Mehrbod
11-09-2018, 01:12 PM
مهربد آن مطلب من که میخواستم منتشر کنم، نیاز به ویرایشهای زیادی دارد که فکر کنم کمی زمان خواهد برد تا
برای انتشار مناسب شود. اما به نظر من وضع زندگی شخص از منظر ناظر بیرونی چندان معیار درستی برای سنجش
درجهی هوشمندی شخص نیست. به چند دلیل، که دو دلیل بدیهی و روشن (فعلا) اینها هستند:
1- اگر معیار هوشمندی وضع زندگی شخص در جهان واقع است، نتیجتا ما نیازمند این هستیم که معیارهایی را برای
نمره دادن به سطح هوش افراد داشته باشیم که خب الزاما از طرف خودِ شخص مورد پذیرش نیستند. معیارهایی مثل
وضع درآمد و رفاه و حال و سلامت! خب اینها الزاما شاید برای خود شخص چندان اهمیت نداشته باشند. مثلا کسی
که وضع درآمد و زندگی معمولی دارد، به تریاک علاقهی زیادی دارد، اما به آن وابسته نیست و از جوانب زندگی شخصی
خود بسیار لذت میبرد و اصلا ناراضی نیست. او از اینکه نهایتا 4 یا 5 دهه را به همین شکل زندگی کند و لذت ببرد کاملا
راضی است و دلش نمیخواهد خودش را چندان درگیر مسائل سلامتی و قیل و قال زندگی کند. از نگاه بیرونی و از دور،
او یک معتاد خاکبرسرِ زپرتی است، اما الزاما این درست نیست. او یک انتخاب کرده، چند دهه زندگی با لذت و عیش!
حتی ممکن است در او استعدادهای عجیبغریب هم دیده شود، مثلا فرض کنید همین آدم خیلی سریعتر از دیگران
میتواند یک زبان جدید را بیاموزد.
2- یک مسالهی مهم دیگر این است که ممکن است شخصی در ایران مثلا آدم باهوشی باشد، خیلی هم تلاش کند
اما باز به نتیجهی چندانی نرسد! یعنی این تصور که هر کس که به جایی رسیده و موفقیتی و زندگی باکیفیتی بدست
آورده، مزد هوش و تلاش بالای خود را گرفته و هر کس که زندگیِ فلاکتباری دارد یا خیلی معمولی میگذراند، قطعا
لیاقتاش همین بوده، قطعا تصور نادرستی است، چرا که در همین ایران شما برای اینکه از شهرستان، پیشرفت کنید
و به جایی برسید و زندگی باکیفیتی برای خود دست و پا کنید، حقیقتا به خیلی از چیزها، علاوه بر هوش و تلاش نیازمند
هستید. یعنی هم رقابت چنان بالاست برای موقعیتهای بسیار محدود و هم پیوند فساد و وضعیت فاجعهبار اقتصادی
چنان عمیق، که هیچ تضمینی نیست که تلاش و هوش شما را به جایی برسانند! درک این شرایط هم واقعا جز اینکه
از نزدیک تجربه شود، ممکن نیست...:e402:
سنجه هوشمندی در «راهکاریابی کارآمد» است. کسیکه معتاد است و از زندگی خود خوشنود و میتواند
گرچه معتاد, ولی دوز خود را همواره با راهکاریابی هوشمندانه دست و پا کرده و لنگ نماند, پس بسیار باهوش است.
نمونهی دوّم نمونهایست که بیشتر کسانیکه من این روش سنجش را باهاشان
در میان گذاشتهام به میان میآورند. نکتهای که اینجا گم میشود و مایهی سردرگرمی است:
پیچیدگی رایانش <> نادرستیِ روش
به زبان دیگر, چیزیکه شما این است:
اگر ما به هوش یک عدد بدهیم, بگویید کس A و B هر دو هوشی به اندازهی ۱۴۰ دارند,
و از آنجاییکه A در آمریکا زاده شده میلیاردر و B چون در ایران, یک سرمایهدار کوچک, پس A باهوشتر از B
به نظر میرسد هنگامیکه در واقعیت هر دو هوشی یک اندازه دارند.
لغزش شما آن خواهد بود که پنداشتهاید گفته شده «دستآوردها = هوش». هنگامیکه سخن از «راهکاریابی کارآمدانه» بوده است.
این دو کس هر میتوانند هوشی یک اندازه داشته باشند, ولی برای ما که دسترسی به این عدد نداریم و نمیتوانیم داشته باشیم,
تنها چیزیکه میتوانیم بسنجیم توان راهکاریابی آن دو در رویارویی با دشواریهای زندگی خود بوده است. در این نگاه, ما میتوانیم
به زندگی این دو بنگریم و آنگاه خواهیم دید که آهان, B گرچه کمتر پولدار و پردستآورد به چشم میاید, ولی بجایش گرفتاریهایی
را در زندگی از سر باز کرده که نیازمند هوشمندی بالا بوده اند و پس باهوش است.
به زبان دیگر «سنجهی هوش» ما بدرستی کار میکند و برآوردی نزدیک به واقعیت به ما میدهد. از آن بهتر, بیانگارید کس دیگری
بگوییم C که او هم در ایران زاده شده داریم و این C از A هم از راهی قانونی و درست میلیاردرتر میشود. اگر آماج C و B هر دو
پولدارتر شدن بوده باشد, کدام باهوشتر است, B یا C؟ بیگمان C.
ولی آیا C از A باهوشتر است؟
بستگی دارد. چون ما اینجا میدانیم A و B هوشی یک اندازه داشتهاند کار آسان است. ولی بیانگارید که ما
نمیدانیم میان A و B کدام باهوشتر بوده است, آنگاه اگر A و C هر دو باز آماجشان پولدارتر شدن بوده باشد باز C باهوشتر است
مگر آنکه A هم در زندگی گرفتاریهای خودش را داشته بوده باشد, بگوییم نمیدانم یک دست نداشته باشد!
سنجهی نامبرده همواره درست کار میکند, ولی «رایانش - computation» هوش نمیکند و نیازی هم ندارد بکند و هر کس
که جز این بگوید و بیانگارید هوش مرپذیر (numerable) است یاوه گفته است. چرا؟ چون دشواریهایی که در جهان هستند
از بیشمار جنس و ساخت گوناگون اند و هیچ راهی فرنودانه در دست نیست که یک عدد به همهی آنها داد و پیشبینی کرد
که کارنمایی (performance) کس چه خواهد بود.
دشواریهای از جنس گوناگون مانند سیب و پرتقال میمانند و نیمتواند این دو را با هم جمع زد و تنها آزمونگر راستین همان
کارنمایی فربودین (real performance) در جهان بیرونی خواهد بود که در پایان میگوید, بهمان کس بسنده باهوش بوده است یا نه.
برای انتشار مناسب شود. اما به نظر من وضع زندگی شخص از منظر ناظر بیرونی چندان معیار درستی برای سنجش
درجهی هوشمندی شخص نیست. به چند دلیل، که دو دلیل بدیهی و روشن (فعلا) اینها هستند:
1- اگر معیار هوشمندی وضع زندگی شخص در جهان واقع است، نتیجتا ما نیازمند این هستیم که معیارهایی را برای
نمره دادن به سطح هوش افراد داشته باشیم که خب الزاما از طرف خودِ شخص مورد پذیرش نیستند. معیارهایی مثل
وضع درآمد و رفاه و حال و سلامت! خب اینها الزاما شاید برای خود شخص چندان اهمیت نداشته باشند. مثلا کسی
که وضع درآمد و زندگی معمولی دارد، به تریاک علاقهی زیادی دارد، اما به آن وابسته نیست و از جوانب زندگی شخصی
خود بسیار لذت میبرد و اصلا ناراضی نیست. او از اینکه نهایتا 4 یا 5 دهه را به همین شکل زندگی کند و لذت ببرد کاملا
راضی است و دلش نمیخواهد خودش را چندان درگیر مسائل سلامتی و قیل و قال زندگی کند. از نگاه بیرونی و از دور،
او یک معتاد خاکبرسرِ زپرتی است، اما الزاما این درست نیست. او یک انتخاب کرده، چند دهه زندگی با لذت و عیش!
حتی ممکن است در او استعدادهای عجیبغریب هم دیده شود، مثلا فرض کنید همین آدم خیلی سریعتر از دیگران
میتواند یک زبان جدید را بیاموزد.
2- یک مسالهی مهم دیگر این است که ممکن است شخصی در ایران مثلا آدم باهوشی باشد، خیلی هم تلاش کند
اما باز به نتیجهی چندانی نرسد! یعنی این تصور که هر کس که به جایی رسیده و موفقیتی و زندگی باکیفیتی بدست
آورده، مزد هوش و تلاش بالای خود را گرفته و هر کس که زندگیِ فلاکتباری دارد یا خیلی معمولی میگذراند، قطعا
لیاقتاش همین بوده، قطعا تصور نادرستی است، چرا که در همین ایران شما برای اینکه از شهرستان، پیشرفت کنید
و به جایی برسید و زندگی باکیفیتی برای خود دست و پا کنید، حقیقتا به خیلی از چیزها، علاوه بر هوش و تلاش نیازمند
هستید. یعنی هم رقابت چنان بالاست برای موقعیتهای بسیار محدود و هم پیوند فساد و وضعیت فاجعهبار اقتصادی
چنان عمیق، که هیچ تضمینی نیست که تلاش و هوش شما را به جایی برسانند! درک این شرایط هم واقعا جز اینکه
از نزدیک تجربه شود، ممکن نیست...:e402:
سنجه هوشمندی در «راهکاریابی کارآمد» است. کسیکه معتاد است و از زندگی خود خوشنود و میتواند
گرچه معتاد, ولی دوز خود را همواره با راهکاریابی هوشمندانه دست و پا کرده و لنگ نماند, پس بسیار باهوش است.
نمونهی دوّم نمونهایست که بیشتر کسانیکه من این روش سنجش را باهاشان
در میان گذاشتهام به میان میآورند. نکتهای که اینجا گم میشود و مایهی سردرگرمی است:
پیچیدگی رایانش <> نادرستیِ روش
به زبان دیگر, چیزیکه شما این است:
اگر ما به هوش یک عدد بدهیم, بگویید کس A و B هر دو هوشی به اندازهی ۱۴۰ دارند,
و از آنجاییکه A در آمریکا زاده شده میلیاردر و B چون در ایران, یک سرمایهدار کوچک, پس A باهوشتر از B
به نظر میرسد هنگامیکه در واقعیت هر دو هوشی یک اندازه دارند.
لغزش شما آن خواهد بود که پنداشتهاید گفته شده «دستآوردها = هوش». هنگامیکه سخن از «راهکاریابی کارآمدانه» بوده است.
این دو کس هر میتوانند هوشی یک اندازه داشته باشند, ولی برای ما که دسترسی به این عدد نداریم و نمیتوانیم داشته باشیم,
تنها چیزیکه میتوانیم بسنجیم توان راهکاریابی آن دو در رویارویی با دشواریهای زندگی خود بوده است. در این نگاه, ما میتوانیم
به زندگی این دو بنگریم و آنگاه خواهیم دید که آهان, B گرچه کمتر پولدار و پردستآورد به چشم میاید, ولی بجایش گرفتاریهایی
را در زندگی از سر باز کرده که نیازمند هوشمندی بالا بوده اند و پس باهوش است.
به زبان دیگر «سنجهی هوش» ما بدرستی کار میکند و برآوردی نزدیک به واقعیت به ما میدهد. از آن بهتر, بیانگارید کس دیگری
بگوییم C که او هم در ایران زاده شده داریم و این C از A هم از راهی قانونی و درست میلیاردرتر میشود. اگر آماج C و B هر دو
پولدارتر شدن بوده باشد, کدام باهوشتر است, B یا C؟ بیگمان C.
ولی آیا C از A باهوشتر است؟
بستگی دارد. چون ما اینجا میدانیم A و B هوشی یک اندازه داشتهاند کار آسان است. ولی بیانگارید که ما
نمیدانیم میان A و B کدام باهوشتر بوده است, آنگاه اگر A و C هر دو باز آماجشان پولدارتر شدن بوده باشد باز C باهوشتر است
مگر آنکه A هم در زندگی گرفتاریهای خودش را داشته بوده باشد, بگوییم نمیدانم یک دست نداشته باشد!
سنجهی نامبرده همواره درست کار میکند, ولی «رایانش - computation» هوش نمیکند و نیازی هم ندارد بکند و هر کس
که جز این بگوید و بیانگارید هوش مرپذیر (numerable) است یاوه گفته است. چرا؟ چون دشواریهایی که در جهان هستند
از بیشمار جنس و ساخت گوناگون اند و هیچ راهی فرنودانه در دست نیست که یک عدد به همهی آنها داد و پیشبینی کرد
که کارنمایی (performance) کس چه خواهد بود.
دشواریهای از جنس گوناگون مانند سیب و پرتقال میمانند و نیمتواند این دو را با هم جمع زد و تنها آزمونگر راستین همان
کارنمایی فربودین (real performance) در جهان بیرونی خواهد بود که در پایان میگوید, بهمان کس بسنده باهوش بوده است یا نه.