توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشتهیِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هپروت!
Rustin
12-13-2015, 06:24 PM
این تاپیک رو ایجاد کردم تا با هم دربارهی یک تابو با هم حرف بزنیم، دربارهی تجاربمون تو شکستن این تابو: مواد روانگردان.
من وقتی میخام خودم رو برای دیگران توضیح بدم اینطوری تو سه کلمه خلاصهاش میکنم: کنجکاو، لذتگرا و بی پروا.
مواد همیشه برای من یک چیز جذابی داشته، یه چیزی که هر سه جنبه ی عمده ی شخصیت من رو ارضا میکنه.
اینجا من ندیدم کسی تابحال در اینباره تاپیکی یا حرفی یا حتی اشاره ای کرده باشه (هر چند من خیلی وقت نیست اینجا عضوم) برای همین تصمیم گرفتم یه جایی برای حرف زدن در این باره ایجاد کنم.
من تجاربم رو تو کشیدن، ماریجوانا، ال اس دی، دی ام تی، تریاک .... اینجا براتون مینویسم. شما هم اگه تجربه ی خاصی دارین همینجا بنویسید.
پ.ن: من نمیدونم که حرف زدن درباره ی مواد تو انجمن خلاف قانونه یا نه (اگه هست یکی بگه) اگرم از اون عرف های نانوشته است که همه متفق القول مورد مذمت قرارش میدین بازم بگین تا ننویسم و ناخوسته آزارتون ندم.
Rustin
12-18-2015, 10:23 PM
ماری جوانا
به ماری جوانا توی ایران علف، سیگاری، وید، گرس و ... میگن (البته همه جا همینطوره، اسمای مختلفی داره)
ماری جوانا توی چند سال اخیر بشدت بین ایرانیا رواج پیدا کرده، توی کافه ها، توی دانشگاه ها، توی خوابگاه ها، توی دخانیاتی ها تقریبن کسی تو رنج 18 تا 25 رو نمیتونید پیدا کنید که یا خودش کشیده باشه یا یکی از دوستاش. مثه قدیما نیست که بگی ماری جوانا و همه عجبیب غریب نگات کنن.
ماری جوانا وابستگی فیزیکی و روانی نداره (اینو من نمیگم که از کار خودم دفاع کرده باشم، برید جاهای دیگه دربارش بخونید) و از این نظر خب آدم تقریبن راحت تر مصرفش میکنه.
اگه جنسش خوب باشه تا چهار پنج ساعت نئشه می مونید.
نکته: همیشه یه مقداری کره همراهتون داشته باشین (کره خوری یعنی اینکه یه سری مواد پر چرب همراهتون داشته باشین برای جلوگیری از تگری زدن، شیر پرچرب، کیک کرم دار، بیسکوئیت....)
اولش حس میکنید یه چیزی از کناره های دهنتون در حال ترشح کردنه، دهنتون کمی خشک میشه، قسمت جلوی پیشونیت کمی سنگین و کرخت میشه. و حرف که میزنید صدای خودتون رو کمی عجیب غریب میشه براتون.
برای کشیدن ماری جوانا چند روش مختلف هست، معمولن ملت سیگاری میکشن یعنی سیگارو خالی میکنن و ماری رو خورد میکنن میریزن تو سیگار ولی من این روش رو خوشم نمیاد چون اونقدر که باید نمیگیره.
چلیمی بهترین روشیه که میشه ماری رو مصرف کرد. یه بطری از همین نوشابه خانواده ها وردارین، تهش رو یه سوراخ یه سانتی ایجاد کنید، گردنش رو کمی بپیچونید بعد روی درش یه زر ورق سوراخ شده بزارید. ماری رو که خورد کردین بریزین رو زر ورق و با فندک آتیشش بزنید از اون سوراخ انتهایی دود رو بکشین تو دهنتون و مثه سیگار بکشیدش تو (چس دود نه)
بعد از چند پک خودتون حس میکنید که داره میگیره (اگه جنس آشغال ننداخته باشن بهتون)
چیز جالبی که ماری داره اینه که ذهن فلسفی آدم رو به کار میندازه. من توی تجربه ی شخصی خودم در طی نئشگی همراه دوستم با موفقیت تونستیم کس رو به شقیقه ربط بدیم. (و به این خاطر بعدها به خودمون افتخار کردیم) هر چند از کس های فلسفی که موقع نئشگی میگید احتمالن مقدار کمی شون فردا یادتون بمونه (خاصیت ماری همینه، فراموشی)
ما وقتی چند نفر باشیم و نئشه کنیم تفریحمون اینه که چلنج یادآوری بزاریم. عملن همه توش شکست میخوریم. حافظه ی کوتاه مدت توی نئشگی ماری در حد حافظه ی ماهی قرمز هم نیست. زرتو زرت رفرش میشه.
دیگه بگم براتون اینکه، توی نئشگی ماری زمان بشدت کند میشه. یه سیگار تا تموم بشه قشنگ کونتون پاره میشه. (ولی باحاله) موسیقی گوش دادن بهترین لذت دنیاس اون موقع.
مسلمن پاپ کس شعر که نباید گوش بدید، متال که زیاد سنگین باشه هم من شخصن دوس ندارم، بهترین انتخاب راک روانگرادن، پراگرسیو راک، پراگرسیو متال و صد البته پست راک هست (اگه همچین چیزی نداشتین دیگه همون امبینت و ترنس هم بد نی)
موقع نئشگی رنگ ها جذاب تر میشن، پیاده روی خوبه، رانندگی خیییییییییلی حال میده اصن زندگی باحال میشه.
به نظر من هر کسی باید یه بار هم شده ماری رو امتحان کنه، حیفه انقدر محافظه کارانه برینید به زندگیتون، خطر و بی پروایی جزو خصایایی نیک یک مرده!!!! (چی گفتم)
Mehrbod
12-18-2015, 10:26 PM
خطر و بی پروایی جزو خصایایی نیک یک مرده!!!! (چی گفتم)
سر نترس داشتن فروزهیِ مردیست.
Mehrbod
12-18-2015, 10:33 PM
این تاپیک رو ایجاد کردم تا با هم دربارهی یک تابو با هم حرف بزنیم، دربارهی تجاربمون تو شکستن این تابو: مواد روانگردان.
مادّههایِ روانگردان دههیِ ٦٠ تابو بودند, امروز کجایش تابوست؟ در جامعهیِ نوین
شما کمابیش آزاد به انجام هر کاری هستید, تا زمانیکه اثرگذار و نابودگر ِ اجتماع تکنولوژیک نباشد.
برای نمونه, سکس از کس و کون و دهن و گوش و ..., همه جوره اش خوب است و تابویی ندارد.
مادهیِ روانگردان بویژه زمانیکه تا اندازهیِ همین نئشگی و از خود فراموشی باشد نه تنها تابو نیست, بسیار هم پسندیده است. آن بخش
ناقانونی اش تازه جلوه و هیجان هم میبخشد. بیانگارید چه اندازه دلزننده و خسته کننده بود اگر میتوانستید ماری جوانا را بروید از بقّال سر کوچه بخرید.
من میدانم چون هلند بودهام.
آنچه شما اینجا تابوشکنی و نمیدانم ستیز با اجتماع یافتهاید در حقیقت همان روشهایِ
پیشنهادی ِ زیرکانهیِ اجتماع به شماست که چگونه خودتان را سرکوب و خاموش و فراموش کنید.
Dariush
12-18-2015, 10:40 PM
ماری جوانا
ماریجوآنا خیلی خوب است. از حشیش بهتر است، بخصوص مدت های بودنش.
اما از تریاک و شیره بهتر نیست. تریاک عالم دیگری دارد. من البته الان بیش
از شش ماه است مادهی مخدری مصرف نکردهام، ولی لذتی که با تریاک بدست
آوردهام، تقریبا تاکنون از هر لذتی بالاتر بوده، هتا سکس! :e40c:
البته من با مواد روانگردان اصلا حال نمیکنم و رو به موت میافتم
وقتی مصرف میکنم. بنابراین با فاکتور گرفتن از آنها و همچنین
فاکتور گرفتن از مخدرهای سنگین مثل هروئین و کراک، تریاک و
شیره همچنان بهترین مادهی مخدر است از نظر من. :e415:
Dariush
12-18-2015, 10:43 PM
آنچه شما اینجا تابوشکنی و نمیدانم ستیز با اجتماع یافتهاید در حقیقت همان روشهایِ
پیشنهادی ِ زیرکانهیِ اجتماع به شماست که چگونه خودتان را سرکوب و خاموش و فراموش کنید.
مهربد جان، شما فکر کنم هرگز هیچ مادهی مخدری استفاده نکردهاید، درست است؟
Mehrbod
12-18-2015, 10:45 PM
مهربد جان، شما فکر کنم هرگز هیچ مادهی مخدری استفاده نکردهاید، درست است؟
چرا کردهام.
Dariush
12-18-2015, 10:49 PM
چرا کردهام.
خب بگویید کمی بدانیم چه مصرف کردید و چه حسی داشتید؟
باید جالب باشد:e11b:.
Mehrbod
12-18-2015, 10:54 PM
خب بگویید کمی بدانیم چه مصرف کردید و چه حسی داشتید؟
باید جالب باشد:e11b:.
چندان اثر گذار نبودهاند, در پایان هم اثر خوشایندی نداشتهاند; با اندک مینوبینی (meditation) میتوان بهترش را داشت, بی هزینه.
در هر چهرهای, نکتهیِ سخن اینجا این است که هتّا اگر بسیار هم اثرگذار باشند, در
خود هیچ تابویی امروزه دیگر ندارند و احساس یاغی بودنی که میدهند نیز بروشنی, بیهوده است.
Dariush
12-18-2015, 11:01 PM
چندان اثر گذار نبودهاند, در پایان هم اثر خوشایندی نداشتهاند; با اندک مینوبینی (meditation) میتوان بهترش را داشت, بی هزینه.
ای بابا، مهربد هم که فقط در پی لذات بیهزینه و مثبت است.
من تجربهی مدیتیشن هم داشتهام، به این خوبی که شما
میگویید نبوده. مخدرها سیستم حواس و ادراک آدم را به
شکل خیلی خوشایندی برهم میزنند، مدیتیشن قرار است
اینها را تنظیم کند! خیلی فرق میکنند این دو:e415:.
در هر چهرهای, نکتهیِ سخن اینجا این است که هتّا اگر بسیار هم اثرگذار باشند, در
خود هیچ تابویی امروزه دیگر ندارند و احساس یاغی بودنی که میدهند نیز بروشنی, بیهوده است.
آنکه بله. بخصوص در غرب. در ایران اما همچنان یک میزانی
از هیجان را با خود دارد. بهرحال حس یاغیگری وجود ندارد.
Mehrbod
12-18-2015, 11:08 PM
ای بابا، مهربد هم که فقط در پی لذات بیهزینه و مثبت است.
من تجربهی مدیتیشن هم داشتهام، به این خوبی که شما
میگویید نبوده. مخدرها سیستم حواس و ادراک آدم را به
شکل خیلی خوشایندی برهم میزنند، مدیتیشن قرار است
اینها را تنظیم کند! خیلی فرق میکنند این دو:e415:.
آنکه بله. بخصوص در غرب. در ایران اما همچنان یک میزانی
از هیجان را با خود دارد. بهرحال حس یاغیگری وجود ندارد.
به هر روی, با رفتن به پستوی تیره و تار و آهنگ تاریک گوش دادن و سیگار دود کردن و
قانونشکنی, این احساسهای «یاغی» بودن و «اجتماعستیزی» و همان "هیجان" که گفتید پدیدار میشوند,
ولی اینها همگی احساسهایِ بی پایه اند و برای داشتن آنها نیاز به خودفریبی و فراموش کردن چند نکتهیِ پیش پا افتاده
میباشد, مانند اینکه کاری که شما دارید میکنید هیچ چیزی را تغییری نمیدهد بجز مشتی نورون در مغز خودتان, که به احتمال
بسیار خوبی کارایی مغزتان را هم در دیرزمان پایین آورده و دیگر براستی هیچ تغییری در هیچ چیز نخواهید توانست که بدهید.
Dariush
12-18-2015, 11:18 PM
به هر روی, با رفتن به پستوی تیره و تار و آهنگ تاریک گوش دادن و سیگار دود کردن و
قانونشکنی, این احساسهای «یاغی» بودن و «اجتماعستیزی» و همان "هیجان" که گفتید پدیدار میشوند,
ولی اینها همگی احساسهایِ بی پایه اند و برای داشتن آنها نیاز به خودفریبی و فراموش کردن چند نکتهیِ پیش پا افتاده
میباشد, مانند اینکه کاری که شما دارید میکنید هیچ چیزی را تغییری نمیدهد بجز مشتی نورون در مغز خودتان, که به احتمال
بسیار خوبی کارایی مغزتان را هم در دیرزمان پایین آورده و دیگر براستی هیچ تغییری در هیچ چیز نخواهید توانست که بدهید.
تریاک که مادهی مخدر مورد علاقهی من بود (آن هم شاید
که دو یا سه ماهی یکبار) تاثیری روی مغز ندارد. چون روانگردان
نیست، مخدر است و بیشتر انرژیزاست! :e404:
Mehrbod
12-18-2015, 11:28 PM
تریاک که مادهی مخدر مورد علاقهی من بود (آن هم شاید
که دو یا سه ماهی یکبار) تاثیری روی مغز ندارد. چون روانگردان
نیست، مخدر است و بیشتر انرژیزاست! :e404:
تاثیری ویرانگر یعنی ندارد؟ چرا که نه میتواند این باشد.
ولی این جُستار برای یافتن دانشیک بهمان مادّهیِ انرژیزا و افزایندهیِ هوش که
درست نشده, تنها یکی آنجا خواسته تجربههایِ یاغیگری هایش را در میان بگذارد.
به هر روی آماج مرا این نیبینید که خواسته باشم پزشک باشم و بگویم چه خوب است چه
بد, نگرش من این بود که خودفریبی در هر چهرهای نکوهیده است و این احساس اینجا
بیپایه, اگرنه من هم بمانند شما مادّیگرا میباشم و از کارکرد مغز و neurotransmitterها آگاه.
Dariush
12-18-2015, 11:39 PM
تاثیری ویرانگر یعنی ندارد؟ چرا که نه میتواند این باشد.
ولی این جُستار برای یافتن دانشیک بهمان مادّهیِ انرژیزا و افزایندهیِ هوش که
درست نشده, تنها یکی آنجا خواسته تجربههایِ یاغیگری هایش را در میان بگذارد.
به هر روی آماج مرا این نیبینید که خواسته باشم پزشک باشم و بگویم چه خوب است چه
بد, نگرش من این بود که خودفریبی در هر چهرهای نکوهیده است و این احساس اینجا
بیپایه, اگرنه من هم بمانند شما مادّیگرا میباشم و از کارکرد مغز و neurotransmitterها آگاه.
یک پرسش مهربد: بیایید باور کنیم که یک آرمان شناختهشده، راستین
و حقیقی برای جهان و انسانیت تعریف شده که سعادت همهی بشریت
را به دنبال خواهد داشت. آن را هرچه میخواهید بنامید. چرا لذات
کوچک و بزرگ خودم را در آن راه وقف کنم؟
Mehrbod
12-18-2015, 11:53 PM
یک پرسش مهربد: بیایید باور کنیم که یک آرمان شناختهشده، راستین
و حقیقی برای جهان و انسانیت تعریف شده که سعادت همهی بشریت
را به دنبال خواهد داشت. آن را هرچه میخواهید بنامید. چرا لذات
کوچک و بزرگ خودم را در آن راه وقف کنم؟
نخست اینکه, هیچ بایدی در کار نیست.
دو اینکه, اگر شما هم مانند بیشمار کس دیگر فرگشته باشید, از انجام کار ِ درست خوشی میبرید و از انجام کار بیهوده درد خواهید کشید.
سه اینکه, به دید من آنچه شما لذتهایِ کوچک و بزرگ میبینید از پایه بیهودهاند, بهترین و برترین خوشی در داشتن «آرامی - tranquility» است.
مادّههایِ روانگردان و اعتیادآور کس را همچون سینوس پایین و بالا میبرند و ذهن او را پیوسته میآشوبند. گنجاندن و تحمّل آنها یکی از
برترین حرکتهایِ سیستم در خاموشاندن انگیزههایِ یاغیمندانه و انقلابیجویانه بوده است. کسیکه خودش را به نیکوتین, کافئین, گراس,
سکس و ... معتاد میکند زمانیکه از خواب بلند میشود هزار و یک آماج در سر دارد: از کجا قهوه اش را بگیرد, از کجا سیگارش را بپچید, از
کجا گراس اش را بخرد و خودش را در این چرخهیِ بیهوده ولی سرگرم کننده فرومیاندازد که هر روز چگونه روزش را به پایان آورد.
ولی خب, لحظههایی همیشه هستند که سرانجام «آرامی» بر او غلبه میکند و دمی تنها
میشود و با خویشتن خویش رویارو, و در همین لحظههاست که بیشتر خودکشیها رخ میدهند.
Rustin
12-19-2015, 05:25 PM
بحث این تاپیک رو کلن به انحراف بردید ولی خو اشکالی نداره.
مهربد جان منظور شما از سیستم حکومته یا اجتماع +فرهنگ غالب (ارزش های غالب در اون جامعه)؟ اگه حکومته که من فکر نکن این حکومت ایران اونقدر باهوش باشه که بخاد اینطوری جامعه رو مهندسی کنه و یاغی ها رو کنترل کنه. اگرم منظورتون از سیستم همون دومیه که تو واقعیت مردم اینطوری رفتار نمیکنن، اصولن میزنن از بیخ حذف میکنن یاغی رو.
تجربه ی شخصی من در برخورد با مردم عادی ایران اینه که شخص متفاوت رو تحمل نمیکنن و سعی میکنن اول همرنگش بکنن اگه نتونستن نابود.
حالا این سیستم شما که انقدر زیرک و آب زیر کاهه دقیقن کیه؟ (کمی دیدگاهتون پسی میستیه و تا حدی هم توهم توطئه توش هست)
از تمام اینا گذشته واقعن مصرف مواد توی ایران یک تابو هست، و برای خیلی از مردم مصرف نکردن و سالم بودن ارزشه.
من قبول دارم که تا حدی ضد مرجع و اقتدار هستم و حتی گاهی خود مرجع قدرت شاید بتونه از این ضدیت احمقانه ام سو استفاده کنه ولی خب تازگی ها دارم به این نتیجه میرسم که فرد اصولن معنایی نداره. بهتره یه آدم پر خایه تری از خودم پیدا کنم و برم زیر خایه اش (ولی خو لامصب پیدا نمیشه!!)
در کل من نمیدونم چرا انقد سعی میکنید دست سیستم رو برای ما گمراهان رو کنید؟ چرا فکر میکنید واقعیت توی فرد گرایی معنا پیدا میکنه؟ شما که خودتون میگید هیچ واقعیتی وجود نداره و برای هر کسی نسبیه.
چرا پیش فرضتون اینه که کسی که تحت قدرت یک سیستم داره زندگی میکنه کمتر از شمایی که تابحال به هیچ سیستمی ندادین به واقعیت دست پیدا کرده؟ اگر هیچ واقعیتی اون بیرون وجود نداره و اگر هر کسی واقعیتش رو خودش میسازه. پس قاعدتن اونایی که دارن به سیستم هم میدن توی یک واقعیت دارن زندگی میکنن و به اندازه ی شما درست زندگی میکنن.
پ.ن:
Mehrbod
12-20-2015, 03:32 AM
بحث این تاپیک رو کلن به انحراف بردید ولی خو اشکالی نداره.
مهربد جان منظور شما از سیستم حکومته یا اجتماع +فرهنگ غالب (ارزش های غالب در اون جامعه)؟ اگه حکومته که من فکر نکن این حکومت ایران اونقدر باهوش باشه که بخاد اینطوری جامعه رو مهندسی کنه و یاغی ها رو کنترل کنه. اگرم منظورتون از سیستم همون دومیه که تو واقعیت مردم اینطوری رفتار نمیکنن، اصولن میزنن از بیخ حذف میکنن یاغی رو.
هیچکدام, منظور «سیستم تکنولوژیک» بود.
تجربه ی شخصی من در برخورد با مردم عادی ایران اینه که شخص متفاوت رو تحمل نمیکنن و سعی میکنن اول همرنگش بکنن اگه نتونستن نابود.
این در کمابیش همه جا به یک گونه است, نکته اینجاست که "همرنگ" شدن
میتواند همان «همرنگ شدن در پذیرفتن دیگران (تا یک آستانهای)» نیز باشد.
از تمام اینا گذشته واقعن مصرف مواد توی ایران یک تابو هست، و برای خیلی از مردم مصرف نکردن و سالم بودن ارزشه.
مادههایِ اعتیادآور و روانگردان از پایه برای این گیرا اند که «ارزش به شمار»
نمیروند, اگر ارزش باشند و پذیرفته که دیگر سرکشیای در خود نخواهند داشت!
در کل من نمیدونم چرا انقد سعی میکنید دست سیستم رو برای ما گمراهان رو کنید؟ چرا فکر میکنید واقعیت توی فرد گرایی معنا پیدا میکنه؟
رو کردن دست سیستم ازینرو خوب است که دارد ما را بسوی نابودی میبرد
و ازینرو, با دانش به سازوکار و ترفندهای آن میتوان این سرنوشت را جور دیگری رقم زد.
سرکشی از سیستم نیز به معنی آرمانی برشمردن فردیت نیست, بساکه بوارونه, سخن اینجا تاکنون این
بوده که «سیستم تکنولوژیک» بیشترین برگزیدگی را به همین فردیت میدهد, بگونهای که فرد بجای داشتن و
تکیه کردن به گروه و هستهیِ کوچک خانواده و نزدیکان خود یک فرد تک و تنها میشود, رویارو با سیستم.
شما که خودتون میگید هیچ واقعیتی وجود نداره و برای هر کسی نسبیه.
به گمانم فَردید شما اینجا "حقیقت" بوده نه واقعیت, زیرا واقعیت یکیست,
حقیقت که همان برداشتهای ما از واقعیت باشند میتوانند سراسر یکسان نباشند.
در چهرهیِ دوم, سخنی اینجا از نسبیگرایی زده نشده بود, بساکه باز بوارونه, «نسبیگرایی» خود از ارزشهایِ سیستم
تکنولوژیک میباشد, به چهرهای که کس همواره نزد خود میپندارد چیزهاییکه او درست میانگارند میتوانند (شاید!) درست
نباشند و ازینرو بجای «کنش» و «کردار» به "گمانهزنی" و "گفتگو" و راههایِ نرم روی میآورد —> بازدارندهای نیرومند در کنشورزی.
چرا پیش فرضتون اینه که کسی که تحت قدرت یک سیستم داره زندگی میکنه کمتر از شمایی که تابحال به هیچ سیستمی ندادین به واقعیت دست پیدا کرده؟
به هیچ سیستمی که درست نیست, در هر چهرهای ما خواه ناخواه داریم در بستر
سیستمهایِ گوناگون زندگی میکنیم, برای نمونه در سیستم طبیعت (ecosystem).
تن دادن به «سیستم تکنولوژیک» ولی خواستنی نیست زیرا آیندهای دربر ندارد.
اگر هیچ واقعیتی اون بیرون وجود نداره و اگر هر کسی واقعیتش رو خودش میسازه. پس قاعدتن اونایی که دارن به سیستم هم میدن توی یک واقعیت دارن زندگی میکنن و به اندازه ی شما درست زندگی میکنن.
اینکه شما زندهاید یا نه یک واقعیت است و یا حقیقت دارد, یا ندارد. شما
نمیتوانید همزمان هم زنده باشید, هم مرده. پس واقعیتی آن بیرون هست.
برداشتهایِ ما از این واقعیت اکنون میتوانند نادرست باشند, یا بروز نباشند. برای نمونه شاید زمانیکه شما این
را میخوانید من دیگر زنده نباشم, ولی شما همچنان بر این باور باشید که من زنده ام. پس نزد شما
"حقیقت" و "واقعیت" زمانیکه این را دارید میخوانید هر دو این اند که من زندهام, هر آینه, واقعیت میتواند چیز دیگری شده باشد.
--
برنگرش "سیستم تکنولوژیک" ازینرو در پیوند به این جُستار بوده که مادّههایِ روانگردان, اعتیادآور و نئشهکننده
نقشی بسزا در پایداری سیستم تکنولوژیک ایفا میکنند, زیرا مایهیِ در خودفرورفتگی, خفتگی و سرد شدن انگیزههایِ
سرکشانه و انقلابیجویانه میباشند. این مادّهها برای اینکه این نقش را داشته باشند بایستی در خود فاکتورهایِ قـانونشکنی,
هنجارشکنی و "نایکرنگی" با اجتماع را نیز دربر داشته باشند و خوشی هتّا میتوان گفت بیشتر آنها در همین است که کاربر (user) نزد خود دچار
این پندار است که دارد با کار خود با یک چیزی هم میستیزد, که اکنون این یک چیزی میتواند نزد وی اجتماع, قانونهایِ جامعه, دولت و یا هر چیز دیگری باشند.
چکیدهیِ سخن:
١- نیاز به ستیز با یک چیزی, (نیاز به سرکشی و نافرمانی) در بستر "سیستم تکنولوژیک" پدید میاید.
٢- این نیاز از راههایِ گوناگون بایستی برآورده و سرکوب شود.
٣- کاربرد مادّههایِ روانگردان و اعتیادآور در کنار خوشی و نئشگی خود, این نیاز را بنادرستی فرومیچیپانند/سرپوش میگذارند.
یه نفر
12-20-2015, 06:44 AM
درود
یادمه اولین باری که قلیون کشیدم سرم گیج رفت.. یه نوع گیج خوب.. خماری.. ولی توی عمرم شاید ده بار قلیون کشیده باشم. در حد چندتا پک
دوران دانشجویی هم شرایط روحیم یه خورده نامناسب بود. تنها هم زندگی میکردم. پیش خودم گفتم مثل فیلما برم سیگار بکشم.
ببینم چه حسی داره. اولین سیگار زندگیم سیما (cima) بود. تازه مد شده بود.. باررررررریک :-). حدود یک ترم این سیگار همراه من بود. ولی هر روز نمیکشیدم که.
خلاصه گذاشتمش کنار.. به قول دوستان چس دود می کردم :-))) بیشتر احساس روانی خوبی بود تا احساس لذت ناشی از سیگار کشیدن.
برای من که حس متفاوتی بود..
یکی دو بار هم الکل میل کردم. البته بصورت محلول با دلستر. نسبت 9 دلستر به 1 الکل :-) چیزی هم نفهمیدم به غیر از اینکه دهنم بوی گند الکل گرفت. بعدش هم 2 ساعت رانندگی کردم.
اما شررررراب :-) اونم خونگی :-)))
چندتا از فامیل ها شراب درست می کنند. البته خودشون میگن تُرشی انگور :-)))
هم دوس دارم. هم یه جورایی احساس میکنم سرحال میشم. یه بار هم شراب 10 ساله کارخونه ای خوردم. عالی بود. ولی بوی گند الکل داشت
فعلا همین.
ایشالا تریاک و حشیش و ... بعدا مصرف میکنم :-)
Alice
12-20-2015, 01:23 PM
بهترین انتخاب راک روانگرادن، پراگرسیو راک، پراگرسیو متال و صد البته پست راک هست
اره با ماری جوانا فقط موزیک میچبسه. من هر از گاهی دیگه انقدر پشت سرهم یه کله موزیک گوش میدادم وقتی نئشگیم میپرید تازه میفهمیدم گوشم داره سوت سوت از بس موزیک گوش دادم (^_^)
وقتی موزیک گوش میدادم تمام اصوات رو با تک تک سلولای مغزم دریافت میکردم، کوچکترین صوتی مثل تو کل مغزم میپیچید و برام بولد میشد و لذتبخش بود.
Alice
12-20-2015, 01:56 PM
ولی در کل من به این نتیجه رسیدم که مصرف نکردن مواد صد برابر بهتر از مصرف کردنشه، حتی مواد سبکی مثل ماری جوانا. چون تمام معتادان، همشون از مواد سبک مثل ماری جوانا و... شروع کردن و شما از همشونم بپرسین هیچ کدوم فکرشم نمیکردن روزی به اعتیاد کشیده بشن. بحث "کنترل کردن" و اراده هم بیخوده. از تمام معتادین گرامی بپرسین همه اونا میگن اوایل مصرفشون فک میکردن میتونن موارد رو بازی بدن ولی بعد از یکی مدتی (از چند ماه تا چند سال) کاملا برعکس شده و مواد اونا رو بازی داده. به هر حال کسی منکر لذت بخش بودنش نیست ولی این لذت بهای سنگینی داره.
مثلا جناب داریوش میگن تریاک خیلی خوبه، اصلا تو همین پنجاه سال اخیر مصرف تریاک بیشترین آمار اعتیاد رو در ایران به خودش اختصاص داده، یعنی "اکثریت" کسانی که رفتن سمت تریاک به اعتیاد کشیده شدن، معضل اعتیاد یکی از بزرگترین و مخرب ترین معضل های اجتماعی در تمام دنیاس، و بیشتر آدما همیشه فک میکنن جزو اون استثنائائن تو مصرف مواد و هیچوقت معتاد نمیشن و همین میشه که زندگیشونو با مواد قمار میکنن. مثل این میمونه شما لبه پشت بوم راه بری، خب درسته همیشه پایین نمیفتی ولی احتمال سقوطت خیلی زیاده و عقل سلیم حکم میکنه این ریسک بزرگ رو به بهای یه لذت موقت انجام ندی و با زندگیت قمار نکنی.
Mehrbod
12-20-2015, 05:11 PM
خلاصه گذاشتمش کنار.. به قول دوستان چس دود می کردم :-))) بیشتر احساس روانی خوبی بود تا احساس لذت ناشی از سیگار کشیدن.
من که سیگاری نیستم هم بیرون میروم بناچار و برای همراهی یک
نخی دود میکنم, چون یک فشار اجتماعی سنگینی هم آنجا پشت سیگار کشیدن هست.
گیرایی نیشخندآمیز کار اینجاست که آنهاییکه سیگار میکشند میپندارند دارند با آسیبرسانی به خودشان به گونهای
آزادی دست میابند, هنگامیکه اگر سیگاری نباشید تازه میگیرد چه فشاری برای اینکه "سیگاری" شوید آنجا هست.
sonixax
12-21-2015, 02:01 AM
یادمه اولین باری که قلیون کشیدم سرم گیج رفت.
من اولین باری که بوی قلیون بهم خورد تشنج کردم! هنوز هم همون طوریم خوشبختانه :e00e:
sonixax
12-21-2015, 02:06 AM
من که سیگاری نیستم هم بیرون میروم بناچار و برای همراهی یک
نخی دود میکنم, چون یک فشار اجتماعی سنگینی هم آنجا پشت سیگار کشیدن هست.
گیرایی نیشخندآمیز کار اینجاست که آنهاییکه سیگار میکشند میپندارند دارند با آسیبرسانی به خودشان به گونهای
آزادی دست میابند, هنگامیکه اگر سیگاری نباشید تازه میگیرد چه فشاری برای اینکه "سیگاری" شوید آنجا هست.
چه فشاری مهربد جان ؟
من در بدترین جاها بودم طوری که اگر هر کس دیگه ای اونجا میبود شیره ای بیرون میومد! ولی من کماکان دودی نیستم! البته شاید بخش بسیار بزرگی از این مساله رو مدیون مکانیزم دفاعی بدنم باشم که تا دود و دم بهم میخوره به شدت حالم بد میشه ولی به جز دود قلیون، این حساسیت به باقی دودها یک مساله تقریبن جدیده!
من کماکان یک لیوان آبجو وایتسن زیر صفر درجه با مقادیری خشکبار خام را بیشتر میپسندم تا سیگار، اگر اینها در دسترس نبود و یا امکانش نبود یک آدامس میندازم بالا :e00e:
Rustin
12-21-2015, 07:57 PM
[QUOTE=Mehrbod;83479]هیچکدام, منظور «سیستم تکنولوژیک» بود.
سیستم تکنولوژیک رو توضیح بدید لطفن و بگید که بنظرتون توی ایران همچنین سیستمی پیاده شده یا نه.
چرا سیستم تکنولوژیک ما رو به نابودی میکشه؟
و سوال سوم که البته کمی شخصی تره: چرا انکار میکنید که قسمت بزرگی از معنا آفرینی در زندگی شما از خود متفاوت دیدن خودتون نسبت به توده فراهم میشه؟ من این رو از روی توضیحی که شما درباره ی کافه رفتنتون توی یک تاپیک دیگه گفتین برداشت کردم. احساس غرور نسبت به متفاوت بودن.
پ.ن: این آخری شخصی اگه دوس نداشتین میتونید جواب ندید.
Rustin
12-21-2015, 08:00 PM
دی ام تی (DMT)
این از اون چیزایه که کلن باید یه بار تو زندگی استفاده کرد نه بیشتر. نه بخاطر گرون بودنش، بخاطر بشدت خطرناک بودنش.
دی ام تی قویترین ماده ی روانگردانیه که میشه پیدا کرد.(من خودم ماتحتم جر خورد تا پیدا کردم و البته بعد از کشیدنشم تا سرحال شدم بازم جر خوردم)
دی ام تی رو این شمنباورها (همین سرخ پوستا) برای مراسم های مذهبی شون استفاده میکردن (یه چندتا گیاه قاطی میکردم تبدیل میشد به معجونی به نام آیوهاسا، گویا توی بعضی از گیاها دی ام تی وجود داشته)
دی ام تی بصورت طبیعی توی بدن ما هم هست، و فقط هم یکبار ترشح میشه، موقع مرگ.
نکته: اون توهم هایی مثل تونل نور و تجربه ی خروج از بدن و این کس شعرا که توی تجارب نزذیک به مرگ میگن در اثر همین دی ام تی هست که نزدیکای لحظه ی موت ترشح میشه تا طرف زیاد درد نکشه (حالا پایین تر میگم ولی من خودم دقیقن تجربه ی خروج از بدن رو با دی ام تی داشتم)
دی ام تی رو عمرن نمیتونید گیر بیارید، من دو سال به هر دیلری میرسیدم دی ام تی، دی ام تی میکردم تا بالاخره شانسی یکیشون از یکی دیگه که اونم از مالزی با کون پارگی آورده بود تونست برام بگیرم (60 میلی گرم، یک میلیون وسیصد)
من حدود چهل میلی گرمش رو تزریق کردم (میشه خورد ولی اثرش کمتره گویا) بعد از چند ثانیه چپه شدم، چشام رو بستم و به گفتهی دوستم بعد از بیست دقیقه بهوش اومدم.
توی دنیای واقعی بیست دقیقه ولی توی ذهن من حدود یک هفته!!!
فازهای مختلف داره دی ام تی، از همون خروج از بدن و تونل نور شروع میشه، بعد یه سری طرح میبینید، رنگارنگ و قاطی پاتی (میخاستم بینم ملت به این طرح ها چی میگن که منم بتونم استفاده کنم از کلمه اش تو این متن ولی یه چیز باحالتری کشف کردم بهش میگن دی ام تی آرت، سرچ کنید، دقیقن همین طرح ها منظورمه.)
بعد از فاز طرح، یهو سقوط میکنید تو دنیای نیمچه واقعی، یعنی تصور ذهنتون از دنیا و روابطش، اینجا هر چیزی ممکنه اتفاق بیفته، زمان که بشدت کند میشه، حدود یه هفته برای من گذشت، یعنی یه هفته تو ذهنم زندونی بودم ولی تو واقعیت بیست دقیقه بود. بسته به میزان خلاقیت درونیتون اینجا دیگه ذهن هر داستانی براتون سمبل میکنه، مال من بیشترش داستانی عجیب و در هم برهم با تم سکسی، تیره و تا حدی ترسناک بودن. یه موجود ترسناکی هم زرت وزرت میومد سراغم میافتاد دنبالم، هیچ ایده ای ندارم که چی بود ولی خوب ازش میترسیدم. مثلن تو خیابون تاریک و خلوت داشتم قدم میزدم یهو از تو کوچه های تاریک میپرید وسط خیابون و می افتاد دنبالم.
خدا رو هم دیدم حتی!! دقیقن همون طوری که بچگی هام تصورش میکردم، یه موجود غول پیکر و آهنی که کله ی دراز و نوک تیزی داشت. (آهنش قرمز تیره بود) از دستش فرار نکردم ولی یه جورایی بشدت ازش حساب میبردم. یه کاریزما و ابهت خاصی داشت لامصب.
من بعد از به هوش اومدنم تا حدود یک ماه حتی سیگار هم نمیتونستم بکشم، کاملن کس قات شده بودم، اصن نمیدونستم که الان تو دنیای واقعی هستم یا هنوز تو همون توهمم (بخش فلسفی داستان)
واقعن گاهی اوقات حتی به خودکشی هم فکر میکردم، برا اینکه بفهمم تو توهمم یا نه؟
در نهایت وقتی که مقدار اون نوروترنسمیترهای همایونیم دوباره به حالت اول برگشتن و جوری متعادل شدن که برای ادراک عادی این جهان کارا باشن، فکرای تخمی فلسفی هم از کله ام پرید.
دی ام تی رو فقط و فقط باید یکبار بکشی فقط برای اینکه تجربه کرده باشی، همین. دوبار بشه بی برو برگرد باید تیمارستان بستری شی. من حتی همون 20 میلی گرمی هم که مونده بود رو دور ریختم (در واقع دادم به سگم خورد)
کلن چیز باحالیه برا تجربه کردن ولی خو خطرناکم هست لعنتی (چرا همه ی چیزای باحال خطراکن؟)
همین.
Mehrbod
12-23-2015, 10:46 PM
هیچکدام, منظور «سیستم تکنولوژیک» بود.
سیستم تکنولوژیک رو توضیح بدید لطفن و بگید که بنظرتون توی ایران همچنین سیستمی پیاده شده یا نه.
سیستم تکنولوژیک در اینجا اشاره به سیستمیست که در راستای گسترش و پیشرفت هر چه بیشتر تکنولوژی پیش میرود.
در گذشته آدمی در سیستم طبیعت میزیسته, امروزه در سیستم تکنولوژیک. این دو هر یک قانونها و ساختارهای خودشان را دارند.
چرا سیستم تکنولوژیک ما رو به نابودی میکشه؟
دورنمای «سیستم تکنولوژیک» در هیچیک از حالتهایِ خود به سودی آدمی نیست. پیش از پرداختن به این, در اینجا از یک همانندی
میتوان سود بُرد تا با مفهوم «ابرسازواره» آشنا شد. یک سازواره (organism) برای نمونه یک یاخته میتواند باشد که هسته و پوسته و
سازوکارهای درونی خودش را دارد, یک ابرسازواره هرآینه پیکر آدمی میباشد که خود از نزدیک به ≈٤٠ تریلیون سازوارهیِ یاختهیِ زنده ساخته شده است.
بهمینسان, در ترازی بالاتر, ابرسازوارههایِ اجتماعی, شرکتهایِ چندملّیتی,
دولتها و دیگرها را داریم و سرانجام سَرابرسازواره که همان «ابرسازوارهیِ تکنولوژیک» باشد.
http://www.daftarche.com/images/imported/2015/12/1.jpg
در گفتمان ابرسازوارهها, دو نکته شایان برنگرش میباشند:
١- سود ابرسازواره همواره با سود سازوارهها همسو نیست.
٢- ابرسازواره میتواند نیازها و خواستههایی (فرارُسته = supervenience) داشته باشد که در سازوارههایِ خود نباشد.
با بهرهگیری از همانندی بالا میتوان به این بهتر دو پرداخت. برای نمونه, در جاییکه ابرسازواره آدمی باشد و سازوارهها یاختهها خود او,
سود ابرسازواره میتواند کام گرفتن از سیگار باشد, ولی بهای آن را سازوارهها که در این روند کشته و نابود میشوند خواهند پرداخت.
در اندربارهیِ دوّم, آدمی نیازها و خواستههایی دارد که در هیچکدام از یاختههایِ او یافت نمیشوند, ولی وارونهیِ همین درست نیست,
یعنی نیازهای یاختههایِ او همگی در خود آدم نیز یافت میشوند, زیرا از آنها ساخته شده است. ازینرو, گرسنگی در آدمی, همان گرسنگی
برخاسته از نیاز یاختهها به چرخهیِ سوخت و ساز انرژی میباشد. ولی نیازهای دیگر, برای نمونه نیاز به سرشناسی, نیاز به ارج و
گرام نزد دیگران, نیاز به احساس امنیت و ... نیازهایی فرارُسته میباشند که تنها در ابرسازواره پدیدار میباشند و نه در سازوارگان.
--
اکنون با بازگشت به پرسش که چرا «سیستم تکنولوژیک ما را بسوی نابودی میبرد», بایستی نخست این نکته را روشن نمود که
«سیستم تکنولوژیک» یک سیستم بسرشت پلید نیست که برای نابودی ما پدیدار شده باشد, بساکه تنها یک
ابرسازوارهیِ طبیعی و فرارُسته از آدمی میباشد که از روی بدبیاری, در راستاهایی پیش میرود که هیچیک سود دیرزمان خود آدمی را دربر ندارند.
چندی از این راستاها باشند:
١- پیشرفت روزافزون هوشوارهها (Artificial Intelligence)
٢- پیشرفت روزافزون ابزارهای خواندن و کنترل, تا امروز فیزیکی و کم کم مغزی و اندیشیک
٣- دگرگونی سخت و ژرف زیستگاه آدمی: پیدایش بیماریهایِ روانی, تنهایی, گوشهگیری, افسردگی و گرایشهایِ خودکشی و جزآن.
٤- نابودی بنمایههایِ طبیعی: قماری هرروزه با سرنوشت آدمی, جاییکه بنمایههایِ طبیعی میتوانند زودتر از آنچه هموارهیِ وعده باززایی آنها داده میشود از دست بروند.
٥- ...
و سوال سوم که البته کمی شخصی تره: چرا انکار میکنید که قسمت بزرگی از معنا آفرینی در زندگی شما از خود متفاوت دیدن خودتون نسبت به توده فراهم میشه؟ من این رو از روی توضیحی که شما درباره ی کافه رفتنتون توی یک تاپیک دیگه گفتین برداشت کردم. احساس غرور نسبت به متفاوت بودن.
پ.ن: این آخری شخصی اگه دوس نداشتین میتونید جواب ندید.
اینجور نیست. نخست آنکه در دیدگاهی شخصی من زندگی نیازی به معنا ندارد, ازینرو نیازی به معناآفرینی نمیبینم.
در سوی دیگر, از آن نوشته برداشت اندک نادرستی داشتهاید. احساس بالندگی که شما دیدهاید درست بوده, ولی آن احساس
ازینرو بوده که من توانستهام از مغزشویی خود پیشبگیرم و در برابر آن ایمن باشم. اگر در یک کافیشاپ, هر کافیشاپی, امروزه
دمی بیاسایید و دیگران را تماشا کنید, میبینید که نزدیک به ٩٩% آنها به بردههایِ بدل شدهاند که نمیتوانند یک دم آزاد و آسوده باشند.
هرکس همواره خود را سرگرم به کاری میکند و میبینید کس تا ننشسته گوشی خودش را از جیب درآورده و سرگرم به کار میشود. کس یا باید
کتاب بخواند, یا باید با کسی گپ بزند (آنهم بی هیچگونه درنگی در آن میان), یا باید یک چیزی تماشا کند, یا باید سرگرم پیغامرسانی با
یکی کیلومترها دورتر باشد, یا اینکه بیشتر از همه, باید سخت درگیر کار باشد: سر در لپتاپ خود فروبرده و کلیدها را یک به یک بفشارد.
آن احساس بالندگی ازینروست که من میتوانم هرروز بآسانی لم بدهم و هیچگونه نگرانی و استرسی نداشته باشم.
آنچه دیگران را برمیانگیزاند, آنها را به تکاپو وامیدارد, آنها را بردههایی ازخودبیزار و ازخودگزیر کرده است, بر من اثری ندارد.
Mehrbod
12-23-2015, 10:54 PM
نکته: اون توهم هایی مثل تونل نور و تجربه ی خروج از بدن و این کس شعرا که توی تجارب نزذیک به مرگ میگن در اثر همین دی ام تی هست که نزدیکای لحظه ی موت ترشح میشه تا طرف زیاد درد نکشه (حالا پایین تر میگم ولی من خودم دقیقن تجربه ی خروج از بدن رو با دی ام تی داشتم)
.
من در اینباره پژوهیدم و این گمان درستی ندارد. گرچه نیازی به پژوهش هم نداشت, زیرا روشن است سازوکاری که درست پیش از
مرگ بخواهد فعّال شود تا ارگانسیم درد نکشد در روند گزینش طبیعی هیچ سودی نداشته و بخت فرگشتی هرگز نمیتوانسته داشته باشد.
Transcendence
12-25-2015, 10:05 AM
با سلام....
از انچکه دوستان نوشته اند احساسی به من منتقل می شود که من آن را خود -آزار رسانی می نامم.
چرا آدمیان میل وعلاقه وافری به انواع مختلف خود-آزاری دارند.
لیستی از انواع خود-آزاری:
1-مذهب:مثلا در بین شیعیان قمه زنی-در بین بوداییان یا برهمنان نوعی از ریاضت کشی تاحد اسیب رساندن به جسم یا در بین مسیحیان .....
نوعی از خود خوار انگاری در بین عرفا
2-روابط جنسی:سادیسم و مازوخیزم
3-افراد معتاد الکلی..اسیب رسانی به ریه ها وکبد ..سیستم عصبی
4-خود کشی
5-کند وکاری روی بدن..تیغ کشیدن روی بدن....
موارد بیشتری را هم می توان به لیست اضافه کرد.به نظر می رسد آدمیان در پس این خود-آزار رسانی احساسی از لذت .قدرت.هیجان سرکشی یا حتی ازادی یا حسی از متعالی بودن را تجربه می کنند.شاید هم سود تکاملی داره!شاید هم نوعی از فرار از خود یا نوعی از تنبیه خود.انچه که هست این است که چنین پدید ه ای بسیار شایع است .
Mehrbod
12-26-2015, 01:22 AM
با سلام....
از انچکه دوستان نوشته اند احساسی به من منتقل می شود که من آن را خود -آزار رسانی می نامم.
چرا آدمیان میل وعلاقه وافری به انواع مختلف خود-آزاری دارند.
لیستی از انواع خود-آزاری:
1-مذهب:مثلا در بین شیعیان قمه زنی-در بین بوداییان یا برهمنان نوعی از ریاضت کشی تاحد اسیب رساندن به جسم یا در بین مسیحیان .....
نوعی از خود خوار انگاری در بین عرفا
2-روابط جنسی:سادیسم و مازوخیزم
3-افراد معتاد الکلی..اسیب رسانی به ریه ها وکبد ..سیستم عصبی
4-خود کشی
5-کند وکاری روی بدن..تیغ کشیدن روی بدن....
موارد بیشتری را هم می توان به لیست اضافه کرد.به نظر می رسد آدمیان در پس این خود-آزار رسانی احساسی از لذت .قدرت.هیجان سرکشی یا حتی ازادی یا حسی از متعالی بودن را تجربه می کنند.شاید هم سود تکاملی داره!شاید هم نوعی از فرار از خود یا نوعی از تنبیه خود.انچه که هست این است که چنین پدید ه ای بسیار شایع است .
نکتهیِ گیرایی بود. دربارهیِ خودآزاری, بویژه خودآزاری فیزیکی/جنسی پژوهیدهاند و سازوکار آن کمابیش روشن است و از این ترفند
سرچشمه میگیرد که در فرآیند خودآزاری و برآیند خوشی و درد, اندازهیِ خوشی بیشتر از درد میشود. این نابرابری ِ ترفندآمیز
بویژه در زنان به چشم میخورد که در سکس آستانهیِ دردشان بالاتر میرود — که خود فرآوردهیِ دیگری از فرگشت برای زایمان بوده —, برای
همین نمونهوار درکونی هنگام سکس پُرگاه خوشایند میشود, زیرا در آغاز فرایند درد بالایی داده میشود, سپس در دنباله سامانهیِ
دردکُش طبیعی تن به تکاپو افتاده و دردکُشهایِ طبیعی/endorphines را آزاد میکند که اینها احساسی خوشایند و از خود بیخود کننده
میبخشند و اگر در آستانهیِ ایندو فُزادهروی نشود, در پایان میزان خوشی بسیار بیشتر از درد خواهد بود و فرایند رویهمرفته خوشایند به شمار خواهد رفت.
سازوکار همانندی در دیگر جاها نیز دیده میشود. کمابیش میدانند که برای نمونه پس از فعّالیتهایِ فرا-اندازه خوشیآور, نمونهوار
دارویهایِ مشتق از amphetamine, حال آدم بتندی از ابرسرخوشی بسوی افسردگی و نِژندی (مالیخولیا) فرومیگراید, هرآینه
همین فرایند تا اندازهیِ کمی وارونه اش نیز کار میکند, یعنی پس از یکی چند ساعتی فعّالیتهایِ دلگیر و نژندین, در دنبال کس
اگر به افسردگی همیشگی دچار نباشد احساس بهتری پیدا خواهد کرد. پس در اینجا نیز نابرابری بالا کار میکند و در برخی بویژه
استعداد بالاتری یافت میشود که اینها با گوش دادن به آهنگهایِ تاریک و دلگیر و فرورفتن در خود, به احساسی آرامبخش و خوشایند دست میابند.
دستهیِ دیگری مانند سیگار نیز داریم که اینها تنها خودآزاری روانی دارند, ولی خوشی ِ فیزیکی + روانی, چراکه بخش
ناخوشایند فیزیکی آنها خود را آن اندازه دیر نشان میدهد که مغز پیوندی یکراست میان کُنش و پیامد نمیتواند بکشد.
هر دمی که سیگارکش از سیگار خود میگیرد همراه با اندکی نیکوتین سرخوشیآور و در دنبال آرامشی روانیست که این
دوّمی در سیگار گویا اهمّیت بالاتری هم دارد. برای نمونه بسیاری میپندارند اعتیاد سیگار تنها همان نیکوتین آن است, هنگامیکه
اعتیاد راستین سیگار در همین فراهم آوردن موقعیتهایِ اجتماعی گوناگون و خوشایند است. بنمونه, کارمندی که چند ساعت
پشت میز نشسته, با بیرون رفتن و دمی یک نخ سیگار دود کردن و خیره شدن به دوردست, دچار احساسی آرامبخش و
خوشایند میشود, ولی همینکس اگر سیگاری نباشد بهانهیِ آنچنانی ندارد که یک کاره برود بیرون را تماشا کند. همین پدیده
را در رستورانها, کافهها و باشگاههایِ گوناگون نیز میتوان دید. سیگار در اینجور جاها بهترین بهانه برای "دمی آسودن" و کنارهگرفتن است.
Transcendence
12-26-2015, 10:28 PM
در فرآیند خودآزاری و برآیند خوشی و درد, اندازهیِ خوشی بیشتر از درد میشود
در پایان میزان خوشی بسیار بیشتر از درد خواهد بود و فرایند رویهمرفته خوشایند به شمار خواهد رفت.
خود ازاری البته انواع گوناگونی داره والبته با نکته بالا قابل توجیه است.حال بیایید با همین نکته مسئله خود-تخریبی را بررسی کنیم.در این جا ما با سیستم و شخص روبه رو هستیم.شخصی که در درون سیستمی زندگی می کنه ونهایتا دست به خود-تخریبی می زنه.خود –تخریبی نوعی از خودازاری شایع می باشد که از طرف سیستم پاداش داده می شود. سیستمی را در نظر بگیرید مثلا سیستم اسلامی یا تکنولوژیکی یا سیستم فمنیستی..این سیستم ها بر اساس اصول و قواعدی شکل گرفتند. تفسیری از درستی, غلطی ,اخلاق ,خوبی وبدی ,تعریف وتفسیری از عقلانیت ,ارزش ها و ضد ارزش ها ,تفسیری از نرمال بودن,قوانین و عرف............
سیستم با در دست داشتن قدرت ,خودش را معقول و نرمال ودرست واخلاقی جلوه می دهد.این قدرت هست که حقیقت را می سازه . شخصی را در نظر بگیرید که با این سیستم هماهنگ نیست یا در تضاده و در عین حال بدلیل حاکمیت اصول سیستم بر جامعه, احساس می کنه که سیستم معقول, اخلاقی, درست ونرمال هست پس من ایراد دارم من نرمال نیستم من اخلاقی نیستم من معقول نیستم.سیستم با روش های مختلفی مثل تمسخر, تحقیر, زیر سوال بردن صلاحیت اون شخص, تنبیه ,توهین , القای حساس شرمندگی یا گناه کار بودن, شخص را مورد تهاجم قرار می دهد .شخص در درون چنین سیستمی شروع به ارزیابی وقضاوتی منفی راجع به خودش میکنه.من مسخرم من بی عرضم ,من رفتارهام احمقانست, من یه وحشی ام, من گناهکارم ,من مریضم.در چنین حالتی شخص شروع به تغییر خود بر اساس اصول سیستم میکنه ونهایتا حسی از معقول بودن, نرمال بودن,سالم بودن, ارامش وحتی نوعی از آزادی و معصومیت رو تجربه می کنه.شخص آزار دیده از طرف سیستم ,حالا تبدیل به شخص خود-تخریبگر شده ,اون از تخریب خودش لذت می بره .
نمونه:در عرفان شخص با نابودی خود(فنا) احساس امنیت ,خوشی وازادی می کنه وبا اصل بنیادین سیستم (خدا)یکی و متحد می شه البته با خود ازاری بسیاری این فنا (خود –تخریبی) اتفاق می افته.
نمونه 2:در سیستم فمنیستی مرد از مرد بودن خود شرمنده ونهایتا با خود- تخریبی فمنیزه می شه.شخص فمنیزه شده احساس سلامتی می کنه.شخص فمنیزه شده با اصل بنیادین سیستم(مادین گرایی) هماهنگ و یکی می شه.
Transcendence
12-28-2015, 06:05 PM
یماری اعتیاد یک بیماری (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C) اصلی، مزمن (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B2%D9%85%D9%86) و عصبی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85_%D8%A7%D8%B9%D8%B5%D8%A7% D8%A8) است، که در اثر عواملی ژنتیکی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%98%D9%86%D8%AA%DB%8C%DA%A9%DB%8C)، فیزیولوژیک (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%D B%8C%DA%A9) و اجتماعی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C) رشد و بروز پیدا میکند، به طوری که وجه مشخصهٔ این بیماری اختلال (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9% 84&action=edit&redlink=1) در کنترل انجام عملی، و یا احساس (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3) اجبار در انجام یک عمل مشخص، با وجود آگاهی نسبت به عواقب خطرناک آن باشد
انواع آن به شرح زیر است
1- تریاک (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DA%A9): که بیشتر در بین افراد مسن درگذشته معرف آن رواج داشته اما امروزه در بین جوانان و نوجوانان توزیع و مصرف میگردد، مادهای خواب آور (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8_%D8%A2%D9%88%D8%B1) بوده و شخص معتاد از مصرف آن احساس لذت ونشاطی «نئشگی» مینماید. معرف آن به تدریج باعث افزایش طلب میگردد و فرد لحظهای به خود میآید که قادر به ترک آن نیست. ۲- مرفین (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D9%81%DB%8C%D9%86): که از تریاک گرفته میشود و بدو صورت مایع و پودر مصرف میگردد، مصرف این مواد در بین جوانان زیاد است و مادهای خواب آور و اثرات تریاک را دارد.
۳- هروئین (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B1%D9%88%D8%A6%DB%8C%D9%86): این مواد از ترکیبات شیمیایی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D8%AA_%D8%B4% DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C) ساخته شده و اثرش سه برابر مرفین بوده و خواب آور است، شخص معتاد همیشه در حال چرت زدن میباشد و چشمهای خواب آلود دارد.
۴- کوکائین (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%DA%A9%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%86): موادی تحرک زا، توهم آور و اغفال کنندهاست، کسانی که به این دارو معتاد میشوند معمولاً سادیسم جنسی پیدا میکنند و بهمین دلیل افراد بسیار خطرناکی هستند معتاد پس از مصرف این دارو احساس شعف زاید الوصفی پیدا میکند و شاد میشود و لذت جنسی او تشدید پیدا میکند، اثرات جسمی آن کم است در حالیکه از نظر روانی اثراتش از هروئین بیشتر است.
۵-ال. اس. دی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%84%E2%80%8C%D8%A7%D8%B3%E2%80%8C%D8%AF%D B%8C): مصرف این مواد اعتیاد جسمانی ندارد ولی دارای اثرات مغزی و روانی زیانبخشی است، این مواد توهم زا (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D9%87%D9%85_%D8%B2%D8%A7) بوده و اعتیاد روانی را بهمراه دارد.
۶-آمفتامینها (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%85%D9%81%D8%AA%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86): موادی محرک زا و اعتیاد آور است. این مواد سیستم مرکز عصبی را تحریک میکند، این مواد در میان دانشجویان مصرف بیشتری دارد زیرا باعث کم خوابی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%85_%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8%DB%8C) بوده و شخص را در حالت محرکی قرار میدهد. مصرف این مواد باعث میشود بدن در برابر آن مقاوم شود لذا شخص معتاد ناگزیر میگردد بیشتر مصرف کند.
۷-ماری جوانا (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86% D8%A7) و حشیش (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B4%DB%8C%D8%B4): مصرف این مواد، اعتیاد جسمانی نداشته ولی اعتیاد روانی میآورند و بهمین جهت زیان آور هستند، مصرف این مواد اثرات مغزی ناگواری را به همراه داشته و اغلب به صورت سیگار مصرف می شونداثرات مخرب آن: خواب آرامش بخش، تشدید احساس، خندههای بیمورد و طولانی، لذت بخش بودن زمان و مکان، لکن وقتی تأثیر دارو تمام میشود شخص معتاد حالت و احساس بدی پیدا میکند و امکان ارتکاب جرم زیاد میشود و از سوی دیگر عاملی برای مصرف مواد مخدر قوی تر همانند هروئین میباشد.
۸- متادون (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D9%88%D9%86): داروی مخدری است که به دلیل نیمه عمربالای آن بیش از۲۴ ساعت جهت درمان اعتیادبه کار برده میشود وفقطدرمراکزترک اعتیاد وتوسط پزشک بایدتجویز شود
۹-مواد استنشاقی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AF_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%86% D8%B4%D8%A7%D9%82%DB%8C):این گروه شامل مواد شیمیایی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AF_%D8%B4%DB%8C%D9%85%DB%8C% D8%A7%DB%8C%DB%8C) گوناگونی است که به سرعت تبخیرمی شوند. برخلاف سایرمواد موردسوء مصرف که براساس تاثیری که برسیستم اعصاب مرکزی میگذارند تقسیم بندی میشوند، این مواد برمبنای شیوه مصرف مشترکی که دارند دریک گروه جای گرفتهاند. مواد استنشاقی براساس عملکرد داروشناختی خود به سه دسته تقسیم میشوند: حلالهای فرار، نیتروس اکسید (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B3_%D8%A7%DA%A9% D8%B3%DB%8C%D8%AF) ونیتریتها. گروه اول یعنی حلالهای فرارشایع ترین مواد استنشاقی مورد سوء مصرف هستند. انواع سوختها مانند بنزین، گازوئیل وگازفندک، داروهای بیهوشی مانند اتر، چسبها، انواع اسپریها، رنگهای شیمیایی و... دراین گروه قرار میگیرند.
۱۰-تمجیزک (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%B2%DA%A9):مایع زرد رنگ تزریقی است که پس از ترکیب با خون شخص مصرف کننده در رگ تزریق میشود
Rustin
01-01-2016, 11:36 AM
سیستم تکنولوژیک در اینجا اشاره به سیستمیست که در راستای گسترش و پیشرفت هر چه بیشتر تکنولوژی پیش میرود.
در گذشته آدمی در سیستم طبیعت میزیسته, امروزه در سیستم تکنولوژیک. این دو هر یک قانونها و ساختارهای خودشان را دارند.
دورنمای «سیستم تکنولوژیک» در هیچیک از حالتهایِ خود به سودی آدمی نیست. پیش از پرداختن به این, در اینجا از یک همانندی
میتوان سود بُرد تا با مفهوم «ابرسازواره» آشنا شد. یک سازواره (organism) برای نمونه یک یاخته میتواند باشد که هسته و پوسته و
سازوکارهای درونی خودش را دارد, یک ابرسازواره هرآینه پیکر آدمی میباشد که خود از نزدیک به ≈٤٠ تریلیون سازوارهیِ یاختهیِ زنده ساخته شده است.
بهمینسان, در ترازی بالاتر, ابرسازوارههایِ اجتماعی, شرکتهایِ چندملّیتی,
دولتها و دیگرها را داریم و سرانجام سَرابرسازواره که همان «ابرسازوارهیِ تکنولوژیک» باشد.
http://www.daftarche.com/images/imported/2015/12/1.jpg
در گفتمان ابرسازوارهها, دو نکته شایان برنگرش میباشند:
١- سود ابرسازواره همواره با سود سازوارهها همسو نیست.
٢- ابرسازواره میتواند نیازها و خواستههایی (فرارُسته = supervenience) داشته باشد که در سازوارههایِ خود نباشد.
با بهرهگیری از همانندی بالا میتوان به این بهتر دو پرداخت. برای نمونه, در جاییکه ابرسازواره آدمی باشد و سازوارهها یاختهها خود او,
سود ابرسازواره میتواند کام گرفتن از سیگار باشد, ولی بهای آن را سازوارهها که در این روند کشته و نابود میشوند خواهند پرداخت.
در اندربارهیِ دوّم, آدمی نیازها و خواستههایی دارد که در هیچکدام از یاختههایِ او یافت نمیشوند, ولی وارونهیِ همین درست نیست,
یعنی نیازهای یاختههایِ او همگی در خود آدم نیز یافت میشوند, زیرا از آنها ساخته شده است. ازینرو, گرسنگی در آدمی, همان گرسنگی
برخاسته از نیاز یاختهها به چرخهیِ سوخت و ساز انرژی میباشد. ولی نیازهای دیگر, برای نمونه نیاز به سرشناسی, نیاز به ارج و
گرام نزد دیگران, نیاز به احساس امنیت و ... نیازهایی فرارُسته میباشند که تنها در ابرسازواره پدیدار میباشند و نه در سازوارگان.
--
اکنون با بازگشت به پرسش که چرا «سیستم تکنولوژیک ما را بسوی نابودی میبرد», بایستی نخست این نکته را روشن نمود که
«سیستم تکنولوژیک» یک سیستم بسرشت پلید نیست که برای نابودی ما پدیدار شده باشد, بساکه تنها یک
ابرسازوارهیِ طبیعی و فرارُسته از آدمی میباشد که از روی بدبیاری, در راستاهایی پیش میرود که هیچیک سود دیرزمان خود آدمی را دربر ندارند.
چندی از این راستاها باشند:
١- پیشرفت روزافزون هوشوارهها (Artificial Intelligence)
٢- پیشرفت روزافزون ابزارهای خواندن و کنترل, تا امروز فیزیکی و کم کم مغزی و اندیشیک
٣- دگرگونی سخت و ژرف زیستگاه آدمی: پیدایش بیماریهایِ روانی, تنهایی, گوشهگیری, افسردگی و گرایشهایِ خودکشی و جزآن.
٤- نابودی بنمایههایِ طبیعی: قماری هرروزه با سرنوشت آدمی, جاییکه بنمایههایِ طبیعی میتوانند زودتر از آنچه هموارهیِ وعده باززایی آنها داده میشود از دست بروند.
٥- ...
اینجور نیست. نخست آنکه در دیدگاهی شخصی من زندگی نیازی به معنا ندارد, ازینرو نیازی به معناآفرینی نمیبینم.
در سوی دیگر, از آن نوشته برداشت اندک نادرستی داشتهاید. احساس بالندگی که شما دیدهاید درست بوده, ولی آن احساس
ازینرو بوده که من توانستهام از مغزشویی خود پیشبگیرم و در برابر آن ایمن باشم. اگر در یک کافیشاپ, هر کافیشاپی, امروزه
دمی بیاسایید و دیگران را تماشا کنید, میبینید که نزدیک به ٩٩% آنها به بردههایِ بدل شدهاند که نمیتوانند یک دم آزاد و آسوده باشند.
هرکس همواره خود را سرگرم به کاری میکند و میبینید کس تا ننشسته گوشی خودش را از جیب درآورده و سرگرم به کار میشود. کس یا باید
کتاب بخواند, یا باید با کسی گپ بزند (آنهم بی هیچگونه درنگی در آن میان), یا باید یک چیزی تماشا کند, یا باید سرگرم پیغامرسانی با
یکی کیلومترها دورتر باشد, یا اینکه بیشتر از همه, باید سخت درگیر کار باشد: سر در لپتاپ خود فروبرده و کلیدها را یک به یک بفشارد.
آن احساس بالندگی ازینروست که من میتوانم هرروز بآسانی لم بدهم و هیچگونه نگرانی و استرسی نداشته باشم.
آنچه دیگران را برمیانگیزاند, آنها را به تکاپو وامیدارد, آنها را بردههایی ازخودبیزار و ازخودگزیر کرده است, بر من اثری ندارد.
1. این بحث رو در جایی دیگر از انجمن باز کردید؟ فکر کنم که بهتر باشه ادامه اش رو اونجا پیگیری کنیم (اگه همچنین جایی هست) چون این تاپیک به دلیل دیگری ساخته شده.
2. بحث معنا و معنا آفرینی و نیاز آدم و جامعه به معنا که یک بحث قدیمی روانشناسیه با شناختی که از شما (از طریق خوندن تاپیک هاتون) دارم فکر نمیکردم همچین حرفی ازتون بشنوم.
Rustin
01-01-2016, 11:40 AM
من در اینباره پژوهیدم و این گمان درستی ندارد. گرچه نیازی به پژوهش هم نداشت, زیرا روشن است سازوکاری که درست پیش از
مرگ بخواهد فعّال شود تا ارگانسیم درد نکشد در روند گزینش طبیعی هیچ سودی نداشته و بخت فرگشتی هرگز نمیتوانسته داشته باشد.
این فقط یک حدس بود... تشکر بابت روشنگری.
Rustin
01-01-2016, 12:20 PM
خود ازاری البته انواع گوناگونی داره والبته با نکته بالا قابل توجیه است.حال بیایید با همین نکته مسئله خود-تخریبی را بررسی کنیم.در این جا ما با سیستم و شخص روبه رو هستیم.شخصی که در درون سیستمی زندگی می کنه ونهایتا دست به خود-تخریبی می زنه.خود –تخریبی نوعی از خودازاری شایع می باشد که از طرف سیستم پاداش داده می شود. سیستمی را در نظر بگیرید مثلا سیستم اسلامی یا تکنولوژیکی یا سیستم فمنیستی..این سیستم ها بر اساس اصول و قواعدی شکل گرفتند. تفسیری از درستی, غلطی ,اخلاق ,خوبی وبدی ,تعریف وتفسیری از عقلانیت ,ارزش ها و ضد ارزش ها ,تفسیری از نرمال بودن,قوانین و عرف............
سیستم با در دست داشتن قدرت ,خودش را معقول و نرمال ودرست واخلاقی جلوه می دهد.این قدرت هست که حقیقت را می سازه . شخصی را در نظر بگیرید که با این سیستم هماهنگ نیست یا در تضاده و در عین حال بدلیل حاکمیت اصول سیستم بر جامعه, احساس می کنه که سیستم معقول, اخلاقی, درست ونرمال هست پس من ایراد دارم من نرمال نیستم من اخلاقی نیستم من معقول نیستم.سیستم با روش های مختلفی مثل تمسخر, تحقیر, زیر سوال بردن صلاحیت اون شخص, تنبیه ,توهین , القای حساس شرمندگی یا گناه کار بودن, شخص را مورد تهاجم قرار می دهد .شخص در درون چنین سیستمی شروع به ارزیابی وقضاوتی منفی راجع به خودش میکنه.من مسخرم من بی عرضم ,من رفتارهام احمقانست, من یه وحشی ام, من گناهکارم ,من مریضم.در چنین حالتی شخص شروع به تغییر خود بر اساس اصول سیستم میکنه ونهایتا حسی از معقول بودن, نرمال بودن,سالم بودن, ارامش وحتی نوعی از آزادی و معصومیت رو تجربه می کنه.شخص آزار دیده از طرف سیستم ,حالا تبدیل به شخص خود-تخریبگر شده ,اون از تخریب خودش لذت می بره .
نمونه:در عرفان شخص با نابودی خود(فنا) احساس امنیت ,خوشی وازادی می کنه وبا اصل بنیادین سیستم (خدا)یکی و متحد می شه البته با خود ازاری بسیاری این فنا (خود –تخریبی) اتفاق می افته.
نمونه 2:در سیستم فمنیستی مرد از مرد بودن خود شرمنده ونهایتا با خود- تخریبی فمنیزه می شه.شخص فمنیزه شده احساس سلامتی می کنه.شخص فمنیزه شده با اصل بنیادین سیستم(مادین گرایی) هماهنگ و یکی می شه.
چقدر شبیه مهربد مینویسی یا چقدر مهربد شبیه تو مینویسه یا چقدر هر دو شبیه هم مینویسین یا اصن چقدر شبیه هم هستین یا در نهایت چرا شما یکی هستین؟ :e421:
Transcendence
01-01-2016, 03:20 PM
چقدر شبیه مهربد مینویسی یا چقدر مهربد شبیه تو مینویسه یا چقدر هر دو شبیه هم مینویسین یا اصن چقدر شبیه هم هستین یا در نهایت چرا شما یکی هستین؟
نه من مهربدم نه شبیه مهربد می نویسم.مهربد فارسی سره می نویسه اون هم با دقت زیاد.ولی خوب شاید علت مشابهت دقدقه های مشابه باشه.سیستم های مختلف حاکم بر جوامع که در حال شستشوی ذهنی و روانی ادمیان می باشند.سیستم های جنسی مذهبی سیاسی ....که با ایجاد ترس ,دلهره, نیاز های مجازی ,تلقین باورها,استفاده از سیستم پاداش و جزا و شرطی شدگی و ..... , نهایتا ذهن و روان ادمیان را مهندسی می کنند مطابق خواست سیستم خواست قدرت .توهماتی که تحت عناوین مختلف و به شکل های مختلف و به زیباترین شکل ممکن به خورد انسان ها داده می شه شبه علمی اخلاقی مذهبی یا عرفانی یا فلسفی . هیچ چیزی نزد من مضحکتر از "من ازادم" نیست.
Powered by vBulletin® Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.