PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خودکشی



milad0511
12-09-2010, 07:35 PM
نظرتون راجع به خودکشی و کسایی که خودکشی می کن چیه ؟
شما اونها رو شجاع میدونید یا اشخاصی ترسو که جرات ایستادن در برابر زندگی رو نداشته اند ؟
جهت پاسخ دادن به سوال همه گونه اشخاصی رو که دست به این کار میزنن در نظر بگیرید مثلا من آشنایی دارم که به بیماری صعب العلاجی مبتلا هست نیمی از بدنش فلج شده و زجر عجیبی میکشه فعلا هم درمونی برای بیماریش وجود نداره حالا این شخص به چه امیدی زنده بمونه ؟؟؟

سید ابوبکر
12-09-2010, 10:32 PM
نظرتون راجع به خودکشی و کسایی که خودکشی می کن چیه ؟
شما اونها رو شجاع میدونید یا اشخاصی ترسو که جرات ایستادن در برابر زندگی رو نداشته اند ؟
جهت پاسخ دادن به سوال همه گونه اشخاصی رو که دست به این کار میزنن در نظر بگیرید مثلا من آشنایی دارم که به بیماری صعب العلاجی مبتلا هست نیمی از بدنش فلج شده و زجر عجیبی میکشه فعلا هم درمونی برای بیماریش وجود نداره حالا این شخص به چه امیدی زنده بمونه ؟؟؟
خیلی سخته در موردش نظر داد... واقعا نمیشه چیزی گفت...

sonixax
12-09-2010, 11:21 PM
نظرتون راجع به خودکشی و کسایی که خودکشی می کن چیه ؟
شما اونها رو شجاع میدونید یا اشخاصی ترسو که جرات ایستادن در برابر زندگی رو نداشته اند ؟
جهت پاسخ دادن به سوال همه گونه اشخاصی رو که دست به این کار میزنن در نظر بگیرید مثلا من آشنایی دارم که به بیماری صعب العلاجی مبتلا هست نیمی از بدنش فلج شده و زجر عجیبی میکشه فعلا هم درمونی برای بیماریش وجود نداره حالا این شخص به چه امیدی زنده بمونه ؟؟؟

به نظر من کسانی که خودکشی میکنند یا افرادی هستند که میخواهند خودنمایی کنند و جلب توجه ! یا دیگه بد جوری داغ کردند و توان مقابله با مشکلات رو ندارند .

البته در مورد افراد عاقل میگم نه این خل و چل های انتحاری !

kourosh_bikhoda
12-09-2010, 11:40 PM
به نظر من پرسش مبهم و کلی هست.

milad0511
12-10-2010, 09:47 AM
به نظر خودم به چنین شخصی که ادامه حیاتش با زجر و عذاب همراه هست حق خودکشی رو میدم اما اون عده دیگه که از زندگی سیر شدن (مثل خودم ) و میخوان از شر زندگی راحت بشن در صورتی که مرگشون موجب ضرر به شخص یا اشخاصی نشه مساله ای نداره ... به عنوان مثال خودم تا حالا این کار رو نکردم فقط به خاطر پدر و مادرم چون با رفتنم اونا خیلی زجر می کشن چون به من خیلی امید دارن اما این هم دلیل خوبی نیست برای زنده موندن من نمی تونم زندگی غیرقابل تحملم رو تحمل کنم چون اونا ناراحت نشن پس خودم چی ؟؟؟
سپاس از پاسخ دوستان

سید ابوبکر
12-10-2010, 01:25 PM
به نظر خودم به چنین شخصی که ادامه حیاتش با زجر و عذاب همراه هست حق خودکشی رو میدم اما اون عده دیگه که از زندگی سیر شدن (مثل خودم ) و میخوان از شر زندگی راحت بشن در صورتی که مرگشون موجب ضرر به شخص یا اشخاصی نشه مساله ای نداره ... به عنوان مثال خودم تا حالا این کار رو نکردم فقط به خاطر پدر و مادرم چون با رفتنم اونا خیلی زجر می کشن چون به من خیلی امید دارن

دلیلش چیه که از زندگی سیر شدی؟

milad0511
12-10-2010, 02:39 PM
دلیلش چیه که از زندگی سیر شدی؟

دقیقا نمی تونم دلیلش رو اینجا بگم ولی یکی از دلایلش اینه که حدود 5 -6 سال هست به بیماری اعصاب دچارم هر راهی رو هم که دکترا پیشنهاد دادن امتحان کردم اما جواب نداده خودم هم به کل از درمان ناامیدم البته این فقط یکی از دلایل بود مثلا یکی دیگه اش اینه که من با مطالعه کتابهای ضددین و ... از اسلام کامل برگشته ام و به خدا دقیق اطمینان ندارم که وجود داشته باشه یا نباشه اما مشکل من اینجاس که من تو یه خونواده مذهبی و محیطی به شدت مذهبی هستم دختری رو که خیلی می خواستم و اونم منو خیلی می خواست وقتی گفتم من دیگه مسلمون نیستم با هام قطع رابطه کرد دوستام هم وضع بهتری ندارن الان که دارم اینا رو تایپ می کنم تا چند دقیقه دیگه دوستام میان دنبالم که همراشون برم مسجد محل واسه نماز و بعد هم هیئت و از این حرفا ... خسته شدم از این همه ریا .... البته اینایی که گفتم هرچند می دونم از نظر شما خیلی ساده و کودکانه اس و به من خواهید خندید اما اینها فقط یه قسمت کوچیکی بود از مشکلاتی که دارم و ....
سپاس از پاسخ دوستان

kourosh_bikhoda
12-10-2010, 02:48 PM
دقیقا نمی تونم دلیلش رو اینجا بگم ولی یکی از دلایلش اینه که حدود 5 -6 سال هست به بیماری اعصاب دچارم هر راهی رو هم که دکترا پیشنهاد دادن امتحان کردم اما جواب نداده خودم هم به کل از درمان ناامیدم البته این فقط یکی از دلایل بود مثلا یکی دیگه اش اینه که من با مطالعه کتابهای ضددین و ... از اسلام کامل برگشته ام و به خدا دقیق اطمینان ندارم که وجود داشته باشه یا نباشه اما مشکل من اینجاس که من تو یه خونواده مذهبی و محیطی به شدت مذهبی هستم دختری رو که خیلی می خواستم و اونم منو خیلی می خواست وقتی گفتم من دیگه مسلمون نیستم با هام قطع رابطه کرد دوستام هم وضع بهتری ندارن الان که دارم اینا رو تایپ می کنم تا چند دقیقه دیگه دوستام میان دنبالم که همراشون برم مسجد محل واسه نماز و بعد هم هیئت و از این حرفا ... خسته شدم از این همه ریا .... البته اینایی که گفتم هرچند می دونم از نظر شما خیلی ساده و کودکانه اس و به من خواهید خندید اما اینها فقط یه قسمت کوچیکی بود از مشکلاتی که دارم و ....
سپاس از پاسخ دوستان

دوستان جدید پیدا کنید. اوقات بیکاری برید جاهای جدید و مثلن در پارک هایی که تابحال نرفتید. معمولن عده ای همیشه در پارکی مشغول ورزش یا بازی هستند. بشینید به بهانه شطرنج یا تخته نرد یا والیبال با اونها هم کلام بشید و سعی کنید دایره آشناهاتون رو بیشتر کنید. به هر طریقی در دسترس دوستان قدیمی و مسجد برو نباشید تا اینجوری عذاب نکشید.

Russell
12-10-2010, 07:26 PM
دقیقا نمی تونم دلیلش رو اینجا بگم ولی یکی از دلایلش اینه که حدود 5 -6 سال هست به بیماری اعصاب دچارم هر راهی رو هم که دکترا پیشنهاد دادن امتحان کردم اما جواب نداده خودم هم به کل از درمان ناامیدم البته این فقط یکی از دلایل بود مثلا یکی دیگه اش اینه که من با مطالعه کتابهای ضددین و ... از اسلام کامل برگشته ام و به خدا دقیق اطمینان ندارم که وجود داشته باشه یا نباشه اما مشکل من اینجاس که من تو یه خونواده مذهبی و محیطی به شدت مذهبی هستم دختری رو که خیلی می خواستم و اونم منو خیلی می خواست وقتی گفتم من دیگه مسلمون نیستم با هام قطع رابطه کرد دوستام هم وضع بهتری ندارن الان که دارم اینا رو تایپ می کنم تا چند دقیقه دیگه دوستام میان دنبالم که همراشون برم مسجد محل واسه نماز و بعد هم هیئت و از این حرفا ... خسته شدم از این همه ریا .... البته اینایی که گفتم هرچند می دونم از نظر شما خیلی ساده و کودکانه اس و به من خواهید خندید اما اینها فقط یه قسمت کوچیکی بود از مشکلاتی که دارم و ....
سپاس از پاسخ دوستان

دوست عزیز مطمئن باش کسی به مشکلات شما نمیخنده.
این مشکل واکنش نامتناسب اطرافیان به بیخدایان متاسفانه عمومیه،فقط کم و زیاد داره.

Anarchy
12-10-2010, 07:52 PM
حدس میزنم اینشون یکی از دوستانمون در گفتگو باشن ...اونجا هم تقریبا همین مطلب رو ذکر کردن!!به نظر من برای درمان خودت تلاش کن و نا امید نباش... اگه یه کم واضح تر مشکل و ناراحتی عصبیت رو مطرح کنی شاید بتونم راهنماییت کنم...

shirin
12-11-2010, 02:07 PM
اگه از زنده بودن بیزاری و زندگی کردن برات هیچ جذابیتی که نداره باعث زجر کشیدنت هست و کلا هیچ نوع شرایط ایده الی فکر میکنی برای زندگی کردن وجود نداره. و این حالاتت موقتی نیست و هیچ نوع دارویی هم باعث نمیشه که بهتر بشی بهتره خودتو بکشی. ولی اگه شرایطی ایده آل برای زندگی کردن تو ذهنت هست و فکر میکنی اگه اون شرایط رو داشتی چه زندگی شیرین بود بهتره تلاش کنی تا اون شرایط رو برای خودت محیا کنی.

kourosh_bikhoda
12-11-2010, 02:39 PM
زندگی شیرین بود

زندگی شیرین بود؟:71:

shirin
12-11-2010, 03:45 PM
:1:

shoqad
12-11-2010, 04:46 PM
اگه از زنده بودن بیزاری و زندگی کردن برات هیچ جذابیتی که نداره باعث زجر کشیدنت هست و کلا هیچ نوع شرایط ایده الی فکر میکنی برای زندگی کردن وجود نداره. و این حالاتت موقتی نیست و هیچ نوع دارویی هم باعث نمیشه که بهتر بشی بهتره خودتو بکشی. ولی اگه شرایطی ایده آل برای زندگی کردن تو ذهنت هست و فکر میکنی اگه اون شرایط رو داشتی چه زندگی شیرین بود بهتره تلاش کنی تا اون شرایط رو برای خودت محیا کنی.
واقعا چه توصیه شیرینی بود!:42:
تا اونجایی که من میدونم فکر خودکشی در همه آدمها وجود داره حتی بعضی به صورت آنی مرتکب اینکار میشن ولی وقتی بصورت مشکل در میاد که به صورت وسواس و فکر مداوم در شما بروز میکنه و به نظر من در شرایط عادی اصلا یک مسئله فلسفی نیست و بیشتر یک state روانی هست..معمولا بعضی خداباورها این قضیه رو القاء میکنند که یارو وقتی به پوچی میرسه خودشو میکشه که اینطور هم نیست معمولا پوچی فلسفی به نیهیلیسم و هدونیسم یا زندگی در حال یا carpe diem منجر میشه و نه خودکشی ..زندگی و آگاهی فرصتیه که طبیعت به صورت تصادفی در اختیار انسان قرار داده و من به عنوان یک ناباور به زندگی بعد از مرگ هیچ مشکلی در این زمینه نداشتم با اینکه اعتراف میکنم فکر خودکشی به عنوان یک انتخاب بعضی وقتها به ذهنم رسیده اما هیچ وقت جدی نبوده و اصولا من ترجیح میدم زندگی کنم کلا امیدوارم علم پیشرفت کنه من یک دور دیگه بدنیا بیام و زندگی کنم چون حساب کردم کلی چیز هست که من باید بدونم و یاد بگیرم و ببینم اما عمر فعلیم کفاف نمیده :4:...

قیقا نمی تونم دلیلش رو اینجا بگم ولی یکی از دلایلش اینه که حدود 5 -6 سال هست به بیماری اعصاب دچارم هر راهی رو هم که دکترا پیشنهاد دادن امتحان کردم اما جواب نداده خودم هم به کل از درمان ناامیدم البته این فقط یکی از دلایل بود مثلا یکی دیگه اش اینه که من با مطالعه کتابهای ضددین و ... از اسلام کامل برگشته ام و به خدا دقیق اطمینان ندارم که وجود داشته باشه یا نباشه اما مشکل من اینجاس که من تو یه خونواده مذهبی و محیطی به شدت مذهبی هستم دختری رو که خیلی می خواستم و اونم منو خیلی می خواست وقتی گفتم من دیگه مسلمون نیستم با هام قطع رابطه کرد دوستام هم وضع بهتری ندارن الان که دارم اینا رو تایپ می کنم تا چند دقیقه دیگه دوستام میان دنبالم که همراشون برم مسجد محل واسه نماز و بعد هم هیئت و از این حرفا ... خسته شدم از این همه ریا .... البته اینایی که گفتم هرچند می دونم از نظر شما خیلی ساده و کودکانه اس و به من خواهید خندید اما اینها فقط یه قسمت کوچیکی بود از مشکلاتی که دارم و .... سپاس از پاسخ دوستان
بجای گوش کردن به حرفهای شیرین این خانم شیرین بهتره با یک مشاور و آدم خبره در این مورد صحبت کنید...هیچ چیز غیر ممکن نیست سعی کنید مشکلاتتون رو کوچیک کنید(exaggerate نکنید) توصیه های کوروش و راسل هم به عنوان انتخاب در نظر داشته باشید سعی کنید در خودتون حس رقابت ایجاد کنید (رقابت یکی از خصوصیات زندگیه و تو همه هست) هم بصورت انفرادی و هم جمعی ترجیحا جمعی چون این اطرافیان ما هستند که مستقیم و غیر مستقیم به ما انرژی مثبت میدن و شما در برخورد با دیگران یک بده بستان عاطفی میکنید که روحیه بخشه مهم تر از همه از محیطی که باعث فشار روحی و دپرس شدن شما میشه دوری کنید .....توی گفتگو هم یک کاربری بود که همین مشکل رو داشت بعدا اومد گفت که مشکلش حل شده امیدوارم شما ایشون نباشید..

milad0511
12-11-2010, 05:17 PM
به نظر من کسانی که خودکشی میکنند یا افرادی هستند که میخواهند خودنمایی کنند و جلب توجه ! یا دیگه بد جوری داغ کردند و توان مقابله با مشکلات رو ندارند .
به نظرم جزء دسته دوم هستم کار ما از خودنمایی گذشته :46:
--------------------------------------------------------------------------
بیشترین هدفم از ایجاد این تاپیک این بود که این مساله رو از نظر اخلاقی ارزیابی کنیم ؟
پاسخ خودم رو گفتم کسی که با خودکشی منجر به ضرر به شخص یا اشخاصی نشه این حق رو داره اما اگه با رفتنش عده ای متضرر میشن درست نیست که این کار رو بکنه مثل پدری که هنوز سرپرست خونواده ای هست و ...
خوشحال میشم نظر دوستان رو از این بابت بدونم .




حدس میزنم اینشون یکی از دوستانمون در گفتگو باشن ...اونجا هم تقریبا همین مطلب رو ذکر کردن!!به نظر من برای درمان خودت تلاش کن و نا امید نباش... اگه یه کم واضح تر مشکل و ناراحتی عصبیت رو مطرح کنی شاید بتونم راهنماییت کنم...

من یه مدت توی گفتگو اومدم یه پست گذاشتم که دیگه نتونستم ادامه بدم چون خورد به کنکور و از این حرفا اما اون کاربری که مد نظر شماست من نبودم
ناراحتی عصبی هم افسردگی شدیدی هست که به تشخیص چند تا روانپزشک مبتلا هستم البته الان خیلی بهتر هستم هر راهی هم برای درمان امتحان کردم حتی الکتروشوک اما مشکل من از جایی دیگه هست من معنی زندگی رو نمی فهمم و هیچ چیزی زیبایی نمی بینم که بخوام برای رسیدن بهش تلاش کنم چند تا زیبایی بود که از دستم رفت مسائل جانبی هم هست مثلا روز به روز حافظه ام داره ضعیف تر میشه اما دکتر میگه از عوارض شوک و داروهاس بعد از چند ماهی خوب میشه دکترای دیگ هم تست گرفتن میگن مشکل خاصی نیست و ...

---------- ارسال جدید اضافه شده در 05:17 pm ---------- ارسال قبلی در 05:12 pm ----------


اگه از زنده بودن بیزاری و زندگی کردن برات هیچ جذابیتی که نداره باعث زجر کشیدنت هست و کلا هیچ نوع شرایط ایده الی فکر میکنی برای زندگی کردن وجود نداره. و این حالاتت موقتی نیست و هیچ نوع دارویی هم باعث نمیشه که بهتر بشی بهتره خودتو بکشی. ولی اگه شرایطی ایده آل برای زندگی کردن تو ذهنت هست و فکر میکنی اگه اون شرایط رو داشتی چه زندگی شیرین بود بهتره تلاش کنی تا اون شرایط رو برای خودت محیا کنی.
دقیقا نتیجه ای هست که خودم بهش رسیدم منتها چیزی که باعث شده این کار رو تا الان بصورت جدی پیگیری نکنم همون ارزیابی اخلاقی ار این کار هست که قبلا ذکر کردم

shirin
12-11-2010, 06:29 PM
اگه افسردگی داری بهتره خودکشی نکنی، چون افسردگی یه بیماری هست که در اثر کمبود سرتونین به وجود میاد. و قابل درمان هست.
خودکشی بد نیست اتفاقا راه حل خیلی خوبی هست برای کسانی که به معنای واقعی به بن بست رسیدن. خیلیا هستن که هیچ راهی براشون نیست یعنی اگه هم باشه در دسترس اونا نیست و زندگیشون در سراسر عمرشون به بدبختی میگذره و خودشون رو هم نمیکشن و به زندگی سراسر نکبتشون ادامه میدن. من به چنین اشخاصی شدیدا توصیه میکنم خودشون رو بکشن چون این زندگی اگه قرار باشه همش بدبختی باشه و یا بدبختیش بیشتر از خوشبختی و آرامشش باشه همون بهتر که زودتر از شرش راحت بشیم. زندگی اونقدرا هم ارزش موندن نداره. یعنی به هر قیمتی

shirin
12-11-2010, 06:41 PM
در ضمن از نظر اخلاقی هم هیچ اشکالی نداره. فقط باعث ناراحتی کسانی هست که مرگ اون شخص دلتنگشون میکنه (البته اگه از نظر مالی وابستگی شدید کسی بهش نداشته باشه).ولی اونم بعد از مدتی براشون عادی میشه.

kourosh_bikhoda
12-11-2010, 08:08 PM
ولی اونم بعد از مدتی براشون عادی میشه.

برای والدین، هیچ چیز در دنیا سخت تر و دشوار تر از مرگ فرزند نیست. اونطور که خاقانی میگه:

راه نفسم بسته شد از آه جگر تاب ...... کو همنفسی تا نفسی رانم ازین باب

milad0511
12-17-2010, 10:55 AM
در ضمن از نظر اخلاقی هم هیچ اشکالی نداره. فقط باعث ناراحتی کسانی هست که مرگ اون شخص دلتنگشون میکنه (البته اگه از نظر مالی وابستگی شدید کسی بهش نداشته باشه).ولی اونم بعد از مدتی براشون عادی میشه.

فکر نکنم به این سادگی باشه که شما میگی ... من در زندگیم فرض رو بر این گذاشتم که بعد از مرگ خدایی وجود داره و بر اساس عدل و عدالت به رفتار ما قبل از مرگ رسیدگی میشه (البت فرض رو بر این گذاشتم تا بیخدایی یه موقع منجر به بی اخلاقی من نشه در حقیقت خدا و جهان پس از مرگ و جهنم و بهشت و ... رو پشم هم حساب نمی کنم) با این اوصاف اگه شما جای او خدای منظور باشید چه قضاوتی در باره رفتاری که من انجام دادم با اوصافی که رفت خواهید داشت به این سوال ترجیحا جواب بدید تا به ادامه بحث بپردازیم
ممنون از همه دوستان :53:

Mehrbod
12-18-2010, 04:54 PM
برای والدین، هیچ چیز در دنیا سخت تر و دشوار تر از مرگ فرزند نیست. اونطور که خاقانی میگه:

راه نفسم بسته شد از آه جگر تاب ...... کو همنفسی تا نفسی رانم ازین باب



خانواده‌ای که نتوانسته باشد فرزندش را درست بزرگ کند، بایستی اینگونه رنج هم ببرد.

milad0511
12-18-2010, 05:11 PM
خانواده‌ای که نتوانسته باشد فرزندش را درست بزرگ کند، بایستی اینگونه رنج هم ببرد.

چه ربطی داره به خانواده ، عواملی دیگه باعث می شن که شخص دست به خودکشی بزنه اونوقت ما یقه خونواده رو بگیرییم ؟
شاید خونواده هم تا حدودی مقصر باشن اما دیگه مجازاتشون در این حد نیست

sonixax
12-18-2010, 05:34 PM
خانواده‌ای که نتوانسته باشد فرزندش را درست بزرگ کند، بایستی اینگونه رنج هم ببرد.

خیلی خانواده ها فرزندشان را درست بزرگ میکنند و دست آخر فرزندشان خودکشی هم میکند ، آنها چی ؟
مشکلات روانی که منجر به خودکشی میشود همیشه در نتیجه تربیت خانوادگی فرد نیست ، بلکه اغلب اوقات در نتیجه ی رفتار جامعه و محیط زندگی فرد و هزار و یک دلیل دیگر به وجود میاند .

shirin
12-18-2010, 09:14 PM
فکر نکنم به این سادگی باشه که شما میگی ... من در زندگیم فرض رو بر این گذاشتم که بعد از مرگ خدایی وجود داره و بر اساس عدل و عدالت به رفتار ما قبل از مرگ رسیدگی میشه (البت فرض رو بر این گذاشتم تا بیخدایی یه موقع منجر به بی اخلاقی من نشه در حقیقت خدا و جهان پس از مرگ و جهنم و بهشت و ... رو پشم هم حساب نمی کنم) با این اوصاف اگه شما جای او خدای منظور باشید چه قضاوتی در باره رفتاری که من انجام دادم با اوصافی که رفت خواهید داشت به این سوال ترجیحا جواب بدید تا به ادامه بحث بپردازیم
ممنون از همه دوستان :53:

من اگه جاي اون خدا باشم کلي شرمنده ميشم که چرا وقتي کسي رو آفريدم توجهي بهش نداشتم طوريکه اون فرد از ناراحتي خودکشي ميکنه. خودمو سرزنش ميکنم و سعي ميکنم حداقل تو اون دنيا بهترين امکانات رو براش مهيا کنم تا تلافي کرده باشم سختيهايي که اون کشيده رو. :1:

Mehrbod
12-19-2010, 12:30 AM
چه ربطی داره به خانواده ، عواملی دیگه باعث می شن که شخص دست به خودکشی بزنه اونوقت ما یقه خونواده رو بگیرییم ؟
شاید خونواده هم تا حدودی مقصر باشن اما دیگه مجازاتشون در این حد نیست


من با شما هم‌نگر نیستم. خانواده و پدر و مادر وظیفه دارند که فرزندان
خودشان را برای رودرویی با دشواری‌های پیش‌بینی ناپذیر زندگی آماده کنند.

بچه‌ای که یاد گرفته باشد چگونه با دشواری‌ها و سختی‌های
زندگی روبرو شده و خود را نبازد، هرگز دست به خودکشی نخواهد زد.

---------- ارسال جدید اضافه شده در 12:30 am ---------- ارسال قبلی در 12:28 am ----------


خیلی خانواده ها فرزندشان را درست بزرگ میکنند و دست آخر فرزندشان خودکشی هم میکند ، آنها چی ؟
مشکلات روانی که منجر به خودکشی میشود همیشه در نتیجه تربیت خانوادگی فرد نیست ، بلکه اغلب اوقات در نتیجه ی رفتار جامعه و محیط زندگی فرد و هزار و یک دلیل دیگر به وجود میاند .

این دوباره برمی‌گردد به اینکه شما درست بزرگ کردن را چه بدانید.
به هر روی، نبایستی از روی آنکه خانواده کسی ممکن است ناراحت شود خودکشی را نااخلاقی بدانیم.

خودکشی و گزینش میان زندگی و مرگ بایستی حق هر آدمی باشد.

sonixax
12-19-2010, 12:49 AM
این دوباره برمی‌گردد به اینکه شما درست بزرگ کردن را چه بدانید. به هر روی، نبایستی از روی آنکه خانواده کسی ممکن است ناراحت شود خودکشی را نااخلاقی بدانیم. خودکشی و گزینش میان زندگی و مرگ بایستی حق هر آدمی باشد.

من بحثی در مورد اینکه چون یکی دیگه ناراحت میشه پس اخلاقی نیست ندارم ، بلکه در مورد سخن شما که گفته اید نتیجه تربین اشتباه در خانواده است بحث دارم .

یعنی شما معتقیدید همه خود کشی ها بر میگردد به تربیت اشتباه در خانواده !؟

shirin
12-19-2010, 02:53 PM
خانواده يا همون پدر مادر خودشون محصول شرايطي که در اون بزرگ شدن هستن، مطمئنن هيچ پدر يا مادري دلش نميخواد فرزندش ناموفق باشه ولي خب چون تربيت خودشون درست نبوده و آگاهيشون و سوادشون هم کم و يا نادرست هست و اطلاع درستي از تربيت درست ندارن پس نميتونن يک فرزند موفق هم تربيت کنند. (داشتن مدارک دانشگاهي دليل بر آگاه و با سواد بودن اشخاص نيست) آيا به نظر شما اين پدر و مادر چه گناهي دارند؟ اونا که خودشون فکر ميکنند در حد توانشون براي فرزندانشون مضايقه نکردند. در هر صورت انسانها به صورت رقت باري محصول و فرآورده شرايطشون هستن و هيچ راه گريزي نيست.

Mehrbod
12-19-2010, 03:31 PM
من بحثی در مورد اینکه چون یکی دیگه ناراحت میشه پس اخلاقی نیست ندارم ، بلکه در مورد سخن شما که گفته اید نتیجه تربین اشتباه در خانواده است بحث دارم .

یعنی شما معتقیدید همه خود کشی ها بر میگردد به تربیت اشتباه در خانواده !؟


آری، برای خودکشی نکردن تنها نیاز به دانستن چند اصل ساده داریم:



همه چیز همواره همینگونه نخواهد ماند.
همه دشواری‌ها را می‌توان با فکر و اندیشه درست از میان برداشت.




اکنون به جز چند استثنا، مانند کسانی که با بیماری‌ای کشنده و دردناک درگیر هستند و یا کسانی که در
زندگی هیچ امید دیگری ندارند (نمونه محکوم به مرگ)، این خودکشی برمی‌گردد به نداشتن آموزش بایای گفته شده.

در این میان، اگر خانواده همه نقش در خودکشی کس را نداشته
باشد، بیشترین و مهمترین نقش را دست‌کم خواهد داشت.

---------- ارسال جدید اضافه شده در 03:31 pm ---------- ارسال قبلی در 03:28 pm ----------


خانواده يا همون پدر مادر خودشون محصول شرايطي که در اون بزرگ شدن هستن، مطمئنن هيچ پدر يا مادري دلش نميخواد فرزندش ناموفق باشه ولي خب چون تربيت خودشون درست نبوده و آگاهيشون و سوادشون هم کم و يا نادرست هست و اطلاع درستي از تربيت درست ندارن پس نميتونن يک فرزند موفق هم تربيت کنند. (داشتن مدارک دانشگاهي دليل بر آگاه و با سواد بودن اشخاص نيست) آيا به نظر شما اين پدر و مادر چه گناهي دارند؟ اونا که خودشون فکر ميکنند در حد توانشون براي فرزندانشون مضايقه نکردند. در هر صورت انسانها به صورت رقت باري محصول و فرآورده شرايطشون هستن و هيچ راه گريزي نيست.


در اینباره حق با شما است و این پدر و مادر گناهی هم ندارند، ولی جهان هم هیچگاه قرار نبوده منصفانه باشد!

درباره اینکه آدم‌ها فرآورده پیرامون خود هستند با شما اندکی مخالفم، اصولا تنها ویژگی که ما را از دیگر جانداران
متمایز می‌کند، توانایی گسترده در دست‌کاری پیرامون خود و سود بردن از این دگرگونی درست شده است.

shirin
12-19-2010, 04:11 PM
درسته که انسانها با استفاده از نيروي تفکر ميتونن شرايط محيطي رو به نفع خودشون تغيير بدن ولي همين تفکر نيز تا حدود زيادي متاثر از شرايط بيروني يک شخص مي باشد. شرايط بيروني مثل شرايط جغرافيايي و نحوه تغذيه و اينکه منايع تا چه حد در دسترس داشته باشد. اگر غير از اين هست چرا در نقطه اي از زمين انسانها هنوز به صورت بدوي زندگي ميکنند و در جايي ديگر با استفاده از هوش و نيروي تفکر توانسته اند شرايط زندگي را طبق ميل خودشان تغيير دهند؟

Mehrbod
12-19-2010, 05:25 PM
درسته که انسانها با استفاده از نيروي تفکر ميتونن شرايط محيطي رو به نفع خودشون تغيير بدن ولي همين تفکر نيز تا حدود زيادي متاثر از شرايط بيروني يک شخص مي باشد. شرايط بيروني مثل شرايط جغرافيايي و نحوه تغذيه و اينکه منايع تا چه حد در دسترس داشته باشد. اگر غير از اين هست چرا در نقطه اي از زمين انسانها هنوز به صورت بدوي زندگي ميکنند و در جايي ديگر با استفاده از هوش و نيروي تفکر توانسته اند شرايط زندگي را طبق ميل خودشان تغيير دهند؟


خورد و بازخورد؟

shirin
12-19-2010, 06:25 PM
نه خورد و بازخورد نيست، محيط و شرايط اثر غالبي دارن.

Jooyandeh
12-19-2010, 07:34 PM
از دیدگاه متریالیسم، من هیچ‌چیز غیراخلاقی‌یی مطلقاً در خودکشی نمی‌بینم. حتّی، از این دیدگاه، نیاز نیست آدم از زندگیش سیر شده باشد یا به بد مشکلی برخورد کرده باشد. هر لحظه که یک متریالیست هوس خودکشی کرد (به هر دلیلی)، به‌شرطی که بتواند خودْ را موفقیت‌آمیز بکشد، می‌تواند خود را بکشد؛ و هیچ کار غیرعقلانی‌یی انجام نداده است.

کسانی که مخالفند، فقط یک دلیل پاد این سخن بیاورند.

Anarchy
12-19-2010, 08:10 PM
از دیدگاه متریالیسم، من هیچ‌چیز غیراخلاقی‌یی مطلقاً در خودکشی نمی‌بینم. حتّی، از این دیدگاه، نیاز نیست آدم از زندگیش سیر شده باشد یا به بد مشکلی برخورد کرده باشد. هر لحظه که یک متریالیست هوس خودکشی کرد (به هر دلیلی)، به‌شرطی که بتواند خودْ را موفقیت‌آمیز بکشد، می‌تواند خود را بکشد؛ و هیچ کار غیرعقلانی‌یی انجام نداده است.

کسانی که مخالفند، فقط یک دلیل پاد این سخن بیاورند.

حالا اصلا به نظر شما خودکشی اخلاقی هست یا غیر اخلاقی؟!

sonixax
12-19-2010, 08:24 PM
حالا اصلا به نظر شما خودکشی اخلاقی هست یا غیر اخلاقی؟!

بحث خود کشی به نظر من یک بحث اخلاقی نیست ، نه اخلاقی هست و نه اخلاقی نیست چون اصلن به این موضوع به نظر من ربطی نداره .

Jooyandeh
12-19-2010, 08:25 PM
حالا اصلا به نظر شما خودکشی اخلاقی هست یا غیر اخلاقی؟!من شخصاً، نمی‌دانم.

امّا، به نظرم، در هر حال، تلاش در نیکو بودن، از خود-نابود-ساختن انسانی‌تر است. من شخصاً با پولس رسول موافق که می‌گوید: «خدا به کسانی که با پایداری در انجام اعمال نیکو، در پی جلال و حرمت و بقایند، حیات جاویدان خواهد بخشید.» (رومیان ۲ : ۷)

Ouroboros
12-19-2010, 09:10 PM
از دیدگاه متریالیسم، من هیچ‌چیز غیراخلاقی‌یی مطلقاً در خودکشی نمی‌بینم. حتّی، از این دیدگاه، نیاز نیست آدم از زندگیش سیر شده باشد یا به بد مشکلی برخورد کرده باشد. هر لحظه که یک متریالیست هوس خودکشی کرد (به هر دلیلی)، به‌شرطی که بتواند خودْ را موفقیت‌آمیز بکشد، می‌تواند خود را بکشد؛ و هیچ کار غیرعقلانی‌یی انجام نداده است.

کسانی که مخالفند، فقط یک دلیل پاد این سخن بیاورند.


دلیل پاد این سخن: شخصی که خودکشی می کند سرمایه ی ِ ژنتیکی خود را نابود می کند + هدف ِ تکاملی ما انتقال ِ این سرمایه و حفاظت از آنست > خودکشی نادرست است.

Jooyandeh
12-19-2010, 09:18 PM
دلیل پاد این سخن: شخصی که خودکشی می کند سرمایه ی ِ ژنتیکی خود را نابود می کند + هدف ِ تکاملی ما انتقال ِ این سرمایه و حفاظت از آنست > خودکشی نادرست است.بی‌خود است.

هر شخص از انسان‌ها، برطبق متریالیسم، پس از خودکشی موفق، دیگر نابود است. کسی که نابود می‌شود، دیگر نیست که مسأله‌یِ ژنتیک برایش موردی داشته باشد. در این‌صورت، خودکشی حداکثر برای دیگر ناظران صحنه‌ای به‌ظاهر غیراخلاقی می‌تواند باشد. امّا، برای خود شخص هیچ غیراخلاقی نبایستی باشد.

اصلاً، اخلاقاً چرا من باید نگرانِ سرنوشتِ ژنتیک پس از نابودی‌ام باشم؟!

Anarchy
12-19-2010, 09:53 PM
بی‌خود است.

هر شخص از انسان‌ها، برطبق متریالیسم، پس از خودکشی موفق، دیگر نابود است. کسی که نابود می‌شود، دیگر نیست که مسأله‌یِ ژنتیک برایش موردی داشته باشد. در این‌صورت، خودکشی حداکثر برای دیگر ناظران صحنه‌ای به‌ظاهر غیراخلاقی می‌تواند باشد. امّا، برای خود شخص هیچ غیراخلاقی نبایستی باشد.

اصلاً، اخلاقاً چرا من باید نگرانِ سرنوشتِ ژنتیک پس از نابودی‌ام باشم؟!
در بحث اخلاقیات هم دوستان همین مشکل رو با شما داشتند که به خوبی از فرگشت یا تکامل آگاهی ندارید...در فرگشت مساله خود فرد نیست گرامی!!!

Jooyandeh
12-19-2010, 10:20 PM
در بحث اخلاقیات هم دوستان همین مشکل رو با شما داشتند که به خوبی از فرگشت یا تکامل آگاهی ندارید...در فرگشت مساله خود فرد نیست گرامی!!!به عبارتِ دیگر، «و أنتم لا تفهمون!» :71:

(خُب، دوستان از این سخنان نمی‌راندند، چه پاسخی داشتند که بدهند؟!)

Anarchy
12-19-2010, 10:23 PM
به عبارتِ دیگر، «و أنتم لا تفهمون!» :71:

(خُب، دوستان از این سخنان نمی‌راندند، چه پاسخی داشتند که بدهند؟!)
آگاهی نداشتن شما مشکل بقیه نیست!! حداقل وقت بذارید چیزی که دوستان بارها گفتن رو مطالعه کنید!! حالا رد یا پذیرشش مهم نیست...

Jooyandeh
12-19-2010, 10:29 PM
آگاهی نداشتن شما مشکل بقیه نیست!! حداقل وقت بذارید چیزی که دوستان بارها گفتن رو مطالعه کنید!! حالا رد یا پذیرشش مهم نیست...بی‌خود است. مفروضات پوچ شما نیز، مشکل بنده نیست.

(برای من هم تکلیف معلوم ننمایید. من از ۱۰ سالگی مطالعه می‌کردم.)

Russell
12-19-2010, 10:29 PM
آگاهی نداشتن شما مشکل بقیه نیست!! حداقل وقت بذارید چیزی که دوستان بارها گفتن رو مطالعه کنید!! حالا رد یا پذیرشش مهم نیست...
دقیقاً همون مشکل هست.چون وقتی ایشون مدعی هستند ماتریالیستها پایه ای برای اخلاقیات ندارند(بخوانید بدون پایه سوپرنچرال نمیتوان اخلاقی بنا کرد) دیگه در همه اعمال اونها اخلاق هم باید بیمعنی باشه که خودکشی هم یکی از اونهاست.

Anarchy
12-19-2010, 10:41 PM
بی‌خود است. مفروضات پوچ شما نیز، مشکل بنده نیست.

(برای من هم تکلیف معلوم ننمایید. من از ۱۰ سالگی مطالعه می‌کردم.)
قصد جسارتی نبود...هر جور که خودتون میدونید!!!

Ouroboros
12-20-2010, 12:24 AM
دقیقاً همون مشکل هست.چون وقتی ایشون مدعی هستند ماتریالیستها پایه ای برای اخلاقیات ندارند(بخوانید بدون پایه سوپرنچرال نمیتوان اخلاقی بنا کرد) دیگه در همه اعمال اونها اخلاق هم باید بیمعنی باشه که خودکشی هم یکی از اونهاست.

بینگو !
مشکل ایشان همینست. جناب ِ جوینده در امکانپذیر بودن یا نبودن ِ بناکردن اخلاقیات برمبنای علم/تعقل/منطق تردید نمی کند، از ما می پرسد "وقتی «لولو خُرخُره»(عذاب اخروی؟)نیست، چه لزومی دارد از اخلاقیات پیروی بکنیم"؟ ایوان کارامازوف هم اگر خاطرتان باشد می گفت «اگر خدا نباشد، همه چیز مجاز خواهد بود».. اینست که به باور ِ دوست ِ خشمگین ِ ما، برای بناکردن ِ هر دستگاه ِ اخلاقی باید اول به مارهای سخنگو و آفرینش ِ شش روزه و زایش ِ باکره(و مزخرفاتی از این قبیل)باور بیاوریم!

درحالی که هیچکس «تضمینی» برای ِ اخلاقیات ندارد(نه مذهب، نه هیچ چیز). تضمین ِ اخلاقیات «قانون» است، که به زور ِ نیروی ِ نظامی و انتظامی شهروندان یک جامعه را وادار به پیروی از اخلاقیات می کند.

Jooyandeh
12-20-2010, 03:29 AM
بینگو !
مشکل ایشان همینست. جناب ِ جوینده در امکانپذیر بودن یا نبودن ِ بناکردن اخلاقیات برمبنای علم/تعقل/منطق تردید نمی کند، از ما می پرسد "وقتی «لولو خُرخُره»(عذاب اخروی؟)نیست، چه لزومی دارد از اخلاقیات پیروی بکنیم"؟ ایوان کارامازوف هم اگر خاطرتان باشد می گفت «اگر خدا نباشد، همه چیز مجاز خواهد بود».. اینست که به باور ِ دوست ِ خشمگین ِ ما، برای بناکردن ِ هر دستگاه ِ اخلاقی باید اول به مارهای سخنگو و آفرینش ِ شش روزه و زایش ِ باکره(و مزخرفاتی از این قبیل)باور بیاوریم!

درحالی که هیچکس «تضمینی» برای ِ اخلاقیات ندارد(نه مذهب، نه هیچ چیز). تضمین ِ اخلاقیات «قانون» است، که به زور ِ نیروی ِ نظامی و انتظامی شهروندان یک جامعه را وادار به پیروی از اخلاقیات می کند.بی‌خود است. چیزی جز حملاتِ شخصی و حملات به مرد پوشالین نمی‌بینم.

سخن ما ساده بود. گفتیم یک دلیل بر پادِ سخن ما بیاورید که نتوانستید. حال، با حرف در دهان من گذاشتن و «دوستِ خشمگین ما» خواندن من، دردی دوا نمی‌شود.

kourosh_bikhoda
12-20-2010, 07:03 AM
(برای من هم تکلیف معلوم ننمایید. من از ۱۰ سالگی مطالعه می‌کردم.)

یاد آیت الله بهجت افتادم!

milad0511
12-20-2010, 02:16 PM
خودکشی و گزینش میان زندگی و مرگ بایستی حق هر آدمی باشد.
ممنون از این جمله ای که گفتی برام خیلی جالب بود کاش همه طرز فکر شما را داشتن ! اطرافیان من جوری فکر می کنن انگاری هر شخصی به جبر نوعی بدهی به اطرافیونش داره بنام زندگی که باید اون رو پرداخت کنه
ممنون از همه دوستانی که تو بحث شرکت کردن من چون از فیلتر شکن استفاده می کنم دکمه سپاس برام کار نمی کنه

Anarchy
12-20-2010, 02:17 PM
ممنون از این جمله ای که گفتی برام خیلی جالب بود کاش همه طرز فکر شما را داشتن ! اطرافیان من جوری فکر می کنن انگاری هر شخصی به جبر نوعی بدهی به اطرافیونش داره بنام زندگی که باید اون رو پرداخت کنه
ممنون از همه دوستانی که تو بحث شرکت کردن من چون از فیلتر شکن استفاده می کنم دکمه سپاس برام کار نمی کنه
گرامی امیدوارم بتونی شرایطت رو عوض کنی و زندگی خیلی خوبی داشته باشی..

Jooyandeh
12-20-2010, 03:09 PM
یاد آیت الله بهجت افتادم!پس، در نتیحه، خودکشی غیراخلاقی است! :71:

milad0511
12-20-2010, 03:10 PM
دوستان درگیر مساله ای هستم که خواهشا اگه کسی توانا هست ساده راهنمایی ام کنه من زیاد درگیر واژه هایی مثل ماتریالیسم و اخلاقی و غیر اخلاقی و ... نیستم ... فرض می کنم دنیایی دیگه ای در کار نباشه و دنیا همینی که هست ... باید ما تو همین دنیا تلاشمون رو برای بقای عدالت و برقراری اون داشته باشیم حالا هر شخصی به نحوی ... خیلی چیزها هم هستند که نمی شود برای اونها دادگاهی تشکیل داد چون اساسا به عنوان جرم تعریف نشدند و این وجدان درونی ما هست که اونها رو به عنوان جرم تلقی می کنه فرض بگیرید پسری ازدوران نوجوانی با دختری رابطه ی عاشقانه پیدا می کند و با هزار امید اون رو به دنبال خودشون می کشونه و دختر هم از فرصت هایی زیادی بخاطر اون پسر می گذره اما روزی هم میرسه که پسر زیر همه حرفها میزنه و منکر اون میشه حالا اولا که این از دیدگاه قانون جرم محسوب نمیشه یعنی هیچکی نمیاد اون پسر رو به زندون یا شلاق محاکمه کنه که چرا به وعده هایت به دختر عمل نکردی ؟ اما وجدان ما اگر شاهد ماجرا باشد پسر رو مستحق مجازات و سرزنش میدونه به دلیل مثلا زدن ضربه های روحی به دختر(که کمتر از ضربه های جسمی نیست) با در نظر گرفتن این مثال شخصی رو در نظر بگیرید که خانواده و پدر ومادر هیچ کوتاهی در حق صحیح بزرگ کردن اون نکردن بالعکس نسبت به دیگران در تربیت او پیشرو هم بوده اند حال پس از مدتی پسر تصمیم به خودکشی داره ، در اینجور جایی به نظر شما چنین کاری درست هست همونطوری که در مثالی که قبلا زدم ما اون پسر رو لایق مجازات می دونیم به دلایلی مانند اینکه باعث افسرده شدن و حتی منجر به مرگ دختر شده در مورد مثال خودکشی هم با خودکشی کردن اون شخص ضررهای جبران ناپذیری به طور نامحسوس به اشخاص وارد میشه (از نوع همان ضربه هایی که پسر مذکور در مثالم با زدن زیر وعده هایش به دختر وارد می کنه) این از یه طرفه مساله از طرفی دیگه هم این مساله مطرح هست شخصی که میخواد به زندگی خود خاتمه بده (به دلیل مثلا یه بیماری صعب العلاج ) نمیتونه به خاط دیگرون خودش تا آخر عمر متحمل رنج و ضرر باشه(البته این جنبه زیاد مهم نیست مهم همون قسمت اول مساله اس) این وسط نظر شما چیه ؟؟؟ :53:

Jooyandeh
12-20-2010, 03:12 PM
فرض می کنم دنیایی دیگه ای در کار نباشه و دنیا همینی که هست ... باید ما تو همین دنیا تلاشمون رو برای بقای عدالت و برقراری اون داشته باشیم حالا هر شخصی به نحوی عزیزم، در این حالت، هیچ "بایدی" وجود ندارد. چرا شما باید در اجرای عدالت کوشا باشید؟

milad0511
12-20-2010, 03:36 PM
عزیزم، در این حالت، هیچ "بایدی" وجود ندارد. چرا شما باید در اجرای عدالت کوشا باشید؟

یعنی شما همین که یه سری ارگان مانند دادگاه و قانون نوشته شده و .... مسئول اجرای قانون باشن را کافی می دونین اگه آری پس جرائمی که از دیدگاه وجدان جرم هست اما قانونی و حسابی برایشان وجود نداره چی ؟ در ضمن نوشتین در این حالت یعنی حالتی که دنیای دیگه ای در کار نباشه بایدی وجود نداره ... مطمئنین هیچ بایدی وجود نداره ؟ بشر با اتکاء به همین باید ها و نباید ها داره به بقاء ادامه میده در آخر اینکه به نظر من تلاش برای اجرای عدالت و داشتن جامعه ای عادل در کوچکترین و بزرگترین جوانب ، در پنهانی ترین و آشکار ترین وقایع آروزی هر انسان عاقل و نیکوری روشی هست و این آرزو به شکل بایدی هست برای اجرای عدالت.... نظر شما چیه ؟
سپاس از پاسختون :53:

Jooyandeh
12-20-2010, 03:45 PM
فرض بگیرید پسری ازدوران نوجوانی با دختری رابطه ی عاشقانه پیدا می کند و با هزار امید اون رو به دنبال خودشون می کشونه و دختر هم از فرصت هایی زیادی بخاطر اون پسر می گذره اما روزی هم میرسه که پسر زیر همه حرفها میزنه و منکر اون میشه حالا اولا که این از دیدگاه قانون جرم محسوب نمیشه یعنی هیچکی نمیاد اون پسر رو به زندون یا شلاق محاکمه کنه که چرا به وعده هایت به دختر عمل نکردی ؟ اما وجدان ما اگر شاهد ماجرا باشد پسر رو مستحق مجازات و سرزنش میدونهخُب، همین یک مثال خیلی خوبی هست.

فرض بگیریم یک پسری یک دختری را واقعاً دوست هم داشته است. به او کلّی وعده و وعید داده است. امّا، پس از چندی برایش یک شانس خیلی خوب در زندگی پیدا می‌شود که برای پی‌گیری‌اش بایستی آن دختر را رها. اگر چنین کند، تا آخر عمر مرفح‌ترین زندگی را خواهد داشت.

حال، طبیعی است که اگر چنین کند، به درد وجدان دچار می‌شود. این درد وجدان هم، معقول است اگر تجتِ تأثیر ژنتیک بشری ما باشد. تا این‌جا قبول! امّا، موضوع اصلی این نیست!

موضوع اصلی این است که این پسر، آیا باید به ندای وجدانش عمل کند یا صرفاً درد آن را به‌طریقی بخواباند؟ (مثلاً، خودِ گذشت زمان می‌تواند این درد را تسکین دهند.)

milad0511
12-20-2010, 03:47 PM
من با شما هم‌نگر نیستم. خانواده و پدر و مادر وظیفه دارند که فرزندان خودشان را برای رودرویی با دشواری‌های پیش‌بینی ناپذیر زندگی آماده کنند. بچه‌ای که یاد گرفته باشد چگونه با دشواری‌ها و سختی‌های زندگی روبرو شده و خود را نبازد، هرگز دست به خودکشی نخواهد زد.
اما گاهی اوقات قدرت بحران های روحی و عواملی که منجر به این عمل میشن بسیار بیشتر از تربیت خانواده است در اینجا گفته شما رو میشه فقط به عنوان یه گزینه در نظر گرفت نه بیشتر !

Jooyandeh
12-20-2010, 03:53 PM
یعنی شما همین که یه سری ارگان مانند دادگاه و قانون نوشته شده و .... مسئول اجرای قانون باشن را کافی می دونینمن نظر خودم را بیان ننمودم؛ و نه اصلاً، نظر شخصی من ربطی به آن‌چه بیان نمودم دارد.


در ضمن نوشتین در این حالت یعنی حالتی که دنیای دیگه ای در کار نباشه بایدی وجود نداره ... مطمئنین هیچ بایدی وجود نداره ؟این نشد استدلال کردن! شما خودتان اگر فکر می‌کنید، "بایدی" هست، بگویید چرا هست.


بشر با اتکاء به همین باید ها و نباید ها داره به بقاء ادامه میده در آخر اینکه به نظر من تلاش برای اجرای عدالت و داشتن جامعه ای عادل در کوچکترین و بزرگترین جوانب ، در پنهانی ترین و آشکار ترین وقایع آروزی هر انسان عاقل و نیکوری روشی هستاین حرف شما تنها ثابت می‌کند که "بایدی" باید باشد. نشان نمی‌دهد که "بایدی" هست.

خب، اگر به‌واقع "بایدی" باید باشد، پس دیدگاهی که در آن نمی‌توان چنین "بایدی" را متصور شد، نمی‌تواند دیدگاه معقولی باشد.

milad0511
12-20-2010, 03:59 PM
ندای وجدانش عمل کند یا صرفاً درد آن را به‌طریقی بخواباند؟

به نظرم ندای وجدان ودرد آن دو تا چیز مختلف نیستند ندای وجدان همون درد وجدانی هست که شمار ازش نام می برید البته این مساله در رابطه با بحث ارتباط زیادی نداره محض اطلاع از نگر خودم گفتم
نمی دونم تعریف شما از اخلاق چیست اما با توجه به تعاریفی که من از اخلاق در ذهن دارم از نظر اخلاقی درست اینه که من به ندای وجدانم گوش بدم

Jooyandeh
12-20-2010, 04:04 PM
نمی دونم تعریف شما از اخلاق چیست اما با توجه به تعاریفی که من از اخلاق در ذهن دارم از نظر اخلاقی درست اینه که من به ندای وجدانم گوش بدمنیازی به داشتن تعریفی دقیق و یکسان از اخلاق در این‌جا نداریم. خب، موافقیم که درست آن است که به ندای وجدان عمل شود.

حال، سؤال این است که چرا این فرد بایستی آن‌همه منفعت که تا آخر عمر از آن برخوردار خواهد بود را رها کند، و برود این کار درست را انجام دهد؟

... چرا؟ :40:

milad0511
12-20-2010, 04:23 PM
این نشد استدلال کردن! شما خودتان اگر فکر می‌کنید، "بایدی" هست، بگویید چرا هست.

بایدی نیست ولی برای ادامه بقاء به آن نیاز هست !


یعنی حالتی که دنیای دیگه ای در کار نباشه بایدی وجود نداره

دوست عزیز میتونم این حرف شما رو اینجوری برداشت کنم که اگه دنیای دیگه ای وجود داشته باشه پس بایدی وجود داره ؟


این حرف شما تنها ثابت می‌کند که "بایدی" باید باشد. نشان نمی‌دهد که "بایدی" هست.

فکر کنم تا جایی که ما ثابت کنیم بایدی باید باشد یا نه برای بحث ما کافی باشه نه اینکه ثابت کنیم بایدی هست یا نه


خب، اگر به‌واقع "بایدی" باید باشد، پس دیدگاهی که در آن نمی‌توان چنین "بایدی" را متصور شد، نمی‌تواند دیدگاه معقولی باشد.

میشه در موردش یه کم بیشتر توضیح بدی ؟
سپاس

---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:23 pm ---------- ارسال قبلی در 04:15 pm ----------



---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:23 PM ---------- ارسال قبلی در 04:23 PM ----------


حال، سؤال این است که چرا این فرد بایستی آن‌همه منفعت که تا آخر عمر از آن برخوردار خواهد بود را رها کند، و برود این کار درست را انجام دهد؟ ... چرا؟

سوال فوق العاده سختیه ! سوال جالبی که الان برام مطرح شد اینه که از نظر عقل اگه بخوایم به این مساله جواب بدیم عقل کدوم رو انخاب می کنه ( فکر کنم یه جور تقابل عقل و وجدان پیش میاد )از نظر وجدان فکر کنم همونه که پای عهش با دختر بمونه در مورد جواب سوالی که مطرح شد ساده ترین جواب فکر کنم این باشه که چون وجدانش حکم به چنین کاری می کنه

Russell
12-20-2010, 04:30 PM
نیازی به داشتن تعریفی دقیق و یکسان از اخلاق در این‌جا نداریم. خب، موافقیم که درست آن است که به ندای وجدان عمل شود.

حال، سؤال این است که چرا این فرد بایستی آن‌همه منفعت که تا آخر عمر از آن برخوردار خواهد بود را رها کند، و برود این کار درست را انجام دهد؟

... چرا؟ :40:

عقل بشری وسیله ای برای رسیدن به خواستهای انسان است،اینکه شما چرا جوینده هستید و ماتریالیست چرا با اجازه شما میتواند انسانها را دوست بدارد مبحث دیگریست.
شما میگویید که عقل فرد منکر ماورالطبیعه جبراً خواستار امتیاز مالی به جای خوشحال نمودن انسانی دیگر است،که سخنی بی پایه است.

Nocturne
01-08-2011, 09:37 PM
به نظر من در اینگونه مسائل بحث بر سر حق هست،و خیلی از اوقات ربطی به اخلاق جز در موارد خاص پیدا نمیکند،به طور مثال یک دختر یا پسر "حق"داره انتخاب کنه با فلانی باشه یا با فلانی نباشه،یا یک انسان حق داره تصمیم بگیره که زنده بمونه یا زنده نمونه،توی زندگی ما انتخاب ها و حقوق های زیادی داریم و در هر لحظه انتخاب یکی از این راه ها مطمئنا کسی رو ناراحت میکنه،این رو کلی میگم و نه فقط در مورد موضوع خودکشی،خودکشی وقتی از نظر من غیر اخلاقی میشه که شخصی فرزند کوچک و وابسته ای داشته باشه که به اون آدم محتاجه و خودکشی صورت بگیره،در این صورت مسلما بحث اخلاقی پیش میاد،انسان ها بدون انتخاب خودشون به وجود میان اگر بخان بدون انتخاب خودشونم از بین نرن که دیگه خیلی اوضاع غیر عادلانه میشه،ولی در مورد کیس میلاد بگم که از نظر من هیچ آشفتگی ذهنی ارزش خودکشی رو نداره،چون طرز فکر یک انسان از الان تا ده سال دیگه ممکنه 180 درجه تغییر کنه،به طور مثال یکی مثل من در 17 سالگی دختری که چهار سال باهاش بودم و شدیدا از نظر عاطفی بهش وابسته بودم منو ترک کرد و این خیلی برام سخت بود و خیلی فشار روحی زیادی بهم آورد و فکرهای خودکشی زیادی به سرم میزد ولی الان که فکرشو میکنم واقعا خندم میگیره،خیلی از افسردگی ها و پوچی ها با حالت های هورمونهای مغزی بر میگرده،شاید اگر دارویی مصرف میکنید برای مدت کوتاهی میزان یک هورمون رو بالا ببره و وقتی ولش میکنید افسردگیتون خیلی بدتر بشه،افسردگی باید از درون اول درمان بشه داروها فقط میتونند مقدار خیلی کمی کمک کنند،به نظر من خودکشی برای شخصی که ناتوانی و بیماری لاعلاج و دردناک نداشته باشه یه کم نامعقول میاد،سعی کنید یک مدد کار اجتماعی پیدا کنید و مشکلاتتون رو بهش بگید،این مشکلاتی که شما از اون صحبت میکنید فقط مختص شما نیست،به طور مثال خود من سندروم تورت دارم و به خاطر این موضوع یک مدت دارویی به اسم اورپ مصرف کردم،این دارو میاد هورمون های مغزی رو دستکاری میکنه و همین باعث که وارد یک فاز عمیق افسردگی بشم،حوصله ی هیچ کاری رو نداشتم،میخواستم درس بخونم با خودم میگفتم که چی؟میخواستم ورزش کنم میگفتم که چی؟ حوصله و اعصاب نفس کشیدن رو هم نداشتم و الی آخر،من سابقه ی افسردگی های خیلی شدید رو داشتم اگر فکر میکنید کمکی از دستم بر میاد به من پیغام خصوصی بدید تا در این مورد صحبت کنیم

Mehrbod
02-17-2011, 11:11 PM
یکی از چیزهای خنده‌دار این است که خود‌کشی در بیشتر کشورها «جرم» به شمار می‌رود!
انگار که بدن یک آدم متعلق به دولت یا چیزی است که آدم با از بین بردنش مرتکب جرم و خسارت زدن به اموال همگانی شده باشد!! :21:

kourosh_bikhoda
02-18-2011, 11:41 AM
یکی از چیزهای خنده‌دار این است که خود‌کشی در بیشتر کشورها «جرم» به شمار می‌رود!
انگار که بدن یک آدم متعلق به دولت یا چیزی است که آدم با از بین بردنش مرتکب جرم و خسارت زدن به اموال همگانی شده باشد!! :21:

من فعلن نظری درباره اینکه آیا خودکشی یک کار اخلاقی یا ضد اخلاقیست ندارم ولی اگر جرم باشه حتمن پشتش به یک استدلال اخلاقی باید گرم باشه وگرنه چرند هست.

طنز: تصور کنید کسی رو که از خودکشی جون سالم بدر ببره ولی بعد از سر حال اومدن در زندان های حکومت به استقبال مرگ تدریجی میره.

Russell
12-14-2011, 06:26 PM
با توجه به اینکه انسان نمیدونه بعد از مرگ برای ذهن چه اتفاقی میافته،بنظرتون خودکشی میتونه در مواقعی منطقی باشه؟
مثلاً موقع میتلا شدن به یه بیماری خیری دردناک و علاج ناپذیر یا اسیر شدن دست یکسری شکنجه گر؟
بنظرتون تا چه زمانی ادامه زندگی خردمندانه هست؟

sonixax
12-14-2011, 06:38 PM
با توجه به اینکه انسان نمیدونه بعد از مرگ برای ذهن چه اتفاقی میافته،بنظرتون خودکشی میتونه در مواقعی منطقی باشه؟
مثلاً موقع میتلا شدن به یه بیماری خیری دردناک و علاج ناپذیر یا اسیر شدن دست یکسری شکنجه گر؟
بنظرتون تا چه زمانی ادامه زندگی خردمندانه هست؟
آقا گناه داره ! میرید جهنم :4:

Mehrbod
12-14-2011, 11:27 PM
با توجه به اینکه انسان نمیدونه بعد از مرگ برای ذهن چه اتفاقی میافته،بنظرتون خودکشی میتونه در مواقعی منطقی باشه؟
مثلاً موقع میتلا شدن به یه بیماری خیری دردناک و علاج ناپذیر یا اسیر شدن دست یکسری شکنجه گر؟
بنظرتون تا چه زمانی ادامه زندگی خردمندانه هست؟


خودکشی زمانی که دورنمای آینده با شایمندی بالایی بد و تاریک باشد منطقی و خوب است. دشواری در اینجاست که پیش‌بینی
کردن آینده کاری سخت و در بسیاری زمان‌ها ناشدنی است و نمی‌توان هیچگاه سد در سد به درستی پیش‌بینی خود باور داشت.

نمونه خوب خودکشی یک زندانی (اسیر شدن بدست شکنجه‌گر) است که تنها چشمداشتی که از آینده دارد شکنجه بیشتر و مرگ است. در چنین حالتی خودکشی خواستنی و خوب است.
نمونه بد خودکشی نوجوان 17 ساله است که آینده را تاریک می‌بیند، ولی شایمندی و احتمالات می‌گوید که دورنمای آینده بسیار متغیرتر از آن است که پیش‌بینی‌ پذیر باشد.


برای بیماری دردناک و ناعلاج به شخصه همیشه زندگی را برمی‌گزینم، شانس پیدا شدن درمان و یا دست‌کم راهکار موقتی همیشه بالا است.

Russell
12-15-2011, 10:34 AM
خودکشی زمانی که دورنمای آینده با شایمندی بالایی بد و تاریک باشد منطقی و خوب است. دشواری در اینجاست که پیش‌بینی
کردن آینده کاری سخت و در بسیاری زمان‌ها ناشدنی است و نمی‌توان هیچگاه سد در سد به درستی پیش‌بینی خود باور داشت.

نمونه خوب خودکشی یک زندانی (اسیر شدن بدست شکنجه‌گر) است که تنها چشمداشتی که از آینده دارد شکنجه بیشتر و مرگ است. در چنین حالتی خودکشی خواستنی و خوب است.
نمونه بد خودکشی نوجوان 17 ساله است که آینده را تاریک می‌بیند، ولی شایمندی و احتمالات می‌گوید که دورنمای آینده بسیار متغیرتر از آن است که پیش‌بینی‌ پذیر باشد.


برای بیماری دردناک و ناعلاج به شخصه همیشه زندگی را برمی‌گزینم، شانس پیدا شدن درمان و یا دست‌کم راهکار موقتی همیشه بالا است.
یک چیز شگفت انگیز در انسان همین توانایی شبیه سازی آینده هست که از تفاوتهای اساسیش با سایر حیوانات هست.مثلاً در مثال اون نوجون 17 ساله یا انسان افسرده این شبیه سازی درست کار نمیکنه و ما فکر میکنیم مثلاً اگر در آینده اتفاق خوبی بیافته ما خوشحال نمیشیم(بخاطر شرایط شیمیایی اون موقع مغز) در حالی که بعداً میفهمیم که اون فکر غلط بوده.یا برعکسش در حال خوشحالی و عاشقی همه چیز در آینده بهتر به نظر میرسه.
این نادانسته بودن پس از مرگ (که احتمال میدهیم خبری نباشد) تصمیم گیری درباره مرگ را غیرقابل تحلیل میکند تا اندازه ای بنظر من.برای یک مسلمان اما مثلاً اینگونه نیست،یک تروریست در افغانستان که زندگی رقت انگیزی دارد مسلم هست که اگر فکر کند در دنیای پس از مرگ در پارک جنگلی با 70 حوری باکره جماع خواهد کرد میرود خود را منفجر میکند.ولی در حقیقت این ندانستن چیستی پس از مرگ تمام تصمیمگیری ها را برای انسان شکاک پیچیده میکند.

Mehrbod
12-15-2011, 01:55 PM
یک چیز شگفت انگیز در انسان همین توانایی شبیه سازی آینده هست که از تفاوتهای اساسیش با سایر حیوانات هست.مثلاً در مثال اون نوجون 17 ساله یا انسان افسرده این شبیه سازی درست کار نمیکنه و ما فکر میکنیم مثلاً اگر در آینده اتفاق خوبی بیافته ما خوشحال نمیشیم(بخاطر شرایط شیمیایی اون موقع مغز) در حالی که بعداً میفهمیم که اون فکر غلط بوده.یا برعکسش در حال خوشحالی و عاشقی همه چیز در آینده بهتر به نظر میرسه.


نکته جالب در این است که توانایی آدم در پیش‌بینی آینده بسیار ناکارآمدتر و ضعیف‌تر از آن است که پیش خودمان احساس می‌کنیم. پیش‌بینی آینده با احتمال
حتی نسبتا بالا هم شُدنی نیست و در هر حالتی، پیش‌بینی ما از آینده یک انگارشی از حال و گذشته است که آن را دنباله داده‌ایم و در واقعیت همواره چیز دیگری رُخ می‌دهد.

مغز گویا مکانیسم "خود‌فریبنده‌"‌ای هم برای جلوگیری از آسیب به خودباوری و اعتماد به نفس در این پیش‌بینی‌ها دارد،
بدینگونه که با فریب خود می‌انگارد که پیش‌بینی‌های گذشته‌‌اش درست بوده‌ یا دست‌کم، "نزدیک" به واقعیت بوده‌اند.




این نادانسته بودن پس از مرگ (که احتمال میدهیم خبری نباشد) تصمیم گیری درباره مرگ را غیرقابل تحلیل میکند تا اندازه ای بنظر من.برای یک مسلمان اما مثلاً اینگونه نیست،یک تروریست در افغانستان که زندگی رقت انگیزی دارد مسلم هست که اگر فکر کند در دنیای پس از مرگ در پارک جنگلی با 70 حوری باکره جماع خواهد کرد میرود خود را منفجر میکند.


ایمان و باور کورکورانه خود یکی از مکانیسم‌های دیگر مغز برای رویارویی با جهانی است که
توانایی فهم آن را ندارد، از همینرو با باور به یک پدیده یا هستی بزرگتر از خود به آینده قطعیت می‌دهد.

به نگر من یک انگیزه نامنطقی پشت خودکشی چنین کسی نیز نهفته است. در یک حالت منطقی زمانی که کس چیزی برای از دست دادن
نداشته باشد، در حقیقت به بالاترین آزادی دست یافته و می‌تواند با سود بردن از آن به همه چیز دست یابد (و البته آزادی خود را دوباره از دست بدهد)

نداشتن هیچگونه وابستگی و انگیزه به زندگی و پوچ‌گرایی‌ای که هنگام خودکشی دیده می‌شود، در حقیقت خود پتانسیل بزرگترین و بهترین انگیزه برای زندگی کردن را دارد.





ولی در حقیقت این ندانستن چیستی پس از مرگ تمام تصمیمگیری ها را برای انسان شکاک پیچیده میکند.

من یک گام پیشتر رفته و این ندانستن را به همه رویداد‌های آینده بسط می‌دهم. ما نمی‌توانیم تقریبا از رُخ دادن هیچ چیزی سراسر
مطمئن و دل‌استوار باشیم، تنها رویکرد منطقی پذیرفتن وضعیت کنونی، و آمادگی برای دگرگونی و تغییر با رویداد‌های پیش‌بینی ناپذیر آینده است.

Russell
12-15-2011, 02:10 PM
به نگر من یک انگیزه نامنطقی پشت خودکشی چنین کسی نیز نهفته است. در یک حالت منطقی زمانی که کس چیزی برای از دست دادن
نداشته باشد، در حقیقت به بالاترین آزادی دست یافته و می‌تواند با سود بردن از آن به همه چیز دست یابد (و البته آزادی خود را دوباره از دست بدهد)

نداشتن هیچگونه وابستگی و انگیزه به زندگی و پوچ‌گرایی‌ای که هنگام خودکشی دیده می‌شود، در حقیقت خود پتانسیل بزرگترین و بهترین انگیزه برای زندگی کردن را دارد.
دقیقاً،البته این با توجه به این واقعیت است که ما بالاخره میمیریم،و از مرگ هم هیچ نمیدانیم.پس بهتر است سرمایه خود را در دنیای دانسته (ماتریالیستی) بگذاریم تا دنیای احتمالی ناشناخته،بقول خیام دم را دریابیم. :4:
این سخن از رابطه عکس داشتن آزادی و دارایی من را یاد فیلم فارسیهای قدیم و لوتیها انداخت :21:

Mehrbod
12-15-2011, 02:29 PM
این سخن از رابطه عکس داشتن آزادی و دارایی من را یاد فیلم فارسیهای قدیم و لوتیها انداخت :21:


خود من را یاد آموزه‌های zen و اینچنینی می‌اندازد :21: :53:

Reactor
12-31-2011, 12:23 PM
بهتر نبود که این دوستمون اصلا صداش رو در نمی آورد که بیدین شده؟
به کسی ارتباطی نداره که آدم چه دینی داره. شما میگفتی اصلا شوخی کردم. من مسلمان شیعه 12 امامی معتقد به ولایت مطلقه ی فقیه هستم! بقول معروف خرت که از پل گذشت و بدستش که آوردی کم کم دوست دخترت رو هم با خودت همراه میکردی.
وقتی اونو دنبال خودت کشوندی و دیدی دنبالت میاد اون موقع اگر بری به یک تکه آجر سجده کنی و بگی من اینو میپرستم اون هم میگه باشه تو درست میگی.
الان که موقعش نبود زود دستتو رو کردی!
یک کم سیاست به خرج میدادی این دردسر ها رو نداشتی.
حالام چیزی نشده... چند وقت بعد یادت میره

Mehrbod
12-31-2011, 02:11 PM
بهتر نبود که این دوستمون اصلا صداش رو در نمی آورد که بیدین شده؟
به کسی ارتباطی نداره که آدم چه دینی داره. شما میگفتی اصلا شوخی کردم. من مسلمان شیعه 12 امامی معتقد به ولایت مطلقه ی فقیه هستم! بقول معروف خرت که از پل گذشت و بدستش که آوردی کم کم دوست دخترت رو هم با خودت همراه میکردی.
وقتی اونو دنبال خودت کشوندی و دیدی دنبالت میاد اون موقع اگر بری به یک تکه آجر سجده کنی و بگی من اینو میپرستم اون هم میگه باشه تو درست میگی.
الان که موقعش نبود زود دستتو رو کردی!
یک کم سیاست به خرج میدادی این دردسر ها رو نداشتی.
حالام چیزی نشده... چند وقت بعد یادت میره



Reactor, always being pragmatic!

Reactor
01-01-2012, 06:16 PM
Reactor, always being pragmatic! درودنظر شما چیه؟ خوبه یا بد؟

Mehrbod
01-02-2012, 12:14 AM
درودنظر شما چیه؟ خوبه یا بد؟

سد البته که عمل‌گرایی بهترین رویکرد در جهان واقعی است. اصولا مهمترین فرنود و دلیل افسردگی بدید من در خودفریبی و پافشاری بی‌جا در نپذیرفتن واقعیت کوتاه می‌شود.

واقعیت بیرونی می‌تواند تلخ و دردناک باشد، هر آینه ستیزه‌جویی با آن به جایی نمی‌رسد مگر رنج و ناراحتی بیشتر. به جای پافشاری بی‌جا اگر بپذیریم که هیچ کس
و هیچ‌ چی ایده‌آل نیست و در هر موقعیت و شرایطی، می‌بایستی دید که بیشترین سود و کمترین زیان در چه رویکردی نهفته است، بسیاری از دشواری‌ها خود به خود باز می‌شوند.

Reactor
01-02-2012, 09:26 PM
سد البته که عمل‌گرایی بهترین رویکرد در جهان واقعی است. اصولا مهمترین فرنود و دلیل افسردگی بدید من در خودفریبی و پافشاری بی‌جا در نپذیرفتن واقعیت کوتاه می‌شود.واقعیت بیرونی می‌تواند تلخ و دردناک باشد، هر آینه ستیزه‌جویی با آن به جایی نمی‌رسد مگر رنج و ناراحتی بیشتر. به جای پافشاری بی‌جا اگر بپذیریم که هیچ کس و هیچ‌ چی ایده‌آل نیست و در هر موقعیت و شرایطی، می‌بایستی دید که بیشترین سود و کمترین زیان در چه رویکردی نهفته است، بسیاری از دشواری‌ها خود به خود باز می‌شوند. توضیح شما بسیار مختصر و زیبا بود. با شما کاملا موافقم:53:

Alice
09-28-2012, 03:16 AM
دوستان مدتی بود می خواستم این را بالا بیاورم و در این باره گفتگو کنیمـــ... !
چند برگی از این جُستار را که سریعاً ورق میزدم ، ندیدم کسی تحلیل اریک برن را از خودکشی گفته باشد !
خوشحال می شوم هرکسی در این باره دیدگاهش را بیان کند ؛
بر پایه نظریه اریک برن ؛ پدر علم تحلیل رفتار متقابل ؛ پیشنویس زندگی هرکس بر مبنای تصمیم گیری های او تا حدود شش سالگی شکل می گیرد ؛
به دید کلی تر ؛ پیشنویس هرکسی کاراکتر وی را رقم می زند ؛ خودکشیِ هرکس در پیشنویس او حک شده است ؛ شکست های عشقی برای نمونه تنها بهانه اند و برچسبهایی که افراد بروی پیشنویس خود می زنند !
چون عامل "تو نباید وجود داشته باشی" تا سن شش سالگی در ناخودآگاه فرد شکل می گیرد ، و در بزرگسالی این عوامل بازدارنده خود را نشان داده و پایه های کاراکتر وی را محکم میکند !
:pidgin_122:

mamad1
09-28-2012, 08:43 AM
هیچ وقت به خاطر مشکلات (بزرگ یا بزرگتر) به این موضوع فکر نمیکنم

البته شرایطی هست که خود کشی لازمه

ولی این شرایط حیلی کم پیش میان یا اصلاپیش نمیان هیچ وقت

Anarchy
09-28-2012, 12:44 PM
دوستان مدتی بود می خواستم این را بالا بیاورم و در این باره گفتگو کنیمـــ... !
چند برگی از این جُستار را که سریعاً ورق میزدم ، ندیدم کسی تحلیل اریک برن را از خودکشی گفته باشد !
خوشحال می شوم هرکسی در این باره دیدگاهش را بیان کند ؛
بر پایه نظریه اریک برن ؛ پدر علم تحلیل رفتار متقابل ؛ پیشنویس زندگی هرکس بر مبنای تصمیم گیری های او تا حدود شش سالگی شکل می گیرد ؛
به دید کلی تر ؛ پیشنویس هرکسی کاراکتر وی را رقم می زند ؛ خودکشیِ هرکس در پیشنویس او حک شده است ؛ شکست های عشقی برای نمونه تنها بهانه اند و برچسبهایی که افراد بروی پیشنویس خود می زنند !
چون عامل "تو نباید وجود داشته باشی" تا سن شش سالگی در ناخودآگاه فرد شکل می گیرد ، و در بزرگسالی این عوامل بازدارنده خود را نشان داده و پایه های کاراکتر وی را محکم میکند !
:pidgin_122:

من این نظریه رو به طور کامل نخوندم اما فکر میکنم این با این سوال ها بهتر میشه در موردش نظر داد:
1)آیا تمام کسانی که خودکشی کرده اند تا همان زمان شش سالگی عامل"تو نباید وجود داشته باشی" در آنها شکل گرفته؟
2)آیا تمام کسانی که عامل"تو نباید وجود داشته باشی" تا شش سالگی در آنها شکل گرفته،قطعا و بدون شک خودکشی خواهند کرد؟

Alice
09-28-2012, 01:02 PM
من این نظریه رو به طور کامل نخوندم اما فکر میکنم این با این سوال ها بهتر میشه در موردش نظر داد:
1)آیا تمام کسانی که خودکشی کرده اند تا همان زمان شش سالگی عامل"تو نباید وجود داشته باشی" در آنها شکل گرفته؟
2)آیا تمام کسانی که عامل"تو نباید وجود داشته باشی" تا شش سالگی در آنها شکل گرفته،قطعا و بدون شک خودکشی خواهند کرد؟
بله ؛ برای اینکه برنامه ریزی ژنتیک هیچکس بر پایه کشتن خود نیست ؛ به عقیده اریک برن هرکسی که خودکشی میکند قطعاً دلیلی در پیشنویس خود داشته است ؛ که تا شش سالگی بر مبنای تصمیم گیری ها و سامه های زندگی اش شکل گرفته استـــ... ؛ پیشنویس شما عمده (یا تمام) کاراکتر شما را شکل می دهد ؛
اگر عامل "وجود نداشته باش" در پیشنویس شما وجود داشته باشد شما اگر در بهترین سامه های زندگی ( مثل راک ستارها ، کرت کوبین برای نمونه ) یا بدترین آن قرار داشته باشید ، به هر روی در فرجام خودکشی می کنید !

Anarchy
09-28-2012, 01:12 PM
بله ؛ برای اینکه برنامه ریزی ژنتیک هیچکس بر پایه کشتن خود نیست ؛ به عقیده اریک برن هرکسی که خودکشی میکند قطعاً دلیلی در پیشنویس خود داشته است ؛ که تا شش سالگی بر مبنای تصمیم گیری ها و سامه های زندگی اش شکل گرفته استـــ... ؛ پیشنویس شما عمده (یا تمام) کاراکتر شما را شکل می دهد ؛
اگر عامل "وجود نداشته باش" در پیشنویس شما وجود داشته باشد شما اگر در بهترین سامه های زندگی ( مثل راک ستارها ، کرت کوبین برای نمونه ) یا بدترین آن قرار داشته باشید ، به هر روی در فرجام خودکشی می کنید !

پس با توجه به صحبت شما،جناب برن در جایگاه یک مدعی که تمام خودکشی ها را ناشی از شکل گیری تا شش سالگی میدانسته،غیر از تئوری دادن باید پیش از فوتشون به همه زمان ها و مکان و همه افراد خودکشی کننده مراجعه میکرده و دلیل رو جویا میشده!! و گرنه بیش از یک نظریه بدون پشتوانه چیز بیشتری نخواهد بود و یه مثال نقض هم برای رد ادعاشون کافی هست....اساسا چیزی که ایشون به دنبالش بودن نه قابل اثبات هست نه قابل رد چون پدیده کاملا انتزاعی هست...یه چیزی مثل آگنوستیک بودن هست این ادعا.

Mehrbod
09-28-2012, 01:17 PM
بله ؛ برای اینکه برنامه ریزی ژنتیک هیچکس بر پایه کشتن خود نیست ؛ به عقیده اریک برن هرکسی که خودکشی میکند قطعاً دلیلی در پیشنویس خود داشته است ؛ که تا شش سالگی بر مبنای تصمیم گیری ها و سامه های زندگی اش شکل گرفته استـــ... ؛ پیشنویس شما عمده (یا تمام) کاراکتر شما را شکل می دهد ؛
اگر عامل "وجود نداشته باش" در پیشنویس شما وجود داشته باشد شما اگر در بهترین سامه های زندگی ( مثل راک ستارها ، کرت کوبین برای نمونه ) یا بدترین آن قرار داشته باشید ، به هر روی در فرجام خودکشی می کنید !


نه این داوها (ادعاها) بیشتر بشوخی میمانند تا چیز دیگر آلیث گرامی.

مغز آدمی تا نزدیک مرگ توانایی دگرش (تغییر کردن) را داراست و تنها با بالا رفتن سن اگر برزش‌های اندیشیک نکنیم از توانایی آن کاسته میشود،
کسانی که بسیار میاندیشند و یا برای نمونه شترنگ بازی میکنند یا دو زبان طبیعی میدانند و .. با داده‌های آماری زیادی نشان داده شده که
سلامت روانی بسیار بالاتری دارند و بسیار کمتر دچار آلزایمر میشوند و روی هم رفته رفته توانایی‌های مغزی خود را بخوبی نگه میدارند.

تا 6 سالگی هم ما درباره گشایش توانایی و توَند (potential) سخن میگوییم. مغز کودک زمانی که زاده میشود نورون (یاخته‌های مغزی) بسیار زیادی دارد و اگر از آنها
کار کشیده نشود با تندای بسیار بالایی هم خود را ناسودمند دیده و دست به خودکشی پیش‌برنامه‌ریزی شده (apoptosis) میزنند. از همینرو کودکان و بچه‌هایی
که از همان نوزادی و بالاتر بهشان توجه شده و پدر و مادر باهاشان بازی میکنند و .. هم هوش بیشتری از خود نشان میدهند و هم کمتر مشکلات روانی و افسردگی و اینها پیدا میکنند.


درباره ژنتیک هم «ژن خودکشی» گویا داریم و کارکرد فرگشتیک آن در پاسداری از خویشاوندان نزدیک بوده.

پس روی هم رفته همه اینها، سن، وضعیت خردسالی، ژنتیک و ... فاکتور هستند و فرایند آن اندازه
پیچیده است که هیچکس نمیتواند بداود (ادعا کند) که کدام فاکتور هتا مهندینگی بیشتری دارد.

Alice
09-28-2012, 01:17 PM
پس با توجه به صحبت شما،جناب برن در جایگاه یک مدعی که تمام خودکشی ها را ناشی از شکل گیری تا شش سالگی میدانسته،غیر از تئوری دادن باید پیش از فوتشون به همه زمان ها و مکان و همه افراد خودکشی کننده مراجعه میکرده و دلیل رو جویا میشده!! و گرنه بیش از یک نظریه بدون پشتوانه چیز بیشتری نخواهد بود و یه مثال نقض هم برای رد ادعاشون کافی هست....اساسا چیزی که ایشون به دنبالش بودن نه قابل اثبات هست نه قابل رد چون پدیده کاملا انتزاعی هست...یه چیزی مثل آگنوستیک بودن هست این ادعا.
قطعاً بدون پشتوانه علمی این بحث را به میان نگذاشته که شما اینگونه می گویید !
مثال نقضتان چیست ؟
ضمن اینکه اریک برن بر این باور بود که میتوان با "روانکاوی" عامل بازدارنده پیش نویس را شناسایی و مشکل را برطرف کرد...

Anarchy
09-28-2012, 01:26 PM
قطعاً بدون پشتوانه علمی این بحث را به میان نگذاشته که شما اینگونه می گویید !
مثال نقضتان چیست ؟
ضمن اینکه اریک برن بر این باور بود که میتوان با "روانکاوی" عامل بازدارنده پیش نویس را شناسایی و مشکل را برطرف کرد...

خب بانو پشتوانه علمی این ادعا چی بوده؟
اول اینکه گفتم بار اثبات ادعا بر دوش مدعی هست...دوم اینکه ایشون فوت کردن پس از عهدشون خارجه!! سوم اینکه گفتم مثال نقضی اگر یافت شه همه ادعا به فنا خواهد رفت،نه اینکه من به دنبال مثال نقض رفته باشم چون تحقیقات گستره میخواد...مثلا باید به جمع کسانی که خودکشی ناموفق داشتن رفت و پرسید... چهارم اینکه گفتم به دلیل اینکه پدیده انتزاعی هست به باور من شاید قابل رد یا اثبات به طور دقیق و مطمئن نباشه و مثل آگنوستیک بودن پا در هوا میمونه...

پ.ن: به نظر من شاید کسانی که بعد از خودکشی ناموفق به زندگی برمیگردن و تا انتها دیگه خودکشی نمیکنن رو بشه مثال نقض به حساب آورد...البته مطمئن نیستم.

Alice
09-28-2012, 01:34 PM
نه این داوها (ادعاها) بیشتر بشوخی میمانند تا چیز دیگر آلیث گرامی.
مهربدجان ، اریک برن تا حدی خزانه ژنتیکی را هم مقصر میداند ؛
قطعاً می توان این پیش نویس را دگرگون کرد ! مشکل با روانکاوی و شناسایی عامل بازدارنده برطرف می شود ؛
برای نمونه شما در سن سه سالگی ؛ ممکن است مادرتان شما را به خانه دوست خود ببرد و شما را ترک کند ؛ اینجا کودک با خود نمی اندیشد که مادر من برای کاری مرا اینجا گذاشته و به زودی برمیگردد ؛ اگر این رویداد بارها و بارها تکرار شود کودک با خود گمان میکند که وجود او برای مادر زیان آور است و برای همین او را ترک میکند ! سپس این تفکر که "تو زیان بخش و به درد نخور هستی" در پیش نویس او شکل می کیرد و در بزرگسالی خود را نشان می دهد ! قطعاً این یک مثال ساده بود و ژرفای شکل گیری پیش نویس پیچیده تر از این است ؛ فقط برای درک ساده تر به میان کشیدمــــ...
عامل بازدارنده با روانکاوی شناسایی شده و پاک می شود !

Russell
09-28-2012, 04:31 PM
این سخن همانطور که دوستان گفتند چندان علمی نیست چراکه تنها همان "پیشنویس" را تنها علت میداند و بس،نه اینکه آنرا بعنوان یک عامل موثر در گرایش بخودکشی بداند این یعنی یک مثال نقض کار چنین نظریه ای را تمام میکند و تمام.خود روانکاوی هم همونطور که در تاپیک مربوط بهش دوستان بحث کردند از اساس تا حد زیادی ابطالپذیر و علمی نیست.
البته اثرات کودکی بر بزرگسالی وچود دارد ولی اینها دیگر از جبرگرایی هم میگذرد و تقدیرگرایی میشود.در همان مبحث ژن هم که ما گفتیم بحث رانه و گرایش بود وگرنه خودآگاه انسان خیلی تغییرات را باعث میشود.

Mehrbod
09-28-2012, 05:11 PM
مهربدجان ، اریک برن تا حدی خزانه ژنتیکی را هم مقصر میداند ؛
قطعاً می توان این پیش نویس را دگرگون کرد ! مشکل با روانکاوی و شناسایی عامل بازدارنده برطرف می شود ؛
برای نمونه شما در سن سه سالگی ؛ ممکن است مادرتان شما را به خانه دوست خود ببرد و شما را ترک کند ؛ اینجا کودک با خود نمی اندیشد که مادر من برای کاری مرا اینجا گذاشته و به زودی برمیگردد ؛ اگر این رویداد بارها و بارها تکرار شود کودک با خود گمان میکند که وجود او برای مادر زیان آور است و برای همین او را ترک میکند ! سپس این تفکر که "تو زیان بخش و به درد نخور هستی" در پیش نویس او شکل می کیرد و در بزرگسالی خود را نشان می دهد ! قطعاً این یک مثال ساده بود و ژرفای شکل گیری پیش نویس پیچیده تر از این است ؛ فقط برای درک ساده تر به میان کشیدمــــ...
عامل بازدارنده با روانکاوی شناسایی شده و پاک می شود !

بیشتر این کسانی که روانکاوی و اینها کار میکنند از گرایند (احتمال) و پردازش و اینها سر در نمیاورند.

ماده هر چه پیچیده‌تر باشد پیشبینی آن سخت‌تر است، پیچیده‌ترین ریخت ماده در جهان هم مغز آدمی است.
هر کس گفت بهمان چیز بهمان درسد در برآیند فرگزینی هنایش (تصمیم‌گیری تاثیر) دارد بدانید که بی‌گمان چرت میگوید.

میتوان دست بالا گفت که هنایش دارد، ولی،

چه اندازه؟ نمیدانیم.
چگونه میتوانیم در بیاوریم؟ نمیتوانیم.

Alice
09-28-2012, 09:12 PM
بیشتر این کسانی که روانکاوی و اینها کار میکنند از گرایند (احتمال) و پردازش و اینها سر در نمیاورند.

ماده هر چه پیچیده‌تر باشد پیشبینی آن سخت‌تر است، پیچیده‌ترین ریخت ماده در جهان هم مغز آدمی است.
هر کس گفت بهمان چیز بهمان درسد در برآیند فرگزینی هنایش (تصمیم‌گیری تاثیر) دارد بدانید که بی‌گمان چرت میگوید.

میتوان دست بالا گفت که هنایش دارد، ولی،

چه اندازه؟ نمیدانیم.
چگونه میتوانیم در بیاوریم؟ نمیتوانیم.
جواب نمیدمـــ... !
چرا شما انقدر سپاس و پسند گرفتینـــ... ؟
جدیدن فهمیدم من هرچی تو سایت بگم علاوه بر اینکه اسپم محسوب میشه همگی ساز مخالف باهام میزننــــ... :e059:

Anarchy
09-28-2012, 09:22 PM
جواب نمیدمـــ... !
چرا شما انقدر سپاس و پسند گرفتینـــ... ؟
جدیدن فهمیدم من هرچی تو سایت بگم علاوه بر اینکه اسپم محسوب میشه همگی ساز مخالف باهام میزننــــ... :e059:

بانو کسی ساز مخالف نمیزنه...اینجا محل گفتگو هست و باید بالاخره هر کس یک طرف بحث باشه.ضمنا من این همه برای شما سپاس میزنم پس چیه:e405:؟

Alice
09-28-2012, 09:26 PM
بانو کسی ساز مخالف نمیزنه...اینجا محل گفتگو هست و باید بالاخره هر کس یک طرف بحث باشه.ضمنا من این همه برای شما سپاس میزنم پس چیه
شما در کل به چه پُستی سپاس ندادینـــــ... ؟ :)
هرجای این فروم میرم چه قدیمی چه جدید سپاس شما زیر همه پیک ها هستـــ...:e059:

Anarchy
09-28-2012, 09:29 PM
شما در کل به چه پُستی سپاس ندادینـــــ... ؟ :)
هرجای این فروم میرم چه قدیمی چه جدید سپاس شما زیر همه پیک ها هستـــ...:e059:

بده حالا ایجاد انگیزه میکنم...تازه اگه بگردی پست سپاس نزده پیدا میکنی:e402:!!

Mehrbod
09-28-2012, 09:37 PM
جواب نمیدمـــ... !
چرا شما انقدر سپاس و پسند گرفتینـــ... ؟


دریافت این فرایندهای پردازش و پیشبینی و فرجامیابی اینها سخت نیست، ولی ما ژنتیکی لغزش‌های اندیشیکی داریم که آگاهیدن به آنها سخت است.

به گفته دقیقتر، یک آیکسنجی (asymmetry) میان پیشبینی ِ فرایندهای رو به پیش (جلو) و رو به پشت هست.

برای نمونه یک تکه یخ را میتوان بسادگی انگارید (یا تَرزالید = model کرد) که چگونه به ریخت آبگون در میاید، ولی از ریخت آبگون نمیتوان بهمان آسانی به
ریخت تکه یخ برگشت، چرا که به بیشمار راه گوناگون میتوانیم از مولکول‌های آب به یخ برسیم، ولی از کمابیش چند راه ساده و روشن از یخ به آب میرسیم.

این در همه فرایندهای دیگر هم دیده میشود، نمونه دم دست دیگر آن تاریخ است. بسیار آسان است زمانیکه یک داستان تاریخی میخوانیم فرایندها را
پیش خودمان توجیه کنیم - این رویداد رخ داد، بهمان کس بهمان کار کرد و سرانجام این شد. ولی اگر به همان زمانی که این رویدادها رخ میدادند بگوییم
با ماشین زمان برگردید و همه آگاهی‌ها را درباره این رویدادها داشته باشید و تنها ندانید سرانجام چه میشود، به هیچ روی نمیتوانید باز آینده و سرانجام را پیشبینی کنید.

به این میگویند hindsight bias (http://en.wikipedia.org/wiki/Hindsight_bias) که بسیار فراگیر بوده و در میان روانکاوان آن اندازه فراوان است که نمیتوان آنرا برشمرد.

برای یک روانکاو بسیار آسان و روشن مینماید که با نگاه به تاریخچه زندگی کسی خودکشی وی را آوندیابی (دلیل) کرده و
بگوید از روی این و آن فاکتور بود، ولی بسختی روانکاوی را میبینید که بتواند با قطعیت هتا خوبی بگوید چه کسی خودکشی خواهد کرد!

http://csel.eng.ohio-state.edu/woods/error/app_cog_hand_chap.pdf




http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/26.gif
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/27.gif
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/09/28.gif








جدیدن فهمیدم من هرچی تو سایت بگم علاوه بر اینکه اسپم محسوب میشه همگی ساز مخالف باهام میزننــــ... :e059:

نگران نباش آلیس جان، من هم آن روزهای یکم که اینجا مینوشتم کسی تره هم برایم خورد نمیکرد، شما را که بس گرامی میدارند!

اگرنه، با همه دوستان دستکم یکی یکبار داستانها گذارنده‌ایم :e402:

Soheil
12-06-2012, 05:41 PM
(با درود)
اگه یکی از دوستان یا آشناهاتون بخواد خودکشی کنه، شما چیکار میکنید؟! آیا سعی نمیکنید اون رو منصرف کنید؟ اگه آره، چه حرفهایی بهش میزنید؟؟

Mehrbod
12-06-2012, 05:54 PM
(با درود)
اگه یکی از دوستان یا آشناهاتون بخواد خودکشی کنه، شما چیکار میکنید؟! آیا سعی نمیکنید اون رو منصرف کنید؟ اگه آره، چه حرفهایی بهش میزنید؟؟

من فکر نمیکنم بهترین کس در این زمینه باشم، ولی اگر کسی خواست خودکشی کند یا باید به تصمیم وی احترام گذاشت، یا باید دخالت کرد و برای او تصمیم گرفت.

دخالت شما این چَم را دارد که بهتر از کسی که میخواهد خودکشی کند او را میشناسید یا با زندگی او آشنا هستید
را روی هم رفته بهتر از او هستید که میتوانید در برابر تصمیم درونی که او که میگوید "خودکشی"، تصمیم دیگری بگیرید.
پس این روی کسی بیشتر کار میکند که شما را در از خود اندکی برتر ببیند.

اگرنه بهتر است به وی چند راه خودکشی خوب و بی درد پیشنهاد کنید، چون خودکشی واپسین ابزار فکری ما در زمانهایی است
که اندیشیم "هیچ کنترلی روی زندگی خود نداریم". پس اگر کسی که خواست خودکشی کند بداند که میتواند بآسانی
خودش را بکشد، در زندگی روی یک چیز، زیستن یا نازیستن کنترل یافته و همین میتواند آغاز پسرفت از اندیشه خودکشی شود.

sonixax
12-06-2012, 05:54 PM
من یه بار یكی رو منصرف كردم الان مثل سگ پشیمونم ، بذارید بكشه خودشو !

iranbanoo
12-06-2012, 05:58 PM
بستگی داره اون فرد کیم باشه.اگه کسی که دوستش دارم باشه بیخود میکنه خودم میکشمش:))
ولی اگه نسبت بهش بی تفاوت باشم شاید نصیحتش کنم اما اگر تصمیمش جدی بود خوب براش آرزوی موفقیت میکنم///

Mehrbod
12-06-2012, 05:59 PM
من یه بار یكی رو منصرف كردم الان مثل سگ پشیمونم ، بذارید بكشه خودشو !

چرا؟

Mehrbod
12-06-2012, 06:01 PM
من یه بار یكی رو منصرف كردم الان مثل سگ پشیمونم ، بذارید بكشه خودشو !


بستگی داره اون فرد کیم باشه.اگه کسی که دوستش دارم باشه بیخود میکنه خودم میکشمش:))
ولی اگه نسبت بهش بی تفاوت باشم شاید نصیحتش کنم اما اگر تصمیمش جدی بود خوب براش آرزوی موفقیت میکنم///


ما را باش! گفتم اکنون همه اینجا میگویند باید دلداری داد و گفت آینده خوب است و بهمان است! :e405:

Alice
12-06-2012, 06:07 PM
(با درود)
اگه یکی از دوستان یا آشناهاتون بخواد خودکشی کنه، شما چیکار میکنید؟! آیا سعی نمیکنید اون رو منصرف کنید؟ اگه آره، چه حرفهایی بهش میزنید؟؟

درود
من به او میگویم برنامه ریزی ژنتیک هیچکسی بر تباهی و نابودی خود نیست
و خودبانی (صیانت از نفس) زورگو ترین و پرتوان ترین برنامه ژنتیک است که در
همه جا به همه چیز می چربد ؛ اگر اینگونه نیست پس جایی از کار می لنگد !
اریک برن بر پایه سال ها پژوهش و جستجو ، نگره ی Transactional Analysis
خود را به میان میکشد که در کنار نگره های استادش فروید ؛ پارادایم دوران
مدرنیته ی ما را ساختاربندی می کنند ! پس باید دید بزرگان روانشناسی چه چیزی
میگویند ! اریک برن میگوید پیش نویس زندگی دوستتان don't exist را به او گونویسی
(دیکته) می کند !
در ادامه ی گفتگو هم به او میگویم که انگیزه هایش برای خودکشی را به من بگوید !

Mehrbod
12-06-2012, 06:29 PM
در ادامه ی گفتگو هم به او میگویم که انگیزه هایش برای خودکشی را به من بگوید !




خودکشی انگیزه نمیخواهد، زیستن انگیزه میخواهد.

Angela
12-06-2012, 06:29 PM
اگه کسی واقعا بخواد خودکشی کنه نمیاد به کس دیگه ای بگه که, راحت میره خودکشی می کنه... وقتی می گه یعنی دوست داره یکی منصرفش کنه, پس من اگه باشم دلداریش می دم و می گم زندگی قشنگه و آینده خوبه و تو نمیدونی چی پیش میاد و الان توی یه دوره سخت هستی که میگذره و از این چرت و پرتها!

من یه بار یكی رو منصرف كردم الان مثل سگ پشیمونم ، بذارید بكشه خودشو !
چرا پشیمونی؟

iranbanoo
12-06-2012, 06:49 PM
نه اتفاقا آنجلا جان.
کسی که میاد و میگه که میخاد خودشو بکشه دنبال جلب توجهه و باید با بی توجهی و طرد شدن دیگه فکر این مسائل به ذهنش خطور نکنه و ببخشید مثل یک انسان تکامل یافته میشینه و مشکلاتشو خودش حل میکنه.
توجه به این افراد در چنین شرایطی بد تر مصصممشون میکنه و اگر یک بار منصرف شدن باز به این راه فکر میکنن

Alice
12-06-2012, 06:50 PM
خودکشی انگیزه نمیخواهد، زیستن انگیزه میخواهد.

انگیزه ی خودکشی همان برچسبی است که به شوندهای
گوناگون به پیشنویس زندگی می زنند ؛ برای فرجامیابی
بهتری باید آنها را بدانیم ؛
برای نمونه کسی می تواند کور و کچل و کژ اندام باشد یا در
بدترین سامه ها زندگی کند ، ولی پندار خودکشی را هرگز
در اندیشه اش نپروراند ؛ از سویی دیگر بهمان کس راک استار
است و بهترین زندگانی را دارد ؛ ولی خودکشی میکند !
روی هم رفته این بازدارنده ها سراسر ناخودآگاه نمودار میگردند !
اگر Dont exist در پیشنویس زندگی کسی جا خشک کند ؛ آن
کس در بزرگسالی به دستاویزهای گوناگون در پی تباهی خویش
می رود و با برچسب "ناکامی عشقی" ؛ سرانجام گور خودش
را می کند ! این است که این بازدارنده های سراسر ناخودآگاه
در تار و پود اندیشه و ویر ما می رویند !
در نگره اریک برن ؛ پنداره کاراکتر و رفتار آدمی به روشنی کران نمایی
شده است ! این نکته را هم بگویم که این نگره کمابیش پذیرفته ی همه
همبود دانشیک روانشناسان ( جامعه ی علمی روانشناسی ) است !
+
زیستن هم انگیزه نمیخواهد !

Mehrbod
12-06-2012, 07:02 PM
انگیزه ی خودکشی همان برچسبی است که به شوندهای
گوناگون به پیشنویس زندگی می زنند ؛ برای فرجامیابی
بهتری باید آنها را بدانیم ؛
برای نمونه کسی می تواند کور و کچل و کژ اندام باشد یا در
بدترین سامه ها زندگی کند ، ولی پندار خودکشی را هرگز
در اندیشه اش نپروراند ؛ از سویی دیگر بهمان کس راک استار
است و بهترین زندگانی را دارد ؛ ولی خودکشی میکند !
روی هم رفته این بازدارنده ها سراسر ناخودآگاه نمودار میگردند !
اگر Dont exist در پیشنویس زندگی کسی جا خشک کند ؛ آن
کس در بزرگسالی به دستاویزهای گوناگون در پی تباهی خویش
می رود و با برچسب "ناکامی عشقی" ؛ سرانجام گور خودش
را می کند ! این است که این بازدارنده های سراسر ناخودآگاه
در تار و پود اندیشه و ویر ما می رویند !
در نگره اریک برن ؛ پنداره کاراکتر و رفتار آدمی به روشنی کران نمایی
شده است ! این نکته را هم بگویم که این نگره کمابیش پذیرفته ی همه
همبود دانشیک روانشناسان ( جامعه ی علمی روانشناسی ) است !
+
زیستن هم انگیزه نمیخواهد !


زیستن انگیزه میخواهد: شما اگر از چیزی خوشی نبرید، اگر انگیزه‌ای برای فردا نداشته باشید، برای چه باید زنده باشید، که چه شود؟

پنداره خودکشی هم چیز پیچیده‌ای نیست، اگر شما انگیزه زیستن نداشتید، پس برای چه بیخود و بی‌آماج بزیوید، هنگامیکه میتوانید با پریدن از ساختمان به این کار بیهوده پایان دهید؟

همه ما "پیوسته" از درون انگیزه برای زیستن میگیریم، کسانی که نمی‌گرفته‌اند ژنشان از استخر ژنی بیرون رفته، ولی همچنان گهگاه کسانی
پیدا میوشند که از روی همان کاستی‌‌های ژنتیکی انگیزه زیستن بسیار کمی دارند و برایشان آنچنان مهند نیست که زنده باشند و بمانند یا نه.

همین را در یاخته‌های آدمی هم میبنییم، همه یاخته‌ها نیاز به گرفتن پیوسته‌ی انگیزه دارن. یاخته‌هایی که
به آنها نِشال (signal) نرسد که کارکرد شما سودمند است و بودن شما خواستنی، دست به خودکشی (=apoptosis) میزنند.

Alice
12-06-2012, 07:37 PM
پنداره خودکشی هم چیز پیچیده‌ای نیست، اگر شما انگیزه زیستن نداشتید، پس برای چه بیخود و بی‌آماج بزیوید، هنگامیکه میتوانید با پریدن از ساختمان به این کار بیهوده پایان دهید؟

فردید شما از انگیزه و آماج برای فردا چیست ؟ اگر آماج برای زندگانی
ست که نمونه ناسازگار گفتار شما خود منم ! من برای فردایم انگیزه
و آماجی روشن ندارم ؛ همینجور برای خودم زندگی می کنم ! ولی
اینکه از زندگانی خوشی نگیریم داستان دیگری ست ! آوند اینکه من
آماجی ندارم این است که اکنون در خوشی فرو رفته ام ! (از نگر خودم)
تازه جانوران دیگر مگر آماج دارند ؟ خود هومن هم جانور است و تنها
برای فرازیست می کوشد ؛ پس مهاد این است که جانور برای فرازیست
بکوشد ! خواه آدم باشد خواه گوسپند ؛
اگر نه فردید شما همان انگیزه ای است که در فرجام پُستتان نوشتید ؛
که خوب برای فرازیست بهینه ژن ؛ سامانه ما یک پاداش ویری را در نگر
می گیرد ، که همان انگیزه است و اگر برآورده نشود پادافره آن از سوی
هورمون و ... به تندرستی روان ما فشار می آورند ؛ برای نمونه شما نیاز
به دوست دختر دارید ؛ چون پشت این نیاز شما برنامه ژنتیکی است که
به شما دستور می دهد ؛ پاداش ویری همان آرامش و سرخوشی و ...
است که به شما انگیزه می دهد ! اگر این نیاز برآورده نشود ؛ سیستم
پادافره ویری بکار میفتد و شما را می رنجاند !
نیاز ها به ریخت خوشی در آمده و شما را میکشانند ؛ تنها نکته اینکه
برآورده نکردن برای نمونه نیاز جنسی ؛ به تندرستی روان گزند می رساند ؛
برای نمونه گوشه گیر و بد رفتار و ... می شوید ؛ نه اینکه خودبانی تان را زیر
پا له کنید و خودکشی کنید ؛ خودکشی "طبیعی" نیست !
از این رو می توان در دانش و آموزه های روانشناسی در پی شوند آن بود ؛

sonixax
12-06-2012, 09:26 PM
چرا؟


چرا پشیمونی؟

برام شاخ شده بود !

undead_knight
12-06-2012, 09:34 PM
بزارید من حرف مهربود عزیز رو کمی تغییر بدم،انسان(یا هر موجودی با خودآگاهی مشابه انسان)برای زیستن نیاز به دلیل داره برای خودکشی نه.
بیشتر موجودات زنده هیچ وقت به فکرشون هم خطور نمیکنه که از خودشون بپرسند چرا من زنده هستم!بر اساس یه ساز و کار ژنتیکی به زندگی ادامه میدند.

اگر انسانی هم دلیلی برای زندگی نداشت و با این حال بازم خودشو نکشت به این خاطره که غریزه زندگی کردن به اندازه ای قوی هست که باعث میشه به زندگی ادامه بده :)

نکته:اگر کسی تصمیم به خودکشی داشت دلایلشو بررسی میکنم،اگر فکر کنم که حرف های من تاثیری داره،باهاش صحبت میکنم اگرنه وقتم(بیشتر از اون توصیه هام!)ارزشش بیش از این هست که بخوام پای یک مرده بالقوه هدرشون بدم :))

Mehrbod
12-06-2012, 09:37 PM
فردید شما از انگیزه و آماج برای فردا چیست ؟ اگر آماج برای زندگانی
ست که نمونه ناسازگار گفتار شما خود منم ! من برای فردایم انگیزه
و آماجی روشن ندارم ؛ همینجور برای خودم زندگی می کنم !
ولی
اینکه از زندگانی خوشی نگیریم داستان دیگری ست ! آوند اینکه من
آماجی ندارم این است که اکنون در خوشی فرو رفته ام ! (از نگر خودم)


آماج آماج زیستی بود، نه آماجِ روزانه.





تازه جانوران دیگر مگر آماج دارند ؟ خود هومن هم جانور است و تنها
برای فرازیست می کوشد ؛ پس مهاد این است که جانور برای فرازیست
بکوشد ! خواه آدم باشد خواه گوسپند ؛


آری دارند دیگر، گفتیم که، پایه‌ای ترین غریزه هر "جانداری" زیستن است، این غریزه با فرگشت بدست آمده، یک چیز خود به خودی نیست.
اینکه من و شما یا هر جانوری میخواهد به هر بهایی زنده بماند یک چیز بدست آمده است، نه یک چیزی که همینجوری آنجاست.
میان این دو دگرسانی ژرفی استک


ما خودکشی میکنیم چون انگیزه‌ای برای خودکشی میابیم.
ما خودکشی نمیکنیم چون انگیزه‌ای برای زندگی داریم.


انگیزه زنده ماندن و فردا هم این نیست که کَس باید برنامه‌ریزی داشته باشد، این یک چیز درونی است مانند انگیزه به برداشتن گرسنگی.
گرسنگی برای این نیست که شما می‌اندیشید باید گرسنه شوید، برای این است که نیاز آن شما را وادار به خوردن میکند. زندگی
هم برای این نیست که شما میاندیشید باید زنده باشید، یک نیرویی درون شما پیوسته میگوید که باید زنده باشید.

زمانیکه این نیرو به هر فرنودی، عشق، گرسنگی، ناکامی، سیه‌روزی ناتوان شد و پسرفت، آنگاه
خودکشی کنشی خواستنی است، چون زندگی دیگر آماجی ندارد: نیروی زندگی یا همان انگیزه زندگی در کس نیست.





اگر نه فردید شما همان انگیزه ای است که در فرجام پُستتان نوشتید ؛
که خوب برای فرازیست بهینه ژن ؛ سامانه ما یک پاداش ویری را در نگر
می گیرد ، که همان انگیزه است و اگر برآورده نشود پادافره آن از سوی
هورمون و ... به تندرستی روان ما فشار می آورند ؛ برای نمونه شما نیاز
به دوست دختر دارید ؛ چون پشت این نیاز شما برنامه ژنتیکی است که
به شما دستور می دهد ؛ پاداش ویری همان آرامش و سرخوشی و ...
است که به شما انگیزه می دهد ! اگر این نیاز برآورده نشود ؛ سیستم
پادافره ویری بکار میفتد و شما را می رنجاند !
نیاز ها به ریخت خوشی در آمده و شما را میکشانند ؛ تنها نکته اینکه
برآورده نکردن برای نمونه نیاز جنسی ؛ به تندرستی روان گزند می رساند ؛
برای نمونه گوشه گیر و بد رفتار و ... می شوید ؛ نه اینکه خودبانی تان را زیر
پا له کنید و خودکشی کنید ؛ خودکشی "طبیعی" نیست !
از این رو می توان در دانش و آموزه های روانشناسی در پی شوند آن بود ؛


خودکشی هم طبیعی است، هم ژنتیکی. طبیعی چون در طبیعت پدید آمده، ژنتیکی چون از کارکرد نادرست ژن‌ها میتواند برگرفته شده باشد.

mamad1
12-06-2012, 09:38 PM
در هر شرایطی و هر حالتی و هر کسی که باشه سعی میکنم منصرفش کنم

Alice
12-06-2012, 10:21 PM
انسان برای زیستن نیاز به دلیل داره


اگر انسانی هم دلیلی برای زندگی نداشت به این خاطره که غریزه زندگی کردن به اندازه ای قوی هست که باعث میشه به زندگی ادامه بده

؟
--
روی هم رفته زیستن هیچ انگیزه و آماجی نمیخواهد ؛
چون ما هم مانند دیگر جانوران از زورگوترین برنامه ژنتیک
که همان خودبانی باشد پیروی میکنیم ؛ برای همین خود
کشی "غیر طبیعی" ست ! در جاییکه هیچ انگیزه ای هم
نباشد و روان تندرستی نداشته باشیم ؛ باز هم ناگزیر از
تن و جان خود پاسداری میکنیم ! سخن شما و مهربُد هم
از آن رو نادرست است که اینجا گفتمان بر سر فرازیست
می باشد ؛ درجاییکه انگیزه و آوند و ... به فرازیست بهینه
پیوند دارد !


انگیزه زنده ماندن و فردا هم این نیست که کَس باید برنامه‌ریزی داشته باشد، این یک چیز درونی است مانند انگیزه به برداشتن گرسنگی.


من هم همین را میگویم ! خب ادامه ...


انگیزه زنده ماندن و فردا هم این نیست که کَس باید برنامه‌ریزی داشته باشد، این یک چیز درونی است مانند انگیزه به برداشتن گرسنگی.گرسنگی برای این نیست که شما می‌اندیشید باید گرسنه شوید، برای این است که نیاز آن شما را وادار به خوردن میکند.

آری این همان داده پردازی های درونی مغزمان است که
به سامانمندی نیازهای پیکر می پردازد ! خودبانی هم
زیرگردایه ای از آن است ؛


زمانیکه این نیرو به هر فرنودی، عشق، گرسنگی، ناکامی، سیه‌روزی ناتوان شد و پسرفت، آنگاه
خودکشی کنشی خواستنی است، چون زندگی دیگر آماجی ندارد: نیروی زندگی یا همان انگیزه زندگی در کس نیست.

این پنداره هایی که بر شمردید را نمی توان یکسان در نگر گرفت !
برای نافرجامی عشقی و هرکدام دیگر در روانشناسی نوین سفرنگ
و زندهای گوناگونی می باشد ؛ ولی در یک پرهون اگر بخواهم همه
را گردآوری کنیم ، می توان اینچنین گفت :
یکی را بینگار که کور و کچل کژ اندام و نابساوا و ... باشد ، همچنان
زیست میکند ، کودکی را بینگار که در بدترین سامه های زندگی کار و
کوشش می کند تا پول و اندوخته و سرمایه ای بدست بیاورد ، اگر هم
در این راه ناکام بماند باز هم به زندگی ادامه میدهد !
اکنون از سویی دیگر بهمان راک استار بهترین زندگی را دارد ؛ ناخوشی
های زندگی او با ناخوشی های زندگی کودک زمین تا ماه دگرسان است !
( تاریخچه ی زندگی این راک استار را در گاه نیاز میاورم ) ولی این یکی در
کنشی ناباورانه خودکشی می کند !
پس شوند خودکشی نمی تواند پس رفتن نیروی خودبانی باشد !
به این ترتیب به سخن نخست میرسیم ، یک جاندار در هر سامه هایی ،
باید زندگی کند ؛ چون برنامه خودبانی آنچنان زورگو هست که هرچه بدبختی
و واپس ماندگی و ناداری و ... هم که پیش رویش باشد را له میکند !
پس خودکشی "طبیعی" نیست ؛ نافرجامی های عشقی و ... را که گفتید
تنها برچسب های خودکشی اند ؛ ریشه ی آن را باید در دانش و آموزه های
روانشناسی جستجو کرد !

undead_knight
12-07-2012, 02:53 AM
؟
--
روی هم رفته زیستن هیچ انگیزه و آماجی نمیخواهد ؛
چون ما هم مانند دیگر جانوران از زورگوترین برنامه ژنتیک
که همان خودبانی باشد پیروی میکنیم ؛ برای همین خود
کشی "غیر طبیعی" ست ! در جاییکه هیچ انگیزه ای هم
نباشد و روان تندرستی نداشته باشیم ؛ باز هم ناگزیر از
تن و جان خود پاسداری میکنیم ! سخن شما و مهربُد هم
از آن رو نادرست است که اینجا گفتمان بر سر فرازیست
می باشد ؛ درجاییکه انگیزه و آوند و ... به فرازیست بهینه
پیوند دارد !



من هم همین را میگویم ! خب ادامه ...



آری این همان داده پردازی های درونی مغزمان است که
به سامانمندی نیازهای پیکر می پردازد ! خودبانی هم
زیرگردایه ای از آن است ؛



این پنداره هایی که بر شمردید را نمی توان یکسان در نگر گرفت !
برای نافرجامی عشقی و هرکدام دیگر در روانشناسی نوین سفرنگ
و زندهای گوناگونی می باشد ؛ ولی در یک پرهون اگر بخواهم همه
را گردآوری کنیم ، می توان اینچنین گفت :
یکی را بینگار که کور و کچل کژ اندام و نابساوا و ... باشد ، همچنان
زیست میکند ، کودکی را بینگار که در بدترین سامه های زندگی کار و
کوشش می کند تا پول و اندوخته و سرمایه ای بدست بیاورد ، اگر هم
در این راه ناکام بماند باز هم به زندگی ادامه میدهد !
اکنون از سویی دیگر بهمان راک استار بهترین زندگی را دارد ؛ ناخوشی
های زندگی او با ناخوشی های زندگی کودک زمین تا ماه دگرسان است !
( تاریخچه ی زندگی این راک استار را در گاه نیاز میاورم ) ولی این یکی در
کنشی ناباورانه خودکشی می کند !
پس شوند خودکشی نمی تواند پس رفتن نیروی خودبانی باشد !
به این ترتیب به سخن نخست میرسیم ، یک جاندار در هر سامه هایی ،
باید زندگی کند ؛ چون برنامه خودبانی آنچنان زورگو هست که هرچه بدبختی
و واپس ماندگی و ناداری و ... هم که پیش رویش باشد را له میکند !
پس خودکشی "طبیعی" نیست ؛ نافرجامی های عشقی و ... را که گفتید
تنها برچسب های خودکشی اند ؛ ریشه ی آن را باید در دانش و آموزه های
روانشناسی جستجو کرد !

خودکشی نتیجه تفکر در مورد معنای زندگیه.
بله زیستن بدون خودآگاهی دلیل نمیخواد
ولی زیستن با خودآگاهی دلیل میخواد
چرا!؟ چون بدون خود آگاهی موجود زنده متوجه نیست که توانایی این رو داره که به زندگی خودش پایان بده!بدون خودآگاهی موجود زنده چیزی جز نیروی زیستن رو حس نمیکنه،هیچ وقت بدون خودآگاهی موجود زنده از خودش سوال نمیکنه،خب من برای چی زنده هستم!

ولی در یک مورد حق دارید،خودکشی یک عمل غیر طبیعیه!چون منبع غیر طبیعی داره و این منبع خودآگاهیه(هرچند این خودآگاهی مصول خود طبیعته ولی میتونه بر علیهش شورش کنه)
خب من کمی از حرف هایی که شما خطاب به من هم نگفتید رو جواب میدم.

خیلی وقت ها "حقایق" ارزش مردن ندارند،مثلا گالیله برای اثبات اینکه زمین به دور خورشید میگرده حاضر به مردن نشد!(به قولی هم حق داشت)
ولی در مقابل خیلی ها خودکشی میکنند به این دلیل که فکر میکنند زندگی ارزش زنده موندن نداره (و این بزرگترین دلیل و فراگیرترین دلیل خودکشیه) اینکه چطور به این نتیجه میرسند تنوع زیادی داره ولی نتیجه گیری نهایی تقریبا همینه البته به طور پاردوکسیال ما میبینیم که افرادی هم به خاطر باور ها یا توهماتی که به نظر دلیلی برای زندگی میاد کشته میشند(در واقع چیزی که دلیل خوبی برای زندگی باشه دلیل خوبی برای مردن هم هست!)

در واقع چیزی که من میگم تحلیل خودکشی به عنوان یک پدیده اجتماعی نیست بلکه از زاویه کاملا فردی به موضوع نگاه میکنم،خودکشی به نوعی اعتراف هست،اینکه زندگی از حد تحمل شخص فراتره، اینکه زندگی ارزش درد و رنج و دردسری که همراه خودش هست رو نداره.واقعیت اینه زندگی کردن آسون نیست(این ربطی به غریزه زندگی نداره) و برای زندگی کردن باید متحمل درد و رنج شد و وقتی کسی به این نقطه برسه که این درد و رنج ارزش ادامه دادن نداره خودشو میکشه.در واقع خودکشی به این معناست که شما هیچ دلیلی نمیبینید که اجازه بدید فقط یک غریزه زندگی شما رو ادامه بده نه چیز دیگه و به صورت اختیاری میخواید این غریزه رو از کار بندازید.

Mehrbod
12-07-2012, 03:41 AM
؟
--
روی هم رفته زیستن هیچ انگیزه و آماجی نمیخواهد ؛
چون ما هم مانند دیگر جانوران از زورگوترین برنامه ژنتیک
که همان خودبانی باشد پیروی میکنیم

خوب این برنامه چجوری کار میکند؟ انگیزه زیستن میدهد دیگر!

تا آنجاییکه میدانیم زورگو هم نیست، کسی دوست نداشت -> خودکشی


اندیشمند همدوره Howard Blooms یک کتاب کامل درباره همینکه چگونه
نیروهای درونی ما، بویژه همین نیروی زیستن در برابر سخن و رفتار و روی هم رفته
بازخوردی که از پیرامون میگیریم هنودنی (اثرگذاشتنی) بوده و چه زمانی خودکشی خواستنی میشود نوشته است.


http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/30.jpg

Alice
12-07-2012, 11:42 AM
در واقع چیزی که من میگم تحلیل خودکشی به عنوان یک پدیده اجتماعی نیست بلکه از زاویه کاملا فردی به موضوع نگاه میکنم،خودکشی به نوعی اعتراف هست،اینکه زندگی از حد تحمل شخص فراتره، اینکه زندگی ارزش درد و رنج و دردسری که همراه خودش هست رو نداره.واقعیت اینه زندگی کردن آسون نیست(این ربطی به غریزه زندگی نداره) و برای زندگی کردن باید متحمل درد و رنج شد و وقتی کسی به این نقطه برسه که این درد و رنج ارزش ادامه دادن نداره خودشو میکشه.در واقع خودکشی به این معناست که شما هیچ دلیلی نمیبینید که اجازه بدید فقط یک غریزه زندگی شما رو ادامه بده نه چیز دیگه و به صورت اختیاری میخواید این غریزه رو از کار بندازید.

شما پست مرا نخواندید ؛ تراز درد و رنج پیوندی به
خودکشی ندارد !
خودبانی = خود + بان + ی ؛ «بان» تکواژ پسین به
چم "پاسداری" ؛ مانند زندان بان ، دیده بان ، مهربان
و ... ؛ «ی» = "اسم مصدر ساز"
خودبانی = Self protection
زادمان کسانی که خودبان نبوده اند برافتاده است !
ما هم گزیری جز پیروی از آن نداریم ؛ ولی در جاییکه
تراز درد و رنج هم پیوندی به خودکشی ندارد ، چرا
گاهی این نیرو و آوای درونی "زنده بمان" کارگر نیست ؟
پاسخ در آموزه های روان شناسی نهفته است !

undead_knight
12-07-2012, 03:27 PM
شما پست مرا نخواندید ؛ تراز درد و رنج پیوندی به
خودکشی ندارد !
خودبانی = خود + بان + ی ؛ «بان» تکواژ پسین به
چم "پاسداری" ؛ مانند زندان بان ، دیده بان ، مهربان
و ... ؛ «ی» = "اسم مصدر ساز"
خودبانی = Self protection
زادمان کسانی که خودبان نبوده اند برافتاده است !
ما هم گزیری جز پیروی از آن نداریم ؛ ولی در جاییکه
تراز درد و رنج هم پیوندی به خودکشی ندارد ، چرا
گاهی این نیرو و آوای درونی "زنده بمان" کارگر نیست ؟
پاسخ در آموزه های روان شناسی نهفته است !
اتفاقا چیزی که من دارم میگم از زاویه روانیه نه زیستی ولی فکر کنم یا باز من دارم بد توضیح میدم یا شما متوجه نمیشید :)
به طور عادی بله،ولی شما اول باید بین یک موجود خودآگاه و و موجود زنده دیگه فرق قائل باشید،چطور ممکنه یه باکتری خودش رو به این دلیل بکشه که فکر میکنه زندگی ارزش زنده موندن نداره؟!!
بله اگر از دیدگاه زیستی نگاه کنیم در نهایت فقط اونهایی باقی میموند که به گفته شما خود بانی دارند با این حال به جمله قبلی من رجوع کنید تا تفاوتش رو متوجه بشید.

اتفاقا این جبرگرایی شما خیلی عجیبه برام،درسته که ژن های ما تقریبا مثل یک روبوت برنامه ریزی شده هستند(تقریبا به این خاطر که موجود هوشمندی اونها رو برنامه ریزی نکرده) ولی خودآگاهی(که نتیجه فرگشته)میتونه این برنامه ریزی رو متوقف کنه حتی اگر به بهترین نحو ممکن باشه!

در واقع من نمیگم:
درد و رنج====>خودکشی
بلکه میگم:
درد و رنج+بی ارزش دونستن زندگی====>خودکشی

حالا شما بفرمائید این آموزه های روانشناسی چه تضادی با این استدلال داره :)

shirin
12-07-2012, 07:15 PM
اگه کسی میخواست خودکشی کنه بسته به اینکه چه عاملی باعث شده به خودکشی فکر کنه راهنماییش میکنم. مثلا اگه افسردگی داره بهش میکنم این حس خودکشی واقعی نیست اثر کم و زیاد شدن مواد شیمیایی مغزت هست اگه جبران بشه زندگی رو دوس داری. بهش توصیه میکنم بره پیش روانپزشک. اگه بر اثر شکست عشقی بخواد خودکشی کنه معلومه خیلی احمقه بهش میکنم برو گمشو از جلو چشمم. اگه به خاطر مسائل مالی هست بهش میگم خانوادت خیلی ممکنه اثر بدی بخورن از خودکشیت و خودکشی کردن یه روش خودخواهانه هست برای فرار از مشکلات و سعی کن روشهای دیگه رو امتحان کنی برای پول درآوردن و اگه همه روشها رو امتحان کرده بود و جواب نداده بود بهش میگم حق داری برو بمیر. و ... :D

Alice
12-07-2012, 07:17 PM
ولی شما اول باید بین یک موجود خودآگاه و و موجود زنده دیگه فرق قائل باشید
حالا شما بفرمائید این آموزه های روانشناسی چه تضادی با این استدلال داره :)

خودکشی در جانداران دیگر هم دیده شده است ؛ ولی آن خودکشی
در راستای فرازیست ژن بوده و با این مهاد ستیزنده نیست ؛ درباره
گفتار شما هم من هرگز نگفتم که خودکشی از "خودآگاهی" سرچشمه
نمیگیرد (strawman fallacy)
--
به نگر من TA بهترین و کارآمدترین نگره برای واکاوی رفتارهای آدمی ست !
اریک برن سه Ego State را کران نمایی کرده است :
Parent ؛ Adult ؛ Child
در این نگره همه رفتار آدمی به روشنی ریشه یابی شده است :
او دوازده بازدارنده را یافته است ؛ برای نمونه من اگر خشک اندیش
و ذهن بسته باشم بازدارنده ی Don't think در ناخودآگاهم به من
گونویسی میشود ! هی میگوید Don't think Alice ، Don't Think
بیشترینه ی مسلمین هم چنین بازدارنده ای دارند !
مانند ملانصرالدین : روزی به او گفتند یا ملا اسبت را به ما وام بده ؛ گفت
نمی دهم ؛ گفتند برای چه ؟ گفت چون اسبم سیاه است ؛ گفتند خب
این که فرنود و آوند نمی شود ؛ گفت چون نمیخواهم بدهم ، همین آوند
بسنده میکند !
کسانی هم که خودکشی میکنند دارای بازدارنده ی Don't be میباشند !
این بازدارندگان بسته به سامه های گوناگون در ناخودآگاه جا خشک میکنند ؛

undead_knight
12-07-2012, 09:35 PM
خودکشی در جانداران دیگر هم دیده شده است ؛ ولی آن خودکشی
در راستای فرازیست ژن بوده و با این مهاد ستیزنده نیست ؛ درباره
گفتار شما هم من هرگز نگفتم که خودکشی از "خودآگاهی" سرچشمه
نمیگیرد (strawman fallacy)
--
به نگر من TA بهترین و کارآمدترین نگره برای واکاوی رفتارهای آدمی ست !
اریک برن سه Ego State را کران نمایی کرده است :
Parent ؛ Adult ؛ Child
در این نگره همه رفتار آدمی به روشنی ریشه یابی شده است :
او دوازده بازدارنده را یافته است ؛ برای نمونه من اگر خشک اندیش
و ذهن بسته باشم بازدارنده ی Don't think در ناخودآگاهم به من
گونویسی میشود ! هی میگوید Don't think Alice ، Don't Think
بیشترینه ی مسلمین هم چنین بازدارنده ای دارند !
مانند ملانصرالدین : روزی به او گفتند یا ملا اسبت را به ما وام بده ؛ گفت
نمی دهم ؛ گفتند برای چه ؟ گفت چون اسبم سیاه است ؛ گفتند خب
این که فرنود و آوند نمی شود ؛ گفت چون نمیخواهم بدهم ، همین آوند
بسنده میکند !
کسانی هم که خودکشی میکنند دارای بازدارنده ی Don't be میباشند !
این بازدارندگان بسته به سامه های گوناگون در ناخودآگاه جا خشک میکنند ؛
بله به همین خاطر هم موجود خودآگاه رو مثال زدم(که خودکشی های دیگه رو شامل نشه)
من هم شما رو متهم نکردم که همچین چیزی گفتید بلکه این رو گفتید:

تراز درد و رنج پیوندی به
خودکشی ندارد !
و من گفتم که خودآگاهی+درد و رنج میتونه به این نتیجه برسه زندگی ارزش زنده موندن نداره.

اوه،فرضیات روان شناسی :)خب بیاید با هم یه نگاه کوچیک بهشون بکنیم:
این بازدارنده ها بر اساس کدوم تحقیقات علمی ثابت شدند؟

در واقع اگر چیزی کاربردی بود به معنای درست بودنش نیست:مثل این تئوری

The pragmatic fallacy is committed when one argues that something is true because it works and where 'works' means something like "I'm satisfied with it," "I feel better," "I find it beneficial, meaningful, or significant," or "It explains things for me."
ما اگر میگیم بازدارنده های روانی وجود دارند و بعد از اون مدعی میشیم که یک بازدارنده خاص در شخصی هست،باید جداگانه اینها رو اثبات کنیم.

مسئله ای که من مطرح کردم فلسفی بود(در نتیجه نیاز به آزمایش علمی نداشت هرچند روش علمی همه جا مفیده) ولی چیزی که شما مطرح میکنید مربوط به روان شناسیه و روان شناسیه یک علمه طبیعتا ما نیاز به داده تجربی و اثبات های آزمایشگاهی داریم :)

Mehrbod
12-07-2012, 09:52 PM
گونویسی میشود ! هی میگوید Don't think Alice ، Don't Think
بیشترینه ی مسلمین هم چنین بازدارنده ای دارند !
مانند ملانصرالدین : روزی به او گفتند یا ملا اسبت را به ما وام بده ؛ گفت...


جدا از دانشیک بودن یا نبودن این بازدارنده‌ها، Do Not Thinking خودش میشود اندیشیدن به نیاندیشیدن :4:

Mehrbod
12-07-2012, 10:12 PM
گفتگو‌های کناری به جستار جداییده: خودکشی (http://www.daftarche.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF-2/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%B4%DB%8C-788/) جابه‌جا شد.

Alice
12-07-2012, 11:03 PM
اوه،فرضیات روان شناسی

انگاره نه ؛ انگاره از انگاریدن به چم فرض کردن می آید ؛ من گفتم نگره !


خب بیاید با هم یه نگاه کوچیک بهشون بکنیم

خب بفرمایید نگاه بکنیم !


این بازدارنده ها بر اساس کدوم تحقیقات علمی ثابت شدند؟

بر پایه سال ها بررسی و پژوهش های بالینی ِ اریک برن در بزرگترین
دانشگاه های جهان !
+ بر پایه آروین های پیچیده ای که سر راست بروی کسان انجام داد ؛


ما اگر میگیم بازدارنده های روانی وجود دارند و بعد از اون مدعی میشیم که یک بازدارنده خاص در شخصی هست،باید جداگانه اینها رو اثبات کنیم.

شما می گویید درد و رنج + خودآگاهی = خودکشی !
پنداره رنج و درد برای کسی که از تندرستی روانی برخوردار است یعنی
چه ؟ اینجا پنداره «تندرستی روانی» به میان میاید ! برای نمونه شما
باید به من نشان دهید در نمونه ی پیشین (چند پُست پیشتر) چرا درد
و رنج های فربودین به خودکشی پایان نیافته اند ولی بهمان کس در
زندگی اش "بی آوند" در پی رنج و درد می گردد و سامه های ناخوشی
خودش را فراهم می آورد ؟
( در روانشناسی نوین میگویند به سوی بازنوازی پیشنویس میگردد )
در جاییکه بهترین زندگی را هم دارد ؟

undead_knight
12-08-2012, 08:24 PM
انگاره نه ؛ انگاره از انگاریدن به چم فرض کردن می آید ؛ من گفتم نگره !



خب بفرمایید نگاه بکنیم !



بر پایه سال ها بررسی و پژوهش های بالینی ِ اریک برن در بزرگترین
دانشگاه های جهان !
+ بر پایه آروین های پیچیده ای که سر راست بروی کسان انجام داد ؛



شما می گویید درد و رنج + خودآگاهی = خودکشی !
پنداره رنج و درد برای کسی که از تندرستی روانی برخوردار است یعنی
چه ؟ اینجا پنداره «تندرستی روانی» به میان میاید ! برای نمونه شما
باید به من نشان دهید در نمونه ی پیشین (چند پُست پیشتر) چرا درد
و رنج های فربودین به خودکشی پایان نیافته اند ولی بهمان کس در
زندگی اش "بی آوند" در پی رنج و درد می گردد و سامه های ناخوشی
خودش را فراهم می آورد ؟
( در روانشناسی نوین میگویند به سوی بازنوازی پیشنویس میگردد )
در جاییکه بهترین زندگی را هم دارد ؟
دوست عزیز،اگر به من پارسی هم آموزش ندید متوجه منظورتون میشم! :) ( چون هر چیزی علمی فرضیست،حتی محکم ترین و قوی ترینشون و این به استحکام فرض مرتبط نیست)

چیزی که من راجه به نظریاتشون میدونم بیشتر یک جور pop psychology (http://en.wikipedia.org/wiki/Popular_psychology) هست و به نوعی تبدیل super ego ,ego ,id فروید به Parent, Adult, Child با بار جنسیتی کمتر هست.
یکی از مشکلاتی که من در خیلی از نظریات روانشناسی میبینم(البته راستش اولین بار این مشکل رو خودم ندیدم :) ) اینه که بیش از حد تفسیر پذیر هستند و به نظر میاد همه چیز رو توضیح میدند!
حتی میتونم این جرات رو به خودم بدم که حتی روانکاوی به قول کارل پوپر "شبه علمی"هست و حتی جای یک خطا هم باقی نمیمونه!(مسئله این که یک چیز علمی باید خطاپذیر باشه مگرنه علمی نیست)
و خیلی اوقات ما پژوهش های علمی و آزمایش با گروه های کنترل نداریم تا بتونیم خطای احتمالی در فرض رو ردگیری کنیم(برای نمونه در مورد همین transactional analysis به دنبال پزوهش هایی مرتبط گشتم و حتی یک مورد هم پیدا نکردم که شرایط علمی داشته باشند)

نشونتون میدم دعوام نکنید :)
مفاهیم درد و خوشی نسبی هستند(و انسان ها سریع به سطح های بالاتر و پایین تر عادت میکنند)برای نمونه زندگی یک ورزشکار حرفه ای ممکنه برای یک پسر نوجوان خیلی ایده آل به نظر برسه ولی هر دوی اینها به درد و خوشی های زندگی خودشون عادت کردند بنابراین از لحاظ سطح خیلی فرقی ندارند(به دلیل تسلسی که رخ میده)مثلا این پسر نوجوان آرزو داره که فوتبالیست بشه،چون مشهور میشه،چون درآمد زیادی پیدا میکنه چون فکر میکنه راحت تر زندگی میکنه و... ولی وقتی مشهور میشه وقتی پولدار میشه و...(به اهدافش میرسه)دو تا وضعیت داره یا اینکه دیگه هدفی پیدا نمیکنه و به پوچی میرسه یا اینکه مجبور میشه برای فرار از پوچی باز هدف گزاری کنه.مسئله اینه که چیزهای که برای پسر نوجوان ارضاکننده هست برای ورزشکار حرفه ای کم ارزش میشه یا کلا ارزش خودش رو از دست میده و مشکلات زندگی ورزشکاری براش مشخص میشه(مثلا برنامه سفت و سخت و تمرینات مداوم،محدودیت ها و عوارض شهرت و...)

در واقع یکی از چیزهایی که بیشتر مردمان جهان رو زنده نگه میداره امید به رسیدن به اهدافشونه،هر مقدار به اهدافشون نزدیکتر بشند کار پیدان کردن هدف های جدید سخت تر میشه.(البته من شخصا باور دارم امید چیز کاملا ناکارایی هست)
مثلا خیلی ممکنه به امید جهان دیگه،به خاطر باورهای دینی و... به زندگی ادامه بدند ولی اگر همه اون چیزهایی که بهش امید دارند(مثل جاودانگی)شاید واقعا به خود کشی میل پیدا کنند :))

البته توضیحات دیگه ای هم ممکنه وجود داشته باشه،ولی برای توضیح دادن چیزی به روش علمی نیاز به شواهد و مدارک داریم و صد البته آزمایشات مکرر داریم.

Soheil
07-17-2013, 06:12 PM
به نظر خودم به چنین شخصی که ادامه حیاتش با زجر و عذاب همراه هست حق خودکشی رو میدم اما اون عده دیگه که از زندگی سیر شدن (مثل خودم ) و میخوان از شر زندگی راحت بشن در صورتی که مرگشون موجب ضرر به شخص یا اشخاصی نشه مساله ای نداره ... به عنوان مثال خودم تا حالا این کار رو نکردم فقط به خاطر پدر و مادرم چون با رفتنم اونا خیلی زجر می کشن چون به من خیلی امید دارن اما این هم دلیل خوبی نیست برای زنده موندن من نمی تونم زندگی غیرقابل تحملم رو تحمل کنم چون اونا ناراحت نشن پس خودم چی ؟؟؟
سپاس از پاسخ دوستان

درود بر شما

مدتها پیش اینجا حرفهایی زدید که کمی نگران کننده بود. اگه اشتباه نکنم مدت زیادیه دیگه اینجا نیومدی. خوشحالم که شما رو اینجا میبینیم. اگر دوست داشتی کمی توضیح بده که هنوز همون حس سابق رو داری یا بهتر شدی؟ بگو اون مدت که اینجا نیومدی چه اتفاقی افتاد...
به شخصه کمی از عدم حضورتون نگران شده بودم.:e032:

Alice
07-17-2013, 07:15 PM
یکی از مشکلاتی که من در خیلی از نظریات روانشناسی میبینم(البته راستش اولین بار این مشکل رو خودم ندیدم :) ) اینه که بیش از حد تفسیر پذیر هستند و به نظر میاد همه چیز رو توضیح میدند!حتی میتونم این جرات رو به خودم بدم که حتی روانکاوی به قول کارل پوپر "شبه علمی"هست و


نشونتون میدم دعوام نکنید :)
مفاهیم درد و خوشی نسبی هستند(و انسان ها سریع به سطح های بالاتر و پایین تر عادت میکنند)برای نمونه زندگی یک ورزشکار حرفه ای ممکنه برای یک پسر نوجوان خیلی ایده آل به نظر برسه ولی هر دوی اینها به درد و خوشی های زندگی خودشون عادت کردند بنابراین از لحاظ سطح خیلی فرقی ندارند

می‌توانی پوچش‌پذیری ادعای فوق را نشان بدهی؟ (چون خودت TA را به جهت ابطال‌ناپذیری شبهِ علم خواندی می‌پرسم)

undead_knight
07-17-2013, 07:28 PM
می‌توانی پوچش‌پذیری ادعای فوق را نشان بدهی؟ (چون خودت TA را به جهت ابطال‌ناپذیری شبهِ علم خواندی می‌پرسم)
یادت رفت قبلش چی گفته بودم؟!این بود:

مسئله ای که من مطرح کردم فلسفی بود(در نتیجه نیاز به آزمایش علمی نداشت هرچند روش علمی همه جا مفیده)
با این حال کمی دیدگاهم در مورد چیزهایی که در این تاپیک گفتم تغییر کرده:

ولی چیزی که شما مطرح میکنید مربوط به روان شناسیه و روان شناسیه یک علمه طبیعتا ما نیاز به داده تجربی و اثبات های آزمایشگاهی داریم :)
روان شناسی رو نمیشه هیچ وقت کاملا علمی کرد و بنابراین نمیشه گفت روان شناسی دقیقا یک علمه:)
در هر حال اگر ادعای روان شناسانه ای مطرح میشه باید در مواردی که استفاده از روش علمی ممکن نیست، از متودهای منطقی برای اثبات فرض هاش استفاده بکنه و جایی هم که شرایط استفاده از روش علمی موجوده دست به آزمایش بزنه.

mmns2001
07-17-2013, 07:40 PM
خود کشی جرات میخواد کار هرکسی نیست
ولی در کل با گاز بهتره گویا

Alice
07-17-2013, 07:55 PM
یادت رفت قبلش چی گفته بودم؟!ا

آه تو سخن من را ابطال‌ناپذیر دانستی و به واسطه‌ی آن مردود! آن‌وقت خودت در گفتگوی علمی تز ابطال‌ناپذیر می‌دهی؟

undead_knight
07-17-2013, 08:16 PM
آه تو سخن من را ابطال‌ناپذیر دانستی و به واسطه‌ی آن مردود! آن‌وقت خودت در گفتگوی علمی تز ابطال‌ناپذیر می‌دهی؟
چه کسی مدعی علمی بودن این گفتگو شد؟!:))
من از اول هم در این مورد پای چیزهای علمی رو به میون نکشیدم.چیزی که غیر علمی نباشه خیلی وقت ها اشکالی نداره به شرط اینکه ادعای علمی بودن نکنه ولی وقتی چیزی علمی نیست و ادعای علمی بودن میکنه اون وقت مشکل زیاد پیش میاد:)
اینجا (http://www.daftarche.com/%D9%81%D8%B1%DA%AF%D8%B4%D8%AA-38/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D B%8C-%D9%81%D8%B1%DA%AF%D8%B4%D8%AA%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%DB%8C%D8%A7-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D9%8F%D9%85%D8%A7%D 8%9F-1099/#post38894)من یک نقدی به چندپارادایم روان شناسی داشتم که بعضی مثل فرنولوژی کاملا دانش نمایانه هستند و بعضی دیگه هم عناصری دانش نمایانه رو دارند.

یه نفر
07-17-2013, 10:18 PM
نظرتون راجع به خودکشی و کسایی که خودکشی می کن چیه ؟
شما اونها رو شجاع میدونید یا اشخاصی ترسو که جرات ایستادن در برابر زندگی رو نداشته اند ؟
جهت پاسخ دادن به سوال همه گونه اشخاصی رو که دست به این کار میزنن در نظر بگیرید مثلا من آشنایی دارم که به بیماری صعب العلاجی مبتلا هست نیمی از بدنش فلج شده و زجر عجیبی میکشه فعلا هم درمونی برای بیماریش وجود نداره حالا این شخص به چه امیدی زنده بمونه ؟؟؟
بهش فکر میکنم. خیلی وقتها میتونه آدم رو از شر و شور این زندگی لعنتی نجات بده..
چند روز بعدش که زمان میگذره، کم کم طاقت زنده موندنم بیشتر میشه..
ولی ای کاش مثل اونها شجاعت/حماقت و یا هرچیز دیگه ای رو داشتم و خود کشی میکردم :-))

LUCIFER
09-26-2013, 01:41 AM
خودکشی هم یک انتخابه.
وقتی بودن ارزشش رو از دست داده،شاید نبودن ارزشمند تر باشه.

SAMKING
09-26-2013, 06:57 AM
خود کشی جرات میخواد کار هرکسی نیست
ولی در کل با گاز بهتره گویا
احمقانه ترین روش هم خود سوزی هست...
ینی واقعن چی با خودشون فکر میکنن؟:e403:

sonixax
09-26-2013, 03:04 PM
احمقانه ترین روش هم خود سوزی هست...
ینی واقعن چی با خودشون فکر میکنن؟
اصولن اگر فکر میکردند خودسوزی نمیکردند !!!

Spehr
01-02-2014, 08:38 AM
خودبانی = Self protection
زادمان کسانی که خودبان نبوده اند برافتاده است !
ما هم گزیری جز پیروی از آن نداریم ؛ ولی در جاییکه
تراز درد و رنج هم پیوندی به خودکشی ندارد ، چرا
گاهی این نیرو و آوای درونی "زنده بمان" کارگر نیست ؟
پاسخ در آموزه های روان شناسی نهفته است !

درود آلیس
به نظرم نام دیگر خودبانی، در درون ما هست:" زنده بمان بدون هیچ دلیلی" یا "شاد باش بدون هیچ دلیلی"
ولی یک نیروی دیگر هم هست در درون ما که من آن را نام می نهم "آز". نمیدانم نام خوبی است یا نه.
آز می گوید فقط زمانی شاد باش که.....، فقط وقتی زندگی ات نام زندگی دارد که فلان چیز رخ دهد یا شرایط زندگی ات به فلان گونه باشد.
یعنی شادی را سامه مند (مشروط) میکند.
من گمان می کنم تا زمانی که خودبانی یا همان شاد بدون بی هیچ سامه ای، فزونتر از آز (آز با آن تعریفی که کردم)، هیچ کس خودکشی نمی کند.
ولی آنگه که آز فزونی گرفت ، خودبانی همچون یخی در برابر آتش آز آب شد. و آنکَس خنجر بر جگر خویش می زند.
پارسیگر

Mehrbod
01-08-2014, 02:50 AM
مفاهیم درد و خوشی نسبی هستند(و انسان ها سریع به سطح های بالاتر و پایین تر عادت میکنند)برای نمونه زندگی یک ورزشکار حرفه ای ممکنه برای یک پسر نوجوان خیلی ایده آل به نظر برسه ولی هر دوی اینها به درد و خوشی های زندگی خودشون عادت کردند بنابراین از لحاظ سطح خیلی فرقی ندارند(به دلیل تسلسی که رخ میده)مثلا این پسر نوجوان آرزو داره که فوتبالیست بشه،چون مشهور میشه،چون درآمد زیادی پیدا میکنه چون فکر میکنه راحت تر زندگی میکنه و... ولی وقتی مشهور میشه وقتی پولدار میشه و...(به اهدافش میرسه)دو تا وضعیت داره یا اینکه دیگه هدفی پیدا نمیکنه و به پوچی میرسه یا اینکه مجبور میشه برای فرار از پوچی باز هدف گزاری کنه.مسئله اینه که چیزهای که برای پسر نوجوان ارضاکننده هست برای ورزشکار حرفه ای کم ارزش میشه یا کلا ارزش خودش رو از دست میده و مشکلات زندگی ورزشکاری براش مشخص میشه(مثلا برنامه سفت و سخت و تمرینات مداوم،محدودیت ها و عوارض شهرت و...)

چیزیکه درباره‌یِ این پیک میخواستم بگویم, درد و خوشی یکسان از دیدگاه خوگیری یکسان نیستند و سخن بالا تنها نایکسنجانه نادرست است:



هرکس بتندی به تراز خوشیِ بالاتر خومیگیرید, ولی کمابیش هیچکس به تراز درد بالاتر خونمیگیرد, جدا از اینکه چه بازه‌یِ زمانیکی را بسپراند.


آنچه پُرگاه جابه‌جا گرفته میشود کاستی‌ها (کمسوییِ چشم, ...) بجای دردها هستند, اگرنه کسیکه دچار بیخوابیِ درمان‌ناپذیر شده هرگز به آن خونخواهد‌گرفت, تا زمانیکه بیخوابی از پا
درآورد اش — Fatal familial insomnia - WiKi (http://en.wikipedia.org/wiki/Fatal_familial_insomnia) — یا به درد یک سردرد نمیتوان خوگرفت, جدا از اینکه یک ساعت یا یک هفته بدیرد.

وارونه‌یِ آن نیز ١٠٠% درست نیست, یک ایستار خوشیِ بالاتری داریم که به آن تنآسانی یا tranquility میگویند و باز
خوپذیر نیست, بیشتر خوشی‌هایِ تُندگام (fast-paced) هستند که خوپذیریِ بالا دارند و پس از یک بازه‌یِ زمانیکِ کوتاه, می‌هنجارند.


پارسیگر

mosafer
01-08-2014, 06:40 AM
احمقانه ترین روش هم خود سوزی هست...
ینی واقعن چی با خودشون فکر میکنن؟:e403:

چیزی حدود 15 سال پیش خواهر زاده ی همسر خواهرم خودکشی کرد آن هم در سن 18 سالگی دخترش چند ماه بیشتر نداشت دچار افسردگی شدید بعد از زایمان شده بود و خود را به آتش کشید
چند روز بستری بود، ولی به علت بالا بودن درصد سوختگی فوت کرد
کار به حماقت آن دختر ندارم ،احمقتر از او اطرافیانش بودند که خود را دلداری میدادند که دخترشان به مانند دختر پیامبر 18 سال عمر کرد و روز مرگش هم مصادف بود با فوت ایشان.
و ما متحیر، که چه اسلامی از اینها قبول کنیم؟

Red Rabbit
09-18-2015, 12:03 PM
یک راه حل جمع و جور، کشنده ، سریع و دم دستی برای خودکشی رو معرفی کنید
پ.ن:اگر میشه به دور از نصیحت و امید و پیشنهاد مشاوره و اینطور موضوعات
ممنون

Alice
09-18-2015, 12:14 PM
من یه راهی میدونم که تجربه شده هست و در عرض 24 ساعت بدون هیچ درد و زحمتی کم کم به خواب میرید و میمیرید، قرص و خوراکی و استنشاقی و... هم نیست. فقط قبلش که بگم خیلی مایلم بدونم چرا میخواید خودکشی کنید دوست عزیز؟ هدفمم پند و نصیحت و مسخره بازی نیس، فقط دلیلشو میخوام بدونم چون زندگی یک شخص تمام داشته اون شخصه.

Red Rabbit
09-18-2015, 12:25 PM
http://www.daftarche.com/attachment.php?attachmentid=4908&stc=1
دلایل شخصی...

راه حل هایی که در سایت های انگلیسی زبان هست در ایران میشه گفت امکاناتش نیست
بین قرص برنج و زدن رگ زجر کدوم میتونه کمترباشه و برای سرعت بخشیدن چه راه حلی هست؟

Alice
09-18-2015, 12:30 PM
قرص برنج که من شنیدم شما بخوری چند دیقه دل و رودتون می پیچه شدییییید... یعنی چند دیقه درد میکشین :)) بعد تازه احتمالش هست چشاتون باز کنین ببینین بیمارستان تشریف دارین و نمردین. قرص برنج اصن خوب نیس و تضمینی نمیکشه... رگ زدنم بد نیس ولی اطرافیانتون و خانوادتون این صحنه رو ببینن تا آخر عمر فراموششون نمیشه و صحنه خیلییی دردناکی خواهد بود. رگ زدنم درد داره هــا... نفستون میگیره و به ناله میفتین. اینا که روشای تیپیک خودکشیه؛ شما دنبال روش خاص بگردین که درد نداشته باشه...

Red Rabbit
09-18-2015, 12:43 PM
اب تا چقدر میتونه سرعت اثر قرص رو بیشتر کنه؟رگ گردن چقدر سرعت میبخشه؟
درد رو تحمل میکنم بحثم اینه زجر چند ساعته نباشه...
روش هایی که نیاز به ترکیبات شیمیایی خاص داره رو نمی تونم تهیه کنم.

Alice
09-18-2015, 12:56 PM
آب خوردن تاثیر قرص رو خیلی بیشتر میکنه، مثلا اگه بخواید با داروهایی مثه ترامادول و شربت متادون و... خودکشی کنین اثر جذب با آب خیلی بیشتر میشه و اوردوز دارویی دردی نداره (بیشتر حالت وحشت به آدم دست میده در موقع اوردوز). مثلا اوردوز ترامادول ضربان قلب شما رو کند میکنه، سرتون گیج و منگ و سبک میشه و مجرای تنفستون میگیره و بخاطر تاثیری بیش از حدی که روی سیستم متابولیک بدنتون میذاره ناخودآگاه حالت وحشتی بهتون دست میده. این در صورتیه که تشنج نکنین، خوش شانس باشین تشنج میکنین و هیچکدوم از اینا رو احساس نمیکنین. حالا دلایل شخصیتون چی هست؟ اگر مایلید خب بگین شاید ما هم تشویقتون کردیم به خودکشی، ولی توصیه من اینه اینکارو نکنین... چون ما یه آشنایی داشتیم پنج شش سال پیش میخواست خودکشی کنه (دلایل زیادی داشت)، الان میگه صدهزاربار خدا رو شکر میکنم اینکارو نکردم، شما از کجا میدونین اگر زنده بمونین ده سال بعد با خودتون نمیگین وای خدا رو شکر که ده سال پیش بلایی سر خودم نیاوردم... تصمیم شما الان کل زندگی آیندتونو نابود میکنه....

Red Rabbit
09-18-2015, 01:08 PM
اکثرا احتمال زنده ماندن دارند،بهترین راه حل حاضر زدن شاهرگ گردن با کاتر باشه شاید... اگر هر دو دست رو با کاتر بزنیم چطور؟بیهوشی میاره یا مثل مرغ پر کنده باید جون داد

Alice
09-18-2015, 01:12 PM
نه تاثیر شیمیایی نمیذاره که بیهوش بشین. مثه مرغ پر پر میشین... میخواین رگتونو بزنین به فکر خانوادتون نیستین؟ چون خودکشی فقط به خود فرد مربوط نمیشه، خانواده اون شخص بعد از مرگ بیشتر بدبختی میکشن... براتون مهمه در حالت مرگ چه وجهه ای داشته باشین یا نه؟

Red Rabbit
09-18-2015, 01:37 PM
اگر به راه حل قطعی و مطمئنی نرسیدم بازم به اینجا سر میزنم
ممنون میشم اگه راهی به ذهنتون رسید همین جا بنویسید

sonixax
09-19-2015, 01:46 AM
یک راه حل جمع و جور، کشنده ، سریع و دم دستی برای خودکشی رو معرفی کنید
پ.ن:اگر میشه به دور از نصیحت و امید و پیشنهاد مشاوره و اینطور موضوعات
ممنون

هیچ راه تر و تمیزی ولی سریعی وجود نداره!
یا باید بیخیال بشید، یا اگر میخواید تر و تمیز باشه باید درد زیاد رو برای مدت نسبتن زیاد تحمل کنید! یا کثافت کاری رو قبول کنید!

راه های سریع :

شلیک گلوله به سر
پریدن از ارتفاع بیشتر از 30 متر
لمباندن سیانور
پاره کردن رگ گلو (رگ دست سوسول بازیه)
خود سوزی آن هم در جایی به دور از ملت که کسی کمکت نکنه
طناب دار
اگر هم ماشین دارید برید جاده چالوس به بالاترین نقطه که رسیدید دره ازتون پذیرایی میکنه

یک روش کلاسیک قدیمی هم هست ولی شاید با محافظ های مدار امروزی جواب نده! وان رو پر آب کن بشین توش سشوار رو بنداز توش!!! اگر فیوزهاتون قدیمی باشه جواب میده اگر از این مینیاتوری جدیدها باشه کنتور میپره :)))

حالا راه ها رو خوندید ؟ یک مقداری هم نصیحت بشنوید :
به جای اینکه خودکشی کنید سعی کنید یک مقداری قوی تر بشید!

Nilftrondheim
09-20-2015, 10:30 PM
یک راه حل جمع و جور، کشنده ، سریع و دم دستی برای خودکشی رو معرفی کنید
پ.ن:اگر میشه به دور از نصیحت و امید و پیشنهاد مشاوره و اینطور موضوعات
ممنون

روش های محبوب پزشکان:
-دیگوکسین
-شریان فمورال

اگر هم میخوای ناپدید شی که خانوادت فکر کنن رفتی اونور آب یا با دختره فرار کردی یا دزدیدنت اما نفهمن خودکشی کردی ترتیبی بده که بعد مرگ بیوفتی تو یه وان قلیا. سدیم هیدروکسید خوبه.

پ. ن.: اگه زندگیت به بن بست خورده تونل بزن یا پرواز کن. اگه زنده بودن برات ارزشی نداره قبل از مردن زیر پا گذاشتن تمام مرزها, قوانین و آدم ها رو امتحان کن.

پ. پ. ن.: کیرم تو توگای بقراط.:e409:

Nikzad Mehrazmanesh
09-21-2015, 08:28 AM
کیرم تو توگای بقراط.

:e409:

kourosh_bikhoda
09-24-2015, 11:39 AM
آلیس میگم عجب بدنی ساختی.
نمره موبایلت چند بود؟ :e409: