PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را دیدن نمیکنید برای دیدن کامل نوشته‌یِ و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : به لحظه‌ایی رسیدیم (می‌رسیم) که باید انتخاب کنیم: آیا باید سر مادرمون رو ببریم؟



Rustin
06-03-2015, 03:43 PM
من مایلم که جزو گناهکاران باشم، در واقع مایلم که بزرگترین گناهکار (طاغی) باشم.
من مایلم که کسی باشم که سرِ مادرِ تکامل رو از تنش جدا میکنه! (یا دست کم جزو کسانی باشم که در حال انجام این کارن.)
از زمانی که داروین پرده رو از روی این بازی‌گردان جهان ما کنار زده هر بار که دانشمون نسبت بهش بیشتر شده و روش های بازی‌گردانیش رو بهتر شناختیم، ضربه‌ی چاقویی سنگین بر پیکرش وارد کردیم و از محیط زندگیمون دورترش کردیم، اما بعد از تمام این ضربات مادر ما هنوز زندس و هنوز داره مارو کنترل میکنه!
من عاشق اون لحظه‌ام که به تعبیر نیچه: خدای خودمون میشیم، بدون هیچ "تو بایدی". بدون هیچ مادری. خودمون، خودمون رو میسازم. (چقدر لذت بخش!!)
برای رسیدن به این نقطه باید دانشمون خیلی بیشتر از اینی که هست که بشه، برای رسیدن به روز گناه بزرگ این دانش‌ها به طور مستقیم به ما کمک میکنن:
مهندسی ژنتیک (Genetic engineering)
علوم شناختی (Cognitive Science)
روان‌شناسی تکاملی (Evolutionary psychology)
زیست‌فناوری (Biotechnology)
شما تا چه حد نسبت به مادر مشترکمون طاغی هستین؟ میل طغیان‌گری در شما چگونه است؟ مایل به کشتن مادرتون هستین؟ مایلید خدای خودتون بشین؟ برای ابر انسان شدن آماده‌اید؟

mahtab71
06-03-2015, 03:49 PM
خدای خود شدن در عمل سخته بیشتر زمانی که مشکلات زیادی داشته باشه و فریاد رس یا نجات دهنده ای نباشه.زمانی که انسان پی میبره همه ی باورهای پیرامونش تهی از حقیقت بوده و در واقع اون تنها یک بازیچه بوده که دیگرانی خواه به عمد یا غیر عمد سعی در تحمیق هر چه بیشتر ش داشته اند احساس یأس میکنه اما بمرور خودش رو پیدا میکنه و بقولی بار دیگر متولد میشه.

mbk
06-04-2015, 12:34 PM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی كُنتُم توعَدونَ﴿۳۰﴾ "
"چون کسانی گفتند پروردگارمان خداوندست پس خواستند برپاباشند چندمی فرستد بَرِشان داراگشته ها فرشته که نباشد می ترسید هم نباشد اندوهگین می شوید هم مژده بدهید به باغ همانکه بودید پیش پیمان می گرفتید 30"
خداوند تنها گناهی که نمی آمرزد همان همباز گذاریست بهش همانکه آفرید آسمان زمینُ پیوسته زمستان تابستان می شود شب روز می شود
اینها پیش پیمان وعده های تنتان هم بیهوده کار شیطان سرکش است که می خواهد برخی را بدر کند از راه درستِ خداوند که نفرین خشم سخت خداوند بَرش باد
خداوند خیلی برترست ای برتر مرا بندهء فرمانپذیرت همیشگی برجا دار که گدایی تو می کنم ای دانای پنهان ها هم آشکارا آنی که سنجیدی اندازه کردی باز نمایاندی همانی که درآوردی سبزه زار ها پسش گذاشتی خشکی پژمرده ای

Rustin
06-04-2015, 02:30 PM
بعد از نوشتن این پست اتفاق جالبی برای من افتاد که فکر میکنم به گفتنش می ارزه.
البته چند بار پیش از این هم رخ داده ولی خب هر بار که رخ میده حس اعتماد به نفس جالبی همراه خودش برام میاره و متعاقبن میل به اشتراک گذاشتن!
من آنارشیسم رو خودم از نو کشف کردم بدون اینکه واقعن چیزی دربارش خونده باشم یا اصن بدونم همچین نامی برای این سری از تفکرات وجود داره، پست مدرنیسم و هرمنوتیک نوین رو هم همینطور.
بعدها وقتی متوجه میشدم برای این افکار مغشوش و در هم و بدون عنوان مشخص من نام هایی هست و مکاتبی فربه، بعضن به قدمت چند هزار ساله وجود داره از شدت شوق مو بر تنم سیخ میشد.
حالا همین اتفاق امروز دوباره برای من تکرار شد.
بعد از پست کردن نوشته های بالا، داشتم موضوعی رو در ویکی پدیا میخوندم که در انتهای صفحه در قسمت دسته بندی‌ها چشمم به واژه ی Transhumanism (ترابشیریت) خورد، کلیک کردم و کل افکار این چند وقتم بصورت طبقه بندی شده به همراه تاریخچه‌ای قدیمی جلوی چشمانم باله رقصیدند (:e40d:) هیجان داشتم و خون رو توی تمام رگ های بدنم حس کردم. (من بشدت کنجکاوم)
کافیه که ویکی پدیای انگلیسی رو باز کنید و واژه ی Transhumanism رو جستجو کنید، از خوندن لذا ببرید!!
خوراک فکری، موضوعات و کتابهایی که برای یک ماه آیندم میتونم بخونم جور شد. (I’m so happy)

Rationalist
06-04-2015, 05:53 PM
من عاشق اون لحظه‌ام که به تعبیر نیچه: خدای خودمون میشیم، بدون هیچ "تو بایدی". بدون هیچ مادری. خودمون، خودمون رو میسازم. (چقدر لذت بخش!!)
برای رسیدن به این نقطه باید دانشمون خیلی بیشتر از اینی که هست که بشه، برای رسیدن به روز گناه بزرگ این دانش‌ها به طور مستقیم به ما کمک میکنن:
مهندسی ژنتیک (Genetic engineering)
علوم شناختی (Cognitive Science)
روان‌شناسی تکاملی (Evolutionary psychology)
زیست‌فناوری (Biotechnology)
شما تا چه حد نسبت به مادر مشترکمون طاغی هستین؟ میل طغیان‌گری در شما چگونه است؟ مایل به کشتن مادرتون هستین؟ مایلید خدای خودتون بشین؟ برای ابر انسان شدن آماده‌اید؟
شما تا به حال در این راستا چه قدر موفق بوده اید؟! چه راه کار هایی را آزموده اید و از آنها چه نتیجه ای گرفته اید؟

Rustin
06-05-2015, 01:29 PM
شما تا به حال در این راستا چه قدر موفق بوده اید؟! چه راه کار هایی را آزموده اید و از آنها چه نتیجه ای گرفته اید؟
جمله ی خودتون رو با کمی تغییر در پاسخ می نویسم.

از میل به زیستن مان تا کار روزمره و خوردن و خوابیدن و شهوت جنسی و میل به تولید مثل، و اخلاقیات و دین (اگه بشه دین رو یک محصول تکاملی دونست)
همه، بیگاری و بردگی ما برای تکامل است! برای هدف کور تکامل: ادامه‌ی حیات به هر قیمتی!
چه راه هایی رو آزمودم؟
کتاب خوندم و توی این رشت هایی که بالا نوشتم تا حد امکان تحقیق کردم، رشته ی تخصصی خودم یکی از همین بالایی هاست. دانشمند های این رشته ها سعی میکنن بفهمن تکامل چطور و چرا چنین سامانه هایی رو ساخته و روش هایی کشف میکنن تا بتونن این سامانه ها رو بهتر و توانمند تر بکنن و حتی نمونه های مصنوعیش رو بسازن (این برای من مفهوم طغیان رو داره، و یکی از دلایلی که به این رشته اومدم همین بوده.)

kourosh_iran
06-05-2015, 06:23 PM
منکه کار به این حرفا ندارم، فقط تلاش میکنم زندگی با کیفیت تری داشته باشم.
حالا میخواد این وسط برای تکامل هم کار کرده باشم، وقتی خودم خوشم خودم هم لذت میبرم دیگه به بقیش چکار دارم؟
اصولا خب راه دیگری وجود نداره. ما محکوم هستیم مجبور هستیم که نهایتا تحت یکسری چهارچوب و محدودیت در نظام طبیعت و ماده عمل کنیم. مثلا من ورزش میکنم، چون این باعث سلامتی و شادابی و قوی شدنم میشه که حالش رو میبرم. ورزش کردن خودش زحمت داره رنج داره، ولی مجموعا سود و لذتی که از بابت نتیجش بهم میرسه، و رنج هایی که جلوگیری میکنه، میبینم سودش خیلی بیشتر از اون زحمت و رنجش است.

درمورد زنان و سکس هم که باید بگم بستگی داره. اگر بشه با هزینهء کم ازش برخوردار شد صرف میکنه، وگرنه صرف نمیکنه! بخاطر همین من ازدواج نکردم و حتی اهل سکس خارج از ازدواج هم نبودم، چون شرایط و فرصتش به سادگی و کم هزینه برام هیچوقت وجود نداشته و اینقدر عقل و هوش و اراده داشتم که برای دست یافتن بهش دست به هرکاری نزنم و هر هزینه و ریسکی رو تقبل نکنم و مرتکب حماقت نشم! جلق زدن هم گرچه به اندازهء سکس مطلوب نیست، ولی خب حداقل برای تخلیهء فشار بیش از حد و یک ارضای حداقلی، گریزناپذیره! کم هزینه، همیشه در دسترس و تحت کنترل کامل، بهداشت و ایمنی حداکثری، درصورت نیاز با صرف کمترین زمان، خلاصه کلی مزیت داره که سکس طبیعی نداره :e057:

البته اینا که میگید شاید شدنی باشه و اینکه انسان به کمک علم و فناوری و خرد و ارادهء خودش به ابرانسان تبدیل بشه. ولی بهرحال آدم باید واقعگرا و عملگرا باشه، این حرفا علمی تخیلی البته قابل تحقق و نه چندان دور بنظر میرسه، ولی فکر نمیکنم به من و شما برسه! موضوع اینه که همین الان هم راههای هست و چیزهایی شدنی بوده حتی از گذشته و مثلا همین بدن ما اینقدر قابلیت هایی داره که خیلی ها نشون دادن و بهش رسیدن. مثلا همین کنگفو و شائولین و اینها نشون میدن که بدن و روان انسان چقدر قابلیت داره. پس بنظر من باید دنبال اینا بود. حالا من فرصت و شرایط ندارم به شائولین برسم، ولی یک حداقلی از ورزش و آمادگی بدنی رو دارم واسه خودم. در کنارش یادگیری علم و قوی کردن مغز و انباشتن اطلاعات و علوم و تخصص و توانایی و مهارت ها، که اینا باعث شده نسبت به دیگران برتری پیدا کنم و در زمینهء کاری و کیفیت زندگیم و راحتی ای که دارم خیلی موثر بوده. و من مدام به این پیشرفت ادامه میدم. تا هروقت که بتونم. در زندگی اینو فهمیدم که باید دائم در حال تلاش و پیشرفت باشی؛ چون اگر راکد بمونی میگندی! انسان مثل آب روان باید باشه، اگر راکد بمونه رو به فساد میره. اگر ورزش نکنی بدنت شروع میکنه به تحلیل رفتن، سلامتیت رو از دست میدی عمر سلامتیت کمتر میشه، همینطور مغزت، فکرت، روح و روانت هم ورزش و پیشرفت خودشون رو نیاز دارن.
حالا تاوقتی که میتونیم این کارها رو میکنیم ببینیم چی میشه. دیگه آخرش نمیدونم چی بشه، نهایت شاید طبیعت یا تقدیر به ما غلبه کنه، پیری و ضعف، و سرانجام مرگ. اما نمیشه این همه فرصت و سالهای جوانی و قدرت رو به این بهانه هدر داد و ناامید بود. این درست و عاقلانه نیست. غیر از اینه؟

من فکر میکنم ما همینطوریش هم قبلا از نظام تکامل تا حد زیادی خارج شدیم. نه اینکه بگم خارج شدیم، ولی تکامل اصولا چیزی هوشمند نیست و فقط یک برآیند طبیعی بی هدفه. ولی اگر فرض کنیم که هدف حفظ حیات، حفظ کرهء زمین، حفظ تنوع موجودات بوده، یا حتی حفظ پیشرفته ترین گونه، ... بنظر نمیاد که انسان زیاد با هیچکدام از این هدف ها سازگاری داشته باشه و تضمین زیادی بر این اهداف باوجود انسان دیده نمیشه! چون انسان همینطوریش ظرف مدت کوتاهی محیط زیست کرهء زمین، گونه های دیگر موجودات زنده، و حتی بقای خودش رو با چالش های جدی و ریسک های بزرگ واقعی مواجه کرده! حالا اگر هم شانش بیاره و این همه ریسک و چالش آخرش خودش رو هم منقرض نکنن، شاید بتونه به اون حد برسه که یک تمدن فضایی بشه.

ابرانسان شدن بوسیلهء فناوری هم ممکنه، ولی بنظر من با شرایط حاضر و در زمان حاضر، برای ما فکر بیهوده ایست و معلوم نیست آینده هم بالاخره عملی بشه یا نه. انسان درسته پیشرفت فناوری زیادی کرده، ولی هنوز اسیر پلیدی ها و ضعف های روانی خودش هم هست و هرچی قدرت فناوری بدست میاره از اونور پلیدی ها و ضعف هاش هم به این فناوری و قدرت مجهز میشن و بخاطر همینه که امروز در دنیا حتی به پیشروترین قدرت های دنیا هم نمیشه زیاد امیدوارم بود و خودشون متهم به جنایت و ظلم و تهدیدی برای کل بشریت هستن.

Rationalist
06-07-2015, 07:23 PM
جمله ی خودتون رو با کمی تغییر در پاسخ می نویسم.
از میل به زیستن مان تا کار روزمره و خوردن و خوابیدن و شهوت جنسی و میل به تولید مثل، و اخلاقیات و دین (اگه بشه دین رو یک محصول تکاملی دونست)
همه، بیگاری و بردگی ما برای تکامل است! برای هدف کور تکامل: ادامه‌ی حیات به هر قیمتی!
معنای مدنظر شما از "اخلاقیات" چیست؟!
همچنین فرگشت، تقلا برای حیات، تولید مثل و هرگونه جبر ناشی از الگوی ژنی دیگر، تنها بخشی از این طبیعت و جهان رو به روی ماست. و اساسا برای ایجاد دگرگونی های طغیان گر در خود، ما با ژنتیک چندان کاری نداریم. زیرا موضوعات مورد بحث ژنتیک بیشتر پیرامون وراثت و ویژگی های وراثتی در ارگانیسم های زنده می باشد. ضمن اینکه دانش امروز هنوز در ابتدای این مسیر برای ایجاد دگرگونی های اساسی در انسان است، هزینه ی پژوهش ها سنگین و جلب نظر دیگران برای سرمایه گذاری پژوهشی/مالی در این زمینه ها دشوار است. پس به باور من، بهتر است همچون گذشتگانِ در این مسیر از مراقبه و تمرکز بر فلسفه و نیروهای روانی به طغیان گری پرداخت.



چه راه هایی رو آزمودم؟
به گمانم قابل حدس باشد که پاسختان کُلی، و برایم بی استفاده بود!

Theodor Herzl
06-08-2015, 01:08 AM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی كُنتُم توعَدونَ﴿۳۰﴾ "
"چون کسانی گفتند پروردگارمان خداوندست پس خواستند برپاباشند چندمی فرستد بَرِشان داراگشته ها فرشته که نباشد می ترسید هم نباشد اندوهگین می شوید هم مژده بدهید به باغ همانکه بودید پیش پیمان می گرفتید 30"
خداوند تنها گناهی که نمی آمرزد همان همباز گذاریست بهش همانکه آفرید آسمان زمینُ پیوسته زمستان تابستان می شود شب روز می شود
اینها پیش پیمان وعده های تنتان هم بیهوده کار شیطان سرکش است که می خواهد برخی را بدر کند از راه درستِ خداوند که نفرین خشم سخت خداوند بَرش باد
خداوند خیلی برترست ای برتر مرا بندهء فرمانپذیرت همیشگی برجا دار که گدایی تو می کنم ای دانای پنهان ها هم آشکارا آنی که سنجیدی اندازه کردی باز نمایاندی همانی که درآوردی سبزه زار ها پسش گذاشتی خشکی پژمرده ای
الکسخل و لا تکلمون الکسشر فی‌ هر بست؛ لهذا اکهی‌ الکلکیری اگر ادامهون این بستهون آلا اردنگی فی‌ ماتحت الوسیله ادمینیه

باده
06-08-2015, 07:30 AM
خدای خود شدن در عمل سخته بیشتر زمانی که مشکلات زیادی داشته باشه و فریاد رس یا نجات دهنده ای نباشه.زمانی که انسان پی میبره همه ی باورهای پیرامونش تهی از حقیقت بوده و در واقع اون تنها یک بازیچه بوده که دیگرانی خواه به عمد یا غیر عمد سعی در تحمیق هر چه بیشتر ش داشته اند احساس یأس میکنه اما بمرور خودش رو پیدا میکنه و بقولی بار دیگر متولد میشه.و من دوباره زاده شدم:e011::e032:

Nilftrondheim
06-08-2015, 04:15 PM
بعد از پست کردن نوشته های بالا، داشتم موضوعی رو در ویکی پدیا میخوندم که در انتهای صفحه در قسمت دسته بندی‌ها چشمم به واژه ی Transhumanism (ترابشیریت) خورد، کلیک کردم و کل افکار این چند وقتم بصورت طبقه بندی شده به همراه تاریخچه‌ای قدیمی جلوی چشمانم باله رقصیدند () هیجان داشتم و خون رو توی تمام رگ های بدنم حس کردم. (من بشدت کنجکاوم)
کافیه که ویکی پدیای انگلیسی رو باز کنید و واژه ی Transhumanism رو جستجو کنید، از خوندن لذا ببرید!!
خوراک فکری، موضوعات و کتابهایی که برای یک ماه آیندم میتونم بخونم جور شد. (I’m so happy)

همه، بیگاری و بردگی ما برای تکامل است! برای هدف کور تکامل: ادامه‌ی حیات به هر قیمتی!
WELCOME TO MY WORLD:e418:

Rustin
06-12-2015, 03:04 PM
معنای مدنظر شما از "اخلاقیات" چیست؟!
همچنین فرگشت، تقلا برای حیات، تولید مثل و هرگونه جبر ناشی از الگوی ژنی دیگر، تنها بخشی از این طبیعت و جهان رو به روی ماست. و اساسا برای ایجاد دگرگونی های طغیان گر در خود، ما با ژنتیک چندان کاری نداریم. زیرا موضوعات مورد بحث ژنتیک بیشتر پیرامون وراثت و ویژگی های وراثتی در ارگانیسم های زنده می باشد. ضمن اینکه دانش امروز هنوز در ابتدای این مسیر برای ایجاد دگرگونی های اساسی در انسان است، هزینه ی پژوهش ها سنگین و جلب نظر دیگران برای سرمایه گذاری پژوهشی/مالی در این زمینه ها دشوار است. پس به باور من، بهتر است همچون گذشتگانِ در این مسیر از مراقبه و تمرکز بر فلسفه و نیروهای روانی به طغیان گری پرداخت.

معنای مد نظر من از طغیان بیشتر ارتقا دادنه تا نابود کردن، روزی که پاسخ قبلی رو به شما دادم تحت تاثیر دوز بالایی از ماریجوانا بودم و گویا اندکی زیاده وری کردم (:e415:). فکر میکنم اصولن ما نمیتونیم نابود کننده باشیم چون در این صورت باید تمام موجودیت و تمام ویژگی هامون رو نابود کنیم به گمانم رویکرد ارتقا بهتر باشه! از پاسخ من این طور برداشت میشه که برای مثال باید اخلاقیات رو کلن نابود کرد ولی خب به گمانم اصولن تکامل، اخلاقیات رو برای این به وجود آورده که آدما بتونن بصورت صلح آمیز تری کنار هم زندگی کنن. ما بهتره این قوانین اخلاقی و چرایی شون رو بشناسیم و دلیل وجودیشون رو کشف کنیم و در نهایت ارتقاشون بدیم (این برای من معنای طغیان میده)


به گمانم قابل حدس باشد که پاسختان کُلی، و برایم بی استفاده بود!
به گمانم پرسشتان کلی بود!

Rationalist
06-12-2015, 05:45 PM
به گمانم پرسشتان کلی بود!
!
من نمی دانستم مطالعات و نتایج کاربردی و دقیق به دست آمده برایتان در چه موضوعاتی بوده، و از این رو به طور کلی پرسیدم.

Rustin
06-13-2015, 07:52 PM
!
من نمی دانستم مطالعات و نتایج کاربردی و دقیق به دست آمده برایتان در چه موضوعاتی بوده، و از این رو به طور کلی پرسیدم.
من یک توضیحی میدم درباره‌ی اینکه توی رشته ای که تحصیل میکنم چیکار میکنیم (امیدوارم پاسخ شما هم توش باشه)
روند کلی رشته ای که من توش تحصیل میکنم اینطوره: ابتدا پرسش‌های از منشا روانشناسی (مانند یادگیری چیست؟)، فلسفه (آگاهی چیست؟ و چرا وجود دارد؟)، زبان شناسی و انسان شناسی رو بررسی علمی میکنیم و طبق روش علمی پرسش رو مطرح میکنیم. بعد سعی میکنیم بسترهای عصبی این نوع رفتار رو در مغز شناسایی کنیم، چگونگی فعالیت این دسته از نورون ها رو بررسی میکنیم و به کمک روانشناسی تکاملی خود تکامل زیستی سعی میکنیم بفهمیم اصلن چرا این رفتار وجود داره. در نهایت سعی میکنیم روش هایی پیدا بکنیم که این سامانه های ساخت تکامل رو ارتقا بدیم یا حتی جایگزین کنیم و همچنین سعی میکنیم راهی برای مداوی افرادی که دچار اختلال در این سامانه ها هستند رو مداو کنیم.
گام نهایی و غایت رشته ای که من توش تحصیل میکنم ساخت این نوع سامانه ها بصورت ممصنوعیه (به کمک هوش مصنوعی)
واضحه که تمام این کارها جنگیدن با تکامله، و من اسم این رو میزارم طغیان!

Rationalist
06-14-2015, 08:37 AM
ابتدا پرسش‌های از منشا روانشناسی (مانند یادگیری چیست؟)، فلسفه (آگاهی چیست؟ و چرا وجود دارد؟)، زبان شناسی و انسان شناسی رو بررسی علمی میکنیم و طبق روش علمی پرسش رو مطرح میکنیم. بعد سعی میکنیم بسترهای عصبی این نوع رفتار رو در مغز شناسایی کنیم، چگونگی فعالیت این دسته از نورون ها رو بررسی میکنیم و به کمک روانشناسی تکاملی خود تکامل زیستی سعی میکنیم بفهمیم اصلن چرا این رفتار وجود داره. در نهایت سعی میکنیم روش هایی پیدا بکنیم که این سامانه های ساخت تکامل رو ارتقا بدیم یا حتی جایگزین کنیم و همچنین سعی میکنیم راهی برای مداوی افرادی که دچار اختلال در این سامانه ها هستند رو مداو کنیم.
گام نهایی و غایت رشته ای که من توش تحصیل میکنم ساخت این نوع سامانه ها بصورت ممصنوعیه (به کمک هوش مصنوعی)
من مایلم بدانم به طور دقیق در این موضوعات به چه دستاوردهایی رسیده اید:
- جهان خارج عینیست یا ساخته ی ذهن؟
- فرایند ادراک چه طور صورت می گیرد؟
- آگاهی و خودآگاهی چیست؟ و چه طور می شود آن را در موجودات اثبات کرد و یا به وجود آورد؟
- جایگاه زبان برای انسان چه در فردیت و چه در اجتماع چیست؟
- تا چه اندازه فرایند کارکرد نیروهای روانی مغز و کنترل های عصبی آن بر اندام ها را شناسایی کرده اید؟
- چه قدر پیرامون جایگزینی اندام های بیولوژیکی با الکترومکانیکی پژوهش انجام داده اید؟

Agnostic
06-14-2015, 06:44 PM
تیتر تاپیک را خواندم فکر کردم باز از اون سوال های تخمی کلاسیک شبه فلسفی در این تاپیک مطرح شده. مثل این سوالها که اول بچه خودت را نجات می دی یا بچه دوستت را. یا سر مادرت را میبری و ... بعدا دیدم منظور از مادر نظریه تکامل داروین است...

Agnostic
06-14-2015, 06:46 PM
من فعلا مدتی است در این فکر هستم که اندیشه و اطلاعات خودش بخشی از جهان است. یعنی اطلاعات و وجود زندگانی یا همان روح وجود دارد اما نه آنطور که مذاهب می گویند. جهان یک مجموعه است که یک کل هوشیار و هوشمند میسازد. مثل انسان که از میلیاردها سلول زنده بوجود آمده.

Rustin
06-16-2015, 08:42 PM
من مایلم بدانم به طور دقیق در این موضوعات به چه دستاوردهایی رسیده اید:
- جهان خارج عینیست یا ساخته ی ذهن؟
- فرایند ادراک چه طور صورت می گیرد؟
- آگاهی و خودآگاهی چیست؟ و چه طور می شود آن را در موجودات اثبات کرد و یا به وجود آورد؟
- جایگاه زبان برای انسان چه در فردیت و چه در اجتماع چیست؟
- تا چه اندازه فرایند کارکرد نیروهای روانی مغز و کنترل های عصبی آن بر اندام ها را شناسایی کرده اید؟
- چه قدر پیرامون جایگزینی اندام های بیولوژیکی با الکترومکانیکی پژوهش انجام داده اید؟
پرسش های فوق العاده‌ای مطرح کردیم، در واقع دقیقن قسمت اعظم پرسش‌هایی که ما هم در این رشته بهش می‌پردازیم از همین نوع اند. ولی خب بازم کلی پرسیدین (:e106:) جدی آخه من چطور به این شش پرسش شما پاسخ بدم (پرسش‌هایی که هر کدوم قدمتی به اندازه‌ی کل عمر فلسفه دارن!) من حتی اگه بخام هم واقعن نمیتونم پاسخ بدم! چونکه حتی بهترین مغزها و بهترین تلاش‌ها هم هنوز برای بعضی از این پرسش‌ها به نتیجه ای نرسیدن (مثلن مسئله‌ی آگاهی)
ولی خب شما پرسیدین که من به چه چیزی رسیدم.
واقعیتش اینه که من کمتر از یک ساله که وارد این رشته شدم (همچنین پرسش‌هایی حدود پنج شش ساله که برام مطرح هستن ولی خب بررسی علمی این پرسش ها رو مدت زیادی نیست که آغار کردم) اگه بخوام باهاتون روراست باشم فقط میتونم بگم واقعن هنوز سوادم در حدی نیستکه به این پرسش ها پاسخ بدم.
البته تا جایی که من خوندم بعضی از این پرسش‌ها (تقریبن تمام پرسش هایتان بجز آگاهی) کارای فوق العاده زیادی روشون انجام شده و نتایج خیلی خوبی هم گرفته شده.
اگر مایلید که با جزییات این پژوهش ها بیشتر آشنا بشین به گمانم در رشته ی علوم شناختی پاسخ های خوبی می‌توانید پیدا کنید. (:e056:)

Rustin
06-16-2015, 09:01 PM
من فعلا مدتی است در این فکر هستم که اندیشه و اطلاعات خودش بخشی از جهان است. یعنی اطلاعات و وجود زندگانی یا همان روح وجود دارد اما نه آنطور که مذاهب می گویند. جهان یک مجموعه است که یک کل هوشیار و هوشمند میسازد. مثل انسان که از میلیاردها سلول زنده بوجود آمده.
من با اینکه روی این نوع از اندیشیدن برچسب عرفانی مثل روح و این جور چیزا زده بشه چندان موافق نیستم. ولی جدای از این من هم حس میکنم منطقی که پشت نطریه ی تکامل وجود داره میتونه در ابعادی بزرگتر از موجودات این کره‌ی خاکی هم حکمفرما باشه و طبیعتن موجوداتی هماهنگ و احتمالن باشعور بسازه (دسته کم به فکر کردنش می ارزه)
شاید این جهان ما یک شاخه‌ی کوچیک از تنه‌ی درختی بزرگ باشه (دقیقن مثل گونه‌ی انسان که شاخه‌ی کوچیک از کل جریان تکاملی موجوداته)