PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : واقعیت داستان حمله اعراب به ایران چیست ؟



دفترچه
10-11-2010, 09:32 PM
بررسی وقایع تاریخی در مورد حمله اعراب به ایران در این تاپیک صورت میگیرد

آنچه در این باره میدانید را با سایر کاربران به بحث و گفتگو بگذارید .

Anarchy
04-27-2012, 08:10 AM
دوستان به نظرم کمی هم به این مورد بپردازیم.به راستی دلیل اصلی شکست ایرانی ها چی بوده؟چرا بعد از اون شکست هیچ وقت دوباره نتونستن به اون آیین نیاکانی خودشون برگردنن؟

Theodor Herzl
04-27-2012, 08:30 AM
یادم هست یک پروژه در زندیق داشتیم به نام تازش ، مقاومت ایرانیان در مقابل عرب‌ها رو مکتوب کرده بودیم از روی اسناد تاریخی‌ ، کاش اون به زندیق برگرده ، کلی‌ زحمت کشیدیم براش!

D@mneD
04-27-2012, 10:21 AM
جریان شکست رو دقیقا نمیدونم ولی وقتی که اعراب ایران رو بدست گرفتن و حکومت اسلامی تشکیل دادن هر کسی مسلمون نبود باید جزیه (جریمه) میداد به اعراب و اگر مقاومت میکرد زنش رو به عقد خودشون در میاوردن و اموالش رو مصادره میکردن و خودش رو گردن میزدن اگر هم مسلمون میشد از پرداخت جزیه معاف میشد.
مردم ایران که چیزی ار عربی و اسلام نمیدونستن برای خلاص شدن از این وضع اسلام رو به صورت ظاهری قبول کردن.

چنانکه مورّخین گفته اند تا ۳، ۴ قرن مردم برخی از مناطق ایران هنوز مسلمان نشده بودند. از جمله مردم فارس تا قرن چهارم زرتشتی بودند. مردم گیلان و دیلمستان نیز بر آئین قبلی خویش بودند تا اینکه پس از دو قرن توسّط شخصی به نام ناصر اطروش زیدی مسلمان شدند.(۱۳) البته مناطقی مثل قزوین بود، که اسلام را به سرعت پذیرفتند. با این وجود، آنها به خاطر عدم آشنایی با زبان عربی، بدون اینکه از اسلام چیزی بدانند اظهار مسلمانی می کردند. اغلب موارد نیز مناطقی بودند که با اسلام آوردن کدخدایان و صاحبان اراضی و اشراف، رعایا و دیگر مردم نیز مسلمان می شدند. تمایل اشراف و صاحبان اراضی نیز بخاطر این بود که هر کس مسلمان می شد امتیازاتی داشت. از جمله تملّک او بر اراضی و اموالش باقی می ماند، و از پرداخت جزیه معاف می شد.

این چنین بود که عدّه زیادی بخاطر حفظ اموال و اراضی خود، و عدّه زیادی بخاطر تبعیّت از عمل اشراف و بزرگانشان مسلمان شدند، در حالی که ایمان در دلهایشان رسوخ نکرده بود. عدّه ای نیز از ترس جان یا عدم توانایی پرداخت جزیه، مسلمان شدند. چرا که اگر کسی مسلمان نمی شد، یا باید جزیه پرداخت می کرد و یا باید کشته می شد. گفته شده در زمان حجّاج، از موالی به این عنوان که اسلام آنها واقعی نیست ـ و برای فرار از جزیه اسلام‏ آورده‏اند ـ جزیه گرفته می‏شد!(۱۶) بنابراین، ایرانیانی که هم زمان با فتح ایران اظهار مسلمانی کردند پنج دسته بودند:
۱- عدّه ای که به سرعت اسلام را پذیرفتند امّا نسبت به معارف اسلامی ـ بخاطر ندانستن زبان عربی ـ معرفتی نداشتند. این گروه اندک بودند. ۲- عدّه ای که بخاطر تبعیّت از اشراف و بزرگان منطقه مسلمان شدند. ۳- عدّه ای که از ترس جانشان مسلمان شدند. ۴- عدّه ای که بخاطر عدم توانایی در پرداخت جزیه های سنگین مسلمان شدند. بنابراین اکثر تازه مسلمانان ایرانی، اسلام ظاهری داشتند، و در طی چند قرن پس از فتح ایران، با معارف اسلام آشنا شدند و ایمان قلبی آوردند. آنان هم که اسلام را نپذیرفتند، یا مقاومت کردند و کشته شدند و یا مانند اکثر مناطق از جمله مردم آذربایجان، بانقیا، باروسما، حیره، بهقباد اسفل، و اوسط، انبار، ساباط، رومیه، مهرود، اهواز، ایذه، شوش، جندى شاپور، رامهرمز، اصفهان و ... با پرداخت جزیه به آئین پیشین خود باقی ماندند.


http://fa.wikipedia.org/wiki/اسلام_در_ایران#.D8.B9.D9.88.D8.A7.D9.8 5.D9.84_.DA.AF.D8.B1.D8.A7.DB.8C.D8.B4_.D8.B8.D8.A 7.D9.87.D8.B1.DB.8C_.D8.A7.DB.8C.D8.B1.D8.A7.D9.86 .DB.8C.D8.A7.D9.86_.D8.A8.D9.87_.D8.A7.D8.B3.D9.84 .D8.A7.D9.85
(http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7 %DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86#.D8.B9.D9.88.D8.A7.D9.85. D9.84_.DA.AF.D8.B1.D8.A7.DB.8C.D8.B4_.D8.B8.D8.A7. D9.87.D8.B1.DB.8C_.D8.A7.DB.8C.D8.B1.D8.A7.D9.86.D B.8C.D8.A7.D9.86_.D8.A8.D9.87_.D8.A7.D8.B3.D9.84.D 8.A7.D9.85)اینکه میگن با اغوش باز و اینها اسلام رو پذیرفتن همش دروغه و هیچ جنبه ی منطقی و عقلانی نداره و این دروغ ها فقط برای اینکه در حال حاضر دارن با سوء استفاده از اسلام مفت خوری و حکومت میکنن اینها رو درست کردن چون مردم نه میدونستن زبان عربی چیه نه میدونستن اسلام چیه که باطنی و به صورت کامل قبولش کنن و عرب ها هم فقط به خاطر براورد کردن نیازهای زیر شکمی و دست یابی به محیط بهتری برای زندگی و پول بیشتر به ایران حمله کردن.این کتاب های تاریخی هم که الان توی مراکز اموزشی و کتاب خانه ها هست همشون سانسور شده هستن و بیشتر دروغن که به خورد مردم میدن تا سرکار بمونن.

Russell
04-27-2012, 10:37 AM
میگم کتب تاریخی شناخته شده درباره اون دوران کم هست،یک کتاب دو قرن سکوت زرینکوب هست که به این موضوع پرداخته،جالبه که بعد از انقلاب هم کلن نویسنده رفته طرف ج.ا.یعنی یا قبلش دروغ میگفته ایشون یا بعدش چون یکهو 180 درجه یک موضوع رو وارونه دیده.
کسی میدونه داستان ایشون چیه؟چون فرد با سوادی هم هست اینطور که پیداست.

کافر_مقدس
04-27-2012, 09:29 PM
میگم کتب تاریخی شناخته شده درباره اون دوران کم هست،یک کتاب دو قرن سکوت زرینکوب هست که به این موضوع پرداخته،جالبه که بعد از انقلاب هم کلن نویسنده رفته طرف ج.ا.یعنی یا قبلش دروغ میگفته ایشون یا بعدش چون یکهو 180 درجه یک موضوع رو وارونه دیده.
منظور از کتب تاریخی موجود رو متوجه نشدم .. تاریخ طبری که به طور مفصل به حمله ی اعراب پرداخته و یکی از منابع معتبر نیز محسوب میشه .. تا جایی که می دونم جناب زرین کوب خودش رو تاریخ دان نمی دونست و حتا توی کتاب دو قرن سکوت هم اشاره کرده که من فقط گردآورنده ی مطالب هستم و قصد دسته بندی اون ها رو دارم .. در ضمن ایشون از ابتدا عقاید مذهبی داشته و اینگونه نیست که به طور ناگهانی تغییر عقیده داده باشه .. من کتاب چاپ دوم سال 1336 رو از میدان انقلاب تهران خریدم پسوند امام های شیعه رو (ع) نوشته .. منظور اینکه ایشون از ابتدا هم دین ستیز نبوده و فقط یه سری مطالب رو از گوشه کنار و کتاب های تاریخی گردآوری کرده و با ذکر منبع در کتاب خودش چاپ کرده

در مورد حمله ی اعراب به ایران هم دیگه کمتر کسی هست که این ماجرا رو نشنیده باشه
خیلی ها در جریان هستند حتا همون مسلمون های دو آتشه .
فقط فرق این ها اینه که بر روی جنایات محمد بن عبدالله و پیروانش که همون تازی های وحشی بودند ماله می کشند و به نفع خودشون توجیه و تفسیر می کنند .با بعضی هاشون بحث می کردم بر این باور بودند که باید به ایران توسط لشکریان اسلام حمله میشد چون خدا دستور داده بود !!http://www.daftarche.com/images/imported/2012/04/6.gif
ببینید بی شعوری و تعصب تا چه حد !

Mehrbod
04-27-2012, 10:44 PM
یادم هست یک پروژه در زندیق داشتیم به نام تازش ، مقاومت ایرانیان در مقابل عرب‌ها رو مکتوب کرده بودیم از روی اسناد تاریخی‌ ، کاش اون به زندیق برگرده ، کلی‌ زحمت کشیدیم براش!

اگر اشتباه نکنم این همان نقشه‌ای بود که با نقطه‌گذاری جایگاه‌های تازش و مقاوت را نشان می‌داد؟

Anarchy
04-27-2012, 10:57 PM
اگر اشتباه نکنم این همان نقشه‌ای بود که با نقطه‌گذاری جایگاه‌های تازش و مقاوت را نشان می‌داد؟
آره همون بود مهربد جان...

Kaveh
04-27-2012, 11:50 PM
منظور از کتب تاریخی موجود رو متوجه نشدم .. تاریخ طبری که به طور مفصل به حمله ی اعراب پرداخته و یکی از منابع معتبر نیز محسوب میشه .. تا جایی که می دونم جناب زیرین کوب خودش رو تاریخ دان نمی دونست و حتا توی کتاب دو قرن سکوت هم اشاره کرده که من فقط یه گردآورنده ی مطالب هستم که قصد دسته بندی اون ها رو دارم .. در ضمن ایشون از ابتدا عقاید مذهبی داشته و اینگونه نیست که به طور ناگهانی تغییر عقیده داده باشه .. من کتاب چاپ دوم سال 1336 رو از میدان انقلاب تهران خریدم پسوند امام های شیعه رو (ع) نوشته .. منظور اینکه ایشون از ابتدا هم دین ستیز نبوده و فقط یه سری مطالب رو از گوشه کنار و کتاب های تاریخی گردآوری کرده و با ذکر منبع در کتاب خودش چاپ کرده

در مورد حمله ی اعراب به ایران هم دیگه کمتر کسی هست که این ماجرا رو نشنیده باشه
خیلی ها در جریان هستند حتا همون مسلمون های دو آتشه
فقط فرق این ها اینه که بر روی جنایات محمد بن عبدالله و پیروانش که همون تازی های وحشی بودند ماله می کشند و به نفع خودشون توجیه و تفسیر می کنند .با بعضی هاشون بحث می کردم این ها می گفتند که باید به ایران توسط لشکریان اسلام حمله میشد چون خدا دستور داده بود !!
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/04/6.gif
ببینید بی شعوری و تعصب تا چه حد !


خیلی از ایرانیهای متولد بعد انقلاب اولین بار این داستان را در کتابهای تاریخ آموزش و پرورش می خوانند. نسخه ای بسیار دور از واقع و تحریف شده. این را اضافه کنید به عادت نداشتن ایرانیان به کتابخوانی. بیشتر آنهایی هم که فکر می کنند چیزی می دانند شنیده اند. نوعی تاریخ شفاهی.

Kaveh
04-28-2012, 12:25 AM
در ویکی پدیای فارسی مقاله ای (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7% D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86) در این مورد وجود دارد مقاله خوبی است و اطلاعات زیادی دارد. که البته به نظر می رسد بعضی بخشها نیاز به ویرایش دارد.

مثلا در بخشی گفته:

مورخان دلایل متعددی را در مورد انگیزه و نقطه شروع حملات اعراب به ایران ذکر کرده‌اند: دورنمای کسب ثروت و زمین، گرسنگی و فقر، اعتقادات مذهبی، تلاش برای رها کردن اعراب بین‌النهرین از سلطه ساسانیان، پان‌عربیسم، تغییرات آب و هوایی، گسترش شبکه تجاری و غیره.[۳] (http://fa.wikipedia.org/wiki/حمله_اعراب_به_ایران#cite_note-Hourani2324-2)[۴] (http://fa.wikipedia.org/wiki/حمله_اعراب_به_ایران#cite_note-Zarrinkub17-3)[۵] (http://fa.wikipedia.org/wiki/حمله_اعراب_به_ایران#cite_note-Katouzian6566-4)[۶] (http://fa.wikipedia.org/wiki/حمله_اعراب_به_ایران#cite_note-Zarrinkub4-18-5)[۷] (http://fa.wikipedia.org/wiki/حمله_اعراب_به_ایران#cite_note-Britanica-6)


به باور من مهمترین دلیل زمینه ساز برای شکست امپراطوری ساسانی و همچنین رم شرقی از غارتگران عرب جنگهای طولانی و فرسایشی بود که در طی سالیان با هم داشتند. اسلام علاوه بر ایران ساسانی بعدها تمدن رم شرقی را هم کلا نابود کرد. خوب است که ما هویتمان را حفظ کرده ایم ولی امپراطوری بیزانس را تنها در کتابهای تاریخی می توان یافت. هیچ میراث داری نماند از آنان. هر دو این امپراطوریهای متمدن از طرفی تحت حمله اقوام وحشی شمالشان بودند. قدرت گرفتن اقوام وحشی جنوب در آن دوران پدیده ای غیر منتظره بود.

http://www.daftarche.com/images/imported/2012/04/15.jpg

اگر جزئی تر بنگریم نبرد قادسیه بود که شیرازه سپاه ایران را از هم گسست. ارتش ایران می توانست در پشت فرات به خوبی دفاع کند ولی تصمیم گرفتند کار اعراب را تمام کند و وارد زمین جنگی شدند که اعراب به خوبی با آن آشنا بودند.

Russell
04-28-2012, 07:21 AM
بله تاریخ طبری درباره جنگهای ایران و اعراب مطلب دارد.در اینکه جنگهایی صورت گرفته و مهمترین آنها قادسیه بوده و ایرانیان شکست خورده اند شکی نیست،البته نمیدونم چقدر رو تعداد لشگرها و کشته ها میشه مطمئن بود.
من منظورم اونچه هست که از بعد شکست نظامی تا مسلمان شدن ایرانیان و تغییرات بعد از آن شده.یعنی اصل مطلب بیشتر قبل و بعد نبرد است،یالاخره شکی نیست که نبردی بوده.آخوندها دوست دارند بگند که ایرانیها ناراضی بودند و وحشی اعراب که تازه متمدن شده بودند ار برکت اسلام اومدند ایرانیان رو از آزاد کرده اند و ایرانیان هم به اسلام علاقمند شده اند.
در اینجا اینکه در دو قرن اول بعد از حمله چه گذشته از اهمیت زیادی برخورداره،از اونجا که ایرانیها طرف مغلوب بودند منابع تاریخی از طرف اعراب بیشتر موجود است اگر اشتباه نکنم،مثلن تاریخ طبری میگه فلان شورش در ری را در خون فرو نشاندند اعراب،اونچه بنظر من میرسه اینه که از جزعیات اتفاقات در ایران مثل جزعیات سکس جناب محمد با حرمسرایش جزعیات در دست نیست(البته این حدس من است و دوستان اگر اشتباه هست اصلاح کنند).
اینست که اگر بفهمیم چه بلایی سر ایرانیان آمد که اینگونه شدند شاید راهی برای درمان هم بکمک آن بتوان پیدا کرد.

D@mneD
04-28-2012, 08:28 AM
خیلی از ایرانیهای متولد بعد انقلاب اولین بار این داستان را در کتابهای تاریخ آموزش و پرورش می خوانند. نسخه ای بسیار دور از واقع و تحریف شده. این را اضافه کنید به عادت نداشتن ایرانیان به کتابخوانی. بیشتر آنهایی هم که فکر می کنند چیزی می دانند شنیده اند. نوعی تاریخ شفاهی.

و این پایان دروغ ها نیست!
یکی از عمده ترین دلایل شکست ایرانیان در مقابل اعراب وحشی فروخته شدن اطلاعات نظامی ما به اعراب توسط سلمان فارسی خائن است.کسی که در مقابل وعده های پادشاهی و شهرت و مقام و پول وطن خودش رو فروخت به اعراب وحشی!چیزی که منو میسوزونه اینه که در حال حاضر از این خائن کثیف به عنوان قهرمان یاد میشه!جالبه بدونین موقع حمله اعراب این بیشرف فرمانده ی یکی از سپاهان اعراب بود بعدها ها به پادشاهی یکی از شهرهای بزرگ جهان رسید!

روزبه یا همون سلمان.اون کسی بود که به خاطر قدرت و شاید خیلی چیزای دیگه کشور و دینش رو به هیچ و پوچ فروخت.اون حتی لیاقت این رو هم نداشت که اسمش رو (روزبه) برای خودش نگه داره و از روی خودشیرینی و خود فروشی اسمش رو هم مثل وطن و دینش فروخت.

حالا جالبه که وطن فروشی مثل اون که به خواهر و مادرش هم رحم نکرده بود به عنوان یه قهرمان تو کشورمون معرفی میشه.
امروز ما خود را فریب خوردگانی گناه کار خواهیم یافت و این پرسش در ذهن ما نقش میبندد که آیا اگر سپاه اسلام به ایران حمله نمی کرد و کتابخانه های کسروی و جندی شاپور را در 1400 سال پیش به آتش نمی کشید امروز ما سربلند ترین مردمان جهان نبودیم؟
با این وجود تکه های از این تمدن شکوهمند از زیر خروارها خاک بیرون کشیده شده است و امروز ذست به
دست چرخیده است تا به ما رسید.متون کهن پارسی که اکثر آنان به زبان پهلوی بوده است را بدون تردید
میتوان گنجینه ای نهفته از نیاکان ایران زمین دانست. عده ای بر این باورند که تمام بر گزیده های این فرهنگ
کهن توسط سلمان فارسی خائن از ایران به بزرگان عرب داده شده است و اگر کمی با دقت و بدون تعصب
بر آن نیک بنگریم خواهیم دید که کلمات در نهج البلاغه دقیقا بدون کوچکترین تغییری همان نسک های
پهلوی است که از 2000 سال پیشتر بر ما مانده است. حال به بهر فا جعه ای که بر سر ایرانیان آمده است.
اگر نگرشی دقیق بیاندازیم خواهیم یافت که مردمانی در کمال صلح و آرامش در کشوری به نام ایران که
کوله باری از هزاران سال تمدن پادشاهی را در خود جای داده بود زندگی را سپری مینمودهاند. شاهزاده ای فراری که به کشورش خیانت کرده است به نام سلمان فارسی از ایران اخراج میشود و به دست اعراب بدوی می افتد. در آنجا برده میشود و در نهایت برای براندازی سلسله شاهنشاهی (امپراتوری )ساسانی با بزرگان عرب دست به یکی میکند . سلمان یک زرتشتی آگا بود که از تمام قوانین مذهبی کشورش با خبر بوده است.
وی علاوه بر دین زرتشت از آئین های مانی و مزدکی اطلاع کامل داشت و با سپاهی بزرگ از اعراب برای
حمله به کشورش استفاده میکند و خود در کنار سپاه مسئول راهنمایی سپاه دشمن میشود . از دگر رو امپراتوری ایران در انتهای دوره ساسانی در آستانه کودکی نوین قرار داشت تا بار دیگر افسران پارتی حکومت را از شاهنشاهی ساسانی به شاهنشاهی پارتی تغییر دهند و بار دیگر حکومتی ملی و بر خواسته از آداب و روسوم کهن ایرانی برقرار شود.که با اندوه بسیار ارتش شاهنشاهی ایرانی پس از دها نبرد با ارتش روم توان و قدرت خویش را از دست داده بود و از دگر روی از داخل اختلافاتی بین بزرگان ایران در جریان بود.
به گفته مورخین اکثر آغاز حمله ها و شروع نبرد میان امپراتوری روم و امپراتوری ایران از طرف رومیان بوده است.
شاهنشاهان ساسانی نیز برای حفظ کیان ایران زمین سالهای سال با آنان مبارزه کردند و در اکثر نبردها با ارتش روم - ایرانیان پیروز میشدند که میتوان این دلاوری و میهن پرستی شاهنشاهان ساسانی را امروز ستوده و آنرا درس عبرتی برای فرزندان ایران زمین دانست.

شوربختانه از تاکتیکهای و روسوم جنگی بودند که تنها دو هدف را دنبال میکردند: 1) برای جهاد در راه خدا کشته شوند.
2) برای سربلندی و گسترش اسلام کافران را بکشند و گردن بزنند یا مجبور به دادن جزیه کنند. حاصل این اندیشه آن شد که سپاه اسلام زنان و دختران ایرانی را اسیر نمود و به مدینه بردند ودر آنجا به عنوان اسیر خرید و فروش کردند و مردان را یا گردن زدند یا مجبور به مسلمان شدن و یا مجبور به دادن خراج کردند و یا نمونه بدتر آن به دست مردمان خراسان نعل زدند.
سلمان فارسی نیز در انتهای خیانت خود به ایران به آرزوی دیرینه خود رسید و از طرف بزرکان عرب به مقام پادشاهی شهر سلطنتی تیسپون که یکی از بزرگترین شهرهای جهان آن زمان بوده است رسید. این امر به سادگی اثبات میکند که وی برای رضای خدا مسلمان نشده بود و تنها برای کسب مقام پادشاهی و انتقام گرفتن از شاهنشاهان ساسانی یار پیامبر شده بود.
تیسپون را شاهنشاه خسرو پرویز و انوشه روان دادگر گسترش دادند و آنرا مرکز تمدن و امپراتوری پارس کردند.
اما یه روزی از همین روزا آرش میاد و با کمک کاوه ها و مزدک ها و ... که وطن پرستان واقعی بوده و هستن ، بت های توخالی افرادی مثل سلمان و ... رو بشکنن.


http://apan.blogfa.com/post-41.aspx
این ج.ا برای سر پا نگه داشتن خود بر روی پایه های اسلامی چه دروغ هایی که به خورد مردم نمیده!

Agnostic
04-28-2012, 09:39 AM
این کتاب امیر حسین خنجی را حتما بخوانید:
http://www.irantarikh.com/tarikh/frupashi.pdf

کتابهای دیگر نویسنده:
http://www.irantarikh.com/

کافر_مقدس
04-28-2012, 10:18 AM
از اونجا که ایرانیها طرف مغلوب بودند منابع تاریخی از طرف اعراب بیشتر موجود است اگر اشتباه نکنم،مثلن تاریخ طبری میگه فلان شورش در ری را در خون فرو نشاندند اعراب
گویا خود طبری نیز ایرانی بوده و از خطه ی طبرستان (مازندران) ... و یه جا خوندم دلیل نگاشته شدن کتاب های تاریخ به زبان تازی این بوده که اعراب در اون دوران کتاب هایی رو که به زبان پارسی منتشر میشده از بین می بردند ... به طوریکه برخی از نویسنده ها به این نکته آگاه بودند و برای جاودان ماندن آثار خود اون ها به عربی انتشار می دادند





یکی از عمده ترین دلایل شکست ایرانیان در مقابل اعراب وحشی فروخته شدن اطلاعات نظامی ما به اعراب توسط سلمان فارسی خائن است.کسی که در مقابل وعده های پادشاهی و شهرت و مقام و پول وطن خودش رو فروخت به اعراب وحشی!چیزی که منو میسوزونه اینه که در حال حاضر از این خائن کثیف به عنوان قهرمان یاد میشه! شوربختانه من نیز تا همین چند سال پیش به ایشون به دید یک انسان خوب نگاه می کردم . که ناشی از شستشوی مغزی هایی میشد که در کودکی با خواندن کتاب های درسی روی ما صورت می گرفت

Russell
04-28-2012, 12:16 PM
من فکر میکنم منحوسترین کاری که وجود سلمان فارسی کرده در همون جنگ خندق و آموزش خندق کندن به دزدان مدینه و نجاتشان از اتحاد بقیه اعراب در مقابل آنهاست.شانس اینکه دیکتاتوری اسلام قدرت نگیره چند جا بوده مهمترینش همین جنگ خندق هست فکر میکنم.

Kaveh
04-28-2012, 08:09 PM
بله تاریخ طبری درباره جنگهای ایران و اعراب مطلب دارد.در اینکه جنگهایی صورت گرفته و مهمترین آنها قادسیه بوده و ایرانیان شکست خورده اند شکی نیست،البته نمیدونم چقدر رو تعداد لشگرها و کشته ها میشه مطمئن بود.

من منظورم اونچه هست که از بعد شکست نظامی تا مسلمان شدن ایرانیان و تغییرات بعد از آن شده.یعنی اصل مطلب بیشتر قبل و بعد نبرد است،یالاخره شکی نیست که نبردی بوده.آخوندها دوست دارند بگند که ایرانیها ناراضی بودند و وحشی اعراب که تازه متمدن شده بودند ار برکت اسلام اومدند ایرانیان رو از آزاد کرده اند و ایرانیان هم به اسلام علاقمند شده اند.
در اینجا اینکه در دو قرن اول بعد از حمله چه گذشته از اهمیت زیادی برخورداره،از اونجا که ایرانیها طرف مغلوب بودند منابع تاریخی از طرف اعراب بیشتر موجود است اگر اشتباه نکنم،مثلن تاریخ طبری میگه فلان شورش در ری را در خون فرو نشاندند اعراب،اونچه بنظر من میرسه اینه که از جزعیات اتفاقات در ایران مثل جزعیات سکس جناب محمد با حرمسرایش جزعیات در دست نیست(البته این حدس من است و دوستان اگر اشتباه هست اصلاح کنند).
اینست که اگر بفهمیم چه بلایی سر ایرانیان آمد که اینگونه شدند شاید راهی برای درمان هم بکمک آن بتوان پیدا کرد.

ریشه ها را باید در در درون باورها و سیستم مذهبی حکومتی ساسانیان جست. شاید اسلام برای عامه مردم برتریهای داشته است. در مناظره میان مزدکیان و زردشتیان که منجر به قتل عام مزدکیان شد نکاتی آشکار می شود که نشان از نوعی زوال و انجماد عقیدتی و فکری در دین رسمی ساسانیان دارد که به همین ترتیب حفظ شده بی هیچ ملایمتی نسبت به منتقدین. مسایل اجتماعی ایجاد شده آنقدر عمیق بوده که جنبشهای فراگیری همچون مزدکیان به وجود آید. از طرفی ما اطلاعاتمان از آن دوران را در پی حمله اعراب تا حدود زیادی از دست داده ایم و این راه را برای رسیدن به نتیجه قطعی می بندد.

به این مناظره که با تحلیل رضا مرادی غیاث آبادی است دقت کنید:


در پرسش سوم، شخصی مزدکی (که در همه جای کتاب آنان را «آشموغ» به معنای فریبکار و شرور نامیده‌اند)، می‌پرسد که چرا شما مزداییان، ما را بخاطر آنکه تنها اهورامزدا را ستایش می‌کنیم و نه چیز دیگری را، نکوهش می‌کنید؟ موبد در پاسخ این پرسش و پس از چند توهین و خطاب‌های ناپسند، به بازگویی سخنانی در باره دیو و دروغ و تبه‌خویی و روان آلوده و غیره می‌پردازد و بجای پاسخ منطقی به موضوع پرسش، سؤال‌کننده را از مظاهر روان بد و بیمار می‌داند که می‌باید با او و دیوپرستان مبارزه کرد تا جهان قرین پاکی و آراستگی شود. این روشی در گفتگو و مناظره است که تا به امروز نیز همچنان ادامه دارد. در این روش، شخصی که از پاسخ منطقی و مستدل ناتوان می‌شود به شعاردادن بی‌مورد با واژه‌های زیبا، و نیز توهین و تخریب شخصیت طرف مقابل روی می‌آورد. چنانچه این شخص قدرتی کافی نیز داشته باشد، به کشتن طرفی که از پاسخ پرسش او ناتوان است، روی می‌آورد (بنگرید به پاسخ پرسش ششم).

در پرسش چهارم، به بستن اجباری پوزه‌بند (پدام) در جلوی دهان که برای همه زرتشتیان واجب بوده است، انتقاد می‌شود و اینکار لازم دانسته نمی‌شود. موبد در پاسخ این پرسش و پس از اعتراض بر چنین خرده‌گیری‌های کم ارزش، بدن و بازدم آدمی را نجس و کثیف می‌شمارد که لازم است با بستن جلوی دهان، مانع رسیدن نجاست و کثافت به هوا شد. او کسانی که پوزه‌بند نمی‌بندند را پیرو اندیشه بدِ آشموغی می‌داند.

در پرسش و پاسخ پنجم، به بحثی پیرامون این نکته پرداخته شده است که اگر کسی با مردار آدم یا سگ نجس شده باشد. می‌باید که چند بار با گُمیز (ادرار) و آب شسته شود تا پاک شود.

در پرسش ششم، شخص مزدکی از نهادن خوراک نزد آتش و محروم‌کردن مردم نیازمند به غذا انتقاد می‌کند و موبد در پاسخ، ضمن طفره رفتن از پاسخ منطقی و مرتبط با موضوع، می‌گوید که از بین بردن همه دیوپرستان و کشتن همه دین‌ستیزان، کاری عادلانه و قانونی است. او همچنین می‌افزاید که لاشه مردم پلید و بد‌دین را نمی‌باید در نزد بهدینان گذارد، بلکه می‌باید آنان را در بیابانی دار زنند و بر دار بمانند تا بپوسند.

در پرسش هفتم، مزدکی از موبد زرتشتی می‌پرسد که ما از آموزه‌های کتاب زرتشت دانسته‌ایم که می‌باید ثروت و زن از آن همگان باشد و در انحصار گروهی خاص نباشد، چرا شما ما را نکوهش می‌کنید؟ موبد به شیوه پیشین خود در پاسخ می‌گوید که اینها سخنانی فریبکارانه است و کیهان را به سوی ویرانی می‌برد و موجب درهم شدن نژاد می‌گردد. این کار موجب آسیب به دارایی‌های طبقات خاص می‌شود و جایگاه‌های طبقاتی مردم از میان خواهد رفت. دیو پرستی رواج می‌یابد و دروغ بالنده می‌شود.

از متن کامل این پرسش و پاسخ و نیز از بخش‌های بعدی کتاب دینکرد که ازدواج با محارم و آمیزش پدر و مادر با دختر و پسر و نیز خواهر با برادر را ترویج و توصیه می‌کند و آنرا موجب حفظ دودمان و نژاد، و نیز حفظ دارایی‌ها و ثروت در درون دودمان می‌داند، دانسته می‌شود که منظور مزدکیان از اشتراک بر زن و دارایی که همواره بگونه‌ای تحریف‌شده معنا و بازگو شده است، عبارت بوده از لغو جامعه طبقاتی و ایجاد فرصت‌های برابر در فعالیت‌های اقتصادی، لغو مالکیت دستگاه دینی بر زمین‌های زراعی، اجازه و امکان اینکه هر کس بتواند همسر خود را بدون رعایت محدودیت‌های طبقاتی انتخاب کند و دختران نیز بتوانند همسر کسی غیر از پدر یا برادر خود بشوند. به ویژه که در عصر ساسانی، هر یک از پادشاهان و درباریان و صاحب نفوذان، دارای حرمسراهای بزرگی بوده‌اند که هر دختری را برای خود دست‌چین می‌کرده و عملاً آنان را تنها از آن خود می‌دانسته‌اند و نه انسانی که اجازه و فرصت داشته باشد تا بنا به حقوق انسانی، انتخاب کننده همسر و شغل خود باشد.

در پرسش هشتم، مزدکی از موبد زرتشتی می‌پرسد که چرا برای رواج دین خود پیکار می‌کنید؟ و موبد در پاسخ می‌گوید که نبرد ما با تباه‌خویان و بددینان، به پیروی از دستور دین است. آیین شما آشموغان (که با جنگ‌هایی برای رواج دین مخالفت می‌کنند)، بدترین آیین‌ها است.

در پرسش نهم، مزدکی می‌پرسد که ما تنها گفتارهای شخص زرتشت را «گفت اورمزدی» می‌دانیم و نه دیگر بخش‌ها را. چرا شما بخش‌های دیگری که تحریف هم بدان راه یافته را «گفت اورمزدی» می‌دانید؟ موبد در پاسخ می‌گوید که اینها با دانشی استنباط و تفسیر می‌شود که فهم آن در توان هر کسی نیست و مردم نمی‌توانند به کوچکترین درکی از آن برسند. او در ادامه، پرسش و خوی پرسش‌‌گر را ناشی از منش شهوترانی او می‌داند.

در پرسش دهم و یازدهم، گفتگویی در باره گذاردن هیزم تر و خشک بر آتش، و نیز مباح‌دانستن ‌نوشیدن می نزد زرتشتیان انجام می‌شود که نکته خاصی در بر ندارد.

در پرسش دوازدهم، مزدکی می‌گوید که خواندن روزانه بخش‌هایی از گاتهای زرتشت برای مردم کافی است و نیازی به این‌همه زمزمه‌ها، لب‌خوانی‌ها و ذکرگفتن‌ها نیست، چرا که اینها موجب تلف‌شدن وقت مردم و کارهای روزانه آنان می‌شود. موبد در پاسخ دلایلی می‌آورد که خواندن فراوان ذکرها و دعاهای روزانه، خواست اهورامزدا است و رستگاری روان را در پی دارد. او همچنین می‌گوید که اینکار موجب شکست آشموغان و دوری گزند آنان بر دین و حکومت می‌شود.

همانگونه که گفته شد، این گفتگو در کتابی که از سوی دستگاه روحانیت زرتشتی نوشته شده، آمده است و احتمالاً تنها پرسش‌ و پاسخ‌هایی گلچین‌شده در آن ثبت شده‌اند که از دید موبدان موفقیت‌آمیز بوده است. بی‌تردید اگر منابع مزدکیان نیز از بین نرفته و موجود بودند به آگاهی‌های کاملتری از کوشش آنان برای جلوگیری از تحریف دین، برای ایجاد جامعه‌ای غیرطبقاتی که امکانات و فرصت‌های برابر برای همه مردمان وجود داشته باشد، برای لغو مجازات اعدام در رفتار با کسانی که دین زرتشتی را تأیید نمی‌کرده و نسبت به آن مرتد شناخته می‌شدند (دینکرد، کتاب سوم، فصل یازدهم)، برای دوری از تنگ‌نظری و تعصب‌ها و جنگ‌های بی‌حاصل دینی که دستاوردی جز تضعیف بنیادهای اقتدار ایران را در بر نداشت، و همچنین دیگر نابسامانی‌هایی که در نهایت موجب سقوط کشور شد، پی برده می‌شد.

این روایت دینکرد با همه کوتاهی و گزارش دست‌چین‌شده آن، به اندازه‌ای کامل و صریح هست که بتوان به آسانی به دیدگاه‌های کلی آنان و دلایل اختلاف آنان با زرتشتیان پی برد. خواننده به زودی در می‌یابد که اتفاقاً رفتارهای مزدکیان بیشتر بر پایه آیین‌‌های دیرین و آموزه‌های زرتشت بوده است تا کسانی که دین نوظهور خود را به زرتشت منسوب می‌کرده‌اند.

خواست مزدکیان، آنگونه که از این سخنان دانسته می شود، عبارت است از: اجازه پرستش اهورامزدا به عنوان تنها خدای بزرگ، نبستن پوزه‌بند، خوراک دادن به مردم نیازمند بچای سپردن آن به آتش، صلح‌جویی و خودداری از گسترش دین با زور سلاح و جنگ افروزی، خودداری از تحریف اوستا، خودداری از رواج بی‌رویه عبادت و ذکرگویی، لغو جامعه طبقاتی و امکان استفاده از فرصت‌های برابر شغلی برای همه مردم، امکان ازدواج‌های بیرون از خانواده و خودداری از تصرف زنان و دختران.

همین خواسته‌ها کافی بوده است تا به بازگوکنندگان آن تهمت‌های دشمنی، دروغ‌گویی، بی‌دینی، دیوپرستی، آشموغی، فریب‌کاری، شهوت‌رانی، بیمار روانی، تباه‌خویی و پلیدی داده شود و آنان مستحق اعدام و پوسیده‌شدن بر بالای دار باشند.

با اینکه مزدکیان به خشونت‌بار‌ترین شکل ممکن سرکوب شدند، اما آموزه‌های مزدکیان بیشتر رو به گسترش بوده است تا فرمان‌های موبدان. امروزه نیز همه زرتشتیان مطابق با آموزه‌های مزدکیان که برگرفته از آیین‌ها و فرهنگ ایرانی بوده است، تنها اهورامزدا را ستایش می‌کنند، پوزه‌بند نمی‌بندند، خوراک نثار آتش نمی‌کنند، خود را با گمیز نمی‌شویند، مرتدان را شایسته اعدام نمی‌دانند، با جنگ‌های دینی مخالفت می‌ورزند و از ازدواج با محارم و جامعه طبقاتی دوری می‌جویند. چنانچه از تحریف گاتهای زرتشت نیز دست برداشته شود، این اندازه از خواست مزدکیان که به موجب دینکرد از آن آگاهی داریم، عملی شده است.

آموزه‌های مزدک و مزدکیان همواره در طول تاریخ بدست صاحبان سیاسی و دینیِ قدرت و ثروت که اندیشه‌های آنان را مانع رفتارهای سلطه‌جویانه و تمامیت‌خواهانه و منافع شخصی خود می‌دانسته‌اند، تباه و تحریف شده است.

منبع (http://ghiasabadi.com/mazdak2.html)

در مقایسه دین اسلام برابری در حقوق را برای افراد فراهم می کرد. طبقات دیگر مطرح نبودند و لذا برای توده مردم منظره خوشایند تری ترسیم می کرد.

Kaveh
04-28-2012, 08:15 PM
همین زوال فکری و انجماد امروزه گریبان اسلام را گرفته است. با بستن راه انتقاد و اصلاح در واقع راه برای خارج شدن کامل این دین از صحنه اجتماعی آماده می کنند. روحیانیون حکومتی با کمک اعتقادات مردم چنان چون زالو یک نظام را از درون می خوردند که وقتی به مشکلی یا دشمنی خارجی برخورد در آنی از هم می پاشد و سقوط می کند.

البته کشورهای عربی گویا کمی از زمان عقب هستند و تازه دارند به انقلاب 57 ما می رسند!

Agnostic
04-29-2012, 10:23 AM
این کتاب سلمان فارسی تالیف امیرحسین خنجی را حتما بخوانید. او یک شامی مهاجر به ایران بوده و مذهبش مسیحی آریوسی بوده. مسیحیان آریوسی مسیحی اصیل نیستند بلکه مسیح را به جای اینکه خدا بدانند ، مسیح را پیامبر میدانستند! این فرقه مسیحی بدعت در دین مسیح بوده و منتظر ظهور پیامبر دیگری بودند.

سلمان گذشته خویش را پنهان می کرده و قبلا از نام جبر استفاده میکرده و پیامبر داستانهای مسیحیت در قرآن را از آموزه های سلمان فارسی گرفته است.

اعراب به سلمان فارسی می گفتند چون قبلا مقیم ایران بوده ولی نژاد سلمان سریانی (شامی) بوده. سلمان سریانی شده سلیمان است.

سلمان دشمن سرسخت ایرانیان بوده و کمکهای شایان توجهی جهت استثمار ایرانیان به اعراب کرده است.


www.irantarikh.com/tarikh/salman_farsi.pdf

Russell
04-29-2012, 10:44 AM
ریشه ها را باید در در درون باورها و سیستم مذهبی حکومتی ساسانیان جست. شاید اسلام برای عامه مردم برتریهای داشته است. در مناظره میان مزدکیان و زردشتیان که منجر به قتل عام مزدکیان شد نکاتی آشکار می شود که نشان از نوعی زوال و انجماد عقیدتی و فکری در دین رسمی ساسانیان دارد که به همین ترتیب حفظ شده بی هیچ ملایمتی نسبت به منتقدین. مسایل اجتماعی ایجاد شده آنقدر عمیق بوده که جنبشهای فراگیری همچون مزدکیان به وجود آید. از طرفی ما اطلاعاتمان از آن دوران را در پی حمله اعراب تا حدود زیادی از دست داده ایم و این راه را برای رسیدن به نتیجه قطعی می بندد.

اینکه امپراتوری به بزرگی ایران از چند هزار عرب بادیه نشین شکست خورده خود مدرک کافی برای زوال دستگاه حاکم در آن زمان بوده ولی نکته اصلی بعد از آشنایی مردم با اعراب است.شیوه زندگی ابتدایی و بیابانی با تمدنی مانند ایران قابل مقایسه نیست.چه اتفاقی افتاده که ایرانیان نتوانستند از این حمله کمر راست کنند؟
امپراتوری رم هم با فساد دستگاه حاکم ضعیف شد و بدست بربرها افتاد ولی بعد از آن قبایل بربر ژرمن تا ششصد سال بر آنها حکومت نمیکردند مانند داستان ما و اعراب.

Anarchy
04-29-2012, 10:54 AM
ریشه ها را باید در در درون باورها و سیستم مذهبی حکومتی ساسانیان جست. شاید اسلام برای عامه مردم برتریهای داشته است. در مناظره میان مزدکیان و زردشتیان که منجر به قتل عام مزدکیان شد نکاتی آشکار می شود که نشان از نوعی زوال و انجماد عقیدتی و فکری در دین رسمی ساسانیان دارد که به همین ترتیب حفظ شده بی هیچ ملایمتی نسبت به منتقدین. مسایل اجتماعی ایجاد شده آنقدر عمیق بوده که جنبشهای فراگیری همچون مزدکیان به وجود آید. از طرفی ما اطلاعاتمان از آن دوران را در پی حمله اعراب تا حدود زیادی از دست داده ایم و این راه را برای رسیدن به نتیجه قطعی می بندد.
منظور شما این هست که علت برنگشتن ایرانی ها به آیین قبلی خود نارضایتی از اون سیستم و بعد جذابیت های مذهب جدید بوده؟! اکه این گونه هست خوشحال میشم در این مورد سندی رو ارائه کنید.در مورد داستان مزدکیان هم بعد اشاره خواهم کرد اما به فرض چرا ایرانی ها بعد از فروپاشی امپراطوری ایران به سراغ همون آیین مزدکی نرفتن؟



در مقایسه دین اسلام برابری در حقوق را برای افراد فراهم می کرد. طبقات دیگر مطرح نبودند و لذا برای توده مردم منظره خوشایند تری ترسیم می کرد.
به فرض که اسلام همچین شعاری رو داشت(که البته من اصلا قبول ندارم) اما ایرانی هایی مورد اشاره شما که از عوام بودن و حتی زبان عربی رو هم بلد نبودن دقیقا در چه زمانی تحت تاثیر این تبلیغات قرار گرفتند؟مگه اون زمان هم رسانه های جمعی مثل ماهواره و اینترنت وجود داشته؟! تازه امپراطوری ایران با اون وسعتش چطور ممکن بوده به این پیام اعراب رو دریافت کرده باشه و پذیرفته باشه؟ البته در مطلبی که بعد خواهم آورد صحبت از این بوده که عده ای هم واقعا پذیرفتن اما نه جمع آنچنان بزرگی!! ضمنا نکته عقلانی دیگه ای که به ذهن خودم میرسه وقتی عرب ها با شمشیرهای بیرون کشیده در حال کشتار و غارت و به بردگی گرفتن بودن دیگه کی وقتی هست برای فکر کردن به پیام فرض اونها؟ آیا انسان وحشت زده نمیشه از این همه جنایت؟ باز هم میتونه فراموش کنه اون جنایت ها رو و فقط پیام فرضی رو بچسبه؟ فکر نمیکنه هنوز نیومده در حال کشتار و غارت هستن و پیامشون بهونه ای بیش نیست؟
پس با عرض معذرت حرف شما به هیچ وجه منطقی نیست...
دوستمون در صفحه قبل هم به این مطلب اشاره کرد..این مطلب در واقع به نقل از مسلمون هاست که البته صفحه رو نمیدونم چرا ویرایش کردن و بخش های مربوط به لطف و کرم ائمه نسبت به ایرانی ها رو برداشتن...

عوامل گرایش ظاهری ایرانیان به اسلام (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7 %DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86#.d8.b9.d9.88.d8.a7.d9.85. d9.84_.da.af.d8.b1.d8.a7.db.8c.d8.b4_.d8.b8.d8.a7. d9.87.d8.b1.db.8c_.d8.a7.db.8c.d8.b1.d8.a7.d9.86.d b.8c.d8.a7.d9.86_.d8.a8.d9.87_.d8.a7.d8.b3.d9.84.d 8.a7.d9.85)

چنانکه مورّخین گفته اند تا ۳، ۴ قرن مردم برخی از مناطق ایران هنوز مسلمان نشده بودند. از جمله مردم فارس تا قرن چهارم زرتشتی بودند. مردم گیلان و دیلمستان نیز بر آئین قبلی خویش بودند تا اینکه پس از دو قرن توسّط شخصی به نام ناصر اطروش زیدی مسلمان شدند.(۱۳) البته مناطقی مثل قزوین بود، که اسلام را به سرعت پذیرفتند. با این وجود، آنها به خاطر عدم آشنایی با زبان عربی، بدون اینکه از اسلام چیزی بدانند اظهار مسلمانی می کردند. اغلب موارد نیز مناطقی بودند که با اسلام آوردن کدخدایان و صاحبان اراضی و اشراف، رعایا و دیگر مردم نیز مسلمان می شدند. تمایل اشراف و صاحبان اراضی نیز بخاطر این بود که هر کس مسلمان می شد امتیازاتی داشت. از جمله تملّک او بر اراضی و اموالش باقی می ماند، و از پرداخت جزیه معاف می شد.این چنین بود که عدّه زیادی بخاطر حفظ اموال و اراضی خود، و عدّه زیادی بخاطر تبعیّت از عمل اشراف و بزرگانشان مسلمان شدند، در حالی که ایمان در دلهایشان رسوخ نکرده بود. عدّه ای نیز از ترس جان یا عدم توانایی پرداخت جزیه، مسلمان شدند. چرا که اگر کسی مسلمان نمی شد، یا باید جزیه پرداخت می کرد و یا باید کشته می شد. گفته شده در زمان حجّاج، از موالی به این عنوان که اسلام آنها واقعی نیست ـ و برای فرار از جزیه اسلام‏ آورده‏اند ـ جزیه گرفته می‏شد!(۱۶) بنابراین، ایرانیانی که هم زمان با فتح ایران اظهار مسلمانی کردند پنج دسته بودند:
۱- عدّه ای که به سرعت اسلام را پذیرفتند امّا نسبت به معارف اسلامی ـ بخاطر ندانستن زبان عربی ـ معرفتی نداشتند. این گروه اندک بودند. ۲- عدّه ای که بخاطر تبعیّت از اشراف و بزرگان منطقه مسلمان شدند. ۳- عدّه ای که از ترس جانشان مسلمان شدند. ۴- عدّه ای که بخاطر عدم توانایی در پرداخت جزیه های سنگین مسلمان شدند. بنابراین اکثر تازه مسلمانان ایرانی، اسلام ظاهری داشتند، و در طی چند قرن پس از فتح ایران، با معارف اسلام آشنا شدند و ایمان قلبی آوردند. آنان هم که اسلام را نپذیرفتند، یا مقاومت کردند و کشته شدند و یا مانند اکثر مناطق از جمله مردم آذربایجان، بانقیا، باروسما، حیره، بهقباد اسفل، و اوسط، انبار، ساباط، رومیه، مهرود، اهواز، ایذه، شوش، جندى شاپور، رامهرمز، اصفهان و ... با پرداخت جزیه به آئین پیشین خود باقی ماندند.



تنگ نظری و اهداف کوتاه فاتحان

ایران به راحتی فتح شد، امّا فاتحان که نیّت و هدفشان از یک سو، فتح و کشورگشایی، و از سوی دیگر پیشگیری از حمله احتمالی امپراطوری ایران بود.

نقل شده است هنگامی که عمر بن خطّاب مردم را به جنگ با ایرانیان فراخواند، استقبالی نکرده و بی توجّهی کردند. در این گیر و دار قبیله «ازد» مهیّای جنگ شد، که عمر برای ترغیب بیشتر آنها به جنگ، غنائم کسری را یادآور شد: «ثمّ انّ عمر ندب الناس الی العراق فجعلوا یتحامونه و یتثاقلون عنه، حتّی همّ ان یغز و بنفسه، و قدم علیه خلق من الازد یریدون غزو الشام فدعاهم الی العراق و رغبهم فی غنائم آل کسری ...»ابو نصر بن مطهّر بن طاهر مقدسی، نیز در مورد دلیل حمله مسلمانان، روایتی از عمر بن خطّاب نقل می کند که قبل از حمله به ایران گفته بود: «خدا شما را به زبان رسول خویش گنج خسروان و قیصران وعده داده ‌است، برخیزید و جنگ با فارس را ساز کنید.»(۳۳)
مثنی بن حارثه، در حیره، مردم را به جهاد علیه ایران تحریک می کرد، و به غارت خزائن ملوک ساسانی تطمیع می نمود.
از جمله کسانی که برای غارت آبادی ها و خزائن ایران مامور شد، جریر بن عبدالله بجلی بود که پیروان زیادی داشت. وقتی عمر او را برای جنگ با ایران فرا خواند، جریر با عمر قرار گذاشت به این شرط به جنگ می رود که یک چهارم غنائم را برای خود و اتباعش بر دارد، و عمر این شرط را پذیرفت، و جریر به سوی ایران حرکت کرد. «... و قدم جریر بن عبدالله من السراة فی بجیله فسال ان یاتی العراق علی ان یعطی و قومه ربع ما غلبوا علیه، فاجابه عمر الی ذلک، فسار نحو العراق»(۳۴)
علاوه بر این، از رفتارهای نژادپرستانه اعراب معلوم می شود که آنان اسلام را یک دین عربی می دانستند. نه از اسلام آوردن غیر عرب خشنود می شدند و نه برای اسلام آوردن آنها تلاشی می کردند. به همین سبب در زمان خلیفه دوّم از اختلاط اعراب با ایرانیان، و برابر دانستن آنها با یکدیگر جلوگیری می شد.


جنایات و روش حکومتی حاکمان عرب

از عوامل دیگری که سبب شد تا ایرانیان در ابتدا تظاهر به اسلام کنند و ایمان قلبی نیاورند، جنایاتی بود که ایرانیان در هنگام فتح ایران نظاره گر آن بودند.

اسناد جنایات لشکر کشی عمر در دهها کتاب معتبر بیان شده است که آن را غیر قابل انکار میکند. بعضی از اعرابِ شبه جزیره عربستان در طی گشودن پیاپی شهرهای ایران قساوتی در خور شهرت تاریخیشان بروز دادند. سوزاندن شهر، آتش زدن کتب، برکندن درختان، کشتار مردان و برده گرفتن زنان و کودکان و فروش آنان در بازارهای عربستان از جمله این جنایت بود. بارها کار بدانجا رسانیدند که مردان اسیر را می کشتند تا جوی خون برانند.
ایرانیان در جنگ جلولاء و جنگ نهاوند از خود مقاومت درخشانی نشان دادند. بعضی اعراب در این جنگ سفاکی و بسیار خشونت بار، تعداد فراوانی از زنان و کودکان ایرانی به اسارت رفتند و از اموال و غنیمتها؛ چندان نصیب بعضی اعراب گردید که در هیچ کتابی اندازه ی آن ذکر نشده است. عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت مینویسد: فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند. شصت هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتر زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند؛ با زنان دربند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناختهی بسیار بر جای نهادند.پس از تسلط بعضی اعراب نیز ایرانیان هرگز دست از مقاومت در برابر آنان بر نداشتند. درطول سالهای اشغال در همه شهرها و ولایات ایران؛ بعض اعراب با مقاومتهای سخت مردم روبرو شدند. در اکثر شهرها؛ پایداری و مقاومت ایرانیان بیرحمانه سرکوب گردید که به موارد ذیل میتوان اشاره کرد:در حمله به سیستان؛ مردم مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند بطوریکه ربیع ابن زیاد (سردار عرب) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا سدی بساختند از آن کشتگان (یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند) و هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار (یک میلیون) درهم به امیر المومنین دهند با هزار غلام بچه و کنیز. (کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد۱ صفحه ۳۰۷)در حمله اعراب به ری مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند؛ بطوریکه مغیره (سردار عرب) در این جنگ چشمش را از دست داد. مردم جنگیدند و پایمردی کردند... و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از ری نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود.(کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵)در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا (سردار عرب) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او؛ مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه ۱۱۶ -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۲۰۱۱)
در حمله به الیس؛ جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ بعدها به «رود خون» معروف گردید در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه ی ایرانیان؛ خالد ابن ولید نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید «چندان از آنها بکشم که خونهاشان را در رودشان روان کنم» و چون پارسیان مغلوب شدند؛ بدستور خالد «گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ میآوردند و در رود گردن میزدند» مغیره گوید که «بر رود؛ آسیابها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند؛ آرد کردند ... کشتگان (پارسیان) در الیس هفتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ ۱۲۳)در شوشتر؛ مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند؛ خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند؛ خارها به دست و پای ایشان بنشست؛ و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خودداری کرده بودند گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶)در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفهی اسلام به بهانه (دادرسی) و رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکانهای متعددی جمع کردند و سپس مردم را یکیک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند ... و دیهی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور میبردند. (کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳ - کتاب تاریخ رویان؛ صفحه ۶۹)در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همهی مردم شهر را بجز یک صد نفر؛ کشتند. (کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه ۲۰۸و ۳۰۳)در حمله به نیشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کینه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوریکه «آنروز از وقت صبح تا نماز شام میکشتند و غارت میکردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه ۲۸۲)در حمله اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه سردار عرب (سعید بن عاص) از وحشت؛ نماز خوف خواند. پس از مدتها پایداری و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان «امان» داد و سوگند خورد «یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت» مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: «من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه ۱۷۸)پس از فتح "استخر" (سالهای ۲۸-۳۰ هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم"استخر" را محاصره کنند. مقاومت و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح "استخر" (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم "استخر" که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمیرفت تا آب گرم به خون ریختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند "چهل هزار کشته" بودند بیرون از مجهولان .(کتاب فارسنامه ابن بلخی صفحه ۱۳۵-- کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه ۱۶۳)رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه ۲۱۵)مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند. (کتاب تاریخ یعقوبی صفحه ۶۲ -کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶, ۲۱۱۸ - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه ۱۷۸٬۱۷۹)جنایات اعراب تنها به این شهرها ختم نشده است و اینها تنها گوشهای از تاراج میهنمان به دست تازیان بود و آشکارا مقاومت ایرانیان در برابر آنان را ثابت میکند.در کتاب عقدالفرید چاپ قاهره-جلد ۲ صفحه ۵ -سخنی از خسرو پرویز نقل شده که میگوید: اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آنها را نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند. فرزندان خود را از راه بینوایی و نیازمندی میکشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی میخورند. از خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان یکسره بی بهره اند.



در مورد اون داستان مزدکیان که نشان دهنده نارضایتی مردم و شرایط حاکم بر ایران بوده هم توصیه میکنم این مطلب رو بخونید:




ادعای "آغوش باز ایرانیان برای اعراب مسلمان" بی پایه و جعلی است (http://www.savepasargad.com/2012%20-%20march/goftgoo-shahinnejad-negarin.htm)



گفت و گو با شاهین نژاد، پژوهشگر تاریخ ایران و نویسنده کتاب «نشیبی فراز است پیش فرود»
و بهترین شخصیت میراث فرهنگی سال 1390
بخش ویژه شاهین نژاد (http://www.savepasargad.com/special%20section/shahin%20nejad/shahin%20nejad.htm)

http://www.daftarche.com/images/imported/2012/04/16.jpg
از: نگارین نعمت زاده
آن چه که در این جا می خوانید حاصل گفت و گویی است با شاهین نژاد پژوهشگر تاریخ ایران، که امسال از سوی بنیاد میراث پاسارگاد عنوان، بهترین شخصیت میراث فرهنگی سال» را گرفته است. این عنوان به دلیل تلاش های چند سال اخیر نژاد در ارتباط با فرهنگ ایران و به خصوص به خاطر کتاب «نشیبی دراز است پیش فراز» بوده است.
کتابی که در زمینۀ فروپاشی ایران ساسانی در برابر حمله ی اعراب مسلمان می باشد و از آنجا که نکات تازه و مهمی را از این دوره از تاریخ ایران پیش روی ما می گذارد می تواند دارای اهمیت ويژه ای باشد؛ به خصوص که در سال های گذشته به دلایل سیاسی و نه علمی ـ تحقیاتی سعی می شود تا حمله اعراب به ایران را موجه جلوه داده و مقاومت های چند صد ساله مردمان ایران در مقابل این حمله را «استقبال و خوش آمدگویی» عنوان کنند.
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/04/17.jpg
نگارین نعمت زاده: در بیوگرافی شما خواندم که از نوجوانی به تاریخ علاقمند شدید. نوجوانی شما باید که حوالی تاریخی باشد که انقلاب 57، رخ داد. آیا انقلاب یا تهدیدهایی که همزمان با انقلاب نسبت به میراث های فرهنگی و تاریخی ایران می شد در این علاقه شما دخالتی داشته است؟
شاهین نژاد: صد در صد برخی افراطی ها با تبلیغات ضد ایرانی که پس از انقلاب در کشور راه انداختند واکنشی را در نسل نوجوان و جوان برانگیختند که جلوه اش در این سی سال، توجه به میراث ملی و نمادهای ایرانی بود. من نیز به تاریخ ایران پرداختم چون برای یافتن خاستگاه آنچه بر کشور رفته بود، باید در راهروهای تو در توی تاریخ کند و کاو می کردم. یادمان باشد که هر پدیده تاریخی را باید همراه و همزمان با زمینه های فراهم کننده آن پدیده بررسی و تحلیل نمود.

نگارین نعمت زاده: بیشتر ایرانیانی که تحقیقاتی در ارتباط با تاریخ ایران داشته اند در دانشگاه ها بوده اند یعنی جزو برنامه های کاری آنها به حساب می آمده و یا پایان نامه تحصیلی شان بوده است. در حالی که شما در حالی که شغل دیگری را داشتید به این پژوهش پرداختید. با این حال روش شما کاملا روشی آکادمیک و دقیق بوده است. آیا شما استاد یا اساتیدی راهنما هم داشته اید؟
شاهین نژاد: گرچه تحصیلات من پیوندی با تاریخ ندارد ولی اصول پژوهش و فن بررسی مدارک و متون، یک فرایافت (concept) یگانه است. به عبارتی دیگر، هنگامی که فوت و فن کار را یاد بگیرید، چندان فرقی نمی کند که جستار مورد بررسی و پژوهش چه باشد. مهم این است که رویکرد شما اصولی باشد. نه من استاد راهنمایی نداشتم ولی صد البته از آنانی که با پژوهشهای بیغرضانه و منصفانه، حتی گوشه ای از واقعیت ایران ساسانی و حمله اعراب مسلمان را روشن نموده اند، یاد گرفته ام.
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/04/18.jpg
نگارین نعمت زاده: چرا میان دوره های مختلف تاریخ دوره ساسانیان برای شما جاذبه داشته است؟
شاهین نژاد: آغاز دوره ساسانیان، برآمدن و نیرو گرفتن «ایرانشهر» را به همراه داشت. مفهوم ایران که دستکم از اوایل دوره هخامنشی پا به عرصه وجود گذاشته بود در سپیده دم شاهنشاهی ساسانی بالنده شد و به پختگی رسید. از سوی دیگر پایان زمان ساسانیان تنها سقوط یک دودمان شاهی نیست بلکه آغازی بر یک روند افت هزار و چهارصد ساله در زندگی عنصر ایرانی است. ایران از آن زمان تاکنون دیگر هیچگاه به عنوان یک قدرت جهانی سر بلند نکرد. محو شدن هشتصد نهصد ساله ایران به مفهوم یک یکان سیاسی که تا ظهور شاه اسماعیل ادامه یافت از پیامدهای فروپاشی ایران ساسانی بود. فرو افتادن ساسانیان، گسستی هویتی در ما پدید آورد. انسان ایرانی امروزه روز هنوز دچار بحران هویتی است که با سقوط ایران ساسانی دچارش شد. پس باید در چگونگی روی کار آمدن ساسانیان، جهان بینی آنان، کاستیها، نقاط قوت و میراثی که برای ایران و جهان بجا گذاشتند، کند و کاو کرد. صد البته، چرایی و چگونگی فروپاشی ایران ساسانی اهمیت بسیاری در این میان خواهد داشت چون آنچه در زندگی اجتماعی و فردی عنصر ایرانی از آن پس گذشته است، مستقیما زیر تاثیر این رویداد بوده است.

نگارین نعمت زاده: به نظر شما اگر مسیر تاریخ ما به طور طبیعی از ساسانیان تا به امروز می آمد و حمله ی اعراب اتفاق نمی افتاد و یا چون حمله مغول تغییرات فرهنگی بنیادین را برای ایران به همراه نداشت ما اکنون کجا بودیم.
شاهین نژاد: تاریخ، گذشته را روایت می کند. بنابراین تاریخ را نمی شود پیس بینی کرد. آنچه با توجه به جوانب و فاکتورهای ریز و درشت دریافت می شود این است که ایرانی متفاوت در هزار و چهارصد سال گذشته، بر روی منطقه (خاورمیانه و آسیای غربی) نیز اثرگذار می بود. با قاطعیت می توان گفت که آمدن اعراب مسلمان به ایران و تضعیف روحیه ملی ایرانیان و به گوشه راندن هویت ایرانی، جاده بازکن اقوام زردپوست آسیای میانه در سده های پسین شد. خلافت اسلامی تا زمانی که سپاه مغول بغداد را اشغال نمود یعنی در درازای ششصد سال، از دسترنج ایرانیان بهره گرفت و از دیدگاه روانی نیز بلند نظری و غرور ملی ایرانیان را خدشه دار ساخت. به زبانی ساده ما را خوار و زبون ساخت. سیر این رویدادها، در درازای سده های طولانی، ویرانی و اضمحلال فیزیکی ایران و آسیبهای روحی-روانی ایرانیان را در پی داشت بگونه ای که در پایان سده نوزدهم، ایران به کشوری عقب مانده، فقیر و درمانده در آستانه جنبش مشروطه تبدیل شده بود. اگر حمله اعراب مسلمان رخ نداده بود، بخت بیشتری برای بهروزی و سعادت داشتیم.
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/04/19.jpg
نگارین نعمت زاده: یکی از نکاتی که شما چند بار در کتاب تان تاکید کرده اید این بوده که اعراب وقتی به ایران حمله کردند به هیچ وجه قصد ماندگاری نداشتند، حتی قصد صدور مذهب خودشان را به ایران هم نداشتند. همین طور توضیحاتی داده اید که آن ها برایشان بیشتر منافع مادی مهم بوده است. آیا این منافع مادی بیشتر از گرفتن خراج ها تامین می شده و یا ثروت هایی که در آن هنگام در ایران وجود داشت مثل طلا و نقره و دیگر چیزها ؟
شاهین نژاد: در برخوردهای نخستین، آنچه قابل غارت بود، به یغما برده می شد مگر ایرانیان در شهری یا منطقه ای به پرداخت باج مورد نظر سپاه عرب تن در می دادند. در جاهایی که ایرانیان ایستادگی می کردند، هم جانشان را از دست می دادند و هم زن و فرزندشان سرانجامی بجز برده شدن توسط اعراب نداشت. تحمیل جزیه و خراج بر ایرانیان غیر مسلمان (که برای دو قرن، اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می دادند) از سیاستهای هوشمندانه و رندانه خلافت اسلامی بود که هم استثمار ایرانیان بود و هم تقویت ماشین جنگی ارتش عربی. رسم زشت دریافت جزیه از غیر مسلمانان تا میانه دوره قاجار در ایران باقی ماند هر چند وجه دریافتی، دیگر به جیب اعراب نمی رفت.

نگارین نعمت زاده: تاثیر رهبران کیش زرتشتی و فشارهای دینی در سقوط ایران ساسانی در برابر اعراب چه بود؟
شاهین نژاد: بر خلاف تبلیغات بسیار در باره تاثیر کارکرد روحانیان زرتشتی در ایجاد ناخشنودی مردم از حکومت وهمچنین تلفیق دین و دولت به عنوان نقطه ضعف ساسانیان، در چند دهه پایانی دوره ساسانی هیچ ردپایی از نفوذ موبدان در حوزه سیاست نمی بینیم. بر خلاف دوره های آغازین و میانی ساسانیان که کیش زرتشتی عنصر بنیادین در اجتماع و سیاست بشمار می رفت، از زمان هرمز و پسرش خسرو پرویز یعنی چهل سالی پیش از جنگ قادسیه، جامعه ایرانی بنظر تهی از باورهای دینی و دلبستگیهای اعتقادی است. بنظر می رسد پس از جنبش مزد کیان و سالهای پر آشوب، پریشان حالی و بهم ریختگی همزاد آن، مردم دین زده شده بودند. همراه با آن گرچه دخالت دین در حکومت مردود است ولی به گوشه رانده شدن دین در اواخر دوره ساسانی، به مثابه از دست دادن یکی از پایه های استوار حکومت بود. از سوی دیگر عامل دیگری جانشین دین در زندگی معنوی ملت نشد و این خلا روانی و عاطفی، ایران را آسیب پذیر کرد. در هر حال بر خلاف جمله معروف "ناخرسندی مردم از زیاده خواهی و خودکامگی موبدان زرتشتی از عوامل اصلی سرنگونی ساسانیان بود"، هیچ نشانه ای از حضور پر رنگ دین و مدعیان آن در آستانه حمله اعراب به ایران سراغ نداریم.

نگارین نعمت زاده: آیا ایرانیان پس از شکست از اعراب، بیدرنگ مسلمان شدند یا بخش بزرگی از نیاکان ما در دین اجدادی خویش باقی ماندند؟
شاهین نژاد: بر خلاف باور عموم، آمدن اعراب به ایران، مسلمان شدن بیدرنگ ایرانیان را به دنبال نداشت. در اصل، اعراب نیز با انگیزه صدور دین به ایران نیامده بودند. بر بنیاد پژوهشی که «جمشید چوکسی» بر پایه فراوانی نامهای ایرانی و اسلامی در سده های هفتم تا یازده میلادی انجام داده است، مسلمانان در ایران تا سده نهم میلادی در اکثریت نبودند. روستاییان دیرتر از شهریها مسلمان شدند بگونه ایکه تا سده یازدهم، مسلمانان در روستاها هنوز به اکثریت نرسیده بودند. بنابراین چیرگی خلافت اسلامی-عربی بر ایران، مسلمان شدن سریع ایرانیان را به همراه نداشت.

نگارین نعمت زاده: آیا بودن در سرزمینی که هوای مطبوع و معتدلی داشته برای مهاجمان جاذبه ای نداشته است؟
پاسخ: نه اینگونه نبوده است. مردم به آب و هوای مناطقی که در آن رشد کرده اند، خو می گیرند حتی اگر گرم و خشک باشد. فقر عمومی در شبه جزیره عربستان و عقب ماندگی تاریخی این سرزمین، دلیل چشمداشت آنان به سرزمینهای بارور و ثروتمند ایران و روم بود. طبیعت گرم و خشک عامل مهمی نبایست بوده باشد.

نگارین نعمت زاده: یکی از کارهای جالب شما در این کتاب این است که برای هر موردی به گفته های تاریخ نویسان استناد کرده اید و جالب است که بیشترشان هم تاریخ شناسان عرب بوده اند. بر اساس همین گفته ها شما ثابت کرده اید که ایرانیان در جا به جای سرزمین مان بیش از دو سه قرن استقامت کرده اند ولی چگونه است که مثلا یکی دو تاریخ نویس در ایران مدعی هستند که مردم با خوشحالی اعراب را پذیرفتند و از آن ها استقبال هم کردند. اگر این طور است چگونه اعراب نیازی به کشتاری آنچنان که تاریخ نویسان گزارش کرده اند و شما همه را در کتاب تان آورده اید داشته اند.
شاهین نژاد: آنانی که مدعی همراهی مردم ایران با مهاجمان عرب بودند، کارشناس تاریخ نبودند بلکه سیاست بازانی بودند که با تحریف تاریخ به دنبال اهداف ایدیولوژیک خود بودند. شعار "آغوش باز ایرانیان برای اعراب مسلمان" به اندازه ای بی پایه و جعلی است که نهادی مانند «دایره المعارف بزرگ اسلامی» در ایران نیز، آن را دروغی آشکار می داند. گزارشهای فراوان تاریخ نگاران مسلمان از خونریزیها و غارت مهاجمان عرب در ایران، جایی برای افسانه سرایی امثال مرتضی مطهری نمی گذارد.
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/04/20.jpg
نگارین نعمت زاده: به نظر شما شناخت تاریخ گذشتگان چه اهمیتی می تواند برای امروز داشته باشد.
شاهین نژاد: می گویند گذشته چراغ راه آینده است. ما ملتی هستیم بدون حافظه تاریخی. برای همین تاریخمان شده است تکرار اشتباهات ملی. دلیلش این است که نسلی که گواه رویدادی بوده و یا مرتکب اشتباهی شده، دیده ها و درسهایی که فراگرفته را به نسلهای بعدی منتقل نکرده است. فرآورده آن این است که هر نسلی محکوم به تجربه و احتمالا شکست از آن تجربه است. از سویی دیگر، گروهی بر پایه تفسیر تاریخ در راستای منافع طبقاتی، قومی و یا اعتقادی خویش، به دنبال اهداف سیاسی خود هستند. اینان اگر رسانه های گروهی را هم در چنگ خود داشته باشند، با تاریخ سازی جعلی، جامعه را به آسانی شستشوی مغزی می دهند مگر با هوشیاری و دانستن گذشته راستین، نقشه آنان را خنثی نماییم.
نگارین نعمت زاده: از این وقت خود را در اختیار ما گذاشتید صمیمانه سپاسگزارم
فروردین 1391










همین زوال فکری و انجماد امروزه گریبان اسلام را گرفته است. با بستن راه انتقاد و اصلاح در واقع راه برای خارج شدن کامل این دین از صحنه اجتماعی آماده می کنند. روحیانیون حکومتی با کمک اعتقادات مردم چنان چون زالو یک نظام را از درون می خوردند که وقتی به مشکلی یا دشمنی خارجی برخورد در آنی از هم می پاشد و سقوط می کند.

البته کشورهای عربی گویا کمی از زمان عقب هستند و تازه دارند به انقلاب 57 ما می رسند!

یعنی شما معتقدین زوال فکر و انجماد امروز تازه ایجاد شده و اشکال از خود اسلام هم نیست و فقط گریبانش رو گرفته؟! پس احتمالا اگه این زوال فکری و انجمادی که تازه امروز گریبان این دین رو گرفته بتونیم حذف کنیم دیگه میشه همون اسلام خوب و دوست داشتنی!!! بعد این رو مقایسه میکنید با داستان مزدکیان و موبد های زرتشتی؟!
خیلی حرف عجیبی هست... اسلام در بطن و ذات خودش همه اینها و بدتر از اینها رو داشته و اونهم نه امروز که از روز اول خودش و در قرآن و سیره پیامبر اعظم هم قابل مشاهده هست... و اگر اینها رو ازش بیگیریم دیگه چیزی ازش باقی نمیمونه و نابود میشه....

Mehrbod
04-29-2012, 10:55 AM
اینکه امپراتوری به بزرگی ایران از چند هزار عرب بادیه نشین شکست خورده خود مدرک کافی برای زوال دستگاه حاکم در آن زمان بوده


ارگانیسمی به بزرگی آدم با چند سد تریلیون یاخته هم از یک ویروس ناقابل hiv شکست می‌خورد.

چگونه از این رویداد "مدرک کافی برای زوال سیستم" می‌گیری راسل جان؟

Russell
04-29-2012, 11:08 AM
ارگانیسمی به بزرگی آدم با چند سد تریلیون یاخته هم از یک ویروس ناقابل hiv شکست می‌خورد.

چگونه از این رویداد "مدرک کافی برای زوال سیستم" می‌گیری راسل جان؟

منظور من ضعیف شدن سیستم ایمنیست نه اینکه سیستم ایمنی بکل بدردبخور نیست.
وقتی انسانی به ویروسی که در گذشته خطرناک حساب نمیشده مبتلا میشود و از پا در میاید نشان میدهد که کل سیستم از جمله سیستم امینی در حالت ضعف بوده.اسلام در این مثال در نهایت یک انفلانزای نچندان قوی بوده بیشتر تا ویروس hiv که هیچ سیستم ایمینی حریف آن نیست.

Anarchy
04-29-2012, 11:26 AM
منظور من ضعیف شدن سیستم ایمنیست نه اینکه سیستم ایمنی بکل بدردبخور نیست.
وقتی انسانی به ویروسی که در گذشته خطرناک حساب نمیشده مبتلا میشود و از پا در میاید نشان میدهد که کل سیستم از جمله سیستم امینی در حالت ضعف بوده.اسلام در این مثال در نهایت یک انفلانزای نچندان قوی بوده بیشتر تا ویروس hiv که هیچ سیستم ایمینی حریف آن نیست.
راسل گرامی باید به تاریخ برگردیم...ایران بعد از خسرو پرویز یعنی 40 سال قبل از حمله اعراب دچار اختلافات درونی میشه و اگه اشتباه نکنم 2 پادشاه یکی پس از دیگری با کودتا و قتل اونها برداشته میشن و عملا یکپارچگی حکومت ایران و ارتشش از بین رفته بود و این همزمان میشه با اوج گیری اعراب....
بعد هم اشتباهات تاکتیکی جنگی مثلا در جنگ قادسیه در نهایت باعث فروپاشی امپراطوری ایران میشه.بعد از اون تلاش ها برای یکپارچه شدن و پس گرفتن کشور به ثمر نمیرسه!!

Mehrbod
04-29-2012, 11:44 AM
راسل گرامی باید به تاریخ برگردیم...ایران بعد از خسرو پرویز یعنی 40 سال قبل از حمله اعراب دچار اختلافات درونی میشه و اگه اشتباه نکنم 2 پادشاه یکی پس از دیگری با کودتا و قتل اونها برداشته میشن و عملا یکپارچگی حکومت ایران و ارتشش از بین رفته بود و این همزمان میشه با اوج گیری اعراب....
بعد هم اشتباهات تاکتیکی جنگی مثلا در جنگ قادسیه در نهایت باعث فروپاشی امپراطوری ایران میشه.بعد از اون تلاش ها برای یکپارچه شدن و پس گرفتن کشور به ثمر نمیرسه!!


نکته این است که اگر ما هزار برابر هم پیشرفته‌تر از این بودیم، باز هم شایمندی شکست برای ما بود.

آنچه من سر در نمی‌آورم این است که چرا پس از شکست و در گذر 1400 سال به جایگاه باشکوه پیشین خود برنگشتیم.

Reactor
04-29-2012, 07:43 PM
اینکه سلمان خائن بود درست. ولی شکست و تجزیه ی یک امپراطوری دلایل زیادی داره. سیستم حکومتی ساسانی یک حکومت فوق العاده دینی و طبقاتی بوده. مثل حکومت کلیسا در اروپا! انتخاب موبد زرتشتی در انتخاب شاه بیشترین تاثیر رو داشته. موبد های زرتشتی با ایجاد دسیسه ها و القای آموزه های چرند دینی و همینطور ایجاد فتنه در حرمسراهای شاهان و بزرگان حکومتی نقشی کلیدی رو در اکثر مرگ شاهان و جنگ سالاران دلیر ساسانی و همینطور شکست های ارتش ساسانی و عدم پیشروی و گسترش مرزهای ایران در آن زمان ایفا میکردند. همینطور گرفتن مالیات سنگین و عدم خدمات متقابل به مردم شرایط رو برای نارضایتی مردمی مساعد میکرد. این دخالت بیش از حد دین در حکومت مردم رو از حکومت زده کرده بود. مورد بسیار مهم دیگر اینکه قبل از یزدگرد پادشاه ایران یک زن زیبا و البته باهوش و صلح طلب بوده که ظاهرا چشمان خیلی گیرایی هم داشته. پدر رستم فرخزاد که حاکم پارت بوده قصد ازدواج با اون زن رو میگیره که اون زن هم قبول نمیکنه و پس از کش و قوس های فراوان دست آخر پدر رستم فرخزاد توسط شهبانوی ایرانی کشته میشه. رستم فرخزاد به خونخواهی پدر لشکری رو گرد آوری میکنه و به کاخ شاهی حمله میکنه و شهبانوی ایرانی رو اسیر میگیره و چشمانش رو در میاره و سپس میکشدش و یزدگرد رو که از اقوامش بوده و از همون ابتدا آدم بی عرضه و ترسو و فرمانبرداری بوده رو به تخت شاهی مینشونه. یزدگرد کارهای احمقانه ی زیادی در طول پادشاهیش کرده که از احمقانه ترین کارهاش که دلیل موجهی برای حمله ی اعراب به ایران شد میتوان به کشتن حاکم شهری مرزی بین ایران و عربستان اشاره کرد. حاکم این شهر یک عرب بود که جد اندر جد بسیار به شاه ایران وفادار بود. یزدگرد در یکی از شبها که بر اثر شراب خواری بیش از حد سیاه مست کرده بوده این حاکم رو برای تفریح زیر دست و پای فیل ها میندازه که این حاکم به طرز فجیعی میمیره. همین باعث میشه ایران با عربستان هم مرز بشه. لازم به ذکره که قبل از حمله ی اعراب به ایران هم شورش های زیادی در این منطقه رخ میداده که اکثرا توسط حاکمان بومی وفادار به شاه ایران دفع میشده. در کل سقوط یک امپراطوری رو نمیشه در خیانت یک فرد خودی خلاصه کرد. حتی در موفقیت یا بدبختی یک فرد معمولی هم چندین فاکتور دخیلند چه برسه که ما بخواهیم این رو در ابعاد بسیار بزرگ بررسی کنیم. تجزیه ی یک امپراطوری هم صد در صد دلایل بسیار محکم تری داشته مثل بی عرضگی پادشاه و بزرگان حکومتی تا خیانت یک موبد زاده مثل سلمان! همین الان 99% آدم های گردن کلفت جمهوری اسلامی خیانت کار و دشمن و خائن شناخته شدند و اکثرشون در خارج از کشور 24ساعته مشغول ضربه زدن به نظامند اما ج.ا هنوز سر جاش هست!اینکه سلمان خیانت کرد درست! اما شاید خیانت سلمان 1% به پیروزی اعراب به ایران کمک کرد. بقیه رو باید در فاکتورهای دیگر جستجو کرد

Anarchy
04-29-2012, 09:46 PM
اینکه سلمان خائن بود درست. ولی شکست و تجزیه ی یک امپراطوری دلایل زیادی داره. سیستم حکومتی ساسانی یک حکومت فوق العاده دینی و طبقاتی بوده. مثل حکومت کلیسا در اروپا! انتخاب موبد زرتشتی در انتخاب شاه بیشترین تاثیر رو داشته. موبد های زرتشتی با ایجاد دسیسه ها و القای آموزه های چرند دینی و همینطور ایجاد فتنه در حرمسراهای شاهان و بزرگان حکومتی نقشی کلیدی رو در اکثر مرگ شاهان و جنگ سالاران دلیر ساسانی و همینطور شکست های ارتش ساسانی و عدم پیشروی و گسترش مرزهای ایران در آن زمان ایفا میکردند. همینطور گرفتن مالیات سنگین و عدم خدمات متقابل به مردم شرایط رو برای نارضایتی مردمی مساعد میکرد. این دخالت بیش از حد دین در حکومت مردم رو از حکومت زده کرده بود. مورد بسیار مهم دیگر اینکه قبل از یزدگرد پادشاه ایران یک زن زیبا و البته باهوش و صلح طلب بوده که ظاهرا چشمان خیلی گیرایی هم داشته. پدر رستم فرخزاد که حاکم پارت بوده قصد ازدواج با اون زن رو میگیره که اون زن هم قبول نمیکنه و پس از کش و قوس های فراوان دست آخر پدر رستم فرخزاد توسط شهبانوی ایرانی کشته میشه. رستم فرخزاد به خونخواهی پدر لشکری رو گرد آوری میکنه و به کاخ شاهی حمله میکنه و شهبانوی ایرانی رو اسیر میگیره و چشمانش رو در میاره و سپس میکشدش و یزدگرد رو که از اقوامش بوده و از همون ابتدا آدم بی عرضه و ترسو و فرمانبرداری بوده رو به تخت شاهی مینشونه. یزدگرد کارهای احمقانه ی زیادی در طول پادشاهیش کرده که از احمقانه ترین کارهاش که دلیل موجهی برای حمله ی اعراب به ایران شد میتوان به کشتن حاکم شهری مرزی بین ایران و عربستان اشاره کرد. حاکم این شهر یک عرب بود که جد اندر جد بسیار به شاه ایران وفادار بود. یزدگرد در یکی از شبها که بر اثر شراب خواری بیش از حد سیاه مست کرده بوده این حاکم رو برای تفریح زیر دست و پای فیل ها میندازه که این حاکم به طرز فجیعی میمیره. همین باعث میشه ایران با عربستان هم مرز بشه. لازم به ذکره که قبل از حمله ی اعراب به ایران هم شورش های زیادی در این منطقه رخ میداده که اکثرا توسط حاکمان بومی وفادار به شاه ایران دفع میشده. در کل سقوط یک امپراطوری رو نمیشه در خیانت یک فرد خودی خلاصه کرد. حتی در موفقیت یا بدبختی یک فرد معمولی هم چندین فاکتور دخیلند چه برسه که ما بخواهیم این رو در ابعاد بسیار بزرگ بررسی کنیم. تجزیه ی یک امپراطوری هم صد در صد دلایل بسیار محکم تری داشته مثل بی عرضگی پادشاه و بزرگان حکومتی تا خیانت یک موبد زاده مثل سلمان! همین الان 99% آدم های گردن کلفت جمهوری اسلامی خیانت کار و دشمن و خائن شناخته شدند و اکثرشون در خارج از کشور 24ساعته مشغول ضربه زدن به نظامند اما ج.ا هنوز سر جاش هست!اینکه سلمان خیانت کرد درست! اما شاید خیانت سلمان 1% به پیروزی اعراب به ایران کمک کرد. بقیه رو باید در فاکتورهای دیگر جستجو کرد
ریاکتور جان شما انگار مطالب صفحه قبلی رو نخوندی!!!
#20 (http://www.daftarche.com/showthread.php/21-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%9F?p=9490&viewfull=1#post9490)
این بحث دخالت موبدها به نظر من دیگه الان قابل استناد نیست.دلیلش رو هم تو همین لینکی که گذاشتم میتونی ببینی...
من هم قبول ندارم سلمان فاکتور اصلی بوده...جنگ ایران و اعراب که حرف یه روز و دو روز نبوده که یه نفر بتونه در همه مسیر تاثیر گزار باشه..تازه حالا سلمان مثلا چه اسرار نظامی رو داشته که بخواد به عرب ها بگه؟
ولی این نکات دیگه ای هم که گفتین مثل شهبانوی ایرانی با چشمان گیرا و داستان مست کردن یزدگرد و زیر فیل انداختن حاکم حیره به اندازه داستان سلمان غیر منطقی هستن.نمیدونم چقدر مستند تاریخی دارن!!!بیشتر شبیه افسانه هایی در حد استر و مردخای به نظر میرسن و به فرض حقیقت داشتن هم باز تاثیر گزار نیستن آنچنان.

Anarchy
04-29-2012, 10:14 PM
(اگه اشتباه نکنم داستان برچیدن حکومت حیره مربوط به زمان خسرو پرویز باشه نه یزدگرد)

Kaveh
04-30-2012, 01:35 AM
اینکه امپراتوری به بزرگی ایران از چند هزار عرب بادیه نشین شکست خورده خود مدرک کافی برای زوال دستگاه حاکم در آن زمان بوده ولی نکته اصلی بعد از آشنایی مردم با اعراب است.شیوه زندگی ابتدایی و بیابانی با تمدنی مانند ایران قابل مقایسه نیست.چه اتفاقی افتاده که ایرانیان نتوانستند از این حمله کمر راست کنند؟
امپراتوری رم هم با فساد دستگاه حاکم ضعیف شد و بدست بربرها افتاد ولی بعد از آن قبایل بربر ژرمن تا ششصد سال بر آنها حکومت نمیکردند مانند داستان ما و اعراب.

امپراطوری رم از میان رفت. ژرمن ها و سایر بربرها دین مسیحیت را بر خود گرفتند و مسیری در تبدیل به تمدن را در پیش گرفتند. (جزئی شدند از فرهنگ مسیحی رم غربی) دین قبلی آنان پاگانیسم بود که از بین رفت. در آن دوران مساله دین مرزبندیها را مشخص می کرد و امکان بقا در قلمرو اروپا بدون حمایت مسیحیت نبود و پاپ نبود.

در ایران اما مردم ایران بودند که دین جدید را بر خود گرفتند و دین قدیم را از دست دادند. در اسپانیا اما دین مسیحیت دلیل خوبی برای بیرون ریختن حکومتهای اسلامی آن منطقه بود چون اتصال با دنیای مسیحیت داشت و با این سیاست می شد مردم را برای مقابله با کفار مسلمان اجیر کرد و آنها را از اسپانیا بیرون ریخت.
در کل این ماجراها اهمیت دین به عنوان یک عنصر حیاتی قابل بررسی است. دنیای آن دوران به دو قلمرو اسلام و مسیحیت تقسیم شد. در این میان سیاست به هیچ سردار و سلسله پادشاهی در ایران اجازه نمی داد در میان قلمرو اسلام به عنوان خروج از اسلام و بازگشت به فرهنگ و دین ایران قدیم سر برآورد. در نهایت هم برای اتحاد ایران تشیع را وام گرفتند.

Kaveh
04-30-2012, 02:19 AM
منظور شما این هست که علت برنگشتن ایرانی ها به آیین قبلی خود نارضایتی از اون سیستم و بعد جذابیت های مذهب جدید بوده؟! اکه این گونه هست خوشحال میشم در این مورد سندی رو ارائه کنید.در مورد داستان مزدکیان هم بعد اشاره خواهم کرد اما به فرض چرا ایرانی ها بعد از فروپاشی امپراطوری ایران به سراغ همون آیین مزدکی نرفتن؟


از عامه مردم نمی توان انتظار داشت منافع زودرس را به منفعت بلندمدت و کشور برتری ندهند. بعد ورود اسلام هر کس از پایینترین طبقه می توانست با چند کلمه عربی مسلمان شده و تبدیل به شهروند درجه یک شود. با اینحال در خیلی از مناطق ایران مردمان همان آیین قدیم را با تمام سختیها نگه داشتند و بابتش هزینه دادند. از جمله در یزد. که در دوره هایی مجددا مورد حمله و کشتار قرار گرفتند. از طرفی شمشیر اسلامی که بالای سر مردم ایران بود جلوی بازگشت به آیین قدیم را می گرفت. هر چقدر هم آیین جدید برایشان بدوی و به دور از تمدن بود. از طرفی روشنفکران و ادیبان روی آوردن به شناختن دین و تفسیر و اصولا اسلام برای فراگیر شدن مدیون ایرانیان است. راه و روش اداره امپراطوری اسلام را ایرانیان به اعراب یاد دادند. دیوانسالاران و دبیران ساسانیان بودند که دستگاه حکومت این امپراطوری رو به پیشرفت را می چرخاندند.

به فرض که اسلام همچین شعاری رو داشت(که البته من اصلا قبول ندارم) اما ایرانی هایی مورد اشاره شما که از عوام بودن و حتی زبان عربی رو هم بلد نبودن دقیقا در چه زمانی تحت تاثیر این تبلیغات قرار گرفتند؟مگه اون زمان هم رسانه های جمعی مثل ماهواره و اینترنت وجود داشته؟! تازه امپراطوری ایران با اون وسعتش چطور ممکن بوده به این پیام اعراب رو دریافت کرده باشه و پذیرفته باشه؟ البته در مطلبی که بعد خواهم آورد صحبت از این بوده که عده ای هم واقعا پذیرفتن اما نه جمع آنچنان بزرگی!! ضمنا نکته عقلانی دیگه ای که به ذهن خودم میرسه وقتی عرب ها با شمشیرهای بیرون کشیده در حال کشتار و غارت و به بردگی گرفتن بودن دیگه کی وقتی هست برای فکر کردن به پیام فرض اونها؟ آیا انسان وحشت زده نمیشه از این همه جنایت؟ باز هم میتونه فراموش کنه اون جنایت ها رو و فقط پیام فرضی رو بچسبه؟ فکر نمیکنه هنوز نیومده در حال کشتار و غارت هستن و پیامشون بهونه ای بیش نیست؟
پس با عرض معذرت حرف شما به هیچ وجه منطقی نیست...
دوستمون در صفحه قبل هم به این مطلب اشاره کرد..این مطلب در واقع به نقل از مسلمون هاست که البته صفحه رو نمیدونم چرا ویرایش کردن و بخش های مربوط به لطف و کرم ائمه نسبت به ایرانی ها رو برداشتن...

چه چیزی را قبول ندارید؟ در اسلام طبقات اجتماعی دوران ساسانی مطرح نیست. به جز برده ها و زنان یا طرف مسلمان است و یا کافر تمام. به همین سادگی!

اما برای برای شما توصیفی از وضعیت تصرف یک کشور ارائه می کنم که متوجه این قسمت قضیه شوید.
در دنیای قدیم همین نبود ارتباطات و کمتر بودن قابل توجه جمعیت و پراکندگی آن نسبت به این دوران راه را برای تصرف سریع قلمروهای بزرگ باز می کند. به طوری که وقتی لشگری از جایی جمع می شد و به سوی ایران می آمد. کشور مدافع شروع به جمع آوری نیرو می کند تا مقابل ورود لشکر مهاجم بایستد. با اشتباهات نظامی ابتدای حمله بخش قابل توجهی از ارتش ساسانی در قادسیه و باقیمانده نیروهای پادشاهی در تیسفون از میان رفتند. پس از این تمامی شهرهای بزرگ که مرکز مناطق کشوری هستند بی دفاع می مانند. اعراب نیروهای خود را تقسیم و با نیروهای کوچک شهرها را تصرف می کنند. در این میان هر شهر بزرگی دیوار دفاعی دارد و قابلیت دفاع و مقاومت. با این حال بزرگان شهرها در این میان می توانند دو انتخاب داشته باشند یا تسلیم شوند طی شرایطی یا مقاومت کنند. اعراب مقاومتها را به بدترین شکل سرکوب می کردند. به نظر می رسد میزان شقاوت و جنایات اعراب طوری بود که کمتر کسی به فکر مقاومت می افتاد. بعد از مسلط شدن بر مناطق کار عمله دین شروع می شود. مردمان را به اسلام دعوت می کردند. در اینجا برخی بزرگان به اسلام گرویدند و در پی آنان بقیه مردم. به نظر بعید می آید که هیچکجا مردم با تبلیغات و یا خودخواسته مسلمان نشدند.


شاهین نژاد: بر خلاف تبلیغات بسیار در باره تاثیر کارکرد روحانیان زرتشتی در ایجاد ناخشنودی مردم از حکومت وهمچنین تلفیق دین و دولت به عنوان نقطه ضعف ساسانیان، در چند دهه پایانی دوره ساسانی هیچ ردپایی از نفوذ موبدان در حوزه سیاست نمی بینیم. بر خلاف دوره های آغازین و میانی ساسانیان که کیش زرتشتی عنصر بنیادین در اجتماع و سیاست بشمار می رفت، از زمان هرمز و پسرش خسرو پرویز یعنی چهل سالی پیش از جنگ قادسیه، جامعه ایرانی بنظر تهی از باورهای دینی و دلبستگیهای اعتقادی است. بنظر می رسد پس از جنبش مزد کیان و سالهای پر آشوب، پریشان حالی و بهم ریختگی همزاد آن، مردم دین زده شده بودند. همراه با آن گرچه دخالت دین در حکومت مردود است ولی به گوشه رانده شدن دین در اواخر دوره ساسانی، به مثابه از دست دادن یکی از پایه های استوار حکومت بود. از سوی دیگر عامل دیگری جانشین دین در زندگی معنوی ملت نشد و این خلا روانی و عاطفی، ایران را آسیب پذیر کرد. در هر حال بر خلاف جمله معروف "ناخرسندی مردم از زیاده خواهی و خودکامگی موبدان زرتشتی از عوامل اصلی سرنگونی ساسانیان بود"، هیچ نشانه ای از حضور پر رنگ دین و مدعیان آن در آستانه حمله اعراب به ایران سراغ نداریم.
نمی دانم شواهد این ادعا که در آن اواخر دین از حکومت جدا شده بود کجاست؟ برایم جالب است بدانم. البته بعد حمله اعراب اصولا کمتر شواهدی از دوران اخیر حکومت ساسانی باقی مانده. برای من جالب است بدانم. قدرت موبدان که به واسطه آن مزدکیان کشتار شدند چگونه ممکن است به یکباره از بین رفته باشد؟ یعنی قدرت طبقه موبدان کاهش یافته بود؟





شاهین نژاد: بر خلاف باور عموم، آمدن اعراب به ایران، مسلمان شدن بیدرنگ ایرانیان را به دنبال نداشت. در اصل، اعراب نیز با انگیزه صدور دین به ایران نیامده بودند. بر بنیاد پژوهشی که «جمشید چوکسی» بر پایه فراوانی نامهای ایرانی و اسلامی در سده های هفتم تا یازده میلادی انجام داده است، مسلمانان در ایران تا سده نهم میلادی در اکثریت نبودند. روستاییان دیرتر از شهریها مسلمان شدند بگونه ایکه تا سده یازدهم، مسلمانان در روستاها هنوز به اکثریت نرسیده بودند. بنابراین چیرگی خلافت اسلامی-عربی بر ایران، مسلمان شدن سریع ایرانیان را به همراه نداشت.
اکثریت جامعه آن روز هم از روستاییان بود این نتیجه گیری نادرستی است. خطای علمی در آن وجود دارد. در حالی که سیستم حکومتی و بزرگان (ارباب همان رعیتها) در شهرها مستقرند چون تعداد کمتری دارند نتیجه بگیریم که اسلام نتوانسته در ایران نفوذ کند.



یعنی شما معتقدین زوال فکر و انجماد امروز تازه ایجاد شده و اشکال از خود اسلام هم نیست و فقط گریبانش رو گرفته؟! پس احتمالا اگه این زوال فکری و انجمادی که تازه امروز گریبان این دین رو گرفته بتونیم حذف کنیم دیگه میشه همون اسلام خوب و دوست داشتنی!!! بعد این رو مقایسه میکنید با داستان مزدکیان و موبد های زرتشتی؟!
خیلی حرف عجیبی هست... اسلام در بطن و ذات خودش همه اینها و بدتر از اینها رو داشته و اونهم نه امروز که از روز اول خودش و در قرآن و سیره پیامبر اعظم هم قابل مشاهده هست... و اگر اینها رو ازش بیگیریم دیگه چیزی ازش باقی نمیمونه و نابود میشه....
دین چیست دوست گرامی؟ خدا که آن را نیاورده! مجموعه ای از عناصر فکریست که به دست بشر شکل می گیرد. برای دورانی عملکرد خوبی داشته و می تواند داشته باشد اما بسته شدن راه تغییر و اصلاح و تفکر به شیوه مدرن دین را دچار فساد می کند. انجماد فکری و پوسیدگی راه نابودی جامعه معتقد به آن تفکر را فراهم می کند.

Kaveh
04-30-2012, 02:26 AM
نکته این است که اگر ما هزار برابر هم پیشرفته‌تر از این بودیم، باز هم شایمندی شکست برای ما بود.

آنچه من سر در نمی‌آورم این است که چرا پس از شکست و در گذر 1400 سال به جایگاه باشکوه پیشین خود برنگشتیم.

منظور از جایگاه باشکوه پیشین چیست؟ وسعت قلمرو؟ ابرقدرت جهانی بودن؟ یا پیشرفته بودن فرهنگی علمی؟

Kaveh
04-30-2012, 02:32 AM
ریاکتور جان شما انگار مطالب صفحه قبلی رو نخوندی!!!
#20 (http://www.daftarche.com/showthread.php/21-واقعیت-داستان-حمله-اعراب-به-ایران-چیست-؟?p=9490&viewfull=1#post9490)
این بحث دخالت موبدها به نظر من دیگه الان قابل استناد نیست.دلیلش رو هم تو همین لینکی که گذاشتم میتونی ببینی...
من هم قبول ندارم سلمان فاکتور اصلی بوده...جنگ ایران و اعراب که حرف یه روز و دو روز نبوده که یه نفر بتونه در همه مسیر تاثیر گزار باشه..تازه حالا سلمان مثلا چه اسرار نظامی رو داشته که بخواد به عرب ها بگه؟
ولی این نکات دیگه ای هم که گفتین مثل شهبانوی ایرانی با چشمان گیرا و داستان مست کردن یزدگرد و زیر فیل انداختن حاکم حیره به اندازه داستان سلمان غیر منطقی هستن.نمیدونم چقدر مستند تاریخی دارن!!!بیشتر شبیه افسانه هایی در حد استر و مردخای به نظر میرسن و به فرض حقیقت داشتن هم باز تاثیر گزار نیستن آنچنان.

شما بفرمایید علت چه بوده؟

حتی اقوام مغول مهاجم هم با تمام آن قدرت نظامی و خشونت آیین خود را نیاوردند بلکه در پی زمان اسلام گرفتند. تمام شمال آفریقا نیز در پی حمله مسلمان شدند. به همین ترتیب داستان بربرهای مهاجم امپراطوری رم بود. آنها هم مسیحی شدند. (بنگرید به پاسخ من به راسل گرامی در این باب)

Kaveh
04-30-2012, 02:37 AM
به نظر می رسد دوستان باید در این بحث تاریخی دیدگاه خود نسبت به اسلام را کمی جراحی کنند و از دیدگاهی بی طرفانه این دین را بدون داشتن نفرت و درد در مسایل آن دوران مورد بررسی قرار دهند. این دید سیاه و پر نفرت نسبت به اسلام را ما با تمام تجربیات فرافردی خود با دسترسی به انبوهی اطلاعات و تجربیات و آگاهی در قرن بیستم و یکم داریم. باید سعی کرد 1400 سال پیش و شرایط آن دوران را درک کرد.

Agnostic
04-30-2012, 08:37 AM
اینکه سلمان خائن بود درست. ولی شکست و تجزیه ی یک امپراطوری دلایل زیادی داره. سیستم حکومتی ساسانی یک حکومت فوق العاده دینی و طبقاتی بوده. مثل حکومت کلیسا در اروپا! انتخاب موبد زرتشتی در انتخاب شاه بیشترین تاثیر رو داشته. موبد های زرتشتی با ایجاد دسیسه ها و القای آموزه های چرند دینی و همینطور ایجاد فتنه در حرمسراهای شاهان و بزرگان حکومتی نقشی کلیدی رو در اکثر مرگ شاهان و جنگ سالاران دلیر ساسانی و همینطور شکست های ارتش ساسانی و عدم پیشروی و گسترش مرزهای ایران در آن زمان ایفا میکردند. همینطور گرفتن مالیات سنگین و عدم خدمات متقابل به مردم شرایط رو برای نارضایتی مردمی مساعد میکرد. این دخالت بیش از حد دین در حکومت مردم رو از حکومت زده کرده بود. مورد بسیار مهم دیگر اینکه قبل از یزدگرد پادشاه ایران یک زن زیبا و البته باهوش و صلح طلب بوده که ظاهرا چشمان خیلی گیرایی هم داشته. پدر رستم فرخزاد که حاکم پارت بوده قصد ازدواج با اون زن رو میگیره که اون زن هم قبول نمیکنه و پس از کش و قوس های فراوان دست آخر پدر رستم فرخزاد توسط شهبانوی ایرانی کشته میشه. رستم فرخزاد به خونخواهی پدر لشکری رو گرد آوری میکنه و به کاخ شاهی حمله میکنه و شهبانوی ایرانی رو اسیر میگیره و چشمانش رو در میاره و سپس میکشدش و یزدگرد رو که از اقوامش بوده و از همون ابتدا آدم بی عرضه و ترسو و فرمانبرداری بوده رو به تخت شاهی مینشونه. یزدگرد کارهای احمقانه ی زیادی در طول پادشاهیش کرده که از احمقانه ترین کارهاش که دلیل موجهی برای حمله ی اعراب به ایران شد میتوان به کشتن حاکم شهری مرزی بین ایران و عربستان اشاره کرد. حاکم این شهر یک عرب بود که جد اندر جد بسیار به شاه ایران وفادار بود. یزدگرد در یکی از شبها که بر اثر شراب خواری بیش از حد سیاه مست کرده بوده این حاکم رو برای تفریح زیر دست و پای فیل ها میندازه که این حاکم به طرز فجیعی میمیره. همین باعث میشه ایران با عربستان هم مرز بشه. لازم به ذکره که قبل از حمله ی اعراب به ایران هم شورش های زیادی در این منطقه رخ میداده که اکثرا توسط حاکمان بومی وفادار به شاه ایران دفع میشده. در کل سقوط یک امپراطوری رو نمیشه در خیانت یک فرد خودی خلاصه کرد. حتی در موفقیت یا بدبختی یک فرد معمولی هم چندین فاکتور دخیلند چه برسه که ما بخواهیم این رو در ابعاد بسیار بزرگ بررسی کنیم. تجزیه ی یک امپراطوری هم صد در صد دلایل بسیار محکم تری داشته مثل بی عرضگی پادشاه و بزرگان حکومتی تا خیانت یک موبد زاده مثل سلمان! همین الان 99% آدم های گردن کلفت جمهوری اسلامی خیانت کار و دشمن و خائن شناخته شدند و اکثرشون در خارج از کشور 24ساعته مشغول ضربه زدن به نظامند اما ج.ا هنوز سر جاش هست!اینکه سلمان خیانت کرد درست! اما شاید خیانت سلمان 1% به پیروزی اعراب به ایران کمک کرد. بقیه رو باید در فاکتورهای دیگر جستجو کرد

با عرض پوزش،دوست گرامی لطفا مطلب را در پاراگراف های کوچک بنویسید تا خواندن آن در مانیتور راحت باشد.

Russell
04-30-2012, 09:55 AM
به نظر می رسد دوستان باید در این بحث تاریخی دیدگاه خود نسبت به اسلام را کمی جراحی کنند و از دیدگاهی بی طرفانه این دین را بدون داشتن نفرت و درد در مسایل آن دوران مورد بررسی قرار دهند. این دید سیاه و پر نفرت نسبت به اسلام را ما با تمام تجربیات فرافردی خود با دسترسی به انبوهی اطلاعات و تجربیات و آگاهی در قرن بیستم و یکم داریم. باید سعی کرد 1400 سال پیش و شرایط آن دوران را درک کرد.

کاوه جان شما دقیقن چه بخش دیدگاه ما را مغرضانه میبینید؟
من فکر میکنم تفاوت چندانی دیدگاه ما و شما نداشته باشد،شما هم معتقدید در ایران چیزی ارزشمند از جنس تمدن و فرهنگ و هنر بوده که از دست رفته.ما میگوییم تا قبل از حمله اعراب فراز و فرود بوده ولی تمدن ادامه داشته ولی بعد از آن اتفاقی افتاده (که نمیدانیم دقیقن چیست و سوال ماست) که دیگر نتوانستیم کمر راست کنیم.
در آنچه ما میگوییم اینست که اسلام یک ایدئولوژی نظامیست بسیار متفاوت از مسیحیت و یهودیت (اگر چه بظاهر و بعلت قرار دادن الاهیات این دو در اسلام شبیه بنظر میرسند) که هدف آن جمع کردن مسلمانان برای بدست آوردن غنیمت یا گرفتن جزیه بوده.نتیجه اش هم این شده که بعد از گسترش اسلام و غارت تمدنهای دیگر،دیگر درامدی درکار نبوده و خون تمدنهای تحت سلطه هم مکیده شده بوده در نتیجه همگی مانند اعراب بادیه نشین بگدایی افتاده ایم تا اینکه یک حرکت جدیدی صورت گرفته در ایران و دوباره از صفر شروع کرده ایم ولی هرگز به انچه تمدن قبلی داشته نرسیده ایم بعنوان یک تمدن یکپارچه و سربلند.


امپراطوری رم از میان رفت. ژرمن ها و سایر بربرها دین مسیحیت را بر خود گرفتند و مسیری در تبدیل به تمدن را در پیش گرفتند. (جزئی شدند از فرهنگ مسیحی رم غربی) دین قبلی آنان پاگانیسم بود که از بین رفت. در آن دوران مساله دین مرزبندیها را مشخص می کرد و امکان بقا در قلمرو اروپا بدون حمایت مسیحیت نبود و پاپ نبود.

در ایران اما مردم ایران بودند که دین جدید را بر خود گرفتند و دین قدیم را از دست دادند. در اسپانیا اما دین مسیحیت دلیل خوبی برای بیرون ریختن حکومتهای اسلامی آن منطقه بود چون اتصال با دنیای مسیحیت داشت و با این سیاست می شد مردم را برای مقابله با کفار مسلمان اجیر کرد و آنها را از اسپانیا بیرون ریخت.
در کل این ماجراها اهمیت دین به عنوان یک عنصر حیاتی قابل بررسی است. دنیای آن دوران به دو قلمرو اسلام و مسیحیت تقسیم شد. در این میان سیاست به هیچ سردار و سلسله پادشاهی در ایران اجازه نمی داد در میان قلمرو اسلام به عنوان خروج از اسلام و بازگشت به فرهنگ و دین ایران قدیم سر برآورد. در نهایت هم برای اتحاد ایران تشیع را وام گرفتند.
خوب شما هم سخن ما را میگویید،در نبرد بربرها و همچنین حمله مغول این بربرها بودند که بعد از پیروزی نظامی دین تمدن مغلوب را پذیرفتند،در ایران و سایر تمدنهای تحت سلطه اعراب این برعکس است و سوال ما هم دقیقن همینجاست که چرا؟
و نکته ما هم همین است که با از دست رفتن دین بومی و جایگزینی اسلام بوده که ما به این روز افتاده ایم.شما میگویی که تمدنها و قبایل به هم میخورند جنگ میکنند و ترکیب فرهنگها اتفاق میافتد و دینها بر اساس شرایط سیاسی تغییر میکنند،این درست است ولی گاهی اوقات یک حمله با چنان توحشی و خسارتی همراه میشود که یک تمدن بکل از صفحه تاریخ حذف میشود.ما هم با اینکه از صفحه تاریخ حذف نشدیم ولی چیزهای بسیار ارزشمندی را مثل اینکه گم کردیم.

Reactor
04-30-2012, 10:26 AM
ریاکتور جان شما انگار مطالب صفحه قبلی رو نخوندی!!!
#20 (http://www.daftarche.com/showthread.php/21-واقعیت-داستان-حمله-اعراب-به-ایران-چیست-؟?p=9490&viewfull=1#post9490)
این بحث دخالت موبدها به نظر من دیگه الان قابل استناد نیست.دلیلش رو هم تو همین لینکی که گذاشتم میتونی ببینی...
من هم قبول ندارم سلمان فاکتور اصلی بوده...جنگ ایران و اعراب که حرف یه روز و دو روز نبوده که یه نفر بتونه در همه مسیر تاثیر گزار باشه..تازه حالا سلمان مثلا چه اسرار نظامی رو داشته که بخواد به عرب ها بگه؟
ولی این نکات دیگه ای هم که گفتین مثل شهبانوی ایرانی با چشمان گیرا و داستان مست کردن یزدگرد و زیر فیل انداختن حاکم حیره به اندازه داستان سلمان غیر منطقی هستن.نمیدونم چقدر مستند تاریخی دارن!!!بیشتر شبیه افسانه هایی در حد استر و مردخای به نظر میرسن و به فرض حقیقت داشتن هم باز تاثیر گزار نیستن آنچنان.

من نمیگم اعراب در ایران کشتار نکردند. مطمئنا کشتار زیادی کردند. نه من و نه آقای شاهین نژاد در اون زمان زندگی نمیکردیم که دیده هامون رو بگیم. اما اگر بخواهیم منطقی نتیجه بگیریم فکر کنم بهترین راهه. دین مردم ایران در اون زمان زرتشتی بوده. هیچ ملتی هم بدون اینکه زور و خشونت زیادی در حد مرگ بالای سرش باشه حاضر به عوض کردن دینش نیست چون یک باورمند به دین فقط دین خودش رو حق میدونه و برگشتن از دینش رو کفر و نارضایتی خدا از بنده اش میدونه و به سبب روانی فشارهای بسیار زیادی رو متوجه فرد میکنه.
پس مطمئنا اعراب در ایران کشتار و ایجاد رعب و وحشت زیادی کردند تا تونستن حتی درصدی کم از مردم متعصب اون زمان رو به یکباره مسلمان کنند!
من نمیگم اعراب کشتار نکردند و بقول آخوندها ایرانی ها با دسته گل و شیرینی از عرب های مهاجم به اموال و ناموسشون استقبال کردند×!
کشتار و تجاوز و رعب و وحشت و جزیه و ... برای عرب ها یک جور سنت پدر به فرزندی بوده که حتی در جنگ های خودی بین اعراب هم وجود داشته و مثل یک قانون بهش عمل میکردند و در مورد ایرانیان اینقدر زیاد بوده که در 1400 سال بعد و تا نسل ما هم به اسم اسلام ادامه داشته. من نظرم اینه که بزرگترین مقصر دستگاه حکومتی ساسانیان بوده و شرایطی رو مهیا کرده که حمله ای که میشد با تدبیر درست یک سیستم حکومتی سالم مانند شورش یک عده ای ناراضی سرکوب بشه تبدیل شد به جنگ ایران با اعراب!!
هر حکومتی هرگاه که با ضعف مواجه بشه به سمت سقوط میل میکنه. همه ی حکومت ها دشمنانی دارند که همیشه و همه حال مشغول توطئه و دسیسه چینی هستند. وقتی سیستم ضعیف بشه این شورشیان مانند ویروس به سیستم حمله ور میشوند و ضربه های مهلکی به سیستم وارد میکنند.
برای اینکه منظورم رو بهتر برسونم بدن دو انسان یکی انسان سالم و یکی بیمار آلوده به اچ آی وی رو تصور کنید. در اطراف هردو ویروس های زیادی مشغول پرسه زدن هستند. یک انسان سالم میتونه سرما بخوره و در کمتر از 2-3روز خوب و سرحال بشه.
اما همین ویروس سرماخوردگی کوچک میتونه بیمار مبتلا به اچ آی وی رو بکشه!

هر امپراطوری یک نقطه ی شکوفایی و سقوطی داره. این سقوط دیر یا زود اتفاق میوفته. نقطه ی شکوفایی اش مربوط به بحث ما نیست. اما در مورد سقوط ساسانیان باید بگم تاریخ ثابت کرده که سقوط هر امپراطوری پیوسته فاکتورهایی نظیر بی لیاقتی شاهان و بی عرضه گی بزرگان و دسیسه چینی افراد و دخالت افراد غیر واجد شرایط در حکومت(در مورد ساسانیان موبد ها و چند خانواده ی قدرتمند و زنان حرمسراها) رو همواره همراهش داشته و نمیشه یک حکومتی که متشکل از چندین حکومت و کشوره به یکباره در طی یک شبانه روز از صفحه ی روزگار محو بشه.

Reactor
04-30-2012, 10:32 AM
با عرض پوزش،دوست گرامی لطفا مطلب را در پاراگراف های کوچک بنویسید تا خواندن آن در مانیتور راحت باشد.باور کنید من همه ی پاراگراف ها رو از هم جدا میکنم ولی این یور فریدام دوباره همه ی نوشته رو در هم نشون میده. الان دارم با tor کار میکنم فعلا که خیلی بهتره. پاراگراف ها رو هم حذف نمیکنه

sonixax
04-30-2012, 12:54 PM
ببینید در مورد اعراب فاکتور های زیادی وجود داره که باید بررسی بشند .

ایران آن دوران یک کشور متمدن محسوب میشده و ارتش حرفه ای داشته . یعنی شهروندان عادی آموزشهای نظامی نمیدیدند و فقط بخشی از اونها زیر عنوان ارتش یا هر چیزی که اون موقع اسمش رو گذاشته بودند به حکومت خدمت میکردند .

از این طرف اعراب یک مشت وحشی بیابان گرد بودند که مدام با هم در جنگ بودند - در نتیجه حد اقل هر مرد عربی آموزش های نظامی میدید .
شما فرض کنید امروز به یکباره نظامی ها و ارتش آمریکا حذف شوند . هر ارتشی از پس مردم آمریکا بر می آید .

در مورد ایران هم همین طور بوده - یعنی در یک یا چند نبرد نیروی نظامی ایران منهدم شده و بعدش اعراب شروع کردند به کشتار مردم و گسترش اسلام آن هم به زور .

حالا چه طور شده که نیرو های نظامی ایران نابود شدند خودش جای بحث داره . من در جایی خونده بودم که ایران برای ترساندن دشمن همیشه جلوی سپاه خودش چند فیل رو حرکت میداده و از اونجایی که معمولن دشمن چنین جانوری ندیده بوده میترسیده و ایرانی ها هم از اون ترس استفاده میکردند و شکستشون میدادند .
سلمان فارسی گویا از این داستان اطلاع داشته و این مورد رو به عراب گوشزد کرده بوده در نتیجه اعراب هنگام حمله چند خوک در میدان نبرد رها میکردند و باعث رم کردن فیلها میشدند و فیلها برای فرار از روی سپاه ایران رد میشدند و این طوری تقریبن چیزی از سپاه باقی نمیمونده .
از اونجایی که سپاهی نمونده بوده و مردم عادی هم آموزشهای نظامی ندیده بودند تسلط به کشور با نیروی نظامی اندک هم نباید کار زیاد سختی میبوده .

اما اسلام آوردن مردم خود یک داستان دیگریست - میدانیم که نا مسلمان یا باید جزیه میداده و اگر نمیداده کشته میشده و زن و فرزندانش برده میشدند یا باید اسلام می آورده . در چنان شرایطی معقولانه است که مردم برای رهایی از جزیه و نجات جان خود اسلام بیاورند حتا در ظاهر . و از آنجایی که اسلام به فرهنگ ایران و ایرانی همخوانی نداشته رفته رفته سیستم شاه و شاهزاده ی ایرانی به شکل شیعه و امام و امامزاده به صحنه بر میگرده و تا به امروز هم باقیه . با این تفاوت که شاه و شاهزاده منشا قدرتشون ثروت و بعضن محبوبیت و قدرت نظامی در اختیارشونه ولی امام و امام زاده منشا قدرتشون خدا و پیغمبر و آسمانه و این چیزیه که این نظام رو خطرناک تر هم میکنه ، چون یک سپر دفاعی بسیار مستحکم به نام دین جلوشه . دلایل دوام آوردن ۱۴۰۰ ساله ی این سیستم هم شبیه همینهاست .

اینکه چه طور میشود مغولها هم اسلام میاورند خیلی چیز مبهمی نیست . مغولها وحشی بودند و در پی کسب قدرت و تجاوزگری و کشتار و ... خوب چه راهنمایی بهتر از اسلام ؟!

Agnostic
04-30-2012, 04:27 PM
اگر دوستان کتاب فروپاشی ساسانیان نوشته امیرحسین خنجی را که لینکش را در پستهای قبلی این تاپیک داده ام، بخوانند خیلی چیزها برایشان روشن میشود. کتابی مختصر و مفید است و یک تا چند روز مطالعه اش طول میکشد.

1) درزمان حمله اعراب ایران دچار نوعی جنگ داخلی بوده ایران چندین استان داشته که والی هر استان ادعای پادشاهی ایران را داشته.

2) اعراب به هر استان که حمله میکرده حکام دیگر استانها خوشحال میشدند و کمک نمیکردند!! در پی این بودند که اعراب رقبا را نابود کنند و این اندیشه به اشغال و شکست کل استانها منتهی میشود.

3) اعراب به هر ده و شهری میرسیدند آن را کاملا غارت می کردند و زنان و دختران و بچه ها را به بردگی می بردند. مردم شهرها و روستاها که می دیدند ده و شهر مجاورشان دچار چه بلایی شده یا مسلمان میشدند یا پیمان جزیه و مالیات دادن میبستند تا دارایی و خانواده خود را حفظ کنند.

4) بعد از اشغال ایران اعراب با استفاده از قانون تبعیض بین مسلمان و نامسلمان عرصه را برای زرتشتی ها و مسیحیان ایران تنگ کردند تا آنها نیز یا مهاجرت کردند یا با زور مسلمان شدند.

5) رفته رفته بر اثر تبلیغات و دورماندن نسلهای بعدی از فرهنگ ایرانی، فرهنگ اسلامی تقریبا جای خود را به فرهنگ ایرانی و زرتشتی داد. با این وجود ایرانیان برخلاف مردم قبطی مصر و فینیقی لبنان و سریانی های شام و ... کاملا فرهنگ عرب را نپذیرفتند.

Mehrbod
04-30-2012, 05:33 PM
منظور از جایگاه باشکوه پیشین چیست؟ وسعت قلمرو؟ ابرقدرت جهانی بودن؟ یا پیشرفته بودن فرهنگی علمی؟

جایگاه باشکوه به نگر من همان فرهنگ خوب و خرد‌دوستی و خردگرایی آن زمان است.

اگر سرچشمه را گاثاهای زردشت و نبشته‌های بجامانده در نگر گرفته و هر اندازه هم مٌغان آن زمان را فاسد ببینیم، باز هم با آیینی که داشتیم منطق‌وار چیز بهتری از اسلام از آن درمی‌آید.

Kaveh
04-30-2012, 05:37 PM
کاوه جان شما دقیقن چه بخش دیدگاه ما را مغرضانه میبینید؟
من فکر میکنم تفاوت چندانی دیدگاه ما و شما نداشته باشد،شما هم معتقدید در ایران چیزی ارزشمند از جنس تمدن و فرهنگ و هنر بوده که از دست رفته.ما میگوییم تا قبل از حمله اعراب فراز و فرود بوده ولی تمدن ادامه داشته ولی بعد از آن اتفاقی افتاده (که نمیدانیم دقیقن چیست و سوال ماست) که دیگر نتوانستیم کمر راست کنیم.
در آنچه ما میگوییم اینست که اسلام یک ایدئولوژی نظامیست بسیار متفاوت از مسیحیت و یهودیت (اگر چه بظاهر و بعلت قرار دادن الاهیات این دو در اسلام شبیه بنظر میرسند) که هدف آن جمع کردن مسلمانان برای بدست آوردن غنیمت یا گرفتن جزیه بوده.نتیجه اش هم این شده که بعد از گسترش اسلام و غارت تمدنهای دیگر،دیگر درامدی درکار نبوده و خون تمدنهای تحت سلطه هم مکیده شده بوده در نتیجه همگی مانند اعراب بادیه نشین بگدایی افتاده ایم تا اینکه یک حرکت جدیدی صورت گرفته در ایران و دوباره از صفر شروع کرده ایم ولی هرگز به انچه تمدن قبلی داشته نرسیده ایم بعنوان یک تمدن یکپارچه و سربلند.
همینجاست اختلاف دیدگاه و بقیه را نمی آورم. ما تفکر اسلام را به سیاه ترین قسمتهایش تخلیص کرده ایم. بنابر این روی همین دید نمی توانیم بپذیریم که این تفکر اصولا قابل قبول بوده برای مردمان آن زمان.
قبل از آنکه هوادار دموکراسی مرا به شستن سیاهیهای اسلام متهم کند چند واقعیت تاریخی را بررسی کنیم.
آیا تعداد اعراب اصیل برای کنترل مردم کل ایران با شمشیر و زور برای بیش از 2 قرن کافی بوده؟ خیر, پس خود مردمان ایران به اسلام گرویده و خود مجریان اجرای شریعت و گسترش و تبلیغ دین شده اند.
اما در بخش دوم صحبت شما. اگر برگردیم سر دنیای آن دوران، اسلام در شرق و مسیحیت در غرب. دوره ای به نام دوره طلایی اسلام وجود دارد که دوستان اینجا از گروهی هستند که دوست دارند آن را به کل نادیده بگیرند و نفی کنند. در این دوره اسلام بود و در کنارش دانش و فرهنگ و تجارت و پیشرفت وجود داشت. در آن دوران دنیای متمدن و پیشرفته دنیای اسلام بود. مساله غارت و فقر پس از حمله اعراب اتفاق نیافتاد و اتفاقا این قلمرو بدون مرز گسترده موجب تولید ثروت بسیار و رونق اقتصادی شد. همه اینها در تاریخ هست و آثار باستانی باقیمانده هم از اسپانیا تا هند این را نشان می دهد. در طی جنگهای صلیبی و پس از آن مسیحیت به اسلام رسید و در پی حمله مغولان و تسلط ترکان عثمانی به مرزهای اسلام و مصیحیت ارتباط شرق و غرب قطع شد. قلمرو اسلام رو به زوال و مسیحیت رو به پیشرفت. در قلمرو اسلام شروع کردند به ممنوع کردن فلسفه و علم (امام محمد غزالی) در غرب شروع کردن به فکر کردن و بازخوانی آثار دانشمندان اسلام و یونان...
باز بگویم هدفم این نیست که بگویم اسلام خوب هم داریم. هدف این است که خود اسلام در دوران اولیه فاکتوری متحد کننده بود و نه محدود کننده و به دلیل ماهیت همین اسلام و اشکالات قرآن بود که غزالی فیلسوف دید یا باید دینش را کلا کنار بگذارد یا فلسفیدن را ادامه دهد چون تناقضات روز به روز بیشتر می شدند.




ولی گاهی اوقات یک حمله با چنان توحشی و خسارتی همراه میشود که یک تمدن بکل از صفحه تاریخ حذف میشود.ما هم با اینکه از صفحه تاریخ حذف نشدیم ولی چیزهای بسیار ارزشمندی را مثل اینکه گم کردیم.
دلیلی نمی بینم تاریخ ایران بعد از اسلام را نبینیم. از هر نظر که بنگرید تمدنی می بینید پویا و قوی و رو به پیشرفت. حتی بعد حمله خانه بر انداز مغولان هم باز تمدن ایران زنده ماند.
عمله دین البته همیشه بودند و چون ویروسی به جان این تمدن ولی چه فرقی دارند با عمله دین قبل اسلام؟ کارکردشان که یکی بود.

Kaveh
04-30-2012, 05:48 PM
ببینید در مورد اعراب فاکتور های زیادی وجود داره که باید بررسی بشند .

ایران آن دوران یک کشور متمدن محسوب میشده و ارتش حرفه ای داشته . یعنی شهروندان عادی آموزشهای نظامی نمیدیدند و فقط بخشی از اونها زیر عنوان ارتش یا هر چیزی که اون موقع اسمش رو گذاشته بودند به حکومت خدمت میکردند .

از این طرف اعراب یک مشت وحشی بیابان گرد بودند که مدام با هم در جنگ بودند - در نتیجه حد اقل هر مرد عربی آموزش های نظامی میدید .
شما فرض کنید امروز به یکباره نظامی ها و ارتش آمریکا حذف شوند . هر ارتشی از پس مردم آمریکا بر می آید .

در مورد ایران هم همین طور بوده - یعنی در یک یا چند نبرد نیروی نظامی ایران منهدم شده و بعدش اعراب شروع کردند به کشتار مردم و گسترش اسلام آن هم به زور .

حالا چه طور شده که نیرو های نظامی ایران نابود شدند خودش جای بحث داره . من در جایی خونده بودم که ایران برای ترساندن دشمن همیشه جلوی سپاه خودش چند فیل رو حرکت میداده و از اونجایی که معمولن دشمن چنین جانوری ندیده بوده میترسیده و ایرانی ها هم از اون ترس استفاده میکردند و شکستشون میدادند .
سلمان فارسی گویا از این داستان اطلاع داشته و این مورد رو به عراب گوشزد کرده بوده در نتیجه اعراب هنگام حمله چند خوک در میدان نبرد رها میکردند و باعث رم کردن فیلها میشدند و فیلها برای فرار از روی سپاه ایران رد میشدند و این طوری تقریبن چیزی از سپاه باقی نمیمونده .
از اونجایی که سپاهی نمونده بوده و مردم عادی هم آموزشهای نظامی ندیده بودند تسلط به کشور با نیروی نظامی اندک هم نباید کار زیاد سختی میبوده .



گرامی صحبت از یک امپراطوری است. یک امپراطوری بیمار که آماده ضربه ای کوچک برای فروپاشی بوده است. در غیر اینصورت سازماندهی مجدد نیرو و عقب نشینی میسر بوده ولی به نظر می رسد ایران آن دوران آن درجه از وفاداری به حکومت مرکزی را نداشته که به فرمان شاه فراری جنگجویان جمع شوند و در شهرها تا پای جان مقاومت کنند. به باور من اعراب بسیاری شهرها را بدون جنگ و در پی تسلیم بزرگان تصرف کرده اند. در این میان ارتش حکومت مرکزی تا آخرین توان جنگید و از میان رفت و یا گریخت.

Kaveh
04-30-2012, 05:56 PM
جایگاه باشکوه به نگر من همان فرهنگ خوب و خرد‌دوستی و خردگرایی آن زمان است.

اگر سرچشمه را گاثاهای زردشت و نبشته‌های بجامانده در نگر گرفته و هر اندازه هم مٌغان آن زمان را فاسد ببینیم، باز هم با آیینی که داشتیم منطق‌وار چیز بهتری از اسلام از آن درمی‌آید.


مقایسه خوبی نیست میان آن آیین و این آیین. چیزهای خوب آنان را گلچین کرده و بدیهای اینان را. بهدینی ساسانیان محدود به گفتار زردشت نبود. همانطور که در اسلام هم برای دین عنصر قرآن و حدیث جدایی ناپذیرند و پس از آن تفسیر را هم لازم می دانند. به همین ترتیب زندگی در کشور زردشتی به زیبایی گفتار خردمندانه زردشت نبوده است موبدان بودند که حرف آخر را می زدند.
می خواستم مثال بیاورم ولی این گفتار جایش نیست و بحث گسترده می شود.

(اضافه کنم: واقعیت این است که اگر آنقدر خوب می بود این انبوه از اسلام بازگشت کردگان این دوران راه آیین میهنی و بومی خود را پی می گرفتند اما وقتی شروع می کنند به خواندن آیین این دین به یاد همان اسلام می افتند از نوعی دیگر. بعضیها هم البته مسیحی می شوند که دین ملایم و قابل قبولتری برای ذهن ضعیف است)

2567
04-30-2012, 07:28 PM
گرامی صحبت از یک امپراطوری است. یک امپراطوری بیمار که آماده ضربه ای کوچک برای فروپاشی بوده است. در غیر اینصورت سازماندهی مجدد نیرو و عقب نشینی میسر بوده ولی به نظر می رسد ایران آن دوران آن درجه از وفاداری به حکومت مرکزی را نداشته که به فرمان شاه فراری جنگجویان جمع شوند و در شهرها تا پای جان مقاومت کنند. به باور من اعراب بسیاری شهرها را بدون جنگ و در پی تسلیم بزرگان تصرف کرده اند. در این میان ارتش حکومت مرکزی تا آخرین توان جنگید و از میان رفت و یا گریخت.
با درود
گرامی با قسمت اول حرفهای شما موافق هستم مردم نسبت به حکومت مرکزی مثل سابق وفادار نبودند
ولی با ان قسمت پرنگ نوشته شما خیر.به روایت تاریخ اعراب جوی خون در ایران به راه انداختند

sonixax
04-30-2012, 08:13 PM
گرامی صحبت از یک امپراطوری است. یک امپراطوری بیمار که آماده ضربه ای کوچک برای فروپاشی بوده است. در غیر اینصورت سازماندهی مجدد نیرو و عقب نشینی میسر بوده ولی به نظر می رسد ایران آن دوران آن درجه از وفاداری به حکومت مرکزی را نداشته که به فرمان شاه فراری جنگجویان جمع شوند و در شهرها تا پای جان مقاومت کنند. به باور من اعراب بسیاری شهرها را بدون جنگ و در پی تسلیم بزرگان تصرف کرده اند. در این میان ارتش حکومت مرکزی تا آخرین توان جنگید و از میان رفت و یا گریخت.

ما آن قدیم ها در این باره در گفتگو یک پروژه ای داشتیم به نام تازش - دوستان زحمت کشیدند و از منابع تاریخی آمار مقاومت ایرانیان را در آوردند . بر خلاف باور شما در سرتاسر ایران علیه اعراب و مسلمین مقاومت وجود داشت . ولی از آنجایی که نیروی نظامی ای قدرتمند پشت مقاومت مردم نبود - غیر نظامیان از نظامیان و بربران عرب شکست خوردند .

در مورد آنچه شما در پست پیشین فرمودید - یعنی این :


همینجاست اختلاف دیدگاه و بقیه را نمی آورم. ما تفکر اسلام را به سیاه ترین قسمتهایش تخلیص کرده ایم. بنابر این روی همین دید نمی توانیم بپذیریم که این تفکر اصولا قابل قبول بوده برای مردمان آن زمان.
قبل از آنکه هوادار دموکراسی مرا به شستن سیاهیهای اسلام متهم کند چند واقعیت تاریخی را بررسی کنیم.
آیا تعداد اعراب اصیل برای کنترل مردم کل ایران با شمشیر و زور برای بیش از 2 قرن کافی بوده؟ خیر, پس خود مردمان ایران به اسلام گرویده و خود مجریان اجرای شریعت و گسترش و تبلیغ دین شده اند.
اما در بخش دوم صحبت شما. اگر برگردیم سر دنیای آن دوران، اسلام در شرق و مسیحیت در غرب. دوره ای به نام دوره طلایی اسلام وجود دارد که دوستان اینجا از گروهی هستند که دوست دارند آن را به کل نادیده بگیرند و نفی کنند. در این دوره اسلام بود و در کنارش دانش و فرهنگ و تجارت و پیشرفت وجود داشت. در آن دوران دنیای متمدن و پیشرفته دنیای اسلام بود. مساله غارت و فقر پس از حمله اعراب اتفاق نیافتاد و اتفاقا این قلمرو بدون مرز گسترده موجب تولید ثروت بسیار و رونق اقتصادی شد. همه اینها در تاریخ هست و آثار باستانی باقیمانده هم از اسپانیا تا هند این را نشان می دهد. در طی جنگهای صلیبی و پس از آن مسیحیت به اسلام رسید و در پی حمله مغولان و تسلط ترکان عثمانی به مرزهای اسلام و مصیحیت ارتباط شرق و غرب قطع شد. قلمرو اسلام رو به زوال و مسیحیت رو به پیشرفت. در قلمرو اسلام شروع کردند به ممنوع کردن فلسفه و علم (امام محمد غزالی) در غرب شروع کردن به فکر کردن و بازخوانی آثار دانشمندان اسلام و یونان...
باز بگویم هدفم این نیست که بگویم اسلام خوب هم داریم. هدف این است که خود اسلام در دوران اولیه فاکتوری متحد کننده بود و نه محدود کننده و به دلیل ماهیت همین اسلام و اشکالات قرآن بود که غزالی فیلسوف دید یا باید دینش را کلا کنار بگذارد یا فلسفیدن را ادامه دهد چون تناقضات روز به روز بیشتر می شدند.

باید خدمتتان عارض شوم که شما یک فاکتور بسیار بسیار مهم یعنی گذشت زمان را فراموش کرده اید .
ایران یک بیابان بی آب و علف و به درد نخور نبود - در عین حال دسترسی به آن مانند اسپانیا سخت و دشوار نبود - لذا اعراب مهاجم برای مدت زیادی آن را با چنگ و دندان نگاه داشتند . خوب کافیست این سلطه چیزی بیشتر از ۶۰ سال باشد - در این بازه دو نسل گذشته و از آنجایی که پدران و مادران نسلهای پیشین مسلمان شده بودند پس نسل های بعدی نیز مسلمان بودند و این خود دلیل بقای اسلام است .
کما اینکه اگر امروز در ایرانی که بخش قابل توجهی از مردمش شیعه دو آتشه هستند نیرویی بر سر کار آید که بگوید یا مسیحی میشوید یا شما را میکشیم (با فرض اینکه دسترسی به اطلاعات آزاد نیز وجود نداشته باشد) پس از گذشت ۸۰ الی ۹۰ سال ایرانیان مسیحی میشوند . و این مسیحی بودن مردم ممکن است تا هزاران سال هم ادامه داشته باشد .
حال آن زمان که اطلاع رسانی به شکل امروزیش نبوده و تمام داستان ها سینه به سینه نقل میشده تازه اگر ترسی وجود نمیداشت ، متوسط طول عمر افراد نیز چیزی حدود ۳۵ تا ۴۰ سال بوده اصولن پس از ۶۰ تا ۷۰ سال چیزی از ایرانیان به زور مسلمان شده باقی نمیماند ! که اسلام نتواند تا ۱۴۰۰ سال دوام بیاورد .

Mehrbod
04-30-2012, 08:38 PM
آره همون بود مهربد جان...


ما آن قدیم ها در این باره در گفتگو یک پروژه ای داشتیم به نام تازش - دوستان زحمت کشیدند و از منابع تاریخی آمار مقاومت ایرانیان را در آوردند . بر خلاف باور شما در سرتاسر ایران علیه اعراب و مسلمین مقاومت وجود داشت . ولی از آنجایی که نیروی نظامی ای قدرتمند پشت مقاومت مردم نبود - غیر نظامیان از نظامیان و بربران عرب شکست خوردند .


نمی‌توانیم این نقشه را از جایی بازیابی کنیم؟

Kaveh
04-30-2012, 08:46 PM
با درود


گرامی با قسمت اول حرفهای شما موافق هستم مردم نسبت به حکومت مرکزی مثل سابق وفادار نبودند
ولی با ان قسمت پرنگ نوشته شما خیر.به روایت تاریخ اعراب جوی خون در ایران به راه انداختند

موافقم در این مساله شکی نیست. اما نه مطلقا در همه جای ایران، تعدادشان مگر چقدر بوده؟ هیچ نبرد و مقاومتی را هم بی تلفات نمی توان شکست.

سئوال من این است که این نیروی نظامی که کل ایران را در نوردید و غارت کرد و کشت و خون به راه انداخت از کجا جانشین و تقویت می شده؟ نفرات کشته شده را با چه کسانی جایگزین می کردند؟ مگر صحرای عربستان چقدر جمعیت داشت؟

اینها را خام سر و هم کرده ام:

When the Muslim army conquered the town of Ayn al-Tamr they found a number of Arab Christian priests in a monastery. One of them was called Nusair another called Serine. They both embraced Islam. Nusair is the father of Mosa Ben Nusair, the supreme commander of the forces which later conquered Spain under the leadership of Tariq bin Ziyad, the second in command for Musa bin Nusayr. Serine, the other convert, is the father of the scholar Ibn Serine who became one of the more celebrated Muslim theologians.

After the battle of Muzayyah, the surviving Christian Arabs and Persian soldiers joined the Arab army at Saniyya. They were destroyed later in the battle of Saniyya and the battle of Zumail.

Yezdegerd hurriedly fled towards the east where he was ill-treated by several Marzban (provincial governors) in the north as well as in Merv, where the governor Mahoye openly showed his hostility to the Emperor. According to non-Muslim sources, Yazdegerd completely failed to rally support in Eastern Persia where the Sassanians were unpopular with the locals.[8] Muslim sources like Tabari reported that the province of Khorasan revolted against Sassanian rule, just as it had years earlier when it had sided with Khosro Parviz' uncle Bistam.


آدم نمی تواند این تاریخ را بخواند و دچار اندوهی عمیق نشود. وقتی تاریخ را مرور می کردم دیدم که گویا سختترین مقاومت را ایرانیان عرب و مسیحی و فارس شهرهای مرزی در بین النهرین و عراق از خود نشان دادند. گویا تصرف بقیه ایران آنقدر هم سخت نبوده است. داستانی است تراژیک.

sonixax
04-30-2012, 08:50 PM
نمی‌توانیم این نقشه را از جایی بازیابی کنیم؟

من نقشه اش را دارم - متونش مهم است . حسش هست دوباره یک کار تیمی راه بیندازیم همه اش را جمع کنیم ؟!

http://tazinameh.com/tazesh_test/

فقط اون نقطه قرمزه کار میکنه .

Kaveh
04-30-2012, 08:53 PM
باید خدمتتان عارض شوم که شما یک فاکتور بسیار بسیار مهم یعنی گذشت زمان را فراموش کرده اید .
ایران یک بیابان بی آب و علف و به درد نخور نبود - در عین حال دسترسی به آن مانند اسپانیا سخت و دشوار نبود - لذا اعراب مهاجم برای مدت زیادی آن را با چنگ و دندان نگاه داشتند . خوب کافیست این سلطه چیزی بیشتر از ۶۰ سال باشد - در این بازه دو نسل گذشته و از آنجایی که پدران و مادران نسلهای پیشین مسلمان شده بودند پس نسل های بعدی نیز مسلمان بودند و این خود دلیل بقای اسلام است .
کما اینکه اگر امروز در ایرانی که بخش قابل توجهی از مردمش شیعه دو آتشه هستند نیرویی بر سر کار آید که بگوید یا مسیحی میشوید یا شما را میکشیم (با فرض اینکه دسترسی به اطلاعات آزاد نیز وجود نداشته باشد) پس از گذشت ۸۰ الی ۹۰ سال ایرانیان مسیحی میشوند . و این مسیحی بودن مردم ممکن است تا هزاران سال هم ادامه داشته باشد .
حال آن زمان که اطلاع رسانی به شکل امروزیش نبوده و تمام داستان ها سینه به سینه نقل میشده تازه اگر ترسی وجود نمیداشت ، متوسط طول عمر افراد نیز چیزی حدود ۳۵ تا ۴۰ سال بوده اصولن پس از ۶۰ تا ۷۰ سال چیزی از ایرانیان به زور مسلمان شده باقی نمیماند ! که اسلام نتواند تا ۱۴۰۰ سال دوام بیاورد .

زور به تنهایی عامل تبدیل دین نمی تواند باشد. دین باید در خودش چیزی داشته باشد تا بقا یابد. مردمان تحت زور وقتی عقیده ای بسیار ناهمگون را بر خود تحمیل شده بیابند مقاومت می کنند و منتظر کوچکترین فرصتی برای برهم زدن بساط آن دین. نمونه های تاریخی را نادیده نگیرید. بربرهای اروپا و مغولان.

در برابر صحبتهای شما توجهتان را به هند جلب می کنم. مسلمانان بارها به این منطقه حمله کردند و حتی در دوره هایی حکومتهای مسلمان هند را اداره می کردند. ولی اکنون هندوان اکثریت را در هند دارند. قدرت آن آیین بسیار بیشتر از بهدینی بود. (البته تنها فاکتور این نیست. عدم تمرکز حکومتهای هند راه را برای زنده ماندن ارگانیسم فکری در صورت از بین رفتن بخشهای دیگر فراهم می کرد. در ایران دین و حکومت بسیار در هم تنیده بود. بدون حکومت دین بر باد رفت.)

sonixax
04-30-2012, 08:59 PM
زور به تنهایی عامل تبدیل دین نمی تواند باشد. دین باید در خودش چیزی داشته باشد تا بقا یابد. مردمان تحت زور وقتی عقیده ای بسیار ناهمگون را بر خود تحمیل شده بیابند مقاومت می کنند و منتظر کوچکترین فرصتی برای برهم زدن بساط آن دین. نمونه های تاریخی را نادیده نگیرید. بربرهای اروپا و مغولان.

در برابر صحبتهای شما توجهتان را به هند جلب می کنم. مسلمانان بارها به این منطقه حمله کردند و حتی در دوره هایی حکومتهای مسلمان هند را اداره می کردند. ولی اکنون هندوان اکثریت را در هند دارند. قدرت آن آیین بسیار بیشتر از بهدینی بود. (البته تنها فاکتور این نیست. عدم تمرکز حکومتهای هند راه را برای زنده ماندن ارگانیسم فکری در صورت از بین رفتن بخشهای دیگر فراهم می کرد. در ایران دین و حکومت بسیار در هم تنیده بود. بدون حکومت دین بر باد رفت.

در این مورد به خصوص زور خودش به تنهایی کافیست . به خصوص که کشتار بسیار وسیعی از ایرانیان صورت گرفت . مساله مهم بعدی اینه که ایران به عربستان بسیار نزدیک بود و دسترسی به آن بسیار ساده . این در صورتیه که دسترسی به هند بسیار دشوار بوده برای همین اسلام در آنجا مانند ایران گسترش نیافت .
همان طوری که برایتان گفتم ۷۰ تا ۸۰ سال زمان لازم بوده تا ایرانیان دیگر مسلمان زورکی نباشند چرا که آن نسل که مسلمان زورکی بودند از میان رفته اند و نسل جدید از ابتدا مسلمان بوده اند و در جامعه ی اسلامی رشد کرده اند .
دین اسلام در تمام دورانش در خودش هیچ چیزی نداشته ، آن دانشمندانی که از آنها به عنوان دانشمندان اسلامی یاد میشود هیچ کدام مسلمان نبوده اند اصلن و از ترس خود را مسلمان جا میزده اند - نمونه اش ابو علی سینا . مساله این است که در آن زمان حتا فرهیختگان نیز جرات مخالفت نداشتند و معمولن عوام هم پیرو آنها هستند اشخاصی مانند حافظ .

Kaveh
04-30-2012, 09:36 PM
در این مورد به خصوص زور خودش به تنهایی کافیست . به خصوص که کشتار بسیار وسیعی از ایرانیان صورت گرفت . مساله مهم بعدی اینه که ایران به عربستان بسیار نزدیک بود و دسترسی به آن بسیار ساده . این در صورتیه که دسترسی به هند بسیار دشوار بوده برای همین اسلام در آنجا مانند ایران گسترش نیافت .
همان طوری که برایتان گفتم ۷۰ تا ۸۰ سال زمان لازم بوده تا ایرانیان دیگر مسلمان زورکی نباشند چرا که آن نسل که مسلمان زورکی بودند از میان رفته اند و نسل جدید از ابتدا مسلمان بوده اند و در جامعه ی اسلامی رشد کرده اند .
دین اسلام در تمام دورانش در خودش هیچ چیزی نداشته ، آن دانشمندانی که از آنها به عنوان دانشمندان اسلامی یاد میشود هیچ کدام مسلمان نبوده اند اصلن و از ترس خود را مسلمان جا میزده اند - نمونه اش ابو علی سینا . مساله این است که در آن زمان حتا فرهیختگان نیز جرات مخالفت نداشتند و معمولن عوام هم پیرو آنها هستند اشخاصی مانند حافظ .

شوخی می کنید!!؟ تراخدا این حرفها را دیگر نزنید!
با اسلامفوبیا تفکر تاریخی نمی توان کرد عزیز من.
بعضی بودند و برخی نبودند و نه مطلقا هیچکدام. ولی اکثر آنها حداقل متظاهر به اسلام بودند دیگر؟

sonixax
04-30-2012, 09:54 PM
شوخی می کنید!!؟ تراخدا این حرفها را دیگر نزنید!
با اسلامفوبیا تفکر تاریخی نمی توان کرد عزیز من.

چه شوخی ای ؟ شما به بنده دانشمند اسلامی نشان دهید ! (دانشمند راستین - نه از اینهایی که ک.ش هایشان به جای علم پاچه ملت شده است)

شما یک نگاهی بیندازید به کشورهای اسلامی ! همگی نزدیک به عربستان هستند و هرچه دور تر میشویم اسلام هم کمرنگ تر و سر انجام محو میشود .
شما هند را مثال زدید که چون تمدن قوی ای داشت اسلامیزه نشد ! من مصر را برای شما مثال میزنم که تمدنی بسیار قوی تر داشت و اسلامیزه شد . چرا که در آن دوران تا هند ماه ها راه بوده ولی تا مصر چند هفته . ایران هم همین شرایط را داشته . دسترسی به ایران بسیار ساده تر از دسترسی به اسپانیا و یونان و هند و ... بوده .

در عین حال تفکر تاریخی ، با آنچه در تاریخ ثبت شده زمین تا آسمان تفاوت دارد . متون تاریخی خیلی روشن میگویند که اسلام هر جا رفته جوی خون به پا کرده و پوست ملت را کنده - شما میفرمایید خیر یک چیزی حتمن داشته !

اسلام چه چیزی داشته ؟ برای من توضیح دهید .
اسلام هیچ چیز نداشته و ندارد - اگر امروز مسلمانان به سوئیس حمله کنند و پول و پله ای به جیب بزنند آن را کسی به پای رونق اقتصادی اسلام نمینویسد . چرا که تنها آنچه مال دیگران است را به غارت برده اند ، نتیجتن به مرور زمان آن جایی که به تصرف اسلام در آمده به یک خرابه تبدیل میشود چرا که اسلام هیچ چیز برای ارایه ندارد . حال هر چه آن سرزمین ثروتمند تر و غنی تر باشد دیر تر به خرابه تبدیل میشود . همین اعراب تا قبل از کشف نفت چیزی نبودند و پس از پایان نفتشان هم میشوند همان نکبتی که پیشتر بوده اند .

روند تاریخی و رو به نابودی تمامی کشور های مسلمان سخن بنده را تصدیق میکند . آن چیزی که شما پیشتر به پای اسلام نوشتید و از آن به عنوان رونق اقتصادی و علمی اسلام یاد کردید چیزی نبوده جز باقیمانده ی تمدنی نابود شده به دست اسلام که به دست مسلمین افتاده بود و رفته رفته از آنجایی که مسلمین مصرف کننده صرف بودند همه اش را خرج کردند و تمام شد رفت پی کارش و چیزی ازش باقی نماند . در صورتی که اگر اسلام حتا اندکی ماهیت تولید کنندگی و آبادانی داشت با آن همه ثروت که به چنگ آورده بود میبایست به یکی از قطب های مهم علمی و صنعتی جهان تبدیل میشد که نه تنها اینچنین نشد بلکه امروزه کشور های مسلمان عقب مانده ترین کشور های جهانند ، چون اسلام چیزی برای ارایه ندارد .

بدون شک اگر اسلام در آلمان ظهور میکرد ، امروزه به جای ما انگلیسی ها و یونانی ها و فرانسوی ها مسلمان بودند !

Kaveh
04-30-2012, 10:22 PM
چه شوخی ای ؟ شما به بنده دانشمند اسلامی نشان دهید ! (دانشمند راستین - نه از اینهایی که ک.ش هایشان به جای علم پاچه ملت شده است)
کم نیستند:
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_Muslim_scientists

به نظر من تعداد چیزی را نشان نمی دهد ولی این جماعت کم نیستند:
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/04/3.png



شما هند را مثال زدید که چون تمدن قوی ای داشت اسلامیزه نشد ! من مصر را برای شما مثال میزنم که تمدنی بسیار قوی تر داشت و اسلامیزه شد . چرا که در آن دوران تا هند ماه ها راه بوده ولی تا مصر چند هفته . ایران هم همین شرایط را داشته . دسترسی به ایران بسیار ساده تر از دسترسی به اسپانیا و یونان و هند و ... بوده .
اگر مصر باستان را می گویید تمدن مصر قبل از اسلام از میان رفته بود. و آن هم چندان قوی نبود امروز حداقل چند زردشتی در دنیا داریم. در هند حکومتهای اسلامی بیش از 200 سال قدرت داشتند ولی جز تبدیل گروهی اکثریت هندو ماندند. (جزیه هم ندادند :3: )



در عین حال تفکر تاریخی ، با آنچه در تاریخ ثبت شده زمین تا آسمان تفاوت دارد . متون تاریخی خیلی روشن میگویند که اسلام هر جا رفته جوی خون به پا کرده و پوست ملت را کنده - شما میفرمایید خیر یک چیزی حتمن داشته !

اسلام چه چیزی داشته ؟ برای من توضیح دهید .
اسلام هیچ چیز نداشته و ندارد - اگر امروز مسلمانان به سوئیس حمله کنند و پول و پله ای به جیب بزنند آن را کسی به پای رونق اقتصادی اسلام نمینویسد . چرا که تنها آنچه مال دیگران است را به غارت برده اند ، نتیجتن به مرور زمان آن جایی که به تصرف اسلام در آمده به یک خرابه تبدیل میشود چرا که اسلام هیچ چیز برای ارایه ندارد . حال هر چه آن سرزمین ثروتمند تر و غنی تر باشد دیر تر به خرابه تبدیل میشود . همین اعراب تا قبل از کشف نفت چیزی نبودند و پس از پایان نفتشان هم میشوند همان نکبتی که پیشتر بوده اند .

روند تاریخی و رو به نابودی تمامی کشور های مسلمان سخن بنده را تصدیق میکند . آن چیزی که شما پیشتر به پای اسلام نوشتید و از آن به عنوان رونق اقتصادی و علمی اسلام یاد کردید چیزی نبوده جز باقیمانده ی تمدنی نابود شده به دست اسلام که به دست مسلمین افتاده بود و رفته رفته از آنجایی که مسلمین مصرف کننده صرف بودند همه اش را خرج کردند و تمام شد رفت پی کارش و چیزی ازش باقی نماند . در صورتی که اگر اسلام حتا اندکی ماهیت تولید کنندگی و آبادانی داشت با آن همه ثروت که به چنگ آورده بود میبایست به یکی از قطب های مهم علمی و صنعتی جهان تبدیل میشد که نه تنها اینچنین نشد بلکه امروزه کشور های مسلمان عقب مانده ترین کشور های جهانند ، چون اسلام چیزی برای ارایه ندارد .

بدون شک اگر اسلام در آلمان ظهور میکرد ، امروزه به جای ما انگلیسی ها و یونانی ها و فرانسوی ها مسلمان بودند !

خود اسلام چیزی نداشت. اما اتحادی که فراهم کرد منجر به دوره ای از رشد شد. این فقط با پول غارت نبود. در این دوره کتابهای یونانیان به عربی ترجمه شد. (بعدها اروپاییان در ابتدا از همین نسخه های عربی متوجه فرهنگ قدیم یونان شدند) تجارت میان شرق و غرب و جاده ابریشم در این دوره پدیدار شد. دریانوردی و نجوم و جغرافیا و سیاست و ... در همه زمینه های علمی در دنیای اسلام دانشمندان و فیلسوفان و مهندسان در حال رشد بودند تا اینکه آرام آرام قدرت عمله دین بر فیلسوفان و دانشورزان چربید. جنگهای صلیبی تجارت را بست و حمله مغولان آخرین ضربه را وارد کرد. مشکل ما در عمله دین است. در ملاها, این مشکل برای من آشناست. همان موبدان که ساسانیان را به تاریکروزی کشاندند. امروزه در قرن 21 ما را در ایران به قرون وسطی هدایت می کنند. و خیلی ببخشید دوست عزیز این دیندوستی و دین دولتی هدیه ایرانیان است به جهان!

در مورد روند نابودی من به جای نتیجه گیری سطحی ترجیح می دهم به عمق ماجرا بیاندیشیم. در مدارس دینی را ببندید و قدرت را از روحانیون بگیرید. آنوقت اسلام موجود بی ضرری خواهد بود. در نهایت باز هم می گویم بحث تاریخیست. ما با دیدگاه امروز به دین نمی توانیم آن دوران تاریخ را بررسی کنیم.

sonixax
04-30-2012, 10:49 PM
کم نیستند:
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_Muslim_scientists

به نظر من تعداد چیزی را نشان نمی دهد ولی این جماعت کم نیستند:

بیشتر اینها همانهایی هستند که یا از یک تمدن نابود شده به دست اسلام باقی ماندند و یا خود مخالف اسلام بودند ، برای نمونه :


Ibn Sina (http://en.wikipedia.org/wiki/Avicenna) (Avicenna) (980–1037), economist


اگر مصر باستان را می گویید تمدن مصر قبل از اسلام از میان رفته بود. و آن هم چندان قوی نبود امروز حداقل چند زردشتی در دنیا داریم. در هند حکومتهای اسلامی بیش از 200 سال قدرت داشتند ولی جز تبدیل گروهی اکثریت هندو ماندند. (جزیه هم ندادند )

آن زرتشتی به مهر همان مهاجرت به هند زرتشتی باقی ماندن ! - در مورد جزیه ندادن هندی ها بنده چیزی نمیدانم ولی همین گفته ی شما حرف بنده رو که اسلام به زور گسترش یافته رو تایید میکنه ! یعنی جایی که زور نبوده اسلام دوامی نیاورده .


خود اسلام چیزی نداشت. اما اتحادی که فراهم کرد منجر به دوره ای از رشد شد. این فقط با پول غارت نبود. در این دوره کتابهای یونانیان به عربی ترجمه شد. (بعدها اروپاییان در ابتدا از همین نسخه های عربی متوجه فرهنگ قدیم یونان شدند) تجارت میان شرق و غرب و جاده ابریشم در این دوره پدیدار شد. دریانوردی و نجوم و جغرافیا و سیاست و ... در همه زمینه های علمی در دنیای اسلام دانشمندان و فیلسوفان و مهندسان در حال رشد بودند تا اینکه آرام آرام قدرت عمله دین بر فیلسوفان و دانشورزان چربید. جنگهای صلیبی تجارت را بست و حمله مغولان آخرین ضربه را وارد کرد. مشکل ما در عمله دین است. در ملاها, این مشکل برای من آشناست. همان موبدان که ساسانیان را به تاریکروزی کشاندند. امروزه در قرن 21 ما را در ایران به قرون وسطی هدایت می کنند. و خیلی ببخشید دوست عزیز این دیندوستی و دین دولتی هدیه ایرانیان است به جهان!

همه اینها ربطی به اسلام ندارد - اینها همگی به دست غیر مسلمانان به زور مسلمان شده ایجاد شدند و اگر اسلامی در کار نبود خیلی بهتر از اینهایش ایجاد میشد - کما اینکه در اروپا شد !



در مورد روند نابودی من به جای نتیجه گیری سطحی ترجیح می دهم به عمق ماجرا بیاندیشیم. در مدارس دینی را ببندید و قدرت را از روحانیون بگیرید. آنوقت اسلام موجود بی ضرری خواهد بود. در نهایت باز هم می گویم بحث تاریخیست. ما با دیدگاه امروز به دین نمی توانیم آن دوران تاریخ را بررسی کنیم.

وقتی در مدارس دینی را ببندید - اسلام دیگر موجود نیست که بخواهیم آن را با ضرر یا بی ضرر بدانیم .
اگر اسلام سر سوزنی باعث اتحاد و رونق و ... میشد همه ی آنها میبایستی در یک حد اقلی باقی میماندند . نه اینکه تمام سرزمین هایی که به تصرف اسلام در آمدند به خرابه تبدیل شوند .
شما که به عمق ماجرا نگاه میکنید باید بتوانید برای ما توضیح دهید که چرا اسلام به هر جا پا گذاشته منجر به تخریب و نابودی آنجا شده ؟! مگر نه اینکه شما مدعی هستید اسلام در بازه ای منجر به اتحاد و پیشرفت و .... شده ؟!

۱ - باید نشانمان دهید
۲ - باید توضیح دهید چرا سر انجام آن روند منجر به نابودی شد
۳ - باید روشن کنید که چرا مردمان آن منطقه را شما پیاپی فاکتور میگیرید از معادلاتتان
۴ - باید بتوانید ثابت کنید اگر اسلام نبود هیچ کدام آن پیشرفت های مقطعی هم نبود

ولی ما یک حرف از ابتدا زده ایم و کماکان میزنیم - اسلام هر جا رفته آنجا را به زوال و نتیجتن نابودی کشانده .

Mehrbod
04-30-2012, 11:05 PM
وقتی در مدارس دینی را ببندید - اسلام دیگر موجود نیست که بخواهیم آن را با ضرر یا بی ضرر بدانیم .
اگر اسلام سر سوزنی باعث اتحاد و رونق و ... میشد همه ی آنها میبایستی در یک حد اقلی باقی میماندند . نه اینکه تمام سرزمین هایی که به تصرف اسلام در آمدند به خرابه تبدیل شوند .
شما که به عمق ماجرا نگاه میکنید باید بتوانید برای ما توضیح دهید که چرا اسلام به هر جا پا گذاشته منجر به تخریب و نابودی آنجا شده ؟! مگر نه اینکه شما مدعی هستید اسلام در بازه ای منجر به اتحاد و پیشرفت و .... شده ؟!

۱ - باید نشانمان دهید
۲ - باید توضیح دهید چرا سر انجام آن روند منجر به نابودی شد
۳ - باید روشن کنید که چرا مردمان آن منطقه را شما پیاپی فاکتور میگیرید از معادلاتتان
۴ - باید بتوانید ثابت کنید اگر اسلام نبود هیچ کدام آن پیشرفت های مقطعی هم نبود

ولی ما یک حرف از ابتدا زده ایم و کماکان میزنیم - اسلام هر جا رفته آنجا را به زوال و نتیجتن نابودی کشانده .

من فکر می‌کنم آنچه کاوه گرامی می‌گویند این است که اسلام در جایگاه یک چسب و اتحاد و اشتراک
موقتی (هر چند زورچپان شده)، در آغاز مایه شکوفایی بوده و سپس با پاگرفتن و پرزور شدن اسلام مایه تباهی و نابودی.

این را می‌توان به چیزی مانند انقلاب اسلامی خودمان هم نگاه کرد که یکی دو سال نخستین آن
بسیار خوب و ارزانی بود، ولی سپس یک گشت واپسگرایی بدنبال آن آمد. به بیان دیگر نزدیک به 7 درسد انقلاب خودمان مایه شکوفایی بوده!

این پروسه برای اسلامیزه شدن همه ایران در آن زمان که زرتشتی‌گری و .. چیره بوده زمان بسیار بیشتری برده و
می‌توانیم آن را چند سده در نگر بگیریم، که پس از آن کم کم دانش و خردگرایی جای خود را به جهل و یاوه‌گویی و خرافات داده.


در هر ریختی کارکرد چسب‌گین اسلام را نمی‌توان رد کرد.

sonixax
05-01-2012, 01:27 AM
من فکر می‌کنم آنچه کاوه گرامی می‌گویند این است که اسلام در جایگاه یک چسب و اتحاد و اشتراک
موقتی (هر چند زورچپان شده)، در آغاز مایه شکوفایی بوده و سپس با پاگرفتن و پرزور شدن اسلام مایه تباهی و نابودی.

این را می‌توان به چیزی مانند انقلاب اسلامی خودمان هم نگاه کرد که یکی دو سال نخستین آن
بسیار خوب و ارزانی بود، ولی سپس یک گشت واپسگرایی بدنبال آن آمد. به بیان دیگر نزدیک به 7 درسد انقلاب خودمان مایه شکوفایی بوده!

این پروسه برای اسلامیزه شدن همه ایران در آن زمان که زرتشتی‌گری و .. چیره بوده زمان بسیار بیشتری برده و
می‌توانیم آن را چند سده در نگر بگیریم، که پس از آن کم کم دانش و خردگرایی جای خود را به جهل و یاوه‌گویی و خرافات داده.


در هر ریختی کارکرد چسب‌گین اسلام را نمی‌توان رد کرد.

مهربد جان گیر من هم همینجاست .

انقلاب را مثال زدید که چند سال اولش گل و بلبل و ارزانی بود .

خوب یکی دو سال اول انقلاب ایران - انقلابیون از توبره ی پهلوی میخوردند و وقتی که کفگیر به ته دیگ رسید شد این گندی که میبینیم .

در مورد اسلامیزه شدن هم همان طوری که گفتم تمدن های زیادی بودند که تکه و پاره شدند و اسلامیزه شدند از جمله : مصر ، اسرائیل امروزی ، عراق امروزی ، ترکیه امروزی ، لیبی ، لبنان ، اردن امروزی و ...
روزگاری در تمام این سرزمینها تمدن های دیرینه و با فرهنگ های غنی میزیسته اند ولی امروز چه چیز از آنها باقیست ؟ اگر یهودیان سرزمین خود را پس نمیگرفتن امروز به جای اسرائیل فلسطین داشتیم که وضعش بد تر از بقیه بود !

اینکه مسلمانان با هم در دورانی که هنوز اسلام شاخه شاخه نشده بود متحد بودند را بنده منکر نمیشوم - اینکه ایرانیان در اسلام چیزی دیده بودند که به آن روی آوردند را قابل قبول نمیدانم .

در نقشه ای که جناب کاوه هم قرار دادند مشخص است - هر چه از عربستان دورتر میشویم - سبزش کمرنگ تر میشود ! این بدان معنیست که اسلام آن جا که دسترسی راحت تر بوده بیشتر رونق پیدا کرده .

تاریخ طبری هم که یکی از معتبر ترین هاست خشونت و آدمکشی ها و وادار نمودن مردم به پذیرش اسلام را تایید کرده و میبینیم جایی که مسلمانان نتوانستند از نظر نظامی تسلط داشته باشند یا سلطه و قدرت نظامیشون رو از دست داده اند اسلام هم دوامی نیاورده - اسپانیا مثال خوبیست .

پ.ن : دوستان اگر حسش هست این بساط تازش را دوباره در یک کار گروهی بر پا کنیم .

Kaveh
05-01-2012, 01:28 AM
بیشتر اینها همانهایی هستند که یا از یک تمدن نابود شده به دست اسلام باقی ماندند و یا خود مخالف اسلام بودند ، برای نمونه :
در جای دیگری هم گفتید ابن سینا مسلمان نبود. برای خودش حداقل بود. برای افراطیون و ملاها و متشرعین حرفها و فلسفیدنش کفر مطلق. در باره او می خوانیم:

Ibn Sīnā was a devout Muslim and sought to reconcile rational philosophy with Islamic theology. His aim was to prove the existence of God and His creation of the world scientifically and through reason and logic.[37] Avicenna wrote a number of treatises dealing with Islamic theology. These included treatises on the Islamic prophets, whom he viewed as "inspired philosophers", and on various scientific and philosophical interpretations of the Qur'an, such as how Quranic cosmology corresponds to his own philosophical system.[38]

Ibn Sīnā memorized the Qur'an by the age of ten, and as an adult, he wrote five treatises commenting on suras from the Qur'an. One of these texts included the Proof of Prophecies, in which he comments on several Quranic verses and holds the Qur'an in high esteem. Avicenna argued that the Islamic prophets should be considered higher than philosophers.[39]

در واقع به دنبال راه حلی عقلانی برای توجیح قرآن و اسلام و وجود خدا و غیره. که با توجه به زمان او بسیار عالی بود و اگر راهش را ادامه می دادند می رسید به روشنگری دینی و رنسانس اسلامی. فیلسوفان و اندیشمندان اروپای مسیحی راه را برای اندیشمندان بعد باز کردند. امروزه این استدلال نمی شود که بیاییم هر چه اندیشمند در قرون وسطی بوده غیر مسیحی و بی دین بدانیم چون ما امروز در قرن 21 به بی پایه بودن داستان دین پی برده ایم! هنری نیست این بلکه تحریف تاریخ است در راستای اسلاموفوبیا!

و یک نکته هم اضافه کنم. چرا ما برای مسلمانی مردمان از خود ملاها هم افراطی تر می شوم. کسی تا لب به شراب زد و فلان کار را کرد یا نکرد یقه اش را می گیریم که این مسلمان نیست مگر محتصب تشریف داریم ما؟ هر کس آزاد است هر طور که می خواهد به هر دینی که می خواهد عمل کند. به خودش ربط دارد که چه چیز را قبول کند چه را نه!



یعنی جایی که زور نبوده اسلام دوامی نیاورده .

جملات مطلق را ساده می توان نقض کرد. مثال نقضش مالزی است. اسلام را تجار هندی به مالزی بردند. اکنون 60 درصد مردمانش مسلمان هستند. حکومتی سکولار دارد و مردم با تحمل دینی بالا در کنار هم زندگی می کنند.



همه اینها ربطی به اسلام ندارد - اینها همگی به دست غیر مسلمانان به زور مسلمان شده ایجاد شدند و اگر اسلامی در کار نبود خیلی بهتر از اینهایش ایجاد میشد - کما اینکه در اروپا شد !
باز هم مطلق انگاری. بنگرید به اوضاع خلافت اسپانیا و فرهنگ بالایش که بعد حمله صلیبیون در تاریکی قرون وسطی فرو رفت و تا سالها متحجرترین و افراطی ترین مسیحیت در اسپانیا یافت می شد. دادگاههای تفتیش عقاید اسپانیای مسیحی مشهورند. من شما را به خواندن تاریخ دقیق تر قرون وسطی از دیدگاههای مختلف دعوت می کنم. دوران جالبی بوده و درسهای زیادی دارد. مثلا در مورد اروپا قرون وسطی که ناشی از مسیحیت بود ننگ بزرگی بر دامن اروپا بود. البته امروزه دارند سعی می کند از دل آن تاریکیها چیزهای خوبی بیرون بکشند و بزرگ کنند ولی در کلیت آن تمامی پیشرفت و تمدن سالها عقب ماند. شروع کننده جنگهای صلیبی مسیحیان بودند. این جنگها تجارت و ارتباط میان شرق و غرب را مختل کرد و غیر مستقیم دنیای اسلام را هم به افراطی گری دینی و نداشتن تحمل کشاند.





۱ - باید نشانمان دهید
۲ - باید توضیح دهید چرا سر انجام آن روند منجر به نابودی شد
۳ - باید روشن کنید که چرا مردمان آن منطقه را شما پیاپی فاکتور میگیرید از معادلاتتان
۴ - باید بتوانید ثابت کنید اگر اسلام نبود هیچ کدام آن پیشرفت های مقطعی هم نبود

در صحبتهای اشارات زیادی کردم. برای توضیح بیشتر بد نیست به کتاب چگونه ما ما شدیم و مقالات دکتر صادق زیباکلام مراجعه کنید. در این مورد تحقیقات در حال انجام است و خوشبختانه توجه روشنفکران به آن جلب شده. در تاپیک دیگری مقاله آقای گنجی را هم آورده ام که در علم ستیزی فقهای دین بحث کرده.
اما در تاریخ چون ریاضی نمی توان با چند فرمول چیزی را اثبات کرد. اگر نمی بود نمی دانم چه می شد. ما تنها شواهد را داریم که نشان می دهد قلمرو اسلام تا حدود 1200 میلادی دنیای مترقی و متمدن بوده. چیزی در مورد سفرنامه ابن فضلان (http://fa.wikipedia.org/wiki/سفرنامه_ابن_فضلان) شنیده اید؟ آن لیست هم که به شما دادم و رد کردید نکات زیادی روشن می کند. همه را رد کردید!

sonixax
05-01-2012, 02:02 AM
هر کس آزاد است هر طور که می خواهد به هر دینی که می خواهد عمل کند. به خودش ربط دارد که چه چیز را قبول کند چه را نه!

هر کس ، هر دینی را که قبول کرد باید به دستوراتش عمل کند - در غیر این صورت متدین به آن دین نیست . منباب مثال شخصی نمیتواند بگوید من مسلمان یا یهودی هستم ولی برود گوشت خوک هم نوش جان کند .


جملات مطلق را ساده می توان نقض کرد. مثال نقضش مالزی است. اسلام را تجار هندی به مالزی بردند. اکنون 60 درصد مردمانش مسلمان هستند. حکومتی سکولار دارد و مردم با تحمل دینی بالا در کنار هم زندگی می کنند.

یعنی شما فکر میکنید مالزی یک کشور پیشرفته ی مسلمان است ؟! اینچنین باشد امارات پیشرفته تر است . مساله اینجاست آیا مالزی آنچه دارد را خودش تولید کرده یا وابسطه مطلق است ؟!



باز هم مطلق انگاری. بنگرید به اوضاع خلافت اسپانیا و فرهنگ بالایش که بعد حمله صلیبیون در تاریکی قرون وسطی فرو رفت و تا سالها متحجرترین و افراطی ترین مسیحیت در اسپانیا یافت می شد. دادگاههای تفتیش عقاید اسپانیای مسیحی مشهورند. من شما را به خواندن تاریخ دقیق تر قرون وسطی از دیدگاههای مختلف دعوت می کنم. دوران جالبی بوده و درسهای زیادی دارد. مثلا در مورد اروپا قرون وسطی که ناشی از مسیحیت بود ننگ بزرگی بر دامن اروپا بود. البته امروزه دارند سعی می کند از دل آن تاریکیها چیزهای خوبی بیرون بکشند و بزرگ کنند ولی در کلیت آن تمامی پیشرفت و تمدن سالها عقب ماند. شروع کننده جنگهای صلیبی مسیحیان بودند. این جنگها تجارت و ارتباط میان شرق و غرب را مختل کرد و غیر مستقیم دنیای اسلام را هم به افراطی گری دینی و نداشتن تحمل کشاند.

نداشتن تحمل و افراطی گری دینی در مسلمانان از همان ابتدا وجود داشته . کما اینکه مسیحیان حداقل در مواردی شانس بخشیده شدن را به فرد میدادند ولی مسلمین بنا به سنت پیامبر همان را هم نمیدادند . داستان یهودیان بنی قریظه را اگر مطالعه کرده باشید میدانید چه میگویم .



در صحبتهای اشارات زیادی کردم. برای توضیح بیشتر بد نیست به کتاب چگونه ما ما شدیم مراجعه کنید و مقالات دکتر رامین جهانبگلو مراجعه کنید. در این مورد تحقیقات در حال انجام است و خوشبختانه توجه روشنفکران به آن جلب شده. در تاپیک دیگری مقاله آقای گنجی را هم آورده ام که در علم ستیزی فقهای دین بحث کرده.
اما در تاریخ چون ریاضی نمی توان با چند فرمول چیزی را اثبات کرد. اگر نمی بود نمی دانم چه می شد. ما تنها شواهد را داریم که نشان می دهد قلمرو اسلام تا حدود 1200 میلادی دنیای مترقی و متمدن بوده. چیزی در مورد سفرنامه ابن فضلان شنیده اید؟ آن لیست هم که به شما دادم و رد کردید نکات زیادی روشن می کند. همه را رد کردید!

بنده پیشتر هم عرض کردم - آن چیزی که شما از آن یاد میکنید دنیای اسلام نبوده - پس مانده ی تمدن های نابود شده بوده که رفته رفته مصرف شده و امروزه چیزی از آنها باقی نمانده . اگر اسلام اندکی هم مترقی میبوده (که شما میفرمایید بوده) میبایستی امروزه از آن دنیای مترقی چیزی به جا مانده باشد . چه از نظر فرهنگی ، چه از نظر اقتصادی و ....

ولی امروزه ما چه چیزی داریم ؟
یک مشت کشور مسلمان که همگی از دم یا بدبخت و بیچاره هستند ، یا بدون علم و عقب افتاده و یا وابسته .
در میان این کشور ها چه چیز مشترک است ؟
به طور قطع از نظر فرهنگی و نژادی و موقعیت جغرافیایی که وجه اشتراک چندانی ندارند . تنها در یک مورد اشتراک دارند آن هم اسلام است .
اگر خیلی خیلی خوشبینانه عامل اصلی بدبختی این کشور ها را اسلام ندانیم ، میشود در بدبینانه ترین حالت یکی از عوامل بسیار تاثیر گذار را اسلام دانست .

شما در نوشتارتان چند باری اشاره کردید که آسیب رسانی اسلام به واسطه ی علمای دینی آن است ! این چنین نیست گرامی . قرآن را علمای دینی اسلام بوجود نیاورده اند - دستوراتش هم خیلی روشن و واضح است . در عین حال با فرض اینکه علمای اسلامی حذف شودن آیا اسلامی باقی میماند که بخواهد مضر یا مفید باشد ؟

اینها را علمای اسلام نگفته اند :


آل عمران آیه ۱۹ :
در حقيقت دين نزد خدا همان اسلام است و كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان داده شده با يكديگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنكه علم براى آنان [حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدى كه ميان آنان وجود داشت و هر كس به آيات خدا كفر ورزد پس [بداند] كه خدا زودشمار است

طه آیه ۵۲ :
گفت علم آن در كتابى نزد پروردگار من است پروردگارم نه خطا مى‏كند و نه فراموش مى‏نمايد

الملک ۲۶ :
بگو علم [آن] فقط پيش خداست و من صرفا هشدار دهنده‏اى آشكارم

سبا ۶ :
و كسانى كه از دانش بهره يافته‏اند مى‏دانند كه آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده حق است و به راه آن عزيز ستوده[صفات] راهبرى مى‏كند

لقمان ۲۰ :
آيا ندانسته‏ ايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مسخر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است و برخى از مردم در باره خدا بى[آنكه] دانش و رهنمود و كتابى روشن [داشته باشند] به مجادله برمى‏خيزند

و اراجیف بسیاری از این دست .
علم ستیزی در اسلام بر خلاف ادعای گنجی که به قول زنده یاد فاضلی سعی دارد اسلام را به گونه ای دیگر چربش کند ! ساخته و پرداخته ی علمای دینی نبوده . بلکه زاده ی خود اسلام و کتاب آسمانیش است .
اینکه علمای اسلام ، قرآن را کتابی میدانند که همه چیز در آن نوشته شده یک داستان منحرف و خارج از اسلام نیست . قرآن چنین ادعاهایی را بارها کرده .

سوای اینها قرآن به روشنی دستور به کشتار مخالف و ناباورین به اسلام داده که باز هم این زاده ی ذهن علمای اسلامی نیست .



توبه ۵ :
پس چون ماه‏هاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند راه برايشان گشاده گردانيد زيرا خدا آمرزنده مهربان است

غافر ۴۰ :
پس وقتى حقيقت را از جانب ما براى آنان آورد گفتند پسران كسانى را كه با او ايمان آورده‏اند بكشيد و زنانشان را زنده بگذاريد و[لى] نيرنگ كافران جز در گمراهى نيست

بقره ۱۹۱ :
و هر كجا بر ايشان دست‏يافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما را بيرون راندند آنان را بيرون برانيد [چرا كه] فتنه [=شرك] از قتل بدتر است [با اين همه] در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند پس اگر با شما جنگيدند آنان را بكشيد كه كيفر كافران چنين است

النساء ۸۹ :
همان گونه كه خودشان كافر شده‏اند آرزو دارند [كه شما نيز] كافر شويد تا با هم برابر باشيد پس زنهار از ميان ايشان براى خود دوستانى اختيار مكنيد تا آنكه در راه خدا هجرت كنند پس اگر روى برتافتند هر كجا آنان را يافتيد به اسارت بگيريد و بكشيدشان و از ايشان يار و ياورى براى خود مگيريد

النساء ۹۱ :
به زودى گروهى ديگر را خواهيد يافت كه مى‏خواهند از شما آسوده خاطر و از قوم خود [نيز] ايمن باشند هر بار كه به فتنه بازگردانده شوند سر در آن فرو مى‏برند پس اگر از شما كناره‏گيرى نكردند و به شما پيشنهاد صلح نكردند و از شما دست برنداشتند هر كجا آنان را يافتيد به اسارت بگيريد و بكشيدشان آنانند كه ما براى شما عليه ايشان تسلطى آشكار قرار داده‏ايم

همینها نشان میدهد که بر خلاف باور شما ، اسلام چه با علمای اسلامی ، چه بی علمای اسلامی چیز مضر و خطرناکیست . امثال گنجی و سروش هم نه روشنفکر دینی ! بلکه مبلغ مذهبی عقب مانده هستند که سعی دارند آن را به شکل مدرن بزک کنند و تحویل دهند .

در مورد شواهد سخن گفتید ، همان شواهد نشان میدهد که اسلام پس از ورودش به آباد ترین و متمدن ترین جوامع آنها را زوال و نابودی کشانده جالب است در مورد دینی مثل مسیحیت با اینکه گندی مانند قرون وسطا را نمایندگی میکند به مانند اسلام موجبات نابودی فرهنگ و تمدن غرب را فراهم نکرد .

sonixax
05-01-2012, 02:19 AM
كاوه گرامي يك مرور ديگري به آن فهرست دانشمندان اسلامي انداختم و نام خيام را هم ديدم . خيامي كه مسلمان كه نبوده هيچ ، به خدا و روز قيامت هم اعتقادي نداشته . من تمام اسامي آن فهرست را نميشناسم ، ولي وجود نامهايي مانند خيام و ابن سينا و ... به كل اعتبارش را مخدوش ميسازد و باز تاييدي است بر سخن ما . البته برخي اسامي مانند فارابي را هم چند بار نوشته اند !!!

اگر من فردا روزي از ترس جانم به دروغ بگويم مسلمانم ، مسلمان ميشوم ؟

Kaveh
05-01-2012, 02:28 AM
sonixax گرامی.

در مورد گنجی و سروش (که نامی از او نبردم و اصولا مشکل دارم با او) بنده با تمام عقایدشان موافق نیستم ولی شما بفرمایید برای
مذهبیون ایران روشنفکر دینیشان کیست؟ چه کسی باید دست به جراحی در عقاید پوسیده بزند و فکر کردن بیرون قرآن و حدیث و فلسفیدن را تمرین کند؟
اینها را که ما به مبلغ مذهبی بودن می رانیم و در داخل مرتد می شمارند. تکلیف معتقدین چیست؟
در داخل که جز حوزه های جهلشان جایی نگذاشته اند برای تفکر دینی؟ همه شان را بکشیم یا به بی دینی تغییرشان دهیم؟

متاسفانه شما دچار اسلاموفوبیای شدیدی هستید. حرفهایم را گاهی
بیش از سه بار تکرار کردم باز شما برمی گردید به اسلام بد! بدیهی است
که هیچ خوبی را در کنار اسلام نمی توانید تصور کنید مگر اینکه اسلامش را حذف کنید.
تمام آن دانشمندان هم از تمدنهای قبلی بودند! تصویری هم کشیدید از دوران قبل اسلام
چنان فانتزی که دیگر جایی برای ورود به قلمرو تخیلی پیشرفته قبل اسلامتان متصور نیستم!
مطالبی که در مورد قرآن برایم آوردید چیزهای تازه ای نبود که از آنها بی اطلاع باشم. بحث هم کاملا
از مسیر اصلی منحرف شده و رسیده ایم به خوبی و بدی اسلام. لذا اگر موافق باشید
در همینجا خاتمه اش بدهیم!

---------- ارسال جدید اضافه شده در 02:28 AM ---------- ارسال قبلی در 02:25 AM ----------



كاوه گرامي يك مرور ديگري به آن فهرست دانشمندان اسلامي انداختم و نام خيام را هم ديدم . خيامي كه مسلمان كه نبوده هيچ ، به خدا و روز قيامت هم اعتقادي نداشته . من تمام اسامي آن فهرست را نميشناسم ، ولي وجود نامهايي مانند خيام و ابن سينا و ... به كل اعتبارش را مخدوش ميسازد و باز تاييدي است بر سخن ما . البته برخي اسامي مانند فارابي را هم چند بار نوشته اند !!!

اگر من فردا روزي از ترس جانم به دروغ بگويم مسلمانم ، مسلمان ميشوم ؟

آن لیست طبقه بندی شده است. یعنی علمایی که در چند رشته تبحر داشتند تکرار شده اند.

sonixax
05-01-2012, 02:37 AM
خير ، من از دوران قبل اسلام يك چيز زيبا و قشنگ براي خود نساخته ام . در آن فهرست چنانچه نشانتان دادم حد اقل دو نفر حضور دارند كه ميدانيم مسلمان نبوده اند . ما بقي را هم ميشود تحقيق كرد و ديد كدامشان مسلمان بوده اند و كدامشان براي حفظ جان ميگفته اند كه مسلمانند .
اين كه در دوران حكومت اسلام ميزيسته اند دليل بر آن نميشود كه مسلمان بوده باشند . در ضمن من نگفتم آن دانشمندان مال قبل اسلام بوده اند . بلكه گفتم آنچه شما به اسلام نسبت ميدهيد در حقيقت پسمانده ي تمدن هاي نابود شده به دست اسلام هستند ، كما اينكه اسلام تا قبل از خروجش از عربستان هيچ پخي نبود !
در مورد امثال گنجي هم بهتر است مردم ايران همان مسلمان عقبمانده بمانند تا با طناب اينها به چاه ديگري بيوفتند ! بنده به هيچ عنوان در اين زمينه با شما هم راي نيستم و اين جانوران را روشنفكر نميدانم . در داخل هم براي شيره ماليدن سر عوام آنها را مرتد ميدانند ، همان طور كه خاتمي را خارج شده از بدنه حكومت !!!!
در مورد سورش كه اوضاع از اين هم بدتر است چرا كه رسمن دروغ ميگويد ! باز گنجي به اين تابلويي دروغ تحويل نميدهد .
اگر هم فكر ميكنيد مطلب منحرف شده ، مشكلي با تمام كردنش در همينجا ندارم:53:

Agnostic
05-01-2012, 04:46 PM
موافقم در این مساله شکی نیست. اما نه مطلقا در همه جای ایران، تعدادشان مگر چقدر بوده؟ هیچ نبرد و مقاومتی را هم بی تلفات نمی توان شکست.

سئوال من این است که این نیروی نظامی که کل ایران را در نوردید و غارت کرد و کشت و خون به راه انداخت از کجا جانشین و تقویت می شده؟ نفرات کشته شده را با چه کسانی جایگزین می کردند؟ مگر صحرای عربستان چقدر جمعیت داشت؟

در بین النهرین اقوام سامی نژادی بودند که به اسلام گرویدند و تعدادشان زیاد بوده.

همچنین همواره درصدی از مردم یک کشور هستند که با اشغالگران همکاری میکنند.

البته این از لحاظ اخلاقی متفاوت است مثلا آمریکا برای ضمیمه کردن خاک عراق و افغانستان به این کشورها نیامده و همکاران افغانی و عراقی آمریکا دشمن ملتشان نیستند. و به نظرم اگر آمریکا به هدف سرنگونی حکومت اسلامی به ایران حمله کند و قصد تجزیه و تغییر خاک ایران را نداشته باشد همکاری با آمریکا بد نیست.
ولی مثلا عراق به هدف نابودی کشور ایران (انگیزه نژادی و استعماری) به ایران حمله کرد و مجاهدین خلق با عراق همکاری کردند و برخی اعراب خوزستان هم همینطور.

عقل حکم میکند که در آن زمان هم همه مردم یک فکر و یکرنگ نبوده اند. آنهایی که با اعراب همکاری کردند مثل مجاهدین خلق در زمان ما، دیدند که اعراب اموال مردم را غارت می کنند و زنان و بچه ها را به بردگی می برند ولی به هدف بهره بردن از غارت و تجاوز یار دشمن شدند.

مقاومتهایی که در تاریخ ثبت شده که چند قرن طول کشیده نشان می دهد که اکثر مردم ایران تا چند قرن اسلام را قبول نداشتند.

یک نمونه دیگر از اینکه عده ای کم قدرتمندانه بر مردم حکومت می کنند و چپاول می کنند همین جمهوری اسلامی است. ببینید 20 در صد مردم موافق حکومت ملایان هستند که اکثرا فقرا هستند اینها توسط موتلفه کنترل میشوند نهاد کمیته امداد به آنها پول بخور و نمیر می دهد و هنگام لزوم آنها را به شهرهای بزرگ برای شرکت در راهپیمایی می آورد. 20 در صد 70 میلیون میشود 14 میلیون که کم هم نیستند.
عده ای دیگر کارمندند و از ترس مجازات در رای گیری ها شرکت می کنند.
راهپیمایی های ملیونی را با چند ده هزار پلیس و پاسدار سرکوب کردند.
در سوریه 90 در صد مردم مخالف بشار اسد هستند و مسلح هم هستند ولی یکسال است می جنگند کاری از پیش نمی برند.

در ضمن در زمان حمله اعراب حکومت مرکزی نبوده و هر استانی برای خودش مدعی بوده. مثل اینکه در جنگ ایران و عراق هیچ استانی به خوزستان کمک نمیکرد و جالب بود اگر پایتخت ایران امروز مثل پایتخت ساسانیان در استان مرزی مثلا در اهواز بود!

Theodor Herzl
05-01-2012, 06:35 PM
اصولاً یک دین که بر پایه خرافات است چه تأثیری میتواند بر علم و دانش داشته باشد ، این خودش یک oxymoron است ، دانشمند اسلامی ، دانشمند مسیحی‌ ، دانشمند یهودی! مثلا تعداد یهودیان زیاد نسبت به جمعیت که جایزه نوبل گرفتند از بقیه بیشتر است ،ولی‌ آیا یهودیت تأثیری مثلا در کشف یک دانشمند فیزیک گرفته است؟ خیر! بیشتر به نظر من شرایط و امکانات و همچنین ملیت به دانشمند بودن یک نفر کمک می‌کند ، ممکن است یک شخصی‌ که در موزامبک به دنیا آماده باشد ، بتواند استاد دانشگاه هاروارد شود که یک یهودی بروکلین در نیویورک یا یک مسلمان از مناطق مسلمان نشین نییوجرزی اگر امکانات مساوی داشته باشد.

هانی
05-01-2012, 08:16 PM
مقاومتهایی که در تاریخ ثبت شده که چند قرن طول کشیده نشان می دهد که اکثر مردم ایران تا چند قرن اسلام را قبول نداشتند. با سلام کدام مقاومت؟ اتفاقا ایران به راحتی پذیرفت اسلام رو و مقاومتی نداشته.

sonixax
05-01-2012, 08:18 PM
اصولاً یک دین که بر پایه خرافات است چه تأثیری میتواند بر علم و دانش داشته باشد ، این خودش یک oxymoron است ، دانشمند اسلامی ، دانشمند مسیحی‌ ، دانشمند یهودی! مثلا تعداد یهودیان زیاد نسبت به جمعیت که جایزه نوبل گرفتند از بقیه بیشتر است ،ولی‌ آیا یهودیت تأثیری مثلا در کشف یک دانشمند فیزیک گرفته است؟ خیر! بیشتر به نظر من شرایط و امکانات و همچنین ملیت به دانشمند بودن یک نفر کمک می‌کند ، ممکن است یک شخصی‌ که در موزامبک به دنیا آماده باشد ، بتواند استاد دانشگاه هاروارد شود که یک یهودی بروکلین در نیویورک یا یک مسلمان از مناطق مسلمان نشین نییوجرزی اگر امکانات مساوی داشته باشد.

دقیقن همین طوره کسرا جان - یک فهرستی کاوه گرامی فرستاده بودند :

http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_Muslim_scientists

حال ببینید چند تایشان ایرانی بودند :

http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_Persian_scientists_and_scholars

Mehrbod
05-01-2012, 08:21 PM
با سلام کدام مقاومت؟ اتفاقا ایران به راحتی پذیرفت اسلام رو و مقاومتی نداشته.


عضویت شما را خوش‌آمد می‌گویم :53:

اما درباره مقاومت. به نظر شما اگر امروز کشوری به ایران حمله کند و بخواهد دین مسیحیت را با اسلام جایگزین کند، آیا مردم مسلمان ایران مقاوت نمی‌‌کنند؟

هانی
05-01-2012, 08:30 PM
عضویت شما را خوش‌آمد می‌گویم :53: اما درباره مقاومت. به نظر شما اگر امروز کشوری به ایران حمله کند و بخواهد دین مسیحیت را با اسلام جایگزین کند، آیا مردم مسلمان ایران مقاوت نمی‌‌کنند؟ با احتمالات که نمیشه استدلال کرد؟بالاخره باید دلیل اقامه کنید. این مقاومت چقدر بوده؟ توسط کیا بوده؟

Mehrbod
05-01-2012, 08:35 PM
با احتمالات که نمیشه استدلال کرد؟بالاخره باید دلیل اقامه کنید. این مقاومت چقدر بوده؟ توسط کیا بوده؟

دوستان دیگر این فاروم یک نقشه‌ای ساخته بودند به نام «تازش» که با نشان دادن جایگاه‌های حمله و مقاوت و شرح آن بخوبی این بخش را توضیح می‌داد.

اما با استناد به نوشته‌های تاریخی و همچنین عقل سلیم (common sense) هم می‌دانیم که کسی دوست ندارد دین خود را بدگراند.
دین نیاکان ما زرتشتی‌گری و پیشتر از آن میتراییسم و .. بوده است و در هر بازه زمانی که دینی تازه‌پا آمده، در کنار آن خواه ناخواه مقاوت هم بوده است.

Anarchy
05-01-2012, 08:38 PM
با سلام کدام مقاومت؟ اتفاقا ایران به راحتی پذیرفت اسلام رو و مقاومتی نداشته.
دوست گرامی ضمن خوش آمد در این مورد به این پست مراجعه کنید:
#20 (http://www.daftarche.com/showthread.php/21-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%9F?p=9490&viewfull=1#post9490)

Theodor Herzl
05-02-2012, 05:02 AM
با سلام کدام مقاومت؟ اتفاقا ایران به راحتی پذیرفت اسلام رو و مقاومتی نداشته.

با درود دوست گرامی‌ ، در این لینک متونید تاریخ مقاومت ایرانیان را ببینید که به گفته تاریخ تبری تمامی‌ سرزمین به جنگ گشوده شد ، ایران یک پارچه خون شده بود.

http://golshan.com/pazhoohesh/pazheslam/iran/main.html

به عنوان مثال مقاومت در سیستان

437438

Agnostic
05-02-2012, 09:05 AM
اصولاً یک دین که بر پایه خرافات است چه تأثیری میتواند بر علم و دانش داشته باشد ، این خودش یک oxymoron است ، دانشمند اسلامی ، دانشمند مسیحی‌ ، دانشمند یهودی! مثلا تعداد یهودیان زیاد نسبت به جمعیت که جایزه نوبل گرفتند از بقیه بیشتر است ،ولی‌ آیا یهودیت تأثیری مثلا در کشف یک دانشمند فیزیک گرفته است؟ خیر! بیشتر به نظر من شرایط و امکانات و همچنین ملیت به دانشمند بودن یک نفر کمک می‌کند ، ممکن است یک شخصی‌ که در موزامبک به دنیا آماده باشد ، بتواند استاد دانشگاه هاروارد شود که یک یهودی بروکلین در نیویورک یا یک مسلمان از مناطق مسلمان نشین نییوجرزی اگر امکانات مساوی داشته باشد.

دوست گرامی مثل اینکه اشتباه در تاپیک حمله اعراب پست دادین.
http://www.daftarche.com/showthread.php/461-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D 9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%21?goto=newpo st