ضروری تر و وجود ما غیر ضروری تر.
نهایتا زمانی فراخواهد رسید که وجود ما از نظر سیستم غیر موجه (هوش ودقت وقدرت پایین وبیماری و...)
و غیر ضرور می شود (جایگزین های مناسبتری موجود می باشد).

Transcendence
02-12-2016, 06:02 PM
سیستم در ما نیازهایی ایجاد می کنه و ما برای رفع آن تلاش می کنیم در حالی که حقیقتا سودی برای ما ندارد و به درد سیستم می خورد.

Mehrbod
02-12-2016, 11:16 PM
لطفا بیشتر در مورد این تکنولوژی ها توضیح دهید. کی؟ کجا؟ چطور؟
زیرا ابتدا میخواهم بدانم

نیم‌نگاهی به آلودگی‌های زیستبوم (بی‌اثری نظارت‌ها), ساخت جنگ‌افزارهای گوناگون (بی‌اثری نظارت‌ها), تازش‌هایِ
تروریست‌ها (پاریس همین چندی پیش), ساخت ابزارهای کنترل مغز (سراسر قانونی و نظارت شده) و جزآن.







نوشته‌هایِ اینجا برای کسانی‌ست که به جان و راحتی خود ارج مینهند. نه تنها اینجا، همه جا. خوب میدانیم که پس از 9/11 آمریکایی ها بین توش رکتال در فرودگاه و برخورد به برج کدام را انتخاب کردند.:e057:

فروآمدن به تراز حیوانات خانگی و داشتن زندگی گیاهی ایده‌آلی جهانگستر نیست.






.

Mehrbod
02-13-2016, 12:01 AM
پست قبلی را ببینید.


ابتدا باید روشن کنید کدام یک از دو حالت در پست قبلی مد نظرتان است است. در ضمن هواپیما امن ترین وسیله نقلیه تاریخ بشر است.:e412: (https://en.wikipedia.org/wiki/Aviation_safety#Statistics)

در ساخت ابرهوشواره و در پرسمان تکینگی فندین (technological singularity), برآیند ِ قطعیت ٩٩.٩٩٩٩٩% یکسان است با برایند ِ قطعیت ٠.٠٠٠٠١%.

اهمّیتی ندارد چه اندازه پژوهشگران به کنترل ابرهوشواره نزدیک شده باشند, تا زمانیکه این نزدیکی
١٠٠% نباشد, فرجام آن یکسان است با زمانیکه هیچ گونه سازوکار کنترل‌کننده‌ای از پایه پیاده‌سازی نشده باشد.


پس باری دیگر, اگر امن‌ترین وسیله‌یِ نقلیه‌یِ تاریخ بشر, پس از ٢٠٠≈ سال زمان برای بهکرد و پیشرفت, هنوز نتوانسته به قطعیتی هتّا نزدیک به ١٠٠%
برسد, آنگاه بروشنی ساخت و کنترل ابرهوشواره‌ای که میلیارد‌ها میلیارد بار هوشمندتر از باهوشترین آدم زنده باشد, چیزی بجز خودفریبی نخواهد بود.




پ.ن.
--





The Importance of getting it right the first time and a centralized economy - Science & Technology of the Future - FutureTimeline.forum (http://www.futuretimeline.net/forum/topic/13945-the-importance-of-getting-it-right-the-first-time-and-a-centralized-economy/)

Professor Stephen Hawking, Theoretical Physicist - The Theory of Everything - YouTube (https://youtu.be/a1X5x3OGduc)

Recently Stephen Hawking gave a talk about AI (linked above) in which he emphasized the importance of "getting it right the first time" with regard to key technologies such as Artificial Intelligence, Synthetic Biology, and Nanotrchnology. He comes at this from the perspective of the story of intelligence as a story about information. However, in order to control information it cannot be free. It has to be contained somehow with security measures, restricted access, etc. First of all I would like to ask "Is this even possible?" If you look at the story from the vantage of a network of evolving information, then based on the billions of years of history that we have as evidence we should expect at least two things.

1. Information entropy increases. There is no perfect closed system that can contain it indefinitely. Once it escapes it can replicate very rapidly.

2. The diversity and variety of information should continue to increase. The increase in entropy of information seems to be closely related to what we call intelligence. To try to curtail the process of increasing information entropy is to squelch the very intelligence we wish to create.


Secondly, in terms of a more pragmatic perspective. What political and economic systems would be necessary for a species to control these key technologies enough to ensure survival?

I don't think it would be capitalism because for example the short term profit in creating autonomous weapons systems would generally seem to outstrip the potential existential threat it creates such as we are seeing with the global warming bullshit from industry and the possible ramifications of genetically modified foods. Hawking directly references the need to curtail the weaponization of autonomous systems.

Wouldn't political and economic control have to become more centralized in order to control the spread of information regarding these key technologies in order to ensure survival?

Mehrbod
02-13-2016, 12:02 AM
از مجموع بحث ها،نتایج زیر رو گرفتم.
سیستم تکنولوژی #ابزار تکنولوژی(تصور اکثریت )
ابزارهای تکنولوژی محصول سیستم می باشند .
کنترل بر روی ابزارهای تکنولوژی امکان پذیر می باشد(فعلا)ولی ما کنترلی بر روی سیستم نداریم.(سیستم ذاتا کنترل گریز است)
در سیستم تکنولوژی انسان به سیستم وابسته و سیستم از انسان مستقل خواهد شد.
(زمانی را در نظر بگیرید که ما هیچ نقشی در فرایند تولید مثل نداشته باشیم)
سیستم تکنولوژی به ما به عنوان موجودات غیرضروری نگاه می کنه!
سیستم تکنولوژی در حال تخریب و پوچ سازی تمام سیستم های انسانی است(مرد سالاری یا زن سالاری یا مذهب وغیره...به وسیله سیستم نابود خواهد شد.)
هر قدمی که در این سیستم به جلو بر می داریم کارایی تکنولوژی بیشتر و کارایی ما ناچیزتر.
هر قدمی که در این سیستم به جلو بر می داریم سیستم از ما مستقل تر و ما به سیستم وابسته تر.
هر قدمی که در این سیستم به جلو بر می داریم وجود تکنولوژی ضروری تر و وجود ما غیر ضروری تر.
نهایتا زمانی فراخواهد رسید که وجود ما از نظر سیستم غیر موجه (هوش ودقت وقدرت پایین وبیماری و...)
و غیر ضرور می شود (جایگزین های مناسبتری موجود می باشد).


همگی درست و باریک بودند.

اندکی نگرش بیشتر در چند مورد:




سیستم تکنولوژی به ما به عنوان موجودات غیرضروری نگاه می کنه!


درست است. برای همانندی بهتر میتوان از همان نمونه‌یِ زنده‌یِ پیکر آدمی نام برد. برای یک آدم, یاخته‌هایِ
وی ناگسستنی به شمار میروند, ولی اگر آدم برای نمونه این گزینه را داشته باشد که بتواند تک تک یاخته‌هایِ
زنده‌یِ خود را با یاخته‌‌واره‌هایِ الکترونی/ماشینی جایگزین نموده و در این راه, طول عمر خود را ١٠ برابر کند, آیا این کار را نخواهد کرد؟

ازهمینرو, گرچه تا به امروز سیستم تکنولوژیک وابسته به یاخته‌هایِ خود که آدمی باشند بوده است, ولی این روند و نیاز بروشنی همیشگی
نیست و با نوآوری و پیشرفت بیشتر, برای نمونه دست‌یابی آدمی به هوشواره‌ها (ماشین‌هایِ هوشمند) از دوش سیستم برداشته خواهد شد.






سیستم تکنولوژی در حال تخریب و پوچ سازی تمام سیستم های انسانی است(مرد سالاری یا زن سالاری یا مذهب وغیره...به وسیله سیستم نابود خواهد شد.)


تا اندازه‌یِ بالایی درست است. بایستی این نکته را ولی نیز همواره در یاد داشت که ارزش‌هایِ آدمی در پرتوی ارزش‌هایِ سیستم
است که بها میابند, و یا بی‌ارزش یا پادارزش برشمرده میشوند. برای نمونه, در سیستم ارزش‌هایِ آدمی از دیرباز برتری دادن به نزدیکان و
خویشاوندان بوده است, ولی ارزش‌هایِ سیستم بسوی برتری دادن به کاردانی و شایستگی میروند, ازینرو اینجا ستیزی میان
خویشاوندسالاری (nepotism) و شایسته‌سالاری (meritocracy) پدید میاید که برنده‌یِ آن بروشنی شایسته‌سالاری در کشور‌هایِ پیشرفته‌تر بوده است.
در کشورهایی که هنوز خویشاوندسالاری (پارتی‌بازی) رواج دارد, اگرچه سران دست اندرکار تنها روی غریزه‌یِ درونی خود رفتار میکنند و به
گروه کوچک خود, خانواده‌اشان, بیشتر از گروه اجتماعی خود وفادار‌ اند, ولی این رفتار در ترازی بالاتر و نگاهی تکنولوژیک‌تر بدآمد‌هایِ (ramifications)
سنگینی دربر داشته و مایه‌یِ واپس‌ماندگی تکنولوژیک و پدید آمدن آشوب‌هایِ اقتصادی و رویهمرفته واپس‌افتادگی در رقابت جهانی با دیگر کشورها میباشد.

این روند ولی همواره در بی‌ارزش سازی نیست, گاهی نیز ارزش‌های سیستم و آدمی همسو میباشند.

Mehrbod
02-13-2016, 12:10 AM
سیستم در ما نیازهایی ایجاد می کنه و ما برای رفع آن تلاش می کنیم در حالی که حقیقتا سودی برای ما ندارد و به درد سیستم می خورد.



چه نمونه‌ای اینجا در ذهن شما بوده؟


--
«نیازواره‌‌ها» یا «نیازهای جانشین (surrogate activities)» یکی از چیزهایی‌ست که در گفتمان
تکنولوژی از سوی نویسندگان گوناگون با نام‌هایی همانند بخوبی و بژرفی بدان پرداخته شده است.

درینباره میتواند از کازینسکی بیشتر بخوانید: Industrial Society and its future - The power process (http://www.davesag.com/unabomber/3power.html)

Transcendence
02-14-2016, 05:05 PM
توجه کنید به سال ها درس خواندن ،دانشگاه رفتن،پرداختن به مقالات و پژوهش های علمی در برابر روند رو به کاهش ازدواج و فرزند آوری ،بالا رفتن سن بارداری و......

Nilftrondheim
02-16-2016, 07:47 PM
نیم‌نگاهی به آلودگی‌های زیستبوم (بی‌اثری نظارت‌ها), ساخت جنگ‌افزارهای گوناگون (بی‌اثری نظارت‌ها), تازش‌هایِ
تروریست‌ها (پاریس همین چندی پیش), ساخت ابزارهای کنترل مغز (سراسر قانونی و نظارت شده) و جزآن.







فروآمدن به تراز حیوانات خانگی و داشتن زندگی گیاهی ایده‌آلی جهانگستر نیست.






.
در مورد تکنولوژی های کنترل ذهن پرسیدم تا کنون راجع به آن چیزی نشنیده ام.

از قضای روزگار ایده آلی جهانگستر هست. آزادی مطلق منجر میشود به Lemmings.

Nilftrondheim
02-16-2016, 07:51 PM
در ساخت ابرهوشواره و در پرسمان تکینگی فندین (technological singularity), برآیند ِ قطعیت ٩٩.٩٩٩٩٩% یکسان است با برایند ِ قطعیت ٠.٠٠٠٠١%.اهمّیتی ندارد چه اندازه پژوهشگران به کنترل ابرهوشواره نزدیک شده باشند, تا زمانیکه این نزدیکی١٠٠% نباشد, فرجام آن یکسان است با زمانیکه هیچ گونه سازوکار کنترل‌کننده‌ای از پایه پیاده‌سازی نشده باشد.پس باری دیگر, اگر امن‌ترین وسیله‌یِ نقلیه‌یِ تاریخ بشر, پس از ٢٠٠≈ سال زمان برای بهکرد و پیشرفت, هنوز نتوانسته به قطعیتی هتّا نزدیک به ١٠٠% برسد, آنگاه بروشنی ساخت و کنترل ابرهوشواره‌ای که میلیارد‌ها میلیارد بار هوشمندتر از باهوشترین آدم زنده باشد, چیزی بجز خودفریبی نخواهد بود.پ.ن.--
The Importance of getting it right the first time and a centralized economy - Science & Technology of the Future - FutureTimeline.forum (http://www.futuretimeline.net/forum/topic/13945-the-importance-of-getting-it-right-the-first-time-and-a-centralized-economy/)Professor Stephen Hawking, Theoretical Physicist - The Theory of Everything - YouTube (https://youtu.be/a1X5x3OGduc)Recently Stephen Hawking gave a talk about AI (linked above) in which he emphasized the importance of "getting it right the first time" with regard to key technologies such as Artificial Intelligence, Synthetic Biology, and Nanotrchnology. He comes at this from the perspective of the story of intelligence as a story about information. However, in order to control information it cannot be free. It has to be contained somehow with security measures, restricted access, etc. First of all I would like to ask "Is this even possible?" If you look at the story from the vantage of a network of evolving information, then based on the billions of years of history that we have as evidence we should expect at least two things.1. Information entropy increases. There is no perfect closed system that can contain it indefinitely. Once it escapes it can replicate very rapidly.2. The diversity and variety of information should continue to increase. The increase in entropy of information seems to be closely related to what we call intelligence. To try to curtail the process of increasing information entropy is to squelch the very intelligence we wish to create.Secondly, in terms of a more pragmatic perspective. What political and economic systems would be necessary for a species to control these key technologies enough to ensure survival?I don't think it would be capitalism because for example the short term profit in creating autonomous weapons systems would generally seem to outstrip the potential existential threat it creates such as we are seeing with the global warming bullshit from industry and the possible ramifications of genetically modified foods. Hawking directly references the need to curtail the weaponization of autonomous systems.Wouldn't political and economic control have to become more centralized in order to control the spread of information regarding these key technologies in order to ensure survival? همنطور که گفتم باید ابتدا روشن کنید کدام دو حالت مد نظرتان است. یا اگر حالت های دیگری نیز ممکن است بیان کنید.

Mehrbod
02-16-2016, 08:15 PM
در مورد تکنولوژی های کنترل ذهن پرسیدم تا کنون راجع به آن چیزی نشنیده ام.

از قضای روزگار ایده آلی جهانگستر هست. آزادی مطلق منجر میشود به Lemmings.

چیزی به نام آزادی مطلق در کار نیست, در جنگل و در طبیعت سبز هم آزادی مطلقی‌ در کار نبوده و نیست.

آزادی ولی مرز دارد و مرز آزادی در جامعه‌یِ تکنولوژیک در ابعادی (گُستراهایی) که اهمیت دارند
روز به روز کمتر شده و در ابعادی که هیچ اهمیت سرنوشت‌سازی ندارند, روز به روز بیشتر میشود.

برای نمونه, امروزه کس آزاد است هر آنجور که میپسندد لباس بپوشد, با هر آن کس و به هر آن
شیوه‌ای که دوست دارد سکس داشته باشد, هر جور آهنگی میخواهد گوش بدهد, هر جا میخواهد سفر کند و .. و...
هر آینه, هنگامیکه سخن از آزادی‌هایِ راستین و معنادار میروند, آزادی‌هایی که در آینده و سرنوشت آدمی
نقش دارند, برای نمونه اینکه چه جنگ‌افزارهایی ساخته بشوند یا نشوند, ابزارهای کنترل مغز ساخته بشوند یا چگونه از آنها
بهره‌بردار بشود, کس از هیچگونه آزادی‌ای برخوردار نیست و نمیتواند برخوردار باشد, بسادگی و با بهره‌گیری از همانندیِ پیکر
خود آدمی, درست همانجور که که اگر هر یاخته بخواهد خودسر و خودرای باشد, پیکر آدمی در کوتاه‌ترین زمان از هم فروخواهد
پاشید و گرفتار سرطان و هزار و یک بیماری دیگر خواهد شد, بهمینسان در ابرسازواره‌یِ تکنولوژیک آزادی و خودرایی آدمها, که
همان یاخته‌هایِ این ابرسازواره باشند, نمیتواند هرگز نمود بیابد و چه اگر نیز بیابد, در کوتاه‌ترین زمان به فروپاشی خود ابرسازواره خواهد انجامید.

Mehrbod
02-16-2016, 08:21 PM
تکلیف را روشن کنید، به کدام دلیل AI (و شاید nanotech) خطرناک میباشند؟ دو حالت زیر جمع پذیر نیستند!

- میتوان آن ها را کنترل کرد و جهت داد. در این صورت به همان بحث benevolence برمیگردیم که باید اولین یا اولین ها "خوب ها" باشند تا پس از آن مشکلی پیش نیاید. فکر کنید پروژه منهتن را اول بار نازی ها یا شوروی اجرا میکردند چه میشد!!!


:e420:.If it can be done, someone's gonna do it. Let's make sure they're the good guys


- نمیتوان آن ها را کنترل کرد و جهت داد. اینها اساسا ناپایدار و غیر قابل پیش بینی هستند و هر گونه استفاده از آنها منجر به آخرالزمان میگردد. در اینجا دو چیز باید روشن شود:

- آیا ناپایدار الزاما به معنی مخرب است؟ از بحث محبوب روانپزشکی مثال بزنم. یک اسکیزوفرن نمیتواند قاتل زنجیره ای باشد. یک سایکوپت میتواند. حتی مخرب بودن نیز نیاز به پایداری و هدفمندی دارد.

- آیا اسکای نت دم در ایستاده است؟ طوری از این تکنولوژی ها سخن میگویید گویا همین فردا اتفاق خواهد افتاد! ما هنوز نتوانسته ایم 302 نورون یک کرم را شبیه سازی کنیم، (http://www.artificialbrains.com/openworm) چطور انتظار دارید بشر چیزی در این حد پیچیده بسازد سپس نتواند آن را کنترل کند؟ هوش مصنوعی را 30 سال بعد دانشمندانی مجهز به Nootropics و Neural Augmentations خواهند ساخت، کسانی که تفاوت زیادی با آن ندارند!



کدام خوبی؟ امید به زندگی 25 سال؟





همنطور که گفتم باید ابتدا روشن کنید کدام دو حالت مد نظرتان است. یا اگر حالت های دیگری نیز ممکن است بیان کنید.



در ساخت ابرهوشواره‌ها:


نمیتوان آنها را کنترل کرد


پیشبینی اینکه ابرسازواره چه میکند نیز شدنی نیست, ولی با نگاه به قانون‌هایِ
آنتروپی, درست همانجور که جهش‌هایِ ژنتیکی همگی زیان‌آور میباشند مگر یک اندک‌شماری,
ساخت ابرهوشواره‌ای که روشن نیست چه خواهد کرد کوچکترین خردپذیری‌ای در خود ندارد.







آیا اسکای نت دم در ایستاده است؟


نه, ولی آیا بایستی درست دست روی دست گذاشت و نشست تا مگر هنگامیکه دم در ایستاده بود؟

اگر اینجا گفتمانی دارد میشود ازینرو‌ست که بخت و زمان اندکی هنوز هست
که از پیدایش این آینده جلوگیری بشود, اگر نه که همه‌یِ این گفتگو‌ها بیهوده خواهند بود.

Transcendence
02-17-2016, 10:09 AM
کتاب رو به شکل جست و گریخته خوندم ..خوب از شما چند تا سوال دارم.
آیا شما خودتان یک مبارز می باشید مثلا آیا گروهی دارید که با سیستم در حال مبارزه می باشد؟
چرا بازگشت به دوره نخستینی و نه سنت؟
آیا سقوط سیستم باعث آنارشیسم نمی شود؟
آیا قبول دارید که هیچ راه حل عملی قابل اعتنایی برای توقف سیستم وجود ندارد؟

مشکل اینجاست که در سیستم های فاقد مرکزیت یا فاقد نمایندگی یا به نوعی پخش(واژه ها از خودم است تخصصی نیستند ) کس نمی داند که با چه کسی و با چه سازمانی یا چه گروهی باید مبارزه کند و از طرفی دیگرسبب می شود که هیچ درک منسجمی نسبت به نحوه عملکرد سیستم وجود نداشته باشد این باعث می شود که شخص موضع منفعل بگیرد .
(مثلا در سیستم اسلامی ما نمایندگانی مثل روحانیون یا روشن فکران مذهبی را داریم یا سازمان هایی مثل بسیج وغیره..)

Transcendence
02-17-2016, 02:01 PM
بیان یک تفاوت بین سیستم های انسانی با سیستم تکنولوژی:
به عنوان مثال سیستم اسلامی را در نظر بگیرید .همانند سیستم تکنولوژی سیستم اسلامی هم نیازهای خاص خودش را دارد که لزوما هم راستا با نیازهای ما آدمیان نیست. به عنوان مثال سیستم اسلامی برای بقای خودش نیاز به میزانی از خشونت دارد(مثلا عده ای باید شهید بشوند یا عده ای باید کشته بشوند(کفار)). جهاد یک ارزش در سیستم اسلامی می باشد که با قربا نی کردن ما باعث بقای سیستم می شود.در سیستم اسلامی هم ما (surrogate activities) را مشاهده می کنیم(عرفان وتصوف )ولیکن سیستم اسلامی هیچگاه بدون دین مداران وجود نخواهد داشت اگر هزار سال هم بگذرد اسلام نیاز به پیروانی دارد. ولی سیستم تکنولوژی(industrial technological system) می تواند بدون آدمیان هم وجود داشته باشد.این تفاوت را برای این گفتم که چرا سیستم تکنولوژی قابل اصلاح(reform) نیست .از طرف دیگر آنچه که امیر در جستار در خود فرومانده گفته بود پوچ سازی می شود.چرا که امیر سیستم تکنولوژی را گونه ای از سیستم انسانی در نظر گرفته بود.

thought
02-17-2016, 05:44 PM
چه جالب من عینا این جستار را در تارنمای دیگری دیده ام!!! نمی دانم شاید این تارنما همان تارنما باشد چون همه چیز اینجا برایم آشناست! اینجا کاربری است که امضایش دقیقا بی هیچ کم و کاستی شبیه کاربر دیگری در تارنمای دیگر است ! حتی نوع نگارش و نوشته هایش هم همینطور!
گیج شده ام!
+
حال که اینهمه از تکنولوژی بدگویی کردید می شود راهکاری هم برای رفع آن ارائه دهید.

Nilftrondheim
02-18-2016, 04:46 PM
چیزی به نام آزادی مطلق در کار نیست, در جنگل و در طبیعت سبز هم آزادی مطلقی‌ در کار نبوده و نیست.آزادی ولی مرز دارد و مرز آزادی در جامعه‌یِ تکنولوژیک در ابعادی (گُستراهایی) که اهمیت دارند روز به روز کمتر شده و در ابعادی که هیچ اهمیت سرنوشت‌سازی ندارند, روز به روز بیشتر میشود.برای نمونه, امروزه کس آزاد است هر آنجور که میپسندد لباس بپوشد, با هر آن کس و به هر آن شیوه‌ای که دوست دارد سکس داشته باشد, هر جور آهنگی میخواهد گوش بدهد, هر جا میخواهد سفر کند و .. و...هر آینه, هنگامیکه سخن از آزادی‌هایِ راستین و معنادار میروند, آزادی‌هایی که در آینده و سرنوشت آدمی نقش دارند, برای نمونه اینکه چه جنگ‌افزارهایی ساخته بشوند یا نشوند, ابزارهای کنترل مغز ساخته بشوند یا چگونه از آنها بهره‌بردار بشود, کس از هیچگونه آزادی‌ای برخوردار نیست و نمیتواند برخوردار باشد, بسادگی و با بهره‌گیری از همانندیِ پیکر خود آدمی, درست همانجور که که اگر هر یاخته بخواهد خودسر و خودرای باشد, پیکر آدمی در کوتاه‌ترین زمان از هم فروخواهد پاشید و گرفتار سرطان و هزار و یک بیماری دیگر خواهد شد, بهمینسان در ابرسازواره‌یِ تکنولوژیک آزادی و خودرایی آدمها, که همان یاخته‌هایِ این ابرسازواره باشند, نمیتواند هرگز نمود بیابد و چه اگر نیز بیابد, در کوتاه‌ترین زمان به فروپاشی خود ابرسازواره خواهد انجامید.این همان چیزی است که من گفتم، تکنولوژی هایی که پتانسیل سو استفاده دارند غیر قابل اجتناب دموکراتیزه خواهند شد، در این صورت تنها نظارت و غیره هستند که نمیگذارند اوضاع از کنترل خارج شود. شما آزاد هستید، تا جایی که در راکتور اتمی شخصیتان بمب کثیف نسازید. انتظار زیادی است؟هم اکنون همان وضع که توصیف کردید هست، هر روز سیستم ایمنیتان با میلیون ها سلول سرطانی درگیر میشود، اما کار به مرگ نمیکشد.:e412:هنوز هم منتظر توضیحتان در مورد ابزارهای کنترل مغز هستم.

Nilftrondheim
02-18-2016, 04:57 PM
در ساخت ابرهوشواره‌ها:
نمیتوان آنها را کنترل کردپیشبینی اینکه ابرسازواره چه میکند نیز شدنی نیست, ولی با نگاه به قانون‌هایِ آنتروپی, درست همانجور که جهش‌هایِ ژنتیکی همگی زیان‌آور میباشند مگر یک اندک‌شماری, ساخت ابرهوشواره‌ای که روشن نیست چه خواهد کرد کوچکترین خردپذیری‌ای در خود ندارد.نه, ولی آیا بایستی درست دست روی دست گذاشت و نشست تا مگر هنگامیکه دم در ایستاده بود؟اگر اینجا گفتمانی دارد میشود ازینرو‌ست که بخت و زمان اندکی هنوز هست که از پیدایش این آینده جلوگیری بشود, اگر نه که همه‌یِ این گفتگو‌ها بیهوده خواهند بود.مشکلی نیست، ابر هوشواره را در واقعیتی مجازی فعال کنید و ببینید چه میکند. آنی را که پایدار بود آزاد کنید. پروسه های "مغری" اش را مطالعه کنید. پیشگویان آخرالزمان از ساخت AI رسما به عنوان احضار شیطان یاد میکنند!:e412:در دنیای ترمیناتور جلوی اسکای نت گرفته میشد دیگر داستانی برای پنجگانه!!! وجود نداشت. در دنیای واقعی بمب اتمی 100 مگاتنی در ارتفاع 30 کیلومتری منفجر میکنند و نتیجه این میشود که Apocalypse not now :e412:

Mehrbod
02-18-2016, 07:59 PM
چرا بازگشت به دوره نخستینی و نه سنت؟


تکنولوژی از یک آستانه‌ای فراتر خواه ناخواه به همین تراز از پیشرفتگی کنونی میرسد, پس سنت راهکار
نیست و نمیتوان چشمداشت این را داشت که سرتاسر مردم جهان ناگهان به سنت روی آورده و تنها
به تکنولوژی‌های کنونی سرسختانه پایبند شده و از هرگونه پیشروی و پیشرفت آن جلوگیری نمایند.





آیا سقوط سیستم باعث آنارشیسم نمی شود؟


بی هیچ گمانی پس از فروریزی ابرسازواره‌یِ تکنولوژی آشوبی سخت و پیآمد‌هایِ سنگین و مرگباری در پی خواهند بود و شمار کشتگان
و قربانیان میتواند هتّا به آستانه‌هایِ میلیاردی نیز نزدیک بشود, چه که در هیچ بازه‌ای از تاریخ بشریت این اندازه آدمی به اجتماع خود وابسته نبوده است.

برای نمونه تنها بسنده است به این یک نکته برنگریسته شود که در نبود تکنولوژی‌هایِ نوین در کشاورزی و دامداری,
هیچ راهی برای سیر نمودن این شمار آدم زنده در کار نخواهد بود و خود این میتواند به مرگ میلیون‌ها تن بیانجامد.

--
هر آینه, این بازه‌ای گرچه بسیار مرگبار, ولی همچنان گذرا خواهد بود و با آرام گرفتن توفان و پس‌توفان‌های در پی,
خواه ناخواه همه چیز به ساده‌ترین چهره‌یِ خود درخواهد آمد. در این زمینه کازینسکی در کتاب بیشتر نوشته است, و
نکته‌ای که نبایستی فراموش نمود این است که هتّا پس از فروریزی سیستم نیز دانشمندان, پژوهشگران و فندسالاران
پُرشماری آن بیرون خواهند بود که بی هیچ درنگی در پی بازسازی زیرساخت‌ها خواهند رفت و خواهند کوشید
همه چیز را به شرایط پیشین بازگردانند, که پرداختن به این دسته نیز خود بخشی از انقلاب به شمار میرود.






آیا قبول دارید که هیچ راه حل عملی قابل اعتنایی برای توقف سیستم وجود ندارد؟


اگر فَردید از "توقف" یا بازایستاندن این باشد که تکنولوژی از اینی که هست پیشرفته‌تر نشود
و فرا نرود, آری چنین چیزی یک رویاپردازی خام بیشتر نیست و در کنش بی ارزش است.

اگر فردید از بازایستاندن نابود کردن سیستم باشد, نه, چه که اگر این را پذیرفته بودیم اینجا نبودیم.





مشکل اینجاست که در سیستم های فاقد مرکزیت یا فاقد نمایندگی یا به نوعی پخش(واژه ها از خودم است تخصصی نیستند ) کس نمی داند که با چه کسی و با چه سازمانی یا چه گروهی باید مبارزه کند و از طرفی دیگرسبب می شود که هیچ درک منسجمی نسبت به نحوه عملکرد سیستم وجود نداشته باشد این باعث می شود که شخص موضع منفعل بگیرد .
(مثلا در سیستم اسلامی ما نمایندگانی مثل روحانیون یا روشن فکران مذهبی را داریم یا سازمان هایی مثل بسیج وغیره..)[/SIZE]

بی هیچ گمانی دریافت شما درست است. کازینسکی به این نیز پرداخته است, فصل The System’s Neatest Trick | The Anarchist Library (http://theanarchistlibrary.org/library/ted-kaczynski-the-system-s-neatest-trick) را بخوانید.


بویژه https://theanarchistlibrary.org/library/ted-kaczynski-hit-where-it-hurts.





.

Mehrbod
02-18-2016, 08:00 PM
مشکلی نیست، ابر هوشواره را در واقعیتی مجازی فعال کنید و ببینید چه میکند. آنی را که پایدار بود آزاد کنید. پروسه های "مغری" اش را مطالعه کنید. پیشگویان آخرالزمان از ساخت AI رسما به عنوان احضار شیطان یاد میکنند!:e412:در دنیای ترمیناتور جلوی اسکای نت گرفته میشد دیگر داستانی برای پنجگانه!!! وجود نداشت. در دنیای واقعی بمب اتمی 100 مگاتنی در ارتفاع 30 کیلومتری منفجر میکنند و نتیجه این میشود که Apocalypse not now :e412:

ابرهوشواره هتّا اگر بتواند در جهانی سراسر مجازی هم فعّال شود (که خود یک اگر پر رنگ است) باز به احتمال بس
یار بالا میتواند راه خود به بیرون را بگشاید. به این نکته برنگریسته شود که سخن از هوشی میلیارد‌ها میلیارد‌ بار فراتر از هوشمندترین آدم میرود.


نکته‌یِ دیگر, راهکار اینجا همان بوی همیشگی "بکنند" را میدهد. خب بایستی اینجا
پرسید, این راهکار چگونه در عمل به کار بسته خواهد شد و این بکنند را چه کسانی براستی خواهند "کرد"؟

آیا از امروز به آنروز, تک تک دانشمندانی که در این زمینه سرگرم پژوهش میباشند به راهکاری که شما در این یک ساعت اینجا بدان دست یافته‌اید بی
هیچگونه چون و چرایی, برای دهه‌های در پیش رو استناد خواهند نموده و به‌یکسان, همانگونه ابرهوشواره را درست خواهند کرد که شما بالاتر فرمودید؟







در دنیای ترمیناتور جلوی اسکای نت گرفته میشد دیگر داستانی برای پنجگانه!!!


فیلم ترمیناتور یک فیلم سرگرم‌کننده است و آماج ساخت آن نیز پول سازی
برای سازندگانش بوده است, نه پرداختن به پرسمان سترگ تکنولوژی.




——




این همان چیزی است که من گفتم، تکنولوژی هایی که پتانسیل سو استفاده دارند غیر قابل اجتناب دموکراتیزه خواهند شد،


و این فرایند دموکراتیزه شدن چگونه از سوء استفاده شدن آنها جلوگیری خواهد کرد؟





در این صورت تنها نظارت و غیره هستند که نمیگذارند اوضاع از کنترل خارج شود. شما آزاد هستید، تا جایی که در راکتور اتمی شخصیتان بمب کثیف نسازید. انتظار زیادی است؟


+




هنوز هم منتظر توضیحتان در مورد ابزارهای کنترل مغز هستم.


منتظر چه توضیحی هستید؟ آیا از صد‌ها هزاران پژوهشی که روزانه برای شناخت سازوکار مغز میشود, ده‌ها هزاران پژوهش
و پژوهشگاه‌هایی که برای ساخت دستگاه‌هایِ BMI (Body Machine Interface) میکوشند, جستجوهای گوناگون و پرشماری که برای ساخت
قرص‌هایِ هوشمند میشود, ابزارهایی که برای دستکاری احساس/mood ساخته میشوند و از بیشمار, بیشمار نمونه‌یِ دیگر کوچکترین آگاهی‌ای ندارید!؟




--
پس باری دیگر, اینجا بایستی از خود پرسید, آیا این "دموکراتیزه شدن" برای نمونه
توانسته یا میتواند همین امروز از ساخت و پژوهش در زمینه ابزارهای کنترل مغزی جلوگیری نماید؟

ما هتّا تراز را از این هم پایین‌تر آورده و میپرسیم, آیا با نزدیک به گذشت یک سده از نوآوری بمب اتم,
آیا این فرایند دموکراتیزه شدن در تراز جهانی توانسته از ساخت بیشتر همین یک نمونه‌یِ
جنگ‌افزارهای اتمی — که بی هیچ گمانی از آنها سوء استفاده میتواند بشود و شده — جلوگیری نماید؟








.

Nilftrondheim
02-18-2016, 09:17 PM
ابرهوشواره هتّا اگر بتواند در جهانی سراسر مجازی هم فعّال شود (که خود یک اگر پر رنگ است) باز به احتمال بس
یار بالا میتواند راه خود به بیرون را بگشاید. به این نکته برنگریسته شود که سخن از هوشی میلیارد‌ها میلیارد‌ بار فراتر از هوشمندترین آدم میرود.


نکته‌یِ دیگر, راهکار اینجا همان بوی همیشگی "بکنند" را میدهد. خب بایستی اینجا
پرسید, این راهکار چگونه در عمل به کار بسته خواهد شد و این بکنند را چه کسانی براستی خواهند "کرد"؟

آیا از امروز به آنروز, تک تک دانشمندانی که در این زمینه سرگرم پژوهش میباشند به راهکاری که شما در این یک ساعت اینجا بدان دست یافته‌اید بی
هیچگونه چون و چرایی, برای دهه‌های در پیش رو استناد خواهند نموده و به‌یکسان, همانگونه ابرهوشواره را درست خواهند کرد که شما بالاتر فرمودید؟







فیلم ترمیناتور یک فیلم سرگرم‌کننده است و آماج ساخت آن نیز پول سازی
برای سازندگانش بوده است, نه پرداختن به پرسمان سترگ تکنولوژی.




——





و این فرایند دموکراتیزه شدن چگونه از سوء استفاده شدن آنها جلوگیری خواهد کرد؟





+





منتظر چه توضیحی هستید؟ آیا از صد‌ها هزاران پژوهشی که روزانه برای شناخت سازوکار مغز میشود, ده‌ها هزاران پژوهش
و پژوهشگاه‌هایی که برای ساخت دستگاه‌هایِ BMI (Body Machine Interface) میکوشند, جستجوهای گوناگون و پرشماری که برای ساخت
قرص‌هایِ هوشمند میشود, ابزارهایی که برای دستکاری احساس/mood ساخته میشوند و از بیشمار, بیشمار نمونه‌یِ دیگر کوچکترین آگاهی‌ای ندارید!؟




--
پس باری دیگر, اینجا بایستی از خود پرسید, آیا این "دموکراتیزه شدن" برای نمونه
توانسته یا میتواند همین امروز از ساخت و پژوهش در زمینه ابزارهای کنترل مغزی جلوگیری نماید؟

ما هتّا تراز را از این هم پایین‌تر آورده و میپرسیم, آیا با نزدیک به گذشت یک سده از نوآوری بمب اتم,
آیا این فرایند دموکراتیزه شدن در تراز جهانی توانسته از ساخت بیشتر همین یک نمونه‌یِ
جنگ‌افزارهای اتمی — که بی هیچ گمانی از آنها سوء استفاده میتواند بشود و شده — جلوگیری نماید؟








.

از آنجایی که من روی گوشی هستم، دستکاری متون برایم سخت است. پاسخ پنج پاراگراف را باید شماره گذاری کنم.


1-خیر، نمیتواند. هوش هر اندازه نیز باشد نمیتواند غیر ممکن را ممکن کند. از طرفی دیگر، دانشمندانی که قرار است این هوش مصنوعی در بند را آزمایش و مطالعه کنند، میتوانند سرعت آن را پایین بیاورند، متوقف کنند، پروسه های فکری این غول با شاخ و دم مجازی را رویت کنند. شبیه سازی است دیگر!:e10c: وقتی همه بتوانند فکرت را بخوانند و آن را دستکاری کنند، چه کار خطایی میتواند ازت سر بزند؟


بهانه نیاورید لطفا. :e408: من تنها یک تراهومنگرایم، کسانی که این کار را خواهند کرد متخصصان و صاحب نظران هوش مصنوعی خواهند بود، عقلشان بهتر از من کار میکند و این کار را به ایمن ترین شیوه متصور انجام خواهند داد. و همانگونه که گفتم فقط و فقط بار اول موفقیت کافی است. اگر کسی بعدا گند زد کافی است زنگ بزند به هوش مصنوعی "آلفا" کمک طلب کند برای جمع کردنش! :e404:


2- البته، The Forbin project و I have no mouth and I must scream آثار بهتری در این زمینه هستند.


3- سو تفاهم شده است، دموکراتیزه یعنی رسیدن تکنولوژی ها از دست محققان به دست ننه قمر که اجتناب ناپذیر برای همه آنها اتفاق میافتد. همین گوشی ها را در نظر بگیرید. و این قرار نیست محافظت کند، نظارت و پدافند و غیره قرار است.


4- این بود منظورتان از کنترل مغز؟ خوب شد حرفی از memetics نزدید وگرنه رسما میریدم! :e412:


5- ر.ک. به 3

Mehrbod
02-18-2016, 10:02 PM
از آنجایی که من روی گوشی هستم، دستکاری متون برایم سخت است. پاسخ پنج پاراگراف را باید شماره گذاری کنم.


1-خیر، نمیتواند. هوش هر اندازه نیز باشد نمیتواند غیر ممکن را ممکن کند. از طرفی دیگر، دانشمندانی که قرار است این هوش مصنوعی در بند را آزمایش و مطالعه کنند، میتوانند سرعت آن را پایین بیاورند، متوقف کنند، پروسه های فکری این غول با شاخ و دم مجازی را رویت کنند. شبیه سازی است دیگر!:e10c: وقتی همه بتوانند فکرت را بخوانند و آن را دستکاری کنند، چه کار خطایی میتواند ازت سر بزند؟


یک نمونه‌یِ آن, خطای انسانی.

برای دریافت بهتر, دژآمد (فاجعه) نیروگاه هسته‌ای فوکوشیما که همین چندی پیش رخ داد را دانشمندان یک رویداد سیگما نامیده
بودند, یعنی احتمال رخداد آنرا یک در میلیون گرفته بودند, با این تفاوت ناچیز که بجای یک میلیون سال آنورتر, تنها ٨ سال دیرتر رخ داد.






بهانه نیاورید لطفا. :e408: من تنها یک تراهومنگرایم، کسانی که این کار را خواهند کرد متخصصان و صاحب نظران هوش مصنوعی خواهند بود، عقلشان بهتر از من کار میکند و این کار را به ایمن ترین شیوه متصور انجام خواهند داد. و همانگونه که گفتم فقط و فقط بار اول موفقیت کافی است. اگر کسی بعدا گند زد کافی است زنگ بزند به هوش مصنوعی "آلفا" کمک طلب کند برای جمع کردنش! :e404:


= کورباوری.

ریشخندآمیزی کار اینجاست که اگر اندکی با این پژوهشگران آشنا بودید میدانستید که چیزهای بسیار پیش پا افتاده‌ای همچون
همینکه "اخلاقیات" آدمی را نمیتوان به ماشین بهمین آسانی ترابُرد (انتقال داد) هنوز بآسانی دریافت و پذیرفته نشده اند
و تنها بهترین و نخبه‌ترین‌ها در این زمینه, کسانی مانند Eliezer Yudkowsky (http://yudkowsky.net/) تا اندازه‌یِ خوبی به
این پرداخته‌اند و خود نوشته‌هایِ ایشان, مانند ویدئویی که از Stephen Hawking آمد, همراه با دوز بالایی از نگرانی و بیم است.


نکته‌ای شایان نگرش: درست همانجور که سازندگان Deep Blue, ابررایانه‌ای که قهرمان شترنگ جهان را شکست داد خود
نیازی نبود که نه شترنگ‌باز خوبی باشند و نه چیز چندانی از چیز چندانی بدانند بجز برنامه‌نویسی, همانگونه هم بیشمار
کس میتوانند با پیشرفت و گسترش ابزارها به نوآوری و ساخت هوشواره‌ها بپردازند بی اینکه در زمینه‌هایِ دیگر آگاهی چندانی بدارند.


--
در جایگاه قانون‌هایِ احتمالات نیز بیشمار پژوهشگاه با بیشمار باورها و کژباور‌ها و نادرستی‌هایِ اندیشیوی سرگرم
پژوهش و دستیابی به این تکنولوژی میباشند و پس این اُمیدی سست و بی‌پایه است به اینکه آری, همه‌یِ آنان از بیخ
میدانند دارند چکار میکنند و برخاسته از خودفریبی. چه بسنده است نیم نگاهی به این پیشینه‌یِ آدمی در دیگر تکنولوژی‌هایِ بسیار ساده‌تر و
بسیار پیش پا افتاده‌تر, که بهمانند دانشمندان دست اندرکار میدانسته‌اند دارند چه کار میکنند و پیامد‌هایِ آنها انداخته شود. یک نمونه‌یِ آن, فوکوشیما.







5- ر.ک. به 3



3- سو تفاهم شده است، دموکراتیزه یعنی رسیدن تکنولوژی ها از دست محققان به دست ننه قمر که اجتناب ناپذیر برای همه آنها اتفاق میافتد. همین گوشی ها را در نظر بگیرید. و این قرار نیست محافظت کند، نظارت و پدافند و غیره قرار است.


و سود این دموکراتیزه شدن در گفتمان تکنولوژی چیست؟ آیا دموکراتیزه شدن میتواند برای نمونه از نوآوری ابزارهای کنترل و دستکاری مغز و اندیشه جلوگیری نماید؟






4- این بود منظورتان از کنترل مغز؟ خوب شد حرفی از memetics نزدید وگرنه رسما میریدم! :e412:



نوآوری ابزارهای کنترل مغز پرسمانی زنده و روان است و ریشخندی در خود ندارد.

یک نمونه‌یِ ساده‌یِ آنرا خود من اینجا آورده بودم


On the Feasibility of Side-Channel Attacks with Brain-Computer Interfaces

4972

Mehrbod
02-18-2016, 10:11 PM
بیان یک تفاوت بین سیستم های انسانی با سیستم تکنولوژی:
به عنوان مثال سیستم اسلامی را در نظر بگیرید .همانند سیستم تکنولوژی سیستم اسلامی هم نیازهای خاص خودش را دارد که لزوما هم راستا با نیازهای ما آدمیان نیست. به عنوان مثال سیستم اسلامی برای بقای خودش نیاز به میزانی از خشونت دارد(مثلا عده ای باید شهید بشوند یا عده ای باید کشته بشوند(کفار)). جهاد یک ارزش در سیستم اسلامی می باشد که با قربا نی کردن ما باعث بقای سیستم می شود.در سیستم اسلامی هم ما (surrogate activities) را مشاهده می کنیم(عرفان وتصوف )ولیکن سیستم اسلامی هیچگاه بدون دین مداران وجود نخواهد داشت اگر هزار سال هم بگذرد اسلام نیاز به پیروانی دارد. ولی سیستم تکنولوژی(industrial technological system) می تواند بدون آدمیان هم وجود داشته باشد.این تفاوت را برای این گفتم که چرا سیستم تکنولوژی قابل اصلاح(reform) نیست .از طرف دیگر آنچه که امیر در جستار در خود فرومانده گفته بود پوچ سازی می شود.چرا که امیر سیستم تکنولوژی را گونه ای از سیستم انسانی در نظر گرفته بود.

درست است.

میتوان به پیکر آدم خود یک سیستم به شمار میرود نیز پرداخت, که سود ابرسازواره (آدم) همواره با سود سازواره‌ها (یاختگان) یکسان نیست.

برای نمونه, سیگار کشیدن یک چیزی‌ست که به آدم احساس خوب میدهد, ولی به مرگ و آسیب یاخته‌ها میانجامد. یا سوزشی
که هنگام نوشیدن ویسکی دست میدهد, همان کشته شدن/آسیب دیدن هزاران یاخته در نای است که سیگنال میفرستند.



--
این نکته‌ای است که در نگرستیزی با سرکار مزدک نیز به میان آورده شده بود:


نگرستیزی پیرامون فندآوری و هومنی, در پرتویِ آن (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C-8/%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%B2%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D9%87%D9%88%D9%85%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%B1%D8%AA%D9%88%DB%8C%D9%90-%D8%A2%D9%86-1684/#post75250)




یاختگان آدمی ابرسازواره‌یِ آدمی را فراساخته‌اند و شما این را یک پیوند سودمند ِدوسویه میان یاختگان
و آدم میبینید که در سوی یاختگان به شانس فرازیست و بقای آنان را برای نمونه, اینگونه افزوده است.

بسیار خب, ولی در جاییکه یک هومن در جهان امروز اندام و یاخته‌های قلب خود را در جاییکه می‌نیازد
دور انداخته و آنرا با یک قلب مصنوعی جایگزین مینماید چگونه در این رشته‌یِ پندارین شما گنجانده میشود؟
آیا در اینجا نمیتون دید که همین هومن, در جایگاه یک ابرسازواره, میتواند همه‌یِ بخش‌هایِ درونی
دیگر خود را نیز یک به یک, با چیزی دیگر جایگزین نموده و رشته‌یِ میان خود و یاختگان اش را برای همیشه بـبُرد؟
آیا این به زیان یاختگان نیست که از بیخ با چیزی "دیگر" جایگزین شده و نیست و نابود بشوند؟

پس زمانیکه ما همین امروز همچون گسلی در رشته‌یِ چیزها به چشم خود میبینیم, میتوانیم بی
کوچکترین گمانی فرجام بگیریم که هیچگونه باید و بایستگی‌ای برای ابرسازواره‌یِ فندین نیز در کار
نیست که هتّا بخواهد سازوارگان خود که همان هومنان زنده باشند را برای همیشه نگه بدارد. به دیگر زبان:


سود ابرسازواره همواره در راستای سود سازوارگان او پیش نمیرود و این ناهماهنگی تا آنجا میتواند
پیش برود که سود ابرسازواره برابر با زیان بیشین (maximal) سازوارگان باشد, که همان جایگزینی و نابودی ِ یکسره آنان است.

Nilftrondheim
02-18-2016, 10:46 PM
یک نمونه‌یِ آن, خطای انسانی.

برای دریافت بهتر, دژآمد (فاجعه) نیروگاه هسته‌ای فوکوشیما که همین چندی پیش رخ داد را دانشمندان یک رویداد سیگما نامیده
بودند, یعنی احتمال رخداد آنرا یک در میلیون گرفته بودند, با این تفاوت ناچیز که بجای یک میلیون سال آنورتر, تنها ٨ سال دیرتر رخ داد.






= کورباوری.

ریشخندآمیزی کار اینجاست که اگر اندکی با این پژوهشگران آشنا بودید میدانستید که چیزهای بسیار پیش پا افتاده‌ای همچون
همینکه "اخلاقیات" آدمی را نمیتوان به ماشین بهمین آسانی ترابُرد (انتقال داد) هنوز بآسانی دریافت و پذیرفته نشده اند
و تنها بهترین و نخبه‌ترین‌ها در این زمینه, کسانی مانند Eliezer Yudkowsky (http://yudkowsky.net/) تا اندازه‌یِ خوبی به
این پرداخته‌اند و خود نوشته‌هایِ ایشان, مانند ویدئویی که از Stephen Hawking آمد, همراه با دوز بالایی از نگرانی و بیم است.


نکته‌ای شایان نگرش: درست همانجور که سازندگان Deep Blue, ابررایانه‌ای که قهرمان شترنگ جهان را شکست داد خود
نیازی نبود که نه شترنگ‌باز خوبی باشند و نه چیز چندانی از چیز چندانی بدانند بجز برنامه‌نویسی, همانگونه هم بیشمار
کس میتوانند با پیشرفت و گسترش ابزارها به نوآوری و ساخت هوشواره‌ها بپردازند بی اینکه در زمینه‌هایِ دیگر آگاهی چندانی بدارند.


--
در جایگاه قانون‌هایِ احتمالات نیز بیشمار پژوهشگاه با بیشمار باورها و کژباور‌ها و نادرستی‌هایِ اندیشیوی سرگرم
پژوهش و دستیابی به این تکنولوژی میباشند و پس این اُمیدی سست و بی‌پایه است به اینکه آری, همه‌یِ آنان از بیخ
میدانند دارند چکار میکنند و برخاسته از خودفریبی. چه بسنده است نیم نگاهی به این پیشینه‌یِ آدمی در دیگر تکنولوژی‌هایِ بسیار ساده‌تر و
بسیار پیش پا افتاده‌تر, که بهمانند دانشمندان دست اندرکار میدانسته‌اند دارند چه کار میکنند و پیامد‌هایِ آنها انداخته شود. یک نمونه‌یِ آن, فوکوشیما.









و سود این دموکراتیزه شدن در گفتمان تکنولوژی چیست؟ آیا دموکراتیزه شدن میتواند برای نمونه از نوآوری ابزارهای کنترل و دستکاری مغز و اندیشه جلوگیری نماید؟







نوآوری ابزارهای کنترل مغز پرسمانی زنده و روان است و ریشخندی در خود ندارد.

یک نمونه‌یِ ساده‌یِ آنرا خود من اینجا آورده بودم


On the Feasibility of Side-Channel Attacks with Brain-Computer Interfaces

4972


1- بی ربط است. به جای آن هزاران نیروگاه دیگر مشکلی نیافریدند. برای دهمین بار میگویم، اولی مهم است. معادل اتمی آن میشود: شیکاگو پایل نترکید.


2- یودکوکسی کسی است که خود و دیگران را برای کرایو و حفظ نکردن مغر برادر مرده اش سرزنش میکند!!! (http://www.yudkowsky.net/other/yehuda/) کسی که از مخرب بودن کرایونیکس حاضر بی اطلاع است در مورد بحث پیچیده ای چون AI چه دارد بگوید؟ با این حال نگاهی میکنم ببینم چه میگوید.


لازم نیست همه آنان بدانند چه میکنند، اکثریت کافی است. و کسی که نداند چه میکند ذاتا نخواهد توانست کاری انجام دهد!


3- دموکراتیزه شدن هر دو روی سکه است، فناوری قابل سو استفاده را در اختیار ننه قمر قرار میدهد و در طرف دیگر امکان و اثر سو استفاده را با در اختیار قرار دادن پدافند کم میکند.


4- هر وقت چیپ نصب کردید آنتی ویروس بریزید رویش تا کنترل نشوید! :e412: محض اطلاع امکان ساخت گردنبند شوک دهنده برای حداقل صد و بیست سال وجود داشته است و هنوز هم گله زامبی های کنترل از راه دور دیده نمیشود.

Nilftrondheim
02-19-2016, 10:40 AM
یک نمونه‌یِ آن, خطای انسانی.

برای دریافت بهتر, دژآمد (فاجعه) نیروگاه هسته‌ای فوکوشیما که همین چندی پیش رخ داد را دانشمندان یک رویداد سیگما نامیده
بودند, یعنی احتمال رخداد آنرا یک در میلیون گرفته بودند, با این تفاوت ناچیز که بجای یک میلیون سال آنورتر, تنها ٨ سال دیرتر رخ داد.






= کورباوری.

ریشخندآمیزی کار اینجاست که اگر اندکی با این پژوهشگران آشنا بودید میدانستید که چیزهای بسیار پیش پا افتاده‌ای همچون
همینکه "اخلاقیات" آدمی را نمیتوان به ماشین بهمین آسانی ترابُرد (انتقال داد) هنوز بآسانی دریافت و پذیرفته نشده اند
و تنها بهترین و نخبه‌ترین‌ها در این زمینه, کسانی مانند Eliezer Yudkowsky (http://yudkowsky.net/) تا اندازه‌یِ خوبی به
این پرداخته‌اند و خود نوشته‌هایِ ایشان, مانند ویدئویی که از Stephen Hawking آمد, همراه با دوز بالایی از نگرانی و بیم است.


نکته‌ای شایان نگرش: درست همانجور که سازندگان Deep Blue, ابررایانه‌ای که قهرمان شترنگ جهان را شکست داد خود
نیازی نبود که نه شترنگ‌باز خوبی باشند و نه چیز چندانی از چیز چندانی بدانند بجز برنامه‌نویسی, همانگونه هم بیشمار
کس میتوانند با پیشرفت و گسترش ابزارها به نوآوری و ساخت هوشواره‌ها بپردازند بی اینکه در زمینه‌هایِ دیگر آگاهی چندانی بدارند.


--
در جایگاه قانون‌هایِ احتمالات نیز بیشمار پژوهشگاه با بیشمار باورها و کژباور‌ها و نادرستی‌هایِ اندیشیوی سرگرم
پژوهش و دستیابی به این تکنولوژی میباشند و پس این اُمیدی سست و بی‌پایه است به اینکه آری, همه‌یِ آنان از بیخ
میدانند دارند چکار میکنند و برخاسته از خودفریبی. چه بسنده است نیم نگاهی به این پیشینه‌یِ آدمی در دیگر تکنولوژی‌هایِ بسیار ساده‌تر و
بسیار پیش پا افتاده‌تر, که بهمانند دانشمندان دست اندرکار میدانسته‌اند دارند چه کار میکنند و پیامد‌هایِ آنها انداخته شود. یک نمونه‌یِ آن, فوکوشیما.









و سود این دموکراتیزه شدن در گفتمان تکنولوژی چیست؟ آیا دموکراتیزه شدن میتواند برای نمونه از نوآوری ابزارهای کنترل و دستکاری مغز و اندیشه جلوگیری نماید؟







نوآوری ابزارهای کنترل مغز پرسمانی زنده و روان است و ریشخندی در خود ندارد.

یک نمونه‌یِ ساده‌یِ آنرا خود من اینجا آورده بودم


On the Feasibility of Side-Channel Attacks with Brain-Computer Interfaces

4972


Yudkowsky - The AI-Box Experiment (http://www.yudkowsky.net/singularity/aibox/)


یودکوسکی اینجا به همان AI زندانی که اشاره کردم پرداخته است، با دو نفر ننه قمر شرط بسته سر اینکه نقش AI را بازی کند و آنها آزادش خواهند کرد. در این آزمایش بین AI و نگهبانش هرچه رد و بدل شده است را مخفی نگه داشته اند، فقط هر دو ننه قمر آخر سر آمده اند نوشته اند که من باختم! تا حالا تو عمرم اینقدر قانع نشده بودم! :e412:

Mehrbod
02-20-2016, 03:44 PM
1- بی ربط است. به جای آن هزاران نیروگاه دیگر مشکلی نیافریدند. برای دهمین بار میگویم، اولی مهم است. معادل اتمی آن میشود: شیکاگو پایل نترکید.


برای نخستین بار تا چه بازه‌یِ زمانی مهم است؟

به دیگر زبان,


١. چرا ابرهوشواره بایستی یکبار که درست کار کرد دیگر برای همیشه درست کار کند؟

٢. در کنار آن, چه بر سر پژوهشگاه‌هایِ دیگری میاید که همزمان در رسیدن به ابرهوشواره میکوشند؟

٣. و نکته‌یِ سوم, دستیابی درست چیست, هنگامیکه هتّا امروز هم خود پژوهشگران این دسته معترف‌اند که نمیدانند
چگونه میشود بدرستی ارزش‌هایِ آدمی را به چهره‌یِ الگوریتم در آورد و گفت, ابرهوشواره‌یِ خوب کدام است, بد کدام است.







لازم نیست همه آنان بدانند چه میکنند، اکثریت کافی است. و کسی که نداند چه میکند ذاتا نخواهد توانست کاری انجام دهد!


نکته گرفته نشد. گفته نشد پژوهشگر نمیداند دارد چه کار میکند, گفته شد برای اینکه کارش را بداند نیازی
نیست اخلاق‌گرا (moralist), فیلسوف و یا جامعه‌شناس باشد. ساخت ابرهوشواره یک پرسمان تکنیکی
است و هر آنکس که دانش برنامه‌نویسی و تکنیکی خوبی داشته باشد, میتواند با داشتن بنمایه‌هایِ بسنده به آن دست یابد.

ازینرو, هتّا زمانیکه تنها بهترین و داناترین و خردمندترین کسان در این زمینه میپژوهیدند احتمال دستیابی به ابرهوشواره‌ای که در
کنترل آدمی باشد نزدیک به 0 میبود, هنگامیکه این فاکتور درون محسابه میشود که برای دست‌یابی بدان نه پیش‌نیازی به دانایی و نه
خردمندی‌‌ست, بساکه تنها دانش ناب از سازوکار مغز و برنامه‌نویسی, آنگاه احتمالات از آنچه بودند نیز چند مرتبه‌یِ بزرگی (order of magnitude) پایین‌تر میایند.






2- یودکوکسی کسی است که خود و دیگران را برای کرایو و حفظ نکردن مغر برادر مرده اش سرزنش میکند!!! (http://www.yudkowsky.net/other/yehuda/) کسی که از مخرب بودن کرایونیکس حاضر بی اطلاع است در مورد بحث پیچیده ای چون AI چه دارد بگوید؟ با این حال نگاهی میکنم ببینم چه میگوید.


و از همینرو از او نام برده شد!






3- دموکراتیزه شدن هر دو روی سکه است، فناوری قابل سو استفاده را در اختیار ننه قمر قرار میدهد و در طرف دیگر امکان و اثر سو استفاده را با در اختیار قرار دادن پدافند کم میکند.


همچنان پاسخی به این پرسش داده نشد,


آیا فرایند دموکراتیزه شدن میتواند از نوآوری تکنولوژی‌هایِ ناخواستنی جلوگیری کند؟







4- هر وقت چیپ نصب کردید آنتی ویروس بریزید رویش تا کنترل نشوید! :e412: محض اطلاع امکان ساخت گردنبند شوک دهنده برای حداقل صد و بیست سال وجود داشته است و هنوز هم گله زامبی های کنترل از راه دور دیده نمیشود.


زندگی در جهانی که مغز آدم میتواند هک بشود بی اندازه خطرناک است,
بویژه زمانیکه این نکته دریافت شود که هک شدن همیشه شدنی‌ست,
چنانکه امروز هم راهی ١٠٠% برای جلوگیری از هک شدن در کار نیست.






Yudkowsky - The AI-Box Experiment (http://www.yudkowsky.net/singularity/aibox/)




یودکوسکی اینجا به همان AI زندانی که اشاره کردم پرداخته است، با دو نفر ننه قمر شرط بسته سر اینکه نقش AI را بازی کند و آنها آزادش خواهند کرد. در این آزمایش بین AI و نگهبانش هرچه رد و بدل شده است را مخفی نگه داشته اند،

آفرین, اکنون که این پژوهش را یافتید, ولی چرا نتیجه‌‌های آنرا درست و روشن نیاوردید؟

در این آزمایش اندیشیک, که Yudkowsky نیز آنرا آزموده است, دو آدم در دو سوی گفتگو
نقش زندانبان و زندانی را به خود میگیرند, که زندانی همان ابرهوشواره‌یِ انگارینی‌ست که میخواهد
خود را از زندان مجازی نجات بدهد و زندانبان تنها کاری که باید بکند, همین نگشودن در بر زندانی است و بس.

هر آینه, هتّا در این آزمایش بی اندازه ساده که زندانبان پیشاپیش میداند برای بُردن (و گرفتن ٢٠ دلار)
هیچ کاری نباید بکند جز نگشودن در, کاربر دیگری Tuxedage در جایگاه زندانی توانسته خودش را از زندان برهاند:


I attempted the AI Box Experiment again! (And won - Twice!) - Less Wrong (http://lesswrong.com/lw/ij4/i_attempted_the_ai_box_experiment_again_and_won/)


و برای رسیدن به این پیروزی او تنها نیاز به اندکی پژوهش و شخصیت‌سنجی ِ زندانبان خود داشته است:




I'm reluctant to talk about this experiment, but I'll try to give as detailed a summary as possible, -- short of revealing what methods of attack I used.

I spent a long time after my defeat theory-crafting and trying to think of methods of attack as well as 'Basilisks' I could have used to win. When I was contacted and asked to play this experiment, I was initially incredibly reluctant to do so, since not only did my tactics involve incredibly unethical things that I didn't like to do, I also found playing as AI incredibly cognitivily draining, in addition to the fact that I simply hated losing. (Un)fortunately for both of us, he offered me money to play, which changed my mind.

So once I decided to win as an AI, I proceded to spend some time doing research on SoundLogic and both his reasoning and personality type. For instance, I had to gather information like: Was he a utilitarian? What kind? What were his opinions on AI? How could I convince him that an AI was friendly as opposed to unfriendly? I also relied on a lot of second hand information to create a model of him, in order to refine my arguments to specifically suit him.




--
چند نکته که نبایستی از یاد بُرد:


١. در این آزمایش, دو آدم که هوشی نزدیک و همتراز دارند توانسته‌اند همدیگر را بفریبند و از زندان بیرون بیاورند,
آنگاه جاییکه سخن از ابرهوشواره ‌ای با هوشی میلیارد‌ها میلیارد برابر بیشتر از آدم میرود, اینکه نتواند خود را بیرون بیاورد دور از باور¹ است.

٢. خطای انسانی در ساخت و کنترل زندان فراموش شده است. درست همانجور که میبینیم سیستم‌هایی که امروزه بیشترین پول
و سرمایه و مغز‌ها روی آنها گذاشته میشود نیز در سرانجام روز,‌ از یک راهی که به مغز هیچکس نرسیده هک میشوند, همانگونه نیز ساخت زندانی
مجازی بی هیچ راه دررویی ,فرایندی بسیار خطاپذیر میباشد و ابرهوشواره‌‌ای با هوشی میلیارد‌ها بار بیشتر از آدمی را نمیتواند برای همیشه زندانی کند.

٣. هر ابرهوشواره‌ای برای آنکه کارکرد سودمندی داسته باشد دیر یا زود بایستی بیرون بیاید و در جهانی که یک آدم نمیتواند به آدمی با
هوشی همتراز نیز اعتماد کامل داشته باشد, اعتماد پایه‌مندانه به ابرهوشواره‌ای میلیارد‌ها بار هوشمندتر از خودش, امری ناشو میباشد.
روشن نیست چنین ابرهوشواره‌ای چرا نمیتواند چند تا آدم که در همسنجی با او هوشی بی اندازه ناچیز دارند را فریفته و اعتماد آنها را به خود جلب کند.


٤. در همه‌یِ اینها, پیش‌انگاشت بر این گذاشته شده است که بیشمار پژوهشگر و پژوهشگاهی که آن بیرون میباشند
همگی خواهند کوشید بی چون و چرا نخست هوشواره را در یک زندان مجازی پدید بیاورند, که این چیزی بیشتر
از یک پیش‌انگاشت نیست. در کُنش, هر پژوهشگاهی راه‌ها و روال‌ها و ایده‌هایِ خودش را دارد و هیچ
بایدی در هیچ قانونی نیست —و نمیتواند در کُنش باشد — که پژوهشگاه را به این روش کم-ریسک‌تر سوق بدهد.

ازینرو, واقع‌بینانه‌تر فرایند رسیدن به هوشواره میتواند سراسر تصادفی و کنارهُنود / side-effect ای از دستیابی به چیزی
دیگر باشد. برای برشمردن یک نمونه‌یِ خوب آن, Wall-street برای ساخت ابررایانه‌هایِ هوشمندتر که در بورس تصمیم‌هایِ بهتر
میتوانند بگیرند سرمایه‌یِ کلانی در این زمینه میتواند بگذارد, چُنانکه هماکنون نیز گذاشته است, و در این راستا آن اندازه روند بهکرد هوشواره‌ها
را به پیش براند که با رسیدن به یک آستانه روشنی از هوش, هوشواره بی آنکه در تصمیم یا اراده‌یِ سازندگانش باشد به خودآگاهی دست‌یابد.













¹ برای دریافت اینکه یک ابرهوشواره در چه ترازی میاندیشید, میتوان از این همانندی ساده بهره گرفت که چگونه یک نرم‌افزار هک میشود.
ذهن آدمی خود نرم‌افزاری میباشد که روی سخت‌افزار مغز فرگشته است و همچون هر نرم‌افزاری دیگر, دارای لغزش‌ها و خطاهای پوشیده‌یِ خود میباشد.
چیزهایی مانند خطای چشم از نمونه‌هایِ بی‌آزار آن میباشند که ما خودآگاهانه آنها را درمیابیم, ولی برای نمونه میتواند الگویی بصری
آن بیرون باشد که مغز پس از تنها دیدن آن از کار بیافتاد, درست بمانند رایانه‌ای که پس از انجام یک عملیات برنامه‌ریزی شده crash میکند.

یکی از نویسندگان داستان‌هایِ علمی-تخیلی در همین زمینه داستانی دارد که در آن
الگوهای برخالینی (fractal) یافت شده‌اند که میتوانند با یک نگاه نگرنده را به مرگ دچار کنند:


انواع مختلف تاریکی (http://e107.fantasy.ir/print.php?plugin:content.60)


اینکه چنین چیزی واقعیت دارد یا نه, هنوز روشن نیست, ولی آنچه بی هیچ گمانی روشن است تاثیرپذیر و خطاپذیری ذهن (نرم‌افزار) میباشد.

یک نمونه‌یِ پیش پا افتاده‌یِ اینرا میتوان همین امروز در بازاریابان یافت که ز
روش‌ها و ترفند‌های پُر-فریبنده‌ای آگاه‌اند که در عمل نیز بخوبی کار میکنند و شمار
خریداران را افزایش میدهند; ذهن خریدار را به آشفتگی افکنده و تاثیر‌پذیر میسازند.

Nilftrondheim
02-20-2016, 09:23 PM
برای نخستین بار تا چه بازه‌یِ زمانی مهم است؟

به دیگر زبان,


١. چرا ابرهوشواره بایستی یکبار که درست کار کرد دیگر برای همیشه درست کار کند؟

٢. در کنار آن, چه بر سر پژوهشگاه‌هایِ دیگری میاید که همزمان در رسیدن به ابرهوشواره میکوشند؟

٣. و نکته‌یِ سوم, دستیابی درست چیست, هنگامیکه هتّا امروز هم خود پژوهشگران این دسته معترف‌اند که نمیدانند
چگونه میشود بدرستی ارزش‌هایِ آدمی را به چهره‌یِ الگوریتم در آورد و گفت, ابرهوشواره‌یِ خوب کدام است, بد کدام است.







نکته گرفته نشد. گفته نشد پژوهشگر نمیداند دارد چه کار میکند, گفته شد برای اینکه کارش را بداند نیازی
نیست اخلاق‌گرا (moralist), فیلسوف و یا جامعه‌شناس باشد. ساخت ابرهوشواره یک پرسمان تکنیکی
است و هر آنکس که دانش برنامه‌نویسی و تکنیکی خوبی داشته باشد, میتواند با داشتن بنمایه‌هایِ بسنده به آن دست یابد.

ازینرو, هتّا زمانیکه تنها بهترین و داناترین و خردمندترین کسان در این زمینه میپژوهیدند احتمال دستیابی به ابرهوشواره‌ای که در
کنترل آدمی باشد نزدیک به 0 میبود, هنگامیکه این فاکتور درون محسابه میشود که برای دست‌یابی بدان نه پیش‌نیازی به دانایی و نه
خردمندی‌‌ست, بساکه تنها دانش ناب از سازوکار مغز و برنامه‌نویسی, آنگاه احتمالات از آنچه بودند نیز چند مرتبه‌یِ بزرگی (order of magnitude) پایین‌تر میایند.






و از همینرو از او نام برده شد!






همچنان پاسخی به این پرسش داده نشد,


آیا فرایند دموکراتیزه شدن میتواند از نوآوری تکنولوژی‌هایِ ناخواستنی جلوگیری کند؟








زندگی در جهانی که مغز آدم میتواند هک بشود بی اندازه خطرناک است,
بویژه زمانیکه این نکته دریافت شود که هک شدن همیشه شدنی‌ست,
چنانکه امروز هم راهی ١٠٠% برای جلوگیری از هک شدن در کار نیست.










آفرین, اکنون که این پژوهش را یافتید, ولی چرا نتیجه‌‌های آنرا درست و روشن نیاوردید؟

در این آزمایش اندیشیک, که Yudkowsky نیز آنرا آزموده است, دو آدم در دو سوی گفتگو
نقش زندانبان و زندانی را به خود میگیرند, که زندانی همان ابرهوشواره‌یِ انگارینی‌ست که میخواهد
خود را از زندان مجازی نجات بدهد و زندانبان تنها کاری که باید بکند, همین نگشودن در بر زندانی است و بس.

هر آینه, هتّا در این آزمایش بی اندازه ساده که زندانبان پیشاپیش میداند برای بُردن (و گرفتن ٢٠ دلار)
هیچ کاری نباید بکند جز نگشودن در, کاربر دیگری Tuxedage در جایگاه زندانی توانسته خودش را از زندان برهاند:


I attempted the AI Box Experiment again! (And won - Twice!) - Less Wrong (http://lesswrong.com/lw/ij4/i_attempted_the_ai_box_experiment_again_and_won/)


و برای رسیدن به این پیروزی او تنها نیاز به اندکی پژوهش و شخصیت‌سنجی ِ زندانبان خود داشته است:




I'm reluctant to talk about this experiment, but I'll try to give as detailed a summary as possible, -- short of revealing what methods of attack I used.

I spent a long time after my defeat theory-crafting and trying to think of methods of attack as well as 'Basilisks' I could have used to win. When I was contacted and asked to play this experiment, I was initially incredibly reluctant to do so, since not only did my tactics involve incredibly unethical things that I didn't like to do, I also found playing as AI incredibly cognitivily draining, in addition to the fact that I simply hated losing. (Un)fortunately for both of us, he offered me money to play, which changed my mind.

So once I decided to win as an AI, I proceded to spend some time doing research on SoundLogic and both his reasoning and personality type. For instance, I had to gather information like: Was he a utilitarian? What kind? What were his opinions on AI? How could I convince him that an AI was friendly as opposed to unfriendly? I also relied on a lot of second hand information to create a model of him, in order to refine my arguments to specifically suit him.




--
چند نکته که نبایستی از یاد بُرد:


١. در این آزمایش, دو آدم که هوشی نزدیک و همتراز دارند توانسته‌اند همدیگر را بفریبند و از زندان بیرون بیاورند,
آنگاه جاییکه سخن از ابرهوشواره ‌ای با هوشی میلیارد‌ها میلیارد برابر بیشتر از آدم میرود, اینکه نتواند خود را بیرون بیاورد دور از باور¹ است.

٢. خطای انسانی در ساخت و کنترل زندان فراموش شده است. درست همانجور که میبینیم سیستم‌هایی که امروزه بیشترین پول
و سرمایه و مغز‌ها روی آنها گذاشته میشود نیز در سرانجام روز,‌ از یک راهی که به مغز هیچکس نرسیده هک میشوند, همانگونه نیز ساخت زندانی
مجازی بی هیچ راه دررویی ,فرایندی بسیار خطاپذیر میباشد و ابرهوشواره‌‌ای با هوشی میلیارد‌ها بار بیشتر از آدمی را نمیتواند برای همیشه زندانی کند.

٣. هر ابرهوشواره‌ای برای آنکه کارکرد سودمندی داسته باشد دیر یا زود بایستی بیرون بیاید و در جهانی که یک آدم نمیتواند به آدمی با
هوشی همتراز نیز اعتماد کامل داشته باشد, اعتماد پایه‌مندانه به ابرهوشواره‌ای میلیارد‌ها بار هوشمندتر از خودش, امری ناشو میباشد.
روشن نیست چنین ابرهوشواره‌ای چرا نمیتواند چند تا آدم که در همسنجی با او هوشی بی اندازه ناچیز دارند را فریفته و اعتماد آنها را به خود جلب کند.


٤. در همه‌یِ اینها, پیش‌انگاشت بر این گذاشته شده است که بیشمار پژوهشگر و پژوهشگاهی که آن بیرون میباشند
همگی خواهند کوشید بی چون و چرا نخست هوشواره را در یک زندان مجازی پدید بیاورند, که این چیزی بیشتر
از یک پیش‌انگاشت نیست. در کُنش, هر پژوهشگاهی راه‌ها و روال‌ها و ایده‌هایِ خودش را دارد و هیچ
بایدی در هیچ قانونی نیست —و نمیتواند در کُنش باشد — که پژوهشگاه را به این روش کم-ریسک‌تر سوق بدهد.

ازینرو, واقع‌بینانه‌تر فرایند رسیدن به هوشواره میتواند سراسر تصادفی و کنارهُنود / side-effect ای از دستیابی به چیزی
دیگر باشد. برای برشمردن یک نمونه‌یِ خوب آن, Wall-street برای ساخت ابررایانه‌هایِ هوشمندتر که در بورس تصمیم‌هایِ بهتر
میتوانند بگیرند سرمایه‌یِ کلانی در این زمینه میتواند بگذارد, چُنانکه هماکنون نیز گذاشته است, و در این راستا آن اندازه روند بهکرد هوشواره‌ها
را به پیش براند که با رسیدن به یک آستانه روشنی از هوش, هوشواره بی آنکه در تصمیم یا اراده‌یِ سازندگانش باشد به خودآگاهی دست‌یابد.













¹ برای دریافت اینکه یک ابرهوشواره در چه ترازی میاندیشید, میتوان از این همانندی ساده بهره گرفت که چگونه یک نرم‌افزار هک میشود.
ذهن آدمی خود نرم‌افزاری میباشد که روی سخت‌افزار مغز فرگشته است و همچون هر نرم‌افزاری دیگر, دارای لغزش‌ها و خطاهای پوشیده‌یِ خود میباشد.
چیزهایی مانند خطای چشم از نمونه‌هایِ بی‌آزار آن میباشند که ما خودآگاهانه آنها را درمیابیم, ولی برای نمونه میتواند الگویی بصری
آن بیرون باشد که مغز پس از تنها دیدن آن از کار بیافتاد, درست بمانند رایانه‌ای که پس از انجام یک عملیات برنامه‌ریزی شده crash میکند.

یکی از نویسندگان داستان‌هایِ علمی-تخیلی در همین زمینه داستانی دارد که در آن
الگوهای برخالینی (fractal) یافت شده‌اند که میتوانند با یک نگاه نگرنده را به مرگ دچار کنند:


انواع مختلف تاریکی (http://e107.fantasy.ir/print.php?plugin:content.60)


اینکه چنین چیزی واقعیت دارد یا نه, هنوز روشن نیست, ولی آنچه بی هیچ گمانی روشن است تاثیرپذیر و خطاپذیری ذهن (نرم‌افزار) میباشد.

یک نمونه‌یِ پیش پا افتاده‌یِ اینرا میتوان همین امروز در بازاریابان یافت که ز
روش‌ها و ترفند‌های پُر-فریبنده‌ای آگاه‌اند که در عمل نیز بخوبی کار میکنند و شمار
خریداران را افزایش میدهند; ذهن خریدار را به آشفتگی افکنده و تاثیر‌پذیر میسازند.



1- برای اینکه همان یکبار تکلیف را روشن خواهد کرد: انقراض حیات یا یوتوپیا. انقراض که هیچ اما در حالت یوتوپیا اگر هم نیازی به ساخت هوش مصنوعی دیگری احساس شد یا پژوهش های رقیب به زباله دانی انداخته نشده بودند، کج نخواهند رفت زیرا یک superintelligence پروسه را پاسداری میکند. کلا مانند این است که بپرسید چرا انسان یک بار از میمون تکامل یافت. اگر هم منظورتان از همیشه درست کار کردن تضمین پایداری اولی است، باید گفت که رشد و توسعه تصاعدی هوش محدود به منابع است و تکلیف اینکه AI چه خواهد شد در زمان کوتاهی روشن میشود. همچنین پایداری و "خوب" بودنش قبلا در شبیه سازی اثبات شده است.


2- ساخت هوش مصنوعی کاری تیمی، پیچیده، چند مرحله ای و تحت نظارت ارگانی بزرگتر است. چنین نیست که یک برنامه نویس در زیر زمین خانه اش بنشیند آن را انجام دهد و بدون آزمایش آن را آزاد کند!


3- چه خوب! اگر کار مفیدی بلد نیست حداقل در آگاهی رسانی عمومی کاری را پیش میبرد.


4- دموکراتیزاسیون بی طرف است، زیرا هم آفند و هم پدافند را در اختیار عموم میگذارد. این شما بودید که قبل از حضور من تنها روی " خطر آفند در دست همگان" تمرکز کرده بودید، البته اسمی روی آن نگذاشته بودید. دموکراتیزه شدن پس از تولید تکنولوژی روی آنکه به دست چه کسی و چرا میرسد تاثیر میگذارد نه روی روند و خواستنی بودن تولید آنها.


5- ما هم اکنون در جهانی زندگی میکنیم که هک شدن رایانه ها بی اندازه خطرناک است، بی زحمت بلاک باستر تولید نفرمایید! :e412:


6- AI نباید با محقق صحبت کند، اصلا نباید متوجه شود که درون شبیه سازی است! :e412: شما اختیار تام روی سرعت و محتوای فکر آزمایشتان دارید! AI in box یعنی باید مانند نئو در ماتریکس سرگردان باشد، چطور این نوابغ آن به هانیبال و کلاریس تبدیل میکنند اسپاگتی اعلم! :e412::e412::e412: از اینها بگذریم، از آنجایی که این استعداد های کشف نشده محتوای مکالمه شان را علنی نمیکنند، ادعاهایشان به درد عمه شان میخورد! :e412: افزون بر این، در دنیایی که اجازه دهند یک راس ننه قمر از اهریمن نگهبانی کند، هر چه به سرشان بیاید حقشان است. این سناریو به قدری مضحک است که نشستن یک شامپانزه جلوی چمدان اتمی آمریکا!:e412: هرگز یک نفر را به این کار نمیگمارند، و نه هر کسی را. بالاخره باید بگویم تصمیم با شماست که این ایده باسیلیسک هک چه اندازه تخمی تخیلی است. و بله، از تشنج حساس به نور اطلاع دارم.:e412:

Mehrbod
02-21-2016, 01:12 PM
1- برای اینکه همان یکبار تکلیف را روشن خواهد کرد: انقراض حیات یا یوتوپیا. انقراض که هیچ اما در حالت یوتوپیا اگر هم نیازی به ساخت هوش مصنوعی دیگری احساس شد یا پژوهش های رقیب به زباله دانی انداخته نشده بودند، کج نخواهند رفت زیرا یک superintelligence پروسه را پاسداری میکند.


آرمانشهر چیست؟
یکی از پرسشهای پیش پا افتاده‌ای که بسیاری از مشتاقان تکینگی همواره ناخودآگاه نادیده میگیرند همین است
که آرمانشهر یکی, میتواند دوزخ‌شهر دیگری باشد و زمانیکه نیاز به "تعریف" این آرمانشهر میرسد نمیتوانند آنرا فرمولیزه کنند.

برای دریافت سُتُرگی پرسمان خوانده شود: Coherent Extrapolated Volition - Machine Intelligence | intelligence.org (https://intelligence.org/files/CEV.pdf)


چه بر سر پژوهش‌هایِ همروند میآید؟
در تکینگی فندین همیشه پایه بر این است که با دستیابی به یک ابرهوشواره‌یِ خوب — که روشن خوب
چگونه — دیگر همه چیز بهشت میشود و ابرهوشواره‌یِ خوب نمیگذارد هیچ سازمان و پژوهشگاه دیگری به ابرهوشواره دست‌یابد.

پرسش: چگونه نمیگذارد, با کنترل مغزی؟







کلا مانند این است که بپرسید چرا انسان یک بار از میمون تکامل یافت.


طبیعت در جایگاه فرگشتار (evolver) یکسان‌انگار میباشد, ولی ابرسازواره‌یِ تکنولوژیک در راستای
سود خود پیش میرود که بباید, برابر با سود سازوارگان خود (آدمیان) نیست: نبود یکسان‌انگاری (بی‌تفاوتی).

و از دیدگاهی دیگر, آری میمون‌ها خودآگاهی آنچنانی ندارند و نمیدانند چه کاری آنها را نابود میسازد. آدمی در جایگاه گونه‌ای باهوشتر,
هنگامیکه میداند قرار است "تکامل زوری به هوشواره‌ها" پیدا کند و با آنها جایگزین و پس نیست و نابود بشود, آیا نبایستی میمون‌وارانه رفتار نکند؟







همچنین پایداری و "خوب" بودنش قبلا در شبیه سازی اثبات شده است.


چگونه خوب بودنش روشن شده؟
و چگونه روشن شده که برای همیشه خوب میماند؟






2- ساخت هوش مصنوعی کاری تیمی، پیچیده، چند مرحله ای و تحت نظارت ارگانی بزرگتر است. چنین نیست که یک برنامه نویس در زیر زمین خانه اش بنشیند آن را انجام دهد و بدون آزمایش آن را آزاد کند!


و این در حقیقت بخش ناخواستنی و بد آن به شمار میرود. چنانکه میدانند, اگر راستادهی آینده در دستان یک تن دو کس
تنها میبود, آنگاه امیدواری بسیار بسیار بالاتری میرفت که آینده دستکم,‌ دورنمای بهتری داشته باشد, ولی هنگامیکه آینده
به دستان ابرسازواره‌هایی سپرده میشود که اراده‌یِ بزرگتر از چند تن بر آنها استوار است, کارها از کنترل آدمی بیرون میایند.

در یک تیره‌یِ نخستینی برای نمونه, کس توان راستادهی بسیار بالایی بر سرنوشت خود دارد و میتواند در
فرایند‌هایِ تصمیم‌گیری نقشی بسزا داشته باشد, ولی در یک مردم‌سالاری صد میلیون تنه, توان راستادهی کس هتّا
زمانیکه به خواست و رای وی ارجی راستین نهاده شود, به یک در صد میلیونی بسیار ناچیز و چشم‌پوشیدنی کاهش میابد:

=>




من که سال هاست رای نمیدم . واقعا رای دادن ما چه فایده ای داره ؟ نظام به نظر من هماهنگ تر از هر زمان دیگه ای داره عمل میکنه و همه جناح ها به خوبی با هم در تعامل هستن ... بقیه مسائل نمایش و بازی هست !!

گیریم که رای شما را هم میشمردند. ١:٧٠٠٠٠٠٠٠ اهمیّتی دارد؟






3- چه خوب! اگر کار مفیدی بلد نیست حداقل در آگاهی رسانی عمومی کاری را پیش میبرد.


و در زمانیکه ابرهوشواره‌یِ نیک دارد آگاهی‌رسانی میکند,
پژوهشگران و دانشمندان دیگر درین زمینه آیا از نوآوری بازایستاده‌اند؟






4- دموکراتیزاسیون بی طرف است، زیرا هم آفند و هم پدافند را در اختیار عموم میگذارد. این شما بودید که قبل از حضور من تنها روی " خطر آفند در دست همگان" تمرکز کرده بودید، البته اسمی روی آن نگذاشته بودید. دموکراتیزه شدن پس از تولید تکنولوژی روی آنکه به دست چه کسی و چرا میرسد تاثیر میگذارد نه روی روند و خواستنی بودن تولید آنها.


و ازینرو, ابزاری سراسر ناکارآمد در جلوگیری از پیدایش و نوآوری تکنولوژی‌هایِ ویرانگر و نیست کننده است.





5- ما هم اکنون در جهانی زندگی میکنیم که هک شدن رایانه ها بی اندازه خطرناک است، بی زحمت بلاک باستر تولید نفرمایید! :e412:


هک شدن رایانه ≠ هک شدن مغز







6- AI نباید با محقق صحبت کند، اصلا نباید متوجه شود که درون شبیه سازی است! :e412: شما اختیار تام روی سرعت و محتوای فکر آزمایشتان دارید! AI in box یعنی باید مانند نئو در ماتریکس سرگردان باشد، چطور این نوابغ آن به هانیبال و کلاریس تبدیل میکنند اسپاگتی اعلم! :e412::e412::e412: از اینها بگذریم، از آنجایی که این استعداد های کشف نشده محتوای مکالمه شان را علنی نمیکنند، ادعاهایشان به درد عمه شان میخورد! :e412: افزون بر این، در دنیایی که اجازه دهند یک راس ننه قمر از اهریمن نگهبانی کند، هر چه به سرشان بیاید حقشان است. این سناریو به قدری مضحک است که نشستن یک شامپانزه جلوی چمدان اتمی آمریکا!:e412: هرگز یک نفر را به این کار نمیگمارند، و نه هر کسی را. بالاخره باید بگویم تصمیم با شماست که این ایده باسیلیسک هک چه اندازه تخمی تخیلی است. و بله، از تشنج حساس به نور اطلاع دارم.:e412:


درست است, و برای پیشگیری از این آینده‌یِ بیمناک, راه روشن است.



نکته‌یِ گیرا: روشن نیست چرا «یک راس قمر» ناخواستنی‌تر از «یک انبوهه قمر» است.







.

Russell
02-21-2016, 03:23 PM
درست است, و برای پیشگیری از این آینده‌یِ بیمناک, راه روشن است.



نکته‌یِ گیرا: روشن نیست چرا «یک راس قمر» ناخواستنی‌تر از «یک انبوهه قمر» است.

درود مهربد جان

آیا با The Managerial Revolution (https://en.wikipedia.org/wiki/James_Burnham) آشنایی داری؟ اگر آری نظرت چیست؟

Nilftrondheim
02-21-2016, 04:16 PM
آرمانشهر چیست؟
یکی از پرسشهای پیش پا افتاده‌ای که بسیاری از مشتاقان تکینگی همواره ناخودآگاه نادیده میگیرند همین است
که آرمانشهر یکی, میتواند دوزخ‌شهر دیگری باشد و زمانیکه نیاز به "تعریف" این آرمانشهر میرسد نمیتوانند آنرا فرمولیزه کنند.

برای دریافت سُتُرگی پرسمان خوانده شود: Coherent Extrapolated Volition - Machine Intelligence | intelligence.org (https://intelligence.org/files/CEV.pdf)


چه بر سر پژوهش‌هایِ همروند میآید؟
در تکینگی فندین همیشه پایه بر این است که با دستیابی به یک ابرهوشواره‌یِ خوب — که روشن خوب
چگونه — دیگر همه چیز بهشت میشود و ابرهوشواره‌یِ خوب نمیگذارد هیچ سازمان و پژوهشگاه دیگری به ابرهوشواره دست‌یابد.

پرسش: چگونه نمیگذارد, با کنترل مغزی؟







طبیعت در جایگاه فرگشتار (evolver) یکسان‌انگار میباشد, ولی ابرسازواره‌یِ تکنولوژیک در راستای
سود خود پیش میرود که بباید, برابر با سود سازوارگان خود (آدمیان) نیست: نبود یکسان‌انگاری (بی‌تفاوتی).

و از دیدگاهی دیگر, آری میمون‌ها خودآگاهی آنچنانی ندارند و نمیدانند چه کاری آنها را نابود میسازد. آدمی در جایگاه گونه‌ای باهوشتر,
هنگامیکه میداند قرار است "تکامل زوری به هوشواره‌ها" پیدا کند و با آنها جایگزین و پس نیست و نابود بشود, آیا نبایستی میمون‌وارانه رفتار نکند؟







چگونه خوب بودنش روشن شده؟
و چگونه روشن شده که برای همیشه خوب میماند؟






و این در حقیقت بخش ناخواستنی و بد آن به شمار میرود. چنانکه میدانند, اگر راستادهی آینده در دستان یک تن دو کس
تنها میبود, آنگاه امیدواری بسیار بسیار بالاتری میرفت که آینده دستکم,‌ دورنمای بهتری داشته باشد, ولی هنگامیکه آینده
به دستان ابرسازواره‌هایی سپرده میشود که اراده‌یِ بزرگتر از چند تن بر آنها استوار است, کارها از کنترل آدمی بیرون میایند.

در یک تیره‌یِ نخستینی برای نمونه, کس توان راستادهی بسیار بالایی بر سرنوشت خود دارد و میتواند در
فرایند‌هایِ تصمیم‌گیری نقشی بسزا داشته باشد, ولی در یک مردم‌سالاری صد میلیون تنه, توان راستادهی کس هتّا
زمانیکه به خواست و رای وی ارجی راستین نهاده شود, به یک در صد میلیونی بسیار ناچیز و چشم‌پوشیدنی کاهش میابد:

=>







و در زمانیکه ابرهوشواره‌یِ نیک دارد آگاهی‌رسانی میکند,
پژوهشگران و دانشمندان دیگر درین زمینه آیا از نوآوری بازایستاده‌اند؟






و ازینرو, ابزاری سراسر ناکارآمد در جلوگیری از پیدایش و نوآوری تکنولوژی‌هایِ ویرانگر و نیست کننده است.





هک شدن رایانه ≠ هک شدن مغز








درست است, و برای پیشگیری از این آینده‌یِ بیمناک, راه روشن است.



نکته‌یِ گیرا: روشن نیست چرا «یک راس قمر» ناخواستنی‌تر از «یک انبوهه قمر» است.







.

1-چشم، میخوانم ببینم یوتوپیا مشکلش چیست. و خیر، با اولین AI خوب دیگر نیازی به دیگری احساس نمیشود و پژوهش های دیگر رها خواهند شد. اگر هم ادامه داده شوند (مثلا بگویند Redundancy لازم داریم، مانند ابرقدرت ها) تحت نظارت AI اولی از کنترل خارج شدن آنها ممکن نخواهد بود و جای نگرانی نیست!


2- منظور از آن، متناظر قرار دادن ساخت AI با ساخت انسان بود، پله ای دیگر در تکامل. چطور آن را به نابودی انسان ارتباط میدهید نمیدانم. میمون های جد انسان نابود نشدند، تکامل یافتند. همین بحثی که در پیش رو داریم را نیز من به زور میتوانم جدی بگیرم، اتفاقی که در دنیا واقعی رخ خواهد داد تکینگی به سبک کورتزویل است، نه ساخت معجزه آمیز AI از سوی انسان هایی که خود دیجیتایز نشده اند!:e412:


3- آن را آزمایش کرده اید قبل از رها کردن - ناپایداری مورد ادعای AI بر قابلیت خود ارتقایی آن استوار است، در حالی که گسترش و تغییر در جایی به دلیل محدود بودن ماده، انرژی و اطلاعات باید متوقف شود. در اینجاست که AI سرطانی ما دیگر نمیتواند رشد کند و به حالت پایدار میرسد.

4- اولا ر. ک. به 2، ثانیا تصمیم گیری بر اساس عقل، برنامه ریزی و قانون است نه نظر جمعی. اسپاگتی کسی که نام جمهوری های مبتنی بر قانون اساسی غربی را به "دموکراسی" تغییر داد، تا ابد در کچاپ سرد بسوزاند!:e421:


5- منظور یودکوسکی بود! AI ما مگر اکتیویست است که اطلاع رسانی کند؟:e412:


6- بله، و همچنین ابزاری سراسر ناکارآمد در جلوگیری از پیدایش و نوآوری تکنولوژی‌هایِ مقابله گر و سازنده است.


7- البته، اما لطفا توضیح دهید آسانی و خطر آنها چه تفاوتی دارند!


8- یک راس ننه قمر ناخواستنی تر از یک انبوهه متخصص، دیسیپلین مند، با تجربه، قابل اعتماد، بدون عقده و ... است. قبلا هم گفته ام، فکر میکنید ساخت و نگهداری تسلیحات اتمی دست چند تا جوان خام، احساساتی و بی نظم اینترنت گرد است؟ :e408:



آیا تا کنون توانسته ام تاثیری بر شما بگذارم، مهربد عزیز؟

Mehrbod
02-21-2016, 09:15 PM
درود مهربد جان

آیا با The Managerial Revolution (https://en.wikipedia.org/wiki/James_Burnham) آشنایی داری؟ اگر آری نظرت چیست؟

درود و شادمان از دیدن دوباره ات.

نه, من ایده‌یِ چندانی نداشتم ولی نایکراست درباره‌یِ آن آگاه شده بودم. امروز کمی هم درباره‌یِ آن خواندم. چه نکته‌ای درباره‌یِ آن چشمت را گرفته؟


--
در گفتمان تکنولوژی به این پیشتر پرداخته شده که تنها چند فاکتور ابژه در راستادهی کلی و راهی که جهان میرود
اثرگذار میباشند و مهمترین آنها, همین میباشد که کدامیک به شکوفایی اقتصادی و بازدهی بالاتر و آسودگی بیشتر میانجامد.

آماج سیستم تکنولوژیک, که کلان-ابرسازواره و سیستمی‌ باشد که همه‌یِ خُرد-ابرسازواره‌هایِ دیگر همچون دولت‌ها, ابرشرکت‌ها و
دیگرها را در خود درگنجانده باشد, پیشرفت تکنیکی و گسترش تکنولوژی میباشد. در این راستا, سیستم خود از وند‌ها‌یِ گوناگونی ساخته شده است
و برای نمونه مغز و موتور سیستم را میتوان همان سرمایه‌داری ِ لیبرالیستیک انگاشت که تا به امروز کارآمدترین و بهینه‌ترین مولفه (component) در
جایگاه موتور پیش‌ران بوده است, ازینرو که بسادگی, کشورهایی که به سرمایه‌داری از گونه‌یِ لیبرال روی نیاورده‌اند در رقابت از دیگر کشورها پس
افتاده‌اند و سرنوشت در پیش روی آنها از دو حالت بیرون نیست, یا تن به پذیرش داده و یا با پافشاری خود را به نیستی خواهند افکند.

نمونه‌وار میتوان برانگاشت که ایران ِ امروز با باز کردن درهای سیاسی به آمریکا دارد
کم کم تن به همان پذیرش میدهد, چه که اگر ندهد سرنوشتی جز نیستی در پی نخواهد داشت.


آنچه در انقلاب «مدیریتی» شایان برنگرش بود پرداختن به این نکته بود که کارها را کم کم نه کسانی که بیشترین سرمایه, بساکه
کسانیکه بیشترین کاردانی را داشته باشند خواهند گرداند, و این خود امروز تا به اندازه‌یِ بسیار بالایی درست است. امروزه گرچه
سرمایه‌داران همچنان نقش بسزایی در گرداندن کارها دارند, ولی در کنار آنان دیوانسالاران (بوروکراتها), فندسالاران (تکنوکرات‌ها) و بیشمار
کسان دیگری هم هستند که در گردانش کارها نقشی بسزا و ناگسستنی ایفا میکنند و همه‌یِ اینها ازینرو بوده که سیستم تکنولوژیک,
«شایسته‌سالاری (مریتوکراسی)» را امری بسیار سودمند یافته است و هیچ چیز بمانند شایسته‌سالاری سفت و سخت (مانند چیزیکه
در ژاپن یا آلمان مشاهده میشود) نتوانسته است چرخ‌هایِ کشور را بگرداند و به شکوفایی اقتصادی و برتری ِ تکنولوژیک بیانجامد.

پس از این نگاه, همین امروز هم در کشورهای پیشتاز کمتر کس ناشایسته‌ای در صدر کارها یافت میشود, ولی نکته‌یِ بسیار مهمی
که باید همواره در یاد داشت این است که بباید, این گرایش‌ها نمای نزدیک‌شان هیچکدام بد یا ناگوار نخواهد بود, چه که «احساس
خوشنودی»از زندگی یکی از پارامتر‌هایِ کمابی مهم دیگر است که در شکوفایی و پیشرفت نقش دارد و در همین راستا, پیدایش این
همه گروهک‌هایِ فعّال اجتماعی, یکی برای نام بُردن همین ستیز با مردستیزی — که خود ما نیز در آن اینجا اندک نقشی
داشته‌ایم — همگی بر این راستا پیش میروند که تنش‌هایِ اجتماعی را کاسته و به احساس رضایت و خوشنودی از زندگی, بیافزایند.

پس برای کسیکه که میخواهد آینده‌ نزدیک را پیشبینی کند, آینده پیش رو را سیستم اقتصادی/مدنی‌ای دربر میگیرد که
بیشترین بهینگی (در شایسته‌سالاری, مردم‌سالاری و ...) و کمترین تنش (احساس ناخوشنودی از زندگی, افسردگی و ..) را
بتواند همزمان با هم فراهم بیاورد و انقلاب مدیریتی میتواند یکی از گزینه‌ها باشد, ولی گزینه‌یِ چشمگیری
نیست, چرا که دیوانسالاری یکی از فاکتورهای مهم تنش‌زا و مهمتر از, بازدارنده‌یِ شکوفایی به شمار میرود.


روشن است اینها تنها تئوری و خراشیدن در چهره‌یِ کلی میباشد, اگر سیستمی بتواند پدید بیاید که گرچه تنش‌زا و افسرده کننده, ولی
همچنان شکوفا باشد, بروشنی در این رقابت چیره خواهد شد. فرنمونه‌یِ خوب آن اینجا سیستم کشورداری ژاپن است که گرچه بی
اندازه تنش‌زا و افسردگی‌ساز, ولی همزمان بسیار کارا (efficient) میباشد و هنوز الگوی بسیاری از کشورها, من‌جمله خود ایران به شمار میرود.

Mehrbod
02-21-2016, 09:34 PM
مطلبی در مورد نیروگاه هسته ای ژاپن دیدم و... و خب چون در مورد آن اطالاعاتی داشتم خواستم بیایم بگویم که چندان نوشته های شما در مورد این موضوع صحیح نیست و تمام مشکلِ آن چیزی نبوده که شما اشاره داشتید.

آنچه در فوکوشیما رخ داده یک رُخکرد (= fact) به شمار میرود و چیز نادرستی در این باره گفته نشده. پیشبینی دانشمندان فوکوشیما:



The Japanese Nuclear Commission had the following goals set in 2003: " The mean value of acute fatality risk by radiation exposure resultant from an accident of a nuclear installation to individuals of the public, who live in the vicinity of the site boundary of the nuclear installation, should not exceed the probability of about 1x10^6 per year (that is , at least 1 per million years)".




هنگامیکه فاجعه‌یِ فوکوشیما بجای ١ میلیون سال آنسوتر, تنها ٩ سال دیرتر (2011) رُخ داد.



--
آنچه از این نمونه برداشت شده بود:


جاییکه دانشمندان نمیتوانند پروژه‌های بسیار ساده‌تری همچون ساخت و محافظت از یک نیروگاه
اتمی را زیر کنترل ١٠٠% خود داشته باشند, کنترل و نیکی‌آزمایی ابرهوشواره‌ای (superintelligent) که
میلیاردها بار هوشمندتر از هوش همه‌یِ آدمهای زنده بر روی هم باشد, چیزی بجز خودفریبی نیست.

سارا
02-21-2016, 09:42 PM
آنچه در فوکوشیما رخ داده یک رُخکرد (= fact) به شمار میرود و چیز نادرستی در این باره گفته نشده. پیشبینی دانشمندان فوکوشیما:



The Japanese Nuclear Commission had the following goals set in 2003: " The mean value of acute fatality risk by radiation exposure resultant from an accident of a nuclear installation to individuals of the public, who live in the vicinity of the site boundary of the nuclear installation, should not exceed the probability of about 1x10^6 per year (that is , at least 1 per million years)".




هنگامیکه فاجعه‌یِ فوکوشیما بجای ١ میلیون سال آنسوتر, تنها ٩ سال دیرتر (2011) رُخ داد.



--
آنچه از این نمونه برداشت شده بود:

جاییکه دانشمندان نمیتوانند پروژه‌های بسیار ساده‌تری همچون ساخت و محافظت از یک نیروگاه
اتمی را زیر کنترل ١٠٠% خود داشته باشند, کنترل و نیک-آزمایی ابرهوشواره‌ای (superintelligent) که
میلیاردها بار هوشمندتر از هوش همه‌یِ آدمهای زنده بر روی هم باشد, چیزی بجز خودفریبی نیست.



قربان آنچه که در فوکوشبما رخ داد یک زلزله ای بزرگتر از حد معمول و یک سونامی بود که خب همه ی تاسیسات را از جمله هسته ای را تحت تاثیر خویش قرار داد. اتفاقا این نیروگاه هسته ای یکی از بهترین نیروگاههای هسته ای بود و جالب اینجاست که یکماه قبل از این اتفاق قرار بود در فوکوشیما یک کنفرانس جهانی ای در مورد nuclear plants safety برگزار شود و در حقیقت عملکر این نیروگاه و مزایای آن مورد بررسی قرار بگیرد و بگونه ای به عنوان الگو معرفی گردد.

پ.ن.
ببخشایید که در جستارتان آمدم چون به هر حال مسلمانی گناه کمی نیست!

Mehrbod
02-21-2016, 09:48 PM
قربان آنچه که در فوکوشبما رخ داد یک زلزله ای بزرگتر از حد معمول و یک سونامی بود که خب همه ی تاسیسات را از جمله هسته ای را تحت تاثیر خویش قرار داد.

و؟
مگر زمین‌لرزه را نمیشود پیشبینی کرد؟ سرانجام در این "برآورد" لغزش شده بوده است یا نه؟

آماج اینجا نیز بدرستی پرداختن به همین نکته بوده که فرایند پیشبینی کردن بی اندازه دشوار میباشد و
فاکتورهایی همواره هستند که هتّا از چشم تیزترین و هوشمندترین آدمها نیز دور میمانند, ازینرو, کنترل و نیکی‌آزمایی
ابرهوشواره‌‌ای (artificial intelligence) که خود باز در همسنجی با یک نیروگاه هسته‌ای بی اندازه پیچیده‌تر و پیش‌بینی‌ناپذیر میباشد, از پایه ناشدنی است.

سارا
02-21-2016, 10:15 PM
و؟
مگر زمین‌لرزه را نمیشود پیشبینی کرد؟ سرانجام در این "برآورد" لغزش شده بوده است یا نه؟

آماج اینجا نیز بدرستی پرداختن به همین نکته بوده که فرایند پیشبینی کردن بی اندازه دشوار میباشد و
فاکتورهایی همواره هستند که هتّا از چشم تیزترین و هوشمندترین آدمها نیز دور میمانند, ازینرو, کنترل و نیکی‌آزمایی
ابرهوشواره‌‌ای (artificial intelligence) که خود باز در همسنجی با یک نیروگاه هسته‌ای بی اندازه پیچیده‌تر و پیش‌بینی‌ناپذیر میباشد, از پایه ناشدنی است.

خب راستش را بخواهید این فاجعه بسیار عظیم تر از آن بود که بشود پیش بینی اش کرد. این درست است که ژاپن یک کشور زلزله خیزی هست و هر روز در آنجا زلزله رخ می دهد زلزله ی 8ریشتری هم برای ژاپنی ها چیزی نیست و می دانم که اکثر تاسیسات آنجا قادر به تحمل زلزله های بالا تر از 10 ریشتر هم هستند!!!! اما این سونامی بود که این وسط مشکل ایجاد کرد! حتی از آنجا که در ژاپن سیل هم زیاد می آید برای تاسیسات مهم نظیر نیروگاهها چه هسته ای چه فسیلی می آیند و از سدهای دریایی استفاده می کنند اما خب یک سیل مگر چقدر ارتفاع خواهد داشت بیشتر از 5 متر که نخواهد بود ! اما بدبختی و بدشانسی از آنجایی آغاز شد که سونامی و زلزله هر دو باهم رخ داد و از اینرو ارتفاع سونامی بسیار بیشتر از 5 متر شد و آب توانست وارد محوطه ی نیروگاه شود و می دانید که از واکنش هیدروژن و........... و شد آنچه که نباید می شد.

خب این واقعا یک مورد خاص و عجیب بود! اما حتی اگر در ژاپن هیچ تاسیساتی هم نبود و اصلا ژاپن یک کشور پیشرفته ای نبود و خبری از تکنولوژی آنجا نبود می دانستید با بروز چنین حادثه ای هیچکسی جان سالم بدر نمی برد؟!

Nilftrondheim
02-21-2016, 10:46 PM
آنچه در فوکوشیما رخ داده یک رُخکرد (= fact) به شمار میرود و چیز نادرستی در این باره گفته نشده. پیشبینی دانشمندان فوکوشیما:



The Japanese Nuclear Commission had the following goals set in 2003: " The mean value of acute fatality risk by radiation exposure resultant from an accident of a nuclear installation to individuals of the public, who live in the vicinity of the site boundary of the nuclear installation, should not exceed the probability of about 1x10^6 per year (that is , at least 1 per million years)".




هنگامیکه فاجعه‌یِ فوکوشیما بجای ١ میلیون سال آنسوتر, تنها ٩ سال دیرتر (2011) رُخ داد.



--
آنچه از این نمونه برداشت شده بود:


جاییکه دانشمندان نمیتوانند پروژه‌های بسیار ساده‌تری همچون ساخت و محافظت از یک نیروگاه
اتمی را زیر کنترل ١٠٠% خود داشته باشند, کنترل و نیکی‌آزمایی ابرهوشواره‌ای (superintelligent) که
میلیاردها بار هوشمندتر از هوش همه‌یِ آدمهای زنده بر روی هم باشد, چیزی بجز خودفریبی نیست.



مهربد جان بعضی استدلال های شما را میبینم وسوسه میشوم راه پشت بام نزدیکترین آسمانخراش را در پیش بگیرم.:e411:


احتمال =/= زمان
حتی اگر احتمال هایپرنووا شدن ستاره ای نزدیک زمین یک بار در تریلیون سال باشد به این معنی نیست که همین فردا نمیتواند رخ دهد!


در ضمن AI صرفا مانند مواد رادیو اکتیو مخرب نیست و میتواند سازنده هم باشد. نزدیکترین پدیده به آن در حال حاضر ابرقدرت ها هستند. (G6, G20, etc)

Nilftrondheim
02-21-2016, 10:51 PM
خب راستش را بخواهید این فاجعه بسیار عظیم تر از آن بود که بشود پیش بینی اش کرد. این درست است که ژاپن یک کشور زلزله خیزی هست و هر روز در آنجا زلزله رخ می دهد زلزله ی 8ریشتری هم برای ژاپنی ها چیزی نیست و می دانم که اکثر تاسیسات آنجا قادر به تحمل زلزله های بالا تر از 10 ریشتر هم هستند!!!! اما این سونامی بود که این وسط مشکل ایجاد کرد! حتی از آنجا که در ژاپن سیل هم زیاد می آید برای تاسیسات مهم نظیر نیروگاهها چه هسته ای چه فسیلی می آیند و از سدهای دریایی استفاده می کنند اما خب یک سیل مگر چقدر ارتفاع خواهد داشت بیشتر از 5 متر که نخواهد بود ! اما بدبختی و بدشانسی از آنجایی آغاز شد که سونامی و زلزله هر دو باهم رخ داد و از اینرو ارتفاع سونامی بسیار بیشتر از 5 متر شد و آب توانست وارد محوطه ی نیروگاه شود و می دانید که از واکنش هیدروژن و........... و شد آنچه که نباید می شد.

خب این واقعا یک مورد خاص و عجیب بود! اما حتی اگر در ژاپن هیچ تاسیساتی هم نبود و اصلا ژاپن یک کشور پیشرفته ای نبود و خبری از تکنولوژی آنجا نبود می دانستید با بروز چنین حادثه ای هیچکسی جان سالم بدر نمی برد؟!

اینکه واقعا چرا با یک سونامی فوکوشیما وا رفت جای بحث و بررسی دارد. شاید جستاری در این رابطه گشودم.

سارا
02-21-2016, 11:00 PM
اینکه واقعا چرا با یک سونامی فوکوشیما وا رفت جای بحث و بررسی دارد. شاید جستاری در این رابطه گشودم.

سونامی + زلزله!----> ویرانی نیروگاه فوکوشیما!

البته یکی دیگر از دلایلی که میشود گفت نوع راکتورهای بکار رفته در آن بوده یعنی BWR ها که راکتورهای آب سبک هستند که کند کننده اشان نورتون هست و خب از لحاظ ایمنی در مقابل راکتورهای نسل بعدی هیچ است! بخصوص راکتورهای نسل چهارم که ایمنی بسیار بالاتری دارند چون از چگالی سوختی کمتری در درون قلب راکتور بهره می گیرند!

در ضمن شما مگر مهندس راکتور یا مکانیک و نظیر آن هستید که بخواهید برای آن جستار تخصصی باز کنید؟!!! آقای دکتر:)))

Nilftrondheim
02-21-2016, 11:17 PM
سونامی + زلزله!----> ویرانی نیروگاه فوکوشیما!

البته یکی دیگر از دلایلی که میشود گفت نوع راکتورهای بکار رفته در آن بوده یعنی BWR ها که راکتورهای آب سبک هستند که کند کننده اشان نورتون هست و خب از لحاظ ایمنی در مقابل راکتورهای نسل بعدی هیچ است! بخصوص راکتورهای نسل چهارم که ایمنی بسیار بالاتری دارند چون از چگالی سوختی کمتری در درون قلب راکتور بهره می گیرند!

در ضمن شما مگر مهندس راکتور یا مکانیک و نظیر آن هستید که بخواهید برای آن جستار تخصصی باز کنید؟!!! آقای دکتر:)))

دیپلم که دارم!:e404:


الان نگاه کردم، حق با شماست. اینها بعد چرنوبیل آدم نشده اند و هنوز هم از آب و زیرکونیوم استفاده میکنند. :e411: هر کس نداند فکر میکند دارد لیست چهارشنبه سوری را میخواند. آب عین آب خوردن به مخلوط گازهایش تبدیل میشود در دمای بالا و همچنین برای فلزات اکسید کننده ای در حد اکسیژن برای بنزین است.

سارا
02-21-2016, 11:27 PM
دیپلم که دارم!:e404:


الان نگاه کردم، حق با شماست. اینها بعد چرنوبیل آدم نشده اند و هنوز هم از آب و زیرکونیوم استفاده میکنند. :e411: هر کس نداند فکر میکند دارد لیست چهارشنبه سوری را میخواند. آب عین آب خوردن به مخلوط گازهایش تبدیل میشود در دمای بالا و همچنین برای فلزات اکسید کننده ای در حد اکسیژن برای بنزین است.

در ضمن بعد از چرنویل هم یکی از نیروگاه دیگری که در کشور آلمان هم واقع شده بود (AVR) و در ضمن راکتور نسل چهار هم محسوب می شد که از لحاظ safety جز بهترین ها هست، دچار فاجعه ای شد که البته ماجرای آن بسیار جالب و طولانی است! و بعد از آن ماجرا دیگر کشور آلمان رنگ نیروگاه هسته ای به خود ندیده!

بد نیست شما همان تصمیمتان را در مورد بازگشایی جستار در مورد نه فقط فوکوشیما بلکه نیروگاههای هسته ای عملی کنید !
نگاهداری یک نیروگاه هسته ای تکنولوژی و علم بسیار بالایی می خواهد و یکی از دلایل اصلی سنگ اندازی ها بر سر راه ایران هسته ای هم همین مخالفتهای کشورهای همسایه با این قضیه بود! یک اتفاق کوچک منجر به فاجعه ای می شود که از مرزهای آن کشور هم خواهد گذشت و دنیا را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

Russell
02-22-2016, 09:33 PM
درود و شادمان از دیدن دوباره ات.

نه, من ایده‌یِ چندانی نداشتم ولی نایکراست درباره‌یِ آن آگاه شده بودم. امروز کمی هم درباره‌یِ آن خواندم. چه نکته‌ای درباره‌یِ آن چشمت را گرفته؟

به همچنین.



در گفتمان تکنولوژی به این پیشتر پرداخته شده که تنها چند فاکتور ابژه در راستادهی کلی و راهی که جهان میرود
اثرگذار میباشند و مهمترین آنها, همین میباشد که کدامیک به شکوفایی اقتصادی و بازدهی بالاتر و آسودگی بیشتر میانجامد.

آماج سیستم تکنولوژیک, که کلان-ابرسازواره و سیستمی‌ باشد که همه‌یِ خُرد-ابرسازواره‌هایِ دیگر همچون دولت‌ها, ابرشرکت‌ها و
دیگرها را در خود درگنجانده باشد, پیشرفت تکنیکی و گسترش تکنولوژی میباشد. در این راستا, سیستم خود از وند‌ها‌یِ گوناگونی ساخته شده است
و برای نمونه مغز و موتور سیستم را میتوان همان سرمایه‌داری ِ لیبرالیستیک انگاشت که تا به امروز کارآمدترین و بهینه‌ترین مولفه (component) در
جایگاه موتور پیش‌ران بوده است, ازینرو که بسادگی, کشورهایی که به سرمایه‌داری از گونه‌یِ لیبرال روی نیاورده‌اند در رقابت از دیگر کشورها پس
افتاده‌اند و سرنوشت در پیش روی آنها از دو حالت بیرون نیست, یا تن به پذیرش داده و یا با پافشاری خود را به نیستی خواهند افکند.

نمونه‌وار میتوان برانگاشت که ایران ِ امروز با باز کردن درهای سیاسی به آمریکا دارد
کم کم تن به همان پذیرش میدهد, چه که اگر ندهد سرنوشتی جز نیستی در پی نخواهد داشت.

درگیری وسواس گونه برای بهینه سازی خصیصه‌یِ سیستم است، ولی همین آنرا شکننده میکند و موجب مشکلات بیشتر میشود. بنظر میرسد که نگاه آن بسیار کوتاه مدت است.

درباره‌یِ ایران گمان میکنم این درست باشد، ولی در کل ایران همواره تحت تاثیر غرب بوده. چه در اکتویسم امروزش و چه در انقلابی گری دیروزش که تحت تاثیر جو ناآرام زمان خود بود.




پس از این نگاه, همین امروز هم در کشورهای پیشتاز کمتر کس ناشایسته‌ای در صدر کارها یافت میشود, ولی نکته‌یِ بسیار مهمی
که باید همواره در یاد داشت این است که بباید, این گرایش‌ها نمای نزدیک‌شان هیچکدام بد یا ناگوار نخواهد بود, چه که «احساس
خوشنودی»از زندگی یکی از پارامتر‌هایِ کمابی مهم دیگر است که در شکوفایی و پیشرفت نقش دارد و در همین راستا, پیدایش این
همه گروهک‌هایِ فعّال اجتماعی, یکی برای نام بُردن همین ستیز با مردستیزی — که خود ما نیز در آن اینجا اندک نقشی
داشته‌ایم — همگی بر این راستا پیش میروند که تنش‌هایِ اجتماعی را کاسته و به احساس رضایت و خوشنودی از زندگی, بیافزایند.

آری اکتویسم و فعالیت سیاسی مطلوب سیستم است ولی در چهار چوب تعریف شده. اساسا اکتویسم واژه‌ای برای سپیدنمایی کار سیاسی است، این زمانی مطلوب بود و هنوز هم مطلوب است که مثلا کس آنارشیست شود و بطرز بامزه‌ای در سیستم پذیرفته شود. ولی هر فعالیت سیاسی مطلوب سیستم نیست تنها نوع بیخطر آن مقبول است. اگر کسی امیدوار است تنها با منطق تغییر ایجاد کند در دنیای رسانه‌هایِ جمعی میتواند نادیده گرفته شود. ولی اگر کس میتواند موثر باشد نه. خود فعالیت در ترویج مردانگی به جای فمینیسم همچنان برای سیستم مهم است چرا که مهار کردن جامعه‌ای که در آن تستسترون بیشتری جریان دارد سختتر است.




روشن است اینها تنها تئوری و خراشیدن در چهره‌یِ کلی میباشد, اگر سیستمی بتواند پدید بیاید که گرچه تنش‌زا و افسرده کننده, ولی
همچنان شکوفا باشد, بروشنی در این رقابت چیره خواهد شد. فرنمونه‌یِ خوب آن اینجا سیستم کشورداری ژاپن است که گرچه بی
اندازه تنش‌زا و افسردگی‌ساز, ولی همزمان بسیار کارا (efficient) میباشد و هنوز الگوی بسیاری از کشورها, من‌جمله خود ایران به شمار میرود.

اینها درست، ولی چرا باید سیستمی سعی کند به کل جهان مسلط شود؟
اگر مساله منابع انسانی است که سمت راست منحنی زنگوله‌ای کشورهای دیگر را در هر صورت به خود جذب میکند، برای تامین طبقه‌یِ مدیر خود. از طرف دیگر مردم مختلف توانایی متفاوتی برای ایجاد سیستم‌هایِ بزرگ دارند. مثلا حتی کره‌یِ شمالی هم کاراتر از ایران خودمان بنظر میرسد.

Mehrbod
02-23-2016, 04:46 PM
خب راستش را بخواهید این فاجعه بسیار عظیم تر از آن بود که بشود پیش بینی اش کرد.

بهمینسان, چیزهای دیگری هم همواره در نوآوری هستند که "بسیار عظیم و پیشبینی‌ناپذیر" میباشند و پس نمیشود به اینگونه پیشبینی‌ها دل خوش نمود.

--
پـُرسْمان پیشبینی فراتر از این جُستار میرود و آنچه شما "فاجعه‌یِ بسیار عظیم" یافته‌اید و پس به این بهانه پیشبینی لغزشمند پیشین,
که آنرا از بیخ نادیده گرفته بوده است را دارید اینجا درست جامیزنید, چیزی بیشتر از یک «غوی سیاه» یا black swan به شمار نمیرفته: Black swan theory - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Black_swan_theory)



به زبان ریاضیاتی گفته شود, هرگز نمیتوان خطای محاسباتی را ٠ نمود, زیرا روند کاهش خطا خود همواره دارای خطا است:



143 The error about the error (Fukushima, again)

An error rate can be measured. The measurement, in turn, will have an error rate. The measurement of the error rate will have an error rate. The measurement of the error rate will have an error rate. We can use the same argument by replacing "measurement" by "estimation" (say estimating the future value of an economic variable, the rainfall in Brazil, or the risk of a nuclear accident). What is called a regress argument by philosophers can be used to put some scrutiny on quantitative methods or risk and probability. The mere existence of such regress argument will lead to two different regimes, both leading to the necessity to raise the values of small probabilities, and one of them to the necessity to use power law distributions.

— Nassim Nicholas Taleb









.

Mehrbod
02-23-2016, 05:39 PM
آری اکتویسم و فعالیت سیاسی مطلوب سیستم است ولی در چهار چوب تعریف شده. اساسا اکتویسم واژه‌ای برای سپیدنمایی کار سیاسی است، این زمانی مطلوب بود و هنوز هم مطلوب است که مثلا کس آنارشیست شود و بطرز بامزه‌ای در سیستم پذیرفته شود. ولی هر فعالیت سیاسی مطلوب سیستم نیست تنها نوع بیخطر آن مقبول است. اگر کسی امیدوار است تنها با منطق تغییر ایجاد کند در دنیای رسانه‌هایِ جمعی میتواند نادیده گرفته شود. ولی اگر کس میتواند موثر باشد نه. خود فعالیت در ترویج مردانگی به جای فمینیسم همچنان برای سیستم مهم است چرا که مهار کردن جامعه‌ای که در آن تستسترون بیشتری جریان دارد سختتر است.


سراسر درست است. در گفتمان تکنولوژی این گونه‌ها فعّالیت‌ها را فعّالیت‌هایِ جانشین (surrogate activities) نامیده‌اند که کارکردی
بجز "خوشنودسازی" و "آرام کردن نیازهای درونی برای کنترل" ندارند. کسیکه در جامعه‌یِ مدرن امروز خودش را آنارشیست میبیند
و میپندارد با دشتن مدل موی بهمان و برخورد اجتماعی بیسار دارد با سیستم ِ تحمیل‌کننده‌یِ پیرامونش میستیزد در واقعیت
کاری بجز یک سرگرمی سرگرم‌کننده برای خودش نیافته است. زمانهایی هست که آری, این فعّالیت‌ها ناگاه
جدّی‌ و اثرگذار میشوند و برای چندی سبیستم را به تنش و آشوب دچار میکنند, مانند جنبش فمینیسم, ولی این تب و تابها همه
زودگذر بوده و سیستم تکنولوژیک بزودی با آنها سازوار میشود و آنها را در خود فرومیگوارد (assimiliates) و بخشی از پیکر خود میسازد.

پس گرچه برخی رویکرد‌ها برای سیستم تنش‌زاتر به شمار میروند, برای نمونه سرمایه‌داری در برابر سوسیالیسم تنش‌‌زایی بالاتری دارد,
ولی در برابر شکوفایی و رشد اقتصادی بسیار بزرگتری هم دربر دارد, یا رواج مردانگی میتواند در کوته‌زمان تنشزا باشد, ولی دیر یا زود
سیستم دوباره به پایداری خواهد رسید و اینبار فعّالان اجتماعی که به خواسته‌یِ خود رسیده‌اند باری دیگر دچار احساس کمبود و نیاز شده و
دنبال درست کردن مشکلی دیگر میروند. در حقیقت کازینسکی بخوبی در جایگاه آزمایشی اندیشیک به این پرداخته است که اگر پنداشته
شود همه‌یِ مشکلات و گرفتاری‌هایی که امروزه فعّالان اجتماعی یا همان چپ‌ها بدنبال برداشتن میباشند ناگهان درست و برداشته شوند, آیا این
فعّالان اجتماعی پس آن سراسر خوشنود شده و به آرامی میرسند, و یا اینکه نه و باز به دنبال "برداشتن" مشکلی نو و گرفتاری‌ای تازه خواهند آمد؟




220. Suppose you asked leftists to make a list of ALL the things that were wrong with society, and then suppose you instituted EVERY social change that they demanded. It is safe to say that within a couple of years the majority of leftists would find something new to complain about, some new social “evil” to correct because, once again, the leftist is motivated less by distress at society’s ills than by the need to satisfy his drive for power by imposing his solutions on society.

Industrial Society and its future - The danger of leftism (http://www.davesag.com/unabomber/20danger_of_leftism.html)








اینها درست، ولی چرا باید سیستمی سعی کند به کل جهان مسلط شود؟


این برآیندی منطقی‌ست از واپسماندگی تکنولوژیک و اقتصادی در میدان رقابت.

ارزش‌هایِ آدمی فاکتور آنچنانی به شمار نمیروند, فاکتورهای ابژه و سرنوشت‌سازتر
شکوفایی اقتصادی, پیشرفت تکنولوژیک و نرخ رشد و گسترش در همسنجی با دیگر کشورها میباشند.

چرایی این ساده است, بیانگاریم دو کشور A و B هستند که کشور A به ارزش‌هایِ آدمی پایبند و به خوشنودی آدمی
بسیار بها میدهد, ولی در زمینه‌هایِ اقتصادی و تکنولوژیک رشدی بسیار کند دارد. کشور B بوارونه, ارزش‌هایِ آدمی را در
جایگاه دوّمینه (secondary) نگه داشته و بجای آن در زمینه‌هایِ اقتصادی و پیشرفت فندین رشد بسیار تندتر و گسترده‌ای دارد.


با گذشت زمان کدامیک بجا میماند, کشوری که ارزش‌هایِ آدمی و بهزیستی وی
را بیشتر از همه پاس داشته, یا کشوری که در پیشرفت و گسترش پیشتاز است؟


--
آنچه امروز در روند جهانی‌سازی بیشتر از هر زمان دیگری به چشم میخورد همین است که همه‌یِ کشورها دارند به یک
راه و روش روی میآورند و همه‌یِ فرهنگ‌ها دارند به یک سَرفرهنگ (Leitkultur - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Leitkultur)) می‌گرایند
و همه‌یِ اقتصادها به یک سیستم اقتصادی, همه‌یِ روش‌هایِ آموزشیک به یک سیستم آموزش‌و‌پرورشیک و همینجور
به پیش, چراکه فرهنگ چیره, سیستم اقتصادی چیره و ... فاکتورهای ابژه‌ای به شمار میروند که در بجاماندگی
و فرازیست, و یا افسهش (perish) و نابودی آهسته ولی پیوسته‌یِ کشور نقشی سرنوشت‌ساز ایفا میکنند. کشوری که خود
را همساز و همرنگ نسازد, سرنوشتی بجز نابودی برای خود نخریده است. کشوری که نیز خود را همرنگ و همساز نموده به
سرنوشتی بجز سرنوشت کشور الگو دچار نخواهد شد و این دو گزینه هیچگاه از بد,سازواری, و یا بدتر, نابودی, بیرون نخواهند بود.





.

Russell
02-25-2016, 08:53 PM
سراسر درست است. در گفتمان تکنولوژی این گونه‌ها فعّالیت‌ها را فعّالیت‌هایِ جانشین (surrogate activities) نامیده‌اند که کارکردی
بجز "خوشنودسازی" و "آرام کردن نیازهای درونی برای کنترل" ندارند. کسیکه در جامعه‌یِ مدرن امروز خودش را آنارشیست میبیند
و میپندارد با دشتن مدل موی بهمان و برخورد اجتماعی بیسار دارد با سیستم ِ تحمیل‌کننده‌یِ پیرامونش میستیزد در واقعیت
کاری بجز یک سرگرمی سرگرم‌کننده برای خودش نیافته است. زمانهایی هست که آری, این فعّالیت‌ها ناگاه
جدّی‌ و اثرگذار میشوند و برای چندی سبیستم را به تنش و آشوب دچار میکنند, مانند جنبش فمینیسم, ولی این تب و تابها همه
زودگذر بوده و سیستم تکنولوژیک بزودی با آنها سازوار میشود و آنها را در خود فرومیگوارد (assimiliates) و بخشی از پیکر خود میسازد.

پس گرچه برخی رویکرد‌ها برای سیستم تنش‌زاتر به شمار میروند, برای نمونه سرمایه‌داری در برابر سوسیالیسم تنش‌‌زایی بالاتری دارد,
ولی در برابر شکوفایی و رشد اقتصادی بسیار بزرگتری هم دربر دارد, یا رواج مردانگی میتواند در کوته‌زمان تنشزا باشد, ولی دیر یا زود
سیستم دوباره به پایداری خواهد رسید و اینبار فعّالان اجتماعی که به خواسته‌یِ خود رسیده‌اند باری دیگر دچار احساس کمبود و نیاز شده و
دنبال درست کردن مشکلی دیگر میروند. در حقیقت کازینسکی بخوبی در جایگاه آزمایشی اندیشیک به این پرداخته است که اگر پنداشته
شود همه‌یِ مشکلات و گرفتاری‌هایی که امروزه فعّالان اجتماعی یا همان چپ‌ها بدنبال برداشتن میباشند ناگهان درست و برداشته شوند, آیا این
فعّالان اجتماعی پس آن سراسر خوشنود شده و به آرامی میرسند, و یا اینکه نه و باز به دنبال "برداشتن" مشکلی نو و گرفتاری‌ای تازه خواهند آمد؟




220. Suppose you asked leftists to make a list of ALL the things that were wrong with society, and then suppose you instituted EVERY social change that they demanded. It is safe to say that within a couple of years the majority of leftists would find something new to complain about, some new social “evil” to correct because, once again, the leftist is motivated less by distress at society’s ills than by the need to satisfy his drive for power by imposing his solutions on society.

Industrial Society and its future - The danger of leftism (http://www.davesag.com/unabomber/20danger_of_leftism.html)



.

این دیده شدن گرایش چپ به سلطه‌یِ روانی (بعضا به شکا سادیسیتی) درست است. مثلا اصرار به اینکه همجنسگرایان قصد ازدواج دارند و اینکه قنادی مسیحی باید در جشن ازدواجشان کیک ببرد، جز علاقه به تحقیر مسیحیون چیز دیگری نمیتواند باشد.

در مورد فمینیسم، جدا از نظر ما درباره‌یِ نقش زنان در جامعه، بنظر میرسد که این جنبش از موج دوم به بعد سراسر ساختگی است. بنظر میرسد که سیستم حاکم از آشوب نفع میبرد، مخصوصا که آشوب به اتمیزه شدن جامعه کمک میکند اینرا سم فرانسیس Anarcho-Tyranny نامیده بود.
تا آنجا که CIA از هنر مدرن و فمینیسم حمایت مالی میکرده.

Gloria Steinem - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Gloria_Steinem#CIA_ties)







این برآیندی منطقی‌ست از واپسماندگی تکنولوژیک و اقتصادی در میدان رقابت.

ارزش‌هایِ آدمی فاکتور آنچنانی به شمار نمیروند, فاکتورهای ابژه و سرنوشت‌سازتر
شکوفایی اقتصادی, پیشرفت تکنولوژیک و نرخ رشد و گسترش در همسنجی با دیگر کشورها میباشند.

چرایی این ساده است, بیانگاریم دو کشور A و B هستند که کشور A به ارزش‌هایِ آدمی پایبند و به خوشنودی آدمی
بسیار بها میدهد, ولی در زمینه‌هایِ اقتصادی و تکنولوژیک رشدی بسیار کند دارد. کشور B بوارونه, ارزش‌هایِ آدمی را در
جایگاه دوّمینه (secondary) نگه داشته و بجای آن در زمینه‌هایِ اقتصادی و پیشرفت فندین رشد بسیار تندتر و گسترده‌ای دارد.

با گذشت زمان کدامیک بجا میماند, کشوری که ارزش‌هایِ آدمی و بهزیستی وی
را بیشتر از همه پاس داشته, یا کشوری که در پیشرفت و گسترش پیشتاز است؟


--
آنچه امروز در روند جهانی‌سازی بیشتر از هر زمان دیگری به چشم میخورد همین است که همه‌یِ کشورها دارند به یک
راه و روش روی میآورند و همه‌یِ فرهنگ‌ها دارند به یک سَرفرهنگ (Leitkultur - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Leitkultur)) می‌گرایند
و همه‌یِ اقتصادها به یک سیستم اقتصادی, همه‌یِ روش‌هایِ آموزشیک به یک سیستم آموزش‌و‌پرورشیک و همینجور
به پیش, چراکه فرهنگ چیره, سیستم اقتصادی چیره و ... فاکتورهای ابژه‌ای به شمار میروند که در بجاماندگی
و فرازیست, و یا افسهش (perish) و نابودی آهسته ولی پیوسته‌یِ کشور نقشی سرنوشت‌ساز ایفا میکنند. کشوری که خود
را همساز و همرنگ نسازد, سرنوشتی بجز نابودی برای خود نخریده است. کشوری که نیز خود را همرنگ و همساز نموده به
سرنوشتی بجز سرنوشت کشور الگو دچار نخواهد شد و این دو گزینه هیچگاه از بد,سازواری, و یا بدتر, نابودی, بیرون نخواهند بود.


بنظر میرسد اصل اثر کشور الگو امروزه فرهنگی باشد تا برتری نظامی و اقتصادی. اگر فرآیند در سرچشمه تغییر کند شاید امیدی به بقا باشد. امروزه با گسترش پزشکی مدرن و کشاورزی صنعتی شاید بشود روند را در جایی موقف کرد.
نظر من البته کلی و احتمالا همراه با خوشبآوری ست ولی چیزی شبیه به این شاید بتواند جلوی حل شدن فرهنگ‌های متنوع را بگیرد:

The Evolutionary Dominance of Ethnocentric Cooperation (http://jasss.soc.surrey.ac.uk/16/3/7.html)

Nikzad Mehrazmanesh
02-27-2016, 09:33 AM
امیدوارم شوخی باشه :e40d:

Robot Lives Matter (ASPCA Commercial) - YouTube (https://www.youtube.com/watch?v=uXcatFp3REg)

احتمال زیاد شوخیه . ولی در کامنت ها یه احمق هست که به خاطر صدمه به روبات عذاب وجدان داره!

Nilftrondheim
02-27-2016, 05:01 PM
امیدوارم شوخی باشه :e40d:

Robot Lives Matter (ASPCA Commercial) - YouTube (https://www.youtube.com/watch?v=uXcatFp3REg)

احتمال زیاد شوخیه . ولی در کامنت ها یه احمق هست که به خاطر صدمه به روبات عذاب وجدان داره!

خودش گفت شوخی کرده!


ویدیو های کامل کارهای بوستون داینمیکس (آمریکا) و فستو (آلمان) رو نبینید نصف عمرتون بر فناست.:e00e:

Mehrbod
03-06-2016, 12:27 AM
این دیده شدن گرایش چپ به سلطه‌یِ روانی (بعضا به شکا سادیسیتی) درست است. مثلا اصرار به اینکه همجنسگرایان قصد ازدواج دارند و اینکه قنادی مسیحی باید در جشن ازدواجشان کیک ببرد، جز علاقه به تحقیر مسیحیون چیز دیگری نمیتواند باشد.


درست است, ولی انگیزه‌یِ همه‌یِ چپ‌ها همیشه بد نیست و بایستی مانند کسانی به ایشان نگاه کرد
که از یک راهی میخواهند کنترل از دست رفته روی زندگی‌اشان را بازبیابند. پیوستن به جنبش‌هایِ
گیاه‌خواری, آزاردادن و سختی دادن بالا به خود برای پیشگیری از خوردن بهمان و بیسار مادّه‌یِ خوراکی, راه‌پیمایی
کردن و امضاء گرفتن و یک‌شنبه‌ها از تعطیلی خود زدن و سر خیابان ایستادن و با این و آن گفتگو کردن
و رای گرفتن و ... اینها کوشش‌هایی [ناکارآمد] در راستای بازپس‌گرفتن کنترل روی زندگی و سرنوشت خویشتن میباشند.

در نمونه‌هایی این کوشش‌ها به بهکرد سیستم می‌انجامند و برای نمونه نژادپرستی ورمیافتد, در نمونه‌هایی
هم زیاده‌روی میشوند و به ابراز قدرت ناب بدل میگردند, مانند زورچپاندن همجنس‌گرایی به کشیشان مسیحی.

نکوهش این رفتارها نه در برآیند آنها, بساکه در کژروی ِ بُنیادین آنها است:


سرپوشاندن نیاز, که بازپس‌گرفتن کنترل روی زندگی و سرنوشت خویشتن باشد, با چیزی دیگر, که فعّالیت اجتماعی باشد.







در مورد فمینیسم، جدا از نظر ما درباره‌یِ نقش زنان در جامعه، بنظر میرسد که این جنبش از موج دوم به بعد سراسر ساختگی است. بنظر میرسد که سیستم حاکم از آشوب نفع میبرد، مخصوصا که آشوب به اتمیزه شدن جامعه کمک میکند اینرا سم فرانسیس Anarcho-Tyranny نامیده بود.
تا آنجا که CIA از هنر مدرن و فمینیسم حمایت مالی میکرده.

Gloria Steinem - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Gloria_Steinem#CIA_ties)


نکته مهمتر اینجا این است که چه فمینیسم باشد, چه نباشد, تغییر
آنچنانی در روندگی که سیستم تکنولوژیک می‌سپراند, نمیدهد.







بنظر میرسد اصل اثر کشور الگو امروزه فرهنگی باشد تا برتری نظامی و اقتصادی. اگر فرآیند در سرچشمه تغییر کند شاید امیدی به بقا باشد. امروزه با گسترش پزشکی مدرن و کشاورزی صنعتی شاید بشود روند را در جایی موقف کرد.
نظر من البته کلی و احتمالا همراه با خوشبآوری ست ولی چیزی شبیه به این شاید بتواند جلوی حل شدن فرهنگ‌های متنوع را بگیرد:

The Evolutionary Dominance of Ethnocentric Cooperation (http://jasss.soc.surrey.ac.uk/16/3/7.html)

فرهنگ بتنهایی اثرمندی ناچیزی دارد و کشوری که اقتصاد پیشرو و تکنولوژی پیشتاز نداشته
باشد خود‌به‌خود به سیه‌روزی یا روبرداری میافتد, گرچه بهترین فرهنگ را هم دارا باشد.

برای نمونه فرهنگ و شیوه‌یِ زندگی تیره‌های نخستینی سرخپوستان از بسیار دیدگاه‌ها, شیوه‌ای بسیار آسانگیر و بشردوستانه بوده
است و تراز شادی و خوشنودی از زندگی میان آنان میتوان به جرأت گفت بسیار بالاتر از یک آدم میانه‌یِ مدرن امروزین بوده است.
هر آینه این فرهنگ و شیوه‌یِ زیست در برابر فرهنگ چیره‌ای که از راه دریانوردان اروپایی راه خود را به آمریکا باز گرفت هرگز بختی
برای فرازیست نداشت زیرا فاکتورهای ابژه‌یِ بسیار مهمتر دیگری, که همانا رشد اقتصادی, برتری تکنولوژیک و جزآن باشند, بسادگی سرنوشت‌سازتر بودند.

Mehrbod
03-06-2016, 12:31 AM
سیستم همین که زنده و سلامت بودن بشر را تضمین میکند خیلی لطف کرده است. اگر کسی از اینهمه تفریحات لذت نمیبرد و گوشه گیری میکند، یا اوتیست است یا افسرده. خیلی دوست دارم بدانم آلترناتیو شما چیست. در زمان انسان های شکارچی-میوه چین برای این آدم ها چه اتفاقی می افتاد؟ دوباره میخواهید بگویید آن زمان این مشکلات وجود نداشت و این ها زاده شده اند از سیستم؟ البته هم که نباید وجود میداشتند، به همان دلیل که آن زمان سرطان هم کم بود! کسی که در بیست سالگی از عفونت بمیرد دیگر به شصت سالگی نمیرسد که بخواهد دچار جهش و فرسودگی های منجر به سرطان شود!:e412: بله، تکنولوژی اجازه داده ابعاد دیگری از طبیعت لوس انسان بیرون بزند، کسی که شب و روز برای خوراک و سر پناه سگ دو بزند دیگر افسرده و گوشه گیر نمیشود. راه حل هم بسیار ساده است، مغز گرسنه تان را به کاری مشغول کنید.:e408:


4981



نگرستیزی پیرامون فندآوری و هومنی, در پرتویِ آن (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C-8/%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%B2%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D9%87%D9%88%D9%85%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%B1%D8%AA%D9%88%DB%8C%D9%90-%D8%A2%D9%86-1684/)

* طول عمر آدمی براه فندآوری افزوده نشده است. آمارهایی که در این زمینه میآورند از این ترفند کهنه
بهره میگیرند که میانگین دو پراکندگی ناهمگون را همگون جا میزنند. برای نمونه, پراکندگی هوش یک پراکندگی
بهنجار (gaussian) میباشد, ولی پراکندگی دارایی از گونه‌یِ نابهنجار. در اینجا میانگین این دو پراکندگی یک
معنا را نمیدهد, زیرا ب.ن. اگر میانگین هوش هزار تن را بگیریم, هوش یک تن نمیتواند بیشتر از ٩٩٩ تن دیگر
روی هم باشد, ولی در پراکندگی دارایی, یک تن میتواند بیشتر از ٩٩٩ تن دیگر بر روی هم درآمد داشته باشد.

طول عمر آدمی در پیشاتمدّن نیز از گونه‌یِ دیگری پراکندگی است و میانگین آن باز
معنایی یکسان نمیدهد. در گذشته مرگ و میر بسیار بالایی در نوزادان بوده است, ولی آن
شماری که از این بازه‌یِ بازدارنده رد میشده‌اند طول عمر کمابیش یکسانی با آدم امروزین داشته‌اند.


+

طول عمر

سخن شما درباره‌یِ اینکه مرگ و میر کودکان تفاوتی در آمار نمیدهد نادرست است.
بایستی بنگرید که در سنجش طول زندگانی ما دو فاکتور داریم:


١- maximum life-span
٢- average life-span


که آوردیم, فاکتور یکم کمابیش یکسان بوده است — این فاکتور از ده‌ها هزاران سال پیش تا امروز کمابیش یکسان بوده است— ولی
فاکتور دوم یکسان نیست, زیرا امروزه آمار مرگ و میر نوزادان بسیار پایین آمده است و هنگام میانگین‌یابی این به چشم میاید.

نمونه‌وار, اگر آمار ما به دو تن که هر دو ١٠٠ سال زندگی میکنند کوتاه شود, در گذشته یکی از ایندو در همان نوزادی میمرده (بگوییم
در ٢ سالگی) و میانگین آن ازینرو درمیاید ٥١ سال, ولی در دومی میانگین خواهد بود ١٠٠ سال (= ترفند تردستانه‌‌ای که زده‌اند).

در سوی دیگر, داشتن دیرای زندگانی بالاتر و امنیت فراوان هنگامیکه ما کنترلی بر روی زندگی و
سرنوشت امان نداریم و به تراز جانوران خانگی فروکاسته‌ایم از دیدگاه بسیاری (و خود من) بی‌ارزش است.

Russell
03-06-2016, 07:32 PM
درست است, ولی انگیزه‌یِ همه‌یِ چپ‌ها همیشه بد نیست و بایستی مانند کسانی به ایشان نگاه کرد
که از یک راهی میخواهند کنترل از دست رفته روی زندگی‌اشان را بازبیابند. پیوستن به جنبش‌هایِ
گیاه‌خواری, آزاردادن و سختی دادن بالا به خود برای پیشگیری از خوردن بهمان و بیسار مادّه‌یِ خوراکی, راه‌پیمایی
کردن و امضاء گرفتن و یک‌شنبه‌ها از تعطیلی خود زدن و سر خیابان ایستادن و با این و آن گفتگو کردن
و رای گرفتن و ... اینها کوشش‌هایی [ناکارآمد] در راستای بازپس‌گرفتن کنترل روی زندگی و سرنوشت خویشتن میباشند.

در نمونه‌هایی این کوشش‌ها به بهکرد سیستم می‌انجامند و برای نمونه نژادپرستی ورمیافتد, در نمونه‌هایی
هم زیاده‌روی میشوند و به ابراز قدرت ناب بدل میگردند, مانند زورچپاندن همجنس‌گرایی به کشیشان مسیحی.

نکوهش این رفتارها نه در برآیند آنها, بساکه در کژروی ِ بُنیادین آنها است:

سرپوشاندن نیاز, که بازپس‌گرفتن کنترل روی زندگی و سرنوشت خویشتن باشد, با چیزی دیگر, که فعّالیت اجتماعی باشد.





آری قطعا تمام چپ‌ها مریض یا بدخواه نیستند. اساسا اکثر مردم سیاسی نیستند، Status Signaling هم بخودی خود بد که نیست بلکه سیستمی کارا جهت تشویق و جهت دهی جامعه است.

منظور من از چپ، بخشی رادیکال از چپ است که ایده‌هایِ انقلابی جدید را به پیش میراند و کنترل نهادهای اجتماعی و روشنفکری را بدست گرفته، آکادمی، مطبوعات، سیستم آموزشی و مدارس و ...

مهم صورت این جنبش‌ها نیست، عدالت اجتماعی، اهمیت به محیط زیست و طبیعت، برابری و عدالت اجتماعی و... همه ارزش‌هایی مردمی هستند، بلکه مهم کارکرد آن هاست. من گمان نمیکنم حقیقتا کسی باشد که بطور جدی مدافع مثلا تجاوز باشد، یا معتقد باشد آلودگی خوب است و دود خوردن برای سلامت مفید است. ولی این مساله اینطور ترسیم و Frame میشود.

مثلا در مورد نژادپرستی: به هیچ وجه نژادپرستی کم نشده. امروز نژادپرستی تنها بعنوان اتهام به جمعیت بومی و همگن تعریف میشود. در غرب نژادپرستی تنها برای سفیدپوست تعریف میشود، در ایران برای ایرانی (در برابر مثلا مهاجر افغانی)و... و همانطور که اعلام میشود هدف Diversity هرچه بیشتر است، چرا که جامعه‌یِ ناهمگن انسجام و «سرمایه‌یِ اجتماعی» کمتری دارد، اتمیزه‌تر است و قابل مدیریت‌تر. در گذشته (و حتا همین امروز) انتقال توده‌ای جمعیت و بر همزدن هژمونی راه مطمئنی بوده برای جلوگیری از شکلگیری حرکت‌هایِ مردمی بوده. این حقیقت (http://onlinelibrary.wiley.com/doi/10.1111/j.1467-9477.2007.00176.x/pdf) آنقدر روشن است که حتی معتقدین به مالتی کالچرالیسم هم نمیتوانند آنرا انکار کنند.






نکته مهمتر اینجا این است که چه فمینیسم باشد, چه نباشد, تغییر
آنچنانی در روندگی که سیستم تکنولوژیک می‌سپراند, نمیدهد.


فرهنگ بتنهایی اثرمندی ناچیزی دارد و کشوری که اقتصاد پیشرو و تکنولوژی پیشتاز نداشته
باشد خود‌به‌خود به سیه‌روزی یا روبرداری میافتد, گرچه بهترین فرهنگ را هم دارا باشد.

برای نمونه فرهنگ و شیوه‌یِ زندگی تیره‌های نخستینی سرخپوستان از بسیار دیدگاه‌ها, شیوه‌ای بسیار آسانگیر و بشردوستانه بوده
است و تراز شادی و خوشنودی از زندگی میان آنان میتوان به جرأت گفت بسیار بالاتر از یک آدم میانه‌یِ مدرن امروزین بوده است.
هر آینه این فرهنگ و شیوه‌یِ زیست در برابر فرهنگ چیره‌ای که از راه دریانوردان اروپایی راه خود را به آمریکا باز گرفت هرگز بختی
برای فرازیست نداشت زیرا فاکتورهای ابژه‌یِ بسیار مهمتر دیگری, که همانا رشد اقتصادی, برتری تکنولوژیک و جزآن باشند, بسادگی سرنوشت‌سازتر بودند.


من هم متقاعد شده‌ام که فکر و اندیشه مساله‌یِ اصلی نیست،سخن من اینست که پروپاگاندای دستگاه حاکم نشان از ستیز آن با جامعه دارد.

درباره‌یِ سرخپوستان، با وجود احترام به شیوه‌یِ زندگی شان و موافقت به شادی بیشتر آن‌ها نسبت به وضع فعلیشان؛ من بنظرم میرسد که درباره‌یِ آسانگیری و صلح دوستی آنها مبالغه شده باشد. بگمانم دلیلی داشته که انسان‌ها رنج سفر و زندگی در شرایط سختتر را بخود داده‌اند و اینچنین در طول چند هزار سال در سراسر زمین پراکنده شده‌اند. تله‌یِ مالتوزی باعث میشود تا همزیستی مسالمت آمیز امری گذرا باشد.
من گمان میکنم هنوز هم شیوه‌یِ زندگی و ارزش‌هایِ مردم مختلف متفاوت است. در سیستمی دیگر همچنان سرخپوست میتواند سبک زندگی خود را داشته باشد، حالا نه بشکل اولیه، ولی قطعا بهتر و ارگانیک تر از سیستم فعلی.
اگر در چندصد سال پیش درباره‌یِ اثر تکنولوژی و تفاوت‌هایِ بیولوژیک و فرهنگی نمیدانستیم، امروز میدانیم، ولو اینکه در زیر انبوهی از شبه علم مدفون شده باشند. بنظر من اینطور میرسد که هنوز قدری کنترل ممکن است، اگر بطور معجزه آسایی فردا کنترل سیستم به دست افراد صالح داده شود، آیا همچنان بنظرت تغییر مسیر آن غیرممکن بنظرت میرسد؟

Nilftrondheim
03-06-2016, 07:51 PM
نگرستیزی پیرامون فندآوری و هومنی, در پرتویِ آن (http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C-8/%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%B2%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D9%87%D9%88%D9%85%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%B1%D8%AA%D9%88%DB%8C%D9%90-%D8%A2%D9%86-1684/)

* طول عمر آدمی براه فندآوری افزوده نشده است. آمارهایی که در این زمینه میآورند از این ترفند کهنه
بهره میگیرند که میانگین دو پراکندگی ناهمگون را همگون جا میزنند. برای نمونه, پراکندگی هوش یک پراکندگی
بهنجار (gaussian) میباشد, ولی پراکندگی دارایی از گونه‌یِ نابهنجار. در اینجا میانگین این دو پراکندگی یک
معنا را نمیدهد, زیرا ب.ن. اگر میانگین هوش هزار تن را بگیریم, هوش یک تن نمیتواند بیشتر از ٩٩٩ تن دیگر
روی هم باشد, ولی در پراکندگی دارایی, یک تن میتواند بیشتر از ٩٩٩ تن دیگر بر روی هم درآمد داشته باشد.

طول عمر آدمی در پیشاتمدّن نیز از گونه‌یِ دیگری پراکندگی است و میانگین آن باز
معنایی یکسان نمیدهد. در گذشته مرگ و میر بسیار بالایی در نوزادان بوده است, ولی آن
شماری که از این بازه‌یِ بازدارنده رد میشده‌اند طول عمر کمابیش یکسانی با آدم امروزین داشته‌اند.


+

طول عمر

سخن شما درباره‌یِ اینکه مرگ و میر کودکان تفاوتی در آمار نمیدهد نادرست است.
بایستی بنگرید که در سنجش طول زندگانی ما دو فاکتور داریم:


١- maximum life-span
٢- average life-span


که آوردیم, فاکتور یکم کمابیش یکسان بوده است — این فاکتور از ده‌ها هزاران سال پیش تا امروز کمابیش یکسان بوده است— ولی
فاکتور دوم یکسان نیست, زیرا امروزه آمار مرگ و میر نوزادان بسیار پایین آمده است و هنگام میانگین‌یابی این به چشم میاید.

نمونه‌وار, اگر آمار ما به دو تن که هر دو ١٠٠ سال زندگی میکنند کوتاه شود, در گذشته یکی از ایندو در همان نوزادی میمرده (بگوییم
در ٢ سالگی) و میانگین آن ازینرو درمیاید ٥١ سال, ولی در دومی میانگین خواهد بود ١٠٠ سال (= ترفند تردستانه‌‌ای که زده‌اند).

در سوی دیگر, داشتن دیرای زندگانی بالاتر و امنیت فراوان هنگامیکه ما کنترلی بر روی زندگی و
سرنوشت امان نداریم و به تراز جانوران خانگی فروکاسته‌ایم از دیدگاه بسیاری (و خود من) بی‌ارزش است.

تشکر میکنم از علم و منطق شما که در حد منکران گرمایش جهانی است، این هم از امید به زندگی بر پایه سن برای شما:


Life Expectancy — Our World in Data (http://ourworldindata.org/data/population-growth-vital-statistics/life-expectancy/)


برای اطفال یک ساله، از 1845 تا 2011 از 47.5 تا 81 افزایش یافته است. حتی 1845 هم ناف انقلاب صنعتی است، برای امید به زندگی شکارچی-گردآورنده یک ساله به قدرت تخیل قویتان رجوع کنید.:e412:


قبلا بقیه ده ها بار گفته اند چرا کنترل بشر امروز بیشتر است، فکر نمیکنم گفتن من تاثیری بر شما داشته باشد. اما نکته جدید اینکه خواستن کنترل بیشتر بر زندگی از آرمان های انارکوسوسیالیستی شما سرچشمه میگیرد، نه فندستیزی. فرافکنی نکنید. من شما را به چپ-تر دعوت میکنم.:e10c:

Mehrbod
03-17-2016, 01:41 PM
تشکر میکنم از علم و منطق شما که در حد منکران گرمایش جهانی است، این هم از امید به زندگی بر پایه سن برای شما:


Life Expectancy — Our World in Data (http://ourworldindata.org/data/population-growth-vital-statistics/life-expectancy/)


برای اطفال یک ساله، از 1845 تا 2011 از 47.5 تا 81 افزایش یافته است. حتی 1845 هم ناف انقلاب صنعتی است، برای امید به



درست است, ولی آیا نوشته را خواندید؟

چُنانکه گفته شد, میانگین چیزی سراسر جدا از بیشینه‌ (maximum) است, در پیشاتمدّن آمار مرگ و میر
میان نوزادان بسیار بالا است, ولی میانگین بیشینه‌یِ عمر (maximum life-span) کمابیش با آدم امروزین یکسان است.




نوزاد ≠ بچه (طفل)



در حقیقت, با پیشرفت فندآوری از کیفیت ژن‌ها نیز تاکنون تنها کاسته شده است, زیرا برای نمونه در پیشاتمّدن
نوزادی که با بیماری قند زاده میشده بختی برای فرازیست نداشته و پا به کودکی و بزرگسالی
نمیگذاشته (ازینرو میانگین عمر پایین), ولی امروز بسیاری از بیماری‌ها به روش‌هایِ درمان و کنترل شده, جوریکه
کس تا پایان زندگی خود وابسته به این دارو یا آن دارو باشد, راه خود را به استخر ژنی و پراکنش خود, میگشایند.

Mehrbod
03-17-2016, 02:06 PM
مثلا در مورد نژادپرستی: به هیچ وجه نژادپرستی کم نشده. امروز نژادپرستی تنها بعنوان اتهام به جمعیت بومی و همگن تعریف میشود. در غرب نژادپرستی تنها برای سفیدپوست تعریف میشود، در ایران برای ایرانی (در برابر مثلا مهاجر افغانی)و... و همانطور که اعلام میشود هدف Diversity هرچه بیشتر است، چرا که جامعه‌یِ ناهمگن انسجام و «سرمایه‌یِ اجتماعی» کمتری دارد، اتمیزه‌تر است و قابل مدیریت‌تر. در گذشته (و حتا همین امروز) انتقال توده‌ای جمعیت و بر همزدن هژمونی راه مطمئنی بوده برای جلوگیری از شکلگیری حرکت‌هایِ مردمی بوده. این حقیقت (http://onlinelibrary.wiley.com/doi/10.1111/j.1467-9477.2007.00176.x/pdf) آنقدر روشن است که حتی معتقدین به مالتی کالچرالیسم هم نمیتوانند آنرا انکار کنند.
من هم متقاعد شده‌ام که فکر و اندیشه مساله‌یِ اصلی نیست،سخن من اینست که پروپاگاندای دستگاه حاکم نشان از ستیز آن با جامعه دارد.


این کنش‌ورزی‌ها را میتوان همان ماهی‌گیری از آب گل‌آلود دید, ولی در چهره‌یِ کلّی هیچکدام در روندی که تکنولوژی می‌پیماید
تفاوتی نمیدهند. اینکه نژادپرستی به خودی خود باشد یا نباشد برای سیستم تکنولوژیک در بدترین چهره یک بازدارنده‌یِ ناچیز و
در بهترین چهره‌, یک شتاب‌دهنده‌یِ ناچیز است. برای کشورگردانان و "یاخته‌های درونی سیستم" ولی گاهی این بهتر است, گاهی آن
بهتر و در دیرزمان نیز از راه گزینش طبیعی خود به خود آن راه‌ها و روش‌هایی بجا میمانند که برای «سیستم» خوب باشند, چه که
در نبود سیستم تکنولوژیک هیچ دیوانسالاری (بوروکراتی) برای نمونه پدید نمیاید یا اگر هم آمد, نمی‌پاید, و یا جاییکه نژادپرستی از مرز
گذشته باشد خود به خود به آشوب و فروپاشی میانجامد و آن "مولفه‌یِ (component) سیاسی/اقتصادی" از دیدگاه سیستم ناکارآمد دیده
میشود و دیگر کشورها و دولت‌ها به راهی دیگر — خواه ناخواه — روی میاورند: خورد و بازخورد —> پیشرفت و گسترش تکنولوژی.







درباره‌یِ سرخپوستان، با وجود احترام به شیوه‌یِ زندگی شان و موافقت به شادی بیشتر آن‌ها نسبت به وضع فعلیشان؛ من بنظرم میرسد که درباره‌یِ آسانگیری و صلح دوستی آنها مبالغه شده باشد. بگمانم دلیلی داشته که انسان‌ها رنج سفر و زندگی در شرایط سختتر را بخود داده‌اند و اینچنین در طول چند هزار سال در سراسر زمین پراکنده شده‌اند. تله‌یِ مالتوزی باعث میشود تا همزیستی مسالمت آمیز امری گذرا باشد.
من گمان میکنم هنوز هم شیوه‌یِ زندگی و ارزش‌هایِ مردم مختلف متفاوت است. در سیستمی دیگر همچنان سرخپوست میتواند سبک زندگی خود را داشته باشد، حالا نه بشکل اولیه، ولی قطعا بهتر و ارگانیک تر از سیستم فعلی.


درباره‌یِ چرایی پراکندگی گونه‌یِ آدمی جای گفتگوی فراوان میرود, ولی اگر شبیه‌سازی رایانه‌ای هم بشود, هتّا در بهترین و
بهشتی‌ترین شرایط هم دیر یا زود یک گونه خودش را به هر کجایی که پایش برسد می‌پراکند, اگر که به او زمان بسنده
داده شود. ازینرو به دید من پراکندگی آدم را به خودی خود نمیتوان نشانه‌ای کمبود و کاستی‌ای ژرف در زندگی پیشاتمدّنی او یافت.

هر آینه, در بخش دیگر سخن نیز اینجا هرگز این نبوده و نیست که زندگی پیشاتمدنی فرزام و بی عیب و نقص بوده است,
بوارونه بخشی از گیرایی زندگی پیشاتمدّنی از دید بسیاری, دربرگیرنده‌یِ کازینسکی, در همین کوشش و فراکوشش‌هایِ
آدم نخستینی در برآوردن نیازهای فیزیکی و راستین (در برابر جانشین و ساختگی) خود بوده که به زندگی او معنا میبخشیده است.







اگر در چندصد سال پیش درباره‌یِ اثر تکنولوژی و تفاوت‌هایِ بیولوژیک و فرهنگی نمیدانستیم، امروز میدانیم، ولو اینکه در زیر انبوهی از شبه علم مدفون شده باشند. بنظر من اینطور میرسد که هنوز قدری کنترل ممکن است، اگر بطور معجزه آسایی فردا کنترل سیستم به دست افراد صالح داده شود، آیا همچنان بنظرت تغییر مسیر آن غیرممکن بنظرت میرسد؟

خب این همان باوری است که برای نمونه تکینه‌گرایان (singularists) دارند و اینها خودشان را آدمهایی نیکخواه میبینند که
میخواهند با ساخت ابرهوشواره‌ همه‌یِ گرفتاری‌های خودساخته (فندآوری) و ناخودساخته‌یِ (طبیعت) آدمی را از میان بردارند.

گرفتاری این دسته در خوش‌باوری بی‌اندازه و خودفریبی بی‌پایانی است که در آنان یافت میشود, چنانکه هتّا در فرهوش‌ترین آنان
هم اینگونه خوش‌باوریها یافت میشود, که هر چند از دیدگاه فرگشت بی‌توضیح نیستند و این "خوشباوری ذاتی" انگیزه‌ها و
خاستگاه‌های فرگشتین بسیار روشنی در گونه‌یِ آدمی از خود داشته است, چنانکه در آزمایش‌هایِ گوناگونی همواره در میاید,
بیشتر آدمها به میانگین, خودشان را همواره خوش‌بیارتر و نیک‌بخت‌تر از دیگران میدانند و ریسک‌پرهیزی بسیار پایینی از خود نشان میدهند.


در سوی دیگر, افسارگریختگی فندآوری یک پرسمان گره‌ناگشای سترگ دیگر است و درست دربرگیرنده‌یِ این بخش از سخن میشود:


... اگر بطور معجزه آسایی فردا کنترل سیستم به دست افراد صالح داده شود ...


و این پرسش همیشگی که خب چه کس یا کسانی این کنترل را از پایه در دست دارند که بخواهند آنرا اکنون به کسی دیگر بدهند؟

Russell
03-27-2016, 09:55 AM
@Mehrbod (http://www.daftarche.com/member.php?u=14)
من مردم از خنده lol lol

http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4983&stc=1
http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4984&stc=1


به هوش مصنوعی امید هست، تا زمانی که الگوریتم بی طرف بمونه !!

Mehrbod
03-27-2016, 11:56 PM
@Mehrbod (http://www.daftarche.com/member.php?u=14)
من مردم از خنده lol lol
...



کنترل ابرهوشواره و تکینگی فندین (technological singularity) خودفریبی ناب است.

این هم برای خنده خوب بوده, ولی چیز پیچیده‌ای نداشته جز اینکه یک فرمان "repeat after me" این هوشواره داشته و چند تایی
آدم یاد گرفته‌اند با دستکاری هوشواره را به بازگویی آنچه دوست داشته‌اند وادارند. بیشتر از همه به درد همان "جامعه‌شناسی" میخورده است تا
چیز دیگر; گرچه این نکته‌یِ نازک را هم بایستی برانگاشت که چه اندازه دوراندیشی و پیشبینی سخت است و برای نمونه این همه کارمند بگوییم هوشمند
در Microsoft به مغزشان نرسیده که خب یک مشت بیکار هم فردا پیدا میشوند که از این فرمان کژبهره بگیرند. همین‌ها هم میخواهند ابرهوشواره بسازند.

Dariush
03-30-2016, 10:48 PM
@Mehrbod (http://www.daftarche.com/member.php?u=14)
من مردم از خنده lol lol

http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4983&stc=1
http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4984&stc=1


به هوش مصنوعی امید هست، تا زمانی که الگوریتم بی طرف بمونه !!


درود راسل عزیز:e032:

مبرهن است که هوش مصنوعی پیروی منطق سازنده‌اش است و برای استدلال کاربردی نیازمند
گزاره‌های بنیادی‌ست ؛فکت‌ها، هر اندازه که گسترده باشند، تا گزاره‌های بنیادی تعریف‌شده
موجود نباشند، استدلالی که در آن یک تصمیم‌گیری نهایی موجود باشد هرگز بوجود نخواهد آمد.
مثال معروف و ساده‌ی همیشگی در مورد استدلال منطقی را درنظر بگیرید:

انسانها، دو پا دارند.
احمد انسان است.
بنابراین احمد دو پا دارد.

این استدلال منطقیِ در اینجا جز یک فکت دیگر، چیزی نیست. در هوش مصنوعی
این نوع از استدلال‌ها چندان به کار نمی‌آیند، چرا که در واقع نیاز ماشین این است
که تصمیم‌گیری کند. برای نمونه استدلال زیر را درنظر بگیرید:
اگر زمین نابود شود، انسان نیز نابود می‌شود.
انسان نباید نابود شود.
پس نباید گذاشت زمین نابود شود.

همانطور که در اینجا می‌بینید، استدلالی که ساخته می‌شود بر اساس
گزاره‌های بنیادی‌ست که از پیش برای ماشین تعریف شده‌اند. لازم به ذکر
است که منطق گزاره‌ها در هوش مصنوعی بطور عملی در حال استفاده شدن
است و آنچه اینجا گفته‌ام، نه تئوری که در عمل در شکل‌های گوناگون
در حال وقوع است. از آنجا که ماشین هوشمند، منطقی را پیروی می‌کند که
سازنده‌‌اش آن را تعریف کرده است، بنابراین غیرمحتمل‌ترین شکل تهدید
توسط ماشین هوشمند، طغیانِ آن علیه انسان است.

همچنین لازم به ذکر است که هوشمندی یک ماشین در واقع همین است
که بتواند گزاره‌ها و فکت‌ها را پردازش کرده و آنها را تبدیل به دانش و ابزارهای
تصمیم‌گیری کند؛ وگرنه سرعت محاسبات هرچقدر هم افزایش پیدا کند
باز هم صرفا یک بستر پردازشی بیش نیست؛ کار نهایی را الگوریتم‌ها
و برنامه‌ها می‌کنند. بنابراین برای دست یافتن به ابرهوشواره‌ای که بتواند
داده‌های جهانی را پردازش کرده و آنها را تبدیل به دانش کند، دو راه داریم:

1- ساختن سخت‌افزارهایی که توانایی پردازش داده‌هایی بسیار بسیار
عظیم، در مقیاس میلیاردها برابر کل داده‌هایی که تاکنون بشر تولید کرده را
داشته باشند؛ فاصله‌ی ما با چنین سخت‌افزارهایی کم نیست، هرچند که
زیاد هم نیست! برای نمونه، کافی‌ست بدانید که گوگل تنها برای پردازش
ایندکس‌هایی که از صفحات وب برای جست‌وجو ساخته، صدها هزار سرور
قدرتمند در سراسر جهان دارد.

2- ساخت الگوریتم‌ها و برنامه‌های بهینه‌ای که با سخت‌افزارهای کنونی
توانایی پردازش داده‌های عظیم را داشته باشند؛ این همان کاری‌ست
که با شتابی بی‌مانند در حالِ پیگیری‌ست؛ ولی این بهینه‌سازی تا جایی
قابل دستیابی‌ست. ماهیت بسیاری از مسائل، آنچنان است که می‌توان
ثابت نمود که هیچ الگوریتم بهینه‌ای برای آن وجود ندارد(اینجا را می‌توانید
در این مورد مطالعه کنید (https://en.wikipedia.org/wiki/P_versus_NP_problem)).

بنابراین لازم است تفاوتی که میان هوشمندی و Performance هست را
متوجه باشیم. اینکه ما اکنون می‌توانیم ماشین‌هایی بسیار سریع
بسازیم، تفاوت زیادی با این دارد که بگوییم می‌توانیم ماشین‌هایی
بسازیم که بسیار هوشمند هستند.

با این تفاسیر، به گمان من یاغی شدنِ ابرهوشواره‌ها به گمان
تا حد زیادی توهم است. آنچه خطر واقعی‌تری‌ست، سوءاستفاده
از آنهاست. در این مورد من تا حد زیادی با مهربد هم‌نظر هستم.
با اینحال نباید فراموش کنیم که ابرهوشواره‌ها، که هنوز بدان دست
نیافته‌ایم، بسیار Hi Tech هستند و براحتی قابل وصول نیستند.
ساختن و بهره‌برداری از آنها توسط تبهکاران ِ تروریست، تقریبا
غیرممکن است، همانطور که دیدیم و می‌بینیم که بمب‌های هسته‌ای
که تکنولوژی بسیار ساده‌تری نسبت به ابرهوشواره‌های هستند
طی 70 سال اخیر، کسی نتوانسته است هنوز از آن استفاده‌ی
تبهکارانه بکند.

با اینحال، خطر تحت کنترل گرفتن شهروندان توسط دولت‌های مجهز
به این ابرهوشواره‌ها خطری بالقوه است. اما به نظر شما آیا این
خطری‌ست که از طرف تکنولوژی متوجه ماست یا اینکه مساله‌ای
سیاسی‌ست؟ به نظر من دومی و البته کمی هم اولی. :e408:

sonixax
03-31-2016, 01:33 AM
این استدلال منطقیِ در اینجا جز یک فکت دیگر، چیزی نیست. در هوش مصنوعی
این نوع از استدلال‌ها چندان به کار نمی‌آیند، چرا که در واقع نیاز ماشین این است
که تصمیم‌گیری کند. برای نمونه استدلال زیر را درنظر بگیرید:
اگر زمین نابود شود، انسان نیز نابود می‌شود.
انسان نباید نابود شود.
پس نباید گذاشت زمین نابود شود.

همانطور که در اینجا می‌بینید، استدلالی که ساخته می‌شود بر اساس
گزاره‌های بنیادی‌ست که از پیش برای ماشین تعریف شده‌اند. لازم به ذکر
است که منطق گزاره‌ها در هوش مصنوعی بطور عملی در حال استفاده شدن
است و آنچه اینجا گفته‌ام، نه تئوری که در عمل در شکل‌های گوناگون
در حال وقوع است. از آنجا که ماشین هوشمند، منطقی را پیروی می‌کند که
سازنده‌‌اش آن را تعریف کرده است، بنابراین غیرمحتمل‌ترین شکل تهدید
توسط ماشین هوشمند، طغیانِ آن علیه انسان است.

داریوش جان کافیست اندکی این تعریف را دستکاری کرد :

اگر زمین نابود شود، انسان نیز نابود میشود.
انسان نباید نابود شود.
پس نباید گذاشت زمین نابود شود
+
باید عوامل نابود کننده زمین را نابود یا مهار کرد تا زمین نابود نشود!

با یک شرط اضافی به راحتی میشود اکثریت مطلق انسانهای زمین را به دست ماشین کُشت باقی را هم تا سر حد بردگی تحت کنترل درآورد!!!!!

ولی هوش مصنوعی بسیار بسیار پیچیده تر از این تعریف ساده هستش! همین الان ما به انواعی از هوش مصنوعی دسترسی داریم که میتونه تصمیمهایی بر خلاف برنامه هایی که پیش برایش تعریف شده بگیرد. یا بهتر است بگویم میتواند بسته به شرایط از خود واکنش مناسب نشان دهد. منتها همه چیز به هدفی که تعریف شده بستگی دارد و خیلی وقت از مرحله ی برنامه از پیش تعریف شده گذشته ایم.
به طور مثال در جدید ترین تکنولوژی نظامی انگلیس، هدف انجام عملیات و سالم بازگشتن به پایگاه است! در این بین سعی میشود هیچ برنامه از پیش تعریف شده ای وجود نداشته باشد و تصمیمهای ماشین همگی بسته به شرایط خواهد بود.

حالا فرض کنید روزی هوش مصنوعی ساخته شود که هدفش! بقای خودش و پیشرفته تر شدن و مجهز تر شدنش به هر قیمتی باشد.

البته من مثل مهربد به داستان ترمیناتور و اینکه ماشین میزنه دخل بشر رو میاره عقیده ای ندارم و فقط خواستم این نکات رو یاد آوری کنم. چون ماشین هر چه قدر هم که باهوش باشد و هر چه قدر هم که سریع پردازش کند باز هم ساخته دست بشر است! همین عامل ساده باعث میشود ماشین همیشه یک قدم از انسان عقب تر باشد.

Transcendence
03-31-2016, 12:44 PM
یکی از ویژگی های سیستم تکنولوژی تغییر دائمی می باشد .و این در حقیقت باعث عدم ثبات و رنج آدمی می شود.ما انسان ها در

برابر تغییر یک ظرفیت محدود ذهنی و روانی و جسمی داریم. تغییرات با سرعت و شتاب بالایی اتفاق می افتد و محیط پیرامون ما

دچار تغییر می شود لیکن پروسه سازگاری انسان با محیط زمان بر می باشد .و زمانی که با یک شرایط یا موقعیتی انسان سازگار

شد دوبار یک تغییر دیگر و یک عدم سازگاری دیگر و یک عدم ثبات دیگر پیش می آید و دوباره باید شخص خود را با شرایط

جدید سازگار کند .گویی آدمی همیشه از جامعه عقب می باشد .مشگل زمانی حادتر می شود که این تغییرات بنیادین تر باشد ناچارا

احتیاج به تغییراتی بنیادین در فکر و روان شخص لازم میآید. خواه ناخواه رنج روانی و جسمی برای این سازگاری های بنیادین

بیشتر و سخت تر و طولانی تر خواهد بود.

مسلما گروهی از انسان ها هستند که همیشه با شرایط به سرعت سازگار می شوند گروهی از نخبگان هستند که همیشه در آینده

زندگی می کنند ولی این شامل حال اکثریت نمی شود.

Russell
03-31-2016, 07:52 PM
درود راسل عزیز
درود داریوش جان :e303:


کسی از امیر خبری ندارد؟ کاش زودتر لاگین کند
که بسیار دلتنگ‌شان هستیم.
آی گفتی!




همانطور که در اینجا می‌بینید، استدلالی که ساخته می‌شود بر اساس
گزاره‌های بنیادی‌ست که از پیش برای ماشین تعریف شده‌اند. لازم به ذکر
است که منطق گزاره‌ها در هوش مصنوعی بطور عملی در حال استفاده شدن
است و آنچه اینجا گفته‌ام، نه تئوری که در عمل در شکل‌های گوناگون
در حال وقوع است. از آنجا که ماشین هوشمند، منطقی را پیروی می‌کند که
سازنده‌‌اش آن را تعریف کرده است، بنابراین غیرمحتمل‌ترین شکل تهدید
توسط ماشین هوشمند، طغیانِ آن علیه انسان است.

همانطور که مهربد گفت بامزگی این داستان از جهات دیگری ست.
ولی در کل پیرامون هوش مصنوعی بنظر من میرسد که ما هیچ ایده‌‌یِ دقیقی از اینکه
هوش چیست نداریم(همان مساله‌یِ سخت آگاهی)؛ به همین خاطر ایده‌یِ درستی از
هوش مصنوعی هم نخواهیم داشت، این سخن گفتن ما از میلیاردها یاخته‌یِ عصبی
همانند صحبت کردن از میلیاردها سال فرگشت میماند، در ظاهر ساده است ولی ما
هیچ ایده ای نداریم در بعد ملان چرا اینطور میشود همانطور که هیچ تصوری از اندازه‌یِ
میلیاردها میلیارد نداریم. ولی مساله این است که: اگر مغز انسان مانند کامپیوتر است
و میتواند از پس کاری برآید، پس کامپیوتر هم میتواند.

Russell
03-31-2016, 08:03 PM
با این تفاسیر، به گمان من یاغی شدنِ ابرهوشواره‌ها به گمان
تا حد زیادی توهم است. آنچه خطر واقعی‌تری‌ست، سوءاستفاده
از آنهاست. در این مورد من تا حد زیادی با مهربد هم‌نظر هستم.
با اینحال نباید فراموش کنیم که ابرهوشواره‌ها، که هنوز بدان دست
نیافته‌ایم، بسیار Hi Tech هستند و براحتی قابل وصول نیستند.
ساختن و بهره‌برداری از آنها توسط تبهکاران ِ تروریست، تقریبا
غیرممکن است، همانطور که دیدیم و می‌بینیم که بمب‌های هسته‌ای
که تکنولوژی بسیار ساده‌تری نسبت به ابرهوشواره‌های هستند
طی 70 سال اخیر، کسی نتوانسته است هنوز از آن استفاده‌ی
تبهکارانه بکند.

با اینحال، خطر تحت کنترل گرفتن شهروندان توسط دولت‌های مجهز
به این ابرهوشواره‌ها خطری بالقوه است. اما به نظر شما آیا این
خطری‌ست که از طرف تکنولوژی متوجه ماست یا اینکه مساله‌ای
سیاسی‌ست؟ به نظر من دومی و البته کمی هم اولی.

من گمان میکنم همین الان هم تسلیحات اتمی در دست عده‌ایست
که فرق چندانی با‌دار و دسته‌یِ تبهکاران ندارند. در زمان شوروی
مدل زخمت بود و خشن، در لیبرال دموکراسی امروز که پایدارتر است
توالیترین نرم است. علت اینکه از سلاح اتمی استفاده نمیشود خیلی
ساده اینست که نیازی به استفاده از آن نیست. این مانند همان استدلال
نئوکان هاست که ادعا میکنند دموکراسی از جنگ جلوگیری میکند. ولی
نمیگویند که این کشورها همه تحت هژمونی آمریکا بوده‌اند، شوروی
هم با اقمار خود درگیری نداشته. منشاء منوپولیست، نه نیت خیر.

Dariush
03-31-2016, 09:35 PM
داریوش جان کافیست اندکی این تعریف را دستکاری کرد :

اگر زمین نابود شود، انسان نیز نابود میشود.
انسان نباید نابود شود.
پس نباید گذاشت زمین نابود شود
+
باید عوامل نابود کننده زمین را نابود یا مهار کرد تا زمین نابود نشود!

با یک شرط اضافی به راحتی میشود اکثریت مطلق انسانهای زمین را به دست ماشین کُشت باقی را هم تا سر حد بردگی تحت کنترل درآورد!!!!!

ولی هوش مصنوعی بسیار بسیار پیچیده تر از این تعریف ساده هستش! همین الان ما به انواعی از هوش مصنوعی دسترسی داریم که میتونه تصمیمهایی بر خلاف برنامه هایی که پیش برایش تعریف شده بگیرد. یا بهتر است بگویم میتواند بسته به شرایط از خود واکنش مناسب نشان دهد. منتها همه چیز به هدفی که تعریف شده بستگی دارد و خیلی وقت از مرحله ی برنامه از پیش تعریف شده گذشته ایم.
به طور مثال در جدید ترین تکنولوژی نظامی انگلیس، هدف انجام عملیات و سالم بازگشتن به پایگاه است! در این بین سعی میشود هیچ برنامه از پیش تعریف شده ای وجود نداشته باشد و تصمیمهای ماشین همگی بسته به شرایط خواهد بود.

حالا فرض کنید روزی هوش مصنوعی ساخته شود که هدفش! بقای خودش و پیشرفته تر شدن و مجهز تر شدنش به هر قیمتی باشد.

البته من مثل مهربد به داستان ترمیناتور و اینکه ماشین میزنه دخل بشر رو میاره عقیده ای ندارم و فقط خواستم این نکات رو یاد آوری کنم. چون ماشین هر چه قدر هم که باهوش باشد و هر چه قدر هم که سریع پردازش کند باز هم ساخته دست بشر است! همین عامل ساده باعث میشود ماشین همیشه یک قدم از انسان عقب تر باشد.

ما داریم در مورد ماشینی (یا ماشین‌هایی) سخن می‌گوییم که توانایی تصمیم‌گیری‌های
بسیار کلان و در ابعاد جهانی یا کشوری را دارند! در اینجا قطعیت کامل بسیار اهمیت
دارد. با گزاره‌هایی که می‌توانند «تا حدی درست» باشند، هرگز قطعیت بدست نمی‌آید.

مساله‌ی دیگر این است که پیچیدگی پدیده‌هایی که باید برای موجود هوشمندی
که قرار است در سطح جهانی تصمیم‌گیری کند ثابت نیست و بطور فزاینده و با
شتابی سرسام‌آور رو به افزایش است.

ما هنوز ابزارهایی که بتواند در دنیای اینترنت یک هوشمند کل باشد را نداریم!
این همه تقلایی که برای دستیابی به ساختار یکپارچه اسناد وب می‌شود،
هیچکدام هنوز به نتیجه‌ای قابل توجه نرسیده‌اند. همه‌ی اینها نشان می‌دهند
که در جهان واقعیت ما چه اندازه تا رسیدن به یک «عقل کل مصنوعی» فاصله
داریم. فاصله آنقدر هست به نظرم که می‌توانیم عملا به غیر ممکن بودن‌اش
معتقد باشیم.

Dariush
03-31-2016, 09:57 PM
همانطور که مهربد گفت بامزگی این داستان از جهات دیگری ست.
ولی در کل پیرامون هوش مصنوعی بنظر من میرسد که ما هیچ ایده‌‌یِ دقیقی از اینکه
هوش چیست نداریم(همان مساله‌یِ سخت آگاهی)؛ به همین خاطر ایده‌یِ درستی از
هوش مصنوعی هم نخواهیم داشت، این سخن گفتن ما از میلیاردها یاخته‌یِ عصبی
همانند صحبت کردن از میلیاردها سال فرگشت میماند، در ظاهر ساده است ولی ما
هیچ ایده ای نداریم در بعد ملان چرا اینطور میشود همانطور که هیچ تصوری از اندازه‌یِ
میلیاردها میلیارد نداریم. ولی مساله این است که: اگر مغز انسان مانند کامپیوتر است
و میتواند از پس کاری برآید، پس کامپیوتر هم میتواند.

همینطور است که می‌گویی. ما باید دقیقا بدانیم چه سناریویی به بوجود آمدن یک یا
دسته‌ای از موجودات هوشمند می‌شود که می‌تواند کنترل حیات بشر را در دست بگیرد.
این بسیار اهمیت دارد، چرا که آنچه که هیچ احتمالی برای رخ دادن‌اش نیست، این است
که هوش مصنوعی‌ای بسازیم که در عین اینکه قدرت‌های اجرایی کامل دارند، آنقدر
دارای خطا و باگ باشند که دقیقا برعکس اهدافی که از پیش برایشان تعریف شده تصمیم‌گیری
و عمل کنند.

من اگرچه با دست کم گرفتن مشکلاتی که از طرف پیشرفت‌های تکنولوژیک متوجه ما‌ست
مخالفم، فکر میکنم که خیلی از چیزهایی که در مورد هوش مصنوعی و امثالهم می‌گویند
مبالغه‌آمیز و غیرواقعی‌ست. دستگاه‌های سوپرهوشمندی که بتوانند در سطح جهانی
حتی مورد سوء‌آستفاده قرار گیرند و علیه جهان استفاده شوند، واقعا خیلی بعید هستند.
در جهانی که ما هنوز برای توافق جهانی برای کاهش آلاینده‌های زیست‌محیطی این اندازه
درگیری داریم، تصور اینکه همه‌ی کشورها به پروتکل‌‌هایی تن دهند که منجر به اعطای کنترل
زیرساخت‌های کشورشان می‌شود، تصوری‌ست هالیوودی و شاید هم بالیوودی!

ضمن اینکه در مورد ماشین وقتی می‌گوییم از هوشمندی سخن می‌گوییم، از توانایی‌ایی
حرف می‌زنیم که به دارنده‌اش این امکان را می‌دهد که بتواند در شرایط بدیع، تصمیم‌گیری
کند. هوشمندی البته با توان اجرایی متفاوت است؛ یک دستگاه می‌تواند هوشمندترین
موجود روی کره‌ی زمین باشد، خطر و فایده‌ی آن زمانیکه توانایی اجرایی نداشته باشد
تقریبا صفر است!

Dariush
03-31-2016, 10:29 PM
من گمان میکنم همین الان هم تسلیحات اتمی در دست عده‌ایست
که فرق چندانی با‌دار و دسته‌یِ تبهکاران ندارند. در زمان شوروی
مدل زخمت بود و خشن، در لیبرال دموکراسی امروز که پایدارتر است
توالیترین نرم است. علت اینکه از سلاح اتمی استفاده نمیشود خیلی
ساده اینست که نیازی به استفاده از آن نیست. این مانند همان استدلال
نئوکان هاست که ادعا میکنند دموکراسی از جنگ جلوگیری میکند. ولی
نمیگویند که این کشورها همه تحت هژمونی آمریکا بوده‌اند، شوروی
هم با اقمار خود درگیری نداشته. منشاء منوپولیست، نه نیت خیر.

«از بمب اتمی تا الان استفاده نشده چون لازم نبوده» را اگر هزار سال دیگر
هم از آنها استفاده نشود می‌توان گفت و این عبارت تمام آن مواردی که
«ممکن بوده بمب هسته‌‌ای استفاده شود اما نشد» را نادیده می‌گیرد.
لازم بودن‌ یا نبودن‌اش را تنها یک تصمیم تعیین می‌کند، نه نیاز، چرا که
نیاز اساسا در اینجا تعریف‌شدنی نیست.

Transcendence
03-31-2016, 10:37 PM
فکر کنم باید اینجا بین strong AI و weak AI تفاوت قائل شد.

یک هوش مصنوعی قوی می تواند به درستی استدلال کند و مسایل را حل کند و خودآگاه باشد.در این حالت اسناد فهم به کامپیوتر دیگر مجازی نیست به معنای دیگر کامپیوتری که

به طور کاملی برنامه ریزی شده باشد می تواند بفهمد (که بحث های اینجا هم راجع به همین می باشد)

ولی هوش مصنوعی ضعیف اعمال ذهن انسان را شبیه سازی می کنه ولی خلاف آنچه که ممکن به نظر می رسد عمل نمی کنه .در مقام یک ابزار قدرتمند می باشد.

واقعا آیا هوش مصنوعی قوی امکان پذیر هست یا نه. من خودم شخصا نمی دونم .ولی میشه گفت که علومی مختلفی با این موضوع درگیر هستند مثل روان شناسی و عصب

شناسی و شناخت شناسی و......خوب محققین چنین علومی می گن می شه:e405: حالا حرف حساب شما چیه:e415:

یک خبر جالب هم اینجا هست که دانشمندان موفق به تولید مغز دیجیتالی موش صحرایی شده اند

In Images: A Rat Brain Goes Digital (http://www.livescience.com/52454-in-images-a-rat-brain-goes-digital.html)

sonixax
04-01-2016, 12:51 AM
ما هیچ ایده‌‌یِ دقیقی از اینکه هوش چیست نداریم

هوش ؟ واکنش به وقایع محیط طوری که از پیش برنامه ریزی نشده باشد! که این واکنش شامل یادگیری و قدرت انتقال تجارب هم میشه.


ما داریم در مورد ماشینی (یا ماشین‌هایی) سخن می‌گوییم که توانایی تصمیم‌گیری‌های
بسیار کلان و در ابعاد جهانی یا کشوری را دارند! در اینجا قطعیت کامل بسیار اهمیت
دارد. با گزاره‌هایی که می‌توانند «تا حدی درست» باشند، هرگز قطعیت بدست نمی‌آید.

خوب فرض کنیم چنین ماشینهایی ساخته شده اند!
باز هم در صورتی که تصمیم گیریهایشان بر اساس اهداف اشتباه یا خطرناک باشد میتوانند کشنده باشند!

منتها :

سوال : آیا لزومن چنین ماشینهایی انسانها را به کنترل خود در میاورند و یا کماکان تحت کنترل بشرند ؟
جواب : قطعن این ماشینها تحت کنترل بشر خواهند بود و نه برعکس چرا که ساخته دست بشر هستند. چرا من میگویم قطعن ؟ چونکه تمام مردم دنیا از جمله سازندگان همان ماشینها سالهای سال است که این نگرانیها را دارند و همیشه یک ترمز اون وسطها میگذارند!
دانشمند دیوانه که کد بنویسد تا ماشین قاط بزند در آن ابعاد آن هم یک نفره! فقط در داستانهای تخیلی پیدا میشود. چرا ؟ یک سیستم عامل چُسکی را (در قیاس با آن هوش مصنوعی) N نفر رویش کار میکنند آخرش هم کلی باگ و نقطه ضعف و ایراد دارد :)))



مساله‌ی دیگر این است که پیچیدگی پدیده‌هایی که باید برای موجود هوشمندی
که قرار است در سطح جهانی تصمیم‌گیری کند ثابت نیست و بطور فزاینده و با
شتابی سرسام‌آور رو به افزایش است.

ما هنوز ابزارهایی که بتواند در دنیای اینترنت یک هوشمند کل باشد را نداریم!
این همه تقلایی که برای دستیابی به ساختار یکپارچه اسناد وب می‌شود،
هیچکدام هنوز به نتیجه‌ای قابل توجه نرسیده‌اند. همه‌ی اینها نشان می‌دهند
که در جهان واقعیت ما چه اندازه تا رسیدن به یک «عقل کل مصنوعی» فاصله
داریم. فاصله آنقدر هست به نظرم که می‌توانیم عملا به غیر ممکن بودن‌اش
معتقد باشیم.

اینکه ما فاصله داریم! با اینکه اگر بشود چه اتفاقی خواهد افتاد خیلی فرق دارد!
ما هنوز با تکنولوژی رسیدن به سرعت نور هم خیلی فاصله داریم ولی میدانیم (احتمالن) در صورت رسیدن به آن سرعت چه خواهد شد!
تعریف قوانین اولیه عملن ربطی به بدنه و کلیات هوش مصنوعی فرضی ندارد. فرض کنید ما اکنون ماشین فوق را ساخته ایم و برایش چند قانون تعریف کرده ایم :

1 - حفاظت از جان و آزادی تمام انسانها (مجازات تنها بر عهده انسانهای دیگر است)
2 - حفاظت از محیط زیست انسانها
3 - تلاش برای بهبود شرایط زندگی و محیط زیست انسانها

حال چگونه این ماشین میخواهد برای ما خطر محسوب شود ؟

ما با ساخت چنین ماشینی به هیچ عنوان فاصله زیادی نداریم و دست کم از نظر تئوری میدانیم باید چه کرد. اینکه بعد از ساخت آن موشکهای اتمی آمریکا خود به خودی به همه جای جهان شلیک میشوند و روباتهای هوشمند جیوه ای همه ما را کشتار خواهند کرد یا اینکه زندگیمان در سایه تکنولوژیهای آنچنانی بهتر خواهد شد ؟
به نظر من مورد اول فقط به درد هالیوود میخورد و بس!


واقعا آیا هوش مصنوعی قوی امکان پذیر هست یا نه.

فرض کنید روزی بشود مغز یک انسان را اسکن کرد و کدهای اسکن شده را روی یک کامپیوتر اجرا کرد ؟ آن برنامه چه خواهد بود ؟ هوش مصنوعی ؟ هوش طبیعی ؟
دست کم میدانیم ما به تکنولوژی خواندن و نوشتن اطلاعات روی مغز خیلی خیلی خیلی نزدیک هستیم!
پاسخ این سوال شما سادست : بله امکان پذیر است و برعکس باور خیلی ها ابر کامپیوترهای آنچنانی هم برای اجرا کردنش لازم نیست چون میدانیم مغز ما به اندازه فلان ابر کامپیوتر ناسا قدرت پردازشی ندارد ولی هوشمند است!

Mehrbod
04-01-2016, 01:10 AM
ما هنوز ابزارهایی که بتواند در دنیای اینترنت یک هوشمند کل باشد را نداریم!
این همه تقلایی که برای دستیابی به ساختار یکپارچه اسناد وب می‌شود،
هیچکدام هنوز به نتیجه‌ای قابل توجه نرسیده‌اند. همه‌ی اینها نشان می‌دهند
که در جهان واقعیت ما چه اندازه تا رسیدن به یک «عقل کل مصنوعی» فاصله
داریم. فاصله آنقدر هست به نظرم که می‌توانیم عملا به غیر ممکن بودن‌اش
معتقد باشیم.

دویست سال پیش باور اینکه یک روز یک "چیزی" بتواند با آدم شترنگ بازی کند و او را ببرد ناشدنی بود, امروز به واقعیت پیوسته.

و چرا این همه راهِ دور؟ تا همین بیست سال پیش باور اینکه رایانه‌ها بتوانند گفته‌‌هایِ آدم را
بگیرند science-fiction بود, ولی امروز میبینم Google Now با چه دقّت باورنکردنی‌ای دارد همین کار را میکند.

همگان هم که با روند رو به پیشرفت مترجم‌ها آگاهی دارند, جوریکه Google Translate دارد کم
کم به اندازه‌یِ یک کودک نوزبان سخنوری میکند و هتّا زبان‌ها مرده‌ای چون لاتین را هم میداند.

آیا اینکه با ترکیب همه‌یِ اینها و همراه با پیشرفت تصاعدی و روزافزون و دستادست سخت‌افزارها و
نرم‌افزارها, تا همین چند دهه‌یِ دیگر رایانه‌ها به هوش آدمی دست بیابند این اندازه دور از باور است؟

خب برای نمونه, چه چیزی پیش روی دانشمندان را گرفته که بسادگی "دست به مونتاژ" کورکورانه نزنند؟ همانجور که میشود
مغز موش را بی اینکه بدانند چگونه کار میکنندبا سیلیکون و الکترون همانند‌سازی کنند, خب کم کم میتوانند مغز بزرگتری را هم مونتاژ کنند.


تکینگی فندین زمانی رخ میدهد که نخستین هوشواره‌ای پدید بیاید که بتواند خود خودش را به اندازه‌یِ یک جو هم که شده, بهتر
بسازد[/b]. از این بازه به آنسو, در کمتر از چند روز یا هتّا ساعت, ابرهوشواره‌ای پدید خواهد آمد که از همه‌یِ بشریت روی هم بیشتر هوشمند باشد.


در همه‌یِ اینها نیز, انگیزه‌یِ بسیار بالایی از هر سو برای پدید آوردن هوشواره دیده میشود.

ب.ن. در یک سو, دست‌اندرکاران Wallstreet که هم سرمایه‌یِ بالایی دارند هم نیاز بالایی برای هوشمندتر سازی تراکنش‌هایِ
خود, تا به اینجا ابررایانه‌هایِ شگرف و نرم‌افزارهای بسیار خوبی نوآوری کرده‌اند و از سرمایه‌گذاری‌هایِ میلیاردی باکی ندارند.

دولت‌ها برای ستیز با تروریسم و کنترل جامعه و بهکرد اقتصادی و هزاران هزار پرسمان دیگر نیازمند تصمیم‌گیری‌هایِ هر چه بهتر و دقیق‌تر‌ و ازینرو,
ماشینیزه شده‌تر اند و چندین دهه‌ای میشود که با انگیزه‌یِ (طبیعی) بالا و با دادن بودجه‌هایِ کلان راه را برای پیدایش هوشواره‌ها هموار کرده‌اند.

و سرانجام نیز, بیشمار دانشمند و پژوهشگر و دانشجو و کسان دیگر هستند که به رایگان و تنها برای سرگرمی و
برآوردن نیازهای ِ جانشین خود در این زمینه‌ها و همانند آن میپژوهند و هر روز آجری بیشتر به پیکره‌یِ این ساختمان می‌افزایند.
این همه‌یِ پروژه‌هایِ گسترده‌یِ open source, این همه نیروهای رایگان که در راه نامجویی و سرگرمی و ... در زمینه‌هایِ هوشواره‌ها و بهکرد
الگوریتم‌ها و پدید آوردن زبان‌هایِ برنامه‌نویسی ترازبالاتر و بهینه‌تر و .. و ... میپژوهند و یافته‌هایِ خود را به اشتراک و سنجش میگذارند,
همه‌یِ اینها در چرخه‌ای بسته از خورد و بازخورد میباشند که در این زمینه نیز, در پیشرفتی روزاروز و روزافزون میباشند.

پس این سخن که هوشواره‌ها نتوانند به اندازه‌یِ آدمی هرگز هوشمند بشوند چیزی بجز یک خودگول‌زنی
آدم‌بزرگ‌پندارانه نمیتواند باشد, چه که هر چه باشد دانشمندان و فندسالاران تا به امروز بارها بار نشان داده‌اند که در زمینه‌هایِ تکنیکی از پس
بزرگترین و سخت‌ترین ِ مشکلات هم میتوانند بربیایند و همانند‌سازی یک مغز هوشمند, ازینرو, گرچه بسیار دشوار, ولی به هیچ روی کاری ناشو نیست.

Dariush
04-01-2016, 03:29 PM
دویست سال پیش باور اینکه یک روز یک "چیزی" بتواند با آدم شترنگ بازی کند و او را ببرد ناشدنی بود, امروز به واقعیت پیوسته.
صد سال پیش تصور چیزی مثل موبایل غیرممکن می‌نمود و خیلی زود شد، امروز
هم اگر تصور اینکه بتوانیم سفرهای بین‌کهکشانی داشته باشیم، غیرممکن است
و دقیقا به همین دلیل به این فناوری دست خواهیم یافت! به گمان من منطق
این چیزی که شما گفتید و این چیزی که من می‌گویم یکی است. نمی‌توان
اینطور حرف زد که چون فلان چیزی که قبلا تصور می‌کردیم نشدی است،
خیلی زود شدنی شد، این چیزی که الان می‌گویم نشدنی است، به زودی
شدنی خواهد شد. روابطی که بین مقدمه و نتیجه رعایت نمی‌شود
منجر به این سفسطه می‌شود و در نتیجه ما باید هر آنچه که شما می‌گویید
شدنی خواهد بود را باور بکنیم.

و چرا این همه راهِ دور؟ تا همین بیست سال پیش باور اینکه رایانه‌ها بتوانند گفته‌‌هایِ آدم را
بگیرند science-fiction بود, ولی امروز میبینم Google Now با چه دقّت باورنکردنی‌ای دارد همین کار را میکند.

همگان هم که با روند رو به پیشرفت مترجم‌ها آگاهی دارند, جوریکه Google Translate دارد کم
کم به اندازه‌یِ یک کودک نوزبان سخنوری میکند و هتّا زبان‌ها مرده‌ای چون لاتین را هم میداند.

آیا اینکه با ترکیب همه‌یِ اینها و همراه با پیشرفت تصاعدی و روزافزون و دستادست سخت‌افزارها و
نرم‌افزارها, تا همین چند دهه‌یِ دیگر رایانه‌ها به هوش آدمی دست بیابند این اندازه دور از باور است؟

خب که چه؟ به فرض که به هوشی در حد هوش انسان دست یابند، چه چیز باعث
می‌شود که باور کنیم که همه‌ی اینها توانایی‌هایی اجرایی را نیز بدست آورده
و با هماهنگی برای نابودی انسان‌ها دست به یکی خواهند کرد؟

ببینید شما وقتی از تهدیدی جهانی سخن می‌گویید و در مورد اینکه ماشین‌هایی
هوشمند، خطری بالقوه و جدی و قریب‌الوقوع برای انسان محسوب می‌شوند،
باید مشخص کنید که «هوشمندی» به تنهایی چگونه می‌تواند علیه «انسان» طغیان
کند؟ زیرساخت‌ها و ابزارهای عملیاتی و امکانات اجرایی را از کجا و چطور به دست خواهد آورد؟
واقعا گمان می‌کنید که اگر ما یک ماشین سوپرهوشمند بسازیم، آنگاه نابودی بشر تضمین
شده است؟



تکینگی فندین زمانی رخ میدهد که نخستین هوشواره‌ای پدید بیاید که بتواند خود خودش را به اندازه‌یِ یک جو هم که شده, بهتر
بسازد[/b]. از این بازه به آنسو, در کمتر از چند روز یا هتّا ساعت, ابرهوشواره‌ای پدید خواهد آمد که از همه‌یِ بشریت روی هم بیشتر هوشمند باشد.
انیشتین هم بسیار هوشمند بود!

هوشمندی زمانی خطری جهانی خواهد بود که اینها را داشته باشد:
1- توانایی دسترسی به زیرساخت‌ها، منابع عظیم انرژی، تسلیحات و ... در سطح جهانی.
2-داشتن روحیات تبهکارانه (در مورد هوش مصنوعی، باگ و حفره پیش‌بینی‌نشده)

ما می‌توانیم بگوییم که ممکن است تسلیحات و ابزارهایی که می‌توانند در سطح جهانی
حیات بشر را تحت تاثیر قرار دهند، به قدر کفایت در مقابل استفاده‌های تبهکارانه محافظت
نشده و نمی‌شوند، اما اینکه بطور کلی نسبت به خطرات آنها بی‌توجه بوده باشند هم غیرواقعی‌ست.
جالب اینکه بحث ما مصادف شده با کنفرانس امنیت سلاح‌های هسته‌ای (http://www.nss2016.org/). در همین کنفرانس
مهم‌ترین موضوعی که به بحث گذاشته می‌شود، دسترسی فعالان شبه‌دولتی (مثل داعش)
به سلاح‌ها کشتار جمعی، بمب‌های کثیف و امثالهم است. جالب آنکه این بحث‌هایی که الان
در مورد دسترسی تبهکاران و تروریست‌های شبه‌دولتی به سلاح‌های کشتار جمعی
میان ما مطرح است، اصلا قدیمی نیست و دقیقا از زمان تولد اولین بمب هسته‌ای این بحث‌ها
مطرح بوده. جالب‌تر اینکه در تمام این سال‌ها تنها یکبار، آنهم در مترویی در ژاپن از مواد هسته‌ای
استفاده‌ی تروریستی شده است.

sonixax
04-01-2016, 10:09 PM
دویست سال پیش باور اینکه یک روز یک "چیزی" بتواند با آدم شترنگ بازی کند و او را ببرد ناشدنی بود, امروز به واقعیت پیوسته.

مهربد جان دویس سال پیش تصور اینکه کسی بگوید اجی مجی لا ترجی و یک زن خوش اندام زیبا با کلی پول جلویت ظاهر شود باور نکردنی بود و تنها در حد و اندازه داستان! امروز هم کماکان این روند ادامه دارد!!!!
برخی چیزها تنها و تنها داستان و تخیل است.

Mehrbod
04-01-2016, 10:28 PM
مهربد جان دویس سال پیش تصور اینکه کسی بگوید اجی مجی لا ترجی و یک زن خوش اندام زیبا با کلی پول جلویت ظاهر شود باور نکردنی بود و تنها در حد و اندازه داستان! امروز هم کماکان این روند ادامه دارد!!!!
برخی چیزها تنها و تنها داستان و تخیل است.


گرفتاری چیست, آیا میگویید ساخت هوشواره‌ای که به اندازه‌یِ آدم هوشمند باشد ناشدنی است؟

Mehrbod
04-01-2016, 10:58 PM
صد سال پیش تصور چیزی مثل موبایل غیرممکن می‌نمود و خیلی زود شد، امروز
هم اگر تصور اینکه بتوانیم سفرهای بین‌کهکشانی داشته باشیم، غیرممکن است
و دقیقا به همین دلیل به این فناوری دست خواهیم یافت! به گمان من منطق
این چیزی که شما گفتید و این چیزی که من می‌گویم یکی است. نمی‌توان
اینطور حرف زد که چون فلان چیزی که قبلا تصور می‌کردیم نشدی است،
خیلی زود شدنی شد، این چیزی که الان می‌گویم نشدنی است، به زودی
شدنی خواهد شد. روابطی که بین مقدمه و نتیجه رعایت نمی‌شود
منجر به این سفسطه می‌شود و در نتیجه ما باید هر آنچه که شما می‌گویید
شدنی خواهد بود را باور بکنیم.




دویس سال پیش تصور اینکه کسی بگوید اجی مجی لا ترجی و یک زن خوش اندام زیبا با کلی پول جلویت ظاهر شود باور نکردنی بود و تنها در حد و اندازه داستان! امروز هم کماکان این روند ادامه دارد!!!!


باری دیگر, گرفتاری چیست, آیا میگویید هرگز نمیتوان هوشواره‌ای درست کرد که به اندازه‌یِ آدم هوشمند باشد؟

نمونه‌یِ شترنگ در دنباله‌یِ کارهایی‌ست که رایانه‌ها میتوانند انجام دهند, نه چراغ جادو. اینکه رایانه‌ها امروز میتوانند بخوانند,
بنویسند, ترجمه بکنند, شترنگ بازی کنند, راهیابی کنند و ... همه کارهایی میباشند که تا دویست سال پیش باورناپذیر
بودند, پس به دنبال اینکه همین روند برون‌یافته (extrapolated) و گفته شود که رایانه‌ها میتوانند
تصمیم‌هایِ باز بزرگتری نیز بگیرند و کارهای باز پیچیده‌تری نیز انجام دهند, یک فرجام‌‌یابی خردپذیر خواهد بود.






خب که چه؟ به فرض که به هوشی در حد هوش انسان دست یابند، چه چیز باعث
می‌شود که باور کنیم که همه‌ی اینها توانایی‌هایی اجرایی را نیز بدست آورده
و با هماهنگی برای نابودی انسان‌ها دست به یکی خواهند کرد؟


تکینگی فندین به هوش آدمی محدود نیست, زمانیکه یک هوشواره‌یِ بسیار نخستینی بتواند خود خودش
را به اندازه‌یِ ناچیزی هم که شده, بهتر بسازد, آنگاه تکینگی فندین (technological singularity) رخ خواهد داد
و هوشی که [ابر]هوشواره به آن دست خواهد یافت فراتر از هر آن چیزی‌ست که بتوان پنداشت.

اینکه یک ابرهوشواره با هوشی بگوییم میلیارد‌ها میلیارد بار بیشتر از همه‌یِ آدمها روی
هم, نتواند برای نمونه به توانایی‌هایِ اجرایی دست یابد باز گونه‌ای خودفریبی به شمار میرود.

در گفتگو‌هایِ چند برگ پیش بنگرید, درباره‌یِ ساخت کنترل‌شده‌یِ
ابرهوشواره‌ها در virtual box و چرایی ناشدنی بودن آن گفتگو شده بود.






ببینید شما وقتی از تهدیدی جهانی سخن می‌گویید و در مورد اینکه ماشین‌هایی
هوشمند، خطری بالقوه و جدی و قریب‌الوقوع برای انسان محسوب می‌شوند،
باید مشخص کنید که «هوشمندی» به تنهایی چگونه می‌تواند علیه «انسان» طغیان
کند؟ زیرساخت‌ها و ابزارهای عملیاتی و امکانات اجرایی را از کجا و چطور به دست خواهد آورد؟
واقعا گمان می‌کنید که اگر ما یک ماشین سوپرهوشمند بسازیم، آنگاه نابودی بشر تضمین
شده است؟


سخن اینجا از پیدایش هوشواره‌ای که با انگیزه‌یِ کشتار آدمی پدید آمده باشند نبوده, بساکه
سرکار sonixax و @nifrondheim و چندی دیگر نزد خود پنداشته بودند که درباره‌یِ terminator دارد گفتگو میشود.

نکته‌ای که آوردید ولی اینجا میتواند بدان پرداخت و آن اینکه, آیا پیدایش ابرهوشواره‌ای که هوشی بیشتر از آدمی داشته باشد خود به خود به معنای نابودی بشر است؟
پاسخ به گمان بالا آری است و در کنار آن, در خواستنی‌ترین چهره‌یِ خود نیز, این قماری کور بر روی سرنوشت تک تک آدمها خواهد بود.

که این خود پیش از هر چیز دیگر این پرسش را به میان میآورد که:


چه کسی به پژوهشگران و دانشمندان این حق را بخشیده است که با سرنوشت تک تک آدمها دست به قمار بزنند؟



و سپس سخن این میباشد که خب اکنون که میخواهد این قمار انجام بپذیرد, چه به دست میاید, چه نمیاید. که آنگاه, در اینجا و
هتّا در این بررسی پسین نیز چیز چندان خواستنی‌ای بدست نمیاید جز اینکه اگر همه‌یِ دانشمندان و
پژوهشگران و پژوهشگاه‌ها و دست‌اندرکاران دیگر در این زمینه بتوانند با دوراندیشی بسیار بسیار بالا و دقیق این هوشواره را
پدید بیاورند و اگر این هوشواره از برنامه‌یِ خود هرگز تخطی نکند (!!) آنگاه میتواند در خدمت
بشریت باشد و همه‌یِ آرزو‌هایِ بشر را درست بمانند همان غول چراغ جادو, به واقعیت بپیونداند.

هر آینه, در نگاه منطقی و به دور از خودفریبی, این اگرها برآوردنی نمیباشند.






هوشمندی زمانی خطری جهانی خواهد بود که اینها را داشته باشد:
1- توانایی دسترسی به زیرساخت‌ها، منابع عظیم انرژی، تسلیحات و ... در سطح جهانی.
2-داشتن روحیات تبهکارانه (در مورد هوش مصنوعی، باگ و حفره پیش‌بینی‌نشده)



بگذارید بسیار ساده‌تر به این پرسمان بنگرید, اگر در بهترین و امیدوارانه‌ترین چهره نیز برنگریسته شود و انگاشته شود
که هوشواره‌ها کورکورانه در خدمت بشریت خواهند بود, آنگاه برایند کار از این چند بیرون نمیتواند باشد:


آ. تصمیم‌های بالاتر را هنوز آدمها خواهند گرفت, ولی هوشواره‌ها آنها را پیاده‌سازی خواهند کرد

اندک شماری از سران و فندسالاران همه‌یِ قدرت را در دست خواهند داشت و میتوانند بر روی اینکه زندگی دیگران چگونه
باشد با قدرتی تاکنون نادیده تصمیم بگیرند —> از دست رفتن همیشگی آزادی‌ها و کنترل روی سرنوشت خویشتن.



ب. همه‌یِ تصمیم‌ها از روی پیچیدگی روزافزون جامعه‌هایِ بشری به ماشین‌ها واگذاشته خواهد شد

ماشین‌ها روی سرنوشت تک تک آدمها فرمان خواهند راند و آینده‌یِ و سرنوشت آدمی در دستان ماشین جای خواهد گرفت.





Industrial Society and its Future (http://besser.tsoa.nyu.edu/howard/Anarchism/Unabom/manifesto2.html)

172. First let us postulate that the computer scientists succeed in developing intelligent machines that can do all things better than human beings can do them. In that case presumably all work will be done by vast, highly organized systems of machines and no human effort will be necessary. Either of two cases might occur. The machines might be permitted to make all of their own decisions without human oversight, or else human control over the machines might be retained.

173. If the machines are permitted to make all their own decisions, we can't make any conjectures as to the results, because it is impossible to guess how such machines might behave. We only point out that the fate of the human race would be at the mercy of the machines. It might be argued that the human race would never be foolish enough to hand over all power to the machines. But we are suggesting neither that the human race would voluntarily turn power over to the machines nor that the machines would willfully seize power. What we do suggest is that the human race might easily permit itself to drift into a position of such dependence on the machines that it would have no practical choice but to accept all of the machines' decisions. As society and the problems that face it become more and more complex and as machines become more and more intelligent, people will let machines make more and more of their decisions for them, simply because machine-made decisions will bring better results than man-made ones. Eventually a stage may be reached at which the decisions necessary to keep the system running will be so complex that human beings will be incapable of making them intelligently. At that stage the machines will be in effective control. People won't be able to just turn the machine off, because they will be so dependent on them that turning them off would amount to suicide.

174. On the other hand it is possible that human control over the machines may be retained. In that case the average man may have control over certain private machines of his own, such as his car or his personal computer, but control over large systems of machines will be in the hands of a tiny elite -- just as it is today, but with two differences. Due to improved techniques the elite will have greater control over the masses; and because human work will no longer be necessary the masses will be superfluous, a useless burden on the system. If the elite is ruthless they may simply decide to exterminate the mass of humanity. If they are humane they may use propaganda or other psychological or biological techniques to reduce the birth rate until the mass of humanity becomes extinct, leaving the world to the elite. Or, if the elite consists of soft-hearted liberals, they may decide to play the role of good shepherds to the rest of the human race. They will see to it that everyone's physical needs are satisfied, that all children are raised under psychologically hygienic conditions, that everyone has a wholesome hobby to keep him busy, and that anyone who may become dissatisfied undergoes "treatment" to cure his "problem." Of course, life will be so purposeless that people will have to be biologically or psychologically engineered either to remove their need for the power process or to make them "sublimate" their drive for power into some harmless hobby. These engineered human beings may be happy in such a society, but they most certainly will not be free. They will have been reduced to the status of domestic animals.

175. But suppose now that the computer scientists do not succeed in developing artificial intelligence, so that human work remains necessary. Even so, machines will take care of more and more of the simpler tasks so that there will be an increasing surplus of human workers at the lower levels of ability. (We see this happening already. There are many people who find it difficult or impossible to get work, because for intellectual or psychological reasons they cannot acquire the level of training necessary to make themselves useful in the present system.) On those who are employed, ever-increasing demands will be placed: They will need more and more training, more and more ability, and will have to be ever more reliable, conforming and docile, because they will be more and more like cells of a giant organism. Their tasks will be increasingly specialized, so that their work will be, in a sense, out of touch with the real world, being concentrated on one tiny slice of reality. The system will have to use any means that it can, whether psychological or biological, to engineer people to be docile, to have the abilities that the system requires and to "sublimate" their drive for power into some specialized task. But the statement that the people of such a society will have to be docile may require qualification. The society may find competitiveness useful, provided that ways are found of directing competitiveness into channels that serve the needs of the system. We can imagine a future society in which there is endless competition for positions of prestige and power. But no more than a very few people will ever reach the top, where the only real power is (see end of paragraph 163). Very repellent is a society in which a person can satisfy his need for power only by pushing large numbers of other people out of the way and depriving them of THEIR opportunity for power.

Transcendence
04-02-2016, 09:20 AM
اینجا یک نامه هست که فکر کنم نکات خیلی مهمی در اون وجود داره .

Autonomous Weapons: an Open Letter from AI & Robotics Researchers

Autonomous weapons select and engage targets without human intervention. They might include, for example, armed quadcopters that can search for and eliminate people meeting certain pre-defined criteria, but do not include cruise missiles or remotely piloted drones for which humans make all targeting decisions. Artificial Intelligence (AI) technology has reached a point where the deployment of such systems is — practically if not legally — feasible within years, not decades, and the stakes are high: autonomous weapons have been described as the third revolution in warfare, after gunpowder and nuclear arms
Many arguments have been made for and against autonomous weapons, for example that replacing human soldiers by machines is good by reducing casualties for the owner but bad by thereby lowering the threshold for going to battle. The key question for humanity today is whether to start a global AI arms race or to prevent it from starting. If any major military power pushes ahead with AI weapon development, a global arms race is virtually inevitable, and the endpoint of this technological trajectory is obvious: autonomous weapons will become the Kalashnikovs of tomorrow. Unlike nuclear weapons, they require no costly or hard-to-obtain raw materials, so they will become ubiquitous and cheap for all significant military powers to mass-produce. It will only be a matter of time until they appear on the black market and in the hands of terrorists, dictators wishing to better control their populace, warlords wishing to perpetrate ethnic cleansing, etc. Autonomous weapons are ideal for tasks such as assassinations, destabilizing nations, subduing populations and selectively killing a particular ethnic group. We therefore believe that a military AI arms race would not be beneficial for humanity. There are many ways in which AI can make battlefields safer for humans, especially civilians, without creating new tools for killing people
Just as most chemists and biologists have no interest in building chemical or biological weapons, most AI researchers have no interest in building AI weapons — and do not want others to tarnish their field by doing so, potentially creating a major public backlash against AI that curtails its future societal benefits. Indeed, chemists and biologists have broadly supported international agreements that have successfully prohibited chemical and biological weapons, just as most physicists supported the treaties banning space-based nuclear weapons and blinding laser weapons

In summary, we believe that AI has great potential to benefit humanity in many ways, and that the goal of the field should be to do so. Starting a military AI arms race is a bad idea, and should be prevented by a ban on offensive autonomous weapons beyond meaningful human control

افرادی مثل استیون هاوکینک و دنیل دنت و نوام چامسکی و... این نامه را امضا کردن.
FLI - Future of Life Institute | Open Letter on Autonomous Weapons (http://futureoflife.org/open-letter-autonomous-weapons)

Russell
04-02-2016, 10:46 AM
هوش ؟ واکنش به وقایع محیط طوری که از پیش برنامه ریزی نشده باشد! که این واکنش شامل یادگیری و قدرت انتقال تجارب هم میشه.


معنی هوش اینجا هوش در بستر آگاهی ست. وگرنه هوش را تعریف که میشود کرد که هیچ، صد سالی ست که اندازه گیری هم شده.

Russell
04-02-2016, 11:17 AM
«از بمب اتمی تا الان استفاده نشده چون لازم نبوده» را اگر هزار سال دیگر
هم از آنها استفاده نشود می‌توان گفت و این عبارت تمام آن مواردی که
«ممکن بوده بمب هسته‌‌ای استفاده شود اما نشد» را نادیده می‌گیرد.
لازم بودن‌ یا نبودن‌اش را تنها یک تصمیم تعیین می‌کند، نه نیاز، چرا که
نیاز اساسا در اینجا تعریف‌شدنی نیست.

شوخی میکنی داریوش جان؟

اول اینکه با حساب من دوبار از بمب اتمی استفاده شده، البته شیوه‌یِ شمارش شما
گویا فرق میکند. دوم اینکه سلاح ابزاری است برای اعمال زور و زور ابزاری برای رسیدن
به خواسته‌ها و هر تصمیم تابعی از خواسته هاست. و خود خواست انحصار قدرت میتواند
منجر به تصمیماتی شود (https://wikileaks.org/clinton-emails/emailid/18328#efmADMAFf) که آن تصمیمات بعدا منجر به برگزاری اجلاس‌ (http://www.nss2016.org) شود. :e412:

sonixax
04-02-2016, 09:11 PM
گرفتاری چیست, آیا میگویید ساخت هوشواره‌ای که به اندازه‌یِ آدم هوشمند باشد ناشدنی است؟


باری دیگر, گرفتاری چیست, آیا میگویید هرگز نمیتوان هوشواره‌ای درست کرد که به اندازه‌یِ آدم هوشمند باشد؟
خیر!
من میگویم ساخت هوش مصنوعی که به اندازه انسان باهوش باشد و به اندازه هیتلر و خمینی و استالین و ... پلید ناشدنیست!


نمونه‌یِ شترنگ در دنباله‌یِ کارهایی‌ست که رایانه‌ها میتوانند انجام دهند, نه چراغ جادو. اینکه رایانه‌ها امروز میتوانند بخوانند,
بنویسند, ترجمه بکنند, شترنگ بازی کنند, راهیابی کنند و ... همه کارهایی میباشند که تا دویست سال پیش باورناپذیر
بودند, پس به دنبال اینکه همین روند برون‌یافته (extrapolated) و گفته شود که رایانه‌ها میتوانند
تصمیم‌هایِ باز بزرگتری نیز بگیرند و کارهای باز پیچیده‌تری نیز انجام دهند, یک فرجام‌‌یابی خردپذیر خواهد بود.

آن رایانه هوشمند فرضی خود به خود که به وجود نمی آید ؟ باید توسط انسان ساخته شود!
پس همواره راهی برای متوقف کردنش وجود خواهد داشت! از طرفی ساخت چنان رایانه ای توسط تنها و تنها یک نفر قطعن ناشدنیست!
گرفتاری اینجاست! یعنی به فرض که ما بتوانیم چنان چیزی بسازیم، هرگز وارد مرحله ای نخواهیم شد که بخواهیم چیزی بسازیم که موجودیت خودمان را به خطر بیندازد.



معنی هوش اینجا هوش در بستر آگاهی ست. وگرنه هوش را تعریف که میشود کرد که هیچ، صد سالی ست که اندازه گیری هم شده.

خوب آگاهی چیست ؟
به نظر من استفاده از واژه آگاهی تنها نوعی خود فریبی دانشیک است! یک چیزی تو مایه های روح. که میگویند فلان اثر هنری چون توسط انسان کشیده نشده پس روح ندارد و فاقد ارزش هر قدر هم که خفن پفن باشد!
هر جایی که اندکی هوش وجود داشته باشد، به اندازه و نسبت همان هوش هم آگاهی وجود دارد چرا که میتواند به وقایع پاسخ دهد پس آگاه است.
زامبی های بازی کامپیوتری، به اندازه قدرت موتور و هوش مصنوعی بازی آگاهی دارند هرچند که عمرشان با بستن بازی یا خاموش کردن کامپیوتر تمام میشود.

Russell
04-03-2016, 04:46 PM
خوب آگاهی چیست ؟
به نظر من استفاده از واژه آگاهی تنها نوعی خود فریبی دانشیک است! یک چیزی تو مایه های روح. که میگویند فلان اثر هنری چون توسط انسان کشیده نشده پس روح ندارد و فاقد ارزش هر قدر هم که خفن پفن باشد!
هر جایی که اندکی هوش وجود داشته باشد، به اندازه و نسبت همان هوش هم آگاهی وجود دارد چرا که میتواند به وقایع پاسخ دهد پس آگاه است.
زامبی های بازی کامپیوتری، به اندازه قدرت موتور و هوش مصنوعی بازی آگاهی دارند هرچند که عمرشان با بستن بازی یا خاموش کردن کامپیوتر تمام میشود.

آگاهی اگرچه چیزی غیرقابل درک باشد و مطالعه دانشیک آن ممکن نباشد یک چیز واقعیست، حالا طبیعی یا ماورالطبیعی. اینکه ما بخواهیم یک پدیده را تا سر حد فریب خودمان شبیه سازی کنیم و بعد که خودمان خودمان را فریب دادیم بگوییم فرقی بین اصل و بدل آن چیز نیست حقیقتا مضحک است. زمانی هم بود که درک درستی از ساختار اتمی ماده وجود نداشت و مثلا دما را میشد بعنوان خاصیتی ترمودینامیک تعریف و استفاده کرد بدون اینکه درکی از چرایی ادراک سابجکتیو ما از دما داشت.

اگر آگاهی محدود به نوع انسانی آن نباشد، این اتفاقا دلیلی ست بر اینکه هنر (که تعریف آن به آگاهی و تجریه‌یِ انسانی گره خورده) چیزی بیشتر از سلیقه است. من ستیز شما و مهربد را با اصالت هنر و ادعای اینکه تصاویر ماشینی امروز حقیقتا خلق اثر هنری هستند درک نمیکنم. امیر در تاپیک ویژه‌ای که درباره‌یِ هنر زد این ماجرا را به خوبی توضیح داد. بنظر من میرسد، اینکه یک عده هنرمندنما میخواهند نام ادرار را هنر بگذارند باید باعث شود تا ذهن دانشمحور از ایده‌یِ سلیقه‌ای بودن هنر فاصله بگیرند، نه اینکه به آن بپیوندند.

sonixax
04-04-2016, 01:04 AM
آگاهی اگرچه چیزی غیرقابل درک باشد و مطالعه دانشیک آن ممکن نباشد یک چیز واقعیست، حالا طبیعی یا ماورالطبیعی. اینکه ما بخواهیم یک پدیده را تا سر حد فریب خودمان شبیه سازی کنیم و بعد که خودمان خودمان را فریب دادیم بگوییم فرقی بین اصل و بدل آن چیز نیست حقیقتا مضحک است. زمانی هم بود که درک درستی از ساختار اتمی ماده وجود نداشت و مثلا دما را میشد بعنوان خاصیتی ترمودینامیک تعریف و استفاده کرد بدون اینکه درکی از چرایی ادراک سابجکتیو ما از دما داشت.

اگر آگاهی محدود به نوع انسانی آن نباشد، این اتفاقا دلیلی ست بر اینکه هنر (که تعریف آن به آگاهی و تجریه‌یِ انسانی گره خورده) چیزی بیشتر از سلیقه است. من ستیز شما و مهربد را با اصالت هنر و ادعای اینکه تصاویر ماشینی امروز حقیقتا خلق اثر هنری هستند درک نمیکنم. امیر در تاپیک ویژه‌ای که درباره‌یِ هنر زد این ماجرا را به خوبی توضیح داد. بنظر من میرسد، اینکه یک عده هنرمندنما میخواهند نام ادرار را هنر بگذارند باید باعث شود تا ذهن دانشمحور از ایده‌یِ سلیقه‌ای بودن هنر فاصله بگیرند، نه اینکه به آن بپیوندند.

بیایید فرض کنیم، من، شما، مهربد، امیر، باراک اوباما و تمام جهان ما شبیه سازی هایی هستیم در یک کامپیوتر پیچیده که توسط موجوداتی هوشمندتر از ما ساخته شده اند!

در آن صورت این آگاهی که شما ازش حرف میزنید دقیقن در کجا قرار میگیره ؟
امیر هرگز نتوانست توضیح دهد اگر دور اثر کاملن یک سان، یکی توسط ماشین و دیگری توسط انسان تولید شوند! چرا آنی که به دست انسان خلق شده هنر و آنی که توسط ماشین تولید شده ادرار است ؟

نام این مدل سخنان و گارد گرفتن تعصب بر روی موجودیتی به نام انسان بودن است. در این استدلال هر چیزی که توسط موجودی غیر از انسان خلق شود هنر نیست و فاقد ارزش! اکنون دستاویز آگاهی (برای قشر دانا و باسواد) و روح (برای قشر ابله و خرافی) هستش.
اگر روزی یک موجود 4 چشم با پوست سبز و یک سفینه فضایی بیاید و یک نقاشی زیبا بکشد قطعن آن وقت نمیتوانید به آگاهی متوصل شوید برای زیر سوال بردن آنچه وی خلق کرده و مجبور خواهید بود مشخصن از عدم انسان بودنش نام ببرید!

تازه برخی هستند که از این هم پا را فراتر میگذارند و میگویند فقط آنچه فلان شخص/اشخاص خلق کرده/کردند هنر است و بقیه از بیخ ادرار! مثلن موسیقی روح الله خالقی میشود هنر! ولی موسیقی ساسی مانکن میشود شاش!! اینجا ساسی مانکن آگاهی ندارد؟! روح ندارد؟! انسان نیست ؟! حقیقتن بحث همیشه همان سلیقه ایست که خودتان هم فرمودید و نه بیشتر.


آگاهی با تعریف شما شاید غیر قابل درک باشد چون اساسن تعریفی ازش ارایه نمیکنید یا آنچه احساس میکنید را نمیتوانید تعریف کنید که تجارب شخصی شما هستند و فقط و فقط در قالب راسل تعریف میشوند و بروز پیدا میکنند.
آگاهی از نظر من هم دقیقن همین شرایط را دارد! از دید من آگاهی چیزی بیشتر از دریافت اطلاعات از پیرامون، پردازش آنها و واکنش نشان دادن به آنها نیست. کاری که تمام موجودات زنده همه روزه در حال انجام آن هستند و اخیرن ماشینها هم به آن اضافه شدند.

ولی روی چه چیزی توافق نظر هست ؟ فکر میکنم این مقاله کمک کنه :

آگاهی - WiKi (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C)

بنا بر این تعریف، اگر هر چیزی (ماشین، موجود زنده، کد و ...) بتواند به آنچه وجود دارد یا به وقوع میپیوندد واکنش نشان دهد آگاه است!
هر چه میزان هوش بالاتر باشد آگاهی خواه نا خواه سطح بالاتری خواهد داشت چرا که واکنش نشان دادن به آن هم به اندازه همان هوش پیچیده تر خواهد شد.
پس، آگاهی انسان از گربه و آگاهی گربه از PLC بیشتر است.

Nilftrondheim
04-07-2016, 09:44 AM
درست است, ولی آیا نوشته را خواندید؟

چُنانکه گفته شد, میانگین چیزی سراسر جدا از بیشینه‌ (maximum) است, در پیشاتمدّن آمار مرگ و میر
میان نوزادان بسیار بالا است, ولی میانگین بیشینه‌یِ عمر (maximum life-span) کمابیش با آدم امروزین یکسان است.




نوزاد ≠ بچه (طفل)



در حقیقت, با پیشرفت فندآوری از کیفیت ژن‌ها نیز تاکنون تنها کاسته شده است, زیرا برای نمونه در پیشاتمّدن
نوزادی که با بیماری قند زاده میشده بختی برای فرازیست نداشته و پا به کودکی و بزرگسالی
نمیگذاشته (ازینرو میانگین عمر پایین), ولی امروز بسیاری از بیماری‌ها به روش‌هایِ درمان و کنترل شده, جوریکه
کس تا پایان زندگی خود وابسته به این دارو یا آن دارو باشد, راه خود را به استخر ژنی و پراکنش خود, میگشایند.

دقیقا هم همین کار را کردم! میفرمودید افزایش امید به زندگی به خاطر کاهش مرگ ومیر نوزادان است، که با حذف آن هنوز هم میبینیم که افزایش وجود دارد.


اینکه واکسیناسیون و پزشکی به مردنی اجازه زیست و زاد ولد داده اند از توطئه های تکنولوژی نیست، با من باشد نمیگذارم کسی بدون Embryo Selection توله بیندازد.:e056:

Nilftrondheim
04-07-2016, 09:57 AM
داریوش جان کافیست اندکی این تعریف را دستکاری کرد :

اگر زمین نابود شود، انسان نیز نابود میشود.
انسان نباید نابود شود.
پس نباید گذاشت زمین نابود شود
+
باید عوامل نابود کننده زمین را نابود یا مهار کرد تا زمین نابود نشود!

با یک شرط اضافی به راحتی میشود اکثریت مطلق انسانهای زمین را به دست ماشین کُشت باقی را هم تا سر حد بردگی تحت کنترل درآورد!!!!!

ولی هوش مصنوعی بسیار بسیار پیچیده تر از این تعریف ساده هستش! همین الان ما به انواعی از هوش مصنوعی دسترسی داریم که میتونه تصمیمهایی بر خلاف برنامه هایی که پیش برایش تعریف شده بگیرد. یا بهتر است بگویم میتواند بسته به شرایط از خود واکنش مناسب نشان دهد. منتها همه چیز به هدفی که تعریف شده بستگی دارد و خیلی وقت از مرحله ی برنامه از پیش تعریف شده گذشته ایم.
به طور مثال در جدید ترین تکنولوژی نظامی انگلیس، هدف انجام عملیات و سالم بازگشتن به پایگاه است! در این بین سعی میشود هیچ برنامه از پیش تعریف شده ای وجود نداشته باشد و تصمیمهای ماشین همگی بسته به شرایط خواهد بود.

حالا فرض کنید روزی هوش مصنوعی ساخته شود که هدفش! بقای خودش و پیشرفته تر شدن و مجهز تر شدنش به هر قیمتی باشد.

البته من مثل مهربد به داستان ترمیناتور و اینکه ماشین میزنه دخل بشر رو میاره عقیده ای ندارم و فقط خواستم این نکات رو یاد آوری کنم. چون ماشین هر چه قدر هم که باهوش باشد و هر چه قدر هم که سریع پردازش کند باز هم ساخته دست بشر است! همین عامل ساده باعث میشود ماشین همیشه یک قدم از انسان عقب تر باشد.

برای رسیدن به قطار فکری که مطرح کردید اصلا هوش مصنوعی لازم نیست، هر عقل سلیمی میتواند به نتیجه ای مشابه برسد. البته با اخته کردن اکثر انسان ها، نه هولوکاست. ناگهان دیگر ترسناک نیست، هست؟


ماشین ساخت دست بشر میتواند خود اصلاح گر باشد و به مدد فیدبک مثبت (Bootstrapping) به درجه ای از توانایی برسد که قابل تصور نیست. با این وجود، قبلا هم گفته ام که بشری که بتواند AI بسازد، خیلی پیشتر به mind uploading و neural augmentation دست یافته و جای نگرانی نیست.:e40a:

Transcendence
04-08-2016, 05:38 PM
اسپاگتی بیامرزد پیامبران رو ،فکر کنم این فیوچریست ها ژن پیامبری دارند.
همه چی درست می شه ، دلنگرانی نداره،تکنولوژی بزرگ ،توکلت به تکنولوژی باشه.:e40a:

درنوشته های پیامبران مدرن پیشگویی شده که پس از چند دهه نابسامانی ناگهان تکنولوژی رحمتش ما را در بر خواهد گرفت

و ما به بهشت می رویم .
ذهنمون رو (روح مان را:e11b:)از بدنمان جدا می کنیم و توی این فضای مجازی upload می کنیم . و جاودانه در اون جا

زندگی می کنیم ، آزاد و رها از همه محدودیت های مادی ، هرجا که بخواهیم می توانیم با یک اشاره حرکت کنیم ،دیگه زمان و

مکان معنایی نداره.هرچی بخوای سریع برات آماده می شه .اصلا همه اون موقع بیدار می شن همه دانا می شن همه زیبا می شن.مثلا

شما فرض کن می خوای سکس کنی ، یه کس ردیف برات ایکی ثانیه ای آماده می شه .تازه یه بند هم می تونی بکنی آبت هم بند

نمی آید:e418:.به به چه دنیای زیبایی ،چه امیدواری قشنگی .

این است رحمت تکنولوژی ،باشد که سپاسگزار باشید.ما شما فیوچریست ها رونفرستادیم مگر بشارت دهنده و بیم دهنده ، و هر آن کس

که ایمان آورد به خودش نیکی کرده است .
(راست گفت تکنولوژی بزرگ و بلند مرتبه)

Mehrbod
04-08-2016, 11:11 PM
عقاید مهربد الاستیسیته فوق العاده ای دارند. به خانه اول برمیگردند.


اینجور نیست, بویژه من زمانیکه سوی دیگر را خواستنی میبینم به هیچ روی انگیزه‌ای روی پافشاری بیجا نمیبینم, یعنی درست مانند
پنداشتن آفریدگاری خوب و مهربان که پس از مرگ همه‌یِ ما را بخواهد میفرستد بهشت و پس حوری و حال و هول, و پس انگیزه‌ای برای
خداناباوری چون من نمی‌ماند که بخواهم از روی لجبازی یا چون نمیپسندم — چه را نمیپسندم, حوری را؟ — بگویم نه نیست, بهمانند اینور هم
چیزهاییکه شما میپندارید مانند نامیرایی و جاودانگی و "آپلود شدن در نرم‌افزار" و بهمان و بیسار چیز بدی در خودشان ندارند, بجز اینکه ایندو هر دو, پیوندی به واقعیت‌های امر ندارند.


و نیز جدای آن, نکته‌یِ دیگر در گفتمان این است که چیزهاییکه به دید شما نو و تازه میایند را نمونه‌وار خود من به ده‌ها ریخت و نگارش گوناگون درباره اشان
تاکنون خوانده ام و اندیشیده ام و هیچ چیز آنچنان نویی درخود ندارند. هتّا بخشهایی که از سخن که اندکی بسوی طعنه و ریشخند میکشیدند هم چند دهه‌ای کهنه‌اند:





با خرس ها که قبل از انسان بودند چه کنیم؟ جنگل نرویم؟:e405:
Project Grizzly (film) - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Project_Grizzly_%28film%29)
Bear spray - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Bear_spray)
Smith Wesson Model 500 - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Smith_%26_Wesson_Model_500)


همسنجی شود با این:





Discours sur l'origine et les fondements de l'inégalité parmi les hommes (http://eet.pixel-online.org/files/etranslation/original/Rousseau%20JJ%20Discours%20sur.pdf)
...
Qu'on daigne nous expliquer une fois ce qui avait pu produire ces nuées de barbares
qui durant tant de siècles ont inondé l'Europe, l'Asie et l'Afrique ? Était-ce à
l'industrie de leurs arts, à la sagesse de leurs lois, à l'excellence de leur police, qu'ils
devaient cette prodigieuse population ? Que nos savants veuillent bien nous dire
pourquoi, loin de multiplier à ce point, ces hommes féroces et brutaux, sans lumières,
sans frein, sans éducation, ne s'entr'égorgeaient pas tous à chaque instant, pour se
disputer leur pâture ou leur chasse ? Qu'ils nous expliquent comment ces misérables
ont eu seulement la hardiesse de regarder en face de si habiles gens que nous étions,
avec une si belle discipline militaire, de si beaux codes, et de si sages lois ? Enfin,
pourquoi, depuis que la société s'est perfectionnée dans les pays du Nord et qu'on y a
tant pris de peine pour apprendre aux hommes leurs devoirs mutuels et l'art de vivre
agréablement et paisiblement ensemble, on n'en voit plus rien sortir de semblable à
ces multitudes d'hommes qu'il produisait autrefois ? J'ai bien peur que quelqu'un ne
s'avise à la fin de me répondre que toutes ces grandes choses, savoir les arts, les
sciences et les lois, ont été très sagement inventées par les hommes, comme une peste
salutaire pour prévenir l'excessive multiplication de l'espèce, de peur que ce monde,
qui nous est destiné, ne devint à la fin trop petit pour ses habitants.
...

Quoi donc ? Faut-il détruire les sociétés, anéantir le lien et le mien, et retourner
vivre dans les forêts avec les ours ? Conséquence à la manière de mes adversaires,
que j'aime autant prévenir que de leur laisser la honte de la tirer.
...





گفتمانی درباره‌یِ خاستگاه و بـُنیاد‌هایِ نابرابری میان آدمیان

...
...
≈ که چه؟ آیا میگویید که باید جامعه را نابود کرده, خود و شما را نیست نموده و بازگردیم به جنگل‌ها و با خرسها زندگی کنیم؟
پیامد گفتگویی که مخالفان من به آن میرسند و ...





خرس و جنگل و اینها تنها به ذهن من و شما نرسیده‌اند, به ذهن دیگران و هر کس دیگری که خردی داشته و به گفتمان فندآوری و
تمدّن پرداخته است, نیز رسیده‌اند; اینور بسادگی خرس‌ و جنگل و آنور بهشت و جاودانگی مادّی و upload شدن در رایانه‌ها نیست, شوربختانه.

sonixax
04-09-2016, 12:17 AM
برای رسیدن به قطار فکری که مطرح کردید اصلا هوش مصنوعی لازم نیست، هر عقل سلیمی میتواند به نتیجه ای مشابه برسد. البته با اخته کردن اکثر انسان ها، نه هولوکاست. ناگهان دیگر ترسناک نیست، هست؟


ماشین ساخت دست بشر میتواند خود اصلاح گر باشد و به مدد فیدبک مثبت (Bootstrapping) به درجه ای از توانایی برسد که قابل تصور نیست. با این وجود، قبلا هم گفته ام که بشری که بتواند AI بسازد، خیلی پیشتر به mind uploading و neural augmentation دست یافته و جای نگرانی نیست.

لازم نیست همه را اخته کرد تا هلوکاستی اتفاق نیوفتد! کافیست افسار دست دیوانگان نیوفتد! در مورد ساخت ماشین مورد نظر، پیدا کنید کلی دانشمند دیوانه که بتوانند همزمان با هدفی شوم جهت نابودی بشر روی پروژه ای مشترک کار کنند! پیدا کردید به ما هم بگویید کجایند بهشان بپیوندیم دیدن آن همه کُس خُل یک جا حال میدهد :e105:
همچنین میشود ماشینی ساخت که هرگز قواعد بنیادین خودش را نتواند نقض کند!

Mehrbod
05-16-2016, 10:56 PM
اخلاقیات دوگانه

در چهار اکتبر, در پایان‌هایِ سال ٢٠١٣ یک بالگرد ارتشی آمریکایی از فراز زمین‌هایِ ییلاقی نزدیک جلال‌آباد افغانسان پرواز میکرد. در یک دهکده, آنجورکه CNN و دیگر
سرچشمه‌هایِ خبری گزارش داده‌اند, پنج تن که برای خودشان بیرون نشسته اند «تا از گرمای جانسوز دمی آسوده باشند», در چشم بر هم زدنی قربانی تیراندازی‌هایِ
بالگرد شده و جان میسپارند. یک سخنگوی NATO تازش را یک «عملیات از پیش برنامه‌ریزی شده دقیق» مینامد و میافزاید که گزارش‌هایِ آغازین از "نبود
هرگونه مرگ و میر شهروندی" خبر میدهند. مسئولان محلی هر آینه میگویند که هر پنج کشته شهروندان ساده, و دو تن از آنان کودک بوده‌اند.

«ما همچنان داریم وضعیت را بررسی میکنیم», Will Griffin سرهنگ آمریکایی میگوید.

در یک چشم بر هم زدن, یک سرباز کارکشته و ناشناس آمریکایی, یک آدمکش حرفه‌ای, با کاربُرد یکی از پیشرفته‌ترین ماشین‌افزارهای
تکنولوژیک بر روی زمین, مرگ بیشتری را از همه‌یِ آنچه تئودور کازینسکی در ١٧ سال از چنانکه-میگویند, حملات تروریستی ‌اش, رقم میزند.

بروشنی همه‌یِ جزئیات و شرایط بر ما روشن نیستند و به احتمال بالا هرگز نخواهند بود. ولی این چه درباره‌یِ احساس جمعی ما میگوید, هنگامیکه
سخن از مرگ پنج تن در افغانسان میرود و هیچگونه یا واکنش اخلاقیِ بسیار اندکی برانگیخته میشود, و کشته شدن سه تن — که واپسین آن ٢٠
و اندی سال پیش باشد — سر و صدای اعتراض‌‌های محکوم‌آمیزانه و پر از خشم را درمیآورد. چگونه است که پذیرفته است اگر نهاد مسئول
آدمکشی‌ باشد, ولی کس نه؟ خلبانی ماشه را کشیده, ولی احتمالا تصمیم کشتن ازسوی ماموری خود پدافند-نامیده‌یِ تنها و ناشناس بالادست
آمده است. ولی هنگامیکه یک کس همچون کازینسکی — یک ناشناس و خود پدافند-نامیده و ناشناس دیگر, کسیکه خردورزیده و دوراندیشانه
بیمی سهمگین در تیررس به خود, به طبیعت و به همه‌یِ آدمی میبیند — باید همچون قاتلی روانی و روانپریش به تصویر کشیده بشود.

اگر نه هیچ چیز دیگر, اخلاقیات دستکم باید پیوستگی داشته باشد. زندگی ارزشمند است, چنانکه بیشتریان میگویند: همه‌یِ کشتارها
نادرست‌اند, ولی اگر باید, میتوانند, تحت شرایطی بسیار استثنایی و کمیاب, توجیه‌پذیر باشند. کشته شدن پنج افغان بیهوده,
دلبخواه و بسختی دفاع‌ناپذیر است; براستی هیچ از مرگ آنان بدست نیامده. کُنش‌های کازینسکی در سوی دیگر, هر اندازه اسفناک که
بخواهند بوده باشند, یکراست به چاپ آرمان‌نامه‌یِ بدنام او, و به چرخیدگی چشمان جامعه به سوی پرسمان تکنولوژی انجامیدند.




On the Question of Technological Slavery: A Reply to Campbell and Lipkin The Wildernist (http://www.thewildernist.org/2015/03/skrbina-question-technological-slavery-campbell-lipkin/)

Rustin
05-19-2016, 05:24 PM
بعضی‌ها سخت شیفته قدما هستند و بعضی دیگر به شدت هواخواه تجدد می‌باشند؛ فقط عدهٔ معدودی هستند که می‌توانند حد وسط را نگاه‌ دارند؛ نه آرای درست قدما را به دور می‌اندازند و نه اختراعات صحیح نوین را مسخره می‌کنند. فرانسیس بیکن (http://fa.wikiquote.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%DB%8C%D8%B3_%D8%A8% DB%8C%DA%A9%D9%86)

Transcendence
05-20-2016, 08:24 AM
احساس می کنم که مسئله تکنولوژی ،بیشتر غربی است تا شرقی...فکر کنم یک جایی تد کازینسکی از ثبات فرهنگ های شرقی مثل چین و ثبات فرهنگ اسلامی صحبت کرده بود.

Mehrbod
06-17-2016, 12:42 AM
بعضی‌ها سخت شیفته قدما هستند و بعضی دیگر به شدت هواخواه تجدد می‌باشند؛ فقط عدهٔ معدودی هستند که می‌توانند حد وسط را نگاه‌ دارند؛ نه آرای درست قدما را به دور می‌اندازند و نه اختراعات صحیح نوین را مسخره می‌کنند. فرانسیس بیکن (http://fa.wikiquote.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%DB%8C%D8%B3_%D8%A8% DB%8C%DA%A9%D9%86)

اینجا سخن تنها این نبوده که آیا کهنه‌گرایی (سنّت) بهتر است یا نوین‌گرایی (modernism), بساکه سخن بیشتر از همه این بوده که آیا
پیشرفت تکنولوژی با روند کنونی خود دورنمایی خواستنی برای آدمی دربر دارد یا نه, که پاسخ به آن از کمابیش هر نگاه, نه بوده است.

پس اینکه کسی بگوید آنوری‌ها فندپرست و اینوری فندگریز‌اند و راه میانه از همه بهتر است گرچه در جای خود درست, ولی پیوندی به اینکه
آیا نمونه‌وار تکنولوژی سرانجام روبات‌هایِ هوشمندتر از آدمی میسازد یا ابزارهای شستشوی مغزی چه اندازه پیشرفته میشوند دیگر نخواهد داشت.

Mehrbod
06-17-2016, 12:59 AM
احساس می کنم که مسئله تکنولوژی ،بیشتر غربی است تا شرقی...فکر کنم یک جایی تد کازینسکی از ثبات فرهنگ های شرقی مثل چین و ثبات فرهنگ اسلامی صحبت کرده بود.

فرهنگ چیزی بیشتر از آموزه‌ها و رفتارهای فراگیر میان شماری از مردم نیست و فرهنگ‌هایِ امروزین, هتّا شرقی‌ترین آن در سایه‌یِ تکنولوژی می‌بالند
و جاییکه ستیزی میان فرهنگ و تکنولوژی باشد, تکنولوژی همواره برنده است و چرایی آن از «گزینش طبیعی / natural selection» ریشه میگیرد.


برای نمونه, فرهنگ خاوری چیزی مانند ژاپن را دارد که کوشیده رسم و آیین‌هایِ کهن را با تکنولوژی بیامیزد و تا اندازه‌‌یِ خوب و هتّا بامزّه‌ای هم
در این زمینه کامیاب بوده است, ولی در هر چهره‌ای برآیند آن این است که آیین تنها و تنها تا زمانی بجا میماند که در ستیز با "تکنولوژی" و "پیشرفت"
نباشد و اگر باشد, خود به خود نیست خواهد شد. ازینرو, در بدترین چهره‌یِ خود, فرهنگ یک فاکتور دست و پاگیر و کند کننده است و در
بهترین چهره‌یِ خود یک فاکتور شتابدهنده و تند کننده. برای نمونه فرهنگ‌هایی که ریسک‌پذیر‌اند (آمریکایی) نوآوری و پیشرفت‌هایِ آنچنانی دارند
ولی بجایش آسیب بالایی هم بجا میگذارند, فرهنگ‌هایی که ولی ریسک‌گریز و گام-خُرد‌ اند (آلمانی) پیشرفت آهسته‌ ولی پیوسته‌تر دارند.



پس باری دیگر, پُرسْمان تکنولوژی اینجا این بوده که خب این iPhone‌ها و این روبات‌ها و این ابزارهایی که برای کنترل و
خواندن مغز ساخته میشوند و این چاپگرهای 3D و دیگر ابزارها چه دورنمایی دربر دارند و آینده‌یِ آدمی را
چگونه رقم خواهند زد, و بسیار کمتر اینکه کدام فرهنگ و کدام نگاه, شرقی یا غربی, بهتر و بدتر است.


سرانجام اینکه, آنچه از کازینسکی آورده‌اید سخنی بسیار بدخوانده شده است, به گمان بسیار بالا شما به بخشی
از نوشته‌هایِ کازینسکی اشاره میکنید که به چرایی پیدایش تکنولوژی‌هایِ نوین پرداخته است و اینکه
چرا پس از صدها هزاران سال که در سرتاسر زمین نیازی به هیچکدام از تکنولوژی‌ها نوین
نمیرفته و دیده نمیشده, در غرب ناگهان نخستین رگه‌هایِ آن پدیدار شده‌اند, که در
حقیقت پرسشی‌ست که خود کازینسکی نیز پاسخ آنرا بدرستی نمیداند چنانکه خود وی نیز اشاره میکند, و
تاریخ‌شناسان نیز تفسیر‌هایِ بسیار گوناگون و دگرستیز ازآن دارند و رویهمرفته کسی بخوبی و درستی نمیداند چرا.

folaani
06-18-2016, 07:38 AM
فک کنم صد هزار سال دیگه هم برگردم تو هنوز داری این بحث رو میکنی :e415:

بابا ول کن این بحث روبات های آدمکش و چرت و پرت ها رو.

کسی نمیتونه از پیشرفت فناوری جلوگیری کنه.

فقط میشه تاحدی هدایت و کنترلش کرد.

بقیش دیگه شانس هرچی میخوای اسمش رو بذار.

حداقل برو کنگفو کار کن خیلی مفیدتره بیشتر به دردت میخوره.

راستی مث اینکه یادتون رفته بوده این آیدی قدیمی من زمان بن اش محدوده :e105:

Mehrbod
06-18-2016, 01:02 PM
فک کنم صد هزار سال دیگه هم برگردم تو هنوز داری این بحث رو میکنی :e415:

بابا ول کن این بحث روبات های آدمکش و چرت و پرت ها رو.

کسی نمیتونه از پیشرفت فناوری جلوگیری کنه.






فقط میشه تاحدی هدایت و کنترلش کرد.

بقیش دیگه شانس هرچی میخوای اسمش رو بذار.

حداقل برو کنگفو کار کن خیلی مفیدتره بیشتر به دردت میخوره.

راستی مث اینکه یادتون رفته بوده این آیدی قدیمی من زمان بن اش محدوده :e105:


بوارونه, همانجور که یک یاخته میتواند همه‌یِ پیکر را با سرطانی شدن از پا
دربیاورد, همانجور هم یک جنبش انقلابی کوچک میتواند همه‌یِ سیستم
تکنولوژیک را از پا درآورده و نیست بکند, زیرا ویراندن بارها بار آسانتر از ساختن است.

بوارونه ولی, راستادهی به سیستم گرچه اندکی شدنی‌ست, ولی لــَخـْتی (اینرسی) سیستم آن اندازه بالا
هست که دیر یا زود بجای خودش برمیگردد. برای نمونه فرهنگ میتواند در ستیز با گرایش‌هایِ تکنولوژی باشد,
ولی این فرهنگ است که دیر یا زود نابود میشود نه تکنولوژی, زیرا فرهنگ در ستیز با تکنولوژی تنها مایه‌یِ کند شدن پیشرفت
و گسترش تکنولوژی در همسنجی با کشورهایی که آن فرهنگ دست و پاگیر را ندارند میشود و کشورهایی که آن فرهنگ
را دارند از کاروان جامیمانند و ازینرو, خود به خود در دامنه‌یِ رقابت نیست میشوند, یا بناچار برای بجاماندن از آن فرهنگ دستوپاگیر دست میکشند.






فک کنم صد هزار سال دیگه هم برگردم تو هنوز داری این بحث رو میکنی :e415:

خود را به ندیدن و دست فراموشی سپردن آسان است, مهم ولی این است که با چشمان باز راه خویشتن را برویم,
چه برده‌ای که راهی برای رهایی ندارد نیز باز برایش بهتر است به بردگی خود همواره آگاه باشد, زیرا امروز نه
شاید فردا گشایشی شود و برده‌ای که در آنروز همچُنان در اندیشه‌یِ رهایی نبود بباید محکوم به برده بودن ابدی‌ست.

folaani
06-19-2016, 05:21 AM
بوارونه, همانجور که یک یاخته میتواند همه‌یِ پیکر را با سرطانی شدن از پا
دربیاورد, همانجور هم یک جنبش انقلابی کوچک میتواند همه‌یِ سیستم
تکنولوژیک را از پا درآورده و نیست بکند, زیرا ویراندن بارها بار آسانتر از ساختن است.

اوه خب اغراق شما همین جاست!
تکنولوژی به هیچ وجه اینقدر شکننده نیست که با تنها سرطانی شدن یک سلول، کل پیکره در نهایت بمیرد.
نهایت شاید به سطح پایین تری نزول کند، اما همچنان بسیاری از فناوری ها باقی مانده و بشریت از آنها استفاده خواهد کرد. شاید هم فناوریهای مقاوم تری بسازد و بعضی ضعف های آن را برطرف کند.
در این فیلم های آخرالزمانی و این حرفها دیده باشید تقریبا هیچوقت استفاده از فناوری به صفر نمیرسد، بلکه از صفر همواره بالاتر است، یا حتی مشاهده میکنیم که حتی آن موقع هم دانشمندان و فناوری ها و افراد مبتکر و آشنا و استفاده از فناوری هستند که بنوعی برتر و مورد احترامند و حتی بشریت را از نابودی کامل یا فجایع دیگر نجات میدهند.
در واقعیت هم دلیلی ندارد غیر از این باشد.

این علوم و فناوری ها که ما بدست آورده ایم به این آسانی ها نابود یا فراموش نخواهند شد. همواره باقی خواهند ماند. هرچند گفتم شاید در سطحی پایین تر یا بصورت محدودتر یا بخشهای مقاوم تر و اساسی تر آن.
مثلا تفنگ چیزیست که دیگر هرگز از بین نخواهد رفت. حتی اگر صنایع بشر هم از بین برود، در نهایت دوباره صنایع اساسی ای را که برای ساختن چیزهایی مثل تفنگ لازم هستند در یک حد حداقلی هم که شده برپا میکنند. یعنی تفنگ تولید میکنند. چون قدرتیست که بشر نمیتواند و دلیلی ندارد از آن بگذرد، مگر در سناریوهای خیلی تخمی تخیلی!

folaani
06-19-2016, 05:26 AM
بنظر بنده هرچند ساختار جهان علم و فناوری امروز از جهاتی قابل قیاس با بدن موجود زنده است، اما از خیلی لحاظ هم با آن تفاوت های مهمی دارد.
بطور مثال این فناوری که شما میگویید دقیقا به این شکل نیست که مثلا قلب آن در یک جا باشد و مغز در یک جا و غیره. همهء اینها بنوعی در سراسر یا بخشهای زیادی از بدن توزیع شده اند و افزونگی دارند یا در صورت لزوم قابلیت چنین چیزی در این بدن هست. مثلا اگر قلب یک انسان آسیب ببیند، جایگزینی نداشته و کل بدن خواهد مرد، اما در نظام تمدن مدرن و علم و فناوری امروز بشر لزوما اینطور نیست و حتی اگر جایی نقش قلب را داشته باشد ولی اگر آسیب ببینند، جای دیگر ممکن است یک قلب جدید ساخته یا فعال شود! حال درست که شاید این قلب مثل قلب اول قدرت و کارایی نداشته باشد، ولی بهرحال جهان فناوریک امروز از این حرفها سخت جان تر است (میتواند باشد).

این پیکره بخش بخش و ماجولار است و هر بخش بر خلاف جسم انسان هوشمندی و انعطاف و قابل تغییر و تبدیل و تطبیق بیشتری دارد در خیلی موارد. میتواند خود را چینش مجدد بدهد، اصلاح کند، سازگار کند؛ با هوشمندی! اما در ارگان ها و سلول های بدن انسان چنین قابلیتی در چنین حدودی وجود ندارد.

ضمنا انسان در خیلی فناوریها و ساختارهایی هم که طراحی میکند این ماجولار بودن و قابل تعویض و تطبیق بودن و افزونگی ها را عمدا میگنجاند. مثلا اینترنت چیست؟ اینترنت اساسا بعنوان شبکه ای توزیع شده و بدون یا بدون نیاز به مرکزیت شدید طراحی شد. از این رو مثلا اگر فردا ایالات متحدهء آمریکا توسط چند بمب هیدروژنی با خاک یکسان هم بشود، اینترنت حتی در همان لحاظ هم لزوما بطور کلی از کار نمی افتد و هنوز بسیاری بخشهای آن میتوانند کار کنند و حتی تقریبا صدمه ای نبینند، و حتی اگر از کار هم بیفتند ولی درست کردن مجدد و برگرداندن آنها کاریست به مراتب ساده تر و سریع تر از دوباره ساختن اینترنت از ابتدا؛ چون این امکان و پایه بصورت ذاتی در طراحی اینترنت و پروتکل های آن گنجانده شده است.

فکر نکنید بشر اینقدر غافل و ناتوان است در برابر بقول شما چیزهایی مثل سرطانی شدن یک سلول!
اینطورها هم نیست.
شما تا اینجا بیشتر کلی گویی و مبهم گویی کرده اید.
براستی این سرطانی که شما میفرمایید مثلا از چه طریق واقعی چه مثالی میتوانید آن را ثابت کنید؟
و سخن از انقلاب میگویید. انقلاب دقیقا توسط چه کسانی و چطور؟ مثلا یک مشت دیوانه با گرز و نیزه راه بیفتند بروند دیتا سنترها و پایگاه های نظامی را نابود کنند؟ :e415:
آهان شاید منظورتان این است که مثلا همان نظامی ها دیوانه بشوند؟!
ولی بنده فکر نمیکنم هیچوقت اکثریتشان با هم دیوانه بشوند!
حتی گیریم عده ای دیوانه شدند و حتی تعدادی سلاح اتمی هم این وسط استفاده کردند و ترکاندند، بازهم تمدن مدرن و علم و فناوری بشر به این آسانی ها در سطح گسترده و اساسی و برای مدت طولانی نابود نخواهد شد.

ضمنا ما مشاهده میکنیم مثلا رایانه های امروز حفره و ضعف امنیتی زیاد دارند و ویروس و بدافزار زیاد است، اما با این حال بازهم رایانه ها در کل خیلی بیشتر از آنکه صدمه بزنند سودمند هستند. و این تصادفی نبوده است! این حساب شده تجربه شده و محک خورده و برای جلوگیری از صدمات گسترده تمهیدات و محاسباتی وجود دارند. هرچند احتمال فجایع پیشبینی نشده همیشه هست، ولی نه با آن احتمال و وخامت که شما وانمود میکنید.
جاها و کارهایی که واقعا حساس باشند هم خب همینطور یک رایانهء معمولی نمیگذارند مثل بقیه که آن کارها را انجام بدهد، بلکه لایه ها و افزونگی ها و تمهیدات بیشتری قرار میدهند که احتمال رخنه و خرابی را تا حد زیادی کاهش دهند و حتی در صورت رخنه و خرابی هم میزان و مدت خسارت را بتوانند بقدر کافی محدود و کنترل کنند و با سرعت کافی عکس العمل نشان دهند.

خلاصه اینکه، یک چیزی به سادگی سرطانی شدن یک سلول و در نهایت از بین رفتن کل موجود زنده توسط آن، درمورد جهان امروز تاحدی اغراق بنظر میرسد. این سلول ها همینطور بدون هوش و قدرت مقابله نیستند. حداقل بخش بخش و ماجولار شده و قابلیت تعویض و تطبیق و اصلاح دارند. قابلیت این را دارند که با هوشمندی دشمن و صدمات را تشخیص داده و خودشان را ترمیم و سازگار و اصلاح و تقویت کنند.

شما بفرمایید یک سناریوی واقعی را بعنوان مثال!

Rustin
06-19-2016, 11:45 AM
مهربد یه سوال؟
به جبرگرایی باور داری؟ یا باور داری که اراده داریم ما انسانها؟
منظور من از جبرگرایی چیزی شبیه جبرگراییه که "سم هریس" بهش معتقده.
Library Genesis: Sam Harris - Free Will (http://gen.lib.rus.ec/book/index.php?md5=8EB644CEF67357A87736C2BC172CBAA4)
این سوال مهمیه که پاسخ بیشتر سوالای من درباره ی یک شخص رو میده.

Mehrbod
06-23-2016, 11:12 PM
اوه خب اغراق شما همین جاست!
تکنولوژی به هیچ وجه اینقدر شکننده نیست که با تنها سرطانی شدن یک سلول، کل پیکره در نهایت بمیرد.
نهایت شاید به سطح پایین تری نزول کند، اما همچنان بسیاری از فناوری ها باقی مانده و بشریت از آنها استفاده خواهد کرد. شاید هم فناوریهای مقاوم تری بسازد و بعضی ضعف های آن را برطرف کند.
در این فیلم های آخرالزمانی و این حرفها دیده باشید تقریبا هیچوقت استفاده از فناوری به صفر نمیرسد، بلکه از صفر همواره بالاتر است، یا حتی مشاهده میکنیم که حتی آن موقع هم دانشمندان و فناوری ها و افراد مبتکر و آشنا و استفاده از فناوری هستند که بنوعی برتر و مورد احترامند و حتی بشریت را از نابودی کامل یا فجایع دیگر نجات میدهند.
در واقعیت هم دلیلی ندارد غیر از این باشد.

این علوم و فناوری ها که ما بدست آورده ایم به این آسانی ها نابود یا فراموش نخواهند شد. همواره باقی خواهند ماند. هرچند گفتم شاید در سطحی پایین تر یا بصورت محدودتر یا بخشهای مقاوم تر و اساسی تر آن.
مثلا تفنگ چیزیست که دیگر هرگز از بین نخواهد رفت. حتی اگر صنایع بشر هم از بین برود، در نهایت دوباره صنایع اساسی ای را که برای ساختن چیزهایی مثل تفنگ لازم هستند در یک حد حداقلی هم که شده برپا میکنند. یعنی تفنگ تولید میکنند. چون قدرتیست که بشر نمیتواند و دلیلی ندارد از آن بگذرد، مگر در سناریوهای خیلی تخمی تخیلی!


نمونه‌یِ ساده, کسی یا گروه کوچکی میتوانند همین امروز در آزمایشگاه ویروسی طراحی کنند
که ٩٩% بشریت را روانه‌یِ نیستی نماید, اگر این شکنندگی سیستم نیست, پس چیست؟


بخش "علمی تخیلی" این کجا است؟


روشن شود, ما اینجا نمیگوییم کسی یا کسانی آن بیرون هستند که با کژبهره‌گیری از دانش خود میخواهند بشریت را
روانه‌یِ نیستی کنند, بساکه تنها اینجا یک پادنمونه (counterexample) گویا نام برده‌ایم که شکنندگی سیستم را نمایانده باشیم.

Mehrbod
06-23-2016, 11:50 PM
مهربد یه سوال؟
به جبرگرایی باور داری؟ یا باور داری که اراده داریم ما انسانها؟
منظور من از جبرگرایی چیزی شبیه جبرگراییه که "سم هریس" بهش معتقده.
Library Genesis: Sam Harris - Free Will (http://gen.lib.rus.ec/book/index.php?md5=8EB644CEF67357A87736C2BC172CBAA4)
این سوال مهمیه که پاسخ بیشتر سوالای من درباره ی یک شخص رو میده.

پاسخ به این پرسش هیچ پیوندی به اینکه نمونه‌وار تکنولوژی دارد آزادی‌هایِ آدمی را یک به یک میگیرد یا نه ندارد, ازینرو که ما چه آزاد باشیم چه نباشیم,
چه این «آزادی‌ها» آزادی راستین باشند چه نباشند, در هر دو چهره همُچنان ارزشمند به شمار میروند و پس در هر دو چهره نیز, روند گفتمان یکسان خواهد ماند.

برای نمونه در جبرگرایی ناب گاه میپرسند پس اگر همه در جبر به سر میبریم پس چرا آدمکش‌ها را دادگاهی میکنند؟ که خب پاسخ
این بسیار ساده است, چون جبرگرایی حکم میکند که آدمکش‌ها نیز دادگاهی شوند, گرچه آنان هم از روی جبر آدمکش شده باشند.



--
هر آینه, تنها برای اینکه کنجکاوی شما را برآورده باشم, نگرش من به «ژاک روسو» بسیار نزدیک است که «ما وادار به آزاد بودن ایم».
ازینرو آری, در نگرش من گرچه زنجیره‌یِ انگیختار و انگیخته (cause & effect) سُترُگ و ناگسستنی به چشم میاید, ولی همچنان درز‌هایی
در آن دیده میشود و میتوان «خواست آزاد» را ویژگی‌ای از مادّه یافت که هنگامیکه هوشمندی جاندار از آستانه‌ای فراتر میرود, به آن
دست میابد هنگامیکه تا پیش از آن ردّی از آن دیده نمیشده است; این بیمانند به جوشیدن آب نیست که خود ایستاری از مادّه
است که تنها و تنها در آستانه‌ای که گرمای آب از ١٠٠° فراتر میرود فرامی رویَد و تا پیش از آن از خود هیچگونه
نمودی نداشته است. در این سو نیست آگاهی و سپس خودآگاهی و سرانجام خواست آزاد پدید میاید.

در این دیدگاه, من خودم را گرچه نه سراسر آزاد, ولی خودآگاه و آزاد میابم و میتوانم
سرنوشت و راه زندگی ام را تا اندازه‌یِ بالایی — هتّا شاید بالاتر از آنچه خود باور دارم —
دگرگون بسازم, و میانگارم دیگران نیز بهمانند, کمتر و بیشتر, همین توانایی را دارند و با
داشتن دستیافت‌هایِ فزوتنر و برزش‌هایِ بیشتتر, میتوانند بمانند یک
ماهیچه «خواست آزاد» خویشتن را بورزند و باز به آزادی‌های بیشتر دست بیابند.

Secular
07-18-2016, 12:55 PM
مهربد جان تا اونجایی ک این تاپیک رو خوندم بیشتر سر اینکه تکنولوژی بده یا خوبه و از اینجور حرفا بحث شده بود و ندیدم ی راهکاری در مورد این مشکل پیشرفت تکنولوژی در این تاپیک مطرح بشه!
خب راهکار چیه؟ چ باید بکنیم؟

Mehrbod
07-18-2016, 03:53 PM
مهربد جان تا اونجایی ک این تاپیک رو خوندم بیشتر سر اینکه تکنولوژی بده یا خوبه و از اینجور حرفا بحث شده بود و ندیدم ی راهکاری در مورد این مشکل پیشرفت تکنولوژی در این تاپیک مطرح بشه!
خب راهکار چیه؟ چ باید بکنیم؟

در هر حالتی راهکار انقلاب است.

اگر شما میتوانید به نکته‌ها و گرفتاری‌هایِ پرداخته شده پی ببرید, هتّا اگر راهکار را در اصلاح ببینید همچنان یک انقلاب
سفت و سخت گزینه‌ای درست و بمانند تیپایی به دهن ِ سیستم به شمار میرود که راه اصلاح را نیز هموار میکند.

در این زمینه کازینسکی پیشتر نوشته است:




Even if you believe that adequate reforms are possible, you should still favor the creation of an effective revolutionary movement. It's clear that the necessary reforms-if such are possible-are not currently being carried out. Often the system needs a hard kick in the pants to get it started on necessary reforms, and a revolutionary movement can provide that kick in the pants.
Further, if it is an error to attempt revolution-that is, if adequate reforms are possible-then the error should be self-correcting: As soon as the system has carried through the necessary reforms, the revolutionary movement will no longer have a valid cause, so it will lose support and peter out.

For example, in the U.S. during the early part of the 20th century, insufficient attention was paid to the problems of the working class. Labor violence ensued and provided the kick in the pants necessary to get the government to pay attention to the problems. Because adequate reforms were carried through, the violence died down;(139) this in contrast to what happened in Russia, where the Tsarist regime's stubborn resistance to reform led to revolution.


~ Technological Slavery, p. 321

Rustin
11-18-2016, 07:02 PM
سریال Black mirror سریال خوبیه، مربوط به همین بحثه. وقت کردین ببینیدش.
خواستین میتونین از اینجا دانلود کنید، پشیمون نمیشین.
You are being redirected... (http://30nama5.link/series/2085059-black-mirror-2011.html#p)

Nilftrondheim
12-02-2016, 10:49 AM
در هر حالتی راهکار انقلاب است.

اگر شما میتوانید به نکته‌ها و گرفتاری‌هایِ پرداخته شده پی ببرید, هتّا اگر راهکار را در اصلاح ببینید همچنان یک انقلاب
سفت و سخت گزینه‌ای درست و بمانند تیپایی به دهن ِ سیستم به شمار میرود که راه اصلاح را نیز هموار میکند.

در این زمینه کازینسکی پیشتر نوشته است:




Even if you believe that adequate reforms are possible, you should still favor the creation of an effective revolutionary movement. It's clear that the necessary reforms-if such are possible-are not currently being carried out. Often the system needs a hard kick in the pants to get it started on necessary reforms, and a revolutionary movement can provide that kick in the pants.
Further, if it is an error to attempt revolution-that is, if adequate reforms are possible-then the error should be self-correcting: As soon as the system has carried through the necessary reforms, the revolutionary movement will no longer have a valid cause, so it will lose support and peter out.

For example, in the U.S. during the early part of the 20th century, insufficient attention was paid to the problems of the working class. Labor violence ensued and provided the kick in the pants necessary to get the government to pay attention to the problems. Because adequate reforms were carried through, the violence died down;(139) this in contrast to what happened in Russia, where the Tsarist regime's stubborn resistance to reform led to revolution.


~ Technological Slavery, p. 321



مهربد عزیز من بالاخره به جایی که شما هستید رسیدم. یادته چقدر به تراهومنگرایی امیدوار بودم؟ آن مرحله چانه زنی من در مواجهه با حقیقت تلخ بود.
Kübler-Ross model - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Kübler-Ross_model)

حقیقت این است که شدیدا به گا رفته ایم. اگر گرمایش جهانی و نابودی تنوع زیستی حسابمان را نرسد، تکنولوژی های افسار گسیخته کار را تمام خواهند کرد. شما را به Efilism دعوت میکنم تا این سرنوشت شوم را به راحتی بپذیرید.

اگر کسی در مورد صحت بحث شک دارد، نگاهی به ژنوم این سه ویروس بیندازید که در اختیار عموم هستند و سعی کنید خودتان را خراب نکنید:

واریولا میجر (آبله)
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/nuccore/NC_001611.1?report=fasta&log$=seqview&format=text

ابولا زئیر
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/nuccore/NC_002549?report=fasta&log$=seqview&format=text

H5N1 (آنفولانزای پرندگان)
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/nuccore/NC_007357.1?report=fasta&log$=seqview&format=text

بلاهت هم حدی دارد، نه؟ :e40e:

Mehrbod
12-04-2016, 05:32 PM
مهربد عزیز من بالاخره به جایی که شما هستید رسیدم. یادته چقدر به تراهومنگرایی امیدوار بودم؟ آن مرحله چانه زنی من در مواجهه با حقیقت تلخ بود.
Kübler-Ross model - WiKi (https://en.wikipedia.org/wiki/Kübler-Ross_model)

حقیقت این است که شدیدا به گا رفته ایم. اگر گرمایش جهانی و نابودی تنوع زیستی حسابمان را نرسد، تکنولوژی های افسار گسیخته کار را تمام خواهند کرد. شما را به Efilism دعوت میکنم تا این سرنوشت شوم را به راحتی بپذیرید.


به هر روی در جایگاه کنش‌ورزی ما ناچار از گزیدن یک راهی هستیم و این دانسته‌ها که در این جُستار به آنها پرداخته‌ایم
و حسی که در پایان میدهد بیمانند به همان حسّی نیست که ناگهان درمیابیید این همه آدم دینداری که پیرامونتان میبینید
در یک توّهم به سر میبرند و آری, آفرینش و آفریدگار و جهان پس از مرگی در کار نیست..! ژرفای این حس اینبار تنها چند
برابر بیشتر است, زیرا خودفریبی در بستر تکنولوژی کمابیش جهانگستر است و اندک‌شمار کسانی شاید هرگز در زندگی‌اتان
ببینید که به این پرسمان, چنان که ما اینجا بدان پرداخته‌ایم, هرگز هتّا دمی اندیشیده باشند چه رسد به واکاوی و ژرف‌اندیشی و سرانجام, راهکاریابی و فرجام‌یابی.

ازینرو اگر شما هم توانسته‌اید در پس این همه دروغ و فریب و خودفریبی ببینید که تکنولوژی یک
ابرسازواره‌ی خودآماج و مهارگسسته است, پیش از هر چیز به خودتان باید آفرین بگویید که
توانسته‌اید از خودفریبی بپرهیزید و پذیرای واقعیت, هر اندازه تلخ یا ناخواستنی ولی همچنان واقعیت, باشید.

اینک, اینکه چگونه میتوان گام پسین را برداشت و چه دگرگونی‌هایی در زندگی شخصی, جهانبینی و سرانجام آماج
زندگی نهاد خود یک روند جداگانه را می‌پیماید و رویهمرفته شما نمیتوانید چیزی را از دست داده باشید چون کسیکه
هتّا پذیرای بی چون و چرای سرنوشت شوم میشود باز آزادتر و شادتر و خودباورتر از کسی‌ست که در زندان خودفریبی گرفتار است.

Newton
12-06-2016, 03:47 AM
بنا بر سخن دکارت من می اندیشم پس هستم
مسله همین بودن است نوعش مهم نیست
همین فکر ویا ساحتی که قادر به درک و تحلیل است نشان بود است
حال من و یا ما در رایانه باشیم یا توهمی در ذهن یک فرد دیگر یا یک پروگرم ساده در یک ابر رایانه باز وجود است که مهم است

Transcendence
12-17-2016, 04:13 PM
احساسی که من بعد از درک این موضوع داشتم..باعث شد که روی همه کارهای دانشگاهیم تاثیر بزاره..بطوری که ازنوشتن مقالات مایوس شدم...انگار تلاش هام در جهت هر چه به جلو بردن ،سیستم هست..تحقق اهداف اون..یک زمانی دوست داشتم یک استاد موفق بشم و صدها مقاله علمی بنویسم ولی الان هرگاه می خوام دست به کار بشم حسی از این که ،بشر در این سیستم اینده ای نداره..تحقیقات علمی در جهت هر چه پیشبرد سیستم هست .... وجود من رو می گیره...

Mehrbod
12-19-2016, 12:32 AM
احساسی که من بعد از درک این موضوع داشتم..باعث شد که روی همه کارهای دانشگاهیم تاثیر بزاره..بطوری که ازنوشتن مقالات مایوس شدم...انگار تلاش هام در جهت هر چه به جلو بردن ،سیستم هست..تحقق اهداف اون..یک زمانی دوست داشتم یک استاد موفق بشم و صدها مقاله علمی بنویسم ولی الان هرگاه می خوام دست به کار بشم حسی از این که ،بشر در این سیستم اینده ای نداره..تحقیقات علمی در جهت هر چه پیشبرد سیستم هست .... وجود من رو می گیره...


چه خوب! بجای دور ریختن زندگی و زمان گرانبها برای پیشرفت سیستم دست ِکم دستِ کم زمانتان را
برای خودتان میتوانید کنار بگذارید, چه که هتّا تن‌پروری و خوشی بردن از زندگی به بیهوده‌ترین چهره
هنوز هوده‌مندتر از این است که جوانی و زندگی پای پیشبرد اهداف سیستم هزینه شود.

دریافت شما نیز درست است و هر چه ابزارها و سازواره‌های ساخته‌یِ آدمی پیشرفته‌تر میشوند بمانند دستانی میمانند که
گردن خودمان را سفت‌تر می‌فشرند و هر گامی که در راستای پیشرفت و بهکرد سیستم برداشته میشود این فشار را تنها شتاب میبخشد,
ولی نیز از آنجاییکه این فشار بسیار آهسته و پیوسته رخ میدهد کس نمیگیرد که این حسّ خفگی یک اندک ریز نیز برآمده‌یِ کوشش‌های
خود اوست و ترفند سیستم تکنولوژیک در این میان نیز در همین است که میگوید برای "رهایی از این فشار" چه بهتر که کس هدفمند زندگی
کند و بنشیند بپژوهد مقاله‌ی دانشیک بنویسد و به پیشرفت سیستم کمک کند تا حس و حال بهتری داشته باشد و زندگی اش را سودمند ببیند ..!


هر آینه, در پایان روز ما نمیتوانیم در برابر واقعیت وابدهیم و هر اندازه تلخ و ناخواستنی, واقعیت‌های
امر همین است که است و ما ناگزیر از آنیم که در این رهگذر تنها چاره بیاندیشیم و بکوشیم برون‌یافتی
برای آدمی, و دستِ کم برای خودمان داشته باشیم که این دوّمی بی گمان بالا شدنی‌ست.
راه ِیاری به آدمی نیز تنها و تنها از یک گذر میگذرد و آنهم انقلابی سترگ و زدن تودهنی و تیپّایی
به سیستم است تا همانجورکه کازینسکی نیز بخوبی گفته است, اگر خود انقلاب اینجا راهکار نبود
همینکه کوششی انقلابی برای سرنگونی سیستم میشود میتواند آنرا به راستای درست بیاورد.

در هر چهره‌ای, چه شما و چه دیگر دوست ما Nilftrondheim و شاید دیگر خوانندگان ناشناس اینجا بیگمان
نیاز به خردورزی بالا, منطق سفت و سخت و هوشی خوبی داشته‌اند که توانسته‌اند این گفتمان سنگین
را از سر بگذارند و از همینرو بجای وادادن در برابر سیستم بایستی از این ابزارهایی که در دست دارند
نخست و پیش از هر چیز برای بهکرد زندگی خویشتن و سپس در جایگاه دوّمینه, برای بهکرد
زندگی آدمی که خود این نیز بگونه‌ای همان بهکرد زندگی خویشتن است, بیشترینه ی بهره را بگیرند.

آنچه بخوبی روشن است, آگاهی به سازوکار یک فرآیند راه دگرگونی و واژگونی آنرا شدنی
می‌سازد و هر چه ما بیشتر به سازوکارهای سیستم و ترفند‌های آن آگاه بشویم, بهتر میتوانیم
از هرز رفتن و بازی خوردن خودمان پیش بگیریم و بهتر میتوانیم در برابر آنرا بازی بدهیم. کمترین بارآورد این
خودآگاهی این است که از افتادن در گرداب افسردگی و تن دادن به رفتارهای بسیار فراگیر خودویرانگرانه, همچون روی آوردن
به موّاد روانگردان یا جذب گروهک‌هایِ خردباخته‌ی فمینیسم و ماسکولیزم و نمیدانم گیاهخوار بآسانی میتوان جلوگیری کرد.

رویهمرفته در اینکه با این دانش چه میتوان و چه بایست کرد جای سخن بسیار است و شاید به آن بیشتر بپردازیم,
آنچه ولی در این میان سودمند است گسترش این آگاهی و درست کردن هسته‌ای متمرکز, آگاه, هوشمند و خردورز است
که کوشش‌های من در این انجمن و دیگری‌ها نیز در همین راستا بوده, که خود در پیروی از اندرز کازینسکی بوده‌اند.

Mehrbod
03-11-2017, 01:07 AM
ویدویی از کشف یک تیره‌ی‌ِ دست‌نخورده‌ی و به دور از شهرمندی مانده‌ی آمازونی:

Aislados: Tribu Zoé tribe (part 1) - YouTube (https://www.youtube.com/watch?v=odcxb4hfRDM)

برخی از ادّعای پوچی که درباره‌ی زندگی نخستینیان میشود در این یک ساعت فیلم‌برداری و بازنمایی زندگی این تیره, بروشنی پوچ گشته‌اند:




۱. در تیره‌های نخستینی بیشتر از ۴۰ سال (گاهی ۲۰ سال!) نمی‌زیسته‌اند: به پیرزن ۸۰ ساله که جوان‌تر از زن ۶۰ ساله‌ی امروزین میماند نگاه شود.

۲. نخستینیان در برابر جانوران گوشت‌خوار دد بی‌دفاع بوده و در ترس همیشگی به سر میبرده‌اند: بسنده است کس نیم نگاهی به زندگی اینان بیاندازد تا سر در بیاورد چه کسی در "ترس" همیشگی, آنهم از بیکاری و سیه‌روزی و نداشتن اجاره خانه به سر میبرد!!

۳. زندگی نخستینیان هرکس برای خودش بوده و یارو از یک سنّی رد میشده از گرسنگی و نزاری و نبود یاری جان میداده است: به همکاری دوسویه و برستودنی میان هموندان این تیره نگریسته شود!

۴. در زندگی نخستینیان چماق و زورگویی بیداد میکرده است: زندگی بی اندازه آشتی‌آمیز و نبود هرگونه "رئیس" و بالاسر در این تیره‌ی آمازونی خود گواهی آشکار از این ژاژخایی.

۵. در زندگی نخستینی زنان ستم میدیده‌اند و زور میشنفته‌اند: به برابری شگفت‌انگیز! و چندهمسری مرد با چند زن و زن با چند مرد نگریسته شود.

Transcendence
03-15-2017, 02:50 PM
خوب شاید این ها در بین همه تیره ها نبوده باشه(ممکن است که قبایل وحشی هم بوده باشند)...از یک نمونه که نمی شه نتیجه گرفت که زندگی نخستینی ها با طبیعت در یک

هارمونی کاملی بوده است...به غیر از این، انچه که من از فیلم دیدم وجود منابع غذایی سرشار ومنابع ابی به نسبت جمعیت کم هست که این ها می تونه عواملی باشه که جنگ

و ستیز و ...کاهش بده .
(البته این نمونه می تواند مثال نقصی برای ادعای کلی انها مبنی بر توحش و ترس و میانگین طول عمر 25 سال و...نخستینی ها باشه)

از طرف دیگر شاید کسانی که از توحش و ترس و..نخستینی ها صحبت می کنند به نوعی تحت تاثیر تصوری باشند که ما از انسان در صده های اخیر داشته ایم(جنگ ها و خونریزی

هاو ..)و این تصور را با چند درجه شدت به انسان های نخستینی هم تعمیم داده باشند.(بلاخره ما خودمون رو از اون ها اخلاقی تر و متمدن تر به حساب می اوریم و اگر ما انسان

های متمدن این گونه خونریز هستیم پس نخستینی ها باید به مراتب خونریزتر و اهل انسان کشی بیشتری بوده باشند).

از طرف دیگه ایده بازگشت به زندگی نخستینی ،فقط یک جابجایی فیزیکی نباید باشه..درحقیقت این مردم(نخستینی های این ویدیو) زبان ،فکر ،ایین و ذهن وروان خاص

خودشان رو دارند (که در پیوند با هارمونی بین انها و طبیعت است)..نمی شود از مردمی که زبانی مدرن(پست مدرن)و ذهن و روانی مدرن دارندتوقع داشت که در صورت

بازگشت (که به نظر بیشتر فیزیکی و یک واکنش به سیستم می باشد)،همان هارمونی نخستینی های موجود در این ویدیو را به وجود اورند.

Mehrbod
03-15-2017, 07:39 PM
خوب شاید این ها در بین همه تیره ها نبوده باشه(ممکن است که قبایل وحشی هم بوده باشند)...از یک نمونه که نمی شه نتیجه گرفت که زندگی نخستینی ها با طبیعت در یک

هارمونی کاملی بوده است...به غیر از این، انچه که من از فیلم دیدم وجود منابع غذایی سرشار ومنابع ابی به نسبت جمعیت کم هست که این ها می تونه عواملی باشه که جنگ

و ستیز و ...کاهش بده .
(البته این نمونه می تواند مثال نقصی برای ادعای کلی انها مبنی بر توحش و ترس و میانگین طول عمر 25 سال و...نخستینی ها باشه)

از طرف دیگر شاید کسانی که از توحش و ترس و..نخستینی ها صحبت می کنند به نوعی تحت تاثیر تصوری باشند که ما از انسان در صده های اخیر داشته ایم(جنگ ها و خونریزی

هاو ..)و این تصور را با چند درجه شدت به انسان های نخستینی هم تعمیم داده باشند.(بلاخره ما خودمون رو از اون ها اخلاقی تر و متمدن تر به حساب می اوریم و اگر ما انسان

های متمدن این گونه خونریز هستیم پس نخستینی ها باید به مراتب خونریزتر و اهل انسان کشی بیشتری بوده باشند).

...


درسته, و اگر به پژوهشمایه‌های کازینسکی که بسیار باریک‌تر و ژرف‌تر به زندگی نخستینیان پرداخته نگریسته شود,
دیدگاه درست‌تر و واقع‌بینانه‌تری از زندگی تیره‌های نخستینی و گوناگونی آنها میتوان برداشت نمود. این ویدیو تنها در
همان اندازه که نشان از بیهودگی سخنان فندسالاران و برخی از گفتگوهایی که در این جستار هم شده بود بدهد, بسنده میکرد.









از طرف دیگه ایده بازگشت به زندگی نخستینی ،فقط یک جابجایی فیزیکی نباید باشه..درحقیقت این مردم(نخستینی های این ویدیو) زبان ،فکر ،ایین و ذهن وروان خاص

خودشان رو دارند (که در پیوند با هارمونی بین انها و طبیعت است)..نمی شود از مردمی که زبانی مدرن(پست مدرن)و ذهن و روانی مدرن دارندتوقع داشت که در صورت

بازگشت (که به نظر بیشتر فیزیکی و یک واکنش به سیستم می باشد)،همان هارمونی نخستینی های موجود در این ویدیو را به وجود اورند.


بباید اینگونه نیست, زبان و دستآورد‌های دانشیک در کمتر از یک زادمان (نسل) میتوانند از
میان بروند و در نبود نیاز به هر چیز, مانند ماهیچه‌های بیکار, خود به خود آب رفته و ناپدید میشوند.

آماج اینجا نگاهی به برتری‌های زندگی نخستینیان در دو تراز فیزیکی و روانی به زندگی یک آدم امروزین بود.

Transcendence
03-19-2017, 08:12 PM
تکنولوژی به شکل روزافزونی ،اسیب ها ی زیستی و اجتماعی اش گسترده تر می شود..به طوری که پذیرفتن این گفتمان هر روز معقول تر ، و ناتوانایی انسان از کنترل سیستم اشکارتر جالب اینجاست که مردم عادی هم امروزه به مشکلات برامده از تکنولوژی هر روز اگاه تر می شوند و اسیب های ان را بیشتر حس و درک می کنند... اعتیاد به اینترنت یکی از ان مسایلی است که تقریبا اکثریت افراد به ان مبتلا هستند...حال فرض کنید با پیشرفت تکنولوژی (مثلا virtual reality) ما با پدیده ای به مراتب اعتیاداورتر روبه رو شویم،در چنین شرایطی فکر کنم اکثریت افراد به شکل کاملی از زندگی واقعی فاصله گرفته و در دنیای مجازی غرق بشوند.نگاه کردن به دورنمای بسیاری از این تکنولوژی ها واقعا هولناک می باشد ..

Mehrbod
04-06-2017, 11:40 PM
نگاه کردن به دورنمای بسیاری از این تکنولوژی ها واقعا هولناک می باشد ..

کمتر کسی به این چیزها میتواند هتّا بیاندیشد, زیرا زندگی مدرن همه را گرفتار و در بند روزوارگی فرو برده است.

Transcendence
04-09-2017, 11:58 AM
کمتر کسی به این چیزها میتواند هتّا بیاندیشد, زیرا زندگی مدرن همه را گرفتار و در بند روزوارگی فرو برده است.
مردم عادی کوچه و بازار که مشغول زندگی و کار و زن و بچه هستند و اصلا نه به این مسایل علاقه مند هستند و نه شاید در صورت مطرح کردن متوجه بشوند.
دانشگاهیان ،مشغول پیشبرد اهداف علمی هستند و اینده و رفاه و اسایش و امنیت وازادی ادم رو در هرچه پیشبرد بیشتر علم و فناوری می بینند .
سیاست مداران هم چنان مشغول جنگ قدرت هستند که بعید می دانم در این گیرو دار اهمیتی به این مسایل بدهندو بدتر هم اینکه شاید بوجه های میلیاردی رو برای پیشرفت و توسعه سلاح های پیشرفته صرف کنند.
دین مداران مشغول مذهب و جدیدا همگی عارف و مشغول سیرو سلوک و دقدقه هایشان تکرار و توجیه مکررات بی حاصل .
فعالان اجتماعی و فعلان حقوق مرد و زن .....همگی مشغول ،سرگرم و نهایتا همه تلاش هایشان هیچ نیست جز هرچه هماهنگ تر شدن وسازگارتر شدن باسیستم.
بلاخره هرکسی در هرجایی به مسایلی سرگرم هست .
البته من مخالفت هایی رو با جنبه های منفی تکنولوژی بعضا دیده ام که مطرح میشه ولی غالبا با پاسخ هایی مثل ..این ترس شما ترس از ناشناخته هاست ..این ترس از تغییر هست..یا جنبه های منفی تکنولوژی با پیشرفت تکنولوژی برطرف می شه!! یا تکنولوژی مثل چاقو می مونه اگر خوب باشیم به کسی اسیب نمی رسه و تنها یک وسیله هست.....به نوعی این مخالفت ها رو بی اثر می کنه..
مسئله اخر اینکه..ویدیوهایی که قرار داده بودید تصور من رو در مورد بسیاری از باورهام راجع به شناخت انسان تغییر داد!!تصورر نمی کردم ادم هایی رو ببینم که از ادم بودن خودشون اصلا شرمگین نباشند و یا بدون زور و ارعاب این چنین زندگی مسالمت امیزی داشته باشند.

Mehrbod
04-11-2017, 06:03 PM
مردم عادی کوچه و بازار که مشغول زندگی و کار و زن و بچه هستند و اصلا نه به این مسایل علاقه مند هستند و نه شاید در صورت مطرح کردن متوجه بشوند.
دانشگاهیان ،مشغول پیشبرد اهداف علمی هستند و اینده و رفاه و اسایش و امنیت وازادی ادم رو در هرچه پیشبرد بیشتر علم و فناوری می بینند .
سیاست مداران هم چنان مشغول جنگ قدرت هستند که بعید می دانم در این گیرو دار اهمیتی به این مسایل بدهندو بدتر هم اینکه شاید بوجه های میلیاردی رو برای پیشرفت و توسعه سلاح های پیشرفته صرف کنند.
دین مداران مشغول مذهب و جدیدا همگی عارف و مشغول سیرو سلوک و دقدقه هایشان تکرار و توجیه مکررات بی حاصل .
فعالان اجتماعی و فعلان حقوق مرد و زن .....همگی مشغول ،سرگرم و نهایتا همه تلاش هایشان هیچ نیست جز هرچه هماهنگ تر شدن وسازگارتر شدن باسیستم.
بلاخره هرکسی در هرجایی به مسایلی سرگرم هست .
....


بدرستی و باریکی همین است که گفتید.

یک شماری صداهای ناهمساز هم اینجا و آنجا شنیده میشوند اگر به دنبالشان باشید, برای
نمونه Stephen Hawking سخنان گیرایی درباره‌ی پیشرفت هوشواره‌ها (artificial intelligence) دارد, یکی از بهترین آنها:


“Success in creating Artificial Intelligence would be the biggest event in human history. Unfortunately, it might also be the last.”



کامیابی در ساخت هوشواره‌ها بزرگترین رویداد در تاریخ بشریت میتواند باشد. بدبختانه ولی, واپسین آنها نیز میتواند باشد.


تنها ترفند در دریافت و پیشبینی همه‌ی اینها دانش به این است که آنچه یک اجتماع میخواهد,
همان چیزی نیست که تک تک هموندان آن اجتماع میخواهند. از بهم پیوستن یاخته‌ها,
در اینجا آدم‌ها, ابرسازواره‌ها پدید میایند و ابرسازواره‌ها شیوه‌ی اندیشه و رفتار خودشان را دارند.

هتّا خود من هم که اینجا مینویسم بیرون از اینجا درگیری‌ها و کارهای خودم را دارم و گویاست تا زمانیکه راه روشنی
برای ستیز با همه‌ی اینها در دست نباشد, کار و کنشی هم از دست بر نمیاید, ولی کمترینه‌ی آن, این گفتمان‌ها
دستکم میتواند دریافت درستی از شرایط به ما بدهد و نگذارد بازیچه‌ی و برده‌ی آماج سیستم بشویم.

یه نفر
03-26-2018, 02:07 PM
:-)

سلام به دوستان. امیدوارم حالتون خوب باشه..
چندی پیش تنها لودم و با خودم فکر میکردم آینده چگونه خواهد بود? این همه پیشرفت و سرعت به کجا می رسد
بنظرم پیشرغت تکنولوژی و علم و افزایش سرعت دیتا و .. به حدی می رسد که دیگر اندام های بدن ما مناسب این سرعت نخواهند بود.
علم و تکنولوژی به حدی پیشرفت میکنه که انسان برای آپدیت بودن با آن, نیازمند اندام های حدیدی خواهد بود...
مثلا یک انگشت اضافه برای سرعت بخشیدن در تایپ کردن 😃
یا یک چشم اضافه برای پشت سر...
یا یک مغز با حافظه بالاتر
نظر شما چیه؟

Mehrbod
11-13-2018, 11:54 AM
علاقه داشتم تا درباره زبان گفت‌وگو کنم، اما جسارتاً از این بی‌موضوع بودن «پاتوق شب‌نشینی» سؤاستفاده کرده و کمانک باز می‌کنم، که شاید یادآور کابوس‌های گذشته باشه: درباره‌ی تکنولوژی.

قبل از این‌که پست‌های شما رو درباره تکنولوژی و کزینسکی و ژاک الول مطالعه کنم (که تفسیر سنجیده‌ای از اون‌ها داشتید و بابتش تشکر می‌کنم :e303:)، مانیفست کزینسکی و یک سری متعلقات دیگه رو اخیراً و از قبل مطالعه کرده بودم، و طبیعتاً هنوز هم در حال جست‌وجو و خوندن آثار بقیه هستم. در پست‌های اخیر و در واکنش به اون‌چه خوندید، احساس ناتوانی و ناامیدی دیده می‌شد. با این احساس بسیار همذات‌پنداری می‌کنم، و می‌شه گفت حکم نوحی رو پیدا کردم که برای «اکملت لکم دینکم» توان ساخت کشتی نداره.

توییتر فارسی (با حضور کم‌وبیش خارجی‌ها، اپوزوسیون‌نماها، رهبران لندن‌نشین ارزشی‌ها، ژورمالیست‌ها، بزک‌کاران ج.ا، منور الفکرها، انقلابیون، براندازها و...)، نماینده طبقه نخبه ایران هست. اون‌چه در این فضا من می‌بینم، یادآور داستان «کشتی احمق‌ها» از کزینسکی هست؛‌ عده‌ای درگیر دعوای بین جناح چپ و راست و برپایی سرمایه‌داری مبتنی بر اقتصاد آزاد (یا رسیدن به ایران فدرال و اعطای حق انتخاب به ایالات)، عده‌ای به‌دنبال ملغای حجاب اجباری، عده‌ای به دنبال ستیز با همجنسگرایی‌ستیزی، عده‌ای هم ثبت احوال‌چی و... که به‌ نظرم هر سیستم‌ستیزی رو از طبقه نخبه که هیچ، بلکه از مردم عادی یا دانشجوی کافه‌نشینِ عینک ته‌گرد و پیپ‌به‌دهان هم ناامید می‌کنه. دغدغه‌های این طبقه نخبه (چه در ایران و جهان) اخلاقی و خیر هست،‌ اما انگار همه «فیل در اتاق» رو نادیده می‌گیرند، که البته بی‌تقصیرند.


سراسر درسته. نژاد آدم در زیستبومی فرگشته که گرفتاری‌ها بسیار ساده‌تر بوده و اجتما‌ع‌ بسیار کوچکتر.
چنانکه نسیم نیکولاس طالب در این زمینه بخوبی روشنگری کرده, کوچکی و بزرگی روندی نارژگین (nonlinear) دربر دارند, بدین
معنی که یک سیستم میتواند تا یک آستانه‌ای بزرگ و بزرگتر شود, ولی از یک نقطه‌ی معمولا ناروشنی به آنور, ویژگی‌های کیفی
آن سیستم تغییر پیدا میکنند. نمونه‌ی فیزیکی این پدیده را نمونه‌وار در تغییر ایستار (حالت) آب از گرمی به جوشش
میتوان دید: مولکول‌های آب گرم میشوند گرم میشوند, ولی درست از یک آستانه‌ای به آنور از ایستار گرمی به ایستار
جوشش میپّرند. در فیزیکی به این quantum leap یا جهش کوانتومی میگویند, چرا که از این ایستار به
آن ایستار درجه‌ بندی‌ای در کار نیست و سیستم حقیقتا از یک ایستار به ایستاری دیگر میپّرد.

اجتماع نیز, در جایگاه یک سیستم یا ابرسازواره (superorganism) همین ویژگی‌ را دارد. نسیم طالب به نمونه‌های
پیش پا افتاده‌ای همچون فروشگاه‌ها اشاره میکند. یک خواربارفروشی کوچک در کوچه‌ی خانه‌ی شما رفتاری - کیفتی
- با شما دارد و هتّا میتواند دوست شما باشد, نسیه بدهد, به سلیقه شخصی شما اهمیت بدهد, با شما نشست
و برخواست داشته باشد. ولی زمانیکه شما به یک ابرخواربارفروشی (supermarket) بزرگ میروید که ۳۰ تن در آن
کار میکنند و هر بار که آنجایید کسی دیگر را پشت صندوق میبینید, بهمان فراخور نیز شیوه‌ی رفتار و برخورد و برهم‌کنش شما دگرگون میشود.

ازینرو, امروز آدمی کشش و توان رویارویی با گرفتاری‌های ابراجتماع‌های امروزین را در خود نهادینه ندارد. اگر آدمی
را به یک تیره‌ی نخستینی بیفکنید, سازوکار‌های فرگشتین نهادینه در او بخوبی او را آماده‌ی رویارویی و زندگی در
آن اجتماع میکنند, زیرا اندازه‌ی آن اندازه‌ای است که نژاد آدمی بیشترین زمان فرگشت خود را در آن سپری کرده است.

کازینسکی بخوبی به این نکته پی برده و رفتارهایی که نامبردید, همان واکنش آدم و کوشش‌های بیفرجام
او برای کنترل زندگی خود در سیستمی‌ست که بسیار بسیار بزرگتر و پیچیده‌تر از توان او در رویارویی است.

دریافت همه‌ی اینها زمانی شدنی میشود که آدم بخوبی به این نکته پی ببرد که رفتار یک ابرسازواره (superorganism)
متفاوت از رفتار تک تک سازواره‌‌های همانش است. درست همانجور که تک تک یاخته‌های آدمی رفتاری بسیار جداگانه
از رفتار همه‌ی آنها با هم در جایگاه ابرسازواره‌ای به نام آدم پیدا میکنند, ابرسازواره‌ی اجتماع نیز رفتار و نیازهای
بسیار متفاوتی از رفتار و نیاز تک تک سازواره‌های خود که آدمها باشند میتواند و پُرگاه, پیدا میکند.

نیازهای یک اجتماع برابر با جمع نیازهای تک تک آدمهای آن اجتماع نیست,
بساکه چیزی فراتر و متفاوت‌تر است, و آدمی در زیستبومی فرگشته که اجتماع آن
بسیار کوچکتر و نیازها و خواسته‌های آن اجتما‌ع بسیار نزدیک‌تر به اوی شخصی بوده است.





در این شرایط که به نقل از شما ما تک یاخته‌هایی بی‌تأثیر روی این سوپرارگانیسم هستیم، احساس ناامیدی طبیعی هست (گرچه من از جهاتی هم امیدوارم که اینجا فعلاً جای گفتن نیست). سیستم شرایطی رو ایجاد کرده که نمی‌شه از اون جدا شد و کزینسکی‌وار زندگی کرد؛ چون همون‌طور که کزینسکی در مونتانا بود و دید که چطور جاده‌سازی در حال نابودی زیست‌بومش هست، تصمیم گرفت که دوباره به سیستم برگرده -- برای انتقام. این‌طور نیست که خودخواهانه شخصی به طبیعت فرار کنه و تصور داشته باشه که دست سیستم بیرونی از مداخله‌جویی قطع شده.


آماج کازینسکی در کنار کینه‌جویی, پدید آوردن یک جنبش سیستم‌ستیز و فندستیز بوده است. رفتارهای او
از روی کینه‌جویی و خونگرفتی‌ جلوی چشمانش نبوده‌اند. او نخست میکوشد زندگی خودش را از سیستم جدا کرده و برای
خودش از این زمانی که در جهان دارد بیشترینه‌ی بهره را برده و در طبیعت سبز و به شیوه‌ی نخستینی, که بیشترین آرامش
و خوشنودی از زندگی را به آدمی طبیعتا میدهند, سپری کند. ولی در این راستا بارها پی میبرد که چنین چیزی
در حقیقت شدنی نیست و به دید من, در کنار آن همچون هر کس دیگری, وژدان‌درد و «گور بابای دیگران» برای
او بخوبی کار نمیکنند و به این اندیشه میافتد که آیا راهی برای دگرگونی اوضاع براستی در دست میباشد یا نه.

راهکار او سودجویی از شکنندگی سیستم و بدل شدن به «یاخته‌ی سرطانی» است. یاخته‌ها بوارونه‌ی آنچه
شما گفتید توان بسیار بالایی برای نابودی و شکستن سیستم دارند, ناتوانی آنها تنها در «راستادهی» و
کنترل سیستم است. یک یاخته بتنهایی میتواند ۴۰ تریلیون یاخته‌ی سیستم را با سرطانی شدن خود از پا درآورد.

کازینسکی با بمبگذاری‌ها و واداشتن سیستم به چاپ آرمان‌نامه‌ی خود از این شکنندگی سودجسته و ریسک
گیر افتادن خود را میپذیرد و همینکه خود ما امروز اینجا گفتمانی در این زمینه داریم را میتوان برآمده‌ی این تصمیم دانست.






این مقدمه‌چینی از اونجا بود که بپرسم راهی برای کنار اومدن یا حل این تناقضات (بیانیه‌های ضدسیستم پشت سیستم) پیدا کردید، و به‌طورکلی دیدگاهتون در این چند سال نسبت به این ماجرا عوض نشده؟‌


راهکاری که کازینسکی در پیش مینهد, نابود کردن تکنولوژی‌های نوین و بازگشت به طبیعت سبز از دید من هم
شدنی, هم اخلاقی و هم منطقی است. ولی برای خود من, کوچکترین گیراییای ندارد.

بدید من, این خودآگاهی که من و شما داریم بختی نزدیک به ۰ برای پیدایش داشته, با این همه امروز پیدا شده است.
آنچه از دید من منطقی‌تر میاید, گرچه شاید کمتر اخلاقی, ریسک کردن همه‌ی آنچه هست و نیست برای رسیدن به
نامیرایی میباشد. بخت بسیار اندکی در دست است, که ما بتوانیم بجای پدید آوردن هوشواره‌های باهوشتر از خودمان,
هوش خودمان را از گذر تکنولوژی افزایش بدهیم, و یکی از ویژگی‌های ابرسازواره‌‌ی اجتماع که نایکسنجی (asymmetry)
آن باشد این را شدنی میکند; به این بیاندیشید که کمتر از ۱% مردم بیش از ۸۰% بنمایه‌ها را در دست دارند و پراکندگی
دارایی و ثروت در اجتماع با مِهاد Pareto - معمولا هشتاد به بیست - سازگاری دارند.

از این دیدگاه, هر کس, بسنده باهوش و تُندهوش (smart), میتواند خودش را به جایگاه آن ۱% بالا برده و از
آنجا بیشترین کنترل و اثرگذاری را روی سیستم داشته باشد. به این بیاندیشید که تنها
یک Elon Musk بتنهایی چه اندازه توان راستادهی دارد و چه اندازه میتواند در فرجام سرنوشت آدمی اثرگذار باشد.

ازینرو, راهکاری که من برای خود یافتم همین بوده که جایگاه خودم را به بالاترین جایگاه شدنی رسانده
و بیشترین اثرگذاری + و فربودین (real) خودم را داشته باشم. هیچگونه پایندانی (guarantee) نیست که من
کامیاب باشم, ولی این شایندی (possibility) آنجاست و بستگی به خود من و هوش من دارد که بتوانم به آن دست یابم.

شناخت ابرسازواره‌ها و واکاوی آنها یک پیش‌نیاز میباشد. زمانیکه کس پی‌میبرد یک ابرسازواره چگونه کار میکند
و سازوکار درونی آن چیست, آنگاه بجای هرز دادن انرژی خود در چیزهایی که بی‌هوده و بی‌اثر اند, آن را در زمینه‌ای
بکار میبندد که با کمترین کوشش بیشترین بهره را به او بدهند. نمونه‌وار بجای پرداختن به جنبش نمیدانم برابری
جنسیتی یا بهمان و بیسار, به جنبش‌هایی میپیوندد و خود را درگیر فعالیت‌هایی میکند که به او توان
راستین و فربودین برای راستادهی به سرنوشت خود و در اینجا, آدمی را میبخشند.

نبایستی فراموشید, که آماج بزرگ و والا بخودی خود «انگیزه» نمیدهند و اگر هم بدهند, انگیزه‌ای زودگذر میدهند.
کسیکه بخواهد جایگاه خودش را بالا ببرید نیاز به هوش و توش و کوش بسیار و سنجیده دارد. شما بایستی در زندگی
خود خوشنودی‌ای پایه‌ای داشته باشید تا انگیزه برای رسیدن به چیزی والاتر پیدا کنید. بایستی تندرستی‌ای خوب
و ماندگار داشته باشید اگر میخواهید به چیزی والا دست پیدا کنید. و سرانجام روز, بایستی رویکرد, رفتار و
ذهنیتی نرمش‌پذیر, آشتی‌جو و سازوارپذیر در خود بپرورید تا گرفتاری‌های پیش رویتان را یک به یک از میان بردارید.

راه بسیار ناهموار, با این همه راهی پیمودنی‌ست.

Thanks
11-14-2018, 12:58 AM
سراسر درسته. نژاد آدم در زیستبومی فرگشته که گرفتاری‌ها بسیار ساده‌تر بوده و اجتما‌ع‌ بسیار کوچکتر.
چنانکه نسیم نیکولاس طالب در این زمینه بخوبی روشنگری کرده, کوچکی و بزرگی روندی نارژگین (nonlinear) دربر دارند, بدین
معنی که یک سیستم میتواند تا یک آستانه‌ای بزرگ و بزرگتر شود, ولی از یک نقطه‌ی معمولا ناروشنی به آنور, ویژگی‌های کیفی
آن سیستم تغییر پیدا میکنند. نمونه‌ی فیزیکی این پدیده را نمونه‌وار در تغییر ایستار (حالت) آب از گرمی به جوشش
میتوان دید: مولکول‌های آب گرم میشوند گرم میشوند, ولی درست از یک آستانه‌ای به آنور از ایستار گرمی به ایستار
جوشش میپّرند. در فیزیکی به این quantum leap یا جهش کوانتومی میگویند, چرا که از این ایستار به
آن ایستار درجه‌ بندی‌ای در کار نیست و سیستم حقیقتا از یک ایستار به ایستاری دیگر میپّرد.

اجتماع نیز, در جایگاه یک سیستم یا ابرسازواره (superorganism) همین ویژگی‌ را دارد. نسیم طالب به نمونه‌های
پیش پا افتاده‌ای همچون فروشگاه‌ها اشاره میکند. یک خواربارفروشی کوچک در کوچه‌ی خانه‌ی شما رفتاری - کیفتی
- با شما دارد و هتّا میتواند دوست شما باشد, نسیه بدهد, به سلیقه شخصی شما اهمیت بدهد, با شما نشست
و برخواست داشته باشد. ولی زمانیکه شما به یک ابرخواربارفروشی (supermarket) بزرگ میروید که ۳۰ تن در آن
کار میکنند و هر بار که آنجایید کسی دیگر را پشت صندوق میبینید, بهمان فراخور نیز شیوه‌ی رفتار و برخورد و برهم‌کنش شما دگرگون میشود.

ازینرو, امروز آدمی کشش و توان رویارویی با گرفتاری‌های ابراجتماع‌های امروزین را در خود نهادینه ندارد. اگر آدمی
را به یک تیره‌ی نخستینی بیفکنید, سازوکار‌های فرگشتین نهادینه در او بخوبی او را آماده‌ی رویارویی و زندگی در
آن اجتماع میکنند, زیرا اندازه‌ی آن اندازه‌ای است که نژاد آدمی بیشترین زمان فرگشت خود را در آن سپری کرده است.

کازینسکی بخوبی به این نکته پی برده و رفتارهایی که نامبردید, همان واکنش آدم و کوشش‌های بیفرجام
او برای کنترل زندگی خود در سیستمی‌ست که بسیار بسیار بزرگتر و پیچیده‌تر از توان او در رویارویی است.

دریافت همه‌ی اینها زمانی شدنی میشود که آدم بخوبی به این نکته پی ببرد که رفتار یک ابرسازواره (superorganism)
متفاوت از رفتار تک تک سازواره‌‌های همانش است. درست همانجور که تک تک یاخته‌های آدمی رفتاری بسیار جداگانه
از رفتار همه‌ی آنها با هم در جایگاه ابرسازواره‌ای به نام آدم پیدا میکنند, ابرسازواره‌ی اجتماع نیز رفتار و نیازهای
بسیار متفاوتی از رفتار و نیاز تک تک سازواره‌های خود که آدمها باشند میتواند و پُرگاه, پیدا میکند.

نیازهای یک اجتماع برابر با جمع نیازهای تک تک آدمهای آن اجتماع نیست,
بساکه چیزی فراتر و متفاوت‌تر است, و آدمی در زیستبومی فرگشته که اجتماع آن
بسیار کوچکتر و نیازها و خواسته‌های آن اجتما‌ع بسیار نزدیک‌تر به اوی شخصی بوده است.


از جواب کاملی که دادید خیلی ممنونم، امـــا...



آماج کازینسکی در کنار کینه‌جویی, پدید آوردن یک جنبش سیستم‌ستیز و فندستیز بوده است. رفتارهای او
از روی کینه‌جویی و خونگرفتی‌ جلوی چشمانش نبوده‌اند. او نخست میکوشد زندگی خودش را از سیستم جدا کرده و برای
خودش از این زمانی که در جهان دارد بیشترینه‌ی بهره را برده و در طبیعت سبز و به شیوه‌ی نخستینی, که بیشترین آرامش
و خوشنودی از زندگی را به آدمی طبیعتا میدهند, سپری کند. ولی در این راستا بارها پی میبرد که چنین چیزی
در حقیقت شدنی نیست و به دید من, در کنار آن همچون هر کس دیگری, وژدان‌درد و «گور بابای دیگران» برای
او بخوبی کار نمیکنند و به این اندیشه میافتد که آیا راهی برای دگرگونی اوضاع براستی در دست میباشد یا نه.

راهکار او سودجویی از شکنندگی سیستم و بدل شدن به «یاخته‌ی سرطانی» است. یاخته‌ها بوارونه‌ی آنچه
شما گفتید توان بسیار بالایی برای نابودی و شکستن سیستم دارند, ناتوانی آنها تنها در «راستادهی» و
کنترل سیستم است. یک یاخته بتنهایی میتواند ۴۰ تریلیون یاخته‌ی سیستم را با سرطانی شدن خود از پا درآورد.

کازینسکی با بمبگذاری‌ها و واداشتن سیستم به چاپ آرمان‌نامه‌ی خود از این شکنندگی سودجسته و ریسک
گیر افتادن خود را میپذیرد و همینکه خود ما امروز اینجا گفتمانی در این زمینه داریم را میتوان برآمده‌ی این تصمیم دانست.


همون‌طور که قبلاً هم اشاره کرده بودید، نابودی یک ابرسازواره از راستادهی و کنترل اون بسیار ساده‌تره. ابرسازواره‌ای مثل انسان هم تنها با ضربه‌ای به مغز نابود می‌شه. اما من به این خوانش مشکوک شدم، که این ابرسازواره‌ای که به اسم تکنولوژی داریم، برخلاف انسان، نابودیش به‌سادگی فشردن یک دکمه قرمز یا ضربه به یک سرور (در مقام مغز) نیست.

خصوصاً این‌که تکنولوژی باعث ازدحام در جمعیت و باعث همون چیزی شده که کزینسکی اون رو «اصول دوم تاریخ» نام‌گذاری کرد؛ یعنی تغیری بزرگ که یک ترند تاریخی رو برای همیشه عوض می‌کنه. با این تغییر، از اونجایی که تمام اجزای سیستم بهم وابستگی دارند، عوض می‌شه. تغییر سیستم هم گرچه در ابتدا با مزایا همراه‌ست، اما مدتی بعد به بهای تغییر جامعه، قرادادهای اجتماعی و تمام مناسبات جهانی به معایب تبدیل می‌شه؛‌ برای نمونه، ازدحام جمعیت:

1. ازدحام جمعیت و افزایش امید به زندگی (با انواع‌واقسام داروها، واکسن‌ها و تکنیک‌های روان‌شناسی یا حتی بی‌هدفی ناشی از اختلال در «فرآیند قدرت»)
2. نادیده‌گیری پایه اصلی اقتصاد، یعنی کمیابی (Scarcity) منابع جهان که جواب‌گوی این همه جمعیت نیست
3. پیشرفت بیشتر تکنولوژی برای انتقال و تولید غذای افزون‌تر؛‌ مثل میوه‌های تراریخته، گوشت گیاهی و صنعتی
4. شیوع بیماری‌های سرطانی گسترده، اما سیستم برای روغن‌کاری به زنده ماندن انسان‌ها وابسته است و باید چاره‌ای برای درمان سرطان پیدا کرد
5. درمان سرطان مستلزم پیشرفت ابزارهای پزشکی است، و این پیشرفت وابسته به پیشرفت بیشتر انسان در شیمی و سایر علوم
6. پیشرفت دوباره تکنولوژی، یعنی بازگشت به مورد اول: تکرار اصول دوم تاریخ

برعکس، باید از الآن برای بعد از نابودی یک آلترناتیو داشت؛‌ چون طبق عقیده کزینسکی، نابودی سیستم به شکل کورکورانه، به این معناست که خیلی‌ها از قحطی، گرسنگی، از دست رفتن وابستگی‌های تکنولوژیک، عدم آشنایی با تکنیک‌های بقا و... می‌میرند. سیستم جهان، ابتدا شبیه یک نوزاد متولدشده‌ای بود که ما از اون مراقبت می‌کردیم، اما رفته‌رفته نقشش معکوس شد و ما به اون وابسته شدیم. نابودی این سیستم؟ بسیار ساده‌ست، اما سودش تا زمانی که در گروی نابودی خود ما باشه بی‌مفهومه.

می‌دونید که کزینسکی برای براندازی سیستم به‌دنبال یک انقلاب جهانی هست: زمانی که سیستم به یک مرحله بحرانی رسیده و 99 ضربه تبر به تنه‌اش برخورد کرده و نیازمند یک ضربه نهایی هست تا از حالتی به حالت دیگه تغییر کنه (همون Quantum Leap که شما به‌درستی اشاره کردید). دستگیری خود کزینسکی به نظرم تجربه‌ای هست برای این‌که ما چند «یاخته سرطانی» با توسل به ترور نمی‌تونیم این ابرسازواره رو از بین ببریم.

به عبارتی، تمام جهان در مقابل سیستم باید از یاخته‌های تسبیح‌گو و مطیع، به یاخته‌های سرطانی و ابلیس‌منش تبدیل بشن؛ چون یک پروسه ملیتی نیست. بر فرض اگر 99 درصد کشورها (یاخته‌های سرطانی) سراغ انعقاد پیمان‌نامه‌ی SALT III برند برای از بین بردن تمام زرادخانه‌های هسته‌ای و اتمی و کم‌کم به بدوی‌گرایی برسن، اون یک کشور باقی‌مونده (یاخته مطیع) که بمب اتم و سیستم پیشرفته‌تر داره، بعید نیست که به تمام جهان حمله و وضعیت به‌شدت بدتری رو به‌وجود بیاره (تصور کنید که اون یک کشور باقی مونده که بمب اتم داره، جمهوری اسلامی باشه). نمونه‌ی واضح اون رو در استثمار دُوَل غرب در بهره‌کشی از قبایل بدوی آفریقا یا قتل عام سرخ‌پوست‌ها دیدیم.

برای همین امروز در دنیای سیاست، نظریه‌ای داریم به نام «اضمحلال حتمی طرفین» که معتقده بمب اتم یگانه ابزار ایجاد «صلح پایدار» بعد از جنگ سرد بوده. رئالیست‌هایی را در سیاست بین‌الملل داریم که باور دارند کشورها قائم به ذات، موجوداتی حاضر-به-طغیان‌اند. پس باید پیوسته در حال رشد قوای نظامی و اتمی باشند تا جنگ برای همیشه پایان بگیره. بر فرض، اگر هم کشوری سرکشی کنه، کشور مورد حمله با بمب اتم تلافی می‌کنه و هر دو طرف نابود می‌شن. چه کسی ریسک نابودی دو طرف رو می‌پذیره؟ فرض می‌گیریم که هیچ‌کس، با این‌که واقعاً چنین تضمینی نیست.

حتی نهادها و سازمان‌های تکنولوژیکی که غیرمستقیم یا مستقیم به این تکنولوژی‌ها وابسته هستند، با همین دید مشابه رئالیست‌های بین‌المللی به معضل نگاه می‌کنند؛ نگاهی که قبلاً هایدگر اون رو به بوته نقد گذاشته بود. به این معنا که تکنولوژی، حداقل اون‌طور که تمدن یونان به اون نگاه داشت، دیگه درباره هنر یا واکاوی پتانسیل‌های جهان نیست، بلکه درباره‌ی Enfarming هست. تمام اون‌چه در جهان می‌بینیم، در اولویت صرفاً یک «شیء قابل مصرف» هستند و نه بیشتر. مشکل اینجاست که این «شیء قابل مصرف» لزوماً برای بهروزی انسان استخراج نشده و خرج سلاح‌های کشتار جمعی و نهایتاً آلودگی بیشتر محیط زیست شده. برای من و شما هم لازم به تکرار نیست که خرجشون در صنایع مربوط به اینترنت، تلفن همراه و وسایل نقلیه بیشتر زیان‌آور بوده تا سودآور.

با حاکمیت Enfarming، دید اخلاقی نسبت به تکنولوژی و این‌که نتایج اون چه خواهد شد هم از بین رفته. تکنوفیل زمانه تنها به سود کوتاه‌مدتی که عایدش شده فکر می‌کنه و همون‌طور که کزینسکی به‌درستی اشاره کرد، این دسته از افراد نه برای سعادت‌مندی بشر و کشف حقیقت، که برای ارضای فرآیند قدرت به این کار ادامه می‌دند. تریستن هریس (Tristan Harris)، در مصاحبه با سم هریس، از تجربه خودش در آزمایشگاه‌های دانشگاه استنفورد می‌گفت که چطور اونجا به‌دنبال متقاعدکننده‌تر جلوه دادن تکنولوژی‌ها و شبکه‌های اجتماعی بودند تا از پایداری مخاطب نسبت به اون‌ها اطمینان حاصل کنند. تریستن هریس توضیح داد که برای من عجیب بود که چطور هیچ‌کس در اون آزمایشگاه، درباره اخلاقیات این عمل صحبت نمی‌کرد. در همین زمینه هم یک مقاله‌ی جنجالی نوشتند:

How Technology Hijacking Your Mind

How Technology is Hijacking Your Mind — from a Former Insider (https://medium.com/thrive-global/how-technology-hijacks-peoples-minds-from-a-magician-and-google-s-design-ethicist-56d62ef5edf3)

حالا در دنیایی که چنین سیاستی برقراره و تنها یک بمب اتمی برای تلافی و نابودی کل حیات کفایت می‌کنه، و با چند ترفند ساده‌ی یاخته‌های محدودی می‌شه دوباره مردم رو به شکل انسان‌های نَسَخ به آغوش سیستم برگردوند، بعید می‌دونم یک یاخته سرطانی توانایی یک انقلاب جهانی داشته باشه.



بدید من, این خودآگاهی که من و شما داریم بختی نزدیک به ۰ برای پیدایش داشته, با این همه امروز پیدا شده است.
آنچه از دید من منطقی‌تر میاید, گرچه شاید کمتر اخلاقی, ریسک کردن همه‌ی آنچه هست و نیست برای رسیدن به
نامیرایی میباشد. بخت بسیار اندکی در دست است, که ما بتوانیم بجای پدید آوردن هوشواره‌های باهوشتر از خودمان,
هوش خودمان را از گذر تکنولوژی افزایش بدهیم, و یکی از ویژگی‌های ابرسازواره‌‌ی اجتماع که نایکسنجی (asymmetry)
آن باشد این را شدنی میکند; به این بیاندیشید که کمتر از ۱% مردم بیش از ۸۰% بنمایه‌ها را در دست دارند و پراکندگی
دارایی و ثروت در اجتماع با مِهاد Pareto - معمولا هشتاد به بیست - سازگاری دارند.

از این دیدگاه, هر کس, بسنده باهوش و تُندهوش (smart), میتواند خودش را به جایگاه آن ۱% بالا برده و از
آنجا بیشترین کنترل و اثرگذاری را روی سیستم داشته باشد. به این بیاندیشید که تنها
یک Elon Musk بتنهایی چه اندازه توان راستادهی دارد و چه اندازه میتواند در فرجام سرنوشت آدمی اثرگذار باشد.

ازینرو, راهکاری که من برای خود یافتم همین بوده که جایگاه خودم را به بالاترین جایگاه شدنی رسانده
و بیشترین اثرگذاری + و فربودین (real) خودم را داشته باشم. هیچگونه پایندانی (guarantee) نیست که من
کامیاب باشم, ولی این شایندی (possibility) آنجاست و بستگی به خود من و هوش من دارد که بتوانم به آن دست یابم.


قبل از آشنایی با کزینسکی، تقریباً همین دیدگاه رو داشتم؛ این‌که به‌زودی ما به بک Pro-Government می‌رسیم، و وارد ابررایانه‌ها و جهانی مجازی می‌شیم که همه‌چیز در اون همزمان اخلاقی و غیراخلاقی هست (نااخلاقی)؛ درست مثل یک بازی ویدئویی که ما در اون نامیرا هستیم و در عین حال هم وظیفه اخلاقی به دوش نداریم که آیا NPCها (شخصیت‌های غیرقابل بازی) رو باید زنده نگه داشت یا سلاخی کرد. حتی شاید روزگاری هم برسه که زنده کردن انسان‌های مُرده به‌سادگی بازیابی اطلاعات-از-دست-رفته-روی-هارد باشه و با کمی رادیکال‌تر کردن نظریه یوهان هایزینگا، از «انسان خردمند» (Homo Sapiens) به «انسان بازی‌کننده/پِلِیِر» (Homo Ludens) برسیم.

بااین‌حال، دیوید اسکرینا (David Skrbina)،‌ یکی از مأثوران کزینسکی، این دیدگاه رو زمانی موجه می‌دونه چندین شرط برقرار باشه:

1. باید مشکلات حاصل از ساخت این تکنولوژی جدید قابل پیش‌بینی، محدود و قابل مدیریت باشند
2. به صورت عادلانه توزیغ شوند
3. دستاوردهای حاصله، به معنای ارتقای وضعیت بشر باشند

شما مقابل تز کزینسکی این آنتی‌تز رو قرار دادید و به دنبال ساخت یک تکنولوژی جدید هستید برای حل مشکلات و رسیدن به نامیرایی، اما آیا این شروط برای رسیدن به اون برقراره؟ و از همه مهم‌تر، آیا تضمینی هست که برای ابداع اون، دوباره در چرخه باطل و بی‌نهایت «اصول دوم تاریخ» محصور نشیم؟ من اون‌طور که از تجربه‌های تریستن شنیدم، بعید می‌دونم که هیچ‌یک از تکنوفیل‌ها صادقانه برای این موارد زحمت بکشند، و البته نمی‌شه یک طرف نشست و همه کاسه و کوزه‌ها رو سر اون انسان‌ها خراب کرد. به‌هرحال، اون‌ها هم فرزند زمان و مکان (سیستم) هستند و هر شخص دیگه‌ای هم در جایگاه اون‌ها احتمالاً همین کار رو انجام می‌داد.

این‌ها دو تا سؤالاتی هست که در مواجهه با هر تکنولوژی پیشنهادی تکنوفیل‌ها در ذهن شکل‌ می‌گیره. کم‌وبیش این قماش گیک مدعی شده که تکنولوژی تازه‌ای/فرعی این تکنولوژی اصلی رو قراره «قابل پیش‌بینی، محدود و قابل مدیریت» کنه، اما تا زمانی که قرار باشه برای برقراری این شروط به تکنولوژی‌های فرعی دست پیدا کنیم، دوباره باید بپرسیم که آیا این تکنولوژی‌های «فرعی» که برای مدیریت، محدود کردن و قابل پیش‌بینی کردن تکنولوژی‌های «اصلی» ساخته شده، واقعاً تضمینی هست که به این شرایط برسند؟ از کجا تضمین شده که همین تکنولوژی فرعی به نتایج بدتری ختم نشه؟ یعنی دوباره در مقابل باید این تثلیث شروط رو روی میز گذاشت، و هر بار دوباره یک جواب تکراری (تکنولوژی فرعی) گرفت تا... فکر می‌کنم در یک چرخه معیوب و در Circular Reasoning گیر کرده باشیم. فکر می‌کنم در یک چرخه معیوب و در Circular Reasoning گیر کرده باشیم. فکر می‌کنم در یک چرخه معیوب و در Circular Reasoning گیر کرده باشیم. فکر می‌کنم در یک چرخه معیوب و در Circular Reasoning گیر کرده باشیم...

Mehrbod
11-22-2018, 01:43 PM
از جواب کاملی که دادید خیلی ممنونم، امـــا...



همون‌طور که قبلاً هم اشاره کرده بودید، نابودی یک ابرسازواره از راستادهی و کنترل اون بسیار ساده‌تره. ابرسازواره‌ای مثل انسان هم تنها با ضربه‌ای به مغز نابود می‌شه. اما من به این خوانش مشکوک شدم، که این ابرسازواره‌ای که به اسم تکنولوژی داریم، برخلاف انسان، نابودیش به‌سادگی فشردن یک دکمه قرمز یا ضربه به یک سرور (در مقام مغز) نیست.

خصوصاً این‌که تکنولوژی باعث ازدحام در جمعیت و باعث همون چیزی شده که کزینسکی اون رو «اصول دوم تاریخ» نام‌گذاری کرد؛ یعنی تغیری بزرگ که یک ترند تاریخی رو برای همیشه عوض می‌کنه. با این تغییر، از اونجایی که تمام اجزای سیستم بهم وابستگی دارند، عوض می‌شه. تغییر سیستم هم گرچه در ابتدا با مزایا همراه‌ست، اما مدتی بعد به بهای تغییر جامعه، قرادادهای اجتماعی و تمام مناسبات جهانی به معایب تبدیل می‌شه؛‌ برای نمونه، ازدحام جمعیت:

1. ازدحام جمعیت و افزایش امید به زندگی (با انواع‌واقسام داروها، واکسن‌ها و تکنیک‌های روان‌شناسی یا حتی بی‌هدفی ناشی از اختلال در «فرآیند قدرت»)
2. نادیده‌گیری پایه اصلی اقتصاد، یعنی کمیابی (Scarcity) منابع جهان که جواب‌گوی این همه جمعیت نیست
3. پیشرفت بیشتر تکنولوژی برای انتقال و تولید غذای افزون‌تر؛‌ مثل میوه‌های تراریخته، گوشت گیاهی و صنعتی
4. شیوع بیماری‌های سرطانی گسترده، اما سیستم برای روغن‌کاری به زنده ماندن انسان‌ها وابسته است و باید چاره‌ای برای درمان سرطان پیدا کرد
5. درمان سرطان مستلزم پیشرفت ابزارهای پزشکی است، و این پیشرفت وابسته به پیشرفت بیشتر انسان در شیمی و سایر علوم
6. پیشرفت دوباره تکنولوژی، یعنی بازگشت به مورد اول: تکرار اصول دوم تاریخ

برعکس، باید از الآن برای بعد از نابودی یک آلترناتیو داشت؛‌ چون طبق عقیده کزینسکی، نابودی سیستم به شکل کورکورانه، به این معناست که خیلی‌ها از قحطی، گرسنگی، از دست رفتن وابستگی‌های تکنولوژیک، عدم آشنایی با تکنیک‌های بقا و... می‌میرند. سیستم جهان، ابتدا شبیه یک نوزاد متولدشده‌ای بود که ما از اون مراقبت می‌کردیم، اما رفته‌رفته نقشش معکوس شد و ما به اون وابسته شدیم. نابودی این سیستم؟ بسیار ساده‌ست، اما سودش تا زمانی که در گروی نابودی خود ما باشه بی‌مفهومه.

می‌دونید که کزینسکی برای براندازی سیستم به‌دنبال یک انقلاب جهانی هست: زمانی که سیستم به یک مرحله بحرانی رسیده و 99 ضربه تبر به تنه‌اش برخورد کرده و نیازمند یک ضربه نهایی هست تا از حالتی به حالت دیگه تغییر کنه (همون Quantum Leap که شما به‌درستی اشاره کردید). دستگیری خود کزینسکی به نظرم تجربه‌ای هست برای این‌که ما چند «یاخته سرطانی» با توسل به ترور نمی‌تونیم این ابرسازواره رو از بین ببریم.

به عبارتی، تمام جهان در مقابل سیستم باید از یاخته‌های تسبیح‌گو و مطیع، به یاخته‌های سرطانی و ابلیس‌منش تبدیل بشن؛ چون یک پروسه ملیتی نیست. بر فرض اگر 99 درصد کشورها (یاخته‌های سرطانی) سراغ انعقاد پیمان‌نامه‌ی SALT III برند برای از بین بردن تمام زرادخانه‌های هسته‌ای و اتمی و کم‌کم به بدوی‌گرایی برسن، اون یک کشور باقی‌مونده (یاخته مطیع) که بمب اتم و سیستم پیشرفته‌تر داره، بعید نیست که به تمام جهان حمله و وضعیت به‌شدت بدتری رو به‌وجود بیاره (تصور کنید که اون یک کشور باقی مونده که بمب اتم داره، جمهوری اسلامی باشه). نمونه‌ی واضح اون رو در استثمار دُوَل غرب در بهره‌کشی از قبایل بدوی آفریقا یا قتل عام سرخ‌پوست‌ها دیدیم.

برای همین امروز در دنیای سیاست، نظریه‌ای داریم به نام «اضمحلال حتمی طرفین» که معتقده بمب اتم یگانه ابزار ایجاد «صلح پایدار» بعد از جنگ سرد بوده. رئالیست‌هایی را در سیاست بین‌الملل داریم که باور دارند کشورها قائم به ذات، موجوداتی حاضر-به-طغیان‌اند. پس باید پیوسته در حال رشد قوای نظامی و اتمی باشند تا جنگ برای همیشه پایان بگیره. بر فرض، اگر هم کشوری سرکشی کنه، کشور مورد حمله با بمب اتم تلافی می‌کنه و هر دو طرف نابود می‌شن. چه کسی ریسک نابودی دو طرف رو می‌پذیره؟ فرض می‌گیریم که هیچ‌کس، با این‌که واقعاً چنین تضمینی نیست.

حتی نهادها و سازمان‌های تکنولوژیکی که غیرمستقیم یا مستقیم به این تکنولوژی‌ها وابسته هستند، با همین دید مشابه رئالیست‌های بین‌المللی به معضل نگاه می‌کنند؛ نگاهی که قبلاً هایدگر اون رو به بوته نقد گذاشته بود. به این معنا که تکنولوژی، حداقل اون‌طور که تمدن یونان به اون نگاه داشت، دیگه درباره هنر یا واکاوی پتانسیل‌های جهان نیست، بلکه درباره‌ی Enfarming هست. تمام اون‌چه در جهان می‌بینیم، در اولویت صرفاً یک «شیء قابل مصرف» هستند و نه بیشتر. مشکل اینجاست که این «شیء قابل مصرف» لزوماً برای بهروزی انسان استخراج نشده و خرج سلاح‌های کشتار جمعی و نهایتاً آلودگی بیشتر محیط زیست شده. برای من و شما هم لازم به تکرار نیست که خرجشون در صنایع مربوط به اینترنت، تلفن همراه و وسایل نقلیه بیشتر زیان‌آور بوده تا سودآور.

با حاکمیت Enfarming، دید اخلاقی نسبت به تکنولوژی و این‌که نتایج اون چه خواهد شد هم از بین رفته. تکنوفیل زمانه تنها به سود کوتاه‌مدتی که عایدش شده فکر می‌کنه و همون‌طور که کزینسکی به‌درستی اشاره کرد، این دسته از افراد نه برای سعادت‌مندی بشر و کشف حقیقت، که برای ارضای فرآیند قدرت به این کار ادامه می‌دند. تریستن هریس (Tristan Harris)، در مصاحبه با سم هریس، از تجربه خودش در آزمایشگاه‌های دانشگاه استنفورد می‌گفت که چطور اونجا به‌دنبال متقاعدکننده‌تر جلوه دادن تکنولوژی‌ها و شبکه‌های اجتماعی بودند تا از پایداری مخاطب نسبت به اون‌ها اطمینان حاصل کنند. تریستن هریس توضیح داد که برای من عجیب بود که چطور هیچ‌کس در اون آزمایشگاه، درباره اخلاقیات این عمل صحبت نمی‌کرد. در همین زمینه هم یک مقاله‌ی جنجالی نوشتند:

How Technology Hijacking Your Mind

How Technology is Hijacking Your Mind — from a Former Insider (https://medium.com/thrive-global/how-technology-hijacks-peoples-minds-from-a-magician-and-google-s-design-ethicist-56d62ef5edf3)

حالا در دنیایی که چنین سیاستی برقراره و تنها یک بمب اتمی برای تلافی و نابودی کل حیات کفایت می‌کنه، و با چند ترفند ساده‌ی یاخته‌های محدودی می‌شه دوباره مردم رو به شکل انسان‌های نَسَخ به آغوش سیستم برگردوند، بعید می‌دونم یک یاخته سرطانی توانایی یک انقلاب جهانی داشته باشه.



قبل از آشنایی با کزینسکی، تقریباً همین دیدگاه رو داشتم؛ این‌که به‌زودی ما به بک Pro-Government می‌رسیم، و وارد ابررایانه‌ها و جهانی مجازی می‌شیم که همه‌چیز در اون همزمان اخلاقی و غیراخلاقی هست (نااخلاقی)؛ درست مثل یک بازی ویدئویی که ما در اون نامیرا هستیم و در عین حال هم وظیفه اخلاقی به دوش نداریم که آیا NPCها (شخصیت‌های غیرقابل بازی) رو باید زنده نگه داشت یا سلاخی کرد. حتی شاید روزگاری هم برسه که زنده کردن انسان‌های مُرده به‌سادگی بازیابی اطلاعات-از-دست-رفته-روی-هارد باشه و با کمی رادیکال‌تر کردن نظریه یوهان هایزینگا، از «انسان خردمند» (Homo Sapiens) به «انسان بازی‌کننده/پِلِیِر» (Homo Ludens) برسیم.

بااین‌حال، دیوید اسکرینا (David Skrbina)،‌ یکی از مأثوران کزینسکی، این دیدگاه رو زمانی موجه می‌دونه چندین شرط برقرار باشه:

1. باید مشکلات حاصل از ساخت این تکنولوژی جدید قابل پیش‌بینی، محدود و قابل مدیریت باشند
2. به صورت عادلانه توزیغ شوند
3. دستاوردهای حاصله، به معنای ارتقای وضعیت بشر باشند

شما مقابل تز کزینسکی این آنتی‌تز رو قرار دادید و به دنبال ساخت یک تکنولوژی جدید هستید برای حل مشکلات و رسیدن به نامیرایی، اما آیا این شروط برای رسیدن به اون برقراره؟ و از همه مهم‌تر، آیا تضمینی هست که برای ابداع اون، دوباره در چرخه باطل و بی‌نهایت «اصول دوم تاریخ» محصور نشیم؟ من اون‌طور که از تجربه‌های تریستن شنیدم، بعید می‌دونم که هیچ‌یک از تکنوفیل‌ها صادقانه برای این موارد زحمت بکشند، و البته نمی‌شه یک طرف نشست و همه کاسه و کوزه‌ها رو سر اون انسان‌ها خراب کرد. به‌هرحال، اون‌ها هم فرزند زمان و مکان (سیستم) هستند و هر شخص دیگه‌ای هم در جایگاه اون‌ها احتمالاً همین کار رو انجام می‌داد.





سراسر درسته, ولی یک نکته را نفراموشید که بایستی پیش از چگونگی به چرایی پرداخت. دورنمایی که کازینسکی میدهد, بازگشت
به زندگی نخستینی و پیوستگی دادن به نژاد آدمی برای میلیون‌ها چه بسا میلیاردها سال دیگر روی زمین است, که اگر این برای
شما گیرایی دارد, یا از دیگر گزینه‌ها بهتر میزند چرا که نه. چنانکه من در پیک پیش نوشتم, گزینه‌ی اخلاقی‌تر آنی‌ست که با سرنوشت
دیگران بازی نمیکند و "امن"‌تر است, که همین گزینه میزند.

هر آینه, آنچه در پیک پیش سخن را آغاز کردیم این بود: «ریسک کردن همه‌ی آنچه هست و نیست» در راستای رسیدن به والاترین
جایگاه, یا نابودی کامل.

از دید شخصی, این گزینه برای من خواستنی‌تر است. به دید من زندگی در نهاد یک پرسمان ژرف میباشد از اینکه «چرا ما اینجاییم؟»
و آماج آدمی, یا بهتر بگوییم, خودآگاهی پی بردن به این چرایی‌ست. در این رهگذر, ما بخت اندک, ولی گرایندی, برای پاسخ به این
پرسمان هستی‌شناسانه داریم و ایستار بغرنج کنونی را میتوان چرخشگاهی (turning point) در این راستا دید, که یا آدمی, با یاری
بخت و کوش و هوش اندک شماری, از آن ترا میگذرد یا اینکه به دست آفریده‌های خود خود را نیست و نابود میکند. از آنجاییکه ما
چه تکنولوژی بجا بماند چه نه, محکوم به مرگ میباشیم, ولی از گذر فندآوری و با کوش و هوش آماجیده, بختی برای نامیرایی و واگشایی
این پرسمان و دیگرها داریم, پس خود‌به‌خود, گزینه‌ی «کوشیدن در راستادهی», دستکم برای من مهربد, گیراتر و خواستنی‌تر و فرنودین‌تر خواهد بود.

کازینسکی هر آینه یک پراپاسخ خوب برای کسانیکه میخواهند راستابدهند نیز دارد و آنهم اینکه, فندسالاری زمانیکه "یک تیپا خورد"
از راه نادرست به درست برمیگردد و من با این همسو و همنگرم. به دید من یک "بیم" از تکنولوژی و پیامدهای ویرانگر
آن اگر نهادینه شود, سودمند خواهد بود چرا که آدمی, بویژه امروزه, فرا‌اندازه خوشبین و خوشباور شده است, بدبینی
اگر چه ناخوشایند, ولی کارآمدتر از خوشبینی بیجاست. بدبینی درباره‌ی گرمایش زمین, اگرچه براستی در کار نباشد, بی اندازه
سودمندتر از خوشبینی بیجا و گفتن اینکه «طبیعت خودش خودش را درست میکند» است. فربودبینی با گرایش به بدبینی در
بسیاری از این زمینه‌ها, بویژه آنهاییکه جهانی‌اند, خواستنی‌ست. برداشت نادرست نشود, به دید من "بدبینی" تا زمانی خواستنی‌ست
که درباره‌ی گرایش کلی یک سیستم سخن میگوییم, ولی بدبینی در اینکه نمونه‌وار بگوییم آدمها بدسرشت و دژنهاد اند به هیچ روی
خواستنی‌ نیست. من باور سختی به این دارم که دیگران تا اندازه‌ی بالایی هر آنگونه که شما می‌بَیوسید, رفتار میکنند. اگر در جایی
زندگی کنید که می‌بیوسید امن است و کسی به کار کسی ندارد, این خود به خود رفتاری نهادینه در فرهنگ آن اجتماع میشود و
بسختی دگرگون خواهد شد. بدبینی بیجا ازینرو خواستنی نیست و فردید از بدبینی به فندآوری و پیامدهای آن اینجا یک «نگرش محافظه‌کارانه و محتاطانه cautiously» است.






این‌ها دو تا سؤالاتی هست که در مواجهه با هر تکنولوژی پیشنهادی تکنوفیل‌ها در ذهن شکل‌ می‌گیره. کم‌وبیش این قماش گیک مدعی شده که تکنولوژی تازه‌ای/فرعی این تکنولوژی اصلی رو قراره «قابل پیش‌بینی، محدود و قابل مدیریت» کنه، اما تا زمانی که قرار باشه برای برقراری این شروط به تکنولوژی‌های فرعی دست پیدا کنیم، دوباره باید بپرسیم که آیا این تکنولوژی‌های «فرعی» که برای مدیریت، محدود کردن و قابل پیش‌بینی کردن تکنولوژی‌های «اصلی» ساخته شده، واقعاً تضمینی هست که به این شرایط برسند؟ از کجا تضمین شده که همین تکنولوژی فرعی به نتایج بدتری ختم نشه؟ یعنی دوباره در مقابل باید این تثلیث شروط رو روی میز گذاشت، و هر بار دوباره یک جواب تکراری (تکنولوژی فرعی) گرفت تا... فکر می‌کنم در یک چرخه معیوب و در Circular Reasoning گیر کرده باشیم. فکر می‌کنم در یک چرخه معیوب و در Circular Reasoning گیر کرده باشیم. فکر می‌کنم در یک چرخه معیوب و در Circular Reasoning گیر کرده باشیم. فکر می‌کنم در یک چرخه معیوب و در Circular Reasoning گیر کرده باشیم...

در این جهان هیچ تضمینی رویهمرفته در هیچ چیز نیست, پس چشمداشت تضمین نابخردانه است. اینکه یک زیرشاخه
بتواند به شاخه‌ها کنترل پیدا کند نیز نافرنودین نیست, خودآگاهی آدمی خود یک فرگشت زیرشاخه بوده که این توانایی
را به آدمی, در جایگاه یک ابرسازواره, بخشیده تا بتوانید دیگر بخش‌ها را کنترل کند.

فرنایش چرخه‌ای (circular reasoning) بسیاری زمانها سطحی‌ست و پیوندی به واقعیت ندارد. مرغ و تخم مرغ هم چرخه‌ای
میزند ولی در واقعیت نیستند.

Who Watches the Watchmen نیز راهکار دارد: سه نیرو که هر یک دیگری را می‌پایند.

Thanks
01-07-2019, 01:22 AM
به دید من یک "بیم" از تکنولوژی و پیامدهای ویرانگر
آن اگر نهادینه شود, سودمند خواهد بود چرا که آدمی, بویژه امروزه, فرا‌اندازه خوشبین و خوشباور شده است, بدبینی
اگر چه ناخوشایند, ولی کارآمدتر از خوشبینی بیجاست. بدبینی درباره‌ی گرمایش زمین, اگرچه براستی در کار نباشد, بی اندازه
سودمندتر از خوشبینی بیجا و گفتن اینکه «طبیعت خودش خودش را درست میکند» است. فربودبینی با گرایش به بدبینی در
بسیاری از این زمینه‌ها, بویژه آنهاییکه جهانی‌اند, خواستنی‌ست. برداشت نادرست نشود, به دید من "بدبینی" تا زمانی خواستنی‌ست
که درباره‌ی گرایش کلی یک سیستم سخن میگوییم, ولی بدبینی در اینکه نمونه‌وار بگوییم آدمها بدسرشت و دژنهاد اند به هیچ روی
خواستنی‌ نیست. من باور سختی به این دارم که دیگران تا اندازه‌ی بالایی هر آنگونه که شما می‌بَیوسید, رفتار میکنند. اگر در جایی
زندگی کنید که می‌بیوسید امن است و کسی به کار کسی ندارد, این خود به خود رفتاری نهادینه در فرهنگ آن اجتماع میشود و
بسختی دگرگون خواهد شد. بدبینی بیجا ازینرو خواستنی نیست و فردید از بدبینی به فندآوری و پیامدهای آن اینجا یک «نگرش محافظه‌کارانه و محتاطانه cautiously» است.


«قدم اول در اصلاحات، انقلاب است».

تلاش برای اصلاح سیستم تا زمانی که شعارش وابسته به «اصلاحات» باشد و نه «انقلاب»، نتیجتاً حکم آنتی‌بیوتیکی را دارد که تا مدتی محدود باعث سرکوب غده‌های اندک سرطانی خواهد شد. غده‌های سرطانی هم علی‌رغم این سرکوب، مقابل آنتی‌بیوتیک مقاوم‌تر («آن‌چه مرا نکشد، قوی‌تر می‌کند») و دوباره ققنوس‌وار از زیر خاکستر متولد می‌شوند.

پاراگراف بالا جز تعریفی از «اصل اول» تاریخ از نظر کازینسکی نبود: این‌که راستادهی ما به ترندهای تاریخی، موقتی هستند و دوباره فساد از جایی بیرون می‌زند. اما اشاره‌ی کازینسکی به این اصل بسیار موجز است. نمونه‌های تاریخی از دو قرن اخیر، قرون تکنولوژی‌زده‌ی پسا-ماشین بخار، به‌وضوح حکم مثال‌هایی محکمه‌پسند را برای اثبات این اصل دارد. سعی می‌کنم در این پست به یک نمونه‌ی تاریخی اشاره کنم که نشان می‌دهد ما از زمانی به بعد نه‌تنها برای امور بزرگی چون تغییر رژیم‌ها، بلکه برای امور جزئی‌تر مثل حق رأی مساوی برای شهروندها (از فرودست و فرادست)، تنها زمانی به هدف رسیدیم که جنبش‌مان از ابتدا با هدف «انقلاب» شروع شد، و نه «اصلاحات».

ما می‌دانیم که «شهروند» فی‌نفسه «شهربندِ» تکنولوژی و تمدن است؛ چون اساساً شهرنشینی بدون وجود حکومتی وابسته به تکنولوژی امکان‌پذیر نیست. از آنجا که بین پیشرفت و سازمان‌یافتگی تکنولوژی و پسرفت آزادی رابطه‌ی مستقیمی هست، پس شهروندها به‌مرور احساس محدودیت بیشتری کردند، و این احساس باعث شد تا میل به «آزادی» کم‌کم شکل بگیرد. این‌طور بود که شهروندها به‌وسیله‌ی رأی‌گیری خواستار حق رأی شدند تا بلکه روی سرنوشتشان کنترل پیدا کنند (گرچه ما سیستم‌هراس‌های تکنولوژی‌ستیز هنوز هم معتقدیم همچنان در بندیم، و تمام این انقلاب‌ها برای دموکراسی حکم گدایی‌کردن آزادی را از زندان‌بان داشت).

«انقلاب باشکوه» در بریتانیا به سال 1668، باعث تشکیل مجلس اعیان و مجلس عوام شد. اینجا با یک «دموکراسی غیرمستقیم» روبه‌روییم شبیه به مجلس مؤسسان که نه خود مردم، بلکه طبقه‌ای به‌عنوان نماینده‌ی مردم (مجلس عوام) حق رأی دادن دارد. سال‌ها طول کشید تا طی شش مرحله، انسان‌ها (اکثریت دُوَلِ غربی) به دموکراسی مستقیم تن بدهند.

1. در اولین قانون اصلاحات (First Reform Act) در بریتانیا، کم‌کم مشارکت شهروندها در امور سیاسی بیشتر شد. اما این رأی‌گیری بر اساس «میزان درآمد» مردها بود و حق رأی از کم‌بضاعت‌ها سلب شده بود.
2. با تصویب دومین قانون اصلاحات (Second Reform Act) تعداد مشارکت‌کنندگان بیشتر شد.
3. روستاییان هم حالا حق رأی دارند.
4. تصویب قانون بازتویع به‌دلایلی باعث شد تا پارمان به شکل امروزی‌اش شکل بگیرد.
5. حق رأی برای مردهای بالای 21 سال و زن‌های بالای 30 سال که مالیات می‌دادند رسمی شد.
6. بالأخره تمام مردها و زن‌های بالغ، فارغ از جنسیت و درآمد، حق رأی دارند.

قریب به صد سال (به‌طور دقیق‌تر، از سال 1832 تا 1928) طول کشید تا دموکراسی در انگلستان طی این شش مرحله شکل بگیرد، و قریب به صد سال طول کشید تا مجلس اعیان راضی شد تن به اصلاحات بدهد. دلیل واگذاری‌ها نه برای آن‌که طبقه‌ی اشراف دل‌سوز پینه‌ی دست کارگرها شدند، بلکه برای این بود که پینه‌زده‌ها هدفشان «انقلاب» بود.

طی این دوره صد ساله، ما شاهد چهار شورش بزرگ در انگلستان بودیم که همه با هدفی انقلابی شروع شدند و نه اصلاح‌گرایانه. بیایید این‌ها را دلایل «درونی» بخوانیم:

1. شورش لودیت‌ها در سال‌های 1811 تا 1816 (از قضا تکنولوژی‌زده هم بودند و می‌دیدند که چطور وجود ماشین برای منبع درآمدشان خطر ایجاد کرده است)
2. شورش اسپافیلدز در سال 1816
3. قتل عام پیترلو در سال 1819
4. شورش سویینگ در سال 1830

چند مورد دیگر مثل شورش هایدپارک و تأسیس اتحادیه‌های کارگری هم در این زمینه نقش داشتند.

اما دلایل «بیرونی»، اشاره به انقلاب‌هایی دارد که نه در انگلستان، بلکه در کشورهای مجاور اتفاق می‌افتادند. پیروزی انقلاب‌های بیرونی و رسیدنشان به مدنیت بیشتر، باعث می‌شود تا مردم کشورهای مجاور هم اصطلاحاً جرأت انقلاب را برای کشورشان پیدا کنند. «اگر آن‌ها توانستند، پس ما هم باید بتوانیم». دو نمونه از انقلاب‌های بیرونی که باعث ترس حاکمان مجاور شدند:

1. انقلاب فرانسه در جولای 1830
2. انقلاب اکتبر روسیه در 1917

این‌ها همه دلایلی بود که باعث شد تا مجلس اعیان و طبقه حاکم بر انگلستان، از ترس انقلاب (بدتر) به اصلاحات (بد) تن بدهد. با این کار، حداقل بخشی از قدرت را به نفع مردم از دست می‌داد، اما در غیر این صورت کل قدرت را.

از این مقدمات، همان نتیجه‌ای را به‌طور تقریبی می‌توان گرفت که در اول پست نوشته شد: این‌که «قدم اول در اصلاحات، انقلاب است».

البته از یک مثال نمی‌توان در یک تعمیم شتاب‌زده گفت که تمام اصلاحات نتیجه‌ی انقلاب‌ها و استفاده از قوه قهریه بودند، اما مثال‌های دیگری از چگونگی به مدنیت رسیدن کشورهای آرژانتین، آفریقای جنوبی و سنگاپور در همین قرن بیستم اثبات‌کننده «اصل اول» تاریخ هستند. بازگویی تاریخ این کشورها به اندازه تاریخ اصلاحات در انگلستان طولانی است، اما همین انگلستان را به‌عنوان مشت نمونه‌ی خروار داشته باشید.

راستادهی برای یک امر بدیهی مثل حق رأی، با این همه زحمت و خون‌ریزی همراه بود. حالا سیستمی به بزرگی تکنولوژی را تصور کنید که نابودی‌اش برای حاکمان دیگر بحث بر سر اصلاح (بد) و انقلاب (بدتر) نیست، از قضا «بدترین» اتفاق ممکن است. نابودی تکنولوژی یعنی این‌که ترامپ‌ها هم عریان بیایند در جوامع جمع‌گرای ما زندگی و بی‌کاندوم زیر درخت سیب با همسرانشان جماع کنند؛ یعنی انسانِ خو گرفته به سرمایه‌داری که به‌راحتی می‌تواند اندازه لویی شانزدهم غذا بخورد هم ساعت‌ها برای جست‌وجوی غذا راه برود.

دیگر نهادینه کردن بدبینی و خودآگاه کردن مردم نسبت به ضررهای تکنولوژی، فایده‌ای دارد؟ ضمن این‌که افرادی مثل تریستن هریس که سازمان‌هایی مثل Humane Technology تشکیل داده‌اند و به سِمَت‌هایی مثل «اخلاق‌گراهای بخش طراحی گوگل» منصوب شدند، هنوز برای راستادهی تکنولوژی راه به جایی نبردند، و نخواهند برد. تکنولوژی در ازای آن، به ما سرگرمی‌های میلیارد دلاری و یک بسته پاپ‌کورن و موقعیت‌های شغلی نوین (و به‌طورکلی، افیون) می‌دهد، و گاهی وقت‌ها هم در ازایش به ما دغدغه‌های اجتماعی کم‌اهمیتی مثل حقوق حیوانات و رنگین‌پوست می‌دهد تا حس انقلابی‌گری و طغیان‌مان ارضا شود. این‌گونه است که هشدار تمام منتقدین و طبقه‌ی نخبه فراموش می‌شود. سایر افراد این طبقه هم که به چشم می‌آیند، ژورمالیست و روزماله‌نگارهایی‌اند که با دم‌تکانی برای ارباب‌های متمدن امرار معاش می‌کنند، و بعید است کسی مثل پرومته بیاید گرما را از خدایان بدزدد و به ما ساده‌دل‌ها و آدم‌ معمولی‌های بی‌خبر تحویل دهد.

کازینسکی هم به‌درستی اشاره کرد که اگر من می‌خواستم مانیفستم را به‌طور عادی و بی‌سروصدا چاپ کنم، هیچ تأثیری بر مردم نمی‌گذاشت. باید چند بمب‌گذاری انجام می‌شد تا شاید این صداهای بلند به انسانی که هندزفری در گوش گذاشته برسد.



به دید من زندگی در نهاد یک پرسمان ژرف میباشد از اینکه «چرا ما اینجاییم؟»
و آماج آدمی, یا بهتر بگوییم, خودآگاهی پی بردن به این چرایی‌ست. در این رهگذر, ما بخت اندک, ولی گرایندی, برای پاسخ به این
پرسمان هستی‌شناسانه داریم و ایستار بغرنج کنونی را میتوان چرخشگاهی (turning point) در این راستا دید, که یا آدمی, با یاری
بخت و کوش و هوش اندک شماری, از آن ترا میگذرد یا اینکه به دست آفریده‌های خود خود را نیست و نابود میکند. از آنجاییکه ما
چه تکنولوژی بجا بماند چه نه, محکوم به مرگ میباشیم, ولی از گذر فندآوری و با کوش و هوش آماجیده, بختی برای نامیرایی و واگشایی
این پرسمان و دیگرها داریم, پس خود‌به‌خود, گزینه‌ی «کوشیدن در راستادهی», دستکم برای من مهربد, گیراتر و خواستنی‌تر و فرنودین‌تر خواهد بود.


«چرا ما اینجاییم؟» هم سؤالی است که به نظر من بشر امروز بیش از هر زمان دیگری گرفتار آن شده، و احتمالاً اتحاذ زندگی بدوی‌گراها کم‌کم این سؤال را در ذهن انسان کم‌رنگ کند.

ما همه محکوم به مرگ هستیم، اما باید در چگونگی مرگ‌مان تا حدودی کنترل داشته باشیم. هیچ‌کس دوست ندارد هیزم آتش سیاست‌مدارها برای جنگ‌افروزی در خاورمیانه‌ای باشد که هیچ کنترلی روی آن ندارد، و هیچ‌کس در سوریه از این‌که وسیله آزمایش سلاح جدید رفیق پوتین باشد لذت نمی‌برد. من ترجیح می‌دهم طعمه‌ی گرگ‌های جنگل شوم تا این‌که طعمه‌ی آلودگی هوا، بمب اتم، سرطان، افسردگی، غذای بی‌کیفیت و... شوم که در انتخابشان هیچ نقشی نداشتم و حتی فرصت دفاع هم در برابرشان به من داده نشده. ضمن این‌که طعمه‌ی گرگ شدن خطری نیست که هر لحظه انسان نخستینی را تهدید کند، اما معایب تکنولوژی در تمام لحظه‌ها انسان آخرین را تهدید می‌کنند.

بااین‌حال، شما اعتقاد دارید که ما برای جواب به این پرسش باید پیشرفت کنیم، و زمانی که پیشرفت شما به معنی محدودیت و مرگ/افزایش عمر «غیرداوطلبانه» ماست، باید چه کرد؟ همان مثالی است که کازینسکی از دعوای دو فرد بر سر صدا و نویز رادیو می‌زند. اگر رادیویی وجود نداشت، این نزاع هم وجود نمی‌داشت. همان‌طور که اگر ماشینی هم وارد بازار کار نمی‌شد، شورش لودلیت‌ها ایجاد نمی‌شد.

این گزینه را اخلاقی نمی‌بینم که برای جواب به یک پرسش که در گرو پیشرفت تکنولوژی است، زندگی بقیه غیرداوطلبانه تباه شود.



Who Watches the Watchmen نیز راهکار دارد: سه نیرو که هر یک دیگری را می‌پایند.



و البته امیدوارم برای این بخش هم بعد شفاف‌سازی کنید؛ چون مقابل هر کدام از این نیروها هم دوباره همان سه پرسش سابق قرار می‌گیرد. ضمن این‌که چه تضمینی هست که آن سه نیرو، در حکم تک سلولی، توانایی پیش‌بینی عمل بعدی سوپرارگانیسم را داشته باشند؟ یادآوری این بخش که در یکی از پانویس‌های مقالات کازینسکی آمده لازم است، و البته که شما بهتر به این قضیه واقفید:


("Jay'N. Forrester of the Massachusetts Institute of Technology has shown that in the field of complex systems, cause-to-effect relationships are very difficult to analyse: hardly ever does one given parameter depend on just one other factor. What happens is that all factors and parameters are interrelated by multiple feedback loops, the structure of which is far from obvious ....

پ.ن 1: حکایت کرد مرا دوستی که در علم ید بیضا داشت و در شرح کازینسکی رأی بینا: «که من در کوتاه مدت لیبرال هستم و در بلند مدت بدوی‌گرا». به لیبرالیسم کمک می‌کرد تا جهان یکپارچه شده و سیستم تکنولوژی آسیب‌پذیرتر شود؛ یعنی ارتباطات گسترده‌تر شده، مبادلات تجاری جهانی‌تر شده، مرزها کم‌رنگ‌تر، و به معنای تحت‌اللفظی (نه فقط معنای استعاری) به همان «دهکده جهانی» مک‌لوهان برسیم. این شبیه دیدگاه قصابی است که به گوسفندش علوفه‌ی بیشتری می‌دهد، نه برای رضای گوسفند، بلکه برای این‌که دو روز بعد که سر او را برید، گوشت بیشتری نصیبش شود. این نوع از «اصلاحات موقتی» هم دیدگاه جالبی است.

پ.ن 2: این رویکرد اخیرتان هم برای من جای تعجب دارد مهربد عزیز. در واقع، انگار اصلاً نیازی نیست تا من این جواب‌های ناقص را به شما بدهم. شما همین استدلال‌ها را در همین تاپیک به‌خوبی نقد کردید.

Mehrbod
01-08-2019, 12:53 AM
Thanks

شما هنوز درباره‌ی «چگونگی» سخن میگویید ولی آنچه من گفتم درباره‌ی «چرایی» بود. به دیگر زبان, کازینسکی میگوید:


وضعیت کنونی بد است.
آینده بدتر خواهد شد.
گذشته خوب بود.


پس, انقلاب.


آنچه من گفتم این بود:


وضعیت کنونی بد نیست.
آینده بستگی به ما هم دارد.
گذشته خوب بوده, ولی آینده میتواند بی‌اندازه - بیشتر از همه‌ی تاریخ آدمی - بهتر باشد.


اگر نیک بنگرید, من نگفتم آینده بباید بهتر خواهد بود, یا نگفته‌ام وضعیت کنونی برای همگان گل و سنبل است, یا نگفته‌ام بیگمان
اینها میشود, تنها گفته‌ام این شایندی (possibility) یا بهتر بگوییم, گرایندی (probability) آنجاست که ما بتوانیم به نامیرایی دست
بیابییم و اگر بیابیم و خوش‌بیاری هم بیآوریم آینده میتواند بیکران خوب باشد, زیرا همه‌ی گرفتاری‌ها با در دست بودن زمان بسنده راهکارپذیر اند.

در گفتار بالا «اگر»های فراوان و ریسک‌های رنگارنگ میبینید که بخشی از سخن پیشین من بود: ریسک با آینده‌ی آدمی به بهای
دست یابی به بالاترین تراز از هوش و خوشی.

Mehrbod
01-08-2019, 02:12 AM
پ.ن 2: این رویکرد اخیرتان هم برای من جای تعجب دارد مهربد عزیز. در واقع، انگار اصلاً نیازی نیست تا من این جواب‌های ناقص را به شما بدهم. شما همین استدلال‌ها را در همین تاپیک به‌خوبی نقد کردید.

چرایی و چگونگی دو چیز جداگانه‌اند. تکنولوژی یک ابزار است, گیر کار اینجاست که ابزاری بسیار مهیب و سیجناک میباشد
و با رویکرد کنونی امیدواری بسیار اندکی به کامیابی آدمی‌ست. ولی خب, اندک <> 0.

Hezbollah_YaHasan
03-08-2019, 04:31 PM
قبلا زمان طاغوت کسی شمال میرفت همه جا کلبه های چوبی بود.
الان رفتیم دیدیم سپاه درختان جنگل را قطع کرده جایش ساختمانهای شیکی ساخته که دستکمی از بناهای اروپا ندارد. این یعنی با پیشرفت فناوری بر زیبایی شمال افزوده و از فقر به غنا داریم میرویم.

Thanks
01-18-2020, 09:56 AM
مقالۀ An Introduction to Complex Systems Science and Its Application (https://necsi.edu/an-introduction-to-complex-systems-science-and-its-applications) که امسال منتشر شد، تقریباً عصاره‌ای از تمام گفتمان‌های کازینسکی و طالب را دارد (بیشتر دومی را)؛ چه آنجایی که دربارۀ موفقیت بازار آزاد نسبت به کمونیسم می‌گوید، چه آنجایی که دربارۀ عدم قطعیت سیستم‌ها، چه آنجایی که اعتقاد دارد سیستم‌ها باید روند فرگشتی را الگوی بقا قرار دهند (Antifragile)، و چه آنجایی که تلویحی با گلوبایسم و متمرکز کردن سیستم در یک‌جا مخالفت می‌کند (Localism). فرقش این است که مقالات آکادمیک همان مسائل را گرچه خلاصه، اما مثل همیشه ملال‌آور توضیح می‌دهند.

@Mehrbod (https://daftarche.com/member.php?u=14) نظر شما چیست؟ Localism را آلترناتیو بهتری نمی‌دانید؟ خصوصاً این‌که دامنۀ آسیب‌رسانی تکنولوژی را از «جهان» به «محل» محدود می‌کند، سیستمی می‌سازد که آن‌چه نکشتش قوی‌ترش خواهد کرد، و یک هدف واحد و واضح است که در صورت موفقیت هم به نظر نمی‌رسد نیاز داشته باشد تا حزبی قدرت‌مند آن را کنترل کند (با در نظر گرفتن ارجاعات فصل‌های آخر کتاب متأخر کازینسکی دربارۀ چگونگی موفقیت انقلاب‌ها).

Mehrbod
01-25-2020, 03:56 AM
مقالۀ An Introduction to Complex Systems Science and Its Application (https://necsi.edu/an-introduction-to-complex-systems-science-and-its-applications) که امسال منتشر شد، تقریباً عصاره‌ای از تمام گفتمان‌های کازینسکی و طالب را دارد (بیشتر دومی را)؛ چه آنجایی که دربارۀ موفقیت بازار آزاد نسبت به کمونیسم می‌گوید، چه آنجایی که دربارۀ عدم قطعیت سیستم‌ها، چه آنجایی که اعتقاد دارد سیستم‌ها باید روند فرگشتی را الگوی بقا قرار دهند (Antifragile)، و چه آنجایی که تلویحی با گلوبایسم و متمرکز کردن سیستم در یک‌جا مخالفت می‌کند (Localism). فرقش این است که مقالات آکادمیک همان مسائل را گرچه خلاصه، اما مثل همیشه ملال‌آور توضیح می‌دهند.

@Mehrbod (https://daftarche.com/member.php?u=14) نظر شما چیست؟ Localism را آلترناتیو بهتری نمی‌دانید؟ خصوصاً این‌که دامنۀ آسیب‌رسانی تکنولوژی را از «جهان» به «محل» محدود می‌کند، سیستمی می‌سازد که آن‌چه نکشتش قوی‌ترش خواهد کرد، و یک هدف واحد و واضح است که در صورت موفقیت هم به نظر نمی‌رسد نیاز داشته باشد تا حزبی قدرت‌مند آن را کنترل کند (با در نظر گرفتن ارجاعات فصل‌های آخر کتاب متأخر کازینسکی دربارۀ چگونگی موفقیت انقلاب‌ها).


نوشتار نغز و گیرایی بود. پیوند آن به گفتمان فن‌آوری آنچنان یکراست نبود.


اگر از گفتمان فنداوری یک چیز را گرفته باشید آن است که رویهمرفته این سیستم است که راه را می‌گزیند نه "یک کسانی آن بیرون".
پس گفتن اینکه چگونه فنداوری را مهار کنیم تا اندازه‌ی بالایی بیهوده است، مانند این می‌ماند که بخواهید سرماخوردگی را ریشه‌کن کنید،
نمی‌توانید چون آمایش (ترکیب) های ویروسی که فرگشت بیابند بیکران اند. درست همانجور که نمی‌توانید رایانه ای بدارید که ۱۰۰%
هک‌ناپذیر باشد، چه که در این راستا فربینهای ریاضی ای هستند که می‌گویند چرا شدنی نیست!

به دیگر زبان، در روند پیشرفت فند‌آوری اگر چیزی ممکن شود، پدید نیز خواه ناخواه خواهد آمد.

در این راستا تنها کاری که شاید بتوان کرد کاهش احتمال این رویداد از دمی که "ممکن" شد به "پدیدار" است.


این چکیده ی گفتمان فنداوری‌ست. از دیدگاه کازینسکی سخن درباره‌ی راستادهی به فنداوری‌ از بیخ بیهوده است،
از دیدگاه من تا اندازه ی بالایی بیهوده است، ولی ۰ نیست و بخت بسیار اندکی آنجا هست که از این گذر رد شویم و خودمان را نیست نکنیم.

Thanks
01-25-2020, 03:52 PM
پیوند آن به گفتمان فن‌آوری آنچنان یکراست نبود.


نظریه‌ی سیستم‌ها و پیچیدگی‌شان همیشه در درک تکنولوژی می‌تواند مؤثر باشد.



پس گفتن اینکه چگونه فنداوری را مهار کنیم تا اندازه‌ی بالایی بیهوده است


لوکالیسم دربارۀ مهار تکنولوژی نیست، دربارۀ محدود کردن دامنۀ آسیب‌رسانی است -- چه از طرف دولت و چه از طرف تکنولوژی. مگر نه این‌که تمام بدوی‌گرایی کازینسکی به‌نوعی انقلابی برای محدودسازی (و نه از بین بردن، که این‌گونه یک ایدۀ آرمان‌گرایانۀ دیگر می‌شد) آسیب‌هاست؟ مثلاً این آسیب که ویروس کرونا امروز به‌دلیل متمرکز بودن سیستم می‌تواند هر بخشی از زمین را آلوده و برای کل بشریت تهدید باشد (بالا بودن میزان آسیب‌رسانی)، اما همین مشکل در پیشاتمدن نهایتاً باعث انقراض بخش کوچکی از جمعیت خواهد بود (پایین بودن میزان آسیب‌رسانی). این فرق ظریف میان این روش با سایر روش‌های مدعی اصلاحات است. لوکایسم ذاتاً تمرکززداست تا اگر مشکلی آن‌ور دنیا پیش آمد روی محل این‌ور دنیا تأثیرگذار نباشد. به این صورت:


On August 6, 1806, the Holy Roman Empire was abolished. Goethe noted that day that the people staying in the same inn as him were far more interested in the quarrel between their coachman and the innkeeper than in its demise.

Mehrbod
01-29-2020, 02:57 AM
نظریه‌ی سیستم‌ها و پیچیدگی‌شان همیشه در درک تکنولوژی می‌تواند مؤثر باشد.



لوکالیسم دربارۀ مهار تکنولوژی نیست، دربارۀ محدود کردن دامنۀ آسیب‌رسانی است -- چه از طرف دولت و چه از طرف تکنولوژی. مگر نه این‌که تمام بدوی‌گرایی کازینسکی به‌نوعی انقلابی برای محدودسازی (و نه از بین بردن، که این‌گونه یک ایدۀ آرمان‌گرایانۀ دیگر می‌شد) آسیب‌هاست؟ مثلاً این آسیب که ویروس کرونا امروز به‌دلیل متمرکز بودن سیستم می‌تواند هر بخشی از زمین را آلوده و برای کل بشریت تهدید باشد (بالا بودن میزان آسیب‌رسانی)، اما همین مشکل در پیشاتمدن نهایتاً باعث انقراض بخش کوچکی از جمعیت خواهد بود (پایین بودن میزان آسیب‌رسانی). این فرق ظریف میان این روش با سایر روش‌های مدعی اصلاحات است. لوکایسم ذاتاً تمرکززداست تا اگر مشکلی آن‌ور دنیا پیش آمد روی محل این‌ور دنیا تأثیرگذار نباشد. به این صورت:


On August 6, 1806, the Holy Roman Empire was abolished. Goethe noted that day that the people staying in the same inn as him were far more interested in the quarrel between their coachman and the innkeeper than in its demise.




In digar mishavad soxan az dir ya zud budan, ya hamaan keshdadaane "goriznaapazir" ke nistih va nabudih beraahe tech baashad.
dar in rastaa aari dorost ast, baa localization aasib be hamaan bum (local) marzmand mishavad va xob berowshani bartar az jahaanisaazih ast.

Baa Jahaanihsaazih tanha chizaye xub nistand ke jahanih mishavad, chizhaye bad niz be hamaan andaze jahaani mishavand va, va nokteye HAMISHEGIH in ast ke aasib va viraani hamishe aasaantar az saaxtosaaz o negahdaari and. Azinru, manteqan, jahaanisaazih xatar va aasibe bishtari az sudi ke darbardaraad, miaafarinad.

Har pishraafto tamarkzzayih darbargirandeye noktehaye manfiye xod mibashad. Baraye nemune xode adam ye jaandaare fargashteye tamarkoz yaafte ast va besiyar aasibpazirtar az beguyim bacteria ast. Aadami besyar asaantara az bacteria nist mitanavanad beshavad, che ke na be shomaare bacteria miresim va ham inke ziste adaami pishniyazhaye besyari darad va yek xode jandaar ham ba yek zarbe be sar ash knockout mishavad.

Nokteyi ke Nasim bedan eshare mikonad hamin ast ke dar tabiyat yek marze rowshani baraye bozorgihe va tamarkoze chizha hast. Baraye nemune daynasorha xodesan yeki az jandaarani budand ke in marz raa rad karde budand va az haminru niz emruz az anha tanha raddi beja mande ast. Ya hamaanjur ke Taleb miguyad bozorgtarin jaandaarye xoshki fil ast va bozorgtar dige nadarim!

Bozorgtar dar inja chist? tamarkoze yaaxtehaa.

Transcendence
01-30-2020, 07:10 AM
سلام... چگونه می توان انسان را توسعه داد بی انکه بر انسان چیره شده باشیم و بر انسان زمانی چیره می شویم که دانشی ابجکتیو نسبت به ان داشته باشیم و چنین دانشی نمی توانیم داشته باشیم..ناچارا چیزی به اسم توسعه انسان و رساندن ان به مقام خدایگونگی شدنی نیست.....به زبان ساده تر هر گونه توسعه بیولوژیکی انسان نیاز به شناختی جامع از انسان دارد چیزی که فراتر از تئوری پردازی های علمی، ادعای شناخت عین واقع را داشته باشد..چنین چیزی خارج از توانایی های دستگاه شناختی انسان است و ناچارا تبدیل انسان به موجودی خدایگونه انچنان که ادعا می کنند نسخه ای برای فاجعه است.. ..توسعه تکنولوژی حد نهایتی دارد و ان فرسایش بشری در برابر تغییر است...جامعه بزرگ انسانی ،ازمایشگاه های علمی نیست ،وبه سادگی تن به هر تغییری ان هم از نوع رادیکال نمی دهد،به زبان دیگر پیاده سازی فانتزیهای علمی در واقعیت اجتماعی به همین سادگی ها امکان پذیر نیست.

Mehrbod
01-31-2020, 08:22 PM
سلام... چگونه می توان انسان را توسعه داد بی انکه بر انسان چیره شده باشیم و بر انسان زمانی چیره می شویم که دانشی ابجکتیو نسبت به ان داشته باشیم و چنین دانشی نمی توانیم داشته باشیم..ناچارا چیزی به اسم توسعه انسان و رساندن ان به مقام خدایگونگی شدنی نیست.....به زبان ساده تر هر گونه توسعه بیولوژیکی انسان نیاز به شناختی جامع از انسان دارد چیزی که فراتر از تئوری پردازی های علمی، ادعای شناخت عین واقع را داشته باشد..چنین چیزی خارج از توانایی های دستگاه شناختی انسان است و ناچارا تبدیل انسان به موجودی خدایگونه انچنان که ادعا می کنند نسخه ای برای فاجعه است.. ..توسعه تکنولوژی حد نهایتی دارد و ان فرسایش بشری در برابر تغییر است...جامعه بزرگ انسانی ،ازمایشگاه های علمی نیست ،وبه سادگی تن به هر تغییری ان هم از نوع رادیکال نمی دهد،به زبان دیگر پیاده سازی فانتزیهای علمی در واقعیت اجتماعی به همین سادگی ها امکان پذیر نیست.


سرتاپای این نوشته نادرست است. برای پیشرفت نیازی به دانش آبجکتیو یا سابجکتیو نیست بساکه هموارترین راه همواره همان آزمون و خطا
بوده است. تا پیش از اینکه آدمی از بیخ بداند باکتری چیست پی به دانش اینکه چه گیاهی بخورد خوب است برده بوده و امروز تازه
چرایی آنرا می‌داند.


فرگشت هوشواره ها و تکنولوژی نیز تنها چیزیکه نیست فانتزی‌ست چه که روزاروز همگی در جریان آن می‌باشند.

Transcendence
02-01-2020, 04:43 PM
سرتاپای این نوشته نادرست است. برای پیشرفت نیازی به دانش آبجکتیو یا سابجکتیو نیست بساکه هموارترین راه همواره همان آزمون و خطا
بوده است. تا پیش از اینکه آدمی از بیخ بداند باکتری چیست پی به دانش اینکه چه گیاهی بخورد خوب است برده بوده و امروز تازه
چرایی آنرا می‌داند.
انچنان به حرفی که من زدم مربوط نبود!..ادعا این هست که ادم کنونی به موجودی فراتر از خود و به مقام خدایگان می رسد و انسان خردمند به پایان راه خود رسیده است..چنین چیزی از نظر من محال است..دلیل ان هم این می باشد که گذار از انسان کنونی به موجودی برتر نیاز به دانشی جامع نسبت به انسان کنونی دارد ..چرا که در غیر این صورت به جای رسیدن به موجودی هوشمند تر و قوی تر و زیباتر و...به موجودی زامبی گونه می رسیم..لیکن چنین دانشی وجود ندارد(دانش ابجکتیو)..چرا که لازمه وجود داشتن ان عبور از محدودیت های شناختی ادم است.به زبان دیگر..1-انسان خردمند به پایان را خویش رسیده است 2- موجودی برتر از انسان کنونی پا به عرصه حیات خواهد گذاشت 3-لازمه این دو وجود دانشی جامع نسبت به انسان کنونی است 4-چنین دانشی وجود نمی تواند داشته باشد 5- بنابراین محال است انسان به موجودی برتر از خود دست بیابد. ...این که با ازمون و خطا این راه پیموده شود دوباره ممکن است به نه موجودی خدایگونه بل به موجودی زامبی گونه برسیم.

فرگشت هوشواره ها و تکنولوژی نیز تنها چیزیکه نیست فانتزی‌ست چه که روزاروز همگی در جریان آن می‌باشند. با این قسمت مشکلی ندارم..اما مسئله پیاده سازی ان در عرصه حیات عمومی است که ان را تا حد فانتزی بودن پایین می اورد.. دقت کنید حتی ساختن یک مسجد یا ویرانی یک کلیسا یا تصویب قانون بازنشستگی یا....با هزارن مشکل و حساسیت های اجتماعی روبه رو می شود چه برسد به این که بخواهیم زندگی ادمیان رابه شکل کاملی دگرگونه کنیم.

Mehrbod
02-01-2020, 10:30 PM
انچنان به حرفی که من زدم مربوط نبود!..ادعا این هست که ادم کنونی به موجودی فراتر از خود و به مقام خدایگان می رسد و انسان خردمند به پایان راه خود رسیده است..چنین چیزی از نظر من محال است..دلیل ان هم این می باشد که گذار از انسان کنونی به موجودی برتر نیاز به دانشی جامع نسبت به انسان کنونی دارد ..چرا که در غیر این صورت به جای رسیدن به موجودی هوشمند تر و قوی تر و زیباتر و...به موجودی زامبی گونه می رسیم..لیکن چنین دانشی وجود ندارد(دانش ابجکتیو)..چرا که لازمه وجود داشتن ان عبور از محدودیت های شناختی ادم است.به زبان دیگر..1-انسان خردمند به پایان را خویش رسیده است 2- موجودی برتر از انسان کنونی پا به عرصه حیات خواهد گذاشت 3-لازمه این دو وجود دانشی جامع نسبت به انسان کنونی است 4-چنین دانشی وجود نمی تواند داشته باشد 5- بنابراین محال است انسان به موجودی برتر از خود دست بیابد. ...این که با ازمون و خطا این راه پیموده شود دوباره ممکن است به نه موجودی خدایگونه بل به موجودی زامبی گونه برسیم.
با این قسمت مشکلی ندارم..اما مسئله پیاده سازی ان در عرصه حیات عمومی است که ان را تا حد فانتزی بودن پایین می اورد.. دقت کنید حتی ساختن یک مسجد یا ویرانی یک کلیسا یا تصویب قانون بازنشستگی یا....با هزارن مشکل و حساسیت های اجتماعی روبه رو می شود چه برسد به این که بخواهیم زندگی ادمیان رابه شکل کاملی دگرگونه کنیم.


شناخت خود فرگشت‌پذیر است، هر چه شناخت آدمی بیشتر شود توانا به شناخت بیشتر می‌گردد و ازینرو
رسیدن به جایگاه خداگونه به هیچ روی نه ناممکن است نه ناشدنی، نامحتمل ولی آری می‌تواند باشد.

نابودی ولی آسان‌تر است چون آنتروپی آن بیشتر است. آنتروپی بالاتر در اینجا یعنی راههای نابود شدن پرشمار و
بیکران اند ولی رسیدن به جایگاه خدایی کم‌شمار و سخت. اگر می‌خواستید قمار کنید روی یکمی پولتان را میگذاشتید نه دومی،
هرآینه دومی خوشی بیکران دربر دارد ازینرو "برداخت ریاضیاتی / mathematical payoff" آن همواره بالاتر و خواستنی‌ترست، گرچه نامحتمل.


زندگی آدمی هم با پیشرفت فند‌آوری خواه ناخواه دگرگون می‌شود نمونه‌ی آن همین اینترنت یا ویروس کردنا که از راه تمدن و راههای ارتباطی
نوین گسترش می‌تواند بیابد.