PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فهرست سفسطه‌ها (مغالطات)



دفترچه
10-10-2010, 08:37 PM
فهرست مغالطات (http://fa.wikipedia.org/wiki/%C3%99%C2%81%C3%99%C2%87%C3%98%C2%B1%C3%98%C2%B3%C 3%98%C2%AA_%C3%99%C2%85%C3%98%C2%BA%C3%98%C2%A7%C3 %99%C2%84%C3%98%C2%B7%C3%98%C2%A7%C3%98%C2%AA)
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


* مغالطات ابهام

مغالطه اشتراک لفظ: استفاده از واژه‌هایی که دارای دو یا چند معنا هستند؛ بدون قرینه‌ای که بر معنای موردنظر دلالت کند.
کژتابی یا ابهام ساختاری: به کارگیری جمله‌ای که می‌تواند به دو یا چندگونه بیان و فهمیده شود.
مغالطه ابهام واژه: استفاده از واژه‌های مبهمی که قابلیت تفسیرهای گوناگون دارند.
اهمال سور:عدم ذکر سور قضیه و تلقی آن به عنوان قضیه‌ای کلی
تعریف دوری: تعریف دو شیء یا لفظ مبهم به یک‌دیگر در حالی که برای شناخت هر یک نیازمند به شناخت دیگری باشیم.


* مغالطات عدم دقت برای گمراه‌سازی

مغالطه کنه و وجه: معرفی یک صفت یا یک جنبه خاص از یک پدیده به عنوان ذات و اساس آن
علت جعلی: معرفی امری که علت نیست یا بخش کوچکی از علت است به عنوان علت اصلی
بزرگ‌نمایی: جلوه دادن جنبه یا جنبه‌های خاصی از یک واقعیت به صورت بزرگ‌تر و مهم‌تر از آن‌چه هست
کوچک‌نمایی: جلوه دادن جنبه یا جنبه‌های خاصی از یک واقعیت به صورت کوچک‌تر و کم‌اهمیت‌تر از آن‌چه هست
مغالطه متوسط: مغالطه آماری برای بیان اطلاعات خاص مورد نظر
نمودار گمراه‌کننده: استفاده از نمودارهای مغرضانه برای بیان اطلاعات آماری
تصویر گمراه‌کننده: استفاده نادرست از اندازه تصویری که نشانه داده‌های آماری به کار می‌رود.


* مغالطات نقل

دروغ: عدم مطابقت خبر با واقعیت
توریه: بیان سخنی که معنای آن به ظاهر درست است؛ اما آن‌چه مخاطب از آن درک می‌کند نادرست و دروغ است.
نقل قول ناقص: نقل گزینشی بخشی از سخنان دیگران بدون توجه به پیام اصلی او در مجموعه سخنانش
تحریف: کاستن و افزودن محتوای یک متن
تفسیر به رأی یا تفسیر نادرست: تفسیر یک سخن مغایر با اغراض گوینده و موافق با اغراض شخص.
مغالطه تأکید لفظی: تکیه و تأکید بر برخی از الفاظ یک قضیه و استنباط معانی که موردنظر گوینده نیست.


* مغالطات ادعای بدون استدلال

استدلال از راه سنگ: ایجاد زمینه‌ای برای طلب نکردن دلیل از سوی مخالفان و سلب امکان نقادی مدعای موردنظر.
اتهام نادانی: ادعای این‌که آن مدعا بسیار واضح و بدیهی‌است و نیاز به استدلال ندارد.
مسموم کردن سرچشمه: نسبت دادن یک صفت منفی و مذموم به مخالفان آن مدعا یا کسانی که تردید می‌کنند.
مغالطه تله‌گذاری: نسبت دادن یک صفت مثبت و ممدوح به موافقان آن مدعا یا مخاطبانی که آن را می‌پذیرند.
مغالطه توسل به جهل: این‌که مدعای موردنظر نفی نشده‌است یا دلیلی برخلاف آن نیست، پس آن درست است.
مغالطه طلب برهان: درخواست از مخاطبان که اگر مدعای موردنظر را نمی‌پذیرند، بر ضد آن دلیل بیاورند.
مغالطه طرد شقوق: با ذکر عیوب شقوق مختلف، مطلوبیت شق مورد نظر را اثبات کردن.
مغالطه تکرار: تکرار مدعا به جای استدلال برای اثبات آن.
فضل‌فروشی: تظاهر به داشتن کمالات و فضل بسیار برای این که سخن او پذیرفته شود.
کمیت‌گرایی افراطی: استفاده نابه‌جا از اعداد و ارقام برای نشان دادن دقت زیاد مدعا.
مغالطه بیان عاطفی: استفاده از کلماتی با بار ارزشی مثبت به جای استدلال‌های موافق یک مدعا و بالعکس.
عبارات جهت‌دار: استفاده از کلماتی با بار ارزشی مثبت و منفی به جای استدلال یک مدعا.
مغالطه توسل به احساسات: تأثیر روانی بر مخاطب و استفاده از احساسات و عواطف برای منحرف کردن او از مقام استدلال.
تهدید: جای‌گزین کردن زور به جای استدلال یعنی اگر مدعای موردنظر را نپذیرد، آسیبی به او خواهد رسید.
تطمیع: جای‌گزین کردن منفعت‌طلبی به جای استدلال؛ یعنی اگر مدعای موردنظر را بپذیرد، نفعی به او می‌رسد.
جلب ترحم: جای‌گزین کردن ترحم و دلسوزی به جای استدلال؛ یعنی تشویق به پذیرفتن سخن شخص قابل ترحم
آرزواندیشی: جای‌گزین کردن امید و آرزو به جای استدلال.
عوام‌فریبی: استفاده از هیجان جمعی، گرایش به تفاخر به جای استدلال.
مغالطه توسل به مرجع: استفاده از نظر افراد مشهور به عنوان حجت و دلیل برای یک مدعا
مغالطه تجسم: فرض و گمان یک جسم عینی و خارجی به ازای هر یک از الفاظ و کلمات.
مغالطه توسل به احتمالات: بهره‌گیری از احتمالات به جای استدلال.
مغالطه جزمی‌گرایی: مطرح کردن مدعا و اجازه ندادن تشکیک در آن.


* مغالطات مقام نقد

پارازیت: ایجاد وقفه در ارائه یک سخن یا پیام و یا ایجاد مانع در رسیدن آن به مخاطب.
اتهام ابهام: مبهم و نامفهوم شمردن سخنی که مبهم نیست.
تکذیب نادرست:دروغ و غیرواقعی معرفی کردن یک مدعا
ساده‌انگاری مدعا: پیش‌پا افتاده تلقی کردن یک مدعا.
اتهام مغالطه: مغالطه‌آمیز معرفی کردن سخنی که مغالطه‌آمیز نیست، بدون ارائه دلیل برای آن.
مغالطه توسل به شخص: نقد گوینده به جای نقد گفته او.
توهین: ناسزا و فحش دادن.
مغالطه منشأ: اشاره به این‌که سرچشمه و اصل موضوع مورد نقد، از شخصیت مذمومی بوده‌است.
مغالطه پهلوان‌پنبه: ترسیم یک مدعای ضعیف و نقد آن به جای نقد مدعای اصلی.
مغالطه کامل نامیسر: رد همه راه‌حل‌های موجود با اشاره به نقاط ضعف آن‌ها و یا مقایسه با کامل نامیسر.
ارزیابی یک‌طرفه: تنها به نقاط ضعف یا قوت موضوعی اشاره کردن و نادرستی یا درستی آن را نتیجه گرفتن.
مغالطه رد استدلال: از نادرست بودن یا مغالطه‌آمیز بودن دلیل یک مدعا،‌ نادرستی خود آن را نتیجه گرفتن.
مناقشه در مثال: به جای رد مدعا، در مثال‌ها و مصادیق آن تردید کردن.
مغالطه تخصیص: رد یک مدعای کلی با اشاره به حالتی خاص و غیرطبیعی که در آن حالت آن مدعا صادق نیست.
بهانه: نپذیرفتن سخنی به علت برخی اشکالات جزئی.
مغالطه جمع مسائل در مسئله واحد: ادغام سؤالات در سؤالی که مبتنی بر پیش‌فرض‌هایی‌است که مخاطب قبول ندارد.


* مغالطات مقام دفاع

عوض کردن موضوع بحث: بحث را به بیراهه کشاندن
نکته انحرافی: منتفی کردن زمینه پاسخ‌گویی با یک نکته بی‌ربط
شوخی بی‌ربط: استفاده از طنز و لطیفه برای پوشاندن ضعف خود و تشویش اذهان عمومی.
مغالطه توسل به واژه‌های مبهم: در مقام توجیه یک مدعای نادرست، به تفسیر دلخواه از واژه‌های مبهم پرداختن.
توسل به معنای تحت‌اللفظ: در مقام توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که منظور اصلی معنای تحت‌اللفظ برخی از واژه‌ها بوده، نه معنای متبادر به ذهن.
مغالطه تغییر تعریف: در مقام توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که از برخی واژه‌ها معانی خاص دیگری مورد نظر بوده‌است.
مغالطه تغییر موضع: در مقام توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که آن سخن از دیدگاه و نقطه‌نظر خاصی بیان شده‌است.
مغالطه استثنای بی‌اهمیت: پذیرش مثال نقض، اما غیرمهم و بی‌تأثیر جلوه دادن آن.
مغالطه از طریق تخطئه مخاطب: اشاره به این‌که خود منتقد هم مرتکب همان خطایی شده که از آن انتقاد می‌کند.
تبعیض‌طلبی: درخواست این که ملاک‌های نقد مدعای او با ملاک نقد مدعای دیگران متفاوت باشد.
مغالطه حفظ پیش‌فرض: بی‌توجهی به شواهد خلاف و اصرار بر مدعا.
پذیرش ظاهری نقد: اشاره به انتقاد و پذیرش ظاهری آن‌ها و باقی ماندن بر مدعای خطا


* مغالطات صوری

عدم تکرار حد وسط: تکرار نشدن حد وسط به طور کامل و دقیق
مغالطه وضع تالی: در یک قضیه شرطی، با فرض تالی، تحقق مقدم را نتیجه گرفتن.
مغالطه رفع مقدم: ئر یگ قضیه شرطی، با رفع مقدم، وضع تالی را نتیجه گرفتن.
مغالطه مقدمات منفی: نتیجه‌گیری از قیاسی با مقدمتین سالبه.
مغالطه مقدمات ناسازگار: استنتاج از قیاس دارای مقدمتین متناقض.
مغالطه افراد غیرموجود: از قضایای کلی، نتیجه جزئی گرفتن.
ایهام انعکاس: برای موجبه کلیه، عکس کلیه و برای سالبه جزئیه، عکس قائل بودن.
سوء تألیف: تعمیم یافته بودن حدی موضوع یا محمول در نتیجه، بدون تعمیم آن در مقدمات قیاس و نیز استنتاج از قیاسی که حد وسط آن در هیچ یک از دو مقدمه تعمیم‌یافته نیست.


* مغالطه در استدلال پیش فرض نادرست

سنت‌گرایی: هر پدیده یا عقیده به یادگار مانده از گذشته، درست و پذیرفته است و هر عقیده بی‌سابقه، مردود و نادرست است.
تجددگرایی: هر پدیده یا عقیده نو و جدید، مقبول و درست است و هر عقیده به یادگارمانده از گذشته مردود است.
فقرگرایی یا توسل به برتری فقر: افراد فقیر و تهی‌دست دارای شخصیت مثبت و افکار درست هستند.
ثروت‌گرایی یا توسل به برتری ثروت: افراد ثروت‌مند و متمول دارای شخصیت مثبت و افکار درست می‌باشند.
مغالطه توسل به اکثریت: هر موضوعی که اکثریت مردم نسبت به آن موافق باشند، درست است.
مغالطه علت شمردن مقدم: در دو حادثه متوالی، حادثه اول، علت حادثه دوم است.
مغالطه علت شمردن مقارن: دو دو حادثه هم‌زمان، یک حادثه، علت حادثه دیگر است.
مغالطه ترکیب: اگر اجزای مجموعه‌ای دارای وصفی باشند، کل آن مجموعه نیز دارای آن وصف خواهد بود.
مغالطه تقسیم: اگر کل مجموعه دارای وصفی باشد، اجزای آن مجموعه نیز دارای همان وصف هستند.
مغالطه میانه‌روی: در هر بحثی با دو نظریه یا طرح مخالف، باید نظر میانه را انتخاب کرد.
مغالطه قمارباز: در وقوع یک امر محتمل، نتیجه مراتب قبلی در مراتب بعدی مؤثر است.


* مغالطه ربطی

مغالطه مضمر مردود: ذکر نکردن یکی از مقدمات که در واقع نادرست است.
مغالطه فصل امر: استفاده از قیاس استثنایی منفصله در حالی که قضیه شرطیه منفصله، حقیقیه یا مانعة‌الخلو نیست.
ذوالحدین جعلی: میان مقدم و تالی قضایای شرطی، رابطه‌ای وجود ندارد و یا قضیه فصلی، حقیقی نیست.
خلط نسبت: استفاده از نسبت‌های غیرمتقارن و غیرمتعدی به عنوان نسبت‌های متقارن و متعدی
مغالطه دلیل نامربوط: استنتاجی که در آن نتیجه منطقی مقدمات نسبت به نتیجه گرفته شده، اعم، اخص یا مباین باشد.
مصادره به مطلوب: استفاده از نتیجه در مقدمه استدلال.
استدلال دوری: به کار بردن مقدمه‌ای که صحت آن وابسته به صحت نتیجه استدلال است.
تعمیم شتاب‌زده: صادر کردن حکم کلی با نمونه ناکافی

مغالطه آماری

پنداشت پرسش

مغالطه تمثیل: تسری دادن حکم یک چیز به چیزی دیگر که در صفتی شبیه چیز اول باشد.



منبع: دانشنامه ی ویکی پدیا، فهرست مغالطات
(به نقل از کتاب منطق کاربردی، نوشته ی سید علی اصغر خندان)

نسخه ی انگلیسی:
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_fallacies (http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_fallacies)

Mehrbod
10-10-2010, 10:32 PM
این‌ها نیاز به اندکی شفاف‌سازی هم دارند! بازگردان بسیاری از آن‌ها براستی هیچ چَم و معنایی ندارد.

admin
10-11-2010, 02:36 AM
این‌ها نیاز به اندکی شفاف‌سازی هم دارند! بازگردان بسیاری از آن‌ها براستی هیچ چَم و معنایی ندارد.

زحمتش پای شما :53:

kourosh_bikhoda
10-11-2010, 10:44 AM
این‌ها نیاز به اندکی شفاف‌سازی هم دارند! بازگردان بسیاری از آن‌ها براستی هیچ چَم و معنایی ندارد.

بپرسید توضیح بدیم.

Mehrbod
10-12-2010, 01:28 AM
زحمتش پای شما :53:

من روی یک نگارش پارسی و شفاف‌شده آن در زمان آزادم دارم کار می‌کنم, نگارش پایانی آن را اینجا خواهم آورد. :53:

---------- ارسال جدید اضافه شده در 01:28 am ---------- ارسال قبلی در 01:21 am ----------


بپرسید توضیح بدیم.

سپاس!

مغالطات صوری: صوری؟
عدم تکرار حد وسط: تکرار نشدن حد وسط به طور کامل و دقیق: یک نمونه؟
مغالطه وضع تالی: در یک قضیه شرطی، با فرض تالی، تحقق مقدم را نتیجه گرفتن: تالی؟ یک نمونه؟
مغالطه رفع مقدم: ئر یگ قضیه شرطی، با رفع مقدم، وضع تالی را نتیجه گرفتن: نمونه؟
مغالطه مقدمات منفی: نتیجه‌گیری از قیاسی با مقدمتین سالبه.: نمونه؟
مغالطه افراد غیرموجود: از قضایای کلی، نتیجه جزئی گرفتن: نمونه؟
ایهام انعکاس: برای موجبه کلیه، عکس کلیه و برای سالبه جزئیه، عکس قائل بودن: نمونه؟
سوء تألیف: تعمیم یافته بودن حدی موضوع یا محمول در نتیجه، بدون تعمیم آن در مقدمات قیاس و نیز استنتاج از قیاسی که حد وسط آن در هیچ یک از دو مقدمه تعمیم‌یافته نیست: نمونه؟
مغالطه فصل امر: استفاده از قیاس استثنایی منفصله در حالی که قضیه شرطیه منفصله، حقیقیه یا مانعة‌الخلو نیست.: بازگردان + نمونه؟
ذوالحدین جعلی: میان مقدم و تالی قضایای شرطی، رابطه‌ای وجود ندارد و یا قضیه فصلی، حقیقی نیست: نمونه؟
خلط نسبت: استفاده از نسبت‌های غیرمتقارن و غیرمتعدی به عنوان نسبت‌های متقارن و متعدی: نمونه؟
مغالطه تجسم: فرض و گمان یک جسم عینی و خارجی به ازای هر یک از الفاظ و کلمات: نمونه؟
اهمال سور:عدم ذکر سور قضیه و تلقی آن به عنوان قضیه‌ای کلی: بازگردان + نمونه؟

kourosh_bikhoda
10-14-2010, 04:32 PM
من روی یک نگارش پارسی و شفاف‌شده آن در زمان آزادم دارم کار می‌کنم, نگارش پایانی آن را اینجا خواهم آورد.

الان شما اون 13 موردی که شمردید رو من نمیفهمم. میخواهید فارسی سازی کنید؟ یا نمونه منظورتون همون مثال هست؟ یک مثال می خواهید؟

Mehrbod
10-31-2010, 05:06 PM
پِهرست سفسته‌ها (مغالطات)


* سفسته‌های گُنگ

کژتابی (ابهام ساختاری): به کارگیری جمله‌ای که می‌تواند به دو و یا چندگونه گفته و فهمیده شود.

سفسته همگرایی واژه (اشتراک لفظ): بکار بردن واژه‌هایی که دارای دو یا چند چَم (معنی) می‌باشند؛

سفسته واژگان گنگ (ابهام): بکار بردن واژه‌های گنگ و مبهمی که می‌توان از آنها برداشت‌های گوناگونی
داشت.

اهمال سور: عدم ذکر سور قضیه و تلقی آن به عنوان قضیه‌ای کلی (؟)

شناساندن دوری (تعریف دوری): شناساندن دو چیز با لفظ مبهم به یکدیگر هنگامیکه برای شناخت هر یک نیازمند به شناخت دیگری
می‌باشیم. (؟)




* سفسته‌های ناهُشیاری برای گمراه‌سازی

سفسته کنه و وجه: جازدن یک زاب یا زاب‌هایی (صفت) از یک پدیده به جای ذات و مایه آن

کُنش ساختگی (علت جعلی): جا زدن امری که کُنش نیست یا آوردن تکه کوچکی از کنش در جایگاه کنش مهادین (اصلی)

بزرگ‌نمایی: نشان دادن گوشه یا گوشه‌های ویژه‌ای از یک واقعیت به ریخت بزرگ‌تر و باارزشتر از آن‌چه هست.

کوچک‌نمایی: نشان دادن گوشه یا گوشه‌های ویژه‌ای از یک واقعیت به ریخت کوچک‌تر و کم‌ارزش‌تر از آن‌چه
هست.

سفسته میانگین (متوسط): سفسته آماری برای بیان داده‌های مذکور

نمودار گمراه‌کننده: بکار بردن نمودارهای ساختگی در جایگاه داده‌های آماری راستین

نگاره گمراه‌کننده (تصویر مغرضانه): بکار بردن نادرست از اندازه نگاره‌ای که نشانه داده‌های آماری به
شمار می‌رود.




* سفسته‌های گفت‌آوردی (نقل)

دروغ: نخواندن خبر با رویداد‌های رُخ داده. (عدم مطابقت خبر با واقعیت)

توریه: آوردن سخنی که سیمای (ظاهر) چَمی (معنی) آن درست است, اما آنچه خواننده یا شنونده از آن دریافت
می‌کند نادرست و دروغ است.

گفت‌آورد نیمه‌کاره (نقل قول ناقص): آوردن گزینشی از سخنان کسی بدون نگاه به پیام مهادین (اصلی) او
در سرتاسر سخنانش

دست بری (دست بُردن,تحریف): کاستن و افزودن به نوشته

تفسیر به رأی یا تفسیر نادرست: تفسیر یک سخن مغایر با اغراض گوینده و موافق با اغراض شخص.

سفسته پافشاری تأکید لفظی: پافشاری و تأکید بر چندی از واژه‌های یک سخن و در آوردن چم‌هایی (معانی) که گوینده در نگر نداشته است.




* سفسته‌های ادعای بدون فرنود واستدلال

فرنود (استدلال) از راه سنگ: درست کردن پیش‌زمینه برای جلوگیری از آورده شدن فرنود و دلیل از سوی
دگراندیش (ایجاد زمینه‌ای برای طلب نکردن دلیل از سوی مخالفان و سلب امکان نقادی ادعای موردنظر.)

انگ (اتهام) نادانی: داو (ادعای) آنکه داو آورده شده بسیار روشن و بدیهی است و نیازی به فرنود (
استدلال) برای اثبات‌پذیری آن نمی‌رود.

زهرآلود کردن سرچشمه: نسبت دادن یک ویژگی (صفت) منفی و مذموم به مخالفان آن ادعا یا کسانی که تردید
می‌کنند.

سفسته تله‌گذاری: نسبت دادن یک ویژگی (صفت) مثبت و ممدوح به موافقان آن ادعا یا مخاطبانی که آن را
می‌پذیرند.

سفسته دست آویز (توسل) به نادانی (جهل): این‌که ادعای موردنظر رد نشده ‌است یا فرنودی در رد بودن آن در دست نیست، پس درست است.

سفسته طلب برهان: درخواست از خوانندگان که اگر داو (ادعا) گفته شده را نمی‌پذیرند، بر ضد آن فرنود (استدلال) بیاورند.

سفسته طرد شقوق: با ذکر عیوب شقوق مختلف، مطلوبیت شق مورد نظر را اثبات کردن.

سفسته بازانجام (تکرار): بازگویی داو (ادعا) به جای آوردن فرنود (استدلال) برای اثبات آن.

فضل‌فروشی: تظاهر و خودنمایی به داشتن کمالات و فضل بسیار برای آنکه سخن وی پذیرفته شود.

کمیت‌گرایی افراطی: بکار بردن نابه‌جای اعداد و شمارگان برای نشان دادن موشکافی بسیار در ادعا.

سفسته بیان عاطفی: بکار بردن واژگانی با بار ارزشی مثبت به جای فرنود (استدلال)‌های موافق یک ادعا و
باژگون (بالعکس)

جمله‌های جهت‌دار: بکار بردن واژگانی با بار ارزشی مثبت و منفی به جای فرنود (استدلال) یک ادعا.

سفسته دست آویز (توسل) به سُهش و احساسات: گذاشتن تأثیر روانی بر خواننده و دست‌اویز به احساسات و عواطف وی برای منحرف کردن او از جایگاه فرنود خود (استدلال).

تهدید: جایگزین کردن زور به جای فرنود (استدلال) با این چَم که اگر کس ادعا و فرنود آورده شده را
نپذیرد، آسیبی به او خواهد رسید.

تطمیع: جایگزین کردن سودخواهی (منفعت‌طلبی) به جای فرنود (استدلال)؛ بدین چَم که اگر ادعا و فرنود
مذکور را بپذیرد، سودی به او می‌رسد.

جلب دلسوزی: جایگزین کردن ترحم و دلسوزی به جای فرنود (استدلال)؛ یعنی تشویق به پذیرفتن سخن شخص
قابل ترحم

آرزواندیشی : جایگزین کردن امید و آرزو به جای فرنود (استدلال).

توده‌فریبی (عوام‌فریبی): انگیختن شور و هیجان جمعی، گرایش به تفاخر به جای فرنود (استدلال).

سفسته دست آویز (توسل) به سرچشمه (مرجع): آوردن گفت‌آورد از آدمهای پرآوازه و مشهور به جای فرنود و
دلیل برای یک ادعا

سفسته پندار (تجسم): فرض و پندار یک جسم عینی و خارجی به ازای هر یک از الفاظ و کلمات.

سفسته دست آویز (توسل) به احتمالات: بهره‌گیری از احتمالات به جای فرنود (استدلال).

سفسته جزمی‌گرایی: مطرح کردن ادعا و اجازه ندادن تشکیک در آن.




* سفسته‌های مقام نقد

پارازیت: درست کردن پارازیت یا درنگ در یک سخن یا پیام؛ جلوگیری از رسیدن آن به روی سخن (مخاطب) شدن.

اتهام گنگی سخن (ابهام): گنگ و نامفهوم شمردن سخنی که در حقیقت گنگ نیست.

دروغ شمردن (تکذیب) نادرست: دروغ و نادرست خواندن یک داو (ادعا).

ساده‌انگاری داو: پیش پا افتاده خواندن یک داو (ادعا).

اَنگ (اتهام) سفسته: سفسته‌آمیز نشان دادن سخنی که سفسته‌آمیز نیست، بدون آوردن فرنود و چرایی سفسته
بودن آن.

سفسته پرداختن به سخنگو: پرداختن به سخنگو به جای سخن وی؛ پرداختن و نقد گوینده (شخصیت, ظاهر و
...) به جای سخن و فرنود او.

ناسزا: ناسزا و دشنام (فحش) دادن.

سفسته سرچشمه (منشا): اشاره به این‌که سرچشمه و مهد (اصل) فرهشت (موضوع) مورد نقد، از شخصیت بوده
‌است.

سفسته پهلوان‌پنبه: نشان دادن (ترسیم) یک ادعای ضعیف‌شده و پرداختن به آن به جای نقد ادعای اصلی.

سفسته آرسته ناشدنی (کامل نامیسر): رد همه راهکارهای آورده شده با اشاره به نقطه‌های ضعف آن‌ها و یا
همانندی (مقایسه) با آرسته ناشدنی (کامل نامیسر).

ارزیابی یک‌سویه: تنها به نقاط سُست (ضعیف) یا قوت فرهشتی (موضوع) اشاره کردن و نادرستی یا درستی آن
را فرجام (نتیجه) گرفتن.

سفسته رد فرنود (استدلال): از نادرست بودن یا سفسته‌آمیز بودن فرنود و دلیل یک داو (ادعا)،‌ نادرستی
خود داو (ادعا) را فرجام (نتیجه) گرفتن.

پرداختن به نمونه (مناقشه در مثال): به جای رد داو (ادعا)، در نمونه‌ها و مصادیق آن تردید کردن.

سفسته زاب (صفت) نادرست (تخصیص): رد یک ادعای کلی با اشاره به زاب ویژه و ناسرشتی (غیر طبیعی) که در آن
حالت, ادعا درست نیست.

بهانه: نپذیرفتن سخن و فرنود از روی بودن چند دشواری کوچک (اشکال جزئی).

سفسته جمع مسائل در مسئله واحد: ادغام سؤالات در سؤالی که مبتنی بر پیش‌فرض‌هایی‌است که مخاطب قبول
ندارد. (؟)



* سفسته‌های مقام دفاع

جایگزینی فرهشت (عوض کردن موضوع بحث): گفتگو و فرهشت را به بیراهه کشاندن

نکته کژراهه (منحرفی): منتفی کردن زمینه پاسخ‌گویی با بیان یک نکته ناوابسته (نامربوط)

شوخی بی‌ربط: بکار بردن طنز و شوخی برای پوشاندن نادرستی خود و تشویش اذهان عمومی.

دست آویز (توسل) به واژگان گنگ و مبهم: در جایگاه توجیه یک ادعای نادرست، به تفسیر دلخواه از واژه‌های گنگ
پرداختن.

دست آویز (توسل) به معنای تحت‌اللفظی: در جایگاه توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که منظور مهادین (
اصلی) معنای تحت‌اللفظ برخی از واژه‌ها بوده، نه معنای آمده به ذهن.

تغییر تعریف: در جایگاه توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که از برخی واژه‌ها معانی خاص دیگری مورد
نظر بوده‌است.

دگرگونی موضع: در جایگاه توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که آن سخن از دیدگاه و نقطه‌نظر خاصی بیان
شده‌است.

استثنای بی‌اهمیت: پذیرش مثال نقض، اما غیرمهم و بی‌تأثیر جلوه دادن آن.

از طریق تخطئه مخاطب: اشاره به این‌که خود منتقد هم مرتکب همان خطایی شده که از آن انتقاد می‌کند.

تبعیض‌طلبی: درخواست این که ملاک‌های نقد ادعای او با ملاک نقد ادعای دیگران متفاوت باشد.

حفظ پیش‌فرض: بی‌توجهی به شواهد خلاف و اصرار بر ادعا.

پذیرش ظاهری نقد: اشاره به انتقادات و پذیرش ظاهری آن‌ها و باقی ماندن بر ادعای خطا




* سفسته‌های صوری

عدم تکرار حد وسط: تکرار نشدن حد وسط به طور کامل و دقیق

سفسته وضع تالی: در یک قضیه شرطی، با فرض تالی، تحقق مقدم را فرجام (نتیجه) گرفتن.

سفسته رفع مقدم: ئر یگ قضیه شرطی، با رفع مقدم، وضع تالی را فرجام (نتیجه) گرفتن.

سفسته پیش‌زمینه‌های منفی: فرجام (نتیجه)‌گیری از قیاسی با مقدمتین سالبه. (!؟؟)

سفسته پیش زمینه‌های (مقدمات) ناسازگار: استنتاج از قیاس دارای مقدمتین متناقض.

سفسته افراد غیرموجود: از قضایای کلی، فرجام (نتیجه) جزئی گرفتن.

ایهام انعکاس: برای موجبه کلیه، عکس کلیه و برای سالبه جزئیه، عکس قائل بودن.

سوء تألیف: تعمیم یافته بودن حدی فرهشت (موضوع) یا محمول در فرجام (نتیجه)، بدون تعمیم آن در
مقدمات قیاس و نیز استنتاج از قیاسی که حد وسط آن در هیچ یک از دو مقدمه تعمیم‌یافته نیست.




* سفسته در فرنود (استدلال) پیش فرض نادرست

(کهنه‌گرایی (سنت‌گرایی): هر پدیده یا عقیده به یادگار مانده از گذشته، درست و پذیرفته است و هر
عقیده بی‌سابقه، مردود و نادرست است.

نوگرایی (تجددگرایی): هر پدیده یا عقیده نو و جدید، خواستنی و درست است و هر عقیده به یادگارمانده
از گذشته مردود است.

فقرگرایی یا دست آویز (توسل) به برتری فقر: آدمهای فقیر و تهی‌دست دارای شخصیت مثبت و اندیشه‌های
درست هستند.

ثروت‌گرایی یا دست آویز به برتری دارایی (ثروت): آدمهای دارا و ثروت‌مند دارای شخصیت مثبت و
اندیشه‌های درست می‌باشند.

سفسته دست آویز (توسل) به بیشینه (اکثریت): هر فرهشتی (موضوع) که بیشینه مردم نسبت به آن موافق
باشند، درست است.

سفسته علت شمردن مقدم: در دو حادثه پی‌در‌پی، حادثه نخست، علت حادثه دوم است.

سفسته علت شمردن مقارن: دو دو حادثه هم‌زمان، یک حادثه، علت حادثه دیگر است.

سفسته هم‌تافت ویژگی (ترکیب): اگر اجزای مجموعه‌ای دارای وصفی باشند، کل آن مجموعه نیز دارای آن وصف
خواهد بود.

سفسته بخش کردن زاب (تقسیم): اگر همه گردآیه (مجوعه) دارای یک ویژگی (وصفی) باشد، هموندهای (اجزا) آن گردآیه نیز دارای همان ویژگی خواهند بود.

سفسته میانه‌روی: در هر بحثی با دو نگره (نظریه) یا طرح مخالف، باید نگره میانه را برگزید.

سفسته قمارباز: در رُخ دادن یک رویداد شدنی (محتمل)، فرجام (نتیجه) رُخدادهای پیشین (قبلی) در رخدادهای پسین (بعدی) کارساز (موثر) است.




* سفسته‌های وابستگی (ربطی)

سفسته مضمر مردود: نام نیاوردن از یکی از پیش زمینه‌ها که در واقع نادرست است.

سفسته فصل امر: بکار بردن قیاس استثنایی منفصله در حالی که قضیه شرطیه منفصله، حقیقیه یا
مانعة‌الخلو نیست.

ذوالحدین جعلی: میان مقدم و تالی قضایای شرطی، رابطه‌ای وجود ندارد و یا قضیه فصلی، حقیقی نیست.

خلط نسبت: بکار بردن نسبت‌های غیرمتقارن و غیرمتعدی به عنوان نسبت‌های متقارن و متعدی

سفسته فرنود ناوابسته (دلیل نامربوط): استنتاجی که در آن فرجام (نتیجه) منطقی مقدمات نسبت به فرجام گرفته شده، اعم،
اخص یا مباین باشد.

مصادره به مطلوب: بکار بردن فرجام در پیش زمینه فرنود.

فرنود دوری: به کار بردن پیش زمینه‌ای که درستی آن, وابسته به درستی فرجامِ فرنود است.

تعمیم شتاب‌زده: برون فرستادن (صادر کردن) حکم کلی با در دست داشتن نمونه نابسنده (ناکافی)

سفسته آماری

پنداشت پرسش (مصادره به مطلوب) یا Begging the question (http://en.wikipedia.org/wiki/Begging_the_question) (petitio principii): سفسته‌ای که درستی
گزاره به گونه‌ای سربسته (ضمنی) یا آشکار (صریح) در پیش‌گزاره ثابت شده پندار می‌شود.

سفسته تمثیل: تسری دادن حکم یک چیز به چیزی دیگر که در زابی (صفتی) مانند چیز نخستین باشد.

sonic
10-31-2010, 09:24 PM
سفسته آماری
پنداشت پرسش
در مورد این دو سفسطه توضیحی وجود دارد؟

Mehrbod
11-01-2010, 02:43 AM
در مورد این دو سفسطه توضیحی وجود دارد؟

سفسته آماری کوتاه‌تر از آن بود که توضیحی پیدا کنم, دومی اما ویرایش و افزوده شد.

Pazhuhande
10-23-2012, 10:53 AM
درود بر تمامی دوستان و هموندان.بنظر من که اگر برای مغالطات مشهور تر ، توضیحات جامع و کامل بهمراه تاریخچه و از همشه مهمتر "مثالهای کاربردی" یاد بشه، ارزش این موضوع چندچندان میشه.کسی مایل به چنین هست؟! (بنظر من در سایت شرح مغالطات منطقی تلاشخوبی شده، ولی حیف که ادامه دار نبوده... ) این هم لینکش:moghaletat.wordpress.com

Russell
10-23-2012, 11:12 AM
درود بر تمامی دوستان و هموندان.بنظر من که اگر برای مغالطات مشهور تر ، توضیحات جامع و کامل بهمراه تاریخچه و از همشه مهمتر "مثالهای کاربردی" یاد بشه، ارزش این موضوع چندچندان میشه.کسی مایل به چنین هست؟! (بنظر من در سایت شرح مغالطات منطقی تلاشخوبی شده، ولی حیف که ادامه دار نبوده... ) این هم لینکش:moghaletat.wordpress.com
درود airani74 (http://www.daftarche.com/members/airani74-304/) گرامی و به دفترچه خوشآمدید :e303:
حق با شماست و معرفی مغالطات مهم بطور مفصل بهتر و در واقع اصل کار است.
آن سایت مغالطات هم کار آرش بیخداست که از دوستانی هستند که در سایت پدر اینجا (گفتگو) نقش مهمی داشتند و اینجا البته فعالیت نمیکنند.بله ایشون پروژه نیمه تمام زیاد دارند،آن لیست ایشون هم بسیار خوبه و ما هنوز از اون در بحثها استفاده میکنیم و معلوم نیست کی ایشون اون لیست را ادامه بده یا اصلا چنین چیزی اتفاق بیافته.
ولی چنین چیزی لازم هست همونطور که گفتید ایده بدی هم نیست میشه حالا دوستان دیگه اومدند صحبت کرد بعنوان یک پروژه جهت گسترش خردگرایی در مورد بحث کرد.

Pazhuhande
10-28-2012, 12:42 PM
درود مجدد به جناب راسل و بقیه و ممنون از مهمان نوازیتون.دقیقا من هم از اونجا که دیدم شما اهل عملید و در ترجمه و ... فعالیت میکنید، گفتم این پیشنهاد رو هم بدم که روش کار بشه. من با وجود سن کمم اگه کمکی از دستم بیاد انجام میدم. در حال خوندن کتاب منطق خوانساری هستم که هر چند ازدید اسلامی نوشته شده ، اما نکات مفیدی هم ازش میشه بیرون کشید. یکسری حرفهم درباره ی یک پی دی اف که منتشر نمودید بنام ارزش و خوبی در جهان بیخدا دارم که در بخش مربوطه عرض میکنم.پیروز باشید

Russell
10-28-2012, 04:50 PM
درود مجدد به جناب راسل و بقیه و ممنون از مهمان نوازیتون.دقیقا من هم از اونجا که دیدم شما اهل عملید و در ترجمه و ... فعالیت میکنید، گفتم این پیشنهاد رو هم بدم که روش کار بشه. من با وجود سن کمم اگه کمکی از دستم بیاد انجام میدم. در حال خوندن کتاب منطق خوانساری هستم که هر چند ازدید اسلامی نوشته شده ، اما نکات مفیدی هم ازش میشه بیرون کشید. یکسری حرفهم درباره ی یک پی دی اف که منتشر نمودید بنام ارزش و خوبی در جهان بیخدا دارم که در بخش مربوطه عرض میکنم.پیروز باشید
درود :e303:
البته ترجمه آن کتاب کار یکی از دوستان خوبمان،بهمنیار است که یک تنه انجامش داده اند و فقط پس از ترجمه درباره ویرایش با اعضای دیگر همفکری کرده اند ولی کار اصلی برای ایشان است.ایشان هم چنان اینجا سر میزند و قطعا مطلب شما را خواهند دید.

Russell
03-31-2013, 04:09 PM
آندد عزیز آن منابعی که برای ترجمه مغالطات پیشنهاد کرده بودی اینجا بگذار ،همگی یک دستی بجنبانیم حداقل شروع ترجمه را کلید بزنیم :e011:

undead_knight
03-31-2013, 05:24 PM
http://www.skepdic.com/tilogic.html
لیستش خیلی بلند نیست ولی به خاطر تاکیدش رو خطاهای فکری و دیدگاه شک گرایانش دوستش میدارم:))

Dariush
05-17-2013, 08:57 PM
درود.
من با استفاده از چند منبع مختلف، تعدادی از این مغالطات را تشریح میکنم. هرگاه که وقت به من اجازه دهد این لیست را تکمیل میکنم. هر مغلطه را در یک پستِ مجزا می‌آورم تا راحت‌تر بتوان به آن در حین گفتگوها ارجاع داد. دوستان اگر لغزشی در گفته‌هایم میبینید ، حتما یادآوری کنید، چرا که اگرچه اینکار ساده مینماید، اما امکان لغزش در این مورد زیاد است ، چنانکه در تشریح یک مغلطه ممکن است به مغلطه‌ای دگر دچار شویم. فرمتی که من انتخاب میکنم الزاما قرار نیست توسط دیگر دوستانی که میخواهند این راه را ادامه دهند دنبال شود.اما بهتر است شما هم در هر پست یک مغلطه را تشریح کنید. آنچه من میکنم نه ترجمه صرف است و نه مطلقا برآمده از دانش خودم، بلکه در مورد هر مغلطه چند منبع را میخوانم و برداشتِ نهایی خود را در ترکیب و تصحیحی از آنچه پیش از این میدانستم ذکر خواهم کرد. باشد تا کاری ماندگار از سوی کاربرانِ انجمنِ دفترچه برجای بماند.
منابعی که من استفاده میکنم:
سایتها:Logical Fallacies: The Fallacy Files (http://fallacyfiles.org/)
Logical Fallacies (http://www.logicalfallacies.info/)
logic and perception - topical index -The Skeptic's Dictionary - Skepdic.com (http://www.skepdic.com/tilogic.html)
کتابها:
اندیشیدن، فرهنگِ کوچکِ سنجشگرانه‌اندیشی ؛ نوشته نایجل واربرتن ؛ ترجمه محمد مهدی خسروانی؛ انتشارات علمی فرهنگی ؛ 1390
مغالطات؛ نوشته علی اصغر خندان ؛ انتشارات بوستان کتاب؛ 1384
Introduction to logic ,Irvin M. Copi & Carl Cohen,Prentice Hall,10th Edition
The Logic of real Arguments, Alec Fisher , Cambridge University Press
و چند منبع ریز و درشت دیگر. اما عمدتا از همین‌ها بهره خواهم گرفت.
امیدوارم دیگر دوستان نیز ما را از یاریِ مهرورزانه‌ی خود بی‌بهره نگذراند.

Dariush
06-12-2013, 08:52 AM
Ad hoc لفظی لاتین ، به معنای "برای این" است که قرار است دلیلی بر راه‌حلی برای مشکل یا مورد خاصی ارائه کند چنانکه قابلیت تعمیم نداشته و قرار نیست به اهداف دیگر تطبیق داده شود. برگردانِ پارسی این عبارت را میتوان «یک کاره» یا « موردی»[1] (http://www.daftarche.com/#_ftn1) در نظر گرفت.[2] (http://www.daftarche.com/#_ftn2)


بن انگاره‌[3] (http://www.daftarche.com/#_ftn3)های موردی، بن‌انگاره‌هایی هستند که برای هدف، مورد یا شرایط خاصی پرداخته می‌شوند و نه چیز دیگر. در یک مباحثه، بن‌‌انگاره‌ی موردی، بن‌انگاره‌ایست که معمولا برای ابقا یا پشتیبانی از یک تئوری یا باور در برابر یک یا چند نقص موردی ارائه میشود. این بن‌انگاره به طور معمول در پاسخ به مورد خاصی‌ست که ایراد میشود و نمیتوان آن‌را تعمیم داد. به آن، شرط تصریحی[4] (http://www.daftarche.com/#_ftn4)، یا بن‌انگاره ترمیمی[5] (http://www.daftarche.com/#_ftn5) نیز میگوند. بن‌انگاره‌های موردی لزوما سفسته نیستند، اما غالبا، به سبب هدف‌شان چنین‌اند.


ساختارِ اساسی این سفسته چنین است:
1-ادعا میشود که گزاره X درست است.
2-گزاره‌ی Y ارائه میشود که نشان میدهد X نادرست است.
3-Y توسط Z مردود شمرده میشود (دستاویز یا عذر موردی) تا X دوباره ابقا شود.


از آنجا که بن‌انگاره‌های موردی معمولا بی‌پایه و روی هوا هستند، بسیار سطحی بوده و فاقد صورت استدلالی درست و شواهد لازم هستند. با اینحال، بن‌انگار‌ه‌های موردی میتوانند برای انتقالِ بارِ اثباتِ یک ادعا نیز موردِ استفاده قرار گیرند و معمولا هم مغلطه‌ای دیگر را وارد بحث میکنند. در مثالِ بالا، تمرکزِ بحث میتواند بر روی اثباتِ Z منتقل شود.


در مباحثِ طولانی‌تر، دنباله‌ای از پاسخ‌های موردی میتواند رخ دهد. حضورِ آنها معمولا نشانه‌ایست از آنکه شخصِ مقابل در حالِ دفاع از یک باور بی‌پایه است. به چند مثالِ ابتدایی توجه کنید:
نمونه اول:
- دوزین[6] (http://www.daftarche.com/#_ftn6) نتیجه میدهد و دقت کارم به 100 درسد نزدیک است!
-نتایج کارهای کورکورانه شما نشان میدهند که تنها ده درصد شانس موفقیت دارید.
-خب، یک جریانِ آبِ زیرزمینی هست که باعث اختلال در آزمایش میشود!


نمونه دوم:
-مدیوم‌ها[7] (http://www.daftarche.com/#_ftn7)، هر شب در تئاترهای مختلفِ شهر، نمایش‌های خارق‌العاده‌ای از روابط با زندگی پس از مرگ ارائه میکنند.
-چرا آنها نمیتوانند این شواهد را در شرایط آزمایشگاهی ارائه دهند؟
-خب آنها که نمیتوانند مانند کلید روشن-خاموش آنرا را کنترل کنند. با میمون‌ها که بازی نمیکنند!


نمونه سوم:
-هر موجودی که پرواز کند، پرنده است.
-حشره‌ها پرواز میکنند اما پرنده نیستند.
-هر موجودی که پرواز میکند و حشره نیست، پرنده است!


گاهی بن‌انگاره‌ی موردی را بن‌انگاره‌ی کمکی[8] (http://www.daftarche.com/#_ftn8) نیز مینامند، چرا که خود فاقد شواهد لازم برای اثبات است و قرار است از ابطالِ نظریه‌ای دیگر، جلوگیری کند.
نمونه چهارم:
-تا پیش از کپلر، ستاره‌شناسها باور داشتند که سیاره‌ها در یک مدار دایره‌ای میگردند. اما شواهد و مشاهدات نشان میدهند که این باور اشتباه است. حال برای آنکه تئوری نخستین حفظ شود ، آنرا مشروط میکنند به اینکه منظور از دایره، دایره‌ایست که روی دایره‌ای بزرگتر میگردد(اشاره به حرکت منظومه یا کهکشان). این درحالیست که آن تئوری باید مردود شناخته شود ، چرا که سیاره‌ها به دور مدارهای دایره‌ای نمیگردند.


این سفسطه، بین شبه دانشمندان و تحقیقات وراهنجار(فراطبیعی)[9] (http://www.daftarche.com/#_ftn9) معمول است. برای نمونه، محققانِ ESP (http://www.skepdic.com/esp.html) معروف‌اند به اینکه ناظرانِ خود را به دلیلِ بدبینی نسبت به خوانش‌های اشاره‌گرِ تاثیراتِ ناخودآگاه روی آلاتِ حساس[10] (http://www.daftarche.com/#_ftn10)، سرزنش میکنند. آنها میگویند این جو منفی باعث میشود که آنها نتوانند یک آزمایش ایجابی ESP را تکرار کنند. قابلِ تکرار بودن، اصلِ اساسی صحت ِ یک آزمایش است. البته اگر بخواهیم این اعتراض را جدی بیانگاریم، آنگاه هیچ آزمایشی در ESP نادرست نخواهد بود. نتیجه هرچه که باشد، همیشه میتوان گفت که اینها منتج از نیروهای وراهنجار هستند ، چه آنانکه در حالِ آزمایش هستند و چه آنانیکه آزمایش نشده‌اند.


مارتین گاردنر[11] (http://www.daftarche.com/#_ftn11) گزارش میدهد که این نوع از بن‌انگاریِ موردی، توسطِ هلموت اشمیت[12] (http://www.daftarche.com/#_ftn12)، فرافیزیک‌دان [13] (http://www.daftarche.com/#_ftn13) به نقطه اوج مسخرگی خود میرسد! او تعدادی سوسک حمام را در یک جعبه قرار میدهد که در آن سوسک‌ها میتوانستند به یکدیگر شوک الکتریکی وارد کنند. کسی مدعی میشود که سوسک‌ها تمایل ندارند که بهشان شوک وارد شود و شوک‌ها از یک نرخ تصادفی پیروی میکند یا اگر آنها بتوانند از تجارب یاد بگیرنند، کمتر دچار شوک خواهند شد. سوسک‌ها بیشتر از آنچه که پیش‌بینی میشد به هم شوک وارد میکردند. اشمیت نتیجه‌گیری میکند که " چون او از سوسک‌های حمام بیزار است، احتمالا جنبش فراروانی ( PK-Psychokinesis) ِ او روی ماشینِ شانس[14] (http://www.daftarche.com/#_ftn14) تاثیر گذاشته است"!


بن‌انگاره‌های موردی، در دفاع از تئوری شبه‌دانشیکِ بیوریتم (http://www.skepdic.com/biorhyth.html) [15] (http://www.daftarche.com/#_ftn15)متداول هستند. برای نمونه، تعداد بسیار زیادی از مردم هستند که در الگوهای پیش‌بینی تئوری بیوریتم نمی‌گنجند. به جای پذیرشِ این حقیقت به عنوانِ دلیلِ ابطالِ تئوری، گونه‌ی جدیدی از مردم تعریف میشوند: arrhythmic یا ناآهنگین. به طور خلاصه، هرگاه به نظر رسید که تئوری دچار مشکل شده، شواهد متناقض به طور سیستماتیک، تنزیل داده میشوند. مدافعانِ این تئوری ادعا میکنند که با استفاده از آن میتوان دقیقا جنسیتِ بچه‌ی نازاده را پیش‌بینی کرد. با اینحال، پروفسور دبلیو.اس.بِرِینبریج[16] (http://www.daftarche.com/#_ftn16)، استادِ جامعه‌شناسی در دانشگاه واشینگتن نشان داده است که همچون پرتابِ یک سکه، شانسِ پیش‌بینیِ درستِ جنسیتِ بچه‌ی متولد نشده با استفاده از تئوری بیوریتم، پنجاه پنجاه است. یکی از حرفه‌ای‌های تئوری بیوریتم تلاش‌اش برای پیش‌بینیِ دقیقِ جنسیت کودکانِ نازاده، بر پایه مطالعه برینبریج به شکست منجر گشت. همسرِ این شخصِ حرفه‌ای در تئوری بیوریتم، بن‌انگاره‌ی بامزه‌ای به برینبریج اظهار کرده است مبنی بر اینکه آنچه باعث شده تا این تئوری دچار اشتباه شود، تعداد بسیارِ همجنس‌گرایان با هویتِ جنسیِ نامشخص است!


استفاده از بن‌انگاره‌های موردی، تنها به شبه‌دانشمندان محدود نمیشود. نوع دیگرِ بن‌انگار‌ی موردی در دانش رخ میدهد ، زمانیکه یک تئوری دانشیکِ جدید ارائه میشود که در مقابلِ یک تئوری ثابت‌شده قرار میگیرد و یا دچارِ کمبود اجزاء روشنگرِ اساسی است. برای آنچه که این تئوری نمیتواند توضیحی برایش ارائه دهد، یک بن‌انگاره‌ی موردی ارائه میشود. برای نمونه، وقتی وگنر [17] (http://www.daftarche.com/#_ftn17)تئوری رانشِ قاره‌ای خود را ارائه داد، نمیتوانست توضیح دهد که چگونه قاره‌ها حرکت میکنند. به نظر میرسید نیروی گرانش باعث این حرکت باشد، هرچند که هیچ گونه دلیل علمی برای این نظریه وجود نداشت. در واقع دانشمندان میتوانستند نشان دهند که نیروی گرانش بس ضعیف‌تر از آن است که بتواند باعث این حرکت شود؛ و این را نشان دادند. الکسیس دِ تویت [18] (http://www.daftarche.com/#_ftn18)، مدافع تئوری وگنر، میگوید که گداخت‌های رادیو‌اکتیوِ تهِ اقیانوس‌ها در حاشیه‌ی قاره‌ها ممکن است باعثِ این حرکت شده باشد. استفن جِی گولد [19] (http://www.daftarche.com/#_ftn19)تذکر میدهد که " این بن‌انگاره‌ی افزوده چیزی به قابلِ پذیرش بودنِ گمانه‌ی وگنر نمی‌افزاید".


در نهایت، نفی توضیحاتی که مستلزمِ باورهای پنهانی، نیروهای فوق‌طبیعی یا فوق‌العاده در راستای ساده‌سازی یا قابل‌قبول‌ترسازیِ توضیحات باشند، به نامِ استفاده از تیغ اوکام (http://www.skepdic.com/occam.html) [20] (http://www.daftarche.com/#_ftn20)شناخته میشود. تیغ اوکام شباهتی به بن‌‌انگاریِ موردی ندارد. برای نمونه، فرض کنید من شما را در هنگامِ دزدیدنِ یک ساعت از فروشگاه میگیرم. شما میگویید که آنرا ندزدیده‌اید. من از شما میخواهم که جیب‌هایتان را خالی کنید. شما میپذیرید و یک ساعت از جیب‌هایتان بیرون می‌آید. به شما میگویم که " آها! راست گفتم. شما این ساعت را دزدیده‌اید."شما پاسخ میدهید که ساعت را ندزدیده‌اید، اما میپذرید که وقتی وارد فروشگاه میشدید، ساعت در جیب‌تان نبوده. از شما میخواهم که توضیح دهید چه شد که ساعت به جیب‌تان رفت و شما در پاسخ میگویید که از دروجنبانی [21] (http://www.daftarche.com/#_ftn21) استفاده کرده‌اید: یعنی از فکرتان برای انتقالِ ساعت از جعبه‌ی شیشه‌ای به جیب‌تان استفاده کرده‌اید. من از شما میخواهم که اینکار را دوباره با یک ساعت دیگر انجام دهید و شما میپذیرید. تلاش‌تان را میکنید اما نمیتوانید باعثِ ظهورِ جادویی یک ساعت در جیب‌تان شوید. میگویید که فشار زیادی از طرف من روی شما برای اجرای این برنامه وجود دارد یا اینکه جو بسیار بدی در فضا هست که علیه قدرت‌های شما عمل میکند. شما بن‌انگاره‌ای موردی برای تاویلِ آنچه بظاهر ،ابطالی مناسب بر ادعایتان است، ارائه کرده‌اید. بن‌انگاره‌ی من که میگوید ساعت در جیب شماست چون آنرا دزیده‌اید، یک بن‌انگاره‌ی موردی نیست. من توضیحی پذیرفتی را به جای آن غیرقابلِ پذیرفتنی انتخاب کرده‌ام .بطور مشابه، اگر قرار باشد برای دلیلِ رفع سردردِ خود، از بینِ اینکه آن خودبه‌خود رفع شده یا به دلیل این بوده که پرستاری در حینِ ذکر مانترا، دستش را جلوی سرم تکان داده، من همیشه انتخاب اول را برمیگزینم.


بکارگیری تیغ اوکام همیشه معقول‌تر از ارائه‌ی بن‌انگاره‌ی موردیِ مرموز، برای پشتیبانی از امکانِ وجودِ چیزهای فراطبیعی یا خارق‌العاده است.

[1] (http://www.daftarche.com/#_ftnref1) برگردان از داریوش آشوری؛ فرهنگ علوم انسانی، ویراست دوم ، چاپ پنجم ، نشر مرکز، 1384

[2] (http://www.daftarche.com/#_ftnref2) تعریف از ویکی پدیا (http://en.wikipedia.org/wiki/Ad_hoc)

[3] (http://www.daftarche.com/#_ftnref3) فرضیه

Ad hoc a stipulation [4]

[5] (http://www.daftarche.com/#_ftnref5) Ad hoc a amendments

[6] (http://www.daftarche.com/#_ftnref6) Dowsing - استفاده از گمانه برای یافتن محلِ آب یا منابع دیگر در زیر زمین

[7] (http://www.daftarche.com/#_ftnref7) Mediums

auxiliary hypothesis [8]

extrasensory perception [9] - دریافت فراحسی که مستقل از بینایی، شنوایی یا دیگر فرآنید‌های حسی کسب میشود. ESP به تله‌پاتی، غیب‌بینی، الهام و در سالهای اخیر غیب‌شنوی اشاره دارد.

[10] (http://www.daftarche.com/#_ftnref10) sensitive instruments

[11] (http://www.daftarche.com/#_ftnref11) Martin Gardner

[12] (http://www.daftarche.com/#_ftnref12) Helmut Schmidt

[13] (http://www.daftarche.com/#_ftnref13) paraphysicist

[14] (http://www.daftarche.com/#_ftnref14) randomizer

[15] (http://www.daftarche.com/#_ftnref15) biorythm

[16] (http://www.daftarche.com/#_ftnref16) W. S. Bainbridge

[17] (http://www.daftarche.com/#_ftnref17) Wegener

[18] (http://www.daftarche.com/#_ftnref18) Alexis du Toit

[19] (http://www.daftarche.com/#_ftnref19) Stephen Jay Gould

[20] (http://www.daftarche.com/#_ftnref20) Occam's razor

[21] (http://www.daftarche.com/#_ftnref21) telekinesis

Dariush
06-22-2013, 07:31 PM
این مغالطه غیرصوری که با نام‌های دوشاخگی[1] (http://www.daftarche.com/#_ftn1)، یا «این یا آن»[2] (http://www.daftarche.com/#_ftn2) و دشواری دروغین [3] (http://www.daftarche.com/#_ftn3) نیز شناخته میشود، عمدتا از جایگاه استدلال و به عنوانِ مقدمه‌ای برای اثباتِ یک نتیجه ارائه میشود. این مغلطه ناشی از ندیدن، در نظر نگرفتن یا حذفِ همه‌ی گزینه‌های منطقی و ممکن و قرار دادنِ تنها چند گزینه‌ی محدود (معمولا دوتا) برای رسیدن به یک نتیجه است. از جمله معروف‌ترین مغالطات در این مورد این است : یا با مایی یا بر مایی! این مغلطه‌ی سیاه-سپید است چرا که حداقل دو گزینه را نادیده گرفته : شاید به دو طرفِ موضوع کاملا بی‌اعتنا باشم و شاید به هنوز فکر نکرده‌ام و تصمیم خودم را نگرفته‌ام. یک نمونه معروفِ دیگر این است :" یا به وجودِ خدا اعتقاد دارید و یا اعتقاد دارید که خدا وجود ندارد". این نیز یک مغلطه سیاه-سپید است، چرا که گزینه‌‌ی لاادری‌گری را نادیده گرفته. علاوه بر این ممکن است اساسا این موضوع را به کلی بی‌معنا بدانم چرا که از نگاهِ برخی از فلاسفه تصورِ وجودِ خدا بی‌معنی‌ست و نمیتواند درست یا نادرست باشد!


برای مثال، فرض کنید که کسی نمایشی از توانایی‌های ظاهری فوق‌حسی (http://www.skepdic.com/psychic.html)[4] (http://www.daftarche.com/#_ftn4) برگزار کند و شخصی در دفاع از او چنین سفسطه کند که «یا او کلاه‌بردار است و یا واقعا توانایی‌های فراحسی دارد، و او کلاه‌بردار نیست، پس توانایی‌های فراحسی دارد». حداقل یک توضیح دیگر در این مورد وجود دارد که او نادیده گرفته : شاید آن مدعی، صادقانه باور دارد که توانایی‌های فراحسی دارد اما در واقع اینطور نباشد. افرادِ زیادی مدعی توانایی‌های فراحسی هستند اما اگر ادعا‌های آنها غلط باشد، الزاما به این معنا نیست که آنها کلاه بردار هستند. ممکن هست که باشند، اما ممکن هم هست که صادقانه باور داشته باشند که با ابعادِ دیگری از واقعیت در ارتباط هستند! در واقع ممکن است آنها اغفال شده باشند و این به معنای بیماری ذهنی در آنها نیست بلکه ممکن است باورهای نادرستِ آنها عمیقا در شخصیت‌شان رخنه کرده باشد چنانکه هیچ سند یا استدلالی آنها را متقاعد به اشتباهات‌شان نمیکند.


شخصی ممکن است به اشتباه، بیاندیشد که زنی به واسطه تجربه‌ای که با استفاده از ابزارهای طبیعی قابل توضیح نیستند، صاحبِ توانایی‌های فراحسی است. این ناتوانی در تشریحِ آن تجربه و باور به فراطبیعی (http://www.skepdic.com/paranormal.html) بودنِ ، ممکن است توسط دیگران نیز تشدید شود. تجربه‌ی او و تشویق‌های دیگران، احتمالا او را به این فکر می‌اندازد که او یک "موهبت" [5] (http://www.daftarche.com/#_ftn5) دارد. چیزهایی که کاملا تصادفی (http://www.skepdic.com/lawofnumbers.html) هستند، در نظرِ او روشن‌بینی (http://www.skepdic.com/lawofnumbers.html)[6] (http://www.daftarche.com/#_ftn6) تفسیر میشوند.ممکن است او تیزحس[7] (http://www.daftarche.com/#_ftn7) باشد و نیازهای دیگران را به سرعت دریافته و برطرف کند؛ همین ممکن است دیگران را به این باور برساند که او توانایی‌های فراطبیعی[8] (http://www.daftarche.com/#_ftn8) دارد، در حالیکه در واقع او خیلی تیزحس یا هوشیار است. یا اینکه او میتواند در دریافتِ زبانِ بدن یا ایما و اشارات، از قبیل اشاراتِ چشم یا حرکاتِ ریزِ بدنی ، خیلی ماهر باشد.مردم ممکن است از او در موردِ مشاهدات و حسیاتِ او پرسش کنند، به این امید که او می‌تواند با آینده یا مرگ ارتباط برقرار کند. در برابر این خواسته‌ها ممکن است او مجبور شود که چیزهایی مثل این بگوید که " او از شما برای آن موسیقی سپاسگذار است"، " در سر راهِ شما پول می بینم." یا " به نظر میرسد برادرتان در حالِ تغییری اساسی در زندگی خود است". مردم احتمالا در این عبارات، معانی و نشانه‌هایی می‌یابند و همین باعثِ شدت در باور او و مردم در داشتنِ قدرتهای فراطبیعی میشود. این همان نیروی محرکه‌ایست که پشتِ مدیوم‌ها[9] (http://www.daftarche.com/#_ftn9) و مشتری‌های باورمند به قدرت‌های آنها، وجود دارد. گاهی این قوه، بسیار قدرتمند و احساسی‌ست و در تاثیرات‌اش در جوامع میتواند مسری باشد. " اون میگه بخاطرِ پتوی کُرک‌دار ممنونم". ناگهان زنی شدیدا شروع به گریه میکند: " اون دخترمونه! فقط سه سال داشت! عاشقِ پتویِ کرک‌دارِ خودش بود و من هر شب از اون استفاده میکردم تا اون بتونه تو پتوی موردِ علاقه‌ش دنج بخوابه". پس از این گریه‌ و احساساتی که از سوی تماشاچیِ برنامه ابراز شد، مدیومِ مربوطه باور میکند که بله او ارتباطی با جهانِ پس از مرگ برقرار کرده! چرا؟ در واقع مدیومِ مربوطه یک چیزی را رها کرده و به زن فرصت داد تا آنرا به دختر مرحومِ خودش مربوط کند. تمامِ داده‌هایی که در مورد پتویِ کرک‌دار ابراز شده، از سوی آن زن یا آن مشتری بوده و البته این باور را به مدیوم نیز القا میکند که بچه‌ی مرده به شکلی عجیب با یک غریبه سخن گفته( پیامی رمزی در یک انجمنِ عمومی).

پس در واقع کسیکه ادعای دارد که توانایی‌های فراحسی دارد، علاوه بر اینکه میتواند واقعا چنین باشد یا کلاهبردار باشد، میتواند اغفال‌شده نیز باشد. به جای اینکه تواناییِ او در متقاعد ساختنِ خود و دیگران به وجودِ این قدرتهای فراحسی، موجب شود که به آن شک شود یا تقلیل یابد، بیشتر باعثِ تشدیدِ آن میشود! با باور به قدرتهایش و مشوق‌های اجتماعی (بیرونی)‌ ِ بیشتر، او از اینکه واقعا یک موهبتی در اختیار دارد، بیشتر مطمئن میشود. وقتی چیزی میگوید که به وضوح اشتباه است یا اینکه مشتری با آن ارتباط برقرار نمیکند، او خواهد گفت که قدرت‌هایش لغزش‌ناپذیرند و یا اینکه خودش راست میگوید و این مشتری‌ست که نمیتواند درست فکر کند. او ممکن است بدونِ آنکه هتا خودش بداند، به تکنیک‌های «تنخوانی (http://www.skepdic.com/coldread.html)»[10] (http://www.daftarche.com/#_ftn10) مسلط شود. همچنین باید در نظر داشت که اغفال شدن به معنای احمق بودن یا دیوانه بودن نیست، بلکه شکاکین تقریبا در متقاعد کردن او به اینکه آنچه او میکند، توانای فراحسی‌ست، ناتوان هستند.

نمونه‌ای دگر از مغلطه سیاه-سپید: جهان یا به شانس وجود یافته یا با طرح. به شانس که نبوده. پس باید از یک طرح بوده باشد. اما اینجا حداقل یک امکانِ دیگر نیز هست: جهان به نظر بر اساسِ یک طرح است، اما در واقع اینطور نیست. جهان همیشه بوده است، یا در این شکل یا به شکلی دگر، اما در همه زمانها ترکیبی از رخدادهای تصادفی و قوانین ذاتی و ثابتِ ناظر بر رخداد‌های تصادفی بوده است. یکی از اختلاف‌ها در این مثال، این نکته است که می‌گوید یک چیز یا تصادفی است یا هدفمند. در حالیکه هتا مثلا پدیده‌ای چون فرگشت که آنرا به تصادفی بودن میشناسند، بر اساس دلایل گوناگون رخ میدهد. اختلافِ دیگر در این سفسطه، ادعای این است که هم فرگشت و هم طراحی هوشمند درست است! ممکن است طراحی برای جهان وجود داشته باشد که تکامل را به عنوانِ بخشی از طراحیِ خود در نظر گرفته باشد.

نمونه‌ای دیگر از سفسطه سیاه-سپید: یا آنکس که با چشمِ خود سفینه فضایی بیگانگان را دیده، دروغ میگوید و یا اینکه آنها واقعا وجود دارند. در حالیکه او خیلی ساده، اشتباه کرده.

یکی دیگر: یا این شخص واقعا توسطِ بیگانگان تسخیر شده، یا دیوانه است. دیوانه که نیست، پس حتما بهترین توضیح برای این وضعیت این است که او توسط بیگانگان تسخیر شده. هر کسی میتواند بدون اینکه دیوانه شده باشد، اغفال شده باشد.

یکی دیگر: به عنوانِ یک شکاک، شما یا یک خرافه‌ستیز هستید و یا یک پژوهشگر! حال کسی که با پژوهش‌های خود با یک خرافه می‌ستیزد، نام‌اش چیست؟

نتیجه‌ای از یک مثالِ شخصی: یک‌بار کسی از من پرسید که آیا این شک‌گرایی‌ای که اینقدر به آن مفتخر هستید، از طریق علمی هم قابل اثبات است یا به خاطرِ انگیزه‌های شخصی، احساسی، پنهانی است؟


[1] (http://www.daftarche.com/#_ftnref1) Bifurcation

[2] (http://www.daftarche.com/#_ftnref2) Either/Or Fallacy

[3] (http://www.daftarche.com/#_ftnref3) False Dilemma یا False Dichotomy

[4] (http://www.daftarche.com/#_ftnref4) Psychic

Gift[5]

[6] (http://www.daftarche.com/#_ftnref6) Clairvoyance

[7] (http://www.daftarche.com/#_ftnref7) Sensitive

[8] (http://www.daftarche.com/#_ftnref8) Paranormal

[9] (http://www.daftarche.com/#_ftnref9) Mediums : میانجی روحی؛ کسی‌ که مدعی توانایی برقراری ارتباط با ارواح یا جهانِ پس از مرگ است.

Cold Reading[10]

Dariush
07-08-2013, 05:24 PM
یک باور، شخص را به عنوانِ عالم معتبر نمیکند، بلکه «چرایی و چگونگی»ِ رسیدن به آن است که اینکار را میکند. باورهای او برپایه تجربه و آزمایش خواهند بود نه دگم؛ آنها را دلالت پشتیبانی میکند، نه مرجعیت یا دریافتِ درونی.(برتراند راسل، تاریخ فلسفه غرب)


این مغلطه صوری [1] (http://www.daftarche.com/#_ftn1)که با نام استدلال بر پایه‌ی مرجع[2] (http://www.daftarche.com/#_ftn2) نیز شناخته میشود به معنای درست فرض کردن گزاره‌هایی‌ست، تنها به این خاطر که فردی که بنا بر ادعا در آن موضوع مرجعیت دارد، می‌گوید که گزاره‌های مذکور درست‌اند. البته برای آنکه به دیدگاه‌های کارشناسان در طیف وسیعی از موضوعات احترام بگذاریم، دلایل زیادی هست. از جمله اینکه زندگی بس کوتاه است و توانایی فکری بسیار متنوع‌تر از آن است که کسی در بابِ همه‌ی موضوعات متخصص شود. در زمینه مسائل فکری، نوعی تقسیم کار وجود دارد که بر اساسِ آن وقتی به قلمرویی وارد میشویم که در آن دلیلِ کافی برای اطمینان به دانش و نظرِ خودمان نداریم، خردمندانه است که نظرِ متخصصان را جویا شویم.

شکلِ کلیِ این سفسطه به صورتِ زیر است :
-مرجعِ A عقیده دارد که گزاره P درست است
-پس P درست است.

به عنوانِ یک نمونه، توسل به نظرِ انشتین در حمایت از یک دیدگاهِ دینی، یک توسل به مرجعیتِ نامربوط است. حوزه‌ی تخصصی انشتین، فیزیک است نه دین؛ هتا اگر او یک خاخام باشد، بازهم به لحاظِ اینکه طبیعتِ دین بسیار پرمناقشه و بحث‌برانگیز است، توسل به نظرِ انشتین به عنوانِ شاهدی برای اینکه خدا وجود دارد، یک توسل به مرجعیتِ بی‌ربط است. همانطور که متخصصان دینی، اشکالاتِ بنیادی در دین را رد میکنند، افرادِ بسیاری هم هستند که دین را در ذاتش نادرست میدانند. توسل به غیرمتخصص‌ها به عنوانِ یک متخصص، یا توسل به متخصصان در یک موضوع بحث‌برانگیز ، به عنوان شاهدی برای یک عقیده، هر دو برای برقراری درستی آن ادعا، نامربوط محسوب میشوند.

توسلِ نامربوط به مرجعیتِ ، نوعی از سفسطه‌ی اصلیت است که در آن یک باور، به جای مباحثی که پیرامونِ آن شکل گرفته بر اساس مرجعِ آن قضاوت میشود. زمانیکه عقیده‌ای را به سببِ داشتنِ مرجعیتِ شخصی که آنرا شکل داده درست میپنداریم، باید به خاطر داشته باشیم که هتا افرادِ دارای مرجعیت نیز میتوانند عقاید نادرست داشته باشند.

البته توسل نامربوط به مرجعیت، همیشه در مباحثِ فلسفی و دانشیک رخ نمیدهد و همچون خیلی از سفسطه‌های دیگر، ممکن است در زندگی روزمره هم بارها به آن دچار شویم یا با آن برخورد کنیم. مثلا اگر استخوانِ پای من بشکند، با اینکه درباره‌ی بهترین شیوه‌ی درمانِ آن اطلاعاتِ کلی دارم، مسلماً بهتر آن است که به جای تکیه بر حدس و گمان‌های غیرمطلعانه‌ی خودم درباره‌ی چگونگی بیماری‌ام، به سراغِ یک پزشک متخصص بروم که در زمینه‌ی انواعِ مختلفِ شکستگی تحربه دارد و این مزیت را دارد که سال‌ها در زمینه‌ی پزشکی مطالعه کرده و نظرِ او را جویا شوم. پزشک می‌تواند مشخص کند که واقعا پایم شکسته است یا ضرب‌دیدگی شدید پیدا کرده؛ اگر پایم را گچ بگیرد احتمالِ جا افتادنش بیشتر است یا اینکه اینکه صرفا استراحت کنم و مسائلی از این دست. اما، نکته‌ی مهم این است که احتمالِ درستیِ آنچه پزشکِ در مورد بیماری من می‌گوید صرفا به این دلیل نیست که در زمینه‌ی شکستگی‌ها «ادعای مرجعیت» دارد؛ دلیلش این است که پزشک بر اساس استدلال صحیح و دانش پزشکی به نتیجه میرسد، استدلال و دانشی که سایر پزشکان میتوانند ارزیابی کنند و احتمالاً زیر سوال ببرند. از آن‌جا که من دانش پزشکی کافی ندارم، چاره‌ای ندارم جز اینکه به مرجعیتِ تشخیصِ پزشک اعتماد کنم، درست مثلِ وقتی که به مشاوره‌ی حقوقی احتیاج دارم و از آن‌جا که شناختم از قانون در حدی نیست که بتوانم به تشخیصِ خودم در یک موضوع مطمئن باشم، به ارزیابی یک مشاور حقوقی از موقعیت اعتماد میکنم.

در اینگونه موارد به سراغ کارشناسانی میرویم که در زمینه مربوط آموزش دیده‌اند و عملکردِ آنها توسطِ مجموعه‌ای از افرادِ متخصص کنترل میشود؛ به همین دلیل با اطمینان به تشخیصِ آنها اتکا میکنیم. اگرچه هتا در این موارد نیز میزانی از شکاکیت می‌تواند مناسب باشد . پزشکان و حقوق‌دانان همیشه با هم توافق ندارند و آنجا که حس میکنید نظرِ کارشناس ممکن است مبتنی بر مقمدمه‌ها نادرست، استدلال غلط یا تعلقِ شخصی باشد، بجاست که به دنبالِ نظر دیگری باشید.


توسل به مرجعیت، با توسل به چندین شخصِ متخصص [یا نامتخصص] ِ باورمند به درستی یک عقیده، بازهم آن را «مربوط» نمیکند. ارائه لیستِ بلندی از کسانی که موافقِ یک عقیده هستند، زمانیکه آن مراجع خارج از حوزه‌ی تخصصی‌شان نظر میدهند و یا اصلا در آن حوزه متخصص به حساب نمی‌آیند، توسلِ نامربوط به مرجعیت را بازهم «مربوط» نمی‌کند. در موضوعاتِ بحث‌برانگیز، تعدادِ کارشناسانی که در طرف‌های مختلفِ بحث هستند، معمولا چندان اختلاف ندارد. اگر عقیده‌ای بحث‌برانگیز میتواند به واسطه‌ی مراجعی که آنرا درست می‌دانند، اثبات شود، پس نظرِ مخالفِ آن هم به سببِ حصورِ کارشناسانی که با آن مخالفند میتواند درست باشد! درستی یا نادرستی و عقلانی یا غیرعقلانی بودنِ یک عقیده باید مستقل از کسانی که به آن عقیده دارند یا با آن مخالفند بررسی شود.


مشکلِ اصلی در مواجهه با نظر یک کارشناس، تصمیم‌گیری در این مورد است که تا چه حد برای نظر او اعتبار قائل شویم. اصلی ترین نکاتی که باید به خاطر داشت عبارتند از اینکه هتا اگر محرز شود کسی در حوزه‌‌ی موردِ بحث واقعا کارشناس است، بازهم جایزالخطاست؛ کارشناسان غالبا با یکدیگر اختلاف نظر دارند ، خصوصا در حوزه‌هایی شاهد قوی وجود ندارد؛ و این‌که، همانگونه که قبلا اشاره شد، کارشناسان معمولا در حوزه‌ی نسبتا کوچکی کارشناس‌اند و بنابراین اظهارنظرهایشان در سایر حوزه‌ها را نباید به اندازه‌ی اظهارنظرهایی که مربوط به حوزه‌ی تخصصی شان است جدی گرفت.

[1] (http://www.daftarche.com/#_ftnref1) Formal Fallacy

[2] (http://www.daftarche.com/#_ftnref2) Appeal to Authority ,Argument from Authority ,Argumentum ad Verecundiam

undead_knight
09-28-2013, 01:48 PM
Naturalistic fallacy - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Naturalistic_fallacy)
داریوش حوصله داری این رو البته ترجیحا از منابعی جز ویکی پدیا ترجمه کنی؟

Dariush
09-28-2013, 02:06 PM
داریوش حوصله داری این رو البته ترجیحا از منابعی جز ویکی پدیا ترجمه کنی؟
آرش، من در خانه‌ام نیستم و به کتابخانه دسترسی ندارم.
ضمنِ سپاس بابتِ بالا آوردن و یادآوری ِ این جستار به من، ازت می‌خواهم که خودت قدری بگردی و چند منبعِ دیگر برای این سفسطه بسیار ظریف و جالب پیدا کنی؛ من تا فردا در همین جستار آنها را برداشته و ترجمه آغاز خواهم کرد.

undead_knight
09-28-2013, 02:09 PM
آرش، من در خانه‌ام نیستم و به کتابخانه دسترسی ندارم.
ضمنِ سپاس بابتِ بالا آوردن و یادآوری ِ این جستار به من، ازت می‌خواهم که خودت قدری بگردی و چند منبعِ دیگر برای این سفسطه بسیار ظریف و جالب پیدا کنی؛ من تا فردا در همین جستار آنها را برداشته و ترجمه آغاز خواهم کرد.
راستش این سفسطه ای هست که گاهی مشه دید در مباحث اخلاقی بشدت استفاده میشه چه از سوی دینداران و چه خداناباوران:)
اوکی roger that;)

undead_knight
09-29-2013, 12:35 PM
Logical Fallacy: Appeal to Nature (http://www.fallacyfiles.org/adnature.html)
Appeal to nature - RationalWiki (http://rationalwiki.org/wiki/Appeal_to_nature)
البته این رشنال محتواش با خود ویکی تا حدی فرق داره:)

Dariush
11-05-2013, 11:30 PM
سفسطه‌ی توسل به طبیعت[1]
این سفسطه بر این پایه استوار است که هر آنچه اصالت یا مرجعیتِ طبیعی (Natural) داشته باشد، درست یا بخردانه‌ و یا خوب است. شکلِ این سفسطه‌ی صوری اینگونه است:
X طبیعی‌ست
پس x درست یا خوب است.
یا :
X غیرطبیعی ست
پس X نادرست است.
مثال از یک کارخانه‌ی سازنده‌ی سیگار در آمریکا:
تنها از طبیعت کام گیر و دیگر هیچ!
در تنباکوی ما هیچ ماده‌ی افزودنی ]غیرطبیعی[ نمی‌یابید، هرآنچه هست، همانی‌ست که می‌بینید!صددرصد برساخته از برگهای تنباکوی طبیعی با طعم حقیقی تنباکوی طبیعی. همه چیز طبیعی!

این سفسطه بطور گسترده در نزدِ عوام مقبول است و چنانکه می‌بینید هتا در بازاریابی برای فروشِ سیگار هم از آن بهره‌داری می‌شود. همچنین غالبا مردم داروها و غذاهای طبیعی را به انواعِ مصنوعیِ آن ترجیح می‌دهند.

اما چه چیزی باعث می‌شود که این نوع استدلال یک سفسطه محسوب شود؟ نخست آنکه اساسا خودِ مفهومِ طبیعی بودن، بحث‌برانگیز است. یعنی چگونه میتوان میانِ آنچه طبیعی‌ست و آنچه غیرطبیعی تمایز قائل شد؟ در کلی‌ترین حالت، هرچه میبینیم دارای منشا طبیعی‌ست و پدیده‌ای اولیه یا ثانویه در جهانِ طبیعی ما محسوب می‌شود. آنچه در آزمایشگاه‌ها به عنوانِ دارو تولید می‌شود چیزی جز فرآورده‌های ثانویه و تجزیه-ترکیب‌های مواد طبیعی حاضر در جهان نیست. پس چرا یک دارو غیرطبیعی‌ست و یک سیگار طبیعی؟!


انسان حاصل فرآیندی چندمیلیون ساله است که در آن هرگونه تغییر و تحول کوچک و جزئی ممکن بود میلیونها سال به طول بیانجامد، اما اکنون یکی دو قرنی‌ست که جهانِ پیرامونِ انسان به سرعتی سرسام‌آور تغییر میکند و هر روز پدیده‌ای نو وارد عرصه‌ی زندگی او می‌شود که تا دیروز برایش ناشناخته بودند. زندگی ماشینی در ابرشهرها و مفهوم جدیدی از انسان که در اثرِ پیشرفت برق‌آسای تکنولوژی پدید آمده تنها بخشی از دگرگونی‌های جهانِ انسان‌هاست که در آن دیگر انسان برای خوردنِ نارگیل لازم نیست از درخت بالا برود و احتمالا با شامپانزه‌ها درگیر شود! حال چرا باید نسبت به این دگرگونی‌ها بدبین باشیم؟ نخست آنکه لازم به توضیح نیست که انسان توانِ بسیار بالایی برای تطبیق با شرایط جدید دارد. انسانِ مدرن و متمدن امروزی شباهت چندانی با انسان 100 سال پیش ندارد در حالیکه دیگر حیوانات یا در همان شرایطِ چندهزار سالِ پیش خود زندگی میکنند و یا اینکه منقرض شده‌اند! دوم اینکه انسانِ امروزی از منظر شاخص‌های اساسی کیفیت زندگی تقریبا همیشه از پیشینیانِ خود بالاتر است: متوسطِ عمر انسان‌ها به هفتاد سال رسیده است و پیش‌بینی می‌شود تا دو دهه‌ی دیگر به 100 سال نیز برسد، این در حالی‌ست که وقتی نمودار میانگین عمر انسانها در کشورهای مختلف را نگاه می‌اندازیم[2] (http://www.daftarche.com/#_ftn2)، کشورهای مدرن و پیشرفته در صدر جدول هستند و تمامِ کشورهایی که در انتهای این لیست هستند، مردم‌شان در «طبیعی»‌ترین و بدوی‌ترین شکل ممکن زندگی می‌کنند، چنانکه چاد که در انتهای لیست است دارای میانگین عمر 48 است. بهداشت و درمان در جهانِ امروز نسبت به گذشته‌ی نزدیک بسیار پیشرفت کرده، چنانکه امروز دیگر کسی برای اسهال و سرخچه نمی‌میرد و یا یک ویروس طاعون تمامِ ابنای بشر را تهدید نمی‌کند. شاخص‌های رفاه و امنیت نیز بس افزایش یافته‌اند، بطوریکه دیگر امروز کسی برای رساندنِ یک سخن به گوشِ کس دیگر، نیاز ندارد یکماه در راه باشد و با راهزن‌ها و بیابان‌ها و مار و عقرب دست و پنجه نرم کند. اکنون چرا باید باور کنیم تمامِ این چیزهای «غیرطبیعی» نادرست هستند و نیاز است دوباره بازگردیم به طبیعت تا دوباره اصالتِ طبیعی‌ای که وجود نداشته را بازبیابیم؟


پس از این، دلیل دیگری که این ادعا را تبدیل به یک سفسطه می‌کند این است که اساسا چه کسی گفته هرآنچه که طبیعی‌ست خوب است؟ اجازه دهید یکی از غیرطبیعی‌ترین فرآورده‌های موجود را بررسی کنیم. هم‌اکنون تقریبا اصلی‌ترین راهی که برای مبارزه‌ با سرطان‌های سخت هست، شیمی‌درمانی‌ و جراحی‌ست. این روشِ درمانی می‌تواند در 24 درصد موارد موفق به درمانِ قطعی بیماری شود در 60 درصد موارد 5 سال زندگی بیشتر را برای بیمار بهمراه دارد[3] (http://www.daftarche.com/#_ftn3). یعنی اگر جمعیتی ده هزار نفری از افرادِ سرطانی را درنظر بگیریم 2400 نفر از آنها با این روش درمانی معالجه خواهند و این یعنی 2400 نفر از خطر مرگ حتمی نجات پیدا کرده‌اند، یعنی در صورتی که نخواهیم از شیمی‌درمانی استفاده کنیم، این 2400 نفر نیز خواهند مرد. حال این روشِ درمانی نسبت به چرندیاتی چون زنبوردرمانی و زردچوبه‌درمانی که اثرِ درمانی تقریبا صفر دارند چرا بد است؟ آیا این یک دستاوردِ غیرطبیعیِ مفید برای انسان نیست؟


نمونه‌ای دیگر: نظرتان در موردِ کودکانِ ناقص به دنیا آمده چیست؟ آیا آنها غیرطبیعی هستند؟ مواردی هستند که کودکانِ ناقص در اثرِ عواملِ بیرونی ناقص بدنیا می‌آیند، از جمله آلودگی‌های محیطی و رادیواکتیوی. اما اگر شما با دخترعمو یا دخترعمه‌ی خودتان ازدواج کنید، خیلی «طبیعی» است که شانس بالایی برای ناقص بودنِ فرزندتان هست و این هیچ ربطی به عوامل «غیرطبیعی»ِ بیرونی ندارد.


پس دانستیم که هرآنچه طبیعی‌ست الزاما خوب نیست و هرآنچه غیرطبیعی‌ست الزاما بد نیست. ارزشِ هر پدیده‌ای باید با توجه به شرایط، کارآیی ، توانِ بهره‌دهی و دیگر شاخص‌های ارزیابیِ خودش به طور مستقل سنجیده شود و قضاوت در موردشان بر مبنای طبیعی بودن یا غیرطبیعی بودن، هرگز معتبر نخواهد بود.




--------------------------------------------------------------

1-
Argumentum ad Naturam or Naturalistic Fallacy

-2
اطلس جهان بر اساس طول عمر انسان ها+ جدول (http://www.rouzegareno.ir/fa/news/19640/%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%B3-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3-%D8%B7%D9%88%D9%84-%D8%B9%D9%85%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7-%D8%AC%D8%AF%D9%88%D9%84)

3-
-http://www.cancerresearchuk.org/cancer-help/type/mouth-cancer/treatment/statistics-and-outlook-for-mouth-cancers#over
و
Chemotherapy boosts survival rates for pancreatic cancer : Cancer Research UK (http://www.cancerresearchuk.org/cancer-info/news/archive/pressrelease/2009-01-21-chemotherapy-boosts-survival-rates-for-pancreatic-cancer)
و
Lung Cancer Treatment According to Stages - Lung Cancer - HealthCommunities.com (http://www.healthcommunities.com/lung-cancer/treatmentstages.shtml)

مزدك بامداد
11-06-2013, 09:13 AM
سفسطه‌ی توسل به طبیعت[1]
باید به این سخن همچنین افزود که آدمی خود بخشی از طبیعت است
و همچنان که پرستو لانه میسازد، آدمی هم دارو و چیزهای دیگر
میسازد. چرا نباید ساخته های هومنی، نیز طبیعی شمرده شوند!

پارسیگر

undead_knight
01-31-2014, 04:23 PM
Logical Fallacy: Red Herring (http://www.fallacyfiles.org/redherrf.html)
آیا کسی هست که این بار را بردارد!؟البته خود دوستان قطعا منابع بهتری پیدا میکنند:)

undead_knight
03-16-2014, 11:47 AM
Bulverism - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Bulverism)
یکی بره توی کار این:))

Mehrbod
03-16-2014, 03:22 PM
Bulverism - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Bulverism)
یکی بره توی کار این:))

اینکه میشود همینی که kourosh_bikhoda درباره‌یِ من گفت؟

کژفرنود آرزوپروری (یا جابجاییِ فرهشت/انگیزه)



١- کَس می‌داود A درست است.
٢- کَس ته دل اش می‌آرزوید که A درست باشد.
٣- پس A نادرست است.


این یکجور دستآویز به سُهش‌هایِ خواننده است. کژفرنودگر بجای پرداختن به درستی یا نادرستی
داوِ A به انگیزه‌یِ داوگر و اینکه او دارد آرزومی‌پروراند می‌پردازد, که در فرهود همان جابه‌جاییِ فـَرهِشت با انگیزه رخ‌میدهد.
این کژفرنود کار میکند چون خواننده دست به همانندی زده و چون هرکس در زندگی خود اش پیش آمده درباره‌یِ چیزهایی سخت
آرزوییده باشد ولی به آنها نرسیده باشد, داوگر را نیز همچون کسی دیده و سخن او را نادرست و از سر آرزوپروری میابد.

پارسیگر

Theodor Herzl
03-17-2014, 04:15 AM
سفسطه دفاع نورمبرگ


این سفسطه که به دفاع نورمبرگ مشهور است و مثال آن به شرح زیر است:


قاضی دادگاه: شما شخص A به جرم عضویت در حزب نازی محکوم به ۳ سال زندان هستید.


شخص A: من به زور عضو حزب نازی شدم ، پس من گنهکار نیستم چون به انتخاب خودم عضو این حزب نشدم.


این توجیه در زمان جنگ و جایی که جنایت جنگی اتفاق افتاده باشد غیر قابل استفاده است و مجبور شدن به عضویت در نیروی متخاصم از قبح عمل شما و جرم بودن آن کم نمیکند.

http://www.logicallyfallacious.com/index.php/logical-fallacies/63-blind-authority-fallacy

undead_knight
03-17-2014, 09:26 AM
3786

Name calling - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Name_calling)
این هرم رو من خیلی دوست دارم که میزان منطقی بودن مخالفت رو نشون میده.
خیلی بده که بدترین روش استدلال یعنی "لقب-دادن" یکی از رایج ترین اشتباهات منطقی هست.

kourosh_bikhoda
03-30-2014, 12:54 PM
پیک های مربوط به بحث درباره سفسطه ها به جستار بنگاه سفسته یابی (http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-10/%D8%A8%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B3%D9%81%D8%B3%D8%AA%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%A8%DB%8C-1344/) جابجا شدند